جمع بندی آیا اوردن متنی مانند قرآن محال عقلی نیست؟

تب‌های اولیه

117 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

Mostafa4;672266 نوشت:
سلام
همین تاپیک هم به بحث مربوطه



سلام
لطفا ابتدا دقیقا بگویید ارتباط آن تایپک با موضوع محال عقلی بودن چیست و در کجاست تا در همان مورد بحث کنیم ؟ ( البته شخصا علاقه ی زیادی به بحث ندارم:Ghamgin: )

نقل قول:
توجه کنید که مثل قرآن آوردن شروطی داره و این که گفته می شود کسی مانند قرآن را نیاورده به این معناست که آن شروط را نتوانسته برآورده کنه.

بله. شروط با توجه به پست های قبلی من و آن تاپیک است.

نقل قول:
مثلاً یکی از شروط اینه که شما نباید از آورده قرآن کمک بگیرید. خب شما مثل شعر نیمایوشیج رو هم بدون کمک گرفتن از نیمایوشیج نمی تونید بگید. منظورم سرقت ادبی نیست، مثلاً اگر نیمایوشیج شعر نو رو ابداع نکرده بود، اخوان ثالث نمی تونست شعر نو بگه. پس اخوان هم از نیما کمک گرفته. من و شما هم اگر شعر نو بگیم از ایشون کمک گرفته ایم. حالا اگر هیچ کسی نتونه مثل شعر ایشون رو بدون کمک گرفتن از خود ایشون بیاره، چه نتیجه ای می گیرید؟ آیا الهی بودنش اثبات میشه؟

آیا شما می خواهید معجزه بودن شعر نیما یا اخوان رو اثبات کنید ؟ خود آنها ادعای پیامبری نکرده اند. همین قدر کفایت است. پس چه کسی مثل اینها را بیاورد و چه نیاورد چیزی اثبات نمیشود.
ایا شما می گویید شعر آنها مثل قرآن است ؟ خود آنها این ادعا را نکرده اند. هر گاه ادعا کنند که شعر آنها برای تحدی با قرآن بوده است و مثل قران است آنگاه جای بحث دارد.

نقل قول:
فرمودید ادعای پیامبری لازمه. اگر ایشون به فرض ادعای پیامبری می فرمودند ادعاشون از این طریق اثبات می شد؟

خیر. چون باید تمام شرایطی که در آن تاپیک آمده رعایت شود.( از جمله رد نبوی و فعلی ) و همینطور آن سوالاتی که طرح کردم.

نقل قول:
وجود دیدگاههای متفاوتی که در اون تاپیک هست بحث رو خیلی گیج کننده می کنه. در واقع دیدگاهها به همینها هم خلاصه نمیشه.
بایستی یک دیدگاه که فکر می کنید ایرادی بهش وارد نیست در نظر گرفته بشه و همون بررسی بشه.

بله ولی به نظرم اینجا جای درستی برای این بحث نیست. نیازمند موضوعی جدید است.
که باید از کارشناسان بپرسید.
ظاهرا کارشناسان اینجا دوست نداشتند به آن تاپیک تقسیم بندی پاسخ بدهند.
در آخر گفتم که ذهنیت من بر چه اساس است. اگر خودتان دقت کنید خیلی نکات دیگر در همان تاپیک تقسیم بندی هست.
به هر حال گفتم وقتی من آن تقسیمات را می خوانم اصلا این سوالات شما برایم مطرح نمیشود گویی همگی حل شده است.
نمی دانم چرا اینقدر اختلاف برداشت بین ما وجود دارد ؟!
شاید بهتر است گفتگو را پایان بدهیم و موکول کنیم به کارشناسان. ( فعلا حوصله ای برای گفتگو ندارم )
جالب بود که در تاپیک شما ( نکات ادبی سوره مسد) اثر کمی از کارشناسان محترم یافتم !
انتظارم خیلی بیشتر بود ...

سلام

باء;672401 نوشت:
بله شما جواب دادید و حقیر هم به زعم خودم به پاسخ شما پاسخ دادم

اونجا به تفاوتهای دیگر قرآن با متون بشری اشاره فرمودید، از جمله این که تمام حقایق رو در بر می گیره. خب این هم باید اثبات بشه. اونجا فرمودید اگر نپذیرفتم نشنیده بگیرم. بنابراین دیگه بحث رو ادامه ندادم.
باء;672401 نوشت:
پس شما در هر مسیری که به اطمینان رسیدید باز شک کنید چون بررسی حرفهای مخالف بیش از عمر معمول یک انسان طول می‌کشد و البته همه کسی هم نمی‌توانند به چنین کاری اقدام نمایند ... این سبک مورد نظر شما سبک کارآمدی برای رسیدن به حقیقت نیست ... در نهایت هم که به حقانیت قرآن یا هر دین دیگری برسید تا بخواهید به آن عمل کنید و در مسیر تکامل قدم بردارید احتمالاً به زودی اجل زیاد مهلت ندهد ...

شاید ما رو به حقیقت نرسونه، اما حداقل ما رو از خشونتهای مذهبی باز می داره و باعث احترام به عقاید دیگران میشه. اگر افرادی که برای ترویج عقایدشون به زور متوسل میشن یک درصد در درستی عقایدشون شک داشتند، دیگر این کار را نمی کردند.
به نظر حقیر پذیرش عقاید بدون داشتن یک اثبات محکم تا جایی قابل قبوله که به دیگران صدمه نزنه. یعنی با اخلاق (به معنای رایجش) تضاد پیدا نکنه. خود این معیار هم معیار خیلی محکمی نیست اما به نظرم بهتر از روشی است که خیلی از گروههای مذهبی انجامش میدن.

مثال گرد بودن زمین رو از این جهت عرض کردم که فرمودیدهر کسی بر اساس فطرت آفریده شده پس حقیقت رو راحت تر از باطل می پذیره. اگر کسی تصور کرد که اعتقادش کاملاً درسته و هیچ شکی نداشت، لزوماً اعتقادش درست نیست. اگر من و شما بخوایم نظریات فیزیک جدید رو بپذیریم خیلی جاها حس می کنیم که داریم جلوی قلبمون می ایستیم اما به این معنا نیست که فیزیک جدید با فطرت انسان در تضاد باشه.

سلام

و طاها;672410 نوشت:
آیا شما می خواهید معجزه بودن شعر نیما یا اخوان رو اثبات کنید ؟ خود آنها ادعای پیامبری نکرده اند. همین قدر کفایت است. پس چه کسی مثل اینها را بیاورد و چه نیاورد چیزی اثبات نمیشود.

نه دوست گرامی
می خوام بگم اگر مثل کتابی رو نتونستیم بیاریم، لزوماً به این معنا نیست که الهی باشه.
و طاها;672410 نوشت:
چون باید تمام شرایطی که در آن تاپیک آمده رعایت شود.( از جمله رد نبوی و فعلی ) و همینطور آن سوالاتی که طرح کردم.

طبق فرمایش شما، رد نبوی این هست که فردی غیر از پیامبر هم به دلیل اینکه هیچ کس نمی تونه مثل کتابش رو بیاره، بخواد پیامبر بودنش رو اثبات کنه. دو تا دیدگاه مطرح شد:
دیدگاه 1: اگر چنین فردی ادعای پیامبری کنه، باید ادعاش را پذیرفت.
دیدگاه 2: چون قبلاً پیامبر اسلام با استفاده از تحدی عقایدشون رو ثابت فرموده اند، پس اگر کسی دیرتر این کار رو کنه ازش قبول نمی کنیم.

در مورد دیدگاه اول: با این حساب نیمایوشیج هم می تونست ادعای پیامبری کنه. البته لازم بود قدری نکات اخلاقی و توضیح در مورد ایدئولوژی ها و ... را هم در شعرش بگنجاند.
در مورد دیدگاه دوم: اولاً دلیلی نداره که مثلاً بگیم هر کس زودتر اقدام کرد برنده است! ثانیاً اگر مثل یک کتاب قدیمی تر از قرآن را با همان شرایطی که ذکر شد نتواند بیاورد چه؟

جا داره در مورد تاپیک تقسیم بندی از شما تشکر کنم. ممنون :Gol:

Mostafa4;672470 نوشت:
سلام

نه دوست گرامی
می خوام بگم اگر مثل کتابی رو نتونستیم بیاریم، لزوماً به این معنا نیست که الهی باشه.


سلام مصطفی عزیز
الهی بودن شخص مدعی با برهان شهادت فعلی اثبات میشود.

نقل قول:
طبق فرمایش شما، رد نبوی این هست که فردی غیر از پیامبر هم به دلیل اینکه هیچ کس نمی تونه مثل کتابش رو بیاره، بخواد پیامبر بودنش رو اثبات کنه. دو تا دیدگاه مطرح شد:
دیدگاه 1: اگر چنین فردی ادعای پیامبری کنه، باید ادعاش را پذیرفت.
دیدگاه 2: چون قبلاً پیامبر اسلام با استفاده از تحدی عقایدشون رو ثابت فرموده اند، پس اگر کسی دیرتر این کار رو کنه ازش قبول نمی کنیم.

این تقسیمات از لوازم همان شهادت فعلی است که عقل می خواهد رضایت خدا و صدق شخص را ارزیابی کند. اگر ارتباط این تقسیمات با شهادت فعلی را در نظر بگیرید مشکل حل میشود.

نقل قول:
در مورد دیدگاه اول: با این حساب نیمایوشیج هم می تونست ادعای پیامبری کنه. البته لازم بود قدری نکات اخلاقی و توضیح در مورد ایدئولوژی ها و ... را هم در شعرش بگنجاند.

نیما که سهل است هر کسی می تواند ادعای پیامبری کند. ولی اگر نیما ادعای پیامبری می کرد به خاطر رد نبوی پذیرفته نبود. چون آخرین پیامبر مشخص شده است. پس اگر فرض کنیم نیمایی بود و ادعای پیامبری می کرد و معجزه ای می آورد. چرا خداوند باید کذب او را آشکار می کرد ؟ با اینکه خدا گفته دیگر پیامبر نمی فرسته است ؟
و اگر نیما قصدش مثل آوری باشد که باید شرایط رد نبوی و سایر تقسیمات را رعایت میکرد که رعایت نشده است و اصلا همچین قصدی هم نداشته است. یعنی مصداقی تا به حال برای مثلیت وجود ندارد تا مورد بحث واقعی قرار بگیرد.

نقل قول:
در مورد دیدگاه دوم: اولاً دلیلی نداره که مثلاً بگیم هر کس زودتر اقدام کرد برنده است! ثانیاً اگر مثل یک کتاب قدیمی تر از قرآن را با همان شرایطی که ذکر شد نتواند بیاورد چه؟

وقتی با برهانی ثابت شد که شخصی فرستاده خداست و او گفت که آخرین فرستاده است. پس اگر کسی بعد از او ادعا کند که پیامبر است. اولا کذبش آشکار می شود. دوما خداوند لازم نیست کذب او را مشخص کند. پس برهان شهادت فعلی برای او کارایی ندارد.
مگر اینکه شما یا آن شخص ابتدا اثبات کند که پیامبری شخص قبلی دروغین بوده است یا اینکه ثابت کند آن شخص آخرین پیامبر نبوده است.

نقل قول:
جا داره در مورد تاپیک تقسیم بندی از شما تشکر کنم. ممنون :Gol:

خواهش می کنم بزرگوار.:Gol:

و طاها;672485 نوشت:
وقتی با برهانی ثابت شد که شخصی فرستاده خداست و او گفت که آخرین فرستاده است. پس اگر کسی بعد از او ادعا کند که پیامبر است. اولا کذبش آشکار می شود. دوما خداوند لازم نیست کذب او را مشخص کند. پس برهان شهادت فعلی برای او کارایی ندارد.

سلام طاها گرامی
ما اینجا یک استدلال داریم به این صورت:

- مثل هر کتاب بشری را می توان بدون کمک گرفتن از پدید آورنده آن کتاب آورد.
- مثل قرآن را نمی توان بدون کمک گرفتن از پدید آورنده آن آورد.
- در نتیجه قرآن ساخته بشر نیست.

خب اینجا بند اول استدلال زیر سوال میره. چون با در نظر گرفتن شرایطی که برای تحدی لحاظ شده، مثل خیلی از کتابهای بشری را هم نمی توان آورد. مثلاً مانند اشعار نیمایوشیج (که می دانیم ساخته یک انسان اند) را بدون کمک گرفتن از خود نیما نمی توان آورد.

وقتی این استدلال زیر سوال میره، دیگه نمی تونیم ادعا کنیم که "با این برهان ثابت شد که شخصی فرستاده خداست".

Mostafa4;672538 نوشت:
سلام طاها گرامی
ما اینجا یک استدلال داریم به این صورت:

- مثل هر کتاب بشری را می توان بدون کمک گرفتن از پدید آورنده آن کتاب آورد.
- مثل قرآن را نمی توان بدون کمک گرفتن از پدید آورنده آن آورد.
- در نتیجه قرآن ساخته بشر نیست.

خب اینجا بند اول استدلال زیر سوال میره. چون با در نظر گرفتن شرایطی که برای تحدی لحاظ شده، مثل خیلی از کتابهای بشری را هم نمی توان آورد. مثلاً مانند اشعار نیمایوشیج (که می دانیم ساخته یک انسان اند) را بدون کمک گرفتن از خود نیما نمی توان آورد.

وقتی این استدلال زیر سوال میره، دیگه نمی تونیم ادعا کنیم که "با این برهان ثابت شد که شخصی فرستاده خداست".

سلامی دوباره بر شما گرامی

نمی دانم این استدلال از کجاست اما

آوردن مثل برای قرآن و هر کتابی محال عقلی نیست. مگر اینکه معنای خاصی از قرآن داشته باشیم.

هر کس بخواهد مثل یک کتاب بیاورد نیازمند دانش است. این دانش به هر حال به خدا ختم میشود.
پس امکان دارد کسی نتواند مانند نیما یا حافظ شعر بسراید.چون این استعداد و دانش را داشته اند و لطف خدا بوده است.

اما باز به این نکات توجه کنید که
نکته اول : اثبات الهی بودن شعر نیما


آیا قرار است الهی بودن شعر نیما را ثابت کنیم ؟ اگر این طور است باید ادعای نبوت نیما و رد نبوی و .... را در نظر بگیریم که الهی بودن ثابت نیمشود.

یعنی مهم نیست که خدا به چه کسی دانش و استعداد خاص میدهد یا به چه کسی کرامت می دهد. مهم این است که ما از چه طریقی میخواهیم تایید الهی را متوجه بشویم ؟

اگر توجه کنید. شعر نیما یا حافظ خیلی هم خوب هستند اما شرط ادعای نبوت و رد نبوی و ... را ندارند.
پس نمی توان گفت الهی هستند. و برهان شهادت فعلی صدق نمی کند.
نکته دوم : شعر نیما مثل قران

آیا قرار است شعر نیما مثلی برای قرآن باشد ؟ خیر. چون نه شرایط آن را دارد و نه نیما این ادعا را کرده است. پس شرایط مثلیت و رد مثلی را ندارد.

سلام طاها
نه قراره الهی بودن شعر نیما را اثبات کنیم، نه شعر نیما مثل قرآنه ...

در بحث تحدی فرض بر این است که "اگر کتابی الهی نباشد می توانیم بدون آنکه از آورنده کتاب کمک بگیریم مثلش را بیاوریم".

این فرض غلطه. به طور مثال شما نمی تونید بدون کمک گرفتن از نیما یوشیج شعر نو بگید. همین که شما که شما از سبکی که ایشون ابداع کرده در شعرتون استفاده کنید خودش نوعی کمک گرفتنه. پس شما نمی تونید مثل شعرهای نیما رو بدون کمک گرفتن از خود ایشون بیاورید.

Mostafa4;672649 نوشت:
سلام طاها
نه قراره الهی بودن شعر نیما را اثبات کنیم، نه شعر نیما مثل قرآنه ...

در بحث تحدی فرض بر این است که "اگر کتابی الهی نباشد می توانیم بدون آنکه از آورنده کتاب کمک بگیریم مثلش را بیاوریم".

این فرض غلطه. به طور مثال شما نمی تونید بدون کمک گرفتن از نیما یوشیج شعر نو بگید. همین که شما که شما از سبکی که ایشون ابداع کرده در شعرتون استفاده کنید خودش نوعی کمک گرفتنه. پس شما نمی تونید مثل شعرهای نیما رو بدون کمک گرفتن از خود ایشون بیاورید.

نمی دانم این برداشت من از صحبتهای شما درست است یا خیر اما

پس تعریفِ شما از مثل، غیر از تصور ِ من از مثل است.

تصور من این است که اگر کسی مثلِ ِ نیما شعر نو بگوید به شرط ِمثلیت عمل کرده است، نه اینکه مثلیت را زیر پا گذاشته باشد.
و با این تصور و ذهنیت ، هر کس می تواند مثل کتاب دیگری بیاورد. و محال عقلی نیست. و اگر مثل ِ نیما شعر نو بگوید، کمک نگرفته است.

ضمن اینکه وقتی شما از تعبیر کمک گرفتن استفاده می کنید چند برداشت می توان داشت
کمک گرفتن از خود نیما
کمک گرفتن از شعر نیما یعنی نوعی گرته برداری و سرقت ادبی
استفاده از قالب شعر نیمایی
البته باید بحث کرد که مثلا آیا نیما، شعر بودن را شرط کرده است یا شعر نو بودن را ؟ و از این دست موارد ....

اما به هر روی اگر آن کلام شما را مد نظر قرار دهیم. باز هم می توان مثل نیما شعر گفت بدون اینکه از خود او کمک گرفت. چون تعریف مثلیت متفاوت است.
به این صورت که اگر شعری در یک سبک جدید بگوییم، مثل شعر نیما خواهد بود. با اینکه از قالب شعر نیما کمک نگرفته ایم.

با توجه به این مقدمات فرض تحدی که در نظر داشتید :
اگر کتابی الهی نباشد می توانیم بدون آنکه از آورنده کتاب کمک بگیریم مثلش را بیاوریم

درست است.

چون در تعریف من از مثل، این ها کمک نیست بلکه عمل کردن به فرمان تحدی و مثل آوری است.
تنها کمک گرفتن از پدید آور یا افراد دیگر و سرقت ادبی مشکل دارد.

و در تعریف شما، می توانیم با آوردن یک سبک جدید، مثل یک کتاب بیاوریم بدون اینکه از آورنده یا سبک او کمک گرفته باشیم.

[="Tahoma"]

بچه محله امام رضا;671889 نوشت:
شما همش سعی داشتید از بحث مورد نظر منحرف بشید و بحث را به سمتی که می‌خواستید مایل کنید، برای این کار شما من چه توجیه علمی و پاسخی می‌تونم بدم؟ ضمن اینکه بنده اصلا پاسخی از شما دریافت نکردم (چه رسد به اینکه علمی باشد) تا بخواهم به آن پاسخ دهم.
شما این حقیر را (که مسلمان و معتقد به مبانی اسلام هستم) نتونستید قانع کنید، چطور انتظار دارید کسی که مسلمان نیست حرف‌های شما رو بپذیره و به دین مبین اسلام ایمان بیاره؟!
قُلْ كَفَى‏ بِاللَّهِ شهَِيدَا بَيْنىِ وَ بَيْنَكُمْ إِنَّهُ كاَنَ بِعِبَادِهِ خَبِيرَا بَصِيرًا

میقات;672048 نوشت:
بنده در پست 74 مطالب شما را پاسخ دادم ولی شما بدون توجه به اصل گفتگو (مطالب سیاسی قرآن) که بنده با تعبیر اعجاز معنوی از آن یاد می کردم، تذکر بنده در باره اعجاز لفظی را بهانه کردید.

این که می گویم بهانه، به خاطر این است که اصلا پاسخی در رد مطالب بنده نیاورده اید ولی این جا می گویید قانع کننده نبود! بدون ذکر دلیل.

شما آزاد هستید که هر طور دلتون میخواد فکر کنید ولی خوانندگان می‌تونند با کنار هم قرار دادن پست‌های بنده و شما قضاوت درستی داشته باشند و خودشون متوجه میشن که کی پاسخ داده و کی بهانه آورده.
وَ لَدَيْنَا كِتَابٌ يَنطِقُ بِالحَْقّ‏ِ وَ هُمْ لَا يُظْلَمُون‏

به نام خدا

خداوندا يكي از معجزات قطعي كتاب كريمت آن است

كه هر چه بخوانم ملول نگردم و هر چه مرور كنم بر معرفتم بيفزايد

و اين معجزه اي است كه هرگز در كلام بشر تجلي نخواهد يافت

كه تكرارش ملالت آورد و مرورش بر حيرت افزايد.:Motehayer:

Mostafa4;672465 نوشت:
سلام
...
شاید ما رو به حقیقت نرسونه، اما حداقل ما رو از خشونتهای مذهبی باز می داره و باعث احترام به عقاید دیگران میشه. اگر افرادی که برای ترویج عقایدشون به زور متوسل میشن یک درصد در درستی عقایدشون شک داشتند، دیگر این کار را نمی کردند.

بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله برادر و برکاته،
اینکه ما را از خشونت‌های مذهبی باز می‌دارد حرف قشنگی است ولی نمی‌فهمم چه ارزشی دارد :Gig: شما قبول دارید که حقیقت خارجی وجود دارد که متحقق است و در نتیجه قبول دارید که هر عقیده‌ای جز آن باطل است یا خلاصه حق نیست ولی با این وجود دوست دارید به همه‌ی عقاید احترام بگذارید ... شما انتظار دارید چون شما حقیقت را نتوانسته‌اید پیدا کنید و در تردید هستید همه هم باید اعتراف کنند که حق را نشناخته‌اند با اینکه ممکن است که شناخته باشند و باز انتظار دارید که همه به هر عقیده‌ای احترام بگذارند با آنکه شاید دیگران به وضوح باطل بودن سایر عقاید را دیده باشند و در این ابهامی که شما گرفتارش هستید گرفتار نباشند ... چرا فکر می‌کنید همه باید مثل شما باشند؟ چرا فکر می‌کنید راه درست «داشتن تردید» است و دانستن و اطمینان کردن به دانش حقیقی عیب است و می‌توان این دانستن را بر علیه مؤمنان استفاده کرد و برای شک نداشتن و یقین داشتن به یک عقیده کسی را متهم به بد بودن یا جاهل بودن به جهل مرکب کرد؟ در همه چیز تردید دارید و فقط در همین یک مطلب یقین دارید؟ ای کاش در همین اعتقادتان هم تردید داشتید ... دلیلتان برای این اعتقاد که به آن یقین دارید چیست؟ راهی به ذهنتان نرسد می‌گویید راهی وجود ندارد؟ بالاتر از آن با وجود چنین اعتقادی دیگر چرا دنبال دلیل برای رسیدن به یقین می‌گردید؟ این رویکرد شما خودمتناقض نیست؟ دنبال راه و دلیلی می‌گردید که معتقد هستید وجود ندارد؟

اگر همه مثل شما فکر می‌کردند هیچ مسلمانی جهاد نمی‌کرد و پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌ماندند و حوضشان ... احتمالاً اسلام هم بارقه‌ی نوری بود که در بیابان‌های عربستان چند صباحی طلوع کرده بود و سریع غروب می‌کرد ... احتمالاً امام زمان علیه‌السلام هم باید قید ظهور خود را می‌زدند و ۳۱۳ یار ایشان که به درستی راهشان اطمینان داشته باشند هم از نظر شما جزء بدترین انسان‌ها هستند چون به راهی که دارند یقین دارند ...

اگر می‌بینید ما با سپاه کفر و نفاق می‌جنگیم و ایشان هم با ما می‌جنگند ما با ایشان و ایشان با ما مخالف نیستیم و نیستند که چرا بر درستی راهمان اصرار داریم، آنچه که در مورد ما خوب است و در مورد ایشان بد است این است که یک طرف روی حق ایستادگی کرده و دیگری در مقابل حق و بر روی باطل ... فرق بین این دو گروه در فرق بین حق و باطل است ... عیبی اگر هست در این مسأله هست و نه در اینکه به یک راه چسبیده‌ایم ... پرستش خدا خوب است و پرستش غیرخدا بد است، عیب از پرستش نیست بلکه مهم این است که چه کسی پرستیده شود، خوردن غذای سالم خوب است و خوردن غذای سمّی بد است، عیب از اصل خوردن نیست مهم این است که چه چیزی خورده شود ... و بی‌شمار مثال دیگر ...

Mostafa4;672465 نوشت:
به نظر حقیر پذیرش عقاید بدون داشتن یک اثبات محکم تا جایی قابل قبوله که به دیگران صدمه نزنه. یعنی با اخلاق (به معنای رایجش) تضاد پیدا نکنه. خود این معیار هم معیار خیلی محکمی نیست اما به نظرم بهتر از روشی است که خیلی از گروههای مذهبی انجامش میدن.

پس به دنبال اثبات محکم بگردید ... محافظت کردن از کسی که دارد به روح و حیات ابدی دیگران صدمه می‌زند و باز نداشتن و متوقف نکردن او از این کار خودش خلاف اخلاق است گرچه چون گاهی این هلاکت معنوی به چشم ظاهربین دیده نمی‌شود و این کار غیراخلاقی او گاهی در برخی جوامع با اخلاق رایج (که می‌تواند غلط باشد) در تضاد است ...

تمام اینها که گفتم مؤاخذه‌ی شخص شما نیست و ان شاء الله به دل نگیرید ... شما راه حقیر و امثال حقیر را موافق عقل و اخلاق نمی‌دانید و حقیر هم راه شما را موافق عقل و اخلاق نمی‌دانم، گرچه از آنجا که شما را فردی منطقی و منصف شناخته‌ام می‌دانم که لحنم در بالا تند بوده است، علت این تندی اما این بود که تأکید کنم که این احتیاط شما واقعاً حکم عقل نیست ... این تفکر که شما دارید که مدام می‌گویید هر کس در راهش تردید نکند دارد اشتباه می‌کند مشخصاً با حرکت شما برای شناخت حقیقت مغایرت دارد و با این رویکرد شما از ابتدا رسیدن به پاسخ را برای خود ضدارزش تلقی کرده‌اید ... حقیقت را به زبان طلب می‌کنید و با دست پس می‌زنید ... این تردید و احتیاط برای شروع خوب است ولی باید به فکر باشید که از شرّ آن خلاص شوید ... راه‌هایی که ما برای تحدی و غیره به شما پیشنهاد دادیم برایتان قابل پذیرش نبود ایرادی ندارد، ولی شده خود را به آب و اتش بزنید راهی پیدا کنید که از این وضعیت بیرون بیایید ... حقیقت وجود دارد و باید ان را یافت و برای به کرسی نشاندن آن تلاش کرد و با باطل‌هایی که افراد دیگر را از حقیقت دور نگاه داشته‌اند مبارزه کرد ... :Gol:

در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

و طاها;672769 نوشت:
البته باید بحث کرد که مثلا آیا نیما، شعر بودن را شرط کرده است یا شعر نو بودن را ؟ و از این دست موارد ....

سلام
در قرآن شرایط مثلیت به صراحت مشخص نشده و این عدم صراحت، به عالمان دینی امکان میده تعاریف مختلفی از مثلیت داشته باشند. وجود تعاریف مختلف، آزادی عمل در رد مثلیت هر گونه متن میده.

اگر کسی متنی بیاورد و مدعی شود این متن مثل قرآن است:را براورده نکرده.
- اگر آن متن سبکی مثل سبک قرآن داشته باشد، با استناد به اینکه از قرآن کمک گرفته می توان گفت که شرایط تحدی
- اگر هم سبکش مثل قرآن نباشه، می توان با توجه به این موضوع گفت که این مثل قرآن نیست .

در واقع عدم مشخص سازی صریح شرایط مثلیت و وجد اختلاف نظر در این مورد، راه را برای مغلطه باز می کند.

باء;672789 نوشت:
اینکه ما را از خشونت‌های مذهبی باز می‌دارد حرف قشنگی است ولی نمی‌فهمم چه ارزشی دارد شما قبول دارید که حقیقت خارجی وجود دارد که متحقق است و در نتیجه قبول دارید که هر عقیده‌ای جز آن باطل است یا خلاصه حق نیست ولی با این وجود دوست دارید به همه‌ی عقاید احترام بگذارید ...

سلام
فرض کن من در مورد عقاید تحقیق کرده ام و در آخر یک عقیده را پذیرفته ام. قاعدتاً به دلیل محدود بودن عمر و وقت، فرصت کافی برای انجام یک تحقیق کامل ندارم.
حال فرض کنید شما هم تحقیق فرموده اید و عقیده دیگری را پذیرفته اید. ممکنه حتی بیش از من هم تحقیق کرده باشید و ممکنه اعتقاداتی که پذیرفته اید درست تر از اعتقادات من باشد.

حالا ما دو راه داریم:
1- به دلیل آن که معتقدم اعتقادات شما مانع از سعادت اخروی جامعه میشه، شما رو بکشم و جامعه را به خیال خودم از این طریق نجات دهم. کسانی که فکر می کنند اعتقادات من اشتباهه هم سعی کنند با روشهای خشونت آمیز جامعه را از وجود من پاک کنند :khandeh!:
2- هر کسی اعتقاداتش رو با دلیل و منطق بیان کنند. مردم جامعه هم عقل دارند و می توانند اعتقادی که درست تر باشه رو بپذیرند.

(می بخشید یه قدری از موضوع اصلی خارج شدم)
به هر حال تا زمانی که یک دلیل محکم بر اعتقاداتتان نداشته باشید، نمی توانید مطمئن باشید که اعتقاداتتان درست است.


Mostafa4;672869 نوشت:
سلام
در قرآن شرایط مثلیت به صراحت مشخص نشده و این عدم صراحت، به عالمان دینی امکان میده تعاریف مختلفی از مثلیت داشته باشند. وجود تعاریف مختلف، آزادی عمل در رد مثلیت هر گونه متن میده.


سلام بر شما گرامی
اگر تعریفی که من از مثلیت داشتم را در نظر بگیرید. هر شباهت و وجه مثلیتی مجاز است مگر اینکه سرقت ادبی از خود قرآن یا کتاب دیگری باشد یا کمک گرفتن از خود بشر باشد.
مثلا می دانیم که از همین حروف الفبا میلیونها عبارت و سبک نوشتاری می توان استخراج کرد. پس لازم نیست سرقت ادبی صورت گیرد. و می توان بدون سرقت ادبی مثل قران آورد.
ویژگی هایی در قرآن ذکر شده است.
مسئولیت اصلی اثبات مثلیت بر عهده ی کسی است که ادعا کند مثل قران را آورده است. مثلا ما اشعار سعدی و حافظ و نیما را می خوانیم و میشناسیم و تعریف و توضیحشان می دهیم.
کسی که قرآن را می خواند می تواند مانند سایر متون آن را توضیح دهد. حال اگر این قدر دانش ندارد مقصر خودش است.
( همه اینها در آن تاپیک اشاره شده بود)
نقل قول:

- اگر آن متن سبکی مثل سبک قرآن داشته باشد، با استناد به اینکه از قرآن کمک گرفته می توان گفت که شرایط تحدی
- اگر هم سبکش مثل قرآن نباشه، می توان با توجه به این موضوع گفت که این مثل قرآن نیست .

این اختلاف نظرات همیشه بوده و هست.و اختصاصی به این مسائل هم ندارد. و هر کس ادعایی کند باید دلیل بیاورد.
لکن می دانیم که در طول تاریخ آنچه بیشتر در ذهن بوده است تعریف اول از مثلیت است.

نقل قول:
در واقع عدم مشخص سازی صریح شرایط مثلیت و وجد اختلاف نظر در این مورد، راه را برای مغلطه باز می کند.

گفته شد که وجوه مثلیت مشخص است. چون متن قرآن موجود است می توان آن را خواند و فهمید. همانطور که می توان اشعار نیما و سعدی و غیره را خواند و سبک و ویژگی ها ی آن ها را از جهت لفظ و معنا متوجه شد. اگر کسی ابهام دارد به خاطر دانش اندک یا کم دقتی خود اوست.
ضمن اینکه خصوصیاتی به صراحت ذکر شده است.

سلام
آیا از بین تعاریف مختلفی که از شرایط تحدی می شود، تعریفی وجود دارد که سه ویژگی زیر را داشته باشد:

1- هیچ کسی مانند قرآن را با رعایت این شرایط نیاورده باشد.
2- بتوان مانند هر متن بشری را آورد، به طوری که تمام این شرایط براورده شوند.
3- در ارائه این شرایط، الهی بودن قرآن به عنوان یک پیشفرض لحاظ نشده باشد (چرا که تحدی به منظور اثبات الهی بودن قرآن آمده است و در نظر گرفتن این پیشفرض باعث دور می شود).

Mostafa4;672869 نوشت:

سلام
فرض کن من در مورد عقاید تحقیق کرده ام و در آخر یک عقیده را پذیرفته ام. قاعدتاً به دلیل محدود بودن عمر و وقت، فرصت کافی برای انجام یک تحقیق کامل ندارم.
حال فرض کنید شما هم تحقیق فرموده اید و عقیده دیگری را پذیرفته اید. ممکنه حتی بیش از من هم تحقیق کرده باشید و ممکنه اعتقاداتی که پذیرفته اید درست تر از اعتقادات من ...

بسم الله ... الرحمن الرحيم
سلام علیکم برادر،
وقتی راهی را برای رسیدن به حق را انتخاب میکنید و میبینید که تا آخر عمر هم شما را به حق نمیتواند برساند (گاهی حتی نزدیک هم نمیکند و گاهی دور هم میکند، مثل کسانی که از یهودیت به مسیحیت تغییر مسیر میدهند یا آنها که از اسلام به مسیحیت میروند چون در مقایسه بین ادیان با همان معیارهای اثبات نشده به دنبال مسیر درست هستند) معنای منطقی آن این است که راهی که انتخاب کرده اید راه مناسبی برای این هدف نیست ... از نظر حقیر وقتی معیاری برای تشخیص حق نداریم قدم از قدم بر نداشتن محتاطانه ترین و عقلایی ترین کار است ... هر تلاشی برای کشف حقیقت بدون داشتن معیار اثبات شده برای سنجش عیار حقیقت یعنی قمار و انسان عاقل کل زندگی اش را رر طر یک قمار نمیگذارد.
کاری که مورد تایید عقل نباشد اخلاقی هم نیست ... اگر چنین کردید فقط میتوانید امید داشته باشید که خدا به راهتان و روحیه حقییت طلبی اتان رحم کند مگرنه اگر خودش کمک نکند این راه به جایی نمی رسد ...
اینکه اصرار داشته باشید بر همین منوال "یا بخت و یا اقبال" یک آیین را انتخاب کرده و بدون معیارهای اثبات شده با دین قبلی مقایسه اش کنید و یکی را برتر تشخیص دهید و به صورت رندوم به سراغ آیین بعدی بروید تا آنرا هم بررسی کنید و بخواهید تا آخر عمر مشغول همین کار شوید و مثلا در 70 سالگی هم متوجه شوید در تمام آیینهایی که بررسی کردید به جای فلان معیار باید بهمان معیار را بررسی میکردید یا وزن بیشتری به آن میدادید ... اینها برای سرگرمی خوب است ولی برای یافتن حق نه کارآمد است و نه عقلایی ... آخرش هم شاید زود دیر شد ... اگر خدایی هم این راه و تنها این راه را برای رییدن به حق وضع کرده باشد چنین خدایی هم عادل نیست چون چنین کاری اصلا از طاقت و توان اکثر افراد خارج است ... میشود به یکباره با خدا گفت یکباره بگو دوست داری نتوانین حق را بشناسیم ... اگر قرار نیست حق شناخته شود چطور انتظار داری از آن دفاع کنیم؟ و الی آخر ...
به زعم حقیر تا دیر نشده در راه شناخت خود از حقیقت تجدید نظر کنید ... هر چه زودتر افسوس آینده کمتر ... هر چه زودتر حقیقت را بیابید ... شناخت حقیقت و نداشتن تردید در آن به آن بدی که گمان میکنید نیست ... در واقع خیلی هم خوب است ... ولی حلوای تن تنانی تا نچشی ندانی ...
به هر حال حقیر به نطرم میرسد که هر چه حرف برای گفتن داشتم زدم ... ان شاء الله آنچه که خیرتان در آن است همان شود ...
در پناه خدا باشید
یا علی علیه السلام

[="Tahoma"]آوردن متنی مانند قرآن محال عقلی؟

پرسش:
در قرآن کریم به صورت کلی گفته شده سوره ای مانند قرآن بیاورید و هیچ کجای آن گفته نشده متنی که قرار است مانند قرآن باشد از چه جهت باید مانند قرآن باشد؟ این که می گوییم مثل قرآن بیاورید، "مثل" به چه معناست؟

پاسخ:
با سلام و درود
قرآن به عنوان معجزه پیامبر صلی الله علیه وآله، و در قوم عرب نازل شده است. معجزه بایستی با توجه به موضوعی که در همان زمان حرف اول را می زند، متناسب باشد، مانند معجزه سحر و جادوگری در زمان حضرت موسی و معجزه طب و شفای بیماران و ... در زمان حضرت عیسی.
ـ مراد از همانندآوری
در جامعه عرب آن زمان، فصاحت و بلاغت در کلام، حرف اول را می زده است، و معجزه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله نیز باید چیزی باشد در همین زمینه. لذا قدر متیقن از همانند آوری، همین فصاحت و بلاغت (شیوایی و رسایی و ...) است. پس همانند آوری و آن چه قرآن ادعای آن را دارد و دیگران را به تحدی فرا می خواند، مشخص و معلوم است.
لازم به ذکر است قرآن از حیثیات مختلف دارای اعجاز است و اعجاز آن منحصر به فصاحت و بلاغت نیست؛ بلکه به عنوان حداقل و قدرمتیقن از فصاحت و بلاغت نام می بریم. لذا اگر کسی می خواهد مانندی برای قرآن بیاورد بایستی با توجه به همه ابعاد قرآن، همانندآوری داشته باشد، از جمله این جهات عبارتند از: فصاحت و بلاغت، سبک و نظم خاص قرآن، شيرينى و جذبه خاص يا موسيقى خاص قرآن يا روحانيت قرآن، معارف عالى الهى قرآن از يک فرد امّى، قوانين محكم قرآن، برهان ‏هاى عالى قرآن، خبرهاى غيبى از گذشته و آينده، اسرار خلقت در قرآن (اعجاز علمى)، استقامت بيان (عدم اختلاف در قرآن)، و ... .
در باب تحدی قرآن وقتی سخن از مثلیت می شود یعنی چیزی مشابه و در حد قرآن، و وقتی قرآن حیثیات و ویژگی های مختلفی دارد، علی القاعده چیزی که می خواهد همانندی کند بایستی آن ویژگی ها را در همان حد دارا باشد تا بتواند در ادعایش صادق باشد.
نکته: مخاطبین قرآن در همان زمان، موضوع و محدوده همانندآوری و ادعای تحدی قرآن را به خوبی فهمیده و درک کرده اند. برای آنان ابهامی از این جهت وجود نداشته و متخصصان و فحول عرب در آن زمان تلاش های متعددی کردند تا همانندی مانند سوره های قرآن بیاورند ولی ناتوان مانده و به عجز و ناتوانی خود معترف شده اند.
در باره قرآن بایستی به این نکته توجه داشت که قرآن کلام خالق است؛ و همان طور که سنخ وجودی خالق با سنخ وجودی مخلوق متفاوت است، سنخ کلام آن دو نیز متفاوت است. افزون بر این که افق علمی خالق با افق علمی مخلوق، تفاوت و فاصله بسیار دارد. به همین جهات است که قرآن پس از تحدی به همانندآوری، خبر غیبی می دهد که نمی توانید مانند قرآن را بیاورید: «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا»؛ پس اگر چنين نكنيد، كه هرگز نخواهيد كرد.(1)
ـ راز اعجاز قرآن
در باره راز اعجاز قرآن و این که چرا بعد از 1400 سال هنوز کسی نتوانسته حتی سوره ای مانند قرآن بیاورد؛ گفته شده: قرآن كلامى است كه از جهات و ابعاد گوناگون معجزه است؛ قرآن كتابى است با الفاظ محدود و معانى بسيار عالى؛ قرآن كتابى است با الفاظ عربى معمولى اما در اوج فصاحت و بلاغت كه مثل آن وجود ندارد.
قرآن مثل هر كتاب ديگر از سه عنصر «لفظ، معنا و نظم» تشكيل شده است، پس اگر كسى بخواهد كتابى مثل قرآن بياورد بايد حداقل سه شرط داشته باشد:
1. علم به تمام الفاظ، اسم ‏ها، فعل ‏ها و ... داشته باشد بطورى كه بتواند بهترين و مناسب ترين آن ها را در هر جمله به كار بندد.
2. عقل او تمام معانى الفاظ، اسم ‏ها، فعل ‏ها و ... را بفهمد تا بتواند در موقع سخن گفتن بهترين و مناسب ترين معنا را در مورد مقصود خود ارائه دهد.
3. علم به تمام وجوه نظم كلمات و معانى داشته باشد تا بتواند در مواقع لزوم بهترين و مناسب ‏ترين آن ها را براى كلام خويش انتخاب كند.
از آن جا كه اين (الفاظ، معانى، نظم آن ها) هنگامى كه در همديگر ضرب شوند يک مجموعه بى ‏نهايت (به اصطلاح رياضى) را تشكيل مى ‏دهند. لذا تسلط و احاطه بر آن ها و حضور ذهن در مورد همه اين امور براى يک انسان مقدور نيست. علاوه بر آن كه مطالب و محتواى عالى قرآن و اسرار علمى و جهات ديگر آن، خود، علومى ديگر را مى ‏طلبد كه در دسترس بشر نيست.
پس تنها خداست كه بر همه چيز احاطه دارد و علم او نامحدود است و مى ‏تواند اين مجموعه را يك جا در نظر گيرد و كتابى به وجود آورد كه فصيح ‏ترين الفاظ، صحيح ‏ترين معانى و بهترين نظم را استفاده كند: «أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ»(2)
آرى به نظر مى‏ رسد كه سرّ عجز انسان در آوردن مثل قرآن و راز اعجاز اين كتاب الهى در محدوديت علم و عقل بشر و نامحدود بودن علم و عقل خدا نهفته است: «وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا»(3)
و از اين روست كه هر چه علم بشر بيشتر رشد كند و عقل و تفكر او قوى ‏تر و عميق گردد، بهتر مى ‏تواند، اسرار الفاظ، معانى و نظم قرآن را دريابد و بر اعجاب او نسبت به اين كتاب آسمانى افزوده مى ‏شود، ولى هيچ گاه قادر نخواهد بود، مثل آن را بياورد:
«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً»؛ بگو اگر تمام انسان و جن جمع شوند تا مثل اين قرآن را بياورند، نخواهند توانست و لو آن كه برخى آن ها به كمک ديگران بشتابند(4).(5)
ـ دو دیدگاه عمده در باره تحدی قرآن
در مورد مبارزه طلبی و تحدی قرآن دو دیدگاه وجود دارد: نظریه اول این است که تحدی قرآن مربوط به زمان نزول قرآن و برای اثبات نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است، یعنی پیامبر می فرماید هر کدام از شما که به غیب متصل نیستید اگر می توانید مانند آن را بیاورید؛ و این که کسی که متصل به غیب نیست نمی تواند مانند آن را بیاورد، ثابت می کند که پیامبر صلی الله علیه وآله به غیب و ماوراء این عالم، متصل است و ادعای نبوت ایشان ثابت می شود.
بنابر این دیدگاه، منافاتی ندارد در سالیان بعد، کسی بتواند مانند قرآن را بیاورد، زیرا این تحدی موقتی و برای اثبات ادعای پیامبری خدا بوده و پس از اثبات، غرض حاصل شده است.
دیدگاه دوم که قول مشهور است این است که تحدی ابدی و برای همیشه است. لذا طبق این دیدگاه باید گفت هر موقع مانندی برای قرآن آورده شود، به تحدی قرآن پاسخ داده شده است.
البته باید توجه داشت که در صورت آمدن همانندی برای قرآن، باز هم این حقیقت باقی است که ممکن است تحدی مربوط به زمان نزول بوده و برای اثبات ارتباط پیامبر با عالم غیب است؛ یعنی در آن زمان، کسی که متصل به غیب نبوده نمی توانسته چنین کلامی بیاورد.
ـ تحدی قرآن، شمول افرادی و زمانی
تحدی قرآن، هم شمول افرادی دارد و هم شمول زمانی.
شمول افرادى: قرآن مى ‏فرمايد: «لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ»(6)، يعنى اگر همه افراد انسان ها و حتى جن ‏ها جمع شوند نمى ‏توانند مثل قرآن را بياورند؛ و به اصطلاح، عام افرادى است، بطورى كه شامل همه افراد موجود انسان ها و حتى افرادى كه در آينده مى‏ آيند مى‏ شود.
شمول زمانى: يعنى اين دعوت و تحدّى قرآن از زمان صدر اسلام شروع شده و هميشه ادامه دارد و لذا مى ‏فرمايد «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا»(7)، اگر در گذشته نتوانستيد مثل قرآن را بياوريد و هرگز هم نخواهيد توانست.
به بیان دیگر، اعجاز قرآن شامل همه افراد و حالات بشر و زمان ها مى ‏شود، پس تحدى قرآن به نسبت به هر مخاطب خاصى به نوع ويژه ‏اى است، يعنى به اديب مى ‏گويد اگر مى ‏توانى مثل قرآن را در فصاحت و بلاغت بياور، و به هر متخصص بر طبق تخصص او تحدى مى‏ كند؛ پس وجه اعجاز هر سوره، نسبت به هر شخص متفاوت است.
از کلمات علامه طباطبایی(ره) و نیز آیت الله معرفت(ره) چنین بر می آید که تمام ابعاد قرآن معجزه است ولى با اختلاف مخاطبين متفاوت است. براى مثال قرآن معجزه ادبى براى اديبان، معجزه سياسى براى اهل سياست، معجزه در حكمت براى حكيمان، و ... است. بنابر اين، نظريه اعجاز قرآن، شامل همه افراد و همه زمان ها و همه حالات مى ‏شود.(8)
آية الله معرفت مى ‏فرمايد اگر چه ظاهر قرآن اين است كه (با توجه به تبحّر مردم عرب صدر اسلام در علوم ادبى) اعجاز قرآن از جنبه فصاحت و بلاغت است، اما در دوره ‏هاى بعد كه خطاب عمومى شد و شامل همه بشريت گرديد، تحدى قرآن هم با همه جهات صورت مى ‏گيرد و منحصر در فصاحت و بلاغت نيست.(9)
ـ اعجاز لفظی و معنوی
به نظر می رسد حیث ادبی (بلاغت و فصاحت) و اعجاز لفظی قرآن در همه آیات قابل اثبات است. ولی اثبات اعجاز معنوی سخت تر از اثبات اعجاز لفظی است. شاید نتوان ادعا کرد که در هر زمان اگر هر اهل فنی جمع شوند، همه آن ها معترف خواهند بود به اعجاز این حیث آیات؛ چرا که می بینیم مکاتب مختلف پدید می آیند و هر کدام مدعی هستند کاملترین اند.
به بیان دیگر، در اعجاز معنوی ممکن است اثبات اعجاز بالفعل نباشد ولی هر چه زمان می گذرد حقیقت بیشتر آشکار شده و حقانیت مطلب روشنتر می شود. مانند این که کسی به ما بگوید "نظام عالَم نظام اخلاقی است و هر کس بدی کند بدی می بیند"، این حقیقت ممکن است بالفعل و در زمان برای ما ثابت نباشد ولی به مرور زمان به این اطمینان می رسیم و گذر زمان، این حقیقت را برای ما بیشتر ثابت می کند.
بنابر این، بالمآل و در نهایت، حقانیت اسلام ثابت می شود چرا که همه و از هر قشری برای حکومت و اداره جوامع، روی کار می آیند ولی باز هم در اداره و ایجاد جامعه ایده آل ناتوانند و چشم به آسمان دارند تا امام زمانی بیاید و همه را نجات دهد و دنیا پر از عدل شود.
به عنوان مثال، سیاسیون و یا سایر مکاتبی که در مقابل قرآن، خود را مطرح کرده اند مدعی هستند بیشتر از قرآن می فهمند و ایده ها و نظرات آن ها بهتر می تواند جوامع را اداره کند لذا به قرآن و تعالیم آن نیازی ندارند. در روایت داریم که از همه قشرها به حکومت می رسند تا ثابت شود در اداره امور ناتوانند و نیاز است تا منجی و انسان کاملی بیاید تا بتواند با تایید الهی، جهان را در عدل و داد اداره کند:
به این دو روایت توجه کنید:
«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَّهُ قَالَ: مَا يَكُونُ هَذَا الْأَمْرُ حَتَّى لَا يَبْقَى صِنْفٌ مِنَ النَّاسِ إِلَّا قَدْ وُلُّوا عَلَى النَّاسِ حَتَّى لَا يَقُولَ قَائِلٌ إِنَّا لَوْ وُلِّينَا لَعَدَلْنَا ثُمَّ يَقُومُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ وَ الْعَدْل‏»؛ از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند: اين امر نخواهد شد تا اين كه هيچ صنفى از مردم باقى نماند، مگر اين كه بر مردم حكومت كند تا كسى نگويد: «اگر حاكم مى ‏شديم به عدالت رفتار مى ‏كرديم» سپس قائم به حقّ و عدالت قيام خواهد كرد.(10)
"...قَالَ إِنَّ دَوْلَتَنَا آخِرُ الدُّوَلِ وَ لَمْ يَبْقَ أَهْلُ بَيْتٍ لَهُمْ دَوْلَةٌ إِلَّا مَلَكُوا قَبْلَنَا لِئَلَّا يَقُولُوا إِذَا رَأَوْا سِيرَتَنَا إِذَا مَلَكْنَا سِرْنَا بِمِثْلِ سِيرَةِ هَؤُلَاءِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين‏»"؛ امام باقر علیه السلام می فرمایند: بی گمان، دولت ما آخرین دولتهاست، و خانواده ای که برای آنان دولتی باشد باقی نمی ماند، مگر آن که پیش از ما به حکومت می رسند، تا هنگامی که روش ما را دیدند نگویند: اگر ما حاکم بودیم مانند روش این ها رفتار می کردیم، و این، سخن خدای متعالی است: و پایانِ کار از آنِ پرهیزکاران است.(11)
از اینرو تعالیم و آیات سیاسی قرآن با این که در 1400 سال پیش است، برای اداره جوامع و کل دنیا، کاربرد داشته است و توسط حضرت مهدی علیه السلام اجرا می شوند. این از معجزات قرآن است.
ـ نکات پایانی
1. کسی که عرب زبان نیست و نمی تواند اعجاز لفظی قرآن را بفهمد، این گونه نیست که راه برایش بسته باشد بلکه باید از اهلش بپرسد و از آنان نظرخواهی کند.
2. قرآن در زمانی نازل شد که فصاحت و بلاغت ادبی در اوج خود بوده است، با این حال کسی نتوانست مانندی برای آن بیاورد، لذا به طریق اولی اکنون این توانایی وجود ندارد.
لذا قرآن اعجازش را ثابت نموده است و اکنون دیگر معجزه بودن قرآن خراب نمی شود بلکه فقط داور این معجزه فحول و بزرگان ادبیات عرب بوده اند که اکنون حضور ندارند. بنابر این، اعجاز قرآن ثابت و باقی است.
3. معجزه لزوما به این معنا نیست که برای همه به گونه ای باشد که متحیر مانده و انگشت به دهان بمانند. البته برای مردم زمان نزول، چنین بوده است ولی دلیلی نداریم که باید برای آیندگان نیز چنین باشد. آیندگان پس از تدبر و تحقیق است که به اعجاز آن پی می برند.
لذا قرآن برای انسان امروزی و برای آیندگان هم معجزه است ولی شکلش فرق می کند. مخاطب صدر اسلام، اعجازش را در همان زمان می فهمد ولی مخاطب آینده، پس از تامل و تدبر می فهمد؛ کما این که مخاطبی صدر اسلام، فهم کاملی از قرآن دارند ولی ما و آیندگان پس از بررسی های تاریخی و روایی و لغوی و ... است که به فهم قرآن نائل می شویم.
4. در باره ادعای همانندآوری کتاب هایی مانند فرقان الحق و ... باید گفت بیشتر واژه ها و جملات آن ها به نوعی کپی برداری است و فقط در جملات تغییرات جزیی داده شده است. به بیان دیگر؛ سازندگان کتاب هایی مانند فرقان الحق، بیشتر آمده اند ساختار و خود آیه را گرفته و تغییرات جزیی و ساده در آن داده اند؛ در حالی که یک نوشتار بایستی مستقل و روی پای خود مطلبی برای ارائه داشته باشد. این که متنی را برداریم و برخی کلمات را جایگزین کنیم، متن جدید و ایجاد و تولید محسوب نمی شود.
5. اعجاز لفظی (فصاحت و بلاغت و ...) قرآن را نمی توان نادیده گرفت. اعجاز لفظی قرآن بر همگان و در هر زمان قابل اثبات است. لذا اعجاز معنوی آن ثابت شود یا نشود، اعجاز قرآن ـ ولو از نظر لفظی ـ ثابت شده است؛ لذا نمی تون در اصل اعجاز تشکیک کرد.

_________
(1) بقره/ 24.
(2) بقره/ 106.
(3) اسراء/ 85.
(4) اسراء/ 88.
(5) پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، رضایی اصفهانی، انتشارات کتاب مبین، چاپ پنجم، سال 1388، ص 80.
(6) اسراء/ 88.
(7) بقره/ 24.
(8) الميزان، طباطبایی، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج 1، ص 94و95؛ التمهيد فی علوم القرآن، معرفت، نرم افزار علوم قرآنی نور(مشکات)، ج 4، ص 23 و ص 134.
(9) التمهيد فی علوم القرآن، ج 4، ص 23.
(10) الغيبة للنعماني، نرم افزار جامع الاحادیث نور، ص 274، باب 14، ح 53؛ بحارالانوار، مجلسی، نرم افزار جامع الاحادیث نور، ج 52، ص 244، ح 119.
(11) بحار الأنوار، ج 52، ص 339، ذیل ح 83.

موضوع قفل شده است