مروري بر زندگي سياسي امام حسين ( ع )

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مروري بر زندگي سياسي امام حسين ( ع )

مروري بر زندگي سياسي امام حسين ( ع )

قسمت اول

1- اجمالي بر مراحل زندگي

  • محل تولد : شهر مدینه
  • تاريخ تولد : روز سوم شعبان سال چهارم بعد از هجرت 1 یا به نقلي پنجم شعبان سال چهارم هجرت 2
  • والدين : امام علي ( ع ) و حضرت فاطمه ( س )
  • محل شهادت : كربلا
  • تاريخ شهادت : 10 محرم – سال 61 هجري
  • مدت عمر : 57 سال
2- اجمالي بر قبل از امامت
  • هم عصر نبوت رسول اكرم ( ص ) : کمتر از هفت سال
  • هم عصر امامت امام علي ( ع ) : سی سال
  • هم عصر امامت امام حسن ( ع ) : ده سال
3- اجمالي بر دوره امامت
  • هم عصر خلافت معاويه : كمتر از 10 سال ( حدود 9 سال و نيم )
  • هم عصر خلافت يزيد : كمتر از 1 سال ( سال آخر عمر – حدود 6 ماه )
4- اتفاقات دوران امامت 4-1- در زمان خلافت معاويه :
از آنجا كه امام حسن ( ع ) ، پس از عقب نشيني يارانش از جنگ با معاويه و عدم اطاعت از حضرت ايشان و حتي اقدامات تروريستي بعضي از فرماندهان لشگر ايشان ، براي ترور امام حسن ( ع ) ( با مديريت و راهبري معاويه ) ، به اين نتيجه رسيدند كه :
  • معاويه در شرايط مسلط سياسي و نظامي قرار دارد .
  • حاكميت سياسي حضرت ايشان ، از اقبال عملي عمومي و پشتوانه كافي نظامي از طرف مردم برخوردار نيست ؛
  • و از طرف ديگر حضرت ايشان معتقد بودند كه لازمه استقرار و بقاي يك حكومت ، به پذيرش اكثريت جامعه منوط مي باشد ؛ همانطور كه در بيان علت پذيرش ولايت امر بعد از امام علي (ع) ، توسط خود ، به آن اشاره مي فرمايند :
آنجا كه حضرتش چنين مي فرمايند : " ولاني المسلمون الامر بعده " 3
" مسلمانان امر حكومت را بعد از علي به من واگذار كردند . "
بنابر اين ، ادامه آن ، با به خطر افتادن امنيت جامعه و كيان اسلامي مواجه خواهد شد ؛ لذا تصميم گرفتند با معاويه مصالحه كرده و خلافت را به او واگذارند . ( بشرط اينكه معاويه بر اساس كتاب خدا و سنت پيامبر ( ص ) و خلفاي صالح قبلي عمل نمايد . )
آنجا كه در صلحنامه داريم :
" هذا ما صالح عليه الحسن بن علي بن أبي طالب ، معاوية بن أبي سفيان ؛ صالحه على أن يسلّم إليه ولاية أمر المسلمين ، على أن يعمل فيهم بكتاب اللّه وسنّة رسوله(ص ) و سيره الخلفاء الصالحين " 4
اين مصالحه اي است كه ميان حسن بن علي بن ابي طالب(ع) و معاويه بن ابي سفيان برقرار مي شود . بر آن قرار ، با او صلح مي كند و امر خلافت را به او مي گذارد ، بشرطي كه بر اساس كتاب خدا و سنت رسول الله ( ص ) و خلفاي صالح عمل نمايد . "

ادامه دارد

مروري بر زندگي سياسي امام حسين ( ع )

قسمت دوم



آنجا كه در صلحنامه داريم :
" هذا ما صالح عليه الحسن بن علي بن أبي طالب ، معاوية بن أبي سفيان ؛ صالحه على أن يسلّم إليه ولاية أمر المسلمين ، على أن يعمل فيهم بكتاب اللّه وسنّة رسوله(ص ) و سيره الخلفاء الصالحين " 4
اين مصالحه اي است كه ميان حسن بن علي بن ابي طالب(ع) و معاويه بن ابي سفيان برقرار مي شود . بر آن قرار ، با او صلح مي كند و امر خلافت را به او مي گذارد ، بشرطي كه بر اساس كتاب خدا و سنت رسول الله ( ص ) و خلفاي صالح عمل نمايد . "
لذا امام حسين ( ع ) پس از شهادت برادر بزرگوارشان ، بر مفاد قرارداد پايبند بوده و اقدامي براي لغو آن ننمودند .
آنجا كه در تاريخ داريم :
معاويه نامه‏اى براى امام (ع) نوشت و لزوم پاى‏بندى به صلح‏نامه را به ايشان يادآورى كرد و ضمنا تهديد نمود كه اگر عليه من كيد نمايى من هم با تو كيد خواهم كرد. 5
امام حسين (ع) در پاسخ معاويه فرمود :
" ما اريد حربك و لا الخلاف عليك; " 6
" من اراده جنگ و مخالفت‏ با تو را ندارم."
و دليل ايشان براي عدم مخالفت با معاويه ، عدم تغييرات مسلم و مشخص در اجراي مفاد صلحنامه ، توسط معاويه بود .
آنجا كه در اولين مكاتبات بين كوفيان و جواب امام پس از شهادت برادرش ( در زمان معاويه ) ، مي بينيم :
نامه كوفيان ، پس از شهادت امام حسن ( ع ) :
" اما بعد ، فان من قبلنا من شيعتك متطلقة انفسهم اليك لا يعدلون بك احدا و قد كانوا عرفوا راى الحسن اخيك فى دفع الحرب و عرفوك باللين لاوليائك و الغلظة على اعدائك و الشدة فى امر الله ، فان كنت تحب ان تطلب هذا الامر فاقدم علينا فقد وطنا انفسنا على الموت معك ." 7
" اما بعد شيعيان شما كه اين جايند مشتاق شمايند و جانهايشان هواى تو دارد و هيچكس را با تو برابر و همسنگ نمى‏دانند و همگى به صحت و صوابديد راى برادرت در تاخير جنگ پى بردند و مى‏دانند كه شما نسبت به دوستان مهربان و ملايم و نسبت به دشمنان خشن و سخت‏گيرى اگر دوست دارى كه خلافت را در دست گيرى پيش ما بيا كه ما جان خود را براى فداكارى تا حد مرگ آماده كرده‏ايم. "
جواب امام ( ع ) به نامه فوق :
" اما اخى فارجو ان يكون الله وفقه و سدده فيما ياتى و اما انا فليس راى اليوم ذاك فالصقوا رحمكم الله بالارض و اكمنوا فى البيوت و احترسوا من الظنة مادام معاوية حيا فان يحدث الله به حدثا و انا حى كتبت اليكم برايى‏ " . 8
" اميدوارم كه برادرم در آنچه كرد خداوندش موفق و استوار مى‏داشت ، اما من امروز چنين انديشه‏اى ندارم ، خدايتان رحمت فرمايد . بر زمين بچسبيد و در خانه‏ها كمين كنيد و تا هنگامى كه معاويه زنده است از اينكه مورد بدگمانى قرار بگيريد پرهيز كنيد . اگر خداوند براى او چيزى پيش آورد و من زنده بودم انديشه خود را براى شما خواهم نوشت و السلام ."
از طرف ديگر امام حسن ـ (ع) ـ كه رسماً خليفه مسلمانان بود و تمام اختيارات و لوازم يك خليفه را نيز دارا بود ، پس از آن اتفاقات ، به صلحنامه با معاويه تن داد . ولي ، در مقابل ، امام حسين ـ (ع) ـ تنها به عنوان يك شهروند مطرح بوده و هيچ مسئوليت اجرايي بر عهده نداشت ، كه بخواهد اقدام رسمي سازمان يافته انجام دهد .
اين 9 سال در دوره خلافت معاويه با كمترين مشكل ادامه يافت ، تا آن كه در اواخر عمر معاويه و احساس خطر مرگ ، دست به اقدامي خلاف مفاد صلحنامه زد .
آنجا كه در صلحنامه داريم :
" و ليس لمعاويه بن أبي سفيان أن يعهد لأحد من بعد عهدا ، بل يكون الأمر من بعده شوري بين المسلمين . " 9
" و معاويه حق ندارد براي بعد از خود ، هيچ كس را به وليعهدي نصب كند ، بلكه كار خلافت را به شورا گذارد تا مسلمانان كسي را كه صلاح دانند ، نصب كنند . "
اما معاويه در سال 59 هجری تصمیم گرفت پسرش یزید را به عنوان خلیفه پس از خود تعیین کند و برای اطمینان از وقوع چنین امری بر آن شد که در زمان حیات خود از مردم برای او بیعت بگیرد .معاویه خود نخستین کسی شد که با پسرش یزید دست بیعت داد .
اما مخالفين زيادي همچون حسین بن علی بن ابیطالب و عبدالله زبير و ... از جمله اشخاصی بودند که با یزید دست بیعت ندادند .
آنجا كه امام پس از اين انتخاب مي فرمايند :
" انا لله و انا اليه راجعون و على الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل يزيد.10
" آن گاه كه افرادى چون يزيد بر مسند حكومت اسلامى بنشيند , بايد فاتحه اسلام را خواند. "

ادامه دارد

مروري بر زندگي سياسي امام حسين ( ع )


قسمت سوم

البته ، بر اساس مكاتبات بين امام و كوفيان و سخنراني هاي ايشان در ايام محرم ، قبل از شهادت ، مشخص مي شود كه ايشان ، خلافت معاويه و تبعا يزيد را صالح نمي دانسته ، ولي اقدام به مخالفت رسمي و سازمان يافته را ، مقيد به خواست عمومي و اقبال مردمي ، مي دانسته است .
و معاويه نيز از اين مشي سياسي امام مطلع بوده ، بدين دليل اقدام جدي و برخورد تهاجمي با عدم بيعت ايشان نكرده و حتي از يزيد نيز مي خواهد كه امام را تحت فشار قرار ندهد .
4-2- در زمان خلافت يزيد
از اين قسمت تاريخ به بعد ، زندگي سياسي امام ، وارد يك مبارزه تمام عيار با رعايت تمام اصول منطقي " هدف گذاري " و " خواست مردمي " مي شود ، كه در 4 مرحله زير شكل مي گيرذ :
مرحله اول : کوشش برای نپذیرفتن بیعت تحمیلی یزید و از طرف دیگر تحقیق درباره امکان تشکیل حکومت در کوفه .
( از 28 رجب سال 60 هجری تا 8 ذی الحجه ، یعنی 4 ماه و 10 روز )
پس از مرگ معاويه در سال 60 هجري ، يزيد به خلافت نشست ، و در اولين اقدام براي مستحكم كردن پايه هاي حكومت خود ، دستور صريح براي گرفتن بيعت از همه مخالفين به نام از جمله امام حسين ( ع ) داد .
آنجا كه در تاريخ داريم :
یزید با ارسال نامه ای به حاکم مدینه وليد بن عتبه نوشت :
" اذا اتاك كتابي هذا فأحضر الحسين بن علي و عبداللّه بن الزبير فخذهما بالبيعة فإن امتنعا فاضرب اعناقهما و ابعث اليّ برؤوسهما ." 11
" هنگامي كه نامه ام به دستت رسيد حسين بن علي و عبداللّه بن زبير را حاضر كن و از آن دو بيعت بگير ، پس اگر از بيعت نمودن خودداري كردند گردنهاي آنان را بزن و سرهايشان را براي من بفرست. "
وليكن امام بدليل اين كه يزيد را شخصي فاسد كه لياقت خلافت را ندارد و بيعت با او را تاييد حكومت نامشروع او مي دانست ، از بيعت با او سرباز زد ، و اولين قدم رسمي را براي اعلام مخالفت خود ، در حضور حكمران مدينه برداشت .
آنجا كه حضرتش در اولين اظهار نظر خود در خانه وليد ، مسئله بيعت خواستن يزيد را پيش كشيد ،
و امام اين گونه بيان فرمود :
" ايها الامير انّا اهل بيت النبوّة و معدن الرسالة و مختلف الملائكة و محل الرحمة بنافتح اللّه و بناختم و يزيد رجل فاسق شارب الخمر قاتل النفس المحرمة معلن بالفسق و مثلي لا يباع مثله. " 12
« اي امير ، ما خاندان پيامبر و معدن رسالتيم ، خاندان ماست كه محل نزول فرشتگان الهي و محل نزول رحمت خداست ، خداوند اسلام را با خاندان ما آغاز كرد و با خاندان ما به پيش برد و حال آنكه يزيد مردي زشت كردار، شرابخوار ، قاتل انسان بي گناه و آشكار كننده و تظاهر كننده به فسق است . بنابراين كسي مانند من با كسي مانند او بيعت نخواهد كرد . »
امام حسین (ع) چون اوضاع مدینه را واژگونه یافت ، درنگ در آن شهر مقدس را جایز ندانست و در روز یکشنبه دو روز مانده به آخر رجب از سال 60 هجری به اتفاق اهل بیت و یاران خود راهی مکه شده و حركت ارشادي خود را شروع و هدفش را چنين بيان كرد .

ادامه دارد

مروري بر زندگي سياسي امام حسين ( ع )


قسمت چهارم

هدف امام از حركت سياسي خود :
· در وصیتی به برادرش محمد بن حنفیه چنین بیان فرمود :
" بسم الله الله الرحمن الرحيم ، هذا ما اوصى به الحسين بن على الى اخيه محمد بن الحنفية ، ان الحسين يشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و ان محمدا عبده و رسوله جاء بالحق من عنده و ان الجنة حق و النار حق و الساعة آتية لا ريب فيها و ان الله يبعث من فى القبور . و انى لم اخرج اسرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى ( ص) اريد ان آمر بالمعروف و انهى عن المنكر و اسير بسيرة جدى و ابى على بن ابى‏طالب . فمن قبلنى بقبول الحق فالله اولى بالحق و من رد على هذا اصبر حتى يقضى الله بينى و بين القوم و هو خير الحاكمين و هذه وصيتى اليك يا اخى و ما توفيقى الا بالله عليه توكلت و اليه انيب . " 13
" به نام خدا ، اين وصيت حسين به برادرش محمد حنفيه است ؛ حسين به يگانگي خدا و رسالت محمد (ص ) و حقانيت پيام او و بهشت و جهنم و قيامت شهادت مي دهد . حقیقت آنکه من از روی سرمستی و گردنکشی و فساد و ظلم خارج نشده ام و جز این نیست که خارج شدم برای اصلاح در امت جدم (ص) . اراده دارم امربه معروف و نهی از منکر کنم و مطابق سیرت جدم و پدرم علی بن ابیطالب (ع) رفتار کنم . پس هر كس به من بخاطر حقانيتم رو كند ، مانند آنست كه بخدا رو كرده است و كسي كه مرا نپذيرد ، صبر خواهم كرد تا خداوند چه پيش آورد . اين وصيت من است و توفيق هم از خداست ، بر او توكل كرده و از او امداد مي جويم . "

چون مردم کوفه در عراق از مرگ معاویه و امتناع امام حسین (ع) از بیعت با یزید اطلاع یافتند ، نامه های فراواني در پشتیبانی از امام امضاء کرده و حضرتش را به کوفه فراخواندند .
از جمله نامه زير مي خوانيم :
" عجل القدوم يابن رسول الله فان لك بالكوفة مائة الف سيف فلاتتاخر ." 14
" اي فرزند رسول خدا ، در اقدام براي رسيدن به كوفه و ( در دست گرفتن حكومت ) عجله كن كه 100.000 نفر آماده رزمند . "
  • امام براي روشن كردن ذهن كوفيان از هدف خود چنين نوشتند :
" فقد علمتم انّ رسول اللّه ـ (ص) ـ قد قال في حياته : من رأي سلطاناً جائراً مستحلاّ لحرم اللّه ناكِثاً لعهداللّه مخالفاً لسنة رسول اللّه يعمل في عباداللّه بالاثم و العدوان ثم لم يغيّر بقول و لا فعل كان حقيقاً علي اللّه اَنْ يدخله مدخله و قد علمتم ان هؤلاء القوم قد لزموا طاعة الشيطان و تولّوا عن طاعة الرحمن و اظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استأثروا بالفيي ء و اَحَلّوا حرام اللّه و حرموا حلاله و انّي احق بهذا الامر لقرابتي من رسول اللّه ـ (ص ) ـ."15

«شما مي دانيد كه پيامبر خدا در زمان حيات خود فرمود: هر كس سلطان بدكاري را ببيند كه حرام خدا را حلال مي كند ، عهد خدا را مي شكند ، مخالف سنت رسول خدا عمل كرده به گناه و دشمني در ميان آنان رفتار مي كند ، آن گاه با گفتار و كردار خود با آن سلطان به مخالفت برنخيزد خداوند او را نيز به همان جايي داخل مي سازد كه آن سلطان ستمگر را داخل مي سازد ـ يعني جهنم ـ و شما آگاهيد كه اين قوم ـ بني اميه ـ پيروي از شيطان را برگزيدند و از اطاعت خدا روي برتافتند ، فساد و تباهي را آشكار و حدود الهي را تعطيل نمودند و فيي ء را به تصرف خود درآوردند ، حرام خدا را حلال و حلالش را حرام نمودند و حال آنكه من به اين امر ـ سرپرستي و حكومت بر مردم و جانشيني پيامبر (ص) ـ سزاوارترم ؛ به دليل جايگاهم نسبت به رسول خدا ـ (ص) ـ.»


و امام پس از اصرار كوفيان براي اطمينان از خواست عمومي آنها ، مسلم ابن عقيل را بسوي كوفه فرستاد ؛
و به آنها نوشت :
" و قد بعثت اليكم ... ثقتى من اهل بيتى و امرته ان يكتب الى .... رايكم فان كتب الى انه قد اجمع راى ملاكم و ذوى الفضل ....منكم على مثل ما قدمت على به رسلكم و قرات فى كتبكم اقدم عليكم و شيكا ان شاءالله...; " 16
" اينك ... شخص مورد اعتماد از خانواده خود را به سوى شما گسيل داشتم و به او دستور دادم كه مرا از وضعيت ..و راى شما مطلع گرداند ، پس اگر براى من بنويسد كه ، نظر بزرگان ... شما بر همان چيزى استقرار يافته كه فرستادگان شما به اطلاع من رساندند و در نامه هايتان خواندم ، به سرعت‏ به سوى شما خواهم آمد ان شاءالله . "
مسلم به روز پنجم شوال وارد کوفه شد . چون خبر ورودش انتشار یافت 12000 نفر و بقولی 18000 نفر با او بیعت کردند .
[center]ادامه دارد
[/center]

مروري بر زندگي سياسي امام حسين ( ع )


قسمت پنجم

به همين دليل مسلم این مطلب را به امام حسین (ع) گزارش داد و از آن حضرت خواست به کوفه بیاید .
" عجل الاقبال حین یاتیک کتابی فان الناس کلهم معک " 17
" نیروهای مردمی کوفه با شما هستند ، پس با رسیدن نامه من با تعجیل ، به کوفه حرکت کنید . "
امام با دیدن نامه مسلم ، نامه ای به بزرگان بصره نوشته و آز آنها دعوت به همکاری کرد و سپس راه افتاد .
نامه امام به اهالي بصره :
" و انا اَدعوكم الي كتاب اللّه و سنّة نبيه ـ (ص) ـ فان السّنة قد اميتت و ان البدعة قد احييت و ان تسمعوا قولي و تطيعوا امري أهدكم الي سبيل الرشاد. " 18
" من شما را به سوي كتاب خدا و سنت پيامبرش فرا مي خوانم، ـ به راستي كه در اين زمان ـ سنت رسول خدا از بين رفته و بدعت جاي آن را گرفته است . بنابراين اگر سخنانم را شنوا باشيد و فرمانم را اطاعت كنيد شما را به سوي راه رشد و سعادت هدايت و راهنمايي مي كنم. "
مرحله دوم : تصمیم گیری برای تشکیل حکومت و حرکت بسوی کوفه و همچنین مصون ماندن از تعرض دشمن .
( از هنگام حرکت امام بسوی کوفه تا زمان محاصره )
امام روز 8 ذی الحجه سال 60 هجری از مکه بسوی کوفه حرکت کرد و راه خود بسوی براندازی حکومت ظلم یزید و تشکیل حکومت عدل اسلامی را آغاز نمود .
در همان روز مسلم در کوفه علیه ابن زیاد خروج کرد و فردای آن روز ( روز عرفه ) بدستور ابن زیاد کشته شد .
خبر به امام رسید . ایشان با یاران خود به مشورت نشست و سخناني به زبان آورد كه نشان مي دهد كه ايشان از اوضاع پيش آمده ، شرايط را سخت تر و امنيتي تر پيش بيني مي كند كه احتمال دارد بعضي بدلايل محافظه كارانه ، نخواهند خطر ريسك آن شرايط را بپذيرند ، لذا بصراحت ضمن بيان اوضاع جديد ، از آنها مي خواهد كه ، اگر تصميم آنها مقطعي و احيانا به اميد امتيازات بعدي سياسي ، آنهم بدون تحمل خطرهاي آن بوده است ، بر گردند ؛ از جمله آنها ، سخن آن حضرت با اصحاب و ياران خود در منزل ثعلبيه است كه پس از خبر شهادت مسلم و عبداللّه بن يقطر ايراد فرمود :
آنجا كه مي فرمايد :
" ايّها الناس... و قد خذلتنا شيعتنا و قُتِل مسلم و هاني و قيس بن مسهر و عبداللّه بن يقطر،فمن اراد منكم الانصراف فلينصرف. »19
" اي مردم آگاه باشيد ، همانا پيروان و شيعيان ما ، ما را خوار كردند و مُسلِم ، هاني و قيس بن مسهّر و عبدالله بن يقطر به شهادت رسيدند ، پس هر كس از همراهي ما پشيمان شده مي تواند بازگردد . "
اما از آنجا كه
امام هنوز به عقب نشيني و يا كوتاهي كوفيان مطمئن نشده و اعتقاد داشتند مي توانند هدف خود را در مبارزه با ظلم يزيد و ياري مردم ، از همان مسير بسوي كوفه دنبال كنند ،

آنجا كه در يكي ديگر از سخنانشان مي فرمايند :
"فان نزل القضاء بما نحب فنحمد اللّه علي نعمائه... و ان حال القضاء دون الرّجاء فلم يتعدّ من كان الحقّ نيّته و التقوي سريرته. "20
" اگر قضاي الهي براساس آنچه ما دوست داريم محقق شود او را به خاطر نعمتهايش سپاس مي گوئيم ، و اگر برخلاف آنچه ما اميدواريم رُخ دهد ، آن كسي كه نيتش پيروي از حق بوده و پرهيزكاري و تقوا را پيشه خود ساخته است تجاوزكار نخواهد بود. "
و رای غالب
نيز ، رفتن به سمت کوفه بود ، چرا که اعتقاد داشتند که شرایط رهبری و جایگاه امام فراتر از مسلم بوده و می توانند حرکت مردم کوفه را منسجم کرده و به انجام برسانند ؛ بسوي كوفه حرکت کردند.21.
کاروان امام در نزدیکی کوفه توسط لشکر 1000 نفری حر ابن یزید ریاحی محاصره می شوند .
از آنجا که حر ، فردی سالم و محترم بود با امام خوشرفتاری کرده و امام تصمیم می گیرند آنها را از هدف خود آگاه کنند . ایشان در دو نوبت برای لشکریان حر سخنرانی کرده ( پس از نمازی که همگان به امامت امام خواندند ) .
و سپس امام اعلام کرد :
" نحن اهل البیت اولی بولایه هذاالامر علیکم من هولائ المدعین ما لیس لهم .... و ان کرهتمونا ... انصرفت عنکم " 22
" ما اهل بيت به ولايت اولي تر يم تا اين موجودين . من بسوی شما نیامدم مگر بعد از دعوت شما کوفیان با نامه هایتان . حال اگر حاضر نیستید با من هم پیمان شوید ، من برمی گردم . "
در این جا حر اظهار بی اطلاعی کرده و می گوید من دستور دارم شما را به کوفه ببرم . امام ناراحت شده و تصمیم به بازگشت به حجاز می گیرند که پس از یک مشاجره ، قرار بر آن می شود که امام نه تسلیم شده به کوفه برود و نه به حجاز بازگردد ، بلکه بسمت یک مسیر سومی حرکت کنند تا دستور جدید از ابن زیاد برسد .23

ادامه دارد

مروري بر زندگي سياسي امام حسين ( ع )

قسمت ششم

مرحله سوم : کوشش برای جلوگیری از درگیری نظامی و خونریزی ناموجه و تلاش برای ترک مخاصمه و برگشتن به حجاز .
( از زمان محاصره تا قبل از شروع جنگ در روز عاشورا )
در این مرحله ، شرایط کاملا نظامی شده و امکان پیگیری ورود به کوفه و تشکیل حکومت بسیار ضعیف شده که امام تصمیم می گیرند ، به هر قیمتی شده تسلیم نشده و به کوفه نزد ابن زیاد نروند .
تا آن زمان امام حسين (ع) ـ با دعوت كوفيان در راستاي انجام تكليف شرعي خود نسبت به مبارزه عملي با حاكمي فاسق و ستمگر ، عازم كوفه شده بود ؛ اما پس از ملاقات با لشكر حُرّ ، ديگر تكليفي متوجه امام نبود . از اين رو آمادگي خود را نسبت به بازگشت از همان مسيري كه آمده بود يا حتي به منطقه اي دور افتاده از حدود و مرزهاي قلمرو اسلامي اعلام نمود ؛ اما حرّ مي خواست امام را دستگير كند و به نزد عبيداللّه ببرد و اين ، چيزي بود كه امام از پذيرش آن سرباز زد .
حُر به امام عرض كرد:
" اريد أن أنطلق بك الي عبيداللّه بن زياد " 24
" مي خواهم تو را به نزد عبيدالله بن زياد ببرم. "
و امام در پاسخ او فرمود:
" اذن و اللّه لا اتّبعك. " 25
" در اين صورت به خدا سوگند كه از تو تبعيت نمي كنم. "
و امام بهترین حالت را اين مي ديدند كه بتوانند از راه آمده بازگردند و بالتبع جنگ ناعادلانه ای سرنگرفته و خونریزی نشود .
شاهد بر این مدعا ، حداقل 5 مرتبه ، پیشنهاد ترک مخاصمه و برگشتن به حجاز توسط امام می باشد .
1-قبل از نماز ظهر در حضور حر و نیروهایش
" و ان لم تفعلوا و کنتم لمقدمی کارهین و لقدومی علیکم باغضین انصرفت منکم الی المکانالذی جئت منه الیکم "26
" اگر از آمدن من ناراضى هستيد به مكانى كه از آنجا آمده‏ام مراجعت‏خواهم نمود . "
2-بعد از نماز عصر همان روز
" و ان أنتم کرهتمونا وجهلتم حقنا و کان رأیکم غیر ما أتتنی کتبکم و قدمت به علیرسلکم انصرفت عنکم "27
" اگر از ما روى بگردانيد و حق ما را نشناسيد و راى شما درحال حاضر غير از آن باشد كه در دعوت نامه هايتان نوشته بوديد، من از همين جا مراجعت كرده به سوى شما نخواهم آمد ."
3-پاسخ به فرستاده عمر سعد در کربلا در بیان علت حضورش در کربلا
" کتب الی اهل مصرکم هذا ان اقدم فاما اذکرهتمونی فانا انصرف عنكم "28
" ... اما اگر مرا خوش نمي داريد از آمدن به سوي شما منصرف مي شوم."
4-در مذاکراتی که با عمر سعد در کربلا انجام دادند . كه در نامه محرمانه عمرسعد به ابن زياد چنين منعكس شده است :
" امّا بعد فانّ اللّه قد اطفأ النائرة و جمع الكلمة و اصلح امر الأمّة هذا حين قد اعطاني ان يرجع الي المكان الذي منه أتي اَو ان نسيّره الي ايّ ثغر من ثغور المسلمين شئنا. "29
" اما بعد ، همانا خداوند آتش فتنه را خاموش كرد و وحدت كلمه را ايجاد ساخت و امر امت را اصلاح نمود و اين زماني آشكار شد كه ـ حسين ـ از من خواست كه به سوي آن مكاني كه از آنجا آمده است بازگردد يا ما او را به سوي هر يك از مرزهاي مسلمانان كه بخواهيم تبعيد كنيم . "
5-ضمن سخنرانی پرمعنی و هیجان آور در روز عاشورا
" فانظروا هل یحل لکم قتلی ؟ ... اما فی هذا حاجز لکم عن سفک دمی ؟ .... اتطلبونی بقتیل منکم قتلته ؟ " 30
و " ایّها الناس اذا کرهتمونی فدعونیانصرف الی مأمنی من الأرض " 31
" اي مردم ! اگر دعوت شما از من از روي اكراه بوده است به سوي محل اَمن خويش باز مي گردم . "

ادامه دارد

مروري بر زندگي سياسي امام حسين ( ع )


قسمت هفتم

مرحله چهارم : دفاع اضطراری و قهرمانانه برای نپذیرفتن ذلت تسلیم
در این مرحله چون امام را مخیر کرده بودند بین دو امر " ذلت تسلیم یا کشته شدن " ، ایشان جنگ جوانمردانه را برای دفاع از شرافت و حقانیت خود و اهداف خود انتخاب و عاشقانه آنرا می پذیرند .
آنجا كه خطاب به لشكريان كوفي مي فرمايند :
" اَلا و انّ الدّعي ابن الدّعي قد تركني بين السّلّة و الذّلّة و هيهات له ذلك مني ، هيهات منا الذّلّة اَبي اللّه ذلك و رسوله و المؤمنون و حجور طهرت و جدود طابت ان يؤثر طاعة اللئام علي مصارع الكرام . " 32
" آگاه باشيد كه اين حرامزاده فرزند حرامزاده مرا مخيّر گذاشته است بين انتخاب مرگ يا ذلت و خواري ، و حال آنكه او هرگز به خواسته اش درباره من نخواهد رسيد و هرگز خواري و ذلت را بر نخواهم گزيد ؛ زيرا خداوند ابا دارد كه ذلت را نصيب رسولش و مؤمنان و آناني كه از رحِمهاي پاك و صُلبهاي طاهرند نمايد و اطاعت از لئيمان را به جاي فروتني در مقابل انسانهاي بزرگوار بر آنها نمي پسندد. "
البته امام می دانستند اگر تسلیم هم بشوند ، سرانجام همانند مسلم ، توسط ابن زیاد کشته خواهند شد .
آنجا كه امام در سخنرانی روز عاشورا مي فرمايند :
" قیس از لشکریان یزید گفت : تسلیم ابن زیاد شو در امان میمانی ، امام فرمودند : مسلم را نیز امان دادند و کشتند ، تو می خواهی من تسلیم شوم آنگاه مثل مسلم خونم را بریزید .... بخدا قسم هرگز دست ذلت به اینان نمی دهم ." 33


ادامه دارد

مروري بر زندگي سياسي امام حسين ( ع )

قسمت هشتم

1- و در يك كلام :

1-امام حسين (ع ) پس از برادرشان ده سال امامت را بر عهده داشتند .

2-حدود 9 سال و نيم مدت مذكور را در زمامداري معاويه بسر برده و مابقي را در مبارزه با يزيد گذراندند .

3-بدليل مصالحه بين امام حسن ( ع ) و معاويه ، كه ولايت امري به معاويه واگذار شده بود ، و امام تخلف صريح و قابل توجهي در انجام آن توسط معاويه مشاهده نكردند ، اقدام سياسي خاصي عليه معاويه انجام ندادند .

4-پس از اولين تخلف معاويه ، كه يزيد را براي حكومت بعد از خود انتخاب كرد ، امام مخالفت علني خود را اعلام نمود ، ولي صرفا در مرحله اعلام آن بود و اقدام تحريك آميزي نكردند .

5-معاويه نيز با مخالفت امام برخورد قهري نكرد .

6-پس از مرگ معاويه ، يزيد در اولين اقدام ، دستور اخذ بيعت از امام صادر كرد .

7-امام ضمن مخالفت جدي ، تصميم به علني كردن آن ، با ترك مدينه و هجرت به مكه و حركت ارشادي خود كردند .

8-كوفيان ، با اطلاع از حركت سياسي امام ، با نامه نگاري هاي فراوان ، خواستار حضور ايشان در كوفه و گرفتن رهبري جامعه آنجا شدند .

9-امام به دليل اعتقاد به لزوم حضور و خواست عمومي مردم در عملي كردن هدف هاي سياسي خود ، براي اطمينان از اين امر ، مسلم را به كوفه فرستادند .

10-پس از ورود مسلم به كوفه و بيعت عامه مردم با ايشان ، نامه اي براي امام و دعوت ايشان به عجله براي ورود به كوفه ارسال كردند .

11-امام ، پس از اين نامه ، حجت را تمام شده ديدند و حركت خود را ، براي برقراري يك نظام عدل در كوفه ، تسريع كردند .

12-با نزديك شدن امام به كوفه ، حر ، از فرماندهان ارشد ابن زياد ، جلو ايشان را گرفته و وضعيت حكومت نظامي كوفه را براي ايشان تشريح كردند .

13-امام ، بدليل كمبود ياور و عقب نشيني كوفيان از درخواست خود از حضور امام ، شرايط را مناسب نديده و پس از نماز ظهر و عصر ، در دو سخنراني ، به صراحت ، بيان مي كنند ، كه من سرخود به اين راه نيامده ام ، بلكه به درخواست اكثريت كوفيان ، به اين امر اقدام نمودم ؛ و حال در صورت انصراف آنها از اين امر ، اجازه برگشت مي خواهم .

14-حر ، بدستور ابن زياد ، از پذيرفتن پيشنهاد امام خودداري و ايشان را تحت الحفظ به سمت كربلا حركت داده و از كوفه كه مي توانست آبستن حوادثي باشد دور مي كنند .

15-امام ، از آنجا كه احتمال جنگ و كشته شدن خود و ياران و خانواده خود را مي دادند ، و مطمئن به عدم تحقق اهداف خود شده بود ند ، پيشنهاد خود را در سه مرحله ديگر ، به فرستاده عمرسعد – به خود عمر سعد – و حتي روز عاشورا ، مبني بر اجازه بازگشت به مكه و يا حتي منطقه اي ديگر مطرح مي كنند .

16-شمر ، بر اساس دستور يزيد ، از عمر سعد مي خواهد كه كار را در همين جا تمام كرده و يا " بيعت ايشان " را بگيرد و يا " او را به قتل " برساند و غائله را خاتمه دهد .

17-امام ، بدليل اين كه بيعت را مشروعيت بخشيدن به " حكومت غير مردمي و ظالمانه " يزيد و تاييد " اعمال خلاف دين " او مي دانست ، جنگ با لشكريان يزيد را حتي در صورت كشته شدن ، بر ذلت بيعت ترجيح داده و با فدا كردن تمام هستي خود و فرزندانش حماسه اي آفريد و با نرفتن به زير بار ظلم و ستم و با نپذيرفتن ذلت و خواري ، پيشواي هر انسان آزاده و سرمشق جاودانه تاريخ شد .

ادامه دارد

مروري بر زندگي سياسي امام حسين ( ع )


قسمت نهم

زيرنويسها :
1- اعلام الورى طبرسى , ص 213 – ( يا نقل سوم شعبان سال چهارم بعد از هجرت – كتاب : مصباح المتهجد- ص 758 )
2- ارشاد – ص 198
3-مقاتل الطالبين ص 35 – بحارالنوار ج 44 – ص 40
4-بحار الأنوار ج 44 ص 65 ، الغدير ج 11 ص 6
5-ابو حنيفه دينورى ، الاخبار الطوال ، ص ‏205 - تاريخ ابن كثير، ج ‏8 ، ص‏164
6-ابو حنيفه دينورى، الاخبار الطوال، ص ‏205 و 206
[=Calibri]7-ابو حنيفه دينورى ، الاخبار الطوال، ص‏203.
[=Calibri]8-همان .
9-بحار الأنوار ج 44 ص 65 ، الغدير ج 11 ص 6
10- مقتل خوارزمى , ج 1, ص 184 - لهوف , ص 20
11- تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 215؛ كامل ابن اثير، ج 4، ص 14
12-الفتوح ، ج 5، ص 14؛ مقتل خوارزمي ، ج 1، ص 184؛ مثير الاحزان ، ص 24؛ بحارالانوار ، ج 44، ص 325.
13-مقتل خوارزمى ، ج‏1، ص‏188; بحارالانوار ، ج‏44، ص‏329.
14-تاريخ طبرى، ج‏3، ص‏ 278
15-الفتوح، ج 5، ص 91؛ مقتل خوارزمي، ج 1، ص 234؛ بحارالانوار، ج 44، ص 381.
16-تاريخ طبرى، ج‏7، ص‏235
17- مقتل ابو مخنف ص 51
18-تاريخ طبري ، ج 3، ص 280 ؛ مثير الاحزان، ص 27 ؛ بحارالانوار، ج 44، ص 340.
19-ارشاد شیخ مفید ص 203
20-تاريخ طبري، ج 4، ص 301 (5/402).
21-ارشاد مفيد، ج 2، ص 67
22-ارشاد مفید ص 205 و 206 و تاریخ طبری ج4 ص 303-304 و مقتل ابومخنف ص 84
23-همان
24-تاريخ الطبري، ج 4، ص 304
25-همان
26-همان
27-همان
28-مقتل ابو مخنف ص 96
29-تاريخ الطبري ، ج 4، ص 313
30-مقتل ابومخنف ص 117-118
31-تاریخ الطبری، ج 4، ص 323
32-احتجاج، ص 336 ؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 110 ؛ بحارالانوار، ج 44، ص 83
33-مقتل ابو مخنف ص 118

منابع :
1-كتاب قضاوت زن در فقه اسلامي همراه با چند مقاله ديگر : مقالات " تطبيق قيام امام حسين (ع) با موازين فقهي " و " دو سوال درباره قيام امام حسين (ع) " – مرحوم آيه الله صالحي نجف آبادي
2-مراحل شکل‏گیری قیام خونین سیدالشهداء (ع) – پدیدآورنده : محمدتقی سبحانی‏نیا - [=Calibri]http://hawzah.net/Hawzah

3-نگاهی اجمالي به مراحل قیام امام حسین (ع) – محمد صالحيhttp://mahsan.parsiblog.com/-923054.htm
4-زندگینامه امام حسین ( ع) - http://www.emam12.com/modules.php?name=News&file=article&sid=16
5-جايگاه تكليف الهى و بيعت در قيام امام حسين عليه السلام - محمد جواد ارسطا - فصلنامه حكومت اسلامى- شماره 25
6-مفاد صلح نامه امام حسن علیه السلام و معاویه - http://www.khabaredoost.blogfa.com/post-36.aspx
7-درسهايي از نهج البلاغه – ج2 – ص 62 – مرحوم آيه الله منتظري
8-زندگانى امام حسين (ع) - www.balagh.net

تحقيق : محمد صالحی – 16/ 9 / 89 – مصادف با اول محرم [=Calibri]http://mahsan.parsiblog.com

خیلی جالب بود
سپاسگزارم

موضوع قفل شده است