جمع بندی چشیدن محبت و عشق به خدا

تب‌های اولیه

40 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چشیدن محبت و عشق به خدا

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام علیکم

چند ماه پیش فشار بلاها به حدی رسید که قابل تحمل نبود و با صبر و گذشت زمان در اثر همان بلاها و چرخش روزگار و احساس چندین باره دریافت رحمت های پروردگار عاشق هو شدم .با عشق او بیدار شدم از گناهان بریدم از دنیا بریدم زندگی سراسر شده بود گذشتن از خود برای او ،همه چیز رویا بود و من در به در دنبال رسیدن به او بودم و افزایش عشقش.اکثر احساساتی که در کتب عرفان می خواندم را در خودم میدیدم . و تمام غم و ترسم دوری از او بود.
خصوصا زمان اعزام به خدمت که رسید .
پس از گذشت یکماه از خدمتم کم کم محبت رو به کاهش رفت تا الان که شش ماه گذشته و من به اوج نا امیدی از چشیدن یک ذره دیگر طعم محبتش رسیده ام، خیلی نا امیدم تازگی ها فهمیدم در این شش ماه نانی که میخوردم بیش تر از سهمیه ام بوده و کسی اصلا نگفته بود سهمیه نان شما این مقدار است یک دسته بزگ نان می اوردند که هفتاد درصدش هم اضافه می امد و خشک میشد.
الان دچار حب دنیا و حرص شده ام نفسم افسار گسیخته فقط می خواهد بخورد سیر نمی شود.امیدی برای مبارزه با نفس ندارم.
نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا امیـدم نا امید.
یعنی می شود اثار شش ماه حرام خوری پاک شود ومن دوباره طعم محبتش را بچشم.
حد اقل قبل از محبت امید برای انجام کار خیر داشتم الان که دیگر نه بهشت برایم لذتی دارد و نه جهنم که می دانم بهتر است از این اتش از دست دادن یار . فقط ارزوی نابودی دارم و نه مرگ فقط ارزوی این که نیست شوم از هر دو جهان
یا الله چه کنم؟
محیط پادگان شلوغ و پر گناه
نه زمان خلوتی هست نه مکان خلوتی برای تفکر ای کاش ... زمان برمیگشت به گذشته تا خدمت نمی رفتم
بی انگیزه و بی هدف شدم: دیگر بالاترین درجه بهشت هم نمی تواند مرا تحریک برای کار خیر کند
یا الله چه کنم؟

کاش ایت ا... بهجت زنده بود .
از کی بپرسم؟
حتی جواب شما هم نمی تواند مرا ارام کند.

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

برچسب: 

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد اویس

[=Georgia]


اَلا یا اَیُّها الساقی اَدِر کأساً وَ ناولها

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

به بوی نافه ای کآخر صبا زان طُرّه بگشاید

زتاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل ها

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم

جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها

شب تاریک و بیم موج وگردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها


دوست خوبم ! ناله حزین فراقت را که از عمق دل بیدار شکسته ات بیرون آمد شنیدم. دردی که در عین آگاهی خبر از مهجوری و رنجوری می داد.
برادرم! بدان که عاشق همواره در دریای مواج اسمای جمال و جلال الهی در انقلاب و دگرگونی است. گاه می زنند و گاه می نوازند گاهی می بُرند و گاه می بَرند گاه می نوشانند و گاه می جوشانند گاه آغاز گر کلامند و گاه خاموش از جواب. گاه سرچشمه رحمتند و گاه آتشفشان نقمت.
گمان مبر عالمی بنا نموده اند مملو از آسایش و عافیت. مگر ندیدی که حق سبحانه و تعالی با اب البشر حضرت آدم که معلَّم به همه اسماء الله بود و مسجود ملائک چه کرد؟ مگر نخواندی آن را که مفتخر به خطاب احسن الخالقینش نمود چگونه به یک باره از بهشت انسش بیرون کرده و به جهنم دنیا هبوطش داد و به ندای «انی کنت من الظالمین» قرینش نمود؟!
آری عمود خیمه عالم بر تیرک بلا و مصائب استوار است و در این جهان، جام از آن جانی است که پربلاتر باشد.

اگر عمری را در مطالعه صحف زندگی اولیای الهی صرف نمایی سطری را پیدا نخواهی کرد که حاکی از آسایش و یک نواختی و رفاه دائمی حیاتشان باشد بلکه هر چه است رنجنامه ی بی پایانی است که از صدر خلقت از احوالات اولیاء الله منقوش است.



نازپرورده تنعم نبرد راه به جای

عاشقی شیوه‌ی رندان بلاکش باشد


عشق اگر چه با یک جلوه رحمانی فراگیر گشته و همگان را می رباید اما با صد هزار جلوات ربانی نامحرمان خلوتگه راز را می زداید.
آنان که در نگاه اول، عشق را صراطی هموار برای دست یابی به مطلوب انگاشتند دیری نپایید که در گردنه های راه از پای افتادند و از کمال نهایی بازماندند.
اگر در صراط عشق قدم گرفته ای از همان آغاز بدان که مامون از مصائب نخواهی بود و دنیا با همه قوا و لشگر حقانی خود تو را به قتله گه عشق سوق خواهد داد تا عیار ارادتت را بیازماید و قدر معرفتت را بسنجد.


چو عاشق می‌شدم گفتم که بردم گوهر مقصود


ندانستم که این دریا چه موج خون فشان باشد



البته در نزد آنان که عالم را عشق آباد نامیده اند همان را که تو نقمت و شرارت می دانی همه نعمت و حلاوت باشد و آن را که تو غفلتکده می خوانی همه تجلی یار . نیش و نوش و جام زهر و مستی را معرفت و بینش تو میسازد وگرنه از الاهه خیر جز خیر برنیاید.
اگر از پستی و بلندی این دنیای کشتی شکن به فغان آمدی و بلای طوفانش را برنمیتابی از سستی میخها و الوار کشتی ارادت و معرفت توست. پس برخیز و بر استواری حرکت و طی طریق خویش نقشی مردانه زن که سرعت گذر لحظه های عمر برجای مانده فرصت گله و شکایت و نا امیدی و توقف را از من و تو ربوده است.
اگر امروز برنخیزی هرگز برنخیزی و اگر اکنون توشه برنگیری هرگز نگیری. بر سراب عمر دراز صدها ساله خود خیمه امید مزن که این نقش بر آب، بر آب نمی ماند. این عزرائیل است که بر زاویه پنهان تقدیر حیاتت کمین کرده است و بر سنت دیرینه خویش به ناگاه رسد.
اگر باور نداری به قبرستان دیارت سری بزن و از واحسرتای خفتگان در آن نوایی شنو که امروز شنیدن به از فردا هم نوا گشتن است...


با سلام خدمت همه

جناب اويس اين مساله اي كه ايشون گفتند مشكل من هم هست. گاهي اصلا نمي تونم از عبادت لذت ببرم و قلبم سراغ كارهاي روزمره است. هر چقدر هم سعي مي كنم اون حالت عشق و محبت به خدا رو تو خودم بوجود بيارم نمي شه كه نمي شه و اين باعث افسردگي و حتي عصبي بودنم مي شه. و انگار دارم بيشتر فرو مي رم. اگه براتون امكان داشته باشه مي شه راههاي عملي براي دوام ارتباط عاشقانه با خدا رو بفرماييد. پيشاپيش ممنون از زحمتي كه مي كشين.:Gol:

ببخشید که وارد بحث میشم امروز که بیدار شدم میخواستم بیام و اینجا و این حرف و بزنم اما گفتم خود به خود حل میشه که اومدم اینجا. نمیدونم که این حرفا رو میزنم درسته یا اشتباه.
[SPOILER][SPOILER]من چند وقته که تو زندگیم دچار تغییراتی میشم که برای من بزرگ و استرس زا و گاهی غیر قابل باور شاید غیر قابل تحمل باشه. این موارد باعث شده که از نظر جسمی کمی افسرده بشم یا کمی عصبی بشم و گاهی احساس ضعف و .. من آدم مذهبی در حد حجابی که موهام یا بدنم بیرون نیاد و نماز هام و بخونم و روزه هامو بگیرم سعی کنم غیبت نکنم بودم. این شرایط جسمی که ناشی از استرس بوده باعث شد نتونم روزه بگیرم چند تا دکتر گفتن نباید بگیری. و حالت سستی که صبح زود بیدار شدن دارم باعث میشه نمازهای صبحم قضا میشد و از طرفی از لحاظ حجاب ضعیف تر شدم با اینکه اعتقاد دارم اما گاهی رعایت نمی کنم. و امروز صبح که از خواب بیدار شدم یه چیزایی تو فکرم اومد که تا به حال وجود نداشت مثل اینکه خدا چه شکلی هست چه جوری هست اون با ما انسان ها فرق داره و از ما دوره چطور باهاش حرف بزنیم چطور موجودیه واقعا چرا باید به ما توجه کنه و .. از این حرف های الکی که از خودم شرمنده شدم. بااینکه بیشتر وقت ها باهاش درد و دل می کنم و دیدم که چقدر بهم لطف داشته. گاهی هم حس می کنم که قراره به زودی بمیرم.[/SPOILER][/SPOILER]

[=Georgia]

Asal Masal;660459 نوشت:
با سلام خدمت همه

جناب اويس اين مساله اي كه ايشون گفتند مشكل من هم هست. گاهي اصلا نمي تونم از عبادت لذت ببرم و قلبم سراغ كارهاي روزمره است. هر چقدر هم سعي مي كنم اون حالت عشق و محبت به خدا رو تو خودم بوجود بيارم نمي شه كه نمي شه و اين باعث افسردگي و حتي عصبي بودنم مي شه. و انگار دارم بيشتر فرو مي رم. اگه براتون امكان داشته باشه مي شه راههاي عملي براي دوام ارتباط عاشقانه با خدا رو بفرماييد. پيشاپيش ممنون از زحمتي كه مي كشين.


با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی و با تشکر از سوال و وقتی که در این انجمن برای خواندن پستها صرف می کنید.

برقراری ارتباطی عاشقانه با خداوند ثمره ی مجموعه ای از تلاشها و کوششهای انسان در مسیر تعالی و خوسازی است که مهمترین آنها را برایتان بر می شمارم.

1- در طول روز مراقبت بسیار نمایید و از انجام کارهایی که در آنها رایحه ای از نافرمانی خداوند دیده می شود به شدت پرهیز نمایید. اموری چون ناروا دیدن و ناروا شنیدن و ناروا گفتن مهمترین دلیل بی حالی انسان در هنگام عبادت است. در کشوری که اساسا مردمان آن بی دین هستند مراقبت از چشم و گوش و زبان دقت بیشتری میطلبد و این مساله برای شما که در ترکیه زندگی می کنید اهمیت فراوان تری دارد.

2- از معاشرت با دوستان نا اهل به شدت دوری نمایید.

3- سعی کنید با افرادی همسخن شوید که شما را در بندگی و اطاعت خداوند کمک می کنند. الحمدلله پیشرفت تکنولوژی در دنیای امروز موجب شده فاصله های مکانی مانع از هم صحبتی با دوستان مومن نشده و عذر ناشی از زندگی در کشورهای بیگانه و غریب را برطرف سازد.

4- از برقراری هر نوع رابطه ای با نامحرم اعم از حضوری و تلفنی و پیامکی ضرورتا پرهیز نمایید. ارتباط با نامحرم تخم اصلی بسیاری از ناکامیهای مادی و معنوی انسان است.

5- به نماز اول وقت اهتمام بسیاری داشته باشید.

6-در طول روز سعی کنید حداقل یک ساعت سخنرانی مذهبی و اخلاقی گوش دهید.

7- اشتغالات خود را در طول روز کمتر کنید و ساعتی را به مطالعه کتب مذهبی اختصاص دهید تا بینش و معرفت شما را به خودشناسی افزایش دهد.

8-از دیدن برنامه های بی اساس تلوزیون به شدت دوری کنید.

9- برنامه ریزی جامعی برای درسهای خود داشته باشید.

10-در جاهایی که خلوت تر است از حضور خداوند بیشتر بترسید و حریم نگه دارید.

11-حتما در طول روز دقایقی را به خواندن قرآن کریم و توجه در معانی ان اختصاص دهید.

12- شبها قبل از خواب حداقل 15 دقیقه در اتاقی تاریک و خلوت بنشیندید و به کارهایی که در طول روز انجام دادید و نباید می دادید ویا باید انجام میدادید و ندادید فکر کنید.

13- توسل به ائمه اطهار علیهم السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها تاثیر شگرفی در تقویت رابطه عاشقانه با خداوند دارند.

14- بخشش افرادی که به شما ظلم کرده و حقتان را ضایع ساخته اند نیز تاثیر فراوانی در مداومت دوستی شما با خداوند خواهد داشت.

قبل از هرچیز اعمال خوب و بد روزتان را بسنجید دم سحر برین توی یه اتاق تاریک و سجده کنید و گناهان و کارهایتان را به یاد بیاورید و همه رامجسم کنید و انقدر استغفرالله ربی و اتوب علیه بگویید تا اشکتان جاری شود وقتی اینطور شد ...دلتان ارام می شود ان وقت است که تازه وارد باب عشق الله شده اید ...قدم های بعدتر سخت ولی بسیار شیرین می شود.

یا هو

سلام

بنده که خیلی به ندرت عشق به خدارو احساس میکنم :Ghamgin:.... مثلا درست زمانی که تو شرایط بدی گیر کردم و هیچ راهی نیست و یهو معجزه میشه ...

یا مثلا وقتی کتابی رو میخونم و در مورد شدت محبت خداوند به انسان رو میبینم گریم میگیره

واقعا دوست دارم همیشه این حالات روحی رو داشته باشم ..............البته اکثرا ارامش دارم ولی عاشق خدا بودن با داشتن ارامش فرق داره

روزنه;661015 نوشت:
ببخشید که وارد بحث میشم امروز که بیدار شدم میخواستم بیام و اینجا و این حرف و بزنم اما گفتم خود به خود حل میشه که اومدم اینجا. نمیدونم که این حرفا رو میزنم درسته یا اشتباه.
[SPOILER][SPOILER]من چند وقته که تو زندگیم دچار تغییراتی میشم که برای من بزرگ و استرس زا و گاهی غیر قابل باور شاید غیر قابل تحمل باشه. این موارد باعث شده که از نظر جسمی کمی افسرده بشم یا کمی عصبی بشم و گاهی احساس ضعف و .. من آدم مذهبی در حد حجابی که موهام یا بدنم بیرون نیاد و نماز هام و بخونم و روزه هامو بگیرم سعی کنم غیبت نکنم بودم. این شرایط جسمی که ناشی از استرس بوده باعث شد نتونم روزه بگیرم چند تا دکتر گفتن نباید بگیری. و حالت سستی که صبح زود بیدار شدن دارم باعث میشه نمازهای صبحم قضا میشد و از طرفی از لحاظ حجاب ضعیف تر شدم با اینکه اعتقاد دارم اما گاهی رعایت نمی کنم. و امروز صبح که از خواب بیدار شدم یه چیزایی تو فکرم اومد که تا به حال وجود نداشت مثل اینکه خدا چه شکلی هست چه جوری هست اون با ما انسان ها فرق داره و از ما دوره چطور باهاش حرف بزنیم چطور موجودیه واقعا چرا باید به ما توجه کنه و .. از این حرف های الکی که از خودم شرمنده شدم. بااینکه بیشتر وقت ها باهاش درد و دل می کنم و دیدم که چقدر بهم لطف داشته. گاهی هم حس می کنم که قراره به زودی بمیرم.[/SPOILER][/SPOILER]

سلام دوست عزیز

اول از خدا براتون آرزوی تن درستی و سلامتی کامل دارم

بانوی گرامی به یاد داشته باشید که برای رسیدن به درجه معنوی بندگی و تقرب به خدای بزرگ باید تنی سالم داشته باشید.....پس حتما در امانتی که خدا به ما داده کوشا باشید و سعی کنید حتما سلامتی کامل خودتون رو به دست بیاورید

عقل سالم در بدن سالم ........--->مطمئن باشید هرچقدر بدن شما ضعیف و ناتوان باشه این در فکر و کارهای شما تاثیر زیادی دارد.

و اما سوالاتی که برای شما پیش میاد به نظر بنده خیلی عادیه:

بهتره دنبال جواب هاش باشید، برای دین و شناخت پروردگارتون قدم بردارید که این مسئله در تقویت دین و ایمان شما تاثیر کمی ندارد.

البته این هم بگم ما انسان ها میتوانیم در صفات خداوند تحقیق کنیم تا اونهارو در خودمان تقویت کنیم نه خود خداوند.

التماس دعا بانو.

[="Times New Roman"][="Black"]من راه حل خیلی بی زحمت و راحتی بلدم که خیلی زود نتیجه می گیرید و خودتون هم باورتون نمیشه که چقدر راحت با خدا دوست میشید..
.
ولی به دلایلی راه حلم رو نمیگم..
[/]

این سربازی هم شده عامل بدبختی ما پسرا.میگن ادم سربازی که میره یا سیگاری میشه یا .... قبلش که به اون حالات رسیده بودی چیکار میکردی الانم همون کارا را بکن.توقعتم از خدا بیار پایین.که بخای به خدا بگی چی میخای.بگو خدایا هرچی به صلاحمه خودت بده.تو که نمیدونستی نون که میخوردی سهمت نبوده.بعد جبران کن با صدقه دادن.خدا که اینقدر گیر نیست که بخای براش گریه کنی تا رابطت باش خوب باشه.(در جواب دوستانی که میگن گریه کن و ازین حرفا)همون که خدا را همیشه کنارت احساس کنی و باش رفیق باشی.خودش نصف راهه...

این تاپیک هم بخون شاید کمکت کرد: http://www.askdin.com/thread47607.html

روزی شیطان همه جا اعلام کرد قصد دارد از کارش دست بکشد و وسایلش را با تخفیف ویژه به حراج بگذارد!

همه مردم جمع شدن و شیطان وسایلی از قبیل : غرور، خودبینی، شهوت، مال اندوزی، خشم، حسادت، شهرت طلبی و دیگر شرارت ها را عرضه کرد...

در میان همه وسایل یکی از آنها بسیار کهنه و مستعمل بود و بهای گرانی داشت!
کسی پرسید : این عتیقه چیست !؟
شیطان گفت : این نا امیدی است...
شخص گفت : چرا اینقدر گران است !؟
شیطان با لحنی مرموز گفت :
این موثرترین وسیله من است !
شخص گفت : چرا اینگونه است !؟
شیطان گفت : هرگاه سایر ابزارم اثر نکند، فقط با این میتوانم در قلب انسان رخنه کنم و وقتی اثر کند با او هر کاری بخواهم میکنم...
این وسیله را برای تمام انسانها بکار برده ام، برای همین اینقدر کهنه است.

از لطف خدا نا امید نشوید...

با سلام
چیزی که من از تجربه رابطه با خدا فهمیدم این بود که یاد خدارو با فکر کردن زوری بهش نمیشه در دل پدید آورد. ارتباط دائمی با خدا و حس لذت بردن ازش مستلزم دل کندن از دنیاست! هرچقدر که مهر و محبت دنیا در دل ماست، به همان میزان عشق و محبت خدا از دل میره بیرون!
اصولا شما نگاه کنید ما چه موقع میریم سمت خدا؟ موقعی که دنیا مارو پس بزنه!! ولی تا زمانی با دنیا مشکلی نداشته باشیم، اصلا احساس نیاز نمیکنیم به خدا ! و خب مشخصه که میل و رغبتی هم توی دلمون پدید نمیاد نسیت بهش.

هرچقدر ما بیشتر به پوچی دنیا و بی ارزش بودنش در برابر صاحبش پی ببریم و این باور در ما تقویت بشه، یاد خدا در دل ما بیشتر و عشق و محبتش گسترش پیدا میکنه.
و یکی از بهترین راه ها برای درک کردن پوچی دنیا که در روایات هم زیاد توصیه شده، فکر کردن به مرگ هستش! به لباسی که خواه و نا خواه به تن ما میپوشونند و هیچ راه گریزی هم نیست ازش. اینو که زیاد با خودمون تکرار کنیم در هر شرایطی(عم و شادی) کم کم مهر دنیا از دلمون میره و جا برای مهر باری تعالی باز میشه!
قطعا لذت بیشتری خواهیم برد (ما رأیت الا جمیلا .......)

rezaee;661358 نوشت:
ارتباط دائمی با خدا و حس لذت بردن ازش مستلزم دل کندن از دنیاست!

سلام اگردنیا داشته باشی برای آخرت زمین نداری که مزرعه شود و کشت و برداشت داشته باشی!

خدامی فرماید کسی که به دنیا چسپیده باشد فقط دنیایش را آباد می کنم (و ما له فی الاخره من خلاق)

و کسی که به دنیا و آخرت چسپیده باشد!هردودنیا را نصیبش خواهم ساخت!

کافی است یک خار کوچک در دست و پا فرو برود تا به دست و پا بیفتید!کافی است کمی تب داشته باشید! دعاکنید برای سلامتی و دل خوش همه ی این حرفها دربرابر رحمت و محبت خدا هیچ است...

:Gol:

سلام برادر

هرچه بیشتر خوردی حساب کن؛ پرداخت کن به پادگان که به مصرف غذایی سایر سربازان برسه :Cheshmak:

روزنه;661015 نوشت:
ببخشید که وارد بحث میشم امروز که بیدار شدم میخواستم بیام و اینجا و این حرف و بزنم اما گفتم خود به خود حل میشه که اومدم اینجا. نمیدونم که این حرفا رو میزنم درسته یا اشتباه.
[SPOILER][SPOILER]من چند وقته که تو زندگیم دچار تغییراتی میشم که برای من بزرگ و استرس زا و گاهی غیر قابل باور شاید غیر قابل تحمل باشه. این موارد باعث شده که از نظر جسمی کمی افسرده بشم یا کمی عصبی بشم و گاهی احساس ضعف و .. من آدم مذهبی در حد حجابی که موهام یا بدنم بیرون نیاد و نماز هام و بخونم و روزه هامو بگیرم سعی کنم غیبت نکنم بودم. این شرایط جسمی که ناشی از استرس بوده باعث شد نتونم روزه بگیرم چند تا دکتر گفتن نباید بگیری. و حالت سستی که صبح زود بیدار شدن دارم باعث میشه نمازهای صبحم قضا میشد و از طرفی از لحاظ حجاب ضعیف تر شدم با اینکه اعتقاد دارم اما گاهی رعایت نمی کنم. و امروز صبح که از خواب بیدار شدم یه چیزایی تو فکرم اومد که تا به حال وجود نداشت مثل اینکه خدا چه شکلی هست چه جوری هست اون با ما انسان ها فرق داره و از ما دوره چطور باهاش حرف بزنیم چطور موجودیه واقعا چرا باید به ما توجه کنه و .. از این حرف های الکی که از خودم شرمنده شدم. بااینکه بیشتر وقت ها باهاش درد و دل می کنم و دیدم که چقدر بهم لطف داشته. گاهی هم حس می کنم که قراره به زودی بمیرم.[/SPOILER][/SPOILER]

سلام خواهر خوبم .خوش به حالتون که اینقدر متوجه به خود هستید .
اون چیزی که من با خودم فکر می کنم این هست گاهی شرایطی پیش میاد که ما یک سری توفیقاتی رو از دست می دهیم و این برمی گرده به تغییراتی که در این مدت در برناممون دادیم .
گناه باعث سلب توفیق میشه . شیطان در همه حال مراقب ماهست و بهتر از ما به نقاط ضعف ما اشناست . برای همینه که را ه کمال دشوار میشه .
ولی نکته ای که نباید یادمون بره نیت هست قربه الی الله نیت کنیم و از خدا بخواهیم کمکمون کنه تا دوباره به مسیر اصلی برگردیم .
التماس دعا.

بسیار و بسیار استغفار کنید....

سلام
بنده علمی ندارم که بتونم کمکتون کنم و کارشناس محترم پاسخ شما رو دادن اما چون این حال برای من هم پیش آمده تجربه ی خودم رو در اختیارتون قرار میدم.
معمولاً وقتی آدم توی زندگی گرفتار یکسری بلاها و سختی ها میشه به این مرحله میرسه که با خدا بودن از همه چیز بهتره چون بلاها باعث ایجاد یکسری محرومیت ها میشن.
وقتی که رابطه ی آدم با خدا خوب میشه طبیعتاً شیطان بیشتر از پیش دست به کار میشه تا جلوی این رابطه گرفته بشه و پیش نره.اینجا تجربه به من ثابت کرده از راهی آدم گمراه میشه که اصلن فکرش هم نمیکنه و اگر هوشیار نباشه و به خدا پناه نبره چنان زمین میخوره که بلند شدنش به راحتی نیست.
شما هم خودتون میدونید دلیل عقب افتادنتون چیه .بیاید با کمک کارشناس های مذهبی این لقمه ی حرامی که گفتی رو جبران کنید .از راهی که بهتون معرفی میکنن.با این کار وقتی که بدنتون پاک بشه باز هم انگیزه پیدا میکنید تا به خدا نزدیک بشید و خدا نزدیک هست این ماییم که دوریم.
همیشه این شرایط پیش نمیاد که خلوت کنیم و گریه و زاری و باید به همین محیط گناه آلود و سخت به چشم یک نعمت نگاه کنید.آدمها توی شرایط سخته که صیقل پیدا میکنن وگرنه همه توی خونه و به دور از مجلس و شرایط گناه،پرهیزگار و زاهدن.

کسب علم دینی کنید سخنرانی هارا گوش دهید به امام زمان توسل کنید بیشتر معرفت اورا پیدا کنید منتظر باشید و ظایف منتظران را اجرا کنید دست پدر و مادر ببسود التماس دعا کنید

و همچنین ببینید معمولا بیحالی در عبادت و... از اینجا ناشی میشه که فردی از دست شماناراحته برید ببنید کیه دلجویی کنید در سربازی فکر کنید در جهاد هستید و به خود جو بدید و از همه مهمتر غرور شمارو نگیره که شما فرد خوبی هستید و... هرچند هستید طبق گفته هاتون خوش به حالتون هرچیزی حتی دین را خدا داده پس انسان چیزی رو که نداره بهش میباله ؟ البته میدونم شما غرور ندارید مثال زدم

فریال;661386 نوشت:
سلام اگردنیا داشته باشی برای آخرت زمین نداری که مزرعه شود و کشت و برداشت داشته باشی!

خدامی فرماید کسی که به دنیا چسپیده باشد فقط دنیایش را آباد می کنم (و ما له فی الاخره من خلاق)

و کسی که به دنیا و آخرت چسپیده باشد!هردودنیا را نصیبش خواهم ساخت!

کافی است یک خار کوچک در دست و پا فرو برود تا به دست و پا بیفتید!کافی است کمی تب داشته باشید! دعاکنید برای سلامتی و دل خوش همه ی این حرفها دربرابر رحمت و محبت خدا هیچ است...

:Gol:

سلام
متاسفانه متوجه منظور شما بطور دقیق نشدم. ولی فکر کنم خلط مبحث شده. حضرت علی علیه السلام میفرمایند برای دنیا طوری تلاش کن که گویا تا ابد زنده ای و برای آخرتت طوری بکوش که انگار امروز آخرین روز زندگی توست. اما از طرف دیگر همین بزرگوار فرمایشات جالبی در مورد دنیا دارند که نشان از عدم دلبستگی به آن میباشد(عدم دلبستگی به معنای تارک الدنیا شدن نیست). مثلا:
دنیاى شما نزد من خوارتر است از عطسه (آب بینى) بز ماده.
به خدا سوگند این دنیاى شما در چشم من خوارتر (و بى ارزش‏تر) از استخوان بى گوشت خوکى است که در دست بیمارى جذامى باشد.
و همانا این دنیاى شما نزد من خوارتر و پست‏تر است از برگى که در دهان ملخى باشد که آن را مى‏جود .
آیا آزاد مردى نیست که این خرده طعام باقى مانده در میان دندان (دنیاى پست) را براى اهلش واگذارد؟ (از آن اجتناب و دورى کند).
مثل دنیا همچون مار است، پوست آن نرم و درونش زهر مرگبار است، فریفته نادان به آن عشق مى‏ورزد (به آن مى‏گراید) و خردمند دانا از آن برحذر مى‏باشد (از آن دورى گزیند)

و بسیار تعبیرات زیبای دیگر که پر است در نهج البلاغه

ما باید همه تلاش خود رو در دنیا بکنیم اما به نیت قرب الهی. هر نیتی غیر این باشد یعنی ما دلبسته دنیا شدیم و داریم به بیراهه میریم!

بسم الله الرحمن الرحیم

.

مثالی میزنم

یه دیواری می خواهیم بسازیم با ارتفاع 9 متر !

چه کار باید بکنیم ؟

سعی می کنیم به بهترین شیوه روی پی ریزی سرمایه گذاری کنیم تا دیوار با هر بادی و شرایطی فرو نریزه و دووم بیاره .
اگر فرو ریخت دیگه نا امید میشیم و فلان
.

در بحث خداشناسی هم باید ابتدا به بهترین شیوه خودشناسی و خدا شناسی صورت بگیره .خیلی باید ریشه ای باشه .

نباید بر پایه احساسات و فلان صورت بگیره .

نباید بر اساس توهم و خیال باشه .

.

عشق الله قلبی و ادامه دار == > خودشناسی واقعی ===> خداشناسی واقعی

ابوالفضل;661449 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

.

مثالی میزنم

یه دیواری می خواهیم بسازیم با ارتفاع 9 متر !

چه کار باید بکنیم ؟

سعی می کنیم به بهترین شیوه روی پی ریزی سرمایه گذاری کنیم تا دیوار با هر بادی و شرایطی فرو نریزه و دووم بیاره .
اگر فرو ریخت دیگه نا امید میشیم و فلان
.

در بحث خداشناسی هم باید ابتدا به بهترین شیوه خودشناسی و خدا شناسی صورت بگیره .خیلی باید ریشه ای باشه .

نباید بر پایه احساسات و فلان صورت بگیره .

نباید بر اساس توهم و خیال باشه .

.

عشق الله قلبی و ادامه دار == > خودشناسی واقعی ===> خداشناسی واقعی

درسته. همچنین باید درنظر داشت که خود/خدا شناسی یک پروسه دائمی هستش که تا پایان عمر همچنان ادامه داره و بهتره به کار شهرداری ها تشبیه بشه. شهرداری تهران سال ۱۳۰۰ یک طرز تفکری داشت و امکانات زمانه یک سری محدودیت ها داشت و خلاصه آن موقع به نحوی قوانین ساخت و ساز و مدیریت شهر وضع میکرد، سال ۱۳۵۰ طور دیگری و سال ۱۳۹۴ جور دیگر. ما هم هرسال و بلکه هر روز چیزهای جدیدی یاد میگیریم که باعث شناخت بیشتر از خود و خدایمان میشود و همچنین لازم است گاهی برخی ساختمان های قدیمی را خراب کنیم و دوباره بسیازیم. برخی زیرساخت ها را به روز رسانی کنیم. نقشه برخی خیابانها را عوض کنیم و ......
و هر ازگاهی زلزله ای میاید و ممکن است کل شهر ما را ویران کند! نباید نا امید شد و باید از نو شهر را محکمتر و اصولی تر از قبل بنا کنیم

هر چی بکاری همون رو درو می کنی. قبل سربازی خدایی زندگی کردی و نتیجه گرفتی و بعدش .....
ناامیدی بزرگ ترین گناهه. پس کمر همت ببند و جبران کن. محبوب ترین افراد در نزد خدا توبه کارانن. حق الناس رو بپرداز و حق الله هم که با توبه. همین که الان ناراحتی و از این اوضاع بهم ریختی نشون از توجه خدا به دلته والا خیلی ها مال حروم رو شیرین تر از حلال بالا می کشن و ککشونم نمی گزه. سربازی علاوه بر تمام مضراتش فواید زیادی هم داره و یکیش همین خدمت به خلق بدون هرگونه دستمزدیه. درسته زورکیه ولی گاهی مزش رو میشه چشید. هر محیط تجربه ای جدید در زندگیه. اگه سربازی هم نمی رفتی بالاخره بعدش باید وارد کار و بازار بشی که خیلی زمینه های انحرافش بیشتره. . این مسیر ازمون الهیه و بهشت رفتن هم مرد می خواد، همدیگه رو در دعاهامون یاد کنیم و از خدا در اخرالزمان پناه بخوایم.

روزنه;661015 نوشت:
امروز که بیدار شدم میخواستم بیام و اینجا و این حرف و بزنم اما گفتم خود به خود حل میشه که اومدم اینجا. نمیدونم که این حرفا رو میزنم درسته یا اشتباه.

سلام
این مشکلاتی که شما بشون اشاره کردین کماکان برای همه یا پیش اومده یا پیش خواهد افتاد؛ اما مهم اینه که بتونی این مرحله رو پشت سر بزاری
شاید اگر هر جا حرفتون رو بزنید یکسری حرف های تکراری بشنوید، حرف هایی که خودتونم اونهارو بلید هستین و دیگه دوست ندارید بشنوید
شما موقعیت خودتون رو تا حالا در نظر گرفتین؟ خانوادتون رو تا حالا در نظر گرفتید؟ مدرک تحصیلی و سلامتی و...
من شخصی رو میشناسم بنده خدا همه چیش خوبه اما بخاطر وضع جسمانی نمیتونه ازدواج کنه. حالا شما چند لحظه خودتون رو بزارید جای ایشون
شخصی رو میشناسم خودش بسیار عالی و خوبه اما خانوادش زیاد مناسب نیست، این بدبختم گیر کرده چجوری ازدواج کنه
به داشته های خودتون فکر کنید نه به نداشته های خودتون
یک نکته رو رعایت کنید شرط می بندم خیلی سریع به نتیجه برسید:
هر روز به نیست سلامتی امام زمان صدقه بدین و واسش چند آیه از قرآن (از قرآن نه حفظی) بخونید
و باهاش کمی حرف بزنید (امام رو واقعا ببینید)
هر چی می خوایید ازش درخواست کنید
مطمئن باشید اگر شما واسشون صدقه بدین و قرآن بخونید جوری جوابتون رو میده که قانع بشید

طاهر;659726 نوشت:

کاش ایت ا... بهجت زنده بود .
از کی بپرسم؟
حتی جواب شما هم نمی تواند مرا ارام کند.

«به آنها بگو اى بندگان من که بر خودتان اسراف و ستم کرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مى بخشد که او بخشنده و مهربان است» (قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیم).
این جواب خداست...
می تونه شما رو آروم کنه؟

Asal Masal;660459 نوشت:
با سلام خدمت همه

جناب اويس اين مساله اي كه ايشون گفتند مشكل من هم هست. گاهي اصلا نمي تونم از عبادت لذت ببرم و قلبم سراغ كارهاي روزمره است. هر چقدر هم سعي مي كنم اون حالت عشق و محبت به خدا رو تو خودم بوجود بيارم نمي شه كه نمي شه و اين باعث افسردگي و حتي عصبي بودنم مي شه. و انگار دارم بيشتر فرو مي رم. اگه براتون امكان داشته باشه مي شه راههاي عملي براي دوام ارتباط عاشقانه با خدا رو بفرماييد. پيشاپيش ممنون از زحمتي كه مي كشين.

:Gol:

سلام دوست عزیز
همین فاطمیه یکی از روحانیون در مورد اینکه مردم میان میگن ما با نمازمون حال نمیکنیم ارتباط عمیق برقرار نمیکنیم .گفتن حال نمیکنید که نمیکنید مگر شما عبدالحال هستید؟شما عبدالله هستید و وظیفه است هر کاری خدا گفته انجام بدیم

دعای غریق رو بخون یا الله یا مقلب القولب ثبت قلبی علی دینک زیاد بخون اینو و همینطور سوره آل عمران آیه ی 8 باعث میشه که دین بهتر شه و از بین نره و پس رفت نکنه با اعتقاد بخونشا

اینم سوره ربنا لا تزع قلوبنا بعد اذ هدیتنا وهب لنا من لدنک رحمةً انک انت الوهاب

گناه نکنید تا عبادت بیشتر بهتون حال بده
نه اینکه معصوم باشید
ولی مثلاً یجا دارن غیبت می کنن شما میگی خدایا من بخاطر تو و امام زمان خودم غیبت نمیکنم و جلوی اینا رو هم میگیرم
هربار همینجوری گناه نکنید

سلام

بزرگواران جوابهای خوبی دادن.

منم مثل باقی دوستان میگم که جواب شما در قرانه پیش همون کسی که فراموشتون نکرده!

همین که اینجاید و سوال کردید فکر کردید خودتون خواستید ؟ به خواست شما بود که بقول خودتان نفستون افسار گسیخته, کاری به این کارا نداره.

میخواین مزه محبت و عشق به خدا رو بچشی؟

خب محبت کنید .به خودتون. اطرافیانتون. امام زمانتون.به خداتون. ( اینا هم از قران یاد گرفتم که میگما نه خودم)

شاید ناراحت بشید اما
درسته جای خلوت خوبه برا عبادت. اما وقتی جای نیست خب نیست .شب موقعه خوابدن هم میشه.

نماز خونه اونجا داره که؟ حداقل پنجشنبه شبها که فرداش تعطیل هستید یه کم دیرتر بخوابد بجاش برید توی نمازخونه.

نشد؟

مرخصی ساعتی بگیرد برید یه مسجد یا امام زاده ی عزیزی توی شهر.یا هر جای خلوت دیگه ی.

ممنونم از کسایی که راهنماییم می کنن خدا به همه شما سلامتی و سعادت عطا کنه.:Gol:

بسم الله الرحمن الرحیم
دوست عزیر به نظر این بنده فقیر و سرتا پا تقصیر خدا شاعر می گه دل گفت: مرا علم لدنی هوس است، تعلیمم کن اگر تو را در دسترس است. گفتم: الف گفت: دگر ؟ گفتم: هیچ. درخانه اگر کس است یک حرف بس است. و طبق این اصل بزرگ به نظر من در مسیر عرفان اگر می خوای علمی یاد بگیری حتی علم لدنی یا در مورد شما رسیدن به مقام حب الله اول باید الفباشو یاد بگیری و وقتی می خوای الفبا رو یاد بگیری اول باید حرف اول یاد بگیری. و تا حرف اول یاد نگرفتی نباید سراغ حرفهای بعدی بری. به نظر من قدم اول اینه که از اونجایی که شما به وجود و یگانگی خدا اعتقاد داری، توبه کنی. بعد از توبه ام باید کارهایی که می دونی خوبه انجام بدی و کارهایی که می دونی خوب نیست انجام ندی. و به نظر من در مسیر عرفان هر کسی مسیر منحصر به فرد خودش رو داره و تنها خداست که هدایت می کنه و لازم بدونه مثل بعضی از دوستاش خودش توسط هاتف غیب شما رو هدایت می کنه با الهام و مکاشفه و کرامت و اینا و لازم بدونه استادی سر راهت قرار می ده و لازم بدونه توسط افراد عادی در اجتماع و یا از طریق خط قرآن یا آزمایشای سخت یا هر طریقی که خودش صلاح بدونه هدایتت می کنه ولی نکاتی که به نظر من مهم که می تونه به شما کمک کنه اینه که:
1- به نظر من هیچوقت نا امید نشی که سخن حق همونطور که دوستمون گفت اینه که از رحمت خدا ناامید نشوید او همه گناهان می آمرزد. ممکنه خدا یکم امتحانا رو سخت تر کنه که به نظر من بهش می گن فتنه مثلا کسایی هستند که می گند من که نمازم می خونم ولی خدا اصلا کمکم نمی کنه و منو فراموش کرده اینا دارن به نظر من آزمایش می شوند ولی کسی که سربلند بیرون بیاد از این آزمایشای سخت عاقبتش به خیر مثل حضرت ایوب که لحظه ای امیدشو به رحمت خدا از دست نداد. پس هر اتفاقی برات افتاد بدون یک آزمایش و صبور باش و تحمل کن و سعی کن کارای خوب انجام بدی و یقین داشته باش خدا مراقبته و خودش هدایتت می کنه.
2- به نظر من هر گز به خودت مغرور نشو.
3- به نظر من تعصب بیجا نداشته باش و کورکورانه کاری انجام نده و احتیاط کن و در شبهه ها وارد نشو فقط از سخنی که یقین داری حق پیروی کن. و حرف همه رو گوش کن و با عقل خودت بسنج تنها کاری انجام بده که یقین داری کار خوبی. ( سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد دلبر که در کف او موم است سنگ خارا )
4-به نظر من یقین داشته باش که هر لحظه در حال آزمایش هستی پس با فکر کاری انجام بده و واکنش آنی نداشته باش بلکه با توجه به ارزشهایی که داری نسبت به یک عمل پاسخگو باش و واکنش آنی و بدون فکر نداشته باش.
5- به نظر من همواره خدا رو شکر کن هر اتفاقی که افتاد از خدا شاکر باش. هر اتفاقی!

یا حق و در پناه حق و التماس دعا.

مشاهده خانه خدا
خرّم آن دل كه بود در حرم دلدارش *** خنك آن ديده كه دارد شرف ديدارش
سر تسليم بنه در قدمش بى چه و چون *** به سَرَم كار همين است و مكن انكارش
از كران تا به كران طلعت جانانه اوست *** از عيان تا به نهان مصطبه آثارش
به تمنّاى وصالش همه اندر تك و پوى *** نجم سرگشته او، مهر و مه دوّارش

(حسن زاده آملى)

بدن شما احتیاج به نسیم سحری دارد... نسخه مداوای ان = نیم ساعت قبل از سحر با خدا نجوا کردن و نماز شب خواندن به اندازه توان...توجه داشته باشین تاریکی و سکوت شب ضامن نورانی شدن دل های شماست.

[="Verdana"][="Indigo"]

.....;659726 نوشت:
خیلی نا امیدم تازگی ها فهمیدم در این شش ماه نانی که میخوردم بیش تر از سهمیه ام بوده و کسی اصلا نگفته بود سهمیه نان شما این مقدار است یک دسته بزگ نان می اوردند که هفتاد درصدش هم اضافه می امد و خشک میشد.

سلاااااااااااااام

باید بری زن بگیری :Cheshmak:.......... البته یه کسی باشه که بال پرواز بشه...... همراه برای رسیدن به خدا.....

بعدشم....... به فتوای کی داری می گی که نونی که خوردی حروم بوده..... البته من مرجع تقلید نیستم..... ولی یه بار بابت اینکه بعضی از دانشجو ها نون اضافه بر می دارن، از پیشنمازمون پرسیدم.....چیزی که یادم مونده:((اگه اضافه میاد اشکالی نداره))

البته مطمئن نیستم ها.... خودت یه سوالی بکن..... آخه وقتی می گی 70 درصدش خشک می شده......[/]

Asal Masal;660459 نوشت:
هر چقدر هم سعي مي كنم اون حالت عشق و محبت به خدا رو تو خودم بوجود بيارم نمي شه كه نمي شه و اين باعث افسردگي و حتي عصبي بودنم مي شه

طاهر;659726 نوشت:
حتی جواب شما هم نمی تواند مرا ارام کند

سلام

طاهر;659726 نوشت:
عاشق هو شدم

طاهر;659726 نوشت:
پس از گذشت یکماه از خدمتم کم کم محبت رو به کاهش رفت تا الان که شش ماه گذشته و من به اوج نا امیدی از چشیدن یک ذره دیگر طعم محبتش رسیده ام

سلام علیکم
خجسته میلاد با سعادت ام الائمه فاطمه زهرا سلام الله علیها رو به همه ابرار و بخصوص خواهران تبریک می گم
فرق تو با بقیه می دونی چیه؟
نمی خوام بهت صفت عاشق رو حمل کنم. و بگم تو عاشق شدی
نه!
ولی تلنگری محبت خدا رو تو دلت جا کرد
و همانطور که گفتی ی چیزهایی رو مزه کردی
( تو پرانتز بگم حالا ما میگیم واقعا معنویات بودند, کسی هم سوالی نکنه)
تا حالا شده به یک بچه قند یا شکلاتی رو بدی و بعد برای مدتی محرومش کنی؟؟؟
چرا دور بریم ی معتاد؟؟؟
نه برادر
قصد جسارت ندارم فقط دارم تشبیه میکنم
به یکباره تمام وجودت خواهش میشه
عاشق پری دخت یا مه دخت هم که بشی همینه... وجودت میشه خواهش و تمنای او
خوب
پس این حس عذاب آور الانم چیه؟

ای کاش هیچگاه مزه عشق رو نمی چشیدم
الان مثل هزاران نفر هم نمازمو می خوندم هم خدامو دوست داشتم هم با خودم اینقدر درگیر نبودم
کلنجار نمی رفتم.
اون خواهش چی بود و چی شد؟
و این انزجار و واگرایی چیه؟
متاسفانه امور روحی و معنوی مثل امور مادی قابل آزمایش تو شرایط آزمایشگاهی نیستند.
تو امور مادی شما با آزمایش پی به سبب یا علل نهایی می بری
اما تو امور روحی و روانی هر چیزی می تونه سبب باشه...
و تشخیصش نیاز زیاد زیادی به زمان
پس اول
باید صبور بود

خیلی بخوایم کوتاه بگیم باید بگیم شما ی چیزی رو درک کردی
اما نتونستی نگهش داری
تو نه نیازی به بهشت داری برای عبادت و نه ثواب و ...
تو مزه خود عبادت رو می خوای
چیزی که غالبا یا نصیبشون نمیشه یا در اواخر عمر بهش میرسن
چیزی که آدم رو مثل پر سبک میکنه وقتی میبینه هیچ چیزی نمی تونه اونو رو زمین نگه داره و قفل بزنه
شاید بگم خوش به حالت
تو انتخاب شدی
آره تو انتخاب شدی

چرا خدا با من نکرد با او نکرد
چرا من و او شاید تا حالا چنین چیزی رو نچشیده ایم؟
گاهی برای اینکه یکی رو وادار کنی به حرکت ی لحظه اون آخر رو بهش نشون میدی
میگی نگاه کن اون آخره جادت است میبینی چه زیباست
مگه این میتونه آروم زندگی کنه
نمونش رو می خوای
بچه های جبهه

اونا تونستن وقتی از قرب الاهی برگشتند مثل آدم زندگی کنند...
یعنی دق نکرده باشند خیلی حرفه
جبهه فضای معطر الاهی همه ابرار اهل عمل و...
شهر خونه منجلاب روزمرگی ...
خیلی ها حتی پس زدند شدند یک خلافکار...( آره بودند)
تو نمیتونی آروم باشی چون اون فضا رو از دست دادی فضای سربازی روح و روان لطیفت رو به هم زده
رنجور و از همه مهمتر خسته و مایوس
دوباره میگم
مایوس
یاس

سردی یاس به مراتب بدتر از سردی تنهایی و بی محبتی و غربته
این جمله که دیگه تموم شد...
حضرت حر واقعا دقت کن
حضرت حر شاید 40 سالش بود, تو سپاه طاغوت
اما نیم ساعت آخر شد جزء 72 نفر از والاترین شهدا ...
خانم عسل

روزمرگی و عادت و کمک شیطان و زمزمش
گاهی به ما میگه
تو دیگه تموم شدی
الان مشغول کاری خونه داری زن بچه شوهر...
برای تو شروع یک تحربه معنوی دیره
حد و نصیب تو از معنویت همین مقدار بود که تو جوونی یا اول جوونی بی دغدغه کسبش کردی
این
یاس نیست
که ومن يئس من رحمة الله وقنط من أن يغفر الله له فقد افترى على الله كذباً
بالاترین گناه
حالا این سردی رو چه طور برطرف کنیم

قلْ يَاعِبَادِىَ الَّذِينَ أَسْرَفُواْ عَلىَ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا
من نه میگم نماز شب بخون
نه روزه بگیر
نه جهاد کن
نمازت رو بخون
و
و
قرآن

ای کاش می شد گفت
همین قرائت رو خوانی قرآن یعنی چی!
بذار روحت از اون درد ها آهسته آهسته التیام یابد
با وا دادن به هجوم افکار شیطان و خواندن آیه یاس
او بدتر میشه
جلوی ذهنت رو بگیر
با قرائت قرآن
بقیه اش
خود استا کریم بهات حرف میزنه
انشالله

:hamdel:به نام خدا:hamdel:
سلام عرض می کنم خدمت کاربران عزیز و دوست خوبمون که سوال پرسیدن
دوست عزیز این که شما دوست دارید به زمان گذشته برگردید و از وضع الانتان ناراحتید بسیار پسندیده است.
بدونید چون خبر نداشتید که لقمه حلال نیست میتوانید با مشورت مرجع تقلیدتان رد مظالم بپردازید..نگرانی ندارد عمدی در کار نبوده
و اینکه در ادامه باید بگم اولین مرحله ی توبه پشیمانی از گناه است... اینکه انسان از وضع الانش ناراحت و پشیمان باشد..
خب .. واما پیشنهاد های من :
اول اینکه بهترین راه برنامه ریزی هستش...برنامه ریزی برای اینکه کارهای بدتون رو به مرور کم کنید...و بعدش با برنامه ریزی
کارهای خوب رو دوباره شروع و بیشتر کنید..
عجله نکنید همینطور که به مرور سمت خدا رفتین و به مرور از راه خدا فاصله گرفتید همینطور به مرور باید دوباره برید سمت خدا.
این فکرهایی که میکنید همش از سمت شیطان هستش اینکه من از خدا دور شدم دیگه نمیتونم برگردم و... .
یکی از صفات خدا سریع الرضا هستش یعنی سریع راضی میشه از بندش و میبخشتش ... به تعبیر خودم بنده که میگه خدایا من اومدم سمتت خدا همونجا بندشو
در آغوشش میگیره... به یاد لذت هایی که در گذشته از بندگی و عبادت و مناجات با خالقتون داشتید دوباره سمتش برگردید مطمئنا خدا کمکتون خواهد کرد انشاالله:Gol:

اویس;661201 نوشت:
برقراری ارتباطی عاشقانه با خداوند ثمره ی مجموعه ای از تلاشها و کوششهای انسان در مسیر تعالی و خوسازی است که مهمترین آنها را برایتان بر می شمارم.

سلام و ادب استاد بزرگوار
ممنون از اينكه اينهمه وقت گذاشتيد و به سوالم به تفصيل جواب داديد. بنده هم اقدام به انجام راهكارهايي كه شما فرموديد، كردم. اما سوال ديگري داشتم كه اگر پاسخ بدهيد بيش از پيش سپاسگذارم.
بنده در موقع مشكلات و ناراحتي ها خودم رو به خدا بيشتر نزديك حس مي كنم. اما مي دونم خدا رو بايد براي خدا بودنش عبادت كرد نه فقط براي حاجات و خواسته ها. نمي خوام در مقابل خدا بي ادب و بي معرفت باشم و تا حاجت دارم هزار جور نماز و ذكر بگم تا حاجتمو گرفتم فقط به نمازهاي يوميه و ذكر اندك اكتفا كنم. اما واقعا دل در فراغت و آسايش بيشتر از اينو طلب نمي كنه هر چند كه مدام به ياد خدا هستم و در فراغت و آسايش هم مدام شكر مي كنم كه منو از مشكلاتم رهانيده. نمازهامو اول وقت مي خونم اما اينكه بخوام مثل زمانيكه مشكل داشتم و ساعتها اشك مي ريختم بشم نمي شه . آيا اين بي معرفتيه در پيشگاه خدا؟ نسبت به ديگران هم همينطوره. اگه مشكلي داشته باشم فورا به پدر و مادرم زنگ مي زنم اما اگه نداشته باشم يكي دو روز يه بار زنگ مي زنم. اما اين دليل نمي شه كه دوستشون ندارم يا بخوام بي ادبي كنم بهشون. اما الان بيشتر از يه ماهه من خواب راحت هم ندارم و مدام به آيه زير فكر مي كنم و احساس مي كنم دارم بي ادبي مي كنم و اينكه چرا نمي تونم مثل موقعي كه مشكلات داشتم و اشك مي ريختم ، اشك بريزم و ساعتها پاي سجاده بشينم.؟ و با خدا عاشقانه راز و نياز كنم؟ چرا دل در مشكلات به خدا نزديكتره؟ اين كه ارزش نداره مهم اينه كه تو اوج خوشي ها عاشق خدا باشي و ساعتها باهاش راز و نياز كني و گرنه تو مشكلات هر كسي به خدا دردش رو مي گه و گريه مي كنه. راه حل چيه؟

وَ إِذا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلاَّ إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاکُمْ إِلَي الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَ کانَ الْإِنْسانُ کَفُوراً
و چون در دریا شما را سختی و آسیبی رسد ( که سبب ترس از غرق شود ) همه آنهایی که ( به پرستش ) می خوانید ( از فکرتان ) محو می شود ، جز او ( که فقط توجه به او می ماند ) و چون شما را نجات داده به خشکی رساند ، روی می گردانید و انسان همواره بسیار ناسپاس است.
ممنون از شما

Asal Masal;662905 نوشت:
اما اينكه بخوام مثل زمانيكه مشكل داشتم و ساعتها اشك مي ريختم بشم نمي شه . آيا اين بي معرفتيه در پيشگاه خدا؟

با سلام
ببینید خواهر به نظر من که این طبیعی و شما نباید خودتون سرزنش بکنید چون کار شما کاملا طبیعیه (((انّ لِلقُلوبِ إقبالاً و إدباراً
چرا گاهی انسان دچار انقباض است و حال عبادت کردن ندارد؟ چرا گاهی این حالت در او شدیدتر می‎شود، طوری که حوصله‎ی کارهای روزمره مثل برخورد با دوستانش را ندارد؟ ریشه‎ی این عدم آهسته و پیوسته رفتن، این عدم ثبات و این بی‎حوصلگی، به‎خصوص در اعمال عبادی، چیست؟ درمان آن چیست؟ پاسخ دادن به این سؤالات در زندگی ما اهمیت فراوانی دارد.
امام علی(ع) می‏فرمایند:إنّ لِلقُلوبِ إقبالاً و إدباراً؛ اقبال و ادبار، پشت کردن و روی آوردن، قبض و بسط روحی، بی‎حوصلگی و نشاط، تعابیر مختلفی هستند که از این حالت روحی انسان صورت گرفته است.
این مطلب را باید مد نظر داشت که روح به طور طبیعی حالات متفاوتی دارد؛ قلب از انقلاب و دگرگونی می‎آید!منبع: Gofteman-bartar.ir))) چون قلب دایم حالتش عوض می شه بعضی موقعا لذت انسان در عبادت کم می شه و یا اصلا لذت نمی بره، و واسه همینم هست که معرفت لازمه، یعنی انسان باید نسبت به خداوند شناخت داشته باشه تا در عین بی حوصلگی بازم وظیفشو نسبت به معشوق حقیقی خودش یعنی الله درست انجام بده. بعدم به نظر من این که یکی فقط نماز و ذکر نشانه عشق به خدا بدونه درست نیست. به نظر من ذکر و نماز فقط یک تمرینه ولی اونی که اهمیت داره رفتار انسان در آزمایشهای بوجود آمده است و به نظر من که بی معرفتی نیست. بعدم به نظر من تو اون آیه گفته اونا روشونو برمی گردونند. شما که روتونو بر نگردوندید از خدا پس شما مصداق این آیه نیستید به نظر من!
ببینید خواهر به نظر من برای اینکه کسی دایم عاشق خدا باشه و یک لحظه از فکر معشوق حقیقیش غافل نباشه لازمش اینه که دوست خدا باشه و کسی به نظر من می تونه دوست خدا باشه که خدا رو دوست داشته باشه و خدا خودش تو قرآن گفته اگر منو دوست دارید از رسول اکرم اطاعت کنید و این یعنی در واقع داشتن تقوی که برای تقوی حقیقی سه شرط لازم که
1- چنان باید یاد خدا باشی که لحظه ای از یاد خدا غافل نباشی
2-چنان باید شکر گزار باشی که لحظه ای کفران نعمت نکنی
3- چنان باید مطیع خدا باشی که لحظه ای از خدا نافرمانی نکنی
خوب اگر کسی حقیقت تقوی را رعایت کنه که باید معصوم باشه که اینم نمی شه ولی به نظر من دوستای خدا سعی در تقوی می کنند داشتن تقوی به قول فکر کنم حضرت علی ع بود که می گفت مثل راه رفتن در بیابانی پر خار با پای برهنه است و خیلی مشکله و به نظر من دوستی خدا یک مقام اعطایی از فضل خدا به یک سری از بنده هاش که خودش بعد از کلی آزمایش این مقام به اونها می ده و البته به نظر من کسی که بدونه دوست خدا هست به کسی نمی گه و تقیه می کنه و کتمان سر می کنه ولی به نظر من مهم ترین خصوصیت دوستان خدا اینه که از چیزی نمی ترسند و اندوهگین نمی شوند البته یک کم توضیح لازم داره یعنی هیچ اتفاقی باعث ترس آنها نمی شه در واقع به نظر من یک مثال می زنم اونها به نظر من اگر مثلا در گرفتاری مالی خیلییییی شدیدی باشند ترس به دلشون راه نمی دن و یقین دارند که خدا کمکشون می کنه و اگه بدترین اتفاقای دنیا براشون بیافته ناامید از خدا نمی شوند و به نظر من از خدا ناراحت نمی شوند و شکایتی از خدا ندارند. و خوب به نظر من این لازمه اش ایمانی در سطح یقین لازمه. البته یک خصوصیت دیگه ام دارند که احتمالا مکاشفاتی خواهند داشت چون خدا گفته برای اونها هم در دنیا و هم در آخرت بشارت هایی داده می شه پس احتمالا هاتف غیب یک سری خبرهای خوش هم از عالم غیب بهشون می ده.مثلا به نظر من حضرت حافظ احتمالا یکی از دوستای خداست که می گه دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند. بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند باده از جام تجلی صفاتم دادند. اینجا الان تو این بیت یک اتفاقی افتاده وقت سحر که حافظ رحمت الله علیه مدعی شده که نور خدا براون تابیده که اینم یعنی یا امام زمان دیده یا یک معصومی یا حضرت رسول بالاخره شعشعه پرتو ذات تشعشع نور خداست و صفاتی از ذات الهی در وجود ایشون ایجاد شده مثلا کریم بودن یا رحیم بودن یا ستار بودن بالاخره یکی از صفات ذات الله در وجود ایشون متجلی شده که از زیبایی این صفت ایشون با شوق چنین شعری گفته که احتمالا یک کرامتی چیزی بوده که در واقع یک بشارت الهی به نظر من. خوب یکی دیگه از صفات دوستای خدا به نظر من صبر در مشکلات و سختی هاست. و به نظر من صبور به قول یک حدیثی که خوندم کسی که نه سستی داشته باشه و نه نا امید بشه و نه ناراحت و از دید من دوست حقیقی خدا کسی که صبح که بیدار می شه براش فرقی نکنه که پادشاهه یا گداست و فقط فکر رضای خداباشه و بس و تمام اعمالش تنها برای رضای خدا باشه و اخلاص کامل داشته باشه حالا اگه فقط به نظر من نمازای واجبشم بخونه هیچ نماز مستحبی ای نخونه اشکال نداره البته یقینا دایم الوضو می شه و دایم الذکر احتمالا و نماز شب و اینارم می خونه احتمالا ولی خوب به نظر من این توفیقی که خدا بهش می ده و شور وحال بهش می ده تا بیشتر عبادت کنه. و به نظر من این رحمتی از سوی خدا و از فضل خداست. ولی به نظر من هر چی شخصی مقربتر باشه جام بلا بیشترش می دهند. مثلا به نظر من یک کسی ممکن از یاران امام زمان باشه و دایم الوضو و دایم المکاشفه و دایم الذکر باشه و به تلاوت قرآن مداومت داشته و کاملا یک آدم معمولی معمولی باشه ولی درگیر هزاران گرفتاری و مشکل و سختی باشه و هر کی ببینش بگه این چقدر بیچاره وبدشانس ولی به نظر من خود اون شخص می دونه که داره امتحان می شه. و ببینید خواهر به نظر من تمام انسانها باید تلاش کنند تا به کمال نزدیک بشوند و بس و خوب توفیقی دست داد اگه انسان مستحبات بیشتری انجام بده اونم از روی معرفت باشه خوب بهتر ولی به نظر من اصل در انجام واجبات و ترک محرمات و کفایت می کنه و ما انسانها باید توجه بیشترمون بزاریم روی افزایش معرفت خودمون تا بیشتر به کمال نزدیک بشیم و به نظر من دوستای خدا بیشتر از همه بنده ها به دنبال رسیدن به کمال هستند البته می گن اولیا الله انسان کاملند ولی من قبول ندارم به نظر من همه بنده ها در جستجوی افزایش کمال خود هستند و هرگز هیچکس کامل نمی شه و به کمال نهایی نمی رسه و صرف این که یکی دایم المکاشفه بشه و چند تا کرامتم خدا از فضل خودش بهش بده دلیل نمی شه که شخص کاملی باشه. البته چرا مگر این که معصوم باشه یعنی حق باشه ولی به نظر من جز حضرت ولی عصر ع و شایدم حضرت خضر و الیاس و عیسی ع کس دیگه ای حتی یک نفر حق نیست. و همه ما بنده ها به نوعی خواسته یا ناخواسته داریم حق ضایع می کنیم و همه شبهاتی داریم . و به نظر من آدم باید منعطف باشه و اهل فکر و دارای بصیرت تا بتونه بیشتر به سمت کمال نیل کنه. و به نظر من انسان باید تمام لحظاتش در حال یادگیری باشه به قول معروف ز گهواره تا گور دانش بجوی. ولی به نظر من دایما مراقبه و محاسبه هم لازمه و انسان باید یک آیینه هم داشته باشه که ایراداتشو بهش نشون بده و کلا این بحث خیلی خیلی خیلی به نظر من طولانیه ولی ساده اش اینه که بگیم انسان باید کاری که به یقین می دونه خوب و درسته انجام بده و کاری که به یقین می دونه بده انجام نده و در شبهه ها وارد نشه و احتیاط کنه و صبور باشه و دایم به خدا توکل کنه لحظه ای از خدا نا امید نشه و تمام تلاششو هدفمند و معقول در زندگی انجام بده تا چیزایی که نمی دونه به خواست و اراده خدا بهش توسط دیگران یعنی اطرافیانش یا از اطرافش با نگاه عبرت آموز به اطرافش یا از طرق دیگه بهش گفته بشه. ولی به نظر من باید با صبرو حوصله و پله به پله سلوک کرد و افراط و تفریط نباید داشت. رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود ...
ولی به نظر من هیچکس کامل نیست و به نظر من همیشه همه ما انسانها به همه چی نزدیکیم و به نظر من ما انسانها هیچوقت نمی توانیم بگوییم که خوب هستیم و تنها می تونیم سعی کنیم که خوب باشیم.فقط خود خدا می دونه که کی خوبه و کی بده.

یا حق و در پناه حق و التماس دعا

[="Georgia"][="Blue"] [=&quot]جمع بندی

[=&quot]سوال
[=&quot]بنده سربازی هستم که مدتی است مشکلات و سختیهای بسیاری به من روی آورده است به گونه ای که از عشق و محبت من به خداوند کاسته شده و احساس دوری از خداوند میکنم با اینکه پیش از این مشکلات سعی می کردم بنده خوب و مطیعی برای خداوند باشم. این مشکلات فراوان انگیزه من را برای تهذیب نفس از بین برده است چه باید بکنم؟

[=&quot]پاسخ
[=&quot]اَلا یا اَیُّها الساقی اَدِر کأساً وَ ناولها
[=&quot]که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
[=&quot]به بوی نافه ای کآخر صبا زان طُرّه بگشاید
[=&quot]زتاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل ها
[=&quot]مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
[=&quot]جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها
[=&quot]شب تاریک و بیم موج وگردابی چنین هایل
[=&quot]کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها
[=&quot]دوست خوبم ! ناله حزین فراقت را که از عمق دل بیدار شکسته ات بیرون آمد شنیدم. دردی که در عین آگاهی خبر از مهجوری و رنجوری می داد.
[=&quot]برادرم! بدان که عاشق همواره در دریای مواج اسمای جمال و جلال الهی در انقلاب و دگرگونی است. گاه می زنند و گاه می نوازند گاهی می بُرند و گاه می بَرند گاه می نوشانند و گاه می جوشانند گاه آغاز گر کلامند و گاه خاموش از جواب. گاه سرچشمه رحمتند و گاه آتشفشان نقمت.
[=&quot]گمان مبر عالمی بنا نموده اند مملو از آسایش و عافیت. مگر ندیدی که حق سبحانه و تعالی با اب البشر حضرت آدم که معلَّم به همه اسماء الله بود و مسجود ملائک چه کرد؟ مگر نخواندی آن را که مفتخر به خطاب احسن الخالقینش نمود چگونه به یک باره از بهشت انسش بیرون کرده و به جهنم دنیا هبوطش داد و به ندای «انی کنت من الظالمین» قرینش نمود؟!
[=&quot]آری عمود خیمه عالم بر تیرک بلا و مصائب استوار است و در این جهان، جام از آن جانی است که پربلاتر باشد.
[=&quot]اگر عمری را در مطالعه صحف زندگی اولیای الهی صرف نمایی سطری را پیدا نخواهی کرد که حاکی از آسایش و یک نواختی و رفاه دائمی حیاتشان باشد بلکه هر چه است رنجنامه ی بی پایانی است که از صدر خلقت از احوالات اولیاء الله منقوش است.
[=&quot]نازپرورده تنعم نبرد راه به جای
[=&quot]عاشقی شیوه‌ی رندان بلاکش باشد
[=&quot]عشق اگر چه با یک جلوه رحمانی فراگیر گشته و همگان را می رباید اما با صد هزار جلوات ربانی نامحرمان خلوتگه راز را می زداید.
[=&quot]آنان که در نگاه اول، عشق را صراطی هموار برای دست یابی به مطلوب انگاشتند دیری نپایید که در گردنه های راه از پای افتادند و از کمال نهایی بازماندند.
[=&quot]اگر در صراط عشق قدم گرفته ای از همان آغاز بدان که مامون از مصائب نخواهی بود و دنیا با همه قوا و لشگر حقانی خود تو را به قتله گه عشق سوق خواهد داد تا عیار ارادتت را بیازماید و قدر معرفتت را بسنجد.
[=&quot]چو عاشق می‌شدم گفتم که بردم گوهر مقصود
[=&quot]ندانستم که این دریا چه موج خون فشان باشد
[=&quot]البته در نزد آنان که عالم را عشق آباد نامیده اند همان را که تو نقمت و شرارت می دانی همه نعمت و حلاوت باشد و آن را که تو غفلتکده می خوانی همه تجلی یار . نیش و نوش و جام زهر و مستی را معرفت و بینش تو میسازد وگرنه از الاهه خیر جز خیر برنیاید.
[=&quot]اگر از پستی و بلندی این دنیای کشتی شکن به فغان آمدی و بلای طوفانش را برنمیتابی از سستی میخها و الوار کشتی ارادت و معرفت توست. پس برخیز و بر استواری حرکت و طی طریق خویش نقشی مردانه زن که سرعت گذر لحظه های عمر برجای مانده فرصت گله و شکایت و نا امیدی و توقف را از من و تو ربوده است.
[=&quot]اگر امروز برنخیزی هرگز برنخیزی و اگر اکنون توشه برنگیری هرگز نگیری. بر سراب عمر دراز صدها ساله خود خیمه امید مزن که این نقش بر آب، بر آب نمی ماند. این عزرائیل است که بر زاویه پنهان تقدیر حیاتت کمین کرده است و بر سنت دیرینه خویش به ناگاه رسد.
[=&quot]اگر باور نداری به قبرستان دیارت سری بزن و از واحسرتای خفتگان در آن نوایی شنو که امروز شنیدن به از فردا هم نوا گشتن است...
[/]

موضوع قفل شده است