جمع بندی سوالاتی پیرامون عصمت و مراتب آن

تب‌های اولیه

29 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوالاتی پیرامون عصمت و مراتب آن

با سلام

میخواستم بپرسم جز اهل بیت و انبیاء علیهم السلام کس دیگری عصمت دارد یا خیر ؟ ( حتی در حد انبیاء)

و اینکه آیا عصمت انواع و اقسام دارد ؟ ( شنیدم یک نوع عصمت هست بنام عصمت تحصیلی که عباد و زهاد ممکنه به اون برسن ، چنین عصمتی وجود داره ؟ آیات و روایات یا نظرات علما در این رابطه چیزی موجوده یا خیر ؟)

با تشکر ...

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صفا

IVI.@.H.D.I;635214 نوشت:
با سلام

میخواستم بپرسم جز اهل بیت و انبیاء علیهم السلام کس دیگری عصمت دارد یا خیر ؟ ( حتی در حد انبیاء)

و اینکه آیا عصمت انواع و اقسام دارد ؟ ( شنیدم یک نوع عصمت هست بنام عصمت تحصیلی که عباد و زهاد ممکنه به اون برسن ، چنین عصمتی وجود داره ؟ آیات و روایات یا نظرات علما در این رابطه چیزی موجوده یا خیر ؟)

با سلام و عرض ادب

پاسخ پرسش جنابعالی را در چند بخش ارائه می نماییم.

معنای لغوی
عصمت در لغت عربی به معنای منع( لسان العرب، ابن منظور، ج ۹ ، ص ۲۴۴ ذیل واژه عصم) و دفع شر و بدی از انسان از ناحیه خداوندی آمده است.(ترتیب العین، ج ۲، ص ۱۲۲۰ )
معنای اصطلاحی
در اصطلاح کلامی، عصمت به علم نافع و حکمت بالغی گفته می شود که انسان را از وقوع در مهالک، رذایل و آلودگی به پلیدی معاصی دور کرده و از هرگونه ضلالت، گمراهی، خطا و اشتباه حفظ می کند.بنابراین ، عصمت مانند شجاعت، عفت و سخاوت ، صورت علمی راسخ و ملکه نفسانی است که صاحب خویش را از ارتکاب عملی که جایز نیست، چه گناه و یا خطا، نگه می دارد.( المیزان، علامه طباطبایی، ج ۲، صص ۱۳۸ و ۱۳۹ و نیز ج ۵، صص ۷۸ و ۸۰)
نتیجه
از آن جایی که عصمت نوعی علم است، می تواند دارای مراتب باشد و به شکل ملکه و مقام برای هر کسی تحقق یابد.

ادامه دارد...

عصمت خدادادی و اکتسابی

از آن جایی که پیامبران ، ماموران الهی برای پیام رسانی و مدیریت جامعه انسانی هستند و بر مومنان ولایت دارند، می بایست از عصمت در سه سطح تلقی و بیان و عمل به وحی بهره مند باشند. اين سه مرتبه را عصمت حداقلى گويند كه بدون آن نبوت شكل نمى‏گيرد، ليكن مراتب بالاترى از عصمت نيز وجود دارد از جمله عصمت از اشتباه در همه امور زندگاني. اين مرتبه نيز بنا به اعتقاد شيعه در همه انبيائ وجود داشته و لازمه نبوت است. بالاترين مرتبه عصمت «عصمت حداكثرى » آن است كه حتى ترك اولى نيز صورت نپذيرد .چنين عصمتي لازم ضروري نبوت و وصف همه انبيا نيست اما در مورد پيامبر اسلام و ائمه اطهار(ع) بر اساس برخي از ادله مي توان چنين عصمتي را پذيرفت.
براین اساس، نوعی عصمت خدادادی در ایشان وجود دارد که می توان آن را کف عصمت و مرتبه آغازین آن دانست. هر پیامبری با توجه به تلاش های خود می تواند در سطوح سه گانه ، مراتب عصمت خویش را تقویت کند و به کمال و تمام آن دست یابد. از این روست که در برخی از پیامبران ترک اولی اتفاق می افتاد در حالی که در برخی دیگر چنین ترک اولی نیز دیده نمی شود. این گونه است که خداوند از برتری و فضلیت پیامبران بر یک دیگر سخن به میان می آورد.(بقره، آیه ۲۵۳) و درباره برخی این نقطه ضعف را بیان می کند که از عزم کامل در مقام عمل برخوردار نبوده است (طه ، آیه ۱۱۵) در حالی که برخی دیگر در مقام عمل در مقام کامل عزم بوده و از مصادیق اولوالعزم بوده اند.(احقاف، آیه ۳۵) بنابراین ، همان طور که می توان از مراتب عصمت و سطوح آن سخن به میان آورد، می توان از عصمت اکتسابی و عصمت خدادادی سخن به میان آورد.

ادامه دارد....

با سلام و عرض ادب
در مطالب پیشین عنوان شد عصمت نوعی علم است، می تواند دارای مراتب باشد و به شکل ملکه و مقام برای هر کسی تحقق یابد.

عوامل مهم برای اکتساب عصمت

در آیات قرآن کریم عوامل مختلفی به عنوان امور زمینه ساز عصمت مطرح شده است که در این مرحله به آنها می پردازیم:
الف)از عوامل مهم در عصمت را می بایست در بهره گیری کامل از ظرفیت های انسانی دانست که از سوی خداوند در بشر به ودیعت نهاده شده است. دوراندیشی، آخرت طلبی ، دوری از دنیا ، بهره گیری کامل از توانمندی های بدنی و فکری و گام نهادن در مسیر تعالی و کمال که از آن به خیر یاد می شود، از جمله اموری است که خداوند در آیات ۴۵ تا ۴۸ سوره ص به آن ها اشاره می کند. انسانی که همه کارهایش را برای خدا و به مقصد نهایی آخرت انجام دهد و خالص گرداند ، می تواند امید داشته باشد که به مرتبه ای از عصمت دست یابد.
ب) خوف و هراس از عذاب الهی که موجب بازدارنده آدمی از هرگونه عصیان و نافرمانی است(انعام آیه ۱۵ و یونس آیه ۱۵ و زمر آیه ۱۳)
ج) استمداد و نیایش به درگاه الهی موجب می شود تا از هر گونه گناه در امان ماند و به عصمت الهی دست یابد.(یوسف آیات ۳۳ و ۳۴)
ح) عقیده به ربوبیت خداوندی و این که خداوند به ریز و درشت و خرد و کلان امور آگاه و عالم و بر همه آن ها مدیریت و پروردگاری می کند زمینه ساز عصمت آدمی از گناه می شود(یوسف آیه ۲۱ و ۲۳)
خ) مشاهده یقینی برهان و حجت های الهی و نشانه های بیرونی و درونی ، مایه دست یابی به عصمت بشر است(یوسف آیه ۲۴)
ر) کسانی که در مسیر الهی گام بر می دارند و خواهان خدایی شدن هستند مورد توجه و عنایت خاص الهی قرار گرفته و در پناه او حفظ می شوند و این گونه است که تقوایی فراتر از تقوای فطری در آدمی پدید می آید که حافظ او از هر پلیدی است(اسراء آیات ۷۳ و ۷۴ و نیز یوسف آیه ۲۴)
ز) کسی که بر اساس هدایت فطری و وحیانی الهی عمل می کند به هدایت خاص و ویژه ای از سوی خداوند دست می یابد که عامل حفظ و مصونیت او می شود.(انعام آیه ۹۰ و مریم آیه ۵۸ و طه آیه ۱۲۲)
ی) خداوند در آیه ۲۰۱ سوره اعراف با بیان این که یاد و ذکر خداوند موجب عصمت تقوا پیشگان در مواجه با شیطان و وسوسه های آنان می شود مردمان را تشویق می کند که از ذکر الله به عنوان عامل ایجاد عصمت بهره گیرند. این گونه است که آدمی می تواند در سایه سار رحمت الهی (نساء آیه ۱۱۳ و یوسف آیه ۵۳) و فضل الهی (نساء آیه ۱۱۳) به عصمت دست یافته و از هر گونه خطا و لغزشی در امان باشد.

نتیجه
به هر حال آدمی با پیشه گرفتن آموزه های عقلانی و وحیانی و عمل به آن ها می تواند به علم دست یابد که وی را مصون از خطا در همه مقامات فهم و بیان و عمل نگه می دارد و زمینه تعالی کامل و رشد نهایی را فراهم می آورد. بنابراین عصمت نیز برای همگان دست یافتنی است و این گونه نیست که دور از دسترس بشر باشد. بسیاری از اولیای الهی در مراتبی از عصمت قرار گرفته به گونه ای که هیچ گاه در فهم حقایق و بیان و عمل بر اساس آن درتنگنا نبوده اند بلکه همواره در مسیر حق و حقیقت سیر کرده و به مراتب عالی انسانی رسیده اند.

,,,,,,,,,,,

احمد;639572 نوشت:
,,,,,,,,,,,

با سلام
؟؟؟؟

صفا;639652 نوشت:
با سلام
؟؟؟؟

باسلام خدمت استاد گرامی
عذرمیخوام مطلب قبل به اشتباه تایپ شد اما حال که قسمت بود سوالی ازشماداریم
اینکه اگرمعصوم بودن برای هرانسانی حتی حضرت محمدص ممکن است پس چگونه است که درقران گاهی اعمال پیامبراشتباه تلقی شده برای.مثال گفته شده شایسته پیامبرومومنان نبودکه برای کافران طلب امرزش کنند وخیلی موارد ازاین قبیل
یاحق

احمد;639857 نوشت:
باسلام خدمت استاد گرامی
عذرمیخوام مطلب قبل به اشتباه تایپ شد اما حال که قسمت بود سوالی ازشماداریم

با سلام و عرض ادب
خدا از این قسمت ها برای ما و شما زیاد روزی کند.

احمد;639857 نوشت:
اینکه اگرمعصوم بودن برای هرانسانی حتی حضرت محمدص ممکن است

مقصود این قسمت کلامتان را متوجه نشدم. اینکه می فرمایید معصوم بودن هر انسان حتی حضرت محمد(ص) ممکن است یعنی چه ؟ و کی ما چنین ادعا نموده ایم؟ ما گفتیم به لحاظ عقلی امکان عصمت اکتسابی برای دیگران نیز ممکن است و حضرت محمد (ص) خود در عالی درجه ترین مرتبه عصمت یعنی مرحله اجتناب از ترک اولی نیز هستند.

احمد;639857 نوشت:
پس چگونه است که درقران گاهی اعمال پیامبراشتباه تلقی شده برای.مثال گفته شده شایسته پیامبرومومنان نبودکه برای کافران طلب امرزش کنند وخیلی موارد ازاین قبیل
یاحق

کاش آیه و آیات مورد نظر خود را ذکر می نمودید تا بهره بیشتری حاصل شود ولی باید گفت عصمت انبیاء در مقام تلقی، حفظ، ابلاغ، عمل به لحاظ عقلی و عقلایی لازمه حجت بودن ایشان است. اگر معصوم و حجت نباشند ارسال رسل برای هدایت بشر و تبیین راه سعادت بشر امری لغو و ظالمانه خواهد بود.
وقتی با دلیل عقلی امری ثابت و قطعی می شود اگر ظاهر دلیل نقلی مخالف آن باشد باید از این ظهور صرف نظر نمود چون دین اسلام از یک هندسه بی تناقض تبعیت می کند. از این مخالفت ظاهری دلیل نقلی و عقلی پی می بیریم؛ خداوند معنی ظاهری دلیل نقلی را قصد ننموده است و اگر گاه کلمه ذنب در مورد برخی انبیاء بکار برده شده است مقصود از آن گناه اصطلاحی و انجام فعل حرام نیست بلکه مقصود معنی لغوی کلمه ذنب است. یعنی انبیاء کاری انجام داده اند که دارای ذنب (دنباله و تبعات) است.

باسلام مجدد

صفا;639923 نوشت:
.

کاش آیه و آیات مورد نظر خود را ذکر می نمودید تا بهره بیشتری حاصل شود


متاسفانه ایه رابه کلی فراموش کردم

صفا;639923 نوشت:
.
ولی باید گفت عصمت انبیاء در مقام تلقی، حفظ، ابلاغ، عمل به لحاظ عقلی و عقلایی لازمه حجت بودن ایشان است. اگر معصوم و حجت نباشند ارسال رسل برای هدایت بشر و تبیین راه سعادت بشر امری لغو و ظالمانه خواهد بود.
وقتی با دلیل عقلی امری ثابت و قطعی می شود اگر ظاهر دلیل نقلی مخالف آن باشد باید از این ظهور صرف نظر نمود چون دین اسلام از یک هندسه بی تناقض تبعیت می کند. از این مخالفت ظاهری دلیل نقلی و عقلی پی می بیریم؛ خداوند معنی ظاهری دلیل نقلی را قصد ننموده است و اگر گاه کلمه ذنب در مورد برخی انبیاء بکار برده شده است مقصود از آن گناه اصطلاحی و انجام فعل حرام نیست بلکه مقصود معنی لغوی کلمه ذنب است. یعنی انبیاء کاری انجام داده اند که دارای ذنب (دنباله و تبعات) است.

اولا وقتی خداوند میفرمایداگر حضرت محمدص میخواست چیزی ازقران راتغیردهد مارگ قلب اوراجدامیکردیم بیانگراین است که انسان هرانسانی جایزالخطاست امااینکه فرمودید فعل حرام بایدبگم پیامبربخاطرمقامی که داره خیلی عزاحکامش بابقیه فرق داره برای مثال عدم ازدواج باهمسرپیامبرص,وامااینکه اعمال ایشان باچنین مقامی برای ایشان فعلی حرام به حساب نیادنمیشه حتی اگرهم ترک اولی باشد حضرت ادم ع بخاطرهمین ترک اولی ازبهشت اخراج شد(گناهی کوچک بدلیل مقامش بزرگ)
یاحق

احمد;640043 نوشت:
متاسفانه ایه رابه کلی فراموش کردم

با سلام و عرض ادب
اگر امکان جستجو برایتان فراهم است ممنون می شوم.
احمد;640043 نوشت:
اولا وقتی خداوند میفرمایداگر حضرت محمدص میخواست چیزی ازقران راتغیردهد مارگ قلب اوراجدامیکردیم بیانگراین است که انسان هرانسانی جایزالخطاست

توجه به چند امر لازم و ضروری است.
اول اینکه؛ انسان ها ممکن الخطا هستند نه جایز الخطا! یعنی خداوند انسان را مختار آفریده است و به خاطر اختیارش، امکان وقوع خطا از او فراهم است.
دوم اینکه؛ امکان انجام خطا از سوی کسی، با امکان دستیابی به مرحله از عصمت منافات ندارد. همانطور که بر اساس اختیار او می تواند گناه انجام دهد بر اساس اختیار او می تواند از گناه دوری نماید و این دوری از گناه به تدریج زمینه ایجاد معرفتی در او می شود که کلاً از گناه دوری نماید.
سوم اینکه؛ آیه مذبور دقیقا مطابق دو مطلب فوق است یعنی حضرت معصوم است ولی عصمت او به معنی مجبور بودن او نیست. لذا بر اساس همین احتمال عقلی این آیه نازل شده است.

احمد;640043 نوشت:
امااینکه فرمودید فعل حرام بایدبگم پیامبربخاطرمقامی که داره خیلی عزاحکامش بابقیه فرق داره برای مثال عدم ازدواج باهمسرپیامبرص,وامااینکه اعمال ایشان باچنین مقامی برای ایشان فعلی حرام به حساب نیادنمیشه حتی اگرهم ترک اولی باشد حضرت ادم ع بخاطرهمین ترک اولی ازبهشت اخراج شد(گناهی کوچک بدلیل مقامش بزرگ)
یاحق

طبعاً بین ارتکاب حرام و ترک اولی تفاوت است. ترک اولی حرام نیست! واین مسأله خیلی مهم است که ما الفاظی مثل «ذنب» را در مورد پیامبران بمعنی انجام فعل حرام بدانیم یا ترک اولی!
در صورت اول، عمل ایشان برای ما فاقد حجیت است چون خود مرتکب حرامند.
در صورت دوم، اعمال ایشان حجت اند و ما در انجام واجبات و ترک محرمات می توانیم به آنها اقتدا نماییم. و اگر خداوند کلمه ذنب را در مورد ترک اولی ایشان بکار می رود دلالت بر عظمت شأن ایشان نزد خدا نسبت به دیگر انسانها دارد. همین ترک اولی برای دیگران کار بافضیلتی است اما انتطار است پیامبر به کار با فضیلت اکتفا نکند بلکه افضل اعمال را انجام دهد.

باسلام مجدد

صفا;640044 نوشت:

با سلام و عرض ادب
اگر امکان جستجو برایتان فراهم است ممنون می شوم.

بله حتما

صفا;640044 نوشت:

توجه به چند امر لازم و ضروری است.
اول اینکه؛ انسان ها ممکن الخطا هستند نه جایز الخطا! یعنی خداوند انسان را مختار آفریده است و به خاطر اختیارش، امکان وقوع خطا از او فراهم است.

میدانیم که معصوم کسی است که ازروی اختیارعملی گناه ویافعلی حرام انجام نمیدهد اماقران این عصمت روازپیامبرص ردکرده چراکه گفته شده این امکان حتی برای پیامبرص هم وجودداشت واگرایشان معصوم بودند یعنی غیرممکن ومحال بود چنین عملی ازایشان سربزنه یعنی ممکن الخطابودن ازاوگرفته میشدچون معصوم است درحالی که چنین نیست درمورد مذکور

صفا;640044 نوشت:

دوم اینکه؛ امکان انجام خطا از سوی کسی، با امکان دستیابی به مرحله از عصمت منافات ندارد

طبق استدلال بالا میان این دوزمین تااسمان تفاوت است چون معصوم کسی است که چه بااگاهی وچه بی ان وچه بااختیاروچه بی ان امکان خطاندارد واگرامکانش باشد برای اودیگرمعصوم نیست

صفا;640044 نوشت:

سوم اینکه؛ آیه مذبور دقیقا مطابق دو مطلب فوق است یعنی حضرت معصوم است ولی عصمت او به معنی مجبور بودن او نیست. لذا بر اساس همین احتمال عقلی این آیه نازل شده است.

ماهم نگفتیم مجبورهستند

صفا;640044 نوشت:

طبعاً بین ارتکاب حرام و ترک اولی تفاوت است. ترک اولی حرام نیست! واین مسأله خیلی مهم است که ما الفاظی مثل «ذنب» را در مورد پیامبران بمعنی انجام فعل حرام بدانیم یا ترک اولی!
در صورت اول، عمل ایشان برای ما فاقد حجیت است چون خود مرتکب حرامند.
در صورت دوم، اعمال ایشان حجت اند و ما در انجام واجبات و ترک محرمات می توانیم به آنها اقتدا نماییم. و اگر خداوند کلمه ذنب را در مورد ترک اولی ایشان بکار می رود دلالت بر عظمت شأن ایشان نزد خدا نسبت به دیگر انسانها دارد. همین ترک اولی برای دیگران کار بافضیلتی است اما انتطار است پیامبر به کار با فضیلت اکتفا نکند بلکه افضل اعمال را انجام دهد.

امادرمورد ترک اولی بایدبگم اگه انجامش حرام ویاگناه نیست پس چراادم ع بخاطران ازبهشت اخراج شد چراادم ع بخاطر ان توبه کرد؟؟
یاحق

احمد;640375 نوشت:
میدانیم که معصوم کسی است که ازروی اختیارعملی گناه ویافعلی حرام انجام نمیدهد اماقران این عصمت روازپیامبرص ردکرده چراکه گفته شده این امکان حتی برای پیامبرص هم وجودداشت واگرایشان معصوم بودند یعنی غیرممکن ومحال بود چنین عملی ازایشان سربزنه یعنی ممکن الخطابودن ازاوگرفته میشدچون معصوم است درحالی که چنین نیست درمورد مذکور

احمد;640375 نوشت:
طبق استدلال بالا میان این دوزمین تااسمان تفاوت است چون معصوم کسی است که چه بااگاهی وچه بی ان وچه بااختیاروچه بی ان امکان خطاندارد واگرامکانش باشد برای اودیگرمعصوم نیست

با سلام و عرض ادب
احساس می کنم جهت رسیدن به نتایج بهتر لازم است تعریف دقیق خود را از عصمت و چگونگی فرد معصوم بیان فرمایید. (خواهشمند است در تایپ و قواعد ویراستاری مطالب هم دقت بیشتری به خرج دهید)

احمد;640375 نوشت:
امادرمورد ترک اولی بایدبگم اگه انجامش حرام ویاگناه نیست پس چراادم ع بخاطران ازبهشت اخراج شد چراادم ع بخاطر ان توبه کرد؟؟

معنای توبه بازگشت است لذا هر کسی حتی یک آن و لحظه از توجه به خدا غافل ماند نیازمند بازگشت به سوی خداست. بین مراتب غفلت تفاوت بسیار زیادی است همانطور که بین مراتب ایمان تفاوت زیادی است. لذا هر مرتبه از ایمان با مرتبه ای از غفلت همراه است فقط عالی درجه ترین مرتبه آن از هرگونه غفلت مبرّا است و این مرتبه مختص پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) است.
چنانچه گفته شد در دیگر مراتب ایمان، رگه هایی از غفلت موجود است و وظیفه مومن این است که هنگام غفلت بلافاصله متوجه خدا گردد و رو به سوی او آورد.حضرت آدم(ع) در مراتب بالایی از ایمان قرار داشتند ولی در مرحله حضرت نبی اکرم(ص) نبودند لذا دچار غفلت شدند و نیازمند توجه دوباره بسوی خدا بودند.
البته این غفلت ها نیز دارای عواقبی است و نتیجه غفلت حضرت آدم خروج از آن بهشت بود.

صفا;640391 نوشت:

با سلام و عرض ادب
احساس می کنم جهت رسیدن به نتایج بهتر لازم است تعریف دقیق خود را از عصمت و چگونگی فرد معصوم بیان فرمایید. (خواهشمند است در تایپ و قواعد ویراستاری مطالب هم دقت بیشتری به خرج دهید)


در اصطلاح کلامی، عصمت به علم نافع و حکمت بالغی گفته می شود که انسان را از وقوع در مهالک، رذایل و آلودگی به پلیدی معاصی دور کرده و از هرگونه ضلالت، گمراهی، خطا و اشتباه حفظ می کند.بنابراین ، عصمت مانند شجاعت، عفت و سخاوت ، صورت علمی راسخ و ملکه نفسانی است که صاحب خویش را از ارتکاب عملی که جایز نیست، چه گناه و یا خطا، نگه می دارد.( المیزان، علامه طباطبایی، ج ۲، صص ۱۳۸ و ۱۳۹ و نیز ج ۵، صص ۷۸ و ۸۰
مطابق این تعریف نه تنها ازگناه بلکه ازخطا درامان است واگرتوانستیم إن شاالله ایات مربوطه راطبق قول قبلی خواهیم اورد

صفا;640391 نوشت:

معنای توبه بازگشت است لذا هر کسی حتی یک آن و لحظه از توجه به خدا غافل ماند نیازمند بازگشت به سوی خداست

باکمال احترام احساس,میکنم مغلطه ای انجام شده
زیرا حتی ماباراه رفتن درحال عبادت ونتیجه عبادت یاد خداهستیم بنابراین حتی زمانی که ادم ع ترک اولی کردبه عبادت که نتیجه یادخدابودمشغول بود,,این جواب این نوع مغلطه هست یعنی حتی مااگربه یادخدانباشیم چون تمام موجودات درحال تسبیح اند ماباعدم یاجدای ازاین قاعده نخواهیم بود
توبه مخصوص زمانی است که انسان خطا ,ترک اولی ویااشتباه ویافعلی حرام انجام دهد که نتیجه اش برای ادم ع اخراج ازبهشت برزخی بود پس نتیجه اش عدم یاد خدانبود بلکه انجام ترک اولی بود
بود.
یاحق

احمد;640446 نوشت:
در اصطلاح کلامی، عصمت به علم نافع و حکمت بالغی گفته می شود که انسان را از وقوع در مهالک، رذایل و آلودگی به پلیدی معاصی دور کرده و از هرگونه ضلالت، گمراهی، خطا و اشتباه حفظ می کند.بنابراین ، عصمت مانند شجاعت، عفت و سخاوت ، صورت علمی راسخ و ملکه نفسانی است که صاحب خویش را از ارتکاب عملی که جایز نیست، چه گناه و یا خطا، نگه می دارد.( المیزان، علامه طباطبایی، ج ۲، صص ۱۳۸ و ۱۳۹ و نیز ج ۵، صص ۷۸ و ۸۰
مطابق این تعریف نه تنها ازگناه بلکه ازخطا درامان است واگرتوانستیم إن شاالله ایات مربوطه راطبق قول قبلی خواهیم اورد

با سلام و عرض ادب
ضمن پوزش از تاخیر پیش آمده
تعریفی که از عصمت ارائه دادید تعریفی است که بنده نیز در اولین پست متذکر آن شده بودم ولی در ادامه از آن استنتاجی کردم و عرض کردم : علامه عصمت را از مقوله علم دانسته است و در اینجا اضافه می کنم علم حتی اگر بشکل ملکه باشد، موجب سلب اختیار از انسان نمی شود آنچه علامه در تعریف به عنوان نتایج و آثار عصمت شمرده اند در واقع آثار توجه به این علم است، بعبارت دیگر اگر انسان به این علم توجه نماید و بر طبق آن عمل نماید نتیجه اش حفظ شدن از خطا و اشتباه و گمراهی است. نتیجه اینکه فرد معصوم مجبور به تبعیت از علمش نیست ولی نتیجه تبعیت از آن محفوظ بودن کامل از اشتباه است.
احمد;640446 نوشت:
باکمال احترام احساس,میکنم مغلطه ای انجام شده
زیرا حتی ماباراه رفتن درحال عبادت ونتیجه عبادت یاد خداهستیم بنابراین حتی زمانی که ادم ع ترک اولی کردبه عبادت که نتیجه یادخدابودمشغول بود,,این جواب این نوع مغلطه هست یعنی حتی مااگربه یادخدانباشیم چون تمام موجودات درحال تسبیح اند ماباعدم یاجدای ازاین قاعده نخواهیم بود

بین تسبیح تکوینی عالم و تشبیح تشریعی (عبادت که امری اختیاری و تکلیفی است) تفاوت است عالم به تکوین خدا را عبادت می کنند ولی انسان علاوه بر تسبیح تکوینی که در آن اختیاری ندارد موظف به تسبیح تشریعی نیز است. و مسئله عصمت در مفام تشریع مطرح می شود. عصمت علمی است که توجه به آن موجب می شود آدمی در تسبیح تشریعی به خطا نرود. جنابعالی بین مقام تکوبن و تشریع خلط نموده اید
عرض کردم مقام عبادت تشریعی مقام اختیار و توجه است برای توضیح آن از محضر شما سوالی دارم ؛ اگر انسان با راه رفتن خدا را عبادت می کند پس باید قائل باشیم مشرکین نیز با راه رفتن و حتی با پرستش بت ها ، خدا را عبادت می کنند! قطعاً چنین نیست! برای تحقق عبادت تشریعی باید قصد عبادت نیز موجود باشد یعنی فرد توجه داشته باشد و این چنین قصدی در مشرکین نیست. فقهاء نیز فرموده اند کارهایی مانند راه رفتن در شرایط معمولی اموری مباح هستند بعبارت دیگر داخل در حیطه عبادات نیستند مگر اینکه انسان قصد عبادت بنماید وآنرا قربۀ الی الله انجام دهد در این صورت است که راه رفتن او عبادت محسوب می شود.
احمد;640446 نوشت:
توبه مخصوص زمانی است که انسان خطا ,ترک اولی ویااشتباه ویافعلی حرام انجام دهد که نتیجه اش برای ادم ع اخراج ازبهشت برزخی بود پس نتیجه اش عدم یاد خدانبود بلکه انجام ترک اولی بود

با توجه به آنچه ذکر شد سبب خروج حضرت آدم را می توان عدم توجه عنوان نمود حال این عدم توجه آنی می تواند نسبت به مقام ذات الهی باشد و یا اینکه این عدم توجه مربوط به علم خالصی بود که خدا به حضرت آدم عنایت نموده بود. اگر حضرت آدم توجه به این علم می نمودند واقعیت برای ایشان منکشف و از این ترک اولی در امان می ماندند. البته شایان یادآوری است که هر غفلتی از مقام ذات الهی مساوی عصیان نیست.

صفا;649054 نوشت:

با سلام و عرض ادب
ضمن پوزش از تاخیر پیش آمده
تعریفی که از عصمت ارائه دادید تعریفی است که بنده نیز در اولین پست متذکر آن شده بودم ولی در ادامه از آن استنتاجی کردم و عرض کردم : علامه عصمت را از مقوله علم دانسته است و در اینجا اضافه می کنم علم حتی اگر بشکل ملکه باشد، موجب سلب اختیار از انسان نمی شود آنچه علامه در تعریف به عنوان نتایج و آثار عصمت شمرده اند در واقع آثار توجه به این علم است، بعبارت دیگر اگر انسان به این علم توجه نماید و بر طبق آن عمل نماید نتیجه اش حفظ شدن از خطا و اشتباه و گمراهی است. نتیجه اینکه فرد معصوم مجبور به تبعیت از علمش نیست ولی نتیجه تبعیت از آن محفوظ بودن کامل از اشتباه است.

باسلام
خب پس تااینجا فهمیدیم که عصمت اگربرکسی حاکم شد همیشه حاکم نیست وممکن شکسته شود
نتیجه اینکه هیچ احد الناسی نمیتواند اثبات کند پیامبرص درهنگام فوت باعصمت ازدنیارفت پس پیامبرص معصوم است غلط است بایدگفت میتونه باشه میتونه نباشه واین برهمه انسان ها صادق خواهد بود فرضا صدام هزارتاگناه کرده اماتوبه میکنه پس الان عصمت داره فردادوباره گناه میکنه خب دیگه الان عصمت نداره نتیجه اینکه عصمت فقط یک لفظ خواهد
یاحق

با سلام
نکته ای به نظرم رسید که خدمت احمد آقا عرض کنم
در این که پیامبر باید دارای عصمت باشد شکی نیست چرا که اگر عصمت پیامبر حذف شود در واقع همان طور که کارشناس محترم فرمودند، ارسال رسل ووجوب پیروی از قول و فعل آن ها ونیز الگو بودن آن ها لغو و ظالمانه خواهد بود.اینکه شما می فرمایید " می تونه باشه می تونه نباشه " جمله ی غلطی است.نگاه صفر و صد داشتن به این معنا که یا هست یا نیست،اشتباهه.اگر به مطالب کارشناس محترم دقت کرده باشید ایشان فرمودند: عصمت در مورد انبیاء می تواند دارای مراتب باشد نه این که یا هست یا نیست.بلکه حتما هست اما مرتبه ی عالی و اعلی دارد. در مواردی که انبیاء دچار ترک اولی شده اند هم کسی نگفته که ایشان در آن لحظه عصمت نداشته اند!!
لذا با توجه به لزوم وجود عصمت در تمام شئون زندگی پیامبر چه در مرتبه عالی چه اعلی می توان به طور یقین گفت که پیامبر موقع مرگ دارای عصمت بوده اند.
درمورد توبه و ترک گناه انسان عادی هم به قول شما شاید صرفا استفاده از لفظ باشد که بگوییم شخص وقتی اختیارا گناه نمی کند دارای مرتبه ای از عصمت است اما این با عصمتی که برای انبیاء قائلیم تفاوت دارد چرا که معصوم بودن یا نبودن انسان عادی، ضرری به دین نمی زند اما عصمت پیامبر لازمه ی نبوت اوست والا حکمت ارسال رسل دچار اشکال می شود.نمی توان از مردم انتظار داشت از پیامبری پیروی کنند که خود به دستورات الهی عمل نمی کند.همچنین اگر معصوم نباشد قول و فعلش معتبر نخواهد بود چرا که با عدم عصمت می توان در هر فعل و حرفش احتمال خطا داد!!!
نکته ی دیگر اینکه وجوب وجود عصمت برای انبیاء منافاتی با اختیار آن ها ندارد.کسی از پیامبر سلب اختیار برای انجام گناه نکرده بلکه ملکه ای در ایشان ایجاد شده که اختیارا سراغ گناه نمی رود هر چند قدرت انجام آن را دارد.مثلا(با عرض معذرت) شما هرگز به سراغ خوردن مدفوع نمی روید.این عمل شما از روی اختیار است و کسی شما را مجبور به نخوردن نکرده بلکه قدرت بر انجان هم دارید ولی مرتکب نمی شوید.
گناه نیز در نظر معصوم چنین حالتی دارد.

بسم الله الرحمن الرحیم

احمدمنتظرالمهدی;656424 نوشت:
با سلام
نکته ای به نظرم رسید که خدمت احمد آقا عرض کنم
در این که پیامبر باید دارای عصمت باشد شکی نیست چرا که اگر عصمت پیامبر حذف شود در واقع همان طور که کارشناس محترم فرمودند، ارسال رسل ووجوب پیروی از قول و فعل آن ها ونیز الگو بودن آن ها لغو و ظالمانه خواهد بود
.

باسلام وعرض ادب
ماشاهد خطای انبیاء درقران هستیم
متاسفانه هرچه گشتم مستند بیاورم هم وقت ومدتی هم که گشتیم نیافتیم
اما درایه ای داریم پیامبرص بدلیل بی اعتنایی به شخصی و...دلیل دیگر درقران سرزنش شده

احمدمنتظرالمهدی;656424 نوشت:

.اینکه شما می فرمایید [/B]" می تونه باشه می تونه نباشه " جمله ی غلطی است
[/B]

منظور این هست انسان داری اختیارهست تازمانی که اعمالش موافق حق داری عصمت وطهارت وهنگام گناه ویاخطا عصمتی ندارد که درتایپیک قبل چگونگیش کامل عرض شد

احمدمنتظرالمهدی;656424 نوشت:

: عصمت در مورد انبیاء می تواند دارای مراتب باشد نه این که یا هست یا نیست

[/B][/B]


طبق تعریفی که ایشان ازعصمت ارایه دادند مراتب چیه اصلا برای عصمت مراتب نیست بقول خودتان یانیک یاغیرنیک
لطفا تعریف ابتدایی عصمت رامطالعه بفرمایید گفته شده مبراازهرگونه خطا ولشتباه وسهولت درکارو...

احمدمنتظرالمهدی;656424 نوشت:

.بلکه حتما هست اما مرتبه ی عالی و اعلی دارد. در مواردی که انبیاء دچار ترک اولی شده اند هم کسی نگفته که ایشان در آن لحظه عصمت نداشت
[/B][/B]


اگراینطوراست چرا ادم وحواع برای ترک اولی توبه کردند وازبهشت برزخی اخراج شدند وخدارا نافرمانی کردند وفریب شیطان راخوردند
پس چنین که فرمودید نیست

احمدمنتظرالمهدی;656424 نوشت:

اما عصمت پیامبر لازمه ی نبوت اوست والا حکمت ارسال رسل دچار اشکال می شود.نمی توان از مردم انتظار داشت از پیامبری پیروی کنند که خود به دستورات الهی عمل نمی کند.همچنین اگر معصوم نباشد قول و فعلش معتبر نخواهد بود چرا که با عدم عصمت می توان در هر فعل IMAGE()و حرفش احتمال خطا داد!!![/B]
[/B][/B]

ایه ای ازقران داریم اگرپیامبرص درصدد تحریف قران برمی امد خداوند رگ قلب اورامیگرفت این یعنی اگر خطایی صورت میگرفت درموارد مهمی که اشاره کردید پیامبری زنده نمیماند لیکن این به معنی عصمت نیست
درسته درموارد مهم ازجمله قول وقران و...خطایی نکرده اند اما صرف عدم خطا دراصول وفروع دین به معنای عصمت نیست خطاوگناه واشتباه میتواند درمرحله پایین ترمانند بی توجهی ودرخواست مغفرت برای کافران دشنام دهنده به قران که بازهم مورد سرزنش قرارگرفتندباشد حال انکه میدانیم ازدارای عصمت خطایی نیست که مورد سرزنش قرارگیرد
یاحق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم ورحمة الله

احمد;657247 نوشت:
ماشاهد خطای انبیاء درقران هستیم

احمد;657247 نوشت:
درایه ای داریم پیامبرص بدلیل بی اعتنایی به شخصی و...دلیل دیگر درقران سرزنش شده

احمد;657247 نوشت:
اینطوراست چرا ادم وحواع برای ترک اولی توبه کردند وازبهشت برزخی اخراج شدند وخدارا نافرمانی کردند وفریب شیطان راخوردند

احمد;657247 نوشت:
ایه ای ازقران داریم اگرپیامبرص درصدد تحریف قران برمی امد خداوند رگ قلب اورامیگرفت

احمد آقا به نظر بنده شما در بحثی که با توجه به منطق و دلایل عقلی پیش می رود به سراغ مصادیق و نقل به جای عقل رفته اید.موارد بالا همه مصادیقی هستند که باید جداگانه بحث شود و بحمدلله در پست های مختلف به اندازه کافی کارشناسان توضیح داده اند.شما دلیل عقلی لزوم عصمت را که کارشناس محترم و بنده عرض کردیم را ابتدا با دلیل عقلی نقض کنید و اشکال آن را بیان کنید سپس به سراغ مصادیق بروید.

احمد;657247 نوشت:
طبق تعریفی که ایشان ازعصمت ارایه دادند مراتب چیه اصلا برای عصمت مراتب نیست بقول خودتان یانیک یاغیرنیک
لطفا تعریف ابتدایی عصمت رامطالعه بفرمایید گفته شده مبراازهرگونه خطا ولشتباه وسهولت درکارو...

مبرا بودن از هر گونه خطا و اشتباه منافاتی با رتبه بندی در عصمت ندارد.چرا که اولا باید تعریف خطا و اشتباهی که به عصمت ضرر می رساند را فهمید و مشخص کرد.برای مثال بعضی قائل هستن حضرت آدم در آن بهشت کذایی اصلا مکلف نبوده که بخواهد مرتکب خطا یا گناه شود.
ثانیا باید تفاوت خطا و اشتباه با ترک اولی را دانست که آیا ترک اولی هم خطا و اشتباه است؟ ب فرض اگر باشد مضر به عصمت است؟

شما یک مقدمه را قطعی فرض کرده اید و از آن نتیجه ی دلخواه خود را می گیرید.ابتدا باید ثابت کنید عمل حضرت آدم خطای مضر به عصمت بوده بعد بگویید این دلالت دارد بر اینکه حضرت نعوذ بالله عصمت نداشته.اگر بگوییم آن عمل ترک اولی بوده و اثرش ترک بهشت بوده و بنا بر حسنات الابرار سیئات المقربین حضرت توبه کرده پس چه ضرری به عصمت زده است؟
لذا به نظرم اولا دلیل عقلی را با دلیل عقلی رد کنید نه نقلی
ثانیا در ادامه بحث با موافقت کارشناس به سراغ تعریف گناه خطا اشتباه برویم که مضر عصمت است و مصادیق را به پست های قبلی که کارشناسان زحمت پاسخ گویی به آن ها را کشیده اند واگذار کنیم.
یا علی

احمدمنتظرالمهدی;657563 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم ورحمة الله

احمدمنتظرالمهدی;657563 نوشت:

احمد آقا به نظر بنده شما در بحثی که با توجه به منطق و دلایل عقلی پیش می رود به سراغ مصادیق و نقل به جای عقل رفته اید.موارد بالا همه مصادیقی هستند که باید جداگانه بحث شود و بحمدلله در پست های مختلف به اندازه کافی کارشناسان توضیح داده اند.شما دلیل عقلی لزوم عصمت را که کارشناس محترم و بنده عرض کردیم را ابتدا با دلیل عقلی نقض کنید و اشکال آن را بیان کنید سپس به سراغ مصادیق بروید.

باسلام
بنده فکزمیکنم هرچه گفتید متقابلا پاسخ دادیم اگر جایی دلیل عقلی نیاوردیم بفرمایید دقیقا کجا

احمدمنتظرالمهدی;657563 نوشت:

مبرا بودن از هر گونه خطا و اشتباه منافاتی با رتبه بندی در عصمت ندارد.چرا که اولا باید تعریف خطا و اشتباهی که به عصمت ضرر می رساند را فهمید و مشخص کرد.برای مثال بعضی قائل هستن حضرت آدم در آن بهشت کذایی اصلا مکلف نبوده که بخواهد مرتکب خطا یا گناه شود.
ثانیا باید تفاوت خطا و اشتباه با ترک اولی را دانست که آیا ترک اولی هم خطا و اشتباه است؟ ب فرض اگر باشد مضر به عصمت است؟

شما یک مقدمه را قطعی فرض کرده اید و از آن نتیجه ی دلخواه خود را می گیرید.ابتدا باید ثابت کنید عمل حضرت آدم خطای مضر به عصمت بوده بعد بگویید این دلالت دارد بر اینکه حضرت نعوذ بالله عصمت نداشته.اگر بگوییم آن عمل ترک اولی بوده و اثرش ترک بهشت بوده و بنا بر حسنات الابرار سیئات المقربین حضرت توبه کرده پس چه ضرری به عصمت زده است؟
لذا به نظرم اولا دلیل عقلی را با دلیل عقلی رد کنید نه نقلی
ثانیا در ادامه بحث با موافقت کارشناس به سراغ تعریف گناه خطا اشتباه برویم که مضر عصمت است و مصادیق را به پست های قبلی که کارشناسان زحمت پاسخ گویی به آن ها را کشیده اند واگذار کنیم.
یا علی[/b]


رتبه بندی درعصمت مبهم است
یعنی چه یعنی خطا میکند اما خطایی کوچک گناه میکند اما گناهی کوچک اگراینطوراست دودلیل نقلی وعقلی برردش هست اول اینکه درتوضیح عصمت گفته شده مبرا ازهرگونه خطا پس خطایی نباید صورت گیرد که بخواهد درقران سرزنش شود
ثانیا درمورد نبی اکرم ص که ازبالاترین مرتبه عصمت اند خطارخ داده
فرمودید بعضی قایل اند ادم ع مکلف نبوده اگرمکلف نبوده چرااخراج شد وچراتوبه کرد, کودکی که نمازبراوواجب نیست بخاطر نخواندنش مجازات نمیشود چه رسد به اخراج ازبهشت برزخی
اما درمورد ترک اولی هم اگرباشد بازهم نوعی خطاست که ازدارنده عصمت سرنمیزند اگر میگید نه پس بفرمایید چراادم ع اخراج شد
هرکس وظیفه ای دارد ودرصورت عدم عمل ان مجازات میشود حقیر اگر نمازنخوانم مجازات وخطاکردم وپیامبرص باترجه به مسولیتشان اگر به کسی بی توجهی کنند
دوست عزیزبدون نص قران به زور نمیشه عصمت من دراوردی به کسی نسبت داد
یاحق

عرض سلام مجدد

احمد;657578 نوشت:
بنده فکزمیکنم هرچه گفتید متقابلا پاسخ دادیم اگر جایی دلیل عقلی نیاوردیم بفرمایید دقیقا کجا

دلیل عقلی ما این بود که با عدم عصمت ارسال رسل و الگو بودن پیامبران و اطاعت از آن ها عبث و لغو خواهد بود چرا که پیامبری که خود خطا کار است چگونه می تواند الگو باشد و واجب الاطاعه؟؟
شما دقیقا کجا و با چه عبارت و دلیل عقلیی این دلیل ما را نقض کردید؟؟بنده که پیدا نکردم.

شما فقط به سراغ مصادیق می روید که عرض کردم در چندین پست مختلف بحث شده و سوالات شما در مورد داستان حضرت آدم نشان گر این است که اصلا به پست های مربوط به داستان حضرت آدم مراجعه نکرده اید.
باور بفرمایید که این نوع اشکالات شما جز اطاله ی بیهوده بحث ثمری ندارد.لطفا پست های مربوط به داستان حضرت آدم را مطالعه بفرمایید.
باز هم تقاضا دارم دلیل عقلی ما را با بیان دلیل عقلی از جانب خود نقض کنید.مصادیق را به جای خود واگذار کنید.
درمورد خطا و اشتباه و ترک اولی هم قرار شد ابتدا تعاریف هر یک را با نظارت کارشناس محترم بررسی کنیم بعد به نتیجه گیری بپردازید.شما ترک اولی را خطا می دانید و مضر به عصمت؟خوب دلیلتان؟این که نظر شخصی شما این است که به قول خودتان می شود حرف زور!!!
اینکه حضرت آدم توبه کردند دلالت بر انجام خطایی دارد که مخل به عصمت است؟یعنی استغفار روزانه پیامبر هم به خاطر خطاهای ایشان بوده که هر روز رخ می داده و عصمت ایشان را از بین می برده؟؟؟!!!
به جای مصداق باید ریشه ای بحث شود که چه خطا و اشتباهی منظور است؟

نکته ی دیگه اینکه احمد آقا در همان پست اول کارشناس محترم ایشان باتوجه به تعریف عصمت نتیجه گرفتند که عصمت چون از علم نشئت گرفته پس می تواند درجه و رتبه داشته باشد.خوب شما این را هم به تعریف اضافه کنید به نظرتون اشکالی داره؟یعنی بگوییم عصمت مصون بودن از خطاست از کمترین حد تا بیشترین حد.درمورد انبیا هم چون دلیل عقلی و نقلی بر عصمت تام آن ها داریم قائل به این می شویم که خطای ناچیز آن ها مضر به عصمت مطلوب نیست هرچند در رتبه ی عصمت دچار نزول شوند.
به نظرتون این تعریف و بیان اشکال داره؟سعی کردم دغدغه ی شما را هم دخیل کنم.

احمدمنتظرالمهدی;657811 نوشت:
عرض سلام مجدد

دلیل عقلی ما این بود که با عدم عصمت ارسال رسل و الگو بودن پیامبران و اطاعت از آن ها عبث و لغو خواهد بود چرا که پیامبری که خود خطا کار است چگونه می تواند الگو باشد و واجب الاطاعه؟؟
شما دقیقا کجا و با چه عبارت و دلیل عقلیی این دلیل ما را نقض کردید؟؟بنده که پیدا نکردم.


باسلام مجدد
اولا پیامبر ص باوجود خطاهای کوچک اسوه وارسال رسل واطاعت ازایشان رد نمیشود چراکه همچنان ایشان دربین انسان ها بهترین اسوه والگوی نیکی بودند پس عدم عصمت واعمال خطاهای کوچک اطاعت راازایشان سلب نمیکند همانطورکه قبلا گفتیم اگر خطایی بزرگ ازایشان سرمیزد رگ قلبشان ازجادرمیامد پس درهرصورت مردم باید اطاعت کنند چون ایشان همچنان بهترین اسوه است

احمدمنتظرالمهدی;657811 نوشت:

شما فقط به سراغ مصادیق می روید که عرض کردم در چندین پست مختلف بحث شده و سوالات شما در مورد داستان حضرت آدم نشان گر این است که اصلا به پست های مربوط به داستان حضرت آدم مراجعه نکرده اید.
[/B]

مطالعه چند صفحه وسپس ادامه ان دراینجا کاربیهوده ودشواریست

.

احمدمنتظرالمهدی;657811 نوشت:

درمورد خطا و اشتباه و ترک اولی هم قرار شد ابتدا تعاریف هر یک را با است؟[/B]

اگرکارشناس این دوراتبین کنند بهتراست تاما
یاحق

احمد;657822 نوشت:
پیامبر ص باوجود خطاهای کوچک اسوه وارسال رسل واطاعت ازایشان رد نمیشود چراکه همچنان ایشان دربین انسان ها بهترین اسوه والگوی نیکی بودند پس عدم عصمت واعمال خطاهای کوچک اطاعت راازایشان سلب نمیکند همانطورکه قبلا گفتیم اگر خطایی بزرگ ازایشان سرمیزد رگ قلبشان ازجادرمیامد پس درهرصورت مردم باید اطاعت کنند چون ایشان همچنان بهترین اسوه است

بالاخره به نظرات هم نزدیک شدیم.
اینکه بگوییم بعضی از خطاها مضر به عصمت نیست یا به قول شما مضر به الگو بودن و واجب الاطاعه بودن پیامبر نیست کاملا درست است.منتها ما می گوییم این عین عصمت است ولی شما آن را عدم عصمت می نامیددر عین حال با عدم عصمت درمورد خطاهای بزرگ پیامبران را مصون می دانید!!

احمد;657822 نوشت:
مطالعه چند صفحه وسپس ادامه ان دراینجا کاربیهوده ودشواریست

بنده از طرف عوامل سایت از شما معذرت خواهی می کنم که قوانین سایت شما را مجبور به خواندن چند صفحه می کند!!به هر حال قوانین سایت می گوید از تکرار مطالب باید پرهیز کرد.شما هم صبورتر از این به نظر می رسید.

نظر شریفتان در مورد تعریفی که در انتهای پست قبلی عرض کردم را هم لطفا بفرمایید.

احمدمنتظرالمهدی;657833 نوشت:

بالاخره به نظرات هم نزدیک شدیم.
اینکه بگوییم بعضی از خطاها مضر به عصمت نیست یا به قول شما مضر به الگو بودن و واجب الاطاعه بودن پیامبر نیست کاملا درست است.منتها ما می گوییم این عین عصمت است ولی شما آن را عدم عصمت می نامیددر عین حال با عدم عصمت درمورد خطاهای بزرگ پیامبران را مصون می دانید!!

بنده از طرف عوامل سایت از شما معذرت خواهی می کنم که قوانین سایت شما را مجبور به خواندن چند صفحه می کند!!به هر حال قوانین سایت می گوید از تکرار مطالب باید پرهیز کرد.شما هم صبورتر از این به نظر می رسید.

نظر شریفتان در مورد تعریفی که در انتهای پست قبلی عرض کردم را هم لطفا بفرمایید.

سلام
اول اینکه فرمودید پیامبرص اگر معصوم نباشد مردم دچار انحراف میشدنند بنده درپاسخ باید بگم احتمالا شدند وشیعه وسنی وداعش و...موید این قضیه هست
,,,پس ان ایه ای که گفتیم تنها مربوط به تحریف قران بود,,
ثانیا مطابق تعریف زیر فرد حتی خطای کوچک یاترک اولی وکاری که شایسته وی نیست نباید انجام دهد درغیراینصورت مصون نیست اینکه درموارد بزرگ پیامبرص خطانکردند دلیل برمصون بودن نیست که بنده هم تاحالا فرضا به کسی توهین نکردم اما خطاهای دیگه ای داشتم حالا این یعنی به لحاظ اهانت دیگران مصونم هرگز اینطورنیست پیامبرص دقیقا همینطوربرفرض درموارد بزرگ چون دریافت وابلاغ وحی خطایی نکردن اینکه به معنی مصون بودن نیست چون مصون کسی است که ازهرجهت کاری حلاف شایسته وی امجام نمیدهد
در اصطلاح کلامی، عصمت به علم نافع و حکمت بالغی گفته می شود که انسان را از وقوع در مهالک، رذایل و آلودگی به پلیدی معاصی دور کرده و از هرگونه ضلالت، گمراهی، خطا و اشتباه حفظ می کند.بنابراین ، عصمت مانند شجاعت، عفت و سخاوت ، صورت علمی راسخ و ملکه نفسانی است که صاحب خویش را از ارتکاب عملی که جایز نیست، چه گناه و یا خطا، نگه می دارد.( المیزان، علامه طباطبایی، ج ۲، صص ۱۳۸ و ۱۳۹ و نیز ج ۵، صص ۷۸ و ۸۰)
یاحق

سلام علیکم
بابت تاخیر معذرت می خواهم

احمد;657867 نوشت:
اول اینکه فرمودید پیامبرص اگر معصوم نباشد مردم دچار انحراف میشدنند بنده درپاسخ باید بگم احتمالا شدند وشیعه وسنی وداعش و...موید این قضیه هست

این که ما می گوییم با عدم عصمت اصل رسالت و الگو بودن پیامبر خدشه دار می شود و موجب گمراهی مردم است به این معناست که اگر بر فرض محال! خطایی از پیامبرصلی الله علیه و آله سر بزند مثلا دروغی بگویند،مرذم که پیامبر را الگوی خود می دانند با تاسی به همین خطای پیامبر صلی الله علیه و آله دروغ می گویند و غیر مسلمان ها هم می گویند مسلمانان هم مثل پیامبرشان دروغ گو هستند.
اما در مثال شما انحرافات بعضی از مسلمانان به خاطر اشتباهات خود و از سوء اختیار خودشان است و الگو گرفته از اعمال و رفتار پیامبرصلی الله علیه و آله نیست.هم من و هم شما می دانیم که هیچ کدام از اعمال غیر انسانی و غیر شرعی داعش در سنت و سفارش های نبی مکرم اسلام جایگاهی نداشته و ندارد.

احمد;657867 نوشت:
ثانیا مطابق تعریف زیر فرد حتی خطای کوچک یاترک اولی وکاری که شایسته وی نیست نباید انجام دهد درغیراینصورت مصون نیست

در این مورد بنده تعریف را با اندکی تفسیر در دو پست قبل عرض کردم و قرار شد نظرتون را بگید که تعریف زیر مشکل شما را حل می کند:

نکته ی دیگه اینکه احمد آقا در همان پست اول کارشناس محترم ایشان باتوجه به تعریف عصمت نتیجه گرفتند که عصمت چون از علم نشئت گرفته پس می تواند درجه و رتبه داشته باشد.خوب شما این را هم به تعریف اضافه کنید به نظرتون اشکالی داره؟یعنی بگوییم عصمت مصون بودن از خطاست از کمترین حد تا بیشترین حد.درمورد انبیا هم چون دلیل عقلی و نقلی بر عصمت تام آن ها داریم قائل به این می شویم که خطای ناچیز آن ها مضر به عصمت مطلوب نیست هرچند در رتبه ی عصمت دچار نزول شوند.
به نظرتون این تعریف و بیان اشکال داره؟سعی کردم دغدغه ی شما را هم دخیل کنم.


احمد;657867 نوشت:
اینکه درموارد بزرگ پیامبرص خطانکردند دلیل برمصون بودن نیست که بنده هم تاحالا فرضا به کسی توهین نکردم اما خطاهای دیگه ای داشتم حالا این یعنی به لحاظ اهانت دیگران مصونم هرگز اینطورنیست پیامبرص دقیقا همینطوربرفرض درموارد بزرگ چون دریافت وابلاغ وحی خطایی نکردن اینکه به معنی مصون بودن نیست چون مصون کسی است که ازهرجهت کاری حلاف شایسته وی امجام نمیدهد

بنده نگفتم چون پیامبر در موارد مهم و خطیر مصون بوده و هستند پس در بقیه موارد هم مصون هستند بلکه بنده از مقبولات شما استفاده کردم.شما می گویید پیامبر معصوم نیست اما با این حال عصمت پیامبر در مورد وحی را قبول دارید.لذا بنده عرض کردم همین مقدار هم جای خوشحالی است که شما عصمت در مورد دریافت و ابلاغ وحی را قبول دارید.

یا علی

احمدمنتظرالمهدی;661061 نوشت:
سلام علیکم
بابت تاخیر معذرت می خواهم

این که ما می گوییم با عدم عصمت اصل رسالت و الگو بودن پیامبر خدشه دار می شود و موجب گمراهی مردم است به این معناست که اگر بر فرض محال! خطایی از پیامبرصلی الله علیه و آله سر بزند مثلا دروغی بگویند،مرذم که پیامبر را الگوی خود می دانند با تاسی به همین خطای پیامبر صلی الله علیه و آله دروغ می گویند و غیر مسلمان ها هم می گویند مسلمانان هم مثل پیامبرشان دروغ گو هستند.
اما در مثال شما انحرافات بعضی از مسلمانان به خاطر اشتباهات خود و از سوء اختیار خودشان است و الگو گرفته از اعمال و رفتار پیامبرصلی الله علیه و آله نیست.هم من و هم شما می دانیم که هیچ کدام از اعمال غیر انسانی و غیر شرعی داعش در سنت و سفارش های نبی مکرم اسلام جایگاهی نداشته و ندارد.

در این مورد بنده تعریف را با اندکی تفسیر در دو پست قبل عرض کردم و قرار شد نظرتون را بگید که تعریف زیر مشکل شما را حل می کند:

نکته ی دیگه اینکه احمد آقا در همان پست اول کارشناس محترم ایشان باتوجه به تعریف عصمت نتیجه گرفتند که عصمت چون از علم نشئت گرفته پس می تواند درجه و رتبه داشته باشد.خوب شما این را هم به تعریف اضافه کنید به نظرتون اشکالی داره؟یعنی بگوییم عصمت مصون بودن از خطاست از کمترین حد تا بیشترین حد.درمورد انبیا هم چون دلیل عقلی و نقلی بر عصمت تام آن ها داریم قائل به این می شویم که خطای ناچیز آن ها مضر به عصمت مطلوب نیست هرچند در رتبه ی عصمت دچار نزول شوند.
به نظرتون این تعریف و بیان اشکال داره؟سعی کردم دغدغه ی شما را هم دخیل کنم.

بنده نگفتم چون پیامبر در موارد مهم و خطیر مصون بوده و هستند پس در بقیه موارد هم مصون هستند بلکه بنده از مقبولات شما استفاده کردم.شما می گویید پیامبر معصوم نیست اما با این حال عصمت پیامبر در مورد وحی را قبول دارید.لذا بنده عرض کردم همین مقدار هم جای خوشحالی است که شما عصمت در مورد دریافت و ابلاغ وحی را قبول دارید.

یا علی

باعرض سلام
اولا تنها داعش مد نظرنیست جنابعالی مغلطه رد دلیل بجای رد مدعا کردید
اهل سنت چه
اگرپیامبرص معصوم میبود جوری موضوع رادرقدیر بیان میکردند که اهل سنت امکان رفتن به خطانباشد
وبه همین دلیل تعداد زیادی نه کم به خطا رفتند
ثانیا مدام تاکید برمراتب عصمت دارید
بنده درتایپیک قبل ازشماخواستم این ادعای خود راتوضیح بدید
مراتب درعصمت یعنی ایامیتواند خطا کند وخطایش چگونه ودرچه حدی است به حدی که دیگران به انحراف کشیده شوند اگر بله این اشتباه که مراتب ندارد
یک مثال ساده
حسن اقا تنها توهین میکند وخطای دیگری ندارد حتی نمازمستحبات هم میخواند
نتیجه ایشان عصمت دارند ومرتبه عصمت ایشان این است که تنها غیبت میکنند
نتیجه دوم
عصمت فقط یک لفظ وشعاراست وشخص مذکورکه تاکنون فرضا بعد گذشت بیست وسه سال تنها توهین کردند اما امروز علاوه بران دروغ هم گفتند
نتیجه
هیچ کس نمینواند پیش گویی کند که فلانی هرگزبه فلان راه نمیرود
نتیجه سوم
اگرپیامبرص فرضا بیست سال بعد هم زنده بودند کسی نمیتواند بگوید الزاما ایشان خطایی نمیکردند پس ادعاوپیشگویی غلطی است
بنده عصمت دردریافت وابلاغ رانیزقبول ندارم طبق استدلال بالا
اما قبول داریم هیچگونه خطایی دردریافت وابلاغ وحی ازپیامبرص رخ نداده
نتیجه نهایی
عصمت اگرمراتب داشته باشد وبه معنای علم باشد
کسی که به علم کامل نرسیده میتواند ازعلم خود نزول کند مثال هم قبلش زدیم
یاحق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم

احمد;662254 نوشت:
اولا تنها داعش مد نظرنیست جنابعالی مغلطه رد دلیل بجای رد مدعا کردید
اهل سنت چه
اگرپیامبرص معصوم میبود جوری موضوع رادرقدیر بیان میکردند که اهل سنت امکان رفتن به خطانباشد
وبه همین دلیل تعداد زیادی نه کم به خطا رفتند

منظور شما این است که اختلاف امت اسلام بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به خاطر این بوده که حضرت رسول صلی الله علیه و آله در غدیر خم بد بیان کردند؟؟این نظر شخصی شماست یا از علما هم کسی این نظر را دارد؟؟
احادیث منزلت،انذار عشیره و.... آیات اولی الامر وانما ولیکم الله و دیگر آیات دال بر ولایت امیرالمومنین هم بیانشان اشکال داشته اند؟؟؟؟
فراموش نکنیم که در زمان حیات پیامبر هم عده ای تن به هدایت ندادند و کافر از دنیا رفتند و خداوند هم به پیامبر فرموده که تو حفیظ و وکیل کسی که گمراهی را انتخاب کرده است نیستی و نیازی نیست خود را به خاطر هدایت مردم به مشقت بیاندازی.این حال زمان حیات پیامبر است چه انتظاری از زمان ممات حضرت دارید؟
امیدوارم منظورتان را اشتباه متوجه شده باشم و الا گمراهی بعضی از مسلمانان را علت عدم عصمت پیامبر دانستن (یا بالعکس)حرف عجیبی است.
با این مثال ها دلیل عقلی ما رد نشد احمد آقا

احمد;662254 نوشت:
مراتب درعصمت یعنی ایامیتواند خطا کند وخطایش چگونه ودرچه حدی است به حدی که دیگران به انحراف کشیده شوند اگر بله این اشتباه که مراتب ندارد

درمورد عصمت افراد عادی نیازی به بحث نیست چرا که فایده ای بر آن مترتب نیست اما در هر حال اگر قائل باشیم عصمت از علم نشئت گرفته و با توجه به علم افراد نسبت به گناه و خطا دارای عصمت هستند پس مردم عادی هم می توانند دارای درجه ای از عصمت نسبت به گناه باشند.خوب این درجه از عصمت در مورد انبیاء که متصل به علم الهی هستند در بالاترین درجه قرار دارد.اگر از بعضی از انبیاء اعمالی رخ داده که در وهله اول خطا به نظر می رسد به این خاطر است که ایشان در عالی ترین مقام عصمت قرار دارند و انتظار می رود این فعل از آن ها صادر نشود نه این که واقعا این فعل خطا یا گناه باشد.مثلا حضرت موسی برای دفاع از مظلوم آن شخص را زد که به مرگ او منتهی شد خوب دفاع از مظلوم کار خطایی نبوده که عصمت حضرت را زیر سوال ببرد.اما همین هم شاید از حضرت موسی انتظار نمی رفته.لذا همه ی مواردی که در قرآن درمورد انبیا داریم به همین صورت توجیه پذیر است و هیچ کدام حمل بر گناه نشده است.

احمد;662254 نوشت:
عصمت فقط یک لفظ وشعاراست وشخص مذکورکه تاکنون فرضا بعد گذشت بیست وسه سال تنها توهین کردند اما امروز علاوه بران دروغ هم گفتند
نتیجه
هیچ کس نمینواند پیش گویی کند که فلانی هرگزبه فلان راه نمیرود
نتیجه سوم
اگرپیامبرص فرضا بیست سال بعد هم زنده بودند کسی نمیتواند بگوید الزاما ایشان خطایی نمیکردند پس ادعاوپیشگویی غلطی است

درمورد اشخاص عادی مطمئنا نمی توان پیش گویی عصمت کرد اما پیامبر چون دلیل عصمتش عقلی است گذشته و حال او دارای عصمت است.

احمد;662254 نوشت:
بنده عصمت دردریافت وابلاغ رانیزقبول ندارم طبق استدلال بالا
اما قبول داریم هیچگونه خطایی دردریافت وابلاغ وحی ازپیامبرص رخ نداده

اینکه می فرمایید هیچ گونه خطایی در دریافت و ابلاغ وحی رخ نداده چه دلیلی دارید؟؟
لطفا از غیر قرآن دلیل بیاورید چون در این جا هنوز ثابت نشده که اصل قرآن توسط پیامبر دستکاری نشده.مثلا آیه ای که می فرماید اگر پیامبر در وحی دخالتی از جانب خود کند ما گردنش را می زنیم شاید خود این آیه جمله ی پیامبر باشد!!
لطفا دلیل عقلی بیاورید که پیامبر در وحی خطایی نداشته.

پرسش
آیا غیر از انبیاء و اهل بیت(علیهم السلام) شخص دیگری عصمتی در حد ایشان دارد یا خیر؟ و همچنین آیا عصمت اکتسابی هم امکان دارد؟
اگر انبیاء معصوم بوده اند پس چرا طبق متون دینی گاهی دچار اشتباه و خطا شده اند و تعابیر «ذنب» و «عصیان» و مانند آن برای ایشان به کار رفته است؟

پاسخ
محال نیست کسی در حد انبیاء و ائمه(علیهم السلام) دارای عصمت باشد اما اثبات آن دلیل خاص می طلبد، ما در خصوص انبیاء وائمه(علیهم السلام) دلیل عقلی داریم که در حیطه دریافت، بیان، و عمل به شریعت باید معصوم باشند، وگرنه نقض غرض خواهد بود و حکیمانه نیست(1) اما این دلیل عقلی در خصوص سایر انسان ها وجود ندارد، بنابراین اگرچه عصمت داشتن آنها محال نیست، اما با توجه به اینکه دلیل عقلی در این خصوص وجود ندارد اثبات عصمت ایشان منحصر در دلیل نقلی است، همان طور که ما عصمت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را از ادله قرآنی و روایی به دست می آوریم.

همچنین عصمت اکتسابی نیز وجود دارد که غیر از انبیاء و پیشوایان دین، دیگران می توانند به آن دست یازند، زیرا راه ریاضت و تلاش و مجاهدات های نفسانی برای همگان باز است و دست آوردهای آن عام و برای عموم است، قرآن کریم می فرماید: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا»؛ اگر از (مخالفت) خدا بپرهيزيد، براى شما ابزار جهت جدا ساختن حق از باطل قرار مى‏ دهد.(2)

بنابراین با تهذیب نفس و رعایت تقوا و مراقبت بر اعضا و جوارح و خاطره های نفسانی و شیطانی و با خوردن غذای حلال و مراقبه و محاسبه و... می توان در علم و عمل به این ملکه شکوهمند رسید و اراده ای پولادین کسب کرد.(3)

اما در خصوص بخش دوم سوال شما مبنی بر گزارش ها خطای انبیاء در متون دینی باید دقت کرد که با توجه به ادله برهانی عقلی بر لزوم عصمت انبیاء و پیشوایان دینی هرگز این آیات و روایات بر نفی عصمت ایشان دلالت ندارند، یعنی همانطور که ما بعد از اقامه برهان بر جسمانی نبودن خداوند، می فهمیم مراد قرآن کریم از تعابیری چون «یدالله» و «وجه الله» دست و صورت نیست، در خصوص متونی که تعابیر «ذنب» و «ظلم» و «عصیان» به کار رفته نیز می فهمیم که منظور آن گناه و نافرمانی نیست، وقتی به سراغ معنای لغوی این کلمات می رویم نیز مشاهده میکنیم که معنای حقیقی این کلمات ما را در چنین برداشتی یاری می کند، مثلا «ذنب» به معنای دنباله و پیامد است(4) یا «ظلم» به معنای چیزی را در غیر موضع آن قرار دادن است(5) و سایر کلماتی که در این خصوص وارد شده است.

بنابراین هرگز این تعابیر دلالت بر گناه و معصیت ندارند، و نهایت چیزی که از این متون برداشت می شود این است که گاهی برخی انبیاء ترک اولی داشته اند، یعنی کاری را که بهتر بوده انجام می دادند ترک کرده اند و خداوند به خاطر توقع ویژه ای که از ایشان دارد از ایشان مواخذه نموده است، نه اینکه واقعا گناهی مرتکب شده باشند.
بیان توجیه این آیات نسبت به انبیاء مختلف در برخی منابع به صورت مبسوط و مفصل آمده است، آثاری چون «عصمة الانبیا» نوشته آیت الله سبحانی، یا میتوانید در خصوص آیاتی که ظاهرشان به اشتباه انبیاء اشاره دارند به تفسیر نمونه و المیزان مراجعه بفرمایید.
_________________________________
1. سبحانی جعفر، الالهیات، المركز العالمي للدراسات الإسلامية، چاپ سوم، 1412ق، قم، ج3، ص167.
2. انفال:29/8.
3. جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، نشر إسراء،چاپ سوم، 1385ش، قم، ص208.
4. مفردات، راغب اصفهانی، دار القلم‏، چاپ اول، 1412ق، بیروت، ج1، ص331.
5. همان، ج1، ص537.

موضوع قفل شده است