کامل و بی نقص و یا اصلا

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کامل و بی نقص و یا اصلا

با سلام
شخصا ادم مضطرب و به همین دلیل پر تلاشی هستم و معمولا از کارها خسته نمی شم و حاضرم وقت زیادی رو صرف کوچکترین کارها کنم ولی شاید این حالت باعث شده تا تمام کارها برام به دو دسته تقسیم بشه:
یا یک کاری رو باید کامل و تا انتها انجام بدم و یا اصلا بهش رغبتی پیدا نمی کنم. به همین دلیل معمولا هم کارهام تا قبل از قرار گرفتن در معرض یک زمان کوتاه و یا فشار خارجی مثل توقع یک فرد، رغبتی به انجام اون کار پیدا نمی کنم ولی اگر هم وارد بشم تا به انتها نرسونمش رهاش نمی کنم. این حس جلوی خیلی از ریسک کردن هام رو می گیره و خستم کرده. ممنون راهکاری سازنده هستم

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امیدوار

امیر حسین;656196 نوشت:
با سلام
شخصا ادم مضطرب و به همین دلیل پر تلاشی هستم و معمولا از کارها خسته نمی شم و حاضرم وقت زیادی رو صرف کوچکترین کارها کنم ولی شاید این حالت باعث شده تا تمام کارها برام به دو دسته تقسیم بشه:
یا یک کاری رو باید کامل و تا انتها انجام بدم و یا اصلا بهش رغبتی پیدا نمی کنم. به همین دلیل معمولا هم کارهام تا قبل از قرار گرفتن در معرض یک زمان کوتاه و یا فشار خارجی مثل توقع یک فرد، رغبتی به انجام اون کار پیدا نمی کنم ولی اگر هم وارد بشم تا به انتها نرسونمش رهاش نمی کنم. این حس جلوی خیلی از ریسک کردن هام رو می گیره و خستم کرده. ممنون راهکاری سازنده هستم

بسمه تعالی
با سلام و عرض تحیت خدمت جنابعالی
با توجه به مطالبی که مطرح نمودید، می توان گفت یکی از عوامل اصلی گرفتاری شما به اضطراب، کمالگرایی منفی شما است. افراد کمالگرا راضی نمی شوند مگر اینکه به غایت و نهایت امری دست پیدا کنند و از انجا که در دنیای واقعی، معمولا تحقق چنین اهداف و خواسته هایی امکان پذیر نیست افراد کمالگرا، نه تنها رضایت لازم را از خود و زندگی نخواهند داشت بلکه دائما دچار تشویش، نگرانی و اضطراب خواهند بود. در نهایت استمرار این ویژگی که معمولا دقت بیش از اندازه و جزیی نگری را به همراه دارد، منجر به وسواس خواهد شد.
افراد کمال گرا دچار تحریفات شناختی و از جمله تفکر دو قطبی یا همان تفکر همه یا هیچ هستند. این نوع تفکر بیان می کند یا سیاه سیاه و یا سفید سفید! و در نتیجه از طیف گسترده دیگر رنگها غفلت می کند. این تفکر می گوید یا صد یا صفر! و طیف اعداد میان صفر تا صد را نادیده می گیرد. درست مانند همین نوع فکری که بر عمل شما سایه انداخته و اجازه دیدن طیفهای میانی را به شما نمی دهد....
با این توضیحات پیشنهاد می شود؛
_ در سبک زندگی خود تغییراتی را در راستای تفریح، ورزش، تغذیه و خواب کافی، روابط اجتماعی و....ایجاد نمائید
_ توقعات را از خود پائین بیاورید و از اشتباهات خود فاجعه نسازید
_ میزان ریسک پذیری را در خود تقویت کنید
_ با تفکر دو قطبی مبارزه کنید و ان را به چالش بکشانید.
_ از روش ناقص سازی کارها بهره بگیرید. مثلا تعمدا برخی کارها را وسط راه رها کنید و آنها را ناتمام رها کنید. یا به هنگام مطالعه عمدا از هر صفحه چند خط را جا بیندازید یا به هنگام پاک کردن شیشه خودرو قسمتی از آن را پاک نکنید و اجازه دهید همچنان کثیف باقی بماند و....
_ در صورت کمالگرایی شدید و یا تداوم این وضعیت بهتر است با یک روانشناس بالینی مشورت نمائید
در پناه خدای متعال

اميدوار;656985 نوشت:
بسمه تعالی
با سلام و عرض تحیت خدمت جنابعالی
با توجه به مطالبی که مطرح نمودید، می توان گفت یکی از عوامل اصلی گرفتاری شما به اضطراب، کمالگرایی منفی شما است. افراد کمالگرا راضی نمی شوند مگر اینکه به غایت و نهایت امری دست پیدا کنند و از انجا که در دنیای واقعی، معمولا تحقق چنین اهداف و خواسته هایی امکان پذیر نیست افراد کمالگرا، نه تنها رضایت لازم را از خود و زندگی نخواهند داشت بلکه دائما دچار تشویش، نگرانی و اضطراب خواهند بود. در نهایت استمرار این ویژگی که معمولا دقت بیش از اندازه و جزیی نگری را به همراه دارد، منجر به وسواس خواهد شد.
افراد کمال گرا دچار تحریفات شناختی و از جمله تفکر دو قطبی یا همان تفکر همه یا هیچ هستند. این نوع تفکر بیان می کند یا سیاه سیاه و یا سفید سفید! و در نتیجه از طیف گسترده دیگر رنگها غفلت می کند. این تفکر می گوید یا صد یا صفر! و طیف اعداد میان صفر تا صد را نادیده می گیرد. درست مانند همین نوع فکری که بر عمل شما سایه انداخته و اجازه دیدن طیفهای میانی را به شما نمی دهد....
با این توضیحات پیشنهاد می شود؛
_ در سبک زندگی خود تغییراتی را در راستای تفریح، ورزش، تغذیه و خواب کافی، روابط اجتماعی و....ایجاد نمائید
_ توقعات را از خود پائین بیاورید و از اشتباهات خود فاجعه نسازید
_ میزان ریسک پذیری را در خود تقویت کنید
_ با تفکر دو قطبی مبارزه کنید و ان را به چالش بکشانید.
_ از روش ناقص سازی کارها بهره بگیرید. مثلا تعمدا برخی کارها را وسط راه رها کنید و آنها را ناتمام رها کنید. یا به هنگام مطالعه عمدا از هر صفحه چند خط را جا بیندازید یا به هنگام پاک کردن شیشه خودرو قسمتی از آن را پاک نکنید و اجازه دهید همچنان کثیف باقی بماند و....
_ در صورت کمالگرایی شدید و یا تداوم این وضعیت بهتر است با یک روانشناس بالینی مشورت نمائید
در پناه خدای متعال

با تشکر فراوان از راهنمایی
بنده این مشکل رو از کودکی داشتم و الان احساس می کنم کمی بیشتر شده
به عنوان مثال در خوندن یک کتاب باید حتما از صفحه ی اول شروع به مطالعه کنم و حتی مقدمه ی کتاب رو هم کامل می خونم و یا در کلاس درس اگر از اول حضور داشته باشم و تمام مطالب رو متوجه بشم تا انتها ادامه میدم ولی اگر ذره ای از مطالب رو نفهمم کلا زیر کار میزنم و تصمیم می گیرم که بعدا اون کار رو بطور کامل و بدون هیچ نقصی تکرار کنم. یک جورایی اگه غیر از این رو انجام بدم ذهنم قفل می کنه و تمام تمرکزم به این معطوف میشه که برگرد و کار ناقص قبل رو تکمیل کن والا بعد از این رو هم متوجه نخواهی شد. در هر حال مایلم اطلاعات بیشتری رو در مورد این وضعیت خنده دار بدست بیارم. اگه کتاب و یا کلیپ صوتی رو صلاح میدونید به بنده معرفی کنید ممنون میشم

چقد حال دارین شما.....من کتاب و جزوه هامو هم که میخوام بخونم...کلی جاهاشو به این دید که اینجاش مهم نیست...اینجاش چرت و پرته....اینا چ ربطی به اصل قضیه داره...نمیخونم....:khandeh!:

شما هم هر قت فکر اینکه برگرد بقیه شو کامل کن به ذهنت اومد از جمله طلایی "به درک! بذار همین ریختی بمونه "استفاده کن!
اینو یکی از دوستام میگفت...میگفت به درک! رو واسه همین وقتا گذاشتن:khaneh:

امیر حسین;656196 نوشت:
با سلام
شخصا ادم مضطرب و به همین دلیل پر تلاشی هستم و معمولا از کارها خسته نمی شم و حاضرم وقت زیادی رو صرف کوچکترین کارها کنم ولی شاید این حالت باعث شده تا تمام کارها برام به دو دسته تقسیم بشه:
یا یک کاری رو باید کامل و تا انتها انجام بدم و یا اصلا بهش رغبتی پیدا نمی کنم. به همین دلیل معمولا هم کارهام تا قبل از قرار گرفتن در معرض یک زمان کوتاه و یا فشار خارجی مثل توقع یک فرد، رغبتی به انجام اون کار پیدا نمی کنم ولی اگر هم وارد بشم تا به انتها نرسونمش رهاش نمی کنم. این حس جلوی خیلی از ریسک کردن هام رو می گیره و خستم کرده. ممنون راهکاری سازنده هستم

پس بیا کنار من - مثل من بشین و ببین آروم آروم هلاک شدنت رو...

یاس...;657066 نوشت:
چقد حال دارین شما

منم از وقت گذاشتن واسه جزییات خوشم نمیاد و این الان یک نوع شخصیت نامطلوبه که می خوام ترکش کنم. راهکار به درک هم جالب بود. ممنون

kavoshgar02;657078 نوشت:
پس بیا کنار من - مثل من بشین و ببین آروم آروم هلاک شدنت رو...

متوجه نشدم
:Gig:

امیر حسین;657082 نوشت:
متوجه نشدم
:Gig:

ببین امیر جان
من توی درس و مدرسه و توی بیشتر چیزها بشدیت از اطرافیانم سر بودم.
بدون اینکه درس بخونم یا تلاش خاصی بکنم همیشه سوالاتی رو حل میکردم که اون المپیادی ها با هزارتا سوال حفظ کردن می تونستن تا حوالی اون عمقی که من پیش میرفتم پیش بیان
ولی دقیقا سر همین ویژگی لامصب که من دارم و شمام داری و الان داری ازش مینالی ببین کارم به کجا کشیده
مثل آب خوردن رتبه یک کارشناسی رو با 12 هزار کشوری معاوضه کردم - مثل آب خوردن رتبه یک ارشد که هیچ ، رتبه یک ارشد بدون سابقه ( با تفاوت درصد بسیار فاحش با رتبه دو ) رو با نمیدونم فکر کنم حوالی بیست سی یا بیشتر معاوضه کردم.
مثل آب خوردن بجای اینکه الان توی ام آی تی ترم آخر ارشد یا ترم دوم دکتری پیوسته ام باشم الان دارم ترم 12 کارشناسی رو طی میکنم که اونم احتمال داره نشه
بجای اینکه که سر بزرگترین پروژه های علمی دنیا در حال کار باشم باید گاهی با دوستام که از منم بسیار کمتر بودن در درک اعماق مسائل و الان دارن در بهترین دانشگاه های امریکا تحصیل میکنن ، از راه دور حرف بزنم.
و بسیار بسیار بسیار بسیار موقعیت دیگه که همه و همه رو از دست دادم فقط بخاطر این ویژگی کوفتیم که از قضا انگار شمام داری

من دارم هلاک میشم - دارم تلف میشم
از شمام بعید نیست...:Narahat az:

امیر حسین;657056 نوشت:
با تشکر فراوان از راهنمایی
بنده این مشکل رو از کودکی داشتم و الان احساس می کنم کمی بیشتر شده
به عنوان مثال در خوندن یک کتاب باید حتما از صفحه ی اول شروع به مطالعه کنم و حتی مقدمه ی کتاب رو هم کامل می خونم و یا در کلاس درس اگر از اول حضور داشته باشم و تمام مطالب رو متوجه بشم تا انتها ادامه میدم ولی اگر ذره ای از مطالب رو نفهمم کلا زیر کار میزنم و تصمیم می گیرم که بعدا اون کار رو بطور کامل و بدون هیچ نقصی تکرار کنم. یک جورایی اگه غیر از این رو انجام بدم ذهنم قفل می کنه و تمام تمرکزم به این معطوف میشه که برگرد و کار ناقص قبل رو تکمیل کن والا بعد از این رو هم متوجه نخواهی شد. در هر حال مایلم اطلاعات بیشتری رو در مورد این وضعیت خنده دار بدست بیارم. اگه کتاب و یا کلیپ صوتی رو صلاح میدونید به بنده معرفی کنید ممنون میشم

دقیقا خود منی - ( البته حداقل از این جهت...):khaneh:

راستی عمیر عاقا فکر میکنم بهترین راه این باشه :
تقویت ایمان و عمل به دستورات خدا و توجه به رضایت وی

البته میدونم خیلی سخته - خودنم نتونستم زیاد این کارو بکنم.

kavoshgar02;657104 نوشت:
ببین امیر جان
من توی درس و مدرسه و توی بیشتر چیزها بشدیت از اطرافیانم سر بودم.
بدون اینکه درس بخونم یا تلاش خاصی بکنم همیشه سوالاتی رو حل میکردم که اون المپیادی ها با هزارتا سوال حفظ کردن می تونستن تا حوالی اون عمقی که من پیش میرفتم پیش بیان
ولی دقیقا سر همین ویژگی لامصب که من دارم و شمام داری و الان داری ازش مینالی ببین کارم به کجا کشیده
مثل آب خوردن رتبه یک کارشناسی رو با 12 هزار کشوری معاوضه کردم - مثل آب خوردن رتبه یک ارشد که هیچ ، رتبه یک ارشد بدون سابقه ( با تفاوت درصد بسیار فاحش با رتبه دو ) رو با نمیدونم فکر کنم حوالی بیست سی یا بیشتر معاوضه کردم.
مثل آب خوردن بجای اینکه الان توی ام آی تی ترم آخر ارشد یا ترم دوم دکتری پیوسته ام باشم الان دارم ترم 12 کارشناسی رو طی میکنم که اونم احتمال داره نشه
بجای اینکه که سر بزرگترین پروژه های علمی دنیا در حال کار باشم باید گاهی با دوستام که از منم بسیار کمتر بودن در درک اعماق مسائل و الان دارن در بهترین دانشگاه های امریکا تحصیل میکنن ، از راه دور حرف بزنم.
و بسیار بسیار بسیار بسیار موقعیت دیگه که همه و همه رو از دست دادم فقط بخاطر این ویژگی کوفتیم که از قضا انگار شمام داری

من دارم هلاک میشم - دارم تلف میشم
از شمام بعید نیست...


منم عمرم خیلی تلف شده اما به دلایلی دیگه و این مشکلم هم شده مزید بر علل
راهکار دیگه ای واسه درمان این کمالگرایی پیدا نکردی؟ گاهی اونقدر روی اعصابم میره که کلا قید اون کار رو می زنم. امیدوارم مشکلت حل بشه و به جایی که شایستش هستی برسی

kavoshgar02;657104 نوشت:
فقط بخاطر این ویژگی کوفتیم

یعنی چی؟
یعنی منه بی استعداد بیشتر از عمرم استفاده کردم تا شما آدمای پر استعداد؟؟؟!!!
بابا امثال من باید خوودکشی کنن ب ی جایی برسن....البته همین شماها با ان کاراتون باعث میشید امثال ما جای پیشرفت داشته باشیم:khandeh!:ولی جدا از شوخی...
از همین الان شروع کنید از الان آینده رو بسازید...شما هنوز هم همون استعداد رو دارین...عمرتون داره میگذره...بقیه اشو بچسبین..اصلا دیر نشده...مرد 60 ساله اومده بود کنکور بده...از اون یاد بگیر:Nishkhand::ok:

یاس...;657115 نوشت:
یعنی چی؟
یعنی منه بی استعداد بیشتر از عمرم استفاده کردم تا شما آدمای پر استعداد؟؟؟!!!
بابا امثال من باید خوودکشی کنن ب ی جایی برسن....البته همین شماها با ان کاراتون باعث میشید امثال ما جای پیشرفت داشته باشیم:khandeh!:ولی جدا از شوخی...
از همین الان شروع کنید از الان آینده رو بسازید...شما هنوز هم همون استعداد رو دارین...عمرتون داره میگذره...بقیه اشو بچسبین..اصلا دیر نشده...مرد 60 ساله اومده بود کنکور بده...از اون یاد بگیر:Nishkhand::ok:

کمترین حسابی روی استعداد نکنید
استعداد یه بازی عقب نگه دارنده است
من و یا امیر چیزی بیشتر از بقیه نداریم

من این تواناییمو بعد از لطف خدا مدیون خواهرم هستم که در همون سنین کودکی ( زیر 7 سال) منو در شرایطی قرار داد و پرورش داد که نسبتا زیاد روی فکر خودم تکیه می کردم. و از همون کودکی با مسائل درگیر میشدم و زیاد وقتم به موضوعات علمی و بحث و سوال جواب و اینها می گذشت...

ولی خودم خیلی تلف کردم ، واقعا تلف کردم

امیر حسین;657107 نوشت:
منم عمرم خیلی تلف شده اما به دلایلی دیگه و این مشکلم هم شده مزید بر علل
راهکار دیگه ای واسه درمان این کمالگرایی پیدا نکردی؟ گاهی اونقدر روی اعصابم میره که کلا قید اون کار رو می زنم. امیدوارم مشکلت حل بشه و به جایی که شایستش هستی برسی

ببین امیر جان
چند سالی هست که به این موضوع فکر میکنم. عقلا و قاعدتا به نظر میاد بهترین راه همون بندگی خداست. البته راه های روانشناسانه غربی ( از جمله اعتماد به نفس ) هم وجود داره ولی ضررش بیشتر از سودشه - نفس دشمن ماست - اعتماد بهش عاقلانه نیست...

ببین وقتی که بنده خدا بشیم هرچی اون گفت میگیم چشم و دستورات خدا عملی ترین و مناسبترین و روبه رشد ترین و هماهنگ ترین و همه چیز ترین دستورات روی عالم هستن
ولی گناه نکردن خیلی سخته - پیرو دستورات اون بودن و گفتن چشم هر چی تو بخوای خدای مهربونم خیلی سخته
خیلی زور میزنم ولی سخته - خیلی سخته

kavoshgar02;657176 نوشت:
ببین امیر جان
چند سالی هست که به این موضوع فکر میکنم. عقلا و قاعدتا به نظر میاد بهترین راه همون بندگی خداست. البته راه های روانشناسانه غربی ( از جمله اعتماد به نفس ) هم وجود داره ولی ضررش بیشتر از سودشه - نفس دشمن ماست - اعتماد بهش عاقلانه نیست...

ببین وقتی که بنده خدا بشیم هرچی اون گفت میگیم چشم و دستورات خدا عملی ترین و مناسبترین و روبه رشد ترین و هماهنگ ترین و همه چیز ترین دستورات روی عالم هستن
ولی گناه نکردن خیلی سخته - پیرو دستورات اون بودن و گفتن چشم هر چی تو بخوای خدای مهربونم خیلی سخته
خیلی زور میزنم ولی سخته - خیلی سخته


حرفت متین ولی این نفسی که روانشناسا میگن با اون نفس اماره کلی فرق داره. ولی در هر حال اعتماد به نفس هم در افراد کمالگرا شاید مشکلی رو حل نکنه چون کمالخواهی و اعتماد به نفس در یک راستا هستند و نه ناقض یکدیگه. بنده از خدا هم می خوام که کمکم کنه و در حد توان بتونم اطاعتش کنم ولی از ما حرکت تا از خدا برکت. ما هم باید یک جایی یک حرکتی بزنیم. در هر حال هنوز همون ایده ی به درک رو دنبال می کنم تا فرصت بشه و با روانشناس در میون بذارمش.

امیر حسین;657253 نوشت:
حرفت متین ولی این نفسی که روانشناسا میگن با اون نفس اماره کلی فرق داره. ولی در هر حال اعتماد به نفس هم در افراد کمالگرا شاید مشکلی رو حل نکنه چون کمالخواهی و اعتماد به نفس در یک راستا هستند و نه ناقض یکدیگه. بنده از خدا هم می خوام که کمکم کنه و در حد توان بتونم اطاعتش کنم ولی از ما حرکت تا از خدا برکت. ما هم باید یک جایی یک حرکتی بزنیم. در هر حال هنوز همون ایده ی به درک رو دنبال می کنم تا فرصت بشه و با روانشناس در میون بذارمش.

امیدوارم موفق باشی ولی فکر نمیکنم ( به درک ) خوب باشه
آدم باید چیزهایی رو ازش کاملا یا موقتا بگذره اما نه به درک - چون عقل حکم میکنه
اصل موضوع که آدم حساس باشه که کارهایی که میخاد انجام بده به شکل درستی انجامش بده هم چیز بدی نیست - ولی آدم اینو باید کنار همه چیز قرار بده که هم باید تو همه چیز کارشو به نحو احسن انجام بده و زندگی شو به نحو احسن پیش ببره و بندگیشو به نحو احسن انجام بده...

آخه اینطوری سیستم ( به درک ) بعد از یه مدتی از آدم یه موجود ناتوان و سطحی میسازه...

به روانشناسام راستشو بخای اعتمادی ندارم - دانشگاه رفتم سر کلاساشون - سر کلاس بزرگترینا تو ایران - خیلی سطحی فکر میکردند
فکر نمیکنم اسلام و دستوراتش نیازهای روانی یه انسان رو براورده نکنه

نمیدونم امیرخان - ان یشاء الله که موفق باشی

[=B Trafic][h=1]افراد کمال گرا چه نوع افرادی هستند و چگونه درمان می شوند؟[/h]

[=tahoma !important] برنز (1980)، كمال گرايي را تمايل پايدار فرد به وضع استانداردهاي كامل و دست نيافتني و تلاش براي تحقق آنها مي داند. و هورناي1 (1934)، كمال گرايي را گرايش روان رنجورانه به بي عيب و نقص بودن، كوچك ترين اشتباه خود را گناه نابخشودني پنداشتن و مضطربانه انتظار شوم آن را كشيدن، تعريف مي كند.
[=tahoma !important]ويژگي هاي افراد كمال گرا
[=tahoma !important]با مروري در ادبيات پژوهش هايي كه تا كنون انجام گرفته است مي توان فهرستي از ويژگي هاي افراد كمال گرا را در مقايسه با افراد داراي انگيزش پيشرفت بالا نام برد كه شرح و تفضيل آن در جدول زیر آمده است:
width: 595 align: right

ويژگي هاي افراد كمال گرا

ويژگي هاي افراد پيشرفت گرا


  • در انجام هيچ كاري احساس رضايت نمي كنند.
  • ارزيابي سختگيرانه اي از اعمال خود دارند.
  • انتظارات بالا دارند و اغلب شكست را پيش بيني مي كنند.
  • با ترس از شكست برانگيخته مي شوند.
  • داشتن انگيزه براي دستيابي به موفقيّت
  • مهارت سازمان دهي و برنامه ريزي ضعيفي دارند.
  • بلند پروازي را نوعي ارزش مي دانند.

    • با پايان پذيرفتن تكاليف بطور مطلوب احساس رضايت مي كنند.
    • در ازاي عملكرد مطلوب به خود يا ديگران پاداش مي دهند.
    • انتظارات خود در صورت عدم دستيابي به موفقيّت تعديل مي كنند.
    • با اميد به موفقيّت برانگيخته مي شوند.
    • مهارت سازمان دهي مناسبي دارند.
    • بلند پروازي كمتري دارند و بيشتر جوانب امر را مي سنجند.

    • [=tahoma !important]
      [=tahoma !important] چگونگي شكل گيري شخصيت كمال گرا
      [=tahoma !important] عوامل خانوادگي موثر در ايجاد كمال گرايي: هورناي (1934) اظهار مي دارد كه تاريخچه رشد بيماراني كه دچار گرايش شديد به كامل بودن هستند، نشان مي دهد كه اين بيماران والديني داشته اند سخت گير و به ظاهر مقدس مآب كه در منزل با قدرت مطلق حكم فرمايي مي كردند و اغلب اوقات والدين ميان فرزندانشان تبعيض قائل مي شده اند و با كودكان خود رفتاري غير عادلانه داشته اند.
      [=tahoma !important]هماچك (1978) نيز از جمله كساني بود كه بر رشد سبك شخصيتي كمال گرايي آن هم در قالب دو بعدي تاكيد نمود. وي مي گويد: كمال گرايي نابهنجار يا روان نژند (نگراني زياد درباره ارتكاب اشتباهات و ترس از داوري هاي منفي ديگران) حاصل تجربه هاي دوران كودكي است. اين كودكان داراي والدين غير تاييدگر هستند كه علاقه شان به كودك بستگي به عملكرد كودك دارد.
      [=tahoma !important]والدين كمال گرا بيش از اندازه انتقاد مي كنند، سخت گير هستند و معموماً كمتر از فرزندانشان پشتيباني مي كنند. هماچك (1978) معتقد است عدم تاييد و يا تاييد مشروط والدين عامل نمودار شدن كمال گرايي در كودكان است. فرد كمال گرا به تلاش خود ادامه مي دهد تا اينكه تاييد والدين را بدست آورد: "اگر من بيشتر تلاش كنم، اگر كمي بهتر انجام وظيفه نمايم و اگر كامل تر باشم والدينم مرا دوست خواهند داشت". در اين شرايط جايي براي فضاي خاكستري نيست، هر چه هست يا سياه است يا سفيد! افزون بر اين برنز (1980) بيان مي دارد: والدين كمال گرا از عشق ورزيدن و تاييد كودكان خود دوري مي كنند و بدين شيوه آنان را مورد تنبيه قرار مي دهند. فرزندان اين افراد به اشتباهات خود با نااميدي، اضطراب و ترس پاسخ مي گويند زيرا اشتباه چيزي است كه مي بايست از آن دوري مي جستند. اين سبك خود ارزيابي به محض اينكه در فرد ثبات يافت مي تواند به خود- جاودان سازي بيانجامد و فشارهاي شديدي براي فرد بوجود آورد. همگام با اين نظريات بارو و مور(1983) به توصيف چهار وضعيت كه به تكامل تفكر كمال گرا مي انجامد پرداختند:
      [=tahoma !important]1. والدين آشكارا عيب جو و پر توقع
      [=tahoma !important]2. مضاميني از انتقاد در انتظارات و استانداردهاي والدين
      [=tahoma !important]3. فقدان معيارها و استانداردها
      [=tahoma !important]4. شكل دهي كمال گرايي به وسيله رفتارهاي والدين كمال گرا
      [=tahoma !important]تركيب اين الگوهاي كمال گرايي، درخواست ها و انتظارات افراطي بوسيله والدين كمال گرا كودكان را تشويق به "كمال طلب شدن" مي كند.
      [=tahoma !important] عوامل فردي:
      [=tahoma !important] ارزيابي هاي غير منطقي: افراد كمال گرا هنگام انجام كارها خلق و خوي خوشي ندارند زيرا به اندازه اي نگران اشتباه كردن هستند كه انرژي اندكي براي لذت بردن از چالش برايشان باقي مي ماند. كمال گراها در برخورد با مشكلات دچار ارزيابي هاي غير منطقي و تحريف هاي شناختي مي گردند. اليس (1987) اظهار مي دارد كه اين گونه ارزيابي ها، نابخردانه و غير منطقي اند زيرا واقع بينانه نيستند و به تجربه اي منفي مي انجامند. ارزيابي هاي غير منطقي مطلق گرا هستند و محتواي اينگونه ارزيابي ها بر "بايدها"، "حتما" و اصرار بر كامل بودن مبتني است و از همين راه مي توان آنها را شناخت. باورها و عقايد غير منطقي زير در يك سري از مطالعات مشخص شده است:
      [=tahoma !important]1. نياز به تاييد : "همه افراد مهم در زندگي من، بايد مرا تاييد كنند و دوستم بدارند".
      [=tahoma !important]2. انتظارات بيش از اندازه از خود : "من بايد در تمام زمينه ها كاملاً با كفايت و شايسته باشم در
      [=tahoma !important] غير اينصورت فرد بي ارزشي هستم".
      [=tahoma !important]3. مستعد سرزنش : "اگر من يا ديگران بد و شرور هستيم بايد تنبيه شويم".
      [=tahoma !important]4. درماندگي عاطفي : "علت تمام ناخوشي ها و بدبختي هاي من و يا ديگران تابع شرايطي است كه من كنترلي بر آنها ندارم".
      [=tahoma !important]5. نگراني بيش از اندازه : "حتي اگر رخدادي چندان تهديد كننده يا خطرناك نباشد، من بايد
      [=tahoma !important] نگران شوم".
      [=tahoma !important]6. پرهيز از مشكلات : "فرار از مشكلات برايم آسانتر از درگير شدن با آنها است".
      [=tahoma !important]7. وابستگي : "من به شخصي قوي تر از خودم نياز دارم تا بر او تكيه كنم".
      [=tahoma !important]8. درماندگي : "تنها گذشته من است كه تعيين كننده رفتارهاي فعلي ام است و اگر چيزي در گذشته من تاثير گذاشته، اثرش هميشه باقي خواهد بود".
      [=tahoma !important]افرادي كه بر اين باورها و عقايد پافشاري مي كنند در زندگي شان هميشه با مشكلاتي روبرو هستند، زيرا رسيدن به خشنودي براي آنها دشوار است.
      [=tahoma !important] درمان كمال گرايي
      [=tahoma !important]شايد براي شما شگفت انگيز باشد اگر بدانيد كه افراد كمال گرا در مقايسه با افرادي كه كمتر نگران كامل انجام گرفتن كارها هستند، بيشتر دچار افسردگي و اضطرابند. كمال گراها استرس روان شناختي و جسمي بيشتري دارند. آنها به اندازه اي نگران اشتباه كردن هستند كه در برابر مسائل رويكردي خشك و غير اخلاقي از خود نشان مي دهند. آنها به جاي تمام كردن كارها، تعلل مي ورزند. قابل درك است كه وقتي افراد كمال گرا با شكست روبرو مي شوند به خودشان شك مي كنند و اعتماد بنفس خود را از دست مي دهند. زماني كه گرايش به كامل بودن بيش از اندازه افراطي مي شود تجربه شكست مي تواند به رفتارهاي خود ويرانگرانه و خودكشي بيانجامد (كلي اينك، 1998). افراد زماني مضطرب مي شوند كه انتظاراتشان به گونه نامعقولي بالا است و بيش از اندازه نگران شكست هاي كوچك و اشتباهات جزئي هستند. وقتي درباره چيزهاي زيادي نگران هستيد به سختي مي توانيد آرام باشيد و از زندگيتان لذت ببريد. با عمل به پيشنهادات زير مي توانيد كمال گرايي خود را مهار كنيد (بورن ، 1995):
      [=tahoma !important]1. ارزشمند بودن خود را در گرو پيشرفت هايتان ندانيد.
      [=tahoma !important]2. سبك تفكر كمال گرايانه خود را شناسايي و كنترل كنيد و بكوشيد با خودتان اين گونه سخن
      [=tahoma !important] نگوييد:
      [=tahoma !important]"نبايد اشتباه كنم".
      [=tahoma !important]"بايد بتوانم همه كارها را درست انجام دهم".
      [=tahoma !important]"نمي توانم آن را انجام دهم".
      [=tahoma !important]"هر اندازه هم تلاش كنم سودي ندارد".
      [=tahoma !important]3. به جاي آن بكوشيد سخنان زير را با خودتان بگوييد:
      [=tahoma !important]"بيشترين توان خود را بكار خواهم گرفت".
      [=tahoma !important]"از اشتباهات خود درس مي گيرم".
      [=tahoma !important]"بايد كار را به بخش هاي كوچك تقسيم كنم".
      [=tahoma !important]4. در اهميت دادن به خطاهاي كوچك خود اغراق نكنيد.
      [=tahoma !important]5. به جنبه هاي مثبت توجه كنيد.
      [=tahoma !important]6. اهداف واقع بينانه اي انتخاب كنيد.
      [=tahoma !important]7. زماني را صرف تفريح خود كنيد.
      [=tahoma !important]8. رويكردي تسلط گرا نسبت به زندگي خود داشته باشيد.
      [=tahoma !important]
      [=tahoma !important] برگرفته از پایان نامه مریم مهدوی غروی، کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی، دانشگاه سمنان

      موضوع قفل شده است