جمع بندی ارمغان سوره قریش برای بشریت چیست؟

تب‌های اولیه

178 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ارمغان سوره قریش برای بشریت چیست؟

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِيمِ
لِإِيلَافِ قُرَ‌يْشٍ﴿١﴾إِيلَافِهِمْرِ‌حْلةَالشِّتَاءِ وَالصَّيْفِ﴿٢﴾فَلْيَعْبُدُوا رَ‌بَّ هَـٰذَا الْبَيْتِ﴿٣
الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ(4)


با سلام خدمت عزیزان شرکت کننده در بحث
سوره قریش که به سوره ایلاف نیز معروف است تنها چها آیه دارد و آن را به دو صورت ترجمه کرده اند به نظر شما کدام یک از این دو ترجمه معنای تقریبی این سوره معظم و گران سنگ است؟

براى الفت‌دادن قريش،الفتشان هنگام كوچ زمستان و تابستان، [خدا پيلداران را نابود كرد[ پس بايد خداوندِ اين خانه را بپرستند؛همان [خدايى‌] كه در گرسنگى غذايشان داد، و از بيم [دشمن‌] آسوده‌خاطرشان كرد.

برای همبستگی قریش‌ همبستگیشان در کوچ زمستانی و تابستانی‌ پس باید صاحب این خانه را بپرستند همان که ایشان را پس از گرسنگی [آذوقه و] خوراک داد و پس از ترس [و نگرانی‌]، ایمن داشت‌

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد میقات

با سلام و درود

ابتدا سوره شریفه و ترجمه آن:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏»؛ به نام خداوند بخشنده مهربان

«لِايلَافِ قُرَيْشٍ»؛ (كيفر لشكر فيل ‏سواران) بخاطر اين بود كه قريش (به اين سرزمين مقدس) الفت گيرند (و زمينه ظهور پيامبر فراهم شود)!(قریش، 1)

«إِیلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَ الصَّيْفِ»؛ الفت آن ها در سفرهاى زمستانه و تابستانه (و بخاطر اين الفت به آن بازگردند).(قریش، 2)

«فَلْيَعْبُدُواْ رَبَّ هَاذَا الْبَيْتِ»؛ پس (بشكرانه اين نعمت بزرگ) بايد پروردگار اين خانه را عبادت كنند.(قریش، 3)

«الَّذِى أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ ءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفِ»؛ همان كس كه آن ها را از گرسنگى نجات داد و از ترس و ناامنى ايمن ساخت.(قریش، 4)

بیان تفسیری:

منظور ايجاد الفت ميان قريش و سرزمين مقدس مكه، و خانه كعبه است، زيرا آن ها و تمام اهل مكه به خاطر مركزيت و امنيت اين سرزمين، در آن جا سكنى گزيده بودند، بسيارى از مردم حجاز هر سال به آن جا مى ‏آمدند، مراسم حج را بجا مى ‏آوردند، و مبادلات اقتصادى و ادبى داشتند، و از بركات مختلف اين سرزمين استفاده مى‏ نمودند.(تفسير نمونه، ج ‏27، ص 350)

اين سوره بيان نعمت خداوند بر قريش و الطاف و محبت هاى او نسبت به آنهاست، تا حس شكرگزارى آن ها تحريک شود و به عبادت پروردگار اين بيت عظيم كه تمام شرف و افتخارشان از آن است قيام كنند.(تفسير نمونه، ج ‏27، ص 346)

نکته:
اگر با لشكركشى ابرهه و امثال او اين امنيت خدشه ‏دار مى ‏شد يا خانه كعبه ويران مى ‏گشت، ديگر كسى با اين سرزمين الفتى پيدا نمى ‏كرد.

خداوند متعال، مکه را از هجوم سپاه ابرهه، محافظت نمود. این موجب شد تا قریش احساس امنیت نموده و انس الفتش با این سرزمین باقی باشد و برای تجارت های زمستانه و تابستانه، به مکه سفر کند.

این نعمت ها، شایسته شکر و سپاسگزاری است، و تشکر قریش از خداوند این است که دست از بت پرستی برداشته و خداوند متعال را عبادت کنند.

پیام:
آن که توان محافظت نمودن و ایمنی دادن و ... دارد، خداوند متعال است، نه بتهای سنگی و چوبی.
آن که مستحق شکرگزاری و پرستش و عبادت است، خداوند متعال است، نه بتهای سنگی و چوبی.

این پیام تا ابد برای بشریت، زنده و کاربردی است.

سلام برادر
با توجه به اینکه ایلاف به مفهوم ائتلاف و اتحاد نیز هست و همچنین در قرآن کریم عبادت به معنای فرمانبرداری و اطاعت مطلق می باشد لذا به عقیده بنده همبستگی و اتحاد معنای دقیقتری برای ایلاف است.
آنگاه مضمون سوره این است که برای اتحاد و ائتلاف قریش ، قریشیان باید رب کعبه را فرمانبرداری و اطاعت نمایند و بدانند این رب کعبه است که آنان را از گرسنگی و ترس ایمن می دارد و آله ای که قریشیان از آنها تعبد می کنند نه تنها سود و زیانی به حالشان ندارند و مالک هیچ جیزی برایشان نیستند بلکه تعبد ایشان باعث از هم گسیختگی و تفرق هرچه بیشتر آنها می شود.
به عبارت دیگر رب واحد امت واحد را به وجود می آورد و ارباب متفرق امت فرقه فرقه و متفرق و این چیزی است که اساس هدایت و محور اصلی آیات و سور قرآن و اصل دعوت پیامبران است. هر پیامبرای
که آمد فرمود: اعْبُدُوا اللَّـهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـٰهٍ غَيْرُهُ
اما امتها چه کردند؟
بجای تعبد الله ، من دون او را تعبد کردند که اگر اینگونه نبود الآن باید اتحاد و یکپارچگی بر بشریت حکمفرما بود نه تفرق و از هم گسیختگی.
و در این میان کار شیطان همواره اینگونه بوده که از زبان فرستادگان الهی ( ملائکه یا انسان) مطالبی را بیان کرده و بر مردم امر را مشتبه نموده که این مطالب از آن پروردگار هستند و بدینسان میانه آنها را بهم زده و از اتحادشان جلوگیری بعمل آورده است.
شیطان متأسفانه آنگون این کار خود را تزئین می کند که کسی متوجه گمراهی خود نشده و همه کسانی که فریب نیرنگ او را خورده اند ، خود را بسیار هدایت یافته و بر راه راست می بینند و به ظاهر هدف آنها از اطاعت و تعبد رسولان الهی تقربشان به پروردگار است.

مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّـهِ زُلْفَىٰ
آنها را تعبد نمی کنیم مگر اینکه ما را به خداوند نزدیکتر سازند

[="Tahoma"]

shahed1;649911 نوشت:
سلام برادر
با توجه به اینکه ایلاف به مفهوم ائتلاف و اتحاد نیز هست و همچنین در قرآن کریم عبادت به معنای فرمانبرداری و اطاعت مطلق می باشد لذا به عقیده بنده همبستگی و اتحاد معنای دقیقتری برای ایلاف است.
آنگاه مضمون سوره این است که برای اتحاد و ائتلاف قریش ، قریشیان باید رب کعبه را فرمانبرداری و اطاعت نمایند و بدانند این رب کعبه است که آنان را از گرسنگی و ترس ایمن می دارد و آله ای که قریشیان از آنها تعبد می کنند نه تنها سود و زیانی به حالشان ندارند و مالک هیچ جیزی برایشان نیستند بلکه تعبد ایشان باعث از هم گسیختگی و تفرق هرچه بیشتر آنها می شود.
به عبارت دیگر رب واحد امت واحد را به وجود می آورد و ارباب متفرق امت فرقه فرقه و متفرق و این چیزی است که اساس هدایت و محور اصلی آیات و سور قرآن و اصل دعوت پیامبران است. هر پیامبرای
که آمد فرمود: اعْبُدُوا اللَّـهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـٰهٍ غَيْرُهُ
اما امتها چه کردند؟
بجای تعبد الله ، من دون او را تعبد کردند که اگر اینگونه نبود الآن باید اتحاد و یکپارچگی بر بشریت حکمفرما بود نه تفرق و از هم گسیختگی.
و در این میان کار شیطان همواره اینگونه بوده که از زبان فرستادگان الهی ( ملائکه یا انسان) مطالبی را بیان کرده و بر مردم امر را مشتبه نموده که این مطالب از آن پروردگار هستند و بدینسان میانه آنها را بهم زده و از اتحادشان جلوگیری بعمل آورده است.
شیطان متأسفانه آنگون این کار خود را تزئین می کند که کسی متوجه گمراهی خود نشده و همه کسانی که فریب نیرنگ او را خورده اند ، خود را بسیار هدایت یافته و بر راه راست می بینند و به ظاهر هدف آنها از اطاعت و تعبد رسولان الهی تقربشان به پروردگار است.

مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّـهِ زُلْفَىٰ
آنها را تعبد نمی کنیم مگر اینکه ما را به خداوند نزدیکتر سازند

با سلام و درود

«ايلاف» به معناى الفت دادن است، مانند آیه شریفه «وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُم‏»؛ و كسانى كه براى جلب محبّتشان اقدام مى‏ شود،(توبه، 60). البته در راستای انس و الفت است که اتحاد هم ایجاد می شود؛ ولی این که این سوره به همبستگی و ائتلاف قریش اختصاص دارد و ناظر به معنای انس و الفت نیست، دلیل می خواهد که چنین دلیلی نداریم.

از طرفی درست است که پرستش یک معبود، باعث اتحاد می شود ولی همه هدف قرآن که در صرف متحد شدن خلاصه نمی شود. به بیان دیگر، این پرستش «الله» است که موضوعیت دارد :«رَبَّ هَاذَا الْبَيْت‏»؛ در حالی که با نگاه حضرتعالی، توصیه به عبادت هر معبود مشترکی، غرض و منظور شما (همبستگی) را تامین می کند.

قرآن مردم را به پرستش «الله» دعوت می کند و می خواهد آن ها را برای رسیدن به سعادت و کمال، تربیت کند؛ در حالی که در صرف دعوت به یک معبود، تربیت و کمالی نهفته نشده است.

در ضمن، قریش یک قبیله بوده و علی القاعده با هم اتحاد و همبستگی داشته اند. این سوره آمده تا علاقه و انس و الفت بین قریش و مکه را گوشزد کرده و از این طریق، آنان را به عبادت «الله» دعوت نموده و از بت پرستی بازدارد.

بنابر این؛

پیام این سوره، صرف همبستگی در راستای پرستش یک معبود نیست، بلکه آن معبود، «الله» باید باشد. این سوره، طائفه قریش را به یاد نعمت هایی می اندازد که خداوند به آن ها عطا فرموده است، و می خواهد در راستای تشکر و قدردانی، خداوندی را بپرستند که صاحب این خانه (کعبه) است.

ای گروه قریش! اگر موقعیت جغرافیایی و اقتصادی ویژه ای دارید، به خاطر وجود کعبه و این سرزمین مقدس است، پس «الله» و صاحب این خانه را عبادت کنید، نه بتها را.

البته قریش این فرصت را غنیمت نشمرد و ایمان هم نیاورد، تا این که سرانجام توسط مسلمانان، مکه فتح شد و قریش، آزاد شده پیامبر صلی الله علیه وآله شدند.

میقات;650284 نوشت:

با سلام و درود

«ايلاف» به معناى الفت دادن است، مانند آیه شریفه «وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُم‏»؛ و كسانى كه براى جلب محبّتشان اقدام مى‏ شود،(توبه، 60). البته در راستای انس و الفت است که اتحاد هم ایجاد می شود؛ ولی این که این سوره به همبستگی و ائتلاف قریش اختصاص دارد و ناظر به معنای انس و الفت نیست، دلیل می خواهد که چنین دلیلی نداریم.

سلام برادر

معنای لغوی ایلاف هرچه باشد اتحاد و یکپارچگی را در پی دارد. پروردگار رحمان می فرمایند: ٱللَّـهَ يُزْجِى سَحَابًا ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُۥ. خداوند به وسیله بادها ابرهاى متفرق و از هم جدا را مى راند، و آنها را با هم جمع مى كند.

الفت ابرها همچون تألیف قلوب است که هر دو دلالت بر یکپارچگی و یکدلی دارند.

نقل قول:
از طرفی درست است که پرستش یک معبود، باعث اتحاد می شود ولی همه هدف قرآن که در صرف متحد شدن خلاصه نمی شود. به بیان دیگر، این پرستش «الله» است که موضوعیت دارد :«رَبَّ هَاذَا الْبَيْت‏»؛ در حالی که با نگاه حضرتعالی، توصیه به عبادت هر معبود مشترکی، غرض و منظور شما (همبستگی) را تامین می کند.

قرآن مردم را به پرستش «الله» دعوت می کند و می خواهد آن ها را برای رسیدن به سعادت و کمال، تربیت کند؛ در حالی که در صرف دعوت به یک معبود، تربیت و کمالی نهفته نشده است.

هرچند معبود مشترک اتحاد نسبی را به همراه دارد اما اتحاد مطلق که خاص تمام جوامع بشری وخواستگاه اصلی قرآن است تنها در سایه تعبد الله حاصل می شود . از این روست که مولایمان می فرمایند :

وَأَنَّ هَـذَا صِرَطِى مُسْتَقِيمًا فَٱتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا۟ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِۦ ذَلِكُمْ وَصَّىكُم بِهِۦ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿بقره/١٥٣
این (کتاب) راه مستقیم من است پس از آن تبعیت کنید و از راههایی که باعت متفرق شدن شما از راه مستقیم پروردگار می گردد تبعیت نکنید...
یا آنجا که می فرمایند:
ٱتَّبِعُوا۟ مَآ أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا۟ مِن دُونِهِۦٓ أَوْلِيَآءَ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ ﴿اعراف/٣
آنچه را از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده پیروی کنید و پیرو دستورهای اولیاء غیر او نباشید چه اندکید که متذکر می شوید!
و امروز ما شاهد مصادیق این کلام بزرگ یگانه مولایمان هستیم و به جای یک امت واحد تعداد زیادی مذهب و فرقه داریم که تزئین و تزویر آنقدر بر روی پیروانشان کاری افتاده که هرکسی فرقه خو را بهترین و یگانه فرقه ناجیه می بیند و طبیعی است که هرگز به فکر بازنگری در اصول عقاید خود نمی افتد.

نقل قول:
در ضمن، قریش یک قبیله بوده و علی القاعده با هم اتحاد و همبستگی داشته اند. این سوره آمده تا علاقه و انس و الفت بین قریش و مکه را گوشزد کرده و از این طریق، آنان را به عبادت «الله» دعوت نموده و از بت پرستی بازدارد.

ما در باره کم و کیف قریش چیز زیادی نمی دانیم از تعداد و پراکندگی نفراتش آگاهی نداریم . طوایف آن و مذاهبشان را نمی شناسیم بنابراین مجاز نیستیم در باره آن اظهار نظر کنیم.

[="Tahoma"]

shahed1;650491 نوشت:

سلام برادر

معنای لغوی ایلاف هرچه باشد اتحاد و یکپارچگی را در پی دارد. پروردگار رحمان می فرمایند: ٱللَّـهَ يُزْجِى سَحَابًا ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُۥ. خداوند به وسیله بادها ابرهاى متفرق و از هم جدا را مى راند، و آنها را با هم جمع مى كند.

الفت ابرها همچون تألیف قلوب است که هر دو دلالت بر یکپارچگی و یکدلی دارند.

هرچند معبود مشترک اتحاد نسبی را به همراه دارد اما اتحاد مطلق که خاص تمام جوامع بشری وخواستگاه اصلی قرآن است تنها در سایه تعبد الله حاصل می شود . از این روست که مولایمان می فرمایند :

وَأَنَّ هَـذَا صِرَطِى مُسْتَقِيمًا فَٱتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا۟ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِۦ ذَلِكُمْ وَصَّىكُم بِهِۦ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿بقره/١٥٣
این (کتاب) راه مستقیم من است پس از آن تبعیت کنید و از راههایی که باعت متفرق شدن شما از راه مستقیم پروردگار می گردد تبعیت نکنید...
یا آنجا که می فرمایند:
ٱتَّبِعُوا۟ مَآ أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا۟ مِن دُونِهِۦٓ أَوْلِيَآءَ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ ﴿اعراف/٣
آنچه را از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده پیروی کنید و پیرو دستورهای اولیاء غیر او نباشید چه اندکید که متذکر می شوید!
و امروز ما شاهد مصادیق این کلام بزرگ یگانه مولایمان هستیم و به جای یک امت واحد تعداد زیادی مذهب و فرقه داریم که تزئین و تزویر آنقدر بر روی پیروانشان کاری افتاده که هرکسی فرقه خو را بهترین و یگانه فرقه ناجیه می بیند و طبیعی است که هرگز به فکر بازنگری در اصول عقاید خود نمی افتد.

با سلام و درود

شما می فرمایید پیام این سوره، همبستگی داشتن قریش با یکدیگر در قالب یک دین واحد است.

عرض بنده این است که پیام این سوره، توحید و پرستش «الله»، و ترک بت پرستی است. چرا که خداوند، این الفت و علاقه بین قریش و مکه را با برقراری امنیت و محافظت از کعبه و ...، بیشتر نمود.

سیاق سوره نیز موافق این برداشت است، چرا که «فَلْيَعْبُدُواْ رَبَّ هَاذَا الْبَيْتِ» قرینه ای است بر این که این الفت و علاقه، بین قریش و مکه است؛ نه این که فقط همبستگی قریش مطرح باشد.

دیگر قرینه، هم سیاقی این سوره با سوره «فیل» است که قبل از این سوره نازل شده است. این نیز قرینه دیگری بر این است که خداوند در این سوره (قریش) می خواهد از رابطه علاقه و الفت بین قریش و مکه، آن ها را بر پرستش «الله» تشویق و ترغیب نماید.

البته در هر دو صورت (بنابر فرمایش حضرتعالی و عرض بنده) و در سایه ایمان به «الله»، اتحاد و همبستگی حاصل می شود؛ مشروط بر این که از همان آیین الهی که توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آورده و توسط جانشینان ایشان (معصومین) تبلیغ و ترویج شده، پیروی شود. که البته این اختصاص به این سوره ندارد.

میقات;650676 نوشت:

با سلام و درود

شما می فرمایید پیام این سوره، همبستگی داشتن قریش با یکدیگر در قالب یک دین واحد است.

عرض بنده این است که پیام این سوره، توحید و پرستش «الله»، و ترک بت پرستی است. چرا که خداوند، این الفت و علاقه بین قریش و مکه را با برقراری امنیت و محافظت از کعبه و ...، بیشتر نمود.

سیاق سوره نیز موافق این برداشت است، چرا که «فَلْيَعْبُدُواْ رَبَّ هَاذَا الْبَيْتِ» قرینه ای است بر این که این الفت و علاقه، بین قریش و مکه است؛ نه این که فقط همبستگی قریش مطرح باشد.

دیگر قرینه، هم سیاقی این سوره با سوره «فیل» است که قبل از این سوره نازل شده است. این نیز قرینه دیگری بر این است که خداوند در این سوره (قریش) می خواهد از رابطه علاقه و الفت بین قریش و مکه، آن ها را بر پرستش «الله» تشویق و ترغیب نماید.

البته در هر دو صورت (بنابر فرمایش حضرتعالی و عرض بنده) و در سایه ایمان به «الله»، اتحاد و همبستگی حاصل می شود؛ مشروط بر این که از همان آیین الهی که توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آورده و توسط جانشینان ایشان (معصومین) تبلیغ و ترویج شده، پیروی شود. که البته این اختصاص به این سوره ندارد.

سلام برادر
همبستگی قریش در قالب یک دین واحد اسمش می شود توحید و این فقط مختص قریش نیست بلکه قابل تعمیم به کل جوامع بشری است. قریش که یک سوره کوچک از قرآن است، باورکنید بیش از نود درصد آیات قرآن در قالب سرگذشتها و مثالهای مختلف دارد همین مضمون توحید را تبلیغ می کند و تمام انبیاء الهی آمدند تا همین را بگویند:

اعبدوا الله ما لکم من اله غیره
فقط خدا(رب کعبه) را بندگی کنید که جز او شما را الهی نیست



هر کس فکر می کند قریش سنگ و مجسمه می پرستیدند سخت در اشتباه است آنها نیز مانند اکثریت اقوام بشری( چه در گذشته و چه حال) عده ای را واسطه بین خود و الله قرار داد ه بودند و با تعبد احکام همین واسطه ها دین خود را از خلوص در می آوردند و از دایره توحید خارج می شدند چرا که توحید یعنی یکتا پرستی و یکتا پرستی یعنی فقط و فقط از الله فرمان بردن دیگر از این واضح تر؟
حالا هرچه پیامبر فریاد می زد اینهایی را که شما بر خود حرام کرده اید حلال هستند می گفتند والله امرنا بها خدا امر کرده که چنین کنیم. چرا؟
چون به گمان آنها و به طرز مرموزی ملائکه این احکام را از خداوند گرفته و به آنها می رساندند و ملائکه هم که من دون الله نمی شدند. این بود که آنها نیز گمان نمی کردند برای حکم خداوند شریک قائل شده اند.
می گفتند خداوند خودش می خواهد که ما اینها را اطاعت(عبادت) کنیم.
باز هم به تکرار می کنم: توحید یعنی یکتا پرستی و یکتا پرستی یعنی فقط و فقط از الله فرمان بردن.
معا دل پرستش در فارسی می شود عبادت در عربی و در فرهنگ و قاموس قرآن هردو مفهوم فرمانبرداری مطلق می دهند

تعبد و عبادت یعنی فقط الله را فرمانبرداری کردن و فقط به حرف او گوش دادن . در این راه هرکس به هر بهانه ای احکام کسان دیگری را نیز تعبد کند به خیال اینکه حکم از طریق مقربین الهی و از طرف خداوند صادر شده، او از دایره توحید خارج گردیده و دین خالصی ندارد.
آگاه باشید! تنها آن دینی خالص است که تمام احکامش مکتوب از طرف خداوند در اختیار بشر قرار گرفته نه آن دینی که علاوه بر احکام الهی درش احکام من دون الهی نیز داخل شده اند.
علت اصلی تفرق بشر و تکه تکه شدن دین الهی تعبد همین احکام خارج کتابی است که به قول قرآن متعلق به ارباب متفرق است نه الله ولی بشر همواره گمان می کند خداوند چنین احکامی را امر کرده است.
دین خالص فقط در سایه تعبد الله حاصل می شود که از طریق رسولش بصورت مکتوب در اختیار بشر قرار می گیرد و این تنها شرط توحید است .
توجه به هر شرط دیگری انسان را از جرگه توحید و یکتا پرستی خارج می کند چون در اینجا دیگر وحدتی وجود نداشته و هر گروهی شروط خود را دارند.
راه مستقیم فقط یک کتاب است: قرآن
راهای دیگر (کتب دیگر) ما را از راه مستقیم منحرف می سازند ، تفرقه بوجود می آورند و دین خداوند را تکه تکه نموده و از خلوص در می آورند.
دین اسلام یگانه دین خداوند است و تمام پیامبران فرستاده شدند تا فقط این دین را تبلیغ کنند و اسلام یعنی اینکه بدون رعایت هیچ شرطی تنها از الله فرمانبرداری کنی و تسلیم احکام او شوی.
اگرشما به بهانه اطاعت از رسول بحار الانوار را در کنار قرآن قرار دهید آنها نیز درست به همین بهانه صحاح سته را قرار خواهند داد آنگاه وضعیت چنان می شود که امروز شاهد آن هستیم.
پس تنها راه حل فقط حرکت به سمت الله است که میان همگان یکسان می باشد

قُل يا أَهلَ الكِتابِ تَعالَوا إِلىٰ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَينَنا وَبَينَكُم أَلّا نَعبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلا نُشرِكَ بِهِ شَيئًا وَلا يَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضًا أَربابًا مِن دونِ اللَّهِ ۚ فَإِن تَوَلَّوا فَقولُوا اشهَدوا بِأَنّا مُسلِمونَ﴿آل عمران/۶۴﴾

[="Tahoma"]

shahed1;650817 نوشت:
سلام برادر
همبستگی قریش در قالب یک دین واحد اسمش می شود توحید و این فقط مختص قریش نیست بلکه قابل تعمیم به کل جوامع بشری است. قریش که یک سوره کوچک از قرآن است، باورکنید بیش از نود درصد آیات قرآن در قالب سرگذشتها و مثالهای مختلف دارد همین مضمون توحید را تبلیغ می کند و تمام انبیاء الهی آمدند تا همین را بگویند:

اعبدوا الله ما لکم من اله غیره
فقط خدا(رب کعبه) را بندگی کنید که جز او شما را الهی نیست



هر کس فکر می کند قریش سنگ و مجسمه می پرستیدند سخت در اشتباه است آنها نیز مانند اکثریت اقوام بشری( چه در گذشته و چه حال) عده ای را واسطه بین خود و الله قرار داد ه بودند و با تعبد احکام همین واسطه ها دین خود را از خلوص در می آوردند و از دایره توحید خارج می شدند چرا که توحید یعنی یکتا پرستی و یکتا پرستی یعنی فقط و فقط از الله فرمان بردن دیگر از این واضح تر؟
حالا هرچه پیامبر فریاد می زد اینهایی را که شما بر خود حرام کرده اید حلال هستند می گفتند والله امرنا بها خدا امر کرده که چنین کنیم. چرا؟
چون به گمان آنها و به طرز مرموزی ملائکه این احکام را از خداوند گرفته و به آنها می رساندند و ملائکه هم که من دون الله نمی شدند. این بود که آنها نیز گمان نمی کردند برای حکم خداوند شریک قائل شده اند.
می گفتند خداوند خودش می خواهد که ما اینها را اطاعت(عبادت) کنیم.
باز هم به تکرار می کنم: توحید یعنی یکتا پرستی و یکتا پرستی یعنی فقط و فقط از الله فرمان بردن.
معا دل پرستش در فارسی می شود عبادت در عربی و در فرهنگ و قاموس قرآن هردو مفهوم فرمانبرداری مطلق می دهند

تعبد و عبادت یعنی فقط الله را فرمانبرداری کردن و فقط به حرف او گوش دادن . در این راه هرکس به هر بهانه ای احکام کسان دیگری را نیز تعبد کند به خیال اینکه حکم از طریق مقربین الهی و از طرف خداوند صادر شده، او از دایره توحید خارج گردیده و دین خالصی ندارد.
آگاه باشید! تنها آن دینی خالص است که تمام احکامش مکتوب از طرف خداوند در اختیار بشر قرار گرفته نه آن دینی که علاوه بر احکام الهی درش احکام من دون الهی نیز داخل شده اند.
علت اصلی تفرق بشر و تکه تکه شدن دین الهی تعبد همین احکام خارج کتابی است که به قول قرآن متعلق به ارباب متفرق است نه الله ولی بشر همواره گمان می کند خداوند چنین احکامی را امر کرده است.
دین خالص فقط در سایه تعبد الله حاصل می شود که از طریق رسولش بصورت مکتوب در اختیار بشر قرار می گیرد و این تنها شرط توحید است .
توجه به هر شرط دیگری انسان را از جرگه توحید و یکتا پرستی خارج می کند چون در اینجا دیگر وحدتی وجود نداشته و هر گروهی شروط خود را دارند.
راه مستقیم فقط یک کتاب است: قرآن
راهای دیگر (کتب دیگر) ما را از راه مستقیم منحرف می سازند ، تفرقه بوجود می آورند و دین خداوند را تکه تکه نموده و از خلوص در می آورند.
دین اسلام یگانه دین خداوند است و تمام پیامبران فرستاده شدند تا فقط این دین را تبلیغ کنند و اسلام یعنی اینکه بدون رعایت هیچ شرطی تنها از الله فرمانبرداری کنی و تسلیم احکام او شوی.
اگرشما به بهانه اطاعت از رسول بحار الانوار را در کنار قرآن قرار دهید آنها نیز درست به همین بهانه صحاح سته را قرار خواهند داد آنگاه وضعیت چنان می شود که امروز شاهد آن هستیم.
پس تنها راه حل فقط حرکت به سمت الله است که میان همگان یکسان می باشد

قُل يا أَهلَ الكِتابِ تَعالَوا إِلىٰ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَينَنا وَبَينَكُم أَلّا نَعبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلا نُشرِكَ بِهِ شَيئًا وَلا يَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضًا أَربابًا مِن دونِ اللَّهِ ۚ فَإِن تَوَلَّوا فَقولُوا اشهَدوا بِأَنّا مُسلِمونَ﴿آل عمران/۶۴﴾

با سلام و درود

بله، سر تا سر قرآن سخن از توحید و یکتا پرستی است، و اختصاص دادن سوره قریش برای اثبات ابطال پیروی از سنت، ادعایی بدون دلیل و بی اساس است. ادله قرآنی، عقلی، روایی و ... بر خلاف ادعای شما است.

توحید منافاتی با پیروی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ندارد. چرا که این دو در عرض هم نیستند بلکه پیروی از رسول، در طول و در سایه پیروی «الله» است:

«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ»؛ بگو: اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد.(آل عمران، 31)

از طرفی خداوند، اطاعت از پیامبرش را اطاعت از خود دانسته و بطور مطلق پیروی از پیامبرش را دستور داده است:

«ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقاب‏»؛ آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است.(حشر، 7)

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز که هر چه می گوید وحی الهی است (نجم، 3و4)، در حدیث ثقلین که به تواتر نقل شده است، در کنار قرآن، عترت و اهلبیت علیهم السلام را برای حفظ و ترویج دین الهی و راهنمایی انسان ها، لازم شمرده و توصیه فرموده است.

بنابر این:
توحید هیچ منافاتی با پیروی از رسول خدا صلی الله علیه وآله و اوصیای الهی ندارد؛ و در تمام قرآن بطور عام و در سوره قریش بطور خاص، دلیلی بر اثبات ادعای شما وجود ندارد.

نکته:
اعتبار جایگاه سنت در کنار قرآن، در جای خود ثابت شده است و پرداختن بدان در این تاپیک موجب خروج از موضوع تاپیک است. شما در خصوص سوره قریش ـ با توجه به این که ظاهر آیات این سوره، سیاق آیات آن که در ادامه سوره «فیل» است، و دیگر ادله و قرائن، بر خلاف ادعای شما است ـ اگر ادله ای بر اثبات ادعای خود دارید بیان فرمایید.

میقات;651033 نوشت:

با سلام و درود

بله، سر تا سر قرآن سخن از توحید و یکتا پرستی است، و اختصاص دادن سوره قریش برای اثبات ابطال پیروی از سنت، ادعایی بدون دلیل و بی اساس است. ادله قرآنی، عقلی، روایی و ... بر خلاف ادعای شما است.

توحید منافاتی با پیروی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ندارد. چرا که این دو در عرض هم نیستند بلکه پیروی از رسول، در طول و در سایه پیروی «الله» است:

«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ»؛ بگو: اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد.(آل عمران، 31)

از طرفی خداوند، اطاعت از پیامبرش را اطاعت از خود دانسته و بطور مطلق پیروی از پیامبرش را دستور داده است:

«ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقاب‏»؛ آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است.(حشر، 7)

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز که هر چه می گوید وحی الهی است (نجم، 3و4)، در حدیث ثقلین که به تواتر نقل شده است، در کنار قرآن، عترت و اهلبیت علیهم السلام را برای حفظ و ترویج دین الهی و راهنمایی انسان ها، لازم شمرده و توصیه فرموده است.

بنابر این:
توحید هیچ منافاتی با پیروی از رسول خدا صلی الله علیه وآله و اوصیای الهی ندارد؛ و در تمام قرآن بطور عام و در سوره قریش بطور خاص، دلیلی بر اثبات ادعای شما وجود ندارد.

نکته:
اعتبار جایگاه سنت در کنار قرآن، در جای خود ثابت شده است و پرداختن بدان در این تاپیک موجب خروج از موضوع تاپیک است. شما در خصوص سوره قریش ـ با توجه به این که ظاهر آیات این سوره، سیاق آیات آن که در ادامه سوره «فیل» است، و دیگر ادله و قرائن، بر خلاف ادعای شما است ـ اگر ادله ای بر اثبات ادعای خود دارید بیان فرمایید.

سلام برادر
هدف اصلی بنده از گشودن این تاپیک طرح مسئله توحید بود و به همین دلیل موضوع را برای تالار توحید ارسال کردم ولی مدیریت محترم ترجیح دادند آن را به این تالار منتقل کنند. اگرچه به قول جنابعالی سرتا سر قرآن صحبت از توحید است و این بحث محور اصلی تمام موضوعات قرآن بشمار می رود ، دیدم این سوره با چهار آیه کوتاه و با زبانی ساده خطاب به جامعه ای از جوامع انسانی می فرماید اگر می خواهند امتی واحد و یکپارچه شوند باید فقط الله را( که بر خلاف شرکاء آنها را روزی می دهد و ایمن می دارد) تعبد کنند نه اینکه الله را هم تعبد کنند آن هم به این بهانه دیرین که شرکایشان چیزی غیر حرف الله را نمی زنند.
از دیرباز اینگونه بوده که هرگاه مسئله توحید مطرح می شده فوراً سنت پیشینیان ، که به طرز مشکوکی به الله منسوب می گردید، در مقابلش جبهه گرفته و سد راهش می شده است.
آنها احکامی را به اجرا در می آوردند که به خداوند تعلق نداشت و هنگامی که از ایشان برهان خواسته می شد می گفتند خدا امر کرده که چنین کنیم و اگر می خواست هرگز چنین نمی کردیم.
به گمان آنها این سنتی بود که از طریق شرکاء به نسلهای گذشته منتقل شده و حالا نسل اندر نسل و سینه به سینه به آنها می رسید. اما پیامبران چون حرفی دیگر می زدند برایشان غیر قابل قبول بود برای اینکه سنتشان چیز دیگری می گفت.
در قرآن کریم آنچه اصل است توحید است که بیش از نود درصد آیات قرآن درباره آن صحبت می کنند و اساس دین است. احکام چند درصد بیش نیستند و در فرع قرار می گیرند بنابراین نباید اصل را فدای فرع کنیم تا اگر کسی گفت فقط به حرف خداوند گوش دهید بگویند : پس نماز را چگونه بخوانیم یا چند دور کعبه را طواف کنیم و از این قبیل حرفها.
ابتدا باید مسئله یکتاپرستی حل شود و درک گردد در اینصورت همه چیز در جای خودش قرار می گیرد و حقیقت احکام آشکار خواهد شد و درخواهیم یافت که غالب احکام موجود در واقع همان سنت پیشینیان است و اگرچه اصل حکم متعلق به مولایمان الله است ولی در گذر سالیان رنگ باخته و چهره اش دگرگون گردیده است.
قوم پیامبر نیز به خیال خودشان سنت الهی را به اجرا در می آوردند و از این بابت خیالشان راحت بود. آنها نیز حج به جا می آوردند اما نه آنگونه که الله گفته بود بلکه آنگونه که سنتشان دیکته می کرد.
قربانی می کردند اما گاهی فرزندان خود را نیز به قربانگاه می بردند تا به الله پیش کش کنند . آنها به خداوند افتراء می بستند و به حساب دین و سنت الهی می گذاشتند.

بنده قصد دارم در اینجا یا هر جای دیگری که مدیریت مشخص کنند ، بحث توحید و یکتا پرستی را آغاز کنم. با توجه به اینکه توحید یک موضوع عمومی و علت اصلی خلقت بشر بشمار می رود درک آن بسیار مهم وحیاتی بوده و بر همگان لازم و واجب است آن را فراگیرند . من از همه عزیزانی که مطالب این تاپیک را می خوانند تقاضا دارم سئوالات خود را مطرح کنند و اشکالاتی را که در تطابق با قرآن می بینند بیان نمایند تا اگر کژی و اختلافی وجود دارد انشاء الله رفع گردد.
لازمه توحید عبادت است اما هر عبادتی منجر به توحید نمی شود؛ تنها عبادت خالصانه پروردگار است که توحید را با خود می آورد . در فرهنگ قرآن عبادت عبارت است از اطاعت مطلق و توحید یعنی اطاعت بی چون و چرا از احکام و فرامین پروردگار که در قالب یک کتاب و بصورت مکتوب در اختیار بشر قرار گرفته اند.
معادل توحید در فارسی می شود یکتا پرستی و یکتا پرستی یعنی از یکی فرمانبرداری کردن. پس توحید یعنی اطاعت از یک نفر و آن یک نفر کسی نیست جز یگانه مولایمان الله.
تعریف توحید خیلی راحت است و هیچ پیچیدگی در معنای آن وجود ندارد اینطور نیست؟
پس علت چیست که همواره اکثریت بشریت از جاده امن توحید منحرف شده و در پرتگاه مخوف شرک سقوط می کنند؟
معمولاً در هر عصر و روزگاری کمتر کسی این علت را درمی یابد هرچند کتب آسمانی آن را بطور مفصل و کامل توضیح داده اند.
من طاقت ندارم!
بگذارید چیزی را که می خواهم در آخر نتیجه گیری کنم همین ابتدا بطور کاملاً خلاصه و سربسته بگویم: علت خود شرک است.
شرک چیست؟ با یک جمله دو جمله یک صفحه دو صفحه نمی توان آن را توضیح داد باید خیلی قرآن بخوانیم تا این مفهوم منحوس را دریابیم. هرچه هست آنقدر ظریف است که با چشمان غیر مسلح دیده نمی شود تا چه رسد عینک سیاه فرقه گرایی بر چشم داشته باشیم .
آنقدر ظریف که عمری همراهمان بوده ولی آن را در خود ندیده ایم تا جایی که حتی در محضر الهی نیز به پروردگارمان قسم می خوریم مشرک نبوده ایم:

وَٱللَّـهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ
می دانید چرا؟
چون آنهایی را که شریک خدا ساخته بودیم چیزی جدای از او تصور نمی کردیم
به همین خاطر وقتی احکام و اوامر خارج از کتاب را گردن می نهادیم می گفتیم:
قَالُوا۟ وَجَدْنَا عَلَيْهَآ ءَابَآءَنَا وَٱللَّـهُ أَمَرَنَا بِهَا
دیدیم پدرانمان چنین می کنند ، خدا ما را به آن امر کرده
یک سئوال فوق العاده مهم ، کلیدی و رهگشا:
سنت آباء و اجدادی چه ربطی به سنت الهی دارد؟


و اما سنت آبائی چگونه به سنت الهی مرتبط می شود ؟[=Times New Roman]
بسیاری از مردم تصورمی کنند بت پرست کسی است که مجسمه ای را خدای خود قرار داده و به ستایش و راز و نیاز با او مشغول است. فکر می کنند بت پرستان زمان پیامبر مجسمه هایی را از سنگ و چوب و غیره تراشیده بودند و به عنوان معبود می پرستیدند اما این ابداً حقیقت ندارد . واقعیت آن چیزی است که قرآن از احوال بت پرستان دوره پیامبر و قبل آن نقل می کند.[=Times New Roman]
آنها عده ای را که به گمان خود جزء ملائکه بودند بعنوان واسطه هایشان نزد الله می شمردند و چون به چشم نمی آمدند احتمالاً بناها و نمادها یی از جنس سنگ و چوب و غیره برایشان ساخته بودند تا بهتر بتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند و راز و نیاز نمایند. قرآن در سوره نجم سه تن از این ملائکه را که به لات و منات و عزی معروف بودند نام برده است.[=Times New Roman]
اگرچه این ملائکه از دیدگان اکثر قریب به اتفاق انسانها غایب بودند ولی انگار در گذشته های دور یا شاید حتی در زمان پیامبر افراد قلیلی وجود داشتند که می توانستند با آنها ارتباط برقرار کنند و اوامر و نواهیشان را که به باورشان از خداوند صادر شده بود در اختیار بشریت قرار دهند که البته ناقل آنها نیز کسی نبود جز آباء اولینشان. و اینگونه بود که سنت گذشتگان به سنت الهی گره می خورد و به آن جلوه تقدس می بخشید چرا که ظاهراً این کلمات الهی بودند که پدر به پدر و سینه به سینه نقل شده تا به آنها رسیده بود.[=Times New Roman]

حقیقت این است که لات و منات و عزی وجود خارجی نداشتند و صرفاً موجوداتی تخیلی بودند که در اصل شیطان آنها را برای مقاصد شوم خود ساخته و پرداخته بود تا در پس آنها پنهان شود و از زبانشان احکامی را که بعداً قرار است به الله منتسب شوند، نقل نماید و در این راه آباء اولین کمکهای شایانی به او می کردند.
شیطان خوب فهمیده بود که راه مستقیم همین قرآن است. به همین دلیل تمام تلاش خود را بکار می بست تا نگذارد مردمان از این راه حرکت کنند.او به عزت پروردگار سوگند یاد کرده بود که جز مخلصین ، بقیه را از این راه منحرف نماید.
اما مخلصین چه ویژگی داشتند که شیطان قادر به منحرف کردن آنها نبود؟
مخلصین کسانی بودند که به توصیه پروردگار فقط و فقط کتاب او را ملاک دین خود قرار داده بودند از این رو دینشان خالصاً به الله تعلق داشت و عاری از احکام شیطانی بود. از آن طرف و در جبهه شیطان مشرکین بودند که در مقابل مخلصین قرار داشتند و مشرکین همانهایی بودند که علاوه بر پیروی از احکام الهی دین خود را از خلوص در آورده و بجای یکتا پرستی شیطان پرستی می کردند و برای حکم خداوند شریک قائل می شدند.
از یک طرف خداوند احکام و اوامر خود را به رسولانش وحی می کرد تا مردم را به راه راست هدایت کند و از طرف دیگر شیطان نیز احکام و اوامر خود را ظاهراً به رسولان خیالی و واقعاً به آباء اولین وحی می کرد تا نگدارند مردمان بر طریقت مستقیم حرکت کنند.
به عبارت دیگر:
خداوند از طریق ملائکه واقعی احکام را به پیامبرانش ابلاغ می کرد
و
شیطان نیز از طریق ملائکه ساختگی احکام خود را به آباء اولین وحی می نمود
و چون فرایند ابلاغ احکام به ظاهر یکی بود طبیعی می نمود که کسی به قلابی پودن احکام شیطان شک نکند و این احکام را نیز از آن خداوند بداند.
در این میان کسانی که صرفاً فرامین قرآن را گردن می نهادند و به من دون آن توجهی نداشتند همان مخلصین و یکتاپرستان بودند اما آنهایی که علاوه بر فرامین پروردگار احکام شیطان را نیز اجرا می کرند مشرک و شیطان پرست به شمار می رفتند.
چرا که برای احکام الهی شریک قائل شده بودند و حکم غیر خدا را نیز تعبد می کردند.

[="Tahoma"]با سلام و درود

در باره مطالب اخیر شما، نکاتی بیان می شود:

اولا به پیروی از سنت (پیامبر اکرم و اوصیای الهی)، پیروی از آباء و اجداد گفته نمی شود.

ثانیا با توجه به معنای شرک، به پیروی از سنت (پیامبر اکرم و اوصیای الهی)، شرک گفته نمی شود.

ثالثا عبادت و پرستش، به اجازه از طرف صاحب دین نیاز دارد. لذا بت پرستی و ... راه درستی برای عبادت محسوب نمی شود و چون شارع چنین اجازه ای نداده است، باطل و طاغوت است.

رابعا خداوند انسان کامل (معصوم) را مظهر صفات و اسماء الهی است و می تواند به نحو تنزل یافته، معرفی اسماء و صفات الهی باشد، برای انسان ها به عنوان الگو قرار داده است، تا انسان ها از روی آوری به بت و سنگ و چوب و ...، دست بردارند.

خداوند به صراحت در قرآن کریم پیامبرش را به عنوان الگو و اسوه معرفی می فرماید:

«لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثيراً»؛ مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود، براى آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مى ‏كنند.(احزاب، 21)

کما این که ابراهیم علیه السلام و پیروان ایشان نیز قبل از آن به عنوان الگو و اسوه برای مردم بودند:

«قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ»؛ براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهيم و كسانى كه با او بودند وجود داشت، در آن هنگامى كه به قوم (مشرك) خود گفتند: ما از شما و آنچه غير از خدا مى ‏پرستيد بيزاريم.‏(ممتحنه، 4)

خامسا خداوند پیروی از پیامبر را پیروی از خود دانسته: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ»؛ بگو: اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد.(آل عمران، 31)

بنابر این:

ادعای اکتفا به قرآن
پیروی از سنت (پیامبر و اوصیای الهی) را پیروی از آباء و اجداد دانستن
ادعای شرک دانستن پیروی از انسان کامل (پیامبر و اوصیای الهی)
و ...

ادعایی مخالف قرآن و باطل و بی اساس است.

توجه!

تا این جا پاسخ به نظرات حضرتعالی بود ولی پرداختن بیش از آن به این موضوع، موجب خروج از موضوع تاپیک است. لذا اگر می خواهید این موضوع را ادامه دهید، بهتر است از مدیران انجمن بخواهید تا مطالب شما را به تاپیک مستقل و جداگانه ای انتقال داده و در آن جا، موضوع را پیگیری فرمایید.

[="Tahoma"]اما آن چه مربووط به موضوع تاپیک است:

این مطالب و ادعاهای شما از آیات سوره قریش فهمیده نمی شود و همه تحمیل بر قرآن است.

توجه داشته باشید کسی که مدعی است قرآن او را کفایت می کند، باید بتواند بطور خاص از آیات سوره قریش (که مد نظر شما است)، ادعای خود مبنی بر مساوی دانستن پیروی از پیامبر و اوصیای الهی با پیروی از آباء و اجداد، و نیز ادعای شرک دانستن پیروی از پیامبر صلی الله علیه وآله را از این سوره، اثبات کند.

منتظر استناد و اثبات ادعای حضرتعالی توسط این سوره مبارکه، هستیم.

میقات;651430 نوشت:
اما آن چه مربووط به موضوع تاپیک است:

این مطالب و ادعاهای شما از آیات سوره قریش فهمیده نمی شود و همه تحمیل بر قرآن است.

توجه داشته باشید کسی که مدعی است قرآن او را کفایت می کند، باید بتواند بطور خاص از آیات سوره قریش (که مد نظر شما است)، ادعای خود مبنی بر مساوی دانستن پیروی از پیامبر و اوصیای الهی با پیروی از آباء و اجداد، و نیز ادعای شرک دانستن پیروی از پیامبر صلی الله علیه وآله را از این سوره، اثبات کند.

منتظر استناد و اثبات ادعای حضرتعالی توسط این سوره مبارکه، هستیم.

سلام برادر

بطوری که قبلاً گفتم من قصد داشتم بحث را در تالار توحید شروع کنم ولی مدیریت محترم آن را به اینجا منتقل کردند بنابراین اگر شما مناسب نمی بینید بحث در اینجا پیگیری شود بفرمایید به جای اولش یا هر جایی که صلاح می بینید منتقل گردد.

سوره قریش تنها مقدمه ای برای ورود به بحث توحید بود و مسلماً از طریق مقدمه نمی توان تمام آموزه های یک نوشته را بیان نمود.[=Times New Roman]
سوره قریش دارد خطاب به قریشیان می گوید رب کعبه را تعبد کنند می گوید یا نمی گوید؟[=Times New Roman]
می گوید اوست که طعامتان می دهد و ایمنتان می دارد (یعنی ربی دیگر نیست که چنین کند) می گوید یا نمی گوید؟[=Times New Roman]
اگر می گوید بفرمایید فرق این حرف با چیزی که تمام پیامبران الهی فرستاده شدند تا بگویند چیست؟[=Times New Roman]
یک نگاه به سوره اعراف بندازید ببینید چه می گوید: [=Times New Roman]
ما نوح را به سوی قومش فرستادیم پس گفت: اعبدوا الله ما لکم من اله غیره الله یعنی الله ( رب کعبه) را تعبد کنید که ربی جز او ندارید.[=Times New Roman]
می فرماید:هود را به سوی قومش فرستادیم او نیز گفت: اعبدوا الله ما لکم من اله غیره[=Times New Roman]
ثمود را بسوی قومش فرستادیم او نیز گفت: اعبدوا الله ما لکم من اله غیره[=Times New Roman]
شعیب را فرستادیم او نیز گفت: اعبدوا الله ما لکم من اله غیره[=Times New Roman]
خلاصه این چیزی است که تمام پیامبران الهی در بدو ورودشان گفتند اما پاسخ ملتهایشان چه بود؟[=Times New Roman]
اجئتنا لنعبد الله وحده و نذر ما کان یعبد اباونا[=Times New Roman]
آیا به سوی ما آمده ای تا فقط خدا را اطاعت کنیم (= یکتاپرستی)و آنچه را پدرانمان اطاعت می کردند(= شرک) راها نماییم؟[=Times New Roman]
و پیامبران می گفتند: خداوند چیزی را که شما دارید اطاعت می کنید تایید نگرده بلکه ساخته خود و پدرانتان است. [=Times New Roman]
مگر ممکن بود چیزی را که این همه آدم در این همه زمان نسل به نسل و سینه به سینه منتقل کرده اند درست نباشد؟[=Times New Roman]
و چون از نظر ایشان ممکن نبود می گفتند: حرفهای جدیدی می زنی تو دیوانه ای بش نیستی.[=Times New Roman]
آیا قوم نوح مجسمه پرست بودند و به خداوند اعتقاد نداشتند که دنبال حرف و حدیث پدرانشان را گرفته بودند؟[=Times New Roman]
آیا قوم هود مجسمه پرست بودند و به خداوند اعتقاد نداشتند که دنبال حرف و حدیث پدرانشان را گرفته بودند؟[=Times New Roman]
آیا قوم صالح مجسمه پرست بودند و به خداوند اعتقاد نداشتند که دنبال حرف و حدیث پدرانشان را گرفته بودند [=Times New Roman]
آیا قوم شعیب مجسمه پرست بود و به خداوند اعتقاد نداشت که دنبال حرف و حدیث پدرانش را گرفته بود؟[=Times New Roman]
قوم پیامبرچی؟ آنها نیز خدا را قبول نداشتند که به اولیاء من دون او متوسل می شدند؟ آیا آنها این اولیاء را واسطه بین خود و خداوند قرار نداده بودند؟[=Times New Roman]
آیا این واسطه ها از منظر آنها مقربترین نزد پروردگار نبودند؟[=Times New Roman]
پس چرا فکر می کنیم گذشتگان و همه اقوام پیامبران اشتباه کردند و گمراه بودند و لی ما اشتباه نمی کنیم؟[=Times New Roman]
این فکر ناپسند و خدعه پلید را چه کسی در ذهن ما انداخته و تزئینش کرده است؟[=Times New Roman]
هیچ می دانید اطیعوا الرسول آنگونه که اهل فرقه و تفرق معنایش می کنند با تمامیت کتاب در تضاد است و قواعدش را از بن بر می کند و طومارش را در هم می پیچد؟![=Times New Roman]
خداوند می فرماید راه مستقیم همین قرآن است از آن تبعیت کنید و از راهها(کتابهایی) که شما را متفرق می سازند تبعیت نکنید و فریقین به بهانه اطاعت از رسول همچون سایر اقوام پیامبران ، راست رفته اند سراغ همین راهها و این با تمام تعالیم و آموزه های قرآن در تضاد است و بنده در اینجا قصد دارم این تضاد را نشان دهم. البته نه صرفاً با چهار آیه سوره قریش بلکه با تمام آیات نورانی قرآن.

[="Tahoma"]

shahed1;651602 نوشت:

سلام برادر


بطوری که قبلاً گفتم من قصد داشتم بحث را در تالار توحید شروع کنم ولی مدیریت محترم آن را به اینجا منتقل کردند بنابراین اگر شما مناسب نمی بینید بحث در اینجا پیگیری شود بفرمایید به جای اولش یا هر جایی که صلاح می بینید منتقل گردد.

سوره قریش تنها مقدمه ای برای ورود به بحث توحید بود و مسلماً از طریق مقدمه نمی توان تمام آموزه های یک نوشته را بیان نمود.
سوره قریش دارد خطاب به قریشیان می گوید رب کعبه را تعبد کنند می گوید یا نمی گوید؟
می گوید اوست که طعامتان می دهد و ایمنتان می دارد (یعنی ربی دیگر نیست که چنین کند) می گوید یا نمی گوید؟
اگر می گوید بفرمایید فرق این حرف با چیزی که تمام پیامبران الهی فرستاده شدند تا بگویند چیست؟
یک نگاه به سوره اعراف بندازید ببینید چه می گوید:
ما نوح را به سوی قومش فرستادیم پس گفت: اعبدوا الله ما لکم من اله غیره الله یعنی الله ( رب کعبه) را تعبد کنید که ربی جز او ندارید.
می فرماید:هود را به سوی قومش فرستادیم او نیز گفت: اعبدوا الله ما لکم من اله غیره
ثمود را بسوی قومش فرستادیم او نیز گفت: اعبدوا الله ما لکم من اله غیره
شعیب را فرستادیم او نیز گفت: اعبدوا الله ما لکم من اله غیره
خلاصه این چیزی است که تمام پیامبران الهی در بدو ورودشان گفتند اما پاسخ ملتهایشان چه بود؟
اجئتنا لنعبد الله وحده و نذر ما کان یعبد اباونا
آیا به سوی ما آمده ای تا فقط خدا را اطاعت کنیم (= یکتاپرستی)و آنچه را پدرانمان اطاعت می کردند(= شرک) راها نماییم؟
و پیامبران می گفتند: خداوند چیزی را که شما دارید اطاعت می کنید تایید نگرده بلکه ساخته خود و پدرانتان است.
مگر ممکن بود چیزی را که این همه آدم در این همه زمان نسل به نسل و سینه به سینه منتقل کرده اند درست نباشد؟
و چون از نظر ایشان ممکن نبود می گفتند: حرفهای جدیدی می زنی تو دیوانه ای بش نیستی.
آیا قوم نوح مجسمه پرست بودند و به خداوند اعتقاد نداشتند که دنبال حرف و حدیث پدرانشان را گرفته بودند؟
آیا قوم هود مجسمه پرست بودند و به خداوند اعتقاد نداشتند که دنبال حرف و حدیث پدرانشان را گرفته بودند؟
آیا قوم صالح مجسمه پرست بودند و به خداوند اعتقاد نداشتند که دنبال حرف و حدیث پدرانشان را گرفته بودند
آیا قوم شعیب مجسمه پرست بود و به خداوند اعتقاد نداشت که دنبال حرف و حدیث پدرانش را گرفته بود؟
قوم پیامبرچی؟ آنها نیز خدا را قبول نداشتند که به اولیاء من دون او متوسل می شدند؟ آیا آنها این اولیاء را واسطه بین خود و خداوند قرار نداده بودند؟
آیا این واسطه ها از منظر آنها مقربترین نزد پروردگار نبودند؟
پس چرا فکر می کنیم گذشتگان و همه اقوام پیامبران اشتباه کردند و گمراه بودند و لی ما اشتباه نمی کنیم؟
این فکر ناپسند و خدعه پلید را چه کسی در ذهن ما انداخته و تزئینش کرده است؟
هیچ می دانید اطیعوا الرسول آنگونه که اهل فرقه و تفرق معنایش می کنند با تمامیت کتاب در تضاد است و قواعدش را از بن بر می کند و طومارش را در هم می پیچد؟!
خداوند می فرماید راه مستقیم همین قرآن است از آن تبعیت کنید و از راهها(کتابهایی) که شما را متفرق می سازند تبعیت نکنید و فریقین به بهانه اطاعت از رسول همچون سایر اقوام پیامبران ، راست رفته اند سراغ همین راهها و این با تمام تعالیم و آموزه های قرآن در تضاد است و بنده در اینجا قصد دارم این تضاد را نشان دهم. البته نه صرفاً با چهار آیه سوره قریش بلکه با تمام آیات نورانی قرآن.

با سلام و درود

در بسیاری از آیات قرآن کریم، اطاعت از رسول، در راستای اطاعت خداوند شمرده شده است. این آیات بسیار زیادند و ذکر همه در این جا نمی کند، لذا به مواردی اشاره می شود:

ـ اطاعت از رسول در کنار اطاعت از خدا شمرده شده، و رویگرداندن از آن کفر است: «قُلْ أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرين‏»(آل عمران، 32)

ـ اطاعت از رسول، زمینه ساز رحمت الهی: «وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون‏»(آل عمران، 132)

ـ دستور صریح به پیروی از رسول: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(نساء، 59)

ـ اطاعت از رسول، جدای از اطاعت خدا نیست؛ و به عبارتی اطاعت از خدا، بدون اطاعت از رسول محقق نمی شود: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ»(نسا، 80)

ـ پیروی از رسول نشانه قبولی و صحت اعمال است: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ»(محمد، 33)

و ........

این آیات در همین قرآن است. لذا ادعای تضاد داشتن پیروی از رسول، با پیروی از قرآن، ادعایی بی اساس است.

بله، ممکن است کسی بگوید اطاعت از رسولی که منافات با اطاعت از خدا داشته باشد، صحیح نیست. که در جواب می گوییم این کدام رسولی است که از طرف خدا آمده و چیزی غیر از فرمان الهی را تبلیغ می کند؟! اصلا چنین رسولی وجود ندارد. پس چنین فرضی هم باطل و بی اساس است.

ممکن است گفته شود مردم رسول را گرفته اند و خدا را فراموش کرده اند. در جواب می گوییم اولا این ایراد مردم است و الا اصل پیروی از رسول، دستور صریح قرآن است. در ثانی اطاعت از رسول که جدای از اطاعت از خدا نیست. اعتبار رسول به اعتبار فرستاده خدا بودن است و کسی هم که از رسول پیروی می کند، به دلیل این است که خداوند آن را معتبر دانسته و دستور به پیروی از او داده است.

ممکن است کسی بگوید پس این انحراف و تفرقه برای چیست؟ در جواب باید گفت این انحراف که به خاطر پیروی از رسول نیست؛ بلکه برعکس، به خاطر پیروی نکردن از رسول است.
اطاعت از خدا و رسول در یک راستا است. منتهی برخی از انسان ها از روی جهل و نادانی و یا از روی شهوات نفسانی و دنیا طلبی، خواسته اند جایگاه رسول را بگیرند. این ها گمان کرده اند می توانند بدون رسول، از قرآن فهم درستی داشته باشند. غافل از این که انسان ها به این واسطه (رسول و معصوم) برای فهم کامل مراد الهی، نیازمند هستند.

چنین افرادی با انحراف دین از مسیر اصلیش باعث تفرقه و اختلاف در امت واحده اسلامی شدند.

بنابر این:

ایراد و اشکال در پیروی از رسول و اولیای الهی نیست، بلکه در پیروی نکردن از آنان است. همین کاری که پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله در جامعه اسلامی اتفاق افتاد و انحراف و اختلاف و تفرقه، پایه گذاری شد.

نکته:

توصیه قرآن در سوره قریش به عبادت و پرستش «الله» و صاحب این خانه (کعبه)، هیچ تضاد و تعارضی با سایر آیات قرآن ندارد. کما این که صریح آیات قرآن بر پیروی از خدا و رسول و اولیای الهی است. لذا نمی توان گفت سوره قریش، اطاعت از رسول را نفی می کند. چنین ادعایی خلاف صریح آیات قرآن است.

میقات;651622 نوشت:

با سلام و درود

در بسیاری از آیات قرآن کریم، اطاعت از رسول، در راستای اطاعت خداوند شمرده شده است. این آیات بسیار زیادند و ذکر همه در این جا نمی کند، لذا به مواردی اشاره می شود:

ـ اطاعت از رسول در کنار اطاعت از خدا شمرده شده، و رویگرداندن از آن کفر است: «قُلْ أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرين‏»(آل عمران، 32)

ـ اطاعت از رسول، زمینه ساز رحمت الهی: «وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون‏»(آل عمران، 132)

ـ دستور صریح به پیروی از رسول: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(نساء، 59)

ـ اطاعت از رسول، جدای از اطاعت خدا نیست؛ و به عبارتی اطاعت از خدا، بدون اطاعت از رسول محقق نمی شود: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ»(نسا، 80)

ـ پیروی از رسول نشانه قبولی و صحت اعمال است: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ»(محمد، 33)

و ........

این آیات در همین قرآن است. لذا ادعای تضاد داشتن پیروی از رسول، با پیروی از قرآن، ادعایی بی اساس است.

سلام برادر
اما عرض کامل بنده درباره تضاد اطاعت از رسول با قرآن این بود:

نقل قول:
هیچ می دانید اطیعوا الرسول آنگونه که اهل فرقه و تفرق معنایش می کنند با تمامیت کتاب در تضاد است و قواعدش را از بن بر می کند و طومارش را در هم می پیچد؟!

نقل قول:
بله، ممکن است کسی بگوید اطاعت از رسولی که منافات با اطاعت از خدا داشته باشد، صحیح نیست. که در جواب می گوییم این کدام رسولی است که از طرف خدا آمده و چیزی غیر از فرمان الهی را تبلیغ می کند؟! اصلا چنین رسولی وجود ندارد. پس چنین فرضی هم باطل و بی اساس است.

ممکن است گفته شود مردم رسول را گرفته اند و خدا را فراموش کرده اند. در جواب می گوییم اولا این ایراد مردم است و الا اصل پیروی از رسول، دستور صریح قرآن است. در ثانی اطاعت از رسول که جدای از اطاعت از خدا نیست. اعتبار رسول به اعتبار فرستاده خدا بودن است و کسی هم که از رسول پیروی می کند، به دلیل این است که خداوند آن را معتبر دانسته و دستور به پیروی از او داده است.

ممکن است کسی بگوید پس این انحراف و تفرقه برای چیست؟ در جواب باید گفت این انحراف که به خاطر پیروی از رسول نیست؛ بلکه برعکس، به خاطر پیروی نکردن از رسول است.
اطاعت از خدا و رسول در یک راستا است. منتهی برخی از انسان ها از روی جهل و نادانی و یا از روی شهوات نفسانی و دنیا طلبی، خواسته اند جایگاه رسول را بگیرند. این ها گمان کرده اند می توانند بدون رسول، از قرآن فهم درستی داشته باشند. غافل از این که انسان ها به این واسطه (رسول و معصوم) برای فهم کامل مراد الهی، نیازمند هستند.

چنین افرادی با انحراف دین از مسیر اصلیش باعث تفرقه و اختلاف در امت واحده اسلامی شدند.

بنابر این:

ایراد و اشکال در پیروی از رسول و اولیای الهی نیست، بلکه در پیروی نکردن از آنان است. همین کاری که پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله در جامعه اسلامی اتفاق افتاد و انحراف و اختلاف و تفرقه، پایه گذاری شد.

نکته:

توصیه قرآن در سوره قریش به عبادت و پرستش «الله» و صاحب این خانه (کعبه)، هیچ تضاد و تعارضی با سایر آیات قرآن ندارد. کما این که صریح آیات قرآن بر پیروی از خدا و رسول و اولیای الهی است. لذا نمی توان گفت سوره قریش، اطاعت از رسول را نفی می کند. چنین ادعایی خلاف صریح آیات قرآن است.

در انتهای سوره مائده محاوره ای بین عیسی رسول الله و خداوند نقل می شود که پروردگار خطاب به وی می فرمایند:
آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را دو اله بجز الله بگیرید؟

عیسی ضمن تقدیس مولایش و انکار چیزی که مردم پس از مرگش به او نسبت داده اند می گوید:
من به مردم نگفتم جز آنچه را تو امر کردی بگویم: اینکه خدا را که رب من و شماست تعبد کنید( یعنی چیزی که تمام پیامبران فرستاده شدند تا بگویند). تا زمانی در میان آنها بودم شاهد بودم که چه می کنند اما جانم را که ستاندی تو همراه و شاهدشان بودی ( و من بی اطلاع هستم که چه کرده اند)
همانگونه که عیسی می گوید ؛ پروردگار حتی از خود او نیز بهتر می داند که چه کرده پس این محاوره رستاخیزی آنهم قرنها بعد از مرگ عیسی و در کتابی چون قرآن چه می کند؟
خداوند می خواهد به اهل قرآن بگوید این کارهایی که اهل انجیل انجام می دهند و به حساب عیسی و کتابش می گذارند ربطی به او ندارد. مبادا شما نیز همچون ملتهای گذشته آن را تکرار کنید !
اما مگر مسیحیان زیر بار این حرف می روند و قدمت آئینشان و کثرت مردمانی که آن را در طول تاریخ پیروی کرده اند به آنها فرصت می دهد تا درباره درست یا نا درست بودن آئینشان بیندیشند؟

حالا تو بگو عیسی پسر خدا نیست یا اینگونه نیست که فقط مسیحیان و یهودیان به بهشت بروند. این را که حلال می شمارید حرام است و آن را که حرام می شمارید حلال است کو گوش شنوا؟! وقتی ملاک صرفاً کتاب آسمانی نباشد آنگاه هر چیزی می شود دین الهی و کسی نمی تواند راست و دروغ آن را به اثبات برساند.
شما می گوئید اطاعت از رسول یعنی اطاعت از هر آنچه رسول در زمان حیاتش انجام داده و من می گویم این اشکال ندارد اما کدام رسول؟ رسول شیعیان یا رسول سنی ها

اگر اطاعت از رسولی که چهارده قرن از مرگش می گذرد یعنی اطاعت از صدها هزار حدیث و روایتی که به او منسوب شده پس چرا شیعیان بسیاری از چیزهایی را که رسول به سنی ها گفته گردن نمی نهند و اهل تسننی که این همه دم از پیروی از سنت رسول الله می زنند چرا خیلی از فرامینی را که رسول به شیعیان گفته اجرا نمی کنند؟!
چرا هر کسی فکر می کند که فقط آئین خودش درست است و دیگری بر خطاست؟ چرا فرقه ها تصور می کنند اخبار رسیده به فرقه مقابل نادرست است و فقط مال خودش درست است؟
آیا این رفتار مصداق آن آیه نورانی نیست که می فرماید دین و امت واحد را تکه تکه و فرقه فرقه کردند و هر کس به فرقه خود دلخوش گردید؟ براستی دلخوشی کدامیک از این فرقه ها الکی است و آن یکی که فکر می کند درست است چه دلیلی برای آن دارد؟


برادران و خواهران عزیز[=Times New Roman]
که قدم بر چشم من می گذارید و در اینجا مباحث را مطالعه می فرمایید. شما را به خدا مرا دوست و برادر خود بدانید و بجای اینکه حرفهایم را ضد عقاید خود تصور کنید و در مقابلشان جبهه بگیرید خودتان فارغ از هر فرقه و مذهبی گشتی در قرآن بزنید تا ببینید آیا آنچه می نویسم کلام قرآن هست یا نه. [=Times New Roman]
توحید به مثابه پیکره واحدی در کل قرآن گسترده است و چیزی نیست که کسی (فارغ از فرقه گرایی ) قرآن را مطالعه کند و آن را نبیند. [=Times New Roman]
توحید یگانه اصل اساسی قرآن و علت خلقت جنیان و انسیان است و تمام موضوعات این کتاب شگرف حول همین اصل و محور می گردند نکند این اصل را فدای فروعات نمایید و دین خود را از خلوص در آورید که اگر به درکی نسبی از توحید برسید مسئله فروعات به کمک قرآن حل خواهد شد.[=Times New Roman]
مطمئن باشید قرآن ، همانگونه که خود می گوید ، حرفی برای گفتن باقی نگذاشته و همه گفتنی ها را گفته است. کتابی است مفصل و مبین بنابراین اگر چیزی از فروعات را در خارج می بینید که در قرآن نیست از دو حال خارج نیست:[=Times New Roman]
یا به چشمتان نخورده یا اصلاً متعلق به سنت الهی نیست و سنتی است آبائی[=Times New Roman]
توحید ما را از لبه پرتگاه مخوف آتش به کنار خواهد زد و چیزهای ارزشمندی برایمان به ارمغان خواهد آورد. مولایمان الله وعده داده که اگر به سمت توحید حرکت کنیم و فقط حرکت کنیم درهای رحمتش را از زمین و آسمان برایمان خواهد گشود و رستگارمان خواهد کرد. توحید از منظر پروردگار آنقدر مهم است که حاضر است بخاطرش از تمامی گناهان درگذرد بنابراین باز هم می گویم : این اصل و موهبت بزرگ را فدای فروعاتی که غالباً متعلق به مولایمان نیستند نکنید. بیایید تا در لوای نور رخشنده قرآن لایه به لایه از ظلمات و تاریکیها عبور کنیم و رسوبات و خار و خاشاکی را که قرنها بلکه هزاره هاست روی آینه و رود زلال حقیقت را پوشانده اند کنار زنیم تا بدانجا رسیم که دریابیم و شهوداً ( نه لساناً) درک کنیم که هیچ خدایی جز الله وجود ندارد و در طول زمان و تاریخ تدین و تمدن بشر ، اسلام یگانه دین پروردگار رحمان و رحیم در همه آسمانها و زمین بوده و تمام مذاهب و فرقه های موجود متعلق به سنتهای آبائی هستند نه الهی.[=Times New Roman]

[=Times New Roman]

پس ای همه برادران و خواهرانم؛ تعالوا- بیایید

[=Times New Roman]

تَعَالَوْا۟ إِلَى كَلِمَةٍ سَوَآءٍۭ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا ٱللَّـهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِۦ شَيْـًٔا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ ٱللَّـهِ [=Times New Roman]
بیایید تا چیزهایی را که باعث انشعاب و تفرقه می شوند رها کنیم و با یکتا پرستی و اعراض از شرک و دوگانه پرستی به ریسمان الهی که قرآن است چنگ زنیم تا متفرق نشویم و ره گم نکنیم و بعضی ، بعضی را به خدایی نگیریم و به یقین بدانیم که این بعضیها آن بعضیهایی که ما تصور می کنیم نیستند و ای بسا در پس آنها شیطان به رصد نشسته باشد. هرچند ما آنها را اولیاء الله و مقربین درگاه الهی بر می شماریم اما به قطع خداوند در همه آسمانها و زمینش ایشان را نمی شناسد و با آن اوصافی که ما برایشان تصور می کنیم هرگز حقیقت خارجی نداشته اند . [=Times New Roman]

shahed1;651721 نوشت:
سلام برادر
اما عرض کامل بنده درباره تضاد اطاعت از رسول با قرآن این بود:

در انتهای سوره مائده محاوره ای بین عیسی رسول الله و خداوند نقل می شود که پروردگار خطاب به وی می فرمایند:
آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را دو اله بجز الله بگیرید؟

عیسی ضمن تقدیس مولایش و انکار چیزی که مردم پس از مرگش به او نسبت داده اند می گوید:
من به مردم نگفتم جز آنچه را تو امر کردی بگویم: اینکه خدا را که رب من و شماست تعبد کنید( یعنی چیزی که تمام پیامبران فرستاده شدند تا بگویند). تا زمانی در میان آنها بودم شاهد بودم که چه می کنند اما جانم را که ستاندی تو همراه و شاهدشان بودی ( و من بی اطلاع هستم که چه کرده اند)
همانگونه که عیسی می گوید ؛ پروردگار حتی از خود او نیز بهتر می داند که چه کرده پس این محاوره رستاخیزی آنهم قرنها بعد از مرگ عیسی و در کتابی چون قرآن چه می کند؟
خداوند می خواهد به اهل قرآن بگوید این کارهایی که اهل انجیل انجام می دهند و به حساب عیسی و کتابش می گذارند ربطی به او ندارد. مبادا شما نیز همچون ملتهای گذشته آن را تکرار کنید !
اما مگر مسیحیان زیر بار این حرف می روند و قدمت آئینشان و کثرت مردمانی که آن را در طول تاریخ پیروی کرده اند به آنها فرصت می دهد تا درباره درست یا نا درست بودن آئینشان بیندیشند؟

حالا تو بگو عیسی پسر خدا نیست یا اینگونه نیست که فقط مسیحیان و یهودیان به بهشت بروند. این را که حلال می شمارید حرام است و آن را که حرام می شمارید حلال است کو گوش شنوا؟! وقتی ملاک صرفاً کتاب آسمانی نباشد آنگاه هر چیزی می شود دین الهی و کسی نمی تواند راست و دروغ آن را به اثبات برساند.
شما می گوئید اطاعت از رسول یعنی اطاعت از هر آنچه رسول در زمان حیاتش انجام داده و من می گویم این اشکال ندارد اما کدام رسول؟ رسول شیعیان یا رسول سنی ها

اگر اطاعت از رسولی که چهارده قرن از مرگش می گذرد یعنی اطاعت از صدها هزار حدیث و روایتی که به او منسوب شده پس چرا شیعیان بسیاری از چیزهایی را که رسول به سنی ها گفته گردن نمی نهند و اهل تسننی که این همه دم از پیروی از سنت رسول الله می زنند چرا خیلی از فرامینی را که رسول به شیعیان گفته اجرا نمی کنند؟!
چرا هر کسی فکر می کند که فقط آئین خودش درست است و دیگری بر خطاست؟ چرا فرقه ها تصور می کنند اخبار رسیده به فرقه مقابل نادرست است و فقط مال خودش درست است؟
آیا این رفتار مصداق آن آیه نورانی نیست که می فرماید دین و امت واحد را تکه تکه و فرقه فرقه کردند و هر کس به فرقه خود دلخوش گردید؟ براستی دلخوشی کدامیک از این فرقه ها الکی است و آن یکی که فکر می کند درست است چه دلیلی برای آن دارد؟


با سلام و درود

لطفا دو مطلب را از هم تفکیک کرده و خلط نکنید. یکی اصل پیروی از رسول، و دیگری چگونگی پیروی از رسول.

مطلب اول:

اصل پیروی از رسول که در آیات بسیاری از قرآن تصریح شده؛ لذا ادعای اکتفا بر قرآن و بی نیازی از رسول، ادعای خلاف قرآن و نافرمانی از دستور صریح خداوند است.

پس به تصریح قرآن، از رسول نیز باید پیروی نمود تا اطاعت از خداوند محقق شده باشد؛ و الا ادعای دینداری ادعایی دروغ است.

شما ابتدا باید تکلیفتان را با خودتان مشخص کنید که آیا صریح قرآن در پیروی از رسول را قبول دارید یا نه؟ اگر قبول ندارید که بحثی نمی ماند. زیرا وقتی قرآن معیار است و قرآن را هم قبول نداشته باشید، دیگر جایی برای گفتگو نمی ماند.

مطلب دوم:

اما اگر اصل پیروی از قرآن و رسول را قبول داریم؛ نوبت می رسد به چگونگی پیروی صحیح و منحرف نشدن از مسیر هدایتی قرآن و رسول صلی الله علیه وآله.

در ابتدا لازم به ذکر که علت انحراف سایر ادیان، به خاطر پیروی از رسولشان نیست، بلکه به خاطر پیروی نکردن از آن است. مهم این است که پس از اتمام رسالت، کسانی به عنوان مبلّغ و مروّج آن آیین باشند، کسانی که از ظرفیت بالایی وجودی برخوردار بوده و بتوانند با احاطه علمی و وجودی خویش، دین را از انحراف و کج روی حفظ نمایند.

دین اسلام آخرین و کاملترین ادیان الهی است و باید تا قیامت باقی باشد، لذا نمی توان پس از اتمام رسالت، دین و آیین الهی را رها شده دانست؛ اگر چنین بود، همانی بر سر اسلام و کتاب الهی می آمد که بر سر ادیان گذشته و کتاب آن ها آمد. در حالی که دین اسلام هنوز پویا و پابرجا و کتاب آسمانی قرآن، مصون از تحریف و باقی است.

اصلا معقول و منطقی نیست که خداوندی حکیم، دین اسلام را به عنوان آیین کامل و مرضیّ خود (مائده، 3)، و پیامبرش را آخرین پیامبران (احزاب، 40) بداند، و برای آینده این دین فکری نکرده و پس از رحلت پیامبرش، این دین را به حال خود رها کرده باشد.

قرآن کتاب آسمانی و کلام الهی است. سنخ کلام الهی با کلام انسانی بسیار تفاوت دارد؛ چرا که افق علمی خالق و مخلوق با هم تفاوت دارد. لذا فهم از کلام الهی بایستی توسط کسی که آشنا با آن است انجام شود.

چه کسی بیش از سایرین همراه پیامبر صلی الله علیه وآله بوده و تربیت شده دامان پیامبر است؟ پیامبری که غیر از وحی چیزی نمی گوید، چه کسی را برای جانشینی پس از خود برای هدایت و راهنمایی مسلمانان انتخاب کرد؟ و ... این ها حقایقی است که نمی توان بر آن ها چشم بست و به دنبال حقیقت بود.

اهلبیت علیهم السلام کسانی هستند که تربیت شده دامان پیامبر بوده و بیش از هر کس از قرآن و پیامبر، شناخت داشته و می توانند راهنمای امت اسلامی باشند. به حدیث تقلین مراجعه فرمایید. حداقل برداشتی که می توان از آن داشت ـ که مورد اتفاق نظر شیعه و سنی است ـ این است که اهلبیت علیهم السلام مفسران قرآن کریم بوده و بیش از هر کسی از قرآن و کلام الهی آگاهی و شناخت دارند.

لذا جایگاه مفسر قرآن بودن، برای اهلبیت علیهم السلام، از موضوعات مورد اتفاق شیعه و سنی است. نگویید قرآن نیاز به تفسیر ندارد که این هم صحیح نیز نیست، زیرا خود قرآن یکی از شئون پیامبر الهی را تبیین کلام خدا می داند: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»؛ و ما اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى‏.(نحل، 44)

لذا تنها از طریق اهلبیت علیهم السلام است که می توان ادعا نمود از پیامبر و از قرآن پیروی می کنیم و مسیر ما همان صراط مستقیمی است که خداوند فرموده است.

نکته:

درست است که روایات بسیارند و برخی با هم تعارض داشته و برخی جعلی و ... هستند؛ ولی باید توجه داشت بسیار بودن روایات با توجه به این که فروعات احکام و معارف دینی را بیان می کنند، طبیعی است و این عیب محسوب نمی شود. از طرفی قانون تحدیث که نظام مند و قوی است، کارش این است که احادیث جعلی و ضعیف و ... را شناسایی نموده و احادیث و روایاتی که قابل اطمینان هستند را معرفی کند.
لذا اگر سخن از عمل به روایات می شود، مراد هر روایتی نیست بلکه روایاتی است که به صدور آن از معصومین اطمینان داریم.

بنابر این:

این اختلاف ها از ناحیه دین و رسول و قرآن و ... نیست؛ زیرا آنان یک حقیقت را دنبال می کند و حقیق واحدی هستند. اختلاف از ناحیه امت و مسلمانان است. وقتی بر خلاف دستور الهی و قرآن، سفارش ها و توصیه های رسول خدا صلی الله علیه وآله را رها کنند و خود بخواهند مراد الهی را از کتاب آسمانی در بیاورند، چنین می شود.

جناب میقات
اگر حضرت الله می فرمودند که از الله اطاعت کنید و نام رسول را ذکر نمی فرمودند مشرکان پاسخ می دادند که جانا سخن از جانب ما می گویی ما که از الله اطاعت می کنیم ولی این رسول رسول الله نیست و ما او را نمی پذیریم.

میقات;651755 نوشت:

با سلام و درود

لطفا دو مطلب را از هم تفکیک کرده و خلط نکنید. یکی اصل پیروی از رسول، و دیگری چگونگی پیروی از رسول.

مطلب اول:

اصل پیروی از رسول که در آیات بسیاری از قرآن تصریح شده؛ لذا ادعای اکتفا بر قرآن و بی نیازی از رسول، ادعای خلاف قرآن و نافرمانی از دستور صریح خداوند است.

پس به تصریح قرآن، از رسول نیز باید پیروی نمود تا اطاعت از خداوند محقق شده باشد؛ و الا ادعای دینداری ادعایی دروغ است.

شما ابتدا باید تکلیفتان را با خودتان مشخص کنید که آیا صریح قرآن در پیروی از رسول را قبول دارید یا نه؟ اگر قبول ندارید که بحثی نمی ماند. زیرا وقتی قرآن معیار است و قرآن را هم قبول نداشته باشید، دیگر جایی برای گفتگو نمی ماند.

سلام برادر
مسئله ای که جنابعالی طرح کرده اید دو جواب دارد.[=Times New Roman]
اول: بطوری که قرآن می گوید رسالت پیامبر عمومی است و مشمول همه انسانها حتی اهل کتاب می شود . بنا براین اطاعت از رسول در کنار اطاعت از خداوند می آید تا همگان بدانند من بعد باید این محمد رسول الله پیروی شود و این یک حکم جهانی و برای همه اعصار است چرا که مرجع شریعت پیامبر ، قرآن است و قرآن همواره باقی و کافیست . [=Times New Roman]
دوم: در عصر رسول الله احکام زیادی از طرف او و دست اندرکاران حکومتی(الوا الامر) که از طرف وی منصوب شده بودند در خصوص امور حکومتی همچون: جنگها، عزل و نصبها، نفقات، مالیات و غیره صادر می شد و در اینجا حکم اطاعت از رسول دلالت بر همین امور داشت و حالا چون دیگر رسولی وجود ندارد خود به خود حکم اطاعت از رسول نیز از دور خارج می شود.
مطلب دوم شما مربوط به خارج از قرآن است و من برایش حرفی ندارم

شاید از زمان پیامبر تا کنون ملتی که قرآن را بیشتر از بقیه ملتها، حتی اهل کتاب هم عصرشان ، می فهمیدند ، امیین یا همان قوم پیامبر بودند . نمی دانم ، شاید بخاطر این بود که دقت می کرند ببینند کسی که خودش سالیان سال امی بوده حالا چه اتفاقی افتاده که تغییر دین داده است. یا شاید بخاطر این بود که زنگارهای ضخیم فرقه های باطل مسیحی و یهودی نتوانسته بود فهمشان را از قرآن دگرگون سازد و این بود که قرآن را آنگونه که بود می دیدند. آن بت پرستان ، خداوند را به عنوان خالق همه چیز باور داشتند تا حدی که از ارق و علاقه شان به رحمن متحیر می شوید.اگر به مجادلات و محاوراتشان با پیامبر خوب دقت کنید حقایق بسیاری برایتان نمایان می شوند ، حقایقی که در طول چهارده قرن در زیر زنگارهای به جا مانده از خروارها حدیث و روایت مدفون گردیده اند.
آنها بر خلاف ما بخوبی مفاهیم : ایاک نعبد، اعبدوا الله ،اعبدوا ربکم ،لا تعبدوا الا ایاه و امثال اینهنا را می فهمیدند و خیلی شفاف صحبت می کردند. وقتی به آنها گفته می شد چرا ملائکه را تعبد می کنید چون ادعای یکتا پرستی نداشتند و تعبد من دون الله را هم عمل ناپسندی نمی دیدند وانمود نمی کردند که آنها را تعبد نمی کنند بلکه خیلی واضح می گفتند :به این دلیل تعبدشان می کنیم که ما را اندکی به خداوند نزدیکتر نمایند.
حالا از اهل تسنن بپرسید چرا صحیح بخاری را تعبد می کنند، بگویید چرا عبد کتب ششگانه شده اند. به شیعیان بگویید چرا به کتب چهار گانه احتجاج می کنند مگر خداوند فرمان نداده جز او را تعبد نکنید؟! آیا غیر او ، جز او ، تنها مرا ، تنها او را و از این قبیل عبارات معنی خاصی ندارند ؟!
در قرآن کریم این همه اهل کتاب معاصر پیامبربه تعبد من دون الله متهم می شدند پس چرا زیر بارش نمی رفتند و باز می گفتند إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ . آنها گیج بودند یا خود را به گیجی زده بودند؟!
نه گیج بودند و نه خود را به گیجی زده بودند بلکه شیطان اعمالشان را تزئین کرده بود و آنها این را متوجه نمی شدند.

ٱتَّخَذُوٓا۟ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَـنَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ ٱللَّـهِ وَٱلْمَسِيحَ ٱبْنَ مَرْيَمَ وَمَآ أُمِرُوٓا۟ إِلَّا لِيَعْبُدُوٓا۟ إِلَـهًا وَحِدًا لَّآ إِلَـهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَـنَهُۥ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿توبه/٣١

آنها علمای دین و پیامبرشان را تعبد می کردند در حالی که همین مسیح بارها به آنها گفته بود جز خدا را تعبد نکنید. محاوره او با خداوند در روز رستاخیز را که به خاطر دارید؟
او در پاسخ خداوند عرض کرد: من به مردم نگفتم جز آنچه را تو امر کردی بگویم: اینکه خدا را که رب من و شماست تعبد کنید.

آیه فوق دارد می گوید آنها علمای دین و عیسی مسیح را به جای خدا رب گرفتند و تعبد می کردند اما عیسی مسیح هرگز چنین چیزی به آنها نفرموده بود و حتی روحش از کاری که امتش بعد از مرگش می کردند اطلاع نداشت . پس در حقیقت آنها توهمات و حرف و حدیث آباء اولینشان را تعبد می کردند نه مسیح را. ببینید کسی که دارد این را به آنها می گوید خداوند است نه بشر اما آنها باز هم نمی پذیرند و گمان می کنند دارند از رسولشان اطاعت می کنند.

خداوندا !

اهل کتاب دیروز که به دلیل تعبد من دون الله حرفهایت را نفهمیدند، اهل کتاب امروز هم متوجه نمی شوند و امر بر اینها نیز مشتبه شده که پیامبران و علمای دین من دون الله نیستند و تعبد آنها واجب است! اینها نیز گمان می کنند دست نوشته ها و داستانهای کذبی که به پیامبر منسوب شده واقعاًاز آن اوست یا پیامبر اجازه این را داشته که با خود کتابی غیر قرآن بیاورد.

اما فریقین امروز بسان فریقین دیروز همچون قوم بت پرست پیامبرت رو راست نیستند که بگویند:

ما اینها را تعبد می کنیم تا این مقربان و آبرو مندان درگاه الهی ما را به الله نزدیکتر سازند .
اینها خیلی صریح می گویند ما که پیامبر را تعبد نمی کنیم!
اگر تعبد نمی کنید پس کارتان با این کتابهای چهارگانه و ششگانه چیست؟
برای چه به آنها احتجاج می کنید؟ آیا این تعبد نیست؟
چه کسی می گوید این تعبد نیست؟
خداوند خیلی واضح و روشن می گوید من کتاب نازل کردم تا غیر ازمرا تعبد نکنید و وکیل نگیرید آیا این کتابهایی که شما تعبد می کنید با قرآن فرق ندارند؟! اهل تسنن که فرق زیادی بینشان قائل نیستند و همانگونه که مراسم ختم قرآن می گیرند ، بخاری و مسلم را نیز ختم می کنند.
شما چه؟
آیا شما هم فرق زیادی بینشان قائل نیستید؟
اگر نیستید پیس چرا می گویید ما اینها را تعبد نمی کنیم و اگر هستید پس چرا تعبدشان می کنید ؟!

[=Calibri]

در آن سالها چه گذشت؟



تاریخ شریعت به آینه ای می ماند که در گذر ایام گردو غبار به خود می گیرد و اندک اندک به زنگاری ضخیم مبدل می شود، بگونه ای که دیگر خاصیت خود را از دست داده و انسان نمی تواند خود را در آن اصلاح نماید. شاید به همین دلیل بود که تاریخ نگار شریعت هر از چند گاهی آینه ای جدید می فرستاد تا جایگزین آینه قبلی شود.
اگرچه زنگارهای بر جای مانده از گذر قرون متمادی سیمای آخرین آینه فرستاده شده را نیز پوشانده اند اما خوشبختانه سطح آینه در زیر این رسوبات قطور مخدوش نشده و صافی و زلالی خود را از دست نداده است . لذا دیگر به آینه جدیدی نیاز نیست و تنها کسانی را می طلبد که همت گمارده و تا می توانند و وسعشان اجازه می دهد این زنگارهای کهن را از سیمای زلال و نورانی آن بزدایند. تا خدا چه خواهد و چه پیش آید.

در روزگار قبل از بعثت پیامبر لا اقل پنج طیف عقیدتی موجود بود که به نامهای یهود ، نصارا ، صابئین، امیین و مجوس شهرت داشتند. آینه تاریخ اسلام تصویر درخور کنکاشی از دو طیف صائبین و مجوس نشان نمی دهد اما تا حدود زیادی ماهیت یهودیان، نصرانیان و امیین را مشخص می سازد. از یهود و نصارا که بگذریم ، امیین کسانی بودند که خداوند را به عنوان یگانه خالق هستی باور داشتند و معتقد بودند ملائکه دختران او و واسطه های بین الله و خلق او هستند. لات و منات و عزی به طوری که از نامهایشان بر می آید، نام سه تن از این ملائکه دختر بودند که نامشان در کتاب آسمانی ثبت گردیده است. آنها با وجود اینکه از دختر گریزان بودند و کراهت داشتند معلوم نیست چرا دختران را برای خداوند می گذاشتند و پسران را برای خود برمی داشتند!
پیامبر در میان چنین قومی متولد گردید و با خلق و خوی آنان انس گرفت تا سر انجام یکی از آنها شد. بر خلاف باورهای فرقه ای، اینکه وی قبل از بعثت یک امی بوده هیچ چیزی از ارزشهای او نمی کاهد بلکه بیانگر این است که وی با عنایت پروردگار و جهد خویش توانسته خودرا از آئینی باطل نجات دهد و به اسلام بپیوندد.
هرچند این به ارزشهای پیامبر چیزی اضافه می کند که کم نمی کند، اما بعضی باورها و ارزشهای فرقه ای را مورد هجوم قرار می دهد، ارزشهای غلطی که دراصل بنیانها و قواعد همین مذاهب و فرقه ها بوده اند. و این از آن رسوباتی است که حتماً باید از چهره آینه زلال قرآن گرفته شود تا حقیقت سریعتر نمایان گردد.

زنگار زدایی: امی معنی بی سواد نمی دهد بلکه به کسی اطلاق می شود که دین الهی ندارد و پیرو کتاب آسمانی نیست بلکه تابع آئین و عقایدی است که در چنبره آنها از مادر زاده شده است.

بعد از بعثت پیامبر امیین کم کم به مشرکین نیز معروف شدند و به این اسم مورد خطاب قرار می گرفتند. در قرآن کریم تقریباً در اکثر مواقع وقتی صحبت از المشرکین به میان می آید منظور امیین قوم پیامبرهستند نه کس دیگری. حال ببینید همین زنگار کوچک مخصوصا در جند ده اخیر چه
مشکلاتی را برای مردم بوجود آورده است. و عده ای بت پرست بی خرد به بهانه اجرای حکم :

فَٱقْتُلُوا۟ ٱلْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ

چه خونها که نریخته اند و چه جنایاتی که مرتکب نشده اند.

[="Tahoma"]

موحد;651873 نوشت:
جناب میقات
اگر حضرت الله می فرمودند که از الله اطاعت کنید و نام رسول را ذکر نمی فرمودند مشرکان پاسخ می دادند که جانا سخن از جانب ما می گویی ما که از الله اطاعت می کنیم ولی این رسول رسول الله نیست و ما او را نمی پذیریم.

با سلام و درود

اگر خداوند چنین می فرمود، باز هم بایستی از فرامین او پیروی می کردیم؛ چرا که ملاک، هر آن چیزی است که خداوند بفرماید؛ و اکنون که اطاعت از پیامبرش را در راستای اطاعت از خود قرار داده است نیز باید از فرامین او پیروی کنیم.

کسی که از رسول خدا صلی الله علیه وآله پیروی نکند مخالفت با فرمان الهی کرده، و ادعای او در اطاعت از خداوند و پیروی از قرآن، ادعایی خلاف واقع و کذب است.

[="Tahoma"]

shahed1;652140 نوشت:
سلام برادر
مسئله ای که جنابعالی طرح کرده اید دو جواب دارد.
اول: بطوری که قرآن می گوید رسالت پیامبر عمومی است و مشمول همه انسانها حتی اهل کتاب می شود . بنا براین اطاعت از رسول در کنار اطاعت از خداوند می آید تا همگان بدانند من بعد باید این محمد رسول الله پیروی شود و این یک حکم جهانی و برای همه اعصار است چرا که مرجع شریعت پیامبر ، قرآن است و قرآن همواره باقی و کافیست .
دوم: در عصر رسول الله احکام زیادی از طرف او و دست اندرکاران حکومتی(الوا الامر) که از طرف وی منصوب شده بودند در خصوص امور حکومتی همچون: جنگها، عزل و نصبها، نفقات، مالیات و غیره صادر می شد و در اینجا حکم اطاعت از رسول دلالت بر همین امور داشت و حالا چون دیگر رسولی وجود ندارد خود به خود حکم اطاعت از رسول نیز از دور خارج می شود.
مطلب دوم شما مربوط به خارج از قرآن است و من برایش حرفی ندارم


با سلام و درود

عرض کردم مباحث را با هم خلط نفرمایید. بله، اثبات پیامبری رسول خدا صلی الله علیه وآله، با قرآن انجام می شود ولی این معنایش این نیست که پس از رحلت پیامبر، دیگر کلام و تفسیر و تبیین های پیامبر فایده ندارد.

قرآن وظیفه تبیین قرآن را بر عهده پیامبر نهاده بدون این که آن را به حیات و زنده بودن پیامبر مقید کرده باشد.

اما مطلب دومتان: کلام و دستورات پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، وحی و کلام خداوند است زیرا به تصریح قرآن، پیامبر غیر از وحی چیزی نمی گوید(نجم، 3و4).

این جا نیز همان بیان سابق جاری است یعنی با رحلت رسول خدا، دین الهی پایان نیافته و در قرآن هم برای پیروی از دستورات پیامبر، زمان مشخص نشده و مطلق آمده است؛ لذا ادعای تخصیص به زمان حیات رسول خدا، و بی اعتبار بودن آن ها پس از وفات، ادعایی خلاف قرآن و تحمیل بر قرآن است.

در ضمن، مطلب دوم بنده که تبلیغ و ترویج دین و حفظ دین از تحریف و ... است، موضوعی خارج از قرآن نیست. مگر این که ادعا کنید قرآن اختصاص به عرب 1400 سال پیش دارد و دستور به تبیین قرآن که از طرف خدا برای رسولش صادر شده است، اختصاص به مردم همان زمان دارد و پس از ایشان، مردم خودشان در حدی از کمال هستند که بدون نیاز به پیامبر، قرآن را بفهمند.

نکته: رسول خدا صلی الله علیه وآله، در مدت کوتاه 23 سال که مدت زیادی را به مبارزه و جنگ و ... گذراندند، فرصت این را نداشتند که تمام قرآن را تبیین و تفسیر فرمایند. لذا با ادعای شما تکلیف مابقی آیات قرآن چه می شود و چگونه باید از آن ها بهره برد؟ و اصلا بنابر ادعای شما آن مقداری هم که در زمان حیات پیامبر تفسیر شده بعد از ایشان دیگر اعتبار ندارد.
معنای این ادعا آن است که قرآن برای آیندگان، هیچ گونه تفسیر و تبیینی نشده باشد.

[="Tahoma"]

shahed1;652144 نوشت:
............
حالا از اهل تسنن بپرسید چرا صحیح بخاری را تعبد می کنند، بگویید چرا عبد کتب ششگانه شده اند. به شیعیان بگویید چرا به کتب چهار گانه احتجاج می کنند مگر خداوند فرمان نداده جز او را تعبد نکنید؟! آیا غیر او ، جز او ، تنها مرا ، تنها او را و از این قبیل عبارات معنی خاصی ندارند ؟!
........................
اگر نیستید پیس چرا می گویید ما اینها را تعبد نمی کنیم و اگر هستید پس چرا تعبدشان می کنید ؟!

شما در معنای تعبد و شرک، بیشتر مطالعه فرمایید. دقت در معانی این دو، ابهام های زیادی را رفع می کند.

از طرفی آن چیزی که شما مدعی هستید، شیعه و سنی معتقد نیستند لذا نسبت شما به آن ها نسبتی بی روا و کذب است.

شما بر خلاف حقیقت و واقع، در ذهن خود چیزی را به شیعه و سنی نسبت داده و بر اساس آن نتیجه گیری می کنید.

تبعیت و پیروی از پیامبر، که بیان ایشان در راستای فرامین الهی است، عبادت پیامبر محسوب نمی شود. این دو در طول یکدیگر هستند نه در عرض یکدیگر. لذا نمی توان چیزی که حقیقت و واقعیت ندارد را به شیعه نسبت داد و سپس طبق آن نسبت ناروا، قضاوت کرد.

shahed1;652418 نوشت:
در روزگار قبل از بعثت پیامبر ........................

چه خونها که نریخته اند و چه جنایاتی که مرتکب نشده اند.

برای این که از هر دری سخن گفته نشود و در محور موضوع واحد، گفتگو ادامه داشته باشد، سخن را اختصاص بدهیم به پیروی از پیامبر صلی الله علیه وآله از دیدگاه قرآن.

شما مدعی هستید که اطاعت از پیامبر واجب و لازم نیست و اگر هم لازم بوده اختصاص به زمان حیات ایشان داشته است. شما این ادعا را به قرآن نسبت می دهید.

لطفا آیاتی که چنین ادعایی را اثبات می کنند بیان فرمایید تا در این خصوص گفتگو کنیم:

ادعای اول: طبق آیات قرآن، اطاعت و پیروی از پیامبر، واجب نیست.

ادعای دوم: اگر هم واجب باشد اختصاص به زمان حیات دارد.

میقات;652494 نوشت:

با سلام و درود

عرض کردم مباحث را با هم خلط نفرمایید. بله، اثبات پیامبری رسول خدا صلی الله علیه وآله، با قرآن انجام می شود ولی این معنایش این نیست که پس از رحلت پیامبر، دیگر کلام و تفسیر و تبیین های پیامبر فایده ندارد.

قرآن وظیفه تبیین قرآن را بر عهده پیامبر نهاده بدون این که آن را به حیات و زنده بودن پیامبر مقید کرده باشد.

اما مطلب دومتان: کلام و دستورات پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، وحی و کلام خداوند است زیرا به تصریح قرآن، پیامبر غیر از وحی چیزی نمی گوید(نجم، 3و4).

سلام برادر

تنها وظیفه رسول در تبیین شریعت ابلاغ و بیان کلام پروردگارش بوده است و در اینجا تبیین و بیان در مقابل کتمان قرار می گیرد . خداوند در مورد رسول می فرمایند : أَنَّمَا عَلَىٰ رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ( یعنی وظیفه رسول فقط و فقط آشکارا بیان کردن قرآن است) و در مورد خود می گویند: ان علینا بیانه یعنی تفسیر قرآن فقط به عهده خود پروردگار است چرا که هدایت و ضلالت که نتیجه غایی قرآن است فقط به دست او بوده و از عهده رسول و هر بشر دیگری خارج می باشد.
اگر بخواهم خیلی مختصر و مفید بگویم ، در سوره نجم منظور این نیست که رسول هرچه گفته از روی وحی بوده . منظور این است که قرآن وحی پروردگارست که از طریف فرشته وحی ( چنین و چنان) به پیامبر وحی گردیده و تهویه نفس او نمی باشد .
خوشبخاته مشابه سوره نجم باز هم وجود دارد.

میقات;652495 نوشت:

شما در معنای تعبد و شرک، بیشتر مطالعه فرمایید. دقت در معانی این دو، ابهام های زیادی را رفع می کند.

.

معنای این دو چیست؟

میقات;652496 نوشت:

برای این که از هر دری سخن گفته نشود و در محور موضوع واحد، گفتگو ادامه داشته باشد، سخن را اختصاص بدهیم به پیروی از پیامبر صلی الله علیه وآله از دیدگاه قرآن.

شما مدعی هستید که اطاعت از پیامبر واجب و لازم نیست و اگر هم لازم بوده اختصاص به زمان حیات ایشان داشته است. شما این ادعا را به قرآن نسبت می دهید.

لطفا آیاتی که چنین ادعایی را اثبات می کنند بیان فرمایید تا در این خصوص گفتگو کنیم:

ادعای اول: طبق آیات قرآن، اطاعت و پیروی از پیامبر، واجب نیست.

ادعای دوم: اگر هم واجب باشد اختصاص به زمان حیات دارد.

اطاعت از پیامبر واجب و لازم است

اطاعت از پیامبر به خاطر این اختصاص به زمان حیاتش دارد که بعد از مرگ پیامبران حرفهای زیادی به آنها بسته اند در حالی که خود از این حرفها بی اطلاع بوده اند که نمونه ای از آن را در مورد عیسی مسیح خواندیم.
درسته که اطاعت از رسول یک حکم الهی است اما آیا همه احکام الهی که در قرآن آمده اند مربوط به همه مکانها و زمانها هستند؟
ممکن است بگویید اگر اینگونه باشد هرکسی از جانب خودش می تواند حکمی را تاریخ گذشته اعلام کند و در این صورت دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود.
در اینصورت می گویم حق با شماست مگر اینکه طرف برهان و دلیل محکمی برای ادعای خود داشته باشد و برهان من این است که رسول قرنهاست که وفات یافته است و دیگر رسولی وجود ندارد که بتوان از آن اطاعت کرد.
شما می گویید اما گفته های و احادیث او هستند
من می گویم اصل و اساس احداث این تاپیک تشریخ نادرست بودن همین ادعای اخیر شماست و این نیاز به زمان زیاد و نوشتنهای بسیار دارد پس لطفاً صبر کنید.

[="Tahoma"]

shahed1;652943 نوشت:
اطاعت از پیامبر واجب و لازم است

اطاعت از پیامبر به خاطر این اختصاص به زمان حیاتش دارد که بعد از مرگ پیامبران حرفهای زیادی به آنها بسته اند در حالی که خود از این حرفها بی اطلاع بوده اند که نمونه ای از آن را در مورد عیسی مسیح خواندیم.
درسته که اطاعت از رسول یک حکم الهی است اما آیا همه احکام الهی که در قرآن آمده اند مربوط به همه مکانها و زمانها هستند؟

با سلام و درود

قرار شد ادعای خود را با قرآن ثابت کنید.

شما که مدعی هستید قرآن به تنهایی و بدون مفسران حقیقی (پیامبر و معصومین) برای بشر کافی است، باید بتوانید برای این ادعای خود، مستنداتی از آیات قرآن بیاورید.

در ضمن، وقتی کلام الهی بدون قید و بطور مطلق آمده است، به چه دلیلی کلام خدا را قید می زنید؟! اگر قید داشت خداوند قیدش را می آورد. پس وقتی قیدی ندارد، معنایش مطلق بودن است. این کاملا منطقی و معقول است.

احکام و دستورهای الهی که در قرآن آمده اند و قیدی برای آن ها در آیات دیگر نیامده است (طبق مدعای شما)، دلیلی بر قید زدن آن نداریم و اگر قید زدیم، نظر خود را بر قرآن تحمیل کرده ایم.

کسی که مدعی است قرآن ما را کفایت می کند باید بتواند همه احکام و تکالیفش را از قرآن استخراج کند. البته ما اگر بخواهیم به موضوعات دیگر بپردازیم، موضوعات بسیاری هستند که ما نمی توانیم آن ها را از قرآن بفهمیم، و قطعا در آن زمینه، ادعای شما به بن بست می رسد؛ ولی وارد آن موضوعات نمی شویم و فقط در خصوص موضوع تاپیک گفتگو می کنیم.

لذا این قید پیروی از پیامبر که محدود به زمان حیات ایشان است را از آیات قرآن ذکر فرمایید تا بتوانیم در این خصوص بیشتر گفتگو کنیم.

میقات;653040 نوشت:

با سلام و درود

قرار شد ادعای خود را با قرآن ثابت کنید.

شما که مدعی هستید قرآن به تنهایی و بدون مفسران حقیقی (پیامبر و معصومین) برای بشر کافی است، باید بتوانید برای این ادعای خود، مستنداتی از آیات قرآن بیاورید.

در ضمن، وقتی کلام الهی بدون قید و بطور مطلق آمده است، به چه دلیلی کلام خدا را قید می زنید؟! اگر قید داشت خداوند قیدش را می آورد. پس وقتی قیدی ندارد، معنایش مطلق بودن است. این کاملا منطقی و معقول است.

احکام و دستورهای الهی که در قرآن آمده اند و قیدی برای آن ها در آیات دیگر نیامده است (طبق مدعای شما)، دلیلی بر قید زدن آن نداریم و اگر قید زدیم، نظر خود را بر قرآن تحمیل کرده ایم.

کسی که مدعی است قرآن ما را کفایت می کند باید بتواند همه احکام و تکالیفش را از قرآن استخراج کند. البته ما اگر بخواهیم به موضوعات دیگر بپردازیم، موضوعات بسیاری هستند که ما نمی توانیم آن ها را از قرآن بفهمیم، و قطعا در آن زمینه، ادعای شما به بن بست می رسد؛ ولی وارد آن موضوعات نمی شویم و فقط در خصوص موضوع تاپیک گفتگو می کنیم.

لذا این قید پیروی از پیامبر که محدود به زمان حیات ایشان است را از آیات قرآن ذکر فرمایید تا بتوانیم در این خصوص بیشتر گفتگو کنیم.

سلام برادر
ببین میقات جان؛ اینکه اطاعت رسول بعد از مرگش بی معناست سندش با خودش است ، می پرسی چگونه؟
مولایمان الله در کلام عزیزو شریفش می فرمایند:

يَـٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا تَرْفَعُوٓا۟ أَصْوَتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ ٱلنَّبِىِّ وَلَا تَجْهَرُوا۟ لَهُۥ بِٱلْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَـلُكُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ ﴿حجرات/٢

و این یک حکم الهی است که باید بی چون و چرا اطاعت شود. اما کی؟ آیا اگر کسی بگوید این حکم مربوط به دیروز است نه امروز باید سند ارائه دهد؟
البته ممکن است شما از جایی غیر قرآن به این نتیجه برسید که این حکم شامل نبی زاده ها و نسلهای بعد از ایشان نیز می شود
در اینصورت این شمایید که باید سند ارائه دهید نه طرف مقابلتان.
شما می فرمایید اطاعت از رسول یعنی اطاعت ز بیاناتی که ایشان سوای قرآن داشته اند
هاتوا برهانکم : دلیلتان را بیاورید!
احتمالاً پس از این به سنتهایی استدلال و استناد می کنید که در بیرون هستند و به ظاهر قرآن بطور اجمال به آنها اشاره کرده است
اگر چنین قصدی دارید من از جنابعالی تقاضا می کنم فعلاً این کار را نکنید تا همانگونه که ابتدای عرایضم گفتم، مبانی توحید تشریح شوند . شاید بعد از آن دیگر نیازی به طرح اینگونه مسائل نبینید.

ما در اینجا به اعماق تاریخ دین زده ایم و می خواهیم از زبان راوی حق، بشنویم در آن سالها چه گذشته است. در این ژرفا ، اگرچه بسیاری اشیاء زنگار گرفته اند و به نظر تار می آیند اما تاریک نیستند و با اندکی دقت ، به خواست خداوند می توان صورت واقعیشان را آشکار کرد. در این راه مطمئن باشید مطلبی نمی نویسم مگر اینکه برایش سند قرآنی دارم بگونه ای که هر وقت و هرجا کسی مطالبه کند ارائه خواهم کرد.
داشتیم چه می گفتیم؟
بله ، قوم پیامبر که به امی معروف بودند (حالا یا به خاطر اینکه دینشان مادر زادی بود یا چه می دانم به هر دلیل دیگری) یکتا پرست نبوده و مشرک بودند اما خود این را باور نداشتند و گرچه قرآن تعبد من دون الله را شرک می شمرد ولی آنها قبول نمی کردند و تعبد غیر خدا در آئینشان شرک نبود. چرا ؟
چون آنها ملائکه را به عنوان واسطه الله تعبد می کردند و از نظر امی ها ملائکه من دون الله نبودند !
مگر می شود دختران خداوند چیزی جدای از وی باشند؟!
به گمان امی ها ، ملائکه همان احکامی را حکم می کردند که در اصل از خدا گرفته بودند بنابراین چه ملائکه را عبادت می کردی و چه خداوند را فرقی نمی کرد و هردو یکی بودند. یکی از دلایل مهمی که امیها رسالت پیامبر را باور نداشتند این بود که او یک بشر معمولی به نظرشان می رسید و به گمان آنها امکان نداشت که خداوند رسالتش را به یک بشر تفویض کند و احکامش را به او بسپارد. همانگونه که قبلاً گفته شد؛ قوم پیامبر در رابطه با قرآن خیلی شفاف صحبت می کردند و در اغلب موارد فقط آنچه را می دیدند به زبان می آوردند.
آنها مانند ما پیامبر را در هاله ای از نور نمی دیدند و چه درست می دیدند . اگر می خواهید بدانید واقعاً پیامبر چگونه بوده از زبان همینها که هر روز او را می دیدند بشنوید نه از زبان آنکس که نقشه ای پلید دارد و برای تحقق آن محتاج است رسول را موجودی غیر خاکی و ماورایی نشان دهد. می دانید آنکس کیست؟ فکر نکنم بدانید.
این چگونه پیامبری است که غذا می خورد و در بازار گشت می زند؟! اگر راست می گوید چرا ملکی همراهیش نمی کند؟!
چرا نمی گوید این وعده ای که دائم از آن صحبت می کند کی فرا می رسد؟
آهای ! ما از این قرآن خوشمان نمی آید اگر می توانی قرآنی دیگر بیاور یا حد اقل تغییرش بده.

وَمَا مَنَعَ ٱلنَّاسَ أَن يُؤْمِنُوٓا۟ إِذْ جَآءَهُمُ ٱلْهُدَىٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓا۟ أَبَعَثَ ٱللَّـهُ بَشَرًا رَّسُولًا ﴿اسراء / 94

مردم از ازل اینگونه بوده اند و تا ابد اینگونه خواهند بود. چگونه؟
از اینکه بشری برای هدایتشان فرستاده شود اکراه دارند. کسی که می خواهد مردم را رهنمایی کند باید غیب بداند. او باید صاحب حکم باشد تا اگر جایی خداوند حکمی را از قلم انداخته بود اقدام به صدورش نماید. لازم است از قدرتهای ماورایی برخوردار باشد .خلود و جاودانگی جزء ویژگیهای لاینفکش باشد و خلاصه کلی چنین و چنانهای دیگر.

قُل لَّوْ كَانَ فِى ٱلْأَرْضِ مَلَـٓئِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَلَكًا رَّسُولًا﴿اسراء / 95

اگر در زمین بجای یک ملک هزاران ملک زندگی می کردند باز هم یک ملک رسول نیاز بود تا کاری برایشان انجام دهد و اگر بجای یک محمد هزاران هزار محمد زندگی می کردند باز هم به یک محمد رسول الله نیاز بود تا بیاید و او اگر اعتباری دارد بخاطر رسالت است نه اینکه حتی قبل از رسالت اگر نبود خداوند کائنات را خلق نمی کرد و یا اگر آن یکی نبود.... .

[="Tahoma"]

shahed1;653125 نوشت:
سلام برادر
ببین میقات جان؛ اینکه اطاعت رسول بعد از مرگش بی معناست سندش با خودش است ، می پرسی چگونه؟
مولایمان الله در کلام عزیزو شریفش می فرمایند:

يَـٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا تَرْفَعُوٓا۟ أَصْوَتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ ٱلنَّبِىِّ وَلَا تَجْهَرُوا۟ لَهُۥ بِٱلْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَـلُكُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ ﴿حجرات/٢

و این یک حکم الهی است که باید بی چون و چرا اطاعت شود. اما کی؟ آیا اگر کسی بگوید این حکم مربوط به دیروز است نه امروز باید سند ارائه دهد؟
البته ممکن است شما از جایی غیر قرآن به این نتیجه برسید که این حکم شامل نبی زاده ها و نسلهای بعد از ایشان نیز می شود
در اینصورت این شمایید که باید سند ارائه دهید نه طرف مقابلتان.
شما می فرمایید اطاعت از رسول یعنی اطاعت ز بیاناتی که ایشان سوای قرآن داشته اند
هاتوا برهانکم : دلیلتان را بیاورید!
احتمالاً پس از این به سنتهایی استدلال و استناد می کنید که در بیرون هستند و به ظاهر قرآن بطور اجمال به آنها اشاره کرده است
اگر چنین قصدی دارید من از جنابعالی تقاضا می کنم فعلاً این کار را نکنید تا همانگونه که ابتدای عرایضم گفتم، مبانی توحید تشریح شوند . شاید بعد از آن دیگر نیازی به طرح اینگونه مسائل نبینید.


با سلام و درود

خداوند متعال دینی آورده که آخرین ادیان و کاملترین آن ها است و تا قیامت بایستی برای بشر راهگشا و هدایتگر باشد.

خداوند قرآن را به عنوان کتاب هدایتگر برای انسان ها فرستاده و در این کتاب اطاعت از خود و رسولش را دستور داده است.

در آیات مختلف، اطاعت از رسول را در راستای اطاعت از خود آورده و هیچ کدام را قیدی نزده است. در حالی که شما آن را مقید می دانید. این قید چیست که خداوند نیاورده ولی شما ادعا دارید؟!

لطفا وارد احکام و موضوعات دیگر نشوید و بطور خاص به این موضوع بپردازید.

قید محدودیت اطاعت از پیامبر را به استناد از قرآن، ذکر فرمایید.

میقات;653168 نوشت:

این قید چیست که خداوند نیاورده ولی شما ادعا دارید؟!

لطفا وارد احکام و موضوعات دیگر نشوید و بطور خاص به این موضوع بپردازید.

قید محدودیت اطاعت از پیامبر را به استناد از قرآن، ذکر فرمایید.

سلام برادر
اگر برادر خوبم دقت بیشتری به خرج دهند متوجه خواهند شد که من در اینجا به کمک قرآن دارم همین قید را مشخص می کنم فقط اندکی صبر و دقت می طلبد.

در فرهنگ قرآن اله کسی است که از دو ویژگی منحصر به فرد برخوردار است بگونه ای که هرکس این دو ویژگی را داشته باشد از جمله آله بشمار می رود. قوم پیامبر کاملاً بر مفهوم اله واقف بودند ودیگر نیاز به تعریف و تفهیم نداشتند. تعجب آنها از این بود که قرآن همه آلهه را حذف می کرد و فقط الله را باقی می گذاشت و این به نظرشان خیلی عجیب بود .
این امر عجیب در منظر آنها یک اختلاق و اختراع بشمار می رفت بگونه ای که در هیچ آئین دیگری حتی مسیحیت و یهودیت مشابه و مرادفش را نمی یافتند. البته این احتمال وجود دارد که اشاره آنها به آلهه از زبان حالشان باشد نه قالشان و خود آنها ازشرکایشان به عنوان آله یاد نکرده باشند و این بافرهنگ قرآن بیگانه نیست.
ما در قرآن داریم وقتی سلیمان به وادی مورچگان می رسد مورچه ای صدا می زند: يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ
ای مورچگان به خانه های خود بروید

بدیهی است مورچه های آن وادی آن هم در روزگار سلیمان عرب زبان نبوده اند که خود را نمل صدا بزنند و اصلاً اگر گویشی هم در کار باشد قطعاً با گویش انسانها متفاوت خواهد بود. این در واقع زبان قال آن مورچه نیست بلکه زبان حالش است که توسط الله نقل قول می شود.
و اما امی ها همانگونه که معتقد بودند پیامبر از ویژگیهای رسولان دیگر برخوردار نیست آئین او را نیز با آئینهای دیگر متفاوت می دیدند. قوم پیامبر از این لحاظ ابداً اشتباه نمی کنند؛ آنها خیلی واضح و شفاف آنچه را دیده اند و شنیده اند به زبان می آورند و قرآن بخوبی و در کمال صراحت این عقیده آنها را تایید می کند
آری ، هیچ یک از آئینهای معاصر پیامبر یکتا پرستی نبود اگرچه پیروانشان هرگز این را نمی پذیرفتند و باور نداشتند. ما گمان می کنیم و فقط گمان می کنیم یهود و نصارا دو دین الهی هستند در حالی که هرگز اینگونه نبوده و نیست. قرآن شهادت می دهد که این دو فرقه (همچون سایر مذاهب و فرق دیروز و امروز) بشری و آبائی هستند.
قوم پیامبر خیلی خوب حقیقت را تشخیص داده بودند و اگر امروز هم سر از گور در می آوردند و آئینهای رنگارنگ موجود را می دیدند بی شک همان عقیده دیروز خود را ابراز می کردند و هیچ آئینی را مشابه با آنچه محمد رسول الله تبلیغ می کرد، نمی یافتند.
این توهم نیست، گمان نیست. عین حقیقتی است که قرآن در قالب هزاران آیه نورانی بیان می کند.
حقیقتی است که انگار شخص الله نیز از آن متحیر شده و تعجب می کند تا جایی که این یگانه مولای عزیز و نازنین و رب بلند مرتبه همه آسمانها و زمین می فرمایند:
أَتَوَاصَوْا۟ بِهِۦ آیا یکدیگر را سفارش کرده بودند که چنین کنند و بگویند؟!
بله مولای من.
آنها یکدیگر را سفارش کرده بودند و تو مقتدر یگانه از هر کس دیگری بهتر می دانی که سفارش کرده بودند .

shahed1;650817 نوشت:
بین خود و الله قرار داد ه بودند و با تعبد احکام همین واسطه ها دین خود را از خلوص در می آوردند و از دایره توحید خارج می شدند چرا که توحید یعنی یکتا پرستی و یکتا پرستی یعنی فقط و فقط از الله فرمان بردن دیگر از این واضح تر؟

سلام
1-منظورتان از واسطه چیست؟همان بتهای سنگی است؟
2-منظورتان از تعبد احکام چیست؟
3-واسطه های آنها احکام هم می دادند؟

shahed1;650817 نوشت:
چون به گمان آنها و به طرز مرموزی ملائکه این احکام را از خداوند گرفته و به آنها می رساندند

سند این حرفتان چیست؟ ملائکه احکام را به آنها می دادند یا به بتها؟لطفا توضیح دهید.

shahed1;650817 نوشت:
این بود که آنها نیز گمان نمی کردند برای حکم خداوند شریک قائل شده اند.

این حرف شما کلی است یا فقط در مورد قریش قبل از اسلام است؟کلا آیا بجز قرآن نیازی نیست که خداوند احکامی را از زبان رسول الله بیان کند؟
آیا رسول الله به جز قرآن از روی هوا و هوس هم سخن می گفتند؟
اگر نیازی به بیان احکام توسط نبی نبود و کلا اگر نیازی بر اضافات بر قرآن نبود...یک سوال مهم:چرا خداوند قرآن را بر قلب تک تک انسانها نازل نکرده است؟

shahed1;650817 نوشت:
توحید یعنی یکتا پرستی و یکتا پرستی یعنی فقط و فقط از الله فرمان بردن.

1-پس از نظر شما فرمان بردن یعنی پرستیدن؟!
2-پس در یک جامعه اسلامی حقیقی کسی نباید از کسی فرمان ببرد؟!
یعنی جامعه حاکم و فرماندار نمی خواهد؟
3-در قرآن به فرمانبرداری از کسی امر نشده است؟و اگر شده,خدا فرمان به شرک داده است؟

shahed1;650817 نوشت:
تعبد و عبادت یعنی فقط الله را فرمانبرداری کردن و فقط به حرف او گوش دادن

یعنی همه باید خودشان قرآن را بخوانند و هر چه استنباط کردند با توجه به عقل خودشات انجام دهند؟و به حرف هیچکس دیگری گوش نکنند؟

shahed1;650817 نوشت:
در این راه هرکس به هر بهانه ای احکام کسان دیگری را نیز تعبد کند به خیال اینکه حکم از طریق مقربین الهی و از طرف خداوند صادر شده، او از دایره توحید خارج گردیده و دین خالصی ندارد.
پس چرا خداوند امر به اطاعت از نبی و صاحبان امر کرده؟
صاحبان امر کیستند؟

shahed1;650817 نوشت:
آگاه باشید! تنها آن دینی خالص است که تمام احکامش مکتوب از طرف خداوند در اختیار بشر قرار گرفته نه آن دینی که علاوه بر احکام الهی درش احکام من دون الهی نیز داخل شده اند.
چرا خدا به تک تک انسانها قرآن را نازل نکرد؟ (قبلا هم پرسیدم)

shahed1;650817 نوشت:
علت اصلی تفرق بشر و تکه تکه شدن دین الهی تعبد همین احکام خارج کتابی است که به قول قرآن متعلق به ارباب متفرق است نه الله ولی بشر همواره گمان می کند خداوند چنین احکامی را امر کرده است.

الآن کشورهائی که مدعی هستند فقط قرآن را قبول دارند و نه هیچ واسطه دیگر را با هم اتحاد دارند؟

shahed1;650817 نوشت:
دین خالص فقط در سایه تعبد الله حاصل می شود که از طریق رسولش بصورت مکتوب در اختیار بشر قرار می گیرد و این تنها شرط توحید است .

حدیث ثقلین دعوت به شرک می کند؟

shahed1;650817 نوشت:
راهای دیگر (کتب دیگر) ما را از راه مستقیم منحرف می سازند ، تفرقه بوجود می آورند و دین خداوند را تکه تکه نموده و از خلوص در می آورند.

پس از نظر شما 7 میلیارد نفر اگر قرآن را بخوانند همگی به یک روش عمل خواهند کرد؟

shahed1;650817 نوشت:
اگرشما به بهانه اطاعت از رسول بحار الانوار را در کنار قرآن قرار دهید آنها نیز درست به همین بهانه صحاح سته را قرار خواهند داد آنگاه وضعیت چنان می شود که امروز شاهد آن هستیم.
چه کسی گفته که بحار هم ردیف قرآن است؟
و باز همان سوال,آیا رسول اکرم از روی هوی سخن می گوید؟
در ثانی اگر ما همین یک پیامشما را گوش کنیم,مشرک نشده ایم؟!چون شما که قرآن نیستید!
ببخشید که خیلی سوال پرسیدم ممنون میشم لطفا به تک تک سوالات پاسخ دهید.
تشکر

[="Tahoma"]

shahed1;653480 نوشت:
سلام برادر
اگر برادر خوبم دقت بیشتری به خرج دهند متوجه خواهند شد که من در اینجا به کمک قرآن دارم همین قید را مشخص می کنم فقط اندکی صبر و دقت می طلبد.

با سلام و درود

بعد از 38 پست که از تاپیک می گذرد، هنوز مدرک و قیدی را که ادعا می کنید نیاورده اید!!

استدلال های شما نیز که در پست های دیگر آورده اید مخدوش و نادرست است؛ زیرا دلیل و مدرکی باید بیاورید که بتواند ظاهر و صریح قرآن را قید بزند، در حالی که این سخنرانی ها اصلا در حدی نیستند که بتوانند با ظاهر و صریح قرآن مقابله کنند.

ادامه گفتگو متوقف بر ارائه دلیل و مدرک قرآنی است. استدلال نمی خواهیم. آیه ای می خواهیم که بتواند آیاتی که دستور به پیروی از رسول خدا صلی الله علیه وآله را می دهد، قید زده باشد.

پس آیه ای از قرآن بیاورید که خداوند پیروی از پیامبرش را محدود به دوران حیات کرده باشد.

کدام آیه یا کدام آیات؟؟!!

mitra25;653489 نوشت:
سلام
1-منظورتان از واسطه چیست؟همان بتهای سنگی است؟

سلام
از منظر قوم پیامبر واسطه ها فرشتگان بودند ولی چون فرشتگان لمس نمی شدند و به چشم نمی آمدند به کمک مجسمه ای ،بنا و بارگاهی یا هر چیزی که به دستشان می رسید آنها را قابل تماس و گفتگو می کردند.

نقل قول:
2-منظورتان از تعبد احکام چیست؟

نقل قول:
یعنی حجت شمردن و فرمانبرداری بی چون و چرای احکام

نقل قول:
3-واسطه های آنها احکام هم می دادند؟

بله

نقل قول:
سند این حرفتان چیست؟ ملائکه احکام را به آنها می دادند یا به بتها؟لطفا توضیح دهید.

ملائکه خود بتها بودند و به گمان بت پرستان احکام را از خداوند می گرفتند و به مردم می رساندند
سند:
وَكَذَلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِّنَ ٱلْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلَـدِهِمْ شُرَكَآؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَلِيَلْبِسُوا۟ عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ وَلَوْ شَآءَ ٱللَّـهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ ﴿انعام/137

و شرکای قوم پیامبر به گمان ایشان ملائکه بودند:

وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلَـٓئِكَةِ أَهَـٓؤُلَآءِ إِيَّاكُمْ كَانُوا۟ يَعْبُدُونَ ﴿٤٠﴾ قَالُوا۟ سُبْحَـنَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِم بَلْ كَانُوا۟ يَعْبُدُونَ ٱلْجِنَّ أَكْثَرُهُم بِهِم مُّؤْمِنُونَ ﴿انعام/41

نقل قول:
این حرف شما کلی است یا فقط در مورد قریش قبل از اسلام است؟کلا آیا بجز قرآن نیازی نیست که خداوند احکامی را از زبان رسول الله بیان کند؟

این حرف شامل غیر قریش هم می شود
خداوند احکام شریعتش را با احدی شریک نمی شود اما احکام دیگر را آری

وَلَا يُشْرِكُ فِى حُكْمِهِۦٓ أَحَدًا ( سوره کهف قسمتی از آیه 26)

نقل قول:
آیا رسول الله به جز قرآن از روی هوا و هوس هم سخن می گفتند؟

در فرهنگ قرآن هر سخنی که پایه بنیادی نداشته باشد و از روی علم الهی نباشد به هوا (تهی) تشبیه شده است
بنابراین رسول الله هرگز از روی هوا چیزی نمی گفت اما محمدبن عبدالله ممکن بود

نقل قول:
اگر نیازی به بیان احکام توسط نبی نبود و کلا اگر نیازی بر اضافات بر قرآن نبود...یک سوال مهم:چرا خداوند قرآن را بر قلب تک تک انسانها نازل نکرده است؟

من جواب این سئوال شما را نمی دانم
اما در گذشته کسانی بودند که سئوالی مشابه پرسیدند و الله پاسخشان را اینگونه داده است
:

أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ (قسمتی از آیه 32 سوره زخرف)

نقل قول:
1-پس از نظر شما فرمان بردن یعنی پرستیدن؟!

از نظر قرآن فرمان برداری مطلق در حیطه شریعت آن هم از کسی غیر از الله یعنی پرستش
یعنی عبادت.یعنی بندگی

نقل قول:
2-پس در یک جامعه اسلامی حقیقی کسی نباید از کسی فرمان ببرد؟!

در یک جامعه اسلامی در رابطه با احکام دین و شریعت احدی حق ندارد احدی را مطلقاً فرمانبرداری کند. یعنی حکم او را حجت بداند مگر اینکه او حکمی از قرآن را صادر کرده باشد.

نقل قول:
یعنی جامعه حاکم و فرماندار نمی خواهد؟

کی گفته نمی خواد؟ من که نگفتم

نقل قول:
3-در قرآن به فرمانبرداری از کسی امر نشده است؟و اگر شده,خدا فرمان به شرک داده است؟

بله خداوند امر کرده مردم رسول الله الواالامر را فرمان برند اما نگفته تعبد کنند

نقل قول:
یعنی همه باید خودشان قرآن را بخوانند و هر چه استنباط کردند با توجه به عقل خودشات انجام دهند؟و به حرف هیچکس دیگری گوش نکنند؟

چه کسی اینو گفته؟

نقل قول:
پس چرا خداوند امر به اطاعت از نبی و صاحبان امر کرده؟
صاحبان امر کیستند؟

اگر مت بگذارید و مطالب گذشته را مطالعه کنید جواب خود را خواهید گرفت

نقل قول:
چرا خدا به تک تک انسانها قرآن را نازل نکرد؟ (قبلا هم پرسیدم)

قبلاً جواب داده شد

نقل قول:
الآن کشورهائی که مدعی هستند فقط قرآن را قبول دارند و نه هیچ واسطه دیگر را با هم اتحاد دارند؟

مگر چنین کشورهایی وجود خارجی دارند؟!

نقل قول:
حدیث ثقلین دعوت به شرک می کند؟

بله چون در کنار حکم قرآن حکم عترت را نیز وارد می کند

پس از نظر شما 7 میلیارد نفر اگر قرآن را بخوانند همگی به یک روش عمل خواهند کرد؟

اگر ملاکشان فقط قرآن باشد. بله

نقل قول:
چه کسی گفته که بحار هم ردیف قرآن است؟

خداوند می گوید این کتاب راه مستقیم من است پس از آن تبعیت کنید نه اینکه از آن هم تبعیت کنید
می فرماید آنچه را از طرف پروردگار بر شما نازل شده تبعیت کنید هی به دنبال آنچه به ظاهر اولیاء الله لقب گرفته نروید

و باز همان سوال,آیا رسول اکرم از روی هوی سخن می گوید؟

هرگز . آنچه او می گفت وحی الهی بود که از طرف خداوند به او ابلاغ می شد
قول شیطان رجیم نبود
قول شاعری قلیل نبود
قول کاهن و مجنون نبود که خیلی ها قبولش نداشتند
رسول اکرم قول رب العالمین را نطق می کرد[h=3]و ما ینطق عن الهوی[/h]قرآن بود و وحی الهی

نقل قول:
در ثانی اگر ما همین یک پیامشما را گوش کنیم,مشرک نشده ایم؟!چون شما که قرآن نیستید!
ببخشید که خیلی سوال پرسیدم ممنون میشم لطفا به تک تک سوالات پاسخ دهید.
تشکر

شما ببخشید من متوجه این آخرین سئوالتان نشدم

میقات;653518 نوشت:

با سلام و درود

بعد از 38 پست که از تاپیک می گذرد، هنوز مدرک و قیدی را که ادعا می کنید نیاورده اید!!

استدلال های شما نیز که در پست های دیگر آورده اید مخدوش و نادرست است؛ زیرا دلیل و مدرکی باید بیاورید که بتواند ظاهر و صریح قرآن را قید بزند، در حالی که این سخنرانی ها اصلا در حدی نیستند که بتوانند با ظاهر و صریح قرآن مقابله کنند.

ادامه گفتگو متوقف بر ارائه دلیل و مدرک قرآنی است. استدلال نمی خواهیم. آیه ای می خواهیم که بتواند آیاتی که دستور به پیروی از رسول خدا صلی الله علیه وآله را می دهد، قید زده باشد.

پس آیه ای از قرآن بیاورید که خداوند پیروی از پیامبرش را محدود به دوران حیات کرده باشد.

کدام آیه یا کدام آیات؟؟!!

سلام برادر
من که آیه آوردم و در آن آیه دیدیم که مولای رسول فرمانی داده بود که دیگر نمی شد از آن اطاعت کرد
چون دیگر رسولی وجود نداشت.
حالا شما آیه ای بیاورید که نشان دهد منظور از اطیعوا الرسول... مربوط به بعد از مرگ رسول نیز می شود
چون روال این است که مردگان از دور زندگان خارجند .

shahed1;653520 نوشت:
سلام برادر
من که آیه آوردم و در آن آیه دیدیم که مولای رسول فرمانی داده بود که دیگر نمی شد از آن اطاعت کرد
چون دیگر رسولی وجود نداشت.
حالا شما آیه ای بیاورید که نشان دهد منظور از اطیعوا الرسول... مربوط به بعد از مرگ رسول نیز می شود
چون روال این است که مردگان از دور زندگان خارجند .

با سلام و درود

منظورتان این آیه است:

نقل قول:
مولایمان الله در کلام عزیزو شریفش می فرمایند:

يَـٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا تَرْفَعُوٓا۟ أَصْوَتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ ٱلنَّبِىِّ وَلَا تَجْهَرُوا۟ لَهُۥ بِٱلْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَـلُكُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ ﴿حجرات/٢


کجای این آیه منظورش قید زدن آیات متعددی است که دستور به پیروی از رسول خدا صلی الله علیه وآله می دهد؟؟!!

توجه داشته باشید که به دنبال یک گفتگوی علمی هستیم. از تقیید و تخصیص که اطلاع دارید؟ به نظر شما این آیه قید و تخصیص بر آیاتی است که دستور به پیروی از پیامبر می دهد؟؟!!

در ثانی این آیه پیام دارد و پیامش باقی است؛ مگر این که ادعای کنید این آیه دیگر بی فایده است و کاربردی ندارد.

مطلب دیگر؛ بنده قرار نیست دلیل بیاورم زیرا ظاهر عبارت «أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُول‏» (از خدا و از پیامبر اطاعت کنید) بدون هیچ قیدی آمده است و کسی که ادعای قید دارد باید دلیل بیاورد، که هنوز دلیل قرآنی نیاورده اید.

در ضمن، مگر مرگ به معنای نابودی و هیچ شدن است که می گویید مردگان از دور خارج می شوند؟؟!!. مرگ آغاز زندگی و حیات دیگری است و قرآن برای آخرت، زندگی و حیات قائل است: «وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ»؛ و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر مى ‏دانستند!(عنکبوت، 64)

البته این استدلال شما حاکی از نداشتن دلیل قرآنی بر ادعایتان است زیرا اگر دلیلی قرآنی داشتید قطعا بدان استدلال می کردید. باز هم منتظرم تا شاید دلیلی قرآنی بر اثبات ادعایتان بیاورید. ادعای بدون دلیل، هیچ ارزشی ندارد.

باز هم تکرار می کنم، شاید توجه فرمایید:

نقل قول:

آیه ای از قرآن بیاورید که خداوند پیروی از پیامبرش را محدود به دوران حیات کرده باشد.

کدام آیه یا کدام آیات؟؟!!

جناب میقات
پاسخ شما بارها داده شده است. در زمان حاضر چگونه می شود از رسول متوفی اطاعت کرد جتما می گویید از فرموده های رسول که در کتب حدیث گردآوری شده است ولی ما می گوییم که این فرموده ها مثلا در بخش احکام در بیشتر موارد در تضاد با قران است و از این رو می گوییم که اکثریت احکام اسلام فعلی چه سنی چه شیعه یا بدعت است یا با بدعتها آمیخته شده است.

[="Tahoma"]

موحد;653553 نوشت:
جناب میقات
پاسخ شما بارها داده شده است. در زمان حاضر چگونه می شود از رسول متوفی اطاعت کرد جتما می گویید از فرموده های رسول که در کتب حدیث گردآوری شده است ولی ما می گوییم که این فرموده ها مثلا در بخش احکام در بیشتر موارد در تضاد با قران است و از این رو می گوییم که اکثریت احکام اسلام فعلی چه سنی چه شیعه یا بدعت است یا با بدعتها آمیخته شده است.

با سلام و درود

خیر، پاسخ من داده نشده است. بنده آیه ای خواستم از قرآن کریم که اطاعت از پیامبر را محدود به زمان حیات ایشان کرده باشد. چنین آیه ای با توجه به درخواست های مکرر، هنوز آورده نشده است.

مطلب فوق، در مرحله قبل از مطالب حضرتعالی است لذا در قدم اول باید آن ثابت شود تا نوبت به مطالب شما برسد.

اما در مورد مطالب شما باید عرض کرد وجود روایات ضعیف و غیر معتبر، معنایش این نیست که کلا از سخنان و راهنمایی های پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و حضرات معصومین، دست برداریم. عالمان حدیث شناس و رجالیان، با توجه به ضوابط معتبر، احادیث ضعیف را کنار گذاشته و احادیثی که اطمینان آور باشد را معرفی می کنند. سخن ما در توجه به روایات نیز، روایاتی است که اطمینان آور است، نه هر روایتی. در ضمن، در مجامع علمی به این، بدعت گفته نمی شود.

البته پرداختن به این موضوع باعث خروج از موضوع تاپیک است و بهتر در تاپیک مستقلی پیگیری شود.

میقات;653524 نوشت:

با سلام و درود

منظورتان این آیه است:

کجای این آیه منظورش قید زدن آیات متعددی است که دستور به پیروی از رسول خدا صلی الله علیه وآله می دهد؟؟!!

توجه داشته باشید که به دنبال یک گفتگوی علمی هستیم. از تقیید و تخصیص که اطلاع دارید؟ به نظر شما این آیه قید و تخصیص بر آیاتی است که دستور به پیروی از پیامبر می دهد؟؟!!

در ثانی این آیه پیام دارد و پیامش باقی است؛ مگر این که ادعای کنید این آیه دیگر بی فایده است و کاربردی ندارد.

مطلب دیگر؛ بنده قرار نیست دلیل بیاورم زیرا ظاهر عبارت «أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُول‏» (از خدا و از پیامبر اطاعت کنید) بدون هیچ قیدی آمده است و کسی که ادعای قید دارد باید دلیل بیاورد، که هنوز دلیل قرآنی نیاورده اید.

در ضمن، مگر مرگ به معنای نابودی و هیچ شدن است که می گویید مردگان از دور خارج می شوند؟؟!!. مرگ آغاز زندگی و حیات دیگری است و قرآن برای آخرت، زندگی و حیات قائل است: «وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ»؛ و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر مى ‏دانستند!(عنکبوت، 64)

البته این استدلال شما حاکی از نداشتن دلیل قرآنی بر ادعایتان است زیرا اگر دلیلی قرآنی داشتید قطعا بدان استدلال می کردید. باز هم منتظرم تا شاید دلیلی قرآنی بر اثبات ادعایتان بیاورید. ادعای بدون دلیل، هیچ ارزشی ندارد.

باز هم تکرار می کنم، شاید توجه فرمایید:

سلام برادر

در اینجا بحث بر سر پیام آیه نیست بلکه این آیه حکمی را صادر می کند که روزگاری لازم الاطاعه بوده ولی الآن دیگر از دور خارج شده چون رسولی وجود ندارد.

حالا توجهتان را به این دو حکم جلب می کنم:

يَـٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ أَطيعُوا اللَّهَ وَ اطیعوا الرَّسُول‏

يَـٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا تَرْفَعُوٓا۟ أَصْوَتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ ٱلنَّبِىِّ

بطوری که می بینی در هیچ یک از این دو ظاهراً قیدی دیده نمی شود و حکم مقید به زمان خاصی نشده
با این وجود قطعی و مبرهن است که حکم آیه دوم دیگر محلی برای اجرا ندارد به چه دلیل؟
فقط به این دلیل که دیگر پیامبر در قید حیات نیست و این در قید حیات نبودن خود محکمترین چیزی است که حکم را مقید به زمان حیات پیامبر می کند ، درست می گویم یا نه؟

برای حکم اول هم در قید حیات نبودن رسول محکمترین چیزی است که حکم اطاعت از رسول را مقید به زمان حیاتش می کند .

موحد;653553 نوشت:
در زمان حاضر چگونه می شود از رسول متوفی اطاعت کرد جتما می گویید از فرموده های رسول که در کتب حدیث گردآوری شده است ولی ما می گوییم که این فرموده ها مثلا در بخش احکام در بیشتر موارد در تضاد با قران است و از این رو می گوییم که اکثریت احکام اسلام فعلی چه سنی چه شیعه یا بدعت است یا با بدعتها آمیخته شده است.

کدام فرمایش رسول خدا با قرآن کریم در تضاد است ؟

احکام نماز را که رسول متوفی ( بنا به قول شما ) نسخ شده و یا مخالف قرآن است و در تضاد قرآن است بیان کنید و احکامی که رسول الله تخلف کرده و از نظر شما مطابق با قرآن است را در موضوع احکام نماز بیان کنید .

جناب فاتح
بنده نگفتم که فرمایشات رسول در تضاد با قران است بلکه گفتم که احادیثی که به پیامبر نسبت داده شده مثلا در بخش احکام بیشترش جعلی است یعنی فرمایش رسول نیست. رسول که نمی توانستند در تضاد با قران مطلبی بگویند و اگر هم می گفتند خداوند ایشان را تصجیج می کردند. به نماز اشاره کرده اید. نماز از جمله احکامی است که با بدعتها آمیخته شده است مثلا در قران نمازهای روزانه تنها دو مورد است یعنی نماز فجر و نماز عشا ولی بدعت گرایان با تبعیت از آئین زرتشت نمازهای روزانه را پنج مورد کرده اند که قبلا در این سایت در این خصوص بحث شده است.

موحد;653591 نوشت:
در قران نمازهای روزانه تنها دو مورد است یعنی نماز فجر و نماز عشا ولی بدعت گرایان با تبعیت از آئین زرتشت نمازهای روزانه را پنج مورد کرده اند که قبلا در این سایت در این خصوص بحث شده است.

درست آن چگونه است ؟ رسول الله که در نظر شما وفات یافته و احکامش تحریف شده احکام صحیح این دو نماز را از قران یا هر منبعی که هست بفرمائید .

چند رکعت است چگونه اداء میشود مبطلات و واجباتش کدامند

اگرچه موسی عصایی را به اژدها مبدل می کرد و دریایی را همچون دو رشته کوه عظیم از هم می شکافت.
اگرچه عیسی به خاک مرده جان می بخشید و از اخبار غیبی درون خانه ها و خلوتگه مردم خبر می داد
اگرچه محمد کتاب شگرفی چون قرآن داشت که جن و انس قادر نبودند مانندش را بیاورند و به چشم مردمان معاصرش آنقدر خارق العاده می آمد که آن را جادویی آشکار برمی شمردند
اما داوود و سلیمان از این بابت در میان همه انبیاء الهی چیز دیگری بودند و بارزترین مصداق خلیفه الله علی الارض بشمار می رفتند. خطه فرمانروایی آنها بسیار فراخ بود بگونه ای که جن و انس و پرنده و باد و کوه ....را به زیر سلطه خود می کشید. خلاصه هر آنچه را یک وجود نیاز دارد تا به اله تبدیل شود ،از پیامبران دیگر به قوت بیشتری، در اختیار داشتند. آنها هم تحکم می کردند و هم توانمند بودند و همین دو ویژگی کافی بود تا به اله مبدل شوند.
ایا داستان آن دو گروه متخاصم ، که به طرز عجیبی بر خلوتگه داوود وارد شدند، به گوشتان رسیده است؟
خداوند رحمن این داستان را در پاسخ به قوم امی پیامبر می آورد که معتقد بودند تبدیل آلهه به الهی واحد اختلاق محمد است و بس و اینکه در آئینهای پیرامون از ازل تا کنون چنین چیزی وجود نداشته است ( کثرت در مقابل قلت).
داوود که هنوز از ترس ورود نا گهانی و عجیب آن دو گروه متخاصم فارغ نشده ، به عنوان حاکم و قاضی به محکمه دعوت می شود.
متخاصمین قبل از هرچیز از وی می خواهند به حق حکم کند و دچار تشطط نشود . یکی می گوید این برادر من است که 99 گوسفند دارد و من تنها یک گوسفند و حالا او بر من چیره شده و می خواهد این تنها گوسفند مرا نیز بستاند!
کثرت در مقابل قلت یا قلت در مقابل کثرت ، کدامیک آنقدر مرجح هستند که بتوان از روی تهویه نفس نطق کرد و حکم داد؟
این همه گوسفند دارد (کثرت) آنوقت می خواهد یک دانه گوسفند (قلت) آن بدبخت بیچاره را هم از آن خود کند
اینهمه آدم چنان معتقدند آنوقت تو یکی چنین؟ ما نشنیدیم آئین دیگری چنین بگوید که تو می گویی یعنی همه(کثرت) ناحقند و تو یکی (قلت) بر حق؟!
اهریمن از این ترفند و مکر قلت در مقابل کثرت و کثرت در مقابل قلت بسیار بهره برده و پشت خیلی ها را به خاک مالیده است.
داوود نیز گرفتار این ترفند دیرین می شود و به عنوان خلیفه الهی کاری را که نباید بکند می کند هرچند بلافاصله متوجه شده و برگشت می زند تا دوباره شیطان را به زیر بکشد.
داوود به عنوان خلیفه الهی یک حاکم است اما از خودش حکمی ندارد و محق نیست که بجز فرمان و امر مولایش حکم کند .
یک پیامبر خود اولین کسی است که باید از ما انزل الله تبعیت کند و به آن حکم نماید
این کلام حق است که می گوید: هرکس به ما انزل الله حکم نکند کافر است
این علم الهی است که می گوید: هرکس به ما انزل الله حکم نکند ظالم است
این کلیدی ترین پیام الهی است که می گوید: هرکس به ما انزل الله حکم نکند فاسق است
آن دو گروه متخاصم نیز در ابتدا همین را به داوود خاطرنشان کردند. اینکه او فقط و فقط باید به حق که همان ما انزل الله است حکم کند و الا دچار تشطط گردیده و از روی هوا (تهی) حکم کرده است.
داوود درست است توانمند است اما این توامندی به کس دیگری تعلق دارد که در وی جلوه می کند تا همگان بدانند او خلیفه الهی است.
موسا نیزبا عصایش دریا را می شکافت اما اولین بار که عصا به اژدها تبدیل شد پا به فرار گذاشت و این یعنی توانمندی موسی از آن خودش نیست.

موضوع قفل شده است