درخواست ازدواج با نگاه!

تب‌های اولیه

50 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
درخواست ازدواج با نگاه!


سلام دختری 21 ساله هستم.سال سوم دانشگاه هستم.از سال اول که با یکی از سال اخریامون هم کلاس بودم.
مثل همه ترم اولی ها کنجکاو بودم که با همه چیز اشنا بشم.یک بار توی اتوبوس همین اقارو دیدم تو این فکر بودم که این از بچه های کلاسه یا نه..که همون لحظه برگشت و دید که دارم نگاهش میکنم هیچ دلیل و حس خاصی نداشتم فقط یه لحظه داشتم فکر میکردم..خلاصه من رومو برگردوندم اما ایشون هنوز داشت نگاهم میکرد..قبل از اون اصلا یادم نمیاد رفتارشون چطور بود..اما اونروز حسابی ترسیده بودم خلاصه تو مسیر چند باری عقب برگشت و چندین بار نگاهم کرد ..انگاری که بخواد مطمئن شه همون دانشگاهم..همون روز صبح کلاس داشتیم .اونروز گذشت و به همین منوال تا 2سال!..خوشحال بودم که از این دانشکده میره اما ارشد رو هم همینجا قبول شد و من با همون مشکلات.
اوایل امسال دیگه واقعا کلافه شده بودم از نگاه هایی که منظورشون رو نمیفهمیدم و فقط نگاه ...تا اینکه یه بهونه ای جورشد در ارتباط با مسائل دانشگاه که مسئولش ایشون بود فرصتو مناسب دیدم تا بتونم این روند رو بشکنم و تمومش کنم.وقتی شروع به حرف زدن کردم انگاری که همه وجودش رو ریخته بود توی چشماش..اولش مشخص بود خودشو باخته اما من برخلاف ایشون درونم کاملا اروم بودم و بی تفاوت.
یکبار رفته بودم پیش یکی از مسئولین دانشکده که ایشون هم اونجا بودن..متوجه شدم که مدارک من دقیقا زیر دستشون بود.
مورد های این چنینی زیاد پیش اومده اما نمیتونم به طور قطع علاقه رو از رفتارشون برداشت کنم
از شما میخوام کمکم کنید که کار درست رو انجام بدم و راهنماییم کنید که کار درست چی هست..نمیخوام فکرم بیش از این درگیر این فرد بشه بعلاوه گاهی چیزهایی ازشون دیدم مثل سیگار کشیدن، قلیون، با یه دخترخانم دیگه همراه بودن...که فکر نمیکنم اگه درخواست ازدواح هم از من داشته باشن بتونم قبول کنم.
این روند چند سال دیگه هم ممکنه طول بکشه،دیگه تحمل ندارم.
به نظر شما من زیاده روی میکنم؟چه کار باید بکنم ؟ راهنماییم کنید.متشکرم.

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد راهنما

با عرض سلام و ادب خدمت شما خواهر گرامی
ازدواج مهمترين و سرنوشت‏ سازترين مسئله گستره زندگى هر انسان است. طبيعى است كه اگر اين امر مهم با در نظر گرفتن همه‏ ى جوانب آن و بر اساس تحقيق، آگاهى و شناخت لازم و با رعايت كردن نكات مهمى كه در انتخاب همسر بايد مدّ نظر قرار گيرد، انجام شود باعث خوشبختى و سعادت انسان در زندگى مى‏گردد و اگر با اين مسئله مهم سطحى و از روى احساسات، كه عمرى بسيار كوتاه دارد و در عرض چند هفته يا چند ماه شعله‏ هاى كاذب آن فرو مى‏ نشيند انجام گيرد پى‏آمدهاى ناگوارى ببار خواهد آورد.
حال ابتدا با توجه به معیارهای خود جهت انتخاب همسر آینده آن فرد را بررسی نمایید در صورتی که ملاکهای اولیه را دارد از طریق واسطه مناسب نظر ایشان را جویا شوید. ودر صورتی که نظر ایشان منفی بود باز هم از طریق راهکارهای زیر افکار خود را کنترل نمایید.و فکر ایشان را از ذهن خود دور نمایید.
اگر ملاکهای اولیه را ندارند فکر خود را مشغول نکنید و با توجه به مهارتهای کنترل افکار از فکر ایشان خارج شوید

  1. تنظیم و برنامه ریزی برای اوقات شبانه روزی :به گونه ایکه وقت خالی نباشد که در آن زمان فکر آن شخص به سراغ شما بیای
  2. از آنجا كه معمولاً افكار مزاحم در تنهايى به ذهن افراد وارد مى‏شود تا حد امكان از قرار گرفتن در مكان‏هاى خلوت به مدت زياد بپرهيزيد
  3. در طى 24 ساعت اوقات شبانه روز، زمانى را براى فكر كردن درباره همان مسائل و موضوعات مزاحم و اذيت كننده قرار دهيد و هرگاه آن افكار در غير آن ساعت مقرر، به ذهنتان وارد شد، به خودتان وعده دهيد كه زمان فكر كردن در اين باره فلان زمان معين و مقرر شده است و از طرف ديگر در آن زمان ثابت و معين، بنشينيد و در آن باره فكر كنيد و بگذاريد آن افكار، آن قدر به ذهنتان بيايد كه شما را اذيت كند.
  4. هميشه روى صفحه‏ اى از كاغذ، موضوعات مختلف علمى و غير علمى را يادداشت كنيد تا در صورت هجوم افكار مزاحم، از آنها استفاده كنيد (به عنوان جايگزين) با اختيار خود در آن باره بينديشيد و آن فكر مزاحم، كنار بگذاريد. به هر حال هميشه موضوع جايگزين براى فكر كردن داشته باشيد.
  5. اگر در عمل نتوانستيد، موضوعات جايگزين را به جاى افكار مزاحم خود قرار دهيد، كش نازكى را دور مچ دست خود ببنديد و هرگاه بدون اختيار افكار مزاحم به سراغتان آمد، آن كش را بكشيد و رها كنيد تا با احساس درد، از آن فضاى روانى بيرون آييد ناخودآگاه موضوع ذهنى‏تان عوض خواهد شد.
  6. ویژگیهای منفی ایشان را نزد خود برجسته نمایید تا میل شما به ایشان کاهش یابد
  7. از مکانها یا زمانهایی که موجب دیدن ایشان یا یاداوری خاطرات ایشان می شود اجتناب نمایید.
  8. ازدواج با فرد مناسب می تواند ذهن شما را از ایشان خالی نماید
  9. اگر در عمل نتوانستيد، موضوعات جايگزين را به جاى افكار مزاحم خود قرار دهيد، كش نازكى را دور مچ دست خود ببنديد و هرگاه بدون اختيار افكار مزاحم به سراغتان آمد، آن كش را بكشيد و رها كنيد تا با احساس درد، از آن فضاى روانى بيرون آييد ناخودآگاه موضوع ذهنى‏تان عوض خواهد شد.
  10. اگر در عمل نتوانستيد، موضوعات جايگزين را به جاى افكار مزاحم خود قرار دهيد، كش نازكى را دور مچ دست خود ببنديد و هرگاه بدون اختيار افكار مزاحم به سراغتان آمد، آن كش را بكشيد و رها كنيد تا با احساس درد، از آن فضاى روانى بيرون آييد ناخودآگاه موضوع ذهنى‏تان عوض خواهد شد.
    در پناه قرآن و عترت موفق باشید
    یاعلی



سلام..خانوم به نظر بنده شما بهتره رک و راست برید تذکر بدید البته جوری که زیاد هم ناراحت نشن یا اگر هم میخوان چیزیی بگن که بقول شما خواستگاری بزارید بگن هم شما راحت شید هم اون پسر بیچاره شما هم راحت بگید نه که دیگه زیاد از حد نگاه نکنه...بهتره تذکر بدید این سکوت شما هم شاید یکی از دلایل ادامه دار شدن این موضوع شده...

من برم چی بگم اخه؟یکبار هم سرصحبت رو من باز کردم..بعدم دانشکده ما جای کوچیکیه همه همدیگرو میشناسن نمیخوام الکی پشتم حرف دربیاد...بعدم دانشگاهه اگه خیابون بود اگه مغازه دار بود یا هرجای دیگه میشد ادم بهش بگه اینطوری نگاه نکن اما فکر نمیکنم اینجا موقعیتش باشه..
شما که میگید فراموش کنم..دقیقا چه چیزی رو ؟من که خاطره ای با ایشون ندارم یا ماجرایی...همه چیز فقط در حد فکره..از طرفی من تقریبا هر روز ایشون رو تو دانشگاه میبینم چطوری باید یادم بره؟میدونید مشکل اینجاست که دقیقا مثل یه معمای حل نشدنیه.. اگه برام مشخص بود که چه کاری درسته یا اصلا منظور ایشون چیه خب قضیه حل شده بود..
از طرفی فکر میکنم اگه چیزی بود حتما 2 ساله یک کلمه حرف میزد..از طرفی هم میگم شاید هدفش شناخت بیشتر یا این چیزهاست..میخوام بدونم شما جای اون اقا بودین چه فکری میکردین؟خیلی دوس دارم بدونم تو ذهنش چی میگذره.
با یکی از دوستام در میون گذاشتم گفت که نگاه متفاوت و با نفوذی داره اما اصلا مشخص نیست..
بعلاوه فکر نمیکنم 24 یا 25 سالگی ادم بخواد همچین رفتار بچگانه ای داشته باشه...
حالا اگر که فضا مناسب بود ،راجع به درس دانشگاه کارشناسانتون صلاح میدونن که ارتباط در حد خودش بیشتر بشه..یا تشخیص میدن که همچنان این روند ادامه داشته باشه؟چون فکر میکنم حرف زدنی بیشتر خودشو لو میده.
دو تا دوست صمیمی هم داره که مشابه خودش گاهی حواسشون بهم هست گاهی هم نه..
:please:میبینید درست مشابه توهمه ..وضعیت بد انتظار و بلا تکلیفی.

man.na.anam;642189 نوشت:
وضعیت بد انتظار و بلا تکلیفی.

خواهر من بلاتکلیفی چی؟

شما اصلا نباید به همچین شخصی فکر کنید

البته من نمی دونم شما چقدر مذهبی هستید و چقدر چیزایی که میگم براتون مهمه

ولی پسری که به یک خانم زل می زنه و نگاهشم بر نمی داره بنظر شخص موجهی نمیاد

من تا اونجایی که می دونم کسی که یکیو دوست داره اگه حیایی تو وجود باشه اصلا نمی تونه درست به شخص مورد علاقش نگاه کنه، نمی تونه زل بزنه تو چشاش

شخصی که سیگار میکشه، با دختر دیگه ای دیده شده و .... و حتی خودتون می گید هم احتمالا برای ازدواج قبولش نمی کنید، چه ارزشی داره که فکر شما رو باید مشغول کنه؟

دوست من این مدل پسرا زیادن، لطفا گول این نگاها رو نخور که خیلیا بااین نگاها زندگیشون نابود شده

شما اصلا تا الان توجه کردید نگاه ایشون فقط به شما اینجوریه یا مدلشون اینکه به همه نگاه می کنن؟

شاید اینکه شما مواردی رو دیدین که دنبال مشخصات شما بودن بخاطر دنبال کردن نگاه های ایشون از جانب شما بوده

اگه ایشون واقعا شما رو برای ازدواج می خواستن هر لحظه نگران از دست دادنتون بودن و خیلی زودتر اقدام می کردن

بنظر من که نباید خودتون رو اسیر این تفکرات کنید

چون متاسفانه ما دخترا خیلی زود احساسات رومون غلبه می کنه و حتی ممکنه مثلا اگه ایشون از شما خواستگاری کنن با اینکه می دونید خیلی مناسب نیستند نتونید جواب منفی بهشون بدید

دنبال این نباشید که دلیل نگاهاشون چیه

به فرض که گفتن من قصد ازدواج دارم اون موقع چیکار می کنید؟
یا اصلا بگن من مدلم اینجوریه یا شما رو ضایع کنن و این شمایین که در هر دو صورت آسیب می بینید

پس همه سعیتون رو بکنید که به ایشون مثل بقیه هم دانشگاهیاتون نگاه کنید کم کم می بینید که خیلیم براتون این شخص عادیه

[="Black"]

man.na.anam;637086 نوشت:
از شما میخوام کمکم کنید که کار درست رو انجام بدم و راهنماییم کنید که کار درست چی هست..نمیخوام فکرم بیش از این درگیر این فرد بشه

سلام.
با این توضیحاتی که دادید دقیقا نمیشه متوجه شد قضیه از چه قراره
اما خوب با توجه به اینکه در این چند سال حتی سعی هم نکرده با شما ارتباط کلامی داشته باشه (منظورم اینه که خودش شروع کننده ارتباط کلامی باشه) گزینه ازدواج و اینهایی که مطرح کردید منتفیه
ممکن هم هست که چون شما هم در ذهنتان درگیر این مسئله هستید که چرا به شما نگاه می کنه و ... ناخودآگاه خود شما هم با رفتار های غیر عادی مثل اینکه اگر او را در دانشگاه ببینید بخواهید او را زیر نظر بگیرید که به شما نگاه می کند یا خیر باعث شده باشید نسبت به شما حساس شده باشد بنا بر این سعی کنید مدتی اصلا به این شخص نگاه هم نکنید و اینکه به شما نگاه می کند یا نمی کند هم اصلا بررسی نکنید و بیخیال این مسائل باشید ان شاء الله موضوع به حالت عادی برخواهد گشت.[/]

چه جالب. اصلا فکر نمی کردم کس دیگه ای هم شرایط مشابه منو داشته باشه.

منم یه هم دانشگاهی دارم (البته درسش تموم شده) که الان چند ساله دنبالمه. شرایط من و شما فرقش اینه که خانواده ی اون پسر هم در جریانن و بارها منو به خانوادش نشون داده. تازه هنوز که هنوزه همه جا دنبالم میاد :offlow:

اون اوایل یه ذره، فقط یه ذره ها، ازش خوشم میومد. بعده ها از چشمم افتاد. پسره اصلا انگار کار و زندگی نداره. شما فکر کن من هر ساعت از شبانه روز که بیرون برم، آقا پیداش میشه. دیگه واقعا از دستش کلافه شدم. متاسفانه این موضوع رو نمیتونم با خانوادم در میون بذارم. خیلی دوست داشتم که بابام بره سراغش تا همه چی رو تموم کنه. ولی متاسفانه شرایط خانوادگی من طوریه که اصلا نمیتونم همچین مسائلی رو تو خونه مطرح کنم. چون بجای اینکه مشکل اصلی رو حل کنن، من میرم زیر ذره بین و هزار تا تهمت بهم میزنن. دیگه فکر کنین شرایط چطوریه که این پسرو تحمل میکنم، ولی به خانوادم چیزی نمیگم.
تو فامیل و اطرافیان هم آدم قابل اعتمادی سراغ ندارم که این کارو برام انجام بده.

بچه ها اینکه دوستمون گفتن میخوان تکلیفشون مشخص بشه، به این معنی نیست که اون پسرو دوسش داره یا فکر و ذکرش مشغول اونه. چون دیدم اکثرا در جواب ها نوشته بودین بهش فکر نکن و ....
میدونین آدم کلافه میشه. نه بخاطر علاقه به اون شخص! اشتباه نکنید.
بخاطر اینکه وقتی اون پسر هر روز جلو چشمته با خودت میگی باز این پیداش شد. پس کی راحت میشم از دستش؟
این بلاتکلیفیه که آدمو دیوونه میکنه. خودت میدونی طرف ازت خوشش میاد (با کلی شواهد و قراین)، ولی تلاشی هم برای بدست آوردنت نمیکنه. از اون طرفم
هر روز جلو چشمته. به دلایلی هم اون پسر از چشمت افتاده. به هیچکسم نمیتونی بگی. اصلا الان طوری شده که وقتی می بینمش این احساس رو پیدا
میکنم ---> :ghati:

من دیگه واقعا تحملم تموم شده. نمیدونم باید چیکار کنم.

وست خوب من بعضی از پسر ها همینطورین انگار شاخک هاشون کلا حساس و فعاله تا یک موجی دریافت میکنه شروع میکنه و فرستدن پیام ها به صورت اتوماتیک..
این عادت بعضی از آقایونه که اگه زن هم داشته باشن تا یکی حتی بی غرض بهشون نگاه کنه ادامه میدن و همیشه فکر میکنن اون طرف نسبت بهش علاقه داره. زیاد فکر نکن.
من خودم مورد داشتم که با همین نگاهی که شما فرمودین تو دانشگاه چند بار هم بهم پیشنهاد داد و حتی همینجوری الکی آخرشم شکست عشقی خورد :khaneh:

یه سوال: اصلا کی گفته این آقا به خانم سوال کننده علاقه داره؟
شاید همش تصورات خودتونه

man.na.anam;637086 نوشت:

سلام دختری 21 ساله هستم.سال سوم دانشگاه هستم.از سال اول که با یکی از سال اخریامون هم کلاس بودم.
مثل همه ترم اولی ها کنجکاو بودم که با همه چیز اشنا بشم.یک بار توی اتوبوس همین اقارو دیدم تو این فکر بودم که این از بچه های کلاسه یا نه..که همون لحظه برگشت و دید که دارم نگاهش میکنم هیچ دلیل و حس خاصی نداشتم فقط یه لحظه داشتم فکر میکردم..خلاصه من رومو برگردوندم اما ایشون هنوز داشت نگاهم میکرد..قبل از اون اصلا یادم نمیاد رفتارشون چطور بود..اما اونروز حسابی ترسیده بودم خلاصه تو مسیر چند باری عقب برگشت و چندین بار نگاهم کرد ..انگاری که بخواد مطمئن شه همون دانشگاهم..همون روز صبح کلاس داشتیم .اونروز گذشت و به همین منوال تا 2سال!..خوشحال بودم که از این دانشکده میره اما ارشد رو هم همینجا قبول شد و من با همون مشکلات.
اوایل امسال دیگه واقعا کلافه شده بودم از نگاه هایی که منظورشون رو نمیفهمیدم و فقط نگاه ...تا اینکه یه بهونه ای جورشد در ارتباط با مسائل دانشگاه که مسئولش ایشون بود فرصتو مناسب دیدم تا بتونم این روند رو بشکنم و تمومش کنم.وقتی شروع به حرف زدن کردم انگاری که همه وجودش رو ریخته بود توی چشماش..اولش مشخص بود خودشو باخته اما من برخلاف ایشون درونم کاملا اروم بودم و بی تفاوت.
یکبار رفته بودم پیش یکی از مسئولین دانشکده که ایشون هم اونجا بودن..متوجه شدم که مدارک من دقیقا زیر دستشون بود.
مورد های این چنینی زیاد پیش اومده اما نمیتونم به طور قطع علاقه رو از رفتارشون برداشت کنم
از شما میخوام کمکم کنید که کار درست رو انجام بدم و راهنماییم کنید که کار درست چی هست..نمیخوام فکرم بیش از این درگیر این فرد بشه بعلاوه گاهی چیزهایی ازشون دیدم مثل سیگار کشیدن، قلیون، با یه دخترخانم دیگه همراه بودن...که فکر نمیکنم اگه درخواست ازدواح هم از من داشته باشن بتونم قبول کنم.
این روند چند سال دیگه هم ممکنه طول بکشه،دیگه تحمل ندارم.
به نظر شما من زیاده روی میکنم؟چه کار باید بکنم ؟ راهنماییم کنید.متشکرم.

من خودم یه زمانی جزو این پسرا بودم و میدونم اون از شما چی رو میخواد شما اگر به اون علاقه دارید باید بیخیالش بشید چون همینطور که گفتید....
اصلا اصلا باهاش دوست نشید و حتی باهاش صحبت هم نکنید و اگر یه موقع خواست درخواست دوستی یا شماره بده اصلا قبول نکنید ها :Ealam:
اگر خیلی گیر میداد به برادرتون یا پسر عمو کسی غیر از پدر بگید بیاد بزنه دندون هاش رو خورد کنه:jangjoo::Box::Box:

دوستان من نگفتم که به ایشون علاقه دارم...اصلا رو هوا که علاقه پیش نمیاد...یه روز یه حرکت میبینم زده میشم دو روز دیگه یادم میره...نه واقعا علاقه نیست.
منظورم از بلاتکلیفی یه چیزی تو مایه های حرف مهسا خانومه..ولی مهسا جان من به خانوادم میگم هرچی بشه به نظرم شمام باید تا اتفاق بدی نیفتاده از راهش به یه فرد مطمئن و عاقل تو خونواده بگین.

خانوم مرضیه همه حرفای شما یک طرف قضیه است..انقدر افراطو تفریط فکر نکنم نتیجه بده من میخوام عاقلانه ترین کار رو انجام بدم..گاهی حتی به سرم میزنه فقط حرفش رو بشنوم که حداقل بفهمم سرکار نبودم.

اقای رحمت همه این فکرارو خودم میکنم منظور منم از فکر همین ها هست، هی فکر میکنم این رفتار چه معنی میده اینکه قضیه چیه.
اینکه میگید بیخیال باشم و نگاه نکنم از جایی برم که نباشن یا هر چیز دیگه ای رو هم زیاد امتحان کردم هر دفعه به یه نحوی جواب نداده
مثلا یه ساعتی که باید کلاس باشه ناخود اگاه تو انتشارات میبینمشون..یا تو اسانسور...کاملا ناخوداگاه وبدون هماهنگی.
مثلا من خب به ورزش خیلی علاقه دارم مسئول ورزش دانشکده مون یه خانمی بود،انتقالی گرفته بود بعد یه مدت اومده بود دانشکده ..من رفتم پیششون تو حیاط که حال احوال بپرسم و راجع به تیم خانم ها سوال کنم..داشتیم صحبت میکردیم که اومدن پیش ما و این خانم کلی تحویلشون گرفت که ورزشکارای دانشگاهو از این حرفاا (ابخاطر این که این اکیپ هم تیم اقایونن ) کلا من موندم این وسط برگشتم دیدم ایشون نگاهش به منه..خب چیکار باید میکردم؟خلاصه بعد از خداحافظی رفتم.
این ماجرا گذشت دانشکده همچنان مسئول ورزش نداشت منم که پیگیر بودم تیم تشکیل بدم واسه خانوما کسی نمیدونست ولی حواسم به اطلاعیه ها بود، یه روز که با یکی از کارمندا صحبت میکردم گفت مسئول ورزش فعلا این دو نفر هستن همین اقا و دوستشون چن روز بعد هم اطلاعیه زده بودن که علاقه مندان به رشته های فلان نام و نام رشته ورزشیون رو به این شماره ها پیامک کنن یا به امور دانشجویی مراجعه کنن!!!!!
من رفتم امور دانشجویی اسم خودمو چن نفر دیگه رو دادم حالا خانومه هم گیر داده بود با همون شماره ها تماس بگیر...خلاصه برگه ها به دستشون رسیده بود چون بعدا همونارو دست مسئول جدید دیدم
بعدش دیدم که رو برد داشت میزد که ساعت تمرین دخترا فلان روز فلان جا.....اینجا بود که ازشون پرسیدم ادرس سالنو.. وحرف زدم.
الان شما چه برداشتی از این دارید؟میبینید بازم نمیشه چیزیو قطعی گفت
من که محتاج توجه یا درخواست اون اقا نیستم..فقط این وضعیت کلافه ام کرده...هرطور شده تا بیشتر درگیر نشدم میخوام تموم شه این قضیه..من نمیخوام اشتباه کنم یا گذشته بدی برای خودم بسازم.

man.na.anam;642422 نوشت:
خانوم مرضیه همه حرفای شما یک طرف قضیه است..انقدر افراطو تفریط فکر نکنم نتیجه بده من میخوام عاقلانه ترین کار رو انجام بدم..گاهی حتی به سرم میزنه فقط حرفش رو بشنوم که حداقل بفهمم سرکار نبودم.

کدوم افراط و تفریط دختر خوب؟

شما چه بخوای چه نخوای فکرت مشغول ایشون شده برای چیزی که ممکنه واقعا وجود نداشته باشه

من این مدل پسرا رو دیدم که بهت میگم

من نمی فهمم اصلا مشکل اصلی شما چیه؟

اینکه چرا نگاهتون می کنه؟

اگه می گید علاقه ای نیست که خب چرا مهمه انقد؟ هرکاری دلش می خواد بکنه شما بی خیال به زندگیت ادامه بده

اگه علاقه ای هست که خب من بهت می گم اشتباهه، چون واقعا اگه بهتون علاقه می داشت سعی می کرد اینو بهتون نشون بده، اینجور که مشخصاتش رو گفتین آدم خجالتی نیست که نتونه بیاد بگه

(یه چیزیم بزار تو پرانتز بهت بگم، امیدوارم که اینجوری نباشه ولی شاید ناخواسته شما باعث این نگاها باشید. یعنی بدون هیچ قصدی به ایشون نگاه می کنید و پسرام اصولا خیلی اعتماد به سقفن، ممکنه یه سری فکرا کرده برا خودش)

دوست من تو اینجور مسائل خیلی محافظه کار باش

آدم همیشه لازم نیست تا آخر یه مسیر رو بره تا بفهمه چی درست چی غلط

و در آخر اینکه خیلی به پسرا اعتماد نکن مگه اینکه پاکی نیتش و رفتارش بهت ثابت شه

شما کلا به هر پسر یا مردی خیره بشی و بعد چشم تو چشم بشید، توی دل اون فرد احساسی نسبت به شما ایجاد میشه که چیز رایجی در دانشگاه هست. معمولا بعدش اقا پسر میره و این نگاه ها رو با دوستانش در میون میذاره و نتیجه ی بحث پسرا غالبا اینه که حتما اون خانم عاشقت شده. کلا به پسرها در این سنین کمی توجه کنی این احساس ها در اونا ایجاد میشه. اگر فرد متین و سربزیر و کم حرفی هم باشید و همدیگه رو زیاد ببینید که داستان جدی تر هم میشه. اون فرد به احتمال زیاد به شما حس خوبی داره و براش قابل احترام هستید ولی فعلا نه در حد ازدواج.
این نگاه ها یعنی اینکه
یا من مایل به دوستی با شما هستم
و یا اینکه اگر بنده شرایط و معیار های مورد نظر شما برای ازدواج رو دارم مایلم با هم صحبت کنیم.
این حس طرف به شماست که خیلی موضوع عادی هست. اگر شرایطش برای شما و خانوادتون معقوله رسما با خانوادتون برای ازدواج صحبت کنید والا روش های فراموشی رو قبلا استاد و دوستان فرمودند.
این فکرا واسه ی تاخیر در ازدواجه و کیفیت تحصیل رو واقعا تخریب می کنه. از همین الان موضوع رو جدی بگیرید که بعد از این با این مسایل خیلی مواجه خواهید شد که عواقب جالبی نداره .همه هم اولش خودشون رو متفاوت می بینن و می گن که میشه احساس رو کنترل کرد ولی......

[=arial black]زیاد سخت نگیر
این آدم هر تیپی که داره _ مذهبی یا امروزی _ یه آدم با تیپ مخالفش پیدا کن
ترجیحا از پسرعموها باشه ؛ چند روزی باهاش برو دانشگاه
خیلیم با طرف صمیمی باش
خودش شرشو کم میکنه

[="Black"]

man.na.anam;642422 نوشت:
اقای رحمت همه این فکرارو خودم میکنم منظور منم از فکر همین ها هست، هی فکر میکنم این رفتار چه معنی میده اینکه قضیه چیه.
اینکه میگید بیخیال باشم و نگاه نکنم از جایی برم که نباشن یا هر چیز دیگه ای رو هم زیاد امتحان کردم هر دفعه به یه نحوی جواب نداده
مثلا یه ساعتی که باید کلاس باشه ناخود اگاه تو انتشارات میبینمشون..یا تو اسانسور...کاملا ناخوداگاه وبدون هماهنگی.
مثلا من خب به ورزش خیلی علاقه دارم مسئول ورزش دانشکده مون یه خانمی بود،انتقالی گرفته بود بعد یه مدت اومده بود دانشکده ..من رفتم پیششون تو حیاط که حال احوال بپرسم و راجع به تیم خانم ها سوال کنم..داشتیم صحبت میکردیم که اومدن پیش ما و این خانم کلی تحویلشون گرفت که ورزشکارای دانشگاهو از این حرفاا (ابخاطر این که این اکیپ هم تیم اقایونن ) کلا من موندم این وسط برگشتم دیدم ایشون نگاهش به منه..خب چیکار باید میکردم؟خلاصه بعد از خداحافظی رفتم.
این ماجرا گذشت دانشکده همچنان مسئول ورزش نداشت منم که پیگیر بودم تیم تشکیل بدم واسه خانوما کسی نمیدونست ولی حواسم به اطلاعیه ها بود، یه روز که با یکی از کارمندا صحبت میکردم گفت مسئول ورزش فعلا این دو نفر هستن همین اقا و دوستشون چن روز بعد هم اطلاعیه زده بودن که علاقه مندان به رشته های فلان نام و نام رشته ورزشیون رو به این شماره ها پیامک کنن یا به امور دانشجویی مراجعه کنن!!!!!
من رفتم امور دانشجویی اسم خودمو چن نفر دیگه رو دادم حالا خانومه هم گیر داده بود با همون شماره ها تماس بگیر...خلاصه برگه ها به دستشون رسیده بود چون بعدا همونارو دست مسئول جدید دیدم
بعدش دیدم که رو برد داشت میزد که ساعت تمرین دخترا فلان روز فلان جا.....اینجا بود که ازشون پرسیدم ادرس سالنو.. وحرف زدم.
الان شما چه برداشتی از این دارید؟میبینید بازم نمیشه چیزیو قطعی گفت
من که محتاج توجه یا درخواست اون اقا نیستم..فقط این وضعیت کلافه ام کرده...هرطور شده تا بیشتر درگیر نشدم میخوام تموم شه این قضیه..من نمیخوام اشتباه کنم یا گذشته بدی برای خودم بسازم.

سلام.
اینکه گفتم سعی کنید حساس نباشید به این معنی که سعی نداشته باشید نوع رفتار او را تحلیل کنید و یا بخواهید نوع نگاه او را تحلیل کنید و یا از این قبیل کارها و افکار را در ذهن خودتان بپرورانید که هدف او چیست و ... چون این گونه رفتار ها و تفکرات ناخودآگاه و بدون اراده و اختیار شخصی در انسان ممکن است حالاتی را ایجاد کند که باعث جلب توجه طرف مقابل شود و ایشان هم نسبت به شما حساس شوند و ممکن است همین نگاه ها هم از همین جهت باشد.
بنا بر این اگر هم او را دیدید مثل دیگر افراد که نسبت به آنها این حساسیت در شما به وجود نیامده بگذرید و سعی کنید اصلا برای شما مهم نباشد به شما نگاه می کند یا نمی کند و اینکه اصلا شما از این جایی که عبور می کنید این شخص هست یا نیست.
اما اینکه گفتید می خواهم این قضیه تموم بشه.
من متوجه نشدم می خواهید کدام قضیه تمام شود؟ چون از نظر من قضیه ای وجود ندارد و به طور قطع ایشان به شما علاقه برای ازدواج ندارند و گرنه طی این چند سال یقینا سعی بر ابراز و یا حداقل برقراری ارتباط کلامی که ایشان شروع کننده آن باشند به کرات می کردند.[/]

man.na.anam;637086 نوشت:
سلام دختری 21 ساله هستم.سال سوم دانشگاه هستم.از سال اول که با یکی از سال اخریامون هم کلاس بودم.

سلام...تجربیات دوران جاهلیتمو برات مینویسم.بخون

تجربیات من از زندگی اینهاست :
..
به دنبال یه دختر ساده بودن بهتره تا یه ادم صفت و سخت.چون دختر ساده تغییر پذیره اما دختر صفت و سخت نه
..
اگه میخوای بفهمی طرف چقدر انتقاد پذیره : بر خلاف نظرش یه نظر بگو و خونسردیشو بسنج
..
اگه میخوای صبر طرفو بسنجی :بر خلاف نظرش نظر بده و صبرشو بسنج
..
اگه میخوای میزان عشقشو نسبت به خودت بسنجی :مدتی تنهاش بذار
..
اگه میخوای بفهمی نقطه ضعف طرف چیه : ببین تو چه کاری کم میاره
..
اگه میخوای بفهمی طرف از پس مشکلات زندگی بر میاد یا نه : به عکس العملش در مشکلات نگاه کن
..
اگه میخوای بفهمی طرف بی ادبه یا با ادب : به دوستای نزدیکش نگاه کن!!!
..
اگه میخوای بفهمی طرف داغه یا نه (شهوتیه یا نه ): یه دستی بهش بزن و عکس العملشو ببین
..
اگه میخوای بفهمی طرف فقط شعار میده یا مرده عمل هم هست : به عملکردش توجه کن در روزای سخت زندگیت
..
اگه میخوای بدونی عشقت موندنیه یا رفتنی : به تماس ها و اس ام اس هاش بعد چهار ماه توجه کن
..
اگه میخوای بفهمی طرف دروغگو یا نه : به حرفای دیروز و امروزش توجه کن
..
اگه میخوای بفهمی طرف عاشقته یا نه: ببین شب بخیر میگه( یعنی برات ارزش قائله ) اکثرا بعد پنج ماه نمیگن…این یعنی وابستگی
..
اگه میخوای بفهمی طرف درون گراست یا بیرون گرا : به حرفایی که از سر احساس میزنه توجه کن.ادمای احساسی درون گران
..
.
برای شناخت سادگی طرف همون اول ازش یه چیز بزرگ بخواه
..
.
برای فهمیدن مهربونیش به دلسوزیش دقت کن

*mahsa*;642230 نوشت:
چه جالب. اصلا فکر نمی کردم کس دیگه ای هم شرایط مشابه منو داشته باشه.

منم یه هم دانشگاهی دارم (البته درسش تموم شده) که الان چند ساله دنبالمه. شرایط من و شما فرقش اینه که خانواده ی اون پسر هم در جریانن و بارها منو به خانوادش نشون داده. تازه هنوز که هنوزه همه جا دنبالم میاد :offlow:

اون اوایل یه ذره، فقط یه ذره ها، ازش خوشم میومد. بعده ها از چشمم افتاد. پسره اصلا انگار کار و زندگی نداره. شما فکر کن من هر ساعت از شبانه روز که بیرون برم، آقا پیداش میشه. دیگه واقعا از دستش کلافه شدم. متاسفانه این موضوع رو نمیتونم با خانوادم در میون بذارم. خیلی دوست داشتم که بابام بره سراغش تا همه چی رو تموم کنه. ولی متاسفانه شرایط خانوادگی من طوریه که اصلا نمیتونم همچین مسائلی رو تو خونه مطرح کنم. چون بجای اینکه مشکل اصلی رو حل کنن، من میرم زیر ذره بین و هزار تا تهمت بهم میزنن. دیگه فکر کنین شرایط چطوریه که این پسرو تحمل میکنم، ولی به خانوادم چیزی نمیگم.
تو فامیل و اطرافیان هم آدم قابل اعتمادی سراغ ندارم که این کارو برام انجام بده.

بچه ها اینکه دوستمون گفتن میخوان تکلیفشون مشخص بشه، به این معنی نیست که اون پسرو دوسش داره یا فکر و ذکرش مشغول اونه. چون دیدم اکثرا در جواب ها نوشته بودین بهش فکر نکن و ....
میدونین آدم کلافه میشه. نه بخاطر علاقه به اون شخص! اشتباه نکنید.
بخاطر اینکه وقتی اون پسر هر روز جلو چشمته با خودت میگی باز این پیداش شد. پس کی راحت میشم از دستش؟
این بلاتکلیفیه که آدمو دیوونه میکنه. خودت میدونی طرف ازت خوشش میاد (با کلی شواهد و قراین)، ولی تلاشی هم برای بدست آوردنت نمیکنه. از اون طرفم
هر روز جلو چشمته. به دلایلی هم اون پسر از چشمت افتاده. به هیچکسم نمیتونی بگی. اصلا الان طوری شده که وقتی می بینمش این احساس رو پیدا
میکنم --->

:ghati:

من دیگه واقعا تحملم تموم شده. نمیدونم باید چیکار کنم.


خواهر من یعنی تا این حد؟؟ حتی ی نفر هم نیست بهش بگید؟؟ عجبا...این که کلا مزاحمت محسوب میشه و میشه ازش شکایت کرد..البته اگر مطمعنید..عجبا خوب مثل ادم بیاد خونتون خواستگاری این چه کارایی دیگه..ابجی ما اگه کاری از دستمون برمیاد بگو..بیام حسابشو بزاریم کف دستش:Narahat:

man.na.anam;642189 نوشت:
من برم چی بگم اخه؟

انگار ابجی شما بیش از حد توجه میکنید..بهتره خودتونو به بخیالی بزنید..اینقدر هم به حرف مردم و تهمت این چیزا اهمیت ندید..هر جا باشی و هر کاری کنی بازم هم حرف هستش..افراط دارید میکنید به نظر من..اصلا اهمیت ندید بهش به زندگیتون ادامه بدید اگه اینجور که میگید..انگار که اصلا نیست..یکم شما بیش از حد توجه میکنید..

man.na.anam;637086 نوشت:

سلام دختری 21 ساله هستم.سال سوم دانشگاه هستم.از سال اول که با یکی از سال اخریامون هم کلاس بودم.
مثل همه ترم اولی ها کنجکاو بودم که با همه چیز اشنا بشم.یک بار توی اتوبوس همین اقارو دیدم تو این فکر بودم که این از بچه های کلاسه یا نه..که همون لحظه برگشت و دید که دارم نگاهش میکنم هیچ دلیل و حس خاصی نداشتم فقط یه لحظه داشتم فکر میکردم..خلاصه من رومو برگردوندم اما ایشون هنوز داشت نگاهم میکرد..قبل از اون اصلا یادم نمیاد رفتارشون چطور بود..اما اونروز حسابی ترسیده بودم خلاصه تو مسیر چند باری عقب برگشت و چندین بار نگاهم کرد ..انگاری که بخواد مطمئن شه همون دانشگاهم..همون روز صبح کلاس داشتیم .اونروز گذشت و به همین منوال تا 2سال!..خوشحال بودم که از این دانشکده میره اما ارشد رو هم همینجا قبول شد و من با همون مشکلات.
اوایل امسال دیگه واقعا کلافه شده بودم از نگاه هایی که منظورشون رو نمیفهمیدم و فقط نگاه ...تا اینکه یه بهونه ای جورشد در ارتباط با مسائل دانشگاه که مسئولش ایشون بود فرصتو مناسب دیدم تا بتونم این روند رو بشکنم و تمومش کنم.وقتی شروع به حرف زدن کردم انگاری که همه وجودش رو ریخته بود توی چشماش..اولش مشخص بود خودشو باخته اما من برخلاف ایشون درونم کاملا اروم بودم و بی تفاوت.
یکبار رفته بودم پیش یکی از مسئولین دانشکده که ایشون هم اونجا بودن..متوجه شدم که مدارک من دقیقا زیر دستشون بود.
مورد های این چنینی زیاد پیش اومده اما نمیتونم به طور قطع علاقه رو از رفتارشون برداشت کنم
از شما میخوام کمکم کنید که کار درست رو انجام بدم و راهنماییم کنید که کار درست چی هست..نمیخوام فکرم بیش از این درگیر این فرد بشه بعلاوه گاهی چیزهایی ازشون دیدم مثل سیگار کشیدن، قلیون، با یه دخترخانم دیگه همراه بودن...که فکر نمیکنم اگه درخواست ازدواح هم از من داشته باشن بتونم قبول کنم.
این روند چند سال دیگه هم ممکنه طول بکشه،دیگه تحمل ندارم.
به نظر شما من زیاده روی میکنم؟چه کار باید بکنم ؟ راهنماییم کنید.متشکرم.

خواهر جان من احتمال میدم که شما حجاب رو راعایت نکنی اون که نمیاد مزاحم یه دختر با حجاب بشه چون میدونه اون اهل اون حرفا نیست
به احتمال زیاد ماله حجاب
البته شاید شما باحجاب باشید و از همه پاکدامن تر باشید من فقط حدس زدم:Gol:

سلام.ب نظر من یه خیال بیشتر نیس اینو میگم چون خود دوست مون گفتن دانشگاهشون کوچیکه اگه بزرگ بود میفهمیدن ک از این نگاه های مریض تویه همکلاسی ها زیاد پیدا میشه و وای ب روزی ک ب طور کاملا ناگهانی هم کلاسی یه ببینه شما دارین نگاش میکنین اگه یه کمم مریض باشه دیگه ول کن قضیه نیس ...
و ب نظر من راهکارش فقط خودتونین وقتی تویه ذهن تون ب طرف فک میکنین واسش سیگنال میفرستین و این چیزا فقط لازمه یه مدت خودتونو تحت فشار بذارین ک حتی موقع دیدن شونم مثله بقیه پسرا باشه واستون و فکری تویه ذهن تون نیاد ...
این عزیز دیگه هم ک اون طرف مزاحم اش میشه بالاخره باید یکی رو پیدا کنین ک بتونین بهش اعتماد کنین وگرنه خدایی نکرده اگه یه روز اون آقاپسر بفهمه پشت تون کسی نیس ممکنه فکرایه خطرناک تری ب ذهن اش برسه و مزاحم بزرگتری واستون بشه ... حتما باید جلوشو بگیرین ... موفق باشین ...

چند ترمه دیگه تموم میکنید؟هیچ کاری نکردن بهترین راه حله.این نیز بگذرد.اگه واقعا دوستون داشت میومد میگفت.ادم خجالتی هم نیست با این اوصاف که گفتین.از عمد میخاد کاری کنه که شما برین بهش بگین.هدفش همینه که ذهنه شما را به خودش مشغول کنه.موفقم شده مثل اینکه.من همین الان خیلی فکرکردم.یه حلقه بنداز دستت یه کاری هم بکن که به گوشش برسه که ازدواج کردی.یا حلقه را یه جوری نشونش بدی.

بابا غیرت و حیا هم خوب چیزیه
برین به بچه های بسیجی حراستی چیزی بگین که حالشو جا بیارن
مرتیکه بی غیرت

دوست عزیز به این نگاه ها هیچ توجهی نداشته باشین. مطمئنا هدف خیری پشت اون نیست.
اگر در محیط بزرگتری حضور می داشتید متوجه میشدید که این طور نگاه ها همه جا خیلی زیاده. خود من به شخصه با چندین مورد از این نمونه ها برخورد داشتم. راهشم کم محلی به طرف هست.
اینکه تا متوجه شدین ایشون در اطرافتون هستن به هیچ وجه بهش نگاه نکنید حتی یک لحظه. اصلا نباید باهاش چشم تو چشم بشین
خودش وقتی ببینه به هیچ وجه مورد توجه شما نیست دست برمیداره. اینجور آدم ها مشکل دارن. به هیچ وجه نباید ببینه که شما نگاهش رو میبینید.
من به هیچ وجه هم کلام شدن با اینجور آدم ها رو درست نمیدونم.
من نمیدونم شما منتظر چی هستین؟ حتی اگه بهتون علاقه داشته باشه هم که شما مگه جوابتون "نه" نیست؟ پس دیگه چیزی باقی نمیمونه. مگه حاضرین با همچین آدمی زندگی کنین. ایشون اگر فرد موجهی بودن به هیچ وجه به خودشون اجازه نمیدادن به نامحرم همچین نگاهی داشته باشن. شما هم وقتتون و فکرتون رو بیخود تلف نکنید که بعدا پشیمون میشین و به این طرز فکرتون میخندید.یکم که بزرگتر بشین متوجه میشین این افکارتون خیلی بچه گانه بوده.( خیلی معذرت میخوام رک گفتم ولی فقط میخوام کمکتون کنم امیدوارم ناراحت نشین)

من یکم نا واردم به محیط کلی نوشتم پاک شد....دیگه نقل قول نمیکنم فقط اینکه بله دختر حساس و جزئی نگریم...متاسفانه همین باعث شده به مشکل بخوررم..ترم 6 هستم ایشون ترم 2 ارشد و احتمالا با معدل ارشد همینجا میمونم...ونمیخوام موقعیت علمیم بابت این قضیه بهم بخووره...میدونید یه ترم مرخصی بودن پارسال من گفتم رفتن دیگه اما گویا منزل گرفته بودن با رفقا واسه کنکور میخوندن...روز نتایج ارشد نزدیک به سکته بودم وقتی شنیدم 2 رقمی شدن اکثرا..پس حالا حالا ها احتمالا 1 جا هستیم...
امکان حلقه انداختن ندارم چون به خاطر یک فردی که تکلیفش با خودش معلوم نیست نمیخوام خودمو تابلو کنم...در جواب دوست دیگرمون اتفاقا من چادریم تعجبم از همینه که حواسش به بی حجابای اطراف نیست و به منه......ودر جواب بسیج و حراست...والا با همین اخلاقایی که ازشون گفتم در نظر بگیرید که اول ترم صفحه اول نشریه بسیج مصاحبه داشت این اقا...سراپا تناقض..شایدم خودنمایی..
از طرفی به احتمال زیاد منم سوتی هایی دادم ناخود اگاه ممکنه سوئ تعبیر شده باشه..که اگرم باشه حدس و گمان برای ایشون هم هست نه قطعیت..
و اینکه بازم دوست دارم نظراتتون رو بدونم خبری شد هم بهتون میگم از جمیع نظرات برداشتم بی توجهی صرف بود...اما نتایج متناقض هم زیاد بود در کا نا معلومه باز هم سپاس از همگیییییی.

رنگ خدا;642723 نوشت:
دوست عزیز به این نگاه ها هیچ توجهی نداشته باشین. مطمئنا هدف خیری پشت اون نیست.
اگر در محیط بزرگتری حضور می داشتید متوجه میشدید که این طور نگاه ها همه جا خیلی زیاده. خود من به شخصه با چندین مورد از این نمونه ها برخورد داشتم. راهشم کم محلی به طرف هست.
اینکه تا متوجه شدین ایشون در اطرافتون هستن به هیچ وجه بهش نگاه نکنید حتی یک لحظه. اصلا نباید باهاش چشم تو چشم بشین
خودش وقتی ببینه به هیچ وجه مورد توجه شما نیست دست برمیداره. اینجور آدم ها مشکل دارن. به هیچ وجه نباید ببینه که شما نگاهش رو میبینید.
من به هیچ وجه هم کلام شدن با اینجور آدم ها رو درست نمیدونم.
من نمیدونم شما منتظر چی هستین؟ حتی اگه بهتون علاقه داشته باشه هم که شما مگه جوابتون "نه" نیست؟ پس دیگه چیزی باقی نمیمونه. مگه حاضرین با همچین آدمی زندگی کنین. ایشون اگر فرد موجهی بودن به هیچ وجه به خودشون اجازه نمیدادن به نامحرم همچین نگاهی داشته باشن. شما هم وقتتون و فکرتون رو بیخود تلف نکنید که بعدا پشیمون میشین و به این طرز فکرتون میخندید.یکم که بزرگتر بشین متوجه میشین این افکارتون خیلی بچه گانه بوده.( خیلی معذرت میخوام رک گفتم ولی فقط میخوام کمکتون کنم امیدوارم ناراحت نشین)

سپاس دوست عزیز کم کم دارم قانع میشم و عاقل.

سلام بر همه
تقريبا تمامي نظرات رو خوندم . جسارتا نظر خودم رو هم طي نكاتي عرض مي كنم :
1- بنظر بنده هم اين آقا ابدا قصد ازدواج ندارند چون پسري كه به دختري علاقمند باشه حتي نميذاره مادرش شامش تموم بشه ، هي ميگه زنگ بزن خونشون ، قرار خواستگاري بذار و... چون ميترسه كه دختره ازدواج كنه ، ولي ايشون چند ساله كه .... پس كلا قصدش ازدواج نيست .
2- جسارتا و با عذرخواهي تمام قد از كارشناس محترم ، بنظرم ابدا واسطه نفرستين چون كافيه فقط يكبار ببينه كه شما با اون واسطه صحبت ميكنيد يا دوستانش ببينند كه شما با او واسطه صحبت مي كنيد و به گوشش برسونند اونوقت متوجه ميشه كه اقدام از طرف شما صورت گرفته نه از طرف واسطه به خودي خود .
3- من اين آقا رو نميشناسم و خدا رو شاهد ميگيرم كه ابدا قصد اتهام زني به ايشون رو ندارم اما هستند پسراني كه به دليل عدم وجود شرايط ازدواج يا جهت ايجاد سرگرمي ، روي شكستن مقاومت يك دختر - بويژه و بالاخص از نوع مذهبي و چادريش- با دوستانشون شرط بندي ميكنند . شرط بندي ميكنند تا بتونند احساسات اون دختر رو بدون درگير كردن خودشون - مثل اينكه بياد و حرف بزنه و يا واسطه بفرسته و ... فقط از طريق نگاه- درگيرخودشون بكنند . در اين شرايط شما يا دختري كه كيس مورد نظرشون هست ، هيچ نشانه ي ظاهري از ابراز علاقه يا حرف يا پيغام يا واسطه و .... نمي بينه اما آرام آرام احساساتش درگير ميشه و خودش يا اقدام به صحبت ميكنه يا واسطه مي فرسته و در اين موقع اون پسر - كه برنده شرط با دوستانش شده- به دختر خانم ميگه متاسفم خانم براتون سوء تفاهم پيش اومده من اصلا قصد ازدواج ندارم ، من به همه اينطور نگاه ميكنم اگر از اين بابت براتون سوء تفاهمي بوجود اومده جدا عذر خواهي ميكنم . و اينطوري شما بازنده يك بازي شديد ، بازنده اي كه بيشتر از همه از خودش شكست خورده و به خودش باخته [ به همين دليل تاكيد دارم ابدا از واسطه استفاده نكنيد چون ايشون كاملا متوجه ميشن كه از طرف شما بوده و مقاومت شما شكسته]. پس قبل از اينكه به بازي گرفته بشيد و ببازيد ، بي اعتناي محض به اين مساله باشيد تا اگر نيتي كه عرض كردم در ذهن اين آقا هست او ببازه نه شما و اگر واقعا نيست عواطف شما بيهوده درگير نشه و به خودتون نبازيد . عرض ميكنم بي اعتنا باشيد چون توجه شما به اين مطلب ، كاملا ناخودآگاه از طرف شما سيگنال ارسال ميكنه بدون اينكه بخواهيد و ظاهرا تا حدودي - حالا چقدرش مهم نيست- احساسات شما درگير اين مساله شده چون ميخواهيد بدونيد علت اين نگاهها و توجه ها به شما چي هست .
3- بنظر من هم ابدا به ازدواج با ايشون فكر نكنيد چون ايشون حتي اگر همه ي شرايط شما رو هم داشته باشند فكر نميكنيد عادت داشتن به اين طريقه ي نگاه كردن به خانمها ، زندگي آينده شما را در معرض جدي مخاطره قرار خواهد داد ؟ اگر در زندگي آتي شما ، ايشون در يك ميهماني خانوادگي به يكي از زنان اقوام اينطور نگاه كنه نه آسايشي براي شما باقي خواهد ماند و نه آبرويي.فقط زنان خانواده و فاميل نيستند ، همسايه ، همكار و .....و شما دائما در جرياني انتها ناپذير از بدگماني ها بسر خواهيد برد .
بنابراين اگر به اين نتيجه رسيده ايد كه اين آقا بدرد ازدواج با شما نميخورد به نگاه هاي او به چشم يك فردي نگاه كنيد كه عادت به اينگونه نگاه دارد حالا يكروز ، يكسال ، 5 سال شما ، بعدش يكنفر ديگر .
علت نگاهش به شما ظاهرا اين است كه با توجه گاه و بيگاه به او اين سيگنال را براي او ارسال ميكنيد كه كيس خوبي براي اين شرط بندي يا اين بازي هستيد .[ جدا از اين تعبيري كه بكاربردم و از اين ادبيات عذرخواهي ميكنم فقط خواستم متوجهتان كنم كه توجه شما به اين مساله چه مفهومي براي او دارد البته اگر اگر واگر ايشان چنين آدمي باشد والا اول عرايضم گفتم كه نميشناسمشان و قصد اتهام زني ندارم فقط ميخواهم آسيب عاطفي و رواني متوجه شما نشود ] پيشنهاد ميكنم كه در مورد اين مطلب و حتي اينكه شايد قصدش شرط بندي بر سر شكستن مقاومت شماست با كسي حرفي نزنيد چون اگر اينطور نباشد اتهام است و گناهش براي شماست چون شما و طرف صحبتتان او را مي شناسيد .
رفتار كاملا عادي داشته باشيد ، اگر احساس ميكنيد در جايي كه او حضور دارد و ميخواهيد مثلا عبور كنيد و نمي دانيد چگونه بايد بي اعتناييتان را نسبت به حضور او برسانيد پيشنهاد ميكنم يكي دوبار- نه بيشتر كه تابلو بشود - تظاهر كنيد داريد با گوشيتان صحبت مي كنيد و با نگاهي رو به جلو و با صدايي آرام تظاهر به صحبت كردن با گوشي كنيد ، اين راه حل براي خودتان است كه از استرس حضور و عبور در مقابل او برهيد .
4- بنظر بنده ابدا اين مساله را با خانواده ، اقوام ، همكلاسي ها ، حراست دانشگاه و ... در ميان نگذاريد زيرا حتي در صورت برخورد آنها هم ، اين آقا ممكن است بگويد كه شما دچار خيالپردازي شده ايد و ايشان اگر قصدي داشت مي آمد و حداقل يكبار صحبت ميكرد و در اينصورت شما جلوي خانوده و حراست و ... ضايع خواهيد شد .
5- حلقه هم جسارتا دست نكنيد ، چرا شما براي رفتار غير متعارف يكنفر ديگر احيانا موقعيتهاي مناسب ازدواج را از دست بدهيد ؟
در پايان اگر صحبتهايم رنجيده خاطرتان كرد عذر خواهي ميكنم و براي سومين بار تكرار ميكنم كه من اين آقا را نمي شناسم و قصدم اتهام زدن به ايشان نيست و شما هم جايي عنوان نكنيد كه اتهامي به ايشان باشد فقط قصدم دور نمودن شما از موضع خطرات احتمالي و هشدار به اين مساله بود كه جواناني هم هستند كه برسر مقاومت دختران مذهبي و بر سر احساسات آنها شرط بندي ميكنند ، از صميم قلب اميدوارم ايشان از اين دسته نباشند و من اشتباه كرده باشم .
برايتان آرزوي موفقيت دارم

دانشگاهتون چجوریه.به نظرم در صورتی که میدونید نمیتونید بی تفاوت باشین.انتقالی بگیرین.یا اصلن اگه اینکارو نکردین.ترم تابستون وردارین که ایشونم شهرشون باشن.یا کلا ترم 7 که درس بیشتر وردارین.ترم 8 هم درسا اکثرن تمومه.در اینصورت زیاد به دانشگاه رفت و امد ندارین.

جمع بندی کامل و جامعی بود هدا جان..
سپاس...
اقای محسن نه نمیخوام انقدر جدی بگیرمش حالا مگه کی هست؟! ؛)
ولی در کل بچه ها شاید منم خوب توضیح ندادم نگاه بد نیست نگاه مریض گونه نیست..من توجه برداشتمیکردم که اشتباه بود...خیلی دعام کنید دوستان...میخوام همه سعیمو بکنم که ندید بگیرمش.قول!!!!:ok:

متاسفانه این نوع ازدواج ها سرانجامی ندارد و هرکس با یک مقدار فکر کردن ساده هم می تواند بفهمد این قضیه رو........!!!!!!:Gol::Sham:

سلام

من یه بار دیگه هم ماجرای یکی از هم اتاقیامو اینجا گفته بودم که به خاطر همین مسئله 1 سال(شایدم بیشتر) درس و زندگیشو تباه کرده بود!
به خاطر اینکه یه آقای بیمار!تمام این مدت به این دوست ما فقط نگاه! میکرد.آخرشم درسش تموم شد و رفت و این دوست ما موند و 1 سال بر باد رفته...

کسی که انقدر بی حیا وایسه به یه خانم با حجاب نگاه کنه و زل بزنه .نه آدم با اخلاقیه نه قصد خواستگاری داره نه عاشق شده و نه به درد زندگی میخوره...

والا من جای شما بودم میرفتم به خودش میگفتم چیه کاری دارین ؟برای چی نگاه میکنین؟
یا یه جوابی میده و شما رو از این وضعیت نجات میده یا دمشو میزاره رو کولش میره و دیگه جرات نخواهد داشت به شما اینطوری نگاه کنه...

تمام اتفاقات اطراف ما امتحان هستند و حکمت دارند...
ان شالله سربلند باشید همیشه.
یا علی.

یه با غیرت پیدا نمیشه بش بگین یه حالی به طرف بدن بفهمه چه خبره؟
خو خودتون یه بار بش تذکر بدین
بار بعد وقتی که نگاتون کرد جلو جمع بش بگو: آقا چیشاتو درویش کن. چته زل زدی به من؟
اگه اینو جلو خانما بگی بازم بهتره

[="Arial"][="Black"]بسم رب الحیدر

سلام و ادب
فکر میکنم بهترین کار اینه اصلا عین خیالتونم نباشه که این موضوع وجود داره
اصلا واکنشی نسبت بهش نشون ندید
البته اگه شرایطتون متفاوت با این بود بخاطر امر به معروف و نهی از منکر هم که شده باید باهاش صحبت میکردید
بعید میدونم قصد خیری داشته باشه اگر هم داشته باشه اصلا فکر کردن به پیشنهاد این مدل آدم در شان و شخصیت شما نیست

یاعلی مدد[/]

بسم رب الحیدر

mohsen1990;642645 نوشت:
یه حلقه بنداز دستت یه کاری هم بکن که به گوشش برسه که ازدواج کردی.یا حلقه را یه جوری نشونش بدی.

سلام و ادب
اتفاقا منم میخواستم این پیشنهاد رو بدم
اما جالب نیست ممکنه حرف و مسایلی پیش بیاد که دردسر ساز بشه و آینده ایشون رو هم به هم بریزه

man.na.anam;642737 نوشت:
من یکم نا واردم به محیط کلی نوشتم پاک شد....دیگه نقل قول نمیکنم فقط اینکه بله دختر حساس و جزئی نگریم...متاسفانه همین باعث شده به مشکل بخوررم..ترم 6 هستم ایشون ترم 2 ارشد و احتمالا با معدل ارشد همینجا میمونم...ونمیخوام موقعیت علمیم بابت این قضیه بهم بخووره...میدونید یه ترم مرخصی بودن پارسال من گفتم رفتن دیگه اما گویا منزل گرفته بودن با رفقا واسه کنکور میخوندن...روز نتایج ارشد نزدیک به سکته بودم وقتی شنیدم 2 رقمی شدن اکثرا..پس حالا حالا ها احتمالا 1 جا هستیم...

مشخصه شما ذهن خودتونو خیلی درگیر این آدم کردید
زیاد هم کم سن و سال نیستید که بشه گفت بخاطر سنتونه اما مشخصه تو این مسایل تجربه ندارید
بیخیال بخیال باشید...

سلام علیکم
باتشکر از شما خواهر محترم

به نظر بنده حتی اگر چنین فردی از شما خواستگاری هم کردند موردزیاد مناسبی برای ازدواج نیستند!
یک فرد متدین اگر به نیت ازدواج و خواستگاری به طرف نگاه کند یک بار نگاه میکند،دو بار نگاه میکند نه دائم!!
از طرفی نیز خواهر خوبم شما هم سعی کنید به آقایان نگاه نکنید،بنده اگر آقایی 24 ساعته هم بهم زل بزند متوجه نمیشوم زیرا تا بشود سعی میکنم به آقایان نگاه نکنم، چونکه ممکن است در طول روز آقایانی باشند که فی قلوبهم مرض باشند،اگر بخواهیم یه این مسائل توجه کنیم و اهمیت دهیم که از مسیر اصلی میمانیم

پس به نظر حقیر اولا در انتخاب چنین فردی برای ازدواج بادید تردید داشت
ثانیا سعی کنید بیشتر از گذشته نگاه خود را حفظ بفرمایید و به این مسائل اهمیت ندهید و با حفظ شئونات دینی به مسیر اصلیتان ادامه دهید

خداوند عاقبت همه مارا ختم به خیر بگرداند
یازهرا(س)

جسارته ولی حس میکنم شما به دیدنش عادت کردین.
اگه اینجوریه باید سعی کنین یه جورایی فراموشش کنین چون انتظار خیلی سخته!

sokotman;642624 نوشت:
خواهر من یعنی تا این حد؟؟ حتی ی نفر هم نیست بهش بگید؟؟ عجبا...این که کلا مزاحمت محسوب میشه و میشه ازش شکایت کرد..البته اگر مطمعنید..عجبا خوب مثل ادم بیاد خونتون خواستگاری این چه کارایی دیگه..ابجی ما اگه کاری از دستمون برمیاد بگو..بیام حسابشو بزاریم کف دستش :Narahat:

جزیره مجنون;642644 نوشت:
بالاخره باید یکی رو پیدا کنین ک بتونین بهش اعتماد کنین وگرنه خدایی نکرده اگه یه روز اون آقاپسر بفهمه پشت تون کسی نیس ممکنه فکرایه خطرناک تری ب ذهن اش برسه و مزاحم بزرگتری واستون بشه ... حتما باید جلوشو بگیرین ...

متاسفانه واقعا کسی رو ندارم که این موضوع رو بهش بگم تا بره سراغ پسره. اگه همچین شخصی تو اطرافم بود حتی یه لحظه هم درنگ نمی کردم.
واقعا موندم چیکار کنم. نمیدونم پسره قصدش چیه. از یه طرف میگم کل اعضای خانوادش در جریانن. از یه طرفم میگم اگه قصدش ازدواجه چرا اینقدر الافه؟ چرا نمیره دنبال کار؟ واقعا از دیدن من چی عایدش میشه وقتی هیچ تلاشی برای بدست آوردنم نمیکنه؟ Fool
من فکرم درگیرش نیستا. از حرفایی که الان گفتم برداشت اشتباه نکنید. فقط خسته شدم. یا عین بچه ی آدم بیاد خواستگاری و جوابشو بگیره، یا کلا بی خیال من بشه.
این رفتارهاش واقعا خستم کرده. اصلا نمیدونم دیگه چیکار کنم.

گناه کاره پشیمون;642640 نوشت:
خواهر جان من احتمال میدم که شما حجاب رو راعایت نکنی اون که نمیاد مزاحم یه دختر با حجاب بشه چون میدونه اون اهل اون حرفا نیست
به احتمال زیاد ماله حجاب

این موضوع مثل خانوم سوال کننده، در مورد من هم صدق نمیکنه. چون منم کاملا با حجابم. البته چادری نیستم. ولی حجابم کامله.

عشقم خدا;642582 نوشت:

عذر میخوام این تجربیات شما چه ربطی به موضوع داشت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

کمالگرا;643014 نوشت:
یه با غیرت پیدا نمیشه بش بگین یه حالی به طرف بدن بفهمه چه خبره؟
خو خودتون یه بار بش تذکر بدین
بار بعد وقتی که نگاتون کرد جلو جمع بش بگو: آقا چیشاتو درویش کن. چته زل زدی به من؟
اگه اینو جلو خانما بگی بازم بهتره

میدونی بعد چی بهش میگه!...میگه: شما خیلی جو گرفتتون.من نگاه نکردم به شما.توهم زدین.ازینجور حرفا.یعنی مورد داشتیما که دارم میگم.

man.na.anam;637086 نوشت:

سلام دختری 21 ساله هستم.سال سوم دانشگاه هستم.از سال اول که با یکی از سال اخریامون هم کلاس بودم.
مثل همه ترم اولی ها کنجکاو بودم که با همه چیز اشنا بشم.یک بار توی اتوبوس همین اقارو دیدم تو این فکر بودم که این از بچه های کلاسه یا نه..که همون لحظه برگشت و دید که دارم نگاهش میکنم هیچ دلیل و حس خاصی نداشتم فقط یه لحظه داشتم فکر میکردم..خلاصه من رومو برگردوندم اما ایشون هنوز داشت نگاهم میکرد..قبل از اون اصلا یادم نمیاد رفتارشون چطور بود..اما اونروز حسابی ترسیده بودم خلاصه تو مسیر چند باری عقب برگشت و چندین بار نگاهم کرد ..انگاری که بخواد مطمئن شه همون دانشگاهم..همون روز صبح کلاس داشتیم .اونروز گذشت و به همین منوال تا 2سال!..خوشحال بودم که از این دانشکده میره اما ارشد رو هم همینجا قبول شد و من با همون مشکلات.
اوایل امسال دیگه واقعا کلافه شده بودم از نگاه هایی که منظورشون رو نمیفهمیدم و فقط نگاه ...تا اینکه یه بهونه ای جورشد در ارتباط با مسائل دانشگاه که مسئولش ایشون بود فرصتو مناسب دیدم تا بتونم این روند رو بشکنم و تمومش کنم.وقتی شروع به حرف زدن کردم انگاری که همه وجودش رو ریخته بود توی چشماش..اولش مشخص بود خودشو باخته اما من برخلاف ایشون درونم کاملا اروم بودم و بی تفاوت.
یکبار رفته بودم پیش یکی از مسئولین دانشکده که ایشون هم اونجا بودن..متوجه شدم که مدارک من دقیقا زیر دستشون بود.
مورد های این چنینی زیاد پیش اومده اما نمیتونم به طور قطع علاقه رو از رفتارشون برداشت کنم
از شما میخوام کمکم کنید که کار درست رو انجام بدم و راهنماییم کنید که کار درست چی هست..نمیخوام فکرم بیش از این درگیر این فرد بشه بعلاوه گاهی چیزهایی ازشون دیدم مثل سیگار کشیدن، قلیون، با یه دخترخانم دیگه همراه بودن...که فکر نمیکنم اگه درخواست ازدواح هم از من داشته باشن بتونم قبول کنم.
این روند چند سال دیگه هم ممکنه طول بکشه،دیگه تحمل ندارم.
به نظر شما من زیاده روی میکنم؟چه کار باید بکنم ؟ راهنماییم کنید.متشکرم.

سلام دوست عزیز
متاسفانه این نگاه ها هم تو محیط دانشگاه شده معزل
من خودم شده یهو نگاه میندازم ببینم استاد داره میاد یا نه نگاهم افتاده به یکی از آقایون که فکر میکنم آنها هم بد برداشت می کنند در حالی که من هیچ منظوری نداشتم!!!
به نظر من که موضوع اصلا بحث "ازدواج " نیست،شما تنها بی تفاوت باشید...

البته خانمها هم بدونن مقصر فقط اون پسر نیست .خودتونم هستین.حالا شما میگین نگاه اول اتفاقی بوده نگاههای بعدیتون دلیلش چی بوده!؟دیگه نباید اشتباهتونو تکرار میکردین و نگاش میکردین.شاید بگین :ما نگاه نمیکردیم اون فقط نگاه میکرد...اینجاس که سوال پیش میاد اگه شما نگاه نمیکردین .چطوری فهمیدین اون نگاهتون میکرده!!!!این اتفاق برای منم که پسرم افتاده.برای دخترها نیست این موضوع.و چون پسر معمولا با چشم عاشق میشه فراموش کردن این موضوع برای اقایون سخت تره و هزارتا سوال بی جواب براش باقی میمونه.

man.na.anam;637086 نوشت:
از شما میخوام کمکم کنید که کار درست رو انجام بدم و راهنماییم کنید که کار درست چی هست..نمیخوام فکرم بیش از این درگیر این فرد بشه بعلاوه گاهی چیزهایی ازشون دیدم مثل سیگار کشیدن، قلیون، با یه دخترخانم دیگه همراه بودن...که فکر نمیکنم اگه درخواست ازدواح هم از من داشته باشن بتونم قبول کنم.
این روند چند سال دیگه هم ممکنه طول بکشه،دیگه تحمل ندارم.

man.na.anam;637086 نوشت:
به نظر شما من زیاده روی میکنم؟چه کار باید بکنم ؟ راهنماییم کنید.متشکرم.

شما که مطمئنید حتی در صورت خواستگاری کردن ایشون بنا بر مواردی که ازشون دیدید حاضر به ازدواج با چنین شخصی نیستید
پس چرا بی جهت ذهن خودتون رو درگیر چنین شخصی میکنید بزارید هی نگاه کنه وقتی مسئله برای شما تموم شده است پس نگاه کردن و نکردنش چه اهمیتی داره تو روز هزاران نفر چشمون به چشم هم میخوره قرار نیست دنبال جواب برای هر نگاهی باشیم در ضمن از کجا مطمئنید حدسیاتی که درباره ازدواج زدید درست باشه می بینید اصلا طرف در این فکرها نبوده نگاه کردنش هم بی منظور بوده
به نظر من بهتره از ذهنت بیرونش کنی کم روش تمرکز کن تا از زندگیت محو شه
این شخص هم فوقش یکی دو سال دیگه بشینه نگاه کنه خودش خسته میشه میره سراغ کارش
(ببخشید دیگه چیزی بیشتر از این به ذهنم نرسید به نظرم اصلا ارزش نداره درباره فکرش کنی اونم چند سال، یهو می بینی چند سال دیگه نشستی و به این پسره فکر کردی :ok: )

man.na.anam;642940 نوشت:
میخوام همه سعیمو بکنم که ندید بگیرمش.قول!!!!:ok:

*mahsa*;643078 نوشت:
اصلا نمیدونم دیگه چیکار کنم.

mah.17;643118 نوشت:

متاسفانه این نگاه ها هم تو محیط دانشگاه شده معزل
...

نوشته بالا را مطالعه بفرمایید...

mohsen1990;643435 نوشت:
نوشته بالا را مطالعه بفرمایید...

این دو تا پست های منه:

*mahsa*;642230 نوشت:
منم یه هم دانشگاهی دارم ....

*mahsa*;643078 نوشت:
متاسفانه واقعا کسی ....

در مورد خود من، رفتارهای اون پسر خیلی فراتر از چیزیه که ایشون نوشته بودن. یه نگاه ساده که هیچی، کار به تعقیب من در همه جا، در جریان بودن

خانواده ش و خیلی های دیگه کشیده شده. اونم نه یک سال. الان چند ساله. فکر کنم جایی نبوده که من رفته باشم و اون نیومده باشه !!! یعنی تا این حد !

mohsen1990;643115 نوشت:
میدونی بعد چی بهش میگه!...میگه: شما خیلی جو گرفتتون.من نگاه نکردم به شما.توهم زدین.ازینجور حرفا.یعنی مورد داشتیما که دارم میگم.

اینم حرف درستیه
ولی خو بگه
گمونم معمولا ایجو موقعا بیشتر حقو به دختر میدن

*mahsa*;643508 نوشت:
کار به تعقیب من در همه جا، در جریان بودن

خانواده ش و خیلی های دیگه کشیده شده. اونم نه یک سال. الان چند ساله. !

این میشه مزاحمت.100درصد باید به خونواده بگین.هرچه زودتر.وگرنه این شمایین که ضرر میکنین.خیلی هم ضرر میکنین.پسره دیوونس فک کنم!

mohsen1990;643596 نوشت:
این میشه مزاحمت.100درصد باید به خونواده بگین.هرچه زودتر.وگرنه این شمایین که ضرر میکنین.خیلی هم ضرر میکنین.پسره دیوونس فک کنم!

مشکل منم همینه که به هیچ عنوان نمیتونم به خانواده م بگم. وگرنه خیلی وقت پیش بهشون میگفتم
:Ghamgin:

mohsen1990;643435 نوشت:
نوشته بالا را مطالعه بفرمایید...

متوجه منظورتون نشدم...
به نظرم الان همه چه قاطی شده اینطوری نیست که زل بزنه به من یا مثل مهسا جان چنین مشکلی باشه...پس نمیشه بهش گفت چرا مزاحمی و این حرفا..موذیانه حس میکنم زیر نظرم داره اونم گاهی اوقات اما حرفی نمی زنه...قبول دارم اگه من نگاه نکردم چه جوری دیدم نگاه میکنه...؟درست میگین.اما اگرم چنین چیزی بوده کنجکاوی بوده فقط
امروز دانشکده بود..اما از نظر من نبود انگار فعلا 1 هیچ به نفع من!
مرسی رفقا اینجور وقتا ادم باورش نمیشه بقیه مثل خود ادم فک کنن..
ولی من که هیچ نگران مهسا خانومم یه جوری باید حلش کرد...چرا تو یه جمعی خودت خالشو نمیگیری ؟
چرا تو خیابون به یه فرد معتمد نمیگی مزاحمته کارت خطرناکه .... میدونی بدیش اینه که اونم میدونه کسی و نداری بهش بگی.این ممکنه واست گرون تموم شه...یعنی هیچ کس نیست ؟ شاید تو روت نمیشه بگی..به یه خانوم بگو بگه نمیدونم مثلا به دختر خالت بگو به داداشش بگه به زنعموت بگو به فامیلش بگه چه بدونم
یه فرد مطمئن

نقل قول:
نگاه بد نیست نگاه مریض گونه نیست....اینطوری نیست که زل بزنه به من یا مثل مهسا جان چنین مشکلی باشه

باسلام

پس شاید در نظر گرفتن این جنبه از قضیه بد نباشه:

شاید رفتارها و نگاه های اون آقا ناشی از توجه شون به خانوم پرسشگر باشه و شاید دلیل تاخیر در بروز نیت خیرش ، دودل بودن و تحقیق و شناخت بیشتر ، یا عدم آمادگی فعلی برای ازدواج ، یا ترس و ناامیدی ازپذیرفته شدنش توسط یک خانم متدین و... باشه.

پس اگر به این فکر کنیم که شاید قصد خیری در کار باشه:

آیا بهتر نیست خانم قبل از شناخت کامل این شخص، تصمیمی برای عدم پذیرش یا پذیرش پیشنهاد ازدواج نگیرند؟ و در نتیجه نحوه برخوردشون رو بر مبنای این تصمیم از پیش گرفته شده ، تنظیم نکنند؟

آیا درسته با دیدن چند رفتارغلط ، بدون اجازه دفاع ، شخصیت، نیت و دیانت کسی را قضاوت کرد؟ آیا میشه قطعا گفت یک گناه کار، گناه کار می مونه، پس باید توسط متدینین طرد بشه؟

از کجا معلوم این شخص دارای صفات و اعمال و نیات پسندیده ی بسیاری نباشه که پیش خدا از خیلی از کسانی که اشتباه های اون رو ندارن ، عزیزتر نباشه؟ و همین آقا نتونه بهتر از هر مرد دیگری این خانم رو خوشبخت کنه؟

بنظرمن شاید در نظر گرفتن همه ی جوانب، برای گرفتن تصمیم کاملتر، بهتر باشه.

وقتی با یک نگاه عاضق شه با یک نگاه دیگه به سمت یه نفر دیگه هم میره

دوست عزیز
من وقتی دوره کارشناسی بودم همکلاسی داشتم که هرجا میرفتم دنبالم بود چند بارم به چند طریقه ازم خواستگاری کرد چهار سال همکلاسی بودیم.
همکلاسی دیگری داشتم که تو بعضی کلاس ها یکی بودیم حتی مجبور شدم شماره ی پدرم و بهش بدم و پدرم جواب رد دادن. ترم بالاتر از خودم داشتم که وقتی از کلاس پا مو بیرون میذاشتم دوستاش میگفتن عشق فلانی . اسمشو بلند داد میزدن که بشنوه و متوجه بشه. یهو تو محوطه دانشکده میرفتم میدیم یه گروه پسر یهو خیره شدن بهم میدیدم یکیشون بینشونه. یه ارشد بود که هرجا میرفتم پشت سرم بود و حرفای نامربوط میزد که این باهام دوسته و مورد های اینجوری... ولی من به هیچ کدومشون توجه نکردم نگاهشونم نکردم حتی فکرم و درگیرشونم نکردم حتی بعضی دوستام میگفتن که به یکیشون جواب مثبت بده. ولی من به خاطر خلاص شدن از دستشون مجبور شدم چادر سرم کهنم که یه جور دیگه سوژه شدم. به نظرم این ذهن خودمونه که دوست داریم یه ماجرایی باشه والا میتونیم بدون توجه به اونا درسمونو بخونیم.

Ṃᾄʀẓἷἔ;642198 نوشت:
من تا اونجایی که می دونم کسی که یکیو دوست داره اگه حیایی تو وجود باشه اصلا نمی تونه درست به شخص مورد علاقش نگاه کنه ، نمی تونه زل بزنه تو چشاش

بقيهء حرفهاتون رو كامل قبول دارم ولي اين جمله رو........

خواهر گرامي و خوبم ، اين خصوصيات بستگي به خيلي عوامل داره و ميتونه تو وجود هر فردي به شكلي خودش رو نشون بده
نه نگاه كردن يك فرد به جنس مخالف لزوماً به معناي چشم ناپاكي هست
و نه سر به زير انداختن لزوماً به معناي داشتن حيا

فكر ميكنم نسخهء كلي نپيچيم بهتر باشه

موضوع قفل شده است