جمع بندی منظور از «آیه» در آیه 4 سورۀ شعراء

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
منظور از «آیه» در آیه 4 سورۀ شعراء

قرآن در آیه 4 سورۀ شعراء می فرماید:

إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّن السَّمَاء آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ

یعنی

اگر بخواهيم نشانه اى از آسمان بر آنان فرود مى‏آوريم تا در برابر آن گردنهايشان خاضع گردد

منظور از "آیة" در جمله چیست؟ آیا منظور معجزه است یا چیز دیگر؟

برچسب: 

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد میقات

[="Tahoma"]«إِن نَّشَأْ نُنزِّلْ عَلَيهِم مِّنَ السَّمَاءِ ءَايَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لهَا خَاضِعِين‏»
اگر ما اراده كنيم، از آسمان بر آنان آيه‏ اى نازل مى‏ كنيم كه گردنهايشان در برابر آن خاضع گردد.(شعراء، 4)

با سلام و درود

«آیه» در این جا به معنای علامت و معجزه ای است که موجب ایمان اجباری می شود.

یعنی اگر خدا می خواست معجزه و علامتی می آورد تا موجب ایمان قهری مخالفان، گردد و همه، دعوت پیامبر را قبول کنند و ناگزیر از ایمان آوردن شوند، مانند شکافته شدن کوه: «فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى‏ صَعِقاً»؛ اما هنگامى كه پروردگارش بر كوه جلوه كرد، آن را همسان خاک قرار داد و موسى مدهوش به زمين افتاد.(اعراف، 142)

ولی چنین ایمانی ارزش ندارد و خداوند چنین نخواسته است.

به بیان دیگر؛ اشاره به اين است كه ما اين قدرت را داريم معجزه خيره كننده، يا عذاب شديد و وحشتناكى بر آن ها فرو بفرستيم كه همگى بى ‏اختيار سر تعظيم در برابر آن فرود آورند و تسليم شوند، ولى اين ايمان اجبارى ارزشى ندارد، مهم آن است كه آن ها از روى اراده و تصميم و درک و انديشه در برابر حق خاضع گردند.(التبيان في تفسير القرآن، ج ‏8، ص 6؛ ترجمه الميزان، ج ‏15، ص 47؛ برگزيده تفسير نمونه، ج ‏3، ص 357؛ تفسير جوامع الجامع، ج ‏3، ص 151)

در روایات، از جمله مصادیق این آیه، صیحه و آخرین علائم ظهور نیز دانسته شده است.(البرهان في تفسير القرآن، ج ‏4، ص 166)

میقات;639841 نوشت:
«إِن نَّشَأْ نُنزِّلْ عَلَيهِم مِّنَ السَّمَاءِ ءَايَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لهَا خَاضِعِين‏»
اگر ما اراده كنيم، از آسمان بر آنان آيه‏ اى نازل مى‏ كنيم كه گردنهايشان در برابر آن خاضع گردد.(شعراء، 4)

با سلام و درود

«آیه» در این جا به معنای علامت و معجزه ای است که موجب ایمان اجباری می شود.

یعنی اگر خدا می خواست معجزه و علامتی می آورد تا موجب ایمان قهری مخالفان، گردد و همه، دعوت پیامبر را قبول کنند و ناگزیر از ایمان آوردن شوند، مانند شکافته شدن کوه: «فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى‏ صَعِقاً»؛ اما هنگامى كه پروردگارش بر كوه جلوه كرد، آن را همسان خاک قرار داد و موسى مدهوش به زمين افتاد.(اعراف، 142)

ولی چنین ایمانی ارزش ندارد و خداوند چنین نخواسته است.

به بیان دیگر؛ اشاره به اين است كه ما اين قدرت را داريم معجزه خيره كننده، يا عذاب شديد و وحشتناكى بر آن ها فرو بفرستيم كه همگى بى ‏اختيار سر تعظيم در برابر آن فرود آورند و تسليم شوند، ولى اين ايمان اجبارى ارزشى ندارد، مهم آن است كه آن ها از روى اراده و تصميم و درک و انديشه در برابر حق خاضع گردند.(التبيان في تفسير القرآن، ج ‏8، ص 6؛ ترجمه الميزان، ج ‏15، ص 47؛ برگزيده تفسير نمونه، ج ‏3، ص 357؛ تفسير جوامع الجامع، ج ‏3، ص 151)

در روایات، از جمله مصادیق این آیه، صیحه و آخرین علائم ظهور نیز دانسته شده است.(البرهان في تفسير القرآن، ج ‏4، ص 166)

سلام. پس چرا در مواردی بر بنی اسرائیل چنین آیتی نازل شد؟ مثل وقتی کوه طور بر سر قوم قرار گرفت و یا نور خدا بر کوه تجلی کرد؟

[="Tahoma"]

חסר משמעות;639924 نوشت:
سلام. پس چرا در مواردی بر بنی اسرائیل چنین آیتی نازل شد؟ مثل وقتی کوه طور بر سر قوم قرار گرفت و یا نور خدا بر کوه تجلی کرد؟

با سلام و درود

برای بنی اسرائیل نیز چنین معجزه ای نیامده است، و الا اگر آمده بود نباید هیچ غیرمؤمنی در بین آنان وجود داشته باشد؛ چرا که اراده الهی تخلف بردار نیست.

اگر منظورتان نزول صاعقه بر کوه (بقره، 55 و 56) است که آیه قرآن می فرماید پس از آن بنی اسرائیل گوساله پرست شدند (نساء، 153)؛ لذا این از آن معجزه هایی نبوده که ایمان قهری به دنبال داشته باشد.

آیه ای هم که در مورد حضرت موسی است (اعراف، 142) که برخی مفسران مثال برای معجزه قهریه آورده اند، یا مثال مناسبی نیست، یا اختصاص به حضرت موسی دارد و از آن معجزات محسوب نمی شود.

لذا در مورد بنی اسرائیل هم چنین معجزاتی نبوده است.

میقات;640415 نوشت:

با سلام و درود

برای بنی اسرائیل نیز چنین معجزه ای نیامده است، و الا اگر آمده بود نباید هیچ غیرمؤمنی در بین آنان وجود داشته باشد؛ چرا که اراده الهی تخلف بردار نیست.

اگر منظورتان نزول صاعقه بر کوه (بقره، 55 و 56) است که آیه قرآن می فرماید پس از آن بنی اسرائیل گوساله پرست شدند (نساء، 153)؛ لذا این از آن معجزه هایی نبوده که ایمان قهری به دنبال داشته باشد.

آیه ای هم که در مورد حضرت موسی است (اعراف، 142) که برخی مفسران مثال برای معجزه قهریه آورده اند، یا مثال مناسبی نیست، یا اختصاص به حضرت موسی دارد و از آن معجزات محسوب نمی شود.

لذا در مورد بنی اسرائیل هم چنین معجزاتی نبوده است.

سلام.

خیر منظورم آیه 63 از سورۀ بقره است:

واذ اخذنا ميثاقكم ورفعنا فوقكم الطور خذوا ما آتيناكم بقوه واذكروا ما فيه لعلكم تتقون

البته آن کسانی که معجزۀ صاعقه بر کوه را دیدند گویا همراه حضرت موسی بودند و سایرین گوساله پرست شدند.

[="Tahoma"]

חסר משמעות;640434 نوشت:
سلام.

خیر منظورم آیه 63 از سورۀ بقره است:

واذ اخذنا ميثاقكم ورفعنا فوقكم الطور خذوا ما آتيناكم بقوه واذكروا ما فيه لعلكم تتقون

با سلام و درود

به آیه بعد دقت فرمایید. تصریح دارد که بنی اسرائیل پس از آن، روی گردان شدند. لذا واضح است که آن معجزه، از معجزاتی نبوده که ایمان قهری را به دنبال داشته باشد.

«ثُمَّ تَوَلَّيْتُم مِّن بَعْدِ ذَالِكَ فَلَوْ لَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنتُم مِّنَ الخَاسِرِين‏»
سپس شما پس از اين، روگردان شديد و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، از زيانكاران بوديد.(بقره، 64)

میقات;640524 نوشت:

با سلام و درود

به آیه بعد دقت فرمایید. تصریح دارد که بنی اسرائیل پس از آن، روی گردان شدند. لذا واضح است که آن معجزه، از معجزاتی نبوده که ایمان قهری را به دنبال داشته باشد.

«ثُمَّ تَوَلَّيْتُم مِّن بَعْدِ ذَالِكَ فَلَوْ لَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنتُم مِّنَ الخَاسِرِين‏»
سپس شما پس از اين، روگردان شديد و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، از زيانكاران بوديد.(بقره، 64)

با سلام. گرامی، خب همین مؤید فرمایش شما بر بی ارزش بودنِ ایمان ناشی از این نوع معجزات است: به محض برطرف شدنِ ترس، دوباره به راه خود می روند. حتی قرآن می فرماید اگر جهنمیان، که التماس می کنند به جهان برگردند، به دنیا بازگردند دوباره همان روال قبلی را پیش خواهند گرفت(حالا آیه اش خاطرم نیست، شما راهنمایی بفرمایید) وقتی طور بالای سر بنی اسرائیل رفت، همه به خضوع و خشوع افتادند، ولی بعد از آن، دوباره همین راه خود را پیش رفتند.

حال جای سؤال است که چرا خدا چنین معجزه ای انجام داد؟ آیا می خواست درسی شود برای آیندگان که بدانند عظمت معجزه(از جهت موردِ بحث ما) باعث افزایش ایمان نمی شود، یا حکمت دیگری در کار بود؟

חסר משמעות;640977 نوشت:

حال جای سؤال است که چرا خدا چنین معجزه ای انجام داد؟ آیا می خواست درسی شود برای آیندگان که بدانند عظمت معجزه(از جهت موردِ بحث ما) باعث افزایش ایمان نمی شود، یا حکمت دیگری در کار بود؟

سلام علیکم و رحمة الله،
خداوند چنین کاری را وقتی می‌کند که بخواهد عهدی را از کسی بگیرد، برای مثال در «عالم ذر» همه از مؤمن و کافر با رضایت یا از روی کراهت در پاسخ به «الست بربکم» گفتند بله، خداوند هم از ایشان عهد گرفت که شیطان را نپرستند، در قران هم این عهد یادآوری شده و در قیامت هم مورد سؤال واقع خواهد شد. برای یهود علاوه بر آن عهد عام یک عهد خاص هم در زیر آن کوهی که بر بالای سرشان گرفته شده بود اخذ می‌شود، البته آنجا فقط خواص از بنی‌اسرائیل بودند ولی همین حواص هم از حضرت موسی علیه‌السلام تقاضای دیدن خدا را می‌کنند و آنطور می‌شود که شده است، خداوند هم آیه‌ای را به ایشان نشان می‌دهد که نتوانند انکارش کنند و بعد در زیر همان کوه از ایشان عهدی گرفته می‌شود که برگردند و به بنی‌اسرائیل بگویند و برخی به عهد خود وفا کردند و برخی نکردند، همانطور که بعد از عهد الست برخی انسان‌ها در دنیا صالح شدند برخی فجر گشتند. مطابق روایت انسان را انسان گویند چون عهد خودش را به نسیان و فراموشی سپرد، بنی‌اسرائیل هم همین کار را کردند، برای رشد و تعالی انسان مدام نیاز به تذکر دارد و قرآن هم ذکر است و پیامبر خدا هم ذکر بودند و هستند و تمامی انبیاء که خبرآور بودند در واقع مذکر بوده‌اند و سعی داشته‌اند به یاد انسان بیاورند که چه هستند و کجا هستند و برای چه آنجا هستند، برای بنی‌اسرائیل هم در همین قران خداوند از عهد اضافه‌ای که با ایشان بسته است سخن می‌گوید و عهدشان را به یادشان می‌آورد. اینکه چرا با بنی‌اسرائیل و شاید نه هیچ کس دیگری چنان عهد مجددی بسته شده بوده است شاید بخاطر عظمت فسادی باشد که ایشان در عالم مرتکب شده و می‌شوند و باز هم شاید بشوند، این عهد بستن مسؤلیت ایشان را سنگین‌تر کرده است همانطور که نزول مائده‌ی بهشتی بر حواریون حضرت عیسی علیه‌السلام مسؤولیت‌های بر دوش ایشان را سنگین‌تر کرد و منکر ایشان به سرنوشتی گرفتار شد که احدی قبلاً به چنان سرنوشتی دچار نشده بود.
یا علی علیه‌السلام

[="Tahoma"]

חסר משמעות;640977 نوشت:

حال جای سؤال است که چرا خدا چنین معجزه ای انجام داد؟ آیا می خواست درسی شود برای آیندگان که بدانند عظمت معجزه(از جهت موردِ بحث ما) باعث افزایش ایمان نمی شود، یا حکمت دیگری در کار بود؟

با سلام و درود

این که غرض از ارائه چنین معجزه ای چه بوده یک مطلب است، و این که این معجزه از معجزاتی نبوده که موجب ایمان قهری بشود، مطلب دیگری است.

سخن ما در مورد دوم است، یعنی روشن شود که معجزه ای که برای بنی اسرائیل انجام شده، از معجزاتی نبوده که ایمان قهری را به دنبال داشته باشد.

بنابر این، چنین ادعای صحیح نیست که بگوییم اگر ایمان اجباری ارزشی ندارد پس چرا برای بنی اسرائیل چنین شده است، زیرا جواب داده می شود که برای بنی اسرائیل هم چنین نشده و چنین معجزه ای اتفاق نیفتاده است.

میقات;641384 نوشت:

با سلام و درود

این که غرض از ارائه چنین معجزه ای چه بوده یک مطلب است، و این که این معجزه از معجزاتی نبوده که موجب ایمان قهری بشود، مطلب دیگری است.

سخن ما در مورد دوم است، یعنی روشن شود که معجزه ای که برای بنی اسرائیل انجام شده، از معجزاتی نبوده که ایمان قهری را به دنبال داشته باشد.

بنابر این، چنین ادعای صحیح نیست که بگوییم اگر ایمان اجباری ارزشی ندارد پس چرا برای بنی اسرائیل چنین شده است، زیرا جواب داده می شود که برای بنی اسرائیل هم چنین نشده و چنین معجزه ای اتفاق نیفتاده است.

سلام. راستش من اینجا زیاد با شما موافق نیستم و مهمترین معجزه ای که قرآن منجر تعظیم فوری تمام مخاطبان شده، همین معجزۀ قرار گرفتن طور بالای سر است، و مثلاً در معجزۀ عصای موسی ساحران خشوع کردند ولی فرعون و اصحابش چنین نکردند، یا در معجزۀ تجلی نور خدا بر کوه، همه بیهوش به زمین افتادند و بعد فقط ذکر حضرت موسی در پاسخش آمده است.

ولی در کل من پاسخ سؤالم را گرفتم و از پاسخگویی شما سپاسگذارم.

[="Tahoma"]

חסר משמעות;641437 نوشت:
سلام. راستش من اینجا زیاد با شما موافق نیستم و مهمترین معجزه ای که قرآن منجر تعظیم فوری تمام مخاطبان شده، همین معجزۀ قرار گرفتن طور بالای سر است، و مثلاً در معجزۀ عصای موسی ساحران خشوع کردند ولی فرعون و اصحابش چنین نکردند، یا در معجزۀ تجلی نور خدا بر کوه، همه بیهوش به زمین افتادند و بعد فقط ذکر حضرت موسی در پاسخش آمده است.

ولی در کل من پاسخ سؤالم را گرفتم و از پاسخگویی شما سپاسگذارم.

با سلام و درود

هر چقدر هم این معجزه در میزان تحت تاثیر قرار دادن مخاطبین حاضر، بزرگ و خاص باشد، باز هم از آن معجزاتی نیست که ایمان قهری را به دنبال دارد، چرا که بازگشت از ایمان توسط مخاطبین، گواه بر این موضوع است؛ لذا با این معجزه نمی توان گفت بر بنی اسرائیل معجزه ای نازل شده که ایمان قهری را به دنبال داشته است.

اصلا چون ایمان جبری و قهری ارزشی ندارد و بر آن ثواب و عقاب مترتب نمی شود، خداوند چنین نمی کند. برای بنی اسرائیل هم چنین نفرموده است.

گفتگو با حضرتعالی باعث خرسندی است.

میقات;641877 نوشت:

با سلام و درود

هر چقدر هم این معجزه در میزان تحت تاثیر قرار دادن مخاطبین حاضر، بزرگ و خاص باشد، باز هم از آن معجزاتی نیست که ایمان قهری را به دنبال دارد، چرا که بازگشت از ایمان توسط مخاطبین، گواه بر این موضوع است؛ لذا با این معجزه نمی توان گفت بر بنی اسرائیل معجزه ای نازل شده که ایمان قهری را به دنبال داشته است.

اصلا چون ایمان جبری و قهری ارزشی ندارد و بر آن ثواب و عقاب مترتب نمی شود، خداوند چنین نمی کند. برای بنی اسرائیل هم چنین نفرموده است.

گفتگو با حضرتعالی باعث خرسندی است.

با عرض سلام. گرامی شاید من مسئله را قدری بد متوجه شده ام. ولی ملاحظاتی را باید مدّ نظر قرار داد:

اول اینکه، آیه 4 سورۀ شعراء هم این ایمان را بی بازگشت ندانسته است.

دوم اینکه این ایمان قهری، از کدام بُعد معجزه برخاسته است؟ اگر دهشتناک بودنِ معجزه مدّ نظر باشد، به نظر من اینکه کوه بالای سر کسی قرار بگیرد وحشتناکتر از این است که کوه در مقابل چشمانش از هم بپاشد. ولی اگر حیث اثباتگری و منطقی معجزه مدّ نظر باشد، دیگر معجزه با معجزه فرقی ندارد: چه تحدی باشد، چه شکافتن ماه یا دریا باشد، چه زنده کردن مرده یا بیرون آوردن ناقه از دل کوه باشد، اینها همه از یک قانون منطقی پیروی می کنند: «مدعی نبوت چیزی آورده که معتقد است نشانۀ نبوت اوست، و لازمۀ هدایتگری خداست که اگر دروغ می گوید او را رسوا نماید.» شاید اثر اوّلیۀ این معجزات در مخاطب، متفاوت باشد، ولی در نهایت هیچ فرقی بین معجزات، در اثباتگری نیست.

[="Tahoma"]

חסר משמעות;641904 نوشت:
با عرض سلام. گرامی شاید من مسئله را قدری بد متوجه شده ام. ولی ملاحظاتی را باید مدّ نظر قرار داد:

اول اینکه، آیه 4 سورۀ شعراء هم این ایمان را بی بازگشت ندانسته است.

دوم اینکه این ایمان قهری، از کدام بُعد معجزه برخاسته است؟ اگر دهشتناک بودنِ معجزه مدّ نظر باشد، به نظر من اینکه کوه بالای سر کسی قرار بگیرد وحشتناکتر از این است که کوه در مقابل چشمانش از هم بپاشد. ولی اگر حیث اثباتگری و منطقی معجزه مدّ نظر باشد، دیگر معجزه با معجزه فرقی ندارد: چه تحدی باشد، چه شکافتن ماه یا دریا باشد، چه زنده کردن مرده یا بیرون آوردن ناقه از دل کوه باشد، اینها همه از یک قانون منطقی پیروی می کنند: «مدعی نبوت چیزی آورده که معتقد است نشانۀ نبوت اوست، و لازمۀ هدایتگری خداست که اگر دروغ می گوید او را رسوا نماید.» شاید اثر اوّلیۀ این معجزات در مخاطب، متفاوت باشد، ولی در نهایت هیچ فرقی بین معجزات، در اثباتگری نیست.

با سلام و درود

ظاهر آیه (شعراء، 4) و نیز آیات بعد، با فرمایش شما سازگار نیست. در آیات راجع به بنی اسرائیل، پس از آن معجزه، انحراف بنی اسرائیل به گوساله پرستی و نیز بازگشت از ایمان را متذکر شده است، برخلاف این آیه.

در ذیل این آیه در بیان تفسیری از امام علی علیه السلام آمده: "اگر خدا مى ‏خواست از آسمان نشانه‏ اى نازل مى‏ كرد كه گردن هاى آن ها در برابر آن خاضع گردد، و اگر چنين مى ‏كرد آزمون از همه مردم ساقط مى ‏شد."(الكافي، ج‏4، ص: 198؛ تفسير نورالثقلين، ج ‏4، ص 46)

لذا ظاهر آیه و نیز بیان روایات، با فرمایش حضرتعالی سازگار نیست. این ایمان از آن ایمان های زودگذر نیست.

در ضمن، آن چه مهم است این است که آیه سخن از نشانه و معجزه ای می کند که بدون شک به دنبال آن ایمان آوردن است. همین مقدار برای ما کفایت می کند.

میقات;642317 نوشت:

با سلام و درود

ظاهر آیه (شعراء، 4) و نیز آیات بعد، با فرمایش شما سازگار نیست. در آیات راجع به بنی اسرائیل، پس از آن معجزه، انحراف بنی اسرائیل به گوساله پرستی و نیز بازگشت از ایمان را متذکر شده است، برخلاف این آیه.

در ذیل این آیه در بیان تفسیری از امام علی علیه السلام آمده: "اگر خدا مى ‏خواست از آسمان نشانه‏ اى نازل مى‏ كرد كه گردن هاى آن ها در برابر آن خاضع گردد، و اگر چنين مى ‏كرد آزمون از همه مردم ساقط مى ‏شد."(الكافي، ج‏4، ص: 198؛ تفسير نورالثقلين، ج ‏4، ص 46)

لذا ظاهر آیه و نیز بیان روایات، با فرمایش حضرتعالی سازگار نیست. این ایمان از آن ایمان های زودگذر نیست.

در ضمن، آن چه مهم است این است که آیه سخن از نشانه و معجزه ای می کند که بدون شک به دنبال آن ایمان آوردن است. همین مقدار برای ما کفایت می کند.

با عرض سلام. گرامی، اگر این حدیث را مبنا قرار بدهیم، برداشت شما صحیحتر است. ولی این مسئله چگونه با آن آیه از قرآن که می فرماید اگر مجرمین به دنیا بازگردند همان کارهای قبلی خویش را از سر خواهند گرفت(آدرس آیه را یادم نیست)، جمع می شود؟ آیا کنار رفتن پردۀ غیب و دیدن دوزخ و بهشت، بزرگترین نشانه نیست؟

ولی نفرمودید، به نظر شما، خاصیت این معجزه چه بود که باعث ایمان برگشت ناپذیر آنها می شد؟ خاصیت منطقی داشت، یا عظمت؟

[="Tahoma"]

חסר משמעות;642341 نوشت:
با عرض سلام. گرامی، اگر این حدیث را مبنا قرار بدهیم، برداشت شما صحیحتر است. ولی این مسئله چگونه با آن آیه از قرآن که می فرماید اگر مجرمین به دنیا بازگردند همان کارهای قبلی خویش را از سر خواهند گرفت(آدرس آیه را یادم نیست)، جمع می شود؟ آیا کنار رفتن پردۀ غیب و دیدن دوزخ و بهشت، بزرگترین نشانه نیست؟

ولی نفرمودید، به نظر شما، خاصیت این معجزه چه بود که باعث ایمان برگشت ناپذیر آنها می شد؟ خاصیت منطقی داشت، یا عظمت؟

با سلام و درود

به نظر می رسد آیه مد نظر حضرتعالی، این آیه شریفه باشد:

«بَلْ بَدا لَهُمْ ما كانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُون‏»؛ (آنها در واقع پشيمان نيستند،) بلكه اعمال و نيّاتى را كه قبلًا پنهان مى ‏كردند، در برابر آنها آشكار شده (و به وحشت افتاده‏ اند). و اگر بازگردند، به همان اعمالى كه از آن نهى شده بودند باز مى ‏گردند آنها دروغگويانند. (انعام، 28)

باید توجه داشت بازگشت آن ها به این دنیا، به این معنا نیست که آن ها با همان یقینی که از آخرت به دست آورده اند، در این دنیا هم باز گردانده می شوند. با ایمان اجباری که دیگر ثواب و عقاب معنا و ارزشی ندارد. این که چنین ثواب و عقابی ارزشمند نیست، حکم عقل است، لذا نمی توان برداشتی از آیه داشته باشیم که با حکم عقل در تضاد باشد.

مراد آیه این است که اگر آن ها را دو باره به دنیا برگردانیم، با همان شرائط دنیای مادی و میل به شهوات و ...، باز هم همین راهی که رفته اند را می روند. به بیان دیگر این که اگر باز هم به آنان فرصت داده شود، باز هم راه صواب را انتخاب نخواهند کرد.

علامه طباطبایی (ره) در این زمینه می آورد:
بنا بر فرض محال، اگر بار ديگر هم به دنيا برگردند باز هم دچار همان غفلت نخستين شده، حجابى بين آنان و بين عالم غيب انداخته خواهد شد.
دنياى امروزشان هم دار اختيار است، همان هواى نفس و وساوس شيطانى و قريحه عناد و تكبر و طغيانى را كه در اين دنيا داشتند، عينا همان را در آن دنيا نيز خواهند داشت، در نتيجه باز هم مشرک و معاند با حق خواهند بود، زيرا همان چيزى كه آنان را امروز وادار به مخالفت با حق و تكذيب آيات خداى تعالى كرد، آن روز هم كه بر حسب فرض به دنيا برگشته ‏اند همان عوامل به حال خود باقى است، و همان آثارى را كه اين عوامل امروز دارند بدون كم و زياد آن روز هم خواهند داشت‏.(ترجمه الميزان، ج ‏7، ص 76)

اما این که خاصیت آن معجزه چیست، آیه از آن ساکت است. آن چه مهم است نتیجه چنین نشانه و معجزه ای است. لذا از کیفیت آن چیزی نمی دانیم، فقط می دانیم به گونه ای است که ایمان قهری را به دنبال دارد، و همین برای هدایت و تربیت، کفایت می کند ـ ولو از جزئیات آن اطلاعی نداشته باشیم.

معجزه و ایمان اجباری

پرسش:
قرآن می فرماید: «إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّن السَّمَاء آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ» یعنی اگر بخواهيم نشانه اى از آسمان بر آنان فرود مى‏ آوريم تا در برابر آن گردن هايشان خاضع گردد (آیه 4 سورۀ شعراء). منظور از "آیة" در جمله چیست؟ آیا منظور معجزه است یا چیز دیگر؟

پاسخ:
با سلام و درود
«إِن نَّشَأْ نُنزِّلْ عَلَيهِم مِّنَ السَّمَاءِ ءَايَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لهَا خَاضِعِين‏»؛ اگر ما اراده كنيم، از آسمان بر آنان آيه‏ اى نازل مى‏ كنيم كه گردنهايشان در برابر آن خاضع گردد.(1)
«آیه» در این جا به معنای علامت و معجزه ای است که موجب ایمان اجباری می شود. یعنی اگر خدا می خواست معجزه و علامتی می آورد تا موجب ایمان قهری مخالفان، گردد و همه، دعوت پیامبر را قبول کنند و ناگزیر از ایمان آوردن شوند.
به بیان دیگر؛ اشاره به اين است كه ما اين قدرت را داريم معجزه خيره كننده، يا عذاب شديد و وحشتناكى بر آن ها فرو بفرستيم كه همگى بى ‏اختيار سر تعظيم در برابر آن فرود آورند و تسليم شوند، ولى اين ايمان اجبارى ارزشى ندارد، مهم آن است كه آن ها از روى اراده و تصميم و درک و انديشه در برابر حق خاضع گردند.(2)
در روایات، از جمله مصادیق این آیه، صیحه و آخرین علائم ظهور نیز دانسته شده است.(3)
ممکن است گفته شود اگر چنین ایمانی ارزش ندارد و خداوند چنین نمی کند، چرا در مواردی بر بنی اسرائیل چنین آیتی نازل شد، مانند قرار گرفتن کوه بالای سر آن ها(4)؟ در پاسخ باید گفت برای بنی اسرائیل نیز چنین معجزه ای نیامده است، و الا اگر آمده بود نباید هیچ غیرمؤمنی در بین آنان وجود داشته باشد؛ چرا که اراده الهی تخلف بردار نیست. به آیه بعد دقت فرمایید. تصریح دارد که بنی اسرائیل پس از آن، روی گردان شدند: «ثُمَّ تَوَلَّيْتُم مِّن بَعْدِ ذَالِكَ فَلَوْ لَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنتُم مِّنَ الخَاسِرِين‏»؛ سپس شما پس از اين، روگردان شديد و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، از زيانكاران بوديد.(5)
هم چنین در مورد نزول صاعقه بر کوه(6)، قرآن می فرماید پس از آن بنی اسرائیل گوساله پرست شدند(7)؛ لذا این از آن معجزه هایی نبوده که ایمان قهری به دنبال داشته باشد. بنابر این، چنین ادعای صحیح نیست که بگوییم اگر ایمان اجباری ارزشی ندارد پس چرا برای بنی اسرائیل چنین شده است، زیرا جواب داده می شود که برای بنی اسرائیل هم چنین نشده و چنین معجزه ای اتفاق نیفتاده است.
هر قبول داریم معجزاتی مانند قرار گرفتن کوه بالای سر قوم بنی اسرائیل و یا نزول صاعقه بر کوه، در میزان تحت تاثیر قرار دادن مخاطبین حاضر، بزرگ و خاص بوده اند، ولی باز هم از آن معجزاتی نبوده اند که ایمان قهری و ماندگار را به دنبال بیاورد، چرا که بازگشت از ایمان توسط مخاطبین، گواه بر این موضوع است؛ لذا با این معجزه نمی توان گفت بر بنی اسرائیل معجزه ای نازل شده که ایمان قهری را به دنبال داشته است. و اصلا چون ایمان جبری و قهری ارزشی ندارد و بر آن ثواب و عقاب مترتب نمی شود، خداوند چنین نمی کند. برای بنی اسرائیل هم چنین نفرموده است.
ممکن است گفته شود شاید این آیه 4 سوره شعراء نیز اشاره به آن ایمان های بی بازگشت نیست بلکه ایمان هایی را می گوید که دو باره زائل می شود. در پاسخ باید گفت، خیر؛ ظاهر آیه(8) و نیز آیات بعد، با این گفته سازگار نیست. در آیات راجع به بنی اسرائیل، پس از آن معجزه، انحراف بنی اسرائیل به گوساله پرستی و نیز بازگشت از ایمان را متذکر شده است، برخلاف این آیه. از طرفی در ذیل این آیه در بیان تفسیری از امام علی علیه السلام آمده: "اگر خدا مى ‏خواست از آسمان نشانه‏ اى نازل مى‏ كرد كه گردن هاى آن ها در برابر آن خاضع گردد، و اگر چنين مى ‏كرد آزمون از همه مردم ساقط مى ‏شد."(9)
لذا ظاهر آیه و نیز بیان روایات، با چنین گفته ای سازگار نیست، و ایمان آوردن در این آیه، از ایمان های زودگذر نیست.
و نیز ممکن است گفته شود اگر چنین است، چرا قرآن در مورد برخی که به قیامت رفته و پرده های غیب برای آنان کنار رفته است، می فرماید اگر به دنیا باز گردند، باز هم کارهای قبلی خودشان را می کنند؟ در پاسخ باید گفت، خداوند می فرماید: «بَلْ بَدا لَهُمْ ما كانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُون‏»؛ (آنها در واقع پشيمان نيستند،) بلكه اعمال و نيّاتى را كه قبلًا پنهان مى ‏كردند، در برابر آنها آشكار شده (و به وحشت افتاده‏ اند). و اگر بازگردند، به همان اعمالى كه از آن نهى شده بودند باز مى ‏گردند آنها دروغگويانند.(10)
باید توجه داشت بازگشت آن ها به این دنیا، به این معنا نیست که آن ها با همان یقینی که از آخرت به دست آورده اند، در این دنیا هم باز گردانده می شوند. با ایمان اجباری که دیگر ثواب و عقاب معنا و ارزشی ندارد. این که چنین ثواب و عقابی ارزشمند نیست، حکم عقل است، لذا نمی توان برداشتی از آیه داشته باشیم که با حکم عقل در تضاد باشد.
مراد آیه این است که اگر آن ها را دو باره به دنیا برگردانیم، با همان شرائط دنیای مادی و میل به شهوات و ...، باز هم همین راهی که رفته اند را می روند. به بیان دیگر این که اگر باز هم به آنان فرصت داده شود، باز هم راه صواب را انتخاب نخواهند کرد.
علامه طباطبایی (ره) در این زمینه می آورد: بنا بر فرض محال، اگر بار ديگر هم به دنيا برگردند باز هم دچار همان غفلت نخستين شده، حجابى بين آنان و بين عالم غيب انداخته خواهد شد.
دنياى امروزشان هم دار اختيار است، همان هواى نفس و وساوس شيطانى و قريحه عناد و تكبر و طغيانى را كه در اين دنيا داشتند، عينا همان را در آن دنيا نيز خواهند داشت، در نتيجه باز هم مشرک و معاند با حق خواهند بود، زيرا همان چيزى كه آنان را امروز وادار به مخالفت با حق و تكذيب آيات خداى تعالى كرد، آن روز هم كه بر حسب فرض به دنيا برگشته ‏اند همان عوامل به حال خود باقى است، و همان آثارى را كه اين عوامل امروز دارند بدون كم و زياد آن روز هم خواهند داشت‏.(11)
نکته: این که این آیه و معجزه ای که در آیه 4 سوره شعراء مطرح شده است، خاصیتش چیست و چه کیفیتی دارد، آیه از آن ساکت است. البته آن چه مهم است نتیجه چنین نشانه و معجزه ای است. لذا باید بگوییم از کیفیت آن چیزی نمی دانیم، فقط می دانیم به گونه ای است که ایمان قهری را به دنبال دارد، و همین برای هدایت و تربیت، کفایت می کند ـ ولو از جزئیات آن اطلاعی نداشته باشیم.

___________

  1. شعراء، 4.
  2. التبيان في تفسير القرآن، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏8، ص 6؛ ترجمه الميزان، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏15، ص 47؛ برگزيده تفسير نمونه، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏3، ص 357؛ تفسير جوامع الجامع، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏3، ص 151.
  3. البرهان في تفسير القرآن، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏4، ص 166.
  4. بقره، 63.
  5. بقره، 64.
  6. بقره، 55 و 56.
  7. نساء، 153.
  8. شعراء، 4.
  9. الكافي، نرم افزار جامع الاحادیث نور، ج ‏4، ص 198؛ تفسير نورالثقلين، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏4، ص 46.
  10. انعام، 28.
  11. ترجمه الميزان، ج ‏7، ص 76.
موضوع قفل شده است