چهار پاسخ در موضوع وحدت شیعه و سنی

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چهار پاسخ در موضوع وحدت شیعه و سنی

هدف و ضرورت وحدت مسلمین چیست؟
وحدت شیعه و سنی به معنای تشکیل جبهه واحد برای تقویت بنیانهای اعتقادی و دینی مسلمانان است.
مسلمانان معتقد به یگانگی خداوند و نبوت حضرت محمد بن عبد الله و روز قیامت هستند.
و نیز ملتزم به نماز و روزه و حج و زکات و امر به معروف و نهی از منکر می باشند.
رسوخ اعتقادات دینی در همه زوایای فکر و اندیشه و قلب و عاطفه و نیز ایجاد زمینه های لازم برای پایبندی هرچه بیشتر مسلمین به اعمال عبادی و سلوک اخلاقی هدف عمده وحدت مسلمین است.
پرداختن به اختلافات مذهبی موجب تزلزل جوامع اسلامی خصوصا جوانان در امور اعتقادی شده و در نتیجه آنها را نسبت به رفتارهای دینی غیر پایبند می سازد.

برخورد با شخصیتهای محبوب و منفور میان شیعیان و اهل سنت باید چگونه باشد؟
در میان اهل سنت و شیعیان شخصیتهایی وجود دارند که عده ای آنها را تمجید و عده ای آن را لعن می کنند. و یا عده ای آنها را تکریم و عده ای این میزان تکریم را غلو می دانند.
وحدت در این حوزه می تواند اینگونه نقش ایفاء کند که روی ملاکهای محبوبیت و منفوریت شخصیتها تمرکز شود. و از تطبیقات تاریخی این ملاکها خودداری گردد.
مثلا ظلم بد است و باید با آن ستیز نمود و همه قدرت مسلمین در مسیر ظلم ستیزی فعال شود و اما این که در تاریخ صدر اسلام چه کسی ظالم بود نباید مورد مناقشه قرار نگیرد.

تولی و تبری با طرح وحدت چگونه قابل جمع است؟
این مسلم است که هر انسانی ملاکهای ارزشی و ضد ارزشی خود را با افراد پیرامون خود و یا افراد تاریخی تطبیق داده و به آنها محبت ورزیده و یا از آنها متنفر می شود. از خداوند برای افرادی طلب رحمت میکند و برای افرادی نیز طلب لعنت می کند.
تولی و تبری در میان همه انسانها وجود دارد.
ولی آیا ضرورت دارد که این قضاوتها به فردی که طوری دیگری درباره مصداقهای ارزشی و ضد ارزشی می اندیشد ابلاغ گردد؟
اگر هدف هدایت مخالف است نباید با لعن نمودن مصادیق ارزشی او، به قضاوتش توهین نمود. او اینگونه قضاوتش را تصحیح نخواهد کرد بلکه بیشتر برآن پای می کوبد.
هریک از اهل سنت و شیعیان باید با پایبندی بیشتر اعتقادی و دینی و اخلاقی رقیب خود را به تواضع وادارد و به او این گونه بفهماند که رهبران او بهتر توانسته اند راه کمال را نشان دهند و لذا بایسته است که از این رهبران تبعیت شوند.

آیا تقیه که میان شیعیان رائج است با شعار وحدت هماهنگی دارد؟
تقیه میان همه انسانها رواج دارد. تقیه به معنای مدارا نمودن و کتمان نمودن قسمتی از اعتقادات در مقابل دیگری است. تقیه می تواند هم بخاطر حفظ جان و مال و آبرو صورت پذیرد و هم برای نفوذ بهتر در دیگری بکار آید.
اصلا می توان انسانی را یافت که اعتقاد به تقیه نداشته باشد؟ آیا کسی هست که فکر کند انسان باید هرآنچه را که می اندیشد اظهار کند؟! هر اظهار عقیده ای باید با عقل بررسی شود و تبعات آن مورد ارزیابی قرار گیرد و پس از سبک و سنگین نمودن نفع و ضرر آن درموردش تصمیم گیری شود.
انسانها بخاطر منافعی که وحدت با دیگران برایشان دارد از اظهار بسیاری از اعتقادات خود نزد مخالفینشان امتناع می کنند و کار درستی هم انجام می دهند.
کسی که اهل تقیه است دروغ نمی گوید. شیعیان نمی گویند ما به همه شخصیتهای مورد احترام اهل سنت علاقه داریم و یا آنها را نکوهش نمی کنیم. اهل سنت هم همین را به شیعیان می گویند. چیزی که آنها به یکدیگر می گویند این است که آنچه اکنون مهم است پیدا نمودن راه هایی و پیمودن این راه ها برای ارزشی شدن جوامع اسلامی در عصر حاضر است.

سلام علیکم
در ادامه پاسخ به سؤال نخست که از هدف وحدت سخن رفته بود عرض می کنم:
یکی از ارزشهای بلندی که شیعیان و سنیان باید در ترویج آن بجد کوشا باشند، معرفی اهل بیت پیامبر اسلام علیهم صلوات الله به نسل حاضر است.
شیعیان در این بین مسؤولیت سنگین تری دارند زیرا آنها خود را پیروان اعتقادی و فقهی انحصای این بزرگواران می دانند. انحصاری هم از این نظر که تنها خود را پیرو اهل بیت می دانند و هم از این نظر که خود را پیرو دیگر اصحاب پیامبر نمی دانند.
ادعای این میزان از پیروی مسؤولیت سنگینی را متوجه شیعیان می سازد. زیرا با این ادعا شیعیان همه معرف بزرگان خود خواهند بود. امام صادق علیه السلام هم به همین جهت فرموده اند که کونوا لنا زینا و لا تکونوا شینا! زینت باشید! ما را زشت نکنید! شکوه ما نزد دیگران تنها به حرف و ادعا و بروز عصبیتهای مذهبی ایجاد نمی شود!
نمی شود که هی دم از ولایت بزنید ولی رفتار اجتماعی شما، رفتار اقتصادی شما، رفتار خانوادگی شما، رفتار اعتقادی و توحیدی شما نه تنها با دیگر مسلمین تفاوتی نکند که بعضا در وضعیت بدتری هم باشد!
شیعیان وظیفه دارند با نیکو نمودن اخلاق خود و تقوای خود و بصیرت خود و در یک کلام با نیکو نمودن اسلام خود، برتری پیشوایان خود را بر پیشوایان دیگر به اثبات برسانند. که اگر این کار را بکنند، مردمان دیگر سوی آنها خواهند آمد. آنان سخنان حکیمانه اهل بیت را بصورت تجسم یافته در شعیان پیرامون خود می بینند و طبعا مقام این بزرگان نزدشان عظیم خواهد شد و اگر بعضی از خناسان بخواهند از اهل بیت پیامبر چهره ای دیگر نشان دهند، یقینا توده مردم آن سخنان را باور نخواهند کرد زیرا انسانها آنچه را که می بینند باور می کنند نه آنچه را می شنوند. شنیده موقعی قابل باور است که با دیده ها تأیید گردد.

روایاتی در زمینه مسؤولیت شیعه در معرفی درست امامان بزرگوار علیهم صلوات الله:
روایت اول:
زيد شحام گويد: حضرت صادق عليه السلام بمن فرمود:
«بهر كس از مردم كه ببينى پيروى از من كنند و بگفتار من عمل كنند سلام مرا برسان، و من بشما سفارش كنم كه نسبت بخدا عز و جل تقوى داشته باشيد و در دين خود پارسا باشيد و در راه خدا كوشش كنيد، و براستگوئى و باداء امانت و طول دادن سجده و نيكى با همسايه شما را سفارش ميكنم زيرا محمد صلى اللَّه عليه و آله همين دستورات را آورده است هر كه بشما امانت سپرده باو پس بدهيد نيكرفتار باشد يا بدكردار، زيرا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله دستور ميداد كه سوزن و نخ را نيز بصاحبش پس دهيد، و با فاميل خود پيوند داشته باشيد، و بجنازه‏ مرده‏ هاشان حاضر شويد، و بيمارانشان را عيادت كنيد، و حقوقشان را بپردازيد، زيرا هر كس از شما كه در دينش پارسا باشد و راستگو باشد و امانت را بصاحبش برگرداند و اخلاقش با مردم خوب باشد گويند: اين جعفرى است و اين مرا شاد كند و از جانب او شايد در (دل) من آيد و گويند: اين روش پسنديده جعفر (بن محمد) است بخدا سوگند پدرم براى من حديث كرد كه مردى از شيعيان على عليه السلام در قبيله‏اى بود و زينت آن قبيله بشمار ميرفت، از همه آنها در پرداخت امانت بهتر بود، و حقوقشان را بهتر مراعات ميكرد، و در گفتار راستگوتر بود، و سفارشات و همه وصيتهاى اهل قبيله و سپرده اشان را آنان بدو مى‏ سپردند و چون از او پرسش ميكردى ميگفتند: كيست مثل فلان كس؟ او در پرداخت امانت و راستگوئى از همه ما بهتر است.»
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 636

روایت دوم:
عبد اللَّه بن زياد گويد: در منى بر امام صادق عليه السّلام سلام كرديم، سپس پرسيدم:
«اى پسر رسول خدا! ما گروهى عبوركننده‏ ايم، هر چه خواستيم نتوانستيم با شما همنشين شويم، و موفق به اين كار نشديم، ما را وصيتى كن!» فرمود:
«شما را به پرهيز الهى، و راستى در گفتار، و اداء امانت، و خوشرفتارى با رفيقان، و بلند سلام كردن، و غذا دادن به فقيران‏ سفارش مى‏كنم، در مسجدهايشان نماز بخوانيد، مريضهاى آنان را عيادت كنيد، جنازه‏ هايشان را تشييع كنيد، پدرم به من مى‏ فرمود: شيعيان ما اهل بيت بهترين كسان در بين موجودين خودشان بودند، اگر فقيهى بود از شيعيان بود، و اگر مؤذّنى بود از بين آنان بود، و اگر امام و رهبرى بود از بين آنان بود، و اگر سرپرستى‏ كننده يتيمى بود از بين آنان بود، و اگر امانتدارى بود از آنان بود، و اگر وديعه‏ گذارى بود از آنان بود، اينك اين چنين باشيد، ما را نزد مردم محبوب گردانيد، نه اينكه ما را نزد آنان مبغوض نماييد.»
مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، ص: 146

روایت سوم:
امام حسن عسگرى عليه السّلام به شيعيانش فرمود:
«شما را سفارش مى‏كنم به: رعايت تقواى الهى، پيشه كردن پارسايى در دين خود، كوشش بسيار براى خدا، راستگويى، امانت پردازى به كسى كه چيزى به شما سپرده خواه نيكوكار باشد و خواه بدكار، انجام سجده‏ هاى طولانى و خوش همسايگى كه محمّد صلّى اللَّه عليه و آله بدين روش آمده؛ [باز هم سفارش مى‏كنم به اينكه:] در ميان قبيله و عشيره‏ ايشان نماز گزاريد، در تشييع جنازه‏ هايشان حضور يابيد، از بيمارانشان عيادت نماييد و حقوقشان را بپردازيد؛ زيرا هر يك از شما كه در دينش پارسا و در گفتارش راستگو باشد و امانت مردم را بپردازد و با آنان خوش اخلاقى نمايد، در اين صورت گويند: اين يك شيعه است! من از شنيدن آن جمله شادمان مى‏شوم.»
تحف العقول، ص: 487

روایت چهارم:
ابو زيد گويد. خدمت امام صادق عليه السّلام بودم كه عيسى بن عبد اللَّه قمى وارد شد، حضرت باو خوشامد گفت و نزديك خودش نشانيد، سپس فرمود:
«اى عيسى بن عبد اللَّه! از ما نيست و شرافتى ندارد- كسى كه در شهرى باشد كه 100 هزار تن و بيشتر در آن باشند، و در آن شهر شخصى پارساتر از او بوده باشد.»
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 78

روایت پنجم:
مفضّل گفت: امام صادق عليه السّلام فرمود:
«شيعه جعفر كسى است كه شكم و فرج خود را از حرام باز مى‏دارد، به شدّت [عليه نفسش‏] جهاد مى‏كند، اعمالش را براى خالقش انجام مى‏دهد، به ثواب و پاداش او چشم اميد دارد و از عقوبتش مى‏هراسد. پس هر گاه اين گونه اشخاص را ديدى، [بدان كه‏] آنها شيعه جعفر هستند.»
صفات الشيعة، ص: 11

روایت ششم:
خلاد گويد: امام صادق عليه السّلام به ما فرمودند:
«از خداوند بترسيد و ركوع و سجود را نيكو به جاى آوريد، و خداوند را اطاعت كنيد، و بدانيد كه به ولايت ما نخواهيد رسيد مگر با ورع و پرهيزكارى، و به ثواب خدا نخواهيد رسيد مگر به عمل. بدترين اشخاص در روز قيامت كسانى هستند كه از عدل (سخنان درست) تعريف كنند ولى عمل ننمايند.»
الأمالي (للطوسي)، ص: 679

روایت هفتم:
حضرت ابو عبد اللَّه عليه السّلام فرمود: من با پدرم بودم تا اينكه بقبر و منبر پيغمبر رسيديم ناگاه گروهى از ياران پدرم را ديدم پس پدرم در مقابل آنان ايستاد و سلام كرد. سپس فرمود:
«بخدا سوگند كه من شما و بوى شما و روح شما را دوست دارم مرا بورع و اجتهاد يارى كنيد زيرا كه شما بدوستى ما نميرسيد مگر بواسطه‏ى ورع و دورى از گناه و هر كس به پيشوائى اقتدا كرد بايد كردار او را انجام دهد.»
إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج‏1، ص: 101

روایت هشتم:
جابر گويد: امام باقر عليه السّلام بمن فرمود:
«اى جابر! آيا كسى كه ادعاء تشيع ميكند، او را بس است كه از محبت ما خانواده دم زند؟ بخدا شيعه ما نيست، جز آنكه از خدا پروا كند و او را اطاعت نمايد، اى جابر! ايشان شناخته نشوند، جز با فروتنى و خشوع و امانت و بسيارى ياد خدا و روزه و نماز و نيكى بپدر و مادر و مراعات همسايگان فقير و مستمند و قرضداران و يتيمان و راستى گفتار و تلاوت قرآن و بازداشتن زبان از مردم، جز از نيكى آنها، و آنها امانت نگهدار فاميل خويش باشند.» من از آخر سخن حضرت خنده ام گرفت و عرض كردم:
«يا ابن رسول اللَّه! ما امروز كسى را داراى اين صفات نميشناسيم!» فرمود:
«اى جابر! براههاى مختلف مرو، آيا براى مرد كافى است كه بگويد، من على را دوست دارم و از او پيروى ميكنم، و با وجود اين فعاليت دينى نكند؟! پس اگر بگويد: من رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله را دوست دارم- رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه بهتر از على عليه السّلام است- سپس از رفتار او پيروى نكند و بسنتش عمل ننمايد، محبتش بپيغمبر باو هيچ سودى ندهد، پس از خدا پروا كنيد و براى آنچه نزد خداست عمل كنيد، خدا با هيچكس خويشى ندارد، دوست ترين بندگان خداى عز و جل [و گراميترينشان نزد او] با تقواترين و مطيع ترين آنهاست.
اى جابر! بخدا جز با اطاعت بخداى تبارك و تعالى تقرب نميتوان جست. و همراه ما برات آزادى از دوزخ نيست و هيچ كس بر خدا حجت ندارد، هر كه مطيع خدا باشد دوست ما و هر كه نافرمانى خدا كند دشمن ماست، ولايت ما جز با عمل كردن بورع بدست نيايد.»
السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي (ابن ادريس‏)، ج‏3، ص: 636

نظر حضرت آیت الله وحید خراسانی در باب وحدت شیعه و سنی

در دیدار حضرت آیت الله اراکی دبیرکل محترم مجمع تقریب مذاهب اسلامی با حضرت آیت الله العظمی وحید (دام ظله) که روز جمعه دوم خرداد ماه ۹۳ صورت پذیرفت، مرجع عظیم الشأن عالم تشیع ضمن سخنانی به نکات مهمّی در عرصۀ تقریب مذاهب اشاره فرمودند که این فرمایشات از سوی دبیرکل محترم مجمع تقریب به عنوان منشور تقریب مطرح گردید.
در ابتدای این دیدار آیت الله اراکی پس از تشکر ازعنایت ویژۀ حضرت آیت الله العظمی وحید به ایشان و ارائه گزارشی از برنامه ها و فعالیت‏ های مجمع تقریب فرمودند:
سیاست ما در تقریب تمرکز بر روی مسائلی است که ما می‏ توانیم با مشارکت اهل تسنن انجام دهیم. مثل برگزاری جشن میلاد پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) تا افراطیون را منزوی کنیم چون سنی ها این جشن ‏ها را برخلاف افراطیون بدعت نمی‏ دانند. ما براین، جشن میلاد حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها را نیز اضافه کردیم تا با مشارکت سنی‏ ها مراسم میلاد حضرت زهرا در مناطق سنی نشین برپا شود.
همچینن ترویج و تقویت مراسمات عاشورائی در میان اهل سنت، و ترویج عاشورا البته به نحوی که با معتقدات آنها هم منافاتی نداشته باشد، برپایی مراسم شعرخوانی در رثای ابا عبدالله و ترویج شعرخوانی و مصیبت خوانی برای اباعبدالله و برگزاری مراسم مصیبت سید الشهداء در ایام عاشورا از دیگر برنامه هایی است که در پیش داریم.
به عقیده ما باید مراسم مذهبی و ضد تکفیری مشترک بین شیعه و سنی را ترویج کنیم، بعضی از شبکه‏ ها که در تمام دنیا پخش می‏ شوند در جهت تفرقه افکنی و ایجاد کینه و دشمنی بین شیعه و سنی تلاش می‏ کنند. برخی از این ماهواره‏ ها کاری ندارند جز سب خلفاء و توهین به مقدسات بعضی از مذاهب اسلامی.
آیت الله العظمی وحید: اوّلا واقعا فقاهت در این گونه جریان ها از بین رفته، این کارها موجب اراقه دماء محترمه است، و دستور خود ائمه بر خلاف این است. سب، لعن علنی جایز نیست.
اولا لعن علنی ممنوع است، واقعاً دستورات دین بر همین امر تأکید دارند، ثانیاً در روایت معتبره آمده است: «صلوا فی مساجدهم»، علاوه بر این، عیادت کنید مرضای آنها را، تشییع کنید جنازه های آنها را.
در روایات است: «کونوا لنا زیناً و لا تکونوا علینا شینا». در این روایات دو مطلب آمده یکی نفی و دیگری اثبات. نفی این است که نباید با اتباع مذاهب دیگر دشمنی کرد، نباید به مقدسات آنها توهین نمود، لعن وسبّ بزرگان آنها جایز نیست؛ زیرا موجب دور کردن آنها از اهل بیت و معارف آنها می‏ شود. در روایت می‏ فرماید: «لاتکونوا علینا شیناً»، این جهت نفی قضیه است، اما جهت اثبات این است که فرمود: «کونوا لنا زیناً» و فرمودند در نمازهای جماعت آنها شرکت کنید، به آنها محبت کنید، از مرضای آنها عیادت کنید، سخنان و معارف مارا برای آنها بیان کنید. و عمده این است که برای ترویج معارف اهل بیت(علیهم السلام) راه را ما بلد نیستیم، راه عبارت است از راه اثباتی.
مثلاً نهج البلاغه غوغا است، اگر فهمیده شود و خوب تبیین شود، و فقه شیعه مثل مکاسب و جواهر در تمام کتب عامه آیا نظیرش وجود دارد؟! اگر این‏ها ترویج شود خود اهل سنت لامحاله فطرت دارند و آن فطرت معقول نیست حقیقت را انکار کند.
خلاصه جهات اثباتی را باید تقویت کرد.
قدمای اصحاب ما چه بودند، علامه حلی را نگاه کنید، حالاتشان را کتبشان را مناظراتشان را ببینید، و دیگران. خلاصه راه، راه اعتدال است در این مسئله.
این بُعدی که الآن سعودی پیدا کرده در ترویج وهابیت و تکفیری‏ ها، این تکفیری‏ ها با آن وضعشان موجب دور کردن مردم از اسلام و دین خدا هستند، این‏ ها را باید بفهمند. دین اسلام دین رحمت است، رسول اسلام، رسول رحمت است. آن‏ها دیدند رحمت این دین را. این دین، و آن رفتار پیغمبر و امیرالمؤمنین جایی برای این حرکت‏ های تکفیری و این تندی‏ ها باقی نمی گذارد.
نص روایت است که امیرالمؤمنین دیدند در بازار پیرمردی گدایی می‏ کند، فرمودند او کیست، به ایشان گفتند پیرمردی مسیحی است. بعد نگران شدند که درمملکتی که من حکومت می‏ کنم چطور گدا پیدا شده! و فرمود: «استعملتموه شاباً و ترکتموه شیخا!». همانجا دستور دادند از بیت المال برای آن مسیحی گدا شهریه قرار بدهند. و آن کلام، حضرت وقتی فهمیدند خلخال از پای دختر یهودی کشیدند آرزوی مرگ می‏ کرد!
انگلیسی‏ ها دیدند که رحمت اسلام و آن اخلاق و رفتار پیامبر و ائمه اسلام مردم را به اسلام جذب می‏ کند، این محمد ابن عبدالوهاب را ساختند و پرداختند. وقتی اسلام را به آن گونه‏ ای که وهابیون و تکفیری‏ ها نشان می‏ دهند که همه‏ اش قتل و دشمنی و کینه و عداوت است و وقتی آن سربریدن‏ ها و قساوت‏ ها و آدم‏کشی‏ ها را به نام اسلام نشان می‏ دهند دیگر جایی برای قرآن و پیغمبر و امیرالمؤمنین نمی‏ گذارد!
از آن طرف در مقابل قرآن، انجیل را این چنین مطرح کردند که می‏ گوید اگر یک طرف سیلی زدند آن طرف دیگر را هم نگه دار! این‏گونه مردم را نسبت به اسلام بدبین می‏ کنند.بلایی است این وهابیت که مصنوع انگلیسی ها است.
رحمت خود پیامبر اکرم، عنایات او نسبت به غیر، واقعاً بهت انگیز است. سنگش می‏ زدند، خاکستر روی سر مبارک حضرت می‏ ریختند. به جای نفرین دعایشان می‏ کرد: «اللهم اهد قومی»، در حقشان دعا می‏ کردند و هدایت برای آنها طلب می‏ کردند. و آنها را منتسب می‏ فرمود به خودش، که این‏ ها قوم من‏ اند و بعد هم برایشان عذر می‏ آورد که «فإنهم لا یعلمون». این غوغاست!
وقتی هم مکه را فتح کردند، با آن همه مصائبی که کشیده بودند و شعب ابیطالب چشیده بودند، تا وارد شدند همه می‏ لرزیدند نگاه کردند و فرمودند: «لا تثریب علیکم الیوم، اذهبوا فأنتم الطلقاء».
خدا می‏ فرماید: «و ما أرسلناک إلا رحمه للعالمین»- و این دین دینِ رحمت است و این پیغمبر، پیغمبر رحمت است.
اگر ما به قرآن عمل می‏ کردیم وضع مسلمین امروز اینچنین نبود.
خدا موسی را می‏ فرستد و نُه آیه به او می‏ دهد، آن طرف کیست؟ فرعون. بیان چیست؟ «فقولا له قولاً لیّناً». این راه، راهِ این دین است. آن وقت ما با درشتی می‏ خواهیم وارد شویم؟!
این خلاف قرآن است. قرآن می گوید «وقولوا للنّاس حسنا». دینی که می‏ فرماید «للناس حسناً» آنوقت للمسلم سوءا؟؟
خلاصه متأسفانه فقهی نمانده، این رفتارها و فتواهای خلاف قرآن و رفتار رسول خدا و اهل‏بیت او نشانه فقدان فقاهت است. امیرالمؤمنین می‏ فرمایند: «الْیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّهٌ وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطَى هِیَ الْجَادَّه».
خداوند در قرآن می فرماید: «ولا یجرمنّکم شنئان قومٍ علی ألّا تعدلوا، اعدلوا هو أقرب للتقوی».
استفتائی از ما شد، که این‏ها می‏ گویند شیعه کافر است، و خون شیعه را حلال می‏ دانند، باید با آنها چه کنیم؟
در پاسخ گفتیم، کسی که شهادتین را بگوید، نفس تلفظ به این دو کلمه، هم موجب حفظ خون و هم حفظ مال است. این وظیفه هر مسلمانی است که اگر یک وجب به مملکت سنی‏ ها در دنیا تعدی بشود از سوی کفار، وظیفه همه شیعه در قم است که باید دفاع کند و نگذارد آن نقطه مورد حمله کفار واقع شود. باید با آنها چنین بود اگرچه با شما چنان می‏ کنند. «ولا یجرمنکم شنئان قومٍ علی ألّا تعدلوا، أعدلوا هو أقرب للتقوی».
علمای عامه خیلی تقدیر نوشتند و این سندی شد. اولاً عمده جهت اثباتی است، اما این موجب نمی‏ شود معارف مذهب را کتمان کنیم، از آن طرف معارف مذهب باید عرضه شود: رساله حقوق امام زین العابدین (علیه السلام) نامه امیرالمؤمنین به مالک اشتر، خطبه حضرت در تقوا، همچنین آن وصیّت بسیار مهم حضرت امام موسی کاظم به هشام درباره جایگاه عقل، این‏ها باید به وسیله شماها منتشر شود البته بدون تعصب و تحکّم. بالآخره عقل هست، فطرت هم هست و این قوت معارف قطعاً تأثیر گذار است.
خلاصه باید کلمات أئمه رواج داده شود، و این کار هم از "شما” بر می‏ آید، هدف هم همین است، آن معارف حقه امیرالمؤمنین انسان را منقلب می‏ کند. این‏ها را نباید پشت ابر پنهان گذاشت، از آن طرف آن اعمال بلا اشکال از محرمات قطعی شرعی است. علاوه بر آن انجام کاری که احتمال بدهیم خون شیعه‏ ای را که در مکانی در اقلیت زندگی می‏ کند به خطر می‏ اندازد، از محرمات قطعی است و تمام اعمال را به باد می‏ دهد. اصل در احتیاط در دماء است، نه احتیاط اصولی، بلکه احتیاط فقهی که بینهما بعد المشرقین.
انشاءالله این راه طی شود که هم معارف شیعه منتشر شود از طریق متون اخلاق، و هم فقه فقهای مذهب مقایسه شوند با فقه فقهای عامه که بهت انگیز است.
آیت الله اراکی: برنامه دیگری که مجمع در صدد آن است، شناسائی و تشکّل سادات شیعه و اهل سنت است.
آیت الله العظمی وحید: آن خیلی مهم است. این کار را ترک نکنید، که این قضیه بسیار حائز اهمیت است. چون خود این سیادت اگر فهمیده شود از اسباب تقویت و ترویج دین است. اوّلاً شبه اعجاز است این وصیت حضرت زهرا (سلام الله علیها)، دو سه کلمه بعد از آن می فرمایند: «ابلغ اولادی منی السلام إلی یوم القیامه». این کاشف از عطف حضرت به اولادشان است. هم سادات و هم اولادی که از سوی مادر منتسب هستند بلا اشکال به حکم کتاب و سنت این‏ها هم اولادند. منتهی در رسیدن خمس بین سید مرتضی و بقیه اختلاف هست که موضوع در خمس، هاشمی است و این در اولاد منتسب از مادر صدق نمی‏ کند.
اگر این کار بشود خیلی ارزشمند است، نشر معارف و تقریب هم همین است، تقریب این نیست که از حقائق مذهب دست برداریم، آن تبعید است. تقریب مذاهب در معارفش حقوقش و احکامش از همین راه است.
انشاءالله با این همت شما و با کمک خدا این امر محقق می‏ شود.
منبع: سایت فتن
فیلم این دیدار را از اینجا دانلود کنید.

روایت نهم:

امام صادق علیه السلام فرمود:
«بر شما باد بنماز گزاردن در مساجد، و نيكرفتارى در همسايگى با مردم، و اقامه شهادت، و حاضر شدن در تشييع جنائز. شما ناگزير از معاشرت و آميزش با مردم هستيد، هيچ كس تا زنده است از مردم بى‏ نياز نيست، ما (پيشوايان شما) بر جنازه ‏هاى آنان حاضر مى‏ شويم، و زيبنده شماست كه همانند امامان خود عمل كنيد، و مردم تا زنده‏ اند از يك ديگر بى‏نياز نيستند تا اينكه مرگشان در رسد، سپس هر گروهى بسوى آنان كه هوادارشان بوده‏ اند خواهند پيوست.»
الأمالي (للمفيد)، ص: 186

روایت دهم:
امام صادق علیه السلام فرمود:
«از خدا بترسيد و بر شما است فرمانبرى از امامانتان، بگوئيد هر چه گويند، و دم بنديد از آنچه دم بستند، زيرا شما در زمان سلطنت كسى باشيد كه خداى تعالى فرموده:
" وَ إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ‏ (ابراهیم: 46) و اگر چه مكرشان كوه ها را بركند" مقصود از آن بنی العباس هستند، از خدا (در رابطه با بروز عقائد خود) بترسيد زیرا شما در دوران صلح هستید، در عشيره‏ هاشان نماز بخوانيد، بر جنازه‏ هاشان حاضر شويد و امانت هاشان را بپردازيد و بر شما است حج خانه خدا، آن را ادامه دهيد كه بادامه آن مكاره دنيا از شما دفع شود، و هم هراس هاى روز قيامت.»
الأمالي (للطوسي)، ص: 667
لازم به تذکر است که در این زمان نیز حکومت جهان اسلام از آن همان تفکر عباسی است و شرائط ضرورت تقیه تفاوتی نکرده است.

روایت یازدهم:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كُلَّمَا تَقَارَبَ هَذَا الْأَمْرُ كَانَ أَشَدَّ لِلتَّقِيَّةِ.
امام صادق علیه السلام فرمود:
«هر چه زمانه نزديك شود باين امر (ظهور امام قائم (ع)) تقيه سخت‏تر و لازمتر باشد.»
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 220
روایت دوازدهم:
قَالَ الصَّادِقُ ع مَنْ تَرَكَ التَّقِيَّةَ قَبْلَ خُرُوجِ قَائِمِنَا فَلَيْسَ مِنَّا.
امام صادق علیه السلام فرمود:
«هر كه تقيه را پيش از ظهور قائم ما وانهد از ما نباشد.»
جامع الأخبار(للشعيري)، ص: 95

روایت سیزدهم:
عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَرَضَ هَذَا الْأَمْرَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الْعِصَابَةِ سِرّاً وَ لَنْ يَقْبَلَهُ عَلَانِيَةً
امام صادق عليه السّلام فرمود:
«خداوند- تبارك و تعالى- اين امر [يعنى ولايت ائمّة عليهم السّلام‏] را بر اهل اين گروه [يعنى شيعيان‏] به صورت نهانى واجب نموده، و هرگز آن را به صورت آشكارا نخواهد پذيرفت.»
فلاح السائل و نجاح المسائل، ص: 36


روایت چهاردهم
قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا علیه السلام: لَا دِينَ لِمَنْ لَا وَرَعَ [لَهُ‏] وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ وَ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَعْمَلُكُمْ بِالتَّقِيَّةِ فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِلَى مَتَى قَالَ إِلى‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ وَ هُوَ يَوْمُ خُرُوجِ قَائِمِنَا فَمَنْ تَرَكَ التَّقِيَّةَ قَبْلَ خُرُوجِ قَائِمِنَا فَلَيْسَ مِنَّا.
امام رضا عليه السّلام فرمود:
كسى كه ورع نداشته باشد دين ندارد و كسى كه تقيّه نداشته باشد ايمان ندارد، گرامى‏ترين شما نزد پروردگار كسى است كه بيشتر به تقيّه عمل كند.» گفتند:
«اى فرزند رسول خدا! تا به كى؟» فرمود:
«تا روز وقت معلوم كه روز خروج قائم ما اهل البيت است، و كسى كه تقيّه را پيش از خروج قائم ما ترك كند از ما نيست.»
كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص: 274

روایت پانزدهم
الإمامُ الباقرُ عليه السلام: يُحشَرُ العَبدُ يَومَ القِيامَةِ وما نَدى‏ دَماً فيُدفَعُ إلَيهِ شِبهَ المِحجَمَةِ أو فَوقَ ذلكَ، فيقالُ لَهُ: هذا سَهمُكَ مِن دَمِ فلانٍ، فيقولُ: يا ربِّ، إنّكَ لَتَعلَمُ أنَّكَ قَبَضتَني وما سَفَكتُ دَماً! فيقولُ: بَلى‏، سَمِعتَ مِن فلانٍ رِوايَةَ كذا وكذا، فَرَوَيتَها علَيهِ، فَنُقِلَت حتّى‏ صارَت إلى‏ فلانٍ‏ الْجَبَّارِ فَقَتَلَهُ عَلَيْهَا وَ هَذَا سَهْمُكَ مِنْ دَمِهِ.[1]
امام باقر عليه السلام:
روز قيامت، آدمى محشور مى‏شود و در حالى كه يك قطره خون هم نريخته، به اندازه يك شيشه حجامت يا بيشتر به او خون مى‏دهند و مى‏گويند:
«اين سهم تو از خون فلانى است.» عرض مى‏كند:
«بار پروردگارا! تو مى‏دانى كه جانم را ستاندى در حالى كه قطره خونى نريخته بودم.» مى‏فرمايد: «درست‏است، اما از فلانى، چنين و چنان روايتى شنيدى و آن را روايت كردى كه به زيان او تمام شد؛ زيرا آن روايت دهان به دهان گشت تا به فلان ستمگر رسيد و او را به خاطر آن‏ كشت وحالا اين سهم تو از خون اوست.»


[/HR][1] الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 370