✰˚* ˚★ درد دلی با امام زمان (عج) ✰˚* ˚★
تبهای اولیه
[FLV]http://www.askdin.com/attachments/28772d1388069099-mahdi.mp4[/FLV]
السلام علیک یا صاحبی و یا مولای....
مهدی زمانه ام سلام...
سلام ای مولای غربت تبعیدشده به صفحات آخر تاریخ و دنیا...
سلام ای مولای زندانی شده ی گناهان منه گناه پیشه...
سلام ای عشق....
سلام برتو هنگامی که چشمان زیبایت را به روی نامهربانی های من باز میکنی...
و آفتاب از شوق چشمان تو که باز میشوند طلوع میکند...
سلام برتو هنگامی که با قامت دلربایت به نماز می ایستی مولای من...
سلام برتو هنگامی که مینشینی؛به رکوع میروی ،سجده میکنی...
سلام بر تو مولای من هنگامی که قرآن میخوانی و تفسیر میکنی...
سلام برتو وقتی خودت برای ظهورت دعا میکنی...
سلام برتو وقتی برای منه نالایق استغفار میکنی...
سلام برتو ای کشتی نجات عالم... ای آرامش اهل زمین... سلام مولای من...سلام...
لایق نیستم بگویم اما...جوانم وآرزو برجوانان....
انا ولی لک...بری من عدوک...
مولای مهربانم ...انا ولی لک...بابی انت وامی و نفسی لک الوقاء ولحمی...
مولاجان پدرومادرم که از همه عزیزترند برایم و جان ناقابلم به فدایت و بلاگردانت..
دوستت دارم...دوستت دارم...دوستت دارم...
آری دوستت دارم...
فقط اینکه...مولا... با تمام بدی ام دوستم بدار...هرچنداندک...اما طولانی...طولانی...طولانی...
میدانم که دوستم داری این محبت توست که زنده ام نگاه داشته است میان این همه روزمرگی...
مولاجان...تاکی بیقرار تو باشمو آرامش حضورت را تجربه نکنم...؟
مولا آیا میبینمت؟
مولا...می بینمت؟
میشنوم صدای انالمهدی ات را؟
توراجان مادرت زهرا (س)بگو کی لایق میشوم؟کی؟کی؟
کی آب پاکی رو میریزی رو دستم؟
بیایی وبگویی که میخواهمت...
مولا...کی؟
الی متی احار فیک یا مولای؟تاکی سرگردان تو باشم؟
بیا ...بیامهدی شب هجران سحرکن...شب هجران سحر کن...
اللهم انت کشاف الکرب والبلوی...
اغث یاغیاث المستغیثین عبیدک المبتلی
واره سیده یاشدیدالقوی....
واره سیده...
آقای مارو به مانشان بده خداوندا...
نحن عبیدک التائقون الی ولیک...
ما مشتاق دیدارو یاری اش هستیم...خداوندا...اورابرسان...برسان...جان عزیزت برسان...
شاید دلت بسوزد و رحمی به ما کنی / ما را ز دام سخت جدایی رها کنی
چیزی نمی شود که میان قنوت خود / یک ذره هم برای ظهورت دعا کنی
چشم های حیدری شما باده پرور است / یک ذره می شود که به ما می عطا کنی
ای فارس الحجاز غریب خدا بیا / تا مرقدی برای عزیزت بنا کنی
ای یوسف قبیله ی زهرا نمی شود / ما را به عطر پیروهنت آشنا کنی
آیا نمی شود که بیایی و بعد از آن / ما را ز بام مسجد کوفه صدا کنی
برخیز و ذوالفقار خودت را تکان بده / وقتش شده است کرب وبلایی به پا کنی
آقا تو را قسم به غریبی عمه ات
جمعه بیا که حاجت ما را روا کنی
بسم الله الرحمن الرحیم
جان عالم به لب آمد ای خدا مهدی نیامد
فداتون بشم آقا ندیده مارو خاطر خواه کردی رفتی پشت پرده:Ghamgin:
جناب محمّد بن عثمان ـ نایب خاصّ حضرت در غیبت صغرى ـ كه از دیگران به حال امام(علیهالسلام) آگاهتر است، مىفرماید:«والله إنّ صاحب هذا الأمر لیحضر الموسم كلّ سنة فیرى الناس و یعرفهم و یرونه ولایعرفونه»؛
«سوگند به خدا! همانا صاحب این امر همه ساله در موسم حج حاضر مىشود و مردم را مشاهده مىكند و مىشناسد و مردم نیز او را مىبینند، امّا مىشناسند.»
:geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh:خداوند بین او و خلق حجابى قرار مىدهد كه در عین حالى كه وى را مشاهده مىكنند، نمىشناسند.
[="Tahoma"] خداوندا اگر وجود گناه الوده منست مانع این حضور سبز
اقاجان ، مولای من
کجایی؟
کجایی که زمین به این بزرگی بدون تو انگار هوا ندارد
هوای زمین سخت الوده شده
الوده معصیت
این الودگی اونقدر زیاده که دیده نمیشیم
چطور قراره تو این الودگی گناه و معصیت چهره تو رو ببینیم؟
همین الودگی در تمام جسم و روح ما رخنه کرده
و مانع امدنت میشود
ولی حیف که حاضر به پاکسازی نیستیم
مرا ببر تا زمین به قدومش وزین شود
[=times new roman]مشتاق دیدارت هستیم
[=times new roman]ولی در اعمال:
[=times new roman]سنگ اندازی در راه ظهورت
[=times new roman]کار هر روزمان است!
[h=3][=times new roman]مهدی (عج) جان، آلودگی هوا که سهل است.!
[/h][=times new roman]
[=times new roman]
[=times new roman] در پی قافیه ها چه پریشان ماندم .....قافیه در شعرم با حضورت جاریست[=times new roman]
[=times new roman]به هوایت آقا بغض کرده شعرم....آسمانش انگار نم نمک بارانیست[=times new roman]
[=times new roman]دل من پر غصه حال شعرم خوش نیست... نفسی مانده فقط جای شکرش باقیست[=times new roman]
[=times new roman] در فراغت آقا چشم در راهم من.... گر چه این جمعه همان جمعه ی تکراریست.....[=times new roman]
بسم ربّ المهدی
به خدا قسم نمیخواستم سهم من از زندگی ندیدن و نشنیدن باشد
زیباترین نادیدنی این منم که کورم
باشما نبودن خیلی سخته خیلییییی
شما رو ندیدن
از غریبه طعنه شنیدن
غربت کشیدن
حتی نجوایی نشنیدن
ندیدنتون خیلی سخته آقا
به خدا اینها چیه توی دل من باید دلم رو جارو کنم غصه که جاش تو دل من نیست:Sham: خدایا اینها رو بزن کنار من میخوام بیام پیشت:Ghamgin:
خونه ی دلو خالی کردم جای آآآآآقـــاااااس
امام علی جان علیه السّلام میفرمودند :هاه شوقا الی رویتک.... چقدر دوست دارم مهدیمو ببینم:Sham::Ghamgin::geryeh:
آقای پناهیان توی درد و دلاشون میفرمودند : گاهی شده غم اومده گاهی شادی اومده ببینه ما چیزی رو دوست میداریم ؟گاهی بیماری اومده غصه اومده گفتیم بیا برو بیرون غصه ی تو که جاش تو دل من نیست ...بیا برو بیرون ! این دل جای کس دیگس...
دل رو خالی کردیم ... گفتیم آقامون میااااااد....:geryeh:
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجّّّّّّّل فرجهم و عجّـّـّـّـّل فرجهم و عجّل فرجهم
آقا قسم به جان شما خوب می شوم
باور کن آخرش به خدا خوب می شوم
این روزها ز دست دل خویش شاکیم
قدری تحملم بنما خوب می شوم
حتی اگر گناه خلایق کشم به دوش
با یک نگاه لطف شما خوب می شوم
من ننگ و عار حضرتتان تا به کی شوم
کی از دعای اهل بکا خوب می شوم
با یک دعای مادر دلسوز و مهربان
ام الائمه النجبا خوب می شوم
جمعی کبوتر حرم فاطمه شدند
من هم شبیه آن شهدا خوب می شوم
من بدترین غلام حقیر ولایتم
ای بهترین امام بیا خوب می شوم
با این همه بدی به ظهور شما قسم
با یک نسیم کرب و بلا خوب می شوم ...!
آسمان دستان شما آبی فیروزه ای است ...
امروز روز دعاست،
و من در خیالم ایستاده ام رو به روی گنبدی که با آسمان یکی شده است.
قلبم را می گذارم پیش شما،..
میان همه ی این فیروزه ای ها، برسانیدش دست خدا
┘◄ التماس دعا امام خوب من ...
┘◄ امروز دعای فرج فراموش نشود.
چه کنیم که موفق به دیدار با حضرت مهدی(عج) گردیم؟
پاسخ:
ارتباط با امام زمان(عج)، نیاز به سنخیت با آنان دارد. به دست آوردن سنخیت با اولیای الهی نیاز به تحقّق دو بُعد معرفتی و عملی دارد.. اگر کسی خود را به اولیای الهی شبیه نمود، به لقای آنان نیز واصل خواهد شد.
نوریان مرنوریان را طالبند ناریان مرناریان را جاذبند
آنچه وظیفه ماست تشبه اخلاقی به حضرت مهدی و پیمودن راه آن حضر ت است .ما باید در همه حال سرباز آن حضرت و همواره در خدمتش باشیم.قرآن مجید میگوید: «یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوااللّه لعلّکم تفلحون؛(1) ای کسانی که ایمان آوردهاید، صبر کنید و یکدیگر را به صبر وادارید و مرابطه نمایید و تقوا و خداترسی را پیشه سازید، باشد که رستگار شوید».
امام باقر(ع) در تفسیر این آیه میفرماید: «صبر کنید بر ادای فرایض (یعنی در انجام تکالیف الهی استقامت داشته باشید) و در برابر دشمنان پایداری کنید و با امامتان (که انتظارش را میکشید) مرابطه نمایید»، (2)
مرابطه با امام زمان(عج) یعنی خود را به رشته ولایت او بستن و بر خدمت و پیروی و یاری او گردن نهادن و این یکی از ارکان ایمان است که آدمی خود را به امام خویش مربوط سازد و از او جدا نشود. همچنین باید کارهایی انجام دهیم که آن حضرت و اصحابشان انجام میدهند.
قرآن راجع به حضرت مهدی و اصحاب ایشان میفرماید: «الذین ان مکنّاهم فی الارض اقاموا الصلوة وآتوا الزکاة و امروا بالمعروف و نَهَوْ عن المنکر؛ (3)کسانی که اگر در زمین به آنان توانایی دهیم نماز را بپا داشته و زکات (به مستحق) بخشیده و به معروف امر نموده و از منکر نهی کنند» .
امام باقر(ع) در تفسیر این آیه میفرماید: «این آیه برای آل محمد است؛یعنی، مهدی(عج) و اصحاب او»(4) در نتیجه اگر ما هم میخواهیم از اصحاب و یاران آن حضرت باشیم، باید به این امور اهتمام ورزیم.
خوب است بدانیم؛ امام زمان شدیدا به شیعیان خود عشق میورزند. آن حضرت همواره به شیعیان خود دعا میکند.
از آن حضرت نقل شده است: «انا غیر مهملین لمراعاتکم ولاناسین لذکرکم؛ ما هرگز در رعایت احوال شما کوتاهی نمیکنیم و شما را از یاد نمیبریم.»(5)
ناگفته نماند ما مکلف به ارتباط به معنای ملاقات با امام زمان(عج) نیستیم آنچه بر ماست جلب رضایت آن بزرگوار میباشد. آنچه در روایات زیاد سفارش شده است انتظار فرج است ما باید ارتباط معنوی خود را با امام زمان(عج) با عمل به دستورات آن حضرت و انتظار فرج به معنای واقعی ثابت و مستدام نگه داریم. از این رو بسیار بجاست که خصوصیات منتظر واقعی حضرت مهدی(عج) را بدانیم و سپس آن را در خود عملی کنیم. منتظر واقعی مهدی(عج) باید چندین خصوصیت داشته باشد:
1. عمل به تکالیف دینی منتظر واقعی باید تمام وظایف دینی و احکام الهی را انجام دهد.
2. به جهت محروم بودن از زیارت آن وجود مبارک محزون باشد؛ همان گونه که در دعای ندبه آمده است: «عزیز علی ان اری الخلق و لاتری و لا اسمع لک حسیسا و لا نجوی...؛بر من گران است که خلق را ببینم و تو دیده نشوی و سخن آشکار و پنهان تو را نشنوم.»
3. برای تقویت ارتباط هر روز صبح «دعای عهد» را بخواند. نیز زیارت آل یس و دعای ندبه که بهترین دعاها در زمان غیبت است.
4. انتظار فرج آن حضرت را در دل و ظاهر جلوهگر کند. در روایات متعدد داریم که در زمان غییبت امام زمان(ع) بهترین اعمال انتظار فرج است. چرا بهترین اعمال انتظار فرج است؟ فرج؛ یعنی، نصرت و پیروزی و گشایش و مقصود نصرت و پیروزی حکومت عدل علوی بر حکومتهای کفر و شرک و ظالم است حکومت عدلگستری که به رهبری امام عصر(عج) تشکیل میگردد باید به انتظار آن بود. این انتظار یعنی انتظار تحقق یافتن این آرمان بزرگ و جهانی. منتظر حقیقی کسی است که حقیقتا خواهان تشکیل چنین حکومتی باشد و این خواسته آن گاه جدی است که شخص منتظر عامل به عدل و گریزان از ستم و تباهی باشد و گرنه انتظار فرج در حد یک ادعا و شعار بی محتوا باقی خواهد ماند. ازاینرو در روایات آمده است که انتظار فرج خود فرج است زیرا کسی که حقیقتا منتظر فرج و ظهور حجت خدا و تاسیس حکومت عدل گستر اوست زندگی خود را بر پایه عدل و داد استوار میسازد. او انسانی است که حضور و غیبت امام در نحوه رفتار و سیر و سلوکش تفاوتی ندارد و قبل از تشکیل حکومت عدل او چنین حکومتی را در زندگی خود پایدار ساخته است، بنابراین انتظار فرج حقیقی ریشه در معرفت به حق و عدل و ایمان و عشق به آن دارد و آثار آن نیز در عمل نمایان میگردد و چنین حقیقت اصیل و عمیقی با لفظ و شعار به دست نمیآید و با بی تفاوتی و بی اعتنایی نسبت به مقدمات دینی و رسالتهای انسانی در تعارض و تناقض است . بعضی بر این تصور خام هستند که انتظار فرج یعنی بی تفاوتی نسبت به آنچه در جوامع بشر میگذرد و دست روی دست گذاشتن به امید اینکه امام زمان ظهور کند و آنهارا اصلاح نماید. انتظار فرج تعهدآفرین و مسؤولیتساز است و با بیتفاوتی و بیاعتنایی به سرنوشت بشر و حقیقت و فضلیت منافات دارد.
در انتظار فرج معرفت امام معصوم و عادل و پیشوای فضیلت، ایمان به امامت و قیادت رهبری الهی و عدالت پیشه،عشق به عدالت وارزشهای انسانی، امید به آیندهای روشن و نوید بخش، تلاش برای برقراری حکومتی عدل پیشه و عدل گستر، رعایت موازین و قوانین دینی و اخلاقی، داشتن روحیه تعهد و مسؤولیتپذیری نهفته است.
این انتظار فرج است که بهترین اعمال و بهترین عبادت است و چنین منتظری، مقامی عالی دارد و هر گاه در زمان غیبت از دنیا برود به منزله کسانی است که پس از ظهور حضرت حجت(عج) زنده و تحت فرمان او در راه خدا جهاد میکنند. (6)
در پایان به این نکته مهم توجه داشته باشیم که امام زمان(عج) به عنوان «حجت خدا» و «ولیعصر» بر اعمال و رفتار ما آگاهی دارد و باید خود را در محضر ایشان ببینیم و برای گرهگشاییهای مادی و معنوی از ایشان به عنوان واسطه
فیض الهی درخواست داشته باشیم.
پینوشتها:
1. آل عمران، آیه 200.
2. شیخ مفید، کتاب الغیبه، ص 105.
3. حج، آیه 41.
4. تفسیر قمّی، ج 2، ص 87.
5. بحارالانوار، ج 53، ص 174.
6. بحارالانوار ج 52 ص 125 .
[="Arial"][="Red"]
بی تو از وادی دنیا همگی سیر شدیم
بی خود از حادثه ی عشق تو دیوانه و مست
عاشق کوی تو گشتیم و زمین گیر شدیم
تا که وصفی ز کمان و خم ابروی تو رفت...
در پی دیدن رویت همگی تیر شدیم
از کمان خانه ی زلفت همه بالا رفتیم
در سراشیبی ابروت سرازیر شدیم
گو گدایان در این خانه بیایند که ما
از گدایی به در تو همگی میر شدیم
عاشقان همچو (( رها )) در گرو بند تو اند...
جمله در حلقه ی تو در غل و زنجیر شدیم
برای آمــدنـت کــدام سنــد تــاریــخ را بـایــد واسطــه کــرد ؟!
دستهـــای بستـــه حیـــــدر ، یا پهـلــوی شکسـتــه مــــادر ... !
اقا میدونم که دوستم داری منم دوست دارمت ولی جو سنگین گناه باعث شده تا منم گناه کنم هرچند کوچیک کمکم کن همین ها رو هم انجام ندم.
دوستت دارم .منو ببخش
ما آنقدر گناه داریم که از این که بگوییم شیعه ایم خجالت میکشیم یا مهدی تو واسطه ما پیش اون بالایی باش تا کمکمون کنه یا مهدی ادر کنی عجل علی ظهورک یا حسین
سلام علیکم
یاابانا (روحی و ارواحنا فداک)!
کاش زود تر می آمدید تا شیعه اینقدردرد جانکاه یتیمی را تحمل نکند...کاش می آمدید تا خودتان اینقدر سختی غیبت را تحمل نفرمایید... کاش می آمدید تا نائبتان اینقدر زجر غیبت و فراق شما را به جان نخرند...کاش می آمدید مولا جان ،کاش می آمدید آقا جان ...،باور کنید تمام دلخوشیمان به گریه ها و دردلهایی است که برای شما داریم اما نمیدانم دلخوشی شما به کدامیک از ما آدمهاست...نمیدانم شما برای چه کسی دردل میکنید ...نمیدانم چه کسی مرهم غصه های شماست
اما همیشه میترسم وقتی خطاها و جفاهای مرامی بینید برایم اینگونه زمزمه کنید که:
تو که نوشم نهای نیشم چرایی
تو که یارم نهای پیشم چرایی
تو که مرهم نهای بر داغ ریشم
نمک پاش دل ریشم چرایی...
حلالم کنیدمولاجان ،حلالم کنید بابا جان حلالم کنید حلالم کنید....
ما را به یک کلاف نخ آقا قبول کن
یـا ایّهـا العــزیز! أبانـا! قــبول کن
آهی در این بساط به غیر از امید نیست
یـا نـاامیدمــان ننـمـا یـا، قـبـول کن
از یـاد بـرده ایم شمـا را پـدر! ولی
این کودک فراری خود را قبول کن
رسم کریم نیست که گلچین کند، کریم!
مـا را سَـوا نکـرده و یک جـا قـبول کن
گر بی نوا و پست و حقیریم و رو سیاه
اما به جــان حضرت زهـرا (س)قبـول کن....
الهم عجل لولیک الفرج
یازهرا(س)
بسم رب النور
بیتی فی البدایع در مدح میرعارفان مولا صاحب الزمان(عج)
مدح تو حیف است با این زاهدن .. گویمش اندر محفل میخواری میخوارگان
نور حقی و حاصل تسبح ملک .. چه بگویم من به این یوسف فروشان
آقای من!
آقا..........................کلمات را یارای بیان دردودلم نیست:hamdel::hamdel:
عاشقتم آقا
سلام مهربانم
قلب پاره پاره ام بهانه می گیرد
جوابش با خودت
... من دیگر نمی توانم پاسخگوی بیچارگی اش باشم
حواله ام نکن به این در و آن در
جز تو دری نیست
جز تو گشایشی نیست
ای به فدای دل تنهای تو
"چقدر کم هستم"
چقدر برای "فدای تو شدن" کم هستم
مرا ببخش
که حتی لایق به فدای تو شدن هم نیستم...
اللهم عجل لولیک الفرج
ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ... ﭼﻪ ﺭﻭﺯ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ...
ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ .... ...ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺩﻟﻢ ﻫﻮﺍﯼ ﻣﻬﺪﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﻣﻬﺪﯼ ﺍﻡ
ﺍﺣﻮﺍﻟﺖ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ
ﻣﻮﻻﯼ ﻣﻦ ﺩﻋﺎﯼ ﮐﻤﯿﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﯿﺎﺑﺖ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ...
ﺩﻋﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻣﻨﺘﻈﺮﺍﻧﺖ ﺑﻤﺎﻧﻢ ...
ﺩﻋﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﻡ ﺑﺎ ﺗﻮﺳﺖ ..
ﭼﻪ ﺩﻋﺎﯼ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ...
ﻭﻗﺘﯽ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﺍﺷﮏ ﺗﻤﺎﻡ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﭘﺮ ﮐﺮﺩ ..
ﻭ ﻓﻘﻂ ﺣﻮﺍﺳﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﻣﻬﺪﯼ ﺍﻡ
ﺩﻋﺎ ﮐﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ
ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﯽ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤمﺪ ﻭ ﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ
ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻋﺠﻞ ﻟﻮﻟﯿﮏ ﺍﻟﻔﺮﺝ
[h=5]
فقط دلیل جدایی ز تو گناه من است
ثمر از این همه غفلت دل سیاه من است
همیشه ذكر تو را من به روی لب دارم
كه نام تو گل زهرا دلیل راه من است
ببین كه روز سپیدم ز هجر تو شام است
بیا و نور فكن كه چهره تو ماه من است
جدایی از تو بلایی عظیم و جانكاه است
گواه قلب حزین سردی نگاه من است
بگو به آن دو ملك در سیاهی قبرم
كه این غلام قدیمی بارگاه من است
[/h][h=5]
[/h]
دل بیقرار نیست
"ادا در می آوریم"
چشم انتظار نیست
"ادا در می آوریم"
بر لب دعای ندبه...
و دل غرق شهوت است
این انتظار نیست
"ادا در می آوریم"
آقا محب واقعی ات در میان ما
یک از هزار نیست
"ادا در می آوریم"
آقاجان
با یاد تو نشسته ام، در راهی که عبور کنی، میخواهم در آخرین غروب زندگی برجای پای تو نماز بگذارم؛
ای غریبه همیشه آشنای من، مهدی جان! بازگرد دیگر جانی نمانده است.
جوانیمان رفت و نیامدی... الوعده الوفا...
ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﺯ ﺩﯾﺎﺭ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ
ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ
ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﺍ ﺑﺮﻕ ﻧﮕﺎﻫﺶ
ﻣﯽ ﮔﺰﺍﺭﺩ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﺶ
ﺭﺍﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﻟﻬﻲ ﺍﺳﺖ ﺭﻧﮓ ﺍﻭ ﺭﻧﮓ ﺍﻟﻬﻲ
ﻣﻲ ﺯﺩﺍﻳﺪ ﺍﺯ ﺯﻣﻴﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﻧﻘﺶ ﺗﺒﺎﻫﻲ
ﻛﻴﺴﺖ ﺍﻭ ﮔﻨﺠﻴﻨﻪ ﻱ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺭﺏ ﺍﻟﻌﺎﻟﻤﻴﻦ ﺍﺳﺖ
ﻭﺍﺭﺙ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻣﻮﻻﻳﻢ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ
ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﻣﻬﺪﯼ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺗﯿﻎ ﺳﺮﺥ ﺍﻗﺘﺪﺍﺭ
ﺗﺎ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﭘﺎﺳﺨﻲ ﺑﺮ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﻱ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ
ﺗﺎ ﺑﮕﻴﺮﺩ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﻱ ﺑﻲ ﺷﻤﺎﺭ
ﻻ ﻓﺘﻲ ﺍﻻ ﻋﻠﻲ ﻻ ﺳﻴﻒ ﺍﻻ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ
*اللهم عجل لولیك الفرج وعافیة و النصر*
شب جمعه شب رحمت است میدانم...
ما را کبوترانه وفادار کرده است
آزاد کرده است و گرفتار کرده است خوشبخت آن دلی که گناه نکرده را
در پیشگاه لطف تو اقرار کرده است
تنها گناه ما طمع بخشش تو بود
ما را کرامت تو گنه کار کرده است
چون سرو سرفرازم و نزد تو سر به زیر
قربان آن گلی که مرا خوار کرده است
فاضل نظری
الهی بحق مقربان درگاهت گناهان ما را ببخش و بیامرز... الهی العفو...
بـیا و بـیدارم کـن... بیا و هشیارم کن ...
بـیا و هـمه جـهانیان را از خـواب غـفلت بـیدار کـن ...
هـمه به خـواب سـنگین جـهل فـرورفته اند و صـدای مظلومان
و دل شـکستگان را نـمی شنوند ...
خـودت بـیا و هـمه مـا را از ایـن کـابوس جـهانی نـجات بده
اللهم عجل لوليك الفرج
کنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیست
یوسف! ظهور کن که پریشان شدن بس است
گریه ... فراق ... گریه ... فراق ... این چه رسمی است؟!
دیگر بس است این همه گریان شدن بس است
تا کی گناه پشت گناه ایّها العزیز؟!
تا کی اسیر لذّت عصیان شدن؟! بس است
خسته شدم از این همه بازی روزگار
مغلوب نفس خاطی و شیطان شدن بس است
سرگرم زندگی شدنم را نگاه کن
بر سفره های غیر تو مهمان شدن بس است
-----
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر
به بارگاه نگاهت بهار میِبینم
بهار را بدرت جان نثار میبینم
به بال عشق تو بتوان بر اوجها پر زد
فـلـک بـه نـام تـو انـدر مـدار میبینم
نوای نای دل کعبه جز ولای تو نیست
طـواف کـوی تو را افـتـخار میبـیـنـم
جـمـال کعبه ز خـال تو آبرومند است
وگرنه سنگ و گل بیعیار میبینم
چو سعی بی تو یکی پسته ایست دور از مغز
نـمـاز بـی تـو بـسی شـرمـســار میبـیـنـم
محمد و علی و فاطمه، حسن و حسین
ز چـهـر پـاک تـو مـهـدی، نـگار میبینم
مقام و حجر و حجرناودان و زمزم مهر
چو مستجار درت، خاکسار میبینم
به عشق روی تو بوسند حاجیان عرفات
تـو را فــروغ سـمـاوات یـار میبـیـنـم
بهدور شمع گرانت وقوف و بیتوته است
به سوی خصم تو رمی جـمار میبینم
رخ تو چشمه خورشید و دیده ام خفاش
ز گرد و خاک معاصی است تار میبینم
تـو آفتاب گـران سـنـگ عـرصـه امـیـد
جهـان بهراه تو چشم انتظار میبینم
رخ کریم تو از کعبه می دمد فردای
ازیـن سـرای گـل روزگار میبـینم
بتاب شمس پس ابر غیب، ای موعود
زمـانه در کـف قـوم شـرار میبـینــم
استاد شهریار
این یک داستان نیست
غصه است
در همين نزديكيها
آيا زماني فرا خواهد رسيد كه باور كنيم در همين نزديكيها چشمهاي نگراني زندگيامان را هر روز مرور ميكند؟
چشماني مضطرب، كه منتظر است تا با خوب شدن ما دلخوشانه پا در ركاب ظهور نهد.
بياييم صادقانه يك بار هم شده بينيرنگ دست بر آستان نيازش بريم و شرمگينانه بگوييم اگر چشم به راه خوب شدن مايي تا بيايي چنين نخواهد شد؛ تا چنينيم.
پس خود از خدا بخواه چنان شود.
تو خود خوب ميداني كه امواج پرتلاطم و سهمگين فتنههاي آخرالزماني ميرود تا آخرين باقيماندههاي اين بنيان را ببرد.ا
اي عزيز! بر ما ببخش كه چه بسيار دروغگويان لافزن شدهايم.
آيا باوركردنيست با وجود دهها و صدها و هزاران مؤسسه و مركز و بنياد و محفل و شيفته، همچنان گرد غريبي بر روي شما باشد؟!
كه تو به اندازه يك باشگاه ورزشي نيز نزد ما مهم نيستي.
چه كسي باور ميكند؟
چه گناهي دارند جوانان علاقهمند به تو كه نميتوانند بلنداي عظمت تو را در فراز منارههاي مسجدي به نام تو جستجو كنند؟
چه تقصيري دارند نوجوانان عزيزي كه آنها را به اين پندار واداشتهاند كه نور معرفت تو را در ژرفاي چاه عريضه جستجو كنند؟
اي مسافر غريب! نميخواهم دردي بر دردهاي تو باشم كه اين دلگويههاي دل دردمندست. و نه زخمي بر دل دوستان راستين تو، كه حساب آنها، نيك ميدانم از اين خطابها جداست.
زهي خوشخيالي است كه موج گوشآزار حضور بيحاصل برخي وقتگذرانها را به ظهور صغرا تفسير كنيم كه نيمه شبها تابستان برخي مكانهاي منسوب به تو، گواهي بر ناصواب بودن اين برداشت است.
خود خوب ميدانيم آنچه بر ما ميرود، نه ياد تنهاييهاي غريبانه تو، كه رفع نيازهاي پست دنيايي ماست.
و اين هجوم، نه براي آزادي تو از زندان غيبت، كه براي رفاه بيشتر خود است.
به راستي كداميك از ما مدعيانيم كه آمدن تو را آنگونه كه واقعيت خواهد يافت، برتابيم؟
تا چه حد خود را براي آن آمدن، مهيا ساختهايم؟...
و ماآيا هرگز به اين فكر كردهايم گريههاي نيمه شب آن مسافر غريب براي چيست؟
بيگمان بخشي از آن مويهها براي بي وفايي ماست.
او ميگريد؛ اما نه براي عريضههاي چاهها؛ كه براي گرفتارآمدگان در چاههاي خود خواهي.
او ميگريد؛ اما نه براي فرو غلطيدن جوانان در ورطههاي گمراهي كه براي سكوت دانشمندان.
مينالد . اما نه براي خود كه براي ما...
مهدیا !! جانها، شورانگیز از یاد دلربای توست. شقایق های شادی بشر، در شبستان شیدایی تو می كاود و شایسته ترین بندگان خدا، شب ها و روزها، شرط تداوم حیات خویش را در آویختن به شاخه طوبای محبت تو می دانند.
یارا !!
دلها به یاد تو می تپد و روشنی نگاه منتظران به افق خورشید ظهور توست ...
ای برترین افق برای پرواز پرندگان آرزو !!
ای تجلی آبی ترین آسمان امید !!
ای منتهای برترین خیال هستی !!
ای آرمان همه چشم انتظاران !!
دنیا نیازمند ظهور توست، و قلب انسانها به شوق زیارت روی دلربای تو می تپد.
ای قلب عالم امكان !!
بیا و گـَرد گامهایت را توتیای چشمانمان قرار ده.
بیا كه نوای دل انگیز توحیدت را با گوش جان شنواییم.
مولا جان بیا ...
بقیه الله!
خورشید جمعه ای دیگر دارد به غروب ماتم می نشیند و انگار ، داغ هجران تو همچنان بر دل ما می ماند.
یا بقیه الله!
چشمان اشکبارم را ببین که به راه آمدنت سفید شد و تو باز هم نیامدی.
یا بقیه الله!
شاید خدایت نیامدنت را فرصتی دیگر برای من قرار داده است تا وقتی که تو می آیی خروش، پاک پاک باشد.
یا بقیه الله!
تو که خود فرموده ای که به احوال شیعیانت آگاهی. پس لابد خوب می دانی که میان ما و اذان ظهر و آسمان ، چه رابطه ای است!!!
یا بقیه الله!
تو که خود خوب می دانی برخروش چه دارد می گذرد! پس جان مادرت فاطمه، هق هق غروب جمعه ما را در دفتر عشقبازی های عشاقت ثبت کن.
یا بقیه الله!
خروش را کمک تا از نگاه پنهانش ، غریبی سیراب شود.
یا بقیه الله!
در این غروب جمعه ای دیگر، ضجه غریبانه خروش و نگاه خیسش را که به پیشگاه با شکوهت تقدیم می کند بپذیر.
یا بقیه الله!
وقتی که تو می آیی ، خروش در چه حال است ... خروش در چه حال است...
یا بقیه الله...یا بقیه الله... یا بقیه الله... یا بقیه الله
باورت دارم كه خواهي آمد
يوسفي دارد اين دنيا كه خواهد ماند
يوسف زهراست (س) كه مي نازد و خواهد ماند
تابيايد نفسي تازه دهد مردگان را
روشنايي دهد چشم دنيا و همگان را
جمله مارا تو نگاهي كن بهر كرم
تو كريمي زخدا كه دهي همه را بهركرم
پنجشنبه بیست و هشتم مهر 1390
زندگی سخت است
آسمان تنگ دست و زمین تنگ دل گشته است
و ما اگر بر کوران جهالتها وغفلتها با همه سختیهای زندگی، زنده مانده ایم
به همین نسیم حیات است .
گاهی با همه انتظاری که دلهایمان را شقه شقه کرده است، این دنیای پر فریب صد رنگ، چشممان را به خویش میخواند و دستمان را به خود آلوده میکند یا راه نفوذی به دلمان میابد و ما را در پی خویش فرا میخواند و شیطان نیز که برای همین فریب مهلت گرفته است، در این میان سر از پا نمیشناسد.
میدانیم ، این انتظار توست که ما را در برابر این دشمن پر زرق و برق نگهدار است، و اگر نبود امید آمدنت، هزار بار در گرداب هلاکت او غرق بودیم، گشایش کار ما در همین انتظار آمدن توست، آنروز که بهاری شویم و سبز، آنروز که آسمان دلمان ابی باشد، آنروز نسیم انتظار تو بر دلمان وزیده است، بخدا که همین امید آمدنت حیات جاری در وجود ماست، کی شود که بیایی و لبهای عطشناک زنده بودنمان را به زلال هستی جاریت سیراب کنی ... کی میشود که بیایی تا آسمان هم ببارد و زمین به نور قدومت گشاده و زنده گردد و قلبهای مرده ما نیز روح تازه بیابد ... بیا ای همه هستییم فدای قدمت ... بیا که صبر به پایان رسید و عطش فزونی یافت ...
کاش میآمدی و کاش ما آماده آمدنت میشدیم کاش بوی بهار در هوا میپیچید کاش پا جای پای تو مینهادیم و در منش تو سیر میکردیم کاش خدا یاریمان کند از سستی و تنبلی دست برداریم و راه بهار را به خانه دلمان بگشاییم.
کاش خدا لطفی کند و تو بیایی. همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
این قامت خمیده جز به شوق دیدار تو راست نمیشود و این تنهای غریب جز در خانه ی تو هر آنچه خواست نمیشود!
خدای من!
اگر چه دستم از آنچه کرده می لرزد و اگر چه موریانه های بیم،استواری پاهایم را سست کرده است،دلم امیدوار رحمت توست و خاطرم جمع لطف توست.
خدایا!کوله بارم از توشه ی راه تهی است،انباشته از توکل که هست؟؟
خدایا!در زیر سنگینی گناه،دلخوشیم به دستهای مهربان توست...و من اینک درخت وجود خویش را در مسیر نسیم روح افزاری تو قرار داده ام و دهان تشنه ی گلبرگ وجودم را رو به باران تو گشوده ام...
وح دعا سلام مهدی جان 1170 بهار وخزان گذشت ونیامدی. سالهاست نگاهم پشت پنجره ای که متعلق به فرداست قاب گردیده وگرد وغبار هجران برآن سایه افکنده.
عمری است که برای آمدنت بی قرارم. یابن الزهرا،ببین از فراقت سخت بارانیم. ببین ثانیه ها چگونه از هجر تو بغض کرده وبه هق هق افتاده اند.
آقا جان! حیف نیست ماه شب چهارده پشت ابرهای تیره وپاره پاره پنهان بماند، حیف نیست دیده را شوق وصا ل باشد ولی فروغ دیده نباشد.
بیا وقرار دل بیقرارم شو. بیا و صداقت آینه را به زلال آبی نگاهت پیوند بزن. بیا تا سر به دامانت بگذارم وعقده های چندین ساله ام را باز کنم. تو که معنای سبز لحظه هایی بیا تو که ترنم الطاف حق تعالی بیا.بیا که از هجرت چون اسپندی بر آتشم.
یوسف فاطمه! کی طنین دلنواز انا بقیه ا... تو از کعبه مقصود ، جانها را معطر می نماید. کی کعبه ،به خود می بالد وزمین بر قامت دلربایت طواف عشق می گذارد وجان در سعی وصفای نگاه تو محرم می شود ومناسک حج وقربان را بجای می آورد. برای آمدنت تمام دلهای عشاق دنیا را به ضریح چشمهای قشنگ وعباس گونه ات گره زده ایم ودر مراسم اعتکاف شبهای فراق برای گرفتن حاجتمان دست به دعا برداشته ایم. آقا جان برای آن لحظه که سبز پوش با پرچم یالثارات الحسین در انتهای افق غباری بپا می شود وتو با ذوالفقار حیدر وسوار بر اسب سفید قصه ها می آیی لحظه ها را بدست باد می سپارم.
بگذار صادقانه بگویم که کهانسالترین آرزوی دلم آرزوی وصال توست!آرزویی که برای بدست آوردنش تمام کلافهای عمرم را به بازار معشوق فروشان برده ام وخودم را در جرگه خریداران یوسف زهرا(س) قرار داده ام.
نازنینم! تو زیبا ترین دلیل برای شبهای قدر وشب زنده داریهای منی تو ضیاعین ودلیل امّن یُجیب منی .
آقا جان! می خواهم برایت قصه بگویم . قصه سیب وگندم ومردی که سالهاست در میان مردم چشمم ایستاده،قصه خوشه خوشه انتظار وچشمانی که درو میکنند،قصه باران وسطرهایی که دلواپس پونه هاست،قصه اسب وخیال آمدن تو در باران،قصه هایی که مشق هر شب من است.
کاش می شد واژه ها را شست وانتظارراتفسیر کرد ولی افسوس...
میدانی مرز انتظار کجاست!؟آنجا که قطره اشک منتظری سدی از دلواپسی ساخته وقطره قطره انتظار را ذخیره می کند،آنجا که وجودش چون جرعه ای آب از تشنه ای رفع عطش می کند آنگاه که می فرماید اگر شیعیان ما، مرا به اندازه قطره ای آب بخواهند هر لحظه ظهور من نزدیکتر می شد.
حس می کنم نزدیکی آنقدر نزدیک که با آمدن یک نسیم تو را احساس کرد وبویید.
خوب می دانم که آخر دل سنگ وطلسم نحس قصه را می شکنی وآنگاه زمان وصل وجان نثاری می رسد.
پس بیا از پس کوچه های انتظار، بیا که شعرهایم بی قافیه مانده اند، بیا که با آمدنت گم میشود در تبسم تو بغض چندین ساله ام، بیا که غزلهایم مضمون ندارند ومثنوی عشق نا تمام است.
محبوبم! هر روز که میگذردبیشتر از قبل دلم برایت تنگ می شود. عشق تو سراسر وجودم را فرا گرفته و اگر دلم را بشکافی بر لوح آن نام تو هگ گردیده وکنون ای بهار عشق! می ترسم از خزان عمرترسم از ندیدن است بگو که تا خزان من آیا فرصت بهار دیدن است؟
یابن الزهرا!"لیت شعری أین استقرت بک النوی". کاش میدانستم که کجا وکی دلها به ظهور تو آرام خواهند گرفت.
بنفسی أنت! به جانم سوگند که تا طلوع صبح صادق به انتظارت خواهم ماند ولحظه ها را با تمام سنگینی به دوش می کشم وسکوت ثانیه ها را به ازای فریاد زمان تحمل می کنم فقط برای رسیدن به لحظه با شکوه وصا لت.
آقا جان! دروادی انتظار زمان را بنگر که چگونه از هجر تو همچون شمع ذره ذره آب می گردد. کی می آیی که قطره ها به دریا بپیوندند؟خیبر گشای فاطمه(س) کی می آیی؟
[h=3]کی می آیی که کران تا بیکران دلم را برایت چراغانی کنم وچشمانم را فرش قدومت نمایم؟ [/h] بیا که بهار بی صبرانه مشتاق آمدن توست وقلبم جویبار اشکهایی که هرروز وشب برای فراق تو ریخته می شوند.
یاس سفیدم! بیا که با ظهورت آیه"والنهار اذا تجلی" تأویل گردد. بیا که چشمه سار وجودم سخت خشکیده وفریاد العطش برآورده،بیا تا از نرگس چشمانت عطری برای سجاده ام بگیرم.بیا ومرا زائر شهر قاصدکها کن،بیا...
دلم برای ورود هر عشقی غیر از عشق تو بن بست است ودیده ام جز برای فراق تو نمی بارد. بیا که هجر توآیه"ان عذابی لشدید" را تفسیر می نماید. آقا جان!بحق کوچه وچادر خاکی بیا،بیا که سید علی ماتنهاست وچاهی ندارد که غصه هایش را بااو در میان بگذارد. بیا ورأس سبز شاپرکهایی باش که در جستجوی قبر یاس سرگردان کوچه های هاشمیند.
ای پیدا ترین پنهان من! تا تو بیایی مروارید چشمانم رابرای سلامتیت صدقه می دهم وبرای آمدنت روزه سکوت می گیرم وبا جام وصال تو افطار می نمایم. نذر کرده ام که بیایی تا جان شیرین را فرش قدمها یت نمایم. پس بیا که نذر خود را ادا کنم.
ای آفتاب عمر! تا تو بیایی انتظار را قاب میکنم وبر لوح دلم می کوبم. فریاد را حبس می کنم وبه سکوت اجازه حضور می دهم. در نبود تو جام تلخ فراق را سر می کشم وسر به دوش هجران می نهم وبرای آمدنت دعا می کنم. به امید آنروز هزار وصد وهفتادمین شمع را روشن می کنیم ومنتظرت می مانیم.
به خدای کعبه می سپارمت وسبد سبد نرگس ویاس چشم براهی میکنم.
کاش می شد که خدا اجازه ظهورت می داد
کاش می شد که در این دیار غربت و میان موج غمها به سکوت سرد وسنگین رخصت خاتمه می داد
کاش می شد جمعه ما شاهد ابروی زیبای تو می شد
کاش می شد دیده نا قابل ما فرش کیسوی تو می شد
کاش می شد انتظار منتظر بپایان رسد و هوا میزبان یاس ها ونسترن ها خاک پای مهدی زهرا شود
کاش می شد تو هم از انتظار خسته شوی و برای فرج دعا کنی
کاش می شد...
سلام بر لبهای رسول اللّه که میلاد تو را به درگاه پروردگار، سبحه گفت و نام یگانهات را از دست جبرئیل گرفت و در گوش عصمتت زمزمه کرد!
سلام بر لبخند سرافراز علی علیهالسلام ، که در طلوع تو اتفاق افتاد!
سلام بر تو، امامتِ فردای پس از علی!
سلام بر تو، شباهتِ بیشائبه محمدی!
سلام بر اقیانوس کرامت و سخاوتی که از دامان «کوثر» و «ابوتراب» برخاست.
میلاد با سعادت کریم اهل بیت ، امام حسن مجتبی (ع) مبارکباد...
باز با لطف فروان همه را بخشيدي
ابر وقتي كه ببارد همه جا مي بارد ،
رحمتت ريخت و يكسان همه را بخشيدي
گفته بودند به ما سخت نميگيري تو...
همه ديديم چه آسان همه را بخشيدي
يك نفر توبه كند با همه خو ميگيري
يك نفر گشت پشيمان همه را بخشيدي
اين گنهكاري امروز مرا نيز ببخش
تو كه ايام قديم ، آن همه را بخشيدي
حيف از ماه تو كه خرج گناهان بشود
تو همان نيمه ي شعبان همه را بخشيدي
داشت كارم گره ميخورد ولي تا گفتم:
" جان آقاي خراسان " همه را بخشيدي
چون تو در کس ننگری کس با تو همدم کی شود؟
گر جمال جانفزای خویش ننمایی به من
جان ما گر در فزاید حسن تو کم کی شود؟
دل ز من بردی پرسیدی که دل گم کرده ای
این چنین طراریت با من مسلم کی شود؟
چون مرا دلبستگی از ارزوی روی توست
این چنین دل خستگی زایل به مرهم کی شود؟
غم از ان دارم که بی تو چو حلقه بر درم
تا تو از در نیایی از دلم غم کی شود؟
خلوتی می بایدم با تو زهی کار کمال!
ذره ای هم صحبت خورشید عالم کی شود؟
کی شود با رطب وصل تو افطار کنم؟
به روي نديده ات قسم چشمان عاشقم در پي واژه اي مي گردند تا نامت را صدا كنند ...
اما چه كند واژه ها و چه بي معناست هر واژه اي در برابر معناي وجودت ...
از مهرباني « م » مي چينم ...
از هدايت « ه » را ...
از دادگري « د » را ...
و از يوسف گمگشته « ي » را ...
و گاهي كه دلم به اندازه ي تمام غروب ها مي گيرد ...
و من از تراكم سياه ابرها مي ترسم ...
و هيچ كس مهربانتر از تو نيست صدا مي زنم ...
كجاست آن يوسف گمگشته مهرباني كه چراغ هدايت به دست در زمين دادگري كند ؟
كجاست مهـدي ... ؟
مرا در ياب ...
در انتظارت هستم و خواهم بود ... بيا ... بيا ...
مهديا دل شكسته ام را به تو مي سپارم ... دلدارم تو باش
« به اميد روز ظهور »
منبع : هفته نامه صبح صادق
سرشار از احساس و تماشايي کن
هر چند که ما بديم و پيمان شکنيم
اي خوب بيا دوباره آقايي کن
من در اين غار خسته و دلتنگ، انتظار تو را ستاره كنم، در اين شب تار وحشت زا، لحظه هاي تو را شماره كنم.
اگر بيايي ستاره هاي سحر، در نگاه تو رنگ مي بازند. گر بيايي كبوتران اميد، لانه ها را دوباره مي سازند.
دنيايي كه در آن زندگي مي كنيم دردآلود و دردزاست، سراسر درد و اندوه است و آينده اي كه در برابر ديدگانمان ترسيم مي شود: تاريك ، ابهام آميز و يأس آور است .
آقای من: بیا که اوضاع معکوس شده است. منحنی ارزش ها نزولی اکید است. نمودار حرکت ما انسان ها پراز اکسترمم شده است.
سرور من: روز هفتم هفته که دلم مشتق شده است،اشتیاق دیدار تو را با دعای ندبه درهم می آمیزم و با توبه زمزمه می نشینم. زمزمه ای که واحدهای آن کم استولی تو آن رامی شنوی.
آقا جان: تمام سوالات ذهنم را به صورت دستگاه های چند معادله و چند مجهولی درآورده ام و برای جواب های آن راهی جز مبهم بودن نیافته ام.
هرچه به مشتاقان و منتظران تو می نگرم در معادله ی زندگی هیچکدام در دنیای حقیقی ریشه ای ندارند مگر در دنیای مختلط فریب و دروغ.
سرور خوبم: با خود عهد می بندم ، مهر و محبت تو را با نوشتن نام زیبایت بر مقدمه ی تمام ترسیم شده ی تدریسم تقسیم کنم. و هزار بار براین سطر نام تو را در ذکر تمام خوبی هایت ضرب کنم وبا دل منتظرم جمع ببندم.
گاهی دنیا را محور اعدادی فرض می کنم که جهت تو مبدا این محور است.هرکس در جهت مثبت تابی نهایت به خدای تو نزدیک می شود.وهر کس از دوستی و محبت تو دور می شد،در جهت دیگر تابی نهایت از تو دور می شود.
مولای من: سری به سری ها دنباله های منتظرانت بزنیم که سیگمای تمام آنها به 313 تن می رسد.چه فاجعه ای است این دنیا،مگر اوضاع قرینه شود یا محور زندگی ها انتقال یابد تا زمینه آمدنت در مختصات دنیا فراهم شود.
زمانی که با خود می اندیشم که کدام رابطه و ضابطه باعث خواهد شد بین من و شما زوج مرتب شکل گیرد.
دیدم و درک کردم که به راستی شرط بر قراری این است که اگر مؤلفه ای اول یک رنگ و صمیمی بود مؤلفه دوم هم یک رنگ و صمیمی باشد.
اینجا وقتی دلم می گیرد انتظار تو را مدل سازی می کنم تمام ابعاد ایمانم را در جکم ذره می بینم و آن چه به من آرامش می دهد این است که به هندسه عبادت روی آورم و در مستطیل سجاده سر بر دایره مهر تو گذارم و از خدای تو مهرت را طلب میکنم.
باور کن در کلاس درسم بار ها گفته ام دانش آموز عزیز در فضای نمونه ای زندگی انسان ها پیشامدی بنویسید که تعداد منتظران شما رقم بزند به امید آن که در بررسی احتمال ظهورت عددی نزدیک به یک ببینم. بار ها گفته ام هم نهشتی انسان و ایمان وقتی برقرار است که ایمان بین تمام انسانها بخش پذیر باشد و باقیمانده ربا و کذب نیاورد.
تو روزی خواهی آمد که تصاعد خوبی ها برقرار باشد.
که ارتفاع عدالت بر قاعده دنیا قابل ترسیم باشد.
که مساحت دنیا فضای پیوسته خوبی ها باشد.
که از جمکران تا وادی سهله خط مستقیم عشق باشد.
که انتظار و اشتیاق تنها مجهول مسأله انسان ها باشد.
به امید طلوع آقا در بیکران دنیا.
منبع: مجتمع آموزشی علوم اسلامی کوثر تهران
دلم شکسته دلم را نمیخری آقا
مرا به جمعه وصلت نمیبری آقا
اگر چه غرق گناهم ولی یقیین دارم
تو آبروی کسی را نمیبری آقا...
اللهم عجل لولیک الفرجیازهرا(س)
اگر ما را به خیمه گاهت راهی نیست ، حرفی نیست ... ، تنها پیراهنت را که با عطر وجودت در آمیخته است . بر صورتمان افکنند ، باشد تا بیناییمان را به دست آوریم ، و به مسرت درآییم ، و در امن و امانت پناه گیریم.
یابن زهرا راه را گم کرده ایم
چهره ی دلخواه را گم کرده ایم
ما تو را در قعر چاه انداختیم
یوسف ما چاه را گم کرده ایم
بارالها ، منزل آن دلبر یکتا کجاست ؟
آنکه سوزاند غم هجران او دلها کجاست؟
پرچم سرخ حسینی بر فراز گنبدش
پرسد از باد صبا خونخواه عاشورا کجاست ؟
باز فصل گل رسید و باغها در انتظار
پس گل نرگس چه شد آن دلبر یکتا کجاست ؟
هـــنوز آنقدر شجاع نشـ ده ام !
کــ ه بگویـــم:
نیــآ که من هنوز غـــرق گناهم
بیآღ
حتی اگر قــرآر استـــــ
【من از دم تیغت بگذرم...】
بیآღ
تا بفــهمیم در هــوای تو نفس کشیدن یعنی زندگــی
و
در این هـــوا نفس کشیدن یعنی 【خفــگی】
[="Microsoft Sans Serif"][="Indigo"]
درد دل با امام زمان مهدی موعود عج
تو کجایی؟
شده ام باز هوایی
چه شود جمعه این هفته بیایی
به جمالت .... به جلالت....دل ما را بربایی
جواب امام زمان
تو که یک عمر سرودی « تو کجایی ؟ » تو کجایی ؟!!!
چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده ؟
چه کسی در پی هر غصه تو اشک چکانده ؟
چه خطر ها به دعایم ، زکنار تو گذر کرد
چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد
و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی کجایی ؟
و ای کاش بیایی
هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود ، تو بودی
هر زمان بود تفاوت ، که تو رفتی و نماندی
خواهش نفس شده ، یار و خدایت
و همین است که تاثیر نبخشد به دعایت
و به آفاق نبردند صدایت
و غریب است امامت
من که هستم
تو کجایی؟!
به خودت کاش بیایی ![/]
[=Roboto-Regular]بسم الله الرحمن الرحیم
آجرک الله یا بقیة الله فی مصیبة جدتکفاطمة الزهرا سلام
مامنتظر تو نیستیم آقا جان!
تنها همه انتظار داریم از تو....
یازهراسلام الله علیها