امام على عليه السلام :
اِستَعمِلِ العَدلَ وَاحذَرِ العَسفَ وَالحَيفَ فَاِنَّ العَسفَ يَعودُ بِالجَلاءِ وَالحَيفَ يَدعوا اِلَى السَّيفِ؛
عدالت را اجرا كن و از زورگويى و ستمگرىبپرهيز زيرا زورگويى مردم را به ترك از وطن وامىدارد، و ستم آنان را به قيام مسلّحانه مىكشاند.
نهج البلاغه، حكمت 476
اگر در اینجا پسر من حضور داشت و 6 بار من او را صدا بزنم که آقازاده با شما هستم و او در این 6 بار جواب من را ندهد، شما نمیگویید، چه پسر بیادبی!
حال اگر کسی که صدای اذان را بشنود ، دو بار حی علی الصلوٍة دو بار دیگر حی علی الفلاح و بار دیگر حی علی خیر العمل به او گفته شود و همچنان نسبت به اقامه نماز بیاهمیت باشد ، این شخص بیادب نیست !؟!
یادش بخیر قدیما اگه میگفتن کی خسته هست همه بلند جواب میدادند: دشمن . ولی حالا اینقدر مردم خسته هستن که چشم دیدن خودشونو هم ندارن.
دشمن هم قبراق و سرحال
یادش بخیر قدیما هرکه میگفت شرمنده در جوابش میگفتن دشمنت شرمنده. ولی حالا تمام پدرها شرمنده زن و بچه هاشون میشن.
دشمن هم هرروز بهتر و سرافرازتر
یادش بخیر قدیما ارزوی جوونا این بود که برن جبهه و با عزت و افتخار از مملکت و ناموسشون دفاع کنن ولی حالا ارزوی جوونا اینه که یه پول جمع کنن و از مملکت فرار کنن.
گور بابای مملکت و ناموس
آیت الله بهجت(ره): گفتم که الف ، گفت دگر ، گفتم هیچ در خانه اگر کس است یک حرف بس است بارها گفتهام و بار دیگر میگویم کسی که بداند هر که خدا را یاد کند خدا همنشین اوست، احتیاج به هیچ واعظی ندارد. می داند چه باید بکند و چه باید نکند می داند که آنچه را که می داند، باید انجام دهد و در آن چه که نمی داند باید احتیاط کند...
[="Olive"]گاهی دلت از کسایی میگیره که فکر می کردی با تمام آدمهای کنارت فرق دارن !
خودشون . . .
دنیاشون . . .
زندگیشون . . .
و بعد بفهمی که دنیایی ندارن که بخوان به خاطرش زندگی کنن ، این آدما وجودشون توی ذهنتم زیادیه چه برسه توو زندگیت ! [/]
یکی از مستحبات ورود به مسجد نماز تحیت مسجد است
این کارها در رابطه با مسجد، مستحب است:
* زودتر به مسجد رفتن.
* چراغ مسجد را روشن کردن.
* تمیز کردن مسجد.
* هنگام وارد شدن، ابتدا پاى راست را داخل مسجد گذاشتن که نشانه احترام به مسجد است.
* هنگام بیرون آمدن از مسجد اوّل پاى چپ را بیرون گذاشتن.
* خواندن دو رکعت نماز مستحبّى به عنوان تحیّت مسجد.
* خوشبو کردن خود و پوشیدن بهترین لباس هاى خود براى رفتن به مسجد.(1)
بنابراین نماز تحیت مسجد مانند نماز صبح دورکعت است .نیتش چنین است: دورکعت نماز تحیت مسجد می خوانم قربتاٌ الی الله .
زمانه عجیبی است!
برخی مردمان امام گذشته را عاشقند، نه امام حاضر را!
میدانی چرا؟
امام گذشته را هرگونه بخواهند تفسیر میکنند…
امام حاضر را، باید فرمان ببرند…
و کوفیان، عاشورا را اینگونه رقم زدند...
می گفت خوش به حال مسافر کشان میدان آزادی
که آزادانه فریاد می زنند :آزادی ... آزادی ... آزادی ...
و عابران خسته می پرسند : آزادی چند ؟
و من عابری را دیدم که از راننده سؤال می کرد : آزادی کجاست ؟
راننده گفت : رد کردی ، آزادی قبل انقلاب بود ...
گفتم : از غرب که به آزادی نگاه کنی ، آزادی قبل از انقلاب است ،
اما اگر از میدان امام حسین علیه السلام به آزادی نگاه کنی ،
آزادی درست میفتد بعد از انقلاب
پــــس بنـــگـــر کــــدام ســــو ایســــتاده ای ...
[="Olive"]خــــدا تنها روزنه امیدی است كه هیچگاه بسته نمی شود،
تنها كسی است كه با دهان بسته هم می توان صدایش كرد،
با پای شكسته هم می توان سراغش رفت،
تنها خریداریست كه اجناس شكسته را بهتر برمی دارد،
تنها كسی است كه وقتی همه رفتند می ماند،
...وقتی همه پشت كردند آغوش می گشاید،
وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود
و تنها سلطانی است كه دلش با بخشیدن آرام می گیرد نه با تنبیه كردن.
خـــــــــــدا را برایتان آرزو دارم.. [/]
می گفت خوش به حال مسافر کشان میدان آزادی
که آزادانه فریاد می زنند :آزادی ... آزادی ... آزادی ...
و عابران خسته می پرسند : آزادی چند ؟
و من عابری را دیدم که از راننده سؤال می کرد : آزادی کجاست ؟
راننده گفت : رد کردی ، آزادی قبل انقلاب بود ...
گفتم : از غرب که به آزادی نگاه کنی ، آزادی قبل از انقلاب است ،
اما اگر از میدان امام حسین علیه السلام به آزادی نگاه کنی ،
آزادی درست میفتد بعد از انقلاب
پــــس بنـــگـــر کــــدام ســــو ایســــتاده ای ...
[="Olive"]یادمان باشد:
همیشه ذره ای حقیقت پشت هر "فقط یه شوخی بود"
کمی کنجکاوی پشت " همین طوری پرسیدم"
قدری احساسات پشت" به من چه اصلا"
مقداری عصبانیت پشت " چه می دونم"
اندکی درد پشت "اشکالی نداره " وجود دارد... [/]
از شما میخواهم از دو تا موضوع استغفار کنید. یک؛ از کلیّۀ گناهها و مکروهها و جاهایی که کم گذاشتی. خب حاجآقا! دیگر چیز دیگر باقی نمیماند. چرا دوتا چیز دیگر باقی میماند. دو؛ از همۀ کارهای خوبی که کردی. بگو خدایا! ببخش من را، ناچیز بود، بد نیّت بود، بینیّت بود، بیارزش بود. بابا! من این کار را کردم، من دست به دریا بزنم نجس میشود، من آن کار را کردم ارزشش میآید پایین دیگر. خدایا! نمازهای من را ببخش، خدایا! قرآن خواندنهایم را ببخش، مسجد رفتم ببخش. ببین من خیرت را میخواهم ها! ببین چه خواهد شد.
می رسد هر دم به گوشم این صلا
قال مولا : کل ارض کربلا
کیست در میدان فداکاری کند ؟
این حسین عصر را یاری کند ؟
باید از حالا بسیجی تر شویم
بیقرار و بی دل و بی سر شویم
غرق ایمان ، غرقِ در پاکی شویم
مثل مردان خدا خاکی شویم
عبادت و راز و نیاز با خدا، همراه با لذات معنوی غیر قابل توصیف است. اما نه برای همه، بلکه برای عابدی که رابطه اش با معبود، رابطه محبّ (دوست) با محبوب و عاشق با معشوق باشد، تا جایی که عاشق خدا، خود محبوب و معشوق خدا می شود که در آن صورت گوش و چشم و زبان و اعضا و جوارح او، جلوه و صبغه الهی پیدا میکند.
در حدیث قدسی آمده است: «هیچ بنده ای به سوی من تقرّب نمی جوید که نزد من محبوب تر باشد از کسی که آن چه بر وی حتم و واجب نموده ام، انجام میدهد. بندهام به سوی من با به جا آوردن کارهای مستحب تقرّب پیدا می کند، تا جایی که او را دوست خواهم داشت، پس چون او را دوست داشتم، گوش او هستم که با آن میشنود. چشم او هستم که با آن می بیند. زبان او هستم که با آن سخن می گوید. دست او هستم که با آن میدهد و میگیرد. پای او هستم که با آن راه می رود. وقتی مرا بخواند، اجابت میکنم. وقتی از من درخواست کند، به او میدهم». (1)
حضرت مسیح (ع) در مواعظ حکیمانه اش می گوید: «به حق(سوگند که راست) میگویم! همان طور که شخص بیمار به غذای مطبوع و گوارا نظر می کند و بر اثر شدت درد از خوردن آن لذت نمی برد، دنیا پرستان اهل گناه ، و آنان که ذهن و فکر شان ، را گناه آلوده ساخته از عبادت الهی لذت نمیبرند و شیرینی آن را درک نمیکنند». (2)
بنابراین لذت معنوی عبادت را تنها کسانی درک میکنند که «حبّ»خداوند در نهادشان بیدار شده و بر پروردگار جهان ایمان واقعی دارند.
اصولاً اسرار الهی حقایقی است که «لا یمسّه الاّ المطهرون». (3) اگر حقیقت قرآن را جز افراد پاک درک نمی کنند، حقیقت عبادت را هم جز افراد پاک و مطهر نمی یابند. هرگاه انسان از گناهان پاک گشت، عبادت درکامش لذت بخش میشود.
این که می بینیم نماز می خوانیم اما چیزی از نورانیت آن را احساس نمی کنیم، برای آن است که نماز را با آداب و اسرار آن نخوانده ایم. (4)
گناه مانع درک لذت عبادت:
عابد تا ادب عبادت را نیاموزد و عمل نکند و در زمره عشاق معبود در نیاید، اسرارآموز احکام و عبادات نخواهد گشت و لذت عبادت را نخواهد چشید. چگونه می تواند لذت عبادت را درک کند کسی که به گناه آلوده میگردد و از آن توبه نمی کند؟! خداوند به حضرت داوود (ع) وحی کرد: «کم ترین عقوبتی که از میان هفتاد کیفر درونی نسبت به بنده ای که به علم خود عمل نمی کند، قرار داده ام، این است که شیرینی ذکر خود را از دلش بر میگیرم». (5)
فردی به امیرالمؤمنین عرض کرد: از خواندن نماز شب محرومم. حضرت فرمود: «گناهانت این توفیق را از تو گرفته و تو را گرفتار و در قید قرار داده است». (6)
علت بی نشاطی و لذت نبردن از عبادت و احساس دوری از خدا به این خاطر است که ذکر قلبی و عملی نسبت به خدا در ما کم رنگ شده است . در عرصه های مختلف زندگی فردی و اجتماعی ، در هنگام گفتارها ، رفتارها ، برخوردها و در موقع خوردن ها و نوشیدن ها ، شنیدن ها و گوش دادن ها ، پوشیدن ها و آرایش کردن ها ، و در هنگام شرکت کردن در مجالس شادی و عروسی ها و....چقدر توجه به فرمان خدا و به جلب رضایت او توجه می شود ؟
مرحوم شهریار درد های درونی و علت آن را با بهره بردن از روایات در قالب شعر چنین گفته است:
همـه دردهـا از تـوست و خـود نبینـی همه نسخهها در توست و خود نخوانی
تو یک لفظی امّا طلسم عجایب دریغا که معنای خود را ندانی
در این ذرّه بنهفته کیهان اعظم چو در سیم تار مغنّی، اغانی
تویی آن کتاب مقدس که در وی نبشته همه رازهای نهانی
آری ریشه همه دردها خودمان هستیم و درمان همه درد ها نیز در درون ما نهفته است.
امام سجاد علیه السلام در تحلیل این مسئله عمیق - که چرا از عبادت خود لذت نمی بریم گویا از زبان ما- در مناجاتش به خدا چنین عرض میکند: "الهی! إنّی کُلَّمَا قُلتُ قَدْ تَهَیَّأتُ وَ تَعَبَّأتُ وَ قُمْتُ لِلْصَّلوهِ بِینَ یَدَیکَ وَ ناجَیتُکَ ألقَیتُ عَلَیَّ نُعاساً؛ خدایا! چه طور شد که هر وقت میخواستم مناجات کنم ، دعا کنم،حواسم جمع نیست؟! یا خوابم میآید، یا اگر خوابم نمیآید، حالت پینکی و چُرت است، یا اگر این ها نیست، شادابم ، وقتم و نیرویم درباره خاطرات تلخ دیگر صرف میشود. آن لذّت مناجات را از من میگیری، یا مناجات نمیکنم، یا مناجات بیمحتوا دارم. چه طور شد خدایا ! هر وقتی پنداشتم سریره و درون و نیت من صالح است و به محفل توّابین نزدیکم، ابتهالی، بَلیهای، آفت و آسیب و گزندی میرسد که پای مرا میلغزاند و نمیگذارد که من به محفل نورانی آن ها راه پیدا کنم.
بعد حضرت علت این بی حالی ها را این گونه بیان می کند .
پروردگارا ! شاید تو مرا از دَرِ خانهات راندی؛
خدا کریم است کسی را بی جهت از در خانه اش دور نمی کند . از این رو امام به علت آن اشاره می کند و عرض می کند : خدایا شاید دیدی که من ( با گناه صغیره یا کبیره ، گناه قلبی و فکری و ذهنی یا بدنی خود ) حقّ تو را سبک شمردم، مرا مطرود کردی؛ یا دیدی که چون از تو (و ذکر تو) اِعراض کردم؛ رحمت خود را از من سلب کردی یا چون دیدی که من در مقام دروغگویان هستم، ( حرف می زنم ولی عمل نمی کنم ، قول می دهم ،وفا نمی کنم ، توبه می کنم. ولی زود آن را می شکنم ) ، مرا مورد بیمهری قرار دادی و ترک کردی؛ یا دیدی که نعمتهای تو را شکر نمیکنم، مرا محروم کردی؛ یا دیدی که در مجالس علما و اندیشوران دینی حاضر نیستم ، (و با آن ها رابطه خوبی ندارم ) مرا طرد کردی؛ (یعنی به جای این که در محافل علما شرکت کنم ، چیزی یاد بگیرم، با کسانی همراه و هم صحبت و همنشین شدم که مرا از یاد تو غافل می سازند .) یا دیدی در بین غافلان به سر بردم ، از رحمت خاصّه خود مرا ناامید کردی؛ یا چون مرا در مجلسهای طنزگویان و بذله گویان و بَطّالین و هرزه گویان که کار شان بدگویی و غیبت این و آن است ، دیدی مورد بیمهری خود قرار دادی؛
نمی دانم خدایا ! چرا حال و وضعم این جوری شد ؟
شاید اصلاً دوست نداری صدای مرا بشنوی؛ برای این که این صدا و این حنجره ام را در غیر راه و رضای تو به کار گرفتم. یا از این جهت دوست نداری چهرهام را در مجلس توبه کنندگان واقعی و پاکان ببینی، که در مجلس هرزه گویان مشاهده ام کرده ای . چون دیدی که من در مجلس علما و موعظه گران شرکت نمی کنم و حضور ندارم، مرا از خود دور کردی و توفیق حضور در مجلس پرهیزکاران را به من ندادی، و لذت نماز و دعا و مناجات را از من سلب کردی،
نمی دانم خدایا ، شاید به جرم گناه و معصیتی های پنهان یا آشکاری که کردم ، مرا مکافات کردی، و یا در اثر بی حیایی و کم حیائی ام مرا مجازات کردی. (7)
برای لذت بردن از نماز و انس با آن راهکارهای زیر را دقیق عمل کنید:
1. باور کردن اهمیت نماز:
باید مطالعه مستمری را درباره اهمیت نماز پیش بگیرید. کتابهای مختلفی را که در این باره نگاشته شده پیوسته مطالعه کنید تا با تکرار این مطالعه به اهمیت نماز برسید و از اعتقاد صرف به باور و ایمان دست یابید؛
2. باور کردن عذاب تارک نماز:
وعید و عذابهای الهی درباره تارک نماز همیشه باید مدّ نظر باشد تا انسان به خود بباوراند که چنین عذابهایی واقعاً وجود دارد. کتابهایی مثل «گناهان کبیره» اثر شهید دستغیب در این باره مفید است.
3. فکر مرگ،
در زود گذشتن دوران زندگی خود، خاطرات تلخ و شیرین و خلاصه انتهای عمر و ورود به عالم قبر و قیامت و رسیدن عذابهای الهی و سرافکندگی و روسیاهی و. . . این فکر باید در مکانی خلوت باشد تا دل شما متأثر گردد و تا تحریک برای نماز و هر توشه اخروی گردد.
4. توجه بیشتر به معنای نماز.
5. خود را در حضور خدا احساس کردن و برای ارتباط و راز و نیاز نماز خواندن نه صرفا ادای تکلیف.
6. چند دقیقه پیش از نماز را خلوت کردن برای خواندن قرآن یا دعا یا استغفار یا شکر نمودن یا ... .
7. پرهیز از مجالست و همنشینی با اهل دنیا و دور از معنویت. خداوند میفرماید: «فاعرض عن من تولی عن ذکرنا ولم یرد إلاّ الحیوه الدنیا؛ (8) از کسانی که از یاد ما روی گرداندند و جز زندگی دنیا را نخواستند ، روی بگردان».
8. محاسبه نفس که هر شب یا هر هفته ، گذشته خود را بررسی نماید و به تعبیری به خود نمره بدهد. اگر کار شایستهای انجام داده ،سپاسگزار بوده و از خداوند ادامه توفیق را بخواهد . اگر مرتکب خلافی شده، استغفار نموده و تصمیم بر ترک آن بگیرد.
9. بهرهگیری از قرآن کریم و انس با آن. چه این که هم تلاوت و حفظ قرآن به انسان نورانیت بخشیده و معنویت میدهد و هم آشنایی با معارف آن (هر کسی در توان خودش حتی در حد ترجمه) موجب رشد روحی میباشد. زیرا معارف قرآن و آیاتش نسخههایی برای درمان دردها و مشکلات است.
10. بهرهگیری از ائمه هدی و توسل به آنان. توسل به حضرات معصومین (ع) هم توجه به حق تعالی و عالم ملکوت است و هم زمینهساز بهرهگیری بیش تر از فیض ربوبی و کسب توفیقات بیشتر میباشد.
از طریق خواندن و انس و تدبر در معانی دعاهای ابو حمزه ثمالی ، مناجات شعبانیه ، مناجات خمس عشره و دعای کمیل و تدبر در معنی و مفاهیم آن با خدا حرف بزنیم . معرفت خود را نسبت به خدا زیادتر کنیم .
هر چه معرفت بیش تر شود ، شوق و رغبت انسان به نماز و نیایش بیش تر می شود و از دعا و مناجات خود لذت بیشتری می برد و احساس قرب و نزدیکی می کند .
پی نوشت ها:
1. میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، رسالة لقاء الله، ص 38.
2. بحارالانوار، ج 17، ص 256، به نقل از در مکتب اهل بیت، محمد تقی فلسفی، ج 2، ص 264.
3. واقعه (96) آیه 79.
4. آیت الله جوادی آملی، اسرار عبادت، ص 21 تا 156.
5. دارالسلام، ج 3، ص 200، به نقل از کتاب «کیفر گناه» سید هاشم رسولی محلاتی، ص 116.
6. اصول کافی، ج 3، ص 374.
7. حاج شیخ عباس قمی ، مفاتیح الجنان ، دعای ابو حمزه ثمالی .
8. نجم (53) آیه 29.
ایمان و اعتقاد به اینکه در صورت توکل به خداوند بزرگ و بی مانند هراس از بزرگی دشمنان را از بین می برد ، یک نعمت عظماست که فقط به بندگان مورد علاقه خداوند نصیب می گردد .
اگر مطمئنید آن را دارید به خود ببالید .
و اگر آن حس در شما نست به خداوند پناه ببرد که بد ترین خوی انسان بودن همین پوچ گرایی است . خدایا بر ما آنچنان عنایت فرما که با قلیل بودنمان از بیم کثرت دشمن نهراسیم .
اگر به طور دقیق مفهوم یقین و ایمان را بررسی کنیم خواهیم دید این دو با یکدیگر فرق دارند.
یقین در برابر شک و تردید است. کسی که یقین به چیزی دارد یعنی صددرصد آن را درست میداند و به هیچ وجه احتمال خلاف آن را نمیدهد ولی ایمان در برابر کفر است و به احساس قلبی گفته میشود که بعد از شناخت خدا حاصل میشود. شاید بتوان گفت یقین، درجه بالای ایمان است که دیگر تردیدی در آن راه نمییابد.
هرگاه انسان به چیزی اعتقاد قطعی پیدا کند، به طوری که آن را تصدیق کند؛ یعنی قبول کند و آن را بپذیرد، به آن چیز ایمان پیدا کرده است. بنابراین، اگر چیزی را پذیرفته باشد، اما جزء باورهای قلبی او نشده و یا التزام عملی پیدا نکرده باشد، به گونهای که عاشقانه بدان عمل کند، بلکه هنوز همراه با شک و گمان باشد، به آن چیز ایمان ندارد، چون در ایمان، اطمینان نفس (دل) نهفته است.
در ایمان خوف و دلهره و شک نیست،و دل در حالت اطمینان به سر می برد.(1) ایمان سه جزء دارد:
تأیید قلبی و اقرار به زبان و عمل کردن طبق معتقدات: "انه تحقیق بالقلب (التصدیق بالقلب) واقرار باللسان و عملٌ بالإرکان".(2)
اگر ایمان را "نور" بدانیم بسیار به جا است. "ایمان نور است و روشنی بخش و به انسان در جهان بینی و اعتقاد و عمل و تمام زندگی روشنایی و آگاهی می دهد، امّا کفر، ظلمت است و تاریکی در آن نه بینش صحیحی از کل عالم هستی است و نه از اعتقاد درست و عمل صالح خبری می باشد".(3)
راغب اصفهانی در معنای یقین می گوید:" یقین از صفات علم است و آن عبارت است از این که: دلِ آدمی و فهم انسان آرامش پیدا کند، با توجه به این که حکم مورد یقین ثابت و محقق است".(4)
امام رضا(ع) می فرماید: "ایمان یک درجه بالاتر از اسلام و تقوا یک درجه بالاتر از ایمان و یقین یک درجه بالاتر از تقوا است و میان بندگان چیزی کم تر از یقین تقسیم نشده است".(5)
در حدیثی امام علی(ع) یقین را به تسلیم واقعی معنا کرد و فرمود: "التسلیم هو الیقین".(6)
مرحوم علامه مجلسی می گوید: یقین دارای سه مرتبه است: علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین که این سه مرتبه با یک مثال روشن می شود:
علم الیقین به آتش، مشاهده آن توسط دود است .
عین الیقین دیدن حجم واندازه آتش است .
حق الیقین سوختن در آن است.(7)
این سه اصطلاح در قرآن مجید در سورة تکاثر و واقعه آمده است. امام باقر(ع) توکل بر خدا و تسلیم در برابر ذات پاک او و رضا به قضای الهی و واگذاری تمام امور به خداوند را از آثار یقین ذکر کرده است.(8) قرآن مجید راه رسیدن به یقین را عبادت می داند: " واعبد ربّک حتی یأتیک الیقین؛ پروردگارت را عبادت کن تا به یقین برسی".(9)
بدون عبادت ممکن نیست کسی به یقین نائل آید. منظور از عبادت، حرکات و سکنات ظاهری نیست بلکه حقیقت عبادت و بندگی خدا است که در آن صورت غیر خدا در انسان جای ندارد. از این رو از رسول خدا(ص) نقل است :" اگر شیاطینی که اطراف دل های بنی آدم را احاطه کرده اند نبودند، آدمیان حقایق ملکوت آسمان ها و زمین را مشاهده می نمودند"؛(10) یعنی گناه و رذایل اخلاقی مانع رسیدن به مقامات معنوی، از جمله یقین می شود.
پی نوشت ها:
1. راغب اصفهانی، المفردات، ص 25.
2. همان، ص 26.
3. تفسیر نمونه، ج 18، ص 229.
4. مفردات، مادة یقین.
5. اصول کافی، ج3، ص 88.
6. همان، ص 76.
7. بحارالأنوار، ج 67، ص 142.
8. همان، ج 70، ص 138.
9. حجر (15) آیه 99.
10. معراج السعاده، ص 78.
:Gol:ای کااش دفتره مشق ها،کاش های زیبایی داشت..:hamdel:
:Gol:مشق ای کااش امیدت؛مشق ای کاش مهرت...:hamdel:
:Gol: مشق هایی با نوایی که برای تو نواخته میشود،ا امید همگان..:hamdel:
:Gol:ای کااش این قلب های بیمار با مرهم وجودت درمان زخم ها شود..:hamdel:
:Gol:ای کاااش هاله ی اسمت تپش ضربان وجود ها شود..:hamdel:....
:Gol:ای کاااش قلک ذهن ها خلاُهای دوررافقط و فقط با سکوت اهنگین تو مملووُِشود:hamdel:...
:Gol:ای کاااش سفره ی غذای گدایی با دعای تو شاهانه شود.فقط با ترسیمی ازتو ای ماه تابان...:hamdel:
:Gol:ای کااااش ماُمن دنیایمان،با سخنانت به پرواز بهشتی دراید.ای دریای بیکران...:hamdel:
ای کاش بیایی و بیایی :Sham: سرمستی راهم شوی ای کاش شورو شیاقم شوی :Sham: مسیر راهم شوی
ای کاش شیوه ی اهم شوی :Sham: هویدای جانم شوی ای کاش رایحه ی راه شوی :Sham: روشنی چاه شوی ای کاش جلوه ی سیرت شوی :Sham: ماّمن ظلمت شوی
ای کاش دعای خیرم شوی :Sham: نورشفایم شوی ای کاش بیایی و بیایی :Sham: سرمستی راهم شوی
ای کاش دیگر بیایی آقا...
ای کاش تو را .. فقط خودت را درک کنیم.
ای کاش آقا.. تو را برای خودت بخواهیم.. نه برای خودمان..
ای کاش دیگر بیایی آقا.. بیا آقا!
بیا که بس است این دوری..
:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:ای کاش بیایی مولا جان و من هم سربازت باشم..................ای کاش............:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:
:Gol:گل نرگس! چه شود بوسه به پایت بزنم؟ :Gol:
:Gol:تا به کی، خسته دل از دور، صدایت بزنم؟:Gol: :Gol:گل نرگس! نکند مهر ز من برداری،:Gol: :Gol:داغ دیدار رخت را به دلم بگذاری.:Gol:
لطفاً تا آخر بخوانيد :
براي سلامتی:
1- آب فراوان بنوشید.
2- مثل یک پادشاه صبحانه بخورید
گفتم آب می خوام،گفتند خوردی بگو یا حسین
گفتم مشکل به کارم افتاده،گفتند برو مشهد امام رضا
دارم میگم دل تنگم،میگند بگو"اللهم عجل لولیک الفرج"
همه با هم برای فرج آقا امام زمان دعا کنیم...
بزرگی وصیت کرد که برای سلامتی عقلتان هویج بخورید ...
همه خندیدند ...
ولی هیچ کس ندانست که عقل همه به چشمشان است ...
امام على عليه السلام :
اِستَعمِلِ العَدلَ وَاحذَرِ العَسفَ وَالحَيفَ فَاِنَّ العَسفَ يَعودُ بِالجَلاءِ وَالحَيفَ يَدعوا اِلَى السَّيفِ؛
عدالت را اجرا كن و از زورگويى و ستمگرىبپرهيز زيرا زورگويى مردم را به ترك از وطن وامىدارد، و ستم آنان را به قيام مسلّحانه مىكشاند.
نهج البلاغه، حكمت 476
اگر در اینجا پسر من حضور داشت و 6 بار من او را صدا بزنم که آقازاده با شما هستم و او در این 6 بار جواب من را ندهد، شما نمیگویید، چه پسر بیادبی!
حال اگر کسی که صدای اذان را بشنود ، دو بار حی علی الصلوٍة دو بار دیگر حی علی الفلاح و بار دیگر حی علی خیر العمل به او گفته شود و همچنان نسبت به اقامه نماز بیاهمیت باشد ، این شخص بیادب نیست !؟!
حجت الاسلام قرائتی
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
چقدر این روزها بدجور دلم گرفته
توی این روزها که زن بودنت ارزش میشه،اگه هرزه وار زن باشی
[="Tahoma"]دنیا تـنگ، نومیدی توان فرساست، می دانم! ولیکن ره سپردن در سیاهی، رو به سوی روشنی زیباست!
"فریدون مشیری"
[="Tahoma"]و زمین را آورد رنگ زیبایی ها را پاشید بر آن و به آن گفت:
"خــــــــزان"
[="Tahoma"]گرچه چندیست پر از طفل دبستان شده است...
[=arial]وقتی روز بدی دارید همیشه یادتان باشد که کس دیگری روز بدتری داشته است،
[=arial]شکرگزار داشته هایتان باشید ...
[=arial]می گویند : شاد بنویس ...
[=arial] نوشته هایت درد دارند!
[=arial] و من یاد ِ مردی می افتم ،
[=arial] که با کمانچه اش ،
[=arial] گوشه ی خیابان شاد میزد...
[=arial] اما با چشمهای ِ خیس ... !!
[=arial] چه کردی که زلالی ؟!
[=arial] جواب داد :
[=arial] ” گذشتم ... “
این متن رو بخون.حتما دلت میگیره...
یادش بخیر قدیما اگه میگفتن کی خسته هست همه بلند جواب میدادند: دشمن . ولی حالا اینقدر مردم خسته هستن که چشم دیدن خودشونو هم ندارن.
دشمن هم قبراق و سرحال
یادش بخیر قدیما هرکه میگفت شرمنده در جوابش میگفتن دشمنت شرمنده. ولی حالا تمام پدرها شرمنده زن و بچه هاشون میشن.
دشمن هم هرروز بهتر و سرافرازتر
یادش بخیر قدیما ارزوی جوونا این بود که برن جبهه و با عزت و افتخار از مملکت و ناموسشون دفاع کنن ولی حالا ارزوی جوونا اینه که یه پول جمع کنن و از مملکت فرار کنن.
گور بابای مملکت و ناموس
استاد پناهیان :
غضبت را فروببر و غمهایت را فراموش کن،تا بتوانی متعادل باقی بمانی و متعالی بشوی.
تو خودت را با حذف غضب و غم متعادل نگه دار، #خدا به جای تو بر کسانی که تو را اذیت کرده اند غضب خواهد کرد
و غمهایت را برطرف خواهد کرد،و آنگاه دل خالی از غضب و غم،محل محبت به خدا و رضایت از اوخواهد شد.
آیت الله بهجت(ره):
گفتم که الف ، گفت دگر ، گفتم هیچ
در خانه اگر کس است یک حرف بس است
بارها گفتهام و بار دیگر میگویم
کسی که بداند هر که خدا را یاد کند خدا همنشین اوست،
احتیاج به هیچ واعظی ندارد.
می داند چه باید بکند و چه باید نکند
می داند که آنچه را که می داند، باید انجام دهد
و در آن چه که نمی داند باید احتیاط کند...
[="Olive"]احترام میذارم به دشمنی که توی روم می ایسته و رو بازی میکنه . . . [/]
نه رفیقی که لایی کشیدن کارشه و زیر و رو میکشه همش !
[="Olive"]گاهی دلت از کسایی میگیره که فکر می کردی با تمام آدمهای کنارت فرق دارن !
خودشون . . .
دنیاشون . . .
زندگیشون . . .
و بعد بفهمی که دنیایی ندارن که بخوان به خاطرش زندگی کنن ، این آدما وجودشون توی ذهنتم زیادیه چه برسه توو زندگیت !
[/]
[="Olive"]یادش بخیر یه زمانی رفقا از پشت خنجر میزدن در میرفتن
.
.
.
الان از روبرو فرو میکنن تو تن ات بعدم صاف صاف تو چشات نگاه میکنن !
[/]
[="Olive"]ترسم از اینه پسرایی که [/]
شلوار قرمز و صورتی میپوشن و ابرو برمیدارن
کم کم موهاشونو خرگوشی ببندن !
یکی از مستحبات ورود به مسجد نماز تحیت مسجد است
این کارها در رابطه با مسجد، مستحب است:
* زودتر به مسجد رفتن.
* چراغ مسجد را روشن کردن.
* تمیز کردن مسجد.
* هنگام وارد شدن، ابتدا پاى راست را داخل مسجد گذاشتن که نشانه احترام به مسجد است.
* هنگام بیرون آمدن از مسجد اوّل پاى چپ را بیرون گذاشتن.
* خواندن دو رکعت نماز مستحبّى به عنوان تحیّت مسجد.
* خوشبو کردن خود و پوشیدن بهترین لباس هاى خود براى رفتن به مسجد.(1)
بنابراین نماز تحیت مسجد مانند نماز صبح دورکعت است .نیتش چنین است: دورکعت نماز تحیت مسجد می خوانم قربتاٌ الی الله .
پی نوشت:
1. آیت ا... مکارم،احکام جوانان، ص 60.
[="Olive"] نگرش درست نیمی از موفقیت است : یکی میگفت شب فرا رسیده است در حالیکه دیگری میگفت صبح در راه است ! [/]
وقتی پیدایت می کنم، نه نارنجکت تهدیدم می کند، نه سر نیزه ات
برخی مردمان امام گذشته را عاشقند، نه امام حاضر را!
میدانی چرا؟
امام گذشته را هرگونه بخواهند تفسیر میکنند…
امام حاضر را، باید فرمان ببرند…
و کوفیان، عاشورا را اینگونه رقم زدند...
که آزادانه فریاد می زنند :آزادی ... آزادی ... آزادی ...
و عابران خسته می پرسند : آزادی چند ؟
و من عابری را دیدم که از راننده سؤال می کرد : آزادی کجاست ؟
راننده گفت : رد کردی ، آزادی قبل انقلاب بود ...
گفتم : از غرب که به آزادی نگاه کنی ، آزادی قبل از انقلاب است ،
اما اگر از میدان امام حسین علیه السلام به آزادی نگاه کنی ،
آزادی درست میفتد بعد از انقلاب
پــــس بنـــگـــر کــــدام ســــو ایســــتاده ای ...
[="Olive"]خــــدا تنها روزنه امیدی است كه هیچگاه بسته نمی شود،
تنها كسی است كه با دهان بسته هم می توان صدایش كرد،
با پای شكسته هم می توان سراغش رفت،
تنها خریداریست كه اجناس شكسته را بهتر برمی دارد،
تنها كسی است كه وقتی همه رفتند می ماند،
...وقتی همه پشت كردند آغوش می گشاید،
وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود
و تنها سلطانی است كه دلش با بخشیدن آرام می گیرد نه با تنبیه كردن.
خـــــــــــدا را برایتان آرزو دارم..
[/]
[="Olive"] اندیشمند جوان;600042 نوشت:
خوب زودتر اینکارو میکردی من کور شدم تا خوندمش[/]
[="Olive"]یادمان باشد:
همیشه ذره ای حقیقت پشت هر "فقط یه شوخی بود"
کمی کنجکاوی پشت " همین طوری پرسیدم"
قدری احساسات پشت" به من چه اصلا"
مقداری عصبانیت پشت " چه می دونم"
اندکی درد پشت "اشکالی نداره " وجود دارد...
[/]
[="Olive"]خود را ارزان نفروشیم
در فروشگاه بزرگ هستی روی قلب انسان نوشته
: قیمت = خدا
[/]
[="Olive"]به سلامتی پسرا نه واسه ریشو قدشون...
واسه معرفتشون!
به سلامتی دخترا نه واسه چشمای ناز و پوست صافشون ...
واسه قلبای پاکشون!
سلامتیه خودم ، نه واسه این حرفام
واسه اینکه مرهم ندارم واسه دردام...!
[/]
[="Olive"]بعضی چیزا اونقدر که نزدیک هستند به چشم نمیان.
مثلا وقتی روی یه کوه بلند ایستادی، شاید عظمتش رو درک نکنی،
برات مثل هر جای دیگه از زمین می مونه.
ولی وقتی ازش فاصله می گیری، بزرگیش رو احساس می کنی.
خدا هم اونقدر همه جا با ماست،
که گاه یادمون می ره خدایی هم هست
[/]
[="Olive"]به سلامتیِ مادر که ؛
به خاطرِ ما هیکلش به هم خورد ،
میهمانی های شبونه رو با شب بیدار موندن در کنار ما عوض کرد ،
پولِ کیفش رو با پوشکِ بچه عوض کرد ،
همه چیز رو با عشقش ینی "بچه ش" عوض کرد . . .
[/]
[="Olive"]آنجا که دلت گرفت ....
و هیچــــکس حرف تو را نفهمیــــد ...
و از همه جا و همه کس ناامید شـــدی ....
بدان این یک دعوت است ،
از کسی که از رگ گردن به تو نزدیکتر است ...
و از همه مــهربان تر و با مـــعرفت تر است...
♥ خـــــــــــــــــــــدا ♥
[/]
از شما میخواهم از دو تا موضوع استغفار کنید. یک؛ از کلیّۀ گناهها و مکروهها و جاهایی که کم گذاشتی. خب حاجآقا! دیگر چیز دیگر باقی نمیماند. چرا دوتا چیز دیگر باقی میماند. دو؛ از همۀ کارهای خوبی که کردی. بگو خدایا! ببخش من را، ناچیز بود، بد نیّت بود، بینیّت بود، بیارزش بود. بابا! من این کار را کردم، من دست به دریا بزنم نجس میشود، من آن کار را کردم ارزشش میآید پایین دیگر. خدایا! نمازهای من را ببخش، خدایا! قرآن خواندنهایم را ببخش، مسجد رفتم ببخش. ببین من خیرت را میخواهم ها! ببین چه خواهد شد.
استاد پناهیان
بر دیده همیشه “امر مولا” دارد
این “هیمنه” و “صلابت” اش، دشمن ترس
با نام “بسیج” عشق معنا دارد
“سرباز ولایت” اند و یار ولی اند
الحق که “محمدی” ترین “فاطمیون”
آنان که “بسیجیان” راه “علی” اند
قال مولا : کل ارض کربلا
کیست در میدان فداکاری کند ؟
این حسین عصر را یاری کند ؟
باید از حالا بسیجی تر شویم
بیقرار و بی دل و بی سر شویم
غرق ایمان ، غرقِ در پاکی شویم
مثل مردان خدا خاکی شویم
عبادت و راز و نیاز با خدا، همراه با لذات معنوی غیر قابل توصیف است. اما نه برای همه، بلکه برای عابدی که رابطه اش با معبود، رابطه محبّ (دوست) با محبوب و عاشق با معشوق باشد، تا جایی که عاشق خدا، خود محبوب و معشوق خدا می شود که در آن صورت گوش و چشم و زبان و اعضا و جوارح او، جلوه و صبغه الهی پیدا میکند.
در حدیث قدسی آمده است: «هیچ بنده ای به سوی من تقرّب نمی جوید که نزد من محبوب تر باشد از کسی که آن چه بر وی حتم و واجب نموده ام، انجام میدهد. بندهام به سوی من با به جا آوردن کارهای مستحب تقرّب پیدا می کند، تا جایی که او را دوست خواهم داشت، پس چون او را دوست داشتم، گوش او هستم که با آن میشنود. چشم او هستم که با آن می بیند. زبان او هستم که با آن سخن می گوید. دست او هستم که با آن میدهد و میگیرد. پای او هستم که با آن راه می رود. وقتی مرا بخواند، اجابت میکنم. وقتی از من درخواست کند، به او میدهم». (1)
حضرت مسیح (ع) در مواعظ حکیمانه اش می گوید: «به حق(سوگند که راست) میگویم! همان طور که شخص بیمار به غذای مطبوع و گوارا نظر می کند و بر اثر شدت درد از خوردن آن لذت نمی برد، دنیا پرستان اهل گناه ، و آنان که ذهن و فکر شان ، را گناه آلوده ساخته از عبادت الهی لذت نمیبرند و شیرینی آن را درک نمیکنند». (2)
بنابراین لذت معنوی عبادت را تنها کسانی درک میکنند که «حبّ»خداوند در نهادشان بیدار شده و بر پروردگار جهان ایمان واقعی دارند.
اصولاً اسرار الهی حقایقی است که «لا یمسّه الاّ المطهرون». (3) اگر حقیقت قرآن را جز افراد پاک درک نمی کنند، حقیقت عبادت را هم جز افراد پاک و مطهر نمی یابند. هرگاه انسان از گناهان پاک گشت، عبادت درکامش لذت بخش میشود.
این که می بینیم نماز می خوانیم اما چیزی از نورانیت آن را احساس نمی کنیم، برای آن است که نماز را با آداب و اسرار آن نخوانده ایم. (4)
گناه مانع درک لذت عبادت:
عابد تا ادب عبادت را نیاموزد و عمل نکند و در زمره عشاق معبود در نیاید، اسرارآموز احکام و عبادات نخواهد گشت و لذت عبادت را نخواهد چشید. چگونه می تواند لذت عبادت را درک کند کسی که به گناه آلوده میگردد و از آن توبه نمی کند؟! خداوند به حضرت داوود (ع) وحی کرد: «کم ترین عقوبتی که از میان هفتاد کیفر درونی نسبت به بنده ای که به علم خود عمل نمی کند، قرار داده ام، این است که شیرینی ذکر خود را از دلش بر میگیرم». (5)
فردی به امیرالمؤمنین عرض کرد: از خواندن نماز شب محرومم. حضرت فرمود: «گناهانت این توفیق را از تو گرفته و تو را گرفتار و در قید قرار داده است». (6)
علت بی نشاطی و لذت نبردن از عبادت و احساس دوری از خدا به این خاطر است که ذکر قلبی و عملی نسبت به خدا در ما کم رنگ شده است . در عرصه های مختلف زندگی فردی و اجتماعی ، در هنگام گفتارها ، رفتارها ، برخوردها و در موقع خوردن ها و نوشیدن ها ، شنیدن ها و گوش دادن ها ، پوشیدن ها و آرایش کردن ها ، و در هنگام شرکت کردن در مجالس شادی و عروسی ها و....چقدر توجه به فرمان خدا و به جلب رضایت او توجه می شود ؟
مرحوم شهریار درد های درونی و علت آن را با بهره بردن از روایات در قالب شعر چنین گفته است:
همـه دردهـا از تـوست و خـود نبینـی همه نسخهها در توست و خود نخوانی
تو یک لفظی امّا طلسم عجایب دریغا که معنای خود را ندانی
در این ذرّه بنهفته کیهان اعظم چو در سیم تار مغنّی، اغانی
تویی آن کتاب مقدس که در وی نبشته همه رازهای نهانی
آری ریشه همه دردها خودمان هستیم و درمان همه درد ها نیز در درون ما نهفته است.
امام سجاد علیه السلام در تحلیل این مسئله عمیق - که چرا از عبادت خود لذت نمی بریم گویا از زبان ما- در مناجاتش به خدا چنین عرض میکند: "الهی! إنّی کُلَّمَا قُلتُ قَدْ تَهَیَّأتُ وَ تَعَبَّأتُ وَ قُمْتُ لِلْصَّلوهِ بِینَ یَدَیکَ وَ ناجَیتُکَ ألقَیتُ عَلَیَّ نُعاساً؛ خدایا! چه طور شد که هر وقت میخواستم مناجات کنم ، دعا کنم،حواسم جمع نیست؟! یا خوابم میآید، یا اگر خوابم نمیآید، حالت پینکی و چُرت است، یا اگر این ها نیست، شادابم ، وقتم و نیرویم درباره خاطرات تلخ دیگر صرف میشود. آن لذّت مناجات را از من میگیری، یا مناجات نمیکنم، یا مناجات بیمحتوا دارم. چه طور شد خدایا ! هر وقتی پنداشتم سریره و درون و نیت من صالح است و به محفل توّابین نزدیکم، ابتهالی، بَلیهای، آفت و آسیب و گزندی میرسد که پای مرا میلغزاند و نمیگذارد که من به محفل نورانی آن ها راه پیدا کنم.
بعد حضرت علت این بی حالی ها را این گونه بیان می کند .
پروردگارا ! شاید تو مرا از دَرِ خانهات راندی؛
خدا کریم است کسی را بی جهت از در خانه اش دور نمی کند . از این رو امام به علت آن اشاره می کند و عرض می کند : خدایا شاید دیدی که من ( با گناه صغیره یا کبیره ، گناه قلبی و فکری و ذهنی یا بدنی خود ) حقّ تو را سبک شمردم، مرا مطرود کردی؛ یا دیدی که چون از تو (و ذکر تو) اِعراض کردم؛ رحمت خود را از من سلب کردی یا چون دیدی که من در مقام دروغگویان هستم، ( حرف می زنم ولی عمل نمی کنم ، قول می دهم ،وفا نمی کنم ، توبه می کنم. ولی زود آن را می شکنم ) ، مرا مورد بیمهری قرار دادی و ترک کردی؛ یا دیدی که نعمتهای تو را شکر نمیکنم، مرا محروم کردی؛ یا دیدی که در مجالس علما و اندیشوران دینی حاضر نیستم ، (و با آن ها رابطه خوبی ندارم ) مرا طرد کردی؛ (یعنی به جای این که در محافل علما شرکت کنم ، چیزی یاد بگیرم، با کسانی همراه و هم صحبت و همنشین شدم که مرا از یاد تو غافل می سازند .) یا دیدی در بین غافلان به سر بردم ، از رحمت خاصّه خود مرا ناامید کردی؛ یا چون مرا در مجلسهای طنزگویان و بذله گویان و بَطّالین و هرزه گویان که کار شان بدگویی و غیبت این و آن است ، دیدی مورد بیمهری خود قرار دادی؛
نمی دانم خدایا ! چرا حال و وضعم این جوری شد ؟
شاید اصلاً دوست نداری صدای مرا بشنوی؛ برای این که این صدا و این حنجره ام را در غیر راه و رضای تو به کار گرفتم. یا از این جهت دوست نداری چهرهام را در مجلس توبه کنندگان واقعی و پاکان ببینی، که در مجلس هرزه گویان مشاهده ام کرده ای . چون دیدی که من در مجلس علما و موعظه گران شرکت نمی کنم و حضور ندارم، مرا از خود دور کردی و توفیق حضور در مجلس پرهیزکاران را به من ندادی، و لذت نماز و دعا و مناجات را از من سلب کردی،
نمی دانم خدایا ، شاید به جرم گناه و معصیتی های پنهان یا آشکاری که کردم ، مرا مکافات کردی، و یا در اثر بی حیایی و کم حیائی ام مرا مجازات کردی. (7)
برای لذت بردن از نماز و انس با آن راهکارهای زیر را دقیق عمل کنید:
1. باور کردن اهمیت نماز:
باید مطالعه مستمری را درباره اهمیت نماز پیش بگیرید. کتابهای مختلفی را که در این باره نگاشته شده پیوسته مطالعه کنید تا با تکرار این مطالعه به اهمیت نماز برسید و از اعتقاد صرف به باور و ایمان دست یابید؛
2. باور کردن عذاب تارک نماز:
وعید و عذابهای الهی درباره تارک نماز همیشه باید مدّ نظر باشد تا انسان به خود بباوراند که چنین عذابهایی واقعاً وجود دارد. کتابهایی مثل «گناهان کبیره» اثر شهید دستغیب در این باره مفید است.
3. فکر مرگ،
در زود گذشتن دوران زندگی خود، خاطرات تلخ و شیرین و خلاصه انتهای عمر و ورود به عالم قبر و قیامت و رسیدن عذابهای الهی و سرافکندگی و روسیاهی و. . . این فکر باید در مکانی خلوت باشد تا دل شما متأثر گردد و تا تحریک برای نماز و هر توشه اخروی گردد.
4. توجه بیشتر به معنای نماز.
5. خود را در حضور خدا احساس کردن و برای ارتباط و راز و نیاز نماز خواندن نه صرفا ادای تکلیف.
6. چند دقیقه پیش از نماز را خلوت کردن برای خواندن قرآن یا دعا یا استغفار یا شکر نمودن یا ... .
7. پرهیز از مجالست و همنشینی با اهل دنیا و دور از معنویت. خداوند میفرماید: «فاعرض عن من تولی عن ذکرنا ولم یرد إلاّ الحیوه الدنیا؛ (8) از کسانی که از یاد ما روی گرداندند و جز زندگی دنیا را نخواستند ، روی بگردان».
8. محاسبه نفس که هر شب یا هر هفته ، گذشته خود را بررسی نماید و به تعبیری به خود نمره بدهد. اگر کار شایستهای انجام داده ،سپاسگزار بوده و از خداوند ادامه توفیق را بخواهد . اگر مرتکب خلافی شده، استغفار نموده و تصمیم بر ترک آن بگیرد.
9. بهرهگیری از قرآن کریم و انس با آن. چه این که هم تلاوت و حفظ قرآن به انسان نورانیت بخشیده و معنویت میدهد و هم آشنایی با معارف آن (هر کسی در توان خودش حتی در حد ترجمه) موجب رشد روحی میباشد. زیرا معارف قرآن و آیاتش نسخههایی برای درمان دردها و مشکلات است.
10. بهرهگیری از ائمه هدی و توسل به آنان. توسل به حضرات معصومین (ع) هم توجه به حق تعالی و عالم ملکوت است و هم زمینهساز بهرهگیری بیش تر از فیض ربوبی و کسب توفیقات بیشتر میباشد.
از طریق خواندن و انس و تدبر در معانی دعاهای ابو حمزه ثمالی ، مناجات شعبانیه ، مناجات خمس عشره و دعای کمیل و تدبر در معنی و مفاهیم آن با خدا حرف بزنیم . معرفت خود را نسبت به خدا زیادتر کنیم .
هر چه معرفت بیش تر شود ، شوق و رغبت انسان به نماز و نیایش بیش تر می شود و از دعا و مناجات خود لذت بیشتری می برد و احساس قرب و نزدیکی می کند .
پی نوشت ها:
1. میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، رسالة لقاء الله، ص 38.
2. بحارالانوار، ج 17، ص 256، به نقل از در مکتب اهل بیت، محمد تقی فلسفی، ج 2، ص 264.
3. واقعه (96) آیه 79.
4. آیت الله جوادی آملی، اسرار عبادت، ص 21 تا 156.
5. دارالسلام، ج 3، ص 200، به نقل از کتاب «کیفر گناه» سید هاشم رسولی محلاتی، ص 116.
6. اصول کافی، ج 3، ص 374.
7. حاج شیخ عباس قمی ، مفاتیح الجنان ، دعای ابو حمزه ثمالی .
8. نجم (53) آیه 29.
[="Olive"]سعی کن درزندگی مثل زودپز باشی ، یعنی دراوج جوش آوردنت ،سوت بزنی.
[/]
ایمان و اعتقاد به اینکه در صورت توکل به خداوند بزرگ و بی مانند هراس از بزرگی دشمنان را از بین می برد ، یک نعمت عظماست که فقط به بندگان مورد علاقه خداوند نصیب می گردد .
اگر مطمئنید آن را دارید به خود ببالید .
و اگر آن حس در شما نست به خداوند پناه ببرد که بد ترین خوی انسان بودن همین پوچ گرایی است .
خدایا بر ما آنچنان عنایت فرما که با قلیل بودنمان از بیم کثرت دشمن نهراسیم .
تفاوت ایمان و یقین ؟
اگر به طور دقیق مفهوم یقین و ایمان را بررسی کنیم خواهیم دید این دو با یکدیگر فرق دارند.
یقین در برابر شک و تردید است. کسی که یقین به چیزی دارد یعنی صددرصد آن را درست میداند و به هیچ وجه احتمال خلاف آن را نمیدهد ولی ایمان در برابر کفر است و به احساس قلبی گفته میشود که بعد از شناخت خدا حاصل میشود. شاید بتوان گفت یقین، درجه بالای ایمان است که دیگر تردیدی در آن راه نمییابد.
هرگاه انسان به چیزی اعتقاد قطعی پیدا کند، به طوری که آن را تصدیق کند؛ یعنی قبول کند و آن را بپذیرد، به آن چیز ایمان پیدا کرده است. بنابراین، اگر چیزی را پذیرفته باشد، اما جزء باورهای قلبی او نشده و یا التزام عملی پیدا نکرده باشد، به گونهای که عاشقانه بدان عمل کند، بلکه هنوز همراه با شک و گمان باشد، به آن چیز ایمان ندارد، چون در ایمان، اطمینان نفس (دل) نهفته است.
در ایمان خوف و دلهره و شک نیست،و دل در حالت اطمینان به سر می برد.(1) ایمان سه جزء دارد:
تأیید قلبی و اقرار به زبان و عمل کردن طبق معتقدات: "انه تحقیق بالقلب (التصدیق بالقلب) واقرار باللسان و عملٌ بالإرکان".(2)
اگر ایمان را "نور" بدانیم بسیار به جا است. "ایمان نور است و روشنی بخش و به انسان در جهان بینی و اعتقاد و عمل و تمام زندگی روشنایی و آگاهی می دهد، امّا کفر، ظلمت است و تاریکی در آن نه بینش صحیحی از کل عالم هستی است و نه از اعتقاد درست و عمل صالح خبری می باشد".(3)
راغب اصفهانی در معنای یقین می گوید:" یقین از صفات علم است و آن عبارت است از این که: دلِ آدمی و فهم انسان آرامش پیدا کند، با توجه به این که حکم مورد یقین ثابت و محقق است".(4)
امام رضا(ع) می فرماید: "ایمان یک درجه بالاتر از اسلام و تقوا یک درجه بالاتر از ایمان و یقین یک درجه بالاتر از تقوا است و میان بندگان چیزی کم تر از یقین تقسیم نشده است".(5)
در حدیثی امام علی(ع) یقین را به تسلیم واقعی معنا کرد و فرمود: "التسلیم هو الیقین".(6)
مرحوم علامه مجلسی می گوید: یقین دارای سه مرتبه است: علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین که این سه مرتبه با یک مثال روشن می شود:
علم الیقین به آتش، مشاهده آن توسط دود است .
عین الیقین دیدن حجم واندازه آتش است .
حق الیقین سوختن در آن است.(7)
این سه اصطلاح در قرآن مجید در سورة تکاثر و واقعه آمده است. امام باقر(ع) توکل بر خدا و تسلیم در برابر ذات پاک او و رضا به قضای الهی و واگذاری تمام امور به خداوند را از آثار یقین ذکر کرده است.(8) قرآن مجید راه رسیدن به یقین را عبادت می داند: " واعبد ربّک حتی یأتیک الیقین؛ پروردگارت را عبادت کن تا به یقین برسی".(9)
بدون عبادت ممکن نیست کسی به یقین نائل آید. منظور از عبادت، حرکات و سکنات ظاهری نیست بلکه حقیقت عبادت و بندگی خدا است که در آن صورت غیر خدا در انسان جای ندارد. از این رو از رسول خدا(ص) نقل است :" اگر شیاطینی که اطراف دل های بنی آدم را احاطه کرده اند نبودند، آدمیان حقایق ملکوت آسمان ها و زمین را مشاهده می نمودند"؛(10) یعنی گناه و رذایل اخلاقی مانع رسیدن به مقامات معنوی، از جمله یقین می شود.
پی نوشت ها:
1. راغب اصفهانی، المفردات، ص 25.
2. همان، ص 26.
3. تفسیر نمونه، ج 18، ص 229.
4. مفردات، مادة یقین.
5. اصول کافی، ج3، ص 88.
6. همان، ص 76.
7. بحارالأنوار، ج 67، ص 142.
8. همان، ج 70، ص 138.
9. حجر (15) آیه 99.
10. معراج السعاده، ص 78.
:Gol:ای کااش دفتره مشق ها،کاش های زیبایی داشت..:hamdel:
:Gol:مشق ای کااش امیدت؛مشق ای کاش مهرت...:hamdel:
:Gol: مشق هایی با نوایی که برای تو نواخته میشود،ا امید همگان..:hamdel:
:Gol:ای کااش این قلب های بیمار با مرهم وجودت درمان زخم ها شود..:hamdel:
:Gol:ای کاااش هاله ی اسمت تپش ضربان وجود ها شود..:hamdel:....
:Gol:ای کاااش قلک ذهن ها خلاُهای دوررافقط و فقط با سکوت اهنگین تو مملووُِشود:hamdel:...
:Gol:ای کاااش سفره ی غذای گدایی با دعای تو شاهانه شود.فقط با ترسیمی ازتو ای ماه تابان...:hamdel:
:Gol:ای کااااش ماُمن دنیایمان،با سخنانت به پرواز بهشتی دراید.ای دریای بیکران...:hamdel:
ای کاش بیایی و بیایی :Sham: سرمستی راهم شوی
ای کاش شورو شیاقم شوی :Sham: مسیر راهم شوی
ای کاش شیوه ی اهم شوی :Sham: هویدای جانم شوی
ای کاش رایحه ی راه شوی :Sham: روشنی چاه شوی
ای کاش جلوه ی سیرت شوی :Sham: ماّمن ظلمت شوی
ای کاش دعای خیرم شوی :Sham: نورشفایم شوی
ای کاش بیایی و بیایی :Sham: سرمستی راهم شوی
اللهم عجل لولیک الفرج (نویسنده زهراامینی)
ناخواسته به دنیا آمدن
مخفیانه گریستن
دیوانه وار عشق ورزیدن و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد، مردن
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست...
و ای کـــــاش بتوانیم سربازت باشیم
ای یوسفـــ زهرا:Ghamgin:
ای کاش دیگر بیایی آقا...
ای کاش تو را .. فقط خودت را درک کنیم.
ای کاش آقا.. تو را برای خودت بخواهیم.. نه برای خودمان..
ای کاش دیگر بیایی آقا.. بیا آقا!
بیا که بس است این دوری..
:Gol:گل نرگس! چه شود بوسه به پایت بزنم؟ :Gol:
:Gol:تا به کی، خسته دل از دور، صدایت بزنم؟:Gol:
:Gol:گل نرگس! نکند مهر ز من برداری،:Gol:
:Gol:داغ دیدار رخت را به دلم بگذاری.:Gol:
کاش آنقدر خوبــــــــــــــــــ باشیم
***
..و ای کاش تر اینکه کاری کنیم زودتر بیایی امام مهربانی ها.
[=arial][=arial narrow]
★•♥♥ اللّهم عجّل لوليّك الفرج و العافية و النّصر
و جعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدين بین يديه ♥♥•★
آقا مجتبی تهرانی(ره):
وقتی میخواهی از خدا تقاضا کنی،
نگاهی هم به سوابق گذشته ات بکن،
اگر اشتباه کرده ای، اوّل معذرت خواهی بکن و بگو: خدایا! من را ببخش
و بعد هم وقتی که میگویی بد کردهام، نیّتت این باشد که دیگر خطایی مرتکب نشوی
و بعد با صدق نیّت، استغفار کن.