جمع بندی آیا گذاشتن نام خداوند بر مخلوقات جایز است؟

تب‌های اولیه

25 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا گذاشتن نام خداوند بر مخلوقات جایز است؟

با سلام
آیا جایز است اسم کسی را بگذاریم رحمن با توجه به اینکه رحمن نام خداوند است یا مثلا بگذاریم کریم، حکیم ،قاضی ،طبیب، رفیق، عادل و ...
آیا این کار شرک نیست ؟ زیرا این افراد در نامشان با خداوند شریک هستند اگر بگذاریم و خداوند شریک ندارد نه در ذات و نه اسماء و نه در صفات

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مسلم

عين الحيات;587679 نوشت:
با سلام
آیا جایز است اسم کسی را بگذاریم رحمن با توجه به اینکه رحمن نام خداوند است یا مثلا بگذاریم کریم، حکیم ،قاضی ،طبیب، رفیق، عادل و ...
آیا این کار شرک نیست ؟ زیرا این افراد در نامشان با خداوند شریک هستند اگر بگذاریم و خداوند شریک ندارد نه در ذات و نه اسماء و نه در صفات

با سلام
قسمت اول سوالتان در مورد جواز این نامگذاری مربوط به کارشناسان گروه فقه می شود.
اما در مورد شرک بودن این عمل باید عرض کنم، همان طور که ایمان امری قلبی بوده و صرفا با زبان محقق نمی شود، تحقق شرک نیز مشروط بر اعتقاد به الوهیت موجودی در کنار خداوند است،(التوحید و الشرک فی القرآن الکریم، آیت الله سبحانی، ص44) لذا اگر نامگذاری فرزندان به اسامی که مختص به خداوند است مانند «الله» همراه با اعتقاد به الوهیت فرزندان باشد، در این صورت شرک است، در غیر اینصورت اگرچه از آن نهی شده است، اما مصداق شرک نیست، مانند سجده بر غیر خداوند که اگر با اعتقاد به الوهیت مسجود باشد، شرک است، اما اگر صرفا جهت احترام باشد شرک نیست، اگرچه به این خاطر که انسان با دیدن سجده، عبادت برایش تداعی می شود، و سجده معمولا برای عبادت انجام می شود برای غیر خدا جایز نیست،(الالهیات، آیت الله سبحانی، ج2، ص97) اما شرک بودن آن مشروط بر اعتقاد سجده کننده است.
و در مورد قسمت پایانی سوالتان باید عرض کنم مراد از اینکه می گوییم احدی مانند خداوند و شریک او نیست این است که صفات نیکوی همه محدود است، اما او صفاتش نامحدود، همه در ذات و صفاتشان محتاج اویند و او در ذات و صفاتش بی نیاز از همه.(التوحید و الشرک فی القرآن الکریم، ص137)
در غیر اینصورت هر اسم نیکویی که روی فرزندان گذاشته شود، شرک خواهد بود، چرا که خداوند نیز آن خصلت نیکو را به نحو کامل تر داراست، پس صرفا به این خاطر نمی توان آن را شرک با خداوند دانست، مگر با اعتقاد به شریک بودن این فرزندان با خداوند!!
پس اینکه از نامگذاری فرزندان به اسمائی که نیکویی آنها فراتر از بشر است، مانند: الهه، الله، رب، خالد، و... نهی شده است، مانند همان نهی از سجده بر غیر خداست، که اگرچه شرک نیست، اما چون معمولا برای خداوند استعمال می شود و داعیه شرک و سوء برداشت ایجاد می کند باید پرهیز کرد.

موفق باشید

مسلم;588080 نوشت:
در غیر اینصورت هر اسم نیکویی که روی فرزندان گذاشته شود، شرک خواهد بود، چرا که خداوند نیز آن خصلت نیکو را به نحو کامل تر داراست، پس صرفا به این خاطر نمی توان آن را شرک با خداوند دانست، مگر با اعتقاد به شریک بودن این فرزندان با خداوند!!

با تشکر از شما اقای مسلم
باید بگویم که قسمت آخر عبارات شما را دقیقا متوجه نشدم.
عبدالله اسم نیکویی هست و اگر هم بر فرزندی گذاشته شود نه تنها شرک نیست و در عین حال صفتی نیست که در خداوند متعال باشد و خداوند این صفت را به طور کامل تر ندارد. همچنین اسم هایی مثل حیدر، مرتضی،موسی ،جعفر اسمهای پسندیده ای است که هیچ اشتراکی با نام های خداوند ندارد و این صفات هم اصلا در خداوند نیست .
حالا فر کنیم اسم شخصی "کریم " باشد در این صورت این خص در نام خود با خداوند شریک یعنی هم او کریم است هم خداوند کریم است یک نام بر دو چیز گذاشته شده است یکی خداوند کریم یکی آن شخصی که نام او کریم است.میخواهم بدانم آیا این شریک قائل شدن برای خداوند نیست. زیرا خداوند در هیچ یک از مراتب وجودی اش شریک ندارد نه در ذات و نه در اسماء و نه در صفات.اسماء و صفات خداوند تنها مخصوص ذات قدوس اوست و هیچ کس در این اسماء و صفات با او مشترک نیست.
در کتاب تذکره الاولیاء عطار نیشابوری در شرح حال بایزید بسطامی آمده است:
نقل است که وقتی سیبی سرخ برگرفت و در نگریست گفت: این سیبی لطیف است.

به سرش ندا آمد که: ای بایزید! شرم نداری که نام ما بر میوه ای نهی، و چهل روز نام خدای بر دلش فراموش شد.
شیخ گفت: سوگندخوردم تا زنده باشم میوه بسطام نخورم.
در این جا میبینیم که بایزید به خاطر این که نام لطیف را سیب گذاشته بود تنبیه شد و چهل روز نام خداوند بر دلش فراموش شد و تا آخر عمر دیگر از میوه بسطام نخورد پس مشخص است که این قضیه خیلی جدی است و متاسفانه در جامعه ما اصلا رعایت نمیکنند.
مثلا"سالم" نام خداست ولی گفته میشود که " این ماشین سالم است" یا "این گوشی سالم است " و همچنین است بسیاری از نام های خداوند مثل : کافی ، کامل ، عالم و بسیاری از اسمهای خداوند که گذاشتن آنها بر غیر خداوند شرک است و شرک بزرگترین گناهی است که هرگز بخشیده نمیشود.

عين الحيات;588164 نوشت:
با تشکر از شما اقای مسلم
باید بگویم که قسمت آخر عبارات شما را دقیقا متوجه نشدم.
عبدالله اسم نیکویی هست و اگر هم بر فرزندی گذاشته شود نه تنها شرک نیست و در عین حال صفتی نیست که در خداوند متعال باشد و خداوند این صفت را به طور کامل تر ندارد. همچنین اسم هایی مثل حیدر، مرتضی،موسی ،جعفر اسمهای پسندیده ای است که هیچ اشتراکی با نام های خداوند ندارد و این صفات هم اصلا در خداوند نیست .
حالا فر کنیم اسم شخصی "کریم " باشد در این صورت این خص در نام خود با خداوند شریک یعنی هم او کریم است هم خداوند کریم است یک نام بر دو چیز گذاشته شده است یکی خداوند کریم یکی آن شخصی که نام او کریم است.میخواهم بدانم آیا این شریک قائل شدن برای خداوند نیست. زیرا خداوند در هیچ یک از مراتب وجودی اش شریک ندارد نه در ذات و نه در اسماء و نه در صفات.اسماء و صفات خداوند تنها مخصوص ذات قدوس اوست و هیچ کس در این اسماء و صفات با او مشترک نیست.
در کتاب تذکره الاولیاء عطار نیشابوری در شرح حال بایزید بسطامی آمده است....
در این جا میبینیم که بایزید به خاطر این که نام لطیف را سیب گذاشته بود تنبیه شد و چهل روز نام خداوند بر دلش فراموش شد و تا آخر عمر دیگر از میوه بسطام نخورد پس مشخص است که این قضیه خیلی جدی است و متاسفانه در جامعه ما اصلا رعایت نمیکنند.
مثلا"سالم" نام خداست ولی گفته میشود که " این ماشین سالم است" یا "این گوشی سالم است " و همچنین است بسیاری از نام های خداوند مثل : کافی ، کامل ، عالم و بسیاری از اسمهای خداوند که گذاشتن آنها بر غیر خداوند شرک است و شرک بزرگترین گناهی است که هرگز بخشیده نمیشود.

ببینید از اسمائی چون عبدالله و موسی و جعفر و... که بگذریم اسمائی مانند: علی، حسن، مجید، حمید، کاظم، صادق، و... وجود دارند که از نظر مفهومی بین انسان و خداوند مشترک هستند، چرا که خداوند هم صادق است، هم کاظم است، هم علی است، هم حسن است، هم مجید است و هم حمید و ...، اما هرگز ائمه(ع) از آنها نهی ننموده و حتی بر فرزندان خود نهاده اند، از این سنخ اسماء حتی بین اصحابشان هم فراوان بوده است، و بنده هیچ نقلی از اهل بیت(ع) ندیده ام که اصحاب را از این نام ها نهی کرده باشند.
در حالی که در روایاتی از برخی اسماء چون حارث و مالک و خالد و... نهی فرموده اند.
بنده حالا کاری با سایر ماجراهایی که عطار نقل کرده است ندارم، اما این نقل او از بایزید بسطامی، با تعالیم اهل بیت(ع) سازگاری ندارد.
همانطور که عرض شد اگر کسی بدون نیت شرک اسماء مشترک یا حتی اسماء مختص الهی را بر فرزندش بگذارد نمی توان او را مشرک دانست، اگرچه باید از اسماء مختص به خداوند پرهیز کرد.

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
در تأیید فرمایشات استاد گران‌قدر توجه کنید که برخی اسماء اهل بیت علیهم‌السلام مشتقّ از اسماء خداست، مانند محمد که مشتق از حمید است، اما برخی نامها هم خودش نام خداوند است مانند علی که نام خداوند هم هست، در اینجا اشتقاقی صورت نگرفته و عین آن اسم بر انسان نهاده شده است، بزرگترین نام خداوند مطابق حدیث «العلی العظیم» است و علی نام خداوند است و نام وصی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله هم هست. پس اصل اشتراک اسم بین انسان و خداوند اشکال ندارد، در واقع باید خاطرنشان شد که اسماء خداوند خودشان مخلوق خداوند هستند و اهل بیت علیهم‌السلام خودشان اسماء خداوند هستند و خداوند منزه از آن است که چیزی با او باشد، اگرچه آن چیز اسم او باشند. از حقیقت خداوند و ذات احدیت باید نفی هرگونه اسم و صفت نمود و این در روایات ما وارد شده است و تنها باید حقیقت خداوند را پرستید نه اسماء او را.
اگر اشتباه می‌کنم ان شاء الله کارشناس محترم متذکر شوند :Gol:
یا علی

عين الحيات;588164 نوشت:
زیرا خداوند در هیچ یک از مراتب وجودی اش شریک ندارد نه در ذات و نه در اسماء و نه در صفات.اسماء و صفات خداوند تنها مخصوص ذات قدوس اوست و هیچ کس در این اسماء و صفات با او مشترک نیست.

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
مگر خداوند مراتب وجودی دارد که بعد در آن مراتب شریک داشته باشد یا نداشته باشد؟ البته اگر بگویید بله نفی نمی‌کنم ولی چنان بیانی نیاز به توضیح خواهد داشت، خداوند در مقام ذات بسیط است، چنان مقامی هیچ شبیهی در مراتب دیگر وجود ندارد، در مرتبه‌ی خودش هم یکتاست، اما در مرتبه‌های پایینی وجودش که عالم تجلیات متکثر است شباهت‌ها و اشتراک‌های میان اجزاء وجود مرکب قابل انکار نیستند، اینکه می‌فرمایید خداوند در هیچ یک از مراتب وجود شریک ندارد کمی مبهم است، شاید هم حقیر متوجه صحبت شما نمی‌شوم :Gig:

عين الحيات;588164 نوشت:
در کتاب تذکره الاولیاء عطار نیشابوری در شرح حال بایزید بسطامی آمده است:
نقل است که وقتی سیبی سرخ برگرفت و در نگریست گفت: این سیبی لطیف است.
به سرش ندا آمد که: ای بایزید! شرم نداری که نام ما بر میوه ای نهی، و چهل روز نام خدای بر دلش فراموش شد.
شیخ گفت: سوگندخوردم تا زنده باشم میوه بسطام نخورم.
در این جا میبینیم که بایزید به خاطر این که نام لطیف را سیب گذاشته بود تنبیه شد و چهل روز نام خداوند بر دلش فراموش شد و تا آخر عمر دیگر از میوه بسطام نخورد پس مشخص است که این قضیه خیلی جدی است و متاسفانه در جامعه ما اصلا رعایت نمیکنند.

خداوند خودش یکی از نام‌هایش را بر روی باورمندان به خود قرار داد: مؤمن، نام دیگرش را تحیت میان ایشان قرار داد: سلام، درست نیست اینطور در مورد اسماء الله برخورد شود، همه چیز عالم وجود تجلی خداوند است و نشانی است از خداوند، برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار، بسیاری از عرفا در طول تاریخ در مقام افراط بوده‌اند و در عبادات و زهد در ظاهر شاید از پیامبر خدا هم جلو می‌زدند، حال آنکه اساس دین اسلام در تعادل است و تعادل هم حول رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌واله است که اسوه‌ی حسنه هستند و اهل بیت ایشان علیهم‌السلام: «الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَ الْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَ اللّازِمُ لَهُمْ‏ لاحِقٌ»، یعنی هر کس که از ایشان جلو بزند یا عقب بماند هلاک می‌شود و تنها کسانی که ملازم ایشان باشند به ایشان و به حقیقت ملحق می‌شوند.
شابد هم دارم جایی اشتباه می‌کنم :Gig:
یا علی

[="#000080"][="#006400"][="#000080"][="#2F4F4F"][="#006400"]هوالعالم[/][/][/]
[="#000080"]
حرف از اسمی که به خالق یکتا اشاره داره نیست
حرف از صفات منسوب به یک نام بوده که اجازه پرورش چنین خصلت هایی رو به مخلوقش داده ...

خدا بخشنده اس و اگر در تعریف انسانی بخشنده
نتونی صفتی به او بدی یا تعریفی ازش بکنی
ممکنه تعریف خدا و بخشندگی رو هم از یاد ببری

اینها نشانه اس ...

چه خوبه که روحیات یا اخلاق مربوط به یک نام نیک رو در خودمون پرورش بدیم
حالا با معنی یا بی معنی ...
قبل از نامگذاری یا نام پذیری ببینیم اصلا توان تجلی این اسم یا صفت رو در خود یا فرزند و دیگران داریم
یا اصلا جنم و اخلاق مرتبط با این نام مقدس در وجود شخص دیدیم یا نه ؟؟؟

مثل همون صفت یا مقام شیر خدا یا دست خدا که اگر حقیقی باشه یکجور اشاره به وجود نماد این نام و خداست
و اگر حقیقی نباشه . توهینی به نظر میاد که بر ضد خدا عمل میکنه ...

حالا حقیقتش حتما با علی علیه السلام شدن . ثابت نمیشه
همین که در کار نیک باشی . همین که دیگران ازت بدی نبینن همین که دلت به خدا باشه و به امر و خاطر خدا
مانعی از سر راه دیگران برداری کار خوب و خدایی کردی و روح این عمله مربوط به صفت در درونت حلول یا به اصطلاح پرورش داده میشه و میتونی اشاره ای به این نماد یا یاد اور ملک همنام با نام و صفات خودت باشی .[/]..[/][/]

مسلم;588185 نوشت:
بین انسان و خداوند مشترک هستند

هیچ چیزی بین خداوند وانسان مشترک نیست.اما در مورد اهل بیت علیهم السلام فرق میکند .بیشتر اسماء الهی بر وجود مقدس و مبارک امیرالمومنین علی علیه السلام جاری است .زیرا اهل بیت خودشان اسماء الله هستند و به روایتی اسماء الحسنی هستند.لذا امیرالمومنین علی علیه السلام هم کریم ، رحیم،قدوس ،حکیم است .اما نام خداوند برای غیر اهل بیت پیامبر جایز نیست .

مسلم;588185 نوشت:
در حالی که در روایاتی از برخی اسماء چون حارث و مالک و خالد و... نهی فرموده اند.

اما در این مورد باید بگویم که اعتبار تمام اسماء الله یکسان است در مفاتیح الجنان در قسمت اعمال روز مباهله آمده است " اللهم انی اسالک باسمائک باکبرها و کل اسمائک کبیره " یعنی تمام اسماء خداوند اسم اعظم است و در تذکره الاولیاء مذکور است که شخی از بایزید بسطامی سوال میکند اسم اکبر خدا را به من بیاموز او میگویذ تو اسم اصغر به من بیاموز تا من تو را اسم اکبر بیاموزم تمام اسماء خدا اسم اعظم هستند

بهترین چیز برای شناخت خداوند دعای جوشن کبیر است : مثلا این قسمت که میگوید یا من لا شریک له و لا وزیر یامن لا شبیه له و لا نظیر

همین که شما فرمودید در روایاتی اهل بیت از گذاشتن برخی اسماء بر اشخاص نهی فرموده اند دلالت میکند بر همه اسماء خداوند کافی است که از یک اسم نهی شده باشد همین حکم راجع به همه اسماء الله جاری است

عين الحيات;588458 نوشت:
هیچ چیزی بین خداوند وانسان مشترک نیست.اما در مورد اهل بیت علیهم السلام فرق میکند .بیشتر اسماء الهی بر وجود مقدس و مبارک امیرالمومنین علی علیه السلام جاری است .زیرا اهل بیت خودشان اسماء الله هستند و به روایتی اسماء الحسنی هستند.لذا امیرالمومنین علی علیه السلام هم کریم ، رحیم،قدوس ،حکیم است .اما نام خداوند برای غیر اهل بیت پیامبر جایز نیست

ببینید این استدلال سه تا اشکال دارد:
اول این که ائمه، شیعیان را به نامگذاری فرزندانشان به اسامی اهل بیت(ع) تشویق و ترغیب نموده اند.
دوم این که با اینکه برخی اصحابشان نیز به این اسامی ملقب بوده اند، آنها را نهی نکرده اند.
سوم این که این نام ها را بر فرزندان غیر معصوم خود که تجلی اوصاف خداوند نیستند نیز گذاشته اند.

عين الحيات;588458 نوشت:
همین که شما فرمودید در روایاتی اهل بیت از گذاشتن برخی اسماء بر اشخاص نهی فرموده اند دلالت میکند بر همه اسماء خداوند کافی است که از یک اسم نهی شده باشد همین حکم راجع به همه اسماء الله جاری است

اتفاقا بر عکس، اگر اینچنین می بود باید به جای اشاره و بیان مصادیق، از مطلق اسماء الهی نهی می کردند، همکین که از میان این همه اسم موارد معدودی را ذکر کرده اند، قرینه ای بر جوایز سایرین می شود، چرا که قرینه ای در کار نیست که این نهی را به سایر اسماء نیز توسعه دهیم.

مسلم;588502 نوشت:
اول این که ائمه، شیعیان را به نامگذاری فرزندانشان به اسامی اهل بیت(ع) تشویق و ترغیب نموده اند.

بله درست است سفارش کرده اند به نام گذاری فرزندان به اسمای اهل بیت نه اسامی خداوند. محمد ،حسین ،باقر،موسی،کاظم ،جعفر،رضا ،تقی ،نقی،مهدی از بهترین نامهایی است که مسلمین میتوانند بر فرزندان خودشان بگذارند و در عین حال اسم خدا هم نیستند. در ضمن شما اگر روایتی یا حدیثی دارید که در آن امام معصوم صحابی خود را سفارش کرده باشد که نام فرزند خود را مثلا ،علی،هادی،جواد،صادق بگذار لطفا بیاورید تا موضوع روشن شود. البته من خیلی دوست دارم که نام مبارک علی در جامعه زیاد باشد اما به صورت "عبدالعلی" باشد.

مسلم;588502 نوشت:
دوم این که با اینکه برخی اصحابشان نیز به این اسامی ملقب بوده اند، آنها را نهی نکرده اند.

حقیر دوست دارم در این باب اگر حدیثی یا روایتی داریم بدانم

مسلم;588502 نوشت:
سوم این که این نام ها را بر فرزندان غیر معصوم خود که تجلی اوصاف خداوند نیستند نیز گذاشته اند.

باز هم اگر مثالی بیاورید تشکر میکنم از شما.البته حضرت علی اکبر و علی اصغر تجلی اوصاف خداوند هستند و این نام برازنده آنهاست.

عين الحيات;588458 نوشت:
اعتبار تمام اسماء الله یکسان است در مفاتیح الجنان در قسمت اعمال روز مباهله آمده است " اللهم انی اسالک باسمائک باکبرها و کل اسمائک کبیره " یعنی تمام اسماء خداوند اسم اعظم است

اگر برای شما امگان دارد جواب این قسمت از مطالب من را بدهید .چون واقعا میخواهم یاد بگیرم و قصد اذیت کردن و پیچاندن ندارم . این که آمده است "کل اسمائک کبیره " آیا این را نمیرساند که اعتبار تمام اسماء الله یکسان است .یا این که اگر قائل باشیم که از میان اسماء الله یک اسم برتر و اعظم است باید به استدلال بپذیریم که یک اسم اضغر است .و من مشتاقم اسم اصغر خدا را بدانم .

عين الحيات;588458 نوشت:
یا من لا شریک له و لا وزیر یامن لا شبیه له و لا نظیر

آیا این قسمت از دعای شریف جوشن کبیر که میفرماید ای خدا تو شریک و وزیر نداری و شبیه و نظیر هم نداری.عدم شباهت هیچ شئ به خداوند استدلال بر این مطلب نمیکند که حتی جایز نیست اسم کسی شبیه اسم خدا باشد؟؟

عين الحيات;588458 نوشت:
هیچ چیزی بین خداوند وانسان مشترک نیست.اما در مورد اهل بیت علیهم السلام فرق میکند .بیشتر اسماء الهی بر وجود مقدس و مبارک امیرالمومنین علی علیه السلام جاری است .زیرا اهل بیت خودشان اسماء الله هستند و به روایتی اسماء الحسنی هستند.لذا امیرالمومنین علی علیه السلام هم کریم ، رحیم،قدوس ،حکیم است .اما نام خداوند برای غیر اهل بیت پیامبر جایز نیست .

سلام علیکم برادر عزیزم،
تا کارشناس محترم پاسخ کامل را بدهند حقیر از شما یک سؤال دارم، نعوذ بالله آیا شما اهل بیت علیهم‌السلام را شریک خداوند می‌دانید؟ اگر خیر پس اسمی که ایشان مجازند داشته باشند را چه چیزی مانع می‌شود که دیگران نتوانند داشته باشند آن هم وقتی ایشان الگو هستند که اصلاً یعنی باید خودمان را شبیه ایشان بکنیم؟ شما از کجا اجازه دارید که چیزی را که مختص خداوند می‌دانید به غیر خداوند نسبت دهید و بعد از کجا می‌فرمایید که این کار برای غیر اهل بیت علیهم‌السلام جایز نیست؟

عين الحيات;588702 نوشت:
البته حضرت علی اکبر و علی اصغر تجلی اوصاف خداوند هستند و این نام برازنده آنهاست.

اگر حضرات علی اکبر و علی اصغر علیهماالسلام را استثناء کردید چه چیزی مانع می‌شود از اینکه بسیاری دیگر از افراد را هم استثناء کنید؟
در مورد اصحاب ائمه علیهم‌السلام هم یک نمونه‌اش علی‌بن‌مهزیار است.

عين الحيات;588702 نوشت:
این که آمده است "کل اسمائک کبیره " آیا این را نمیرساند که اعتبار تمام اسماء الله یکسان است .یا این که اگر قائل باشیم که از میان اسماء الله یک اسم برتر و اعظم است باید به استدلال بپذیریم که یک اسم اضغر است .و من مشتاقم اسم اصغر خدا را بدانم .

همه‌ی اسماء خداوند بزرگ است، حالا چه نتیجه‌ای از این مطلب می‌توانید بگیرید؟ آیا نمی‌دانیم که هر یک از مخلوقات خداوند هم فعل خداست و به خاطر این انتساب جایگاه بالایی دارد؟ اینکه همه در این انتساب یکسان هستند سبب می‌شود تا مزیت ایشان تنها نسبت به عدم باشد که آن هم وجود ندارد و در نتیجه بیان کردن این مزیت کاربردی نخواهد داشت، ولی در هر صورت این انتساب وجود دارد و خلقت خداوند هم بزرگ است، مثل اینکه می‌شود گفت خلقت ما و شما هم بسیار حکیمانه است، اینکه در خلقت ما علم خداوند نقش دارد و غیره. ما جدا از خداوند نیستیم ...
این نحو استدلال‌ها برای آن عرفایی است که از اهل بیت علیهم‌السلام دور هستند و بهره‌اشان اندک است، مثل آن عارفی که می‌گفت من هرگز لااله‌الا‌الله نمی‌گویم چون می‌ترسم بگویم لااله و مرگم برسد و بخاطر گفتن آن بخش اول کافر از دنیا بروم، چه نگاه زشتی و چه سوء ظنی به خدا داشته است، انگار که خداوند بخواهد مچ بندگانش را بگیرد و دنبال بهانه باشد برای کافر می‌راندن ایشان. حالا اینکه بشود یک سیب را گفت سیب لطیفی است یا خیر حقیر نمی‌دانم، ولی خیلی روی حرفهای عرفایی که رابطه‌اشان با معصومین علیهم‌السلام درست نبوده است یا نسبت به آنها مشکوک هستیم حساب نکنید، این نظر مرحوم ایت‌الله‌بهجت رحمه‌الله بود در پاسخ به کسی که در باره‌ی ابن‌عربی از ایشان سؤال کرد و ایشان فرمودند که نمی‌دانند ولی حکم کلی از همان رابطه مشخص می‌شود، بسیاری از عرفایی که عطار از آنها یاد کرده است و چه بسا شاید خود او اهل سنت بودند که یعنی زیر بار ولایت امیر مؤمنان علیه‌السلام نرفتند، نقل قول از ایشان چه سودی دارد؟

عين الحيات;588702 نوشت:
آیا این قسمت از دعای شریف جوشن کبیر که میفرماید ای خدا تو شریک و وزیر نداری و شبیه و نظیر هم نداری.عدم شباهت هیچ شئ به خداوند استدلال بر این مطلب نمیکند که حتی جایز نیست اسم کسی شبیه اسم خدا باشد؟؟

اینکه خداوند شبیه ندارد یک بحث امکانی است، خداوند شبیه ندارد نه اینکه از نظر شرعی حرام باشد خود را شبیه او کنیم، البته در این میان ادعای شباهت داشتن کردن حرام است و دروغ به خداوند بستن است. ولی کسی که نامی از نام‌های خداوند را بر روی خود می‌گذارد بعید است که بخواهد با آن نام ادعای خدایی کند، بلکه احتمالاً بیشتر در راستای شبیه‌تر شدن به خداوند از آن جهت است. در این میان برخی اسمها البته نهی شده‌اند، فکر کنم رحمان یکی از آن اسمها باشد (اگر اشتباه یادم نمانده باشد :Gig:، چون در معنای خود عمومیتی دارد که جز از خداوند صادر نمی‌شود)، اما رحیم مجاز است و اشکالی ندارد، البته شخص هرگز به حدّ رحیم بودن خداوند نمی‌رسد ولی در هر صورت در سطحی می‌تواند نسبت به برخی خواص رحیم باشد.
به عبارت دیگر اسماء الله الحسنی عموماً درجاتی دارند، درجات عالی آنها در عالم اسماء و صفات است، درجات دانی آنها تا عالم ماده هم ادامه می‌یابد، اگر کسی مراتب پایین آنها را برای نامیدن دیگران استفاده نماید ادعای شباهت با خداوند نکرده است که ادعای دروغی باشد و معادل دروغ بستن به خداوند (شبیه کردن خداوند به مخلوق یا بالعکس) باشد.
یا علی

سلام و رحمه الله

باء;588765 نوشت:
عوذ بالله آیا شما اهل بیت علیهم‌السلام را شریک خداوند می‌دانید؟

خیر .اهل بیت علیهم السلام فانی در حق هستند و نه تنها شریک با خداوند نیستند مطیع ترین بندگان در امر خدا هستند. التامین فی محبت الله و المخلصین فی توحیدالله(زیارت جامعه).امر اهل بیت بسیار پیچیده تر از آن است که ما و امثال ما قادر به ادراک آن نیستیم (و ما ادراک ما لیله القدر) در زیارت جامعه کبیره آمده است (لا ابلغ من المدح کنهکم و من الوصف قدرکم ). لذا ما اجازه داریم طبق معارف موجود در زیارت جامعه کبیره اسماء خداوند را بر اهل بیت بگذاریم و این کار نه تنها شرک نیست بلکه از کمالات تو حید است(اسمائکم فی الاسماء) توجه کنید به این قسمت از زیارت جامعه امام هادی سلام الله علیه فرموده است خطاب به اهل بیت پیامبر که اسمهای شما در اسمهاست یعنی اسمهای شما حکم اسم های خداوند را دارد و فرقی بین اسمهای شما و اسمهای خداوند نیست نیست و خودشما اسماءالله هستید.شما بفرمایید منظور این عبارت در زیارت جامعه چیست که میفرماید (اسمائکم فی الاسماء)؟
در جای دیگری میفرماید (ما احلی اسمائکم و اکرم انفسکم و اعظم شانکم) چقدر شیرین است اسمهای شما و چقدر کریم است نفس های شماو چقدر عظیم است شان شما.
در دعای شریف جوشن کبیر داریم که (یا من ذکره حلو) ای کسی که ذکر او شیرین است .
در زیارت جامعه آمده است (ذکرکم فی الذاکرین) ذکر شما در ذکر کنندگان است .یعنی اگر کسی یا رحمن یا رحیم میگوید باید یا حسین و یا زهرا و یا امام صادق هم بگوید و الا نه خدا را شناخته نه شما را شناخته است.
البته جا برای صحبت زیاد دارد احقر کوتاه میکنم به دلیل این که مجال نیست.

باء;588765 نوشت:
گر حضرات علی اکبر و علی اصغر علیهماالسلام را استثناء کردید چه چیزی مانع می‌شود از اینکه بسیاری دیگر از افراد را هم استثناء کنید؟

ببینید امام عالم به همه اسماء الله است و اختیار دارد هر نامی را که میخواهد بر فرزند یا شخص دلخواه خود بگذارد .قرار نیست هر کاری که خداو اهل بیت انجام میدهند ما نیز انجام بدهیم . خداوند متکبر است و تکبر میکند آیا ما هم باید متکبر باشیم و تکبر کنیم؟
همچنین امام کارهایی میکند که از حوزه ادراکات و افهامات ما خارج است .امام علم به اسماء را دارد و علم به اشخاص به تناسب بر هر که بخواهد هر اسمی را قرار میدهد.ما اگر بخواهیم به یک فقیر کمک کنیم میتوانیم دست در جیب خودما کنیم و به فقیر پول بدهیم اجازه نداریم دست در جیب شخص دیگر بکنیم و از جیب او پول برداریم و به فقیر بدهیم .اجازه ما در باب اسماء الله محدود است خداوند میفرماید" و لله الاسماء الحسنی فادعوه بها) برای خدا اسمهای نیکوست پس به آنها بخوانید خداوند را ما فقط اجازه داریم که با این اسمها خداوند را بخوانیم نه این که بر شخص یا چیز دیگری بگذاریم.

باء;588765 نوشت:
در مورد اصحاب ائمه علیهم‌السلام هم یک نمونه‌اش علی‌بن‌مهزیار است.

در این مورد احتیاج به تحقیق بیشتر است . از کجا معلوم شاید خود امام این نام را بر او نهاده است. شاید هم امام او را نهی کرده باشد از مسمی شدن به این نام لیکن در تاریخ ثبت نشده است و ...

باء;588765 نوشت:
هر یک از مخلوقات خداوند هم فعل خداست و به خاطر این انتساب جایگاه بالایی دارد؟

در جواب این عبارات شما باید بگویم یزید و معاویه و شمر و عمر و سایر مشرکین و کافران و ظالمان هم مخلوقات خداوند هستند و لی جایگاه آنها در قعر آتش جهنم است اللهم العنهم جمیعا.

باء;588765 نوشت:
آن عرفایی است که از اهل بیت علیهم‌السلام دور هستند و بهره‌اشان اندک است

کسی که از اهل بیت دور باشد عارف نیست کافر و مشرک است .

باء;588765 نوشت:
آن عارفی که می‌گفت من هرگز لااله‌الا‌الله نمی‌گویم چون می‌ترسم بگویم لااله و مرگم برسد و بخاطر گفتن آن بخش اول کافر از دنیا بروم

میتوانیم به این عارف خوشبین باشیم .شخصی که گفتید ماجرایش در تذکره الاولیا هست . مشغول ذکر " الله " بوده است که جوانی به او میگوید بگو لا اله الا الله که بهتر است در جواب اینگونه پاسخ میدهد. و در جواب میگوید میترسم بگویم لا اله و مرگم فرا برسد و وحشت مرا فرا بگیر خوب این نشان دهنده امادگی و توجه آن عارف به مرگ هم میتواند باشد و البته نکات زیادی در آن وجود دارد که از آن به سادگی میگذریم .

باء;588765 نوشت:
ولی خیلی روی حرفهای عرفایی که رابطه‌اشان با معصومین علیهم‌السلام درست نبوده است یا نسبت به آنها مشکوک هستیم حساب نکنید

اگر منظورتان بایزید بسطامی است در تذکره الاولیا امده است که ایشان شاگرد امام صادق بوده است و بعد از نقل جریانی حضرت به ایشان میفرماید برگرد به دیار خودت که کار تو در نزد ما تمام شد و الله العالم.

باء;588765 نوشت:
خداوند شبیه ندارد نه اینکه از نظر شرعی حرام باشد خود را شبیه او کنیم

حرام نیست شبیه کردن خود به خداوند؟ اگر شبیه ندارد پس چگونه شبیه کنیم؟

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ

مؤمنان فقط آن كسانند كه چون ياد خدا شود دل‏هايشان ترسان شود و چون آيات او بر آنها تلاوت شود ايمانشان را بيفزايد و بر خداى خويش توكل كنند

کسی نیست جواب سوالات ما رو بده ؟

عين الحيات;589111 نوشت:
سلام و رحمه الله
خیر .اهل بیت علیهم السلام فانی در حق هستند و نه تنها شریک با خداوند نیستند مطیع ترین بندگان در امر خدا هستند. التامین فی محبت الله و المخلصین فی توحیدالله(زیارت جامعه).امر اهل بیت بسیار پیچیده تر از آن است که ما و امثال ما قادر به ادراک آن نیستیم (و ما ادراک ما لیله القدر) در زیارت جامعه کبیره آمده است (لا ابلغ من المدح کنهکم و من الوصف قدرکم ). لذا ما اجازه داریم طبق معارف موجود در زیارت جامعه کبیره اسماء خداوند را بر اهل بیت بگذاریم و این کار نه تنها شرک نیست بلکه از کمالات تو حید است(اسمائکم فی الاسماء) توجه کنید به این قسمت از زیارت جامعه امام هادی سلام الله علیه فرموده است خطاب به اهل بیت پیامبر که اسمهای شما در اسمهاست یعنی اسمهای شما حکم اسم های خداوند را دارد و فرقی بین اسمهای شما و اسمهای خداوند نیست نیست و خودشما اسماءالله هستید.

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
أحسن الله لکم العزاء فی مصیبة مولانا المظلوم علیه‌السلام

برادر عزیز،‌منظور حقیر چیز دیگری بود ...
شما می‌فرمایید اسم خداوند مخصوص خود اوست و اکر کسی اسم او را روی فرزندش بگذارد مانند این است که بخواهد صفتی که خاص خداوند است را روی فرزندش بگذارد و این یا کارهای شبیه به این مصداق شرک است، یعنی شریک قرار دادن برای خداوند، یعنی شبیه قرار دادن برای خدا ...
حقیر هم مثال نقض آوردم که اهل بیت علیهم‌السلام هم بعضاً نام علی داشته‌اند که اسم خداوند است، بنابراین داشتن اسم خداوند به معنای شبیه بودن به خداوند و شریک بودن برای او نیست
=> پس حالا که معنی این نام گذاری شریک قائل شدن برای خداوند نیست برای سایرین هم می‌تواند مجاز باشد مگراینکه در مواردی از آن نهی شده باشیم که استاد بزرگوار مثال‌هایی برایتان آوردند.

حالا شما می‌فرمایید اهل بیت علیهم‌السلام استثناء هستند و مثل ما نیستند، حقیر هم متذکر شدم به اینکه خداوند هیچ شریکی ندارد پس اگر نامگذاری اهل بیت علیهم‌السلام به معنای ایجاد آن شراکت نیست همین خودبخود جواز این نامگذاری برای دیگران هم خواهد بود. متوجه نشدم چه ایرادی به این استدلال گرفتید. :Gig:
البته از استفاده‌های شما از متون عالی شیعه بسیار لذت بردم و ممنونتان هستم، ان‌شاء‌الله از علمتان استفاده‌ها ببریم :ok: خداوند حفظتان کند ان‌شاء‌الله و بر معرفتتان بیافزاید ان‌شاء‌الله :ok::Gol:

عين الحيات;589111 نوشت:

لذا ما اجازه داریم طبق معارف موجود در زیارت جامعه کبیره اسماء خداوند را بر اهل بیت بگذاریم و این کار نه تنها شرک نیست بلکه از کمالات تو حید است(اسمائکم فی الاسماء) توجه کنید به این قسمت از زیارت جامعه امام هادی سلام الله علیه فرموده است خطاب به اهل بیت پیامبر که اسمهای شما در اسمهاست یعنی اسمهای شما حکم اسم های خداوند را دارد و فرقی بین اسمهای شما و اسمهای خداوند نیست نیست و خودشما اسماءالله هستید.
شما بفرمایید منظور این عبارت در زیارت جامعه چیست که میفرماید (اسمائکم فی الاسماء)؟
در جای دیگری میفرماید (ما احلی اسمائکم و اکرم انفسکم و اعظم شانکم) چقدر شیرین است اسمهای شما و چقدر کریم است نفس های شماو چقدر عظیم است شان شما.
در دعای شریف جوشن کبیر داریم که (یا من ذکره حلو) ای کسی که ذکر او شیرین است .
در زیارت جامعه آمده است (ذکرکم فی الذاکرین) ذکر شما در ذکر کنندگان است .یعنی اگر کسی یا رحمن یا رحیم میگوید باید یا حسین و یا زهرا و یا امام صادق هم بگوید و الا نه خدا را شناخته نه شما را شناخته است.
البته جا برای صحبت زیاد دارد احقر کوتاه میکنم به دلیل این که مجال نیست.

راستش اصلاً متوجه ارتباط «اسمائکم فی الاسماء» و مطلبی که شما فرمودید ندیدم :Gig:
اینکه فرمودید «اسمهای شما در اسمهاست یعنی اسمهای شما حکم اسم های خداوند را دارد و فرقی بین اسمهای شما و اسمهای خداوند نیست» خیلی برایم سنگین است که درک کنم، در ادامه‌ی اسمائکم فی الأسماء مطالب دیگری آمده مثل «أجسادکم فی الأجساد» یا «قبورکم فی القبور»، اگر اینها را هم بخواهید همانطور تفسیر کنید که نعوذ بالله باید برای خداوند عالم جسد و قبر و غیره هم در نظر گرفت که واضح است غلط است.

عين الحيات;589111 نوشت:
ببینید امام عالم به همه اسماء الله است و اختیار دارد هر نامی را که میخواهد بر فرزند یا شخص دلخواه خود بگذارد .قرار نیست هر کاری که خداو اهل بیت انجام میدهند ما نیز انجام بدهیم . خداوند متکبر است و تکبر میکند آیا ما هم باید متکبر باشیم و تکبر کنیم؟

اتفاقاً خیلی وقت پیش مطلبی پیرامون این مطلب خوانده بودم که یادم نیست روایت بود یا نظر یک عالم بزرگوار، اما مطلب این بود که انسان در مقام خلیفة‌اللهی باید تمامی اسماء خداوند را در خود زنده کرده و متجلی نماید مگر چند اسم، یکی از آن اسماء خاص هم همین المتکبر بود، شاید دیگری الجبار بود، یادم نیست، اگرچه جبار به دو صورت معنی می‌شود که تنها یکی از آنها به نظر می‌رسد بشود خاص خداوند در نظرش گرفت و البته بعضاً اصلاً آن را منتسب به خداوند نمی‌دانند.

عين الحيات;589111 نوشت:
همچنین امام کارهایی میکند که از حوزه ادراکات و افهامات ما خارج است .امام علم به اسماء را دارد و علم به اشخاص به تناسب بر هر که بخواهد هر اسمی را قرار میدهد.ما اگر بخواهیم به یک فقیر کمک کنیم میتوانیم دست در جیب خودما کنیم و به فقیر پول بدهیم اجازه نداریم دست در جیب شخص دیگر بکنیم و از جیب او پول برداریم و به فقیر بدهیم .اجازه ما در باب اسماء الله محدود است خداوند میفرماید" و لله الاسماء الحسنی فادعوه بها) برای خدا اسمهای نیکوست پس به آنها بخوانید خداوند را ما فقط اجازه داریم که با این اسمها خداوند را بخوانیم نه این که بر شخص یا چیز دیگری بگذاریم.

نه برادر این توضیح شما به نظر حقیر نمی‌رسد که درست باشد، البته حقیر علمی هم ندارم و صرفاً نظر شخصی‌ام را می‌دهم ....

عين الحيات;589111 نوشت:
در این مورد احتیاج به تحقیق بیشتر است . از کجا معلوم شاید خود امام این نام را بر او نهاده است. شاید هم امام او را نهی کرده باشد از مسمی شدن به این نام لیکن در تاریخ ثبت نشده است و ...

شاید بله شاید هم خیر، ولی لااقل شما را باید کمی در موضعتان به تردید وادارد، شما مثال خواستید و این هم یک مثال است، اگر قرار بود هر مثالی آورده شود شما بفرمایید که شاید مطلب طور دیگری بوده است پس برای چه مثال درخواست کردید؟

عين الحيات;589111 نوشت:
در جواب این عبارات شما باید بگویم یزید و معاویه و شمر و عمر و سایر مشرکین و کافران و ظالمان هم مخلوقات خداوند هستند و لی جایگاه آنها در قعر آتش جهنم است اللهم العنهم جمیعا.

بله اللهم‌العنهم‌جمیعا ولی فراموش نکنید که آنها هم مشمول رحمت عام خداوند هستند حال آنکه «عدم» از رحمت عام خداوند بی‌بهره است، این آیا امتیازِ «بودن» ایشان نسبت به «عدمیت» ایشان نیست؟ اگر وجود ایشان صرفاً شر بود و خالی از رحمت خداوند بودند ابدی شدن ایشان در عذاب جهنم خلاف عدالت و رحمت خداوند می‌بود، اگرچه در همین سایت برخی دوستان با حقیر مخالف هستند و البته حقیر هم اشکالات جدّی به استدلال‌های ایشان وارد می‌دانم.

عين الحيات;589111 نوشت:
کسی که از اهل بیت دور باشد عارف نیست کافر و مشرک است .

چه بگویم :Gig: می‌دانم که «وَ مَنْ جَحَدَكُمْ كَافِرٌ وَ مَنْ حَارَبَكُمْ مُشْرِكٌ، وَ مَنْ رَدَّ عَلَيْكُمْ فِي أَسْفَلِ دَرْكٍ مِنَ الْجَحِيمِ» اما برخی که از ایشان دور هستند قاصرند و نه مقصر، به طور قطع چنین کسانی عارف نخواهند بود و اگر باشند سطحشان هرگز به سطح عرفای متشرّع شیعه نمی‌رسد، ولی اینکه کافر و مشرک و اهل کتاب و غیره به حساب بیایند یا خیر را نمی‌توانم در موردش نظری بدهم، شاید باشند و شاید هم نباشند، علم حقیر به این موضوع خیلی کم است ...

عين الحيات;589111 نوشت:
میتوانیم به این عارف خوشبین باشیم .شخصی که گفتید ماجرایش در تذکره الاولیا هست . مشغول ذکر " الله " بوده است که جوانی به او میگوید بگو لا اله الا الله که بهتر است در جواب اینگونه پاسخ میدهد. و در جواب میگوید میترسم بگویم لا اله و مرگم فرا برسد و وحشت مرا فرا بگیر خوب این نشان دهنده امادگی و توجه آن عارف به مرگ هم میتواند باشد و البته نکات زیادی در آن وجود دارد که از آن به سادگی میگذریم .

به کسی که نسبت به خداوند سوء ظن دارد چه خوش‌بینی‌ای می‌توانید داشته باشید؟ کسی گمانش در مورد خداوند این باشد که او به دنبال بهانه است برای کافر از دنیا بردن بندگان خود! یعنی مرگ که هر لحظه ممکن است فرا برسد را خداوند منتظر است زمانی به یک ولی و محبّ خودش برساند که او ذکرش به جایی رسیده که اگر الآن بمیرد با ذکر کفر از دنیا رفته است؟ آیا شما چنین خدایی را می‌پرستید؟ بله «إن ربک لبالمرصاد» ولی نه چنین مرصادی، در مرصاد بودن خداوند برای خوار کردن بندگان نیست ... کلید ورود به بهشت داشتن حسن ظن به خداوند است ... انجام کار نیک و داشتن ایمان و اینها همگی از نظر درونی انسان را طوری پرورش می‌دهند که انسان بتواند به خداوند حسن ظن داشته باشد، گناه در عوض انسان را به جایی می‌رساند که خدای ناکرده شاید از رحمت خداوند ناامید شود که این بزرگترین گناه است و کفر است. حالا چنین عارفی چه معرفتی به خداوند دارد؟
ان شاء الله که انسان خوبی بوده باشد، ان شاء الله برداشت‌های حقیر اشتباه است، ... اما در هر صورت از حقیر می‌شنوید کتاب عطار را به سرعت از خودتان دور کنید که این کتاب طعامی مسموم برای ذهن انسان شیعه است، اینکه ارزش ادبی دارد یا نه به ما ربطی ندارد آنچه به ما مروبوط می‌شود این است که این کتاب خوراک فکری سالم و کاملاً مورد تأییدی ندارد، ببینید امام صادق علیه‌السلام را چطور معرفی می‌کند بدون شک معنای اسمائکم فی الأسماء و اجسادکم فی الأجساد و آثارکم فی الآثار را با خواندن همین کتاب عطار به خوبی می‌توان متوجه شد و متأسفانه به ناشناخته بودن عظمت ایشان و غربت ایشان در میان امت اسلام پی برد، در عوض شرح حال بزرگان شیعه را بخوانید، احوال آیت‌الله سید علی آقای قاضی را بخوانید، شرح حال علمای متقدم و متأخر را بخوانید، از کتاب عطار بسیار دلنشین‌تر هستند، معرفت بالاتری در آنها هستند، صداقت بالاتری در ایمان ایشان هست ...

عين الحيات;589111 نوشت:
اگر منظورتان بایزید بسطامی است در تذکره الاولیا امده است که ایشان شاگرد امام صادق بوده است و بعد از نقل جریانی حضرت به ایشان میفرماید برگرد به دیار خودت که کار تو در نزد ما تمام شد و الله العالم.

چه بگویم، بله در مورد برخی از عرفا چنین مطالبی آورده شده است، جنید بغدادی هم چنین چیزی در موردش گفته شده است، اگر ارتباط ایشان با امام معصوم علیه‌السلام درست بوده باشد بله ایشان موثق خواهند بود، اگر شیعه باشند و اعتقاداتشان مورد تأیید معصوم علیه‌السلام باشد، ولی در همان کتاب عطار در مورد حسن بصری هم مطالبی دارد که روایات شیعه از طرف معصوم علیه‌السلام در نفی او آمده است ... بعضاً سامری امت معرفی شده است که از شیطان تبعیت می‌کرد و آنچه فکر می‌کرد الهام از طرف خداوند به او می‌رسد در واقع الهام شیطان بوده است که در گوش او می‌کرده است .... و الله العالم

عين الحيات;589111 نوشت:
حرام نیست شبیه کردن خود به خداوند؟ اگر شبیه ندارد پس چگونه شبیه کنیم؟

خلیفة‌الله باید خود را شبیه خداوند کند اگرچه هرگز نزدیک‌تر از «أو أدنی» به خداوند نمی‌رسد، نهایت انسانیت جایی است که اهل بیت علیهم‌السلام به آن رسیده‌اند، مقام محمود، مکان معلوم عند الله عزّ و جل، از معصوم علیه‌السلام رسیده است که ما از همه جهت مانند خداوند هستیم جز آنکه او خالق و ما مخلوق او هستیم، یعنی در ذات متفاوت هستیم و او واجب است و ما ممکن، اما در اثرگذاری در این عالم وجود یکسان هستیم که این هم بدیهی است، همینکه ایشان اسماء الهی هستند همه چیز دیگر مشخص خواهد بود، اثرگذاری خداوند در عالم وجود از طریق ایشان است،‌به عبارت دیگر ایشان اسم خداوند هستند، اسم هم در نهایت فقر است به مسمی خود، یعنی از خود خالی است و هویتش با وجود مسمی آن تعریف می‌شود، اینکه اهل بیت علیهم‌السلام اسماء الحسنی خداوند هستند یعنی همینکه ایشان از خود خالی هستند و فقط خداوند را نشان می‌دهند و اینجاست که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «الفقر فخری».


[/HR]
با این حساب برادر عزیزم، به نظر حقیر هیچ ایرادی ندارد که اسماء حسنی الهی بر روی بندگان خداوند گذاشته شوند مگر آن اسم‌هایی که به صراحت نهی شده باشیم که استاد برخی را برشمردند. اینکه اسماء الهی بر کسی گذاشته شود این شرک نیست زیرا اگر خداوند به مؤمنین رحیم است و رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به مؤمنین رحیم است و والدین به فرزندان خود رحمت دارند، این سه رحمت هیچ کدام در یک درجه نیستند، رحمت والدین به فرزندانشان هرگز به رحمتی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به مؤمنین دارند نمی‌رسد و رحمت رسول خدا به رحمت خداوند نمی‌رسد. وقتی به مادر گفته شود رحیمه این شرک نیست زیرا درجه‌ی پایین‌تری از رحمت برای مادر شمرده شده است، اما این رحمت در طول رحمت خداوند می‌تواند باشد. به عبارت دیگر هر کدام از اسماء حسنی الهی یک شعاع دارند که حقیقت اسم حسنی در نهایت آن شعاع است ولی در مراتب پایین‌تر آن انسان‌ها هم درکی از آنها خواهند داشت. خداوند اگر القوی است آیا ما می‌توانیم قوی بودن خداوند را آنطور که هست درک کنیم؟ خیر! ولی با همین مثال‌هایی که در زندگی از قدرت و قوت سراغ داریم می‌توانیم درک نازلی از قوت الهی داشته باشیم که هر چه معرفتمان به خداوند بیشتر شود درکمان هم از اسماء حسنی او بیشتر خواهد شد. آن مواضع نازل اسماء حسنی است که روی دیگران گذاشته می‌شود. اگر امام حسین علیه‌السلام نام فرزندشان را بگذارند علی با اینکه حقیر چنین کنم این دو علی متفاوت خواهد بود البته، اما هر دو مجاز است ...
ان شاء الله اگر اشتباه می‌کنم کارشناس بزرگوار و دوستان اصلاحم نمایند :Gol:
یا علی

سلام و رحمه الله
حقیر هم تسلیت عرض میکنم ایام شهادت مولانا سیدالشهدا ابا عبدالله الحسین علیه السلام را.

باء;589748 نوشت:
برادر عزیز

شما لطف دارید و خیلی از شما ممنونم،عزیز خدای متعال است .هو العزیز

باء;589748 نوشت:
شما می‌فرمایید اسم خداوند مخصوص خود اوست و اکر کسی اسم او را روی فرزندش بگذارد مانند این است که بخواهد صفتی که خاص خداوند است را روی فرزندش بگذارد و این یا کارهای شبیه به این مصداق شرک است، یعنی شریک قرار دادن برای خداوند، یعنی شبیه قرار دادن برای خدا ...

بله بنده همین را میگویم لیکن در این که شرک جلی هست یا شرک خفی بحث نشد،یا این که این کار بر عموم مردم عقاب دارد یا نه ؟ اقل مطلب آن است که میتوان گفت این کار اثرات منفی در دنیا و آخرت دارد

باء;589748 نوشت:
حقیر هم مثال نقض آوردم که اهل بیت علیهم‌السلام هم بعضاً نام علی داشته‌اند که اسم خداوند است، بنابراین داشتن اسم خداوند به معنای شبیه بودن به خداوند و شریک بودن برای او نیست
=> پس حالا که معنی این نام گذاری شریک قائل شدن برای خداوند نیست برای سایرین هم می‌تواند مجاز باشد مگراینکه در مواردی از آن نهی شده باشیم که استاد بزرگوار مثال‌هایی برایتان آوردند.

احقر هم گفتم بنا بر زیارت جامعه و متون معتبر شیعه خیلی فرق هست بین اهل بیت و سایرین و اینطور نیست که هر امری که برای آنها صادق باشد برای سایرین هم صادق باشد بخصوص این نحوه نامگذاری

باء;589748 نوشت:
ان‌شاء‌الله از علمتان استفاده‌ها ببریم

قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ

یا عالم یا مفید

باء;589748 نوشت:
خداوند حفظتان کند ان‌شاء‌الله و بر معرفتتان بیافزاید ان‌شاء‌الله

جعلک الله من الصالحین ان شاءالله

باء;589748 نوشت:
راستش اصلاً متوجه ارتباط «اسمائکم فی الاسماء» و مطلبی که شما فرمودید ندیدم
اینکه فرمودید «اسمهای شما در اسمهاست یعنی اسمهای شما حکم اسم های خداوند را دارد و فرقی بین اسمهای شما و اسمهای خداوند نیست» خیلی برایم سنگین است که درک کنم، در ادامه‌ی اسمائکم فی الأسماء مطالب دیگری آمده مثل «أجسادکم فی الأجساد» یا «قبورکم فی القبور»، اگر اینها را هم بخواهید همانطور تفسیر کنید که نعوذ بالله باید برای خداوند عالم جسد و قبر و غیره هم در نظر گرفت که واضح است غلط است.

یقینا سخن گفتن در مقامات اهل بیت کار سختی است چنانچه در کتاب بصائر الدرجات آمده است(ان امرنا صعب مستصعب) یا در زیارت رجبیه آمده است (لا فرق بینک و بینهم الا انهم عبادک) ای خدا هیچ فرقی بین تو و اهل بیت وجود ندارد جز این که آنها بندگان تو هستند.

باء;589748 نوشت:
اتفاقاً خیلی وقت پیش مطلبی پیرامون این مطلب خوانده بودم که یادم نیست روایت بود یا نظر یک عالم بزرگوار، اما مطلب این بود که انسان در مقام خلیفة‌اللهی باید تمامی اسماء خداوند را در خود زنده کرده و متجلی نماید مگر چند اسم، یکی از آن اسماء خاص هم همین المتکبر بود، شاید دیگری الجبار بود، یادم نیست، اگرچه جبار به دو صورت معنی می‌شود که تنها یکی از آنها به نظر می‌رسد بشود خاص خداوند در نظرش گرفت و البته بعضاً اصلاً آن را منتسب به خداوند نمی‌دانند.

عالم خداست . الجبار یعنی بسیار جبران کننده یعنی اگر خداوند سختی یا شدتی را در دنیا به انسان بچشاند قطعا آن را جبران میکند .البته به معنای زورگو هم هست خدا به هرکس که بخواهد زور میگوید و کسی را یارای مقابله با خداوند سبحانه نیست در دعای یستشیر آمده است (سیدالسادات عظیم العظما کبیرالکبراء جبار الجبابره) فرمایش شما صحیح است .چه کسانی آن را منتسب به خداوند نمیدانند؟

باء;589748 نوشت:
ولی لااقل شما را باید کمی در موضعتان به تردید وادارد

قطعا مرا به تردید واداشته است بنده در یقینیات مشورت نمیکنم

باء;589748 نوشت:
شما مثال خواستید و این هم یک مثال است، اگر قرار بود هر مثالی آورده شود شما بفرمایید که شاید مطلب طور دیگری بوده است پس برای چه مثال درخواست کردید؟

خوب من با یک مثال که نمیتوانم قانع شوم آن هم در مطلبی به این مهمی

باء;589748 نوشت:
اگر وجود ایشان صرفاً شر بود و خالی از رحمت خداوند بودند ابدی شدن ایشان در عذاب جهنم خلاف عدالت و رحمت خداوند می‌بود

یعنی شما میفرمایید وجود این اشقیا صرفا شر نیست ؟
آیا کسی از این ها خیری دیده است ؟
در جامعه کبیره آمده است (وفعلکم الخیر و عادتکم الاحسان ) اصلا خیر آن چیزی است که شما اهل بیت انجام میدهید و احسان کردن عادت شماست
آنها از رحمت خدا سوء استفاده کردند و الله لا یصلح عمل المفسدین.

باء;589748 نوشت:
ولی اینکه کافر و مشرک و اهل کتاب و غیره به حساب بیایند یا خیر را نمی‌توانم در موردش نظری بدهم، شاید باشند و شاید هم نباشند

آنها از دایره توحید خارج هستند

باء;589748 نوشت:
ببینید امام صادق علیه‌السلام را چطور معرفی می‌کند
کجای تعریفش از امام صادق علیه السلام مشکل دارد دوست دارم بدانم؟
(
آن سلطان ملت مصطفوی، آن برهان حجت نبوی، آن عامل صدیق، آن عالم تحقیق، آن میوه دل اولیاء، آن جگرگوشه انبیاء، آن ناقل علی، آن وارث نبی، آن عارف عاشق:ابومحمد جعفر صادق رضی الله عنه....)

باء;589748 نوشت:
متقدم و متأخر

یا متقدم یا متأخر

باء;589748 نوشت:
سم هم در نهایت فقر است به مسمی خود، یعنی از خود خالی است و هویتش با وجود مسمی آن تعریف می‌شود، اینکه اهل بیت علیهم‌السلام اسماء الحسنی خداوند هستند یعنی همینکه ایشان از خود خالی هستند و فقط خداوند را نشان می‌دهند و اینجاست که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «الفقر فخری».

ماشاء الله مطلب گوهرباری است استفاده کردم

باء;589748 نوشت:
هر چه معرفتمان به خداوند بیشتر شود درکمان هم از اسماء حسنی او بیشتر خواهد شد

استدلالات شما در این بحث اسماء الله جالب و مورد توجه است . اما میخواهم بحث را به شیوه دیگی ادامه بدهم . و ابتدا با یک سوال شروع میکنم.
علم خدا بیشتر است یا حلم خدا؟
آیا ارزش اسم های خدا با هم تفاوت دارد؟
آیا میتوانیم بگوییم :
لا حی الا الله ،لا قیوم الا الله ، لا کامل الا الله ، لا عالم الا الله،لا فتاح الا الله ، لا رزاق الا الله،لا اله الا الله ....؟

آیا میتوانیم بگوییم:
لا اله الا کریم ،لا اله الا رحیم ،لا اله الا سلام ،لا اله الا کامل ،لا اله الا عالم ،لا اله الا الله؟

نظر شما راجع به این عبارات چیست؟ آیا جایز است این عبارات را گفتن؟

تمام مطالب بنده در همین عبارات خلاصه میشود

عين الحيات;591540 نوشت:
سلام و رحمه الله

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
أعظم الله أجورنا و أجورکم فی عزاء مولانا المظلوم علیه‌السلام

عين الحيات;591540 نوشت:
بله بنده همین را میگویم لیکن در این که شرک جلی هست یا شرک خفی بحث نشد،یا این که این کار بر عموم مردم عقاب دارد یا نه ؟ اقل مطلب آن است که میتوان گفت این کار اثرات منفی در دنیا و آخرت دارد

اگر باشد هم شرک جلی نیست و خفی است، پس جهنم را واجب نمی‌گرداند و صرفاً مانع از رسیدن به درجات خواهد بود، چنانکه خداوند هم فرموده است «[=KFGQPC Uthman Taha Naskh]وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّـهِ إِلَّا وَهُم مُّشْرِكُونَ» ... اما اینکه می‌فرمایید اقلّ مطلب آن است که اثرات منفی دنیایی و آخرتی دارد را حقیر با شما موافق نیستم و به نظرم در اسمائی که از آنها نهی نشده‌ایم خوب هم هست، اگر اشتباه نکنم معاویه گذاشتن نام علی بر فرزندان را ممنوع کرده بود و این اقدام حضرت امام حسین علیه‌السلام یک اقدام سیاسی بوده است که می‌خواستند اگر هزار فرزند پسر هم به ایشان داده شد نامش را علی بگذارند.

عين الحيات;591540 نوشت:
احقر هم گفتم بنا بر زیارت جامعه و متون معتبر شیعه خیلی فرق هست بین اهل بیت و سایرین و اینطور نیست که هر امری که برای آنها صادق باشد برای سایرین هم صادق باشد بخصوص این نحوه نامگذاری

یقینا سخن گفتن در مقامات اهل بیت کار سختی است چنانچه در کتاب بصائر الدرجات آمده است(ان امرنا صعب مستصعب) یا در زیارت رجبیه آمده است (لا فرق بینک و بینهم الا انهم عبادک) ای خدا هیچ فرقی بین تو و اهل بیت وجود ندارد جز این که آنها بندگان تو هستند.

دلیلی که از زیارت جامعه آوردید به نظرم درست نیامد، اینکه می‌گوییم «اسمائکم فی الأسماء» چرا باید به معنای اینکه اسم‌های شما در میان اسم‌های خداست معنا شود آن هم وقتی در ادامه‌ی ان داریم که «أجسادکم فی الأجساد» یا «قبورکم فی القبور»؟ بله ایشان جایگاهشان بسیار بالاست و هر چه هم که مقام ایشان را بالا و بلند توصیف کنیم هرگز به توصیف ایشان نمی‌رسیم اگرچه بندگان خداوند عالم هم هستند، اما در هر صورت اگر شما اصرار دارید که بفرمایید اسماء حسنای الهی تنها و تنها خاص خداوند است و پس طبق همین نظر به هیچ یک از بندگانش هم نباید برسد از جمله اهل بیت علیهم‌السلام و اگر به ایشان رسید منعی ندارد که به شیعیان ایشان هم نرسد و اگر به شیعیان هم برسد منعی ندارد که در ظاهر به دیگران هم برسد، همچنانکه اسم دشمن خدا هم می‌تواند عبیدالله باشد که هیچ سنخیتی بین او و اسمش نباشد.

عين الحيات;591540 نوشت:
الجبار یعنی بسیار جبران کننده یعنی اگر خداوند سختی یا شدتی را در دنیا به انسان بچشاند قطعا آن را جبران میکند .البته به معنای زورگو هم هست خدا به هرکس که بخواهد زور میگوید و کسی را یارای مقابله با خداوند سبحانه نیست در دعای یستشیر آمده است (سیدالسادات عظیم العظما کبیرالکبراء جبار الجبابره) فرمایش شما صحیح است .چه کسانی آن را منتسب به خداوند نمیدانند؟

برخی جبار بودن به معنایی که از جبر برداشت می‌شود را به خداوند منتسب نمی‌دانند و تنها روی وجه جبران‌کننده‌بودن خداوند تأکید دارند اگرچه آنچه شما درباره‌ی جبار الجبابرة فرمودید هم درست است، اگرچه علم حقیر اندک است.

عين الحيات;591540 نوشت:
خوب من با یک مثال که نمیتوانم قانع شوم آن هم در مطلبی به این مهمی

خوب علی بن یقطین از اصحاب امام کاظم علیه‌السلام هم یک مثال دیگر،
علی بن جعفر همیناوی از وکلای مخصوص امام هادی علیه‌السلام هم یک مثال دیگر،
علي بن محمد سمري نایب چهارم امام زمان علیه‌السلام یک مثال دیگر،
قاعدتاً مثال‌ها باید بیش از این باشد اگر کسی بیشتر وقت بگذارد بگردد، اگرچه برای ابطال یک نظر یک مثال نقض کافی است،

عين الحيات;591540 نوشت:
یعنی شما میفرمایید وجود این اشقیا صرفا شر نیست ؟
آیا کسی از این ها خیری دیده است ؟
در جامعه کبیره آمده است (وفعلکم الخیر و عادتکم الاحسان ) اصلا خیر آن چیزی است که شما اهل بیت انجام میدهید و احسان کردن عادت شماست
آنها از رحمت خدا سوء استفاده کردند و الله لا یصلح عمل المفسدین.

حقیر قائل به شر بودن تمام وجود ایشان نیستم، شر یک مسأله‌ی سلبی است و موضعی حال آنکه ایشان وجود دارند و وجود یک خاصیت سلبی نیست و در یک نگاه کل‌نگر هم بعید می‌دانم وجود ایشان یک شرّ حمل شده بر کلیت خیر عالم خلقت باشد، از طرف دیگر ابدی شدن ایشان در عذاب هم اگر جنبه‌ی رحمانیت خداوند را دخیل ندانیم وجهی نخواهد داشت و خلاف رحمة للعالمین بودن خداوند است، نمی‌دانم

عين الحيات;591540 نوشت:
کجای تعریفش از امام صادق علیه السلام مشکل دارد دوست دارم بدانم؟
(
آن سلطان ملت مصطفوی، آن برهان حجت نبوی، آن عامل صدیق، آن عالم تحقیق، آن میوه دل اولیاء، آن جگرگوشه انبیاء، آن ناقل علی، آن وارث نبی، آن عارف عاشق:ابومحمد جعفر صادق رضی الله عنه....)

حضرت علی علیه‌السلام فرمودند که دهر آنقدر مرا پایین آورد آنقدر مرا پایین آورد آنقدر مرا پایین آورد که گفتند علی و معاویه!
در این کتاب عظمت امام صادق علیه‌السلام آنطور که بیان شده است (اسمائکم فی الأسماء، آثارکم فی الأثار) در واقع پایین آوردن شأن حضرت است و نه بیانی منصفانه ... جایی که صحبت از امام صادق علیه‌السلام می‌شود هر نام دیگری باید ناپیدا باشد ... نه اینکه به عنوان ۷۲ ومین اسم از اسماء بیان گردد و آن هم با نگاه ظاهر بین زاهدانه و از طریق حکایت‌های صوفی‌گرایانه ... خداوند عالم بهتر می‌داند، حقیر بار اول که کتاب عطار را خواندم فرق خاصی از این کتاب میان امام شیعیان و آن صوفی‌های دیگر ندیدم، حتی برخی از حکایات در وصف آن صوفیان تأثیرگذارتر است ...

عين الحيات;591540 نوشت:
میخواهم بحث را به شیوه دیگی ادامه بدهم . و ابتدا با یک سوال شروع میکنم.
علم خدا بیشتر است یا حلم خدا؟

از حقیر بپرسید علم خداوند اولویت دارد بر حلم خداوند، علم خداوند مقدم است بر خلقت خداوند ولی حلم خداوند از اسماء ذات نیست و اگر خلقتی در کار نبود حلمی هم مطرح نمی‌شد.

عين الحيات;591540 نوشت:
شما لطف دارید و خیلی از شما ممنونم،عزیز خدای متعال است .هو العزیز

عين الحيات;591540 نوشت:
یا متقدم یا متأخر

عين الحيات;591540 نوشت:
آیا ارزش اسم های خدا با هم تفاوت دارد؟
آیا میتوانیم بگوییم :
لا حی الا الله ،لا قیوم الا الله ، لا کامل الا الله ، لا عالم الا الله،لا فتاح الا الله ، لا رزاق الا الله،لا اله الا الله ....؟

آیا میتوانیم بگوییم:
لا اله الا کریم ،لا اله الا رحیم ،لا اله الا سلام ،لا اله الا کامل ،لا اله الا عالم ،لا اله الا الله؟

نظر شما راجع به این عبارات چیست؟ آیا جایز است این عبارات را گفتن؟

تمام مطالب بنده در همین عبارات خلاصه میشود

خداوند کریم است و کریم صفت است، اما الکریم است که اسم حسنی است، پس گفتن «لا کریم الا الله» درست نیست و «لا إله الا کریم» هم درست نیست، غلط نیست اگر مخاطب بفهمد که داریم به خداوند اشاره می‌کنیم ولی غلط است اگر بدون «ال» قبل از آن بیاید. اهمیت این «ال» آنقدر است که پیش از اله بیاید می‌شود الله، در انگلیسی هم god به معنای بت یا هر خدایی می‌تواند باشد و تنها اگر به صورت God بیان شد یا قبل از آن The آمد معنای خداوند یکتا را می‌دهد. کریم زیاد است ولی الکریم یکی بیشتر نیست، عزیز زیاد است ولی العزیز یکی بیشتر نیست ...

حتی بالاتر از آن عزیز در قرآن برای حضرت یوسف علیه‌السلام هم به کار رفته است که برادران او وقتی او را نمی‌شناختند به او گفتند: «[=KFGQPC Uthman Taha Naskh]قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ» و حضرت یوسف علیه‌السلام ایشان را از این سخن باز نمی‌دارند، چه آنکه این را یک بار وقتی ایشان بنیامین را پیش خود نگاه می‌دارند می‌گویند و یک بار بعد از بازگشت از کنعان برای پس گرفتن بنیامین، اگر حضرت علیه‌السلام ایشان را منع کرده بود ایشان هم در بازگشت آن حرف خود را تکرار نمی‌کردند، آیات ۷۸ و ۸۸ از سوره‌ی یوسف علیه‌السلام را ببینید:
[=KFGQPC Uthman Taha Naskh, KFGQPC_Naskh] قَالُوا إِن يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ[=Times New Roman] ۚ[=KFGQPC Uthman Taha Naskh, KFGQPC_Naskh] فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَلَمْ يُبْدِهَا لَهُمْ[=Times New Roman] ۚ[=KFGQPC Uthman Taha Naskh, KFGQPC_Naskh] قَالَ أَنتُمْ شَرٌّ مَّكَانًا[=Times New Roman] ۖ[=KFGQPC Uthman Taha Naskh, KFGQPC_Naskh] وَاللَّـهُ أَعْلَمُ بِمَا تَصِفُونَ [=Traditional Arabic, Times New Roman]/[=KFGQPC Uthman Taha Naskh] [=KFGQPC Uthman Taha Naskh]قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَيْخًا كَبِيرًا فَخُذْ أَحَدَنَا مَكَانَهُ[=Times New Roman] ۖ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ
فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا[=Times New Roman] ۖ إِنَّ اللَّـهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ

همچنین مثال‌های دیگری از قرآن می‌شود آورد مثل اینکه خداوند در قرآن کریم را صفت برای غیر خودش آورده است:
[=KFGQPC Uthman Taha Naskh, KFGQPC_Naskh]... نُدْخِلْكُم مُّدْخَلًا كَرِيمًا ...
[=KFGQPC Uthman Taha Naskh]... لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ
[=KFGQPC Uthman Taha Naskh, KFGQPC_Naskh]... [=KFGQPC Uthman Taha Naskh]فَلَا تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا
[=KFGQPC Uthman Taha Naskh, KFGQPC_Naskh]...[=KFGQPC Uthman Taha Naskh, KFGQPC_Naskh]
و مثال‌های دیگر ...
خلاصه اینکه این هم مثل بسیاری از موارد دیگر کاملاً به نیت شخص بستگی دارد، اسماء حسنی اگر تنها مسمائشان خداوند می‌بود ما باید هیچ درکی نه از کریم بودن می‌داشتیم و نه از رحیمیت و نه از سایر موارد، اما موضوع اینجاست که ما درکی از مظاهری از این اسماء و صفات داریم و اینکه ذات خداوند به وصف نمی‌آید نشان می‌دهد که آنچه ما برداشت می‌کنیم می‌تواند اسم غیرخدا باشد و مفهوم این اسماء وقتی بخواهد دلالت به خداوند نماید باید فوق این برداشت‌های ما باشد. برای مثال ما اول میاییم و می‌گوییم رحمت مادر به طفلش خیلی زیاد است، بعد می‌گوییم رحمت اهل بیت علیهم‌السلام به امت بیش از رحمت مادر به فرزندش است، بعد می‌گوییم که رحمت خداوند به بندگانش از آن هم بیشتر است، تا جایی از رحیم و رحمان بودن را پس می‌توانیم بفهمیم ولی هرگز به اصل آن اسماء نمی‌توانیم برسیم و البته در این مورد است که دیگر میان ما و اهل بیت علیهم‌السلام تفاوت بزرگی است، زیرا ایشان خودشان اسماء الله الحسنی هستند، ایشان حجاب اکبر هستند ... اما این تفاوت به هیچ وجه مانع از نامگذاری‌های در این عالم دنیا نمی‌شود ... مگر آنقدر که توسط قرآن و عترت نهی شده‌ایم ...
یا علی

باء;591653 نوشت:
دلیلی که از زیارت جامعه آوردید به نظرم درست نیامد، اینکه می‌گوییم «اسمائکم فی الأسماء» چرا باید به معنای اینکه اسم‌های شما در میان اسم‌های خداست معنا شود آن هم وقتی در ادامه‌ی ان داریم که «أجسادکم فی الأجساد» یا «قبورکم فی القبور»؟ بله ایشان جایگاهشان بسیار بالاست و هر چه هم که مقام ایشان را بالا و بلند توصیف کنیم هرگز به توصیف ایشان نمی‌رسیم اگرچه بندگان خداوند عالم هم هستند، اما در هر صورت اگر شما اصرار دارید که بفرمایید اسماء حسنای الهی تنها و تنها خاص خداوند است و پس طبق همین نظر به هیچ یک از بندگانش هم نباید برسد از جمله اهل بیت علیهم‌السلام و اگر به ایشان رسید منعی ندارد که به شیعیان ایشان هم نرسد و اگر به شیعیان هم برسد منعی ندارد که در ظاهر به دیگران هم برسد، همچنانکه اسم دشمن خدا هم می‌تواند عبیدالله باشد که هیچ سنخیتی بین او و اسمش نباشد.

یک معنای اسمائکم فی الاسماء این است که برای رسیدن به معرفت اهل بیت نخست باید توجه کردن به اسماء الله و نتیجه دعوت اسماء الحسنی معرفت اهل بیت است .یک معنی آن این است که اهل بیت باب الله هستند همانگونه که در دعای شریف نادعلی آمده است (یا باب الله ادرکنی) مسلم است که منظور باب معرفت الله است .اما در قسمتی که میگوید قبورکم فی القبور ، ببینید هر شئ یک ظاهری دارد و یک باطنی و ظاهر هر شئ برای باطن مربوط به آن شئ حکم قبر را دارد مثلا پوست بادام قبر است برای مغز بادام ،قبورکم فی القبور یعنی این که واسطه همه ظاهر و باطن همه اشیاء ولایت شما اهل بیت است.یک معنی دیگر آن این است که محل قبرهای شما اهل بیت مکان هایی است که در آن سیئات و گناهان زائرین قبور شما قبر میشود در مغفرت و رحمت خدا.

باء;591653 نوشت:
خداوند کریم است و کریم صفت است، اما الکریم است که اسم حسنی است، پس گفتن «لا کریم الا الله» درست نیست و «لا إله الا کریم» هم درست نیست، غلط نیست اگر مخاطب بفهمد که داریم به خداوند اشاره می‌کنیم ولی غلط است اگر بدون «ال» قبل از آن بیاید. اهمیت این «ال» آنقدر است که پیش از اله بیاید می‌شود الله، در انگلیسی هم god به معنای بت یا هر خدایی می‌تواند باشد و تنها اگر به صورت God بیان شد یا قبل از آن The آمد معنای خداوند یکتا را می‌دهد. کریم زیاد است ولی الکریم یکی بیشتر نیست، عزیز زیاد است ولی العزیز یکی بیشتر نیست ...

خب اگر با یک "ال" کار درست میشود خب میگذاریم . لا اله الا الکریم ، لا اله الا العالم ، لا اله الا العلی؟ خب درست شد قبول میفرمایید؟

باء;591653 نوشت:
همچنین مثال‌های دیگری از قرآن می‌شود آورد مثل اینکه خداوند در قرآن کریم را صفت برای غیر خودش آورده است:
... نُدْخِلْكُم مُّدْخَلًا كَرِيمًا ...
... لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ
... فَلَا تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا
...
و مثال‌های دیگر ...
خلاصه اینکه این هم مثل بسیاری از موارد دیگر کاملاً به نیت شخص بستگی دارد، اسماء حسنی اگر تنها مسمائشان خداوند می‌بود ما باید هیچ درکی نه از کریم بودن می‌داشتیم و نه از رحیمیت و نه از سایر موارد، اما موضوع اینجاست که ما درکی از مظاهری از این اسماء و صفات داریم و اینکه ذات خداوند به وصف نمی‌آید نشان می‌دهد که آنچه ما برداشت می‌کنیم می‌تواند اسم غیرخدا باشد و مفهوم این اسماء وقتی بخواهد دلالت به خداوند نماید باید فوق این برداشت‌های ما باشد. برای مثال ما اول میاییم و می‌گوییم رحمت مادر به طفلش خیلی زیاد است، بعد می‌گوییم رحمت اهل بیت علیهم‌السلام به امت بیش از رحمت مادر به فرزندش است، بعد می‌گوییم که رحمت خداوند به بندگانش از آن هم بیشتر است، تا جایی از رحیم و رحمان بودن را پس می‌توانیم بفهمیم ولی هرگز به اصل آن اسماء نمی‌توانیم برسیم و البته در این مورد است که دیگر میان ما و اهل بیت علیهم‌السلام تفاوت بزرگی است، زیرا ایشان خودشان اسماء الله الحسنی هستند، ایشان حجاب اکبر هستند ... اما این تفاوت به هیچ وجه مانع از نامگذاری‌های در این عالم دنیا نمی‌شود ... مگر آنقدر که توسط قرآن و عترت نهی شده‌ایم ...
یا علی

البته متوجه منظور شما شدم و به مثال های قرآنی که آوردید قبلا توجه کرده ام.از مطالب شما این گونه استنباط میشود که گذاشتن تعدادی از اسماء الله روی برخی بندگان خدا شرعا حرام نیست اما بهر حال باید احتیاط کرد.

اما آن مطلبی که فرمودید چون میتوان نامهای خدا را بر اهل بیت گذاشت پس میشود برای سایرین هم گذاشت ظاهرا درست نیست.
در کتاب امالی شیخ صدوق یک روایتی دیدم که فکر میکنم به درد این بحث میخورد.
شخصی از امام رضا علیه السلام پرسید : قرآن خالق است یا مخلوق ؟ حضرت فرمود :قرآن نه خالق است و نه مخلوق بلکه کلام خداست .
حالا این سوال پیش می آید که آیا کلام خداوند مخلوق خدا نیست.پس اگر مخلوق خداوند نیست از زمانی که خداوند وجود داشته است کلام او هم بوده است .حالا اهل بیت هم که قرآن ناطق هستند هم همین حکم را دارند.
یک حدیثی شنیدم از یکی از منبری های مشهور قم که میفرمود:
قال رسول الله ص : انی تارکم فیکم الثقلین کتاب الله و علی بن ابی طالب و هو افضل من القرآن است لانه مترجم القران .
خوب حضرت علی که افضل از کلام خداست که آن کلام مخلوق خدا نیست چگونه بگوییم چون اسماء خداوند بر حضرتش صدق میکند برای دیگران هم چنین است

به هر حال من معتقدم اگر کسی اسماء خداوند را جز بر روی خداوند و اهل بیت بر دیگری نگذارد توحیدش قوی میشود . حتی در تفسیر برهان جلد 13 روایتی دیدم که یکی از معصومین یک آیه ای را فرمودند که "یا ایهاالذین آمنوا " داشت بعد فرمود که به خدا قسم این الذین آمنوا ما اهل بیت هستیم و غیر ما اهل بیت نیست الذین آمنوا. باز هم اگر مراجعه کنید دقیق حدیث آنجا نقل شده است.

عين الحيات;592449 نوشت:
یک معنای اسمائکم فی الاسماء این است که برای رسیدن به معرفت اهل بیت نخست باید توجه کردن به اسماء الله و نتیجه دعوت اسماء الحسنی معرفت اهل بیت است .یک معنی آن این است که اهل بیت باب الله هستند همانگونه که در دعای شریف نادعلی آمده است (یا باب الله ادرکنی) مسلم است که منظور باب معرفت الله است .اما در قسمتی که میگوید قبورکم فی القبور ، ببینید هر شئ یک ظاهری دارد و یک باطنی و ظاهر هر شئ برای باطن مربوط به آن شئ حکم قبر را دارد مثلا پوست بادام قبر است برای مغز بادام ،قبورکم فی القبور یعنی این که واسطه همه ظاهر و باطن همه اشیاء ولایت شما اهل بیت است.یک معنی دیگر آن این است که محل قبرهای شما اهل بیت مکان هایی است که در آن سیئات و گناهان زائرین قبور شما قبر میشود در مغفرت و رحمت خدا.

سلام علیکم برادر عزیزم و رحمة الله و برکاته
معنای ظاهری این کلام معصوم که آنچه شما فرمودید نیست، اگر آن توضیحاتی که می‌فرمایید تأویل فرازهای زیارت جامعه است در این صورت آیا تأییدی بر این تأویل‌ها دارید یا صرفاً ذوقی هستند؟ به نظر حقیر هم بعید نیستند ولی برخی چندان هم نزدیک به ذهن نیستند که این هم احتمالاً به کمی علم حقیر برمی‌گردد.
در هر صورت اگر «اسمائکم فی الأسماء» را بتوان آنطور که می‌فرمایید هم معنا کرد چه چیز مانع شما می‌شود از اینکه آنطور که از ظاهر آن برمی‌آید هم بتوان معنایش کرد؟ به این معنا که اسمهای ایشان در میان اسم‌های دیگران است، مثل همان که عطار نام ایشان را کنار نام برخی صوفیه آورده است، مثل اینکه مردمان کم‌مایه نام امیرمؤمنان علی علیه‌السلام را کنار نام معاویه می‌آوردند ...
به نظر حقیر به هیچ وجه با تکیه بر آن فراز از زیارت جامعه نمی‌توانید نهی از نامگذاری اسماء حسنی الهی بر غیر اهل بیت علیهم‌السلام را نتیجه بگیرید. حالا اگر قبول ندارید صبر کنیم تا ان شاء الله جناب مسلم توضیحات کامل‌تری بدهند.

عين الحيات;592449 نوشت:
خب اگر با یک "ال" کار درست میشود خب میگذاریم . لا اله الا الکریم ، لا اله الا العالم ، لا اله الا العلی؟ خب درست شد قبول میفرمایید؟

این «ال» از جهتی لازم است ولی اینطور هم نیست که به کل ضروری باشد و به نیت قائل آن بستگی دارد. بگذارید یک مطلب دیگری را برایتان بگویم. مثلاً برخی برای آنکه بتوانند راحت یک نوشته را بعد از کاربرد آن بیاندازند دور به جای «به نام خدا» یا «بسم الله الرحمن الرحیم» مثلاً می‌نویسند «بسمه تعالی»، که نه در آن اسمی از خدا برده شده باشد و نه آیه‌ای از آیات قرآن کریم باشد. با این وجود یک بار در فتوایی اگر درست خاطرم باشد دیدم که مرحوم آیت‌الله‌بهجت حتی اگر ضمیری به خداوند بازگردد آن ضمیر را نیز هم‌شأن اسماء الله می‌دانستند و می‌فرمودند که مثلاً دست بدون وضو نمی‌شود به آن زد و غیره. البته این نظر همه‌ی فقها نیست و مثلاً حضرت آقا به طور خاص نظرشان این نیست، فقط این مطلب را گفتم تا اهمیت نیت را برسانم که شاید ضمیری که برای هر کسی کاربرد دارد اگر به نیت خداوند استفاده شود چنان شأنی پیدا کند که احترامش واجب شود و بدون وضو نشود به آن دست زد. حالا برویم سراغ اسم اهل بیت علیهم‌السلام، آنها هم لمس بدون وضو نمی‌توانند بشوند، بنابراین اگر الآن نام رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله که «محمد» است را روی کاغذی بنویسیم از نظر احترام یک جایگاه دارد و اگر اسم یک نفر مانند حقیر یا شما اگر «محمد» باشد جایگاهی دیگر دارد، در هر دو صورت یک کلمه نوشته شده است ولی با توجه به نیت‌های متفاوت پشت سر نوشتن آنها شأن این نوشته‌ها متفاوت خواهد بود، یکی را می‌شود پاره کرد و انداخت در سطل آشغال و دیگری را باید با وضو دست زد و در آب جاری انداخت یا دفن کرد. تازه این را هم در نظر بگیرید که کسی که نامش را محمد گذاشته‌اند ممکن است از روی محبت به رسول خدا این نام برایش اختیار شده باشد اما به هر حال احکام بیان شده به نام او سرایت نخواهد کرد. باز بحث نیت مطرح است. در نامگذاری افراد هم می‌توان مشابه این بحث‌ها را داشت، اگر کسی گمان کند دارد اسم خدا و خود اسمی که خاص خداست را روی بنده‌ی خدا می‌گذارد شاید اشکال داشته باشد ولی وقتی اسمی از اسماء الهی را که در جامعه‌ی مسلمین عرف است و نهی شرعی هم از آن نشده‌ایم روی طفلی گذاشته شود ایرادی ندارد، در واقع او را نامی مشابه نام خداوند یا در واقع نامی در رتبه‌ی حقیقی پایین‌تری از نام‌های خداوند می‌دهیم، این چه اشکالی می‌تواند داشته باشد؟
به نظر حقیر وسواس است اگر چیزی را که برایمان نهی نکرده‌اند و مکروه هم نکرده‌اند ما بخواهیم در موردش احتیاط کنیم و اگر هم حکم حرام یا مکروه را از خودمان در موردش امضا کنیم که دیگر مصداق بدعت خواهد بود که خودش حرام است. در زمان غیبت کبری از دین خداوند این مقدارش نزد ماست و ما هم مکلف به همین مقدارش هستیم و مجاز به اصلاح آن بر اساس رأی خودمان هم نیستیم. با این اوصاف آیا شما کراهت یا حرمت چنین عملی را می‌توانید به صورت شرعی اثبات نمایید؟ اگر نمی‌توانید بهتر است زیاد درگیرش نشوید.
[SPOILER]به نظر ناقص حقیر فقه ممنبع خیلی خوبی برای کسب اعتقادات و غیره است، چه آنکه در طول تاریخ روی هیچ بخشی از علم دین با دقت و موشکافی بخش احکام فقهی کار نشده است. اگرچه این نظر هم عمومیت ندارد و برخی مطالب که خلاف این را نشان دهد هم دیده‌ام (شاید مثل بحث روی سیادت)[/SPOILER]

عين الحيات;592449 نوشت:
البته متوجه منظور شما شدم و به مثال های قرآنی که آوردید قبلا توجه کرده ام.از مطالب شما این گونه استنباط میشود که گذاشتن تعدادی از اسماء الله روی برخی بندگان خدا شرعا حرام نیست اما بهر حال باید احتیاط کرد.

متوجه نشدم چرا می‌فرمایید روی «برخی بندگان خدا» اگر منظورتان از بندگان خدا از نسل آدم ابوالبشر است علیه‌السلام؟ :Gig:
همچنین متوجه نشدم چرا باید احتیاط کرد و این احتیاط به چه صورت و تا چه میزانی است؟ :Gig: آنچه از آن نهی شده‌ایم که دیگر نهی شده‌ایم، اگر هم نهی نشده‌ایم که دیگر نهی نشده‌ایم، اگر کراهتی در مورد نامگذاری بر برخی از اسماء الهی دیده‌اید بیان بفرمایید چون حقیر چنین چیزی به خاطر ندارم.

عين الحيات;592449 نوشت:
اما آن مطلبی که فرمودید چون میتوان نامهای خدا را بر اهل بیت گذاشت پس میشود برای سایرین هم گذاشت ظاهرا درست نیست.
در کتاب امالی شیخ صدوق یک روایتی دیدم که فکر میکنم به درد این بحث میخورد.
شخصی از امام رضا علیه السلام پرسید : قرآن خالق است یا مخلوق ؟ حضرت فرمود :قرآن نه خالق است و نه مخلوق بلکه کلام خداست .
حالا این سوال پیش می آید که آیا کلام خداوند مخلوق خدا نیست.پس اگر مخلوق خداوند نیست از زمانی که خداوند وجود داشته است کلام او هم بوده است .حالا اهل بیت هم که قرآن ناطق هستند هم همین حکم را دارند.
یک حدیثی شنیدم از یکی از منبری های مشهور قم که میفرمود:
قال رسول الله ص : انی تارکم فیکم الثقلین کتاب الله و علی بن ابی طالب و هو افضل من القرآن است لانه مترجم القران .
خوب حضرت علی که افضل از کلام خداست که آن کلام مخلوق خدا نیست چگونه بگوییم چون اسماء خداوند بر حضرتش صدق میکند برای دیگران هم چنین است

یادم هست زمانی بحثی را دنبال می‌کردم که اگر اشتباه نکنم در زمان امام هادی علیه‌السلام چنین مطلبی شیوع پیدا کرده بود که آیا قرآن قدیم است یا محدث و نهایتاً از امام علیه‌السلام سؤال شد و ایشان فرمودند که نه بگویید قدیم است و نه بگویید مخلوق است، بلکه بگویید کلام خداست. در واقع ایشان نفرموده بودند که قرآ» مخلوق نیست بلکه دستور داده بودند که در آن جدال اینطور بیان کنید که کلام خداست. بحث آنها سر این بود که آیا کلام خداوند با خداوند همیشه بوده است یا از زمانی به بعد ایجاد شده است و بعد روی هر دوی آنها بحث‌هایی را داشتند که به زعم خود اثبات نمایند که یک جای کار ما این وسط لنگ است، حال آنکه این مطلب برای ما حل شده است و فقط ایشان کسانی نبودند که اگر بهشان توضیح دهیم بتوانند بفهمند.
اینکه شما می‌فرمایید «پس اگر مخلوق خداوند نیست از زمانی که خداوند وجود داشته است کلام او هم بوده است» را علمای شیعه رد می‌کنند، ایشان ورای این عالم عوالم دیگری را در نظر می‌گیرند که برخی از آن عوالم اصلاً زمان نداشته باشد و سپس بحث رتبه پیش می‌آید به جای بحث تقدم و تأخر زمانی، با این حساب موجودات مجرد لازمان از نظر رتبه‌ای بالاتر از این عالم ناسوت (و شاید ملکوت) هستند، به همین دلیل می‌توانند مخلوق خداوند هم باشند ولی زمان‌بردار نبوده و از نظر موجودات در عالم ناسوت قدیم به نظر برسد.
بنابراین برای کسانی که تمام عالم وجود و خالق آنها را در یک رتبه دیده و برخی را مقدم بر برخی دیگر ببیند چنین شبهه‌هایی پیش می‌آید ولی وقتی تمام زمان محدود شد به یک سری رتبه‌های از عالم وجود و باقی لازمان بودند دیگر چنین شبهه‌هایی بروز نمی‌کند و می‌توان برای قرآن هم لفظ مخلوق بودن را به کار برد.
اگر به کل اشتباه نفهمیده باشم یا در جزئیات اشتباه بیان نکرده باشم :Gig:

عين الحيات;592449 نوشت:
به هر حال من معتقدم اگر کسی اسماء خداوند را جز بر روی خداوند و اهل بیت بر دیگری نگذارد توحیدش قوی میشود . حتی در تفسیر برهان جلد 13 روایتی دیدم که یکی از معصومین یک آیه ای را فرمودند که "یا ایهاالذین آمنوا " داشت بعد فرمود که به خدا قسم این الذین آمنوا ما اهل بیت هستیم و غیر ما اهل بیت نیست الذین آمنوا. باز هم اگر مراجعه کنید دقیق حدیث آنجا نقل شده است.

حقیر نمی‌توانم با شما در این مورد خاص موافق باشم که گذاشتن اسماء الهی بر روی فرزند می‌تواند سبب ضعیف‌تر شدن توحید شخص شود.
آن هم که از تفسیر شریف البرهان بیان فرمودید هم حقیر سرش اختلافی ندارم، مؤمن به طور خاص به شیعه اطلاق می‌شود و شیعه از شعاع وجودی اهل بیت علیهم‌السلام است و با ایشان اهلیت دارد و از ایشان خواهد بود، چنانکه سلمان بود، چنانکه ابوذر بود، چنانکه حتی زبیر بود تا قبل از آنکه پسرش عبدالله به دنیا بیاید، بسیاری از ما هم الآن فقط نام شیعه را یدک می‌کشیم وگرنه از فروع دشمنان اهل بیت علیهم‌السلام در ما وجود دارد (رذائل اخلاقی) و حداکثر از محبین اهل بیت علیهم‌السلام باشیم، شیعیان اهل بیت علیهم‌السلام جایگاه بالایی دارند. در توضیح اهل بیت علیهم‌السلام هم روایاتی داریم که ابتدا رسول خدا و ۱۳ معصوم دیگر علیهم‌السلام را می‌شمرند و سپس اضافه می‌کنند که و کل من التقی و النقی، یعنی ایشان و هر کس دیگری که تقوا پیشه کرده و خود را خالص و پاکیزه گرداند. این مضمون در قرآن هم هست که حضرت ابراهیم علیه‌السلام فرمودند که اهل من هر کسی است که از من تبعیت نماید.

در هر صورت همینکه نهی نشده‌ایم کافی است تا در زمان فعلی مجاز به انجامش باشیم، حالا اگر امام زمان علیه‌السلام تشریف آوردند و نهیمان کردند دیگر وظیفه‌ی آن زمان ما خواهد بود، الآن اگر چیزی که جزء دین نیست را از پیش خودمان به دین اضافه کنیم بدعت خواهد بود.

در پناه خداوند باشید، :Gol:
یا علی

باء;592465 نوشت:
به نظر حقیر به هیچ وجه با تکیه بر آن فراز از زیارت جامعه نمی‌توانید نهی از نامگذاری اسماء حسنی الهی بر غیر اهل بیت علیهم‌السلام را نتیجه بگیرید.

یک فراز جامعه کبیره است که میفرماید"فمعکم معکم لا مع غیرکم " میخواهم این ضمیر "کم" به چه کسانی بر میگردد ؟ و این "غیرکم" چه کسانی هستند؟

اگر این "کم" به اهل بیت علیهم السلام بر میگردد که مسلما چنین است چهارده نفر هستند دیگر لزومی ندارد به غیر اهل بیت توجه کنیم .
وکفی بالله ولیا*وکفی بالله نصیرا*وکفی بالله حسیبا*وکفی بالله علیما* و کفی بالله شهیدا*وکفی بالله وکیلا

هم چنین در دعای شرذیف عظم البلا امده است " یا محمد یا علی یا علی یا محمد اکفیانی فانکما کافیان وانصرانی فانکما ناصران"

یا در زیارت آل یس آمده است" لا حبیب الا هو و اهله"

باء;592465 نوشت:
چنانکه سلمان بود، چنانکه ابوذر بود،

سلمان گرچه مومن بود ولی حقیر نام خداوند "مومن " را خیلی برتر از آن میدانم که بر سلمان فارسی بگذارم .مومن نامی است مخصوص خدا و اهل بیت . در قبر و قیامت هم از ما راجع به سلمان نمیپرسند از خدا و 14 معصوم میپرسند
ای دوست شکر بهتر یا آنکه شکر سازد / خوبی قمر بهتر یا آنکه قمر سازد
ای با تویی خوشتر یا گلشن گل در تو /یا آنک برارد گل صد نرگس تر سازد
ای عقل تو به باشی در دانش و در بینش /یا آنک به هر لحظه صد عقل و نظر سازد

در مجموع حقیر نتیجه گرفتم که گذاشتن اسمهایی مثل علی،صادق ،جواد ،هادی که اسمهای اهل بیت هم هست اشکال ندارد ولی در باب سایر اسمها باید احتیاط کرد .
یا علی :Gol:

[TD="class: b"]
[/TD]
[/TD]
[TD="class: b"]
[/TD]
[TD="class: b"]

عين الحيات;593282 نوشت:
در مجموع حقیر نتیجه گرفتم که گذاشتن اسمهایی مثل علی،صادق ،جواد ،هادی که اسمهای اهل بیت هم هست اشکال ندارد ولی در باب سایر اسمها باید احتیاط کرد

با سلام مجدد
از تاخیر پیش آمده در پاسخگویی عذرخواهی می کنم.
این تفکیک در جواز نام نهادن برخی از اسماء نیازمند دلیلی است که ثابت کند گذاشتن برخی از آنها جایز است و برخی ممنوع. دلیل شما در این خصوص چیست؟
اگر گذاردن نام خدا بر غیر خداوند شرک باشد، چه فرقی میان اهل بیت(ع) و سایرین وجود دارد؟ بدون شک خالق تنها خداست، رب تنها خداوند است، مالک جهان فقط خداوند است و اهل بیت(ع) در این امور هرگز شریک او نیستند پس چرا گذاردن نام خداوند را بر آنها جایز می دانید؟
نگویید که اهل بیت(ع) آیینه صفات الهی هستند چرا که هرگز صفات نامحدود در آیینه محدود قابل نشان دادن نیست، و اگر محدودیت اهل بیت(ع) را مانع نمی دانید، در این صورت محدودیت سایر انسان ها نیز نمی تواند مانع باشد، فقط گستره تجلی متفاوت خواهد بود و هر کسی در وسع خودش آیینه و تجلی صفات الهی می باشد.

عين الحيات;593282 نوشت:
سلمان گرچه مومن بود ولی حقیر نام خداوند "مومن " را خیلی برتر از آن میدانم که بر سلمان فارسی بگذارم .مومن نامی است مخصوص خدا و اهل بیت .

سلام علیکم برادر عزیز
برادر هذا فراق بینی و بینک، حقیر دیگر چیزی نمی‌توانم بگویم، شاید شما به کسی سلام هم نکنید چون سلام هم اسم خداست، شاید پاسخ سلام که واجب است را هم ندهید چون هر کسی که کار اشتباهی بکند شما که نباید کار اشتباه انجام دهید، اگر واقعاً فکر می‌کنید این چیزها حکم خدا است که گمان کرده‌اید دیگر نمی‌دانم چه بگویم، اینکه کریم و عزیز هم در قرآن برای غیر خدا هم استفاده شده است را هم نمی‌دانم به استثنائات مورد نظرتان اضافه کرده‌اید یا خیر، ولی اگر هم می‌دانید که چنین چیزی در دین نداریم دیگر بحث احتیاطی که می‌فرمایید معنا نخواهد داشت و به نظر ناقص حقیر بیشتر شبیه است به وسواس :Gig:، خودتان می‌دانید، :Gig:
خداوند حقیر را و در صورت تمایل شما را نیز هدایت نماید به چیزی که برایمان پسندیده است، :Gol:
یا علی

باء;593574 نوشت:
سلام علیکم برادر عزیز
برادر هذا فراق بینی و بینک، حقیر دیگر چیزی نمی‌توانم بگویم، شاید شما به کسی سلام هم نکنید چون سلام هم اسم خداست، شاید پاسخ سلام که واجب است را هم ندهید چون هر کسی که کار اشتباهی بکند شما که نباید کار اشتباه انجام دهید، اگر واقعاً فکر می‌کنید این چیزها حکم خدا است که گمان کرده‌اید دیگر نمی‌دانم چه بگویم، اینکه کریم و عزیز هم در قرآن برای غیر خدا هم استفاده شده است را هم نمی‌دانم به استثنائات مورد نظرتان اضافه کرده‌اید یا خیر، ولی اگر هم می‌دانید که چنین چیزی در دین نداریم دیگر بحث احتیاطی که می‌فرمایید معنا نخواهد داشت و به نظر ناقص حقیر بیشتر شبیه است به وسواس ، خودتان می‌دانید،
خداوند حقیر را و در صورت تمایل شما را نیز هدایت نماید به چیزی که برایمان پسندیده است،
یا علی

سلام علیکم و رحمه الله
البته ما به سلمان ارادت داریم زیرا که مشهور است که رسول الله ص فرمود سلمان منا اهل البیت.همچنین ابوذر رحمه الله علیه پیامبر اکرم ص فرمود :یا اباذر انک منا اهل البیت. ولی منظور من این است اگر هم کسی ارادت به سلمان نداشت و یا اصلا سلمان را نمیشناخت و یا اصلا قائل به مسلمان بودن او هم نبود مشکلی در اعتقادات او و برای آخرت او ایجاد نمیشود.چه لزومی دارد اصلا ما وقتمان را با سلمان فارسی تلف کنیم .همین 14 معصوم کافی است برای کسی که بخواهد سیر و سلوک کند و در دنیا و آخرت راه به جایی ببرد.البته اشتباه نشود ما باید از علم فقهای دین استفاده کنیم زیرا آنها هستند که کلام معصومین را ترویج میدهند.

ممنون از دعای خیر شما
یا علی :Gol:

جمع بندی
___________

سوال:
آیا نامگذاری فرزندان، به اسماء الهی چون کریم، حکیم ،قاضی ،طبیب، رفیق، عادل و ...شرک نیست ؟ زیرا این افراد در نامشان با خداوند شریک هستند در حالی که خداوند شریک ندارد نه در ذات و نه اسماء و نه در صفات.

پاسخ:
برای پاسخ جامع توجه به چند نکته لازم است:

نکته اول:

شرک در صفات خداوند به این معنا نیست که دیگران صفاتی که خداوند دارد را دارا نیستند، و صفاتی که در خداوند هست در موجود دیگری نیست، بلکه توحید و شرک در باب صفات به این معناست که صفات خداوند عین ذات او هستند(1) در حالی که صفات موجودات دیگر عین ذات آنها نیست، و به مرور زمان آنها را دارا شده‌اند، مثلا انسان در بدو تولد هیچ علمی ندارد، قرآن کریم می‌فرماید:
«وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ ‏» (2)
و خدا شما را از بطن مادران بيرون آورد در حالى كه هيچ نمى‏دانستيد و به شما گوش و چشم و قلب اعطا كرد.
و با مطالعه و تحصیل و استفاده از گوش و چشم و عقل اندکی علم می‌یابد که از ابتدا آن را نداشته است.
آری صفات او عین ذاتش نامحدود است و از ازل آنها را دارا بوده است، اما دیگران صفاتشان محدود است، همه در ذات و صفاتشان محتاج اویند و او در ذات و صفاتش بی نیاز از همه.(3)

نکته دوم:
حتی اگر غیر از این می بود صرف نام‌گذاری به اسماء الهی موجب شرک نمی‌شد، چرا که همان طورکه توحید اعتقاد قلبی است، شرک نیز در باطن تحقق می‌یابد.(4) لذا اگر نامگذاری فرزندان به اسامی که مختص به خداوند است مانند «الله» همراه با اعتقاد به الوهیت فرزندان باشد، در این صورت شرک است، در غیر اینصورت اگرچه از آن نهی شده است، اما مصداق شرک نیست، مانند سجده بر غیر خداوند که اگر با اعتقاد به الوهیت مسجود باشد، شرک است، اما اگر صرفا جهت احترام باشد شرک نیست، اگرچه به این خاطر که انسان با دیدن سجده، عبادت برایش تداعی می شود، و سجده معمولا برای عبادت انجام می شود برای غیر خدا جایز نیست،(5) اما شرک بودن آن مشروط بر اعتقاد سجده کننده است.
پس اینکه از نامگذاری فرزندان به اسمائی که نیکویی آنها فراتر از بشر است، مانند: الهه، الله، رب، خالد، و... نهی شده است، مانند همان نهی از سجده بر غیر خداست، که اگرچه شرک نیست، اما چون معمولا برای خداوند استعمال می شود و داعیه شرک و سوء برداشت ایجاد می کند باید از آن پرهیز کرد.

نکته سوم:
بدون شک هر صفت کمالی که مخلوق داشته باشد، خالقش آن را به نحو کامل‌تر و جامع‌تری دارا خواهد بود(6) در اینصورت هر اسم نیکویی که حاکی از کمالی چون عالم، حکیم، قادر، مرید و...باشد اگر روی فرزندان گذاشته شود، با این نگاه شرک خواهد بود، چرا که خداوند نیز آن خصلت نیکو را داراست، و با این نگاه اشتراک وصف بین خالق و مخلوق پیش می‌آید. پس صرفا به این خاطر نمی توان این نحو نامگذاری را شرک دانست.

نکته چهارم:

بدون شک بسیاری از اسماء اهل بیت(ع)، قابل صدق بر خداوند است، مانند: کاظم، علی، حسن، محمد و...اما اهل بیت(ع) علی رغم این که مردم را از این نامگذاری نهی نکرده‌اند، تشویقشان نیز کرده‌اند:
بدون شک یکی از اسماء الهی «محمد» به معنای ستایش شده است، که البته نام پیامبر(ص) هم بوده است، و خود آن حضرت(ص) می‌فرمایند:
« مَنْ وُلِدَ لَهُ أَرْبَعَةُ أَوْلَادٍ لَمْ يُسَمِّ أَحَدَهُمْ بِاسْمِي فَقَدْ جَفَانِي‏» (7)
هر که چهار فرزند برای او متولد شود و یکی از آنها را به نام من نگذارد در حق من جفا کرده است.
همچنین در روایت دیگری نقل شده است:
«قِيلَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّا نُسَمِّي بِأَسْمَائِكُمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِكُمْ فَيَنْفَعُنَا ذَلِكَ فَقَالَ إِي وَ اللَّهِ وَ هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ» (8)
از امام صادق(ع) پرسیده شد فدایت شوم ما فرزندانمان را به اسم شما نامگذاری می کنیم، آین برای ما نفعی دارد؟ امام(ع) فرمودند: آری به خدا قسم، آیه دین چیزی جز محبت است؟

_______________________________

1) الالهیات، آیت الله سبحانی، ج2، ص38.
2) نحل-78.
3) التوحید و الشرک فی القرآن الکریم، آیت الله سبحانی، ص137.
4) همان، ص44
5) الالهیات، ج2، ص97.
6) همان، ج1، ص111.
7) الکافی(ط. الاسلامیه)، شیخ کلینی، ج6، ص19؛ التهذیب، شیخ طوسی، ج7، ص438.
Dirol تفسیر عیاشی، ج1، ص168؛ مستدرک الوسائل، حسین بن محمد تقی نوری، ج12، ص219؛ البرهان فی تفسیر القرآن، سید هاشم بحرانی، ج1، ص 611.

موضوع قفل شده است