کفویت مذهبی در ازدواج

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کفویت مذهبی در ازدواج

سلام. میخواستم بدونم اگه همین جا سوالم رو مطرح کنم کارشناستون جواب میدن؟
من خواستگاری دارم که تا حدی با دین آشناست. یعنی میگه نماز میخونم اما گاهی اول وقت گاهی آخر وقت و گاهی هم وسط وقت. اهل نماز مستحب و روزه مستحب و مسجد و هیئت و نماز جمعه و اینا هم تا حد زیادی نیست. از نظر ظاهری هم کمی از من کوتاه تر و بسیار لاغر تر از منه ( خیلی زیاد). در زمینه رعایت حلال و حرام هم میگه تا اونجایی که بتونم رعایت میکنم. وضع مالیش هم تقریبا خوبه. یعنی بیشتر برای کارش وقت میذاره تا چیزای دیگه. محرم و نامحرم رو هم رعایت میکنه. اخلاق داخل خانواده اش هم بسیار بسیار خوبه. در ضمن چون مهندس نرم افزاره خیلی توی اینترنت می چرخه که من اصلا دوست ندارم. برای من اینکه همسرم حداقل اهل نماز اول وقت و مسجد باشه خیلی مهمه . میخوام بعدا به بچه ام بگم که ببین پدرت رو ازش یاد بگیر. اما حالا خیلی مرددم. وضع اقتصادی اونچنان برام مهم نیست. در کل از نظر مذهبی ( که برای من خیلی اهمیت داره) اندکی پاین تره. مثلا میگه ممکنه من راضی نباشم که شما تو دوران عقد برین اعتکاف. یا بعد از ازدواج برای جشن تولد امامان یا مراسم عزاداری برین مسجد.
در ضمن اخلاق من یه جوریه که اگر کسی در این زمینه ها با من مخالفت کنه ته دلم ازش دلگیر میشم و فراموش نمیتونم بکنم. این قسمت مذهبی برای من ، جزو همون 70 یا 80 درصدی که باید باشه قرار میگیره. من 26 سال و اون سی ساله است.
میشه منو راهنمایی کنید؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد راهنما

با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی کفویت به معنای تناسب صد در صدی نمی باشد چرا که تناسب صد در صدی اگر نگوییم اصلا نیست حداقل بسیار نادر است پس هر معیار نیز برای خود اصولی دارد و فروعی.اگر این آقا آن اصول اصلی معیار مورد نظر(مذهبی بودن یا با ایمان بودن)را داشت نسبت به فروع می شود چشم پوشی نمود البته اصول و فروع بستگی به خود و احساسات خودتون دارد
دقت فرمایید معمولا خانمها نسبت به آقایان مذهبی تر هستند و نسبت به انجام مستحبات راغب تر هستند این فرد و لو آنکه مثل شما مقید به مستحبات نیستند ولی ویژگیهی مثبتی دارد و کارهای حرام را نیز مرتکب نمی شوند و این خود امتیاز می باشد
خواسته های خود را به صورت منطقی با او در میان بگذارید و هر موردی را دیدید که نمی توانید ان را بپذیرید و ممکن است در اینده زندگی شما را با مشکل مواجه کند را مورد توجه قرار دهید و جزء ملاکهای و معیارهای اصلی خود قرار دهید

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

فیزیکدان;584335 نوشت:
در ضمن اخلاق من یه جوریه که اگر کسی در این زمینه ها با من مخالفت کنه ته دلم ازش دلگیر میشم و فراموش نمیتونم بکنم. این قسمت مذهبی برای من ، جزو همون 70 یا 80 درصدی که باید باشه قرار میگیره. من 26 سال و اون سی ساله است.
میشه منو راهنمایی کنید؟

با عرض سلام مجدد
بعضی مواقع نیاز است که انسان خود را را اصلاح کند و رفتار خود را تعدیل کرده و کمتر ناراحت شود لذا اگر بخواهید در زندگی زود ناراحت و دلگیر شوید زندگی را به کام خود و همسرتون تلخ می کنید چرا زندگی پر است از فراز و نشیبهای مختلف و انسان باید ظرفیت خود را در این مواقع بالا ببرد
اگر با مخالفت با شرکت در این جلسات بسیار ناراحت می شوید به گونه ایکه زندگی شما را دچار بحران میکند و ممکن است به زندگی شما آسیب بزند پس جزء ملاکهای اصلی حساب می شود و الا خیر

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

سلام مجدد خدمت کارشناس محترم. من یه چند تا مشل دیگه هم دارم. یکی این که یه مقدار افسردگی دارم که نیاز به دارو داره ولی تا به حال درمان نکرده ام. دوم این که یک بیماری عفونی زنان دارم که خوب میشه اما خیلی دیر و هنور برای درمانش اقدام نکرده ام. سوم این که دو جلسه باهاش صحبت کرده ام و تنها چیزی که منوو به طرفش جلب میکنه داشتن کار ثابت و اخلاق خوبشه. چطور بگم اصلا به دلم نمیشینه به عنوان کسی که بخوام همسرش باشم و باهاش لرتباط زناشویی داشته باشم. خیلی خیلی مرددم و وقتی به تصمیمی که باید بگیرم فکر میکنم اضطراب شدید و تپش قلب و گر گرفتگی دارم. نمیدونم چپکار کنم. چون من به کسی احتیاج دارم که توزندگی بهم عشق بورزه و نیاز جنسیم در حداقله. شاید الان که مجردم ماهی یکبار هم نیاز نداشته باشم. نمیدونم اول باید به روانشناس و روانپزشک مراجعه کنم و کامل درمان بشم یا این که اول جئاب بدم و بعدا. در ضمن این ها خیلی هول هستن و میخوان زودتر کار رو تموم کنن.
آق در یک کلام من اصلا شوهر نمیخوام. یعنی شاید دو سه سال پیش تمایل داشتم ولی الان اصلا نه. هیچ حسی خاص راجع به همسر ندارم. اگرم بخوام جواب بدم فقط به خاطر اینه که رو دست خانواده نمونم و پیر که میشم تنها نباشم.
خیلی وقته که در دعاهام از خدا میخوام که همسر خوبی نصیبم کنه. میترسم این همون باشه و اگه ردش کنم یه عمر حسرت بخورم. خیلی گریه میکنم و در تصمیم گیری کاملا متزلزلم. حتی یه اتفاق خیل یکوچیک تو زندگی منو به شدت ناراحت و غمگین میکنه. چکار کنم چون میگن ازدواج مسیری پر از مشکلاته.
ترا به خدا آقا یا خانک کارشناس به من جواب بدین.

فیزیکدان;586221 نوشت:
چطور بگم اصلا به دلم نمیشینه به عنوان کسی که بخوام همسرش باشم

سلام
برای خودتون ارزش قائل بشین وقتی به دلتون نمیشینه و اونقدر هم مذهبی نیست که از این نظر تقویتتون کنه و شما رو به خواسته های معنویتون برسونه
چرا خودتونو در تنگنا قرار میدین؟

شما قراره تو زندگیتون به آرامش برسید ؟
مگه همینو نمیخواید؟

آرامش;586298 نوشت:
شما قراره تو زندگیتون به آرامش برسید ؟
مگه همینو نمیخواید؟

نههههه!
تو زندگی باید سختی کشید یعنی حرف شنید، سرکوفت شنید، فحش خورد، تهمت خورد ، چک و لقد خورد،سم خورد، زنت با سازکتین تو رو تا سر چهار با بیژامه دنبال کنه، بدهکار بشی بری زندون،مریض بشی با ده نوع عمل بری بیمارستونی بشی و چی چی چی تازه شاید خدا تو رو ببخشه نبره جهندم!....فک کنم حدیث هم داریم!

[SPOILER]سازکتین:جارو

[SPOILER]جارو:سازکتین[/SPOILER]
[/SPOILER]

عزرائیل;586318 نوشت:
نههههه!
تو زندگی باید سختی کشید یعنی حرف شنید، سرکوفت شنید، فحش خورد، تهمت خورد ، چک و لقد خورد،سم خورد، زنت با سازکتین تو رو تا سر چهار با بیژامه دنبال کنه، بدهکار بشی بری زندون،مریض بشی با ده نوع عمل بری بیمارستونی بشی و چی چی چی

شما خیلی پوست کلفت تشریف دارین!

عزرائیل;586318 نوشت:
ازه شاید خدا تو رو ببخشه نبره جهندم!....فک کنم حدیث هم داریم!

چرا گناه کنیم که آخرش مجبور بشیم این همه تاوان بدیم!؟بیشتر بدبختیامون تاوان همین گناهامونه!
چه حدیثی؟؟؟

در کل هر انسانی حق اینو داره که برای یه زندگی خوب تلاش کنه و درست تصمیم بگیره.

آرامش;586355 نوشت:
شما خیلی پوست کلفت تشریف دارین!


:ok:
منم اگه عزرائیل بودم پوستم کلفت میشد.

آرامش;586355 نوشت:
چرا گناه کنیم که آخرش مجبور بشیم این همه تاوان بدیم!؟بیشتر بدبختیامون تاوان همین گناهامونه!
چه حدیثی؟؟؟

امام صادق گفت هرکی بمیره فقط اون قسمت هایی که عمرش بدرد بخور بود و مریض بود درد می کشید و حساب میکنن و به اندازه همون بهش پاداش میدن!

بعد وقتی ادم میفهمه که چه چیزها رو میشد اینطوری بدست بیاره از خدا می خواد برگرده دنیا و هر روز اونو با قیچی ریز ریز کنن تا بلکه به قصر هایی از طلا و نقره برنز و ملامین دست پیدا کنه!!

اینو واسه این گفتنم و الا شما همش بشینین تو خونه هی اینترنت بازی کنین اخر سر مگه کجا میرین ! ...هیجا یه بیابون تو دهکروه های افغانستان هست که کیب تا کیب پُره میت :Khandidan!: ...دوست دارین برین اونجا؟:Nishkhand:

فیزیکدان;584335 نوشت:
سلام. میخواستم بدونم اگه همین جا سوالم رو مطرح کنم کارشناستون جواب میدن؟
من خواستگاری دارم که تا حدی با دین آشناست. یعنی میگه نماز میخونم اما گاهی اول وقت گاهی آخر وقت و گاهی هم وسط وقت. اهل نماز مستحب و روزه مستحب و مسجد و هیئت و نماز جمعه و اینا هم تا حد زیادی نیست. از نظر ظاهری هم کمی از من کوتاه تر و بسیار لاغر تر از منه ( خیلی زیاد). در زمینه رعایت حلال و حرام هم میگه تا اونجایی که بتونم رعایت میکنم. وضع مالیش هم تقریبا خوبه. یعنی بیشتر برای کارش وقت میذاره تا چیزای دیگه. محرم و نامحرم رو هم رعایت میکنه. اخلاق داخل خانواده اش هم بسیار بسیار خوبه. در ضمن چون مهندس نرم افزاره خیلی توی اینترنت می چرخه که من اصلا دوست ندارم. برای من اینکه همسرم حداقل اهل نماز اول وقت و مسجد باشه خیلی مهمه . میخوام بعدا به بچه ام بگم که ببین پدرت رو ازش یاد بگیر. اما حالا خیلی مرددم. وضع اقتصادی اونچنان برام مهم نیست. در کل از نظر مذهبی ( که برای من خیلی اهمیت داره) اندکی پاین تره. مثلا میگه ممکنه من راضی نباشم که شما تو دوران عقد برین اعتکاف. یا بعد از ازدواج برای جشن تولد امامان یا مراسم عزاداری برین مسجد.
در ضمن اخلاق من یه جوریه که اگر کسی در این زمینه ها با من مخالفت کنه ته دلم ازش دلگیر میشم و فراموش نمیتونم بکنم. این قسمت مذهبی برای من ، جزو همون 70 یا 80 درصدی که باید باشه قرار میگیره. من 26 سال و اون سی ساله است.

فیزیکدان;586221 نوشت:
سلام مجدد خدمت کارشناس محترم. من یه چند تا مشل دیگه هم دارم. یکی این که یه مقدار افسردگی دارم که نیاز به دارو داره ولی تا به حال درمان نکرده ام. دوم این که یک بیماری عفونی زنان دارم که خوب میشه اما خیلی دیر و هنور برای درمانش اقدام نکرده ام. سوم این که دو جلسه باهاش صحبت کرده ام و تنها چیزی که منوو به طرفش جلب میکنه داشتن کار ثابت و اخلاق خوبشه. چطور بگم اصلا به دلم نمیشینه به عنوان کسی که بخوام همسرش باشم و باهاش لرتباط زناشویی داشته باشم. خیلی خیلی مرددم و وقتی به تصمیمی که باید بگیرم فکر میکنم اضطراب شدید و تپش قلب و گر گرفتگی دارم. نمیدونم چپکار کنم. چون من به کسی احتیاج دارم که توزندگی بهم عشق بورزه و نیاز جنسیم در حداقله. شاید الان که مجردم ماهی یکبار هم نیاز نداشته باشم. نمیدونم اول باید به روانشناس و روانپزشک مراجعه کنم و کامل درمان بشم یا این که اول جئاب بدم و بعدا. در ضمن این ها خیلی هول هستن و میخوان زودتر کار رو تموم کنن.
آق در یک کلام من اصلا شوهر نمیخوام. یعنی شاید دو سه سال پیش تمایل داشتم ولی الان اصلا نه. هیچ حسی خاص راجع به همسر ندارم. اگرم بخوام جواب بدم فقط به خاطر اینه که رو دست خانواده نمونم و پیر که میشم تنها نباشم.
خیلی وقته که در دعاهام از خدا میخوام که همسر خوبی نصیبم کنه. میترسم این همون باشه و اگه ردش کنم یه عمر حسرت بخورم. خیلی گریه میکنم و در تصمیم گیری کاملا متزلزلم. حتی یه اتفاق خیل یکوچیک تو زندگی منو به شدت ناراحت و غمگین میکنه. چکار کنم چون میگن ازدواج مسیری پر از مشکلاته.
ترا به خدا آقا یا خانک کارشناس به من جواب بدین.

سلام
من نظرم رو به عنوان یکی از اسک دینی ها میگم:

وقتی از الان این اقا منعتون میکنه که تو دوران عقدتون به اعتکاف نرید و یا تو جشن میلاد یا مراسم شهادت امامانمون شرکت نکنین، چه تضمینی وجود داره که بعد ازدواج این عقیدشون ادامه پیدا نکنه؟؟
بنظر من هم کفو بودن اونم تو زمینه اعتقادی از هر چیزی اهمیتش بیشتره....
کسی که اعتقاد قوی داشته باشه و پابند به هر مقدساتی باشه، مسلما به دنبالش علاقه و عشق و هر چیز دیگه ای هم پدیدار میشه...
اینکه میگید مدتیه تو دعاهاتون از خدا میخواید تا همسر خوبی نصیبتون بشه و میترسید این اقا همون باشه،،،
باید بگم شما درسته حق انتخاب دارین؛ ولی انتخاب صحیح و منطقی...
نه اینکه وقتی بعد این دعا اولین کسی که در خونتون رو زد بگید این همونیه که من از خدا میخواستم و.....

نه اصلا اینطور نیست!
بنظر من بیشتر فکر کنید(سازگاری از نظر عقیده و اعتقاد خیلی خیلی مهم تر از ثروت و سرمایست) درسته که هم باید اعتقاد وجود داشته باشه و هم تا نسبتی کار و چیزای دیگه...
ولی در این بین به توافق رسیدن تو زمینه اعتقادی شرط اوله...

من توصیه میکنم بیشتر تامل کنین:ok:

عزرائیل;586366 نوشت:
بعد وقتی ادم میفهمه که چه چیزها رو میشد اینطوری بدست بیاره از خدا می خواد برگرده دنیا و هر روز اونو با قیچی ریز ریز کنن تا بلکه به قصر هایی از طلا و نقره برنز و ملامین دست پیدا کنه!!

چه نتیجه گیری جالبی کردین جناب عزرائیل
پس یادمون باشه با بدترین آدم ممکن ازدواج کنیم یه وقت محروم نشیم از این همه پاداش:Nishkhand:

عزرائیل;586366 نوشت:
مریض بود درد می کشید و حساب میکنن و به اندازه همون بهش پاداش میدن!

خیلی امیدوار شدم
ممنون بابت این حدیث:ok:

فیزیکدان;584335 نوشت:
میشه منو راهنمایی کنید؟

سلام

دغدغه کلی شما در طول زندگی مسائل اعتقادی می باشد...

باید دید همّ و غم آن خواستگار چیست و ذهنش بطور کلی حول چه مسائلی می چرخد...؟

بنظر بنده برای یافتن پاسخ به چند جلسه گفتگو نیاز دارید...

فیزیکدان;586221 نوشت:
سلام مجدد خدمت کارشناس محترم. من یه چند تا مشل دیگه هم دارم. یکی این که یه مقدار افسردگی دارم که نیاز به دارو داره ولی تا به حال درمان نکرده ام

با عرض سلام مجدد خدمت شما
در زمینه افسردگی نفرمودید که از کجا میدونید که نیاز به مصرف دارو دارید ولی این را بدانید که حتما باید ابتدا به دنبال درمان آن باشید چرا که در زندگی آینده دچار مشکل خواهید شد بخش اعظم مشکلاتی که ذکر کردید به خاطر افسردگی است که باید درمان شود
نکاتی در مورد افسردگی در این دو تاپیک گذاشته شده لطفا مطالعه فرمایید و دقت نیز عمل کنید انگیزه ای برای انجام هیچ کاری ندارم و تو رو خدا اگه بچه دارید مواظب باشید چجوری رفتار می کنید مقابلشون

فیزیکدان;586221 نوشت:
دوم این که یک بیماری عفونی زنان دارم که خوب میشه اما خیلی دیر و هنور برای درمانش اقدام نکرده ام.

در این مورد حتما به فکر درمان باشید چرا که ممکن است بدتر شده و درمان آن سخت تر شود و دقت داشته باشید در صورت درمان نکردن در زندگی زناشویی دچار مشکل خواهید شد

فیزیکدان;586221 نوشت:
سوم این که دو جلسه باهاش صحبت کرده ام و تنها چیزی که منوو به طرفش جلب میکنه داشتن کار ثابت و اخلاق خوبشه. چطور بگم اصلا به دلم نمیشینه به عنوان کسی که بخوام همسرش باشم و باهاش لرتباط زناشویی داشته باشم.

ملاکهای خود را اصلی و فرعی کنید و به هریک امتیازی دهید اگر بالای 70 انشاءالله در صورت درمان افسردگی شما و بالا بردن تحمل خود و رعایت طرفین زندگی خوبی خواهید داشت
در صورتی که به دل شما نمی نشیند لزومی ندارد به او جواب مثبت دهید هرگز فقط به خاطر احساسات نظیر پیر شدن در خانواده به کسی جواب مثبت ندهید

فیزیکدان;586221 نوشت:
خیلی خیلی مرددم و وقتی به تصمیمی که باید بگیرم فکر میکنم اضطراب شدید و تپش قلب و گر گرفتگی دارم. نمیدونم چپکار کنم. چون من به کسی احتیاج دارم که توزندگی بهم عشق بورزه و نیاز جنسیم در حداقله. شاید الان که مجردم ماهی یکبار هم نیاز نداشته باشم. نمیدونم اول باید به روانشناس و روانپزشک مراجعه کنم و کامل درمان بشم یا این که اول جئاب بدم و بعدا. در ضمن این ها خیلی هول هستن و میخوان زودتر کار رو تموم کنن.
آق در یک کلام من اصلا شوهر نمیخوام. یعنی شاید دو سه سال پیش تمایل داشتم ولی الان اصلا نه. هیچ حسی خاص راجع به همسر ندارم. اگرم بخوام جواب بدم فقط به خاطر اینه که رو دست خانواده نمونم و پیر که میشم تنها نباشم.
خیلی وقته که در دعاهام از خدا میخوام که همسر خوبی نصیبم کنه. میترسم این همون باشه و اگه ردش کنم یه عمر حسرت بخورم. خیلی گریه میکنم و در تصمیم گیری کاملا متزلزلم. حتی یه اتفاق خیل یکوچیک تو زندگی منو به شدت ناراحت و غمگین میکنه. چکار کنم چون میگن ازدواج مسیری پر از مشکلاته

با درمان افسردگی بسیاری از مشکلات به یاری خداوند حل می شود
ابتدا به فکر درمان افسردگی خود باشید و فعلا با این مطالبی که ذکر کردید جواب مثبت ندهید
در مورد دعا ،دعا کردن خیلی مهمه و باید باشد و به دعا و توسل به اهل بیت ادامه دهید
اما کافی نیست نیاز به حرکت دارد و اولین حرکت درمان افسردگی می باشد
در پناه قرآن و عترت باشید
یا علی

فیزیکدان;584335 نوشت:
سلام. میخواستم بدونم اگه همین جا سوالم رو مطرح کنم کارشناستون جواب میدن؟
من خواستگاری دارم که تا حدی با دین آشناست. یعنی میگه نماز میخونم اما گاهی اول وقت گاهی آخر وقت و گاهی هم وسط وقت. اهل نماز مستحب و روزه مستحب و مسجد و هیئت و نماز جمعه و اینا هم تا حد زیادی نیست. از نظر ظاهری هم کمی از من کوتاه تر و بسیار لاغر تر از منه ( خیلی زیاد). در زمینه رعایت حلال و حرام هم میگه تا اونجایی که بتونم رعایت میکنم. وضع مالیش هم تقریبا خوبه. یعنی بیشتر برای کارش وقت میذاره تا چیزای دیگه. محرم و نامحرم رو هم رعایت میکنه. اخلاق داخل خانواده اش هم بسیار بسیار خوبه. در ضمن چون مهندس نرم افزاره خیلی توی اینترنت می چرخه که من اصلا دوست ندارم. برای من اینکه همسرم حداقل اهل نماز اول وقت و مسجد باشه خیلی مهمه . میخوام بعدا به بچه ام بگم که ببین پدرت رو ازش یاد بگیر. اما حالا خیلی مرددم. وضع اقتصادی اونچنان برام مهم نیست. در کل از نظر مذهبی ( که برای من خیلی اهمیت داره) اندکی پاین تره. مثلا میگه ممکنه من راضی نباشم که شما تو دوران عقد برین اعتکاف. یا بعد از ازدواج برای جشن تولد امامان یا مراسم عزاداری برین مسجد.
در ضمن اخلاق من یه جوریه که اگر کسی در این زمینه ها با من مخالفت کنه ته دلم ازش دلگیر میشم و فراموش نمیتونم بکنم. این قسمت مذهبی برای من ، جزو همون 70 یا 80 درصدی که باید باشه قرار میگیره. من 26 سال و اون سی ساله است.
میشه منو راهنمایی کنید؟

سلام
اولین قدم این است که شما ملاک های خود را دسته بندی و اولویت بندی کنید تا بتوانید مطالق آن تصمیم بگیرید. تصمیم گیری در چنین مواردی مثل هر انتخاب دیگری نیاز به ملاک های از پیش تعیین شده دارد یعنی وقتی شما قرار است لباسی بخرید و به بازار میروید، اگر از قبل در ذهن خود پیش فرضی نداشته باشید مسلما با مشکل در انتخاب مواجه میشوید ولی اگر بدانید چه چیزی میخواهید، به راحتی و با صرف کمترین زمان به خواسته خود خواهید رسید. برای ازدواج هم شما باید ابتدا ملاک های خود را بدانید.
ملاک های ازدواج به دو دسته اصلی و فرعی تقسیم میشود. آنهایی که اگر نباشد برای شما غیر قابل تحمل است اصلی و آنهایی که اگر باشد خوب است اما اگر نباشد هم میشود خوشبخت بود ملاک های فرعی نام دارند. به عنوان مثال در غالب موارد، تناسب در زمینه فکری اعتقادی اخلاقی و رفتاری اصلی و تناسب مالی، تحصیلی، شغلی و ... فرعی است.
البته همانطور که کارشناس محترم هم عرض کردن نباید دنبال تناسب صد در صدی باشید چون تقریبا پیدا کردن چنین مورد محال است بلکه اگر کسی پیدا شد که 60-70 درصد هم با شما تناسب داشت میتواند مورد خوبی باشد.
بنابراین شما نیاز به بررسی چند جهت دارید:
1- وضعیت اعتقادی ایشان
2- وضعیت شغلی
3- وضعیت ظاهری
در مورد وضعیت شغلی به نظرم مسئله به اندازه ای نیست که شما بخواهید به خاطر آن جواب رد بدهید چون در حال حاضر بیشتر افراد یعنی چه آنهایی که شغلشان با اینترنت مرتبط است و چه آنهایی که نیست با اینترنت سر کار دارند و بخشی از وقت خود را صرف آن میکنند. لذا برای جلوگیری از معظلات آن باید حتما به فکر باشید و با مشاوره و مطالعه و ... از مشکلات احتمالی آن جلوگیری کنید.
در مورد وضعیت اعتقادی به نظر من تا حدودی این تناسب وجود دارد و اگر این ازدواج سر بگیرد مشکل خاصی ایجاد نمیکند اما ایده آل نیست یعنی مثلا ممکن است در آینده فرزندان شما نتوانند الگوگیری مناسبی از پدر خود داشته باشند و این کار شما را سخت میکند یعنی برای جبران این مسئله شما باید تلاش بیشتری بکنید تا بتوانید فرزندان خوبی تربیت کنید. با این حال قبول یا رد این مورد، به شرایط شما بستگی دارد. اگر خواستگار های دیگری داشتید یا دارید که فکر میکنید مزیت های بیشتری نسبت به ایشان دارد طبیعی است که باید به سراغ آنها بروید اما اگر به هر دلیلی فکر میکنید فردی که بیشترین تناسب را با شما دارد همین خواستگار فعلیتان است، میتوانید با او ازدواج کنید و جای نگرانی نیست.
در مورد ظاهر هم باید حتما مورد پسند شما واقع شود و بتوانید ایشان را به عنوان همسر آینده خود بپذیرید وگرنه اگر این احساس را نداشته باشید این ازدواج ریسک دارد چون ممکن است در آینده هم این علاقه ایجاد نشود و به مشکل بخورید. با این حال اگر مورد قبول شماست ولی فقط به خاطر لاغر بودنش تردید دارید میتوانید از اطرافیان در این باره نظر خواهی کنید.
اگر بنا بر ازدواج شد حتما در مورد مواردی که با هم اختلاف جزئی دارید به توافق برسید. مثلا اگر ایشان اهل مسجد نیست و شما به حضور در مسجد اهمیت میدهی بهتر است در این باره صحبت کنید و نظر ایشان را جلب کنید. البته ممکن است ایشان از این جهت که میخواهد اطاعت پذیری شما را بسنجد بگوید اگر من مخالف باشم باز هم میروی؟! شما در پاسخ باید بگویی من به جایگاه زن و شوهر معتقدم و قبول دارم که زن بدون اجازه همسرش نباید بیرون برود اما سوال من این است که آیا به طور کلی شما مخالف حضور من در مسجد و مراسمات گفته شده اید یا خیر؟ اگر با کلیت ان مخالفت نکرد در مورد مواقع اضطراری طبیعی است که شما باید به حرف همسر خود گوش دهید. لذا در این موارد نه تنها نباید ناراحت و دلگیر شوید بلکه باید نیت شما اطاعت از همسر به خاطر اطاعت از حرف خدا باشد چون کسی که چنین حکمی را صادر کرده حتما خیرخواه ماست و در مقابل عمل کردن به آن حتما پاداش ما را خواهد داد.
پیروز و سربلند

بقیع غریب;586398 نوشت:
وقتی از الان این اقا منعتون میکنه که تو دوران عقدتون به اعتکاف نرید و یا تو جشن میلاد یا مراسم شهادت امامانمون شرکت نکنین، چه تضمینی وجود داره که بعد ازدواج این عقیدشون ادامه پیدا نکنه؟؟

سلام
شاید داره با این سوالات ایشون رو میسنجه ببینه نظرش در مورد جایگاه زن و مرد چیه؟ آیا ایشون فردیه که دوست داره مستقل فکر کنه و عمل کنه یا اینکه مطیع دینه و نظر همسرش رو قبول میکنه و مطابق اون عمل میکنه؟!!!

فیزیکدان;586221 نوشت:
سوم این که دو جلسه باهاش صحبت کرده ام و تنها چیزی که منوو به طرفش جلب میکنه داشتن کار ثابت و اخلاق خوبشه. چطور بگم اصلا به دلم نمیشینه به عنوان کسی که بخوام همسرش باشم و باهاش لرتباط زناشویی داشته باشم. خیلی خیلی مرددم و وقتی به تصمیمی که باید بگیرم فکر میکنم اضطراب شدید و تپش قلب و گر گرفتگی دارم. نمیدونم چپکار کنم. چون من به کسی احتیاج دارم که توزندگی بهم عشق بورزه و نیاز جنسیم در حداقله. شاید الان که مجردم ماهی یکبار هم نیاز نداشته باشم. نمیدونم اول باید به روانشناس و روانپزشک مراجعه کنم و کامل درمان بشم یا این که اول جئاب بدم و بعدا. در ضمن این ها خیلی هول هستن و میخوان زودتر کار رو تموم کنن.

سلام
اگر ظاهر ایشان به دل شما نشیند و نتوانی ایشان را به عنوان همسر آینده ات بپذیری چنین ازدواجی از ریسک بالایی برخوردار است و بهتر است ادامه ندهید چون ممکن است در آینده هم این علاقه ایجاد نشود و به مشکل بخورید.
البته رفع نیاز های عاطفی شما ربطی به این مسئله ندارد یعنی اینطور نیست که اگر همسر شما توجه زیادی به مسائل جنسی داشته باشد دیگر به نیازهای عاطفی شما توجه نخواهد کرد بلکه اتفاقا برعکس یعنی اگر ایشان میل جنسی کمی داشته باشد حتما شما در ارضای نیازهای عاطفی به مشکل میخوری زیرا ابراز عواطف و احساسات از طرف مرد به انگیزه نیاز جنسی است و این نه تنها بد نیست بلکه مطابق با طبیعت مرد است به طوری که تن دادن زن به نیازها جنسی مرد هم تا حدودی به خاطر رفع نیازهای عاطفی خودش است!! لذا اگر زمانی در طول زندگی با مشکل مواجه شدید اولین چیزی که باید به آن شک کنید نامتعادل بودن رابطه جنسی شما با همسرت است.
اینکه الان احساس میکنید نیاز جنسی کمی دارین به این خاطره که این مسئله رو تجربه نکردید و نمیدونید ریشه نیازهای عاطفی شما در همین مسئله است. لذا قضاوت در مورد این مسئله رو به بعد از ازدواج موکول کنید. اگر آن موقع شما یا همسرت مشکل جنسی داشتید حتما به دنبال درمان آن باشید تا زندگی شما با چالش مواجه نشود.

فیزیکدان;586221 نوشت:
آق در یک کلام من اصلا شوهر نمیخوام. یعنی شاید دو سه سال پیش تمایل داشتم ولی الان اصلا نه. هیچ حسی خاص راجع به همسر ندارم. اگرم بخوام جواب بدم فقط به خاطر اینه که رو دست خانواده نمونم و پیر که میشم تنها نباشم.

شاید بشود گفت علت عدم علاقه شما به خواستگار فعلی تغییر نگاه شما به همسر و ازدواج و زندگی مشترک و ... است. لذا اگر نسبت به چند خواستگار قبلی خود هم همین احساس را داشتید سعی کنید خواستگار فعلی را زود رد نکنید بلکه با فراهم کردن شرایط از طرف خانواده، تعداد جلسات خواستگاری را بیشتر کنید و اگر در طی این جلسات به تفاهم رسیدید و باز هم احساسی نسبت به او نداشتید، از او بخواهید مدتی با هم نامزد باشید تا بیشتر با هم آشنا شوید. حتی اگر بتوانید صیغه محرمیت هم بخوانید خیلی بهتر است زیرا این صیغه باعث ایجاد علقه طرفینی میشود. با این کار احتمال اینکه احساس شما به ایشان تغییر کند زیاد است. اما اگر به هر دلیلی این اتفاق نیافتاد ادامه ندهید.

فیزیکدان;586221 نوشت:
خیلی وقته که در دعاهام از خدا میخوام که همسر خوبی نصیبم کنه. میترسم این همون باشه و اگه ردش کنم یه عمر حسرت بخورم. خیلی گریه میکنم و در تصمیم گیری کاملا متزلزلم. حتی یه اتفاق خیل یکوچیک تو زندگی منو به شدت ناراحت و غمگین میکنه. چکار کنم چون میگن ازدواج مسیری پر از مشکلاته.

دعا و راز و نیاز وقتی به بهترین نتیجه میرسه که شما از عقلی و تدبیری که خدا بهت داده هم بهترین استفاده رو بکنی و در تصمیم گیری از آن استفاده کنی. لذا برای اینکه بهترین انتخاب را داشته باشی در کنار دعا و راز و نیاز حتما به مواردی که عرض کردم عمل کنید تا انشاء الله به بهترین نتیجه برسید. در مورد خواستگار فعلی هم اگر عقلا توانستید به نتیجه مثبت یا منفی برسید شک نکنید. اما اگر با فکر و مشورت به نتیجه نرسیدید میتوانید استخاره کنید.

سلام دوست عزیز. ب نظر من تویه بحث ازدواج دوستان فقط میتونن نظر بدن خودتون باید تصمیم اصلی رو بگیری. نوشتن بهترین راه حله بشین اهداف اصلی همسری ک قرار بود بااسب سفید بیاد دنبالت رو بنویس بعد ب این آقا هم نگاه کن و از صد بهش نمره بده نه اینکه تیک بزنی.بعد معیارایه فرعی ات رو هم کنارش بنویس و اخلاقایه خوب اوشون رو هم بنویس و ب راحتی ب کاغذ نگاه کن و تصمیم بگیر ... با گریه هایی ک سرسجاده کردی حتما بهترین واست اتفاق میفته ب خدا اعتماد کن و برو جلو ... فکر نکن داری شاخ غول میشکنی یه انتخابه ک اگه عاقلانه بری جلو بهترین رو انتخاب میکنی... و حتما خدا تنهات نمیذاره ایمان داشته باش ... موفق باشی

matin_a4;586637 نوشت:
سلام
شاید داره با این سوالات ایشون رو میسنجه ببینه نظرش در مورد جایگاه زن و مرد چیه؟ آیا ایشون فردیه که دوست داره مستقل فکر کنه و عمل کنه یا اینکه مطیع دینه و نظر همسرش رو قبول میکنه و مطابق اون عمل میکنه؟!!!

میتونه این هم باشه، هم جنبه امتحانی داره و هم اینکه جدی بوده باشه...
ولی به این نحو که این خانم عنوان کردن من بعید میدونم غرض امتحان کردن باشه...!

موضوع قفل شده است