جمع بندی آیا قابیل قصاص شد؟

تب‌های اولیه

30 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا قابیل قصاص شد؟

آیا قابیل قصاص شد؟ در برخی منابع مانند قصص الانبیای ابواسحاق نیشابوری گفته شده است که حضرت آدم قابیل را قصاص کرد.و در برخی منابع آمده است که حضرت آدم می خواست قابیل را قصاص کند ولی او فرار کرد و قصاص نشد. و حتی در برخی منابع دیگر مانند اثبات الوصیه آمده است که قابیل زنده ماند و صاحب فرزندانی شد و یک تهدید برای شیث نبی و فرزندانش شد. واقعا قضیه چه بوده است؟

برچسب: 

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد سید محسن

با سلام
قران کریم به داستان این دو برادر اشاره میکند و در ایات 27 تا 29 سوره مائده چنین میفرماید.
داستان دو فرزند آدم را به حق بر آنها بخوان هنگامی که هر کدام عملی برای تقرب به خداوند انجام دادند اما از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد برادری که عملش مردود شده بود به برادر دیگر گفت به خدا سوگند تو را خواهم کشت برادر دیگر گفت من چه گناهی دارم زیرا خداوند تنها از پرهیزکاران میپذیرد( مائده 27)
اگر تو برای کشتن من دست دراز کنی من دست به قتل تو نمیگشایم چون از پروردگار جهانیان میترسم(مائده 28)
من میخواهم با گناه من و خودت از این عمل بازگردی و بار هردو را به دوش کشی و از دوزخیان گردی و همین است سزای ستمکاران(مائده 29)
در اینکه ایا قابیل قصاص شد یانه ظاهرا چنین امری اتفاق نیفتاده است و تعابیر مختلفی در کتب تاریخی و تفسیری وجود دارد که به ان اشاره میشود.
حضرت ادم وقتی که با خبر شد پسرش به دست قابیل کشته شده است بسیار ناراحت شد و چهل شبانه روز برای هابیل گریه کرد و طبق برخی از روایات چنان داغ کشته شدن هابیل بر حضرت آدم و حوا سنگین بود که تا 500 سال دارای فرزند نشدند. پس از مدتی از طرف خداوند بر حضرت آدم وحی نازل شد که فرزندی را به عنوان جانشین هابیل به تو عطا میکنم و خداوند نام او را هبة الله گذاشت که همان حضرت شیث بود و نسل فرزندان آدم از او تداوم یافت. ( علامه طباطبایی، تفیسر المیزان، ج 5 ص 521؛ عماد زاده قصص الانبیا از آدم تا خاتم کتابخانه اسلام چاپ 36 ج 1 ص 124)
برخی برای توجیه قصاص قابیل گفته­اند در زمان حضرت آدم تعداد فرزندان او كم بود، مثلاً آدم و حوّا و قابيل و هابيل بودند و شايد چند نفر ديگر. ثانياً قصاص قاتل به تقاضاي اولياي دم است. ظاهراً هابيل فرزندي نداشت و ولي دم حضرت آدم بود. اگر آدم تقاضاي قصاص نكند، لزومي نداشت كه قابيل قصاص شود. وانگهي شايد هنوز حكم قصاص براي حضرت آدم نيامده بود.
در اثبات الوصیه مسعودی دارد که حضرت آدم با دیدن محل کشته شدن هابیل قابیل را لعنت نمود و منادی هم از اسمان ندا داد که بر تو ای قابیل لعنت( اثبات الوصیه مسعودی ص 17) باز در همین کتاب امده است که حضرت ادم در زمان رحلت فرزندان خود را جمع کرد و به انان وصیت نمود از جمله وصایای ان حضرت به شیث این بود که از برادرش قابیل برحذر باشد و با ادلاد او حشر و نشر ننماید(همان ص 19) این مطلب نشان میدهد که قابیل تا زمان مرگ پدرش حضرت ادم در قید حیات بوده است و قصاصی هم در کار نبوده است. همچنین در برخی گزارشات هست که وی اتش پرستی را باب کرد پس باز میتوان گفت قصاص نشد(همان ص 23)
در نقل دیگری دارد که پس از رحلت حضرت ادم در صحبتهایی که بین شیث و قابیل ردو بدل شد قابیل باز برادرش شیث را تهدید کرد که تو را خواهم کشت(الانصاف فی النص الائمه ص 78)
اما بنابر نقل کتاب تورات در نزد یهودیان قابیل از ترس قصاص و کشته شدن فراری و سرگردان بوده است.( علامه طباطبایی المیزان ج 5 ص 529)
در تفسیر جوامع الجامع آمده است که قابیل از خشم پدرش و از رنج کشتن برادر و سرگردانی با این که پوست بدنش سفید بود به رنگ سیاه تغییر یافت.( تفسیر جوامع الجامع ج 2 ص 45)
تفسیر شیعه و سنی بر این امر اذعان دارند که قابیل فراری و سرگدان بوده است ظاهرا زندگی قابیل مخفیانه و پنهانی بوده است و فرزندانی هم از خود به جا گذاشته بوده است در منابع آمده است که او اولین کسی بود که آتش پرستی را باب کرد همچنین او که از خواهر و برادران خود دور بود گاهی دل تنگ آنان میشد اما به خاطر قتل برادرش و از ترس قصاص خود را به آنان نشان نمیداد از این رو همیشه آتش را دشنام میداد که چرا قربانی برادرش با سوخته شدن به درگاه الهی قبول شد اما از او پذیرفته نشد (زیرا طبق تفاسیر هابیل گوسفندی را هدیه کرد و قابیل خوشه گندمی و علامت قبولی هدیه آتش گرفتن و سوختن بود که هدیه هابیل سوخت اما هدیه قابیل طعمه حریق نشد) بنابراین قابیل بر آتش لعنت میفرستاد در این بین شیطان بر او ظاهر شد و خود را فرشته الهی معرفی نمود و به قابیل گفت علت اینکه آتش هدیه هابیل را سوزاند و قبول شد به علت این بود که برادرت هابیل در خفا آتش را میپرستید و اینجا بود که قابیل را به آتش پرستی ترغیب نمود و قابیل بر آتش سجده کرد( تفسیر طبری ج 2 ص 398-399؛ تفسیر مجمع البیان ج 7 ص 11-12) بعدها اولاد قابیل به آتش پرستی و شرب خمر و زنا آلوده شدند و همانها حضرت نوح را تمسخر میکردند و در جریان طوفان حضرت نوح نابود شدند.( مجمع البیان ج 9 ص 143)
با توجه به گزارشات فوق که از منابع تاریخی و تفسیری بیان شد به نظر میرسد قول فراری بودن و مخفی شدن قابیل از انظار پدر و برادران و خواهران خویش از ترس قصاص به صواب نزدیکتر است خصوصا برخی منابع توصیه حضرت آدم به شیث، مبنی بر دوری از قابیل را بیان نمودند. این امر نشان میدهد که قابیل تا زمان رحلت حضرت آدم ابوالبشر در زمین میزیسته است.

سلام و تحیت
ضمن تشکر از شما کارشناس محترم ولی اگر به سوال من دقت کنید من هم این اقوال را می دانستم هدف من از پرسش سبک سنگین کردن این سه احتمال بود:
1-قصاص شد.
2-فرار کرد.
3- بخشیده شد.

سید محسن;584581 نوشت:
با توجه به گزارشات فوق که از منابع تاریخی و تفسیری بیان شد به نظر میرسد قول فراری بودن و مخفی شدن قابیل از انظار پدر و برادران و خواهران خویش از ترس قصاص به صواب نزدیکتر است خصوصا برخی منابع توصیه حضرت آدم به شیث، مبنی بر دوری از قابیل را بیان نمودند. این امر نشان میدهد که قابیل تا زمان رحلت حضرت آدم ابوالبشر در زمین میزیسته است.

چرا از نظر شما این احتمال نزدیکتر است اگر دقت کرده باشید من قول قصاص شدن شدن او را از قصص الانبیای ابو اسحاق نیشابوری آورده بودم به احتمال زیاد این قول باید در منابع دیگری هم باشد.اگر لطف کرده و روایت فرار و سرگردانی او را به طور کامل بگذارید من جزئ به جزئ اشکالات آن را بیان می کنم.
با تشکر از صبوری شما

سید محسن;584581 نوشت:
با سلام

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
یه سوال هم من داشتم....

میگم قابیل و حضرت شیث و سایرفرزندان حضرات آدم و حوا با چه کسانی ازدواج کردند و صاحب فرزند شدند؟
تا جایی که من می دونم اون موقع، بشری غیر از آدم و حوا نبود!

لبیک یا علی النقی;584665 نوشت:
یگم قابیل و حضرت شیث و سایرفرزندان حضرات آدم و حوا با چه کسانی ازدواج کردند و صاحب فرزند شدند؟
تا جایی که من می دونم اون موقع، بشری غیر از آدم و حوا نبود!

با سلام
در مورد اینکه نسل بشر چگونه تداوم یافت چندین قول و نظر وجود دارد برخی بر این باورند که ازدواج انان با خواهران خود بوده است و این اشکال مطرح میگردد که مگر ازدواج با خواهر حرام نیست؟ جواب این است که در ان دوران چنین حکم و شریعتی هنوز نیامده بود کما اینکه تا زمان حضرت یعقوب ازدواج با دو خواهر هم اشکال نداشت که این پیامبر الهی هم دو خواهر تواما همسر او بودند. برخی از روایات هم ازدواج اولاد اولیه حضرت ادم را با فرشتگان میدانند مثلا در حدیثی از امام صادق هست که هابیل با ملکی به نام حوراء ازدواج کرد و از او شیث به دنیا آمد. برخی هم میگویند ازدواج آنان با جن بوده است. به نظر میرسد ازدواج با خواهر و ملک معتبر تر باشد.

عصران;584661 نوشت:
من قول قصاص شدن شدن او را از قصص الانبیای ابو اسحاق نیشابوری آورده بودم

با سلام و احترام
لطفا ادرس مطلب فوق از قصص نیشابوری را ارائه فرمایید؟

عصران;581286 نوشت:
آیا قابیل قصاص شد؟
در برخی منابع مانند قصص الانبیای ابواسحاق نیشابوری گفته شده است که حضرت آدم قابیل را قصاص کرد.و در برخی منابع آمده است که حضرت آدم می خواست قابیل را قصاص کند ولی او فرار کرد و قصاص نشد. و حتی در برخی منابع دیگر مانند اثبات الوصیه آمده است که قابیل زنده ماند و صاحب فرزندانی شد و یک تهدید برای شیث نبی و فرزندانش شد.
واقعا قضیه چه بوده است؟

سلام علیکم و رحمة الله،
در حدیثی یکی از اهل کتاب از معصوم علیه‌السلام پرسید آن چه کس بود که یک چهارم کل مردم جهان را به قتل رساند؟ حضرت علیه‌السلام فرمودند که قابیل بود که هابیل را کشت و در آن زمان فقط چهار انسان وجود داشتند. از این حرف ایشان معلوم است که با کشته شدن هابیل تنها افرادی که می‌بایست قابیل را قصاص می‌کردند خود حضرت آدم علیه‌السلام بودند و حضرت حوا سلام‌الله‌علیها. هم قابیل به راحتی می‌توانسته است بگریزد و هم اینکه دیگر در آن زمان آن ملعون تنها فرزند ایشان بوده است. قصاص که در آن حیات است یک دستور اجتماعی است برای تربیت جامعه و حفظ سلامت جامعه مگرنه محل عدالت خداوند در قیامت است، اینکه وقتی کل جمعیت روی کره‌ی زمین افرادی انگشت‌شمار باشند و همه‌ی آنها هم نسبت خویشاوندی درجه‌ی ۱ با هم داشته باشند می‌بایست قوانین اجتماعی متفاوتی از قوانین اجتماعی جامعه‌ای مانند جوامع بشری امروزی حاکم باشد مطلبی کاملاً روشن است، کافی است دقت کنیم که حکمت قوانین اجتماعی چیست.
پس حقیر هیچ لزومی در قصاص قابیل نمی‌بینم، شما اگر می‌بینید بفرمایید تا روی آن فکر کنیم.
یا علی

باء;584729 نوشت:

سلام علیکم و رحمة الله،
در حدیثی یکی از اهل کتاب از معصوم علیه‌السلام پرسید آن چه کس بود که یک چهارم کل مردم جهان را به قتل رساند؟ حضرت علیه‌السلام فرمودند که قابیل بود که هابیل را کشت و در آن زمان فقط چهار انسان وجود داشتند. از این حرف ایشان معلوم است که با کشته شدن هابیل تنها افرادی که می‌بایست قابیل را قصاص می‌کردند خود حضرت آدم علیه‌السلام بودند و حضرت حوا سلام‌الله‌علیها. هم قابیل به راحتی می‌توانسته است بگریزد و هم اینکه دیگر در آن زمان آن ملعون تنها فرزند ایشان بوده است. قصاص که در آن حیات است یک دستور اجتماعی است برای تربیت جامعه و حفظ سلامت جامعه مگرنه محل عدالت خداوند در قیامت است، اینکه وقتی کل جمعیت روی کره‌ی زمین افرادی انگشت‌شمار باشند و همه‌ی آنها هم نسبت خویشاوندی درجه‌ی ۱ با هم داشته باشند می‌بایست قوانین اجتماعی متفاوتی از قوانین اجتماعی جامعه‌ای مانند جوامع بشری امروزی حاکم باشد مطلبی کاملاً روشن است، کافی است دقت کنیم که حکمت قوانین اجتماعی چیست.
پس حقیر هیچ لزومی در قصاص قابیل نمی‌بینم، شما اگر می‌بینید بفرمایید تا روی آن فکر کنیم.
یا علی


سلام علیکم
دوست محترم من کاری به اینکه قصاص شدن یا نشدن قابیل کار درست یا غلطی بوده است ندارم.ما در اینجا می خواهیم اقوال مربوط به قصاص و فرار و بخشش را از نظر تاریخی بررسی کنیم و ببینیم که وجود طایفه ای به نام بنی قابیل صحت دارد یا نه.

سید محسن;584701 نوشت:
با سلام و احترام
لطفا ادرس مطلب فوق از قصص نیشابوری را ارائه فرمایید؟

سلام
آدرس صفحه را که نمی توانم چون ممکن است چاپها متفاوت باشد و تطابق نکند. شما در آن کتاب همان بخشی را که مربوط به آدم و هابیل و قابیل است ببینید.در ضمن اگر زحمتی نیست روایات مربوط به فرار قابیل را به طور کامل بیاورید تا بتوانیم آنها را بررسی کنیم.

عصران;584749 نوشت:
سلام علیکم
دوست محترم من کاری به اینکه قصاص شدن یا نشدن قابیل کار درست یا غلطی بوده است ندارم.ما در اینجا می خواهیم اقوال مربوط به قصاص و فرار و بخشش را از نظر تاریخی بررسی کنیم و ببینیم که وجود طایفه ای به نام بنی قابیل صحت دارد یا نه.

سلام علیکم،
عجب صحبتی می‌کنید برادر، منابع تاریخی دلائل محکم‌تری از حکم عقل به حساب می‌آیند؟
این آیه که «وَ لَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ» توضیح می‌دهد که چرا در آن دوره لزومی بر قصاص نبوده است ...، این حیاة منظور حیات اجتماعی است و اجتماع بعد از قصاص شدن قابیل تنها پیامبر خدا بودند و همسر ایشان که هر دو از اولیاء بوده‌اند.
وقتی دلیل بر کشتن قابیل نباشد قصاص او خودش می‌شود مصداق حرام، شما می‌خواهید نسبت حرام به پیامبر خدا حضرت آدم علیه‌السلام بدهید؟ معلوم است که ایشان قابیل را قصاص نکرده‌اند، شواهد زیادی هم بر این مسأله موجود است که استاد هم به آنها اشاراتی داشته‌اند، اینکه قابیل از کارش پشیمان شده باشد هم آیه‌ی قرآن است «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ»، اگرچه بر گناه خود باقی ماند که با توجه به اقوال موجود سپس ندامت او به جای آنکه به توبه منجر شود توسط شیطان او را به پرستش آتش سوق داد و الی آخر، اما صحبت شما سر اصل قصاص شدن یا نشدن او بود که حقیر هم پاسخ دادم که خیر قصاص نشد، شاید هم اشتباه می‌کنم که در این صورت خداوند از تاریکی جهالت نجاتم دهد، و الله العالم.
یا علی

باء;584762 نوشت:
عجب صحبتی می‌کنید برادر، منابع تاریخی دلائل محکم‌تری از حکم عقل به حساب می‌آیند؟

سلام علیکم
دوست محترم شما یکبار می گویید عقل ما ناقص است و باید پیرو نقل باشیم و اینجا می گویید نقل را رهاکن و عقل را دریاب و سپس آیه قرآن که نقل است را به عنوان دلیل عقلی می آورید!!!
بالاخره تکلیف ما را مشخص کنید.

باء;584762 نوشت:
این آیه که «وَ لَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ» توضیح می‌دهد که چرا در آن دوره لزومی بر قصاص نبوده است ...، این حیاة منظور حیات اجتماعی است و اجتماع بعد از قصاص شدن قابیل تنها پیامبر خدا بودند و همسر ایشان که هر دو از اولیاء بوده‌اند.
وقتی دلیل بر کشتن قابیل نباشد قصاص او خودش می‌شود مصداق حرام، شما می‌خواهید نسبت حرام به پیامبر خدا حضرت آدم علیه‌السلام بدهید؟ معلوم است که ایشان قابیل را قصاص نکرده‌اند، شواهد زیادی هم بر این مسأله موجود است که استاد هم به آنها اشاراتی داشته‌اند، اینکه قابیل از کارش پشیمان شده باشد هم آیه‌ی قرآن است «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ»، اگرچه بر گناه خود باقی ماند که با توجه به اقوال موجود سپس ندامت او به جای آنکه به توبه منجر شود توسط شیطان او را به پرستش آتش سوق داد و الی آخر، اما صحبت شما سر اصل قصاص شدن یا نشدن او بود که حقیر هم پاسخ دادم که خیر قصاص نشد،

شما الان دارید از قول بخشیده شدن او دفاع می کنید اما همانطور که قبلا گفتم اقوال دیگری هم مبنی بر اینکه او قصاص شد وجود دارد و هم اقوال مبنی بر اینکه حضرت آدم قصد قصاص او را داشت ولی موفق نشد.

لبیک یا علی النقی;584665 نوشت:
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
یه سوال هم من داشتم....

میگم قابیل و حضرت شیث و سایرفرزندان حضرات آدم و حوا با چه کسانی ازدواج کردند و صاحب فرزند شدند؟
تا جایی که من می دونم اون موقع، بشری غیر از آدم و حوا نبود!


با سلام و تهیت
در سوره بقره آیه 102 می خوانیم که خداوند دوفرشته بنام هاروت و ماروت را برای انسان ها می فرستد تا باطل السحر را به آنان بیاموزد
پیامبر (ص) فرموده اند من از آدم تا پدرم عبدالله از پدران و مادران پاک بوده ام و نسب من پاک است
امام صادق (ع) در پاسخ به سوالی فرموده اند پاک و منزه است خداوند قادر چگونه می توان اینطور متصور شد که فرزندان حضرت آدم با هم زنا کرده اند و خدا برای آنها همسرانی قرار نداده باشد! خداوند فرشتگانی را به شکل انسان (فقط مونث) ظاهر کرد و نسل از آنها به وجود آمد.
طبق برخی روایت هم جن و هم فرشته
و طبق برخی روایات هر کدام آنها 70 مرتبه فرزندان دو قلو به دنیا آورده اند
موفق باشید

سید محسن;584698 نوشت:
در مورد اینکه نسل بشر چگونه تداوم یافت چندین قول و نظر وجود دارد برخی بر این باورند که ازدواج انان با خواهران خود بوده است و این اشکال مطرح میگردد که مگر ازدواج با خواهر حرام نیست؟ جواب این است که در ان دوران چنین حکم و شریعتی هنوز نیامده بود کما اینکه تا زمان حضرت یعقوب ازدواج با دو خواهر هم اشکال نداشت که این پیامبر الهی هم دو خواهر تواما همسر او بودند.

با سلام و تهیت
دوست مورد اشاره شده با جمع میان دو خواهر تفاوت فراوان دارد حتی برخی حیوانات هم هرگز با مادر خود جفتگیری نمی کنند
مثلاً آیا می توان گفت پیامبری (مانند حضرت عیسی (ع)) شراب می نوشیدند چون هنوز حکم آن صادر نشده بوده است؟ خیر هرگز
همانگونه که خودتان اشاره فرمودید و بنده نیز در پست قبلی ذکر کردم، ازدواج با فرشگان یا احتمالا هم فرشگان هم جنیان بوده است.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

عصران;584754 نوشت:
درس صفحه را که نمی توانم چون ممکن است چاپها متفاوت باشد و تطابق نکند. شما در آن کتاب همان بخشی را که مربوط به آدم و هابیل و قابیل است ببینید.در ضمن اگر زحمتی نیست روایات مربوط به فرار قابیل را به طور کامل بیاورید تا بتوانیم آنها را بررسی کنیم.

با سلام و احترام
در اکثر منابع بنده رجوع کردم مطلبی از قصاص نیافتم البته هنوز کتاب قصص نیشابوری را نیافتم و شما هم که آدرس نداید اکنون روایات مختلف از فرار یا زنده بودن قابیل را با مدرک ارائه میکنم ان شاء الله

سید محسن;585058 نوشت:
در اکثر منابع بنده رجوع کردم مطلبی از قصاص نیافتم البته هنوز کتاب قصص نیشابوری را نیافتم و شما هم که آدرس نداید

با سلام و احترام مضاعف
من تعجب می کنم شما که نتوانستید خود کتاب را پیدا کنید چطور از من آدرس صفحه را می خواهید.به هر حال اگر منظورتان از آدرس دادن معرفی کتاب مذکور است این مشخصات آن کتاب است:
کتاب‌ «عرائس‌ المجالس‌» یا «قصص‌ الانبیاء» اثر قرآن‌پژوهی‌ ابی‌ اسحاق‌ احمدبن‌ محمدبن‌ النیشابوری‌ معروف‌ به‌ «ثعلبی‌» فی‌ به‌ سال‌ 427 هجری‌ قمری‌ است‌. ابن‌ خلکان‌ متذکر شده‌ که‌ وی‌ در علم‌ تفسیر یگانه‌ روزگار بود و تفسیر بزرگی‌ نوشته‌ که‌ از همه‌ تفاسیر همروزگارانش‌ برتر است‌. و یاقوت‌ در «معجم‌ الادبا» نوشته‌: «ابواسحاق‌ ثعلبی‌ مقری‌، مفسر، واعظ، ادیب‌، ثقه‌، حافظ، صاحب‌ آثار ارزشمند از جمله‌ تفسیری‌ که‌ سرشار از نکات‌ و اشارات‌ و کلمات‌ ارباب‌ حقایق‌ و وجوه‌ اعراب‌ و قراآت‌ است‌...»

سید محسن;585058 نوشت:
اکنون روایات مختلف از فرار یا زنده بودن قابیل را با مدرک ارائه میکنم ان شاء الله

متشکرم.

عصران;585074 نوشت:
من تعجب می کنم شما که نتوانستید خود کتاب را پیدا کنید چطور از من آدرس صفحه را می خواهید.به هر حال اگر منظورتان از آدرس دادن معرفی کتاب مذکور است این مشخصات آن کتاب است:
کتاب‌

سلام و احترام
اتفاقا این شما هستید که باید ادرس بدهید زیرا شما مدعی هستید که در قصص نیشابوری گفته است قابیل قصاص شد خوب بسم الله ادرس بدهید وظیفه من نیست البینة علی المدعی

عصران;584773 نوشت:
سلام علیکم
دوست محترم شما یکبار می گویید عقل ما ناقص است و باید پیرو نقل باشیم و اینجا می گویید نقل را رهاکن و عقل را دریاب و سپس آیه قرآن که نقل است را به عنوان دلیل عقلی می آورید!!!
بالاخره تکلیف ما را مشخص کنید.

سلام علیکم برادر عزیزم،
نقل‌های تاریخی با دلایل نقلی از قرآن و عترت متفاوت است، دلیل عقلی که ریشه در وحی نداشته باشد و سازگار با وحی و عترت نباشد ارزشی ندارد، اگرچه می‌توان فهم خود از قرآن و عترت را هم زیر سؤال ببریم. البته ما شاء الله شما علم زیادی دارید و حقیر در جایگاه تعیین تکلیف برای شما نیستم، برادر کوچکترتان هستم و در پاسخ به سؤالتان نظری به ذهنم رسید که بیان کردم، گمان کردم سؤالتان این است که کدام قول در مورد قابیل درست‌تر است و چرا:

عصران;581286 نوشت:
آیا قابیل قصاص شد؟
در برخی منابع مانند قصص الانبیای ابواسحاق نیشابوری گفته شده است که حضرت آدم قابیل را قصاص کرد.و در برخی منابع آمده است که حضرت آدم می خواست قابیل را قصاص کند ولی او فرار کرد و قصاص نشد. و حتی در برخی منابع دیگر مانند اثبات الوصیه آمده است که قابیل زنده ماند و صاحب فرزندانی شد و یک تهدید برای شیث نبی و فرزندانش شد.
واقعا قضیه چه بوده است؟

اما اشتباه می‌کردم چون بعد تصحیح کردید و فرمودید که بحثتان روی اقوال تاریخی و بررسی آنهاست و در نتیجه مسیر برایتان همانقدر اهمیت دارد که نتیجه اهمیت دارد
عصران;584749 نوشت:
دوست محترم من کاری به اینکه قصاص شدن یا نشدن قابیل کار درست یا غلطی بوده است ندارم.ما در اینجا می خواهیم اقوال مربوط به قصاص و فرار و بخشش را از نظر تاریخی بررسی کنیم و ببینیم که وجود طایفه ای به نام بنی قابیل صحت دارد یا نه.

شاید باز هم منظورتان را درست متوجه نشده باشم، به همین دلیل حقیر از بحث کنای می‌کشم و بحث‌های شما و کارشناس محترم و دوستان دیگر را دنبال می‌کنم و ان شاء الله از همه‌ی شما یاد بگیرم، خداوند اجرتان دهد، فقط صرفاً برای اینکه رفع سوء تفاهم بشود این را هم بگویم که آنچه در اینجا فرمودید که:
عصران;584773 نوشت:
شما الان دارید از قول بخشیده شدن او دفاع می کنید اما همانطور که قبلا گفتم اقوال دیگری هم مبنی بر اینکه او قصاص شد وجود دارد و هم اقوال مبنی بر اینکه حضرت آدم قصد قصاص او را داشت ولی موفق نشد.

منظور حقیر را درست برداشت نکرده‌اید، حقیر نگفتم که او بخشیده شده است که قصاص نشده است، بلکه گفتم که دنیا محل عدالت خداوند نیست و مجازات او به بعد از مرگش و بخصوص به قیامت مؤکول شده است و این منطبق است بر آنچه که هابیل به برادرش گفت که من دوست دارم که تو بار گناه خودت و مرا با هم بر دوش بکشی و هابیل یکی از ساکنان همان جامعه‌ی ابتدایی بوده است و قوانین اجتماعی آن زمان را می‌دانسته است و صحبتی از قصاص نکرده است بلکه صحبت از مجازات بعد از مرگ کرده است. صرفاً جهت روشن کردن موضع قبلی‌ام بود مگرنه بحثتان را با استاد ادامه دهید ان شاء الله.
با تشکر از توجهتان، :Gol:
یا علی

باء;585131 نوشت:
شاید باز هم منظورتان را درست متوجه نشده باشم، به همین دلیل حقیر از بحث کنای می‌کشم و بحث‌های شما و کارشناس محترم و دوستان دیگر را دنبال می‌کنم و ان شاء الله از همه‌ی شما یاد بگیرم، خداوند اجرتان دهد، فقط صرفاً برای اینکه رفع سوء تفاهم بشود این را هم بگویم که آنچه در اینجا فرمودید

سلام علیکم و رحمت من ربکم
دوست محترم شما چرا زود با آدم قهر می کنید نمی دانم کجای حرف من ناراحت کننده بود.متاسفانه من به علت مشکلات سیستمی نمی توانم پستهای خود را ویریش کنم اما دیگر خودم را که می توانم ویرایش کنم.برای دلجویی از شما هم که شده وجوب یا حرمت قصاص قابیل را هم بررسی می کنیم.من ابتدا فکر می کردم این یک مسئله حقوقی است و بحث را منحرف می کند اما وقتی بیشتر فکر کردم دیدم نظر شما برای بررسی آن به صواب نزدیک تر است.باور بفرمایید از مشارکت شما در بحث من هم خوشحال می شوم.
باء;585131 نوشت:
برادر کوچکترتان هستم

حیف که این باعث انحراف بحث می شود وگرنه به زبان لوطی گری مراتب خاکساری و چاکری را بیان می کردم.

سید محسن;585089 نوشت:
سلام و احترام
اتفاقا این شما هستید که باید ادرس بدهید زیرا شما مدعی هستید که در قصص نیشابوری گفته است قابیل قصاص شد خوب بسم الله ادرس بدهید وظیفه من نیست البینة علی المدعی

با سلام و تشکر خدمت کارشناس بزرگوار
به نظر می رسد که می خواستید حرفهای من در این تایپیک را تلافی کنید:

با هر مشقتی بودآن را پیدا کردم این هم از آدرس:قصص الانبیا ابو اسحاق نیشابوری فصل ششم ص 62
بخشی از مطالب آن را عینا نقل می کنم:
[=arial black]چندی گذشت و ادم حوا خبر از هابیل نداشتند غمگین بودند و میگریستند ..ادم در جستجوی و طلب ایشان گرد بیابان ها میگشت ..قابیل که دانست پدر هم اکنون به جستجوی انها میاد گریخت و از چشم پدر دور شد..جبرییل امد و ادم و حوا را خبر کرد ادم و حوا وقتی شنیدیند می گریستند و زاری همی کردند و همه یفرزندان انها هم زاری میکردند.[=arial black] 
[=arial black]گویند در جهان هرگز مصیبتی این چنین در میان خلق نبوده زیرا هابیل اولین کشته و مرده از میان ادمیان بود و ادمیان هرگز تا ان روز مرگ را ندیده بودند .اهنا طعام و اب نمیخوردند و میگریستند و در جست و جو و طلب قابیل در بیابان ها میدویدند..وقتی قابیل را یافتند از او پرسیدند که هابیل را چه کردی؟
[=arial black]قابیل گفت:هابیل را تبه کردم و در خاک پنهان کردمان گاه ادم و حوا قابیل را دشمن گرفتند و حق تعالی فرمود که اورا قصاص کنید.پس چون خواستند او را قصاص کنند قابیل گفت مگر هابیل فزرند شما نبوده و من پسر شما..چرا میخواهید مرا قصاص کنید؟[=arial black] 
[=arial black]گفتند حق تعالی چنین میفرماید..[=arial black] 
[=arial black]قابیل گفت :من از شما که پدر و مادرم هستید و از خدای شما که حکم به قصاص من میکند بیزارم..قابیل از دین و شریعت برگشت و کافر شد..و در کفر بمرد

[=arial black] 
[=arial black] 


عصران;585343 نوشت:
به نظر می رسد که می خواستید حرفهای من در این تایپیک را تلافی کنید:

با سلام و احترام خدمت جناب عصران
نخیر قصد تلافی در کار نیست بلکه مباحثات علمی است که به آن میپدازیم و غرض استفاده و بهره علمی بردن است.
اما قبلا شما فرموده بودید قابیل قصاص گردید در حالی که نیشابوری در کتاب قصص خود به این موضوع اشاره ای نمیکند و قصاصی در کار نبوده اگر چه قابیل تهدید به قصاص شده است

سید محسن;585363 نوشت:
با سلام و احترام خدمت جناب عصران
نخیر قصد تلافی در کار نیست بلکه مباحثات علمی است که به آن میپدازیم و غرض استفاده و بهره علمی بردن است.
اما قبلا شما فرموده بودید قابیل قصاص گردید در حالی که نیشابوری در کتاب قصص خود به این موضوع اشاره ای نمیکند و قصاصی در کار نبوده اگر چه قابیل تهدید به قصاص شده است

سلام
کارشناس بزرگوار تهدید به قصاص دیگر چیست؟دستور قصاص از طرف خدا صادر شده بود.با دقت ببینید.من سند خود را آوردم اگر ممکن است شما هم روایات فرار را بیاورید تا هم بهره علمی برده و هم اشکالات آن را بیان کنم.

سلام دوست محترم من الان می خواهم سخنان شما را نقد کنم امیدوارم اگر شما نیز بر سخنان من نقد دارید آن را از ما دریغ نکنید.

باء;584729 نوشت:
در حدیثی یکی از اهل کتاب از معصوم علیه‌السلام پرسید آن چه کس بود که یک چهارم کل مردم جهان را به قتل رساند؟ حضرت علیه‌السلام فرمودند که قابیل بود که هابیل را کشت و در آن زمان فقط چهار انسان وجود داشتند. از این حرف ایشان معلوم است که با کشته شدن هابیل تنها افرادی که می‌بایست قابیل را قصاص می‌کردند

من بر این روایت نیز اشکالاتی وارد می دانم گویا یک روایت طولانی هم هست انشاءالله اگر عمری باقی بود(که ظاهرا نیست) آن را در تایپیک جداگانه ای نقد می کنم. در اینجا فقط به همین حد اکتفا می کنم که در آیه 32 سوره مائده آمده است که هر کس یک نفر را بکشد گویی تمام انسانها را کشته است و هرکس یک نفر را نجات دهد گویی همه انسانها نجات داده است.

باء;584762 نوشت:
این آیه که «وَ لَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ» توضیح می‌دهد که چرا در آن دوره لزومی بر قصاص نبوده است ...، این حیاة منظور حیات اجتماعی است و اجتماع بعد از قصاص شدن قابیل تنها پیامبر خدا بودند و همسر ایشان که هر دو از اولیاء بوده‌اند.

حیات اجتماعی از نظر اینکه این کار قابیل باعث الگوی دیگران می شود هم قابل توجه است.پس مجرم را باید تنبیه کرد تا دیگر عبرت گیرند:
در درالمنثور آمده که احمد و بخارى و مسلم و ترمذى و نسائى و ابن ماجه و ابن جریر و ابن منذر از ابن مسعود روایت کرده اند که گفت : رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) فرمود: هیچ خون بنا حقى در بین بشر ریخته نمى شود، مگر آنکه سهمى از گناه آن به گردن پسر آدم است ، چون او اولین کسى بود که قتل نفس را سنت کرد.

و در اینکه گفتید قابیل از کارش پشیمان شده مفسران برای این پشیمانی علتهای زیادی ذکر کرده اند که هیچکدام از آنها پشیمانی از گناه نبوده است و نیز در قرآن در داستان شکافته شدن دریا به دست موسی فرعون به خداوند ایمان آورد و پشیمان شد ولی خداوند او را هلاک کرد.آیه 90 سوره یونس

عصران;585074 نوشت:
من تعجب می کنم شما که نتوانستید خود کتاب را پیدا کنید چطور از من آدرس صفحه را می خواهید.به هر حال اگر منظورتان از آدرس دادن معرفی کتاب مذکور است این مشخصات آن کتاب است:
کتاب‌ «عرائس‌ المجالس‌» یا «قصص‌ الانبیاء» اثر قرآن‌پژوهی‌ ابی‌ اسحاق‌ احمدبن‌ محمدبن‌ النیشابوری‌ معروف‌ به‌ «ثعلبی‌» فی‌ به‌ سال‌ 427 هجری‌ قمری‌ است‌. ابن‌ خلکان‌ متذکر شده‌ که‌ وی‌ در علم‌ تفسیر یگانه‌ روزگار بود و تفسیر بزرگی‌ نوشته‌ که‌ از همه‌ تفاسیر همروزگارانش‌ برتر است‌. و یاقوت‌ در «معجم‌ الادبا» نوشته‌: «ابواسحاق‌ ثعلبی‌ مقری‌، مفسر، واعظ، ادیب‌، ثقه‌، حافظ، صاحب‌ آثار ارزشمند از جمله‌ تفسیری‌ که‌ سرشار از نکات‌ و اشارات‌ و کلمات‌ ارباب‌ حقایق‌ و وجوه‌ اعراب‌ و قراآت‌ است‌...»

با سلام و ارادت خدمت جناب عصران عزیز و گرامی
بزرگوار شما هم که کتاب را پیدا کردید اشتباه ادرس دادید و چنین مطلبی در کتاب فوق وجود ندارد بلکه شما این مولف را با نویسنده کتاب قصص الانبیاء اشتباه گرفتید. مولف عرائس المجالس، ابواسحاق احمد بن محمد بن النیشابوری معروف به ثعلبی است وی صاحب کتاب مشهور تفسیر ثعلبی است شما این مولف را با مولف کتاب قصص النبیاء اشتباه گرفتید زیرا مولف دوم نامش ابواسحاق ابراهیم بن منصور بن خلف النیشابوری است یا نام او با ضبط دیگر اسحاق بن ابراهیم بن منصور بن خلف النیشابوری است هر دو ضبط برای نام وی آمده است. پس کسی که سخن از قابیل به میان آورده است و بحث قصاص را پیش کشیده مولف دوم است نه اول که شما به اشتباه مولف اول را گوینده این مطلب میدانستید.

عصران;585343 نوشت:
با هر مشقتی بودآن را پیدا کردم این هم از آدرس:قصص الانبیا ابو اسحاق نیشابوری فصل ششم ص 62
بخشی از مطالب آن را عینا نقل می کنم:
چندی گذشت و ادم حوا خبر از هابیل نداشتند غمگین بودند و میگریستند ..ادم در جستجوی و طلب ایشان گرد بیابان ها میگشت ..قابیل که دانست پدر هم اکنون به جستجوی انها میاد گریخت و از چشم پدر دور شد..جبرییل امد و ادم و حوا را خبر کرد ادم و حوا وقتی شنیدیند می گریستند و زاری همی کردند و همه یفرزندان انها هم زاری میکردند. 
گویند در جهان هرگز مصیبتی این چنین در میان خلق نبوده زیرا هابیل اولین کشته و مرده از میان ادمیان بود و ادمیان هرگز تا ان روز مرگ را ندیده بودند .اهنا طعام و اب نمیخوردند و میگریستند و در جست و جو و طلب قابیل در بیابان ها میدویدند..وقتی قابیل را یافتند از او پرسیدند که هابیل را چه کردی؟
قابیل گفت:هابیل را تبه کردم و در خاک پنهان کردمان گاه ادم و حوا قابیل را دشمن گرفتند و حق تعالی فرمود که اورا قصاص کنید.پس چون خواستند او را قصاص کنند قابیل گفت مگر هابیل فزرند شما نبوده و من پسر شما..چرا میخواهید مرا قصاص کنید؟ 
گفتند حق تعالی چنین میفرماید.. 
قابیل گفت :من از شما که پدر و مادرم هستید و از خدای شما که حکم به قصاص من میکند بیزارم..قابیل از دین و شریعت برگشت و کافر شد..و در کفر بمرد

سلام مجدد
مطلبی را که شما بیان کردید مربوط به این کتاب است. مولف ابواسحاق بن ابراهیم بن منصور بن خلف نیشابوری و کتاب به فارسی دری است و مربوط به قرن پنجم
جنابعالی در پست اول فرمودید بنا بر قول نیشابوری قابیل توسط حضرت آدم قصاص شد در حالی که متن حاضر چنین مطلبی را نمیرساند زیرا طبق نقل نیشابوری در قصص قابیل وقتی شنید میخواهند او را قصاص کنند از خداوند بیزاری جست و کافر شد و در نهایت مینویسد در کفر خود بمرد پس قصاصی در کار نبوده است. حتی پس از این آورده است که فرزندانش کافر شدند. این مطلب نشان میدهد که علی رغم اینکه قصاص نشد ازدواج کرد و صاحب اولاد شد و مدت حیات طولانی داشت.
اما نکته مهم و قابل تامل این است که در این کتاب تعارض و تناقض به چشم میخورد زیرا نیشابوری در قصه هشتم از صفحه (28) این کتاب مینویسد حضرت آدم قصد قصاص فرزندش قابیل را داشت اما او کافر شد و در کفر جان داد. از طرف دیگر در قصه نودم صفحه (394) آورده است حضرت آدم فرزندش قابیل را کشت. پر واضح است که این تناقض را نمیتوان پذیرفت یک جا میگوید در کفر بمرد و جای دیگر میگوید توسط حضرت آدم کشته شد.
این تناقضی آشکار است

ان شا الله عمری باقی باشد در مورد اقوال دیگر بحث و گفتگو خواهیم کرد.

عصران;585451 نوشت:
سلام دوست محترم من الان می خواهم سخنان شما را نقد کنم امیدوارم اگر شما نیز بر سخنان من نقد دارید آن را از ما دریغ نکنید.

سلام علیکم برادر عزیز،
از یک طرف نامه‌ای نوشتید که جان ناقابلمان بسوزاندید و بعد هر گونه راه ارتباطی به خودتان را مسدود کردید و پاسخ حقیر ماند در میان لابلای سیم‌های اینترنت، این انصاف است؟

عصران;585451 نوشت:
من بر این روایت نیز اشکالاتی وارد می دانم گویا یک روایت طولانی هم هست انشاءالله اگر عمری باقی بود(که ظاهرا نیست) آن را در تایپیک جداگانه ای نقد می کنم. در اینجا فقط به همین حد اکتفا می کنم که در آیه 32 سوره مائده آمده است که هر کس یک نفر را بکشد گویی تمام انسانها را کشته است و هرکس یک نفر را نجات دهد گویی همه انسانها نجات داده است.
حیات اجتماعی از نظر اینکه این کار قابیل باعث الگوی دیگران می شود هم قابل توجه است.پس مجرم را باید تنبیه کرد تا دیگر عبرت گیرند:
در درالمنثور آمده که احمد و بخارى و مسلم و ترمذى و نسائى و ابن ماجه و ابن جریر و ابن منذر از ابن مسعود روایت کرده اند که گفت : رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) فرمود: هیچ خون بنا حقى در بین بشر ریخته نمى شود، مگر آنکه سهمى از گناه آن به گردن پسر آدم است ، چون او اولین کسى بود که قتل نفس را سنت کرد.

پاسخ‌های اهل بیت علیه‌السلام و بخصوص امام باقر علیه‌السلام در پاسخهایشان به اهل کتاب به نظر حقیر عموماً آنقدر از نظر علمی غنی هستند که به سختی با ضعف سند بتوان کلشان را رد کرد، ولی خوب ممکن است در برخی قسمت‌های آن دست برده شده باشد، یا مثلاً شاید برای استخراج حکم فقهی نشود ازشان استفاده کرد، ولی علوم زیادی درشان هست که بعید است کسی از جانب ایشان بتواند یا بخواهد جعل کند ... حالا ان شاء‌الله عمرتان به دنیا باشد و نقدش کنید تا استفاده کنیم و اگر حرف هم داشتیم و کارشناسان و دوستان داشتند بفرمایند :Gol:

متوجه بخش دوم صحبتتان نشدم، بله آن آیه چنان مطلبی را بیان می‌کند اما صحبتی از قصاص درش نیست، صحبت از این است که قتل به غیر حق را خداوند حرام کرده است و یک حکمت از آن را هم بیان کرده است که شما هم به آن اشاره فرمودید. اشتباه می‌کنم؟ :Gig:
درست است که قابیل در جرم هر قاتلی سهیم است و از چند جهت بدعتگذار بوده است، اما زمانی که برادران و خواهرانش به دنیا آمدند دیگر هابیل مقتول شده بود و از ابتدا برای ایشان از زیانکاران معرفی شد و خطاکار، همه می‌دانستند که کار اشتباهی کرده است، از شهر خارج شده و بر کوه‌های اطراف مکه زندگی می‌کرد، اینطور نبوده است که الگوی کسی باشد، همینکه از جامعه‌ی انسان‌ها (تمام انسان‌ها در همان یک شهر زندگی می‌کردند) رانده شده بود می‌تواند مجازاتش در نظر گرفته شود. نمونه‌ی دیگر از فرزندان حضرت آدم علیه‌السلام دختر فاسد ایشان بود که اولین زنی بود که بر روی زمین فساد کرد و مطابق روایتی اگر درست خاطرم باشد خداوند حیواناتی را به سوی او فرستاد تا او را بکشند حال آنکه مجازات زن فاسد لزوماً اعدام نیست، جامعه‌ی آن روز یک جامعه‌ی تک‌خانواده‌ای بوده است و قوانینش طبیعی است که با قوانین یک جامعه‌ی چندین خانوادگی با توزیع پراکنده در شهرهای متفاوت یکسان نباشد. اشتباه می‌کنم؟ :Gig: شاید هم اشتباه می‌کنم، شاید هم حکمتی در زنده نگاه داشتن او بوده است، چنین مطلبی را در مورد سامری داریم که از معصوم علیه‌السلام سؤال شد که او مرتد شد چرا حضرت علیه‌السلام اعدامش نکردند و در مورد او در دنیا تنها به «لا مساس» بسنده شد که معصوم علیه‌السلام پاسخی برای آن فرمودند که چون احتمالاً در مورد قابیل صادق نباشد دیگر وارد آن نمی‌شوم، فقط همین نتیجه را می‌توان گرفت که وقتی شخصی که جاری کردن احکام بر عهده‌ی اوست خودش نبی خداست، ممکن است به مصالحی که از طرف خداوند تعیین می‌شود حکم تغییر کند، تازه این در صورتی است که حکم قتل در آن جامعه‌ی ابتدایی چهارنفره که با قتل هابیل هم می‌شود سه نفر اصلاً چنین قانونی داشته باشد. (با فرض اینکه روایت چهارنفر بر روایت به دنیا آمدن بچه‌های دیگر در زمان حیات هابیل ارجحیت داشته باشد :Gig:)

عصران;585451 نوشت:
و در اینکه گفتید قابیل از کارش پشیمان شده مفسران برای این پشیمانی علتهای زیادی ذکر کرده اند که هیچکدام از آنها پشیمانی از گناه نبوده است و نیز در قرآن در داستان شکافته شدن دریا به دست موسی فرعون به خداوند ایمان آورد و پشیمان شد ولی خداوند او را هلاک کرد.آیه 90 سوره یونس

توضیح اینکه پشیمان شده است را در روایتی اینطور دیدم که معصوم علیه‌السلام فرمودند گناهی که حتماً از اثراتش احساس ندامت خواهد بود قتل به ناحق است و سپس آیه‌ی مربوط به قابیل را تلاوت کردند. با این حال ندامت مرحله‌ای از توبه شمرده شده است و اگر این ندامت قابیل یا هر قاتل دیگری بخواهد مرتبه‌ای از توبه باشد بسیار عجیب خواهد بود و قطعاً چنین نمی‌تواند باشد، پس می‌ماند اینکه اینطور فکر کنیم که احساس ندامت انواع دارد، یک ندامت همان است که مرتبه‌ای از توبه است، ندامت دیگر این است که عذاب دنیاست و به عذاب آخرت ملحق می‌شود اگر توبه صورت نپذیرد. اشتباه می‌کنم؟ :Gig:
در مورد فرعون هم در همان آیه آمده است که آیا اکنون اسلام می‌آوری با اینکه تا کنون از ستیزه‌جویان بودی؟ این یعنی او اگر ایمان آورده است بخاطر دیدن عذاب بوده است و ندامتش راست است ولی از روی ترس است و نه از روی عقل، حال آنکه صواب و عقاب در مقابل عقل داده می‌شود. این ندامت راست است ولی ایمان منبعث از آن راستین نیست ... شاید ندامت راستین قابیل هم به همین دلیل توبه نبوده است که عقلانی نبوده و تکوینی بوده است، به صورت یک عکس‌العمل طبیعی، چه آنکه معصوم علیه‌السلام هم چنین واکنشی را به هر قاتلی نسبت داده‌اند، اینکه یک نفر مثل آب خوردن آدم می‌کشد و گرفتار ندامت هم نمی‌شود بعد از کامل سیاه شدن قلبش است که قساوت قلب پیدا کرده است مگرنه همه بار اول دچار ندامت می‌شوند، تا جایی که حقیر گاهی دنبال کرده‌ام و فهمیده‌ام، اگر اشتباه نکنم :ok:
در پناه خداوند باشید، :Gol:
یا علی

با سلام و عرض ارادت مجدد

موضوع بحث در ابن باره بود که ایا قابیل قصاص شد و یا زنده ماند و به حیات خویش ادامه داد؟

غالب منابع تاریخی و تفسیری که به موضوع کشته شدن هابیل به دست قابیل اشاره کردند، آورده اند که قابیل پس از قتل برادر مطرود و رانده شد و یا فرار کرد. اکنون برخی از این منابع را بررسی میکنیم.

در کتاب تفسیر مقاتل بن سلیمان آمده است که ( فلما دفنه القی الله عزو جل علیه الخوف لانه اول من اخاف ، فانطلق هاربا، فنودی من السماء یا قابیل این اخوک هابیل؟ قال اورقیبا کنت علیه؟ لیذهب حیث شاء قال المنادی اما تدری این هو؟ قال لا قال المنادی ان لسانک و قلبک و یدک و رجلیک و جمیع جسدک یشهدون علیک انک قتلته ظلما فلما انکر شهدت علیه جوارحه فقال المنادی این تنجو من ربک؟ ان الهی یقول انک ملعون بکل ارض و خائف ممن یستقبلک و لاخیر فیک و لا فی ذریتک فانطلق جائعا حتی اتی ساحل البحر فجعل یاخذ الطیر فیضرب بها الجبل فیقتلها و یاکلها فمن ذلک حرم الله الموقوذه و کانت الدواب و الطیر و السباع لایخاف بعضها من بعض حتی قتل قابیل هابیل ...)

ابوالحسن مقاتل بن سلیمان مروزی بلخی متوفی(150ق) از شاگردان امام باقر و امام صادق علیهما السلام است. وی در این باره مینویسد ( زمانی که قابیل برادرش هابیل را دفن نمود خداوند ترسی بر دل او افکند و او اولین کسی است که ترسید وی پا به فرار گذاشت پس منادی از آسمان ندا داد ای قابیل برادرت هابیل کجاست؟ گفت مگر او را به من سپرده بودند مگر نگهبانش بودم هرکجا که بخواهد میرود. منادی گفت ایا تونمیدانی او کجاست؟ گفت خیر منادی گفت زبان و قلب و دست و پای تو و همه جوارح تو شهادت میدهند که تو از روی ظلم برادرت را کشتی پس اگر انکار کنی اعضا و جوراح تو بر آن شهادت میدهد. منادی گفت از امر پروردگارت کجا فرار میکنی همانا خدای من میگوید تو در روی زمین ملعونی و هر کس در برابر توبیاید و با او وربرو شوی از او میترسی و در تو و فرزندانت هیچ خیری وجود ندارد. پس او به راه خود ادامه دارد در حالی که گرسنه بود تا به ساحل دریایی رسید پس پرنده ای گرفت و به سنگ و کوه زد و آن را کشت و خورد از این رو خداوند حرام کرد (خوردن حیوانی را که با سنگ یا چوب کشته شود) و چارپایان و پرندگان و حیوانات وحشی برخی از دیگری نمیترسیدند اما زمانی که قابل برادرش هابیل را کشت ان حیوانات از هم ترسیدند..) تفسیر مقاتل بن سلیمان ج 1 ص 296

یاقوت حموی در معجم البلدان مینویسد قابیل پس از کشتن برادرش از ترس خشم پدر به بابل فرار کرد( ج 1 ص 311) مراد بابل در عراق است.

تاریخ طبری بیان میکند قابیل پس از قتل برادر به یمن گریخت و آتش پرست شد.(ج 1 ص 112)

مسعودی در اخبار الزمان میگوید قابیل پس از فرار به مکانی رفت و در آن جا روستای را به نام (خلو) بنا نمود و همانجا ساکن شد. ( ص 76)

ابن جوزی در المنتظم قابیل را فراری به یمن دانسته است.( ج 1 ص 324)

همانطور که واضح است قابیل پس از کشتن برادر خود فرار کرد.

اما در کتاب روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن از ابوالفتوح رازی متوفای ( بین 480 تا 525ق) چنین آمده است که (پس از اینکه حضرت آدم متوجه شد که قابیل برادرش هابیل را کشته است به او گفت اذهب طریدا فزعا مرتاعا برو رانده و ترسیده جان و در هیچ کجا در امان نباشی و قابیل دست خواهرش اقلیما را گرفت و به سرزمین عدن رفت) روض الجنان و روح الجنان ابوالفتوح رازی ص 348

این کتاب تفسیری هم بیان میکند که قابیل پس از قتل برادر قصاص نشد و از طرف پدرش حضرت آدم رانده شد.

در برخی از منابع تفسیری آمده است که قابیل پس از اینکه برادرش را به قتل رساند و از جانب پدرش مطرود شد در سرزمین عدن دچار وسوسه شیطان شد و شیطان راز قبول شدن قربانی برادرش هابیل را (که همان سوختن با آتش بود) پرستش مخفیانه آتش توسط هابیل عنوان کرد از این رو قابیل و بعدها فرزندان به آتش پرستی روی آوردند. (همان)

این مطلب نشان میدهد که قابیل به همراه خواهرش اقلیما به سرزمین عدن رفت و از همین خواهر تولید نسل نمود.

وجود فرزندان قابیل که در طوفان حضرت نوح نابود شدند ( همان ص 394) همچنین گزارش ابن عباس مبنی بر اینکه حضرت آدم اولاد حضرت شیث را از ازدواج با فرزندان قابیل برحذر داشته بود( همان ص 243) همچنین توصیه حضرت شیث به فرزندان خود بر عدم ازدواج با اولاد قابیل(تاریخ یعقوبی ج 1 ص 9) (با توجه به اینکه قابیل قبل از کشتن هابیل با خواهرش ازدواج نکرده بود) حاکی از این است که قابیل پس از آن واقعه به حیات خود ادامه میداده و صاحب فرزندان متعددی شده است.
با توجه به منابعی که ذکر شد مشخص گردید که قابیل پس از کشتن برادرش هابیل به منطقه دیگری فرار کرده و به حیات خود در ترس و اضطراب ادامه داده است.

کشته شدن قابیل

اما برخی دیگر از منابع تاریخی و تفسیری به کشته شدن قابیل پس از حضرت آدم و برادرش شیث و حتی فرزند برادرش انوش بن شیث اشاره کردند.

تاریخ یعقوبی مینویسد در دوران انوش بن شیث بن آدم علاوه بر اینکه حضرت آدم و حضرت شیث به فرزندانشان ازدواج با اولاد قابیل را منع میکردند انوش هم این توصیه اباء و اجدادی را به فرزندانش داشت و در دوران انوش، قابیل به دست شخصی به نام لمک ( ظاهرا از اولاد خودش بود) که نابینا بود با سنگی که به پیشانی قابیل زد او را کشت.( تاریخ یعوبی ج 1 ص 7)

این مطلب را کمی با اختلاف مولف تفسیر کبیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین آورده است مبنی بر اینکه قابل پس از رانده شدن توسط حضرت آدم و بیزاری پدر از او ندایی شنید که ( کن خائفا) لذا قابیل از همه کس میترسید که مبادا او را بکشند از این رو همیشه همراه خود تیر و کمان داشت تا در صورت لزوم از خود دفاع کند تا اینکه فرزند او که نابینا بود تیر و کمان را از او گرفت و قابیل را کشت. (منهج الصادقین ص 224)
با توجه به گزارشات فوق میتوان به این نتیجه رسید که اولا قابیل پس از کشتن برادر خود در حالی که ترس بر او غلبه داشت فرار کرد و یا از نزد پدر رانده شد و دوما مرگ او به دوران پس از رحلت حضرت آدم و شیث باز میگردد بنابر این موضوع قصاص قابیل توسط حضرت آدم مردود است.

به نام خدا
سلام
به قول مرحوم گل آقا:
اندکی در کار ما تاخیر شد
مدعی در غیبت ما شیر شد

ابتدااز شما تشکر بکنم که با وجود اینکه مدت زمان زیادی گذشته است ولی هنوز بحث را باز گذاشته اید.اگرچه بحث خاک زیادی خورده است ولی چون از نظر من بحث ناتمام مانده لذا آن را ادامه می دهم.

باء;586066 نوشت:
حالا ان شاء‌الله عمرتان به دنیا باشد و نقدش کنید تا استفاده کنیم و اگر حرف هم داشتیم و کارشناسان و دوستان داشتند بفرمایند

بحمد الله عمرم به دنیا بود (دنیای مجازی را می گویم) ولیکن مدت زمانی به کما فرورفته بودم.تا ببینیم پس از این خواست خدا چه باشد.

باء;586066 نوشت:
اسخ‌های اهل بیت علیه‌السلام و بخصوص امام باقر علیه‌السلام در پاسخهایشان به اهل کتاب به نظر حقیر عموماً آنقدر از نظر علمی غنی هستند که به سختی با ضعف سند بتوان کلشان را رد کرد، ولی خوب ممکن است در برخی قسمت‌های آن دست برده شده باشد، یا مثلاً شاید برای استخراج حکم فقهی نشود ازشان استفاده کرد، ولی علوم زیادی درشان هست که بعید است کسی از جانب ایشان بتواند یا بخواهد جعل کند

در اینجا از نظر من نقد کامل این روایت انحراف از بحث است من فقط بخشی را که به بحث مربوط است می آورم و نقد میکنم.:

طاووس یمانى به همراه دوستانش خدمت امام باقر رسیدند و سلام کردند.بعد از آن طاووس گفت : اى ابوجعفر! آیا مى دانى چه زمانى یک سوم جمعیت روى زمین هلاک و کشته شد؟
امام محمد باقر علیه السلام فرمود: اى ابو عبدالرحمن ! یک سوم نبود؛ بلکه یک چهارم جمعیت هلاک و نابود گردید.
طاووس گفت : صحیح مى فرمائى ، حق با شما است ، اکنون بفرما که چگونه چنان شد؟
حضرت فرمود: این جریان ، آن زمانى اتفاق افتاد که تنها جمعیت روى زمین حضرت آدم ، حواء، قابیل و هابیل بودند؛ و قابیل برادر خود را کشت ، در حالى که هابیل در آن زمان یک چهارم جمعیت را تشکیل مى داد.
طاووس گفت : کدام یک از هابیل و قابیل پدر تمام مردم بود؟
حضرت فرمود: هیچ کدام ؛ بلکه بعد از حضرت آدم علیه السلام ، شیث پدر آدمیان بود...(بحارالا نوار: ج 46، ص 351)

در مورد موضوع اول:چه ما روایاتی را که می گویند هابیل و قابیل با خواهرانشان ازدواج کردند ملاک قرار دهیم و چه روایاتی که می گویند با دو جن و پری ازدواج کردند باز هم جمعیت انسانها در زمین در آن موقع حداقل شش نفر می شود.زیرا آن روایات ازدواج با جن و پری نیز می گویند که خداوند آن دو را به شکل انسان درآورد و علاوه بر آن با عقل نیز نمی خواند که هابیل و قابیل با غیر انسان ازدواج کرده باشند. مگر اینکه زنها را انسان حساب نکنیم که در این صورت حضرت حوا را نیز نباید حساب کنیم.
در مورد موضوع دوم:اولا خیلی بعید است که آدم و حوا غیر از هابیل و قابیل فقط یک پسر دیگر داشته باشند و ثانیا روایاتی داریم که اشاره به فرزندان آدم و حوا غیر از هابیل و قابیل و شیث می کنند .بنابراین شیث نمی تواند پدر تمام آدمیان باشد.به عنوان نمونه:

همسر آن حضرت حوا پانصد بطن فرزند به دنيا آورد كه در هر بطن يك پسر و يك دختر متولّد مي‌شد. كه مجموعاً هزار فرزند مي‌شود. (بحارالانوارج11، ص251)
براي حضرت آدم هفتاد بطن بچه به دنيا آمد كه هر بطن يك پسر و يك دختر بود. و در دو بطن هم يك پسر ويك دختر بدنيا آمد. كه مجموعاً 142 فرزند مي‌شود. (بحارالانوارج11، ص224)
براي حضرت آدم از حوا بيست فرزند پسر و بيست فرزند دختر متولّد شد كه در هر بطني يك پسر و يك دختر متولّد مي‌شد، كه مجموعاً مي‌شود، 40 فرزند.(بحارالانوارج11، ص225)
اولاد حضرت آدم ـ عليه السّلام ـ و حوا صد و بيست بطن در هفتصد سال از عمرشان بود كه مجموعاً 120 فرزند مي‌شود( سيد بن طاووس حسني، سعد السعود، نجف، حيدريه، چاپ اول، 1369، ص36)

باء;586066 نوشت:
متوجه بخش دوم صحبتتان نشدم، بله آن آیه چنان مطلبی را بیان می‌کند اما صحبتی از قصاص درش نیست، صحبت از این است که قتل به غیر حق را خداوند حرام کرده است و یک حکمت از آن را هم بیان کرده است که شما هم به آن اشاره فرمودید. اشتباه می‌کنم؟

شما اشاره به روایت مذکور کرده بودید و گفته بودید چون یک قصاص قابیل به منزله ازبین رفتن یک سوم نسل بشر می شد و بیم انقراض نسل انسانها می رفت برای همین قابیل از قصاص معاف شد. و من آن آیه را آوردم که گفته بود هرکس یک نفر را بکشد گویی همه انسانها را کشته است.پس بنابراین ادعای معافیت قابیل از قصاص به علت ترس از انقراض نسل انسان استدلالی باطل است.وشبیه استدلال تورات برای زنای حضرت لوط با دخترانش است.

باء;586066 نوشت:
درست است که قابیل در جرم هر قاتلی سهیم است و از چند جهت بدعتگذار بوده است، اما زمانی که برادران و خواهرانش به دنیا آمدند دیگر هابیل مقتول شده بود و از ابتدا برای ایشان از زیانکاران معرفی شد و خطاکار، همه می‌دانستند که کار اشتباهی کرده است، از شهر خارج شده و بر کوه‌های اطراف مکه زندگی می‌کرد، اینطور نبوده است که الگوی کسی باشد، همینکه از جامعه‌ی انسان‌ها (تمام انسان‌ها در همان یک شهر زندگی می‌کردند) رانده شده بود می‌تواند مجازاتش در نظر گرفته شود.

این حرف شما به معنای آن است حکم تبعید در جای دور افتاده می تواند جایگزین حکم قصاص باشد.و مسلما درست نیست.همین که مجرم محکوم به مجازاتی شبیه به آنچه انجام داده نشود و تخفیف مجازات بگیرد می تواند از بازدارندگی مجازات بکاهد.

باء;586066 نوشت:
وضیح اینکه پشیمان شده است را در روایتی اینطور دیدم که معصوم علیه‌السلام فرمودند گناهی که حتماً از اثراتش احساس ندامت خواهد بود قتل به ناحق است و سپس آیه‌ی مربوط به قابیل را تلاوت کردند. با این حال ندامت مرحله‌ای از توبه شمرده شده است و اگر این ندامت قابیل یا هر قاتل دیگری بخواهد مرتبه‌ای از توبه باشد بسیار عجیب خواهد بود و قطعاً چنین نمی‌تواند باشد، پس می‌ماند اینکه اینطور فکر کنیم که احساس ندامت انواع دارد، یک ندامت همان است که مرتبه‌ای از توبه است، ندامت دیگر این است که عذاب دنیاست و به عذاب آخرت ملحق می‌شود اگر توبه صورت نپذیرد. اشتباه می‌کنم؟
در مورد فرعون هم در همان آیه آمده است که آیا اکنون اسلام می‌آوری با اینکه تا کنون از ستیزه‌جویان بودی؟ این یعنی او اگر ایمان آورده است بخاطر دیدن عذاب بوده است و ندامتش راست است ولی از روی ترس است و نه از روی عقل، حال آنکه صواب و عقاب در مقابل عقل داده می‌شود. این ندامت راست است ولی ایمان منبعث از آن راستین نیست ... شاید ندامت راستین قابیل هم به همین دلیل توبه نبوده است که عقلانی نبوده و تکوینی بوده است، به صورت یک عکس‌العمل طبیعی، چه آنکه معصوم علیه‌السلام هم چنین واکنشی را به هر قاتلی نسبت داده‌اند، اینکه یک نفر مثل آب خوردن آدم می‌کشد و گرفتار ندامت هم نمی‌شود بعد از کامل سیاه شدن قلبش است که قساوت قلب پیدا کرده است مگرنه همه بار اول دچار ندامت می‌شوند، تا جایی که حقیر گاهی دنبال کرده‌ام و فهمیده‌ام، اگر اشتباه نکنم
در پناه خداوند باشید،

فکر کنم این جمله در جواب این بخش از سخنان شما کافی باشد که صرف ندامت تاثیری در مجازات مجرم ندارد.

سید محسن;585622 نوشت:
با سلام و ارادت خدمت جناب عصران عزیز و گرامی
بزرگوار شما هم که کتاب را پیدا کردید اشتباه ادرس دادید و چنین مطلبی در کتاب فوق وجود ندارد بلکه شما این مولف را با نویسنده کتاب قصص الانبیاء اشتباه گرفتید

بله در این یک مورد حق با شما است.ولی انصافا اسمشان خیلی شبیه هم بود هر دو ابو اسحاق نیشابوری بودند و هر دو هم در قرن پنجم می زیستند البته این تاثیری در اصل بحث نمی گذارد.

سید محسن;585642 نوشت:
جنابعالی در پست اول فرمودید بنا بر قول نیشابوری قابیل توسط حضرت آدم قصاص شد در حالی که متن حاضر چنین مطلبی را نمیرساند زیرا طبق نقل نیشابوری در قصص قابیل وقتی شنید میخواهند او را قصاص کنند از خداوند بیزاری جست و کافر شد و در نهایت مینویسد در کفر خود بمرد پس قصاصی در کار نبوده است. حتی پس از این آورده است که فرزندانش کافر شدند. این مطلب نشان میدهد که علی رغم اینکه قصاص نشد ازدواج کرد و صاحب اولاد شد و مدت حیات طولانی داشت.

وجود فرزندان قابیل قبل از قصاص هیچ منافاتی ندارد زیرا او که قبلا ازدواج کرده بود. فعل قصاص شدن قابیل هم می تواند به قرینه در جمله حذف شده باشد وقتی دستور قصاص از طرف خدا و دستگیر شدن او و قصد آدم و حوا برای قصاص او در کتاب آمده است چرا می گویید ظاهر کتاب قصاص شدن او را نمیرساند؟

سید محسن;585642 نوشت:
اما نکته مهم و قابل تامل این است که در این کتاب تعارض و تناقض به چشم میخورد زیرا نیشابوری در قصه هشتم از صفحه (28) این کتاب مینویسد حضرت آدم قصد قصاص فرزندش قابیل را داشت اما او کافر شد و در کفر جان داد. از طرف دیگر در قصه نودم صفحه (394) آورده است حضرت آدم فرزندش قابیل را کشت. پر واضح است که این تناقض را نمیتوان پذیرفت یک جا میگوید در کفر بمرد و جای دیگر میگوید توسط حضرت آدم کشته شد.
این تناقضی آشکار است

نمیدانم کجای این تناقض است آن هم از نوع آشکارش.اولا کتاب به زبان فارسی دری است و جمله بندی این زبان اندکی با زبان فارسی کنونی متفاوت است و ثانیا عبارت " در کفر بمرد" با عبارت "کشته شد در حالی که کافر بود" تعارضی ندارد زیرا هر کشته شده ای مرده است و بعضی از مرده ها کشته شده اند و از نظر منطقی رابطه عموم و خصوص مطلق بر قرار است نه تضاد و تعارض. ضمنا همانگونه که گفتید در یکی دیگر از صفحات کتاب به قصاص او تصریح شده است این هم می تواند یک قرینه باشد.

سید محسن;586365 نوشت:
غالب منابع تاریخی و تفسیری که به موضوع کشته شدن هابیل به دست قابیل اشاره کردند، آورده اند که قابیل پس از قتل برادر مطرود و رانده شد و یا فرار کرد. اکنون برخی از این منابع را بررسی میکنیم.

اما درباره اقوالی که آوردید .قرار بود من آنها را بررسی کنم که البته می کنم اما چون می خواهم خودم هم اقوال دیگری را بر آنها اضافه کنم و یکجا آنها را بررسی کنم و برای آن باید در حدود بیست کتاب تفسیری قدیمی جستجو کنم لذا اندکی زمانبر است برای همین از شما خواهش می کنم همانگونه که تا کنون صبر کردید و بحث را قفل نکردید باز هم مدت کوتاهی دیگر صبر کنید و بحث را نبندید. ان الله مع الصابرین.

جمع بندی

پرسش:
آیا قابیل قصاص شد.؟

پاسخ:
یکی از موضوعاتی که خداوند متعال در قرآن به آن اشاره می کند همین موضوع است قرآن کریم به داستان این دو برادر اشاره می کند و در ایات 27 تا 29 سوره مائده چنین می فرماید.
داستان دو فرزند آدم را به حق بر آن ها بخوان هنگامی که هر کدام عملی برای تقرب به خداوند انجام دادند اما از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد برادری که عملش مردود شده بود به برادر دیگر گفت به خدا سوگند تو را خواهم کشت برادر دیگر گفت من چه گناهی دارم زیرا خداوند تنها از پرهیزکاران می پذیرد. اگر تو برای کشتن من دست دراز کنی من دست به قتل تو نمی گشایم چون از پروردگار جهانیان می ترسم. من می خواهم با گناه من و خودت از این عمل باز گردی و بار هر دو را به دوش کشی و از دوزخیان گردی و همین است سزای ستمکاران.(1)

ــ آیا قابیل قصاص شد و یا زنده ماند و به حیات خویش ادامه داد.؟
غالب منابع تاریخی و تفسیری که به موضوع کشته شدن هابیل به دست قابیل اشاره کردند، آورده اند که قابیل پس از قتل برادر مطرود و رانده شد و یا فرار کرد. اکنون برخی از این منابع را بررسی میکنیم.
ابوالحسن مقاتل بن سلیمان مروزی بلخی متوفی (150ق) از شاگردان امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) است. وی در این باره می نویسد (زمانی که قابیل برادرش هابیل را دفن نمود خداوند ترسی بر دل او افکند و او اولین کسی است که ترسید وی پا به فرار گذاشت پس منادی از آسمان ندا داد ای قابیل برادرت هابیل کجاست؟ گفت مگر او را به من سپرده بودند مگر نگهبانش بودم هرکجا که بخواهد می رود. منادی گفت ایا تو نمی دانی او کجاست؟ گفت خیر منادی گفت زبان و قلب و دست و پای تو و همه جوارح تو شهادت می دهند که تو از روی ظلم برادرت را کشتی پس اگر انکار کنی اعضا و جوراح تو بر آن شهادت می دهد. منادی گفت از امر پروردگارت کجا فرار می کنی همانا خدای من می گوید تو در روی زمین ملعونی و هر کس در برابر تو بیاید و با او روبرو شوی از او می ترسی و در تو و فرزندانت هیچ خیری وجود ندارد. پس او به راه خود ادامه دارد در حالی که گرسنه بود تا به ساحل دریایی رسید پس پرنده ای گرفت و به سنگ و کوه زد و آن را کشت و خورد از این رو خداوند حرام کرد (خوردن حیوانی را که با سنگ یا چوب کشته شود) و چارپایان و پرندگان و حیوانات وحشی برخی از دیگری نمی ترسیدند اما زمانی که قابیل برادرش هابیل را کشت ان حیوانات از هم ترسیدند... .(2)

یاقوت حموی در معجم البلدان می نویسد قابیل پس از کشتن برادرش از ترس خشم پدر به بابل فرار کرد مراد بابل در عراق است.(3)
تاریخ طبری بیان می کند قابیل پس از قتل برادر به یمن گریخت و آتش پرست شد.(4)
مسعودی در اخبار الزمان می گوید قابیل پس از فرار به مکانی رفت و در آن جا روستایی را به نام (خلو) بنا نمود و همان جا ساکن شد.(5)
ابن جوزی در المنتظم قابیل را فراری به یمن دانسته است.(6)
همان طور که واضح است قابیل پس از کشتن برادر خود فرار کرد.

اما در کتاب روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن از ابوالفتوح رازی متوفای (بین 480 تا 525ق) چنین آمده است که (پس از این که حضرت آدم متوجه شد که قابیل برادرش هابیل را کشته است به او گفت: «اذهب طریدا فزعا مرتاعا»؛ برو رانده و ترسیده جان و در هیچ کجا در امان نباشی و قابیل دست خواهرش اقلیما را گرفت و به سرزمین عدن رفت.(7)
این کتاب تفسیری هم بیان می کند که قابیل پس از قتل برادر قصاص نشد و از طرف پدرش حضرت آدم رانده شد.
در برخی از منابع تفسیری آمده است که قابیل پس از این که برادرش را به قتل رساند و از جانب پدرش مطرود شد در سرزمین عدن دچار وسوسه شیطان شد و شیطان راز قبول شدن قربانی برادرش هابیل را (که همان سوختن با آتش بود) پرستش مخفیانه آتش توسط هابیل عنوان کرد از این رو قابیل و بعدها فرزندان او به آتش پرستی روی آوردند.(8)
این مطلب نشان میدهد که قابیل به همراه خواهرش اقلیما به سرزمین عدن رفت و از همین خواهر تولید نسل نمود.

حضرت آدم وقتی که با خبر شد پسرش به دست قابیل کشته شده است بسیار ناراحت شد و چهل شبانه روز برای هابیل گریه کرد و طبق برخی از روایات چنان داغ کشته شدن هابیل بر حضرت آدم و حوا سنگین بود که تا 500 سال دارای فرزند نشدند. پس از مدتی از طرف خداوند بر حضرت آدم وحی نازل شد که فرزندی را به عنوان جانشین هابیل به تو عطا می کنم و خداوند نام او را هبة الله گذاشت که همان حضرت شیث بود و نسل فرزندان آدم از او تداوم یافت.(9)
برخی برای توجیه قصاص قابیل گفته­اند در زمان حضرت آدم تعداد فرزندان او كم بود، مثلاً آدم و حوّا و قابيل و هابيل بودند و شايد چند نفر ديگر. ثانياً قصاص قاتل به تقاضای اوليای دم است. ظاهراً هابيل فرزندی نداشت و ولی دم حضرت آدم بود. اگر آدم تقاضای قصاص نكند، لزومي نداشت كه قابيل قصاص شود. وانگهي شايد هنوز حكم قصاص برای حضرت آدم نيامده بود.
در اثبات الوصیه مسعودی دارد که حضرت آدم با دیدن محل کشته شدن هابیل قابیل را لعنت نمود و منادی هم از آسمان ندا داد که بر تو ای قابیل لعنت.(10)

باز در همین کتاب آمده است که حضرت آدم در زمان رحلت فرزندان خود را جمع کرد و به آنان وصیت نمود از جمله وصایای آن حضرت به شیث این بود که از برادرش قابیل برحذر باشد و با اولاد او حشر و نشر ننماید.(11)
این مطلب نشان میدهد که قابیل تا زمان مرگ پدرش حضرت آدم در قید حیات بوده است و قصاصی هم در کار نبوده است. همچنین در برخی گزارشات هست که وی آتش پرستی را باب کرد پس باز می توان گفت قصاص نشد.(12)
در نقل دیگری دارد که پس از رحلت حضرت آدم در صحبت هایی که بین شیث و قابیل رد و بدل شد قابیل باز برادرش شیث را تهدید کرد که تو را خواهم کشت.(13)
اما بنابر نقل کتاب تورات در نزد یهودیان قابیل از ترس قصاص و کشته شدن فراری و سرگردان بوده است.(14)
در تفسیر جوامع الجامع آمده است که قابیل از خشم پدرش و از رنج کشتن برادر و سرگردانی با این که پوست بدنش سفید بود به رنگ سیاه تغییر یافت.(15)

تفسیر شیعه و سنی بر این امر اذعان دارند که قابیل فراری و سرگردان بوده است ظاهرا زندگی قابیل مخفیانه و پنهانی بوده است و فرزندانی هم از خود به جا گذاشته بوده است در منابع آمده است که او اولین کسی بود که آتش پرستی را باب کرد همچنین او که از خواهر و برادران خود دور بود گاهی دل تنگ آنان می شد اما به خاطر قتل برادرش و از ترس قصاص خود را به آنان نشان نمی داد از این رو همیشه آتش را دشنام می داد که چرا قربانی برادرش با سوخته شدن به درگاه الهی قبول شد اما از او پذیرفته نشد (زیرا طبق تفاسیر؛ هابیل گوسفندی را هدیه کرد و قابیل خوشه گندمی و علامت قبولی هدیه آتش گرفتن و سوختن بود که هدیه هابیل سوخت اما هدیه قابیل طعمه حریق نشد) بنا بر این قابیل بر آتش لعنت می فرستاد در این بین شیطان بر او ظاهر شد و خود را فرشته الهی معرفی نمود و به قابیل گفت علت این که آتش هدیه هابیل را سوزاند و قبول شد به علت این بود که برادرت هابیل در خفا آتش را می پرستید و این جا بود که قابیل را به آتش پرستی ترغیب نمود و قابیل بر آتش سجده کرد.(16)
بعدها اولاد قابیل به آتش پرستی و شرب خمر و زنا آلوده شدند و همان ها حضرت نوح را تمسخر می کردند و در جریان طوفان حضرت نوح نابود شدند.(17)
وجود فرزندان قابیل که در طوفان حضرت نوح نابود شدند(18)، همچنین گزارش ابن عباس مبنی بر این که حضرت آدم اولاد حضرت شیث را از ازدواج با فرزندان قابیل برحذر داشته بود(19)، همچنین توصیه حضرت شیث به فرزندان خود بر عدم ازدواج با اولاد قابیل(20) با توجه به این که قابیل قبل از کشتن هابیل با خواهرش ازدواج نکرده بود حاکی از این است که قابیل پس از آن واقعه به حیات خود ادامه داده و صاحب فرزندان متعددی شده است.
با توجه به منابعی که ذکر شد مشخص گردید که قابیل پس از کشتن برادرش هابیل به منطقه دیگری فرار کرده و به حیات خود در ترس و اضطراب ادامه داده است.

ــ کشته شدن قابیل
اما برخی دیگر از منابع تاریخی و تفسیری به کشته شدن قابیل پس از حضرت آدم و برادرش شیث و حتی فرزند برادرش انوش بن شیث اشاره کردند.
تاریخ یعقوبی می نویسد در دوران انوش بن شیث بن آدم علاوه بر این که حضرت آدم و حضرت شیث به فرزندان شان ازدواج با اولاد قابیل را منع می کردند انوش هم این توصیه آباء و اجدادی را به فرزندانش داشت و در دوران انوش، قابیل به دست شخصی به نام لمک ( ظاهرا از اولاد خودش) که نابینا بود با سنگی که به پیشانی قابیل زد او را کشت.(21)
این مطلب را کمی با اختلاف، مولف تفسیر کبیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین آورده است. مبنی بر این که قابیل پس از رانده شدن توسط حضرت آدم و بیزاری پدر از او ندایی شنید که "کن خائفا" لذا قابیل از همه کس می ترسید که مبادا او را بکشند از این رو همیشه همراه خود تیر و کمان داشت تا در صورت لزوم از خود دفاع کند تا این که فرزند او که نابینا بود تیر و کمان را از او گرفت و قابیل را کشت.(22)

با توجه به گزارشات فوق می توان به این نتیجه رسید که اولاً قابیل پس از کشتن برادر خود در حالی که ترس بر او غلبه داشت فرار کرد و یا از نزد پدر رانده شد و دوماً مرگ او به دوران پس از رحلت حضرت آدم و شیث باز می گردد بنا بر این موضوع قصاص قابیل توسط حضرت آدم مردود است.

 

پی نوشت ها:
(1) مائده/ 27-29
(2) مقاتل بن سلیمان، تفسیر، دار احیاء التراث العربی، بیروت ، 1423ق
(3) یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 1 ص 3111، دارصادر، بیروت، 1995م
(4) تاریخ طبری، ج 1 ص 112، دار احیاء التراث، بیروت، 1387ق
(5) مسعودی، اخبار الزمان، ص 76، دارالاندلس، بیروت، 1386ق
(6) ابن جوزی، المنتظم، ج 1 ص 324، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1412ق
(7) روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ص 348، آستان قدس رضوی، مشهد، 1408ق
(8) همان
(9) طباطبایی، المیزان، ج 5 ص 521؛ عماد زاده قصص الانبیا از آدم تا خاتم کتابخانه اسلام چاپ 36 ج 1 ص 124
(10) مسعودی، اثبات الوصیه، ص 17، انصاریان، قم ، 1423ق
(11) همان ص 17
(12) همان ص 23
(13) بحرانی، الانصاف فی النص الائمه، ص 78، نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1378ش
(14) المیزان، ج 5 ص 529
(15) طبرسی، جوامع الجامع ج 2 ص 45،
(16) تفسیر طبری، ج 2 ص 399، توس، تهران،1356ش، طبرسی، مجمع البیان، ج 7 ص 12، ناصر خسرو، تهران، 1372ش
(17) مجمع البیان، ج 9 ص 143
(18) همان ص 394دانشگاه تهران و حوزه علمیه قم، 1377ش
(19) همان، ص 243
(20) تاریخ یعقوبی، ج 1 ص 9، دارصادر، بیروت، بی تا
(21) تاریخ یعقوبی، ج 1 ص 7
(22) منهج الصادقین،کاشانی، ص 224، کتابفروشی محمد حسن علمی، تهران 1336ش.

 

موضوع قفل شده است