جمع بندی آیا چادر، یادگار حضرت فاطمه (سلام الله علیها) است؟

تب‌های اولیه

47 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا چادر، یادگار حضرت فاطمه (سلام الله علیها) است؟

سلام. بارها و بارها از تبلیغگران حجاب شنیده ایم که می گویند: «چادر، یادگاری حضرت فاطمهسلام الله علیها است»

می خواستم بپرسم: آیا هیچ روایتی وجود دارد که تأیید کند که حضرت فاطمهسلام الله علیها چادر به سر می کردند؟

بعلاوه آیا چادر از حضرت فاطمهسلام الله علیها به ما رسیده است و درست است که آنرا یادگار ایشان بدانیم؟

با سپاس

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مقداد

علیکم السلام

دستور به حجاب و عفاف نه تنها يک ضرورت اجتماعي براي حفظ عفت جامعه است، بلکه مهم ترين راه کار حفظ عفت، کرامت و شخصيت انساني زنان در عرصه هاي گوناگون مي باشد و پارة وجود رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ کاملترين اسوه و الگوي حيا، عفت و حجاب است. دختري که پدرش کانون همة حوادث سياسي و اجتماعي آن روزگار بود و او در کنار پدر، چون مادري مهربان، در همة اين صحنه ها حضور داشت. چه در دوران کودکي در شرايط طاقت فرساي مکه، در حصر اقتصادي در شعب ابي طالب، چه در دوران بعد از هجرت به مدينه و کشاکش جنگهاي پر شمار و حوادث بي شمار، و چه در خانة علي ـ عليه السّلام ـ که محل آمد و شد فراوان اصحاب و ياران رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ بود و حضرت صديقة طاهره، در همة اين صحنه ها حضور داشت، اما با همة اين احوال عفاف و حجاب او در اوج يگانگي و بي مثالي بود.[1] جلوه هاي بسيار زيبا و ديدني از رفتار و گفتار حضرت فاطمه زهرا (س) در عرصة حجاب و عفاف در منابع گزارش شده است که حقيقت هر يک از اين رفتارها و گفتارها مي بايد سرمشق دختران و زنان در زندگي قرار گيرد.[2]

روايات وارده از صديقه طاهره (س) در رابطه با حجاب مؤيد اين مطلب است که خود حضرت زهرا (س) از کودکي به اين مطلب اهميت مي دادند و از همان اوان کودکي پوشش ظاهري خود را حفظ مي کردند[3] در روايتي آمده است که پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به فاطمه (س) فرمود: چه چيزي براي زن بهتر و نيکوتر است؟ فاطمه (س) گفت: اينکه او مردي را نبيند و مردي نيز او را نبيند.[4] و اما راجع به کيفيت حجاب حضرت زهرا (س) در منابع آمده است که آن حضرت در خارج از خانه از پوششي استفاده مي کرد که تمام بدن را از سر گرفته تا پاها را مي پوشانيد و با چنين پوششي در جامعه حاضر مي شد.[5] اميد است که شيوة عملي حضرت زهرا (س) در زندگي، الگوئي باشد براي تمامي زنان با ايمان و با عفاف جهان اسلام.

در مورد حجاب حضرت زهرا(س) ابن شهر آشوب و قطب راوندى روايت كرده اند كه :
روزى حضرت على عليه السلام كه به پول احتياج پيدا كرد بود، به ناچار چادر حضرت فاطمه عليها السلام را كه از جنس پشم بود نزد مردى يهودى به نام زيد رهن گذاشت و قدرى جو قرض گرفت . آن مرد يهودى چادر را به خانه برد و در حجره گذاشت . به هنگام شب ، زن مرد يهودى وقتى كه وارد حجره شد نورى از آن چادر مشاهده كرد كه تمام حجره ر روشن كره بود. زن وقتى كه آن حالت عجيب را ديد نزد شوهرش رفت و آنچه ديده بود نقل كرد. شوهرش از شنيدن آن حالت تعجب كرد. (چون فراموش كرده بود كه چادر حضرت فاطمه عليها السلام در خانه اوست ) پس به سرعت داخل حجره شد و متوجه شد كه نور از چادر حضرت فاطمه عليها السلام آن بانوى عصمت است كه مانند بدر منير خانه را روشن كرده است . يهودى از مشاهده اين حالت تعجبش زيادتر شد. پس آن دو به خانه خويشان و دوستان خود رفتند و هشتاد نفر از آنها را به خانه آوردند كه همگى آنها از بركت شعاع (نور) چادر فاطمه عليها السلام به نور اسلام منور گرديدند.[6]
همچنين از سلمان فارسي نقل كرده اند كه گفت: روزى حضرت فاطمه عليهم السلام را ديدم كه چادرى وصله دار بر سر داشت ، در شگفتى ماندم و گفتم : عجبا دختران پادشاهان ايران و روم بر كرسيهاى طلايى مى نشينند و پارچه هاى زر بافت به تن مى كنند و اين دختر رسول خداست نه چادرهاى گران قيمت بر سر دارد و نه لباسهاى زيبا فاطمه عليه اسلام پاسخ داد: اى سلمان خداوند بزرگ ، لباسهاى زينتى و تختهاى طلايى را براى ما، در روز قيامت ذخيره كرده است .
حضرت سپس به خدمت پدر گراميش رفت و شگفتى سلمان را مطرح كرد و گفت : اى رسول خدا، سلمان از سادگى لباس من تعجب نمود، سوگند به خدايى كه تو را مبعوث فرمود: مدت پنج سال است فرش خانه ما پوست گوسفندى است كه روزها بر روى آن شترمان علف مى خورد و شبها بر روى آن مى خوابيم و بالش ما چرمى است كه از ليف خرما پر شده است.[7]

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ سيره و سيماي ريحانه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ، علي کرمي.
2ـ حياة الصديقة فاطمة (س)، محمد جواد طبسي (ص 149 الي ص 155).
3ـ نهج الحياة، فرهنگ سخنان فاطمه (س)، محمد دشتي.

پی نوشتها:
[1] . مصباح يزدي، محمد تقي، جامي از زلال کوثر، تحقيق و نگارش محمدباقر حيدري، قم، انتشارات مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، چاپ دوم، 1381ش، ص105ـ106.
[2] . ر.ک: مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج101، ص36؛ ج100، ص238؛ ج37، ص69؛ ج43، ص84.
[3] . ر.ک: قزويني، سيد محمد کاظم، فاطمه الزهراء من المهد الي اللحد، بيروت، منشورات مؤسسة النور للمطبوعات، چاپ اول، 1411ق، ص190ـ191.
[4] . مجلسي، محمدباقر، زندگاني حضرت زهرا(س)، ترجمه محمد روحاني علي آبادي، انتشارات مهام، چاپ اول، 1377ش، ص388.
[5] . طبسي، محمد جواد، حياة الصديقة فاطمة (س)، قم، مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول، 1423ق، ص154ـ155.
[6] مناقب ابن شهر آشوب ج 3، ص 387 ؛ الخرائج راوندى ج 2 ص 537
[7] فرهنگ سخنان فاطمه زهرا: ص 139.

مقداد;577672 نوشت:
علیکم السلام

در مورد حجاب حضرت زهرا(س) ابن شهر آشوب و قطب راوندى روايت كرده اند كه :
روزى حضرت على عليه السلام كه به پول احتياج پيدا كرد بود، به ناچار چادر حضرت فاطمه عليها السلام را كه از جنس پشم بود نزد مردى يهودى به نام زيد رهن گذاشت و قدرى جو قرض گرفت . آن مرد يهودى چادر را به خانه برد و در حجره گذاشت .

.

با سلام
خدمات استاد گرامی
اینطور که بنده متوجه شدم یعنی اینکه چادر حجاب فاطمه( ص) بوده !
اما وقتی به روایات نگاه میکنیم و تاریخ چنین نیست که فاطمه (ص) از چادر استفاده کرده باشند !!
اگر در این مورد بیشتر توضیح دهید ممنون میشوم

.
.

آيا در جايي آمده كه رنگ چادر حضرت زهرا سلام الله عليها مشكي بوده است؟ آيا در جايي آمده كه حضرت زهرا سلام الله عليها صورت خود را با پارچه اي يا چادر مي پوشاندند؟

پاسخی از آيت الله مکارم شيرازي:
چادر به صورتي كه در ميان ايرانيان معمول است - چادر بلند كه تا پايين پا مي‏رسد - در ميان جامعه عرب معمول نبوده، ولي چيزي شبيه «نيمه چادر» رايج بود كه ظاهراً منظور از «جلباب» هم كه در آيات قرآن آمده، اشاره به همين است. چيزي نه مثل مقنعه و روسري كوتاه و نه مثل چادر ما خيلي بلند؛ اين چادر شايد تا كمر و كمي پايين‏تر مي‏رسيده است و آن بزرگواران از آن استفاده مي‏كردند. بعلاوه عرب‏ها دو نوع پوشش دیگر نیز داشتند که نام‌ آن‌ها عبارت است از: «درع» كه پيراهن وسيع است و «ملحفه» كه همان چادر بوده است. از روايات استفاده مي‏شود اين بزرگواران هر سه پوشش فوق را داشتند. مقنعه را سر مي‏كردند و درع هم پيراهن وسيع بوده كه تا پشت پا مي‏رسيده و آستين‏هايش بلند و گشاد بوده و ملحفه آن چادري بوده كه به خودشان مي‏پيچند.
در آداب نماز گزار هم آمده كه زن در موقع نماز اگر بخواهد حجاب كاملي داشته باشد، از مقنعه و درع و ملحفه استفاده كند.
گفتني است از قرائن و شواهد بر می آيد که حجاب حضرت فاطمه زهرا «شبيه چادر کنونی» بوده است و ايشان يك مقنعه داشتند که با آن سر و گردن و گلو و سينه خود را می پوشاندند و علاوه بر اين يک پوشش سراسری هم داشتند.
منبع:http://www.quran.porsemani.ir/node/3936

tazkie;577418 نوشت:
سلام. بارها و بارها از تبلیغگران حجاب شنیده ایم که می گویند: «چادر، یادگاری حضرت فاطمهسلام الله علیها است»

می خواستم بپرسم: آیا هیچ روایتی وجود دارد که تأیید کند که حضرت فاطمهسلام الله علیها چادر به سر می کردند؟

بعلاوه آیا چادر از حضرت فاطمهسلام الله علیها به ما رسیده است و درست است که آنرا یادگار ایشان بدانیم؟

سلام
به نظر ما این نوع پوشش در زمان پیامبر تقریبا در تمامی کشورها وجود داشته است و اکثر زنان آن زمان از نوعی پارچه بلند برای پوشش استفاده میکردند در ایران باستان، در رم، در هند و .........
اگر نگاه کنید می بینید زنان در گذشته تقریبا در همان زمان پیامبر لباس های بلند به تن داشته اند البته در خیلی از جاها این پوشش حالت عبا یا شنل داشته است
حضرت زهرا نیز از پوشش متداول آن زمان استفاده کرده اند حالا دقیق هم معلوم نیست این لباس بلند همان شنلی بود یا چادر فعلی، پس نمیشه مدعی شد اسلام آمد و چادر رو ا بعنوان پوشش زنان ختراع کرد
بهرحال به عقیده من چادر یا شنل آن زمان لباس متداول زنان آن دوره بوده همانطور که مردان آن دوره هم چنین لباس های بلندی میپوشیدند ولی گذر زمان باعث شد نحوه پوشش مردان تغییر کند و لباس های بلند جای خود را به کت و شلوار داد ولی چرا لباس زنان نباید به شکل امروزی باشد :Gig:( سوال بی جواب همیشه )

tazkie;577418 نوشت:
سلام. بارها و بارها از تبلیغگران حجاب شنیده ایم که می گویند: «چادر، یادگاری حضرت فاطمهسلام الله علیها است»

می خواستم بپرسم: آیا هیچ روایتی وجود دارد که تأیید کند که حضرت فاطمهسلام الله علیها چادر به سر می کردند؟

بعلاوه آیا چادر از حضرت فاطمهسلام الله علیها به ما رسیده است و درست است که آنرا یادگار ایشان بدانیم؟

با سپاس

سلام علیکم،
بله روایتی که بگوید ایشان چادر سر می‌کرده‌اند به ما رسیده است، روایت مربوط به خطبه‌ی فدکیّه که مربوط به ایام بعد از شهادت حضرت ختمی‌مرتبت صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌باشد اینطور آغاز می‌گردد:
[INDENT=3]الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏1، ص: ۹۷ و ۹۸
[/INDENT]
احتجاج فاطمة الزهراء ع على القوم لما منعوها فدك و قولها لهم عند الوفاة بالإمامة
رَوَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ «3» بِإِسْنَادِهِ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّهُ لَمَّا أَجْمَعَ «4» أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ عَلَى مَنْعِ‏ فَاطِمَةَ ع فَدَكاً وَ بَلَغَهَا ذَلِكَ «1» لَاثَتْ خِمَارَهَا «2» عَلَى رَأْسِهَا وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا «3» وَ أَقْبَلَتْ فِي لُمَةٍ «4» مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا تَطَأُ ذُيُولَهَا «5» مَا تَخْرِمُ مِشْيَتُهَا مِشْيَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص «6» حَتَّى دَخَلَتْ عَلَى أَبِي بَكْرٍ- وَ هُوَ فِي حَشَدٍ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ غَيْرِهِمْ «7» فَنِيطَتْ دُونَهَا مُلَاءَةٌ «8» فَجَلَسَتْ ثُمَّ أَنَّتْ أَنَّةً أَجْهَشَ «9» الْقَوْمُ لَهَا بِالْبُكَاءِ فَارْتَجَّ الْمَجْلِسُ ثُمَّ أَمْهَلَتْ هُنَيْئَةً حَتَّى إِذَا سَكَنَ نَشِيجُ الْقَوْمِ وَ هَدَأَتْ فَوْرَتُهُمْ افْتَتَحَتِ الْكَلَام‏ ...
...

(5) أي إنّ أثوابها كانت طويلة تستر قدميها فكانت تطأها عند المشي، و في بعض النسخ «تجر أدراعها» و المعنى واحد.


الإحتجاج / ترجمه جعفرى، ج‏1، ص: 227
احتجاج حضرت زهرا عليها السّلام در باره فدك و سخنان آن حضرت هنگام فوت در باره امامت‏
49- از عبد اللَّه بن حسن به اسناد مذكور در متن نقل است كه: وقتى أبو بكر و عمر براى منع حضرت زهرا عليها السّلام از فدك همدست شدند و از آن با خبر شد، مقنعه بر سر كشيده و پارچه‏اى بر سر انداخته و با چند تن از اطرافيان و زنان قوم خود به سوى مجلس أبو بكر حركت فرمود، و با كمال طمأنينه و آرامش و همچون رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله راه مى‏رفت، چون وارد مسجد شد أبو بكر با گروهى از جماعت مهاجر و انصار نشسته بودند، پس پرده‏اى زدند، و آن حضرت در پشت آن پرده جلوس فرمود، سپس آن حضرت آه دردناكى‏ از دل سوزان خود كشيد و همه مجلس به گريه و ناله افتاده و يكپارچه اندوه و عزا شد، سپس آن حضرت اندكى صبر نمود تا مجلس آرام گشت سپس اين گونه سخن آغاز نمود ...

و با جزئیات دیگر در این نقل قول:
الطرائف / ترجمه داود إلهامى، ص: ۴۰۹ و ۴۱۰
ما براى مزيد فائده اين خطبه را به طور كامل از دانشمند معروف اهل تسنن ابن ابى الحديد معتزلى نقل مى‏كنيم وى در شرح نهج البلاغه در شرح نامه «عثمان بن حنيف» در فصل اول، اسانيد مختلف اين خطبه را نقل كرده است او تصريح مى‏كند كه اسنادى را كه من براى اين خطبه در اينجا آورده‏ام از هيچ يك از كتب شيعه نگرفته‌‏ام. سپس اشاره به كتاب معروف «سقيفه» از «ابو بكر احمد بن عبد العزيز جوهرى» كه از محدثان بزرگ و معروف اهل سنت است، كرده كه او در كتاب خود از طرق زيادى اين خطبه را نقل نموده است. ابن ابى الحديد تمام اين طرق را در شرح نهج البلاغه آورده است كه ما براى رعايت اختصار از نقل آن صرف نظر مى‏كنيم.
مى‏گويد: چون ابى بكر تصميم گرفت كه فدك را از فاطمه (عليها السلام) باز گيرد و اين خبر به آن حضرت رسيد پارچه‏اى (مقنعه) را به سر و صورت و گردن خود پيچيد و لباسى كه از فرق تا قدم او را مى‏پوشانيد (چادر) بر بدن خود قرار داد و همراه با گروهى از خدمتكاران و زنان خويشاوند خود به طرف مسجد حركت كرد (تا در ميان زنان مشخص نباشد) و آن چنان عبا به سرافكنده بود كه دامن آن روى زمين كشيده مى‏شد و به زير قدمش مى‏آمد راه رفتن او همانند راه رفتن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلّم بود تا بر ابو بكر وارد شد، در حالى كه ابو بكر در ميان جماعت مهاجران و انصار و ديگران بود، و در ميان زنان مهاجر و انصار در پشت پرده نشست ناله‏اى جانسوز كشيد و اين ناله همگان را به خروش آورده و صداى شيون از مردم بلند شد به گونه‏اى كه مسجد را به لرزه انداخت، قدرى مكث كرد تا مردم آرام شدند آنگاه روى سخن به ابو بكر كرده و اين خطبه را ايراد فرمود ...

بنابراین ایشان چادری داشتند که موقع راه رفتن بر روی زمین کشیده می‌شده است ...
ما داریم در مورد زنی صحبت می‌کنیم که برای تابوت حمل خود هم ناراحت بود که نکند برجستگی‌های بدنشان از روی تابوت مشخص باشد، آن هم تابوتی که قرار بوده است در دل شب و فقط در میان اهل خانواده و خواص از مؤمنین به دل خاک سپرده شود و چنین تشییع کنندگانی یا محرم بوده‌اند و یا نگاه ایشان همگی پاک بوده است ...

شبـنم;577978 نوشت:
حضرت زهرا نیز از پوشش متداول آن زمان استفاده کرده اند حالا دقیق هم معلوم نیست این لباس بلند همان شنلی بود یا چادر فعلی، پس نمیشه مدعی شد اسلام آمد و چادر رو ا بعنوان پوشش زنان ختراع کرد

سبحان الله! شنل!؟ پارچه‌ای که پشت را بپوشاند و جلویش باز باشد!؟ :Moteajeb!: آدم گاهی یک حرفهایی می‌شنود که می‌ماند در پاسخ چه بگوید ...
بعید می‌دانم با این رویه‌ای که در پیش گرفته‌اید سؤالات بی‌جوابتان هرگز باجواب شود :Gol:

یا علی

باء;578004 نوشت:
[=13] سلام علیکم، بله روایتی که بگوید ایشان چادر سر می‌کرده‌اند به ما رسیده است، روایت مربوط به خطبه‌ی فدکیّه که مربوط به ایام بعد از شهادت حضرت ختمی‌مرتبت صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌باشد اینطور آغاز می‌گردد:[INDENT=3]الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏1، ص: ۹۷ و ۹۸ [/INDENT]
احتجاج فاطمة الزهراء ع على القوم لما منعوها فدك و قولها لهم عند الوفاة بالإمامة رَوَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ «3» بِإِسْنَادِهِ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّهُ لَمَّا أَجْمَعَ «4» أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ عَلَى مَنْعِ‏ فَاطِمَةَ ع فَدَكاً وَ بَلَغَهَا ذَلِكَ «1» لَاثَتْ خِمَارَهَا «2» عَلَى رَأْسِهَا وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا «3» وَ أَقْبَلَتْ فِي لُمَةٍ «4» مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا تَطَأُ ذُيُولَهَا «5» مَا تَخْرِمُ مِشْيَتُهَا مِشْيَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص «6» حَتَّى دَخَلَتْ عَلَى أَبِي بَكْرٍ- وَ هُوَ فِي حَشَدٍ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ غَيْرِهِمْ «7» فَنِيطَتْ دُونَهَا مُلَاءَةٌ «8» فَجَلَسَتْ ثُمَّ أَنَّتْ أَنَّةً أَجْهَشَ «9» الْقَوْمُ لَهَا بِالْبُكَاءِ فَارْتَجَّ الْمَجْلِسُ ثُمَّ أَمْهَلَتْ هُنَيْئَةً حَتَّى إِذَا سَكَنَ نَشِيجُ الْقَوْمِ وَ هَدَأَتْ فَوْرَتُهُمْ افْتَتَحَتِ الْكَلَام‏ ... ...
(5) أي إنّ أثوابها كانت طويلة تستر قدميها فكانت تطأها عند المشي، و في بعض النسخ «تجر أدراعها» و المعنى واحد.
الإحتجاج / ترجمه جعفرى، ج‏1، ص: 227 احتجاج حضرت زهرا عليها السّلام در باره فدك و سخنان آن حضرت هنگام فوت در باره امامت‏ 49- از عبد اللَّه بن حسن به اسناد مذكور در متن نقل است كه: وقتى أبو بكر و عمر براى منع حضرت زهرا عليها السّلام از فدك همدست شدند و از آن با خبر شد، مقنعه بر سر كشيده و پارچه‏اى بر سر انداخته و با چند تن از اطرافيان و زنان قوم خود به سوى مجلس أبو بكر حركت فرمود، و با كمال طمأنينه و آرامش و همچون رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله راه مى‏رفت، چون وارد مسجد شد أبو بكر با گروهى از جماعت مهاجر و انصار نشسته بودند، پس پرده‏اى زدند، و آن حضرت در پشت آن پرده جلوس فرمود، سپس آن حضرت آه دردناكى‏ از دل سوزان خود كشيد و همه مجلس به گريه و ناله افتاده و يكپارچه اندوه و عزا شد، سپس آن حضرت اندكى صبر نمود تا مجلس آرام گشت سپس اين گونه سخن آغاز نمود ...



با سلام
خدمت سرکار باء نکاتی را متذکر میشوم امیدوارم مفید واقع شود قابل عرض است
واژه چادر هیچ ارتباطی با اسلام ندارد بلکه این واژه مربوط به ایران باستان میباشد و از طرفی در هیچ کجای روایات از چادر استفاده نشده , مقنعه با چادر متفاوت است .





ادُر(1) (در متون‌ ادبی‌ قدیم‌: چادَر) ، نوعی‌ پوشش‌ زنانه‌ كه‌ سرتا پا را فرا می‌گیرد.
در باره ریشه این‌ واژه‌ آرای‌ متفاوتی‌ اظهار شده‌، از جمله‌ اینكه‌ ممكن‌ است‌ از ریشه chad سنسكریت‌ به‌ معنای‌ پوشاندن‌ باشد (رجوع کنید به هدایت‌، ص‌ 35؛ جلالی‌ نائینی‌، ذیل‌ "Chad" ؛
نیز رجوع کنید به داعی‌الاسلام‌، ذیل‌ واژه‌).
واژه چادر در زبان‌ پهلوی‌ نیز وجود داشته‌ است‌ (رجوع کنید به فره‌وشی‌، ذیل‌Cātur" "؛ مكنزی، ص‌ 21، 153)،
چنان‌كه‌ بنا بر متنِ پهلوی روایت‌ امید اَشَوَهیشتان‌، كه‌ در قرن‌ چهارم‌ هجری‌ تدوین‌ شده‌، یكی‌ از سرپوشهای‌ زنان‌ زردشتی‌ چادر (adurČ) بوده‌ است‌ (رجوع کنید به ص‌ 202ـ203).
دورفر كه‌ در باره احتمال‌ فارسی‌ یا تركی‌ بودن‌ ریشه این‌ واژه‌ بحث‌ كرده‌، دلایل‌ مطرح‌ شده‌ را برای‌ پذیرش‌ قطعی‌ هیچ‌یك‌ از این‌ دو نظر، كافی‌ ندانسته‌ است‌ (رجوع کنید به ج‌ 3، ص‌ 16ـ22؛ در باره تلفظ‌ چادر در گویشهای‌ گوناگونِ زبان‌ فارسی‌ رجوع کنید به همان‌، ج‌ 3، ص‌ 17ـ 18).
واژه چادر، به‌ شكل‌ معرّب‌ شَوذَر، به‌ عربی‌ راه‌ پیدا كرده‌ است‌:Sham:
(رجوع کنید به ابن‌دُرید، ج‌ 2، ص‌ 691؛ جوهری‌، ذیل‌ «شذر»؛ جوالیقی‌، ص‌ 205؛ جبوری‌، ص‌ 181)،
اما عرب‌زبانان‌ بیشتر، واژه‌های‌ دیگری‌ چون‌ مُلایه‌/ مُلاءَه، اِزار، عَبایه‌/ عباءَه و حِبْرَه‌ را برای‌ رساندن‌ معنای‌ چادر به‌كار می‌برده‌اند (رجوع کنید به لین‌، ص‌ 61ـ62؛ دُزی‌، ص‌ 25؛ مصری‌، ص‌ 82ـ83؛ دسوقی‌ شتا، ذیل‌ واژه‌؛ جبوری‌، همانجا).
این‌ واژه‌ها معانی‌ و دلالتهای‌ دیگری‌ نیز داشته‌اند
. در برخی‌ آثار برجای‌ مانده‌ از دوره هخامنشی‌، همچون‌ نقش‌برجسته‌ای‌ در اِرگلی‌ (در شمال‌غربی‌ آناطولی‌)، نقش‌ پارچه‌ای‌ در پازیریك‌ *و نیز در نقش‌ برخی‌ مُهرهای‌ یونانی‌ ـ ایرانی‌، پوششهایی‌ شبیه‌ چادر امروزی‌ دیده‌ می‌شود
( د. ایرانیكا، ج‌ 5، ص‌ 735ـ736؛ ضیاءپور، 1343 ش‌، ص‌ 77 و تصویر؛ قس‌ د. ایرانیكا، ج‌ 4، ص‌ 610).
برخی‌ مجسمه‌های‌ بر جای‌ مانده‌ از دوره اشكانی‌، زنان‌ را در پوششی‌ شبیه‌ چادر، كه‌ بر روی‌ عمامه‌ای‌ قرار گرفته‌ است‌، نشان‌ می‌دهد (رجوع کنید به ضیاءپور، 1343 ش‌، ص‌ 197ـ200 و تصاویر). ضیاءپور (1343 ش‌، ص‌ 307)
پوشش‌ سر زنان‌ در تصاویر منقوش‌ بر یك‌ بشقاب‌ نقره‌ای‌ ساسانی‌ را نیز چادر خوانده‌ است‌. آگاهی‌ ما از وصف‌ دقیق‌ این‌ پوشش‌، به‌ هر نامی‌ كه‌ باشد، بیشتر مربوط‌ به‌ دوره‌های‌ جدیدتر و عمدتاً از عصر صفوی‌ و عثمانی‌ به‌ بعد است‌.

و اما پوشش فاطمه

س .......................!
ایشان وقتی می خواست برای دیدار رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم یا عیادت ایشان یا دیگر کارها به خارج از خانه برود، جامه ای گشاد به نام «جلباب»( طریحی، ۱۳۳۹ ش، ۱۰۳) که آن را دور سرش می پیچد و ادامه اش تا کمرش می آمد، همراه با لباسی که پایین تنه او را می پوشاند و نامش «شمله» ( طریحی،۱۳۳۹ ش ، ۴۴۱) بود می پوشید؛ ذکر این دو جامه ایشان، در مصادر و منابع گوناگون آمده است و بیشتر اخبار منقول در این مورد، نصی واحد دارند؛

به عنوان نمونه:

۱ در خبر آمده: « لما نزلت هذه الآیة علی النبی(ص): ( وإن جهنم لموعدهم أجمعین) بکی النبی(ص) بکاءً شدیدًا وبکت صحابته لبکائه...فانطلق بعض أصحابه إلی باب بیتها...أخبرها بخبر النبی(ص) وبکاءه؛ فنهضت والتفت بشملة لها قد خیطت فی اثنی عشر مکانًا بسعف النخیل... »(مجلسی،۱۴۰۳ق، ۴۳/۸۸). [وقتی آیه « وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ »

[ : جهنم وعده گاه همه آنان است... ](حجر،۴۳) نازل شد پیامبر به شدت گریست واصحاب آن حضرت هم برای گریه او گریان شدند...، یکی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به سوی درب خانه فاطمه علیها السلام رفت...و از گریه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ایشان را آگاه کرد ، پس او از جای برخاست و لباس مندرس خود را که از دوازده موضع با شاخه درخت خرما دوخته شده بود پوشید...].

۲ طبرسی در « احتجاج » از عبداللَّه بن حسن به سندش از پدرانش روایت کرده است : « انه لما أجمع أبو بکر وعمر علی منع فاطمة ( علیها السلام ) فدکا وبلغها ذلک لاثت خمارها علی رأسها ، واشتملت بجلبابها واقبلت فی لمة من حفدتها ونساء قومها تطأ ذیولها ...»( طبرسی، احمد بن علی، بی تا، ۱/۱۳۱). [وقتی ابوبکر و عمر بر منع فدک از فاطمه علیها السلام هم نظر شدند و خبر این مطلب به حضرت فاطمه علیها السلام رسید، مقنعه خود را سر کرد و لباس خود را پوشید و با گروهی از زنان خدمتکار و بانوان خویشاوندش حرکت کرد، هنگام راه رفتن لباس حضرت به زمین کشیده می شد و پایین لباس زیر پایش می رفت...].

رضا;578087 نوشت:
با سلام
خدمت سرکار باء نکاتی را متذکر میشوم امیدوارم مفید واقع شود قابل عرض است
واژه چادر هیچ ارتباطی با اسلام ندارد بلکه این واژه مربوط به ایران باستان میباشد و از طرفی در هیچ کجای روایات از چادر استفاده نشده , مقنعه با چادر متفاوت است .


ادُر(1) (در متون‌ ادبی‌ قدیم‌: چادَر) ، نوعی‌ پوشش‌ زنانه‌ كه‌ سرتا پا را فرا می‌گیرد.
در باره ریشه این‌ واژه‌ آرای‌ متفاوتی‌ اظهار شده‌، از جمله‌ اینكه‌ ممكن‌ است‌ از ریشه chad سنسكریت‌ به‌ معنای‌ پوشاندن‌ باشد (رجوع کنید به هدایت‌، ص‌ 35؛ جلالی‌ نائینی‌، ذیل‌ "Chad" ؛
نیز رجوع کنید به داعی‌الاسلام‌، ذیل‌ واژه‌).
واژه چادر در زبان‌ پهلوی‌ نیز وجود داشته‌ است‌ (رجوع کنید به فره‌وشی‌، ذیل‌Cātur" "؛ مكنزی، ص‌ 21، 153)،
چنان‌كه‌ بنا بر متنِ پهلوی روایت‌ امید اَشَوَهیشتان‌، كه‌ در قرن‌ چهارم‌ هجری‌ تدوین‌ شده‌، یكی‌ از سرپوشهای‌ زنان‌ زردشتی‌ چادر (adurČ) بوده‌ است‌ (رجوع کنید به ص‌ 202ـ203).
دورفر كه‌ در باره احتمال‌ فارسی‌ یا تركی‌ بودن‌ ریشه این‌ واژه‌ بحث‌ كرده‌، دلایل‌ مطرح‌ شده‌ را برای‌ پذیرش‌ قطعی‌ هیچ‌یك‌ از این‌ دو نظر، كافی‌ ندانسته‌ است‌ (رجوع کنید به ج‌ 3، ص‌ 16ـ22؛ در باره تلفظ‌ چادر در گویشهای‌ گوناگونِ زبان‌ فارسی‌ رجوع کنید به همان‌، ج‌ 3، ص‌ 17ـ 18).
واژه چادر، به‌ شكل‌ معرّب‌ شَوذَر، به‌ عربی‌ راه‌ پیدا كرده‌ است‌:Sham:
(رجوع کنید به ابن‌دُرید، ج‌ 2، ص‌ 691؛ جوهری‌، ذیل‌ «شذر»؛ جوالیقی‌، ص‌ 205؛ جبوری‌، ص‌ 181)،
اما عرب‌زبانان‌ بیشتر، واژه‌های‌ دیگری‌ چون‌ مُلایه‌/ مُلاءَه، اِزار، عَبایه‌/ عباءَه و حِبْرَه‌ را برای‌ رساندن‌ معنای‌ چادر به‌كار می‌برده‌اند (رجوع کنید به لین‌، ص‌ 61ـ62؛ دُزی‌، ص‌ 25؛ مصری‌، ص‌ 82ـ83؛ دسوقی‌ شتا، ذیل‌ واژه‌؛ جبوری‌، همانجا).
این‌ واژه‌ها معانی‌ و دلالتهای‌ دیگری‌ نیز داشته‌اند
. در برخی‌ آثار برجای‌ مانده‌ از دوره هخامنشی‌، همچون‌ نقش‌برجسته‌ای‌ در اِرگلی‌ (در شمال‌غربی‌ آناطولی‌)، نقش‌ پارچه‌ای‌ در پازیریك‌ *و نیز در نقش‌ برخی‌ مُهرهای‌ یونانی‌ ـ ایرانی‌، پوششهایی‌ شبیه‌ چادر امروزی‌ دیده‌ می‌شود
( د. ایرانیكا، ج‌ 5، ص‌ 735ـ736؛ ضیاءپور، 1343 ش‌، ص‌ 77 و تصویر؛ قس‌ د. ایرانیكا، ج‌ 4، ص‌ 610).
برخی‌ مجسمه‌های‌ بر جای‌ مانده‌ از دوره اشكانی‌، زنان‌ را در پوششی‌ شبیه‌ چادر، كه‌ بر روی‌ عمامه‌ای‌ قرار گرفته‌ است‌، نشان‌ می‌دهد (رجوع کنید به ضیاءپور، 1343 ش‌، ص‌ 197ـ200 و تصاویر). ضیاءپور (1343 ش‌، ص‌ 307)
پوشش‌ سر زنان‌ در تصاویر منقوش‌ بر یك‌ بشقاب‌ نقره‌ای‌ ساسانی‌ را نیز چادر خوانده‌ است‌. آگاهی‌ ما از وصف‌ دقیق‌ این‌ پوشش‌، به‌ هر نامی‌ كه‌ باشد، بیشتر مربوط‌ به‌ دوره‌های‌ جدیدتر و عمدتاً از عصر صفوی‌ و عثمانی‌ به‌ بعد است‌.

و اما پوشش فاطمه

س .......................!
ایشان وقتی می خواست برای دیدار رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم یا عیادت ایشان یا دیگر کارها به خارج از خانه برود، جامه ای گشاد به نام «جلباب»( طریحی، ۱۳۳۹ ش، ۱۰۳) که آن را دور سرش می پیچد و ادامه اش تا کمرش می آمد، همراه با لباسی که پایین تنه او را می پوشاند و نامش «شمله» ( طریحی،۱۳۳۹ ش ، ۴۴۱) بود می پوشید؛ ذکر این دو جامه ایشان، در مصادر و منابع گوناگون آمده است و بیشتر اخبار منقول در این مورد، نصی واحد دارند؛

به عنوان نمونه:

۱ در خبر آمده: « لما نزلت هذه الآیة علی النبی(ص): ( وإن جهنم لموعدهم أجمعین) بکی النبی(ص) بکاءً شدیدًا وبکت صحابته لبکائه...فانطلق بعض أصحابه إلی باب بیتها...أخبرها بخبر النبی(ص) وبکاءه؛ فنهضت والتفت بشملة لها قد خیطت فی اثنی عشر مکانًا بسعف النخیل... »(مجلسی،۱۴۰۳ق، ۴۳/۸۸). [وقتی آیه « وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ »

[ : جهنم وعده گاه همه آنان است... ](حجر،۴۳) نازل شد پیامبر به شدت گریست واصحاب آن حضرت هم برای گریه او گریان شدند...، یکی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به سوی درب خانه فاطمه علیها السلام رفت...و از گریه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ایشان را آگاه کرد ، پس او از جای برخاست و لباس مندرس خود را که از دوازده موضع با شاخه درخت خرما دوخته شده بود پوشید...].

۲ طبرسی در « احتجاج » از عبداللَّه بن حسن به سندش از پدرانش روایت کرده است : « انه لما أجمع أبو بکر وعمر علی منع فاطمة ( علیها السلام ) فدکا وبلغها ذلک لاثت خمارها علی رأسها ، واشتملت بجلبابها واقبلت فی لمة من حفدتها ونساء قومها تطأ ذیولها ...»( طبرسی، احمد بن علی، بی تا، ۱/۱۳۱). [وقتی ابوبکر و عمر بر منع فدک از فاطمه علیها السلام هم نظر شدند و خبر این مطلب به حضرت فاطمه علیها السلام رسید، مقنعه خود را سر کرد و لباس خود را پوشید و با گروهی از زنان خدمتکار و بانوان خویشاوندش حرکت کرد، هنگام راه رفتن لباس حضرت به زمین کشیده می شد و پایین لباس زیر پایش می رفت...].

سلام علیکم برادر بزرگوار،
بله مطالب شما سودمند بودند و استفاده کردم، ممنون، :Gol:
اینکه روی ریشه‌ی کلمه‌ی چادر بحث کردید و فرمودید واژه‌ی چادر ارتباطی با اسلام ندارد و در هیچ کدام از روایات هم از این لفظ استفاده نشده است تا حدود زیادی (البته نه کاملاً) طبیعی است، عربی اصلاً «چ» ندارد، بنابراین این پوشش در عربی باید نامی معادل داشته باشد، حالا یا نامی مستقل و یا معرب همین چادر (که البته چنین معربّی را ما نمی‌شناسیم و در نتیجه لفظ آن باید به کل متفاوت باشد) ...
پس اگر می‌خواهیم بحث از چادر در روایات را دنبال کنیم باید بدانیم که معنای چادر چیست، در واقع تعریف «چادر» چیست و چه چیزی در این پوشش وجود دارد که آن را از پوشش‌های دیگر متمایز می‌کند، بعد ببینیم آیا چنین پوششی در اسلام داریم یا خیر و به طور خاص آیا پوشش حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها چادر بوده است.
حقیر مدتی را روی تفاوت چادر با پوشش‌های دیگر فکر کردم و حرفهایی برای گفتن در این زمینه دارم، البته تفاوت چادر با برخی پوشش‌ها نزدیک به بدیهی است که با یک نگاه تشخیص داده می‌شود ولی گاهی تفاوت‌ها نیاز به دقت بالاتری دارد. حتی می‌توان بحث کرد که آیا مانتوی گشاد و مقنعه را هم می‌توان چادر به حساب آورد یا خیر ... حتماً شما بهتر از حقیر از تنوع چادرها مطلع هستید، برخی از چادرها دو تکه هستند، تکه‌ی بالایی از فرق سر تا کمر و تکه‌ی پایینی از سینه یا کمر به پایین است، برخی چادرهای جدید که چادر شالدار به آنها می‌گویند فرق چندانی با یک مانتوی گشاد و مقنعه ندارد ... اینکه فرمودید:

رضا;578087 نوشت:
و اما پوشش فاطمه س .......................!
ایشان وقتی می خواست برای دیدار رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم یا عیادت ایشان یا دیگر کارها به خارج از خانه برود، جامه ای گشاد به نام «جلباب»( طریحی، ۱۳۳۹ ش، ۱۰۳) که آن را دور سرش می پیچد و ادامه اش تا کمرش می آمد، همراه با لباسی که پایین تنه او را می پوشاند و نامش «شمله» ( طریحی،۱۳۳۹ ش ، ۴۴۱) بود می پوشید؛ ذکر این دو جامه ایشان، در مصادر و منابع گوناگون آمده است و بیشتر اخبار منقول در این مورد، نصی واحد دارند؛

لزوماً به معنای نفی چادر از حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها نیست، بلکه در صورت صحت روایات خبر از شکل و نوع چادر ایشان می‌دهد، بعد از اینکه متوجه شویم که پوشش ایشان ویژگی‌های یک چادر کامل را داشته است، که البته این موضوع برای حقیر در حدّ بدیهی است و به احتمال قوی برای شما همینطور است، در واقع از توجه به داستان دستور ایشان برای ساخت تابوت برای خودشان خیلی از ابهامات برطرف می‌شود.

در هر صورت اینکه فکر کنیم چادر هر پوششی است که از سر تا پای یک خانم را بپوشاند این تعریف اشکالات زیادی دارد ... اینکه فکر کنیم چادر فقط همان چادر ایرانی است هم اشکالات زیادی دارد خصوصاً که چادر ایرانی به تنهایی در بسیاری از مواقع کارکرد آن پوشش کاملی که بشود به آن لفظ چادر را اطلاق کرد ندارد ... اینکه هر کالایی که امروزه تحت عنوان چادر به فروش می‌رود هم لزوماً چادر باشد نیز زیر علامت سؤال بزرگی است ... اینکه هر ترکیب مانتو و شال و مقنعه و روسری و غیره هم حتماً پوشش مانتویی باید به حساب بیاید و چادر نیست هم اشکال دارد و دقیق نیست ... و البته حتماً شما و بخصوص خانم‌های فعال در این تاپیک که بیشتر از ما درگیر این مسائل هستند خودتان و خودشان بهتر به این اختلافات مابین واقع و عرف جامعه‌ واقف هستید و هستند. در هر صورت می‌توان نسبتاً راحت نتیجه‌گیری کرد که پوشش معمول حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها چادر بوده است، آن پوشش چادر بوده است و بسیاری از چادرهای امروزی چادر نیستند، ایشان چادری بودند و بسیاری از خانم‌های چادری امروز چادری نیستند ...

به عنوان نکته‌ی آخر درباره‌ی حجاب و پوشش اهل بیت علیهم‌السلام دو مطلب را مقابلتان درس پس می‌دهم:

یکی پوشش حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در به زیارت حضرت رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله رفتن در معیت پدرشان و برادرانشان علیهم‌السلام در شب، این پوشش بسیار فراتر از پوشش تنها با لباس پوشیده‌ای مانند چادر است

دوم هم روایت رسیده در مورد قیامت که به همه دستور داده می‌شود که چشم برگیرند که ناموس حق می‌خواهد عبور نماید


حتی اگر از مقولات تاریخی و پوشش‌شناسی هم فاصله بگیریم و مثلاً در نگاه حکمتی و عرفانی به مسأله‌ی پوشش زن و بخصوص حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها نگاه کنیم باز خیلی از مسائل واضح‌تر می‌شود، حتی بحث محرمیت با ایشان را می‌توان به این آیه‌ی عظیم از قرآن ارتباط داد، اگر اشتباه نکنم:

يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انظُرُ‌ونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِ‌كُمْ قِيلَ ارْ‌جِعُوا وَرَ‌اءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورً‌ا فَضُرِ‌بَ بَيْنَهُم بِسُورٍ‌ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّ‌حْمَةُ وَظَاهِرُ‌هُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ [الحدید، ۱۳]

و حتی از این آیه می‌توان پلی به درک معنای عمیق حدیث کساء رسید که در آن حدیث هم اگرچه ستون کساء رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بودند ولی محوریت با حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها است، نه چون ایشان راوی ماجرا هستند بلکه چون خداوند فرمود: «هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنیها» ...

اگرچه این بحث هرگز هم در همینجا متوقف نخواهد شد ...

ممنونم از صبر و تحملتان، و از بذل علمتان :Gol:
یا علی

باء;578274 نوشت:

سلام علیکم برادر بزرگوار،
بله مطالب شما سودمند بودند و استفاده کردم، ممنون، :Gol:
اینکه روی ریشه‌ی کلمه‌ی چادر بحث کردید و فرمودید واژه‌ی چادر ارتباطی با اسلام ندارد و در هیچ کدام از روایات هم از این لفظ استفاده نشده است تا حدود زیادی (البته نه کاملاً) طبیعی است، عربی اصلاً «چ» ندارد، بنابراین این پوشش در عربی باید نامی معادل داشته باشد، حالا یا نامی مستقل و یا معرب همین چادر (که البته چنین معربّی را ما نمی‌شناسیم و در نتیجه لفظ آن باید به کل متفاوت باشد) ...
پس اگر می‌خواهیم بحث از چادر در روایات را دنبال کنیم باید بدانیم که معنای چادر چیست، در واقع تعریف «چادر» چیست و چه چیزی در این پوشش وجود دارد که آن را از پوشش‌های دیگر متمایز می‌کند، بعد ببینیم آیا چنین پوششی در اسلام داریم یا خیر و به طور خاص آیا پوشش حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها چادر بوده است.
حقیر مدتی را روی تفاوت چادر با پوشش‌های دیگر فکر کردم و حرفهایی برای گفتن در این زمینه دارم، البته تفاوت چادر با برخی پوشش‌ها نزدیک به بدیهی است که با یک نگاه تشخیص داده می‌شود ولی گاهی تفاوت‌ها نیاز به دقت بالاتری دارد. حتی می‌توان بحث کرد که آیا مانتوی گشاد و مقنعه را هم می‌توان چادر به حساب آورد یا خیر ... حتماً شما بهتر از حقیر از تنوع چادرها مطلع هستید، برخی از چادرها دو تکه هستند، تکه‌ی بالایی از فرق سر تا کمر و تکه‌ی پایینی از سینه یا کمر به پایین است، برخی چادرهای جدید که چادر شالدار به آنها می‌گویند فرق چندانی با یک مانتوی گشاد و مقنعه ندارد ... اینکه فرمودید:

لزوماً به معنای نفی چادر از حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها نیست، بلکه در صورت صحت روایات خبر از شکل و نوع چادر ایشان می‌دهد، بعد از اینکه متوجه شویم که پوشش ایشان ویژگی‌های یک چادر کامل را داشته است، که البته این موضوع برای حقیر در حدّ بدیهی است و به احتمال قوی برای شما همینطور است، در واقع از توجه به داستان دستور ایشان برای ساخت تابوت برای خودشان خیلی از ابهامات برطرف می‌شود.

در هر صورت اینکه فکر کنیم چادر هر پوششی است که از سر تا پای یک خانم را بپوشاند این تعریف اشکالات زیادی دارد ... اینکه فکر کنیم چادر فقط همان چادر ایرانی است هم اشکالات زیادی دارد خصوصاً که چادر ایرانی به تنهایی در بسیاری از مواقع کارکرد آن پوشش کاملی که بشود به آن لفظ چادر را اطلاق کرد ندارد ... اینکه هر کالایی که امروزه تحت عنوان چادر به فروش می‌رود هم لزوماً چادر باشد نیز زیر علامت سؤال بزرگی است ... اینکه هر ترکیب مانتو و شال و مقنعه و روسری و غیره هم حتماً پوشش مانتویی باید به حساب بیاید و چادر نیست هم اشکال دارد و دقیق نیست ... و البته حتماً شما و بخصوص خانم‌های فعال در این تاپیک که بیشتر از ما درگیر این مسائل هستند خودتان و خودشان بهتر به این اختلافات مابین واقع و عرف جامعه‌ واقف هستید و هستند. در هر صورت می‌توان نسبتاً راحت نتیجه‌گیری کرد که پوشش معمول حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها چادر بوده است، آن پوشش چادر بوده است و بسیاری از چادرهای امروزی چادر نیستند، ایشان چادری بودند و بسیاری از خانم‌های چادری امروز چادری نیستند ...

به عنوان نکته‌ی آخر درباره‌ی حجاب و پوشش اهل بیت علیهم‌السلام دو مطلب را مقابلتان درس پس می‌دهم،یکی پوشش حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در به زیارت حضرت رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله رفتن در معیت پدرشان و برادرانشان علیهم‌السلام در شب، این پوشش بسیار فراتر از پوشش تنها با لباس پوشیده‌ای مانند چادر است

دوم هم روایت رسیده در مورد قیامت که به همه دستور داده می‌شود که چشم برگیرند که ناموس حق می‌خواهد عبور نماید


حتی اگر از مقولات تاریخی و پوشش‌شناسی هم فاصله بگیریم و مثلاً در نگاه حکمتی و عرفانی به مسأله‌ی پوشش زن و بخصوص حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها نگاه کنیم باز خیلی از مسائل واضح‌تر می‌شود، حتی بحث محرمیت با ایشان را می‌توان به این آیه‌ی عظیم از قرآن ارتباط داد، اگر اشتباه نکنم:

يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انظُرُ‌ونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِ‌كُمْ قِيلَ ارْ‌جِعُوا وَرَ‌اءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورً‌ا فَضُرِ‌بَ بَيْنَهُم بِسُورٍ‌ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّ‌حْمَةُ وَظَاهِرُ‌هُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ [الحدید، ۱۳]

اگرچه این بحث هرگز هم در همینجا متوقف نخواهد شد ...

ممنونم از صبر و تحملتان، و از بذل علمتان :Gol:
یا علی

با سلام و تشکر از پاسخ سر کار گرامی
سرکار گرامی ما در مورد پوشش شخصیتی چون فاطمه زهرا س سخن گفتیم و توضیح دادیم که در روایات و اسناد ما این نوع پوشش یعنی چادری که امروزه مرسوم است را پیدا نکرده ایم
,در هیچ یک از کشورهای عرب زبان از چنین پوششی استفاده نمیشود چون ما با اهل سنت در مورد حجاب اختلاف نظری نداریم . :Sham:
در تمامی اسناد آمده که پوشش فاطمه زهرا س ٢ تیکه بوده .یعنی پارچه ای که سر را میپوشانده و یک لباس بلند همانند مانتوهای بلند امروزی .
سخن ما در مورد چادر امروزی بود که به فاطمه زهرا س نسبت میدهند,اگر در مورد حجاب فاطمه زهرا س سخن گفته شده , باید ببینیم حجاب او چگونه بوده واگر به دنبال واژه میگردیم بنده معادل ان را چادربه این سبک نیافتم اگر دوستان بنده را یاری کنند خوش حال میشوم .
قابل ذکر است که بیشتر میتوان از مقنعه بلند استفاده کرد در مورد
فاطمه زهرا سپوشاندن روی سر تا چادر یتیکه,متاسفانه بعضی از کلمات در ترجمه, در تاریخ رنگ و بوی ملی به خود گرفته و در فرهنگ و مذهب حل شده اند !
یعنی یک شکل ایرانی مذهبی گرفته که چادر اینگونه است ,در صورتی که این نوع حجاب در صدر اسلام متداول نبوده , با رجوع به تاریخ بیشتر ان را در ایران باستان مییابیم چنانچه بر پایه شواهد ادبی‌، در ایرانِ قبل‌ و بعد از اسلام‌، چادر هم‌ برای‌ پوشاندن‌ روی‌ یا سر به‌ كار می‌رفت‌ و هم‌ پوشش‌ سرتا پا بود
(رجوع کنید به فردوسی‌، ج‌ 9، ص 288؛ خاقانی‌، ص‌ 84؛ سعدی‌، ص‌ 276).
چادر در معنای‌ دوم‌، مرادفهای‌ متنوعی‌ در زبان‌ عربی‌ پیدا كرده‌ كه‌ یكی‌ از آنها حِبْرَه‌ است‌. حبره‌ پوشش‌ زنان‌ در دوره اموی‌ (41ـ132) بود و حسن‌ابراهیم‌ حسن‌ (ج‌ 1، ص‌ 545) آن‌ را از انواع‌ مُلایه‌ شمرده‌ است‌
(نیز رجوع کنید به عبیدی‌، ص‌ 298ـ299).
ملایه‌ پوشش‌ متداول‌ زنان‌ در بیرون‌ خانه‌ در اوایل‌ دوره عباسی‌ (132ـ656) بود كه‌ همه بدن‌ را می‌پوشاند
(حسن‌ابراهیم‌ حسن‌، ج‌ 2، ص‌ 429).

آگاهی‌ ما از وصف‌ دقیق‌ این‌ پوشش‌، به‌ هر نامی‌ كه‌ باشد، بیشتر مربوط‌ به‌ دوره‌های‌ جدیدتر و عمدتاً از عصر صفوی‌ و عثمانی‌ به‌ بعد است‌.
بر این‌ اساس‌، زنان‌ به‌ چادر صرفاً به‌ منزله ساتر و حجاب‌ نمی‌نگریستند، بلكه‌ نگرشهای‌ زیباشناسانه‌ نیز، به‌ویژه‌ در انتخاب‌ جنس‌ و تزیینات‌ آن‌، كاملاً دخالت‌ داشته‌، چنان‌كه‌ تأثیر وسع‌ مالی‌ و طبقه اجتماعی‌ زنان‌ در تعیین‌ جنس‌ و تزیینات‌ چادر آشكار بوده‌ است‌.
,اگر نه بنده در مورد اینکه چادر خوب است یا چگونه باشد , بلند باشد و یا ٢ تیکه سخنی نگفته ام !و یا اینکه نوع پوشش حجاب اینگونه نباشد !
اگر دقت کنیم کاربر گرامی سوال کرده بود که آیا چادر یادگار حضرت فاطمه س است؟( اگر منظور ایشان چادر متداول باشد )
که بنده توضیح دادم که در هیچ کجا ازتاریخ اسلام تا کنون چنین پوششی متداول نبوده در مورد فاطمه زهرا س ,باز هم از دوستان تقاضا دارم اگر لطف کرده و اسناد را به بنده نشان دهند که پوشش فاطمه زهرا س چادری بودهکه امروزه متداول است بسیار سپاس گذارم .


باء;578274 نوشت:

به عنوان نکته‌ی آخر درباره‌ی حجاب و پوشش اهل بیت علیهم‌السلام دو مطلب را مقابلتان درس پس می‌دهم،یکی پوشش حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در به زیارت حضرت رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله رفتن در معیت پدرشان و برادرانشان علیهم‌السلام در شب، این پوشش بسیار فراتر از پوشش تنها با لباس پوشیده‌ای مانند چادر است

دوم هم روایت رسیده در مورد قیامت که به همه دستور داده می‌شود که چشم برگیرند که ناموس حق می‌خواهد عبور نماید


حتی اگر از مقولات تاریخی و پوشش‌شناسی هم فاصله بگیریم و مثلاً در نگاه حکمتی و عرفانی به مسأله‌ی پوشش زن و بخصوص حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها نگاه کنیم باز خیلی از مسائل واضح‌تر می‌شود، حتی بحث محرمیت با ایشان را می‌توان به این آیه‌ی عظیم از قرآن ارتباط داد، اگر اشتباه نکنم:

يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انظُرُ‌ونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِ‌كُمْ قِيلَ ارْ‌جِعُوا وَرَ‌اءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورً‌ا فَضُرِ‌بَ بَيْنَهُم بِسُورٍ‌ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّ‌حْمَةُ وَظَاهِرُ‌هُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ [الحدید، ۱۳]

اگرچه این بحث هرگز هم در همینجا متوقف نخواهد شد ...

ممنونم از صبر و تحملتان، و از بذل علمتان :Gol:
یا علی

و اما در مورد آخر بزرگوار ما در مورد حجاب داشتن مشکلی نداریم فکر کنم دیگر بعد از چند ین سال که در کنار عزیزان خدمت میکنیم دوستان سخنان بنده را در مورد حجاب دیده باشند

یا علی ع

رضا;578300 نوشت:
با سلام و تشکر از پاسخ سر کار گرامی
سرکار گرامی ما در مورد پوشش شخصیتی چون فاطمه زهرا س سخن گفتیم و توضیح دادیم که در روایات و اسناد ما این نوع پوشش یعنی چادری که امروزه مرسوم است را پیدا نکرده ایم
,در هیچ یک از کشورهای عرب زبان از چنین پوششی استفاده نمیشود چون ما با اهل سنت در مورد حجاب اختلاف نظری نداریم . :Sham:
در تمامی اسناد آمده که پوشش فاطمه زهرا س ٢ تیکه بوده .یعنی پارچه ای که سر را میپوشانده و یک لباس بلند همانند مانتوهای بلند امروزی .
سخن ما در مورد چادر امروزی بود که به فاطمه زهرا س نسبت میدهند,اگر در مورد حجاب فاطمه زهرا س سخن گفته شده , باید ببینیم حجاب او چگونه بوده واگر به دنبال واژه میگردیم بنده معادل ان را چادربه این سبک نیافتم اگر دوستان بنده را یاری کنند خوش حال میشوم .
قابل ذکر است که بیشتر میتوان از مقنعه بلند استفاده کرد در مورد
فاطمه زهرا سپوشاندن روی سر تا چادر یتیکه,متاسفانه بعضی از کلمات در ترجمه, در تاریخ رنگ و بوی ملی به خود گرفته و در فرهنگ و مذهب حل شده اند !
یعنی یک شکل ایرانی مذهبی گرفته که چادر اینگونه است ,در صورتی که این نوع حجاب در صدر اسلام متداول نبوده , با رجوع به تاریخ بیشتر ان را در ایران باستان مییابیم چنانچه بر پایه شواهد ادبی‌، در ایرانِ قبل‌ و بعد از اسلام‌، چادر هم‌ برای‌ پوشاندن‌ روی‌ یا سر به‌ كار می‌رفت‌ و هم‌ پوشش‌ سرتا پا بود
(رجوع کنید به فردوسی‌، ج‌ 9، ص 288؛ خاقانی‌، ص‌ 84؛ سعدی‌، ص‌ 276).
چادر در معنای‌ دوم‌، مرادفهای‌ متنوعی‌ در زبان‌ عربی‌ پیدا كرده‌ كه‌ یكی‌ از آنها حِبْرَه‌ است‌. حبره‌ پوشش‌ زنان‌ در دوره اموی‌ (41ـ132) بود و حسن‌ابراهیم‌ حسن‌ (ج‌ 1، ص‌ 545) آن‌ را از انواع‌ مُلایه‌ شمرده‌ است‌
(نیز رجوع کنید به عبیدی‌، ص‌ 298ـ299).
ملایه‌ پوشش‌ متداول‌ زنان‌ در بیرون‌ خانه‌ در اوایل‌ دوره عباسی‌ (132ـ656) بود كه‌ همه بدن‌ را می‌پوشاند
(حسن‌ابراهیم‌ حسن‌، ج‌ 2، ص‌ 429).

آگاهی‌ ما از وصف‌ دقیق‌ این‌ پوشش‌، به‌ هر نامی‌ كه‌ باشد، بیشتر مربوط‌ به‌ دوره‌های‌ جدیدتر و عمدتاً از عصر صفوی‌ و عثمانی‌ به‌ بعد است‌.
بر این‌ اساس‌، زنان‌ به‌ چادر صرفاً به‌ منزله ساتر و حجاب‌ نمی‌نگریستند، بلكه‌ نگرشهای‌ زیباشناسانه‌ نیز، به‌ویژه‌ در انتخاب‌ جنس‌ و تزیینات‌ آن‌، كاملاً دخالت‌ داشته‌، چنان‌كه‌ تأثیر وسع‌ مالی‌ و طبقه اجتماعی‌ زنان‌ در تعیین‌ جنس‌ و تزیینات‌ چادر آشكار بوده‌ است‌.
,اگر نه بنده در مورد اینکه چادر خوب است یا چگونه باشد , بلند باشد و یا ٢ تیکه سخنی نگفته ام !و یا اینکه نوع پوشش حجاب اینگونه نباشد !
اگر دقت کنیم کاربر گرامی سوال کرده بود که آیا چادر یادگار حضرت فاطمه س است؟( اگر منظور ایشان چادر متداول باشد )
که بنده توضیح دادم که در هیچ کجا ازتاریخ اسلام تا کنون چنین پوششی متداول نبوده در مورد فاطمه زهرا

س ,باز هم از دوستان تقاضا دارم اگر لطف کرده و اسناد را به بنده نشان دهند که پوشش فاطمه زهرا س چادری بودهکه امروزه متداول است بسیار سپاس گذارم .

و اما در مورد آخر بزرگوار ما در مورد حجاب داشتن مشکلی نداریم فکر کنم دیگر بعد از چند ین سال که در کنار عزیزان خدمت میکنیم دوستان سخنان بنده را در مورد حجاب دیده باشند

یا علی ع

سلام علیکم برادر بزرگوار،
حقیر هم به شما جسارتی نکردم، ولی اگر می‌شود منظورتان را کمی بیشتر توضیح بدهید، منظورتان از چادری که امروزه متداول است چیست؟ و البته بهتر بود که از ابتدا هم خود سرکار تزکیه منظورشان از چادر در طرح سؤال را روشن‌تر بیان می‌کردند. امروز که چادرهای ملی و دانشجویی و جلابیب و حسنی و شالدار و ... هم به پوشش‌های متداولی که اسم چادر را یدک می‌کشند اضافه شده‌اند، اما حتی قدیم‌ها که برخی از این چادرها طراحی نشده بودند هم چادر عربی و لبنانی و قجری و ... در کنار چادر ایرانی داشته‌ایم و برخی از این چادرها با برخی دیگر تفاوت‌های زیادی دارند، منظور شما از چادری که امروزه متداول است صرفاً چادر ایرانی است که تقریباً یک پارچه‌ی یک تکه است که به سر می‌اندازند و مثل ملحفه یا کساء یمانی (مثل کساء یمانی در حدیث شریف کساء :Gig:) می‌ماند؟
با تشکر، :Gol:
یا علی

رضا;578087 نوشت:


با سلام
خدمت سرکار باء نکاتی را متذکر میشوم امیدوارم مفید واقع شود قابل عرض است
واژه چادر هیچ ارتباطی با اسلام ندارد بلکه این واژه مربوط به ایران باستان میباشد و از طرفی در هیچ کجای روایات از چادر استفاده نشده , مقنعه با چادر متفاوت است .





ادُر(1) (در متون‌ ادبی‌ قدیم‌: چادَر) ، نوعی‌ پوشش‌ زنانه‌ كه‌ سرتا پا را فرا می‌گیرد.
در باره ریشه این‌ واژه‌ آرای‌ متفاوتی‌ اظهار شده‌، از جمله‌ اینكه‌ ممكن‌ است‌ از ریشه chad سنسكریت‌ به‌ معنای‌ پوشاندن‌ باشد (رجوع کنید به هدایت‌، ص‌ 35؛ جلالی‌ نائینی‌، ذیل‌ "Chad" ؛
نیز رجوع کنید به داعی‌الاسلام‌، ذیل‌ واژه‌).
واژه چادر در زبان‌ پهلوی‌ نیز وجود داشته‌ است‌ (رجوع کنید به فره‌وشی‌، ذیل‌Cātur" "؛ مكنزی، ص‌ 21، 153)،
چنان‌كه‌ بنا بر متنِ پهلوی روایت‌ امید اَشَوَهیشتان‌، كه‌ در قرن‌ چهارم‌ هجری‌ تدوین‌ شده‌، یكی‌ از سرپوشهای‌ زنان‌ زردشتی‌ چادر (adurČ) بوده‌ است‌ (رجوع کنید به ص‌ 202ـ203).
دورفر كه‌ در باره احتمال‌ فارسی‌ یا تركی‌ بودن‌ ریشه این‌ واژه‌ بحث‌ كرده‌، دلایل‌ مطرح‌ شده‌ را برای‌ پذیرش‌ قطعی‌ هیچ‌یك‌ از این‌ دو نظر، كافی‌ ندانسته‌ است‌ (رجوع کنید به ج‌ 3، ص‌ 16ـ22؛ در باره تلفظ‌ چادر در گویشهای‌ گوناگونِ زبان‌ فارسی‌ رجوع کنید به همان‌، ج‌ 3، ص‌ 17ـ 18).
واژه چادر، به‌ شكل‌ معرّب‌ شَوذَر، به‌ عربی‌ راه‌ پیدا كرده‌ است‌:Sham:
(رجوع کنید به ابن‌دُرید، ج‌ 2، ص‌ 691؛ جوهری‌، ذیل‌ «شذر»؛ جوالیقی‌، ص‌ 205؛ جبوری‌، ص‌ 181)،
اما عرب‌زبانان‌ بیشتر، واژه‌های‌ دیگری‌ چون‌ مُلایه‌/ مُلاءَه، اِزار، عَبایه‌/ عباءَه و حِبْرَه‌ را برای‌ رساندن‌ معنای‌ چادر به‌كار می‌برده‌اند (رجوع کنید به لین‌، ص‌ 61ـ62؛ دُزی‌، ص‌ 25؛ مصری‌، ص‌ 82ـ83؛ دسوقی‌ شتا، ذیل‌ واژه‌؛ جبوری‌، همانجا).
این‌ واژه‌ها معانی‌ و دلالتهای‌ دیگری‌ نیز داشته‌اند
. در برخی‌ آثار برجای‌ مانده‌ از دوره هخامنشی‌، همچون‌ نقش‌برجسته‌ای‌ در اِرگلی‌ (در شمال‌غربی‌ آناطولی‌)، نقش‌ پارچه‌ای‌ در پازیریك‌ *و نیز در نقش‌ برخی‌ مُهرهای‌ یونانی‌ ـ ایرانی‌، پوششهایی‌ شبیه‌ چادر امروزی‌ دیده‌ می‌شود
( د. ایرانیكا، ج‌ 5، ص‌ 735ـ736؛ ضیاءپور، 1343 ش‌، ص‌ 77 و تصویر؛ قس‌ د. ایرانیكا، ج‌ 4، ص‌ 610).
برخی‌ مجسمه‌های‌ بر جای‌ مانده‌ از دوره اشكانی‌، زنان‌ را در پوششی‌ شبیه‌ چادر، كه‌ بر روی‌ عمامه‌ای‌ قرار گرفته‌ است‌، نشان‌ می‌دهد (رجوع کنید به ضیاءپور، 1343 ش‌، ص‌ 197ـ200 و تصاویر). ضیاءپور (1343 ش‌، ص‌ 307)
پوشش‌ سر زنان‌ در تصاویر منقوش‌ بر یك‌ بشقاب‌ نقره‌ای‌ ساسانی‌ را نیز چادر خوانده‌ است‌. آگاهی‌ ما از وصف‌ دقیق‌ این‌ پوشش‌، به‌ هر نامی‌ كه‌ باشد، بیشتر مربوط‌ به‌ دوره‌های‌ جدیدتر و عمدتاً از عصر صفوی‌ و عثمانی‌ به‌ بعد است‌.

و اما پوشش فاطمه

س .......................!
ایشان وقتی می خواست برای دیدار رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم یا عیادت ایشان یا دیگر کارها به خارج از خانه برود، جامه ای گشاد به نام «جلباب»( طریحی، ۱۳۳۹ ش، ۱۰۳) که آن را دور سرش می پیچد و ادامه اش تا کمرش می آمد، همراه با لباسی که پایین تنه او را می پوشاند و نامش «شمله» ( طریحی،۱۳۳۹ ش ، ۴۴۱) بود می پوشید؛ ذکر این دو جامه ایشان، در مصادر و منابع گوناگون آمده است و بیشتر اخبار منقول در این مورد، نصی واحد دارند؛

به عنوان نمونه:

۱ در خبر آمده: « لما نزلت هذه الآیة علی النبی(ص): ( وإن جهنم لموعدهم أجمعین) بکی النبی(ص) بکاءً شدیدًا وبکت صحابته لبکائه...فانطلق بعض أصحابه إلی باب بیتها...أخبرها بخبر النبی(ص) وبکاءه؛ فنهضت والتفت بشملة لها قد خیطت فی اثنی عشر مکانًا بسعف النخیل... »(مجلسی،۱۴۰۳ق، ۴۳/۸۸). [وقتی آیه « وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ »

[ : جهنم وعده گاه همه آنان است... ](حجر،۴۳) نازل شد پیامبر به شدت گریست واصحاب آن حضرت هم برای گریه او گریان شدند...، یکی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به سوی درب خانه فاطمه علیها السلام رفت...و از گریه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ایشان را آگاه کرد ، پس او از جای برخاست و لباس مندرس خود را که از دوازده موضع با شاخه درخت خرما دوخته شده بود پوشید...].

۲ طبرسی در « احتجاج » از عبداللَّه بن حسن به سندش از پدرانش روایت کرده است : « انه لما أجمع أبو بکر وعمر علی منع فاطمة ( علیها السلام ) فدکا وبلغها ذلک لاثت خمارها علی رأسها ، واشتملت بجلبابها واقبلت فی لمة من حفدتها ونساء قومها تطأ ذیولها ...»( طبرسی، احمد بن علی، بی تا، ۱/۱۳۱). [وقتی ابوبکر و عمر بر منع فدک از فاطمه علیها السلام هم نظر شدند و خبر این مطلب به حضرت فاطمه علیها السلام رسید، مقنعه خود را سر کرد و لباس خود را پوشید و با گروهی از زنان خدمتکار و بانوان خویشاوندش حرکت کرد، هنگام راه رفتن لباس حضرت به زمین کشیده می شد و پایین لباس زیر پایش می رفت...].

رضا;578300 نوشت:
با سلام و تشکر از پاسخ سر کار گرامی
سرکار گرامی ما در مورد پوشش شخصیتی چون فاطمه زهرا س سخن گفتیم و توضیح دادیم که در روایات و اسناد ما این نوع پوشش یعنی چادری که امروزه مرسوم است را پیدا نکرده ایم
,در هیچ یک از کشورهای عرب زبان از چنین پوششی استفاده نمیشود چون ما با اهل سنت در مورد حجاب اختلاف نظری نداریم . :Sham:
در تمامی اسناد آمده که پوشش فاطمه زهرا س ٢ تیکه بوده .یعنی پارچه ای که سر را میپوشانده و یک لباس بلند همانند مانتوهای بلند امروزی .
سخن ما در مورد چادر امروزی بود که به فاطمه زهرا س نسبت میدهند,اگر در مورد حجاب فاطمه زهرا س سخن گفته شده , باید ببینیم حجاب او چگونه بوده واگر به دنبال واژه میگردیم بنده معادل ان را چادربه این سبک نیافتم اگر دوستان بنده را یاری کنند خوش حال میشوم .
قابل ذکر است که بیشتر میتوان از مقنعه بلند استفاده کرد در مورد
فاطمه زهرا سپوشاندن روی سر تا چادر یتیکه,متاسفانه بعضی از کلمات در ترجمه, در تاریخ رنگ و بوی ملی به خود گرفته و در فرهنگ و مذهب حل شده اند !
یعنی یک شکل ایرانی مذهبی گرفته که چادر اینگونه است ,در صورتی که این نوع حجاب در صدر اسلام متداول نبوده , با رجوع به تاریخ بیشتر ان را در ایران باستان مییابیم چنانچه بر پایه شواهد ادبی‌، در ایرانِ قبل‌ و بعد از اسلام‌، چادر هم‌ برای‌ پوشاندن‌ روی‌ یا سر به‌ كار می‌رفت‌ و هم‌ پوشش‌ سرتا پا بود
(رجوع کنید به فردوسی‌، ج‌ 9، ص 288؛ خاقانی‌، ص‌ 84؛ سعدی‌، ص‌ 276).
چادر در معنای‌ دوم‌، مرادفهای‌ متنوعی‌ در زبان‌ عربی‌ پیدا كرده‌ كه‌ یكی‌ از آنها حِبْرَه‌ است‌. حبره‌ پوشش‌ زنان‌ در دوره اموی‌ (41ـ132) بود و حسن‌ابراهیم‌ حسن‌ (ج‌ 1، ص‌ 545) آن‌ را از انواع‌ مُلایه‌ شمرده‌ است‌
(نیز رجوع کنید به عبیدی‌، ص‌ 298ـ299).
ملایه‌ پوشش‌ متداول‌ زنان‌ در بیرون‌ خانه‌ در اوایل‌ دوره عباسی‌ (132ـ656) بود كه‌ همه بدن‌ را می‌پوشاند
(حسن‌ابراهیم‌ حسن‌، ج‌ 2، ص‌ 429).

آگاهی‌ ما از وصف‌ دقیق‌ این‌ پوشش‌، به‌ هر نامی‌ كه‌ باشد، بیشتر مربوط‌ به‌ دوره‌های‌ جدیدتر و عمدتاً از عصر صفوی‌ و عثمانی‌ به‌ بعد است‌.
بر این‌ اساس‌، زنان‌ به‌ چادر صرفاً به‌ منزله ساتر و حجاب‌ نمی‌نگریستند، بلكه‌ نگرشهای‌ زیباشناسانه‌ نیز، به‌ویژه‌ در انتخاب‌ جنس‌ و تزیینات‌ آن‌، كاملاً دخالت‌ داشته‌، چنان‌كه‌ تأثیر وسع‌ مالی‌ و طبقه اجتماعی‌ زنان‌ در تعیین‌ جنس‌ و تزیینات‌ چادر آشكار بوده‌ است‌.
,اگر نه بنده در مورد اینکه چادر خوب است یا چگونه باشد , بلند باشد و یا ٢ تیکه سخنی نگفته ام !و یا اینکه نوع پوشش حجاب اینگونه نباشد !
اگر دقت کنیم کاربر گرامی سوال کرده بود که آیا چادر یادگار حضرت فاطمه س است؟( اگر منظور ایشان چادر متداول باشد )
که بنده توضیح دادم که در هیچ کجا ازتاریخ اسلام تا کنون چنین پوششی متداول نبوده در مورد فاطمه زهرا

س ,باز هم از دوستان تقاضا دارم اگر لطف کرده و اسناد را به بنده نشان دهند که پوشش فاطمه زهرا س چادری بودهکه امروزه متداول است بسیار سپاس گذارم .



یا علی ع

باء;578302 نوشت:

سلام علیکم برادر بزرگوار،
حقیر هم به شما جسارتی نکردم، ولی اگر می‌شود منظورتان را کمی بیشتر توضیح بدهید، منظورتان از چادری که امروزه متداول است چیست؟ و البته بهتر بود که از ابتدا هم خود سرکار تزکیه منظورشان از چادر در طرح سؤال را روشن‌تر بیان می‌کردند. امروز که چادرهای ملی و دانشجویی و جلابیب و حسنی و شالدار و ... هم به پوشش‌های متداولی که اسم چادر را یدک می‌کشند اضافه شده‌اند، اما حتی قدیم‌ها که برخی از این چادرها طراحی نشده بودند هم چادر عربی و لبنانی و قجری و ... در کنار چادر ایرانی داشته‌ایم و برخی از این چادرها با برخی دیگر تفاوت‌های زیادی دارند، منظور شما از چادری که امروزه متداول است صرفاً چادر ایرانی است که تقریباً یک پارچه‌ی یک تکه است که به سر می‌اندازند و مثل ملحفه یا کساء یمانی (مثل کساء یمانی در حدیث شریف کساء :Gig:) می‌ماند؟
با تشکر، :Gol:
یا علی

با سلام و تشکر
منظور بنده مشخص است در توضیحات عنوان کرده ام !
آنچه را امروز از چادر حجاب فاطمه زهرا س میدانند, (چادر یتکه )بنده شواهد و عکس گذشته ام
اما در مورد کساء ,به معنای جامه و عبا ویمانی اسم منسوب به یمن است و کساء یمانی جامه و عبایی بوده که متعلق به پیامبر –ص- بوده و بافت یمن بوده است . بافته های یمن در آن روزگار معروف و مشهور بوده است .
این با پوشش فاطمه زهرا فرق میکند چرا که مربوط به پیامبر ص بوده


برای روشن شدن حجاب این بانوی گرامی فاطمه زهرا س از دوستان تقاضا دارم تاپیک زیر را مشاهده کنند در این تاپیک کامل توضیح داده ایم:Sham::Gol:

.
.

[h=1]آیا "نقاب" پوشش حضرت فاطمه (س) بوده است...؟؟![/h]
.
.

یا علی ع

بسم الله الرحمن الرحیم

مقداد;577672 نوشت:
روزى حضرت على عليه السلام كه به پول احتياج پيدا كرد بود، به ناچار چادر حضرت فاطمه عليها السلام را كه از جنس پشم بود نزد مردى يهودى به نام زيد رهن گذاشت و قدرى جو قرض گرفت .

عرض سلام و ادب خدمت کارشناس گرامی.


مگر کمبود مسلمان بود که حضرت علی(ع) از یک یهودی قرض بگیرد!؟ نمیدونم با کدوم منبع سندی محکمی چنین سخنی را میزنید.

ثانیا جدا از اینکه غیر محال است حضرت علی(ع) از یک یهودی قرض بگیرد. خود قرض گرفتن توسط حضرت علی(ع) جای بحث دارد.

جای بحث دارد که حضرت علی(ع) که دستش جز برای خدا دراز نشد چگونه از یک یهودی قرض کرد.
جای بحث دارد حضرت علی(ع) که بعد از سه روز متوالی روزه گرفتن تنها قرص نان برای افطار را به دیگران میبخشد چگونه روی به قرض گرفتن می آورد.

سلام علیکم و رحمة الله. ابتدا خواهش من این است که کاربران پستهایی که ارتباطی به تاپیک ندارد روی تاپیک قرار ندهند. اگر من جایی مطلبی قرار بدهم که ارتباطش به تاپیک ده برابر بیشتر از بعضی پستها باشد، مدیریت حذفش می کند که ارتباطی ندارد، نمی دانم چگونه اجازۀ وجود برخی پستها که تنها وجه اشتراکشان، بحث حجاب است است، داده می شود.

مقداد;577672 نوشت:
و اما راجع به کيفيت حجاب حضرت زهرا (س) در منابع آمده است که آن حضرت در خارج از خانه از پوششي استفاده مي کرد که تمام بدن را از سر گرفته تا پاها را مي پوشانيد و با چنين پوششي در جامعه حاضر مي شد.[5] اميد است که شيوة عملي حضرت زهرا (س) در زندگي، الگوئي باشد براي تمامي زنان با ايمان و با عفاف جهان اسلام.

در مورد حجاب حضرت زهرا(س) ابن شهر آشوب و قطب راوندى روايت كرده اند كه :
روزى حضرت على عليه السلام كه به پول احتياج پيدا كرد بود، به ناچار چادر حضرت فاطمه عليها السلام را كه از جنس پشم بود نزد مردى يهودى به نام زيد رهن گذاشت و قدرى جو قرض گرفت . آن مرد يهودى چادر را به خانه برد و در حجره گذاشت . به هنگام شب ، زن مرد يهودى وقتى كه وارد حجره شد نورى از آن چادر مشاهده كرد كه تمام حجره ر روشن كره بود. زن وقتى كه آن حالت عجيب را ديد نزد شوهرش رفت و آنچه ديده بود نقل كرد. شوهرش از شنيدن آن حالت تعجب كرد. (چون فراموش كرده بود كه چادر حضرت فاطمه عليها السلام در خانه اوست ) پس به سرعت داخل حجره شد و متوجه شد كه نور از چادر حضرت فاطمه عليها السلام آن بانوى عصمت است كه مانند بدر منير خانه را روشن كرده است . يهودى از مشاهده اين حالت تعجبش زيادتر شد. پس آن دو به خانه خويشان و دوستان خود رفتند و هشتاد نفر از آنها را به خانه آوردند كه همگى آنها از بركت شعاع (نور) چادر فاطمه عليها السلام به نور اسلام منور گرديدند.[6]
همچنين از سلمان فارسي نقل كرده اند كه گفت: روزى حضرت فاطمه عليهم السلام را ديدم كه چادرى وصله دار بر سر داشت ، در شگفتى ماندم و گفتم : عجبا دختران پادشاهان ايران و روم بر كرسيهاى طلايى مى نشينند و پارچه هاى زر بافت به تن مى كنند و اين دختر رسول خداست نه چادرهاى گران قيمت بر سر دارد و نه لباسهاى زيبا فاطمه عليه اسلام پاسخ داد: اى سلمان خداوند بزرگ ، لباسهاى زينتى و تختهاى طلايى را براى ما، در روز قيامت ذخيره كرده است .
حضرت سپس به خدمت پدر گراميش رفت و شگفتى سلمان را مطرح كرد و گفت : اى رسول خدا، سلمان از سادگى لباس من تعجب نمود، سوگند به خدايى كه تو را مبعوث فرمود: مدت پنج سال است فرش خانه ما پوست گوسفندى است كه روزها بر روى آن شترمان علف مى خورد و شبها بر روى آن مى خوابيم و بالش ما چرمى است كه از ليف خرما پر شده است.[7]


باء;578004 نوشت:

سلام علیکم،
بله روایتی که بگوید ایشان چادر سر می‌کرده‌اند به ما رسیده است، روایت مربوط به خطبه‌ی فدکیّه که مربوط به ایام بعد از شهادت حضرت ختمی‌مرتبت صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌باشد اینطور آغاز می‌گردد:[INDENT=3]الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏1، ص: ۹۷ و ۹۸
[/INDENT]
احتجاج فاطمة الزهراء ع على القوم لما منعوها فدك و قولها لهم عند الوفاة بالإمامة
رَوَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ «3» بِإِسْنَادِهِ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّهُ لَمَّا أَجْمَعَ «4» أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ عَلَى مَنْعِ‏ فَاطِمَةَ ع فَدَكاً وَ بَلَغَهَا ذَلِكَ «1» لَاثَتْ خِمَارَهَا «2» عَلَى رَأْسِهَا وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا «3» وَ أَقْبَلَتْ فِي لُمَةٍ «4» مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا تَطَأُ ذُيُولَهَا «5» مَا تَخْرِمُ مِشْيَتُهَا مِشْيَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص «6» حَتَّى دَخَلَتْ عَلَى أَبِي بَكْرٍ- وَ هُوَ فِي حَشَدٍ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ غَيْرِهِمْ «7» فَنِيطَتْ دُونَهَا مُلَاءَةٌ «8» فَجَلَسَتْ ثُمَّ أَنَّتْ أَنَّةً أَجْهَشَ «9» الْقَوْمُ لَهَا بِالْبُكَاءِ فَارْتَجَّ الْمَجْلِسُ ثُمَّ أَمْهَلَتْ هُنَيْئَةً حَتَّى إِذَا سَكَنَ نَشِيجُ الْقَوْمِ وَ هَدَأَتْ فَوْرَتُهُمْ افْتَتَحَتِ الْكَلَام‏ ...
...

(5) أي إنّ أثوابها كانت طويلة تستر قدميها فكانت تطأها عند المشي، و في بعض النسخ «تجر أدراعها» و المعنى واحد.


الإحتجاج / ترجمه جعفرى، ج‏1، ص: 227
احتجاج حضرت زهرا عليها السّلام در باره فدك و سخنان آن حضرت هنگام فوت در باره امامت‏
49- از عبد اللَّه بن حسن به اسناد مذكور در متن نقل است كه: وقتى أبو بكر و عمر براى منع حضرت زهرا عليها السّلام از فدك همدست شدند و از آن با خبر شد، مقنعه بر سر كشيده و پارچه‏اى بر سر انداخته و با چند تن از اطرافيان و زنان قوم خود به سوى مجلس أبو بكر حركت فرمود، و با كمال طمأنينه و آرامش و همچون رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله راه مى‏رفت، چون وارد مسجد شد أبو بكر با گروهى از جماعت مهاجر و انصار نشسته بودند، پس پرده‏اى زدند، و آن حضرت در پشت آن پرده جلوس فرمود، سپس آن حضرت آه دردناكى‏ از دل سوزان خود كشيد و همه مجلس به گريه و ناله افتاده و يكپارچه اندوه و عزا شد، سپس آن حضرت اندكى صبر نمود تا مجلس آرام گشت سپس اين گونه سخن آغاز نمود ...



شما به دو چیز استناد کرده اید: یکی پوشش از سر تا پای حضرت فاطمه
سلام الله علیها
و یکی جلباب به سر کردن که ترجمه به چادر می کنید.


در مورد پوشاندن از سر تا پا، خب چه التزامی دارد که با چادر باشد؟ خب می توانستند با روسری یا مقنعه، و لباسی بلند و کفش از سر تا پا را بپوشانند.

در مورد واژۀ جلباب، بر چه اساسی آنرا همان چادر می دانید.

«الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) عَنْ أَدْنَى مَا تُصَلِّی فِیهِ الْمَرْأَةُ قَالَ دِرْعٌ وَ مِلْحَفَةٌ فَتَنْشُرُهَا عَلَى رَأْسِهَا وَ تَتَجَلَّلُ بِهَا»؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، محقق و مصحح: موسوی خرسان، حسن، ج 2، ص 217، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
ترجمه:زراره از امام باقر(ع) پرسید: کمترین لباسی که زن می‌تواند در آن نماز بخواند چیست؟ امام باقر(ع) فرمود: «دِرع (پیراهن) و ملحفه؛ به طوری که از روی سر می‌اندازد تا تمام بدن را فرا گیرد».
«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع تُصَلِّی الْمَرْأَةُ فِی ثَلَاثَةِ أَثْوَابٍ إِزَارٍ وَ دِرْعٍ وَ خِمَارٍ وَ لَا یَضُرُّهَا بِأَنْ تُقَنِّعَ بِالْخِمَارِ فَإِنْ لَمْ تَجِدْ فَثَوْبَیْنِ تَتَّزِر بِأَحَدِهِمَا وَ تُقَنِّعُ بِالْآخَرِ قُلْتُ فَإِنْ کَانَ دِرْعٌ وَ مِلْحَفَةٌ لَیْسَ عَلَیْهَا مِقْنَعَةٌ فَقَالَ لَا بَأْسَ إِذَا تَقَنَّعَتْ بِالْمِلْحَفَةِ فَإِنْ لَمْ تَکْفِهَا فَلْتَلْبَسْهَا طُولًا»؛ الکافی، ج 3، ص 395 – 396.
ترجمه:ابن ابی یعفور از امام صادق(ع) نقل می‌کند: «زن در سه لباس نماز بگذارد: ازار(لنگ)، درع(پیراهن) و خمار(مقنعه) و اشکالی ندارد اگر خمار را مقنعه کند(یعنی دور سر و گردن بپیچد) و اگر این سه لباس را نداشت می‌تواند با دو لباس هم نماز را اقامه کند به این ترتیب که یکی را ازار (مانند دامن) کند و (پایین تنه را بپوشاند) و دیگری را مقنعه کند (و سر و بالا تنه را بپوشاند)». گفتم: اگر فقط درع و ملحفه‌ای داشته و مقنعه ندارد[تکلیف چیست]؟ امام(ع) فرمود: «اشکالی ندارد؛ از ملحفه به عنوان مقنعه می‌تواند استفاده کند و اگر کفاف نکرد(یعنی با مقنعه درست کردن نتوانست پایین تنه را بپوشاند) از جهت طول؛ آن ملحفه را استفاده کند(تا هم سر پوشیده شود و هم پایین تنه)».

این هم بحث لغت شناسی اش

شوذر ( الصحاح في اللغة)
الشَوْذَرُ: المِلْحَفَةُ، وهو معرب، وأصله بالفارسية جاذَرْ. وقال الراجز: مُتَضَرِّجٌ عن جانِبَيْهِ الشَوْذَرُ

www.maajim.com/

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
بنده نظرات مطرح شده در این باره را خواندم چیزی که به نطر بنده آمد این بود که شما که در پی پیدا کردن حجاب حضرت فاطمه سلام الله هستید به چه عنوانی میخواهید این کار را بکنید اگر صرف فهمیدن حجاب واقعی ایشان است که فهمیدنش زیاد به درد آنچنانی نمی خورد چون اگر بخواهید با عمل آنرا همراه کنید یعنی بفهمید حجاب چه گونه بوده تا خود آن حجاب را برگزینید همین بس که بدانید از اندام آن حضرت چیزی بر عیر نمایان نبوده پس نمی شود آنرا با مانتوهای امروزی که بعضی از اندامها را نشان می دهد مقایسه کرد پس مانند مانتوهای امروزی نبوده آنچه که در قرآن آمده البته به نظر بنده بیشتر شبیه به چادر های امروزی البته به سبک سنتی آن بوده طبق روایات هم که می گویند پارچه ای که از سر تا پا را می پوشانده بیشتر به این چادر شبیه است تا مانتو البته کسی که بخواهد خود را از دید نامحرم حفظ کند چیزی را که بیشتر اورا مستتر می کند را اتنتخاب می کند وگرنه داریم در کسانی که در لباس روحانیت هم هستند و از من و امثال من هم بیشتر زوایات و احادیث را می دانند ولی حجاب را اینگونه نشر می دهند که ( بی لباسی نباشد ) یعنی که لباس تن آدم باشه حالا هر طور فرقی نمی کنه چه طور لباسی فقط لخت نباشه . این تفسیر ار حجاب را هم داریم و این بستگی به این دارد که کسی بخواهد واقعا حجاب داشته باشد یا بخواهد از زیر آن در برود برای هرد و جورش سر پرست هست و مرید .
ا

tazkie;578705 نوشت:
سلام علیکم و رحمة الله. ابتدا خواهش من این است که کاربران پستهایی که ارتباطی به تاپیک ندارد روی تاپیک قرار ندهند. اگر من جایی مطلبی قرار بدهم که ارتباطش به تاپیک ده برابر بیشتر از بعضی پستها باشد، مدیریت حذفش می کند که ارتباطی ندارد، نمی دانم چگونه اجازۀ وجود برخی پستها که تنها وجه اشتراکشان، بحث حجاب است است، داده می شود.


سلام علیکم خواهر بزرگوار،
نمی‌دانم منخاطبتان این بنده‌ی حقیر خدا بوده است یا دوست دیگری، ولی در هر صورت با توجه به اینکه در مورد مدیریت این تاپیک خرده گرفته‌اید یک مطلب بگویم ... حقیر مخالف حواشی در حین یک بحث نیستم و فکر می‌کنم اگر از حد نگذرد برای روشن شدن فضای ذهنی نسبت به یک بحث خوب است که اطراف آن بحث هم تا حدودی روشن گردد تا ارتباط یک موضوع با موضوعات مرتبط بهتر مشخص گردد ... اما در این بین تنها مباحثی که خیلی از بحث پرت باشند آنچنان که آزاردهنده بگردند یا مهم‌تر از آن بحث‌هایی که از جنبه‌ی علمی و دوستانه خارج می‌شوند را سعی می‌کنم ویرایش کنم، آن هم اگر بشود با نگاه داشتن نکات علمی آنها و پاک کردن جدال‌های غیر احسنشان ... در این میان هم احتمال اشتباه وجود دارد که اگر برخی پست‌های شما به اشتباه ویرایش شده‌اند عذرخواهی می‌کنم، ان شاء الله درک کنید که با غرض شخصی نبوده و به نیت حفظ سلامت جوّ انجمن بوده است ... اگر هم در این تاپیک یا تاپیک دیگری پستی می‌بینید که بهتر است ویرایش یا حذف گردند می‌توانید گزارش دهید تا رسیدگی گردد ... این نظر شخصی حقیر بود، نمی‌دانم جناب رضا و مدیران دیگر انجمن چقدر با این گفته موافق باشند.
در هر صورت ان شاء‌ الله که دلگیر نشوید، بحمدالله هم ایمان و هم دانش بالایی دارید اگر وارد این حواشی نشویم بهتر می‌توانید از هر دو سود ببرید و سود برسانید :Gol:

tazkie;578705 نوشت:
شما به دو چیز استناد کرده اید: یکی پوشش از سر تا پای حضرت فاطمهسلام الله علیها
و یکی جلباب به سر کردن که ترجمه به چادر می کنید.


در مورد پوشاندن از سر تا پا، خب چه التزامی دارد که با چادر باشد؟ خب می توانستند با روسری یا مقنعه، و لباسی بلند و کفش از سر تا پا را بپوشانند.

در مورد واژۀ جلباب، بر چه اساسی آنرا همان چادر می دانید.

حقیر نظرم این است که روی چادر باید بحث محتوایی کرد و نه بحث اسمی (اگرچه جناب رضا و جناب عصران بحث لغوی هم کرده‌اند)، چه آنکه برخی پوشش‌ها می‌توانند در اصل چادر باشند ولی به اسم دیگری معروف باشند، همانطور که امروز برخی با لباس خانه‌اشان می‌آیند در خیابان و می‌گویند اسمش مانتو است و یا برخی با پوشش همتای چادر به دانشگاه می‌روند و اگر آن پوشش در عرف جامعه اسمش مانتو و مقنه باشد از ورود ایشان به دانشگاه ممانعت به عمل می‌آید ... در هر صورت اینکه چادرها هم خودشان انواع دارند را شما از حقیر بهتر می‌دانید پس اینکه فقط یک شکل پوشش را چادر بنامیم چندان راه به جایی نخواهد برد ...

در مورد پوشش حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها هم حضرت تأکید داشتند که برایشان تابوتی درست شود که برجستگی‌های بدنشان دیده نشود، هر پوششی که هم بپوشاند (مثل مانتو مقنعه‌ی مدّ نظر شما) و هم برجستگی‌ها را نشان ندهد این پتانسیل را دارد که آن را چادر بنامیم، اگرچه ویژگی‌های دیگری هم در این بین می‌توانند دخالت داده شوند، مثل هم‌رنگ یا نزدیک‌به‌رنگ‌هم بودن پوشش بدن و پوشش سر، مثل اینکه پوشش سر تا روی شانه‌ها بیاید و برجستگی خود شانه هم دیده نشود (این مسأله در برخی چادرهای جدید حذف یا کم‌رنگ شده است!)، مثل اینکه به صرف گشاد بودن هم بسنده نشود و با حالت چین‌دار بر روی بدن قرار بگیرد تا حجم بدن را هم تا حدودی مخفی نماید ... و این تازه در مورد ایستادن معمولی شخص است، کسی که بخواهد با این چادر فعالیتی داشته باشد این چادر ممکن است در آن فعالیت برخی از ویژگی‌های پوششی خود را از دست بدهد و دیگر پوشش چادر به حساب نیاید و ...، اگرچه هنوز ممکن است پوشش نسبتاً مناسبی هم باشد

طبیعی است که با همان چند روایات معروف از حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها که به ما رسیده است هر شیعه‌ای کاملترین پوششی را که می‌شناسد به ایشان نسبت بدهد، در این دوره و زمانه هم عده‌ی زیادی گمان می‌کنند که چادر ایرانی (که در اسمش هم «ایرانی» ذکر شده است!) بهترین پوشش است و لابد پوشش ایشان هم باید همین چادر بوده باشد، حال آنکه اگر کسی بخواهد پوشش دقیق ایشان را بداند باید در روایات بیشتری غور کند، مشابه کاری که جناب رضا انجام داده‌اند، بعد قطعه‌های پازل را به هم بچسباند و تصویری تقریبی از پوشش ایشان را معرفی نماید و در صورت تمایل از آن برای تولید «پوشش فاطمی» و تبلیغ یا فروش آنها استفاده نماید. در هر صورت اینکه پوشش ایشان کامل‌ترین صورت ممکن برای پوشش بوده است بعید می‌دانم برای خود شما هم جای سؤالی داشته باشد (حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها حقیقت پوشیدگی هستند، نوری که نشان می‌دهد و خود دیده نمی‌شود) شاید سؤال شما هم دقیقاً در مورد جزئیات پوشش ایشان است یا اینکه می‌خواهید بدانید آیا به طور خاص چادر ایرانی پوشش ایشان بوده است یا خیر؟ :Gig: شاید سؤالتان را بد متوجه شده‌ام؟

یا علی

باء;578004 نوشت:
سبحان الله! شنل!؟ پارچه‌ای که پشت را بپوشاند و جلویش باز باشد!؟ آدم گاهی یک حرفهایی می‌شنود که می‌ماند در پاسخ چه بگوید ...
بعید می‌دانم با این رویه‌ای که در پیش گرفته‌اید سؤالات بی‌جوابتان هرگز باجواب شود

سلام جناب باء
مگه من چی گفتم :Gig:
در دوران قدیم در تمامی کشورها و ممالک تقریبا پوشش مردان و زنان لباس های بلند ( حالا هر اسمی میخواد داشته باشه ) بوده
لباس حضرت زهرا هم متاثر از فرهنگ مردم دوره ایشان بوده، هرچند بعدا با نزول آیات مختلف موارد دیگری بر پوشش زنان اضافه شد
ولی اصل بلندی لباس مربوط به فرهنگ آن دوره بوده چنانکه مردان هم لباس بلند می پوشیدند
و این واقعا جای سئوال دارد چطور لباس مردان در گذر زمان تغییر کرد اما لباس زنان نباید تغییر کند.
چادر امروزی بیشتر ریشه در تاریخ ایران دارد تا تاریخ عرب
با این حال حالا می بینیم که گفته میشود پوشش حضرت زهرا همین چادر بوده و این چادر هم بعنوان حجاب برتر معرفی شده
اگر حضرت زهرا در این دوره می زیستند واقعا امکان نداشت حضرت از مانتو استفاده کند ؟

شبـنم;578844 نوشت:
سلام جناب باء
مگه من چی گفتم :Gig:
در دوران قدیم در تمامی کشورها و ممالک تقریبا پوشش مردان و زنان لباس های بلند ( حالا هر اسمی میخواد داشته باشه ) بوده
لباس حضرت زهرا هم متاثر از فرهنگ مردم دوره ایشان بوده، هرچند بعدا با نزول آیات مختلف موارد دیگری بر پوشش زنان اضافه شد
ولی اصل بلندی لباس مربوط به فرهنگ آن دوره بوده چنانکه مردان هم لباس بلند می پوشیدند
و این واقعا جای سئوال دارد چطور لباس مردان در گذر زمان تغییر کرد اما لباس زنان نباید تغییر کند.
چادر امروزی بیشتر ریشه در تاریخ ایران دارد تا تاریخ عرب
با این حال حالا می بینیم که گفته میشود پوشش حضرت زهرا همین چادر بوده و این چادر هم بعنوان حجاب برتر معرفی شده
اگر حضرت زهرا در این دوره می زیستند واقعا امکان نداشت حضرت از مانتو استفاده کند ؟

سلام علیکم خواهر عزیز،
شنل بر روی دوش می‌افتد و جلویش باز است، تا حدودی شبیه همین عبا که روحانیون ما استفاده می‌کنند، اگر اشتباه نفهمیده باشم بعضاً هم نقش زیرانداز برای نشستن و سفره برای طعام و رو‌انداز برای خواب در سفر و حضر را داشته است، جنبه‌ی پوششی نداشته است، اگر داشته است هم نقش اصلی‌اش نبوده است، اما در پوشش خانم‌ها بحث خود پوشش پررنگ‌تر از کاربردهای دیگر لباس است، مثلاً خانمها ممکن است از پوشش خود برای روانداز استفاده کنند ولی وسط یک جمع پوشش خود را سفره‌ی غذا نمی‌کرده‌اند و مثال‌های دیگر شبیه به این ... مثال شنل مثال بعیدی است به نظر حقیر برای توجیه پیدایش چادر.
[SPOILER]اما اینکه چه شد که لباس آقایان تغییر کرد یا بهتر است بگویم خراب شد و لباس خانم‌ها در نوع و شکل عوش شد ولی در میزان پوشش ثابت ماند بحثی است که جای بحث دارد ولی از این نگرانم که سرکار تزکیه از ادامه‌ی این بحث در اینجا دلگیر شوند، فقط به طور خلاصه‌اش اینطور است که تا قبل از رضاخان لباس مردان هم چندان شبیه لباس‌های امروزی نبوده است، در واقع سفرنامه‌ی یک خارجی در عهد قاجار بود که در آن لباس ایرانی‌ها از ثروتمندانشان گرفته تا زیردستان را تشریح کرده بود و در آن آمده بود که اگر آقایی لباسش تا ران بود کوتاه به حساب آمده و شخص بی‌حیا به حساب می‌آمد و مطالبی شبیه به این، وضعیت امروز لباس آقایان هم خیلی بهتر از وضعیت لباس خانم‌ها نیست، اما نکته اینجاست که پوشش خانم‌ها موضوعیت بسیار جدّی‌تری دارد، خانم‌ها از دیدن آقایان با پوشش بد چندان تحریک نمی‌شوند ولی پوشش بد خانم‌ها به طور جدّی سلامت جامعه را تهدید می‌کند، مردی که مریض شود زنان هم از آسیب او در امان نخواهند ماند، نسلی هم که تربیت‌شده‌ی چنین زم و مردی باشد خدا بهش رحم کند ...[/SPOILER]
در هر صورت اینکه فرمودید اگر حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها امروز بودند (که البته از برخی جهات هم هستند :ok:) شاید ایشان هم به جای چادر مانتو استفاده می‌کردند یک بحث روان‌شناسی است، با شناختی که ما از ایشان داریم ایشان هرگز زیر بار چنین پوشش‌هایی نمی‌رفتند، آن هم مانتوهای امروزی که زینت بودنشان بیشتر است تا پوشش بودنشان (زن باید زینتش را مخفی کند و بدن عریان یک مصداق آن زینت است و بدن زینت داده شده هم مصداق دیگر از آنچیزی است که باید پوشیده شود، بنابراین این پوشش‌ها اصلاً پوشش نیستند، بلکه خود تحریک کننده هستند)، مگر آنکه مانتویش مانتویی باشد که کار بهترین چادرهای ممکن را هم از نظر پوشش انجام دهد ... از نظر ایشان زن جز در موارد ضرورت (مثل دفاع از امام زمانش وقتی بی یاور مانده است) هر چه مستورتر باشد بهتر است، مورد ضرورت که پیش بیاید (اگر یک سری آنقدر بی‌غیرت باشند که ضرورت دفاع به ایشان برسد) اما بحث دارد، مثل آنجا که می‌خواستند موهایشان را پریشان کنند و خلق را نفرین کنند که اگر می‌کردند البته بعید است چشم نامحرمی هم باقی می‌ماند که بخواهد ایشان را ببیند ... بحث حیا از بحث‌های جدّی است و حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها در رأس این بحث هستند، ظاهر شدن در انظار برای ایشان اشکال داشته است تا چه برسد به پوشیدن لباس‌های محرک یا کم‌پوشش یا با پوشش کافی ولی نه بهترین پوشش ممکن.

در هر صورت ان شاء الله شما هم از تعجب‌های گاه و بی‌گاه حقیر و ابراز آنها دلگیر نشوید، بحثمان بحث علمی است و غرض شخصی در میان نیست و حقیر منکر ایمان شما به خداوند و محبت شما به خاندان وحی و سرسپردگی‌اتان به شرع مقدس نیستم :Gol:

یا علی

tazkie;578705 نوشت:


شما به دو چیز استناد کرده اید: یکی پوشش از سر تا پای حضرت فاطمه
سلام الله علیها

و یکی جلباب به سر کردن که ترجمه به چادر می کنید.


در مورد پوشاندن از سر تا پا، خب چه التزامی دارد که با چادر باشد؟ خب می توانستند با روسری یا مقنعه، و لباسی بلند و کفش از سر تا پا را بپوشانند.

در مورد واژۀ جلباب، بر چه اساسی آنرا همان چادر می دانید.

با سلام. منتظر جواب کارشناس بحث هستم.

رضا;577954 نوشت:
با سلام
خدمات استاد گرامی
اینطور که بنده متوجه شدم یعنی اینکه چادر حجاب فاطمه( ص) بوده !
اما وقتی به روایات نگاه میکنیم و تاریخ چنین نیست که فاطمه (ص) از چادر استفاده کرده باشند !!
اگر در این مورد بیشتر توضیح دهید ممنون میشوم

.
.

با عرض سلام و ادب

از نظر قرآن شکل خاصی از حجاب و پوشش که تأمین کننده حجاب حداکثری است «جلباب» نام دارد که در آیه زیر بیان شده است:

«یا أیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لاِءَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیِبِهنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کَانَ اللّه ُ غَفُورا رَحیما؛

ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلباب های خود را بر خویش فرو افکنند. این کار برای اینکه شناخته نشوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند بهتر است (و اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.»

اصل ریشه لغوی جلباب، «جیم»، «لام» و «باء» است که طبق نقل برخی کتاب های لغت مثل معجم مقاییس اللغه دارای دو معناست:

معنای اوّل آوردن شی ء از جایی به جایی،

و معنای دوم چیزی که شی ء دیگر را می پوشاند.

جلباب از معنای دوم مشتق شده است.

یکی از واژه های قرآنی که اختلاف در تفسیر معنای آن وجود دارد، واژه جلباب است. چه بسا خاستگاه اختلاف، اختلاف آداب و رسوم و نوع پوشش ها براساس زمان ها و مکان های مختلف باشد. مهم این است که بررسی شود جلباب هنگام نزول آیه به چه معنا و مفهومی بوده است. به رغم وجود اختلاف در تفسیر معنای جلباب حتی کسانی که تصریح کرده اند در معنای آن اختلاف است نیز قبول دارند که در اصل لغت به معنای پوشش گسترده و فراگیر است که ظاهر و روی همه بدن را می پوشاند.

در ایران و در زبان فارسی و فرهنگ های لغت عربی به فارسی، پوشش گسترده قرآنی (که برای حجاب و پوشش بانوان مسلمان در برخورد با نامحرم و در بیرون از منزل به کار می رود) با لفظ و اسم «چادر» شناخته می شود.

در دوره اسلامی چادر (Cador)یا چادَر (Cadar) (به عربی: Sader) به شکل تن پوشی رویی، بی آستین، گشاد و چیره بر بدن، توسط زنان در ایران با توجه به ضوابط پوشش اسلامی انتخاب گردید. در آیه 59 سوره احزاب، حکم شرعی این است که زنان هنگام بیرون رفتن از خانه می باید تن پوش های رویی را به دور خود بپیچند. جلباب، تن پوشی رویی بزرگ بوده که سر و بدن را می پوشانده، به نظر می رسد به معنای چادر امروزی باشد.

چادر (به عنوان یکی از کامل ترین انواع تن پوش های مورد قبول براساس معیارهای اسلامی) شکل یکسانی نداشته است. آثار ادبی این احتمال را می رساند که چادر در اصل روبنده یا تن پوشی بوده که کل بدن و صورت را در بر می گرفته است.

رخی فرهنگ نامه های ویژه لغات قرآن که جلباب را چادر معنا کرده اند:

1ـ لسان التنزیل،

2ـ فرهنگ نامه قرآنی،

3ـ الدّرّ فی الترجمان،

4ـ تفسیر مفردات قرآن نسخه کهن،

5ـ نثر طوبی،

6ـ قاموس قرآن،

7ـ واژه های دخیل در قرآن مجید.
برخی تفسیرهای قرآن که جلباب را چادر معنا کرده اند:

1ـ تفسیر نسفی،

2ـ تفسیر شریف لاهیجی،

3ـ تفسیر ابوالفتوح رازی،

4ـ مخزن العرفان،

5ـ مواهب علّیه (تفسیر حسینی)،

6ـ تفسیر سورآبادی،

7ـ تفسیر شریف البلابل و القلاقل،

8ـ تفسیر اثنی عشری،

9ـ منهج الصادقین فی الزام المخالفین،

10ـ اطیب البیان فی تفسیر القرآن.

برخی رساله های علمی در باره حجاب که جلباب را چادر معنا کرده اند:

1ـ سدول الجلباب فی وجوب الحجاب (1291ش) آیت اللّه سیدعبداللّه بلادی بوشهری.

2ـ رساله شریفه لزوم حجاب (1293ش)، مؤلف: چند نفر از مسلمین مشروطه خواه.

3ـ رساله ردّ کشف حجاب (1296ش) سیداسداللّه خرقانی.

4ـ صواب الخطا فی اتقان الحجاب (1304) میرمحمد هاشم مرندی خویی.

5ـ جوابیه مقاله ضالّه طالبین رفع حجاب (1306ش) زینب بیگم شیرازی.

6ـ وسیلة العفاف یا طومار عفت (1306ش) شیخ یوسف نجفی گیلانی.

7ـ سرادق دوشیزگان و سعادت ایرانیان در وجوب حجاب و لزوم نقاب (1307ش) سیدمحمدعلی مبارکه ای.

8ـ رساله حجابیه (1317ش) شیخ فیاض الدین زنجانی.

9ـ رساله در اثبات وجوب حجاب (1324ش)، مباحثه مکتوب ابوالفضل حاذقی و سیدعلی اصغر لاری.

10ـ حجاب و پرده داری (1324ش)، مباحثه مکتوب ابوالفضل حاذقی و سیدعلی اصغر لاری.

نویسندگان همه رساله های ذکر شده در ذیل بحث از آیه 59 سوره احزاب تصریح کرده اند که جلباب به معنای چادر است. به عنوان نمونه عبارت رساله حجاب و پرده داری را بیان می کنیم: «جلباب یعنی لباس سرتاسری؛ لباسی که تمام بدن را می پوشاند و به عبارت فارسی یعنی چادر.»

برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه فرمایید:

همگونی جلباب قرآنی و چادر

مقداد;580463 نوشت:

با عرض سلام و ادب

از نظر قرآن شکل خاصی از حجاب و پوشش که تأمین کننده حجاب حداکثری است «جلباب» نام دارد که در آیه زیر بیان شده است:

«یا أیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لاِءَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیِبِهنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کَانَ اللّه ُ غَفُورا رَحیما؛

ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلباب های خود را بر خویش فرو افکنند. این کار برای اینکه شناخته نشوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند بهتر است (و اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.»

اصل ریشه لغوی جلباب، «جیم»، «لام» و «باء» است که طبق نقل برخی کتاب های لغت مثل معجم مقاییس اللغه دارای دو معناست:

معنای اوّل آوردن شی ء از جایی به جایی،

و معنای دوم چیزی که شی ء دیگر را می پوشاند.

جلباب از معنای دوم مشتق شده است.

یکی از واژه های قرآنی که اختلاف در تفسیر معنای آن وجود دارد، واژه جلباب است. چه بسا خاستگاه اختلاف، اختلاف آداب و رسوم و نوع پوشش ها براساس زمان ها و مکان های مختلف باشد. مهم این است که بررسی شود جلباب هنگام نزول آیه به چه معنا و مفهومی بوده است. به رغم وجود اختلاف در تفسیر معنای جلباب حتی کسانی که تصریح کرده اند در معنای آن اختلاف است نیز قبول دارند که در اصل لغت به معنای پوشش گسترده و فراگیر است که ظاهر و روی همه بدن را می پوشاند.

در ایران و در زبان فارسی و فرهنگ های لغت عربی به فارسی، پوشش گسترده قرآنی (که برای حجاب و پوشش بانوان مسلمان در برخورد با نامحرم و در بیرون از منزل به کار می رود) با لفظ و اسم «چادر» شناخته می شود.

در دوره اسلامی چادر (Cador)یا چادَر (Cadar) (به عربی: Sader) به شکل تن پوشی رویی، بی آستین، گشاد و چیره بر بدن، توسط زنان در ایران با توجه به ضوابط پوشش اسلامی انتخاب گردید. در آیه 59 سوره احزاب، حکم شرعی این است که زنان هنگام بیرون رفتن از خانه می باید تن پوش های رویی را به دور خود بپیچند. جلباب، تن پوشی رویی بزرگ بوده که سر و بدن را می پوشانده، به نظر می رسد به معنای چادر امروزی باشد.

چادر (به عنوان یکی از کامل ترین انواع تن پوش های مورد قبول براساس معیارهای اسلامی) شکل یکسانی نداشته است. آثار ادبی این احتمال را می رساند که چادر در اصل روبنده یا تن پوشی بوده که کل بدن و صورت را در بر می گرفته است.

رخی فرهنگ نامه های ویژه لغات قرآن که جلباب را چادر معنا کرده اند:

1ـ لسان التنزیل،

2ـ فرهنگ نامه قرآنی،

3ـ الدّرّ فی الترجمان،

4ـ تفسیر مفردات قرآن نسخه کهن،

5ـ نثر طوبی،

6ـ قاموس قرآن،

7ـ واژه های دخیل در قرآن مجید.
برخی تفسیرهای قرآن که جلباب را چادر معنا کرده اند:

1ـ تفسیر نسفی،

2ـ تفسیر شریف لاهیجی،

3ـ تفسیر ابوالفتوح رازی،

4ـ مخزن العرفان،

5ـ مواهب علّیه (تفسیر حسینی)،

6ـ تفسیر سورآبادی،

7ـ تفسیر شریف البلابل و القلاقل،

8ـ تفسیر اثنی عشری،

9ـ منهج الصادقین فی الزام المخالفین،

10ـ اطیب البیان فی تفسیر القرآن.

برخی رساله های علمی در باره حجاب که جلباب را چادر معنا کرده اند:

1ـ سدول الجلباب فی وجوب الحجاب (1291ش) آیت اللّه سیدعبداللّه بلادی بوشهری.

2ـ رساله شریفه لزوم حجاب (1293ش)، مؤلف: چند نفر از مسلمین مشروطه خواه.

3ـ رساله ردّ کشف حجاب (1296ش) سیداسداللّه خرقانی.

4ـ صواب الخطا فی اتقان الحجاب (1304) میرمحمد هاشم مرندی خویی.

5ـ جوابیه مقاله ضالّه طالبین رفع حجاب (1306ش) زینب بیگم شیرازی.

6ـ وسیلة العفاف یا طومار عفت (1306ش) شیخ یوسف نجفی گیلانی.

7ـ سرادق دوشیزگان و سعادت ایرانیان در وجوب حجاب و لزوم نقاب (1307ش) سیدمحمدعلی مبارکه ای.

8ـ رساله حجابیه (1317ش) شیخ فیاض الدین زنجانی.

9ـ رساله در اثبات وجوب حجاب (1324ش)، مباحثه مکتوب ابوالفضل حاذقی و سیدعلی اصغر لاری.

10ـ حجاب و پرده داری (1324ش)، مباحثه مکتوب ابوالفضل حاذقی و سیدعلی اصغر لاری.

نویسندگان همه رساله های ذکر شده در ذیل بحث از آیه 59 سوره احزاب تصریح کرده اند که جلباب به معنای چادر است. به عنوان نمونه عبارت رساله حجاب و پرده داری را بیان می کنیم: «جلباب یعنی لباس سرتاسری؛ لباسی که تمام بدن را می پوشاند و به عبارت فارسی یعنی چادر.»

برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه فرمایید:

همگونی جلباب قرآنی و چادر

سلام علیکم استاد بزرگوار،
اگر جلباب بر چادر امروزی تطبیق یابد و حجاب جداکثری باشد آیا آیه‌ی مورد نظر از قرآن وجوب چادر برای تمام زنان مؤمن در یک جامعه (و بعد تمام زنان در یک حکومت با قوانین اسلامی) را اثبات نمی‌کند؟ آیا همینکه رأی مراجع عظام تقلید این است که پوشش تمام بدن بجز استثنائات آن واجب است و چادر تنها الگوی یک پوشش کامل است و در صدر حجاب‌های دیگر است نشان نمی‌دهد که جلباب باید اعمّ از چادر باشد و چادر باید بهترین مصداق برای چادر باشد؟
اگرچه حتی اگر جلباب همان چادر نباشد و مثلاً مانتو مقنعه و غیره را هم شامل بشود (هر پوششی که حداقل‌های واجب را داشته باشد) باز اینکه چادر کامل‌ترین حجاب است کافی است که راحت بتوان گفت که پس حجاب حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها هم کاملترین حجاب ممکن برای آن روزگار و در آن فرهنگ و غیره بوده است، چنین نظری لازمه‌ی تأیید بسیاری از باورهایمان نسبت به حضرت ایشان است، سلام‌الله‌علیها. به عبارت دیگر ولو اینکه جلباب همان چادر نباشد باز اثبات نمی‌کند که جدای از دستور و امر شرعی پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله توصیه به کاملترین شکل جلباب (که در زمان ما مصداق آن چادر است) نکرده باشند.
با تشکر، :Gol:
یا علی

در متن پایین اشاره ایی به چادر نشده و به نظر می رسد پوشش زنان آن زمان چیزی مثل روسری و مانتوی امروزی بوده وگرنه خوب میدونید که برای پوششی مثل چادر نیازی نیست نگران دیده شدن گردن و جلوی سینه باشیم اینجا مشخصه که زنان آن زمان پیراهنی بلند مثل مانتو و پارچه ایی همچون روسری بر سر داشته اند

زنان در زمان پيامبر داراى حجاب بودند ، البته نه حجاب كامل ، زنان عرب معمولاً پيراهن هايى مى پوشيدند كه گريبان هايشان باز بود ، دور گردن ، سينه ، در معرض ديد بود . روسرى هايى كه به سر مى انداختند ، قسمت هاى پايين آن را به پشت سر مى انداختند به طور طبيعى گوش ها و گوش واره ها و جلوى سينه و گردن نمايان بود . ( مطهرى ، مرتضى ، مجموعه آثار ، ج 19 ، ص 484 - 485 ) نتيجه اين كه حجاب زنان در زمان پيامبر ( ص ) اين گونه بوده است كه تمام بدن آنان در پوشش بوده ، همچنين روسرى به سر مى انداختند ، منتها مقدارى از سينه و گردن آنان و جاهايى كه محل زينت و موجب تحريك شهوت مردان است ، باز بود . از امام باقر ( ع ) روايت شده : روزى در هواى گرم مدينه زن جوان زيبايى در حالى كه طبق معمول روسرى خود را به پشت گردن انداخته و دور گردن و بناگوشش پيدا بود ، از كوچه عبور مى كرد ، مردى از اصحاب رسول خدا از طرف مقابل مى آمد ، آن منظره ى زيبا ، سخت نظر او را جلب كرد و چنان غرق تماشاى آن زن زيبا شد كه از خودش و اطرافش غافل گشت و جلوى خودش را نگاه نمى كرد ، آن زن وارد كوچه اى شد و جوان با چشم خود او را دنبال مى كرد ، همان طور كه مى رفت ناگهان استخوان يا شيشه اى كه از ديوار بيرون آمده بود به صورتش اصابت كرد و صورتش را مجروح ساخت ، وقتى به خود آمد كه خون از سر و صورتش جارى شده بود . با همين حال به حضور پيامبر رفت و ماجرا را به عرض رساند . ( فيض كاشانى ، تفسير صافى ، ج 5 ، ص 230 مجموعه آثار ، مرتضى مطهرى ، ج 19 ، ص 485 ) اين جا بود كه آيه ى حجاب نازل شد . ( وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ . . . . نور ، 31 ) و به زنان با ايمان بگو چشم هاى خود را ( از نگاه هوس آلود ) فرو گيرند و دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را آشكار ننمايند و ( اطراف ) روسرى هاى خود را بر سينه خود افكنند ( تا گردن و سينه با آن پوشانده شود ) و زينت خود را آشكار نسازند ، مگر . . . . بديهى است كه اين آيه در مقام بيان توسعه ى محدوده ى پوشش و حجاب است زيرا قسمت هاى ديگر بدن با لباس هاى مرسوم آن زمان كه همان پيراهن هاى بلند بوده پوشيده مى شد و فقط قسمت هاى سينه و گردن بود كه باز بود . آنچه در اين آيه محل دقت و مورد نظر است جمله ى وليضربن بخمرهن على جيوبهن است . راغب در مفردات مى گويد : اصل خمر به معناى پوشانيدن شىء است و به آنچه با آن چيزى را مى پوشانند ، خمار گويند ، ولى در عرف ، خمار مخصوص شده به آنچه زن سر خود را با آن مى پوشاند . ( راغب اصفهانى ، مفردات الفاظ قرآن ، واژه ى خمر ) گفته اند وقت نزول آيه زنان ، اطراف چارقد و روسرى را جمع كرده ، به پشت سر مى انداختند و سينه هايشان آشكار مى شد . ( قرشى ، سيد على اكبر ، قاموس قرآن ، ج 2 ، واژه ى حجب ) بنابراين ، معناى آيه اين مى شود كه زنان مى بايد روسرى خود را بر روى سينه و گريبان خويش قرار دهند ، تا گردن و سينه با آن پوشانده شود . ابن عباس در تفسير اين بخش از آيه مى گويد : يعنى زن ، مو و سينه و دور گردن و زير گلوى خود را بپوشاند .

سلام
همانگونه که شواهد آن را آوردم ملحفه عربی تقریبا همان چادر بوده است و در زمان امام باقر رواج داشته است.با توجه به اینکه بین آن دوران و زمان حضرت فاطمه فاصله زیادی نیست می توان حمل بر این کرد که در آن زمان نیز معمول بوده است.

سلام
از کتاب المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام ج 9 ص 54

و"الإزار" الملحفة، وما يستر أسفل البدن، والرداء ما يستر به أعلاه. وكلاهما غير مخيط. وقيل: الإزار ما تحت العاتق والظهر. ولا يكون مخيطًا فهو قطعة قماش، يلف به القسم الأسفل من البدن لستره1. يختلف طوله وعرضه حسب رغبة لابسه. ويلبس الإزار مع الرداء في الغالب، وقد تلبس معه ألبسة أخرى

از کتاب المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام ج 14 ص 302-304

و"البرنس": كل ثوب رأسه منه ملتزق به دُرَّاعة كان أو ممطرًا أو جُبّة, وذكر أن [=Calibri]"البرنس" قلنسوة طويلة، وكان النساك يلبسونها في صدر الإسلام. وهو من "البرس[=Calibri]"، القطن6, وعرف بهذه التسمية أيضا عند العبرانيين7[=Calibri].
والملاءة: الريطة، وهي الملحفة والإزار8. وذكر أن الريطة: الملاءة إذا كانت قطعة واحدة ولم تكن لفقين، وقيل[=Calibri]: الريطة: كل ملاءة غير ذات لفقين كلها نسج واحد، وقيل: هو كل ثوب لين دقيق[=Calibri], والرائطة: المنديل
9والإزار: الملحفة، والمئزرة: الإزار1, والرداء: الذي يلبس، والجمع: أردية2. وذكر أن المئزر من الصوف أو الشعر يؤتزر به، فإذا أنفق فهو "شملة" يشتمل بها الرجل إذا نام بالليل3[=Calibri].
والردن: الكُمّ, يقال: قميص واسع الردن. وذكر أن الردن مقدم كمّ القميص، وقيل: هو أسفله، وقيل: هو الكم كله4[=Calibri].
ويصنع الخياط الهمايين جمع[=Calibri]: "الهميان"، ويراد به الحزام وبه كيس تجعل فيه النفقة ويشد على الوسط. وقد يصنع من الجلود أيضًا، وهو من الألفاظ المعربة من الفارسية5[=Calibri].
أما "الكيس"، فهو لحفظ ولخزن ولحمل الأشياء, ويعرف بـ"كيس" في العبرانية كذلك، وقد يصنع من الجلد. وأما [=Calibri]"الخريطة"، فإنها "خريط" في العبرانية, وتحفظ فيها الأشياء الثمينة، وقد تحلى وتزخرف. وأما "الصرة"، وهي "صرور" في العبرانية؛ فلصر الأشياء6. ولا تزال هذه الأسماء مستعملة معروفة[=Calibri].
والجاهليون مثل عرب الإسلام في اختلاف ملابسهم، فقد كان ملابسهم تختلف باختلاف منازلهم ودرجاتهم. فللشرفاء والوجهاء أهل المدن والقرى لبس خاص يميزهم عن الطبقات الدنيا من الناس, وللتجار لبس خاص بهم. أما الأعراب، فكانوا يتميزون أيضًا بطريقة لبسهم عن أهل المدن والقرى, ثم إنهم عمومًا كانوا يختلفون في ألبستهم باختلاف أمكنتهم وبحسب درجة اتصالهم واختلاطهم بالأعاجم. فقد كان عرب العراق قد تأثروا بألبسة الفرس وبألبسة بني إرم، فأخذوا منهم, وتأثر عرب بلاد الشام بالروم، فأخذوا منهم بعض ملابسهم،

ببخشید حوصله ترجمه کردن نداشتم.

مقداد;580463 نوشت:

با عرض سلام و ادب

از نظر قرآن شکل خاصی از حجاب و پوشش که تأمین کننده حجاب حداکثری است «جلباب» نام دارد که در آیه زیر بیان شده است:

«یا أیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لاِءَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیِبِهنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کَانَ اللّه ُ غَفُورا رَحیما؛

ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلباب های خود را بر خویش فرو افکنند. این کار برای اینکه شناخته نشوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند بهتر است (و اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.»

اصل ریشه لغوی جلباب، «جیم»، «لام» و «باء» است که طبق نقل برخی کتاب های لغت مثل معجم مقاییس اللغه دارای دو معناست:

معنای اوّل آوردن شی ء از جایی به جایی،

و معنای دوم چیزی که شی ء دیگر را می پوشاند.

جلباب از معنای دوم مشتق شده است.

یکی از واژه های قرآنی که اختلاف در تفسیر معنای آن وجود دارد، واژه جلباب است. چه بسا خاستگاه اختلاف، اختلاف آداب و رسوم و نوع پوشش ها براساس زمان ها و مکان های مختلف باشد. مهم این است که بررسی شود جلباب هنگام نزول آیه به چه معنا و مفهومی بوده است. به رغم وجود اختلاف در تفسیر معنای جلباب حتی کسانی که تصریح کرده اند در معنای آن اختلاف است نیز قبول دارند که در اصل لغت به معنای پوشش گسترده و فراگیر است که ظاهر و روی همه بدن را می پوشاند.

در ایران و در زبان فارسی و فرهنگ های لغت عربی به فارسی، پوشش گسترده قرآنی (که برای حجاب و پوشش بانوان مسلمان در برخورد با نامحرم و در بیرون از منزل به کار می رود) با لفظ و اسم «چادر» شناخته می شود.

در دوره اسلامی چادر (Cador)یا چادَر (Cadar) (به عربی: Sader) به شکل تن پوشی رویی، بی آستین، گشاد و چیره بر بدن، توسط زنان در ایران با توجه به ضوابط پوشش اسلامی انتخاب گردید. در آیه 59 سوره احزاب، حکم شرعی این است که زنان هنگام بیرون رفتن از خانه می باید تن پوش های رویی را به دور خود بپیچند. جلباب، تن پوشی رویی بزرگ بوده که سر و بدن را می پوشانده، به نظر می رسد به معنای چادر امروزی باشد.

چادر (به عنوان یکی از کامل ترین انواع تن پوش های مورد قبول براساس معیارهای اسلامی) شکل یکسانی نداشته است. آثار ادبی این احتمال را می رساند که چادر در اصل روبنده یا تن پوشی بوده که کل بدن و صورت را در بر می گرفته است.

رخی فرهنگ نامه های ویژه لغات قرآن که جلباب را چادر معنا کرده اند:

1ـ لسان التنزیل،

2ـ فرهنگ نامه قرآنی،

3ـ الدّرّ فی الترجمان،

4ـ تفسیر مفردات قرآن نسخه کهن،

5ـ نثر طوبی،

6ـ قاموس قرآن،

7ـ واژه های دخیل در قرآن مجید.
برخی تفسیرهای قرآن که جلباب را چادر معنا کرده اند:

1ـ تفسیر نسفی،

2ـ تفسیر شریف لاهیجی،

3ـ تفسیر ابوالفتوح رازی،

4ـ مخزن العرفان،

5ـ مواهب علّیه (تفسیر حسینی)،

6ـ تفسیر سورآبادی،

7ـ تفسیر شریف البلابل و القلاقل،

8ـ تفسیر اثنی عشری،

9ـ منهج الصادقین فی الزام المخالفین،

10ـ اطیب البیان فی تفسیر القرآن.

برخی رساله های علمی در باره حجاب که جلباب را چادر معنا کرده اند:

1ـ سدول الجلباب فی وجوب الحجاب (1291ش) آیت اللّه سیدعبداللّه بلادی بوشهری.

2ـ رساله شریفه لزوم حجاب (1293ش)، مؤلف: چند نفر از مسلمین مشروطه خواه.

3ـ رساله ردّ کشف حجاب (1296ش) سیداسداللّه خرقانی.

4ـ صواب الخطا فی اتقان الحجاب (1304) میرمحمد هاشم مرندی خویی.

5ـ جوابیه مقاله ضالّه طالبین رفع حجاب (1306ش) زینب بیگم شیرازی.

6ـ وسیلة العفاف یا طومار عفت (1306ش) شیخ یوسف نجفی گیلانی.

7ـ سرادق دوشیزگان و سعادت ایرانیان در وجوب حجاب و لزوم نقاب (1307ش) سیدمحمدعلی مبارکه ای.

8ـ رساله حجابیه (1317ش) شیخ فیاض الدین زنجانی.

9ـ رساله در اثبات وجوب حجاب (1324ش)، مباحثه مکتوب ابوالفضل حاذقی و سیدعلی اصغر لاری.

10ـ حجاب و پرده داری (1324ش)، مباحثه مکتوب ابوالفضل حاذقی و سیدعلی اصغر لاری.

نویسندگان همه رساله های ذکر شده در ذیل بحث از آیه 59 سوره احزاب تصریح کرده اند که جلباب به معنای چادر است. به عنوان نمونه عبارت رساله حجاب و پرده داری را بیان می کنیم: «جلباب یعنی لباس سرتاسری؛ لباسی که تمام بدن را می پوشاند و به عبارت فارسی یعنی چادر.»

برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه فرمایید:

همگونی جلباب قرآنی و چادر

با سلام و تشکر از پاسخ گویی

آنچه از معنی این کلمه بر میاید را خدمتتان گزارش میکنم

ترجمه و معنی جلباب در فرهنگ لغت عربی-فارسی المعانی

  1. جلباب : جلباب : لباس توي خانه بانوان
  2. جِلْبَاب : جِلْبَاب : ج جَلَابِيب [ جلبب ]: پيراهن يا جامه فراخ و گُشاد .
  3. جِلِبَاب : جِلِبَاب : ج جَلَابِيب [ جلبب ]: مترادف ( الجِلْبَاب ) است .

درباره جلباب گفته‏ اند: آن روسري خاصي كه بانوان هنگامي كه براي كاري به خارج از منزل مي‏روند، سر و روي خود را با آن مي‏پوشند؛ «الجلباب خمارالمرأة الذي يفطّي رأسها و وجهها اذا خرجت لحاجة» (التبيان في تفسير القرآن، طوسي ج 8، ص 361؛ مجمع البيان، ج 8 - 7، ص 578)

آنچه از چادر امروزی به جا مانده ازایران باستان آمده و ما در اسلام چنین حجابی را نداشته ایم !
و از طرفی معنی جلباب ,چادر ترجمه نمیشود

واژه چادر، به‌ شكل‌ معرّب‌ شَوذَر، به‌ عربی‌ راه‌ پیدا كرده‌ است‌ (رجوع کنید به ابن‌دُرید، ج‌ 2، ص‌ 691؛ جوهری‌، ذیل‌ «شذر»؛ جوالیقی‌، ص‌ 205؛ جبوری‌، ص‌ 181)

در برخی‌ آثار برجای‌ مانده‌ از دوره هخامنشی‌، همچون‌ نقش‌برجسته‌ای‌ در اِرگلی‌ (در شمال‌غربی‌ آناطولی‌)، نقش‌ پارچه‌ای‌ در پازیریك‌ *و نیز در نقش‌ برخی‌ مُهرهای‌ یونانی‌ ـ ایرانی‌، پوششهایی‌ شبیه‌ چادر امروزی‌ دیده‌ می‌شود ( د. ایرانیكا، ج‌ 5، ص‌ 735ـ736؛ ضیاءپور، 1343 ش‌، ص‌ 77 و تصویر؛ قس‌ د. ایرانیكا، ج‌ 4، ص‌ 610). برخی‌ مجسمه‌های‌ بر جای‌ مانده‌ از دوره اشكانی‌، زنان‌ را در پوششی‌ شبیه‌ چادر، كه‌ بر روی‌ عمامه‌ای‌ قرار گرفته‌ است‌، نشان‌ می‌دهد (رجوع کنید به ضیاءپور، 1343 ش‌، ص‌ 197ـ200 و تصاویر). ضیاءپور (1343 ش‌، ص‌ 307) پوشش‌ سر زنان‌ در تصاویر منقوش‌ بر یك‌ بشقاب‌ نقره‌ای‌ ساسانی‌ را نیز چادر خوانده‌ است‌.

در المنجد می نویسد:
"الجلباب: القمیص او الثوب الواسع" (جلباب یعنی پیراهن یا لباس گشاد).

در مفردات راغب که کتاب دقیق و معتبری است و مخصوص شرح لغت های قرآن کریم نگاشته شده است می گوید: "الجلابیب: القمص و الخمر" (یعنی پیراهن و روسری).

قاموس می گوید: "و الجلباب کسرداب و سنمار: القمیص و ثوب واسع للمرأه دون الملحفة او ما تغطی به ثیابها من فوق کالملحفة، او هو الخمار؛ یعنی جلباب عبارت است از پیراهن و یک جامه گشاد و بزرگ کوچکتر از ملحفه.

در لسان العرب می نویسد: "الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الرداء تغطی به المرأه رأسها و صدرها؛ یعنی جلباب جامه ای است از چارقد بزرگتر و از عبا کوچکتر.
زن به وسیله آن سر و سینه خود را می پوشاند". عبارت "کشاف" نیز قریب به همین است.

و در تفسیر مجمع البیان آنجا که لغت را معنی می کند می گوید: "الجلباب خمار المرأه الذی یغطی رأسها و وجهها اذا خرجت لحاجة؛ یعنی جلباب عبارت است از روسری ای که در موقع خروج از منزل به کار برده می شود و سر و صورت را با آن می پوشانند".
ولی ضمن تفسیر آیه می گوید: "ای قل لهولاء فلیسترن موضع الجیب بالجلباب و هو الملائة التی تشتمل بها المرأه؛ یعنی مقصود این است که با روپوشی که زن به خود می گیرد محل گریبان را بپوشاند". بعد می گوید: "و گفته شده است که جلباب همان چارقد است و مقصود آیه این است که زنان آزاد در وقت بیرون رفتن پیشانی ها و سرها را بپوشانند".
آنچه صحیح تر به نظر می رسد این است که در اصل لغت، کلمه جلباب شامل هر جامه وسیع می شده است، ولی غالبا در مورد روسری هائی که از چارقد بزرگتر و از ردا کوچکتر بوده است به کار می رفته است.

ضمنا معلوم می شود دو نوع روسری برای زنان معمول بوده است: یک نوع روسری های کوچک که آنها را خمار یا مقنعه می نامیده اند و معمولا در داخل خانه از آنها استفاده می کرده اند.
نوع دیگر روسری های بزرگ که مخصوص خارج منزل بوده است.

این معنی با روایاتی که در آنها لفظ جلباب ذکر شده است نیز سازگار است، مانند روایت عبیدالله حلبی که در تفسیر آیه 61 سوره نور نقل کردیم. مضمونش این بود که در مورد زنان سالخورده جایز است خمار و جلباب را کنار بگذارند و نگاه به موی آنها مانعی ندارد.
از این جمله فهمیده می شود که جلباب وسیله پوشانیدن موی سر بوده است.

همچنین در روایات دیگر در کافی (کافی جلد 5، صفحه 522)

در تفسیر همان آیه وارد شده است که حضرت صادق (ع) می فرماید: «الخمار و الجلباب اذا کانت المرأه مسنة»؛ یعنی وقتی زن سالخورده ای باشد جایز است چارقد و روسری را زمین بگذارد.":Sham:

بنابراین مقصود از نزدیک ساختن جلباب، پوشیدن با آن می باشد، یعنی وقتی می خواهند از خانه بیرون بروند روسری بزرگ خود را با خود بردارند.

و اما قسمت دوم سوال بنده که بی جواب ما ند و ان در مورد حجاب حضرت فاطمه س بود؟:Sham:

یا علی ع

از کتاب المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام ج 14 ص297

و"الشوذر" من الألفاظ المعربة القديمة على رأي بعض العلماء، ويراد بها الملحفة والإزار.
وقد اشتهرت اليمن بصنع الأزر، واشتهرت بهذه الصناعة مواضع أخرى. وقد كان العراق يصدر الأزر إلى جزيرة العرب, واشتهرت أزره عند العبرانيين, فأطلقوا عليها "أزرت شنعار" "أزرت شنعر"، أي: "أزر شنعار", ويريدون بشنعار ما يقال له أرض بابل. وهو من نسيج جيد مبروم, وقد عرفت بـ"لُبلتي برمة" "Lubulti birme"، وعرف النساج الذي اختص بهذا النوع من الأزر بـ"أشبر برمي" ""Ushbar Birmi4.
و"القهز" و"القهزى": ثياب بيض يخلطها حرير, وهي من الألفاظ المعربة. وذكر بعض علماء اللغة أن الأصل الفارسي هو "كهزانة"5.
والخميصة: ثوب أسود معلم من خز أو صوف, وأما الأنبجانية فكساء له خمل، وقيل: الغليظ من الصوف. والفروج: القباء له فرج من وراء أو من أمام, وأما المِرط فالكساء يُتغطَّى به

عصران;580493 نوشت:
سلام
از کتاب المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام ج 9 ص 54

و"الإزار" الملحفة، وما يستر أسفل البدن، والرداء ما يستر به أعلاه. وكلاهما غير مخيط. وقيل: الإزار ما تحت العاتق والظهر. ولا يكون مخيطًا فهو قطعة قماش، يلف به القسم الأسفل من البدن لستره1. يختلف طوله وعرضه حسب رغبة لابسه. ويلبس الإزار مع الرداء في الغالب، وقد تلبس معه ألبسة أخرى

از کتاب المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام ج 14 ص 302-304

و"البرنس": كل ثوب رأسه منه ملتزق به دُرَّاعة كان أو ممطرًا أو جُبّة, وذكر أن [=Calibri]"البرنس" قلنسوة طويلة، وكان النساك يلبسونها في صدر الإسلام. وهو من "البرس[=Calibri]"، القطن6, وعرف بهذه التسمية أيضا عند العبرانيين7[=Calibri].
والملاءة: الريطة، وهي الملحفة والإزار8. وذكر أن الريطة: الملاءة إذا كانت قطعة واحدة ولم تكن لفقين، وقيل[=Calibri]: الريطة: كل ملاءة غير ذات لفقين كلها نسج واحد، وقيل: هو كل ثوب لين دقيق[=Calibri], والرائطة: المنديل
9والإزار: الملحفة، والمئزرة: الإزار1, والرداء: الذي يلبس، والجمع: أردية2. وذكر أن المئزر من الصوف أو الشعر يؤتزر به، فإذا أنفق فهو "شملة" يشتمل بها الرجل إذا نام بالليل3[=Calibri].
والردن: الكُمّ, يقال: قميص واسع الردن. وذكر أن الردن مقدم كمّ القميص، وقيل: هو أسفله، وقيل: هو الكم كله4[=Calibri].
ويصنع الخياط الهمايين جمع[=Calibri]: "الهميان"، ويراد به الحزام وبه كيس تجعل فيه النفقة ويشد على الوسط. وقد يصنع من الجلود أيضًا، وهو من الألفاظ المعربة من الفارسية5[=Calibri].
أما "الكيس"، فهو لحفظ ولخزن ولحمل الأشياء, ويعرف بـ"كيس" في العبرانية كذلك، وقد يصنع من الجلد. وأما [=Calibri]"الخريطة"، فإنها "خريط" في العبرانية, وتحفظ فيها الأشياء الثمينة، وقد تحلى وتزخرف. وأما "الصرة"، وهي "صرور" في العبرانية؛ فلصر الأشياء6. ولا تزال هذه الأسماء مستعملة معروفة[=Calibri].
والجاهليون مثل عرب الإسلام في اختلاف ملابسهم، فقد كان ملابسهم تختلف باختلاف منازلهم ودرجاتهم. فللشرفاء والوجهاء أهل المدن والقرى لبس خاص يميزهم عن الطبقات الدنيا من الناس, وللتجار لبس خاص بهم. أما الأعراب، فكانوا يتميزون أيضًا بطريقة لبسهم عن أهل المدن والقرى, ثم إنهم عمومًا كانوا يختلفون في ألبستهم باختلاف أمكنتهم وبحسب درجة اتصالهم واختلاطهم بالأعاجم. فقد كان عرب العراق قد تأثروا بألبسة الفرس وبألبسة بني إرم، فأخذوا منهم, وتأثر عرب بلاد الشام بالروم، فأخذوا منهم بعض ملابسهم،

ببخشید حوصله ترجمه کردن نداشتم.

عصران;580521 نوشت:
از کتاب المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام ج 14 ص297

و"الشوذر" من الألفاظ المعربة القديمة على رأي بعض العلماء، ويراد بها الملحفة والإزار.
وقد اشتهرت اليمن بصنع الأزر، واشتهرت بهذه الصناعة مواضع أخرى. وقد كان العراق يصدر الأزر إلى جزيرة العرب, واشتهرت أزره عند العبرانيين, فأطلقوا عليها "أزرت شنعار" "أزرت شنعر"، أي: "أزر شنعار", ويريدون بشنعار ما يقال له أرض بابل. وهو من نسيج جيد مبروم, وقد عرفت بـ"لُبلتي برمة" "Lubulti birme"، وعرف النساج الذي اختص بهذا النوع من الأزر بـ"أشبر برمي" ""Ushbar Birmi4.
و"القهز" و"القهزى": ثياب بيض يخلطها حرير, وهي من الألفاظ المعربة. وذكر بعض علماء اللغة أن الأصل الفارسي هو "كهزانة"5.
والخميصة: ثوب أسود معلم من خز أو صوف, وأما الأنبجانية فكساء له خمل، وقيل: الغليظ من الصوف. والفروج: القباء له فرج من وراء أو من أمام, وأما المِرط فالكساء يُتغطَّى به

با سلام
لطف کرده و ترجمه را هم بگذارید که دوستان استفاده کنند :Gol:
.
.

رضا;580526 نوشت:
با سلام
لطف کرده و ترجمه را هم بگذارید که دوستان استفاده کنند

سلام علیکم
شرمنده در حال حاضر حوصله و توان ترجمه کردن ندارم.فقط خواستم مطالبم را مستند کرده باشم.اگر فکر می کنید به بحث صدمه زده است حذفش کنید.

شبـنم;580472 نوشت:
در متن پایین اشاره ایی به چادر نشده و به نظر می رسد پوشش زنان آن زمان چیزی مثل روسری و مانتوی امروزی بوده وگرنه خوب میدونید که برای پوششی مثل چادر نیازی نیست نگران دیده شدن گردن و جلوی سینه باشیم اینجا مشخصه که زنان آن زمان پیراهنی بلند مثل مانتو و پارچه ایی همچون روسری بر سر داشته اند

سلام علیکم،
حتی اگر اینطور باشد هم باز باید بفرمایید چه مانتویی و چه روسری‌ای! مثلاً الآن اگر ابیانه تشریف ببرید یک روسری سنتی دارند (بماند که تولید ژاپن است!) که خودش تا کمر را می‌گیرد و قدیم‌ترها اگر خاطرتان باشد چیزی به نام چارقد داشتیم و قص علی هذا ... روسری‌های امروز که در نقش تِل سر یک باریکه از بالای سر را می‌پوشانند و مشابه‌های آن اگر منظورتان باشد بعید می‌دانم قابل برداشت از این مباحث باشد، همچنین مانتوهای تنگی که تمام برجستگی‌های بدن را بنمایاند و کمر داشته باشد و ... هم بعید است بتوان از پیراهن بلند برداشت کرد، اما اگر منظورتان مانتوهای بلند و گشاد و بدون کمر باشد که حتی روی بدن چین می‌خورند و بعد مقنعه‌های بلندتر یا روسری و شالی که خوب پوشش دهد و از کنار روی شانه‌ها و از جلو تا روی سینه‌ها را بگیرد، بله به نظر حقیر هم چنین پوششی کافی و کامل است، اگر از نظر طرح و رنگ هم پوشش باشد و نه زینت. حالا چنین پوشش کاملی یک تکه باشد گاهی مزایایی دارد و گاهی معایبی، اگر هم چند تکه باشد باز می‌تواند مزایایی داشته باشد و معایبی، در واقع یک تکه یا چند تکه بودن آن و اینکه اگر چند تکه است هر تکه پوشش چه قسمت‌هایی باشد (حتی اگر به صورت هِد برای سر و ساعد برای پوشاندن ساعد دست باشد، در چادرهایی که دیگر خیلی modular هستند! :Nishkhand:) به نظر حقیر می‌شود انواع متفاوت چادر و دیگر روی آنها اسم مانتو و روسری و مقنعه و غیره نمی‌گذارم، در یکی وزن چادر می‌افتد روی سر و موها را می‌کشد، یکی وزن چادر را تقسیم می‌کند بین سر و شانه‌ها و یا حتی کمر و راحت‌تر است و غیره و غیره، ولی از نظر پوشش همگی خوب هستند و می‌توان به آنها گفت چادر. اینکه در آن زمان قسمت پایین روسری را می‌انداختند پشت و گردنشان معلوم می‌شد را می‌شود به پوشیدن چادری چندتکه ولی بد بستن یا بازگذاشتن برخی از تکه‌های آن هم تعبیر کرد.
یا علی

سلام
ترجمه دقیق نمی توانم ولی یک توضیح کلی می دهم متن ها درباره پوشاک اعراب قبل از اسلام است.

عصران;580493 نوشت:
و"الإزار" الملحفة، وما يستر أسفل البدن، والرداء ما يستر به أعلاه. وكلاهما غير مخيط. وقيل: الإزار ما تحت العاتق والظهر. ولا يكون مخيطًا فهو قطعة قماش، يلف به القسم الأسفل من البدن لستره1. يختلف طوله وعرضه حسب رغبة لابسه. ويلبس الإزار مع الرداء في الغالب، وقد تلبس معه ألبسة أخرى

ازار تکه پارچه ای بوده است که بیشتر برای پوشش پایین تنه استفاده می شده است و دوخته شده نبود. گاهی تا شانه هم می رسید.اندازه و طول و عرض آن بسته به میل کسی که آن را می پوشید بود.اغلب با ردا پوشیده می شد ولی با لباس های دیگر نیز پوشیده میشد.

عصران;580493 نوشت:
و"البرنس": كل ثوب رأسه منه ملتزق به دُرَّاعة كان أو ممطرًا أو جُبّة, وذكر أن "البرنس" قلنسوة طويلة، وكان النساك يلبسونها في صدر الإسلام. وهو من "البرس"، القطن6, وعرف بهذه التسمية أيضا عند العبرانيين7.
والملاءة: الريطة، وهي الملحفة والإزار8. وذكر أن الريطة: الملاءة إذا كانت قطعة واحدة ولم تكن لفقين، وقيل: الريطة: كل ملاءة غير ذات لفقين كلها نسج واحد، وقيل: هو كل ثوب لين دقيق, والرائطة: المنديل
9والإزار: الملحفة، والمئزرة: الإزار1, والرداء: الذي يلبس، والجمع: أردية2. وذكر أن المئزر من الصوف أو الشعر يؤتزر به، فإذا أنفق فهو "شملة" يشتمل بها الرجل إذا نام بالليل3.
والردن: الكُمّ, يقال: قميص واسع الردن. وذكر أن الردن مقدم كمّ القميص، وقيل: هو أسفله، وقيل: هو الكم كله4.
ويصنع الخياط الهمايين جمع: "الهميان"، ويراد به الحزام وبه كيس تجعل فيه النفقة ويشد على الوسط. وقد يصنع من الجلود أيضًا، وهو من الألفاظ المعربة من الفارسية5.
أما "الكيس"، فهو لحفظ ولخزن ولحمل الأشياء, ويعرف بـ"كيس" في العبرانية كذلك، وقد يصنع من الجلد. وأما "الخريطة"، فإنها "خريط" في العبرانية, وتحفظ فيها الأشياء الثمينة، وقد تحلى وتزخرف. وأما "الصرة"، وهي "صرور" في العبرانية؛ فلصر الأشياء6. ولا تزال هذه الأسماء مستعملة معروفة

برخی از اقسام پوشاک عصر جاهلی مانند برنس و الردن و الکیس و الخریطه را شرح داده است.

عصران;580493 نوشت:
والجاهليون مثل عرب الإسلام في اختلاف ملابسهم، فقد كان ملابسهم تختلف باختلاف منازلهم ودرجاتهم. فللشرفاء والوجهاء أهل المدن والقرى لبس خاص يميزهم عن الطبقات الدنيا من الناس, وللتجار لبس خاص بهم. أما الأعراب، فكانوا يتميزون أيضًا بطريقة لبسهم عن أهل المدن والقرى, ثم إنهم عمومًا كانوا يختلفون في ألبستهم باختلاف أمكنتهم وبحسب درجة اتصالهم واختلاطهم بالأعاجم. فقد كان عرب العراق قد تأثروا بألبسة الفرس وبألبسة بني إرم، فأخذوا منهم, وتأثر عرب بلاد الشام بالروم، فأخذوا منهم بعض ملابسهم،

پوشاک اعراب قبل از اسلام بر اساس طبقات اجتماعی و شهر نشینی و بادیه نشینی با یکدیگر تفاوت داشتند.همچنین لباس اعراب بر اساس میزان تاثیر پذیری آنها از غیر اعراب با هم تفاوت داشتند.لباس اعراب حیره بیشتر از ایرانیان و لباس اعراب شام بیشتر از رومیان تاثیر پذیرفته بود.

عصران;580521 نوشت:
و"الشوذر" من الألفاظ المعربة القديمة على رأي بعض العلماء، ويراد بها الملحفة والإزار.
وقد اشتهرت اليمن بصنع الأزر، واشتهرت بهذه الصناعة مواضع أخرى. وقد كان العراق يصدر الأزر إلى جزيرة العرب, واشتهرت أزره عند العبرانيين, فأطلقوا عليها "أزرت شنعار" "أزرت شنعر"، أي: "أزر شنعار", ويريدون بشنعار ما يقال له أرض بابل. وهو من نسيج جيد مبروم, وقد عرفت بـ"لُبلتي برمة" "Lubulti birme"، وعرف النساج الذي اختص بهذا النوع من الأزر بـ"أشبر برمي" ""Ushbar Birmi4

شوذر(همان چادر) از لغات قدیمی است که وارد زبا ن عربی شده است و به ازار و ملحفه اطلاق می شد.یمن به تولید آن مشهور بود و از حیره به جزیره العرب صادر میشد. نزد عبرانیان نیز به ازر شنعار مشهور بود.

عصران;580521 نوشت:
"القهز" و"القهزى": ثياب بيض يخلطها حرير, وهي من الألفاظ المعربة. وذكر بعض علماء اللغة أن الأصل الفارسي هو "كهزانة"5.
والخميصة: ثوب أسود معلم من خز أو صوف, وأما الأنبجانية فكساء له خمل، وقيل: الغليظ من الصوف. والفروج: القباء له فرج من وراء أو من أمام, وأما المِرط فالكساء يُتغطَّى به

چند تای دیگر از پوشاک عصر جاهلی را معرفی کرده است.

باز هم در این باره اسناد هست ولی عربی است و من هم که کم حوصله ام.

عصران;580745 نوشت:
سلام
ترجمه دقیق نمی توانم ولی یک توضیح کلی می دهم متن ها درباره پوشاک اعراب قبل از اسلام است.

ازار تکه پارچه ای بوده است که بیشتر برای پوشش پایین تنه استفاده می شده است و دوخته شده نبود. گاهی تا شانه هم می رسید.اندازه و طول و عرض آن بسته به میل کسی که آن را می پوشید بود.اغلب با ردا پوشیده می شد ولی با لباس های دیگر نیز پوشیده میشد.

برخی از اقسام پوشاک عصر جاهلی مانند برنس و الردن و الکیس و الخریطه را شرح داده است.

پوشاک اعراب قبل از اسلام بر اساس طبقات اجتماعی و شهر نشینی و بادیه نشینی با یکدیگر تفاوت داشتند.همچنین لباس اعراب بر اساس میزان تاثیر پذیری آنها از غیر اعراب با هم تفاوت داشتند.لباس اعراب حیره بیشتر از ایرانیان و لباس اعراب شام بیشتر از رومیان تاثیر پذیرفته بود.

عصران;580750 نوشت:
شوذر(همان چادر) از لغات قدیمی است که وارد زبا ن عربی شده است و به ازار و ملحفه اطلاق می شد.یمن به تولید آن مشهور بود و از حیره به جزیره العرب صادر میشد. نزد عبرانیان نیز به ازر شنعار مشهور بود.

چند تای دیگر از پوشاک عصر جاهلی را معرفی کرده است.

باز هم در این باره اسناد هست ولی عربی است و من هم که کم حوصله ام.

با سلام
دوست گرامی سخن ما در مورد حجاب و پوشش حضرت فاطمه س و حجاب بعد از اسلام است نه عصر جاهلی .
.
.

رضا;580782 نوشت:
با سلام
دوست گرامی سخن ما در مورد حجاب و پوشش حضرت فاطمه س و حجاب بعد از اسلام است نه عصر جاهلی .
.
.


سلام علیکم
اولا اگر به مطالب قبلی من در این بحث دقت کرده باشید من بحث دوره اسلامی را نیز شرح دادم و ثانیا پوشاک اسلامی اعراب همان پوشاک عصر جاهلی بوده که ضوابط اسلامی بر آن اعمال شده است.نمی دانم چگونه از نظر شما غیر مرتبط است.

مقداد;577672 نوشت:
همچنين از سلمان فارسي نقل كرده اند كه گفت: روزى حضرت فاطمه عليهم السلام را ديدم كه چادرى وصله دار بر سر داشت ، در شگفتى ماندم و گفتم : عجبا دختران پادشاهان ايران و روم بر كرسيهاى طلايى مى نشينند و پارچه هاى زر بافت به تن مى كنند و اين دختر رسول خداست نه چادرهاى گران قيمت بر سر دارد و نه لباسهاى زيبا فاطمه عليه اسلام پاسخ داد: اى سلمان خداوند بزرگ ، لباسهاى زينتى و تختهاى طلايى را براى ما، در روز قيامت ذخيره كرده است .
حضرت سپس به خدمت پدر گراميش رفت و شگفتى سلمان را مطرح كرد و گفت : اى رسول خدا، سلمان از سادگى لباس من تعجب نمود، سوگند به خدايى كه تو را مبعوث فرمود: مدت پنج سال است فرش خانه ما پوست گوسفندى است كه روزها بر روى آن شترمان علف مى خورد و شبها بر روى آن مى خوابيم و بالش ما چرمى است كه از ليف خرما پر شده است

سلام
این متن عربی این روایت از بحار الانوار ج 8 ص 203 است واژه شمله ترجمه به چادر شده است.

بكى النبي صلى الله عليه وآله بكاء شديدا وبكت صحابته لبكائه، ولم يدروا ما نزل به جبرئيل عليه السلام ولم يستطع أحد من صحابته أن يكلمه، وكان النبي صلى الله عليه وآله إذا رأى فاطمة عليها السلام فرح بها، فانطلق بعض أصحابه إلى باب بيتها فوجد بين يديها شعيرا وهي تطحنه وتقول: " وما عند الله خير و أبقى " فسلم عليها وأخبرها بخبر النبي صلى الله عليه وآله وبكائه، فنهضت والتفت بشمله لها خلقة قد خيطت اثنا عشر مكانا بسعف النخل، فلما خرجت نظر سلمان الفارسي إلى الشمله وبكى وقال: واحزناه إن قيصر وكسرى لفي السندس والحرير، وابنة محمد صلى الله عليه وآله عليها شملة صوف خلقة قد خيطت في اثني عشر مكانا، فلما دخلت فاطمة على النبي صلى الله عليه وآله قالت: يارسول الله إن سلمان تعجب من لباسي، فوالذي بعثك بالحق مالي ولعلي منذ خمس سنين إلا مسك (1) كبش تعلف عليها بالنهار بعيرنا فإذا كان الليل افترشناه، وإن مرفقتنا لمن ادم حشوها لیف

عصران;580805 نوشت:
سلام
این متن عربی این روایت از بحار الانوار ج 8 ص 203 است واژه شمله ترجمه به چادر شده است.

بكى النبي صلى الله عليه وآله بكاء شديدا وبكت صحابته لبكائه، ولم يدروا ما نزل به جبرئيل عليه السلام ولم يستطع أحد من صحابته أن يكلمه، وكان النبي صلى الله عليه وآله إذا رأى فاطمة عليها السلام فرح بها، فانطلق بعض أصحابه إلى باب بيتها فوجد بين يديها شعيرا وهي تطحنه وتقول: " وما عند الله خير و أبقى " فسلم عليها وأخبرها بخبر النبي صلى الله عليه وآله وبكائه، فنهضت والتفت بشمله لها خلقة قد خيطت اثنا عشر مكانا بسعف النخل، فلما خرجت نظر سلمان الفارسي إلى الشمله وبكى وقال: واحزناه إن قيصر وكسرى لفي السندس والحرير، وابنة محمد صلى الله عليه وآله عليها شملة صوف خلقة قد خيطت في اثني عشر مكانا، فلما دخلت فاطمة على النبي صلى الله عليه وآله قالت: يارسول الله إن سلمان تعجب من لباسي، فوالذي بعثك بالحق مالي ولعلي منذ خمس سنين إلا مسك (1) كبش تعلف عليها بالنهار بعيرنا فإذا كان الليل افترشناه، وإن مرفقتنا لمن ادم حشوها لیف

[h=1]با سلام
دوست گرامی سخنان شما را کامل برسی کرده ام گویا خلط مبحث ... پیش آمده , آنچه را شما در عربی به چادر تشبیه کرده اید نادرست است در کل
آنچه از تاریخ و روایات بدست میاید حجاب فاطمه س را چادر نمیداند !

بنده مانده ام چرا دوستان به زور میخواهند چادر را حجاب فاطمه س بدانند
ما با شکل چادر و پوشیدن ان و خوب بودن ان مشکلی نداریم ,داریم در مورد تاریخ سخن میگویم ,
این دیگر تبصره و تک ماده ندارد ,چه در روایات و چه در تاریخ حجاب فاطمه س چادر نبوده !والسلام

دقت در معا نی داشته باشید
معنى شملة في معجم المعاني الجامع - معجم عربي عربي[/h]

  1. شَملة: ( اسم ) الجمع : شَمَلات و شَمْلات و شِمال
    الشَّمْلَةُ : كِساء من صوف أو شعر يُتَغَطَّى به ويُتَلَفَّف به وفي حديث عليّ : حديث شريف إنَّ أبَا هذا كان يَنْسِج الشِّمَالَ بيمينه /

  2. شِمِلّة: ( اسم ) الشِّمِلَّة : السريعةُ الخفيفةُ

  3. شِملة: ( اسم ) الشِّمْلَةُ : هيئةُ الاشتمال

  4. شَمِل: ( اسم ) رَجُلٌ شَمِلٌ : مُلْتَفٌّ ، مُشْتَمِلٌ بِالشَّمْلَةِ

  5. شَمل: ( اسم ) شَمْلُ القوم ونحوهم : مُجْتَمَعُهُم
    جمَعَ الله شملَهم : جمع ما تفرّق من أمرهم ،
    فرّق اللهُ شملَهم : فرَّق ما تجمّع من أمرهم
    الشَّمْلُ : العِذْقُ

رضا;580809 نوشت:
با سلام
دوست گرامی سخنان شما را کامل برسی کرده ام گویا خلط مبحث ... پیش آمده , آنچه را شما در عربی به چادر تشبیه کرده اید نادرست است در کل
آنچه از تاریخ و روایات بدست میاید حجاب فاطمه س را چادر نمیداند !

بنده مانده ام چرا دوستان به زور میخواهند چادر را حجاب فاطمه س بدانند
ما با شکل چادر و پوشیدن ان و خوب بودن ان مشکلی نداریم ,داریم در مورد تاریخ سخن میگویم ,
این دیگر تبصره و تک ماده ندارد ,چه در روایات و چه در تاریخ حجاب فاطمه س چادر نبوده !والسلام

دقت در معا نی داشته باشید


سلام علیکم
اتفاقا عکس این انتقاد را من به شما دارم شما به زور می خواهید حضرت چادر نداشته است.
شما اول به من بگو قبول داری ملحفه عربی همان چادر بوده است یا نه؟
این روایت به وضوح می رساند که آن حضرت از ملحفه هم استفاده می کرده است.

«عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ:- خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُرِیدُ فَاطِمَةَ وَ أَنَا مَعَهُ فَلَمَّا انْتَهَیْتُ إِلَى الْبَابِ وَضَعَ یَدَهُ عَلَیْهِ فَدَفَعَهُ ثُمَّ قَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَدْخُلُ قَالَتْ ادْخُلْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَدْخُلُ أَنَا وَ مَنْ مَعِی فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَیْسَ عَلَیَّ قِنَاعٌ فَقَالَ یَا فَاطِمَةُ خُذِی فَضْلَ مِلْحَفَتِکِ فَقَنِّعِی بِهِ رَأْسَکِ فَفَعَلَتْ ثُمَّ قَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَدْخُلُ قَالَتْ نَعَمْ یَا رَسُولَ‏ اللَّهِ قَالَ أَنَا وَ مَنْ مَعِی قَالَتْ وَ مَنْ مَعَکَ قَالَ جَابِرٌ فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ دَخَلْتُ وَ إِذَا وَجْهُ فَاطِمَةَ أَصْفَرُ کَأَنَّهُ بَطْنُ جَرَادَةٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا لِی أَرَى وَجْهَکِ أَصْفَرَ قَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ الْجُوعُ فَقَالَ اللَّهُمَّ مُشْبِعَ الْجَوْعَةِ وَ دَافِعَ الضَّیْعَةِ أَشْبِعْ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ قَالَ جَابِرٌ فَوَ اللَّهِ لَنَظَرْتُ إِلَى الدَّمِ یَنْحَدِرُ مِنْ قُصَاصِهَا حَتَّى عَادَ وَجْهُهَا أَحْمَرَ فَمَا جَاعَتْ بَعْدَ ذَلِکَ الْیَوْمِ(کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏5، ص 528)
ترجمه:جابر بن عبدالله انصاری گوید: رسول خدا(ص) به سوی فاطمه(س) خارج شد؛ من با او بودم؛ وقتی به درِ خانه او رسیدیم دستش را روی در گذاشت و آن‌را کوبید سپس فرمود: «سلام بر شما»؛ پس فاطمه گفت: «علیک السلام ای رسول خدا»، پیامبر(ص): «داخل شوم»؟ فاطمه: «ای رسول خدا! وارد شو»، پیامبر: «من با کسی که با من است وارد شوم»؟ فاطمه: «ای رسول خدا! من مقنعه ندارم»، پیامبر: «گوشه ملحفه را مقنعه کن»؛ وقتی فاطمه(س) این کار را کرد رسول خدا فرمود: «السلام علیکم»؛ فاطمه: «و علیک السلام، ای رسول خدا!» پیامبر: «اجازه هست که داخل شوم»؟ فاطمه: «آری ای رسول خدا وارد شو»؛ فرمود: «با این شخص که همراه دارم داخل شوم»؟ گفت: «آری شما و کسی که همراه شماست با هم وارد شوید»؛ پیامبر داخل شد و من هم داخل شدم؛ صورت مبارک فاطمه(س) مثل شکم ملخ زرد شده بود؛ رسول خدا(ص) به او فرمود: «چرا صورتت زرد شده است»؟! گفت: «از شدّت گرسنگی»؛ پس پیامبر دعا کرد: «ای خداوندی که گرسنگان را سیر می‌کنی و سختی و مشقّت را رفع می‌نمایی! فاطمه دختر محمّد را سیر گردان»؛ به خدا قسم که خون زیر پوست صورت فاطمه طوری جریان یافت که صورتش قرمز و گلگون شد و پس از آن روز دیگر گرسنه نشد.

عصران;580817 نوشت:
سلام علیکم
اتفاقا عکس این انتقاد را من به شما دارم شما به زور می خواهید حضرت چادر نداشته است.
شما اول به من بگو قبول داری ملحفه عربی همان چادر بوده است یا نه؟
این روایت به وضوح می رساند که آن حضرت از ملحفه هم استفاده می کرده است.

«عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ:- خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُرِیدُ فَاطِمَةَ وَ أَنَا مَعَهُ فَلَمَّا انْتَهَیْتُ إِلَى الْبَابِ وَضَعَ یَدَهُ عَلَیْهِ فَدَفَعَهُ ثُمَّ قَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَدْخُلُ قَالَتْ ادْخُلْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَدْخُلُ أَنَا وَ مَنْ مَعِی فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَیْسَ عَلَیَّ قِنَاعٌ فَقَالَ یَا فَاطِمَةُ خُذِی فَضْلَ مِلْحَفَتِکِ فَقَنِّعِی بِهِ رَأْسَکِ فَفَعَلَتْ ثُمَّ قَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَدْخُلُ قَالَتْ نَعَمْ یَا رَسُولَ‏ اللَّهِ قَالَ أَنَا وَ مَنْ مَعِی قَالَتْ وَ مَنْ مَعَکَ قَالَ جَابِرٌ فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ دَخَلْتُ وَ إِذَا وَجْهُ فَاطِمَةَ أَصْفَرُ کَأَنَّهُ بَطْنُ جَرَادَةٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا لِی أَرَى وَجْهَکِ أَصْفَرَ قَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ الْجُوعُ فَقَالَ اللَّهُمَّ مُشْبِعَ الْجَوْعَةِ وَ دَافِعَ الضَّیْعَةِ أَشْبِعْ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ قَالَ جَابِرٌ فَوَ اللَّهِ لَنَظَرْتُ إِلَى الدَّمِ یَنْحَدِرُ مِنْ قُصَاصِهَا حَتَّى عَادَ وَجْهُهَا أَحْمَرَ فَمَا جَاعَتْ بَعْدَ ذَلِکَ الْیَوْمِ(کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏5، ص 528)
ترجمه:جابر بن عبدالله انصاری گوید: رسول خدا(ص) به سوی فاطمه(س) خارج شد؛ من با او بودم؛ وقتی به درِ خانه او رسیدیم دستش را روی در گذاشت و آن‌را کوبید سپس فرمود: «سلام بر شما»؛ پس فاطمه گفت: «علیک السلام ای رسول خدا»، پیامبر(ص): «داخل شوم»؟ فاطمه: «ای رسول خدا! وارد شو»، پیامبر: «من با کسی که با من است وارد شوم»؟ فاطمه: «ای رسول خدا! من مقنعه ندارم»، پیامبر: «گوشه ملحفه را مقنعه کن»؛ وقتی فاطمه(س) این کار را کرد رسول خدا فرمود: «السلام علیکم»؛ فاطمه: «و علیک السلام، ای رسول خدا!» پیامبر: «اجازه هست که داخل شوم»؟ فاطمه: «آری ای رسول خدا وارد شو»؛ فرمود: «با این شخص که همراه دارم داخل شوم»؟ گفت: «آری شما و کسی که همراه شماست با هم وارد شوید»؛ پیامبر داخل شد و من هم داخل شدم؛ صورت مبارک فاطمه(س) مثل شکم ملخ زرد شده بود؛ رسول خدا(ص) به او فرمود: «چرا صورتت زرد شده است»؟! گفت: «از شدّت گرسنگی»؛ پس پیامبر دعا کرد: «ای خداوندی که گرسنگان را سیر می‌کنی و سختی و مشقّت را رفع می‌نمایی! فاطمه دختر محمّد را سیر گردان»؛ به خدا قسم که خون زیر پوست صورت فاطمه طوری جریان یافت که صورتش قرمز و گلگون شد و پس از آن روز دیگر گرسنه نشد.

با سلام
اخوی گرامی شما آنچه را که به عربی آورده ا ید معنی ان را نمیدانید !!و میگوید حوصله ندارم ؟
در صورتی که شما آنچه را عنوان کرده اید باید معنی کنید
تا بنده به شما بگویم برداشت شما از ان کلمه درست است و یا !!
چادر به صورتى كه در ميان ايرانيان معمول است - چادر بلند كه تا پايين پا مى‏رسد - در ميان عرب‏ها معمول نبوده
خود شما از حدیثی استفاده کرده اید که مقنعه عنوان شده پس چادر را از کجا آورده اید ؟
این تاپیک را برای شما گذشته ام اما دقت نکرده اید !
تمامی آنچه را که دوستان آورده اند خود بنده در سایت قبلا گذشته ام پس قبلا مطالعه شده دوست گرامی
لطف کرده و این تاپیک را به دقت مشاهده کنید و پستهایی که بنده گذشته ام در غیر این صورت بهتر است از سخنان حاشیه ای خوداری کنیم
لطفا به اسناد دقت داشته باشیدو همینطور معانی کلمات عربی

برای روشن شدن حجاب این بانوی گرامی فاطمه زهرا س از دوستان تقاضا دارم تاپیک زیر را مشاهده کنند در این تاپیک کامل توضیح داده ایم:Sham::Gol:

.
.

آیا "نقاب" پوشش حضرت فاطمه (س) بوده است...؟؟!:Narahat az:


.
.

رضا;580852 نوشت:
اخوی گرامی شما آنچه را که به عربی آورده ا ید معنی ان را نمیدانید !!و میگوید حوصله ندارم ؟
در صورتی که شما آنچه را عنوان کرده اید باید معنی کنید تا بنده به شما بگویم برداشت شما از ان کلمه درست است و یا !!
چادر به صورتى كه در ميان ايرانيان معمول است - چادر بلند كه تا پايين پا مى‏رسد - در ميان عرب‏ها معمول نبوده
خود شما از حدیثی استفاده کرده اید که مقنعه عنوان شده پس چادر را از کجا آورده اید ؟
این تاپیک را برای شما گذشته ام اما دقت نکرده اید !
تمامی آنچه را که دوستان آورده اند خود بنده در سایت قبلا گذشته ام پس قبلا مطالعه شده دوست گرامی
لطف کرده و این تاپیک را به دقت مشاهده کنید و پستهایی که بنده گذشته ام در غیر این صورت بهتر است از سخنان حاشیه ای خوداری کنیم
لطفا به اسناد دقت داشته باشیدو همینطور معانی کلمات عربی

سلام علیکم
دوست محترم این همه اسناد آوردم ولی دریغ از ذره ای انصاف.
اولا به نظر می رسد شما فکر می کنید چادر فقط مختص ایرانیان بوده است درحالی که در جاهای دیگر هم رواج داشته است ولی طریقه استفاده از آن فرق می کرده است مثلا در یونان و روم با نامهای پیپلوس و هیماتیون و پالا رواج داشته است.

چادر به عربی اگر بخواهیم معربش کتیم می شود شوذر و شما در فرهنگ لغتی ببینید معادلش ملحفه آمده است.اینجا را ببینید:

عصران;578756 نوشت:
شوذر ( الصحاح في اللغة)
الشَوْذَرُ: المِلْحَفَةُ، وهو معرب، وأصله بالفارسية جاذَرْ. وقال الراجز: مُتَضَرِّجٌ عن جانِبَيْهِ الشَوْذَرُ

حالا معصومین گفته اند که این ملحفه چگونه استفاده شود.اینجا را ببینید:

عصران;578717 نوشت:
«الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) عَنْ أَدْنَى مَا تُصَلِّی فِیهِ الْمَرْأَةُ قَالَ دِرْعٌ وَ مِلْحَفَةٌ فَتَنْشُرُهَا عَلَى رَأْسِهَا وَ تَتَجَلَّلُ بِهَا»؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، محقق و مصحح: موسوی خرسان، حسن، ج 2، ص 217، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
ترجمه:زراره از امام باقر(ع) پرسید: کمترین لباسی که زن می‌تواند در آن نماز بخواند چیست؟ امام باقر(ع) فرمود: «دِرع (پیراهن) و ملحفه؛ به طوری که از روی سر می‌اندازد تا تمام بدن را فرا گیرد».

باز هم اگر مشکلی بود در خدمت هستم.

عصران;580860 نوشت:
سلام علیکم
دوست محترم این همه اسناد آوردم ولی دریغ از ذره ای انصاف.
اولا به نظر می رسد شما فکر می کنید چادر فقط مختص ایرانیان بوده است درحالی که در جاهای دیگر هم رواج داشته است ولی طریقه استفاده از آن فرق می کرده است مثلا در یونان و روم با نامهای پیپلوس و هیماتیون و پالا رواج داشته است.

چادر به عربی اگر بخواهیم معربش کتیم می شود شوذر و شما در فرهنگ لغتی ببینید معادلش ملحفه آمده است.اینجا را ببینید:

حالا معصومین گفته اند که این ملحفه چگونه استفاده شود.اینجا را ببینید:

باز هم اگر مشکلی بود در خدمت هستم.

با سلام
اخوی گرامی بنده اگر گفتم به ان تاپیک بروید تا بدانید با ٢ روایتی که شما آورده اید آنچه شما برداشت کرده اید حاصل نمیشود !
اما دقت نمیکنید بنده دوست ندارم تمامی اسناد را باز تکرار کنم !!
کافی نگاهی به تاپیک بیاندازیدو بعد خود مقایسه کنید !
بنده کاری به اینکه چادر در کجا ها بوده ندارم توضیح داده ام شما به بنده ثابت کنید که حجاب فاطمه زهرا س چادر بلند امروزی بوده؟:pir:
چنین چیزی وجود ندارد در همان تاپیک کامل شرح داده ایم

فراموش نکنید که زبان عربی یکی از کامل ترین زبانهاست و برعکس زبان ما کامل نیست !!
در عربی هر کلمه معنی خاصی میدهد اما وقتی ما خواستیم کلماتی را ترجمه کنیم کلمه درستی را پیدا نکرده ایم از این کلمات زیاد است کافی با یه عرب زبان سخن بگوید تا برایتان روشن شود
و بازم دقت کنید در معنی کلمه ......!!!!!!!!!

معنى ملحفة في معجم المعاني الجامع - معجم عربي عربي

  1. مِلحَفة: ( اسم ) الجمع : مَلاحِفُ
    المِلْحَفَةُ : مِلْحف ؛ رداءٌ تلتحف به المرأةُ فوق لباسها
    غطاء من قماش يُغَطّى به السَّريرُ ونحوُه

  2. مِلحَف: ( اسم ) الجمع : مَلاحِفُ
    المِلْحَفُ : اللباس فوق سائر اللباس ، من دِثار البردِ ونحوه
    غطاء من قماش يُغَطَّى به السَّريرُ ونحوه
  3. مُلْحِف: ( اسم ) مُلْحِف : فاعل من أَلحَفَ
  4. مُلْحَف: ( اسم ) مُلْحَف : اسم المفعول من أَلحَفَ

ترجمة و معنى ملحفة في قاموس المعاني. قاموس عربي عربي

  1. مِلْحَفَةٌ : جمع : مَلاَحِفُ . [ ل ح ف ]. :- اِرْتَدَتْ مِلْحَفَتَهَا وَخَرَجَتْ مُسْرِعَةً :- : مَا يُلْتَحَفُ بِهِ مِنْ ثَوْبٍ .
    مَنْ كَانَ أَعْوَزَهُ كِسَاءٌ مِنْهُمْ ... ... فَالصَّيْفُ مِلْحَفَةٌ لَهُ وَكِسَاءُ
    ( معروف الرُّصافي ).

    المعجم: الغني

  2. مِلْحَفَة : مِلْحَفَة :-
    جمع مَلاحِفُ :
    1 - مِلْحف ؛ رداءٌ تلتحف به المرأةُ فوق لباسها :- مِلْحفة من حرير ، - مَنْ كان أعوزه كساءٌ منهمُ ... فالصَّيفُ مَلْحَفَةٌ له وكساءُ .
    2 - غطاء من قماش يُغَطّى به السَّريرُ ونحوُه .
    3 - ملاءة تركّب على اللِّحاف تقيه الوسخ .

    المعجم: اللغة العربية المعاصر

  3. المِلْحَفَةُ: المِلْحَفَةُ : المِلْحَفُ .
    و المِلْحَفَةُ المُلاَءةُ التي تلتحف بها المرأَة .
    المعجم: المعجم الوسيط
  4. مِلحَفة : ملحفة - ج ، ملاحف
    1 - ملحفة : كل ما « يلتحف » به ، أي يتغطى ، ويكون إجمالا غطاء للسرير . 2 - ملحفة : غطاء يركب على اللحاف يقيه الوسخ .
    المعجم: الرائد

رضا;580874 نوشت:
با سلام
اخوی گرامی بنده اگر گفتم به ان تاپیک بروید تا بدانید با ٢ روایتی که شما آورده اید آنچه شما برداشت کرده اید حاصل نمیشود !
اما دقت نمیکنید بنده دوست ندارم تمامی اسناد را باز تکرار کنم !!
کافی نگاهی به تاپیک بیاندازیدو بعد خود مقایسه کنید !
بنده کاری به اینکه چادر در کجا ها بوده ندارم توضیح داده ام شما به بنده ثابت کنید که حجاب فاطمه زهرا س چادر بلند امروزی بوده؟
چنین چیزی وجود ندارد در همان تاپیک کامل شرح داده ایم
فراموش نکنید که زبان عربی یکی از کامل ترین زبانهاست و برعکس زبان ما کامل نیست !!
در عربی هر کلمه معنی خاصی میدهد اما وقتی ما خواستیم کلماتی را ترجمه کنیم کلمه درستی را پیدا نکرده ایم از این کلمات زیاد است کافی با یه عرب زبان سخن بگوید تا برایتان روشن شود
و بازم دقت کنید در معنی کلمه ......!!!!!!!!!
معنى ملحفة في معجم المعاني الجامع - معجم عربي عربي

سلام علیکم
تایپیک مورد اشاره را من دیده بودم و چون شما گفتید یکبار دیگر نیز با دقت آن را دیدم.در آنجا گفتید که این روایت طور دیگری آمده و ملحفه برای پیامبر بوده است در حالی که در روایتی که من آوردم گفته شده ملحفتک.به هر حال یک روایت اختلافی است که حد اقل آن این است که از این روایت نه مدعای شما اثبات می شود و نه مدعای من.

اما در بحث ملحفه اولا من نظر آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه را آورده بودم دیگر ایشان که عربی بلد هستند و ثانیا من به گفتار خودتان استناد می کنم که آورده بودید ملحفه بزرگتر از جلباب است:

رضا;580516 نوشت:
قاموس می گوید: "و الجلباب کسرداب و سنمار: القمیص و ثوب واسع للمرأه دون الملحفة او ما تغطی به ثیابها من فوق کالملحفة، او هو الخمار؛ یعنی جلباب عبارت است از پیراهن و یک جامه گشاد و بزرگ کوچکتر از ملحفه.

و نیز آن دو روایتی که از امام باقر و امام صادق آوردم در تایپیک مورد اشاره شما نبود.

با سلام

عصران;580905 نوشت:
سلام علیکم
تایپیک مورد اشاره را من دیده بودم و چون شما گفتید یکبار دیگر نیز با دقت آن را دیدم.در آنجا گفتید که این روایت طور دیگری آمده و ملحفه برای پیامبر بوده است در حالی که در روایتی که من آوردم گفته شده ملحفتک.به هر حال یک روایت اختلافی است که حد اقل آن این است که از این روایت نه مدعای شما اثبات می شود و نه مدعای من.


اخوی مثل اینکه مرغ یپا دارد !!
گفتم روایات شما برسی شده باز تکرار میکنید ؟
خوب اگر مطمئن هستید چرا در همان تاپیک در رد اسناد سخنی نمیگوید
در ضمن شما اصلا تاپیک را مشاهده نکرده اید که اگر میدید اسم شما پایین تاپیک ماندگار بود
http://www.askdin.com/thread26429.html

خیر اخوی ما ثابت کرده ایم که حجاب فاطمه س چادر نبوده آنهم چادری که مرسوم است !
نمیدانیم سخنانی آورده اید که خود عنوان کرده اید مربوط به قبل از اسلام است
این چه ارتباطی به موضوع دارد ؟
و از طرفی در رد سخنان و روایات آمده سخنی نمیگوید و سخن خودتان را تکرار میکنید !
عجیب است تمام دنیا قبول دارند که حجاب فاطمه س چادر نبوده الا شما؟
حتی در سخنان امده آورده اید که گوشه ملحفه را مقنعه کن باز میگوید چادر عزیز برادر لطفا در این مورد تحقیق کنید و بعد مطلق سخن بگوید !!

عصران;580905 نوشت:

اما در بحث ملحفه اولا من نظر آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه را آورده بودم دیگر ایشان که عربی بلد هستند و ثانیا من به گفتار خودتان استناد می کنم که آورده بودید ملحفه بزرگتر از جلباب است:

و نیز آن دو روایتی که از امام باقر و امام صادق آوردم در تایپیک مورد اشاره شما نبود.

و اما در این مورد امیدوارم بیشتر دقت کنید خود ایت الله مکارم چنین که شما میگوید نگفته اند دقت بفرماید !

متن عربی آیه : يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا
شان نزول آیه

زنان مسلمان به مسجد مى‏رفتند و پشت سر پيامبر (صلي الله عليه و آله) نماز مى‏گذاردند، هنگام شب موقعى كه براى نماز مغرب و عشا مى‏رفتند، بعضى از جوانان هرزه و اوباش بر سر راه آنها مى‏نشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنها را آزار مى‏دادند و مزاحم آنان مى‏شدند. آيه فوق نازل شد و به آنها دستور داد حجاب خود را بطور كامل رعايت كنند تا به خوبى شناخته شوند و كسى بهانه مزاحمت پيدا نكند.

مجمع البيان

59. هان اى پيامبر! به همسران و دختران خود و زنان با ايمان بگو: پوشش‏هايشان را بر خويشتن فرو پيچند؛ اين [شيوه‏] براى آنكه به عفاف و نجابت شناخته شوند، و مورد آزار [اوباش ]قرار نگيرند، به [خردورزى و خردمندى‏] نزديكتر است؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.

الميزان

هان اى پيامبر! به همسرانت، و دخترانت و زنان مؤمنين، بگو تا جلباب خود پيش بكشند، بدين وسيله بهتر معلوم مى‏شود كه زن مسلمانند، در نتيجه اذيت نمى‏بينند، و خدا همواره آمرزنده رحيم است (59).

تفسیر نور
«جلابيب» جمع «جّلباب»، به معناى مقنعه‏اى است كه سر و گردن را بپوشاند، و يا
پارچه بلندى كه تمام بدن و سر و گردن را مى‏پوشاند.
در آيات گذشته سخن از اذيّت و آزار مؤمنان به دست منافقان بود. اين آيه مى‏فرمايد: براى
آنكه زنان مؤمن مورد آزار افراد هرزه قرار نگيرند، به گونه‏اى خود را بپوشانند كه زمينه‏اى
براى بى حرمتى آنان فراهم نشود.
بر اساس اين آيه، نوعى روسرى مورد استفاده‏ى زنان آن زمان بوده، لكن زنان در
پوشاندن خود از نامحرم دقّت نمى‏كرده‏اند.
لذا سفارش اين آيه، نزديك كردن جِلباب به خود
است، نه اصل جلباب كه امرى مرسوم بوده است.

تفسیر اطيب البيان
(59) (يا ايها النبي قل لازواجك وبناتك ونساء المؤمنين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلك ادني ان يعرفن فلا يؤذين وكان الله غفورا رحيما): (اي پيامبر به همسرانت ، و دخترانت و زنان مؤمنين بگو تا مقنعه هايشان را جلو بكشند، اين نزديكتراست به اينكه شناخته شوند كه مسلمان و دوستدار حجابند و در نتيجه آزار نبينند و خداهمواره آمرزنده مهربان است )(جلباب ) يعني جامه اي سراسري كه تمام بدن را بپوشاند و يا روسري و مقنعه مخصوصي كه صورت و سر را ساتر مي شود.مي فرمايد، اي رسولخدا به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمن امتت بگو كه جلبابهاي خود را طوري جلو بكشند كه زير گلو و سينه هايشان آشكار نباشد و اين پوشاندن بدن به اينكه ، اين صورت شناخته شوند كه اهل عفت و حجابند نزديكتر است ،در نتيجه وقتي مردان بدانند آنها اهل حجاب هستند، ديگر ايشان را اذيت و آزارنمي كنند و اهل فسق و فجور متعرض آنها نمي شوند.

نمونه

در اينكه منظور از ((جلبات )) چيست مفسران و ارباب لغت چند معنى براى آن ذكر كرده اند:
1 - ملحفه (چادر) و پارچه بزرگى كه از روسرى بلندتر است و سر و گردن و سينه ها را مى پوشاند.
2 - مقنعه و خمار (روسرى ).
3 - پيراهن گشاد.

گرچه اين معانى با هم متفاوتند ولى قدر مشترك همه آنها اين است كه بدن را به وسيله آن بپوشاند (ضمنا بايد توجه داشت ((جلباب )) به كسر و فتح جيم هر دو قرائت مى شود).
اما بيشتر به نظر مى رسد كه منظور پوششى است كه از روسرى بزرگتر و از چادر كوچكتر است چنانكه نويسنده ((لسان العرب )) روى آن تكيه كرده است .:Sham::Sham::Gol:
و منظور از ((يدنين )) (نزديك كنند) اين است كه زنان ((جلباب )) را به بدن خويش نزديك سازند تا درست آنها را محفوظ دارد، نه اينكه آن را آزاد بگذارند به طورى كه گاه و بيگاه كنار رود و بدن آشكار گردد، و به تعبير ساده خودمان لباس خود را جمع و جور كنند.

بحث روایتی هم که در ان تاپیکی که ندیدید کرده ایم :Narahat az:

.
.


سلام علیکم

رضا;580954 نوشت:
اخوی مثل اینکه مرغ یپا دارد !!

نه دوست محترم مرغ یک پا ندارد این خر من است که از کرگی دم ندارد هرچه شما می گویید درست است فقط اگر اجازه دهید مختصر پاسخی بدهم و دیگر چیزی نمی نویسم.

رضا;580954 نوشت:
در ضمن شما اصلا تاپیک را مشاهده نکرده اید که اگر میدید اسم شما پایین تاپیک ماندگار بود

الان نه اسم من و نه اسم شما در پایین این تایپیک در شمار بازدیدکننده ها نیامده است .حالت مخفی برای ورود به سایت را که شما استفاده می کنید من هم استفاده می کنم.

رضا;580954 نوشت:
حتی در سخنان امده آورده اید که گوشه ملحفه را مقنعه کن باز میگوید چادر عزیز برادر لطفا در این مورد تحقیق کنید و بعد مطلق سخن بگوید !!

این روایت حجاب ام ایمن در زمان پیامبر را مشخص می کند که او از ملحفه استفاده کرده است:

عن عمرو بن شمر، عن جابر، عن أبي جعفر محمد بن علي، عن أبيه، عن آبائه عليهم السلام قال: بينما رسول الله صلى الله عليه وآله جالس ذات يوم إذ دخلت ام أيمن في ملحفتها شئ فقال لها رسول الله صلى الله عليه وآله: يا ام أيمن أي شئ في ملحفتك ؟ فقالت: يارسول الله فلانة بنت فلانة أملكوها ...(بحار الانوار ج8 ص142)

رضا;580954 نوشت:
و اما در این مورد امیدوارم بیشتر دقت کنید خود ایت الله مکارم چنین که شما میگوید نگفته اند دقت بفرماید !

اینجا را دیده اید:

عصران;577961 نوشت:
پاسخی از آيت الله مکارم شيرازي:
چادر به صورتي كه در ميان ايرانيان معمول است - چادر بلند كه تا پايين پا مي‏رسد - در ميان جامعه عرب معمول نبوده، ولي چيزي شبيه «نيمه چادر» رايج بود كه ظاهراً منظور از «جلباب» هم كه در آيات قرآن آمده، اشاره به همين است. چيزي نه مثل مقنعه و روسري كوتاه و نه مثل چادر ما خيلي بلند؛ اين چادر شايد تا كمر و كمي پايين‏تر مي‏رسيده است و آن بزرگواران از آن استفاده مي‏كردند. بعلاوه عرب‏ها دو نوع پوشش دیگر نیز داشتند که نام‌ آن‌ها عبارت است از: «درع» كه پيراهن وسيع است و «ملحفه» كه همان چادر بوده است. از روايات استفاده مي‏شود اين بزرگواران هر سه پوشش فوق را داشتند. مقنعه را سر مي‏كردند و درع هم پيراهن وسيع بوده كه تا پشت پا مي‏رسيده و آستين‏هايش بلند و گشاد بوده و ملحفه آن چادري بوده كه به خودشان مي‏پيچند.
در آداب نماز گزار هم آمده كه زن در موقع نماز اگر بخواهد حجاب كاملي داشته باشد، از مقنعه و درع و ملحفه استفاده كند.
گفتني است از قرائن و شواهد بر می آيد که حجاب حضرت فاطمه زهرا «شبيه چادر کنونی» بوده است و ايشان يك مقنعه داشتند که با آن سر و گردن و گلو و سينه خود را می پوشاندند و علاوه بر اين يک پوشش سراسری هم داشتند.

دیگر حرفی ندارم.

عصران;577961 نوشت:
آيا در جايي آمده كه رنگ چادر حضرت زهرا سلام الله عليها مشكي بوده است؟ آيا در جايي آمده كه حضرت زهرا سلام الله عليها صورت خود را با پارچه اي يا چادر مي پوشاندند؟

پاسخی از آيت الله مکارم شيرازي:
چادر به صورتي كه در ميان ايرانيان معمول است - چادر بلند كه تا پايين پا مي‏رسد - در ميان جامعه عرب معمول نبوده، ولي چيزي شبيه «نيمه چادر» رايج بود كه ظاهراً منظور از «جلباب» هم كه در آيات قرآن آمده، اشاره به همين است. چيزي نه مثل مقنعه و روسري كوتاه و نه مثل چادر ما خيلي بلند؛ اين چادر شايد تا كمر و كمي پايين‏تر مي‏رسيده است و آن بزرگواران از آن استفاده مي‏كردند. بعلاوه عرب‏ها دو نوع پوشش دیگر نیز داشتند که نام‌ آن‌ها عبارت است از: «درع» كه پيراهن وسيع است و «ملحفه» كه همان چادر بوده است. از روايات استفاده مي‏شود اين بزرگواران هر سه پوشش فوق را داشتند. مقنعه را سر مي‏كردند و درع هم پيراهن وسيع بوده كه تا پشت پا مي‏رسيده و آستين‏هايش بلند و گشاد بوده و ملحفه آن چادري بوده كه به خودشان مي‏پيچند.
در آداب نماز گزار هم آمده كه زن در موقع نماز اگر بخواهد حجاب كاملي داشته باشد، از مقنعه و درع و ملحفه استفاده كند.
گفتني است از قرائن و شواهد بر می آيد که حجاب حضرت فاطمه زهرا «شبيه چادر کنونی» بوده است و ايشان يك مقنعه داشتند که با آن سر و گردن و گلو و سينه خود را می پوشاندند و علاوه بر اين يک پوشش سراسری هم داشتند.
منبع:http://www.quran.porsemani.ir/node/3936

با سلام
برادر گرامی ما در اسک دین مطالب را تخصصی دنبال میکنیم تا جای که به خاطر دارم
بنده تفسیر نمونه را میگذارم که ببینید چنین سخنانی که شما گفته اید در ان نیامده و دخل و تصرف در بیان بزرگواری دور از انصاف است


تفسیر نمونه

در قسمت اول مى گويد: ((اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤ منين بگو روسريهاى بلند خود را بر خويش فرو افكنند تا شناخته نشوند و مورد آزار قرار نگيرند)) (يا ايها النبى قل لازواجك و بناتك و نساء المؤ منين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلك ادنى ان يعرفن فلا يؤ ذين ).
در اينكه منظور از شناخته شدن چيست ؟
دو نظر در ميان مفسران وجود دارد كه منافاتى با هم ندارند.
نخست اينكه در آن زمان معمول بوده است كه كنيزان بدون پوشيدن سر و گردن از منزل بيرون مى آمدند، و از آنجا كه از نظر اخلاقى وضع خوبى نداشتند گاهى بعضى از جوانان هرزه مزاحم آنها مى شدند، در اينجا به زنان آزاد مسلمان دستور داده شد كه حجاب اسلامى را كاملا رعايت كنند تا از كنيزان شناخته شوند و بهانه اى براى مزاحمت به دست هرزگان ندهند.
بديهى است مفهوم اين سخن آن نيست كه اوباش حق داشتند مزاحم كنيزان شوند، بلكه منظور اين است كه بهانه را از دست افراد فاسد بگيرند.
ديگر اينكه هدف اين است كه زنان مسلمان در پوشيدن حجاب سهل انگار
و بى اعتنا نباشند مثل بعضى از زنان بى بند و بار كه در عين داشتن حجاب آنچنان بى پروا و لاابالى هستند كه غالبا قسمتهائى از بدنهاى آنان نمايان است و همين معنى توجه افراد هرزه را به آنها جلب مى كند.
در اينكه منظور از ((جلبات )) چيست مفسران و ارباب لغت چند معنى براى آن ذكر كرده اند:
1 - ملحفه (چادر) و پارچه بزرگى كه از روسرى بلندتر است و سر و گردن و سينه ها را مى پوشاند.
2 - مقنعه و خمار (روسرى ).
3 - پيراهن گشاد.
گرچه اين معانى با هم متفاوتند ولى قدر مشترك همه آنها اين است كه بدن را به وسيله آن بپوشاند (ضمنا بايد توجه داشت ((جلباب )) به كسر و فتح جيم هر دو قرائت مى شود).
اما بيشتر به نظر مى رسد كه منظور پوششى است كه از روسرى بزرگتر و از چادر كوچكتر است چنانكه نويسنده ((لسان العرب )) روى آن تكيه كرده است .
و منظور از ((يدنين )) (نزديك كنند) اين است كه زنان ((جلباب )) را به بدن خويش نزديك سازند تا درست آنها را محفوظ دارد، نه اينكه آن را آزاد بگذارند به طورى كه گاه و بيگاه كنار رود و بدن آشكار گردد، و به تعبير ساده خودمان لباس خود را جمع و جور كنند.
اما اينكه بعضى خواسته اند از اين جمله استفاده كنند كه صورت را نيز بايد پوشانيد هيچ دلالتى بر اين معنى ندارد و كمتر كسى از مفسران پوشاندن
صورت را در مفهوم آيه داخل دانسته است .
به هر حال از اين آيه استفاده مى شود كه حكم ((حجاب و پوشش )) براى آزاد زنان قبل از اين زمان نازل شده بود، ولى بعضى روى ساده انديشى درست مراقب آن نبودند آيه فوق تاكيد مى كند كه در رعايت آن دقيق باشند.

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=18395&AyeID=3696

چادر یادگار حضرت فاطمه(سلام الله علیها)

جمع بندی

پرسش:
آیا هیچ روایتی وجود دارد که تأیید کند که حضرت فاطمهسلام الله علیها چادر به سر می کردند؟

پاسخ:
دستور به حجاب و عفاف نه تنها يک ضرورت اجتماعي براي حفظ عفت جامعه است، بلکه مهم ترين راه کار حفظ عفت، کرامت و شخصيت انساني زنان در عرصه هاي گوناگون مي باشد و پارة وجود رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ کاملترين اسوه و الگوي حيا، عفت و حجاب است. دختري که پدرش کانون همة حوادث سياسي و اجتماعي آن روزگار بود و او در کنار پدر، چون مادري مهربان، در همة اين صحنه ها حضور داشت. چه در دوران کودکي در شرايط طاقت فرساي مکه، در حصر اقتصادي در شعب ابي طالب، چه در دوران بعد از هجرت به مدينه و کشاکش جنگهاي پر شمار و حوادث بي شمار، و چه در خانة علي ـ عليه السّلام ـ که محل آمد و شد فراوان اصحاب و ياران رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ بود و حضرت صديقة طاهره، در همة اين صحنه ها حضور داشت، اما با همة اين احوال عفاف و حجاب او در اوج يگانگي و بي مثالي بود.[1] جلوه هاي بسيار زيبا و ديدني از رفتار و گفتار حضرت فاطمه زهرا (س) در عرصة حجاب و عفاف در منابع گزارش شده است که حقيقت هر يک از اين رفتارها و گفتارها مي بايد سرمشق دختران و زنان در زندگي قرار گيرد.[2]

روايات وارده از صديقه طاهره (س) در رابطه با حجاب مؤيد اين مطلب است که خود حضرت زهرا (س) از کودکي به اين مطلب اهميت مي دادند و از همان اوان کودکي پوشش ظاهري خود را حفظ مي کردند[3] در روايتي آمده است که پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به فاطمه (س) فرمود: چه چيزي براي زن بهتر و نيکوتر است؟ فاطمه (س) گفت: اينکه او مردي را نبيند و مردي نيز او را نبيند.[4] و اما راجع به کيفيت حجاب حضرت زهرا (س) در منابع آمده است که آن حضرت در خارج از خانه از پوششي استفاده مي کرد که تمام بدن را از سر گرفته تا پاها را مي پوشانيد و با چنين پوششي در جامعه حاضر مي شد.[5] اميد است که شيوة عملي حضرت زهرا (س) در زندگي، الگوئي باشد براي تمامي زنان با ايمان و با عفاف جهان اسلام.

در مورد حجاب حضرت زهرا(س) ابن شهر آشوب و قطب راوندى روايت كرده اند كه :
روزى حضرت على عليه السلام كه به پول احتياج پيدا كرد بود، به ناچار چادر حضرت فاطمه عليها السلام را كه از جنس پشم بود نزد مردى يهودى به نام زيد رهن گذاشت و قدرى جو قرض گرفت . آن مرد يهودى چادر را به خانه برد و در حجره گذاشت . به هنگام شب ، زن مرد يهودى وقتى كه وارد حجره شد نورى از آن چادر مشاهده كرد كه تمام حجره ر روشن كره بود. زن وقتى كه آن حالت عجيب را ديد نزد شوهرش رفت و آنچه ديده بود نقل كرد. شوهرش از شنيدن آن حالت تعجب كرد. (چون فراموش كرده بود كه چادر حضرت فاطمه عليها السلام در خانه اوست ) پس به سرعت داخل حجره شد و متوجه شد كه نور از چادر حضرت فاطمه عليها السلام آن بانوى عصمت است كه مانند بدر منير خانه را روشن كرده است . يهودى از مشاهده اين حالت تعجبش زيادتر شد. پس آن دو به خانه خويشان و دوستان خود رفتند و هشتاد نفر از آنها را به خانه آوردند كه همگى آنها از بركت شعاع (نور) چادر فاطمه عليها السلام به نور اسلام منور گرديدند.[6]
همچنين از سلمان فارسي نقل كرده اند كه گفت: روزى حضرت فاطمه عليهم السلام را ديدم كه چادرى وصله دار بر سر داشت ، در شگفتى ماندم و گفتم : عجبا دختران پادشاهان ايران و روم بر كرسيهاى طلايى مى نشينند و پارچه هاى زر بافت به تن مى كنند و اين دختر رسول خداست نه چادرهاى گران قيمت بر سر دارد و نه لباسهاى زيبا فاطمه عليه اسلام پاسخ داد: اى سلمان خداوند بزرگ ، لباسهاى زينتى و تختهاى طلايى را براى ما، در روز قيامت ذخيره كرده است .
حضرت سپس به خدمت پدر گراميش رفت و شگفتى سلمان را مطرح كرد و گفت : اى رسول خدا، سلمان از سادگى لباس من تعجب نمود، سوگند به خدايى كه تو را مبعوث فرمود: مدت پنج سال است فرش خانه ما پوست گوسفندى است كه روزها بر روى آن شترمان علف مى خورد و شبها بر روى آن مى خوابيم و بالش ما چرمى است كه از ليف خرما پر شده است.[7]

ادامه دارد...

پرسش:
آیا هیچ روایتی وجود دارد که تأیید کند که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) چادر به سر می کردند؟چون برخی می گویند از روایات و تاریخ استفاده نمی شود که حضرت زهرا(سلام الله علیها) از چادر استفاده می کردند.این سخن درست است؟

پاسخ:
دستور به حجاب و عفاف نه تنها يک ضرورت اجتماعي براي حفظ عفت جامعه است، بلکه مهم ترين راه کار حفظ عفت، کرامت و شخصيت انساني زنان در عرصه هاي گوناگون مي باشد و پارة وجود رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله) کاملترين اسوه و الگوي حيا، عفت و حجاب است. دختري که پدرش کانون همة حوادث سياسي و اجتماعي آن روزگار بود و او در کنار پدر، چون مادري مهربان، در همة اين صحنه ها حضور داشت. چه در دوران کودکي در شرايط طاقت فرساي مکه، در حصر اقتصادي در شعب ابي طالب، چه در دوران بعد از هجرت به مدينه و کشاکش جنگهاي پر شمار و حوادث بي شمار، و چه در خانة علي ـ عليه السّلام ـ که محل آمد و شد فراوان اصحاب و ياران رسول (صلّي الله عليه و آله) بود و حضرت صديقة طاهره، در همة اين صحنه ها حضور داشت، اما با همة اين احوال عفاف و حجاب او در اوج يگانگي و بي مثالي بود.(1) جلوه هاي بسيار زيبا و ديدني از رفتار و گفتار حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در عرصة حجاب و عفاف در منابع گزارش شده است که حقيقت هر يک از اين رفتارها و گفتارها مي بايد سرمشق دختران و زنان در زندگي قرار گيرد.(2)

روايات وارده از صديقه طاهره (سلام الله علیها) در رابطه با حجاب مؤيد اين مطلب است که خود حضرت زهرا (سلام الله علیها) از کودکي به اين مطلب اهميت مي دادند و از همان اوان کودکي پوشش ظاهري خود را حفظ مي کردند(3) در روايتي آمده است که پيامبر (صلّي الله عليه و آله) به فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: چه چيزي براي زن بهتر و نيکوتر است؟ فاطمه (سلام الله علیها) گفت: اينکه او مردي را نبيند و مردي نيز او را نبيند.(4) و اما راجع به کيفيت حجاب حضرت زهرا (سلام الله علیها) در منابع آمده است که آن حضرت در خارج از خانه از پوششي استفاده مي کرد که تمام بدن را از سر گرفته تا پاها را مي پوشانيد و با چنين پوششي در جامعه حاضر مي شد(5) اميد است که شيوة عملي حضرت زهرا (سلام الله علیها) در زندگي، الگوئي باشد براي تمامي زنان با ايمان و با عفاف جهان اسلام.

در مورد حجاب حضرت زهرا(سلام الله علیها) ابن شهر آشوب و قطب راوندى روايت كرده اند كه :
روزى حضرت على (عليه السلام) كه به پول احتياج پيدا كرد بود، به ناچار چادر حضرت فاطمه (عليها السلام) را كه از جنس پشم بود نزد مردى يهودى به نام زيد رهن گذاشت و قدرى جو قرض گرفت . آن مرد يهودى چادر را به خانه برد و در حجره گذاشت . به هنگام شب ، زن مرد يهودى وقتى كه وارد حجره شد نورى از آن چادر مشاهده كرد كه تمام حجره ر روشن كره بود. زن وقتى كه آن حالت عجيب را ديد نزد شوهرش رفت و آنچه ديده بود نقل كرد. شوهرش از شنيدن آن حالت تعجب كرد. -چون فراموش كرده بود كه چادر حضرت فاطمه (عليها السلام) در خانه اوست - پس به سرعت داخل حجره شد و متوجه شد كه نور از چادر حضرت فاطمه عليها السلام آن بانوى عصمت است كه مانند بدر منير خانه را روشن كرده است . يهودى از مشاهده اين حالت تعجبش زيادتر شد. پس آن دو به خانه خويشان و دوستان خود رفتند و هشتاد نفر از آنها را به خانه آوردند كه همگى آنها از بركت شعاع (نور) چادر فاطمه (عليها السلام) به نور اسلام منور گرديدند.(6)
همچنين از سلمان فارسي نقل كرده اند كه گفت: روزى حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را ديدم كه چادرى وصله دار بر سر داشت ، در شگفتى ماندم و گفتم : عجبا دختران پادشاهان ايران و روم بر كرسيهاى طلايى مى نشينند و پارچه هاى زر بافت به تن مى كنند و اين دختر رسول خداست نه چادرهاى گران قيمت بر سر دارد و نه لباسهاى زيبا فاطمه (عليها اسلام) پاسخ داد: اى سلمان خداوند بزرگ ، لباسهاى زينتى و تختهاى طلايى را براى ما، در روز قيامت ذخيره كرده است .
حضرت سپس به خدمت پدر گراميش رفت و شگفتى سلمان را مطرح كرد و گفت : اى رسول خدا، سلمان از سادگى لباس من تعجب نمود، سوگند به خدايى كه تو را مبعوث فرمود: مدت پنج سال است فرش خانه ما پوست گوسفندى است كه روزها بر روى آن شترمان علف مى خورد و شبها بر روى آن مى خوابيم و بالش ما چرمى است كه از ليف خرما پر شده است.(7)

از نظر قرآن شکل خاصی از حجاب و پوشش که تأمین کننده حجاب حداکثری است «جلباب» نام دارد که در آیه زیر بیان شده است:

«یا أیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لاِءَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیِبِهنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کَانَ اللّه ُ غَفُورا رَحیما؛

ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلباب های خود را بر خویش فرو افکنند. این کار برای اینکه شناخته نشوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند بهتر است (و اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.»

اصل ریشه لغوی جلباب، «جیم»، «لام» و «باء» است که طبق نقل برخی کتاب های لغت مثل معجم مقاییس اللغه دارای دو معناست:

معنای اوّل آوردن شی ء از جایی به جایی،

و معنای دوم چیزی که شی ء دیگر را می پوشاند.

جلباب از معنای دوم مشتق شده است.

یکی از واژه های قرآنی که اختلاف در تفسیر معنای آن وجود دارد، واژه جلباب است. چه بسا خاستگاه اختلاف، اختلاف آداب و رسوم و نوع پوشش ها براساس زمان ها و مکان های مختلف باشد. مهم این است که بررسی شود جلباب هنگام نزول آیه به چه معنا و مفهومی بوده است. به رغم وجود اختلاف در تفسیر معنای جلباب حتی کسانی که تصریح کرده اند در معنای آن اختلاف است نیز قبول دارند که در اصل لغت به معنای پوشش گسترده و فراگیر است که ظاهر و روی همه بدن را می پوشاند.

در ایران و در زبان فارسی و فرهنگ های لغت عربی به فارسی، پوشش گسترده قرآنی (که برای حجاب و پوشش بانوان مسلمان در برخورد با نامحرم و در بیرون از منزل به کار می رود) با لفظ و اسم «چادر» شناخته می شود.

در دوره اسلامی چادر (Cador)یا چادَر (Cadar) (به عربی: Sader) به شکل تن پوشی رویی، بی آستین، گشاد و چیره بر بدن، توسط زنان در ایران با توجه به ضوابط پوشش اسلامی انتخاب گردید. در آیه 59 سوره احزاب، حکم شرعی این است که زنان هنگام بیرون رفتن از خانه می باید تن پوش های رویی را به دور خود بپیچند. جلباب، تن پوشی رویی بزرگ بوده که سر و بدن را می پوشانده، به نظر می رسد به معنای چادر امروزی باشد.

چادر (به عنوان یکی از کامل ترین انواع تن پوش های مورد قبول براساس معیارهای اسلامی) شکل یکسانی نداشته است. آثار ادبی این احتمال را می رساند که چادر در اصل روبنده یا تن پوشی بوده که کل بدن و صورت را در بر می گرفته است.

رخی فرهنگ نامه های ویژه لغات قرآن که جلباب را چادر معنا کرده اند:

1ـ لسان التنزیل،

2ـ فرهنگ نامه قرآنی،

3ـ الدّرّ فی الترجمان،

4ـ تفسیر مفردات قرآن نسخه کهن،

5ـ نثر طوبی،

6ـ قاموس قرآن،

7ـ واژه های دخیل در قرآن مجید.
برخی تفسیرهای قرآن که جلباب را چادر معنا کرده اند:

1ـ تفسیر نسفی،

2ـ تفسیر شریف لاهیجی،

3ـ تفسیر ابوالفتوح رازی،

4ـ مخزن العرفان،

5ـ مواهب علّیه (تفسیر حسینی)،

6ـ تفسیر سورآبادی،

7ـ تفسیر شریف البلابل و القلاقل،

8ـ تفسیر اثنی عشری،

9ـ منهج الصادقین فی الزام المخالفین،

10ـ اطیب البیان فی تفسیر القرآن.

برخی رساله های علمی در باره حجاب که جلباب را چادر معنا کرده اند:

1ـ سدول الجلباب فی وجوب الحجاب (1291ش) آیت اللّه سیدعبداللّه بلادی بوشهری.

2ـ رساله شریفه لزوم حجاب (1293ش)، مؤلف: چند نفر از مسلمین مشروطه خواه.

3ـ رساله ردّ کشف حجاب (1296ش) سیداسداللّه خرقانی.

4ـ صواب الخطا فی اتقان الحجاب (1304) میرمحمد هاشم مرندی خویی.

5ـ جوابیه مقاله ضالّه طالبین رفع حجاب (1306ش) زینب بیگم شیرازی.

6ـ وسیلة العفاف یا طومار عفت (1306ش) شیخ یوسف نجفی گیلانی.

7ـ سرادق دوشیزگان و سعادت ایرانیان در وجوب حجاب و لزوم نقاب (1307ش) سیدمحمدعلی مبارکه ای.

8ـ رساله حجابیه (1317ش) شیخ فیاض الدین زنجانی.

9ـ رساله در اثبات وجوب حجاب (1324ش)، مباحثه مکتوب ابوالفضل حاذقی و سیدعلی اصغر لاری.

10ـ حجاب و پرده داری (1324ش)، مباحثه مکتوب ابوالفضل حاذقی و سیدعلی اصغر لاری.

نویسندگان همه رساله های ذکر شده در ذیل بحث از آیه 59 سوره احزاب تصریح کرده اند که جلباب به معنای چادر است. به عنوان نمونه عبارت رساله حجاب و پرده داری را بیان می کنیم: «جلباب یعنی لباس سرتاسری؛ لباسی که تمام بدن را می پوشاند و به عبارت فارسی یعنی چادر.»

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ سيره و سيماي ريحانه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ، علي کرمي.
2ـ حياة الصديقة فاطمة (س)، محمد جواد طبسي (ص 149 الي ص 155).
3ـ نهج الحياة، فرهنگ سخنان فاطمه (س)، محمد دشتي.

پی نوشتها:
1 . مصباح يزدي، محمد تقي، جامي از زلال کوثر، تحقيق و نگارش محمدباقر حيدري، قم، انتشارات مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، چاپ دوم، 1381ش، ص105ـ106.
2 . ر.ک: مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج101، ص36؛ ج100، ص238؛ ج37، ص69؛ ج43، ص84.
3 . ر.ک: قزويني، سيد محمد کاظم، فاطمه الزهراء من المهد الي اللحد، بيروت، منشورات مؤسسة النور للمطبوعات، چاپ اول، 1411ق، ص190ـ191.
4 . مجلسي، محمدباقر، زندگاني حضرت زهرا(س)، ترجمه محمد روحاني علي آبادي، انتشارات مهام، چاپ اول، 1377ش، ص388.
5 . طبسي، محمد جواد، حياة الصديقة فاطمة (س)، قم، مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول، 1423ق، ص154ـ155.
6. مناقب ابن شهر آشوب ج 3، ص 387 ؛ الخرائج راوندى ج 2 ص 537
7. فرهنگ سخنان فاطمه زهرا: ص 139.

موضوع قفل شده است