جمع بندی چیکار کنم تا شهید بشوم؟

تب‌های اولیه

52 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چیکار کنم تا شهید بشوم؟

سلام بر اعضای اسک دین

من پتانسیل شهید شدن در خودم میبینم.میخواستم ببینم چه کار هایی انجام بدم تا شهید بشم.
البته میدونم که دعا کردن کافی نیست و ادم باید تغییرات بنیادی در خودش ایجاد کنه.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد نسیم رحمت

hasafa;563039 نوشت:
من پتانسیل شهید شدن در خودم میبینم.میخواستم ببینم چه کار هایی انجام بدم تا شهید بشم. البته میدونم که دعا کردن کافی نیست و ادم باید تغییرات بنیادی در خودش ایجاد کنه.

در روايت آمده است « أَشْرَفَ الْمَوْتِ قَتْلُ الشَّهَادَة» (1) شريف ترين و ارزنده ترين مرگ، كشته شدن و شهادت در راه خدا است.
پيامبر اكرم (ص) می فرماید : « هر كسي آرزوي شهادت داشته باشد و صادقانه از خدا بخواهد او را با شهادت از دنيا ببرد، به آرزويش مي رسد، حتي اگر كشته هم نشود ثواب شهيد به او داده مي شود.» (2)
این تنها شما نیستید که آرزوی شهادت دارید بلکه شهادت، آرزوي هر مؤمن و از ویژگی های رفتاری اوست.
در حديثي از حضرت رسول خدا (ص) آمده است: مَنْ سَأَلَ اللَّهَ الشَّهَادَةَ بِصِدْقٍ بَلَّغَهُ اللَّهُ مَنَازِلَ الشُّهَدَاءِ وَ إِنْ مَاتَ عَلَى فِرَاشِهِ (3) هر كسي با صداقت از خدا شهادت بخواهد خداوند او را به درجات و مقامات شهدا نايل مي گرداند. اگر چه در بستر خود بميرد.
طبق روایت اگر شما با محبت قلبی و عملی اهل بیت، به مرگ طبیعی نیز از دنیا بروید ثواب شهید را دارید. پيامبر اكرم (ص) فرمود: مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ شَهِيداً (4) هر كسي بميرد در حالي كه محبت آل محمد(ص) در دل داشته باشد شهيد است.
فردي به نام منهال مي گويد، روزي خدمت امام صادق (ع) عرض كردم: دعا كن خداوند شهادت را روزي من گرداند. امام فرمود: مؤمن ( در هر حال ) شهيد است .(5)
با توجه به این نکات :
سعي كنید معرفت و ايمان خود به وحدانيت خدا و نبوت و رسالت پيامبر اسلام و ولايت اهل البيت(ع) را افزايش دهيد، و بر اساس دستورات آنان عمل كنيد و عمل صالح انجام دهيد تا شهادت يا مقام و منزلت شهيد نصيب شما گردد. (6)

پی نوشت ها :
1. الفقيه، شيخ صدوق، انتشارات جامعه مدرسين قم، سال انتشار 1413ق، ج4، ص 402 .
2. بحار الانوار، علامه مجلسي، مؤسسه الوفاء بيروت - لبنان، سال انتشار 1404 ق، ج 67، ص 201.
3. همان.
4. همان، ج 23، ص 233.
5. همان، ج 24، ص 38 .
6. وسايل الشيعه، شيخ حر عاملي، چاپ مؤسسه آل البيت، قم، سال انتشار 1409،ق، ج 15، ص 55.



تا دو ماه پیش اعضا گروهک داعش 3 هزار و هشتصد نفر بوده و الان اعضای گروهک داعش در حدود 40 هزار نفر هست ... یعنی تقریبا 10 برابر شدند . همکنون ترکیه شده ترانزیت آدمهایی که از اروپا دارن میرن در درون گروه داعش تا فی سبیل الله شهید بشن ... و برای این کار از خانه و کاشانه خودشون که در درون اروپا هست و دارای بهترین تفریحات و آرامشهای روحی هستند زدند .... تا فی سبیل الله شهید بشن .

یکی از نظرات من این هستش که جوونها ( کسانی که زیر 25 سال هستند ) نباید سمته مذهب برن ... چ.ن همه چیز رو سیاه و سفید میبینن ...

1- فلانی مهمور الدم است ... بکشیدش .
2- فلانی سکس کرده است ... بکشیدش .
3- فلانی در فتنه 88 بوده است ... بکشیدش .
4- میخواهم یا بکشم یا کشته شوم .
و ...

دنبال شهادت و شهید شدن نباش . چون روانت و ذهنت گیر میشه .... و کسانی ازت سو استفاده میکنن ... دنبال این باش که عقلت رو راه بندازی و زندگی عاقلانه ای داشته باشی . بعد از 25 سالگی که کمی با سیاست و فلسفه و دین آشنا شدی ... کم کم نسبت به این موضوع فکر کن ...

الهه خشم;564298 نوشت:
کسانی که زیر 25 سال هستند ) نباید سمته مذهب برن

منظورتون از این عبارت را بیان کنید . لطفا .

[="DarkGreen"]سلام

ببخشید بنده شنیدم که در آخرالزمان کمتر کسی آرزوی شهادت میکنه آیا این درسته؟

[SPOILER]بعد از اینکه حمله به غزه اوج گرفت خیلی ها اعلام حمایت از فلسطین کردند

خیلی هاشون سرشناس بودند و تلویزیون و خبرگزاری ها مدام اعلام میکردند اما از بین همه اونها خیلی کم بودند افرادی که گفتند اگر لازم باشه به غزه میریم

اکثرا فقط میگفتند اعلام حمایت میکنیم

وهمین باعث شد بنده خیلی به جمله ای که شنیدم فکر کنم[/SPOILER][/]

hasafa;563039 نوشت:

سلام بر اعضای اسک دین
من پتانسیل شهید شدن در خودم میبینم.میخواستم ببینم چه کار هایی انجام بدم تا شهید بشم.
البته میدونم که دعا کردن کافی نیست و ادم باید تغییرات بنیادی در خودش ایجاد کنه.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم خدمت شما دوست عزیز و گرامی و همچنین تشکر از کارشناس محترم.
همونطوری که کارشناس بحث احادیثی رو خدمت شما عرض کردند آروزی شهادت کم تر از شهادت نیست و امروز هم زنده داشتن یاد شهدا کم تر از شهید شدن نیست.
اما برای رسیدن به این مقام بلند باید اول به خود سازی برسید و کم کم با عرفا آشنا بشید.
لطفا مطالعه بفرمایید: کلیک

نقل قول:
تا دو ماه پیش اعضا گروهک داعش 3 هزار و هشتصد نفر بوده و الان اعضای گروهک داعش در حدود 40 هزار نفر هست ... یعنی تقریبا 10 برابر شدند . همکنون ترکیه شده ترانزیت آدمهایی که از اروپا دارن میرن در درون گروه داعش تا فی سبیل الله شهید بشن ... و برای این کار از خانه و کاشانه خودشون که در درون اروپا هست و دارای بهترین تفریحات و آرامشهای روحی هستند زدند .... تا فی سبیل الله شهید بشن .
یکی از نظرات من این هستش که جوونها ( کسانی که زیر 25 سال هستند ) نباید سمته مذهب برن ... چ.ن همه چیز رو سیاه و سفید میبینن ...
1- فلانی مهمور الدم است ... بکشیدش .
2- فلانی سکس کرده است ... بکشیدش .
3- فلانی در فتنه 88 بوده است ... بکشیدش .
4- میخواهم یا بکشم یا کشته شوم .
و ...
دنبال شهادت و شهید شدن نباش . چون روانت و ذهنت گیر میشه .... و کسانی ازت سو استفاده میکنن ... دنبال این باش که عقلت رو راه بندازی و زندگی عاقلانه ای داشته باشی . بعد از 25 سالگی که کمی با سیاست و فلسفه و دین آشنا شدی ... کم کم نسبت به این موضوع فکر کن ...

سلام علیکم و رحمة الله.
اول این که من متعجبم شما چطور گروه داعش رو با شیعیان مفایسه کردید.
احادیثی که در مورد رد وهابیت هست به کل دنیا ثابت میکنه که این افراد نه تنها مسلمان بلکه کافر هستند و عقاید باطل دارند.اما چطور شما اینهارو با هم مقایسه کردید؟
کسانی که در شبکه های خودشون همه چیز رو به مسخره میگیرند چطور با شیعه مقایسه کردید.

دوم این که من نمیدونم شما سن 25 سالگی رو اصلا تجربه کردید یا خیر و اینکه معنایی که از فلسفه و سیاست در ذهن دارید چی هست که اینو میگید!!!!
تاجایی که اطلاع دارم شهدای دفاع مقدس 12 و 10 ساله هم بودن این چه ربطی به سن داره؟
نتیجه ی شما حاصل افکار شماست لطفا اول بسنجید و بعد ارسال کنید.

موید و در پناه حق باشید ان شا الله

hasafa;563039 نوشت:
سلام بر اعضای اسک دین

من پتانسیل شهید شدن در خودم میبینم.میخواستم ببینم چه کار هایی انجام بدم تا شهید بشم.
البته میدونم که دعا کردن کافی نیست و ادم باید تغییرات بنیادی در خودش ایجاد کنه.

سلام
شهادت فضیلتی ارزنده است و فوق العاده است که هرکس به شهادت برسد اما...

آیا هدف از خلقت، شهادت است...؟

آیا هدف کسب رضایت خداوند نمی باشد...؟

ما باید وظیفه مان را انجام دهیم... اگر خداوند بر ما منت گذاشت و شهادت نصیبمان کرد...چه خوب!

hasafa;563039 نوشت:
سلام بر اعضای اسک دین

من پتانسیل شهید شدن در خودم میبینم.میخواستم ببینم چه کار هایی انجام بدم تا شهید بشم.
البته میدونم که دعا کردن کافی نیست و ادم باید تغییرات بنیادی در خودش ایجاد کنه.


سلام علیکم
اگر واقعا این پتانسیل رو دارید
1- آرزوی شهادت کنید
2- جهاد با نفس کنید تا روزی هزار بار شهید شید
والسلام

الهه خشم;564298 نوشت:
تا دو ماه پیش اعضا گروهک داعش 3 هزار و هشتصد نفر بوده و الان اعضای گروهک داعش در حدود 40 هزار نفر هست ... یعنی تقریبا 10 برابر شدند . همکنون ترکیه شده ترانزیت آدمهایی که از اروپا دارن میرن در درون گروه داعش تا فی سبیل الله شهید بشن ... و برای این کار از خانه و کاشانه خودشون که در درون اروپا هست و دارای بهترین تفریحات و آرامشهای روحی هستند زدند .... تا فی سبیل الله شهید بشن .

یکی از نظرات من این هستش که جوونها ( کسانی که زیر 25 سال هستند ) نباید سمته مذهب برن ... چ.ن همه چیز رو سیاه و سفید میبینن ...

1- فلانی مهمور الدم است ... بکشیدش .
2- فلانی سکس کرده است ... بکشیدش .
3- فلانی در فتنه 88 بوده است ... بکشیدش .
4- میخواهم یا بکشم یا کشته شوم .
و ...

دنبال شهادت و شهید شدن نباش . چون روانت و ذهنت گیر میشه .... و کسانی ازت سو استفاده میکنن ... دنبال این باش که عقلت رو راه بندازی و زندگی عاقلانه ای داشته باشی . بعد از 25 سالگی که کمی با سیاست و فلسفه و دین آشنا شدی ... کم کم نسبت به این موضوع فکر کن ...


این آماری که از داعش گفتین چه ربطی به شیعیان داره؟
اینکه یکی در دینداری افراط میکنه به سن ربط نداره به سطح فهمش ریط داره.

وقتی زندگی نامه شهدا وصیت نامه هاشون رو بخونید متوجه میشید
روی یه مسئله خیلی شهدا دقت کردند و اون هم مبارزه با نفس بوده
یعنی مهم ترین اصول به نظر بنده حقیر اولا انجام واجبات وترک محرمات هست اونم به شکل عالی و ایده ای
یعنی انچه که از دستت برمیاد
من یادمه یکی از شهدا نامشون یادم نیست با خانواده اشون مصاحبه کرده بودند مادرشون عرض کرده بود هیچ دوشنبه و پنج شنبه ای این پسر روزه اش قضا نمیشد
نماز شبش به هیج وجه کلا شهید شدن یه مقام بالاست
صرفا ارزوی تنهاش کافی نیست
باید براش تلاش هم کرد..

ان شالله به حق این ایام مبارک.. هر انچه صلاح و خیر و خوبی شما هست براتون رقم بخوره
یا علی

سلام بنده اله

الهه خشم;564298 نوشت:
تا فی سبیل الله شهید بشن .

دشمنان در صدد آن هستند که بر هر طریق ممکن به اسلام خدشه وارد کنند، این بار دشمنان می خواهند در لباس اسلام به اسلام ضربه بزنند...

اسنودن: داعش، دست نشاندۀ آمریکا، انگلیس و اسرائیل است...

الهه خشم;564298 نوشت:
و برای این کار از خانه و کاشانه خودشون که در درون اروپا هست و دارای بهترین تفریحات و آرامشهای روحی هستند زدند

اگر آنها از خانه و کاشانه خود زده اند لابد عقل نداشتند... شما از کجا می دانید که آنها زیر 25 سال هستند...؟

الهه خشم;564298 نوشت:
کی از نظرات من این هستش که جوونها ( کسانی که زیر 25 سال هستند ) نباید سمته مذهب برن

آیا بنظر شما مذهب و اعمال دینی همراه با آن که مترتب بر دستورات خداست، تنها برای بالای 25 ساله هاس...؟

بعبارت دیگر آیا خدا فقط برای بالای 25 ساله هاس...؟

الهه خشم;564298 نوشت:
چ.ن همه چیز رو سیاه و سفید میبینن

شما فرمودید زیر 25 ساله ها همه چیز رو سیاه و سفید می بینند... سوالم این است...

آن زمانیکه پسر خاله تان 16...17 سالش بود و با دختری دوس شده و بچه دار شد و تازه در سن 24...25 ازدواج کرد، هیچ چیز را سیاه و سفید نمی دید...؟ و شما کارش را تأیید نمودید...


الهه خشم;564298 نوشت:
فلانی مهمور الدم است ... بکشیدش .

اولا مهدور الدم نه مهمورالدم...

ثانیا اگر کسی جنایت کرد باید آزاد بگرده...؟

الهه خشم;564298 نوشت:
فلانی در فتنه 88 بوده است ... بکشیدش .

آیا تابحال یک قطره خون از بینی آشوبگرن 88 آمده است...؟

اگر کسی مخل آسایش و راحتی شما شود، با او باید چکار کرد...؟

الهه خشم;564298 نوشت:
دنبال شهادت و شهید شدن نباش . چون روانت و ذهنت گیر میشه

اگر همین جوانان، جونشون را نداده بودند من وشما فی الحال به صدام می گفتیم خان دایی!

الهه خشم;564298 نوشت:
دنبال این باش که عقلت رو راه بندازی و زندگی عاقلانه ای داشته باشی

آیا منظورتان همان عقلی س که باید از مشرب bbc و voa مستفیض شود...؟!

الهه خشم;564298 نوشت:
بعد از 25 سالگی که کمی با سیاست و فلسفه و دین آشنا شدی

شما که صحبت از دین می کنید، نظرتان درباره قرآن چیست که به شهید و شهادت ارزش داده است...؟

با عرض سلام

قبل زدن تاپیک دوستان دقت کنید که تکراری نباشد .
برای این کار از جستجوگر گوگل سایت استفاده کنید .

http://www.askdin.com/thread24019.html

http://www.askdin.com/thread13296-2.html

لطفا از به حاشیه کشیدن بحث خودداری کنید .

بحث داعش وحشی ربطی به بحث نداره

شروط شهادت و شهید شدن در دیدگاه اسلام :

http://www.askdin.com/thread42310.html

البته در زمانی که جنگ و جهادی نیست انسان میتونه شخصیت خودش رو متعالی کنه و اوج بگیره تا مرز شهادت !

یکی از خاطرات شهدا رو از زبان آقای پناهیان شنیدم که پسری پانزده ساله قبل از اینکه جنگ بشه
هر شب نماز امام زمان رو میخوند و از خدا شهادت رو میخواست ... آخرش هم به مرادش رسید
اگه واقعا شهادت رو بخوای
خیلی از گناهان رو هم ترک میکنی
ان شاءالله که به هر چه می خواهیم برسیم

نسیم رحمت;564324 نوشت:

منظورتون از این عبارت را بیان کنید . لطفا

.

سلام جناب نسیم رحمت امیدوارم که خوب و سلامت باشین ...
نمیدونم چرا اینقدر پستهای من زیره ذره بین قرار میگیره ... هر کسی در این سایت میاد .... و نظراتش رو عنوان میکنه ... منم همینجوری هستم ... هر جایی که باشم ... نظرم رو میگم ... و قصدم چراغی بودن هست که تجربیات خودش رو در اختیار دیگران قرار میده و چه بسا چراغی جز نادانی خودم رو روشن نمیکنم و نیاز به اندیشه دیگران دارم .

و اما اینکه در این مورد من چیجوری فکر میکنم .

من فکر میکنم مذهب چیزه خوب و اساسی در درون زندگی یک انسان هست ... ولی با طریقه دیدی که پرسشگر محترم سایت دارن به شدت مخالفم ... من این نمونه تفکر رو در درون انسانهای دیگر دیدم ... من چنین گرایشهای مذهبی رو خطرناک میدونم .

از نظره من مذهب خوب و عالی هست .... آنچنانچه مطالعات علمی این مساله رو اثبات میکنه ... و اینکه تعریف مذهب چه هست نیز مهم هست ... من به شخصه انسانهای زیادی رو دیدم که مذهبشون زندگیشون رو ویران کرده و مذهبشون کاری جز ویرانگری رو تعریف نکرده . همیشه خشمگین هستند . افسرده هستند . تخیلی هستند و ... و صد البته با انسانهای مذهبی برخورد کردم که مذهبشون مبتنی بر علم و عشق درست بوده .... و انسانهایی رو دیدم که مذهبشون جهل بوده و ترس . یعنی به همان میزانی که میترسند و جهل دارند مذهبی تر هستند .

من خودم رو میگم ... من الان 30 سالم هست و تقریبا رگه هایی از عقلانیت رو در درون خودم احساس میکنم ... ولی چون اکثر انسانها رو از خودم باهوش تر میبینم ... میتونم بگم یک انسان نهایتا میتونه در 26 سالگی به عقل دسترسی پیدا کنه ... عقلی که میتونه خوب و درست رو بشناسه و بر اساس اون تصمیم بگیره ... عقلی که آزاد از ترس و وهم و خیال هست . عشق رو میشناسه . جاهل نیست و تقریبا علومی در مورد سایر انسانها ... سایر باورها آموخته . نسبت به دور و اطرافش اطلاعات داره و قوه استنتاج و استدلالش به درستی کار میکنه ...

من به هیچ وجه یه انسان 9 ساله یا 10 ساله یا 15 ساله یا حتی 20 ساله رو نمیتونم در موردش عقل رو تعریف کنم . شاید چنین شخصی به بلوغ جنسی رسیده باشه ... اما به نظره من چنین فردی رو نمیشه عاقل نامید . خطری که در این سنین وجود دارد این هست که مذهب یک آمادگی برای سیاه و سفید ... و مطلق گرایی برای شخص بوجود میاره . و خطر افرادی که در درون این سن قرار دارند این هست که در درون این چهار چوب فکری قرار دارند . ... این افراد یک نوع گرایش و یک نوع خوانش از دین بهشون القا میشه و اون رو درست و اساسی میدونن ... و بابته اون انسانی رو خدا تعریف میکنند ... انسانی رو شیطان تعریف میکنند ... تفنگ به دست میگیرن تا خدا را پیروز کنند و زهره چشمی از شیطان بگیرند ... انسانهایی که در اسن سن و سال قرار دارند مثله کسانی هستند که فیلم هندی دیدند و همه آدمها رو یا مکار و حیله گر و شیطان میبینند ... یا فرشته و نیکو کار و مهربان ...

به نظره من اگر زمانی که هنوز در درون بدنه انسان عقل شکل نگرفته ...بخواد مفاهیمی مانند مذهب شکل بگیره ... و این ساختار در کنار چهارچوب فکری یک انسان مطلق گرا که با عینک سیاه و سفید به دنیا نگاه میکنه قرار بگیره ... این مساله ممکن هست خیلی خطرناک باشه ... میتونه به افراط و تفریط هایی ببره که جهانی رو سیاه ... یا سفید ببینند . و به زودی هم همه جهان رو سیاه میبینند . و به همین علت هست که در درون این جهان سیاه مایل به کشتن و نابودی خودشون و دیگران میشن .... برای اینکه فکر میکنند این تنها راه روشن کردن جهان هست ....

من شهادت رو چیزه خوبی میدونم ... ولی اولین قدم برای شهادت رو عاقل بودن تعریف میکنم ... پسر 10 ساله ای که تفنگ در دستش میگیره ... بر اساس عقلش جلو نرفته ... باور های درستی نداره ... این شخص باید ابتدا در مورد دینش تحقیق میکرده اون هم بر اساس عقلش ... نسبت به دیگر ادیان و دیگر ایدیولوژی ها تحقیق میکرده ... ساختار عقل در درون وجودش نهادینه میشده ... سپس اگر بهترین راه رو مسیر شهادت میدیده ... اونوقت اقدام میکرده ...

الهه خشم شاید شما تا سن بیست و پنج سالگی عاقل نشدی و نمی تونستی عقلانی فکر کنی قرار نیست این نسخه را برای همه بپیچید که تا فلان سن نباید سراغ دین رفت چون هنوز عقل کامل نشده.اگه این طرز فکر درست باشه باید گفت انسان نباید تا ۲۵ سالگی کتاب بخونه چون عقلش کامل نیست نمی تونه تصمیم بگیره پس هرچی تو کتاب نوشته قبول می کنه .در اخرباید بگم ما یا به خدا اعتقاد داریم یا نه که اگه جواب مثبته همین خدا بهتر از من و شما میدونه چه سنی برای عمل کردن به دین مناسبه.

و اما ادامه صحبتم با شروع کننده پست ...

2- سیاست هم چیزی نیست که الان بتونی دنبالش بری ... سیاست هم از اون چیزهایی هست که باید بعد از 26 سالگی .... زمانیکه عقل در وجودت نهادینه شد بری سراغش ... سیاست دو تا معنی داره ... یکی مدیریت که جنبه انسانی و اخلاقی داره .... و دیگری به معنای فریب و حقه بازی و استثمار و استعمار که امروزه بیش از 95 درصد سیاست دنیا رو گرفته که هر چقدر ازش دور باشی بهتر هست . اینکه شما علاقه به علم سیاست داشته باشین ... فلسفه سیاست رو بدونین ... فنون سیاست رو بدونین ... بسیار مفید هست ... اما اینکه درگیر فعالیت های سیاسی بشی اونوقت !!! مگر اینکه کاملا مطمئن باشی که قربانی نمیشی و درگیر نمیشی ... و الا سیاست هم میتونه خیلی ویرانگر باشه .

3- و سومین چیز هم فلسفه هست .... فلسفه برای کسی به سن و سال شما هستند هم خطرناک هست ... مخصوصا بعد از فلسفه مارکسیست که نوعی جبر تاریخ رو عنوان میکنه ... زیرا اساسش چنین تئوری هایی بر اساس یک توهم آزادی و نبودن هیچ ملاک انسانی هست که معنی نداره ... یعنی تمامی مسائل رو به صورت منطقی میبیند خارج از اینکه انسان بنا به انسان بودنش در درون چهارچوب و قواعدی زندگی میکند که این قواعد و قوانین در درون فلسفه جایگاهی ندارد ... خوده من پستهای بسیار زیادی در درون این سایت دیدم که روایت کنندگان اونها انسانهایی فلسفه اندیش بودند و خصوصیت انسانی مساله رو در نظر نگرفته بودند و مسائل رو در قالب منطق میخواستند حل کنند ....

از درگیری فلسفی و مذهبی و سیاسی فاصله بگیر ... اما سمته چند چیز برو ...

1- علم : اصالتش ... واقعی بودنش ... مفید بودنش ... درست بودنش ... خوب بودنش ... قطعی و مسلم بودنش ... علم شرف انسانی هست وقتی که مبتنی بر عقل باشه و وقتی که مبتنی بر اخلاق باشه ... من الان به دیدی رسیدم که اگر شما به من 100 تا کتاب بدین ... و بین اونها تنها یک کتاب علمی وجود داشته باشه ... اون رو انتخاب میکنم و وقتم رو صرف چیزهای دیگه نمیکنم ... چون علم هست ... آگاهیی هست ... دانایی هست ... با خودش توانایی میاره ... و مثله این هست که در سرمایه مطلق و تاریکی مطلق شما خورشید را پیدا کرده اید . منظورم این نیست که علم همه چیز هست ... ولی در درون دنیای طبیعت اصل و اساس هست و در اونجاست که باید حرکت کنیم .

2- هنر : هنر انسانی ترین بعد یک انسان هست . اگر میتونی با یک هنر درگیر بشو ... هیچ چیزی قابل مقایسه با هنر نیست ... نواختن یک آلت موسیقی رو اگر میتونی شروع کن ... یا یک کاردستی ... مثله نقاشی ... بساز ساختن رو یاد بگیر ... ارتباط مغز با دست ... سازندگی رو بوجود میاره ...

3- ورزش : ورزش مثله یه سرمایه برات میمونه ... انسانها سالیان سال فکر میکردند که وقتی به دنیا میان تا زمانیکه میمیرند با همین مغز میان و با همین مغز از دنیا میرن ... تا اینکه انسانها فهمیدند دو چیز هست که سلول مغزی جدید میسازه ... یکی ورزش مرتب ... و دیگری تجربیات تازه پر هیجان مخصوصا اگر دسته جمعی باشه ... ورزش در بعد از 26 سالگی برات یه سرمایه میشه و تا آخر عمرت میتونی ازش بهره برداری کنی . ورزش یکی از بزرگترین کارهایی هست که باید بکنی .

به هر حال :
این چیزها رو بهت نگفتم که بگم شهادت چیزه بدی هست ... امسیرت رو طی کن بعد از 26 بهش فکر کن ... اون زمان که مغزت میتونی در موردش پردازش منطقی داشته باشه .

سلام

اولا :جهاد اکبر به از جهاد اصغر
دو ما: شهادت ربطی به سن نداره، 14 ساله شهید هم داریم. هر چند حرف کابر محترم الله خشم از یک جنبه در مورد سن درست است. یک زمانی بچه ها در سن های پایین درک و فهم بهتری داشتن ولی در این دوره خیلی کم پیدا میشن (البته استثنا هم وجود داره) ولی طرف رو میبینی تا 20 سالگی مثلا هنوز رفتارای کودکانه داره. اینم به تربیت خونواده ها بر میگرده چون در این دوره خونواده ها کم جمعیت شدن بقول معروف بچه ها ناز نازی بار اومدن و تا 20 یا 25 سالگی هنوز بچن.

اگر چه بعضی هام جو گیری رفتن برای جبهه (همونایی که بعد جبهه دنبال مقام رفتن) ایا غیر جو گیر شدن دلیلی برای رفتن به جبهه این گونه افراد وجود دارد

الهه خشم;564552 نوشت:
سیاست هم چیزی نیست که الان بتونی دنبالش بری

خواهرگرامي؛‌
لطفا از بحث خارج نشويد. سياست و ساير مباحثي كه مطرح فرموده ايد چه ارتباطي با شهادت طلب و آمادگي فرد براي شهادت دارد ؟! پرسشگر كجا ادعا كرده مي خواهم وارد عرصه سياست بشوم؟

الهه خشم;564474 نوشت:
من به شخصه انسانهای زیادی رو دیدم که مذهبشون زندگیشون رو ویران کرده و مذهبشون کاری جز ویرانگری رو تعریف نکرده . همیشه خشمگین هستند . افسرده هستند . تخیلی هستند و ... .

هيچگاه تبعيت از فرامين و دستورات الهي و به قول شما مذهب،‌زندگي را ويران ني كند. چون كسي براي انسان برنامه ريزي كرده و رهبران معصوم را براي ما معين كرده،‌حكيم است. اگر د رجايي ويراني را ملاحظه مي كنيد ارتباطي با دين ندارد بلكه محصول عملكرد غلط و يا ناقص خود فرد است.


اسلام بذات خود ندارد هيچ عیبی ##### هر عیب که هست، از مسلمانی ماست

کن فی طاعه الله کالمیت فی یدالغسال
لا یتحرک و لا یتوقف الا به
وارق درجات المعرفه و المحبه
کاد ان تکون من الشاهدین ای الشهداء تجلیات الحق (اسمائیا او صفاتیا او ذاتیا ) فی قلبک و سرک
و هذا اصل الشهاده
و هلاک البدن فی سبیله فرع هذا الاصل و طریق الیه

الهه خشم;564474 نوشت:
من به هیچ وجه یه انسان 9 ساله یا 10 ساله یا 15 ساله یا حتی 20 ساله رو نمیتونم در موردش عقل رو تعریف کنم

عقل،‌داراي مراتبي است كه هر چه انسان رشد مي كند و تجربه مي آموزد،‌توانمند تر مي شود و از قدرت استدلال بالاتري برخوردار. اما اين دليل نمي شود كه بگوئيم كه يك فرد 30 ساله از 20 ساله مي فهمد. زيرا ممكن است فردي كه 20 سال و بلكه كمتر از 20 سال سن دارد بسيار بهتر از يك انسان 30 ساله بفهمد و تحليل كند و تصميم بگيرد.
از اين هم كه بگذريم،‌يك فرد در سن 15 سالگي كه به فرموده خكيم كتعال بالغ مي شود،‌ قدرت تجزيه و تحليل درر مباحث ديني را نيز دارد لذا تكليف به عهده او بار مي شود و او موظف است وظايفش را به درستي انجام دهد

يه نكته مهم :
از كجا سن پرسشگر را متوجه شده ايد كه او را براي اين سوال تخطئه كرده ايد ؟!
نگوئيد لحن سوال؛ كه ....

به نام خدا
با سلام
به نظرم انسان باید شهید زنده باشه حتما قرار نیست که کشته بشه
یعنی کاملا تسلیم اوامر الهی باشه اگر چه زنده هست اما در زمره شهداست
مثل امام خمینی رحمه الله
در بستر رحلت کردند اما قطعا در زمره ی شهدایند و بسیار بالاتر ا

بسم الله ...
با سلام خدمت همه خصوصا آغاز کننده پست و الهه خشم
لطفا عجولانه تصمیم نگیرید

&&& قریب به مضمون: روزی شخصی در محضر پیامبر(ص) دعا کرد خداوند بهترین چیز هایی که به بهترین بندگانش عطا کرده را به او بدهد پیامبر بسیار خوشحال شد و گفت بهترین دعا را کردی
سپس پیامبر فرمود اگر دعایش مستجاب شود در راه خدا خونش ریخته خواهد شد.

شهادت بزرگترین آرزوی بهترین بندگان است . چرا بعضی ها به همین سادگی ارزشش رو نادیده می گیرند؟
تنها چیزی که می خواد اینه که نیگات کنند یعنی «توفیق» میخواد باید کاری کرد که بخرنمون

باید یه تحفه براشون ببری تا بخرنت یعنی «شهادت ، یوسف عشاق است چیزی ببر تا شایستگی این را پیدا کنی که او تو را بخرد ، تو هرگز نمی توانی او را بخری» شهید شریفی

&&& جناب الهه خشم علامه حلی تو یازده سالگی مجتهد شدند ابن سینا قبل از بیست و پنج سالگی عالم به همه علوم زمان خودشون بودند. شیخ شهید ، سهروردی تو بیست و سه سالگی بزرگترین فیلسوف تاریخ تا اون زمان بودند و آخر هم شهید شدند.
بنده دانشجوی فلسفه ام که این حرفا رو می زنم شما چقدر فلسفه مطالعه کردید؟

&&& شهادت غایت آرزو های بهترین مخلوقات خداست اگه یه پسر ده یازده ساله به این جا رسید که آرزوی شهادت کنه یعنی با عقلش رسیده به این که بهترین چیز براش شهادته یعنی عقلش توی ده سالگی رسیده به عقل یه عارف و فیلسوف مثل علامه حلی و امثالهم نه اینکه بگید عقل نداره و .... .
اگرچه ممکنه عقل من این رو نفهمه که خوب اشکال از منه .

شرایط امروزی با دیروز فرق میکنه اگر زمانی پسران در 15 و دختران در 9 سالگی ازدواج میکردند دلیل نمیشه برای همه دوران این نسخه رو بپیچیم الان خیلی از خانواده ها نگران بچه های بالای بیست سالشون هم هستند
همه بچه ها هم که نخبه نیستند که بخوایم با ابن سینا مقایسشون کنیم نمونه اش هم کسانی که در اطرافمون می بینیم خیلی از دوستان و اطرافیانم با گذشت زمان به شدت تغییر کردند مثلا فردی که به شدت مذهبی بود از عقایدش فاصله گرفت و برعکس
خودم تا زمان دانشگاه به شدت معتقد و مذهبی بودم اما بعد از دانشگاه اعتقاداتم خیلی تغییر کرد نمیخوام بگم که اعتقادات الانم درسته یا غلط به قول سرکار الهه خشم در این سنین بسیاری از افکارو اعتقادات تحت تاثیر احساساته در بنده که چنین بود اعتقاداتم نتیجه جو گیر شدن و ترس از مخالفت بود بدون هیچ دلیل عقلی - بهتر نیست قبل از هر چیزی شناخت ما از چیزی که بدان اعتقاد داریم بیشتر شود تا بعدا گذشت زمان هم تغییری در آن ایجاد نکند.

الهه خشم;564474 نوشت:
به نظره من اگر زمانی که هنوز در درون بدنه انسان عقل شکل نگرفته ...بخواد مفاهیمی مانند مذهب شکل بگیره ... و این ساختار در کنار چهارچوب فکری یک انسان مطلق گرا که با عینک سیاه و سفید به دنیا نگاه میکنه قرار بگیره ... این مساله ممکن هست خیلی خطرناک باشه ... میتونه به افراط و تفریط هایی ببره که جهانی رو سیاه ... یا سفید ببینند . و به زودی هم همه جهان رو سیاه میبینند . و به همین علت هست که در درون این جهان سیاه مایل به کشتن و نابودی خودشون و دیگران میشن .... برای اینکه فکر میکنند این تنها راه روشن کردن جهان هست ....


اگر شناخت و معرفت نسبت به دین درست انجام شود، افراط و تفریطی نخواهد بود. زیرا تنها راه پرهیز از افراط و تفریط، بالا بردن سطح آگاهی و شناخت است؛
امام علی(ع) منشأ افراط و تفریط را نادانی می داند:
لا یری الجاهل الاّ مفرطاً أو مفرّطاً؛ نادان دیده نمی شود مگر آن که افراط یا تفریط می کند.(1)
در طول تاریخ افرادی که به افراط یا تفریط کشیده شده ،کسانی بوده اند که یا جمود داشته و یا جاهل بوده اند،‌اما قرآن امت اسلامی را معتدل می داند، نه جاهل و نه جامد.
امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: الیمین و الشمال مضلّة و الطریق الوسطی هی الجادّة؛ انحراف به چپ و راست هر دو غلط و گمراهی است . راه درست طریق میانه است.(2)
برای رسیدن به اعتدال و میانه روی باید شناخت خود را نسبت به واقعیت های زندگی و تعالیم اسلامی افزایش دهیم . در همه مراحل، زندگی پیشوایان دین را سرمشق خود سازیم.

پی نوشت ها :
1. نهج البلاغه، فیض الاسلام، کلمات قصار 67.
2. همان، خطبة 16.

نسیم رحمت;564640 نوشت:
خواهرگرامي؛‌
لطفا از بحث خارج نشويد. سياست و ساير مباحثي كه مطرح فرموده ايد چه ارتباطي با شهادت طلب و آمادگي فرد براي شهادت دارد ؟! پرسشگر كجا ادعا كرده مي خواهم وارد عرصه سياست بشوم؟

سلام جناب نسیم رحمت امیدوارم که خوب و سلامت باشین ...
به نظره من کسی که میخواد اسلحه دستش بگیره ... و گلوله ای رو در بدن شخص دیگری نشونه بره باید به غیر از اینکه به بصیرتی در درون علوم دینی رسیده باشه .... سیاست و فلسفه اون نظام فکری رو بشناسه ... همچنین با طریقه تفکر دشمنش هم آشنا باشه و بدونه داره گلوله رو در بدن چه کسی خالی میکنه .... جناب نسیم رحمت من در حدود 2 سال در درون آموزش و پرورش تدریس میکردم ... معلم کامپیوترشون بودم ... وقتی خاطرات اون زمان رو با گفته های شما کنار هم میزارم واقعا میمونم چی بگم ...

* یه پسر دوم راهنمایی چون سرش داد زدم باهام قهر کرده بود ... بعد از چند جلسه ... با یه حالته گریونی اومد پیشم و گفت خانوم معلم چرا سره من داد زدین ... من ناراحت شدم ... کمی دلداریش دادم ... اونم رو کرد به من و بهم گفت میزارین ببوسمتون !!!
* من جایه یه استاد دیگه رفته بودم سره کلاس سوم راهنمائی ... و قرار بود براشون نقاشی درس بدم ... منم یه منظره که خودم خیلی دوست داشتم رو رو تخته کشیدم و به بچه ها گفتم شما هم اینو بکشین ... بعدش تک تک بالا سره میزاشون میرفتم ... باهاشون حرف میزدم .... از نقاشی هاشون تعریف میکردم ... و بهشون نمره میدادم ... بعد از اینکه به همه نمره دادم .... رفتم پشت میزم نشستم ... و تک تک اسامی بچه ها رو میخوندم ... و ازشون تقاضا میکردم نمرشون رو بخونن تا وارد دفتر کنم ... یکی از بچه ها خاطرم بود که بهش نمره 19 دادم ... وقتی نوبتش شد ازش خواستم نمرش رو بخونه ... بهم گفت 20 ... بهش گفتم نقاشیت رو بیار ببینم ... دیدم با جوهر پاک کن ورداشته نمره 19 منو کرده 20 ... بنده خدا اینقدر با جوهر پاک کن کاغذ رو سابیده بود که کاغذ هم سوراخ شده بود ... وقتی برگه نقاشیش رو آورد بالا سره میزم ... تن و بدنش داشت میلرزید ... منم به روش نیاوردم ... همون نمره 20 رو تو دفتر وارد کردم .

نمیدونم ... اگر چنین کسانی واقعا به این بصیرت رسیدن که برن سر ببرن ... که من دیگه حرفی ندارم .

موفق باشین .

با عرض سلام

انسان در هر سنی و شرایطی میتونه عارف فی سبیل الله بشه . .. ( این ظرفیت بالقوه در هر انسانی هست )
فقط کنترللش مهم هست

کسی که با تموم وجودش میگه :

اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک

100 درصد یه اتصالی در ابعاد وجودیش به خداوند بوجود اومده که که این ارزو رو داره .
هر کسی هم نمیتونه به این ابعاد وجودی برسه و حجاب هارو کم کنه .
همون اتصال فطری به خداوند .

تبادل عشق بین وجود الله و انسان .

اینجاست که انسان دیوانه ی او میشه .

.

وز یاد او چنان شدم که او شدم .

وقتی عبادت میکنه چنین انسانی دیگه خودش رو فراموش میکنه .
وقتی نامش رو زمزمه میکنه میشه او ..

دیگه منی نباید وجود داشته باشه .

الهه خشم;564298 نوشت:
همه چیز رو سیاه و سفید میبینن

درود خدا بر بنده اله

برخی معتقدند که افراد زیر 25 ساله از عقلانیت برخوردار نیستند...

اگر زیر 25 ساله ها بروند دنبال شهادت، عاقل نیستند...

با توجه به عبارت اول اگر افراد زیر 25 ساله سراغ شهادت نروند، بازهم عاقل نیستند...

در نتیجه کسانیکه عاشق شهادت اند و کسانیکه شهادت را نمی خواهند هر دو از گروه عاقلان خارج اند...

اگر مذهبی باشند عاقل نیستند و اگر لامذهب باشند باز هم فاقد عقلانیت اند، چون زیر 25 ساله ها "کلاً" بی عقل اند...

مشخص نیست که این تناقض از کجا سرچشمه می گیرد...

ممکن است این نظر یک کودکی س که تازه 5 سال است که عاقل شده است...

از یک طفل 5 ساله چه انتظاری س...؟

بنا بر دیدگاه! این کودک، خداوند 25 سال عمر انسان را تلف می کند، سپس زندگی کردن را به او می آموزد...

neɠïn;564739 نوشت:
شرایط امروزی با دیروز فرق میکنه اگر زمانی پسران در 15 و دختران در 9 سالگی ازدواج میکردند دلیل نمیشه برای همه دوران این نسخه رو بپیچیم الان خیلی از خانواده ها نگران بچه های بالای بیست سالشون هم هستند

اون بحث ازدواج جداست بحث عقل نیست
واسه ازدواج بیایید توی صفحه ی http://www.askdin.com/thread37733-5.html#post565165 خودم درخدمتتون هستم

اگه تا یه حدی واسه ازدواج بگم حق با شماست اما در بحث عقل و ارتباط عقل و سن میگم کاملا اشتباه میگید
چون «عقل در رشد و تکاملش اصلا و اصلا به طور مطلق متاثر از دوره و زمونه نیست» این حرف فلاسفه هستا!! این دست خود فرده که عقلش رو بده دست شرایط یا نه!
تازه تو همین زمونه خودمون این همه نوجوون بین 10 تا 17 ساله داریم که خیلی چیزایی رو می فهمند که 25 ساله ها نمی فهمند تو همین ایران
یه نمونه هم از علمای معاصر بگم که نگید ابن سینا چندقرن با ما فاصله داشت کی؟ .....حضرت آیت الله العظمی بهجت میگن توی 15 سالگی چیزهایی رو تو نماز می دیدم که بقیه نمی دیدند

ضمن عذرخواهی خواهش می کنم راجع به حرفای بنده بیشتر فکر کنید و بیطرف.

neɠïn;564739 نوشت:
خیلی از دوستان و اطرافیانم با گذشت زمان به شدت تغییر کردند مثلا فردی که به شدت مذهبی بود از عقایدش فاصله گرفت و برعکس
خودم تا زمان دانشگاه به شدت معتقد و مذهبی بودم اما بعد از دانشگاه اعتقاداتم خیلی تغییر کرد

اولا بنده هم خیلی ها رو می شناسم که بعد از دانشگاه هیچ تغییری در عقایدشون ایجاد نشد
تازه هر چه جلو تر رفتند به این نتیجه رسیدند که همون عقایدشون درسته یعنی محکم تر شدند
اگه عقاید ما از اول درست و منطقی چیده بشند و با دلیل و مطابق عقل مطمئن باشید به چیزی جز اسلام و نظرات اسلام حقیقی نمی رسیم

neɠïn;564739 نوشت:
ه قول سرکار الهه خشم در این سنین بسیاری از افکارو اعتقادات تحت تاثیر احساساته در بنده که چنین بود اعتقاداتم نتیجه جو گیر شدن و ترس از مخالفت بود بدون هیچ دلیل عقلی - بهتر نیست قبل از هر چیزی شناخت ما از چیزی که بدان اعتقاد داریم بیشتر شود تا بعدا گذشت زمان هم تغییری در آن ایجاد نکند.

دوما مگه تو زمان جبهه و جنگ همه چیز برای رفتن به جبهه محیا بود؟؟ هیچ مخالفتی نبود؟؟ هیچ ترسی برای رفتن به جنگ نبود؟؟
خیلی از این شهدا خونواده هاشون اول راضی نبودند، تو خیلی از مدارس بچه ها رو منع می کردند از رفتن به جبهه
اگه بخواهیم ترس از تیر و ترکش رو هم حساب کنیم که هیچ عقلی تحت این ترس نمی تونه به این نتیجه برسه که «برو جبهه»!!
اونا عقلشون تحت تاثیر ترس و جو نبود حداقل اونایی که شهید شدند رو مطمئنم.
این رو از خوندن زندگی هاشون می فهمیم

مولای متقیان علی علیه السلام هر کس از شما در بستر خود بمیرد در حالی که حق خدای خود پیامبرش و خاندان پیامبرش را شناخته باشد شهید مرده است .
نهج البلاغه خطبه 232

حسن آقا;565726 نوشت:
ولا بنده هم خیلی ها رو می شناسم که بعد از دانشگاه هیچ تغییری در عقایدشون ایجاد نشد
تازه هر چه جلو تر رفتند به این نتیجه رسیدند که همون عقایدشون درسته یعنی محکم تر شدند

حسن اقا کاربر بزرگوا ، برادر محترم
خدا شاهده اصلا دوست نداشتم بیام جواب بدم چون دیگه دوست ندارم اینجا کل کل کنم فقط نظر میدم و رد میشم ولی واقعا حرفای شما ناراحتم کرد
ببینید من فقط در رابطه با اینکه شخصا معتقدم بچه ها در این سنین عقلشون اون جوری نیست که ما فکر میکنیم نظر دادم و با خانم الهه خشم موافقم ولی خدایی اصلا منظورم شهدای جنگ تحمیلی یا جبهه یا اون چیزهایی که شما فکر میکنید نبود بیشتر روی داعش متمرکز شده بودیم و اینکه بچه ها در این سنین بیشتر احساساتی هستند تا عاقلانه تصمیم بگیرند
منم قبول دارم شخصی مثل ابن سینا و بهجت و .... ولی خوب باید اکثریت رو در نظر گرفت نمیشه یک نفر رو در مقابل میلیون ها نفر بیارم و بگیم پس نتیجه میگیریم عقل همه در این سنین مثل این بزرگانه البته با شما موافقم که شناخت تاثیر داره

حسن آقا;565726 نوشت:
اگه عقاید ما از اول درست و منطقی چیده بشند و با دلیل و مطابق عقل مطمئن باشید به چیزی جز اسلام و نظرات اسلام حقیقی نمی رسیم

تجربیات خودم رو گفتم که همه ی عقایدم بر اساس احساسات و ترس ( نه به اون معنی که شما برداشت کردی ) ترس از خدا و گناه باعث میشد مثلا حجاب داشته باشم یا نماز بخونم ولی خوب چون هیچ وقت دلیلی برای درستیش نداشتم بعدا عقایدم دیگه قوی نبود

حسن آقا;565717 نوشت:
گه تا یه حدی واسه ازدواج بگم حق با شماست اما در بحث عقل و ارتباط عقل و سن میگم کاملا اشتباه میگید
چون «عقل در رشد و تکاملش اصلا و اصلا به طور مطلق متاثر از دوره و زمونه نیست» این حرف فلاسفه هستا!! این دست خود فرده که عقلش رو بده دست شرایط یا نه!
تازه تو همین زمونه خودمون این همه نوجوون بین 10 تا 17 ساله داریم که خیلی چیزایی رو می فهمند که 25 ساله ها نمی فهمند تو همین ایران
یه نمونه هم از علمای معاصر بگم که نگید ابن سینا چندقرن با ما فاصله داشت کی؟ .....حضرت آیت الله العظمی بهجت میگن توی 15 سالگی چیزهایی رو تو نماز می دیدم که بقیه نمی دیدند
حالا اگه می خواهید فقط مخالفت کنید حتی با حرف حق دیگه به خودتون مربوطه یا اینکه بزنید آقای بهجت رو هم مثل شهدا تخریب کنید
بنده هم نه حکم تکفیر شما رو میدم نه دستور میدم گردنتون رو بزنند
فقط میگم طوری نیست هنوز چیزایی هستن که باعث میشن نتونید بی طرف قضاوت کنید

حسن آقا;565726 نوشت:
دوما مگه تو زمان جبهه و جنگ همه چیز برای رفتن به جبهه محیا بود؟؟ هیچ مخالفتی نبود؟؟ هیچ ترسی برای رفتن به جنگ نبود؟؟
خیلی از این شهدا خونواده هاشون اول راضی نبودند، تو خیلی از مدارس بچه ها رو منع می کردند از رفتن به جبهه
اگه بخواهیم ترس از تیر و ترکش رو هم حساب کنیم که هیچ عقلی تحت این ترس نمی تونه به این نتیجه برسه که «برو جبهه»!!

با سلام
در هشت سال دفاع مقدس فضای روحانی در کشور حاکم بود معنویت رشد کرده بود جرم و جنایاتی هم که در شهرها اتفاق می افتاد به هیچ وجه با الان قابل مقایسه نبود تا اونجایی که من شنیدم فقط یکی از جرایم در سال 83 ( دقیقاً خاطرم نیست سال 83 بوده یا ..) از لحاظ جرم و خشونتی که به بار داشت با کل جرایم زمان جنگ برابری میکرد. تو چنین فضایی معلومه کودک هشت ساله و نه ساله هم عقلش رشد میکنه چون زمینه فراهم بوده آموزش ها و تلاش مسئولین در این دوران تحسین آمیز بوده و این میشه که یک نوجوان هم به رشد عقلی و فکری میرسه و حتی بهتر از یک جوان سی ساله میتونه از کشور دفاع کنه اما الان هم اینجوریه ؟؟؟؟؟؟
شناخت کودکان و نوجوانان ما از دین چقدره؟ یه نگاه به داعش بندازید چطور به راحتی از بین جوانان داوطلب جذب میکنه جوانانی که برداشتی سطحی از دین دارند و به راحتی فریب این گروهک رو میخورن کسانی که فکر میکنند با منفجر کردن خودشون و کشتن بی گناهان وارد بهشت میشن، فکر میکنند با ریختن یه قطره از خونشون به عنوان شهید کل گناهانشون بخشیده میشه و ریشه این عقیده در ذهن و باورشان بقدری محکم است که به هیچ طریقی نمیتوان آن را اصلاح کرد
شهید شدن افتخار میخواد شهید شدن لیاقت میخواد این درسته ولی مهمتر از اون درست زندگی کردن و بر طبق سیره پیامبر زیستنه ما چقدر این روش رو تونستیم منتقل کنیم چند درصد نوجوانان ما الان عقلشون به کمال رسیده ؟؟
بله شما درست میگید هستند کسانی که نیازی به شرایط ندارند و به برتری عقل رسیدند ولی وقتی قراره درباره یک جامعه صحبت بشه صدها و هزارها در نظر گرفته نمیشه اکثریت یک جامعه حرف اول رو میزنه.

الهه خشم;564298 نوشت:
تا دو ماه پیش اعضا گروهک داعش 3 هزار و هشتصد نفر بوده و الان اعضای گروهک داعش در حدود 40 هزار نفر هست ... یعنی تقریبا 10 برابر شدند . همکنون ترکیه شده ترانزیت آدمهایی که از اروپا دارن میرن در درون گروه داعش تا فی سبیل الله شهید بشن ... و برای این کار از خانه و کاشانه خودشون که در درون اروپا هست و دارای بهترین تفریحات و آرامشهای روحی هستند زدند .... تا فی سبیل الله شهید بشن .

یکی از نظرات من این هستش که جوونها ( کسانی که زیر 25 سال هستند ) نباید سمته مذهب برن ... چ.ن همه چیز رو سیاه و سفید میبینن ...


شما داعش رو میزارین کنار شهدای ما که یک شبه ره صد ساله رو رفتن !
داعش چه شباهتی به شهدای ما دارند ؟
شما جهاد نکاح شنیده اید ؟ اینها که حتی در جنگ اسیر شهوتشان هستند رو میزارین کنار شهدای ما که نه از بند شهوت بلکه از بند دنیا ازاد بودند !
شما شنیده اید که داعش رفته داخل شهرها چه کرده ؟ از غارت اموال از برده گیری زنان از اجبار در دین از اعدام دستجمعی و... این رو با شهدای ما مقایسه میکنید
شما داعش رو که همسو با اسرائیل است مقایسه میکنید با شهدای ما که مقابل اسرائیلند !

جناب الهه خشم
این یک نمونه . شما ابراهیم هادی را با داعش مقایسه میکنید !
مطلب به نقل از فرهنگ نیوز است :

قرار شد هم زمان بچه های اندرزگو هم،عملیاتی نفوذی به سمت عمق مواضع دشمن انجام دهند.برای این کار به جز ابراهیم،وهاب قنبری و رضا گودینی و من انتخاب شدیم و دو تن از کردهای محلی که به منطقه آشنا بودند به نام شاهرخ نورایی و حشمت کوهپیکر با ما همراه شدند.

وسایل لازم که مواد غذایی و سلاح و چندین مین ضد خودرو بود برداشتیم و با تاریک شدن هوا به سمت ارتفاعات حرکت کردیم،با عبور از ارتفاعات،به منطقه دشت گیلان رسیدیم و با روشن شدن هوا در محل مناسبی استقرار پیدا کردیم و خودمان را استتار کردیم.

در مدت روز ضمن استراحت به شناسایی مواضع دشمن و جاده های داخل دشت پرداختیم و نقشه ای از منطقه نفوذ دشمن ترسیم کردیم.

دشت روبروی ما دو جاده داشت که یکی جاده آسفالته(جاده دشت گیلان)و دیگری جاده خاکی که صرفا جهت فعالیت نظامی از آن استفاده می شد.فاصله بین این دو جاده حدودا پنج کیلومتر بود و یک گروهان عراقی با استقرار بر روی تپه ها و اطراف جاده ها امنیت ان را بر عهده داشتند.

با تاریک شدن هوا و پس از خواندن نماز مغرب و عشا من به همراه رضا گودینی وسایل لازم را برداشتیم و به سمت جاده اسفالته حرکت کردیم و بقیه بچه ها به سمت جاده خاکی رفتند.

در اطراف جاده پناه گرفتیم.وقتی جاده خلوت شد به سرعت روی جاده رفتیم و دو عدد مین ضد خودرو را داخل چاله های موجود کار گذاشتیم و روی آن را با کمی خاک پوشاندیم و سریع به سمت جاده خاکی حرکت کردیم.

از نقل و انتقالات نیروها معلوم بود که عراقی ها هنوز بر روی بازی دراز درگیر هستند.بیشتر نیروها و خودروهای عراقی به آن سمت می رفتند.

هنوز به جاده خاکی نرسیده بودیم که صدای انفجار مهیبی از پشت سرمان شنیدیم.

ناخود آگاه هر دوی ما نشستیم و به سمت عقب برگشتیم.

یک تانک عراقی روی مین رفته بود و در حال سوختن بود. بعد از لحظاتی گلوله های داخل تانک یکی پس از دیگری منفجر شد. تمام دشت از سوختن تانک روشن شده بود و ترس و دلهره عجیبی در دل عراقی ها انداخته بود به طوری که اکثر نگهبان های عراقی بدون هدف شلیک می کردند.

وقتی به ابراهیم و بچه ها رسیدیم آنها هم کار خودشان را انجام داده بودند و با هم به سمت ارتفاعات حرکت کردیم. ابراهیم پیشنهاد کرد حالا که تا صبح وقت زیادی داریم و اسلحه و امکانات هم داریم،بیایید با کمین زدن به دشمن وحشت بیشتری در دلشون ایجاد کنیم.

هنوز صحبت های ابراهیم تمام نشده بود که صدای انفجاری از داخل جاده خاکی شنیده شد.

یک خودرو عراقی منهدم شده بود و همه ما از این که عملیات موفق بود خوشحال شدیم.

صدای تیراندازی عراقی ها بسیار زیاد شده بود.

آن ها فهمیده بودند که نیروهای ایرانی در موضع آنها نفوذ کرده اند برای همین شروع به شلیک خمپاره و منور کردند.ما هم با عجله به سمت کوه می دویدیم.

در همین حین یک جیپ عراقی از روبرو به سمت ما آمد و فرصتی برای تصمیم گیری باقی نگذاشت. بچه ها سریع سنگر گرفتند و به سمت جیپ شلیک کردند.بعد از لحظاتی به سمت خودرو عراقی حرکت کردیم و مشاهده کردیم یک افسر عالی رتبه عراقی و راننده او کشته شده اند و فقط بیسیم چی انها مجروح روی زمین افتاده است.گلوله به پای بیسیم چی عراقی خورده بود و مرتب آه و ناله می کرد.

یکی از بچه ها اسلحه اش رو مسلح کرد و به سمت بیسیم چی رفت. جوان عراقی مرتب می گفت:"الامان الامان" ابراهیم ناخود آگاه داد زد: می خوای چی کار کنی؟

گفت:هیچی می خوام راحتش کنم.

ابراهیم جواب داد:رفیق،تا وقتی بهش تیر اندازی می کردیم اون دشمن ما بود.اما حالا که اومدیم بالا سرش،اون اسیره

بعد هم به سمت بیسیم چی عراقی اومد و اون رو از روی زمین برداشت و گذاشت روی کولش و حرکت کرد. همه با تعجب به رفتار ابراهیم نگاه می کردیم.یکی گفت:

آقا ابرام معلومه چی کار می کنی! از اینجا تا مواضع خودی سیزده کیلومتر باید راه بریم. ابراهیم هم برگشت و گفت: این بدن قوی رو خدا برای همین روزها گذاشته. بعد هم به سمت کوه راه افتاد.ما هم سریع وسایل داخل جیپ و دستگاه بیسیم عراقی ها رو برداشتیم و حرکت کردیم.

در پایین کوه کمی استراحت کردیم و زخم پای مجروح عراقی رو بستیم و دوباره به راهمان ادامه دادیم.

پس از هفت ساعت کوه پیمایی به خط مقدم رسیدیم. توی راه ابراهیم با اسیر عراقی حرف می زد و او هم مرتب از ابراهیم تشکر می کرد. موقع اذان صبح در یک محل امن نماز جماعت صبح رو خواندیم.اسیر عراقی هم با ما نمازش را به جماعت خواند.آن جا بود که فهمیدم او هم شیعه است.

بعد از نماز کمی غذا خوردیم.هر چی که داشتیم بین همه حتی اسیر عراقی به طور مساوی تقسیم کردیم.اسیر عراقی که توقع این برخورد خوب رو نداشت.خودش رو معرفی کرد و گفت:من ابوجعفر و ساکن کربلا هستم.

اصلا هم فکر نمی کردم که شما اینگونه باشید. خلاصه کلی حرف زد که ما فقط بعضی از کلماتش رو می فهمیدیم.

هنوز هوا روشن نشده بود که به غار بان سیران در همان نزدیکی رفتیم واستراحت کردیم.

رضا گودینی هم برای آوردن وسایل و نیرو های کمکی به سمت نیرو های خودی رفت.

ساعتی بعد رضا با وسیله و نیروی کمکی برگشت و بچه ها رو صدا زد که حرکت کنیم. وقتی میخواستیم از غار خارج شویم دیدم رضا حالت عجیبی داره.گفتم:رضا چیزی شده؟

جواب داد:وقتی به سمت غار بر می گشتم یه دفعه جا خوردم،یه نفر مسلح جلوی غار بود.اول فکر کردم یکی از بچه های گروه داره نگهبانی می ده.

ولی وقتی جلو اومدم دیدم ابوجعفر همون اسیر عراقی در حالی که اسلحه در دست داره مشغول نگهبانیه و داره به اطراف نگاه می کنه.

به محض اینکه اون رو دیدم رنگم پرید ولی ابوجعفر سلام کرد و اسلحه رو به من داد و به عربی گفت:رفقای شما خواب بودن. من هم متوجه شدم یه گشت عراقی داره از اینجا رد می شه برای همین اومدم مواظب باشم که اگه نزدیک شدن اونها رو بزنم!

با بچه ها به مقر رفتیم و ابوجعفر رو چند روزی پیش خودمون نگه داشتیم،ابراهیم به خاطر فشاری که در مسیر به او وارد شده بوداز ناحیه آپاندیس دچار مشکل شده بود و او رو به بیمارستان بردیم.چند روز بعد ابراهیم برگشت و همه بچه ها از دیدنش خوشحال شدند.

ابراهیم رو صدا زدم و گفتم:بچه های سپاه غرب اومدن ازت تشکر کنن.

گفت:چطور مگه،چی شده؟گفتم:خودشون بگن بهتره.

با ابراهیم رفتیم مقر سپاه و مسئول مربوطه شروع به صحبت کرد:"ابوجعفر"اسیر عراقی که شما با خودتون آوردین عقب،بیسیم چی قرارگاه لشگر چهارم عراق بوده و اطلاعاتی که او به ما از وضع آرایش نیروها، مقر تیپ ها،فرماندهان،راه نفوذ و ... داده به قدری ارزشمنده که با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست. این اسیر سه روزه که داره صحبت می کنه و همه حرفاش صحیح و درسته. از روز اول جنگ هم در این منطقه بوده و حتی تمامی راههای عبور عراقی ها و تمامی رمزهای بیسیم اونها رو به ما اطلاع داده.برای همین اومدیم تا از کار مهمی که شما انجام داده این تشکر کنیم.ابراهیم لبخندی زد و گفت:ای بابا ما چی کاره ایم این کار خدا بود.

فردای آن روز ابوجعفر رو به همراه چند اسیر دیگه به اردوگاه اسیران فرستادند.

ابراهیم هر چه تلاش کرد که ابوجعفر رو پیش خودمون نگه داریم نشد.

ابوجعفر به مسئول سپاه گفته بود:خواهش می کنم من رو اینجا نگه دارین تا با عراقی ها بجنگم اما موافقت نشده بود.

یک سال بعد از بچه های گروه شنیدم که جمعی از اسرای عراقی به نام گروه توابین به جبهه آمده اند و به همراه رزمندگان تیپ بدر با عراقی ها می جنگند.

شخص دیگری گفت،ابوجعفر را در مقر تیپ بدر دیده. برای همین قرار شد یک بار به آنجا برویم و هر طور شده ابوجعفر رو پیدا کنیم و به بچه های گروه خودمون ملحق کنیم.

عصر یکی از روزها به مقر تیپ بدر رفتم تا با فرماندهانشان صحبت کنم.

اما قبل از ورود به ساختمان تیپ،با صحنه ای برخورد کردم که باور کردنی نبود.

تصاویر شهدای تیپ بر روی دیوار نصب گردیده بود و تصویر ابوجعفر در میان شهدای آخرین عملیات تیپ بدر دیده می شد.

حال خوبی نداشتم.از مقر تیپ خارج شدم، تمام خاطرات در ذهنم مرور می شد و حماسه آن شب، بیسیم چی عراقی، اردوگاه اسرا،تیپ بدر، شهادت..

neɠïn;565767 نوشت:
خدا شاهده اصلا دوست نداشتم بیام جواب بدم چون دیگه دوست ندارم اینجا کل کل کنم فقط نظر میدم و رد میشم ولی واقعا حرفای شما ناراحتم کرد

باسلام خدمت همه دوستان و هم سنگران جبهه فرهنگی اسک دین
معذرت می خوام که حرفام تلخ و تند بود و ناراحتتون کرد من هم نمی خواستم اینا رو بگم...
اما بحث ما هیچ ربطی به دواعش نداره چرا از بحث شهادت توفضای گفتمان شیعه زدین تو جاده داعش؟؟
چرا آرزوی شهادت رو بعضی از رفقا ناشی از احساسات میدونن؟؟برای اثبات حرفشون هم داعشی ها!! رو مثال می زنند! خوب من هم در مقابل از بچه شیعه ها براتون مثال آوردم آخه ما داریم توفضای شیعه این حرفا رو می زنیم...
شبـنم;565782 نوشت:
ه نگاه به داعش بندازید چطور به راحتی از بین جوانان داوطلب جذب میکنه

مگه چندتا از جوونا و نوجوونای شیعه به گروه منحرف و باطل داعش ملحق شدند؟

تو فضای شیعه هنوز هم زمینه تفکر و رشد عالی عقل هست در عین این که تکنولوژی نمی ذاره ما فضای مخالف این رشد رو از بین ببریم اما انتخاب با خود ماست...

این که کسی علاقه داره به این مقام برسه چه بدی داره؟؟ چه طور شما از این حرف می رسید به اینکه عقل او کامل نشده و احساساتیه با چه منطقی این نتیجه به دست اومد؟
؟با کدوم فلسفه؟؟

ما می خواستیم بگیم چه کار کنیم که برسیم به مقام شهادت؟؟
مقام شهادت همونطور که دوستان گفتند ملزوماتی داره اینطور نیست که هرکی از راه برسه یه گلوله بخوره بره اون ور بهش بگیم شهید اما...

...اما آرزوی شهادت کاملا عقلانیه و من حاضرم این رو به صورت جدی بحث کنم و ثابت کنم هر کسی که واقعا به این علاقه رسیده باشه عقلش اون رو رسونده نه احساس

به نظر من شهادت خودش باید دنبال آدم بیاد.اینکه آدم دوست داشته باشه شهید شه بد نیست ها!
اما نباید بدوئه دنبال شهادت!
شهادت خودش انسانو باید انتخاب کنه!
یکی از نعمت های بزرگ خداست مرگ با عزت و آبرومند.
در ضمن شهادت که فقط در میدان جنگ نیست!
آدم اگه هدف همه کار هاشو خدایی قرار بده و برای خدا کار کنه اگر در این راه کشته بشه شهید محسوب میشه....
این نظرات و عقاید من بود.
امیدوارم کسی رو ناراحت نکرده باشم:Gol:

سلام به عاشقان شهادت ...
...به رزمندگان جبهه جنگ نرم ، به مدافعان حریم ولایت
دیدم 13 شهریور سومین سالروز شهادت جمعی از بچه های یگان صابرین سپاهه وظیفه خودم دیدم یه یادی از اونا توی این تاپیک ایجاد کنم هرچند تویه تاپیک دیگه زحمت بیشتری کشیده شده
... خصوصا که ارادت ویژه ای به همشهری گلم آقا محمد محرابی پناه عزیز و برادرجون جونیش کمیل صفری تبار دارم.

اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد...

شادی روحشون فاتحه و صلوات

من فقط چندتاعکس میذارم برای اطلاعات بیشتر به تاپیک http://www.askdin.com/thread16029.html#post566177 مراجعه کنید.


ازراست شهیدان مصطفی(کمیل) صفری تبار،آقامحمد محرابی پناه و محمد منتظر قائم
پاسدار شهيد "محمد محرابی پناه" سال 1364 در آران و بيدگل متولد شد.
وی تحصيلات خود را تا مقطع ديپلم در اين شهرستان ادامه داد و پس از آن با ورود به دانشگاه افسری حضرت امام حسين(ع) درجه ستوان سومی خود را از اين دانشگاه دريافت كرد.
شهيد محرابی پناه، پس از پيوستن به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و گذراندن دوره های مختلف تكاوری و آموزش های نظامی، به جمع نيروهای رزمنده عملياتی سپاه اسلام پيوست.
اين شهيد بزرگوار در آخرين عمليات خود در منطقه مرزی سردشت در غرب كشور و در درگيری با گروهک منحط و تروريستی پژاك به جمع شهیدان گلگون كفن ايران اسلامی و شهيدان شهرستان آران وبيدگل پيوست. پيكر اين شهيد بزرگوار 16 شهريور ماه سال 90 در جوار بارگاه ملكوتی حضرت محمد هلال بن علی(ع) به آغوش خاک سپرده شد.
[SPOILER]

رژه نمادین پدران شهدای دانشگاه امام حسین (ع) در بازدید مقام معظم رهبری از دانشگاه امام حسین31/2/93


شهیدان محرابی پناه و بریهی





[/SPOILER]

باسلام
بنده فکر کنم انجام سنت الهی بالاتر از خون دادن در راه خداست چرا که عامل به عمل سنت رسول الله فقیه برانگیخته میشه و مقامی بالاتر از شهدا دارند.فکر میکنم انجام اعمال زیر بر درجات انسان ولایت پذیر می افزاید:
1- اقامه نماز اول وقت
2- احترام به والدین و بزرگترها و کوچکترها
3- انجام حجامت در اوقات معلوم جهت سلامتی بدن
موفق باشید و زیر سایه خدا و اهل بیت س

hasafa;563039 نوشت:
سلام بر اعضای اسک دین

من پتانسیل شهید شدن در خودم میبینم.میخواستم ببینم چه کار هایی انجام بدم تا شهید بشم.
البته میدونم که دعا کردن کافی نیست و ادم باید تغییرات بنیادی در خودش ایجاد کنه.


سلام:Gol:

شهادت "فوز عظیم" و "فوق کل بر" است. علاوه بر ایمان و عمل صالح و تقوا باید همه وجودتان خیر و نیکی شود. بی شک بین برخی افعال با توفیق شهادت(نوشیدن شربت شهادت) رابطه مستقیم وجود دارد. بجز موارد محدودی که در روایات به آنها اشاره شده مانند خواندن سوره کهف در شبهای جمعه و نظائر آن، سر آن افعال بر ما پوشیده است. از اینرو انسان باید سراسر وجودش را سرشار از خیر و خوبی کند و از انجام هر فعل و عملی که مرضی رضای خداوند است غفلت ننماید. و از آنطرف، بی شک، بعضی سیئات و نواهی، مانع تحصیل این مقام است، انسان باید دائماً مراقبت کند که از هر قسم گناه و نافرمانی خدا (ریز و درشت) بمعنای واقعی کلمه پرهیز کند. چه می داند انسان شاید یک دل شکستن ساده، یا یک غیبت ناخواسته با ایماء و اشاره و یا ... مانع رسیدن انسان به آن فوز عظیم باشد. والله العالم:Gol:

یک جمله ای تو این مایه ها رهبری دارد
امروز انتظار شهادت بالاترین انتظارهاست
اگر اشتباه گفتم جمله را لطفا تصحیح فرمایید

مقام معظم رهبری

زنده نگه داشتن یاد شهدا ، کمتر از شهادت نیست.

[="#000080"][="#006400"]هوالعالم[/]

رسیدن به درجه رفیع شهادت واقعی
[="#006400"]با گذشتن از لذت دنیوی و از خود گذشتگی در راه درست میسر میشه
[/]
مثلا زمانیکه میدونی مردم به حضورت نیاز دارن و میدونی ممکنه که جان و مالت در خطر باشه
از خود گذشتگی کنی و خطره از دست دادن جان و مال دنیوی رو به جان بخری
اینجا شهیدی و لااقل ثوابش برات نوشته میشه .حتی اگر کشته نشی و با حفظ همین روحیه و رویه, بطور طبیعی ازین دنیا بری باز شهیدی و به مقام شهادت رسیدی ... [/]

[="DarkSlateGray"]من نفهمیدم منظورتون یعنی چی که دنبال شهادت نرن؟

یک سری اشتباه رفتن ماهم باید صورت مسیله رو پاک کنیم؟[/]

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
به نظر بنده مطالعه زندگینامه شهدا و سیر معرفتی و معنوی آنان و همینطور کوشش در جهت عمل به دستورات دینی و مواظبت از خود در برابر وسوسه های شیطانی و مطیع محض خدا بودن و تابع ولی امر بودن و خلاصه کلام جهاد اکبر و دعا شاید کمک کننده باشد .

شاید منتظر;566297 نوشت:
به نظر بنده مطالعه زندگینامه شهدا و سیر معرفتی و معنوی آنان و همینطور کوشش در جهت عمل به دستورات دینی و مواظبت از خود در برابر وسوسه های شیطانی و مطیع محض خدا بودن و تابع ولی امر بودن و خلاصه کلام جهاد اکبر و دعا شاید کمک کننده باشد .

اووو......ووه...
این همه کار تازه شاید...:Cheshmak:
نمی دونم ولی به نظرم شهدا خیلی ساده گرفتند خدا هم ساده باهاشون تا کرد
اونا دوتا شاخصه بارز داشتند که خودشون هم توی نوشته هاشون زیاد میگفتند
یکی غلام حلقه به گوش و عاشق جان برکف ولی فقیه بودند و دوم عشقبازی اونا با خدا و اهل بیت
و از گناه دوری کردن زیر سایه اون عشق به خدا و ائمه جزء صفاتشون بود

hasafa;563039 نوشت:
من پتانسیل شهید شدن در خودم میبینم.میخواستم ببینم چه کار هایی انجام بدم تا شهید بشم.

الهه خشم;564298 نوشت:
تا دو ماه پیش اعضا گروهک داعش 3 هزار و هشتصد نفر بوده و الان اعضای گروهک داعش در حدود 40 هزار نفر هست ... یعنی تقریبا 10 برابر شدند . همکنون ترکیه شده ترانزیت آدمهایی که از اروپا دارن میرن در درون گروه داعش تا فی سبیل الله شهید بشن ... و برای این کار از خانه و کاشانه خودشون که در درون اروپا هست و دارای بهترین تفریحات و آرامشهای روحی هستند زدند .... تا فی سبیل الله شهید بشن .
.................بعد از 25 سالگی که کمی با سیاست و فلسفه و دین آشنا شدی ... کم کم نسبت به این موضوع فکر کن ...

سلام علیکم
شهید یعنی در راه خدا مردن و فقط منظور در جبهه جنگ نیست.
لذا اگر همه کارمان در راه خدا باشد, درهر حال مردن یعنی شهید شدن.
در مورد سن وسال هم به جای اینکه به چپ و راست نگاه کنیم که الگو بگیریم, بهتره به عاشورا نگاه کنیم که در آن از طفل 6 ماهه تا پیرمرد 90 ساله درخون خود غلطیدند و شهید شدند.

*عارف*;566794 نوشت:
شهید یعنی در راه خدا مردن و فقط منظور در جبهه جنگ نیست.

سلام :Gol:

شهادت ...

یک معنای عام دارد یعنی همینکه انسان، طریق بندگی خالصانه خدا و خدمت به خلق الله را در پیش گیرد، حتی اگر بمیرد شهید مرده است.

و یک معنای خاص، اینکه انسان، در راه احیای دین خدا و دفاع از ارزشهای الهی، با دشمنان دین خدا قتال و جهاد کرده، در خون خود بغلطد و جان به جان آفرین تسلیم کند.

درک مقام شهادت، با بندگی و پاک زیستن و خدمت به خلق، گرچه ارزشمند و متعالی است اما مرگ در راه خدا(در خون غلطیدن) در صحنه جهاد و قتال با دشمنان دین و یا در مسیر احیاء ارزشهای متعالی دین، طبق آیت و روایات، همان زیباترین و قیمتی ترین نوع مرگ است. "فوق کل بر" ؛ "فوز عظیم" و ... است. مرگی که اوصیاء بر حق الهی ائمه معصومان (علیهم السلام) در آن حال خدا را ملاقات کردند. چنانکه نبی مکرم اسلام (ص) فرمود: "ما منا او مقتول او مسموم ؛ از ما (چهارده معصوم) نیست مگر اینکه کشته یا مسموم شود."

آرزوی چنین مرگی را داشتن، یعنی گسترش فرهنگ شهادت چنان در سازندگی روح فرد و جامعه مؤثر است که قلم از توصیف آن و ذکر دامنه های تأثیرگذاری آن قاصر است. در همین راستا عبد صالح خدا، مرد فضیلت و تقوا و اسوه ی اخلاق و معنویت، چنان در عشق شهادت می سوخت که نمی توانست تا اطمینان خاطر از این توفیق، آرام بنشیند. شاید بزرگترین حاجتش در طول عمر، وصال حضرت حق در حال شهادت بوده. خدا می داند.

در یکی از تشرفاتش به حرم اباعبدالله الحسین (ع) بسیار تضرع و زاری و عجز و لابه و التماس می کند و از حضرت(ع) می خواهد که به دو سؤال وی پاسخ دهد: اول اینکه آیا من واقعاً از سادات و از فرزندان شما هستم و دوم اینکه آیا روزی ام شهادت خواهد بود؟

در عالم رؤیا امام حسین (ع) را مشاهده می کند که به شهید محراب آیت الله مدنی (ره) خطاب می کند: یا بُنَیَّ اَنتَ مَقتُولٌ ، یعنی ای پسرم تو (در راه خدا) کشته خواهی شد. پس از آن رؤیای صادقه بود که شهید مدنی (ره) با اطمینان خاطر از مسیری که برگزیده بود و با عزمی راسخ و توانی مضاعف، طریق بندگی خدا و خدمت به خلق را پیش کشید تا طبق وعده حق، اجر و مزد اخلاص و بندگی اش را در محراب عبادت دریافت کرد.

روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد ...:Gol:

موضوع قفل شده است