جمع بندی رد عصمت تمام و کمال انبیاء

تب‌های اولیه

277 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

طاها;562701 نوشت:
با این تحلیلی که شما دارید علی القاعده سخن گفتن و توصیه و قضاوت حکیمانه یک کودک شیرخواره هم باید دور از ذهن باشد و او را از سلک بشر بودن بیرون کند

آیا کودک به اراده خود حرف زد یا اراده خدا
این نشان از معجزه است

طاها;562701 نوشت:
قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني‏ نَبِيًّا (30)

عیسی از بدو تولد پیامبر شد اما کمالات را خود بدست آورد
خود خوب و بد را فهمید
در ضمن
4 پست از مطالب حذف شده یکی از خود شما بود که بعد باز کردن مجدد تاپیک حذف کردید
ودر ص 13 مشهوده
بقییه چه بوده اند
اگر در قسمت پیامبر شناسی
شاخه بالاتر بروید

ذر قسمت اطلاعات بخث می توانید ببینید

ammarshia;562708 نوشت:
تبعیت بی چون و چرا بله وقتی که خدا بگه !!!

منم از رسول خدا تبعیت می کنم
بدون عصمت تام
در
فراموشی و قضای نمازم
برا پیامبر ایرادی نمی بینم

ammarshia;562708 نوشت:
ام! نظرات مختلف است یعنی عصمت وجود ندارد ؟؟

عصمت تام وجود نداره

احمدمنتظرالمهدی;562722 نوشت:
این علم را خداوند الکی اعطا نکرده اند چون می دانسته این شخص در شرایط زندگی انسان پاکی خواهد بود این علم را به اوداده تا اختیارا دقت فرمایید اختیارا از ان استفاده کند.شما هم اگر از نظر حضرت حق قابلیت داشتید به شما اعطا می شد

امامان و یا پیامبران قابلیتاشون کجا ثابت شده
ویا چگونه
که غصمت از بدو تولد بشون دادن

احمدمنتظرالمهدی;562722 نوشت:
از آیات قرآن استفاده نکنید بحث عقلی است.از کجا معلوم این آیات اشتباهات پیامبر نباشد؟؟بدون این آیات چگونه ثابت می شود حضرت توسط خداوند مصون می ماند؟؟؟

عقل خکم می کنه احکام و قرآن درست به ملت بازگو بشن

امام عشق;562737 نوشت:
امام رضا(ع) فرموده اند : زلیخا قصد او کرد. یعنی زلیخا خیال مراوده(زنا) با یوسف را داشت.
یوسف قصد او کرد : یعنی یوسف قصد داشت اگر زلیخا بخواهد او را مجبور کند قصد او بکند ، یعنی او را بکشد. و ............

جالبه
یوسف
اگر رهنمود خدا را نمی دید قصد او می کرد
او را می کشت

امام عشق;562737 نوشت:
دوست گرامی سخن امام معصوم(ع) سخن یک عالم دینی است. و برادران اهل سنت در این زمینه مشکلی ندارند.

بله آن ها هم امامان ما را بزرگ می دانند

hosain;562888 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

نام نیکوی تو وقتی که تجلی بنمود .......شد کلیدی و در هر دو جهان را بگشود

««« إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا »»

1- این بخش آیه دارای دو حصر { انّما ، اهل البیت } و همراه با تأکید{ تطهیرا} است. چرا؟؟/

اگر اراده خداوند برای تطهیر در این بخش آیه همان اراده کلی و تشریعی برای تطهیر کل مسلمانان است ، پس چرا دو حصر همراه با تأکید آورده است؟؟ چه نیازی به تأکید و حصر ؟؟

2- پیامبر صل الله علیه وآله با کشیدن کساء خیبری بر روی پنج نفر و دور کردن همسر گرامی خودش امّ سلمه از آنها فرمود « اللهم انّ هولاء اهل بیتی » چرا؟؟
{جمع کردن پنچ تن ، نزدیک هم قرار دادن انها ، کشیدن کساء روی سر پنچ تن ، دور کردن امّ سلمه ، گفتن اللهم انّ هولاء اهل بیتی }

3- اصلا چرا در این فراز از آیه خداوند کلمه « اهل البیت » را آورده است؟/؟
توصیه های خداوند به همسران پیامبر صل الله علیه وآله برای اجتناب از گناه و رعایت تقوا و حتی ماندن در خانه و بیرون نرفتن برای چیست ؟؟ چرا خداوند انها را تهدید می کند که در صورت ارتکاب گناه مجازات دو برابر می شوند ؟؟ و چرا در صورت رعایت حدود خدا و رسول صل الله علیه و آله اجر و پاداش دو برابر به آنها میدهد؟؟
{ ای عقل های سالم بی غرض ؛ وقتی که ارتکاب گناه برای زنان پیامبر صل الله علیه و آله عذاب دو برابر در پی دارد ، پیامبری که شما می گویید دچار لغزش و گناه هم می شد ،چه سرنوشت شومی در قیامت و معاد خواهد داشت؟؟/؟ نعوذبالله ، نعوذبالله ، نعوذبالله}
4- چرا خطاب به زنان رسول الله صل الله علیه وآله می فرماید ، با دیگر زنان تفاوت دارید. « یا نساء النبی لستّن کأحد من النساء..» چرا باید با بقیه زنان تفاوت داشته باشند؟/؟
{ با این بیان، ای عقل های سالم بی غرض آیا خود حضرت رسول صل الله علیه وآله مانند دیگران است ؟؟ چرا می خواهید با گفتن اینکه ، بله پیامبر صل الله علیه و اله در زندگی عادی و شخصی مانند دیگران دچار لغزش و خطا و گناه می شده است، صورت مسئله را طوری تغییر دهید تا از پاسخ گویی به مسائل اساسی و حیاتی دین خود را راحت کنید ؟؟ چرا پیامبر صل الله علیه و اله را از جایگاه رفیعش پایین می کشید که خود را توجیه کنید؟؟ شما بالا بیائید تا همه مشکلات حل شوند و مجبور نباشید چیزی را به ناروا به رسول گرامی صل الله علیه وآله نسبت دهید}


من هم دنبال حق و حقیقتم
ولی نمی توانم
بپذیرم
دلیل هستی پیامبر و امامانند
علمی به آن ها داده شده
علم بسیار بالایی داشتند
قبول کنید شناخت حق بعد 1400 سال خیلی سخت هست
من در خانواده مذهبی بزرگ شدم
کلی کتاب مختلف دارم در مورد عقایدمون
ولی برام سخته کسی که ولایت علی رو نداشته باشه بهشت نمی ره
برام
آسیب زدن به خود تو محرم
پخش غذای فراوون بجای کمک به فقیربیچاره ها
جرف زدن حدا به زبان علی تو معراج
اینا سخته که بپذیرم
تو محرم بعضی ها اشتباه می کنن
چرا خدا باید به اماما علم بده
بعد اینقدر بزرگشون کنه
آیا این عدالته
می دونم امام زمان
فرد بزرگیه و از امامان ما است
به اعتقاد اهل تسنن
امام زمان از نسل پیامبر
این امام زمان باید خیلی بزرگ باشه تا حهان رو پر عدالت کنه
میشه از اینجا دریافت امداد های غیبی بش رو استنباط کرد
اگه در نظر بگیریم پیامبر بی سواد یه هو با سواد میشه
یه نفر به قله های غلمی میرسه
پیامبران به اذن خدا معجزه می کنن
این همه آیه و روایات را در مورد جاننشینی امام علی هست رو بخونیم
اگه واقعا عالم ذری بود باشه
معجزات و شفا گرفتن از درگاه امامان رو ببینیم
اگه این همه مجتهد و روحانی رو ببینیم
و اگه ماموستاها
جمعیت اهل تسنن
رو ببینیم
بنظرم حاکمین و بزرگا اسلامی برا کسب منفععت دست به تفرقه زدند
اگر در تاریخ معاویه و یزیدو ببینیم
اگه وقایع تاریخی رو بررسی کنیم
اگه ببینیم شاگردان امام صادق ع
رییسان مذاهب اربعه هستن
اگه در کل در نظر بگیریم سمت شیعه رغبت پیدا می کنیم
اگه در نظر بگیریم
اسلام بعد پیامبر به کسی نیاز داره برا هدایت
میشه بزرگی اونا رو دریافت
میشه گفت اگه یکی بشه پیامبر و یکی من نوعی خدا بر اساس چیزایی که به مون میده ازمون انتظار داره
قبول عصمتم راحته
اینکه مثلا امامی تو بچگی بشه امام
اراده خدا می خواد واقعا فرد بزرگی باشه و مردم ازش تبعیت کنن
و آزمایشاش هم فرق می کنه
اگه همه اینا رو در نظر بگیریم قبول عصمتم راحته
آدم خودش باید تلاش کنه احکام عمل کنه
وآدم خوبی باشه تا رستگار بشه
با تشکر از همه دوستان
اگه تاریخ
روایات
عقل
قرآن
رو بررسی کنیم
اگه یهودیا و مسیحیا رو بررسی کنیم
اگه وهابیت وداعش رو بررسی کنیم
به حقیقت دست می یابیم
یا حق
فقط دوستان و کارشناس عزیز

کتاب و مقالات مختلفی رو برای مطالعه بیشتر معرفی کنید
با تشکر از همه دوستان که در بحث شرکت کردند

ninja;563074 نوشت:
1 - آيا همسر از نظر عقلي و شرعي و عرفي از اهل بيت مرد نيست؟ آيا قرآن
كريم به اين امر گوشزد نكرده است كه همسر موسي ؛ از اهل بيت او

جواب بله همانطورکه خدا گفته !!!یعنی خدا به اندازه این وهابی ها نحو و صرف بلد نبود نعوذ بالله

لیس من اهلک
پسر نوح از اهل نوح نیست !!!؟؟

برادر دوست داریم نقد هایی که بر پست هایتان زده می شود بخوانید ما این را شاید چند بار گفتیم زبونمون مو در آورد ولی باز شما تکرار می کیند

در مورد حضرت ابراهیم کاملا تطابق داره با نظریه شیعه زیرا فرشتگان می گند اهل البیت یعنی اهل این خانه ولی در مورد آیه تطهیر نمی گه اهل البیوت یعنی همسران پیغمبر

در ضمن خود امهات المومنین به اندازه این وهابی ها عقل نداشتند که اهل بیت می شه اهل خانه یعنی همسران که قبلا اشاره کردیم دو تن از امهات المومنین می گند اهل بیت این 5 تن هستند

تفسیر اقای ماوردی ج4 ص401 می اورد در مورد اهل بیت سه قول داریم مقصود علی فاطمه حسن و حسین و پیامبر بوده است چه کسانی این عقیده را داشتند ابو سعید خدری ، انس بن مالک ، عائشه و ام سلمه ( همسران پیامبر می گند این ایه در شان ما نازل نشده است نظر دوم :مقصود همسران پیامبران هستند که ابن عباس و عکرمه گفتند نظر سوم مقصود اهل وازواج است که ضحاک گفته است.
ثلاثة أقاويل :
أحدها : أنه عنى علياً وفاطمة والحسن والحسين رضي الله عنهم , قاله أبو سعيد الخدري وأنس بن مالك وعائشة وأم سلمة رضي الله عنهم .
الثاني : أنه عنى أزواج النبي خاصة , قاله ابن عباس وعكرمة .
الثالث : أنها في الأهل والأزواج , قاله الضحاك .

این بار دوم است این حدیث و سخن را می زنم

کشف المشکل ج4 ص418 مقصود از عنکم در این ایه چیه؟ بعضی گفتند زنان پیامبر دوم پنچ تن هستند که انس بن مالک و ابو سعید خدری و ام سلمه و عائشه گفتند سوم صحاک گفته که ال وازواج پیامبر هستند.

این مقاله ای که کپی کردید معجم التوهین بود به امهات المومنین از قبیل :
1-جاهل

2-کذاب

3- بی سواد از نظر علمی

و......

ninja;563074 نوشت:
2 - آيا حديث كساء (آل عبا) ارتباطي با بيرون كردن امهات المؤمنين از مفهوم آيه
دارد؟ نهايت حديث آل عبا اين است كه خويشاوندان پيامبر ص نيز از اهل
بيت او محسوب مي شوند. و آن دسته از خويشاونداني كه با او در يك خانه
زندگي نمي كردند، جزو اهل بيت پيامبر ص قرار بگيرند.
3 - آيا آية تطهير بر عصمت كسي دلالت مي كند؟ اگر آية تطهير بر اين امر
دلالت كند، پيش از همه همسران پيامبر ص در اولويت قرار دارند، و اين
چيزي است كه لغت، شريعت، عرف، عقل، سبب نزول و سياق آيه بر آن
دلالت دارند.
4 - اعتقاد به عصمت ائمه از ضروريات ديني و عقايد اساسي شيعة امامي است
و مذهبشان بر پاية آن استوار است، پس چگونه درست است كه چنين
عقيده اي اساسي بر پاية دليلي باشد كه آن دليل تخميني و احتمالي است؟
بايد چنين عقيدة مهمي براساس دلايلي روشن و قطعي ارائه شود، و آية
تطهير به صراحت بر عصمت ائمه دلالت نمي كند.
5 - چرا ميان امامان فرق گذاشته مي شود، به حسن س كه از اهل بيت است،
چرا فرزندان او معصوم نيستند؟
-6 چرا عصمت تنها منحصر به يكي فرزندان حسين س است و سپس تنها
در نسل آن يك فرزند ادامه دارد، با اينكه همه از فرزندان حسين س
وابسته به خاندان اهل بيت هستند؛ اهل بيتي كه بنا به اعتقاد شيعه آية
تطهير دربارة آنها نازل شده است.
اميد است كه خداوند ما را هدايت كند، و ما را در محل استقرار و امن خويش با
پيامبر و آل بيت و اصحاب برگزيده اش گرد آورد، آمين
این آخرین مطلب مقاله بود بحث رو شروع می کنم

سوال سه تان جواب داده شد
4 این از نظر نویسنده بوده است این آیه و ایات دیگر 100 درصد دلیل بر عصمت است ولی آدمی که خودش رو به خواب زده نمی شه بیدار کرد
5- اصلا ربطی نداره به عصمت یک سوال دارم چرا خلیفه بعدی پسر ابوبکر نشد ؟؟
6- نویسنده گویا توهم زده
ما که نمی گیم تمام فرزندان ائمه معصوم هستند بلکه اگر ثابت شد یکی از ائمه معصوم هستند باقی معصومین را مثلا معصومی که معصومیتش ثابت شده می گوید فلانی معصوم است پس هیچ ربطی ندارده این سوال

فکر کرده صواعق المحرقه است که ابن حجر این اقوال رو می آورد که بعله ال عباس و...شامل این آیه هستند

ninja;563089 نوشت:
پست از مطالب حذف شده یکی از خود شما بود که بعد باز کردن مجدد تاپیک حذف کردید
ودر ص 13 مشهوده
بقییه چه بوده اند

سه پست از خود دوستمون بود که خودش حذف کرده بود
توجه نکرده بودم

ninja;563126 نوشت:
ولی برام سخته کسی که ولایت علی رو نداشته باشه بهشت نمی ره
برام
آسیب زدن به خود تو محرم
پخش غذای فراوون بجای کمک به فقیربیچاره ها
جرف زدن حدا به زبان علی تو معراج
اینا سخته که بپذیرم
تو محرم بعضی ها اشتباه می کنن
چرا خدا باید به اماما علم بده
بعد اینقدر بزرگشون کنه
آیا این عدالته
می دونم امام زمان
فرد بزرگیه و از امامان ما است
به اعتقاد اهل تسنن
امام زمان از نسل پیامبر
این امام زمان باید خیلی بزرگ باشه تا حهان رو پر عدالت کنه
میشه از اینجا دریافت امداد های غیبی بش رو استنباط کرد
اگه در نظر بگیریم پیامبر بی سواد یه هو با سواد میشه
یه نفر به قله های غلمی میرسه
پیامبران به اذن خدا معجزه می کنن
این همه آیه و روایات را در مورد جاننشینی امام علی هست رو بخونیم
اگه واقعا عالم ذری بود باشه
معجزات و شفا گرفتن از درگاه امامان رو ببینیم
اگه این همه مجتهد و روحانی رو ببینیم
و اگه ماموستاها
جمعیت اهل تسنن
رو ببینیم
بنظرم حاکمین و بزرگا اسلامی برا کسب منفععت دست به تفرقه زدند
اگر در تاریخ معاویه و یزیدو ببینیم
اگه وقایع تاریخی رو بررسی کنیم
اگه ببینیم شاگردان امام صادق ع
رییسان مذاهب اربعه هستن
اگه در کل در نظر بگیریم سمت شیعه رغبت پیدا می کنیم
اگه در نظر بگیریم
اسلام بعد پیامبر به کسی نیاز داره برا هدایت
میشه بزرگی اونا رو دریافت
میشه گفت اگه یکی بشه پیامبر و یکی من نوعی خدا بر اساس چیزایی که به مون میده ازمون انتظار داره
قبول عصمتم راحته
اینکه مثلا امامی تو بچگی بشه امام
اراده خدا می خواد واقعا فرد بزرگی باشه و مردم ازش تبعیت کنن
و آزمایشاش هم فرق می کنه
اگه همه اینا رو در نظر بگیریم قبول عصمتم راحته
آدم خودش باید تلاش کنه احکام عمل کنه
وآدم خوبی باشه تا رستگار بشه
با تشکر از همه دوستان
اگه تاریخ
روایات
عقل
قرآن
رو بررسی کنیم
اگه یهودیا و مسیحیا رو بررسی کنیم
اگه وهابیت وداعش رو بررسی کنیم
به حقیقت دست می یابیم
یا حق
فقط دوستان و کارشناس عزیز

کتاب و مقالات مختلفی رو برای مطالعه بیشتر معرفی کنید
با تشکر از همه دوستان که در بحث شرکت کردند


نگاه کنید مشکل این جاست لب مطالب شاید به شما نرسیده باشد اسلام دین زیبایی است عیب از مسلمانی ماست
آسیب زدن به خود تو محرم اگر شما قاعده لا ضرر رو می دونستید شاید چنین حرفی رو نمی زنید

نگاه کنید بعضی وقتا پیش می آد که ما یک چیز رو بد می فهمیم در اسلام تجربه شده است برای من

شما نوشتید بی سواد بحث اینه در نظر برخی بی سواد بوده است نعوذ بالله همین تفکر شاید جا افتاده باشه بین مردم ولی حقیقت امر پیامبر بی سواد بوده ؟؟

بابا جان پیامبر مکتب نرفته بود از تمام دوستان تقاضا مندم این لفط رو هیچ وقت استفاده کنند والله می گم یکی از علما و فضلا این رو نهایت بی ادبی می داند خوب ولی در نظر برخی جا افتاده این عیب داره یعنی عقیده ای که کاشته در ذهن اشکال دارد پیامبر

مکتب نرفته ممکنه بی سواد باشد ممکنه همه علم ها را داشته باشد

خوب این یک عیب در چیست ؟؟ در عقیده ای که کاشتید در ذهن فلذا شما باید سعی کنید گوشتان را به هر چی میگند نسپارید به قول یکی از علما و فضلا می فرمودند :

امروز شماها{جوانان} خیلی باید دست به عصا راه برید

اگر انسان این توصیه ها را بداند و یک ذره احتیاط کند و اصولی پیش برود می بیند مذهب اسلام هیچ عیبی ندارد

ammarshia;563133 نوشت:
آسیب زدن به خود تو محرم اگر شما قاعده لا ضرر رو می دونستید شاید چنین حرفی رو نمی زنید

بله ولی خیلی ها تو محرم اسراف می کنند و کارهایی مثل آسیب به خود
انجام میدن

عالم در
وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ. «به یاد آور زمانی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنها را بر گرفت و آنان را گواه بر خویشتن ساخت و فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری، گواهی می‌دهیم. برای اینکه در روز رستاخیز نگویید ما از این غافل بودیم.»[۲]
از اینجا عالم ذر ثابت میشه
و علمی که خداوند به امامان داده مثل امکانات که میتونه درست استفاده کنه یا غلط
و با اختیار گناه نمی کنه
مثل هوش افراد یکی متوسطه یکی زیاد

دلیل خلقت بودن
اونا دلیل اصلی و تنها دلیل خلقت نبودند

بقیه انسان ها هم می تونن کمالات رو کسب کنند
اینکه بگیم
عدالت نمیشه اونا با علم اینگونه شدند
به جاش علی ع ۲۵ حق حکومتش را خوردند
حسین ع و اهل بیتش سلاخی شدند
اینا آزمایش اونا بوده
این علم مثل تعبیر خواب حضرت یوسف بشون اعطا شده
در کمک به هدایت مردم
مث اینکه یکی بشه پسر پادشاه و یکی دزد
اما اگه پسر دزد از امکاناتش درست استفاده کنه
اما پسر پادشاه استفاده نکنه به ضرر خودش
اما اگه از بدو تولد اونارو معصوم بدونیم
ایرادی پیش نمی یااد چون همینطور که دوستان گفتن
خدا هواشونو از بچگی داشته
و اونا می خنددیدند ناراححت می شدند
چون انسان بودند
-----
ترک اولی می کردند
مثل عدم صبر یونس
---

ما انسان ها هم باید تلاشمون رو در بهبود زنددگی ورسیدن به اهدافمون بکنیم
-----
امامان و پیامبران الگویند
الگو و نمونه بهترن افراد
------
ازهمه دوستان برای این بحث خوب تشکر می کنم
من نینجا هستم
مذکر
دانشجوی فقه و حقوق اسلامی دنبال حقیقت
و تلاش برای کسب بهترین ها
همیشه درجست وجوی حق باش تا آن را بدست آوری


ninja;563163 نوشت:
از اینجا عالم ذر ثابت میشه

بسم الله الرحمن الرحیم
نام نیکوی تو وقتی که تجلی بنمود --- شد کلیدی و در هر دو جهان را بگشود
سلام علیکم
از این آیه عالم ذر ثابت نمی شود . می توانی نظر علام طباطبایی و علامه جوادی آملی را در این زمینه ببینید تا واقعیت های جدیدی بر شما روشن شود.

ninja;563163 نوشت:
ینکه بگیم
عدالت نمیشه اونا با علم اینگونه شدند

علمی که خداوند به پیامبران عظام و امامان بزرگوار علیهم السلام داده از فضل باریتعالی است و خدشه ای به عدالت حضرت حق جل و اعلا وارد نمی کند . و این فضل برای رساندن کشتی متلاطم همه انسانها به سر منزل سعادت است یعنی لطفی در حق همه با مسئولیتی مضاعف به دوش معصومین علیهم السلام است.

ninja;563163 نوشت:
خدا هواشونو از بچگی داشته

خداوند رب العالمین است و به اقتضای ربوبیتش هوای همه را دارد ولی اقتضای نشئه دنیا که دارالتفاوت است چنین است که جایگاه یکی در حد معصومیت باشد و یکی هم مثل بنده نگارنده این سطور در جایگاه دیگر . و این تفاوت های تکوینی که ضروری نشئه دنیا است، چیزی از ارزشهای بنده برای رسیدن به مراحل بالای کمال کم نمی کند و در روند تکاملی اگر بر ریل صحیح حرکت کنم بالاخره به جاهایی می رسم که معصوم علیه السلام از آنجا قبلا عبور کرده است و این بسته به چگونگی حرکت من است هر چند در نشئه آخرت که روند تکاملی کمال خود را می یابد زمان هم وجود ندارد که احساس عقب ماندگی کنم.

ninja;563163 نوشت:
ترک اولی می کردند
مثل عدم صبر یونس

در این روند تکاملی ما انسان ها هر کس در هر جایگاهی باشد مشکلات و حظوظی دارد که از آنها متأثر می شود؛ مشکلات دردسر زا و حظوظ ، بهجت اورند؛ چه برای معصوم چه برای بنده نگارنده ، منتهی در سطوح مختلف.
هر چند معصوم علیه السلام علم ویژه ای دارد که مصونیت خاصی به او می دهد ، ولی بالاخره در دنیا باید روند تکاملی خود را طی کند. پس همانگونه که بنده گرفتاری ها دارم معصوم علیه السلام هم دارد . منتهی در سطوح مختلف. و هر چه سطح تکاملی بالاتر باشد طی طریق مشکلات توان فرساتری دارد. یعنی یک ترک اولی برای ادم علیه السلام هبوط به دنیا را در پی دارد و برای یونس علیه السلام زندگی در شکم ماهی ، در حالی که گناه بنده نگارنده در دنیا با توجه و توبه ای بخشیده می شود.حال اگر به دید عدالت به این مسئله نگاه کنیم و بخواهیم قاضی باشیم ؛ کفه ترازوی عدالت به کدام سو چربیده که تعبیر به -نعوذ بالله- بی عدالتی کنیم .

عالم ذر از قرآن هم ثابت می شود !!

(۲) فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَمَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ ﴿يونس: ٧٢﴾

و اگر از قبول دعوتم روی بگردانید، (کار نادرستی کرده‌اید؛ چه اینکه) من از شما مزدی نمی‌خواهم؛ مزد من، تنها بر خداست! و من مأمورم که از مسلمین باشم!»

خوب این آیه در وصف پیامبری است قبل از پیامبر خودمان است یعنی حضرت نوح ع با توجه به آیه قبل :

71 - بخوان بر آنها سرگذشت نوح را، آن هنگام كه به قوم خود گفت اي قوم من اگر موقعيت و يادآوري من نسبت به آيات الهي بر شما سنگين (و غير قابل تحمل ) است (هر كار از دستتان ساخته است بكنيد) من بر خدا توكل كرده ام فكر خود و قدرت معبودهايتان را جمع كنيد و هيچ چيز بر شما مستور نماند سپس به حيات من پايان دهيد (و لحظه اي ) مهلتم ندهيد! (اما توانائي نداريد).

خوب از اون طرفم داریم در قرآن :
لَا شَرِيكَ لَهُ ۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ [٦:١٦٣]

همتایی برای او نیست؛ و به همین مأمور شده‌ام؛ و من نخستین مسلمانم!»

سوره انعام آیه 163

چگونه ممکن است پیامبر از اولین مسلمانان باشد با اینکه حضرت نوح قبل از پیامبر آمده است بر ظاهر آیات ما بحث می کنیم نه بر باطن آیات

این تناقض نیست بلکه در آیه دیگر کاملا توضیح می دهد که :
وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثَاقَهُمْ وَمِنكَ وَمِن نُّوحٍ وَإِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ۖ وَأَخَذْنَا مِنْهُم مِّيثَاقًا غَلِيظًا [٣٣:٧]

(به خاطر آور) هنگامی را که از پیامبران پیمان گرفتیم، و (همچنین) از تو و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی بن مریم، و ما از همه آنان پیمان محکمی گرفتیم (که در ادای مسؤولیت تبلیغ و رسالت کوتاهی نکنند)!

احزاب آیه 7

آخر چگونه از همه پیامبران در یک عهد گرفتیم ؟؟


عصمت معصومین چگونه با عدل خداوند سازگار دارد ؟؟

خیلی تاپیک مفیدیه:Gol:

با عرض سلام به دوستان گرامی و تشکر از شرکتتان در این بحث

مطالب تک تک دوستان مطالعه و به تردیدهای دوستان پاسخ مناسب ارائه میشود. امید است که با صبوری و تامل بیشتری پستهای یکدیگر را مطالعه کنیم.

در پناه حق

ninja;555028 نوشت:
آدم بهتر بود میوه ممنوعه نخورد
به خاطر اینکه بهتر بود این کار را انجاام ندهد از بهشت رانده شد
به خاطر اینکه بهتر بود این کارو نکنه مجازات شد و توبه کرد

با عرض سلام به شما دوست گرامی

چرا میگوییم حضرت آدم گناه نکرد بلکه ترک اولی نمود؟

در جواب به این سوال خلاصه ای از پاسخ علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان را می آوریم.

قابل توجه اینکه پاسخهای ارائه شده بر اساس آیات قرآن است و از دلایل غیر قرآنی استفاده نشده است و جمعا سه دلیل به همراه رفع چند شبهه ارائه شده که ما تنها به نقل دو دلیل از آنها بسنده میکنیم و باقی موارد را میتوانید خود مطالعه نمایید (ترجمه الميزان، ج‏1، ص: 207).

مطلب دیگر اینکه علامه با استفاده از شواهدی که در خود آیات داستان آدم است نشان میدهد نهى خدا نهی مولوى نبوده، تا نافرمانيش معصيت (به معنایی که ما در ذهن داریم) باشد، بلكه تنها راهنمايى و خير خواهى و ارشاد بوده، و خدا خواسته است مصلحت نخوردن از درخت نامبرده، و مفسده خوردن از آن را بيان كند نه اینکه به او دستور داده باشد.

و اما دلیل اول:

خداوند در آیات داستان حضرت آدم، وقتی او را از خوردن از درخت نهی میکند در ادامه میفرماید «اگر بخوری از ظالمین خواهی بود» (لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ، فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ) و اینگونه ظلم را متفرع و مترتب بر مخالفت با نهى میکند،

آن گاه در سوره اين ظلم را به شقاوت (رنج و سختی) معنا میکند: (فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى‏)

سپس در ادامه، این شقاوت و رنج را در چند جمله تفسير میکند، اینکه: تو در اين بهشت نه گرسنه ميشوى، و نه تشنه، و نه عريان، و نه گرمازده): (إِنَّ لَكَ أَلاَّ تَجُوعَ فيها وَ لا تَعْرى* وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فيها وَ لا تَضْحى)

و با اين بيان روشن كرده كه مراد از شقاوت، شقاوت و سختی دنيوى است؛ به عبارت دیگر خدا به آدم فرمود در این بهشت آسایش تو فراهم است اما با خوردن از فلان درخت این آسایش را از دست داده و گرفتار مصائب و سختیهای دنیا میشوی، كه از لوازم جداناشدنى زندگى زمينى است، چون در زمين است كه انسان به گرسنگى، و تشنگى، و امثال آن گرفتار ميشود.

تا اینجا روشن میشود خدا آدم را نهى كرد تا دچار اين گرفتاریهای دنیوی نشود، و هيچ شاهدی بر این وجود ندارد که نهى نامبرده غیر از ارشاد، مقصود و منظور دیگری هم داشته باشد و مخالفت با نهی ارشادی هم که گناه نیست.

ممکن است گفته شود پس چرا از واژه ظلم استفاده شده؟ در پاسخ عرض میکنیم در آیه دیگر بیان شده است که این ظلم ، ظلم در حق خدا نبود بلکه ظلم در حق خود بود: (قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا) و روشن است کسی که خود را گرفتار سختی و مصیبت کند به خود بد کرده است.

اما دلیل دوم:

دليل دوم ناظر به مسئله توبه آدم است. توبه به معناى رجوع و برگشتن بنده به سوی خداست، كه اگر از ناحيه خدا قبول شود، گناه به كلى محو و نابود میگردد، و گناهكار تائب، مثل كسى ميشود كه اصلا گناهى نكرده، و با چنين كسى معامله بنده مطيع میشود.

با توجه به این نکته،

اگر نهى از خوردن درخت، نهى مولوى بود، و توبه آدم هم توبه از گناه(به معنایی که در ذهن عموم ماست) میبود، بايد بعد از توبه، آدم دوباره به بهشت برمیگشت، چون توبه ای که کرد مورد قبول خدا واقع شد: (فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ) و توبه مقبول، مخالفت او را از بين برده بود، در حالیکه مى ‏بينيم بعد از توبه هم آدم در زمين باقى ماند، و به بهشت برگردانده نشد.

از اينجا معلوم ميشود كه بيرون شدن از بهشت به دنبال خوردن از درخت، يك اثر ضرورى و خاصيت تكوينى آن خوردن بوده، عينا مانند مردن به دنبال زهر خوردن،و همینطور در همه موارد تكليف ارشادى، اثر، اثر تكوينى است. پس نهی خدا یک نهی ارشادی بود نه مولوی و مخالفت با نهی ارشادی هم که گناه نیست.

ممکن است که بگویید پس چرا آدم توبه کرد؟ پاسخ میدهیم این توبه مثل بازگشت بیماری است که طبيبش او را از خوردن چيزى نهى كرد اما بيمار دستور وى را مخالفت نمود و در نتيجه بيماريش شدت يافت و خطر مرگ تهديدش نمود پس دوباره به طبيب مراجعه نمود تا دوباره او را درمان کند و طبيب گرچه در به روی او میگشاید و درمان کردنش را قبول میکند اما ميگويد باز يافتن عافيت، محتاج به تحمل مشقت و دشوارى، و رياضت در فلان مقدار از زمان است، پس بايد در اين مدت اين رژيم دشوار را عملى كنى، تا سلامتى خود را بازیابی. توبه مقبول آدم و عدم بازگشت او به بهشت تنها در این چارچوب معنای حقیقی خود را می یابد.

در پناه حق

با عرض سلام به دوستان گرامی

دوست محترمی که استارتر بحث هم بوده اند درخواست کردند آخرین پستهایشان را هم به تاپیک ملحق کنیم.

ninja نوشت:
با سلام
و تشکر از شما ببرای این بحث خوب
لطفا آخرین مطلبم را در بحث قرار دهید

با سلام
و با تشکر از همه دوستانی که در بحث شرکت کردند
بحث خوبی بود در بحث می خواستم حقیقت برام روشن شه
اما آخرای بحث به نوعی لج و لجبازی هم کردم و مطالب رو قبول تمی کردم
دلیل اصلی ورود به بحث عصمت
دلیل خلقت بودن امامان و پیامبر بود
بحث های مختلفی بین ما شیعه ها وبرادران اهل تسنن هست
امامان ما همه شهید شدن که دلیلش حق بودن اونا می تونه باشه
صفویه و مجازات های اوتا برای کسانی که ضد دین رسمی بودن
ویا این همه امام زاده که براشون مرقد ساختند
هر کدوم ما از این سه جمله می تونیم به نفع خودموت
برداشت کنیم
ویه یا چند برداشت داشته باشیم
و باید دنبال جق باشیم
زاه درست را بشناسیم
مثلا پیامبری محمد ص
نمی شود گفت با عدالت جور در نمی آید چرا ما پیامبر نشدیم
هرکس متناسب با زمان و مکان وامکاناتی که خدا به او داده باید به سعادت برسد
و راهش را انتخاب کند
محمد ص با امکاناتی مثل عصمت
با یه شرایطی مختص زمانش و خودش
مثل اذیت و آزار کفار برگزیده خدا بود
یکی فقیر بدنیا می یاد انتظار ها از هرکسی
بستکی به شرایتشه
می تونم بگویم بحث شیعه و سنی نباید مطرح باشه اما هست
چه در بحث حکومت یک کشور و مذهب
و مردم چون اهداف و آرمان ها رو باید حفظ کنند
باید متحد باشیم ولی نیستیم
هرکس هر دین و عقیده ای داشته باشه
مهم نیست
آدم باید درست زتدگی کنه
درجهت اهدافش پیش بره
و دنبال سعادت باشه
ممکنه یه شیعه رنگ سعادت رو نبینه
ولی یه بودایی چرا
....
نماز بخوانیم
تلاش کنیم
و با دیگرات مهربان باشیم
...
در ضمن بگویم فراموشی هیچ منافاتی با عصمت نداره همانطور که بیان شد
....
باید ببینیم این علم اهدایی شامل چه می شود
چه درجاتی دارد
برای هر پیامبر ویا امام چکونه است
آیا با تلاش درجات و کمالاتشان بیشتر می شود یا نه
فقط آن ها الگویند یا با الگو پذیری ترکیبی هم
به سعادت می رسیم
گزینه دوم متناسب تر است
...
یک نهنگ و یک ماهی ساردین هردو موجودند
با امکانات متفاوت و هدف آفریتش متفاوت
اگر قایل به عصمت از بدو تولد باشیم
عصمت با پیامبری عیسی ص از بدو تولد و محمد ص در 40سالگی
توجیه پذیره علم برای هدایت وآگاهی مردم بشون داده شده
با این علم آزمایش های سخت می شوند
همه ی امامان به گونه ای آزمایش شدند
چرا ما پیامبر نشدیم چرا ما امام نشدیم هدف آفرینش امامان یه چیز دیگست برای من نوعی هم یه چیز دیگه
به من یه امکاناتی داده شده من یه شرایطی دارم اونا یه شرایط دیگه
آیا نمی شود گفت علم و مرتبه پیامبران با هم فرق داشته پس درجات عصمت هم متفاوته فکر کنم حرف غلطی باشه
امامان و پیامبران الگو برای هدایتند
ما باید هر شرایظی داریم خود را با آن شرایط وفق داده گناه نکنیم خطا نکنیم تا به سعادت برسیم
این خواست خداوند است یکی بشه جبرئیل
یکی بشه شیطان البته با انتخاب خودش
یکی بشه عزرائیل
این دنیا و هفت آسمان محل فرق و فرق داشتنه
...
در دنیایی که حتی زمان مرگ خود را نمی دانیم
اذیت دیگران
فساد و عدم توجه به دستورات دینی حماقت محضه البته
اعتدال و درست زندکی کردن و توجه به اهداف لازمه
اگر مثلا در برخی مسایل غرق شویم نابودی از آن ماست
مثل خدا از کجا آمده
پس به بی عدالتی خدا فکر نکنیم
به رستگاری خودمون توجه داشته باشیم
عصمت با توجه به همین آیات و روایات تو بحث اگر در کتار هم قرارش دهیم بدست می آید
یادمان باشد به عقاید هم احترام بگذاریم
ظلم نکنیم
به خویشان احترام بگذاریم
و حق را بگوییم
a.p
ninja
اگر مسولین انجمن شکی در عقایدشان راشتند هرگز اجازه ی بحث
و یا باز کردن مجدد مبحث رو نمی دادن
وکاربران بحثی نمی کردند

ninja نوشت:
با سلام
در مورد این مطلب در بحث توضیحی بفرمایید

ادم ها قبل از ورود به دنیای در عالم ذر بودند و در آنجا توان و .... مورد برسی قرار گرفته است.
و با توجه به همان توان و قدرت جایگاه دنیوی افراد نشخص میشود و ...
با تشکر

ninja;556635 نوشت:
اطاعت از سول خدا
در همه حال مثلا در هنگامی که
نمازش قضا شد ضرورتی ندارد
ماباید از کارهای درستشان
اطاعت کنیم

با عرض سلام به شما دوست گرامی

ملاک ما برای اینکه کار درست پیامبر را از نادرست تشخیص دهیم کدام است؟

اگر بگوییم قرآن، او که دستور اطاعت بی چون و چرا از پیامبر را داده است و قیدی هم درباره کارهای نادرست وی نزده.

اگر بگوییم عقل، او چگونه میتواند صداقت و نزاهت پیامبری را که در برخی از امورش دچار اشتباه میشود را تصدیق کند.

ضمن اینکه بیان شد روایات قضا شدن نماز پیامبر از نظر سند کاملا ضعیف هستند پس نمیتواند دستمایه ادعای مزبور شود.

ninja;556635 نوشت:
چرا در قرآن خداوند پیامبر را بشری که به او وحی می شود معرفی کرده

لطفا به این دو آیه توجه کنید:

لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى‏ إِلَيَّ. (انعام/50)

قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَيَّ. (کهف/110)

با در نظر گرفتن این دو آیه در کنار هم روشن میشود که چرا خدا به پیامبر فرمود بگو من بشری مثل شما هستم. طبق این دو آیه، مشرکین مکه انتظار داشته اند پیامبری که از ناحیه خدا می آید از نوعی دیگر از موجودات عالم و فراتر از انسان باشد (در آیات دیگری نیز به این مطلب اشاره شده است) در حالیکه پیامبر بشر بود اما چون در قله کمال بشری قرار داشت به عنوان پیامبر خاتم مورد وحی قرآنی قرار گرفت. بنابراین از دو آیه نامبرده دو مطلب استفاده میشود: 1- پیامبر بشر بود نه فوق بشر و 2- پیامبر در قله کمال انسانی قرار دارد. پس منافاتی میان بشر بودن پیامبر و دارا بودن عصمت تمام و کمال وجود ندارد.

ninja;556635 نوشت:
چرا برای حضرت فاطمه باید عصمت قایل شویم

عصمت حضرت زهرا جزو مسلمات عقاید شیعه است و این ادعا را بر مبنای قرآن و روایات اثبات میکند؛ از جمله آیه 33 سوره احزاب که به آیه تطهیر مشهور است: «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً» و نیز حدیث معروف کساء آمده است.

ninja;556635 نوشت:
چرا با وجود خطا می گوییم بهتر بود انجام ندهند

آنچه باعث میشود رفتارهای به ظاهر اشتباه و خطاآمیز برخی از پیامبران را بر ترک اولی حمل کنیم ادله متعددی است که بر عصمت تمام و کمال آنها داریم و با تکیه بر همین ادله آنچه محل بحث ماست یعنی عصمت تمام و کمال آنها به نتیجه مطلوب خود میرسد.

ninja;556635 نوشت:
چرا یونس
ماموریتش را بدون اذن خدایشش ترک گفت

حضرت یونس از انجام ماموریتش شانه خالی نکرد. (ترجمه الميزان، ج‏17، ص: 256)

ninja;556660 نوشت:
اما اگر قایل شویم او هم اشتباه می کند
مثلا فراموشی که پیامبر اسلام نمازش را فراموش کرد
و با تلاش خویش سعی بر عدم گناه دارد هم منافاتی با اختیار ندارد هم اعمالش ارزش دارد

با عرض سلام به شما دوست گرامی

ما بدون دلیل و برهان نمیتوانیم در مورد ویژگیهای پیامبران و محدوده آن تصمیم بگیریم؛ ضمن اینکه وجود عصمت تمام و کمال نیز نه با اختیار منافاتی دارد و نه از ارزش اعمال ایشان میکاهد بلکه حساسیت و ارزش اعمال ایشان را نزد خدا به قدری بالا میبرد که با کوچکترین ترک اولی، گرفتار مصائب و آثار طبیعی آن میشوند.

ninja;556660 نوشت:
قبل از پیامبری و انتخاب شدن چه علمی خدا به آن ها داده که گناه و خطا نکنند و باطن اعمال را ببینند
پس ممکن بوده اشتباه و خطا داشته بتاشند

لطفا به این دو گزاره توجه کنید:

1- هر پیامبری که به نبوت رسیده است معصوم از گناه هم بوده است

2- دارا شدن مقام عصمت از زمانی آغاز میشود که پیامبر به نبوت برسد

گزاره نخست کاملا درست است یعنی هیچ پیامبری نداریم که موقع رسیدن به مقام نبوت مقام عصمت را نداشته باشد اما گزاره دوم ادعا و استبعادی بی دلیل است زیرا لازم نیست مقام عصمت و مقام نبوت در یک زمان به پیامبری اختصاص بیابد بلکه ممکن است مقام عصمت به دلایلی (مثلا آماده سازی زمینه پذیرش او و ادعای نبوتش نزد قومش) پیش از دریافت حکم نبوت به او اختصاص یابد. ادله عصمت نیز حاکی از همین مطلب هستند.

ninja;556660 نوشت:
پیامبر عقل کل نبوده
و مشورت خودش نشانه نداشتن علم کامل است
اگر علم او از همه بالاتر بود که صفات خداگونه و علم بی بدیل داشت

اینکه پیامبری به اذن و اجازه خداوند بیش از دیگر مخلوقات، دارای علم باشد هم امری ممکن است و هم ادله آنرا اثبات میکند و هم پیامبر را به مرحله خدایی نمیرساند. لطفا دقت کنید.

1212;556695 نوشت:
اما در کل من نشنیدم که توی ایات قران یا روایات کلمه عصمت به کار رفته شده باشه.... و تا اونجایی که من میدونم علما خودشون این کلمه رو با یه سری استدلال هایی به کار بردن.....

با عرض سلام به شما دوست گرامی

در روایات از این اصطلاح استفاده شده است که میتوانید به عنوان نمونه به کتاب بحارالانوار/ج11/ص72 / باب 4: عصمة الأنبياء عليهم السلام و تأويل ما يوهم خطأهم و سهوهم؛ مراجعه فرمایید.

در ذیل به یکی این احادیث اشاره میکنیم:

عَنْ أَبِي الصَّلْتِ الْهَرَوِيِّ قَالَ لَمَّا جَمَعَ الْمَأْمُونُ لِعَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع أَهْلَ الْمَقَالَاتِ مِنْ أَهْلِ الْإِسْلَامِ وَ الدِّيَانَاتِ مِنَ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسِ وَ الصَّابِئِينَ وَ سَائِرِ أَهْلِ الْمَقَالَاتِ ... فَقَامَ إِلَيْهِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَهْمِ فَقَالَ لَهُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، أَ تَقُولُ بِعِصْمَةِ الْأَنْبِيَاءِ؟ قَالَ: بَلَى ... .

در پناه حق

پرسش
اگر انبیاء مانند بشر بوده باشند مثل هر انسانی ممکن است دچار لغزش بشوند، چرا ما با «عصمت مطلق» هیچ خطایی را برای ایشان جایز نمی دانیم؟ پس چرا خداوند ایشان را در برابر لغزش ها مواخذه نمود؟
علاوه بر اینکه چرا معتقد به عصمت از بدو تولد هستیم در حالی که مثلا پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) در 40 سالگی به بعثت رسید، لزومی نداشت پیش از این معصوم باشد؟و اصلا قبل از تولد کاری نکرده است تا از بدو تولد دارای عصمت شود!
همچنین اگر ائمه(علیهم السلام) با عصمتشان به زمان و شیوه شهادتشان داشته اند چرا جلوی آن را نگرفته اند؟ در حالی که می توانستند جلوی مرگ دنیایی خود را بگیرند و مردم را بیشتر هدایت کنند.


پاسخ

برای پاسخ به سوال شما توجه به چند نکته لازم است:

نکته اول:
عصمت انبیاء و ائمه(علیم السلام) متکی به دلائل محکم عقلی و نقلی است، ادله ای عقلی چون:

دلیل اول:
از آن جا كه هدف از بعثت انبيا هدايت و راهنمايي انسانها به سوي حقايق و وظايفي است كه خداوند براي بشر تعيين كرده است، و در حقيقت انبيا و اوصياي آنان، خليفه و نمايندگان الهي در ميان بشر و مأمور ابلاغ دين خدا و هدايت بشرند، اگر خود آنان به دستورهاي دين و پيام رسالت‌شان عمل ننمايند و گرفتار لغزش‌هاي علمي و عملي بشوند، مردم هيچ گونه اعتمادي به آنان پيدا نمي‌كند، در نتيجه اهداف بعثت تحقق نخواهد يافت. بنابراين حكمت و لطف خداوند اقتضا مي‌كند كه فرستادگان او از مصونيت كامل و عصمت در هر دو بعد عقل نظري و عقل عملي برخوردار بوده و نه تنها دچار معصيت و گناه نشوند. بلكه سهو و نسيان نيز در ساحت قدس آنان راه پيدا نكند.(1)

دلیل دوم: دليل عقلي ديگر بر عصمت آن است كه انبيا، گذشته از آموزش و ابلاغ احكام خداوند مسئول پرورش و تربيت مردم نيز هستند. لذا در قرآن كريم آمده است: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَي الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ(2) به راستي خدا بر مؤمنان منت نهاد آنگاه كه در ميانشان پيامبري از خودشان برانگيخت تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان كند و كتاب و حكمتشان بياموزد، در حالي كه بي ترديد پيش از آن در گمراهي آشكاري بودند.
بدون شک اين مهم (تربيت و تزكيه نفوس) در صورتي تأمين خواهد شد كه مربيان اصلاح و تربيت، خودساخته، صالح و از هرگونه معصيت و نقص پاك و منزه باشند، و گرنه به طور مسلّم «فاقد شيء معطي شيء» نخواهد شد.(3)
علاوه بر اینکه روشن است مردم به حرف كسي كه كردارش با گفتارش مطابقت ندارد، اطمينان نکرده، و از او پیروی نمیکنند، پس واجب است كه انبيا از چيزي كه سبب عذاب و خروج آنان از ولايت الهي مي‌شود، ‌منزه باشند.(4)

دلیل سوم: دليل ديگر آن است كه اطاعت و پيروي از پيامبران الهي واجب است و اگر آنان معصيت انجام دهند وظيفه مردم نسبت به آنان دو صورت خواهد داشت، اگر پيروي آن ها را نكنند و هر كاري كه پيامبران انجام مي‌دهند به جا نياورند، فايدة بعثت از بين خواهد رفت. زيرا خداوند پيامبران را براي آن فرستاده است كه مردم كردار آنها را سرمشق و الگو قرار دهند و با بهره‌گيري از آن سرمشق، خود را به كمال مطلوب انساني‌شان برسانند. و اگر پيروي كنند بايد مثل آنان هر كاري را، گرچه خلاف و معصيت باشد بايد انجام دهند. در حالي كه هيچ پيامبري مردم را به گناه فرا نمي‌خواند و اساساً پيامبران براي هدايت و جلوگيري از معصيت فرستاده مي‌شوند. پس معلوم مي‌شود كه گناه اساساً با انگيزه بعثت ناسازگار است و انبيا نبايد گناه كنند.(5)
و همچنین آیاتی چون:
«قَالَ رَبّ‏ِ بما أَغْوَيْتَنىِ لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فىِ الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنهَّمْ أَجْمَعِينَ* إِلَّا عِبَادَكَ مِنهمُ الْمُخْلَصِين‏»؛ گفت: «پروردگارا! چون مرا گمراه ساختى، من (نعمتهاى مادّى را) در زمين در نظر آنها زينت مى‏ دهم، و همگى را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان مخلصت را»(6)

و یا آیه شریفه تطهیر اهل بیت(علیهم السلام):
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكمُ‏ْ تَطْهِيرًا»؛ خداوند فقط مى‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملًا شما را پاك سازد»(7)

و روایات فراوان که بر عصمت انبیاء و ائمه(علیهم السلام) دلالت می کند که به جهت اختصار از ذکر آنها خودداری می گردد.

البته ادله نقلی به تنهایی نمی توانند عصمت را اثبات کنند، چون خودشان متوقف بر اثبات عصمت هستند، اما پس از پذیرش اصل عصمت با ادله عقلی، می توان حیطه و قلمرو این عصمت را از ادله نقلی کشف کرد.
بنابراین تمام لغزش هایی که در متون دینی نقلی شده، و مواخذه هایی که خداوند نسبت به آنها داشته است مربوط به اموری است که «ترک اولی» نامیده میشوند، یعنی آنها گاهی امر خوب تر را ترک کرده اند، نه اینکه گناه یا معصیت داشته باشند، این مسئله در جای خودش مفصل پاسخ داده شده است،(8) و اما شدت مواخذه خداوند با ایشان هم نه به خاطر بزرگی گناه، بلکه به خاطر توقع ویژه ای است که خداوند از ایشان دارد.

نکته دوم:

ادله ای که در بالا اشاره شد همانطور که بر ضرورت عصمت دلالت می کند، بر ضروری بودن این عصمت از بدو تولد نیز دلالت می کند، چرا که اگر انسانی پیش از بعثت معصوم نبوده و دچار خطا و لغزش باشد هرگز در نگاه مردم گذشته او فراموش نخواهد شد، و این مانعی در برابر هدفی است که خداوند به خاطر آن انبیاء را فرستاده است، آنچه که مردم را به پیروی از حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) ترغیب می نمود این بود که پیش از نبوت او را به نام محمد امین می شناختند.
علاوه بر اینکه قران کریم نیز بر این مطلب صحه می گذارد، همان طور که از زبان عیسی(علیه السلام) در گهواره می فرماید:
«إِنىّ‏ِ عَبْدُ اللَّهِ ءَاتَئنىِ‏َ الْكِتَابَ وَ جَعَلَنىِ نَبِيًّا»؛ گفت: «من بنده خدايم او كتاب (آسمانى) به من داده و مرا پيامبر قرار داده است‏.(9)

نکته سوم:

اینکه میگویید «اگر پیامبر یا امام مثل ما انسان است پس دچار لغزش می شود» بر این پیش فرض نادرست استوار است که «انسان بودن» مساوی است با «لغزش داشتن» در حالیکه نه هیچ برهان عقلی و نه هیچ یافته قرآنی و روایی بر ملازمه میان ایندو دلالتی ندارد.
لغزش انسان یا ناشی از جهالت است، یا ناشی از غفلت است، یا ناشی از افراط در تمایلات است یا مانند آن که از نظر عقلی هیچکدام غیر قابل کنترل نیستند.

نکته چهارم:

نکته دیگری که باید توجه بفرمایید این است که عصمت اکتسابی نیست، اینطور نیست که انبیاء و ائمه(علیهم السلام) آن را کسب کرده باشند، بله عصمت اکتسابی هم داریم که به مرور زمان برای انسان حاصل می شود اما عصمت انبیاء و ائمه(علیهم السلام) چون از بدو تولد است همان طور که خودتان هم اشاره فرمودید هرگز نمی تواند اکتسابی باشد.
اگرچه دارا شدن چنین ملکه ای نشان از طرفیت عظیم ایشان دارد که آنها را لایق چنین موهبتی از جانب خداوند قرار داده است.

نکته پنجم:
عصمت به معنای علم نامحدود نیست، بلکه به معنای آن است که معصومین آنچه می دانند مطابق با حق است، نه اینکه همه چیز را می دانند لذا این بحث اطلاع از زمان شهادتشان اساسا از بحث عصمت خارج است.

اما پاسخ آن این است که معصومین دو علم داشته اند، یکی علوم ظاهری که از طریق اسباب عادی به دست می آید، و دیگری علوم غیبی، آنچه که برای ایشان تکلیف آور است علوم قسم اول است، لذا در قضاوت ها، در رفتارها و... هرگز از علوم غیبی بهره نمیگرفتند، چون ایشان قرار است برای مردم عادی الگو شوند، و الگو زمانی می تواند نقش الگو را ایفا کند که توانایی خویش را هم طراز الگو گیرندگان قرار دهد، به همین خاطر امام علی(سلام الله علیه) منذر بن جارود را به خاطر صلاح ظاهری پدرش برای حکومت انتخاب کرد و آن شخص اختلاس کرد و فرار کرد، و یا امام حسین(سلام الله علیه) برای سنجش صداقت مردم کوفه به جای بهره بردن از علم غیب، مسلم بن عقیل را فرستاد.
علاوه بر اینکه شهادت ایشان گریز ناپذیر بود، یعنی اگر مثلا امام رضا(سلام الله علیه) آن انگور، یا نوشیدنی زهرآگین را نمی خوردند اینطور نبود که مأمون اجازه بدهد ایشان زنده بمانند و بیشتر به هدایت مردم بپردازند، بلکه به روش های جبری دیگری آن حضرت(علیه السلام) را به شهادت می رساندند.
____________________________________
1. سبحاني، جعفر، منشور جاويد، قم، انتشارات اسلامي، ج 5، ص32؛ مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش عقايد، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اول، سال 1367ش، ج 2، ص67.
2. آل عمران:164/3.
3. سبحاني، جعفر، منشور جاويد، قم، انتشارات اسلامي، ج 5، ص32؛ مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش عقايد، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اول، سال 1367ش، ج 2، ص67.
4. سبحاني، جعفر، الهيات، علي هدي الكتاب و السنة و العقل، نشر المركز العالمي للدراسات الدينيه، چاپ دوم، سال 1411 ق، ج 2، ص 157..
5. جوادي آملي، عبدالله، وحي و نبوت، تفسير موضوعي قرآن كريم، قم، نشر مركز اسراء، چاپ اول، 1381 ش، ش3، ص 231.
6. حجر:15/ 39و40.
7. احزاب:33/33.
8. ر.ک: شریف مرتضی، تنزیه الانبیاء؛ و مقداد سیوری، فاضل، اللوامع الالهیه، لامع دهم.
9. مریم:30/19.

موضوع قفل شده است