جمع بندی رد عصمت تمام و کمال انبیاء

تب‌های اولیه

277 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

ninja;562602 نوشت:
ظاهرا یک وجه از تفسیر بیان نشده:
امام رضاعلیه السلام در جواب مامون درمورد این آیه فرمودند:
«مأمون پرسید: معنی آیه «لِیَغْفِرَ لَکَ اللهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ» چیست؟ حضرت فرمودند: از نظر مشرکین مکه، کسی گناهکارتر از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نبود، زیرا آنان قبل از بعثت، سیصد و شصت بت را می پرستیدند و آنگاه که آن حضرت اینان را به کلمه مبارکه «لا اله الا الله» دعوت نمود، این موضوع بر آنان گران آمد و گفتند: آیا او به جای خدایان متعدّد یک خدا قرار داده است، این مطلب برایشان عجیب می نمود. سران آنان به حرکت آمده و گفتند: بروید بر اعتقاد به خدایان خود استوار بمانید. این چیزی است که از شما (مردم) خواسته می شود ما چنین حرفهایی را در بین امّت آخر نشنیده ایم. این سخن (سخن محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)) جز دروغ و افترا چیز دیگری نیست. و آن زمان که خداوند عزّ و جلّ مکه را برای پیامبرش فتح نمود، فرمود: ای محمّد! ما مکّه را به شکلی قطعی و آشکارا برای تو گشودیم، تا خدا گناه قبلی و بعدی تو را بپوشاند. همان چیزی را که از نظر اهل مکه به خاطر دعوت به توحید در گذشته و بعد از آن، گناه محسوب می شد، زیرا بعضی از مشرکین مکه در همان وقت مسلمان شدند و بعضی از مکه خارج گردیدند. و آنان که ماندند نتوانستند آن زمان که حضرت مردم را به توحید دعوت می کرد از دین جدید نسبت به حضرتش ایراد بگیرند، چرا که با غلبه حضرت بر آنان آنچه از نظر آنان گناه محسوب می شد تحت الشعاع قرار گرفت و از دیدگان افتاد».
از مجموع آن چه گفته شد می توان نتیجه گرفت که:
1- مراد از «ذنب»، گناهانی است که مشرکین نسبت به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می دادند که با فتح مکه برای مشرکین مشخص گردید که در حق پیامبر اشتباه کرده اند.
2- اگر مراد مغفرت گناهان پیامبر باشد، چه ربطی به فتح مکه دارد؟ چه گناهانی است که به فتح مکه مورد مغفرت قرار می گیرد؟
در سایت منبع من این مطلب نبود
در ضمن در همین تفسیر البیان نظرات مختلفی مطرح شده

به هر تقدیر با این بیان و تفسیر آیا قبول دارید که آیه دلالتی بر گناه پیامبر ندارد؟؟؟؟

احمدمنتظرالمهدی;562566 نوشت:
به نظر شما عصمت با اختیار منافات داره؟؟

بله اگر عصمت از بدو تولد باشه
و هم عصمت تام باشه
اگه خدا علمی رو به اونا داده باشه
دیگر کارشان ارزشی نداره

vivaziba;562592 نوشت:
طبق آن استدلال فقط قرآن قابل قبول است چراکه عقل و اجماع و سنت خدشه پذیر هستند و عصمت در آنها راه ندارد

و وجود امام زمانی که دین و احکام آن را به مردم نرساند و این کار را به فقها منتقل کند و باز شدن درب اجتهاد و... همه و همه نشان از این دارد که وجود معصوم برای بیان دین لازم نیست


الان میشه گفت به معصوم نیاز نیست
اما در پیدایش اسلام نیاز بوده
اونم فقط عصمت در دریافت و ابلاغ وحی

ninja;562610 نوشت:
را از بدو تولد باید معصوم باشند
چرا از قبل از انتخاب باید معصوم باشند

جواب این مطلب بارها توسط دوستان داده شد.اجمالا به خاطر این که مردم دچار تردید نشوند که مثلا این چه پیامبری است که قبلا مثلا قاتل بوده یا فراموش کار.از کجا که الان در وحی فراموشی دچار نشود.شاید بگویید مردم اشتباه می کنند و باید خود را اصلاح کنند.اما به نظر شما اینکه پیامبری هیچ اشتباهی نداشته قابل اعتمادتر است و بعثتش فعل احسن یا او که گناه و اشتباه دارد؟

ninja;562610 نوشت:
خدا احکامی را که به پیامبر ابلاغ می کند
می خواهد بدون تحریف بیان شود
پس هنگامی که شیطان پیامبر را به اشتباه بیندازد خدا جلویش را می گیرد

به قول شما پس اختیار پیامبر چه می شود؟آیا اینکه خداوند جلویش را بگیرد جبر نیست؟اگر ازابتدا معصوم باشد جبر است اما در زمان ابلاغ وحی عین اختیار؟؟؟؟؟؟شما قائل هستید که شیطان در پیامبر تاثیر می گذارد؟؟؟؟؟سپس خداوند جلو پیامبرش را می گیرد؟؟قبول عصمت که زحمت کمتری دارد!

ninja;562610 نوشت:
پس هنگامی که شیطان پیامبر را به اشتباه بیندازد خدا جلویش را می گیرد

با توجه به این فرمایش شما در دیگر مراحل زندگی پیامبر(غیرازدریافت وابلاغ وحی) شیطان در پیامبر تاثیر می گذارد با این تفاوت که دیگر خداوند جلو پیامبر را نمی گیرد!!وظاهرا پیامبر ازخود چیزی ندارد چرا که در ابلاغ وحی خداوند به کمک پیامبر آمده و خود ایشان نمی توانسته تحت تاثیر شیطان نباشد.با این فرض می توان تصور کرد که پیامبر مرتکب گناه شود وقبل از توبه از دنیا برود(نعوذبالله).اگر بگویید اینجا هم خداوند توفیق توبه قبل مرگ می دهد که شد جبر و ارزشی ندارد.تافته ی جدابافته شد.اگر بگویید پیامبر خود گناه نمی کند خوب در ابلاغ وحی چرا خود در مقابل شیطان کاری نمی کند و نیازمند کمک خداوند است؟؟؟؟

امام عشق;562606 نوشت:
به صراحت عرض میکنم پیغمبر خاتم(ص) قبل از بعثت کوچکترین خطایی هم نداشت.

به پست ۴ مراجعه کنید
روایت فراموشی وترک نماز پیامبر آن حا هست

امام عشق;562606 نوشت:
بنده هم خطای حضرت یونس(ع) و حضرت موسی(ع) را رد کرده ام.

فرض کنید با یک برادر اهل تسنن و یا مسیحی و یا یهودی بحث می کنید
که روایت های شما رو قبول ندارد
آن موقع چه می کردید
آیا آیه ای هم هست که عصمت تمام و کمال رو ثابت کنه
پیامبران به قول دوستان ترک اولی کردند
یعنی بهتر بود این کار را نکنند
به خاطر بهتر بود مجازات شدند
و توبه کردند

امام عشق;562606 نوشت:
افراد قبل از ورود به دنیای در عالم ذر بودند و در آنجا توان و .... مورد برسی قرار گرفته است.
و با توجه به همان توان و قدرت جایگاه دنیوی افراد نشخص میشود و ...

ثابت کنید که در عالم ذر تپوان ما بررسی شده
دلیل از قرآن
به همراه دلیل عقلی

احمدمنتظرالمهدی;562609 نوشت:
اولا پیامبربا اختیار خود از این علم (علم خدادادی)استفاده کرده و گناه نمی کنند و با این وجود هیچگاه از شیطان خود را در امان نمی دانند چرا که گناه در حق آنها منتفی نشده بلکه خود با اراده خود در برابر گناه می ایستند و گناه نمی کنند نه این که نتوانند گناه کنند و با خیال راحت به زندگی بپردازند
ثانیا اگر کسی بداند لیوانی حاوی سم مهلک است و نخورد این جبر است؟کسی اورا مجبور کرده است؟

اگر چنین علمی داشتند پس کار مهمی انجام ندادن
منم چنین علمی داشتم گناه نمی کردم

احمدمنتظرالمهدی;562609 نوشت:
ظاهرا قبول دارید که در غیر از زمان دریافت و ابلاغ هم باید پیامبر انسان پاک و بری از خطا و اشتباه باشد.و الا مورد نفرت وتردید توسط مردم واقع می شود.به هر حال ما به این پاکی قبل از بعثت پیامبر عصمت می گوییم و قائلیم که طبق قاعده ی لطف باید باشد حال شما هر چه دوست دارید ازآن تعبیر کنید.

بله باید خوب باشه نه با علمی بلکه خودش

احمدمنتظرالمهدی;562611 نوشت:
به هر تقدیر با این بیان و تفسیر آیا قبول دارید که آیه دلالتی بر گناه پیامبر ندارد؟؟؟؟

از آیه خطای پیامبر و بخشش آن استنباط می شود

احمدمنتظرالمهدی;562618 نوشت:
جواب این مطلب بارها توسط دوستان داده شد.اجمالا به خاطر این که مردم دچار تردید نشوند که مثلا این چه پیامبری است که قبلا مثلا قاتل بوده یا فراموش کار.از کجا که الان در وحی فراموشی دچار نشود.شاید بگویید مردم اشتباه می کنند و باید خود را اصلاح کنند.اما به نظر شما اینکه پیامبری هیچ اشتباهی نداشته قابل اعتمادتر است و بعثتش فعل احسن یا او که گناه و اشتباه دارد؟

این بهتر نیست خود گناه نکنند
بدون هیچ علمی
و یا عصمتی از بدو تولد

احمدمنتظرالمهدی;562618 نوشت:
به قول شما پس اختیار پیامبر چه می شود؟آیا اینکه خداوند جلویش را بگیرد جبر نیست؟اگر ازابتدا معصوم باشد جبر است اما در زمان ابلاغ وحی عین اختیار؟؟؟؟؟؟شما قائل هستید که شیطان در پیامبر تاثیر می گذارد؟؟؟؟؟سپس خداوند جلو پیامبرش را می گیرد؟؟قبول عصمت که زحمت کمتری دارد!

وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّىٰ أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّـهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّـهُ آيَاتِهِ ۗ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿الحج٥٢
و پيش از تو [نيز] هيچ رسول و پيامبرى را نفرستاديم جز اينكه هر گاه چيزى تلاوت مى‌نمود، شيطان در تلاوتش القاىِ [شبهه‌] مى‌كرد. پس خدا آنچه را شيطان القا مى‌كرد محو مى‌گردانيد، سپس خدا آيات خود را استوار مى‌ساخت، و خدا داناى حكيم است. (۵۲)

وَإِن كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ ۖ وَإِذًا لَّاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا ﴿الاسراء٧٣

و چيزى نمانده بود كه تو را از آنچه به سوى تو وحى كرده‌ايم گمراه كنند تا غير از آن را بر ما ببندى و در آن صورت تو را به دوستى خود بگيرند. (۷۳) هر عملی عکس العملی داره

احمدمنتظرالمهدی;562626 نوشت:
با توجه به این فرمایش شما در دیگر مراحل زندگی پیامبر(غیرازدریافت وابلاغ وحی) شیطان در پیامبر تاثیر می گذارد با این تفاوت که دیگر خداوند جلو پیامبر را نمی گیرد!!وظاهرا پیامبر ازخود چیزی ندارد چرا که در ابلاغ وحی خداوند به کمک پیامبر آمده و خود ایشان نمی توانسته تحت تاثیر شیطان نباشد.با این فرض می توان تصور کرد که پیامبر مرتکب گناه شود وقبل از توبه از دنیا برود(نعوذبالله).اگر بگویید اینجا هم خداوند توفیق توبه قبل مرگ می دهد که شد جبر و ارزشی ندارد.تافته ی جدابافته شد.اگر بگویید پیامبر خود گناه نمی کند خوب در ابلاغ وحی چرا خود در مقابل شیطان کاری نمی کند و نیازمند کمک خداوند است؟؟؟؟

چرا فکر می کنید پیامبر اگر معصوم نباشد گناه می کند
او بزرگی و نعمات خدا رو دیده
فرد با تقواییه
بدون عصمتم فرد بزرگیه
چرا برا بزرگیش این عصمت تامو می خواید بش نسبت بدید

این متن قسمتی از مقاله خلافت جانشینی و ولایت فقیه
منه که در حال نوشنن اون هستم
و بررسی منابع منو وارد بحث عصمت کرد
حاکمان ما مسئولند

تمام حکام و سردمداران هر حکومت مسئول دین مردمند
۱۴۰۰ سال از ظهور اسلام گذشته ادیان قبلی به دلایلی در بین خودشان و برای منافعشان این دین را نپذیرفتند و مذاهب اسلام هم هر کدام به دلیلی به وجود آمدند یکی به میل حاکم و سخصی و سبب تحریف در دین گشتند
و حتی برخی از عقاید اسلام به دلیل استننباط و نظر مختلف دارای اخکام متفاوتی هستند
و در این بین هر کدام فکر می کننند خودش حق است
و اما یک خق بیشتر وجود ندارد
و تمام مردم جهان به یک دین و مذهب اند یکی
اسلام ویا مسیحیت-یهودیت-و بودا و... و تمام این ها به خاطر منافع عده ای در زمان های گذشته و حال حق جلووه داده می شوند
یکی به خاطر شهوت دم از آزادی می زند وعامل تمام تفرقه ها بزرگان حال و گذشته آدمیانند
و فردی که در جامعه ای مسیحی به دنیا می آید به مذهب خانواده روی می آورد و تابع آن می شود و در صورت رویگردانی
از سنت ها وآیین گذشتگان توسط اطرافیان طرد می گردد وعده ی کمی به دنبال حقیقت وبررسی ادیان دیگر می پردازند
و اکثرا منافع و روابطشان را در خطر نمی اندازند شاید دین و آیین شما حق نباشد آیا در موردش در منابع مختلف چه در اثبات ویا رد عقایدتان تحقیق کرده اید باید بگویم اکثر ما اگر چیزی را حق یافتیم ولی ضد منافعمن شاید آن را نپذیریم
شاید ما شیعه ها ومذاهب مختلفمان حق نباشیم شاید اهل تسنن و مذاهب مختلفشان و ادیان دیگر فقط یکی از ادیان و مذاهب حق است و بقیه آن ها توسط بزرگانشان القا می شوند که حق اند
باید تحقیق جامعی داشت
در زمان حاضر در اکثر مواقع مردم خود انخاب می کنند چه کسانی بر آن ها حکومت کنه و این یعنی مردم خودشون سرنوشتشونو تعیین می کنند
و دشمنان عقیده ای برای نابودی آن عقیده تلاش می کنند به شیوه های مختلف
----
باید حق را با بررسی عقلی و قرآنی و روایی شناخت
منابع مهم شیعه و سنی
و سایر ادیان رو باید بررسی کرد

[b]content[/b]

ninja;562587 نوشت:
تفسیرالبیان
وَقُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفًا
و هماره به صورت شايسته و خداپسندانه‏اى سخن بگوييد؛ به گونه‏اى كه هم از هرگونه برچسب خوردن و مورد اتهام قرار گرفتن از سوى بيماردلان در امان باشيد، و هم درست‏انديشان در مورد شما ترديدى روا ندارند و گفتار و شيوه گفتارتان هماهنگ با اسلام باشد.
در دوّمين آيه مورد بحث مى‏افزايد:
وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ
و در سراها و خانه‏هاى خودتان قرار و آرام گيريد!
واژه «قرن» اگر از ماده و ريشه «قرار» باشد، به آنان دستور مى‏دهد كه در خانه‏هاى خود بمانند و بيرون نروند، امّا اگر از ريشه «وقار» باشد، به آنان سفارش مى‏كند كه در رفتار و كردار خويش وزين و باوقار باشند، و به سبك‏سرى و رفتار و كردارى كه زيبنده آنان نيست، نزديك نشوند و رفت و آمد بى‏جا ننمايند.
وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى
و بسان روش زنان دوران جاهليتِ نخستين به خودنمايى نپردازيد، و آن گونه در برابر مردم پديدار نشويد و يا زينت و زيور خود را به نمايش نگذاريد.
به باور «قتاده» و «مجاهد»: واژه «تبرّج» به مفهوم خرامان خرامان راه رفتن و خودنمايى كردن است.
امّا به باور پاره‏اى منظور اين است كه روسرى خود را بر اندازد، امّا بى‏آنكه آن را گره زند و گلوبند و گوشواره‏هايش را نهان سازد، در كوچه و خيابان به راه افتد. اين شيوه در جاهليت ميان زنان سبكسر رواج داشت، و آيه از اين روش ناپسند و زشت هشدار مى‏دهد.
«قتاده» مى‏گويد: منظور از جاهليتِ نخستين، روزگار تيره و تار پيش از اسلام است.
امّا به باور «حكم» منظور از اين اصطلاح، دوران هشتصد ساله ميان آدم و نوح است.
از ديدگاه «شعبى» به دوران طولانى ميان بعثت مسيح و محمد(ص) گفته مى‏شود؛ و اين تعبير به اين مفهوم نخواهد بود كه پس از آن جاهليت، در روزگار اسلام نيز جاهليتِ ديگرى خواهد بود، چرا كه واژه «اوّل» در مورد نخستين چيز به كار مى‏رود، خواه نمونه ديگرى از پى آن پديدار گردد و يا نمونه‏اى نداشته باشد.
به باور پاره‏اى منظور از «خودنمايى جاهليتِ نخستين» اين است كه پيش از اسلام زن مى‏توانست براى خود يك همسر داشته باشد و يك دوست؛ و طبق مقررات جاهليت، پايين تنه خود را براى همسرش نگاه دارد و بالا تنه‏اش را براى دوست و معشوق خود واگذارد تا از او بهره گيرد.
در ادامه آيه شريفه مى‏فرمايد:
وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ
و شما زنان پيامبر نماز را آن گونه كه شايسته است، با همه شرايط آن به پا داريد.
وَآتِينَ الزَّكَاةَ
و زكات را بپردازيد.
وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ
و خدا و پيامبرش را فرمان بريد، و دستور و هشدار آنها را بپذيريد.
و در آخرين فراز از آيه شريفه روى سخن را به خاندان پيامبر مى‏سازد و مى‏فرمايد:
إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا
هان اى خاندان پيامبر! خدا تنها مى‏خواهد از شما پليدى و ناپاكى را دور سازد و آن گونه كه شايسته و بايسته است شما را پاك و پاكيزه گرداند.
به باور «ابن عباس» واژه «رجس» به مفهوم كار شيطانى و زشتى است كه خشنودى خدا را به همراه ندارد؛ واژه «البيت» با الف و لام براى عهد و تعريف آمده و منظور از آن، خانه رسالت و كانون وحى است، و در فرهنگ عرب به آنچه بدان پناه مى‏برند، «بيت» گفته مى‏شود و از اين ديدگاه است كه به تبار و نسب، «بيت» و بيوت به كار رفته است؛ براى نمونه، شاعر اين گونه مى‏سرايد:
الا يا بيت بالعلياء بيت‏
و لو لاحبّ اهلك ما اتيتُ‏
الا يا بيت اهلك او عدنى‏
كانى كلّ ذنبهم جيّتُ‏
هان اى تبار و نسلى كه به والايى تو نسل و تبارى نيست؛ اگر دوستى و مهر خاندان تو نبود به سوى تو نمى‏آمدم. هان اى نسل و تبارى كه خاندان تو به من هشدار داد و مرا تهديد كرد! به گونه‏اى كه گويى همه گناهانشان را من دست يازيده‏ام.
پاره‏اى برآنند كه واژه «بيت» در آيه مورد بحث به خانه خدا اشاره دارد و آن خانه پرشكوه مورد نظر است، چرا كه قرآن در اين مورد مى‏فرمايد: ان اوليائه الاّ المتّقون(150) چرا كه دوستدار و سرپرست آن تنها پرواپيشگانند.
از ديدگاه برخى منظور مسجد پيامبر در مدينه است و اصل آن، همانان هستند كه آن حضرت آنها را در آن سكونت داد و در خانه آنان را به سوى آن مسجد باز نهاد، امّا همه درب‏هاى خانه‏هاى ديگران را بست؛ و همه مردم مسلمان در اين مورد اتفاق نظر دارند كه خاندان پيامبر مورد نظر آيه است.
امّا در اين مورد كه، خاندان پيامبر چه كسانى هستند دو نظر است:
1- «عكرمه» بر آن است كه منظور همسران پيامبر است، چرا كه در آغاز آيه شريفه روى سخن با آنان است.
2- امّا انبوهى از دانشوران و دانشمندان، از جمله «ابوسعيد خدرى»، «انس»، «وائله»، «عايشه»، و «ام‏سلمه»، دو تن از همسران پيامبر برآنند كه منظور آيه شريفه وجود گرانمايه پيامبر و اميرمؤمنان و حسن و حسين و دخت گرانقدر او فاطمه است - كه درود خدا بر آنان باد - و آيه شريفه ويژه اين پنج نور مقدس است. انّ‏الآية مختصة برسول الله و على و فاطمه والحسن والحسين(ع)(151)
روشنگرى روايات‏
روايات بسيارى كه از محدّثان و دانشمندان شيعه و سنى در اين مورد رسيده است، همه گواه بر اين حقيقت است كه منظور از «اهل البيت» در آيه مورد بحث، خاندان پيامبر است، و نه هيچ كس ديگر؛ و نيز روشنگرى مى‏كند كه: اعضا اين خاندان پرشكوه همان پنج وجود گرانمايه‏اند و بس.
براى نمونه:
1- «ابوحمزه ثمالى» در تفسيرش در اين مورد، از همسر ارجمند پيامبر «ام‏سلمه» آورده است كه: روزى دخت فرزانه پيامبر فاطمه نزد آن حضرت آمد و سوپى خاصّ براى پدرش آورد؛ پيامبر به او فرمود: فاطمه جان! همسر ارجمند و دو فرزند دلبندت حسن و حسين را نزدم دعوت كن. دختر پيامبر آنان را به خانه پدر فرا خواند و همگى از آن غذا خوردند؛ آن گاه پيامبر كساى خيبرى را بر سر آنان برافراشته داشت و رو به بارگاه خدا برد و نيايشگرانه گفت:
اللّهم هؤلا اهل بيتى و عترتى فاذهب عنهم الرجس و طهّرهم تطهيراً(152)
بارخدايا! اينان خاندان گرانمايه من هستند، پس پليدى و آلودگى را هماره از آنان دور داشته و آنان را آن گونه كه بايد پاك و پاكيزه دار.
«ام‏سلمه» مى‏گويد: من با ديدن اين منظره دل‏انگيز و آن نيايش شورآفرين پيامبر بر آن شدم كه خود را در شمار آنان درآورده و مشمول دعاى آن حضرت گردم، كه پيامبر فرمود: ام‏سلمه! تو بخير و سلامتِ در عقيده خواهى ماند، امّا از اينان نيستى.
2- «ثعلبى»، دانشمند بزرگ اهل سنت در تفسير خويش به سند خود از «ام‏سلمه» آورده است كه: روزى دخت ارجمند پيامبر، نزد آن حضرت آمد امّا پيامبر پيش از خوردن آن، از او خواست تا همسر و دو فرزند گرانمايه‏اش را به خانه پيامبر دعوت كند؛ فاطمه(ع) آنان را فرا خواند و همگى آن غذا را خوردند، آن گاه پيامبر آنان را زير «كساء» گرد آورد و رو به بارگاه خدا كرد و نيايشگرانه گفت: اللّهم هؤلا اهل بيتى و حامّتى فاذهب عنهم الرّجس و طهرهم تطهيراً(153)
بارخدايا! اينان خاندان و بستگان من هستند پس پليدى را هماره از آنان دور ساز و آنان را آن گونه كه بايد براى هميشه پاك و پاكيزه دار!
«ام‏سلمه» مى‏افزايد: درست در اين هنگام بود كه من نزديك رفتم و گفتم: اى پيامبر خدا! آيا من هم مى‏توانم در ميان شما باشم؟
فرمود: «ام‏سلمه»! تو بر راه درستى هستى امّا در شمار خاندان نخواهى بود. انّك الى خير.(154)
3- و نيز همو به سند ديگرى آورده است كه: مردى به نام «مجمع» مى‏گويد: من به همراه مادرم به حضور «عايشه» رسيدم، و در آنجا سخن از جنگ «جمل» و مخالفت «عايشه» با اميرمؤمنان(ع) به ميان آمد كه او گفت: آن رويداد به تقدير و خواست خدا پيش آمد(155)؛ آن گاه مادرم از موقعيت معنوى اميرمؤمنان پرسيد كه نامبرده گفت: آن حضرت از ديدگاه پيامبر محبوب‏ترين مردان، و همسرش فاطمه محبوب‏ترين زنان گيتى بود.
آن گاه افزود: خود گواه بودم كه پيامبر خدا على و فاطمه و دو فرزند دلبند آنان حسن و حسين را در زير كساء گرد آورد و نيايشگرانه گفت: پروردگارا! اينان خاندان و نزديكان من هستند، پس هرگونه پليدى و آلودگى را هماره از آنان دور داشته و آنان را آن گونه كه خود مى‏پسندى پاك و پاكيزه دار. اللّهم هؤلا اهل بيتى و حامتى فاذهب عنهم الرجس و طهّرهم تطهيرا.(156)
من با ديدن اين منظره پرافتخار نزديك رفتم و گفتم: اى پيامبر خدا! آيا من نيز از خاندان شما هستم؟ فرمود: نه عايشه دور شود كه تو در شمار اينان نيستى، امّا در خير و سلامت خواهى بود. انّك الى خير.(157)
4- و نيز به سند خويش از «ابوسعيد خدرى» آورده است كه: پيامبر گرامى فرمود: اين آيه در باره من، على، فاطمه، حسن و حسين است، چرا كه در مورد من و اين خاندان ارجمندم فرود آمده است: نزلت هذه الاية فى خمسة: فى وفى علىٍ و حسن و حسين و فاطمه(ع).(158)
5- و نيز از «جابربن عبدالله انصارى» آورده‏اند كه: اين آيه شريفه هنگامى فرود آمد كه پيامبر، فاطمه، على، حسن و حسين(ع) را نزد خويش فرا خوانده و در كنارش بودند و كسى جز آن پنج وجود گرانمايه در خانه نبود و پيامبر در مورد آنان دعا مى‏كرد كه: اللّهم هؤلا اهل بيتى و عترتى... فرشته وحى اين آيه را آورد: انّما يريدالله...(159)
6- و نيز از دوّمين امام نور حضرت حسن(ع) آورده‏اند كه فرمود:
لمّا نزلت آية التطهير جمعنا رسول الله (ص) و ايّاه فى كساء لام‏سلمه، ثم قال: اللّهم هؤلاء اهل بيتى و عترتى.(160)
هنگامى كه آيه تطهير فرود آمد، پيامبر گرامى ما را به همراه خويش در زير كساء نشاند و آن گاه دست‏ها را به سوى آسمان گشود و نيايشگرانه گفت: پروردگارا! اينان خاندان و نزديكان من هستند، پس پليدى را هماره از اينان دور بدار.
گفتنى است كه روايات در اين مورد بسيار است كه اگر بخواهيم همه را بياوريم بحث طولانى مى‏شود، چرا كه آنها نياز به كتاب و نوشته‏اى جداگانه دارند و نمونه‏هايى كه ترسيم گرديد، در اين رابطه بسنده است.
ديدگاه پيروان مذهب اهل بيت در آيه تطهير
به باور پيروان مذهب اهل بيت آيه مباركه تطهير ويژه پيامبر و اميرمؤمنان و دخت فرزانه پيامبر و دو نور ديده‏اش حسن و حسين(ع) است، چرا كه واژه «انّما» براى اثبات مطلبِ پس از خود و براى انحصار است، از اين رو هنگامى كه گفته مى‏شود: انّما لك عندى درهم، و يا زمانى گفته مى‏شود: انّما فى الدار زيد، مفهوم آن اين است تنها براى تو نزد من درهم و دينار است، نه براى ديگرى و يا فقط «زيد» در خانه است و بس؛ با اين بيان اين اراده و خواست خدا در آيه شريفه، يا خواست و اراده تنهاست و يا اراده و خواستن ويژه است كه از پى خويش پاكداشتن و دور ساختن آنان از هر گونه لغزش و گناه و مصونيتِ آن پنج نور مقدس را به ارمغان مى‏آورد؛ روشن است كه اين اراده نمى‏تواند خواست تشريعى خدا باشد، چرا كه چنين خواست و اراده‏اى شامل همه انسان‏ها مى‏شود و خدا براى همه، درست‏انديشى و شايسته‏كردارى را خواسته است و نه براى خاندان پيامبر به صورت اختصاصى و انحصارى؛ و از آنجايى كه اين بيان در راه ستايش و مدح آنان فرود آمده است، هيچ ترديدى نمى‏ماند كه خواست و اراده خدا در آيه شريفه همان خواست تكوينى براى مصون داشتن آنان از هر پليدى و گناه و لغزشِ مورد نظر آفريدگار هستى است و اين موهبت ويژه پيامبر و خاندان اوست.
و نيز از آنجايى كه براى ما روشن است كه جز اين پنج وجود گرانمايه هيچ كس ديگر از خاندان و نزديكان پيامبر، عصمت و مصون بود نشان از گناه و لغزش ثابت نيست، پس آيه شريفه ويژه همان پنج وجود مقدس است و آنانند كه خدا وجود ارزشمندشان را پاك و پاكيزه خواسته، و آنان را الگو و سرمشق بندگانش قرار داده است.
يك پرسش و پاسخ آن‏
اگر به راستى آيه تطهير در مورد آن پنج وجود گرانمايه است، چرا در آغاز آن روى سخن با همسران پيامبر است، و آن گاه از پى آن به بيان مطلب مورد بحث مى‏پردازد، و دگرباره به ادامه سخن با آنان بازمى‏گردد؟
پاسخ اين پرسش آسان است، چرا كه سخن‏شناسان و سخن‏سنجان و سخن‏دانان عرب خوب مى‏دانند كه در فرهنگ سخنوران توانا و نكته‏سنج عرب، اين شيوه رايج است و آنان در سرودها و نثرهاى خويش بسيار از اين شيوه بهره مى‏گيرند و در قرآن نيز از اين نمونه و اين شيوه گفتار بسيار است.
* * *

و در تفسیر جلالین
وَقَوْله تَعَالَى : " إِنَّمَا يُرِيد اللَّه لِيُذْهِب عَنْكُمْ الرِّجْس أَهْل الْبَيْت وَيُطَهِّركُمْ تَطْهِيرًا " وَهَذَا نَصّ فِي دُخُول أَزْوَاج النَّبِيّ صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي أَهْل الْبَيْت هَهُنَا لِأَنَّهُنَّ سَبَب نُزُول هَذِهِ الْآيَة وَسَبَب النُّزُول دَاخِل فِيهِ قَوْلًا وَاحِدًا إِمَّا وَحْده عَلَى قَوْل أَوْ مَعَ غَيْره عَلَى الصَّحِيح وَرَوَى اِبْن جَرِير عَنْ عِكْرِمَة أَنَّهُ كَانَ يُنَادِي فِي السُّوق " إِنَّمَا يُرِيد اللَّه لِيُذْهِب عَنْكُمْ الرِّجْس أَهْل الْبَيْت وَيُطَهِّركُمْ تَطْهِيرًا " نَزَلَتْ فِي نِسَاء النَّبِيّ صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خَاصَّة وَهَكَذَا رَوَى اِبْن أَبِي حَاتِم قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيّ بْن حَرْب الْمَوْصِلِيّ حَدَّثَنَا زَيْد بْن الْحُبَاب حَدَّثَنَا حُسَيْن بْن وَاقِد عَنْ يَزِيد النَّحْوِيّ عَنْ عِكْرِمَة عَنْ اِبْن عَبَّاس رَضِيَ اللَّه عَنْهُمَا فِي قَوْله تَعَالَى : " إِنَّمَا يُرِيد اللَّه لِيُذْهِب عَنْكُمْ الرِّجْس أَهْل الْبَيْت " قَالَ نَزَلَتْ فِي نِسَاء النَّبِيّ صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خَاصَّة وَقَالَ عِكْرِمَة مَنْ شَاءَ بَاهَلْته أَنَّهَا نَزَلَتْ فِي شَأْن نِسَاء النَّبِيّ صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَإِنْ كَانَ الْمُرَاد أَنَّهُنَّ كُنَّ سَبَب النُّزُول دُون غَيْرهنَّ فَصَحِيح وَإِنْ أُرِيد أَنَّهُنَّ الْمُرَاد فَقَطْ دُون غَيْرهنَّ فَفِي هَذَا نَظَر فَإِنَّهُ قَدْ وَرَدَتْ أَحَادِيث تَدُلّ عَلَى أَنَّ الْمُرَاد أَعَمّ مِنْ ذَلِكَ " الْحَدِيث الْأَوَّل " حَدَّثَنَا الْإِمَام أَحْمَد حَدَّثَنَا عَفَّان حَدَّثَنَا حَمَّاد أَخْبَرَنَا عَلِيّ بْن زَيْد عَنْ أَنَس بْن مَالِك رَضِيَ اللَّه عَنْهُ قَالَ : إِنَّ رَسُول اللَّه صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كَانَ يَمُرّ بِبَابِ فَاطِمَة رَضِيَ اللَّه عَنْهَا سِتَّة أَشْهُر إِذَا خَرَجَ إِلَى صَلَاة الْفَجْر يَقُول " الصَّلَاة يَا أَهْل الْبَيْت " إِنَّمَا يُرِيد اللَّه لِيُذْهِب عَنْكُمْ الرِّجْس أَهْل الْبَيْت وَيُطَهِّركُمْ تَطْهِيرًا " " وَرَوَاهُ التِّرْمِذِيّ عَنْ عَبْد بْن حُمَيْد عَنْ عَفَّان بِهِ وَقَالَ حَسَن غَرِيب " حَدِيث آخَر " قَالَ اِبْن جَرِير حَدَّثَنَا اِبْن وَكِيع حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْم حَدَّثَنَا يُونُس عَنْ أَبِي إِسْحَاق أَخْبَرَنِي أَبُو دَاوُدَ عَنْ أَبِي الْحَمْرَاء قَالَ : رَابَطْت الْمَدِينَة سَبْعَة أَشْهُر عَلَى عَهْد رَسُول اللَّه صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ رَأَيْت رَسُول اللَّه صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِذَا طَلَعَ الْفَجْر جَاءَ إِلَى بَاب عَلِيّ وَفَاطِمَة رَضِيَ اللَّه عَنْهُمَا فَقَالَ " الصَّلَاة الصَّلَاة " إِنَّمَا يُرِيد اللَّه لِيُذْهِب عَنْكُمْ الرِّجْس أَهْل الْبَيْت وَيُطَهِّركُمْ تَطْهِيرًا " " أَبُو دَاوُدَ الْأَعْمَى هُوَ نُفَيْع بْن الْحَارِث كَذَّاب " حَدِيث آخَر " وَقَالَ الْإِمَام أَيْضًا حَدَّثَنَا مُحَمَّد بْن مُصْعَب حَدَّثَنَا الْأَوْزَاعِيّ حَدَّثَنَا شَدَّاد بْن عَمَّار قَالَ دَخَلْت عَلَى وَاثِلَة بْن الْأَسْقَع رَضِيَ اللَّه عَنْهُ وَعِنْده قَوْم فَذَكَرُوا عَلِيًّا رَضِيَ اللَّه عَنْهُ فَشَتَمُوهُ فَشَتَمْته مَعَهُمْ فَلَمَّا قَامُوا قَالَ لِي شَتَمْت هَذَا الرَّجُل ؟ قُلْت قَدْ شَتَمُوهُ فَشَتَمْته مَعَهُمْ أَلَا أُخْبِرك بِمَا رَأَيْت مِنْ رَسُول اللَّه صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ؟ قُلْت بَلَى قَالَ أَتَيْت فَاطِمَة رَضِيَ اللَّه عَنْهَا أَسْأَلهَا عَنْ عَلِيّ رَضِيَ اللَّه عَنْهُ فَقَالَتْ تَوَجَّهَ إِلَى رَسُول اللَّه صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَجَلَسْت أَنْتَظِرهُ حَتَّى جَاءَ رَسُول اللَّه صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَمَعَهُ عَلِيّ وَحَسَن وَحُسَيْن رَضِيَ اللَّه عَنْهُمْ آخِذ كُلّ وَاحِد مِنْهُمَا بِيَدِهِ حَتَّى دَخَلَ فَأَدْنَى عَلِيًّا وَفَاطِمَة رَضِيَ اللَّه عَنْهُمَا وَأَجْلَسَهُمَا بَيْن يَدَيْهِ وَأَجْلَسَ حَسَنًا وَحُسَيْنًا رَضِيَ اللَّه عَنْهُمَا كُلّ وَاحِد مِنْهُمَا عَلَى فَخِذه ثُمَّ لَفَّ عَلَيْهِمْ ثَوْبه أَوْ قَالَ كِسَاءَهُ ثُمَّ تَلَا صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ هَذِهِ الْآيَة " إِنَّمَا يُرِيد اللَّه لِيُذْهِب عَنْكُمْ الرِّجْس أَهْل الْبَيْت وَيُطَهِّركُمْ تَطْهِيرًا " وَقَالَ " اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْل بَيْتِي وَأَهْل بَيْتِي أَحَقّ " . وَقَدْ رَوَاهُ أَبُو جَعْفَر بْن جَرِير عَنْ عَبْد الْكَرِيم بْن أَبِي عُمَيْر عَنْ الْوَلِيد بْن مُسْلِم عَنْ أَبِي عَمْرو الْأَوْزَاعِيّ بِسَنَدِهِ نَحْوه زَادَ فِي آخِره قَالَ وَاثِلَة رَضِيَ اللَّه عَنْهُ فَقُلْت وَأَنَا يَا رَسُول اللَّه صَلَّى اللَّه عَلَيْك مِنْ أَهْلِك ؟ قَالَ صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ " وَأَنْتَ مِنْ أَهْلِي " قَالَ وَاثِلَة رَضِيَ اللَّه عَنْهُ وَإِنَّهَا مِنْ أَرْجَى مَا أَرْتَجِي ثُمَّ رَوَاهُ أَيْضًا عَنْ عَبْد الْأَعْلَى بْن وَاصِل عَنْ الْفَضْل بْن دُكَيْن عَنْ عَبْد السَّلَام بْن حَرْب عَنْ كُلْثُوم الْمُحَارِبِيّ عَنْ شَدَّاد بْن أَبِي عَمَّار قَالَ إِنِّي لَجَالِس عِنْد وَاثِلَة بْن الْأَسْقَع رَضِيَ اللَّه عَنْهُ إِذْ ذَكَرُوا عَلِيًّا رَضِيَ اللَّه عَنْهُ فَشَتَمُوهُ فَلَمَّا قَامُوا قَالَ اِجْلِسْ حَتَّى أُخْبِرك عَنْ هَذَا الَّذِي شَتَمُوهُ إِنِّي عِنْد رَسُول اللَّه صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِذْ جَاءَ عَلِيّ وَفَاطِمَة وَحَسَن وَحُسَيْن رَضِيَ اللَّه عَنْهُمْ فَأَلْقَى صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَيْهِمْ كِسَاء لَهُ ثُمَّ قَالَ " اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْل بَيْتِي اللَّهُمَّ أَذْهِبْ عَنْهُمْ الرِّجْس وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِيرًا " قُلْت يَا رَسُول اللَّه وَأَنَا ؟ قَالَ صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ " وَأَنْتَ " قَالَ فَوَاَللَّهِ إِنَّهَا لَأَوْثَق عَمَل عِنْدِي . " حَدِيث آخَر " قَالَ الْإِمَام أَحْمَد حَدَّثَنَا عَبْد اللَّه بْن نُمَيْر حَدَّثَنَا عَبْد الْمَلِك بْن أَبِي سُلَيْمَان عَنْ عَطَاء بْن أَبِي رَبَاح حَدَّثَنِي مَنْ سَمِعَ أُمّ سَلَمَة رَضِيَ اللَّه عَنْهَا تَذْكُر أَنَّ النَّبِيّ صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كَانَ فِي بَيْتهَا فَأَتَتْهُ فَاطِمَة رَضِيَ اللَّه عَنْهَا بِبُرْمَةٍ فِيهَا خَزِيرَة فَدَخَلَتْ عَلَيْهِ بِهَا فَقَالَ لَهَا صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ " ادْعِي زَوْجك وَابْنَيْك " قَالَتْ فَجَاءَ عَلِيّ وَحَسَن وَحُسَيْن رَضِيَ اللَّه عَنْهُمْ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَجَلَسُوا يَأْكُلُونَ مِنْ تِلْكَ الْخَزِيرَة وَهُوَ عَلَى مَنَامَة لَهُ وَكَانَ تَحْته صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كِسَاء خَيْبَرِيّ قَالَتْ وَأَنَا فِي الْحُجْرَة أُصَلِّي فَأَنْزَلَ اللَّه عَزَّ وَجَلَّ هَذِهِ الْآيَة " إِنَّمَا يُرِيد اللَّه لِيُذْهِب عَنْكُمْ الرِّجْس أَهْل الْبَيْت وَيُطَهِّركُمْ تَطْهِيرًا " قَالَتْ رَضِيَ اللَّه عَنْهَا فَأَخَذَ صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَضْل الْكِسَاء فَغَطَّاهُمْ بِهِ ثُمَّ أَخْرُج يَده فَأَلْوَى بِهَا إِلَى السَّمَاء ثُمَّ قَالَ " اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْل بَيْتِي وَخَاصَّتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمْ الرِّجْس وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِيرًا " قَالَتْ فَأَدْخَلْت رَأْسِي الْبَيْت فَقُلْت وَأَنَا مَعَكُمْ يَا رَسُول اللَّه ؟ فَقَالَ" إِنَّك إِلَى خَيْر إِنَّك إِلَى خَيْر " فِي إِسْنَاده مَنْ لَمْ يُسَمَّ وَهُوَ شَيْخ عَطَاء وَبَقِيَّة رِجَاله ثِقَات " طَرِيق أُخْرَى" قَالَ اِبْن جَرِير حَدَّثَنَا أَبُو كُرَيْب حَدَّثَنَا مُصْعَب بْن الْمِقْدَام حَدَّثَنَا سَعِيد بْن زربي عَنْ مُحَمَّد بْن سِيرِينَ عَنْ أَبِي هُرَيْرَة عَنْ أُمّ سَلَمَة رَضِيَ اللَّه عَنْهَا قَالَتْ جَاءَتْ فَاطِمَة رَضِيَ اللَّه عَنْهَا إِلَى رَسُول اللَّه بِبُرْمَةٍ لَهَا قَدْ صَنَعَتْ فِيهَا عَصِيدَة تَحْمِلهَا عَلَى طَبَق فَوَضَعَتْهَا بَيْن يَدَيْهِ صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ : " أَيْنَ اِبْن عَمّك وَابْنَاك ؟ " فَقَالَتْ رَضِيَ اللَّه عَنْهَا فِي الْبَيْت فَقَالَ صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ " ادْعِيهِمْ " فَجَاءَتْ إِلَى عَلِيّ رَضِيَ اللَّه عَنْهُ فَقَالَتْ أَجِبْ رَسُول اللَّه صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنْتَ وَابْنَاك قَالَتْ أُمّ سَلَمَة رَضِيَ اللَّه تَعَالَى عَنْهَا فَلَمَّا رَآهُمْ مُقْبِلِينَ مَدّ صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَده إِلَى كِسَاء كَانَ عَلَى الْمَنَامَة فَمَدّه وَبَسَطَهُ وَأَجْلَسَهُمْ عَلَيْهِ ثُمَّ أَخَذَ بِأَطْرَافِ الْكِسَاء الْأَرْبَعَة بِشِمَالِهِ فَضَمَّهُ فَوْق رُءُوسهمْ وَأَوْمَأَ بِيَدِهِ الْيُمْنَى إِلَى رَبّه فَقَالَ : اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْل بَيْتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمْ الرِّجْس وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِيرًا طَرِيق أُخْرَى قَالَ اِبْن جَرِير حَدَّثَنَا اِبْن حُمَيْد حَدَّثَنَا عَبْد اللَّه بْن عَبْد الْقُدُّوس عَنْ الْأَعْمَش عَنْ حَكِيم بْن سَعْد قَالَ ذَكَرْنَا عَلِيّ بْن أَبِي طَالِب رَضِيَ اللَّه عَنْهُ عِنْد أُمّ سَلَمَة رَضِيَ اللَّه عَنْهَا فَقَالَتْ فِي بَيْتِي نَزَلَتْ " إِنَّمَا يُرِيد اللَّه لِيُذْهِب عَنْكُمْ الرِّجْس أَهْل الْبَيْت وَيُطَهِّركُمْ تَطْهِيرًا" قَالَتْ أُمّ سَلَمَة جَاءَ رَسُول اللَّه صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَى بَيْتِي فَقَالَ : لَا تَأْذَنِي لِأَحَدٍ فَجَاءَتْ فَاطِمَة رَضِيَ اللَّه عَنْهَا فَلَمْ أَسْتَطِعْ أَنْ أَحْجُبهَا عَنْ أَبِيهَا ثُمَّ جَاءَ الْحَسَن رَضِيَ اللَّه عَنْهُ فَلَمْ أَسْتَطِعْ أَنْ أَمْنَعَهُ أَنْ يَدْخُل عَلَى جَدّه وَأُمّه وَجَاءَ الْحُسَيْن فَلَمْ أَسْتَطِعْ أَنْ أَحْجُبهُ عَنْ جَدّه صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَأُمّه رَضِيَ اللَّه عَنْهَا ثُمَّ جَاءَ عَلِيّ رَضِيَ اللَّه عَنْهُ فَلَمْ أَسْتَطِعْ أَنْ أَحْجُبهُ فَاجْتَمَعُوا فَجَلَّلَهُمْ رَسُول اللَّه صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِكِسَاءٍ كَانَ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ هَؤُلَاءِ أَهْل بَيْتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمْ الرِّجْس وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِيرًا فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَة حِين اِجْتَمَعُوا عَلَى الْبِسَاط قَالَتْ فَقُلْت يَا رَسُول اللَّه وَأَنَا ؟ قَالَتْ فَوَاَللَّهِ مَا أَنْعَمَ وَقَالَ إِنَّك إِلَى خَيْر
http://www.ansarsunna.com/quran/t-33-1-33.html
این آیه هم عصمت کامل را نمی رساند

برادر عزیز که این را زده اید حقیر توضیح دادم فعل مضارع دلالت بر استمرار می کند یعنی همیشگی معصوم بودند کجا نمی کنه نمی دونم چگونه تاویل می کنید آخر یک دلیل ارائه دهید

به قول برادر vivaziba:

چاره ای هست:

تفـســـیر می کنم!!!

اخر وقتی می گید نمی کنه یک دلیل ارائه کنید ما کف کردیم از همون اول شما می گید استدلتان اشتباه است اما بدون دلیل نمی دونم شایدم مانیتور ما نشون نمی ده


:ok:


ninja;562587 نوشت:
باید از رفتار پیامبر هم تبعیت نمود

خوب پس اگر از رفتار پیامبر هم تبعیت نمود پس دیگه کامل و تمام عصمت ثابت شده است

نقل قول:
پس اختیار پیامبران کجا می رود
نگاه کنید پیامبر از افراد خوب زمانش بوده
تو عربی که این همه فساد بود
اون پاکی پیشه کرد
خودش راستگو بود اعتماد مردم
با رفتار پیامبر وخاص بودنش یعنی مثل بقیه نبودنش بدست اومد
نیازی هم به عصمت تام نبود که ما به آن قایل شویم

آدم خوب بودن یعنی عصمت ؟؟؟

این ملاک نزد شما آدم خوب بوده است نزد دیگران خیر بابا جان چند بار بگم پیامبران اختیارا معصوم هستند یعنی چی ؟؟یعنی می تونند گناه کنند ولی نمی کنند

نمی دونم من چه استدلالی کردم و این سخن بالای شما را متوجه نشدم در مورد استدلالی که من کردم می شه توضیح بدید

من می گم کردار با گفتار باید تطابق داشته است اگر نداشته باشد مردم ازش اطاعت نمی کنند ولی شما می گویید آدمای خوبی بودن ولی معصوم نبودن

بعد می گم طبق سخن شما یعنی می تونن سخنی بگن بعدش خلف کنند بعد می گید استدلتان غلط است .خوب یا شما می خواید عصمت رو رد کنید یا قبول کنید غیر از اینه ؟؟اول مشخص کنید شما می خواید چی بگید

خوب شما هم دارید می گید که پیامبران معصوم هستند

نقد و بررسی یک آیه از دیدگاه عده ای :

نقل قول:
و ما ینطق عن الهوی یعنی عصمت در وحی

اول هنگامی که قرآن را ما در نظر می گیریم باید سنت رو هم در نظر بگیریم چون خود قرآن می گه که :
وأنزلنا إليك الذكر لتبين للناس ما نزل إليهم ولعلهم يتفكرون

نازل کردیم به سوی تو قران را تا برای مردم بیان کنی

ولذا باید سنت را در نظر بگیریم حالا سنت خود پیامبر می گوید:

ابوداوود در «سنن» از عبداللَّه بن عمر نقل مي كند: من هر چه را كه از رسول خداصلي الله عليه وآله مي شنيدم مي نوشتم تا آن ها را حفظ كنم، قريش مرا از اين كار نهي كرد. آنان به من گفتند: آيا تو هر چه را از رسول خداصلي الله عليه وآله مي شنوي مي نويسي؟ در حالي كه او بشري است كه در حال غضب و رضا سخن مي گويد؟ من از كتابت حديث رسول خدا دست برداشتم، تا اين كه اين مطلب را با رسول خداصلي الله عليه وآله در ميان گذاردم. پيامبرصلي الله عليه وآله با انگشت خود به دهانش اشاره كرد و فرمود: «اكتب فوالّذي نفسي بيده ما يخرج منه الاّ حقّ»؛ «بنويس، قسم به كسي كه جانم به دست اوست از اين زبان به جز حق خارج نمي شود.»

سنن ابن داوود، ج 3، ص 318، رقم 3646؛ مسند احمد، ج 2، ص 162.

فلذا یعنی تمام سخنان چه وحی چه غیر وحی را شامل می شود

حالا دیگه نمی دونم چه طور می خواند تاویل کنند

ninja;562593 نوشت:
باید از پیامبر اطاعت کرد ولی این عصمت تمام و کمال رو نمی رسونه

می شود بفرمایید عصمت تمام و کمال از دیدگاه شما یعنی چه ؟؟؟

ammarshia;562660 نوشت:
آخر یک دلیل ارائه دهید

در تفاسیر نظر های مختلفی آمده
و فقط بزرگی خاندان پیامبر ثابت می شود
من همین را استنباط می کنم
یکی دیگه با بررسی یه چیز دیگه میگه

ammarshia;562660 نوشت:
اخر وقتی می گید نمی کنه یک دلیل ارائه کنید ما کف کردیم از همون اول شما می گید استدلتان اشتباه است اما بدون دلیل نمی دونم شایدم مانیتور ما نشون نمی ده

عزیز من
جوابتون رو دادم
پیامبر وقتی خدا پیامبرش کرده
وقتی نعمات خدا رو می بینه
چرا به قول شما بدون عصمت به خدا شرک می ورزه

ammarshia;562660 نوشت:
خوب پس اگر از رفتار پیامبر هم تبعیت نمود پس دیگه کامل و تمام عصمت ثابت شده است

الان تبعیت یه سرباز از ژنرال یعنی عصمت ژنرال یا بزگی ژنرال

ammarshia;562660 نوشت:
من می گم کردار با گفتار باید تطابق داشته است اگر نداشته باشد مردم ازش اطاعت نمی کنند ولی شما می گویید آدمای خوبی بودن ولی معصوم نبودن

بله منم همین رو می گم
اون انقدر به اهدافش ایمان داشته که مثلا به خدا شرک نورزه بدون عصمت
بقیه جواب فردا

با عرض سلام به شما دوست گرامی

ninja;555019 نوشت:
اینکه بگوییم از ابتدای عمر معصوم بودند با عقل جور در نمی آید

به نظرم در پستهای قبل توضیحات روشنی در این باره ارائه شد.

ninja;555019 نوشت:
خود این مراحل را کسب کردند و فرا بشر نبوده اند

این نیز قبلا بحث شد. کسی هم ادعا ندارد آنها فراانسان بودند اما باید توجه داشت مقان عصمت تمام و کمال کسی را فراانسان نمیکند. بارها عرض شد این مقام برخواسته از نوعی علم و آگاهی است. علم و آگاهی ممکن است به رفتار جهت بدهد اما به اجبار و سلب اختیار نمی انجامد. بنابراین آنها ضمن دارا بودن عصمت، مختار هم بودند و با تلاشی که داشتند توانستند طبق آن علم عمل کنند و الا آنها هم قادر بودند با آن علم مخالفت کنند (به مثال خودسوزی توجه کنید)

ninja;555019 نوشت:
اگر من مامور به انجام کاری باشم و آن را بدون دستور فرمانده ترک کنم اشتباه نکرده ام

قبلا عرض شد باید میان دو چیز تفکیک کرد: «مخالفت با امر شرعی خدا» و «مخالفت با انتظار خدا». یونس اشتباه نکرد و مرتکب مخالفت با اوامر شرعی خدا نشد اما خداوند از او انتظار بیشتری داشت اینکه صبر بیشتری میداشت.

ninja;555019 نوشت:
اما خدا به صراحت گفته بود از این میوه درخت نخورید
اما آدم فریب خورد
و مجازات شد

به راستی اگر ما بودیم و همین یک جمله ای که البته در قرآن هم آمده، با شما همسو میشدیم ولی شواهدی در دست است که نشان میدهد اتفاق میان آدم و ابلیس خدشه ای به موضوع مورد بحث ما یعنی عصمت تمام و کمال آدم وارد نمیکند.(در این باره میتوانید مطالب خوبی در این آدرسها مطالعه کنید: ترجمه الميزان، ج‏1، ص: 207 و تفسير نمونه، ج‏6، ص: 122)

ninja;555023 نوشت:
وقتی عقیده ای درست کردند که امامان و پیامبران مصونیتشان از بدو تولد است
به فضل خدا
مگر می شود اعمالشان را از خودشان بدانیم
مگر می شود آن ها را بشر خواند

با این تحلیلی که شما دارید علی القاعده سخن گفتن و توصیه و قضاوت حکیمانه یک کودک شیرخواره هم باید دور از ذهن باشد و او را از سلک بشر بودن بیرون کند در حالی که قرآن دو مورد از آن را بیان کرده است:
به سراغ سوره مبارکه مریم میرویم آنجا که داستان ورود حضرت مریم نزد قوم خود همراه با کودکی در آغوش را نقل میکند:

فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ قالُوا يا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئاً فَرِيًّا (27)

يا أُخْتَ هارُونَ ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما كانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا (28)

فَأَشارَتْ إِلَيْهِ قالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا (29)

قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني‏ نَبِيًّا (30)

وَ جَعَلَني‏ مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصاني‏ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا (31)

وَ بَرًّا بِوالِدَتي‏ وَ لَمْ يَجْعَلْني‏ جَبَّاراً شَقِيًّا (32)

وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا (33)

آنگاه سری به سوره مبارکه یوسف میزنیم آنجا که داستان قضاوت حکیمانه کودکی شیرخوار را بیان میکند که یوسف نبی را از تمهت دست درازی به همسر عزیز مصر مبرا میکند:

قالَ هِيَ راوَدَتْني‏ عَنْ نَفْسي‏ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها إِنْ كانَ قَميصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْكاذِبينَ (26)

وَ إِنْ كانَ قَميصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَ هُوَ مِنَ الصَّادِقينَ (27)

فَلَمَّا رَأى‏ قَميصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظيمٌ (28)

در پناه حق

ninja;562684 نوشت:
الان تبعیت یه سرباز از ژنرال یعنی عصمت ژنرال یا بزگی ژنرال

تبعیت بی چون و چرا بله وقتی که خدا بگه !!!

قیاستان اشتباه است چون ژنرال که خدا به ما دستور نداده بی چون و چرا ازش اطاعت کنیم


ninja;562684 نوشت:
در تفاسیر نظر های مختلفی آمده
و فقط بزرگی خاندان پیامبر ثابت می شود
من همین را استنباط می کنم
یکی دیگه با بررسی یه چیز دیگه میگه

آقا اگر شما به قیل و قال استدلال می کنید هیچی ثابت نمی شه !!!

این جا هم در شهر ما یک نفر اومد گفت من سید حسنی ام! نظرات مختلف است یعنی عصمت وجود ندارد ؟؟

ما گوشمون به تفاسیر بند نمی کنیم روایات اخبار احادیث قران چی می گه وگرنه ببینیم فلان کس چیزی گفته و بپذیریم هیچی اثبات نمی شه !!!

اگر چنین استدلالاتی می کنید اصلا خدا هم زیر سوال می ره چون یهود یه چیزی می گه مسیحی یه چیزی مسلمانم یه چیزی ؟؟

این آیه رو توضیح دادم رجس همه پلیدی ها یعنی عصمت

عصمت اصلا یعنی چی ؟؟؟

ninja;562631 نوشت:
اگر چنین علمی داشتند پس کار مهمی انجام ندادن
منم چنین علمی داشتم گناه نمی کردم

این علم را خداوند الکی اعطا نکرده اند چون می دانسته این شخص در شرایط زندگی انسان پاکی خواهد بود این علم را به اوداده تا اختیارا دقت فرمایید اختیارا از ان استفاده کند.شما هم اگر از نظر حضرت حق قابلیت داشتید به شما اعطا می شد

ninja;562631 نوشت:
بله باید خوب باشه نه با علمی بلکه خودش

پیامبر خودش خوبه با اختیار خودش نه به اجبار آن علم.این 2 منافاتی نداره.به مثال نخوردن سم توجه فرمایید

ninja;562633 نوشت:
از آیه خطای پیامبر و بخشش آن استنباط می شود

شما با خواندن تفسیری که بنده عرض کردم چطور گناه پیامبر رابرداشت می کنید؟؟؟؟؟لا اقل احتمال بدهید این قول هم صحیح است.آخه چه گناهی است ک با فتح مکه باید بخشیده شود؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ninja;562642 نوشت:
خود گناه نکنند
بدون هیچ علمی
و یا عصمتی از بدو تولد

ظاهراهردو توافق داریم اما ما نوعی جبر را برداشت می کنید

ninja;562642 نوشت:
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّىٰ أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّـهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّـهُ آيَاتِهِ ۗ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿الحج٥٢﴾
و پيش از تو [نيز] هيچ رسول و پيامبرى را نفرستاديم جز اينكه هر گاه چيزى تلاوت مى‌نمود، شيطان در تلاوتش القاىِ [شبهه‌] مى‌كرد. پس خدا آنچه را شيطان القا مى‌كرد محو مى‌گردانيد، سپس خدا آيات خود را استوار مى‌ساخت، و خدا داناى حكيم است. (۵۲)
وَإِن كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ ۖ وَإِذًا لَّاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا ﴿الاسراء٧٣﴾
و چيزى نمانده بود كه تو را از آنچه به سوى تو وحى كرده‌ايم گمراه كنند تا غير از آن را بر ما ببندى و در آن صورت تو را به دوستى خود بگيرند. (۷۳) هر عملی عکس العملی داره

از آیات قرآن استفاده نکنید بحث عقلی است.از کجا معلوم این آیات اشتباهات پیامبر نباشد؟؟بدون این آیات چگونه ثابت می شود حضرت توسط خداوند مصون می ماند؟؟؟

[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم

ninja;562628 نوشت:
به پست ۴ مراجعه کنید
روایت فراموشی وترک نماز پیامبر آن حا هست

_______________________


ninja;554640 نوشت:
« قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني‏ لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ ــ إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ . (ابلیس) گفت: «پروردگارا! چون مرا گمراه ساختى، من در زمين در نظر آنها زينت مى‏ دهم، و همگى را گمراه خواهم ساخت ؛ مگر بندگان مخلَص تو را.»(حجر:39 و 40)

آیه ای که در پست چهارم ارائه داده اید ، ارتباطی با پیغمبر اسلام ندارد و این آیه زبان حال ابلیس است نه خاتم النیین(ص).

ترجمه آیات از ایه 30 الی 40 سوره حجر.

[SPOILER]30 - پس فرشتگان [ به فرمان خدا] يكسره [ در برابر او] سجده كردند،
31 - جز ابليس كه سر باز زد از اين كه با سجده‏كنندگان باشد.
32 - [ خدا] فرمود: اى ابليس، تو را چه شده است كه از سجده‏كنندگان نيستى؟
33 - گفت: من چنين نيستم كه براى بشرى كه تو او را از گلى خشك [ برگرفته و ]از لجنى سياه و بويناك آفريده‏اى سجده كنم.
34 - [ خدا] فرمود: پس از اين [ جايگاه و موقعيت‏] بيرون رو كه تو رانده‏شده‏اى.
35 - و بى‏ترديد تا روز پاداش و كيفر، لعنت [ و دورى از رحمت من ]بر تو خواهد بود.
36 - گفت: پروردگارا، پس مرا تا روزى كه [ مردم‏] برانگيخته مى‏شوند مهلت ده.
37 - فرمود: بى‏گمان تو از مهلت داده‏شدگان هستى.
38 - [ امّا نه هماره، بلكه‏] تا روز آن زمان معلوم.
39 - گفت: پروردگارا، به خاطر اين كه [ با اين آزمون دشوار] مرا به تباهى كشاندى، من [ نيز] در زمين [ گناهان و زشتى هاى بندگانت را ]در نظرشان آراسته خواهم ساخت و آنان را يكسره به گمراهى خواهم افكند،
40 - مگر بندگان خالص شده [ و برگزيده بارگاه‏] ات از ميان آنان را.
[/SPOILER]


دوست گرامی قبل از نسبت دادن عملی به انبیاء ، مطمئن شوید.

ninja;554640 نوشت:
« وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصينَ . ــــــ آن زن قصد او (یوسف) كرد؛ و او نيز ــ اگر برهان پروردگار را نمى‏ديد ــ قصد وى مى ‏نمود. اينچنين كرديم تا بدى و فحشا را از او (یوسف) دور سازيم؛ چرا كه او از بندگان مخلَص ما بود.»( يوسف : 24)

امام رضا(ع) فرموده اند : زلیخا قصد او کرد. یعنی زلیخا خیال مراوده(زنا) با یوسف را داشت.
یوسف قصد او کرد : یعنی یوسف قصد داشت اگر زلیخا بخواهد او را مجبور کند قصد او بکند ، یعنی او را بکشد. و ............

عیون الاخبار رضا (ع) - جلد اول - صفحه 167 - مناظره امام رضا(ع) و علی بن محمد بن جهم پیرامون عصمت انبیاء


ninja;554640 نوشت:
الكهف/24 (پروردگارت را یاد کن هنگامی که فراموش کردی ) خطاب به رسول الله صلی الله علیه وسلم
(می بینیم که حضرت محمد می توانست دچار فراموشی شود)

دوست گرامی لطفا از آیه 21 شروع به مطالعه بفرمایید سپسدر ایه 24 نتیجه بگیرید پیغمبر فراموش میکند.
در ایه 24 آمده است خداوند بخواهد فراموش میکنی.
در اینکه خداوند اگر چیزی را بخواهد همان میشود جای شک و تردید نیست.و خواسته خداوند ارتباطی با عصمت انبیاء ندارد.
زیرا اراده او فوق اراده هاست.

و اراده خداوند با حدیث امام رضا(ع) که نقل کرده اید منافاتی ندارد.

ninja;562628 نوشت:
فرض کنید با یک برادر اهل تسنن و یا مسیحی و یا یهودی بحث می کنید
که روایت های شما رو قبول ندارد
آن موقع چه می کردید
آیا آیه ای هم هست که عصمت تمام و کمال رو ثابت کنه
پیامبران به قول دوستان ترک اولی کردند
یعنی بهتر بود این کار را نکنند
به خاطر بهتر بود مجازات شدند
و توبه کردند

دوست گرامی سخن امام معصوم(ع) سخن یک عالم دینی است. و برادران اهل سنت در این زمینه مشکلی ندارند.

عالمان مسیح و یهود هم اگر سخن امامان (ع) و عالمان اسلام (شیعه) را قبول ندارند باید با دلیل تمام گفته های این بزرگواران را رد کنند. که این امر از محالات است.

پیرامون ترک اولی. بنده به شما ثابت میکنم ترک اولی بی معناست و عمل تمام انبیاء درست ترین اعمال بود.

ninja;562628 نوشت:
ثابت کنید که در عالم ذر تپوان ما بررسی شده
دلیل از قرآن
به همراه دلیل عقلی

پیرامون عالم ذر تاپیکهای بسیاری ایجاد شده است.لطفا مطالعه بفرمایید ، درصورتی که پاسختان را دریافت نکرده اید. شبهه خود را مطرح بفرمایید.

طبق آیه قرآن هر چه رسول اسلام(ص) بگوید سخن خداست. و رسول خدا فرموده اند سخن 12 امام (ع) بعد از او سخن حق است.
در نتیجه سخن امامان(ع) سخن خداست و فرقی بین سخن معصومین و سخن قرآن وجود ندارد.
[/]

احمدمنتظرالمهدی;562609 نوشت:
ظاهرا قبول دارید که در غیر از زمان دریافت و ابلاغ هم باید پیامبر انسان پاک و بری از خطا و اشتباه باشد.و الا مورد نفرت وتردید توسط مردم واقع می شود.به هر حال ما به این پاکی قبل از بعثت پیامبر عصمت می گوییم و قائلیم که طبق قاعده ی لطف باید باشد حال شما هر چه دوست دارید ازآن تعبیر کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم

نام نیکوی تو وقتی که تجلی بنمود .......شد کلیدی و در هر دو جهان را بگشود

سلام علیکم
درود خدا بر شما، این مطلبی که فرمودی را هر سرشت پاکی و عقل سالمی می پذیرد. مگر اینکه به علتی به دنبال توجیه و تأویل هایی باشد. اگر کسی عصمت تام و کامل رسول الله صل الله علیه و آله را بپذیرد آنگاه می باید در خیلی از اعتقادات خود تجدید نظر کند و همین مسئله می باشد که مانع پذیرش این مسئله بد یهی عقلانی که صریح قران است و آیات فراوانی بر عصمت تام پیامبر صل الله علیه و آله دلالت دارد می باشد.

آیه تطهیر را نقد وبررسی می کنم
: وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا

-1 آيه تطهير نمي توان به وسيلة آن بر عصمت ائمه استدلال كرد
براي اثبات قضاياي بزرگ اعتقادي و امور اساسي و مهم دين بايد دلايلي قطعي و
صريح از قرآن كه به طور قطع بر مفهوم مورد نظر دلالت دارند ارائه داد، مانند
اينكه خداوند متعال مي فرماي: اللّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ)
»هيچ معبودى بحق نيست جز خداوند يگانه زنده، كه قائم به ذات خويش
است، و موجودات ديگر، قائم به اوهستند
مطالبی که می آورم برگرفته از مقاله ای از برادران اهل تسنن هست

(2 تطهير « (پاك كردن) و »اذهاب الرجس « (زدودن پليديها) به معناي
معصوم بودن از گناه نيست
دليل روشن اين امر، آن است كه اين كلمات براي غير از اهل بيت هم به كار
گرفته شده اند؛
متن عربی آیه : وَآخَرُونَ اعْتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُواْ عَمَلاً صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

  • و گروهی ديگر به گناه خود اعتراف کردند که اعمال نيکو را با کارهای زشت آميخته اند شايد خدا توبه شان را بپذيرد ، زيرا خدا آمرزنده و مهربان است

خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاَتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

  • از داراييهايشان صدقه بستان تا آنان را پاک و منزه سازی و برايشان دعاکن ، زيرا دعای تو مايه آرامش آنهاست ، و خدا شنوا و داناست

(التوبة: ١٠٢ و۱۰۳
فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ

اما دختران لوط با اينكه از خانواده هاي بودند كه به »تطهير « توصيف شده اند،
اما با اين وجود معصوم نبودند. پس تطهير خانوادة محمد ص همانند تطهير
خانوادة لوط ؛ است.
لاَ تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ

  • هرگز در آن مسجد نماز مگزار مسجدی که از روز نخست بر پرهيزگاری ، بنيان شده شايسته تر است که در آنجا نماز کنی در آنجا مردانی هستند که دوست دارند پاکيزه باشند ، زيرا خدا پاکيزگان را دوست دارد
  • توبه ۱۰۸

وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء فِي الْمَحِيضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىَ يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ

  • تو را از حيض زنان می پرسند بگو : حيض رنجی است پس در ايام حيض از، زنان دوری گزينيد و به آنها نزديک مشويد تا پاک گردند و چون پاک شدند از آنجا که خدا فرمان داده است با ايشان نزديکی کنيد هر آينه خدا توبه کنندگان و پاکيزگان را دوست دارد

بقره ۲۲۲
متن عربی آیه : إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِّنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّن السَّمَاء مَاء لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الأَقْدَامَ

  • و به يادآر آنگاه را که خدا چنان ايمنيتان داده بود که خوابی سبک شما، را فرو گرفت و از آسمان برايتان بارانی باريد تا شست و شويتان دهد و وسوسه شيطان را از شما دور کند و دلهاتان را قوی گرداند و قدمهاتان را استوار سازد

    سوره : الانفال آیه : 11
كلمة »رجز « و »رجس « به هم نزديك هستند و »يطهركم « در هر
دو آيه يك معني دارد. با وجود اين اهل بدر از گناه معصوم نبوده اند.

متن عربی آیه : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ وَإِن كُنتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُواْ وَإِن كُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مَّنكُم مِّنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُم مِّنْهُ مَا يُرِيدُ اللّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَـكِن يُرِيدُ لِيُطَهَّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

  • ای کسانی که ايمان آورده ايد ، چون به نماز برخاستيد ، صورت و دستهايتان ، را تا آرنج بشوييد و سر و پاهايتان را تا قوزک مسح کنيد و اگر جنب بوديد خود را پاک سازيد و اگر بيمار يا در سفر بوديد يا از جای قضای حاجت آمده بوديد يا با زنان نزديکی کرده بوديد و آب نيافتيد با خاکی پاک تيمم کنيد و صورت و دستهايتان را با آن مسح کنيد خدا نمی خواهد شما دررنج افتيد ، بلکه می خواهد که شما را پاکيزه سازد و نعمتش را بر شما تمام کند ، باشد که سپاس گزاريد

    سوره : المائدة آیه : 6

متن عربی آیه : يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لاَ يَحْزُنكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُواْ آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هِادُواْ سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَـذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُواْ وَمَن يُرِدِ اللّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللّهِ شَيْئًا أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللّهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ

  • ای پيامبر ، غمگين نکند تو را کردار آنان که به کفر می شتابند چه ، آنهايی که به زبان گفتند که ايمان آورديم و به دل ايمان نياورده اند و چه آن يهودان که گوش به دروغ می سپارند و برای گروهی ديگر که خود نزد تو نمی آيند سخن چينی می کنند ، و سخن خدا را دگرگون می سازند ، و می گويند : اگرشما را اينچنين گفت بپذيريد و گرنه از وی دوری گزينيد و هر کس را که خدا به فتنه گری افکند ، تواش از قهر خدا رهايی نخواهی داد اينان کسانی هستند که خدا نخواسته است که دلهايشان را پاک گرداند آنان را در دنيا خواری و در آخرت عذابی بزرگ است

    سوره : المائدة آیه : 41

و معني آيه اين نيست كه آنها كساني هستند كه خداوند
نخواسته آنها را از گناهان معصوم بدارد.
پس كلمة »تطهير، را نمي توان به عصمت تفسير كرد، چون اگر به معني
عصمت باشد مفهوم مخالف آن چنين مي شود كه مؤمنان از گناه معصوم هستند و
هيچ كس چنين نگفته است. بنابراين، آيه اي كه شيعيان یعنی ما براي اثبات عصمت ائمه
بدان استدلال نموده اند، هيچ گونه دلالتي بر عصمت ندارد.

بسم الله الرحمن الرحیم

نام نیکوی تو وقتی که تجلی بنمود .......شد کلیدی و در هر دو جهان را بگشود

««« إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا »»

1- این بخش آیه دارای دو حصر { انّما ، اهل البیت } و همراه با تأکید{ تطهیرا} است. چرا؟؟/

اگر اراده خداوند برای تطهیر در این بخش آیه همان اراده کلی و تشریعی برای تطهیر کل مسلمانان است ، پس چرا دو حصر همراه با تأکید آورده است؟؟ چه نیازی به تأکید و حصر ؟؟

2- پیامبر صل الله علیه وآله با کشیدن کساء خیبری بر روی پنج نفر و دور کردن همسر گرامی خودش امّ سلمه از آنها فرمود « اللهم انّ هولاء اهل بیتی » چرا؟؟
{جمع کردن پنچ تن ، نزدیک هم قرار دادن انها ، کشیدن کساء روی سر پنچ تن ، دور کردن امّ سلمه ، گفتن اللهم انّ هولاء اهل بیتی }

3- اصلا چرا در این فراز از آیه خداوند کلمه « اهل البیت » را آورده است؟/؟
توصیه های خداوند به همسران پیامبر صل الله علیه وآله برای اجتناب از گناه و رعایت تقوا و حتی ماندن در خانه و بیرون نرفتن برای چیست ؟؟ چرا خداوند انها را تهدید می کند که در صورت ارتکاب گناه مجازات دو برابر می شوند ؟؟ و چرا در صورت رعایت حدود خدا و رسول صل الله علیه و آله اجر و پاداش دو برابر به آنها میدهد؟؟
{ ای عقل های سالم بی غرض ؛ وقتی که ارتکاب گناه برای زنان پیامبر صل الله علیه و آله عذاب دو برابر در پی دارد ، پیامبری که شما می گویید دچار لغزش و گناه هم می شد ،چه سرنوشت شومی در قیامت و معاد خواهد داشت؟؟/؟ نعوذبالله ، نعوذبالله ، نعوذبالله}
4- چرا خطاب به زنان رسول الله صل الله علیه وآله می فرماید ، با دیگر زنان تفاوت دارید. « یا نساء النبی لستّن کأحد من النساء..» چرا باید با بقیه زنان تفاوت داشته باشند؟/؟
{ با این بیان، ای عقل های سالم بی غرض آیا خود حضرت رسول صل الله علیه وآله مانند دیگران است ؟؟ چرا می خواهید با گفتن اینکه ، بله پیامبر صل الله علیه و اله در زندگی عادی و شخصی مانند دیگران دچار لغزش و خطا و گناه می شده است، صورت مسئله را طوری تغییر دهید تا از پاسخ گویی به مسائل اساسی و حیاتی دین خود را راحت کنید ؟؟ چرا پیامبر صل الله علیه و اله را از جایگاه رفیعش پایین می کشید که خود را توجیه کنید؟؟ شما بالا بیائید تا همه مشکلات حل شوند و مجبور نباشید چیزی را به ناروا به رسول گرامی صل الله علیه وآله نسبت دهید}

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------

رجس »پليدي « در زبان قرآن هيچ ارتباطي با اشتباه و گناه ندارد
در هيچ جاي قرآن كلمة »رجس « بر خطاي اجتهادي و اشتباه اطلاق نشده است
بلكه رجس به معناي پليدي و تعفن و امثال آن مي باشد.
راغب اصفهاني در »مفردات ألفاظ القرآن « راجع به كلمة رجس مي گويد:
الرجس: يعني چيز پليد، چنان كه گفته مي شود: رجل رجس؛ يعني مرد پليد.
مردي پليد و رجال ارجاس؛ يعني مردهاي پليد و خداوند مي فرمايد
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

(المائده (٩٠ اى كسانى كه ايمان آورده ايد!
شراب و قمار و بتها و ازلام (نوعى بخت آزمايى)، پليد و از عمل شيطان است،
از آنها دورى كنيد تا رستگار شويد! .
»[اعمال مذكور] پليدي است و جزو كار شيطان است «. و رجس از ديدگاه
شريعت يعني قمار و شراب ... و قرآن كافران را پليد م يداند، چون شرك
زشت ترين گناه است؛ خداوند متعال مي فرمايد

وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُواْ وَهُمْ كَافِرُونَ

  • ترجمه فولادوند امّا كسانى كه در دلهايشان بيمارى است، پليدى بر پليديشان افزود و در حال كفر درمى‏گذرند.

    سوره : التوبة آیه : 125

َو در جاي ديگري مي فرمايد
وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ

  • جز به اذن خدا هيچ کس را نرسد که ايمان بياورد و او پليدی را بر، کسانی که خرد خويش به کار نمی بندند مقرر می کند

    سوره : يونس آیه : 100 در مورد تفسير رجس در اين آيه گفته شده:
    الرجس: پليد وناپاك، و گفته شده: عذاب، چنان كه خداوند مي فرمايد
    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ
    ای کسانی که ايمان آورده ايد ، مشرکان نجسند

      سوره : التوبة آیه : 28 خداوند بتها و قمار و تيرهايي كه با آن فال مي زدند را با كلمة »الرجس «
      توصيف كرده است؛ از اين رو فقها فهميده اند كه شراب، پليد و متعفن است
      پس هر كس كه بگويد آية مذكور به منزه بودن اهل بيت و معصوم
      بودنشان از اشتباه و گناه تصريح كرده سخنش بر خلاف زبان عربي است. بنابراين
      آية مذكور نمي تواند دليلي بر عصمت باشد و بلكه به طور كلي قابل استدلال
      نيست، چون عصمت را نمي توان به چند بخش تقسيم كرد. بنابراين وقتي كسي
      كه او را معصوم قرار مي دهند از اشتباه معصوم نباشد، از گناه هم معصوم نخواهد
      بود زيرا اين دو لازم و ملزوم هستند

كلمة »اهل « در لغت
اهل در لغت به معني همسر مرد و كساني كه با او در يك خانه زندگي م يكنند،
مي باشد. و خويشاوندان را نمي توان اهل گفت مگر به صورت مجازي، به دليل
اينكه »اهل « به طور كلي به همراهاني گفته مي شود كه همواره با او هستند، همان
طور كه خداوند متعال مي فرمايد
إِنَّ ذَلِكَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ

  • اين جدال اهل جهنم با يکديگر چيزی است که به حقيقت واقع شود

  • سوره : ص آیه : 64 و اهل آتش دوزخ
    كساني هستند كه در آتش دوزخ قرار دارند؛ چنان كه خداوند مي فرمايد
    لَا يَسْتَوِي أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّةِ
    دوزخيان و بهشتيان برابر نيستند
    • سوره : الحشر آیه : 20. و »اهل الكتاب « و »اهل الذكر « يعني حاملان و ياران كتاب و »اهل المدينه « و
      »اهل القري « يعني ساكنان شهر و كساني كه همواره با مدينه هستند و در آنجا
      زندگي مي نماييد، همان گونه كه خداوند متعال مي فرمايد
      : وَجَاء أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ
      • اهل شهر شادی کنان آمدند

      • سوره : الحجر آیه : 67 از سوى ديگر،) اهل شهر لوط (از ورود ميهمانان
        با خبر شدند، و بطرف خانه لوط) آمدند در حالى كه شادمان بودند .«
        و در جاي ديگر مي فرمايد:
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ

  • سوره : الاعراف آیه : 96 »و اگر اهل شهرها و آباديها، ايمان مى آوردند و تقوا پيشه مى كردند .«
    در این مقاله باز هم از ابن آیه ها برای مثال بود که به همین ها اکتفا کردم

اهل بيت
اهل هر خان هاي ساكنان آن خانه هستند كه خانه آنها را در خود جاي داده است؛
همان گونه كه خداوند م يفرمايد
آورده ايد! در خانه هايى غير از خانه خود وارد نشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل
آن خانه سلام كنيد .«
خواهر موسي به فرعون گفت
(القصص: » (١٢ آيا شما را به خانواده اى راهنمايى كنم كه
مى توانند اين نوزاد را براى شما كفالت كنند و خيرخواه او باشند؟!
اهل و خانواده مرد
راغب اصفهاني م يگويد: اهل مرد يعني كساني كه با او در يك خانه زندگي
مي نمايند، سپس اين كلمه را تعميم داد هاند و به خويشاوندان هم اهل بيت
گفته اند. پس اهل و اهل بيت مشخص يعني كساني كه با او در يك خانه زندگي
مي كنند. در نصوص قرآني اهل به همين معني آمده است؛ چنان كه خداوند متعال
مي فرمايد:
(هود: » (٤٠ (به نوح) گفتيم: »از هر جفتى از
حيوانات (از نر و ماده) يك زوج در آن (كشتى) حمل كن! همچنين خاندانت را
(بر آن سوار كن) مگر آنها كه قبلا وعده هلاك آنان داده شده (همسر و يكى از
فرزندانت) و همچنين مؤمنان را! « اما جز عده كمى همراه او ايمان نياوردند! .«
و برادران يوسف ؛ گفتند
(يوسف: » (٦٥ و ما براى
خانواده خويش مواد غذايى مى آوريم .«
(يوسف: » (٨٨ اى عزيز! ما و خاندان ما را ناراحتى فرا
گرفته .«
تنگدستي و زيان، ما و خانواده مان را فرا گرفته است، و يوسف ؛ گفت
(يوسف: » (٩٣ و همه نزديكان خود را نزد من
بياوريد! «. اهل و خانوادة آنها، پدر يوسف و همسرِپدرش و برادرانش بودند
همان گونه كه خداوند مي فرمايد:
(يوسف: ٩٩ » (١٠٠ و
هنگامى كه بر يوسف ؛ وارد شدند، او پدر و مادر خود را در آغوش گرفت،
و گفت: »همگى داخل مصر شويد، كه ان شاء الله در امن و امان خواهيد بود! .«
و پدر و مادر خود را بر تخت نشاند؛ و همگى به تعظيم و اكرام براى آن دو به
سجده (تعظيم نه عبادت) افتادند (چون سجده كردن براى تعظيم در شريعت
يوسف ؛ جايز بود)؛ و گفت: »پدر! اين تعبير خوابى است كه قبلا ديدم

در همة اين شواهد قرآني مي بيني كه كلمة »اهل « فقط بر كساني اطلاق مي شود.
كه در يك خانه زندگي م يكنند. به هيچ عنوان خويشاوندان اهل به شمار نمي آيند.
زن از جملة اهل بيت و بلكه اولين عضو خانه است. بنابراين، به دليل. 1-
لغت، 2 - شريعت، 3 - عرف، 4 - عقل، اهل مرد همسرش مي باشد و بعد از اين
دلائل ديگر دليلى و جود ندارد.
1 - دليل لغت: راغب اصفهاني مي گويد: وقتي مي گويند: »اهل الرجل « يعني
زنش ... و »تأهل « يعني ازدواج كرد. و از همين جاست آنچه م يگويند كه: أهلك الله
في الجنه: يعني خداوند در بهشت به تو زني بدهد و در آن برايت اهل و خانواده اي
قرار دهد كه گرد هم آييد. و در مختارالصحاح رازي مي گويد: (اهل الرجل) يعني
مرد ازدواج كرد و وارد خانه اش شد و در آن نشست و جاي گرفت؟پس اين هم
دليل لغوى!
- دليل شرعي: در اين آيات تأمل كنيد
(القصص: » (٢٩ هنگامى كه موسى مدت خود را به پايان رسانيد و همراه
خانواده اش (از مدين به سوى مصر) حركت كرد .«
در آن وقت كسي جز همسرش همراه او نبود، پس اهل يعني زن.
(هود: » (٧٢ ساره گفت: »اى واى
بر من! آيا من فرزند م ىآورم در حالى كه پيرزنم، و اين شوهرم پيرمردى
است؟ «. فرشتگان در پاسخ او چه گفتند و او را به چه توصيف كردند؟
(هود: » (٧٣ فرشتگان گفتند: »آيا از فرمان خدا تعجب مي كني؟! اين رحمت
خدا و بركاتش بر شما خانواده است؛ چرا كه او ستوده و والا است! .«
اگر ساره زن ابراهيم ؛ از اهل بيت ابراهيم نم يبود خداوند با اين معجزه
بر او رحم نمي كرد و بر او بركت نمي فرستاد سپس اسحاق در شكم او قرار
گرفت و او حامله شد، پس تعجبي نيست (و از آن گذشته كسي در خانه نبود كه
به آن اهل گفته شود و در خانه فقط ابراهيم و همسرش ساره بود و خداوند
فرمود اهل بيت و اين قوي ترين دليل است براى اثبات اينكه زن و همسر هر كس
اهل بيت آن شخص است).
خواهر موسي به فرعون گفت
(القصص: » (١٢ آيا شما را به خانواده اى راهنمايى كنم كه
مى توانند اين نوزاد را براى شما كفالت كنند و خيرخواه او باشند؟! .«
منظور خواهر
موسي از اهل بيت چه كسي بود؟ آيا نخستين كسي كه مد نظر
او بود مادرش نبود، چون سرپرستي كودك شيرخوار را دايه و زني كه به او شير
مي دهد به عهده دارد و در اينجا اين كار به عهدة مادر موسي است؛ از اين رو
خداوند مي فرمايد
(القصص: » (١٣ ما
او را به مادرش بازگردانديم تا چشمش روشن شود و غمگين نباشد
حتي همسر عزيز مصر خطاب به شوهرش گفت
سُوٓءًا﴾@(يوسف: »@(٢٥ آن زن گفت: »كيفر كسى كه بخواهد نسبت به اهل
تو خيانت كند چيست؟ « يعني كسي كه نسبت به زن تو ارادة بد داشته باشد.
آيات زير چند آي هاي است دربارة لوط و همسرش كه خداوند در همه
جا هايي كه سخن از نجات دادن لوط و همراهانش مي كند، زنش را تحت مسماي
اهل داخل مي كند و اگر زنش جزو اهل او نم يبود، او را استثنا نمي كرد. (زيرا
اگرجزو اهل بيت نباشد ديگر نيازى به استثناء نيست
(الأعراف: ٨٣ )
»(چون كار به اينجا رسيد،) ما او و خاندانش را رهايى بخشيديم؛ جز همسرش،
كه از بازماندگان (در شهر) بود
(هود: » (٨١ (فرشتگان عذاب) گفتند: »اى لوط!
ما فرستادگان پروردگار توايم! آنها هرگز دسترسى به تو پيدا نخواهند كرد! در
دل شب، خانواده ات را (از اين شهر) حركت ده! و هيچ يك از شما پشت
سرش را نگاه نكند؛ مگر همسرت .
(النمل: » (٥٧ ما او و
خانواده اش را نجات داديم، بجز همسرش كه مقدر كرديم جزء باق ىماندگان (در
آن شهر) باشد! .«
@(العنكبوت: » (٣٢ (ابراهيم) گفت: »در اين آبادى لوط
است! « گفتند: »ما به كسانى كه در آن هستند آگاهتريم! او و خانواده اش را
نجات مى دهيم؛ جز همسرش كه در ميان قوم (گنهكار) باقى خواهد ماند
(العنكبوت: » (٣٣ هنگامى كه فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از ديدن آنها بدحال و
دلتنگ شد؛ گفتند: »نترس و غمگين مباش، ما تو و خانواده ات را نجات خواهيم
داد، جز همسرت كه در ميان قوم باقى مى ماند .«
خداوند استثناء را تكرار كرد با اينكه هر دو آيه به هم نزديك هستند و در
ميانشان فقط يك آيه قرار دارد
﴾@(الصافات: ١٣٣ » (١٣٥ و لوط از رسولان
(ما) است! و به خاطر بياور زمانى را كه او و خاندانش را همگى نجات داديم،
مگر پيرزنى كه از بازماندگان بود (و به سرنوشت آنان گرفتار شد)! .«
اگر عربهايي كه قرآن بر آنها نازل شده مي توانستند كلمة »اهل « را به چيزي
ديگر غير از همسر معني كنند و بي آن كه همسر را در مفهوم اهل مدنظر داشته
باشند اهل را معني كنند، انگيزه اي براي تكرار استثناي همسر لوط از اهل نبود. پس
بدين خاطر بر استثناي زن لوط در هر باري كه اهل او ذكر م يشود اصرار و
پافشاري شده است.
3 - دليل عرف: اطلاق لفظ »اهل « و اينكه منظور از آن همسر باشد تا به
امروز متداول و متعارف است؛ مثلاً اگر كسي بگويد: (جاءت معي أهلي). »اهل من
به همراهم آمد «. منظورش زنش است و مردم هم مي فهمند كه منظور او زنش
مي باشد. (تا بحال دولتهاى عربى اگركسى اين جمله را گفت همه مي فهمند كه
منظور همسر است).
4 - دليل عقلي: هر مردي خان هاش را با همسرش آغاز م يكند! و هر
خانواده اي با پدر و مادر و مرد و زن شكل مي گيرد. و مي توان قبل از آنكه
فرزندان به دنيا بيايند زن را اهل و خانواده ناميد حتي اگر آن مرد پدر و مادر و
برادري نداشته باشد و تنها زنش باشد. پس زن اولين كسي هست كه در خانه
كلمة اهل بر او اطلاق مي گردد! و او اولين اهل بيت مرد! و نخستين فرد خانوادة
اوست؛ از اين رو به زن گفت هاند: كدبانو. و زن تنها اهل مرد يا از اهل بيت او
نيست و بلكه بانوي خانه است. بنابراين زن، اهل مرد و از جملة اهل بيت اوست
پس به چه دليلي همسران پيامبران از اهل بيت او قرار نم يگيرند؟! زن موسي اهل
اوست و زن ابراهيم از اهل و خانوادة ابراهيم به شمار م يآيد، همسر عمران اهل
اوست و همسر لوط از اهل اوست و زنان همة مردم از اهل بيت آنها هستند بجز
پيامبر ص كه زنان پاك او نبايد اهل بيت او باشند!!! اين شيعيان با چه زباني
سخن مي گويند؟!منظور مقاله مایییم

اهل پيامبر، خانه ي پيامبر، خانه هاي پيامبر ص
خداوند مي فرمايد
(آل عمران: » (١٢١ و (به ياد آور) زمانى را كه صبحگاهان، از ميان خانواده خود،
جهت انتخاب اردوگاه جنگ براى مؤمنان، بيرون رفتى! .«
اين اهلي كه پيامبر ص صبح از نزد آنها به سوي ميدان جنگ م يرود چه
كساني هستند؟ آيا افرادي نيستند كه با پيامبر در يك خانه زندگي مي نمايند؟ تنها
آنها همسران او هستند نه افرادي ديگر كه در خانة او زندگي نمي كنند؛ خانه اي كه
خداوند دربارة آن م يفرمايد:
(الأنفال: » (٥ همان گونه كه خدا تو را بحق از خانه (به
سوى ميدان بدر،) بيرون فرستاد، در حالى كه گروهى از مؤمنان ناخشنود بودند .«
خانة پيامبر مستقل بود و او در آن مي خوابيد و استراحت مي كرد و غذا
مي خورد و هر آنچه كه يك مرد در خان هاش انجام مي دهد، او هم آن را در خانة
خود انجام مي داد. و در اين خانه فقط همسران او بودند نه كساني ديگر. همة
فرزندان پيامبر ص قبل از نزول اين آيه وفات يافته بودند و از ميان دخترانش
هم، بعضي وفات يافته و بعضي ازدواج كرده و از خانة او بيرون رفته بودند. پيامبر
به تعداد زنانش خانه داشت و هر زني براي خود خانه اي كوچك داشت. و
خداوند گاهي اين خانه ها را به زنان پيامبر ص نسبت مي دهد و گاهي به خود
پيامبر. پس خان ههاي پيامبر خان ههاي زنان او هستند و خان ههاي زنانش خانة او
مي باشند. پس چگونه يك خانه به فردي تعلق دارد و با وجود اين آن فرد از اهل
بيت و از اهل خانه شمرده نمي شود؟
اهل خانه هاي زنان پيامبر، همين همسران هستند و خانة پيامبر همان خانة
همسران اوست و آنها اهل بيت پيامبر ص هستند؛ همان طور كه خداوند
مي فرمايد
@(الأحزاب: » (٥٣ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! در
خانه هاى پيامبر داخل نشويد مگر به شما براى صرف غذا اجازه داده شود، و در
انتظار وقت غذا ننشينيد .«
سپس خداوند در همين آيه آدابي را كه مؤمنان بايد در برخورد با اهل اين
خانه ها يعني با همسران پيامبر رعايت كنند، بيان مي دارد و مي فرمايد
(الأحزاب: » (٥٣ و هنگامى كه چيزى
از وسايل زندگى را (بعنوان عاريت) همسران پيامبر مى خواهيد از پشت پرده
بخواهيد؛ اين كار براى پاكى دلهاى شما و آنها بهتر است .«
و خطاب به همسران پيامبر در حالي كه خان هها را به آنها نسبت مي دهد
مي فرمايد:
(الأحزاب: ٣٣ − » (٣٤ و در خانه هاى خود بمانيد، و
همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را برپا
داريد، و زكات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت كنيد؛ خداوند فقط
مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد.
آنچه را در خانه هاى شما از آيات خداوند و حكمت و دانش خوانده م ىشود
ياد كنيد؛ خداوند لطيف و خبير است! .«

در اين آيه دقت كنيد كه خداوند فرمود
»و در
خانه هاى خود بمانيد «. سپس فرمود (اهل البيت): »اهل خانه « سپس مي فرمايد
»آنچه در خانه هاى شما از آيات قرآن و حكمت و
دانش خوانده م ىشود ياد كنيد .«
يعني منظور از اهل بيت كساني هستند كه در اين آيه و در آية بعد مورد
خطاب قرار گرفت هاند. و خانة پيامبر ص همان خانة همسرانش مي باشد. از آنجا
كه اين خان هها زياد بودند به صيغة جمع به او نسبت داده شده اند و گفته شده:
»خانه هاي پيامبر « و همين خانه ها، خانه هاي همسران او بودند و هيچ فرقي
نمي كرد. و اهل اين خانه، پيامبر و همسرانش بوده اند. پس به چه حقّي ما اين
همسران پاك پيامبر و مادران مؤمنان را از »اهل بيت « پيامبر ص بيرون مي كنيم

این شبهات ابکی رو جمع کنید !!

خخخخخخ کتاب و مقاله نوشتند در سایتشون می ری می خونی خندت می گیره دلایلی آوره که بچه ابتدایی هم می تونه استدلال کنه

ninja;562823 نوشت:
(2 تطهير « (پاك كردن) و »اذهاب الرجس « (زدودن پليديها) به معناي
معصوم بودن از گناه نيست
دليل روشن اين امر، آن است كه اين كلمات براي غير از اهل بيت هم به كار
گرفته شده اند؛
متن عربی آیه : وَآخَرُونَ اعْتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُواْ عَمَلاً صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

و گروهی ديگر به گناه خود اعتراف کردند که اعمال نيکو را با کارهای زشت آميخته اند شايد خدا توبه شان را بپذيرد ، زيرا خدا آمرزنده و مهربان است

خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاَتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

از داراييهايشان صدقه بستان تا آنان را پاک و منزه سازی و برايشان دعاکن ، زيرا دعای تو مايه آرامش آنهاست ، و خدا شنوا و داناست

(التوبة: ١٠٢ و۱۰۳
فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ

اما دختران لوط با اينكه از خانواده هاي بودند كه به »تطهير « توصيف شده اند،
اما با اين وجود معصوم نبودند. پس تطهير خانوادة محمد ص همانند تطهير
خانوادة لوط ؛ است.
لاَ تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ

هرگز در آن مسجد نماز مگزار مسجدی که از روز نخست بر پرهيزگاری ، بنيان شده شايسته تر است که در آنجا نماز کنی در آنجا مردانی هستند که دوست دارند پاکيزه باشند ، زيرا خدا پاکيزگان را دوست دارد
توبه ۱۰۸

وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء فِي الْمَحِيضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىَ يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ

تو را از حيض زنان می پرسند بگو : حيض رنجی است پس در ايام حيض از، زنان دوری گزينيد و به آنها نزديک مشويد تا پاک گردند و چون پاک شدند از آنجا که خدا فرمان داده است با ايشان نزديکی کنيد هر آينه خدا توبه کنندگان و پاکيزگان را دوست دارد

بقره ۲۲۲
متن عربی آیه : إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِّنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّن السَّمَاء مَاء لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الأَقْدَامَ

و به يادآر آنگاه را که خدا چنان ايمنيتان داده بود که خوابی سبک شما، را فرو گرفت و از آسمان برايتان بارانی باريد تا شست و شويتان دهد و وسوسه شيطان را از شما دور کند و دلهاتان را قوی گرداند و قدمهاتان را استوار سازد

سوره : الانفال آیه : 11

كلمة »رجز « و »رجس « به هم نزديك هستند و »يطهركم « در هر
دو آيه يك معني دارد.
با وجود اين اهل بدر از گناه معصوم نبوده اند.

متن عربی آیه : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ وَإِن كُنتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُواْ وَإِن كُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مَّنكُم مِّنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُم مِّنْهُ مَا يُرِيدُ اللّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَـكِن يُرِيدُ لِيُطَهَّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

ای کسانی که ايمان آورده ايد ، چون به نماز برخاستيد ، صورت و دستهايتان ، را تا آرنج بشوييد و سر و پاهايتان را تا قوزک مسح کنيد و اگر جنب بوديد خود را پاک سازيد و اگر بيمار يا در سفر بوديد يا از جای قضای حاجت آمده بوديد يا با زنان نزديکی کرده بوديد و آب نيافتيد با خاکی پاک تيمم کنيد و صورت و دستهايتان را با آن مسح کنيد خدا نمی خواهد شما دررنج افتيد ، بلکه می خواهد که شما را پاکيزه سازد و نعمتش را بر شما تمام کند ، باشد که سپاس گزاريد

سوره : المائدة آیه : 6

متن عربی آیه : يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لاَ يَحْزُنكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُواْ آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هِادُواْ سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَـذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُواْ وَمَن يُرِدِ اللّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللّهِ شَيْئًا أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللّهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ

ای پيامبر ، غمگين نکند تو را کردار آنان که به کفر می شتابند چه ، آنهايی که به زبان گفتند که ايمان آورديم و به دل ايمان نياورده اند و چه آن يهودان که گوش به دروغ می سپارند و برای گروهی ديگر که خود نزد تو نمی آيند سخن چينی می کنند ، و سخن خدا را دگرگون می سازند ، و می گويند : اگرشما را اينچنين گفت بپذيريد و گرنه از وی دوری گزينيد و هر کس را که خدا به فتنه گری افکند ، تواش از قهر خدا رهايی نخواهی داد اينان کسانی هستند که خدا نخواسته است که دلهايشان را پاک گرداند آنان را در دنيا خواری و در آخرت عذابی بزرگ است

سوره : المائدة آیه : 41

و معني آيه اين نيست كه آنها كساني هستند كه خداوند
نخواسته آنها را از گناهان معصوم بدارد.
پس كلمة »تطهير، را نمي توان به عصمت تفسير كرد، چون اگر به معني
عصمت باشد مفهوم مخالف آن چنين مي شود كه مؤمنان از گناه معصوم هستند و
هيچ كس چنين نگفته است. بنابراين، آيه اي كه شيعيان یعنی ما براي اثبات عصمت ائمه
بدان استدلال نموده اند، هيچ گونه دلالتي بر عصمت ندارد.

این قسمت قرمز رنگ و نگاه کنید تا شب بخندید رجز با رجس نزدیکند عزیز رحمت و زحمت هم به هم نزدیکند خدا رحمت را بر بندگانش نزدیک می کند یعنی زحمت را ؟؟مزاحم و مراحم هم به نزدیکند

نقد این شبهات ابکی ::

شبهه اول :تطهیر و اذهاب رجس دلالت بر پاکی نمی کند

ایاتی که فرمودید هیچ کدام نگفته است پاک می کند شما را از رجس عزیز من با آب هم انسان پاک می شه اینم از عجایب روزگاره ها

(إنما): از كلمات حصر شمرده شده، مفيد اين معناست كه خداي سبحان در موضوع مورد بحث، اراده ي ديگري غير از تطهير و اذهاب رجس ندارد.

سليمان بن ابراهيم قندوزي، از علماي اهل سنّت نيز مي گويد: «كلمة (إنّما) للحصر تدلّ علي أنّ إرادته تعالي منحصرة علي تطهيرهم» (ينابيع المودّة، ص 109).
اراده ي تشريعي
در اين جا معنا ندارد، زيرا آيه در صدد مدح و تكريم مخاطبان خود است و تشريعي بودن اراده، با تكريم سازگار نيست، چون اراده ي تشريعي بر تطهير و اذهاب رجس درباره ي كفّار و فسّاق نيز وجود دارد. به عبارت ديگر: كفّار نيز مأمور هستند كه با ترك كفر، شرك و معصيت، راه صحيح هدايت را بپيمايند.

رجس بنابر معناي و ارده در نهايه ابن اثير و ديگر كتاب هاي لغت و آن گونه كه از موارد استعمال آن فهميده مي شود، عبارتند از: هر آنچه كه موجب نقص در روح و اضطراب در راي مي شود. معصيت و اشتباه، و فراموشي و خطا موجب آن است. پس اين هم رجس است كه با آيه نفي شده است. بنابراين آيه تطهير از ادله عصمت و مخالف با آيات مربوط به زنان
پيامبر صلي الله عليه و آله است
نهج الحق و كشف الصدق، ص 74 (تعليقات ارموي).

یا دگیر:

الفيروز آبادي في القاموس المحيط: (الرجس - بكسر -القذر، ويحرك ويفتح بالراء وتكسر الجيم، والمأثم وكل ما استقذر من العمل، والعمل المؤدي إلي العذاب، والشك والعقاب والغضب...)

القاموس المحيط 2/318.

نمی دونم ولی مخ تر از اینا فهمیدن که تطهیر همون عصمته ::
حدثنا بشر، قال: ثنا يزيد، قال: ثنا سعيد، عن قتادة قوله: (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا) فهم أهل بيت طهرهم الله من السوء، وخصهم برحمة منه

فهمیده می شود که اهل بیت تطهیر کرده است خدا ان ها را سوء
تفسیر طبری ج19ص101

خود ابن تیمیه خدای وهابیت می گوید :
ابن تیمیه می گوید تفسیر طبریو تفسیر ابن ابی حاتم از تفاسیری است که قابل اعتماد است در روایت

منهاج السنه ج7 ص 167یا 168

اینا زدند جاده خالکی که بله ما هم آره


ninja;562901 نوشت:
كلمة »اهل « در لغت
اهل در لغت به معني همسر مرد و كساني كه با او در يك خانه زندگي م يكنند،
مي باشد. و خويشاوندان را نمي توان اهل گفت مگر به صورت مجازي، به دليل
اينكه »اهل « به طور كلي به همراهاني گفته مي شود كه همواره با او هستند، همان
طور كه خداوند متعال مي فرمايد
إِنَّ ذَلِكَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ

اين جدال اهل جهنم با يکديگر چيزی است که به حقيقت واقع شود

سوره : ص آیه : 64
و اهل آتش دوزخ
كساني هستند كه در آتش دوزخ قرار دارند؛ چنان كه خداوند مي فرمايد
لَا يَسْتَوِي أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّةِ
دوزخيان و بهشتيان برابر نيستند
سوره : الحشر آیه : 20.
و »اهل الكتاب « و »اهل الذكر « يعني حاملان و ياران كتاب و »اهل المدينه « و
»اهل القري « يعني ساكنان شهر و كساني كه همواره با مدينه هستند و در آنجا
زندگي مي نماييد، همان گونه كه خداوند متعال مي فرمايد
: وَجَاء أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ
اهل شهر شادی کنان آمدند

سوره : الحجر آیه : 67
از سوى ديگر،) اهل شهر لوط (از ورود ميهمانان
با خبر شدند، و بطرف خانه لوط) آمدند در حالى كه شادمان بودند .«
و در جاي ديگر مي فرمايد:

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ

سوره : الاعراف آیه : 96
»و اگر اهل شهرها و آباديها، ايمان مى آوردند و تقوا پيشه مى كردند .«
در این مقاله باز هم از ابن آیه ها برای مثال بود که به همین ها اکتفا کردم

اینم معاجب روزگاره !!

اینا که فقط اومدند از قران حرف زدند :
عن عمران بن حصين : أن رجلاً أتاه فسأله عن شيء فحدثه ، فقال الرجل : حدثوا عن كتاب الله ولا تحدثوا عن غيره فقال : إنك امرؤ أحمق
الفقیه و المتفقه ج 1ص 237 خطیب بغدادی والموافقات ج4ص26 الشریعه ج1ص417 آجری و مسند ابن المبارک ج1ص143

عمران بن حصین که صحابیه می گه احمق است !!
چون روایات کثیره و عدیده هست که اهل بیت 5 نفرند فقط دو تا روایت :
البخاري - التاريخ الكبير - الجزء : ( 9 ) - رقم الصفحة : ( 25 )

205 - أبو الحمراء له صحبة ، قال أبو عاصم : ، عن عياد أبي يحيى قال : ، نا : أبو داود ، عن أبي الحمراء ، قال : صحبت النبي (ص) تسعة أشهر فكان إذا أصبح كل يوم ، يأتي باب علي وفاطمة فيقول السلام عليكم أهل البيت : إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا.

[/HR]

صحيح مسلم - فضائل الصحابة - فضائل أهل بيت النبي (ص) - رقم الحديث : ( 4450 )

- حدثنا : ‏ ‏أبوبكر بن أبي شيبة ‏ ‏ومحمد بن عبد الله بن نمير ‏ ‏واللفظ ‏ ‏لأبي بكر ‏ ‏قالا : ، حدثنا : ‏ ‏محمد بن بشر ‏ ‏، عن ‏ ‏زكرياء ‏ ‏، عن ‏ ‏مصعب بن شيبة ‏ ‏، عن ‏ ‏صفية بنت شيبة ‏ ‏قالت : قالت عائشة : ‏خرج النبي ‏(ص) ‏غداة ‏ ‏وعليه ‏ ‏مرط ‏ ‏مرحل ‏ ‏من شعر أسود فجاء ‏ ‏الحسن بن علي ‏ ‏فأدخله ، ثم جاء ‏ ‏الحسين ‏ ‏فدخل معه ، ثم جاءت ‏ ‏فاطمة ‏ ‏فأدخلها ثم جاء ‏ ‏علي ‏ ‏فأدخله ، ثم قال : ‏إنما يريد الله ليذهب عنكم ‏ ‏الرجس ‏ ‏أهل البيت ويطهركم تطهيرا.



این سخنانی که زده هست یا از جهل است یا از کم اطلاعاتی چرا ؟؟

زیرا این جا گفته است اهل البیت خودش یک اسمه خاصه اما اهل خودش

خوب اهل یعنی خانواده و زن و بچه پس حضرت نوح اشتباه کرده است که می گوید ::
قال يا نوح إنه ليس من أهلك إنه عمل غير صالح فلا تسألن ما ليس لك به علم إني أعظك أن تكون من الجاهلين

تو از اهل من نیستی

سخنی دیگر اهل بیت اهل هر خانه است درست ولی کدام خانه چون نگفته است اهل البیوت البیت الف و لام عهد است فلذا یعنی همان عهدی که ما کردیم این خانه را باید دید در سنت که کدام خانه است که می فهمیم خانه حضرت زهرا س

گاهی اوقات می گیم فامیل ها فلانی تشریف بیارند یک طیف گسترده ای میشوند گاهی اوقات میگیم با خانواده تشریف بیارید خانواد درسته که شامل طیف بزرگ است اما منظور این جا همسرو بچه ها و خودشما هستید یک بار جلسه خصوصی تر است می گیم شما و باخانواده تشریف بیارید یعنی شما با همسرتون تشریف بیارید . کلمه اهل هم همین شکل است اصطلاحات مختلفی دارد بستگی به مکان دارد!!

شبهاتي كه اهل مخالف براي اثبات نظر خود آنها را دستاويز
قرار داده اند

-1 (شبهه اول و جواب آن) ضمير مذكر در خطاب
ايشان مي گويند اگر منظور از اين آيه همسران پيامبر مي بودند خداوند به جاي
(عنكم) (يطهركم)، (عنكن) و (يطهركن) به صورت مونث مي آورد. در جواب
بايد گفت: سبحان الله حتي مردم عامي به طور فطري مي فهمند كه در زبان عربي
هر گاه به وسيلة ضمير مذكر خطاب شود زن و مرد را شامل م يگردد و اگر با
صيغة مؤنث خطاب شود آن وقت منظور از آن فقط زنان خواهند بود. از اين رو
مرد به فرزندان پسر و دختر خود م يگويد: بخوريد و بخوانيد و براي دختران،
صيغة مؤنث جداگانه به كار نمي برد مگر آنكه همة فرزندان او دختر باشند يا
مخاطبان فقط دختر باشند و پسري همراهشان نباشد. و گاهي هم مخاطبان همه
زن اند اما با صيغة مذكر مورد خطاب قرار مي گيرند. و قرآن چنين نازل شده است
پس اينكه مي فرمايد
﴾ۦ@(آل عمران: ١٠٢ )
اي مؤمنان، از خداوند آن گونه كه حقّ تقواي اوست بترسيد «، همة زنان و مردان
را شامل مي شود.
(البقرة: ٢٧٧ ) » كسانى كه ايمان
آوردند و اعمال صالح انجام دادند «، همة زنان و مردان را در بر مي گيرد.
خداوند متعال در جاي ديگر مي فرمايد:
− » (١٩١ مسلما در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و رفت شب و روز
نشانه هاى (روشنى) براى خردمندان است. آن كساني كه خدا را ياد مي كنند .«
و خطاب را با صيغة مذكر ادامه مي دهد تا م يفرمايد
(آل عمران: » (١٩٥ خداوند، درخواست آنها را
پذيرفت؛ (و فرمود:) من عمل هيچ عملكننده اى از شما را، ضايع نخواهم كرد .«
و همچنان با صيغة مذكر مومنان را مورد خطاب قرار مي دهد و سپس مقصود را
روشن مي نمايد و بعد از (منكم) م يفرمايد:
﴾@(آل عمران: » (١٩٥ از شما را، زن باشد يا مرد، ضايع نخواهم كرد؛ شما
همنوعيد، و از جنس يكديگر! .«
سپس با صيغة مذكر ادامه مي دهد:
(آل عمران: » (١٩٥ آنها كه در راه خدا هجرت كردند، و از
خانه هاى خود بيرون رانده شدند و در راه من آزار ديدند .«
از آنجا كه در خانة پيامبر ص، پيامبر و همسرانش زندگي مي كردند كلمات
مذكور با صيغة مذكر آمده تا همه را در بر گيرد و آوردن آن با صيغة مؤنث ممكن
نيست، چون اگر چنين باشد پيامبر مشمول حكم آيه قرار نمي گيرد.
جالب اينجاست كه آنها همسران پيامبر را به دليل اينكه زن هستند از حكم
آيه خارج مي كنند و از طرف ديگر فاطمه ك را در حكم آيه قرار مي دهند با
اينكه او زن است!
-2 (شبهه دوم و جواب آن) حديث كساء
مسلم در صحيح خود از عايشه ك روايت مي كند كه ايشان گفتند: پيامبر روزي
به هنگام صبح بيرون آمد در حالي كه چادري كه از موي سياه بافته شده بود بر او
بود آنگاه حسن بن علي آمد و پيامبر او را زير چادر خويش قرار داد. سپس
حسين آمد او را نيز با خودش زير عبا برد. آنگاه فاطمه آمد او را نيز زير عبا برد.
سپس علي آمد و او را هم با خود زير چادر برد و آنگاه فرمود﴾ (الأحزاب: » (٣٣ خداوند
فقط مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك
سازد «. در اين حديث آمده كه پيامبر ص همسرش، ام سلمه را با آنها زير عبا
نبرد بلكه به او گفت: تو از اهل بيت من هستي و تو بر خير و خوبي قرار دادي.
و ما نمي دانيم كه اين حديث به خارج كردن امهات المؤمنين از آيه چه
ربطي
دارد، نهايت آنچه اين حديث ميرساند اين است كه پيامبر مجموعه اي از
خويشاوندانش را كه در خانه اش زندگي نم يكردند را در حكم آيه داخل كرده
است، و به اين معني نيست كه مفهوم آيه منحصر به آنهاست و ديگران را شامل
نمي شود؛ چون شرط داخل شدن اينها بيرون رفتن بقيه نيست، و رحمت الهي
همه چيز را فرا گرفته اين رحمت و به خاطر آمدن كسي ديگر، براي كسي كم
نمي گردد. اگر كسي با اشاره به چهار تن از دوستانش بگويد اينها دوستان من
هستند به اين معني نيست كه ديگر هيچ دوستي ندارد. و اگر كسي ده برادر داشته
باشد و به سه تن از آنها اشاره كند و آنها را چنين معرفي نمايد كه اينها برادرانم
هستند، سخن او به اين معني نيست كه برادران ديگري ندارد مگر آنكه واقعاً
برادران ديگري نداشته باشد. بنابراين قرينه اي كه حدود معني كلمة »أهل « را
تعيين مي نمايد واقعيت امر است و خود كلمة »أهل « چيزي را نفي يا اثبات
نمي نمايد و اهل بيت پيامبر زيادند پس به چه دليلي كلمة اهل بيت را منحصر به
برخي از آنها مي دانيم؟! چنين امري در قرآن زياد آمده است مانند اينكه مي فرمايد
(التوبة: » (٣٦ تعداد ما هها نزد خداوند
در كتاب الهى، از آن روز كه آسمانها و زمين را آفريده، دوازده ماه است؛ كه
چهار ماه از آن، ماه حرام است؛ (و جنگ در آن ممنوع مى باشد). اين، آيين ثابت
و پابرجاى (الهى) است! « و دين تنها به بيان تعداد ماه ها و اينكه چهار ماه از آن
ماه ها حرام هستند، منحصر نيست. و گفتة پيامبر ص كه فرمود: »اينها از اهل بيت
من هستند «، نيز چنين است. اگر فرمودة پيامبر مانع از دخول ديگران در زمرة
چهار نفري بشود كه پيامبر فرمود از اهل بيت من هستند، پس چگونه نُه نفر ديگر
از ائمه كه در آن وقت اصلاً وجود نداشتند در زمرة اهل بيت قرار داده اند؟!
اگر بگويند دلايلي براي اثبات اين مدعا است، در جواب گوييم: همة دلايل
بر اين امر دلالت مي كنند كه همسران پيامبر ص اهل بيت ويژة پيامبر هستند.
بايد دانست دلايلي كه اهل تشيع در اين زمينه ارائه داده اند، هيچ كدام از قرآن
نيست، بلكه همگي از جملة رواياتي است كه خودشان آن را جعل كرده اند.
کارشناس بحث پاسخ دهد

ninja;562964 نوشت:
-1 (شبهه اول و جواب آن) ضمير مذكر در خطاب
ايشان مي گويند اگر منظور از اين آيه همسران پيامبر مي بودند خداوند به جاي
(عنكم) (يطهركم)، (عنكن) و (يطهركن) به صورت مونث مي آورد. در جواب
بايد گفت: سبحان الله حتي مردم عامي به طور فطري مي فهمند كه در زبان عربي
هر گاه به وسيلة ضمير مذكر خطاب شود زن و مرد را شامل م يگردد و اگر با
صيغة مؤنث خطاب شود آن وقت منظور از آن فقط زنان خواهند بود. از اين رو
مرد به فرزندان پسر و دختر خود م يگويد: بخوريد و بخوانيد و براي دختران،
صيغة مؤنث جداگانه به كار نمي برد مگر آنكه همة فرزندان او دختر باشند يا
مخاطبان فقط دختر باشند و پسري همراهشان نباشد. و گاهي هم مخاطبان همه
زن اند اما با صيغة مذكر مورد خطاب قرار مي گيرند. و قرآن چنين نازل شده است
پس اينكه مي فرمايد
﴾ۦ@(آل عمران: ١٠٢ )
اي مؤمنان، از خداوند آن گونه كه حقّ تقواي اوست بترسيد «، همة زنان و مردان
را شامل مي شود.
(البقرة: ٢٧٧ ) » كسانى كه ايمان
آوردند و اعمال صالح انجام دادند «، همة زنان و مردان را در بر مي گيرد.
خداوند متعال در جاي ديگر مي فرمايد:
− » (١٩١ مسلما در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و رفت شب و روز
نشانه هاى (روشنى) براى خردمندان است. آن كساني كه خدا را ياد مي كنند .«
و خطاب را با صيغة مذكر ادامه مي دهد تا م يفرمايد
(آل عمران: » (١٩٥ خداوند، درخواست آنها را
پذيرفت؛ (و فرمود:) من عمل هيچ عملكننده اى از شما را، ضايع نخواهم كرد .«
و همچنان با صيغة مذكر مومنان را مورد خطاب قرار مي دهد و سپس مقصود را
روشن مي نمايد و بعد از (منكم) م يفرمايد:
﴾@(آل عمران: » (١٩٥ از شما را، زن باشد يا مرد، ضايع نخواهم كرد؛ شما
همنوعيد، و از جنس يكديگر! .«
سپس با صيغة مذكر ادامه مي دهد:
(آل عمران: » (١٩٥ آنها كه در راه خدا هجرت كردند، و از
خانه هاى خود بيرون رانده شدند و در راه من آزار ديدند .«
از آنجا كه در خانة پيامبر ص، پيامبر و همسرانش زندگي مي كردند كلمات
مذكور با صيغة مذكر آمده تا همه را در بر گيرد و آوردن آن با صيغة مؤنث ممكن
نيست، چون اگر چنين باشد پيامبر مشمول حكم آيه قرار نمي گيرد.
جالب اينجاست كه آنها همسران پيامبر را به دليل اينكه زن هستند از حكم
آيه خارج مي كنند و از طرف ديگر فاطمه ك را در حكم آيه قرار مي دهند با
اينكه او زن است!

عجب شبهه اي بابا جان این مقاله ای که شما اماده کردید از سایت های مخالفین ببخشید ها ببخشید ها این قدر هنوز نمی دانند آیه چیه که آیه نگفته اهل البیوت یعنی بیت ها که شامل زنان پیامبر شود گفته است اهل البیت؟؟


ninja;562964 نوشت:
دارد، نهايت آنچه اين حديث ميرساند اين است كه پيامبر مجموعه اي از
خويشاوندانش را كه در خانه اش زندگي نم يكردند را در حكم آيه داخل كرده
است، و به اين معني نيست كه مفهوم آيه منحصر به آنهاست و ديگران را شامل
نمي شود؛

اینم از شبهات آبکی دیگر است

بله منحصر است خود امهات المومنین هم عقیده داشتند که اهل بیت 5 تن هستند
فأجلسهم بين يديه، ودعا عليا فأجلسه خلفه، فتجلل هو وهم بالكساء ثم قال: "هَؤُلاءِ أَهْلُ بَيْتِي، فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِيرًا". قالت أم سلمة: أنا معهم مكانك، وأنت على خير (1) .

می خواست ام سلمه وارد بشه پیامبر فرمود تو بر جایگاه خیر هستی و اجازه نداد
تفسیر طبری ج20ص266

کتاب الاربعین فی مناقب امهات المومنین ابن عساکر ج1ص105-106 انک علی خیر می گه ام سلمه این ایه در خانه من نازل شد و به پیامبر کفتم من جزو اهل بیت نیستم پیامبر فرمود انک علی خیر قال واهل البیت خود ام سلمه گفت من جزو اهل بیت نیستم ابن عساکر می گوید هذا حدیث صحیح الاسناد ایه نزلت ایه فقط مقصود این هاست .
اخْبَرَنَا الشَّيْخُ الْإِمَامُ الزَّاهِدُ صَدْرُ الدِّينِ شَيْخُ الشِّيُوخِ أَبُو الْقَاسِم عبد الرحيم بْنُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي سَعْدٍ الصُّوفِيُّ وَالشَّيْخُ الْإِمَامُ أَبُو أَحْمَدَ عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْأَمِينِ قَالَا أَنَا أَبُو الْقَاسِمِ هِبَةُ (اللَّهِ) بْنُ الْحُصَيْنِ أَنَا أَبُو طَالِبِ مُحَمَّدُ بن مُحَمَّد غَيْلَانَ أَنَا أَبُو بَكْرِ مُحَمَّدُ بن عبد الله بن إِبْرَاهِيم (48 ب) الشَّافِعِيُّ نَا إِسْحَاقُ بْنُ مَيْمُونٍ الْحَرْبِيُّ نَا أَبُو غَسَّانَ نَا فُضَيْل عَن عط عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ
نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي بَيْتِي {إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرا} قلت يارسول اللَّهِ أَلَسْتُ مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ قَالَ إِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ إِنَّكِ مِنْ أَزْوَاجِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَتْ وَأَهْلُ الْبَيْتِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَعَلِيٌّ وَفَاطِمَةُ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَجْمَعِينَ
هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحٌ

اهان یادم اومد ام سلمه اشتباه کرده است !!ام سلمه از امهات المومنین است

حَدَّثَنَا أَبُو كُرَيْبٍ، قَالَ: ثنا خَالِدُ بْنُ مَخْلَدٍ، قَالَ: ثنا مُوسَى بْنُ يَعْقُوبَ، قَالَ: ثني هَاشِمُ بْنُ هَاشِمِ بْنِ عُتْبَةَ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ وَهْبِ بْنِ زَمْعَةَ، قَالَ: أَخْبَرَتْنِي أُمُّ سَلَمَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ جَمَعَ عَلِيًّا وَالْحَسَنَيْنِ، ثُمَّ أَدْخَلَهُمْ تَحْتَ ثَوْبِهِ، ثُمَّ [ص:106] جَأَرَ إِلَى اللَّهِ، ثُمَّ قَالَ: «هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي» فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَدْخِلْنِي مَعَهُمْ، قَالَ: «إِنَّكِ مِنْ أَهْلِي»
تفسیر طبری ج19ص105

حضرات معصومین و پنج تن وارد عبا شدند پیامبر گفت این ها اهل بیت من هستند ام سلمه گفت منم

الوسی هم هست :
وأخبار إدخاله صلّى الله عليه وسلم عليا وفاطمة وابنيهما رضي الله تعالى عنهم تحت الكساء،
وقوله عليه الصلاة والسلام اللهم هؤلاء أهل بيتي
ودعائه لهم وعدم إدخال أم سلمة أكثر من أن تحصى

ام سلمه وارد اون کساء نشد و پیامبر هم گفت این ها اهل بیت من هستند
روح المعانی ج11ص195

این خیلی کم ادله ای بود که ارائه دادیم !!!

یک سوال از اونایی که می گند اهل بیت جزو امهات المومنین هستند
صالح بن مهدی المقبلی در کتاب العلم المشایخ ص373-374 می گوید :وقال ابن حجر العسقلانی في ترجمة مروان:إذا ثبتت صحبته لم يوثر الطعن فيه

مروان بن حکم یکی از صحابه است

مروان بن الحكم والحسين يساب (3) مروان فجعل الحسن ينهى الحسين حتى قال مروان إنكم أهل بيت ملعونون قال فغضب الحسن وقال ويلك قلت أهل بيت ملعونون فوالله لقد لعن الله أباك على لسان (4) نبيه (صلى الله عليه وسلم)
تاريخ دمشق ابن عساكر ج57ص244

همانا شما اهل بیت ملعون هستید !

يعني یک صحابه به تمام زنان پیامبر سب فرستاده

http://fatwa.islamweb.net/fatwa/index.php?page=showfatwa&Option=FatwaId&Id=70466
من سب عايشه قتل

از اون طرفم حدیث داریم لعن المومن کقتله
لعن مومن مثل اینکه او را کشته است
مسند احمد ج4ص33

خودشون حکم کنند به صحابی بزرگوار پیامبر مروان بن حکم ههههه

یا بگند نیستند یا بگند هستند و بگند صحابی ما باید می کشتیمش یا هم از صبح تا شب به زوجات نبی لعن بفرستند زیرا حدیث داریم

أصحابي كالنجوم، بأيهم أقتديتم أهتديتم.
اصحاب من مانند ستارگان هستند، به هر كدام كه اقتداء كنيد، ‌هدايت مي شويد.
ميزان الاعتدال ذهبي،‌ج1، ص413 و 607 - لسان الميزان ابن حجر، ج2، ص118 - تفسير رازي، ج2، ص5 - تفسير آلوسي، ج1، ص47 - المغني ابن قدامه، ج3، ص535 - عمدة القاري عيني، ج10، ص202

حديث كساء دليلي براي اثبات نظر ما، اهل سنت است و نمي تواند
دليل اهل مخالف باشد!
علاوه بر آنچه گفته شد بايد بگوييم با دقت در اين مساله معلوم مي شود كه
حديث كساء دليلي براي اثبات نظر ما، اهل سنت است و نمي تواند ادعاي اهل
تشيع را مبني بر عصمت ائمه اثبات كند؛ چون اين حديث قرينة واضح و روشني
است بر اينكه منظور از آيه همسران پيامبر هستند. چون اگر آيه در خصوص
اصحاب عبا نازل مي شد دعاي پيامبر ص براي آنها معني نداشت، و در آن
صورت انگيزة آن، چه مي توانست باشد با اينكه بدون دعاي او از همان اساس
قطعي و مسلم گرديده است؟!
پس پيامبر ص در دعاي خويش از خداوند مي خواهد كه با لطف و رحمت
بيكران خويش كساني را كه پيامبر ص برايشان دعا كرده، مشمول حكم آيه قرار
دهد، چون مي داند كه آية خطاب به همسران او نازل شده است. و اگر پيامبر ص
به طور قطعي مي دانست كه آل عبا مشمول حكم آيه است، هرگز برايشان دعا
نمي كرد.
آمدن يك كلمه با صيغة عام در حالي كه منظور از آن يك چيز خاص است
آمدن يك كلمه با صيغة عام در حالي كه منظور از آن يك چيز خاص است،
مفهومي است آشنا و معروف در زبان عربي؛ اما به شرطي كه قرينه هايي دال بر اين
باشد كه معني عام در نظر گرفته نشده است. قرينه مي تواند حاليه باشد يا لفظي قرينة
حاليه مانند اينكه خداوند مي فرمايد
(القصص: » (٤ فرعون در زمين (مصر) برترى جويى كرد، و اهل آن را به
گروه هاى مختلفى تقسيم نمود .«
در اين آيه كلمة »ارض « (زمين) و »اهلها « (اهل آن) عام هستند اما منظور از آن
سرزمين مصر و اهل مصر م يباشد كه با وجود عام بودن اين كلمات مفهوم و مراد
آنها خاص است. و قرينه براي چنين معناي خاصي اين است كه از نظر تاريخي ما
به طور قطع مي دانيم كه فرعون بر همة زمين در عالم حكومت نكرده است
همچنين خداوند متعال دربارة بادى كه برقوم عاد فرستاد مي فرمايد
(الأحقاف: » (٢٥ همه چيز را بفرمان پروردگارش در هم
مي كوبد و نابود مي كند «. پس لفظ همه چيز عام است ولكن قرين هاى كه بعد
از آن آمده دلالت بر خصوص مي كند و بعد از آن خداوند مي فرمايد
(الأحقاف: » (٢٥ آنها صبح كردند در حالى كه چيزى جز
خانه هايشان به چشم نمى خورد «. معنى را از عام به خاص تغيير داد زيرا مساكن
را در بر نگرفت در حالى كه اول گفته بود همه چيز ﴿ ك شَۡء ﴾.
كلمة »اهل بيت « كه در آية مذكور(آيه تطهير) آمده گرچه با صيغة عام آمده
اما قرين ههايي وجود دارند كه وقتي به گوش شنونده بخورد چنين مي رساند كه
منظور از آن، همسران پيامبر بوده اند اين قرينه ها عبارتند از: 1 معني حقيقي
كلمة »اهل البيت «؛ كه معني حقيقي آن زن و همسر است. 2 سياق آيه و سبب
نزول. 3 هيچ قرينه اي وجود نداشت تا پيامبر ص به طور قطعي بداند كه
منظور و مراد عام است از اين رو ايشان ص براي آل عبا دعا كرد. و همچنين
دعاي پيامبر ص مي تواند قرينه و بيانگر دو چيز براي ما باشد:
نخست، اينكه قبل از همه چيز منظور و مراد آيه زنان پيامبر مي باشند.
دوم، اينكه از دعاي پيامبر ثابت مي شود كه بقية اهل بيت هم مشمول حكم
آيه هستند، و اگر دعاي پيامبر نمي بود ما نمي توانستيم به طور قطعي بدانيم كه بقية
اهل بيت مشمول حكم آيه هستند.
اما منحصر كردن آيه به آل عبا و خارج ساختن همسران پيامبر
چند جهت باطل است!!
1 معني لغوي اهل بيت، زنان مرد و كساني كه با او در يك خانه زندگي
مي كنند مي باشد. و به هنگام نزول آيه در خانة پيامبر جز همسرانش كسي ديگر از
معني حقيقي اهل، همسر است. اما اهل قرار دادن خويشاوندان، از روي
مجاز است. قبلاً گفتة راغب اصفهاني را بيان كرديم كه گفت: اهل مرد در اصل
كساني هستند كه با او در يك خانه زندگي مي كنند سپس اين مفهوم را تعميم داده
و گفته اند: اهل بيت مرد يعني خويشاوندان او. تنها زماني مي توان يك كلمه را بر
معني مجازي حمل كرد كه دو چيز باشد: الف مانع، ب قرينه.
بايد ابتدا مانعي باشد كه مانع حمل آن كلمه بر معني حقيقي باشد و سپس
قرينه اي باشد كه آن كلمه را به معني مجازي آن برگرداند. در اينجا اگر آية مذكور
بر معني حقيقي خود كه همسر است حمل شود، هيچ مانعي نيست بلكه به هنگام
نزول آيه حتي قرينه اي نيست كه عام بودن مفهوم آيه را ترجيح دهد تا چه برسد
به اينكه آن را در معني مجازي منحصر گرداند.
3 سبب نزول: همسران پيامبر ص سبب نازل شدن آيه بودند، و قبل از همه
چيز سبب داخل در حكم است؛ از اينرو وقتي ام سلمه در مورد اينكه با آ لعبا
وارد شود گفت: آيا مگر من از اهل بيت تو نيستم؟! پيامبر ص در جوابش فرمود:
تو از اهل بيت من هستي و تو بر خير هستي، يعني قبلاً چنين خيري شامل حال تو
شده است و انگيزه اي براي داخل شدن تو با آنها نيست، چون سبب نزول آيه تو
هستي. و همين است مفهوم گفتة پيامبر ص چنان كه در روايتي ديگر آمده: تو بر
خير هستي؛ تو از همسران پيامبر مي باشي. اين بدان معناست كه اگر آل عبا از اول
مشمول حكم آيه م يبودند، پيامبر ص برايشان دعا نمي كرد.
4 سياق آيات: سياق از اينكه سخني بيگانه و ديگري(يعني در غير همان
موضوع) در ميان دو سخن كه براي يك هدف و مقصود ارائه شده اند منع مي كند
وگرنه هر گاه در وسط كلام، سخن بي
ربطي بيايد سخن بي ارزش و زشت
مي گردد. بايد كلام پروردگار را از آن منزه دانست، پس عصمت افرادي مشخص
با اموري كه ويژة كساني ديگر هست چه ربطي دارد كه بايد در ميان مسايل
مربوط با آنها بيان شود؟!
5 منظور آية خانة پيامبر ص است نه خانة كسي ديگر: به هنگام نزول
آيه همسران پيامبر در خانة او بودند و خانة پيامبر از خانه علي  جدا بود. و
امكان ندارد كه به ذهن پيامبر يا كسي ديگر چنين خطور كند كه منظور از فرمودة:
»اهل البيت « اهل بيت علي هستند، بلكه فقط منظور خانة پيامبر است. و هر كس
كه معتقد است اهل بيت يعني فقط آل عبا، از سخن او چنين بر مي آيد كه آيه فقط
خاص اهل بيت علي است نه اهل بيت پيامبر، و گويا پيامبر در اين آيه علي
هست و فرقي ندارند؛ چون اگر ما پيامبر را برداريم و به جاي او علي را بگذاريم،
معني آيه تغيير نم يكند. و همچنين اين مفهوم را هم لغو كرده ايم كه پيامبر خود
خانه اي مخصوص به خود داشته باشد كه مي تواند محل نزول رحمتها و بركتهاي
الهي باشد هيچ مسلمان و بلكه هيچ عاقلي چنين چيزي نمي گويد. به خاطر اين
چيزها و موارد ديگر پيامبر ص مطمئن نبود كه معني آيه عام باشد و همه را فرا
بگيرد از اين رو دعاي معروف خود را براي آل عبا كرد. و از اين طريق ما به
عموم بودن آيه يقين حاصل نموديم و اگر حديث آل عبا نمي بود ما به عموم بودن
آيه يقين حاصل نمي كرديم، و آن وقت مفهوم عام بودن فقط در حد گمان مي بود.
خلاصه
همچنين از نظر لغت نمي توان آيه را به »عصمت « معني كرد، و هيچ دليلي از نظر
لغوي براي اين كار نيست، چه برسد به آنكه عصمت افراد مشخص ثابت گردد
بنابراين از آية مذكور به طور كلي بر عصمت دلالت ندارد
دوم: اگر آية مذكور، عصمت را ثابت مي كند پس الزاماً شامل همسران پيامبر هم
مي شود
اين آيه به دليل: 1- شرعي، 2- لغوي، 3- عرف، 4- عقل، 5- سبب نزول و
-6 سياق و ديگر دلايلي كه ارائه داديم، شامل همسران پيامبر ص مي شود.
براي روشن شدن مطلب همين قدر كافي است كه اين آي هها را بخوانيم:
(الأحزاب: ٢٨ » (٣٤ اى پيامبر! به همسرانت بگو: »اگر شما زندگى دنيا و زرق و
برق آن را مى خواهيد بياييد با هديه اى شما را بهره مند سازم و شما را بطرز
نيكويى رها سازم! و اگر شما خدا و پيامبرش و سراى آخرت را مى خواهيد،
خداوند براى نيكوكاران شما پاداش عظيمى آماده ساخته است. اى همسران
پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذاب او دوچندان
خواهد بود؛ و اين براى خدا آسان است. و هر كس از شما براى خدا و پيامبرش
خضوع كند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهيم ساخت، و
روزى پرارزشى براى او آماده كرد هايم. اى همسران پيامبر! شما همچون يكى از
زنان معمولى نيستيد اگر تقوا پيشه كنيد؛ پس به گون هاى هوس انگيز سخن
نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند، و سخن شايسته بگوييد! و در خانه هاى
خود بمانيد، و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و
نماز را برپا داريد، و زكات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت كنيد؛
خداوند فقط مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما
را پاك سازد. آنچه را در خانه هاى شما از آيات خداوند و حكمت
و دانش
خوانده مى شود ياد كنيد؛ خداوند لطيف و خبير است! .«
بلكه همة سورة احزاب دربارة همسران پيامبر است. در آية ششم مي فرمايد:
(الأحزاب: » (٦ پيامبر نسبت
به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ و همسران او مادران آنها ( مؤمنان)
محسوب مى شوند .«
بعد از يك بيان تمهيدي باز در آية 28 تا 40 سورة احزاب به تذكر دادن و
موعظة آنها مي پردازد، سپس در آية 50 تا 62 به صراحت و با اشاره آنان را تذكر
مي دهد، و همسران پيامبر را از اذيت كردن پيامبر باز مي دارد. با اينكه تعداد آيات
سوره احزاب 73 آيه است، اگر آية تطهير نص و تصريحي دربارة عصمت مي بود،
مستلزم عصمت همسران پيامبر مي شد، و از آن جا كه به اتفاق همه چنين چيزي
نيست از اين رو آيه بر عصمت هيچ كسي دلالت نمي كند.

خدمت برادران اهل تسنن:
1 - در آیات یاد شده وقتی سخن از زنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به میان آمده ، ضمیر جمع مؤنث به کار رفته مانند:
من یات منکن - و من یقنت منکن - لستن - ان اتقیتن - تخضعن - وقرن - بیوتکن و ....
ولی وقتی به آیه تطهیر رسیده ضمایر جمع مذکر به کار رفته مانند:
لیذهب عنکم - ویطهرکم .
پس معلوم می شود مخاطب در آیه تطهیر غیر از مخاطب در آیات قبل و بعد از آیه تطهیر است.
2 - زنان پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) متعدد بودند و در خانه های مختلف زندگی می کردند و لذا در آیه 32 جمله (وقرن فی بیوتکن) آمده است و اگر چنان که آیه تطهیر نیز شامل آن ها می شد باید جمله (اهل البیوت) می آمد و حال آن که (اهل البیت) آمده است.
3 - طبق روایت صحیح مسلم و غیره وقتی آیه تطهیر نازل شد رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) حضرت علی و فاطمه و حسن و حسین را زیر کساء قرار داد و آیه شریفه قرائت فرمود روایت صحیح مسلم:
قَالَتْ عَائِشَةُ خَرَجَ النَّبِی صلى الله علیه وسلم غَدَاةً وَعَلَیهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ مِنْ شَعْر أَسْوَدَ فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِی فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَینُ فَدَخَلَ مَعَهُ ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا ثُمَّ جَاءَ عَلِی فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ قَالَ (إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا).
صحیح مسلم: 7 /130 ح 6414.

4 - در صحیح مسلم آمده که از زید بن ارقم سؤال شد آیا به زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) اهل بیت پیامبر گفته می شود یا خیر؟ پاسخ داد همسر یک مرد از اهل بیت آن به حساب نمی آید زیرا چه بسا زنی با مردی یک عمر زندگی می کند ولی در آخر عمر طلاق گرفته و به خانه پدرش رفته و جزء اهل بیت پدر محسوب می شود:
إنّ زید بن أرقم سئل عن المراد بأهل البیت هل هم النساء ؟ قال: لا / وأیم اللّه ، إنّ المرأة تكون مع الرجل العصر من الدهر ، ثمّ یطلّقها ، فترجع إلى أبیها وقومها.
صحیح مسلم: ج 7 ص 123، (رقم 6381)، كتاب فضائل الصحابة، باب فضائل علی بن أبی طالب (علیه السلام).
5 - زنان پیامبر هیچیک ادعا نکرده اند که آیه تطهیر شامل ما نیز می شود بلکه خلاف آن را نقل کرده اند مانند ام سلمه که می گوید پس از نزول آیه تطهیر و تکریم حضرت رسول گرامی علی و فاطمه و حسن وحسین علیهم السلام را ، من جلو رفته و از حضرت پرسیدم آیا من هم عضو اهل بیت هستم ؟ حضرت پاسخ داد تو آدم خوبی هستی و عضو اهل بیت نیستی بلکه از همسران پیامبر هستی :
صحیح ترمذی:
عن أمّ سلمة، أنّ النبی صلى الله علیه وسلم جلل على الحسن والحسین وعلى وفاطمة كساء ثمّ قال : «اللهم هؤلاء أهل بیتى وحامّتی أذهب عنهم الرجس وطهّرهم تطهیراً». فقالت أم سلمة : وأنا معهم یارسول الله ؟ قال: إنّك على خیر. هذا حدیث حسن صحیح . وهو أحسن شئ روى فی هذا الباب.
سنن الترمذی: ج 5 ص 361.
رواه الحاكم قائلا: هذا حدیث صحیح على شرط البخاری ولم یخرجاه. المستدرك: 2/ 416، 3/ 146. وقال بعد نقل روایة اخرى بعد ذلك: هذا حدیث صحیح على شرط مسلم ولم یخرجاه. المستدرك: 2/ 416.
وروى أیضاً عن عن عمر بن أبی سلمة قال: (لما نزلت هذه الآیة على النبی (صلى الله علیه وآله): (إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرا) فی بیت أم سلمة، فدعا فاطمة وحسناً وحسیناً، فجللهم بكساء وعلی خلف ظهره، فجلله بكساء، ثم قال: اللهم، هؤلاء أهل بیتی، فاذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیراً، قالت أم سلمة: وأنا معهم یا رسول الله؟ قال: أنت على مكانك وأنت إلى خیر).
سنن الترمذی 5: 328. قال عنه الألبانی: صحیح. صحیح سنن الترمذی، الألبانی 3: 306 ح 3205.
در روایتی که سیوطی و طبرانی و احمد بن حنبل نقل کرده اند آمده که ام سلمه می گوید من جلو رفته و طرف کساء را گرفته تا داخل شوم حضرت رسول گرامی (صلی الله علیه و آله) کساء را از دست من گرفت و کشید و به من اجازه ورود به درون عباء را نداد:
عن أمّ سلمة أنّها قالت: «فرفعت الكساء لأدخل معهم فجذبه من یدی وقال: إنّك على خیر .
مسند أحمد ج 6 ص 323، المعجم الكبیر للطبرانی ج 3 ص 53،الدر المنثور ج 5 ص 198.
پس بنا بر این اگر کسی بخواند بگوید که زنان پیامبر نیز داخل اهل بیت هستند و آیه تطهیر آنان را نیز شامل می شود باید عبا را از دست پیامبر گرفته و به زور زنان حضرت را داخل آن نماید .

سوم: اهل تشيع بايد بگويند همة اهل بيت معصوم هستند
كلمة اهل بيت، همة خاندان پيامبر ص را در بر مي گيرد كه آل جعفر، آل عباس و
آل عقيل همه از خاندان پيامبر مي باشند، و نيز چهار دختر پيامبر را شامل م يگردد.
مگر دختران پيامبر از اهل بيت او نيستند؟! پسران پيامبر هم از اهل بيت او هستند.
پس چگونه نص اين آيه فقط به اهل بيت علي اختصاص داده مي شود و حال
آنكه آية تطهير به صراحت در مورد اهل بيت پيامبر ص آمده است؟! چون
حديث آل عبا بر تخصيص دلالت مي كند. ايشان با اين ادعاي خود سخنان پوچي
مي گويند، به علاوه فرزندان علي زيادند و محمد و عمر؟؟؟؟ از فرزندان او هستند
پس چرا فقط دو نفر از فرزندان علي معصوم م يباشند؟! حسن  فرزنداني
داشته است و با اينكه از اهل بيت هستند يكي از آنها معصوم قرار داده نشده
است، و حال آنكه پدرشان حسن از حسين م بزرگتر و برتر است. دليل اين امر
چيست، و چرا عصمت فقط منحصر به يكي از فرزندان حسين است، و بعد از او
در فرزندانش ادامه دارد، با اينكه همه از اهل بيت هستند، و همه از كساني هستند
كه به قول خود شيعيان آية تطهير در موردشان نازل شده است.
اگر اين آيه نصي دربارة عصمت است پس همة اهل بيت بايد معصوم باشند،
و اگر چنين نيست پس آيه هيچ دلالتي بر عصمت ندارد. به ويژه وقتي كه در
حديث آل عبا براي چند نفر از آنها كه علي و فاطمه و حسن و حسين ن هستند
دعا شده است و براي فرزندان و نوادگانشان كه تا آن وقت هنوز به دنيا نيامده
بودند دعا نشده است.
اهل تشيع معتقدند اينكه پيامبر به اين
چهار نفر اشاره كرد. و فرمود كه اينها از
اهل بيت من هستند به اين معناست كه بقيه، اهل بيت او نيستند و آيه منحصر به
همين چهار نفر است، در جواب گوييم: اگر چنين باشد آن وقت تنها اين چهار نفر
جزو اهل بيت پيامبر ص هستند و بقيه، جزو اهل بيت پيامبر ص نيستند. پس
معلوم شد كه نتيجه به زيان آنهاست، و اگر اهل تشيع براي اثبات عصمت ائمه به
اين آيه استدلال مي كنند چگونه عصمت را به نفر پنجم و تا آخر مي رسانند؟! چه
چيزي اين افراد را داخل نموده و زنان پيامبر ص را خارج كرده است؟! اين
دوگانگي و انتخاب گزينشي براي چيست؟! آيا ضابطه و معياري ندارد؟!

ninja;562980 نوشت:

1 معني لغوي اهل بيت، زنان مرد و كساني كه با او در يك خانه زندگي
مي كنند مي باشد.
و به هنگام نزول آيه در خانة پيامبر جز همسرانش كسي ديگر از
معني حقيقي اهل، همسر است. اما اهل قرار دادن خويشاوندان، از روي
مجاز است. قبلاً گفتة راغب اصفهاني را بيان كرديم كه گفت: اهل مرد در اصل
كساني هستند كه با او در يك خانه زندگي مي كنند سپس اين مفهوم را تعميم داده
و گفته اند: اهل بيت مرد يعني خويشاوندان او. تنها زماني مي توان يك كلمه را بر
معني مجازي حمل كرد كه دو چيز باشد: الف مانع، ب قرينه.
بايد ابتدا مانعي باشد كه مانع حمل آن كلمه بر معني حقيقي باشد و سپس
قرينه اي باشد كه آن كلمه را به معني مجازي آن برگرداند. در اينجا اگر آية مذكور
بر معني حقيقي خود كه همسر است حمل شود، هيچ مانعي نيست بلكه به هنگام
نزول آيه حتي قرينه اي نيست كه عام بودن مفهوم آيه را ترجيح دهد تا چه برسد
به اينكه آن را در معني مجازي منحصر گرداند.
3 سبب نزول: همسران پيامبر ص سبب نازل شدن آيه بودند، و قبل از همه
چيز سبب داخل در حكم است؛ از اينرو وقتي ام سلمه در مورد اينكه با آ لعبا
وارد شود گفت: آيا مگر من از اهل بيت تو نيستم؟! پيامبر ص در جوابش فرمود:
تو از اهل بيت من هستي و تو بر خير هستي، يعني قبلاً چنين خيري شامل حال تو
شده است و انگيزه اي براي داخل شدن تو با آنها نيست، چون سبب نزول آيه تو
هستي. و همين است مفهوم گفتة پيامبر ص چنان كه در روايتي ديگر آمده: تو بر
خير هستي؛ تو از همسران پيامبر مي باشي. اين بدان معناست كه اگر آل عبا از اول
مشمول حكم آيه م يبودند، پيامبر ص برايشان دعا نمي كرد.

4 سياق آيات: سياق از اينكه سخني بيگانه و ديگري(يعني در غير همان
موضوع) در ميان دو سخن كه براي يك هدف و مقصود ارائه شده اند منع مي كند
وگرنه هر گاه در وسط كلام، سخن بي
ربطي بيايد سخن بي ارزش و زشت
مي گردد. بايد كلام پروردگار را از آن منزه دانست، پس عصمت افرادي مشخص
با اموري كه ويژة كساني ديگر هست چه ربطي دارد كه بايد در ميان مسايل
مربوط با آنها بيان شود؟!
5 منظور آية خانة پيامبر ص است نه خانة كسي ديگر: به هنگام نزول
آيه همسران پيامبر در خانة او بودند و خانة پيامبر از خانه علي  جدا بود. و
امكان ندارد كه به ذهن پيامبر يا كسي ديگر چنين خطور كند كه منظور از فرمودة:
»اهل البيت « اهل بيت علي هستند، بلكه فقط منظور خانة پيامبر است. و هر كس
كه معتقد است اهل بيت يعني فقط آل عبا، از سخن او چنين بر مي آيد كه آيه فقط
خاص اهل بيت علي است نه اهل بيت پيامبر، و گويا پيامبر در اين آيه علي
هست و فرقي ندارند؛ چون اگر ما پيامبر را برداريم و به جاي او علي را بگذاريم،
معني آيه تغيير نم يكند. و همچنين اين مفهوم را هم لغو كرده ايم كه پيامبر خود
خانه اي مخصوص به خود داشته باشد كه مي تواند محل نزول رحمتها و بركتهاي
الهي باشد هيچ مسلمان و بلكه هيچ عاقلي چنين چيزي نمي گويد. به خاطر اين
چيزها و موارد ديگر پيامبر ص مطمئن نبود كه معني آيه عام باشد و همه را فرا
بگيرد از اين رو دعاي معروف خود را براي آل عبا كرد. و از اين طريق ما به
عموم بودن آيه يقين حاصل نموديم و اگر حديث آل عبا نمي بود ما به عموم بودن
آيه يقين حاصل نمي كرديم، و آن وقت مفهوم عام بودن فقط در حد گمان مي بود.
خلاصه
همچنين از نظر لغت نمي توان آيه را به »عصمت « معني كرد، و هيچ دليلي از نظر
لغوي براي اين كار نيست، چه برسد به آنكه عصمت افراد مشخص ثابت گردد
بنابراين از آية مذكور به طور كلي بر عصمت دلالت ندارد
دوم: اگر آية مذكور، عصمت را ثابت مي كند پس الزاماً شامل همسران پيامبر هم
مي شود
اين آيه به دليل: 1- شرعي، 2- لغوي، 3- عرف، 4- عقل، 5- سبب نزول و
-6 سياق و ديگر دلايلي كه ارائه داديم، شامل همسران پيامبر ص مي شود.
براي روشن شدن مطلب همين قدر كافي است كه اين آي هها را بخوانيم:
(الأحزاب: ٢٨ » (٣٤ اى پيامبر! به همسرانت بگو: »اگر شما زندگى دنيا و زرق و
برق آن را مى خواهيد بياييد با هديه اى شما را بهره مند سازم و شما را بطرز
نيكويى رها سازم! و اگر شما خدا و پيامبرش و سراى آخرت را مى خواهيد،
خداوند براى نيكوكاران شما پاداش عظيمى آماده ساخته است. اى همسران
پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذاب او دوچندان
خواهد بود؛ و اين براى خدا آسان است. و هر كس از شما براى خدا و پيامبرش
خضوع كند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهيم ساخت، و
روزى پرارزشى براى او آماده كرد هايم. اى همسران پيامبر! شما همچون يكى از
زنان معمولى نيستيد اگر تقوا پيشه كنيد؛ پس به گون هاى هوس انگيز سخن
نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند، و سخن شايسته بگوييد! و در خانه هاى
خود بمانيد، و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و
نماز را برپا داريد، و زكات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت كنيد؛
خداوند فقط مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما
را پاك سازد. آنچه را در خانه هاى شما از آيات خداوند و حكمت
و دانش
خوانده مى شود ياد كنيد؛ خداوند لطيف و خبير است! .«
بلكه همة سورة احزاب دربارة همسران پيامبر است. در آية ششم مي فرمايد:
(الأحزاب: » (٦ پيامبر نسبت
به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ و همسران او مادران آنها ( مؤمنان)
محسوب مى شوند .«
بعد از يك بيان تمهيدي باز در آية 28 تا 40 سورة احزاب به تذكر دادن و
موعظة آنها مي پردازد، سپس در آية 50 تا 62 به صراحت و با اشاره آنان را تذكر
مي دهد، و همسران پيامبر را از اذيت كردن پيامبر باز مي دارد. با اينكه تعداد آيات
سوره احزاب 73 آيه است، اگر آية تطهير نص و تصريحي دربارة عصمت مي بود،
مستلزم عصمت همسران پيامبر مي شد، و از آن جا كه به اتفاق همه چنين چيزي
نيست از اين رو آيه بر عصمت هيچ كسي دلالت نمي كند.

سیاق:
سیاق در جایی امکانش هست که همه ایات در یک جا نازل شده باشند که در ایه تطهیر این گونه نیست مثلا در مورد ایه غار قبل وبعدش در مورد منافقین است پس باید بگوییم این ایه هم در مورد منافقن است ؟؟ و هم چنین در سوره یوسف ایه 28 و 29 :
فَلَمَّا رَأَىٰ قَمِيصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِن كَيْدِكُنَّ ۖ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ [١٢:٢٨]
هنگامی که (عزیز مصر) دید پیراهن او [= یوسف‌] از پشت پاره شده، گفت: «این از مکر و حیله شما زنان است؛ که مکر و حیله شما زنان، عظیم است!

width: 13% align: right

﴿٢٨﴾
[/TD]
[TD]

يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَٰذَا ۚ وَاسْتَغْفِرِي لِذَنبِكِ ۖ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ [١٢:٢٩]
یوسف از این موضوع، صرف‌نظر کن! و تو ای زن نیز از گناهت استغفار کن، که از خطاکاران بودی!»
عبارت یوسف اعرض عن هذا در بین استغفری لذنبک و ان کیدهن عظیم امده است که اصلا ربطی به هم ندارند .
اول منظورش زن عزیز مصر است بعد خود حضرت یوسف بعد خود زن همسر عزیز مصر
هم چنین در ایه تطهیر اصلا سیاقش تغییر نمی کند چون خداوند می گوید زنان پیامبر ادم بشوید این کار را بکنید خدا خواسته است اطافیانتان را پاک کند خوب حالا اصلا سیاقش شکسته شد
و هم چنین طبق اتفاق مفسرین قران بر حسب ترتیب نزول جمع اوری نشده است و چه بسیار ایات مکی که در بین ایات مدنی قرار گرفته و بر عکس
وقتي سبب نزول متعدد دارد به هيچ وجهي ما نمي‌توانيم از وحدت سياق استفاده کنيم.

منبع سایت ولایت

این خودش یک آیه یعنی ام سلمه نمی فهمیده به اندازه این جوجه وهابی !!

الطبري - جامع البيان - الجزء : ( 22 ) - رقم الصفحة : ( 9 )



26141 - حدثني : محمد بن المثنى ، قال : ، ثنا : بكر بن يحيى بن زبان العنزي ، قال : ، ثنا : مندل ، عن الأعمش ، عن عطية ، عن أبي سعيد الخدري ، قال : قال رسول الله (ص) : نزلت هذه الآية في خمسة : في ، وفي علي (ر) ، وحسن (ر) ، وحسين (ر) ، وفاطمة (ر) : إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا.

این روایت رو سندش ذکر بکنه که نوشته ام سلمه هم وارد عبا شد چون روایات دیگر چیز دیگری را نشان می دهند

مستدرك الحاكم - كتاب التفسير - تفسير سورة الأحزاب - رقم الحديث : ( 3558 )


3517 - حدثنا : أبو العباس محمد بن يعقوب ، ثنا : العباس بن محمد الدوري ، ثنا : عثمان بن عمر ، ثنا : عبد الرحمن بن عبد الله بن دينار ، ثنا : شريك بن أبي نمر ، عن عطاء بن يسار ، عن أم سلمة (ر) : أنها قالت : في بيتي نزلت هذه الآية : إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت قالت : فأرسل رسول الله (ص) إلى علي وفاطمة والحسن والحسين (ر) أجمعين فقال : اللهم هؤلاء أهل بيتي ، قالت أم سلمة : يا رسول الله ما أنا من أهل البيت ، قال : إنك أهلي خير وهؤلاء أهل بيتي اللهم أهلي أحق ، هذا حديث صحيح على شرط البخاري ولم يخرجاه.

روایات عدیده در این باب پیدا می شود

بند 5 ام سوتی جالب ::

بله ما هم می گیم یک خانه یعنی همون خانه ای که خدا عهد کرده است نه اهل البیوت امهات المومنین !!!

در مورد معنی کلمه ی اهل که خوب توضیحی داده است برای ما گفتم که بعضی موقع ها اصلا به زن و بچه نمی گند خدا هم شاید نعوذ بالله خواسش نبوده که به حضرت نوح می فرماید : لیس من اهلک

پسرت از اهلت نیست

گفتم اهل بستگی به مکان دارد


ninja;562984 نوشت:
سوم: اهل تشيع بايد بگويند همة اهل بيت معصوم هستند
كلمة اهل بيت، همة خاندان پيامبر ص را در بر مي گيرد كه آل جعفر، آل عباس و
آل عقيل همه از خاندان پيامبر مي باشند، و نيز چهار دختر پيامبر را شامل م يگردد.
مگر دختران پيامبر از اهل بيت او نيستند؟! پسران پيامبر هم از اهل بيت او هستند.
پس چگونه نص اين آيه فقط به اهل بيت علي اختصاص داده مي شود و حال
آنكه آية تطهير به صراحت در مورد اهل بيت پيامبر ص آمده است؟! چون
حديث آل عبا بر تخصيص دلالت مي كند. ايشان با اين ادعاي خود سخنان پوچي
مي گويند، به علاوه فرزندان علي زيادند و محمد و عمر؟؟؟؟ از فرزندان او هستند
پس چرا فقط دو نفر از فرزندان علي معصوم م يباشند؟! حسن  فرزنداني
داشته است و با اينكه از اهل بيت هستند يكي از آنها معصوم قرار داده نشده
است، و حال آنكه پدرشان حسن از حسين م بزرگتر و برتر است. دليل اين امر
چيست، و چرا عصمت فقط منحصر به يكي از فرزندان حسين است، و بعد از او
در فرزندانش ادامه دارد، با اينكه همه از اهل بيت هستند، و همه از كساني هستند
كه به قول خود شيعيان آية تطهير در موردشان نازل شده است.
اگر اين آيه نصي دربارة عصمت است پس همة اهل بيت بايد معصوم باشند،
و اگر چنين نيست پس آيه هيچ دلالتي بر عصمت ندارد. به ويژه وقتي كه در
حديث آل عبا براي چند نفر از آنها كه علي و فاطمه و حسن و حسين ن هستند
دعا شده است و براي فرزندان و نوادگانشان كه تا آن وقت هنوز به دنيا نيامده
بودند دعا نشده است.
اهل تشيع معتقدند اينكه پيامبر به اين
چهار نفر اشاره كرد. و فرمود كه اينها از
اهل بيت من هستند به اين معناست كه بقيه، اهل بيت او نيستند و آيه منحصر به
همين چهار نفر است، در جواب گوييم: اگر چنين باشد آن وقت تنها اين چهار نفر
جزو اهل بيت پيامبر ص هستند و بقيه، جزو اهل بيت پيامبر ص نيستند. پس
معلوم شد كه نتيجه به زيان آنهاست، و اگر اهل تشيع براي اثبات عصمت ائمه به
اين آيه استدلال مي كنند چگونه عصمت را به نفر پنجم و تا آخر مي رسانند؟! چه
چيزي اين افراد را داخل نموده و زنان پيامبر ص را خارج كرده است؟! اين
دوگانگي و انتخاب گزينشي براي چيست؟! آيا ضابطه و معياري ندارد؟!

نقد و بررسی :
داره می گه که امهات المومنین نمی فهمیدند از شیعه نپرسید بلکه از امهات المومنین بپرسید ::

تفسیر اقای ماوردی ج4 ص401 می اورد در مورد اهل بیت سه قول داریم مقصود علی فاطمه حسن و حسین و پیامبر بوده است چه کسانی این عقیده را داشتندابو سعید خدری ، انس بن مالک ، عائشه و ام سلمه ( همسران پیامبر می گند این ایه در شان ما نازل نشده است نظر دوم :مقصود همسران پیامبران هستند که ابن عباس و عکرمه گفتند نظر سوم مقصود اهل وازواج است که ضحاک گفته است.
ثلاثة أقاويل :
أحدها : أنه عنى علياً وفاطمة والحسن والحسين رضي الله عنهم ,
قاله أبو سعيد الخدري وأنس بن مالك وعائشة وأم سلمة رضي الله عنهم .
الثاني : أنه عنى أزواج النبي خاصة , قاله ابن عباس وعكرمة .
الثالث : أنها في الأهل والأزواج , قاله الضحاك .

کتاب دیگر هم نقل کرده است :
کشف المشکل ج4 ص418
چه شکلیه خود عایشه و ام سلمه می گند در حق اهل بیت هست
جواب بدهید یک کلام
ایا عایشه و ام سلمه دروغ گفتند یا شمایی که می گید در حق امهات المومین است دروغ می گویید ؟؟

بابا جان چه قدر در این مقاله به امهات المومنین توهین شد بعد به ما می گند دروغ گو و کتمان کننده فضائل عایشه حالا چرا ؟؟؟

چون به عایشه می گند صدیقه بابا جان الان با این سوالتون اثبات می کنید که عایشه ببخشید صدیقه نبوده بلکه از سوالشون بر می آد که دروغگو بوده است یا کذاب

بله دیگه وهابیت است به امهات المومنین دوست دارد توهین کند

:ok:

ninja;562984 نوشت:
اهل بيت من هستند به اين معناست كه بقيه، اهل بيت او نيستند و آيه منحصر به
همين چهار نفر است، در جواب گوييم: اگر چنين باشد آن وقت تنها اين چهار نفر
جزو اهل بيت پيامبر ص هستند و بقيه، جزو اهل بيت پيامبر ص نيستند. پس
معلوم شد كه نتيجه به زيان آنهاست، و اگر اهل تشيع براي اثبات عصمت ائمه به
اين آيه استدلال مي كنند چگونه عصمت را به نفر پنجم و تا آخر مي رسانند؟! چه
چيزي اين افراد را داخل نموده و زنان پيامبر ص را خارج كرده است؟! اين
دوگانگي و انتخاب گزينشي براي چيست؟! آيا ضابطه و معياري ندارد؟!

وای چه قدر خندیدم شبهات مال قرن بوق است

وقتی یک معصوم شد مصعوم دیگر می گوید فلان شخص بعد از معصومه !!!

باقی امامان هم معصوم هستند !!!

امام زين العابدين (عليه السلام) مي‌فرمايد:
الإمام منا لا يكون إلا معصوما.
تمام ما ائمه، معصوم هستيم.
معاني الأخبار للشيخ الصدوق، ص132 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج25، ص194

منبع سایت ولایت
این فقط قطره ای از عصمت معصومین است

چهارم: ارادة شرعي و ارادة تقديري
از جمله دلايلي كه نشان مي دهد آية تطهير بر عصمت كسي دلالت نمي كند اين است
كه اراده اي كه در اين آيه آمده، تشريعي است نه تقديري و تكويني. بايد دانست كه
ارادة الهي در نصوص شرعي دو نوع است:
نوع اول: ارادة تقديري و تكويني
ارادة تكويني عبارت است از خواست و مشيت الهي كه بايد تحقق يابد، و ميان
اين اراده و كلام خدا و فرمان شرعي او هيچ ملازمتي نيست. چه بسا خداوند
چيزي را اراده مي كند و مي خواهد كه نمي پسندد، به خاطر حكمت و اسبابي كه
از خود خلق م يباشد، مانند زنا، دروغ، كفر ورزيدن به خدا، كه خداوند اينها را
دوست ندارد و در شريعت به آن فرمان نداده، و بلكه از آن نهي كرده است، اما
اين چيزها با اجازه و خواست خداوند به وقوع مي پيوندند(وهيچ چيزي بدون
خواست و ارادة او در اين كون انجام نم يشود، زيرا در غير اين صورت به
ربوبيت خداوند نقص وارد مي شود)؛ خداوند متعال مي فرمايد:
(الأنعام: » (١١٢ و اگر پروردگارت مى خواست، چنين نمى كردند .«
و خداوند دربارة اين اراده م يفرمايد:
(يس: » (٨٢ فرمان او چنين است كه هرگاه چيزى را اراده كند،
تنها به آن مى گويد: »موجود باش! «، آن نيز بى درنگ موجود مى شود!
((الرعد: » (١١ و هنگامى كه خدا اراده
سوئى به قومى (بخاطر اعمالشان) كند، هيچ چيز مانع آن نخواهد شد .
(هود: » (٣٤ هرگاه خدا بخواهد شما را (بخاطر گناهانتان) گمراه سازد،
و من بخواهم شما را اندرز دهم، اندرز من سودى به حالتان نخواهد داشت! .«
پس خداوند خواسته كه آنها را گمراه كند با اينكه به آن امر نكرده و گمراهي را
دوست ندارد. و خداوند آن گونه كه از خودش خبر داده، چنين است
(٩٠ خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزديكان فرمان مى دهد؛ و از
فحشا و منكر و ستم، نهى مى كند .«
اما تمامي آنچه كه خداوند به صورت شرعي به آن امر نموده و خواسته و
دوست دارد انجام نمي شود و نه همه آنچه كه او از آن نهي كرده و نپسنديده
انجام نمي شود، و در اينجا نوبت نوع دوم اراده مي آيد؟!
نوع دوم: ارادة تشريعي
ارادة شرعي به اين معناست كه اوامر الهي گاهي تحقق مي يابد و گاهي محقق
نمي شود، همان طور كه خداوند متعال م يفرمايد
(البقرة: » (١٨٥ خداوند، راحتى شما را مى خواهد، نه زحمت
شما را! .«
تحقق يافتن مقتضاي اين اراده به بنده بستگي دارد اگر بنده اسبابي كه اين
اراده را محقق مي نمايد فراهم كند، آن اراده نيز تحقق مي يابد و اگر بنده در فراهم
كردن اسباب كوتاهي ورزد، چيزي تحقق مي يابد كه خداوند دوست ندارد و
نمي خواهد، يعني آن را نم يپسندد و به آن امر نمي كند. و اموري هستند كه
خداوند آن را دوست دارد و به انجام آن فرمان مي دهد اما آن امور انجام
نمي شوند. خداوند آساني را براي همة آفريده هايش دوست دارد و به آن امر كرده
است، و سختي را براي آفريده هايش دوست ندارد همان طور كه در آية قبلي
آمده و چنان كه در اين آيه هم بيان شده است
(النساء: » (٢٨ خدا مي خواهد كار را بر شما سبك كند .«
اما اين ارادة الهي در حق بسياري از مردم كه بر خود سخت م يگيرند تحقق
نمي يابد با اينكه آنها در خطاب الهي داخل هستند كه مي فرمايد:
(البقرة: » (١٨٥ خداوند، راحتى شما را
مى خواهد، نه زحمت شما را! .«
و در جاي ديگر م يفرمايد:
(النساء: » (٢٨ خدا
مي خواهد (با احكام مربوط به ازدواج با كنيزان و مانند آن،) كار را بر شما سبك
كند .«
خداوند از همة بندگانش خواسته تا او را عبادت كنند؛ يعني آنها را به عبادت
خويش فراخوانده و دوست دارد كه عبادت او را انجام دهند اما بيشتر بندگانش
اين خواست الهي را اجرا نم يكنند. و از طرف ديگر اموري هست كه خداوند آنها
را نخواسته و دوست ندارد اما آن امور به وقوع مي پيوندند؛ همان طور كه خداوند
متعال مي فرمايد:
متاع ناپايدار دنيا را مى خواهيد؛ (و مايليد اسيران بيشترى بگيريد، و در برابر
گرفتن فديه آزاد كنيد؛ ولى خداوند، سراى ديگر را (براى شما) مى خواهد .«
پس خواستة آنها كه فديه گرفتن از اسيران بود تحقق يافت و آنچه كه خدا
مي خواست يعني كشتن اسيران تحقق نيافت. همچنين در جاي ديگري م يفرمايد:
((النساء: » (٢٧ خدا مى خواهد شما را ببخشد (و
از آلودگى پاك نمايد) .
و باز مي فرمايد
(المائدة: » (٦ خداوند نمي خواهد بر شما سختي و دشواري قرار دهد
بلكه مي خواهد تا شما را پاك گرداند .«
پس سختي و دشواري براي بعضي پيش مي آيد با اين كه خداوند آن را
نمي خواهد، و با اينكه خداوند پاكي را براي همه خواسته است، اما همه پاك
نم يگردند. در آية مذكور همة امت مورد خطاب قرار گرفت هاند و اين آيه كاملاً
شبيه آية تطهير است، چون در هر دو آيه يك كلمه تكرار مي شود و آن ارادة
تشريعي است كه تحقق آن بستگي به پذيرفتن مخاطب دارد و اين اراده، ارادة
تكويني و تقديري نيست كه حتماً بايد به وقوع بپيوندد. براي آنكه بتوان آية تطهير
را بر عصمت حمل كرد بايد اراد هاي كه در آن آيه آمده، تقديري و تكويني از
جانب خدا باشد، چون عصمتي كه اهل تشيع آن را ثابت مي كنند كار خداست و
اين خداوند است كه ائمه را - به قول اهل تشيع - معصوم قرار مي دهد و انسان
به زور و زحمت به چنين چيزي نمي رسد، اما بايد گفت كه هيچ دليلي بر اين امر
نيست و در اصل ارادة تشريعي در آية تطهير مورد نظر است، چون اموري هستند
كه نشان مي دهند ارادة موجود در آية تطهير با ارادة تشريعي همخواني و هيچ
ارتباطي و همخواني با ارادة تقديري ندارد، و اضافه بر آن قرين ههايي وجود دارند
مبني بر اينكه ارادة تشريعي در آن آيه مورد نظر است، نه تقديري. اين قرين هها
عبارتند از:
قرينه هايي مبني بر اينكه ارادة تشريعي در آن آيه مورد نظر است
-1 حديث كساء
اگر ارادة الهي در آية تطهير تقديري م يبود و بايد تحقق مي يافت، پيامبر براي آنها
دعا نمي كرد چون آنها ديگر نيازي به دعاي او نداشتند، چرا كه خداوند خواسته
آنها معصوم باشند و عصمت آنها را به طور قطعي مقدر كرده، پس نيازي به دعاي
پيامبر نبود. همچنين اگر آن آيه دربارة عصمت مي بود و آنها از همان
معصوم مي بودند، پيامبر ص اين را مي دانست، پس چرا براي آنها چيزي را
بخواهد كه خودش در اصل تحقق يافته است؛ يعني آن گونه كه اهل تشيع
معتقدند چنين امري براي اثبات چيزي است كه خود آن چيز قبلاً حاصل شده
است. و اين از نظر علمي و از ديدگاه همة علما ممنوع مي باشد. و به دست آوردن
چيزي كه خود به دست آمده، كاري لغو و بيهوده است كه بايد پيامبر ص را از
آن منزه دانست. همچنين به ايشان م يگوييم: آيا ائمه قبل از دعاي پيامبر ص به
عصمت رسيده اند يا بعد از آن؟ اگر عصمت با دعاي پيامبر ص به دست آمده
پس آنها قبلاً معصوم نبوده اند و كسي كه معصوم نيست چگونه تبديل به معصوم
مي شود؟ و اگر قبل از دعاي پيامبر ص معصوم بود هاند پس پيامبر ص چرا دعا
كرد؟! و اين در واقع يكى از تناقضات اهل مخالف مي باشد
8

بقیه مطالب مقاله رو
از فایل وردش کپی می کنم
میزارم برای بحث و نظر دوستان
از پی دی اف کپی کردم
آیات خوب نمی افتاد
هواسم به فایل ورد نبود
در کل یا شیعه جقه یا اونا که باید تمام منابع رو بررسی کرد
ساعات دیگر یا فردا در سایت حصور پیدا می کنم
برای بحث

ammarshia;562957 نوشت:
نمی دونم ولی مخ تر از اینا فهمیدن که تطهیر همون عصمته ::
حدثنا بشر، قال: ثنا يزيد، قال: ثنا سعيد، عن قتادة قوله: (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا) فهم أهل بيت طهرهم الله من السوء، وخصهم برحمة منه

فهمیده می شود که اهل بیت تطهیر کرده است خدا ان ها را سوء
تفسیر طبری ج19ص101


بسم الله الرحمن الرحیم

نام نیکوی تو وقتی که تجلی بنمود .......شد کلیدی و در هر دو جهان را بگشود
سلام علیکم
با تشکر از شما به جهت مطالب خوبی که نوشته ای در این راستا عرض می شود که این بخش از آیه مبارکه از عالی ترین طرز بیان در نوع وحیانی حضرت حق جل اعلی و در بهترین محل ممکن از آیات کتاب حق تعالی قرار گرفته است . و رسول الله صل الله علیه و آله با روشن ترین شیوه شیوا آن را تبین نموده اند که جایی هیچ بهانه ای نیست .ولی علت اینکه کسانی پذیرای سخن حق نمی شوند و به دنبال توجیه و تأویل هایی هستند این است که اگر کسی عصمت تام و کامل رسول الله صل الله علیه و آله را بپذیرد آنگاه می باید در خیلی از اعتقادات خود تجدید نظر کند و همین مسئله می باشد که مانع پذیرش این مسئله بد یهی عقلانی که صریح قران است و آیات فراوانی بر عصمت تام پیامبر صل الله علیه و آله دلالت دارد می باشد.
««« إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا »»

1- این بخش آیه دارای دو حصر { انّما ، اهل البیت } و همراه با تأکید{ تطهیرا} است. چرا؟؟/

اگر اراده خداوند برای تطهیر در این بخش آیه همان اراده کلی و تشریعی برای تطهیر کل مسلمانان است ، پس چرا دو حصر همراه با تأکید آورده است؟؟ چه نیازی به تأکید و حصر ؟؟

2- پیامبر صل الله علیه وآله با کشیدن کساء خیبری بر روی پنج نفر و دور کردن همسر گرامی خودش امّ سلمه از آنها فرمود « اللهم انّ هولاء اهل بیتی » چرا؟؟
{جمع کردن پنچ تن ، نزدیک هم قرار دادن انها ، کشیدن کساء روی سر پنچ تن ، دور کردن امّ سلمه ، گفتن اللهم انّ هولاء اهل بیتی }

3- اصلا چرا در این فراز از آیه خداوند کلمه « اهل البیت » را آورده است؟/؟ اگر خطاب تشریعی است و منظور آیه از بردن و زوددن رجس همان است که در تشریع عموم بیان می شود اوردن « اهل البیت چه معنی دارد؟؟
4-اگر توجه شود در آیات ما قبل ، خداوند متعال توصیه های به همسران پیامبر صل الله علیه وآله برای اجتناب از گناه و رعایت تقوا و حتی ماندن در خانه و بیرون نرفتن برای چیست ؟؟ چرا خداوند انها را تهدید می کند که در صورت ارتکاب گناه مجازات دو برابر می شوند ؟؟ و چرا در صورت رعایت حدود خدا و رسول صل الله علیه و آله اجر و پاداش دو برابر به آنها میدهد؟؟
{ ای عقل های سالم بی غرض ؛ وقتی که ارتکاب گناه برای زنان پیامبر صل الله علیه و آله عذاب دو برابر در پی دارد ، پیامبری که شما می گویید دچار لغزش و گناه هم می شد ،چه سرنوشت شومی در قیامت و معاد خواهد داشت؟؟/؟ نعوذبالله ، نعوذبالله ، نعوذبالله}
5-چرا در آیات قبل خطاب به زنان رسول الله صل الله علیه وآله می فرماید ، با دیگر زنان تفاوت دارید. « یا نساء النبی لستّن کأحد من النساء..» چرا باید با بقیه زنان تفاوت داشته باشند؟/؟
{ با این بیان، ای عقل های سالم بی غرض آیا خود حضرت رسول صل الله علیه وآله مانند دیگران است ؟؟ چرا می خواهید با گفتن اینکه ، بله پیامبر صل الله علیه و اله در زندگی عادی و شخصی مانند دیگران دچار لغزش و خطا و گناه می شده است، صورت مسئله را طوری تغییر دهید تا از پاسخ گویی به مسائل اساسی و حیاتی دین، خود را راحت کنید ؟؟ چرا پیامبر صل الله علیه و اله را از جایگاه رفیع اش پایین می کشید که خود را توجیه کنید؟؟ شما بالا بیائید تا همه مشکلات حل شوند و مجبور نباشید چیزی را به ناروا به رسول گرامی صل الله علیه وآله نسبت دهید}
توفیق به ید توانای خدا است از او طلب کنیم

ninja;562994 نوشت:
-1 حديث كساء
اگر ارادة الهي در آية تطهير تقديري م يبود و بايد تحقق مي يافت، پيامبر براي آنها
دعا نمي كرد چون آنها ديگر نيازي به دعاي او نداشتند، چرا كه خداوند خواسته
آنها معصوم باشند و عصمت آنها را به طور قطعي مقدر كرده، پس نيازي به دعاي
پيامبر نبود. همچنين اگر آن آيه دربارة عصمت مي بود و آنها از همان
معصوم مي بودند، پيامبر ص اين را مي دانست، پس چرا براي آنها چيزي را
بخواهد كه خودش در اصل تحقق يافته است؛ يعني آن گونه كه اهل تشيع
معتقدند چنين امري براي اثبات چيزي است كه خود آن چيز قبلاً حاصل شده
است. و اين از نظر علمي و از ديدگاه همة علما ممنوع مي باشد. و به دست آوردن
چيزي كه خود به دست آمده، كاري لغو و بيهوده است كه بايد پيامبر ص را از
آن منزه دانست. همچنين به ايشان م يگوييم: آيا ائمه قبل از دعاي پيامبر ص به
عصمت رسيده اند يا بعد از آن؟ اگر عصمت با دعاي پيامبر ص به دست آمده
پس آنها قبلاً معصوم نبوده اند و كسي كه معصوم نيست چگونه تبديل به معصوم
مي شود؟ و اگر قبل از دعاي پيامبر ص معصوم بود هاند پس پيامبر ص چرا دعا
كرد؟! و اين در واقع يكى از تناقضات اهل مخالف مي باشد
8

سوتی ای که دهان همه را وا می کند

مثلا این قدر ادم می گند اهدنا الصراط المقستقیم همشون گمراه هستند ؟؟؟

خخخخخخ

خود پیامبرم نماز می خوند و می گند این ایه رو در نماز یعنی گمراه بود نعوذ بالله

تناقص میان حرفتان و این سخنانی که گفتید

شما فرمودید :این آیه دلالت بر بزرگی می کند

این جا می گوید دلالت بر هیچی نمی کند

چون وقتی که اراده تشریعی باشد این آیه در مورد همه مورد صدق است حتی کافرین و مسیحیان فلذا هیچ بزرگی ای را نمی رساند

ninja;562684 نوشت:
در تفاسیر نظر های مختلفی آمده
و فقط بزرگی خاندان پیامبر ثابت می شود
من همین را استنباط می کنم
یکی دیگه با بررسی یه چیز دیگه میگه

اینم تناقص و سوتی شماره ی ؟؟؟یادم نیست نشماردم :Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!:

فلذا دقت کنید چه می نویسید و کپی می کنید انما پس برای بوق آمده است اگر تشریعی باشد هر کسی طبق تعریف خودتان مسلمان عادی هم می تواند به این درجه نایل شود

ninja;562994 نوشت:
تحقق يافتن مقتضاي اين اراده به بنده بستگي دارد اگر بنده اسبابي كه اين
اراده را محقق مي نمايد فراهم كند، آن اراده نيز تحقق مي يابد

ما يريد الله ليجعل عليكم من حرج و لكن يريد ليطهركم و ليتم نعمته عليكم لعلكم تشكرون
مائده ایه 6
هان اي كساني كه ايمان آورديد چون خواستيد به نماز بايستيد صورت و دستهايتان را تا آرنجها بشوئيد، و پاي خويش را تا غوزك مسح كنيد، اگر جنب بوديد با غسل كردن خود را طاهر سازيد، و اگر بيمار و يا در حال سفر بوديد، و يا يكي از شما از چاله گودالي كه براي ادرار كردن بدانجا ميروند آمد، و يا با زنان عمل جنسي انجام داديد، و آبي نيافتيد تا غسل كنيد، و يا وضو بگيريد، با خاك پاك تيمم كنيد، دست به خاك زده به صورت و پشت دستها بكشيد، خدا نمي خواهد شما دچار مشقت شويد، و ليكن مي خواهد پاكتان كند، و نعمت خود را بر شما تمام سازد، باشد كه شكر به جاي آريد

دیگه چرا خدا انما رو آورد ؟؟
فرقش اینه این تشریعیه یعنی خودش انجام باید بده ولی اون یرید لیطهرکم در آیه تطهیر تکوینی است ولکن اگر به پاکی بود برای همه بود نیاز نبود که انما بیاورد

ninja;562996 نوشت:
قیه مطالب مقاله رو
از فایل وردش کپی می کنم
میزارم برای بحث و نظر دوستان
از پی دی اف کپی کردم
آیات خوب نمی افتاد
هواسم به فایل ورد نبود
در کل یا شیعه جقه یا اونا که باید تمام منابع رو بررسی کرد
ساعات دیگر یا فردا در سایت حصور پیدا می کنم
برای بحث

سلام اگر کسی شیعه است می رود نگاه می کند ائمه چه گفتند وقتی می گویند ما معصوم هستیم دیگه لازم نیست این بحث ها را الزما برای ثابت کردن اهل سنت می کنیم

مورد داشتیم :شخص شیعه بوده این قدر در منابع اهل سنت پژوهش کرده بود در حدیثی از اهل سنت براش شبهه پیش اومد که حضرت علی واقعا امامه یا نه ؟؟بعد یادش اومد من شیعه ام که از منابع شیعه یک چیز مسلم است

:Moteajeb!:

فقط گفتم که غرف نشیم این قضیه بالا هم واقعیست جوک نیست

و هم چنین فقط یک آیه برای عصمت نیست !!

آیت الله میلانی در کتابشون آیات و روایات عدیده را اورده اند نیازی نیست بروید مقاله کپی کنید کتاب هم رایگان در سایتشون هست جواهر الکلام

فقط یک حدیث رو می گم :
حاکم نیشابوری:

4617 - أَخْبَرَنَا أَبُو أَحْمَدَ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الشَّيْبَانِيُّ مِنْ أَصْلِ كِتَابِهِ، ثنا عَلِيُّ بْنُ سَعِيدِ بْنِ بَشِيرٍ الرَّازِيُّ، بِمِصْرَ، ثنا الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ الْحَضْرَمِيُّ، ثنا يَحْيَى بْنُ يَعْلَى، ثنا بَسَّامٌ الصَّيْرَفِيُّ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَمْرٍو الْفُقَيْمِيِّ، عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ ثَعْلَبَةَ، عَنْ أَبِي ذَرٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ أَطَاعَنِي فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَانِي فَقَدْ عَصَى اللَّهَ، وَمَنْ أَطَاعَ عَلِيًّا فَقَدْ أَطَاعَنِي، وَمَنْ عَصَى عَلِيًّا فَقَدْ عَصَانِي» هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ، وَلَمْ يُخَرِّجَا
هر کس که مرا اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است و هرکس مرا معصیت کند معصیت خدا کرده است.
المتسدرک ج3 ص 130ح 4617

ااطاعت موارد عدیده ای را می گیرد همانطور که توضیح دادم از اون طرفم داریم :
من يطع الرسول فقد أطاع الله

فلذا حضرت علی ع از همین حدیث و آیه معصوم هستند چون اطاعت بی چون و چرا را حالا اگر کسی بگه : فقط در وحی است باید بگم زکی:Khandidan!:

اگر بگند اطاعت خدا هم مشکل داره و باید استثناء بپذیریم و خداوند هم نعوذ بالله گناه میکند که دیگه من دیگه هیچ حرفی ندارم
:ok:

-2 سياق كلام
كلامي كه در قالب و سياق آن نص آمده است
(الأحزاب: ٣٣ ) راهنمايي
و امر و نهي است، چون با اين عبارت شروع م يشود:
الف) راهنمايي:
(الأحزاب: ٢٨ − » (٣١ اى پيامبر! به همسران
خود بگو: اگر شما زندگى دنيا و زرق و برق آن را مى خواهيد بياييد با هدي هاى
شما را بهره مند سازم و شما را بطرز نيكويى رها سازم! و اگر شما خدا و
پيامبرش و سراى آخرت را م ىخواهيد، خداوند براى نيكوكاران شما پاداش
عظيمى آماده ساخته است. اى همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و
فاحشى مرتكب شود، عذاب او دوچندان خواهد بود؛ و اين براى خدا آسان
است و هر كس از شما براى خدا و پيامبرش خضوع كند و عمل صالح انجام
دهد پاداش او را دو چندان خواهيم داد، و روزي ارزشمندي براي او آماده
كرده ايم
ب) نهي: تا آنجا كه مي فرمايد
(الأحزاب: » (٣٢ پس به
گونه اى هوس انگيز سخن نگوييد .«
ج) امر: و در دنبالة آن مي فرمايد
»و در خانه هاى خود بمانيد، و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم)
ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد، و زكات را بپردازيد، و خدا و رسولش را
اطاعت كنيد .«
سپس علت اين توجيهات و رهنمودها و اوامر و نواهي را بيان مي كند و
مي فرمايد
(الأحزاب: ٣٣ )
»خداوند فقط م ىخواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما
را پاك سازد .«
سپس در ادامه مي فرمايد:
(الأحزاب: » (٣٤ آنچه را در خانه هاى شما از آيات خداوند و حكمت
و دانش خوانده مى شود ياد كنيد .«
بنابراين احتمال دارد كه مخاطب، آن اوامر را اطاعت كند و احتمال دارد كه
نافرماني كند؛ از اين رو خداوند او را از نافرماني بر حذر مي دارد و به فرمانبرداري
تشويق مي نمايد. بنابراين اراده در اين آيه، ارادة تشريعي است؛ يعني خداوند به
آنچه دوست داشته و پسنديده امر نموده است. اين بدين معناست كه مخاطبان
آيه كه زنان پيامبر ص هستند بايد بكوشند تا ارادة الهي مبني بر پاك كردن
خانه اي كه بدان منتسب هستند و همچنين ارادة الهي مبني بر دور كردن پليدي از
آنان، را محقق سازند و گرنه طلاق بگيرند و از آن خانه دور شوند.
(الأحزاب: » (٢٨ بياييد با
هديه اى شما را بهره مند سازم و شما را بطرز نيكويى رها سازم! .«
و بعد از گرفتن طلاق هر چه مي كنند به خودشان مربوط است، چون ديگر به
اين خانه منسوب نيستند؛ خان هاي كه خداوند دوست دارد جايگاهش را بالا ببرد.
و اگر در اين خانه بمانند و كاري انجام دهند كه به حيثيت و آوازة اين خانة پاك
لطمه وارد كند، عذابشان چند برابر خواهد بود. اين براي آن است تا مخاطب
يعني همسران پيامبر هميشه بيدار و مواظب باشند تا خواست الهي را محقق
نمايند. و اگر خواست و اراد هاي كه در آية مذكور بيان شده تكويني و قطعي باشد
اين معني تحقق نمي يابد. بنابراين خداوند هم از مخالفت نهي كرده و هم به
فرمان برداري امر نموده و اراده و خواست او ثمر هاي است كه از آن بر م يآيد
آنجا كه مي فرمايد
(الأحزاب: » (٣٣ و در خانه هاى خود
بمانيد، و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز
را برپا داريد، و زكات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت كنيد؛ خداوند
فقط مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك
سازد .
هر كس ارادة موجود در اين آيه را بر ارادة تكويني و تقديري حمل كند آن
گونه است كه خداوند مي فرمايد
(النجم: » (٢٨ تنها از گمان ب ىپايه پيروى مى كنند با اينكه »گمان «
هرگز انسان را از حق بى نياز نمى كند! .«
عقيده چيزي است كه بايد مبنا و اساس آن، امور قطعي و مسلم باشند و
نمي توان بناي عقيده را براساس گمان و تخمين برافراشت بنابراين نمي توان آن را
به عصمت تفسير كرد مگر آنكه بگوييم به طور قطعي در اينجا ارادة تكويني
منظور است نه تشريعي، و دليلي هم وجود ندارد كه ثابت نمايد به طور قطع در
اين آيه، ارادة تكويني مورد نظر است. بلكه گمان راجحي هم نيست با اينكه
گمان راجح در امور عقيده به اتفاق همه صلاحيت دليل بودن را ندارد. و اين
گونه روشن مي گردد كه دلالت آيه بر عصمت احتمالي است كه بر پاية احتمالي
ديگر قرار دارد و از اين رو قابل استدلال نيست.

معني آيه چيست؟
اين آيه، ارادة تكويني مورد نظر است. بلكه گمان راجحي هم نيست با اينكه
گمان راجح در امور عقيده به اتفاق همه صلاحيت دليل بودن را ندارد. و اين
گونه روشن مي گردد كه دلالت آيه بر عصمت احتمالي است كه بر پاية احتمالي
ديگر قرار دارد و از اين رو قابل استدلال نيست.
متصف باشند، دريابند. از اي نرو خداوند زنان پيامبر را از خواستن زينت و
مخارجي كه زنان ديگر از شوهرانشان مي خواهند نهي كرده و بيان مي دارد هر
كسي از ايشان گناهي آشكار انجام دهد، عذابش دو چندان خواهد بود. جملة
شرطيه وقوع شرط را اقتضا نمي كند. مانند آنكه كسي به فرزندش بگويد: »اگر
مردود شوي تو را م يزنم « كه هدف ترساندن اوست تا مردود نشود. از اين رو
خداوند خطاب به پيامبرش م يفرمايد:
(٦٥ اگر مشرك شوى، تمام اعمالت تباه مى شود و از
زيانكاران خواهى بود! .«
اما ايشان ص شرك نورزيد و عملش نابود نگرديد. همچنين در جاي
ديگري خطاب به او م يفرمايد:
(يونس: » (٩٤ و اگر در آنچه بر تو نازل كرد هايم
ترديدى دارى، از كسانى كه پيش از تو كتاب آسمانى را مى خواندند بپرس .«
و حال آنكه پيامبر شك نكرد و از كسي هم نپرسيد. و همين طور است
فرمودة پروردگار به امهات المومنين كه خطاب به آنان م يفرمايد
(الأحزاب: » (٣٠ اى
همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذاب او
دوچندان خواهد بود .«
و هيچ كس از آنها مرتكب كار زشتي نشد و عذاب دو چندان برايش مقدر
نگشت، بلكه برعكس اين اتفاق افتاد آن گونه كه به زودي توضيح خواهيم داد.
همچنين نهي كردن از چيزي مستلزم تحقق يافتن آنچه از آن نهي شده (منهي
عنه) نيست، همان طور كه خداوند متعال مي فرمايد
(الأحزاب: » (١ اى
پيامبر! تقواى الهى پيشه كن و از كافران و منافقان اطاعت مكن كه خداوند عالم
و حكيم است «. و اين در آغاز سوره اي است كه خداوند در آن همسران پيامبرش
را مورد خطاب قرار داده و فرمود
(الأحزاب: » (٣٣ و در خانه هاى
خود بمانيد، و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و
نماز را برپا داريد، و زكات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت كنيد .«
و حال آنكه پيامبر خدا از منافقان و كافران فرمان برداري نكرد، و همسرانش با
نرم سخن گفتن باعث فريبندگي و فتنه نشدند و مانند دوران جاهليت پيش خود
نمايي نكردند، بلكه آنها نماز را بر پا مي داشته و زكات اموال را پرداختند و تقواي
الهي پيشه نموده و از خدا و پيامبرش اطاعت كردند، و آنها اين موعظه و پند الهي
را به بهترين صورت در زندگي خويش پياده نمودند و خدا و پيامبر و جهان
و پيامبر و جهان آخرت و ترجيح آن بر زندگاني
دنيا و زيبايي آن، از طرف ايشان صادقانه و حقيقي بود و مورد قبول خداوند قرار
گرفت، خداوندي كه هيچ چيز پنهاني بر او پوشيده و پنهان نمي ماند. و دليل اين
است كه خداوند اين انتخاب را پذيرفت و به پاداش آن چند چيز را به آنها داد:
1 - حرمت ازدواج با زني ديگر پس از آنها.
2 - حرام بودن طلاق دادن يكي از آنها به خاطر آنكه پيامبر ص با زني ديگر
ازدواج نمايد.
مطالب فوق در آية 52 همين سوره بيان شد هاند؛ آنجا كه خداوند مي فرمايد:
(الأحزاب: » (٥٢ بعد از اين ديگر زنى بر تو حلال
نيست «. يعني نمي تواني با زناني ديگر غير از اينان ازدواج كني.
پس در ادامه مي فرمايد:
(الأحزاب: » (٥٢ و نمى توانى همسرانت را به همسران ديگرى مبدل كنى ( بعضى
را طلاق دهى و همسر ديگرى به جاى او برگزينى) هر چند جمال آنها مورد
توجه تو واقع شود «. اين آيه بيان مي دارد كه طلاق دادن زنان پيامبر ص حرام
است.
و از جملة پاداشهايي كه خداوند به آنها داده، اين است كه آنها را به عنوان
مادران مؤمنان انتخاب كرده است:
(الأحزاب: » (٦ پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ و
همسران او مادران آنها (مؤمنان) محسوب مى شوند
و همچنين بعد از وفات پيامبر ص ازدواج كردن با آنان حرام است، تا
همسران هميشگي پيامبر باشند، و تنها در دنيا همسر او نباشند، بلكه در آخرت نيز
همسر او ص باشند.
(الأحزاب: » (٥٣ و شما حق نداريد رسول
خدا ص را آزار دهيد، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود
درآوريد كه اين كار نزد خدا بزرگ است! .«
اين رهنمودها و هشدارها و توصي هها براي چه بودند؟ براي آن بودند كه
خداوند م يخواهد اين خانه، پاك و به دور از همة چيزهايي باشد كه صفاي پاكي
آن را مكدر م ينمايد، و به جايگاه والاي آن خدشه وارد مي كند. پس اينكه
خداوند متعال مي فرمايد:
(الأحزاب: » (٣٣ خداوند فقط مى خواهد پليدى و گناه را از
شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد «. بيان علت و هدف اوامر و
نواهي اين است، كه در سياق كلام آمده اند، همان طور كه خداوند در آية 53
همين سوره م يفرمايد:
(الأحزاب: » (٥٣ و هنگامى كه چيزى از وسايل زندگى را (بعنوان عاريت) از آنان
(همسران پيامبر) مى خواهيد از پشت پرده بخواهيد .«
علت اين امر چيست؟ علت همان است كه خداوند متعال مي فرمايد
(الأحزاب: » (٥٣ اين كار براى پاكى دلهاى
شما و آنها بهتر است! «. علت خواستن از پشت پرده پاك كردن دلهاي كساني
است كه چيزي مي خواهند، و پاك كردن دلهاي همسران پيامبر است. و اين پاك
كردن است كه خداوند آن را خواسته و علت امر اوست. و همچنين تطهير اول كه
قبلاً بيان شد خواستة پروردگار است و علت اوامر و نواهي است كه اول بيان
شده اند.
بنابراين اگر اين علت را حذف كنيم در سياق كلام خلل وارد م يشود.
(الأحزاب: ٣٣ ).
چون هدف همين است و روح كل موضوع و محوري كه براساس آن
موضوع دور م يزند، همين است. و اينكه خداوند بعد از آن مي فرمايد
(الأحزاب: » (٣٤ آنچه را در خانه هاى شما از آيات خداوند و حكمت و دانش
خوانده مى شود ياد كنيد؛ خداوند لطيف و خبير است! .«
اشاره به اين است كه همسران پيامبر كه وحي تنها در خانة آنها نازل
مي شود به اين يادآوردن از ديگران سزاوارترند و بايد به سطح مطلوب برسند و
به آنچه از قرآن و سنت كه در خانه هايشان نازل مي شود و به آنها مي رسد عمل
كنند.
پس كوتاه سخن اينكه ما قبل و ما بعد آيه براي تعليم همسران پيامبر و امهات
المومنين و تربيت آنها آمده تا به جايگاه والا و شايست هاي كه سزاوار اين پيامبر
بزرگوار است ارتقاء يابند؛ پيامبري كه خداوند خواسته خانة شريف او پاك شود
و پليدي از آن زدوده گردد. پس عصمت چه ربطي به اين موضوع دارد؟ و اين
قضيه كه هيچ ارتباطي با اين موضوع ندارد از كجا آمده است؟!
(آل عمران: » .(٨ (راسخان در علم، م ىگويند:) »پروردگارا! دلهايمان
را، بعد از آنكه ما را هدايت كردى، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوى
خود، رحمتى بر ما ببخش، زيرا تو بخشنده اى! .«

خلاصه
بي گمان آية تطهير و ما قبل و ما بعد آن براي تعليم و تربيت همسران پيامبر ص
آمده تا آنها به مقام والايي كه شايستة اين پيامبر بزرگوار است ارتقاء يابند؛
پيامبري كه خداوند خواسته خانه اش پاك شود و پليدي از آن زدوده گردد. پس
عصمت به اين موضوع چه ربطي دارد؟ و اين قضيه كه هيچ ارتباطي با اين
موضوع ندارد. از كجا آمده است؟ راستي چرا اهل تشيع نصوص قرآني را بر
امري حمل مي كنند كه قابل حمل نيست؟!

منابع
- القرآن الكريم.
- مفردات ألفاظ القرآن الكريم – الراغب الإصفهاني.
- مختار الصحاح – الرازي.
- أصول الكافي – الكليني.
- اعتقادات الصدوق – ابن بابويه القم

سخني با خوانندگان
برادر و خواهر مسلمان، تعصب و مذهب را كنار بگذار و به اين سوالات پاسخ
بده. در اين كتابچه آية تطهير بسيار زيبا و به شيوة علمي مورد بحث و بررسي
قرار گرفته است، و بيان شده كه آيه تطهير چه ارتباطي با عصمت دارد. اين
كتابچه پيامي است به هر حق جو و حق طلب كه به خاطر خدا دنبال حق است.
1 - آيا همسر از نظر عقلي و شرعي و عرفي از اهل بيت مرد نيست؟ آيا قرآن
كريم به اين امر گوشزد نكرده است كه همسر موسي ؛ از اهل بيت او
بوده، و زن ابراهيم ؛ اهل او بوده، و همسر عمران اهل او بوده است؟
بلكه همة مرداني كه بوده اند و آنهايي كه به دنيا خواهند آمد همسرانشان از
اهل بيت آنها هستند، پس به چه دليل همسران پيامبر ص جزو اهل بيت
او قرار نمي گيرند؟ و گفته مي شود كه از اهل بيت نيستند.
2 - آيا حديث كساء (آل عبا) ارتباطي با بيرون كردن امهات المؤمنين از مفهوم آيه
دارد؟ نهايت حديث آل عبا اين است كه خويشاوندان پيامبر ص نيز از اهل
بيت او محسوب مي شوند. و آن دسته از خويشاونداني كه با او در يك خانه
زندگي نمي كردند، جزو اهل بيت پيامبر ص قرار بگيرند.
3 - آيا آية تطهير بر عصمت كسي دلالت مي كند؟ اگر آية تطهير بر اين امر
دلالت كند، پيش از همه همسران پيامبر ص در اولويت قرار دارند، و اين
چيزي است كه لغت، شريعت، عرف، عقل، سبب نزول و سياق آيه بر آن
دلالت دارند.
4 - اعتقاد به عصمت ائمه از ضروريات ديني و عقايد اساسي شيعة امامي است
و مذهبشان بر پاية آن استوار است، پس چگونه درست است كه چنين
عقيده اي اساسي بر پاية دليلي باشد كه آن دليل تخميني و احتمالي است؟
بايد چنين عقيدة مهمي براساس دلايلي روشن و قطعي ارائه شود، و آية
تطهير به صراحت بر عصمت ائمه دلالت نمي كند.
5 - چرا ميان امامان فرق گذاشته مي شود، به حسن س كه از اهل بيت است،
چرا فرزندان او معصوم نيستند؟
-6 چرا عصمت تنها منحصر به يكي فرزندان حسين س است و سپس تنها
در نسل آن يك فرزند ادامه دارد، با اينكه همه از فرزندان حسين س
وابسته به خاندان اهل بيت هستند؛ اهل بيتي كه بنا به اعتقاد شيعه آية
تطهير دربارة آنها نازل شده است.
اميد است كه خداوند ما را هدايت كند، و ما را در محل استقرار و امن خويش با
پيامبر و آل بيت و اصحاب برگزيده اش گرد آورد، آمين
این آخرین مطلب مقاله بود بحث رو شروع می کنم

طاها;562697 نوشت:
به نظرم در پستهای قبل توضیحات روشنی در این باره ارائه شد.

بله منم گفتم و می گم
اگه بشون علم داده باشه حدا میشه تقلب
واعمالشان ارزشی ندارد

طاها;562697 نوشت:
به رفتار جهت بدهد

منم چنین علمی اگه دااشتم گناه نمی کردم
این علم که می گید
نه تو قرآن اومده
نه عقل تاییدش می کنه

طاها;562697 نوشت:
اما خداوند از او انتظار بیشتری داشت اینکه صبر بیشتری میداشت.

جالبه

طاها;562698 نوشت:
به راستی اگر ما بودیم و همین یک جمله ای که البته در قرآن هم آمده، با شما همسو میشدیم ولی شواهدی در دست است که نشان میدهد اتفاق میان آدم و ابلیس خدشه ای به موضوع مورد بحث ما یعنی عصمت تمام و کمال آدم وارد نمیکند.(در این باره میتوانید مطالب خوبی در این آدرسها مطالعه کنید: ترجمه الميزان، ج‏1، ص: 207 و تفسير نمونه، ج‏6، ص: 122)

دلایل قرآنیتان را در پستی بیان کنید
موضوع قفل شده است