جمع بندی رد عصمت تمام و کمال انبیاء

تب‌های اولیه

277 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

hosain;558875 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
آفرین بر شما بزرگوار ؛
فقط خدا می داند و بس.در نتیجه اگر در نوشته تایپیک قبل خود تجدید نظر کنید به خرد است.
و چون خدا میداند و بس، سراغ سخن علیم مطلق اگر برویم می فرماید« فان تنازعتم فی شی ء فردوه الی الله و الرسول .....» پس اگر در چیزی اختلاف و تنازع داشتید به خدا و رسول صل الله علیه وآله ارجاع دهید.
و چون خود خدای علیم فرموده، به خدا و رسول ارجاع دهید پس رسول صل الله علیه وآله هم بدون اشتباه و خطا است .
مؤید به تأیید الهی باشید

خب شاید منظورش اینه رسول در انجام وظیفه پیامبریش اشتباه ندارد و میشه کامل روش حساب کرد

ولی من منظورم زندگی شخصیش بود . اون قسمت از زندگیش شخصیش که ارتباطی به مردم ندارد

hosain;558834 نوشت:
و از نظر عقلی هم هیچ منافاتی در ان دیده نمی شود.اگر خداوند را حکیم بدانیم ؛ که البته هست. پس محال است چنین معصومیتی را از کودکی، به پیامبرانش ندهد.چون اگر غیر معصوم از گناه باشند حیات هدایتگرانه آنها به سرانجام نمی رسد. همانگونه که همه کودکان اگر در اعلام گرسنگی و درد خود به دیگران از بدو تولد معصوم نباشند حیات طبیعی آنها به خطر می افتد وو..

با سلام.
بر اساس مطالب شما نتیجه می گیریم که عصمت را خدا به آنها داده است. در واقع منشا عصمت اراده الهی است.
از این نکته نتایجی که بدست می آید این است که اولا این عصمت برای پیامبران درجه خاصی بوجود نمی آورد چرا که خارج از اراده آنها بوده است. در واقع چون خدا اراده کرده که آنها گناه نکنند لذا آنها نمی توانند گناه کنند. در واقع ارتکاب گناه از رسول محال می شود و به همین دلیل پیامبر بمانند فرشتگان می شود که ارزش انسان از آنها بالاتر است.
دومین مساله ای که نتیجه می شود این است که آنها به هیچ عنوان نمی توانند الگو باشند. بنده خود به شخصه با این مساله بسیار زیاد روبرو بودده ام. زمانی که افرادی را که مورد ارشاد افراد دیگر می دیدم که توصیه می کردند که بمانند پیامبر و امامان باید باشیم و پاسخ می شنیدند که آنها معصومند و ما نیستیم. در واقع چون آنها را خدا خواسته گناه نکنند گناه نکردند و چون خداوند اراده ای برای انسان های دیگر نکرده لذا الگو شدن آنها برای انسان های عادی نامعقول است.
چیزی که معقول است این است که آنها با اراده خودشان به درجات بالا رسیده اند و نقش خداوند در این مساله بمانند نقش خداوند برای همه انسان هاست. آنها هم مانند همه انسان های دیگر امکان ارتکاب گناه داشته اند. حال آیا گناه کرده اند یا خیر ما نمی دانیم. چرا که ما از جزییات زندگی آنها جز اندکی خبر نداریم. آنهم در مکان های عمومی و در میان انسان های دیگر و نه در خلوت. لذا اگر تمام مواردی را هم که در قرآن و سنت از گناهان و اشتباه ها و فراموشی های آنها آورده شده توجیه کنید باز هم خلوت های آنها و لحظاتی از زنگی شان که روایت نشده باقی می ماند که از آنها بی خبریم. لذا امکام ارتکاب گناه وجود دارد.
مساله دیگری که وجود دارد این است که طبق آیه قرآن تنها تفاوت پیامبر با انسان های دیگر در دریافت وحی است.
قل انا بشر مثلکم یوحی الیه.
لذا تفاوت در ارتکاب گناه و عصمت آنها با مردم عادی برخلاف آیه قرآن است.
نکته دیگر :
گفته شده ارتکاب گناه باعث سلب اعتماد مردم می شود. در صورتی که امروزه 90 درصد مسلمین جهان به پیامبر خدا ایمان دارند و مسلمانند و البته آنها را معصوم نمی دانند. پس این مساله هم نمی تواند باعث سلب اعتماد شود. ثانیا تنها گناهانی که در معرض عموم انجام می شود می تواند باعث سلب اعتماد گردد نه گناهانی که در خلوت انجام می شده. بنده خوب خدا آن کسی نیست که خدا مانع ارکاب گناه از سوی او شده است. بلکه بنده خوب خدا کسی است که خود تلاش در عدم ارتکاب گناه می کند اگر هم بدلیل جایزالخطا بودن گناه یا اشتباهی مرتکب شد به درگاه الهی سریعا توبه و استغفار می کند کاری که پیامبر و امامان دایما در حال انجام آن بودند. ( استغفار )
نکته بعدی اینکه باید مشخص شود عصمت از جنس علم است یا عمل ؟
در واقع خداوند اراده عملی در عدم ارتکاب گناه از سوی آنها انجام می دهد یا صرفا علم لازم را به آنها می دهد و آنها خود با اراده خود مرتکب گناه نمی شوند.
برخی معتقدند برای اینکه مساله اختیار با عصمت دچار تعارض نشود عصمت را از جنس علم اعطایی از سوی خدا به پیامبر می دادند. منتها همین مساله هم با الگو بودن آنها در تعارض است چه اینکه مردم به درگاه الهی می توانند احتجاج کنند که اگر ما هم همین علم را داشتیم مرتکب گناه نمی شدیم. در واقع گناهان خود را نتیجه عدم علم لدنی خود می دانند. در حدیث است که پیامبران حقیقت گناه را می دیدند و برای همین هم گناه نمی کردند. حال اگر همین حقیقت گناه برای مردم عادی هم از سوی خدا معلوم بود شاید آنها هم مرتکب گناه نمی شدند.
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;558914 نوشت:
با سلام.
بر اساس مطالب شما نتیجه می گیریم که عصمت را خدا به آنها داده است. در واقع منشا عصمت اراده الهی است.
از این نکته نتایجی که بدست می آید این است که اولا این عصمت برای پیامبران درجه خاصی بوجود نمی آورد چرا که خارج از اراده آنها بوده است. در واقع چون خدا اراده کرده که آنها گناه نکنند لذا آنها نمی توانند گناه کنند. در واقع ارتکاب گناه از رسول محال می شود و به همین دلیل پیامبر بمانند فرشتگان می شود که ارزش انسان از آنها بالاتر است.
دومین مساله ای که نتیجه می شود این است که آنها به هیچ عنوان نمی توانند الگو باشند. بنده خود به شخصه با این مساله بسیار زیاد روبرو بودده ام. زمانی که افرادی را که مورد ارشاد افراد دیگر می دیدم که توصیه می کردند که بمانند پیامبر و امامان باید باشیم و پاسخ می شنیدند که آنها معصومند و ما نیستیم. در واقع چون آنها را خدا خواسته گناه نکنند گناه نکردند و چون خداوند اراده ای برای انسان های دیگر نکرده لذا الگو شدن آنها برای انسان های عادی نامعقول است.
چیزی که معقول است این است که آنها با اراده خودشان به درجات بالا رسیده اند و نقش خداوند در این مساله بمانند نقش خداوند برای همه انسان هاست. آنها هم مانند همه انسان های دیگر امکان ارتکاب گناه داشته اند. حال آیا گناه کرده اند یا خیر ما نمی دانیم. چرا که ما از جزییات زندگی آنها جز اندکی خبر نداریم. آنهم در مکان های عمومی و در میان انسان های دیگر و نه در خلوت. لذا اگر تمام مواردی را هم که در قرآن و سنت از گناهان و اشتباه ها و فراموشی های آنها آورده شده توجیه کنید باز هم خلوت های آنها و لحظاتی از زنگی شان که روایت نشده باقی می ماند که از آنها بی خبریم. لذا امکام ارتکاب گناه وجود دارد.
مساله دیگری که وجود دارد این است که طبق آیه قرآن تنها تفاوت پیامبر با انسان های دیگر در دریافت وحی است.
قل انا بشر مثلکم یوحی الیه.
لذا تفاوت در ارتکاب گناه و عصمت آنها با مردم عادی برخلاف آیه قرآن است.
نکته دیگر :
گفته شده ارتکاب گناه باعث سلب اعتماد مردم می شود. در صورتی که امروزه 90 درصد مسلمین جهان به پیامبر خدا ایمان دارند و مسلمانند و البته آنها را معصوم نمی دانند. پس این مساله هم نمی تواند باعث سلب اعتماد شود. ثانیا تنها گناهانی که در معرض عموم انجام می شود می تواند باعث سلب اعتماد گردد نه گناهانی که در خلوت انجام می شده. بنده خوب خدا آن کسی نیست که خدا مانع ارکاب گناه از سوی او شده است. بلکه بنده خوب خدا کسی است که خود تلاش در عدم ارتکاب گناه می کند اگر هم بدلیل جایزالخطا بودن گناه یا اشتباهی مرتکب شد به درگاه الهی سریعا توبه و استغفار می کند کاری که پیامبر و امامان دایما در حال انجام آن بودند. ( استغفار )
نکته بعدی اینکه باید مشخص شود عصمت از جنس علم است یا عمل ؟
در واقع خداوند اراده عملی در عدم ارتکاب گناه از سوی آنها انجام می دهد یا صرفا علم لازم را به آنها می دهد و آنها خود با اراده خود مرتکب گناه نمی شوند.
برخی معتقدند برای اینکه مساله اختیار با عصمت دچار تعارض نشود عصمت را از جنس علم اعطایی از سوی خدا به پیامبر می دادند. منتها همین مساله هم با الگو بودن آنها در تعارض است چه اینکه مردم به درگاه الهی می توانند احتجاج کنند که اگر ما هم همین علم را داشتیم مرتکب گناه نمی شدیم. در واقع گناهان خود را نتیجه عدم علم لدنی خود می دانند. در حدیث است که پیامبران حقیقت گناه را می دیدند و برای همین هم گناه نمی کردند. حال اگر همین حقیقت گناه برای مردم عادی هم از سوی خدا معلوم بود شاید آنها هم مرتکب گناه نمی شدند.
و من الله توفیق

با سلام
خدمت این برادر عزیز، عرض می کنم پاسخ اشکالات شما در باب عصمت، در بحث لزوم معجزه برای نبوت به تناسب ارائه شده است! اما خلاصه مباحث:
عصمت امام ناشی از علم امام به حقیقت اشیاء است.
علم انسان به حقیقت چیزی منافی با اختیار او نیست.لذا امامان با وجود این علم به اختیار خود عمل می کنند.
فردی که عملی مختارانه انجام می دهد، عملش قابل الگوگیری است.

سیدممد;558956 نوشت:
عصمت امام ناشی از علم امام به حقیقت اشیاء است.
علم انسان به حقیقت چیزی منافی با اختیار او نیست.لذا امامان با وجود این علم به اختیار خود عمل می کنند.
فردی که عملی مختارانه انجام می دهد، عملش قابل الگوگیری است.

با سلام خدمت شما دوست قدیمی و برادر عزیز.
اگر کامل می خواندید به این مساله هم اشاره کردیم و ایرادش را گفتیم.
شریعت عقلانی;558914 نوشت:
برخی معتقدند برای اینکه مساله اختیار با عصمت دچار تعارض نشود عصمت را از جنس علم اعطایی از سوی خدا به پیامبر می دادند. منتها همین مساله هم با الگو بودن آنها در تعارض است چه اینکه مردم به درگاه الهی می توانند احتجاج کنند که اگر ما هم همین علم را داشتیم مرتکب گناه نمی شدیم. در واقع گناهان خود را نتیجه عدم علم لدنی خود می دانند. در حدیث است که پیامبران حقیقت گناه را می دیدند و برای همین هم گناه نمی کردند. حال اگر همین حقیقت گناه برای مردم عادی هم از سوی خدا معلوم بود شاید آنها هم مرتکب گناه نمی شدند.

و من الله توفیق

شریعت عقلانی;558957 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست قدیمی و برادر عزیز.
اگر کامل می خواندید به این مساله هم اشاره کردیم و ایرادش را گفتیم.

با سلام و عرض ارادت
قبلا هم عرض نموده بودیم این نعمت ریشه در عملکرد معصومین و علم الهی به این عملکرد دارد. با این توضیح که خداوند می دانست از بین تمام بندگان خویش، فلان افراد با اختیار خویش اصلا عصیان خدا نخواهند نمود لذا از باب تشویق و اموری دیگر علمی نیز در اختیار این گروه قرار داده است که حتی اگر این علم نبود باز این افراد عصیان الهی نمی کردند و معصوم بودند. برخلاف دیگران که اهل عصیانند. و چه بسا با وجود علم به زیان امری آنرا مرتکب می شوند!
این علم نعمتی برای دیگر بندگان است، تا معصومین، (چرا که معصومین بدون این علم،با اختیار خویش، باز اهل عصیان نمی شدند)خداوند متعال با اعطا این علم و اعلام آن در واقع ایشان را به عنوان معصوم و محور عمل و الگو معرفی می کند، تا دیگران مثالی عینی از حق در دسترس داشته باشند و عذری از گناه نداشته باشند
.

سیدممد;559007 نوشت:
با سلام و عرض ارادت
قبلا هم عرض نموده بودیم این نعمت ریشه در عملکرد معصومین و علم الهی به این عملکرد دارد. با این توضیح که خداوند می دانست از بین تمام بندگان خویش، فلان افراد با اختیار خویش اصلا عصیان خدا نخواهند نمود لذا از باب تشویق و اموری دیگر علمی نیز در اختیار این گروه قرار داده است که حتی اگر این علم نبود باز این افراد عصیان الهی نمی کردند و معصوم بودند. برخلاف دیگران که اهل عصیانند. و چه بسا با وجود علم به زیان امری آنرا مرتکب می شوند!
این علم نعمتی برای دیگر بندگان است، تا معصومین، (چرا که معصومین بدون این علم،با اختیار خویش، باز اهل عصیان نمی شدند)خداوند متعال با اعطا این علم و اعلام آن در واقع ایشان را به عنوان معصوم و محور عمل و الگو معرفی می کند، تا دیگران مثالی عینی از حق در دسترس داشته باشند و عذری از گناه نداشته باشند.

با سلام و تشکر.
پس در واقع بر خلاف این گفته شما :
سیدممد;558956 نوشت:
عصمت امام ناشی از علم امام به حقیقت اشیاء است.

علم ناشی از عصمت است و نه عصمت ناشی از علم. با این اوصاف مساله علم ربطی به بحث ما که منشا عصمت است ندارد. علمی که فرمودید هیچ نقشی و ربطی درعصمت ندارد. و در واقع عصمت تنها و تنها ناشی از اراده و اختیار خود انبیا بوده است. فلذا اراده مستقیم الهی هم نقشی در عصمت آنها نداشته است. بر این اساس اگر چه راه نبوت بسته شده است ولی راه عصمت باز است و همان طور که پیامبران با اراده و اختیار خود گناه نکردند انسان های دیگری هم ممکن است امروز و در آینده یافت شود که به درجه عصمت انبیا برسند. بر این اساس مقام عصمت مقام خاصی نبوده و در انحصار گروه خاصی نیست.
البته یه مساله وجود دارد و آن این که شما از پیش وجود افرادی که با اراده خود گناه نکرده اند را قبول کرده اید در حالیکه این مساله موضوع بحث ماست. بنده می گویم چنین افرادی وجود نداشته اند و خداوند تنها از میان انسانها بهترین ها را در زمان انزال دین انتخاب کرده است. شما قبل از آن باید ثابت کنید چنین افرادی وجود داشته اند.
و من الله توفیق

به هر حال بی شک اراده خداوند بر عصمت گروهی خاص تعلق گرفته

victoryone;558913 نوشت:
ولی من منظورم زندگی شخصیش بود . اون قسمت از زندگیش شخصیش که ارتباطی به مردم ندارد

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
اول اینکه آیه مورد اشاره « ...فان تنازعتم فی شیء ....» قیدی نزده است که این اختلاف و تنازع شما اگر فقط در مسئله رسالت و نبوت حضرت رسول صل الله علیه و آله بود به خدا و رسول مراجعه کنید. و دوم اینکه صدر آیه نیز اطاعت محض و بدون قید را از رسول خدا صل الله علیه وآله { وحتی اولی الامر که نبی و رسول نیست و مشخص است که اطاعت مربوط به جنبه نبی بودن یا رسول بودن نیست} خواسته است. واطاعت محض یعنی در تمام امور و خداوند در این آیه برای اطاعت از رسول گرامی خود صل الله علیه وآله هیچ قید و شرطی را قرار نداده و این صریح آیه است.
و سوم اینکه در بعضی آیات قرآن خداوند متعال برای اثبات حقانیت امری یا رد موضوع انحرافی استناد به رفتار رسول الله فرموده است. مانند « قل ان کان للرحمن ولد فأنا اول العابدین » عبادت انحصاری رسول الله صل الله علیه وآله برای خداوند متعال را {که جنبه شخصی دارد }را دلیل بر عدم وجود فرزند برای خداوند ذکر فرموده است. و این یعنی رفتار حضرت به گونه ای است که اشتباهی و خطائی ندارد. وگرنه اگر رسول الله صل الله علیه وآله دچار خطا می شدند این استناد خداوند به رفتار حضرت صل الله علیه وآله موضوعیتی نداشت.

شریعت عقلانی;558914 نوشت:
از این نکته نتایجی که بدست می آید این است که اولا این عصمت برای پیامبران درجه خاصی بوجود نمی آورد چرا که خارج از اراده آنها بوده است. در واقع چون خدا اراده کرده که آنها گناه نکنند لذا آنها نمی توانند گناه کنند. در واقع ارتکاب گناه از رسول محال می شود و به همین دلیل پیامبر بمانند فرشتگان می شود که ارزش انسان از آنها بالاتر است.
دومین مساله ای که نتیجه می شود این است که آنها به هیچ عنوان نمی توانند الگو باشند. بنده خود به شخصه با این مساله بسیار زیاد روبرو بودده ام. زمانی که افرادی را که مورد ارشاد افراد دیگر می دیدم که توصیه می کردند که بمانند پیامبر و امامان باید باشیم و پاسخ می شنیدند که آنها معصومند و ما نیستیم. در واقع چون آنها را خدا خواسته گناه نکنند گناه نکردند و چون خداوند اراده ای برای انسان های دیگر نکرده لذا الگو شدن آنها برای انسان های عادی نامعقول است.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
1- اینکه ارداه خداوند بر معصومیت آنها تعلق گرفته است صریح آیه قرآن است. « انما یرید الله لیذهب عنکم رجس اهل البیت ....»
2- اینکه آنها علیهم السلام به علت معصومیت نمی توانسته اند گناه کنند اشتباه است زیرا علم خاص به آثار گناه و عواقب آن موجب پرهیز از گناه بوده و این علم اراده انها را از آنها سلب نمی کرده به طوری که مجبور باشند. مانند من و شما که در بعضی گناهان معصوم هستیم ولی ارداه و توانایی انجام آن را داریم مثلا هیچ گاه دست خود را به عمد در آتش فرو نمی بریم و این گناه را مرتگب نمی شویم چرا چون علم به عواقب آن داریم ولی توانایی ان از ما سلب نشده هر گاه اراده کنیم می توانیم این گناه را مرتکب شویم پس علم ما اراده ما را از ما نگرفته است .
3- اینکه انها نمی توانند الگو باشند با این مسئله که بعضی به اشتباه می گویند خوب چون انها معصوم بود ه اند ما نمی توانیم مانند انها باشیم دو موضوع است. چرا که بسیاری به همین معصومین تأسی کرده و راه پاکی تزکیه را در پیش گرفته اند. و دیگر آنکه کسی از مردم عادی نخواسته که به درجه انها برسند بلکه کافی است به اندازه وسع ره جو ره پوی انها شویم. مهم این است که به عنوان شاخص آنها را در نظر بگیریم و شروع کنیم. « لا یکلف الله نفس الا وسعها » شاخص لازمه حرکت بر صراط مستقیم است بلا شک. « صراط الذین انعمت علیهم » انعمت علیهم همان شاخص ها هستند و شاخص خود نمی تواند کج باشد وگرنه شاخص نیست. و خداوند فرموده است « فبهداهم اقتده » پس به هدایت آنها اقتدا کنید

شریعت عقلانی;559037 نوشت:

با سلام و تشکر.
پس در واقع بر خلاف این گفته شما :

علم ناشی از عصمت است و نه عصمت ناشی از علم. با این اوصاف مساله علم ربطی به بحث ما که منشا عصمت است ندارد. علمی که فرمودید هیچ نقشی و ربطی درعصمت ندارد. و در واقع عصمت تنها و تنها ناشی از اراده و اختیار خود انبیا بوده است. فلذا اراده مستقیم الهی هم نقشی در عصمت آنها نداشته است. بر این اساس اگر چه راه نبوت بسته شده است ولی راه عصمت باز است و همان طور که پیامبران با اراده و اختیار خود گناه نکردند انسان های دیگری هم ممکن است امروز و در آینده یافت شود که به درجه عصمت انبیا برسند. بر این اساس مقام عصمت مقام خاصی نبوده و در انحصار گروه خاصی نیست.
البته یه مساله وجود دارد و آن این که شما از پیش وجود افرادی که با اراده خود گناه نکرده اند را قبول کرده اید در حالیکه این مساله موضوع بحث ماست. بنده می گویم چنین افرادی وجود نداشته اند و خداوند تنها از میان انسانها بهترین ها را در زمان انزال دین انتخاب کرده است. شما قبل از آن باید ثابت کنید چنین افرادی وجود داشته اند.
و من الله توفیق


با سلام مجدد
عصمت دارای مراتبی است.
عصمت از گناه
عصمت از ترک اولی
عصمت از سهو و نسیان
خداوند با علم ذاتی خود می دانست افرادی تمام فرامین او را انجام خواهند داد و مرتکب گناه نخواهند شد و بعبارت دیگر خود را معصوم از گناه خواهند نمود. از سویی بشر احتیاج به راهنما دارد. لذا این افراد را برگزید و مرتبه ای علم را به ایشان عطا نمود که با اختیار خویش از ترک اولی و سهو نسیان نیز مبرا باشند. لذا هم علم ناشی از عصمت است و هم عصمت ناشی از علم می باشد.
اما اینکه فرمودید راه عصمت باز است ، بله راه عصمت از گناه باز است و انسانهای دیگر نیز می توانند با اراده خویش گناه نکنند و به مرتبه عصمت از گناه نایل شوند ولی فرق این گروه با گروه اول این است که این گروه بمدد گروه اول و با الگو گیری از این گروه به این مرتبه نائل شده اند و بالتبع بین ایندو تفاوت است. دعوت خداوند نیز به ترک گناه دلالت بر امکان این امر است.

شریعت عقلانی;558914 نوشت:
مساله دیگری که وجود دارد این است که طبق آیه قرآن تنها تفاوت پیامبر با انسان های دیگر در دریافت وحی است.
قل انا بشر مثلکم یوحی الیه.
لذا تفاوت در ارتکاب گناه و عصمت آنها با مردم عادی برخلاف آیه قرآن است.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
آیه مورد استناد دو جنبه دارد « قل انما انا بشر مثلکم » و « یوحی الیّ » قسمت اول جنبه یلی الدنیایی حضرت صل الله علیه وآله است که بله ایشان از خود شما است که به این درجه رسیده و هیچ جنبه الوهیت و استقلالی در کار نیست و الگوی شما می تواند باشد .قسمت دوم جنبه یلی الله حضرت صل الله علیه وآله است که با «یوحی الیّ» مشخص شده یعنی هر چه دارم از طرف خداست و به وحی خدا مراجعه کنید تا متوجه شوید که به کجا رسید ه ام و همین وحی از من بشری مانند شما رسولی ساخته که « ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی » آنچه می گویم وحی است و هوای و خطایی در ان نیست . « واوحینا الیهم فعل الخیرات .. » و فعل و عمل من بر اساس وحی است که به من می شود. این است که خداوند متعال در مورد من رسولش فرموده « ما ءاتاکم الرسول فخذه و ما نهیکم عنه فنتهوا» چرا که اشتباه و خطا در فعل و گفتار من نیست

شریعت عقلانی;558914 نوشت:
گفته شده ارتکاب گناه باعث سلب اعتماد مردم می شود. در صورتی که امروزه 90 درصد مسلمین جهان به پیامبر خدا ایمان دارند و مسلمانند و البته آنها را معصوم نمی دانند.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
--معنی آیه « ما یؤمن اکثر هم بالله الا و هم مشرکون » به چه معنی است.؟؟ براستی که « قلیل من عبادی الشکور»
-- براستی چگونه می توان به کسی که گناه مرتکب می شود و دچار خطا می شود اعتماد کرد که سخنانش درست و آنچه گفته وحی است.؟؟؟/آیا این ایمان گول زدن خود نیست؟؟

hosain;559076 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
اول اینکه آیه مورد اشاره « ...فان تنازعتم فی شیء ....» قیدی نزده است که این اختلاف و تنازع شما اگر فقط در مسئله رسالت و نبوت حضرت رسول صل الله علیه و آله بود به خدا و رسول مراجعه کنید. و دوم اینکه صدر آیه نیز اطاعت محض و بدون قید را از رسول خدا صل الله علیه وآله { وحتی اولی الامر که نبی و رسول نیست و مشخص است که اطاعت مربوط به جنبه نبی بودن یا رسول بودن نیست} خواسته است. واطاعت محض یعنی در تمام امور و خداوند در این آیه برای اطاعت از رسول گرامی خود صل الله علیه وآله هیچ قید و شرطی را قرار نداده و این صریح آیه است.
و سوم اینکه در بعضی آیات قرآن خداوند متعال برای اثبات حقانیت امری یا رد موضوع انحرافی استناد به رفتار رسول الله فرموده است. مانند « قل ان کان للرحمن ولد فأنا اول العابدین » عبادت انحصاری رسول الله صل الله علیه وآله برای خداوند متعال را {که جنبه شخصی دارد }را دلیل بر عدم وجود فرزند برای خداوند ذکر فرموده است. و این یعنی رفتار حضرت به گونه ای است که اشتباهی و خطائی ندارد. وگرنه اگر رسول الله صل الله علیه وآله دچار خطا می شدند این استناد خداوند به رفتار حضرت صل الله علیه وآله موضوعیتی نداشت.

کلا نگرفتی چی گفتم

چندین با در قرآن از اشتباهات رسولان و توبه کردن آنها صحبت کرده

victoryone;559178 نوشت:
کلا نگرفتی چی گفتم

چندین با در قرآن از اشتباهات رسولان و توبه کردن آنها صحبت کرده


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
بله بزرگوار ان آیات را می دانم چرا که بارها در اینجا و انجامطرح بوده . مسئله در این آیاتی است که آورد ه ام که صریح است در اینکه رسول الله اشتباه نمیکند و گرنه دلیل نداشت که خداوند اطاعت محض از او صل الله علیه وآله را از ما بخواهد. کسی که با این آیات صریح و محکم که از امهات آیات الله الکریم هستند اطاعت محض را بپذیرد .{ و با توجه به اینکه اطاعت از اولی الامر نیز آورده شده و او نبی نیست نمی توان گفت اطاعت محض فقط آنجا است که مربوط به ارسال وحی و رسالت است می باشد} ان وقت آن آیات مورد نظر شما در کنار این آیات را با ادله می تواند در جهت عصمت تفسیر نماید.وگرنه بررسی آیات خدا بصورت پراکنده از هم و غیر منسجم موجب گمراهی است.
اما اگر شما بتوانید این آیاتی که نوشته ام و دال بر اطاعت محض از رسول خدا صل الله علیه و آله {و حتی اولی الامر که نبی نیست} می باشند بر غیر از اطاعت محض اثبات کنید سخن شما درست است. ومن با طیب خاطر با شما هم عقیده می شوم.
و نکته بسیار مهم دیگر اینکه شما اعتقاد به معصوم بودن را منحصر به جنبه نبوت و رسالت نبی اکرم صل الله علیه و آله می دانید نه در زندگی شخصی و خصوصی حضرت صل الله علیه وآله، چگونه می توانید تشخیص دهید که کدام رفتار حضرت صل الله علیه وآله مربوط به جنبه رسالت و کدامیک شخصی است ؟؟{ تا از رفتارهای شخصی ایشان سر باز زده و از رفتاری که جنبه رسالتی او صل الله علیه وآله پیروی نمائید}. مثلا در آخرین پنجشنبه عمر شریف حضرت صل الله علیه وآله که در بستر بیماری افتاده بودند و فرمودند قلم و دوات بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم که شما را از گمراهی بعد از من نجات دهد { و سند ان در صحیح بخاری و مصادر اهل سنت می باشد} آن دسته از صحابی که از این کار جلوگیری کردند و گفتند ،حسبنا کتاب الله الرجل لیهجر ، از کجا تشخیص دادند که این مربوط به زندگی شخصی حضرت صل الله علیه وآله می باشد؟؟؟
الله ولی التوفیق

ninja;554835 نوشت:
ما باید در زندگی درستکار باشیم

با عرض سلام به شما دوست گرامی

ما باید در زندگی درستکار باشیم و به دستورات دینی توجه نماییم اما این بدان معنا نیست که رفتارهای پیامبر نیز عینا مانند ما باشد مثلا انسانی که در عمرش یکی دو دروغ و یکی دو غیبت و یکی دو تمسخر باشد و بعد از آنها هم توبه و زاری کند را آدم خوبی میدانیم و اما کدام عالم مسلمانی است که این شیوه را درباره پیامبر هم اجازه دهد. درجه درستکاری هر کس متناسب با شان و مقام و توانایی و شایستگیهای اوست. شخصی که شایستگی پوشیدن ردای نبوت یا امامت را دارد چرا نباید شایستگی پرهیز از خطا را داشته باشد؟

فراموشی و خطای پیامبر درباره نمازش در روایت قابل اعتمادی بیان نشده ضمن اینکه اگر پیامبری نسبت به نمازش دچار خطا و اشتباه شده است چه تضمینی وجود دارد که در بیان احکام الهی دچار این خطا نشود اگر میگویید نیروی عصمت مانع خطای او در بیان احکام است میگوییم چرا نباید همان نیرو مانع خطا در دیگر امور باشد: بی شک پیامبر و امامی که از خطا و اشتباه در اجرای احکام الهی و امور فردی نیز مبراست علاوه بر بزرگی مقامش نزد خدا میان مردم هم از جایگاه والاتری برخوردار است.

ضمنا اگر ما ارتکاب خطا و اشتباه در اعمال پیامبر را مخل به جایگاه مردمی و مقام نبوی او ندانیم از آنروست که با دینی جا افتاده و در محیطی با رشد فکری دینی رشد کرده ایم. خود را جای پیامبری بگذارید که میخواهد خدایان دیگر را رد کرده و شریعتی را پایه گذاری کند که عمده رفتارها و باورهای جامعه خود (و در باره پیامبر اسلام، همه جهانیان تا آخر الزمان) را تغییر دهد و این اقدامش تنها بر این ادعا استوار است که فرستاده خداست. وقتی از این نقطه نظر به مساله نبوت نگاه کنیم شاید بهتر بتوان درک کرد چرا یک پیامبر نباید در اجرای احکامی که خود آورنده و مبلغ آنست دچار خطا و اشتباه شود. خصوصا زمان پیامبر اسلام که از طرفی هم باید با آداب و باورهای اعراب جاهلی مشرک مبارزه میکرد و هم با یهودیان و هم نصرانیان و هم زرتشتیان. طبیعی است انتظاری که مردم از چنین شخصی دارند بسیار بالاست و کوچکترین نقطه ضعف میتواند به سست شدن پایه های نبوت و شریعت وی ختم شود. این مطلب تنها یک تحلیل تاریخی-ذهنی نیست بلکه بر پایه عقل و روایات و آیات قرآنی استوار است. از شما میخواهم درباره مضمون این آیات خوب تامل کنید:

وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبيناً(احزاب/36)
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ(نساء/64)

قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ(آل عمران/31)

همانطور که مشاهده میکنید این آیات بدون هیچ قیدی رسولان الهی را واجب الاطاعه خوانده است. اگر ما باشیم و صراحت این آیات، آیا پاکی رسول از ارتکاب خطا و اشتباه با اطلاق این آیات هماهنگتر است یا رسولی که گهگاه خطا و اشتباهی هم از او سر میزند و دست استغفار و توبه بسوی خدا دراز میکند؟

شاید بگویید پس با آیات دیگر که نسبت عصیان و ذنب به برخی از رسولان داده چه میکنید؟ میگوییم:

اولا: واژگان نامبرده معنایی عام دارند که ارتکاب گناه و خطا (به آن معنایی که در ذهن ماست) یکی از مصادیق آنهاست. بنابراین به صرف مشاهده این عبارات نمیتوان نتیجه قطعی گرفت. لطفا توجه کنید:

الذَّنْبُ في الأصل: الأخذ بذَنَب الشي‏ء، يقال: ذَنَبْتُهُ: أصبت ذَنَبه، و يستعمل في كلّ فعل يستوخم عقباه اعتبارا بذَنَب الشي‏ء، و لهذا يسمّى الذَّنْبُ تبعة، اعتبارا لما يحصل من عاقبته.(المفردات فی الفاظ القرآن/واژه ذنب)

عصى فلان أَميرَه يَعْصِيه عَصْياً و عِصْياناً و مَعْصِيَةً إِذا لم يُطِعْهُ، فهو عاصٍ و عَصِيٌّ.(لسان العرب/ج15/واژه عصو)

بنابر عبارات یاد شده،

واژه «ذنب» به معنای هر عملی است که عاقبت ناگوار و ناخوشایندی دارد. از جمله مصادیق این عاقبت ناگوار برای یکی دوزخ است و برای یکی دیگر نرسیدن به مقام معنوی ویژه ای که اگر مرتکب آن عمل نمیشد به آن درجه میرسید.

واژه «عصی» نیز به معنای اطاعت نکردن است. این اطاعت نکردن نیز میتواند مصادیقی داشته باشد یکی ازآنها اطاعت نکردن اوامر تشریعی خداست و یکی از مصادیق آن اطاعت نکردن اوامر ارشادی خداست(منظور از امر تشریعی اوامری همچون خواندن نماز و گرفتن روزه است و منظور از اوامر ارشادی توصیه های الهی است یعنی خدا توصیه میکند فلان کار را انجام بده و اگر انجام نشود اثر تکوینی و طبیعی آن این است که فلان بلا بر سر می آید درست مثل توصیه های پزشک به بیمار).

ثانیا: وقتی این گونه عبارات را در کنار ادله عقلی عصمت و نیز آیات و روایات دیگر قرار میدهیم این وجه که مراد آیات مزبور گناه و خطا به معنایی که در ذهن ماست نبوده، تقویت میشود.

ثالثا: تا بحال خوب به مضمون آیاتی که نسبت گناه و خطا به برخی انبیا داده است دقت کرده اید. پیامبران با ارتکاب آن - به اصطلاح – گناهان، یا اصلا عقوبتی ندیدند و یا عقوبتشان از قبیل عقوبتهایی نیست که خود آن انبیا به پیروان خود در صورت نافرمانی وعده داده بودند و اصولا درباره دیگران مرسوم نبود. موسی شخصی از کفار را در یک درگیری کشت اما هیچ عقوبتی ندید و در حمایت یکی از دیگر انبیای الهی هم تربیت معنوی شد و هم زندگی مادی اش تامین شد. آدم ظاهرا از بهشت راحتی که برایش ترتیب داده شده بود بیرون رانده شد اما در زمینی قرار گرفت که گرچه راحتی بهشت را نداشت اما قابل سکونت بود و از انواع نعمتهای مادی سرشار بود، یونس گرفتار ماهی شد اما ماهی ای که او را همچون یک مروارید در دل خود نگه داشت و آنچه برای بقای زندگی او لازم بود را در اختیارش قرار داد. آیا بر خدا سزاوار است درباره گنهکاران این گونه عمل کند! آیا به نظرتان نمیرسد ماجرا باید چیز دیگری باشد (مخصوصا وقتی روایات دیگری که در اینباره توضیح داده را هم در نظر بگیریم)!؟

این عبارت شما «ان ها مامور به هدایت بودند خدا چرا باید بر آن ها حصار ومانعی در برابر گناه ایجاد کند» معنایش اینست که قایل به عصمت در هدایت هم نباشید در حالیکه در پستهای قبلی خود این مقدار را پذیرفته بودید.

گفته اید: «آن ها(پیامبران) مرتبه ی بالایی داشتند ولی نمی شود گفت عصمتی کامل وجود داشته چون ایمان ومعرفت آن ها اکتسابی بوده و اگرعصمت از اول باشون باشه»؛ میگوییم علمی که مستلزم عصمت است اکتسابی نیست بلکه اعطایی است یعنی عطیه ای از خدا به بندگانی است که شایستگی پذیرش آنرا داشته اند.

گفته اید: «فلسفه انتخاب فرد صالح و اجر و پاداششان چه می شود» میگوییم پیش از آنکه شخصی به نبوت برگزیده شود باید شایستگی آنرا داشته باشد. خداوند با علم ذاتی خود این شایستگی را میدانسته و از اینرو به انبیا این مقام را و نیز لوازمش همچون مقام عصمت را عطا کرده است. به عبارت دیگر صلاحیت انبیا قبل از خلقتشان دانسته شده است. ضمنا مقام عصمت نه تنها منافی با اراده و اختیار معصوم نیست بلکه مسئولیتهای او را هم افزون میسازد پس اجر و پاداش او هم در جای خود محفوظ است.

در پناه حق

با سلام.

hosain;559094 نوشت:
1- اینکه ارداه خداوند بر معصومیت آنها تعلق گرفته است صریح آیه قرآن است. « انما یرید الله لیذهب عنکم رجس اهل البیت ....»

برداشت ها از این آیه متفاوت است. خارج از افرادی که مشمول این آیه اند در اراده الهی بر تطهیر هم برداشت ها متفاوت است.
به عنوان مثال خداوند از انزال دین اراده کرده که انسان ها را هدایت کند. منتها انسان ها مختارند و می توانند راه گمراهی را در پیش گیرند.
بهتر است وارد آیات و روایات نشویم که بحث منحرف می شود. همان بحثی عقلی را در پیش گیریم.

hosain;559094 نوشت:
2- اینکه آنها علیهم السلام به علت معصومیت نمی توانسته اند گناه کنند اشتباه است زیرا علم خاص به آثار گناه و عواقب آن موجب پرهیز از گناه بوده و این علم اراده انها را از آنها سلب نمی کرده به طوری که مجبور باشند. مانند من و شما که در بعضی گناهان معصوم هستیم ولی ارداه و توانایی انجام آن را داریم مثلا هیچ گاه دست خود را به عمد در آتش فرو نمی بریم و این گناه را مرتگب نمی شویم چرا چون علم به عواقب آن داریم ولی توانایی ان از ما سلب نشده هر گاه اراده کنیم می توانیم این گناه را مرتکب شویم پس علم ما اراده ما را از ما نگرفته است .
3- اینکه انها نمی توانند الگو باشند با این مسئله که بعضی به اشتباه می گویند خوب چون انها معصوم بود ه اند ما نمی توانیم مانند انها باشیم دو موضوع است. چرا که بسیاری به همین معصومین تأسی کرده و راه پاکی تزکیه را در پیش گرفته اند. و دیگر آنکه کسی از مردم عادی نخواسته که به درجه انها برسند بلکه کافی است به اندازه وسع ره جو ره پوی انها شویم. مهم این است که به عنوان شاخص آنها را در نظر بگیریم و شروع کنیم. « لا یکلف الله نفس الا وسعها » شاخص لازمه حرکت بر صراط مستقیم است بلا شک. « صراط الذین انعمت علیهم » انعمت علیهم همان شاخص ها هستند و شاخص خود نمی تواند کج باشد وگرنه شاخص نیست. و خداوند فرموده است « فبهداهم اقتده » پس به هدایت آنها اقتدا کنید

پس شما هم معتقدید که منشاء عصمت علم است نه عمل. همان طور که عرض شد بنده هم می توانم بگویم اگر من هم چنین علمی داشتم معصوم می شدم. لذا آنها هنر نکرده اند که معصوم مانده اند. متاسفانه مطالب شما قانع کننده نبود. کسی که سلاحی مانند علم لدنی به حقیقت اشیاء دارد را نمی توان با الگوی کسی قرار داد که چنین سلاحی ندارد. مثل کهنوردی که استادش وسایل لازم را برای بالارفتن از کوه دارد و بدون در اختیار قرار دادن آن وسایل به شاگرد از او انتظار دارد که همراه او از کوه بالا رود.
در ضمن خارج از همه این مباحث علم باعث معصومیت نمی شود. یعنی ضرورت ندارد که کسی که علم لدنی به حقیقت اشیاء دارد لزوما معصوم باشد. چرا که همچنان می تواند گناه کند. بحث از منشا عصمت پیش نیازش اثبات خود عصمت است.

hosain;559107 نوشت:
آیه مورد استناد دو جنبه دارد « قل انما انا بشر مثلکم » و « یوحی الیّ » قسمت اول جنبه یلی الدنیایی حضرت صل الله علیه وآله است که بله ایشان از خود شما است که به این درجه رسیده و هیچ جنبه الوهیت و استقلالی در کار نیست و الگوی شما می تواند باشد .قسمت دوم جنبه یلی الله حضرت صل الله علیه وآله است که با «یوحی الیّ» مشخص شده یعنی هر چه دارم از طرف خداست و به وحی خدا مراجعه کنید تا متوجه شوید که به کجا رسید ه ام و همین وحی از من بشری مانند شما رسولی ساخته که « ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی » آنچه می گویم وحی است و هوای و خطایی در ان نیست . « واوحینا الیهم فعل الخیرات .. » و فعل و عمل من بر اساس وحی است که به من می شود. این است که خداوند متعال در مورد من رسولش فرموده « ما ءاتاکم الرسول فخذه و ما نهیکم عنه فنتهوا» چرا که اشتباه و خطا در فعل و گفتار من نیست

در این زمینه هم صرفا می توان رسول را در دریافت و ابلاغ وحی معصوم دانست و نه در عمل و رفتار.
hosain;559111 نوشت:
-- براستی چگونه می توان به کسی که گناه مرتکب می شود و دچار خطا می شود اعتماد کرد که سخنانش درست و آنچه گفته وحی است.؟؟؟/آیا این ایمان گول زدن خود نیست؟؟

این پاسخ ما نبود. ما به جمعیت حداکثری اهل سنت نسبت به شیعیان استناد کردیم و گفتیم آنها رسول را معصوم نمی دانند ولی اعتمادشان به او از بین نرفته است.
البته این مساله مصادیقی در شیعه هم دارد. مثلا شیعیان به مراجع تقلید خود اعتماد دارند و از آنها اطاعت می کنند ولی آنها معصوم نیستند. همچنین است رهبر جمهوری اسلامی که اطاعت از او واجب است ولی معصوم نیست.
و من الله توفیق

سیدممد;559103 نوشت:
خداوند با علم ذاتی خود می دانست افرادی تمام فرامین او را انجام خواهند داد و مرتکب گناه نخواهند شد و بعبارت دیگر خود را معصوم از گناه خواهند نمود. از سویی بشر احتیاج به راهنما دارد. لذا این افراد را برگزید و مرتبه ای علم را به ایشان عطا نمود که با اختیار خویش از ترک اولی و سهو نسیان نیز مبرا باشند. لذا هم علم ناشی از عصمت است و هم عصمت ناشی از علم می باشد.
اما اینکه فرمودید راه عصمت باز است ، بله راه عصمت از گناه باز است و انسانهای دیگر نیز می توانند با اراده خویش گناه نکنند و به مرتبه عصمت از گناه نایل شوند ولی فرق این گروه با گروه اول این است که این گروه بمدد گروه اول و با الگو گیری از این گروه به این مرتبه نائل شده اند و بالتبع بین ایندو تفاوت است. دعوت خداوند نیز به ترک گناه دلالت بر امکان این امر است.

با سلام.
دوست عزیز
خواهش می کنم مطالب را با دقت بخوانید تا تکرار مکررات نشود.
شریعت عقلانی;559037 نوشت:
البته یه مساله وجود دارد و آن این که شما از پیش وجود افرادی که با اراده خود گناه نکرده اند را قبول کرده اید در حالیکه این مساله موضوع بحث ماست. بنده می گویم چنین افرادی وجود نداشته اند و خداوند تنها از میان انسانها بهترین ها را در زمان انزال دین انتخاب کرده است. شما قبل از آن باید ثابت کنید چنین افرادی وجود داشته اند.

و من الله توفیق

شریعت عقلانی;559239 نوشت:
پس شما هم معتقدید که منشاء عصمت علم است نه عمل. همان طور که عرض شد بنده هم می توانم بگویم اگر من هم چنین علمی داشتم معصوم می شدم. لذا آنها هنر نکرده اند که معصوم مانده اند. متاسفانه مطالب شما قانع کننده نبود. کسی که سلاحی مانند علم لدنی به حقیقت اشیاء دارد را نمی توان با الگوی کسی قرار داد که چنین سلاحی ندارد. مثل کهنوردی که استادش وسایل لازم را برای بالارفتن از کوه دارد و بدون در اختیار قرار دادن آن وسایل به شاگرد از او انتظار دارد که همراه او از کوه بالا رود.
در ضمن خارج از همه این مباحث علم باعث معصومیت نمی شود. یعنی ضرورت ندارد که کسی که علم لدنی به حقیقت اشیاء دارد لزوما معصوم باشد. چرا که همچنان می تواند گناه کند. بحث از منشا عصمت پیش نیازش اثبات خود عصمت است.

بسم الله الرحمن الرحیم
1- بله من و شما هم اگر علم لدنی به حقیقت داشتیم معصوم بودیم . ولی حکمت خداوند و خاصیت تکوینی دنیا چنین است که من و شما در یک جایگاه و معصومین در جایگاه دیگر . دنیا دار تفاوت است و این جایگاه متفاوت استعداد های متفاوت را به ما داده که بر اساس آن رحمت خداوند را دریافت می کنیم. این که شخصی به علت جایگاه تکوینی خود در طبیعت دارای جمال زیباتری است این یک حسن ظاهری است برای او که نمی توان بر ان پرده پوشی کرد که مورد تحسین دیگران هم قرار می گیرد . و این تفاوت ها از خواص ذاتی دنیا است و خداوند عدالت خود را بر اساس این تفاوت ها بر بندگان اعمال می کند. مانند من و شما که نوع بر خورد ما با دستمان و پاهایمان متفاوت است واین نه از بی عدالتی ما که براساس جایگاه انها در نظام تکوینی و طبیعی بدن است. شما میگوئید آنها هنر نکرده اند که معصوم هستند .ولی در نظام ارزشی بشری هم برای موارد برجسته تکوینی و طبیعی امتیاز قائل هستند.آیا نه این است که آنها که استعداد و هوش بیشتری را بهره برده اند را برای تحصیلات خاص بورسیه می کنند. و جایزه می دهند به هر جهت یک ویژگی است که غیر قابل چشم پوشی است.حال اگر این ویژگی را خداوند علیم عطا کرده و فرمده باشد « الله و اعلم حیث یجعل رسالته » شایسته نیست که دارنده این ویژگی را از او اطاعت محض کرده و خاک پایشان را توتیای دیدگان قرار دهیم
2- بله اگر استاد کوهنوردی که مجهز به وسایل خاص است از شاگردان خود بخواهد پا به پای او بالا بروند کاری به گزاف نموده . ولی اگر بخواهد که هر کس به اندازه توانایی به اقتداد کند کاری عقلانی و درست است. و کار غیر عقلانی این است که ما بدون استاد و راهنما و الگو از کوه های سر به فلک کشیده بالا رویم
3- گرامی ، خودت هم نوشته ای علم لدنی ، بعد می نویسی لزوما موجب معصومیت نمی شود . علم لدنی ,علمی خاص و خدایی است که ما نباید به اشتباه با علوم عادی قیاس بگیریم.
توفیق از خداست

شریعت عقلانی;559239 نوشت:
در این زمینه هم صرفا می توان رسول را در دریافت و ابلاغ وحی معصوم دانست و نه در عمل و رفتار.
بسم الله الرحمن الرحیم

گرامی بزرگوار ، در قبال این آیاتی که برای شما نوشته ام ، متأسفانه به این عبارت اکتفا کرد های که « در این زمینه هم صرفا می توان رسول را در دریافت و ابلاغ وحی معصوم دانست و نه در عمل و رفتار» و این جای تعجب است زیرا به جای بحث عقلانی که پی ان هستی با این جمله خواسته ای بگویی حرف فقط این است که من می گویم تو هر چه می خواهی استدلال کن. .. ... .... ..... .....؟؟؟و این می شود لج کردن
شما بار دیگر توجه بفرمائید .
«آیه مورد استناد دو جنبه دارد « قل انما انا بشر مثلکم » و « یوحی الیّ » قسمت اول جنبه یلی الدنیایی حضرت صل الله علیه وآله است که بله ایشان از خود شما است که به این درجه رسیده و هیچ جنبه الوهیت و استقلالی در کار نیست و الگوی شما می تواند باشد .قسمت دوم جنبه یلی الله حضرت صل الله علیه وآله است که با «یوحی الیّ» مشخص شده یعنی هر چه دارم از طرف خداست و به وحی خدا مراجعه کنید تا متوجه شوید که به کجا رسید ه ام و همین وحی از من بشری مانند شما رسولی ساخته که « ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی » آنچه می گویم وحی است و هوای و خطایی در ان نیست . « واوحینا الیهم فعل الخیرات .. » و فعل و عمل من بر اساس وحی است که به من می شود. این است که خداوند متعال در مورد من رسولش فرموده « ما ءاتاکم الرسول فخذه و ما نهیکم عنه فنتهوا» چرا که اشتباه و خطا در فعل و گفتار من نیست.

الهم اهدنا بهدایة القرآن

hosain;559299 نوشت:
3- گرامی ، خودت هم نوشته ای علم لدنی ، بعد می نویسی لزوما موجب معصومیت نمی شود . علم لدنی ,علمی خاص و خدایی است که ما نباید به اشتباه با علوم عادی قیاس بگیریم.

با سلام.
فرقی نمی کند. علم چه حضوری باشد چه حصولی. چه الهی و خدایی باشد چه زمینی و بشری اختیار را از انسان سلب نمی کند و انسان باز می تواند گناه کند. اختیار یعنی اینکه ممکن است نبی گناه بکند و ممکن است نکند. اگر بحث از ضرورت و امتناع به میان بیاید دیگر اختیار جایی ندارد. لذا علم هر چقدر هم خدایی باشد گناه را برای نبی از حالت امکان به امتناع تبدیل نمی کند. لذا عصمت اثبات نمی شود. در ضمن شما توجه نفرمودید :
عرض شد :
شریعت عقلانی;559239 نوشت:
بحث از منشا عصمت پیش نیازش اثبات خود عصمت است.

مطالب شما پیرامون منشا عصمت است نه خود عصمت فی نفسه. ابتدا ثابت کنید عصمتی وجود دارد بعد بروید سراغ منشاء اش.
hosain;559308 نوشت:
گرامی بزرگوار ، در قبال این آیاتی که برای شما نوشته ام ، متأسفانه به این عبارت اکتفا کرد های که « در این زمینه هم صرفا می توان رسول را در دریافت و ابلاغ وحی معصوم دانست و نه در عمل و رفتار» و این جای تعجب است زیرا به جای بحث عقلانی که پی ان هستی با این جمله خواسته ای بگویی حرف فقط این است که من می گویم تو هر چه می خواهی استدلال کن. .. ... .... ..... .....؟؟؟و این می شود لج کردن
شما بار دیگر توجه بفرمائید .

دوست عزیز. مطالب شما را همان اول با دقت خواندم. لج بازی ای درکار نیست. اینکه می فرمایید :
hosain;559308 نوشت:
همین وحی از من بشری مانند شما رسولی ساخته که « ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی » آنچه می گویم وحی است و هوای و خطایی در ان نیست

مورد قبول ماست. ما هم همین را می گوییم. قران منتج از هوا و هوس پیامبر نیست. وحی الهی است. پیامبر هم آن را بدرستی دریافت کرده و ابلاغ نموده است. لذا پیامبر فقط در دریافت و ابلاغ وحی معصوم است. همین.
و اینکه فرمودید :
hosain;559308 نوشت:
و فعل و عمل من بر اساس وحی است که به من می شود. این است که خداوند متعال در مورد من رسولش فرموده « ما ءاتاکم الرسول فخذه و ما نهیکم عنه فنتهوا» چرا که اشتباه و خطا در فعل و گفتار من نیست.

اولا که از کجای آیه مذکور فعل و عمل را نتیجه گرفتید.
ثانیا تمام افعال و حتی گفتار پیامبر قابل تقلید که نیست. برخی از افعال مختص خود پیامبر است. مثلا در برخی جنگ ها خود از برخی افراد متخصص مشورت می گرفت و یا وقتی مریض می شد پیش طبیب می رفت. مگر اینکه ادعا کنید پیامبر و امامان مریض نمی شدند ( که عجیب است ) بیماری هم ناشی از خطا و اشکال در تغذیه و ..... است.
در هر حال این آه که فرمودید در مورد تمام رفتار و گفتار پیامبر نیست. بلکه فقط در مواردی است که پیامبر حکمی را به عنوان حکم شرعی بیان می نمود که ما هم ایشان را در این مساله معصوم می دانیم. ولی در عمل خیر. در عمل مانند باقی مردم بود.
ثالثا چه استبعادی دارد که مثلا پیامبر خطایی کند و بعد متوجه خطا شده و توبه نماید. مثلا نمازش قضا شود و بعد نماز قضا را به جا آورد. یا مساله ای را فراموش کند و بعد با تذکر الهی به یاد آورد و .... .
دستور خدا به اطاعت از رسول هم عصمت را ثابت نمی کند. همانطور که اشاره شد اطاعت از مرجع تقلید هم واجب است ولی آنها معصوم نیستند.
در هر حال آیه مذکور تنها تفاوت پیامبر را با مردم وحی الهی می داند که همان دریافت و ابلاغ وحی است که ما هم ایشان را در این مساله معصوم می دانیم. ولی در عمل خیر.
در کل در مطالب اخیرتان استدلالی ندیدیم. صرفا ادعا بود.
شما بفرمایید چگونه از یوحی الیه عصمت در گناه و خطا و نسیان را آنهم در تمام رفتار و گفتار پیامبر ( چه وحی و چه غیر وحی ) نتیجه گرفتید؟
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;559328 نوشت:
مورد قبول ماست. ما هم همین را می گوییم. قران منتج از هوا و هوس پیامبر نیست. وحی الهی است. پیامبر هم آن را بدرستی دریافت کرده و ابلاغ نموده است. لذا پیامبر فقط در دریافت و ابلاغ وحی معصوم است. همین.

باسمه تعالی شأنه
سلام علیکم
شما چگونه آیه« ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی » را قید زده اید که این فقط در مورد قرآن است.

شریعت عقلانی;559328 نوشت:
ا سلام.
فرقی نمی کند. علم چه حضوری باشد چه حصولی. چه الهی و خدایی باشد چه زمینی و بشری اختیار را از انسان سلب نمی کند و انسان باز می تواند گناه کند.

باسمه تعالی شأنه
سلام علیکم

کسی نگفته علم به عواقب گناه موجب سلب اختیار است . بلکه گفته می شود علم خاص لدنی بارتعالی موجب می شود که در عین توانایی بر انجام خطا و گناه شخص معصوم از ان پرهیز کند . چنانکه در مورد حضرت یوسف می فرماید« ... همّ بها لو لا رءای برهان ربه» یوسف می توانست آن عمل منافی عفت را مرتکب شود ولی دیدن برهان پروردگارش منجی او بود.{ این مورد در زندگی حضرت یوسف علیه السلام یک مسئله شخصی و خصوصی زندگی ایشان علیه و علی نبینا سلام الله و ربطی به نبوت و ابلاغ آن نداشت پس لزوم برهان پروردگار در اینجا برای او چیست؟ }
الله ولی التوفیق

شریعت عقلانی;559328 نوشت:
اولا که از کجای آیه مذکور فعل و عمل را نتیجه گرفتید.
ثانیا تمام افعال و حتی گفتار پیامبر قابل تقلید که نیست. برخی از افعال مختص خود پیامبر است. مثلا در برخی جنگ ها خود از برخی افراد متخصص مشورت می گرفت و یا وقتی مریض می شد پیش طبیب می رفت. مگر اینکه ادعا کنید پیامبر و امامان مریض نمی شدند ( که عجیب است ) بیماری هم ناشی از خطا و اشکال در تغذیه و ..... است.
در هر حال این آه که فرمودید در مورد تمام رفتار و گفتار پیامبر نیست. بلکه فقط در مواردی است که پیامبر حکمی را به عنوان حکم شرعی بیان می نمود که ما هم ایشان را در این مساله معصوم می دانیم. ولی در عمل خیر. در عمل مانند باقی مردم بود.
باسمه تعالی شأنه

سلام علیکم
اولا--- از آن آیه که به همرا آیه بود « و اوحینا الیهم فعل الخیرات...» و ضاف بر اینکه همان آیه « ما ءاتکم الرسول فخذوه .....» هم قیدی ندارد که ما به ان محدودش کنیم.
ثانیا---- چرا مشورت گرفتن را از رسول الله صل الله علی وآله نتوانیم تقلی کنیم؟؟ دلیلش چیست؟؟ اگر منظرتان این است که مشورت حضرت صل الله علیه و آله نشان از عدم احاطه و علم ایشان صل الله علیه وآله است . یادآور می شود که این برداشت شما اشتباه است. چرا که آیه مشورت می فرماید«.... و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله....» یعنی درست است که مشورت را به دستور باریتعالی باید انجام می داد ولی خداوند نفرموده که بهترین پیشنهاد مشورتی را انتخاب کن . بلکه پس از مشورت « اذا » که ناگهانی و فی البداهه بودن را می رساند « عزمت » که تصمیم شخص حضرت صل الله علیه وآله را می رساند مطرح است . یعنی تصمیم ،تصمیم رسول گرامی صل الله علیه وآله است نه تصمیم حاصل از مشورت.
ثالثا از کجا قید حکم شرعی را از آیه استنباط می کنید برای من روشن نیست؟؟؟

شریعت عقلانی;559239 نوشت:
این پاسخ ما نبود. ما به جمعیت حداکثری اهل سنت نسبت به شیعیان استناد کردیم و گفتیم آنها رسول را معصوم نمی دانند ولی اعتمادشان به او از بین نرفته است.
البته این مساله مصادیقی در شیعه هم دارد. مثلا شیعیان به مراجع تقلید خود اعتماد دارند و از آنها اطاعت می کنند ولی آنها معصوم نیستند. همچنین است رهبر جمهوری اسلامی که اطاعت از او واجب است ولی معصوم نیست.

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم
جمعیت زیاد که دلیل بردرستی اندیشه آن جمعیت ندارد.
--معنی آیه « ما یؤمن اکثر هم بالله الا و هم مشرکون » به چه معنی است.؟؟
بی شک این سخن خداوند متعال حق است که « قلیل من عبادی الشکور» و این شکور بودن در مورد هدایت یافتن است. دلیل ان این آیه شریفه است که می فرماید« انّا هدیناه سبیل اما با شاکرا و اما کفورا» . پس وقتی قلیلی شکور هستند معلوم است کثیری از نظر هدایت یافتن کفور ند.
-- براستی چگونه می توان به کسی که گناه مرتکب می شود و دچار خطا می شود اعتماد کرد که سخنانش درست و آنچه گفته وحی است.؟؟؟/آیا این ایمان گول زدن خود نیست؟؟
و اما ، مراجع تقلید شیعه که، نمیخواهند حکم جدید تشریع کنند بلکه آنها احکام موجود خدا را استنباط و بیان می کنند پس اگر به علت غیر معصوم بودن در استنباط خود اشتباه کنند خللی در اصل دین وارد نمی شود. چرا که اصل دین و شریعت باقی است. ولی اشتباه رسول الله صل الله علیه وآله به اصل دین ضربه می زند و این تفاوت از زمین تا ثریا است. مضاف بر اینکه به اعتقاد حقه ما شیعیان امام معصوم حی _ عج _ نبض امور را در مسئله مراجع و فقها در اختیار دارد و آنجا که لازم باشد مداخله حضرتش - عج - مسئله را بصواب پیش می برد.

شریعت عقلانی;559242 نوشت:
خواهش می کنم مطالب را با دقت بخوانید تا تکرار مکررات نشود.

با سلام
برادر عزیز علت تکرار بنده عدم قبول حرف شماست.

شریعت عقلانی;559328 نوشت:
لذا پیامبر فقط در دریافت و ابلاغ وحی معصوم است. همین.

باسمه تعالی شأنه
سلام علیکم
« اگر پیامبر فقط در دریافت وحی معصوم است»، پس این آیه را چگونه تفسیر می کنید ؛ « و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی »

شریعت عقلانی;559328 نوشت:
مورد قبول ماست. ما هم همین را می گوییم. قران منتج از هوا و هوس پیامبر نیست. وحی الهی است. پیامبر هم آن را بدرستی دریافت کرده و ابلاغ نموده است. لذا پیامبر فقط در دریافت و ابلاغ وحی معصوم است. همین.

شریعت عقلانی;559328 نوشت:
ثانیا تمام افعال و حتی گفتار پیامبر قابل تقلید که نیست.

این تخصیص را به قول برادر حسین چگونه زدید؟؟

این سخن خلاف است اولا با آیات دیگر ثانیا با روایات ثالثا با عقل رابعا با اجماع !

ثالثا برسیم خیلی جالب است ما در سنت داریم که فعل و قول و تقریر معصوم حجته حالا طبق این سخن شما فعل معصوم و تقریر رو باید گذاشت کنار که عجیب است !

اما نگاه کنید اگر تخصیص هست به قول شما جواب دهید :

اطیعوا الله و اطیعوا الرسول مال فقط وحیه ؟؟

من يطع الرسول فقد أطاع الله

ووووووووایات دیگر

حالا شاید بگویید که بله این در مورد وحی است

اولا : دلیل بدهید که مال وحی است فقط !چون اگر مال وحی باشد که واویلا می شود پیامبر غیر از وحی می رود هر کاری می کند طبق کتب عده ای که از صحیح ترین کتب است بعد می آد می گه از من اطاعت کنید
خیلی عجیبه عده ای روشن فکر فقط می گند عقل بابان جان این اصلا با فطرت سازگار نیست مثال می زنم :
همیشه گفته شده است که اگر کسی اعمالش با سخنانش مطابقت نداشته باشد یک پشیزی هم بهش نگاه نمی کنند این مسلمه دیگه

حالا فکرشو بکن پیامبر سخنش با عمل مطابق نداشته باشد مثلا قرآن بگوید قل هو الله احد بعد بره پیامبر ص نعوذ بالله بره شرک بورزه به خدا آخه از این پیامب کی اطاعت می کنه
بگه :الله الصمد ( 2 ) لم يلد ولم يولد ( 3 ) ولم يكن له كفوا أحد ( 4 )

بعد بگه خدا فرزند داره و جار بزنه !

اینم از عجایبه روزگاره

ثانیا:همین آیه ای که فرمودید :وحی اولا یک نوع نداریم بلکه دو نوع داریم مثل:
وأوحينا إلى أم موسى
قصص ایه 7
خوب مادر حضرت موسی دیگه پیامبر نبود دگیه ؟؟

حالا این وحی رو شما بگیرید در زندگی پیامبر هم بوده چون همانطور که میگید مفراید ان هو الی وحی یوحی حالا این وحی عام اومده است پس یعنی در زندگی پیامبر تمام اعمال پیامبر وحی است

ثالثا:منظور از كلمه (هوي ) هواي نفس و راءي و خواسته آن است با اون هواء تفاوت دارد
باید دانست برای معصوم بودن چه چیزی لازم است ؟؟

آیا همین طوری معصومند یا تماما از هوای نفس پیروی نمی کنند ؟؟

کسی که می گه فقط عقل خق نداره به تاریخ رجوع کنه !!

و ادله دیگر که بسنده می کنیم!!

ninja;554844 نوشت:
این استدلال زیبای شریعت عقلانی
در مورد عصمت رو بخونید و فکر کنید

با عرض سلام به شما دوست گرامی

تحلیلی که نقل کرده اید از طرفی خوشبینانه است و از طرفی مایوس کنننده. خوشبینانه است زیرا نشان میدهد افرادی هم هستند که اگر رهبر دینی شان که جان و مال خود را به او تقدیم کرده و او را تنها الگو در باور و رفتار خود دانسته اند او را آنقدر قبول دارند که اگر مرتکب گناهان یا خطاهایی شود و به آنها اعتراف یا از آنها توبه کند اعتمادشان همچونان به او پابرجا میماند و از او سلب نمیشود. اما مایوس کننده است زیرا اغلب مردم چنین نیستند.

در حقیقت، اعتراف شخص به گناه یا خطا و توبه از آن میتواند به خودی خود خوب و الگو قرار گیرد اما نفس ارتکاب گناه و خطا گرچه با اعتراف همراه باشد نوعا آن نگاه مثبت اولیه مردم به این فرد را کاهش میدهد. حال وضعیت یک رهبر دینی را در نظر بگیرید که رسالتی عظیم به عهده دارد و قرار است رفتارها و باورهای گذشته و آباء و اجدادی گروهی را که سالها به آن معتقد بوده و طبقش عمل میکردند را تغییر دهد و ادعا دارد فرستاده ای از جانب خداوند بی همتاست و تنها کسی است که میتواند این گروه را به کمال و سعادت حقیقی برساند. مخصوصا اگر شعاع نبوت او به گستردگی کل جهان تا آخر الزمان باشد. طبیعی است خطاها و گناهان او گرچه با اعتراف و توبه همراه باشد موقعیت وی را به شدت در میان مردم متزلزل میکند. در این باره میتوانید به مناظره هایی که پیامبر با اعراب جاهلی یا اقوام یهودی و مسیحی داشته است یا روایاتی که نشان میدهد رفتار پیامبر حتی از طرف اصحابش زیر نظر بود مراجعه نمایید.

مقام عصمت عطیه ای الهی است که البته طبق شایستگی انبیا و اولیا به این ایشان عطا شده است. این شایستگی قبل از اینکه انبیا پا به عرصه این دنیا بگذارند برای خدا معلوم بوده است و خداوند به علم ذاتی او بدان واقف بوده است. مقام عصمت نوعی علم است که بواسطه آن زشتی و زیبایی اعمال بیش از دیگران برای معصومین جلوه میکند. دانستن این زیبایی و زشتی منجر به بی ارادگی و بی اختیاری معصوم نمیشود همانگونه که ما به دردناک بودن سوختگی با آتش آگاهی داریم اما با این وجود برخی اقدام به خودسوزی میکنند و بسیاری هم از آن دوری میگزینند. از اینرو مقام عصمت با الگو بودن معصومین تنافی ندارد. ضمنا اینکه « یک انسان الگو باید دقیقا مثل تمام انسان ها باشد تا بتوان از او تبعیت کرد و او را الگو قرار داد » ادعایی است بی دلیل.

با توجه به مطلب بالا روشن میشود خطاکارانی که در جواب امر به معروف شما گفته اند: « ما که معصوم نیستیم » عذر بدتر از گناه آورده اند زیرا گرچه علم عصمت ندارند اما علم به زشتی گناه و خطایشان که دارند و گرچه به پای معصومین نمیرسند اما میدانند که باید برای رسیدن به کمال و سعادت در آن مسیر حرکت کنند:
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید

آنچه شیعه و علمای ایشان درباره اولیای الهی میگویند بر اساس روایات و آیات و براهین عقلی و اصول عقلائی است. کافی است زیارت جامعه کبیره را بخوانید و اوصافی که برای ائمه توسط خود ایشان معرفی شده را ببینید. اولیای الهی موجوداتی در قله کمال انسانی هستند اما فراانسانی نیستند و در دسترس همگان هستند اما دست کسی به مقام و رتبه ایشان نمیرسد و اگر میرسید که فقط ایشان پیامبر خدا نمیبودند.

در پناه حق

ninja;551472 نوشت:
می توان گفت امامان و پیامبران دارای عصمت در هدایت اند و عصمت تمام و کمال ندارند و اینکه مثلا پیامبر اسلام
در 40سالگی به پیامبری رسید یعنی قبل از آن اشتباه نداشته است و از همان بدو تولد بدون اشتباه بوده پس فلسفه پیامبری و انتخاب شدن از جانب خدا چه می شود
اینگونه خدا مقدر داشته که فرضا فردی پیامبر شود و به خاطر لطف خدا بی هیج عیبی است و می توان گفت اعمال او از آن خدای اوست و بس و او نباید مانند بشر باشد بلکه باید مثل فرشتگان باشد و کارهای انسانی مثل ازدواج و این ها را هم نداشته باشد
اگر او مثل ما انسان است پس دچار لغزش می شود
مثال فطع نسل پیامبری از حضرت یوسف
و اینکه امام علی و امامان چگونه علم به مرگ وشیوه آن را داشته اند و جلوی آن را نگرفته اند می توانستند با عصمت و علم بی بدیلشان جلوی مرگ و نیستی دنیایی خود را بگیرند و مردم را بیشتر هدایت کنند و اینکه بگویند خدا مقدر کرده دلیل نمی شود خدا بد بندگانش را نمی خواهد آن ها می توانستند بیشتر نزد مردم باشند و بیشتر آن ها را هدایت نمایند
و اینکه آیا پدر و مادر پیامبر نیز ادم های کاملا خوبی بوده اند یا ممکن است دارای خطا باشند

بزرگوار ! اولا عصمت انبیا و ائمه علیهم السلام از بدو تولد نبوده است بلکه از موقع رسیدن به رسالت و امامت بوده است !

دوما علم به مرگ و عدم جلوگیری از ان ربطی ندارد زیرا ممکن است خواسته خدا در میان باشد و ائمه مسئول بوده باشند همان گونه که خدا خواسته از میان بروند ...

سوما اینکه الله متعال در ایه 110 سوره الکهف میفرماید بگو من هم بشری هستم ! بشر وجه مادی و زندگی طبیعی پیامبر را میگوید نه وجه روحانی و مقامات معنوی ! خیلی ساده است و قابل درک است که طرف انسان باشد و هیچ گناهی هم نکند و از دستورات خدا خلاف نورزد !

چهارم اینکه پیامبر و اولیا علیهم السلام ممکن است دچار سهو و خطا شوند ولی گناه عقلا و منطقا با توجه به مسئولیتی که از جانب الله متعال دریافت کرده اند معنی ندارد ....

با سلام
با تشکر از مدیز سایت و طاها برای باز کرذن مجدد مبحث

طاها;558752 نوشت:
مقام عصمت عطیه ای الهی است که به افرادی شایسته تعلق میگیرد (این شایستگی را فقط خدا میداند و بس).

اگر معتقد باشیم امامان و پیامبران ازبدو تولد مععصوم بودند قبل از انتخاب و برگزیده شدن دیگر انسان به آن ها نمی توان گفت
اگر دلیل خلقت را آن ها بدانیم چرا قبل و بعد زمانشان از آن ها بی بهره شوند
می توان گفت پیامبران یکی از دلایل خلقتند نه فرضا پیامبر اسلام
بلکه یک هدایت گری که خدا از بین بهترین افراد هر زمان بر می کزیند
که اخرینشان پیامبر ما بود

ت

طاها;558752 نوشت:
اینکه صفت عصمت چه فایده ای برای کودک میتواند داشته باشد میتوان این تبیین را ارائه داد که جلوه های نبوت از کودکی در انبیا قابل رویت بوده است تا مردم گام به گام آماده پذیرش این ادعای بزرگ او در بزرگسالی شوند که «من فرستاده خدا هستم». یکی از این جلوه ها نپرداختن ایشان به خطاها و اشتباهات کوکانه است زیرا این امر از جلوه گری ایشان میکاهد. بنابراین از نگاه عقلائی، «بزرگی ادعای نبوت و رسالت» با «دارا بودن ویژگیهای منحصر به فردی همچون مقام عصمت» سازگاری و بلکه ملازمه دارد.

اولا پیامبران منتخب خدا در آن زمان خاص مثلا زمان پیامبر
و از افراد خوب
آن زمان بودند
چرا باید بگوییم خدا روح آنان را قبل خلقت آدم آفریده
چراا بگویمم آن ها دلیل اصلی خلقتند

طاها;558752 نوشت:
علم به زشتی یک عمل (حتی اگر آن علم در نهایت کمال خود باشد) انسان را مجبور به ترک آن عمل نمیکند بلکه انگیزه ترک را قوت میبخشد. مثال ساده اش خودسوزی است که همگان از درد آن مطلعند با این حال بسیاری به ان اقدام نمیکنند و برخی هم برغم اطلاع از رنج آن اقدام به خودسوزی میکنند. پس اختیار معصوم به حال خود باقی است

پیامبران افراد خوب هر امت بودند
اما خدا اگر به انها علمیی داده باشد بعد از پیامبریست
آن ها مثل ما آدم بودند
گرسنه می شدند نیاز جنسی داشتند
اما اما بعضی از ما شیعیان می گویند آن ها فراموش نمی کردند
حنتی جزیی ترین خطاها را برایشان قایل نیستند

طاها;558752 نوشت:
تغفار استفاده کرده است. اگر ما بودیم و همین آیات (و نه ادله متعدد عصمت و روایاتی که منظور از آن آیات را توضیح داده اند) شاید سخن شما را میپذیرفتیم اما نباید به دام جزئی نگری افتاد بلکه باید همه ادله را در کنار هم دید. وقتی همه ادله را در کنار هم میبینیم متوجه میشویم منظور از ذنب معصومین، ترک اولی است (نه گناهی که ما در ذهن داریم) و منظور از توبه و استغفار، درخواست رحمت خداست تا از آثار تکوینی و طبیعی این ترک اولی خلاصی یابند (نه توبه و استغفار از معصیت به معنایی که ما در ذهن داریم).

ترک اولی یعنی بهتر بود این کار انجام نشود
به حاطر اینکه بهتر بود انجام نشود
یونس بخاطر ترک قومش مجازات نشد و توبه نکرد

طاها;558754 نوشت:
است اما کمی با موضع شما درباره محدودیت عصمت انبیا منافات دارد زیرا از شما میپرسیم آیا ادعا میکنید در میان اقوام پیامبران محال بوده که کسی بدون خطا و اشتباه زندگی کرده باشد؟ اگر چنین ادعایی دارید بهتر است آنرا با برهان مزیّن کنید و اگر چنین ادعایی ندارید پس آیا پیامبری که اهل خطا و اشتباه است میتواند برتر از کسی باشد که اهل آن نیست؟

اول باید ببینیم پیامبران در چه زمانی مبعوث شدند
آن ها در اوج گمراهی ملت زمان خود به پیامبری رسیدند و منتخب خدا شدند
پس عده ی کمی مومن در میان قومش وجود داشته که برترینشان را خدا برگزیده است

طاها;558754 نوشت:
اگر فرضا بپذیریم که خطا و اشتباه به خودی خود منافاتی با نبوت ندارد از شما میپرسیم اصرار شما بر اینکه پیامبران معصوم از خطا و اشتباه نیستند از چه روست؟ به عبارت دیگر، چرا از ادعای «نبودن منافات میان خطا و نبوت» به ادعای «ارتکاب خطا و اشتباه توسط انبیا» پل زده اید. خدا که قادر است دایره عصمت انبیا را گسترده کند تا ایشان از ارتکاب خطا و اشتباه هم معصوم باشند؛ پیامبری هم که عصمت از اشتباه و خطا دارد بسی بهتر و قابل قبولتر نزد مردم است از پیامبری که گهگاه مرتکب خطا میشود. پس با این حساب چرا گفتن اینکه خدا برترین مقام عصمت (عصمت تام) را به انبیای خود داده را امر نامعقولی میدانید. مهمترین چالش در این میان، مواردی در آیات یا روایات است که ظاهرا حاکی از گناه یا خطای انبیاست و قبلا در مورد آن توضیحاتی ارائه شد که بیش از آنکه به گفتگوی بیشتری نیازمند باشد محتاج تدبر و تفکر است.

اما پیامبری که با علمی که خدا به او داده گناه نکند بهتر است
یا پیامبری که خود کمالات را کسب کرده باشد

طاها;558754 نوشت:
5- از توضیحات گذشته اجمالا روشن شد که خطا و اشتباه با مقام نبوت منافات دارد زیرا از طرفی پایه های مقبولیت او نزد مردم را سست و در نتیجه حکمت خدا در ارسال نبی را خدشه دار میکند و از طرفی نقصی در رحمت و لطف الهی است زیرا خدا میتواند دایره عصمت نبی را گسترده سازد و این گستردگی عصمت، بدون شک به پیامبر در موفقیتش در امر هدایتگری یاری میدهد (پیامبری که نه تنها از گناه بلکه از خطا و اشتباه مصون است مقبولتر و قابل اعتمادتر از پیامبری است که گهگاه خطا و اشتباه میکند) پس چرا خدا پیامبر و مردم را از این لطف محروم سازد؟

این همه مسلمان که پیامبر را معصوم نمی دانند ولی او را قبول دارند

امام عشق;558843 نوشت:
اولا در آیه آمده است ((يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ)) ((این عهد به ظالمین نمیرسد)) نه متنی که شما بیان کرده اید «لاينال عهدى ذرّيّتك» ((این عهد به فرزندانت نمیرسد))

إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ یعنی گفت نمیرسد امامت به فرزندانی از تو که ظالم هستند. (( در این ایه ذکر نشده است که ابراهیم تمام فرزندانش ظالم هستند و فرزند خوبی و رستگاری ندارد))

لطفا آیات را درست بیان کنید سپس آنرا ترجمه کنید و دست به تفسیر بزنید.

بهتر است شما دوباره متن رو بخونید
http://www.askdin.com/thread41967-9.html#post557694

امام عشق;558846 نوشت:
تمام این اتفاقات برای حضرت موسی غیر قابل درک بود. زیرا مامور به حکم تکوین نبود. و ادله ای نبود که ثابت کند چرا آن جوان باید کشته میشد.
اینجا وظیفه حضرت موسی(ع) سوال کردن و امر به معروف بود.اگر این چنین نمیکرد غیر از فرامین الهی بود.
انیجا دیگر شرط بین حضرت موسی(ع) و حضرت خضر(ع) بی معناست.و ماندن بر روی شرط حرام است.

امام عشق;558846 نوشت:
آن شخص به موسی ع می گوید :
قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلَا تَسْأَلْنِي عَن شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا ﴿۷۰ کهف﴾
گفت اگر مرا پيروى مى‏كنى پس از چيزى سؤال مكن تا [خود] از آن با تو سخن آغاز كنم (۷۰)
موسی در آیه قبل گفت :
قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا ﴿۶۹﴾
گفت ان شاء الله مرا شكيبا خواهى يافت و در هيچ كارى تو را نافرمانى نخواهم كرد (۶۹)

لَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا ﴿۷۲﴾
گفت آيا نگفتم كه تو هرگز نمى‏توانى همپاى من صبر كنى (۷۲)
قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا ﴿۷۳﴾
[موسى] گفت به سبب آنچه فراموش كردم مرا مؤاخذه مكن و در كارم بر من سخت مگير (۷۳)

فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا ﴿۷۴﴾
پس رفتند تا به نوجوانى برخوردند [بنده ما] او را كشت [موسى به او ] گفت آيا شخص بى‏گناهى را بدون اينكه كسى را به قتل رسانده باشد كشتى واقعا كار ناپسندى مرتكب شدى (۷۴)
قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِي صَبْرًا ﴿۷۵﴾
گفت آيا به تو نگفتم كه هرگز نمى‏توانى همپاى من صبر كنى (۷۵)
قَالَ إِن سَأَلْتُكَ عَن شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِي قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّي عُذْرًا ﴿۷۶﴾
[موسى] گفت اگر از اين پس چيزى از تو پرسيدم ديگر با من همراهى مكن [و] از جانب من قطعا معذور خواهى بود (۷۶)


اولا شرط کرده بودند که لازمه همراهی سکوت و صبر است
اما مگر ما نمی گوییم
منظور ما شیعیان
علم کل بشر در برابر پیامبر خدا محمد قطره ای بیش نیست
چرا موسی که پیامبر خدا بود خود فلسفه این کار ها را ندانست
چرا صبر نکرد
چرا

vivaziba;558881 نوشت:
آیا استدلال زیر درست است؟

حکمت خدا اقتضا می کند که :
برای رسیدن دین الهی به همان صورت که بوده و بدون تغییر وجود معصوم لازم است.
كه دین را به مردم منتقل کند.

این استدلال را قبول دارید؟!


بله
نه عصمت تمام وکمال
بلکه عصمت در دریافت و ابلاغ وجی

طاها;559213 نوشت:
ضمنا اگر ما ارتکاب خطا و اشتباه در اعمال پیامبر را مخل به جایگاه مردمی و مقام نبوی او ندانیم از آنروست که با دینی جا افتاده و در محیطی با رشد فکری دینی رشد کرده ایم. خود را جای پیامبری بگذارید که میخواهد خدایان دیگر را رد کرده و شریعتی را پایه گذاری کند که عمده رفتارها و باورهای جامعه خود (و در باره پیامبر اسلام، همه جهانیان تا آخر الزمان) را تغییر دهد و این اقدامش تنها بر این ادعا استوار است که فرستاده خداست. وقتی از این نقطه نظر به مساله نبوت نگاه کنیم شاید بهتر بتوان درک کرد چرا یک پیامبر نباید در اجرای احکامی که خود آورنده و مبلغ آنست دچار خطا و اشتباه شود. خصوصا زمان پیامبر اسلام که از طرفی هم باید با آداب و باورهای اعراب جاهلی مشرک مبارزه میکرد و هم با یهودیان و هم نصرانیان و هم زرتشتیان. طبیعی است انتظاری که مردم از چنین شخصی دارند بسیار بالاست و کوچکترین نقطه ضعف میتواند به سست شدن پایه های نبوت و شریعت وی ختم شود. این مطلب تنها یک تحلیل تاریخی-ذهنی نیست بلکه بر پایه عقل و روایات و آیات قرآنی استوار است. از شما میخواهم درباره مضمون این آیات خوب تامل کنید:

پیامبر بهترین فرد زمان خود نسبت به بقیه بود
پیامبر با معجزه اش قرآن ومعجزات دیگرش در دل ها حا باز می کرد و مردم را به اسلام ترغیب می نمود
آن ها هنگامی که شیوایی و بی نظیر بودن قرآن را می دیدن می گفتند این از جانب خدای بی همتایی باید باشد
آن ها می دانستند محمد فرد درستکاری بوده
اما چه ایرادی داردپیامبر فراموش کند و یا نمازش قضا شود
مگر لذت جنسی برای پیامبر در زمانی که انواع روابط وحود داشت خدشه ای در پیامبری او ایجاد می نممود

طاها;559213 نوشت:
نَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ(آل عمران/31)

همانطور که مشاهده میکنید این آیات بدون هیچ قیدی رسولان الهی را واجب الاطاعه خوانده است. اگر ما باشیم و صراحت این آیات، آیا پاکی رسول از ارتکاب خطا و اشتباه با اطلاق این آیات هماهنگتر است یا رسولی که گهگاه خطا و اشتباهی هم از او سر میزند و دست استغفار و توبه بسوی خدا دراز میکند؟


بله اطاعت از رسول خدا واحب است
اما فراموشی چه منافاتی با پیامبری دارد
همانطور که لذت جنسی منافاتی با پیامبری ندارد

طاها;559213 نوشت:
ثالثا: تا بحال خوب به مضمون آیاتی که نسبت گناه و خطا به برخی انبیا داده است دقت کرده اید. پیامبران با ارتکاب آن - به اصطلاح – گناهان، یا اصلا عقوبتی ندیدند و یا عقوبتشان از قبیل عقوبتهایی نیست که خود آن انبیا به پیروان خود در صورت نافرمانی وعده داده بودند و اصولا درباره دیگران مرسوم نبود. موسی شخصی از کفار را در یک درگیری کشت اما هیچ عقوبتی ندید و در حمایت یکی از دیگر انبیای الهی هم تربیت معنوی شد و هم زندگی مادی اش تامین شد. آدم ظاهرا از بهشت راحتی که برایش ترتیب داده شده بود بیرون رانده شد اما در زمینی قرار گرفت که گرچه راحتی بهشت را نداشت اما قابل سکونت بود و از انواع نعمتهای مادی سرشار بود، یونس گرفتار ماهی شد اما ماهی ای که او را همچون یک مروارید در دل خود نگه داشت و آنچه برای بقای زندگی او لازم بود را در اختیارش قرار داد. آیا بر خدا سزاوار است درباره گنهکاران این گونه عمل کند! آیا به نظرتان نمیرسد ماجرا باید چیز دیگری باشد (مخصوصا وقتی روایات دیگری که در اینباره توضیح داده را هم در نظر بگیریم)!؟

آدمی ز بهشتی رانده گشت که در آن ظلم نبود
کشتوکشتار نبود
این همه ظلم و جفا جا درآن جا نداشت
موسی که صبر نکرد مگر ایرادی داشت
یونس ترک ماموریت بدون اذن فرمانده کرد مجازات شد
هیچ کدام از این موارد با پیامبریشان منافات نداره
خطا و اشتباه وتوبه
وسعی در جبران

ammarshia;559506 نوشت:
چون اگر مال وحی باشد که واویلا می شود پیامبر غیر از وحی می رود هر کاری می کند

پیامبر از بهترین افراذ زمان خود بوده
چرا فکر می کنید اگر پیامبر معصومیت تمام و کمال نداشته باشه هر کاری می کنه

ammarshia;559506 نوشت:
حالا فکرشو بکن پیامبر سخنش با عمل مطابق نداشته باشد مثلا قرآن بگوید قل هو الله احد بعد بره پیامبر ص نعوذ بالله بره شرک بورزه به خدا آخه از این پیامب کی اطاعت می کنه
بگه :الله الصمد ( 2 ) لم يلد ولم يولد ( 3 ) ولم يكن له كفوا أحد ( 4 )

بعد بگه خدا فرزند داره و جار بزنه !

اینم از عجایبه روزگاره


استدلال شما کاملا غلطه
پیامبری که بزرگی خدارو دیده چرا اینگونه باشد

طاها;559827 نوشت:
در حقیقت، اعتراف شخص به گناه یا خطا و توبه از آن میتواند به خودی خود خوب و الگو قرار گیرد اما نفس ارتکاب گناه و خطا گرچه با اعتراف همراه باشد نوعا آن نگاه مثبت اولیه مردم به این فرد را کاهش میدهد. حال وضعیت یک رهبر دینی را در نظر بگیرید که رسالتی عظیم به عهده دارد و قرار است رفتارها و باورهای گذشته و آباء و اجدادی گروهی را که سالها به آن معتقد بوده و طبقش عمل میکردند را تغییر دهد و ادعا دارد فرستاده ای از جانب خداوند بی همتاست و تنها کسی است که میتواند این گروه را به کمال و سعادت حقیقی برساند. مخصوصا اگر شعاع نبوت او به گستردگی کل جهان تا آخر الزمان باشد. طبیعی است خطاها و گناهان او گرچه با اعتراف و توبه همراه باشد موقعیت وی را به شدت در میان مردم متزلزل میکند. در این باره میتوانید به مناظره هایی که پیامبر با اعراب جاهلی یا اقوام یهودی و مسیحی داشته است یا روایاتی که نشان میدهد رفتار پیامبر حتی از طرف اصحابش زیر نظر بود مراجعه نمایید.

خییر چنین نییست
اولا بستگی به خطا دارد
پیامبران که به قولی خلاف سنگین نداشته اند
بگویید
کار خوب مشورت چه ایرادی برای پیامبر دارد

تا نظر بهتر را برگزیند
فراموشی
وقضای نماز چرا جایگاه پیامبر را در بین مردم کمرنگ می کند

طاها;559827 نوشت:
با توجه به مطلب بالا روشن میشود خطاکارانی که در جواب امر به معروف شما گفته اند: « ما که معصوم نیستیم » عذر بدتر از گناه آورده اند زیرا گرچه علم عصمت ندارند اما علم به زشتی گناه و خطایشان که دارند و گرچه به پای معصومین نمیرسند اما میدانند که باید برای رسیدن به کمال و سعادت در آن مسیر حرکت کنند:
آب دریا را اگر نتوان کشید

آیا فکر نمی کننید به دلیل عصمت تمام و کمالی باشد که شما به آن معتقدی
کسانی که روحشان از قبل خلق شده
خدا می داند در حهان مادی گناه نمی کنند پس علم بی بدیلی به ‌آن ها می دهد تا دیگه اصلا گناه نکنند
آیا این عقیده به خاطر این عقاید پدید نمی آید

به اعتقاد

sard;559855 نوشت:
بزرگوار ! اولا عصمت انبیا و ائمه علیهم السلام از بدو تولد نبوده است بلکه از موقع رسیدن به رسالت و امامت بوده است !

بله اعتقاد ما هم همین است
اما عصمت بعد برگزیده شدن هم تمام و کمال نیست

sard;559855 نوشت:
دوما علم به مرگ و عدم جلوگیری از ان ربطی ندارد زیرا ممکن است خواسته خدا در میان باشد و ائمه مسئول بوده باشند همان گونه که خدا خواسته از میان بروند ...

بله ولی اعتقاد شیعه این است که آن ها زمان و مکان مرگشان را می دانستند
چرا امامان ما با این علم جلوی مرگشان را نگرفتند
تا یکی نشود ابن ملجم
او را اصلاح می کردند
مثلا امام علی با اعلام اینکه می داند تو فلان کار را می کنی او را هدایت می کرد ویقینا زمان دقیق مرگ و علت آن را نمی دانستند

sard;559855 نوشت:
سوما اینکه الله متعال در ایه 110 سوره الکهف میفرماید بگو من هم بشری هستم ! بشر وجه مادی و زندگی طبیعی پیامبر را میگوید نه وجه روحانی و مقامات معنوی ! خیلی ساده است و قابل درک است که طرف انسان باشد و هیچ گناهی هم نکند و از دستورات خدا خلاف نورزد !

بله می شود اما انجام ندادن گناه بوسیله کسب کمالات بهتر است یا بوسیله اعطای علم

sard;559855 نوشت:
چهارم اینکه پیامبر و اولیا علیهم السلام ممکن است دچار سهو و خطا شوند ولی گناه عقلا و منطقا با توجه به مسئولیتی که از جانب الله متعال دریافت کرده اند معنی ندارد ....

به پست ۴ بحث مراجعه کنید
http://www.askdin.com/thread41967.html#post554640

دوستان توجه کنند به احتمال زیاد مهلت باز بودن مبحث محدوده
کارشناس بحث طاها
مدت یک هفته رو در نظر گرفته بود
که نظر مدیر سایت ۲۴ ساعته
اگه نظری ویا مطلبی دارید مطرح نمایید

ninja;562138 نوشت:
به اعتقاد
بله اعتقاد ما هم همین است
اما عصمت بعد برگزیده شدن هم تمام و کمال نیست

بله ولی اعتقاد شیعه این است که آن ها زمان و مکان مرگشان را می دانستند
چرا امامان ما با این علم جلوی مرگشان را نگرفتند
تا یکی نشود ابن ملجم
او را اصلاح می کردند
مثلا امام علی با اعلام اینکه می داند تو فلان کار را می کنی او را هدایت می کرد ویقینا زمان دقیق مرگ و علت آن را نمی دانستند

بله می شود اما انجام ندادن گناه بوسیله کسب کمالات بهتر است یا بوسیله اعطای علم

به پست ۴ بحث مراجعه کنید
http://www.askdin.com/thread41967.html#post554640

بزرگوار بهتر دیدم مستقیم بدون هیچ کلام اضافی پاسخ های شما را از کلام الله تعالی بدهم امید است متذکر شوید :

در مورد عصمت تمام و کمال در مورد رساندن وحی خداوند چنین میفرماید است :

وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ . لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ . ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ . فَمَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ

ایات 44 تا 47 الحاقه

در مورد این که چرا امامان معصوم علیهم السلام جلوی مرگ و قاتل خود را نمیگرفتند و او را هدایت نمیکردند : به ایات زیر توجه کنید

[=arial] الَّذِينَ كَفَرُواْ[=arial] سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ : البقره 6 _ یس 10

[=arial]بَلَى[=arial] مَنْ [=arial]كَسَبَ[=arial] سَيِّئَةً [=arial]وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُوْلَئِكَ[=arial] أَصْحَابُ [=arial]النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ : البقره 81[=arial]

خداوند در ایه نخست حتی به پیامبر خود که در مقام اصل تربیت است میفرماید تو کسی را که کفر و عناد ورزیده نیمتوانی هدایت کنی و هدایت نمیشود و در ایه دوم میفرماید کسی که معرفت خود را از دست بدهد دیگر نوری ندارد که قابل هدایت باشد ... قرار نیست ائمه علیهم السلام تصرف در اختیار افراد کنند و از راه های غیبی افراد را هدایت کنند بلکه هدایت امری اختیاری هست و ائمه تنها تذکر دهنده هستند :

[=arial]ذَكِّرْ إِنَّمَا[=arial] أَنْتَ مُذَكِّرٌ . لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُسَيْطِرٍ : الحاقه 21 و 22[=arial]

در مورد این که ترک گناه بوسیله علم بهتر است یا غیر باید عرض کنم که خداوند در کلام خود فرموده کسی که شایسته باشد را علمی میاموزد که تشخیص حق وباطل دهد یعنی راه عصمت از علم است :

[=arial]يِا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ يَجْعَل لَّكُمْ [=arial]فُرْقَاناً[=arial] وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ [=arial]لَكُمْ[=arial] وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ : الانفال 29[=arial]

اگر سری به کتاب های لغت بزنید درخواهید یافت که فرقان یعنی علم تشخیص حق از باطل

[=arial]

[="Arial Black"][="Navy"]

ninja;562068 نوشت:
بله
نه عصمت تمام وکمال
بلکه عصمت در دریافت و ابلاغ وجی

درود

به نظر من عصمت در ابلاغ وحی را نمی توان با حکمت ثابت کرد چراکه می بینیم الان برای رساندن دین الهی به مردم به همان صورت که بوده اقدامی صورت نمی گیرد!
یعنی الان فرد معصومی دین را به مردم نمی رساند پس اینکه بگوییم با حکمت خدا ثابت می شود عصمت در ابلاغ وحی لازم است درست به نظر نمی رسد[/]

sard;559855 نوشت:
بزرگوار ! اولا عصمت انبیا و ائمه علیهم السلام از بدو تولد نبوده است بلکه از موقع رسیدن به رسالت و امامت بوده است !

[=arial]سلام!
منبع و دلیل این حرفتون رو میشه بفرمایید. اخه عصمت یکی از سوالات به جواب نرسیده ی من هم هست. در تاپیک http://www.askdin.com/thread39526-11.html پست 107 کارشناس محترم بحث جواب این رو دادن"شرایط برای امامت در یک لحظه شکل نمی گیرد که شما بخواهید عصمت را مربوط به بعد از آن بدانید. به عبارت دیگر نباید به مسئله شرایط امامت به صورت صفر یا صد نگاه کرد. فردی که قرار است امام باشد، باید از ابتدا دارای صلاحیت، پاکی و امانت باشد و نمی توان به مردم گفت که این فرد که از الان امام شده است، از الان دارای همه شرایط است، بلکه این شرایط (مانند پاکی و درستی) باید از پیش در فرد وجود داشته باشد تا اعتماد مردم را جلب کند."
حالا بالاخره معصومین از ابتدا عصمت داشتند یا نه؟

ninja;562119 نوشت:
استدلال شما کاملا غلطه
پیامبری که بزرگی خدارو دیده چرا اینگونه باشد

بله امکان پذیره چون که طبق سخنان اون دوست بالاییمون معصوم نیست که هر کاری ممکن پذیر است از این طرف می گوید قل هو الله احد از اون طرفم نعوذ بالله چند خدا می رو پرستش می کنه لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد از اون طرف برای خدا نعوذ باالله فرزندی فرض می کند

اصلا می دونند دوستانی که می گند پیامبر معصوم نیست و فقط در وحی معصوم است دارند به چه راهی می رند ؟؟


ninja;562119 نوشت:
چرا فکر می کنید اگر پیامبر معصومیت تمام و کمال نداشته باشه هر کاری می کنه

خوب اگر نکنه که میشه معصوم!!! عقیده ما درست میشه

چرا نکنه؟؟

sard;562207 نوشت:
وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ . لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ . ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ . فَمَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ

ایات 44 تا 47 الحاقه


وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ

  • اگر پيامبر پاره ای سخنان را به افترا بر ما ببندد

لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ

  • با قدرت او را فرو می گيريم ،

ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ

  • سپس رگ دلش را پاره می کنيم ،

خوب اینکه عصمت در دریافت و ابلاغ وحی رو می رسونه

sard;562207 نوشت:
يِا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ : الانفال 29

  • ای کسانی که ايمان آورده ايد ، اگر از خدا بترسيد ميان شما و کافران فرقهايی نهد و گناهانتان را بزدايد و شما را بيامرزد ، که صاحب فضل و کرمی بزرگ است

  • ترجمه فولادوند اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، اگر از خدا پروا داريد، براى شما [نيروى‏] تشخيص [حقّ از باطل‏] قرار مى‏دهد و گناهانتان را از شما مى‏زدايد و شما را مى‏آمرزد و خدا داراى بخشش بزرگ است.

  • ترجمه مجتبوی اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، اگر از خدا پروا داشته باشيد براى شما مايه تميز [ميان حق و باطل‏] قرار مى‏دهد و بديهاتان را از شما مى‏زدايد و شما را مى‏آمرزد و خدا، خداوند فزونى و بخشش بزرگ است.

این آیه عام و دربرگیرنده ی تمام مومنان است
و علمی اعطایی از جانب خدا ثابت نمی شود
به تفسیر المیزان توجه کنید
" يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ"" فرقان" به معناى چيزى است كه ميان دو چيز فرق مى‏گذارد، و آن در آيه مورد بحث به قرينه سياق و تفريعش بر تقوا فرقان ميان حق و باطل است، چه در اعتقادات و چه در عمل، فرقان در اعتقادات جدا كردن ايمان و هدايت است از كفر و ضلالت، و در عمل جدا كردن‏
اطاعت و هر عمل مورد خشنودى خدا است از معصيت و هر عملى كه موجب غضب او باشد، و فرقان در رأى و نظر جدا كردن فكر صحيح است از فكر باطل، همه اينها نتيجه و ميوه‏اى است كه از درخت تقوا به دست مى‏آيد، در آيه شريفه هم فرقان مقيد به يكى از اين چند قسم تفرقه نگشته، و اطلاقش همه را شامل مى‏شود، علاوه بر اينكه در آيات قبلى تمامى خيرات و شرور را ذكر كرده بود، پس فرقان در آيه مورد بحث شامل همه انحاء خير و شر مى‏شود، چون همه احتياج به فرقان دارند.

vivaziba;562224 نوشت:
پس اینکه بگوییم با حکمت خدا ثابت می شود عصمت در ابلاغ وحی لازم است درست به نظر نمی رسد

خداوند مانع اشتباه و غلط رسیدن احکام خود به مردم می شود
به این آیات توجه کنید
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّىٰ أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّـهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّـهُ آيَاتِهِ ۗ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿الحج٥٢
و پيش از تو [نيز] هيچ رسول و پيامبرى را نفرستاديم جز اينكه هر گاه چيزى تلاوت مى‌نمود، شيطان در تلاوتش القاىِ [شبهه‌] مى‌كرد. پس خدا آنچه را شيطان القا مى‌كرد محو مى‌گردانيد، سپس خدا آيات خود را استوار مى‌ساخت، و خدا داناى حكيم است. (۵۲)
وَإِن كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ ۖ وَإِذًا لَّاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا ﴿الاسراء٧٣

و چيزى نمانده بود كه تو را از آنچه به سوى تو وحى كرده‌ايم گمراه كنند تا غير از آن را بر ما ببندى و در آن صورت تو را به دوستى خود بگيرند

بانوی برفی;562235 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط sard نمایش پست ها
بزرگوار ! اولا عصمت انبیا و ائمه علیهم السلام از بدو تولد نبوده است بلکه از موقع رسیدن به رسالت و امامت بوده است !
سلام!
منبع و دلیل این حرفتون رو میشه بفرمایید. اخه عصمت یکی از سوالات به جواب نرسیده ی من هم هست. در تاپیک آیا امامان از بدو خلقت پاک بوده اند؟ پست 107 کارشناس محترم بحث جواب این رو دادن"شرایط برای امامت در یک لحظه شکل نمی گیرد که شما بخواهید عصمت را مربوط به بعد از آن بدانید. به عبارت دیگر نباید به مسئله شرایط امامت به صورت صفر یا صد نگاه کرد. فردی که قرار است امام باشد، باید از ابتدا دارای صلاحیت، پاکی و امانت باشد و نمی توان به مردم گفت که این فرد که از الان امام شده است، از الان دارای همه شرایط است، بلکه این شرایط (مانند پاکی و درستی) باید از پیش در فرد وجود داشته باشد تا اعتماد مردم را جلب کند."
حالا بالاخره معصومین از ابتدا عصمت داشتند یا نه؟

به شان نزول ۵ آیه ابتدایی سوره العلق توحه کنید
شان نزول آیه پنج آيه فوق به اتفاق همه مفسران در آغاز وحى بر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) نازل شده، مضمون آن نيز مؤيد اين معنى است. پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به كوه" حرا" رفته بود جبرئيل آمد و گفت: اى محمد بخوان! پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمود: من قرائت كننده نيستم. جبرئيل او را در آغوش گرفت و فشرد، و بار ديگر گفت: بخوان! پيامبر (صلي الله عليه و آله) همان جواب را تكرار كرد، بار دوم نيز جبرئيل اين كار را كرد، و همان جواب را شنيد، و در سومين بار گفت: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ ... (تا آخر آيات پنجگانه).اين سخن را گفت و از ديده پيامبر (صلي الله عليه و آله) پنهان شد. رسول خدا (صلي الله عليه و آله) كه با دريافت نخستين اشعه وحى سخت خسته شده بود به سراغ خديجه آمد، و فرمود: مرا بپوشانيد و جامه‏اى بر من بيفكنيد تا استراحت كنم.
عصمتی از بدو تولد در کار نیست
خدا پیامبران را برمی گزیند
از بهترین افراد جامعه زمان خود
چگونه ممکن است آن ها از بدو تولد معصوم باشند واختیار داشته باشند
به این عقاید توجه کننید
کسانی که روحشان از قبل خلق شده
خدا می داند در حهان مادی گناه نمی کنند پس علم بی بدیلی به ‌آن ها می دهد تا دیگه اصلا گناه نکنند
آیا این دو عقیده منافات با فلسفه انتخاب پیامبران ندارد
این بحث را از اول کامل بخوانید و خود قضاوت کنید

ammarshia;562331 نوشت:
بله امکان پذیره چون که طبق سخنان اون دوست بالاییمون معصوم نیست که هر کاری ممکن پذیر است از این طرف می گوید قل هو الله احد از اون طرفم نعوذ بالله چند خدا می رو پرستش می کنه لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد از اون طرف برای خدا نعوذ باالله فرزندی فرض می کند

شخصی درستکار که خدا او را به پیامبری برگزیده است
به او وحی کرده
او نعمت های خدا را می بیند
چرا اینگونه باشد

ammarshia;562331 نوشت:
اصلا می دونند دوستانی که می گند پیامبر معصوم نیست و فقط در وحی معصوم است دارند به چه راهی می رند ؟؟

به چه راهی می روند راه درست

ammarshia;562331 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط ninja نمایش پست ها
چرا فکر می کنید اگر پیامبر معصومیت تمام و کمال نداشته باشه هر کاری می کنه
خوب اگر نکنه که میشه معصوم!!! عقیده ما درست میشه

چرا نکنه؟؟


استدلالت اشتباهه
پیامبران مثل ما آدمند و قدرت اختیار دارند
یعنی اگر پیامبر معصون نباشد به طرف شرک می رود
می رود سمت زنا
در حالی که خیلی از آدم ها هم سمت خیلی از اشتباهات نمی روند

[="Arial Black"][="Navy"]

ninja;562373 نوشت:
خداوند مانع اشتباه و غلط رسیدن احکام خود به مردم می شود
به این آیات توجه کنید
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّىٰ أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّـهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّـهُ آيَاتِهِ ۗ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿الحج٥٢
و پيش از تو [نيز] هيچ رسول و پيامبرى را نفرستاديم جز اينكه هر گاه چيزى تلاوت مى‌نمود، شيطان در تلاوتش القاىِ [شبهه‌] مى‌كرد. پس خدا آنچه را شيطان القا مى‌كرد محو مى‌گردانيد، سپس خدا آيات خود را استوار مى‌ساخت، و خدا داناى حكيم است. (۵۲)
وَإِن كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ ۖ وَإِذًا لَّاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا ﴿الاسراء٧٣

و چيزى نمانده بود كه تو را از آنچه به سوى تو وحى كرده‌ايم گمراه كنند تا غير از آن را بر ما ببندى و در آن صورت تو را به دوستى خود بگيرند

ببینید در استدلال اومده که چون دین الهی به درستی به مردم برسه(مشه گفت ابلاغ وحی) فردی باید معصوم باشه (طبق حکمت خدا)که دین رو برسونه که مردم گمراه نشن و به دین بی اعتماد نشن
سوال اینجاست که الان که فردی با چنین ویژگی و عملکرد موجود نیست آیا نمیشه گفت که دلیل حکمت خدایی برای اثبات معصوم محکم نیست.؟[/]

موضوع قفل شده است