`*ღ*´ کلبه احزان `*ღ*´ اشعار و پیامک ویژه امام زمان علیه السلام

تب‌های اولیه

4029 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

خوشا به حال انان که در کلاس انتظار حتی یک جمعه هم غیبت ندارند

چه انتظار عجیبی! تو بین منتظران هم، عزیز من، چه غریبی!

عجیب تر که چه آسان، نبودنت شده عادت، چه بی خیال نشستیم

نه کوششی نه وفایی

فقط نشسته و گفتیم: خدا کند که بیایی ...!

امان از آن زمانی که بیفتد...

به روی نامه ام چشمان مهدی (عج)

دلش می گیرد و با چشم گریان...

بگوید: این هم از یاران مهدی(عج)


[=times new roman]

[=times new roman]یااباصالح

ازکدام شهر؟

ازکدام خیابان؟

منتظرت باشم...

ردپایت هنوزازکوچه قلبم پاک نشده است

اگرسیلی هم بیاید...

بازدرقلب من خواهی ماندفقط حرف دلم این است که..

کی می آیی؟

السلام علیک یا اباصالح المهدی (عجل الله)
اینقدر گناهکارم که اصلا نمیتونم حرفی بزنم.
فقط سلام میکنم چون میدونم اونقدر مهر ومحبت پدرانه داری که هر بار جواب این روسیاه رو میدی....

آرزو هایم زیر انبوهی از خاکستر

هنوز نفس می کشد

هنوز شعله ورند

نسیم مهربانی تو کدام جمعه می وزد


تمام وجودم پر از خواهش است...

چه میشد مرا هم خطابم کنی؟

برای خودت انتخابم کنی؟
.
.
.

بغض نوشت:
مولایم.... بعضی ها خیلی به خودشون جرات میده اند تا بیایند و جلویت زانو بزنند و به اشتباهات گذشته شان اعتراف کنند خوشا به حالشان! اما ایها العزیز من آنقدر شرم دارم که لحظه ای روبرویت بایستم و به چشمان پاکت خیره گردم , زیرا می ترسم آتش گناهان چشم هایم تو را اذیت کند! پس از روی روسیاهی , چشمانم را می بندم و سرم را پایین می اندازم تا شاید گدازه های آتش فشان وجودم شما را اذیت نکند!
مولای مهربانم....! نمی دانم چه بر سرم آمده است که شیوه غلط را در پیش گرفته ام اما امید دارم که تو هنوز مهربان و دست گیر هستی و می توانی مرا با زانوهای شکسته بلند کنی و مرا عازمه سفری کنی که انتهای آن قرب الهی است.
مهدی جان....! علت های رو سیاهی ام را خود می دانم و برای همین کارنامه خط خطی ام را زیر بغل گذاشته ام تا کسی آن را مشاهده نکند پس شما هم بزرگواری کن و ستارالعیوب باش تا من در این دنیا و در جمع مخلوقات خدا خجالت زده نباشم...
یابن الحسن....! قول میدهم هر چه مجازاتم کنی را بپذیرم و تاوانش را بدم اما این را هم بدان دوش هایم آنقدر به واسطه گناهان دنیوی ام و مشغول شدن به خاسته های مادی ضعیف گردیده است که به محض اینکه بر آن فشاری وارد کنی همانند چوب خشکی خورد می شوند.
عاطفه داشتن را از تو اموخته ام مهر را از دل پر مهرت ودیعه گرفتم کلام دلنشینم را از صوت اذان سحرگاهان تو اموخته ام پس بیا و این بار ودیعه ای به من بده گوهر بار و با ارزش تر از چیزهایی که قبلا داده ای این بار به من رسم زندگی کردن را بیاموز بسیار نیازمند این هدیه ام...

گاهی آنقدر دلمان برایتان تنگ می شود که جز اشک چشمانمان کس را یارای تسکینش نیست
وگاه آنقدر از تو دور می شویم که انگار یادمان می رود قلب مهربانتان برای ما تنگ است
ای به فدای دل تنگتان
دلهای ما را اسیر کن
اسیر محبتتان
اسیری که زنجیر قلبش جز به دست شما باز نشود
اسیرمان کن
اسیر عشق نابتان
اسیر قلب پاکتان
وما هیچ نخواهیم گفت هیچ نخواهیم خواست
جز اینکه
بیایی
.
.
.
پس کی می آیی آقا…


بیا که صبر برایم چه خوب معنا شد / در انتظار ظهورت دلم شکیبا شد

تمام دفترعمرم سیاه شد اما / امید دیدن رویت دوباره پیدا شد

یا صاحب الزمان ادرکنی


[="Arial Black"][="Navy"]یا خودت بیا . عالم را چاره ای کن یا به ما حکم جهاد بده تا دنیا را بر بر هرچی تکفیری و داعشی و صاحبان آن ها است تیره و تار کنیم به مادرت زهرا قسم دیگر صبر نداریم [/]

[="Microsoft Sans Serif"][="Black"]

باغ بهشت;555973 نوشت:
جهت دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد
نگهم خواب ندارد
قلمم گوشه ی دفتر
غزل ناب ندارد
همه گویند به انگشت اشاره
مگر این عاشق دیوانه دلسوخته ارباب ندارد ؟
تو کجایی ؟
شده ام باز هوایی
چه شود جمعه ی این هفته بیایی ؟
به جمالت… به جلالت… دل ما را بربایی…
اللهم عجل الولیک الفرج

و اماجواب امام زمان:

تو خودت!مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،
ز هجران و غمم ناله سرایی ، تو کجایی؟
تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟
چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟
چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد
چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد...
و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی...
تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی!
هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود، تو بودی...
هر زمان بود تفاوت ، تو رفتی ، تو نماندی!
خواهش نفس شده یار و خدایت …
و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت …
و به آفاق نبردند صدایت…
و غریب است امامت!
من که هستم ،
تو کجایی؟
تو خودت کاش بیایی
به خودت کاش بیایی...!


خیلی عالی بود
شرح حال گفتین[/]

اگر بيايي :

به اميد لمس سرانگشت عطوفت الهي تو دست خونالود جفا را خواهيم بريد.

بر بازوان ستبر وفا بازوبند قهرماني خواهيم بست و انرا خواهيم بوسيد.

قلب وجان و روح عزيز خود را به پايت بي مقدار خواهيم كرد

پس بيا اي نازنين بيا و ابر سخاوتت را بر ما ببار


:Gol::Gol::Gol:

در سراپرده چشمان خود آن چشم به راه!

نازنينا! نفَسى اسبِ تجلّى زين كن

كه زمين، گوش به زنگ ست و زمان، چشم به راه

آفتابا! دمى از ابر برون آ، كه بُوَد

بى تو منظومه امكان، نگران، چشم به راه

التماس دعای فرج


:geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh:
تا مهدی فاطمه نیومده عوض شو

آقارو ندیده قبولش بکن .بعضیا گذاشتن مهدی فاطمه بیاد، تشر مهدی فاطمه رو بشنون آدم بشن.
اون آدم شدن های در پس تشر مهدی فاطمه دیگه زیاد روش حساب نکنیا.
خیلی ها با تشر رسول خدا اومدن تو جرگه آدما، اما وقتی دیدن دارن در خانه فاطمه زهرا:geryeh: رو آتش میزنن
ساکت شدند رفتن کنار! اون تربیت زیاد حساب نداره ها...
تا قبل از آنکه ابروان گره خورده مملو از قهر مهدی فاطمه رو ببینی ادب بشی، شمشیر مهدی فاطمه:geryeh: رو ببینی آدم بشی؛ خودت همینجوری آدم بشو.
اونو آدمهای از سر ترس اونجوری؛ یه روزی شاهد بودن علی رو طناب پیچ کردن، آمدن و حرفی نزدنا!
سعی کنید بدون اینکه نسبت به شما اعمال قدرت بکنن، عوض شده باشی، دلتون رفته باشه...
وقتی اعمال قدرت بکنن عوض بشی دیگه این عوض شدن معلوم نیست توش چقدر اخلاص داشته باشه.
نخواه مهدی فاطمه بیاد مقابل تو، تو رو تو رودربایستی بندازه که گناه نکنی.
گناه نکن.آقارو ندیده قبولش بکن.
اونهایی که در اثر رودربایسی از پیامبر اسلام هیچی نمیگفتن به بچه ها، بعد ازینکه رسول گرامی اسلام از دنیا رفت با نگاهاشون انقدر نیش به فاطمه زهرا زدن...
بعضی از همسران پیغمبر خیلی حسادت میکردند نسبت به حضرت فاطمه،
اما خب جرات نمیکردن حرف بزنند؛ بعد از رحلت پیامبر میومدن یه لبخندی به فاطمه میزدن " چی شد؟!"
آخ... فاطمه رو آتش میزدن.
خودت عوض بشو. تو اون درون دلت قبل ازینکه تو رودربایستی بیفتی عوض بشو .
قبل ازینکه تو رو مقهور قدرت دین بکنن، آدم بشو.
تکبرت رو خودت از دلت بردار
و الا کاری نداره هر موقع علی ابن ابی طالب دست به ذوالفقار میزد، همه غلاف میکردن .
اومدن کلنگ بزنن به قبرستان بقیع قبر فاطمه رو بشکافن، علی شمشیر کشید، امامه زرد بست، اومد هلقوم اون ملعون رو گرفت به زمین فشار داد فرمود خون همتون رو به زمین خواهم ریخت . تواضع کردند رفتن کنار .
دیگه این تواضع تواضع نیست!
سعی کن تا وقتی علی آقاست، صدای نالش بلند نمیشه، حرفی نمیزنه، اون موقع ها آدم خوبی باشی!
تا مهدی فاطمه نیومده عوض شو.:crying:
جزو آدمایی نباشیم که تحت فشار آدم میشن!


اقتراحی از سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین پناهیان

توفيق يك ايراني به ديدار امام زمان (ع)
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
(مي دانيم كه حضرت قائم، امام زمان (عج) در روز 15 شعبان سال 225 يا 226 ه - ق در سامره به دنيا آمد و حدود پنج سال، تحت سرپرستي پدرش، براي حفظ از گزند دشمن، به طور كاملا مخفي زندگي مي كرد، ولي گاهي بعضي از اصحاب خاص و مورد اطمينان، به توفيق زيارت آن نور ديده نائل مي شدند، به عنوان نمونه):
ضوءبن علي مي گويد: يك نفر ايراني - كه نامش رابرد - به من گفت: به شهر سامره رفتم و ملازم در خانه امام حسن عسكري (ع) شدم، حضرت مرا طلبيد، وارد خانه آن جناب شدم و سلام كردم، فرمود: (براي چه به اينجا آمده اي؟)
گفتم: به خاطر شوقي كه به شما دارم براي خدمت به اينجا آمده ام.
امام حسن (ع) فرمود: بنابراين دربان من باش، من از آن پس در خانه آن حضرت همراه ساير خادمان بودم، گاهي به بازار مي رفتم و اجناس مورد نياز آنان را مي خريدم و زماني كه مردها در خانه امام حسن (ع) بودند، من بدون اجازه وارد خانه مي شدم، روزي وارد خانه شدم ديدم امام حسن (ع) با چند نفر نشسته بود، ناگاه در اطاق حركت كرد و صدائي شنيدم، در همين هنگام امام حسن (ع) فرياد زد: بايست، من همانجا توقف كردم و جرئت بيرون رفتن و وارد شدن را نداشتم، بعد از چند لحظه، كنيزكي، كه چيزي سرپوشيده همراه داشت از نزد من عبور كرد، آنگاه امام حسن اجازه ورود داد، من وارد خانه شدم، كنيز را نيز صدا زد، او نزد امام باز گشت، امام حسن (ع) به كنيز فرمود: (روپوش را از روي آنچه همراه داري بردار).
كنيز روپوش را برداشت، كودك سفيد و زيبائي ديدم، امام حسن (ع) روپوش روي شكم كودك را برداشت، ديدم موي سبزي كه سياهي نداشت از زير گلو تا نافش روئيده شده است. آنگاه به من فرمود:
(صاحب شما همين است)
سپس به كنيز امر فرمود: (او را ببر) و بعدا من آن كودك را تا زمان رحلت امام حسن (ع) نديدم و بعد از رحلت آن آن حضرت، آن كودك را بار ديگر زيارت كردم … (376)

(بسم رب المهدی)
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
چرا امام نمي آيد؟

براي چه کسي بيايد؟براي من؟
من که لايق آمدن او نيستم.

براي چه کسي بيايدبراي شيعيان غافل؟
خيلي وقت است شيعيان به جاي دغدغه براي اين که امامشان کجاست دغدغه دارند که امروز کدام مد در بازار است.

براي چه کسي بيايد؟براي کساني که دنيا را با دين معامله کرده اند؟
خيلي وقت است در شيعه خانه ي امام زمان آري در همين ايران به جاي پرداختن به دليل نيامدن امام زمانشان به گراني ها ميپردازند
ودست شيطان را در اقتصاد از پشت بسته اند.

براي چه کسي بيايد؟براي کساني که شرف رو به نان فروختند؟
خيلي وقت است ديگر عفت و غيرت از بين رفته و پسران ما به جاي سبک علي سبک متفاوتي را دارند
ودختران ما به جاي چادر مادر فاطمه (سلام الله عليه) به لباس هاي بدن نما توجه ميکنند.

براي چه کسي بيايد؟براي تيم پشتيبانش که صف کشيدند؟
خيلي وقت است ديگر او فراموش شده و پشتيبان ندارد.تنها ادعاي ما است که ميگويد او بيايد ما هستيم اما عمل متفاوت است

براي چه کسي بيايد؟ما که ميگوييم بخوان دعاي فرج را که صبح نزديک است؟
خيلي وقت است که به جاي دعاي فرج صداهاي شيطاني از خانه هاي ما برميخيزد.

براي چه کسي بيايد؟براي افراد دورو؟
خيلي وقت است که ظاهر و باطن عوض شده و افراد در ظاهر و باطن حرف متناقض ميزنند.

براي چه کسي بيايد؟براي ما مردان بي ادعا؟
خيلي وقت است که آن مردان بي ادعا رفته اند و مردان اينجا براي کوچک ترين کار ادعا ميکنند.

براي چه کسي بيايد؟براي اشک هاي ما؟
خيلي وقت است به جاي ندبه براي امام راي مال دنيا که از دست ميدهيم اشک ميريزيم.

براي چه کسي بيايد؟براي اهداف دقيق ما؟
خيلي وقت است که ما به جاي گوش دادن به ولي خود که هدف و راه نشان ميدهد به اهداف پوچ فکر ميکنيم.

براي چه کسي بيايد؟براي اين همه دشمن که منتظر آمدن اويند؟
خيلي وقت است که انتظار عوض شده و به جاي اين که دوستان انتظار آمدن او را داشته باشند دشمنان براي آمدنش شمشير تيز ميکنند.

براي چه کسي بيايد؟براي غفلت ما؟
خيلي وقت است که ما از او غافليم و حرکت نميکنيم.

براي چه کسي بيايد؟براي ما بيايد؟ماجماعت پر ادعا؟

او خيلي وقت است آمده.1140 سال است که او آمده اما ما حرکت نميکنيم.بياييد کمي فکر کنيم.
واقعا مقصر مائيم؟يا گذشت زمان؟
مقصر مائيم که در حال تخريب فرهنگمان هستيم يا گذشت زمان؟
مقصر مائيم که در حال ضربه زدن به باور هايمان هستيم يا گذشت زمان؟
به راستي مقصر کيست؟
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
آقا بیا که بی تو پریشان شدن بس است
از دوری تو پاره گریبان شدن بس است
کنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیست
یوسف!ظهور کن که پریشان شدن بس است
یعقوب دیده ام چه قَدَر منتظر شود؟
یعنی مقیم کلبه ی احزان شدن بس است
گریه فراق گریه فراق این چه رسمی است؟
دیگر بس است این همه گریان شدن بس است
موی سپید و بخت سیاه مرا ببین
دیگر بیا که بی سر و سامان شدن بس است
تا کی گناه پشت گناه ایّها العزیز؟
تا کی اسیر لذّت عصیان شدن ... بس است
خسته شدم از این همه بازی روزگار
مغلوب نفس خاطی و شیطان شدن بس است
سر گرم زندگی شدنم را نگاه کن
بر سفره های غیر تو مهمان شدن بس است
یک لحظه هم اجازه ندادی ببینمت
گفتی برو که دست به دامان شدن بس است
باشد قبول می روم امّا دعای تو ...
... در حقّ من برای مسلمان شدن بس است
دست مرا بگیر که عبدی فراری ام
دست مرا بگیر، گریزان شدن بس است
اِحیا نما در این شب اَحیا دل مرا
دل مردگی و این همه ویران شدن بس است
آقا بیا به حقّ شکاف سر علی
از داغ هجرت آتش سوزان شدن بس است
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
الهم عجل لولیک الفرج

[=times new roman]:::::::::: ೋღ☃ღೋ::::::::::دعای فرج:::::::::: ೋღ☃ღೋ::::::::::

اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ
خدایا بلاء عظیم گشته و درون آشکار شد و پرده از کارها برداشته شد و امید قطع شد
وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ
و زمین تنگ شد و از ریزش رحمت آسمان جلوگیری شد و تویی یاور و شکوه بسوی تو است
الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی
و اعتماد و تکیه ما چه در سختی و چه در آسانی بر تو است خدایا درود فرست بر
مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ
محمد و آل محمد آن زمامدارانی که پیرویشان را بر ما واجب کردی و بدین سبب مقام
وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ
و منزلتشان را به ما شناساندی به حق ایشان به ما گشایشی ده فوری و نزدیک مانند
الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی
چشم بر هم زدن یا نزدیکتر ای محمد ای علی ای علی ای محمد مرا کفایت کنید
فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ
که شمایید کفایت کننده ام و مرا یاری کنید که شمایید یاور من ای سرور ما ای صاحب
الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ
الزمان فریاد، فریاد، فریاد، دریاب مرا دریاب مرا دریاب مرا همین ساعت
السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ
همین ساعت هم اکنون زود زود زود ای خدا ای مهربانترین مهربانان به حق
مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ

محمد و آل پاکیزه اش

[=times new roman]ما آه سر د از دل مضطر کشیده ایم
بار فراق با مژه تر کشیده ایم
همسازروزگار به عشق تو بوده ایم
از دوری تو رنج مکرر کشیده ایم
از بس که از فراق تو افسرده دل شدیم
بر سینه نقش نرگس پر پر کشیده ایم
آقایی تو باعث این شد به عاشقی
پا از گلیم خویش فراتر کشیده ایم
ما بر تسلّی دل تو در حسینیّه
هر فاطمیه ناله مادر کشیده ایم

[=times new roman]نه به سینه نفسی مانده نه به تن جانی
خسته شد پایم از این فاصله طولانی
بی هدف می روم و از تو کمک می خواهم
تا نجاتم دهی از اینهمه سرگردانی
موج ها ساحل دیدار تو را می پویند
شده دریای نگاهم ز غمت طوفانی
از پس سینه دلم را به سویت پر دادم
برسد کاش به تو نامه ی این زندانی
باز با دعوت تو سینه زنان جمع شدند
صاحب خانه ولی نیت در این مهمانی

ای دل ...

دلتنگی امروز را زدی به پای

غروب جمعه !

فردا را چه می کنی !؟


[=arial black]یکی ازجمعه ها جان خواهد آمد / به درد عشق درمان خواهد آمد

[=arial black]
[=arial black]غبار از خانه های دل بگیرید /که بر این خانه مهمان خواهد آمد . . .

[=arial black]
[=arial black](اللهم عجل لولیک الفرج)

برای تعجیل در فرج نور دیده ی علی (ع)صلوات

مهدیا‏"‏

همه آبادنشینان زخرابی ترسند,


من خرابت شدم ودم به دم آبادترم؛


‏*‏اللهم عجل الولیک الفرج‏*‏


ای امام متقین ما منتظریم ای گل مولا علی منتظریم. کی میایی تا جهان روشن شود آفتاب بی بدیل ای نور حق پس بیا و عدل خود بر دار کن تا نباشد یک نفر مظوم در... برای تعجیل در فرج نور دنیاو جهان وآخرت وسلامتی رهبرمان صلوات

گلبرگهای شب زده بی تاب مانده اند
گویی تمام پنجره ها خواب مانده ان
بر باور زمینی این خلق از آسمان

ای مهربان بتاب که بی تاب مانده اند
در خشکسال عاطفه در قحطی امید
لختی بخند این همه بی آب مانده اند

چشمی دچار جلوه دریایی ات نشد
مردم اسیر هیبت مرداب مانده اند
گفتی مرا به خلوت آیینه ها بخوان
تصویر ها به شوق تو در قاب مانده اند
در حسرت تلاقی سرها به پای تو
گلبرگهای شب زده دریاب ! مانده اند
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

یارب تو چنان کن که در روز قیامت شرمنده فرزند علی شیعه نباشد برای تعجیل در فرجش و وسلامتی رهبرمان صلوات

امام باقر(ع) فرمودند:
در انجامِ واجباتِ الهی و دستوراتِ دینی شکیبا باشید و در مقابلِ دشمنان ثابت قدم و استوار بوده، ایستادگی کنید و همواره مرزبانِ پیشوای موعودتان، حضرتِ مهدی(ع) باشید.
«تفسیر برهان، جلد یک، صفحه 334»

اقاجان بیا دلمان برایت تنگ شده ................

[="Navy"]

باید از خویش بپرسیم چرا حجت حق خیمه را امن تر از خانه ی ما می داند؟!....

عجل ا لله تعالی فرجه الشریف

[/]

چشم مست تو عجب جلوه گه بیدادست

خم ابروی تو سر مشق کدام استاد است

خم ابروی تو را دیدم و رفتم به سجود

صید را زنده گرفتن هنر صیاد است


[=courier new]تــو می آیـی


[=courier new]ورجعت می کند حسیــن

[=courier new]و میانــدار محرم عبــاس می شود

[=courier new]زینب ایستــاده می خوانــد قنوتش را

[=courier new]و آب می رسد اینبار بــه خیــمه ها . . .[=courier new]

[=courier new]" اللهم عجل لولیــک الفـرج "



آقا جان

ما با تو که روبرو شدیم آقا جان!
پیش تو بی آبرو شدیم اقا جان!

خواندیم تو را و خودمان خوابیدیم
چوپان دروغگو شدیم آقا جان!

نه شرم و حیا، نه عار داریم از تو
اما گله بی شمار داریم از تو

ما منتظر تو نیستیم آقاجان
تنها همه «انتظار» داریم از تو

وقتی میان نفس و هوس جنگ میشود
قلبم بچشم همزدنی سنگ میشود

آقاببخش که سرم گرم زندگیست
کمتر دلم برای شما تنگ میشود

آقا جان حلالمان کن هرچند برای این حلالیت قدمی برنمیداریم Sad ....!!!!

در خواب لااقل بده این افتخار را ...

تسکین بده قرار دل بی قرار را
با ندبه تازه کن غم دوری یار را

اَینَ السَبیل ؟ اَشرِق الیَّ بنورکَ..
تا در میان راه بیابم دیار را

تنها نشسته ، خسته ، پریشان و ناامید ،
چشمم به راه ، تا که ببینم سوار را

یک عمر خوانده ام "اَرِنِی الطَلعَهَ الرَشید... "
در خواب لااقل بده این افتخار را

انت الرسول ، اَنتَ اَمیر اِنـَّکَ الغَدیر ..
برگرد از حرا و بکش ذوالفقار را

کَم اَستَغیث "اینَ ؟ مَتی ؟ لَیتَ ... " سَیّدی !
پایان بده جدایی چشم انتظار را

آنقدر جمعه های نبود تو بوده است
زیر سوال برده حساب و شمار را
**
ای گل بگو که فصل شکوفایی ات کجاست ؟
گم کرده ام میان زمستان بهار را

بیا که از قدمت سبزی بهار بیاید
بیا که روشنی روز و روزگار بیاید

خزان ظلم به تاراج باغ دست گشوده
بیا بیا که به همراه تو بهار بیاید

جهان به خاک فتاده از حکومت بت و بت گر
بیا که دولت قرآن به روی کار بیاید

بشر در آرزوی نهضتت نشسته
الهی که نخل آرزویش زودتر به بار بیاید

نخواهمت که بگریی ولی به گریه دعاکن
که وقت رفتن ایام انتظار زودتر بیاید

(اللهم عجل لولیک الفرج)

[=arial]سلام ای غایب بی نشان ! [=arial]


[=arial]ای بهانه ی تمام گریه هایم ![=arial] ای آقای ندیده ام![=arial]

امشب دلم دوباره بیقراری می کند,

[=arial]ستاره می شمارد و سراغت را از ماه می گیرد,

[=arial]ای آقای ندیده ام![=arial]

تو تمام اشتیاق[=arial] کُمیل[=arial] من،

[=arial]تمام گریه های[=arial] ندبه ی[=arial] من و تمام دلتنگی [=arial]سَمات[=arial] من هستی

پس بیش از این ما را چشم انتظار و بی قرار مخواه

[=arial]و با آمدنت نور صفا و صداقت و صمیمیت بر

[=arial]دلهای تاریک عالمیان بتابان.




(بسم الله الرحمن الرحیم)
صد قافله دل، به جمکران آوردیم

رو جانب صاحب الزمان آوردیم
دیدیم که در بساط ما آهى نیست
با دست تهى، اشک روان آوردیم!
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

بوی گلها عالمی رو مست و حیران می کند

دیدن مهدی (عج) هزاران درد را درمان می کند

مدعی گوید که با یک گل نمی گردد بهار

من گلی دارم که عالم را گلستان می کند

دو دریا معرفت در قم روان است
چو این جا مسجد صاحب زمان است
کویر است لیک زمزم جوی بارش
چو اینجا مدفن جان جهان است

:Gol::Gol:
صادقی ارزگانی

ای آرزوی چشم تر عاشقان بیا
ای لنگر ثبات زمین و زمان بیا

آقا بیا که کاسه ی صبرم سر آمده


خونابه از نگاه دلم شد روان بیا

دارد کمیت کار دلم لنگ می زند
تا لزره نیست در خم این زانوان بیا

طوفان گرفته دور و برم را امام عشق
ای کشتی نجات دل شیعیان بیا

گر مهلتم نداد اجل تا ببینمت


یک دم کنار تربت این بی نشان بیا

ای وارث غریبی حیدر ظهور کن


ای روضه دار ماتم قدّ کمان بیا


آقا قسم به داغ دل نازدانه ها
ای داغدار طشت زر و خیزران بیا ...



نبودنت, راز برون افتاده ای ست که هر جمعه در حنجره ام بغض میشود,

وقتی غروب می شود, و من هنوز چشم در راهم...

السلام علیک یا اباصالح المهدی(عج



کی می‌شود که پای به چشم بشر نهی؟
عمامه ی رسول خدا را به سر نهی

بر قلب دشمنان ولایت شرر نهی
تا یک نظر به جانب اهل نظر نهی

رخ بر تمام منتظرانت دهی نشان
عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان
---
ای زخم پیکر شهدا بی‌قرار تو
چشم علی به دست تو و ذوالفقار تو

فریاد انتقام شهیدان شعار تو
لبخند می‌زند عموی شیرخوار تو

کای دست انتقام خداوند لامکان!
عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان
---
دست حقّی و کاتب لوح و قلم تویی
بهر ظهور، بین امامان علم تویی

بگشای رخ که هادی کل امم تویی
مولا! بیا! بیا! که امام حرم تویی

گوید بلال بر تو به بام حرم اذان
عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان
---
ای دست اولیای الهی به دامنت
جوشن کبیر در صف پیکار جوشنت

پیراهن حسین، برازنده ی تنت
«میثم» تمام چشم شده بهر دیدنت

چشمش بود به راه تو، اشکش به رخ روان
عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان


[=Arial Narrow]

من آرزوکردم برایت یار باشم


آقا نمیخواهم به دوشت بار باشم.


یک لحظه هم نگذار من بی تو بمانم.


دیگر نمی خواهم پی اغیار باشم.


وقتی طبیب دردهای ناعلاجی،


من نذر کردم تا ابد بیمار باشم


اللهم عجل لوليك الفرج




[=arial]ســوره یوســـف را که می خـوانـم
[=arial]
از آیـه آیـه اش

[=arial]
عـطــر یوســف زهــرا

[=arial]
به مشــام می رسـد!

[=arial]
غـیبت یوســف از چاه شــروع شــد

[=arial]
غـیبت یوســف زهــرا از ســرداب!

[=arial]
برادران یوســفوقتی او را دیدند نشــناخـتند

[=arial]
یوســف زهــرا
هـم بیـن ما هست و او را نمی شــناسـیم!

[=arial]
در فـراق یوســف چشــمان یـعـقـوب گریان شــد

[=arial]
در فـراق یوســف زهــرا چشــمان شــیعیانش...

[=arial]
زنان دربار وقتی جـمال یوســف را دیدند دســتان خـود را بریدند

[=arial]
ما جـمال یار را ندیده ســالهاســت از دنیـا دل بریـده ایم!

[=arial]
و اما...

[=arial]
یـعـقـوب به یوسـفش رســید

[=arial]
پس خـــدایـا

[=arial]
ما کی به یوســفمان می رســیم...!؟

«بسم الله الرحمن الرحیم»
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
اگر دعای من امشب به آسمان برسد
گمان کنم که خدا هم به دادمان برسد
رمق نمانده به جسمم, خدای من مددی!
مگر ز تو به تن مرده‌ام توان برسد
غمم ز دوری یار است, یار گمشده‌ام
چه می‌شود خبر از یار بی نشان برسد؟
چه می‌شود که بیاید سوار مشرقی‌ام
و بر پیاده خسته, توان و جان برسد؟
پر از لطافت گل می‌شود نسیم چمن
اگر به فصل خزان یار مهربان برسد
گلاب و عطر بپاشید در مسیر ظهور
گمان کنم که هر آن لحظه میهمان برسد!
همیشه منتظرم درکنار جاده عشق
که پیک خوش خبر از سمت جمکران برسد
٭ ٭ ٭
تمام ذهن مرا پر نموده این پرسش
چه می‌کنیم اگر وقت امتحان برسد؟
خدا کند که در این روز, روسپید شویم
چو کارنامه به آن مصلح جهان برسد
یقین بدان که اثر می‌کند دعای فرج
و از عنایت آن صاحب‌الزمان برسد
شروع دفتر باور به نام او زیباست
اگر که ختم غزل هم به پای آن برسد
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
«الهم عجل لولیک الفرج»


بخوان ای دل هوای یار دارم


هوای دیدن دلدار دارم


از آن روزی که نامش را شنیدم


از آن دم سینه ای بیمار دارم


خوشم گر لحظه هایم غم گرفته


چرا که مونس و غمخوار دارم


نشستم در ره لیلی و در دست


چو مجنون باده ای تبدار دارم


رخ لیلی ندیم بی شکیبم


گلایه از خود و اغیار دارم


به کنج بیت الاحزان خرابم


هزاران روزِ چون شب ، تار دارم


چو یعقوب از پی یوسف روانم


امید لحظه ی دیدار دارم


اگر چه از تمام بیت هایم


دلی خون و خراب و زار دارم ،


برای بیت اشکم می نویسم


که داغ قصّه ی مسمار دارم


هرجمعه که میایدمنتظرفرجت هستم ولی میترسم

روزی که میای نباشم به ارزوی دیرینه ام نرسم