جمع بندی رد عصمت تمام و کمال انبیاء

تب‌های اولیه

277 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

ninja;556765 نوشت:
مگر ایرادی دارد پیامبر معصوم نباشد
وما از او اطاعت کنیم

باسمه تعالی شأنه
سلام علیکم
« هیچ کس نمی تواند منکر بدون قید بودن آیه و مطلق بودن آن در اطاعت از پیامبر صل الله علیه وآله شود، چون آیه صریح و واضح است. { مگر کسی خدای نکرده بخواهد به عناد چنین چیزی بگوید . که حسابش با خود خداست و کاری از دست کسی بر نمی آید}»
اما:
« اطاعت از کسی که دچار خطا و گناه می شود اولا ما گاها از خطا و اشتباهات او پیروی خواهیم کرد و دچار معصیت می شویم ثانیا عقل نمی پذرید

ninja;556759 نوشت:
ملاکم مثل همه
قرآن.سنت.روایات و عقل است
وقتی پیامبر نمازش قضا می شود عقل و روایات می گن
او باید نمازش را قضا کند
و ما نباید مثل این رفتار پیامبر عمل کنیم و قضا کردن و فراموشی نماز شیومون بشه
بلکه باید از به موقع نماز خوندن ایشون پیروی کنیم

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و دوباره سلام ...
« برای مثال حضرت علیه السلام نماز صبح را به دو رکعت خواندند و دستور دادند چنین بخوانید شما از کجا می دانید عمل حضرت علیه السلام و صلوات الله خطا نیست ؟. »
در قرآن نیامده است ، روایت هم که خود عمل را بیان مکند که حضرت صل الله علیه و آلله چنین کرده است. عقل هم که به چنین چیزی دسترسی ندارد یعنی در حیطه قضاوتش نیست..

ninja;556767 نوشت:
له بزرگی پیامبر بر کسی پوشیده نیست
این آیه عصمت رو نمی رسونه

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و سام وهمیشه سلامتی برای شما
بزرگی که مثل من و شما خطا و گناه کند ، کجایش بزرگ است در حد من و شما است ؟ اگر او صل الله علیه و آله دچار خطا و گناه می شود - نعوذ بالله - چه فرقی با ما دارد .؟؟ اصلا چرا او صل الله علیه و آله از ما اطاعت و پیروی نکند.؟؟؟
و در این صورت « النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم » معنی ندارد و نعوذ با لله سخن گزافی است در حد تعارف هم نیست. چرا نفس و جان او صل الله علیه وآله که آلوده به خطا و گناه است - نعوذ بالله -باید اولی برتر از ما باشد؟
وچگونه نفسی که آلوده به ظلمت گناه و خطا است می تواند شایسته دریافت وحی باشد؟ اگر چنین باشد - نعوذ بالله تعالی- این سخن خداوند به گزاف است که فرموده « الله اعلم حیث یجعل رسالته » چون علم خداوند دراین ارتباط معنی ندارد، چرا که نبی صل الله علیه و آله هم مانند ماست. ممکن است بگویی خود خدا با زبان پیمبرش فرموده « قل انما انا بشر مثلکم» بله ولی دنباله آیه فرموده « یوحی الی » در این آیه مبارکه هم به یل دنیایی حضرت و هم به یل الملکوتی ایشان صل الله علیه و آله اشاره فرموده . پس باید به کل عبارت و هر دو جنبه توجه کرد که این وحی چرا به ایشان صل الله علیه وآله می شود مگر حضرت صل الله علیه و آله چه استثنایی در وجودش دارد که به جایگاه رسالت خدا متعال مفتخر است؟؟

hosain;556816 نوشت:
« اطاعت از کسی که دچار خطا و گناه می شود اولا ما گاها از خطا و اشتباهات او پیروی خواهیم کرد و دچار معصیت می شویم ثانیا عقل نمی پذرید

چه ایرادی دارد ازکسی اطاعت کنیم که مثلا دچار فراموشی می شود
در ضمن این همه ایات دال بر اشتباه پیامبران
آیا حاکم باید مععصوم وعاری از خطا باشد تا از او اطاعت کنیم

hosain;556819 نوشت:
« برای مثال حضرت علیه السلام نماز صبح را به دو رکعت خواندند و دستور دادند چنین بخوانید شما از کجا می دانید عمل حضرت علیه السلام و صلوات الله خطا نیست ؟. »
در قرآن نیامده است ، روایت هم که خود عمل را بیان مکند که حضرت صل الله علیه و آلله چنین کرده است. عقل هم که به چنین چیزی دسترسی ندارد یعنی در حیطه قضاوتش نیست..

دوست عزیز اگر روایت قابل استنادی بر اشتباه باشد
مثل فراوشی نماز پیامبر
عقل هم می پذیرد
در ضمن تا هنگامی خلاف ان ثابت نشده یا با بررسی از نظرعقلی و روایات وقران اشتباهی نتوان تصور کرد اطاعت لازم استت

ninja;554692 نوشت:
دوست عزیز محی الدین بحث من دقیقا این است عصمت تمام و کمال از نظر قرآن و روایات و عقل کامل رد می شود اگر به عصمتی که ما شیعیان به آن اعتقاد داریم بنگریم ما هیچ خطایی را برای آن ها فرض نمی کنیم در حالی که در قرآن به صراحت به خطا و گناه یونس و گناه پیامر اشاره کرده در روایات به فراموشی پیامبر اشاره شده بخث من این است
مرحبا دوست عزیزــــــــــــــــــــــــ خوب شد یکی رو دیدیم که بدون تعصب به واقعیت نگاه کرد.

hosain;556824 نوشت:
بزرگی که مثل من و شما خطا و گناه کند ، کجایش بزرگ است در حد من و شما است ؟ اگر او صل الله علیه و آله دچار خطا و گناه می شود - نعوذ بالله - چه فرقی با ما دارد .؟؟ اصلا چرا او صل الله علیه و آله از ما اطاعت و پیروی نکند.؟؟؟
و در این صورت « النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم » معنی ندارد و نعوذ با لله سخن گزافی است در حد تعارف هم نیست. چرا نفس و جان او صل الله علیه وآله که آلوده به خطا و گناه است - نعوذ بالله باید اولی برتر از ما باشد؟

الان رهبر ومراجع که کمالات را کسب کرده اند در حد من و شمایند
نه این چنین نیست
پیامبر خدا کمالات را کسب کرده و به خاطر پیامبر بودن و کار های نیک واقعا بزرگ است
ایرادی ندارد فراموش کند
آیا یک ژنرال با یک سرباز برابر است

ninja;556825 نوشت:
چه ایرادی دارد ازکسی اطاعت کنیم که مثلا دچار فراموشی می شود
در ضمن این همه ایات دال بر اشتباه پیامبران
آیا حاکم باید مععصوم وعاری از خطا باشد تا از او اطاعت کنیم

باسمه تعالی شأنه
سسسسسلام
« خوب شما از بنده اطاعت و پیروی کنید ... چه ایرادی دارد ؟ گاهی دچار گناه هم می شوم و گاهی خطا و فراموشی ...»

hosain;556843 نوشت:
« خوب شما از بنده اطاعت و پیروی کنید ... چه ایرادی دارد ؟ گاهی دچار گناه هم می شوم و گاهی خطا و فراموشی ...»

چرا باید از کسی اطاعت کنم که نمی دانم کیست
چه درچه علمی ای دارد
آدم خوبیست یا نه

ninja;556833 نوشت:
در ضمن تا هنگامی خلاف ان ثابت نشده یا با بررسی از نظرعقلی و روایات وقران اشتباهی نتوان تصور کرد اطاعت لازم استت

باسمه تعالی شأنه
سسسسلام علیکم
« خوب اگر پیامبر صل الله علیه وآله نماز صبح را سه رکعت خوانده بود عقل شما چگونه خطا بودن آن را اثبات می کرد؟ قرآن هم در این مورد چیزی نفرموده . {و عرض شد که روایت هم که خود عمل را بیان می کند. شما که نمی توانید عملی را دلیل برصحت خود آن عمل بگیرید . مگر اینکه به معصوم بودن قائل شوید}

hosain;556849 نوشت:
« خوب اگر پیامبر صل الله علیه وآله نماز صبح را سه رکعت خوانده بود عقل شما چگونه خطا بودن آن را اثبات می کرد؟

دوست عزیز مابا واقعیات زندگی می کنیم
اولا حالا که پیامبر نماز صبح رو سه رکعتی نخونده که بخوایم دلیلشو عقلی و روایی بررسی کنیم

hosain;556849 نوشت:
شما که نمی توانید عملی را دلیل برصحت خود آن عمل بگیرید . مگر اینکه به معصوم بودن قائل شوید

اصل صحت است مگر خلافش ثابت شود
صحت هم شرایط داره
مثلا کدوم منبع اون عمل رو بیان کرده
اون عمل مخالف شرع و عقل هست یانه

ninja;556848 نوشت:
چرا باید از کسی اطاعت کنم که نمی دانم کیست
چه درچه علمی ای دارد
آدم خوبیست یا نه

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
آفرین ، این سخن شماعقلانی است و عقل می پذیرد و به ما می گوید .ما چرا باید از کسی پیروی کنیم که او را نمی شناسیم. نمی شناسیم یعنی خوبی و بدی او را را نمی دانیم و خوبی و بدی یعنی گناه و خطا و کردن یا خطا نکردن او بر ما پوشیده است . اگر ما بگوئیم [quote=ninja;556848«چه ایرادی دارد ازکسی اطاعت کنیم که مثلا دچار فراموشی می شود
در ضمن این همه ایات دال بر اشتباه پیامبران
آیا حاکم باید مععصوم وعاری از خطا باشد تا از او اطاعت کنیم»
این سخن عقلانی نیست و عقل چنین حکمی به ما نمیکند که از کسی که دچار خطا و اشتباه و گناه می شود پیروی کنیم. این است که خداوند می فرماید «« ان الحکم الا لله »» حکم و دستوری بجزء حکم و دستور خدا نباید پیروی و اجرا شود . و حتی اطاعت ما از رسول گرامی صل الله علیه وآله به دستور خدای متعال است .
این سخن خدا صریح و روشن است. پس نباید بگوئیم چه ایرادی دارد از کسی پیروی کنیم که دچار اشتباه می شود. نه ، بلکه ما از کسی پیروی می کنیم که خدا به پیروی او دستور داده و آن شخص هم بجزء دستور خدا را نمی گوید و رفتار نمی کند. زیرا اگر چنین کند «« ان الحکم الا لله »» نقض شده است . پس چون مصون و معصوم از خطا در فهمیدن ، و عمل به حکم خدا است ، خدا دستور به اطاعت بی چون و چرای او را داده است. « اطیعوا الله و الرسول ...» در این کریمه یک «اطیعوا» را برای خداوند و برای رسول گرامی صل الله علیه و آله آورده است . یعنی اطاعت از رسول گرامی صل الله علیه وآله در راستای اطاعت از خداوند متعال است بلکه همان اطاعت از خداست « من یطع الرسول فقد اطاع الله » چگونه اطاعت از رسول اطاعت از خدا می شود چون حکم و رفتار رسول الله صل الله علیه و آله همان حکم خدا ولا غیر است . واین یعنی مصونیت از خطا و معصوم از گناه بودن.

ninja;556879 نوشت:
دوست عزیز مابا واقعیات زندگی می کنیم
اولا حالا که پیامبر نماز صبح رو سه رکعتی نخونده که بخوایم دلیلشو عقلی و روایی بررسی کنیم

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
خوب سئوالی است در فرض ، که شما نمی توانید آن را رد کنید و یا بپذیرید. اگر بپذیرد که بله درست است یعنی قائل یه معصومیت ایشان صل الله علیه وآله شده اید. و گرن ههیچ دلیل عقلی دال بر آن نیست.

همان گونه که نماز صبح دو رکعتی را ما با توجه به رفتار معصومانه حضاتش صل الله علیه و آله پذیرفته ایمو و گرنه اگر حضرت معصوم نباشد کسی نمی تواند با قاطعیت بگوید درست است.

hosain;556880 نوشت:
این سخن عقلانی نیست و عقل چنین حکمی به ما نمیکند که از کسی که دچار خطا و اشتباه و گناه می شود پیروی کنیم. این است که خداوند می فرماید «« ان الحکم الا لله »» حکم و دستوری بجزء حکم و دستور خدا نباید پیروی و اجرا شود . و حتی اطاعت ما از رسول گرامی صل الله علیه وآله به دستور خدای متعال است .
این سخن خدا صریح و روشن است. پس نباید بگوئیم چه ایرادی دارد از کسی پیروی کنیم که دچار اشتباه می شود. نه ، بلکه ما از کسی پیروی می کنیم که خدا به پیروی او دستور داده و آن شخص هم بجزء دستور خدا را نمی گوید و رفتار نمی کند. زیرا اگر چنین کند «« ان الحکم الا لله »» نقض شده است . پس چون مصون و معصوم از خطا در فهمیدن ، و عمل به حکم خدا است ، خدا دستور به اطاعت بی چون و چرای او را داده است. « اطیعوا الله و الرسول ...» در این کریمه یک «اطیعوا» را برای خداوند و برای رسول گرامی صل الله علیه و آله آورده است . یعنی اطاعت از رسول گرامی صل الله علیه وآله در راستای اطاعت از خداوند متعال است بلکه همان اطاعت از خداست « من یطع الرسول فقد اطاع الله » چگونه اطاعت از رسول اطاعت از خدا می شود چون حکم و رفتار رسول الله صل الله علیه و آله همان حکم خدا ولا غیر است . واین یعنی مصونیت از خطا و معصوم از گناه بودن.

چرا کسی که خدا بما گفته از او اطاعت کنیم
باید معصومیت کامل داشته باشد
حتی فراموش نکند این با اختیار منافات دارد
چرا بایذد بپذیریم کسی عصمت کامل داررد درحالی که قرآن و روایات چیز دیگری می گوید
کجای قرآن از عصمت تمام و کمال حرف زده
چرا برای اطاعت از یک فرد بزرگ باید برایش چنین عصمتی فرض کنیم

ninja;556879 نوشت:
اصل صحت است مگر خلافش ثابت شود
صحت هم شرایط داره
مثلا کدوم منبع اون عمل رو بیان کرده
اون عمل مخالف شرع و عقل هست یانه

بسمه تعالی شأنه
سلام
اگر اصل صحت است { که این اصل صحت است مربوط به جای دیگری است نه استخراج حکم خدا که هر کس و ناکسی چیزی از قرآن گفت بگوئیم اصل صحت است} اینکه گفتم از بنده حقیر پیروی کنید ، چرا اصل را بر صحت رفتار من نگرفتید؟؟؟ نه بزرگوار گرامی اصل معصوم بودن است که صحت حکم خدا را تضمین می کند.

hosain;556884 نوشت:
همان گونه که نماز صبح دو رکعتی را ما با توجه به رفتار معصومانه حضاتش صل الله علیه و آله پذیرفته ایمو و گرنه اگر حضرت معصوم نباشد کسی نمی تواند با قاطعیت بگوید درست است.

این حرف شما اشتباه است
پیامبر احکامو از خودش در نیاورده از خدا گرفته
در دریافت و ابلاغ وحی هم معصومه
خدا نمی زاره پیامبر اشتباهی احکام رو بیان کنه
و این همه راوی که شیوه نماز خوندن پیامبر رو بیان کردن
من عصمت در هدایت رو قبول دارم
اما عصمت در رفتار و زندگیشونو نه

hosain;556886 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط ninja نمایش پست ها
اصل صحت است مگر خلافش ثابت شود
صحت هم شرایط داره
مثلا کدوم منبع اون عمل رو بیان کرده
اون عمل مخالف شرع و عقل هست یانه
بسمه تعالی شأنه
سلام
اگر اصل صحت است { که این اصل صحت است مربوط به جای دیگری است نه استخراج حکم خدا که هر کس و ناکسی چیزی از قرآن گفت بگوئیم اصل صحت است} اینکه گفتم از بنده حقیر پیروی کنید ، چرا اصل را بر صحت رفتار من نگرفتید؟؟؟ نه بزرگوار گرامی اصل معصوم بودن است که صحت حکم خدا را تضمین می کند.

صحت شرایط داره که گفتم
ما نمی تانیم که هر چیزی رو بر صحت بزاریم
این همه حدیث شناس که کتاب ها و احادیث رو با منابع منطبق می کنن
ببینن راسته یا نه می بینن کی نویسنده این کتابه
راوی کی بوده
کدوم عمل با عقل و شرع منطبقه
مثلا وقتی تو قرآن اشتباهات پیامبرا اومده اصل صحته چون قرآن تحریف نشده
وباید مفسریین منابع رو بررسی کنن
ببینن نظر دقیق قرآن چه بوده
با بررسی احادیث عقل کتب اسلامی ببینن نظر دقیق خدا چی بوده
منظورش دقیقا چی بوده

ninja;556888 نوشت:
پیامبر احکامو از خودش در نیاورده از خدا گرفته
در دریافت و ابلاغ وحی هم معصومه
خدا نمی زاره پیامبر اشتباهی احکام رو بیان کنه

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
باز هم آفرین بر شما و این بار، بارک الله فیک ، چون درست این که نوشته ای یعنی وحی بر رسول گرامی صل الله علیه و آله می شده که غیر از وحی قرآن و آیات نازل شده بوده است . { وحی علاوه بر قرآن } و سخن شما مضمون این است « و اوحینا الیهم فعل الخیرات ....» بله فعل یا همان کارهای خیر بر رسول گرامی صل الله علیه وآله وحی می شده است . یعنی افعال حضرت صل الله علیه و آله بر اساس وحی بوده است. و این معصومیت حضرت است صل الله علیه و آله.
خدا شما را حفظ کند

hosain;557038 نوشت:
وحی بر رسول گرامی صل الله علیه و آله می شده که غیر از وحی قرآن و آیات نازل شده بوده است . { وحی علاوه بر قرآن } و سخن شما مضمون این است « و اوحینا الیهم فعل الخیرات ....» بله فعل یا همان کارهای خیر بر رسول گرامی صل الله علیه وآله وحی می شده است . یعنی افعال حضرت صل الله علیه و آله بر اساس وحی بوده است. و این معصومیت حضرت است صل الله علیه و آله.

بله بر پیامبر غیر آیات قرآن وحی می شده
اما کجای حرفم معنای عصمت تمام و کمال داره

hosain;557038 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط ninja نمایش پست ها
پیامبر احکامو از خودش در نیاورده از خدا گرفته
در دریافت و ابلاغ وحی هم معصومه
خدا نمی زاره پیامبر اشتباهی احکام رو بیان کنه

خدا اگه پیامبر احکامی رو اشتباه بگه تذکر میده
و جلوی نشر احکام غلط رو میگیره

در ضمن لطف کنید آیات و ادله ای رو که در پست ۴ بحث هست نقد و بررسی کنید
و بگویید
کجای کار آدم ترک اولی بود

ninja;556892 نوشت:
این همه حدیث شناس که کتاب ها و احادیث رو با منابع منطبق می کنن
ببینن راسته یا نه می بینن کی نویسنده این کتابه
راوی کی بوده
کدوم عمل با عقل و شرع منطبقه

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و سلام مجدد
خوب سند روایت به حضرت رسول صل الله علیه وآله رسید و ثابت شد که این فعل و گفتار از ایشان صل الله علیه وآله است . آیا این اثبات هم می کند که رفتار ایشان و گفتار ایشان خطا نبوده است؟ در صورتی خطا نبودن آن برای ما ثابت است که ایشان صل الله علیه وآله معصوم باشد.
سئوالی که شد و مبحث در مورد صحت سند نبود و نیست، بلکه در مورد صحت عمل و فعل رسول خدا صل الله علیه و آله بود .{ که شما چیز دیگری جواب نوشتید ، و صحت روایت را توضیح دادید} که فقط با معصوم بودن ایشان قابل قبول صحت و به دور از خطا است .
نه من و نه شما و نه هیچ کس دیگر نمی تواند صحت رفتار رسول الله صل الله علیه و آله را اثبات کند مگر اینکه قائل به معصومیت آن حضرت صل الله وآله باشیم......
و الله ولی التوفیق

ninja;556888 نوشت:
من عصمت در هدایت رو قبول دارم
اما عصمت در رفتار و زندگیشونو نه
باسمه تعالی شأنه
سلامممم
روزی 10 بار در نماز از خدا طلب صراط هدایت نعمت داده شدگانش را می کنیم. « صراط الذین انعمت علیهم» این چه نعمتی است که به اینها صلوات الله علیهم داده شده که به دیگران داده نشده که صراط آنها علیهم السلام را اطمینان بخش و به دور از خطا کرده است؟؟؟

و خدایی که رسول گرامی اش را دارای خلق عظیم توصیف می کند { همانند قرآن که قرآن العظیم نامیده اش} را نعوذ بالله به گزاف نگفته است.آیا ممکن است خلق عظیم خطا وگناه کند؟؟
بله خلق و رفتار حضرت صل الله علیه و آله عظیم است. آیا کسی که دچار خطا و اشتباه و گناه بشود را نه خدای سبحان ، که من و شما روا است که دارای خلق عظیم بدانیم؟؟
اما اینکه نوشته ای نمی توانم معصومیت حضرت رسول صل الله علیه وآله را درفتار و زندگی ببذیرم . اولا شما مختار هستید که هر عقیده ای داشته باشید ثانیا بودند کسانی { البته شما ان شا الله اینگونه نیستید} که در حضور حضرت صل الله علیه وآله معصومیتش را نپذیرفتند . در حالی که حضرت صریحا به آنها فرمود . وآن در آخرین پنجشنبه عمر شریفشان که چهار روز بعد رحلت کردند. که فرمود قلم و دوات بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم که بعد از من هرگز گمراه نشوید. ولی کسانی در همان جا گفتند این مرد هزیان می گوید و ما را کتاب خدا بس است.{ سند آن هم در صحیح بخاری و بعض مصادر دیگر اهل سنت وجود دارد}. اینکه حضرت فرمود چیزی بنویسم که از گمراهی شما بعد از خودم جلوگیری کند حکایت از : اولا علم غیب ایشان صل الله علیه وآله و ثانیا معصومیت ایشان صل الله علیه و آله دارد. که چنین با اطمینان این مطلب را فرموده است .خوب عدهای نپذیرفتند. و حضرت صل الله علیه وآله اصرار نکردند.ما هم به تعصی از ان خلق عظیم اصرار نداریم که بپذیرید
به هر جهت: لکم دینکم ولی دین
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

hosain;557086 نوشت:
خوب سند روایت به حضرت رسول صل الله علیه وآله رسید و ثابت شد که این فعل و گفتار از ایشان صل الله علیه وآله است . آیا این اثبات هم می کند که رفتار ایشان و گفتار ایشان خطا نبوده است؟ در صورتی خطا نبودن آن برای ما ثابت است که ایشان صل الله علیه وآله معصوم باشد.

روایات معتبر بیان می کنند
که پیامبر در فلان جا نمازش را فراموش کرد
واین عملشان را با قضا کردن نماز جبران کردن
و عقلا می فهمیم فراموشی نماز اشتباه
اما قضا آن درست و بجا بوده
بعد کسی که شما قایل هستید حتی چیزی را فراموش نمی کند
چرا لذت جنسی
چرا مشورت در جنگ ها

hosain;557086 نوشت:
بلکه در مورد صحت عمل و فعل رسول خدا صل الله علیه و آله بود

با عقل و بررسی کتب دینی عمل پیامبر را در صورت نیاز می سنجیم

hosain;557086 نوشت:
نه من و نه شما و نه هیچ کس دیگر نمی تواند صحت رفتار رسول الله صل الله علیه و آله را اثبات کند مگر اینکه قائل به معصومیت آن حضرت صل الله وآله باشیم.

الان رییس جمهور حرفی رو می زنه
ما اونو می سنجیم
با عقل و رفتار گذشتشون و معیار ها و ارزش هامون درستی یا اشتباهشو بررسی می کنیم
و به حرفشون با اینکه معصوم نیست عمل می کنیم

hosain;557104 نوشت:
وزی 10 بار در نماز از خدا طلب صراط هدایت نعمت داده شدگانش را می کنیم. « صراط الذین انعمت علیهم» این چه نعمتی است که به اینها صلوات الله علیهم داده شده که به دیگران داده نشده که صراط آنها علیهم السلام را اطمینان بخش و به دور از خطا کرده است؟؟؟

صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ

  • راه کسانی که ايشان را نعمت داده ای ، نه خشم گرفتگان بر آنها و نه گمراهان

  • ترجمه فولادوند راه آنهايى كه برخوردارشان كرده‏اى، همانان كه نه درخور خشم‏اند و نه گمگشتگان.

  • ترجمه مجتبوی راه كسانى كه به آنان نعمت دادى- نيكويى كردى- نه راه خشم‏گرفتگان بر آنها و نه راه گمراهان.

«صراطالّذين انعمت عليهم»
اين آيه، بيان روشن «صراط مستقيم» است و نشانگر اين حقيقت كه اين راه درست و راست، راه كسانى است كه تو به آنان نعمت ارزانى داشتى. و اين مردم را قرآن اينگونه معرفى مى‏كند:
«وَ مَنْ يُطِعِ‏اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ‏الَّذينَ اَنْعَمَ‏اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ‏النَّبِيّينَ وَالصِّدّيقينَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحينَ...»(42)
و كسانى كه از خدا و پيامبر فرمان برند، در زمره كسانى خواهند بود كه خدا به آنان نعمت داده است؛ [يعنى‏] پيامبران و راستگويان و شهيدان و شايستگان...
پس، نعمت‏داده‏شدگان اينانند.
واژه «نعمت» ازنظر واژه‏شناسان، به‏معناى «فزونى» است و در اين آيه شريفه، «صراط مستقيم» با صراحت تمام بعنوان «نعمت» آمده است؛ امّا هنگامى كه آن را راه كسانى معرّفى مى‏كند كه نعمت داده شده‏اند، اين واقعيت روشنتر مى‏شود كه خود آن «نعمت» خداست.

«غيرالمغضوب عليهم»
به اعتقاد همه مفسّران، منظور از كسانى كه خداوند برآنان خشم گرفته است، يهوديان بدانديش و بدرفتارند. قرآن شريف در اين باره مى‏فرمايد:
«... مَنْ لَعَنَهُ‏اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ‏الْقِرَدَةَ وَالْخَنازيرَ...»(43)
...كسانى كه خدا آنان را لعنت كرد و بر آنان خشم گرفت و از آنان بوزينگان و خوكان پديد آورد...
روشن است كه اينان همان يهوديان بهانه‏جو و حق‏ستيزند؛ كه خداوند به بنى‏اسرائيل مى‏فرمايد:
«وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ‏الَّذينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِى‏السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ.»(44)
و بى گمان شما كسانى از خودتان را كه روز شنبه [از فرمان خدا] تجاوز كردند، نيك شناختيد؛ پس ما به آنان گفتيم: «بوزينگانى طردشده باشيد!»

«ولاالضّالين»
و نه گمراهان‏
منظور از گمراهان در اينجا يهوديان و مسيحيان هستند، كه قرآن مى‏فرمايد:
«... وَلا تَتَّبِعُوا اَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ اَضَلُّوا كَثيرَاً وَضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبيلِ.»(45)
از هوسهاى گروهى كه پيش از اين گمراه شدند و بسيارى [از مردم‏] را [نيز ]گمراه ساختند و خود از راه راست انحراف جستند، پيروى مكنيد.
من هم می گویم پیامبر بزرگ بود
شما آیاتی رو بازگو می کنید که ربطی به عصمت ندارند
اطاعت از پیامبر لازم است
اما شما عقیده ای گمراه کننده دارید به نام عصمت تمام کمال
که از بچگی به ما خوراندند
این عقیده با آیات و روایات واضح که می گویند پیامبران اشتباه داشتند منافات دارد

hosain;557104 نوشت:
و خدایی که رسول گرامی اش را دارای خلق عظیم توصیف می کند { همانند قرآن که قرآن العظیم نامیده اش} را نعوذ بالله به گزاف نگفته است.آیا ممکن است خلق عظیم خطا وگناه کند؟؟
بله خلق و رفتار حضرت صل الله علیه و آله عظیم است. آیا کسی که دچار خطا و اشتباه و گناه بشود را نه خدای سبحان ، که من و شما روا است که دارای خلق عظیم بدانیم؟؟

پیامبر بدون اینکه بخواهیم قدیسه اش کنیم
او را معصوم بدانیم بزرگ است

hosain;557104 نوشت:
در حالی که حضرت صریحا به آنها فرمود . وآن در آخرین پنجشنبه عمر شریفشان که چهار روز بعد رحلت کردند. که فرمود قلم و دوات بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم که بعد از من هرگز گمراه نشوید. ولی کسانی در همان جا گفتند این مرد هزیان می گوید و ما را کتاب خدا بس است.{ سند آن هم در صحیح بخاری و بعض مصادر دیگر اهل سنت وجود دارد}. اینکه حضرت فرمود چیزی بنویسم که از گمراهی شما بعد از خودم جلوگیری کند حکایت از : اولا علم غیب ایشان صل الله علیه وآله و ثانیا معصومیت ایشان صل الله علیه و آله دارد. که چنین با اطمینان این مطلب را فرموده است .خوب عدهای نپذیرفتند. و حضرت صل الله علیه وآله اصرار نکردند.ما هم به تعصی از ان خلق عظیم اصرار نداریم که بپذیرید
به هر جهت: لکم

ما می گوییم درست پیامبر را نگذاشتند آخر عمرشان مطلبی که مانع گمراهی هست بنویسند
اما کجایش عصمت را می رساند

آن شخص به موسی ع می گوید :
قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلَا تَسْأَلْنِي عَن شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا ﴿۷۰ کهف﴾
گفت اگر مرا پيروى مى‏كنى پس از چيزى سؤال مكن تا [خود] از آن با تو سخن آغاز كنم (۷۰)
موسی در آیه قبل گفت :
قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا ﴿۶۹﴾
گفت ان شاء الله مرا شكيبا خواهى يافت و در هيچ كارى تو را نافرمانى نخواهم كرد (۶۹)

لَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا ﴿۷۲﴾
گفت آيا نگفتم كه تو هرگز نمى‏توانى همپاى من صبر كنى (۷۲)
قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا ﴿۷۳﴾
[موسى] گفت به سبب آنچه فراموش كردم مرا مؤاخذه مكن و در كارم بر من سخت مگير (۷۳)

فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا ﴿۷۴﴾
پس رفتند تا به نوجوانى برخوردند [بنده ما] او را كشت [موسى به او ] گفت آيا شخص بى‏گناهى را بدون اينكه كسى را به قتل رسانده باشد كشتى واقعا كار ناپسندى مرتكب شدى (۷۴)
قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِي صَبْرًا ﴿۷۵﴾
گفت آيا به تو نگفتم كه هرگز نمى‏توانى همپاى من صبر كنى (۷۵)
قَالَ إِن سَأَلْتُكَ عَن شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِي قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّي عُذْرًا ﴿۷۶﴾
[موسى] گفت اگر از اين پس چيزى از تو پرسيدم ديگر با من همراهى مكن [و] از جانب من قطعا معذور خواهى بود (۷۶)

جواب شما در مورد این آیه ها چیست

وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّىٰ أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّـهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّـهُ آيَاتِهِ ۗ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿الحج٥٢
و پيش از تو [نيز] هيچ رسول و پيامبرى را نفرستاديم جز اينكه هر گاه چيزى تلاوت مى‌نمود، شيطان در تلاوتش القاىِ [شبهه‌] مى‌كرد. پس خدا آنچه را شيطان القا مى‌كرد محو مى‌گردانيد، سپس خدا آيات خود را استوار مى‌ساخت، و خدا داناى حكيم است. (۵۲)

وَإِن كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ ۖ وَإِذًا لَّاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا ﴿الاسراء٧٣

و چيزى نمانده بود كه تو را از آنچه به سوى تو وحى كرده‌ايم گمراه كنند تا غير از آن را بر ما ببندى و در آن صورت تو را به دوستى خود بگيرند. (۷۳)

نظرتون در مورد این آیات چیست

دوستان توصیه می کنم پست ۴ مبحثو کامل بخونید

شان نزول آیه

1- عده‏اى از سران قريش مانند عتبة بن ربيعه، ابوجهل، عباس بن عبد المطلب، و جمعى ديگر، خدمت پيامبر (صلي الله عليه و آله) بودند و پيامبر مشغول تبليغ و دعوت آنها به سوى اسلام بود و اميد داشت كه اين سخنان در دل آنها مؤثر شود (و مسلما اگر اينگونه افراد اسلام را مى‏پذيرفتند گروه ديگرى را به اسلام مى‏كشاندند و هم كارشكنيهاى آنها از ميان مى‏رفت و از هر دو جهت به نفع اسلام بود) در اين ميان "عبد اللَّه بن ام مكتوم" كه مرد نابينا و ظاهرا فقيرى بود وارد مجلس شد و از پيغمبر (صلي الله عليه و آله) تقاضا كرد آياتى از قرآن را براى او بخواند و به او تعليم دهد، و پيوسته سخن خود را تكرار مى‏كرد و آرام نمى‏گرفت، زيرا دقيقا متوجه نبود كه پيامبر (صلي الله عليه و آله) با چه كسانى مشغول صحبت است. او آن قدر كلام پيغمبر (صلي الله عليه و آله) را قطع كرد كه حضرت (صلي الله عليه و آله) ناراحت شد، و آثار ناخشنودى در چهره مباركش نمايان گشت و در دل گفت: اين سران عرب پيش خود مى‏گويند پيروان محمد (صلي الله عليه و آله) نابينايان و بردگانند، و لذا رو از" عبد اللَّه" برگرداند، و به سخنانش با آن گروه ادامه داد. در اين هنگام آيات فوق نازل شد و در اين باره پيامبر (صلي الله عليه و آله) را مورد عتاب قرار داد. رسول (صلي الله عليه و آله) بعد از اين ماجرا "عبد اللَّه" را پيوسته گرامى مى‏داشت، و هنگامى كه او را مى‏ديد مى‏فرمود: مرحبا به كسى كه پروردگارم به خاطر او مرا مورد عتاب قرار داد و سپس به او مى‏فرمود: آيا حاجتى دارى آن را انجام دهم؟ و پيامبر (صلي الله عليه و آله) دو بار او را در غزوات اسلامى در مدينه جانشين خويش قرار داد. 2- اين آيات درباره مردى از "بنى اميه" نازل شده كه نزد پيامبر نشسته بود، در همان حال "عبد اللَّه بن ام مكتوم" وارد شد، هنگامى كه چشمش به "عبد اللَّه" افتاد خود را جمع كرد، مثل اينكه مى‏ترسيد آلوده شود و قيافه درهم كشيده و صورت خود را برگردانيد، خداوند در آيات فوق عمل او را نقل كرده، و مورد ملامت و سرزنش قرار داده است، اين شان نزول در حديثى از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است.

شان نزول آیات اولیه سوره عبس
نظرتان در مورد این مطلب چیست

طاها;556609 نوشت:
حجر/39 و40: در آیه 39 میگوید همه بندگان خدا در معرض گمراهی شیطانی هستند اما بلافاصله در آیه 40 استثنای آن آمده است یعنی از مجموع این بندگان گروهی استثنا شده اند که همان مخلصین هستند. مخلصین در دام گمراهی شیطان نمی افتند و پیامبران و ائمه نمونه اتم مخلصین هستند.(بحار/ج11/ص96) بنابراین عمومیتی در کار نیست.

جمله «إلاّ عبادک منهم المخلصین» استثنا از جمله «لأغوینّهم أجمعین» است نه جمله «لأزیننّ لهم ...» ;یعنی، ابلیس از گمراهی بندگان خالص خدا ناتوان است، ولی به سراغ همه می رود و درصدد وسوسه همگان برمی آید. گفتنی است آیه‌‌‌‌‌200 سوره «اعراف» ـ که درباره وسوسه گری شیطان برای پیامبراسلام(ص) است ـ مؤید همین حقیقت است (و إما ینزغنّک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله).
http://www.hashemirafsanjani.ir/fa/tafsir/4141
وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
و اگر از شيطان وسوسه‏اى به تو رسد، به خدا پناه بَر، زيرا كه او شنواى داناست.
این آیه حجر۴۰ عمومیت دارد
اگر من هم تلاش کنم به درجه های معنوی بالایی می رسم
باز هم می گویم
پیامبران
کمالاتشان اکتسابی و غیر معصوم(تمام وکمال)هستند
طاها;556609 نوشت:
وسف/24: عبارت (لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ) حاکی از این است که یوسف از ارتکاب گناه بواسطه لطف خدا دوری نمود که این لطف سوای ازعصمت نیست.( تفسير نمونه، ج‏9، ص: 370)

متن عربی آیه : وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ
آن زن آهنگ او کرد و اگر نه برهان پروردگارش را ديده بود ، او نيز آهنگ آن زن می کرد چنين کرديم تا بدی و زشتکاری را از وی بازگردانيم زيرا او از بندگان پاکدل ما بود
اگر برهاان خدارو نمی دید اونم قصد زلیخا رو می کرد
اگه معتقد باشیم به عصمت تمام وکمال
چه نیاز به برهان
اونا از بدو تولد مگه نمیگید معصومند
پس خدا چرا برهانی نشونش داد

طاها;556609 نوشت:
حج/52: عبارت « فَيَنسَخُ اللَّـهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ » نشان میدهد شیطان در کار خود موفق نشده و از اینرو خدشه ای بر عصمت انبیا وارد نمیشود.

ما پيش از تو هيچ رسول يا نبيی را نفرستاديم مگر آنکه چون به خواندن آيات مشغول شد شيطان در سخن او چيزی افکند و خدا آنچه را که شيطان افکنده بود نسخ کرد ، سپس آيات خويش را استواری بخشيد و خدا دانا و حکيم است

این عصمت در دریافت و ابلاغ وحی رو می رسونه که من قبول دارم

hosain;557104 نوشت:
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

چی شد
دیگه بحث نمی خواهید کنید
به هر حال موفق باشید

آیات عصمت انبیا عبارت اند از آیات : ۱۲۴ و ۲۱۳ سوره بقره؛ ۷ سوره حشر؛ ۶۵ و ۸۰ سوره نساء؛ ۲۱ و ۳۳ و ۶۴ سوره احزاب؛ ۹ سوره انعام، ۳ و ۴ سوره نجم، ۱ و ۲ سوره فتح و ...
http://wikifeqh.ir/%D8%A2%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%B9%D8%B5%D9%85%D8%AA_%D8%A7%D9%86%D8%A8%DB%8C%D8%A7

تعدادی از آیات که از آن ها عصمت تمام و کمال رو استنباط می کنن می پردازم
و اونا رو نقد می کنم
ومنتظر پاسخ کارشناس هم هستم
ببینم چه جوابی می خواهد بدهد

سوره : البقرة آیه :
وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ
و پروردگار ابراهيم او را به کاری چند بيازمود و ابراهيم آن کارها را به تمامی به انجام رسانيد خدا گفت : من تو را پيشوای مردم گردانيدم گفت : فرزندانم را هم ? گفت : پيمان من ستمکاران را در برنگيرد
سوره : البقرة آیه : 213
متن عربی آیه : كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ

مردم يک امت بودند ، پس خدا پيامبران بشارت دهنده و ترساننده را، بفرستاد، و بر آنها کتاب بر حق نازل کرد تا آن کتاب در آنچه مردم اختلاف دارند ميانشان حکم کند ، ولی جز کسانی که کتاب بر آنها نازل شده و حجتهاآشکار گشته بود از روی حسدی که نسبت به هم می ورزيدند در آن اختلاف نکردند و خدا مؤمنان را به اراده خود در آن حقيقتی که اختلاف می کردند راه نمود ، که خدا هر کس را که بخواهد به راه راست هدايت می کند

ترجمه فولادوند
زندگى دنيا در چشم كافران آراسته شده است، و مؤمنان را ريشخند مى‏كنند و [حال آنكه‏] كسانى كه تقواپيشه بوده‏اند، در روز رستاخيز، از آنان برترند و خدا به هر كه بخواهد، بى‏شمار روزى مى‏دهد.

ترجمه مجتبوی
مردم همه يك گروه- يكسان و بر يك راه و روش و آيين- بودند، [سپس اختلاف كردند] پس خدا پيامبران را برانگيخت نويددهنده و بيم‏كننده، و با ايشان كتاب فرو فرستاد براستى و درستى، تا ميان مردم در آنچه اختلاف كردند حكم كند، و در آن اختلاف نكردند مگر همان كسان كه آن

ترجمه مشکینی
همه مردم (پيش از بعثت پيامبران صاحب شريعت) يك گروه بودند (كه بدون شريعت آسمانى طبق اقتضاى عقولشان زندگى مى‏كردند، اما كم كم در امور دنيوى خود به اختلاف افتادند) پس خداوند پيامبران را (با دين و شرايع آسمانى) مژده رسان و بيم دهنده برانگيخت و همراه آنها كتاب ( آسمانى) را به حق (و هدفى والا و عقلانى) فرو فرستاد تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى كند. (سپس در خود كتاب اختلاف پيدا شد كه گروهى اصل آن يا معارفى از آن را نپذيرفتند) و اختلاف در آن را پديد نياوردند مگر كسانى كه كتاب به آنها داده شد آن هم پس از آنكه دلايل روشنى (در اين باره) براى آنها آمد، از روى حسد و برترى‏طلبى در ميان خودشان. پس خداوند كسانى را كه ايمان آوردند، به توفيق خود، به حقى كه در آن اختلاف داشتند راهنمايى نمود و خداوند هر كه را بخواهد به راهى راست هدايت مى‏كند
سوره : الحشر آیه : 7
: مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاء مِنكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ
شان نزول آیه
اين آيات تكميلى بر آيات گذشته كه داستان شكست يهود بنى نضير را بازگو مى‏كرد می باشد. بعد از بيرون رفتن يهود "بنى نضير" از مدينه، باغها و زمينهاى كشاورزى و خانه‏ها و قسمتى از اموال آنها در مدينه باقيماند، جمعى از سران مسلمين خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رسيدند و طبق آنچه از سنت عصر جاهليت به خاطر داشتند عرض كردند: برگزيده‏هاى اين غنيمت، و يك چهارم آن را برگير و بقيه را به ما واگذار، تا در ميان خود تقسيم كنيم! آيات فوق نازل شد و با صراحت گفت: چون براى اين غنائم، جنگى نشده و مسلمانان زحمتى نكشيده‏اند، تمام آن تعلق به رسول اللَّه (رئيس حكومت اسلامى) دارد و او هر گونه صلاح بداند تقسيم مى‏كند و پيامبر (صلی الله علیه و آله) اين اموال را در ميان مهاجرين كه دستهاى آنها در سرزمين مدينه از مال دنيا تهى بود و تعداد كمى از انصار كه نياز شديدى داشتند تقسيم كرد.

آن غنيمتی که خدا از مردم قريه ها نصيب پيامبرش کرده است از آن خداست و پيامبر و خويشاوندان و يتيمان و مسکينان و مسافران در راه مانده ، تاميان توانگرانتان دست به دست نشود هر چه پيامبر به شما داد بستانيد، و از هر چه شما را منع کرد اجتناب کنيد و از خدا بترسيد که خدا سخت عقوبت است

سوره : النساء آیه : 65
متن عربی آیه : فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا
شان نزول آیه
"زبير بن عوام" كه از مهاجران بود با يكى از انصار (مسلمانان مدينه) بر سر آبيارى نخلستانهاى خود كه در كنار هم قرار داشتند، اختلافى پيدا كرده بودند. هر دو براى حل اختلاف خدمت پيامبر (صلي الله عليه و آله) رسيدند. از آنجا كه باغستان زبير در قسمت بالاى نهر و باغستان انصارى در قسمت پائين نهر قرار داشت، پيامبر (صلي الله عليه و آله) به زبير دستور داد كه اول او باغهايش را آبيارى كند و بعد مسلمان انصارى. (و اين مطابق همان سنتى بود كه در باغهاى مجاور هم جريان داشت) اما مرد انصارى به ظاهر مسلمان، از داورى عادلانه پيامبر (صلي الله عليه و آله) ناراحت شد و گفت: آيا اين قضاوت به خاطر آن بود كه زبير، عمه‏زاده تو است؟! پيامبر (صلي الله عليه و آله) از اين سخن بسيار ناراحت شد به حدى كه رنگ رخسار او دگرگون گرديد، در اين هنگام اين آيه نازل شد و به مسلمانان هشدار داد.

نه ، سوگند به پروردگارت که ايمان نياورند ، مگر آنکه در نزاعی که ميان آنهاست تو را داور قرار دهند و از حکمی که تو می دهی هيچ ناخشنود نشوند و سراسر تسليم آن گردند
سوره : النساء آیه : 80

هر که از پيامبر اطاعت کند ، از خدا اطاعت کرده است و آنان که سر باز، زنند ، پس ما تو را به نگهبانی آنها نفرستاده ايم

سوره : الاحزاب آیه : 21
متن عربی آیه : لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا

برای شما اگر به خدا و روز قيامت اميد می داريد و خدا را فراوان ياد می کنيد ، شخص رسول الله مقتدای پسنديده ای است

سوره : الاحزاب آیه : 31
متن عربی آیه : وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا كَرِيمًا
شان نزول آیه
مفسران شان نزولهاى متعددى براى آيات فوق ذكر كرده‏اند كه از نظر نتيجه چندان تفاوتى با هم ندارند. از اين شان نزولها استفاده مى‏شود كه همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله) بعد از پاره‏اى از غزوات كه غنائم سرشارى در اختيار مسلمين قرار گرفت تقاضاهاى مختلفى از پيامبر (صلي الله عليه و آله) در مورد افزايش نفقه يا لوازم گوناگون زندگى داشتند، طبق نقل بعضى از تفاسير،" ام سلمه" از" پيامبر" (صلي الله عليه و آله) كنيز خدمتگزارى تقاضا كرد و" ميمونه" حله‏اى خواست، و" زينب" بنت جحش پارچه مخصوص يمنى و" حفصه" جامه مصرى،" جويريه" لباس مخصوص خواست، و" سوده" گليم خيبرى! خلاصه هر كدام درخواستى نمودند. پيامبر (صلي الله عليه و آله) كه مى‏دانست تسليم شدن در برابر اينگونه درخواستها كه معمولا پايانى ندارد چه عواقبى براى" بيت نبوت" در بر خواهد داشت، از انجام اين خواسته‏ها سر باز زد و يك ماه تمام از آنها كناره‏گيرى نمود، تا اينكه آيات فوق نازل شد و با لحن قاطع و در عين حال توأم با رأفت و رحمت به آنها هشدار داد كه اگر زندگى پر زرق و برق دنيا مى‏خواهيد مى‏توانيد از پيامبر (صلي الله عليه و آله) جدا شويد و به هر كجا مى‏خواهيد برويد، و اگر به خدا و رسول خدا و روز جزا دل بسته‏ايد و به زندگى ساده و افتخار آميز خانه پيامبر (صلي الله عليه و آله) قانع هستيد بمانيد و از پاداشهاى (صلي الله عليه و آله) بزرگ پروردگار برخوردار شويد.

و هر کس از شما که به فرمانبرداری خدا و پيامبرش مداومت ورزد و، کاری شايسته کند ، دوبار به او پاداش دهيم و برای او رزقی کرامند آماده کرده ايم

سوره : الاحزاب آیه : 64

خدا کافران را لعنت کرده و برايشان آتشی سوزان مهيا کرده است ،

سوره : الانعام آیه : 9
متن عربی آیه : وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَّجَعَلْنَاهُ رَجُلاً وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِم مَّا يَلْبِسُونَ

و اگر آن پيامبر را از ميان فرشتگان برمی گزيديم باز هم او را به ، صورت مردی می فرستاديم و اين خلطو اشتباه که پديد آورده اند بر جای می نهاديم

سوره : النجم آیه : 2

که ، يار شما نه گمراه شده و نه به راه کج رفته است

سوره : النجم آیه : 4
متن عربی آیه : إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى

نيست اين سخن جز آنچه بدو وحی می شود

سوره : الفتح آیه : 2

تا خدا گناه تو را آنچه پيش از اين بوده و آنچه پس از اين باشد برای تو بيامرزد و نعمت خود را بر تو تمام کند و تو را به صراط مستقيم راه نمايد

سوره : الفتح آیه : 1
متن عربی آیه : إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا
شان نزول آیه
در سال ششم هجرت ماه ذى القعده پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به قصد عمره به سوى مكه حركت كرده و همه مسلمانان را تشويق به شركت در اين سفر نمود، اما گروهى خوددارى كردند، ولى جمع كثيرى از مهاجران و انصار و اعراب باديه‏نشين در خدمتش عازم مكه شدند. اين جمعيت كه در حدود يكهزار و چهارصد نفر بودند همگى لباس احرام بر تن داشتند و جز شمشير كه اسلحه مسافران محسوب مى‏شد هيچ سلاح جنگى‏ با خود بر نداشتند. هنگامى كه پيامبر به "عسفان" در نزديكى مكه رسيد با خبر شد كه قريش تصميم گرفته‏اند از ورود او به مكه جلوگيرى نمايند، تا اين كه پيامبر (صلي الله عليه و آله) به" حديبيه" که روستايى در بيست كيلومترى مكه است (و به مناسبت چاه و يا درختى كه در آنجا بوده، به اين نام ناميده مى‏شد)، رسيد. حضرت فرمود: همين جا توقف كنيد، عرض كردند در اينجا آبى وجود ندارد، پيامبر (صلي الله عليه و آله) از طريق اعجاز از چاهى كه در آنجا بود آب براى يارانش فراهم ساخت. در اينجا سفرايى ميان قريش و پيامبر (صلي الله عليه و آله) رفت و آمد كردند تا مشكل به نحوى حل شود، سرانجام" عروة ابن مسعود ثقفى" كه مرد هوشيارى بود از سوى قريش خدمت پيامبر (صلي الله عليه و آله) آمد، پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمود من به قصد جنگ نيامده‏ام و تنها هدفم زيارت خانه خدا است، ضمنا عروه در اين ملاقات منظره وضوء گرفتن پيامبر (صلي الله عليه و آله) را كه اصحاب اجازه نمى‏دادند قطره‏اى از آب وضوى او به روى زمين بيفتد مشاهده كرد، و هنگام بازگشت به قريش گفت: من به دربار كسرى و قيصر و نجاشى رفته‏ام، هرگز زمامدارى را در ميان قومش به عظمت محمد (صلي الله عليه و آله) در ميان يارانش نديدم، و اگر تصور كنيد كه آنها دست از محمد (صلي الله عليه و آله) بردارند اشتباه بزرگى است، شما با چنين افراد ايثارگرى روبرو هستيد، تصميمتان را بگيريد. در اين ميان پيامبر (صلي الله عليه و آله) به" عمر" پيشنهاد فرمود كه به مكه رود و اشراف قريش را از هدف اين سفر آگاه سازد، عمر گفت: قريش با من عداوت شديدى دارند و من از آنها بيمناكم، بهتر اين است كه "عثمان" به اين كار مبادرت ورزد. عثمان به سوى مكه آمد و مشرکان او را توقيف کردند. چيزى نگذشت كه در ميان مسلمانان شايع شد او را كشته‏اند، در اينجا پيامبر (صلي الله عليه و آله) تصميم به شدت عمل گرفت و در زير درختى كه در آنجا بود با يارانش تجديد بيعت كرد كه به نام" بيعت رضوان" معروف شد، و با آنان عهد بست كه تا آخرين نفس مقاومت كنند، ولى چيزى‏ نگذشت كه عثمان سالم بازگشت و به دنبال او قريش" سهيل ابن عمر" را براى مصالحه خدمت پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرستادند، ولى تاكيد كردند كه امسال به هيچ وجه ورود او به مكه ممكن نيست. بعد از گفتگوهاى زياد پيمان صلحى منعقد شد كه يكى از موادش همين بود كه مسلمانان آن سال را از عمره چشم بپوشند و سال آينده به مكه بيايند مشروط بر اينكه بيش از سه روز نمانند و سلاحى جز سلاح مسافر با خود نياورند، و مواد متعدد ديگرى دائر بر امنيت جانى و مالى مسلمانان كه از مدينه وارد مكه مى‏شوند و همچنين 10 سال متاركه جنگ ميان مسلمين و مشركين و آزادى مسلمانان مكه در انجام فرائض مذهبى در آن گنجانيده شد. " متن پيمان صلح" از اين قرار بود كه پيامبر (صلي الله عليه و آله) به على (عليه السلام) دستور داد بنويس: " بسم اللَّه الرحمن الرحيم:" سهيل بن عمرو" كه نماينده مشركان بود گفت: من با چنين جمله‏اى آشنا نيستم، بنويس بسمك اللهم! پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمود بنويس: بسمك اللهم. سپس فرمود: بنويس اين چيزى است كه محمد رسول اللَّه (صلي الله عليه و آله) با سهيل بن عمرو مصالحه كرده،" سهيل" گفت: ما اگر تو را" رسول اللَّه" مى‏دانستيم با تو جنگ نمى‏كرديم، تنها اسم خودت، و اسم پدرت را بنويس، پيغمبر (صلي الله عليه و آله) فرمود مانعى ندارد، بنويس:" اين چيزى است كه" محمد بن عبد اللَّه" با سهيل بن عمرو صلح كرده كه ده سال متاركه جنگ شود تا مردم امنيت خود را بازيابند. علاوه بر اين هر كس از قريش بدون اجازه وليش نزد محمد بيايد (و مسلمان شود) او را بازگردانند، و هر كس از آنها كه با محمد هستند نزد قريش بازگردد، بازگرداندن او لازم نيست. همه آزادند هر كس مى‏خواهد در پيمان محمد وارد شود و هر كس مى‏خواهد در پيمان قريش. طرفين متعهدند كه نسبت به يكديگر خيانت نكنند (و جان و مال يكديگر را محترم بشمارند). از اين گذشته محمد امسال باز مى‏گردد و وارد مكه نمى‏شود، اما سال آينده ما به مدت سه روز از مكه بيرون مى‏رويم و يارانش بيايند اما بيش از سه روز توقف نكنند (و مراسم عمره را انجام دهند و بازگردند) به شرط اينكه جز اسلحه مسافر يعنى شمشير، آن هم در غلاف سلاح ديگرى به همراه نداشته باشند. بر اين پيمان صلح گروهى از مسلمانان و مشركان گواهى داده، و كاتب عهدنامه على بن ابى طالب بود. مرحوم" علامه مجلسى" در" بحار الانوار" بعضى موارد ديگر نيز نقل كرده از جمله اين كه: در اينجا پيامبر (صلي الله عليه و آله) دستور داد شترهاى قربانى را كه به همراه آورده بودند در همانجا قربانى كنند، سرهاى خود را بتراشند و از احرام به در آيند. اما اين امر براى جمعى از مسلمانان سخت ناگوار بود، چرا كه بيرون آمدن از احرام بدون انجام مناسك عمره در نظر آنها امكان پذير نبود، ولى پيغمبر (صلي الله عليه و آله) شخصا پيشگام شد، و شتران قربانى را نحر فرمود، و از احرام بيرون آمد، و به‏ مسلمانان تفهيم نمود كه اين استثنايى است در قانون احرام و قربانى كه از سوى خداوند قرار داده شده است. مسلمين هنگامى كه چنين ديدند تسليم شدند و دستور پيامبر (صلي الله عليه و آله) دقيقا اجرا شد و از همانجا آهنگ مدينه كردند. اما كوهى از غم و اندوه بر قلب آنها سنگينى مى‏نمود، چرا كه ظاهر قضيه مجموع اين مسافرت يك ناكامى و شكست بود ولى خبر نداشتند كه در پشت داستان صلح حديبيه چه پيروزيهايى براى مسلمانان و آينده اسلام نهفته است، و در همين هنگام بود كه سوره فتح نازل شد و بشارت فتح عظيمى را به پيامبر گرامى اسلام داد. اين بيعت را از اين جهت" بيعت رضوان" مى‏نامند كه در آيه 18 همين سوره آمده است: "لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ" خدا از مؤمنان "راضى" شد هنگامى كه در زير آن درخت با تو بيعت مى‏كردند.

ما برای تو پيروزی نمايانی را مقدر کرده ، ايم

دوستان منتظر نظرتون در مورد مطالب قبل و این آیات هستم

ninja;557481 نوشت:
وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ

«قال و من ذرّيّتى»
ابراهيم (ع) در اوج پيروزى و سپاس پرسيد: از نسل من چطور؟ آيا از آنان هم به اين مقام والا برگزيده مى‏شوند؟
به عقيده مفسّران، بهتر است اين جمله از ابراهيم (ع) را بصورت تقاضا و خواسته از بارگاه خدا بدانيم. او اينطور مى‏پرسد و مى‏خواهد دريابد كه آيا از نسل او نيز كسانى هستند كه به اين مقام والا پر كشند يا نه؟

«قال لاينال عهدى‏الظّالمين»
پيام آمد كه بيدادگران هرگز به اين مقام والا برگزيده نخواهند شد
يكى از دانشمندان مى‏گويد: واژه «عهد» در آيه شريفه، به‏مفهوم امامت است؛ و اين معنا، طى روايتى از پنجمين امام نور (ع) نيز رسيده است.
از پاسخ خدا به ابراهيم (ع) - «لاينال عهدى‏الظّالمين» - اين واقعيت دريافت مى‏شود كه بعضى از فرزندان ابراهيم (ع) كه بيدادگر نباشند، ازجانب خدا به اين مقام رفيع برگزيده خواهند شد؛ چرا كه اگر چنين نبود، خدا در پاسخ ابراهيم (ع) مى‏فرمود: «لاينال عهدى ذرّيّتك» (امامت به نسل تو نخواهد رسيد).
عصمت امام‏
دانشمندان، مذهب اهل بيت با استدلال به اين آيه شريفه مى‏گويند: امام راستين و برگزيده خدا بايد معصوم باشد، و عصمت از ويژگيهاى اساسى امامت واقعى است؛ زيرا قرآن بصراحت روشن مى‏سازد كه «امامت به ستمكار نمى‏رسد.» و مى‏دانيم كه فرد عادى و غيرمعصوم به هر حال در طول زندگى، به خود يا ديگران ستم روا مى‏دارد. بنابراين، عصمت لازمه امامت است و فرد غيرمعصوم هرگز درخور مقام بلند امامت راستين نيست.
يك پرسش: از آيه شريفه اين واقعيت دريافت مى‏شود كه بيدادگر در همانحال كه بيداد مى‏كند و ستم روا مى‏دارد، شايسته مقام والاى امامت نيست؛ امّا اگر توبه كرد، چرا شايسته نباشد؟
پاسخ: بيدادگر هرچند توبه كند، تا پايان عمر نمى‏تواند به اين مقام رفيع اوج گيرد؛ چرا كه آيه شريفه بروشنى بر اين مطلب تأكيد دارد و گذشته و حال و آينده زندگى انسان را دربرمى‏گيرد. با اين توضيح، كسى كه ستم كرده است، گرچه پس از ستم توبه كند و به بارگاه خدا بازگردد، سزاوار رسيدن به اين مقام والا و اين جايگاه پاك و پاكيزه نخواهد بود.
استدلال به این آیه برای عصمت تمام و کمال جایز نیست
نمی شود که خدا همه ی نسل ابراهیم را گناه کار بداند
فرضا کسی هم گناه کرد توبه کند پذیرفته می شود
و مننظور این آیه می تواند این باشد که این مقام به افراد فاسق قوم تو نمی رسد
نه اینکه برداشت کنیم که ابراهیم معصوم تمام وکماله و فقط نسلش خطا پذیرند و او خطا نمی کند

و بيضاوى، يكى ديگر از مفسران اهل سنت در تفسير «لاَ يَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِينَ» مى‌ گويد:
إجابة إلى ملتمسه وتنبيه على أنه قد يكون من ذريته ظلمة وأنهم لا ينالون الإمامة لأنها أمانة من الله تعالى وعهد والظالم لا يصلح لها وإنما ينالها البررة الأتقياء منهم وفيه دليل على عصمة الأنبياء من الكبائر قبل البعثة وأن الفاسق لا يصلح للإمامة. جمله «لا ينال عهدى الظالمين» در جواب درخواست ابراهيم عليه السلام است و به او گوشزد مى كند كه اگر در نسل او ظالمى وجود داشته باشد، آن ها به مقام امامت نخواهند رسيد؛ چرا كه امامت، امانتى است از جانب خدا و عهد او، و ظالم صلاحيت اين امانت و عهد را ندارد و تنها انسان‌ هاى پاك و پرهيزگار به اين مقام مى‌ رسند. اين آيه دلالت بر عصمت انبياء از گناهان كبيره قبل از بعثت مى‌ كند و اينکه فاسق صلاحيت براى امامت ندارد.
این ایه جای بحث دارد آیا مقامی که اینحا گفته پیشوایی و مقام امامت است یا منظورهمان پیامبریست
اما وارد بحث نمی شویم

إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ
لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي
الظَّالِمِينَ»،«و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود و وى آن همه را به
انجام رسانيد‌[خدا به او] فرمود من تو را پيشواى مردم قرار دادم‌[ابراهيم] پرسيد از
دودمانم‌[چطور] فرمود پيمان من به بيدادگران نمى‏رسد» از اين آيه برداشت مي‌شود كه
خداوند، حضرت ابراهيم(ع) را مورد آزمايش قرار داد و پس از موفقيت او را به پيغمبري
مبعوث فرمود و بيانگر اين نكته است كه براي نصب افراد در مقام‌ها و مسئوليت‌ها،
بايد مورد گزينش و آزمايش قرار گيرند.
http://www.imamatjome.com/AArticles/AArticlesShow1.aspx?Id=10524&AId=785
در مورد این آیه نظرات مختلفی داده شده
با بررسی می توان دریافت که این ایه دلالت بر عصمت تمام و کمال ندارد

دوستان من مدتی نمی تونم به سایت سر بزنم
اگر کسی مطلبی گذاشت
ان شاالله
در روزهای آینده پاسخ خواهم داد

ninja;554678 نوشت:
چرا چند نفر باید از همان ابتدای عمر دارای عصمت باشند

با عرض سلام به شما دوست گرامی

1- مقام عصمت عطیه ای الهی است که به افرادی شایسته تعلق میگیرد (این شایستگی را فقط خدا میداند و بس). این عطیه الهی میتواند به کودک یا بزرگسال تعلق بگیرد و اصولا این یک اعجاز الهی است که کودکی میتواند در این سن کم دارای علم و صفتی شود که از کارهایی که کودکان معمولی انجام میدهند حذر کند یا کارهای خارق العاده ای انجام دهد که دیگر کودکان قادر به انجامش نیستند. هم علمی که مستلزم عصمت است و هم علمی که مستلزم نبوت یا امامت است و هم علمی که مستلزم اعجاز است همه و همه عطیه خداست و هیچ برهان عقلی یا علمی وجود ندارد که تعلق این علم به کودک را محال اعلام کند. بنابراین اصل احتمال عقلی اینکه کودکی مقام عصمت داشته باشد امری کاملا معقول است و اما اینکه قایلیم «درباره انبیا و ائمه چنین چیزی اتفاق افتاده است» از اینروست که ادله ای که بیانگر عصمت آنها هستند مقید به سن یا موقعیت خاصی نیستند و دلیل دیگری نداریم که برای ایشان قایل به محدودیت زمانی در صفت عصمت شویم. بنابراین مخالفت شما با چنین امری صرفا یک استبعاد عرفی است بدون اینکه برهانی عقلی یا عقلایی بر آن داشته باشید.

2- درباره اینکه صفت عصمت چه فایده ای برای کودک میتواند داشته باشد میتوان این تبیین را ارائه داد که جلوه های نبوت از کودکی در انبیا قابل رویت بوده است تا مردم گام به گام آماده پذیرش این ادعای بزرگ او در بزرگسالی شوند که «من فرستاده خدا هستم». یکی از این جلوه ها نپرداختن ایشان به خطاها و اشتباهات کوکانه است زیرا این امر از جلوه گری ایشان میکاهد. بنابراین از نگاه عقلائی، «بزرگی ادعای نبوت و رسالت» با «دارا بودن ویژگیهای منحصر به فردی همچون مقام عصمت» سازگاری و بلکه ملازمه دارد.

3- علم به زشتی یک عمل (حتی اگر آن علم در نهایت کمال خود باشد) انسان را مجبور به ترک آن عمل نمیکند بلکه انگیزه ترک را قوت میبخشد. مثال ساده اش خودسوزی است که همگان از درد آن مطلعند با این حال بسیاری به ان اقدام نمیکنند و برخی هم برغم اطلاع از رنج آن اقدام به خودسوزی میکنند. پس اختیار معصوم به حال خود باقی است و در نتیجه هم عمل و هم آزمایش با خدشه ای مواجه نمیشود. بنابراین اینکه میگویید «بینشی که مستلزم عصمت است اختیار آدمی را سلب میکند» استبعادی عرفی است در حالیکه هیچ برهان عقلی و علمی بر آن وجود ندارد.

4- اینکه میگویید «عصمت کامل باعقل جور نیست» اگر منظورتان عقل برهانی است سخنتان قابل قبول نیست که از مطالب گذشته روشن میشود و اگر منظورتان عقل سطحی نگر است گرچه کلامتان در وهله نخست صحیح است اما تصدیق میکنید که عقل سطحی نگر نمیتواند آنگونه که سزاوار است کاشف از واقعیتها باشد و در نتیجه نمیتوان آن را نقطه اتکایی در مباحث عمیق دینی قرار داد.

5- اینکه میگویید «عصمت کامل با آیات قرآن جور در نمیاد» ظاهرا منظورتان آیاتی است که درباره برخی انبیا همچون آدم و موسی و یونس از واژگانی همچون ذنب و توبه و استغفار استفاده کرده است. اگر ما بودیم و همین آیات (و نه ادله متعدد عصمت و روایاتی که منظور از آن آیات را توضیح داده اند) شاید سخن شما را میپذیرفتیم اما نباید به دام جزئی نگری افتاد بلکه باید همه ادله را در کنار هم دید. وقتی همه ادله را در کنار هم میبینیم متوجه میشویم منظور از ذنب معصومین، ترک اولی است (نه گناهی که ما در ذهن داریم) و منظور از توبه و استغفار، درخواست رحمت خداست تا از آثار تکوینی و طبیعی این ترک اولی خلاصی یابند (نه توبه و استغفار از معصیت به معنایی که ما در ذهن داریم).

در پناه حق

victoryone;554697 نوشت:
همه انسان ها اشنباه می کنن چه پیامبر چه غیر پیامبر

با عرض سلام به شما دوست گرامی

لطفا پست های قبل را بخوانید.

در پناه حق

ninja;554813 نوشت:
چگونه است یونس ماموریت خود را ترک کرد

با عرض سلام به شما دوست گرامی

1- اگر بخواهیم تن به یک بحث منطقی دهیم باید به سراغ ادله عصمت رویم و از آن دریچه درباره این مطلب قضاوت کنیم که آیا مقام نبوت با ارتکاب خطا و اشتباه سازگار است یا خیر؟ عالمان شیعه معتقدند همان ادله ای که عصمت پیامبران را در گرفتن وحی از آسمان و رساندن تمام و کمال آن به مردم و عمل خود نبی طبق آن را اثبات میکند عینا عصمت ایشان از هر گونه خطا در مجال هدایتگری مردم و نیز امور فردی خویش را نیز اثبات میکند.(الإلهيات على هدى الكتاب و السنة و العقل، ج‏3، ص: 191)

2- مقتضای یک بحث منطقی اینست که در صورت مشاهده موارد خلاف با اصل، در صدد برآییم تا وجوه قابل قبولی که در آن مواردِ خلافِ اصل هست را بررسی کنیم زیرا در غیر این صورت ممکن است به دام سطحی نگری یا جزئی نگری بیفتیم. به اعتقاد عالمان شیعه موارد خلاف، از نظر کمّی و کیفی، توان رقابت با اصل (عصمت تام) را ندارند.

3- اینکه میگویید «خدا پیامبرانش را چون بهترین افراد زمان و قوم خود بودند انتخاب نمود» گرچه کلام درستی است اما کمی با موضع شما درباره محدودیت عصمت انبیا منافات دارد زیرا از شما میپرسیم آیا ادعا میکنید در میان اقوام پیامبران محال بوده که کسی بدون خطا و اشتباه زندگی کرده باشد؟ اگر چنین ادعایی دارید بهتر است آنرا با برهان مزیّن کنید و اگر چنین ادعایی ندارید پس آیا پیامبری که اهل خطا و اشتباه است میتواند برتر از کسی باشد که اهل آن نیست؟

4- اگر فرضا بپذیریم که خطا و اشتباه به خودی خود منافاتی با نبوت ندارد از شما میپرسیم اصرار شما بر اینکه پیامبران معصوم از خطا و اشتباه نیستند از چه روست؟ به عبارت دیگر، چرا از ادعای «نبودن منافات میان خطا و نبوت» به ادعای «ارتکاب خطا و اشتباه توسط انبیا» پل زده اید. خدا که قادر است دایره عصمت انبیا را گسترده کند تا ایشان از ارتکاب خطا و اشتباه هم معصوم باشند؛ پیامبری هم که عصمت از اشتباه و خطا دارد بسی بهتر و قابل قبولتر نزد مردم است از پیامبری که گهگاه مرتکب خطا میشود. پس با این حساب چرا گفتن اینکه خدا برترین مقام عصمت (عصمت تام) را به انبیای خود داده را امر نامعقولی میدانید. مهمترین چالش در این میان، مواردی در آیات یا روایات است که ظاهرا حاکی از گناه یا خطای انبیاست و قبلا در مورد آن توضیحاتی ارائه شد که بیش از آنکه به گفتگوی بیشتری نیازمند باشد محتاج تدبر و تفکر است.

5- از توضیحات گذشته اجمالا روشن شد که خطا و اشتباه با مقام نبوت منافات دارد زیرا از طرفی پایه های مقبولیت او نزد مردم را سست و در نتیجه حکمت خدا در ارسال نبی را خدشه دار میکند و از طرفی نقصی در رحمت و لطف الهی است زیرا خدا میتواند دایره عصمت نبی را گسترده سازد و این گستردگی عصمت، بدون شک به پیامبر در موفقیتش در امر هدایتگری یاری میدهد (پیامبری که نه تنها از گناه بلکه از خطا و اشتباه مصون است مقبولتر و قابل اعتمادتر از پیامبری است که گهگاه خطا و اشتباه میکند) پس چرا خدا پیامبر و مردم را از این لطف محروم سازد؟

در پناه حق

[="Arial Black"][="Navy"]با سلام

دوستان لطفا دلیل یا فلسفه وجودی معصوم را در یک جمله بگویید و به تاپیک های دیگر ارجاع ندهید. باتشکر[/]

طاها;558753 نوشت:
با عرض سلام به شما دوست گرامی

لطفا پست های قبل را بخوانید.

در پناه حق

همیشه اشتباه می کنند حتی شما

طاها;558754 نوشت:
(پیامبری که نه تنها از گناه بلکه از خطا و اشتباه مصون است مقبولتر و قابل اعتمادتر از پیامبری است که گهگاه خطا و اشتباه میکند) پس چرا خدا پیامبر و مردم را از این لطف محروم سازد؟

باسمه تعالی شأنه

سلام علیکم
جناب استاد طاها، این استدلال شما عالی است، بطوری که نمی توان بر آن خدشه ای کرد ، مگر اینکه کسی حکمت و لطف خداوند متعال را در ارسال پیامبران صل الله علیهم اجمعین را ناقص و خدشه دار بداند. وگرنه چگونه ممکن است خدای متعال راضی به آن باشد که پیامبرانی را برای ارسال و اجرای دین به مردم ارسال نماید که مقبولیت انها در حد اعلای ممکن نباشد و اعمال آنها بطوری زیر سئوال رود که مردم را دچار شک و تردید کند . و بعضا موجب موضع گیری ها و اختلافات شدید بین امت شود ، که کسانی رفتاری از رسول گرامی اش را درست و عده ای همان رفتار را نادرست بدانند.

عزت مستدام

victoryone;558764 نوشت:
همیشه اشتباه می کنند حتی شما

- وحتی این جمله شما ؟

vivaziba;558756 نوشت:
دوستان لطفا دلیل یا فلسفه وجودی معصوم را در یک جمله بگویید

بسم الله الرحمن الرحیم
حکمت خدای علیم است برای تحقق اهداف آفرینش.

[="Arial Black"][="Navy"]آیا استدلال زیر درست است؟

حکمت خدا اقتضا می کند که :
برای رسیدن دین الهی به همان صورت که بوده و بدون تغییر وجود معصوم لازم است.[/]

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب و احترام

ninja;554813 نوشت:
دوست عزیز چگونه است یونس ماموریت خود را ترک کرد و اگر از خدا طلب مغفرت نمی کرد مچازات می شد
آیاتی که درر مورد خطا وگناه پیامبران که در پست چهارم این مبحث است مطالعه کنید

خدا پیامبرانش را انتخاب می کند و اینکه او بهترین افراد در هرزمان و قومی را برگزیده
و خطا و اشتباه با پیامبری منافات ندارد

وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۸۷﴾

و ذوالنون را [ياد كن] آنگاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتى نداريم تا در [دل] تاريكيها ندا درداد كه معبودى جز تو نيست منزهى تو راستى كه من از ستمكاران بودم (۸۷)




ابتدا برسی قسمت اول آیه:
[spoiler]وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ ......

و ذوالنون را [ياد كن] آنگاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتى نداريم .....

مامون گفت : و اما آیه (( یونس که با خشم قوم خود را ترک کرد و مطمئن بود که ما بر او سخت نمیگیریم..... ))

امام رضا(ع) فرموده اند : ظن در اینجا به معنی یقین است ، یعنی یقین داشت روزی اس را بر او تنگ نمیکنیم.
و آیا این ایه را نشنیده ای (( وقتی خدا بخواهد انسانی را بیازماید پس روزی اش را تنگ میکند ))
سوره فجر ایه 16
(( یعنی یونس فکر نمیکرد که ما می خواهیم او را ازامیش کنیم نه قومش را!!!!! ))

اگر یونس گمان کرده بود که خداوند بر او توانایی ندارد پس کافر شده بود.

عیون اخبار الرضا(ع) - جلد اول -صفحه 167

بعضی از بزرگواران میگویند این ترک اولی است و بهتر بود که یونس(ع) قومش را ترک نمیکرد.
اما این سخن ایراداتی دارد.
اولا همانطور که در سوره صافات است ، بسیاری از پیغمبران بعد از اینکه عذاب نمایان میشد شهر را ترک میکردند و عذاب کافران را نابود میکرد.و زمانی که مردم عذاب را میدیدند و توبه میکردند عذاب برطرف نمیشد.
حضرت یونس(ع) زمانی که عذاب نمایان شد همانند دیگر پیغمبران شهر و قومش را ترک گفت. بعد از ترک حضرت یونس(ع) عذاب از مردم گرفته شد و
به گواهی قرآن آیه 98 سوره یونس : تنها قومی که آن زمان که باید ایمان نیاورده اند قوم یونس(ع) بوده اند (یعنی زمانی که حضرت یونس(ع) قوم را ترک میگفت دیگر حجتی بر گردن نداشت ) که میگویند اگر می ماند بهتر بود)
عذاب از مردم گرفته شد ، زیرا هدف آزامایش مردم نبود بلکه آزامایش حضرت یونس(ع) بود ، همانگونه که امام رضا(ع) فرموده اند و در بالا ذکر شده است.
[/spoiler]
برسی قسمت دوم آیه:
[spoiler].....فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۸۷﴾

.....تا در [دل] تاريكيها ندا درداد كه معبودى جز تو نيست منزهى تو راستى كه من از گمراهان بودم (۸۷)


حضرت یونس(ع) خود را در آن تاریکی گمراه دانست.

یک : در کدام تاریکی

دو: ستم به چه چیز

پاسخ قسمت یک و دو :

امام رضا(ع) می فرمایند :

او در تاریکی شب ، در دریا و در شکم ماهی چنین گفت (( معبودی جز تو نیست ، تو مونزهی هستی ، و من از گمراهان هستم ))

پس منظور از تاریکی ، تاریک شب و تاریکی شکم ماهی است.

امام رضا(ع) در ادامه میفرمایند: من به خاطر ترک عبادت (عبادتی که بیرون از شکم ماهی انجام میدادم) ، که در شکم ماهی هستم و نتوانستم آن را انجام دهم ، ستمکار و گمراه هستم. و ......

عیون اخبار الرضا (ع) - جلد اول - صفحه 177

پس دلیل ستمکار دانستن خود به این علت بود که آنچانان که قبلا در بیرون از شکم ماهی خدا را عبادت میکرد نمیتوانست عبادت کند.زیرا در شکم ماهی تاریک حکم فرما بود و جا تنگ بود و .....
اما با این حال در شکم ماهی خداوند را ستایش میکرد.
و از همین رو
خداوند در آیات 143 و 144 سوره صافات میگوید اگر او در شکم ماهی خدا را تسبیح نمیکرد تا ابد در آنجا می ماند ( که این یکی از آزمایشات حضرت یونس (ع) بود) که مشخص شود او در تاریکی و تنگی هم خدا را ستایش میکند یا خیر.


آزمایش بعدی حضرت یونس(ع) به ملاقاتش با قارون که در حال عذاب دیدن دنیایی اش در عماق دریا بود برمیگردد.
اما از آنجایی که همین مقدار برای اثبات این امر که حضرت یونس(ع) نه خطایی مرتکب شد و نه عملی که ترک اولی باشد کفایت میکند.
[/spoiler]

طاها;558752 نوشت:
درباره اینکه صفت عصمت چه فایده ای برای کودک میتواند داشته باشد میتوان این تبیین را ارائه داد که جلوه های نبوت از کودکی در انبیا قابل رویت بوده است تا مردم گام به گام آماده پذیرش این ادعای بزرگ او در بزرگسالی شوند که «من فرستاده خدا هستم». یکی از این جلوه ها نپرداختن ایشان به خطاها و اشتباهات کوکانه است زیرا این امر از جلوه گری ایشان میکاهد. بنابراین از نگاه عقلائی، «بزرگی ادعای نبوت و رسالت» با «دارا بودن ویژگیهای منحصر به فردی همچون مقام عصمت» سازگاری و بلکه ملازمه دارد.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
جناب استاد طاها ضمن تشکر ، شاید بتوان این توضیح را هم بر نوشته خوب شما اضافه نمود که: اگر کمی دقت کنیم متوجه می شویم که یک کودک از بدو تولد در خواسته های طبیعی خود معصوم است. به این معنی که وقتی گرسنه می شود گریه میکند . وقتی دردی دارد با گریه به دیگران اعلام می کند و ....و هیچ کس هم نمی گوید این کودک دارد اشتباه می کند و نمی گوید این معصومیت و بدون اشتباه بودن او در این موارد برای چیست. چرا که برای حفظ و صیانت از حیات طبیعی خود ،خداوند حکیم این درجه از معصومیت را به او داده است و چنین چیزی لازمه حیات است.حالا کودکی که لازمه حیاتش معصومیتی گسترده تر است { چرا که قرار است راهنما و الگوی مردم باشد} خداوند چنین معصومیتی را به او عطا می نماید. و از نظر عقلی هم هیچ منافاتی در ان دیده نمی شود.اگر خداوند را حکیم بدانیم ؛ که البته هست. پس محال است چنین معصومیتی را از کودکی، به پیامبرانش ندهد.چون اگر غیر معصوم از گناه باشند حیات هدایتگرانه آنها به سرانجام نمی رسد. همانگونه که همه کودکان اگر در اعلام گرسنگی و درد خود به دیگران از بدو تولد معصوم نباشند حیات طبیعی آنها به خطر می افتد وو..

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

ninja;557694 نوشت:
«قال و من ذرّيّتى»
ابراهيم (ع) در اوج پيروزى و سپاس پرسيد: از نسل من چطور؟ آيا از آنان هم به اين مقام والا برگزيده مى‏شوند؟
به عقيده مفسّران، بهتر است اين جمله از ابراهيم (ع) را بصورت تقاضا و خواسته از بارگاه خدا بدانيم. او اينطور مى‏پرسد و مى‏خواهد دريابد كه آيا از نسل او نيز كسانى هستند كه به اين مقام والا پر كشند يا نه؟

«قال لاينال عهدى‏الظّالمين»
پيام آمد كه بيدادگران هرگز به اين مقام والا برگزيده نخواهند شد
يكى از دانشمندان مى‏گويد: واژه «عهد» در آيه شريفه، به‏مفهوم امامت است؛ و اين معنا، طى روايتى از پنجمين امام نور (ع) نيز رسيده است.
از پاسخ خدا به ابراهيم (ع) - «لاينال عهدى‏الظّالمين» - اين واقعيت دريافت مى‏شود كه بعضى از فرزندان ابراهيم (ع) كه بيدادگر نباشند، ازجانب خدا به اين مقام رفيع برگزيده خواهند شد؛ چرا كه اگر چنين نبود، خدا در پاسخ ابراهيم (ع) مى‏فرمود: «لاينال عهدى ذرّيّتك» (امامت به نسل تو نخواهد رسيد).



اولا در آیه آمده است
((يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ)) ((این عهد به ظالمین نمیرسد)) نه متنی که شما بیان کرده اید «لاينال عهدى ذرّيّتك» ((این عهد به فرزندانت نمیرسد))

إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ یعنی گفت نمیرسد امامت به فرزندانی از تو که ظالم هستند. (( در این ایه ذکر نشده است که ابراهیم تمام فرزندانش ظالم هستند و فرزند خوبی و رستگاری ندارد))


لطفا آیات را درست بیان کنید سپس آنرا ترجمه کنید و دست به تفسیر بزنید.


[SPOILER]
مرحوم شيخ طوسى در امالى با ذكر سند ضمن تفسیر ایه 124 سوره بقره حدیثی را از جانب رسول اکرم(ص) نقل فرموده اند :

به خاطر آورید هنگامى كه خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده این آزمایش ها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض كرد: «از دودمان من (نیز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمكاران نمى‏رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شایسته این مقامند.)»
در امالى به سند خود روایت كرده كه
رسول اكرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: من دعوت پدرم ابراهیم خلیل هستم.اصحاب عرض كردند چطور ای رسول خدا ؟ فرمود به ابراهیم از جانب خداوند وحى رسید كه من تو را براى مردم امام قرار دادم، ابراهیم را فرح و خوشحالى فرا گرفت از پروردگار درخواست نمود كه به ذریه من هم منصب امامت عطا فرما،
خطاب رسید كه من عهدى را كه وفا نمیكنم به توعطا ننمایم، عرض كرد خدایا آن چه عهدی است كه وفا نمی نمایى ؟
فرمود عهد من امامت است و آن را به فرزندان ستمكارت تفویض نخواهم كرد. عرض كرد فرزندان ستمكار من كیستند؟ فرمود هر كس غیر از من به بت و یا چیزهاى دیگرى سجده كرده باشد هرگز او و یا ذریه او را امام مردم ننمایم، پیغمبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود : آن تقاضاى ابراهیم منتهى شد به من و على علیه السلام كه هیچ یك از ما هرگز به غیر خدا سجده نكرده‏ایم، لذا خدا مرا به پیغمبرى مبعوث و على علیه السلام را امام و وصى من فرمود . و عجب این است كه این روایت را عامه هم نقل نموده‏اند.

پیغمبر اسلام(ص) خاتم النبیین(ص) خود را از فرزندان حضرت ابراهیم(ع) بشمار می آورد.
او بهتر میفهمد فرزند چه کسی است. یا بعضی از دانشمندان....!!!!!
[/SPOILER]

[SPOILER]و در تفسير عياشى به سندهائى چند از صفوان جمال روايت كرده كه گفت : ما در مكه بوديم ، در آنجا گفتگو از آيه : (واذابتلى ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن ) به ميان آمد فرمود: خدا آن را با محمد و على و امامان از فرزندان على تمام كرد، آنجا كه فرمود: (ذرية بعضها من بعض ، واللّه سميع عليم )، ذريه اى كه بعضى از بعض ديگرند، و خدا شنوا و دانا است ).مولف: اين روايت آيه شريفه را بر اين مبنا معنا كرده ، كه مراد به لفظ (كلمه ) امامت باشد، همچنانكه در آيه : (فانه سيهدين ، و جعلها كلمه باقية فى عقبه )، نيز باين معنا تفسير شده است .و بنابراين معناى آيه اين مى شود: چون خداى تعالى ابراهيم را بكلماتيكه عبارت بود از امامت خودش ، و امامت اسحاق ، و ذريه او بيازمود، و آن كلمات را با امامت محمد و امامان از اهل بيت او كه از دودمان اسماعيل هستند تمام كرد، آنگاه اين معنا را با جمله : (انى جاعلك للناس اماما) تا آخر آيه روشن ساخت .


[/HR]


ابن مغازلى شافعى در كتاب مناقب به سند خود از عبد اللّه بن مسعود روایت كرده كه گفت پیغمبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود : من دعوت پدرم ابراهیم هستم و تا آخر روایت را عینا ذكر نموده كه فرمود من و على هرگز سجده براى غیر خدا نكردیم و خداوند مرا به پیغمبرى و على را به امامت و ولایت و وصایت من برگزید.

تفسیر جامع ، ج1، ص 254، 255

[/SPOILER]

hosain;558815 نوشت:
- وحتی این جمله شما ؟

ممکنه

خدا می دونه فقط

[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب


ninja;557196 نوشت:
آن شخص به موسی ع می گوید :
قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلَا تَسْأَلْنِي عَن شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا ﴿۷۰ کهف﴾
گفت اگر مرا پيروى مى‏كنى پس از چيزى سؤال مكن تا [خود] از آن با تو سخن آغاز كنم (۷۰)
موسی در آیه قبل گفت :
قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا ﴿۶۹﴾
گفت ان شاء الله مرا شكيبا خواهى يافت و در هيچ كارى تو را نافرمانى نخواهم كرد (۶۹)

لَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا ﴿۷۲﴾
گفت آيا نگفتم كه تو هرگز نمى‏توانى همپاى من صبر كنى (۷۲)
قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا ﴿۷۳﴾
[موسى] گفت به سبب آنچه فراموش كردم مرا مؤاخذه مكن و در كارم بر من سخت مگير (۷۳)

فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا ﴿۷۴﴾
پس رفتند تا به نوجوانى برخوردند [بنده ما] او را كشت [موسى به او ] گفت آيا شخص بى‏گناهى را بدون اينكه كسى را به قتل رسانده باشد كشتى واقعا كار ناپسندى مرتكب شدى (۷۴)
قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِي صَبْرًا ﴿۷۵﴾
گفت آيا به تو نگفتم كه هرگز نمى‏توانى همپاى من صبر كنى (۷۵)
قَالَ إِن سَأَلْتُكَ عَن شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِي قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّي عُذْرًا ﴿۷۶﴾
[موسى] گفت اگر از اين پس چيزى از تو پرسيدم ديگر با من همراهى مكن [و] از جانب من قطعا معذور خواهى بود (۷۶)

جواب شما در مورد این آیه ها چیست

دوست گرامی یک جا بحث شرط بین افراد در میان است ، یکجا بحث وظیفه در میان است.
شما با دوستت شرط میکنی با او به جایی بروی ، شرط میکنی در بین راه اگر دوستت کاری انجام داد سخن نگویی.
زمانی که دوستت کاری خلاف انجام داد(خلاف از دید تو). سکوت مخالفت با دستور خداست که فرموده است باید امر به معروف کرد.
زمانی که بحث الهی در میان باشد تمام شرطها از بین میروند و ماندن بر روی شرط انجام فعلی حرام است.


خط هدایت حضرت خضر(ع) طبق آیه 66 سوره کهف تکوینی است زیرا علمش لدنی است.
اما خط هدایت حضرت موسی طبق همان ایه تکوینی نیست و تشریعی است.
در بحث تکوین شخص موظف است نسبت به باطن حکمی را صادر کند. حضرت خضر(ع)
در بحث تشریع شخص موظف است طبق ظاهر و اسناد و ادله حکم کند. حضرت موسی(ع)

حضرت خضر در بین راه با حکم تکوین ، برخورد کرده اند.
سوراخ کردن کشتی ، کشتن آن جوان ، بدون دستمزد ساختن دیورا.
تمام این اتفاقات برای حضرت موسی غیر قابل درک بود. زیرا مامور به حکم تکوین نبود. و ادله ای نبود که ثابت کند چرا آن جوان باید کشته میشد.
اینجا وظیفه حضرت موسی(ع) سوال کردن و امر به معروف بود.اگر این چنین نمیکرد غیر از فرامین الهی بود.
انیجا دیگر شرط بین حضرت موسی(ع) و حضرت خضر(ع) بی معناست.و ماندن بر روی شرط حرام است.
[/]

victoryone;558845 نوشت:
ممکنه

خدا می دونه فقط


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
آفرین بر شما بزرگوار ؛
فقط خدا می داند و بس.در نتیجه اگر در نوشته تایپیک قبل خود تجدید نظر کنید به خرد است.
و چون خدا میداند و بس، سراغ سخن علیم مطلق اگر برویم می فرماید« فان تنازعتم فی شی ء فردوه الی الله و الرسول .....» پس اگر در چیزی اختلاف و تنازع داشتید به خدا و رسول صل الله علیه وآله ارجاع دهید.
و چون خود خدای علیم فرموده، به خدا و رسول ارجاع دهید پس رسول صل الله علیه وآله هم بدون اشتباه و خطا است .
مؤید به تأیید الهی باشید

[="Arial Black"][="Navy"]

vivaziba;558823 نوشت:
[="Arial Black"][="Navy"]آیا استدلال زیر درست است؟

حکمت خدا اقتضا می کند که :
برای رسیدن دین الهی به همان صورت که بوده و بدون تغییر وجود معصوم لازم است.

[/]

كه دین را به مردم منتقل کند.

این استدلال را قبول دارید؟![/]

بله مسئله ای عقلانی و کاملا طبیعی هست.

[="Arial Black"][="Navy"]یعنی دین باید همونطوری که از ابتدا بیان شده بصورت 100در100 و بدون کم و کاست به مردم منتقل بشه(توسط معصوم)؟[/]

موضوع قفل شده است