عاشق دختری شدم اما ...

تب‌های اولیه

42 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عاشق دختری شدم اما ...

سلام .

من پسریم که حدود یک ساله که به بلوغ رسیدم .

تو این یکسال منم یه نوجوانی بودم مثل بقیه نوجوونا . نیاز جنسی داشتم . گاهی اوقات نیاز جنسیم رو با راهکارهای خدایی فروکش میکردم گاهی اوقات هم گناه . البته بعدش توبه میکردم .

تو این یکسال شاید احساسم نسبت به بعضی از خانم های فامیل شاید زشت و کریه و حتی نگاهی آلوده به شهوت بود . این ها طبیعی بود دست خودم نبود .

تو کل این یکسال بلوغ من مزه ی نیاز جنسی رو چشیده بودم اما هیچ وقت مزه ی عشق رو نچشیده بودم .

تا اینکه مادربزرگم 20 روز پیش فوت کرد . رفتم تو مراسم ختمش شرکت کردم . روز اول خیلی عادی تو مراسم تشیع شرکت کردم .

اما روز بعد دیگه هدفم از شرکت تو مراسم ختم سوم و هفتم و ... مادربزرگم نبود . هدفم یه دختری بود که بهش دل بسته بودم .

و یقین دارم این هوس بازی نیست ... عشـــــقه . من بین عشق و هوس بازی تمایز قائلم . اولین باری که مزه ی عشق رو چشیدم همین بار بود .

و در این باره هیچ تردیدی ندارم که احساسم نسبت به اون دختر فقط یک عشق پاکه . من به جرئت میتونم بگم حتی یه بارم فکر روابط نا مشروع و شهوت رانی رو نسبت به اون دختر نکردم . و حتی یه بارم با نگاه به اون تحریک نشدم .

بعد از مراسم هفتم تا الان فراغش بیچارم کرده . شبا از شدت غصه تا سحر بیدار میمونم و تو فکرم که چکار کنم با این عشق ؟

اونا که یه عمره بندگی خدا رو کردن اونایی که عاشق حسین ان و عاشق اهل بیتشونن ، بهتر منو درک میکنن چون مزه ی عشق رو چشیدن . عاشقیو میشناسن .

دخترای زیادی تو خیابونن که قیمتشون فقط و فقط هوس بازیه . نه چیز دیگه . اما من احساسم نسبت به اون دختر فقط و فقط عشقه ... .

شاید مسخره به نظر بیاد که یهویی و یک دفعه ای تو مراسم ختم مادربزرگم عاشق بشم . اما عشق اما و اگر نداره . بخواد کارشو بکنه ، میکنه .

اونایی که عاشق حسینن عشق منو درک میکنن و اوناییم که منتظر مهدی (عج) هستن انتظار منو تا مراسم چهلم درک میکنن که من دوباره اونو ببینم .

تازه نشونه ی دیگه ای که مطمئن باشید عشق من پاکه اینه که من اومدم اینجا تاپیک زدم ... .

حالا اومدم بگم که با شرایط موجود من با این عشق چیکار کنم . بیخیالش شم و خودمو با این انتظار نابود کنم ؟ یا بهش بگم ؟ یا ازش شماره تلفنشو بگیرم ؟

این که میگم شمارشو بگیرم واسه اینه که حرفای دلم و احساسم رو نسبت به اون بهش اس ام اس کنم حداقل نهایت بی تابیمو درک کنه و برای ازدواج درنگ کنه شاید سرنوشت ما رو برا هم قبول کرد .

البته چند بار سعی کردم شماره بدم . مثلا تو گوشیم مینوشتم شمارمو بعد میرفتم بیرون که اون گوشیمو برداره و شمارمو ببینه اما چنین کاری نکرد . یا کاغذ میذاشتم روی میز و میرفتم اما بر نمیداشت .

این نشون میده که اون دختر بی بند و باری نیست . جاده ی عشق و من و اون دو طرفه است . البته شدتش رو نمیدونم اما در این حد میدونم که نگاهاش بعضی موقع ها که هواسم نیست خالی از محبت و ابراز علاقه نیست .

منظورم از شرایط موجود سن کم من و اونه ( فک میکنم اون یه مقدار کمی از من بزرگتر باشه شایدم هم سن باشیم ولی اختلاف خیلی کمه ) .

دیگه اینکه یه مقدار اعتقاداتش شاید کم باشه . ( چون بی دلیل روزه نمیگیره . )

شاید من تا اینو گفتم نظرتون عوض بشه . اما مطمئن باشید من اگه به عشم برسم رو اعتقاداتش کار میکنم .

امــــــــــــــــــــا ...

دیشب انقدر تو فکرش بودم که تا نزدیکای سحر بیدار بودم اما وقتی خوابم گرفت . یه خوابی مرتبط با همین دختر خانوم دیدم که این بود :

من داشتم بهش سجده میکردم . وقتی رفتم تو اینترنت دیدم که نوشته اگه در خواب به خدا سجده کردی عاقبت ، خوبه اما اگه به غیر خدا سجده کردی خوار و ذلیل میشی .

و الان من نگران از این خوابی که دیدم و با نهایت غمگینی این تاپیک رو باز کردم ... امیدوارم پاسخگوی محترم منو درک کنن .

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امیدوار

بسمه تعالی
با تقدیم سلام و تحیت و نیز عرض خوش آمد محضر جنابعالی
ضمن عرض تسلیت مادر بزرگ، به نوبه خود شرایط شما را درک می کنم و برای شما موفقیت، پیشرفت و آرامش را مسئلت می کنم.

البته عاشق شدن، موضوع عجیب و تازه ای نیست و معمولا همه افراد در دوره نوجوانی کم و بیش ( البته با متعلقات متفاوت ) آن را تجربه می کنند اما رفته رفته و از و از این جهت که هیجانات دوره نوجوانی ناپایدار است، این ویژگی نیز جز در مواردی خاص، رنگ می بازد.
از باب تجارب فراوان، شما تاز مانی عاشق وی هستید که در دسترسی به وی محدودیت داشته باشید اما با وصال و رسیدن به وی، چیزهای فراوانی است که رنگ می بازد. به هر حال با شرایط و موقعیتی که هر دوی شما در آن قرار دارید بهتر این است که از عمق دادن به این رابطه و علاقه اجتناب کنید، این مسیر سخت است اما هم لازم است و هم شدنی.
آینده چنین ارتباط و علاقه ای چندان روشن نیست زیزا؛
_ ممکن است این علاقه یکطرفه باشد
_ ممکن است دو طرفه باشد اما ناپایدار و در آینده طرفین یا یکی از آنها به دلائل مختلف مسیر دیگری برای زندگی خود انتخاب کند!
_ ممکن است دو طرفه و پایدار باشد اما به خاطر عوامل محیطی و انسانی رسیدن شما به همدیگر امکان پذیر نباشد
و...
بر این اساس و به منظور جلوگیری از اسیبهای احتمالی لازم است از هر نوع ارتباطی اعم از پیامکی، تلفنی و بویژه حضوری با وی اجتناب کنید و ذهن و وقت خود را به امور متنوع و جدیدی مشغول کنید تا اگر با گذشت زمان همچنان چنین علاقه ای وجود داشت، بدون هزینه و آسیب بتوانید از وی خواستگاری کنید!
دوست عزیز صحبت روی عشق پاک و ناپاک نیست بلکه صحبت ناظر به هزینه ها و آسیبهای جدی است که ممکن است بر سلامت روان و پیشرفت شما تاثیر منفی داشته باشد.

در پناه خدای متعال موفق باشید

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

[="Navy"]

چشم به راه او;543000 نوشت:
حالا اومدم بگم که با شرایط موجود من با این عشق چیکار کنم . بیخیالش شم و خودمو با این انتظار نابود کنم ؟ یا بهش بگم ؟ یا ازش شماره تلفنشو بگیرم ؟

سلام علیکم
جناب امیدوار گفتن ولی منم برای تایید حرف ایشون بگم :
من دخترم و به عنوان یک دختر دارم این مطالب رو به شما میگم ،‌
این کاری که شما کردی منظورم همون شماره گذاشتن و اینا ،‌طبیعی هست و تو سن شما این کارا زیاد دیده میشه.
اما برادر عزیز ، دیگه از این کارا نکن ، نه بهش شماره بده ،‌نه به خودش بگو ، این کارا فایده نداره ،
بشین واسش دعا کن ،‌با خدا حرف بزن ،‌بهترین کاره ممکن هست.
یه کم واقع بینانه نگاه کن به ماجرا ، اگر این بنده خدا نیمه گمشده شما هم باشه به موقش بهم میرسین.
ان شاءالله خدا کمکتون میکنه.[/]

سلام.دوست عزیز من نمیخوام بگم عشق بده یا خوب.
ولی یکم فکر کن به کاری که قراره بشه؟
عشق اخرش چی؟به کجا میخوای برسی؟ازدواج؟
بت میگم نمیرسی
اگرم برسی مطمئن باش طلاق.
گول این چیزارو نخور اینا دام های شیطانه.
میگی عشقت پاکه؟
میدونی پاک یعنی چی؟
من پاک و اینطور معنی میکنم: پاک یعنی چیزی که از گناه دوره.
خب اگه معنی من و با عشق خودت بخوای مقایسه کنی بنظر من عشقت پاک نیست.چون عشق قبل از ازدواج بنظر من وجود نداره.
همش شهوته در قالب عشق بروز میکنه.
تازه همین احساس پاکی که میگی مطمئن باش تورو از خدا دور میکنه چون داری نافرمونی خدارو انجام میدی.داداش گلم یمدتی صبر کن خودت و مشغول کن.
فقط برادرانه بهت میگم تو این چاه به ظاهر زیبا نیفت.

یه چیز از طرف قران بهت بگم:
تو سوره نور ایه 25 خدا میگه :
زنان بدکار و ناپاک شایسته مردانی بدین وصفند و مردان زشتکار و ناپاک نیز شایسته زنانی بدین وصفند و....

خب این یعنی چی؟
یعنی از هر دست بدی از همون میگیری

خلاصه داش هرجور الان باشی زنتم همون میشه اگه توبه نکنی.
اگه دوست داری زنت قبل از تو با کسی بوده باشه و غیرتت اجازه میده برو هرکاری دوست داری بکن.
یا علی

عشق فقط پسر فاطمه;544718 نوشت:
یه چیز از طرف قران بهت بگم:
تو سوره نور ایه 25 خدا میگه :
زنان بدکار و ناپاک شایسته مردانی بدین وصفند و مردان زشتکار و ناپاک نیز شایسته زنانی بدین وصفند و....

خب این یعنی چی؟
یعنی از هر دست بدی از همون میگیری
بذار واضح تر بگم.من و تو تو وجودمون یه حسی هست بنام غیرت یعنی دوست نداریم زنمون قبل ما با کسی بوده باشه.
البته این غیرتی که گفتم تو وجود مرد ها است نه بچه سووسلای امروز.
یارو قشنگ میگفت:
مردی و مردانگی هیچ ربطی به هم ندارند گول شباهت ظاهری کلمات را نخورید.
خلاصه داش هرجور الان باشی زنتم همون میشه اگه توبه نکنی.
اگه دوست داری زنت قبل از تو با کسی بوده باشه و غیرتت اجازه میده برو هرکاری دوست داری بکن.
یا علی


سلام دوست من
من هم در مجموع با شما موافقم
اما فکر میکنم که به صرف عاشق شدن و...مرد و زن ناپاک نمیشن که این ایه شریفه در قبال اونها صادق باشه.
در ضمن کی گفته عاشق شدن یا علاقه به نامحرم گناهه؟ که حالا شما می فرمایید ایشون باید توبه کنن؟ توبه از علاقه؟ علاقه مگه اختیاریه؟ چیزی که اختیاری نیست گناه هم نیست. پس توبه معنا نداره!!!
البه تو این زمینه باید کارشناسان سایت نظر بدن
نه من و شما

یا علی

من نیز موافق نظر دوستان هستم.
دوست عزیز، به این آیه اگر ایمان قلبی داشته باشی بهت قول میدم هرگز پشیمان نخواهی شد ( از خدا بخواه خودش بهترین سرانجام را برات رقم بزنه)
"ان تنصرو الله ینصر کم و یثبت اقدامکم"

[="Black"]

احسان سعادت;544730 نوشت:
سلام دوست من
من هم در مجموع با شما موافقم
اما فکر میکنم که به صرف عاشق شدن و...مرد و زن ناپاک نمیشن که این ایه شریفه در قبال اونها صادق باشه.
در ضمن کی گفته عاشق شدن یا علاقه به نامحرم گناهه؟ که حالا شما می فرمایید ایشون باید توبه کنن؟ توبه از علاقه؟ علاقه مگه اختیاریه؟ چیزی که اختیاری نیست گناه هم نیست. پس توبه معنا نداره!!!
البه تو این زمینه باید کارشناسان سایت نظر بدن نه من و شما

یا علی


داش گلم شرمنده اگه جسارت شد.
ببین علاقه گناه نیست.
عشقم گناه نیست.
ولی اگه علاقه مند بشی کم کم میری تو فکر طرف و نمیتونی ازش دور شی اگه دوستی باشه که بدتره.
اگه دوستی بوجود بیاد مطمئن باش منشا گناه میشه.[/]

من تجربه اي نداشتم ولي رك بگم سن شما تو مرحله اي هستش كه كمي هيجانات غلبه دارن بهتون ، الان هر چي ما بگيم متوجه نميشيد چون اين حد سن رو نگذرونديد ببخشيد نميخوام به علاقتون توهين كنم اين حق شماست ولي واژه عشق خيلي تقدس داره نبايد براي هر حسي اسم عشق بذاريم عشق رو ميشه رو احساسات زن و شوهري كه بعد سي جهل سال هنوز حرمت هم رو حفظ ميكنن و به هم محبت ميكنن گذاشت هر حسي اسمش عشق نيست داداش ، اينها هيجانات فكري و جسمي هست كه كاملا هم تو يه سني طبيعي هست شايد يه علتش چهره زيباي اون دختر باشه ، يا حس تنهايي خودتون خلاصه من تو تجربه نصف و نيمه خودم فهميدم براي رسيدن به عشق حقيقي بايد سألها تلاش كرد نه به صرف يك نكاه!!!!!

عشق فقط پسر فاطمه;544718 نوشت:
سلام.دوست عزیز من نمیخوام بگم عشق بده یا خوب.
ولی یکم فکر کن به کاری که قراره بشه؟
عشق اخرش چی؟به کجا میخوای برسی؟ازدواج؟
بت میگم نمیرسی
اگرم برسی مطمئن باش طلاق.
گول این چیزارو نخور اینا دام های شیطانه.
میگی عشقت پاکه؟
میدونی پاک یعنی چی؟
من پاک و اینطور معنی میکنم: پاک یعنی چیزی که از گناه دوره.
خب اگه معنی من و با عشق خودت بخوای مقایسه کنی بنظر من عشقت پاک نیست.چون عشق قبل از ازدواج بنظر من وجود نداره.
همش شهوته در قالب عشق بروز میکنه.
تازه همین احساس پاکی که میگی مطمئن باش تورو از خدا دور میکنه چون داری نافرمونی خدارو انجام میدی.داداش گلم یمدتی صبر کن خودت و مشغول کن.
فقط برادرانه بهت میگم تو این چاه به ظاهر زیبا نیفت.

یه چیز از طرف قران بهت بگم:
تو سوره نور ایه 25 خدا میگه :
زنان بدکار و ناپاک شایسته مردانی بدین وصفند و مردان زشتکار و ناپاک نیز شایسته زنانی بدین وصفند و....

خب این یعنی چی؟
یعنی از هر دست بدی از همون میگیری
بذار واضح تر بگم.من و تو تو وجودمون یه حسی هست بنام غیرت یعنی دوست نداریم زنمون قبل ما با کسی بوده باشه.
البته این غیرتی که گفتم تو وجود مرد ها است نه بچه سووسلای امروز.
یارو قشنگ میگفت:
مردی و مردانگی هیچ ربطی به هم ندارند گول شباهت ظاهری کلمات را نخورید.
خلاصه داش هرجور الان باشی زنتم همون میشه اگه توبه نکنی.
اگه دوست داری زنت قبل از تو با کسی بوده باشه و غیرتت اجازه میده برو هرکاری دوست داری بکن.
یا علی

حرفاتون صحیحه ولی من فک می کنم شما یکم تند رفتید درسته که نیت وسیله رو توجیح نمی کنه ولی ممکنه هر آدمی پاش بلغزه ، منم لغزیدم ولی الان توبه کردم ولی نه از عاشق شدنم،
از رابطم درسته که هیچوقت اسمش رو دوستی نذاشتم ولی از نظر بقیه هیچ فرقی نمی کنه که نظر من چیه همه به هر رابطه ای می گن دوستی

این دوستمونم ان شاء الله فقط از خدا کمک می خواد و تویه این راه نمی افته

[="Black"]

marzie_70;544760 نوشت:
حرفاتون صحیحه ولی من فک می کنم شما یکم تند رفتید درسته که نیت وسیله رو توجیح نمی کنه ولی ممکنه هر آدمی پاش بلغزه ، منم لغزیدم ولی الان توبه کردم ولی نه از عاشق شدنم،
از رابطم درسته که هیچوقت اسمش رو دوستی نذاشتم ولی از نظر بقیه هیچ فرقی نمی کنه که نظر من چیه همه به هر رابطه ای می گن دوستی

این دوستمونم ان شاء الله فقط از خدا کمک می خواد و تویه این راه نمی افته

سلام.ابجی منم این حرفارو زدم که ایشون رو منع کنم که تو این راه نیفته.[/]

سلام.
من تازه 1 ساعته که عضو این سایت شدم، الان که این سوالو دیدم، دیدم که چقد شما شبیه من هستی(یعنی بودی)!. واسه همینه که دارم جواب میدم.

ببین، من دانشجوام. دو ترم پیش، به دختری از هم رشته ای هامون دل بستم و این قضیه تا چند هفته پیش دامن گیرم بود. طرف خیلی تو مخم بود. هر کاری میکردم، به یادش می افتادم (البته به معنای همون عشق پاکی که شما میگفتی :Cheshmak:)
در حدی که به خاطر اون دختر، از خیلی گناه ها دوری میکردم. (نکته مثبت عشق ما هم این بود دااش من. (: )

تا چند هفته پیش که یک هو به خودم اومدم و دیدم، واویلا. یک سال تو فکر دختری بودم که حتی جرئت نداشتم تو روش نگاه کنم. مبادا خدا به خاطر بی حیاییم اونو از من بگیره.

نمیدونم چیشد، ولی ارادم رو قوی کردم، از خدا کمک خواستم، از امام زمان کمک خواستم که عشق خودش رو پررنگ تر از عشق پاک من به اون دختر بکنه، تا این که این اتفاق واقعا افتاد. الان من هر وقت به یاد اون خانوم میافتم، میگم هر چی صلاحه، بزرگتر که بشیم، اگه مشیت خدا بر ازدواج بود ازدواج میکنیم، وگرنه شکر خدا.

خلاصه اینکه به نظرم اگه شرایط ازدواج رو داری، اقدام کن (قطعا با کمک خونواده، نه تنهایی و از راه شماره دادن). وگرنه، عفت بورز و با ذکر خدا، فراموشش کن.

اینم بگم و خداحافظی: کلن امام زمان (عج) رو وارد زندگیت بکن. همه جوره توسل کن به ائمه کمکت کنن که مبادا این احساست نابودت کنه.

سلام دوست عزیز . معمولا علاقه و عشق در دو صورت به وجود میاد : 1- یافتن مشابهت های زیاد یا مطابقت با ملاکهای انسان برای زندگی 2- علاقه ای که برخاسته از شهوته ولی درک نمی کنیم . مثل زیبایی طرف یا صدای زیبا در هنگام صحبت کردن و ... گر عشقت برپایه ی مر اوله بهت پیشنهاد می دم با مادرت صحبت کنی و ایشون با دختره رابطه برقرار کنن و در صورت صلاح برای ازدواجتون برنامه بریزند . فقط حواست رو جمع کن به هیچ وجه خودت با دختر رابطه برقرار نکنی که واسه جفتتون میشه . یا علی

سلام،
پسر با احساسی هستی از حرفها و رفتاری که بیان کردی معلومه.
یه چیزی بهت بگم؛میدونی چرا در احوالات برخی انسان ها آمده که پدر و مادر و فرزندان از هم فرار میکنند روز محشر ؟؟؟؟
چون اون موقع پرده ها کنار رفته و میدونن چه کوتاهی ها و اشتباهاتی در حق هم کردن.
یه کاری بکن هرچند میدونم اونقدر سخته که نمیشه انجامش داد.ولی با مادر گرامیتون برید بیرون درباره احساسات و احوالات خودتون صحبت کنید و سر بسته شروع کنید و بگید که این اتفاقات می افته و بگید تا بدونن که واقعا نیاز به همدم و همسر در وجودتان درحال جوانه زدن هست.
بذارید آگاه بشن نسبت به کوتاهی هایی که ممکن است انجام داده باشن و انشاالله اگر کوتاهی نکنند این خلا های خانوادگی برای شما با آگاهی دادن به خانواده و تلاش آنان حتما پر خواهد شد.
حرف زدن بار اول خیلی سخته و بازتاب خوبی هم شاید برای شما نداشته باشه ولی تو چند مرحله و ابتدا سر بسته،شروع به صحبت کنید.

راه زندگیت خیلی سخته ولی اگر این سعی بزرگ بکنی راه زندگیت هموار کردی و زیبایی زندگی برای تو خیلی بیشتره.
فقط دعا کن و از خدا بخواه که به خانواده ات قدرت و توان و راه درست رو نشون بده تا کمکت کنن.
چون بجز پدر و مادرت تو دنیا هیچ یار و یاور خوبی نداری.در حقشون دعا کن و از خدا بخواه کمکتون کنه.

برو با خدایت آشتی کن .هیچ مقامی در حد مقایسه با مقام خدا روی زمین نیست جز پدر و مادرت.اگر عشق پاکت که پدر و مادرت باشن پیدا کنی و باهاشون دوست بشی دیگه مشکلاتت راحت میشه و اگر آدم به حرف پدر و مادرش که آفریننده یکتا بود و پاک و نیکو بود گوش میداد مجازات نمیشد.اول با مادرت و بعد به کمک مادرت با پدرت و هر دوی اونها هم صحبت شو و خدا رو شکر کن که پدر و مادر مومن داری که بهترینه، هم صحبت ها هستند.مقامی دارند به بزرگی مقام خدا.لایقتر از این بزرگواران پیدا نخواهی کرد که عشق پاکت بهشون هدیه کنی و تا ببنی چطور عشقی بهت میدن که تا آخر عمر مونست باشه.

التماس دعا.

سلام
من خیلی وقته که پست ها و تاپیک های مختلف این سایت رو میخونم و دنبال میکنم امروز با دیدن پست شما تصمیم گرفتم عضو شم!
دوست عزیز ،من خودم یه همچین تجربه ای رو داشتم و به شما توصیه میکنم اگه به فکر رضایت خدا و آخرتت و آینده خودت هستی به جد از فکر ارتباط با این خانم دوری کن.من خودم توی این وادی افتادم و تا مرز از دست دادن تمامی ارزش های خانوادگی و دینی پیش رفتم و این دست و پا زدن تو منجلاب گناه چندین سال طول کشید!
این احساسات کاملا مربوط به سن شماست و میشه گفت طبیعیه ولی بعد از چند سال چنان این احساسات رنگ می بازند که هیچ وقت فکرشم نمیکردی
این فکر که یه رابطه ایی رو با این خانم شروع کنی که خیلیم پاک و مقدسه صرفا توجیه نفس شماست که اگه باهاش مقابله نکنی قدم به قدم شمارو به جاهایی میکشونه که شاید خدا رو هم منکر بشی!!!!:Esteghfar:
خلاصه که من چندسال از بهترین سال های عمرم تو این راه تلف شد و اون راهی رو که شما الان تو اولین قدمش هستی رو تا آخرش رفتم ولی به لطف خدا نجات پیدا کردم و الانم ازدواج کردم و معنی واقعی عشق رو میفهمم

سلام
اگه میتونی خرج یه زندگی رو تقبل کنی یا والدینت میتونن یه بسم الله بگو برو خواستگاری
اما اگه نه،بیخیال شو
اولش همیشه فکر میکنی همه چی یعنی عشق،بعد که فقط با عشق زندگی شروع میکنی میفهمی عی دل غافل یه چیزای دیگه هم میخواد
من چون خانواده ام تواناییشو داشتن21سالگی ازدواج کردم،و الان پشیمونم که ای کاش میشد تو15 سالگی ازدواج کنم،ازدواج هرچی تو سن پایینتر باشه بهتره،ولی طبق حرف قبلیم اگه تواناییشو داری خرج رو تقبل کنی(حالا یا خودت یا والدینت) پا پیش بزار وگرنه هم خودت آسیب میبینی هم طرف مقابل و بیشتر خودت

لا حول و لا قوة الا بالله

سلام
طاعات و عبادات قبول
خدا رو شکر چقدر دوست جدید در این تاپیک اومدن
همگی خوش آمدید
و اما بعد
دوست عزیز به نظرم شما 15-16 سال بیشتر نداشته باشید
فکر میکنم اکثریت قریب به اتفاق هم سن و سال های شما حداقل یک بار چنین تجربه ای رو داشته باشند
این اقتضای سن شماست و نمیشه ایرادی هم گرفت
میدونم که وقتی بهش فکر میکنید عذاب میکشید ولی این عذاب کشیدن رو دوست دارید
شما چیزی از خودتون نگفتید ، به نظرم که هنوز محصل باشید
درآمدی دارید یا نه ؟
میدونید که در این جامعه نفس کشیدن هم سخت هست چه برسه به زندگی کردن
شما باید بزرگ یک خانواده باشید که مهمترین تصمیمات اون زندگی رو باید بگیره
ببینید به این سطح از رشد فکری و جسمی و ذهنی رسیدید که بزرگی بکنید یا نه
بعد ببینید هدفتون از ازدواج چیه ، آخرش به چی میخوایید برسید ؟
اگه فقط میخوایید به اون دختر برسید که بعد از رسیدن بهش براتون تکراری میشه

حالا اگر به نظرتون شرایطتون کاملاً مناسب هست با خانوادتون مشورت کنید (که به احتمال زیاد مخالفت میکنند)
ولی باهاشون صحبت کنید
قطعاً اونها اون خانم رو بهتر از شما میشناسند و عاقلانه تر تصمیم می گیرند
اصلاً از کجا معلوم شاید که برای شما در نظر گرفتنشون
ولی در کل به نظرم خودتون رو بیشتر از این درگیر نکنید


با سلام - اتفاقا این بحث مدت کوتاه داغ شد ...
بچه ها عجله برای رسیدن عاشقین نکنین اشتباه بزرگیه

تو مثل من فقط صبور باش حتی عمر آخرشده تا بهترین موقیعت بدست بیاری این وقت قراره نیست مستقیما با آن حرف بزنی و شمارش بگیری بدترین موقعیت آن است که روابط فامیلی نزدیک نباشه و ناشناسی با اون برخورد کنی اطرافیان و خانواداهاشون متوجه میشه
بیمار شما میخای شمارش بگیری فعلا نباید اینکارا کنی پشیمون میشی شماره گرفتن راحت نیست و چیز کوچکی نیست حتی عیب است و کار موافقی نیست اگر من رفیقات بودم میگفتم کار غیرانجام است و عیبه ابرو ... روابط نزدیکی نداری بازهم حرف زدنش راحت نیست ممکن است دختره واکنش برخورد ناشناسی بکنن و اطرافیان برخوردت کنه .
میدونم بیمارش شدی قسم میخورم هیچ نمیشه کرد فقط صبور باش و تا اینکه موقعیت مناسب بدست بیاوری هروقت موقعیتی خوب اومد میتونی کم برای اول بار سوال کنی مثلا میگی اسم فامیلیتون چیه ...
فقط باید شرایط نزدیک باشه
من توصیه میکنم این چیزا عاشق شدن به هیچکس توصیف نکن حتی خواهر و مادرت و رفیقایت و یکجایی نوشته هرکس عاشق شود کتمان کند و رفع کند ثواب شهید دارد
باید از خدا کمک بگیرین قدرت خدا خیلی زیاد میتونه کمکت کنه و پس با امیدواری توکل کن و گناهان پیش خودارضایی که کردی باید کاملا توبه شود تا بهت کمک کنه و چون اون فراموش نمیکنه که گناه کردی توبه کن کمکت میکنه و میتونی از اون خدا بخواهین عاشقی با اون از بین ببره این خیلی قشنگه ... خوب نیست همه وقت به این پوچ بدی میفهمی هنوز موقعیت برای رسیدن ازدواجش نداری سنت کمه میفهمی هیچ نمیشه کرد و راحت نمیشی و یادت میاد وقتی قبلا این درگیر نداشتی راحت بودی و پس ولش بکن از خدا بخواه بگو بیماری عاشقی با اون رفع کن کمکت میکنه و به منم کمک کرد
و اونو عشقت فراموشش کن و نزاری یه وقت فکرش بکنی و رویای و مرغ خیال عاشقی نزار تورو به آسمان ببره و از اون فرار کن میتونی بعله اینم میشه عالیه و وقتی قرار است به من بشه فرار میکنم تا کمتر برخورد چشمی کنم

برو تفریح و ورزش کن با دوستانت خوب صبحت کن و اما حرف اینا نزنی و مسجد رفتن و نماز جماعت و کانون فرهنگی هم خیلی از همه چیز عالیه
آهنگ علاقه ات هم گوش بکن چیز بدی نیست قشنگه مثل خودم اگر عشق فراموش نکردی دوباره فکر میکنی آهنگ گوش بده فکرش بکن فعال هیجانت بالا بره و شاد باش خیلی برات مناسبه و برای اینکه ولش نمیکنی اهنگ بندری شاد :khaneh: فراموش نشه

توصیه ها من : ممکن است رفتار و روابط باهاش خراب بکنی مثل اینکه میخوای شمارش بگیری باید تمرین کنین که ذهن فکر کن که برخورد و درخواست شماره چه موقیعتی و رفتار و... به اون و شما میاره
میخوای باهاش ارتباط کنی ارتباط یک هنر است با تمرین بهترین ارتباط خوب بدست بیاری .
داداش تب خودت به بالا نیار مبادا همه وقت فکر به این کنین مغزت مثل سی پی یو کامپیوتر فرایند سنگین درحال اجرا بالا میره و آرامش از دست میدی و مثل بقیه دستپاچه و لرز و اختلال رفتار میشی ... بدیه و مغزتون منفجر نکن بعله سی پی یو اینطوره
توی هنگام خواب بخند شاد شوید حتی اگر بدترین اوقات باشه و امیدوار باش خدا کمکت میکنه .

من مخالف نیستم راهنمایی میکنم اگر عقل داری انتخاب درست بکنی حتما توصیه های کاربران پیش از من و بعد توجه کن و ممکن است خانمه خوشگل عشقیت بهتون نخوره و مواظب فریبی و گول زدنت باش و خدا هم نباید فراموش کنی و دخترا خیلی زیاد است حتی خوشگلی معنویت خدایا این عشقیم ام از بین ببر
یک احادیث فک کنم حضرت علی (ع) گفته باشه فرمود : ممکن است هرچیزی مثل مار زیبایی خالی دار باشد و درونش سم و بد باشد

من در موقعیت شما بودم و مسیری که شما در ذهن دارید رو گذروندم در یک نگاه عاشق شدم با خانومم تماس گرفتم و ابتدا نزدیک شش ماه کلاسها و کارگاه های پیش از ازدواج مشاوره رفتیم و شناختمون رو کامل کردیم و بعد به خاستگاری ایشون رفتم و البته توکل به خدا کردم الان از نتیجه ازدواجم تا حدودی رضایت دارم ولی خیالم راحته که توکل را کردم اگه به خدا توکل کنید او خود همه امور رو به خیر شما تمام خواهد کرد... به دنبال خواب نباشید که خواب های شما ناشی از احساسات شدید به این خانوم نتیجه می گیره
من معتقدم برای رسیدن به هدفتون هرچند سن شما برای پخته شدن جا داره به خانواده مطرح کنید و مطمئن باشید خانواده خیرخواه شما هست و اگر آنها موافقت کنن نگران هیچ چیز نباشید ولی از ترس عدم موافقت خدای نکرده این عشق رو به حرام تبدیل نکنید که جز پشیمانی چیزی حاصلت نمیشه...

مثل اینکه اینم مرحله ای از زندگیه و تقریباً همه باید آن را طی کنند...

سلام دوست عزیز همه حسی که شماداری روتجربه کردن ولی به این ماه مبارک قسمت میدم باهاش ارتباط برقرارنکن چون سرانجامتون میشه مثل کسایی که به خودشون میان میبینن ازخدافاصله گرفتن ازدرس فاصله گرفتن تازه وقتی بعدازیه مدت احساست فروکش کردعذاب وجدانه که سراغت میادپس سعی کن آروم باشی ازخدامیخوام به حق همین ماه بهت آرامش بده وراه درستوبهت نشون بده چون الان دقیقامیدونم چه حسی داری

سلام به داداش گلم
خیلی خوبه که انجمن اسک دین رو انتخاب کردی برا مشورت
الان ما هر چی بگیم شما داغی ... متوجه نیستی و فکر میکنی ما متوجه نیستیم
این احساسات طبیعی هست . اقتضای سنـــه . مشکلی نیست
برادر من روی مطلبی میخوام دست بذارم که کمتر بهش توجه شد .
اون خواب رو جدی بگیر . نمیگم از الهامات خدایی بوده و لزوما تعبیرش درسته اما میتونه کد خوبی بهت بده .
پیشنهاد من هم این هست که بگذر از این حس ...
و لازمه اش هم اینه که بهش فکر نکنی حتی المقدور .
سوالت اینه که چطور میشه بهش فکر نکرد ؟
داداش راسته که : از دل برود هر آنکه از دیده برفت
جاهایی که او هست اصلا نرو . که صد البته این یه عزم جدی میخواد
اگه به تجمیع مشورت ها به این نتیجه رسیدی که باید عزمت رو جزم کنی برای انداختن این احساس
توسل به امام زمان قطعا مشکل گشا و مقوی عزمت هست .
یا علی

با تشکر از تمامی کاربرانی که کمک کردند ؛

خطاب به تمامی دوستانی که بهم گفتند سعی کن فراموشش کنی : حقیقت اینه که من خودم دوست ندارم فراموش کنمش . وقتی که حس میکنم ذره ای از عشق من نسبت به اون کم شده سریعا دوباره به فکرش میفتم و آهنگ گوش میدم تا عشق خودمو شعله ور تر میکنم .

دوستان عشقه که به زندگی جهت میده نمیگم عشق به همسر . میگم عشق . من از وقتی که عاشق این دختر شدم ، روحیم برای انجام خیلی از کارا و تحصیل و سرمایه گذاری و ... خیلی زیاد تر شده .

اما تا وقتی که به این عشق نرسیدم خیلی وضعم آشفته است شبا دیر میخوابم صبحا دیر بلند میشم از شدت فراغ و افسردگی نمیتونم تکون بخورم. پس این منم که دوست ندارم اونو فراموش کنم .

عشق فقط پسر فاطمه;544718 نوشت:
همش شهوته در قالب عشق بروز میکنه.

واقعا برای شما متاسفم که با وجود اینکه من 10000 بار نوشتم شهوت ران نیستم بازم حرف خودتونو زدین .

عشق فقط پسر فاطمه;544718 نوشت:
بنظر من عشقت پاک نیست.چون عشق قبل از ازدواج بنظر من وجود نداره.

خیلی ببخشید . الان یعنی شما میگید قبل از ازدواح هیچ عشقی نباید نسبت به معشوق داشت ؟
اونوقت اگه عشق نباشه با چه ته مایه ای با چه اندوخته ای ازدواج کنیم ؟
اگه من هیچ وقت عشق نباید نسبت به کسی داشته باشم پس چجوری ازدواج کنم ؟ باید یه دختر از وسط خیابون باهاش ازدواج کنم تا بلکه در زندگی مشترک عاشق بشیم ؟

Nahal;544745 نوشت:
واژه عشق خيلي تقدس داره نبايد براي هر حسي اسم عشق بذاريم

اینی که میگی رو دقیقا درک میکنم عزیزم . میدونم عشق مقدسه . هوس بازی آلوده س . برا همینم هست که میگم بینشون تمایز قائلم .

كبوتر حرم;544865 نوشت:
لا حول و لا قوة الا بالله

سلام
طاعات و عبادات قبول
خدا رو شکر چقدر دوست جدید در این تاپیک اومدن
همگی خوش آمدید
و اما بعد
دوست عزیز به نظرم شما 15-16 سال بیشتر نداشته باشید
فکر میکنم اکثریت قریب به اتفاق هم سن و سال های شما حداقل یک بار چنین تجربه ای رو داشته باشند
این اقتضای سن شماست و نمیشه ایرادی هم گرفت
میدونم که وقتی بهش فکر میکنید عذاب میکشید ولی این عذاب کشیدن رو دوست دارید
شما چیزی از خودتون نگفتید ، به نظرم که هنوز محصل باشید
درآمدی دارید یا نه ؟
میدونید که در این جامعه نفس کشیدن هم سخت هست چه برسه به زندگی کردن
شما باید بزرگ یک خانواده باشید که مهمترین تصمیمات اون زندگی رو باید بگیره
ببینید به این سطح از رشد فکری و جسمی و ذهنی رسیدید که بزرگی بکنید یا نه
بعد ببینید هدفتون از ازدواج چیه ، آخرش به چی میخوایید برسید ؟
اگه فقط میخوایید به اون دختر برسید که بعد از رسیدن بهش براتون تکراری میشه

حالا اگر به نظرتون شرایطتون کاملاً مناسب هست با خانوادتون مشورت کنید (که به احتمال زیاد مخالفت میکنند)
ولی باهاشون صحبت کنید
قطعاً اونها اون خانم رو بهتر از شما میشناسند و عاقلانه تر تصمیم می گیرند
اصلاً از کجا معلوم شاید که برای شما در نظر گرفتنشون
ولی در کل به نظرم خودتون رو بیشتر از این درگیر نکنید


کبوتر واقعا نمیدونم چجوری ازت تشکر کنم خوب منو درک کردی . این فراغ درسته که ی نوع عذابه . ولی من این عذابو خیلی خیلی دوست دارم . در رابطه با اینکه شرایط اداره ی خانواده و بلوغ فکری و این جور مسائل بگم که من در این موضوع باید اعتراف کنم که ضعیفم . من انسان اجتماعی نیستم . یعنی از اون پسرای خجالتی ام . و چون اینجا یه فضای مجازیه و دورادور دارم باشما ارتباط برقرار میکنم زیاد این موضوع مشخص نیست . ولی حضورا نمیتونستم این موضوع رو پیش کسی مطرح کنم .

البته به خاطر اون دختر من حاضرم همین الان این مشکلمو هر طوری که شده حل کنم . میرم انقدر روابطمو وسیع میکنم تا مشکلات اجتماعیم حل بشه .

لا حول و لا قوة الا بالله

چشم به راه او;545096 نوشت:
من خودم دوست ندارم فراموش کنمش . وقتی که حس میکنم ذره ای از عشق من نسبت به اون کم شده سریعا دوباره به فکرش میفتم و آهنگ گوش میدم تا عشق خودمو شعله ور تر میکنم


خب تکلیف شما که مشخصه ، موندم برای چی اومدید مشورت بگیرید ؟
شما که میخوایید هر روز بیشتر بهش وابسته بشید الآن اومدید از ما چی بشنوید ؟

چشم به راه او;545096 نوشت:
دوستان عشقه که به زندگی جهت میده نمیگم عشق به همسر . میگم عشق . من از وقتی که عاشق این دختر شدم ، روحیم برای انجام خیلی از کارا و تحصیل و سرمایه گذاری و ... خیلی زیاد تر شده


بله ولی اگر عشق پوچ باشه و عشق اشتباه فرد رو به جهت اشتباه میبره

چشم به راه او;545096 نوشت:
در رابطه با اینکه شرایط اداره ی خانواده و بلوغ فکری و این جور مسائل بگم که من در این موضوع باید اعتراف کنم که ضعیفم . من انسان اجتماعی نیستم . یعنی از اون پسرای خجالتی ام

واقعاً دیگه حرفی نمیمونه
همینه که این همه آدم میگن عشق نیست دیگه
چند سال دیگه به این لحظه هاتون میخندید
امیدوارم اشتباه قدم برندارید

در ضمن ، در مورد پست اولتون لطفاً احساس خودتون رو با عشق به خدا و اهل بیت مقایسه نکنید

[="Black"]

چشم به راه او;545096 نوشت:
واقعا برای شما متاسفم که با وجود اینکه من 10000 بار نوشتم شهوت ران نیستم بازم حرف خودتونو زدین .

دوست عزیز تو این سن بنظر شما اسمش و میشه گذاشت عشق؟؟
عزیز شما یمدت صبر کن مثلا حدود 1 ماه.ببین همین حسی که دم از عشق بودنش میزنی میپره یا نه.شایدم عشق باشه من نمیدونم ولی به نظر من عشقی وجود نداره.[/]

[="Black"]

چشم به راه او;545096 نوشت:
خیلی ببخشید . الان یعنی شما میگید قبل از ازدواح هیچ عشقی نباید نسبت به معشوق داشت ؟
اونوقت اگه عشق نباشه با چه ته مایه ای با چه اندوخته ای ازدواج کنیم ؟
اگه من هیچ وقت عشق نباید نسبت به کسی داشته باشم پس چجوری ازدواج کنم ؟ باید یه دختر از وسط خیابون باهاش ازدواج کنم تا بلکه در زندگی مشترک عاشق بشیم ؟

خیر اگه میخواید بدون گناه زندگی کنید نباید عشقی داشت.
در ضمن اگه قراره کسی قبل ازدواج با کسی با عشق ازدواج کنه پس این عشق تو شاید 80 در صد با دوستی بوجود میاد که اون دوستی خطر ناکه و اگرم عشقشون واقعی باشه احتمالا به طلاق میکشه.
در ضمن مگه اونایی که ازدواج میکنن عشق دارن؟نمیشه طرف بره خواستگاری همون شبش عاشق شه و بشن لیلی و مجنون.
شما برای ازدواج مجبور نیستی عاشق باشی شما ازدواج میکنی بعد عشق میاد به زندگیتون در صورت خوب بودن شرایط.
معمولا همین هوس ها از دختر و پسرای خیابونی هست که اسمش و میذارن عشق.
که همین عشقا با خوش گذرونی شروع میشه با تجاوز تموم.
حالا شایدم مورد شما عشق باشه من نمیدونم
ولی بیخیال شو داداش گلم برادرانه دارم میگم.
ولی اگه عشق و حرف کسی روت اثر نداره بسم الله,عاشقی زمین و زمان و به هم بدوز تا به عشقت برسی[/]

لا حول و لا قوة الا بالله

عشق فقط پسر فاطمه;545137 نوشت:
شما ازدواج میکنی بعد عشق میاد به زندگیتون در صورت خوب بودن شرایط.

و اگر شرایط خوب نباشه عشق نمیاد به زندگیتون و طلاق
از مسیر تاپیک خارج میشیم ولی باید بگم
برادر من این چه نظریه ایه که دارید میدید ؟
مگه میخوای شلغم بخری که اگه خوشمزه بود که چه بهتر ولی اگه نبود بندازیم دور
ی کم حرفتون رو مزمزه کنید بعد
این چه حرفیه که میزنید ، یعنی چی اگر قبل از خواستگاری عشق یا علاقه ای باشه گناهه ؟
خواهشاً با این طرز فکر سعی کنید به کسی مشورت ندید

كبوتر حرم;545122 نوشت:
واقعاً دیگه حرفی نمیمونه
همینه که این همه آدم میگن عشق نیست دیگه

منظورتونو نمیفهمم ؟

در ضمن کاربر عشق فقط پسر فاطمه

ظاهرا شما غرق در تقوا و ایمان خود نسبت به خدا شده اید . و قطعا ســـواره از پیاده خبر ندارد ...

عشق فقط پسر فاطمه;545137 نوشت:

خیر اگه میخواید بدون گناه زندگی کنید نباید عشقی داشت.
در ضمن اگه قراره کسی قبل ازدواج با کسی با عشق ازدواج کنه پس این عشق تو شاید 80 در صد با دوستی بوجود میاد که اون دوستی خطر ناکه و
اگرم عشقشون واقعی باشه احتمالا به طلاق میکشه.
در ضمن مگه اونایی که ازدواج میکنن عشق دارن؟نمیشه طرف بره خواستگاری همون شبش عاشق شه و بشن لیلی و مجنون.
شما برای ازدواج مجبور نیستی عاشق باشی شما ازدواج میکنی بعد عشق میاد به زندگیتون در صورت خوب بودن شرایط.
معمولا همین هوس ها از دختر و پسرای خیابونی هست که اسمش و میذارن عشق.
که همین عشقا با خوش گذرونی شروع میشه با تجاوز تموم.
حالا شایدم مورد شما عشق باشه من نمیدونم
ولی بیخیال شو داداش گلم برادرانه دارم میگم.
ولی اگه عشق و حرف کسی روت اثر نداره بسم الله,عاشقی زمین و زمان و به هم بدوز تا به عشقت برسی

چه خبره؟؟؟؟؟؟؟:Moteajeb!::Moteajeb!::Ghamgin::Ghamgin:
دوطرف تو مدت اشنایی که با خانواده ها دارند بهم علاقه مند می شوند بدون علاقه ، مثل تو تا هم خونه تا حالا ندیدیم کسی ازدواج کنه. جلل الخالق :_loool::_loool:

چشم به راه او;543000 نوشت:
من داشتم بهش سجده میکردم
من نمی تونم هیچ نظر قطعی بدم و یا کمک صددرصد درستی بگم می کنم اما می دونم در احادیث داریم اگر سجده بر غیر خدا واجب بود پیامبر دستور می داد زنان بر مردان سجده کنن:ok: سجده بر دختر یعنی همون زذ....یعنی زن ذلیلی حالا من فقط نظر دادم وگرنه بنظر من فقط خدا می دونه بدرد هم می خورید یا نه وگرنه هیچ کس قطعا نمی دونه فقط میشه راهنماییت کرد وگرنه هرکس قطعا میگه نمیرسی یا می رسی یا صد در صد داره دورت می کنه یا داره نزدیک می کنه اشتباهه...ولی درکل بنظر من باید باهاش حرف بزنی چون شاید عشقی دیگه صورت نگیره....یک سوالم دارم/ اگه براش زیاد گریه می کنی معلومه عشقت واقعیه و بهتره جلو بری فوقش می فهمی بدردت نمی خوره....با خواب و اب و تاب و غیره نظر قطعی بدست نمیاد که چه کنی یا نه

گریه که چه عرض کنم آره بعضی موقاعا :khejalati::Sham: . خب مرد درسته گریه نمیکنه ولی وقتی عشق به مرد رو میکنه . مرد میشه طفل :ok:

ببین برادر من این تجربه ای که شما الان توشی رو من 5 سال پیش شروع کردم حالا ان شاء الله وقتی جناب امیدوار جواب پستم رو دادند اونجا اگه بخواین بیشتر توضیح می دم
ولی بزار من از یه دیده دیگه یه چیزایی رو برات روشن کنم شاید این دوستایی که این حرفارو بهتون می زنن به اندازه من تجربه نداشته باشن و هنوزم گرفتارش نباشن
ولی حرفایی که از من میشنوی از زبون کسیه که میشه گفت خیلی خیلی شبیه شما بوده با این فرق که من جایه اون دختر خانمم ولی از احساسات شمام کاملا باخبرم چون از احساسات طرف مقابلم کاملا باخبرم

ببین منم از کسی که دوستش دارم نزدیک 1.5 بزرگترم عشق مام تو همون سنی که شما بودی شکل گرفت البته اینم بگم که با یه نگاه نبود و اصلا این شکلی نبود کاملا از روی شناخت اخلاقای همدیگه بود مخصوصا شناخت ایشون از من

من از خانواده مذهبی هستم و هیچ وقت هیچوقتم اهل رابطه با هیچ پسری نبودم و نیستم و نخواهم بود ولی فقط یه اشتباه کوچیک یه تفکر اشتباه از اینکه چون ایشون کوچیکتره نه رابطه ای شکل می گیره نه علاقه ای تو یه زمینه ای باهم همکاری می کردیم ولی وقتی به خودم اومدم که دیگه نمی تونستم از این مهری که تو دلم بود خارج بشم البته چندبار خواستم ولی خب ایشون با حرفاشون راضیم می کردن مسلما ایمانم اونقدر قوی نبود که بتونم جلو حسم و احساس خودم و ایشون وایسم این شد که این رابطه شکل گرفت و بعد 5 سال الان که تقریبا یکم شرایط مناسب بود و ایشون اومدن خانواده من نمی زارن ازدواج کنیم میبینی؟ اون همه فکر و حرف و احساسایه قشنگ و نازه رابطه ای که پایش با احساس داغ و یه نگاه شروع نشد حالا همه شمشیر رو از رو بستن که باید تمومش کنیم
می دونی چه به سرمون اومده تو این مدت؟ نه داداش من این حسایی که شما میگی پیش چیزی که من دارم میگم اصلا قابل قیاس نیست
تو میگی تا حسم کم میشه میرم آهنگ گوش میدم که بیاد سر جاش این جملتو سه بار تو ذهن خودت تکرار کن و بعد بهش فکر کن ببین عشق یعنی چیزی که با آهنگ برگرده سر جاش؟ یا این فقط و فقط یه احساس داغه که یه هیجان برا شارژش نیاز داره

الان هر حسی داری که با خودت داری جیهه میگیری که نه اینطوری نیست من عشقم فلانه من فیصالم من الم من بلم کاملا درک می کنم و می فهمم همه خودشون رو جدا از بقیه می دونن
شما میگی روزه نمیگیره ولی حتما می خوای تلاش کنی که درست بشه ان شاء الله اگه خدا خواست و قسمت هم قرارتون داده بود از کجا معلوم که اون شما رو از خیلی چیزا دور نکنه؟

ببین اصلا عشق اون چیزی نیست که فکر می کنی عشق به قول دکتر اونشه یعنی ت ت ت (توانایی تحمل تفاوت ها ) واقعا یعنی همین اگه تونستی در هر لحظه همونی که هست رو دوست داشته باشی نه اون چیزی که می خوای ازش بسازی نه اون چیزی که تو ذهنت ازش ساختی یعنی اگه بدخلق بود زشت بود نمی دونم کلی اخلاق بد و خوب داشت بازم دوسش داشتی یعنی عاشقی ولی اینجا یه بحث دیگه پیش میاد
اگه از روی اخلاق حسنه اش دوسش داشتی و سعی کردی کمکش کنی اخلاق بدیم اگه داره بزاره کنار با صبر و حوصله و محبت و برات اونقدرا مهم نباشه که ظاهر زنت از زناییه دیگه پایین تره یا بالاتره (چون خانوما زودتر شکسته میشن مخصوصا که ایشون از شما بزرگتره اینو خیلیا به من گفتن منم قبول دارم ) اون موقع این یعنی یه عشق پاک و نیک
ولی اگه برات مهم نبود اصلا چی هست چه اخلاقایی داره کی هست مثال دارم میگم مثلا من عاشق پسری باشم که دزد جنایتکاره و ... ولی اینا اصلا به چشمم نیاد فقط بگم من دوسش دارم مهم نیست چیه من خودم بعدا درستش می کنم اون موقع میشه یه عشق داغ و زودگذر و میشه گفت عشق از روی نادانی که بری تو زندگی دیگه هیچی ازش نمی مونه

اینارو نگفتم که بگم عشق من خوب بوده عشق تو نه اینا رو گفتم که تا زوده بشینی فکر کنی سخته ها خیلی سخته که آدم بخواد به این باور برسه که باید عشقشو فراموش کنه ولی بدون معنی سخت رو اون موقعی می فهمی که 2تاتون چند سال از عمرتون رو پنهانی یا حالا آشکار گذاشتین پایه این عشق ، کسی که دوستش داری می دونی چند ساله از همه شادیا و خوشیاش و همه ی موقعیتاش زده فقط و فقط بخاطر تو و حالا که از نظر خودتون همه چی خوبه حالا میگن نه آقا نمیشه این مسیر رو اشتباه اومدی وقتی که میبینی دیگه پلی پشت سرت نیس که برگردی خودت به درک (خودم رو میگم) ولی از این به بعد سر عشقت چی میاد ، عشقت رو با خودت به جایی کشوندی که دیگه نه می تونی از این بیشتر ببریش جلو نه می تونی برش گردونی به چند سال قبلش

از همه ی اینا که بگذریم وقتی مشتت رو باز می کنی میبینی هیچی تو دستت نیس جز دلی که از خدا چند سال خون کردی ، چند سال سیلی زدی تو صورت حضرت زهرا
چند سال پشت کردی به امام حسین ، تو این چند سال همه ی این مراسم و می رفتیا ولی همیشه خجالت زده ای نه می تونی از عشقت بگذری نه می تونی کاری کنی که دل اونا ازت شاد بشه

عشق گناه نیست ولی خیلی آسون می تونه به گناه بکشدت حالا هرچیم ادعات بشه که من؟ نه من که نیتم بد نیست من اینکاره نیستم ولی چشاتو که باز می کنی می بینی توام یکی از همونایی که همیشه تو دلت نهیشون می کردی

داداش گلم اگه واقعا عاشقی بگذر ازش من یه ماهه از عشقم گذشتم نه اینکه فراموشش کرده باشما ولی رابطمون رو تقریبا قطع کردیم ولی تو این یه ماه با همه سختیاش معنی دل قرص بودن به خدا رو فهمیدم معنی عشقی که خدا به بنده هاش داره فهمیدم ، روزای اول که فهمیدم نمیشه خیلی کفر می گفتم ، خدا منو ببخشه ولی خدا بازم ولم نکرد:Ghamgin: بازم دستمو گرفت گفت توام بنده ی منی این 5 سال خیلی غصم دادی ولی من دلم مثه آما نیست کافیه خودت بفهمی که اشتباه کردی کافیه راهی که من بهت نشون میدم رو بری نه اون راهی که فک می کنی درسته

می دونی؟ من همیشه فکر می کردم اگه بخوام راهی که خدا گفته برم به عشقم نمی رسم به خدا می گفتم خدایا خودت که شرایط منو درک می کنی پس کمکم کن می دونم میشه چون می دونی می خوام ، برا همین نوع فکرم بود که وقتی گفتن نمیشه به زمین و زمان دلم می خواست بد و بیراه بگم

خیلی به خدا بد کردم هر لحظه که با ایشون حرف می زدم نمی فهمیدم که دارم خون به دل امام زمان می کنم (ببین کاری به بد و خوبی ایشون ندارما اصل کارو دارم می گم ) ولی خدا تنهام نذاشته نمی دونم آیندم چی میشه نمی گم ازش کامل اومدم بیرون ولی دیگه دلم به خودش قرصه ، هرچی می خوام از خودش می خوام دیگه راه جلو خدا نمی ذارم فقط دعا می کنم و طلب ببخش از گذشتم

امیدوارم همه ی دوستایه اینجام برام دعا کنن که رو توبم بمونم

همه ی اینا رو بهت گفتم و کلی حرف دیگه که موند تو دلم فقط برا اینکه بهت بگم راهی که تو میری ما تا آخرش رفتیم ولی الان رسیدیم به جایی که باید از اول می رفتیم
به هیچ وجه باهاش رابطه برقرار نکن ، اگه سختته با خانوادت حرف بزنی از طریق خواهر برادر خاله عمه یا هرکی به گو خانوادت برسون اگه بازم نمی تونی یه نامه بهشون بنویس با کمال ادب از تمام احساست بهشون بگو خیلی دوست داشتم الان جای تو بودم و اون موقع اینکارو می کردم ، ولی تو الان اینکارو بکن که یه روز جایه من نشینی و این تجربت رو بخوای به کس دیگه بدی

هیچ وقت خدا رو فراموش نکن... درد عشق درد سختیه ولی از خدا بخواه اگه این عشق نیست و سرانجامی نداره چیزی رو جلو راهت بذاره که دیگه ذره ای فکرت به این سمت منحرف نشه و اگه عشقه ازش بخواه بهت آرامش بده و اون چیزی که صلاحته جلو راهت بذاره

اینکه می گم رابطه برقرار نکن بیشتر اینکه برا خودت باشه برا اونه اون دختره آسیبی که اون میبینه خیلی بیشتره چیزایی که اون باید ازش بگذره خیلی بیشتره
دوست داشتن یعنی فقط و فقط خوشبختی طرف مقابلت رو بخوای مطمئن باش این رابطه جز آسیب و شاید بدبختی هیچی برا اون نداره

اگه تونستی ازش بگذری اون موقع یعنی عاشقی

ببخشید پرحرفی کردم

فقط دعا می کنم ان شاء الله خدا دستت رو بگیره و ببیره به اون مسیری که باید توش باشی

لا حول و لا قوة الا بالله

چشم به راه او;545161 نوشت:
منظورتونو نمیفهمم ؟

خب شما هیچی ندارید جز یک علاقه شدید
خودتون میگید من نمیتونم یک زندگی رو بچرخونم ولی باید با اون خانم ازدواج کنم
برای ازدواج یک حداقل هایی لازم هست که شما حتی کمترین حداقل ها رو هم ندارید
دلیل نمیشه چون چیزی رو دوست دارید دیگه نگاه نکنید که پیش زمینه های داشتن اون چیز رو دارید یا نه
بله خب منم مثلاً فلان ماشین رو خیلی خیلی دوست دارم اما برای داشتن اون ماشین حداقل باید گواهینامه داشتم باشم یا نه ؟
تازه گواهینامه حداقلش هست ، مشکلات بزرگتر هم هست مثلاً پولش هم باید باشه

چشم به راه او;545096 نوشت:
خطاب به تمامی دوستانی که بهم گفتند سعی کن فراموشش کنی : حقیقت اینه که من خودم دوست ندارم فراموش کنمش .

برادر خوبم سلام علیکم
رسیدن به بلوغتان را که مدت زیادی از ان نمی گذرد را به شما تبریک میگویم، تبریک میگویم که یک سال است وارد بندگی خداوند شده اید و خداوند حساب دیگری روی شما باز کرده است ،
بنده حقیر در زمینه روانشناسی تخصصی ندارم پس نمی توانم در این زمینه نظری بدهم اتشاالله کارشناس محترم سایت و دیگر دوستان شما را راهنمایی میکنند و من فقط میخواهم چند سطری برایتان بنویسم
راستش از خواندن مطالبتان خوشحال شدم ،از اینکه از ابتدای راه بندگی به دنبال پیدا کردن مسیر درست و راه حل برای موانع سر راهتان هستید ، از اینکه برای حل مشکلتان یک سایت مذهبی را انتخاب کردید معلوم است هدف خود را فهمیده اید که جای خوشحالی و تحسین دارد،
برادر خوبم فرمودید حقیقت اینه که من خودم دوست ندارم فراموش کنمش ! اما من این طور فکر نمیکنم ! همین که دنبال راه حل هستید یعنی سر دوراهی ماندید و دنبال پیدا کردن مسیر درست هستید یعنی اگر شما به یقیین برسید که بهترین راه حل برایتان فراموش کردن ایشان است حتما این کار را خواهید کرد
برادرم،اینها مراحلی از مراحل زندگی هستند که اگر از آنها به خوبی رد شویم به مراحل بهتر و بالاتری میرسیم اما اگر تسلیم خواهش های دلمان شویم تامدتها در این مرحله می مانیم و لذت مراحل بالاتر را نخواهیم چشید،این عشق جرقه ای در وجود شما است تا بتوانید تا عاشقی های بالاتر را درک کنید! و بدانید رابطه بین خداوند و انسان یک رابطه عاشقیست و رسیدن به عشق های الهی آنقدر لذت بخش تر و شیرین تر است که اگر به آنها برسید حاضر نیستید یک لحظه اش را با این لحظاتی که الان برایتان دوست داشتنی است عوض کنید،
یه روز یه بنده خدایی به یک مهمانی بزرگ برای شمام دعوت بوده وقتی از در سالن وارد میشود روی میزی مقداری نان و پنیر گذاشته بودند ،این آقا گرسنه بوده مینشیند سر میز و با لذت شروع به خوردن میکند اما متوجه می شود افرادی که می ایند یا اصلا نمی خورند یا یک لقمه می خورند و رد میشوندو میروند روی صندلی ها می نشینند ، با خودش می گوید اینها اگر مثل من گرسنه بودند می نشستند شام می خوردند معلوم است گرسنه نیستند ، خلاصه انقدر با لذت نان و پنیرها را می خورد که دیگر جای نفس کشیدن نداشته است ، بعد یک مدت کوتاهی صاحب مجلس میگوید اقایون تشریف بیاورید برای شام! این آقا باتعجب وارد سالن بعدی میشود میبیند انواع غذاهای لذیذ روی میز است و افراد باگرسنگی و لذت نشسته اند و غذا می خورند ، این آقا تازه میفهمد قضیه از چه قرار بوده !آن افراد می دانستند در سالن بعدی غذاها لذیذ تر است اما این بنده خدا نمی دانسته و کسی هم به او چیزی نگفته بوده است ،با خودش میگوید کاش میدانستم و کمی گرسنگی را تحمل کرده بودم تا الان از این همه غذا های رنگین محروم نشوم اما حسرت فایده ای نداشته چون آنقدر شکمش را با نان و پنیر پر کرده بوده که دیگر جایی برای خوردن و لذت بردن از این همه غذاهای لذیذ وجود نداشته است !
حکایت ما در زندگی حکایت این داستان است ، برادر عزیزم ،لذت های الان شما از این عشق حکایت آن نان و پنیر است ،شاید مدتی تحملش سخت باشد اما اگر اراده کنی و سعی کنی بذاریدش کنار میروید سالن بعدی!آنوقت لذتهای بالاتری نصیبتان خواهد شد ، تمام عزیزانی هم که دارند دلسوزانه شما را نصیحت میکنند شاید برای این است که سالنهای بعدی را دیدند و از سر دوست داشتن به شما میگویند که ماندن در این قضیه ثمری ندارد
، شما نوجوانی و با اراده قوی و از همه مهمتر به درگاه الهی عزیز هستید،انتخاب مسیر با خودتان است اما یادتان باشد اصلا خودتان را دست کم نگیرید !ارزش شما ،اراده شما ،و خواسته های شما خیلی بالاتر و با ارزش تر از این است که بخواهید در گیر عشقهای نوجوانی که کاملا هم طبیعی است بشوید، شما مردید و مرد با سختی هاست که بزرگ می شود ،پس اگر اراده کنید و کمی تحمل سختی کنید انشاالله سریعتر و راحت تر از آنچه فکرش را بکنید می توانید از این مرحله رد شوید ، حرفهای زیادی دلم میخواهد برایتان بگویم اما احساس می کنم تا همین جا هم زیاد صحبت کردم ، اگر مطلب طولانی شد حلال بفرمائید و حتما بنده حقیر را هم دعا کنید زیرا وقتی نوجوانان به درگاه الهی می روند خداوند به فرشتگانش فخر فروشی میکند ،سن قشنگی برای ارتباط با خدا دارید قدر بدانید برایی من روسیاه هم دعا بفرمایید، انشاالله موفق و سربلند باشید، التماس دعا، یا زهرا (س)

[="Times New Roman"][="Black"]هرکاری میکنی فقط مواظب باش به درست و روحیت و زندگیت آسیب نزنه..
.
فردا هیچکس نمیاد تاوان چیزهایی که تو از دست دادی رو بده..
.
هیچکسم دلش واسه تو نمی سوزه..
.
فقط مواظب باش آسیب نبینی..همین..:Cheshmak:
[/]

من تجربه داشتم...
اولین عشقی که سراغم اومد کسی بود که پس از مدتی نتونستم ببینمش وهمین باعث شد فراموش بشه...
دومیش هم همینطور شد...
شومیش هم همینطور شد...
.
.
.
شانزدهمیش هم همینطور شد...
من دلایل بی شماری برای پاک بودن وهوس نبودن این عشق ها داشتم...بی شمار دلیل قانع کننده...
ولی همش از بین رفت...
می دونی چرا؟
چون عشق فقط عشق به خداس!
همینه که مدتهاس عاشق نشدم!!!
چون فهمیدم هرچقدرهم که عشقت پاک باشه بازم محبتی بیشتر نیست!!!!
عشق زمینی عشق نیست محبته!
عشق آسمونیه که عشق واقعی محسوب می شه!!
پس خودتو خسته نکن...من خسته کردم...به این رسیدم که نباید خسته می کردم...
البته اونوقتا می شه گفت بچه بودیم و حالیمون نبود

[="Black"]

كبوتر حرم;545149 نوشت:
لا حول و لا قوة الا بالله


و اگر شرایط خوب نباشه عشق نمیاد به زندگیتون و طلاق
از مسیر تاپیک خارج میشیم ولی باید بگم
برادر من این چه نظریه ایه که دارید میدید ؟
مگه میخوای شلغم بخری که اگه خوشمزه بود که چه بهتر ولی اگه نبود بندازیم دور
ی کم حرفتون رو مزمزه کنید بعد
این چه حرفیه که میزنید ، یعنی چی اگر قبل از خواستگاری عشق یا علاقه ای باشه گناهه ؟
خواهشاً با این طرز فکر سعی کنید به کسی مشورت ندید

سلام.دوست عزیز سوئ تفاهم نباشه.
بنظر شما دو تا نا محرم که عاشق همن چند در صد احتمال داره به گناه کشیده شن؟[/]

[="Black"]

صبحانه;545254 نوشت:
من تجربه داشتم...
اولین عشقی که سراغم اومد کسی بود که پس از مدتی نتونستم ببینمش وهمین باعث شد فراموش بشه...
دومیش هم همینطور شد...
شومیش هم همینطور شد...
.
.
.
شانزدهمیش هم همینطور شد...
من دلایل بی شماری برای پاک بودن وهوس نبودن این عشق ها داشتم...بی شمار دلیل قانع کننده...
ولی همش از بین رفت...
می دونی چرا؟
چون عشق فقط عشق به خداس!
همینه که مدتهاس عاشق نشدم!!!
چون فهمیدم هرچقدرهم که عشقت پاک باشه بازم محبتی بیشتر نیست!!!!
عشق زمینی عشق نیست محبته!
عشق آسمونیه که عشق واقعی محسوب می شه!!
پس خودتو خسته نکن...من خسته کردم...به این رسیدم که نباید خسته می کردم...
البته اونوقتا می شه گفت بچه بودیم و حالیمون نبود

خوشحالم که متوجه شدید.[/]

[="Black"]

marzie_70;545190 نوشت:
خانواده من نمی زارن ازدواج کنیم میبینی؟

سلام.قصد دخالت ندارم ولی بنظر من حتی اگه خانوادتونم راضی شدن شما سختی بکشید و ازدواج نکنید با ایشون.بدلیل دلایلی که این ازدواج ها داره.
(نظر شخصی)[/]

ببين خواهشا اگه سمتش ميري و حرف از عشق بهش ميزني پاش وايستا دخترها حساسن زود دل ميبندن من خودم تجربه دارم يكسال و نيم با يكي بودم به قصد ازدواج ولي فهميد چادري شدم جوابم رو نداد كه نداد البته خداروشكر كه من دنبال فرصت بودم بره چون هم چشم ناپاك بود هم بي عرضه و من علاقه بهش نداشتم ولي زور خودم رو زدم كه شايد محبتش به دلم بيوفته حرصم از اين گرفت كه چنان از عشق و علاقه اش به من ميگفت كه مجنون جلوش سر خم مي كرد حالا به خاطر يه تيكه پارچه گذاشته رفته خداروشكر وارد زندگيش نشدم كه سر هر چي ولم مي كرد ، فقط خواهشا اگه يقين پيدا كردي واقعا عاشقي باهاش مطرح كن دختر زود رنج و حساسه برادرم

در ضمن گناه فقط دوست شدن با نامحرم نيست دل شكستن و قضاوت زود هم هست

موضوع قفل شده است