تفسیر به رای؟ (بررسی راسخون فی العلم)

تب‌های اولیه

28 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تفسیر به رای؟ (بررسی راسخون فی العلم)

سلام بر جناب سعید
آیا جنابعالی تفسری را سراغ دارید که به رای نباشد؟

موحد;54121 نوشت:
سلام بر جناب سعید
آیا جنابعالی تفسری را سراغ دارید که به رای نباشد؟

درود بر شما
بله واقعا نیست

[="microsoft sans serif"][="blue"]جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
[/][/]

با سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستان :Gol:

نقل قول:
آیا جنابعالی تفسیری را سراغ دارید که به رای نباشد؟

بله:

سوره 3:

هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ ﴿۷﴾
اوست كسى كه اين كتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پاره‏اى از آن آيات محكم [=صريح و روشن] است آنها اساس كتابند و [پاره‏اى] ديگر متشابهاتند [كه تاويل‏پذيرند] اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنه‏جويى و طلب تاويل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پيروى مى‏كنند با آنكه تاويلش را جز خدا و ريشه‏داران در دانش كسى نمى‏داند [آنان كه] مى‏گويند ما بدان ايمان آورديم همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان كسى متذكر نمى‏شود (۷)

آن تأویل و تفسیری که راسخون در علم می دانند، همان تفسیر درست است که به رأی نبوده، سازگار با حقیقت قرآن است.

یا حق

بینام;54143 نوشت:
با سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستان :gol:

بله:

سوره 3:

هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ ﴿۷﴾
اوست كسى كه اين كتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پاره‏اى از آن آيات محكم [=صريح و روشن] است آنها اساس كتابند و [پاره‏اى] ديگر متشابهاتند [كه تاويل‏پذيرند] اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنه‏جويى و طلب تاويل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پيروى مى‏كنند با آنكه تاويلش را جز خدا و ريشه‏داران در دانش كسى نمى‏داند [آنان كه] مى‏گويند ما بدان ايمان آورديم همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان كسى متذكر نمى‏شود (۷)

آن تأویل و تفسیری که راسخون در علم می دانند، همان تفسیر درست است که به رأی نبوده، سازگار با حقیقت قرآن است.

یا حق

بازم در اینجا شبه و دو نظر وجودارد بر الله وقف کنی یا الراسخون فی العلم ؟؟؟

اگر بر[="blue"] الله[/] در [="red"]وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ[/] وقف کنی دیگر تاویل قرآن را راسخون علم هم نمی دانند
راسخون علم فقط می گویند : به آن ایمان آوردیم همه اش از طرف پرور دگار ماست

[="blue"]وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا[/]

اما اگر در جمله ی [="blue"]وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ[/] بجای [="red"]فِي الْعِلْمِ[/] ، [="blue"] فِي [="red"]الْعِلْمِه[/][="red"][/][/] آمده بود دیگری قطعا می شد گفت که راسخون در علم از تاویل کتاب قرآن( [="red"]ه [/]ضمیر) آگاهند و جای شک نمی گذاشت

به نام خدا


غلامعلی نوری;54145 نوشت:
راسخون علم فقط می گویند : به آن ایمان آوردیم همه اش از طرف پرور دگار ماست

وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا

اما اگر در جمله ی وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ بجای فِي الْعِلْمِ ، فِي الْعِلْمِه آمده بود دیگری قطعا می شد گفت که راسخون در علم از تاویل کتاب قرآن( ه ضمیر) آگاهند و جای شک نمی گذاشت



قرآن;54145 نوشت:


وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَينَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيكَ الْمَصِيرُ(البقرة/285)




میشه یکی به من بگه اگه اینطوری که دوست گرام غلامعلی میگن باشه ، اونقوت این راسخ در علم بودن چه امتیازی داره ؟ خب اگه فقط ایمان به آیات بود که همه میدونن مومنان به همه کتب الهی ایمان دارن ! دیگه نیازی نبود خدا اینقد آیه رو کش بده !

فکر کنم جناب غلامعلی نمونه آپدیت شده تفسیر به رأی رو آوردن ، به روز به روز !!!!!

موفق و پیروز باشید

سلام بر جناب بینام
حتما می پذیرید که مقوله تفسیر از مقوله تاویل متمایز است چرا که جناب آقای جوادی آملی در مقدمه تفسیر المیزان صفحه 19 می فرمایند:

. . . و سپس آيات ريشه‏اى كه ظواهر را تغذيه مى‏كند از آيات كليدى كه بواطن قرآن را مى‏گشايد جدا كرد و همچنين جريان تفسير را از تأويل فرق گذاشت كه اين كار از قلمرو لغت بيرون و از حوصله «المعجم» خارج و از منطقه فهرست نامه و نظاير آن بالاتر كه فراسوى معنا است و نه لفظ، زيرا تشخيص حقيقت و مجاز لغوى گرچه با لغتنامه‏ها تأمين مى‏گردد ولى امتياز حقيقت و مجاز عقلى كه آيا اسناد محمول به موضوع الى ما هو له است يا الى غير ما هو له، آن را عقل بيان مى‏كند و وحى تبيين مى‏نمايد و نه لغت: «... لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ» «2» و نتيجه شناسايى آيات زير بنائى و آشنايى با آيات روبنايى و كيفيت ظهور آن آيات پايه‏اى در اين آيات و نحوه رجوع اين آيات روبنايى به آن آيات گذشته از استحكام اصل تفسير آنست كه هيچگونه اختلاف ريشه‏اى در مبانى اين دائرة المعارف راه ندارد چه اينكه در اصل متن يعنى قرآن كريم هيچ راهى براى اختلاف وجود ندارد.

حمید;54166 نوشت:
به نام خدا







میشه یکی به من بگه اگه اینطوری که دوست گرام غلامعلی میگن باشه ، اونقوت این راسخ در علم بودن چه امتیازی داره ؟ خب اگه فقط ایمان به آیات بود که همه میدونن مومنان به همه کتب الهی ایمان دارن ! دیگه نیازی نبود خدا اینقد آیه رو کش بده !

فکر کنم جناب غلامعلی نمونه آپدیت شده تفسیر به رأی رو آوردن ، به روز به روز !!!!!

موفق و پیروز باشید

[="red"]سلام حمید [/]

[="microsoft sans serif"]یه سرسفری برو تا المیزان زیر همین آیه ی تا حاجتت رو بگیری بعلاوه من فقط گفته ام که اگر در الله وقف کنی معنی این می شود و اگر در الراسخون وقف کنی معنی اضافه تری می دهد
در ضمن خودت هم قبول کردی همه جا تفسیر به رای وجود داره
در پایان بگم که اختلاف تفاسیر در اختلاف رای هاست

[/]

بسم الله الرحمن الرحیم


غلامعلی نوری;54229 نوشت:


سلام حمید

یه سرسفری برو تا المیزان زیر همین آیه ی تا حاجتت رو بگیری بعلاوه من فقط گفته ام که اگر در الله وقف کنی معنی این می شود و اگر در الراسخون وقف کنی معنی اضافه تری می دهد
در ضمن خودت هم قبول کردی همه جا تفسیر به رای وجود داره
در پایان بگم که اختلاف تفاسیر در اختلاف رای هاست




سلام غلامعلی جان

ببین دوست من ، جواب من اینایی که شما میدی ، نیس !

دوست خوب من ، شما بفرمایید آیا به وجود راسخان در علمی که به حقایق قرآن ( به تمامی آن و به طور کامل ) واقف هستند قائل هستی یا نه !

واقعیت اینه که من منظور شما رو نفهمیدم ! با وقف و ترمز و این حرفا هم که جواب درست نمی شه ! پس لطف کن بگو آیا به همچین اشخاصی با این توصیف قائل هستی یا نه ! ( حالا به این که اینا کی هستن کاری نداریم ) صحبت بر سر وجود یا عدم وجود این افراد است !

فقط لطفاً جوابا صریح باشه ، نه شما دوست داری صغری کبری بچینی نه اینکه من حوصله خوندنش و دارم !


فعلاً

سلام بر جناب حمید
و با پوزش از جناب نوری
به نظر جنابعالی راسخان در علم امامان هستند و در نتیجه تاویل قران را می دانند.
با مسلم فرض کردن این موضوع ، لطفا تعریفی از تاویل ارائه فرمایید و سپس منابعی را در خصوص تاویلهایی که امامان از قران کرده اند را معرفی فرمایید و البته حداقل یکی دو مورد از تاویلهای امامان را هم بیان فرمایید.

به نام خدا

سلام بر همه دوستان علی الخصوص جناب موحد عزیز


موحد;54263 نوشت:

به نظر جنابعالی راسخان در علم امامان هستند و در نتیجه تاویل قران را می دانند.
با مسلم فرض کردن این موضوع ، لطفا تعریفی از تاویل ارائه فرمایید و سپس منابعی را در خصوص تاویلهایی که امامان از قران کرده اند را معرفی فرمایید و البته حداقل یکی دو مورد از تاویلهای امامان را هم بیان فرمایید.




دوست خوب من ، بهتر اینه که شما بزاری همه چی رو روال خاص خودش طی بشه ! شما ابتدا اینطوری استنتاج نکنید !

بگذارید ما همه حالات ممکن رو بررسی کنیم ! یعنی چی ؟

یعنی اینکه بگذارید ببینیم آیا راسخ در علم یعنی کسی که به تمام حقایق قرآن آگاهه !!! ( و این باید بررسی بشه که آیا عقل قبول میکنه که در هر زمانی راسخ در علم ( با اون شرایطی که گفته شد ) نباشه ؟ )

بعد ببینیم این راسخ در علم در زمان پیامبر صلوات الله علیه و آله کی بوده !

و بعد اگر عقل و نقل لزوم بودن راسخ در علم بعد از پیامبر رو تأیید کرد بینیم برای بعد از ایشون چه کسی راسخ در علم بوده !

یقین کنید اگه من یه ضرب به نقطه ای که شما فرمودید برم ، در انتها به نتیجه ای نمی رسیم !

پس خواهش میکنم اندکی صبور باشید !

از شما دوست عزیز بسیار متشکرم .

باسمه تعالی
با سلام و تشکر
در پست های دیگر چارچوب تفسیر قرآن گفته شد تا تفسیر به رای نباشد. اینکه عزیزی بیان کرد آیا تفسیری وجود دارد که تفسیر به رای نباشد این سوال ناشی از عدم دقت و علم کافی ایشان از تفسیر قرآن مجید است.و جناب نوری هم که از مطروح آن عزیز به وجد آمدند بارها در پست های متعدد به ایشان تذکر داده شده است که تفسیر قرآن باید بر اساس قانون مفاهمه عرب،شواهد علمی، عقلی و روایی باشد نه ظنیات غیر معتبر.
چرا که تفسیر بیان مراد ظاهری و جدی خداوند متعال از آیات است.و ما در تفسیر در صدد کشف مراد خداوند متعال هستیم نه هر آنچه که به ذهنمان خطور کند.
تشکر:Gol:


سلام بر جناب سعید
به حق فرموده اید که " چرا که تفسیر بیان مراد ظاهری و جدی خداوند متعال از آیات است.و ما در تفسیر در صدد کشف مراد خداوند متعال هستیم نه هر آنچه که به ذهنمان خطور کند."
این یعنی همان تفسیر به رای. مثلا چندین مفسر قرانی در صدد کشف مراد الله در خصوص یک آیه هستند و هر کدام به نتیجه ای می رسند که متفاوت از دیگری است.
علامه طباطبایی در تفسیر برخی آیات اول نظرات دیگر مفسرین را بیان می کنند و سپس به نقد آنها پرداخته و در پایان نظر خود را اعلام می کنند.
تفسیر یا باید نقلی باشد بدین معنی که مفسرین تنها به ذکر نظرات پیامبر و امامان که ادعا می شود معصوم هستند بپردازند و یا باید نظر خود را مطرح کنند. مفسرین مورد اول را نمی توان مفسر نامید بلکه آنها بیشتر محدث هستند.

غلامعلی نوری;28761 نوشت:
نام هالی کاشف سیاره دنباله دار در قرآن آمده است!! فَلَمَّا جَنَّ عَلَيهِ اللَّيلُ رَأَى كَوْكَبًا با سلام یک پژوهشگر مطلبی را بدست آورده که با هم مرورمی کنیم : در آیه ی 76 سوره ی انعام اسم کاشف سیاره ی دنباله دار هالی آمده است! ( هالی که از کنار هم گذاشتن حروف قرمز عبارت « علیه اللیل» بدست می آید ) و شماره ی آیه(76) هم نشانگر دوره حرکت انتقالی بدور خورشید است فَلَمَّا جَنَّ عَلَيه اللَّيلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ (الأنعام/76) پس چون شب بر او پرده افکند ستاره‏اي ديد گفت اين پروردگار من است و آنگاه چون غروب کرد گفت غروب‏کنندگان را دوست ندارم از دوستان هر کسی که نسبت به این کشف نظری دارد بیان نماید

از جناب غلام علي كه اون همه مطالب ديني دقيق و حق قران وعترت را رد ميكنه بعيد نيست اين مزخرفات رو به عنوان كشف علمي بپذيره احسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسنت اسسسسسسسسستاد

حمید;54255 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم




سلام غلامعلی جان

ببین دوست من ، جواب من اینایی که شما میدی ، نیس !

دوست خوب من ، شما بفرمایید آیا به وجود راسخان در علمی که به حقایق قرآن ( به تمامی آن و به طور کامل ) واقف هستند قائل هستی یا نه !

واقعیت اینه که من منظور شما رو نفهمیدم ! با وقف و ترمز و این حرفا هم که جواب درست نمی شه ! پس لطف کن بگو آیا به همچین اشخاصی با این توصیف قائل هستی یا نه ! ( حالا به این که اینا کی هستن کاری نداریم ) صحبت بر سر وجود یا عدم وجود این افراد است !

فقط لطفاً جوابا صریح باشه ، نه شما دوست داری صغری کبری بچینی نه اینکه من حوصله خوندنش و دارم !


فعلاً

[="microsoft sans serif"]اولا اگر نمی دانستی بدان که [="red"]وقف و ابتدا[/] از اصول قرائت قرآن است و وقف و ترمزی که گفته ای نیست !!!!!
بسته به درک و تفسیر ، قاری در جایی ([="blue"]صرف نظر از کم آوردن نفس[/]) می ا یستد و یا ادامه ی قرائت را آغاز می کند

بله راسخون در علم وجود دارند اما در آیه نگفته الراسخون [="red"]فی العلمه[/] ( راسخون در علم قرآن )

که ما رسوخ در علم را منحصر به دانستن قرآن کنیم

الراسخون در علم بطور کلی یعنی کسانی که از روی علم و آگهی و تحقیق و مستند خبرها را می سنجند و [="red"]در علم رسوخ و نفوذ کرده[/] و در آن سنگر گرفته اند و از جای خود تکان نخورده و محکم ایستاده اند و به قولی جزیی از علم به معنای کلی شده اند

راسخون فی العلم اصلا اشاره ی مستقیمی به علم قرآن ندارد بلکه معنی کلی [="red"]علم گرایی[/] منظورش است چونکه اگر منظور فقط قرآن بود الراسخون فی [="red"]العلمه[/] می آمد و قضیه را قاطع و بدون شبه فیصله می داد

پس بطور خلاصه [="red"]الراسخون فی العلم[/] در این آیه یعنی [="blue"]کسانی که علم و تحقیق گرا هستند[/] و ذاتا در دید علمی و تحقیق راسخ بوده ودر علم موضع گرفته و جایی محکم یافته اند و از آن جایگاه به مسائل نگاه می کنند

و الله من بعضی مواقع از اوج موج حماقت برخی اعراب صدر اسلام شگفت زده می شوم که چقدر کودن و نادان بوده اند که اسلام به آن خوبی را نمی پذیرفتند!
[="blue"]خدا آگاه تر است شاید هم سیاست نمی گذاشته[/] !!!!!! [="red"]و الان هم سیاست نمی گذارد بسیاری از حقایق پذیرفته شوند
[/]
[/]

ميثم تمار;54420 نوشت:

از جناب غلام علي كه اون همه مطالب ديني دقيق و حق قران وعترت را رد ميكنه بعيد نيست اين مزخرفات رو به عنوان كشف علمي بپذيره احسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسنت اسسسسسسسسستاد

[="red"]اولا [/]
در این تاپیک و پست های مر بوطه اینجانب [="red"]چشم باز کن [/]کجا گفته ام که اینها را پذیرفته یا نپذیر فته ام ؟؟؟؟؟
من فقط گفته ام اینطور نظری هم از کسی بنام [="red"]هارون یحیی [/]ابراز شده و طرفدارنی پیدا کرده و [="blue"]نظر شما خوانندگان پژوهشگر[/] ؟؟؟؟را در این مورد خواسته ام همین

[="red"]دوم [/]
اگر تعصب جاهلی و حمیت لاینفع می گذاشت اینقدر در مورد اینجانب سرسری داوری نمی کردین

پست های پیشین مرا هم حتما بخوانید اگر اهل دانستن و تحقیق هستید

به نام خدا


ابتدا سلام

ببین آقای غلامعلی ، شما میگی چرا ما دانسته های راسخان در علم رو محدود به آیات قرآن میکنیم !
اولاً که ، شما بفرمایید مراد از علم در این آیه چیه ؟
منظور علم الاهیه ، یا اینکه نه ، دانش تجربی ، شایدم ترکیبی از هر دو ؟
دو ، این علم در چه سطحیه ! چون همونطوری که میدونید علم و دانش یک امر نسبیه ؟

اما مسئله بعدی ، شما به چه شکلی به قرآن معتقد هستی !
در ظاهر دم از اعتقاد کامل به قرآن میزنید و در عمل ، حیطه علوم قرآن رو از بقیه علومی ( که نگفتید از چه جنسه ، اما میشه حدسش زد ) جدا میکنید !

از اونجایی که جوش آوردن و عصبانیت واسه آدم بده !

دو تا توصیه ! هم عصبانی نشو ! هم مختصر و مفید جواب بده ! لطفاً !!!!

تسنیم;29059 نوشت:
[quote یک پژوهشگر مطلبی را بدست آورده که با هم مرورمی کنیم :

در آیه ی 76 سوره ی انعام اسم کاشف سیاره ی دنباله دار هالی آمده است!
=غلامعلی نوری *;28761]

فَلَمَّا جَنَّ عَلَيهِ اللَّيلُ رَأَى كَوْكَبًا

با سلام

( هالی که از کنار هم گذاشتن حروف قرمز عبارت « علیه اللیل» بدست می آید )

و شماره ی آیه(76) هم نشانگر دوره حرکت انتقالی بدور خورشید است

فَلَمَّا جَنَّ عَلَيه اللَّيلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ

الْآفِلِينَ

(الأنعام/76)

پس چون شب بر او پرده افکند ستاره‏اي ديد گفت اين پروردگار من است و آنگاه چون غروب کرد
گفت غروب‏کنندگان را دوست ندارم

از دوستان هر کسی که نسبت به این کشف نظری دارد بیان نماید

عجب کشف بزرگی اگه این همه دقت نظر رو روی تفاسیر قرآن انجام می دادین خیلی خیلی؛کله ای شده بودین.ببخشیداآآ با بعضی ها فقط باید سکوت کرد "اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما

به نظرمن هم اینجوری به کشفیات قرآن نگاه نکنیم بهتره.

غلامعلی نوری;54430 نوشت:
پس بطور خلاصه الراسخون فی العلم در این آیه یعنی کسانی که علم و تحقیق گرا هستند و ذاتا در دید علمی و تحقیق راسخ بوده ودر علم موضع گرفته و جایی محکم یافته اند و از آن جایگاه به مسائل نگاه می کنند

با سلام خدمت شما دوستان عزیز،لازم است آیه را دقیق برسی کنیم تا به نتیجه برسیم.
خدای متعال میفرماید:
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ(آل عمران، 7) او كسي است كه بر تو اين كتاب را نازل كرد. بخشي از آن آيات محكم هستند كه اصل و اساس اين كتاب را تشكيل ميدهند. (و هر گونه ابهامي كه در آيات ديگر باشد با مراجعه به اين محكمات روشن ميشود) و بخشي از آن آيات متشابه است (يعني احتمالات مختلفي در نگاه اول در معناي آن است ولي با توجه به آيات محكم تفسير آنها نيز روشن ميشود) اما كساني كه در دلهايشان انحراف است به خاطر ايجاد فتنه (و گمراه كردن مردم) و به خاطر تفسير (نادرست) به سراغ آيات متشابه ميروند در حالي كه تفسير اين آيات متشابه را جز خداوند و كساني كه در علم راسخ و استوارند نميدانند (راسخان در علم) ميگويند ما به آن ايمان داريم همه از طرف خداست (خواه محكم باشد يا متشابه همه از اوست) و جز خردمندان پند نگريند.
توضيح : در اين آيه چند سؤال مطرح است:
سؤال اول: چرا در قرآن آيات متشابه به كار رفته است؟! پاسخ: اولاً وجود آيات متشابه زمينه فكر و تدبر و مقدمه نهضت علمي است ثانياً احساس رابطه و نياز به رهبران آسماني در اين گونه پيچيدگيها به چشم ميخورد. آري اگر همه درس آسان باشد شاگرد احساس نياز به استاد نميكند ثالثاً متشابهات وسيله آزمايش مردم است. گروهي كژ انديش از لابلاي آنها به سراغ اهداف شوم خود ميروند و گروهي به فرموده امام رضا(ع) با مراجعه به محكمات معناي صحيح را كشف مينمايند.
سؤال دوم: قرآن در يكجا همه آيات خود را محكم دانسته و فرموده: كتاب احكمت اياته و در جاي ديگر همه را متشابه دانسته و فرموده: كتاباً متشابهاً ولي در اين آيه بعضي را محكم و بعضي را متشابه قرار داده، مسأله چيست؟ پاسخ: آنجا كه فرمود تمام آيات محكم است يعني سخن سست و بي اساس در هيچ كلمهاي نيست و آنجا كه فرمود آيات متشابه هستند يعني سيستم و آهنگ قرآن يك نواخت است مثل كلمات و نوشته جات و محصولات عادي نيست كه بعضي برتر از ديگري باشد همه آن يكسان و شبيه به هم است. ولي با آنكه سخني سست و بي آهنگ در تمام قرآن نيست لكن از نظر فهم مردم همه آيات يكسان نيستند، بعضي صريح و روشن و همه كس فهم ولي بعضي داراي معاني بلند و پيچيده است.
سؤال سوم: نمونه آيات متشابه كدام است؟ مثلاً در قرآن ميخوانيم: الي ربها ناظرة يعني چشمها به پروردگارشان مينگرند ولي چون عقل جسم بودن را براي خداوند محال ميداند واز طرفي در آيات قرآن ميخوانيم كه لاتدركه الابصار؛ چشمها او را درك نميكنند مجبوريم مراد از نگاه به پروردگار را نگاه به لطف و پاداش او معنا كنيم. و كلماتي از قبيل (جاء ربك) را با توجه به آيات ديگر ميگوييم فرمان خدا آمد. (يد الله) يعني قدرت او. در فارسي نيز ميگوييم فلاني در فلان شهر يا اداره دست دارد يعني قدرت دارد و گرنه خداوند جسم نيست كه دست و پا داشته باشد (ليس كمثله شيء) او همانندي ندارد. به هر حال همين آيات سبب انحراف ساده انديشاني شده كه به آيات ديگر توجه ندارند واز مفسران واقعي يعني اهل بيت پيامبر جدا هستند و شايد به خاطر همين خطرات است كه قرآن به ما سفارش كرده هنگام قرائت قرآن به خداوند از شر شيطان پناه ببريد.
پيامها و نكتهها: 1. همه كس همه آيات را نميفهمد. (و اخر متشابهات) 2. كسي كه روح سالم نداشته باشد به خاطر فتنه و انحراف به سراغ متشابهات ميرود. 3. فتنه تنها آشوب نظامي و فيزيكي نيست، تفسير به راي و تغيير فرهنگ و برداشت نادرست نيز فتنه است. 4. تا سلامتي فكري و روحي شخصي ثابت نشده حتي تسليم استدلالهاي قرآني او نيز نشويد. 5. هدف نهايي و مقصود اعلاي آيات الهي را تنها خدا و راسخان در علم ميدانند. 6. آگاهي سطحي و حفظ مطالب، ارزش نهايي را ندارد آنچه مهم است راسخ بودن در علم است. 7. نام راسخان در علم در كنار نام مقدس خداوند آمده و مقامشان بعد از مقام الهي است. 8. فهميدن درجاتي دارد كه بالاترين آن آشنا شدن به تأويل و رسيدن به هدف نهايي است. 9. عالمان واقعي بي تكبرند. (و الراسخون في العلم يقولون امنا به) 10. هر چه را نميفهميم انكار نكنيم. (كل من عند ربنا) 11. آيات محكم داراي يكنوع پيوستگي و انسجام است (كلمه ام مفرد به كار رفته است) 12. براي فهم قرآن روح پاك و معتدل لازم است (و ما يعلم تأويله الا الله و الراسخون في العلم) 13. همان گونه كه تمام بچه ها به سراغ مادر ميروند، در تفسير تمام آيات متشابه نيز بايد به محكمات رجوع كرد. (هن ام الكتاب) 14. گرايش به باطل مانع از رسوخ علم است. (الراسخون في العلم) در برابر (في قلوبهم زيع) قرار داده شده است.

انشاءالله جواب روگرفتید.

سلام علیکم جمیعا

در یکی از سایتهای مخلص وهابیت نوشته شده بود :

فلن فرقه ( شیعیان ) باید کشت چون مشرک شده اند و این آیه قرآن را دلیل بر این حکم خود آورده بودند :

فقاتلوهم حتی تکون الفتنه

حال به کسانیکه تفسیر به رای را قبول دارند و میگویند که این تفسیر همچون همه تفاسیر مشهور مانند المیزان و ... تفسیر به رای است میخواهم هوش و ذکاوتشان را بکار بگیرند و پاسخ بدهند که به چه دلیل تفسیر به رای شبه آدمی همچون آنکه نام بردم
برابر است با
تفاسیر مشهور دیگر از اهل تسنن و تشیع

ادله بیاورند که با چه برهانی خداوند و پیامبر او به هرکسی مجوز تفسیر قرآن داده و گفته که هرآنچه که شما دلتان خواست و تفسیر کردید سخن خداوند است.

این نوع تفسیر با پیامبری از طرف خدا بودن و از طرف خداوند حکم دادن توفیقی نمیکند؟
تنها وهابیت چنین عقیده ای دارند و لذا ذکر میکنم که الله در وهابیت همان بتهای جاهلیت است که تغئیر نام داده و بصورت یک بت با نام الله در آمده که این الله مامور است که تمامی خواسته های یک حیوان وحشی انسان نما را در قالب دین اجرا نماید.
این الله نوکر وهابیت( سلف سالخ) است . او کلامی است که مامور انجام انجام خواهشهای نفسانی و شیطانی آنهاست.

حتی ماسون ها هم شرافتمندانه تر از آنها عمل میکنند چراکه آنها خدا را قبول ندارند و کتاب مقدسشان کتاب ماکیاول است ولی این کذابان قرآن را برداشته تفسیر به رای میکنند و تمام خواهشهای نفسانیشان را از قرآن استنباط کرده و اجرا مینمایند.

کسانیکه هنوز نمیدانند بت چیست و بت پرست و مشرک کیست آنوقت این و آن را از شیعه و سنی انتخاب میکنند و میکشند و میگویند الله گفته و قران را در میآورند.

تا به الان در طول تاریخ زیاد بوده اند کسانیکه تفسیر به رای میکردند و دد منشی خود را به خدا و قرآن نسبت میدادند ( که البته مشرک حقیق انها هستند و هیچ کس به اندازه کسی که به خداوند نسبت دروغ میبندد مشرک نیست ) ولی این مورد با نشان و علامت سلف صالح دیگر یک ماسونری تمام عیار در قالب اسلام است.

عزیزان کمی تحقیق کنید و هر کسی هرچیزی گفت که در نگاه اول صحیح بود را تائید نکنید .

یاحق





بسمه تعالی
با سلام و تشکر
جهت روشن شدن اینکه چرا بعضی از تفاسیری که در مورد آیات صورت گرفته متفاوتند نکاتی را خدمتتان عرض می کنم:
برخی از آیات قرآن دلالت آنها بر معنا صریح است که در اصطلاح به آن نص گفته می شود. و در آن اختلافی نیست مانند آیه ی شریفه « ان الله لا یظلم شیئا»
برخی دیگر از آیات دلالت آنها بر معنا ظاهر است و اگر قرائن متصله و منفصله در کلام موید آن باشد حجت است که این روش عقلا در فهم هر کلامی است و قرآن هم روشی بر خلاف سیره ی عقلا ندارد.مثلا در آيه «وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ» ظهور آیه در این است كه بگوئيم: سليمان وارث اموال پدر بوده است. و دلیلی بر خلاف این ظهور نیست پس این ظهور حجت است.
برخی دیگر از آیات دارای احتمالات متعدد هستند که اگر قرینه ای بر یکی از آنها پیدا شد آن احتمال متعین است.مانند آیه ی شریفه «وَ قالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْساهُ الشَّيْطانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِين» که مرجع ضمیر در «فانساه الشیطان» دارای دو احتمال است یکی اینکه حضرت یوسف علیه السلام باشد دیگر فرد زندانی اما با توجه به آیات بعد که در مورد زندانی خدای متعال می فرماید:« وادکر بعد امه» یعنی بعد از مدتی به یادش آمد، احتمال اینکه مرجع ضمیر زندانی باشد متعین است.
مفسر اگر بر اساس قواعد ادبیات عرب، ادله علمی ، عقلی و روایی و اصول محاوره عقلا آیه ای را تفسیر کرد،از خطر تفسیر به رای مصون است اما اگر کسی بدون ضابطه و بر اساس نظر شخصی قرآن را تفسیر کرد و نظر خود را تحمیل کرد،تفسیر به رای نموده است.
در تفاسیر معتبر شیعه بر اساس همین چارچوب تفسیر آیات صورت گرفته و پیدایش اختلاف در تفاسیر به خاطر وجوه احتمالی
امری عادی است .آن کسی که تفسیر حقیقی قرآن را می داند تنها معصوم علیه السلام است.که اگر انشاءالله تشریف بیاورند تفسیر حقیقی قرآن را از ایشان باید شنید.
باتشکر:Gol:


بسمه تعالی
حضرات معصومین علیهم السلام،تفسیر به رای در آیات قرآن را با عبارت « من فسر القرآن برایه» و مانند آن به شدت زشت شمرده اند.
در کتب ادبی یکی از معانی باء سببیت است و « رای» بنابر گفته ابن منظور و فیروزآبادی به معنای اعتقاد است. لذا مقصود از «تفسیر به رای» آن است که مفسر به خاطر رای خاصی که انتخاب کرده، به تفسیر قرآن بپردازد و آیه را طبق آن معنا کند. روشن است که چنین مفسری در صدد فهم و کشف مقصود خداوند نیست، بلکه در مقام تایید دیدگاه خویش است و آیات قرآن را مستمسک قرار داده است. چنین فردی قطعا سزاوار نکوهش است. که به فرموده امام علی علیه السلام « عطفوا الهدی علی الهوی» یعنی هدایت و معارف روشنگر قرآن را تابع تمایلات و آراء خود قرار داده است.
تشکر:Gol:

بسم الله الرحمن الرحیم

موحد;54371 نوشت:
این یعنی همان تفسیر به رای. مثلا چندین مفسر قرانی در صدد کشف مراد الله در خصوص یک آیه هستند و هر کدام به نتیجه ای می رسند که متفاوت از دیگری است. علامه طباطبایی در تفسیر برخی آیات اول نظرات دیگر مفسرین را بیان می کنند و سپس به نقد آنها پرداخته و در پایان نظر خود را اعلام می کنند. تفسیر یا باید نقلی باشد بدین معنی که مفسرین تنها به ذکر نظرات پیامبر و امامان که ادعا می شود معصوم هستند بپردازند و یا باید نظر خود را مطرح کنند. مفسرین مورد اول را نمی توان مفسر نامید بلکه آنها بیشتر محدث هستند.

با سلام و تشکر
تفسیر حقیقی قرآن همانگونه که از قرآن و روایات بدست می آید اختصاص به معصوم علیه السلام دارد اما خود معصومین علیه السلام روش فهم قرآن را به اصحاب خود یاد داده اند مانند آیه وضو1 که زراره از حضرت امام باقر علیه السلام در مورد دلیل مسح بعض سر سوال می نماید. حضرت فرمودند: «لمكان الباء» (به خاطر حرف «باء» در كلمه‏ ى «بِرُؤُسِكُمْ» زيرا معناى آن قسمتى از سر است و اگر آيه «و امسحوا رؤسكم» بود در آن صورت بايد همه ‏ى سر را مسح مى‏ كرديم).
جمع این دسته روایات با کلام ابتدایی این است که اگر مفسر در فهم قرآن از کلیدهای مورد تایید معصومین علیهم السلام استفاده نماید و فهم خود از آیات را بطور قطعی به کلام خدای متعال نسبت ندهد دچار تفسیر به رای مذموم نشده است و تفسیر او تفسیر به رای نخواهد بود.
1. سوره مائده آیه 6
موفق باشید

[="Arial"][="RoyalBlue"]بنام او

پيرو همه فرمايشهايي كه بزرگواران عزيزفرمودند اينجانب هم سوالي برايم پيش آمده كه اميدوارم پاسخش را روشن و شفاوف دريافت نمايم..
آيا افرادي كه زبان و ادبيات عربي را نميدانند اما زبان مادري خود را آري..اين افراد كه ازترجمه ها استفاده مينمايند چه ؟؟ آيا اينان نيز از روي ترجمه ها آلوده يا متهم به تفسيربه راي ميگردند يا فقط اين تفسيربه راي مخصوص كساني خواهد بود كه قصد دارند از متن اصلي يا عربي آيات .. آيه اي را بنفع خود يا مطابق ذهن و برداشت خود معنا و تفسير و ترجمه نمايند..ميگردد؟؟

باتشكر..[/]

[="Arial"][="RoyalBlue"]بنام او

پيرو همه فرمايشهايي كه بزرگواران عزيزفرمودند اينجانب هم سوالي برايم پيش آمده كه اميدوارم پاسخش را روشن و شفاوف دريافت نمايم..
آيا افرادي كه زبان و ادبيات عربي را نميدانند اما زبان مادري خود را آري..اين افراد كه ازترجمه ها استفاده مينمايند چه ؟؟ آيا اينان نيز از روي ترجمه ها آلوده يا متهم به تفسيربه راي ميگردند يا فقط اين تفسيربه راي مخصوص كساني خواهد بود كه قصد دارند از متن اصلي يا عربي آيات .. آيه اي را بنفع خود يا مطابق ذهن و برداشت خود معنا و تفسير و ترجمه نمايند..ميگردد؟؟

باتشكر..[/]

بسم الله الرحمن الرحیم

نگران شيعه;270170 نوشت:
بنام او پيرو همه فرمايشهايي كه بزرگواران عزيزفرمودند اينجانب هم سوالي برايم پيش آمده كه اميدوارم پاسخش را روشن و شفاوف دريافت نمايم.. آيا افرادي كه زبان و ادبيات عربي را نميدانند اما زبان مادري خود را آري..اين افراد كه ازترجمه ها استفاده مينمايند چه ؟؟ آيا اينان نيز از روي ترجمه ها آلوده يا متهم به تفسيربه راي ميگردند يا فقط اين تفسيربه راي مخصوص كساني خواهد بود كه قصد دارند از متن اصلي يا عربي آيات .. آيه اي را بنفع خود يا مطابق ذهن و برداشت خود معنا و تفسير و ترجمه نمايند..ميگردد؟؟

با سلام و تشکر
اگر مترجمین و مفسرین قرآن در ترجمه های خود که بازگردان نسبی معانی قرآن هستند، از روش صحیح و اصولی پیروی نمایند و ترجمه خود را بطور قطعی به خدای متعال نسبت ندهند، از تفسیر به رای مصون خواهند بود.

موفق باشید

این نظریه اقای مکارم شیرازی است در تفسیر نمونه:
4 ـ «راسخون در علم» چه کسانى هستند؟

در قرآن مجید، در دو مورد، این تعبیر به کار رفته است یکى در اینجا و دیگرى در سوره «نساء» آیه 162 آنجا که مى فرماید:
لکِنِ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ:
«دانشمندان و راسخان در علم از اهل کتاب، به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پیش از تو نازل گردیده است، ایمان مى آورند».
همان طور که از معنى لغوى این کلمه استفاده مى شود منظور از آن، کسانى هستند که در علم و دانش، ثابت قدم و صاحب نظرند.
البته مفهوم این کلمه، یک مفهوم وسیع است که همه دانشمندان و متفکران را در بر مى گیرد، ولى در میان آنها افراد ممتازى هستند که درخشندگى خاصى دارند و طبعاً در درجه اول، در میان مصادیق این کلمه قرار گرفته اند و هنگامى که این تعبیر ذکر مى شود، قبل از همه نظرها متوجه آنان مى شود.
و اگر مشاهده مى کنیم در روایات متعددى «راسِخُونَ فِى الْعِلْمِ» به پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) و ائمه هدى(علیهم السلام) تفسیر شده،(19) روى همین نظر است; زیرا بارها گفته ایم که آیات و کلمات قرآن، مفاهیم وسیعى دارد که در میان مصادیق آن افراد نمونه و فوق العاده اى دیده مى شود که گاهى در تفسیر آنها تنها از آنان نام مى برند.
در «اصول کافى» از امام باقر یا امام صادق(علیهما السلام) نقل شده است که فرمود: «پیامبر خدا بزرگ ترین راسخان در علم بود و تمام آنچه را خداوند بر او نازل کرده بود از تأویل و تنزیل قرآن مى دانست، خداوند هرگز چیزى بر او نازل نکرد که تأویل آن را به او تعلیم نکند و او و اوصیاى وى همه اینها را مى دانستند».(20)
روایات فراوان دیگرى در کتاب «اصول کافى» و سایر کتب حدیث در این زمینه آمده است که نویسندگان تفسیر «نور الثقلین» و تفسیر«برهان» در ذیل این آیه آنها را جمع آورى نموده اند و همان طور که اشاره شد، تفسیر «راسخون فى العلم» به پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه هدى(علیهم السلام) منافاتى با وسعت مفهوم این تعبیر ندارد، لذا از «ابن عباس» نقل شده که مى گفت:
من هم از راسخان در علم هستم.(21)
منتها هر کس به اندازه وسعت دانشش از اسرار و تأویل آیات قرآن، آگاه مى گردد، و آنان که علمشان از علم بى پایان پروردگار سرچشمه مى گیرد، طبعاً به همه اسرار و تأویل قرآن آشنا هستند در حالى که دیگران تنها قسمتى از این اسرار را مى دانند.

* * *

5 ـ «راسخان در علم» از معنى متشابهات آگاهند

در اینجا بحث مهمى در میان مفسران و دانشمندان دیده مى شود که آیا «وَ الرّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ» آغاز جمله مستقلى است و یا عطف بر «اِلاَّ اللّهُ» مى باشد؟
و به عبارت دیگر، آیا معنى آیه این است که: «تأویل قرآن را جز خدا و راسخون در علم نمى دانند»؟
و یا معنى آن این است که: «تأویل قرآن را فقط خدا مى داند، اما راسخون در علم مى گویند: گرچه تأویل آیات متشابه را نمى دانیم، اما در برابر همه آنها تسلیم هستیم و همه از طرف پروردگار ما است»؟
طرفداران هر یک از این دو نظر، براى اثبات عقیده خود شواهدى آورده اند، اما آنچه با قرائن موجود در آیه و روایات مشهور هماهنگ مى باشد، آن است که «وَ الرّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ» عطف بر «اللّهُ»است زیرا:
اولاً ـ بسیار بعید به نظر مى رسد در قرآن آیاتى باشد که اسرار آن را جز خدا نداند. مگر این آیات براى تربیت و هدایت مردم نازل نشده است؟
چگونه ممکن است حتى پیامبرى که قرآن بر او نازل شده از معنى و تأویل آن بى خبر باشد؟!
این درست به آن مى ماند که شخصى کتابى بنویسد که مفهوم بعضى از جمله هاى آن را جز خودش هیچکس نداند!
ثانیاً ـ همان طور که مرحوم «طبرسى» در «مجمع البیان» مى گوید: هیچ گاه در میان دانشمندان اسلام و مفسران قرآن دیده نشده است که از بحث درباره تفسیر آیه اى خوددارى کنند، و بگویند: این آیه، از آیاتى است که جز خدا معنى نهایى آن را نمى داند، بلکه، دائماً براى کشف اسرار و معانى قرآن همگى تلاش و کوشش داشته اند.
ثالثاً ـ اگر منظور این باشد که راسخون در علم در برابر آنچه نمى دانند، تسلیم هستند، مناسب تر این بود که گفته شود: راسخون در ایمان چنین هستند; زیرا راسخ در علم بودن متناسب با دانستن تأویل قرآن است، نه با ندانستن و تسلیم بودن.
رابعاً ـ روایات فراوانى که در تفسیر آیه نقل شده، همگى تأیید مى کند که راسخون در علم، تأویل آیات قرآن را مى دانند، بنابراین، باید عطف بر کلمه «اللّه» باشد.
تنها چیزى که در اینجا باقى مى ماند این است: از جمله اى در خطبه«اشباح» از «نهج البلاغه» استفاده مى شود که «راسخون» در علم تأویل آیات را نمى دانند، و به عجز و ناتوانى خود معترفند، مى فرماید:
وَ اعْلَمْ أَنَّ الرّاسِخِینَ فِی الْعِلْمِ هُمُ الَّذِینَ أَغْناهُمْ عَنِ اقْتِحامِ السُّدَدِ الْمَضْرُوبَةِ دُونَ الْغُیُوبِ الإِقْرَارُ بِجُمْلَةِ ما جَهِلُوا تَفْسِیرَهُ مِنَ الْغَیْبِ الْمَحْجُوبِ:
«بدان راسخان در علم، کسانى هستند که، اعتراف به عجز در برابر اسرار غیبى و آنچه از تفسیر آن عاجزند، آنان را از کاوش در پیرامون آنها بى نیاز ساخته است».(22)
ولى علاوه بر این که این جمله، با بعضى از روایاتى که از خود آن حضرت نقل شده ـ که راسخون در علم را بر «اللّه» معطوف دانسته و آنها را آگاه از تأویل قرآن معرفى نموده ـ(23) سازگار نیست، با دلایل فوق نیز تطبیق نمى کند، بنابراین باید این جمله از «خطبه اشباح» را چنان توجیه و تفسیر کرد که با مدارک دیگرى که در دست ما است منافات نداشته باشد.

هم چنین در روایا ت داریم که مصداق اندیشمندان در علم ایمه اطهار هستند(1)
حضرت علی در نهج البلاغه از راسخان در علم ستایش می کند(2)

1:تفسیر نور الثقلین
2:نهج البلاغه خ91

موضوع قفل شده است