جمع بندی علت حرام بودن رقصیدن شوهر برای همسر

تب‌های اولیه

80 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علت حرام بودن رقصیدن شوهر برای همسر

با سلام.من به تازگی به مساله ای برخوردم.اینکه رقصیدن زن برای شوهر جایز است( اونم با شرایطی!!!) ولی رقصیدن شوهر برای همسر جایز نیست(حرام است):Moteajeb!:میشه بفرمایین:

علت حرام دونستن رقص مرد برای همسر و یا برای همدیگر چیه؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صادق

Kooh;541081 نوشت:
[=arial]با سلام.من به تازگی به مساله ای برخوردم.اینکه رقصیدن زن برای شوهر جایز است( اونم با شرایطی!!!) ولی رقصیدن شوهر برای همسر جایز نیست(حرام است):Moteajeb!:میشه بفرمایین:

علت حرام دونستن رقص مرد برای همسر و یا برای همدیگر چیه؟


باسلام وتشکر .
در این باب به طور جامع تر باید گفت :

موادی که حکم به حرمت رقص شده ، دلیلش فتوای مراجع است که با استفاده از منابع دینی فتوا به حرمت آن داده اند . حال ذیلا نظرات چند نفر از مراجع در این باره بیان می شود .
1- آیت اللَّه بهجت و آیت اللَّه اراکى(ره) رقصیدن زن در مجالس زنان و حتى براى شوهر را جایز نمى دانند.
2- حضرت امام خمینی(ره) و آیت الله مکارم و آیت اللَّه فاضل(ره) و آیت الله شبیری زنجانی رقص زن را فقط براى همسر خود جایز مى دانند . در غیر آن جایز نمى دانند،(1)
3- آیت الله خویی و آیت اللَّه تبریزى(2) و آیت اللَّه خامنه‏اى(3) و آیت الله صانعی (4) رقص را (چه برای خود و چه برای همسر و چه در مجالسی که مختلط نباشد مثلا مرد برای مردها و زن برای زن ها )حرام نمى دانند، مگر اینکه مستلزم حرامى باشد. مثلا با موسیقی حرام همراه باشد ، یا در جلوی نامحرم صورت گیرد یا شهوت را تحریک کند .
از آیت الله مکارم سوال شده : آیا رقص در مجالس عروسى، مخصوصاً مجالس زنانه، جایز است؟
جواب داده : رقص منشأ فساد است و اشکال دارد، خواه رقص زن براى زن، یا مرد براى مرد، و یا زنان براى مردان باشد؛ ولى رقص زن براى همسرش اشکال ندارد. (5) در باره فلسفه حرمت رقص ممکن است مسایلی بسیاری مطرح باشد، ولی یکى از مسلّمات اسلامى این است که احکام شرعى تابع و برگرفته از مصالح و مفاسد واقعى است، یعنى هر امر شرعى به علت مصلحت ضرورى است . هر نهى شرعى ناشى از مفسده‏اى است که باید ترک شود. خدا براى این که بشر را به یک سلسله مصالح واقعى که سعادت او در آن است برساند، امورى را واجب یا مستحب کرده است . براى این که بشر از مفاسد دور بماند، او را از پاره‏اى کارها منع نموده است. آنچه كه براي ما مهم است، تعبد و عمل كردن به وظايف شرعي است ، نه اين كه دنبال علت و فلسفه احكام باشيم.
ما انسان ها با عقل خودمان نمي توانيم مصالح و مفاسدي را كه مورد نظر خداوند بوده است ، درك كنيم؛ فقط آن مقدار كه خداوند در قرآن و معصومان در روايات براي ما بيان كرده اند، مي توانيم بيان كنيم.
کسانی که با این گونه امور هنجار شکن سر و کار دارند، معمولا عمر کوتاه تری دارند. در اثر هیجانات روحی و روانی و وارد شدن فشار بر قلب ، گرفتار سکته های قلبی می گردند.(6)
این گونه کارها ‌از نظر زیان‌های ‌فردی ‌و اجتماعی‌، باعث ‌گناهان ‌فراوان ‌می‌شود. رقص و مانندآن ‌سهم ‌بزرگی ‌در به ‌وجود آوردن‌ ناپسندی ها و پلیدی‌ها دارد. ‌اجتماع‌ را به ‌فساد و انحراف ‌می‌کشاند. ‌مخصوصاً در محافل‌ مختلط ‌، مهیّج ‌شهوت ‌و هوس ‌است‌. باعث ‌شهوت‌رانی ‌و عشق ‌بازی ‌و اعتیاد به آن ‌می‌شود . جامعه ‌را دچار گناه ‌و لغزش‌های ‌فراوان ‌می‌کند.
انسان را به لهو و لعب و عیّاشی و‌ بی بند و باری سوق می‌دهد . باعث تزلزل اعتقادات مذهبی و لاقیدی می‌شود.
جای تردید نیست که ‌سعادت، ‌یاد خدا است ‌که ‌مایه‌ حیات ‌و اطمینان ‌قلب ‌می‌شود. کارهای‌ غفلت ‌آور در اسلام ‌ناروا قلمداد شده ‌،رقص ‌و مجالس ‌لهو و لعب ‌نقش ‌مؤثری ‌در غفلت ‌از خدا دارد.
‌اسلام‌ چیزی ‌را بدون ‌جهت ‌حرام ‌نمی‌کند. رقص ‌چون ‌از جهات‌ مختلف ‌زیان ‌بخش‌است‌، در اسلام‌ تحریم شده است‌.
پیامبر (ص‌) فرمود: خدا مرا به ‌رسالت ‌بر انگیخته است ‌تا برای ‌مردم‌ جهان ‌رحمت ‌باشم ‌. آنان ‌را به‌ سوی ‌سعادت‌ راهنمایی ‌کنم‌. خدا فرمان ‌داده ‌که کارهای‌ جاهلیّت ‌را براندازم‌. (7)
اگر انسان‌ خود را در وادی رقص ‌و پای‌کوبی ‌بیندازد، کم‌کم ‌از خوبان ‌و خوبی‌ها فاصله‌ می‌گیرد.

پی نوشت ها :
1. سید مسعود معصومى، احکام روابط زن و مرد، ص 138. نشر بوستان قم، 1378 ش
2.آیت الله تبریزی، استفتاآت ، س1042؛ صراط النجاه ، سوال 1019 و 1020.
3. آیت الله خامنه ای، استفتاآت ، س 1170.
4 آیت الله صانعی، مجمع المسائل، ج1 ، س 960.
5.آیت الله مکارم، احکام بانوان، سوال 744. نشر هدف قم، 1385 ش
6. رضا پاک نژاد ، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر ،ج15 ، ص 182 نشر نی ،تهران، 1380 ش .
7. محمد حسین نوری، مستدرک‌الوسائل‌، ج‌2، ص ‌458. نشر دار الاحیا الثراث العربی، بیروت، 1405 ق.

صادق;541418 نوشت:
باسلام وتشکر .
در این باب به طور جامع تر باید گفت :

موادی که حکم به حرمت رقص شده ، دلیلش فتوای مراجع است که با استفاده از منابع دینی فتوا به حرمت آن داده اند . حال ذیلا نظرات چند نفر از مراجع در این باره بیان می شود .
1- آیت اللَّه بهجت و آیت اللَّه اراکى(ره) رقصیدن زن در مجالس زنان و حتى براى شوهر را جایز نمى دانند.
2- حضرت امام خمینی(ره) و آیت الله مکارم و آیت اللَّه فاضل(ره) و آیت الله شبیری زنجانی رقص زن را فقط براى همسر خود جایز مى دانند . در غیر آن جایز نمى دانند،(1)
3- آیت الله خویی و آیت اللَّه تبریزى(2) و آیت اللَّه خامنه‏اى(3) و آیت الله صانعی (4) رقص را (چه برای خود و چه برای همسر و چه در مجالسی که مختلط نباشد مثلا مرد برای مردها و زن برای زن ها )حرام نمى دانند، مگر اینکه مستلزم حرامى باشد. مثلا با موسیقی حرام همراه باشد ، یا در جلوی نامحرم صورت گیرد یا شهوت را تحریک کند .
از آیت الله مکارم سوال شده : آیا رقص در مجالس عروسى، مخصوصاً مجالس زنانه، جایز است؟
جواب داده : رقص منشأ فساد است و اشکال دارد، خواه رقص زن براى زن، یا مرد براى مرد، و یا زنان براى مردان باشد؛ ولى رقص زن براى همسرش اشکال ندارد. (5) در باره فلسفه حرمت رقص ممکن است مسایلی بسیاری مطرح باشد، ولی یکى از مسلّمات اسلامى این است که احکام شرعى تابع و برگرفته از مصالح و مفاسد واقعى است، یعنى هر امر شرعى به علت مصلحت ضرورى است . هر نهى شرعى ناشى از مفسده‏اى است که باید ترک شود. خدا براى این که بشر را به یک سلسله مصالح واقعى که سعادت او در آن است برساند، امورى را واجب یا مستحب کرده است . براى این که بشر از مفاسد دور بماند، او را از پاره‏اى کارها منع نموده است. آنچه كه براي ما مهم است، تعبد و عمل كردن به وظايف شرعي است ، نه اين كه دنبال علت و فلسفه احكام باشيم.
ما انسان ها با عقل خودمان نمي توانيم مصالح و مفاسدي را كه مورد نظر خداوند بوده است ، درك كنيم؛ فقط آن مقدار كه خداوند در قرآن و معصومان در روايات براي ما بيان كرده اند، مي توانيم بيان كنيم.
کسانی که با این گونه امور هنجار شکن سر و کار دارند، معمولا عمر کوتاه تری دارند. در اثر هیجانات روحی و روانی و وارد شدن فشار بر قلب ، گرفتار سکته های قلبی می گردند.(6)
این گونه کارها ‌از نظر زیان‌های ‌فردی ‌و اجتماعی‌، باعث ‌گناهان ‌فراوان ‌می‌شود. رقص و مانندآن ‌سهم ‌بزرگی ‌در به ‌وجود آوردن‌ ناپسندی ها و پلیدی‌ها دارد. ‌اجتماع‌ را به ‌فساد و انحراف ‌می‌کشاند. ‌مخصوصاً در محافل‌ مختلط ‌، مهیّج ‌شهوت ‌و هوس ‌است‌. باعث ‌شهوت‌رانی ‌و عشق ‌بازی ‌و اعتیاد به آن ‌می‌شود . جامعه ‌را دچار گناه ‌و لغزش‌های ‌فراوان ‌می‌کند.
انسان را به لهو و لعب و عیّاشی و‌ بی بند و باری سوق می‌دهد . باعث تزلزل اعتقادات مذهبی و لاقیدی می‌شود.
جای تردید نیست که ‌سعادت، ‌یاد خدا است ‌که ‌مایه‌ حیات ‌و اطمینان ‌قلب ‌می‌شود. کارهای‌ غفلت ‌آور در اسلام ‌ناروا قلمداد شده ‌،رقص ‌و مجالس ‌لهو و لعب ‌نقش ‌مؤثری ‌در غفلت ‌از خدا دارد.
‌اسلام‌ چیزی ‌را بدون ‌جهت ‌حرام ‌نمی‌کند. رقص ‌چون ‌از جهات‌ مختلف ‌زیان ‌بخش‌است‌، در اسلام‌ تحریم شده است‌.
پیامبر (ص‌) فرمود: خدا مرا به ‌رسالت ‌بر انگیخته است ‌تا برای ‌مردم‌ جهان ‌رحمت ‌باشم ‌. آنان ‌را به‌ سوی ‌سعادت‌ راهنمایی ‌کنم‌. خدا فرمان ‌داده ‌که کارهای‌ جاهلیّت ‌را براندازم‌. (7)
اگر انسان‌ خود را در وادی رقص ‌و پای‌کوبی ‌بیندازد، کم‌کم ‌از خوبان ‌و خوبی‌ها فاصله‌ می‌گیرد.

پی نوشت ها :
1. سید مسعود معصومى، احکام روابط زن و مرد، ص 138. نشر بوستان قم، 1378 ش
2.آیت الله تبریزی، استفتاآت ، س1042؛ صراط النجاه ، سوال 1019 و 1020.
3. آیت الله خامنه ای، استفتاآت ، س 1170.
4 آیت الله صانعی، مجمع المسائل، ج1 ، س 960.
5.آیت الله مکارم، احکام بانوان، سوال 744. نشر هدف قم، 1385 ش
6. رضا پاک نژاد ، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر ،ج15 ، ص 182 نشر نی ،تهران، 1380 ش .
7. محمد حسین نوری، مستدرک‌الوسائل‌، ج‌2، ص ‌458. نشر دار الاحیا الثراث العربی، بیروت، 1405 ق.

[=arial]ممنون.ولی به جواب مورد نظرم نرسیدم.منظورم اینکه که چرا شوهر حق ندارد در خانه خودش بدون اینکه نفر سومی باشد با همسرش برقصد؟چگونه است که شوهر میتواند با او رابطه جنسی داشته باشد ولی رقصیدن با همسرش حرام است؟(نمیگم جلو دیگران منظورم اینه که زن و شوهر دونفر با هم برقصند بدون اینکه کس دیگه ای باشه)

Kooh;541450 نوشت:
[=arial]ممنون.ولی به جواب مورد نظرم نرسیدم.منظورم اینکه که چرا شوهر حق ندارد در خانه خودش بدون اینکه نفر سومی باشد با همسرش برقصد؟چگونه است که شوهر میتواند با او رابطه جنسی داشته باشد ولی رقصیدن با همسرش حرام است؟(نمیگم جلو دیگران منظورم اینه که زن و شوهر دونفر با هم برقصند بدون اینکه کس دیگه ای باشه)

باسلام مجدد .
این فراز از پاسخ مجددا با دقت ملاحظ بفرماید :

در باره فلسفه حرمت رقص ممکن است مسایلی بسیاری مطرح باشد، ولی یکى از مسلّمات اسلامى این است که احکام شرعى تابع و برگرفته از مصالح و مفاسد واقعى است، یعنى هر امر شرعى به علت مصلحت ضرورى است . هر نهى شرعى ناشى از مفسده‏اى است که باید ترک شود. خدا براى این که بشر را به یک سلسله مصالح واقعى که سعادت او در آن است برساند، امورى را واجب یا مستحب کرده است . براى این که بشر از مفاسد دور بماند، او را از پاره‏اى کارها منع نموده است. آنچه كه براي ما مهم است، تعبد و عمل كردن به وظايف شرعي است ، نه اين كه دنبال علت و فلسفه احكام باشيم.
ما انسان ها با عقل خودمان نمي توانيم مصالح و مفاسدي را كه مورد نظر خداوند بوده است ، درك كنيم؛ فقط آن مقدار كه خداوند در قرآن و معصومان در روايات براي ما بيان كرده اند، مي توانيم بيان كنيم.
کسانی که با این گونه امور هنجار شکن سر و کار دارند، معمولا عمر کوتاه تری دارند. در اثر هیجانات روحی و روانی و وارد شدن فشار بر قلب ، گرفتار سکته های قلبی می گردند.(6)
این گونه کارها ‌از نظر زیان‌های ‌فردی ‌و اجتماعی‌، باعث ‌گناهان ‌فراوان ‌می‌شود. رقص و مانندآن ‌سهم ‌بزرگی ‌در به ‌وجود آوردن‌ ناپسندی ها و پلیدی‌ها دارد. ‌اجتماع‌ را به ‌فساد و انحراف ‌می‌کشاند. ‌مخصوصاً در محافل‌ مختلط ‌، مهیّج ‌شهوت ‌و هوس ‌است‌. باعث ‌شهوت‌رانی ‌و عشق ‌بازی ‌و اعتیاد به آن ‌می‌شود . جامعه ‌را دچار گناه ‌و لغزش‌های ‌فراوان ‌می‌کند.
انسان را به لهو و لعب و عیّاشی و‌ بی بند و باری سوق می‌دهد . باعث تزلزل اعتقادات مذهبی و لاقیدی می‌شود.
جای تردید نیست که ‌سعادت، ‌یاد خدا است ‌که ‌مایه‌ حیات ‌و اطمینان ‌قلب ‌می‌شود. کارهای‌ غفلت ‌آور در اسلام ‌ناروا قلمداد شده ‌،رقص ‌و مجالس ‌لهو و لعب ‌نقش ‌مؤثری ‌در غفلت ‌از خدا دارد.
‌اسلام‌ چیزی ‌را بدون ‌جهت ‌حرام ‌نمی‌کند. رقص ‌چون ‌از جهات‌ مختلف ‌زیان ‌بخش‌است‌، در اسلام‌ تحریم شده است‌.
پیامبر (ص‌) فرمود: خدا مرا به ‌رسالت ‌بر انگیخته است ‌تا برای ‌مردم‌ جهان ‌رحمت ‌باشم ‌. آنان ‌را به‌ سوی ‌سعادت‌ راهنمایی ‌کنم‌. خدا فرمان ‌داده ‌که کارهای‌ جاهلیّت ‌را براندازم‌. (7)
اگر انسان‌ خود را در وادی رقص ‌و پای‌کوبی ‌بیندازد، کم‌کم ‌از خوبان ‌و خوبی‌ها فاصله‌ می‌گیرد.

علاوه بر آن فرمایش مرحوم ایت الله فاضل لنکرانی را نیز ملاحظه کنید :
دلیل حرمت رقص به نظر مراجعی که آن را حرام می دانند، آن است که رقص نوعاً منشأ فساد و از بین رفتن حیا است و زمینه گناه را فراهم می کند.(6)..( آیت الله فاضل لنکرانی، جامع المسائل، ج1، سؤال1738.)

به نظر می آد مرد اینجور باشد اهل رقص بازی نباید کرد باید مثل مرد باشد اگر اینطوری کنن بی ارزش بی عقل نشون میده و -- اول که گفتم مرد که باید مرد باشد نه اینجور ممکن است مرد بودن بی اثر کند ---------- اگر غلط است انتقاد کنید ----------------- شما فکر کن مرد باید چه جور باشد یعنی منظم و ترسو نباشد و... خودتون فرضی کنین و این رقص بازی ها مزخرف باید اینجور باشد

مرد برای خانومش در خانه برقصد حرام است آیا؟؟؟؟

مقلد آیت الله مکارم شیرازی

*`سپیده باوران...*;541506 نوشت:
به نظر می آد این مرد نباید اینجور باشد اهل رقص بازی و زشت است باید مثل مرد باشد اگر اینطوری کنن بی ارزش بی عقل نشون میده و ظاهر بیماری شهوت و اهل فساد پدیدار میشه گرچه این اهل نباشد خب ظاهر میشه .... همه فکر دارن -- اول که گفتم مرد که باید مرد باشد نه اینجور ممکن است مرد بودن بی اثر کند ---------- اگر غلط است انتقاد کنید ----------------- شما فکر کن مرد باید چه جور باشد یعنی منظم و ترسو نباشد و... خودتون فرضی کنین و این رقص بازی ها مزخرف باید اینجور باشد به نظرم اینکارش برابر است مشاهده به فیلم های ماهواره نامناسب شهوتی استغفر الله

من کامل متوجه حرفاتون نشدم ولی چه ایرادی داره زن و مرد با هم برقصن.خیلی از رقصا واقعا قشنگن . شما میگی مرد برقصه بی عقل نشون داده میشه؟!!! خوب درسته زن میتونه زیباتر برقصه ولی بعضی از رقص های دونفره هم قشنگن .

صادق;541418 نوشت:
این گونه کارها ‌از نظر زیان‌های ‌فردی ‌و اجتماعی‌، باعث ‌گناهان ‌فراوان ‌می‌شود. رقص و مانندآن ‌سهم ‌بزرگی ‌در به ‌وجود آوردن‌ ناپسندی ها و پلیدی‌ها دارد. ‌اجتماع‌ را به ‌فساد و انحراف ‌می‌کشاند. ‌مخصوصاً در محافل‌ مختلط ‌، مهیّج ‌شهوت ‌و هوس ‌است‌. باعث ‌شهوت‌رانی ‌و عشق ‌بازی ‌و اعتیاد به آن ‌می‌شود . جامعه ‌را دچار گناه ‌و لغزش‌های ‌فراوان ‌می‌کند.
انسان را به لهو و لعب و عیّاشی و‌ بی بند و باری سوق می‌دهد . باعث تزلزل اعتقادات مذهبی و لاقیدی می‌شود.
جای تردید نیست که ‌سعادت، ‌یاد خدا است ‌که ‌مایه‌ حیات ‌و اطمینان ‌قلب ‌می‌شود. کارهای‌ غفلت ‌آور در اسلام ‌ناروا قلمداد شده ‌،رقص ‌و مجالس ‌لهو و لعب ‌نقش ‌مؤثری ‌در غفلت ‌از خدا دارد.

ممنون از مطالبی که نوشتین ولی
دوستی که سوال پرسیده علت تفاوت داشتن حکم ها برای زن و مرد رو خواستن بدونن! من که نمیدونیستم چنین چیزیو ولی چرا رقص زن برای شوهر اشکال نداره ولی رقص شوهر برای زن اشکال داره؟!
این مواردبی که گفتین میتونه هم برای مرد هم زن ایجاد بشه.

maryam27;541528 نوشت:
ممنون از مطالبی که نوشتین ولی
دوستی که سوال پرسیده علت تفاوت داشتن حکم ها برای زن و مرد رو خواستن بدونن! من که نمیدونیستم چنین چیزیو ولی چرا رقص زن برای شوهر اشکال نداره ولی رقص شوهر برای زن اشکال داره؟!
این مواردبی که گفتین میتونه هم برای مرد هم زن ایجاد بشه.

باسلام وتقدیر از دقت نظر تان .
عنایت دارید که حکمت واقعی احکام شر ع برای غیر انسان کامل به طور دقیق مشخص نیست .
وآنچه در این گونه مسایل گفته می شود تلاش فکری انسان های عادی است که در پی مجاهده علمی از طریق شواهد وقراین پیآمده ومانند در باب فلسفه احکام بیان می شود .
وگرنه احکام الهی تعبدی است .
ودر مجموع در این باب انصافش این است که در این گونه امور بین زن و شوهر تفاو ت های وجود دارد .
از این رو مثلا رقص زن در جمع زنان اگر مفسده نداشته باشد جایز است ولی رقص مرد مطلقا ممنوع است .
چه این که زنان در همه احکام با مردان یکی نیستند .
ودر غیر این مورد در سایر احکام وتکا لیف نیز بین مرد و زن فرق است .
به تعبیر برخی روایات زن ریحانه است.
از او چنین کار برای شوهر خیلی نامناسب نیست لذا شرع اورا مجاز بر این کار دانسته است .
ولی مرد که قهرمانه است این گونه رفتار های از او پسندیده نیست .
واصلا مناسب شان مردی نیست.

این گونه کارها زنانه است .
مردان نباید فضلی کنند.
واین کار نشانه حماقت مرد است.

صادق;541540 نوشت:
باسلام وتقدیر از دقت نظر تان .
عنایت دارید که حکمت واقعی احکام شر ع برای غیر انسان کامل به طور دقیق مشخص نیست .
وآنچه در این گونه مسایل گفته می شود تلاش فکری انسان های عادی است که در پی مجاهده علمی از طریق شواهد وقراین پیآمده ومانند در باب فلسفه احکام بیان می شود .
وگرنه احکام الهی تعبدی است .
ودر مجموع در این باب انصافش این است که در این گونه امور بین زن و شوهر تفاو ت های وجود دارد .
از این رو مثلا رقص زن در جمع زنان اگر مفسده نداشته باشد جایز است ولی رقص مرد مطلقا ممنوع است .
چه این که زنان در همه احکام با مردان یکی نیستند .
ودر غیر این مورد در سایر احکام وتکا لیف نیز بین مرد و زن فرق است .
به تعبیر برخی روایات زن ریحانه است.
از او چنین کار برای شوهر خیلی نامناسب نیست لذا شرع اورا مجاز بر این کار دانسته است .
ولی مرد که قهرمانه است این گونه رفتار های از او پسندیده نیست .
واصلا مناسب شان مردی نیست.

این گونه کارها زنانه است .
مردان نباید فضلی کنند.
واین کار نشانه حماقت مرد است.

[=arial]رقص با حرکات موزون چه فرقی داره؟(آخه شنیده بودم حرکات موزون شامل حکم بالا نمیشه)؟

صادق;541540 نوشت:
باسلام وتقدیر از دقت نظر تان .
عنایت دارید که حکمت واقعی احکام شر ع برای غیر انسان کامل به طور دقیق مشخص نیست .
وآنچه در این گونه مسایل گفته می شود تلاش فکری انسان های عادی است که در پی مجاهده علمی از طریق شواهد وقراین پیآمده ومانند در باب فلسفه احکام بیان می شود .
وگرنه احکام الهی تعبدی است .
ودر مجموع در این باب انصافش این است که در این گونه امور بین زن و شوهر تفاو ت های وجود دارد .
از این رو مثلا رقص زن در جمع زنان اگر مفسده نداشته باشد جایز است ولی رقص مرد مطلقا ممنوع است .
چه این که زنان در همه احکام با مردان یکی نیستند .
ودر غیر این مورد در سایر احکام وتکا لیف نیز بین مرد و زن فرق است .
به تعبیر برخی روایات زن ریحانه است.
از او چنین کار برای شوهر خیلی نامناسب نیست لذا شرع اورا مجاز بر این کار دانسته است .
ولی مرد که قهرمانه است این گونه رفتار های از او پسندیده نیست .
واصلا مناسب شان مردی نیست.

این گونه کارها زنانه است .
مردان نباید فضلی کنند.
واین کار نشانه حماقت مرد است.

[=arial]در ضمن پاسخگوی محترم.منظورم دیدن و رقصیدن با زنان محرم یا نامحرم دیگر نیست.مساله اینه که چرا زن و شوهر نمیتونن برای همدیگه حرکت موزون (نه مثل دیوونه ها یا رقص های آنچنانی بلکه بسیار آرام و یه چیزی مثل رقص کلاسیک)داشته باشن.در ضمن باید توجه داشته باشین که منظورم زن و شوهره ، اونم نه جلوی بقیه در خلوت خودشون.لطفا جواب بدین

Kooh;541567 نوشت:
[=arial]در ضمن پاسخگوی محترم.منظورم دیدن و رقصیدن با زنان محرم یا نامحرم دیگر نیست.مساله اینه که چرا زن و شوهر نمیتونن برای همدیگه حرکت موزون (نه مثل دیوونه ها یا رقص های آنچنانی بلکه بسیار آرام و یه چیزی مثل رقص کلاسیک)داشته باشن.در ضمن باید توجه داشته باشین که منظورم زن و شوهره ، اونم نه جلوی بقیه در خلوت خودشون.لطفا جواب بدین

خدا خیرتان دهد .
رقص کلاسک چه ؟؟؟!!!!
فرقش با غیر کلاسک چه ؟؟
در هر صورت در نوبت قبل پاسخ داد شد .
چون در این باب به لحاظ موضوع تخصص ندارم عذر مارا بپذرید .
به لحاظ حکم وفلسفه حکم جواب لازم ارایه شد .

صادق;541580 نوشت:
خدا خیرتان دهد .
رقص کلاسک چه ؟؟؟!!!!
فرقش با غیر کلاسک چه ؟؟
در هر صورت در نوبت قبل پاسخ داد شد .
چون در این باب به لحاظ موضوع تخصص ندارم عذر مارا بپذرید .
به لحاظ حکم وفلسفه حکم جواب لازم ارایه شد .

[=arial]کارشناس عزیز.به قول شاعر:تو مو می بینی و من پیچش مو:Nishkhand:ببخشید شما از این همه حرف بنده رقص کلایسکشو فهمیدین:Esteghfar:(یه وقت ناراحت نشینا شوخی کردم:Gol:[=arial])منظورم اینه که زن و شوهر آیا میتوانند در خلوتشون برای همدیگه برقصن؟نه جلو کس دیگه نه با کس دیگه...فقط و فقط زن و شوهر در خلوت خودشون و واسه همدیگه؟

صادق;541418 نوشت:
آنچه كه براي ما مهم است، تعبد و عمل كردن به وظايف شرعي است ، نه اين كه دنبال علت و فلسفه احكام باشيم.
این سخن، آیا پایه‌ی قرآنی دارد؟
آیا جایی از قرآن گفته است که در مورد کارهایی که به شما گفته می‌شود، فکر نکنید و همانند فرشتگان از روی اجبار انجامش دهید؟
یا اینکه، جای‌جای قرآن آمده است: «این قرآن را فرستادیم؛ باشد که در آن اندیشه کنید».
«تنها خردمندان (آن‌هایی که در آفرینش آسمان و زمین می‌اندیشند) از قرآن پند می‌گیرند».
«قل هاتوا برهانکم؛ ان کنتم صادقین: بگو دلیل برای سخنتان بیاورید؛ اگر از راست‌گویانید»
«آیا نمی‌اندیشید؟»
«آنان همچون الاغی هستند که کتاب‌های زیادی را بر گرده‌ی خود حمل می‌کنند» زیرا آن‌ها نمی‌دانند که آن کتاب‌ها چیست و چرا دارند حملش می‌کنند
نقل قول:
ما انسان ها با عقل خودمان نمي توانيم مصالح و مفاسدي را كه مورد نظر خداوند بوده است ، درك كنيم؛ فقط آن مقدار كه خداوند در قرآن و معصومان در روايات براي ما بيان كرده اند، مي توانيم بيان كنيم.
اگر این سخن (حرام بودن رقص) را خدا گفته است، بفرمایید در کجا گفته است؟
هر حکم اسلامی، باید پایه‌ (نه جزییات) قرآنی داشته باشد.
همه می‌دانیم که گاهی از پیامبر درباره‌ی حکمی پرسش می‌کردند؛ ولی وی پاسخی نمی‌داد تا خداوند، پاسخش را بدهد. پس اگر زحمتی نیست، پایه‌ی قرآنی این حکم را بیان بفرمایید.
نقل قول:
کسانی که با این گونه امور هنجار شکن سر و کار دارند، معمولا عمر کوتاه تری دارند. در اثر هیجانات روحی و روانی و وارد شدن فشار بر قلب ، گرفتار سکته های قلبی می گردند.(6)
در مورد این سکته‌ها، کدام مرکز آمارگیری پژوهش کرده است که سکته‌های قلبی، ناشی از رقص بوده است؟!
بی‌زحمت نام آن مرکز و سند آمارگیری‌اش را بگذارید. چون سخن بی‌سند، ارزشی ندارد. من هم می‌توانم بگویم: «رقص، بیماری‌های سرطان، آسم، هپاتیت را درمان می‌کند» اما هنگامی که سخنی مستند نباشد، ارزشی ندارد.
نقل قول:
این گونه کارها ‌از نظر زیان‌های ‌فردی ‌و اجتماعی‌، باعث ‌گناهان ‌فراوان ‌می‌شود. رقص و مانندآن ‌سهم ‌بزرگی ‌در به ‌وجود آوردن‌ ناپسندی ها و پلیدی‌ها دارد. ‌اجتماع‌ را به ‌فساد و انحراف ‌می‌کشاند. ‌مخصوصاً در محافل‌ مختلط ‌، مهیّج ‌شهوت ‌و هوس ‌است‌. باعث ‌شهوت‌رانی ‌و عشق ‌بازی ‌و اعتیاد به آن ‌می‌شود . جامعه ‌را دچار گناه ‌و لغزش‌های ‌فراوان ‌می‌کند.
این نیز چنین است؛ کِی و کجا چنین پژوهشی انجام شده است که رقص، چنان پیامدهایی دارد؟
نقل قول:
انسان را به لهو و لعب و عیّاشی و‌ بی بند و باری سوق می‌دهد . باعث تزلزل اعتقادات مذهبی و لاقیدی می‌شود.
اگر رقص این‌همه آثار مخرب و زیان‌بار دارد، بدون‌شک باید آیه‌های زیادی در مورد حرام بودن آن در قرآن آمده باشد؛ لطف آن‌ها را بیان کنید.
نقل قول:
جای تردید نیست که ‌سعادت، ‌یاد خدا است ‌که ‌مایه‌ حیات ‌و اطمینان ‌قلب ‌می‌شود. کارهای‌ غفلت ‌آور در اسلام ‌ناروا قلمداد شده ‌،رقص ‌و مجالس ‌لهو و لعب ‌نقش ‌مؤثری ‌در غفلت ‌از خدا دارد.
بله اگر خدا چنین سخنی را می‌گفت، می‌شد در موردش چنین چیزی را گفت؛ اما یکی از دلیل‌هایی که مراجع بزرگ ما در مورد آن سخنان تناقض‌آمیزی گفته‌اند، دلیلش این است که خدا و پیامبرش در این مورد چیزی نگفته است.
وگرنه سخن خدا یکی است؛ چرا یکی باید آن‌را حرام بداند، یکی جایز، و دیگری آزاد؟
دیدگاه آیت‌الله سیستانی در این زمینه:

نقل قول:
فقط رقص زن براي شوهر و برعکس آن هم بدون آلات لهو اشکال ندارد.

آیا سخنی را که خدا گفته باشد، این‌همه متفاوت است؟
نقل قول:
اسلام‌ چیزی ‌را بدون ‌جهت ‌حرام ‌نمی‌کند. رقص ‌چون ‌از جهات‌ مختلف ‌زیان ‌بخش‌است‌، در اسلام‌ تحریم شده است‌.
پیامبر (ص‌) فرمود: خدا مرا به ‌رسالت ‌بر انگیخته است ‌تا برای ‌مردم‌ جهان ‌رحمت ‌باشم ‌. آنان ‌را به‌ سوی ‌سعادت‌ راهنمایی ‌کنم‌. خدا فرمان ‌داده ‌که کارهای‌ جاهلیّت ‌را براندازم‌. (7)

اسلام آیت‌الله بهجت می‌گوید: «مطلقا حرام است».
اسلام آیت‌الله سیستانی می‌گوید: «بدون اشکال است».

به کدام اسلام ایمان بیاوریم؟
صادق;541580 نوشت:
از او چنین کار برای شوهر خیلی نامناسب نیست لذا شرع اورا مجاز بر این کار دانسته است .
ولی مرد که قهرمانه است این گونه رفتار های از او پسندیده نیست .
واصلا مناسب شان مردی نیست.

این گونه کارها زنانه است .
مردان نباید فضلی کنند.
واین کار نشانه حماقت مرد است.
یک زمانی هم می‌گفتند: «در شأن مرد نیست که با بچه‌ش مهربونی کنه؛ با زنش عشق بازی کنه! مرد باید بوی عرق بده؛ صداش همیشه بلند باشه» اینا در شأن یه پهلوونه.

باسلام
قطعا رقصیدن همسر برای همسر هیچ اشکالی که ندارد صواب و ثواب هم دارد و اگر مرجعی حکم به حرام بودن آن داده هدف و منظور رعایت حق همسر بوده که شاید در محفلی غیر از همسر افرادی باشند یا فیلم گرفته شده بخواهد در غیرت یا حیای زن خدشه ای وارد کند.
در مسائل زناشویی حلال است که همسر (زن) برای مردش بی حیایی کند و در روایت هم داریم که این زنان بهترین زنان امتند.و مرد هم حلال است برای زنش بی غیرتی کند.
حیا و غیرت دو نعمتند که بر پایه عقل استوارند و بی حیایی و بی غیرتی در قالب عقل جایز است.

هــُــژبـــــر;541680 نوشت:
این سخن، آیا پایه‌ی قرآنی دارد؟
آیا جایی از قرآن گفته است که در مورد کارهایی که به شما گفته می‌شود، فکر نکنید و همانند فرشتگان از روی اجبار انجامش دهید؟
یا اینکه، جای‌جای قرآن آمده است: «این قرآن را فرستادیم؛ باشد که در آن اندیشه کنید».
«تنها خردمندان (آن‌هایی که در آفرینش آسمان و زمین می‌اندیشند) از قرآن پند می‌گیرند».
«قل هاتوا برهانکم؛ ان کنتم صادقین: بگو دلیل برای سخنتان بیاورید؛ اگر از راست‌گویانید»
«آیا نمی‌اندیشید؟»
«آنان همچون الاغی هستند که کتاب‌های زیادی را بر گرده‌ی خود حمل می‌کنند» زیرا آن‌ها نمی‌دانند که آن کتاب‌ها چیست و چرا دارند حملش می‌کنند
اگر این سخن (حرام بودن رقص) را خدا گفته است، بفرمایید در کجا گفته است؟
هر حکم اسلامی، باید پایه‌ (نه جزییات) قرآنی داشته باشد.
همه می‌دانیم که گاهی از پیامبر درباره‌ی حکمی پرسش می‌کردند؛ ولی وی پاسخی نمی‌داد تا خداوند، پاسخش را بدهد. پس اگر زحمتی نیست، پایه‌ی قرآنی این حکم را بیان بفرمایید.
در مورد این سکته‌ها، کدام مرکز آمارگیری پژوهش کرده است که سکته‌های قلبی، ناشی از رقص بوده است؟!
بی‌زحمت نام آن مرکز و سند آمارگیری‌اش را بگذارید. چون سخن بی‌سند، ارزشی ندارد. من هم می‌توانم بگویم: «رقص، بیماری‌های سرطان، آسم، هپاتیت را درمان می‌کند» اما هنگامی که سخنی مستند نباشد، ارزشی ندارد.
این نیز چنین است؛ کِی و کجا چنین پژوهشی انجام شده است که رقص، چنان پیامدهایی دارد؟
اگر رقص این‌همه آثار مخرب و زیان‌بار دارد، بدون‌شک باید آیه‌های زیادی در مورد حرام بودن آن در قرآن آمده باشد؛ لطف آن‌ها را بیان کنید.
بله اگر خدا چنین سخنی را می‌گفت، می‌شد در موردش چنین چیزی را گفت؛ اما یکی از دلیل‌هایی که مراجع بزرگ ما در مورد آن سخنان تناقض‌آمیزی گفته‌اند، دلیلش این است که خدا و پیامبرش در این مورد چیزی نگفته است.
وگرنه سخن خدا یکی است؛ چرا یکی باید آن‌را حرام بداند، یکی جایز، و دیگری آزاد؟
دیدگاه آیت‌الله سیستانی در این زمینه:

آیا سخنی را که خدا گفته باشد، این‌همه متفاوت است؟

[/]اسلام آیت‌الله بهجت می‌گوید: «مطلقا حرام است».
اسلام آیت‌الله سیستانی می‌گوید: «بدون اشکال است».

به کدام اسلام ایمان بیاوریم؟
یک زمانی هم می‌گفتند: «در شأن مرد نیست که با بچه‌ش مهربونی کنه؛ با زنش عشق بازی کنه! مرد باید بوی عرق بده؛ صداش همیشه بلند باشه» اینا در شأن یه پهلوونه.
[=arial]همه مشتاقانه منتظر جواب پاسخگوی محترم هستیم

Kooh;541081 نوشت:
علت حرام دونستن رقص مرد برای همسر و یا برای همدیگر چیه؟

دوست من علتش کاملا مشخصه
ممکنه زن عاشق شوهرش بشه
و این خیلی بده
چه معنی داره زن عاشق شوهرش بشه !!

تقریبا از علمای تقلید مثل همین تاپیک وقتی علت یه حکم رو میپرسی همین جواب کارشناس محترم تاپیک رو میدند.
حداقل روایاتی که میگه رقصیدن زن برا شوهرش حلاله اما برعکسش حرامه رو اعلام کنین یا بگین این حکم رو از کجا استخراج کردین

هــُــژبـــــر;541680 نوشت:

یک زمانی هم می‌گفتند: «در شأن مرد نیست که با بچه‌ش مهربونی کنه؛ با زنش عشق بازی کنه! مرد باید بوی عرق بده؛ صداش همیشه بلند باشه» اینا در شأن یه پهلوونه.

واقعا؟کی و کجا اینو میگفتند؟

[="Arial"][="Black"]سلام یه سوال خب اصلا نباید تمرین کنیم که خوب برقصیم? چون باعث میشه از خوبی ها فاصله بگیرم? چجوری باعث فاصله میشه ???[/]

muiacir;541857 نوشت:
واقعا؟کی و کجا اینو میگفتند؟

آن رفتارها، رفتارهایی شفاهی بودند (که در برخی جاها هنوز نیز هستند) و من نمی‌دانم چگونه باید آن‌را به شما نشان دهم!
به هر روی، بازتاب این رفتارها را، در زندگی امروزی نیز، بیش و کم دیده می‌شود.

چیزی که در گذشته، شدت بیشتری داشته است: «مرد، باید ریش داشته باشد؛ زیرا صورت مرد، نباید همانند زنان باشد».
در گذشته، مرد امرد یا بدون ریش، انسانی تحریک کننده برای دیگر مردان بود؛ یکی از دلیل حرام بودن تراشیدن ریش، این موضوع است. این موضوع، بازتاب فراوانی در شعرهای ما دارد که پادشاهان، با پسران بدون ریش (امرد) آمیزش می‌کرده‌اند؛ هم‌چنین شاعران بسیاری عاشق چنین پسرانی بوده‌اند. به همین‌روی، می‌گفتند: «مرد باید ریش داشته باشد و ریش‌های خود را همانند زنان، نباید بزند» چون هم باعث تحریک شدن می‌شد، هم ننگ بزرگی برای شأن و منزلت مردی می‌شد.(چیزی که امروزه در مورد ابرو برداشتن می‌گویند)

برای من شگفت است که شما آشنایی با چنین رفتارهایی ندارید!
چند پیرمرد می‌شناسید که با همسر یا با پسران خود گفت و گویی مهربانانه و دوستانه داشته باشند؟
چیزی به نام عشق‌ورزی، هنوزم که هنوز است، برای بسیاری از مردان سخت و طاقت‌فرساست؛ زیرا این رفتار، ریشه‌ای است.
آن‌ها از این‌کار خجالت می‌کشند؛ چون این‌کار را، کاری جلف می‌دانند؛ کاری که در شأن مردانگی نیست.

muiacir;541853 نوشت:
تقریبا از علمای تقلید مثل همین تاپیک وقتی علت یه حکم رو میپرسی همین جواب کارشناس محترم تاپیک رو میدند.
حداقل روایاتی که میگه رقصیدن زن برا شوهرش حلاله اما برعکسش حرامه رو اعلام کنین یا بگین این حکم رو از کجا استخراج کردین

خوب این سوالا رو باید ادم بشینه با خود مراجع تقلید یه گفتمانی داشته باشه و جوابشو از خودشون بگیره!
کارشناسای محترم اینجا هم در حدی که اطلاع داشتند جواب دادند...
فقط من خودم چون سعی میکنم تا اونجایی که میتونم رعایت کنم احکامو دوست داشتم مراجع نظرشون یه چیز دیگه بود:(

Kooh;541081 نوشت:
[=arial]با سلام.من به تازگی به مساله ای برخوردم.اینکه رقصیدن زن برای شوهر جایز است( اونم با شرایطی!!!) ولی رقصیدن شوهر برای همسر جایز نیست(حرام است):Moteajeb!:میشه بفرمایین:

علت حرام دونستن رقص مرد برای همسر و یا برای همدیگر چیه؟

سلام علیکم،
البته حقیر حکم شرعی را نمی‌دانستم که رقص مرد برای خانمش هم اشکال دارد، در مواردی هم که استاد عزیز جناب صادق بیان کردند هم درباره‌ی حکم رقص زن بود و نه مرد، اما فرض کنید که در بدترین حالت حکم رقص برای مرد حرام باشد، نه تنها برای نامحرم‌ها و باز نه تنها در جمع مردها و سایر محارم که حتی در خلوت خودش و حتی برای همسرش! در این صورت این دیگر تنها «حرمت رقص مرد در مقال خانمش» نیست بلکه «حرمت رقص برای مرد» است، یعنی رقص در درجه‌ی اول برای خود مرد خوب نیست نه اینکه وقتی زن و شوهر می‌توانند با هم رابطه‌ی زناشویی داشته باشند نگران شکل گیری شهوت در میان آن دو باشیم یا چیزی شبیه به این ...
با فرض اینکه حکم رقص برای مرد کلاً حرام باشد (که ظاهراً نظر برخی علما هم این نیست و همانطور که موسیقی غنا و غیر غنا دارد رقص هم انواع دارد و مثلاً رقص‌های محلی و رقص شمشیر و ... را که کارکردشان غیر از رقص‌های دیگر است برخی استثناء کرده‌اند) توجه نمایید که اگرچه شیعه از قیاس در استخراج احکام نهی شده است ولی از قیاس در فهم حکمت‌ها و دلایل احکام نهی نشده است. حال بیایید و اثر رقص را با موارد رفتاری دیگری مقایسه کنیم. رقص انسان از دید یک انسان بی‌تمایل به رقصیدن یک سری حرکات بی‌مورد است که بدون هدف خاصی انجام می‌شود، نه جنبه‌ی تئاتر و القای مفاهیم را دارد و نه جنبه‌ی ورزش برای سلامتی و نه چیز دیگری که انجام آنها را معقول جلوه دهد. با این وجود اگر از کسی که می‌رقصد سؤال شود که چرا این کارهای عبث را انجام می‌دهی خواهد گفت که ممکن است از بیرون عبث به نظر برسد ولی ایجاد شادابی می‌کند و تا امتحان نکرده باشی متوجه نمی‌شوی، به همین دلیل هم هست که برخی افراد در خلوت خودشان هم دوست دارند برقصند.
خوب در واقع لازم نیست حتماً کسی برود و برقصد تا اثر حرکات بدنی در شادابی را متوجه شود، بسیاری از ورزش‌ها هم همین کار را می‌کنند. اما بین رقص و ورزش تفاوت‌هایی است ... اگرچه هر ورزشی هم اگرچه ایجاد شادابی کند ولی قابل توصیه نیست، ولو اینکه حرام هم نباشد، ورزش‌هایی که مثلاً آرامش دل را با هیجانات کاذب جایگزین می‌کنند ...
درهر صورت از آنجا که رقص انواع تند و کند و ... دارد بگذارید جداگانه رویشان بحث کنیم:
۱. رقص‌های تند ایجاد هیجان در اشخاص می‌کنند و نوعی حالت خلصه و از خود بیخود شدن را به همراه دارند، این حالت در هنگام گوش دادن به موسیقی‌های تند هم به انسان دست می‌دهد، مثل کسانی که موسیقی متال یا رپ گوش می‌دهند و بدون اراده سرشان یا دستشان یا پایشان را با ضرب‌آهنگ موسیقی حرکت می‌دهند ... و البته عجیب نیست که خیلی‌ها بدون آهنگ نمی‌توانند برقصند و با وجود آهنگ نمی‌توانند نرقصند. این حالت‌های غیرارادی و از خود بیخود شدن اگرچه در تشابه با موسیقی غنا می‌تواند حرمت این نوع رقص‌ها را چه در جلوی نامحرم و چه در جلوی همسر (البته فعلاً بحث روی رقص مرد است) و چه در خلوت شخصی خود شخص توضیح بهتری دهد ، اما مشابهت با محرمات دیگری مثل مستی در مقابل شراب و مسکرات و یا حالت ناشی از مخدرهای حرام را هم نباید نادیده گرفت ... علاوه بر اینکه هیجان در اثر عجله کردن هم حتی نهی شده است و کلاً از عجله کردن نهی شده‌ایم ... کسی که عجله دارد هم هوشیاری‌اش متمرکز روی یک نکته‌ی کوچک است و باقی جنبه‌های زندگی ولو جنبه‌های اخلاقی زندگی تحت‌الشعاع آن مورد غفلت قرار می‌گیرند ... یک نفر که عجله دارد شاید ظرف ۵ دقیقه سه بار به ساعتش نگاه کند که ببیند چند است و باز اگر از او بپرسی که ساعت چند است لازم باشد یک بار دیگر هم ساعت را ببیند ... این حالت التهاب و اظطراب در مقابل حالت آرامش درونی است که توصیه شده است باید کسب کنیم ... آنجا که رسول خدا صل‌الله‌علیه‌وآله فرمودند اگر هیجان درونی ایشان نبود هرآینه می‌شنیدند هرچه را من می‌شنوم و می‌دیدند هر چه را که من می‌بینم ...
۲. رقص‌های آرام، این رقص‌ها همراه با موسیقی غنا نیست معمولا و در نتیجه اگر حرمتی داشته باشد هم ارتباطی به موسیقی همراه آن نخواهد داشت و چه بسا از خود بیخودی مشابه رقص‌های تندتر هم نداشته باشد. در ین رقص‌ها توجه دیگران به حرکات و بدن شخص بیشتر است که انجام آن جلوی نامحرم را مشکل‌دار می‌کند ...اما جلوی همسر به خودی خود نباید اشکالی داشته باشد ... مگر اینکه برای خود شخص مضراتی داشته باشد ... چه از نظر اثر روانی که روی خودش دارد و چه از نظر اثری که روی خانمش می‌گذارد و نمی‌دانم اما مثلاً از شأن آن مرد در ذهن همسرش کم می‌شود یا از جذبه‌اش یا از اقتدارش یا تکیه‌گاه بودنش یا ... . و البته در این موارد ابتدا باید حکم شرعی را دانست که آیا واقعاً رقص حرام برای خانمش اشکال دارد یا خیر؟ بعد باید پرسید که مثلاً در آغوش گرفتن همسر و کمی حرکت کردن هم مصداق رقص است یا رقصی که منع شده است حدود خاصی دارد؟ بعد می‌تواند در مورد آثارش هم صحبت کرد ... و البته باز تأکید می‌کنم که این بحث‌ها جنبه‌ی استخراج حکم فقهی ندارند و جنبه‌ی حکمت‌های پشت آن حکم فقهی را بررسی می‌کنند.
۳. رقص‌های محلی یا رقص‌ شمشیر (که در تعزیه هم ممکن است به کار گرفته شود) و ... کمتر جنبه‌ی رقص داشته و بیشتر جنبه‌ی تئاتر و یا شعاری و یا ورزشی دارند، این مسأله در رقص شمشیر و یا رقص‌های محلی که در آن با چوب به هم می‌زنند و ... بهتر نمایان است، از این جهت شاید بتوان گفت که رقصی که هیچ موضوعیتی به جز خود حرکت دادن بی‌هدف بدن در همراهی با موسیقی است مورد اشکال واقع می‌شود.

پس اول باید حکم فقهی رقص را به طور کامل با تمام شرایط و جزئیاتش دانست و بعد روی آنها بحث کرد ... به خداوند هم حسن ظن داشت که شخص بی‌نیاز وقتی دستوری می‌دهد برای نفع خودش نیست و وقتی حکیم و عالم هم باشد دیگر دستورش حکم عقل است که اطاعت شود.

یا علی

پس‌نامه ۱: برخی از علما فرقی میان موسیقی غنا و غیر غنا قائل نبودند مگر در این حد که موسیقی غنا حرام است و موسیقی غیرغنا به احتیاط واجب باید پرهیز شود. حال آیا رقص بدون موسیقی هم داریم؟

پس‌نامه ۲: مشابه بحثی که در این پست بیان شده است را شاید بتوان به رقص هم تا حدودی تعمیم داد.

پس‌نامه ۳: اگرچه زن و مرد هر دو انسان هستند ولی وقتی روی حد واسط بین زن و مرد بایستیم و به جایگاه نسبی آن دو نسبت به هم بنگریم خواهیم دید که به صورت آماری آنچه در مرد بیشتر جلوه می‌کند جنبه‌ی عقلانیت اوست و آنچه در زن بیشتر جلوه می‌کند جنبه‌ی عاطفی و احساسی اوست. این گفته نه عقلانیت را از زن و نه عاطفه را از مرد نفی نمی‌کند بلکه در مقام مقایسه بیشتری و کمتری آنها را می‌سنجد. در این مقام اینکه بین زن و مرد در جواز رقصیدن تفاوتی قائل شوند چندان عجیب نخواهد بود، زیرا رقصیدن با روحیه‌ی عاطفی و احساسی بیشتر همخوانی دارد تا با روحیه‌ی عقلانیت و حساب و کتاب. اگرچه بحث‌های اقتدار مرد و زنانگی زن (مثل آرایش زن برای شوهرش و دلبری کردن از او) هم بی‌تأثیر در بحث نخواهد بود.

سلام.
خب از اونجایی که در اسلام زن باید اطاعت شوهر کنه و رسول الله فرمودند اگر نه این بود که سجده بر غیر خدا حرام گردید دستور میدادم که زنان بر شوهرانشان سجده کنند! پس میفهمیم که چقدر خواست شوهر مهمه :ok:.
پس با ین تفاسیر اسلام رقصیدن زن برای مرد رو استثنا قائل شده و حلال دوسته چون خواست شوهره .از طرفی رقصیدن زن بخاطر زیبایی و اندامش لذت بخشه برای شوهر ولی رقصیدن یه مرد مومن (با ریش و اون همه وقار ) علاوه بر اینکه منطق نیست اصلا هم زیبا نیست.

سید حسین موسوی;541952 نوشت:
اگر نه این بود که سجده بر غیر خدا حرام گردید دستور میدادم که زنان بر شوهرانشان سجده کنند! پس میفهمیم که چقدر خواست شوهر مهمه .

سجده!!!
حالا اگر شوهر عقل و بار درست حسابی نداشت چی !؟سجده به چی آخه:Moteajeb!:

خدایا خودت نجاتمون بده !

{ولی مرد که قهرمانه است این گونه رفتار های از او پسندیده نیست . واصلا مناسب شان مردی نیست. این گونه کارها زنانه است . مردان نباید فضلی کنند. واین کار نشانه حماقت مرد است.}=== بله منم اینطور خواستم بگم اما نگارش نوشتاری ام خوب فهم نبود اون کارشناس بهتر از من گفت بفرمایید راست میگم

هــُــژبـــــر;541680 نوشت:
این سخن، آیا پایه‌ی قرآنی دارد؟
آیا جایی از قرآن گفته است که در مورد کارهایی که به شما گفته می‌شود، فکر نکنید و همانند فرشتگان از روی اجبار انجامش دهید؟
یا اینکه، جای‌جای قرآن آمده است: «این قرآن را فرستادیم؛ باشد که در آن اندیشه کنید».
«تنها خردمندان (آن‌هایی که در آفرینش آسمان و زمین می‌اندیشند) از قرآن پند می‌گیرند».
«قل هاتوا برهانکم؛ ان کنتم صادقین: بگو دلیل برای سخنتان بیاورید؛ اگر از راست‌گویانید»
«آیا نمی‌اندیشید؟»
«آنان همچون الاغی هستند که کتاب‌های زیادی را بر گرده‌ی خود حمل می‌کنند» زیرا آن‌ها نمی‌دانند که آن کتاب‌ها چیست و چرا دارند حملش می‌کنند

سلام،
بله در قرآن این حرف کارشناس محترم آمده است، همچنین در برخی از امور هم رعایت دستورات اجتماعی خدا مشروع است که در صورت نیاز با اعمال زور همراه باشد (امر به معروف و نهی از منکر) که البته نه تنها امر به معروف و نهی از منکر در قرآن آمده است که مشروعیت اجبار در آن هم بحث عقلی است، در حد وضع قوانین اجتماعی و نظارت بر اجرای آن و تنبیه متخدیان از آن ...

نقل قول:
شخصی که جایگاه دستور دادن به ما را دارد به ما دستوری میدهد، به نظر شما کدام یک از این دو حالت به اطاعت از او نزدیکتر است؟

- نمیفهمم چرا باید این کار را بکنم ولی چاره‌ای نیست و باید اطاعت کنم!
- میفهمم چرا این دستور را داده اند، دستور خوب و به جایی است، اطاعت میکنم!
هر دو اطاعت است، اما گزینه‌ی اول به مفهومِ «اطاعت از آن شخص» نزدیکتر است، اطاعت به معنی مطلق آن، در حالیکه دومی اطاعت مشروط است به این شرط که خود شخص هم با دستور داده شده موافق باشد یا لااقل درکی از دلیل پشت آن دستور داشته باشد. اولی اطاعت کورکورانه است و دومی اطاعت مسئولانه ...
اما همه چیز رنگ دیگری به خود میگیرد اگر کسی که به ما دستوری را میدهد خداوند باشد، کسی که همه چیز را میداند و اشتباه در دانسته‌هایش راه ندارد. نه تنها هر چه میداند درست است و اشتباه در آن راه ندارد که میتوان به جر‌أت گفت امکان ندارد که مطلبی به ذهن کسی از عقلای عالم برسد و این مطلب از ذهن خالق او دور مانده باشد، و حتی باز هم بیشتر میتوان گفت که امکان ندارد که چیزی باشد و خداوند به آن علم نداشته باشد یا راهی موجود باشد و آن راه از نظر خداوند دور مانده باشد:
... یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ... - سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۲۵۵
... علم او محیط است به آنچه پیش نظر خلق آمده و آنچه سپس خواهد آمد و خلق به هیچ مرتبه از علم او احاطه نتوانند کرد مگر به آن میزان که او خود بخواهد و اجازه دهد ...

چنین کسی که عالم مطلق است و خطا در علم او راه ندارد اگر دستوری دهد که حکمت آن را نفهمیم برخورد مسئولانه با دستوراتش اطاعت بی‌چون و چرا از اوست، چون اطاعت نکردن از او بدون شک اشتباه خواهد بود. مثال برای دعوت به اطاعت بی چون و چرا از خداوند در آیه‌ی زیر آمده است که بیان میکند دستورات خداوند همه حکیمانه‌اند اگرچه شما عکس حکمتهای خداوند را در ذهن خود پرورانده باشید:
کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ - سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۲۱۶
حکم جهاد بر شما مقرّر گردید و حال آنکه بر شما ناگوار و مکروه است، لکن چه بسیار شود که چیزی را مکروه شمارید ولی به حقیقت خیر و صلاح شما در آن بوده، و چه بسیار شود که چیزی را دوست دارید و در واقع شرّ و فساد شما در آن باشد، و خدا (مصالح امور را) میداند و شمایید که نمیدانید

با این حال در دین بسیار توصیه شده است به تحقیق برای شناخت حکمتهای بزرگ و کوچک پشت دستورات خداوندی. این کار دو مزیت عمده دارد، اول اینکه کم‌کم دیدگاه خود به جهان را بر دیدگاه خداوند نسبت به مخلوق خود منطبق میکنیم و این نگاهمان به جهان را پخته و واقعی میگراند و همه‌جانبه،‌ و دوم اینکه با قانع کردن خود در حین اطاعت از خداوند سختی کمتری را برای اطاعت از فرامین او متحمل میشویم و با شبهات مطرح شده از طرف دشمنان قسم خورده‌ی راه هدایت نیز کمتر پایمان میلغزد ...

با وجود اینها هنوز عده‌ی گاهی زیادی هستند که برخورد مسئولانه با دستورات خداوند را هم هنوز به همان صورت اطاعت مشروط تصور میکنند، آنها نماز نمیخوانند مگر اینکه حکمت آن را درک کنند، به واجب بودن قرائت نماز به زبان عربی ایراد میگیرند و با اِعمال علم خود به مسأله‌ میگویند فرقی ندارد و وقتی هدف ذکر خداست میتوان به هر زبانی این مهم را انجام داد، به ظواهر دین ایراد میگیرند و میگویند اصل باطن است و انسان باید دلش صاف باشد یا به قول مشهور «می بخور، منبر بسوزان، مردم آزاری نکن»، زیر بار حجاب نمیروند و آنرا اسارت و محدودیت زن می‌پندارند و لااقل حد حجاب را خودشان تعیین میکنند و خلاصه گردن به زیر دستورات خداوند خم نمیکنند مگر آنکه قبل از آن خودشان حکمت آنرا فهمیده باشند یا به هر جهت به آن راضی باشند، به منفعتی یا مصلحتی. چنین افرادی حتی گاهی که دستورات خداوند را قبول ندارند جسورانه نیز به زبان تمثیل میگویند که حتی اگر خود خداوند هم به روی زمین بیاید و به آنها بگوید که فلان کار را بکنند باز تا عقل و علم خودشان آنرا تأیید نکند انجامش نمیدهند. آنها نظرات خود یا توده‌ی جامعه‌ی خود و یا نظرات اندیشمندان جوامع بشری را هم‌ردیف نظرات خداوند قرار میدهند و گاهی هم خود دست به انتخاب بین آنها زده و نظر آنها را برتر از نظرات خداوند برشمرده و به آنها ترجیحشان میدهند. اما آیا این بدین معنی نیست که ما خود یا دیگرانی مثل خود را در حکم شریک خداوند قرار داده‌ایم با آنکه حکم تنها ازآن خداست؟
... إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ ۚ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ ۚ ذَٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ - سوره‌ی یوسف، آیه‌ی ۴۰
... حکم نیست مگر برای خدا، فرمان داده است بر آنکه نپرستید مگر فقط او را، این است آیین استوار ولیکن اکثر مردم بر آن علم ندارند

آیا پس از ایمان آوردنمان به خداوند به او مشرک شده‌ایم؟ آیا اگر زمانی هم در حکمی از دستور خداوند تبعیت میکنیم میتوانیم مطمئن باشیم که با این کار داریم خداوند را اطاعت میکنیم (چون شاید اگر حکمت این دستور را نمیفهمیدیم با وجودیکه هنوز هم دستور خدا میبود اطاعتش نمیکردیم)؟ آیا اطاعت از خود را مقدم بر اطاعت از خداوند کرده‌ایم؟ آیا تا کنون اصلاً خداوند را اطاعت کرده‌ایم؟ آیا ما خداپرست هستیم؟ آیا در عمل خداوند را خداوندی قبول کرده‌ایم؟

منظور از آیه‌ی ۳۳ سوره‌ی محمد (صلی الله علیه و آله):
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَکُمْ
ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اطاعت کنید خداوند را و اطاعت کنید صاحب رسالت او را، و اعمال خود را باطل و ضایع نگردانید

کدام اطاعت است، اطاعت مشروط یا کورکورانه؟ آیا در این آیه جایی برای «اطاعت از خود» گذارده شده است یا اطاعت از خود نیز به ضایع شدن اعمال منجر میشود؟ الأَعمالُ بِالنِّیات ...

اگر دانستیم خدایی وجود دارد و او را در جایگاه خداوندی قبولش کردیم، دیگر اطاعت مشروط حکم اطاعت نکردن را دارد و شرک است. تنها سؤال درست در این باره و از این به بعد این است که از کجا میتوان مطمئن شد که دستور رسیده به ما همان دستور خداوند است؟ این سؤالی است که میشود در موردش بحث کرد، باید که هر کسی در موردش تفکر کند و تنها مراقب باشد که اگر برایش اثبات شد که دستور رسیده به او از ناحیه‌ی خداوند است دیگر نباید به سادگی از آن بگذرد ...

منبع: اینجا

علاوه بر مطالب بالا این آیه هم صریحاً در قرآن آمده که نشان می‌دهد اطاعت از خداوند باید کورکوانه باشد، باید اطاعت کرد چه دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم، چه علت آن را بفهمیم و چه نفهمیم ... چون دستور دهنده مالک ماست و ما بنده‌ی او هستیم و مالک خود نیستیم:

وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّـهُ وَرَ‌سُولُهُ أَمْرً‌ا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَ‌ةُ مِنْ أَمْرِ‌هِمْ ۗ وَمَن يَعْصِ اللَّـهَ وَرَ‌سُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا [الأحزاب، ۳۶]
و نرسد برای هیچ مرد و زن مؤمنی که وقتی خدا و رسول او حکمی کردند برای او اختیاری [در پذیرش یا سرپیچی] از آن دستور باشد، و هر کسی عصیان خدا و رسول او را بکند پس گمراه شده است گمراهی آشکار

یا علی

Kooh;541595 نوشت:
[=arial]کارشناس عزیز.به قول شاعر:تو مو می بینی و من پیچش مو:Nishkhand:ببخشید شما از این همه حرف بنده رقص کلایسکشو فهمیدین:Esteghfar:(یه وقت ناراحت نشینا شوخی کردم:Gol:[=arial])منظورم اینه که زن و شوهر آیا میتوانند در خلوتشون برای همدیگه برقصن؟نه جلو کس دیگه نه با کس دیگه...فقط و فقط زن و شوهر در خلوت خودشون و واسه همدیگه؟

باسلام وتقدیر از شما که شعر مرحوم الهی قمشه را چاشنی بحث نمو ده اید .
چون پاسخ سوال اصلی تان که به قول شمادر باره ( پیچش مو) بود در نوبت قبل داده شده بود نیاز به تکرار نبود .
توجه داشته داشته باشید که مراد مرحوم قمشه ی از آن
مو و پیچش مو .
معنای ظاهری ومو ی فوکولی های نیست .
یک وقتی روح آن بزرگ از شما ناراضی شود .

به قول شاعر :
نظر را نغز کن تانغز بینی
گذر از پوست تا مغز بینی .

صادق;542005 نوشت:
باسلام وتقدیر از شما که شعر مرحوم الهی قمشه را چاشنی بحث نمو ده اید .
چون پاسخ سوال اصلی تان که به قول شمادر باره ( پیچش مو) بود در نوبت قبل داده شده بود نیاز به تکرار نبود .
توجه داشته داشته باشید که مراد مرحوم قمشه ی از آن
مو و پیچش مو .
معنای ظاهری ومو ی فوکولی های نیست .
یک وقتی روح آن بزرگ از شما ناراضی شود .

به قول شاعر :
نظر را نغز کن تانغز بینی
گذر از پوست تا مغز بینی .

[=arial]با تشکر از پاسخگوی محترم و گرامی.بنده منظورم از این شعر مطلب مورد نظر خودم بود(خاصیت شعر فارسی اینه که میشه در موقعیت هاو شرایط گوناگون بکار برد) خدای نکرده قصد توهین به روح دانشمند عالی قدر مرحوم الهی قمشه رو نداشتم

Kooh;542043 نوشت:
[=arial]با تشکر از پاسخگوی محترم و گرامی.بنده منظورم از این شعر مطلب مورد نظر خودم بود(خاصیت شعر فارسی اینه که میشه در موقعیت هاو شرایط گوناگون بکار برد) خدای نکرده قصد توهین به روح دانشمند عالی قدر مرحوم الهی قمشه رو نداشتم

باسلام وآروزی قبولی روزه ها تان .
امید است از فیض امشب کامل ترین بهره را بدست آورید .
مراد م تحسین از ذوق جناب شما بود .
وگرنه جناب شما واین حرف هرگز !!!!!!
راستی از تاپیک ماه ضافت تا کنون سر زدید ؟؟؟
خیلی برای افراد خوش ذوق مثل شما مناسب است .
موفق باشید .

صادق;542046 نوشت:
باسلام وآروزی قبولی روزه ها تان .
امید است از فیض امشب کامل ترین بهره را بدست آورید .
مراد م تحسین از ذوق جناب شما بود .
وگرنه جناب شما واین حرف هرگز !!!!!!
راستی از تاپیک ماه ضافت تا کنون سر زدید ؟؟؟
خیلی برای افراد خوش ذوق مثل شما مناسب است .
موفق باشید .

ممنونم.قرار بود آدرس تاپیکو برام بفرستین.فک کنم یادتون رفت.اگه امکان داره آدرس تاپیک ماه ضیافت رو اینا بزارین.ممنون

هــُــژبـــــر;541680 نوشت:
این سخن، آیا پایه‌ی قرآنی دارد؟
آیا جایی از قرآن گفته است که در مورد کارهایی که به شما گفته می‌شود، فکر نکنید و همانند فرشتگان از روی اجبار انجامش دهید؟
یا اینکه، جای‌جای قرآن آمده است: «این قرآن را فرستادیم؛ باشد که در آن اندیشه کنید».
«تنها خردمندان (آن‌هایی که در آفرینش آسمان و زمین می‌اندیشند) از قرآن پند می‌گیرند».
«قل هاتوا برهانکم؛ ان کنتم صادقین: بگو دلیل برای سخنتان بیاورید؛ اگر از راست‌گویانید»
«آیا نمی‌اندیشید؟»
«آنان همچون الاغی هستند که کتاب‌های زیادی را بر گرده‌ی خود حمل می‌کنند» زیرا آن‌ها نمی‌دانند که آن کتاب‌ها چیست و چرا دارند حملش می‌کنند
اگر این سخن (حرام بودن رقص) را خدا گفته است، بفرمایید در کجا گفته است؟
هر حکم اسلامی، باید پایه‌ (نه جزییات) قرآنی داشته باشد.
همه می‌دانیم که گاهی از پیامبر درباره‌ی حکمی پرسش می‌کردند؛ ولی وی پاسخی نمی‌داد تا خداوند، پاسخش را بدهد. پس اگر زحمتی نیست، پایه‌ی قرآنی این حکم را بیان بفرمایید.
در مورد این سکته‌ها، کدام مرکز آمارگیری پژوهش کرده است که سکته‌های قلبی، ناشی از رقص بوده است؟!
بی‌زحمت نام آن مرکز و سند آمارگیری‌اش را بگذارید. چون سخن بی‌سند، ارزشی ندارد. من هم می‌توانم بگویم: «رقص، بیماری‌های سرطان، آسم، هپاتیت را درمان می‌کند» اما هنگامی که سخنی مستند نباشد، ارزشی ندارد.
این نیز چنین است؛ کِی و کجا چنین پژوهشی انجام شده است که رقص، چنان پیامدهایی دارد؟
اگر رقص این‌همه آثار مخرب و زیان‌بار دارد، بدون‌شک باید آیه‌های زیادی در مورد حرام بودن آن در قرآن آمده باشد؛ لطف آن‌ها را بیان کنید.
بله اگر خدا چنین سخنی را می‌گفت، می‌شد در موردش چنین چیزی را گفت؛ اما یکی از دلیل‌هایی که مراجع بزرگ ما در مورد آن سخنان تناقض‌آمیزی گفته‌اند، دلیلش این است که خدا و پیامبرش در این مورد چیزی نگفته است.
وگرنه سخن خدا یکی است؛ چرا یکی باید آن‌را حرام بداند، یکی جایز، و دیگری آزاد؟
دیدگاه آیت‌الله سیستانی در این زمینه:

آیا سخنی را که خدا گفته باشد، این‌همه متفاوت است؟

اسلام آیت‌الله بهجت می‌گوید: «مطلقا حرام است».
اسلام آیت‌الله سیستانی می‌گوید: «بدون اشکال است».

به کدام اسلام ایمان بیاوریم؟
یک زمانی هم می‌گفتند: «در شأن مرد نیست که با بچه‌ش مهربونی کنه؛ با زنش عشق بازی کنه! مرد باید بوی عرق بده؛ صداش همیشه بلند باشه» اینا در شأن یه پهلوونه.

باسلام .
مراجع که رقص یاد شده را حرام می دانند آن را از مصادق لهو ولعب دانسته و آن کار را متناسب با مجالس لهو و لعب و عیاشی وعیش ونوش تلقی نموده که در قران از آن گونه امور نهی شده .
شما طبق نظر مرجع تقلید خودت عمل نما.

نقل قول:
باسلام وتقدیر از شما که شعر مرحوم الهی قمشه را چاشنی بحث نمو ده اید .
:Moteajeb!:
:Salam:سلام ....طاعاتتون قبول درگاه حق
ببخشید وسط این حرفا دارم اینو میگم،ولی تا اونجایی که میدونم مصرع«تو مو بینی ومن پیچش مو» از وحشی بافقی هست!!!!

طارا;542058 نوشت:
:Moteajeb!:
:Salam:سلام ....طاعاتتون قبول درگاه حق
ببخشید وسط این حرفا دارم اینو میگم،ولی تا اونجایی که میدونم مصرع«تو مو بینی ومن پیچش مو» از وحشی بافقی هست!!!!

باسلام .
ظاهرا شعر از الهی قمشه ی است

طارا;542058 نوشت:
:Moteajeb!:
:Salam:سلام ....طاعاتتون قبول درگاه حق
ببخشید وسط این حرفا دارم اینو میگم،ولی تا اونجایی که میدونم مصرع«تو مو بینی ومن پیچش مو» از وحشی بافقی هست!!!!

حق با شماست.ممنون از تذکرتون

درود

این مصرع :

تو مو بینی و مجنون پیچش مو

تو ابرو، او اشارت‌های ابرو

از وحشی بافقی هست این لینک شعر کامل رو میتونید بخونید :

<br />

یه سوال هم از کارشناسان محترم دارم :

با توجه به این که اسلام برای هر کدوم از امیال ، رفتارها و زندگی روزمره انسان ها قوانین و برنامه دقیق و کاملی داره و گفته میشه کاملترین دین ازین جهت است اگر زنی بخواهد همسرش براش برقصه یا همراه با همسرش رقص دو نفره داشته باشن باید چی کار کنه ؟ و اگر راه حلی وجود نداره؛ چرا در دین اسلام خواست و نیاز و آرامش و شادی زنان اهمیتی نداره ؟

صادق;542060 نوشت:
باسلام .
ظاهرا شعر از الهی قمشه ی است

سلام علیکم
من ایشون رو نمیشناسم،سایتشون رو بررسی کردم ولی چیزی ندیدم که حتی آثار وحشی بافقی رو شرح داده باشند اما از اونجایی که شک داشتم سایت جناب بافقی رو هم چک کردم واینو در آثارشون دیدم برای همین مطمءنم این اثر از وحشی بافقی هست.این مصرع مربوط به شعر «مجنون وعیب جو»اثر ایشونه که در کتاب ادبیات پیش دانشگاهی هم اومده:ok:

طارا;542102 نوشت:
سلام علیکم
من ایشون رو نمیشناسم،سایتشون رو بررسی کردم ولی چیزی ندیدم که حتی آثار وحشی بافقی رو شرح داده باشند اما از اونجایی که شک داشتم سایت جناب بافقی رو هم چک کردم واینو در آثارشون دیدم برای همین مطمءنم این اثر از وحشی بافقی هست.این مصرع مربوط به شعر «مجنون وعیب جو»اثر ایشونه که در کتاب ادبیات پیش دانشگاهی هم اومده:ok:

باسلام .
وآرزوی توفیق تان در شب های پر کت قدر .
مراد من قمشه ی پدر است که مرحوم شده .
نه دکتر حسین قمشه ی که پسر ایشان است .
در هر صورت به گفته طلبه ها :
انظر الی ما قال ولاتنظر الی من قال = به سخن بنگیرید و نه به گوینده .
موفق باشید .
از تاپیک ماه ضیافت هم حتما سر بزنید که برای شما بسیار مفید است .
نظر بدهد تا استفاده شود .

صادق;542111 نوشت:
باسلام .
وآرزوی توفیق تان در شب های پر کت قدر .
مراد من قمشه ی پدر است که مرحوم شده .
نه دکتر حسین قمشه ی که پسر ایشان است .
در هر صورت به گفته طلبه ها :
انظر الی ما قال ولاتنظر الی من قال = به سخن بنگیرید و نه به گوینده .
موفق باشید .
از تاپیک ماه ضیافت هم حتما سر بزنید که برای شما بسیار مفید است .
نظر بدهد تا استفاده شود .

بله شما درست میگید،از اطلاعاتتون ممنون.بازهم ببخشید،میدونم درست نبود اینجا بحث بشه :roz:

owari;541995 نوشت:
سلام،
بله در قرآن این حرف کارشناس محترم آمده است، همچنین در برخی از امور هم رعایت دستورات اجتماعی خدا مشروع است که در صورت نیاز با اعمال زور همراه باشد (امر به معروف و نهی از منکر) که البته نه تنها امر به معروف و نهی از منکر در قرآن آمده است که مشروعیت اجبار در آن هم بحث عقلی است، در حد وضع قوانین اجتماعی و نظارت بر اجرای آن و تنبیه متخدیان از آن ...
علاوه بر مطالب بالا این آیه هم صریحاً در قرآن آمده که نشان می‌دهد اطاعت از خداوند باید کورکوانه باشد، باید اطاعت کرد چه دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم، چه علت آن را بفهمیم و چه نفهمیم ... چون دستور دهنده مالک ماست و ما بنده‌ی او هستیم و مالک خود نیستیم:
وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّـهُ وَرَ‌سُولُهُ أَمْرً‌ا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَ‌ةُ مِنْ أَمْرِ‌هِمْ ۗ وَمَن يَعْصِ اللَّـهَ وَرَ‌سُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا [الأحزاب، ۳۶]
و نرسد برای هیچ مرد و زن مؤمنی که وقتی خدا و رسول او حکمی کردند برای او اختیاری [در پذیرش یا سرپیچی] از آن دستور باشد، و هر کسی عصیان خدا و رسول او را بکند پس گمراه شده است گمراهی آشکار
یا علی

سپاس از پاسخ شما. بله آیه‌ی سوره‌ی احزاب صراحت لازم را دارد.
اما همانگونه که می‌دانید، برای یک موضوع، تنها یک آیه مورد توجه قرار نمی‌گیرد؛ برای نمونه: بسیاری از آیات قرآن، اشاره به جبری بودن انسان دارند؛ بسیاری هم، اشاره به مختار بودن. نتیجه‌ی این آیه‌ها، چنین می‌شود: «نه جبرِ مطلق و نه اختیار مطلق؛ بلکه چیزی بینابین».
در این مورد نیز چنان است؛ اگر قرار است آدمیان به اجبار سخنان خدا را انجام دهد، چرا در خود قرآن آمده است: «ما قرآن را به عربی فرستادیم؛ باشد که بیندیشید».
جبر و اندیشه، سازگاری‌ای با هم ندارند.
و یا اینکه می‌گوید: «هاتوا برهانکم؛ ان کنتم صادقین» نمی‌شود پیامبر اسلام از دیگران سخنان مستند و مدلل بخواهد، ولی خود او (از طرف خدا) سخنانی بی‌دلیل بگوید! تفسیرهایی که من درباره‌ی این آیه نگاه کردم، همگی به صورت کلی گفته بودند: «سخن بدون دلیل، بی‌ارزش است».
پس در اینجا نیز (همانند جبر و اختیار) باید چیزی بینابین اختیار کرد؛ زیرا در صورت جبری بودن، خیلی چیزها زیر سوال می‌روند.
اگرچه در مورد «حرام بودن رقص مرد» در قرآن گویا چیزی نیامده است؛ و این حکم، پایه‌ی قرآنی ندارد.
صادق;542057 نوشت:
باسلام .
مراجع که رقص یاد شده را حرام می دانند آن را از مصادق لهو ولعب دانسته و آن کار را متناسب با مجالس لهو و لعب و عیاشی وعیش ونوش تلقی نموده که در قران از آن گونه امور نهی شده .
شما طبق نظر مرجع تقلید خودت عمل نما.
مراجع، بدون دلیل و پایه‌ی قرآنی، که نمی‌توانند از خود حکم صادر کنند!
اگر آیه‌ای در این باره هست، بیان بفرمایید.
من مرجع تقلید ندارم. زیرا معنایی ندارد که آدمی تنها از یک نفر آدم ساده که ممکن است گناه کند، تقلید کند.
در این گفتار، می‌توان به یکی از فتواهای اشتباه پی برد: http://www.askdin.com/thread41128.html#post541139 البته هنوز کارشناسی پاسخ نداده است.
اگر همه‌ی مراجع ما سخنان اسلامی می‌زنند، چرا نشود از همه‌ی آن‌ها کمک (نه تقلید) گرفت؟
چرا می‌گویند تنها می‌شود از یک‌تن تقلید کرد؟
مگر همه‌‌ی مراجع، برپایه‌ی متون اسلامی فتوا نمی‌دهند؟
مگر همگی سخنانشان اسلامی و خدایی نیست؟
پس چرا تنها یکی می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد؟

[=arial]با سلام.در مساله شماره 1172 استفتائات آیه الله خامنه ای پرسیده شده:"آیا رقص زن برای شوهرش یا مرد برای همسرش حرام است؟" در جواب نیز نوشته شده:"اگر رقص زن برای شوهرش و یا برعکس،همراه ارتکاب حرامی نباشد اشکالی ندارد" و یا آیه الله سیستانی در پاسخ به سوال "[=arial]حکم رقصیدن برای مردان و زنان چیست؟" فرمودند:"رقص زن برای زنان و مرد برای مردان بنابر احتیاط واجب جایز نیست و تنها رقص زن و شوهر اگر دور از دید دیگران باشد جایز است ."در حالی که آیه الله مکارم شیرازی در توضیح المسائل خود میفرمایند:"[=BMitra] [=arial]تنها رقص زن براى شوهرش جايز است[=BMitra][=arial] و بقيّه اشکال دارد."ویا آیه الله نوری همدانی در پاسخ [=arial]"[=arial]رقص مرد براى مرد و رقص زن براى زن و رقض زن براى محارم خود از قبيل برادر و غيره چه حكمى دارد؟" فرمودند:" اشكال دارد مگر رقص زن براى شوهر."[=arial]پاسخ گوی محترم با توجه به این که در احکام اسلام تضاد وجود ندارد و اختلافات در جزئیاته.(در این احکام مراجع به صورت صریح فتوا به حلال یا حرام بودن مسئله دادند)پس میشه بفرمایین چرا تفاوت بین مراجع اینقدر زیاده که عده ای حکمی را حلال و عده ای حرام بدانند.در حالی که همه آن ها مسایل رو از یک جا برداشت می کنند؟!:Narahat az:

Kooh;541567 نوشت:
[=arial]مساله اینه که چرا زن و شوهر نمیتونن برای همدیگه حرکت موزون (نه مثل دیوونه ها یا رقص های آنچنانی بلکه بسیار آرام و یه چیزی مثل رقص کلاسیک)داشته باشن.در ضمن باید توجه داشته باشین که منظورم زن و شوهره ، اونم نه جلوی بقیه در خلوت خودشون.لطفا جواب بدین

باسلام خدمت شما

طبق احادیث هر گونه شادی و عشق بازی شوهر با همسر در خلوت جایز است! و حتی از ویژگیهای مرد مومن، عشق ورزی به همسر است!

نظر امام خمینی و آقای بهجت در این خصوص احتمالا نظر کلی و بیشتر منظور رقص همراه با لعو و لعب و َآهنگهای بندری و... بوده نه رقص آرام و عاشقانه با آهنگهای رمانتیک مثل آهنگهای کلایدرمن و....

Kooh;542257 نوشت:
[=arial]با سلام.در مساله شماره 1172 استفتائات آیه الله خامنه ای پرسیده شده:"آیا رقص زن برای شوهرش یا مرد برای همسرش حرام است؟" در جواب نیز نوشته شده:"اگر رقص زن برای شوهرش و یا برعکس،همراه ارتکاب حرامی نباشد اشکالی ندارد"
و یا آیه الله سیستانی در پاسخ به سوال "
[=arial]حکم رقصیدن برای مردان و زنان چیست؟" فرمودند:"رقص زن برای زنان و مرد برای مردان بنابر احتیاط واجب جایز نیست و تنها رقص زن و شوهر اگر دور از دید دیگران باشد جایز است ."در حالی که آیه الله مکارم شیرازی در توضیح المسائل خود میفرمایند:"[=BMitra] [=arial]تنها رقص زن براى شوهرش جايز است[=BMitra][=arial] و بقيّه اشکال دارد."ویا آیه الله نوری همدانی در پاسخ [=arial]"[=arial]رقص مرد براى مرد و رقص زن براى زن و رقض زن براى محارم خود از قبيل برادر و غيره چه حكمى دارد؟" فرمودند:" اشكال دارد مگر رقص زن براى شوهر."[=arial]پاسخ گوی محترم با توجه به این که در احکام اسلام تضادوجود ندارد و اختلافات در جزئیاته.(در این احکام مراجع به صورت صریح فتوا به حلال یا حرام بودن مسئله دادند)پس میشه بفرمایین چرا تفاوت بین مراجع اینقدر زیاده که عده ای حکمی را حلال و عده ای حرام بدانند.در حالی که همه آن ها مسایل رو از یک جا برداشت می کنند؟!


مراجع با هم فرق دارند که فتوایشان متفاوت در می آید.

برخی مراجع مانند آقای سیستانی و مکارم و خراسانی مخالف عرفان و فلسفه هستند در مقابل امام و آقای بهجت و رهبری و جوادی آملی و... اهل عشق و عرفان و فلسفه اند! خود همین تفاوت، نظرات و فتوایشان و تفسیر قرآن شان را هم تا حدودی تغییر میدهد !


سلام علیکم،

هــُــژبـــــر;542187 نوشت:
سپاس از پاسخ شما. بله آیه‌ی سوره‌ی احزاب صراحت لازم را دارد.
اما همانگونه که می‌دانید، برای یک موضوع، تنها یک آیه مورد توجه قرار نمی‌گیرد؛ برای نمونه: بسیاری از آیات قرآن، اشاره به جبری بودن انسان دارند؛ بسیاری هم، اشاره به مختار بودن. نتیجه‌ی این آیه‌ها، چنین می‌شود: «نه جبرِ مطلق و نه اختیار مطلق؛ بلکه چیزی بینابین».
در این مورد نیز چنان است؛ اگر قرار است آدمیان به اجبار سخنان خدا را انجام دهد، چرا در خود قرآن آمده است: «ما قرآن را به عربی فرستادیم؛ باشد که بیندیشید».
جبر و اندیشه، سازگاری‌ای با هم ندارند.
و یا اینکه می‌گوید: «هاتوا برهانکم؛ ان کنتم صادقین» نمی‌شود پیامبر اسلام از دیگران سخنان مستند و مدلل بخواهد، ولی خود او (از طرف خدا) سخنانی بی‌دلیل بگوید! تفسیرهایی که من درباره‌ی این آیه نگاه کردم، همگی به صورت کلی گفته بودند: «سخن بدون دلیل، بی‌ارزش است».
پس در اینجا نیز (همانند جبر و اختیار) باید چیزی بینابین اختیار کرد؛ زیرا در صورت جبری بودن، خیلی چیزها زیر سوال می‌روند.
اگرچه در مورد «حرام بودن رقص مرد» در قرآن گویا چیزی نیامده است؛ و این حکم، پایه‌ی قرآنی ندارد.

مثال جبر و اختیار را اگر بپذیریم برای درستی باقی استدلال باید در مقابل دستور صریح به اطاعت از خدا و رسولش هم دستور صریحی بیاورید که در آن خداوند فرموده باشد از حکم خداوند تا حکم او را متوجه نشده و معقول نیافته و خلاصه حکمتش را درک نکرده‌اید اطاعت نکنید ... یا اینکه فرموده باشد از هیچ کس اطاعت کورکوانه نکنید اگرچه آن شخص خود خداوند یا رسولش باشد. در مورد غیر خدا و رسول خدا این مطلب در قرآن هست ولی در مورد خدا و رسولش حقیر ندیدم شما اگر دیده‌اید بفرمایید.
اگر نیافتید ... که بعید هم می‌دانم بیابید ... در این صورت دستور صریح به اطاعت کورکوانه از خدا فقط یک قید خواهد داشت ... و آن اینکه مطمئن بشویم دستور رسیده به ما همان دستور خداست یا دستور رسول خدا. این اطمینان هم اگرچه می‌تواند بخشی از آن به عقل خودمان برگردد ولی درست‌تر آن است که آن را به عقل علما برگردانیم (چون عقل بدون علم مثل پمپ آب بدون آب است یا مثل چرخ هرزگرد) که روی‌هم‌رفته می‌شود عقل و اجماع، و به قرآن و به عترت که مبین قرآن است ... اما نباید تنها ملاکمان تشخیص خودمان باشد وقتی پارامترهای باربط و بی‌ربط بسیاری می‌توانند در تشخیص‌های شخصی ما دخیل باشند.
حقیر در روایاتی که در دسترس داشتم یک گشتی زدم و تعداد احادیثی که در مورد رقص دیدم به زور بیش از ۱ حدیث بود! البته حقیر دسترسی محدود دارم ... در آن حدیث از رسول خدا صل‌الله‌علیه‌وآله نقل شده بود که ایشان از زفن یا رقص نهی کرده‌اند و تنها صوفیه از اهل سنت روایاتی داشتند که رسول خدا رقص نگاه می‌کردند و آنرا حلال می‌دانستند و ... که خود صوفیه هم مثلاً رقص سماع را دارند و ... و البته اینها را ما همه دروغ و افترا و تباهی می‌دانیم خصوصاً که روایتی در این زمینه دیدم که کم از توهین به ساحت قدسی رسول خدا صل‌الله‌علیه‌وآله نداشت ...

سرکار kobram هم لینک خوبی درباره‌ی بحث فقهی و روایی حکم رقص در شیعه ارائه کرده‌اند که تا حدودی پاسخ جناب muiacir هم درش هست:

muiacir;541853 نوشت:
تقریبا از علمای تقلید مثل همین تاپیک وقتی علت یه حکم رو میپرسی همین جواب کارشناس محترم تاپیک رو میدند.
حداقل روایاتی که میگه رقصیدن زن برا شوهرش حلاله اما برعکسش حرامه رو اعلام کنین یا بگین این حکم رو از کجا استخراج کردین

اما اینکه فرمودید:

هــُــژبـــــر;542187 نوشت:

مراجع، بدون دلیل و پایه‌ی قرآنی، که نمی‌توانند از خود حکم صادر کنند!
اگر آیه‌ای در این باره هست، بیان بفرمایید.
من مرجع تقلید ندارم. زیرا معنایی ندارد که آدمی تنها از یک نفر آدم ساده که ممکن است گناه کند، تقلید کند.
...
اگر همه‌ی مراجع ما سخنان اسلامی می‌زنند، چرا نشود از همه‌ی آن‌ها کمک (نه تقلید) گرفت؟
چرا می‌گویند تنها می‌شود از یک‌تن تقلید کرد؟
مگر همه‌‌ی مراجع، برپایه‌ی متون اسلامی فتوا نمی‌دهند؟
مگر همگی سخنانشان اسلامی و خدایی نیست؟
پس چرا تنها یکی می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد؟


البته روی این سخنتان با حقیر نبود ولی پاسخ حقیر هم نظر شخصی است ...
چند سال پیش اگر درست خاطرم باشد عالمی بهم گفتند که اگرچه کسی که مجتهد می‌شود در تمامی ابعاد فقهی به درجه‌ی اجتهاد رسیده و اینطور نیست که مثلاً فقط در بحث نماز یا حج یا جهاد یا کسب‌ها و ... به اجتهاد رسیده باشد، اما با این وجود همانطور که در دانشگاه هم برخی اساتید بیشتر ازبرخی دیگر روی یک موضوع کار کرده‌اند در میان مجتهدین هم ممکن است اینطور باشد که مثلاً یک مرجع تقلید نظرات قوی‌تری در زمینه‌ی حج داشته باشد و یک مرجع دیگر در مسأله‌ی دیگری صاحب‌نظرتر از دیگران باشد ... موضوع فقط اینجاست که خبره را خبره می‌تواند تشخیص دهد نه افراد عامی ... اگر ما خودمان قدرت تشخیص بالایی داشتیم چه بسا انتظار از ما این می‌بود که برای هر بخش از فقه به کسی که صاحب‌نظرتر است رجوع کنیم اما الآن کار بر ما ساده‌تر گرفته شده و اجازه داده شده‌ایم که به صورت عمومی شخصی را به عنوان صاحب‌نظرتر (اعلم) تشخیص دهیم و در تمامی موارد از او دستور بگیریم ...
تقلید هم که شما ظاهراً با عنوانش مشکل دارید فرقی با کمک گرفتن ندارد ... ما اگر صاحب نظر نیستیم عاقلانه این است که اگر از صاحب‌نظری کمک خواستیم (استفتاء کردیم) و او کمکی کرد (نظر علمی خود را در زمینه‌ی شناخت قوانین خداوند داد) از کمک او استفاده کنیم (به آن حکمی که کسی که دین خدا را فهمیده است، یعنی فقیه، تشخیص داده است که حکم خداست عمل کنیم). این را اسمش را می‌گذاریم تقلید، ولی منعی ندارد که شما اسمش را بگذارید گرفتن کمک ... اگر هم خیلی محافظه‌کارتر هستید به عقل جمعی رجوع کنید و به جای یک فقیه به تمامی فقهای حاضر رجوع کنید و بعد در عمل به کمک‌ها و راهنمایی‌های ایشان (فتاوای ایشان) جانب احتیاط را بگیرید ... ولی خوب کار ساده‌ای نخواهد بود و همه از پس آن بر نخواهند آمد.
البته فقها همه بر پایه‌ی متون اسلامی فتوا می‌دهند (بجز استثنائاتی که شایسته‌ی واژه‌ی فقاهت نیستند و در حکم خدا با آنکه به ایاشن رسیده است دست می‌برند به این استدلال که زمانه تغییر کرده است و ... که خلاف همان حکم صریح خداست که اگر حکم خدا به شما رسید دیگر در آن اختیاری ندارید) اما ایشان در مقام کشف احکام خداوند هستند و این خودش در زمان غیبت به صورت یک علم درآمده است که احتمال اشتباه در آن هست ... . وظیفه‌ی ما هم تشخیص کم‌خطاترین (اعلم‌ و عادل و فقیه‌ترین) منبع است و بعد رجوع به آن برای کمترین ضرر و بیشترین سود ممکن در عمل در زمان غیبت.


Kooh;542257 نوشت:
[=arial]با توجه به این که در احکام اسلام تضادوجود ندارد و اختلافات در جزئیاته.(در این احکام مراجع به صورت صریح فتوا به حلال یا حرام بودن مسئله دادند)پس میشه بفرمایین چرا تفاوت بین مراجع اینقدر زیاده که عده ای حکمی را حلال و عده ای حرام بدانند.در حالی که همه آن ها مسایل رو از یک جا برداشت می کنند؟!

در احکام اسلام تضاد وجود ندارد، در کشف و برداشت احکام خداوند اما ممکن است اختلاف (و حتی تضاد با علمای دیگر) پیش بیاید چون به تشخیص عالمانه‌ی علما بستگی دارد. در زمان غیبت که خلیفه و جانشین خداوند علیه‌السلام از میان ما غایب است حکم صریح خدا را باید کشف کرد و این کشف کردن احکام خودش به صورت یک علم انسانی است، احتمال اشتباه هم در آن منتفی نیست، ولی در هر صورت کسانی را اجازه‌ی اجتهاد می‌دهند و مرجع تقلید می‌شوند که از هر کس دیگری در این زمینه صلاحیت بالاتری داشته باشد.
دین خداوند اگرچه در روز عید غدیر کامل شد اما این از باب نزول احکام به پیامبر خدا و اوصیاء ایشان بوده است و نزدیکان به ایشان ... نه در مورد تمام امت که این دین را رها کردند و مسلک خود را به آن ضمیمه کردند تا جایی که حتی شیعه هم از دسترسی مستقیم به امامش محروم شد ... بروز دین خدا با تمامی احکامش و تکمیل دین در مقام ظهور و غلبه بر ادیان دیگر در زمان ظهور انجام خواهد شد ... فعلاً بسیاری از احکام خداوند بر ما پوشیده است همانطور که قرن‌ها در زمان پیامبران گذشته احکام خداوند با احکام نهایی دین او در اسلام متفاوت بود و بخشی از این تفاوت‌ها هم بخاطر گناهکاری مردم بوده است.
یا علی

من هنوز هم سر حرفم هستم
متاسفانه فقها هیچ وقت نمیگن این دستور رو از کجا استخراج کردند
من دلم میخواد بدونم با استفاده از چه روایات یا مستنداتی این دستور که "رقصیدن زن بر شوهرش حلاله اما برعکسش حرامه " به دست اومده؟

owari;542912 نوشت:
سلام علیکم،
مثال جبر و اختیار را اگر بپذیریم برای درستی باقی استدلال باید در مقابل دستور صریح به اطاعت از خدا و رسولش هم دستور صریحی بیاورید که در آن خداوند فرموده باشد از حکم خداوند تا حکم او را متوجه نشده و معقول نیافته و خلاصه حکمتش را درک نکرده‌اید اطاعت نکنید ... یا اینکه فرموده باشد از هیچ کس اطاعت کورکوانه نکنید اگرچه آن شخص خود خداوند یا رسولش باشد.
شگفت است که شما، آیه‌هایی را که به انسان می‌گوید: «بیندیشید» را، صریح نمی‌دانید! به هر روی، در سوره‌ی فرقان، صراحت لازم دیده می‌شود:
(فرقان/73: والذین اذا ذکروا بایات ربهم لم یخرجوا علیها صماً و عمیاناً): «و آنان کسانی هستند که چون به آیات پروردگارشان تذکر داده شوند کورکورانه به سجده نمی‌افتند».
نقل قول:
البته روی این سخنتان با حقیر نبود ولی پاسخ حقیر هم نظر شخصی است ...
چند سال پیش اگر درست خاطرم باشد عالمی بهم گفتند که اگرچه کسی که مجتهد می‌شود در تمامی ابعاد فقهی به درجه‌ی اجتهاد رسیده و اینطور نیست که مثلاً فقط در بحث نماز یا حج یا جهاد یا کسب‌ها و ... به اجتهاد رسیده باشد، اما با این وجود همانطور که در دانشگاه هم برخی اساتید بیشتر ازبرخی دیگر روی یک موضوع کار کرده‌اند در میان مجتهدین هم ممکن است اینطور باشد که مثلاً یک مرجع تقلید نظرات قوی‌تری در زمینه‌ی حج داشته باشد و یک مرجع دیگر در مسأله‌ی دیگری صاحب‌نظرتر از دیگران باشد ... موضوع فقط اینجاست که خبره را خبره می‌تواند تشخیص دهد نه افراد عامی ... اگر ما خودمان قدرت تشخیص بالایی داشتیم چه بسا انتظار از ما این می‌بود که برای هر بخش از فقه به کسی که صاحب‌نظرتر است رجوع کنیم اما الآن کار بر ما ساده‌تر گرفته شده و اجازه داده شده‌ایم که به صورت عمومی شخصی را به عنوان صاحب‌نظرتر (اعلم) تشخیص دهیم و در تمامی موارد از او دستور بگیریم ...
تقلید هم که شما ظاهراً با عنوانش مشکل دارید فرقی با کمک گرفتن ندارد ... ما اگر صاحب نظر نیستیم عاقلانه این است که اگر از صاحب‌نظری کمک خواستیم (استفتاء کردیم) و او کمکی کرد (نظر علمی خود را در زمینه‌ی شناخت قوانین خداوند داد) از کمک او استفاده کنیم (به آن حکمی که کسی که دین خدا را فهمیده است، یعنی فقیه، تشخیص داده است که حکم خداست عمل کنیم). این را اسمش را می‌گذاریم تقلید، ولی منعی ندارد که شما اسمش را بگذارید گرفتن کمک ... اگر هم خیلی محافظه‌کارتر هستید به عقل جمعی رجوع کنید و به جای یک فقیه به تمامی فقهای حاضر رجوع کنید و بعد در عمل به کمک‌ها و راهنمایی‌های ایشان (فتاوای ایشان) جانب احتیاط را بگیرید ... ولی خوب کار ساده‌ای نخواهد بود و همه از پس آن بر نخواهند آمد.
البته فقها همه بر پایه‌ی متون اسلامی فتوا می‌دهند (بجز استثنائاتی که شایسته‌ی واژه‌ی فقاهت نیستند و در حکم خدا با آنکه به ایاشن رسیده است دست می‌برند به این استدلال که زمانه تغییر کرده است و ... که خلاف همان حکم صریح خداست که اگر حکم خدا به شما رسید دیگر در آن اختیاری ندارید) اما ایشان در مقام کشف احکام خداوند هستند و این خودش در زمان غیبت به صورت یک علم درآمده است که احتمال اشتباه در آن هست ... . وظیفه‌ی ما هم تشخیص کم‌خطاترین (اعلم‌ و عادل و فقیه‌ترین) منبع است و بعد رجوع به آن برای کمترین ضرر و بیشترین سود ممکن در عمل در زمان غیبت.

این موضوع، باعث پرت شدن ما از موضوع گفتار می‌شود؛ به هر روی، اگر فقیهان از روی نوشتارها فتوا می‌دهند، که باید همه‌ی فتواها، یکسان باشد.
اگرهم با استفاده از عقل به کشف احکام می‌پردازند، که باید برای احکامشان، دلیل داشته باشند؛ زیرا فقیهان با خرد و عقل خود بدان حکم رسیده‌اند و خرد نیز، با دلیل کار می‌کند؛ همانگونه که اگر از یک استاد یا پزشک دلیل نگرشش را بخواهیم، دلیل‌هایی برایمان بازگو می‌کند.

تاپیک قفل کنین

muiacir;542946 نوشت:
من هنوز هم سر حرفم هستم
متاسفانه فقها هیچ وقت نمیگن این دستور رو از کجا استخراج کردند
من دلم میخواد بدونم با استفاده از چه روایات یا مستنداتی این دستور که "رقصیدن زن بر شوهرش حلاله اما برعکسش حرامه " به دست اومده؟

فقط حدیث و روایت کافی نیست! باید شخص حقیقتا متقی و دارای فرقان باشد! فقهایی هستند که فرقان ندارند ولی مرجع تقلیدند!

متاسفانه الان مرجع تقلید کسی است که با استفاده منابع فقهی و استنباط شخصی اش فتوا میدهد در نتیجه ممکن است اشتباه کند در حالیکه باید دارای نور فرقان و نور کشف و... هم باشد. بزرگانی مثل سید ابن طاووس به آنها الهام میشده و با امام زمان ارتباط داشتند!

در احادیث آمده که علم نوری است که خداوند در دل اولیای خود می اندازد! بنابراین این حدیث، عالمان حقیقی همان عرفا هستند نه فقهاء! چون تمام جنبه ها و ظاهر و باطن مطلب و حدیث را با انوار علم و فرقان می بینند!

علامه جوادی آملی: وجود مبارك حضرت امير به پسرش فرمود پسر! وقتي وارد جامعه شدي بايد نور باشي ﴿وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ﴾ بعضي مي‌بينيد وقتي كه از منزل تا مسجد مي‌آيند نورند هر كه اينها را مي‌بيند بالأخره به ياد خدا مي‌افتد در هر شهري در هر منطقه‌اي اين گونه از افراد هستند.
از وجود مبارك مسيح (سلام الله عليه) سؤال كردند با چه كسي رفت و آمد داشته باشيم؟ فرمود: مَن يُذكِّركم الله رؤيته (کسی که شما را به یاد خدا می اندازد). سهروردي نه شيخ اشراق آن سهروردي ديگر صاحب عوارف آن بزرگوار فرمود: «مَن لا ينفعك لحظه لا ينفعك لفظه» آن عالمي كه ديدنش در تو اثر نمي‌كند حرفش هم مؤثر نيست. كسي را شما مي‌بينيد, مي‌بيني اين ديدن تكان نداد شما را, اين هر چه هم بگويد در شما اثر نمي‌كند «مَن لا ينفعك لحظهُ لا ينفعك لفظه» ما يك نورانيّتي در دل به عنوان امانت الهي داريم همه ما موظّفيم اين طور باشيم و شدني است

در لینک زیر مطلبی در مورد علت اختلاف بین مراجع گفته شده

http://www.pasokhgoo.ir/node/17503


هــُــژبـــــر;542988 نوشت:
شگفت است که شما، آیه‌هایی را که به انسان می‌گوید: «بیندیشید» را، صریح نمی‌دانید! به هر روی، در سوره‌ی فرقان، صراحت لازم دیده می‌شود:
(فرقان/73: والذین اذا ذکروا بایات ربهم لم یخرجوا علیها صماً و عمیاناً): «و آنان کسانی هستند که چون به آیات پروردگارشان تذکر داده شوند کورکورانه به سجده نمی‌افتند».

نه برادر عزیزم شگفت‌زده نشوید که حقیر در مقام عناد با حق نیستم ... اگر گفتم «بیندیشید» صریح نیست از آن جهت بود که در مقابل اطاعت کنید به معنای اطاعت نکنید نیست که بعد بگوییم پس اطاعت کردن باید مقید باشد به قید اندیشیدن ... این اندیشیدن را جایی نداریم که گفته باشد حتی وقتی خدا و رسولش به شما دستوری دادند هم قبل از اطاعت کردن اندیشه کنید ... در حالیکه داریم که اگر دستوری دادند ناچار (بدون چاره=بدون اختیاری از خود) باید اطاعت کنید و این در واقع حتی نفی اندیشیدن است ... البته نفی اندیشیدن در مقام اطاعت نه نفی اندیشیدن در علم و حکمت الهی ... باید عمل کرد و البته چه خوب است که عمل انسان هم تا حد ممکن آگاهانه باشد ... آن چه که نفی شده است به تعویق انداختن اطاعت تا بعد از فهمیدن دلیل حکم است.
مطلب ساده است و پیچیده نیست ... اگر گفتند نماز بخوانید در موردش فکر هم بکنید اما اینطور نباشد که تا حکمت‌های پشت آن را متوجه نشده‌اید دیگر نماز نخوانید ... نماز بخوانید در موردش فکر هم بکنید شاید تا آخر عمرتان هم مطالبی در موردش آموختید ... بسته به ظرفیت و تلاشتان در یادگیری.

اما آیه‌ای که آوردید آیه‌ی خیلی زیبایی است و البته با این تعبیری که شما کردید و متأسفانه در برخی تفاسیر شیعه هم دیدم معلوم می‌شود که از متشابهات است. آنچه در بالا برایتان آوردم محکم بود چون جور دیگری نمی‌شود برداشتش کرد ولی این آیه متشابه است چون طور دیگری هم می‌شود برداشتش کرد و اتفاقاً طوری که شما از آن برداشت کرده‌اید از آن جهت که با محکمی که قبلاً رویش توضیح دادم ضدیت دارد پس برداشت اشتباهی است که ایجاد انحراف و فساد می‌کند (مطابق آیه‌ی ۷ سوره‌ی آل عمران).
اما توضیح آن. اول خود ایه:

وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُ‌وا بِآيَاتِ رَ‌بِّهِمْ لَمْ يَخِرُّ‌وا عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا [الفرقان، ۷۳]

و کسانی که وقتی به آیات پروردگارشان تذکر داده می‌شوند مانند ناشنوایان و کوران بر روی آن نمی‌افتند

سپس توجه کنید که «خرّ» معنای افتادن می‌دهد و مثلاً وقتی گفته شود «خَرُّ‌وا لَهُ سُجَّدًا» می‌شود برای او به سجده افتادند. همچنین گفته نشده که خرو لها بلکه خرو علیها، هاء به زمین بر می‌نمی‌گردد پس باید فکر کرد که ایشان کجا افتادند؟ اگر افتادن برای کسی یا چیزی بود یک معنا داشت، اگر افتادن بر زمین بود هم یک معنا داشت، اینکه افتادن بر روی آیات باشد اما معنای دیگری خواهد داشت. کسانی که وقتی آیات خداوند بر ایشان خوانده می‌شود مثل کر و کور بر روی ان نمی‌افتند در فارسی هم معنای مشخصی دارد، یعنی کسانی که با کوردلی مطالب را تعبیر می‌کنند، تفسیر به رأی می‌کنند و در راستای منافع خود یا دیگری. ما شیعیان هم معتقدیم منافقان زمان رسول خدا صل‌الله‌علیه‌وآله و سایر مخالفانی که در طول تاریخ با استفاده از همین قرآن به انحراف کشیده شدند یا به انحراف کشاندند و از جمله وهابیت همگی کسانی هستند که بر خلاف این آیه‌ی متشابه کور و کر بر روی آیات قرآن افتادند و بدون آنکه مفاهیم عمیق آن را بشناسند شروع به سوء استفاده و ایجاد فساد و تباهی در دین خود و دین مردم کردند ...

بحث روایی هم در این زمینه هست اگر بخواهید، مثلاً در [تفسير نور الثقلين، ج‏4، ص: 43]:

نقل قول:
في روضة الكافي علي بن محمد عن علي بن العباس عن محمد بن زياد عن أبي بصير قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن قول الله عز و جل وَ الَّذِينَ إِذا ذُكِّرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها صُمًّا وَ عُمْياناً قال مستبصرين ليسوا بشكاك.

في محاسن البرقي عنه عن ابن فضال عن علي بن عقبة عن أبيه عن سليمان بن خالد قال: كنت في محملي اقرأ إذ نادانى ابو عبد الله عليه السلام اقرأ يا سليمان فانا في هذه الآيات التي في آخر تبارك الى قوله: ثم قرأت: «وَ الَّذِينَ إِذا ذُكِّرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها صُمًّا وَ عُمْياناً» فقال: هذه فيكم إذا ذكرتم فضلنا لم تشكوا، ثم قرأت: وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ، رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا الى آخر السورة. فقال: هذه فينا.

که در حدیث اول امام صادق علیه‌السلام فرمودند این آیه در شأن بینایانی است و بینایان (که تدبر و بصیرت دارند) هرگز به شک مبتلا نمی‌شوند و چنین کسی جایگاه اهل بیت علیهم‌السلام را به درستی خواهد شناخت، چنانکه در حدیث دوم آمده که این آیه در شأن شیعیان است که وقتی فضیلت اهل بیت علیهم‌آلسلام در قرآن بر ایشان خوانده می‌شود شکایت نمی‌کنند ...

حق روشن است اگر چشم و گوش باز کنیم ... و به شرط انصاف
یا علی

owari;543079 نوشت:
سلام علیکم مؤمن،
ماشاء‌الله عجب آتش تندی دارید!
در هر صورت دو مطلب را درباره‌ی مطلبتان عرض می‌کنم، اول اینکه این مطلب را بخوانید به نظر کمی منصفانه‌تر می‌آید:
و دوم اینکه بعضیاً در برخی کتب علوم غریبه کلمات عجیبی می‌آیند که حتی خواندن آنها هم کار ساده‌ای نیست، یا برخی از کلمات جنبه‌ی ذکر می‌شوند که به ذکر بودن معروف نیستند ... ممکن است در سلوک تحت نظر استاد بیان این قبیل مطالب اشکالی نداشته باشد اگر استاد لیاقت استادی در عرفان شیعه را داشته باشد، اما بیان عمومی آن برای مردم یک جامعه که در بسیاری از موارد هنوز واجبات و محرمات را چندان جدی نمی‌گیرند آیا جز قطع کردن راه یا ایجاد انحراف است؟
عرفان شیعی را کسی منکر نیست ... ولی عرفان تشیع بعد از شریعت قرار دارد ... اولین گام عرفان درست و غیرانحرافی ترک محرمات و پرداختن به واجبات است ... بعد تازه مستحبات و ذکر جدی می‌شوند و شخص می‌تواند خودش را سالک راه عرفان خدا بداند و چله بگیرد و فلان کند و بهمان کند ... مگرنه کسی که حجابش درست نیست یا رفتارش با والدینش درست نیست یا کنترل نگاه خود را ندارد چنین کسی فرشتگان برش نازل شوند که چه بکنند؟ جبراً به سوی خدا ببرندش؟ یعنی خلاف سنت خدا؟
البته حقیر جسارتی به جناب طیب نمی‌کنم ... ایشان خودشان می‌دانند و خدای خودشان ... ان شاء الله هم قصدشان خیر بوده ... بنده در جایگاهی نیستم که حتی بتوانم در این زمینه نظر بدهم ... اما فعلاً جامعه‌ی ما نیاز به ترویج شریعت و تقوای خدا دارد نه ترویج عرفان ... که در این زمینه هم متأسفانه کم‌کاری‌های شدید دارد و داریم، صدا و سیما هم در این زمینه کم تقصیر ندارد با این سریال‌هایی که درست می‌کند.

یا علی

مطلب رو حذف کردم منظورم از گذاشتن آن مطلب چیز دیگری بود. بنده مقصودم این بود که بعضی حتی علم به اسماء خدا و زبان عربی ندارند یا تخصص در همه امور دینی ندارند ولی مرجع تقلیدند!

owari;543058 نوشت:

نه برادر عزیزم شگفت‌زده نشوید که حقیر در مقام عناد با حق نیستم ... اگر گفتم «بیندیشید» صریح نیست از آن جهت بود که در مقابل اطاعت کنید به معنای اطاعت نکنید نیست که بعد بگوییم پس اطاعت کردن باید مقید باشد به قید اندیشیدن ... این اندیشیدن را جایی نداریم که گفته باشد
چرا خدا چنین سخنی به پیامبرش گفته است؟
(بقره/145): « ... همانا اگر پس از آن‌که دانش و آگاهی‌ای که به تو رسیده، از هوس‌های آنان پیروی کنی، از ستم‌کاران خواهی بود».
این از نظر منطقی نیز پذیرفتنی است که آدمی تا دلیل انجام کاری را نداند، انجامش ندهد و هنگامی که آگاهی یافت، دیگر نباید انجامش دهد که اگر دهد، مجازات می‌شود: «آیا آنان که می‌دانند؛ با آنان که نمی‌دانند،‌برابرند؟».
نقل قول:
مطلب ساده است و پیچیده نیست ... اگر گفتند نماز بخوانید در موردش فکر هم بکنید اما اینطور نباشد که تا حکمت‌های پشت آن را متوجه نشده‌اید دیگر نماز نخوانید ... نماز بخوانید در موردش فکر هم بکنید شاید تا آخر عمرتان هم مطالبی در موردش آموختید ... بسته به ظرفیت و تلاشتان در یادگیری.
یک جامعه‌شناس غربی، به ایران می‌آید و به چند بازرگان ایرانی یک توپ می‌دهد و می‌گوید: «این توپ بسکتبال را درون سبد بیندازید» همه‌ی بازرگانان ابتدا آن‌کار را انجام می‌دهند؛ سپس می‌پرسند: «خب! دلیل این‌کار چه بود؟!!» چون ما را عادت داده‌اند که دلیل نخواهیم! (حکمت خداست؛ تقدیر چنین بوده و ...)
همان جامعه‌شناس به کشوری اروپایی می‌رود و همان کار را انجام می‌دهد؛ ولی بازرگانان در ابتدا می‌پرسند: «چرا ما باید این‌کار را انجام دهیم؟» چون آنان همانند ما نیستند و برای همین، پیشرو هستند.
width: 700

[/TD]
[TD="align: left"]چو علم نباشد؛ عملش خواهد بود
[/TD]
[TD]ناکرده چو کرده؛ کرده چون ناکرده

شما پاسخ مرا ندادید؛ چرا پیامبر از بزرگان اهل کتاب سخنانی مدلل می‌خواهد؛ ولی از پیروان خود انتظار دارد که سخنانش را بدون دلیل و کورکورانه بپذیرند؟
اگر کورکورانه پذیرفتن، جزو احکام است؛ پس اسلام، دینی منطقی نیست! زیرا منطق آدمی چنین چیزی را نمی‌پذیرد.
نقل قول:
وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُ‌وا بِآيَاتِ رَ‌بِّهِمْ لَمْ يَخِرُّ‌وا عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا [الفرقان، ۷۳]
و کسانی که وقتی به آیات پروردگارشان تذکر داده می‌شوند مانند ناشنوایان و کوران بر روی آن نمی‌افتند
سپس توجه کنید که «خرّ» معنای افتادن می‌دهد و مثلاً وقتی گفته شود «خَرُّ‌وا لَهُ سُجَّدًا» می‌شود برای او به سجده افتادند. همچنین گفته نشده که خرو لها بلکه خرو علیها، هاء به زمین بر می‌نمی‌گردد پس باید فکر کرد که ایشان کجا افتادند؟ اگر افتادن برای کسی یا چیزی بود یک معنا داشت، اگر افتادن بر زمین بود هم یک معنا داشت، اینکه افتادن بر روی آیات باشد اما معنای دیگری خواهد داشت. کسانی که وقتی آیات خداوند بر ایشان خوانده می‌شود مثل کر و کور بر روی ان نمی‌افتند در فارسی هم معنای مشخصی دارد، یعنی کسانی که با کوردلی مطالب را تعبیر می‌کنند، تفسیر به رأی می‌کنند و در راستای منافع خود یا دیگری. ما شیعیان هم معتقدیم منافقان زمان رسول خدا صل‌الله‌علیه‌وآله و سایر مخالفانی که در طول تاریخ با استفاده از همین قرآن به انحراف کشیده شدند یا به انحراف کشاندند و از جمله وهابیت همگی کسانی هستند که بر خلاف این آیه‌ی متشابه کور و کر بر روی آیات قرآن افتادند و بدون آنکه مفاهیم عمیق آن را بشناسند شروع به سوء استفاده و ایجاد فساد و تباهی در دین خود و دین مردم کردند ...
بحث روایی هم در این زمینه هست اگر بخواهید، مثلاً در [تفسير نور الثقلين، ج‏4، ص: 43]:

من به راستی در شگفتم!
آیه سخنی آشکار دارد که از آیه‌های پیشینش یکی‌یکی ویژگی‌های «بندگان خدا» را می‌شمرد و می‌رسد به این آیه.
تمام تفسیرهایی که من خوانده‌ام، گفته‌اند: «یکی از ویژگی‌های بندگان راستین، دوری از عمل کورکورانه است» ولی شما می‌گویید که چنین نیست و چنان آیه را پیچانده‌اید که من سر از سخنانتان در نیاوردم!
موضوع قفل شده است