مشاوره و تجربه های حامی (خواهش می کنم با آیه و حدیث درمونم کن )

تب‌های اولیه

39 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مشاوره و تجربه های حامی (خواهش می کنم با آیه و حدیث درمونم کن )

حامي و تجارب مشاوره ای(تلخ و شیرین)

در این تاپیک میخوام از تجارب مشاوره ای خودم اعم از حضوری ،مکاتبه ای(چت و نامه) و تلفنی بنویسم
اگه موافقید یه یاعلی بگید و بامن همراه شوید.
البته البته و صد البته از شنیدن تجارب و نکات خوب شما هم استقبال می کنم.

فوق تخصص انسانیت
گاهی افراد در ارزیابی خود معیارهای حقیقی را فراموش می کنند و معیارهای مجازی را اصل قرار می دهند. شکست در کسب این اهداف جعلی و اعتباری سبب سرخوردگی احساس بی ارزشی در انها می شود خانم محترمی در مشاوره می گفت من هیچی نیستم همه در خانواده و اقوام ما موفق اند من نتوانستم رشد علمی خوبی به دلیل شرایط زندگی ام داشته باشم الان احساس شرم دارم و خودمو پیش اونا کوچیک احساس می کنم از همه بریده ام و خودم ارز خودم بدم میاد و.....

به او گفتم شما چرا این قدر حسادت دارید ؟چرا تو زندگیت زیاد دروغ می گویی ؟ چرا به شوهرت خیانت می کنی ؟چرا جیب و کیف می زنی؟ از حسادت چرا داری دق می کنی؟و....
گفت نه نه کی گفته اصلا این طور نیست شما چرا به من تهمت می زنی و....گفتم این صفات درباره شما صدق نمی کند گفت البته که صدق نمی کند هیچ کدام از این ها درست نیست شما چطور به خودت اجازه می دهی به من ....هنوز حرفش تمام نشده بود که گفتم اینها ارزش نیست شما برخلاف خیلی ها فوق تخصص انسانیت دارید بنابراین جا داره به خودتون بیالید و بنازید. حسابی تو فکر فرو رفت بعد سرش را بالا کرد و گفت تا حالا این قدر احساس خوبی نسبت به خودم نداشتم
فرزند علامه جعفری به ایشان گفته بود بد شد شما علامه و سرشناسید ولی من رشد علمی ندارم مردم از من که فرزند شما هستم این انتظار را ندارند.
علامه گفت شما آدم باش بقال باش کارگرباش ولی آدم باش.
هنر آدم بودن و خودشناسی و فهم این که انسان می تواند تا مرز جانشینی خدا پیش رود بزرگترین موفیت و کامیابی است.

همدلی،از نگاه طرف مقابل دنیا و وقایع را نگاه کردن، یکی از رازها و مهارت های اساسی در ارتباط است تا نفهمی در دنیای طرف مقابل چه می گذرد نخواهی توانست به دنیای ارتباط قدم زنی به همین دلیل گاهی بیگانگی و شکاف زیاد بین دو طرف رابطه وجود دارد و ناهمنوایی سبب عایق در ارتباط می شود.
یک تجربه:

در مشاوره ها به افراد زیادی مواجه می شویم که مبتلا به درد عشق و وابستگی عاطفی شده اند در یکی از مشاوره ها مراجع قبل از هر چیز اصرار داشت من قبل از مشاوره به یک سوال او پاسخ دهم و بعد مشاوره را( البته پس از قبولی در امتحان) ادامه دهیم ایشان گفت شما تجربه عشقی داشته اید یانه . به نظر او اگر مشاور این تجربه را نداشته باشد واقعا نمی فهمد که مراجعش در چه دنیایی سیر می کند و ارتباط انها نا تمام و مشاوره نا فرجام خواهد ماند .
بله تا حدود زیادی حق با او است و این یعنی همدلی که در روان شناسی و مشاوره به عنوان یک مهارت و فن مطرح شده است . بنابراین مشاوره هم باید حرفه ای و با تجربه باشد و هم یک هنرمند که ظرایف کار از چشمش مخفی نماند.

بریدن ترمز عشق
با عشق و وابستگی روانی شدید تا حدود زیادی ترمز خود کنترلی انسان بریده می شود و از این حیث عاشق هر کار بکند چون خودکنترلی ندارد سرزنش نمی شود اما
اما .
.
.
.
.
.
.
اما بسیاری از عشق های از عدم رعایت دستورات دین و یا با تسامح و تساهل در آنها شروع می شود.
یکی از آنها که متاسفانه متاسفانه شیوع پیدا کرده در روابط دو نامحرم است.
این یه قانون است که انسان هرچه که با تقوا هم که باشد بالاخره انسان است و قلبش از سنگ نیست وقتی رابطه دو نامحرم با هم از مرز مسایل ضروری خارج می شود بالاخره به هم انس می گیرند.
0
0
0
0
0
0
0 جای تاسف و تاثر داره که افراد متاهل زیادی به این روابط کشیده می شوند و خیانت روی خیانت.
وقتی حوادث را در جراید و سایت ها می خوانیم میگیم عجب آدم پستی بوده که این جنایت را انجام داده
اما من در مشاوره مثل روز دیدم که گاهی ارتکاب افراد به این جرم ها تنها به یک وسوسه دیگر بند است.
این جاست که کلام شهید مطهری را فهمیدم که فرموده اند رابطه تقوا و خویشتنداری با انسان دو سویه است تقوا انسان را حفظ می کند و انسان باید تقوا را حفظ کند.
یکی از جاهایی که انسان باید تقوا را از آفت حفظ کند در خلوت با نامحرم است من آفت زدگی تقوا انسان ها را در موارد زیر زیاد دیده ام:
- تعلیم رانندگی
- تدریس خصوصی
- مطب های خصوصی
- مهمانی ها و پارتی ها
- همکار در یک اتاق در اداره ها و آموزشگاه ها
- اس ام اس (فلفل نبین چه ریزه )
- مزاحمت های تلفنی (کسی بود که هنوز شکایت او از مزاحم تلفنی اش در داگستری بررسی نشده بود که به وابسته شده بود).
ای کاش .
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.

.
. ای کاش به اندازه یک دهم ترس از آنفولانزای نوع a نسبت به این نوع رابطه داشتیم نه به دلیل ترس از خدا و قیامت (اون که هیچ) برای همین زندگی خانوادگی خودمون در همین مهمانسرای دنیا که البته معلوم نیست کی حکم تخلیه اونو به من بدهند نمی دانم شاید امروز شاید هم ....
ای که از دستت میرسد کاری بکن
پیش از آن که از تو نیاید هیچ کار
و.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
و من هیچ آمپولی را موثر تر از دینداری نیافتم.

پیشگیری مقدم بر درمانه
هنوز کار مشاوره ای را جدی شروع نکرده بودم که در روایتی خواندم کسی از معصومی پرسیده بود برای دخترم خواستگارآمده چه کنم
خیلی ساده از سخن امام مانند بسیاری از جملات عمیقشان که به عمقش نمی رسیم از کنار آن پاسخ گذشتم
که اگه اخلاق و دین داره دخترت را بهش بده
و امروز
با سیلی از نامه ها ایمیل ها تلفن ها و ...مواجه می شوم( و مشاورانی مثل من می شوند) که شوهرم با دختری چت می کنه چه کنم
شوهرم با چندتا خانم شوهر دار رابطه داره چه کنم
آقای من تازگی به یه خانمی اس ام اس میده و از اس ام اس هاش فهمیدم که به هم وابسته اند چه کنم
و.....
راستی براتون نگفتم یکی از جاهایی که تکنیک های مشاور زور چندانی نداره همین جاست مشاور چه بگوید
و آن خانم چه کند که درمان باشد.
راستی می دانید در روان شناسی در بحث مثلث عشق می گویند یکی از مهم ترین اضلاع این مثلث تعهد است و من
مثل روز برام روشن شده که این تعهد را هیچ چیزی مانند باورهای دینی، وجدان و حیا و توجه به نظارت ناظر محترم( خدا و ائمه و ملایکه) نمی تواند تضمین کند
.
.
.
.
.
.
.
.
.چون که صد آمد نود هم پیش ما ست ؛ دینداری حتی به زندگی دنیوی ما بیش از آن که در وهم ما آید سود می رساند

سرت کلاه نره (عروس خانم یا شا داماد)
برخی افراد ازدواج را وسواس گونه به تأخیر می اندازند تا به همسر دیندار برگزینند. ودر خواستگاری هم از طرف مقابل می پرسند آیا شما دیندار هستید
یک تجربه: خانمی می گفت به امید اینکه به همسری متدین برسم خواستگاران فراوانی را رد کردم تا این که فردی آمد که او هم می گفت من هم برایم دینداری مهم است فکر کردم همونه که می خواستم...........دروران عقد با هم به مهمانی ای رفتیم همسر دوستم گفت ما شربت می خوریم وآنها از همون زهرمارها پرسیدم چی گفت شراب. دنیا پیش چشممام تیره شد وحالم بد شد ..........مگه میشه متدین نماز خون خلاف قرآن عمل کنه و.....
بله دینداری ابعاد مختلف دارد . به کسی که تنها نماز و روزه میگیرد هم متدین نمی گویند.برخی از نشانه ها و ابعاد دیندار
1- نماز (مهم ترین) و بقیه عبادات
2- صداقت
3- حیا
4- خانواده و دوستان متدین
5- امانت دار
6- راز داری
7- احترام به والدین
8- احترام به حقوق مردم
9- در آمد حلال
10- سابقه مثبت
11-000

حمید;3070 نوشت:
سرت کلاه نره (عروس خانم یا شا داماد)
برخی افراد ازدواج را وسواس گونه به تأخیر می اندازند تا به همسر دیندار برگزینند. ودر خواستگاری هم از طرف مقابل می پرسند آیا شما دیندار هستید
یک تجربه: خانمی می گفت به امید اینکه به همسری متدین برسم خواستگاران فراوانی را رد کردم تا این که فردی آمد که او هم می گفت من هم برایم دینداری مهم است فکر کردم همونه که می خواستم...........دروران عقد با هم به مهمانی ای رفتیم همسر دوستم گفت ما شربت می خوریم وآنها از همون زهرمارها پرسیدم چی گفت شراب. دنیا پیش چشممام تیره شد وحالم بد شد ..........مگه میشه متدین نماز خون خلاف قرآن عمل کنه و.....
بله دینداری ابعاد مختلف دارد . به کسی که تنها نماز و روزه میگیرد هم متدین نمی گویند.برخی از نشانه ها و ابعاد دیندار
1- نماز (مهم ترین) و بقیه عبادات
2- صداقت
3- حیا
4- خانواده و دوستان متدین
5- امانت دار
6- راز داری
7- احترام به والدین
8- احترام به حقوق مردم
9- در آمد حلال
10- سابقه مثبت
11-000

حميد جان

طرف از كجا بفهمه كه خواستگارش اين شرايط رو داره يا نه. ممنون مي شم اگه در اين زمينه هم راهنمايي هايي داشته باشين .

بنام خدا


اعتدال و میانه روی جاده ای است امن، تا سرمنزل امان و سعادت، آیات و روایات، نیز ما را به این مهم توصیه کرده اند.

قصدم نقل آیه و روایت نیست، تنها پندی حکیمانه را از قول رندی تقدیم می کنم:

رندی از عهد قدیم می گفت: اگر خواستی زن، اختیار کنی، سعی کن از نظر زیبایی افراط نکنی زیبایی زن اگر چه ممدوح است اما تنها زیبایی زنان، تو را خوش ناید که میلی است همه گیر.

آدمی همسر می گزیند تا همدمی همراه یابد از آن خویش، نه آنکه همگان را رونده بیند بر روان خویش.

اگر چه زن تو مملوک توست اما زیبایی اش، در حجاب نتوانی و بوالهوسان بسیارند، چشم های رونده ای بر روان تو راه می روند آزار وش و تو می نالی در حالیکه همدم جمیلت، از این همه خریدار به حسن جمال خویش می بالد.

آری رفیق

اگر زنی به غایت، در حسن و زیبایی و جمال ستاندی بدان اولِ راحت خویش، از خویش بستاندی زیرا که زیباطلبانِ شیطان صفت، در کمینند و کمان بر دست منتظر، تا طعمه هایی اینچنینی برگزینند.


و البته در اکثر موارد تا طعمه هاشان به کف نیارند به گوشه ای نخزند و راحتی ندارند. پس زنی اختیار کن که تو را آرامش و راحتی بخشد، به سبب عشق و مودتی که خداوند در قلبهایتان قرار داده، او تنها به تو بیندیشد و تو نیز تنها به او، تو او او را ببینی و او تو را. و ...

و اختیار اعتدال، در این موردی که اشارت کردیم، کمال های دیگری را به همراه خویش ارزانی ات می سازد و تو علاوه بر صورت به سیرت و دیگر وجوه کمالی، شخصیتی و خانوادگی اش نیز توجه خواهی کرد.

و این همان نقطۀ توفیق، عزم استوار و حرکت مدبرانه در صراط مستقیم، تا سرمنزل سعادت است.

موفق باشید ...

حق الناس در وابستگی عاطفی
اگر به کسی وابستگی روانی دارید به دلیل مصالح عارضی با دیگری ازدواج نکنید چون براساس یافته های مشاوره ای بسیاری از ناسازگاری ها پس از ازدواج ریشه در نپذیرفتن همسر و پر بودن دل از فرد دیگر است و اغلب ناسازگاری ها با بهانه های آبکی شروع می شود:

چرا در خونه بازه؟
چرا دم گربه درازه؟
چرا....
بنابراین این ازدواج زوری را نپذیرید که مدیون همسرتان خواهید شد
بسیاری از روابط نا مشروع و خیانت به همسران از همین جا آب میخوره
اول خانه دل را از غیر جاروب کن آن گاه مهمان بطلب.

جناب حمید یک سوال که شاید شما به عنوان روانشناس بتوانید پاسخ بدهید:
بر فرض وابستگی و عشقی میان دو نفر که به هیچ عنوان امکان ازدواج با یکدیگر برایشان فراهم نیست ؛ ایجاد شود، چه راهکاری برای قطع این وابستگی وجود دارد.

خدايا مرا ببخش;3106 نوشت:
حميد جان

طرف از كجا بفهمه كه خواستگارش اين شرايط رو داره يا نه. ممنون مي شم اگه در اين زمينه هم راهنمايي هايي داشته باشين .


سلام
آی گفتید
ما اغلب به اندازه خرید یک مانتو شلوار هم برای ازدواج دغدغه نداریم یک خانم یا آقا اول جنسی را می بیند و بعد همراه دوستش می رود و از او می پرسد من مثلا فلان لباس رو می پوشم شما ببین به من میاد و چند بار با دغدغه می پوشد و در آینه خودشو چک میکنه ...بعد هم به فروشند میگه نظرم برگشت عوض می کنی...
الان بسیاری از آنهایی که حتی مشاوره می گیرند می گویند من باید سریع جواب بدم زشته آنها دیگه گفته اند ما دیگه برای گفتگو وقت نداریم یا می گوید من رو ندارم بگم سئوال های دیگری دارم
از کجا بفهمیم؟
1- عجله نکنیم چند جلسه گفتگو در زمان های مختلف و در شرایط مختلف داشته باشیم
2- تحقیق جامع از محل زندگی ،محل کار، دوستان و خانواده او.
3- جلسات نشست و برخاست دو خانواده با هم .
4- مشاوره حضوری هر دو، چون مشاور سطح دینداری هردو را بررسی می کند و به آنها می گوید که اختلاف در سطوح دینداری مشکلات زیادی به بار می آورد.
5- از خود او بخواهیم چند معرف به شما معرفی کند و شما از آنها پرس و جو کنید البته شخصیت خود معرف می تواند معرف فرد باشد

مشت نمونه خروار(عشق نافرجام)
يه فكر اساسي بايد براي مشكلاتي كه از اختلاط زنان در دانشگاه و فضاهاي كار با مردان پديد آمده كرد. كسي مخالف ضرورت حضور زن در جامعه نيست اما همه (غيرتمندان كه آنچه را براي خود مي پسندند براي ديگران هم مي پسندند و آنچه را كه براي خود نمي پسندند براي ديگري هم نمي پسندند) مخالف ابتذال و روابط نا مشروع هستند
زماني دوستي هاي بي حد و مرز دختر و پسر مطرح بود الان روابط خارج از دايره شرع مردان و زنان نامحرم.

دو نمونه در يك روز مشاوره اي
نمونه اول:
عشق نافرجام
دختري گفت ليسانس گرفتم در شركتي كه مسئولش پسر جوان زيبا و خوش لباسي بود شروع به كار كردم در مراوده هاي شغلي هم من از او خوشم امد و هم او ازمن.
هردو حدود شرعي در روابط براي مان مهم بود اما چه كنيم كه دل جاي محكمي ننشسته و زود سر مي خورد . با هر جان كندني بود خويشتنداري كردم تا در ابراز عشق مرد مقدم شود. و بالاخره مقدم شد.
او گفت به تو علاقه ام بسيار زياداست بيش از آنچه در وهم آيد ديگه صبرم لبريز شده فعلا نمي توانم با مادرم مطرح كنم خودمان صيغه را مي خوانيم تا يك روز با مادرم رسما خواستگاري بياييم.
دو سال از محرميت ما گذشت مثل همسر او باهاش سينما، رستوران ،پارك ، رختخواب و.... رفتم . از سويي خواستگاران زيادي به خانه ما مي آمدند و من به بهانه هاي مختلف آنها را رد مي كردم تا اين كه پدر و مادرم شاكي شدند چون 29 ساله شده بودم و آنها نگران آينده من بودند.
به او اصرار كردم كه تكليف مان را يك سره كند و مادرش را به خواستگاري بفرستد بالاخره مادرش به خانه ما آمد . ابتدا مانند افرادي كه مي خواهند گوسفند بخرند مرا بررسي كرد.و بعد گفت دختر خوبي هستي منم از تو خوشم آمده ولي چه كنم او پدر زود به رحمت خدا رفته با جان كندن يزرگش كردم و آرزو يم اين بوده كه خودم عروسم را انتخاب كنم و بعد بلند شد و رفت او رفت و من ميان آينده تاريك حسرت و...مات و مبهوت ماندم و متوجه نشدم كي او از منزل خارج شد.
حالم گرفته بود حوصله خودم خانواده و آن پسر را نداشتم تا اين كه يكي از اقوام نزديك پسر از دنيا رفت مدتي از اين موضوع حرفي نزدم پسر يا شوهرم كه متوجه حيراني ام شده بود بار ديگر با اصرار با مادرش كه سياه پوش بودند به خانه ما آمدند.
مادر اين بار ابتدا محترمانه صحبت مي كرد تا اين كه به اخم ها در هم كشيد و گفت من برا پسرم دنبال دختري نجيب مي گردم من كه اولين بارم بود با پسري آشنا شده بودم آن هم به شكل شرعي احساس مي كردم او با پتك بر سرم مي زند قلبم تند تندمي زد رنگم پريده بود متوجه شرم و حياي پدرو مادرم كه يك عمر به من در فاميل افتخار مي كردند شدم دلم ميخواست ميمردم واين روز را نمي ديدم. تا اين كه پسر از مادرش شاكي شد او مانع حرف زدن پسرش شد در حالي كه بلند ميشد گفت دختري كه اجازه ميده در غياب بابا و مامانش كه يه عمر براش خون دل خوردند با پسري رابطه برقرار كنه برا پسرم امانت دار و با وفا نخواهد بود او رفت و من ماندم ....
پسر كه بين دو طرف گير كرده بود كلافه بود از من معذر خواهي مي كرد اما معذرت دردي از من دوا نمي كرد با اصار او پيش چند مشاور رفتيم
مشاوران چون مي ديدند شوهرم هم پسر و هم به جاي شوهر مادرش است همه مخالف ادامه زندگي ما دادند.
ما از هم جداشديم هر روز به عشق كسي كه نمي توانم باهاش باشم مي سوزم
تا اين كه دردي بر درد هايم اضافه شد پسري بسيار خوب به خواستگاريم آمد هيچ عذري براي رد كردنش نداشتم اما عذاب وجدان يك لحظه شلاق هايش را از بدن روحم برنمي دارند. نمي دانم چه طور به پسرپاك و خانواده صادق و با صفا دروغ بگويم و خودم را دختر جا بزنم. از سوي ديگر حقيقت را بگويم از شرم پدر و مادرم چه كنم

نمونه دوم (نامردي و خيانت در مشاوره )
گاهي از خدا شكايت مي كنم چرا من بايد از خيانت ها بشنوم گوشم من هم حق داره از راستي ها و پاكي ها بشنود گاهي خودم را با زندگي عرفا و شرح حال آنها مشغول مي كنم تا كمي ....بگذريم
من اعتقاد دارم آدم هاي پاك زيادند
هستند افرادي كه هنوزهم مانند شيخ رجبعلي خياط مردانه در به هوس تنه مي زنند و در ميدان رزم كمر نفس را بر زمين مي زنند و به دختري كه در اوج شهوت به او چراغ سبز نشان مي دهد با خدا معامله مي كند و جام شهود عرفاني از دست حضرت حق سر مي كشد و تا ابد مست رب العالمين مي شود1 .
دي شيخ با چراغ همي گشت گرد شهر
كز ديو و دد ملولم وانسانم آرزو است
گفتند مي يافت نشود گشته ايم ما
گفت آن كه مي يافت نشود آنم آرزو است
يك دست جام باده و يك دست زلف يار
رقصي چنين ميانه ي ميدانم آرزو ست

اتفاقاً من موافق حضور زنان در ميدان جامعه هستم زناني كه به درس غيرت و مردانگي به نامردان دهند
نمونه دوم

نامردي و خيانت در مشاوره
خانمي از اضطراب كلافه شده خواب و خوراك ندارد به خاطر شوهرش كه از او حال خوشي نديده و آرامشي كسب نكرده راضي مي شود از مشاور كمك بگيرد. جلسات مشاوره ادامه مي يابد زن به دليل بي ثباتي به مشاور وابسته مي شود
نكته: از لحاظ حرفه اي در عالم بنا براين است كه مشاور ببيند كه دارد به مراجعش وابسته مي شود يا ببيند كه مراجع به او وابسته مي شود مراجعش را به مشاور ديگري ارجاع دهد.
مشاور كه حتي نمي فهمد كه عشق زن مرضي و بيمار گونه است به او ابراز عشق مي كند. و زن مضطرب كه به آرامش نيازمند است جذب او مي شود در خلال جلسات مشاوره از او خواستگاري مي كند(مرد زن دار از زن شوهر دا) زن كه بي نهايت شوهرش را دوست دارد امتناع مي كند ولي اصلا دوستي را رد نمي كند پاي مشاور به منزل زن به بهانه كمك ديد و باز ديد و هديه دادن و قرض دادن باز مي شود.
نكته: از لحاظ حرفه اي در جهان اين كار(هديه دادن و...) هم خارج از ضوابط حرفه اي در مشاوره است.
تا اين كه مشاور به او مي گويد كه مهريه سنگيني برايت مي گيرم و فلان ويلا را در قباله ات مي نويسم زن كاملا وابسته شده بود و زن سست شده بود تا اين كه راضي شده با مسموم كردن شوهرش از شرّش رها شود و.......

اين جا كمي ذهن آدم قلقلك ميشه كه نه بابا احاديث ما عميق تر از چيزي است كه ما فكر مي كنيم:
1- جايي كه مي گويد با كسي مشاوره كنيد كه راستگو(اساس همه خوبي ها) باشد و اخلاق مدار(بسيار مهم)
2- هنگام خلوت با نامحرم نفر سوم شيطانه
3- با افراد ديندار ازدواج كنيد
4- توبه واجب فوري است با دوركن(پشيماني از گذشته،تصميم جدي بر عدم رجوع به گناه)
5- ارتباط با نامحرم در حد ضرورت عقلي و شرعي اشكال ندارد و بيش از آن اشكال دارد.



-----------------------
رك: كيمياي محبت نشر دار الحديث قم

قلعه تقوا و فتح شيطان
مغرور به خود نباشيم
ممكن است وقتي شرح حال افرادي كه در شهوت زمين خورده اند و خيانت كرده اند را بشنويم به آنها بد وبيراه بگوييم چند نكته مهم با توجه به حال مراجعانم بشنويد
1- بسياري از افرادي كه زمين خورده اند خود هرگز چنين گمان نمي كرده اند. شيطان كلاهي سر انسان مي گذارد كه تا ناف او مي آيد
2- نكته روان شناختي قرآن
وسوسه شيطان گام به گام است دقيق مثل مرداب . او هيچ گاه از فرد متدين نمي خواهد كه زنا كند چنان از عمليات هاي رواني كار مي كند كه نفهميم از كجا خورده ايم . نفس ما از درون در قلعه را به رويش باز مي كند ولشكر او فاتح مي شود شهيد مطهري مي فرمايد مثال تقوا و انسان مانند لباس و انسان است هم لباس از انسان محافظت مي كند و هم انسان بايد از لباس. جايي كه انسان نبايد به تقوايش مغرور شود جايي است كه در خلوت (حضوري،تلفني،چت و..) با محرم است. اينجا قلعه انسان متقي توسط شيطان فتح مي شود بنابراين تنها راه سالم ماندن گريز از خلوت است.
3- البته آدم هاي بي تقوا و هوس باز كه حسابشان جداست شيطان نزده اينها مي رقصند
پس يوسف(ع) وار بي خجالت به خدا پناه ببريم
و ما ابرء نفسي ان النفس الاماره بالسوء الا ما رحم ربي ان ربي غفور رحيم(يوسف/53)
آن جا كه عقاب پر بريزد
از پشه لاغري چه خريد

مردان بي ادعا(شكست شهوت)
گريه مي كرد 17 سال بيشتر نداشت. كم كم شروع به صحبت كردن كرد تو را به خدا كمكم كنيد شرم داره ولي ناچارام رازم را بگم.نمي خوام هرچه رشته ام پنبه شود. به خداوندي خدا پاك پاكم. اهل هيچ برنامه نامشروع و خلافي نسيتم هرچند كه فشار و تمايل دروني عكس اينو مي خواد.ديشب بالاخره شيطان از من زور شد در حمام به سراغم آمد فشار جنسي زياد دارم ولي شرايط ازدواج ندارم از شر شهوت قدرتمندم به خدا پناه بردم و تا حالا تسليم نشده بودم از وقتي كه شيطان سراغم آمده چند سال مي گذرد تا حالا مقاومت كرد ولي بالاخره بعد از سالها كمرم را زمين ماليد.
از او پرسيدم حالا چرا قصد داري خويشتن داري كني مگه لذت نداره . فرد معتاد به دليل اين كه لذت مي بره تو دام اعتياد مي افتد ولي شما از لذت فرار مي كني؟!
گفت :وقتي مي بينم به اسير لذت زود گذر شده ام حالم از خودم به هم مي خوره از سستي اراده ام بدم مي آيد
نكته: در هوش هيجاني يكي از عوامل موفقيت هاي فردي و بين فردي قدرت كنترل تكانه و وسوسه ها معرفي شده است.
- از او پرسيدم من به شما نمره بيست مي دهم نه به خاطر اين كه شكست خوردي به خاطر اين كه چندين ساله كمر شيطونه به زمين ماليدي توفردي با اراده اي بايد باشي
چون شهوت آن قدر قوي و نيرومنداست كه با ازدواج نيمي از آن حفظ مي شود. پيامبر فرمودند از دو چيز برا امتم نگرانم يكي شهوت جنسي و ديگري شكم پرستي.
بودن افراد پاكي كه مانند تو از شر شهوت به پيامبر خدا پناه بردند و اجازه خواست آن را سركوب كنند(اخته). پيامبر آنها را دعوت به خويشتنداري و روزه كردند.
به او گفتم در روان شناسي مثبت از نقاط قوت براي ضعف ها كمك مي گيرند احساس گناه افراطي ممكن است تو را از خدا هم باز دارد و اين هم يكي از حقه هاي شيطون پدر سوخته است ميگه با چه رويي مي خواي نماز بخوني ؟ يا ميگي نماز اول وقت كيلويي چند كدوم كارت درسته كه اين يكي بايد درست باشه.
اگر گناه هم كرديم به نور(خدا)پشت نكنيم كه خودمون تاريك ميشيم.
از او پرسيدم براي كنترل شهوت از چه شيوه هايي كمك گرفته اي كه موفق بوده اي گفت موفق ؟ من كه زمين خوردم گفتم به راه نرفته نگاه نكن به توانيي هايت نگاه كن به مسيري كه رفته اي
گفت راستش از وقتي كه شيطان سراغم آمد به سراغ قرآن رفتم و تا حالا شش جز حفظ كرده ام و از توسل هم كمك مي گيرم پرسيد به همه ائمه متوسل ميشي گفت البته امام زمان (عج) كه امام زمانم است جايگاه وي‍ژهاي دارد وقتي احساس مي كنم پرونده منو مي بينه از خودم شرم مي كنم.
بعدگفت شرمنده يه خواهشي دارم البته پررويي گفتم فرماييد گفت خواهش مي كنم هر جواني كه مانند من در اين مسئله از شما كمك خواست توسل را به عنوان تجربه خوب از طرف من بگوييد
-درپايان برخي راهكارهاي كاربردي به ايشان گفتم

-------------دمت گرم جوون كلي حال دادي
راستي
1-جوان هاي پاكي كه در اين جا غرق مي شوند وكم ميارند چه قدر مقصرند و ما چقدر؟ چه بابا ها و مامان ها يادشون رفته كه شهوت يعني چه و به فرياد خاموش و با حياي دختر يا پسرشون گوش نمي دهند؟ چرا مومنان به رواياتي كه اجر افرادي را كه كمك مي كنند تا دو نفر با هم ازدواج كنند فراموش كرده اند؟ مگر قرآن خطاب به مومنان درباره افراد مجرد نمي فرمايد و انكحوا الايامي و الصالحین من عبادكم و امائكم....
مگر خدا نفرموده در كارهاي خير همديگر را كمك كنيد.. حداقل آن مگر نفرموده همديگر را به صبر (در عبادت، معصيت و مصيبت) و حق مدار ي و پرستي توصيه كنيد چه شده كه ما مسلمانان كه به تعبير امام صادق اعضاي يك پيكيريم مانند لشكرشكست خورده هر كسي به سمتي بي تفاوت نسبت به حال هم مي رويم

کم ظرفیتی
به دلیل صفات و یژگی های روان شناختی هم زن و هم مرد خواستگاری دختر و نزدیکان درجه اول او از پسر به نفعشان نیست.
خواهش می کنم
و دوباره
خواهش می کنم
و تا قیامت خواهشم می کنم
نگید حضرت شعیب خودش از حضرت موسی(ع) خواستگاری کرد
چون خواهم گفت:
از قیاسش خنده آمد خلق را
اگه یه آدم با ظرفیت و کاملی مثل حضرت موسی دیدید باشه حرفی نیست جلو رفتید سلام من و همه مردم را نیز به آن انسان سالم و کامل برسانید.
یک تجربه از میان تجارب مشابه:
دختر: پدرم در حق من کار خوبی نکرد تو مسجد دیده بودش خیلی خوشحال بود می گفت پسر خوبی آقاست و....می ترسید که ازدواج کنه و از دستش بپره . پیش دستی کرد و از او برایم خواستگاری کرد.
او همیشه به من سرکوفت میزنه:
تو مونده بودی
کدوم طلا فروشی که داد بزنه طلا دادم. لبو فروش داد میزنه اگه قیمتی بودی بابات حراجت نمی کرد
بابات اینو تو را نمی تونستند تحمل کنند که سراغ من اومدن از خداشون بود از شر تو راحت شوند
دیگه ذلّه شدم
نسبت به من بی تفاوته منو دکتر نمی بره همیشه باید برای کارهایم بروم سراغ بابام. فکر می کنه بابام به او کلک زده و همیشه طلبکار است و گاهی هم فحش و بد وبیراه به او میده
--------------------------

ehsanealavi;3214 نوشت:
جناب حمید یک سوال که شاید شما به عنوان روانشناس بتوانید پاسخ بدهید:
بر فرض وابستگی و عشقی میان دو نفر که به هیچ عنوان امکان ازدواج با یکدیگر برایشان فراهم نیست ؛ ایجاد شود، چه راهکاری برای قطع این وابستگی وجود دارد.

سلام
بهتر سوالات در در تاپیک راه حل ما برای مشکلات شما مطرح کنید

سلام
من به خاطر مطالب زیر از کسی پوزش نمی طلبم چون حرف بدی نمی زنم که پوزش بطلبم باید مرز حیای ممدوح و مذموم مشخص شود

مثال: شخصی قناری هلندی خریده بود نمی دانست چه غذایی به او بدهد می ترسید او را در گرما یا سرما بگدارد با افراد با تجربه مشورت کرد و از اینترنت مقاله هایی تهیه کرد تا آسیبی نبیند گاهی نگران بود می گفت چند روزیه نمی خونه .....اغلب ما در تربیت فرزندان به اندازه این فرد زحمت نمی کشیم بیچاره فرزندان معصومی که تحت تربیت ما قرار می گیرند و..
شوک مثبت

مراجع می خواهد مطلبی بگوید اما مرتب باز داری می کند تا این که در جلسه سوم بالاخره شروع کرد آتش فشان پر گدازه اش پس از سال ها فوران کرد،نفس نفس می زند بغض گلو یش را می فشارد یک کلمه می گوید و توقف می کند.
یک تجربه
3-4 سال بیشتر نداشتم که به دلیل تصادف پدر و مادرم مجبور شدم برای مدتی با پدر بزرگم زندگی کنم . گاهی با دایی ام که کوچک ترین فرزند خانواده بود بازی می کردم گاهی در بازی متوجه دست دارازی او به خودم می شدم با اینکه سنم زیاد نبود می دانستم اشتباه می کند اما نمی دانستم چگونه او را منع کنم این کار گاه گاه در بازی های دو نفره ما رخ می داد گاهی می آمد پیش من می خوابید و...
این کار ها هر گاهی روی می داد ولی انگار من هم عادت کرده بودم ....
دیگه او بزرگ شده بود و عقد کرده بود و من هم با خانواده خودم زندگی می کردم. من 12 ساله بودم روزی که خانه پدر بزرگم بودم من و او تنها شدیم او که قدرت زیادی داشت به زور لباس هایم را در آورد و مرا با خود به حمام برد مقاومت من بی اثر بود و....
این کار ها باعث شد به خود ارضایی که نمی دانستم حرام است روی آورم در جلسه ای پس سال ها عادت به خود ارضایی متوجه شدم کارم گناه است از ترس قیامت با هر جان کندنی بود آن را کنار بگذارم اما الان هم گاه گاه به سراغ آن می روم.
دایی من دختر دار شده بود روزی با چشمان گریان گفت حرم امام رضا(ع)توبه کردم من در حق تو ظلم کردم من را ببخش.من الان دانشجو هستم و خواستگاران زیادی دارم اما من از جنس مرد متنفرم
من از همه کسانی که در تربیتم کاهلی کردن بدم می آید
انگ املی
گاهی به افراد متدین انگ خشکی و املی می زنند می گویند آزاد نیستید و خودتونو محدود کرده اید بله خشک نبودن در این موارد خیسی بی عفتی و ... را به دنبال دارد البته اسلام هم موافق افراط و تفریط در غیرت و حیا ...نیست. کدام جواهر فروشی برای گذاشتن جواهرات در گاو صندوق(محدودیت) سرزنش می شود کسی که برای این که خیس نشود خود را زیر چتر محدود نگه می دارد محکوم است او خود محدودیتی را برای خود ایجاد می کند تا از خیس شدن و سرما خوردن مصون باشد.
تربیت جنسی
تربیت جنسی در دستورات دینی ما مورد تاکید واقع شده و براساس تجارب زیادی شاهدیم که هرجا افراد از این دستورات استفاده نکرده اند برای خود و فرزندان و دیگران مشکل ایجاد کرده اند:احکام پوشش اسلامی ،نگاه به نا محرم،خلوت ( در فضای حقیقی و مجازی ) با نامحرم،احکام خواب کودکان و رختخواب آنها،احکام بوسیدن _حتی بوسیدن پدر دخترش را-
برخی از متدینان وقتی درباره این مطالب توصیه می شوند ایمان خودو فرزندانشان را به رخ می کشند غافل از این که روان شناس هستی خالق ما به ما هشدار داده که در این مسایل بسیار مراقب باشید مثلا مادری به پسر خواهر خود اصرار کرده بود که برای دخترش کلاس جبرانی ریاضی بگذار و داستان تلخ سوختن پنبه آتش تحقق یافت.

مربیان بی تربیت
تا قبل از ازدواج تجارب جنسی متعددی با جنس مخالف داشت یکی دو ماه بیشتر نیست که از ازدواج آنها می گذرد اما در این هنگام هم نتوانسته خودش را کنترل کند به شدت دچار عذاب وجدان است به قیافه مظلوم شوهرش که نگاه می کند احساس شرم سرتا پایش را می گیرد چند بار تصمیم به خودکشی گرفته اما موفق نبوده است. از معتاد به کراک نسبت به خودارضایی حریص تر است روابط زناشویی با شوهرش اصلا برایش رضایت بخش نیست......................
درجلسات مشاوره متعددی که داشتیم از اولین آگاهی جنسی خود چنین گفت:
کودکی 4 ساله بودم که کنار پدر و مادرم می خوابیدم گاهی شب ها متوجه مشغول بودن آنها می شدم و خودم را به خواب می زدم بار اول که با صدای آنها بلند شدم فکر کردم دعوا می کنند مادرم وحشت کرد ه بود ولی پدرم بی خیال بود و مرا نوازش می کرد تا بخوابم و به مادر دلداری می داد که او متوجه چیزی نمی شود نگران نباش .....چیزی نگذشت که همین شیوه را با همبازی های پسر فامیل شروع کردم..........
------------------
نکته :
1-شنیدن تجارب بالا برای بسیاری از شما سنگین خواهد بود برخی از شنیدن این حرف ها فرار می کنند و می گویند تحمل شنیدن یا خواندن نداریم اما آگاهی به ما قدرت تربیت موفق می دهد.
2- با خواندن مطالب بالا دچار افراط و تفریط نشوید چون همان گونه که افراط مشکل می زاید تفریط هم.
3- کتاب تربیت جنسی نوشته علی نقی فقیهی نشر دارالحدیث را مطالعه کنید.
4- با خدای مهربانمان مهربان باشیم و دستوراتش را که برای سود ماست نه او پشت سر نیندازیم.
5- شعار این نوشته
مرگ بر حیای مذموم زندباد حیای ممدوح
مرگ برغیرت بی جا زنده با غیرت بجا
مربی بی حیا ننگت باد
زنده باد مربیان آگاه

به خالق یزدان گواهی دهیم
روان را با دین آشنایی دهیم
خانمی از نیشابور التماس کرد تا به دیگران پیامش را برسانم
لامذهب لامذهب بودم به وسواس که از سرطان کمتر نیست مبتلا بودم پیش روان پزشک می رفتم و داروها را مثل نخودچی کشمش می خوردم اما نه اضطراب و نه افسردگی ام خوب شدنی نبودند پزشک می گفت ما تلاش خود را می کنیم ولی در شما اثر ندارد .....مدت ها دارو را مصرف کردم ............روزی به خانه همسایه رفته بودم خانمی آن جا بود خیلی ازش خوشم آمد با صفا بود وصمیمی . وقتی خواست خدا حافظی کند با اصار گفتم من ماشین دارم شما را می رسانم. در مسیر از او پرسیدم کجا می ری گفت جلسه دارم با تعجب گفتم کارمندی یا مهندس ،خندید و گفت جلسه تفسیر دارم با تعجب گفتم تفسیر دیگه چه صیغه ای ؟گفت تفسیر قرآن. گفتم مگه قرآن هم تفسیر داره گفت اختیار داری. به مقصد رسیدیم به او گفتم ببخشید منو راه میدی تو جلسه گفت افتخار هم می کنم ماشینو پارک کردیم و داخل موسسه شدیم خانم هایی که آن جا بودند با تعجب سر و وضع لباس منو برانداز کردند بیچاره ها حق داشتند من با هیچ کدوم اونا تناسب نداشتمبا خودم گفتم آدم ندیده اند. جلسه تمام شد نکات جالبی شنیدم از او خواستم که هر روز اجازه دهد سراغش بروم و با هم به جلساتش برویم تا آن روز از قرآن چیزی نمی دانستم از او خواستم تا به من تفسیر ساده ای معرفی کند و من یک دوره تفسیر هم گرفتم تا حالا این قدر احساس خوشی نداشتم واقعا از همنشینی با افراد در جلسات قرآنی لذت می بردم دوستان خوبی پیدا کرده بودم و هر روز با ولع وحرص آیاتی را می خواندم و تفسیرش را می دیدم. روز به روز آرامش زیادتری پیدا می کردم . حالا فهمیده بودم چرا آن روز آن خانم ها چرا با تعجب به من نگاه می کردند.من واقعا نمی دانستم که فکل بیرون گذاشتن و مانتوی مانکنی داشتن و...با دستورات قرآن هماهنگ نیست.اگر مربی هم به من همانطور نگاه می کرد من یک قدم هم با او همراه نمی شدم.
یک روز به مطب روان پزشک رفتم دکتر با تعجب با من مصاحبه کرد و از این که می دید من نسبت به گذشته خیلی فرق کرده ام و وسواسم خیلی کم شده بود با تعجب پرسید شیوه ی درمان دیگری انتخاب کرده ای ؟جریان را برایش گفتم دکتر گفت: حتما از این تجربه مثبت در درمانگری آینده ام نسبت به بیماران کمک خواهم گرفت

دو نکته ای که در تجربه بالا از منظر دیگر قابل توجه است
1- شیوه امر به معروف مثبت و منفی است.
2- متدینین گمان نکنند که هر کسی که ظاهر و پوشش دینی ندارد مخالف دین است

به زودی از قیمت درد و معنی رنج خواهم نوشت

سورپرايز
خواستم شوهرم رو غافل گير كنم اخه تولدش بود به برادرم پول دادم (با فروش انگشترم)كه ماهواره براش بخرم .بي انداز خوشحال شد هنوز هم دعام مي كند..ولي من هر روز ناراحت تر مي شوم گاهي ميگم خودم كردم كه لعنت بر خودم باد. وقتي از جلوي صفحه تلويزيون رد ميشم چنا داد مي زنه كه نگو نپرس
و يه معتاد واقعي شده..............حاضرم بقيه طلاهام رو بفروشم اين شي خبيث رو از خونه ام بيرون بيندازم ولي افسوس. همه زن ها از يه هوو مي ترسن و هوو هاي مختلفي دارم هميشه با خانم هاي ماهواره مقايسه مي شوم اعتماد به نفسم را به كل از دست داده ام .....

[="red"]معنای درد [/]
دختری بودم با وضع مالی بسیار خوب. دوستان من همه مرفه بودند. خیلی با هم خوش می‌گذرانیدیم . فرصتی نداشتم به سئوال های اصلی زندگی که من کیم ؟ از کجا آمده ام؟ آخر کجا باید برم؟ خدا با من چه نسبتی داره؟ و ...فکر کنم چون وقتشو نداشتم. تا این که بیمار شدم ضعف شدیدی داشتم آزمایش رو آزمایش و دارو رو دارو تا این که فهمیدم مبتلا به بیماری [="blue"]ام اس [/]شده ام شاید باورتان نشه یه آدم به آن با نشاطی ظرف چند ماه به یک اسکلت بی حرکت و ویلچری تبدیل بشه. زمان های زیادی بستری شدم وقتای زیادی رو با خودم خلوت داشتم باورتون نمیشه من بودم و خودم . تا حالا فرصت نداشتم با خودم باشم. تو تنهایی هام با هاش رفیق شدم ازش پرسیدم تو کی هستی ؟ جالب بود هرچی بیشتر با خودم دوست میشدم اون بیشتر منو با خداش آشنا میکرد ود در مقابل بیشتر از دوستای بی وفایم که منو رها کرده بودند دلگیر می شدم روی تخت توی بیمارستان تو عالم خودم بودم پرستاری سراغم آمد ترحم به حالم داشت فهمیده بود که بیماریم پیشرفته است به بهونه های مختلف خواست باهم ارتباط برقرار کنه . مانع نشدم . روزا بهم سر میزد وی میخواست به من امید بده وقتی باهاش بیشتر دوست شدم و دید منو به زندگی که تازه متولد شده بود فهمید. حسابی رفت تو لک. گفت منو باش سر قبری فاتحه میخوندم که مرده نداشت. او گفت نگاهت به زندگی زیباست برام از زندگی بگو بالاخره منو به حرف در آورد.
زندگی زیباست ای زیبا پسند
زبه اندیشان به زیبا می رسند
آن قدر زیباست این بی باز گشت
کز برایش می توان از جان گذشت
محو حرف هایم شده بود بحث های دو نفری ما دیگه تبدیل شده به جمعی از پرستاران افرادی که می خواهند از گم شده خود بشنوند من از خدای خودم ناراحت نیستم ممنونم که به من درد داد. بیماری خودمو با عالم عوض نمی کنم چون قیمتش بیشتره. من این روزا هیچ احساس تنهایی نمی کنم من با خدای خودم با امام زمانم درد و دل می کنم و صدای آنها را می شنوم درست گفته اند:
[="red"]آواز خدا همیشه در گوش دل است
کو دل که دهد گوش به آواز خدا [/]

بله ارزش زیادی داره فکرشو بکن.

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم
به دو عالم ندهم لذت بیماری را

شاید این دختر جوان حالا از خیلی از آدمهایی که از لحاظ جسمی سالمند ، سالمتر بود ، چرا که او به رنج خودش معنا داده بود.
یک دنیا سپاس از جناب حامی که بسیار زیبا رنج را برای ما معنا کردند. :Gol:

به نام خدا
با عرض سلام و خسته نباشید حدمت شما دوست محترم
بنده امروز برای اولین بار بود که به سایت شما اومدم
بنده وقتی مطلب این خانم رو خوندم واقعا از جهتی ناراحت شدم بابی اسن مریضیشون که انشا الله زودتر خوب بشن و از یه جهت خوشحال که بیشتر به خدا نزدیک شدند.
باور کنید بنده قصد خدایی نمرده هیچ گونه مزاخمتی رو ندارم. واقعا احساس مسئولیت می کنم.به خدا نگرانشون شدم.دوست دارم تا اون جایی که از دستم بر میاد کمکشون کنم.ان شا الله .

خداحافظ

دوست عزيز ضمن خوش آمدگويي به اين سايت :Gol:
به اطلاع ميرساند كه كارشناسان اين سايت كمك هاي لازم را ارائه خواهند كرد و دادن آدرس و هر گونه شماره تلفن شخصي ممنوع مي باشد .

نقش های شتر مرغی
با پیشرفت تکنولوژی و ارتباطات و هجوم بی سابقه خانم ها به صحنه های اجتماع, نقش های زن و مرد با سبک سنتی خود فاصله گرفته است. این تغییرات گاهی سبب فشار مضاعف به آنها مثلا زن هم کار خانه باید انجام دهد و هم کار منزل می شود و زمانی منشا مشاجرات و سوء تفاهم ها .به نمونه بعد دقت کنید:Gol:

[=&quot]آنگاه صیغه شدم[/]
[=&quot]به زندگی خودم مشغول بودم 25 سالم بود. با دو بچه که شوهرم بدون هیچ بیماری با سکه به رحمت خدا رفت خیلی دوستش داشتم قصد نداشتم به حرمتش ازدواج کنم سال ها گذشت دو تا بچه ام را مثل دو دسته گل تربیت کردم اما چاره ای نداشتند مجبور بودند بروند سر کار و زندگی خود .و من تنها شدم مونس و همدمی نداشتم روز ها وشب ها تک و تنها در منزل خود بسرمی بردم. تاسن 45 سالگی ، چند نفر خواستگاری آمده بودند چشمتون روز بد نبینه بعد از سال ها تنهایی تصور کنید بخواهی با یک معتاد و یا الکلی زندگی کنی . از خیر ازدواج گذشتم دیگه فرزندانم هم خوندل بودند و خودم هم خسته شده بودم از نظر پولی خدا رو شکر مشکلی جدی ای نداشتم اما از نظر عاطفی گرسنه گرسنه بودم. تا این که مرد محترمی در مغازه اش که از وضع من با خبر بود خواستگاری کرد اما ازدواج موقت. سرم گیج رفت. من و ازدواج موقت هرگز. یکی دوماه گذشت اما چه می توانستم بکنم ازدواج دائم هم برایم مهیا نمی شد و حداقل از گذشته خاطره خوبی نداشتم و امیدی هم نداشتم بالاخره مجبور شدم برای رفع مشکلات عاطفی خودم ازدواج موقت را بپذیرم. مرد گفت مهر چی باشه من که مهر برایم مهم نبود گفتم زیاد تو قید و بند مهریه نیستم او که از خدا می خواست یک مانتو مهریه کرد به مدت یک سال به عقدش در آمد مردی بسیار ترسو بود از ترس همسرش حتی روزهای معمولی که از سرکار خونه برمی گشت جرإت حمام رفتن نداشت. یک سال گذشت و دوباره یک سال دیگر تمدید شد. او خیلی کم به من سر می زد بیش از این که من عطش عاطفی ام را برطرف کنم او عطش جنسی اش را خاموش می کرد. با مشاوری دراین باره صحبت کردم او گفت وضعیت و احساست را شفاف به او بگو و بگو که این ازدواج برای شما فایده ای نداشته تا او حداقل هفته ای چند ساعت برای شما وقت بگذارد . حال و روزم را بهش گفتم خوب گوش داد و گفت حق با شما ست اما من هم می ترسم زندگی ام از هم بپاشه اما سعی می کنم به تو بیشتر سر بزنم او این قول را بارها و بارها تکرار کرد اما نمی توانست یا نمی خواست که بیشتر سر بزند . راستش این مدت خیلی هم به او انس گرفته بودم حتی دلم نمی آمد جدی تشر به او بروم نمی خواستم بعد از مدتی که به من سر می زد اذیتش کنم. مشکلم من که حل نشده بود هیچ الان شده بود قوز بالای قوز. ای کاش می تونستم با بلندگویی به مردها بگم تورا خدایی که می پرستید اگر نمی توانید از نظر عاطفی امثال مرا ارضا کنید قدم جلو نگذارید بیچاره سنت پیامبر که قربانی هوس شده و....[/]

آره راست می گه: مشکش حل نشده بود که یه سال دیگه تمدید کرد!!!

واقعا ای مردایی که نمی تونید این زنها رو ارضا کنید! پا پیش نزارید که بعد دو ماه اون زنها مجبور میشن پیشنهاد شما رو قبول کنند!

بیچاره سنت پیامبر که قربانی شده و باعث شده زنه نتونه به شوهرش تشر بره و دلش نیاد اونو اذیت کنه و موجب شده بهش انس بگیره !


من به خیلی ها حق میدم حال رو روز این خانم ها را درک نکنند.
مگه کسی که در حال غرق چاره ای دیگر جز دست زدن به هر خس و خاشاکی برای رهایی ندارد.
من معتقدم هیچ خانم متدینی هم با صیغه مخالف نیست با هوس بازی و بالهوسی مخالفند و بسیاری از مردان از بین همه کارهای خیر این یکی را بی خیال نمی شوند. البته این خانم ها در نیازها متفاوتند برخی نیازبه امنیت دارند و برخی نیاز اقتصادی و برخی نیاز جنسی و عده ای عاطفی و....

طلبه آمریکایی در حوزه قم
یک طلبه آمریکایی می گفت برای خرید لباس برای فرزندانم چندبار خیابان صفاییه را گشتم تا لباسی بخرم که روی آن انگلیسی نوشته نباشد. ولی متاسفانه همه لباس های به قول فروشنده باکلاس و شیک انگلیسی داشت. به او گفتم خوب چرا این قدر اصرار داری انگلیس نباشه گاهی جملات زیبایی هم در کنار کلمات زشت هم هست . او گفتم انگلیس قداستی ندارد عربی کلام وحی است. و اگر قرار باشه آدم با کلاس باشه چه بهتره با زبان وحی با کلاس بشه. به او گفتم دید شما افراطی نیست گفت نمی دونم فقط می دونم شش سال دانشگاه رشته فیزیک درس خوانده ام و از آن سر دنیا خانه و کاشانه را رها کرده ام آمده ام با خدا و کلام او آشنا شوم.

ادامه بالا...
او گفت برخی در ایران زبان انگلیسی مکالمه می خوانند و برای من مضحک است چون یادگیری آن برای بسیاری مثل این است که یک بیابان نشین که دریا را تا آخر عمر نمیی بیند بخواهد دوره نجات غریق و مهارت شنا آموزش ببیند. اگر کسی هم به دلیل نیازش به متون نیاز به زبان داشته باشد بهتر است به جای صرف وقت روی مکالمه روی فهم متون کار کند. مگر این که برای کسی مکالمه کارایی داشته باشد مثلا هتل دار باشه یا بخواهد با چت بحث علمی و گفت وگو کندو...

خواهش می کنم با آیه و حدیث درمونم کن.
در مشاوره در بسیاری از موارد شده که با افراد دیندار روبرو می شویم آنها در به در دنبال مشاوری می گردند که دیندار باشد و با باورها و ارزش های آنها در تعارض نباشند.
بسیاری از افراد دیندار می گویند به من تکنیک روان شناسی نگویید مسایل دینی بگویید یا وقتی آنها را ترغیب می کنیم که آزمایش خون بگیرند یا برای درمان دارویی به روان پزشک ارجاع دهیم می گویند نه خواهش می کنم با حدیث و آیه مشکلم را رفع کنید.
به آنها می گویم اولا بسیاری از تکنیک های مشاور با آموزه های دینی همخوانی دارند مانند تکنیک رفتاری رفتن به طبیعت - نگاه به آب روان- جمع گرا بودن و معاشرت با دوستان- رفتن به اماکن مقدس و خواندن کتاب خدا و...
- به آنها می گویم چرا نمی خواهید پیش پزشک بروید می گویند تمام دارو ها خواب آور است می گویم نه این طور نیست دیگه چه دلیلی دارید؟ می گویند: خدایی که درد داده خودش هم می تواند درمان دهد و ما از خودش درمان می خواهیم؟
می گویم : حرف کاملا منطقی ای است و صحیح اما خود خدا فرموده از اسباب طبیعی هم کمک بکیرد و شما حرکت و تلاش کنید تا من برکت دهم و توکل با تلاش معنا دارد و...
اما نکته ای که بسیاری آن را می پذیرند این است که
مگر حضرات امام علی امام حسن و امام حسین (ع) معصوم نیستند؟ می گویند بله هستند.
می پرسم وقتی علی -ع- در محراب ضربه شمشیر خوردند امام حسن و امام حسین با علم خدایی شان باز از پزشک کمک گرفتند یانه ؟
می گویند: بله گرفتند.
می گویم : پس ما اگر مرید آنها هستیم باید از متخصص در کنار توکل و توسل و دعا کمک بگیرم.

توکل + توسل + دعا و نیایش + کمک از متخصص روان شناس و روان پزشک + تلاش فردی = راه درمان

سلام به جناب حامی بزرگوار :Gol: :Gol:

تمام تاپیک رو خوندم تجربه های خیلی عالی و خوبی داشت

حیفم اومد که این تاپیک مدتهاست تعطیل شده یه پست جدید زدم که هم تشکر کنم , هم از شما درخواست کنم ادامه بدین و هم بقیه هم بیان استفاده کنند از این تجارب :Sham:

موفق و سربلند باشید :Gol:

سلام حامی بزرگوار واقعا جا داره منم تشکر بکنم ازتون واقعا عالیه تایپیک های شما کلی درس به کاربرا میده

اجرکم عند الله

سبز باشی وخدایی در پناه حق

سلام
ممنونم از لطف شما
چشم ان شاء الله به زودی پست هایی خواهم نوشت.

حامی;65965 نوشت:
چشم ان شاء الله به زودی پست هایی خواهم نوشت.

:Moshtagh:

موضوع قفل شده است