جمع بندی چرا برخی آیات یا مطالب، در قرآن تکرار شده است؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا برخی آیات یا مطالب، در قرآن تکرار شده است؟

سلام.
چرا باید یک ایه ای چند بار حتی تو یک سوره تکرار بشه؟! مثلا جنات تجری من تحتهم الانهار.... من که حوصلم از خوندن حرف های تکراری پشت سر هم سر میره!مثلا در سوره ی توبه مدام داره یه حرف تکراری میزنه با زبان های مختلف که بعد از خوندن چند آیه دیگه برای من جذابیتی نداره.
این تکراری بودن خودشو تو داستان ها هم نشون میده تا الان که جز11 رو خوندم فک کنم 2 بار با آیات "مشابه" داستان حضرت موسی نقل شده.
این ها این نکته رو به ذهن من میاره که قرآن بهینه تر از این حالت میشد باشه و این با الهی بودنش در تضاد است.
ممنون.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدیقین

سلام به شما پرسشگر گرامی

پاسخ هایی به این مساله داده شده که یک نمونه خوبش را در لینک زیر می بینید و ان شاء الله مطالعه خواهید کرد:

اما بنده دوست دارم از نگاه دیگر، پاسخی تازه‌تر خدمت شما عرض کنم که امیدوارم به دلتان بنشیند و شما را قانع نماید، اما پیش از پاسخ، ذکر دو نکته لازم است:

1- «تکرار»، مخلّ فصاحت نیست! یعنی بزرگان فن معانی و بیان، عدم تکرار را شرط فصاحت نمی دانند بلکه در برخی موارد _به علل گوناگون_ تکرار مطلب لازم و ضروری است و گریزی از آن نیست؛ بستگی به موضوع و محتوا و مقام سخن دارد. پس اصل «تکرار»، با فصاحت کلام، تضادی ندارد.

2- از نظر روان شناسی، اهمیت تکرار در یادگیری مطالب ثابت شده است، یعنی وقتی می خواهید مطلبی به کسی یاد بدهید، یکی از نکاتی که در فرایند یاددهی و یادگیری اهمیت ویژه ای دارد، مساله تکرار است. یک کودک در آغاز طفولیت با تکرار الفاظ را می آموزد و در ابتدای دبستان هم با تکرار خواندن و نوشتن را فرا می گیرد و در نوجوانی و جوانی، با تکرار زبان های دیگر را یاد می گیرد و مطالب علمی را هم با تکرار آن مطالب در سطوح مختلف تحصیلی فرا می گیرد؛ در راهنمایی به صورت چکیده و خلاصه، و در دبیرستان با توضیح بیشتر، و در دانشگاه هم با تفصیل دقیق‌تر! همین تکرارها _گر چه ممکن است زمانی هم او را خسته بکند_ اما چون لازمه کسب و کار و زندگی اوست، از آنها دلزده و ملول نمی شود و همین تکرار موجب می شود مطلب را درست تعلیم ببیند و یاد بگیرد.

تجربه شخصی خود بنده اینست که برخی مطالب علمی و اعتقادی و ... را که از کتاب های مختلف مطالعه کرده ام اما چون تکرار نداشته ام، در کمتر از چند هفته بیشتر مطالب را فراموش کرده ام! «تکرار، یکی از مسایل کلیدی در فرایند یاددهی و یادگیری است».

حالا بریم سراغ کتاب خداوند متعال؛

این نکته را جایی ندیده ام که کسی درباره تکرارهای آیات یا کلمات قرآن کریم گفته باشد؛ برداشت خود بنده است و آن اینکه: معمولا این طور است که همه ما عادت نداریم هر روز بنشینیم و قرآن کریم را از ابتدا تا انتهایش به طور دائم و پیوسته قرائت کنیم! واقعیتی است که نمی شود انکار کرد (ماه مبارک رمضان استثناست).

معمولا هم چنین هستیم که وقتی ماه مبارک تمام می شود و به ضرورت تامین نیازهای زندگی، سرگرم زرق و برق بازار و کاسبی و برآوردن نیازهای دنیایی مان می شویم، کم کم دچار فراموشی هایی می شویم؛ اینکه کی هستیم؟ اینجا چکار می کنیم؟ کجا می رویم؟ باز هم واقعیتی است که نمی توانیم انکار کنیم!

به خاطر همین دلمشغولی ها، بسیاری از ما اینجوری هستیم که گاه به گاه سراغ کتاب خدا می رویم و هر از چند گاهی، سخنان حق تعالی را از آیاتش قرائت می کنیم! (بحث شخصی نمی کنم و نمی گویم که همه افراد جامعه اینجوری هستند بلکه یک رویه ای که غالبا در خیلی افراد مشاهده می کنیم را گزارش می کنم)!

یکی از خاصیت های تکرار مطالب در آیات کریمه قرآن، اینست که هر وقت غافلی _مثل بنده_ بعد از مدتی رفت سراغ طاقچه خانه اش (مثل قدیمیا!) یا قفسه کتابش (مثل امروزیا!)، و قرآن را بیرون آورد و نشست گوشه ای و همین طور چند صفحه ای را اتفاقی باز کرد تا زنگار دلش را با تلاوت آیات نورانی قرآن جلایی ببخشد، هر جای قرآن و هر صفحه از آن را که باز کند، یک مطلب به طور علی الدوام در گوش او طنین‌انداز می شود و دائم او را متوجه خودش می کند که: تو کی هستی؟ اینجا چکار می کنی؟ کجا می روی؟

یعنی همان سؤالاتی که همیشه دغدغه ذهنمان بوده و دیر یا زود به سراغ هر کس می آید را در هر صفحه اش ملاحظه می کنید که پاسخ می دهد و بدان می پردازد. هر صفحه قرآن را که باز می کنید می گوید: "خدا! خدا! خدا!" هر صفحه اش را که باز می کنید می گوید: "اقوام گذشته چنین بودند و چنان شدند، مواظب خودت باش و عبرت بگیر!" هر صفحه اش زنگ خطری است از اینکه: "اینجا جای آزمون و امتحان توست! مبادا دل ببندی! مبادا حقیقت خدایی ات را فراموش کنی!"

اگر خاصیت تکرار نبود، آیا چنین تذکر و یادآوری و پند و موعظه ای می توانست حقیقت پیام خود را به این گویایی به خواننده و شنونده اش _در هر لحظه ای که به این کتاب عزیز مراجعه می نماید_ القا کند و برساند؟!

اگر این تکرار نبود، می شد گوش های بسته شده از زنگار تعلقات را اینچنین آهسته آهسته باز کرد و نوای حق را به اعماق دل خفته اش برساند؟!

خطر، بیخ گوش این مسافر بی‌تجربه است و او در میانه راه، به هزار زرق و برق کناره راه _که پر از باتلاق و مرداب و تله و گرفتاری است_ مشغول و خیره می شود و از راه طولانی ای که در پیش دارد و توشه اندک و دشمنان قسم خورده اش، سخت غافل است! باید کسی باشد که دائم به او بگوید: چه می کنی؟! هواست کجاست؟! فریب نخوری! اینجا مقصد نیست! مقصد جایی دیگر است و راه درازی در پیش داری و دشمنان زیادی در کمین!

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی، ره ز که پرسی، چه کنی، چون باشی

ممنون از وقتی که گذاشتین.
یا علی (ع)

باسلام خدمت دوست عزیز با توجه به اینکه قرآن یک کتاب آموزشی است . این تکرار ها حالت تلقینی دارد. ودر روان شناسی آموزش . تکرار مهم است .
خیلی از دعاها را باید .در ایام هفته تکرار کرد.نمازها را باید هرروز تکرار کرد. وووو.....................

moohby;539813 نوشت:
با توجه به اینکه قرآن یک کتاب آموزشی است
سلام دوست عزیز

صحیح تر آنست که بگوییم: قرآن کتاب تربیتی است و برای تعلیم و تربیت نازل است. خودش اینچنین خود را معرفی می کند:

... قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبينٌ (15)
يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْديهِمْ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ (مائده/15و16)
... از طرف خدا، نور و كتاب آشكارى به سوى شما آمد.
خداوند به بركت آن، كسانى را كه از خشنودى او پيروى كنند، به راه‏ هاى سلامت، هدايت مى‏ كند و به فرمان خود، از تاريكي ها به سوى روشنايى مى‏ برد و آنها را به سوى راه راست، رهبرى مى‏ نمايد.

moohby;539813 نوشت:
این تکرار ها حالت تلقینی دارد
تلقین دو جور است: یک بار دائم چیزی را در گوش کسی می خوانند و از او می خواهند که آن مطلب را _درست یا غلط_ فرا بگیرد! این چنین تلقینی ارزش ذاتی ندارد و تنها یک تکنیک آموشی است. اما یک بار هم مطلبی عقلانی را به کسی تفهیم می کنند و از او به جدّ درخواست می کنند که در آن مطالب درست بیندیشد و از اندیشه نهراسد و با تعقل و تفکر آن مطلب را به درستی درک نماید. این گونه تلقین، ارزش دارد و قابل پذیرش است. تلقین های قرآن از نوع دوم است، برای همین است که در جای جای آیات کریمه قرآن، عموم مخاطبان به تعقل و تفکر و اندیشه در مطالب آیات دعوت شده اند:

او كسى اسكِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ (ص/29)
اين كتابى است پربركت كه بر تو نازل كرده ‏ايم تا در آيات آن تدبّر كنند و خردمندان متذكّر شوند!

پرسش:
چرا برخی آیات یا مطالب، در قران کریم تکرار شده است؟

پاسخ:
سلام به شما پرسشگر گرامی

پاسخ های خوبی به این مساله داده شده اما بنده دوست دارم از نگاه دیگر، پاسخی تازه‌تر خدمت شما عرض کنم که امیدوارم به دلتان بنشیند و شما را قانع نماید، اما پیش از پاسخ، ذکر دو نکته لازم است:

1- «تکرار»، مخلّ فصاحت نیست! یعنی بزرگان فن معانی و بیان، عدم تکرار را شرط فصاحت نمی دانند بلکه در برخی موارد _به علل گوناگون_ تکرار مطلب لازم و ضروری است و گریزی از آن نیست؛ بستگی به موضوع و محتوا و مقام سخن دارد. پس اصل «تکرار»، با فصاحت کلام، تضادی ندارد.

2- از نظر روان شناسی، اهمیت تکرار در یادگیری مطالب ثابت شده است، یعنی وقتی می خواهید مطلبی به کسی یاد بدهید، یکی از نکاتی که در فرایند یاددهی و یادگیری اهمیت ویژه ای دارد، مساله تکرار است. یک کودک در آغاز طفولیت با تکرار الفاظ را می آموزد و در ابتدای دبستان هم با تکرار خواندن و نوشتن را فرا می گیرد و در نوجوانی و جوانی، با تکرار زبان های دیگر را یاد می گیرد و مطالب علمی را هم با تکرار آن مطالب در سطوح مختلف تحصیلی فرا می گیرد؛ در راهنمایی به صورت چکیده و خلاصه، و در دبیرستان با توضیح بیشتر، و در دانشگاه هم با تفصیل دقیق‌تر! همین تکرارها _گر چه ممکن است زمانی هم او را خسته بکند_ اما چون لازمه کسب و کار و زندگی اوست، از آنها دلزده و ملول نمی شود و همین تکرار موجب می شود مطلب را درست تعلیم ببیند و یاد بگیرد.

تجربه شخصی خود بنده اینست که برخی مطالب علمی و اعتقادی و ... را که از کتاب های مختلف مطالعه کرده ام اما چون تکرار نداشته ام، در کمتر از چند هفته بیشتر مطالب را فراموش کرده ام! «تکرار، یکی از مسایل کلیدی در فرایند یاددهی و یادگیری است».

حالا بریم سراغ کتاب خداوند متعال؛

این نکته را جایی ندیده ام که کسی درباره تکرارهای آیات یا کلمات قرآن کریم گفته باشد؛ برداشت خود بنده است و آن اینکه: معمولا این طور است که همه ما عادت نداریم هر روز بنشینیم و قرآن کریم را از ابتدا تا انتهایش به طور دائم و پیوسته قرائت کنیم! واقعیتی است که نمی شود انکار کرد (ماه مبارک رمضان استثناست).

معمولا هم چنین هستیم که وقتی ماه مبارک تمام می شود و به ضرورت تامین نیازهای زندگی، سرگرم زرق و برق بازار و کاسبی و برآوردن نیازهای دنیایی مان می شویم، کم کم دچار فراموشی هایی می شویم؛ اینکه کی هستیم؟ اینجا چکار می کنیم؟ کجا می رویم؟ باز هم واقعیتی است که نمی توانیم انکار کنیم!

به خاطر همین دلمشغولی ها، بسیاری از ما اینجوری هستیم که گاه به گاه سراغ کتاب خدا می رویم و هر از چند گاهی، سخنان حق تعالی را از آیاتش قرائت می کنیم! (بحث شخصی نمی کنم و نمی گویم که همه افراد جامعه اینجوری هستند بلکه یک رویه ای که غالبا در خیلی افراد مشاهده می کنیم را گزارش می کنم)!

یکی از خاصیت های تکرار مطالب در آیات کریمه قرآن، اینست که هر وقت غافلی _مثل بنده_ بعد از مدتی رفت سراغ طاقچه خانه اش (مثل قدیمیا!) یا قفسه کتابش (مثل امروزیا!)، و قرآن را بیرون آورد و نشست گوشه ای و همین طور چند صفحه ای را اتفاقی باز کرد تا زنگار دلش را با تلاوت آیات نورانی قرآن جلایی ببخشد، هر جای قرآن و هر صفحه از آن را که باز کند، یک مطلب به طور علی الدوام در گوش او طنین‌انداز می شود و دائم او را متوجه خودش می کند که: تو کی هستی؟ اینجا چکار می کنی؟ کجا می روی؟

یعنی همان سؤالاتی که همیشه دغدغه ذهنمان بوده و دیر یا زود به سراغ هر کس می آید را در هر صفحه اش ملاحظه می کنید که پاسخ می دهد و بدان می پردازد. هر صفحه قرآن را که باز می کنید می گوید: "خدا! خدا! خدا!" هر صفحه اش را که باز می کنید می گوید: "اقوام گذشته چنین بودند و چنان شدند، مواظب خودت باش و عبرت بگیر!" هر صفحه اش زنگ خطری است از اینکه: "اینجا جای آزمون و امتحان توست! مبادا دل ببندی! مبادا حقیقت خدایی ات را فراموش کنی!"

اگر خاصیت تکرار نبود، آیا چنین تذکر و یادآوری و پند و موعظه ای می توانست حقیقت پیام خود را به این گویایی به خواننده و شنونده اش _در هر لحظه ای که به این کتاب عزیز مراجعه می نماید_ القا کند و برساند؟!

اگر این تکرار نبود، می شد گوش های بسته شده از زنگار تعلقات را اینچنین آهسته آهسته باز کرد و نوای حق را به اعماق دل خفته اش برساند؟!

خطر، بیخ گوش این مسافر بی‌تجربه است و او در میانه راه، به هزار زرق و برق کناره راه _که پر از باتلاق و مرداب و تله و گرفتاری است_ مشغول و خیره می شود و از راه طولانی ای که در پیش دارد و توشه اندک و دشمنان قسم خورده اش، سخت غافل است! باید کسی باشد که دائم به او بگوید: چه می کنی؟! هواست کجاست؟! فریب نخوری! اینجا مقصد نیست! مقصد جایی دیگر است و راه درازی در پیش داری و دشمنان زیادی در کمین!

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی، ره ز که پرسی، چه کنی، چون باشی
موضوع قفل شده است