کی میتونه بگه برتری دین اسلام بر دیگر دینها چیه؟

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کی میتونه بگه برتری دین اسلام بر دیگر دینها چیه؟

از دوستان کسی میتونه بگه چرا میگن اسلام از بقیه دینها برتره؟
لطفا با ذکر دلیل توضیح بدید
ممنون

با سلام

چرا اسلام كاملترين و بهترين دين خداوند است ؟
الف ) كامل بودن :
دين كامل و تمام ، يعنى مجموعه اى از قوانين الهى براى بشر تا روز قيامت كه : 1 . انسان را به هدف نهايى برساند ;
2 به خارج از خودش (ساير مكاتب ) احتياج نداشته باشد .
اديان الهى ، بنا به نياز امت ها و تناسب محيط زندگانى با هم مختلف بوده ، هر دينى تكميل شده دين قبلى است و چون اسلام ، آخرين دين الهى است ، تمام نيازمندى هاى بشر را براى هدايت و سعادت دارد .

بشر در دوران زندگى خود يك رشته نيازمندى هاى اصيل و ثابتى دارد و نيز در ميان شئون زندگى بشر ، مانند قوانين طبيعت ، واقعيت هايى هست كه گذشتِ زمان از اصالت آن ها نمى كاهد ; زيرا واقعيت ، هميشه واقعيت است .
اساس دين اسلام بر اين حقايق نهاده شده و قوانين آن بر پايه احتياجات تكوينى و فطرى انسانى مستقر گرديده است .
بعضى از اين قوانين ثابت است و برخى ديگر نيز متغير و بنابه مصلحت روز از احكام كلى دين استنباط مى شود ، در نتيجه ، چون تمامى نيازمندى هاى بشر براى هدايت و سعادت ، در دين اسلام وجود دارد ، مى توان گفت كه دينِ اسلام دين كاملى است .

آيه شريفه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى ; (مائدة ، 3) امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم.»
، به اين معناست كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) با استفاده از نيروى وحى ، آخرين مرحله كمال را با تمام شرايط و خصوصيات در اختيار بشرِ حق جو قرار داده و موانع كار را نيز از سر راه آن ها برداشته ، به طورى كه ديگر هيچ نقصى تا قيامت براى راهنمايى انسان باقى نمانده است : «وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلاً لاَّ مُبَدِّلَ لِكَلِمَـتِهِ ; (انعام ، 115) و كلام پروردگار تو ، با صدق و عدل به حد تمام رسيد ; هيچ كس نمى تواند كلمات او را دگرگون سازد .»•

ب ) همگانى بودن دين اسلام :

برخى از دلايل همگانى بودن دين اسلام عبارتند از:

1 . دين اسلام بر اساس فطرت انسان ها پايه گذارى شده و چون فطرت در همه انسان ها مشترك است ، پس اسلام همگانى است ; چنان كه قرآن كريم مى فرمايد: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ.. . ; (روم ، 30) پس روى خود را متوجه آيين پروردگار كن ! اين فطرتى است كه خداوند انسان ها را بر آن آفريده ; دگرگونى در آفرينش الهى نيست .»
نتيجه ، اين كه دين همگانى است .

2 . دين كه همان مجموعه آيات الهى در قرآن است ، به «نور» (مائده ، 15) ، «كتاب مبين » (حجر ، 1) و «برهان » (نساء ، 174) تعبير شده است .
اين نور براى همه افراد بشر لازم و مفيد است ; پس دين اسلام همگانى است ; چنان كه خداوند مى فرمايد «وَ مَا هِىَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْبَشَرِ» (مدثر ، 31) ; «وَ مَا هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَــلَمِينَ ; (قلم ، 52) و اختصاصى به عصرى خاص و يا نژادى ويژه ندارد» ; «وَ مَآ أَرْسَلْنَـكَ إِلاَّ كَآفَّةً لِّلنَّاسِ» . (سبأ ، 28)

3 . قلمرو انذار پيامبر نيز همه افراد بشرند: «تَبَارَكَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَــلَمِينَ نَذِيرًا ; (فرقان ، 1) زوال ناپذير و پر بركت است كسى كه قرآن را بر بنده اش نازل كرد تا بيم دهنده جهانيان باشد» ; «نذيراً للبشر ; نذير براى بشر است .» (مدثر ، 36)

4 . دعوت و ترغيب دين از همه انسان ها به تدبّر و تفكر ، شاهد ديگرى بر جهانى بودن آن است : «أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ ; (محمّد ، 24) چرا در قرآن تدبّر نمى كنيد» .

5 . تَحدّى قرآن تا قيامت و اعتراف جهانيان به عجز از آفريدن اثرى همانند آن ، دليل ديگر بر جهانى بودن دين است .

6 . اهداف دين (تزكيه ، تعليم ، حكمت و تربيت ) براى هدايتِ همگان است ; هر چند افراد لايق از آن سود مى برند: «الـم * ذَ لِكَ الْـكِتَـبُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ ; (بقره ، 1 ـ 2) (بزرگ است خداوندى كه اين كتاب عظيم را از حروف ساده الفبا به وجود آورد) آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد و مايه هدايت پرهيزكاران است .»

و.. . .•

1 . ر .ك : الميزان ، ترجمه حجتى كرمانى ، ج 5 ، ص 278 ـ 283 ، نشر فرهنگى رجاء .
2 . ر .ك : تسنيم ، آية الله جوادى آملى ، ج 1 ، ص 31 ـ 41 ، مركز نشر اِسراء .

پرسش2: آيا درباره برترى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) غير از مسأله خاتميت، دليل ديگرى از قرآن داريم؟
پاسخ: بى ترديد پيامبران الهى در يك سطح نيستند و برخى بر ديگرى برترى دارند. «تِلكَ الرُّسُلُ فَضَّلنا بَعضَهُم عَلى بَعض; (بقره،253)
برخى از پيامبران را بر برخى ديگر برترى بخشيديم...»; «...وَ لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْض...;(اسراء،55)...
و در حقيقت، بعضى از پيامبران را بر بعضى برترى بخشيديم...» و از پيامبران، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از همه برتر است.
در حديثى پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله وسلم)مى فرمايد: خداوند 124 هزار پيامبر آفريد كه من از همه آنان گرامى تر هستم در عين حال فخر و مباهاتى نمى كنم.•

دلايل فراوانى بر اين برترى هست كه به برخى اشاره مى شود:

1. خاتميت; پيامبر اسلام خاتم پيامبران است. «مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَد مِّن رِّجَالِكُمْ وَ لَـكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِيِّينَ...;(احزاب،40) محمد پدر هيچ يك از مردان شما نيست. ولى فرستاده خدا و خاتم پيامبران است...»

2. شاهد بر همه پيامبران; هر پيامبرى در قيامت گواه امت خويش است، ولى پيامبر اسلام گواه بر همه پيامبران خواهد بود. «فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةِم بِشَهِيد وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَـؤُلاَءِ شَهِيدًا ;(نساء،41) پس چگونه است ]حال شان[ آن گاه كه از امّتى گواهى آوريم، و تو را بر آنان گواه آوريم؟»

3. رحمت بر جهانيان; پيامبر اسلام رحمت براى همه جهانيان است. «وَ مَآ أَرْسَلْنَـكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِّلْعَــلَمِينَ ;(انبياء،107) و تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم.»

4. بالا بودن درجات; برخى از مفسران گفته اند در آيه «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْض مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَـت...;(بقره،253) مراد از «رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَـت; درجات بعضى از آنان را بالا برد» پيامبر اكرم است.•

1. بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 11، ص 30.
2. ر.ك: الميزان، علامه طباطبايى، ج 2، ص 309، دفتر انتشارات اسلامى، قم .


سلام علیکم جمیعا

با سپاس از ابوالقاسم و رضای گرامی
در تائید فرمایشان رضای عزیز
ما در دو عالم ماده و معنا با عنوان عالم فانی و عالم باقی سیر خواهیم کرد. در عالم ماده بدلایل نوع خلقتی که شامل آن گردیده هیچ چیز مطلقی در آن وجود ندارد و اگر چیزی با عنوان مطلق معنی میشود تنها با تمایل به سمت خیر و یا شر تا حدودی شکل مطلق بخود میگیرد.

در عالم معنی همه مفاهیم مطلقند بطوریکه خیر مطلق و شر هم مطلق است .

برای اینکه انسان بتواند در عالم معنی کمترین شر موجود در این دنیا را که با وجودش اجین شده بهمراه نبرد نیاز دارد که ( فرقان ) تفاوت بین خیر و شر را درست تمئیز و تشخیص دهد و با تشخیص صحیح آن بتواند با رجوع به نیکیها به کمال برسد.

دین اسلام بدلایلی که رضای گرامی تیتر وار و بالاجمال بدانها اشاره فرمودند توانائی هدایت انسان را بسوی یک سنان کامل دارا میباشد .

طبق شرح ابن عربی از انسان کامل - انسان کامل کسی است که موحد است و این توحید او را به سوی پندار نیک و در نهایت گفتار و کردارنیک متاثر از پندار نیک سوق میدهد. یعنی این موحد بودن انسان را به کمال خواهد رساند.

در ادیان دیگر اولا مشکل اساسی موحد نبودن را دارند بطوریکه برای خداوند که دارای صفات احدیت ( صفات مختص ذات اقدس الهی مانند مالک یوم الدین محی و ممیت احد و واحد و علی بکل شی ء علیم و حکیم و بصیر و ... ) او شریک قایل میشوند در حالیکه انسان تنها قادر است با اجازه الهی موصوف به صفات وحدانی او مانند خالق و ... گردد و نه صفات احدیش

در مرتبت دیگر انسان کامل - فرقان تدوین و تشریح شده بین خیر و شر در آئین اسلامی - کاملترین نوع فرقان بین خیر و شر است ( البته بگذریم که با تحریفات و خیانتها بارها این قانون مدون و بی عیب معیوب اجرا گردیده )

این مسئله موحد شدن و تشخیص بین خیر و شر در این عالم غیر مطلق از انسان مسلمان انسانی با نمونه والائی میسازد که در هیچ یک از ادیان دیگر چنین انسانی یافت نمی گردد.

والله بکل شی ء علیم

یاحق

..یا ستار..

با سلام..

ابتدا اینکه دین از ادم تا خاتم همان اسلام می باشد؛منتها هر یک از شرایع انبیا مرتبه ای از انرا تکمیل و تتمیم می داده است...و به غیر از شرایع ذکر شده الهی؛بقیه جعلی می باشند...

بنا بر این ایه قران :

[=century gothic]«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى ;
امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم.»

که دوست گرامی ما جناب رضا انرا ذکر نمودند؛خداوند از دو کلمه کمال و تمام برای این دین نام برده اند...

به عبارتی این دین به کمال رسید،وکمال همان کیفیت است ؛که همان مرتبه ودرجه می باشد..

از طرفی می گوید دین اتمام شد؛البته تمام را در جایی می گویند که همه اجزای یک شئ جمع گردد؛وقتی اخرین جزء نیز جمع شد می گویند ؛تمام شد...

نتیجتا این دین که سیر تکاملی و تمامیت خود را می گذرانید،در شریعت محمد مصطفی(ص) به کمال و تمام خود رسید؛یعنی هم از لحاظ کیفیت و مرتبه به نهایت خود رسید؛وهم همه اجزاء ان نیز که باید در حد این کمال در این شریعت برای ان جمع گردد جمع شد..(حال از احکام و غیره...)....

جناب bina88 عزیز فرمودند:

در عالم معنی همه مفاهیم مطلقند بطوریکه خیر مطلق و شر هم مطلق است .

عالم غیر مادی و یا معنا ؛مفهومی نیست؛چون مفهوم کار ذهن است ؛که از صورتهای خارجی تصویر برداری می کند،و با واسطه نیز همچین کاری را انجام می دهد...ولی در جهان غیر مادی ؛ ادراک مستقیما برای نفس؛حاصل می گردد،به عبارتی به ادراکات علم پیدا می کند؛نه اینکه فهم پیدا کند؛نتیجتا دار غیر مادی دار علم وحضور است؛نه مفهوم که مرتبط با ذهن می باشد...از جهتی خیر مطلق ؛که از هر جهت اطلاق داشته باشد؛مخصوص مقام الوهیت است؛وبقیه مراتب پایین همه دارای حدود خیری می باشند..در مورد شر نیز اصلا وجود ندارد؛به عبارتی هر چه تراوش فیض است؛همه خود خیر است؛و عدم وجود ؛یا خیر ؛شر را از ان انتزاع می کند؛یعنی شر از نبود جعل خیر است ؛نتیجتا شر از عدم وجود است ؛و عدم اصلا چیزی نیست ؛تا مطلق نیز گردد....پس عالم غیر مادی خود مرتبه پذیر است نتیجتا ؛خیر نیز که از مراتب کمال است و هر کمالی خود از مراتب وجودی می باشد ؛مرتبه پذیر است؛از طرفی اصلا شر در ان عالم نداریم وهر چه شر بر ان نام نهند از عدم جعل خیر و وجود است...که البته عدم قابل تراوش و فیاضیت نیست..

با عرض پوزش از شما دوست عزیز ..

یا علی.

با اسلام
دوست گرامي ابوالقاسم
اثبات اينكه دين اسلام كامل ترين دين است وظيفه خود شماست هر كسي بايد تحقيق كند وقتي تحقيق كرد متوجه مي شود كه حقيقت چيست و دين اسلام كاملترين بلكه تنها دين نزد خدا از اول همان اسلام است.نمي توان در يك چند صفحه براي شما گفت كه دين اسلام كاملترين است بطوريكه شما بپذيريد شما دينهاي ديگر را مطالعه كنيد و صادق باشيد و از خدا بخواهيد به شما كمك كند انوقت خواهيد ديد كدام دين كامل تر است.مگر مي شود برتري هاي دين اسلام را در چند صفحه بيان كرد هر قسمت رو كه نگاه كني مي شود ساعت ها در مورد ان بحث كرد. ضمنا كسي نمي داند كه اعتقادات شما چيست و اصلا تا كجا اشتراكات داريم. دوستان چند ايه از قران كريم را ذكر كردند و اين در صورتي است كه شما دين اسلام و قران را با اطمينان پذيرفته باشيد در غير اينصورت بايد از جاي ديگري شروع كرد.

هر چيزي كه از جانب خدا باشه حقه . خدا كه اشتباه نميكنه بخواد تويه ورژن بعدي اصلاح كنه .پس قضيه چي بوده ؟يه چيزي به اسم تحريف

مشكل از جنس بشر . بقيه اديان تحريف شده هستند اما اسلام تحريف شده نيست .

بشر نميتونه خودش به تنهايي از عهده نيازهاش بربياد.
همونطور كه يه بچه نميتونه واسه خودش تصميم بگيره چي كار كنه چي كار نكنه . اگر هم اينكار رو بكنه ضررش رو ميبينه .

ما هم يه كامل تر از خودمون بايد بهمون كمك كنه چه جور زندگي كنيم كه به خودمون و ديگران ضرر نرسونيم.

تويه كتاب معارف دوران دانشگاه يكي يكي تعدادي از اديان ساخته بشري رو توضيح داده بود كه بعد از مدتي يكي يكي عيب و ايراداش پيدا شد و بعد هم از هم پاشيده شد .


با سلام وعرض ادب خدمت دوستان خوبم.

در ادامه جواب های خوب وکامل دوستان مسأله حقانيت دين اسلام در ارتباط با ساير اديان را همراه با آيه هاي قرآن خدمت شما توضیح می دهم:

براي بحث فوق از دو راه كلي 1. عقل 2. آيات قرآن كريم، مسأله حقانيت دين اسلام و عدم حقانيت ساير اديان و مكاتب را پي مي‏گيريم.
الف - راه عقل
1. براي داوري در مورد حقانيت يك دين و عدم حقانيت اديان ديگر، بايد ابتدا با اصول عقايد و آموزه‏هاي اديان آشنا شد و آنگاه آن را به وسيله عقل كه حجت دروني انسان است، محك زد. ما در چنين مراجعه‏اي، اصول عقايد و معارف دين اسلام را مبتني بر ادله و براهين متقن و يقيني عقلي مي‏يابيم يعني يكايك اين اصول به وسيله براهين متعدد يقيني اثبات مي‏گردد. با وجود براهيني كه درباره‏ي اصل توحيد اقامه مي‏شود، اديان و مكاتب غيرتوحيدي كه اعتقاد به ثنويت (دوخدايي)، تثليث (سه خدائي) يا چند
خدايي از اركان اعتقادي آنها محسوب مي‏شود، ابطال مي‏گردد. در همين زمينه، آنچه كه از ادله يقيني عقلي بر نفي جسميت يا رؤيت خداوند اقامه مي‏شود مكاتب و مذاهبي را كه مبتني بر چنين عقايدي هستند، رد مي‏كند. در خصوص دو دين بزرگ يهوديت و مسيحيت، نيز با همين حجت دروني يعني احكام و براهين يقيني عقل اگر به بررسي آموزه‏هاي اين دو دين بنشينيم به نتيجه‏ي مشابه ساير مكاتب خواهيم رسيد.
2. در خصوص اديان الهي و آسماني بايد گفت كه حقيقت و گوهر همه آنان، دعوت به انقياد و تسليم در برابر خداوند متعال است لكن دستور العمل‏هاي مربوط به چگونگي تأمين سعادت دنيوي و اخروي انسان، كه در اصطلاح از آن به «شريعت» ياد مي‏شود، متفاوت است. يعني با توجه به اختلاف زمان و مكان و مخاطب اين دستورالعمل‏ها مراحل مختلفي را گذرانده و متناسب با آن رو به تكامل بوده است. علاوه بر اين، اصول عقايد و گوهر اديان نيز در مقام بيان و تبيين از عمق و تفصيل بيشتري برخوردار گرديده است.
در حقيقت، دين توحيدي واحد است و شرايع متعدد است «انّ الدين عند الله الاسلام؛ به درستي كه دين در نزد خدا اسلام (تسليم در برابر حق) است»، (آل عمران (3)، آيه 19).
با ظهور هر پيامبري شريعت قبلي پالايش يافته و در شكل كامل‏تري عرضه شده است. از اين رو پيامبران همه مبلغ دين واحد بودند، و به همين جهت، يكي پس از ديگري مژده آمدن پيامبر جديد را مي‏دادند و به اين مطلب در كتاب مقدس يهوديت و مسيحيت تصريح شده است، (تورات، كتاب هوشيع نبي 9:5ـ10).
بنابراين پيروي صحيح از آئين يهود، با آمدن حضرت عيسي، در تبعيت از ايشان خواهد بود و پيروي صحيح از آئين مسيح با ظهور پيامبر اسلام، در تبعيت از حضرت نبي اكرم خواهد بود. در نتيجه، تفاوت شرايع آسماني به معناي درجات متكامل از يك راه و يك حقيقت است. با توجه به بيان فوق:
الف) عقل، با قطع نظر از مسأله تحريف در شرايع گذشته، حكم به لزوم پيروي از جامع‏ترين و كاملترين پيام و دستورالعمل الهي كه در آخرين شريعت يعني اسلام متجلي شده است مي‏نمايد.
ب) همچنين عقل، در بررسي آموزه‏هايي كه توسط يهوديت و مسيحيت امروزي تبيين مي‏شود، آنها را مخالف با براهين يقيني خود مي‏يابد.
اعتقاد به تثليث، (رساله اول به قرنتيان 8:6 و انجيل يوحنا: 5/20)، تجسم و رؤيت، (همان و سفر پيدايش، 32:24 ـ 30)... اموري است كه براهين عقلي آن را از هيچ مكتب و مذهبي نمي‏پذيرد بلكه آن را نشانه‏ي عدم حقانيت و در واقع تحريف آنها مي‏داند. به پاره‏اي ديگر از تحريفات صورت گرفته در اين دو دين بزرگ اشاره‏اي گذرا مي‏كنيم تا بر اساس حكم عقل، خود داوري كنيد:
الف) اتهامات ناروا به پيامبران: علاوه بر رسوخ تحريفات بنيادي و اعتقادي در كتاب مقدس، پاره‏اي اتهامات ناروا و غيراخلاقي به بعضي از پيامبران نسبت داده شده است كه قلم از بيان آن شرم دارد، (ر.ك: انجيل يوحنا، 2:1ـ11، سفر تكوين، 19:30 ـ 38 و براي آشنايي بيشتر ر.ك: انيس الاعلام، ج 3 و بشارات عهدين، محمد صادقي، ص 73 و 177) در حالي كه براهين عقلي لزوم عصمت پيامبران را اثبات مي‏كند.
ب) وجود افسانه‏ها وجود افسانه‏هاي بي‏پايه در كتاب مقدس، يكي ديگر از جنبه‏هاي تحريف آن است. از جمله مي‏توان به كشتي گرفتن حضرت يعقوب با خدا و غلبه‏اي او بر خدا، اشاره كرد، (سفر پيدايش، 32:34ـ30).
ج) گناه فطري مسيحيان معتقدند، آدم در بهشت به گناه آلوده شد و اين گناه به همه فرزندان او نيز منتقل مي‏شود؛ يعني انسان بالفطره گناهكار است و هرگونه تلاش و عمل انسان در رهايي از اين خطا سودي نخواهد بخشيد و تصليب و به دار كشيده شدن حضرت عيسي، كفاره‏ي گناه فطري انسان است.
د) تقويت ظلم: يكي ديگر از آموزه‏هاي نامعقول كتاب مقدس، توجيه ظلم و ستم و دعوت به سكوت در برابر حاكمان ظالم، به بهانه‏ي اينكه آنان حاكم و سايه‏ي خدا در زمين‏اند، مي‏باشد، (انجيل متي، 5:38 و اكثر نامه‏هاي پولس به روميان).
وجود اين گونه آموزه‏هاي غيرعقلاني در كنار طرح مسأله تثليث و تجسيم و وجود تناقضات متعدد در متن كتاب مقدس، (در كتاب «انيس الاعلام»، ج 2، 125 مورد تناقض موجود در كتاب مقدس مورد بررسي قرار گرفته است) دليل بر عدم حقانيت مسيحيت و يهوديت امروزي است. خلاصه‏ي سخن اينكه راه شناخت حقانيت دين اسلام و عدم حقانيت ساير اديان و شرايع، مراجعه به آموزه‏هاي آنها و داوري است اگر كسي مراجعه كند، خواهد يافت كه اسلام در سه وادي 1ـ عقايد 2ـ اخلاق و فضائل 3ـ احكام فردي و اجتماعي، نه تنها كامل‏تر از ساير اديان بلكه قابل مقايسه و طرف نسبت با آنها نيست و در تمام دوره زندگي بشر، عقايد و شريعتي به اين جامعيت و عمق و اتقان و استواري بر بنيان عقل، وجود ندارد.
امام خميني(ره) در اين زمينه، در كتاب چهل حديث مي‏نويسد: «اثبات حقانيت دين اسلام، احتياج به هيچ مقدمه ندارد جز نظر كردن به خود آن و مقايسه‏ي بين آن و ساير اديان و شرايع»، (چهل حديث، امام خميني، شرح حديث دوازدهم، ص 201).
در پايان اين بخش، به اين نكته اشاره مي‏كنيم كه داوري عقل و سنجش و حكم عقل به حقانيت دين اسلام و عدم حقانيت ساير اديان، خود دليلي بر نفي پلوراليزم است.
ب - راه آيات:
با توجه به خواسته‏ي جنابعالي مبني بر استفاده آيات قرآن كريم در زمينه حقانيت دين اسلام و عدم حقانيت ساير اديان، دومين راه و روش را بر مبناي استفاده از آيات قرآن كريم قرار داديم. آيات قرآني كه بيان خواهيم كرد، علاوه بر دلالت بر انحصار دين حق در اسلام و در نتيجه نفي پلوراليزم و تكثرگرايي ديني، به صراحت با برخي از اصول و مباني پلوراليزم مخالف است و آن را ابطال مي‏كند. مجموع آيات در اين زمينه را در سه بخش قرار مي‏دهيم:
1. آياتي كه بر صراحت، تنها اسلام را دين حق و صراط مستقيم معرفي مي‏كند و عقايد پيروان ساير اديان را باطل معرفي كرده و آنان را به پيروي از اسلام دعوت مي‏كند.
ـ «و من يبتغ غيرالاسلام دينا فلن يقبل منه و هو في الاخرة من الخسرين»، (آل‏عمران (3) / 85).
ـ «و لن ترضي عنك اليهود و لا النصاري حتي تتّبع ملّتهم، قل انّ هدي الله هو الهدي و لئن اتّبعت اهوائهم بعد الذي جاءك من العلم مالك من الله من ولي و لا نصير»، (بقره (2) / 120).
ـ «و قالت اليهود عُزير ابن الله و قالت النصاري المسيح ابن الله ذلك قولهم بافواههم يضاهئون قول الّذين كفروا من قبل قاتلهم الله اني يؤفكون»، (توبه (9) / 30).
و آيات فراوان ديگر كه شما را به قرآن كريم ارجاع مي‏دهيم: سوره آل‏عمران(3) / 61 (مباهله با مسيحيان)؛ سوره توبه / 32ـ31؛ سوره نساء / 157؛ سوره‏ي نساء / 171؛ سوره مائده / 51؛ سوره مائده / 73؛ سوره فتح / آيه 28؛ سوره صف / 9؛ سوره مريم / 91 ـ 88؛ سوره بقره / 79).
2. آياتي كه با مبناي شكاكيت و نسبيّت گرايي و عدم امكان دستيابي به حقيقت، كه از مباني و پيش‏فرضهاي پلوراليزم ديني است، در تضاد و تقابل است و نشان مي‏دهد كه از ديدگاه قرآن، به هيچ وجه شكاكيت و نسبيّت مورد پذيرش نيست و رسيدن به حقيقت امكان‏پذير است. اين آيات عبارتند از:
الف. آياتي كه شكاكان را مورد سرزنش قرار مي‏دهد. (نحل / 66 - جاثيه / 32).
ب. آياتي كه ادله انبيا را روشن و آشكار، و شكّ شكاكان را بي‏وجه معرفي مي‏كند، ( ابراهيم / 10 ـ 9).
ج. آياتي كه امر به تبعيت از علم و يقين و اجتناب از پيروي از ظن و گمان و شك دارد. ( اسراء / 36 - يونس / 36 - نجم / 28).
3. پلوراليزم ديني، بر اساس برخي از مباني جديد هرمنوتيك استوار است كه مي‏پندارد عبارات و متون ديني صامت يعني خالي از معاني‏اند و قهرا هر نوع شناختي از دين، كاملاً شخصي مي‏باشد. آيات و روايات بسياري با اين مبنا به صراحت مخالفت دارند:
ـ «و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط؛ كتاب و ميزان را نازل كرديم تا مردم به قسط و عدل قيام كنند»، (حديد / 25).
اگر هر كسي بر اساس صامت بودن قرآن، برداشتي از آن داشته باشد، معيار تمييز بين عدالت و ظلم در قرآن وجود نخواهد داشت و به تبع اقامه‏ي عدل بر اساس آن معيار واحد در جامعه، ممكن نخواهد شد.
ـ «و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شي‏ء؛ اين كتاب (قرآن) را بر تو فرستاديم تا حقيقت هر چيز را بيان كند»، (سوره نحل / 89).
ـ «و تلك حدود الله يبيّنها لقوم يعلمون؛ اين است احكام خدا، بيان مي‏كند آن را براي قومي كه دانا هستند»، (سوره بقره / 230).
ـ «لا اكراه في الدين قد تبيّن الرشد من الغيّ؛ هيچ اكراهي در دين نيست به درستي كه راه هدايت از گمراهي، روشن گرديد»، (سوره بقره / 256).
آيات فوق، قرآن كريم را بيان كننده‏ي راه راست از گمراهي و بيان‏كننده‏ي حدود الهي و بيانگر هر چيز، معرفي مي‏كند و اين با مبناي هرمنوتيك جديد يعني خالي بودن عبارات و متون از بار معنايي و تأثيرپذيري از دانشهاي بشري و در نتيجه شخصي بودن برداشتها از عبارت (و نه معرفتي بودن اين برداشتها) ناسازگار و درست در نقطه مقابل است.
حاصل سخن
با مراجعه به حكم عقل و آيات قرآن كريم، به هيچ وجه پلوراليسم و كثرت‏گرايي ديني به معناي حقانيت همه‏ي اديان، قابل پذيرش نيست. لكن توجه به يك نكته ضروري است:
نكته:
دين حق و صراط مستقيم واحد است ولي معذّر و حجت متعدد است. بايد مسأله حقانيت را از معذّريت و حجّت جدا كرد. پيروان ساير اديان، خارج از شريعت حق و مطلوب الهي هستند اما در صورت وجود دو شرط: 1ـ جهل به اسلام 2ـ پاي‏بندي به آئين خود، داراي حجت و مستمسك خواهند بود و راهشان هر چند «صراط مستقيم» و دين حق نيست اما قابل اعتذار است و در روز قيامت نزد خداوند معذورند. قرآن از اين گروه به «مستضعف» ياد كرده است. اين گروه ضمن معذور بودن، در صورت تحقق آن روشها، بهره‏اي از سعادت خواهند برد و به درجه‏اي از سعادت نائل خواهند شد.
نكته دوم: حقيقت دين يك چيز بيش نيست ولي وحدت آن، از سنخ وحدت عددي نيست بلكه از قبيل وحدت تشكيكي است يعني داراي مراتب است كه قرآن از اين مراتب به «سبل» تعبير كرده است. صراط مستقيم واحد است اما سبل به تعدد و اختلاف سالكين و متعبدين متعدد است «والذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا»، (سوره‏ي عنكبوت / 69).
صراط مستقيم همان شاهراه هدايت است كه سبل امن الهي به آن منتهي مي‏شوند و هر كس به همان مقدار كه از سبل امن الهي پيروي كند از صراط مستقيم هم بهره‏مند خواهد شد و هر كس همه‏ي سبل امن الهي را طي كند از صراط مستقيم به طور كامل بهره‏مند خواهند شد «قد جائكم من الله نور و كتاب مبين يهدي به الله من اتّبع رضوانه سبل السلام و يخرجهم من الظلمات الي النور و يهديهم الي صراط مستقيم»، (سوره مائده / 18 و رجوع كنيد به الميزان، ج 1، ذيل آيه 6 و 7 سوره‏ي حمد، بحث صراط و سبيل).
براي آشنائي بيشتر منابع زير معرفي مي‏گردد:
مختصر:
كتاب نقد، شماره 4، ص 242، مقاله‏ي «نگاهي درون ديني به پلوراليزم ديني، عبدالحسين خسروپناه»
مفصل:
1. كتاب سويه‏هاي پلوراليزم، محمدحسن قدردان قراملكي، كانون انديشه جوان «نقد عقلي و برون ديني از پلوراليزم ديني است»
2. كتاب قرآن و پلوراليزم، محمدحسن قدردان قراملكي، كانون انديشه جوان «نقد درون ديني و با استناد به آيات قرآن، از پلوراليزم ديني است».

موفق باشید.:Gol:

مناسک حج تنها در دین اسلام تشریع شده است و این علت برتری دین اسلام است. البته دینهای دیگر نیز همان دین اسلام هستند و دینی به نام مسیحیت و یا یهودیت وجود ندارد ولی منظور دینی است که حضرت پیامبر از جانب الله مبلغ آن بوده اند.

با درود . اصلا چیزی به نام کاملترین دین وجود خارجی ندارد. هر دینی در بستر زمانه و شرایط اجتماعی و فرهنگی محل تشکیلش ساخته شده است . برای همین هم هر دینی رنگ و بو و حال و هوای قومی و قبیله ای مکان ساخته شدنش را دارد . این چیزهایی که شما به عنوان محاسن و برتری اسلام مطرح کردید در واقع معایب آن هستند. آیا هر دینی احکام و دستورات بیشتری داشت و بیشتر در زندگی شخصی انسان دخالت کرد رجحان و برتری دارد؟! اصلا این ادعای مضحک که هر دینی کامل کننده دین قبلی است از خود ساخته های اسلام است تا به این ترتیب اینگونه وانمود شود که فقط اسلام است که راه نجات است نجات از چی ؟! عرب 1400 سال پیش چه پیشرفت و رشد خاصی کرده بود که مثلا آخرین و به زعم شما کاملترین دین باید آنجا نازل شود؟! اگر لازم به نزول آخرین دین بود مطمئننا در سده اخیر چنین اتفاقی باید می افتاد که انسانها رشد فرهنگی و توسعه بیشتری پیدا کرده اند . ادعا و آیه و روایت که دلیل نمیشود. بهائیان هم ادعا میکنند آخرین دین را دارند و اسلام دین قبلی بوده است و شاهدشان هم کتاب ها و گفته های بها الله است و تازه در عصر حاضر هم بوده است. من معتقدم ادیان را خود انسانها می پرورانند و در بستر شرایط اجتماعی محل ظهور و حضورش به مرور شاخ و برگ پیدا میکند.

[=&quot]إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَم(3:19) [/]

atila133f;249064 نوشت:
با درود . اصلا چیزی به نام کاملترین دین وجود خارجی ندارد. هر دینی در بستر زمانه و شرایط اجتماعی و فرهنگی محل تشکیلش ساخته شده است . برای همین هم هر دینی رنگ و بو و حال و هوای قومی و قبیله ای مکان ساخته شدنش را دارد . این چیزهایی که شما به عنوان محاسن و برتری اسلام مطرح کردید در واقع معایب آن هستند. آیا هر دینی احکام و دستورات بیشتری داشت و بیشتر در زندگی شخصی انسان دخالت کرد رجحان و برتری دارد؟! اصلا این ادعای مضحک که هر دینی کامل کننده دین قبلی است از خود ساخته های اسلام است تا به این ترتیب اینگونه وانمود شود که فقط اسلام است که راه نجات است نجات از چی ؟! عرب 1400 سال پیش چه پیشرفت و رشد خاصی کرده بود که مثلا آخرین و به زعم شما کاملترین دین باید آنجا نازل شود؟! اگر لازم به نزول آخرین دین بود مطمئننا در سده اخیر چنین اتفاقی باید می افتاد که انسانها رشد فرهنگی و توسعه بیشتری پیدا کرده اند . ادعا و آیه و روایت که دلیل نمیشود. بهائیان هم ادعا میکنند آخرین دین را دارند و اسلام دین قبلی بوده است و شاهدشان هم کتاب ها و گفته های بها الله است و تازه در عصر حاضر هم بوده است. من معتقدم ادیان را خود انسانها می پرورانند و در بستر شرایط اجتماعی محل ظهور و حضورش به مرور شاخ و برگ پیدا میکند.

سلام!
ساخته شدن مکتب وقتی است که مکتب ساخته ی ذهن بشر باشد مانند بسیاری از مکاتب که محصول ذهن و فکر بشر هستند. در حالی که ادیان الهی ساخته ی فکر انسان نیستند.
دین الهی از مبداءی برای هدایت انسان آمده است که خود انسان هم مخلوق همان مبدا(خدا) است و کسی بهتر از خداوند, انسان و نیازهای انسان را نمی شناسد تا بتواند یک برنامه ی جامع و کامل برای انسان و زندگی دنیوی و اخروی او مشخص نماید. چنین برنامه ای چگونه می تواند به معنای دخالت در زندگی شخصی انسان باشد؟؟مثلا اگر ما به دکتر مراجعه کنیم و دکتر دستور غذایی مشخصی برای جلو گیری از به خطر افتادن سلامتی مان به ما بدهد و ما هم می دانیم که ما خودمان علمی در این مورد نداریم و نیارمند علم دکتر هستیم آیا این برنامه را به معنای دخالت دکتر در شخصی ترین امور مانند انتخاب غذای شخصی می باشد؟
ودر ضمن به نظر من این از خصوصیات یک دین کامل می تواند باشد که حتی برای جامعه ی عرب هزار و چهار صد سال پیش هم قابل درک باشد و ساختار جامعه ی اعراب و نوع زندگی آنان را تحت تاثیر قرار دهد. البته مفهوم کامل بودن دین به این معنی نیست که ما حتما باید یک سری مقدمات بدانیم تا از عهده ی فهم مفاهیم کاملترین دین برآییم. اتفاقا دین کامل برای افراد مبتدی هم به اندازه ی نیازشان قابل درک است و همین درک اولیه می تواند پایه ای برای درک جامع تری از دین باشد.
انسان مدام در حال پیشرفت است مطمئنا انسان هزار و چهارصد سال بعد هم که نه! همین صد سال آینده هم نسبت به ما بسیار پیشرفته تر است و دویست سال بعد هم نسبت به صد سال اشاره شده و...
پس انسان همیشه نسبت به گذشته در حال پیشرفت است ولی با این نوع استدلال که "عرب 1400 سال پیش چه پیشرفت و رشد خاصی کرده بود که مثلا آخرین و به زعم شما کاملترین دین باید آنجا نازل شود؟! اگر لازم به نزول آخرین دین بود مطمئننا در سده اخیر چنین اتفاقی باید می افتاد که انسانها رشد فرهنگی و توسعه بیشتری پیدا کرده اند ."
آن وقت باید بگوییم کامل ترین دین باید در آخرین روز حیات انسان به دست او برسد که انسان ها در آخرین حد کمال خود قرار گرفته باشند. که اصلا صحیح نیست.
اگر منظور از پرورش دین و شاخ و برگ دادن به آن این است که چیزی به مبانی آن اضافه کنیم یا از آن کم کنیم یا آن را مطابق سلیقه ی شخصی خود در آوریم چنین تعریفی اشتباه است ولی انسان می تواند قدرت فهم و استدلال دینی را در خود پرورش دهد.
موفق باشید.

با درود . منظور من این بود که اساسا دینی نازل نشده و وجود خارجی ندارد و همگی ساخته خود انسانها هستند. نه اینکه آخرین دین در آخرین لحظات حیات کره زمین بیاید یا نیاید! چرا الان کسی نمیتواند در یک جامعه مدرن ادعای پیامبری الهی کند؟! و اگر بکند بلافاصله مچش را باز میکنند چون با گسترش آگاهی های انسان بساط دین سازی برچیده شده است. قیاس دین که اساسا علم تخصصی نیست با علم پزشکی و نیاز انسان به علم پزشک قیاسی کاملا مع الفارق است.

موضوع قفل شده است