جمع بندی تحدی من با قرآن به زبان فارسی

تب‌های اولیه

119 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

victor.rush;528525 نوشت:
بحث اینه متون قرآن کریم توسط خداوند مقرر شده و کسی مشارکت نداشته و کمک نکرده!!!
در ثانی خدا خودش از حرف های کلی انسان و پیامبر و جن و و کافر و غیره در قرآن استفاده کرده یعنی کمک گرفته و همکاری کرده...مثلا داستانهای انسان ها و پیامبران و حتی گفتگوی مستقیم پیامبران با خدا مثل حضرت موسی....یعنی قرآن تمام کلام خداست اما با کمک گرفتن از کلام خلایق ....مثلا من می خوام ثابت کنم دو در دو میشه 4....مثلا فردی دیگر قبلا گفته 2 به علاوه 2 هم میشه 4...خب من از این حرف او کمک هم می گیرم و هم حرف خودم رو هم اثبات می کنم....و یا او بمن مستقیم کمک می کند....(مثل حضرت موسی)بخوای نخوای اینا همه معنای کمک و همکاری می ده...

nothing;528503 نوشت:

در شگفتم شما که کتاب رو نخوندی چگونه می توانی تشخیص بدی این کتاب اخبار غیبی و معجزه نداره؟ من که خوندم دیدیم داره خیلی هم داره که انسان ها عاجزند از آوردنش نمونش امضای تایید الله بر این کتاب است که فکرنکنم تا ابد هم کسی بتونه این امضا رو جعل کنه....چون الله در این کتاب تحدی کرده هرکس شک داره این کتاب از من و مقربان من و حضرت محمده این امضا رو جعل کنه بر علیه خود کتاب.....شما این امضا رو جعل کن من این کتاب رو آتش می زنم...امضا سوره مدح نام داره که فقط 7 آیه است که در همون موضوع آخرین پاسخ ها می بینید که کسی نتونسته راجع بهش حتی حرف بزنه.....من به چند نفر نشون دادم کتاب رو....اکثرا نخونده می گفتن باطله....اما فقط دو عاقل پیدا شد گفتند باید اول ببینمش بخونمش شاید واقعی باشه.....یا علی

سلام علیکم برادر مؤمنم،
اتفاقا جناب دانش هم اصراری ندارند که روی خود تحدی ایشان بحثس شود و تا جایی که حقیر دیدم مثالی همینطوری زدند که یعنی ممکن است به تحدی قرآن هم جواب داد، اما از آنجا که شما متن خاصی را دارای معجزات متعدد می‌دانید که بتواند با قرآن برابری کند شاید بشود همین کتاب مورد نظر شما را مصداق بهتری برای تحدی دانست. البته خواهید گفت که این کتاب خود خداست و مؤمنان به خدا و نه کتابی که مشرکان بیاورند ولی ما هم می‌گوییم مانند قرآن دیگر کتابی نیست و اگر این کتاب خود را مانند قرآن بداند همچنان در همان جهت تحدی خداوند قابل بحث است.

اما حالا بحث سر همین کتاب مورد نظر شما باشد. به طور خاص دقت کنید که قرآن تنزیل کتاب است، ما مفهومی داریم که کتاب مبین است، مفهوم لوح و قلم را داریم و بعد سایر مراحل نزول قرآن تا بشود وحی خدا به رسول خدا که به زبان عربی است. در اینجا چند ادعا مطرح است که در اسلام داریم:
۱. این قرآن که دست ماست تنزیل است، اصل کتاب نیست، دلالت کننده‌ی به آن کتاب است، راه به سمت آن کتاب است، آیاتش با اشاره‌ی دور (ذلک و تلک) بیان می‌شوند نه نزدیک (هذا و هذه) ... «تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ»
۲. تا قبل از نزول از عالم معنا به عالم ظاهر (نه لزوماً از آسمان به زمین اگرچه آن هم غلط نیست) کلام خدا زبان‌بردار نیست، به عربی هم نیست، عربی اولین ظهور زبانی آن مفاهیم است و دروازه‌ای برای ورود انسان به آن مفاهیم بالاتر، ورود از ظاهر به باطن. پس بالتبع فارسی و زبان‌های دیگر تنها می‌توانند در مراحل پایین‌تر از این قرآن مطالب قرآن را توضیح و بسط بدهند، مثل ترجمه و تفسیر. اولین مراحل و کامل‌ترین مراحل تفسیر هم باز به زبان خود عربی است که زبان رسول خدا و اهل بیت علیهم‌السلام بوده و هست، پس زبان فارسی و انگلیسی و ... سعی در تبیین «تبیین قرآن» را دارند و چون از معصوم مطلع به زوایای متفاوت قرآن صادر نشده تمامی این تبیین‌های ثانویه هم به نسبت قدرت کامل زبان فارسی نقص‌هایی را خواهند داشت،‌ چون نویسندگانشان قدرت کامل بر استفاده‌ی کامل از امکانات این زبان‌های دیگر را هم نداشته‌اند. با این وجود این ادعای شما یا آن دوستان دیگر در آن تاپیک قابل بحث است چون ایشان گفته‌اند این کتاب‌ قرآن باز شده است و نه خود قرآن یا مثل قرآن، بلکه مثلاً همگی تفسیر یک حرف نون از قرآن می‌باشد. خوب اینکه این کتاب شاید تفسیر قرآن باشد دیگر بحث تحدی را منتفی می‌کند چون تفسیر از غیرخدا برای کتاب خدا زیاد است، تفسیر روایی که از خلیفه‌ی خدا باشد برای کتاب خدا هم داریم و در آن علم لدنی هم هست چون خلیفه‌ی خدا علمش الهی است و نه اکتسابی. فقط می‌ماند اینکه حالا این تفسیر تفسیر خوبی هست یا خیر، درست است یا غلط ...

خوب این کتاب ادعا دارد که باز شده باز شده‌ی کتاب مبین است، آن هم باز شده‌ی فقط یک حرف از بازشده‌ی کتاب مبین ... حالا می‌توان خواند و دید که آیا این تفسیر از قرآن تفسیر درستی هست یا خیر، اولین تفسیر مسجع و آهنگین از قرآن هم نیست، معانی بدیعی و عمیقی هم داشه باشد باز اولین از نوع خودش نیست چون مثلاً تفسیر عرفانی و مسجع خواجه عبدالله انصاری هم این خصوصیات را داشته است.
می‌ماند اینکه چرا این تفسیر تحدی را گفته که جواب داده است وقتی آن تنزیل کتاب است و این حداکثر تفسیر تنزیل کتاب و اصلاً در یک مرتبه نیستند؟ پس بحث تحدی چطور مطرح می‌شود؟
بحث امضای خدا که مطرحش کردید می‌تواند حداکثر دلیلی باشد بر تأیید درستی این تفسیر از قرآن ... که خداوند تأییدش کرده باشد، ولی در همان امضای ادعایی برای خدا هم حرف و حدیث زیاد است که ان شاء الله به آن هم بپردازیم.

اما قبل از ورود به آن مطلب ببینیم آیا اصلاً این تفسیر درست هست یا خیر. اگر بنا باشد که تفسیر درستی باشد باید با تفاسیر روایی شیعه که قرآن را توضیح می‌دهند هم همخوانی داشته باشد، چه آنکه مطابق قرآن و احادیث معتبر مثل حدیث ثقلین که از شیعه و سنی روایت شده است مبین قرآن اهل بیت علیهم‌السلام هستند. حالا اگر در این تفسیر مطلبی خلاف تفسیر خلفای خدا بر زمین باشد یعنی این تفسیر نمی‌تواند ریشه‌ی خدایی داشته باشد. به عنوان یک مثال دم دستی اینکه الله در آن گتاب گفته شده است که از ال+آه آمده است درست نیست و در تفاسیر شیعه اینطور این مطلب ارائه نشده است، اگرچه برخی از آن احادیث ممکن است از اسرار باشد و از بیانش معذورم اما تفاسیر برخی علمای بزرگ اینطور است که الله از ال+اله آمده باشد، و اله از ریشه «ا.ل.ه» یا «و.ل.ه» است و هر دو هم می‌تواند درست باشد، به معنی ستودنی یا جایگاه حیرانی و واله بودن محض، که نسبت خدایی را به خدا می‌دهد بدون اینکه وارد بیان صفات دیگر خدا شود و اینکه گاه به آن اسم أعظم هم گفته می‌شود از همین مدخل است که به جنبه‌ی خاصی از خدایی خدا نپرداخته و جامعیت در جنبه‌های مختلف را با خود دارد. در حالیکه «آه» یک صوت است برای بیان درد و اگرچه یکسان باشد، مثل یکسان بودن صدای تنفس انسان، ولی جنبه‌ای که انسان را به یاد خدا بیاندازد با خود ندارد، بسیاری اوقات هم در حال یأس ادا می‌شود که اتفاقا یأس از رحمت خدا هم هم‌پایه‌ی کفر است. بر این اساس اگر قرار باشد «آه» اسم کسی باشد به نظر حقیر اسم ابلیس باشد بیشتر تناسب دارد، هم با خود غفلت از خدا را می‌آورد و هم یأس را.

شیطان‌شناسی یکی از مباحث جدی در علوم دینی است و کسی که وارد این حوزه شود خواهد دید که ابلیس همان است که معلم فرشتگان بوده است، علم و قدرت خیلی زیادی دارد که به عقیده‌ی برخی علمای در روی زمین شایده جز عده‌ی کمی قادر به مقاومت در برابر او نیستند و توان رویارویی با او را ندارند، بس که علمش زیاد است. این را از یک طرف داشته باشید. از طرف دیگر هم مطالب نقل شده از این کتاب در زبان دوستان در آن تاپیک را که خواندم مطالب جالبی از زبان ایشان مطرح می‌شد که آن را در این کتاب خوانده بودند و اتفاقا آن نظرات در برخی اوقات موافق عرفان شیعی هم هست و حتی برخی از آنها چه بسا از اسرار باشد که منع نقل شدن برای اغیار را دارند. برخی دوستان مشخص بود که از خواندن آنها چقدر به وجد آمده‌اند و خوشایندشان بوده، اما اینها را معجزه می‌دانستند و بعد ادعاهای بدون دلیل آن کتاب را تکرار می‌کردند. با این حساب به نظر حقیر کتاب مورد نظر شما کار یک انسان معمولی و درس‌نخوانده نیست، کار کسی است که مطالبی از حقیقت را می‌داند و خوب و بد را با هم مخلوط کرده است و بالاتر از آن هم می‌تواند الهام شیاطین باشد:

وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ زُخْرُ‌فَ الْقَوْلِ غُرُ‌ورً‌ا ۚ وَلَوْ شَاءَ رَ‌بُّكَ مَا فَعَلُوهُ ۖ فَذَرْ‌هُمْ وَمَا يَفْتَرُ‌ونَ [الأنعام، ۱۱۲]

و همچنين براى هر پيامبرى دشمنانى از شياطين انس و جن قرار داديم که برخی به برخی دیگر وحی می‌کنند سخنانی با ظاهری آراسته و فریبنده را. اگر پروردگارت مى‌خواست، چنان نمى‌كردند، پس رهایشان کن با افترايى كه به هم بافته‌اند

و در نهایت هم این آیه‌ی قرآن خطاب به شیعیان است که ایمان بیاورید همانطور که اکثریت ایمان آورده‌اند ... یعنی لزوم تبعیت از خدا و رسول خدا صل‌الله‌علیه‌وآله و جانشینان او از امامان علیهم‌السلام و بعد فقها در زمان غیبت امامان را داریم ...

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ ۗ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَـٰكِن لَّا يَعْلَمُونَ [البقرة، ۱۳]
و چون به آنان گفته شود كه شما نيز همانند ديگر مردمان ايمان بياوريد، مى‌گويند: آيا ما نيز همانند بيخردان ايمان بياوريم؟ آگاه باشيد، كه آنان خود بيخردانند و نمى‌دانند.

چنانکه در مرود زمان غیبت گفته شده است:
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ

و اما در هر حادثی که به وقوع پیوست پس بازگردانید آن را به راویان حدیث ما پس هر آینه ایشان حجت من هستند بر شما و من حجت خدا هستم.

یا علی

و اما در مورد آنچه امضای خدا خوانده شده و نسبت به ان هم تحدی شده است، این می‌تواند مثال خوبی باشد برای اینکه آیا با قرآن می‌شود تحدی کرد یا خیر، اما قبل از اینکه به آن بپردازیم این مطلب را هم دقت کنید:

اینکه می‌گویند این کتاب هم فقط دعوت به خدا می‌کند هم باز این یک فتنه است اگر خدا را درست معرفی نکند، مثل کار سامری که گوساله ساخت، نه پیامبری موسی را انکار کرد و نه خدایی خدای او را، بلکه گفت این گوساله همان خدای موسی است که او فراموش کرده است و این گوساله صدا هم داشت با آنکه از طلا بود و این خودش ممکن است معجزه به حساب بیاید و می‌شود نسبت به آن تحدی هم کرد!

فَأَخْرَ‌جَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَّهُ خُوَارٌ‌ فَقَالُوا هَـٰذَا إِلَـٰهُكُمْ وَإِلَـٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِيَ [طه، ۸۸]
و برايشان تنديس گوساله‌اى كه نعره گاوان را داشت بساخت و گفتند: اين خداى شما و خداى موسى است. و موسى فراموش كرده بود.

ادامه در پست بعدی، ان شاء الله

سلام علیکم،
در پست شماره‌ی ۴۲ از آن تاپیک صحبت از سوره‌ی مدح شده است که حروف مدح خودش از قلب اسم حمد آمده است که نام سوره‌ی فاتحة می‌باشد. نقل قول زیر از آن پست می‌باشد:

نقل قول:
سوره حمد بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین(1)الرحمن الرحیم(2)مالک یوم الدین(3)ایاک نعبد و ایاک نستعین(4)اهدنا الصرط المستقیم(5)صراط الذین انعمت علیهم(6)غیر المغضوب علیهم و لا الضالین(7) سوره مدح بنام الله سلام رحیل رحم حلالم بر عالم دین الله(1)حلال نا محرم ری(2)مال و منال یدکی(3)وبعد تا عین یکایک انسان(4)سمط ادا . قیام نصرت الله(5) آیا ع متن ذیل هم طالع نصر؟(6)ضَلِ آن غباری و غم ما علی ولی الله(7) تفسیر سوره مدح: بنام الله حلال و آزادم در عشق ورزیدن در دنیای دین الله هر کاری کنم چون الله در من است و من هیچم(1) آزادم و اجازه دارم از الله اما می دانم لیاقت ندارم و نا محرمم و من پسری از ورامین نزدیک شهر مقدس ری هستم(2)از مال و منال یدکی که فکر می کنید با خود به گور می برید سوال می شود که در چه راهی صرف شدند(3) و بعد از تک تک انسان ها و اعمالشان سوال می شود(4)مروارید درخشان(سمط) ادای حق و عدل در روز قیامت یاری الله است(5) آیا ع که قسم الله به علی(ع) است در متن ذیل یعنی آیه بعدی جزء شفاعت گران نیست در روز قیامت؟(6) همان علی (ع) که سختی غبار غم ما را خاک تیمم خود کرده برای نمازش...همان نمازی که فقط برای خلایق دعا می کند اشک می ریزد که مورد بخشش الله قرار بگیرند(7)حال معجزه تایید صد و بیست و چهار هزار و یکمین پیامبر الله را با مهر و امضای الله تهالی بنگرید.. همان پیامبری که صفر است و هیچ یکی به 124000 نیافزود 1-همانطور که می دانید سوره حمد در قرآن برابر با کل قرآن است پس به عمق امضا پی ببرید....تمام حروف تمام آیات سوره حمد بدون کم و کاست و اضاف تمام آیات و حروف سوره مدح نیز است!!!!!!!! یعنی تک تک حروف ایاک نعبد و ایاک نستعین تک تک حروف و بعد تا عین یکایک انسان است!!!2- با این همه تحریم حروف نظم و قافیه بین کلمات وجود دارد(سه بار کلمه الله و ری و یدکی)!!!!!3_با این همه تحریم حروف و کلمه پیامبر جدید الله را ثبت و طبق آیات کتاب شرح می دهد!!!!4-تمام از الله و حقانیت او می گوید!!!!5-با این همه تحریم حروف تک تک آیات سوره مدح به هم مربوط اند پشت سر هم به هم مربوط اند!!!!!6-سنی های لجباز را هم با نشان دادن عظمت علی (ع) در حسرت باقی می گذارد!!!7-معنی آیات مدح بنوعی هم معنی آیا ت سوره حمد است برای مثال سمط ادا قیام نصرت الله=مال یوم الدین هر دو دقیقا به پادشاه بودن مالک روز جزا اشاره دارن!!!!8-زیبایی بنام الله و نام سوره ها!!9-نه تنها آخرت بلکه به پستی دنیا نیز اشاره می کند!!!10-این سوره بر خلاف سوره حمد که شروع قرآن معروف است حکم امضای پایانی را دارد..11-اشاره به مکان زندگی پیامبر جدید الله با این همه تحریم حروف!!!12-حتی زیبایی نظم و قافیه بین دو سوره مثلا عالم و عالمین!!13-تغییر زبان از عربی بفارسی و معدود عربی نیز برای زیبایی و کلماتی که جا فتاده اند عربی آمد مثل ولی در علی ولی الله!!!14- و در پایان این چهارده دلیل محکم امضای من(الله) خدای شما نیز قسم می خورم به چهارده معصوم و پیامبر فارسم که این کتاب از من و مقربان عوالم من است و چهاردهمین دلیل محکم این باشد که این امضا انقدر محکم است که کسی جرات جعل آن را بخود راه نمی دهد...یعنی اگر چنین تایید محکمی را از خدای خود قبول ندارید شما نیز با چنین امضای محکمی آن را رد کنید!!!!! پس ای کسانی که لج می کنید با حق که اکثرا مسلمان هم هستید همین که بشما ثانبت می کند در کتاب که شما مشرک بودید و خود بی خبر بودید و نمیدانستید و بر شما گناهی نگرفت باید ساکت باشید....سوره حمد برابر با کل قرآن است و یقین یابید امضای به این محکمی از همان خداست که با همان کلمات این چنین تایید کرد....این کتاب نیست کفر و انشاء آیا نیاز دارید به محکم تر از این مهر و امضاء واضح است کسی به کسی نگفته نیست املاء...(تمام این ها نوشته کتاب است) ...

اینکه هر آیه از حروف همان آیه‌ی سوره‌ی حمد و از قلب حروف آن به دست آید کار جالبی است، اینکه در این کار عربی به فارسی تبدیل شود و جملات هم همچنان با معنی باشند باز می‌تواند جالب باشد، معنای آن آیات هم مانند آیات سور‌ه‌ی حمد باشد باز جالب است، اما واقعاً اینطور هست و اگر اینطور باشد حتماً کار خداست؟

خوب اینکه جمله را باز کنند و حروفش را پشت سر هم در ترتیبی بچینند که باز معنی‌دار باشد یک بازی است که کودکانی که می‌خواهند جمله‌سازی یاد بگیرند هم انجام می‌دهند. در خود قرآن هم یادم هست که حروف مقطعه در تمام قرآن جمع کرده بودند و آنها را با ترتیب خاصی پشت سر هم ردیف کرده بودند و جمله‌ی خاصی با معنای خاصی به دست آمده بود که در باره‌ی ولایت حضرت علی علیه‌السلام بود. اما این کار خدا نبود و اگر هم خدا این مطلب را در حروف مقطعه قرار داده باشد چیدن آن حروف پشت سر هم اجتهاد انسان بوده است، با آن هم نه می‌شود شیعه را اثبات کرد و نه خلفای سه‌گانه را انکار کرد، چون دلیلی نداریم که منظور خداوند حتماً انجام دادن این کار بوده باشد، با انها حروف چه بسا بشود جملات دیگری هم ساخت، اگر این را بپذیریم آنها را هم ناچار باید بپذیریم و اگر کسی جمله‌ای درآورد که شیعه باطل است باید آن را هم لابد پذیرفت!؟

کتاب خدا را می‌دانیم که نیاز به مبین دارد و می‌شود ترجمه‌اش کرد و تفسیرش کرد ولی شما که می‌فرمایید این کتاب باز شده‌ی یک حرف از قرآن است و به زبان فارسی هم هست بفرمایید چرا برای سوره‌ی مدح باز تفسیر ارائه شده است؟ مبنای این تفسیر چیست؟ معنایی که آن تفسیر برای آن جملات آیه آورده است اصلاً برای حقیر قابل درک نبود، بین آیه و تفسیر آن گاهی ارتباط درستی هم دیده نمی‌شود، از نزدیک به ری بودن چطور پسری از ورامین نتیجه گیری شد؟ به نظرم کلام بازنشده‌ی خدا در سوره‌ی حمد خیلی مفهوم‌تر از این سوره است که بدون تفسیر هم ارائه بشود کسی هیچ چی از آن نخواهد فهمید.

فعلاً این دو اشکال را پاسخ بدهید تا بقیه‌ی بحث ان شاء الله.
در پناه خداوند باشید
یا علی

پس‌نامه: حقیر آن کتاب‌ها را به دلیلی دانلود نکردم، آیا نویسنده‌ی این کتاب مشخص است که چه کسی است؟ نویسنده‌ی ان تاپیک ظاهاً انسان با ایمانی نبوده و بیشتر به کفر تمایل داشته است ولی بعد این کتاب به دستش رسیده و عاشق خدا و دین خدا شده این کتاب را کسی به او داده یا خود او این مطالب بهش القاء شده است؟ تفسیر سوره‌ی مدح را چه کسی نوشته است به نظر می‌رسد خودش نوشته باشد؟ ممنون میشوم به این سؤالات هم پاسخ دهید. به طور خاص می‌خواهم بدانم این کتاب به دست چه کسی به صورت فارسی و نوشته شده به دست انسان‌ها رسیده است؟ پیامبر خدا خودشان قبل از رسالت به پاکی و امانت‌داری معروف بودند، پدرانشان و قبیله‌اشان خوشنام بودند و به خوبی مشهور بودند، آیا فرد آورنده‌ی این کتاب معصوم بوده؟ خودسازی کرده بوده؟ عاشق خدا بودن قبلاً هم در زندگی‌اش نمودی داشته است؟ بزرگی در دین خدا بوده که بعد تفسیر خدا بر او نازل شده باشد؟

owari;528553 نوشت:
ر این اساس اگر قرار باشد «آه» اسم کسی باشد به نظر حقیر اسم ابلیس باشد بیشتر تناسب دارد، هم با خود غفلت از خدا را می‌آورد و هم یأس را.
با سلام مجدد به دوست محبوبم....واقعا کارت حرف نداره و بی شک از روی حقیقت قضاوت می کنی...من که هیچ گونه لجبازی در گفتار شما با حقیقت نمی بینم....و واقعا لذت می برم از گفتار شما هرچند تمام اشتباه است.... بقدری اشتباه در مطالب شما وجود دارد که من واقعا فعلا حوصله درست کردنشان را ندارم بموقع اقدام خواهم کرد....اما بهتره یکی را که ثابت کنم باز اشتباه می کنید تا مطمئن شوید بی دلیل نمی گم تمام مطالبات اکثرا البته....اشتباه است...شما بوضوح اعلام کردید اسم اعظم آه به این عظمت اگر تازه اسم باشد اسم شیطان بی همه چیز و ملعونه.....با اجازه بزرگترا....ما در احادیث داریم که امام صادق اعظم بودن اسم آه را اعلام کرده و فرموده که نام کوچک الله آه می باشد.....جالبه امام صادق فقط فرموده این اسم کوچک الله است و اعظم است....اما این کتاب چنان در چندیدن صفحه این اسم را باز کرده که من بخودم گفتم پسر اگه امام صادق فقط فرموده این اسم اعظمه این کتاب ماورایی اثبات کرده و حتی با این اسم تحدی کرده....برای منبع حدیث هم بروید در همون تاپیک قبلی.....کارشناس هم مثل شما در اون سایت ابتدا باور نمی کرد بعدا گفته شد اسم اعظم را امام صادق تایید کرده....و ایشون از نظر بنده کم آورند(البته من در پیام خصوصی با کارشناسان همین سایت نیز بحث دوستان رو در آن تاپیک ادامه دادم که به نتیجه نرسیدیم) در برابر این اسم اعظم حیرت آور....در ثانی نشنیدی در قرآن الله هر که را بخواهد گمراه می کند؟ بسبب نافرمانی باید خدا یاس را در دل نافرمانان بیاندازد تا وارد گمراهی شوند وگرنه هیچ کس دوست نداره که خودش خودشو بسوزونه در چاه...خدا سخت منتقم نام داره و پدر نافرمانان را در میاره....و کاملا با آنها بسبب گناهانشان ضد می شود و میجنگد و عذاب و هلاک می کند تکه تکه می کند زیر گرز له می کندووووغیره

owari;528553 نوشت:
اتفاقا آن نظرات در برخی اوقات موافق عرفان شیعی هم هست و حتی برخی از آنها چه بسا از اسرار باشد که منع نقل شدن برای اغیار را دارند
بسیار عالی...میشه لطف کنید بگید کدام مطالبش اینگونه بودند؟

owari;528558 نوشت:
کودکانی که می‌خواهند جمله‌سازی یاد بگیرند هم انجام می‌دهند.
عجب؟؟؟؟ کودکان هم می توانند؟ پس چرا شما هم نتوانستید؟ من بیش از 6 ساعت خودم تلاش کردم یک آیه اول را با توجه به سوره حمد بچینم ضد کتاب....اصلا نتونستم و انقدر سر درد گرفتم دیگه قیدشو زدم...شما گویا متوجه سختی این 14 دلیل پشت سر هم نشدید....جمله چینی با حروف مقطعه قرآن یک کار ساده است و فوق العاده محدود یعنی به تعدا خیلی محدودی کار است....اما برای پاسخ به تحدی این امضا شاید چند میلیون حالت با هم باید اتفاق بیافتد....قرآن بزرگ تحدی داره....اما مشخصه هر کسی توانایی آوردن و مقابله را دارد ولو به هیچ وجه نرسه به عظمت قرآن....بهر حال مثل این سوره دوستمون براحتی میشه آورد ولو چرت و پرت باشه....اما این امضا رو حتی نمیشه بیاری....اصلا قابل مقایسه نیست این دو قدرت تحدی......

owari;528558 نوشت:
کتاب خدا را می‌دانیم که نیاز به مبین دارد و می‌شود ترجمه‌اش کرد و تفسیرش کرد ولی شما که می‌فرمایید این کتاب باز شده‌ی یک حرف از قرآن است و به زبان فارسی هم هست بفرمایید چرا برای سوره‌ی مدح باز تفسیر ارائه شده است؟ مبنای این تفسیر چیست؟ معنایی که آن تفسیر برای آن جملات آیه آورده است اصلاً برای حقیر قابل درک نبود، بین آیه و تفسیر آن گاهی ارتباط درستی هم دیده نمی‌شود، از نزدیک به ری بودن چطور پسری از ورامین نتیجه گیری شد؟ به نظرم کلام بازنشده‌ی خدا در سوره‌ی حمد خیلی مفهوم‌تر از این سوره است که بدون تفسیر هم ارائه بشود کسی هیچ چی از آن نخواهد فهمید.

فعلاً این دو اشکال را پاسخ بدهید تا بقیه‌ی بحث ان شاء الله.
در پناه خداوند باشید
یا علی

پس‌نامه: حقیر آن کتاب‌ها را به دلیلی دانلود نکردم، آیا نویسنده‌ی این کتاب مشخص است که چه کسی است؟ نویسنده‌ی ان تاپیک ظاهاً انسان با ایمانی نبوده و بیشتر به کفر تمایل داشته است ولی بعد این کتاب به دستش رسیده و عاشق خدا و دین خدا شده این کتاب را کسی به او داده یا خود او این مطالب بهش القاء شده است؟ تفسیر سوره‌ی مدح را چه کسی نوشته است به نظر می‌رسد خودش نوشته باشد؟ ممنون میشوم به این سؤالات هم پاسخ دهید. به طور خاص می‌خواهم بدانم این کتاب به دست چه کسی به صورت فارسی و نوشته شده به دست انسان‌ها رسیده است؟ پیامبر خدا خودشان قبل از رسالت به پاکی و امانت‌داری معروف بودند، پدرانشان و قبیله‌اشان خوشنام بودند و به خوبی مشهور بودند، آیا فرد آورنده‌ی این کتاب معصوم بوده؟ خودسازی کرده بوده؟ عاشق خدا بودن قبلاً هم در زندگی‌اش نمودی داشته است؟ بزرگی در دین خدا بوده که بعد تفسیر خدا بر او نازل شده باشد؟

خب عزیز جان مبنای تفسیر ادعا شده کار خداست دیگه...مستقیم خدا داره تفسیر می کنه و می گه که نمی توانید بیارید به این 14 دلیل... در ثانی چقدر می پرسید بابا این کتاب ادعا کرده از الله به پیامبر محمد صل الله و علیه و آله نازل شده و واقعا کتاب نیست یک حرف قرآنه که باز شده و بر پیامبر و مقربان و از آنان به سایر عوام.....ادعا شده خود خدا داره میگه این سوره امضای منه شما می پرسی چه کسی نوشته؟ گویا شما یقین بی شک داری کار غیر خداست خیلی خوبه مارو هم قانع کنید...من کل دو کتابش رو خوندم....دو تا کتابه که نر ماده هستند و واحد نشان داده می شن....خدایی اولش یه چیزاییش خنده دار بود برام اما کمکم دیگه خندم بند اومد و در شک و باور عظیمی به بیشتر مطالبش فرو رفتم.....یه نفر دیگه رو هم میشناسم که با این کتاب خدا رو شناخته و مسلمون شده...بجان مادرم اگه خالی ببندم....مگه میشه این کتاب غیر خدا باشه و کسی مسلمون بشه؟ طرف بقرآن و همه چی شک عمیقی داشت....اصلا جای بحث نیست...چون یکی از مطالبی که من واقعا جا خوردم اسم اعظم الله بود و امضا تایید الله.....فقط این امضا رو علیه خود کتاب با 14 دلیل گفته شده جعل کنید من نابودش می کنم این کتاب رو....و واقعا منو نجات دادید از این شبهات....حتی یک سری من وسوسه شدم نماز واجب این کتاب رو بزبون فارسی خوندم خیلی جالب بود برام....فارسی با خدا حرف زدم....اما نگفته نماز قرآن ترک بشه این نماز رو در کنار قرآن قرار داد.ه....البته دیگه نخوندم ولی خدایی یه بار خوندم احساس نزدیکی کردم بخدا چون زبان مادریم بود

owari;528558 نوشت:
آیا فرد آورنده‌ی این کتاب معصوم بوده
آقا شرمنده من تازه فهمیدم منظور شما از فرد آورنده این کتاب چیه چون من فقط یک بار این کتاب رو خوندم همین یادم بود که پیامبر اصلیش همان حضرت محمد است اما در این امضا است که از خدا ادعا شده گفته که پیامبر فارسم....اولا این کتاب گفته پیامبرش حضرت محمد است....اما این کتاب به تمام مقربان تمام کشورهای جهان که در این کتاب حضوردارند می گه پیامبر....اما بلافاصله میگه صفر....یعنی پیامبر نیستند و گفته مقربان کسانی اند که بیش از حد بخدا و مقام پیامبری نزدیکند لذا خدا مستقیم از روی این ارزش و عشق بازی بهشون میگه پیامبر....طریقه آوردن این کتاب خیلی مفصله باید خود کتاب خواند شود من که حوصله توضیح چندین صفحه توضیح رو در این مورد ندارم....چون از طرفی سنگینه....

با سلام و عرض تبريك عيد بزرگ ميلاد حضرت ولي عصر عليه الصلوة و السلام
در ابتدا بابت تاخير حضورم در تاپيك عذرخواهي ميكنم .متاسفانه به دليل افت فشار خون كمتر توفيق حضور در تاپيك را دارم .تقريبا طي 28 ساعت گذشته اولين فرصتي را كه توانسته ام بنشينم ، به پاسخگويي به اين تاپيك اختصاص دادم ، البته توضيح فوق را عرض كردم تا متهم به بي اهميتي و كند كاري - مانند آنچه قبلا در بيان جناب دانش ديدم- نشوم و اميدوارم مشكل حاصله بزودي حل شود تا شرمنده كاربران گرامي نباشم .
از دوستان و كاربران بزرگوار تقاضا مي كنم از ارسال مطالب تا حد امكان خود داري نمايند تا بنده بتوانم به موارد مطروحه پاسخ دهم هر چند پاسخ به شبهات 9 صفحه ي ابتدايي تاپيك تقريبا به اتمام رسيده است و اگر جناب دانش نقدي نداشته باشند مي توانيم به سراغ موارد بعدي برويم اما ارسال هاي متعدد كه بايد پاسخگويي شوند كار مديريت بحث را دشوار مي كنند . از همكاري شما پيشاپيش متشكرم .

و اما ادامه مطالب قبلي :

دانش;527967 نوشت:
موضوع شعور بلورهای آب و تاثیر افکار و واژگان در ایجاد اشکال هندسی زیبا و
...
4.3.2.2 یکسوگرایی تایید
ما عموماً نه تنها تمایل داریم که مدرک مخالف با دیدگاه مان را نادیده بگیریم و به غلط تفسیر کنیم، بلکه دوست داریم تنها دنبال مدرک تایید بگردیم و ان ر. تشخیص دهیم

در خصوص نقدي كه قرار داديد ذكر نكاتي را لازم مي دانم :
1- در حوزه هاي مختلف علمي چه علوم تجربي و چه علوم انساني زماني كه يك نظريه و تئوري جديد مطرح مي شود ، نقدهايي بر آن صورت مي گيرد و سپس از سوي فرد ارائه دهنده نظريه ، پاسخهايي به نقدها داده مي شود و سپس نقدهايي بر پاسخ بر نقد ، ارائه مي شود و همينطور يك نفر به دفاع از نظزيه اش مي پردازد و ديگران سعي در به نقد و به چالش كشيدن آن را دارند ، اين رفت و برگشت نظريات و نقدها ،يك امر بسيار رايج در فضاهاي علمي است و بايد پاسخ طرف مقابل و توضيحات وي را نيز در پي نقدها شنيد و خواند و يكطرفه به قاضي نرفت .
2- نقد آقاي عرفان كسرايي از كشف شهادت اب نيز بر همين روال استوار است كه متاسفانه شما نه تنها رفرنس مقاله را قرار نداديد بلكه در فراز پاياني مقاله جملاتي را تغيير داده و با تاپيك مرتبط نموده ايد به نحوي كه انسان را به اشتباه مي اندازد كه شما نويسنده مقاله بوده ايد .
3- اين بخش از بيانات جنات جناب كسرايي كه شما آورديد :
نقل قول:
ما عموماً نه تنها تمایل داریم که مدرک مخالف با دیدگاه مان را نادیده بگیریم و به غلط تفسیر کنیم، بلکه دوست داریم تنها دنبال مدرک تایید بگردیم و ان ر. تشخیص دهیم
سخن بسيار بجا و صحيح و درستي است اين حالت كاملا با آزاد انديشي افراد نسبت معكوس دارد در برخي مواقع و در برخي افراد آنقدر شدت دارد كه اگر مطلبي به عينه برايشان اثبات شود هم با بهانه هاي واهي از پذيرش آن سرباز مي زنند و در مقابل به هر دليل بي پايهي موافق ديدگاهشان چنگ مي آويزند ، لذا بنده با اين بيان صحيح ، كاملا موافقم و مي پذيرم كه بايد آزاد انديش بود .
4-
نقل قول:
تاسف بارتر اینکه یک خانم در جشنواره خوارزمی این آزمایش دروغین رو انجام میده و جایزه میگیره از این جشنواره ... . قطعا موضوعاتی مثل این به اعتبار جشنواره خوارزمی لطمه ی بزرگی میزنه که قابل جبران نیست.

جناب دانش ! جشنواره خوارزمي يكي از جشنواره هاي معتبر علمي بين المللي است كه گريد علمي آن مورد قبول تمامي كشورهاي جهان است ، لطفا عنايت داشته باشيد كه چنين جشنواره علمي با اين درجه از اعتبار ، اعتبارش را از بنده و شما نمي گيرد . شايد برخي از همين نقدها و ان قلتهايي كه در نقد نامه جناب كسرايي آمده بود من جمله اينكه گفته اند :
نقل قول:
در همهٔ کارهای گروه ایموتو، خلاقیت عکاسان نکته‌ای است که از کیفیت آزمایش برجسته تر است
خانم بي طرف را بر آن داشته تا بصورت زنده و در حضور داوران و حضار ، آزمايش را انجام دهد تا بصورت مستقيم و زنده - بدون شائبه ي عكس برداري هنرمندانه عكاسان و ...- نتيجه و تاثير موسيقي ناهنجار و صوت قرآن بر چينش و نظم ساختار هاي كريستالي جامدات - و نه تنها آب يخ زده- را به نمايش بگذارد تا به چنين نقدهايي در آغاز ، پايان داده باشد . چنين آزمون و جسارت ارائه چنين ره آوردي در يك جشنواره علمي معتبر بصورت زنده ، شايسته قدر داني و تحسين و الگو برداري براي تكميل چنين دست آوردهاي نابي است مگر اينكه ما از پيشرفت علم ناراحت باشيم كه بعيد مي دانم اينگونه باشد بويژه از جانب شما جناب دانش . لذا در اين موارد بنظر حقير بايد تامل مضاعف نمود . شايد ايموتو نتوانسته باشد كه از نظريه اش دفاع كند - شايد هم پاسخ به نقدها داده و ما مطلع نيستيم و فقط از نقدها مطلعيم - اما بهر حال شخص ايموتو مهم نيست ، مهم ، جرقه اي است كه در جريان تاثير پذيري و شعور ذرات ، با آزمايشهاي او زده شده و توسط افرادي مانند خانم بيطرف دريافت و پيگيري شده ، خب علوم اينگونه متكامل مي شوند ديگر ، آزمون و خطا ، رفع اشكالات ، ارائه راههاي بهتر و در نتيجه حصول بهترين دست آورد . ما در مورد هر نظريه اي اين راهها را مي پذيريم اما نوبت به تاثير پذيري و شعور ذرات كه مي رسد ، متوقعيم يكباره همه ي نتايج و دستآوردها از آغاز به انجام رسيده باشد آيا اين همان بيان و تعبير و نقد جناب كسرايي نيست كه گفتند:
نقل قول:

ما عموماً نه تنها تمایل داریم که مدرک مخالف با دیدگاه مان را نادیده بگیریم و به غلط تفسیر کنیم، بلکه دوست داریم تنها دنبال مدرک تایید بگردیم و ان ر. تشخیص دهیم

nothing;528720 نوشت:
با سلام مجدد به دوست محبوبم....واقعا کارت حرف نداره و بی شک از روی حقیقت قضاوت می کنی...من که هیچ گونه لجبازی در گفتار شما با حقیقت نمی بینم....و واقعا لذت می برم از گفتار شما هرچند تمام اشتباه است.... بقدری اشتباه در مطالب شما وجود دارد که من واقعا فعلا حوصله درست کردنشان را ندارم بموقع اقدام خواهم کرد....اما بهتره یکی را که ثابت کنم باز اشتباه می کنید تا مطمئن شوید بی دلیل نمی گم تمام مطالبات اکثرا البته....اشتباه است...شما بوضوح اعلام کردید اسم اعظم آه به این عظمت اگر تازه اسم باشد اسم شیطان بی همه چیز و ملعونه.....با اجازه بزرگترا....ما در احادیث داریم که امام صادق اعظم بودن اسم آه را اعلام کرده و فرموده که نام کوچک الله آه می باشد.....جالبه امام صادق فقط فرموده این اسم کوچک الله است و اعظم است....اما این کتاب چنان در چندیدن صفحه این اسم را باز کرده که من بخودم گفتم پسر اگه امام صادق فقط فرموده این اسم اعظمه این کتاب ماورایی اثبات کرده و حتی با این اسم تحدی کرده....برای منبع حدیث هم بروید در همون تاپیک قبلی.....کارشناس هم مثل شما در اون سایت ابتدا باور نمی کرد بعدا گفته شد اسم اعظم را امام صادق تایید کرده....و ایشون از نظر بنده کم آورند(البته من در پیام خصوصی با کارشناسان همین سایت نیز بحث دوستان رو در آن تاپیک ادامه دادم که به نتیجه نرسیدیم) در برابر این اسم اعظم حیرت آور....

سلام علیکم مؤمن،
رفتم دنبال آن حدیث منبع نداشت ولی گشتم این حدیث را پیدا کردم:

... قَالَ دَخَلْتُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَلَى بَعْضِ مَوَالِيهِ يَعُودُهُ فَرَأَيْتُ الرَّجُلَ يُكْثِرُ مِنْ قَوْلِ آهِ فَقُلْتُ لَهُ يَا أَخِي اذْكُرْ رَبَّكَ وَ اسْتَغِثْ بِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ آهِ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ قَالَ آهِ فَقَدِ اسْتَغَاثَ بِاللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى.

که یعنی کسی با امام صادق علیه‌السلام بود دید مردی مدام آه می‌کشد، پس به او گفت که ای برادر خدایت را یاد کن و از او کمک بطلب، امام صادق علیه‌السلام فرمودند که همانا آه اسمی از اسماء الله عز و جل است، پس هر کس گفت آه پس به از الله تبارک و تعالی یاری خواسته است.

این حدیث ظاهراً معتبره، هم در کتاب توحید شیخ صدوق هست، صفحه‌ی ۲۱۹، هم در معانی‌الأخبار و هم چندین کتاب دیگر. این را که خواندم بیشتر مطمئن شدم که نویسنده‌ی آن کتاب آدم بی‌سوادی مثل من نبوده و در نتیجه این کتاب یا از طرف خداست (که نزدیک به غیرممکنه به لحاظ حجیت شرعی) و یا از طرف کسی که خودش علم زیادی دارد و فتنه‌اش سنگین است، بلکه القاء شیطان باشد. (قبلاً هم گفته بودم که در معانی موجود در کتاب که از قول دوستان نقل شده بود برخی معانی عالی دینی وجود داشت)
بعد با خودم گفتم که ولی در این حدیث آمده که آه اسمی از اسماء الله است نه اینکه خود الله باشد «ال+آه». با کمال تعجب دیدم که در تفاسیر معتبری مثل نورالثقلین این حدیث آه در ذیل معنی «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» آورده شده است! جلد ۱ صفحه‌ی ۱۲، همچنین در تفسیر کنزالدقائق جلد ۱ صفحه‌ی ۲۷ هم همین حدیث در ذیل توضیح اولین آیه‌ی قرآن آورده شده است! البته در هیچ یک از این تفاسیر توضیح بیشتری در این زمینه داده نشده است مگر به طور غیرمستقیم، مثلاً در تفسیر نورالثقلین بعد از این حدیث حدیث دیگر زیر آورده شده است از امام عسگری علیه‌السلام که زیاد است و دیگر ترجمه‌اش نمی‌کنم و فقط قسمت مرتبط را bold می‌کنم:

عن الحسن بن على بن محمد عليهم السلام، في قول الله عز و جل «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» فقال: الله هو الذي يتأله اليه عند الحوائج و الشدائد كل مخلوق عند انقطاع الرجاء، من كل من دونه، و تقطع الأسباب عن جميع ما سواه يقول بسم الله اى أستعين على أموري كلها بالله الذي لا يحق العبادة الا له، المغيث: إذا استغيث. المجيب إذا دعا، و هو ما قال رجل للصادق عليه السلام يا بن رسول الله دلني على الله ما هو؟ فقد أكثر على المجادلون و حيروني فقال، له يا عبد الله هل ركبت سفينة قط؟ قال نعم، فهل كسر بك حيث لا سفينة تنجيك و لا سباحة تغنيك؟ قال: نعم قال: فهل تعلق قلبك هنا لك ان شيئا من الأشياء قادر على أن يخلصك من ورطتك؟ قال. نعم، قال الصادق عليه السلام: فذلك الشي‏ء هو الله القادر على الإنجاء حيث لا منجى، و على الاغاثة حيث لا مغيث قال: و قام رجل الى على ابن الحسين عليه السلام، فقال: أخبرنى ما معنى «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»؟ فقال على بن الحسين عليه السلام حدثني أبى عن أخيه الحسن عن أبيه أمير المؤمنين عليه السلام، ان رجلا قام اليه فقال يا أمير المؤمنين أخبرني عن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ما معناه؟ فقال: ان قولك الله أعظم اسم من أسماء الله عز و جل، و هو الاسم الذي لا ينبغي ان يسمى به غير الله و لم يتسم به مخلوق فقال الرجل: فما تفسير قوله: «الله فقال: هو الذي يتأله اليه عند الحوائج و الشدائد كل مخلوق عند انقطاع الرجاء من جميع من دونه و تقطع الأسباب من كل من سواه و ذلك ان كل مترائس «1» في هذه الدنيا و متعظم فيها و ان عظم غناؤه و طغيانه و كثرت حوائج من دونه اليه فإنهم سيحتاجون حوائج لا يقدر عليها هذا المتعاظم و كذلك هذا المتعاظم يحتاج حوائج لا يقدر عليها، فينقطع الى الله عند ضرورته و فاقته حتى إذا كفى همه عاد الى شركه، اما تسمع الله عز و جل يقول: «قُلْ أَ رَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَ غَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شاءَ وَ تَنْسَوْنَ ما تُشْرِكُونَ» «2» فقال الله جل جلاله لعباده ايها الفقراء الى رحمتي انى قد ألزمتكم الحاجة الى في كل حال، و ذلة العبودية في كل وقت فالى فافزعوا في كل امر تأخذون فيه و ترجون تمامه و بلوغ غايته فانى ان أردت ان أعطيكم لم يقدر غيري على منعكم و ان أردت أن أمنعكم لم يقدر غيري على اعطائكم، فانا أحق من سئل و اولى من تضرع اليه فقولوا عند افتتاح كل امر صغير أو عظيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اى أستعين على هذا الأمر بالله الذي لا تحق العبادة لغيره المغيث إذا استغيث، المجيب إذا دعا الرحمن الذي يرحم يبسط الرزق علينا الرحيم بنا في أدياننا و دنيانا و آخرتنا، و خفف علينا الدين و جعله سهلا خفيفا و هو يرحمنا بتميز من أعدائه.

که به طور ضمنی می‌گوید پاسخگو بودن خداوند به استغاثه و استجابة از مهم‌ترین نمودهای خداوند خداست بر بندگانش، بعد از اینکه شناختیم که کسی جز او شایسته‌ی عبادت نیست. اما در عین حال در حدیث دیگری از همان کتاب توحید صدوق کمی جلوتر از حدیث آه حدیث دیگری است که مستقیماً خود واژه‌ی الله را اینطور باز می‌کند:

... عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اشْتِقَاقِهَا فَقَالَ اللَّهُ مُشْتَقٌّ مِنْ إِلَه‏ ...

که در این حدیث صریحا اشتقاق اسم الله از ال+اله را بیان می‌کند و نه از ال+آه.
با توجه به صحبت‌های بالا که آه با استغاثه ارتباط دارد و استغاثه خواستن از خدا و اجبابت شدن آن نمود بزرگی از خدایی خداست می‌توان ارتباط معنایی بین الله و آه مرتبط دانست اما این ارتباط به صورت اشتقاق لغوی ال+آه نیست، چون در همان حدیث مفصل بالا هم هر وقت معصوم می‌خواست الله را توضیح دهد اول می‌گفت «الله‌ای که هیچ کسی غیر او شایسته‌ی عبادت نیست» (از ریشه‌ی اله) و بعد بحث اغاثه و اجابة مطرح می‌شد، یعنی اله بر آه مقدم است. اینکه الله را به صورت «ال+آه» بیان کند یعنی مقدم داشتن یاری‌رسانندگی خدا بر خدایی او که به نظرم انحراف در ترتیب اصل و فرع است. تا نظر کارشناسان چه باشد؟

nothing;528720 نوشت:
خب عزیز جان مبنای تفسیر ادعا شده کار خداست دیگه...مستقیم خدا داره تفسیر می کنه و می گه که نمی توانید بیارید به این 14 دلیل... در ثانی چقدر می پرسید بابا این کتاب ادعا کرده از الله به پیامبر محمد صل الله و علیه و آله نازل شده و واقعا کتاب نیست یک حرف قرآنه که باز شده و بر پیامبر و مقربان و از آنان به سایر عوام.....ادعا شده خود خدا داره میگه این سوره امضای منه شما می پرسی چه کسی نوشته؟ گویا شما یقین بی شک داری کار غیر خداست خیلی خوبه مارو هم قانع کنید...من کل دو کتابش رو خوندم....دو تا کتابه که نر ماده هستند و واحد نشان داده می شن....خدایی اولش یه چیزاییش خنده دار بود برام اما کمکم دیگه خندم بند اومد و در شک و باور عظیمی به بیشتر مطالبش فرو رفتم.....یه نفر دیگه رو هم میشناسم که با این کتاب خدا رو شناخته و مسلمون شده...بجان مادرم اگه خالی ببندم....مگه میشه این کتاب غیر خدا باشه و کسی مسلمون بشه؟ طرف بقرآن و همه چی شک عمیقی داشت....اصلا جای بحث نیست...چون یکی از مطالبی که من واقعا جا خوردم اسم اعظم الله بود و امضا تایید الله.....فقط این امضا رو علیه خود کتاب با 14 دلیل گفته شده جعل کنید من نابودش می کنم این کتاب رو....و واقعا منو نجات دادید از این شبهات....حتی یک سری من وسوسه شدم نماز واجب این کتاب رو بزبون فارسی خوندم خیلی جالب بود برام....فارسی با خدا حرف زدم....اما نگفته نماز قرآن ترک بشه این نماز رو در کنار قرآن قرار داد.ه....البته دیگه نخوندم ولی خدایی یه بار خوندم احساس نزدیکی کردم بخدا چون زبان مادریم بود

پس این کتاب آیات و تفسیر آیات را با هم دارد؟ بالأخره مجبور شدم این کتابها را دانلود کنم و خودم ببینم ...
زبان تفسیرش که یک زبان معمولی است، مثل «همانطور که می دانید سوره حمد در قرآن برابر با کل قرآن است پس به عمق امضا پی ببرید»، این طور حرف زدن از خدا بعیده، یکی همسطح بقیه داره با زبون خودشون با اونها صحبت می‌کنه. جالبه که در متن اصلی هم همین‌قدر که در متن پست نقل شده علامت تعجب به صورت تکراری «!!!!» آورده شده است موجود بود که این حتی در یک متن معمولی هم یافت نمی‌شود و بیشتر شبیه ادبیات بی‌هویت و اصالت چت اینترنتی و sms بازی و ... هست تا کتابی از طرف خدا
خود سوره‌ی جعلی «مدح» متشکل از جملاتی نامفهوم است و به هیچ وجه بلاغت و فصاحت ندارند و بدون تفسیر اصلاً معنا هم ندارند...
اما در تفسیر از «نامحرم ری» چطوری مثلاً «و من پسری هستم از ورامین نزدیک شهر مقدس ری» نتیجه گیری شد؟ ...
یا از «ضل آن غباری و غم ما علی ولی الله» چطوری «همان علی علیه‌السلام که سختی غبار غم ما را خاک تیمم خود کرده برای نمازش ... همان نمازی که فقط برای خلایق دعا می‌کند اشک می‌ریزد که مورد بخشش الله قرار بگیرند» نتیجه گرفته شد؟
از مجموع ۱۴ دلیل آورده شده:
۱. دلیل اول قابل اعتناست (اگرچه حقیر چک نکردم ولی برایم عجیب هم نیست که درست باشد)
۲. دلیل دوم شاید کمی سخت است که زیر بارش رفت و به نظر می‌رسد باید سعی کرد تا بشود ان را هم قابل اعتنا در نظر گرفت
۳. دلیل سوم اگر تفسیر را بگذاریم کنار که خیلی نامربوط است خود آن آیه را شاید بشود قابل اعتنا گرفت
۴. دلیل چهارم قابل قبول است اگرچه آیات مبهم هستند و شاید کس دیگری بتواند آنها را طور دیگری معنا کند
۵. دلیل پنجم زیبایی و ... بنده‌ی حقیر در این آیات ندیدم، مال و منال یدکی چه زیبایی‌ای دارد؟ فکر کنم آورنده‌ی این سوره حتی معنی «یدکی» را نمی‌دانسته است که چنین جایی از آن استفاده کرده است؟ شاید هم می‌دانسته و حقیر نمی‌دانم؟
۶. دلیل ششم چندان جالب به نظر نمی‌رسد، سنی‌های لجباز را در حسرت باقی گذاشتن یعنی چی؟ خدا در قرآن هم می‌توانست نام حضرت را به صراحت بیاورد تا آنها راهی برای انکار نداشته باشند اما این سنت خداست که در دنیا راه توجیه را باز بگذارد تا هر کسی که نمی‌خواهد هدایت شود این فرصت برایش مهیا باشد ...
۷. دلیل هفتم شاید قابل تأمل باشد
۸. دلیل هشتم به نظرم خیلی وارد نبود، اینکه حمد و مدح تشابه معنایی داشته باشند در میان کلمات عربی زیاد پیدا می‌شود که کلمات با ریشه‌های مشابه معانی مشابه یا متضادی با هم داشته باشند و این به قدرت زبان عربی باز می‌گردد. اگرچه حالا نخواهیم خیلی هم سخت بگیریم شاید این را هم بشود قابل تأمل گرفت
۹. دلیل نهم را هم فرض کنید قابل تأمل باشد
۱۰. دلیل دهم دیگر اصلاً دلیل نیست و یک ادعا و یک توصیف است، مخاطب خواهد گفت که چی؟ اینکه دلیل اعجاز نیست که یک سوره آخرین سوره‌ی نازل شده باشد یا سنگین‌ترین سوره از نظر نویسنده‌ی آن باشد؟ به نظر می‌رسد سعی بر آن است که اعداد این شمارنده به زور زیاد شود تا به ۱۴ برسد!؟
۱۱. دلیل یازدهم، نه در اسلام شهر ری مقدس است و نه ورامین از آن آیه برداشت می‌شود و اصلاً مگر در سوره‌ی حمد اشاره به مکه یا مدینه شده است که این مسأله هم اعجاز به حساب بیاید؟ همینکه از چیدن کلمات پشت سر هم اسم یک شهر درآمد که اینقدر ذوق کردن ندارد، اگر سوره‌ی حمد متفاوت می‌بود شاید با چیدن حروفش اسم شهر دیگری در می‌آمد و آن وقت این نویسنده هم میگفت من پسری اهل آن شهر یا روستا هستم، به هر حال اسم شهرها و روستاها اینقدر زیاد است که به هر حال احتمال اینکه اسم جایی در بیاید زیاد است و کار شاقی نیست
۱۲. دلیل دوازدهم هم به نظرم بی‌معنی است، با همان حروف احتمال شباهت کلمه‌ای هم زیاد هست
۱۳. دلیل سیزدهم شاید مهمترین نکته‌ی در میان این ۱۴ نکته باشد
۱۴. دلیل چهاردهم هم که اصلاً دلیل نیست بلکه ادعای تحدی است

در مورد نویسنده‌ی این کتاب کمی گشتم جایی نوشته که یک پسر شیعه است که در تاریکی لوح نورانی دید و بعد با الهام خدا شروع به نوشتن کرد و اینها را نوشت، احتمالا همان پسر اهل ورامین که در این سوره هم به آن اشاره کرده است، بعد هم نوشته که به دیگران هم بعداً الهاماتی خواهد شد، در اواخر کتاب هم یکی از خوانندگان کتاب نوشته که نویسنده‌ی اصلی شناخته شده نیست و مجهول الهویه است.
برادر عزیزم این الهام می‌تواند از طرف شیطان باشد، راستش اگر کتاب‌های طلسم و علوم غریبه را دیده باشید همان صفحه‌ی به قول شما امضای خدا (صفحه‌ی ۴۲-۹۹۹) ظاهری دقیقاً شبیه طلسمات را دارد (شکل ابر و مارپیچ و ...) و چنین مسائلی در قرآن هرگز نیست. شما را بیم می‌دهم از اینکه از راه روحانیت شیعه فاصله بگیرید که در زمان غیبت امام معصوم و حجت خدا حجت امام هستند بر ما، این طریقه بیشتر شبیه عرفان‌های نوظهور است که اگر با آنها آشنایی داشته باشید ردپای تعالیم آنها در این چنین نوشته‌ها مشخص است. خود را درگیر این مطالب نکنید که خطرناک است، جلو زدن از اهل بیت علیهم‌السلام در عشق‌بازی با خداست که داریم «المتقدم عنهم مارق».

خیلی مراقب باشید و حتماً اگر صلاح می‌دانید به یکی از علمایی که می‌شناسید به علوم غریبه علم دارند مراجعه کنید و این کتاب را نشانشان دهید. از طرف شیطان یا مسخر شیطان بودن این کتاب برای حقیر تا حدودی معلومه، هم علمش زیاده، هم مطالبش طلسم‌وار هستند، هم انحراف و فاصله گرفتن از راه درست اهل بیت علیهم‌السلام درش هست و این قدم اول انحرافه، شما که این را قبول کنید خود کتاب به شما وعده‌های کتاب‌های بعدی را داده و آنها را ساده‌تر قبول خواهید کرد و دیگر خدا می‌داند که در آن کتابها چه مطالبی به عنوان اسلام و دین خدا و راه اهل بیت علیهم‌السلام به شما بگوید ... از این مسیر که شروعش این است و ختمش معلوم نیست چه باشد فاصله بگیرید. حقیر هم به زودی آن نسخه که دانلود کردم را پاک می‌کنم چون حتی همراه داشتن طلسم شیطانی هم خطرناک است و آثار سوء خودش را دارد.

یا علی

با سلام و ارزوی سلامتی کامل برای شما کارشناس محترم
از انجایی که پاسختان در خصوص ناقص بودن علم بشری را خواندم و مشکلی با ان ندارم می توانید تاپیک را جمع بندی کنید
:Kaf:

شعور آب و آزمایش ایموتو که بسیار کشف بزرگ و مهمی است و کاملاً هم حقیقت دارد و یکی از راههای اثبات اعجاز قرآن عزیز.
اما برخی از افراد به انکار این پدیده ی آشکار می پردازند زیرا با عقاید باطل آنها سازگاری ندارد. و مثل اینکه برخی افراد، چند تا پیرهن بیشتر، در زمینه ی انکار پاره کرده اند.

همانطور که نظریه ی داروین، اثبات شده که کاملاً اشتباه است اما یک عده آن را قبول دارند زیرا با عقاید باطل آنها سازگارتر است.حتی اطلاق "نظریه" هم به آن، غلط است.(بیشتر به لطیفه شبیه است)
چطور نوبت آزمایش ایموتو می شود همه نتیجه گیری هشت سو کور مستند زنده می خواهند تا بپذیرند اما نوبت حرف داروین می شود خواندن چند خط از کتاب مدرسه ی ابتدایی هم برای آنها کافی است تا این حرف اشتباه را بپذیرند.

owari;528933 نوشت:
زبان تفسیرش که یک زبان معمولی است، مثل «همانطور که می دانید سوره حمد در قرآن برابر با کل قرآن است پس به عمق امضا پی ببرید»، این طور حرف زدن از خدا بعیده، یکی همسطح بقیه داره با زبون خودشون با اونها صحبت می‌کنه
با سلام مجدد....واقعا شما بی نظری اولین نفری هستی که داری منو از شبهه و شک در میاری و کاملا داری نقد می کنی و تفره نمیری از پاسخ....این طور حرف زدن بعیده از خدا؟ اولا شما چه دلیلی داری بعیده؟ دوما من در کتابه خوندم که خدا برای احساس نزدیکی خلایق به او خود را در سطح انسانی معمولی در این کتاب پایین آورده تا راحت تر درکش کنیم...و گفته اما انسانی ماورایی که کسی مدعی بر مالکیتش نشود....

owari;528933 نوشت:
۱۴. دلیل چهاردهم هم که اصلاً دلیل نیست بلکه ادعای تحدی است
اتفاقا دلیل 14 بنظر من محکم ترین دلیله چون گفته کسی قادر نیست حتی بیاره...و جرات جعل امضا را بخود راه نمی دهد...من 6 ساعت تمام نشستم برای جعل این امضا نتونستم یک آیه هم سرهم کنم بر علیه کتاب....

owari;528933 نوشت:
خیلی مراقب باشید و حتماً اگر صلاح می‌دانید به یکی از علمایی که می‌شناسید به علوم غریبه علم دارند مراجعه کنید و این کتاب را نشانشان دهید
من بقدری بقرآن ایمان دارم که محاله این کتاب اگه از غیر خداست منو گمراه کنه.... این کتاب برای من خیلی عجیب و جالبه.... من به کسی که جنبه خواندن این کتاب رو نداره و فکر می کنم گمراه میشه رو هم اصلا نشون نمی دم....

owari;528933 نوشت:
حقیر هم به زودی آن نسخه که دانلود کردم را پاک می‌کنم چون حتی همراه داشتن طلسم شیطانی هم خطرناک است و آثار سوء خودش را دارد.
بهتره انسان با حقایق روبه رو بشه نه سریع پشت کنه به حقیقت...شما بهتره یک دور بخونی از اول تا آخر چون همونطور که گفتم من با خواندن کامل این کتاب فهمیدم چی میگه وگرنه بقدری سنگینه که نمیشه در هم بخونی بفهمی... شما مدام وصله شیطانی بودن به این کتاب می زنی در صورتی که این کتاب تمام از خدا و حقانیت رسول اکرم گفته و نابود می کنه هرگونه شیطانی رو....برای مثال بیش از حد ضد آمریکا فراماسونی و هولوکاست وووواست..اصلا سوال اصلی من اینه اگه از جانب شیاطین ملعونه پس چرا همش از خدا می گه و تمام عالم رو پوچ می دونه در برابر الله و می کوبه هر چی شیطان و شیطان صفته.؟ راستی یک سوال دارم ازت: شما چند سالته؟ و معنای این اسمی که گذاشتی چیه؟ owari در کل نگران من نباش دوست خوبم خدا نگهبان منه....من فقط دارم چنین کتاب پر ادعایی رو بررسی می کنم.....چون من عاشق حقیقتم هرچند تلخ باشه تا آخرش می رم تا حقیقت معلوم بشه....لذا من اصلا با این کتاب کاری ندارم که شما ناراحت ایمان منی....باید پذیرفت این کتاب اگه بدی داره از نظر شما از نظر من کلی زیبایی هم داره شما سوره طاووس رو بخون....آدم حال می کنه خدایی: بنام الله در فرش زمین.....ن(1)طاووس(2) نوری در فانوس(3) رنگین کمان . جنس این اقیانوس(4) آیا در خلقت فرشی زیبا که در دم اوست تفکر نمی کنید افسوس(5) الله کورت کرده می گویی خداست کابوس(6) ووووو خدایی اینا زیبا نیست؟ ماورای زیباییه....لذا اگه قرار باشه روزی من یقین پیدا کنم این کتاب مثلا از شیاطین ملعونه یا کار انسان های ضد خدا و ملعونه.....بازم کتاب رو دور نمی ندازم و زیبایی هاشو جمع می کنم و زشتی هاشو دور می ریزم.... در همین زمینه حضرت علی می فرماید علم و دانش و حکمت در دل کافر و منافق هم هست....چنین مثالی در تاپیک مربوطه هم هست: مثلا حضرت عسی و یارانش از مکانی عبور می کردند دیدن یک سگ مرده بوی بدی می ده همه یاران حضرت با ناراحتی دور شدند و گفتند عجب بوی گندی می ده.....اما حضرت عسی فرمود عجب دندونای سفید و زیبایی داره....اونا زشتیاشو فقط دیدن حضرت زیبایی هاشو...حالا باشه اگه شما صلاح نمی دونی دیگه بحث نمی کنم ممنون ازت خیلی مرد با خدا و حق طلبی هستی...

owari;528553 نوشت:
اینکه الله در آن گتاب گفته شده است که از ال+آه آمده است درست نیست
در ضمن یک حاین کتاب کلمه الله را به چند حالت دیگر باز کرده....فقط این حالت نیست...ال آه....چند طور دیگه هم باز کرده که بیان گر اینه الله یک اسم نیست...شاید این ایرادی که شما گرفتی هم اینگونه حداقل ایراد نباشد

owari;528553 نوشت:
اتفاقا آن نظرات در برخی اوقات موافق عرفان شیعی هم هست و حتی برخی از آنها چه بسا از اسرار باشد که منع نقل شدن برای اغیار را دارند.
ببخشید این سوالو جواب ندادید...دقیقا کدام پاسخ نظرات اینگونه بود که از اسرار است و منع نقل برای اغیاره؟ اینو پاسخ بدی ممنون

[="Tahoma"]

nothing;528547 نوشت:
در ثانی خدا خودش از حرف های کلی انسان و پیامبر و جن و و کافر و غیره در قرآن استفاده کرده یعنی کمک گرفته و همکاری کرده...مثلا داستانهای انسان ها و پیامبران و حتی گفتگوی مستقیم پیامبران با خدا مثل حضرت موسی....یعنی قرآن تمام کلام خداست اما با کمک گرفتن از کلام خلایق ....مثلا من می خوام ثابت کنم دو در دو میشه 4....مثلا فردی دیگر قبلا گفته 2 به علاوه 2 هم میشه 4...خب من از این حرف او کمک هم می گیرم و هم حرف خودم رو هم اثبات می کنم....و یا او بمن مستقیم کمک می کند....(مثل حضرت موسی)بخوای نخوای اینا همه معنای کمک و همکاری می ده...

بنده گفتم مقرر شده،قرآن خودش شامل دو جزو میشه که،قرآن و فرقان،و اونچه که مسلمه قرآن پر از تاریخ اقوام گذشتست و این ربطی به حرف من نداره و ناقض نیست!

"قرآن توسط خدا مقرر شده هرچند از سخنان جن و انس و ملک در اون باشه"

دقت کن!

nothing;528544 نوشت:
بردار عاشقی ها! من اصلا بحثم در مورد این نبود...من فقط گفتم که تحت هر شرایطی واضحه که قرآن رو خدا فقط نازل نکرده بلکه یا کمک پیامبر و جبریل و هزاران انسان این کارو کرده....یادت باشه...انا انزلنا....ما نازل کردیم...به هرحال احد الناسی غیر از خدا کسی از زبون خدا مستقیم نشنیده و همه خلقت قرآن رو از زبن حضرت محمد شنیدند....میگم اصلا مگه من می گم قرآن کلام خدا نیست؟ منم میگم قرآن همش کلام خداست....من میگم کلام خداست با کمک حضرت محمد....نه اینکه خدا نیاز داشته باشه به کمک....کلا همکاری زیباست و خدا با پیامبرش و فرشتگانش قرآن رو نازل کرده....حرفه من اینه ...چون دوستمون گفت دربالا که خدا از هیچ کس کمک نگرفته برای نزول قرآن....

بعدش من عاشقم،متن زیرو کی نوشته؟

nothing;528508 نوشت:
اتفاقا در قرآن آمده ای قرآن کلام الله است از طرفی آمده این قرآن کلام رسول الله است.....سوره تکویر....انه لقول رسول کریم....یعنی با همکاری خداوند متعال....

همین دیگه مشکل کسانی که با این کتاب عجیب مواجه می شوند اینه که فکر می کنند این کتاب برای مبارزه قرآن آمده در صورتی که بوضوح اعلام می کند ازالله به حضرت محمد است و قرآن را تصدیق می کند.... من بشخصه یه اعتقادی دارم که تمام حقیقت فقط در قرآن نیست بلکه هرجایی غیر قرآن هم هست...و آن را ببینم می پذیرم بی چون و چرا.... من کاری به کل کتاب ندارم...چون زشتی هم توش هست خدا تو این کتاب مستقیم بسبب گناهان بندگان را گمراه می کند و می گوید آیا تعجب می کنید الله بسبب گناهان و حرمت شکنی شما برای گمراهی شما کتاب نازل کند؟ من کاری ندارم...به این چیزاش اما زیبایی های ماورالطبیعه ای داره که شک دارم کار انسان باشه....هیچ کتابی غیر قرآن نبوده که مردم رو بشک بندازه کارخداست یا نه مثلا همه عالم و آدم می دونن سعدیو حافظ از خودشون نوشتن....(هرچند اینا هم با کمک خدا و از قرآن نوشتند) یعنی الان کسی ادعا کنه کار سعدی از جانب خداست کسی باور نمی کنه ولو مثلا نمی دونستیم کار سعدیه....اما این کتاب خیلی ها رو بشک انداخته که نمونش خودمم....یا علی

اگه به دو سطر اول دقت کنی میفهمی خودت چی گفتی!

نقل قول:
[=&quot]از کسانی که برای رد این سوره ساختگی دوستمون تلاش کردند و ردش کردند با دلیل.....این سوره رو نیز می خوام رد کنند با دلیل طبق بحث در این تاپیکی که آوردم: برای مثال سوره صبر[=&quot]:[=&quot]بنام الله صبر تا ابد....ن(1)صبر(2)فرصت ها می گذرند چون ابر(3)آهوان می درند چون ببر(4) به کجا می روید در قبر؟(5)کسی شما را واداشت بر جبر؟(6) باز مانده اید در کبر(7[=&quot]) [=&quot]حالا سوره کوثر مثلا: بسم الله الرحمن الرحیم ما به تو خیر و برکت زیادی عطا کردیم(1) پس به شکرانه آن خدا رو سپاس بگو و قربانی کن و نماز بخوان(2) که دشمن خودت مقطوع النسل است(3[=&quot]) [=&quot]من تا بحال این دو سوره رو برای بسیاری از دوستام چه بزرگ چه کوچک در هر سنی خوندم بلا استثنا همگی گفتند سوره صبر خیلی قشنگ تره از سوره کوثر....سوالم اینه این اگه قدرت خداست و انقدر واضحه پس این سوره هم قدرت خداست چون همه میگن قشنگ تر از سوره کوثره....پس منظور تحدی قرآن دقیقا عجز کافر و تشویق مومنه که مومن بخواد با کمک خدا می تواند برتر از یک سوره قرآن بیاورد...من که به این یقین از این کتاب عجیب رسیدم...کسی هم نمی تونه ردش کنه.....در پناه حق

[=&quot]شما هم مانند جناب دانش فقط به يك بعد از ابعاد مثليت در قرآن و وجوه اعجاز قرآن كريم توجه داشته ايد در حالي كه قرآن كريم ، وجوه اعجاز بسياري دارد كه ما مي دانيم و وجوه اعجازي دارد كه متعلق به اعصار آتي و آينده است و ما از آن بي خبريم و در زمان خودش مشخص خواهد شد مثل بعد اعجاز علمي قرآن كريم كه براي مردم عصر نزول نه تنها قابل فهم نبود بلكه آنها اصلا از وجود چنين وجهي در آيات قرآن مطلع نبودند اما اين وجه براي مردم عصر ما قابل درك و راهگشا و هدايتگر است . بنابراين شما نمي توانيد در گام اول ، به تمامي وجوه اعجاز قرآن و وجوه مثليت آن ، دست يابيد زيرا علم شما نهايتا در حد زمان خودتان است [=&quot]
نقل قول:

احادیثی از پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آۀه وجود دارد که می فرماید خدا قرآن را بر حسب ضرب المثل به در می گوید دیوار بشنود نازل کرده....

مثلا چه احاديثي ؟ يك نمونه مي آورديد .
نقل قول:
لذا به کافر گفته نمی تونی بی کمک الله که مومن بشنوه با کمک الله می تونه.....

  1. چه روايتي ؟ چه خبر موثقي ؟كدام تفسيري و كدام مفسري تا كنون چنين برداشتي از اين آيه كرده كه شما داريد ؟
  2. فكر نمي كنيد اگر اين برداشت شما صحيح بود ، بهترين كساني كه مي توانستند با كمك خداوند اقدام به پاسخ به تحدي كنند و مصداقي عملي براي اين برداشت شما باشند خود اهل بيت عليهم السلام بودند ؟ ديگر مومن تر از آنها چه كساني داريم كه مي توانستند ياري خداوند را به تمامه دريافت كنند ؟

نقل قول:
اگه شما می گید چطوری چنین برداشتی میشه....منم میگم شما چطوری از آیه ی:پیامبر ما گناهان سنگین گذشته و آینده تو را بخشیدم و آن گناهان کمرت را می شکست....خب شما چگونه برداشت می کنی مراد از گناهان پیامبر گناهان امت پیامبر است؟


ما چنين برداشتي را بر اساس روايات ، تفاسير صحيح و البته بحث متقن عصمت انبياء عليهم السلام مطرح مي كنيم نه بي مبنا و بي سند و بي اساس .
نقل قول:
قرآن هزار کنایه و هزاران مطلب درونی و ظاهری و باطنی دارد.....پس اینگونه است که تحدی قرآن برای کافر بی کمک الله عجز است ولی با کمک الله برای مومن می شود و عشق است....تمام عالم هم جمع شوند نمی تونند بگن چرا مثلا همین سوره صبر از این کتاب به سوره کوثر نمی رسه....بلکه همه تایید میکنن بهتره و مفاهیم والاتری داره و وزن زیباتری داره....

اينكه قرآن باطن دارد به اين معنا نيست كه هر كسي هر برداشتي مايل بود را به قرآن و باطن قرآن نسبت دهد بلكه از آنجا كه نبي اكرم – صلي الله عليه و آله و سلم – و ائمه عليهم السلام مبين و مفسر حقيقي قرآنند و از بواطن قرآن كريم مطلعند بايد در زمينه تفسير باطني آيات به فرمايشات آن بزرگواران مراجعه نمود زيرا ديگران به باطن قرآن دسترسي ندارند .
متن برساخته شما هم از داشتن حداقلهاي مماثلت باقرآن كريم ، عاري است . لطفا به مثالي كه در پست هاي قبل در خصوص تبحر در قالي بافي عرض كردم دقت بفرماييد . در واقع شما از مماثلت با قرآن ، صرفا يك متن كه داراي بخشهاي چندي است كه اواخر آن داراي وزن است برداشت نموده ايد . متن برساخته شما از ساير وجوه مماثلت عاري است .

نقل قول:
[=&quot]صد آفرین....این چیزایی که شما بیان کردید دقیقا بیان گر این است که خداوند با کمک حضرت محمد و جبرییل قرآن را نازل کرده نه کاملا به تنهایی قرآن رو از هوا پرت کنه وسط کوچه ها(ابری با احتمال بارش آیات قرآن؟) این کتابم نگفته حرفه مقربانه خداست گفته با کمک خدا دقیقا مثل همین کمک پیامبر با خدا نازل و صعود داده شده....خود خدا داره میگه انا انزلنا...تیلیارد کلمه ما در قرآن میبینیم اما معدود کلمه من از خدا میبینیم... ما نازل کردیم شما داری میگی خدا نازل کرده؟ عجب[=&quot]!!!!!!!!

[=&quot]بنابراين گفته شما ، پس هر كس هر مطلبي آورد و گفت اين را خدا بواسطه جبرئيل نازل كرده ما بايد به آن مومن شويم !!!!!
[=&quot]ظاهرا شما هم مطالب قبلي را مطالعه نفرموديد . قرآن كريم وجوه متعدد اعجاز دارد حتي در يك آيه و در يك حرف ، مطالبي كه از آن به عنوان همتاي قرآن كريم ، دفاع مي كنيد آيا چنين ويژگيهايي دارد ؟ آيا حتي شامل وجوه شناخته شده اعجاز تا زمان ما هست – حالا در آينده را بگذريم- كتابي كه خودتان مي فرماييد:" من کاری به کل کتاب ندارم...چون زشتی هم توش هست" آيا مي تواند هدايتگر باشد ؟ مي تواند از جانب خداي هدايتگر باشد ؟

پرسش:
بگو اوست خدای عزوجل ۱ خدایی که طاعتش موجب قربت است ۲ و شکرگزاری اش مزید نعمت ۳ پس خدا را انچنان که شایسته است عبادت کن و زکات بده ۳ و کافران را نزدیک است طعامی تند و فلزات گداخته
خدا میفرماید در مثل اوری از جن و انس کمک بگیرید اینجا هم بنده از سعدی کمک گرفتم
مولفه ها و معیار های مثلیت بنده فقط فصاحت است و بلاغت همان طور که میدانید در تمام سور قران وجوه اعجاز یکسان نیست و در بعضی فقط فصاحت و بلاغت اعجاز است و در بعضی دیگر بیشتر.

پاسخ:
تحدی قرآن به یک سوره هست اما نه یک سوره ای مثل یکی از سوره های قرآن! بلکه به سوره ای مثل تمام قرآن
وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ
ضمیر"ه" در "مثله"نمی تواند به سوره برگردد زیرا سوره مونث است و اگر منظورش این بود باید می گفت فاتوا بسوره من مثلها
مفسرین در اینکه ضمیر "ه" به چه بر می گردد دو احتمال داده اند:یکی به پیامبر امی و دیگری به کل قرآن ( 1) بنابراين اگر یک سوره می آورد در آن هم اعجاز علمی باشد هم دیگر اعجازی که در تمام سور دیگر هست و یا اینکه 10 سوره بیاورد با تمام جنبه های اعجازی که در قرآن است و یا 114 سوره بیاورد وی مختار است.
فهم "مثل بودن" در قرآن يعني فهم وجوه مختلف اعجاز قرآن كريم ، بستگي به دو عامل مهم دارد يكي ميزان اطلاعات و تبحر و تخصص افراد و ديگري پيشرفت علوم بشري.

تبحر و تخصص افراد در فهم مثليت قرآن و درك وجوه مختلف اين مثليت ،نقش تعيين كننده اي دارد مثلا وليد كه بسيار اديب بود از مثليت – فقط در بعد ادبي قرآن- چنان فهمي داشت كه به خود اجازه ورود به ميدان تحدي را نداد اما مسيلمه كذاب كه ادعاي نبوت و پيامبري داشت – بر اساس فهمش از مثليت قرآن- در مقابل سوره‎ي «فيل» اين جملات را ساخته است: الفيل، ما الفيل، و ما ادراك ما الفيل، له ذنب و بيل و خرطوم طويل (2)

عامل دوم پيشرفت علوم بشري است . ما نمي توانيم اين حقيقت را منكر شويم كه دانش بشر داراي نقص نسبي و پيشرفت تدريجي است يعني بتدريج با پيشرفت علوم ، به تکامل مي رسد . مثلا وجوه اعجاز علمي قرآن كريم براي مردم عصر نزول قران نه تنها قابل فهم نبود بلكه آنها اساسا از وجود چنين وجهي در قرآن كريم مطلع نبودند تا در مقام تحدي و مثل آوري بتوانند آن را هم مد نظر قرار دهند ،

مثلا آيه 88 سوره مباركه نمل را شايد صرفا داراي بعد فصاحت و بلاغت مي دانستند اما در عصر ما اين آيه جزء آياتي است كه داراي بعد اعجاز علمي نيز مي باشد : وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ (و كوهها را مى ‏بينى [و] مى ‏پندارى كه آنها بى ‏حركتند و حال آنكه آنها ابرآسا در حركتند [اين] صنع خدايى است كه هر چيزى را در كمال استوارى پديد آورده است در حقيقت او به آنچه انجام مى ‏دهيد آگاه است )
يعني اين آيه ، وجهي از اعجاز را داراست كه در اعصار بعدي رخ نموده و براي مردم اعصار ديگري ، آن وجه اعجاز علمي اش ، قابل درك است ،

يا آنچه از روابط عددي شگفت آور و اعجاب انگيز كه در آيات و سور وجود دارد ، رابطه حروف بكار رفته در يك سوره كه برخي حروف در برخي سوره ها بيشتر از ساير حروف است و ارتباط آن مثلا با حروف مقطعه ابتداي سوره ، اعجاز موسيقايي و تاثير نفساني كه از رهگذر شنيدن آيات قرآن كريم بر روان آدمي بجاي مي ماند و به لحاظ علوم مختلف مربوط به انسان – روانشناسي، پزشكي و...- قابل بحث و پژوهش است همچنين است ابعادي از اعجاز كه مربوط به نورانيت آيات قرآن كريم – بذاته- مي شود اينها وجوهي از اعجاز است كه در تمامي آيات و حتي حروف وجود دارد لذا صرفا فصاحت و بلاغت نيست كه تنها وجه مشترك موجود در آيات و سوره هاست بلكه وجوه اعجاز از تاثيرات ديداري و شنيداري آيات قرآن كريم –حتي بر روي افرادي كه ابدا زبان عربي را نمي فهمند و در حد ابتدايي هم با آن آشنا نيستند- نيز مطرح و مورد عنايت و بحث و پژوهش جدي است –

و اما يك سوال اساسي اينكه چرا خداوند قبل از اينكه بشر اقدام به پاسخ به تحدي نمايد فرموده است "...فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ... ( (3))" اگر نكرديد و هرگز نمى ‏توانيد كرد…) آيا اين يك قضاوت از پيش تعيين شده است و بدين معناست كه شما هر پاسخي هم كه به تحدي بدهيد ما نمي پذيريم ؟ يا معنايش اين است كه نمي توانيد زيرا از قدرتتان خارج است ؟
واقعيت اين است كه بشر در اولين قدم براي "مثل" آوري و پاسخ به تحدي ، بايد بداند قرآن كريم داراي چه وجوه و مشخصات و ويژگي هايي است ، تا بتواند براي مثل آوري ، اقدام نمايد ،اما نمي تواند در اين عرصه موفق باشد زيرا علم بشر داراي نقص نسبي است و بتدريج متكامل مي شود و در هر برهه اي كه قرار دارد نسبت به قبل پيشرفته تر و متكامل تر و نسبت به زمان بعد ، ناقص است و لذا برخي وجوه قرآن كه در زمان هاي آينده با پيشرفت دانش بشري مشخص و ملموس و قابل فهم خواهد شد ، در زمان قبل از آن ، از ديد فهم و علم بشر ، پنهان است با وجود اينكه قرآن كريم واجد آن وجوه اعجاز هست ، مانند اعجاز علمي قرآن كريم كه در عصر نزول قرآن ، كساني كه درصدد پاسخگويي به تحدي قرآن بر آمدند حتي از وجود چنين وجهي مطلع نبودند لذا هر متني هم كه در معارضه با قرآن مي آوردند ، فاقد وجه يا وجوهي از اعجاز بود . بنابراين بشر به دليل نقص نسبي دانشش - كه همواره ملازم اوست و خواهد بود - ، در اولين قدم براي شناخت ويژگي هاي قرآن كريم با شكست مواجه مي شود تا چه رسد ببيند آيا مي تواند مثل آنرا بياورد يا نه .

به عبارت ساده تر ، بشر حتي نمي تواند دقيقا بداند قرآن چه دارد ، پس چگونه مي تواند مثل آنچه را نمي داند ارائه كند ؟ حال بگذريم از اينكه اگر بداند هم نمي تواند مانند آنرا بياورد!به همين دليل است – و الله اعلم – كه قران مي فرمايد نمي توانيد و نخواهيد توانست ، زيرا اين بيان ، ناظر به يك ويژگي ذاتي انسان است "نقص نسبي دانش بشر" و بشر هم كه هميشه بشر است حتي اگر پشت به پشت هم بدهند ، اين نقص نسبي مرتفع نخواهد شد ، به همين دليل فرموده است اگر جن و انس پشت به پشت هم بدهند يا هر كس را مي توانيد به ياري بگيريد اما نمي توانيد و نخواهيد توانست .

تعبير " لن تفعلوا" به معناي ذاتي بودن نقص دانش بشري و يك خصيصه ذاتي بشري است كه هرگز رفع نمي شود . همچنين جاوداني بودن قرآن كريم درهر عصر و زماني ايجاب مي كند كه همواره وجوهي جديد از اعجاز قرآن كريم در اعصار مختلف كشف گردد و جان بشر را از معارف الهي سيراب و از الهي بودن قرآن ، مطمئن سازد و هدايت مردم را در اعصار مختلف بر عهده بگيرد. پس اين يك قضاوت بي دليل نيست بلكه قضاوتي بر مبناي ويژگي هاي لا ينفك بشري است .

منابع:
(1)- ر. ك: تفسير الميزان ، ج1، ص92
(2)- همان، ص 68
(3)- بقره /24

داور در تحدي چه كسي است ؟

پرسش:
قرآن می گويد" وادعو شهداءکم" یعنی شما که مدعی هستین با کسانی که میگويند قرآن معجزه است در يك دادگاه بشینین و قاضی این دادگاه هم قاعدتا نباید مسلمان باشد.خوب اگر مسلمان نباشد یعنی قرآن رو به عنوان معجزه قبول ندارد اگر هم مسلمان باشد که اصلا نمی تواند قاضی باشد.

پاسخ:
قاضي و داور در تحدي هر كسي مي تواند باشد مشروط به اينكه متخصص فن و استادكار باشد زيرا يك متخصص حرفه اي ، تخصص و سابقه حرفه ايش را نه خرج دين من مي كند نه براي خوشايند شما يا اثبات بي دليل متن شما به مخاطره مي اندازد . قضاوت در مورد اينكه قران چگونه كتابي است ، محقق شده و گزارشش در قرآن كريم بيان شده است ، قاضي هم يكي از سرسخت ترين مشركين و دشمنان اسلام بود و نتيجه قضاوتش نيز در قران كريم مندرج است البته او به تحدي پاسخ نداد زيرا اديبي متبحر و حرفه اي بود و تخصص حرفه اي اش را با ورود به چنين ميداني كه نتيجه اش را يقينا شكست مي دانست به مخاطره نيانداخت بلكه زماني كه از او قضاوتي در خصوص قران كريم خواستند با وجود اينكه منافعش اقتضاي پنهان نمودن الهي بودن اين كتاب شريف را بطور رسمي داشت

اما قضاوت او و كلمات بكار رفته اش گوياي عجز بشر از آوردن مانند قران است . در صدر اسلام زماني كه وليد بن مغيره- كه خود ادعا مي كرد به اشعار جن و انس آگاه است – و از مخالفان سرسخت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) بود به قضاوت در خصوص قرآن نشست (4)، جز اعتراف به غير بشري بودن قرآن ننمود و اين مساله را با ساير سردمداران مشركان نيز مطرح كرد و جالب اينكه توصيفي كه نهايتا چنين فردي از قرآن نمود ، سحر نبود بلكه "سحر يوثر " بود . " سحر يوثر" يعني سحري كه اثر مي گذارد . يعني به محض شنيدن ، اثر مي كند . اين چه توصيفي بود ؟

وليدي كه استاد سخن سرايي و اديب ترين فرد عرب بود چرا چنين توصيفي از قرآن نمود ؟ توضيح اينكه وقتي نبي مكرم اسلام ( صلي الله عليه و آله ) قرآن را تلاوت مي كردند ، مردم با شنيدن اين آيات كريمه و نوراني ، تاثيرات آن را در جان خويش وجدان مي كردند ( نكته: اعجاز تاثير نفساني آيات قرآن كه اين تاثير گذاري و اين وجه اعجاز را علاوه بر اين توصيف و اين آيه مي توانيد به وضوح در آيه 26 فصلت و توصيه كفار به يكديگر بيابيد: وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ و كسانى كه كافر شدند گفتند به اين قرآن گوش مدهيد و سخن لغو در آن اندازيد شايد شما پيروز شويد )

و اين چيزي نبود كه آنرا بتوانند منكر شوند حتي وليد بن مغيره خود تاثير اين آيات را - در مسجد الحرام ،آنجا كه از پيامبر اكرم ( صلي الله عليه و آله) خواست آنچه بر او وحي مي شود را بر وي برخواند – دريافت ، سايرين نيز اين تاثير را در جان خود مي يافتند لذا وليد براي اينكه سخن و اتهامش نسبت به پيامبر ( صلي الله عليه و آله) مورد تكذيب قرار نگيرد مناسب ديد ، قرآن را "سحر يوثر" معرفي كند .يعني گفت قرآن كريم سحر است منتها از نوعي كه به محض شنيدن اثر مي كند ،

در واقع ، اثري كه مردم از شنيدن اين آيات الهي در جان خود مي يافتند را تاثير سحر سخنان رسول خدا ( صلي الله عليه و آله) معرفي نمود . وليد بن مغيره كه خود از بزرگترين ادباي عرب و دشمن و مخالف سرسخت پيامبر اسلام ( صلي الله عليه و آله ) بود در مقام قضاوت و داوري در خصوص قرآن ، آنرا "سحري كه اثر مي كند " معرفي نمود و در واقع عجز خود و سايرين را از آوردن مثل آن به سحر بودن قرآن نسبت داد و الّا توصيفات ديگري مي توانست از قران كريم ارائه دهد . لذا قران كريم گروه مشخصي را براي قضاوت و داوري مشخص نكرده و داور تحدي مطلقا هر كسي مي تواند باشد حتي دشمن ترين افراد نسبت به قرآن . منتها در اين ميدان داوري هر فردي خود با بياني كه دارد اعتبار حرفه اي و تخصص خود را اظهار مي كند .

مثلا وليد به دليل اينكه از بزرگترين ادبا و سخندانان بود ، هرگز اقدام به پاسخ به تحدي قرآن نكرد زيرا مي دانست اين ميداني نيست كه بتواند در آن پيروز شود و فقط در خصوص اين كتاب شريف قضاوت نمود - آنهم در حاليكه قضاوتش در ميان هم كيشانش با آنچه اعلام نمود كاملا متفاوت بود ، به هم كيشانش گفت "ماهذا قول بشر" "اين سخن بشر نيست" و به ديگران گفت "هذا سحر يوثر""اين سحري است كه اثر مي كند" – اما برخي افرادي كه از ادب و سخنوري بهره چنداني نداشتند مفتضحانه وارد اين ميدان شدند و جالب اينكه هرگز از وليد و امثال وليد،نقلي وجود ندارد كه بر بافته هاي آنان را تاييد و گفته باشند كه بله اينها هم مثل قرآن است زيرا در اين صورت اعتبار حرفه اي خود را از ميان مي بردند .

مثل وليد كه اولا قضاوتش در مورد خود قرآن بسيار قابل تامل است ( حتي اينكه قرآن كريم را"سحر يوثر" ناميد) و ثانيا هرگز اقدام به تاييد متون سخيفي كه در معارضه با قرآن ارائه مي شد ننمود زيرا درست است كه او دشمن سرسخت اسلام بود اما اعتبار حرفه اي اش برايش مهم بود ، او را در تاريخ بسيار زيرك معرفي مي كنند (5 ) لذا مي انديشيد كه چرا بايد اعتبار حرفه ايش را خرج افرادي نمايد كه كوچكترين مايه اي از ادبيات و شعر ندارند او مي توانست از طرق ديگري هم به مخالفت با اسلام برخيزد چرا بايد اعتبارش را خرج افراد بي ارزش كند و با تاييد متوني كه در معارضه با كتابي - كه خودش آنرا غير بشري ناميده بود – سطح حرفه اي خود را تنزل دهد ؟

اشتباه معارضان قرآن اين است كه با بيان مكرر اينكه :"قاضي در تحدي چه كسي باشد ؟ اگر مسلمان باشد متعصبانه قضاوت مي كند و اگر مسلمان نباشد حرفش توسط مسلمانان قبول نمیشود ، سعي دارند ناتواني خود را در معارضه با قرآن عزيز ، به محال بودن قضاوت در اين امر منتسب نمايند غافل از اينكه چنين قضاوتي واقع شده آنهم از سوي يك حرفه اي كه دست بر قضا از بزرگترين دشمنان اسلام هم بود . اين عرايض بنده ادعاي بي دليل نيست .اگر به آيات 18-24 سوره مدثر و نيز سخنان وليد كه در جلساتي كه با مشركين داشت مراجعه نموده و دقت نماييد متوجه وسواس بسيار وليد در اتخاذ واژه ها در اتهام زني به قرآن عزيز و نبي اكرم(صلي الله عليه و آله ) خواهيد شد .

خواهيد ديد كه او هر پيشنهادي را رد مي كرد : در خصوص كهانت ، در خصوص جنون،در خصوص سحر و... و بعكس ديگران كه هر چه بر زبانشان در اتهام زني به پيامبر (صلي الله عليه و آله)مي آمد پيشنهاد مي دادند او با حزم و دقت و احتياط بسيار ، به اتخاذ اتهام مي پرداخت (6) امروزه نيز همين گونه است ، يك فرد حرفه اي و متخصص ، قضاوت متخصصان ديگر را در خصوص خودش تخريب نمي نمايد و خود را از اعتبار نزد آنان نمي اندازد تا با اسلام دشمني نمايد زيرا براي دشمني با اسلام ، مي تواند راهكارهاي ديگري را اتخاذ كند چرا از اعتبار حرفه ايش مايه بگذارد و به تعبيري خودكُشي حرفه اي كند ؟ لذا معارضان با خيال راحت به اتخاذ قاضي متخصص و حرفه اي بپردازند ، حتي غير مسلمان.

منابع:
______________________________________________________________
(4)- يكى از دانايان معروف و فصيحان و بليغان قريش وليد بن مغيره مخزومى پدر خالد بن وليد و عموى ابوجهل مشهور بود كه مردى سخن سنج و انديشمند به شمار مى ‏رفت.به طورى كه او را حكيم عرب مى ‏دانستند. امين الدين طبرسى مفسر بزرگ شيعه در تفسير قرآن مى ‏گويد: وليد بن مغيره پيرى كهنسال بود و از حكام عرب به شمار مى ‏رفت. عرب در محاكمات خود به وى مراجعه مى ‏كردند و اشعار خود را براى اظهار نظر بر او مى ‏خواندند. هر شعرى را او مى ‏پسنديد، شعر برگزيده بود. روزى بزرگان قريش نزد وى آمدند و پرسيدند: سخنانى كه محمد مى ‏گويد چيست؟ آيا سحر است، يا جادو است، يا خطابه است؟ وليد بن مغيره گفت: بگذاريد بروم از نزديك سخن او را بشنوم سپس اظهار نظر كنم. سپس برخاست و آمد در حجر اسماعيل و نزديك به پيغمبر نشست و به پيغمبر گفت:اى محمد! قسمتى از شعرت را براى من بازگو كن. پيغمبر فرمود: شعر نيست، بلكه كلام خداوندى است كه پيغمبران را برانگيخته است. وليد گفت:پاره‏ اى ازآن را بر من بخوان. پيغمبر شروع كرد به خواندن سوره «حم سجده‏» تا به اين آيه شريفه رسيد: «اگر از شنيدن اين آيات روى برتافتند اى پيغمبر بگو من شما را از صاعقه‏ اى مانند صاعقه‏ اى كه بر قوم عاد و ثمود فرود آمد بيم مى‏ دهم‏»( فان اعرضوا فقل انذرتكم صاعقة مثل صاعقة عاد و ثمود. سوره فصلت آيه 130) همين كه وليد اين را شنيد به سختى لرزيد و موى بر بدنش راست‏ شد، سپس برخاست و به خانه‏ اش رفت، و به سوى قريش بازنگشت.قريش به ابوجهل گفتند: وليد عمويت دين محمد را پذيرفته است. ديدى كه به طرف ما نيامد. سخن محمد را شنيد و به خانه‏ اش رفت. قريش از اين واقعه سخت غمگين شدند. روز بعد ابوجهل به نزد وليد رفت و گفت، عمو! ما را سرشكسته و رسوا ساختى! وليد گفت: چطور برادر زاده؟
ابوجهل: براى اينكه به دين محمد گرويده‏ اى.
وليد بن مغيره: نه، من به دين محمد نگرويده ‏ام، و همچنان بر آئين قوم خود و پدرانم (بت پرستى) باقى هستم، ولى من سخن كوبنده ‏اى از وى شنيدم كه بدنها را به لرزه مى ‏آورد.
ابوجهل: آيا آن سخن شعر بود؟
وليد: نه، آنچه من شنيدم شعر نبود.
ابوجهل: خطابه بود؟
وليد: نه، زيرا خطابه كلامى پيوسته است، ولى سخنان محمد كلام پراكنده است كه شبيه به هم نيست و داراى زيبائى خاصى است.
ابوجهل: پس همان خطابه است.
وليد: نه، خطابه نيست.
ابوجهل: پس چيست؟
وليد: بگذار درباره آن درست فكر كنم.
فرداى آن روز سران قريش وليد بن مغيره را ملاقات نموده و پرسيدند:خوب، به نظرت آنچه محمد مى ‏گويد چيست؟ وليد گفت: بگوييد: سحر است. زيرا دلهاى مردم را به سوى خود جذب كرده است!
طبرسى سپس از «عكرمه‏» مفسر معروف روايت مى‏ كند كه گفت: وليد بن مغيره به حضور پيغمبر رسيد و گفت: چيزى بر من قرائت كن. پيغمبر اين آيه را قرائت فرمود:«خداوند امر به عدل و احسان مى‏كند و دستور داده كه حق نزديكان را ادا نماييد، و از فحشا و منكر و ظلم بپرهيزيد. خدا بدين گونه شما را پند مى‏دهد، تا مگر آن را به ياد داشته باشيد.»( ان الله يامر بالعدل و الاحسان و ايتاء ذى القربى و ينهى عن الفحشاء والمنكر و البغى يعظكم لعلكم تذكرون.سوره نحل آيه 89)
وليد چون آن را شنيد گفت: اى محمد! بار ديگر آن را بخوان. پيغمبر هم دوباره آيه مذكور را قرائت فرمود.در اين جا وليد گفت:به خدا قسم اين سخن شيرينى خاصى دارد و زيبائى مخصوصى از آن مى‏ درخشد. درختى است كه شاخه آن پرميوه و تنه آن پربركت است. اين سخنى است كه بشر نمى ‏تواند آن را به زبان آورد.( اعلام الورى صفحه 41)

(5)- ر.ك: فروغ ابدیت ،جعفر سبحانی؛زندگانی حضرت محمد، سید هاشم رسولي محلاتی

(6)- ر.ك: السيرة النبويه، ابن هشام ، ج 1، ص 270

كليد واژه ها : تحدي ، مثليت در تحدي، داور در تحدي ، نقص نسبي دانش بشري

موضوع قفل شده است