جملات قشنگ و به یاد ماندنی (بخون...فكر كن...اراده كن...عمل كن)

تب‌های اولیه

18626 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Arial"][="Black"]

[=B Titr]آموخته ام که وقتی ناامید می شوم
خداوند با تمام عظمتش ناراحت می شود
و عاشقانه انتظار می کشد که به رحمتش امیدوار شوم

[=arial]حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله):


لَوکَانَ عَلی بَابِ دارِ أحَدُکُم نَهرُ و اغتَسَلَ فِی کُلِّ یَومٍ مِنهُ خَمسَ مَرّات أکَانَ یَبقی فِی جَسَدهِ مِن الدّرنِ شَیءٌ؟ قُلتُ: لا. قَالَ: فَإنَّ مِثلَ الصَّلاةِ کَمِثلِ النَّهر الجَارِی کُلَّما صَلّی صَلاة کَفَرَت مَا بَینَهُما مِنَ الذُّنُوبِ

اگر در کنار خانه شما نهری باشد و در روز پنج نوبت خود را در آن شست و شو دهید، آیا در بدن شما چیزی از آلودگی ها می ماند؟ هرگز! (انسان از آلودگی پاک می شود) نماز نیز مثل نهر جاری و روانی است که هرگاه بر پا می شود گناهان را می شوید و از بین می برد.

[=arial]وسائل الشیعه، ج 2، ص7

[="Arial"][="Black"][=B Titr]میگویند خوشبختی!
[=B Titr] چه واژه غریبیست...
مگر خوش با بخت سیاه من هم جمع میشود؟؟

[="Arial"][="Black"]

[=B Nazanin]خدایا .....
[=B Nazanin]بدون نوازش[=B Nazanin]های تو
[=B Nazanin]میان دست های زندگی
[=B Nazanin]مچاله می شویم.....
نوازشت را از ما نگیر...!!! ...


[="Arial"][="Black"]آدمها آنقدر زود عوض می شوند...آنقدر زود که تو فرصت نمیکنی به ساعتت نگاهی بیندازی تا ببینی چند دقیقه بین دوستها و دشمن هایت فاصله افتاده است...[/]

[="Arial"][="Black"]ساﻋﺘﻬﺎ ﺯﯾﺮ ﺩﻭﺵ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺷﯽ ﻫﺎﯼ ﺣﻤﺎﻡ ﺧﯿﺮﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ !

ﻏﺬﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺳﺮ ﻣﯿﺨﻮﺭﯼ !

ﻧﺎﻫﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ !

ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺷﺎﻡ!

ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯾﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﻨﺪ. ..

... ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﻗﯿﭽﯽ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ !!

ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺁﻫﻨﮓ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ !

ﺷﺒﻬﺎ ﻋﻼﻣﺖ ﺳﻮﺍﻟﻬﺎﯼ ﺫﻫﻨﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻤﺮﯼ ، ﺗﺎ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﺑﺒﺮﺩ

ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺁﺩﻣﯽ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ، ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﺒﯿﻪ ﺁﺩﻡ ﻧﯿﺴﺖ ...

[="Arial"][="Black"]

[=B Titr]برنگرد !!!

[=B Titr]
کمی عوض شدم ...

[=B Titr]
دیریست از خداحافظی ها غمگین نمیشوم ...

[=B Titr]
به کسی تکیه نمیکنم ...

[=B Titr]
[=B Titr] از کسی انتظار محبت ندارم ...

[=B Titr]
خودم بوسه میزنم بر دستانم ...

[=B Titr]
سر به زانو هایم میگذارم و سنگ صبور خودم میشوم ...

[=B Titr]
نگران خودم میشوم ...

[=B Titr]
برای خودم هدیه میخرم ...

[=B Titr]
با خودم ساعتها حرف میزنم در دنیای خودم ...


کسی حق ورود ندارد جز خودم...

[="Arial"][="Black"]خدایا !
اون دنیا اگه خواستی گناه های یواشکی مون رو نشون بدی
لطفا گریه های یواشکی مون رو هم نشون بده ...

[="Arial"][="Black"]

دلم شکست !
عیبی ندارد شکستنی است دیگر ، می شکند !
اصلا فدای سرت ، قضا و بلا بود از سرت دور شد . . .
اشکم بی امان می ریزد !
مهم نیست !
آب روشنی است !
خانه ات تا ابد روشن

[="Arial"][="Black"]

[=Adobe نسخ Medium]حسرت
[=Adobe نسخ Medium]چیزی نیست که من [=Adobe نسخ Medium]بخورم
[=Adobe نسخ Medium]حسرت
[=Adobe نسخ Medium]اون چیزیه که به دلت [=Adobe نسخ Medium]میذارم[=Adobe نسخ Medium] …

[/]

[="Arial"][="Black"]

من دیوانه نیستم فقط کمی تنهایم همین !

چرا نگاه می کنی ؟ تنها ندیده ای ؟

به من نخند ، من هم روزگاری عزیز دل کسی بودم


[="Arial"][="Black"]

[=B Mitra]حـآلـَمـ رآ کـهـ پـُرسـیـدنـد ، گُـفـتـَمـ : [ رو بـهـ رآهـَمـ .. ]
[=B Mitra] اَفـسـوسـ کسـیـ نـَفـَهـمـیـد رو بـهـ کـدآمـ [ ؟ ] رآهـَمـ .. !!

[="Arial"][="Black"]

هــَرکـَسي ...

بـه سـَهمـه خود ...

ازدُنيـا چـيزي بـَرميدارد ...

مـَن ازدُنيـا دست بـَرداشتـه ام ...

[/]

[="Arial"][="Black"]

عجیب است ...

یک جای کار اشکال دارد ،

نه به پدرم رفته ام ، نه به مادرم

من به باد رفته ام ....


[/]

[="Arial"][="Black"]

زنی را دیدم:
زاده شد تا دختر کســــــــــی باشد
بالید تا خواهر کســــــــــی باشد
ازدواج کرد تا زن کســــــــــی باشد
زاد تا مــــــــــادر کســــــــــی باشد
برای همه "کســـــــــی" بود و برای خود " هیچ کس"

چهار محور زندگی از امام صادق (ع) :

1- فهمیدم که عمل مرا دیگرى انجام نمی دهد، پس به کوشش پرداختم.
2- دانستم که خداوند بر حال من اطلاع دارد، پس خجالت کشیدم.
3- فهمیدم روزى مرا دیگرى نخواهد خورد، پس آرامش یافتم.
4- دانستم بالأخره به سوى مرگ می روم، به همین جهت آماده آن شدم.

[="Arial"][="Black"]


وقتی همــه بهت بگـن که..
" تو هم خـدا رو داری "
مـــــی تونی

بــــفهمی چقدر تنـــــــهائی.....!!!


[/]

[="Arial"][="Black"]

قــــد بلـــــــندمـــــــ

امـــــــا نـــــــهــ آنقــــــدر

کـــــــــه ابرهـــــــــا را کنــــــــــار بزنــــــــــم

و ســـــــــر از کـــــــــــار خـــــــــــــدا در بیـــاورمـــ

[/]

عکس‌های قشنگ، دلیل بر زیبایی تو نیست...


ساخت دست عکاس است...

درونت را زیبا کن که مدیون هیچ عکاسی نباشی

"مرحوم خسرو شکیبایی"

[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]دقت کردی؟

گاهی... جای رحمت ميشويم زحمت

جای محرم ميشوم مجرم

جای ژست ميشويم زشت

جای يار ميشويم بار

جای قصه ميشويم غصه

جای زبان ميشويم زيان و....

پس زيادی به خودمان مغرور نباشيم چون با يک نقطه جابجا ميشويم


[="Arial"][="Black"]

گاهی زیبا ترین لبخندها،عمیق ترین رازها را پنهان می کند.زیباترین چشم ها، بیشترین اشک ها را گریسته اند و مهربان ترین قلب ها بیشترین درد را حس کرده اند.

[="Arial"][="Black"]

هیـــچ" هـم براے خودش عالمے دارد.....

وقتے ....

وقتے ...."همہ" هایت هیـــچ مے شوند....

آن وقــت ، هیچ برایــت یکــــ دُنیاســت...


[="Arial"][="Black"]

اینجـــا بـﮧ مـَرز بـے تـَفـاوُتـے هـا رسیـבه ام

בلـَــم را בیگــر هیـــچ نمـے لرزانــב!!

בر مـَـטּ دلهـُــره….

בر مـَـטּ تـــرس….

בر مـَـטּ "احســآس مُــرבه است" !!

ایـטּ روزهـآ بــے خـیـآل خیـالـَم شـُבه ام

مـُنتظرَم בنــیـا تـَمـام شـَوב...!!...


[="Arial"][="Black"]

بـاشـﮧ !

تـو بـُرבے !

פـالـا نـِقـابـَتْ را بـَرבار

مےפֿـواهـَم بـبـینَـم

زنـבگے اَم را بـﮧ ڪـﮧ بـاפֿـتـَم

[="Arial"][="Black"]

محـــکَــــم تَـــر از آنَــــم کـــه
بَـــرای تنــها نــبودنَـــم
آنچـــه را کــــه اســـمش را
غــرور گــــذاشتــــه ام
بَــــرایت بــه زَمیـــن بکــــوبـَـم
احـســاس مَـــن قیمتــی داشــتــــ ،کــــه تــــــو
بَــــرای پَــــرداخــت آن فَقیــــر بــــودی ....!

[=&quot]وقتی سکوت خدا را در برابر عبادتت دیدی،[=&quot]

[=&quot]نگو خدا با من قهر است[=&quot].[=&quot]

[=&quot]او به تمام کائنات فرمان سکوت داده،[=&quot]

[=&quot]تا حرف دل تو را بشنود[=&quot].[=&quot]

[=&quot]پس حرف دلت را بگو[=&quot]....[=&quot]

[="Arial"][="Black"]

مــَن یــــه روزے دخــــترے بـــودَم کــه از تـــه دل مــے خَـــندیدَم...!!!
مــــَن یـــه روز آروم تــــَرین اعــــصآب دُنیـــآ رو دآشــــتَم...!!!
اکــــنون بــے آنکـــــه شآد بـــآشَــم نـــفس مــے کشَـــم...
بـــے آنکــــه شآد بآشــــم زیــــر بآرآن رآه مـــی رَوم...
بــے آنکـــــه شآد بآشــــم زنــدگــے مــے کـــــُنَم...
دیگـــــرآن از کـــنآرم عبــــور مـــے کـننـــد...
کــــه انگـــــآر مـــن نیســـــتم....
حـــــرفــے نیــــست...فقـــط خســـته ام
مــن دخــــــترے هـــستم کـــــه بآتمـــــآم تـــوآن بآ ســـرنوشـــت مــے جنگـــــد...
وچــــه جنگــــ نآبـــــرآبرے...
مـــن خـــــسته ام ولـــے مــَغــــــلوب نخــوآهــــَم شــــُد...!!!

[="Arial"][="Black"]این بازی عادلانه نیست!

این زندگی همه اش مار بود....

پله هایش کجاست؟؟؟

انسان تا وقتی فکر میکند نارس است ، به رشد و کمال خود ادامه می‌دهد و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است دچار آفت می‌شود !

[="Arial"][="Black"]

بغــض دارم … ولـی نـَه ،
بـغـضـی داشتـم کـه ترکـید
اما هر چقدر گونه هایم را لمس میـکنم
خبری از تـَر شدن نیسـت !
مـی خواهـم چشم هایـَم را طـلـاق بدهـَم ؛
اجاقشان کـــور شـده است …

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
و دلم بس تنگ است ..... بی خیالی سپر هر درد است
آنقدر میخنذم که غمم از رو برود

خدایا
این دلتنگی های ما را هیچ بارانی آرام نمیکند
فکری کن
اشک ما طعنه میزند به باران رحمتت

مرد زندانی می خندید……….
شاید به زندانی بودن خویش ، شاید هم به آزاد بودن ما
راستی زندان کدام سوی میله هاست ؟

ﭼﻪ ﺑﻴﺸﻤﺎﺭ اﺳﺖ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﻣﻴﺨﻮاﻫﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﻢ و ﭼﻪ ﻣﺤﺪﻭﺩ اﺳﺖ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﻫﺴﺘﻴﻢ و ﭼﻪ ﺩﻗﻴﻖ اﺳﺖ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﻳﻮاﺭﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﻌﺎﻉ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻣﻴﭽﺮﺧﺪ و ﺩﻗﻴﻘﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﺛﺎﻧﻴﻪ ﺭا ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻴﺪﻫﺪ و ﻫﻤﻴﻦ ﺛﺎﻧﻴﻪ ﺭا و ﻫﻤﻴﻦ ﺛﺎﻧﻴﻪ ﺭا …

[="Arial"][="Black"]یہ وقتآیے ، یہ جآهایے ، یہ حرفآیے ، چنان آتیشتــ میزنہ کہ دوستـ دارے فریــاد بزنے، ولیـ نمیتونے !! دوستــ دارے اشکــ بریزے ، ولیـ نمیتونے !! حتے دیگہ نفســ کشیدنمــ براتــ سختــ میشہ ! تمامــ وجودتــ میشہ بغضے کہ نمیترکہ ... بہ این میگن " درد بے درمون

سه چیز را با احتیاط بردار : قدم ، قلم ، قسم !
سه چیز را پاک نگه دار : جسم ، لباس ،خیال !
از سه چیز کار بگیر : عقل ، همت ، صبر !
از سه چیز خود را دور نگهدار: افسوس ، فریاد ، نفرین !
سه چیز را آلوده نکن : قلب ، زبان ، چشم !
اما سه چیز را هیچ گاه فراموش نکن : خدا ، مرگ و دوست …

بهترین آرایش ها در زندگی :
حقیقت برای لب ها
بخشش برای چشم ها
نیکوکاری برای دست ها
لبخند برای صورت
عشق برای قلب

ناشنوا باش وقتی همه از محال بودن آرزوهایت سخن می گویند …

[="Arial"][="Black"]

خوش بہ حال آسموטּ ڪہ هر وقت دلش بگیره بے بهونہ مے باره...

بہ ڪسے توجہ نمے ڪنہ...

از ڪسے خجالت نمے ڪشہ...

مے باره و مے باره و...

اینقدر مے باره تا آبے شہ ... *

آفتابے شہ ...!!!

ڪاش...

ڪاش مے شد مثل آسموטּ بود...

ڪاش مے شد وقتے دلت گرفت اونقدر ببارے تا بالاخره آفتابے شے...

بعدش هم انگار نہ انگار ڪہ بارشے بوده...


[/]

خداغریبـــــــــــه
که دوستش داریم واسه حاجت...
غریبه....می پرستیمش واسه جنت..
غریبه...ک به تنهایی کرده عادت....
توراه پاکی....زدیم به خاکی....
چه عاشقی چه مجنونی چه سینه چاکی....
جای حرم کیش....جای پرچم دیش....
چه ساده برمقدسات میشه هتاکی...
این وضع ناموس...کوکف افسوس...
نکشیدیم خجالت ازچادرخاکی...
دیگه شیطان شد..ایاک نعبد...
ببین خدارو ول کردیم میگردیم باکی....
بگوخدا رحمی به حالم کن...
لکه ی ننگم ..زلالم کن....
عشق خودت رو مدالم کن...
خدااااااااااا حلالم کن خدااااااا حلالم کن...

[="Arial"][="Black"]

[=B Mitra][=&quot]امان[=&quot]....[=&quot]
[=&quot]امان...امان[=&quot]....[=&quot]
[=&quot]از روزهایی[=&quot]
[=&quot]که دلت از خدا هم پــــــــــــــــــره[=&quot]....!!!!

[/]

[="Tahoma"][="Black"]

آرامش چیست؟


نگاه به گذشته و شکر خدا...


نگاه به آینده و اعتماد به خدا...
[/]

و متوجه شدیم تمام جزیره پر از موش شده
با یه قایق ماهیگیری اومده بودن و از نارگیل ها تغذیه کرده بودن
خوب چطور میشه موش ها رو از یه جزیره بیرون کرد؟!
مم ، مادربزرگم نشونم داد!
یه بشکه نفتی رو زیر خاک کردیم و برای درش لولا گذاشتیم
بعد نارگیل رو به عنوان طعمه به در بشکه وصل کردیم
و موش ها برای خوردن نارگیل میومدن و ...
می افتادن تو تله
بعد از یه ماه همه موش ها رو گرفته بودیم
ولی بعدش باید چیکار کرد؟!
بشکه رو انداخت توی اقیانوس؟!
اونو سوزوند؟!
نه!
فقط باید به حال خودش رهاش کرد
و اون موش ها کم کم گرسنه میشن و یکی یکی
شروع میکنن به خوردن همدیگه
تا وقتی که فقط دوتا موش باقی بمونه
دو تا بازمانده
و بعدش چی باید اونا رو کشت؟!
نه!
باید اونا رو برداشت و بین درختا آزاد کرد
اما حالا دیگه اونا نارگیل نمی خورن
حالا اونا موش می خورن
تـــــو ذات اونـــــا رو تغییـــــر دادی...!"

مواظب باشیم...!!
نگه داشتن دین و ایمان در آخرالزمان...
مثل نگه داشتن ذغال گداخته در کف دست است..

تبسم را فراموش نکن لبخند بی هزینه ات گران ترین هدیه است

خندیدن دردناک ترین ری اکشن دنیاست ... .

دوست داشتن را از مادرم آموختم ، از او که تمام داراییش

را برای شادی ما به تاراج گذاشت و هیچ نگفت ...

او تمام جوانیش را به ما بخشید !!!

ارزشمندترینش را....!


زندگی یک پاداش الهی است.فرصتی است

کوتاه تا بیابید، بیندیشید، بدانید، ببالید، عشق بورزید،

لبخند بزنید و زیبا بنگرید و در نهایت در خاطره ها بمانید


الهی!!!

خدای تنهایی من.....


چه بسا هر گره ای که در کار من می اندازی


همچون گرهای قالی باشد که باآنها برای


سرنوشتم نقشی زیبا بیافرینی

امین.......

[=courier new,courier,monospace]نردبانی خواهم ساخت از جنس دلتنگی
[=courier new,courier,monospace][=courier new,courier,monospace]پله هایش بغض ، اشک ، حسرت ...
[=courier new,courier,monospace]
[=courier new,courier,monospace]مسیرش سوی آسمان
[=courier new,courier,monospace]
[=courier new,courier,monospace]هدف ، گرفتن دست های خداوند
[=courier new,courier,monospace]
[=courier new,courier,monospace]و در نهایت آرامشی ابدی ...