جمع بندی ادعای 2 تناقض در قرآن

تب‌های اولیه

57 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ادعای 2 تناقض در قرآن

2 تناقض در قرآن وجود دارد که میخواهم نظر کارشناس و کاربران را در این رابطه بدانم:

1-خدا در سوره نجم آیات 45 و 46 میگوید از نطفه جنس های نر و ماده را میسازد اما در سوره قیامت آیات 37 تا 39 میگوید در مرحله خونبسته جنس های نر و ماده را میسازد.(البته در اینجا یک تناقض علمی را هم شاهد هستیم در جایی که خدا نطفه را از منی میداند اما علم امروز میگوید نطفه از منی و تخمک است) 2-خدا در سوره آل عمران آیه 133 میگوید پهنای بهشت به اندازه آسمانها و زمین است اما در سوره حدید آیه 21 میگوید پهنای بهشت به اندازه آسمان و زمین است.

[=arial]

با نام الله


[=arial]


[=arial] کارشناس بحث: استاد هدی

با سلام خدمت شما

mir@;519556 نوشت:
تناقض در قرآن وجود دارد که میخواهم نظر کارشناس و کاربران را در این رابطه بدانم:

1-خدا در سوره نجم آیات 45 و 46 میگوید از نطفه جنس های نر و ماده را میسازد اما در سوره قیامت آیات 37 تا 39 میگوید در مرحله خونبسته جنس های نر و ماده را میسازد.(البته در اینجا یک تناقض علمی را هم شاهد هستیم در جایی که خدا نطفه را از منی میداند اما علم امروز میگوید نطفه از منی و تخمک است)


هيچ تناقضي در ميان اين آيات وجود ندارد :
وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى ﴿نجم /۴۵﴾ و هم اوست كه دو نوع مى‏آفريند نر و ماده
مِن نُّطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى ( نجم/46) از نطفه‏اى چون فرو ريخته شود
أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِيٍّ يُمْنَى (قيامت/37) آيا او نطفه‏اى از منى كه در رحم ريخته مى‏شود نبود
ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى(قيامت/38) سپس بصورت خون‏بسته در آمد و خداوند او را آفريد و موزون ساخت
فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى(قيامت/39) و از او دو زوج مرد و زن آفريد
در هيچ يك از دو آيه ، خلقت انسان را به مني صرف ، نسبت نداده است بلكه آنرا مقيد به "تمني " يا "يمني" نموده است يعني مني هنگامي كه در رحم ريخته مي شود .در تفسير الميزان آمده است :
"(و امناء منى ) به معناى ريختن آن در رحم است، مى فرمايد: مگر او نطفه اى نبود از منى اى كه در رحمش مى ريزند."( 1)
يعني نفرموده مگر او از مني نبود بلكه فرموده مگر او از مني ايي كه در رحم ريخته مي شود نبود . و اين يعني نطفه را حاصل مني و تخمك دانستن.
در ثاني با توجه به مراحل خلقت انسان ، كه ابتدا نطفه ي حاصل از اسپرم و تخمك و سپس خون بسته يا علقه و سپس مضغه و ... است ، هر مرحله نسبت به مراحل بعديش حكم زير بنا و ساختار بنيادين را دارد و مي توان ساختار نهايي رابه اين اعتبار به هر يك از مراحل زير بنايي قبلي نسبت داد . يعني خلقت انسان را هم مي توان به نطفه ي حاصل از اسپرم و تخمك نسبت داد و هم به آن خون بسته ي پس از انعقاد نطفه و اين بيان مراحل ، با اعتبارات مختلف است و تناقض نيست . در امور روزمره هم از اين نوع بيانات زياد بكار مي بريم مثلا در ساخت يك سازه اي كه از يك آلياژ ويژه درست شده و آن آلياژ ، ماده اصليش فرضا الومينيوم است ، شما هم مي گوييد اين سازه از آلومينيم است و هم مي توانيد بفرماييد از فلان آلياژ است و اين تناقض گويي نيست بلكه در هر بار اعتبارات مختلفي لحاظ شده است كه صحيح هم مي باشد .

(1)- الميزان ، ج 20، ص 184

mir@;519556 نوشت:
2-خدا در سوره آل عمران آیه 133 میگوید پهنای بهشت به اندازه آسمانها و زمین است اما در سوره حدید آیه 21 میگوید پهنای بهشت به اندازه آسمان و زمین است.

در اين مورد هم تناقضي وجود ندارد بلكه يك معنا با دو اسلوب بيان شده است . در زبان عربي يك اسلوب جمع داريم و يك بيان جنس ، كه آن هم جمع است و افاده عموم يك جنس را مي كند مثلا كلمه ي " بحار" يعني درياها همچنين كلمه "البحر" كه داراي ال جنس باشد نيز همين معناي درياها را مي دهد يعني تمامي انواع دريا كه خود ، درياها مي شود .پس از اين مقدمه وارد سوال شما مي شويم : در آيه 133 سوره مباركه آل عمران از يكي از اسلوبهاي بيان جمع استفاده شده است يعني وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضهَا السمَوَت وَ الاَرْض أُعِدَّت لِلْمُتَّقِينَ
شتاب كنيد براى رسيدن به آمرزش پروردگارتان ؛ و بهشتى كه وسعت آن ، آسمانها و زمين است ؛ و براى پرهيزگاران آماده شده است
ودر آيه 21 سوره مباركه حديد ، اسلوب ديگر بيان جمع ، آمده است يعني كلمه "السماء" داراي "ال" جنس است و افاده ي عموم مي كند يعني تمام آسمانها را شامل مي شود : سابقوا الى مغفرة من ربكم و جنة عرضها كعرض السماء و الارض ؛ به پيش تازيد براى رسيدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتى كه پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمين است )).
در تفسير نمونه آمده است :"در اين آيه ((سماء)) به صورت مفرد با الف و لام جنس آمده كه در اينجا معنى عموم مى دهد، و از ((كاف تشبيه )) استفاده شده است . به اين معنى كه در آيه مورد بحث صريحا مى گويد: ((وسعت بهشت همان وسعت آسمانها و زمين است )) ولى در آيه سوره حديد مى گويد: ((وسعت آن مانند وسعت آسمان و زمين مى باشد))، و هر دو تعبير يك معنى را مى رساند".(1)

(1)-با تلخيص،ر.ك: تفسير نمونه ، ج 3، ص112

هدی;521634 نوشت:
هيچ تناقضي در ميان اين آيات وجود ندارد :
وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى ﴿نجم /۴۵﴾ و هم اوست كه دو نوع مى‏آفريند نر و ماده
مِن نُّطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى ( نجم/46) از نطفه‏اى چون فرو ريخته شود
أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِيٍّ يُمْنَى (قيامت/37) آيا او نطفه‏اى از منى كه در رحم ريخته مى‏شود نبود
ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى(قيامت/38) سپس بصورت خون‏بسته در آمد و خداوند او را آفريد و موزون ساخت
فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى(قيامت/39) و از او دو زوج مرد و زن آفريد
در هيچ يك از دو آيه ، خلقت انسان را به مني صرف ، نسبت نداده است بلكه آنرا مقيد به "تمني " يا "يمني" نموده است يعني مني هنگامي كه در رحم ريخته مي شود .در تفسير الميزان آمده است :
"(و امناء منى ) به معناى ريختن آن در رحم است، مى فرمايد: مگر او نطفه اى نبود از منى اى كه در رحمش مى ريزند."( 1)
يعني نفرموده مگر او از مني نبود بلكه فرموده مگر او از مني ايي كه در رحم ريخته مي شود نبود . و اين يعني نطفه را حاصل مني و تخمك دانستن.
در ثاني با توجه به مراحل خلقت انسان ، كه ابتدا نطفه ي حاصل از اسپرم و تخمك و سپس خون بسته يا علقه و سپس مضغه و ... است ، هر مرحله نسبت به مراحل بعديش حكم زير بنا و ساختار بنيادين را دارد و مي توان ساختار نهايي رابه اين اعتبار به هر يك از مراحل زير بنايي قبلي نسبت داد . يعني خلقت انسان را هم مي توان به نطفه ي حاصل از اسپرم و تخمك نسبت داد و هم به آن خون بسته ي پس از انعقاد نطفه و اين بيان مراحل ، با اعتبارات مختلف است و تناقض نيست . در امور روزمره هم از اين نوع بيانات زياد بكار مي بريم مثلا در ساخت يك سازه اي كه از يك آلياژ ويژه درست شده و آن آلياژ ، ماده اصليش فرضا الومينيوم است ، شما هم مي گوييد اين سازه از آلومينيم است و هم مي توانيد بفرماييد از فلان آلياژ است و اين تناقض گويي نيست بلكه در هر بار اعتبارات مختلفي لحاظ شده است كه صحيح هم مي باشد .

(1)- الميزان ، ج 20، ص 184

اول اینکه تناقض در آیات مشخص است یکی تعیین جنسیت را بعد از نطفه شدن میداند و دیگری تعیین جنسیت را بعد از مرحله خونبسته میداند. البته همین خونبسته هم یک تناقض علمی است که از تفکر اشتباه یونانیان برگرفته شده است که میدیدند زن حامله دیگر عادت ماهانه ندارد و خونی از او خارج نمیشود پس فکر میکردند همان خونبسته ها در بدن زن نوزاد را شکل میدهد که این تفکر غلط است. نکته دیگر هم که تکمیل کننده تناقض های علمی قرآن است این است که قرآن در آیات 5 تا 7 سوره طارق میگوید آب منی از پشت سینه و ستوان فقرات میاید اما حقیقت این است که آب منی در جایی بسیار پایین تر در قسمتی از لگن خاصره شکل پیدا میکند.

به فرض که خدا میدانسته که نطفه از منی و تخمک تشکیل شده و به قولی آلیاژ هست اما این آلیاژ شامل 10 ماده نیست که خدا فقط یکی را نام ببرد بلکه فقط از 2 ماده تشکیل شده و خدایی که فراتر از زمان هست و میداند روزی چنین شبهه ای شکل پیدا میکند چرا اسم هر 2 را نیاورده؟!

هدی;521635 نوشت:
در اين مورد هم تناقضي وجود ندارد بلكه يك معنا با دو اسلوب بيان شده است . در زبان عربي يك اسلوب جمع داريم و يك بيان جنس ، كه آن هم جمع است و افاده عموم يك جنس را مي كند مثلا كلمه ي " بحار" يعني درياها همچنين كلمه "البحر" كه داراي ال جنس باشد نيز همين معناي درياها را مي دهد يعني تمامي انواع دريا كه خود ، درياها مي شود .پس از اين مقدمه وارد سوال شما مي شويم : در آيه 133 سوره مباركه آل عمران از يكي از اسلوبهاي بيان جمع استفاده شده است يعني وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضهَا السمَوَت وَ الاَرْض أُعِدَّت لِلْمُتَّقِينَ
شتاب كنيد براى رسيدن به آمرزش پروردگارتان ؛ و بهشتى كه وسعت آن ، آسمانها و زمين است ؛ و براى پرهيزگاران آماده شده است
ودر آيه 21 سوره مباركه حديد ، اسلوب ديگر بيان جمع ، آمده است يعني كلمه "السماء" داراي "ال" جنس است و افاده ي عموم مي كند يعني تمام آسمانها را شامل مي شود : سابقوا الى مغفرة من ربكم و جنة عرضها كعرض السماء و الارض ؛ به پيش تازيد براى رسيدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتى كه پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمين است )).
در تفسير نمونه آمده است :"در اين آيه ((سماء)) به صورت مفرد با الف و لام جنس آمده كه در اينجا معنى عموم مى دهد، و از ((كاف تشبيه )) استفاده شده است . به اين معنى كه در آيه مورد بحث صريحا مى گويد: ((وسعت بهشت همان وسعت آسمانها و زمين است )) ولى در آيه سوره حديد مى گويد: ((وسعت آن مانند وسعت آسمان و زمين مى باشد))، و هر دو تعبير يك معنى را مى رساند".(1)

(1)-با تلخيص،ر.ك: تفسير نمونه ، ج 3، ص112

چرا انقدر قضیه را میپیچانید؟! با پیچوندن قضیه که نمیشود تناقض را از بین برد! خدایی که قرآن را برای همه و من بیسواد درست کرده چرا صریحا در هر 2 مورد حرف از آسمانها نزده؟!

mir@;521690 نوشت:
اول اینکه تناقض در آیات مشخص است یکی تعیین جنسیت را بعد از نطفه شدن میداند و دیگری تعیین جنسیت را بعد از مرحله خونبسته میداند.

سلام

در آیه نخست:

هدی;521634 نوشت:
وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى ﴿نجم /۴۵﴾ و هم اوست كه دو نوع مى‏آفريند نر و ماده
مِن نُّطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى ( نجم/46) از نطفه‏اى چون فرو ريخته شود

صحبت از این است که جنس نر و ماده از این نطفه ای که در رحم ریخته میشود خلق میگردد. آیا غیر از این هست؟

mir@;521693 نوشت:
چرا انقدر قضیه را میپیچانید؟! با پیچوندن قضیه که نمیشود تناقض را از بین برد! خدایی که قرآن را برای همه و من بیسواد درست کرده چرا صریحا در هر 2 مورد حرف از آسمانها نزده؟!

قضیه پیچانده نشده که اینطور شما پریشان شده اید. لطفا پاسخ را دقیق بخوانید.

هر چیزی قانون و قاعده ای دارد.

اگر قرار باشد به روش شما دنبال تناقض در قرآن بگردیم بسیاری از صحبتهای انسانها هم متناقض هست. مثلا اگر ما گفتیم باران از آسمان میبارد به این معناست که بارش باران از آسمان با بارش باران از ابر مغایرت دارد و این سخنان ما با هم متناقض هست...

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

.امین.;521745 نوشت:
اگر قرار باشد به روش شما دنبال تناقض در قرآن بگردیم بسیاری از صحبتهای انسانها هم متناقض هست. مثلا اگر ما گفتیم باران از آسمان میبارد به این معناست که بارش باران از آسمان با بارش باران از ابر مغایرت دارد و این سخنان ما با هم متناقض هست...

احسنت برادر. حق مطلب همین بود که بیان کردید.
اکثر ادعاهای تناقض در قرآن بر همین اسلوبند.

این 2 تناقض بدیهی هستند ولی ظاهرا برای اینکه ایمان مومنین کم نشود باید روی بدیهیات هم بحث کنیم! ببینید اینکه قرآن به زبان ساده نوشته شده تا حتی بیسوادها (مثل خود پیامبر) اونو بفهمن یک چیزی هست که در خود قرآن هم آمده:

و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان كرده‏ ايم پس آيا پندگيرنده‏ اى هست (سوره القمر آیات 17 و 22 و 32 و 40)

4 بار توی یک سوره اش تکرار کرده این مسئله رو!!! متوجه شدید؟!

.امین.;521742 نوشت:
صحبت از این است که جنس نر و ماده از این نطفه ای که در رحم ریخته میشود خلق میگردد. آیا غیر از این هست؟

نگاهی به آیات میاندازیم:

آیه 45 سوره نجم= و هم اوست كه دو نوع مى‏ آفريند نر و ماده.
آیه 46 سوره نجم= از نطفه‏ اى چون فرو ريخته شود.

خب این یعنی چی؟! یعنی خداست که نر و ماده را می آفریند. از چی؟! از نطفه.

آیه 37 سوره قیامت= آيا او نطفه‏ اى از منى كه در رحم ريخته مى‏شود نبود؟
آیه 38 سوره قیامت= سپس بصورت خون‏بسته در آمد و خداوند او را آفريد و موزون ساخت؟
آیه 39 سوره قیامت= و از او دو زوج مرد و زن آفريد؟

خب قدم به قدم پیش میریم! اینجور که خدا سوال میکنه انتظار داره بندش در جواب بگه بله!
خدا میگه او نطفه ای از منی نبود؟! (کاری به تناقض علمیش نداریم اینجا تناقض ظاهری مد نظر هست) ما میگیم بله!
سپس بصورت خونبسته در نیومد و خدا اون رو (همون چیزی که الان گفت یعنی خونبسته رو) آفرید و موزون ساخت؟! بازم میگیم بله!
و از اون (دوباره همون چیزی که الان گفت یعنی خونبسته) نر و ماده را آفرید؟! بازم میگیم بله!

یعنی چی؟! یعنی اول نطفه بوده بعدش خونبسته شده بعدش جنسیتش شده نر یا ماده. این دقیقا با افکار علم آن زمان هم تطابق داره.
حالا کاری که شما میخواید بکنید تا این تناقض رو بپیچونید اینه که او را نه به خونبسته بلکه به نطفه ربطش بدید! ولی من مچتون رو میگیرم و میگم اگه قرار بود خدا این را بگوید حرفی از خونبسته نمیزد یا قبل از آیه قبلی یا بعد از آیه بعدی میگفت اما اینطور نیست!

.امین.;521745 نوشت:
قضیه پیچانده نشده که اینطور شما پریشان شده اید. لطفا پاسخ را دقیق بخوانید.

هر چیزی قانون و قاعده ای دارد.

اگر قرار باشد به روش شما دنبال تناقض در قرآن بگردیم بسیاری از صحبتهای انسانها هم متناقض هست. مثلا اگر ما گفتیم باران از آسمان میبارد به این معناست که بارش باران از آسمان با بارش باران از ابر مغایرت دارد و این سخنان ما با هم متناقض هست...

این قواعد و قوانین ساخته شده اند که سر شما را کلاه بگذارند عزیز! آنجایی که به نفعشان نیست حتی تفسیری متناقض با متن میکنند تا حرف خودشان را به کرسی بنشانند! خدایی که قرآن را برای من بیسواد آسان ساخته انقدر تو لفافه سخن نمیگه که من نیاز به یک آخوند محلل (منظور تحلیل گر هست!) پیدا کنم تا تفسیری متناقض با متن بهم ارائه بده!

mir@;521796 نوشت:

...
ببینید اینکه قرآن به زبان ساده نوشته شده تا حتی بیسوادها (مثل خود پیامبر) اونو بفهمن یک چیزی هست که در خود قرآن هم آمده:

و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان كرده‏ ايم پس آيا پندگيرنده‏ اى هست (سوره القمر آیات 17 و 22 و 32 و 40)

4 بار توی یک سوره اش تکرار کرده این مسئله رو!!! متوجه شدید؟!

...

این قواعد و قوانین ساخته شده اند که سر شما را کلاه بگذارند عزیز! آنجایی که به نفعشان نیست حتی تفسیری متناقض با متن میکنند تا حرف خودشان را به کرسی بنشانند! خدایی که قرآن را برای من بیسواد آسان ساخته انقدر تو لفافه سخن نمیگه که من نیاز به یک آخوند محلل (منظور تحلیل گر هست!) پیدا کنم تا تفسیری متناقض با متن بهم ارائه بده!

باز هم بی‌دقتی کردید و عجولانه نتیجه‌گیری کردید، البته حتماً اشتباه لپی بوده چون این اشکال گرفتن اینطوری از شما بعیده ...
خداوند قرآن را برای عبرت گرفتن هر بیسوادی ساده کرده است نه برای اینکه تمام علوم قرآن را هر بیسوادی متوجه شود.
با احترام :Gol:

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

mir@;521796 نوشت:
ولی من مچتون رو میگیرم

برادر عزیز، لطفاً قبل از مچ‌گیری، یکبار دیگر پست شماره 3 کارشناس گرامی را با تأمل و تدبر و بدون پیش‌داوری ذهنی بخوانید. :Gol:

اینجا قضیه در لفافه بیان نشده و چیز پیچیده‌ای نیست. کافیست کمی با ادبیات زبان عربی آشنا باشید.

owari;521818 نوشت:
باز هم بی‌دقتی کردید و عجولانه نتیجه‌گیری کردید، البته حتماً اشتباه لپی بوده چون این اشکال گرفتن اینطوری از شما بعیده ...
خداوند قرآن را برای عبرت گرفتن هر بیسوادی ساده کرده است نه برای اینکه تمام علوم قرآن را هر بیسوادی متوجه شود.
با احترام

به هر حال نباید از نقطه نظر ظاهری ایرادی بر آن وارد باشد تا یک بیسوادی مثل من به این نتیجه برسد که قرآن تناقض درونی دارد هرچند که این قسمت از سخنان قرآن مبهم و چند لایه نیست که شما انقدر میپیچانیدش و قبلا گفتم که با پیچاندن مشکلی حل نمیشود.

استوار;521837 نوشت:
سلام و عرض ادب.

با سلام

استوار;521837 نوشت:
برادر عزیز، لطفاً قبل از مچ‌گیری، یکبار دیگر پست شماره 3 کارشناس گرامی را با تأمل و تدبر و بدون پیش‌داوری ذهنی بخوانید.

اینجا قضیه در لفافه بیان نشده و چیز پیچیده‌ای نیست. کافیست کمی با ادبیات زبان عربی آشنا باشید.

در پست 10 به اندازه کافی خودم توضیح داده ام و نیازی نیست که حتما به ادبیات عرب مسلط بود هرچند همین که میگویید نیاز به تسلط به ادبیات عرب هست میشود تناقضی در قرآن چرا که قرآن گفته که آسان هست آن هم برای تمامی انسانها نه فقط اعراب.

حال جواب این سوال را بدهید که تناقض علمیی که این وسط بیان کردم راه حلش چیست؟! :

1-نطفه از منی تشکیل شده.
2-آب منی از پشت سینه و ستون فقرات میاید.

mir@;521796 نوشت:
این 2 تناقض بدیهی هستند ولی ظاهرا برای اینکه ایمان مومنین کم نشود باید روی بدیهیات هم بحث کنیم! ببینید اینکه قرآن به زبان ساده نوشته شده تا حتی بیسوادها (مثل خود پیامبر) اونو بفهمن یک چیزی هست که در خود قرآن هم آمده:

و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان كرده‏ ايم پس آيا پندگيرنده‏ اى هست (سوره القمر آیات 17 و 22 و 32 و 40)

4 بار توی یک سوره اش تکرار کرده این مسئله رو!!! متوجه شدید؟!

سلام

جالب است شما از یکطرف از قران کریم انتظار سهولت دارید و از طرف دیگر انتظار دارید مطالب پیچیده ای چون نر و ماده بودن جنین که تا همین چند دهه پیش تا فرزند بدنیا نمی امد قابل پیش بینی نبود و در حال حاضر نیز تا چند ماهگی قابل پیش بینی نیست را قران کریم برای شما به زبان ساده بیان کند که البته اگر انصاف داشته باشید بیان کرده است در یک جا میفرماید عامل نر و ماده بودن در نطفه است یعنی به زبان ساده میفرماید این اسپرمها هستند که عامل اصلی نر یا ماده بودن جنین میشوند و این مطلب امروزه کاملاً به اثبات رسیده و به مردانی که زنان را عامل دختر زائی میدانسته اند هشدار داده که عامل دختر زائی خود شما هستید نه زنان و از طرف دیگر در ایه دیگر میفرماید پس از ورود اسپرم به داخل تخمک است که دختر یا پسر بودن مشخص میشود یعنی درست است که اسپرمها توانائی دختر یا پسر بودن را دارند ولی پس از ورود اسپرم و بسته شدن تخمک نر مادگی مشخص میشود و اینها پاسخهای کاملاً علمی است که قران کریم به زبان ساده بیان فرموده .

اما در رابطه با السماء با السماوات بازهم بر میگردیم به سادگی و پیچیدگی وقتی میفرماید السماء روی سخن با افراد معمولی است که از اسمان هرانچه بالای سرشان است منظور است و وقتی میفرماید السماوات روی سخن با دانشمندانی چون شماست که متوجه شده اند انچه بالای سر انهاست بسیار پیچیده است گذر از طبقات هوا و سپس لایه های جو فضای بدون هوا و سیاه چاله ها و بسیاری مطالب دیگر که هنوز روشن نگردیده است . در واقع انچه شما تناقض میدانید همه دلائلی بر حقانیت قران کریم است البته اگر منصف باشیم .

mir@;521796 نوشت:
این 2 تناقض بدیهی هستند ولی ظاهرا برای اینکه ایمان مومنین کم نشود باید روی بدیهیات هم بحث کنیم! ببینید اینکه قرآن به زبان ساده نوشته شده تا حتی بیسوادها (مثل خود پیامبر) اونو بفهمن یک چیزی هست که در خود قرآن هم آمده:

و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان كرده‏ ايم پس آيا پندگيرنده‏ اى هست (سوره القمر آیات 17 و 22 و 32 و 40)

4 بار توی یک سوره اش تکرار کرده این مسئله رو!!! متوجه شدید؟!

نگاهی به آیات میاندازیم:

آیه 45 سوره نجم= و هم اوست كه دو نوع مى‏ آفريند نر و ماده.
آیه 46 سوره نجم= از نطفه‏ اى چون فرو ريخته شود.

خب این یعنی چی؟! یعنی خداست که نر و ماده را می آفریند. از چی؟! از نطفه.

آیه 37 سوره قیامت= آيا او نطفه‏ اى از منى كه در رحم ريخته مى‏شود نبود؟
آیه 38 سوره قیامت= سپس بصورت خون‏بسته در آمد و خداوند او را آفريد و موزون ساخت؟
آیه 39 سوره قیامت= و از او دو زوج مرد و زن آفريد؟

خب قدم به قدم پیش میریم! اینجور که خدا سوال میکنه انتظار داره بندش در جواب بگه بله!
خدا میگه او نطفه ای از منی نبود؟! (کاری به تناقض علمیش نداریم اینجا تناقض ظاهری مد نظر هست) ما میگیم بله!
سپس بصورت خونبسته در نیومد و خدا اون رو (همون چیزی که الان گفت یعنی خونبسته رو) آفرید و موزون ساخت؟! بازم میگیم بله!
و از اون (دوباره همون چیزی که الان گفت یعنی خونبسته) نر و ماده را آفرید؟! بازم میگیم بله!

یعنی چی؟! یعنی اول نطفه بوده بعدش خونبسته شده بعدش جنسیتش شده نر یا ماده. این دقیقا با افکار علم آن زمان هم تطابق داره.
حالا کاری که شما میخواید بکنید تا این تناقض رو بپیچونید اینه که او را نه به خونبسته بلکه به نطفه ربطش بدید! ولی من مچتون رو میگیرم و میگم اگه قرار بود خدا این را بگوید حرفی از خونبسته نمیزد یا قبل از آیه قبلی یا بعد از آیه بعدی میگفت اما اینطور نیست!

این قواعد و قوانین ساخته شده اند که سر شما را کلاه بگذارند عزیز! آنجایی که به نفعشان نیست حتی تفسیری متناقض با متن میکنند تا حرف خودشان را به کرسی بنشانند! خدایی که قرآن را برای من بیسواد آسان ساخته انقدر تو لفافه سخن نمیگه که من نیاز به یک آخوند محلل (منظور تحلیل گر هست!) پیدا کنم تا تفسیری متناقض با متن بهم ارائه بده!

خیلی عجولانه پاسخ میدهید. مشخصه که عالمانه نیست و ابهامات است...

لطفا توضیح دهید علم امروز چی میگه که با علم آن روز مغایره همچنین به وسیله ادبیات عرب ثابت کنید اینها تناقض هست .

آسانی قرآن کریم هم از لحاظ پندآموزی است نه مسائل علمی. نفرموده قرآن را از نظر علمی برای بیسوادان آسان کردیم.

میفرماید:

وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ

  • ترجمه مجتبوی و هر آينه قرآن را براى يادآورى و پندگرفتن آسان ساختيم، پس آيا يادآرنده و پندگيرنده ‏اى هست؟

شما سوره قمر را مطالعه بفرمایید ، سرگذشت اقوامی هست که در مقابل اوامر الهی گردنکشی کرده و به عذاب الهی دچار شدند. این آیه شریفه میفرماید قرآن کریم برای عبرت گرفتن شما آسان شده است

فهم اینگونه آیات از نظر علمی و همچنین دستوری جنبه عمومی ندارد که هرکسی بتواند وارد آن شود، باید سوادش را پیدا کند بعد اظهار نظر کند.

فتا 1;521854 نوشت:
سلام

یعنی به زبان ساده میفرماید این اسپرمها هستند که عامل اصلی نر یا ماده بودن جنین میشوند و این مطلب امروزه کاملاً به اثبات رسیده و به مردانی که زنان را عامل دختر زائی میدانسته اند هشدار داده که عامل دختر زائی خود شما هستید نه زنان
.


سلام
والا من بارها و بارها این تیکه پست شما رو خوندم و اصلا نفهمیدم یعنی چی.
اینکه اسپرم ها عامل اصلی نر یا ماده بودن جنین هستند.
این دقیقا یعنی چی؟
من اگر بخوام توضیح علمیشو بدم یکم پیچیده میشه و نیازمند یه سری پیش فرض هاست اما تا اونجا که میدونم توی جنین شناسی میگند اونچه که مشخص میکنه حالا جنسیت جنین دختر بشه یا پسر بیشتر توسط مادر انجام میشه..بازم ساده تر بگم ، اسپرم ها در واقع بستر رو فراهم میکنند اما اینکه ساختار کروموزومی فرزند چی بشه وابسه به یه سری ویژگی ها اونم بیشتر از جانب مادر هست.

.امین.;521866 نوشت:
خیلی عجولانه پاسخ میدهید. مشخصه که عالمانه نیست و ابهامات است...

لطفا توضیح دهید علم امروز چی میگه که با علم آن روز مغایره همچنین به وسیله ادبیات عرب ثابت کنید اینها تناقض هست .

آسانی قرآن کریم هم از لحاظ پندآموزی است نه مسائل علمی. نفرموده قرآن را از نظر علمی برای بیسوادان آسان کردیم.

میفرماید:

وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ

  • ترجمه مجتبوی و هر آينه قرآن را براى يادآورى و پندگرفتن آسان ساختيم، پس آيا يادآرنده و پندگيرنده ‏اى هست؟

شما سوره قمر را مطالعه بفرمایید ، سرگذشت اقوامی هست که در مقابل اوامر الهی گردنکشی کرده و به عذاب الهی دچار شدند. این آیه شریفه میفرماید قرآن کریم برای عبرت گرفتن شما آسان شده است

فهم اینگونه آیات از نظر علمی و همچنین دستوری جنبه عمومی ندارد که هرکسی بتواند وارد آن شود، باید سوادش را پیدا کند بعد اظهار نظر کند.

حالا آخرش قرآن ساده هست یا پیچیده؟
شما میفرمایین فهم اینگونه آیات جنبه عمومی نداره که هرکس بتونه واردش بشه و باید سوادش رو پیدا کنه. .
خوب یعنی دوستانی که الان وارد بحث این تاپیک شدند سوادش رو دارند؟

muiacir;521910 نوشت:
سلام
والا من بارها و بارها این تیکه پست شما رو خوندم و اصلا نفهمیدم یعنی چی.
اینکه اسپرم ها عامل اصلی نر یا ماده بودن جنین هستند.
این دقیقا یعنی چی؟
من اگر بخوام توضیح علمیشو بدم یکم پیچیده میشه و نیازمند یه سری پیش فرض هاست اما تا اونجا که میدونم توی جنین شناسی میگند اونچه که مشخص میکنه حالا جنسیت جنین دختر بشه یا پسر بیشتر توسط مادر انجام میشه..بازم ساده تر بگم ، اسپرم ها در واقع بستر رو فراهم میکنند اما اینکه ساختار کروموزومی فرزند چی بشه وابسه به یه سری ویژگی ها اونم بیشتر از جانب مادر هست.

سلام

یعنی میخواهید بگویید اینکه میگویند برخی از خانمها دختر زا هستند صحیح است ؟

[="Tahoma"][="Navy"]

mir@;519556 نوشت:
2 تناقض در قرآن وجود دارد که میخواهم نظر کارشناس و کاربران را در این رابطه بدانم:

1-خدا در سوره نجم آیات 45 و 46 میگوید از نطفه جنس های نر و ماده را میسازد اما در سوره قیامت آیات 37 تا 39 میگوید در مرحله خونبسته جنس های نر و ماده را میسازد.(البته در اینجا یک تناقض علمی را هم شاهد هستیم در جایی که خدا نطفه را از منی میداند اما علم امروز میگوید نطفه از منی و تخمک است)

2-خدا در سوره آل عمران آیه 133 میگوید پهنای بهشت به اندازه آسمانها و زمین است اما در سوره حدید آیه 21 میگوید پهنای بهشت به اندازه آسمان و زمین است.


سلام
جواب 1
قرآن کریم در صدد بیان این حقیقت است که نر و ماده بودن از اولین مراحل خلقت انسان آغاز می شود بلکه نر و ماده بودن از ویژگی منی است ضمیر آیات سوره مبارکه قیامت هم به منی برمی گردد نه نطفه و نه علقه چون اگر ضمیر به آندو باز می گشت می فرمود منها در حالیکه فرموده منه
جواب 2
بهشت به حسب افراد مختلف است چه بسا فردی که گستره بهشت او یک آسمان را بگیرد و دیگری که بهشتش تمام آسمانها را شامل میشود
یا علیم[/]

muiacir;521910 نوشت:
سلام
والا من بارها و بارها این تیکه پست شما رو خوندم و اصلا نفهمیدم یعنی چی.
اینکه اسپرم ها عامل اصلی نر یا ماده بودن جنین هستند.
این دقیقا یعنی چی؟
من اگر بخوام توضیح علمیشو بدم یکم پیچیده میشه و نیازمند یه سری پیش فرض هاست اما تا اونجا که میدونم توی جنین شناسی میگند اونچه که مشخص میکنه حالا جنسیت جنین دختر بشه یا پسر بیشتر توسط مادر انجام میشه..بازم ساده تر بگم ، اسپرم ها در واقع بستر رو فراهم میکنند اما اینکه ساختار کروموزومی فرزند چی بشه وابسه به یه سری ویژگی ها اونم بیشتر از جانب مادر هست.

سبحان الله
نخیر دوست من اینکه جنسیت به مادر هاست کاملن اشتباس...بذارین ساده بگم که منظور از اینکه جنسیت به منی مربوطه چیه
کروموزوم های جنسی در انسان به دو صورت هست.یکی xy که در فرد نر هست و یکی xx که موجب ماده شدن میشه...حالا برای لقاح اول باید تخمک و اسپرم به وجود میان که بهش میگن گامت زایی . از گامت زایی فرد نر دو نوع گامت تولید میشه که یکیش x داره و دیگری y . و گامت زایی فرد ماده که فقط یک نوعه که کروموزوم جنسی x رو داراست...حالا بعد لقاح جنسیت بچه تعیین میشه که بستگی داره کروموزوم y که از اسپرم هاست رو داشته باشه یا نه....به طور کلی فردی که کروموزوم y داشته باشه نر میشه و اگه نداشته باشه ماده..پس جنسیت بچه به وجود و عدم وجود کروموزوم y است که در اسپرم های منی وجود داره.
'گامت سازی:
(x)و (xx)----->(x) ماده
(y)و (xy)----->(x) نر
لقاح:
(
x)+(y)-----> (xy) فرد حاصل نر
(x)+(x)-----> (xx) فرد حاصل ماده

muiacir;521910 نوشت:
والا من بارها و بارها این تیکه پست شما رو خوندم و اصلا نفهمیدم یعنی چی.
اینکه اسپرم ها عامل اصلی نر یا ماده بودن جنین هستند.
این دقیقا یعنی چی؟

با سلام.
http://www.pezeshk.us/?p=29397
و من الله توفیق

mir@;521693 نوشت:
چرا انقدر قضیه را میپیچانید؟! با پیچوندن قضیه که نمیشود تناقض را از بین برد! خدایی که قرآن را برای همه و من بیسواد درست کرده چرا صریحا در هر 2 مورد حرف از آسمانها نزده؟!

[=&quot]علامه طباطبايي در پاسخ اين سوال مي نويسد:
[=&quot]كلمه" سماء" در اين آيه به معناى يك آسمان نيست، تا بگويى پس بهشت مشمولين آيه آل عمران پهناورتر از بهشت مشمولين اين آيه است، بلكه به معناى تمامى آسمانها است، چون الف و لام آن الف و لام جنس است، پس سماء در اين آيه با سماوات در آن آيه منطبق است.[=&quot][1]


[/HR] [=&quot][1][=&quot] [=&quot]. [=&quot]طباطبايي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، ترجمه: موسوى همدانى سيد محمد باقر ، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم ، چاپ پنجم، 1374 ش، ج 19 ، ص 291 .

شریعت عقلانی;521992 نوشت:

با سلام.
http://www.pezeshk.us/?p=29397
و من الله توفیق

ممنون عزیز.تقریبا سخنان جناب سید محمد بود

SeYEd MohAMad;521982 نوشت:
[=114][=#006400]حالا بعد لقاح جنسیت بچه تعیین میشه که بستگی داره کروموزوم y که از اسپرم هاست رو داشته باشه یا نه.

خوب الان دقیقا کی و چه عواملی تعیین مسکنه که کروموزوم y رو داشته باشند یا نه؟
همونطور که گفتم اسپرم مرد فقط بستر وجود کروموزوم y رو فراهم میکنه و اینکه حالا xx بشه یا xy رو....شما بفرمایین کی تعیین میکنه?

muiacir;522017 نوشت:
خوب الان دقیقا کی و چه عواملی تعیین مسکنه که کروموزوم y رو داشته باشند یا نه؟
همونطور که گفتم اسپرم مرد فقط بستر وجود کروموزوم y رو فراهم میکنه و اینکه حالا xx بشه یا xy رو....شما بفرمایین کی تعیین میکنه?

سبحان الله
ببینید در ژنیک هست که جنسیت بچه در لقاح احتمال 50 50 هست....اینکه این سپرمی که لقاح میکنه درونش کروموزوم y داشته باشه یا x شانسیه و هیچ عاملی تعیین نمیکنه

owari;521818 نوشت:

خداوند قرآن را برای عبرت گرفتن هر بیسوادی ساده کرده است نه برای اینکه تمام علوم قرآن را هر بیسوادی متوجه شود.

جناب mir@ این فیلم کوتاه را ببینید تا ببینید افراد باسواد منصف از همین قرآن در مورد جنین به وجود خدا پی برده‌اند و اعتراف کرده‌اند:
اعجاز قرآن

وَإِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَ‌ةٌ فَمِنْهُم مَّن يَقُولُ أَيُّكُمْ زَادَتْهُ هَـٰذِهِ إِيمَانًا ۚ فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَهُمْ يَسْتَبْشِرُ‌ونَ [التوبة، ۱۲۴]
و چون سوره‌اى نازل شود، بعضى مى‌پرسند: اين سوره به ايمان كدام يك از شما درافزود؟ آنان كه ايمان آورده‌اند به ايمانشان افزوده شود، و خود شادمانى مى‌كنند.

با احترام :Gol:

muiacir;521913 نوشت:
حالا آخرش قرآن ساده هست یا پیچیده؟
شما میفرمایین فهم اینگونه آیات جنبه عمومی نداره که هرکس بتونه واردش بشه و باید سوادش رو پیدا کنه. .
خوب یعنی دوستانی که الان وارد بحث این تاپیک شدند سوادش رو دارند؟

آخرش برای افرادی که اهل پندگیری هستند و دنبال بهانه گیری نیستند ساده است. برای کسانیکه نمیخواهند بپذیرندبه ادعای خودشان پیچیده

بله این دوستان در موضوعمورد بحث اطلاع کافی داشتند که وارد شدند. شما هم جواب ندادید، علم در اینباره چه میگوید که با قرآن کریم متناقض هست. لطفا با منبع صحبت کنید

فتا 1;521951 نوشت:
سلام

یعنی میخواهید بگویید اینکه میگویند برخی از خانمها دختر زا هستند صحیح است ؟

سلام علیکم

دخترزایی خانمها برمیگردد به ضعیف بودن نطفه مردیا آماده نبودن رحم زن ولی زن هم میتواند با تنظیم رژیم غذایی خود به پسر شدن نطفه کمک کند.به این ترتیب که کرومزمهای x از بین برود(تا جایی که بنده اطلاع دارم) اما این امر نمیتواند نقش مرد را در تعیین اولیه جنسیت جنین از میان بردارد

mir@;521693 نوشت:
چرا انقدر قضیه را میپیچانید؟! با پیچوندن قضیه که نمیشود تناقض را از بین برد! خدایی که قرآن را برای همه و من بیسواد درست کرده چرا صریحا در هر 2 مورد حرف از آسمانها نزده؟!

با سلام....

بنده حقیر هم نظری دارم...

اینکه هر دو درست در می آید اشکالی نیست...ولی اینکه چرا خدای حیکم در جایی یک شکل به کار می بندد و در جایی شکل دیگر این از حکمت خداوندیه و عقل ما عاجر از درک آن...خداوند بهتر میداند چه الفاظی رو به کار ببره چون قرآن یه رمز و رازی داره و باید الفاظ جوری قرار بگیره که اون ترتیب و رمزی که ما از فهمش عاجزیم درست در بیاد.قرآن خیلی پر از رمز و رازه.مثلا نام سوره ی حدید(به معنای اهن) که به ابجد 27 عدد اتمی یکی از ایزوتوپ های آهنه و الحدید که به ابجد 56 هستش عددجرمی آهنه...آیا اگر از این اقیانوس پر رمز حروفی کم بشه اونوقت بهم نمیخوره نظمش؟

ما ممکنه علت بعضی چیزا رو بدونیم ولی حکمتشو نه...

مهدی بیا مهدی بیا;522219 نوشت:
قرآن خیلی پر از رمز و رازه.مثلا نام سوره ی حدید(به معنای اهن) که به ابجد 27 عدد اتمی یکی از ایزوتوپ های آهنه و الحدید که به ابجد 56 هستش عددجرمی آهنه

البته عدد اتمی آهن 26 است و ارزش ابجدی حدید هم 26 است. شماره سوره حدید هم 57 هست که برابر ارزش ابجدی الحدید است. اما در آیه 25 سوره حدید کلمه آهن آمده و فراوان ترین ایزوتوپ آهن هم ایزوتوپ 56 آهن هست یعنی دقیقا در هر 2 مورد با 1 واحد اختلاف.(الله اعلم!)

owari;522048 نوشت:
جناب mir@ این فیلم کوتاه را ببینید تا ببینید افراد باسواد منصف از همین قرآن در مورد جنین به وجود خدا پی برده‌اند و اعتراف کرده‌اند:
اعجاز قرآن

البته ایشون تفسیر خاص خودشون رو داشتن و به دانشگاهی در عربستان برای دریافت این تفسیر رجوع کرده اند و گفته اند که گفتن چنین سخنانی از قرآنی که مربوط به 1400 سال پیش هست متحیر کننده است اما ایشان مسلمان نشدند:

http://islampapers.com/2012/03/17/moorequestion/

mir@;522260 نوشت:
البته ایشون تفسیر خاص خودشون رو داشتن و به دانشگاهی در عربستان برای دریافت این تفسیر رجوع کرده اند و گفته اند که گفتن چنین سخنانی از قرآنی که مربوط به 1400 سال پیش هست متحیر کننده است اما ایشان مسلمان نشدند:

http://islampapers.com/2012/03/17/moorequestion/

بنده هم نگفتم که مسلمان شدند، اگرچه نمی‌دانستم که شده‌اند یا نه، گفتم به وجود خداوند اعتراف کردند که در آن فیلم هم مشهود بود. اما اینکه بفرمایید ملسمان نشدنشان مهم‌تر است دو تا مثال نه برای شما که برای دوستان دیگر می‌آورم، یکی از دانشمندان معاصر دیگری که کتاب «مغز متفکر جهان شیعه» را در باره‌ی نابغه‌ترین نوابغ (به زعم خودشون) نوشتند و در ضمن آن یکی از آنها اینطور گفته است:

«جعفر صادق مثل سایر مسلمین می‌گفت که انسان از خاک آفریده شده است.
فرق او با مسلمین دیگر این بود که راجع به آفرینش انسان از خاک چیزهایی می‌گفت که به عقل هیچ یک از مسلمین در آن عصر نمی‌رسید.
در اعصار بعد هم هیچ مسلمانی نتوانست راجع به ساختمان بدن انسان استنباطی چون جعفر صادق داشته باشد و اگر کسی چیزی می‌گفت مستقیم یا غیرمستقیم از شاگردان جعفر صادق شنیده بود.
او می‌گفت تمام چیزهایی که در خاک هست در بدن آدمی وجود دارد اما به یک اندازه نیست و بعضی از آنها در بدن انسان خیلی زیاد است و بعضی از آنها خیلی کمی.
در بین چیزهایی هم که در بدن انسان زیاد است مساوات وجود ندارد و بعضی از آنها از بعضی دیگر کمتر می‌باشد.
او گفت چهار چیز است که در بدن انسان زیاد می‌باشد و هشت چیز است که در بدن انسان کم می‌باشد و هشت چیز دیگر در بدن انسان خیلی کم است.
این نظریه که راجع به ساختمان بدن آدمی از طرف آن مرد ابراز گردیده آنقدر قرابت دارد که گاهی انسان فکر می‌کند آیا همانطور که شیعیان عقیده دارند جعفر صادق دارای علم امامت بوده و این نظریه را از علم امامت استباط کرده نه از علم بشری زیرا ادراک ما نمی‌پذیرد که یک عالم عادی که از معلومات بشری برخوردار می‌باشد در دوازده قرن و نیم قبل بتواند به یک چنین واقعیتی پی ببرد.
لیکن آیا امتیاز نوابغ بر افراد عادی در این نیست که مغز آنها قادر به استنباط چیزهایی است که دیگران نمی‌توانند استنباط کنند و چشم آنها در همان منطقه که برای دیگران ظلمات جهل است چیزهایی می‌بیند که دیگران قادر به دیدن آن نیستند.
اگر یک چنین مزیت وجود نداشته باشد چه تفاوتی بین صاحبان عقول عادی و آن کس که یک نابغه می‌باشد موجود است
»
منبع: کتاب مغز متفکر جهان شیعه، امام صادق علیه‌السلام، از مرکز مطالعات اسلامی استراتسبورگ، ترجمه‌ی ذبیح‌الله منصوری، صفحات ۲۲۰ و ۲۲۱

توجه داشته باشید که نویسنده‌ی این بخش از کتاب چطور یک آن مجبور به اعتراف به حقانیت شیعه می‌شود و دوباره بلافاصله در خط بعد با توجیه اینکه شاید امام علیه‌السلام خیلی نابغه بوده‌اند دوباره کافر می‌گردد.

و مثال دوم از قرآن در ماجرای شکستن بت توسط حضرت ابراهیم علیه‌السلام:

قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُ‌هُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَ‌اهِيمُ / قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَىٰ أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ / قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَـٰذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَ‌اهِيمُ / قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُ‌هُمْ هَـٰذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن كَانُوا يَنطِقُونَ / فَرَ‌جَعُوا إِلَىٰ أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ / ثُمَّ نُكِسُوا عَلَىٰ رُ‌ءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَـٰؤُلَاءِ يَنطِقُونَ [الأنبیاء، ۶۰-۶۵]

گفتند: شنيده‌ايم كه جوانى به نام ابراهيم، از آنها سخن مى‌گفته است / گفتند: او را به محضر مردم بياوريد، تا شهادت دهند / گفتند: اى ابراهيم، تو با خدايان ما چنين كرده‌اى؟ / گفت: بلكه بزرگ‌ترينشان چنين كرده است. اگر سخن مى‌گويند از آنها بپرسيد. / با خودشان گفت‌وگو كردند و گفتند: شما خود ستمكار هستيد. / آنگاه به حيرت سر فرو داشتند و گفتند: تو خود مى‌دانى كه اينان سخن نمى‌گويند.

حجت بر بسیاری از افراد تمام می‌شود ولی با آنهاست که ایمان بیاورند یا کافر شوند. این آقا اگر کافر از دنیا برود در آن دنیا مانند کسی که هیچ دلیلی بر حقانیت اسلام نداشته با او برخورد نخواهد شد.

جناب آقای mir@ عزیز

خواهشمندم به این مطلب توجه کنید:

هر کتاب علمی دو زبان دارد : 1_ زبان عمومی کتاب : یعنی زبانی که آن کتاب با آن نوشته شده است

مثلاً کتابی با زبان فارسی و یا انگلیسی و یا عربی نوشته شده است.

2_ زبان تخصصی کتاب : یعنی هر کتابی، غیر از زبان عمومی دارای یک بیان دیگری است که این زبان را

متخصصان همان رشته می توانند درک کنند و بفهمند.

به این مثال دقت کنید : شخصی زبان انگلیسی را بسیار خوب یاد گرفته و حتی مکالمه انگلیسی او بسیار عالی

است. همین شخص اگر بخواهد یک کتاب روانشناسی(به زبان انگلیسی) را بخواند و تخصص او روانشناسی نباشد

بسیار به خطا می رود با آن که به زبان مسلط است.( چون با زبان تخصصی و فضای علم روانشناسی آشنا نیست)

چرا جای دوری برویم. همین دیوان جناب حافظ . آیا خود ما به صرف این که فارسی زبان هستیم و فارسی زبان مادری ما

هست شعر های حافظ را می فهمیم؟ مطمئناً اگر با الفاظ و بیان جناب حافظ آشنا نباشیم نمی توانیم به معانی مورد

نظر از شعرها دسترسی پیدا کنیم.

ممنون از توجهتان

سلام دوست عزیز منتظر جواب باشید انشاء الله جواب قانع کننده ای براتون ارسال میشه یا علی.......

mir@;521690 نوشت:
در آیات 5 تا 7 سوره طارق میگوید آب منی از پشت سینه و ستوان فقرات میاید اما حقیقت این است که آب منی در جایی بسیار پایین تر در قسمتی از لگن خاصره شکل پیدا میکند.

بسم الله الرحمن الرحیم
در مورد شبهه بیان شده در سئوال کار بر محترم؛
اگر به آیات سوره مبارکه طارق توجه کنیم مطلب به این گونه که ایشان نوشته که« ... آب منی از پشت و سینه و ستون فقرات می آید» نیست بلکه اگر به فعل « یخرج »
د ر آیه مبارکه دقت شود ملاحظه می گردد که به انسان بر می گردد نه به منی .« فَلْيَنظرِ الانسنُ مِمَّ خُلِقَ‏(5) خُلِقَ مِن مَّاءٍ دَافِقٍ‏(6) يخْرُجُ مِن بَينِ الصلْبِ وَ الترائب »

با کمی توجه می بینیم روی سخن کلام شریف « انسان» است، که انسان نگاه کند به خلقت خودش ، انسان از آب جهنده خلق شده، انسان « در حالت جنینی » از بین صلب و ترائب مادر خارج شده است.
{ میدانیم که رحم در حفره شکمی بین استخوانهای سخت ستون فقرات و سینه است. و خداوند خالق جنین ناتوان را از این محل تاریک از بین استخوانهای سخت خارج نمود.}
« ... ولا یزید الظالمین الا خسارا »
صدق الله العلی العظیم

لطفا در همین تایپیک در مورد سوره حدید و رمز و راز هاش بیشتر توضیح بدید .

mir@;521690 نوشت:
اول اینکه تناقض در آیات مشخص است یکی تعیین جنسیت را بعد از نطفه شدن میداند و دیگری تعیین جنسیت را بعد از مرحله خونبسته میداند.

بسم الله الرحمن الرحیم

باید توجه داشتکه:
تعیین جنسیت بعد از تشکیل نطفه است . و این واضح است که وقتی اسپرم یا همان منی با تخمک لقاح نمود بعد از این است که بستگی دارد چه نوع کروموروم هایی x یا y که مربوط به تعیین جنسیت هستند در کنار هم قرار گرفته باشند

mir@;521690 نوشت:
البته همین خونبسته هم یک تناقض علمی است که از تفکر اشتباه یونانیان برگرفته شده است که میدیدند زن حامله دیگر عادت ماهانه ندارد و خونی از او خارج نمیشود پس فکر میکردند همان خونبسته ها در بدن زن نوزاد را شکل میدهد که این تفکر غلط است

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
اولا ؛ علقه به دو معنی است هم خون بسته که به جایی چسبده و هم زالو یا کرم سیاهی که به جایی چسبیده.
حال چرا ما منظور و مراد کلام شریف را حمل بر معنای دوم نکنیم؟
ثانیا ؛ کلام شریف مرحله ای از مراحل رشد جنین را بیان می فرمایید و مسلما نام ها و اصطلاحات چیزی نیست که ما به آنها حساس شویم .
ثالثا ؛ علم تجربی چیزی است که با گذشت زمان و با تغییر ابزارهای دانشمندان تغییر میکند . حال پانصد سال دیگر در مورد مراحل شکل گیری و رشد جنین چه چیزهایی کشف می شود ما نمی دانیم و گذر زمان لازم است. همانگونه که در مورد تحریم گوشت خوک در 1400 سال پیش مسلمانان برای شبهه و استهزاء اهل کتاب که گوشت خوک را با گوشت گاو مقایسه می کردند و می گفتند چه فرقی دارند که شما حرام می دانید و نمی خورید؟؟ ومسلمانان بنده های خدا چه جوابی داشتند. تا اینکه قرن ها بعد اختراع میکروسکپ جوابی را بر سر زبان مسلمانان اندخت که بله کیستهای غیر قابل روئیت دلیل آن است. بعد همان استهزائ کنندگان گفتند خوب می جوشانیم و ضد عفونی می کنیم ووو . و باز گذر زمان لازم بود تا علم روانشناسی این را بیان کرد که بله خوک حیوان شهوانی است و خوردن گوشت آن بر اخلاق جنسی فرد تأثیر می گذارد. و استهزاء کنندگان اخلاق را به ابتذال کشیدند تا مشکلاشان را حل کنند. حال در قرون بعد علم چه بگوید و استهزاء کنندگان چه بتراشند . آیندگان خواهند دانست و و و... کسی که نخواست بپذیرد توجیه پیدا می کند .
ما عبد خدایم و برای عبودیت آمده ایم مهم این است که ما وجود خالق یکتا را بپذیرم

hosain;522652 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
در مورد شبهه بیان شده در سئوال کار بر محترم؛
اگر به آیات سوره مبارکه طارق توجه کنیم مطلب به این گونه که ایشان نوشته که« ... آب منی از پشت و سینه و ستون فقرات می آید» نیست بلکه اگر به فعل « یخرج » د ر آیه مبارکه دقت شود ملاحظه می گردد که به انسان بر می گردد نه به منی .« فَلْيَنظرِ الانسنُ مِمَّ خُلِقَ‏(5) خُلِقَ مِن مَّاءٍ دَافِقٍ‏(6) يخْرُجُ مِن بَينِ الصلْبِ وَ الترائب »

با کمی توجه می بینیم روی سخن کلام شریف « انسان» است، که انسان نگاه کند به خلقت خودش ، انسان از آب جهنده خلق شده، انسان « در حالت جنینی » از بین صلب و ترائب مادر خارج شده است.
{ میدانیم که رحم در حفره شکمی بین استخوانهای سخت ستون فقرات و سینه است. و خداوند خالق جنین ناتوان را از این محل تاریک از بین استخوانهای سخت خارج نمود.}

سلام

آیه 7 سوره طارق:

"آبي كه خارج مي‏شود از ميان «پشت» و «سينه‏ها»."

این برای ترجمه آقای مکارم شیرازی هست و جایگاه ایشان هم مشخص هست حالا نمیدونم شما بیشتر میدانید یا ایشان.

hosain;522657 نوشت:
باید توجه داشتکه:
تعیین جنسیت بعد از تشکیل نطفه است . و این واضح است که وقتی اسپرم یا همان منی با تخمک لقاح نمود بعد از این است که بستگی دارد چه نوع کروموروم هایی x یا y که مربوط به تعیین جنسیت هستند در کنار هم قرار گرفته باشند

اما در جایی دیگر میگوید پس از مرحله خونبسته!

hosain;522664 نوشت:
سلام علیکم
اولا ؛ علقه به دو معنی است هم خون بسته که به جایی چسبده و هم زالو یا کرم سیاهی که به جایی چسبیده.
حال چرا ما منظور و مراد کلام شریف را حمل بر معنای دوم نکنیم؟
ثانیا ؛ کلام شریف مرحله ای از مراحل رشد جنین را بیان می فرمایید و مسلما نام ها و اصطلاحات چیزی نیست که ما به آنها حساس شویم .
ثالثا ؛ علم تجربی چیزی است که با گذشت زمان و با تغییر ابزارهای دانشمندان تغییر میکند . حال پانصد سال دیگر در مورد مراحل شکل گیری و رشد جنین چه چیزهایی کشف می شود ما نمی دانیم و گذر زمان لازم است. همانگونه که در مورد تحریم گوشت خوک در 1400 سال پیش مسلمانان برای شبهه و استهزاء اهل کتاب که گوشت خوک را با گوشت گاو مقایسه می کردند و می گفتند چه فرقی دارند که شما حرام می دانید و نمی خورید؟؟ ومسلمانان بنده های خدا چه جوابی داشتند. تا اینکه قرن ها بعد اختراع میکروسکپ جوابی را بر سر زبان مسلمانان اندخت که بله کیستهای غیر قابل روئیت دلیل آن است. بعد همان استهزائ کنندگان گفتند خوب می جوشانیم و ضد عفونی می کنیم ووو . و باز گذر زمان لازم بود تا علم روانشناسی این را بیان کرد که بله خوک حیوان شهوانی است و خوردن گوشت آن بر اخلاق جنسی فرد تأثیر می گذارد. و استهزاء کنندگان اخلاق را به ابتذال کشیدند تا مشکلاشان را حل کنند. حال در قرون بعد علم چه بگوید و استهزاء کنندگان چه بتراشند . آیندگان خواهند دانست و و و... کسی که نخواست بپذیرد توجیه پیدا می کند .
ما عبد خدایم و برای عبودیت آمده ایم مهم این است که ما وجود خالق یکتا را بپذیرم

اینکه جواب من نبود! بود؟!

mir@;521690 نوشت:
نکته دیگر هم که تکمیل کننده تناقض های علمی قرآن است این است که قرآن در آیات 5 تا 7 سوره طارق میگوید آب منی از پشت سینه و ستوان فقرات میاید اما حقیقت این است که آب منی در جایی بسیار پایین تر در قسمتی از لگن خاصره شکل پیدا میکند.

در کتاب شریف نورالثقلین آمده:

تفسير نور الثقلين، ج‏5، ص: 550
في تفسير علي بن إبراهيم: إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْها حافِظٌ قال: الملائكة قال على بن إبراهيم في قوله: فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ قال: النطفة التي تخرج بقوة يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ قال الصلب الرجل و الترائب المرأة و هو صدرها.
6- في كتاب الاحتجاج للطبرسي (ره) قال ابو محمد الحسن العسكري عليه السلام سأل عبد الله بن صور يا رسول الله فقال: أخبرنى يا محمد الولد يكون من الرجل أو المرأة؟ فقال النبي صلى الله عليه و آله: اما العظام و العصب و العروق فمن الرجل و اما اللحم و الدم و الشعر فمن المرأة، قال: صدقت يا محمد، ثم قال: فما بال الولد يشبه أعمامه ليس فيه من شبه أخواله شي‏ء، و يشبه أخواله، و ليس فيه من شبه أعمامه شي‏ء فقال رسول الله صلى الله عليه و آله: أيهما علمائه ماء صاحبه كان الشبه له فقال: صدقت يا محمد

که به طور خلاصه در این باره گفته است منی مرد از صلب او خارج می‌شود و منی زن از بین سینه‌های او ... (توجه شود که منی مخصوص مرد نیست و زنها هم منی دارند، منی در مرد مطابق روایت سفید غلیظ است و در زن زرد رقیق)
توضیح اینکه در روایات دیگر هم داریم که در عالم ذر خداوند انسان‌ها را از پشت آدم علیه‌السلام (یعنی از صلب او) خارج کرد ...
یا در بسیاری ادعیه خطاب به معصومین علیهم‌السلام داریم که شما تا قبل از به دنیا آمدنتان مدام من الأصلاب الشامخه الی الأرحام المطهره در انتقال بودید (شاید به نوعی بشود تعبیر مستقر و مستودع هم از آنها کرد) خود بودید،‌ بنابراین برای لااقل حقیر مشخص است که جایگاه شروع منی در مرد در صلب اوست و نه جایی بین صلب و سینه، سینه هم منظور سینه‌ی مادر بچه است.
اما اینکه استبعاد کنید که عجیب است و منی مرد در پایین بدن شکل می‌گیرد ما یک ذر داریم و یک حامل آن که می‌شود اسپرم و مجموعه‌ی آنها هم می‌شود منی. در روایت مبارکه داریم که امام صادق علیه‌السلام از شخصی پرسیدند عطسه از کجا خارج می‌شود؟ او جواب داد مثلاً از دهان. بعد امام گفتند که خیر از تمام بدن خارج می‌شود آیا نمی‌بینی که در زمان عطسه تمام بدن به لرزه می‌افتد (همین هم هست که امان از مرگ در اثر بیماری است حداقل تا سه روز و انفیه از درمان‌های طب اسلامی است) مانند منی که از تمام اعضای بدن خارج می‌گردد (بخاطر همین هم طهارت از منی با غسل است و نه وضو، تمام بدن باید شسته شود) ... بنابراین یک بحث سر ساختن ضروریات منی است که از تمام بدن باید داده‌برداری شود و در ذر قرار گیرد و بعد این سلول جنسی مرد است که ساخته شده و سوار بر ماشین اسپرم می‌شود که می‌تواند شنا کند و به پیش برود تا شاید به تخمک زن برسد که آن هم داخل محافظ دیگری قرار دارد که اگر یک اسپرم وارد شد نفوذ ناپذیر گردد و ... منی در زن هم باز در زمان اوج لذت خارج می‌شود و برای او هم با انقباض‌های شدید عضلانی و ... همراه است.
در حدیث فوق به طور خاص اشاره شده است که استخوان‌ها و اعصاب و عروق جنین از مرد و گوشت و خون آن از زن می‌باشد و اینکه آب مرد بر آب زن غلبه کند یا برعکس سبب شباهت بیشتر بچه به خانواده‌ی پدری یا مادری‌اش می‌شود.

تفسير اثنا عشري، ج‏14، ص: 147
يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ: كه بيرون آيد آن آب از ميان پشت مردان، وَ التَّرائِبِ: و از استخوانهاى سينه زنان كه نزديك به قلاده است. بنابراين محل تكوّن منى صلب و ترائب است نه عضو ديگر. و گويند استخوان و عصب از منى مرد مخلوق مى‏شود و گوشت و خون از منى زن. و بنا به قولى نطفه متولّد شود از فضله هضم رابع و منفصل گردد از جميع اعضا تا مستعد آن باشد كه همه اعضاء از او متولد شود و مقرّ آن عروق ملتفه است به بيضتين. پس دماغ اعظم اعضاء است در معونت توليد نطفه.

راستی در روایات بعضا دیده شده که به جای منی زن و مرد از نطفه‌ی زن و مرد صحبت می‌شود انگار که نطفه لزوماً به حاصل لقاح اطلاق نشود، اگرچه بعید هم نیست این بخاطر کم اطلاعی راویان حدیث بوده باشد که کلمات را به جای یکدیگر به کار برده باشند به گمان اینکه هم‌معنی هستند ...
مطلب زیر از کتاب تفسیر سنی است که مرحوم علامه در المیزان به آن اشاره کرده‌اند و فرموده‌اند که توضیحات پزشکی دارد و حقیر هم که خواندم متوجه شدم که در آن از پزشکی در مورد این آیات قرآن سؤال شده و ایشان آن آیات را با توجه به داده‌های پزشکی خود تطبیق کامل داده‌اند، فقط خیلی اصرار داشته‌اند که معمولاً این مطلب بد فهمیده شده است. به همین دلیل ظرافت بحث ایشان ترجیح می‌دهم کسی ترجمه‌اش کند که به زبان عربی مسلط باشد، اگر دوستان زحمتش را بکشند ممنون می‌شوم:

تفسير المراغي، ج ۳۰، ص: ۱۱۲-۱۱۴
ثم أجاب عن هذا السؤال بقوله:
(خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ. يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ) أي خلق من ماء مدفوق يخرج من الظهر و الترائب لكل من الرجل و المرأة، فهو إنما يكون مادة لخلق الإنسان إذا خرج من بين الرجل و المرأة و وقع فى رحم المرأة.
و الخلاصة- إن الولد يتكوّن من منىّ مدفوق من الرجل، فيه جرثومة حية دقيقة لا ترى إلا بالآلة المعظمة (الميكرسكوب)، و لا تزال تجرى حتى تصل إلى جرثومة نظيرتها من جراثيم المرأة و هى البويضة، و متى التقت الجرثومتان اتحدتا و كوّنتا جرثومة الجنين.
و قد استفتيت فى نظرية الحمل و كيفية تكوين الجنين النطاسي البارع عبد الحميد العرابى بك وكيل مستشفى الملك سابقا، فأجابنى حفظه اللّه بما يأتى:
كيفية حصول الحمل و نمو الجنين فى الرحم
قال اللّه تعالى: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ؟. خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ» و قال أيضا: «وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى».
اعلم أخى وفقك اللّه أن فى هاتين الآيتين و ما شاكلهما من الآيات سرّا من أسرار التنزيل و وجها من وجوه إعجازه، إذ فيهما معرفة حقائق علمية تأخر العلم بها و الكشف عن معرفتها و إثباتها ثلاثة عشر قرنا.
بيان هذا: أن صلب الإنسان هو عموده الفقرى (سلسلة ظهره) و ترائبه هى عظام صدره، و يكاد معناها يقتصر على حافة الجدار الصدرى السفلى.
و إذا رجعنا إلى علم الأجنة وجدنا فى منشأ خصية الرجل و مبيض المرأة ما يفسر لنا هذه الآيات التي حيرت الألباب، و ذهب فيها المفسرون مذاهب شتى على قدر ما أوتى كل منهم من علم، و إن كان بعيدا عن الفهم الصحيح و الرأى السديد.
ذاك أنه فى الأسبوع السادس و السابع من حياة الجنين فى الرحم ينشأ فيه ما يسمى (جسم و ولف و قناته) على كل جانب من جانبى العمود الفقرى، و من جزء من هذا تنشأ الكلى و بعض الجهاز البولى، و من جزء آخر تنشأ الخصية فى الرجل و المبيض فى المرأة.
فكل من الخصية و المبيض فى بدء تكوينهما يجاور الكلى و يقع بين الصّلب و الترائب، أي ما بين منتصف العمود الفقرى تقريبا و مقابل أسفل الضلوع.
و مما يفسر لنا صحة هذه النظرية أن الخصية و المبيض يعتمدان فى نموهما على الشريان الذي يمدهما بالدم، و هو يتفرع من الشريان الأورطي فى مكان يقابل مستوى الكلى الذي يقع بين الصلب و الترائب، و يعتمدان على الأعصاب التي تمد كلا منهما و تتصل بالضفيرة الأورطية ثم بالعصب الصدرى العاشر، و هو يخرج من النخاع من بين الضلع العاشر و الحادي عشر، و كل هذه الأشياء تأخذ موضعها فى الجسم فيما بين الصلب و الترائب.
فإذا كانت الخصية و المبيض فى نشأتهما و فى إمدادهما بالدم الشرياني و فى ضبط نشئونهما بالأعصاب قد اعتمدتا فى ذلك كله على مكان فى الجسم يقع بين الصلب و الترائب فقد استبان صدق ما نطق به القرآن الكريم، و جاء به رب العالمين، و لم يكشفه العلم إلا حديثا بعد ثلاثة عشر قرنا من نزول ذلك الكتاب.
هذا، و كل من الخصية و المبيض بعد كمال نموه يأخذ فى الهبوط إلى مكانه المعروف فتهبط الخصية حتى تأخذ مكانها فى الصفن، و يهبط المبيض حتى يأخذ مكانه فى الحوض بجوار بوق الرحم.

السلام علی من اتبع الهدی
جانم فدای اسلام و قرآن

بسیار ممنون از کارشناسان محترم که به خوبی و منصفانه تفسیرآیات نورانی قرآن را بیان نمودید.

قطعاً قرآن، حق است.
در اثبات حقانیت قرآن، همین بس که بیش از هرکتاب دیگری، انسان را به تعقل و تفکرعمیق دعوت کرده.
اگر باطل بود که جرئت نمی کرد اینگونه عمل کند.

برخی از دوستان فرمودند که "قرآن نباید طوری باشه که آدم بیسوادی مثل من ازش ایراد بگیره و تناقض پیدا کنه"
درحالی که
اتفاقاً فقط انسانهای کم اطلاع و بیسواد هستند که از درک صحیح معنی آیات عاجزند و تناقض درآن پیدا می کنند.
وگرنه افراد مطلع هرگز چنین نمی کنند.

و من الله توفیق

فاموس قرآن

ناگفته نماند: قول عطا و زمخشرى و بيضاوى كه صلب را از مرد و ترائب را از زن گرفته‏ اند بكلّى باطل و بى اساس است و در آيه شريفه نطفه زن مطرح نيست.
زيرا در آيه ما قبل ميگويد: انسان از آب جهنده كه از ميان صلب و ترائب بيرون ميايد آفريده شده است. آب جهنده (ماء دافق) فقط از مرد است نه زن وانگهى.
مقاربت، فقط سبب نزول نطفه مرد است و ربطى بنطفه زن ندارد.
نطفه زن در حدود پنج روز پس از قاعدگى از تخمدان جدا شده و وارد لوله زهدان ميگردد و در حدود پنج و شش روز در آنجا زنده مى‏ماند اگر در عرض اين مدت مقاربت اتفاق افتاد يكى از سلّولّهاى نطفه مرد (اسپرماتوزئيد) وارد نطفه زن (اوول) ميگردد و رشد آن شروع ميشود، انزال زن و لذّت او در حين مقاربت راجع بانزال نطفه او نيست بر خلاف مرد.
و خلاصه: آيه شريفه راجع بنطفه مرد است و صلب و ترائب را بايد در وجود مرد جستجو نمود. و آنكه مثل ابن كثير و غيره در باره ترائب زن صحبت و نقل اقوال كرده‏اند از خود آيه غفلت نموده‏اند و گرنه از زن صحبتى بميان نمياوردند.
احتمال قوى در آيه شريفه آنست كه مراد از صلب، قسمت آخر ستون فقرات مرد مقابل استخوانهاى عانه و مراد از ترائب استخوانهاى عانه و خاصره باشد در تفسير پرتوى از قرآن ميگويد: مجراى منى از بيضه امتداد يافته و از راه مجراى معيّنى كه در امتداد كشاله ران است بطرف داخل شكم ميرود و بطرف مثانه كه در پشت استخوان عانه است بر ميگردد و در زير مثانه از ميان پروستات (غدّه ايست كه در محل خروج ادار قرار دارد و مجراى ناقل منى از وسط آن عبور ميكند) رد شده وارد مجراى ادرار ميشود قسمتى از اين مجرا كه داخل شكم است اطرافش حلقه استخوانى است كه در جلو استخوان عانه و در طرفين و عقب استخوان خاصره و در پشت، ستون مهره و استخوان خارجى ميباشد (تمام شد) على هذا مقصود از صلب قسمت آخر ستون مهره و از ترائب استخوانهاى ديگر است كه منى از ميان آنها گذشته وارد مجراى ادرار ميشود و اين است معناى يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ.
اگر گويند: تمام لغت نويسان و مفسّرين ترائب را استخوانهاى سينه و دنده‏ها و نحو آن معنى كرده‏اند و در مجمع البيان و غيره از اشعار عرب شاهد آورده كه تريب استخوان سينه است مثلا در صحّاح هست «اشرف ثدياها على- التريب» يعنى پستانهايش بر سينه مشرف است در اين صورت چگونه ممكن است ترائب را استخوانهاى عانه و خاصره بدانيم؟!! گوئيم: تريبه و ترائب در اصل لغت بمعنى استخوان سينه نيست و معناى اوّلى (تراب) در آن معتبر است و استخوانهاى سينه را از آنجهت ترائب گفته‏اند كه مثل خاك بسهولت حركت ميكنند طبرسى فرموده: چون استخوانهاى سينه مانند خاك بآسانى حركت ميكنند از آنجهت ترائب گفته‏اند.
در اين صورت چه مانعى دارد كه بگوئيم استخوانهاى عانه و خاصره را از جهت نرم بودن و خاك مانند بودن تريبه گفته‏اند. اگر مفسّران گذشته در اين عصر بوده و مجراى طبيعى منى را ميدانستند، ترائب را استخوانهاى عانه و خاصره معنى ميكردند.
در پرتوى از قرآن گويد:
ترائب كه جمع تريبه است در اصل لغت بمعناى چيز نرم و نفوذ پذير ...
و خاك مانند است. اين عبارت مبالغه آميز است زيرا مادّه اوّلى كه تراب است بمعنى خاك ميباشد اگر مطلب آنطور بود امثال صحاح و قاموس مينوشتند. كه تراب بمعنى نرمى است و خاك را از جهت نرم بودن تراب گويند. حال آنكه چنين ننوشته‏اند.

mir@;522687 نوشت:
سلام

آیه 7 سوره طارق:

"آبي كه خارج مي‏شود از ميان «پشت» و «سينه‏ها»."

این برای ترجمه آقای مکارم شیرازی هست و جایگاه ایشان هم مشخص هست حالا نمیدونم شما بیشتر میدانید یا ایشان.


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام برشما
با توجه به نص صریح و روشن آیه استدلالی شده است اینکه برای پاسخ به افراد استناد کنیم ما را به جایی نمی رساند . مطالب علمی را با توجه به افراد و اشخاص هر چند بزرگ و بزرگوار پذیرش یا رد نمی کنند.
بنده دست بوس آیةالله مکارم دام ظله و برکاته هستم و اگر چیزی هم بدانم جیره خواری از خوان گسترده این بزرگواران است

شما نوشته اید که:
اما در جایی دیگر میگوید پس از مرحله خونبسته!

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
در تشکیل جنین مراحلی وجود دارد که هر مرحله با مراحل دیگر تفاوت هایی دارد . بعد از انجام لقاح و یا هنگام تشکیل نطفه جنسیت جنین تعییین می شود و تکثیر سلولها آغاز می گردد که همانطور که می دانیم نوع تقسیمات میتوز است و سلولها کاملا شبیه به هم هستند یعنی هر چند جنسیت با انعقاد نطفه تعیین شده ولی عملا قابل تشخیص نیست در این مرحله که مورولا گویند جنین به طرف رحم حرکت می کند و مرحله بلاستولا است با خصوصیات خودش ؛ ولی هنوز عملا تمایز سلولی صورت نگرفته است و بعد از آن هنگام رسیدن به رحم و چسبیدن توده سلولی به دیواره رحم مرحله گاسترولا است که تمایز سلولی آغاز و اندام ها تشکیل می شوند و به مرور اندام های جنسی نر یا ماده هم تشکیل و آشکار می شوند. شاید { و خداوند دانا است} اینکه قرآن شریف در جایی ذکر و انثی بودن را استناد به نطفه و در جایی استناد به خون بسته می دهد اشاره به مرحله « لقاح » که تعیین جنسیت و مرحله « گاسترولا » که تشکیل و تمایز اندام ها است باشد.
و ما بنده او هستیم و هر چه باشد سر تعظیم ذلت در برابر ربو بیتش فرود می آوریم « ربنا آمنا تقبل منا »

mir@;522687 نوشت:
اینکه جواب من نبود! بود؟!

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیییکم
این کش آمدن موضوع و حاشیه ها را توضیح دادن همه در اثر عدم توجه و دقت در معنی صریح و روشن آیات مورد بحث است که توضیح داده شد. مزید بر آن اینکه « یخرج » در آیه 7 سوره مبارکه طارق به انسان بر می گردد . و آیه مبارکه بعد از آن هم باز مؤیید این مطلب است که می فرماید: « انّه علی رجعه لقادر » که ضمیر « رجعه » به انسان بر می گردد.
« ... و لا یزید الظالمین الا خسارا »
صدق الله العلی العظیم

فتا 1;522786 نوشت:
فاموس قرآن

ناگفته نماند: قول عطا و زمخشرى و بيضاوى كه صلب را از مرد و ترائب را از زن گرفته‏ اند بكلّى باطل و بى اساس است و در آيه شريفه نطفه زن مطرح نيست.
زيرا در آيه ما قبل ميگويد: انسان از آب جهنده كه از ميان صلب و ترائب بيرون ميايد آفريده شده است. آب جهنده (ماء دافق) فقط از مرد است نه زن وانگهى.
مقاربت، فقط سبب نزول نطفه مرد است و ربطى بنطفه زن ندارد.
نطفه زن در حدود پنج روز پس از قاعدگى از تخمدان جدا شده و وارد لوله زهدان ميگردد و در حدود پنج و شش روز در آنجا زنده مى‏ماند اگر در عرض اين مدت مقاربت اتفاق افتاد يكى از سلّولّهاى نطفه مرد (اسپرماتوزئيد) وارد نطفه زن (اوول) ميگردد و رشد آن شروع ميشود، انزال زن و لذّت او در حين مقاربت راجع بانزال نطفه او نيست بر خلاف مرد.
و خلاصه: آيه شريفه راجع بنطفه مرد است و صلب و ترائب را بايد در وجود مرد جستجو نمود. و آنكه مثل ابن كثير و غيره در باره ترائب زن صحبت و نقل اقوال كرده‏اند از خود آيه غفلت نموده‏اند و گرنه از زن صحبتى بميان نمياوردند.
احتمال قوى در آيه شريفه آنست كه مراد از صلب، قسمت آخر ستون فقرات مرد مقابل استخوانهاى عانه و مراد از ترائب استخوانهاى عانه و خاصره باشد در تفسير پرتوى از قرآن ميگويد: مجراى منى از بيضه امتداد يافته و از راه مجراى معيّنى كه در امتداد كشاله ران است بطرف داخل شكم ميرود و بطرف مثانه كه در پشت استخوان عانه است بر ميگردد و در زير مثانه از ميان پروستات (غدّه ايست كه در محل خروج ادار قرار دارد و مجراى ناقل منى از وسط آن عبور ميكند) رد شده وارد مجراى ادرار ميشود قسمتى از اين مجرا كه داخل شكم است اطرافش حلقه استخوانى است كه در جلو استخوان عانه و در طرفين و عقب استخوان خاصره و در پشت، ستون مهره و استخوان خارجى ميباشد (تمام شد) على هذا مقصود از صلب قسمت آخر ستون مهره و از ترائب استخوانهاى ديگر است كه منى از ميان آنها گذشته وارد مجراى ادرار ميشود و اين است معناى يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ.
اگر گويند: تمام لغت نويسان و مفسّرين ترائب را استخوانهاى سينه و دنده‏ها و نحو آن معنى كرده‏اند و در مجمع البيان و غيره از اشعار عرب شاهد آورده كه تريب استخوان سينه است مثلا در صحّاح هست «اشرف ثدياها على- التريب» يعنى پستانهايش بر سينه مشرف است در اين صورت چگونه ممكن است ترائب را استخوانهاى عانه و خاصره بدانيم؟!! گوئيم: تريبه و ترائب در اصل لغت بمعنى استخوان سينه نيست و معناى اوّلى (تراب) در آن معتبر است و استخوانهاى سينه را از آنجهت ترائب گفته‏اند كه مثل خاك بسهولت حركت ميكنند طبرسى فرموده: چون استخوانهاى سينه مانند خاك بآسانى حركت ميكنند از آنجهت ترائب گفته‏اند.
در اين صورت چه مانعى دارد كه بگوئيم استخوانهاى عانه و خاصره را از جهت نرم بودن و خاك مانند بودن تريبه گفته‏اند. اگر مفسّران گذشته در اين عصر بوده و مجراى طبيعى منى را ميدانستند، ترائب را استخوانهاى عانه و خاصره معنى ميكردند.
در پرتوى از قرآن گويد:
ترائب كه جمع تريبه است در اصل لغت بمعناى چيز نرم و نفوذ پذير ...
و خاك مانند است. اين عبارت مبالغه آميز است زيرا مادّه اوّلى كه تراب است بمعنى خاك ميباشد اگر مطلب آنطور بود امثال صحاح و قاموس مينوشتند. كه تراب بمعنى نرمى است و خاك را از جهت نرم بودن تراب گويند. حال آنكه چنين ننوشته‏اند.

سلام علیکم برادر عزیز،
احسنت، حق با شماست، در سایت شهید آوینی هم این مطلب در تأیید حرف شماست:

نقل قول:
ش (لاهیجان): در مورد خروج منی، آیات 6و 7 سوره الطارق با علم امروز منافات دارد زیرا منی مرد از بیضه وپروستات خارج می شود و یعنی اوول زن از رحم زن خارج می شود. لطفاً راهنمایی کنید.
آیات مبارکه:

«فَلْيَنظُرِ الْانسَانُ مِمَّ خُلِقَ * خُلِقَ مِن مَّاءٍ دَافِقٍ * يخَْرُجُ مِن بَينْ‏ِ الصُّلْبِ وَ الترََّائبِ»(الطارق - 5،6،7)

ترجمه: انسان بايد بنگرد كه از چه آفريده شده است‏ * از آب جهنده خلق شده است‏ * همان آبى كه از ميان كمر و استخوان‌هاى سينه (یا جلو) بيرون مى‏آيد.

در این آیه سخن از این که نطفه‌ی مرد پس از ورود به رحم زن با چه ترکیب می‌شود و «اوول» در زن از کجا تشکیل شده یا خارج می‌شود نیامده است، بلکه سخن فقط راجع به «منی» مرد است که از آن به عنوان «آب جهنده» نام برده شده و بیان شده که این آب، (یخرج) از «صلب» و «ترائب» خارج می‌شود. چرا که اوول در زن «دافق – جهنده» نیست. در مورد نقش مشترک زن و مرد در به وجود آمدن فرزند، در آیات دیگری بحث شده است.

«صلب»،‌ به معنای چیزی سخت و شدید است و در آناتومی بدن نیز به استخوان‌های پشت گفته می‌شود که از پس گردن تا آخر ران و کمر ادامه دارد. «بین صلب» همان نخاع و آب نخاع است که مرکز اعصاب کل بدن بوده و محل عبور اجزای منی است تا در انتها به شکل نهایی «منی» درآید.

«ترائب» نیز از ریشه‌ی تراب است و به معنای دو چیز مساوی در بدن به کار می‌رود. لذا بین دو سینه، بین نخاع و سینه و هم چنین بین دو استخوان ران (محل آلت تناسلی) نیز تراب نامیده می‌شود.

دقت شود که قرآن کریم احکام بسیاری در باره‌ی طهارت، جنابت، نزدیکی و حتی زنا و لواط دارد، اما هیچ گاه به اسامی آلت تناسلی زن یا مرد اشاره نمی‌نماید.

با توجه به معانی متفاوت «ترائب»، مفسران تعاریف متفاوتی از خروج منی از بین «صلب و ترائب» کرده‌اند که البته هیچ کدام با علم امروز منافات ندارد.

الف – منظور از «صلب و ترائب» این است که آب منی از بین ستون فقرات پشت (محل تشکیل) و دو استخوان ران پا (محل آلت تناسلی – محل خروج) خارج می‌شود.

ب – صلب یعنی استخوان‌ها پشت و ترائب یعنی استخوان‌های جلو و آب منی از بین استخوان‌های پشت عبور کرده و از بین استخوان‌های جلو (محل آلت تناسلی) خارج می‌شود.

ج - «صلب» به معنای پشت مرد، به عنوان یك مركز عصبی، و «ترائب» به معنای ما بین دو استخوان ران است، كه كنایه از دستگاه تناسلی مرد دارد پس آیه‌ی «صُلب و ترائب» با نظرات دانشمندان جنین‌شناسی نیز مطابقت دارد.

د – صلب به معنای استخوان‌های سفت و محکم پشت و ترائب در مقابل صلب به معنای استخوان‌های جلو یا اسخوان‌های نرم و سفید جلو (در زن و مرد – محل قرار گرفتن آلت تناسلی) است. که در این صورت نیز منافاتی با علم امروز پیدا نمی‌کند.

ھ - منی مرد از میان صُلب (استخوان‌های پشت) و ترائب (استخوان پاها) او خارج می‌شود. از نظر کالبد شکافی، تمامی نقاط و مجاری عبور منی در محدوده صُلب و ترائب (استخوان پاها) قرار دارند. غدد كیسه‌ای پشت پروستات (كه ترشح آنها قسمتی از منی را تشكیل می‌دهد) نیز در این محدوده قرار دارند. پس می‌توان گفت: منی از میان صلب مرد به عنوان یك مركز عصبی ـ تناسل امر كننده ـ و ترائب او به عنوان رشته‌های عصبی مأمور به اجرا، خارج می‌شوند.

و - ترائب یعنی پیش روی انسان است در مقابل صلب به معنی پشت انسان قرار دارد و «صلب و ترائب» جمع هر دو و به معنای کل وجود است. چرا که منی از کل اجزای مرد گرفته می‌شود و به همین دلیل وقت خروج همه بدن مرد سست می‌شود. در این برداشت «صلب و ترائب» کنایه از همه‌ی بدن، چه نواحی پشت و چه نواحی جلو می‌باشد. و بیان شده است که عمده‌ترین پیدایش نطفه‌ی مرد از نخاع شوکی است.

ز- جای اولیه‌ای که بیضه یا رحم در جنین قرار می‌گیرند، پشت و انتهای ستون فقرات آن است. قبل از شش ماهگی جنین، تخم و تخمدان هر دو در پشت قرار دارند و پس از شش ماهگی در جنس نر هر دو به پایین كشیده شده و در پوسته‌ی بیضه قرار می‌گیرند و به وضع عادی در می‌آیند و در جنس ماده نیز مختصر جابجا شده و در دو طرف پهلو محاذی لوله‌های رحم جایگزین می‌شوند.)

چنان چه مشهود است، هیچ یک از این تعابیر و تفاسیر با علم امروز منافات ندارد.

اما توضیح بیشتری که شاید برای دوست علم‌مدارمون جناب mir@ جالب باشد در احادیث آمده است:

در ذبح یک حیان حلال گوشت ۱۵ بخش هست که از نظر فقهی خوردنشان حرام است و یکی از آنها مغز حرام است که همان نخاع می‌باشد. در حدیث در این باره از امام صادق علیه‌السلام سؤال شده:

نقل قول:
از امام صادق (ع)سئوال شد: چرا نخاع حرام شده است؟
حضرت فرمودند: زيرا محل آب جهنده (منى) بوده كه در هر مذكّر و مؤنّثى مى‏باشد نخاع رشته مغزى است طولانى كه در مهره‏هاى پشت كشيده شده است.
1. شيخ صدوق، علل الشرائع، ترجمه ذهنى تهرانى، انتشارات مؤمنين،قم،چاپ اول،1380،ج‏2، ص: 789.
منبع: سایت پاسخگو

یعنی منی و نطفه نجس هستند و این نجاست مثل نجاست شراب که وقتی سرکه می‌شود برطرف می‌گردد با استحاله از بین خواهد رفت و گوشت حیوان حلال‌گوشت دیگر نجس نیست اما نخاع که اولین عضو بدن است که از نطفه شکل می‌گیرد هنوز کامل از منی مستحیل نشده و همچنان نجس است. این را در علم امروزی هم تأیید کرده‌اند که اولین بخش بدن که ساخته می‌شود همین نخاع و اعصاب مرتبط است. نطفه بعد از اینکه به جای مورد نظر از رحم مادر می‌رسد در دیواره‌ی رحم داخل می‌شود مثل دانه‌ای که زیر خاک پنهان شود، بعد از این لانه‌گزینی در آنجا ریشه دوانده و جوانه می‌زند و بیرون می‌آید که این شکل‌گیری بند ناف است، بعد در سر آن ابتدا نخاع و محافظ آن شکل می‌گیرد که شکل کلی بدن (بدون دست و پا) شکل می‌گیرد و کم‌کم سایر اعضای بدن ساخته می‌شوند. حالا عجیب باشد اگر از همین آب نخاع دوباره منی بخواهد درست شود؟ برخی «بین‌الصلب» را به همین مغز داخل ستون فقرات تعبیر کرده‌اند که یعنی مغز حرام و نخاع، یعنی «بین‌الصلب و الترائب» به معنی «بین صلب و ترائب» نیست و به معنی «داخل صلب و همچنین از ترائب» معنی می‌شود و این نکته‌ی ظریفی است. حال:
اولاً دقت کنید که حرمت خوردن مغز نخاع و این توضیح امام مربوط به قبل از دیدن داخل شکم مادر با تجهیزات پزشکی است و این خودش معجزه‌ی علمی دیگری است که ایشان چطور اولین مرحله یا مراحل آغازین شکل گیری بدن انسان در رحم مادر را می‌دانستند
ثانیاً دقت کنید که نقش نخاع در ایجاد منی تأیید علم امروزی را هم دارد:

نقل قول:
محرک نورونی انجام عمل جنسی مرد

مهمترین منبع پیام های عصبی حسی برای شروع عمل جنسی مرد ٬ سر آلت(glans penis) است. سر آلت دارای نوعی دستگاه حسی بسیار حساس(اندامک انتهایی) end organ system است که نوع خاصی از حس موسوم به حس جنسی(sexual sensation) را به دستگاه اعصاب مرکزی می فرستد. اثر ماساژی مقاربت بر سر آلت باعث تحریک اندامک های انتهایی حسی می شود و پیام های جنسی از طریق عصب پودندال و سپس شبکه ی ساکرال(خاجی) وارد بخش ساکرال نخاع می شوند و بالاخره در نخاع بالا می روند تا به نواحی نامعلومی از مغز برسند.

ایمپالس هایی هم ممکن است از نواحی اطراف آلت به نخاع بروند که به تحریک عمل جنسی کمک نمایند. مثلا تحریک اپیتلیوم مقعد ٬ اسکروتوم و ساختمان های پرینه عموما می تواند باعث ارسال پیام هایی به نخاع شود که بر حس جنسی می افزایند. حسی جنسی حتی می تواند از ساختمان های داخلی مانند مناطقی از اورترا ٬ مثانه ٬ پروستات ٬ کیسه های منی ٬ بیضه ها و مجرای دفران نشات بگیرد. درواقع یکی از علل رانش جنسی (sexual drive) پرشدن اندام های جنسی از ترشحات است. گاهی عفونت و التهاب خفیف این اندام های جنسی باعث رانش تقریبا مداوم جنسی می شود. داروهای آفرودیزیاک (aphrodisiac drugs) همچون کانتاریدین باعث آزردگی مخاط مثانه و اورترا ٬ از جمله القای التهاب و احتقان عروقی می شوند.

عنصر روانی تحریک جنسی مرد

تحریکات مناسب روانی می توانند توان شخص را برای انجام عمل جنسی تا حدود زیادی تقویت کنند. پرداختن به افکار جنسی یا حتی خواب دیدن آن که فرد در حال انجام عمل جنسی است به تنهایی می تواند باعث وقوع عمل جنسی مرد شود و به انزال ختم گردد. درواقع بسیاری از مردان در برخی از مراحل حیات جنسی خود به ویژه طی نوجوانی دچار تخلیه های شبانه(nocturnal emissions) هنگام رویا می شوند.

انسجام عمل جنسی مرد در نخاع

اگرچه معمولا عوامل روانی بخش مهمی از عمل جنسی را تشکیل می دهند و می توانند آن را شروع یا مهار کنند ٬ ولی احتمالا عملکرد مغز برای انجام آن لازم نیست ٬ زیرا پس از قطع نخاع در بالای ناحیه ی کمری در برخی حیوانات و گاه در انسان ٬ تحریک مناسب تناسلی می تواند باعث انزال شود. بنابراین عمل جنسی مرد ناشی از مکانیسم های رفلکسی غریزی است که در نخاع ساکرال و کمری انسجام می یابند و آنها را می توان با تحریک روانی از سوی مغز یا تحریک واقعی جنسی از اندام های جنسی شروع کرد ولی معمولا این دو توام باهم هستند.

منبع: وبلاگ دائرة‌المعارف بدن


انقباضات بدن در حالت ارگاسم می‌تواند از تمامی اجزای بدن سیگنال‌های عصبی به نخاع بفرستد که با الگوگیری از مرد برای ایجاد سلول جنسی مرد مورد استفاده قرار گیرند.
تحریک اعضای بدن پیش از انزال توسط تحریکات متفاوت ذهنی و اعضای حساس بدن و ... همگی در راستای ساخته و پرداخته کردن آن منی می‌باشد و وقتی منی مهیا شد نهایتا در اوج لذت جنسی انزال صورت می‌گیرد.

mir@;519556 نوشت:
2 تناقض در قرآن وجود دارد که میخواهم نظر کارشناس و کاربران را در این رابطه بدانم:

1-خدا در سوره نجم آیات 45 و 46 میگوید از نطفه جنس های نر و ماده را میسازد اما در سوره قیامت آیات 37 تا 39 میگوید در مرحله خونبسته جنس های نر و ماده را میسازد.(البته در اینجا یک تناقض علمی را هم شاهد هستیم در جایی که خدا نطفه را از منی میداند اما علم امروز میگوید نطفه از منی و تخمک است)

2-خدا در سوره آل عمران آیه 133 میگوید پهنای بهشت به اندازه آسمانها و زمین است اما در سوره حدید آیه 21 میگوید پهنای بهشت به اندازه آسمان و زمین است.



سلام. همون اول سوالت رو خراب کنم نیازی به بقیه نیست. اونم اینکه تناقض رو اول بگو یعنی چه ؟ بعد ببین این موارد که گفتی جزء اون حساب میشن یا دیگر موارد تقابل مثلا تضاد و...؟!!!!!

mir@;521690 نوشت:
اول اینکه تناقض در آیات مشخص است یکی تعیین جنسیت را بعد از نطفه شدن میداند و دیگری تعیین جنسیت را بعد از مرحله خونبسته میداند.

" أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى‏" اسم" كان" ضميرى است كه به انسان بر مى‏ گردد،" و امناء منى" به معناى ريختن آن در رحم است، مى ‏فرمايد: مگر او نطفه‏ اى نبود از منى‏ اى كه در رحمش مى ‏ريزند.
" ثُمَّ كانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى" (آرى او همين نطفه بود) و سپس آن انسان و يا آن منى قطعه ‏اى لخته خون بود كه خداى تعالى با تعديل و تكميل، اندازه ‏گيرى و سپس صورتگريش كرد.
" فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‏" يعنى از انسان دو صنف درست كرد، يكى نر و ديگرى ماده (1)

جداي از اعتبارات مختلفي كه به مراحل بنيادين تشكيل جنين و جنسيت او باز مي گردد ودر پاسخهاي قبلي عرض شد ، توجه به ضمير "منه" در آيه 39 :" فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‏" نشاندهنده اين است كه اين ضمير به انسان باز مي گردد (2) در غير اينصورت بايد "منها" مي بود . يعني در بازگشت ضمير "ه" كه به انسان باز مي گردد يا به خون بسته اختلاف است و اغلب مفسرين يا متعرض آن نشده اند و يا مانند مرحوم علامه معتقدند كه ضمير به انسان باز مي گردد .

در ثاني ، در صورتي هم كه ضمير به خون بسته باز گردد آيا اگر تعيين جنسيت بعد از خون بسته شده باشد يعني بعد از نطفه شدن نيست ؟ !!!! ثالثا مي دانيم در همان زمان تشكيل نطفه جنسيت تعيين مي گردد ( زيرا جنسيت با استفاده از ژنهاي حامل آن به نطفه منعقد شده منتقل مي شود ) اما قابل تشخيص نيست و همانگونه كه جناب hosainفرمودند ممكن است نسبت دادن آن به مرحله ي خون بسته دليل بر قابل تشخيص بودن آن در اين مرحله باشد –الله اعلم- اما در هر صورت هيچگونه تناقضي نه وجود دارد و نه قابل اثبات است بويژه اينكه شما در گام اول بايد از بازگشت ضمير ، به خون بسته اطمينان حاصل نماييد كه تازه در آنصورت نيز عرض شد كه تناقضي وجود ندارد .
شما با مطالعه آيات سوره حج و نيز سوره مومنون و علق كه در خصوص تشكيل نطفه و مراحل مختلف جنيني است ، مي توانيد قبل از ادعاي متناقض بودن آيات ، به نوع نگاه قرآن كريم نسبت به مراحل جنيني ، احاطه بيشتري پيدا كنيد .در واقع شما قبل از اثبات متناقض بودن دو آيه ، داريد بر سر موضوعي بحث مي كنيد كه اساسا تضادي هم با يكديگر ندارند چه رسد به تناقض !!!

(1)-الميزان ، ج 20، ص 184
(2)- الميزان ، همان

mir@;521690 نوشت:
البته همین خونبسته هم یک تناقض علمی است که از تفکر اشتباه یونانیان برگرفته شده است که میدیدند زن حامله دیگر عادت ماهانه ندارد و خونی از او خارج نمیشود پس فکر میکردند همان خونبسته ها در بدن زن نوزاد را شکل میدهد که این تفکر غلط است.

گاهي انسان بسيار متاسف مي شود از اينكه مي بيند تمام همت و امكانات و سعي برخي، بر اين اساس است كه از هر طريقي شده اشتباه و اشكالي به قرآن كريم نسبت دهند ولو اين انتساب ، نادرست ، بعيد ، غير واقعي و واهي باشد .
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ( مومنون /14) آنگاه نطفه را به صورت علقه درآورديم پس آن علقه را [به صورت] مضغه گردانيديم و آنگاه مضغه را استخوانهايى ساختيم بعد استخوانها را با گوشتى پوشانيديم آنگاه [جنين را در] آفرينشى ديگر پديد آورديم آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است
جناب امير ! حقيقتا شما در قرآن حتي يك لفظ را پيدا مي كنيد كه ناظر به اين افكار پوچ و پوسيده و تاريخ زده باشد ؟!يعني اگر شما الان بگوييد جنسيت جنين در يكماهگي قابل تشخيص است ما بايد اين ادعاي شما را به افكار پوسيده يونان باستان نسبت دهيم كه تصور مي كردند انسان با همين شكل و شمايل كامل فعليش – يعني يك انسان كامل- از ابتداي بارداري در ابعادي بسيار بسيار كوچك در رحم مادر بوده و بتدريج فقط ابعادش بزرگتر مي شود نه اينكه اعضايش متكامل تر و ابعادش بزرگتر بشود ؟بعد هم بگوييم اين ادعاي آقاي امير برگرفته از افكار يونانيان باستان است كه حتي جنسيت جنين را هم در ابتداي بارداري معين و مشخص مي دانستند ؟ اين مطلب علمي كجا آن مطلب سخيف كجا!
اخر شما كه خودتان ايات 36-39 سوره مباركه قيامت را مورد بحث و بررسي قرار داده ايد و در اين آيات بوضوح مي گويد كه آيا انسان از نطفه اي كه كه در رحم ريخته مي شود نبود و بعد خون بسته شد؟ چطور ادعا مي كنيد كه قران مانند افكار سخيف يونانيان باستان خون بسته را حاصل قطع خون بارداري زن و تجمع آن در رحم و تشكيل جنين مي داند ؟!!!
شما اگر مايل نيستيد به قرآن مومن باشيد ، خود مي دانيد اما نه به عنوان كارشناس اين بحث بلكه به عنوان يك خواهر كوچكتر و دلسوز عرض مي كنم كه اين نحوه استدلال در عيب يابي و اشكال بندي و اشكال تراشي به قرآن كريم ، اين كتاب شريف را از ارزش نمي اندازد اما ما را از اعتبار ساقط خواهد نمود .
موضوع قفل شده است