توصیه‌ی ایتدایی قرآن به کدام است: چندهمسری یا تک‌همسری؟

تب‌های اولیه

88 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

owari;515520 نوشت:
یا به کنیزانی که مالک شده اید [اکتفا کنید]

اينك كه به ياري یزدان، تاج سلطنت ايران و بابل و كشورهاي چهار گوشۀ دنيا را به سر گذاشته ام ، اعلام مي كنم
كه تا روزي كه من زنده هستم
دين و آيين و رسوم ملتهايي كه من پادشاه آنها هستم ، محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت كه حكام و زير دستان من ، دين و آئين و رسوم ملتهايي كه من پادشاه آنها هستم يا ملتهاي ديگر را مورد تحقير قرار بدهند يا به آنها توهين نمايند .

من از امروز كه تاج سلطنت را به سر نهاده ام ، تا روزي كه زنده هستم
هر گز سلطنت خود را بر هيچ ملت تحميل نخواهم كرد
و هر ملت آزاد است ، كه مرا به سلطنت خود قبول كند يا ننمايد
و هر گاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند ، من براي سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم كرد .

من تا روزي كه پادشاه ايران و بابل و كشورهاي جهات اربعه هستم ، نخواهم گذاشت ،
كسي به ديگري ظلم كند و اگر شخصي مظلوم واقع شد ، من حق وي را از ظالم خواهم گرفت
و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم كرد .

من تا روزي كه پادشاه هستم ، نخواهم گذاشت مال غير منقول يا منقول ديگري را به زور يا به نحو ديگر
بدون پرداخت بهاي آن و جلب رضايت صاحب مال ، تصرف نمايد

من تا روزي كه زنده هستم ، نخواهم گذاشت كه شخصي ، ديگري را به بيگاري بگيرد
و بدون پرداخت مزد ، وي را بكار وادارد .
من امروز اعلام مي كنم ، كه هر كس آزاد است ، كه هر ديني را كه ميل دارد ، بپرسد
و در هر نقطه كه ميل دارد سكونت كند ،
مشروط بر اينكه در آنجا حق كسي را غضب ننمايد ،

و هر شغلي را كه ميل دارد ، پيش بگيرد و مال خود را به هر نحو كه مايل است ، به مصرف برساند ،
مشروط به اينكه لطمه به حقوق ديگران نزند .

من اعلام مي كنم ، كه هر كس مسئول اعمال خود مي باشد و هيچ كس را نبايد به مناسبت تقصيري كه يكي از خويشاوندانش كرده ، مجازات كرد ،
مجازات برادر گناهكار و برعكس به كلي ممنوع است
و اگر يك فرد از خانواده يا طايفه اي مرتكب تقصير ميشود ، فقط مقصر بايد مجازات گردد ، نه ديگران

من تا روزي كه به ياري ، سلطنت مي كنم ، نخواهم گذاشت كه مردان و زنان را بعنوان غلام و كنيز بفروشند
و حكام و زير دستان من ، مكلف هستند ، كه در حوزه حكومت و ماموريت خود ، مانع از فروش و خريد مردان و زنان بعنوان غلام و كنيز بشوند

ببخشید یه سوال خارج از موضوع برا من پیش اومده که همینجا رسما اعلاممیکنم فقط میخوام نظر کار شناسو بدونم نه کس دیگه
چرا تو قران اسم کنیز رو اورده
چرا نگفته که کنیز ها هم ادمن و کسی نمیتونه صاحبشون بشه؟

muiacir;516959 نوشت:
1 - اون قسمت که میگه " با زنان(پاک) دیگر ازدواج کنید" منظور از دیگر زنان یتیم هست یا هر زن دیگری؟

با سلام
بله منظور غیر زنان یتیم هست .

muiacir;516959 نوشت:
2 - فکر میکنم سوال زننده تاپیک جواب داده نشد.من این طور برداشت میکنم که اگر میتوانیم بین زنان عدالت برقرار کنیم ، آنگاه توصیه قرآن این هست که بهتره چندهمسر اختیار کنیم و به یکی قناعت نکنیم و اگر توصیه قرآن این بود که به یکی قناعت کنیم میتونست این طور بگه :
اگر توانایی عدالت رو داشتین به یکی قناعت کنین ولی اگر خواستین تا 4 تا هم میشه.

ببینید من جواب رو دادم . این آیه در صدد این نیست که بگوید چند همسری بهتره بلکه فقط جواز اون رو مطرح کرده است و از طرفی هم فرموده اگر این چند همسری باعث بی عدالتی هست به تک همسری قناعت کنید.
شبـنم;516962 نوشت:
اساس اسلام بر تک همسریست یا چند همسری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یعنی چی اساس اسلام؟
ببینید به طور عادی اینگونه است که توصیه به ازدواج شده و وقتی شخصی ازدواج کرد و از طرفی نیاز داشت و شرایط بود می تواند ازدواج مجدد هم داشته باشد.

muiacir;516980 نوشت:
ولی باز هم مشکل همچنان باقی لست که آیا اگر در خود توانایی این را دیدیم که بین آن ها عدالت برقرار کنیم ، میتوانیم چند همسر اختیار کنیم؟
در این آیه صرف داشتن و نداشتن عدالت رو جواز بر چندهمسری شمرده ، فلذا ما میتونیم از این آیه نتیجه بگیریم که در صورت ایجاد عدالت در بین همسران ، جواز چند همسری برای ما صادر میشود.
این برخلاف اونی هست که علمای شیعه میگند و از چند همسری تا حد امکان منع میکنند.در حالی که طبق این آیه نه تنها منع نکرده بلکه فقط صرف نداشتن عدالت در بین همسران رو مانع تعدد زوجین میدونه

بر خلاف گفته علمای شیعه است؟ این آیه تنها جواز رو مطرح می کنه و مسلما شرایط هایی هم هست که باید روایات و آیات دیگر رو دید.

[=arial]دوستان خواهشا بحث های خارج از عنوان تاپیک مطرح نکنند.
منظور از عدالت و مباحث فقهی و ... مربوط به این تاپیک نیست و باید جداگانه بحث شود.
لذا طوری بحث شود که مجبور به حذف مطالب نشم.
با تشکر از همکاری شما دوستان

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

owari;515520 نوشت:
توصیه‌ی ایتدایی قرآن به کدام است: چندهمسری یا تک‌همسری؟

همانطور که کارشناس محترم نیز فرمودند، توصیه به اصل ازدواج است.
مردی که ازدواج میکند، تحت شرایط خاصی می‌تواند همسران بعدی را نیز اگر نیازی بود اختیار نماید.

ღ پریسا ღ;517388 نوشت:
ببخشید یه سوال خارج از موضوع برا من پیش اومده که همینجا رسما اعلاممیکنم فقط میخوام نظر کار شناسو بدونم نه کس دیگه
چرا تو قران اسم کنیز رو اورده
چرا نگفته که کنیز ها هم ادمن و کسی نمیتونه صاحبشون بشه؟

[=arial]با سلام
همین سوال رو در تاپیک مجزایی مطرح کنید تا بحث بشه.
سوال قشنگی هست و مسلما نیاز به بحث زیاد دارد.
موفق باشید

عمار;517415 نوشت:
یعنی چی اساس اسلام؟
ببینید به طور عادی اینگونه است که توصیه به ازدواج شده و وقتی شخصی ازدواج کرد و از طرفی نیاز داشت و شرایط بود می تواند ازدواج مجدد هم داشته باشد.

یعنی اینکه دوستان اعتقاد دارند اسلام اینطور به مردان گفته ای مردان دو زن بگیرید یا سه زن بگیرید یا چهارتا بگیرید اگر نتوانستید ( دقت کنید تازه اگر نتوانستید اون توانستن هم خیلی محدود شده به یه نفقه فقط ) به یکی اکتفا کنید
یعنی اینکه از اول میگه هر خانواده باید شامل یک مرد و دو یا سه یا چهار زن باشه مگه اینکه از عهده مرد برنیاید باید همون یکی رو بگیره
زن راضی باشه یا نباشه مهم نیست خدا به مردان گفته دوتا دوتا زن بگیرید

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

شبـنم;517443 نوشت:
هر خانواده باید شامل یک مرد و دو یا سه یا چهار زن

خیر بایدی در کار نیست.واجب نیست.
لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

بن موسی;517444 نوشت:
خیر بایدی در کار نیست.واجب نیست.

خیلی ممنون ولی از نظر خیلی ها بایده
از نظر خیلی ها اسلام یعنی همین . تأکید اسلام برچند همسری مردان است
ازدواج مجدد مستحب و بلکه در شرایطی واجب است
این یک وظیفه مهم برعهده مردان است پای مصالح که وسط بیاد زندگی زن و فرزند فدای اون باید بشه
زن هم این وسط میخواد بخواد نمیخواد هر بلایی سرش میاد مهم نیست مهم اجرای دستور خداست
این هم آخرین پست من تو این تایپک بود دیگه هم تاپیکتون رو از مسیرش منحرف نمیکنم
ببخشید پریدم وسط حرفتون
آخر این تاپیک هم مشخصه اسلام از مردان چندهمسری رو خواسته و بهشون اجازه داده

[=arial]با سلام مجدد
دقت کنید دوستان که اين آيه در باره مردى نازل شده كه با زنان بسيارى افزون از آنچه اسلام تجويز كرده است، ازدواج كرده بود و مى‏گفت چه مانعى دارد كه من هم مثل فلان شخص با زنان متعددى ازدواج كنم. اين افراط، سبب شد كه مالش از بين برود و بمال يتيمى چشم بدوزد كه تحت سرپرستى او بود، از اين رو خداوند مردم را از گرفتن بيشتر از چهار زن نهى كرد تا بر اثر تهيدستى احتياج بمال يتيمان پيدا نكنند، حتى اگر با گرفتن چهار زن هم بيم تجاوز بمال يتيم آنها را تهديد كند، بايد به يك زن اكتفاء كنند. اين مطلب از ابن عباس و عكرمه است.
[=arial] مردم، در مورد مال يتيمان سخت گيرى مى‏كردند ولى در مورد زنان مسامحه مى‏كردند و در ميان آنها عادلانه رفتار نميكردند از اينرو خداوند فرمود:
[=arial]همانطورى كه در مورد يتيمان بيم داريد كه گرفتار بى عدالتى شويد، در مورد زنان نيز چنين باشيد. به شما اجازه داده شود كه با رعايت عدالت، از يك تا چهار همسر داشته باشيد.
[=arial]اين مطلب، از سعيد بن جبير و سدى و قتاده و ربيع و ضحاك و بروايتى از ابن عباس است.
ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏5، ص: 18

عمار;517420 نوشت:
[=arial]دوستان خواهشا بحث های خارج از عنوان تاپیک مطرح نکنند.
منظور از عدالت و مباحث فقهی و ... مربوط به این تاپیک نیست و باید جداگانه بحث شود.
لذا طوری بحث شود که مجبور به حذف مطالب نشم.
با تشکر از همکاری شما دوستان

سلام جناب عمار

اگر پست بنده خارج از بحث بوده پس همه پستها خارج از بحث بوده از جمله پست آغازین جناب بن موسی که تاپیک را منحرف کرد.

بن موسی;517158 نوشت:
شرایطش همانطور که شما گفتید و حقیر هم اشاره ای کردم،عدالت در نفقه است و نیز تقسیم شب ها که تقسیم شب ها هم به طور مساوی نیست.برای مثال مردی که سه زن دارد می تواند دو شب را از چهار شب نزد دو تن از همسرانش باشد و دو شب دیگر را نزد آن دیگری (یعنی نزد یک زن دو شب باشد و نزد دو زن دیگر،هر کدام یک شب که یعنی سهم یک زن از دو زن دیگر یک شب بیشتر است).بقیه موارد مانند عدالت در احترام و دوست داشتن و ... مستحب هستند،نه واجب (برخلاف تصور دوستان).

لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

و همینطور پستهای بعدی که بیشتر شبیه اسپم بود . چرا باید فقط این آخری که جوابی بود بر اینکه آیت الله مکارم عدالت قلبی را واجب نمیدانند نه عدالت عملی را ، باید پاک میشد؟

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

.امین.;517515 نوشت:
اگر پست بنده خارج از بحث بوده پس همه پستها خارج از بحث بوده از جمله پست آغازین جناب بن موسی که تاپیک را منحرف کرد.

پست آغازین بنده کاملاً در راستای تاپیک بوده است.چون روایتی را در خصوص استحباب تعدد زوجات آوردم که با موضوع تاپیک (این که نظر اسلام بر چندهمسری است یا تک همسری) در ارتباط است و بحث مربوط به عدالت یک نکته ای بود که قبل از این در تاپیک بیان شده بود و ما فقط یک اشاره ای به آن کردیم و خودتان هم بحثش را ادامه دادید.

.امین.;517515 نوشت:
و همینطور پستهای بعدی که بیشتر شبیه اسپم بود .

پست های بعدی نقد مقاله ای بود که آورده بودید و در آن ها با منابع همان مقاله،خود مقاله را نقد کرده بودیم.

.امین.;517515 نوشت:
چرا باید فقط این آخری که جوابی بود بر اینکه آیت الله مکارم عدالت قلبی را واجب نمیدانند نه عدالت عملی را ، باید پاک میشد؟

در این خصوص بنده پاسخ شما را دادم که پست بنده پاک شد.شما در پستتان گفته بودید:
.امین.;517176 نوشت:
مقصود از این عدالت -که شرط گرفتن چهار زن می‌باشد- این است: دادن نفقه به هر یک از همسران در حدّ شأن آنها، رعایت مساوات در مسائل زناشویی و هم‌‌خوابی و رفتار نیکو و گشاده‌‌رویی به همه همسران بدون فرق گذاشتن بین آنها، نه این‌که نسبت به برخی ابراز احساسات و محبّت نماید و نسبت به برخی دیگر کاملاً بی‌‌اعتنا یا کم توجّه باشد.

یعنی ادعایی که شده بود،رعایت مساوات بود و ما این ادعا را نقد کردیم و مشخص شد نظر منابع این مقاله،استحباب مساوات است نه وجوب آن.مطلب دیگر این که عدالتی که ما از آن حرف زده بودیم و شما در پاسخ به قسمتی از آن این مقاله را آوردید،همین عدالت به معنی مساوات بود که نشان داده شد عدالت به معنی مساوات،مستحب است نه واجب.

لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

بن موسی;517545 نوشت:
یعنی ادعایی که شده بود،رعایت مساوات بود و ما این ادعا را نقد کردیم و مشخص شد نظر منابع این مقاله،استحباب مساوات است نه وجوب آن.مطلب دیگر این که عدالتی که ما از آن حرف زده بودیم و شما در پاسخ به قسمتی از آن این مقاله را آوردید،همین عدالت به معنی مساوات بود که نشان داده شد عدالت به معنی مساوات،مستحب است نه واجب.

سلام
ممنون از توضیح. پس منظور از عدالتی که واجب نیست مساوات است.

owari;517271 نوشت:
باب شوخی را البته شما باز کردید وقتی فرمودید که عدالت در مورد چندهمسری شامل رعایت کردن حقوق مردان دیگر هم می‌شود. اگرچه مطلبی است که تعجب‌برانگیز است ولی بعید می‌دانم هیچ عالمی چنین چیزی را در تفسیر آن آیه برداشت کند و اگر هم کرده شاید می‌خواسته همین محدودیت سقف بالای ازدواج به ۴ همسر را توضیح دهد و نه اینکه بگوید ۱ همسر کافی است. اگرچه باز ممکن است خدای نکرده یک زمانی بیماری بیاید یا اتفاقی بیفتد که تعداد انسان‌ها طوری شود که ناچارا حکم ثانویه داده شود که کسی بیش از یک زن بگیرد حرام است. اگرچه وقتی بحث ازدواج با حوریه و جن (آنطور که برای فرزندان آدم علیه‌السلام رخ داد) یا بحث ازدواج مردان کشتی حضرت نوح علیه‌السلام بعد از فرو رفتن آب پیش آمد (البته اگر درست باشد؟) را بدانید دیگر واقعاً نگران نخواهید شد ...

سلام

این مساله شوخی نبود و خیلی هم جدی بود

به نظرم ایت الله صادقی این مساله رو عنوان کردند که رعایت عدالت همه جانبه است
و نباید اینطوری باشد که اگر مردی چهار زن بگیرد خدای نکرده شرایطی فراهم بشود که مردی زن نتواند بگیرد

الان اگر همه مردان تصمیم بگیرند چهار زن بگیرند
شرطش این است که تعداد زنان چهار برابر مردان باشد که می دانیم اینطور نیست و تعداد تقریبا مساوی می باشد

و از همینجا مشخص می شود این قانون حالت کلی و ازادانه ندارد بلکه برای ان محدویتهایی وجود دارد
وگرنه خداوند نمی اید قانونی بدهد که در اجرا به مشکل بر بخورد

دل ارام;517003 نوشت:
سلام

جواب سوال شما به راحتی از دقت در ایه بدست می اید

به قسمتی که ابی کرده ام دقت فرمایید
اگر اعداد را از یک شروع می کرد
ان وقت قسمت دوم ایه که قرمز کرده ام و می فرماید نتوانید بین انها عدالت برقرار کنید
در مورد یک همسر بی معنا خواهد شد
یعنی رعایت عدالت در باره یک همسر بی معنی خواهد بود

و خداوند برای اینکه این که قسمت دوم ایه و قرمز رنگ کاملا با معنا باشد الزاما باید از دو شروع می کرده است

پس این شروع از دو فقط برای صحیح بودن معنای جمله می باشد

و در اخر ایه با بیان اینکه اگر نمی توانید عدالت را رعایت کنید به یک همسر بسنده کنید

نشان می دهد اساس اسلام بر تک همسری می باشد

با سلام و تشکر از زحمتی که کشیدید.
پاسخ شما در حد یک فرضیه و احتمال قابل احترام است. ولی هیچ دلیل بر درست بودن آن ذکر نکردید. یعنی این تفسیر شخصی شما است.
خداوند اگر میخواست از یک شروع میکرد این کار را بدون هیچ نگرانی از ادبیات جمله انجام میداد و به راحتی ادبیات هم کمی تغییر میداد.
درست بودن فرضیه شما بسیار بعید به نظر میرسد و این فرضیه در ضمن فرض را بر این گرفته است که خداوند در تغییر ادبیات و اقعال جمله ناتوان بوده است و مجبور بوده است که در قالب موجود این جمله حرف بزند. ما چنین خدای ناتوانی را سراغ نداریم!
خداوند قادر بلد است هر حرف خودش را بدون داشتن مشکل ادبیات عرب و بدون مشکل ایجاز و... بزند.

صدور انقلاب;517590 نوشت:
با سلام و تشکر از زحمتی که کشیدید.
پاسخ شما در حد یک فرضیه و احتمال قابل احترام است. ولی هیچ دلیل بر درست بودن آن ذکر نکردید. یعنی این تفسیر شخصی شما است.

سلام و تشکر

دوست گرامی دلیل هم ذکر کردم ان هم
دلیل منطقی
پس نمی تواند تفسیر شخصی من باشد
چون سروکار ان با منطق است

صدور انقلاب;517590 نوشت:
خداوند اگر میخواست از یک شروع میکرد این کار را بدون هیچ نگرانی از ادبیات جمله انجام میداد و به راحتی ادبیات هم کمی تغییر میداد.

بزرگوار این حرفتان عجیب است که خداوند برای اینکه از یک شروع کند کل ادبیات عرب را تغییر دهد !

ان وقت شما بفرمایید خداوند چگونه در هنگام نزول این ایه برای اینکه از یک شروع کند به ناگهان ادبیات عرب را تغییر می داد ؟

صدور انقلاب;517590 نوشت:
درست بودن فرضیه شما بسیار بعید به نظر میرسد و این فرضیه در ضمن فرض را بر این گرفته است که خداوند در تغییر ادبیات و اقعال جمله ناتوان بوده است و مجبور بوده است که در قالب موجود این جمله حرف بزند. ما چنین خدای ناتوانی را سراغ نداریم!
خداوند قادر بلد است هر حرف خودش را بدون داشتن مشکل ادبیات عرب و بدون مشکل ایجاز و... بزند.

بزرگوار خداوند وقتی تمام قران را بر مبنای ادبیات عرب و صحت ان بیان کرده که اتفاقا یک نوع اعجاز قران هم در همین در اوج بودن ادبی قران می باشد

ان وقت چگونه بیاید در یک ایه این ظرافت را رعایت نکند و برای بیان عدد یک
کل ادبیات عرب را تغییر دهد ؟؟!!!

دل ارام;517599 نوشت:
سلام و تشکر

دوست گرامی دلیل هم ذکر کردم ان هم
دلیل منطقی
پس نمی تواند تفسیر شخصی من باشد
چون سروکار ان با منطق است


سلام علیکم
شاید ما معنی دلیل را درست نمیفهمیم. به هر حال این نظر شخصی شماست که تفسیرتان منطقی است. تمام کسانی که قرآن را تفسیر شخصی کرده اند (حتی ابن تیمیه و ابن وهاب) خودشان خیال میکنند که تفسیرشان منطقی است. اگر چه نقد ما به تفسیر شما هم غیرمنطقی نبود.
منطق ما ها که غیرمعصوم هستیم خطا دارد. دلیل بهتر قرآن و حدیث است.

خداوند لازم نیست برای رساندن منظورش کل ادبیات عرب را تغییر دهد (گرچه خداوند قادر کافیست اراده ای کند تا همین کار را هم انجام دهد) بلکه تغییر جمله و افعال آن کافیست.
به سادگی با تغییر جمله (در قالب همین ادبیات عرب موجود) آیه خداوند میتواند منظورش را برساند.
چرا فرض را بر این میگیرید که خدا فقط حق دارد یکی از این دو جمله را که شما میفرمائید انتخاب کند؟ میلیاردها جمله ممکن وجود دارد که خداوند میتوانست هر کدام را میخواست به جای این دو جمله شما در این آیه بگوید. با همین ادبیات موجود. تغییر جمله برای خدا کاری ندارد. لازم هم نیست حتما در قالب همین جمله این آیه باشد.
هیچ چیز خداوند را محدود نمیکند. و همچنین کلام او را.

وقتی میگوید خدا اگر این حرف را میزد با ادبیات عرب جور در نمی آید یعنی خدا تابع ادبیات عرب است. در صورتی که برعکس است. ادبیات عرب مخلوق خدا و خدا میتواند آن را هرطور بخواهد تغییر دهد. حتی همین الان. یعنی خدا میتواند تمام تاریخ و تمام کتب و تمام مغز و حافظه تمام انسانها را در یک لحظه تغییر دهد و یک ادبیات عرب دیگر را در کل دنیا جایگزین کند.
يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ ۖ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ [١٣:٣٩]
در اینصورت ما تمام ادبیات عرب قبلی را فراموش خواهیم کرد.
سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنسَىٰ [٨٧:٦] إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ ۚ
البته بدون تغییر ادبیات عرب هم خدا میتواند حرف خودش را بزند.
شما میخواهید ادبیات عرب را به خدا یاد بدهید؟

قُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿الحجرات: ١٦﴾

مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ ﴿الحج: ٧٤﴾

owari;517054 نوشت:
پس در کل دو خطر برای مرد هست،
یکی ظالم شدن به ایتام در صورت ازدواج با آنها: توصیه‌ی خداوند این است که اگر ترس دارید به گناه بیفتید وارد عرصه‌ی گناه نشوید و با آنها ازدواج نکنید
یکی ظالم شدن به چند همسر یا لااقل یکی از آنها در مورد نفقه: توصیه‌ی خداوند این است که اگر ترس دارید به گناه بیفتید وارد این عرصه هم نشوید

حالا کسی که ترس ندارد که به ایتام ظلم کند خداوند توصیه کرده که باز با ایتام ازدواج نکند؟ حتماً نه مگرنه آنها محکومند به نداشتن شوهر!
حالا اگر کسی ترس ندارد که عدالت در نفقه را رعایت کند خداوند به او توصیه کرده که باز به گرفتن یک زن اکتفا کند چون برای دوری از گناه امن‌تر است؟ قاعداً باز هم نه.

سلام علیکم،
با توجه به پاسخ‌های جناب عمار در مورد کسی که خوف ظلم به زنان یتیم را ندارد اسلام توصیه نکرده که پس بهتر است با ایتام ازدواج کنی و توصیه هم نکرده که با آنها ازدواج نکنی، بلکه مخیر است، اینجا شرایط دیگر مطرح می‌شود (کفویت و ...) که کدام گزینه را انتخاب کند،
اگرچه شاید انتخاب غیرایتام با توجه به اینکه ولی کسی که سرپرست کسی که سرپرستی نداشته باشد خود خداست (یَا وَلِیَّ مَنِ اسْتَوْلاهُ، یَا غِیَاثَ مَنْ لا غِیَاثَ لَهُ، یَا مُعِینَ مَنْ لا مُعِینَ لَهُ، یَا اَنِیسَ مَنْ لا اَنِیسَ لَهُ، یَا اَمَانَ مَنْ لا اَمَانَ لَهُ ...السلطان ولی من لا ولی له) خطرش کمتر باشد ولی خیر عظیمی که در محبت کردن به ایتام هست هم از محبت کردن به زنان معمولی بیشتر است،‌خوب معلوم است محبت کردن برای کسی که دست نوازشی بر سرش کشیده نشده اجر بیشتری داشته باشد.
به طرز مشابه کسی که خوف رعایت نکردن عدالت لازم (واجبش هرچه که باشد، فقط در نفقه یا نفقه و چیزهای دیگر) را ندارد به او توصیه نمی‌شود که فقط یک همسر را بگیرد بلکه به او توصیه هم نمی‌شود که بیش از یک همسر بگیرد. (اصولاً اگر کسی بخواهد چند همسر بگیرد هم کم‌تر پیش می‌آید که بتواند همه را با هم بگیردْ!) بسته به شرایط دیگر خودش انتخاب خواهد کرد و البته در این تصمیم همانطور که خواهران عزیز هم دغدغه‌دار هستند نباید به کسی از جمله همسر اول ظلم شود اما ملاک اینکه چه عملی ظلم هست و چه عملی ظلم نیست را هم خداوند به ما می‌دهد و نه عرف جامعه یا تبلیغات غرب و شرق و فرهنگ‌های بیگانه ...

اگرچه تا اینجا به کمک کارشناس محترم و دوستان متفکر و محققم پیشرفت خوبی حاصل شده است اما از آنجا که می‌خواهم ان شاء الله تمامی شک و شبهه‌ها پاسخ داده شود و سؤال بی‌جوابی روی زمین باقی نماند اگر کارشناس محترم اجازه دهند تاپیک را برای پاسخ دادن صریح به پرسش‌های زیر ادامه دهیم و اینکه آیا پاسخ‌های آنها در راستای نتیجه‌گیری فوق می‌باشند یا خیر:

پس به طور خلاصه سؤالهایی که هنوز دارم اینهاست:
۱. حکمت خداوند در تریب بیان در ان آیه چیست؟ قاعده‌ی «ترجیح بلامرجح نداریم» وقتی عدد ۱ در قسمت اولی آیه نیامده و فقط در قسمت دوم آیه آمده چه می‌شود؟
۲. منع بیشاز ۴ زن از کجای آیه فهمیده می‌شود؟
(هر دو بحث هم احتمالاً مربوط به ادبیات عرب باشد اگر اشتباه نکنم ... اینکه چرا خداوند این طرز بیان را برای بیان حکم جواز چندهمسری اختیار کرده است و جواز چندهمسری را قبل از توصیه به یک همسر در صورت ترس آورده است؟ حکم کلی را آورده بعد تخصیص زده است؟ در این صورت آیا آنچه در اثر ایجاز ادبی حذف شده است آیا فقط عدد ۱ است و کنیز (۰ زن) که در قسمت دوم بیان شده‌اند و یا اینکه می‌توان مثلاً ۵ و به بالا را هم می‌توان فرض کرد که منظور خداوند بوده باشد که چون منعی برایشان نیامده مجاز هستند؟ می‌دانم مجاز نیستند البته بحث ادبیات قرآنی را سؤال دارم که نفرموده تا ۴ بلکه ۱ تا ۴ را شمرده است و این را می‌توان توصیه در نظر گرفت اما بیش از ۴ را هم حلال دانست. در واقع با توجه به اینکه هر چیزی که منع نشود حلال است سؤال دارم.)
۳. البته اینکه چندهمسری در کل عملی مستحب است (مورد توصیه است) یا خیر را بردرمان .امین. در تاپیک جداگانه‌ای پرسیده‌اند، حقیر می‌خواهم به عنوان جمع‌بندی بپرسم اگر حکم آن مستحب باشد این همان توصیه‌ی ابتدایی اسلام به چندهمسری معنا خواهد داد یا خیر و اگر بله آیا از روی همین آیه قابل استحراج است یا دلایل دیگری را هم لازم دارد

با تشکر،
یا علی

سلام علیکم،
سرکار دل‌آرام استدلالی برای حذف شدن عدد ۱ در بخش اول آیه آوردند که نه ناشی از توصیه به بیش از ۱ همسر گرفتن باشد و نه ناشی از ایجاز ادبی بلکه یک بحث منطقی کرده‌اند که در نوع خود جالب هم هست و حاکی از باریک‌بینی ایشان است:

دل ارام;517599 نوشت:
سلام و تشکر

دوست گرامی دلیل هم ذکر کردم ان هم
دلیل منطقی
پس نمی تواند تفسیر شخصی من باشد
چون سروکار ان با منطق است

اما حقیر و ظاهراً جناب صدورانقلاب اگرچه باریک‌بینی ایشان را تحسین می‌کنیم ولی هنوز کاملاً قانع نشده‌ایم که دلیلش آن دلیل باشد،

owari;517263 نوشت:
سلام علیکم خواهر عزیز،
چرا خوانده بودم و خیلی هم خوشم آمد،‌ اما هنوز آنقدر که باید و شاید قانع نشده‌ام، مثلاً پیش خودم فکر میکنم اگر کسی بگوید «از یکی تا چهارتا زن می‌توانی بگیری اما اگر ترسیدی بهشان ظلم کنی فقط یکی بگیر» خوب کسی ممکن است فکر کند که «اگر یک زن گرفتم که بحث عدالت ایجاد کردن بین او با خودش بی‌معنا خواهد بود»؟ فکر می‌کنم در همان بحث «شنونده باید عاقل باشد» هر کسی متوجه می‌شود که منظور آن شخص گوینده این بوده است که اگر بیش از ۱ زن خواستی بگیری و این خطر را احساس کردی بیش از ۱ زن نگیر.

می‌خواستم بدانم که روال بیان خداوند در قرآن آیا دقت ماشینی الفاظ و گزاره‌هاست یا روی شعور شنونده هم حساب می‌کند؟ مثال خوب اختلاف این دو بیان در همین آیه است. خداوند می‌توانست بگوید ۱ یا ۲ یا ۳ یا ۴ و بعد بگوید اگر نتوانستید عدالت را رعایت کنید فقط ۱، کسی هم پیش خودش فکر نمی‌کرد که عدالت برای یک همسر یعنی چه و همه متوجه می‌شدند که عدالت مربوط به سه گزینه‌ی ۲ یا ۳ یا ۴ می‌شده است، اما در برنامه‌نویسی کامپیوتر عملگر عدالت حداقل نیاز به دو ورودی دارد و اعمال آن به یک ورودی (یک همسر) خطا می‌دهد. درست است که در نوشتن برنامه‌ی کامپیوتری یا در بیان ریاضی باید دقیق‌تر صحبت کرد اما در بیان معمولی روی شعور طرف مقابل هم کمی حساب می‌شود. به عنوان یک سؤال جنبی که از طریق این آیه به بحث حاضر هم مربوط می‌شود می‌خواستم بدانم که روال بیان خداوند در قرآن کدام است، بیان دقیق که حتی به همان صورت بشود با موجود بدون شعوری مانند کامپیوتر هم ارتباط بدون دریافت error برقرار کرد و یا بیان نادقیق معمولی و عامینه؟ اگر عامیانه است آنوقت دقیق بودن بیان خداوند به چه معنا خواهد بود؟
یا علی

owari;517663 نوشت:
سلام علیکم،
سرکار دل‌آرام استدلالی برای حذف شدن عدد ۱ در بخش اول آیه آوردند که نه ناشی از توصیه به بیش از ۱ همسر گرفتن باشد و نه ناشی از ایجاز ادبی بلکه یک بحث منطقی کرده‌اند که در نوع خود جالب هم هست و حاکی از باریک‌بینی ایشان است:

اما حقیر و ظاهراً جناب صدورانقلاب اگرچه باریک‌بینی ایشان را تحسین می‌کنیم ولی هنوز کاملاً قانع نشده‌ایم که دلیلش آن دلیل باشد،

می‌خواستم بدانم که روال بیان خداوند در قرآن آیا دقت ماشینی الفاظ و گزاره‌هاست یا روی شعور شنونده هم حساب می‌کند؟ مثال خوب اختلاف این دو بیان در همین آیه است. خداوند می‌توانست بگوید ۱ یا ۲ یا ۳ یا ۴ و بعد بگوید اگر نتوانستید عدالت را رعایت کنید فقط ۱، کسی هم پیش خودش فکر نمی‌کرد که عدالت برای یک همسر یعنی چه و همه متوجه می‌شدند که عدالت مربوط به سه گزینه‌ی ۲ یا ۳ یا ۴ می‌شده است، اما در برنامه‌نویسی کامپیوتر عملگر عدالت حداقل نیاز به دو ورودی دارد و اعمال آن به یک ورودی (یک همسر) خطا می‌دهد. درست است که در نوشتن برنامه‌ی کامپیوتری یا در بیان ریاضی باید دقیق‌تر صحبت کرد اما در بیان معمولی روی شعور طرف مقابل هم کمی حساب می‌شود. به عنوان یک سؤال جنبی که از طریق این آیه به بحث حاضر هم مربوط می‌شود می‌خواستم بدانم که روال بیان خداوند در قرآن کدام است، بیان دقیق که حتی به همان صورت بشود با موجود بدون شعوری مانند کامپیوتر هم ارتباط بدون دریافت error برقرار کرد و یا بیان نادقیق معمولی و عامینه؟ اگر عامیانه است آنوقت دقیق بودن بیان خداوند به چه معنا خواهد بود؟
یا علی

سلام
من این صحبت رو توی یکی دوتا تاپیک دیگه که بحث در مورد وحی بود هم گفتم
نزول آیات الهی با فرهنگ آن زمان ، سطح دانش مردمانش ، وضعیت اجتماعی آن زمان و حتی با خصوثیات خلقی و عملی پیامبر انطباق زیادی دارد
یه مساله ای که بنده همیشه نه به خود قرآن ، بلکه شاید به مفسران میگیرم دینه که وقتی یه مساله ای امروز هست میگند خوب اینم نص صریح قرآنش و وقتی که خلافش ثابت میشه دوباره اعلام میشه که باید این برداشت از آیه بشه و فردا دوباره که عوض بشه هم مجدد تفاسیر تغییر میکنه.
شاید بهتر باشه کارشناس محترم تاپیک واضح بفرمایند تفسیر این آیه چیست
آیا مستحب بودن چند همسری از این آیه استخراج نمیشود؟که میشود همان توصیه اول به چند همسری
آیا اگر عدد 1 به خاطر ایجاز حذف شده پس میتوان گفت اعداد 4 به بعد هم بابت ایجاز حذف شده؟
عدالت در این آیه در سخن اءمه یا در جاهای دیگر قرآن به چه مصداقی است؟
بحث کنیزان هم که ماشالله یه تاپیک جدا و مفصل و عظیم میخواد.

صدور انقلاب;517642 نوشت:
سلام علیکم
شاید ما معنی دلیل را درست نمیفهمیم. به هر حال این نظر شخصی شماست که تفسیرتان منطقی است. تمام کسانی که قرآن را تفسیر شخصی کرده اند (حتی ابن تیمیه و ابن وهاب) خودشان خیال میکنند که تفسیرشان منطقی است. اگر چه نقد ما به تفسیر شما هم غیرمنطقی نبود.
منطق ما ها که غیرمعصوم هستیم خطا دارد. دلیل بهتر قرآن و حدیث است.

خداوند لازم نیست برای رساندن منظورش کل ادبیات عرب را تغییر دهد (گرچه خداوند قادر کافیست اراده ای کند تا همین کار را هم انجام دهد) بلکه تغییر جمله و افعال آن کافیست.
به سادگی با تغییر جمله (در قالب همین ادبیات عرب موجود) آیه خداوند میتواند منظورش را برساند.
چرا فرض را بر این میگیرید که خدا فقط حق دارد یکی از این دو جمله را که شما میفرمائید انتخاب کند؟ میلیاردها جمله ممکن وجود دارد که خداوند میتوانست هر کدام را میخواست به جای این دو جمله شما در این آیه بگوید. با همین ادبیات موجود. تغییر جمله برای خدا کاری ندارد. لازم هم نیست حتما در قالب همین جمله این آیه باشد.
هیچ چیز خداوند را محدود نمیکند. و همچنین کلام او را.

وقتی میگوید خدا اگر این حرف را میزد با ادبیات عرب جور در نمی آید یعنی خدا تابع ادبیات عرب است. در صورتی که برعکس است. ادبیات عرب مخلوق خدا و خدا میتواند آن را هرطور بخواهد تغییر دهد. حتی همین الان. یعنی خدا میتواند تمام تاریخ و تمام کتب و تمام مغز و حافظه تمام انسانها را در یک لحظه تغییر دهد و یک ادبیات عرب دیگر را در کل دنیا جایگزین کند.
يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ ۖ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ [١٣:٣٩]
در اینصورت ما تمام ادبیات عرب قبلی را فراموش خواهیم کرد.
سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنسَىٰ [٨٧:٦] إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ ۚ
البته بدون تغییر ادبیات عرب هم خدا میتواند حرف خودش را بزند.
شما میخواهید ادبیات عرب را به خدا یاد بدهید؟

قُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿الحجرات: ١٦﴾

مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ ﴿الحج: ٧٤﴾

سلام

بزرگوار اصلا ارتباطی به ادبیات عرب و یا ادبیات فارس و یا هر نوع ادبیات دیگری ندارد
بحث منطق است

دقت کنید وقتی شما می گویید اگر می ترسید عدالت را رعایت نکنید

به جمله ابی دقت کنید

رعایت عدالت حداقل بین دو نفر معنا پیدا می کند
و معنا ندارد بین یک نفر رعایت عدالت را کردن

و این یک مطلب منطقی است و ربطی به ادبیات عرب ندارد

اینکه من گفتم با ادبیات عرب جور در نمی امد منظورم کلی بود
یعنی اگر قران به زبان فارسی بود باز هم با زبان فارسی جور در نمی امد
منظورم نوع خاص زبان نیست بلکه منطق بکار رفته در ان است

owari;517663 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط owari نمایش پست ها
سلام علیکم خواهر عزیز،
چرا خوانده بودم و خیلی هم خوشم آمد،‌ اما هنوز آنقدر که باید و شاید قانع نشده‌ام، مثلاً پیش خودم فکر میکنم اگر کسی بگوید «از یکی تا چهارتا زن می‌توانی بگیری اما اگر ترسیدی بهشان ظلم کنی فقط یکی بگیر» خوب کسی ممکن است فکر کند که «اگر یک زن گرفتم که بحث عدالت ایجاد کردن بین او با خودش بی‌معنا خواهد بود»؟ فکر می‌کنم در همان بحث «شنونده باید عاقل باشد» هر کسی متوجه می‌شود که منظور آن شخص گوینده این بوده است که اگر بیش از ۱ زن خواستی بگیری و این خطر را احساس کردی بیش از ۱ زن نگیر.

سلام

ببینید قران باید دقیق باشد و ما از ان چنین انتظاری داریم حتی انتخاب کلمات در قران با دقت خاصی است
مثلا برای اشاره به نوع انسان گاهی انسان و گاهی بشر و گاهی ادم بکار می برد
ظرافت و دقت بسیار بالاست

چه رسد به اینکه حرفی بگوید و بعد بگوید شنونده باید عاقل باشد !!!!!!!!!!!

اگر قران واقعا فرض را عاقلی شنونده بگذارد و دقیق نباشد
خودتان فکر کنید چه بلبشویی و چه قوانینی از ان استخراج خواهد شد

به هر حال مطلب بسیار رسا و منطقی می باشد

و دلیل شما بر اینکه قران فرض را بر این گذاشته که شنونده باید عاقل باشد

منطقی نیست

خودتان قضاوت کنید ایا جمله شنونده باید عاقل باشد
می تواند دلیل منطقی و عالمانه برای رد چیزی باشد ؟

دل ارام;517702 نوشت:
سلام

ببینید قران باید دقیق باشد و ما از ان چنین انتظاری داریم حتی انتخاب کلمات در قران با دقت خاصی است
مثلا برای اشاره به نوع انسان گاهی انسان و گاهی بشر و گاهی ادم بکار می برد
ظرافت و دقت بسیار بالاست

چه رسد به اینکه حرفی بگوید و بعد بگوید شنونده باید عاقل باشد !!!!!!!!!!!

اگر قران واقعا فرض را عاقلی شنونده بگذارد و دقیق نباشد
خودتان فکر کنید چه بلبشویی و چه قوانینی از ان استخراج خواهد شد

به هر حال مطلب بسیار رسا و منطقی می باشد

و دلیل شما بر اینکه قران فرض را بر این گذاشته که شنونده باید عاقل باشد

منطقی نیست


خودتان قضاوت کنید ایا جمله شنونده باید عاقل باشد
می تواند دلیل منطقی و عالمانه برای رد چیزی باشد ؟

سلام علیکم،
در ریاضی یا برنامه‌نویسی دوجور می‌شود چنین مسأله‌ای را حل کرد، یکی اینکه عدد «۱» را به کل بگذاریم کنار و عملگر «عدالت» را برای فقط دو عضو به بالا به کار ببریم، یکی هم اینکه عدالت را برای حالت خاصی که فقط یک عضو را بگیرد تعریف جداگانه نماییم مثلاً به این صورت که بین یک نفر و خودش عدالت همیشه برقرار است.
در مورد این آیه هم اگر خداوند فرموده بود «یا ۱ یا ۲ یا ۳ یا ۴» و بعد می‌فرمود اگر می‌ترسید نتوانید عدالت را رعایت کنید آنگاه فقط «۱»، در این صورت در مورد عدالت بین «۱» زن و خودش اگرچه در حالت معمولی بی‌معنا به نظر می‌رسد ولی با توجه به اینکه در حکم شرط هم باز عدد «۱» آمده آنقدرها مشکل‌ساز نمی‌شد، مگر اینکه کنیز (۰ زن) مشکل‌ساز شود، اما در هر صورت برای دقیق کردن بحث می‌شود گفت عدالت در مورد یک نفر همیشه برقرار است و در این صورت شرط اضافه‌ی «اگر می‌ترسید» دیگر برایش ارضا نمی‌شود ...
اینها همه منطقی هستند، ولی بحث سر اینجاست که به قول دوستمان «صدورانقلاب» اصلاً خداوند در چهارچوب این محدودیت نست که جمله‌اش را طور دیگری نگوید که این مشکل ظاهر نشود. خداوند می‌توانست مثلاً اولاً بگوید یکی ولی تا ۴ هم مجاز است اگر ترس از ظالم شدن ندارید.

در باره‌ی بخش دو کلامتان هم بخشی با شما موافقم و بخشی مخالف. بله خداوند هر انتخابی که کرده است حکیمانه است، کاربرد کلمات به ظاهر مترادف ولی در اصل متفاوت در قرآن با توجه به علم انشقاق حاوی علوم بسیاری است که انتخاب زبان عربی به عنوان مبین‌ترین زبان برای نزول قرآن از عالم معانی به عالم الفاظ را توسط خداوند بهتر توضیح می‌دهد.
اما بحث سر اینکه خداوند از شکل عامینه استفاده نکرده است هم درست نیست. مثلاً در جایی می‌فرماید که حضرت ابراهیم علیه‌السلام به پدرشان چنان فرمودند ولی ما می‌دانیم که آن شخص عموی حضرت بوده است و نه پدر ایشان. حالا بیایم و بگوییم که خداوند اشتباهی و غیردقیق صحبت کرده است؟ خیر بلکه در روایت آمده که در زبان آن قوم این تعبیر به کار گرفته می‌شده است و اینکه خداوند چرا آن را آنطور بیان کرده است بحث دیگری است که البته سخت هم نیست و بر مبنای همان برخی از برادران اهل سنت گمان می‌کنند که ممکن است پیامبری پدرش کافر و مشرک باشد در حالیکه ما با او وافق نیستیم و نسب پیامبران را همگی پاک می‌دانیم ... به طرز مشابه اینجا هم خداوند بعید نیست با زبان مردم معمولی سخن گوید و نه با زبان یک برنامه‌نویس کامپوتر آن هم وقتی که اگر چنان چیزی بگوید کسی با خودش فکر نخواهد کرد که منظور خداوند چیزی غیر از آنی باشد که الآن از آن برداشت کرده است، مگر کسی که خیلی وسواس داشته باشد و مته روی خشخاش بگذارد. به شما جسارت نمی‌کنم چون مطمئن هستم خود شما هم در برداشت معنی از آن متوقف بر آن نمی‌شدید. در جای دیگر هم مثلاً در آیه‌ی «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّىٰ» هم روایت داریم که فتدلی عبارتی است در زبان قریش که سایر قبیله‌ها معمولاً از آن استفاده نمی‌کرده‌اند ...

با این حال ان شاء الله کارشناس محترم پاسخ کامل را بدهند
یا علی

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

دل ارام;517698 نوشت:
بزرگوار اصلا ارتباطی به ادبیات عرب و یا ادبیات فارس و یا هر نوع ادبیات دیگری ندارد
بحث منطق است

دقت کنید وقتی شما می گویید اگر می ترسید عدالت را رعایت نکنید

به جمله ابی دقت کنید

رعایت عدالت حداقل بین دو نفر معنا پیدا می کند
و معنا ندارد بین یک نفر رعایت عدالت را کردن

و این یک مطلب منطقی است و ربطی به ادبیات عرب ندارد

اینکه من گفتم با ادبیات عرب جور در نمی امد منظورم کلی بود
یعنی اگر قران به زبان فارسی بود باز هم با زبان فارسی جور در نمی امد
منظورم نوع خاص زبان نیست بلکه منطق بکار رفته در ان است


مطلب شما مشکل منطقی دارد و علتش هم این است که "و" در آیات مورد نظر در واقع "او" یا همان "یا" است.لذا اگر یک را وارد کنیم،جمله ای که از آن حرف می زنیم می شود:عدالت را برای یک یا دو یا سه یا چهار زن رعایت کنید که چون "یا" آمده لزومی ندارد برای "یک" هم صدق کند و لذا اشکالی وارد نمی شود طبق قواعد منطقی.اگر "و" به معنای عطف منطقی آمده بود آن وقت این اشکال شما وارد بود.این را هم کنار بگذاریم رعایت عدالت لزومی ندارد بین چند نفر باشد.یعنی برای یک نفر هم می شود عدالت را رعایت کرد،بر خلاف تصور شما که می گویید لزوماً باید دو نفر باشند تا مفهوم عدل معنا پیدا کند.حال اگر بگوییم مشکل منطقی نیست و ادبی است،بحث فرق می کند.

لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

چون این آیه توسط بدعت گرایان شهوت پرست از نظر معنایی تحریف شده است این همه فهم آن مشکل و دشوار شده است. حضرت حق می فرمایند که اگر می ترسید که در میان یتیمان (پسر و دخترهای نا بالغ پدر مرده ) نتوانید به عدالت رفتار کنید در این صورت می توانید با بیش از یک زن و تا چهار زن ازدواج کنید تا از یتیمان نگهداری کنند و البته اینگونه هم نباشد که زنان را فدای یتیمان بکنید بلکه موظف هستید که در میان آنها نیز به عدالت رفتار کنید.

شبـنم;517450 نوشت:
خیلی ممنون ولی از نظر خیلی ها بایده
از نظر خیلی ها اسلام یعنی همین . تأکید اسلام برچند همسری مردان است
ازدواج مجدد مستحب و بلکه در شرایطی واجب است
این یک وظیفه مهم برعهده مردان است پای مصالح که وسط بیاد زندگی زن و فرزند فدای اون باید بشه
زن هم این وسط میخواد بخواد نمیخواد هر بلایی سرش میاد مهم نیست مهم اجرای دستور خداست
این هم آخرین پست من تو این تایپک بود دیگه هم تاپیکتون رو از مسیرش منحرف نمیکنم
ببخشید پریدم وسط حرفتون
آخر این تاپیک هم مشخصه اسلام از مردان چندهمسری رو خواسته و بهشون اجازه داده

هیچ چیزی به اندازه این که زن هستی زشت نیست خیلی شرم آوره که ناموس مردان میشی غیرتشون رو روی تو نشون میدن
گناهی هم ازت سر بزنه خطای کبیره است خودشون رو برتر از تو میدونن عقلشون و دینشون رو کاملتر از تو میدونن
به خودشون اجازه میدن به راحتی بشینن و درباره اینکه چند زن میتونن بگیرن یا توان دارن چند تا صیغه کنن حرف بزنن انگار دارن کالا میخرن
واقعا شرم آوره زنی اینقدر برای خودش ارزش قائل نیست میره زن دوم و سوم و جزء صیغه ها و مایملک مرد میشه
اگر زنی تن به چنین کاری نمیداد حالا مردها اینقدر پررو نمیشدن درباره تعدد زنانشون حرف بزنن

متاسفانه دوستان اینجا نه تعریف درستی از عشق دارن نه تعهد و نه وفادرای فقط یه چیز یاد گرفتند حلال رو نمیشه حرام کرد خوب بچسبید به همون حلالتون
من نمیخواستم با اسلام مخالفت کنم ولی هر چی جلوتر میرم می بینم کلا با همه چی مخالفن با علم مخالفن، دستاورد علمی رو قبول ندارن، با عشق مخالفن، زندگی مشترک رو یه قرارداد میدونن که تازه یه طرفه است و مرد با این ازدواج محدود نمیشه ولی زن چرا، دست و پای زن بسته میشه شوهرش باید جای خدا رو براش بگیره رضایت اون رو بر رضایت خدا ترجیح بده غیر از این مورد عذاب قرار میگیره
واقعا درک نمیکنم چرا با همه چی مخالفن، زبانشان برام قابل فهم نیست،


سلام علیکم

خام شبنم تاپیک قبلی با این پست شما بسته شد، اما چون همه جا چنین ایرادی را بر تعدد زوجات وارد میکنید لازمه که پاسخ بگیرید....

اینها فقط تفکرات شماست همه با این تفکرات موافق نیستند. زن ناموس مرد هست و لازمه همسرش نسبت بهش غیرت داشته باشد تا اغیار نسبت به او خیال ناروا نکنند. این سخنان شما یعنی کشتن غیرت در مردان.

همینطوریش هم مردان جامعه ما بی غیرت شدند که فساد از در و دیوار جامعه میریزه.

ثانیا در این زمانیکه اینقدر گرانی هست و مردم محتاج نان شبشان هستند و اداره بیش از یک زن کار هر کسی نیست ، شما و دوستانتان با کشاندن این بحثها ، دیگر کاربران را هم درگیر میکنید و معلومه که آنها هم نمینشینند تا شما حلال خدا رو حرام کنید و تاییدتان کنند، پس چرا باید متهمشان کنید که چرا از حکم خدا دفاع میکنند.

درباره دیگر زنان و همچنین مردانی که تشخیص میدهند دست به تعدد زوجات بزنند هم باید بگویم شما فقط حق دارید درمورد زندگی خودتان تصمیم گیری کنید. این در صلاحیت شمایی که وضعیت و شرایط آنها را نمیتوانید درک کنید نیست که چنین محکومشان کنید و بگویید چنین کاری شرم آوره

بله عشق بین همسران چیز خوبیه اما واقعیت اینه که وقتی پای مسائل دیگر به میان میاد این عشق از بها میافتد.

وقتی عشقهای دیگر که دور از دسترسند جلوه گری کرد همانطور که قبلا هم خدمتتان عرض شد (بی بندوباری زنان در حجاب و معاشرت با نامحرم) تنها چیزی که باقی نمیماند همین عشق هست. حال بفرمایید کدامین زن (موافق یا مخالف تعدد زوجات ) خواهد توانست همسرش را از چنین عشقی منصرف کند؟

اینگونه جوسازیها علیه این حلال الهی باعث میشه بسیاری از افراد تا زمانیکه عقلشان سرجاشه تصمیم درست نگیرند و وقتی غریزه و احتیاج بهشون غلبه کرد مرتکب گناه کبیره شوند. آیا شما حاضرید در گناه اینان شریک باشید؟

از مسوولین محترم تقاضا دارم این پست را پاک نکنند.

بن موسی;517318 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
اول این که مطالبی که آوردید جنبه فقهی ندارند و تفسیری هستند.با این حال آن ها را بررسی می کنیم.
بنده مطلبی دال بر این که عدالت واجب در آن امور خاص هم هست در اینجا ندیدم.شاید عمیق مطالعه نکرده باشم.با این حال لینک استفتائی از آیت الله مکارم هم قرار دادیم.

این که مساوات در عمل به چه معناست و چه حدی دارد در اینجا مشخص نشده است.به خصوص که در زیر درباره احسان و نیکی گفته شده است مستحب است.لذا اگر گزاره اول کلیه باشد،از آنجا که احسان و نیکی و معاشرت و سایر موارد استحبابی عمل محسوب می شوند،این ها را نباید مستحب،که باید واجب دانست.لذا رعایت مساوات در عمل کلیه نیست (به علت آن چه که در قسمت مستحبات گفته شده) و علامه (ره) معیاری برای آن ارائه نداده اند.لذا این هم بر ادعای شما ناتمام است.
آن روایت هم خودمان آوردیم که حضرت (علیه السلام) می گویند عدالت در آن آیه معروف عدالت در نفقه است نه عدالت در سایر امور.یعنی وجوب عدالتی که در آیه 3 سوره نساء مطرح شده،طبق تفسیر معصوم (علیه السلام) وجوب در نفقه است.
لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

هو الناظر

سلاممممم من برگشتم ، هر چند نیازی نداشتم که جواب شما رو بدم چون حق همیشه روشنه و صرفا جهت یاری دین خدا و احکام شیعیان اومدمممم!

1- از یه نفر خواستم از سر دفتر آیت الله مکارم شیرازی برام بپرسه امروز صبح جواب داد که نتنها از نظر اخلاقی بله از نظر شرعی هم فتوا دادن ....از کارشناس سایت جناب شفا هم در توضیح

بیشتر پرسیدم گفتن طبق استفتائات ایشان عدالت یعنی:

طبق شئون آنها هر کدام مطابق حالش رفتار کند و عدالت همیشه بمعنای مساوات نیست ....

2- از امام جمعه شهرمون هم پرسیدم گفتن درسته از نظر محبت نمیشه اما از نظر رفتار نباید طوری باشه که دیگری توجهی نشه مثلا 60 الی 70 درصد برا یکی مابقیش برا دیگری...

البته اگه شما خودتون رو از امام جمعه یا کارشناس و یا... بالاتر ندونی!

--------------------------------------------------------------------------------------------

کاربر بن موسی ، اگه خدایی منصافانه نگاه کنی متوجه میشی که عدالت هم از نظر رفتاری هم مد نظر هست البته مطابق حالت ذوج ، مگر اینکه تو هم در جنگ نرم علیه شیعه خواسته یا نا

خواسته داری بازی می کنی!

-------------------------------------------------------------------------------------------


توجه توجه توجه

1- الحمد الله که خداوند قبلا بنده رو از این بحرانها به لطف خودش رد کرده و ضد زنگ شدم وگرنه با این طرز رفتار کاربرانی همچون .... تا الان بنده هم جزء افراد شبهه دار می

شدم با این شبی خون فرهنگی...

2- الحمدالله که خداوند به من عنایت کرد اصل و فرع رو تشخیص بدم ...

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
متن شما باز هم یک بررسی فقهی نیست و البته بررسی فقهی به این تاپیک هم مربوط نیست.

اسماء;517745 نوشت:
سلاممممم من برگشتم ، هر چند نیازی نداشتم که جواب شما رو بدم چون حق همیشه روشنه و صرفا جهت یاری دین خدا و احکام شیعیان اومدمممم!

1- از یه نفر خواستم از سر دفتر آیت الله مکارم شیرازی برام بپرسه امروز صبح جواب داد که نتنها از نظر اخلاقی بله از نظر شرعی هم فتوا دادن از کارشناس سایت جناب شفا هم در توضیح بیشتر

پرسیدم گفتن طبق استفتائات ایشان عدالت یعنی:

طبق شئون آنها هر کدام مطابق حالش رفتار کند و عدالت همیشه بمعنای مساوات نیست ....

2- از امام جمعه شهرمون هم پرسیدم گفتن درسته از نظر محبت نمیشه اما از نظر رفتار نباید طوری باشه که دیگری توجهی نشه مثلا 60 الی 70 درصد برا یکی مابقیش برا دیگری...


ظاهراً مطالب را درست مطالعه نکرده اید.مشابه همین بحث با جناب امین شد که گفتیم عدالتی که ما از آن حرف زدیم عدالت به معنای مساوات بود.

اسماء;517745 نوشت:
کاربر بن موسی ، اگه خدایی منصافانه نگاه کنی متوجه میشی که عدالت هم از نظر رفتاری هم مد نظر هست البته مطابق حالت ذوج ، مگر اینکه تو هم در جنگ نرم علیه شیعه خواسته یا ناخواسته داری بازی می کنی!

باز هم تکرار می کنم،لطف کنید درست صحبت کنید.

فعلاً به مطلب ما نقدی صحیحی وارد نشده است.
لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

بن موسی;517755 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
متن شما باز هم یک بررسی فقهی نیست و البته بررسی فقهی به این تاپیک هم مربوط نیست.

لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

هوالناظر

نقل قول:
ظاهراً مطالب را درست مطالعه نکرده اید.مشابه همین بحث با جناب امین شد که گفتیم عدالتی که ما از آن حرف زدیم عدالت به معنای مساوات بود.

خب پس عمل حرامی انجام داده اگه عدالت رو از نظر رفتاری انجام نده !

حالا مساوات که مشخصه هر کس ویژگی داره مثلا ممکنه یکی از خانم های شما انگشتر ظریف دلش بخاد یکی دیگشون انگشتر قطور !

بنابراین فرق نمیکنه...

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

اسماء;517765 نوشت:
خب پس عمل حرامی انجام داده اگه عدالت رو از نظر رفتاری انجام نده !

حالا مساوات که مشخصه هر کس ویژگی داره مثلا ممکنه یکی از خانم های شما انگشتر ظریف دلش بخاد یکی دیگشون انگشتر قطور !

بنابراین فرق نمیکنه...


حداقل یک بار پست ها را بخوانید تا ببینید در تمامی متن هایی که بنده از کتب دیگر آورده ام راجع به استحباب "مساوات" حرف زده شده است.

این ان شاء الله آخرین پست بنده در این زمینه در این تاپیک است و در این مسئله بین بنده و شما اختلاف خاصی نیست و برداشت شما از پست های بنده اشتباه بوده است،آن چه که ما نقد کردیم عدالت به معنای تساوی بود.والسلام.
لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

بن موسی;517778 نوشت:
حداقل یک بار پست ها را بخوانید تا ببینید در تمامی متن هایی که بنده از کتب دیگر آورده ام راجع به استحباب "مساوات" حرف زده شده است.

هو الناظر

بنده هم دیگه نمیخام بحث کنم چون آنچه باید گفته میشد گفته شد:)

من با استحباب مساوات کاری ندارم با حرام بودن عدم عدالت رفتاری البته از نظر شرعیش کار دارم!

بن موسی;517778 نوشت:
شاهد ما پاسخ دادن به نقد های شماست.

خیر شاهد شما فقط خودتون هستید و لا غیر...

الحمدالله رب العالمین

[="Tahoma"]

اسماء;517745 نوشت:
سلاممممم من برگشتم ، هر چند نیازی نداشتم که جواب شما رو بدم چون حق همیشه روشنه و صرفا جهت یاری دین خدا و احکام شیعیان اومدمممم!

روایات را بخوانید هرطور جمع زدید همان طوری جمع میزنیم. روایات به نقل از جامع الاحادیث شیعه که روش آن نوشتن احادیث به ترتیب اعتبار و همینطور اول عام سپس خاص (استثنا) یا تقیید (حالت خاص) یا تقیه هستند.

باب تعدد زوجات: حق شب خوابگی

1- حلبی گوید: «از امام صادق درباره مردی که دو زن دارد یکی از آن دو نزد وی محبوبتر از دیگری است آیا میتواند یکی را بر دیگری فضیلت دهد پرسیدم. حضرت فرمود: آری برخی را بر برخی فضیلت دهد مادامی که چهارزن نیستند. (چون دو شب باقیمانده برای مرد است و میتواند آن را به برخی از زنهایش اختصاص دهد.)
و حضرت فرمود: زمانی که مرد با دختر باکره ازدواج کند و همسری بیوه داشته باشد میتواند باکره را با اختصاص دادن سه روز به او فضیلت و برتری دهد.»

2- حسن بن زیاد گوید: «از امام صادق درباره مردی که دو زن دارد و یکی از آن دو نزد وی محبوبتر از دیگری است آیا میتواند او را به گونه ای برتری دهد پرسیدم، حضرت فرمود: آری میتواند سه شب نزد او برود و یک شب نزد دیگری. چون مرد حق دارد که چهار زن بگیرد لذا دو شب را هر کجا که بخواهد قرار میدهد. گفتم: مرد زنی دارد و با یک دختر باکره ازدواج میکند؟ حضرت فرمود: زمانی که نزد دختر باکره میرود میتواند سه شب را نزد او بماند و مرد میتواند برخی از زنانش را بر برخی فضیلت دهد (و شب بیشتری نزد او بماند) البته مادامی که چهار زن نداشته باشد. (که در اینصورت نزد هر کدام تنها یک شب میتواند بماند)»

3- از امام صادق درباره مردی که دو زن دارد سوال شد که آیا میتواند یکی از این دو زن را با اختصاص دادن سه شب به او برتری دهد؟ حضرت فرمود: «آری»

4- امیرمومنان علی فرمود: «مرد میتواند چهار زن بگیرد. پس اگر جز یک زن نگرفته است باید که یک شب از چهار شب را نزد وی بماند و میتواند در سه شب باقیمانده هرگونه که دوست دارد عمل کند (البته هرکاری که خداوند برای او حلال کرده باشد).
امام صادق فرمود: ولی اگر مرد دو زن دارد میتواند یکی از آن دو زن را به سه شبی که برای خودش هست اختصاص دهد و برای یک زن همان یک شب خودش را قرار دهد و همینگونه است اگر سه زن باشند برای هرکدام از آنها یک شب از سه شب را قرار میدهد و شب چهارم را به هرکس از انان که بخواهد اختصاص میدهد ولی اگر زنها چهار نفرند نمیتواند فردی از آنان را بر فردی فضیلت و برتری دهد.
و نیز از امام صادق درباره مردی که چند زن دارد و با بعضی مباشرت جنسی میکند و با بعضی نمیکند سوال شد. حضرت فرمود: تنها بر مرد واجب است که شب هر زن را نزد وی باشد و همراه وی استراحت کند ول بر او نیست که اگر آمادگی و نشاط مباشرت جنسی را ندارد، مباشرت جنسی کند.»

5- علی بن جعفر گوید: «از برادرم موسی بن جعفر درباره مردی که دو زن دارد، پرسیدم آیا میتواند یکی از این دو را بر دیگری فضیلت دهد؟ حضرت فرمود: این مرد چهار شب دارد برای یک زنش یک شب و برای دیگری سه شب قرار میدهد.»

6- علی بن جعفر گوید: «از برادرم موسی بن جعفر درباره مردی که سه زن دارد، پرسیدم که آیا میتواند یکی از آنها را برتری دهد؟ حضرت فرمود: این مرد حق چهار زن را دارد میتواند برای یک زن اگر خواست دو شب و برای دوتای دیگر برای هر کدام یک شب قرار دهد و در پوشاک و خوراک نیز همینطور.»

7- امیرمومنان علی درباره مردی که زنانی دارد و به مسافرت میرود، فرمود: «زمانی که از سفر بازمیگردد با زنی که شب حق اوست آغاز کند.»

8- از پیامبر در خطبه ای که در مدینه خواندند روایت است که فرمود: «هر کس دو زن دارد و میان این دو در تقسیم خودش و مالش عدالت نورزد روز قیامت دست بسته و کج می آید تا به آتش درآید.(نیمی از بدنش کج است.)»

9- پیامبر «در زمان بیماری اش باز شب خوابگی را میان زنانش تقسیم میکرد. لذا او را میان زنانش میگرداندند و هر شب منزل زنی بود.»

10- ابراهیم کرخی گوید: «از امام صادق درباره مردی که چهار زن داشت و او نزد سه تای آنها در شبهایشان میخوابید و با آنان مباشرت جنسی هم مینمود و چون نزد زن چهارم شبش را میخوابید با او مباشرت جنسی نمیکرد. آیا او در اینکار گناهی مرتکب شده است؟ حضرت فرمود: تنها بر مرد است که نزد زن در شب مربوط به او بماند و صبح آن نزد وی باشد ولی اگر نمیخواهد با او مباشرت جنسی کند و مباشرت جنسی نکند گناهی بر او نیست.»

11- روایت شده که امیرمومنان علی دو همسر داشت زمانی که روز یکی بود در خانه دیگری وضو نمیگرفت.

[="Tahoma"]باب وجوب رعایت عدالت بین همسران

خداوند تعالی میفرماید:
«و اگر میترسید که (به هنگام ازدواج با دختران یتیم) عدالت را رعایت نکنید، (از ازدواج با آنان، چشمپوشی کنید و) با زنان (پاک) مورد علاقه خود ازدواج نمایید دو یا سه یا چهار همسر و اگر میترسید عدالت را (درباره همسران متعدد) رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید و یا از زنانی که مالک آنهایید استفاده کنید. این کار، به ترک ظلم و ستم نزدیکتر است.»
«شما هرگز نمیتوانید (از نظر محبت قلبی) در میان زنان خود، عدالت برقرار کنید هرچند کوشش نمایید ولی تمایل خود را به کلی متوجه یک طرف نسازید که دیگری را به صورت زنی بلا تکلیف درآورید و اگر راه صلاح و پرهیزگاری پیش گیرید، خداوند آمرزنده و مهربان است.»

1- ابن ابی العوجاء از هشام بن حکم پرسید: «آیا خداوند، حکیم نیست؟ هشام پاسخ داد: آری او احکم الحاکمین است (از همه حکیمتر است). ابن ابی العوجاء پرسید: معنای این فرموده خداوند چیست که: «با زنان (پاک) مورد علاقه خود ازدواج نمایید دو یا سه یا چهار همسر و اگر میترسید عدالت را (درباره همسران متعدد) رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید.» آیا این واجب نیست؟
هشام گفت: آری. ابن ابی العوجاء گفت: به من درباره فرموده خداوند بگو که میگوید: «شما هرگز نمیتوانید در میان زنان خود، عدالت برقرار کنید هرچند کوشش نمایید ولی تمایل خود را به کلی متوجه یک طرف نسازید.» کدام حکیمی این گونه سخن میگوید؟!
هشام پاسخی حاضر نداشت. به مدینه نزد امام صادق رفت. حضرت فرمود: ای هشام! در غیر وقت حج و عمره آمده ای؟ هشام گفت: آری فدایت شوم! برای سوالی که فکرم را گرفته آمده ام. ابن ابی العوجاء از من درباره مساله ای پرسید که من درباره آن پاسخی نداشتم. حضرت فرمود: آن مساله چیست؟ هشام جریان را برای حضرت بیان داشت. امام صادق به او فرمود: اما آیه اول که میگوید: «با زنان (پاک) مورد علاقه خود ازدواج نمایید دو یا سه یا چهار همسر و اگر میترسید عدالت را (درباره همسران متعدد) رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید.» منظور در نفقه است (یعنی اگر میترسید که در دادن نفقه به آنان عدالت پیشه نسازید) و اما آیه دوم که میگوید: «شما هرگز نمیتوانید در میان زنان خود عدالت برقرار کنید هرچند کوشش نمایید ولی تمایل خود را به کلی متوجه یک طرف نسازید که دیگری را به صورت زنی بلاتکلیف درآورید.» منظور در مودت و محبت قلبی است. (یعنی از جهت محبت قلبی نمیتوانید عدالت را بین آنان رعایت کنید) هشام هنگامی که با این جواب نزد ابن ابی العوجاء رفت و آن را به او گفت، ابن ابی العوجاء گفت: به خدا سوگند این پاسخ از شخص تو نیست.»

2- از امام صادق درباره فرموده خداوند که: «شما هرگز نمیتوانید در میان زنان خود عدالت برقرار کنید هرچند کوشش نمایید.» فرمود: «منظور در مودت و محبت قلبی است.»

3- پیامبر فرمود: «هرکس که دو همسر دارد که به یکی توجه میکند و به دیگری نمیکند او در روز قیامت در حالی که یکی از دو شق بدنش افتاده است، می آید.»

4- عبدالملک بن عتبه هاشمی گوید: «از امام موسی کاظم درباره مردی که دو زن دارد و میخواهد که یکی از این دو را با پوشش لباسی و هدیه مقدم بر دیگری بنماید، پرسیدم که آیا این کار درست است؟ حضرت فرمود: اشکالی ندارد ولی در رعایت عدالت بین این دو تلاش نماید.»

5- معمر بن خلاد گوید: «از امام موسی کاظم پرسیدم: آیا مرد میتواند برخی از زنانش را بر برخی ترجیح و برتری دهد؟ حضرت فرمود: نه ولی این ترجیح و برتری دادن در مورد کنیزان اشکال ندارد.»

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

اسماء;517784 نوشت:
من با استحباب مساوات کاری ندارم با حرام بودن عدم عدالت رفتاری البته از نظر شرعیش کار دارم!

ما هم نگفتیم عدم عدالت رفتاری حلال است.

اسماء;517784 نوشت:
خیر شاهد شما فقط خودتون هستید و لا غیر...

شاهد بنده خداست.

لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

Moradali;517787 نوشت:
روایات را بخوانید هرطور جمع زدید همان طوری جمع میزنیم. روایات به نقل از جامع الاحادیث شیعه که روش آن نوشتن احادیث به ترتیب اعتبار و همینطور اول عام سپس خاص (استثنا) یا تقیید (حالت خاص) یا تقیه هستند.

باب تعدد زوجات: حق شب خوابگی

1- حلبی گوید: «از امام صادق درباره مردی که دو زن دارد یکی از آن دو نزد وی محبوبتر از دیگری است آیا میتواند یکی را بر دیگری فضیلت دهد پرسیدم. حضرت فرمود: آری برخی را بر برخی فضیلت دهد مادامی که چهارزن نیستند. (چون دو شب باقیمانده برای مرد است و میتواند آن را به برخی از زنهایش اختصاص دهد.)
و حضرت فرمود: زمانی که مرد با دختر باکره ازدواج کند و همسری بیوه داشته باشد میتواند باکره را با اختصاص دادن سه روز به او فضیلت و برتری دهد.»

2- حسن بن زیاد گوید: «از امام صادق درباره مردی که دو زن دارد و یکی از آن دو نزد وی محبوبتر از دیگری است آیا میتواند او را به گونه ای برتری دهد پرسیدم، حضرت فرمود: آری میتواند سه شب نزد او برود و یک شب نزد دیگری. چون مرد حق دارد که چهار زن بگیرد لذا دو شب را هر کجا که بخواهد قرار میدهد. گفتم: مرد زنی دارد و با یک دختر باکره ازدواج میکند؟ حضرت فرمود: زمانی که نزد دختر باکره میرود میتواند سه شب را نزد او بماند و مرد میتواند برخی از زنانش را بر برخی فضیلت دهد (و شب بیشتری نزد او بماند) البته مادامی که چهار زن نداشته باشد. (که در اینصورت نزد هر کدام تنها یک شب میتواند بماند)»

3- از امام صادق درباره مردی که دو زن دارد سوال شد که آیا میتواند یکی از این دو زن را با اختصاص دادن سه شب به او برتری دهد؟ حضرت فرمود: «آری»

4- امیرمومنان علی فرمود: «مرد میتواند چهار زن بگیرد. پس اگر جز یک زن نگرفته است باید که یک شب از چهار شب را نزد وی بماند و میتواند در سه شب باقیمانده هرگونه که دوست دارد عمل کند (البته هرکاری که خداوند برای او حلال کرده باشد).
امام صادق فرمود: ولی اگر مرد دو زن دارد میتواند یکی از آن دو زن را به سه شبی که برای خودش هست اختصاص دهد و برای یک زن همان یک شب خودش را قرار دهد و همینگونه است اگر سه زن باشند برای هرکدام از آنها یک شب از سه شب را قرار میدهد و شب چهارم را به هرکس از انان که بخواهد اختصاص میدهد ولی اگر زنها چهار نفرند نمیتواند فردی از آنان را بر فردی فضیلت و برتری دهد.
و نیز از امام صادق درباره مردی که چند زن دارد و با بعضی مباشرت جنسی میکند و با بعضی نمیکند سوال شد. حضرت فرمود: تنها بر مرد واجب است که شب هر زن را نزد وی باشد و همراه وی استراحت کند ول بر او نیست که اگر آمادگی و نشاط مباشرت جنسی را ندارد، مباشرت جنسی کند.»

5- علی بن جعفر گوید: «از برادرم موسی بن جعفر درباره مردی که دو زن دارد، پرسیدم آیا میتواند یکی از این دو را بر دیگری فضیلت دهد؟ حضرت فرمود: این مرد چهار شب دارد برای یک زنش یک شب و برای دیگری سه شب قرار میدهد.»

6- علی بن جعفر گوید: «از برادرم موسی بن جعفر درباره مردی که سه زن دارد، پرسیدم که آیا میتواند یکی از آنها را برتری دهد؟ حضرت فرمود: این مرد حق چهار زن را دارد میتواند برای یک زن اگر خواست دو شب و برای دوتای دیگر برای هر کدام یک شب قرار دهد و در پوشاک و خوراک نیز همینطور.»

7- امیرمومنان علی درباره مردی که زنانی دارد و به مسافرت میرود، فرمود: «زمانی که از سفر بازمیگردد با زنی که شب حق اوست آغاز کند.»

8- از پیامبر در خطبه ای که در مدینه خواندند روایت است که فرمود: «هر کس دو زن دارد و میان این دو در تقسیم خودش و مالش عدالت نورزد روز قیامت دست بسته و کج می آید تا به آتش درآید.(نیمی از بدنش کج است.)»

9- پیامبر «در زمان بیماری اش باز شب خوابگی را میان زنانش تقسیم میکرد. لذا او را میان زنانش میگرداندند و هر شب منزل زنی بود.»

10- ابراهیم کرخی گوید: «از امام صادق درباره مردی که چهار زن داشت و او نزد سه تای آنها در شبهایشان میخوابید و با آنان مباشرت جنسی هم مینمود و چون نزد زن چهارم شبش را میخوابید با او مباشرت جنسی نمیکرد. آیا او در اینکار گناهی مرتکب شده است؟ حضرت فرمود: تنها بر مرد است که نزد زن در شب مربوط به او بماند و صبح آن نزد وی باشد ولی اگر نمیخواهد با او مباشرت جنسی کند و مباشرت جنسی نکند گناهی بر او نیست.»

11- روایت شده که امیرمومنان علی دو همسر داشت زمانی که روز یکی بود در خانه دیگری وضو نمیگرفت.

هو الناظر

من آنچه باید بدونم و بهش برسم خدا رو شکر دریافته ام...

باید ببینیم هدف شما چیه؟!؟!؟!؟!؟!

بنظرتون نمیخاید با این کارها احساسات پاک جوانهای این مملکت رو تحریک کنید؟؟؟

[="Tahoma"]تقریبا تمام روایات وارده در این موضوع همینها هستند.
و علما از روی همین روایاتی که نوشته ام فتوای مساله معنی عدالت را میدهند.

و همانطوری که نقل جواهر الکلام را کاربر بن موسی آوردند.
فتوای علما در فهم روایات ذکر شده این است که عدالت فقط در دو مورد واجب است: 1- نفقه واجب (هزینه های زندگی واجب) 2- تقسیم شبها (ماندن در شب، نه همبستری)

تقسیم شبها به صورتی است که از هر چهار شب موظف است یک شب را به هر زن اختصاص دهد.
مثلا اگر دو زن داشت یک شب از هر چهار شب برای هر زن است و سه شب مال خود مرد است که هر جا خواست بماند. بنابراین میتواند سه شب نزد یک زن و یک شب نزد زن دیگرش بماند.

رعایت عدالت میان همسران در هزینه زندگی (به جز نفقه واجب)، بذل توجه، گشاده رویی و همبستری، مستحب است.

[="Tahoma"]

اسماء;517791 نوشت:
من آنچه باید بدونم و بهش برسم خدا رو شکر دریافته ام...

باید ببینیم هدف شما چیه؟!؟!؟!؟!؟!

بنظرتون نمیخاید با این کارها احساسات پاک جوانهای این مملکت رو تحریک کنید؟؟؟

من از جانب خودم و روایات ذکرشده از شما عذرخواهی میکنم.
بله حق با شماست. عدالت به معنای کامل واجب است. نه این که قسمتی واجب و قسمتی مستحب باشد.

فکر کرده ام آمده اید جواب سوالتان را بگیرید. نه این که مطلبی را که دوست دارید تحمیل کنید.

موفق باشید.

با سلام و عرض ادب
این تابپیک به علت عدم حضور کارشناش بزرگوار در بحث و همچنین انحراف
و طرح بحث های مسئله دار تا بررسی کامل قفل می باشد
بعد از بررسی کارشناسی استاد گرانقدر جناب عمار در صورت صلاح دید باز خواهد گردید
از صبوری شما تشکر میکنم
:Gol:
موضوع قفل شده است