✿ღ✿ "آن مرد می آید " اگر ... ✿ღ✿

تب‌های اولیه

598 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

يا رب الحسين به حق الحسين اشف صدر الحسين بظهور الحجه

اللهم صلي علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم

:Gol:اللهم عجل لوليك الفرج :Gol:

دل تنگی مرا
به تماشا گذاشته است
اشكی كه روی گونه من؛
پا گذاشته است.:Gol:

همزاد با تمامی تنهایی من است
مردی كه...

سر به دامن صحرا گذاشته است:Gol:

این كیست؟
اینكه غربت چشمان خویش را
در كوله‌بار خستگی‌ام ؛جا گذاشته است:Gol:

این كیست؟
اینكه این همه دل‌های تشنه را
در خشك سال عاطفه؛ تنها گذاشته است:Gol:

خورشید چشم اوست؛ كه هر روز هفته را
چشم انتظار مشرق فردا؛ گذاشته است ...:Gol:

جز درگه تو باب ندارم مهدی(عج)

از دوری تو خواب ندارم مهدی(عج)

تو نوکر بد چو من فراوان داری...

من مثل تو ارباب ندارم مهدی(عج)

از فاصله ای دور به هم می ریزد

بتخانه مغرور به هم می ریزد

می آیی و از صلابت هر قدمت

بت های زر و زور به هم می ریزد

یا ابا صالح پس کی میایی
یا ابا صالح پس کی میایی
یا ابا صالح پس کی میایی
یا ابا صالح پس کی میایی

:Sham:آقا ما منتظریم:Sham:

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم

به دو عالم ندهم لذت بیماری را

اقای من کی میایی ...:Gol:... تاکی انتظار ...:Gol:... هستی و میبینی جفای روزگار به واسطه جهل را ....:Gol: ... زمانی که ایات خدارا میبینند باز هم انکار میکنند! پس میایی ... میدانم که میایی.مامنتظریم و میمانیم:Sham::Gol:

سلام آقا
میترسم

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی


دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی


شرمنده ام , اما بگم

:hamdel: :Gol:آقا تو را گم كرده ام
:Gol: :hamdel:

:geryeh::geryeh::geryeh:

:Gol:اللهم عجل لوليك الفرج :Gol:

من شك ندارم ؛
می‌رسد آن فرصت موعود؛
سرسبز می‌گردد زمین
از بركت موعود.:Gol:

من شك ندارم ؛
آسمان هم رام خواهد شد،
روزی به زیرگام‌های قدرت موعود.:Gol:

می‌آید...
آن مردی كه می‌گویند می‌بارد.
از آسمانِ دست‌هایش،
رحمت موعود... :Gol:

گفتند می‌آید؛
و روشن می‌كند یك روز،

چشمانمان را آفتاب بر قامت موعود...:Gol:

اما دل من،
اين دل مشتاق و شيدايى...
طاقت ندارد بیش از این؛
بر غیبت موعود... :Gol:

در انتظارم ؛ :Gol:
تا طلوع صبح آدینه
ای كاش باشم
در ركاب حضرت موعود...:Gol:

:Sham:مثل هميشه منتظرم آه مي کشم چون انتظار يوسف از اين چاه مي کشم
در عالم خيال،مسير عبور را در امتداد سبز همين راه مي کشم
ناديده عاشقت شده ام مثل کودکان عکس تو را شبيه به يک ماه مي کشم
آقا بيا که فصل غريبي است نازنين آقا بيا ز غصه تو را آه مي کشم
جاي گلايه نيست که دوري گزيده اي هرچه کشيدم از دل گمراه مي کشم :Sham:

:Gol:اللهم عجل لوليك الفرج :Gol:


خسته ام، :Gol:
گرچه دلشکسته ام،
باز هم گشوده ام دری به روی انتظار، :Gol:

تا بگویمت، هنوز هم

به آن صدای آشنا امید بسته ام :Gol:.
دل، جدا ز یاد تو
آشیانه ای خراب و بی صفاست .:Gol:

یاد سبز و روح بخش تو

یاد لطف بی نهایت خداست؛ :Gol:

کوچه باغ سینه ام

ای گل محمدی!
به عطر نامت آشناست، ...:Gol:

آنکه در پی تو نیست، کیست؟

آنکه بی بهانه ی تو زنده است، در کجاست؟ :Gol:

باد غربتی که می وزد به کوچه های بی تو،

بوی مرگ می دهد،
بوی خستگی، فسردگی :Gol:

کوچه ها در انتظار یک نسیم روح بخش و دلنواز

سینه را گشوده اند،
کوچه های ما همیشه عاشق تو بوده اند :Gol:

سینه ام،

آشنای نعمت غم است،
گر هزار کوه غم رسد، هنوز هم کم است:Gol:

از درون سینه ام،

ناله های مرغ خسته ای به گوش می رسد؛
بالهای زخمی ام؛
نیازمند مرهم است.....:Gol:
صبحگاه جمعه ها
آفتاب یاد تو، ز « ندبه های ما طلوع می کند:Gol:
آنکه پس از دعا
با سرود اشتیاق و نغمه ی امید، خواب رفته است،
روز را به شوق دیدنت شروع می کند. :Gol:

ای تو معنی امید و آرزو:Gol:

عشقهای پاک،
در میان خنده ها و گریه های عاشقان
پیش عصمت الهی ات خضوع می کند. :Gol:

اشتیاق،

مثل سبزه ی بهاره هر طرف دمیده است؛ :Gol:

انتظار،

مثل غنچه ای به شاخسار دل شکفته است؛ :Gol:

جمکران،

جلوه ای از انتظار و شوق ماست...:Gol:
ای بهار جاویدان؛
ای بهارآفرین؛
ما در انتظار مقدم توییم ...:Gol:

ای امید آخرین...

سایه ی بلند نام و یاد تو،
از سر و صدای عاشقان بی قرار کم مباد...:Gol:
قامت بلند شوق،
جز بر آستان پر شکوه انتظار خم مباد...:Gol:

هم روی تو را طاقت دیدار کم است

هم چشم مرا جرات این کار کم است


من کمتر از آنم که تو را درک کنم

آگاهی من ز عشق، بسیار کم است



کاش صاحب برسد، بنده به زنجیر کند
این جوانان همه را، در ره خود پیر کند



هیپکس، کاش نباشد نگهش بر راهی
چشم بر در بُوَد و دلبر او دیر کند...



کاش چشم دل زهرا(س) به دل ما افتد
خود بسازد دل ویرانه و تعمیر کند



کاش صاحب نفسی همدم این خسته شود
که ز گرمی لبش، مسئله تغییر کند



چند سالی است که از هجر رخش میگرییم
کاش با نیمه نگه، از همه تقدیر کند



کاش روزی بزند تکیه به دیوار حرم
با همان لحن
علی(ع)، نغمه تکبیر کند


کاش جز مجلس او، جای دگر پا ننهم
تا فقط مجلس او جان مرا سیر کند...



دوباره دفتر شعرم در اختیار شماست
و هر غزل که نوشتم، به افتخار شماست

همیشه نام شما را به شعر می گویم
اگرچه
"شعر" ، خودش نام مستعار شماست

از ابتدای غزل بوی "یاس" می آید
بهار گفته که این عطر، یادگار شماست

به "انتظار" رسیدم دلم بهانه گرفت
به گریه گفت که این واژه، وامدار شماست

شما که دیدنتان آرزوی دیرینه ست
و خواب هر شب هرکس که دوستار شماست

دعا و گریه ی ما سال هاست بی اثر است
اگر صلاح بدانید، کار، کار شماست

مولای ما ! خنده بر لبهایمان خشکیده و غم همچون سایه ای شوم پرده سیاه خود را بر دلهایمان گسترانده . تمام زندگیمان را زمستان سرد و بی روح مادیات فرا گرفته. بیا وسبزی و طراوت حیات را به این سربازان آخرالزمانی ات هدیه کن. ای نازنین ! دلمان برای یک جرعه می ناب لک زده . گوشهامان از ضجه کودکان بی پناه و مو یه زنان داغدار و ناله مردمان ستم دیده پر شده است ، دستهایمان خالی ست ، دیگر رمقی نمانده ، بیا.
بیا که برای نجات از این طوفان روزمرگی ، به کشتی امن تو نیاز است. بیا که شکستن این بت جهل و غفلت فقط از ید تو بر می آید.بیا که غلبه بر اژدهای مدرنیسم بدون عصای تو ممکن نیست .بیا که جهان مرده را تنها نفس تو ممد حیات است. !!
جمعه ها می ایند و می روند. دستهامان خالی ست ، دستی بر آرو دستمان بگیر. بیا که دیگر طاقتی نیست، بیا.
به امید ظهورت، ای همیشه حاضر ….

گفتم: روي شيشه هاي زندگي لكه هايي است كه جلوي چشم هايمان را مي گيرد

گفتي: ما در رعايت حال شما كوتاهي نمي كينم

....................

گوش كنيد زيباست

:Gol:اللهم عجل لوليك الفرج :Gol:

اي پاسخ گرامي امن يجيب؛ :Gol:
تعجيل کن....
به خاطر ما ناشکيب ها...:Gol:

چشم جهان؛
به چشمه دستان سبز توست....
جاري شو ؛
‌از وراي فراز و نشيب ها :Gol:

تکليف انتقام شهيدان به دوش کيست ؟
خون مسيح مانده به روي صليب ها :Gol:

برخيز ؛
و بزم شب زدگان را به هم بزن...:Gol:

اي آشنا به ندبه و اشک غريب ها ؛
تعجيل کن...
به خاطر صدها هزار چشم:Gol:

اي پاسخ گرامي امن يجيب :Gol: ....

[="Magenta"]مهدی جان!

این جمعه نیا

مامدعیان دل خزانی داریم

باحضرت دجال تبانی داریم

مالاف زن ندبه واشک و آهیم

این جمعه نیا جام جهانی داریم[/]

[="Blue"]نظر شما چیه؟آیا بیشتر مردم این طوری نیستند؟[/]


نظر ز راه نگيرم، مگر كه باز آيي
دوباره پنجره ها را به صبح بگشايي... :Gol:
تمام شب ،
به هواي طلوع تو خواندم ؛
كه آفتاب مني، آبروي فردايي...:Gol:
چه مي شود كه شبي، اي نجابت شرقي
دمي برآيي و اين ديده را بيارايي :Gol:

اللهم عجّل لوليك الفرج

زنگ اوّل ؛ توحید . دومین زنگ ؛ نبوت و معاد . سومین زنگ ؛ – چه باشی چه نباشی – عدل است . و اِمامت ، گرچه آخرین زنگ حیات بشری است ومعلّم ؛ غایب . تا نیاید و نپرسد که : چه کردید در آن وقت که غایب بودم همگی مشروطیم .

مهدي جان اگر تو بيايي ديگر غرش توپي خواب معصومانه دهكده اي را نمي
آشوبد و هيچ داسي ريشه حيات نيلوفري را قطع نمي سازد.
اگر تو بيايي پاييز نمي آيد و برگ ها زرد نمي شوند و عرياني جامه ي درختان
نمي گردد، اگر تو بيايي ديگر سيلي ستم گونه ي مهربانب را به درد نمي
آورد و قامتي زير تازيانه تزوير خم نمي گردد

:Gol:اگر بيايي...


اگر بيايي،
چشم هايم را سنگفرش راهت خواهم كرد :Gol:
تو مي آيي؛

و در هر قدم، شاخه اي از عاطفه خواهي كاشت ؛
و قاصدکي را آزاد خواهي كرد...
تو مي آيي ؛

و روي هر درخت پر شكوه لانه اي از اميد براي
كبوتران غريب خواهي ساخت.
تو مي آيي ؛
در حالي كه دستهايت پر از گلهاي نرگس است :Gol:

تو؛
دل هاي سرد يكايك ما را با نواهاي گرمت آفتابي مي کني؛
و كعبه عشق را در آنها بنا خواهي كرد... :Gol:

اللهم عجّل لوليك الفرج

یادمان باشد؛ :Gol:

یادمان باشد؛ از امروز خطايي نكنيم

گر كه در خويش شكستيم؛ صدايي نكنيم

پر پروانه شكستن؛ هنـــر انسان نيست

گر شكستيم زغفلت؛ مـــن و مايي نكنيم

يادمان باشد اگر حــال خوشي دست داد

جز براي فـــرج يـــــــار ؛دعايي نكنيم

اللهم عجل لولیک الفرج:Gol:

غم مهدي غمي جانكاه باشد
از آن كمتر كسي آگاه باشد
به سينه سوز هجرانش نداريم
خبر از اشك چشمانش نداريم
ولي اندوه ما بر او گران است
دعاگوي تمام شيعيان است.

اللهم عجل لوليك الفرج

لطفــــــــا برش دارید آقا....

دوباره جمعه شد، من آمده بودم و تو...!
این چند خط نامه و گل برای تو که امروز هم با جیب های پر از نرگست سر قرار نیامدی:
" مثل نشستن قاصدکی در دامن مردی که منتظر هیچ خبری نیست،
سر زده آمده بود. عشق را می گویم!
حال آنکه
می دانستم همیشه عشق؛
تمرین ِ سرخوش ِ روزهای بی تو بودن است..."

ای پیدا ترین پنهان من :Gol:

تا تو بیایی؛
مروارید چشمانم رابرای سلامتیت صدقه می دهم...

وبرای آمدنت ؛
روزه سکوت می گیرم...
وبا جام وصال تو ؛
افطار می نمایم....:Gol::Gol:

نذر کرده ام که بیایی؛
تا جان شیرین را فرش قدمها یت نمایم .
پس بیا ...
که نذر خود را ادا کنم...:Gol::Gol:

اللهم عجّل لوليك الفرج

گاهي دلم براي تو تنگ مي شود :Gol:

گاهي...
دلم براي تو تنگ مي شود؛
نه فقط
وقتي كه باران مي بارد....:Gol:

حتي اگر هوا آفتابي هم باشد؛ دلم تنگ است...

نه فقط
وقتي كه جمعه هست؛

اين روزها ،
هر روز دلم برايت تنگ ميشود.
امروز كه جمعه نيست... :Gol:

وقتي در خيابان قدم مي زنم دلتنگم.
نه فقط
براي اينكه دوباره هواي شهرمان باراني شده است:Gol:

نه فقط
براي اينكه دوباره بوي نم به مشامم رسيده است....:Gol:

اين روزها
ديگر فرقي ندارد باران ببارديا نبارد.

دلتنگم...
دلتنگ تو..
دلتنگ لحظه هاي تو...

امروز كه جمعه نيست اما ،‌
شايد بوي جمعه مي دهد....:Gol:

اين روزها ؛
همه ي روزها بوي جمعه ميدهد.

نه كه هواي دلم باراني نيست...
امااگر آفتابي هم باشد باز هم دلم تنگ است :Gol:

در میان اشک هاو لبخندها
در میان دلتنگی هایم ؛

نذر کرده ام...
تا واژه هایم را زیر باران سکوت تو خیس کنم.:Gol:

:Gol:اللهم عجّل لوليك الفرج:Gol:

دل نوشته - امام زمان *


در قرآن داریم یعقوب برای یوسف گریه میکرد.
یعقوب پیغمبر می دونست که یوسفش کجاست، می دونست سالمه، می دونست که توی کاخه، می دونست و گریه می کرد. ما که نمیدونیم یوسف فاطمه کجاست، چقدر باید گریه کنیم؟ با این اوصاف ما که باید بیشتر از یعقوب گریه کنیم!
کی آدرس مهدی عج را بلده؟ کجاست پسر فاطمه؟ ءاَبِرَضوی؟ ءاَم ذی طُوی؟ کجایی آقای من؟ عَزیزٌ عَلَیَّ اَن اَرَی الخَلقَ و لا تُری؟ حجت بن الحسن، سخته برای من که همه را ببینم و تو را نبینم.
گریه هاتون را برای مهدی بکنید؛ اشکهاتون را برای پسر فاطمه بریزید؛ مهدی غریبه، مظلومه؛ برای یوسف زهرا ناله کنید، اشکهاتون را بیمه ی مهدی کنید؛
قرآن داره با مثال یوسف و یعقوب یاد ما میده. یکی از وظایف ما اینه که گریه هامون بیمه پسر فاطمه بشه. امام زمان میگه اگه تو یاد من باشی من هم یاد تو هستم. اگه تو برای فرج من دعا کنی منم برای سلامتی تو دعا میکنم.
اگه یکی از من بپرسه از حسین غریب تر کیه؟ میگم از امام حسین غریب تر مهدی زهراست؛ دلیل هم دارم، حسین سید الشهداست، درست، به مظلومیت شهیدش کردند، درست، اما امام حسین یه ابوالفضل داشت، عباس امام زمان کیه؟ ؛ امام حسین یه علی اکبر داشت، علی اکبر امام زمان کیه؟ ؛ امام حسین قاسم داشت، جعفر داشت، عون داشت، حجت بن الحسن کی را داره؟ دل امام زمان به کی خوشه؟
آیا دل امام زمان به من شما خوشه؟ ؛ آیا واقعا من و شما برای امام زمان، جای ابوالفضل هستیم؟
؛ استدلال دوم: از پیامبر تا تولد امام زمان 255 سال طول کشید؛ وتا اول امامت حضرت مهدی 260 سال. 13 تا معصوم مظلومیتشون 260 سال طول کشیده. اما امام زمان به تنهایی 1170 ساله که غریبه.
خداییش امام زمان از امام حسین غریب تر نیست؟ هیچ کسی دیگه سراغ امام زمان را می گیره؟ کسی دیگه به فکر امام زمان هست؟
یه کم فکر کن ببین از دیشب تا حالا، تو این 24 ساعته گذشته، چند بار به فکر امام زمانت بودی؟ آقا کجایی؟ چه میکنی؟ آیا از من راضی هستی؟ امام زمان دلش را خوشه من و شما بکنه؟
از پیغام امام زمان خبر دارید؟ در ماه مبارک رمضان پارسال! یکی از علما تو جمکران خدمت امام زمان رسید –با 2 واسطه نقل میکنم- امام زمان علیه السلام، روز 13 ماه مبارک رمضان، توی مسجد جمکران، میگفت: دیدم چشمهای مهدی فاطمه کوچیک شده، زیر چشمهای امام زمان کبوده، گفتم: آقا چرا به این روز افتادید؟ فرمود: "
از بس که شیعه هام گناه میکنن و من را اذیتم می کنند، من از دست شیعه هام به این روز افتادم، من از سنی ها توقع ندارم، من از بهایی ها و زردشتی ها و یهودی ها و مسیحی ها و ... توقع ندارم، اما از بچه شیعه های خودم توقع دارم، شماها که معتقدید که امام زمان هست و یابن الحسن میگید، چرا گناه می کنید؟
شما چرا چشماتون آلوده شده؟
شما چرا شکمهاتون پر از حرام شده؟
شما چرا ربا خوار و نزول خوار شدید؟
شما چرا آبروی منه امام زمان را توی دنیا می برید؟"

امام زمان از دست من و تو دلش خونه! سنی ها و بهایی ها و ... که کاری با حجت بن الحسن ندارن.
امام زمان فرموده مردم گناه می کنن و من شب تا صبح گریه می کنم و میگم خدایا ببخشش، این گریه کن حسینه، این مشکی پوش حسین منه، این برای مادر کتک خورده ام گریه کرده، به خاطر گریه هاش خدایا ببخشش، من مرتب باید واسطه بشم تا عذاب برای شما نیاد.
مهدی برای ما گریه میکنه، چرا ما برای مهدی گریه نکنیم؟
جوانی که شب میخوابه بدون اینکه نیت کنه صبح برای نماز صبح بیدار بشه میتونه بگه من شیعه حجت بن الحسن هستم؟
جوانی که نه اهل نمازه، نه اهل خداست، نه اهل تهجده و خودش را شیعه مهدی میدونه؛ ایا این قلب امام زمان را تکه تکه نمیکنه؟
دختر شیعه که با مانتو میاد و چادر فاطمه را کنار گذاشته، البته الان که دیگه مانتو هم کنار گذاشته شده و با بلوز و شلوار میان بیرون، گذشت حیا، دیگه حیا توی جامعه باقی نمونده! و این خانم هایی که آرایش کرده میان توی خیابان ها، دختری که تا چشمش می افته به یه پسر، نیشش تا بنا گوشش باز میشه، با چشمهاش داره هرزگی میکنه، این دختر شیعه، قلب مهدی فاطمه را تکه تکه نمیکنه؟
این زن هایی که با هفت قلم آرایش توی مجالس نا محرم ها شرکت میکنن، سیلی به حجت ابن الحسن نمیزنه؟
امام زمان از دست کی دلش خونه؟
از دست مسیحی ها، یهودی ها، یا ما شیعه ها؟
برای امام زمان گریه کنید، توبه کنید با گریه کردن هاتون برای امام زمان. تا آنجاییکه قلب مهدی را به دست بیاریم. تا آنجا گریه کنیم که امام زمان به گریه هامون ترحم کنه،
یه کاری کنیم برای امام زمان، نه یه نماز درست و حسابی، نه یه دعایی برای فرج امام زمان، هیچ و هیچ به کجا؟
اونهایی هم که نماز میخونن، نمازشون بوی امام زمان نمیده،
شما برو نذرها را نگاه کن و ببین چند تا سفره پهن میشه برای سلامتی امام زمان؟
و چند تا سفره پهن میشه که خدا مریضشون را شفا بده؟ خونه دار بشن، ماشین دار بشن و ... .
دعاهای مردم را بیاد یکی جمع کنه، ببیند چند تا از دعاها برای امام زمانه؟
آرزوهاتون را از دلتون بریزید بیرون و ببینید چند تا از آرزوهاتون برای امام زمانه؟
امام زمان در دلهای ما غریبه! توی خونه ما غریبه.
این بچه ها همه ی شعرهای تلویزیون را حفظن، تمام فوتبالیستها، هنرپیشه ها، همه ی برنامه های تلویزیون را بلد هستن؛ اما آیا میدونن اسم امام زمان چیه؟ کی میاد؟ برای چی نمیاد؟
اینقدر که سریال ها دا دنبال میکنید، و اگر نبینید از چند نفر میپرسید که چی شد؛ آیا هیچ وقت پرسیده اید این جمعه چه خبر؟ از امام زمان چه خبر؟ به اندازه یه سریال برای حجت بن الحسن ارزش قائلیم؟ به اندازه یه مسابقه فوتبال؟ به اندازه یه توپ ورزشی؟ برای امام زمان ارزش قائلیم.
شیخ محمود حلبی را خدا رحمت کند، میمرد برای امام زمان، مرحوم کافی شاگرد مرحوم حلبی بود، گریه میکرد و میگفت: امام زمان من را ببخش، چه کنم؟ جامعه من را به اینجا رسونده که این مثال را میزنم،
اگه یه مرغ یا یه بوقلمون توی خونه ات باشه، یه روز بیای ببینی نیست و احتمال بدی درب باز بوده و رفته بیرون تا کجا دنبالش میری؟ چند تا محله را میگردی؟ از چند نفر میپرسی؟
این همه ساله که نمیدونی امام زمانت کجاست، کجا تا حالا دنبالش گشتی؟
چرا دلهامون را دادیم به دنیا؟ و از عشق مهدی فاطمه خالی کردیم دلمون را؟
به اندازه یه سند خونه، یا یه چک که اگه گم بشه، همه جا را زیر و رو میکنی، امام زمان را به همین اندازه قبول داری؟
امام زمان دلش خونه، اما خوش به حال اونهایی که به فکرش هستند.
روایت داریم جوانهای خوب اخر الزمان، شب با وضو می خوابن، رو به قبله می خوابن، اگه بدونن که برای نماز شب بیدار نمیشن، سر شب نماز شبشون را میخونن، میگه امام زمان خودمو به تو سپردم، میشه شب دستتو روی سینه ام بذاری تکونم بدی تا من یه لحظه جمالت را ببینم؟
صبح بلند میشه و نماز صبحش را میخونه، توی نماز اللهم کن لولیک میخونه، روایت داریم کسی که در نمازش دعای فرج بخونه 90 چیز گیرش میاد،
در کتاب موعود نامه یا الفبای مهدویت، تمام مطالب ناب را آقای پونه ای در این کتاب جمع کرده. تا دستت را بلند میکنی و میگی اللهم کن لولیک امام زمان هر جا که باشه، دستش را بلند میکنه میگه خدایا این جوان هر چی میخواهد بهش بده.
از دم در که میخواد بره بیرون میگه امام زمان، خودم را به تو سپردم، آقا جان می دانید که توی این جامعه چه خبره، من نمیخوام گناه کنم، اگه بخواهی که گناه نکنی، امام زمان دستت را میگیره.
مشکل اینجاست که ما یکرنگ نیستیم، با نماز خون رفیقیم، با عرق خور رفیقیم، تو عروسی بریم رقص و .... را داریم،
باید یه جور باشیم، خودمون را دست یک نفر بسپاریم، باید امام زمانی باشیم، آنوقت رفیقهامون را امام زمانی انتخاب میکنیم،
قیافه مون را امام زمانی درست میکنیم، نگاه هامون را امام زمانی تنظیم میکنیم، حرف هامون را امام زمانی قرار میدهیم، سر سفره امام زمانی می نشینیم، کارهامون امام زمانی میشه؛
ما یک جور نیستیم، ما همه را می خواهیم با هم داشته باشیم،
توی زندگی با شراب فروش و شراب خور رفیقیم و با نماز خون و مومن هاش هم رفیقیم و.... . هم توی پارتی میریم، هم دعای کمیل، هم این طرف میریم هم آن طرف، برای همینه که رشد نمیکنیم،
یا زنگی زنگ، یا رومی روم.
و الا به هیچ جا نمی رسیم.
از این حرف های تند و تیز ناراحت نشید، رفیق اون کسی است که بگه من بهت گفتم، دشمن اون کسی که بگه می خواستم بگم،
من دارم میگم ها.
ببینید اطرافیان امیرالمومنین چه کسانی هستند، مالک، رشید حجری، میثم، اباذر،کمیل همه ی گلها دور امیرالمومنین هستند،
اما اطراف معاویه چی؟ عمرعاص، یزید، مروان و هرچی حرام زاده است دور معاویه جمع هستند.
نمی شه آدم پشت سر علی نماز بخونه و سر سفره معاویه بنشینه،
نمیشه در آن واحد یک محل هم تاریک باشه هم روشن،
یک جور باشیم،
یک رنگ،
اگر امام حسین را قبول داریم پس در خونه یزید چه کار میکنی؟
تو که تابلوی علی بالای سرت است، چرا مثل معاویه معامله میکنی؟


نوشتار فوق خلاصه ای از سخنرانی آقای دانشمند می باشد

از جهان دل به تو بستم به خدا مهدی جان طالب وصل تو هستم به خدا مهدی جان
هر كجا یاد تو و ذكر تو و نام تو بود بیتامل بنشستـم به خـدا مهدی جــان
اللهم صل علی محمد وآل محمد عجل فرجهم


خداوندا!

امروز جمعه..

دلم مي‌گيرد و به ياد آقايم دلتنگ‌تر از هميشه‌ام!

من نيز همچون تمام منتظرانِ سرورم، هرجمعه کمتر پلک مي‌زنم تا زودتر ببينمش!


هرجمعه که کوچه پس کوچه‌هاي دل را آب و جارو مي‌کنيم،براي استقبال از گام
هايي که معطر به عِطر گل ياس‌اند...
همه در اين انديشه‌ايم که: " اين جمعه... جمعه ي وصل است؟؟"


مهدي جان!
اين منم..
رو سياه‌ترين منتظرانت!


به ستوه آمده از اين همه نخوت و کينه و بوي تعفني که دنيا را فراگرفته است!
از کودکي آموختم وآموختيم که: دنيا مرزعه آخرت است؛


پس... هرچه داشتيم،کاشتيم!
"اندک اندک"،هرچه که بود...!
وامروز اين مزرعه با تمام اندک محصولش،غرق آتشي از کينه و نفرتِ شيطان است!
نفرتي که منِ انسان، مخاطب آنم!

جانم به فدايت..
امروز در اين هواي غبار آلود، چَشم،چَشم را نمي بيند،چه رسد که دل... دل را؟!

هر دم که فرو مي‌بريم، به شوق عطر حضور توست؛ ورنه اين هوا غريب است...
و همچو بغضِ گلوي تمام دلشکستگانت... سنگين!
مفهوم زندگانيم!


از گذشته هيچ کودکي به دنيا نيامد مگر با... گريه؛
حال اين گريه از کجا بود؟ فقط خدا مي‌داند...
همواره انديشيده‌ايم، که شايد از فراغ تنها آغوش مهربان و بي‌منت بود؛
و اين بغض و گريه،بر گلو مي‌ماند و پنهان بود تا... وصال!


اما امروز چه بر سر انسان آمده که قهقهه مي‌زند،بر آن هق هق عاشقانه؟!
اين شريف‌ترين مخلوق چه کرده که،پليدترين مخلوق او را به سخره گرفته است؟
صداي قهقهه‌هاي شيطان آزارم مي‌دهد،حتي گوش خراش‌تر از آن‌روز است...
همان‌روز که... هبوط يافتم!!!!!!!!


اي پسر فاطمه...


امروز گرچه دستمان تهي‌ست و سرد،اما دل همواره لبريز گرماي عشق توست!
اين روزها نجوا،نجواي العجل است براي ظهور منجي.


که البته شيطان کمر همت خود را بسته تا اين واژه را نيز همچون انسانيتِ انسان‌ها ،
به بازي گرفته و باب ميل خود معنا بخشد...
اما به خداوندگاري که در هيچ کجاي دنيا نيافتم همچو او را،کهتو تنها آرامش‌بخش
اين همه بشر هستيو تنها تو منجي بودي و مي‌ماني!


عزيز زندگانيم!
گرچه دل،تنگ است،اما مجال تنگ‌تر.


فقط مي‌خواهم بگويم:" امروز همچو هرجمعه ديگر،دستان منتظرانت دخيلند بر
آستان پر مهر خداوند،تا مگر بيايي! "


اللهم عجل لوليک الفرج (عج )

روزی تو خواهی آمد ؛ ازکوچه های باران...




مني كه مايه ننگم به حد رسوايي
چگونه از تو بخواهم به ديدنم آيي
چو خويش يار تو ديديم چه نيك فهميديم
عزيز فاطمه، مهدي، چقدر تنهايي!!!

این سوال سختی است ولی در عین حال دوست دارم جواب بدم من فکرمی کنم درآن حالت احساسات متناقض داشته باشم ازیک طرف بی نهایت خوشحال می شوم و حتی شوکه می شوم راستش باز هم مطمئن نیستم چون درطول زندگی ام خبری به این مهمی نشنیدم تااحساس دقیقم رابدانم ولی مطمئنم گریه ام می گیرد هم برای شوق دیدارآقا وهم برای احوال خودم که آمادگی راکسب نکردم وبه جای سربازامام سربار امام بوده ام

آقای من!
مولای غریب و تنهای من!
پدر مهربان اهل عالم!
می خواهم غربتت را حکایت کنم؛ غربتی که دوازده قرن است ریشه دوانیده؛ غربتی که اشک آسمان و زمین را جاری ساخته؛ غربتی که حتی برای برخی محبانت، غریب و ناشناخته است؛ غربتی که اجداد طاهرینت پیش از تولد تو بر آن گریسته اند.
من از تصویر این غربت و غم ناتوان ام.
… از آنانی بگویم که خاطر شریف تو را می آزارند؟ (1) از آنها که دستان پدرانه و مهربانت را خون ریز معرفی می کنند؟ از آنها که چنان برق شمشیرت را به رخ می کشند که حتی دوستانت را از ظهورت می ترسانند؟ از آنها که تو را به دور دست ها تبعیدمی کنند؟ از آنها که تو را دست نیافتنی جلوه می دهند؟ از آنها که به نام تو مردم را به دکه های خویش فرا می خوانند؟
… از خود آغاز می کنم که اگر هر کس از خود شروع کند، امر فرج اصلاح خواهد شد. می خواهم به سوی تو برگردم. یقین دارم بر گذشته های پر از غفلتم کریمانه چشم می پوشی؛ می دانم توبه ام را قبول می کنی و با آغوش باز مرا می پذیری؛ می دانم در همان لحظه ها، روزها و سال های غفلت هم، برایم دعا می کردی. من از تو گریزان بودم؛ اما تو هم چون پدری مهربان، دورادور مرا زیرا نظر داشتی … العفو … العفو!



[=&quot]


[=&quot]می شنوید؟؟؟ [=&quot]
انگاری ندا هنوز هم می آید...

هنوز هم می گوید مولا جان اینجا نیا. مولایم اینجا مردمانش عوض شده اند و دیگر آنانی نیستند که چندی قبل خواسته بودند که اینجا به نزدشان بیایی، حالا اینجا هر گوشه شهر مردم مشغول آماده کردن خود برای نبردی بزرگ هستند.

معلوم نیست اینان را چه می شود. اینان دارند شمشیرها را تیزتر می کنند و سرنیزه ها را می سازند. اسبها را نعل تازه می زنند و کمانها را آماده تیر انداختن می نمایند ...
ندای مسلم همیشه در تاریخ ماند و از ندای او سوال بزرگی ایجاد شد که، چرا آن دعوتها در مدتی کمتر از یک سال به کشتن اباعبدالله و آن جسارت عظیم به فرزند رسول خدا انجامید؟؟

کوفه شهری بود که در یکی از جنگهای امیر المومنین (ع) و به دستور حضرت و جهت اسکان لشگریان حضرت بنای آن نهاده شد. چرا که قبل از آن به آن شکل شهر نبود. لذا به نوعی مردمان ساکن در این شهر را می توان از شیعیان حساب نمود و بعدها هم در منطقه کوفه و بصره شیعیان گستردگی بیشتری داشتند و شاید یکی از دلایل حرکت حضرت به آن سمت - در میان دعوتهای گوناگونی که از حضرت شده بود - شیعه بودن مردمان آن منطقه بود یا لااقل این نکته هم در این انتخاب تاثیر داشته است.

اما باید در این دعوت و آن عهد شکنی دقتی دوباره شود تا این عجیب ترین و تاسف بارترین اتفاق تاریخ بهتر تجزیه و تحلیل شود که شناختن زوایای عاشورا ما را در یزیدی نبودن و حسینی شدن یاری می نماید.

نکته اول اینکه اکثر مردمان آن دیار قائل به ولایت امیرالمومنین (ع) و فرزندانش بودند و اصلا صرف دعوت از فرزند رسول الله آنهم در زمانی که آنها قطعا با شخصیت پلید معاویه و فرزندش یزید آشنا بودند هم برای این مدعا کفایت می کند (هرچند گروهی از محققین و مورخین به این امر قائل نیستند و برای این دعوت دلایل دیگری قائلند).

اگر فرض را بر شیعه بودن مردمان کوفه بگیریم، عمق فاجعه کربلا انگاری بزرگتر به نظر می آید. چگونه مردمانی شیعه مسلک در زمان امام خود او را دعوت کنند و بعد آنگونه با او رفتار کنند؟؟!!

... حالا مائیم و این دعوتهای هر روزه مان از حضرت بقیة الله (عج). یادمان نرود که دعوتمان نه از سر حل مشکلات دنیایی باشد (هر چند این هم بد نیست، اما دیگر کمال کم لطفی است) بلکه از سر درد دینمان باشد که اینگونه هدف داشتن و این نیت را داشتن انشاءالله در رسیدن به آرمانهای کربلائیان و عاشورائیان سال ?? هجری کمکمان می کند.

مباد که فکر کنیم کوفیان مردمانی خاص و عجیب بودند. آنان هم آن روز خود را معتقد به آرمانهای امامشان می دانستند.

مباد که کوفی باشیم که کوفی بودن مقدمه یزیدی شدن است و خدا نکند که یزیدی شویم که ملعون همیشه تاریخ می شویم.

مباد که فراموش کنیم درخواست حکومت مهدوی مقدور نیست جز با دعوتی درونی از خودمان برای تحقق همه آرمانها حکومت دینی ... به نظر سخت می آید؟‌

[=&quot]حضرت امام جعفر صادق (ع) گاه مشتاقانه از زمان ظهور آخرین حجّت خدا صحبت می‌کند و به حال کسانی که آن زمان را درک می‌کنند، رشک می‌برد و می‌فرماید[/]:
[=&quot]فطوبی لمن أدرک ذلک الزّمان.2[/]
[=&quot]خوشا به حال کسی که آن زمان را دریابد[/].

[=&quot]گاه نیز عاشقانه آرزوی درک زمان آن حضرت را می‌کند و می‌فرماید[/]:
[=&quot]و لو أدرکته لخدمته أیّام حیاتی.3[/]
[=&quot]اگر زمان [ظهور] او را درک می‌کردم همة عمرم را در خدمتش می‌گذراندم[/].

[=&quot]و گاه با مشاهدة شرایط غیبت آن حضرت از خود بی خود شده و سیل اشک از دیدگان جاری می‌سازد[/]:

«[=&quot]سُدَیر صیرفی» می‌گوید[/]:
[=&quot]به همراه «مفضّل»، «ابوبصیر» و «ابان» خدمت امام صادق(ع) رسیدیم و دیدیم که آن حضرت بر روی خاک‌ها نشسته جامه‌ای خیبری، بی‌یقه و آستین کوتاه بر تن کرده و همانند مادر فرزند مرده در حال گریه و زاری است. سراسر وجود او را حزن و اندوه فرا گرفته بود؛ آثار غم و اندوه در صورتش ظاهر گشته بود؛ رنگ چهرة او به کلّی دگرگون شده بود، سیل اشک از دل پر خون و قلب پر التهاب او برخاسته بود و بر گونه‌هایش فرو می‌ریخت و در این حال این گونه زمزمه می‌کرد[/]:
[=&quot]سیّدی غیبتک نفت رقادی و ضیّقت علیّ مهادی، و ابتزّت منّی راحة فؤادی[/]...

[=&quot]ای آقا و سرور من! غیبت تو خواب از دیدگانم ربوده، عرصه را بر من تنگ نموده و آسایش و آرامش را از قلبم گرفته است[/].

[=&quot]سدیر می‌گوید[/]:
[=&quot]هنگامی که امام صادق(ع) را این چنین پریشان دیدیم، دل‌هایمان آتش گرفت و هوش از سرمان پرید که چه مصیبت جانکاهی برای حجّت خدا روی داده و چه فاجعة اسفباری بر او وارد شده است[/].

[=&quot]عرض کردیم[/]:
[=&quot]ای فرزند بهترین خلایق! چه حادثه‌ای بر شما روی آورده که این چنین سیل اشک از دیدگانتان فرو می‌ریزد و اشک چون باران بهاری بر چهره‌تان سرازیر می‌شود؟ چه فاجعه‌ای شما را این چنین بر سوک نشانده است؟[/]

[=&quot]امام صادق(ع) چون بید لرزید و نفس‌های مبارکش به شماره افتاد، آنگاه آهی عمیق به پهنای قفسة سینه از اعماق دل برکشید و به ما روی کرد و فرمود[/]:

[=&quot]صبح امروز کتاب «جَفر» را نگاه می‌کردم و آن کتابی است که همة مسائل مربوط به مرگ و میرها، بلاها و حوادث را تا پایان جهان در بر دارد. این کتاب را خداوند به پیامبر خویش و پیشوایان معصوم از تبار او اختصاص داده است. در این کتاب، تولد، غیبت، درازی غیبت و دیرزیستی قائم ما و گرفتاری باورداران در آن زمان، راه یافتن شکّ و تردید در دل مردم در اثر طول غیبت و مرتد شدن مردم از آیین مقدّس اسلام را خواندم و دیدم که چگونه رشتة ولایت را که خداوند در گردن هر انسانی قرار داده است، می‌گسلند و از زمرة اسلام بیرون می‌روند، دلم به حال مردم آن زمان سوخت و امواج غم و اندوه بر پیکرم فرو ریخت.4[/]

[=&quot]دعای شریف ندبه که از امام صادق(ع) نقل شده است، شاهد دیگری بر سوز و گداز آن حضرت در غیبت و فراق قائم آل محمد(ع) و منجی موعود جهان اسلام است[/].

[=&quot]در پایان جا دارد از خود بپرسیم آیا ذرّه‌ای از آن سوز و گداز و اندوه فراق که در قلب‌های همة معصومان به ویژه امام صادق(ع) بوده است تا آنجا که خواب و آرامش را از آنها می‌ربوده و زندگی را بر آنها دشوار می‌ساخته است، در دل ما وجود دارد؟ آیا هیچ شده است که در خلوت خود بر فتنه‌ها، مصیبت‌ها، انحراف‌ها و... که در زمان غیبت گریبان‌گیر اهل ایمان می‌شود، گریه کنیم؟ آیا تاکنون اتفاق افتاده است که با همة وجود سنگینی مصیبت غیبت را درک کنیم و در نبود امام زمانمان از ته دل ناله سر دهیم؛ نالة مادری که عزیز خود را از دست داده است؟[/]

سلام علیکم...
حالا که دوستان اینجا حرفای دلشون را میزنند .....پس من هم .....



شاید کلبه ای تاریک بودم اما انتظار نور درونم می درخشد....
از آوازهای نسیم تا سکوت انتظار تنها صبر را به یادگار شنیدم...
ردپاهای نزدیکم در دورترین فاصله از توست...
ای آنکه ز تو آغوش تنهای ام خالی ست...
ای آنکه ز مهرت، مهربانم....
تو غایبی و من گمشده....
تو حاضری و من فراموش کرده....
کیست داند که تویی دل نگران قدمهای خسته ام....
آری تو در دور دست خیال منی و من در نگاه تو...
ای غایب همیشه حاضر دستهای سرد وجودم بی تابی نبود گرمایت را همدم سوختن شمع نفسهایش کرده....
چه بگویم که گله ای نیست جز، از خود شرمگین سر به زیر انداخته در سر....
گفتم آن زمانی که دل گفت.....
خواندم آن زمانی که دل خواند.....
پس چرا در آرزوی دیدنی هستم که دل دید....

اوست كه در انتظار توست
تا پرده غيبت را بدري و چهره دلارايش را به مشاهده بنشيني
او غايب نيست از هر حاضري حاضر تر است!
اين تويي كه غايبي و بايد حاضر شوي.
او منتظر توست.

[=&quot]به[=&quot] نام آن كه انسان را مسافر كاروان انتظار گردانيد.

[=&quot]سلام اى گل نرگس،:Gol:
[=&quot] اى كه شيرين ترين انتظار، انتظار توست
[=&quot]و بهترين منتظر، منتظر توست
[=&quot]مى توانم در يك كلمه پر معنا بگويم:
[=&quot]گر عشقى هست و عاشقى
[=&quot]نام تو معشوق و من عاشق و شيفته توأم.
[=&quot]در انتظارت مى مانم ...
[=&quot]
[=&quot]و از خداى بزرگ مى خواهم كه ظهورت را نزديك گرداند.
[=&quot]ما محتاج يك نگاه گذراى شما ه[=&quot][=&quot]ستيم.. :Gol:


[=&quot]

اللهم عجل لولیک الفرج :Gol:

کجاست آن بقیت خداوند که از عترت رهنما تهی نمی گردد؟

کجاست آن مهیای برانداختن نسل ستمگران؟

کجاست آن برگزیده ای که دین و شریعت را باز می گرداند؟

کجاست آن آرزوی برآمدنی که قرآن و حدود را زنده می کند؟

:Gol::Gol:

ای سردار سر افراز

ذوالفقار علی برگیر و آماده باش تا قامت راست ستمگران را دو تا کنی.

ای قهرمان دوران!

دردمندان منتظرند تا بیایی و آنچه کژی و نابسامانی است از بن بکنی.

ای امید امیدواران!

ستمدیگان و دردمندان دیده به راهند تا بیایی و بنیاد ستم بر اندازی.

ای گنج نهان!

چهره بگشای و آیین خدا را با دم مسیحایی خویش جانی دوباره ببخش.

ای سپهسالار اسلام!

که خداوند تو را برای سربلندی امت و شریعت برگزیده است

پای در رکاب کن.

:Gol::Gol:

ای ترجمان قرآن!

که پیروان قرآن در آرزوی ظهور تو روز شماری میکنند

قرآن را دریاب.

:Gol::Gol:

.....و ای احیا گر دین!

دین را زنده کن

وای امید عاشقان و منتظران بیا...

بیا و..

اما ما!

:Gol::Gol:

تا نیایى، دریاى زندگیمان از اسارت تـوفان رها نمى شـود.

بیا که زورقهاى شکسته مان را بادبانـى و ما بـى صاحبـان را صاحب!

بیـا که هـر دردى را درمـانـى و دردمندان را طبیب!

:Gol::Gol:
[=&quot]

اللهم عجل لولیک الفرج :Gol:





بيا ! :Gol:
اى بهار گم شده ‏ام بيا...

بيا ...

تا با ياس‏ها همنوا شويم .
بيا ....

تا در شهر پاكى‏ها قدم بزنيم.
بيا ...

تا از كوچه‏هاى عشق بگذريم.
بيا ... :Gol:

تا بوى عطر سجاده‏ ها را بفهميم. تا پنجره‏ها را باز كنيم. تا بغض لحظه‏ها را بشكنيم.
بيا ...

و دلتنگى‏ام را ببين. ببين كه چه‏طور از اينجا رانده و از آنجا مانده‏ام.

ببين كه چگونه در كوچه‏ هاى ندبه و سمات سرگردانم.
ببين كه چه‏طور قاصدك خيالم را به سويت كوچ داده‏ام.
بيا ..... :Gol:

تا از صبح‏هاى جمعه بگويم.
صبح‏هاى جمعه كه بى‏رحمانه مى‏آيند و مى‏روند، بدون تو.
بيا ...

تا از غصه‏ها و حرف‏هاى ناگفته‏ام بگويم.
بيا ...

تا از ندبه‏ ها و سمات‏هايم، از گريه‏ها و اشك‏هايم بگويم.
بيا ... :Gol:

تا دست‏هاى آسمانى‏ات را بگيرم و در درياى پرمهرت شنا كنم.
بيا، .....
بيا و ببين كه چه‏طور نرگس‏ هاى باغچه ‏ام را به انتظارت نشانده‏ام.
بيا... :Gol:

بيا اى بهانه زندگى ‏ام...

بيا....

اللهم عجل لولیک الفرج :Gol:

اللهم عجل لولیک الفرج :Gol:

انيس جسم و جانم! :Gol:
دلتنگ و بى‏قرار توام. تنها نفس گرم توست كه عطر بهار را مى‏آورد؛
و طنين نغمه‏هاى عشق توست كه سكوت لحظه‏ ها را مى‏شكند.

اى رنگين‏ كمان عشق! :Gol:
امروز پشت پنجره‏هاى مه گرفته خيال نشسته و مهتاب نگاهت را مى‏جويم.
در ميان فصل فصل زندگى‏ ام،
تو را مى‏خوانم و در واپسين ثانيه‏ هاى جمعه، لحظه‏ هاى بى تو بودن را به نظاره مى‏نشينم.
آن‏گاه كبوتر نگاهم از ميان سجاده نماز و نياز، به سوى تو بال مى‏گشايد و اوج مى‏گيرد
و من با دستانى خالى و چشمانى پر از اشك،
لحظه‏ هاى تو را ديدن را تمنا مى‏كنم.
به اميد اين كه بيايى و سينه‏ ام را با مهربانى‏ها آشنا سازى،
اى محبوب دل‏ها! :Gol:

:Gol:نوشته ای برای امام زمان(عج)
غربت امام عصر علیه السلام
آقای من!
مولای غریب و تنهای من!
پدر مهربان اهل عالم!
می خواهم غربتت را حکایت کنم؛ غربتی که دوازده قرن است ریشه دوانیده؛ غربتی که اشک آسمان و زمین را جاری ساخته؛ غربتی که حتی برای برخی محبانت، غریب و ناشناخته است؛ غربتی که اجداد طاهرینت پیش از تولد تو بر آن گریسته اند.
من از تصویر این غربت و غم ناتوان ام.
… از آنانی بگویم که خاطر شریف تو را می آزارند؟ از آنها که دستان پدرانه و مهربانت را خون ریز معرفی می کنند؟ از آنها که چنان برق شمشیرت را به رخ می کشند که حتی دوستانت را از ظهورت می ترسانند؟ از آنها که تو را به دور دست ها تبعیدمی کنند؟ از آنها که تو را دست نیافتنی جلوه می دهند؟ از آنها که به نام تو مردم را به دکه های خویش فرا می خوانند؟
… از خود آغاز می کنم که اگر هر کس از خود شروع کند، امر فرج اصلاح خواهد شد. می خواهم به سوی تو برگردم. یقین دارم بر گذشته های پر از غفلتم کریمانه چشم می پوشی؛ می دانم توبه ام را قبول می کنی و با آغوش باز مرا می پذیری؛ می دانم در همان لحظه ها، روزها و سال های غفلت هم، برایم دعا می کردی. من از تو گریزان بودم؛ اما تو هم چون پدری مهربان، دورادور مرا زیرا نظر داشتی … العفو … العفو!:Gol:

اول سجده شکر بجا می آورم واز خدا می خواهم با تمام گناهانی که مرتکب شدم و امام زمانم را آزده خاطر کردم ، اما او این نعمت را بر من ارزانی داشت پس (( اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه)) ودیگر هیچ

محمد;1464 نوشت:
تصور کنید همین الان به شما خبر ظهور امام زمان رو دادن چه احساسی دارین؟
لطف کنید تو یک جمله احساستون رو بیان کنید.

سجده شکر بجای می آورم واز خدا می خواهم در استجابت این دعا هم مرا یاری کند(( اللهم اجعلی من انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه))

[=&quot]مولای من، [=&quot]:Gol:

[=&quot]ای سبزترین بهار هستی[=&quot]...![=&quot]

[=&quot]بیا که دل آسمانیم سخت تنگ آمدن توست. بیا که آسمانیان غریب مانده اند[=&quot].[=&quot]

[=&quot]بیا که بی تو زمین تنگ است و آسمان دلتنگ[=&quot]...!:Gol:[=&quot]

[=&quot]ای کشتی نجات اگر تو نیایی آسمان دلمان گرفته خواهد بود و داغ عصرهای آدینه هر هفته [=&quot]

[=&quot]بر دلهایمان سنگینی خواهد گرد[=&quot].[=&quot]

[=&quot]ای مهربان من؛:Gol:

اگر تو نیایی حیات بوی ماندن نخواهد داشت و زنده بودن بوی زندگی نخواهد داد

[=&quot].[=&quot]

[=&quot]ای مهربان ترین منجی موعود...! چاره مان فقط به دست توانای توست[=&quot].[=&quot]

[=&quot]مولای من...! عاشقانه تو را دوست می دارم...! بیا که در انتظارت در هر لحظه شعر انتظار را[=&quot]

[=&quot]می سرایم [=&quot]:[=&quot]

[=&quot]همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
[=&quot] چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی:Gol:

اللهم عجل لولیک الفرج