جمع بندی تیرباران جنازه امام حسن(علیه السلام)

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تیرباران جنازه امام حسن(علیه السلام)

تعریف تیرباران شدن امام حسن(ع) بعد از شهادت!
معاويه براي اجراي نقشه‌هاي شوم خود و زمينه‌سازي ولايت عهدي يزيد، فقط امام مجتبي:doa(6): را مانع مي‌ديد ، لذا نقشة قتل آن حضرت را طرح كرد و از همان روزهاي نخست با تحريك عوامل خود حتي در درون خانوادة امام نقشه‌هايش را به اجرا درآورد. در هنگام حركت آن حضرت از كوفه به مدينه نقشة شهادت امام به طور زيركانه‌اي طرح شد، به گونه‌اي كه شخص كوري با عصاي مسموم به امام حمله برد و امام را مجروح كرد ، ولي امام نجات يافت، بلاذري مي‌گويد: كه معاويه به دختر سهيل بن عمرو گفت: صد هزار دينار به تو مي‌دهم كه به امام سمّ بخوراني، و در پايان معاويه توسط دختر اشعث (جُعْده) نقشة قتل امام را به وسيلة سم اجرا كرد. همچنين ابن خلدون مي‌نويسد: (يزيد با وعدة ازدواج به جُعْده سبب شهادت امام شد.)
سرانجام امام مجتبي :doa(6): در 28 صفر سال 50 و به نقلي 51 هجري به دست جُعْده همسرش به شهادت رسيد.
امام وصيت كرده بود كه او را نزديك قبر پيامبر گرامي :doa(1): دفن كنند و اگر ممانعت كردند در كنار قبر مادرش دفن كنند، دار و دستة بني اميه به سركردگي معاويه مانع از دفن امام در كنار قبر رسول خدا :doa(1): شدند و عايشه هم در اين ماجرا آتش بيار معركه بود، و سوار بر قاطري جلوي جنازة امام ايستاد و از دفن امام در خانة رسول خدا ممانعت كرد و گفت: آيا مي‌خواهيد كسي را كه من دوست ندارم، در خانة من دفن كنيد، در همان حال ابن عباس جلو آمد و به عايشه گفت:
يك روز سوار بر شتر شدي (اشاره به جنگ جمل) يك روز هم بر قاطر سوار شدي براي جلوگيري از دفن جنازة پسر رسول خدا، اگر زنده بماني يك روز هم سوار بر فيل مي‌شوي تا خانة كعبه را خراب كني. تو 9/1 از يك هشتم خانة رسول خدا را به ارث مي‌بري، چطور آن را تصرّف كردي؟ امام حسين :doa(6): مانع از درگيري خونين شد و جنازه را به طرف بقيع حركت دادند و سرانجام امام مجتبي :doa(6): در قبرستان بقيع و در كنار قبر مادر بزرگ خود فاطمه بنت اسد :doa(8): مدفون شد، وقتي خبر شهادت امام به معاويه رسيد، تكبير گفت و سجده شكر به جا آورد و اطرافيانش نيز چنين كردند.[1]در قسمت‌هايي از زيارت جامعه، خطاب به امام حسن :doa(6): ماجراي شهادت آن حضرت را از زبان امام باقر :doa(6): چنين نقل مي‌كند:
يا مواليّ …. وشهيد فوق الجنازه قد شكّت بالمهام الكفانه[2] اي سروران من…! بعضي از شما شهيدي هستيد كه دشمنان اسلام بر جنازة شما تيراندازي كردند، به طوري كه كفنتان سوراخ سوراخ گرديد….
ابن شهر آشوب مي‌گويد: به هنگام بردن جنازة امام حسن مجتبي :doa(6): به سوي بقيع، افراد شرور و پست به پشتيباني امويان به جنازة آن حضرت تيراندازي كردند،[3] به طوري كه هنگام دفن هفتاد تير از بدن آن حضرت جدا نمودند،[4] «وَرَموا بِالنبال جنازته حتي سَلَّ منها سبعون نَبلاً[5]» جنازة آن حضرت را تيرباران كردند، تا جايي كه هفتاد چوبة تير به تابوت آويخته شد.
___________________________
[1] ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 42 به نقل از تاريخ تحليلي و سياسي اسلام‌، علي اكبر حسني، چاپ اول (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1373) ص 480.
[2] ـ بحارالانوار، ج 99، ص 166.
[3] ـ احمد زماني، حقايق پنهان، چاپ اول (قم: دفتر تبليغات اسلامي، 1375) ص 306.
[4] ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 50.
[5] ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 44.

[="times new roman"]سلام علیکم
درحقیقت چقدر امامان معصوم ما سختی را تحمل کردن!
از آنان عبرت بگیریم، آنان را سرمشق زنگی خودمان بکنیم.[/]


  • خدا دشمنان ائمه (ع) رو لعنت و عذابشون رو مضاعف کنه انشاءالله و ما رو از پیروان و شیعیان راستین اونها قرار بده


یا الله..........
با سلام خدمت تمامی اعضای انجمن

سوال این است:
[=Times New Roman]چرا ام المومنین عایشه رضی الله عنها نگذاشتند جسد مبارک امام حسن مجتبی رضی الله عنه را کنار نبی - صلی الله علیه وسلم- دفن کنند و دستور تیرباران جسد مبارک را دادند؟

جواب این سوال:
این هم افسانه و دروغی بیش نیست که متاسفانه برای ایجاد تفرقه در جهان اسلام ساخته شده است و حتی یک سند نسبتا صحیح در اثبات این قضیه وجود ندارد...........به سخنان زیر توجه کنید و لطفا قبل از اینکه تعصب به خرج دهیم دنبال حقیقت برویم و مدارک را از کتب اصلی نگاه کرده و به صحیح یا ضعیف بودن سند ارائه شده نیز توجه کنیم:

الحمدلله،
«سُبْحَانَکَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ»
این سخن واقعیت ندارد، و از دروغهای تاریخی است که دشمنان ام المومنین و مدافعان دروغین اهل بیت ساختند، چرا که هیچگاه عایشه دستور به تیرباران جسد حسن رضی الله عنه ندادند و مانع دفن ایشان نزد قبر رسول خدا صلی الله علیه وسلم نشدند بلکه حتی موافقت هم کرد ولی مخالفت بعضی از مردم (غیر صحابی) موجب شد که برای جلوگیری از برپایی فتنه و اختلاف حسین رضی الله عنه تصمیم بگیرد که پیکر برادرش را در بقیع کنار قبر مادرش دفن نماید.
دکتر علی صلابی از مورخین معاصر در کتاب "حسن مجتبی رضی الله عنه " چنین آورده است : « در مورد چگونگی خاکسپاری حسن بن علیرضی الله عنه، روایات ضعیفی نقل شده و این فرصت را در اختیار غرض‌ورزان قرار داده است که با سوءاستفاده از این روایات ضعیف، در جهت اهداف شوم خویش، دسیسه نمایند و به طرح مسایلی بی‌اساس و دروغین بپردازند. چنانچه ادعا کرده‌اند که ام‌المؤمنین عایشه‌ی صدیقه رضی‌الله‌عنها، از خاکسپاری حسن رضی الله عنه در کنار رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم و ابوبکر و عمر رضی‌الله‌عنهما جلوگیری کرده و گفته است: «نفرِ چهارمی، اینجا دفن نخواهد شد؛ زیرا اینجا خانه‌ی من است که رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم در دوران حیاتش، آن را به من داد». این روایت، صحیح نیست و سندش، مجهول می‌باشد. " ر.ک: سیر أعلام النبلاء (3/276).
ابن‌تیمیه ‌رحمه‌الله، بر اساس روایات صحیح ثابت نموده که عایشه رضی‌الله‌عنها، به درخواست حسن رضی الله عنه برای خاکسپاری جنازه‌اش در کنار رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم، پاسخ مثبت داده بود. چراکه حسن رضی الله عنه پیش از وفاتش، این درخواست را با عایشه رضی‌الله‌عنها در میان نهاد و عایشه‌ رضی‌الله‌عنها نیز موافقت کرد که حسن رضی الله عنه را در خانه اش دفن نمایند. اما عده‌ای دیگر، مانع از خاکسپاری حسن رضی الله عنه در کنار رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم شدند و گفتند: چون عثمان رضی الله عنه، در آنجا دفن نشده، پس هیچ کس دیگر هم نباید آنجا دفن شود. از این‌رو چیزی نمانده بود که آشوب به‌پا شود. (ر.ک: الفتاوی ابن تیمیه (27/222)). در این‌باره نیز روایات بی‌اساسی نقل شده است. چنانچه در برخی از کتاب‌های تاریخ آمده است که ابان بن عثمان بن عفان گفت: خیلی عجیب است که پسرِ قاتل عثمان در جوار رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم و ابوبکر و عمر، دفن شود، حال آنکه امیرمؤمنان، شهید مظلوم در بقیع‌الغرقد، به خاک سپرده شد! (طبقات (1/355)، سند این روایت، به‌شدت ضعیف است) سند این روایت، واقعاً ضعیف است و متن ناشایستی دارد. در کتاب‌های تاریخ، روایاتی وجود دارد که بیانگر جلوگیری مروان بن حکم از خاکسپاری حسن رضی الله عنه در جوار رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم می‌باشد؛ گفتنی است: تمامی این روایات، ضعیف است. دکتر محمد صامل سلمی، ضمن تحقیق خویش بر کتاب طبقات، بدین موضوع پرداخته و ضعف روایات مورد اشاره را، بیان نموده است.ر.ک: طبقات (1/356، 257،364).
اینک به بیان روایت صحیحی می‌پردازیم که درباره‌ی خاکسپاری حسن رضی الله عنه، نقل شده است:
ابوحازم روایت نموده که حسن رضی الله عنه در واپسین لحظات زندگی‌اش به برادرش حسین رضی الله عنه فرمود: «مرا در کنار پدرم (یعنی رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم) دفن نمایید، مگر اینکه بیم درگیری و خونریزی وجود داشته باشد؛ در این صورت به‌خاطر من، هیچ خونی به زمین نریزید و مرا در قبرستان (عمومی) مسلمانان دفن کنید». زمانی که حسن رضی الله عنه وفات نمود، حسین رضی الله عنه و همراهانش، مسلح شدند. ابوهریره رضی الله عنه، حسین رضی الله عنه را سوگند داد و فرمود: «وصیت برادرت را یادآوری می‌کنم که دستور داد اگر بیم خونریزی وجود داشت، مرا در گورستان عمومی مسلمانان، دفن کنید». راوی می‌گوید: ابوهریره رضی الله عنه آن‌قدر پافشاری کرد که حسین رضی الله عنه موافقت نمود و آن‌گاه حسن رضی الله عنه را در بقیع‌الغرقد به خاک سپردند. ابوهریره رضی الله عنه فرمود: «اگر پسر موسی علیه السلام را می‌آوردند تا در کنار پدرش، به خاک بسپارند و عده‌ای، مانعِ خاکسپاری وی در کنار پدرش، می‌شدند، آیا چنین کاری، ظلم و ستم نبود؟» گفتند: آری. فرمود: «این، پسر پیامبر خداست که پیکرش را آورده‌اند تا در کنار پدرش دفن نمایند». طبقات (1/340) با سند صحیح.
بیماری حسن رضی الله عنه، چهل روز طول کشید (نگا: المستدرک علی الصحیحین (3/190)) و چون دار فانی را وداع گفت، سعید بن عاص رضی الله عنه، به درخواست حسین رضی الله عنه جلو شد و نماز جنازه‌ی حسنرضی الله عنه را امامت داد. سعید بن عاص، در آن زمان، والی مدینه بود و در هیچ‌یک از فتنه‌ها و جنگ‌هایی که میان مسلمانان روی داد، حاضر نشد و با معاویه نجنگید. وی، در زمان عثمان بن عفان رضی الله عنه، امارت کوفه را بر عهده داشت. سعید بن عاص، شخصی سخنور بود و شیوه‌ی سخن گفتنش، به شیوه‌ی سخن گفتن رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم شباهت داشت؛ از این‌رو از سوی عثمان بن عفان رضی الله عنه مأموریت یافت که با مأموران کتابت قرآن، همکاری کند.( نگا: سیر أعلام النبلاء (3/448)) زمانی که حسن رضی الله عنه وفات نمود، ابوهریره رضی الله عنه کنار درب ورودی مسجد النبی ایستاد و در حالی که می‌گریست، با صدای بلند، فریاد برآورد: «ای مردم! بگریید که امروز، جگرگوشه‌ی رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم، درگذشت».( البدایة و النهایة (12/211)). آن‌چنان جمعیتی در تشییع جنازه‌ی حسن رضی الله عنه شرکت کردند که بقیع، از کثرت ازدحام، دیگر گنجایش هیچ‌کس را نداشت؛ ( البدایة و النهایة (12/211)) حتی جای سوزن انداختن هم نبود. حسن رضی الله عنه، شخصیتی بردبار، فاضل و پرهیزگار بود و هیچ رغبتی به دنیا و مقام‌های دنیوی نداشت؛ از این‌رو دنیا و پست و مقامش را به امید دستیابی به نعمت‌های ماندگار و جاوید خداوندی، رها کرد.
ذهبی رحمه‌الله درباره‌ی حسن رضی الله عنه می‌گوید: این امام، آقا و زیباروی، خردمند، باوقار، بخشنده، پرهیزگار، دین‌دار، ستوده و بزرگوار بود.( سیر أعلام النبلاء (3/253)) رحمت و رضوان خداوند، بر حسن مجتبی باد؛ خدای متعال، ما را در کنار آن بزرگوار، با بهترین بندگان خویش اعم از پیامبران، صدیقین، شهدا و صالحان، یک‌جا بگرداند. به‌راستی که سیرت حسن مجتبی رضی الله عنه، آکنده از درس‌ها و آموزه‌های فراوانی است باید سرمشق اهل خرد و مسلمانان قرار بگیرد».

والله اعلم
وصلی الله علی نبینا محمد وعلی اله وصحبه وسلم
سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت
IslamPP.Com

iman2010;506442 نوشت:
یا الله..........
با سلام خدمت تمامی اعضای انجمن

سوال این است:
[=Times New Roman]چرا ام المومنین عایشه رضی الله عنها نگذاشتند جسد مبارک امام حسن مجتبی رضی الله عنه را کنار نبی - صلی الله علیه وسلم- دفن کنند و دستور تیرباران جسد مبارک را دادند؟

جواب این سوال:
این هم افسانه و دروغی بیش نیست که متاسفانه برای ایجاد تفرقه در جهان اسلام ساخته شده است و حتی یک سند نسبتا صحیح در اثبات این قضیه وجود ندارد...........به سخنان زیر توجه کنید و لطفا قبل از اینکه تعصب به خرج دهیم دنبال حقیقت برویم و مدارک را از کتب اصلی نگاه کرده و به صحیح یا ضعیف بودن سند ارائه شده نیز توجه کنیم:

سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت
IslamPP.Com

با سلام
جناب ایمان قبلا ثابت کرده ایم که عایشه ام المومنین نیست !!!
و اما بعد ................
یکی از مطاعن عایشه که در کتب اهل تسنن مسطور بوده و در کتب شیعه نیز به وفور بیان شده ، مساله جلوگیری عایشه از دفن امام حسن مجتبی سلام الله علیه میباشد .
تاریخ گواه است که عایشه نه تنها از دفن پیکر آن بزرگوار در منزل رسول الله صلی الله علیه و آله جلوگیری کرد بلکه سبب شد پیکر آن مظلوم نیز تیر باران شود .
این حقیقت تلخ را میتوان در کتب اهل تسنن رصد کرد و مدارک زیادی از آن یافت ولی از باب رعایت اختصار ، به سخن یکی از علمای برجسته اهل تسنن و رجالی مشهور ایشان یعنی ابن عبدالبر اشاره میکنیم.

ابو عمر ابن عبدالبر در کتاب « بهجه المجالس و انس المجالس » چنین میگوید :

لما مات الحسن أرادوا أن يدفنوه في بيت رسول الله صلى الله عليه وسلم، فأبت ذلك عائشة وركبت بغلة وجمعت الناس، فقال لها ابن عباس: كأنك أردت أن يقال: يوم البغلة كما قيل يوم الجمل?! قالت: رحمك الله، ذاك يوم نسي. قال: لا يوم أذكر منه على الدهر.

زمانی که حسن (سلام الله علیه ) از دنیا رفت ، خواستند او را در خانه رسول الله صلی الله علیه وآله دفن کنند ولی عایشه از این امر جلوگیری کرده و بر قاطری سوار شد و مردم را جمع کرد .
ابن عباس به او گفت : آیا میخواهی (به امروز) بگویند روز قاطر آنچنان که در مورد روز جمل (شتر) گفتند ؟
عایشه گفت : خداوند تو را رحمت کند ، آن روز فراموش شده.
ابن عباس کفت : هیچ روزی فراموش نشدنی تر از آن روز نیست.

بهجة المجالس وأنس المجالس و شحذ الذاهن و الهاجس ، ج 1 ص 100 ، اسم المؤلف: يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاة: 463 ، دار النشر : درالکتب العلمیه - بيروت ، الطبعة : الثانیه ، تحقيق : محمد مرسی الخولی

این سخن ابن عبدالبر در حقیقت تایید ادعای شیعه در طعن بر عایشه برای جلوگیری از دفن امام حسن سلام الله علیه در خانه جد بزرگوارشان میباشد .
واقعاً جای سوال است که عایشه چه حقی داشت که در بیت رسول الله تصرف کرده و از دفن سبط اکبر ایشان جلوگیری نماید ؟ اگر خانه به وی به ارث رسیده پس حدیث مجعول ابوبکر ( ما پیامبران هرگز ارث نمیگذاریم ) را چه میکند ؟
و اگر خانه برای بیت المال بوده است که عایشه را چه به دخالت در اموال عمومی ؟!
العبد الاحقر

[=&quot]علما و دانشمندان اهل سنت نيز نقل كرده‌اند كه عائشه سوار بر قاطر آمد و اجازه نداد كه امام مجتبى عليه السلام در كنار پيامبر صلى الله عليه وآله دفن شود.


[=&quot]بلاذرى در انساب الأشراف و إبن أبى الحديد در شرح نهج البلاغه نوشته‌اند:

[=&quot]وتوفي فلما أرادوا دفنه أبى ذلك مروان وقال: لا، يدفن عثمان في حش كوكب ويدفن الحسن ههنا. فاجتمع بنو هاشم وبنو أمية فأعان هؤلاء قوم وهؤلاء قوم، وجاؤوا بالسلاح فقال أبو هريرة لمروان: يا مروان أتمنع الحسن أن يدفن في هذا الموضع وقد سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول له ولأخيه حسين: هما سيدا شباب أهل الجنة. فقال مروان: دعنا عنك، لقد ضاع حديث رسول الله ان كان لا يحفظه غيرك وغير أبي سعيد الخدري إنما أسلمت أيام خيبر، قال: صدقت، أسلمت أيام خيبر، إنما لزمت رسول الله صلى الله عليه وسلم فلم أكن أفارقه، وكنت أسأله وعنيت بذلك حتى علمت وعرفت من أحب ومن أبغض ومن قرب ومن أبعد، ومن أقر ومن نفى، ومن دعا له ومن لعنه.
[=&quot]فلما رأت عائشة السلاح والرجال، وخافت أن يعظم الشر بينهم وتسفك الدماء قالت: البيت بيتي ولا آذن أن يدفن فيه أحد.
[=&quot]هنگامى كه امام حسن (عليه السلام) از دنيا رفت، خواستند كه او را دفن كنند، مروان اجازه نداد و گفت: نه، عثمان در حش كوكب (قبرستان يهوديان در كنار بقيع) دفن شود و حسن در اين جا؟
بنى هاشم و بنى اميه براى يارى يكديگر جمع شدند و اسلحه آوردند. ابوهريره به مروان گفت: آيا تو از دفن حسن در اين جا جلوگيرى مى‌كنى؛ در حالى كه از رسول خدا شندى كه به او برادرش حسين مى‌گفت: «اين دو سردار جوانان اهل بهشتند»؟
مروان گفت: رهايم كن، حديث رسول خدا ضايع شده، اگر غير از تو و ابو سعيد خدرى آن را حفظ نكرده باشند، تو در زمان فتح خير اسلام آوردى. ابوهريره گفت: راست گفتى، در زمان فتح خيبر اسلام آوردم؛ اما همواره ملازم پيامبر بودم و از او جدا نشدم، از او سؤال مى‌كردم و به اين كار عنايت داشتم، تا اين كه دانستم و شناختم كه رسول خدا (ص) چه كسى را دوست دارد و از چه كسى بدش مى‌آيد، چه به او نزديك است و چه كسى از او دور، چه كسى را گذاشت در مدينه بماند و كى را تبعيد كرد، چه كسى را دعا كرد و چه كسى را لعن.

[=&quot]وقتى عائشه اسلحه و مردان را ديد و ترسيد كه شر بين آن‌ها بزرگتر شود و خونريزى شود، گفت: خانه، خانه من است، اجازه نمى‌دهم كه كسى در آن دفن شود.

[=&quot]البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاى279هـ)، أنساب الأشراف، ج1، ص389، طبق برنامه الجامع الكبير.

[=&quot]إبن أبي‌الحديد المدائني المعتزلي، ابوحامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاى655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج16، ص8، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.
[=&quot]يعقوبى در تاريخ خود مى‌نويسد:

[=&quot]وقيل أن عائشة ركبت بغلة شهباء وقالت بيتي لا آذن فيه لأحد فأتاها القاسم بن محمد بن أبي بكر فقال لها يا عمة ما غسلنا رؤوسنا من يوم الجمل الأحمر أتريدين أن يقال يوم البغلة الشهباء فرجعت
[=&quot]عائشه در حالى كه سوار بر قاطر خاكسترى رنگى شده بود، گفت: اين خانه من است، به هيچ كس اجازه (دفن) نمى‌دهم. قاسم بن محمد بن أبى بكر جلو آمد و گفت: اى عمه، ما هنوز سرهاى خود را (از ننگ) بعد از روز شتر سرخ نشسته‌ايم، تو مى‌خواهى كه مردم بگويند «روز قاطر خاكستري»؟ پس عائشه بازگشت.

[=&quot]اليعقوبي، أحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفاى292هـ)، تاريخ اليعقوبي، ج2، ص225، ناشر: دار صادر – بيروت.

[=&quot]ابوالفداء در تاريخ خود نوشته است:

[=&quot]وكان الحسن قد أوصى أن يدفن عند جده رسول الله صلى الله عليه وسلم، فلما توفي أرادوا ذلك، وكان على المدينة مروان بن الحكم من قبل معاوية، فمنع من ذلك، وكاد يقع بين بني أمية وبين بني هاشم بسبب ذلك فتنة، فقالت عائشة رضي الله عنها: البيت بيتي ولا آذن أن يدفن فيه، فدفن بالبقيع، ولما بلغ معاوية موت الحسن خر ساجداً.
[=&quot](امام) حسن (عليه السلام) وصيت كرد كه او را در كنار جدش رسول خدا (ص) دفن كنند، وقتى از دنيا رفتند، خواستند به وصيت او عمل كنند، در اين زمان مروان از جانب معاويه حاكم مدينه بود، پس او از اين كار جلوگيرى كرد، نزديك بود كه بين بنى اميه و بنى هاشم به خاطر اين مسأله فتنه شود؛ پس عائشه گفت: خانه، خانه من است، من اجازه نمى‌دهم كه او در اين جا دفن شود، پس او را در بقيع دفن كردند؛ وقتى خبر از دنيا رفتن (امام) حسن به معاويه رسيد، (از شادي) سجده كرد.

[=&quot]أبو الفداء عماد الدين إسماعيل بن علي (متوفاى732هـ)، المختصر في أخبار البشر، ج1، ص127، طبق برنامه الجامع الكبير.

سلام بر کسی که پیرو هدایت است........
جناب رضا شما قبلا اثبات کرده اید که حضرت عایشه ام المومنین نیست؟؟؟؟؟؟
اولا: قرآن گفته است که ام المومنین است و سخن شما در برابر سخن قرآن بسیار بی ارزش است.
دوما: اگر حرف شما درست باشد، پس چرا تمام کارشناسان شبکه ولایت (قزوینی و روستایی و یزدانی و...) همگی بر ام المومنین بودن حضرت عایشه اتفاق نظر دارند ولی میگویند این ام المومنین بودن فضیلت نیست........(یعنی حتی استادهای شما نمیتونن در رسانه تصویری اعلام کنند که ایشان ام المومنین نیست، شما از اساتید خود با سواد ترید؟ یا از قرآن حرف شما سند محکمتری است؟)
سوما: در مورد حضرت عایشه و تیرباران حضرت حسن، من حرفهایم را زدم، شما هم حرفهایتان را زدید. هر کس که حقیقت طلب باشد و متعصب نباشد، دنبال حقیقت خواهد رفت و هم منابعی را که شما داده اید بررسی سندی خواهد کرد و هم منابعی را که من داده ام بررسی خواهد کرد. من فقط میخواستم بیان کنم که این یک دروغ بیش نیست و کسی که واقعا خواهان فهمیدن قضیه است نباید به دهان من و شما نگاه کند بلکه باید منابعی را که من و شما معرفی کرده ایم برود و نگاه کند تا حقیقت برایش آشکار شود.

وسلام علی من تبع الهدی

با نام الله

کارشناس بحث: استاد ممسوس

iman2010;506598 نوشت:
سلام بر کسی که پیرو هدایت است........
جناب رضا شما قبلا اثبات کرده اید که حضرت عایشه ام المومنین نیست؟؟؟؟؟؟
اولا: قرآن گفته است که ام المومنین است و سخن شما در برابر سخن قرآن بسیار بی ارزش است.
دوما: اگر حرف شما درست باشد، پس چرا تمام کارشناسان شبکه ولایت (قزوینی و روستایی و یزدانی و...) همگی بر ام المومنین بودن حضرت عایشه اتفاق نظر دارند ولی میگویند این ام المومنین بودن فضیلت نیست........(یعنی حتی استادهای شما نمیتونن در رسانه تصویری اعلام کنند که ایشان ام المومنین نیست، شما از اساتید خود با سواد ترید؟ یا از قرآن حرف شما سند محکمتری است؟)
سوما: در مورد حضرت عایشه و تیرباران حضرت حسن، من حرفهایم را زدم، شما هم حرفهایتان را زدید. هر کس که حقیقت طلب باشد و متعصب نباشد، دنبال حقیقت خواهد رفت و هم منابعی را که شما داده اید بررسی سندی خواهد کرد و هم منابعی را که من داده ام بررسی خواهد کرد. من فقط میخواستم بیان کنم که این یک دروغ بیش نیست و کسی که واقعا خواهان فهمیدن قضیه است نباید به دهان من و شما نگاه کند بلکه باید منابعی را که من و شما معرفی کرده ایم برود و نگاه کند تا حقیقت برایش آشکار شود.

وسلام علی من تبع الهدی

با سلام
جناب ایمان شما اگر سری به کتب اهل سنت بزنید خود در می یاب
ید

مراد از «ام المؤمنين» در آيه « وَأَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ» چيست ...

..

با سلام خدمت دوستان در انجمن
سوال در مورد امتناع عایشه از دفن امام حسن(علیه السلام) در کنار پیامبر (صلی الله علیه و آله) است. جناب آقای ایمان این مطلب را افسانه و دروغ خوانده اند. و جالب این که ایشان گزارشات منع دفن امام حسن را ضعیف و مردود شمردند. جناب آقای ایمان شما به گزارش ابن سعد در طبقات الکبری مراجعه نمایید وی مینویسد« عبادبن عبدالله بن زبیر خبر داد که در آن روز از عایشه شنیدم که میگفت این کار(دفن امام حسن کنار پیامبر) هرگز صورت نخواهد گرفت و باید در بقیع دفن شود و شخص چهارمی با آنان(یعنی پیامبر صلی الله علیه واله وسلم و شیخین) دفن نخواهد شد .
وی در ادامه همین مطلب می گوید: عمر که خلیفه بود بدون اجازه من دفن نشد و علی(علیه السلام) و بازماندگانش در نظر ما پسندیده نیستند» ابن سعد طبقات الکبری ج 1 ص 356
پس این مطلب نه افسانه است و نه دورغ و نه ابن سعد قصد تفرقه در جهان اسلام را دارد.

[=Calibri]بلکه از نظر شخصیت شناسی وی از متعصبین اهل سنت است واین امر از مطالب وی در کتاب طبقات به وضوح روشن است[=Calibri]. [=Calibri]حتی بزرگانی مانند ابن ندیم ،ابوحاتم ، خطیب[=Calibri]،[=Calibri] ذهبی، و ابن حجر او را صدوق دانسته اند[=Calibri]. این نکته قابل تامل است کهشمس الدین ذهبی که شما از او آدرس داده اید شخصا ، ابن سعد را تصدیق میکند.[1]پس کتاب طبقات ابن سعد در بین بزرگان اهل سنت مورد اعتماد است.

[=Calibri][1][=Calibri] . ذهبی میزان الاعتدال ج 3 ص 560

در سلسله سند گزارش فوق محمد بن عمر واقدی قرار دارد که در رجال اهل سنت برخی اورا توثیق و برخی تضعیف نمودند غالب افرادی که واقدی را تضعیف کردند از اهل حدیث بودند زیرا رویکرد و روش واقدی، تاریخی صرف بود لذا مورد طعن اهل حدیث قرار گفت. طبعا روش وی متفاوت از روش محدثان بود ولی در مباحث تاریخی اکثر مورخین، وامدار واقدی هستند و مطالب تاریخی خود را از او اخذ میکنند حتی ابن سعد به عنوان کاتب واقدی مطرح است[1] از این رو یاقوت حموی در مورد او مینویسد، «درباره تاریخ مردمان و سیره و فقه و دیگر فنون به اجماع موثق است».[2] ذهبی مینویسد نیاز به واقدی در مغازی و تاریخ واضح است و حتی از آثار او استفاده میکند[3] همچنین ابن سید الناس و ابن کثیر از وی دفاع میکنند[4] و در بین عالمان شیعه، شیخ مفید او را متمایل به مذهب عثمانی معرفی کرده است که به حضرت علی (علیه السلام) هم بی علاقه نبوده است.[5] همچنین در مورد عیسی بن معمر در گزارش ابن سعد، ذهبی از قول ابن حبان او را از ثقات معرفی کرده است.[6] و محمد بن صامل السلمی در تحقیق طبقه خامسه از کتاب ابن سعد، عیسی بن معمر را از موالیان جابر در حجاز معرفی کرده که لین الحدیث بوده و در مورد عباد بن عبدالله بن زبیر بن عوام که از زبیریان بوده او را قاضی مکه در زمان پدرش معرفی نموده و همچنین او را ثقه خوانده است.[7] پس به راحتی نمیتوانید گزارش ابن سعد را ضعیف بشمارید.

شما سند گزارش ابن سعد (امتناع عایشه از دفن امام حسن کنار پیامبر) را ضعیف و مجهول خواندید و به عبارت ذهبی در سیر اعلام النبلاء استناد کردید و بیان شد که درافراد سلسله سند بنابر منابع اهل سنت تایید شده اند. حال سوال اینجاست که این روایات را چون به ضرر شماست نمیپذیرید؟ یا کل کتاب ابن سعد را زیر سوال میبرید؟ سلمنا که روایت مزبور را نمیپذیرید (اگر چه دلیل میخواهد و صرف مظلم خواندن ذهبی و کلام محمد بن صامل السلمی، روایت رد نمیشود) با روایات دیگراز منابع اهل سنت که عامل عدم دفن امام حسن کنار پیامبر را عایشه معرفی کرده اند چه میکنید و برای آن چه پاسخی میدهید؟ آیا باز آن را ضعیف میخوانید؟ و یا هر کجا که به نفع شما بود قبول و هر کجا به ضرر تان بود رد میکنید؟


[/HR][1] . ابن سعد و طبقاته، عزالدین عمر موسی، دارالغرب، 1407

[2] یاقوت حموی، معجم الادباء، ج 18 ص 279

[3] . ذهبی، تهدیب الکمال، ج 26 ص 194

[4] . ابن سید الناس، عیون الاثر، ج 1 ص 26؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج 3 ص 224

[5] . تستری، قاموس الرجال، ج 8 ص 325

[6] . ذهبی میزان الاعتدال، ج 3 ص 324

[7] . ابن سعد طبقات، پاورقی خامسه 1 ص 355


گزارشات منابع اهل سنت از امتناع دفن امام حسن(علیه السلام) توسط عایشه
ابن عساکر دمشقی شبیه گزارش ابن سعد را آورده است
(..علي بن محمدالعمري عن عيسى بن معمر عن عباد بن عبد الله بن الزبير قال سمعت عائشة تقول يومئذ هذا الأمر لا يكون أبدا يدفن ببقيع الغرقد و لا يكون لهم رابعا ....).[1]
)واقدی از علی بن محمد عمری از عیسی بن معمر ازعباد بن عبدالله بن زبیر خبر داد که در آن روز از عایشه شنیدم که میگفت این کار(دفن امام حسن کنار پیامبر) هرگز صورت نخواهد گرفت و باید در بقیع دفن شود و شخص چهارمی با آنان دفن نخواهد شد ....).
همچنین ابن عساکر در کتاب ترجمة الامام حسن(علیه السلام) گزارش فوق را نقل کرده است.[2]
ونیز ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه آورده است که عایشه وقتی دید نزدیک است که جنگ بین دو گروه آغاز شود گفت ( البیت بیتی و لا آذن لاحد ان یدفن فیه) خانه خانه من است و اجازه نمیدهم کسی در آن جا دفن شود.[3]
بلاذری در انساب الاشراف و ابوالفداء در تاریخ خود عین عبارت فوق را بیان میکند.[4]
ابو عمر ابن عبدالبر در کتاب بهجه المجالس و انس المجالس مینویسد:
زمانی که امام حسن (علیه السلام ) از دنیا رفت ، خواستند او را در خانه رسول الله (صلی الله علیه وآله) دفن کنند ولی عایشه از این امر جلوگیری کرده و بر قاطری سوار شد و مردم را جمع کرد .
ابن عباس به او گفت : آیا میخواهی (به امروز) بگویند روز قاطر آنچنان که در مورد روز جمل (شتر) گفتند ؟ عایشه گفت : خداوند تو را رحمت کند ، آن روز فراموش شده.[5]
علاوه بر گزارشات فوق یعقوبی مینویسد:
عائشه در حالى كه سوار بر قاطر خاكسترى رنگى شده بود، گفت: اين خانه من است، به هيچ كس اجازه (دفن) نمى‌دهم. قاسم بن محمد بن أبى بكر جلو آمد و گفت: اى عمه، ما هنوز سرهاى خود را (از ننگ) بعد از روز شتر سرخ نشسته‌ايم، تو مى‌خواهى كه مردم بگويند «روز قاطر خاكستري»؟ پس عائشه بازگشت.[6]
پس مشخص شد که غیر از طبقات ابن سعد، تاریخ یعقوبی، انساب الاشراف بلاذری، تاریخ ابوالفدا، شرح ابن ابی الحدید، بهجة المجالس ابن عبدالبر، تاریخ دمشق ابن عساکرکه همه از نویسندگان اهل سنت هستند آورده اند که عایشه مانع دفن حسن بن علی( علیهما السلام) شد. جناب آقای ایمان با این گزارشات چه میکنید اگر دلیل قاطع بر رد آنها دارید بسم الله و الا اگر بنا باشد رد کردن آن صرف متضرر شدن شما باشد منصفانه نیست.


[/HR][1] . ابن عساکر دمشقی، تاریخ مدینه دمشق، ج 13 ص 293

[2] . ابن عساکر، ترجمة الامام حسن، ص 224، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، 1400

[3] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 16 ص 14

[4] . انساب الاشراف، بلاذری، ج 3 ص 61 ؛ ابوالفداء، المختصر فی اخبار البشر، ج 1 ص 127

[5] . ابوعمر ابن عبدالبر، بهجة المجالس، ج 1 ص 100

[6] . تاریخ یعقوبی، ج 2 ص 225


آقای ایمان شما نوشتید که عایشه با دفن امام حسن(علیه السلام) در کنار پیامبر (صلی الله علیه و آله) موافقت کرد ولی برخی از غیر صحابه مانع دفن امام حسن(علیه السلام) شدند منظور شما از غیر صحابه کیست؟ اگر منظور شما مروان و بنی امیه باشند که شما آنها را از این کار مبرا میدانی و اگر مروان و اعوانش نبودند پس چه کسی مانع دفن امام حسن شد؟ شما این مطلب را از قول ابن تیمیه بیان کردید (موافقت عایشه با دفن امام) اما ابن تیمیه ادامه میدهد که مخالفین دفن امام حسن استناد کردند به این که «چون عثمان در آنجا دفن نشده ما نمیگذاریم امام حسن هم در آنجا دفن شود» خب شما در منابع تاریخی نگاه کنید چه کسانی این حرفها را زدند برخی منابع ناقل این حرف را ابان بن عثمان بن عفان ذکر کردند وی فرزند خلیفه مقتول بوده است.[1] برخی منابع مروان بن حکم را عامل فتنه خواندند[2] و البته موضوع درگیری و حتی تیر اندازی را منابع نقل کردند.[3] سوالی که اینجا مطرح است این که اگر عایشه با دفن امام مجتبی در کنار پیامبر موافق بود چرا این امر اتفاق نیفتاد؟ چرا او که همسر پیامبر بود مانع آشوب مروان بن حکم و بنی امیه نشد؟
بنده تعجب میکنم شما امتناع دفن امام حسن کنار پیامبر را از جانب عایشه نمیدانید و حتی کلام ابان بن عثمان فرزند خلیفه سوم که مانع دفن حسن بن علی شد[4] را و همچنین آشوب و فتنه طلبی مروان را هم ضعیف میدانید و آن را هم رد میکنید بدون این که دلیلی اقامه نمایید در حالی که منابع متعددی از اهل سنت مروان را در آن روز آتش بیار معرکه خواندند و برای خوش خدمتی به معاویه و این که باز معاویه اورا به والی گری مدینه باز گرداند به شدت از دفن امام حسن در کنار پیامبر جلوگیری مینماید.

منابعی که به جلوگیری و امتناع از دفن امام حسن توسط مروان اشاره کردند عبارت است از:

  1. ابن کثیر در البدایه و النهایه [5]
  2. ابن عبدالبر در الاستیعاب [6]
  3. ابن حجر در عسقلانی در الاصابه[7]
  4. بلاذری در انساب الاشراف[8]
  5. ذهبی در سیر اعلام النبلاء[9]
  6. ذهبی در تاریخ الاسلام[10]
  7. ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین[11]
  8. ابن سعد در طبقات[12]
شما امتناع ابان بن عثمان از دفن امام حسن را رد کرده اید در حالی که علاوه بر ابن سعد در طبقات، ابن عساکر دمشقی در تاریخ مدینه دمشق این گزارش را نقل کرده است.[13]



[/HR][1] . ابن سعد طبقان خامسه 1 ص ص 355

[2] . ابن سعد همان

[3] . ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج 13 ص 292 ؛ ابن سعد طبقه خامسه 1 ص 344

[4] . ابن سعد در طبقات مینویسد ابان بن عثمان فرزند خلیفه سوم گفت نباید حسن بن علی کنار پیامبر دفن شود در حالی که خلیفه مقتول در حش کوکب دفن شده است این نقل را مروان و معاویه هم داشتند. همان

[5] . این کثیر، البدایه و النهایه، ج 8 ص 44

[6] . ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج 1ص 392

[7] . ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج 1 ص 75

[8] . بلاذری، انساب الاشراف، ج 3 ص 62-64

[9] . ذهبی ، سیر اعلام النبلاء ج 3 ص 276-278

[10] . ذهبی، تاریخ الاسلام، ج 4 ص 229

[11] . ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 81

[12] . همان

[13] ابن سعد همان ص 355؛ ابن عساکر ج 13 ص 293


جناب آقای ایمان شما گزارشی از ابن سعد بیان کردید که انگار هیچ اتفاقی هنگام دفن امام حسن (علیه السلام)رخ نداده است و طبق گفته محمد بن صامل السلمی اسناد آن را قوی دانستید در حالی که گزارش بعدی خلاف گزارش قبل است. اول گزارش استنادی شما را میآورم. ابن سعد در طبقات خود آورده: طبقه خامس ج1 ص 340
ابوحازم روایت نموده که امام حسن(علیه السلام) در واپسین لحظات زندگی‌اش به برادرش امام حسین (علیه السلام) فرمود: «مرا در کنار پدرم (یعنی رسول‌خدا صلی الله علیه و آله) دفن نمایید، مگر اینکه بیم درگیری و خونریزی وجود داشته باشد؛ در این صورت به‌خاطر من، هیچ خونی به زمین نریزید و مرا در قبرستان دفن کنید». زمانی که امام حسن (علیه السلام) وفات نمود، امام حسین(علیه السلام) و همراهانش، مسلح شدند. ابوهریره ، امام حسین را سوگند داد و آن‌قدر پافشاری کرد که حسین موافقت نمود و آن‌گاه حسن را در بقیع‌الغرقد به خاک سپردند. ابوهریره گفت: «اگر پسر موسی علیه السلام را می‌آوردند تا در کنار پدرش، به خاک بسپارند و عده‌ای، مانعِ خاکسپاری وی در کنار پدرش، می‌شدند، آیا چنین کاری، ظلم و ستم نبود؟» گفتند: آری. فرمود: «این، پسر پیامبر خداست که پیکرش را آورده‌اند تا در کنار پدرش دفن نمایند».
شما میخواهید بگویید امام حسین (علیه السلام) اول مسلح شد در حالی که گزارش بعدی ابن سعد، خلاف گزارش قبل است، و عامل این بحران را مروان معرفی میکند که جریان دفن امام حسن کنار پیامبر را به گوش معاویه میرساند و معاویه از مروان میخواهد که به شدت از این امر جلوگیری کند علاوه بر ابن سعد منابع متعدد دیگری مروان را عامل فتنه معرفی کرده که قبلا بیان شد.[1] در مورد نماز بر بدن امام حسن(علیه السلام) شما به گونه ای نوشته اید که خواننده تصور میکند غیر از سعید بن عاص والی مدینه شخص دیگری نبوده تا بر بدن آن حضرت نماز بخواند در حالی که طبق نظر ابن عساکر دمشقی سعید بن عاص جلو آمد تا نماز بخواند بنی هاشم مخالفت کردند و مانع شدند سعید بن عاص عقب کشید و گفت ما برای نماز جدال نداریم میت از شماست و شما به نماز خواندن سزاوارترید و این جا بود که امام حسین فرمود چون تو حاکم هستی نماز بخوان. «ابن عساکر تاریخ مدینه دمشق ج 18 ص 293 » حتی زرندی شافعی مذهب در کتاب خودش به نام «معارج الوصول الی معرفة فضل آل الرسول » این که سعید بن عاص بر امام نماز بخواند از عجیب و قریب است.زرندی شافعی ص 81
نکته دیگر این که چرا امام حسن (علیه السلام) خودش وصیت نمود که نمیخواهم کنار بدنم خونی ریخته شود؟ مسلم است که امام امر آشوب و فتنه را محتمل میدانست و با چنین وصیتی خواست از این امر جلوگیری کند ولی طبق شواهد تاریخی که درپستهای گذشته بیان شد برخی مورخین قائل هستند که امر جلوگیری از دفن امام حسن کنار پیامبر توسط عایشه و برخی توسط ابان بن عثمان بن عفان و برخی عامل آن را مروان بن حکم معرفی کردند.


[/HR][1] . ابن سعد طبقات خامسه 1 ص 341

سید محسن;508041 نوشت:
سوال در مورد امتناع عایشه از دفن امام حسن(علیه السلام) در کنار پیامبر (صلی الله علیه و آله) است. جناب آقای ایمان این مطلب را افسانه و دروغ خوانده اند. و جالب این که ایشان گزارشات منع دفن امام حسن را ضعیف و مردود شمردند. جناب آقای ایمان شما به گزارش ابن سعد در طبقات الکبری مراجعه نمایید وی مینویسد« عبادبن عبدالله بن زبیر خبر داد که در آن روز از عایشه شنیدم که میگفت این کار(دفن امام حسن کنار پیامبر) هرگز صورت نخواهد گرفت و باید در بقیع دفن شود و شخص چهارمی با آنان(یعنی پیامبر صلی الله علیه واله وسلم و شیخین) دفن نخواهد شد .
وی در ادامه همین مطلب می گوید: عمر که خلیفه بود بدون اجازه من دفن نشد و علی(علیه السلام) و بازماندگانش در نظر ما پسندیده نیستند» ابن سعد طبقات الکبری ج 1 ص 356
پس این مطلب نه افسانه است و نه دورغ و نه ابن سعد قصد تفرقه در جهان اسلام را دارد.

با سلام. متاسفانه من خیلی وقتم آزاد نیست ولی هر از گاهی به سایت سر میزنم و گاهی برخی مطالب را جواب خواهم داد. جناب سید محسن عزیز، چون مطلب را از جایی کپی کرده اید و هیچ خبری از منبع اصلی ندارید نمیدانید که واقعا قضیه چیست.
اولا: طبقات کبری چندین جلد دارد که جلد اول آن در مورد سیره پیامبر است و هیچ چیزی در مورد حضرت حسن و ...ندارد (من جلدهای کتاب طبقات کبری را از سایت زیر دانلود کردم، میتوانید به این سایت مراجعه کنید)
http://bookiha.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B7%D8%A8%D9%82%D8%A7%D8%AA-%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%AF%DB%8C-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7/
دوما. مطالب مربوط به حضرت حسن و حسین در جلد پنجم آمده است و آن جمله ای که شما به دروغ به حضرت عایشه نسبت داده اید در اصل از زبان مروان بوده است. لطفا بر کسی دروغ نبندید. مطالب را از کتابی که دانلود کردم و خواندم دقیقا برای شما ذکر خواهم کرد (جلد پنجم/صفحه 40 و 41):

....و چون حسن (ع) درگذشت بانگ شیون مدینه را به لرزه در آورد و هیچ کس دیده نمیشد مگر اینکه گریان بود. مروان همان روز بریدی پیش معاویه گسیل داشت و او را از رحلت حسن (ع) آگاه ساخت و پیام داد که ایشان میخواهند او را کنار پیامبر به خاک بسپارند و تا من زنده باشم هرگز به این کار دست نخواهند یافت. حسین (ع) خود را کنار گور پیامبر رسانذ و فرمود: همین جا را گود کنید. سعید بن عاص که در آن زمان حاکم مدینه بود خود را کنار کشید و مانع حسین (ع) نشد. مروان با هیاهو بنی امیه را فراخواند و آنان را جمع کرد و همگان سلاح پوشیدند. و مروان گفت: این کار هرگز انجام نخواهد یافت. حسین به او گفت: ای پسر زن کبود چشم! تو را با این موضوع چکار؟ مگر تو حاکمی؟ گفت: بهرحال تا هنگامی که من زنده باشم این کار شدنی نیست و برآن دسترسی نخواهد بود. حسین فریاد برآورد و افراد قبیله هایی را که در حلف الفضول جمع همپیمان شده بودند فراخواند. افراد بنی هاشم و قبایل تیم و زهره و اسد و خاندان جعونه بن شعوب که از قبیله لیث بودند همگان سلاح پوشیده و جمع شدند. مروان درفشی برافراشت و حسین بن علی هم درفشی برافراشت. بنی هاشم گفتند: حسن (ع) کنار مرقد پیامبر (ص) به خاک سپرده خواهد شد. میان آنان تیراندازی شد و پسر جعونه بن شعوب در آن روز شمشیر خود را کشیده بود. سرانجام تنی چند از مردان بزرگ قریش چون عبدالله بن جعفربن ابیطالب و مسور بن مخرمه به وساطت برخواستند. عبدالله بن جعفر، حسین را در آغوش گرفت و گفت: پسر عموجان مگر سفارش برادرت را نشنیدی که میگفت: اگر بیم آن داشتی که در باره من به اندازه خون گرفتنی خون ریخته شود، مرا د بقیع در کنار مادرم بخاک بسپار.............حسین چیزی جز دفن پیکر حسن (ع) کنار پیامبر را نمیپذیرفت و میگفت: چرا مروان معترض من شود؟ او را با این مساله چکار؟
مسور بن مخرمه گفت: ای باعبدالله، سخن من را گوش کن، ما را به حلف الفضول فراخواندی، پذیرفتیم و................

بهرحال سخنان ادامه پیدا کرد تا حضرت حسین راضی شد که حضرت حسن را در کنار پیامبر دفن نکند. دوستان محترم لطفا از سایتی که آدرس داده ام کتاب را دانلود کرده و خود بخوانید و ببینید که آیا اصلا نامی از حضرت عایشه ذکر شده است؟

در ضمن جناب محسن عزیز، وقتی شما اسم خود را کارشناس گذاشته اید، به دور از انصاف است که نام مروان را قیچی کرده و بجای آن نام عایشه را قرار دهید تا طبق نظر شما گفته ها جور شود..........الله حافظ و نگهدار همه ما و شما......

با سلام
جناب آقای ایمان بزرگوار معلوم میشود شما اصلا عبارت ابن سعد در طبقات را ندیدی و آن را مطالعه نکردید دلیلی ندارد بنده بخواهم نام عایشه را تقطیع کرده و به جای مروان معرفی کنم. نه دروغی گفته شده نه انصافی زائل شده، تقاضا میکنم شما کتاب ابن سعد را بخوانید و بعد سراغ بحث بیایید تا دیگران را به زحمت نیندازید اکنون عین عبارت ابن سعد در طبقات را برای شما میاورم ببینید ابن سعد نام عایشه را اورده یا نه
قال: أخبرنا محمد بن عمر. قال: حدثنا علي بن محمد العمري. عن عيسى بن معمر. عن عباد بن عبد الله بن الزبير. قال: سمعت عائشة تقول يومئذ: هذا الأمر لا يكون أبدا. يدفن ببقيع الغرقد و لا يكون لهم رابعا. و الله أنه لبيتي أعطانيه رسول الله ص في حياته و ما دفن فيه عمر و هو خليفة إلا بأمري و ما أثر علي رحمة الله عندنا بحسن.ابن سعد، طبقات الکبری، خامسه 1 ص 356
(...عبادبن عبدالله بن زبیر گفت در آن روز خود از عايشه شنيدم كه مى‏گفت: اين كار- دفن حضرت امام حسن كنار آرامگاه حضرت ختمى مرتبت- هرگز صورت نخواهد گرفت. بايد در بقيع به خاك سپرده شود و شخص چهارمى با آنان دفن نخواهد شد. به خدا سوگند اين جا خانه من است كه پيامبر (ص) در زندگى خود به من عطا فرموده است. عمر كه خليفه بود بدون اجازه من دفن نشد، على كه خدايش رحمت كناد و بازماندگانش در نظر ما پسنديده نيستند)
این عین عبارت ابن سعد در طبقات است حال جناب ایمان عزیز بنده دروغ گفتم یا تقطیع کلمات کردم ؟شما خودتان این عبارت را از کتاب ابن سعد ببینید اتفاقا محمد بن صامل السلمی در ذیل این مطالب حاشیه زده است همان کسی که شما در پست اول از او یاد کردید. بنده این گزارش را از اصل کتاب عربی نقل کردم نه ترجمه آنچه شما از سایت دانلود کردید مستند نیست بلکه باید از خود کتاب نقل کنید جناب ایمان طبقات در 8 جلد چاپ شده و طبقه خامسه در 2 جلد چاپ شده است. هشت جلد اول را دارالکتب العلمیه بیروت در سال 1410ق چاپ کرده و طبقه خامسه را طائف دارالصدیق در سال 1414 ق چاپ نموده است. ضمنا بنده علاوه بر طبقات ابن سعد که آورده است عایشه از دفن امام مجتبی(علیه السلام) جلوگیری کرده چند منبع دیگر از اهل سنت را هم نقل کردم خواهشا اول آنها را ببینید بعد بحث کنید پس جناب ایمان عزیز زود قضاوت نکنید و کسی را متهم به کذب ننمایید.

پرسش:
ایا جنازه امام حسن (علیه السلام) در زمان دفن، تیرباران شد.؟ و
آیا عایشه مانع دفن بدن مبارک امام حسن مجتبی (علیه السلام) در کنار قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله) شد و آیا دستور داد بدن ایشان را تیرباران کنند.؟

پاسخ:
برخی از منابع اهل سنت به درگیری که منجر به تیر اندازی بین دو طرف شده، اشاره کردند اما سخنی از تیر باران شدن بدن مطهر امام حسن (علیه السلام) نشده است.(1)
ظاهرا برای اولین بار ابن شهر آشوب به تیر باران شدن بدن مطهر امام حسن (علیه السلام) اشاره کرده است. وی این مطلب را از ربیع الابرار زمخشری نقل میکند. ابن شهر آشوب می گويد: به هنگام بردن جنازه امام حسن مجتبی به سوي بقيع، افراد شرور و پست به پشتيبانی امويان به جنازه آن حضرت تيراندازی كردند، به طوری كه هنگام دفن هفتاد تير از بدن آن حضرت جدا نمودند «وَرَموا بِالنبال جنازته حتي سَلَّ منها سبعون نَبلاً»؛ جنازه آن حضرت را تير باران كردند، تا جايی كه هفتاد چوبه تير به تابوت آويخته شد.(2)

ــ گزارشات منابع اهل سنت در جلوگیری عاشیه از دفن امام حسن (علیه السلام) درکنار قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله).
به گزارش ابن سعد در طبقات الکبری، عباد بن عبدالله بن زبیر خبر داد که در آن روز از عایشه شنیدم که می گفت این کار (دفن امام حسن کنار پیامبر) هرگز صورت نخواهد گرفت و باید در بقیع دفن شود و شخص چهارمی با آنان یعنی پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) و شیخین دفن نخواهد شد .وی در ادامه همین مطلب می گوید: عمر که خلیفه بود بدون اجازه من دفن نشد و علی (علیه السلام) و بازماندگانش در نظر ما پسندیده نیستند.(3)

ــ ابن عساکر دمشقی شبیه گزارش ابن سعد را آورده است.
«..علي بن محمدالعمري عن عيسى بن معمر عن عباد بن عبد الله بن الزبير قال سمعت عائشة تقول يومئذ هذا الأمر لا يكون أبدا يدفن ببقيع الغرقد و لا يكون لهم رابعا... .»(4)
واقدی از علی بن محمد عمری از عیسی بن معمر ازعباد بن عبدالله بن زبیر خبر داد که در آن روز از عایشه شنیدم که می گفت این کار (دفن امام حسن کنار پیامبر) هرگز صورت نخواهد گرفت و باید در بقیع دفن شود و شخص چهارمی با آنان دفن نخواهد شد.
همچنین ابن عساکر در کتاب ترجمة الامام حسن(علیه السلام) گزارش فوق را نقل کرده است.(5)
نیز ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه آورده است که عایشه وقتی دید نزدیک است که جنگ بین دو گروه آغاز شود گفت (البیت بیتی و لا آذن لاحد ان یدفن فیه) خانه خانه من است و اجازه نمی دهم کسی در آن جا دفن شود.(6)
بلاذری در انساب الاشراف و ابوالفداء در تاریخ خود عین عبارت فوق را بیان می کند.(7)

ابو عمر ابن عبدالبر در کتاب بهجه المجالس و انس المجالس می نویسد: زمانی که امام حسن (علیه السلام) از دنیا رفت ، خواستند او را در خانه رسول الله (صلی الله علیه و آله) دفن کنند ولی عایشه از این امر جلوگیری کرده و بر قاطری سوار شد و مردم را جمع کرد. ابن عباس به او گفت : آیا می خواهی (به امروز) بگویند روز قاطر آن چنان که در مورد روز جمل (شتر) گفتند؟ عایشه گفت : خداوند تو را رحمت کند ، آن روز فراموش شده.(8)

علاوه بر گزارشات فوق یعقوبی مینویسد: عائشه در حالى كه سوار بر قاطر خاكسترى رنگى شده بود، گفت: اين خانه من است، به هيچ كس اجازه (دفن) نمى‌دهم. قاسم بن محمد بن أبى بكر جلو آمد و گفت: اى عمه، ما هنوز سرهاى خود را (از ننگ) بعد از روز شتر سرخ؛ نشسته‌ايم، تو مى‌خواهى كه مردم بگويند «روز قاطر خاكستري»؟ پس عائشه بازگشت.(9)

اما ابن تیمیه در دفاع از عایشه، امتناع از دفن امام را به گردن برخی از غیر صحابه می اندازد، وی می گوید: عایشه با دفن امام حسن (علیه السلام) در کنار پیامبر (صلی الله علیه و آله) موافقت کرد ولی برخی از غیر صحابه مانع دفن امام حسن (علیه السلام) شدند مخالفین دفن امام حسن استناد کردند به این که "چون عثمان در آنجا دفن نشده ما نمی گذاریم امام حسن هم در آنجا دفن شود" برخی منابع ناقل این حرف را ابان بن عثمان بن عفان ذکر کردند وی فرزند خلیفه مقتول بوده است.(10) برخی منابع مروان بن حکم را عامل فتنه خواندند.(11) و البته موضوع درگیری و حتی تیر اندازی را منابع نقل نمودند.(12) سوالی که اینجا مطرح است این است که اگر عایشه با دفن امام مجتبی در کنار پیامبر موافق بود چرا این امر اتفاق نیفتاد؟ چرا او که همسر پیامبر بود مانع آشوب مروان بن حکم و بنی امیه نشد.؟

اگر چه عایشه در روز دفن بدن امام حسن مانع از این امر شد و حتی ناخشنودی خود از علی (علیه السلام) و اولاد او را کتمان نکرد(13) اما در مورد این که دستور تیرباران بدن آن حضرت را داده باشد، مطلبی یافت نشد.

منابعی که به جلوگیری و امتناع از دفن امام حسن توسط مروان اشاره کردند عبارت است از:

  1. ابن کثیر در البدایه و النهایه.(14)
  2. ابن عبدالبر در الاستیعاب.(15)
  3. ابن حجر عسقلانی در الاصابه.(16)
  4. بلاذری در انساب الاشراف.(17)
  5. ذهبی در سیر اعلام النبلاء.(18)
  6. ذهبی در تاریخ الاسلام.(19)
  7. ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین.(20)
  8. ابن سعد در الطبقات.(21)

حتی امتناع ابان بن عثمان از دفن امام حسن، علاوه بر ابن سعد در طبقات، ابن عساکر دمشقی در تاریخ مدینه دمشق آمده است.(22)

ــــــــــــــــــــــــــ
(1) ابن سعد، الطبقات الکبری، طبقه خامسه، ج 1 ص 344 ،تحقیق محمد بن صامل السلمی، الطائف، مکتبة الصدیق ، چ اول، 1414ق؛ ابن عساکر دمشقی تاریخ مدینه دمشق ج 13 ص 292، دارالفکر، بیروت، 1415ق.
(2) ابن شهرآشوب، مناقب ال ابی طالب، ج 3 ص 204، مطبعة الحیدریه، نجف، 1376 ق؛ مجلسی ج 44 ص 157، الوفاء بیروت ، 1403 ق.
(3) ابن سعد، الطبقات الکبری، طبقة الخامسه، ج 1 ص 356، تحقیق محمد بن صامل السلمی، الطائف، مکتبة الصدیق ، چ اول، 1414ق.
(4). ابن عساکر دمشقی، تاریخ مدینه دمشق، ج 13 ص 293، دارالفکر، بیروت ، 1415ق.
(5) ابن عساکر دمشقی، ترجمة الامام حسن، ص 224، موسسة المحمودی، بیروت، 1400ق .
(6) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 16 ص 14، دار احیاء الکتب العربی، 1962.
(7) بلادری ، انساب الاشراف، ج 3 ص 61، دارالتعارف ، بیروت، 1397ق؛ ابوالفداء، المختصر فی اخبار البشر، ج 1 ص 183، دارالمعرفه، بیروت، بی تا.
(8) ابوعمر ابن عبدالبر، بهجة المجالس و انس المجالس، ج 1 ص 100، دارالکتب العلمیه، بیروت ، بی تا.
(9) تاریخ یعقوبی، ج 2 ص 225، دارصادر، بیروت ، بی تا.
(10) ابن سعد طبقات طبقه خامسه ج 1 ص 355.
(11) همان.
(12) ابن عساکر دمشقی ج 13 ص 292؛ ابن سعد طبقان ج 1 ص 344.
(13) ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج 8 ص 44، دارالفکر بیروت، 1407ق.
(14) ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج 1 ص 392، تحقیق، محمد علی البجاوی، دارالجیل ، بیروت، چ اول، 1412ق.
(15) ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج 1 ص 75، تحقیق، عادل احمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، دارالکتب العلمیه، بیروت، چ اول، 1415ق.
(16) بلاذری، انساب الاشراف، ج 3 ص 62-64.
(17) ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 3 ص 276، موسسه الرساله، بیروت، 1401ق.
(18) ذهبی ، تاریخ الاسلام، ج 2 ص 229، دارالکتب العربی، بیروت، چ اول، 1413ق.
(19) ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 81، تحقیق، سید احمد صغر، دارالمعرفه، بیروت، بی تا.
(20) ابن سعد طبقات همان.
(21) ابن سعد همان؛ ابن عساکر دمشقی، ج 3 ص 293.
(22) ابن سعد ج 1 ص 356.

کلید واژه: تیر باران، امام حسن، مدینه، عایشه، استر


موضوع قفل شده است