بحث در مورد چگونگی ادبیات قرآن و حدیث در بیان باطن حقایق عالم

تب‌های اولیه

138 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام.
دوست عزیز، جناب آبرنگ.

آبـرنـگـ;401294 نوشت:
اگر بگوییم که این حفره‌ و بستر‌ها، از ابتدا نبوده‌اند و پس از بارش‌ها هستی یافته‌اند، این را باید در نظر گرفت که چگونه چنین حفره‌هایی که در ابتدا نبوده‌اند و آب‌ها آن‌ها را هستی داده‌اند، به وجود آمده‌اند، بدون آن‌که زمین فرو ریزد؟

آن‌ها یک حفره‌ی کوچک و در یک جای ویژه نیستند؛ در همه‌جای زمین با محیط خیلی بزرگی هستند!

همچنین در رد سخنان خودمان، می‌توان گفت: که با خالی شدن این حفره‌ها که اکنون بسیاری از آنان نیز خالی شده‌اند، باز هم زمین بالای آنان فرو نریخته‌اند!

سفره‌های آب زیر زمینی صدها سال طول میکشد تا تشکیل شود. پس از تشکیل و اشباع شدن سفره از آب، و با توجه به اینکه آب یک سیال تراکم ناپذیر است، خطری مانند نشست زمین، منطقه بالای سفره را تهدید نمیکند. اما با پائین رفتن تدریجی سطح آبهای زیر زمینی، پس از مدتی نشست زمین در آن منطقه رخ خواهد داد.

اما به هر حال با توجه به کلام امیر(ع) و نیز عنایت به نحوه تشکیل آبهای زیر زمینی، تطبیق ایندو عقلانی به نظر نمیرسد.

آبـرنـگـ;401294 نوشت:
وقتی از قانون بخواهیم استفاده کنیم، «باید» میزانی همچون خرد به پیش بیاید.

همانگونه که خود شما در ابتدا فرموده‌اید که چیزهایی همچون آتش، «شعور» دارند که می‌توانند قوانین را بپذیرند.

یکی از پیروان سلیمان - برخیا، که تخت بلقیس را می‌آورد، کاری شگفت را انجام داده است، کاری که از قوانین پیروی می‌کند و بدون‌شک، روزی می‌رسد که دانش آدمی، توانایی را هستی می‌بخشد که بتواند همچون برخیا، چیزی را در لحظه، جابجا کند.

کار برخیا، یک معجره نبوده و کاری بوده در جهت قانون‌های جهان که آدمیان می‌توانند به آن برسند؛ ولی کارهایی که برای پیامبران پیش آمده و یا انجام شده‌اند، معجزه هستند و هیچ سازگاری با دانش «نخواهند» داشت زیرا مردم از آنان یک کار ناشدنی - همچون بیرون آمدن شتر از دل کوه، خواسته‌اند که با هیچ خردی، «هیچ‌گاه» سازگاری نخواهد داشت.

گفتیم که اگر سازگار بود، هرکسی می‌توانست با دریافت دانش‌‌های ویژه، آن کارها را انجام بدهد، و بگوید که من هم پیامبر و فرستاده‌ی خدا هستم.

بحث بر سر چگونگی رخداد معجزه الهی، با بحث بر سر باطن یک سخن دینی (اعم از قرآن و حدیث) متفاوت و از دو مقوله مجزا است.
از آنجا که یک معجزه الهی در این عالم مادی انجام میشود، بیان کردیم که باید از قوانین این عالم تبعیت کند و خارج از دایره سبب و مسبب نخواهد بود.
و بیان کردیم که بشر یا با شهود و دانش میتواند قانون آن معجزه را تشخیص دهد یا نمیتواند.
و بیان کردیم در هر حال چه آن قانون را درک کند چه نکند، قادر به انجام مانند آن نخواهد بود. چون از قدرتش خارج است. هر چند بتواند نوع خفیفی از آن را به انجام برساند.
مثلا از طریق قوای ذهنی، بر روی خاکستر آتشین راه برود بدون اینکه کف پایش آسیب فیزیکی ببیند.
یا بتواند سرمائی را تحمل کند که در حالت عادی بدن قادر به تحملش نیست.
یا بتواند از دور بر اشیاء تأثیر گذارد و آنها را جابجا کند.
یا بتواند عبور جریان قوی برق را از بدنش تحمل کند در حالی که در حالت عادی امکانش نیست.
یا کاردی را بر بافتی از بدن خود بکشد بدون آنکه بافتش بریده شود و ...

موفق باشید.

[="Microsoft Sans Serif"]

استوار;401318 نوشت:
سلام.
دوست عزیز، جناب آبرنگ.
سفره‌های آب زیر زمینی صدها سال طول میکشد تا تشکیل شود. پس از تشکیل و اشباع شدن سفره از آب، و با توجه به اینکه آب یک سیال تراکم ناپذیر است، خطری مانند نشست زمین، منطقه بالای سفره را تهدید نمیکند. اما با پائین رفتن تدریجی سطح آبهای زیر زمینی، پس از مدتی نشست زمین در آن منطقه رخ خواهد داد.
اما به هر حال با توجه به کلام امیر(ع) و نیز عنایت به نحوه تشکیل آبهای زیر زمینی، تطبیق ایندو عقلانی به نظر نمیرسد.

آری سخن شما، درست است.

چیزی نو در مورد سخن شیرخدا، به گمانمان رسید:

آیا می‌تواند درون‌مایه‌ی آن این باشد:
در زمین بارش‌های فراوانی بارید و سیل‌ خروشانی در روی پوسته‌ی زمین به راه افتاد که «کف از موج‌های آن نمایان ‌می‌شد»، این آب‌]ها سرگردان و ناآرام بودند تا اینکه به زیرِ زمین و در زیر سینه‌ی زمین قرار گرفتند و سینه‌ی زمین نیز بر روی آنان قرار گرفت، سپس آن‌ آب‌های خروشان آرام گرفتند و پس از آنکه سفره‌های زیرزمینی هستی یافتند، چشمه‌های جوشانی از آنان نمایان شد.

نقل قول:
بحث بر سر چگونگی رخداد معجزه الهی، با بحث بر سر باطن یک سخن دینی (اعم از قرآن و حدیث) متفاوت و از دو مقوله مجزا است.
از آنجا که یک معجزه الهی در این عالم مادی انجام میشود، بیان کردیم که باید از قوانین این عالم تبعیت کند و خارج از دایره سبب و مسبب نخواهد بود.
و بیان کردیم که بشر یا با شهود و دانش میتواند قانون آن معجزه را تشخیص دهد یا نمیتواند.
و بیان کردیم در هر حال چه آن قانون را درک کند چه نکند، قادر به انجام مانند آن نخواهد بود. چون از قدرتش خارج است. هر چند بتواند نوع خفیفی از آن را به انجام برساند.
مثلا از طریق قوای ذهنی، بر روی خاکستر آتشین راه برود بدون اینکه کف پایش آسیب فیزیکی ببیند.
یا بتواند سرمائی را تحمل کند که در حالت عادی بدن قادر به تحملش نیست.
یا بتواند از دور بر اشیاء تأثیر گذارد و آنها را جابجا کند.
یا بتواند عبور جریان قوی برق را از بدنش تحمل کند در حالی که در حالت عادی امکانش نیست.
یا کاردی را بر بافتی از بدن خود بکشد بدون آنکه بافتش بریده شود و ...

ادامه‌ی این گفت و گو، دیگر در توان ما نیست و برای پیش‌گیری از نمایان شدن خستگی، دیگر سخنی در این‌باره گفته نمی‌شود :Gol:

سلام خدمت جناب استوار

من یک بار دیگه در کلام امام دقت کردم و ان را مطابق با علم کنونی و بدون هر گونه باطنی
دیدم ملاحضه فرمایید

استوار;401204 نوشت:
زمين را در امواج شديد و با صولت و در درياهاى پر آب فرو برد،در حالى كه موجهاى عظيم آن درياها به هم مى ‏خوردند، و امواج بلند آن كه در حال تدافع يكديگر بودند به هم مى ‏كوفتند و همانند شتران نر در موقع هيجان و مستى كف به وجود مى ‏آوردند

اینجا بیانگر این است که ابتدا خشکیها بوده اند و سپس این زمین و خشکیها توسط دریاهای پراب
پوشیده می شود

استوار;401204 نوشت:
پس سركشى آب به خاطر سنگينى زمين حالت فروتنى گرفت

اینجا منظور از سنگینی زمین جاذبه زمین است که بخاطر جاذبه زمین اب در پستیها فرو رفت
و ارام گرفت

استوار;401204 نوشت:
چون زمين به سينه خود به روى آب قرار گرفت اضطراب و هيجان آب فرو نشست و چون با شانه خود مانند حيوانى كه در خاك بغلتد بر روى آب درغلتيد آب آرام گرفت

وقتی قسمتی از ابها بخاطر جاذبه زمین فرو نشست و به درها و مناطق گود رفت قسمتهای مرتفع
زمین بالا امد و روی ابها قرار گرفت و در نهایت طغیان و سرکشی دریاها توسط محدود شدن
در حصارهای زمینی فرو نشست یعنی اب ها در دام خشکیها که همان گودالهای می باشند
گرفتار شدند

بزرگوار من این متن و کاملا علمی و بدون هرگونه باطنی برای ان می دانم
و قبلا هم گفتم لزومی نداره برای بیان مطالب علمی دنبال باطن باشیم

موفق باشید

سلام.
دوست عزیز، جناب آبرنگ

آبـرنـگـ;401333 نوشت:
چیزی نو در مورد سخن شیرخدا، به گمانمان رسید:

آیا می‌تواند درون‌مایه‌ی آن این باشد:
در زمین بارش‌های فراوانی بارید و سیل‌ خروشانی در روی پوسته‌ی زمین به راه افتاد که «کف از موج‌های آن نمایان ‌می‌شد»، این آب‌]ها سرگردان و ناآرام بودند تا اینکه به زیرِ زمین و در زیر سینه‌ی زمین قرار گرفتند و سینه‌ی زمین نیز بر روی آنان قرار گرفت، سپس آن‌ آب‌های خروشان آرام گرفتند و پس از آنکه سفره‌های زیرزمینی هستی یافتند، چشمه‌های جوشانی از آنان نمایان شد.

این نیز بیانی قابل تأمل میباشد. اما با نگاهی دوباره به سخن حضرت امیر(ع) مشاهده میشود که بر دو موضع زیر قابل تطبیق نیست:

1) زمين را در امواج شديد و با صولت و در درياهاى پر آب فرو برد،
2) و چون {زمین} با شانه خود مانند حيوانى كه در خاك بغلتد بر روى آب درغلتيد، آب آرام گرفت.

موفق باشید.:Gol:

سلام.
خواهرم، سرکار بی نظیر

بی نظیر;401346 نوشت:
سلام خدمت جناب استوار

من یک بار دیگه در کلام امام دقت کردم و ان را مطابق با علم کنونی و بدون هر گونه باطنی
دیدم ملاحضه فرمایید

استوار;401204 نوشت:
زمين را در امواج شديد و با صولت و در درياهاى پر آب فرو برد،در حالى كه موجهاى عظيم آن درياها به هم مى ‏خوردند، و امواج بلند آن كه در حال تدافع يكديگر بودند به هم مى ‏كوفتند و همانند شتران نر در موقع هيجان و مستى كف به وجود مى ‏آوردند.

اینجا بیانگر این است که ابتدا خشکیها بوده اند و سپس این زمین و خشکیها توسط دریاهای پراب
پوشیده می شود
استوار;401204 نوشت:
پس سركشى آب به خاطر سنگينى زمين حالت فروتنى گرفت

اینجا منظور از سنگینی زمین جاذبه زمین است که بخاطر جاذبه زمین اب در پستیها فرو رفت
و ارام گرفت
استوار;401204 نوشت:
و چون زمين به سينه خود به روى آب قرار گرفت اضطراب و هيجان آب فرو نشست و چون با شانه خود مانند حيوانى كه در خاك بغلتد بر روى آب درغلتيد آب آرام گرفت

وقتی قسمتی از ابها بخاطر جاذبه زمین فرو نشست و به درها و مناطق گود رفت قسمتهای مرتفع
زمین بالا امد و روی ابها قرار گرفت و در نهایت طغیان و سرکشی دریاها توسط محدود شدن
در حصارهای زمینی فرو نشست یعنی اب ها در دام خشکیها که همان گودالهای می باشند
گرفتار شدند

بزرگوار من این متن و کاملا علمی و بدون هرگونه باطنی برای ان می دانم
و قبلا هم گفتم لزومی نداره برای بیان مطالب علمی دنبال باطن باشیم

موفق باشید


پس از تأمل در مطالب شما، نکات زیر به نظرم می‌رسد:

1) اگر منظور از سنگینی زمین، جاذبه زمین باشد: این جاذبه قبلا هم وجود داشته. چرا باید پس از فرو رفتن زمین در آب! ، باعث مهار سرکشی و طغیان آب شود؟ و قبل از آن چرا نتوانسته آب را رام کند؟

2) پس از اینکه آبهای روی پوسته در زمین فرو رفتند و خشکیها نمودار شدند، این غلتیدن زمین بر روی آب (مانند حیوانی که با شانه خود بر روی خاک بغلتد) چه صیغه‌ای هست؟

3) آیا هم اکنون که 71 درصد سطح زمین توسط آب پوشانده شده، آب دریاها و اقیانوسها از هیجان و سرکشی و مواج بودن و کف کردن و ... باز ایستاده‌اند؟

با تشکر:Gol:

استوار;401371 نوشت:
1) اگر منظور از سنگینی زمین، جاذبه زمین باشد: این جاذبه قبلا هم وجود داشته. چرا باید پس از فرو رفتن زمین در آب! ، باعث مهار سرکشی و طغیان آب شود؟ و قبل از آن چرا نتوانسته آب را رام کند؟

سلام

این کاملا واضحه جناب استوار

بارانهای شدید اولیه سطح زمین و پر از اب می کنند بگونه ای که انگار زمین در اب فرو رفته
سپس دو مرحله اتفاق می افتد
اول اینکه شدت بارشها کم می شود
و در نهایت ابها با گذشت زمان در سطوح خشکی به علت جاذبه زمین فرو می روند
و این فرو رفتن ابها در دل خشکیها باعث بیرون امدن قسمتهای مرتفع زمین بر روی اب می شود

پس بطور طبیعی و خیلی واضح ابها ی روی زمین با گذشت زمان مهار شده اند

استوار;401371 نوشت:
2) پس از اینکه آبهای روی پوسته در زمین فرو رفتند و خشکیها نمودار شدند، این غلتیدن زمین بر روی آب (مانند حیوانی که با شانه خود بر روی خاک بغلتد) چه صیغه‌ای هست؟

این هم کاملا درست و علمی است و بعد از اینکه ابها فرو نشستند خشکیها بر روی ابها نمایان شدند
مانند جزیره ها
در ضمن خشکیها روی ابها غلطانند همانطوری که می دانید سطح خشکیها مرتب درحال جابه جایی
است
و تعبیر از غلطیدن یعنی خشکیها گسترش پیدا کردند

استوار;401371 نوشت:
3) آیا هم اکنون که 71 درصد سطح زمین توسط آب پوشانده شده، آب دریاها و اقیانوسها از هیجان و سرکشی و مواج بودن و کف کردن و ... باز ایستاده‌اند؟

بله جناب استوار
هم اکنون ابها کاملا در خشکیها مهار شده اند
و این مقدار موج و سرکشی و مواج بودن طبیعی است و لازمه مایع بودن اب

در ضمن بیان حضرت در تشکیل اولیه زمین است و و رویداد های ان زمان را باز گو کرده است
و نحوه غلبه خشکی بر اب

باز هم بزرگوار من شخصا بیان امام رو کاملا علمی و بدون هرگونه باطنی می بینم
و در شگفتم چطور حضرت علی در ان زمان این چنین دقیق و علمی این مطالب را بازگو
کرده است

موفق باشید

سلام.
خواهرم، سرکار بی نظیر.

بی نظیر;401391 نوشت:
بارانهای شدید اولیه سطح زمین و پر از اب می کنند بگونه ای که انگار زمین در اب فرو رفته
سپس دو مرحله اتفاق می افتد
اول اینکه شدت بارشها کم می شود
و در نهایت ابها با گذشت زمان در سطوح خشکی به علت جاذبه زمین فرو می روند
و این فرو رفتن ابها در دل خشکیها باعث بیرون امدن قسمتهای مرتفع زمین بر روی اب می شود

پس بطور طبیعی و خیلی واضح ابها ی روی زمین با گذشت زمان مهار شده اند

تعابیر شما با سخنان حضرت امیر(ع) همخوانی ندارد:

كَبَسَ الْأَرْضَ عَلَى مَوْرِ أَمْوَاجٍ مُسْتَفْحِلَةٍ، وَ لُجَجِ بِحَارٍ زَاخِرَةٍ ؛ زمين را در امواج شديد و با صولت و در درياهاى پر آب فرو برد

مجید;390727 نوشت:
لفظ «كبس» را براى خلقت زمين كه بخش اعظم آن در آب قرار دارد استعاره به كار برده است، از جهت تشبيه كردن زمين به مشكى كه در آن دميده و بر آب افكنده باشند چنان كه مشك در آب فرو نمى‏ رود و بر آب تكيه دارد، زمين نيز بر آب تكيه دارد

فَخَضَعَ جِمَاحُ الْمَاءِ الْمُتَلَاطِمِ لِثِقَلِ حَمْلِهَا ؛
با توجه به لفظ کبس حقیر به هیچ عنوان نمیتوانم عبارت آبی رنگ را به نیروی جاذبه زمین تعبیر کنم. و این تعبیر را علمی نمی‌دانم. کاملا مشخص بیان شده زمین بر روی آب است به نحوی که آب وزن زمین را حمل میکند!
وَ سَكَنَتِ الْأَرْضُ مَدْحُوَّةً فِي لُجَّةِ تَيَّارِهِ خودتان قضاون کنید اینجا چه چیزی ساکن شده؟ این با تعبیر شما که آبها در زمین فرو رفتند و مهار شدند خیلی فرق دارد.

بی نظیر;401391 نوشت:
در ضمن خشکیها روی ابها غلطانند همانطوری که می دانید سطح خشکیها مرتب درحال جابه جایی
است

با عرض پوزش، این کلام کاملا غیر علمی است.
ورقه‌های پوسته زمین در حال حرکتند. اما نه روی آب بلکه روی گوشته زمین. و نمیغلتند بلکه میلغزند. (حرکت در صفحه افقی)

بی نظیر;401391 نوشت:
و نحوه غلبه خشکی بر اب

به نظر حقیر نزاع و کشمکشی میان پوسته زمین و دریاها واقع نشده که یکی بخواهد بر دیگری غلبه کند:ok:

استوار;401456 نوشت:
سلام.
خواهرم، سرکار بی نظیر.

نقل قول نوشته اصلی توسط بی نظیر نمایش پست ها
بارانهای شدید اولیه سطح زمین و پر از اب می کنند بگونه ای که انگار زمین در اب فرو رفته
سپس دو مرحله اتفاق می افتد
اول اینکه شدت بارشها کم می شود
و در نهایت ابها با گذشت زمان در سطوح خشکی به علت جاذبه زمین فرو می روند
و این فرو رفتن ابها در دل خشکیها باعث بیرون امدن قسمتهای مرتفع زمین بر روی اب می شود

پس بطور طبیعی و خیلی واضح ابها ی روی زمین با گذشت زمان مهار شده اند
تعابیر شما با سخنان حضرت امیر(ع) همخوانی ندارد:

كَبَسَ الْأَرْضَ عَلَى مَوْرِ أَمْوَاجٍ مُسْتَفْحِلَةٍ، وَ لُجَجِ بِحَارٍ زَاخِرَةٍ ؛ زمين را در امواج شديد و با صولت و در درياهاى پر آب فرو برد
نقل قول نوشته اصلی توسط مجید نمایش پست ها
لفظ «كبس» را براى خلقت زمين كه بخش اعظم آن در آب قرار دارد استعاره به كار برده است، از جهت تشبيه كردن زمين به مشكى كه در آن دميده و بر آب افكنده باشند چنان كه مشك در آب فرو نمى‏ رود و بر آب تكيه دارد، زمين نيز بر آب تكيه دارد
فَخَضَعَ جِمَاحُ الْمَاءِ الْمُتَلَاطِمِ لِثِقَلِ حَمْلِهَا ؛
با توجه به لفظ کبس حقیر به هیچ عنوان نمیتوانم عبارت آبی رنگ را به نیروی جاذبه زمین تعبیر کنم. و این تعبیر را علمی نمی‌دانم. کاملا مشخص بیان شده زمین بر روی آب است به نحوی که آب وزن زمین را حمل میکند!
وَ سَكَنَتِ الْأَرْضُ مَدْحُوَّةً فِي لُجَّةِ تَيَّارِهِ خودتان قضاون کنید اینجا چه چیزی ساکن شده؟ این با تعبیر شما که آبها در زمین فرو رفتند و مهار شدند خیلی فرق دارد.

استوار;401456 نوشت:
تعابیر شما با سخنان حضرت امیر(ع) همخوانی ندارد:

سلام

می دونین بزرگ
وار مشکل شما کجاست ؟ بخاطر اینکه خیلی علمی و با جزییات بالایی به این مساله
نگاه می کنین
بزارین یک مثال بزنم

مساله حدو در ریاضی در نظر بگیرید

اگر شما خواسته باشین به سه سطح از دانش اموزان ابتدایی و دبیرستان و دانشگاهی
این مفهوم ریاضی رو توضیح بدین چکار می کنین ؟
مسلما تعریف شما برای بچه های ابتدایی بسیار ساده و با استفاده از وسایلی که دانش اموز
در دورو اطرافش دارد استفاده می کنین

اینجا ما دیگه انتظار بکار بردن کلمات دقیق ریاضی و انتزاع و نداریم
نمیشه گفت چیزی که گفتیم اشتباه یا غیر علمی است
بلکه سعی کردیم حقیقت مساله رو با استفاده از کلمات ساده قابل فهم و ابزار
در دست دانش اموز مثل مداد و پاک کن و .. . بیان کنیم

حال شما در نظر بگیرید امام علی برای یک عده افراد بی سواد داره این مطالب و بیان می کنه
بنابراین ناچاره در سطح خود اونا صحبت کنه
و منظورشو برسونه

نمی خواد یک مقاله علمی برای یک بولتن خارجی بنویسه

استوار;401456 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط بی نظیر نمایش پست ها
در ضمن خشکیها روی ابها غلطانند همانطوری که می دانید سطح خشکیها مرتب درحال جابه جایی
است
با عرض پوزش، این کلام کاملا غیر علمی است.
ورقه‌های پوسته زمین در حال حرکتند. اما نه روی آب بلکه روی گوشته زمین. و نمیغلتند بلکه میلغزند. (حرکت در صفحه افقی)

ببینید منم اینجا عامیانه صحبت کردم نه با کلمات دقیق علمی

منظورم از اینکه خشکیها روی ابها غلطانند این بود جزیره ها سر از اب در میارند
یا در اب فرو می روند یا سطحشان کم و زیاد می شود

همچنین برای سواحل

استوار;401456 نوشت:
به نظر حقیر نزاع و کشمکشی میان پوسته زمین و دریاها واقع نشده که یکی بخواهد بر دیگری غلبه کند

بنده عرض کردم مطلب عامیانه و در سطح فهمیدن عامه گفته شده
نه با کلمات دقیق علمی

زیرا مخاطب عوام بودن نه افراد دانشمند یک کنگره علمی زمین شناسی

با تشکر

سلام.
خواهرم، سرکار بی نظیر.

در صحبتهای شما، تناقض کوچکی مشاهده می‌شود. در پست شماره 107 فرمودید:

بی نظیر;401391 نوشت:
و در شگفتم چطور حضرت علی در آن زمان این چنین دقیق و علمی این مطالب را بازگو
کرده است

و در پست شماره 109 فرمودید:
بی نظیر;401473 نوشت:
بنده عرض کردم مطلب عامیانه و در سطح فهمیدن عامه گفته شده
نه با کلمات دقیق علمی
زیرا مخاطب عوام بودن نه افراد دانشمند یک کنگره علمی زمین شناسی

بگذریم.

بی نظیر;401473 نوشت:
می دونین بزرگوار مشکل شما کجاست ؟ بخاطر اینکه خیلی علمی و با جزییات بالایی به این مساله
نگاه می کنین
بزارین یک مثال بزنم

مساله حدو در ریاضی در نظر بگیرید

اگر شما خواسته باشین به سه سطح از دانش اموزان ابتدایی و دبیرستان و دانشگاهی
این مفهوم ریاضی رو توضیح بدین چکار می کنین ؟
مسلما تعریف شما برای بچه های ابتدایی بسیار ساده و با استفاده از وسایلی که دانش اموز
در دورو اطرافش دارد استفاده می کنین

اینجا ما دیگه انتظار بکار بردن کلمات دقیق ریاضی و انتزاع و نداریم
نمیشه گفت چیزی که گفتیم اشتباه یا غیر علمی است
بلکه سعی کردیم حقیقت مساله رو با استفاده از کلمات ساده قابل فهم و ابزار
در دست دانش اموز مثل مداد و پاک کن و .. . بیان کنیم

حال شما در نظر بگیرید امام علی برای یک عده افراد بی سواد داره این مطالب و بیان می کنه
بنابراین ناچاره در سطح خود اونا صحبت کنه
و منظورشو برسونه

نمی خواد یک مقاله علمی برای یک بولتن خارجی بنویسه

حقیر قبلا هم بیان نمودم که انتظار یک بحث دقیق علمی از معصوم(ع) برای اهالی مسجد کوفه ندارم.
و اتفاقا با شما موافقم که باید اینگونه قضایا با زبانی ساده و قابل فهم برای ایشان بیان گردد.
اما نه به آن گونه که اساس سخن غیر علمی باشد.
اینکه خشکی روی آب قرار گرفته تا آب سرکش را خاضع کند و آب وزن خشکی را متحمل میشود یک بیان کاملا غیر علمی است.
شما به نحوی از اهالی مسجد کوفه صحبت می‌کنید که گویا خیلی بعید است آنان بدانند که آب در گودیهای زمین جمع میشود.
اگر به آنان گفته شود زمین روی آب است به راحتی میپذیرند.
و اگر به آنان گفته شود زمین روی آب نیست و آب در گودیهای زمین جمع شده، متحیر شده و عنان اختیار از کف خواهند داد و جامه بر سر کشیده و سراسیمه و عربده کشان به کوچه خواهند ریخت.

و اما در مورد غلتیدن زمین بر روی آب! خودتان قضاوت کنید که این مبحث یک سخن علمیست که به زبان ساده بیان شده و یا از اساس غیر علمیست.
در صورت اول، اساس علمی آن چیست؟

استوار;401493 نوشت:
سلام.
خواهرم، سرکار بی نظیر.

در صحبتهای شما، تناقض کوچکی مشاهده می‌شود. در پست شماره 107 فرمودید:

سلام خدمت شما

برعکس تناقض که وجود نداره بزرگوار باهم سازگار هستند

دقت فرمایید

اینجا گفتم

و در شگفتم چطور حضرت علی در آن زمان این چنین دقیق و علمی این مطالب را بازگو

منظورم این بود که مطلب از نظر علمی دقیق است و صحت دارد

و دوباره گفته ام

بنده عرض کردم مطلب عامیانه و در سطح فهمیدن عامه گفته شده
نه با کلمات دقیق علمی
زیرا مخاطب عوام بودن نه افراد دانشمند یک کنگره علمی زمین شناسی

و در اینجا گفته ام با کلمات دقیق علمی گفته نشده

خوب بزرگ وار کجاش تناقضه
بلکه کاملا با هم هم خوانی دارند

دقت فرمایید مطلب با اینکه از نظر علمی دقیقه و صحت داره ولی با کلمات دقیق علمی گفته نشده
بلکه عامیانه گفته شده

استوار;401493 نوشت:
اینکه خشکی روی آب قرار گرفته تا آب سرکش را خاضع کند و آب وزن خشکی را متحمل میشود یک بیان کاملا غیر علمی است.

اینجا که کاملا مشخصه منظور حضرت خشکیهایی هست که روی سفره های اب زیر زمینی قرار
گرفته و انها را مهار کرده است

در ضمن قرار نیست یک جمله از وسط بیانات ایشون بیارین و او نو غیر علمی بدونین
مطالب حضرت باید بطور پیوسته و با همان ترتیبی که ایشون فرمودند بیاد تا منظور ایشون
از مطلب فهمیده بشه

دقیقا مثل همان پستی که من نوشتم

استوار;401493 نوشت:
شما به نحوی از اهالی مسجد کوفه صحبت می‌کنید که گویا خیلی بعید است آنان بدانند که آب در گودیهای زمین جمع میشود.

اینو می فهمند

استوار;401493 نوشت:
اگر به آنان گفته شود زمین روی آب است به راحتی میپذیرند.
و اگر به آنان گفته شود زمین روی آب نیست و آب در گودیهای زمین جمع شده، متحیر شده و عنان اختیار از کف خواهند داد و جامه بر سر کشیده و سراسیمه و عربده کشان به کوچه خواهند ریخت.

با تعبیری هم زمین روی اب است و هم اب روی زمین است هردوی اینها درست است
بستگی داره شما منظورتون چیه و به چه موردی می خواین اشاره کنین

زمین روی اب است اشاره به سطحی از زمین است که روی سفره های اب زیر زمینی قرار گرفته
و اب روی زمین است مثل دریاها که روی زمین هستند

استوار;401493 نوشت:
و اما در مورد غلتیدن زمین بر روی آب! خودتان قضاوت کنید که این مبحث یک سخن علمیست که به زبان ساده بیان شده و یا از اساس غیر علمیست.
در صورت اول، اساس علمی آن چیست؟

ببینید اینجا کنایه بکار رفته و از نظر من اصل مطلب درسته هرچند با کلمات غیر علمی و با کنایه
گفته شده

اساس علمی ان این است که وقتی اب تمام سطح کره زمین و در بر گرفت با گذشت زمان
ابها فروکش کرده و خشکیها نمایان شدند

ببینید اصل مطلب واقعا درسته اینقدر گیر به کلمات و جزییات و کنایه ها ندین بزرگوار :ok::Gol:

سلام.
خواهرم،سرکار بی نظیر

بی نظیر;401513 نوشت:
با تعبیری هم زمین روی اب است و هم اب روی زمین است هردوی اینها درست است
بستگی داره شما منظورتون چیه و به چه موردی می خواین اشاره کنین

زمین روی اب است اشاره به سطحی از زمین است که روی سفره های اب زیر زمینی قرار گرفته
و اب روی زمین است مثل دریاها که روی زمین هستند


بی نظیر;401513 نوشت:
اساس علمی ان این است که وقتی اب تمام سطح کره زمین و در بر گرفت با گذشت زمان
ابها فروکش کرده و خشکیها نمایان شدند

بی نظیر;401513 نوشت:
ببینید اصل مطلب واقعا درسته اینقدر گیر به کلمات و جزییات و کنایه ها ندین بزرگوار

از آنجا که موضوع تاپیک بحث بر سر ادبیات دینی و بیان باطن حقایق عالم است،
و از آنجا که این نحوه گسترش خشکیها بر روی آب ظاهری غیر علمی دارد،
و از آنجا که این سخنان منتسب به حضرت امیر(ع) می‌باشد،
و از آنجا که از ایشان نباید سخن نادرست صادر شود و همچنین با فرض صحت روایات نهج البلاغه،
اتفاقا باید در کلمات و جزئیات عمیق شویم و با دقت نظر بیشتری مطلب را بررسی نمائیم تا انشاالله به جواب مناسب برسیم.

در مورد جمله قرمز رنگتان:
اما در ابتدای سخنان حضرت تفکیکی برای آبهای رو و زیر زمین بیان نشده. و با بیان تعابیری همچون "کبس" و "لثقل حملها" و ... به روشنی خشکیها بر روی آب واقع شده به نحوی که آب سنگینی آنرا متحمل میشود و از سرکشی می‌افتد.

در مورد جمله آبی رنگتان: این اساسی که بیان نمودید واقعا ارتباطی به غلتیدن زمین روی آب دارد؟! (همانند حیوانی که با شانه خود بر روی خاک بغلتد؟!):Gig:

در مورد جمله قهوه‌ای رنگتان: اتفاقا این تاپیک بدلیل اینکه اصل مطلب واقعاً درست نیست باز شده. مطلب واقعاً غیر علمی و نادرست است و دو راه حل بیشتر برای آن متصور نیست:
یا باید بپذیریم که سخنان منتسب به ایشان نیست.
یا باید بپذیریم منظور ایشان چیز دیگری است و باطن آن را تأویل نمائیم.

و در صورت دوم، سؤال اینست که چه کسی باید تأویل کند؟ چرا تاکنون تأویل نشده؟ که جناب حامد فرمودند برویم از خودشان (امامان معصوم و علما و مفسرین) بپرسیم که چرا.

استوار;401521 نوشت:
از آنجا که موضوع تاپیک بحث بر سر ادبیات دینی و بیان باطن حقایق عالم است،
و از آنجا که این نحوه گسترش خشکیها بر روی آب ظاهری غیر علمی دارد،
و از آنجا که این سخنان منتسب به حضرت امیر(ع) می‌باشد،
و از آنجا که از ایشان نباید سخن نادرست صادر شود و همچنین با فرض صحت روایات نهج البلاغه،
اتفاقا باید در کلمات و جزئیات عمیق شویم و با دقت نظر بیشتری مطلب را بررسی نمائیم تا انشاالله به جواب مناسب برسیم.

سلام

حقیر برای بیان مطالب علمی لزومی به باطن نمی بینم
و اما اینکه فرمودید این سخنان منتسب به حضرت امیر است

بر فرض محال که مطلب درست نباشد (از نظر حقیر کاملا علمی و درست است )

می توان تحریف را در بیان صحیح در نظر گرفت
یا احتمالا ترجمه اشتباه یا ترجمه ناقص

استوار;401521 نوشت:
در مورد جمله قرمز رنگتان:
اما در ابتدای سخنان حضرت تفکیکی برای آبهای رو و زیر زمین بیان نشده. و با بیان تعابیری همچون "کبس" و "لثقل حملها" و ... به روشنی خشکیها بر روی آب واقع شده به نحوی که آب سنگینی آنرا متحمل میشود و از سرکشی می‌افتد.

در مورد جمله آبی رنگتان: این اساسی که بیان نمودید واقعا ارتباطی به غلتیدن زمین روی آب دارد؟! (همانند حیوانی که با شانه خود بر روی خاک بغلتد؟!)

توضیحات لازم و در این باره قبلا گفته ام و واقعا درک نمی کنم چرا نمی پذیرید !!!!!!!!!!

البته شاید من هم نمی تونم درک کنم انچه را که در کنه نظرتان هست :Ghamgin:

استوار;401521 نوشت:
و در صورت دوم، سؤال اینست که چه کسی باید تأویل کند؟ چرا تاکنون تأویل نشده؟ که جناب حامد فرمودند برویم از خودشان (امامان معصوم و علما و مفسرین) بپرسیم که چرا.

به نظرم طبق سفارش ایشون برین از خود حضرت علی بپرسین از همه بهتره :Cheshmak::khandeh!:

با تشکر

سلام.
خواهرم، سرکار بی نظیر

بی نظیر;401562 نوشت:

توضیحات لازم و در این باره قبلا گفته ام و واقعا درک نمی کنم چرا نمی پذیرید !!!!!!!!!!

البته شاید من هم نمی تونم درک کنم انچه را که در کنه نظرتان هست :Ghamgin:
با تشکر

هر دو از هم متعجبیم که چرا سخن همدیگر را درک نمیکنیم.:vamonde:

هر چه بگویم دوباره گوئی خواهد بود. قضاوت با خوانندگان.
فقط نمی‌فهمم اینکه خشکیها از زیر آب بیرون بیایند، چگونه قابل تطبیق بر غلتیدن خشکی بر روی آب است؟؟!!!!!!:samt:

ظاهرا این تاپیک به نتیجه‌ای مناسب نخواهد رسید.

کارشناس پاسخگو جناب مجید که از 18 شهریور تا کنون در بحث شرکت ننموده‌اند. امیدوارم سالم و تندرست باشند.

جناب حامد نیز که ما را ارجاع دادند به امامان معصوم و علما و مفسرین. برای ایشان نیز آرزوی توفیق روز افزون دارم.

شما سرکار بی نظیر هم که کل سخنان حضرت در مورد گسترش خشکیها بر روی آب را کاملا علمی میدانید و معتقدید دیگر نیازی به باطن تراشی و تأویل ندارد. برای شما هم آرزوی توفیق روز افزون دارم.

موفق باشید:Gol:

استوار;401634 نوشت:
فقط نمی‌فهمم اینکه خشکیها از زیر آب بیرون بیایند، چگونه قابل تطبیق بر غلتیدن خشکی بر روی آب است؟؟!!!!!!

سلام

بزرگوار من در متن عربی خطبه کلمه غلتیدن رو پیدا نکردم
و شاید مترجم این کلمه رو با بی دقتی ترجمه کرده وشاید اگر کلمه مناسبتری
بگذاریم جمله معنایش بهتر شود

موفق باشید

سلام.

بی نظیر;401901 نوشت:
من در متن عربی خطبه کلمه غلتیدن رو پیدا نکردم
و شاید مترجم این کلمه رو با بی دقتی ترجمه کرده وشاید اگر کلمه مناسبتری
بگذاریم جمله معنایش بهتر شود

إِذْ تَمَعَّكَتْ عَلَيْهِ بِكَوَاهِلِهَا

تمعکت: هنگامی استعمال میشود که حیوانی به پشت بر زمین می‌غلتد.
کواهل: به معنی بالای پشت و نزدیک گردن است. (شانه، کتف) و جمع کاهل می‌باشد.

سلام علیکم و رحمه الله

[=Microsoft Sans Serif]"زمين را در امواج شديد و با صولت و در درياهاى پر آب فرو برد،در حالى كه موجهاى عظيم آن درياها به هم مى ‏خوردند، و امواج بلند آن كه در حال تدافع يكديگر بودند به هم مى ‏كوفتند و همانند شتران نر در موقع هيجان و مستى كف به وجود مى ‏آوردند. پس سركشى آب به خاطر سنگينى زمين حالت فروتنى گرفت،و چون زمين به سينه خود به روى آب قرار گرفت اضطراب و هيجان آب فرو نشست و چون با شانه خود مانند حيوانى كه در خاك بغلتد بر روى آب درغلتيد آب آرام گرفت."

این استعاره : [=Microsoft Sans Serif]و چون با شانه خود مانند حيوانى كه در خاك بغلتد بر روى آب درغلتيد آب آرام گرفت.
بیانگر این مطلب است که زمین عامل آرامش آبهای خروشان است
و ما
میدانیم که آنچه که باعث فرونشاندن آب های خروشان میگردد نیروی جاذبه زمین است
مانند حیوانی که در خاک بغلتد و خاک را آرام کند جاذبه زمین نیز چنین میکند.

یاحق

سلام.
برادر عزیزم، جناب فاتح

فاتح;401947 نوشت:
میدانیم که آنچه که باعث فرونشاندن آب های خروشان میگردد نیروی جاذبه زمین است

چه عاملی باعث میشود آب خروشان و سرکش گردد تا بعداً جاذبه زمین بخواهد وارد عمل شود و آن خروش را خاضع کند و فرونشاند؟

فاتح;401947 نوشت:
مانند حیوانی که در خاک بغلتد و خاک را آرام کند جاذبه زمین نیز چنین میکند.

جاذبه زمین، چگونه بر شانه خود روی آب می‌غلتد؟

استوار;401952 نوشت:
چه عاملی باعث میشود آب خروشان و سرکش گردد تا بعداً جاذبه زمین بخواهد وارد عمل شود و آن خروش را خاضع کند و فرونشاند؟

سلام علیکم و رحمه الله

بنده هم نمیدانم قبل از جاذبه زمین چه عاملی ممکن است در آرام کردن آب خروشان داخل شود. ولی آنچه را که میدانم و دیده ام این است که آب خروشان بلند را تنها جاذبه زمین رام و مسطح کرده مانند شتری که بر خاک میغلتد و آنرا صاف میکند.

حقیر آنچه که دیده ام را بازگو میکنم از بابت عامیانه گوئی هایم مرا ببخشید

بارها دیده ام که کسی سطل آبی را بر زمین ریخته و آب سطل بشکل موجی نام نظم به زمین میخورد و در مسیرش به هر مانعی میرسید او را بطور کامل رام و آرام و مسطح نمیکرد

بعد از مدتی آب روی زمین ریخته شده بواسطه جاذبه در پائین تری جای سطح زمین بصورت چاله ای جمع می شد. رام و آرام و مسطح مانندآنکه حیوانی بر روی آن غلتیده باشد

بنده از قبل آن خبر ندارم چه عاملی ممکن است در مسطح کردن آن دخیل بوده باشد ولی میدانم زمین و جاذبه اش نهایتا او را چنین کرده.

باسپاس
یاحق

سلام.

فاتح;401954 نوشت:
حقیر آنچه که دیده ام را بازگو میکنم از بابت عامیانه گوئی هایم مرا ببخشید

اختیار دارید برادر بزرگوارم. کلام شما محترم و قابل تأمل و کنکاش است. با سپاس از اینکه نظر خود را با زبانی روان و ساده بیان میکنید و در بحث شرکت می‌نمائید:Gol:

فاتح;401954 نوشت:
بارها دیده ام که کسی سطل آبی را بر زمین ریخته و آب سطل بشکل موجی نام نظم به زمین میخورد و در مسیرش به هر مانعی میرسید او را بطور کامل رام و آرام و مسطح نمیکرد

بعد از مدتی آب روی زمین ریخته شده بواسطه جاذبه در پائین تری جای سطح زمین بصورت چاله ای جمع می شد. رام و آرام و مسطح مانندآنکه حیوانی بر روی آن غلتیده باشد

بنده از قبل آن خبر ندارم چه عاملی ممکن است در مسطح کردن آن دخیل بوده باشد ولی میدانم زمین و جاذبه اش نهایتا او را چنین کرده.

در مثالی که بیان کردید، اگر جاذبه وجود نداشت یا نیرویش کمتر بود، آن آب با شدت به زمین برخورد نمیکرد و خروشان نمیشد.
همچنین اگر شیب رودخانه‌ای کم باشد، کوچکی مؤلفه نیروی جاذبه در امتداد سطح زمین، باعث میگردد جریان آب خروشان نباشد.
به عبارت دیگر خود جاذبه یکی از عوامل خروش و سرکشی آب است. و عامل دیگر وزش باد و عامل دیگر حرکات درونی زمین و ...

آن ظرف و تکیه گاهی که باعث ساکن شدن آب میگردد (گودیهای پوسته زمین) زیر و اطراف آب قرار دارد. و آب روی آن است. این مطلب با سخنان حضرت امیر(ع) مطابقتی ندارد.

همچنین در مثالی که زدید بیشتر این معنا تداعی می‌شود که آب روی زمین می‌غلتد و نه زمین به روی آب. و این نیز با کلام امیر(ع) مطابق نیست.

سلام علیکم و رحمه الله

سلامت باشید

استوار;402016 نوشت:
در مثالی که بیان کردید، اگر جاذبه وجود نداشت یا نیرویش کمتر بود، آن آب با شدت به زمین برخورد نمیکرد و خروشان نمیشد.
همچنین اگر شیب رودخانه‌ای کم باشد، کوچکی مؤلفه نیروی جاذبه در امتداد سطح زمین، باعث میگردد جریان آب خروشان نباشد.
به عبارت دیگر خود جاذبه یکی از عوامل خروش و سرکشی آب است. و عامل دیگر وزش باد و عامل دیگر حرکات درونی زمین و ...

آن ظرف و تکیه گاهی که باعث ساکن شدن آب میگردد (گودیهای پوسته زمین) زیر و اطراف آب قرار دارد. و آب روی آن است. این مطلب با سخنان حضرت امیر(ع) مطابقتی ندارد.

همچنین در مثالی که زدید بیشتر این معنا تداعی می‌شود که آب روی زمین می‌غلتد و نه زمین به روی آب. و این نیز با کلام امیر(ع) مطابق نیست.

دو گزاره آب و زمین با دو مشخصات : سرکشی در آب و فروتنی برای زمین در این کنایه آمده

ابتدا چنین می آید که آب سرکش زمین را فرا میگیرد ولی بعد از افتادن از خروش
این زمین است که از زیر آب سر به در می آورد و به تمثیل چنین می آید که زمین بر روی آب غلطیده و بر او غلبه کرده است

حقیقت هم همین است که فروتنی بر طغیان و سرکشی غالب می آید در حالیکه سرکشی ابتدا غالب است ولی بر بقای این وضعیت اعتباری نیست و اگر فروتنی ای باشد بر سرکشی فائق می آید و به تمثیل همچون غلطیدنی بر سرکشی برتریت می یابد.

آنچه که در خارج تمثیل است این است که آب بعد از خروش نهایتا در جائی جمع میشود

ولی در دیدگاه یک اندیشمند این یک اتفاق ساده نیست بلکه یک تقابل است میان دو چیز که درسی در خود نهفته دارد.
آن درس را حضرت امیر با این تمثیل توضیح دادند و تفاوت سرکشی و فروتنی را اینچنین مقایسه نمودند.

شاعری فرمود :

برگ درختان سبز در نظر هوشیار ___ هر ورقش دفتری است معرفت کردگار

اینجا اگر تمثیل دفتر بکار برده شده معنایش این نیست که حقیقتا دفتر ی در بالای درخت موجود است . موضوع تمثیلی است برای بیان حقیقتی بشکل واقع.

موفق و پیروز باشید
یاحق

سلام.

فاتح;402081 نوشت:
دو گزاره آب و زمین با دو مشخصات : سرکشی در آب و فروتنی برای زمین در این کنایه آمده

ابتدا چنین می آید که آب سرکش زمین را فرا میگیرد ولی بعد از افتادن از خروش
این زمین است که از زیر آب سر به در می آورد و به تمثیل چنین می آید که زمین بر روی آب غلطیده و بر او غلبه کرده است

اما در کلام امام(ع) مطالب به نحو دیگری بیان شده:

آب بسیار سرکش و مواج و متلاطم بوده. سپس خداوند زمین را (مانند مشکی که در آن هوا دمیده باشند) در آب فرو میبرد. (زمین روی آب می‌ماند در حالی که قسمتی از آن داخل آب و بقیه بیرون است)
آنگاه زمین بر روی آب میغلتد و سنگینی آن باعث میشود که آب سرکش، مالیده گردد و از سرکشی و تلاطم بیفتد. سپس زمین گسترده شده بر روی آب ساکن می‌گردد.

این تعابیر را با کلام خود مقایسه کنید و خودتان بگوئید چه وجه اشتراکی دارند.

فاتح;402081 نوشت:
ولی در دیدگاه یک اندیشمند این یک اتفاق ساده نیست بلکه یک تقابل است میان دو چیز که درسی در خود نهفته دارد.
آن درس را حضرت امیر با این تمثیل توضیح دادند و تفاوت سرکشی و فروتنی را اینچنین مقایسه نمودند.

شاعری فرمود :

برگ درختان سبز در نظر هوشیار ___ هر ورقش دفتری است معرفت کردگار

اینجا اگر تمثیل دفتر بکار برده شده معنایش این نیست که حقیقتا دفتر ی در بالای درخت موجود است . موضوع تمثیلی است برای بیان حقیقتی بشکل واقع.

بله. اینگونه تمثیلات بسیار روشن و نمایان هستند و برای همه قابل درک.

در کلام حضرت تشبیهات و استعارات زیبائی بیان شده. اما شالوده سخن این است که زمین به آب تکیه دارد. این است که آب سنگینی زمین را حمل میکند. و این خلاف حقیقت است.

اگر بخواهیم دقیق‌تر به موضوع نگاه کنیم، مخصوصاً در آغاز شکل گیری، طغیان و سرکشی زمین اصلا قابل مقایسه با سرکشی آب نمی‌باشد.

موفق باشید.

سلام علیکم و رحمه الله

گاهی ترجمه ها شامل برداشت شخصی افراد است اجازه بدید متن را نقل کنم از این صفحه ( صفحه 197 ) با عنوان وَ مِنْها فى صِفَةِ الاَْرْضِ وَ دَحْوِها عَلَى الْماءِ (و از اين خطبه است در وصف زمين و گسترش آن بر روى آب)

كَبَسَ الاَْرْضَ عَلى مَوْرِ اَمْواج مُسْتَفْحِلَة، وَ لُجَج ِ بِحار زاخِرَة،
زمين را در امواج شديد و با صولت و در درياهاى پر آب فرو برد،
تَلْتَطِمُ اَواذِىُّ اَمْواجِها، وَ تَصْطَفِقُ مُتَقاذِفاتُ اَثْباجِها،
در حالى كه موجهاى عظيم آن درياها به هم مى خوردند، و امواج بلند آن كه در حال تدافع يكديگر بودند به هم مى كوفتند
وَ تَرْغُو زَبَداً كَالْفُحُولِ عِنْدَ هِياجِها. فَخَضَعَ جِماحُ الْماءِ
و همانند شتران نر در موقع هيجان و مستى كف بهوجود مى آوردند. پس سركشى آب به خاطر سنگينى زمين
الْمُتَلاطِمِ لِثِقَلِ حَمْلِها، وَ سَكَنَ هَيْجُ ارْتِمائِهِ اِذْ وَطِئَتْهُ بِكَلْكَلِها،
حالت فروتنى گرفت، و چون زمين به سينه خود به روى آب قرار گرفت اضطراب و هيجان آب فرو نشست
وَ ذَلَّ مُسْتَخْذِياً اِذْ تَمَعَّكَتْ عَلَيْهِ بِكَواهِلِها. فَاَصْبَحَ بَعْدَ
و چون با شانه خود مانند حيوانى كه در خاك بغلتد بر روى آب درغلتيد آب آرام گرفت. آب پس از
اصْطِخابِ اَمْواجِهِ ساجِياً مَقْهُوراً، وَ فى حَكَمَةِ الذُّلِّ مُنْقاداً اَسيراً.
هيجان و اضطراب امواجش آرام و مغلوب شد، و در دهنه خوارى مطيع و اسير گشت.

استوار;402102 نوشت:
آب بسیار سرکش و مواج و متلاطم بوده. سپس خداوند زمین را (مانند مشکی که در آن هوا دمیده باشند) در آب فرو میبرد. (زمین روی آب می‌ماند در حالی که قسمتی از آن داخل آب و بقیه بیرون است)

حقیر این متن عربی و چنین ترجمه ای را نیافتم . دو صفحه بعد ذیل همین موضوع را هم نقل میکنم شما هم نگاهی بیاندازید :

وَسَكَنَتِ الاَْرْضُ مَدْحُوَّةً فى لُجَّةِ تَيّارِهِ، وَ رَدَّتْ مِنْ نَخْوَةِ
زمينِ گسترده شده در ميان آن آب پرموج ساكن شد، و آب را از نخوت و كبر و از
بَأْوِهِ وَ اعْتِلائِهِ، وَ شُمُوخ ِ اَنْفِهِ وَسُمُوِّ غُلَوائِهِ، وَ كَعَمَتْهُ عَلى كِظَّةِ
باد دماغ و سركشى و تجاوز بازداشت، و دهان آن را كه پر موج بود
جِرْيَتِهِ، فَهَمَدَ بَعْدَ نَزَقاتِهِ، وَ لَبَدَ بَعْدَ زَيَفانِ وَثَباتِهِ.
بست، و آب از آن همه هيجان و هيبت و جست و خيز به جاى خود نشست.
فَلَمّا سَكَنَ هَيْجُ الْماءِ مِنْ تَحْتِ اَكْنافِها، وَ حَمْلِ شَواهِقِ الْجِبالِ
پس از آنكه هيجان آب از زير اطراف زمين ساكن شد، و كوههاى بلندسركشيده را كه بر دوش زمين قرار داشت
الشُّمَّخ ِالْبُذَّخ ِ عَلى اَكْتافِها، فَجَّرَ يَنابيعَ الْعُيُونِ مِنْ عَرانينِ اُنُوفِها،
بر روى خود حمل نمود، خداوند آبهاى چشمه ها را از بالاى بينى هاى زمين (قله كوهها) به جريان انداخت،
وَ فَرَّقَها فى سُهُوبِ بيدِها وَ اَخاديدِها، وَ عَدَّلَ حَرَكاتِها
و در پهن دشت ها و رودخانه ها سرازير ساخت، و حركات زمين را با كوههاى لنگر
بِالرّاسِياتِ مِنْ جَلاميدِها وَ ذَواتِ الشَّناخيبِ الشُّمِّ مِنْ
انداخته، و به وسيله صخره هاى بزرگ سر به فلك برداشته تعديل
صَياخيدِها. فَسَكَنَتْ مِنَ الْمَيَدانِ لِرُسُوبِ الْجِبالِ فى قِطَع ِ
نمود. زمين به علّت نفوذ كوهها در پهنه
اَديمِها، وَ تَغَلْغُلِها مُتَسَرِّبَةً فى جَوْباتِ خَياشيمِها، وَ رُكُوبِها اَعْناقَ
آن، و به خاطر فرو رفتن ريشه كوهها در اعماق آن، و سوار شدن آن صخره هاى بزرگ بر گردن و
سُهُولِ الاَْرَضينَ وَ جَراثيمِها.
طبقات زيـرين آن آرامش و استقرار يافت.
وَ فَسَحَ بَيْنَ الْجَوِّ وَ بَيْنَها، وَ اَعَدَّ الْهَواءَ مُتَنَسِّماً لِساكِنِها،
خداوند ميان زمين و جوّ را فراخ نمود، و هوا را براى تنفس ساكنان آن مهيّا فرمود،

198

وَ اَخْرَجَ اِلَيْها اَهْلَها عَلى تَمامِ مَرافِقِها. ثُمَّ لَمْ يَدَعْ جُرُزَ الاَْرْضِ الَّتى
و تمام نيازمنديهاى اهل زمين را از دل زمين بيرون آورد. سپس بلنديهاى زمين را كه بى گياه بود
تَقْصُرُ مِياهُ الْعُيُونِ عَنْ رَوابيها، وَلا تَجِدُ جَداوِلُ الاَْنْهارِ ذَريعَةً اِلى
و آب چشمه ها به آن نمى رسيد، و جويبارها وسيله اى براى رساندن خود به آن زمين هاى مرتفع نمى يافتند
بُلُوغِها، حَتّى اَنْشَأَ لَها ناشِئَةَ سَحاب تُحْيى مَواتَها، وَ تَسْتَخْرِجُ
رها نساخت، بلكه ابرهايى آفريد تا عرصه هاى مرده آن بلنديها را احيا كنند، و گياهش
نَباتَها. اَلَّفَ غَمامَها بَعْدَ افْتِراقِ لُمَعِهِ وَ تَبايُنِ قَزَعِهِ،
را برويانند. ابرها را پس از پراكندگى قطعاتش و جدايى پاره هايش به هم الفت و التيام داد،
حَتّى اِذا تَمَخَّضَتْ لُجَّةُ الْمُزْنِ فيهِ، وَ الْتَمَعَ بَرْقُهُ فى كُفَفِهِ، وَلَمْ يَنَمْ
تا چون آب درون ابر به جنبشى سخت برآمد، و در حواشى آن برق بدرخشيد، و درخشش برق در ميان
وَميضُهُ فى كَنَهْوَرِ رَبابِهِ وَ مُتَراكِمِ سَحابِهِ، اَرْسَلَهُ سَحّاً مُتَدارِكاً،
قطعات ابر سپيد و انبوه خاموش نشد، خداوند آن ابر پرباران را در حالى كه قطعاتش به هم پيوسته بود فروفرستاد،
قَدْ اَسَفَّ هَيْدَبُهُ، تَمْريهِ الْجَنُوبُ دِرَرَ اَهاضيبِهِ
در حالى كه به زمين نزديك شدند، و بادها بارانهاى آن را پى در پى همچون دوشيدن شير از سينه
وَ دُفَعَ شَآبيبِهِ. فَلَمّا اَلْقَتِ السَّحابُ بَرْكَ بَوانيها، وَ بَعاعَ
حيوانات دوشيدند و به شدت به زمين ريختند. زمانى كه ابرها سينه خود را به زمين ساييدند، و آنچه
مَا اسْتَقَلَّتْ بِهِ مِنَ الْعِبْءِ الْمَحْمُولِ عَلَيْها، اَخْرَجَ بِهِ مِنْ هَوامِدِ
از باران داشتند بر زمين پاشيدند، خداوند در زمين هاى
الاَْرْضِ النَّباتَ، وَ مِنْ زُعْرِ الْجِبالِ الاَْعْشابَ، فَهِىَ تَبْهَجُ بِزينَةِ
خشك گياه، و در دامن كوهها سبزه روياند، در اين وقت زمين با آرايش مرغزارهاى خود به شادى
رِياضِها، وَ تَزْدَهى بِما اُلْبِسَتْهُ مِنْ رَيْطِ اَزاهيرِها وَ حِلْيَةِ
نشست، و از پرده لطيفى از شكوفه هاى خوشبو و زيبا كه بر خود پوشيده بود، و از نظم دقيق شكوفه ها

199

یاحق

سلام.
برادرم، جناب فاتح

فاتح;402173 نوشت:
گاهی ترجمه ها شامل برداشت شخصی افراد است

استوار;402102 نوشت:
اما در کلام امام(ع) مطالب به نحو دیگری بیان شده:
آب بسیار سرکش و مواج و متلاطم بوده. سپس خداوند زمین را (مانند مشکی که در آن هوا دمیده باشند) در آب فرو میبرد. (زمین روی آب می‌ماند در حالی که قسمتی از آن داخل آب و بقیه بیرون است)

حقیر این متن عربی و چنین ترجمه ای را نیافتم

جملات آبی رنگی که به آن اشاره نمودید، معانی و مفهوم تشبیهاتی است که حضرت امیر(ع) بیان نموده‌اند.

« کَبَسَ الأَرْضَ عَلى مَوْرِ أَمْوَاج مُسْتَفْحِلَة، وَلُجَجِ بِحَار زَاخِرَة » ترجمه: « زمين را بر روى امواج پرهيجان و درياهاى مملو از آب قرار داد »
«کَبَس» به معناى بستن و فشار آوردن است.

جناب مجید نیز در پست شماره 4 در مورد این واژه توضیح دادند:

مجید;390964 نوشت:
بحث اول در باره؛ استعاره‏ ها، تشبيهات و بحث هاى لفظى است كه در كلام امام (ع) به كار رفته است:
1- لفظ «كبس» را براى خلقت زمين كه بخش اعظم آن در آب قرار دارد استعاره به كار برده است، از جهت تشبيه كردن زمين به مشكى كه در آن دميده و بر آب افكنده باشند چنان كه مشك در آب فرو نمى‏ رود و بر آب تكيه دارد، زمين نيز بر آب تكيه دارد.

سلام علیکم و رحمه الله

اجازه بدید در مورد کلمه کبس از دید معاجم لغت نگاهی بیاندازیم

(

كَبَسَ

) :
کبس علی شی ء : روی چیزی فشار آورد . آنرا زور داد . آنرا له کرد . آنرا بهم چشباند . آنرا پرس کرد
کبس البئر : چاه را پر کرد
کبس راسه فی الثوب : سر را در لباس فرو برد
کبس قوم داره : قوم ناگاه به خانه اش ریختند
کبست الناصیه جبهته : موی جلوی سرش روی پیشانی اش ریخته.

استوار;402198 نوشت:
« کَبَسَ الأَرْضَ عَلى مَوْرِ أَمْوَاج مُسْتَفْحِلَة، وَلُجَجِ بِحَار زَاخِرَة » ترجمه: « زمين را بر روى امواج پرهيجان و درياهاى مملو از آب قرار داد »
«کَبَس» به معناى بستن و فشار آوردن است.

کبس معنای قرار دادن نمی دهد بلکه به همان معنای فشار آوردن که اشاره کردید نزدیکتر است.

زمین را در امواج شدید فرو برد و یا له کرد و یا فشار داد معنای نزدیک به جمله است.

یاحق

سلام.
برادرم، جناب فاتح.

فاتح;402239 نوشت:
کبس علی شی ء : روی چیزی فشار آورد . آنرا زور داد . آنرا له کرد . آنرا بهم چشباند . آنرا پرس کرد

فاتح;402239 نوشت:
کبس معنای قرار دادن نمی دهد بلکه به همان معنای فشار آوردن که اشاره کردید نزدیکتر است.
زمین را در امواج شدید فرو برد و یا له کرد و یا فشار داد معنای نزدیک به جمله است.

آن ترجمه "قرار دادن" متعلق به حقیر نیست. ولی معنای مشخصی دارد. قرار گرفتن زمین روی آب به نحوی که سنگینی زمین به آب فشار می‌آورد و آنرا از سرکشی می‌اندازد.

اما جمله قرمز رنگتان مطابق مفهوم کبس باید اینگونه باشد:
زمین را بر روی امواج سرکش آب فشار داد (یا زمین بر روی آب قرار گرفت و سنگینی آن به آب فشار آورد) یا زمین، آب را پرس کرد یا زمین، آب را له کرد.
حال این موضوع پرس شدن آب زیر سنگینی زمین به نظرتان درست است؟

فاتح;402173 نوشت:
كَبَسَ الاَْرْضَ عَلى مَوْرِ اَمْواج مُسْتَفْحِلَة

سلام علیکم و رحمه الله

بنظر این موضوع را کارشناس ادبیات عرب باید پاسخ دهد

بنا بر ترجمه هائی که دیده ام و آنچه که از کلمات بر می آید در اینجا مفعول که ارض (منصوب) است با امواج برجسته شدید ( فاعل ) جابجا شده است.
این در ادبیات رایج است و برای زیبائی و تلمیح جمله این روش بکار برده میشود.

لذا برای ترجمه صحیح این جمله و تجزیه تحلیل آن بهتر است یک کارشناس ادبیات عرب نظر بدهد و بنده این صلاحیت را ندارم.

با سپاس
موفق باشید

یاحق

سلام.
برادرم، جناب فاتح.

فاتح;402270 نوشت:
بنا بر ترجمه هائی که دیده ام و آنچه که از کلمات بر می آید در اینجا مفعول که ارض (منصوب) است با امواج برجسته شدید ( فاعل ) جابجا شده است.
این در ادبیات رایج است و برای زیبائی و تلمیح جمله این روش بکار برده میشود.

این احتمال مردود است چون در ادامه به عبارات زیر میرسیم:

نقل قول:

فَخَضَعَ جِمَاحُ الْمَاءِ الْمُتَلَاطِمِ لِثِقَلِ حَمْلِهَا ؛ پس سركشى آب به خاطر سنگينى زمين حالت فروتنى گرفت،

وَ سَكَنَ هَيْجُ ارْتِمَائِهِ إِذْ وَطِئَتْهُ ‏بِكَلْكَلِهَا؛ و چون زمين به سينه خود به روى آب قرار گرفت اضطراب و هيجان آب فرو نشست

وَ ذَلَّ مُسْتَخْذِياً إِذْ تَمَعَّكَتْ عَلَيْهِ بِكَوَاهِلِهَا ؛ و چون با شانه خود مانند حيوانى كه در خاك بغلتد بر روى آب درغلتيد آب آرام گرفت

که به روشنی بیان می‌دارند زمین روی آب واقع شده و با سنگینی خود و غلتیدن بر آب، آب را از سرکشی انداخته و خاضع نموده.

فاتح;402270 نوشت:
بنا بر ترجمه هائی که دیده ام و آنچه که از کلمات بر می آید در اینجا مفعول که ارض (منصوب) است با امواج برجسته شدید ( فاعل )

سلام علیکم و رحمه الله

اول در مورد کبس الارض بنده اشتباها فاعل و مفعول را ذکر کردم توضیحی بدهم. کبس الارض یک جمله کامل است با فاعل مجهول ( خداوند ) که فاعلی تلویحی است و در جمله ذکر نشده و کبس فعل بمعنای فروبردن یا بستن یا فشار آوردن و... و ارض مفعول است.

اما در مورد

استوار;402391 نوشت:
که به روشنی بیان می‌دارند زمین روی آب واقع شده و با سنگینی خود و غلتیدن بر آب، آب را از سرکشی انداخته و خاضع نموده.

فرض بر این می گیریم که منظور مولی این است زمین روی آب واقع شده است و گذشته از بیان تمثیلی موضوع
امروز برایمان بدیهی است که
75 درصد کره زمین را آب فرا گرفته و نهایتا 25 درصد آن خاک است. باز این معنی پیدا میکند و غلبه زمین و احاطه او بر سرکشی آب مساله غیر علمی ای نیست.
ولی
اگر بگوئیم زمین چون مشکی بر روی آب است یعنی تمام جهان در ابتدا بصورت آب بوده و بعد زمین مانند مشکی بر آن قرار گرفته
فعل قرار گرفته از جمله بر نمی آید و این فرض هم دور از ذهن است.

یاحق

سلام.
برادرم، جناب فاتح

فاتح;402472 نوشت:
فرض بر این می گیریم که منظور مولی این است زمین روی آب واقع شده است و گذشته از بیان تمثیلی موضوع

تمثیل نباید باعث شود یک گزاره خبری که در حال بیان رخدادی در گذشته بوده، خلاف واقع باشد.
تمثیل میتواند به درک بهتر موضوع و زیبائی بیان کمک کند. اما نباید حقیقت امر را مخدوش نماید.

فاتح;402472 نوشت:
امروز برایمان بدیهی است که
75 درصد کره زمین را آب فرا گرفته و نهایتا 25 درصد آن خاک است. باز این معنی پیدا میکند و غلبه زمین و احاطه او بر سرکشی آب مساله غیر علمی ای نیست.

با توجه به اعدادی که بیان کردید و با توجه به اینکه آب بر روی پوسته زمین واقع شده، به نظر می‌آید آب بر خشکی غلبه دارد. نه بالعکس.:ok:

فاتح;402472 نوشت:
اگر بگوئیم زمین چون مشکی بر روی آب است یعنی تمام جهان در ابتدا بصورت آب بوده و بعد زمین مانند مشکی بر آن قرار گرفته
فعل قرار گرفته از جمله بر نمی آید و این فرض هم دور از ذهن است.

استفاده از ترجمه قرار گرفتن متعلق به یکی از مراجع می‌باشد و معنای دور از ذهنی نیست. بدین مفهوم که زمین را بر روی آب قرار داد تا در اثر فشار و سنگینی زمین، آب خاضع شود.
در مورد تعبیر مَشک هم با توجه به معنای کبس، از کارشناس پاسخگو جناب مجید نقل قول گردید و با توجه به سخن حضرت امیر(ع) و استعارات بکار رفته، این تعبیر نیز دور از ذهن نمی‌باشد.

موفق باشید.

سلام و عرض ادب.

کارشناس بزرگوار، جناب مجید

روند پاسخگوئی شما استاد عزیز در این تاپیک، برای حقیر جالب بود.

یا وقتی برای پاسخگوئی نداشته‌اید...
یا موضوع مورد بحث، موضوع مهمی نیست...
یا پاسخهای برادر ارجمند جناب حامد را کافی دانسته، و قانع نشدن حقیر از پاسخ ایشان را، ناشی از کم فهمی یا کج فهمی اینجانب دانسته‌اید.

واضح است که پست شماره 4 جنابعالی ادامه دار بوده، اما چرا از درج ادامه آن امتناع نموده‌اید، برای حقیر قابل فهم نیست. تنها نگرانی اینجانب، وضعیت سلامتی و تندرستی شما بوده و هست.
چون به غیر این، شایسته بود بعد از گذشت هفتاد و اندی روز، اگر وفت نکردید پاسخگوی مطلب باشید، آنرا به کارشناسی دیگر ارجاع می‌دادید.

بگذریم...

جمع بندی نظر حقیر در مورد موضوع تاپیک بدین شرح است:
وقتی میگوئیم قرآن باطنی دارد، تبیین آن باطن را به راسخون ارجاع میدهیم.
وقتی سخن راسخون باطن دارد، طبیعتا باید از متصلین به راسخون، جویای تبیین باطن مطلب باشیم.
در مورد بحث گسترش خشکیها در خطبه اشباح نهج، ظاهرا کسی باطن بیان امام(ع) را تأویل ننموده.

مورد ذکر شده در مورد گسترش خشکیها بر روی آب! از خطبه اشباح حضرت امیر(ع) یک رخداد طبیعی را شرح میدهدکه بیانگر وقایع تکمیلی از خلقت زمین می‌باشد.
بنده نفهمیدم چنین موضوعی چرا باید باطن داشته باشد؟!

اگر در این مورد، باطن سخن ایشان به دلیل سطح فهم مخاطب، شامل تشبیهات و استعارات ادبی باشد، بازهم نمیتوان انتظار داشت که بیان معصوم(ع) غیر علمی باشد.
بلکه نهایتاً باید کلامی ساده و در حد فهم مخاطب ارائه شود، بدون آنکه حقیقت آن مطلب مخدوش گردد.
تشبیه و استعاره برای ساده‌تر نمودن مطلب و هضم بهتر آنست بدون آنکه سنخیتش با حقیقت موضوع از بین برود.

نتیجه اینکه این کلام به جهت غیر علمی بودن، نمیتواند سخن حضرت امیر(ع) باشد.

موفق باشید.

استوار;390361 نوشت:
سلام.

اخیراً در تاپیک توهم خدا، ضمن مباحثه با جناب حامد در مورد خطبه اشباح حضرت علی(ع) در مبحث گسترش خشکیها بر روی آب رسیدیم به این موضع:
نوشته اصلی توسط حاج سید مهندس دکتر
چون آشنائی با علم حدیث ندارم، به قول شما استاد عزیز اکتفا نموده و صحت اسناد نهج البلاغه را میپذیرم.
حال همانطور که قبلاً فرمودید، باید دید که منظور ایشان چه بوده. و یا در واقع باطن فرمایشات ایشان چیست.
منتها باز در اینجا سؤالی پیش می‌آید:
بطون قرآن را امام معصوم(ع) تبیین میکند.
باطن کلام امام(ع) را چه کسی تبیین میکند؟ و برای نادانی همچون من توضیح می‌دهد؟
آیا باطن کلام امام(ع) در این موردِ گسترش خشکیها روی آب توسط امامان دیگر یا توسط علماء دین بیان شده؟
جنابعالی چه نظری راجع به باطن کلام ایشان در مورد گسترش خشکیها روی آب دارید؟

و ایشان فرمودند:
نوشته اصلی توسط حامد
بهتره برای این موضوع تاپیک مستقلی بزنید
چون ارزششو داره در این مورد مفصل بحث کنیم
میتونه سوالش این باشه
ادبیات دینی در بیان باطن حقایق عالم چگونه است؟

حال خوشحال میشوم در ابتدا منحصرا در مورد باطن کلام امام(ع) در مبحث گسترش خشکیها بر روی آب در خطبه اشباح روشنگری صورت گیرد.
و سپس در مورد چگونگی ادبیات دینی در بیان باطن حقایق عالم به طور کلی بحث گردد.

با تشکر:Gol:

سلام علیکم،
اهل بیت علیهم‌السلام تأویل‌ها را بیان می‌کنند که اگر شخصی از هر کسی غیر ایشان که راسخان در علم هستند در متشابهات تبعیت کند به گمراهی می‌افتد و کتاب هدایت برای او می‌شود کتاب گمراهی. خداوند متشابهات را در قرآن قرار داده است و از توریه استفاده کرده است تا تنها کسانی راه به سوی او داشته باشند که گرد امامان حق را گرفته‌اند. وقتی اهل بیت علیهم‌السلام مطلب را توضیح می‌دهند دیگر به آن معنا متشابه نیست که کسی از آن به گمراهی بیفتد ولی خوب انتظار که ندارید همه‌چیز را در سطح همه توضیح دهند؟ آن هم وقتی که مردم زمانشان همین یک مقدار علم کمی که الآن بشر به آن دست یافته را هم نداشتند.
برای مثال شخصی به خدمت امام سجاد (اگر درست یادم باشد) علیه‌السلام می‌رسد، امام می‌پرسند شغلش چیست؟ جواب می‌دهد که منجم هستم. امام می‌فرمایند دوست داری کسی را به تو معرفی کنم که از زمانی که وارد این اتاق شده‌ای (یعنی همین چند لحظه پیش) به ۱۴ عالم قدم گذاشته است بی‌آنکه از جایش تکان بخورد؟ بعد می‌گویند که آن من هستم. البته در حدیث دیگری به جای ۱۴ عدد ۱۴۰۰۰ آمده بود. چیزی که می‌خواهم بگویم این است که آن منجم بر اساس نظریه‌های زمان خودش و با دید ضعیفش نسبت به آسمان دیدی نسبت به خلقت خداوند داشت ولی جلوی او کسی نشسته بود که در کمتر از پلک زدنی ماوارای آنچه آن مرد به آن علم داشت را طی می‌کرد. از این دست احادیث زیاد است و خلاصه‌اش این است که امامان علم خود را در پایین‌ترین و نازل‌ترین سطح بیان می‌کردند و باز ما هنوز متوجه نمی‌شویم (البته زبان آن در سطح دانسته‌های مردم گذشته است).
اگر گمان می‌کنید الآن ما خیلی عالم هستیم خوب است مراجعه نمایید به داستان حضرت ذوالقرنین علیه‌السلام که ظاهراً تا کوه قاف هم رفته بودند، کوهی که در زمین چهارم است، زمین چهارم مطابق حدیث بالای آسمان سوم و آن بالای زمین سوم و بالای آسمان دوم و بالای زمین دوم و آسمان دنیا بود که بالای ما است که زمین اول هستیم. این کوه احتمالاً همان است که وقتی در نزدیکی قیامت متلاشی می‌شود نور خداوند به زمین می‌رسد (همان‌طور که الآن بالای کوه قاف را که سرزمین جابلقا و جابلسا هم آنجاست، همان سرزمین‌هایی که در قرآن هم آمده که حضرت ذوالقرنین در منتهی‌الیه شرق و غرب به آن رفتند، به آن نور روشن شده است) و این است معنای اینکه در قیامت زمین به نور پروردگارت روشن می‌شود «و اشرقت الأرض بنور ربک» که آن هم نور اهل بیت است که «الله نور السموات و الأرض و مثل نوره ...» و در زیارت جامعه هم همین مطلب اشاره شده که زمین به نور شما روشن می‌شود ... البته از آنجا که حقیر هم کامل مطلب را نفهمیده‌ام احتمال اشتباه در این مطالب که عرض کردم زیاد است. یأجوج و مأجوج هم ظاهراُ به زبان علم امروز باید آدم فضایی به حساب بیایند. ولی کسانی که در تفسیر زمین‌های ۷گانه مانده‌اند کجا ورفتنن همه‌ی این عوالم در یک لحظه کجا. مقصود اینکه حضرت ذوالقرنین علیه‌السلام به فضا سفر کرده است، آن هم نه فقط تا ماه یا مریخ یا خارج منظومه‌ی شمسی که تا ورای تمام کهکشان‌ها. طبق آیات قرآن البته طی کردن اقطار آسمان‌ها ممکن نیست مگر به سلطان که ظاهراً سلطان یکی از نام‌های امام زمان علیه‌السلام باشد (رب ادخلنی مدخل الصدق، واخرجنی مخرج الصدق، و اجعلنی من لدنک سلطاناً مبینا).
حالا در مورد خشک شدن زمین که در احادیث دیگر هم آمده از زیر کعبه بوده است و به همین دلیل مکه به ام القری (مادر سرزمین‌ها) معروف گشته است. برخی این خشک شدن و دحوالأرض را به خشک شدن زمین از آب بعد از طوفان حضرت نوح علیه‌السلام نسبت می‌دهند که استبعادی هم ندارد که درست باشد، نمیدانم، ولی در حدیثی اگر درست یادم باشد به طور خاص در مورد خلقت زمین و آسمان‌ها این مطلب را دیدم که بیان شده بود. حدیث اشاره شده در نهج‌البلاغه تنها حدیث در این زمینه نیست که شما نتیجه بگیرید این حدیث از امام علی علیه‌السلام نیست:

استوار;433068 نوشت:

نتیجه اینکه این کلام به جهت غیر علمی بودن، نمیتواند سخن حضرت امیر(ع) باشد.

در علم جدید اولین عناصر به وجود آمده را هیدروژن و هلیوم معرفی می‌کنند که ساده‌ترین هسته را دارد. اسلام از بودن عرض خداوند بر آب پیش از خلقت صحبت می‌کند (کان عرشه علی الماء). اما آب از هیدروژن و اکسیزن است که اکسیژن معروف‌ترین اکساینده است و اگر به هیدروژن خالص برسد به انفجار بزرگی منجر می‌شود. آیا پس آیات قرآن را با این نگاه به مهبانگ بزرگ بچسبانیم؟ نخیر! تفاوت‌های قرآن و احادیث با علم جدید در این زمینه گاهی خیلی زیاد است و راحت نیست که آن‌ها را با هم توجیه نماییم. اگر قرار باشد یکی درست باشد به نظر شما کدام درست است؟ ستاره‌هایی را که دانشمندان دانشگاه‌های آمریکا و اروپا دارند سعی می‌کنند رصد کنند و طرز کارشان را بفهمند و ... را خداوند خلق کرده است! این کجا و آن کجا؟ در حدیثی هم با خبری به این مضمون برخورد کردم. کسی که خبری از ما به او برسد و او برای کسب معرفت در آن مورد به نزد غیر ما برود مانند آن است که ما را انکار کرده باشد و کسی که ما را رد کند مانند این است که رسول خدا را رد کند و کسی که رسول خدا را انکار کند مانند این است که خداوند را انکار کرده باشد. در حدیث دیگری دیدم که آمده بود نظر شیعیان ما همواره نظر ماست، اگر در آن موضوع خبری از ما به ایشان برسد تأیید می‌کنند و اگر نرسد می‌گویند نظر ما نظر اهل بیت است اگرچه ندانیم نظر ایشان چیست. البته در زمان غیبت کار کمی ساده‌تر است، چون در حدیث صعب مستعصب آمده که اگر خبری از ما به شما رسید که برایتان گران آمد آن را به امام زمان از اهل بیت علیهم السلام عرضه کنید، الآن که به ایشان دسترسی نداریم (البته خودشان گفته‌اند که دسترسی هست، شما خودتان را درست کنید ما خود به دیدن شما می‌آییم، یعنی طالب علم بهانه‌ای در دوری از معارف ناب الهی نخواهد داشت).
در علم جدید آمده که عناصر سنگین‌تر مانند اکسیژن و آّن در مرکز ستاره‌ها برای اولی بار شکل می‌گیرد، این در حالی است که در علم جدید که تجربی است علم کیمیا در حد افسانه شمرده می‌شود در حالیکه این علم در اسلام کاملاً به رسمیت شناخته می‌شود. اگر اتم‌ها و فلزات به دست اولیا خداوند قابل تبدیل به یکدیگر هستند یک ماده هم که داشته باشی می‌ةوان به سایر مواد رسید و لازم نیست حتماً مهبانگ یا فشار و دمای مرکز ستاره‌ها یا ... را داشت تا عناصر سنگین‌تر به دست اید. شما بگو من با آب شروع می‌کنم، مشکلی نخواهد بود اگر علم الهی در کار باشد، علمی که حتی به بسیاری از الیاء خود هم داده است.
در حدیث آمده که ابتدا فقط آب بود و دخان یا بخار آب یا مخلوطش با هوا، این دو در اختلاطشان کف روی آب درست شد، این کف جامد شد (شکل‌گیری خشکی‌ها و گسترده شدن آن از زیر کعبه، در قرآن هم زیاد آمده است که از نشانه‌های اوست که اسمان را بالا برده و زمین را برایتان کشیده و گسترده کرده است) و پوسته‌ی زمین را شکل داد و موج‌های آن کوه‌ها را شکل داد. دخان به بالا رفت و آسمان‌ها را خداوند از آن ساخت و در حدیث دیگر آسمان به معنای منبع آب است. فار التنور برای طوفان حضرت نوح علیه‌السلام در حدیثی به فوران‌های خورشیدی اشاره کرده است (منظور از تنور خورشید است و نه تنور نان‌پزی) که همه می‌دانیم طوفان‌های خورشیدی می‌تواند آثار هواشناسی داشته باشد. اما اینکه چگونه اثرش آنچنان ریزش بارانی شد را باید بیشتر تحقیق کرد.
خلاصه اینکه دنیای علم تجربی زده نیاز به رنسانس جدیدی دارد که علم درآن به عقل تکیه داده شود و نه به تجربه و تخیل در نظریه پردازی و انسان‌های متکبر منکر خالق حکیم.

[در تمامی مواردی از که ار خودم نوشتم احتمال اشتباه زیاد است]

یا علی

من یه سوال دارم نمیدونم به این تاپیک مربوط هست یا نه

چه سندی برای احادیث و روایات وجود داره ؟ چه اعتباری وجود داره که صحت یک حدیث یا روایت رو تایید کنه ؟ ممکنه حدیث و روایتی نادرست یا ساختگی باشه ؟

_Member_;500831 نوشت:
من یه سوال دارم نمیدونم به این تاپیک مربوط هست یا نه

چه سندی برای احادیث و روایات وجود داره ؟ چه اعتباری وجود داره که صحت یک حدیث یا روایت رو تایید کنه ؟ ممکنه حدیث و روایتی نادرست یا ساختگی باشه ؟

با سلام و صلوات الهی بر سرکار گرانقدر خانم ممبر
لطفا به جوابی که بیان می شود توجه فرمائید

استخراج و استنباط معارف و احكام اسلامي از سه منبع عظيم، قرآن، سنّت، (احاديث و روايات معصومين ـ عليهم السّلام ـ ) و عقل استفاده ميشود.(1) از اين ميان قرآن سند متقن و محكمي است كه بدون كم و كاست و به همين صورت فعلي از طرف پروردگار عالم به ما رسيده است، چرا كه قرآن به عنوان معجزهاي الهي و با وعدة الهي كه در مورد حفاظت آن داده شده از هر گزندي محافظت ميشود.(2)
امّا اين وعده در مورد روايات وجود ندارد و در كتب حديثي، احاديثي كه به دروغ به معصومين ـ عليهم السّلام ـ نسبت داده شده نيز وجود دارد.(3)به همين خاطر در ميان مسلمانان علومي كه در شناخت احاديث درست از نادرست باشد مانند: علم رجال، داريه و ... به وجود آمده است.(4)
امّا بايد به اين نكته توجّه داشت كه رعايت قوانين اين علوم در مواردي ضرورت دارد كه بخواهيم توسط آنها در رابطه با مسائل اعتقادي استدلال كرده و يا به وسيلة آنها پي به احكام شرعي ببريم.(5) اما در غير اين دو مورد اين چنين دقتي براي تشخيص احاديث لازم نيست. مثلاً مواردي كه احاديثي در رابطه با ثواب بعضي اعمال و يا ادعيه و اذكار وارد شده است. در اين گونه موارد ميتوان با استناد به ادلهي «تسامح در ادلهي سنن» به مضمون آنها عمل كرد. با اميد رسيدن به ثواب آنها كه در روايت بيان شده است. اين چنين شخصي (كه طبق روايت عمل كرده) هر چند در واقع آن روايت از معصوم ـ عليه السّلام ـ هم نقل نشده باشد، خداي منّان ثواب و اجر آن عمل را به او خواهد داد.(6)

در اين رابطه از امام صادق ـ عليه السّلام ـ حديثي نقل شده است كه ايشان فرمودند: اگر از طرف پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ براي عمل كردن يك عمل (دعا، نماز و ...) ثوابي (طبق روايات) آمده و نقل شده باشد و شخصي آن را انجام دهد به اميد رسيدن به ثواب، آن شخص به ثواب آن خواهد رسيد، هر چند آن روايت از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل نشده باشد.(7)از ائمة معصومين ـ عليهم السّلام ـ در مضمون اين روايت، روايات ديگري نيز نقل شده است.(8)
________________
(1). کتاب اصول الاستنباط ، ص 287.
(2). قرآن در اسلام، علامه طباطبائی ص 18 الي 21.
(3). علم حديث، نویسنده علی نصیری ، ص 88 الي 93.
(4). علم حديث، همان، ص 23 و 24.
(5). فرائد الاصول، شیخ مرتضی انصاری ج2، ص 153.
(6). همان، ص 154 الي 158
(7). وسائل الشيعه، نوشته شیخ حر عاملی ، ج1، ص 60.
(8). كافي، ج2، ص 87 و کتاب عدّة الداعي، ص 12

درود

برای یک حکم استخراج بشه اینطور هست که مورد تایید هر سه باشه ؟ بعضی وقتا احکامی وجود دارن که مورد تایید عقل نیست یا تو قران نیست ولی بنا به بعضی تفسیر ها از آیه ها احکامی وجود داره یا بعضی وقتا احادیثی وجود داره که با چیزی که تو قران هست متفاوته تو این شرایط اولویت با قرآن و عقل هست ؟

علم رجال ممکنه خطا داشته باشه ؟ یعنی با علم رجال قطعا میشه مشخص کرد چه حدیثی جعلیه یا چه حدیثی واقعی ؟

اگر قرآن آیه داشته باشه که روایت و حدیثی دقیقا بر عکس اون باشه احکام بر اساس قرآن نوشته میشه یا حدیث ؟

اگر یکی از مفسرین تفسیر دیگه ای از قرآن داشته باشه ولی متن خود قرآن چیز دیگه ای رو بیان کرده باشه حکمی که از قران استخراج میشه بر اساس تفسیر این مفسر هست یا متن اصلی قرآن ؟

مثلا درباره سنگسار من چندین سال پیش که تحقیق میکردم متوجه شدم هیچ آیه ای وجود نداره که مجازات افرادی که رابطه نامشروع دارن رو سنگسار تعیین کرده باشه و مفسران دوره ای بر اساس تفسیر ایه از قران که مربوط به بارش سنگ از آسمون بوده (عذابی که فرستاده شده برای یه قوم) این حکم رو استخراج کردن

اگر کسی تشخیص بده عقلا چنین حکمی قابل پذیرش نیست یا تطابقی با قران نداره باید از قران تبعیت کنه یا احکامی که بر اساس تفسیر قران بوده ؟

ببخشید زیاد شد سوالام ..

مجید;390964 نوشت:
- الفاظ «النخوة، البأو، شموخ الأنف، الغلواء، النّزق، الزّيفان و ،وثبات» را به دليل اضطراب و هيجان آب براى دريا استعاره آورده است، از باب تشبيه كردن آب به انسان گستاخ و سرگردان كه حركات و رفتارش بيان كننده تكبّر و غرور مى‏ باشد. (ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج 2، صفحه‏ ى 777، پیام امام،ج4،ص139)

با صلوات بر محمد وآل محمد
وعرض سلام وادب
در ادامه بحث قبل این گونه باید گفت:
بحث دوّم:
از محتواى كلام امام (ع) چنين استفاده مى‏ شود كه خداوند آب را پيش از زمين آفريده و سپس زمين را بر آب گسترده است و بوسيله زمين هيجان و اضطراب آب را فرو نشانده است.
اين مدّعا با برهان عقلى قابل اثبات مى ‏باشد، زيرا آب بيشتر روى زمين را فرا گرفته و سطح باطنى زمين مماس با سطح ظاهرى آب است، به گونه ‏اى كه آب به لحاظ خلقت و آفرينش بر زمين مقدّم آفريده شده و هم به لحاظ اين كه زمين در داخل آب قرار دارد و آب مكان زمين به حساب مى‏ آيد.
از ظاهر كلام امام (ع) چنين استفاده مى‏ شود كه تقدم خلقت آب بر زمين تقدّم زمانى است.
بحث سوم:
اشاره كلام امام (ع) به گسترش يافتن زمين است، چنان كه قرآن كريم نيز گوياى اين حقيقت است، آنجا كه مى‏ فرمايد: « وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها» با وجودى كه در علم هيأت كروى بودن زمين اثبات شده است. پس ناگزير بايد كلام امام (ع) را تاويل كنيم. (ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج 2، صفحه‏ ى 780)

با صلوات بر محمد وآل محمد
وعرض سلام وادب
در رابطه با «ارض» كه زمين ماست در نهج البلاغه مطالب گوناگونى آمده و اين كلمه به صورت مفرد و جمع مجموعاً حدود 119 بار به كار رفته است، ما از ميان آن مطالب سه مطلب را انتخاب كرده بررسى مى‏ كنيم:
اول: خلقت زمين،
دوم: كوه ها كه زمين را از اضطراب و شكافته شدن مانعند،
سوّم مفرد و جمع به كار رفتن آن، با آن كه در قرآن پيوسته مفرد آمده است.
اوّل
از «نهج البلاغه» معلوم مى‏ شود كه زمين در ابتدا به صورت مذاب بوده و سپس سطح آن منجمد شده و درياى وسط آن مهار گرديده و به صورت فعلى در آمده است و كوه ها كه ريشه‏ شان در زمين فرو رفته زمين را از تلاطم نگاه داشته‏ اند و مواد مذاب آن كه گاهى در اثر آتشفشان بيرون مى‏ جهد شاهد گوياى اين مدعّاست، در روايات آمده: اوليّن قسمت منجمد شده، جاى كعبه بوده است، امام صلوات الله عليه در ذكر شواهد توحيد چنين فرمايد: «كبس الارض على مور امواج مستفلحة و لجج بحار زاخرة، تلتطم اواذى امواجها و تصطفق متقاذفات اثباجها و ترغو زبدا كالفحول عند هياجها، فخضع جماح الماء المتلاطم لثقل حملها و سكن هيچ ارتمائه اذ وطئته بكلكلها، و ذلّ مستخذيا اذ تمعّكت عليه بكواهلها، فاصبح بعد اصطخاب امواجه ساجيا مقهورا و فى حكمة الذّل منقادا اسيرا و سكنت الارض مدحّوة فى لجّه تيارّه...» خطبه اشباح 91، 131 يعنى: زمين را پوشانيد پر تلاطم امواج سركش و سهمگين و بر درياهاى عميق و پر از موج، در حالي كه بالاى امواج آن تلاطم مى‏ كرد و تنوره‏ ها و انداخته‏ هاى شانه‏ هاى آن به شدت در اهتزاز و حركت بود، و مى‏ خروشيد و كف مى‏ انداخت مانند شتر نري كه به هيجان آمده است، تا بالاخره سركشى و جوشش آب متلاطم در اثر سنگينى پوسته زمين آرام گرفت و هيجان و تلاطمش از كار افتاد، كه زمين سينه‏ اش را بر آن نهاد و ذليل و خاضع گرديد، به جهت گذاشتن زمين شانه‏ هايش را بر آن، در نتيجه پس از خروشيدن آرام گرفت و در دو طرف دهانه لگام اسير و مطيع گرديد، و ايستاد به طور گسترده بر درياى مواج و ژرف. اين كلام نشان مى‏ دهد: زمين در اوّل درياى مواج، همه جايش امواج و پيوسته در تلاطم و نا آرامى بوده، و مواد مذاب درون آن نشان مى‏ دهد كه آن درياى بيكران همه‏ اش مذاب بوده است، خداوند در اثر كم كردن حركت، آن را بسردى آورد، در نتيجه به تدريج سطح آن منجمد شد و ضخيم گرديد تا توانست درياى درون را مهار نمايد و براى خلقت انسان و حيوان آماده گردد.
اين مطلب با اين بيان در اسلام براى اولين بار فقط در کلام امام علی صلوات الله عليه مطرح شده است و قبل از وى سابقه‏ اى ندارد.
دوّم
اينكه زمين به وسيله كوه ها از «ميدان» يعنى بالا و پائين آمدن و احياناً از شكافته شدن پوسته آن حفظ شده است و آن همان حقيقى است كه در قرآن مجيد به تعبير: (وَ أَلْقى‏ فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِكُمْ...) نحل: 15 و با عبارت (وَ الْجِبالَ أَوْتاداً) نباء: 7 آمده است. پس از نقل كلمات آن حضرت، اين مطلب مشروحاً بررسى خواهد شد، امام صلوات اللّه عليه در جائى فرموده: «و وتّد بالصخور ميدان ارضه» خ 1، 1 يعنى خدا با سنگها (كوهها) ميدان و بالا و پائين رفتن زمين را ميخكوب و ساكن كرد.
و در خطبه عجيب اشباح فروده: «و عدّل حركاتها بالرّاسيات من جلاميدها و ذوات الشناخيب الشّمّ من صياخيدها فسكنت من الميدان لرسوب الجبال فى قطع اديمها و تغلغلها متسرّبة فى جوبات خياشيمها و ركوبها اعناق سهول الارضين و جراثيمها» خ 91، 132. يعنى: خداوند با كوه هاى ثابت كه از سنگ هاى سخت تشكيل شده‏ اند و با قله‏ هاى بلند از صخره‏ ها، حركات زمين را تعديل كرد، زمين از بالا و پائين رفتن ايستاد زيرا كه كوه ها در قطعه‏ هاى پوسته آن فرو رفتند و در شكاف هاى بينى‏ هاى آن به طور فرو رفتن داخل شدند و بر گردن همواري هاى آن و سطوح پائين آن سوار گشتند. از اين كلام دو مطلب استفاده مى‏ شود، يكى اين كه زمين حركت هاى زيادى دارد كه توسط كوه ها تعديل شده‏ اند، دانشمندان براى آن چهارده نوع حركت گفته‏ اند از جمله حركت وضعى و انتقالى و محورى كه سبب پيدايش فصول چهارگانه و پيدايش شب و روز و سال هستند، دوّم آرام گرفتن زمين در اثر به وجود آمدن كوه ها است.
نظير اين كلام است سخن آن حضرت سلام اللّه عليه كه فرموده: «و جعلها (الجبال) للأرض عمادا و أرّزها فيها اوتادا فسكنت على حركتها من ان تميد باهلها او تسيخ بحملها، او تزول عن مواضعها فسبحان من أمسكها بعد موجان مپاهها و اجمدها بعد رطوبة أكنافها فجعلها نحلقه مهادا و بسطها لهم فراشا فوق بحر لجّى راكد لا يجرى و قائم لا يسرى...» خ 22، 328 يعنى: خداوند كوه ها را ستون هاى زمين گردانيد و آنها را به شكل ميخ در زمين ثابت كرد، در نتيجه، زمين از اين كه اهل خود را بالا و پائين ببرد، ايستاد و از اين كه محموله خويش را (انسان و حيوان و نبات) فرو بكشد و يا خود از جائى به جائى رود بازماند، منزّه است خدائي كه آن را پس از تلاطم آب هايش آرام گردانيد و با آن كه مرطوب بود جامد نمود، آن را براى خلق خويش روى دريائى ژرف و ايستاده، آماده و گسترده قرار داد. كلام امام صلوات اللّه عليه صريح است در اين كه: مركز زمين درياست و زمين روى دريا قرار گرفته است، همه جايش قبلا آب (مذاب) بوده، بعدا منجمد شده است كلمه «فوق بحر لجّى» بسيار قابل دقت است و نيز جمله «فسكنت على حركتها من ان تميد باهلها» صريح است در اين كه در عين آرامى داراى حركت است، در بالا گفته شد كه اين سخنان مشروح آيه شريفه (وَ أَلْقى‏ فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِكُمْ) نحل: 15 (وَ الْجِبالَ أَوْتاداً) نبأ: 7، است كه آن حضرت با قدرت تفكر خويش با عبارت هاى عجيب گذشته مجسّم فرموده است و اين حقائق براى اولين بار توسط قرآن مجيد و نهج البلاغه مطرح شده و قبلا دنيا و خاصّه جهان عرب از آن آگاهى نداشته‏ اند، به قرآن و نهج البلاغه قسم كه بزرگى اين سخنان به بزرگى زمين و بالاتر از آنست.

مشروح مطلب
شكى نيست كه مركز زمين مذاب است، آتشفشان هاى آن كه گاه گاه سر كشيده و دريائى از مواد مذاب را بيرون مى‏ ريزند شاهد گوياى اين مدعا هستند، هر قدر در سطح زمين پائين برويم حرارت آن زياد مى‏ شود، عميق‏ ترين معدن طلاى جهان در افريقاى جنوبى قرار دارد، ديواره‏ هاى آن باندازه‏ اى داغ است كه دستگاه سردكن آن چهل ميليون ريال خرج دارد تا كار را براى كارگران تحمل‏ پذير كند.
در عمق پنجاه كيلومترى (000، 50 مترى) زمين درجه حرارت به هزار و پانصد درجه مى‏ رسد كه محل ذوب شدن سنگ هاست، با وجود اين به علت فشار شديد نزديك به دو هزار آتمسفر كه در اين عمق حكم فرماست موادّ، سيّال نمى‏ شوند بلكه خاصيت پلاستيكى به دست مى‏ آورند و گاهى در اثر كم شدن فشار به صورت مذاب در آمده و به شكل آتشفشان بيرون مى‏ ريزند.
بعد از پنجاه كيلومترى كه هنوز به مركز اصلى نرسيده درجه حرارت به دو هزار مى‏ رسد، از عمق سه هزار كيلومترى هسته آهنى زمين شروع مى‏ شود كه درجه حرارت آن چهار هزار درجه فشار آن در حدود دو ميليون آتمسفر است، به هر حال مركز زمين مانند پوسته آن جامد نيست و پوسته آن حدود شصت كيلومتر ضخامت دارد، ولى اين ضخامت نسبت به هسته آن، مانند پوست تخم مرغ است نسبت به سفيده و زرده آن.
از آن طرف كوه ها كه از هر طرف سر بفلك كشيده‏ اند، چند برابر آن در درون زمين ريشه دوانيده و از هر طرف پوسته زمين را به زنجير كشيده و آن را بر روى هسته مركزى ميخكوب كرده‏ اند، اين كوه ها فقط در خشكي ها نيستند بلكه در زير درياها و كف اقيانوس ها نيز وجود دارند، در كتاب «دريا ديار عجائب» مى‏ نويسد: طويل ترين سلسله جبال در زير آبها پنهان است، مثلا سلسله جبال اطلس ميانه از «ايسلند» شروع شده و به سوى قطب جنوب ادامه دارد، اين سلسله جبال كه به شكل حرف انگليسى است حدود بيست هزار كيلومتر طول دارد و بيشتر قله‏ هاى آن تا سطح آب هشتصد تا هزار و ششصد متر فاصله دارد «يا من فى البحار عجائبه».
زمين كه مرتب با حركت هاى وضعى، انتقالى و محورى و... در حركت است، اگر كوه ها نبود، اوّلا تلاطم هسته آن انسان را بالا و پائين مى‏ برد، ثانيا احتمال داشت پوسته آن شكافته و زندگى و حيات را از بين ببرد، اين جاست كه مى‏ بينيم خداوند فرموده (وَ أَلْقى‏ فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِكُمْ) نحل: 10 و نهج البلاغه گويد: «و وتدّ بالصخور ميدان ارضه» عظمت اين حقائق «يدرك و لا بوصف است».
سوّم
«ارض» در قرآن مجيد همه جا با لفظ مفرد آمده است و حتى يكبار هم بلفظ تثنيه و جمع يافته نيست ولى در نهج البلاغه با صيغه جمع نيز به كار رفته مثلا در رابطه با ربوبيت حق تعالى فرموده: «و انقادت له الدنيا و الاخرة بازمتّها و قذفت اليه السموات و الارضون مقاليدها» خ 133، 199، دنيا و آخرت مطيع خدايند و افسارشان به دست اوست، آسمان ها و زمين‏ ها كليدهاى خويش را به سوى او انداخته و همه چيزشان را در اختيار او گذاشته‏ اند. و نيز فرموده: «علمه بما فى السموات العلى كعلمه بما فى الارضين السفلى» خ 163، 233. علم خدا به آن چه در آسمان هاى بالاست مانند علم اوست نسبت به آن چه در زمين هاى پائين است. و درباره عبرت گرفتن از گذشتگان فرموده: «الم يكونوا اربابا فى اقطار الارضين و ملوكا على رقاب العالمين» خ 192، 297 و ايضا در رابطه با «امانت» در آيه (إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) احزاب: 72 فرموده: انّها (الامانة) عرضت على السموات المبنّية و الارضين المدحّوة و الجبال ذات الطول المنصوبة...» خ 199، 317. ناگفته نماند: بعضى از اين كلمات صريحند كه منظور از «ارضين» تكه‏ ها و خشكي هاى آنند، كه پنج قاره و هفت اقليم گويند نظير «اقطار الارضين» در خطبه 192، به نظر مى‏ آيد كه مراد در همه آن ها «قارّه‏ ها» هستند، چون نهج البلاغه راهى جز راه قرآن نرفته است و اللّه العالم، علّت مفرد آمدن «ارض» در قرآن شايد آن باشد كه آن چه در زير پاى ماست فقط يك زمين است بقيّه همه در بالا و همه نسبت به ما آسمانند، و در آسمانند، مثلا اگر ما در «مرّيخ» باشيم آن نسبت به ما «زمين» است و زمين به صورت آسمان در مى‏ آيد.(مفردات‏ نهج‏ البلاغه، ج 1،صص 39-45)

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

مجید;501262 نوشت:

از محتواى كلام امام (ع) چنين استفاده مى‏ شود كه خداوند آب را پيش از زمين آفريده و سپس زمين را بر آب گسترده است و بوسيله زمين هيجان و اضطراب آب را فرو نشانده است.
اين مدّعا با برهان عقلى قابل اثبات مى ‏باشد، زيرا آب بيشتر روى زمين را فرا گرفته و سطح باطنى زمين مماس با سطح ظاهرى آب است، به گونه ‏اى كه آب به لحاظ خلقت و آفرينش بر زمين مقدّم آفريده شده و هم به لحاظ اين كه زمين در داخل آب قرار دارد و آب مكان زمين به حساب مى‏ آيد.
از ظاهر كلام امام (ع) چنين استفاده مى‏ شود كه تقدم خلقت آب بر زمين تقدّم زمانى است.

ظرف آن آب کدام است؟

در عبارت قرمز رنگ فرمودید: برهان عقلی.
عقل حکم میکند زمین ظرف آب باشد یا آب ظرف زمین؟

میان ظرف و مظروف، کدامیک تقدم زمانی دارد؟

موضوع قفل شده است