جمع بندی آیا شخص معصوم (در کلام) در همه زمانها هست ؟

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا شخص معصوم (در کلام) در همه زمانها هست ؟

بسم الله الرحمن الرحیم
کسی از دوستان میتواند به دلیل های زیر ایراد بگیرد و سوال پایانی پاسخی بدهد ؟

( با فرض اینکه خدا وجود دارد و صاحب جمیع کمالات است از جمله خالق وعالم و قادر و حکیم و عادل و مهربان )

اول اینکه مردم خود نمی توانند همه ی سود ها و ضرر هایی که به آنها مربوط میشود را بدانند .
( توضیح : این سود ها و ضرر ها میتواند مربوط به دنیا چون مسائل اقتصادی و اخلاقی و همینطور مربوط به آخرت چون مساله معاد و پرستش مثل نماز باشد و همینطور مربوط به هدف زندگی و راه چگونه بدست آوردن اهداف مناسب باشد)

دوم اینکه چون خداوند عالم و قادر و مهربان است پس باید دستوراتی برای آشکار ساختن این سودها و ضررها به مردم بیان کند .

سوم اینکه مردم در رابطه به فهم کلام خداوند به دسته های مختلفی تقسیم میشوند مثلا به عده ای وحی یا الهام میشود و عده ای آن قابلیت را ندارند که به آنها وحی شود.

چهارم اینکه خداوند مهربان و قادر و عالم باید به آن دسته از مردمانی که به آنها وحی و الهام نمیشود دستوراتش را بفرستد آن هم از این طریق امکان پذیر است که همان کسانی که به آنها وحی و الهام میشود دستورات خدا را به این مردم محروم از وحی و الهام یاد بدهند.

پنجم اینکه مردمانی که به آنها وحی میشود از قبیل انبیاء و اوصیاء دستورات خدا را به مردم بدرستی بیان کنند
( توضیح :یعنی حداقل در بیان دستورات خداوند معصوم باشند چون اگر دستورات خداوند را بدرستی بیان نکنند در این صورت خداوند نتوانسته که سود ها و ضررهای مربوط به مردم را به آنها برساند )

ششم اینکه این مردمان باید توسط مردم شناخته شوند و ظاهر باشند تا دستورات خدا را به مردم برسانند و بعد از فوت یا غیبتشان کسی را به عنوان جانشین خود معین کنند که مردم رجوع به او کنند و آن کس دستورات خداوند را بدرستی به مردم برساند
( توضیح : مثلا بعد از حضرت آدم ، حضرت شیث جانشین او شدند و این جانشینان همیشه وجود داشتند تا حضرت نوح و بعد از حضرت نوح هم حضرت سام جانشین شدند تا حضرت ابراهیم و همیشه جانشینانی بودند تا نبی ما حضرت محمد صلی الله علیه و آله ، و همینطور این جانشینان در زمان غیبت انبیاء هم بودند مثلا در غیبت حضرت موسی ، حضرت هارون جانشین شدند و در غیبت حضرت سلیمان جناب آصف بن برخیا جانشین شدند و در غیبت حضرت عیسی ، حضرت شمعون جانشین شدند البته این جانشینان همیشه نبی یا رسول نبودند مثل اصف بن برخیا و مثل یوشع وصی موسی و مثل ذوالقرنین و اینها اشخاص کاملی بودند که به آنها الهام میشود و دارای عصمت در بیان دستورات خدا بودند ، همینطور بعد از غیبت حضرت صاحب الامر امام دوازدهم چهار نائب ایشان به طور واضح شناخته شده بودند و دستورات خداوند را بیان میکردند و این دستورات را بدرستی بیان میکردند )

هفتم اینکه امروزه هم مردم باید سود ها و ضررهای خود را بدانند و خداوند هم باید به آنها دستورات خودش را بدرستی برساند پس امروزه هم چنین کسانی که دستورات خدا را بدرستی بیان کنند یا معصوم در کلام باشند موجود هستند .

سوال : آیا امروزه شخصی که معصوم در کلام و ظاهر باشد (مثل آصف بن برخیا و یوشع و نائبان چهارگانه حضرت صاحب الامر ) وجود دارد ؟
( توضیح : بدیهی است که اگر چنین شخصی موجود باشد ادعای نیابت نمیکند ولی سوال تنها این است آیا منطقا باید چنین کسی موجود و ظاهر باشد بدون ادعای نیابت ؟ )

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صادق

afzali.polaris;499492 نوشت:
[=microsoft sans serif]بسم الله الرحمن الرحیم
کسی از دوستان میتواند به دلیل های زیر ایراد بگیرد و سوال پایانی پاسخی بدهد ؟

( با فرض اینکه خدا وجود دارد و صاحب جمیع کمالات است از جمله خالق وعالم و قادر و حکیم و عادل و مهربان )

اول اینکه مردم خود نمی توانند همه ی سود ها و ضرر هایی که به آنها مربوط میشود را بدانند .
( توضیح : این سود ها و ضرر ها میتواند مربوط به دنیا چون مسائل اقتصادی و اخلاقی و همینطور مربوط به آخرت چون مساله معاد و پرستش مثل نماز باشد و همینطور مربوط به هدف زندگی و راه چگونه بدست آوردن اهداف مناسب باشد)

دوم اینکه چون خداوند عالم و قادر و مهربان است پس باید دستوراتی برای آشکار ساختن این سودها و ضررها به مردم بیان کند .

سوم اینکه مردم در رابطه به فهم کلام خداوند به دسته های مختلفی تقسیم میشوند مثلا به عده ای وحی یا الهام میشود و عده ای آن قابلیت را ندارند که به آنها وحی شود.

چهارم اینکه خداوند مهربان و قادر و عالم باید به آن دسته از مردمانی که به آنها وحی و الهام نمیشود دستوراتش را بفرستد آن هم از این طریق امکان پذیر است که همان کسانی که به آنها وحی و الهام میشود دستورات خدا را به این مردم محروم از وحی و الهام یاد بدهند.

پنجم اینکه مردمانی که به آنها وحی میشود از قبیل انبیاء و اوصیاء دستورات خدا را به مردم بدرستی بیان کنند
( توضیح :یعنی حداقل در بیان دستورات خداوند معصوم باشند چون اگر دستورات خداوند را بدرستی بیان نکنند در این صورت خداوند نتوانسته که سود ها و ضررهای مربوط به مردم را به آنها برساند )

ششم اینکه این مردمان باید توسط مردم شناخته شوند و ظاهر باشند تا دستورات خدا را به مردم برسانند و بعد از فوت یا غیبتشان کسی را به عنوان جانشین خود معین کنند که مردم رجوع به او کنند و آن کس دستورات خداوند را بدرستی به مردم برساند
( توضیح : مثلا بعد از حضرت آدم ، حضرت شیث جانشین او شدند و این جانشینان همیشه وجود داشتند تا حضرت نوح و بعد از حضرت نوح هم حضرت سام جانشین شدند تا حضرت ابراهیم و همیشه جانشینانی بودند تا نبی ما حضرت محمد صلی الله علیه و آله ، و همینطور این جانشینان در زمان غیبت انبیاء هم بودند مثلا در غیبت حضرت موسی ، حضرت هارون جانشین شدند و در غیبت حضرت سلیمان جناب آصف بن برخیا جانشین شدند و در غیبت حضرت عیسی ، حضرت شمعون جانشین شدند البته این جانشینان همیشه نبی یا رسول نبودند مثل اصف بن برخیا و مثل یوشع وصی موسی و مثل ذوالقرنین و اینها اشخاص کاملی بودند که به آنها الهام میشود و دارای عصمت در بیان دستورات خدا بودند ، همینطور بعد از غیبت حضرت صاحب الامر امام دوازدهم چهار نائب ایشان به طور واضح شناخته شده بودند و دستورات خداوند را بیان میکردند و این دستورات را بدرستی بیان میکردند )

هفتم اینکه امروزه هم مردم باید سود ها و ضررهای خود را بدانند و خداوند هم باید به آنها دستورات خودش را بدرستی برساند پس امروزه هم چنین کسانی که دستورات خدا را بدرستی بیان کنند یا معصوم در کلام باشند موجود هستند .
سوال : آیا امروزه شخصی که معصوم در کلام و ظاهر باشد (مثل آصف بن برخیا و یوشع و نائبان چهارگانه حضرت صاحب الامر ) وجود دارد ؟
( توضیح : بدیهی است که اگر چنین شخصی موجود باشد ادعای نیابت نمیکند ولی سوال تنها این است آیا منطقا باید چنین کسی موجود و ظاهر باشد بدون ادعای نیابت ؟ )


باسلام وتشکر از شما .
گزینه های مقدماتی که که قبل از اصل سوال اشاره نموده اید جوابش همه آنها مثبت است .
اما در باره پرسش اصلی شما باید گفت :
پاسخ در چند محور مطرح می شود.
الف_ در ابتدا باید گفت بر اساس روایات زمین هیچگاه از حجت خالی نیست از این رو امام زمان در حال که غایب است به عنوان حجت الهی محسوب می شود، در این باره روایات بسیاری است که به چند نمونه از آن اشتاره می شود: مثلا فرمود: «والله ما ترک الله أرضاً منذ قبض آدم(ع) إلاّ وفیها امام یهتدى به إلى الله وهو حجته على عباده ولا تبقى الأرض بغیر امام حجة لله على عباده؛(1) سوگند به خدا که حق تعالى هرگز زمین را بدون امام که مردم را به سوی خدا هدایت نماید، نگذاشته است. او حجت خدا بر بندگانش است، و زمین هرگز بدون حجت خدا بر مردم نخواهد بود».
در روایتی دیگر ‌‌آمده: «ان الارض لا تخلو من حجه؛ (2) زمین هیچ گاه بدون حجت الهی نخواهد بود».
چه این که به طور مشخص بر خود حضرت مهدی ع اطلاق حجت شده است مثلا فرمود: «ثم الحجة الخلف القائم المنتظر المهدی المرجی الذی ببقائه بقیت الدنیا و بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء؛ (3) پس حجت الهی جانشین دوازدهم امام قائم منتظر حضرت مهدی است که چشم به اوست. دنیا به بقای او باقی است به برکت وجود او .
از این گونه آموزه ها به روشنی بدست می آید که امام زمان در حال غیبت نیز حجت است بخصوص این که نباید تصور شود که حجت بودن و مسئولیت امام جامعه بعد از پیامبر تنها بیان احکام بوده، بلکه امامت مقامی الهی است که غیر از رهبری ظاهری مردم، مسئولیت رهبری معنوی و باطنی را نیز به عهده دارد.
مفسر حکیم علامه طباطبایی در این باره بیان ژرفی دارد: امام چنان که نسبت به ظاهر اعمال مردم پیشوا و راهنماست، همچنان در باطن نیز سمت پیشوایی و رهبری دارد. اوست قافله سالار کاروان انسانیت که از راه باطن به سوی خدا سیر می‌کند.
اگر معنای امامت روشن گردد، معلوم خواهد شد که وظیفه امام تنها بیان صوری معارف و راهنمایی ظاهری مردم نیست. امام همچنان که وظیفه راهنمایی ظاهري مردم را به عهده دارد، ولایت و رهبری باطنی اعمال را به عهده دارد. او است که حیات معنوی مردم را تنظیم می‌کند. حقایق اعمال را به سوی خدا سوق می‌دهد.
حضور او در میان مردم و تربیت شاگردان و در زندان و یا در غیبت بودن‌شان در این باب تأثیری ندارد. امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد، اگر چه از چشم جسمانی آن ها مستور است و یا مردم به او دسترسی ندارد. (4)
از این تحلیل حکیمانه معلوم می‌شود که با توجه به مسئولیت ظاهری و باطنی امام در همه شرایط، چه مردم با امام ارتباط داشته باشند و چه زمینه چنین ارتباطی به هر دلیل وجود نداشته باشد، بعد از پیامبر برای جامعه بشری، انسان معصومی به نام امام وجودش لازم و ضروری است.
امیر مؤمنان (ع) در این باره بیان زیبا و عمیقی دارد:
«ألاَ أنّ آل محمّد (ص) کمثل النجوم السماء إذا هَوى نجمٌ طلعَ نجمٌ، فکأنّکم قد تکاملت مِن الله فیکم الصنائع وآتاکم ما کنتم تأملون؛ (5) آگاه باشید، آل محمد همانند ستارگان آسمانند که هر گاه یکی از آن ها غروب کند، ستاره‌ای دیگر طلوع می‌کند. گویا می‌بینم در پرتوی خاندان پیامبر نعمت‌های خدا بر شما تمام شده و شما به آنچه آرزو دارید، رسیده‌اید».
این کلام حضرت گویای اسراری فراوان است که حقایق بسیاری را روشن می‌سازد.
ب_ گرچه اکثریت مردم از رویت خورشید امامت در عصر غیبت بی نصیب اند، ولي رویت امام معصوم در زمان غیبت نیز نصیب عالم و آدم می شود، زیرا اولا براي برخی از خواص و ياران حضرت دیدن و راهنمایی حضرت ممکن است.
برخی نقل کرده‌اند که از شیخ مفید( از علمای بسیار بزرگ شیعه در قرن پنجم ) سؤال شد: زن حامله‌ای از دنیا رفته، آیا او را به همان صورت دفن کنیم یا بچه‌ای را که در شکم دارد و زنده است، بیرون آوریم، بعد او را دفن کنیم، در پاسخ فرمود: با بچه او را دفن نمایید.
بعد از آن که پرسشگر بیرون رفت، فردی که سوار مرکبی بود، به او رسید و فرمود: شیخ گفته: بچه را بیرون آورید، سپس او را دفن نمایید. بعد از مدتی، جریان را برای شیخ مفید نقل کردند، فرمود: کسی را نفرستادم و سپس تصمیم گرفت که فتوا ندهد، چون ممکن است اشتباه باشد، نامه‌ای از امام عصر (عج) برای شیخ مفید آمد که:
فتوا بدهید و بر ماست که نگذاریم که در خطا واقع شوید. شیخ بار دیگر در مسند فتوى نشست. (6)
ج_ بدون امام نظام هستی در هر دو ساحت تکوین و تشریع دچار مشکل است، بلکه از هم فرو خواهد پاشید:
در روایتی فرمود: «لو ان الامام رفع من الارض ساعه لماجت باهلها کما یموج البحر باهله (7)؛اگر امام لحظه‌ای روی زمین نباشد، زمین همانند دریا دچار تلاطم شده و بر ساکنانش موج پیدا می‌کند ».
بنابراین امام زمان (عج) امان اهل زمین می‏باشد و اگر زمین از این حجت‏ الهی خالی بماند، دنیا و اهلش نابود خواهند شد. لذا وجود امام (ع) موجب برکات بسیاری می‏باشد. پیامبر اسلام (ص) هم در این مورد فرموده است: «ای والّذی بَعثنی بالنبوه، انهم لینتفعون به وَیستضیئون بنور ولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس وإن جللها السحاب؛ آری به خداوندی که مرا به پیغمبری مبعوث گردانیده است، آنها از وجود او منتفع می‏شوند و از نور ولایتش در طول غیبت بهره می‏گیرند، چنان که از آفتاب پشت پرده استفاده می‏برند».(9)
خود امام زمان (ع) در این باره فرموده است: «همان طور که از خورشید در وقتی که توسط ابرها پنهان شده است، بهره‏گیری می‏شود، از من نیز در زمان غیبتم به همان صورت بهره می‏برند و همانا من سبب آرامش و امنیت مردم روی زمین هستم، چنان که ستارگان امان اهل آسمانند».(10)
2- دیگر این که سینة امام و روح بلندش، صندوق حفظ آیین الهی است که همه اصالت‏های نخستین و ویژگی‏های آسمانی و تعلیمات دین را در خود نگاهداری می‏کند، تا دلایل الهی و نشانه‏های روشن پروردگار، باطل نگردد و به خاموشی نگراید.
3- اثر امید بخشی به مسلمانان و تربیت گروه منتظر و آگاه: ایمان و اعتقاد به امام غائب (عج) سبب امیدواری مسلمانان نسبت به آیندة پر مهر و صفای خویش در عصر ظهور امامشان می‏گردد. جامعة تشیع به اعتقاد خویش به وجود امام شاهد و زنده، هر لحظه انتظار بازگشت آن گواه را می‏کشد. شیعه هر چند امام زمان (ع) را در میان خود نمی‏بیند، اما خود را جدا از آن وجود نازنین نمی‏داند. امام غایب (عج) هم همواره مراقب حال شیعیان خویش می‏باشد چنان که خود فرموده است: «ما در رسیدگی و سرپرستی شما، کوتاهی نکرده و شما را از یاد نبرده‏ایم پس تقوای الهی پیشه کنید تا از فتنه‏ای که به شما رو می‏آورد، شما را نجات بخشیم».
. در عصر غیبت حضرت مهدی (عج) علمای عادل و جامع الشرایط عهده دار هدایت مردم اند. این ها در عصر غیبت در ساحت تشریع به عنوان بیان شریعت و مبلغ احکام الهی حجت بر مردم اند، یعنی بر مردم واجب است که در آن چه که به نام تقلید یاد می شود ، احکام دین خود را از علما و مراجع جامع الشرایط یاد بگیرند ، چون در عصر غیبت امام زمان ، آن ها به عنوان نائب عام حضرت ، حجت شرعی بر مردم اند. البته آنان دارای مقام عصمت نیستند، ولی احکام خدا را از طریق ا جتهاد به دست می‌آورند . نظرشان در این عصر که دست بشر از امام معصوم کوتاه است ، حجت شرعی است . خداوند اعمال مومنان را که طبق فتوای آنان انجام شده ، خواهد پذیرفت. تفصیل این بحث را در منبع ذیل مطالعه نمایید. (11)

پی‌نوشت‌ها:
1. کلینی، اصول کافی، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران 1388 ق، ج 1، ص 179.
2. کافی، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران 1388 ق، ج 1، ص 179.
3. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، نشر بلاغت، قم 1378 ش، ص 156 و 155.
4. سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام،نشر دار الکتب الاسلا میه، تهران، 1348 ش، ص 122، ص 152.
5. نهج البلاغه، خطبه 100 ، ص49 ، نشر موسسه امیر المومنین، قم، 1375 ش.
6. میرزا محمد تنکابنی، قصص العلما،نشر کتاب فروشی علمیه اسلامیه، تهران، بی تا، ص 399.
7. محمد بن یعقوب کلینی، کافی،نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1388 ق. ج 1، ص 179.
8. قندوزی، ینابیع المودة، نشر دار العلم قم بی تا، ج 3، ص 170.
9. شیخ صدوق ، کمال الدین و تمام النعمه، نشر دار الکتب الاسلامیه تهران بی تا، ص 485.
10. طبرسی ، احتجاج، نشر دفتر تلیغات اسامی قم، 1376 ش، ج 2، ص 497.
11. آیة الله جوادی آملی، ولایت فقیه ، ص 191، نشر مرکز اسرا ، قم 1387 ش.

صادق;499815 نوشت:
چون در عصر غیبت امام زمان ، آن ها به عنوان نائب عام حضرت ، حجت شرعی بر مردم اند. البته آنان دارای مقام عصمت نیستند، ولی احکام خدا را از طریق ا جتهاد به دست می‌آورند . نظرشان در این عصر که دست بشر از امام معصوم کوتاه است ، حجت شرعی است . خداوند اعمال مومنان را که طبق فتوای آنان انجام شده ، خواهد پذیرفت

[='microsoft sans serif'][=microsoft sans serif]با تشکر از کارشناس محترم
ولی خب با اینکه مقدمه های مرا پذیرفتید این چیزی را که در آخر گفتید مخالف مقدمه های من بود که من عرض کردم باید دستورات خدا بدرستی و بدون خطا بیان شوند تا مردم از سود ها و ضررها ( که شامل خیلی چیزها مربوط به دنیا و آخرت میشود ) با خبر شوند حتی مخالف قول حضرت صاحب الامر که به شیخ مفید فرمودند که بر تو است فتوا و بر ماست که نگذاریم در خطا واقع شویم .
خب اگر کسی که فتوای اشتباه دهد یا دستورات خدا را به اشتباه بیان کند همان آش و همان کاسه اول میشود که اصلا چرا خدا صد و بیست و چهار پیامبر و رسول و محدث معصوم را مبعوث کرد و چرا بعد از فوتشان و بعد از غیبتشان اشخاص معصومی را حامل دین خداوند کرد ؟ خب اگر قرار بود که حجت خدا در بیان دستورات خداوند اشتباه کند پس چطور دستورات خدا به مردم برسد ؟ و اگر دستورات خداوند بدرستی به مردم نرسد این نقض بر خداست و حتی بر حضرت صاحب الامر است که با وجودی قادر هستند خطای حجتهای ظاهر از علما و حکما را رفع کنند ولی در این امر کوتاهی کردند و چطور نمیتوانستند با وجودی که برای شیخ مفید اینکار را کردند و او را مطمئن کردند که اگر فتوای اشتباهی دهد خطایش را بر طرف میکنند و حتی فرمودند بر ماست (یعنی وظیفه ماست) که خطای تو را رفع کنیم ، پس چرا شما معتقدید حضرت امروزه این وظیفه را انجام نمیدهند و دست علما کوتاه است ؟ بر فرض دست علما کوتاه باشد دست حضرت صاحب الامر که کوتاه و بسته نیست . بر فرض که خداوند اشتباه فتواهای علما را از روی اجتهاد ببخشد ولی اگر چیزی که شما میگویید درست باشد پس ما خدا را نمی بخشیم که با وجودی قادر بوده و ادعای مهربانی کرده دستوراتش را به ما اشتباه بیان کرده ، خدای که برای آن قوم بنی اسرائیل سرکرش در زمان غیبت موسی، هارون را حجت قرار داد و در زمان غیبت سلیمان، آصف را حجت قرار داد چرا در این زمان امثال آصف که صاحب اسم اعظم و معصوم در کلام بودند را حجت قرار نداد ، اگر حجت غایب که دست علما از او کوتاه باشد کافی است که حضرت خضر و الیاس هم بر روی هم زمین هستند و غایب هستند پس چرا خداوند با وجود الیاس و خضر در هر زمانی حجت معصوم ظاهری قرار میداد ؟ آیا حجت غایبی که دست علما از او کوتاه باشد چطوری حجتی است ؟ زمانی حجت غایب حجت است که دستورات خدا را به مردم بدرستی برساند و آن هم جز از طریق علما امکان پذیر نیست و حضرت هم باید اگر هم اشتباهی کردند اشتباهشان را رفع کند یا پنهانی برای او توقیعی بفرستد مثل اینکه به شیخ مفید میفرستادند ولی خب این به این معنی نیست که آن عالم که مورد تسدید حضرت صاحب الامر هستند ادعای نیابت کند همانطوری که شیخ مفید ادعای نیابت نمی کرد و اگر حضرت اشتباه علما را رفع نکند در حقیقت دیگر دستورات خدا بدرستی به مردم نرسیده و حضرت در کار خودشان کوتاهی کردند . و اگر لازم نیست دستورات خدا به مردم بدرستی و بدون خطا برسد پس چرا خدا صد و بیست و چهار نبی و رسول و محدث ( محدث یعنی کسی به او الهام میشود امثال آصف بن برخیا و یوشع و ذوالقرنین) را مبعوث کرد و فرستاد و قرار داد ؟ خب همان زمان ها هم عالم و حکیم بود چرا در هیچ زمانی از ازمان که انبیاء فوت میکردند یا
غایب میشدند کسی از آن عالم ها که البته دستش کوتاه از حجت غایب باشد حجت نشد ؟ بلی در زمان غیبت صالح یک عالم حجت بر مردم شد ولی همان عالم هم دستورات خدا را بدون خطا بیان میکرد و به او الهام میشد حال چه شده است که علمای امروز محدث نیستند یعنی به آنها الهام نمیشود و چرا دستشان کوتاه از حضرت است و چرا حضرت تسدیدشان نمیکند یعنی چرا خطایشان را رفع نمیکنند ؟

afzali.polaris;499492 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
کسی از دوستان میتواند به دلیل های زیر ایراد بگیرد و سوال پایانی پاسخی بدهد ؟

صادق;499815 نوشت:
اما در باره پرسش اصلی شما باید گفت :
پاسخ در چند محور مطرح می شود.

سلام علیکم
با توجه باینکه نقطه تمرکز تاپیک در همان سوال آخر قرار دارد و اینکه 7 فرض اول هر کدام جای بحث بسیار دارد , خواستم یک پیشنهاد بدم برای جلوگیری از انحراف تاپیک,چرا که هر کاربری ممکن است ایرادات خود را در مورد برخی از آنها مطرح کند و از آنجا که پاسخگوئی به سوال اصلی باید مبتنی بر صحت مقدمات باشد لذا :
1-بهتر است که اگر قبلا این مقدمات در تاپیکهای دیگر حل و فصل شده و توافق یا اثبات یا اجماع نسبی حاصل شده است,لینک هر بند ذیل آن قرار گیرد , تا علاقمندان بتوانند آن را جداگانه دنبال کنند و بعد برگردند اینجا.
2-اگر هم تاپیک مربوطه ایجاد نشده بهتر است قبل از پرداختن به سوال اصلی , استارتر محترم آنها را ایجاد (با همان توالی) و به نتیجه برساند.
و بعد (یا همزمان) به این تاپیک بپردازند.
---------------------------
فقط یک سوال هم برای حقیر پیش آمد و آن اینکه ظاهراً استارتر محترم مبانی را عقلی بیان کرده اند(به جز امثالی که در قسمت توضیحات ارائه شده) و فکر کنم که انتظار دارند پاسخ سوالشان ابتدا عقلی و بعد از اثبات ,بصورت نقلی ,صحه گذاری گردد.
اگر هم برداشتم اشتباه است که پوزش می طلبم.
موفق باشید.

afzali.polaris;500116 نوشت:
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]با تشکر از کارشناس محترم
ولی خب با اینکه مقدمه های مرا پذیرفتید این چیزی را که در آخر گفتید مخالف مقدمه های من بود که من عرض کردم باید دستورات خدا بدرستی و بدون خطا بیان شوند تا مردم از سود ها و ضررها ( که شامل خیلی چیزها مربوط به دنیا و آخرت میشود ) با خبر شوند حتی مخالف قول حضرت صاحب الامر که به شیخ مفید فرمودند که بر تو است فتوا و بر ماست که نگذاریم در خطا واقع شویم .
خب اگر کسی که فتوای اشتباه دهد یا دستورات خدا را به اشتباه بیان کند همان آش و همان کاسه اول میشود که اصلا چرا خدا صد و بیست و چهار پیامبر و رسول و محدث معصوم را مبعوث کرد و چرا بعد از فوتشان و بعد از غیبتشان اشخاص معصومی را حامل دین خداوند کرد ؟ خب اگر قرار بود که حجت خدا در بیان دستورات خداوند اشتباه کند پس چطور دستورات خدا به مردم برسد ؟ و اگر دستورات خداوند بدرستی به مردم نرسد این نقض بر خداست و حتی بر حضرت صاحب الامر است که با وجودی قادر هستند خطای حجتهای ظاهر از علما و حکما را رفع کنند ولی در این امر کوتاهی کردند و چطور نمیتوانستند با وجودی که برای شیخ مفید اینکار را کردند و او را مطمئن کردند که اگر فتوای اشتباهی دهد خطایش را بر طرف میکنند و حتی فرمودند بر ماست (یعنی وظیفه ماست) که خطای تو را رفع کنیم ، پس چرا شما معتقدید حضرت امروزه این وظیفه را انجام نمیدهند و دست علما کوتاه است ؟ بر فرض دست علما کوتاه باشد دست حضرت صاحب الامر که کوتاه و بسته نیست . بر فرض که خداوند اشتباه فتواهای علما را از روی اجتهاد ببخشد ولی اگر چیزی که شما میگویید درست باشد پس ما خدا را نمی بخشیم که با وجودی قادر بوده و ادعای مهربانی کرده دستوراتش را به ما اشتباه بیان کرده ، خدای که برای آن قوم بنی اسرائیل سرکرش در زمان غیبت موسی، هارون را حجت قرار داد و در زمان غیبت سلیمان، آصف را حجت قرار داد چرا در این زمان امثال آصف که صاحب اسم اعظم و معصوم در کلام بودند را حجت قرار نداد ، اگر حجت غایب که دست علما از او کوتاه باشد کافی است که حضرت خضر و الیاس هم بر روی هم زمین هستند و غایب هستند پس چرا خداوند با وجود الیاس و خضر در هر زمانی حجت معصوم ظاهری قرار میداد ؟ آیا حجت غایبی که دست علما از او کوتاه باشد چطوری حجتی است ؟ زمانی حجت غایب حجت است که دستورات خدا را به مردم بدرستی برساند و آن هم جز از طریق علما امکان پذیر نیست و حضرت هم باید اگر هم اشتباهی کردند اشتباهشان را رفع کند یا پنهانی برای او توقیعی بفرستد مثل اینکه به شیخ مفید میفرستادند ولی خب این به این معنی نیست که آن عالم که مورد تسدید حضرت صاحب الامر هستند ادعای نیابت کند همانطوری که شیخ مفید ادعای نیابت نمی کرد و اگر حضرت اشتباه علما را رفع نکند در حقیقت دیگر دستورات خدا بدرستی به مردم نرسیده و حضرت در کار خودشان کوتاهی کردند . و اگر لازم نیست دستورات خدا به مردم بدرستی و بدون خطا برسد پس چرا خدا صد و بیست و چهار نبی و رسول و محدث ( محدث یعنی کسی به او الهام میشود امثال آصف بن برخیا و یوشع و ذوالقرنین) را مبعوث کرد و فرستاد و قرار داد ؟ خب همان زمان ها هم عالم و حکیم بود چرا در هیچ زمانی از ازمان که انبیاء فوت میکردند یا
غایب میشدند کسی از آن عالم ها که البته دستش کوتاه از حجت غایب باشد حجت نشد ؟ بلی در زمان غیبت صالح یک عالم حجت بر مردم شد ولی همان عالم هم دستورات خدا را بدون خطا بیان میکرد و به او الهام میشد حال چه شده است که علمای امروز محدث نیستند یعنی به آنها الهام نمیشود و چرا دستشان کوتاه از حضرت است و چرا حضرت تسدیدشان نمیکند یعنی چرا خطایشان را رفع نمیکنند ؟


باسلام وتشکر اشما .
اولا _ پذرفتن آن مقدمات محذور ندارد چون مطلب همان گونه تحقق یافته است . مجددا مقدمات خود مطالعه نماید .
ثانیا_ نتیجه آن مقدمات این مطالبی نیست که در این نوبت مطرح نموده اید . این مسله ی جدید است ونه نتیجه آن مقدمات .
ثالثا _آنچه تکلیف انسان است در عصر غیبت از طریق قران وسنت واجتهاد فقهای جامع شرایط به مردم می رسد بشتر از آن تکلیفی ندارند . یعنی اگر کسی در امور شرعی خود دقیق طبق فتوای مرجع تقلید شان عمل کنند دیگر تکلیف غیر از آن وبالاتر از آن ندارد به همان اعمال شان که طبق نظر مرجع خود عمل نموده خدا در قیامت پاداش می دهد .
رابعا_آن شما با استناد به ماجرای جناب مفید نقل نموده اید اصطلاحا اجماع لطفی گفته می که اکثریت علما ضرورتی آن را لازم نمی دانند . در هر صورت با وجود قران وسنت تکلیف بشر در عصر امام غایب حل است .

عارف";500215 نوشت:
با توجه باینکه نقطه تمرکز تاپیک در همان سوال آخر قرار دارد و اینکه 7 فرض اول هر کدام جای بحث بسیار دارد , خواستم یک پیشنهاد بدم برای جلوگیری از انحراف تاپیک,چرا که هر کاربری ممکن است ایرادات خود را در مورد برخی از آنها مطرح کند و از آنجا که پاسخگوئی به سوال اصلی باید مبتنی بر صحت مقدمات باشد لذا :
1-بهتر است که اگر قبلا این مقدمات در تاپیکهای دیگر حل و فصل شده و توافق یا اثبات یا اجماع نسبی حاصل شده است,لینک هر بند ذیل آن قرار گیرد , تا علاقمندان بتوانند آن را جداگانه دنبال کنند و بعد برگردند اینجا.
2-اگر هم تاپیک مربوطه ایجاد نشده بهتر است قبل از پرداختن به سوال اصلی , استارتر محترم آنها را ایجاد (با همان توالی) و به نتیجه برساند.
و بعد (یا همزمان) به این تاپیک بپردازند.

[=microsoft sans serif]من تاحالا توی عمرم ندیدم کسی به خدا اعتقاد داشته باشه و شش دلیل اول را قبول نکنه ولی جای بحث فقط همان دلیل هفتم هست که سوال هم از همانجا بود.
عارف";500215 نوشت:
فقط یک سوال هم برای حقیر پیش آمد و آن اینکه ظاهراً استارتر محترم مبانی را عقلی بیان کرده اند(به جز امثالی که در قسمت توضیحات ارائه شده) و فکر کنم که انتظار دارند پاسخ سوالشان ابتدا عقلی و بعد از اثبات ,بصورت نقلی ,صحه گذاری گردد.
اگر هم برداشتم اشتباه است که پوزش می طلبم.

[=microsoft sans serif]بله درست فرمودید
صادق;500264 نوشت:
باسلام وتشکر اشما .
اولا _ پذرفتن آن مقدمات محذور ندارد چون مطلب همان گونه تحقق یافته است . مجددا مقدمات خود مطالعه نماید

[=microsoft sans serif]بنده سوالم دقیقا از مقدمه هفتم بود که چرا دلایل عقلی میگوید ما با وجودی که به شخص ظاهری که باید دستورات خدا را بدرستی و بدون خطا به ما بگوید نیاز داریم ولی بسیاری از علما معتقدند که تسدید از جانب حضرت صاحب الامر ضروری نیست . مقدمه هفتم بنده را در زیر دوباره مشاهده کنید :
afzali.polaris;499492 نوشت:
هفتم اینکه امروزه هم مردم باید سود ها و ضررهای خود را بدانند و خداوند هم باید به آنها دستورات خودش را بدرستی برساند پس امروزه هم چنین کسانی که دستورات خدا را بدرستی بیان کنند یا معصوم در کلام باشند موجود هستند .

[=microsoft sans serif]اما اینکه فرمودید
صادق;500264 نوشت:
انیا_ نتیجه آن مقدمات این مطالبی نیست که در این نوبت مطرح نموده اید . این مسله ی جدید است ونه نتیجه آن مقدمات .

[=microsoft sans serif]مقدمه هفتم نتیجه اش همین میشود.
صادق;500264 نوشت:
ثالثا _آنچه تکلیف انسان است در عصر غیبت از طریق قران وسنت واجتهاد فقهای جامع شرایط به مردم می رسد بشتر از آن تکلیفی ندارند . یعنی اگر کسی در امور شرعی خود دقیق طبق فتوای مرجع تقلید شان عمل کنند دیگر تکلیف غیر از آن وبالاتر از آن ندارد به همان اعمال شان که طبق نظر مرجع خود عمل نموده خدا در قیامت پاداش می دهد .

[=microsoft sans serif]خب حرف شما برای بنده دو نقد دارد یک نقد مربوط به اشتباه علما و یک نقد بر روی سخن شما در مورد تکلیف انسان
نقد اول :
بحث این است که حداقل هر مسئله و عمل ظاهری اثری دارد یا به سود بنده است یا به ضرر بنده یا هیچ تفاوتی به حال او نمیکند که اگر علما آن مسائلی را بیان میکنند که تفاوت به حال مردم نمیکند که این نیاز به بیان نداشت و علما زحمت بی فایده کشیدند ولی اگر مسائلی را بیان میکنند که اثرش باعث سود یا ضرری بر مردم می شود که شایسته نیست که خدا بگذارد علما آن دستور را به اشتباه به مردم برساند که مردم دچار ضرر شوند.
(توضیح : به عنوان مثال علما در مورد موسیقی در اختلاف هستند عده ای از علما معتقدند که موسیقی باعث ضرر بسیاری بر روحیات و نفس انسانی است مانند علامه جعفری و معتقدند مذهب شیعه جعفری هم موسیقی را بطور کلی حرام میداند مانند آیت الله بهجت یا آیت الله وحید خراسانی بهمین دلیل آنرا بطور کلی حرام میدانند . ولی عده ای دیگر از علما موسیقی را بطور کلی حرام نمیدانند مانند آیت الله مکارم شیرازی ، و مشخص است که بین این دو گروه تنها یک دسته درست میگویند و مشخص است که اگر نظر علامه جعفری و آیت الله بهجت و آیت الله خراسانی درست باشد و آنرا نپذیریم باعث ضرر زیادی بر روح و نفس خود شدیم پس اگر علمای دسته دوم اشتباه کنند باعث ضرر بر مقلدینشان شدند و روح و نفسشان را متضرر کرده اند حال اگر خدا آن مقلدین یا مجتهدین را بر فرض ببخشد آیا نه این است که مقلدین نباید خدا را ببخشند که چرا کسانی را نفرستاده که بدون خطا دستوراتش را بیان کنند یا حداقل خطای این مجتهدین را بر طرف میکرد . با اینکه میدانیم که خدای قادر و مهربان و دانا دستور به فساد و ضرر بر خلق نمیدهد پس نباید مجتهدین اشتباه خودشان را بر گردن خدا بگذارند )
نقد دوم :
مساله تکلیف انسان با مساله حجت خداوند دو تفاوت اساسی دارد و بحث حقیر مربوط به حجت خداوند است . زیرا اگر حجت خداوند آشکار و بدون نقص نباشد در این صورت این نقص بر خدا وارد می اید که خداوند با وجود توانایی و دانایی و مهربانی راه درست و مستقیم که خالی از ضرر باشد را به مردم نشان نداده و دستوراتش را بدون خطا به مردم نرسانده ، در حالی که میدانیم وجود حجتهایی چون انبیاء و اوصیاء به همین امر اثبات میشود که خدا باید دستوراتش را به مردم بدون خطا بفرستد . حال چطوری قبول کنیم که خداوند امروزه دستوراتش را به اشتباه توسط علما بر مردم میرساند بعد هم این خدا توقع دارد که مردم دستوراتش را عمل کنند ، و تکلیف ما هم شده پیروی از دستوراتی که بعضی از آنها باعث ضرر بر نفس و روح و جسم باشد . بلکه خداوند چنین تکلیفی بر بندگان نمیکند و خداوند بندگان را به اندازه آنچه به آنها رسانده و عطا کرده تکلیف میکند و ما میدانیم با دلایل عقلی که مبتنی بر توحید است که دستوراتش را به اشتباه به مردم نمیرساند و امر به فساد نمیکند پس خداوند ما را امر به پیروی چنین دستوراتی و کسانی که این دستورات را بدون خطا بیان میکنند کرده است .

صادق;500264 نوشت:
رابعا_آن شما با استناد به ماجرای جناب مفید نقل نموده اید اصطلاحا اجماع لطفی گفته می که اکثریت علما ضرورتی آن را لازم نمی دانند . در هر صورت با وجود قران وسنت تکلیف بشر در عصر امام غایب حل است .

[=microsoft sans serif]خب بنده با دلایل عقلی اثبات کردم که حرف همان اقلیت درست است که تسدید حضرت صاحب الامر را ضروری میدانند و دست حضرت صاحب الامر را که دست خداست بسته نمیدانند بلکه همیشه در حال تصرف میدانند زیرا امام کسی است که همیشه مراقب احوال ماست و ما را فراموش نکرده و خطای آن دسته علمای حقه که شاید تعدادشان هم کم باشد را بر طرف میکند زیرا خداوند معصوم قرار داده که دستوراتش را بدون خطا بیان کند و امام هم هان حجت معصومی است که وظیفه اش بیان بدون خطای دستورات خداست و هرگز امام در این وظیفه کوتاهی نمی کند بنابراین خطای نواب عامش را که حجتهای ظاهر هستند را رفع میکند .( آن دسته علما و فقهایی که در حدیث از حضرت صادق ع روایت شده مراقب بر نفس و مطیع امر مولایشان و محافظت کننده از دین و مخالف هوایشان هستند و این ها تعداد کمی از علما هستند نه همه علما )
اما اینکه فرمودید :

صادق;500264 نوشت:
در هر صورت با وجود قران وسنت تکلیف بشر در عصر امام غایب حل است .

[='microsoft sans serif']مسلما کتاب قرآن دارای ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و مجمل است و خود صامت است و به خودی خود رفع اختلافات ظاهری و متشابهات را نمیکند و کسی نیاز است که قرآن را بفهمد و انرا بدرستی و بدون خطا تفسیر و بیان کند مانند امام معصوم ، همینطور روایتهای مربوط به سنت هم دارای اختلاف هستند بدلیل اشتباه نسخه کنندگان و راویان دروغگو و جاعل و راویانی که روایتشان را درست نفیدند و اشتباه بیان کردند و همینطور در روایات محکم و متشابه و مجمل یافت میشود پس برای روایات هم شخصی نیاز است که آنها را بفهمد و بتواند بدون خطا رفع خلافشان را کند و آنها را بدرستی و بدون خطا به مردم بیان کند و این وظیفه امام معصوم است که اگر هم غایب شد کسانی از علما را قرار بدهد که مورد تسدید او باشند و دستورات را بدرستی بیان کنند . وگرنه کتاب و سنت به خودی خود قادر به رفع اختلاف هم نیستند و کتاب خدا لازمه اش اهل بیت معصوم پیغمبر است که رفع اختلافات ظاهری اش کند بلکه دین خدا و سنت و روایات خدا هم لازمه اش اهل بیت پیغمبر است که بدون آنها دین ناقص است . بهمین دلیل تسدید حضرت صاحب امر برای بیان دستورات خداوند و رفع خطای علمای حقه ضرروی و واجب است .

afzali.polaris;500720 نوشت:

[=microsoft sans serif]من تاحالا توی عمرم ندیدم کسی به خدا اعتقاد داشته باشه و شش دلیل اول را قبول نکنه ولی جای بحث فقط همان دلیل هفتم هست که سوال هم از همانجا بود.

[=microsoft sans serif]بله درست فرمودید

[=microsoft sans serif]بنده سوالم دقیقا از مقدمه هفتم بود که چرا دلایل عقلی میگوید ما با وجودی که به شخص ظاهری که باید دستورات خدا را بدرستی و بدون خطا به ما بگوید نیاز داریم ولی بسیاری از علما معتقدند که تسدید از جانب حضرت صاحب الامر ضروری نیست . مقدمه هفتم بنده را در زیر دوباره مشاهده کنید :

[=microsoft sans serif]اما اینکه فرمودید

[=microsoft sans serif]مقدمه هفتم نتیجه اش همین میشود.

[=microsoft sans serif]خب حرف شما برای بنده دو نقد دارد یک نقد مربوط به اشتباه علما و یک نقد بر روی سخن شما در مورد تکلیف انسان
نقد اول :
بحث این است که حداقل هر مسئله و عمل ظاهری اثری دارد یا به سود بنده است یا به ضرر بنده یا هیچ تفاوتی به حال او نمیکند که اگر علما آن مسائلی را بیان میکنند که تفاوت به حال مردم نمیکند که این نیاز به بیان نداشت و علما زحمت بی فایده کشیدند ولی اگر مسائلی را بیان میکنند که اثرش باعث سود یا ضرری بر مردم می شود که شایسته نیست که خدا بگذارد علما آن دستور را به اشتباه به مردم برساند که مردم دچار ضرر شوند.
(توضیح : به عنوان مثال علما در مورد موسیقی در اختلاف هستند عده ای از علما معتقدند که موسیقی باعث ضرر بسیاری بر روحیات و نفس انسانی است مانند علامه جعفری و معتقدند مذهب شیعه جعفری هم موسیقی را بطور کلی حرام میداند مانند آیت الله بهجت یا آیت الله وحید خراسانی بهمین دلیل آنرا بطور کلی حرام میدانند . ولی عده ای دیگر از علما موسیقی را بطور کلی حرام نمیدانند مانند آیت الله مکارم شیرازی ، و مشخص است که بین این دو گروه تنها یک دسته درست میگویند و مشخص است که اگر نظر علامه جعفری و آیت الله بهجت و آیت الله خراسانی درست باشد و آنرا نپذیریم باعث ضرر زیادی بر روح و نفس خود شدیم پس اگر علمای دسته دوم اشتباه کنند باعث ضرر بر مقلدینشان شدند و روح و نفسشان را متضرر کرده اند حال اگر خدا آن مقلدین یا مجتهدین را بر فرض ببخشد آیا نه این است که مقلدین نباید خدا را ببخشند که چرا کسانی را نفرستاده که بدون خطا دستوراتش را بیان کنند یا حداقل خطای این مجتهدین را بر طرف میکرد . با اینکه میدانیم که خدای قادر و مهربان و دانا دستور به فساد و ضرر بر خلق نمیدهد پس نباید مجتهدین اشتباه خودشان را بر گردن خدا بگذارند )

[=microsoft sans serif]باسلام در باره نقد اول باید گفت :
مگر قرار نیست که بند گان به تکلیف شان عمل کنند هر چه خدا وند فرموده همان را به همان اندازه به جا آورند ؟؟؟قطعا جواب این است که بنده به وظیفه محوله عمل کند بشتر از آن تکلیفی متوجه او نیست . حال خداوند تکلیف بندگان را در عصر غیبت امام معصوم این قرار داده که به گفته ی فقهای دین عمل کنند بشتر از آن وظیفه ی ندارند . پس چه ضرورت به آن همه اصرار که شما مطرح نموده اید وبرای خدا وبندگان وعلما همه وهمه وظیفه ی تعیین نموده اید ؟!!!
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]با این که : ((آنچه آن خسرو کند شرین بود )) پس چرا برای خدا این خط ونشان کشیده شود . با این که خودش فرمود در صورت نبود معصوم به گفته اندیشوران تان عمل کنید
غیبت مهدی اسرار نهفته ونگفته ی فراوان دارد .اگر در صدد سوال از آن هستید بفرماید تا پاسخ تقدیم شود .
[=microsoft sans serif]
نقد دوم :
مساله تکلیف انسان با مساله حجت خداوند دو تفاوت اساسی دارد و بحث حقیر مربوط به حجت خداوند است . زیرا اگر حجت خداوند آشکار و بدون نقص نباشد در این صورت این نقص بر خدا وارد می اید که خداوند با وجود توانایی و دانایی و مهربانی راه درست و مستقیم که خالی از ضرر باشد را به مردم نشان نداده و دستوراتش را بدون خطا به مردم نرسانده ، در حالی که میدانیم وجود حجتهایی چون انبیاء و اوصیاء به همین امر اثبات میشود که خدا باید دستوراتش را به مردم بدون خطا بفرستد . حال چطوری قبول کنیم که خداوند امروزه دستوراتش را به اشتباه توسط علما بر مردم میرساند بعد هم این خدا توقع دارد که مردم دستوراتش را عمل کنند ، و تکلیف ما هم شده پیروی از دستوراتی که بعضی از آنها باعث ضرر بر نفس و روح و جسم باشد . بلکه خداوند چنین تکلیفی بر بندگان نمیکند و خداوند بندگان را به اندازه آنچه به آنها رسانده و عطا کرده تکلیف میکند و ما میدانیم با دلایل عقلی که مبتنی بر توحید است که دستوراتش را به اشتباه به مردم نمیرساند و امر به فساد نمیکند پس خداوند ما را امر به پیروی چنین دستوراتی و کسانی که این دستورات را بدون خطا بیان میکنند کرده است .
[=microsoft sans serif]در باره نقد دوم باید گفت دستور خود حضرت در عصر غیبت جنین است :[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif](أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعوُا فیها إِلى رُواهِ حَدیثِنا، فَإِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْكُمْ وَأَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِمْ)[1]
امّا در رویدادهاى زمانه، به راویان حدیث ما رجوع كنید. آنان، حجت من بر شمایند و من، حجّت خدا بر آنانم.
شرح
این حدیث، از جمله مطالبى است كه امام زمان(علیه السلام) در جواب مسائل اسحاق بن یعقوب فرموده اند. در این حدیث شریف، حضرت به وظیفه ى شیعیان در حوادث پیش آمده در عصر غیبت اشاره كرده اند.
حضرت، شیعیان را براى فهمیدن احكام شرعى و سایر مسائل اجتماعى، به راویان احادیث، كه همان فقهاى شیعه هستند، ارجاع مى دهد; زیرا آنان هستند كه احادیث را خوب فهمیده اند، و عام و خاص، محكم و متشابه، و صحیح و باطل را مى شناسند.
«روات حدیث» از نظر حضرت(علیه السلام) كسانى نیستند كه روایت را فقط نقل مى كنند بدون این كه آن را درست بفهمند; زیرا چنین افرادى، نمى توانند گره از مشكلات فقهى و ... بگشایند.
رجوع به فقها در عصر غیبت، نه یك امر مستحب، بلكه یك واجب شرعى است; زیرا، آنان منصوب امام براى این كار هستند و از فرمان حضرت نمى توان تخلّف كرد.

[/HR][1]. كمال الدین، ج2، ص484، ح10 ; الغیبه، شیخ طوسى، ص291، ح247 ; احتجاج، ج2، ص284 ; إعلام الورى، ج2، ص271 ; كشف الغمه، ج3، ص338 ; الخرائج و الجرائح، ج3، ص1114 ; بحارالأنوار، ج53، ص181، ح10 ; و وسائل الشیعه، ج27، ص140، ح33424 .(أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعوُا فیها إِلى رُواهِ حَدیثِنا، فَإِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْكُمْ وَأَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِمْ)[1]
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]خب بنده با دلایل عقلی اثبات کردم که حرف همان اقلیت درست است که تسدید حضرت صاحب الامر را ضروری میدانند و دست حضرت صاحب الامر را که دست خداست بسته نمیدانند بلکه همیشه در حال تصرف میدانند زیرا امام کسی است که همیشه مراقب احوال ماست و ما را فراموش نکرده و خطای آن دسته علمای حقه که شاید تعدادشان هم کم باشد را بر طرف میکند زیرا خداوند معصوم قرار داده که دستوراتش را بدون خطا بیان کند و امام هم هان حجت معصومی است که وظیفه اش بیان بدون خطای دستورات خداست و هرگز امام در این وظیفه کوتاهی نمی کند بنابراین خطای نواب عامش را که حجتهای ظاهر هستند را رفع میکند .( آن دسته علما و فقهایی که در حدیث از حضرت صادق ع روایت شده مراقب بر نفس و مطیع امر مولایشان و محافظت کننده از دین و مخالف هوایشان هستند و این ها تعداد کمی از علما هستند نه همه علما )
اما اینکه فرمودید :


[=microsoft sans serif]مسلما کتاب قرآن دارای ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و مجمل است و خود صامت است و به خودی خود رفع اختلافات ظاهری و متشابهات را نمیکند و کسی نیاز است که قرآن را بفهمد و انرا بدرستی و بدون خطا تفسیر و بیان کند مانند امام معصوم ، همینطور روایتهای مربوط به سنت هم دارای اختلاف هستند بدلیل اشتباه نسخه کنندگان و راویان دروغگو و جاعل و راویانی که روایتشان را درست نفیدند و اشتباه بیان کردند و همینطور در روایات محکم و متشابه و مجمل یافت میشود پس برای روایات هم شخصی نیاز است که آنها را بفهمد و بتواند بدون خطا رفع خلافشان را کند و آنها را بدرستی و بدون خطا به مردم بیان کند و این وظیفه امام معصوم است که اگر هم غایب شد کسانی از علما را قرار بدهد که مورد تسدید او باشند و دستورات را بدرستی بیان کنند . وگرنه کتاب و سنت به خودی خود قادر به رفع اختلاف هم نیستند و کتاب خدا لازمه اش اهل بیت معصوم پیغمبر است که رفع اختلافات ظاهری اش کند بلکه دین خدا و سنت و روایات خدا هم لازمه اش اهل بیت پیغمبر است که بدون آنها دین ناقص است . بهمین دلیل تسدید حضرت صاحب امر برای بیان دستورات خداوند و رفع خطای علمای حقه ضرروی و واجب است .


امور یاد شده از سوی علمای دین قابل حل است . ومردم در عصر غیبت بشتر از تقلید از علما ندارد . وتسدید هم دلیل ندارد

afzali.polaris;499492 نوشت:
[=microsoft sans serif]بسم الله الرحمن الرحیم
کسی از دوستان میتواند به دلیل های زیر ایراد بگیرد و سوال پایانی پاسخی بدهد ؟

( با فرض اینکه خدا وجود دارد و صاحب جمیع کمالات است از جمله خالق وعالم و قادر و حکیم و عادل و مهربان )

اول اینکه مردم خود نمی توانند همه ی سود ها و ضرر هایی که به آنها مربوط میشود را بدانند .
( توضیح : این سود ها و ضرر ها میتواند مربوط به دنیا چون مسائل اقتصادی و اخلاقی و همینطور مربوط به آخرت چون مساله معاد و پرستش مثل نماز باشد و همینطور مربوط به هدف زندگی و راه چگونه بدست آوردن اهداف مناسب باشد)

دوم اینکه چون خداوند عالم و قادر و مهربان است پس باید دستوراتی برای آشکار ساختن این سودها و ضررها به مردم بیان کند .

سوم اینکه مردم در رابطه به فهم کلام خداوند به دسته های مختلفی تقسیم میشوند مثلا به عده ای وحی یا الهام میشود و عده ای آن قابلیت را ندارند که به آنها وحی شود.

چهارم اینکه خداوند مهربان و قادر و عالم باید به آن دسته از مردمانی که به آنها وحی و الهام نمیشود دستوراتش را بفرستد آن هم از این طریق امکان پذیر است که همان کسانی که به آنها وحی و الهام میشود دستورات خدا را به این مردم محروم از وحی و الهام یاد بدهند.

پنجم اینکه مردمانی که به آنها وحی میشود از قبیل انبیاء و اوصیاء دستورات خدا را به مردم بدرستی بیان کنند
( توضیح :یعنی حداقل در بیان دستورات خداوند معصوم باشند چون اگر دستورات خداوند را بدرستی بیان نکنند در این صورت خداوند نتوانسته که سود ها و ضررهای مربوط به مردم را به آنها برساند )

ششم اینکه این مردمان باید توسط مردم شناخته شوند و ظاهر باشند تا دستورات خدا را به مردم برسانند و بعد از فوت یا غیبتشان کسی را به عنوان جانشین خود معین کنند که مردم رجوع به او کنند و آن کس دستورات خداوند را بدرستی به مردم برساند
( توضیح : مثلا بعد از حضرت آدم ، حضرت شیث جانشین او شدند و این جانشینان همیشه وجود داشتند تا حضرت نوح و بعد از حضرت نوح هم حضرت سام جانشین شدند تا حضرت ابراهیم و همیشه جانشینانی بودند تا نبی ما حضرت محمد صلی الله علیه و آله ، و همینطور این جانشینان در زمان غیبت انبیاء هم بودند مثلا در غیبت حضرت موسی ، حضرت هارون جانشین شدند و در غیبت حضرت سلیمان جناب آصف بن برخیا جانشین شدند و در غیبت حضرت عیسی ، حضرت شمعون جانشین شدند البته این جانشینان همیشه نبی یا رسول نبودند مثل اصف بن برخیا و مثل یوشع وصی موسی و مثل ذوالقرنین و اینها اشخاص کاملی بودند که به آنها الهام میشود و دارای عصمت در بیان دستورات خدا بودند ، همینطور بعد از غیبت حضرت صاحب الامر امام دوازدهم چهار نائب ایشان به طور واضح شناخته شده بودند و دستورات خداوند را بیان میکردند و این دستورات را بدرستی بیان میکردند )

هفتم اینکه امروزه هم مردم باید سود ها و ضررهای خود را بدانند و خداوند هم باید به آنها دستورات خودش را بدرستی برساند پس امروزه هم چنین کسانی که دستورات خدا را بدرستی بیان کنند یا معصوم در کلام باشند موجود هستند .

سوال : آیا امروزه شخصی که معصوم در کلام و ظاهر باشد (مثل آصف بن برخیا و یوشع و نائبان چهارگانه حضرت صاحب الامر ) وجود دارد ؟
( توضیح : بدیهی است که اگر چنین شخصی موجود باشد ادعای نیابت نمیکند ولی سوال تنها این است آیا منطقا باید چنین کسی موجود و ظاهر باشد بدون ادعای نیابت ؟ )

سلام علیکم مؤمن،
در رد بخشی از عرایض شما مطابق با حدیث زمین هرگز از حجت خداوند خالی نبوده و نیست و نخواهد بود مگر در یک مدت خیلی کوتاه (اگر درست خاطرم باشد ۴۰ روز). همین استثناء کوتاه معادلات اولی شما را به چالش می‌کشد.
در رد بخش دیگری از صحبت‌های شما، عبارت کلیدی «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» کمک می‌کند تا صحبت‌های استاد درست باشند و این هیچ نقصی نه برای خداوند را مترتب می‌شود و نه هیچ نقسی برای خلیفه‌ی خداوند را. همانطور که در یک قبیله‌ی بدوی در دل جنگلهای بکر آمازون ممکن است اسمی از اسلام هم نرسیده باشد در زمان غیبت هم خیلی‌ها ممکن است در جهالت به دنیا بیایند و با جهالت زندگی کنند و با جهالت بمیرند و این نافی عدالت و حکمت خداوند و قدرت و علم او نیست. و در نهایت همانطور که استاد فرمودند در این زمان حجت خداوند بر زمین امام عصر علیه‌السلام هستند و مطابق فرموده‌ی معصوم در زمان غیبت باید به مجتهد جامع‌الشرایط رجوع نمود (و اما الحوادث الواقعة ...)، اینکه ایشان در کشف جزئیات قوانین خداوند و بالاتر از آن معارف الهی دچار اختلافات علمی باشند هم باز در راستای «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» قابل درک و چشم‌پوشی است، همانطور که اگر قبیله‌ی بنی اسرائیل در مورد گاوی که باید قربانی کنند سؤال نمی‌کردند آنقدر به زحمت نمی‌افتادند و هر گاوی را که قربانی کرده بودند پذیرفته می‌شد ولی با مته بر روی خشخاش گذاشتن آنقدر کار برایشان سخت شد که شد، در این زمان اختلاف آرای علما را می‌توان مانند یک تخفیف شرعی که کار را بر مکلفان ساده می‌کند نگاه کرد، احتیاط واجب و رجوع به اعلم بعدی و ... همگی در راستای این تخفیف شرعی از جانب خداست ...

afzali.polaris;500720 نوشت:
من تاحالا توی عمرم ندیدم کسی به خدا اعتقاد داشته باشه و شش دلیل اول را قبول نکنه ولی جای بحث فقط همان دلیل هفتم هست که سوال هم از همانجا بود.

سلام
پس یک جستجوئی در تاپیکهای اسک دین داشته باشید.
منظورتون این نیست که اینا همه به خدا اعتقاد ندارند!
این همه سوال در مورد عدل و حکمت و تقلید و غیبت و ....
هدف حقیر این بود که تاپیک منحرف نشه , وگرنه مختارید.
موفق باشید.:Gol:

صادق;501231 نوشت:
باسلام در باره نقد اول باید گفت :
مگر قرار نیست که بند گان به تکلیف شان عمل کنند هر چه خدا وند فرموده همان را به همان اندازه به جا آورند ؟؟؟قطعا جواب این است که بنده به وظیفه محوله عمل کند بشتر از آن تکلیفی متوجه او نیست . حال خداوند تکلیف بندگان را در عصر غیبت امام معصوم این قرار داده که به گفته ی فقهای دین عمل کنند بشتر از آن وظیفه ی ندارند . پس چه ضرورت به آن همه اصرار که شما مطرح نموده اید وبرای خدا وبندگان وعلما همه وهمه وظیفه ی تعیین نموده اید ؟!!!

[=microsoft sans serif]سلام علیکم
گفتم که بحث تکلیف با بحث حجت خداوندی فرق میکند ، من هم تعیین تکلیف برای خدا نکردم اگر شما معتقد به خدای مهربان و عادل و قادر و عالم و عادل نیستید چنانچه بعضی از اهل سنت معتقد به عدالت خدا نیستند که هیچ ولی اگر هستید بدیهی است باید خدا دستوراتش را بدون خطا به مردم برساند و این هم ربطی به تعیین تکیلف برای خدا ندارد ، مثل اینکه بعضی از اهل سنت که به جبر معتقدند میگویند نباید تعیین تکلیف برای خدا کرد که مثلا چرا فلانی را به جهنم برد و ما میگوییم خدا کسی را بدون دلیل و حجت آشکاری جهنم نمیبرد چون خدا عادل است و اگر بگوییم خدا کسی را بدون دلیل به جهنم میبرد که این اثبات جبر است همانطوری که شما با سخنانتان رحمت و حکمت خدا را زیر سوال میبرید که معتقدید خدا لازم نیست که حتما به سود بنده کاری کند و چیزهایی که مضر بر اوست را بر او بیان نکند بلکه معتقدید اگر دستورات خدا به اشتباه به مردم برسد اشکالی ندارد در حالی که اشکالش این است که این رد بر حکمت و رحمت و قدرت و علم خداوند است و چنین شعر میسرایید که آنچه آن خسرو کند شیرین بود

صادق;501231 نوشت:
با این که : ((آنچه آن خسرو کند شرین بود )) پس چرا برای خدا این خط ونشان کشیده شود . با این که خودش فرمود در صورت نبود معصوم به گفته اندیشوران تان عمل کنید

[=microsoft sans serif]خط و نشانی نکشیدم اگر شما معتقدید که خداوند دستوراتش را به اشتباه به مردم میرساند که اثبات نقض بر خدا کردید و من هم معتقدم چون نباید اثبات نقضی بر خدا بیاورم پس قطعا خداوند دستوراتش را به درستی به مردم میرساند .
اما در مورد اینکه فرمودید که خدا فرموده در صورت نبود معصوم به گفته اندیشوران عمل کنید که به این شکلی که گفتید و تعبیر کردید غلط است و برای من نوعی دروغ محسوب میشود زیرا مسلما چنین چیزی در قرآن موجود نیست . اما خداوند فرموده در قرآن که زمانی چیزی نمیدانید از اهل ذکر سوال کنید و طبق احادیث اهل ذکر پیغمبر ائمه علیه السلام میباشند و ائمه علیه السلام هم معصوم هستند و اشتباهی ندارند ، لذا خداوند ما را امر فرموده زمانی چیزی نمیدانیم رجوع به آنها داشته باشیم و بدیهی است که تنها راه رجوع به آن در این روزگار ما رجوع به عالمانی است که مورد تسدید حضرت صاحب الامر هستند نه رجوع به کسانی که دستشان از حضرت کوتاه است و در ادامه همین مورد را کاملا توضیح میدهم.

صادق;501231 نوشت:
در باره نقد دوم باید گفت دستور خود حضرت در عصر غیبت جنین است :
(أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعوُا فیها إِلى رُواهِ حَدیثِنا، فَإِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْكُمْ وَأَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِمْ)[1]
امّا در رویدادهاى زمانه، به راویان حدیث ما رجوع كنید. آنان، حجت من بر شمایند و من، حجّت خدا بر آنانم.
شرح

[=microsoft sans serif]اتفاقا همین حدیث دلیل بر تسدید حضرت صاحب امر است دقت بفرمایید که حجت مردم در غیبت کیست ؟ جواب روات حدیث است که البته از فقها هستند و بدیهی است حجت کسی است که اثری دارد و انسان دستوراتش را از او میگیرد ، حال به ادامه ی حدیث دقت کنید ، حجت همین روات حدیث که از فقها هستند کیست ؟ حضرت فرموده اند و انا حجه الله علیهم پس فقها دستوراتشان را از حضرت میگیرند و دستشان از او کوتاه نیست چرا که اگر دستشان از او کوتاه باشد پس تفاوتی با ما ندارند و باید به دنبال کسی باشند که آن شخص حجت بر ما و حضرت صاحب الامر حجت بر او باشد و دستش از حضرت کوتاه نباشد و مورد تسدید او باشد و تنها راه رجوع به اهل ذکر که امروزه حضرت صاحب الامر هستند رجوع به عالمی است که دستش از حضرت کوتاه نباشد و حضرت صاحب الامر حجت بر او باشد والسلام

صادق;501231 نوشت:
امور یاد شده از سوی علمای دین قابل حل است

[=microsoft sans serif]قطعا عالمی که دستورات خدا را به اشتباه بیان کند مورد تسدید حضرت نیست و نه حضرت حجت بر اوست و نه آن شخص حجت بر ماست پس باید عالمی را حجت دانست امثال شیخ مفید که حضرت حجت بر او باشند و مورد تسدید باشند تا اشتباه نکنند و این چنین میشود این شخص میتواند حجت بر ما باشد و رجوع به او رجوع به اهل ذکر است و این هر کسی نیست .

owari;501451 نوشت:
سلام علیکم مؤمن،
در رد بخشی از عرایض شما مطابق با حدیث زمین هرگز از حجت خداوند خالی نبوده و نیست و نخواهد بود مگر در یک مدت خیلی کوتاه (اگر درست خاطرم باشد ۴۰ روز). همین استثناء کوتاه معادلات اولی شما را به چالش می‌کشد.
در رد بخش دیگری از صحبت‌های شما، عبارت کلیدی «لا یکلف الله نفسا الا وسعها

[=microsoft sans serif]سلام علیکم
اولا در تمامی روایات آمده که زمین هیچ گاه از حجت خدا خالی نمیشود و اگر خالی شود زمین ساکنانش را در خود فرو میبرد و آن موردی هم که شما شنیدید که یک زمانی چهل روز حجت بر روی زمین وجود ندارد البته میدانید آن زمان چهل روز آخر پایان دنیاست که زلزله ها میشود و دریا ها جوشان میوشد و زمین فرو میرود دلیلش هم اینست که فرصت تمام شد و تکلیفی نیست و حجت رفت و قیامت میآید ، حال زمانی که مردم مکلف نباشند با زمانی که مردم مکلف هستند خیلی فرق میکند و اینجا ربطی به استثناء ندارد و بدیهی است تا زمانی تکلیف هست حجت خداوند هم هست البته حجتی که بدرستی و آشکاری برساند نه بطور خطا و همراه با اشتباه.
بنابراین لا یکلف نفسا الا وسعها با لا یکلف نفسا الا ما آتاها همراه است یعنی خدا به اندازه ای میدهد تکلیف میکند و آنچه را هم میدهد و میرساند البته درست است و البته در حد وسع آن شخص میدهد نه اینکه اشتباه برساند .

عارف";501483 نوشت:
سلام
پس یک جستجوئی در تاپیکهای اسک دین داشته باشید.
منظورتون این نیست که اینا همه به خدا اعتقاد ندارند!

[='microsoft sans serif']سلام علیکم
منظورم اعتقاد به خدای صاحب همه صفات کمال است.
البته آدم پشت این جعبه متشعع براحتی میتواند منکر بدیهیاتی که در قلب خودش هم قبول داره بشود ولی خب من حقیقتا با هر کسی صحبت کردم در آخر مجابش کردم که این مقدمه ها درست است البته حضوری که نتواند فرار از بعضی سوالات کند و نمیگذارم که چشم پوشی بر بدیهیات عقلی کند ولی متاسفانه بحث نوشتاری مشکلش از همان قدیم قدیم ها همین بوده که آدم راحت میتواند چشم پوشی بر نوشته های مقابل کند و در آخر هم اگر هر دو متعصب باشند به نتیجه ای نمیرسند .

afzali.polaris;499492 نوشت:
آیا امروزه شخصی که معصوم در کلام و ظاهر باشد (مثل آصف بن برخیا و یوشع و نائبان چهارگانه حضرت صاحب الامر ) وجود دارد ؟

سلام
وجود دارد. اما جایی حرف می زند که فایده داشته باشد. افراد زیادی هستند که اگر حرفهایش را بشنوند و مطابق میلشان نباشد قصد جانش را می کنند که یا باید کشته شود یا اینکه غیر عادی خودش را حفظ کند که در این صورت بساط امتحان الهی برچیده می شود.

afzali.polaris;502540 نوشت:
[=microsoft sans serif]سلام علیکم
گفتم که بحث تکلیف با بحث حجت خداوندی فرق میکند ، من هم تعیین تکلیف برای خدا نکردم اگر شما معتقد به خدای مهربان و عادل و قادر و عالم و عادل نیستید چنانچه بعضی از اهل سنت معتقد به عدالت خدا نیستند که هیچ ولی اگر هستید بدیهی است باید خدا دستوراتش را بدون خطا به مردم برساند و این هم ربطی به تعیین تکیلف برای خدا ندارد ، مثل اینکه بعضی از اهل سنت که به جبر معتقدند میگویند نباید تعیین تکلیف برای خدا کرد که مثلا چرا فلانی را به جهنم برد و ما میگوییم خدا کسی را بدون دلیل و حجت آشکاری جهنم نمیبرد چون خدا عادل است و اگر بگوییم خدا کسی را بدون دلیل به جهنم میبرد که این اثبات جبر است همانطوری که شما با سخنانتان رحمت و حکمت خدا را زیر سوال میبرید که معتقدید خدا لازم نیست که حتما به سود بنده کاری کند و چیزهایی که مضر بر اوست را بر او بیان نکند بلکه معتقدید اگر دستورات خدا به اشتباه به مردم برسد اشکالی ندارد در حالی که اشکالش این است که این رد بر حکمت و رحمت و قدرت و علم خداوند است و چنین شعر میسرایید که آنچه آن خسرو کند شیرین بود

[=microsoft sans serif]خط و نشانی نکشیدم اگر شما معتقدید که خداوند دستوراتش را به اشتباه به مردم میرساند که اثبات نقض بر خدا کردید و من هم معتقدم چون نباید اثبات نقضی بر خدا بیاورم پس قطعا خداوند دستوراتش را به درستی به مردم میرساند .
اما در مورد اینکه فرمودید که خدا فرموده در صورت نبود معصوم به گفته اندیشوران عمل کنید که به این شکلی که گفتید و تعبیر کردید غلط است و برای من نوعی دروغ محسوب میشود زیرا مسلما چنین چیزی در قرآن موجود نیست . اما خداوند فرموده در قرآن که زمانی چیزی نمیدانید از اهل ذکر سوال کنید و طبق احادیث اهل ذکر پیغمبر ائمه علیه السلام میباشند و ائمه علیه السلام هم معصوم هستند و اشتباهی ندارند ، لذا خداوند ما را امر فرموده زمانی چیزی نمیدانیم رجوع به آنها داشته باشیم و بدیهی است که تنها راه رجوع به آن در این روزگار ما رجوع به عالمانی است که مورد تسدید حضرت صاحب الامر هستند نه رجوع به کسانی که دستشان از حضرت کوتاه است و در ادامه همین مورد را کاملا توضیح میدهم.

[=microsoft sans serif]اتفاقا همین حدیث دلیل بر تسدید حضرت صاحب امر است دقت بفرمایید که حجت مردم در غیبت کیست ؟ جواب روات حدیث است که البته از فقها هستند و بدیهی است حجت کسی است که اثری دارد و انسان دستوراتش را از او میگیرد ، حال به ادامه ی حدیث دقت کنید ، حجت همین روات حدیث که از فقها هستند کیست ؟ حضرت فرموده اند و انا حجه الله علیهم پس فقها دستوراتشان را از حضرت میگیرند و دستشان از او کوتاه نیست چرا که اگر دستشان از او کوتاه باشد پس تفاوتی با ما ندارند و باید به دنبال کسی باشند که آن شخص حجت بر ما و حضرت صاحب الامر حجت بر او باشد و دستش از حضرت کوتاه نباشد و مورد تسدید او باشد و تنها راه رجوع به اهل ذکر که امروزه حضرت صاحب الامر هستند رجوع به عالمی است که دستش از حضرت کوتاه نباشد و حضرت صاحب الامر حجت بر او باشد والسلام

[=microsoft sans serif]قطعا عالمی که دستورات خدا را به اشتباه بیان کند مورد تسدید حضرت نیست و نه حضرت حجت بر اوست و نه آن شخص حجت بر ماست پس باید عالمی را حجت دانست امثال شیخ مفید که حضرت حجت بر او باشند و مورد تسدید باشند تا اشتباه نکنند و این چنین میشود این شخص میتواند حجت بر ما باشد و رجوع به او رجوع به اهل ذکر است و این هر کسی نیست .


باسلام وتشکر
اگر جناب عالی به خود زحمت بدهید نوشته های شریف تان را باز خوانی نماید تصدیق خواهید نمود که روش بحث علمی این نیست که طرف هم بحث ( چه رسد به یک کار شناس ) را با آن تعبیرات بی انصافانه مورد بی مهری قرار دهد قرار بر بحث علمی است ونه این گونه بی لطفی از این رو اگر علاقه مند هستید دوستانه بحث ادامه داشته باشد لطف کنید بی انصافی را کنار بگذارید .
حال یک سوال از شما :
در عصر غیبت که دست ما از درک محضر امام معصوم کوتاه است .وتسدید با آن غلظت که شما مدعی آن هستید نه وجود دارد ونه قابل اثبات است . چه باید کرد ؟
آیا تعطیل معقول است ؟؟؟؟
تعجب است که شما با جرات برای خدای متعال خط ونشان می کشید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

http://www.askdin.com/thread38293.html
جمع بندی _1
سوال : آیا شخص معصوم (در کلام) در همه زمانها هست ؟

پاسخ :
پاسخ در چند محور مطرح می شود.
الف_ در ابتدا باید گفت بر اساس روایات زمین هیچگاه از حجت خالی نیست از این رو امام زمان در حال که غایب است به عنوان حجت الهی محسوب می شود، در این باره روایات بسیاری است که به چند نمونه از آن اشتاره می شود: مثلا فرمود: «والله ما ترک الله أرضاً منذ قبض آدم(ع) إلاّ وفیها امام یهتدى به إلى الله وهو حجته على عباده ولا تبقى الأرض بغیر امام حجة لله على عباده؛(1) سوگند به خدا که حق تعالى هرگز زمین را بدون امام که مردم را به سوی خدا هدایت نماید، نگذاشته است. او حجت خدا بر بندگانش است، و زمین هرگز بدون حجت خدا بر مردم نخواهد بود».
در روایتی دیگر ‌‌آمده: «ان الارض لا تخلو من حجه؛ (2) زمین هیچ گاه بدون حجت الهی نخواهد بود».
چه این که به طور مشخص بر خود حضرت مهدی ع اطلاق حجت شده است مثلا فرمود: «ثم الحجة الخلف القائم المنتظر المهدی المرجی الذی ببقائه بقیت الدنیا و بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء؛ (3) پس حجت الهی جانشین دوازدهم امام قائم منتظر حضرت مهدی است که چشم به اوست. دنیا به بقای او باقی است به برکت وجود او .
از این گونه آموزه ها به روشنی بدست می آید که امام زمان در حال غیبت نیز حجت است بخصوص این که نباید تصور شود که حجت بودن و مسئولیت امام جامعه بعد از پیامبر تنها بیان احکام بوده، بلکه امامت مقامی الهی است که غیر از رهبری ظاهری مردم، مسئولیت رهبری معنوی و باطنی را نیز به عهده دارد.
مفسر حکیم علامه طباطبایی در این باره بیان ژرفی دارد: امام چنان که نسبت به ظاهر اعمال مردم پیشوا و راهنماست، همچنان در باطن نیز سمت پیشوایی و رهبری دارد. اوست قافله سالار کاروان انسانیت که از راه باطن به سوی خدا سیر می‌کند.
اگر معنای امامت روشن گردد، معلوم خواهد شد که وظیفه امام تنها بیان صوری معارف و راهنمایی ظاهری مردم نیست. امام همچنان که وظیفه راهنمایی ظاهري مردم را به عهده دارد، ولایت و رهبری باطنی اعمال را به عهده دارد. او است که حیات معنوی مردم را تنظیم می‌کند. حقایق اعمال را به سوی خدا سوق می‌دهد.
حضور او در میان مردم و تربیت شاگردان و در زندان و یا در غیبت بودن‌شان در این باب تأثیری ندارد. امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد، اگر چه از چشم جسمانی آن ها مستور است و یا مردم به او دسترسی ندارد. (4)
از این تحلیل حکیمانه معلوم می‌شود که با توجه به مسئولیت ظاهری و باطنی امام در همه شرایط، چه مردم با امام ارتباط داشته باشند و چه زمینه چنین ارتباطی به هر دلیل وجود نداشته باشد، بعد از پیامبر برای جامعه بشری، انسان معصومی به نام امام وجودش لازم و ضروری است.
امیر مؤمنان (ع) در این باره بیان زیبا و عمیقی دارد:
«ألاَ أنّ آل محمّد (ص) کمثل النجوم السماء إذا هَوى نجمٌ طلعَ نجمٌ، فکأنّکم قد تکاملت مِن الله فیکم الصنائع وآتاکم ما کنتم تأملون؛ (5) آگاه باشید، آل محمد همانند ستارگان آسمانند که هر گاه یکی از آن ها غروب کند، ستاره‌ای دیگر طلوع می‌کند. گویا می‌بینم در پرتوی خاندان پیامبر نعمت‌های خدا بر شما تمام شده و شما به آنچه آرزو دارید، رسیده‌اید».
این کلام حضرت گویای اسراری فراوان است که حقایق بسیاری را روشن می‌سازد.
ب_ گرچه اکثریت مردم از رویت خورشید امامت در عصر غیبت بی نصیب اند، ولي رویت امام معصوم در زمان غیبت نیز نصیب عالم و آدم می شود، زیرا اولا براي برخی از خواص و ياران حضرت دیدن و راهنمایی حضرت ممکن است.
برخی نقل کرده‌اند که از شیخ مفید( از علمای بسیار بزرگ شیعه در قرن پنجم ) سؤال شد: زن حامله‌ای از دنیا رفته، آیا او را به همان صورت دفن کنیم یا بچه‌ای را که در شکم دارد و زنده است، بیرون آوریم، بعد او را دفن کنیم، در پاسخ فرمود: با بچه او را دفن نمایید.
بعد از آن که پرسشگر بیرون رفت، فردی که سوار مرکبی بود، به او رسید و فرمود: شیخ گفته: بچه را بیرون آورید، سپس او را دفن نمایید. بعد از مدتی، جریان را برای شیخ مفید نقل کردند، فرمود: کسی را نفرستادم و سپس تصمیم گرفت که فتوا ندهد، چون ممکن است اشتباه باشد، نامه‌ای از امام عصر (عج) برای شیخ مفید آمد که:
فتوا بدهید و بر ماست که نگذاریم که در خطا واقع شوید. شیخ بار دیگر در مسند فتوى نشست. (6)
ج_ بدون امام نظام هستی در هر دو ساحت تکوین و تشریع دچار مشکل است، بلکه از هم فرو خواهد پاشید:
در روایتی فرمود: «لو ان الامام رفع من الارض ساعه لماجت باهلها کما یموج البحر باهله (7)؛اگر امام لحظه‌ای روی زمین نباشد، زمین همانند دریا دچار تلاطم شده و بر ساکنانش موج پیدا می‌کند ».
بنابراین امام زمان (عج) امان اهل زمین می‏باشد و اگر زمین از این حجت‏ الهی خالی بماند، دنیا و اهلش نابود خواهند شد. لذا وجود امام (ع) موجب برکات بسیاری می‏باشد. پیامبر اسلام (ص) هم در این مورد فرموده است: «ای والّذی بَعثنی بالنبوه، انهم لینتفعون به وَیستضیئون بنور ولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس وإن جللها السحاب؛ آری به خداوندی که مرا به پیغمبری مبعوث گردانیده است، آنها از وجود او منتفع می‏شوند و از نور ولایتش در طول غیبت بهره می‏گیرند، چنان که از آفتاب پشت پرده استفاده می‏برند».(9)
خود امام زمان (ع) در این باره فرموده است: «همان طور که از خورشید در وقتی که توسط ابرها پنهان شده است، بهره‏گیری می‏شود، از من نیز در زمان غیبتم به همان صورت بهره می‏برند و همانا من سبب آرامش و امنیت مردم روی زمین هستم، چنان که ستارگان امان اهل آسمانند».(10)
2- دیگر این که سینة امام و روح بلندش، صندوق حفظ آیین الهی است که همه اصالت‏های نخستین و ویژگی‏های آسمانی و تعلیمات دین را در خود نگاهداری می‏کند، تا دلایل الهی و نشانه‏های روشن پروردگار، باطل نگردد و به خاموشی نگراید.
3- اثر امید بخشی به مسلمانان و تربیت گروه منتظر و آگاه: ایمان و اعتقاد به امام غائب (عج) سبب امیدواری مسلمانان نسبت به آیندة پر مهر و صفای خویش در عصر ظهور امامشان می‏گردد. جامعة تشیع به اعتقاد خویش به وجود امام شاهد و زنده، هر لحظه انتظار بازگشت آن گواه را می‏کشد. شیعه هر چند امام زمان (ع) را در میان خود نمی‏بیند، اما خود را جدا از آن وجود نازنین نمی‏داند. امام غایب (عج) هم همواره مراقب حال شیعیان خویش می‏باشد چنان که خود فرموده است: «ما در رسیدگی و سرپرستی شما، کوتاهی نکرده و شما را از یاد نبرده‏ایم پس تقوای الهی پیشه کنید تا از فتنه‏ای که به شما رو می‏آورد، شما را نجات بخشیم».
. در عصر غیبت حضرت مهدی (عج) علمای عادل و جامع الشرایط عهده دار هدایت مردم اند. این ها در عصر غیبت در ساحت تشریع به عنوان بیان شریعت و مبلغ احکام الهی حجت بر مردم اند، یعنی بر مردم واجب است که در آن چه که به نام تقلید یاد می شود ، احکام دین خود را از علما و مراجع جامع الشرایط یاد بگیرند ، چون در عصر غیبت امام زمان ، آن ها به عنوان نائب عام حضرت ، حجت شرعی بر مردم اند. البته آنان دارای مقام عصمت نیستند، ولی احکام خدا را از طریق ا جتهاد به دست می‌آورند . نظرشان در این عصر که دست بشر از امام معصوم کوتاه است ، حجت شرعی است . خداوند اعمال مومنان را که طبق فتوای آنان انجام شده ، خواهد پذیرفت. تفصیل این بحث را در منبع ذیل مطالعه نمایید. (11)

پی‌نوشت‌ها:
1. کلینی، اصول کافی، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران 1388 ق، ج 1، ص 179.
2. کافی، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران 1388 ق، ج 1، ص 179.
3. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، نشر بلاغت، قم 1378 ش، ص 156 و 155.
4. سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام،نشر دار الکتب الاسلا میه، تهران، 1348 ش، ص 122، ص 152.
5. نهج البلاغه، خطبه 100 ، ص49 ، نشر موسسه امیر المومنین، قم، 1375 ش.
6. میرزا محمد تنکابنی، قصص العلما،نشر کتاب فروشی علمیه اسلامیه، تهران، بی تا، ص 399.
7. محمد بن یعقوب کلینی، کافی،نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1388 ق. ج 1، ص 179.
8. قندوزی، ینابیع المودة، نشر دار العلم قم بی تا، ج 3، ص 170.
9. شیخ صدوق ، کمال الدین و تمام النعمه، نشر دار الکتب الاسلامیه تهران بی تا، ص 485.
10. طبرسی ، احتجاج، نشر دفتر تلیغات اسامی قم، 1376 ش، ج 2، ص 497.
11. آیة الله جوادی آملی، ولایت فقیه ، ص 191، نشر مرکز اسرا ، قم 1387 ش.

موضوع قفل شده است