آخرش چی ؟؟

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آخرش چی ؟؟

سلام دوستان عزیز .. این متن پایینی رو تو یه سایت دیدم که در حقیقت حرفای دل یه جوونه و البته یه سوال بسیار بزرگ ... از کارشناسان میخوام پاسخ این سوال رو بدن و من هم سعی می کنم هر جور شده جواب این دوستمون رو بهش برسوونم تا حداقل تو این راه یه کمکی بهش کرده باشم :khandeh!:

----------------------------------------


یک روز....... توی یک ساعت......... توی 1 ثانیه........که نه توی 01/0 ..........که نه توی 001/0 .........که نه توی 00000000000000000000000000000001 /0 ثانیه اولین نفس رو کشیدیم..... اولین صدا رو برای اولین بار شنیدیم.....اولین و عمیق ترین گریه رو کردیم ...... بعد از چند روز برای اولین بار چشمامون رو باز کردیم و اولین بار نور خورشید رو با چشمامون لمس کردیم.روزها ... ماه ها ... سال ها ... گذشت. بزرگ شدیم رو پامون ایستادیم. اولین کلمه رو به زبون آوردیم.بازم روزها گذشت ... برای اولین بار از خانواده جدا شدیم...به مدرسه رفتیم....دوست پیدا کردیم....با دوستامون دعوا کردیم.قهر کردیم....آشتی کردیم.... دوستامون رو فراموش کردیم... درس خوندیم.... سالها عمرمون به درس خوندن گذشت... به کنکور رسیدیم... این مانع رو هم مثل قبلی ها گذروندیم...دانشگاه قبول شدیم باز دوستای تازه پیدا کردیم با دوستامون خیلی صمیمی بودیم......روز ها دور از خانواده درس خوندیم...کلی سختی پیشِ روی مون بود...بازم از روی اجبار یا هرچی بالاخره اینم گذروندیم... از صمیمی ترین دوستامون جدا شدیم...... خیلی وقت ها خسته شدیم... ایستادیم ....حتی منصرف از رفتن ادامه راه شدیم....ولی بازم رفتیم....رسید وقت خدمتِ سربازی.... باز دوست پیدا کردیم..... اما این دفعه حاظر بودیم جونمون رو هم برای دوستامون بدیم....سربازی هم که یه مشکل اساسی بود پشت سر گذاشتیم.... با همه ی مشکلات و همه ی سختی ها بازم مجبور شدیم ادامه بدیم......خدمت تموم شد....باز از دوستامون جدا شدیم....باز فراموششون کردیم....برگشتیم پیش خانواده....بعد از کلی مشکلات و خستگی موقع استراحت رسیده بود.اما نه...! استراحت؟! نه...!سختی تمومی نداره....ازدواج کردیم .... روزها مشغول کار کردن بودیم...اجبار...! مجبور بودیم احتیاجات خانواده ی خودمون رو بر آورده کنیم.... بعد از سالها خدا بهمون بچه داد .... بچه ها مون بزرگ شدن....باز اونا رفتن مدرسه(همون داستان تکراری)....پدر مادرمون فوت کردن .... گریه کردیم.... خسته شدیم....دیگه حتی قصد خودکشی گرفتیم.... اما نه...؟! نشد...! با دست و پای لرزان و به راه ادامه دادیم....از همیشه خسته تر و نا امید تر از قبل راه رو از سر گرفتیم....پیر شدیم.... دیگه حتی فکر ادامه ی مسیر خسته مون می کرد....ولی با همین حال رفتیم.... نوه دار شدیم....نوه هامون بزرگ شدن....رفتن مدرسه (باز همون داستان تکراری)....سال ها پی هم میگذشت....انتظار مرگ رو میکشیدیم....ولی نه...! هنوز وقتش نرسیده بود....دیگه بیزار شدیم که چرا اولین نفس رو کشیدیم؟...چرا اولین صدا رو شنیدیم؟.... چرا اولین بار نور خورشید رو حس کردیم؟ .... چرا اولین کلمه رو گفتیم؟ و ...
دیگه زمان رفتن رسیده بود......دیگه وقت خلاصی بود.....میخواستیم امانتی رو بدیم رو بریم (جسم)..... باز توی 1 ثانیه که نه....! 001/0 ثانیه که نه....! توی یک 0000000000000000000001/0 برگشتیم ..... خب حالا چی ؟! ...... حساب کتاب؟!.........بهشت؟...........جهنم؟.......خب بر فرض محال آدم خوبی بودیم و میریم بهشت.... میریم میشینیم زیر سایه ی درخت....اراده میکنیم میوه حاظر میشه.....اراده میکنیم شراب حاظر میشه .... اراده مکنیم حوری میاد......
ولی آخرش چی ؟ کی تموم میشه ؟ یعنی تا ابد میشینیم شراب میخوریم و میوه میخوریم و حال میکنیم....؟!
آخرش چی ؟ آخرش چی ؟ آخرش چی ؟ آخرش چی ؟ آخرش چی ؟ آخرش چی ؟ آخرش چی ؟... .

-----------------------------------------------

واقعاً آخرش چی میشه ؟

[="Magenta"]:Gol:رضاي خالق و معبود انشاءالله آخرشه و اين بهترين پايانه و سرانجام :Gol:[/]

[="DarkRed"]"وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَتِ جَنَّتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا وَمَسَكِنَ طَيِّبَةً فِى جَنَّتِ عَدْنٍ وَ رِضْوَنٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذَ لِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ‏" (توبه /72)

خداوند به مردان و زنان با ايمان، باغهايى (از بهشت) كه از پاى (درختان) آن، نهرها جارى ودر آن جاودانند و (نيز) مسكن‏هايى دلپسند در بهشت برين را وعده داده است. ولى رضايت و خرسندى خداوند، برتر و والاتر (از اينها) است. اين همان رستگارى‏بزرگ است.

لذّت‏هاى معنوى، بالاتر از لذّت‏هاى مادّىِ بهشت است. «رضوان من اللَّه اكبر»
[/]
[="SeaGreen"]
حالا انشاءالله بريم بهشت اونجا اگه رفتيم انقدر خوشنود و خوشحال ميشيم كه هيچوقت نميگيم آخرش چي اونجا دلزدگي و عادي شدن و .. نيست .
[/]

نازنين مريم;49774 نوشت:
رضاي خالق و معبود انشاءالله آخرشه و اين بهترين پايانه و سرانجام

سلام به نازنین مریم عزیز

این خیلی سوال و بحث جالبیه ، منم تو یه تاپیک دیگه سوال مشابه اینو پرسیدم ولی خوب فقط اینو فهمیدم که اون دنیا جاودانه اس:Gig:

ولی وقتی بهش فکر کنیم به این میرسیم که :
تا کی اونجا باید باشیم؟حالا بگیم تا ابد خوب بازم اخرش که چی؟درسته خوبه ولی اخر اخرش چی؟

امیدوارم کارشناسای گرامی تشریف بیارن:Gol:

سوال;49775 نوشت:
ولی وقتی بهش فکر کنیم به این میرسیم که :
تا کی اونجا باید باشیم؟حالا بگیم تا ابد خوب بازم اخرش که چی؟درسته خوبه ولی اخر اخرش چی؟

[="Teal"]
فكر كردن خيلي فرق داره با درك كردن حضوري:Cheshmak:
خدا با اين عظمت خيالت راحت وقتي قول آسايش ابدي داده ميدونسته اون دنيا خستگي از نعمتها و آسايش و رضاي او نيست تا وقتي انسان اونجا نره و اون لذتو درك نكنه نميتونه درك كنه كه نعمتهاي بهشتي مشابه نعمتهاي دنيايي نيست كه انسان بعد از مدتي براش عادي بشه و بگه بعدش چي.
[/]

[="DarkGreen"]البته اين يه اظهار نظر معموليه و شخصي از طرف اين حقير انشاءالله كارشناسان پاسخي زيبا و علمي ميدن [/]

با سلام و تشکر به خاطر سؤال خوبتان :Gol:

البته بنده کارشناس نیستم، ولی زندگی مطرح شده، یک زندگی پوچ و بی معنی است. در آن هیچ اشاره ای به معنویات نشده است. کسی که لذت عبادت را درک کند، هرگز از زندگی خسته نمی شود. چون حداقل امید دارد که در صورت زنده ماندن، یک بار دیگر با خدا مناجات کند، نماز بخواند، قرآن بخواند، یک بار دیگر احساس حضور در محضر خداوند را درک کند، یک بار دیگر عشق به خدا را تجربه کند، و غیره.

نقل قول:
آخرش چی ؟ آخرش چی ؟ آخرش چی ؟ آخرش چی ؟ آخرش چی ؟ آخرش چی ؟ آخرش چی ؟

ملاقات با رب العالمین. والسلام.

یا حق

سلام

بینام;49781 نوشت:
ملاقات با رب العالمین. والسلام.

اخر این چی میشه ؟ تموم نمیشه ؟ تا کی ...؟ و خیلی سوالای دیگه که تو ذهن ادم میاد !!!!

سلام :
اگر اخرشو میفهمیدیم داستان زندگی رنگی نداشت بعدشم میشدیم دانا و توانا !
این داستان پایان واخر نداره از قدرت تفکر ما فعلا خارجه . و مصلحت ما نیست بقیشو بفهمیم . باید دید بعدش چی؟!:tavallod:

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی :Sham:عشق داند که در این دایره سرگردانند

عاشق به دنبال اخر و اول نیست هستی بر مدار عشقه

حالا انشالله که بریم بهشت یه فکری برا اخرش می کنیم اگه عشق رو درک کردیم دیگه ملالی نیست
یا حق

سلام

فکر کنم آنجا دیگر به آخرش فکر نمی کنیم .

مثل یک مهمانی خوب که وقتی تمام میشه تازه می فهمیدچقدر زمان گذشته ونفهمیدید.

در حال حاضر اگر نگاه کنید انسان دوست دارد همیشه جوان باشد و زندگی جاودانه داشته باشد با لذت بردن از تمام خوبی ها وزیبای ها.

فکر کنم این را قبول دارید که انسان در خواستن بهترینها سیری ناپزیر است .

خوب تمام اینها نشان می دهد که انسان اهتیاج به جاودانگی دارد و خدای مهربان این لطف را به انسان کرده که این جاودانگی با لذت را با امتحان در این دنیا وشرط قبولی به او میدهد چون خود او ما را این گونه آفریده.

بزرگترین لذت دنیا:

تا حالا عاشق شده اید ؟

وقتی به معشوق می رسید اگر ساعت ها به او نگاه کنید سیر نمی شوید. چه برسد که به آن برسی که دیگر رها نمی کنیش.

حال بزرگترین معشوق دنیا هست وآخرین مرحله ی این امتحان رسیدن به برترین آرزو که رسیدن به معشوق است معشوقی که تمام جمال وکمال رو دارد و تواز دیدن آن سیر نمی شوی .

پایان رسیدن به خدا همان آغاز است .

یاحق

با سلام

نقل قول:
اخر این چی میشه ؟ تموم نمیشه ؟ تا کی ...؟ و خیلی سوالای دیگه که تو ذهن ادم میاد !!!!

کلمات آخر، کِی، و غیره مختص به وضعیتی هستند که محدود به زمان باشد، و امروزه ثابت شده است که زمان، با فضا مرتبت است، کیفیتی از دنیای مادی بوده، و نسبی می باشد.

ملاقات با رب العالمین خیلی فراتر از ماده بوده، پس در وضعیتی لازمان روی می دهد، به این ترتیب این سؤالات که بعد از آن چیست، یا کِی تمام می شود بی معنی می شوند.

والله اعلم
یا حق

با تشکر از جوابهای زیباتان ... اگر سوالی داشتم می پرسم
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

سلام
آیه الله جوادی آملی پارسال در درس تفسیرشون بحثی راجب زندگی ابدی و شاخصه هاش داشتن . حالا من اون درست یادم نیست اگه بخواین میتونین به سایتشون مراجعه کیند
اما باید بگم که
این خلاء ذهنی یا این سوال و سرگردانی ناشی میشه از اون ناتوانی که ما در درک معنای ابدیت داریم .
به آیه ( انا لله و انا الیه راجعون ) خوب دقت کنید . این زندگی ما با تمام فراز و نشیب یه سیر تکاملی است برای رسیدن به کمال . کمال هرکس به مقدار ظرفیت اون شخص . که نقطه شروعش از ( نفخت فیه من روحی ) و نقطه پایانش ( ارجعی الی ربک راضیه مرضیه ) است
و یا آیه ( و رضوان من الله اکبر ) .
من فکر میکنم اصل اشکال اون دوست شما در ابدیت زندگی آخرته نه در فراز و نیشیب زندگی دنیا . چون همه ما میدونیم که زندگی دنیا مزرعه آخرته . یا همون آزمون برای گرفتن کارنامه.
اما چیزی که برای ایشون سوال شده نتیجه و سرانجام این سیر زندگی دنیوی و اخرویه.
واقعیت اینه که ما تا نریم اون ور و نبینیم چه خبره نمیتونیم خیلی چیزها رو درک کنیم . چون ما الان در جهان فانی هستیم و هنوز مونده تا به جهان باقی برسیم . اما وقتی به قول شما رفتی بهشت و مثلا در درجه از بهشت قرار گرفتی اون درجه میزان تکامل زندگانی دنیوی و اخروی شماست که ازون به بعد معنی زندگی رو درک میکنید. باید توجه کنید که اون درجه رو با هدفهای دنیوی مقایسه نکنید چون هدفهای دنیوی وقتی بهشون رسیدی برات تکراری میشن و طراوت و لذت خودشون رو از دست میدن . مثلا دکتری که سالها در دانشگاه به امید دکتری درس خونده وقتی مدرکشو میگیره شاده اما بعد چند وقت همه چیز براش عادی میشه و تکراری. اما قانون جهان آخرت متفاوته . اونجا قرار نیس چیزی تکراری یا عادی بشه . به خاطر همینه که میفرماید ( و الاخره خیر لمن اتقی ) .
باز هم میگم ما تا نریم اونجا نمیتونییم معنای لذت ابدی رو درک کنیم چون الان در ظرف محدودی قرار داریم
اما هدف نهایی از زندگی و تمام فراز و نشیب های زندگی دنیا رسیدن به تکامل و قرب الهی است

سلام بزرگوار

آنچه كه خداوند اراده كرده است انساني خداگونه است كه در نهايت جايگاهي جز قرب او و جلوس در بارگاه او ندارد .

به مقاله "

چرایی وجود و حضور دیگران در سرنوشت ما

در همين سايت - بخش انسان شناسي

و مقاله " جایگاه خداوند در هستی و نقش او در سرنوشت انسان

در بلاگ
http://Mahsan.parsiblo[=Times New Roman]g.com

[=Times New Roman]و يامقاله هاي "

[=Times New Roman]

آیا جهنم را نهایت ، و عذاب را غایتی است ؟

دنیا مدرسه تربیت ارواح انسانی

همين سايت - بخش معاد

مراجعه شود .

نازنين مريم;49779 نوشت:

فكر كردن خيلي فرق داره با درك كردن حضوري:cheshmak:
خدا با اين عظمت خيالت راحت وقتي قول آسايش ابدي داده ميدونسته اون دنيا خستگي از نعمتها و آسايش و رضاي او نيست تا وقتي انسان اونجا نره و اون لذتو درك نكنه نميتونه درك كنه كه نعمتهاي بهشتي مشابه نعمتهاي دنيايي نيست كه انسان بعد از مدتي براش عادي بشه و بگه بعدش چي.

البته اين يه اظهار نظر معموليه و شخصي از طرف اين حقير انشاءالله كارشناسان پاسخي زيبا و علمي ميدن



كاربر گرامي
با عرض پوزش از تاخير
ان شا الله بزودي كارشناسان پاسخ همه سئوالات شما را خواهند داد .

نازنين مريم;49779 نوشت:

فكر كردن خيلي فرق داره با درك كردن حضوري:Cheshmak:
خدا با اين عظمت خيالت راحت وقتي قول آسايش ابدي داده ميدونسته اون دنيا خستگي از نعمتها و آسايش و رضاي او نيست تا وقتي انسان اونجا نره و اون لذتو درك نكنه نميتونه درك كنه كه نعمتهاي بهشتي مشابه نعمتهاي دنيايي نيست كه انسان بعد از مدتي براش عادي بشه و بگه بعدش چي.

البته اين يه اظهار نظر معموليه و شخصي از طرف اين حقير انشاءالله كارشناسان پاسخي زيبا و علمي ميدن


نظر شما طبق آیه قرآن کاملا درسته::Kaf:
و از آنجا كه كمال يك نعمت در صورتى خواهد بود كه دست زوال بدامن آن دراز نشود بلا فاصله اضافه می‏كند:" آنها جاودانه در اين باغهاى بهشت خواهند ماند" (خالِدِينَ فِيها).

و با اينكه طبع مشكل ‏پسند و تحول‏طلب انسان دائما تقاضاى دگرگونى و تنوع و تحول مى‏كند" ساكنان فردوس هرگز تقاضاى نقل مكان و تحول از آن نخواهند كرد" (لا يَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا).
براى اينكه هر چه مى‏خواهند در آنجا هست حتى تنوع و تكامل چنان كه شرح آن در نكته ‏ها خواهد آم

.:Gol:

تفسیر نمونه،ج12 ،ص563 ذیل آیه108 سوره کهف

بسم الله الرحمن الرحیم
آخرش معرفةالله است.
چه خیال کردید ؟تمام این نظام و هستی و آدم و عالم همه برای شناخت حضرت حق است و شما چه زیبا از ابتدا تا انتها مراحل مختلف انسان را که هر مرحله اش جلوه ای از رحمت بی پایان حضرت حق است ؛بیان کردید.
اینکه انسان خدایی شود و صفات و کمالات ذات اقدس اله در لابه لای این زندگی متبلور شود.و همان خلیفةاللهی انسان محقق شود .و این به دست نمی آید مگر ادوار مختلف زندگی یکی پس از دیگری آنگونه که مطابق شرع مقدس است پیش رود تا رضایت الهی کسب شود.

سلام عليكم
با تشكر از سوال خوب شما
اين سوال شما و اين تحير نتيجه بيداري فطرت شماست
كه اگر زندگي همين باشد خوب آخرش چي ؟ پس هدف از زندگي بايد چيزي فراتر از اين باشد

*****

يه مشت انسان در طول تاريخ روي كره خاكي بيايند و چند گروه بشن گروهي جز ظلم و جنايت و حق كشي كارديگري بلد نباشن و گروهي هم مظلوم و گروهي هم بي طرف و ساكت مشغول حال وحول خودشون باشن تازه خوباشون هم در زندگي كارشون همراه با سختي هاي فراوان و تكراري باشه
آره اگر هدف از حيات و ممات و زندگي كردن و خلقت فقط اين باشد چيزي جز همين كه بگوييم خوب آخرش چي ؟ نمي شود مطرح كرد
تازه بر فرض هم كه بريم بهشت خوب آخرش چي !!!!!!!!!
احسن به شما كه خوب آمدي ؟

پس بايد خلقت انسان و وجود اين همه مشكلات هدفي فراتر داشته است
يا بهتر بگوييم وجود حيات و ممات و بهشت و جهنم و مشكلات بايد براي هدفي فراتر باشد

آن هدف چيست ؟
آن هدف جز بنده و عبد شدن انسان نيست تازه عبادت كردن هم هدف متوسط خلقت است نه هدف نهايي ، هدف نهايي همان معرفت است

نتيجه معرفت از وجود ما حيف است
چنان كه آمده بوديم چنان برويم


قرآن مي فرمايد :
« و اعبد ربك حتي ياتيك اليقين » پس عبادت خودش زمينه ساز چيز ديگري است
بالاترين آرزوي انسانها بهشت رفتن است آيا ميدانيد بهشت بدون رضوان الله بي فايده است ؟ ( رضوان الله اكبر )
عبد و بنده خدا چون زندگي و بهشت را براي هدفي بالاتر ميداند از زندگي و وجود مشكلات لذت مي برد
بندگي و عبوديت هم خستگي و زمان ومكان بردار نيست

در بلا هم ديده ام لذات او
مات اويم مات اويم مات او

******

رشته اي بر گردنم افكنده دوست
مي كشد هر جا كه خاطر خواه اوست

بسم الله الرحمن الرحيم

سبحان الله از اين اغواي شيطان که چه ظريف وارد عمل ميشه.

آخرش چي؟

بله اگر قرار باشد بشينيم و تا ابد شراب بخوريم واقعا پوچ و بيهوده است.

بگذاريد با چند مثال صحبت را شروع کنيم.

فرض کنيد شما مادرتان را 12 سال است نديده ايد و فقط گها با او تلفني صحبت کرده ايد.و مادر شما هم در يک باغ زيبا و سرتاسر دور از آزارهاي سر و صدا و .... زندگي مي کند.
شما بعد از 12 سال براي ديدن او حرکت ميکنيد پاي پياده و در اين راه رنجهاي بسيار زياد مي بينيد.
فقط خواهش مي کنم اين لحظه را با تمام وجود تصور کنيد.در جا به جواب خواهيد رسيد.
بعد از طي مسير طولاني در حالي که بسيار خسته ايد به پشت در مي رسيد و مادر شما در را با لبخند باز مي کند
به داخل خانه رسيده مي نشينيد و پاهائي که از خستگي دارند کنده مي شوند را مي کشيد در حالي که مادر نيز دست به سر شما مي کشد.
ان چند ثانيه را با چه لذتي عوض مي کنيد؟منصف باشد.
اين گوشه بسيار کوچک در حد قطره اي در دل اقيانوس از وصل الهيه است.
حور و باغ و عسل و .... اينها همه اگر آنها را توصيف نناميم فقط مخلفات هستند.اصل لذت نزديکي روح بي قرار انسان به اصل خودش و عشق مطلقش ذات يکتاي حبيب است.
نامزدها وقتي به ديدن هم مي روند بالاي 10 ساعت باهم هستند بعد زمان جدائي هم گريه مي کنند چرا؟گذشت زمان حس نشده .چون دل به مطلوب ولو مجازي رسيده.
حال اگر قلب به مطلوب واقعي برسد؟کمي تامل کنيد.ايا حاضر است از آن حال ولو بعد از ابد هم دست بکشد؟

نکته بعد : بسياري از نعمات بهشتي فقط توصيفند از مناظر و نعماتي که ذهن مادي ما اصلا قادر به تجزيه و تحليل آن نيست.و در حد فهم ما پائين اورده شده اند.

نکته بعد: زندگي ابدي زندگي فردي نيست بلکه يک زندگي جسماني است در بين آشنايان و دوستاني که همه از خوبان محضند و به همراه فرزندان و همسر و پدر و مادر و خانواده (اگر صالح باشند)يعني يک زندگي عين زندگي همين دنياست
ولي بدون رنج و تعب اين دنيا و بدون درد و رنج حال نمي خواهيد در يک چنين جائي ابدي زندگي کنيد؟

نکته اخر : شما بهشت را براي خودتان بيمه کرديد و بعدش هم کنار گذاشتيد و.....
ابتدا خود را لايق بهشت کنيد بعد که انوار الهيه در دلتان تابش گرفت آنگاه کلمات اين حقير را با ذره ذره وجودتان درک خواهيد کرد.

التماس دعا

اللهم اورثني الجنه التي حشوها رحمتک و سکانها ملائکتک

ehsan24;49771 نوشت:
پیش فرض آخرش چی ؟؟

با سلام خدمت همه قران پژوهان عزیز

وبا تشکر از جناب احسان 24 به خاطر سوال خوبی که مطرح فرمودند.

جناب احسان عزیز آخری در کار نیست .

چرا که ما همه از خداییم و به سوی او باز خواهیم گشت .

خدا آخری ندارد که ماهم به طفیل او آخری داشته باشیم .

رابطه بین ما و خدا رابطه عاشق و معشوقی است .

رابطه مادر و فرزند رو دیدید !؟

چطور مادر به فرزند عشق می ورزد و از شیره خود به او می خوراند تا او به رشد برسد .

مادر تا جان در بدن دارد در راه رشد و شکوفایی فرزندش تلاش می کند.

چرا !!؟؟

چون مادر ، فرزند را بخشی از خود می داند .

همه ما از خدا هستیم ( انا لله )

خدا از روح خود در ما دمیده است ( و نفخت فیه من روحی )

به ما همه نیازمندیهایمان را ارزانی داشته

برامون مراقب گذاشته مبادا آسیب ببینیم

و همه نعمتهایی که برامون مد نظر گرفته جهت رشد و تعالی مادی و معنوی ماست

برا اینه که ما به کمال مطلق نزدیک بشیم

کمال مطلق خداست

فاصله ما تا کمال مطلق بی نهایته

هرحرکت مثبت ما یک گام به جلو است که مایه مسرت عاشق و معشوق است

پس برای نزدیک شدن به خدا باید حرکت کرد

از آنجا که خدا ابدی است پس این سیر ما نیز ابدی خواهد بود

اما باید توجه داشت که ما در این دنیا می توانیم شتاب سیر مون رو انتخاب کنیم و در آخرت با همون شتاب به سمت و سوی خدا بریم

(مانند موشکی که با هر سرعتی وارد جو بشه با همون سرعت پیش میره )

خلاصه

اگر ما به خدا و مخلوقاتش ، به دیده عاشق و معشوق نگاه کردیم ، هرچه ببینیم جز زیبایی نیست و کسی از دیدن زیبایی ها خسته نمی شود.

جمله مشهور حضرت زینب کمک بسیار خوبی است که با وجود تمام سختی ها و مصائب پیش آمده فرمود : ( ما رایت الا جمیلا ) من جز زیبایی چیزی ندیدم

چرا که در ره معشوق و رسیدن به او ، اینها سختی نیست و هر حرکتی و اتفاقی در حقیقت توجه معشوق به عاشق است .

مجنون نیز در پاسخ ملامت کنندگانش گفت:

اگر بامن نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی

( کلام خیلی طولانی شد )

پس

چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید .

امید که با شناخت بهتر خدا به این عشق دست یابیم تا دیگر احساس تکراری بودن و یکنواختی نکنیم .

موفق باشید .:Gol::Gol::Gol:

fagheer;50594 نوشت:

حور و باغ و عسل و .... اينها همه اگر آنها را توصيف نناميم فقط مخلفات هستند.اصل لذت نزديکي روح بي قرار انسان به اصل خودش و عشق مطلقش ذات يکتاي حبيب است

چرا این روح از اصل خود جدا شده؟ بشنو از نی چون حکایت میکند؟

ehsan24;49771 نوشت:
سلام دوستان عزیز .. این متن پایینی رو تو یه سایت دیدم که در حقیقت حرفای دل یه جوونه و البته یه سوال بسیار بزرگ ... از کارشناسان میخوام پاسخ این سوال رو بدن و من هم سعی می کنم هر جور شده جواب این دوستمون رو بهش برسوونم تا حداقل تو این راه یه کمکی بهش کرده باشم :khandeh!:

----------------------------------------


یک روز....... توی یک ساعت......... توی 1 ثانیه........که نه توی 01/0 ..........که نه توی 001/0 .........که نه توی 00000000000000000000000000000001 /0 ثانیه اولین نفس رو کشیدیم..... اولین صدا رو برای اولین بار شنیدیم.....اولین و عمیق ترین گریه رو کردیم ...... بعد از چند روز برای اولین بار چشمامون رو باز کردیم و اولین بار نور خورشید رو با چشمامون لمس کردیم.روزها ... ماه ها ... سال ها ... گذشت. بزرگ شدیم رو پامون ایستادیم. اولین کلمه رو به زبون آوردیم.بازم روزها گذشت ... برای اولین بار از خانواده جدا شدیم...به مدرسه رفتیم....دوست پیدا کردیم....با دوستامون دعوا کردیم.قهر کردیم....آشتی کردیم.... دوستامون رو فراموش کردیم... درس خوندیم.... سالها عمرمون به درس خوندن گذشت... به کنکور رسیدیم... این مانع رو هم مثل قبلی ها گذروندیم...دانشگاه قبول شدیم باز دوستای تازه پیدا کردیم با دوستامون خیلی صمیمی بودیم......روز ها دور از خانواده درس خوندیم...کلی سختی پیشِ روی مون بود...بازم از روی اجبار یا هرچی بالاخره اینم گذروندیم... از صمیمی ترین دوستامون جدا شدیم...... خیلی وقت ها خسته شدیم... ایستادیم ....حتی منصرف از رفتن ادامه راه شدیم....ولی بازم رفتیم....رسید وقت خدمتِ سربازی.... باز دوست پیدا کردیم..... اما این دفعه حاظر بودیم جونمون رو هم برای دوستامون بدیم....سربازی هم که یه مشکل اساسی بود پشت سر گذاشتیم.... با همه ی مشکلات و همه ی سختی ها بازم مجبور شدیم ادامه بدیم......خدمت تموم شد....باز از دوستامون جدا شدیم....باز فراموششون کردیم....برگشتیم پیش خانواده....بعد از کلی مشکلات و خستگی موقع استراحت رسیده بود.اما نه...! استراحت؟! نه...!سختی تمومی نداره....ازدواج کردیم .... روزها مشغول کار کردن بودیم...اجبار...! مجبور بودیم احتیاجات خانواده ی خودمون رو بر آورده کنیم.... بعد از سالها خدا بهمون بچه داد .... بچه ها مون بزرگ شدن....باز اونا رفتن مدرسه(همون داستان تکراری)....پدر مادرمون فوت کردن .... گریه کردیم.... خسته شدیم....دیگه حتی قصد خودکشی گرفتیم.... اما نه...؟! نشد...! با دست و پای لرزان و به راه ادامه دادیم....از همیشه خسته تر و نا امید تر از قبل راه رو از سر گرفتیم....پیر شدیم.... دیگه حتی فکر ادامه ی مسیر خسته مون می کرد....ولی با همین حال رفتیم.... نوه دار شدیم....نوه هامون بزرگ شدن....رفتن مدرسه (باز همون داستان تکراری)....سال ها پی هم میگذشت....انتظار مرگ رو میکشیدیم....ولی نه...! هنوز وقتش نرسیده بود....دیگه بیزار شدیم که چرا اولین نفس رو کشیدیم؟...چرا اولین صدا رو شنیدیم؟.... چرا اولین بار نور خورشید رو حس کردیم؟ .... چرا اولین کلمه رو گفتیم؟ و ...
دیگه زمان رفتن رسیده بود......دیگه وقت خلاصی بود.....میخواستیم امانتی رو بدیم رو بریم (جسم)..... باز توی 1 ثانیه که نه....! 001/0 ثانیه که نه....! توی یک 0000000000000000000001/0 برگشتیم ..... خب حالا چی ؟! ...... حساب کتاب؟!.........بهشت؟...........جهنم؟.......خب بر فرض محال آدم خوبی بودیم و میریم بهشت.... میریم میشینیم زیر سایه ی درخت....اراده میکنیم میوه حاظر میشه.....اراده میکنیم شراب حاظر میشه .... اراده مکنیم حوری میاد......
ولی آخرش چی ؟ کی تموم میشه ؟ یعنی تا ابد میشینیم شراب میخوریم و میوه میخوریم و حال میکنیم....؟!
آخرش چی ؟ آخرش چی ؟ آخرش چی ؟ آخرش چی ؟ آخرش چی ؟ آخرش چی ؟ آخرش چی ؟... .

-----------------------------------------------

واقعاً آخرش چی میشه ؟



با سلام خدمت دوست، عزیز جناب احسان

ممنون از طرح سؤالتون از قول نوشته ای اینترنتی، باید به عرضتون برسانم که این سؤال (آخرش چی)؟؟؟ بعد از اون مقدمۀ داستان وار، دقیقاً برگرفته و چکیده ای از ده ها سؤال کلامی در خصوص، فلسفۀ آفرینش، فلسفه و هدف زندگی، فلسفۀ مرگ، فلسفۀ معاد و بهشت و برزخ و ده ها موضوع مرتبط با معاد است که در منابع اسلامی به انها کاملاً پاسخ داده شده است.

اگر می خواهید بدانید "واقعاً آخرش چی میشه؟؟؟" کافی است سری به بخش معاد انجمن کلام و عقائد بزنید که بحث های خوبی در انجا مطرح شده است.

برای نمونه می توانید به دو آدرس زیر مراجعه کنید:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=414&page=2

http://www.askdin.com/showthread.php?p=7224&langid=1

پس از مطالعه مطالب بخش معاد (قیامت و بهشت و جهنم) و دو آدرس فوق، باز هم اگر نکته ای باقی ماند بفرمایید تا در خدمت تان باشیم.

موفق باشید ...:Gol:

ehsan24;49771 نوشت:
خب بر فرض محال آدم خوبی بودیم و میریم بهشت.... میریم میشینیم زیر سایه ی درخت....اراده میکنیم میوه حاظر میشه.....اراده میکنیم شراب حاظر میشه .... اراده مکنیم حوری میاد......
ولی آخرش چی ؟ کی تموم میشه ؟ یعنی تا ابد میشینیم شراب میخوریم و میوه میخوریم و حال میکنیم....؟!
آخرش چی ؟ آخرش چی ؟ آخرش چی ؟ آخرش چی ؟ آخرش چی ؟ آخرش چی ؟ آخرش چی ؟... .



با سلام
در اين جهان همه چيز دچار دوئيت است خوب و بد ،منفي و مثبت،زوج و فرد،غم و شادي و... و...اما آنچه که يکي از بزرگترين نعمت هاي بهشت و بدترين نقمت جهنم است يک بعدي بودن آن است آنچه در قرآن با مثال ها براي ما بيان مي شود نشان از اين دارد که در بهشت هيچ بدي،منفي و غم و... راه ندارد و بالعکس در جهنم هيچ خوبي و مثبت و شادي و... راه نمي يابد.
بنابر اين ما که در اين فضا زندگي کرده ايم هرگز نمي توانيم درک صحيحي از آن جهان داشته باشيم اما آنچه روشن است اينکه خداي با اين عظمت ،خالق ميليون ها کهکشان اگر وعده مي دهد که به اين انسان با اين ابعاد کوچک و نيازهاي محدود پاداش دهد،آن پاداش ارزش هزار سال سختي را دارد چه برسد به عمر کوتاه ما.
خلاصه اگر اين داستان آخرش خوب تموم شه:Kaf: خوبيش قابل توصيف نيست و اگر خدايي ناکرده:Ghamgin: ...

:Gol:
موضوع قفل شده است