جمع بندی ازدواج مجدد مطلقا جایز است یا در شرایط خاصی؟

تب‌های اولیه

180 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

قبل از هرچیز ، فرمودید بحث تاپیک فقهی است نه قانونی ، لازمه خدمت شما عرض کنم بحث تاپیک قرآنی است و از موضوعات اجتماعی.

ملاصدرا;490333 نوشت:

کدام یک از مراجع ازدواج دوم را مشروط به اجازه همسر اول می دانند؟؟؟


سوال: ازدواج مجدد مرد بدون رضایت همسر اول چه حکمی دارد؟

پاسخ آیت الله مکارم شیرازی: ازدواج دوم مشروط به اجازه همسر اول نیست

ولی دادگاه ها معمولا به خاطر مسائلی که بر اثر ازدواج دوم بدون قید و شرط حاصل می شود، محدودیت هایی برای آن قائل هستند و لذا احتیاط آن است که تا ضرورتی نباشد اقدام به ازدواج مجدد نشود.

پاسخ آیت الله وحید خراسانی: در فرض سوال به خودی خود اشکال ندارد
مگر این که در ضمن عقد نکاح یا عقد لازم دیگری زن شرط کند که مرد همسر دیگری اختیار نکند که در این صورت بنابر احتیاط واجب برای مرد ازدواج مجدد جایز نیست، ولی اگر ازدواج مجدد انجام داد عقدشان از این جهت اشکالی ندارد.

پاسخ آیت الله روحانی:

همسر اول در حین عقد می تواند در صورتی که با ازدواج مجدد مخالف است شرط کند که مرد بدون رضایت او نمی تواند همسر دیگری بگیرد و در این حالت چنانچه مرد اقدام به این کار نماید خلاف شرع مرتکب شده است و همچنین همسر اول در صورت اینکه با ازدواج مجدد همسرش مشکلی نداشته باشد، می تواند در حین عقد اول هیچ شرطی را مطرح نسازد و مرد را محدود به اجازه خودش نکند، نتیجه آنکه در مورد ازدواج مجدد، شارع مقدس رعایت رضایت همسر اول را نموده است.

پاسخ آیت الله هادوی تهرانی:
1. در ازدواج مجدد رضایت همسر اول فقط در صورتی لازم است که شخص بخواهد با خواهرزاده یا برادرزاده همسر اول ازدواج کند.

البته اگر در ضمن عقد ازدواج اول شرط شده باشد که ازدواج های دیگر با اذن همسر صورت پذیرد، عمل به این شرط تکلیفاً واجب است، هرچند نکاح وضعاً صحیح است و لو بدون اذن. مگر این که قانون کشور اسلامی (نظام ولایت فقیه) این نکاح را باطل اعلام کند.

[۲] فتاوای مراجع محترم در مورد این که آیا زن اول می تواند شرط کند که : برای ازدواج مجدد اجازه زن لازم است، یا شرط کند که در صورت ازدواج مجدد، زن وکیل باشد که خودش را طلاق بدهد، بدین قرا ر است:

آيات عظام امام، بهجت، خامنه‏اى، فاضل، مكارم و نورى: خير، اين شرط صحيح و نافذ نيست ولى اگر شرط كند كه: «زن وكيل شوهر باشد، چنانچه شوهر ازدواج مجدد نمايد، خود را طلاق دهد»، صحيح است. ( امام، استفتاءات، ج۳، احكام ازدواج، س ۵۵ آيت‏الله مكارم، استفتاءات، ج ۲، س ۹۰۷ آيت‏الله خامنه‏اى، استفتاء، س ۷ آيت‏الله فاضل، جامع‏المسائل، ج ۱، س ۱۵۳۳ آيت‏الله نورى، استفتاءات، ج ۲، س ۶۳۷ و توضيح‏المسائل، م ۲۵۳۴ دفتر آيت‏الله بهجت. با استفاده از نرم افزار پرسمان)

آيات عظام تبريزى، سيستانى و صافى: آرى، اين شرط صحيح و نافذ است و اگر شوهر بعد از ازدواج، به اين شرط عمل نكرد و ازدواج مجدد نمود، گناه كرده است.( آيت‏الله سيستانى، منهاج الصالحين، ج ۲، م ۳۳۳ آيت‏الله تبريزى، منهاج الصالحين، ج ۲، م ۱۳۹۵ آيت‏الله صافى، جامع‏الاحكام، ج ۲، ۵۵۲۱. با استفاده از نرم افزار پرسمان)

آيت‏الله وحيد: بنابر احتياط واجب، اين شرط صحيح و نافذ نيست ولى اگر شرط كند كه: «زن وكيل شوهر باشد، چنانچه شوهر ازدواج مجدد نمايد، خود را طلاق دهد»، صحيح است (آيت‏الله وحيد، منهاج الصالحين، ج ۳، م ۹۵۳۱. با استفاده از نرم افزار پرسمان)

[۳] صفایی- سید حسین – حقوق خانواده- ص ۱۰۱- چاپ دوازدهم نشر میزان تابستان ۸۶

[۴] -همان ص ۵۱۲.

[۵] ( كلمة التقوى، ج‏۷، ص ۳۱، المسالة رقم ۷۱.

ملاصدرا;490331 نوشت:
سلام
این آخرین باری خواهد بود که به شما در صورتی که مطالب تکراری بنویسید جواب می دهم چون شما دارید تکرار مکررات می کنید و همان مطالب را با برداشت غلط خود از آیه بیان می کنید و بنده هم مجبورم همان مطالب تکراری را جواب دهم

لطف میکنید خیلی متشکرم

ملاصدرا;490331 نوشت:
اولا اگر زن بداند یعنی علم داشته باشد که بعد از ازدواج مجدد مرد حقوقش را رعایت نمی کند اصلا مرد عدالت ندارد که بخواهد ازدواج مجدد انجام دهد پس اصلا فرض شما باطل است


ما فرض نکردیم این یک حقیقت است. شما میگویید که اینکار برای همه مردان مباح است و همه حق چنین کاری دارند
و فرض را بر این گرفتید که همه با داشتن عدالت است که دست به چنین کاری میزنند...

ملاصدرا;490331 نوشت:
تفسیر شما از آیه هیچ ربطی ندارد و مصداق تفسیر برای است برای بار چندم دقت کنید منظور آیه چیست:
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏6، ص: 145
1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ‏ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَقَالَ إِذَا كَانَ كَذَلِكَ فَهَمَّ بِطَلَاقِهَا قَالَتْ لَهُ أَمْسِكْنِي وَ أَدَعَ لَكَ بَعْضَ مَا عَلَيْكَ وَ أُحَلِّلَكَ مِنْ يَوْمِي وَ لَيْلَتِي حَلَّ لَهُ ذَلِكَ وَ لَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا.
به ابو عبد الله صادق (ع) گفتم: خداوند- عز و جل- مى‏گويد: «اگر خانمى از ناسازگارى و يا بى ‏توجهى همسرش خائف باشد، بر آنان گناهى نيست كه در ميانه صلحى برقرار كنند». اين صلح چگونه خواهد بود؟ ابو عبد الله گفت: مثلا، انسان همسرى دارد كه خوشايند او نيست، مى‏خواهد او را طلاق بدهد. خانم به او مى‏گويد: مرا طلاق مده، من در برابر اين محبت كه از حق طلاقت استفاده نكنى، از حقوق خود مى‏ گذرم و از مال خودم هديه‏اى تقديم مى‏كنم، و حق بالين خود را بر تو حلال مى‏كنم. با اين قرار صلح، همه اين حقوق بر شوهر او حلال خواهد شد.

پس فرضا زن بداند که مرد می خواهد نشوز کند تازه باید حق خود را ببخشد و این صلح است در ضمن صله بهتر است

سوال:
شما مثلا می خواهید چه چیزی را ثابت کنید؟؟؟
اگر می خواهید ثابت کنید عدالت شرط اردواج مجدد هست که ما هم طبق قرآن همین مطلب را بیان کردیم و می کنیم؟



شان نزول آیه یکی از مصادیق نشوز است.

آقای محترم لجاجت ندارد ما که دیگر مردان را میشناسیم و از این نمونه ها هم دیده ایم ....



نشوز مرد زمانی آغاز میشود که میخواهد همسر دیگری اختیار کند و زن طبق همان غیرتی که فرمودید با اینکار مخالفت میکند مرد هم با بداخلاقیهای همیشگی سر ناسازگاری میگذارد و زن را تهدید به طلاق میکند.

پس زن قصد طلاق ندارد اما با تهدید همسر مواجه میشود و بناچار باید این تحمیل را بپذیرد.
یعنی حقوقش را که میداند مرد با گرفتن زن دوم نمیپردازد فدا میکند تا طلاقش ندهد. آیه شریفه هم میفرماید برای زن گناهی نیست که در این موقع که میبیند همسرش ناشزه شده به او ابراز بی رغبتی کرده و از او اعراض میکند ، جدا نشود و از حق و حقوقش بگذارد تا مرد او را طلاق ندهد.



خدای متعال برای برهم نخوردن کانون خانواده ها در اینگونه موارد صلح را تجویز مینماید حالا میخواهد طبق شان نزول آیه مرد زن را گرفته باشد میخواهد هنوز نگرفته باشد...

ملاصدرا;490331 نوشت:
گفتیم فرضا چنین چیزی باشد و تفسیر شما از آیه صحیح باشد.
خوب؟ می خواهید چه چیزی را ثابت کنید؟

میخواهیم ثابت کنیم غیرت زن کفر نیست بلکه فطرتی است که خداوند در نهادش قرار داده تا به سادگی زندگی اش را با زنان دیگر تقسیم نکند. اگر زن چنین غیرتی نداشته باشد همه مردان چشمشان به ناموس یکدیگر خواهد بود...

ملاصدرا;490331 نوشت:
اینگونه که سایت اسلام کوئستاز رساله امام خمینی نوشته اینگونه است:
اسلام، داشتن چهار همسر دائمی را به طور هم زمان برای مرد جایز می داند. ازدواج مجدد مرد در حالی که زن دائمی دارد در غیر از برادر زاده و خواهر زاده
[1] ، مشروط به اجازه همسر اول نیست

تفسیر به رای یعنی این....

اسلام داشتن 4 همسر دائم را برای

نوع مرد (جنس مذکر) جایز میداند نه برای همه مردان. یعنی چنین کاری را برای نوع زنان جایز نمیداند اما برای مردان (بادر نظر گرفتن شروطی) جایز میداند.

شما از یک طرف میگویید مردانی که عدالت ندارد حق چنین کاری ندارند و از طرف دیگر میگویید اسلام به همه مردان چنین حقی داده است آیا این دو سخن با هم در تناقض نیست؟



(ادامه بحث همانطور که فرمودید تکرار مکررات است با اجازه بنده از خدمتتان مرخص میشوم)


موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

به نظر حقیر
عدالت یک ویژگی اخلاقی است
یعنی انسان به حکم اینکه انسان است میتواند و البته باید رعایت کند
مثل تمام ویژگی های اخلاقی
لذا همه باید عدالت را رعایت کنند،
در ضمن دستور قران این است که: اگر کسی ترسید که نمیتواند عدالت را رعایت کند آنگاه یک زن بگیرد.
یعنی گزاره شرطی است، ابتدا باید فلانی به خودش نگاه کند آیا توان این کار را دارد یا نه
وقتی این موضوع برای شخصی ثابت نشده است، فعلاً عادل است

چون گزاره شرطی است و تا قسمت شرط برقرار نشده، گزاره در مورد هر فردی صادق است!!!!!!!

به نظـــر میرسد اگر این قضیه بخواهد قانونی شود، باید مصادیق رعایت نکردن عدالت و یا ترس از رعایت نکردن عدالت معرفی شود.

.امین.;490348 نوشت:
قبل از هرچیز ، فرمودید بحث تاپیک فقهی است نه قانونی ، لازمه خدمت شما عرض کنم بحث تاپیک قرآنی است و از موضوعات اجتماعی.

سلام
موضوع تعدد زوجات هر چند که از مباحث قرآنی و روایی است اما اصل بحث آن فقهی است و شما باید به نظر مرجع تقلید خودتان رجوع کنید (چون طبق سابقه جنابعالی بحث با شما بی فایده و اتلاف وقت و در نتیجه از مصادیق لغو است شما همان حرف خودتان را تکرار کرده بدون آنکه حتی معنای ظاهری آن آیه را فهمیده باشد)
.امین.;490348 نوشت:
سوال: ازدواج مجدد مرد بدون رضایت همسر اول چه حکمی دارد؟

پاسخ آیت الله مکارم شیرازی: ازدواج دوم مشروط به اجازه همسر اول نیست ولی دادگاه ها معمولا به خاطر مسائلی که بر اثر ازدواج دوم بدون قید و شرط حاصل می شود، محدودیت هایی برای آن قائل هستند و لذا احتیاط آن است که تا ضرورتی نباشد اقدام به ازدواج مجدد نشود.

پاسخ آیت الله وحید خراسانی: در فرض سوال به خودی خود اشکال ندارد مگر این که در ضمن عقد نکاح یا عقد لازم دیگری زن شرط کند که مرد همسر دیگری اختیار نکند که در این صورت بنابر احتیاط واجب برای مرد ازدواج مجدد جایز نیست، ولی اگر ازدواج مجدد انجام داد عقدشان از این جهت اشکالی ندارد.

پاسخ آیت الله روحانی: همسر اول در حین عقد می تواند در صورتی که با ازدواج مجدد مخالف است شرط کند که مرد بدون رضایت او نمی تواند همسر دیگری بگیرد و در این حالت چنانچه مرد اقدام به این کار نماید خلاف شرع مرتکب شده است و همچنین همسر اول در صورت اینکه با ازدواج مجدد همسرش مشکلی نداشته باشد، می تواند در حین عقد اول هیچ شرطی را مطرح نسازد و مرد را محدود به اجازه خودش نکند، نتیجه آنکه در مورد ازدواج مجدد، شارع مقدس رعایت رضایت همسر اول را نموده است.

پاسخ آیت الله هادوی تهرانی:
1. در ازدواج مجدد رضایت همسر اول فقط در صورتی لازم است که شخص بخواهد با خواهرزاده یا برادرزاده همسر اول ازدواج کند.
البته اگر در ضمن عقد ازدواج اول شرط شده باشد که ازدواج های دیگر با اذن همسر صورت پذیرد، عمل به این شرط تکلیفاً واجب است، [HL]هرچند نکاح وضعاً صحیح است[/HL] و لو بدون اذن. مگر این که قانون کشور اسلامی (نظام ولایت فقیه) این نکاح را باطل اعلام کند.

[۲] فتاوای مراجع محترم در مورد این که آیا زن اول می تواند شرط کند که : برای ازدواج مجدد اجازه زن لازم است، یا شرط کند که در صورت ازدواج مجدد، زن وکیل باشد که خودش را طلاق بدهد، بدین قرا ر است:

[HL]آيات عظام امام، بهجت، خامنه‏اى، فاضل، مكارم و نورى: خير، اين شرط صحيح و نافذ نيست[/HL] ولى اگر شرط كند كه: «زن وكيل شوهر باشد، چنانچه شوهر ازدواج مجدد نمايد، خود را طلاق دهد»، صحيح است. ( امام، استفتاءات، ج۳، احكام ازدواج، س ۵۵ آيت‏الله مكارم، استفتاءات، ج ۲، س ۹۰۷ آيت‏الله خامنه‏اى، استفتاء، س ۷ آيت‏الله فاضل، جامع‏المسائل، ج ۱، س ۱۵۳۳ آيت‏الله نورى، استفتاءات، ج ۲، س ۶۳۷ و توضيح‏المسائل، م ۲۵۳۴ دفتر آيت‏الله بهجت. با استفاده از نرم افزار پرسمان)

آيات عظام تبريزى، سيستانى و صافى: آرى، اين شرط صحيح و نافذ است و اگر شوهر بعد از ازدواج، به اين شرط عمل نكرد و ازدواج مجدد نمود، گناه كرده است.( آيت‏الله سيستانى، منهاج الصالحين، ج ۲، م ۳۳۳ آيت‏الله تبريزى، منهاج الصالحين، ج ۲، م ۱۳۹۵ آيت‏الله صافى، جامع‏الاحكام، ج ۲، ۵۵۲۱. با استفاده از نرم افزار پرسمان) (گناه کرده است به معنای عدم صحت اردواج دوم نیست یبکه از جهت عمل نکردن به شرط گناه کرده)

آيت‏الله وحيد: بنابر احتياط واجب، اين شرط صحيح و نافذ نيست ولى اگر شرط كند كه: «زن وكيل شوهر باشد، چنانچه شوهر ازدواج مجدد نمايد، خود را طلاق دهد»، صحيح است (آيت‏الله وحيد، منهاج الصالحين، ج ۳، م ۹۵۳۱. با استفاده از نرم افزار پرسمان)

[۳] صفایی- سید حسین – حقوق خانواده- ص ۱۰۱- چاپ دوازدهم نشر میزان تابستان ۸۶

[۴] -همان ص ۵۱۲.

[۵] ( كلمة التقوى، ج‏۷، ص ۳۱، المسالة رقم ۷۱.


گفتم که تماما بی دقتی در خواندن مطالب بنده وجود دارد
کدام مرجع تقلید گفته اجازه همسر اول شرط صحت ازدواج است؟ کدام یک از مراجع ازدواج دوم را مشروط به اجازه همسر اول می دانند؟؟؟
شما سوال را دقیق متوجه نمی شوید آنوقت بنده باید چندین بار مطلب را برای شما توضیح دهم.
شرط صحت ازدواج یعنی بدون اجازه همسر اول ازدواج دوم باطل است (دقت کنید) برای بار چندم است که شما بدون دقت به مطالب بنده جواب می دهید؟
کدام یک از این فتاوایی که آورده اید می گوید ازدواج دوم مشروط به اجازه همسر اول است(یعنی اگر همسر اول رضایت ندهد عقد باطل است)
این مطالب مربوط به آن است که اگر زن اول در شرایط ضمن عقد شرط کند و ربطی به سوال بنده ندارد همچنانکه غالب مراجع از جمله مقام معظم رهبری این شرط را نافذ نمی دانند مگر آنکه ...

پاسخ آیت الله علوی گرگانی: شرعا مانعی ندارد و ازدواج باطل نیست.

پاسخ آیت الله محقق کابلی: اشکال ندارد.

.امین.;490348 نوشت:
ما فرض نکردیم این یک حقیقت است. شما میگویید که اینکار برای همه مردان مباح است و همه حق چنین کاری دارند و فرض را بر این گرفتید که همه با داشتن عدالت است که دست به چنین کاری میزنند...

به پست برادر سلمان14 رجوع کنید
.امین.;490348 نوشت:
آقای محترم لجاجت ندارد ما که دیگر مردان را میشناسیم و از این نمونه ها هم دیده ایم ....

:khaneh::khaneh::khaneh:
سلاما (وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا )
.
.
.
مشخص است چه کسی لجاجت دارد و در این لجاجت حتی منکر احادیث معصومین هم می شود (ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ )

.امین.;490348 نوشت:
نشوز مرد زمانی آغاز میشود که میخواهد همسر دیگری اختیار کند و زن طبق همان غیرتی که فرمودید با اینکار مخالفت میکند مرد هم با بداخلاقیهای همیشگی سر ناسازگاری میگذارد و زن را تهدید به طلاق میکند.

پس زن قصد طلاق ندارد اما با تهدید همسر مواجه میشود و بناچار باید این تحمیل را بپذیرد.
یعنی حقوقش را که میداند مرد با گرفتن زن دوم نمیپردازد فدا میکند تا طلاقش ندهد. آیه شریفه هم میفرماید برای زن گناهی نیست که در این موقع که میبیند همسرش ناشزه شده به او ابراز بی رغبتی کرده و از او اعراض میکند ، جدا نشود و از حق و حقوقش بگذارد تا مرد او را طلاق ندهد.

خدای متعال برای برهم نخوردن کانون خانواده ها در اینگونه موارد صلح را تجویز مینماید حالا میخواهد طبق شان نزول آیه مرد زن را گرفته باشد میخواهد هنوز نگرفته باشد...


اینها تکرار مکررات است و قبلا جواب داده شد شما آیه را متوجه نشده اید(قضاوت با خوانندگان فهیم)
در ضمن اینها مسایل فقهی است و شما باید به مرجع خود در اینگونه مسایل رجوع کنید که قبلا هم نظر مراجع قرار داده شد.
.امین.;490348 نوشت:
میخواهیم ثابت کنیم غیرت زن کفر نیست بلکه فطرتی است که خداوند در نهادش قرار داده تا به سادگی زندگی اش را با زنان دیگر تقسیم نکند. اگر زن چنین غیرتی نداشته باشد همه مردان چشمشان به ناموس یکدیگر خواهد بود...

باز هم عدم درک صحیح شما از آن حدیث امام علی علیه السلام
در پست های قبلی توضیح داده شد که منظور از آن غیرت چیست به مطالب قبلی رجوع کنید چون بحث به دور رسیده و شما دارید تکرار مکررات می کنید.

.امین.;490348 نوشت:
اسلام داشتن 4 همسر دائم را برای نوع مرد (جنس مذکر) جایز میداند نه برای همه مردان. یعنی چنین کاری را برای نوع زنان جایز نمیداند اما برای مردان (بادر نظر گرفتن شروطی) جایز میداند.
شما از یک طرف میگویید مردانی که عدالت ندارد حق چنین کاری ندارند و از طرف دیگر میگویید اسلام به همه مردان چنین حقی داده است آیا این دو سخن با هم در تناقض نیست؟

یکی از دوستان گرامی اینچنین جواب دادند:
نوع انسان یک مفهوم است. حق بر مفهوم انتقال نمی یابد بلکه بر مصداق می رسد. تک تک مردان این حق را دارند که تا 4 زن بگیریند اما عدالت را رعایت کنند. رعایت عدالت حتی شرط صحت ازدواج نیست. اگر کسی عادل نبود ازدواجش باطل نیست. بلکه گناه مرتکب شده است. باید به این نکته توجه کرد. عدالت در واقع امری شخصی است و هر کسی باید در خودش این موضوع را واکابد ببیند این شرایط را دارد یا نه. از سوی دیگر اجازه زن شرط صحت ازدواج نیست بلکه اگر زن شرط کند طبق نظر برخی از مراجع مرد متعهد است به ان عمل کند. اگر عمل نکرد ازدواجش باطل نیست اما معصیت کرده است چون خلف وعده کرده است.

در ضمن این موضوع فقهی است کاری ندارد رجوع کنید به رساله مرجع تقلیدتان و ببینید چه چیزی نوشته شده؟



یک: از نگاه فقه اسلامی هیچ شکّی در جواز تعدّد زوجات برای مرد وجود ندارد، برای اثبات این مطلب ادله متکثّر و متنوّع غیر قابل خدشه‌ای را می‌توان اقامه کرد: از صریح بعضی از آیات قرآن و روایات متواتر دینی گرفته، تا سیره عقلاء و متشرّعه و نبیّ اکرم و اهل بیت مکرّم او.

دو: همچنین از نگاه فقه شیعی، هیچ شکّی در جواز ازدواج موقّت برای زن و مرد نیست، این حکم هر چند از مختصّات فقه جعفری است، اما از ضروریات غیر قابل انکار آن محسوب می‌شود.

سه: حتی ممکن است از نظر فقهی در بعضی مواقع حکم ازدواج مجدّد یا موقّت فراتر از «جواز» رفته و «واجب» تلقّی شود؛ مثل آنکه مردی در سفر و به دور از خانواده باشد و بداند که در صورت ترک ازدواج موقّت، به فساد خواهد افتاد، یا مردی که همسر او مبتلا به بی میلی مفرط جنسی است یا در سن یائسگی قرار دارد و قادر بر ارضای جنسی او نیست، و این امر او را در معرض ابتلای به گناه قرار دهد.

چهار: البته با همه اینها اگر کسی ادّعا کند در شرع اسلامی اصالت با تک همسری است نه تعدّد زوجات، همچنین اصل ازدواج دائم است و نه موقت، ادعایی به گذاف نکرده‌ است. البته اثبات این مدّعی مجال واسعی می‌طلبد، اما عجالتاً شواهدی برای قضیه عنوان می‌کنم:
1ـ طبیعت آدمی با تک همسری آنهم به صورت دائم سازگار است؛ این نکته به وضوح از مطالعه سیره های عقلایی رایج در اعصار و امصار مختلف به دست می آید، همانگونه که عرف حاکم بر جامعه امروز نیز میانه ای با تعدد زوجات یا ازدواج موقت ندارد.
2ـ برخلاف ازدواج نخستین که بسیار مورد تشویق و ترغیب متون دینی است و برای آن آثار و برکات بسیار دنیوی ـ مثل افزونی نعمت ـ و اُخروی ـ مثل اکمال نصف دین ـ بر شمرده شده است و جواز آن منوط به شرطی نشده است، ازدواج مجدد برای مرد مشروط به شرائطی است؛ از جمله طبق ظاهر آیه سوّم سوره نساء که می فرماید «وان خفتم ان لاتعدلوا فواحدة» به محض آنکه مرد «خوف» از ناتوانی در برقراری عدالت میان همسران خود داشته باشد، مجاز به ازدواج مجدد نیست، به عبارت دیگر احراز توان رعایت عدالت بین همسران، شرط جواز اختیار همسر بعدی است که البته شرط بسیار مشکلی است.
3 ـ در ازدواج موقت احکام و ضوابط شرعی چندانی که بتواند ضامن برقراری و استواری خانواده‌ای که از آن شکل می‌گیرد باشد، تشریع نشده است و به حداقل ها و ضرورت ها اکتفا شده است. و حال آنکه استمرار و ثبات خانواده علاوه بر آنکه که نیاز فطری انسان است، موافق با مذاق شارع مقدّس نیز هست.
از مجموع آنچه بیان شد شاید بتوان گفت که از نظر شرع اسلامی، اصالت در مسأله زناشویی، با «تک همسری دائمی» است.

پنج: طبق نظر امامیه احکام شرع برآمده از ملاکات و مصالح واقعی بشر بوده و بر همین اساس ضامن سعادت دنیا و آخرت او است، از این رو نمی توان تحت تأثیر تبلیغات محفلی و رسانه ای داخلی و بین المللی، احکام شرع را به کلّی کنار نهاد و این دو مقوله را مطلقاٌ منع کرد یا برای آن محدودیت های بی موردی اعمال داشت. و البته از سوی دیگر واقعیت ها و پیامدهای سوء خانوادگی و اجتماعی برخی از موارد ازدواج مجدّد و موقت را نیز نمی‌توان نادیده انگاشت.
بنابراین موضع حکومت در قبال ازدواج مجدد و موقت باید بسیار دقیق و ظریف و هوشیارانه باشد؛ از طرفی لازم نیست این چنین ازدواجهایی که معمولاً خطراتی برای انسجام خانواده‌ها به همراه دارد، مورد تشویق و ترغیب قرار گیرد تا به صورت فرهنگ درآید و موجبات نگرانی و فشار عصبی خانواده‌ها را فراهم آورد، از طرف دیگر هم نباید آنگونه محکوم شود تا در ذهنیت جامعه به عنوان یک عنصر ناهنجار اجتماعی درآید و به گونه ای جلوه کند که اگر زنی دریافت همسر او ازدواج مجدد کرده است، از نظر روانی دیگر قادر به ادامه زندگی با او نباشد و زندگی زناشویی خود را خاتمه یافته ببنید.

شش: طبق اصل 10 قانون اساسی «خانواده واحد بنیادی جامعه اسلامی است» و باید همه قوانین و مقررات و برنامه‏ریزیهای نظام «در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی باشد».
همچنین اصل 21 قانون اساسی دولت را موظّف کرده است «حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید».

هفت: دولت نیز در همین راستا لایحه موسوم به حمایت از خانواده را تقدیم مجلس کرد که دارای نکات مثبتی است، از جمله: رفع خلأهای قانونی موجود و یکدست کردن قوانین پراکنده مربوط به این حوزه، تشکیل دادگاه تخصّصی خانواده به همراه مستشار قضایی زن، تأسیس مراکز مشاوره در کنار دادگاه های خانواده با حضور افراد مورد اعتماد طرفین و خویشاوندان آنان و ارجاع موضوع به داوران برگزیده طرفین قبل از صدور حکم طلاق و ...
امّا علی رغم این نقات مثبت، در بعض از موارد مبهم و در پاره ای از موادّ ـ خصوصاٌ بعضی از موادّ مندرج در فصل ششم مربوط به مقرّرات کیفری ـ با فقه اسلامی منطبق نیست، که در این فرصت کوتاه بنای ورود در این مقوله را ندارم و جا دارد مجلس محترم دقّت لازم را در بررسی آن مبذول نماید.

هشت: یکی از قسمتهای جنجالی این لایحه ماده 23 آن است که اختیار همسر دائم بعدی برای مرد را بی نیاز از اجازه همسر اول دانسته و آن را منوط به اجازه دادگاه پس از احراز توانایی مالی مرد و تعهّد اجراء عدالت بین همسران کرده است[1]، مخالفین معتقدند که حذف شرط اجازه از همسر اوّل منافی با حقوق زنان بوده و بنیان خانواده را سست می کند.
اما به عقیده حقیر این مادّه قابل دفاع است؛ چرا که:
اولاً: منوط کردن ازدواج مجدد مرد به اجازه همسر اوّل، وجاهت شرعی ندارد و از نظر فقهی جواز آن به خودی خود مشروط به اذن همسر اوّل نیست، مگر آنکه به صورت شرط ضمن عقد نکاح درآید که این البته جای بحث خاصّ خود را دارد.
ثانیاً: ازدواج مجدّد برای مرد به صورت مطلق جائز نبوده و منوط به آن است که وی شرائط خاصی را دارا باشد. تشخیص حیازت این شرائط را می‌توان به دادگاه صالحه سپرد.
ثالثاً: همسر اوّل معمولاً به ازدواج مجدّد شوهرش اذن نمی دهد در حالی که گاه ازدواج مجدّد برای مرد ضرورت می یابد و واجب می شود. و دادگاه می‌تواند این ضرورت را دریابد.
رابعاً: فارغ از بعد فقهی، از آن طرف هم ازدواج مجدّد مرد امر خطیری است و ممکن است تبعات سوء و بعضاً غیر قابل جبرانی را برای ادامه زندگی خانوادگی و سرنوشت همسر و آینده فرزندان او داشته باشد، از این رو بی ضابطه‌گی و تسهیل مقدّمات آن نیز چندان به مصلحت جامعه به نظر نمی‌رسد.
با توجه به نکات فوق به نظر می رسد این ماده قابلیت آن را داشت که مسأله ازدواج مجدّد را به نحو مطلوبی ضابطه مند کند.

نوشته شده توسط: سیّد محمّد صادق علم الهدی، مدرّس حوزه علمیه قم

سلام

بعضی از دوستان مرتب اصرار دارند که این بحث فقهی است
اگر کسی واقعا هرچه فقه بگوید بدون چون و چرا قبول دارد پس چرا می اید اینجا بحث می کند ؟؟
وقت خود و دیگران را هدر می دهد
تکلیف ان شخص مشخص است برود به رساله و جوابش را بگیرد

اما هدف از این بحث اینجا صحت و بررسی درستی انچه فقه می گوید هست
اگر کسی براین باور است باید بحث را ادامه دهد

و به نظر حقیر این تاپیک در پی قسم دوم است

موفق باشید

دل ارام;490538 نوشت:
بعضی از دوستان مرتب اصرار دارند که این بحث فقهی است
اگر کسی واقعا هرچه فقه بگوید بدون چون و چرا قبول دارد پس چرا می اید اینجا بحث می کند ؟؟
وقت خود و دیگران را هدر می دهد
تکلیف ان شخص مشخص است برود به رساله و جوابش را بگیرد

اما هدف از این بحث اینجا صحت و بررسی درستی انچه فقه می گوید هست
اگر کسی براین باور است باید بحث را ادامه دهد

و به نظر حقیر این تاپیک در پی قسم دوم است


شما صلاحیت این را ندارید که بررسی کنید که مراجع صحیح می گویند یا خیر چون اجتهاد ندارید

اگر مجتهد هستید دیگر نظر و استنباط خودتان برای خودتان و اگر هم شرایط مرجعیت را داشتید برای مقلدان شما

اینجا هم به این دلیل اینگونه جواب می دهیم که کسی اصرار بر موضوعی می کند و روایات را به رای و نظر خودش رد می کند بدون اینکه سواد آنچنانی در مسایل دینی داشته باشد در حالی که این ها کار هر کسی نیست.(برخی در مفهوم ابتدایی قرآن مانده اند حال می خواهند فتوا هم صادر کنند!!)

اما اگر موضوع از جنبه اجتماعی آن و مسایل و شبهات پیرامون آن است که بحث تخصصی فقهی نیست می شود پیرامون آن بحث کرد

در ضمن برخی از مسئولان سایت قبلا بیان داشته اند که بحث های تخصصی فقهی مربوط به این سایت نیست بلکه پاسخگویی به احکام و شبهات و فلسفه احکام و مسایل مربوط به آن است و نه بحث تخصصی و اجتهادی.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

چه جالب!

فقه را با عقل خودمان بسنجیم ببینیم درست است یا نه!!!!!
بعد اون وقت خدا وحی و فقه را برای چه به انسان آموخت؟ :khaneh:

اصل فقه از سوی خداست که، شأن حکم دادن را فقط او دارد و بس.

هدف از بحث در اینجا فهمیدن حرف فقه است و تشخیص تفسیر درست از نادرست امور فقهی.

ملاصدرا;490542 نوشت:
شما صلاحیت این را ندارید که بررسی کنید که مراجع صحیح می گویند یا خیر چون اجتهاد ندارید

تعیین صلاحیت من به دست شما و امثال شما نیست
شما هیچ شناختی از من ندارید

ملاصدرا;490542 نوشت:
اگر مجتهد هستید دیگر نظر و استنباط خودتان برای خودتان و اگر هم شرایط مرجعیت را داشتید برای مقلدان شما

دین خدا انحصار در مجتهدین نیست و همه دانشمندان اسلامی می توانند در قران و مسائل ان تحقیق کنند و نظر دهند
حال اگر شما خوشتان نمی اید نخوانید و بروید به رساله تان مراجعه کنید

ملاصدرا;490542 نوشت:
اینجا هم به این دلیل اینگونه جواب می دهیم که کسی اصرار بر موضوعی می کند و روایات را به رای و نظر خودش رد می کند بدون اینکه سواد آنچنانی در مسایل دینی داشته باشد در حالی که این ها کار هر کسی نیست.(برخی در مفهوم ابتدایی قرآن مانده اند حال می خواهند فتوا هم صادر کنند!!)

شما هم برادر گرامی اجازه ندارید برای دیگران نسخه بپیچید که چکار بکنند و چه کار نکنند
شما قیم مردم نیستید پس رای صادر نکنید

دل ارام;490549 نوشت:
تعیین صلاحیت من به دست شما و امثال شما نیست
شما هیچ شناختی از من ندارید

یعنی می خواهید ادعا کنید شما مجتهده هستید؟!!!!
اگر هم باشید آنگاه نظر شما فقط برای خودتان حجیت دارد و برای ما حجیت ندارد.
دل ارام;490549 نوشت:
دین خدا انحصار در مجتهدین نیست و همه دانشمندان اسلامی می توانند در قران و مسائل ان تحقیق کنند و نظر دهند
حال اگر شما خوشتان نمی اید نخوانید و بروید به رساله تان مراجعه کنید

گفته شد یا شما متخصص هستید در فقه یا نیستید
اگر نیستید بروید ببینید رساله ها و متخصصین چه می گویند.
مثل این می ماند کسی بگوید همه حق دارند در نحوه عمل جراحی یک متخصص نظر دهند در حالی که هیچ تخصصی ندارند:ok:
دل ارام;490549 نوشت:
شما هم برادر گرامی اجازه ندارید برای دیگران نسخه بپیچید که چکار بکنند و چه کار نکنند
شما قیم مردم نیستید پس رای صادر نکنید

اینها نسخه بنده نیست نسخه عقل و نقل است که اگر مجتهد نیستید و نمی دانید از متخصصین بپرسید
فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

ملاصدرا;490557 نوشت:
اگر هم باشید آنگاه نظر شما فقط برای خودتان حجیت دارد و برای ما حجیت ندارد.

اگر باشم ممکن است برای شما حجیت نداشته باشد ولی شاید برای دیگران حجیت داشته باشد
باز هم تکرار می کنم برای دیگران رای صادر نکنید

ملاصدرا;490557 نوشت:
مثل این می ماند کسی بگوید همه حق دارند در نحوه عمل جراحی یک متخصص نظر دهند در حالی که هیچ تخصصی ندارند

بارها متخصصین جراحی نظرات اشتباه داده و عملهای اشتباه انجام داده اند

بعنوان مثال عرض کنم خود حقیر از اتاق عمل و با تشخیص خودم که نیازی به این جراحی ندارم امدم بیرون
و بعدا هم مشخص شد پزشک مربوطه نمی دانم به چه انگیزه ای می خواست عمل غیر لزومی را انجام دهد

در فضای پر اشوب فقه هم ممکن است این مساله بسیار اتفاتق بیفتد

موفق باشید

یا شما مجتهدید (متخصص هستید) یا نیستید
اگر هستید حق نظر تخصصی فقهی دارید اگر تخصص ندارید باید به سخن متخصصین گوش کنید و حق اظهار نظر تخصصی و اجتهادی ندارید.

دل ارام;490568 نوشت:
اگر باشم ممکن است برای شما حجیت نداشته باشد ولی شاید برای دیگران حجیت داشته باشد
باز هم تکرار می کنم برای دیگران رای صادر نکنید

اولا طبق نظر برخی از متخصصین این امر شرط مرجع بودن مرد بودن است(لطفا این بحث مرد یا زن بودن مرجع را دنبال نکنید که بحث منحرف نشود)
ثانیا می گویید اگر باشم ... در حالی که از شما پرسیدم و دوباره می پرسم مگر شما مجتهد هستید؟
دل ارام;490568 نوشت:
بارها متخصصین جراحی نظرات اشتباه داده و عملهای اشتباه انجام داده اند
در فقه هم این مساله ممکن است بسیار اتفاق بیفتد

بله
ممکن است
اما اگر متخصصی فرضا عمل جراحی اشتباه انجام داد بنده که در این زمینه تخصص ندارم (حتی تخصص تشخیص اشتباه هم ندارم) به او بگویم تو اشتباه می کنی مضحک است
بلکه متخصص هم اشتباه کند باید متخصص دیگری نظرش را نقد کند و نه غیر متخصص.

ملاصدرا;490586 نوشت:
اما اگر متخصصی فرضا عمل جراحی اشتباه انجام داد بنده که در این زمینه تخصص ندارم (حتی تخصص تشخیص اشتباه هم ندارم) به او بگویم تو اشتباه می کنی مضحک است
بلکه متخصص هم اشتباه کند باید متخصص دیگری نظرش را نقد کند و نه غیر متخصص.

به نظر حضرت عالی اگر استادی در کلاس درس مطلب اشتباهی را بگوید
دانش اموزی که فهمید اشتباه است ایا حق اظهار نظر ندارد ؟
و باید اشتباه ان استاد را به جان خریده و چیزی نگوید ؟!!!!!!
تکلیف در این مواقع از نظر شما چیست ؟

البته نظر حقیر این است که دانش اموز باید با کمال احترام و در شرایط مناسبی استاد مربوطه را
از این اشتباه اگاه کند

بقیه پست شما را لزومی به جواب دادن نمی بینم

موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

اگر کسی ثابت کنه مطلبی از استادش اشتباه است
خب چه ایرادی داره؟
نه که نداره
ولی ثابت کنه

نه اینکه هنوز دو دوتا چهار تا بلد نیست بعد ادعای درک اشتباه استاد را دارد

ضمناً اول مشخص کند استادش کیست؟
راهش چیست؟
کتابش چه بوده؟
براساس چه موازینی مطلب استادش رو نقض کرده

نه اینکه بر اساس علم شیمی، علم جامعه نشناسی رو نقض کنه!(به خیال خودش)
وبعد بفرماید اشتباه را یافتم!!!!!

کسی که ادعا دارد فقه اشتباه است و هنوز نمیداند فقه یعنی چه
چه را میخواهد ثابت کند

هنوز نمیداند باید بگوید: «استخراج حکم فقهی اشتباهی بوده»
و میگوید: «فقه براساس عقلمان است یا نه»
خب اگر عقلت من و تو کافی بود، خدا چرا باید فقه رو برای ما بفرسته؟

دل ارام;490619 نوشت:
به نظر حضرت عالی اگر استادی در کلاس درس مطلب اشتباهی را بگوید
دانش اموزی که فهمید اشتباه است ایا حق اظهار نظر ندارد ؟
و باید اشتباه ان استاد را به جان خریده و چیزی نگوید ؟!!!!!!
تکلیف در این مواقع از نظر شما چیست ؟

در اینجا شما روی به مغالطه تمثیل آورده اید مغالطه تمثیل مستلزم این فرض است که دو چیز که از یک لحاظ شبیه هم هستند باید از جهات دیگر هم شبیه هم باشند. در این مغالطه، مقایسه‌ای بر اساس امری معلوم صورت می‌گیرد و به این فرض ختم می‌شود که بخش‌های نامعلوم هم باید به همین ترتیب باشند.

یعنی شما گفته اید که من می توانم از مراجع ایراد بگیرم چون اگر استادی در کلاس درس اشتباه گفت می تواند شاگرد از او ایراد بگیرد علت مغالطه بودن استدلال فوق هم این است که استاد در جایی اشتباه می کند که فی البداهه مطلبی را می گوید بدون آنکه در آن تفکر شود و اگر شما اشکال را به او بگویید خودش متوجه اشتباهش می شود اما مرجع ساعت ها وقت گذاشته و تمام جوانب را در نظر داشته آنهم در این موضوعی که بین تمامی فقهای شیعه و سنی اجماع وجود دارد و خود این اجماع دلالت بر این دارد که خلاف صورت نمی گیرد.

سوال:
شما معنای تحت الفظی تمام آیات قرآن و روایات را بلد هستید که می خواهید بر اساس قرآن و روایات نظر دهید و اشکال بگیرید چون مجتهد باید بر مفاهیم عام قرآن و روایات تسلط داشته باشد تا وقتی نظری می دهد قسمتی را در نظر بگیرد و قسمتی را فراموش کند.
اگر بنده به شما یک حدیث بدهم نمی توانید آن را ترجمه کنید حال چگونه می خواهید بر اساس احادیث و روایات بر مراجع اشکال وارد کنید (علاوه بر اینکه نه خبری از علم الحدیث و رجال و درایه و اصول و ... دارید اینها همه به کنار)

دل ارام;490619 نوشت:
البته نظر حقیر این است که دانش اموز باید با کمال احترام و در شرایط مناسبی استاد مربوطه را
از این اشتباه اگاه کند

حتما
اگر ایرادی بر مراجع عظام تقلید دارید در پست بعدی اعلام کنید
دل ارام;490619 نوشت:
بقیه پست شما را لزومی به جواب دادن نمی بینم

احسنت
کار جواب دادن بنده را هم راحت کردید

ملاصدرا;490650 نوشت:
یعنی شما گفته اید که من می توانم از مراجع ایراد بگیرم چون اگر استادی در کلاس درس اشتباه گفت می تواند شاگرد از او ایراد بگیرد علت مغالطه بودن استدلال فوق هم این است که استاد در جایی اشتباه می کند که فی البداهه مطلبی را می گوید بدون آنکه در آن تفکر شود و اگر شما اشکال را به او بگویید خودش متوجه اشتباهش می شود اما مرجع ساعت ها وقت گذاشته و تمام جوانب را در نظر داشته آنهم در این موضوعی که بین تمامی فقهای شیعه و سنی اجماع وجود دارد و خود این اجماع دلالت بر این دارد که خلاف صورت نمی گیرد.

اولا : اگر قرار باشد اجماع در امری نشان از صحت ان امر باشد اجماع تمام علمال مسیحی می گوید که عیسی به دار اویخته شد
در حالی که می دانیم بر طبق قران این مطلب غلط است

دوما : اگر قرار باشد اجماع بر مساله ای خط پایان بر صحت ان مساله باشد پس باید درفقه رابست و تعطیل عمومی اعلام کرد
در حالی که هستند بسیاری از اسلام شناسان و علما که نظراتی مخالف اجماع دارند

سوما : در تفاسیر که نگاه بفرمایید
خواهید دید که بعد از تفسیر معصوم
فقیه مربوطه هم تفسیر خودش را نوشته است در حالی که معتقدیم علم یک فقیه و مقام ان اصلا قابل مقایسه با معصوم نیست
پس نباید فقیه به خودش اجازه دهد و بعد از تفسیر معصوم او هم تفسیری اعلام کند

چهارما : فقه پویاست و همین پویایی یعنی تصحیح و بروز کردن اشتباهات گذشته
وگرنه باید در فقه را بست و حوزه ها را تعطیل اعلام کرد

پنجما : در مورد زبان عربی
حتما مدعی نیستید که زبان عربی فقیه از معصوم قوی تر باشد
و فقیه زبان عربی را کامل بداند
نشان از این ضعف هم این است که وقتی در تفاسیر نگاه می کنیم می بینیم نوشته است
مثلا اگر من در نقش فاعلی باشد معنای ایه چنین می شود ولی اگر در نقش مفعولی باشد چنین می شود
و همین حاکی از عدم مهارت کافی در زبان عربی می باشد

ولی می بینیم که فقیه تفاسیری مختلف از امام ارائه می دهد

ششم : برای نظر دادن در ایه ای و مساله ای نیاز به احاطه کامل بر ان علم نیست
همچنان که ممکن است ایات علمی قران را دانشمندان بهتر بتوانند از فقها تفسیر کنند
و مثالی از ریاضیات
گالوای ریاضیدان وقتی در حدود نوزده سالگی نظریه گالوا را ارائه داد
مطمئنا بر تمام ریاضیات احاطه کامل نداشت

موفق باشید

دل ارام;490661 نوشت:
اولا : اگر قرار باشد اجماع در امری نشان از صحت ان امر باشد اجماع تمام علمال مسیحی می گوید که عیسی به دار اویخته شد
در حالی که می دانیم بر طبق قران این مطلب غلط است

شما غالبا از همین یک نوع مغالطه استفاده می کنید که وقتی می خواهید مطلبی را ثابت کنید آن مطلب را به مطلب دیگر مرتبط کرده و می گویید چون در آنجا نشد پس این هم نمی شود یا چون در ان مورد صحیح است پس باید در اینجا هم شبیه باشد یعنی همان مغالطه تمثیل که مستلزم این فرض است که دو چیز که از یک لحاظ شبیه هم هستند باید از جهات دیگر هم شبیه هم باشند. در این مغالطه، مقایسه‌ای بر اساس امری معلوم صورت می‌گیرد و به این فرض ختم می‌شود که بخش‌های نامعلوم هم باید به همین ترتیب باشند.
که اشتباه بودن این استنتاج بر عقلا پوشیده نیست.

دل ارام;490661 نوشت:
دوما : اگر قرار باشد اجماع بر مساله ای خط پایان بر صحت ان مساله باشد پس باید درفقه رابست و تعطیل عمومی اعلام کرد
در حالی که هستند بسیاری از اسلام شناسان و علما که نظراتی مخالف اجماع دارند

توضیح مطلب اینکه یک وقت مطلب به قدری روشن است که احدی در آن شک نکرده و احدی هم خلاف آن نظر نداده مثل همین قضیه ازدواج مجدد که صریح قرآن و روایات است یا مثلا وجوب نماز که مورد اتفاق تمام امت اسلامی است
اجماع به منزله ی خبر متواتر است که به نحو قطع از قول معصوم کشف می نماید. بدین معنا که خبر متواتر راساً به خودی خودش دلیل بر حکم شرعی نیست بلکه دلیل بر دلیل حکم شرعی است، به همچنین اجماع نیز به خودی خودش دلیل بر حکم شرعی نیست، بلکه، دلیل بر دلیل است.
اما در مورد نظراتی که بعضا خلاف اجماع داده می شود باید گفت ما معتقدیم اگر اجماع کشف از قول معصوم بنماید واجب نیست که همه ی مسلمین با هم اتفاق نظر داشته باشند. صرفا این مقدار کافی است که از اتفاق علماء قول معصوم کشف گردد، خواه تعداد علماء کم باشد یا زیاد تفاوتی نمی کند و در این مسئله همینطور است.
دل ارام;490661 نوشت:
سوما : در تفاسیر که نگاه بفرمایید خواهید دید که بعد از تفسیر معصوم فقیه مربوطه هم تفسیر خودش را نوشته است در حالی که معتقدیم علم یک فقیه و مقام ان اصلا قابل مقایسه با معصوم نیست پس نباید فقیه به خودش اجازه دهد و بعد از تفسیر معصوم او هم تفسیری اعلام کند

ربط این موضوع به این مسئله چه بود؟!!!!!!!! قضیه مورد بحث یعنی ازدواج مجدد هیچ جا خلاف نظر ائمه نیست بلکه سیره ائمه هم بر همین بوده
تفاسیر مفسرین در راستای همان تفاسیر معصومین است و شخصی خلاف نظر معصوم تفسیر قرآن انجام نمی دهد.

باسلام وتقدیر از همه کار بران گرامی که با شور وشعور علمی در این بحث شرکت نمودند .
چون این بحث چندین بار وبه کرات کار شناسی شده وجواب مسله داده شده تکرار بحث ضرورتی ندارد و آنچه از سوی کاربران گرامی اظهار شده در جای خود ارزش مند است ولی بدلیل این که موضوع پیرامونی است وبه طور مشخص محور خاصی را پی نگرفته بلکه از باب الکلام یجری الکلام مطالبی مطرح شده نیاز به پاسخ مجدد ندارد . الامر الیکم .

بیاید در استانه سال نو مسله ی نو طرح نماید تا پاسخ نو تقدیم شود . همیشه نو وبهاری باشید .:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
دو عالم گل نثار مقدم تان :Gol:دو دریا شاد مانی همدم تان
در این سال نو وصد سال دیگر :Gol:هزاران غنچه بر پا وسر تان

با سلام و صلوات بر کاربران گرانقدر
طبق نظرات کارشناس محترم مبنی بر عدم ضرورت ادامه مباحثه
تایپیک برای همیشه قفل و در نوبت جمع بندی قرار خواهد گرفت
از مشارکت شما سروران گرامی تشکر میکنم
التماس دعا
:Gol:

http://www.askdin.com/thread36932.html
سوال :ازدواج مجدد مطلقا جایز است یا در شرایط خاصی؟
جمع بندی 1

پاسخ :
در این باب بهتر است کمی جامع تر بحث نمایم لذا می گویم : قرآن کتابی جاوید است . احکامی که در آن آمده، مربوط به زمان نزول یا دوره خاص نیست بلکه این احکام برای همیشه است . اگر بخواهیم این گونه بدون دلیل محکم و معتبر از قرآن یا روایات، احکام قرآن را مربوط به گذشته بدانیم، آیات را زاید و وجود امروزی آن ها را بی فایده قلمداد کرده ایم و این مخالف صریح دستور قرآن و روایات است که احکام و آیات آن را جاری در همیشه دانسته اند. بنا بر این حکم "جواز مشروط چند زنی" مربوط به صدر اسلام نیست، بلکه حکمی دائمی است.
در قرآن در باره عدالت بین همسران متعدد دو آیه آمده :
در آیه اول، ضمن اجازه چند همسری آن را مشروط به رعایت عدالت بین همسران کرده :
"فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع و ان خفتم الاتعدلوا فواحده"(1)
این آیه صراحت دارد که کسانی که بر اجرای عدالت بین همسران اطمینان دارند، می توانند به چند زنی اقدام کنند.
اما آیه دوم خطاب به مردانی است که چند همسر دارند و می خواهند عدالت را در همه زمینه ها اجرا کنند. خداوند خطاب به این گروه می فرماید: شما ولو بسیار حریص و جدی هم باشید، در همه زمینه ها به خصوص در زمینه های قلبی که خارج از اراده و توان شماست، نمی توانید عدالت را رعایت کنید .بنا بر این عدالت در این زمینه از شما خواسته نشده ،بلکه انصاف خواسته شده است. سعی کنید به گونه ای نباشد که همه علاقه و میل تان را نثار یکی از زنان کنید و زن دیگر مانند مطلقه و معلق و بدون شوهر باشد.
اگر در این جا و در این زمینه عدالت لازم بود، خداوند بایست می فرمود :چون نمی توانید عدالت را اجرا کنید ،پس نمی بایست ازدواج می کردید و حالا هم نباید ادامه دهید ،ولی قرآن می فرماید: این عدالت لازم نیست . فقط سعی کنید همه توجه تان معطوف یک طرف نبوده و طرف دیگر احساس رها بودن و افتادن کامل از نظر شما نکند.
در روایات پیامبر و معصومین هم که مفسر و مبین قرآن هستند، تصریح شده که عدالت فقط در نفقه و تقسیم وقت لازم است که تفصیل آن در کتاب های فقهی و روایی آمده است.
حق نداریم فهم خود را معیار قرار داده و آنچه از قرآن می فهمیم، به عنوان حکم خدا و قرآن اعلام کنیم ،بلکه باید فهم خود را به کلیت کتاب و به معصومین عرضه کنیم . در صورت مورد تایید قرار گرفتن، بدان عمل کرده و آن را حکم خدا و قرآن بدانیم ، در غیر این صورت باید فهم خود را اصلاح کنیم.
البته بارها توضیح داده و اعلام شده که اسلام به چند همسری و داشتن همسر های موقت دعوت نمی کند . آن را کار واجب یا مستحب نمی شمارد بلکه آن را با شرایطی اجازه داده است . سوء استفاده افراد همیشه بوده و هست و نباید آن را به پای اسلام نوشت.
اما رعایت عدالت به این است که مرد، زن اول را راضی کند که به همسر دومی نیاز دارد یا لازم است برای حفظ و نگهداری زن بیوه ای، به ازدواج با او اقدام کند . قبل از ازدواج حقوق و مهریه زن اول را بدهد تا آن زن مطمئن گردد که این حقوق او ضایع نمی شود . مردش در صدد ظلم به او نیست . به زنش این اطمینان را بدهد که در صورت ازدواج دوم به او ظلم نخواهد کرد حتی اگر لازم باشد ،با هبه اموال و هدایا رضایتش را جلب کند.
خلاصه، بد عمل کردن سبب شده این اجازه ظالمانه جلوه کند، در حالی که اگر مردها فقط در صورت لزوم به این اجازه عمل کنند و درست عمل کنند، چهره عادلانه این اجازه خود را نموده و همه به عادلانه بودن آن اعتراف خواهند کرد.

پاورقی :
1. نساء،آیه

http://www.askdin.com/thread36932.html
جمع بندی 2.
سوال : ازدواج مجدد مطلقا جایز است یا در شرایط خاصی؟

پاسخ :
در ابتدا باید گفت : شرایط افراد وزمان ها ونیاز ها ی فردی واجتماعی متفاوت است گاهی ممکن است غیر از جواز استحباب هم داشته باشد ازدواج موقت نوعی از ازدواج است . قرآن و روایات آن را جایز دانسته است، ناسازگاری افکار عمومی مانع از مشروعیت ازدواج موقت نمی شود. حکمی را که خدا و پیامبرش حلال کرده باشد، دیگران حق تحریم آن را ندارند.
توضیح: این موضوع را نمى‏توان انکار کرد که غریزه جنسى یکى از نیرومندترین غرائز انسانى است، تا آن جا که پاره‏اى از روانکاوان آن را تنها غریزه اصیل انسان مى‏دانند و تمام غرائز دیگر را به آن باز مى‏گردانند.
این یک قانون کلى و عمومى است که اگر به غرائز طبیعى انسان به صورت صحیحى پاسخ گفته نشود، براى اشباع آن ها متوجه طریق انحرافى خواهد شد، زیرا این حقیقت قابل انکار نیست که غرائز طبیعى را نمى‏توان از بین برد، فرضا هم بتوانیم از بین ببریم، چنین اقدامى عاقلانه نیست زیرا این کار یک نوع مبارزه با قانون آفرینش است.
بنا بر این راه صحیح آن است که آن ها را از طریق معقولى اشباع و از آن ها در مسیر سازندگى بهره‏بردارى کنیم. " ازدواج دائم" نه در گذشته و نه در امروز به تنهایى جوابگوى نیازمندى‏هاى جنسى همه طبقات مردم نبوده و نیست.
در بسیارى از شرائط و محیط ها، افراد فراوانى در سنین خاصى قادر به ازدواج دائم نیستند، یا افراد متاهل در مسافرت‏هاى طولانى و یا ماموریت‏ها با مشکل عدم ارضاى غریزه جنسى روبرو مى‏شوند.با این وضع چه باید کرد؟آیا باید مردم را به سرکوب کردن این غریزه (همانند راهبان‏ و راهبه‏ها) تشویق نمود؟یا اینکه آن ها را در برابر بى‏بندوبارى جنسى آزاد گذاشت، و همان صحنه‏هاى زننده و ننگین کنونى را مجاز دانست؟و یا اینکه راه سومى را در پیش بگیریم که نه مشکلات ازدواج دائم را به بار آورد و نه آن بى‏بندوبارى جنسى را؟
بر سر دو راهى قرار داریم یا باید" فحشا" را مجاز بدانیم (همان طور که دنیاى مادى امروز عملا بر آن صحه گذارده و آن را به رسمیت شناخته) و یا طرح ازدواج موقت را بپذیریم، معلوم نیست آن ها که با ازدواج موقت و فحشا مخالفند، چه جوابى براى این سؤال فکر کرده‏اند؟! طرح ازدواج موقت، نه شرائط سنگین ازدواج دائم را دارد که با عدم تمکن مالى یا اشتغالات تحصیلى و مانند آن نسازد و نه زیان هاى فجایع جنسى و فحشا را در بر دارد. (1)
با توجه به این نکات و ضرورت برای ازدواج موقت قرآن کریم ازدواج موقت را مشروع و جایز دانسته اند. روایات نیز از اهل بیت درمورد جواز ازدواج موقت و استحباب آن وارد شده است.
خداوند در قرآن می فرماید: «"فما استمتعتم به منهنّ فآتوهنّ أُجورهنّ و لا جناح علیکم فیما تراضیتم به من بعد الفریضة؛(2) " زنانی را که متعه می کنید، واجب است مهریه آنان را بپردازید و گناهی بر شما نیست در آن چه بعد از تعیین مهر با یکدیگر توافق کرده اید"
امام صادق فرمود: « "متعه واللّه افضل و بها نزل الکتاب و جرت السنّة؛(3) " به خدا! متعه افضل است و کتاب و سنّت به این دستور داده است ".
صیغه و زن صیغه ای نیز احترام خود را دارد .نباید دیگران در مقابل چیزی که خدا و دین مبین اسلام جایز دانسته ،موضع بگیرند و بر خلاف آن عمل کنند.

پی‏نوشت‏ها:
1.مکارم . تفسیر نمونه، نشر دار الکتب الاسلامیه تهران 1375 ش . ج3 ،ص341 .
2. نساء(4) آیه 24.
3.حر عاملی . وسائل الشیعه، نشر تراث آل البیت قم . 1325 ش . ج14، ص443.

http://www.askdin.com/thread36932-2.html
جمع بندی 3.
سوال :این چند همسری مردان فقط مختص این دنیاست ؟؟؟ یا در آخرت هم مردان مجازند چند همسر اختیار کنند ؟

پاسخ :
اولا: شرایط و نحوة زناشویی در بهشت طبق شرایط خاص همان جاست و جزئیات مسئله برای کسی به طور کامل روشن نیست.هرگز نمی‌توان لذایذ و شرایط زندگی آن جا را با اوضاع و احوال این نشئه‌مقایسه و یکسان تلقی کرد.
ثانیاً: طبق آموزه‌های وحیانی در بهشت هر کدام از مرد و زن از نعمت و لذات مناسب خود با همسران پاکیزه برخوردارند و این موهبت اختصاص به مردان ندارد، مثلاً قرآن کریم فرمود: «و لهم فیها ازواج مطهره؛(1) برای بهشتیان در آن جا همسرانی پاک و پاکیزه است». ضمیر «هم» در آیه به همة بهشتیان اعم از زن و مرد برمی‌گردد، نه فقط به مردان بهشتی. و ازواج هم جمع زوج به معنای همسر است نه زوجه به معنای زن. در آیه دیگر هم می‌فرماید: «و زوجناهم بحورعین؛(2) آنها را با همسرانی درشت و زیبا چشم تزویج گردانیم» در این آیه هم ضمیر به همه بهشتیان برمی‌گردد. «حورعین» وصف زیبایی همسران بهشتی اعم از زن و مرد است، زیرا واژه «حور » جمع احور (مرد سیاه چشم) و جمع حوراء (زن سیاه چشم) است. واژه «عین» جمع اعین (مرد درشت چشم) و جمع عینتا (زن درشت چشم) است.(3) پس داشتن همسر در بهشت برای مرد و زن مطرح است. گرچه قرآن کریم به دلیل حفظ ادب از همسران زنان و چگونگی کیفیت لذت بردن آنها از مردان به تفصیل و روشنی سخن نگفته، ولی در این نکته جای تردید نیست که زنان مثل مردان از لذات بهشتی مناسب مورد علاقه‌شان برخوردار هستند.
نکته دیگر این که: در بهشت هر چه دل‌ها بخواهد و چشم‌ها لذت برد، وجود دارد: «و فیها ما تشتهیه الانفس و تلذ الاعین».(4) طبق این آیه که مطلق آمده معلوم می‌شود که لذت‌های گوناگون بهشتی عمومی است و اختصاص به مردها ندارد و به لحاظ عدد هم محصور نیست. اما کیفیت و جزئیات مسئله به طور کامل برای کسی مشخص نخواهد بود. پس هیچ کدام از زن و مرد از لذت‌های مورد علاقه‌شان بی نصیب نخواهند بود.

پی‌نوشت‌ها:
1. بقره(2) آیه 25.
2. دخان(44) آیه 54.
3. ناصر مکارم، پیام قرآن، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران ـ 1377 ش.ج6، ص 261،
4. زخرف (43) آیه 71.

http://www.askdin.com/thread36932-2.html
جمع بندی 4 .
سوال : آیا در زمان پیغمبر و ائمه نیز بحث ازدواج موقت بود یا از کنیزان استفاده میشد و آیا زنانی که پیامبر به همسری میگرفت بصورت موقت بودند یا دائم؟
پاسخ :
در ابتدا باید گفت : ازدواج موقت اگر به طور صحیح و قانونمند اجرا شود، صحیح بوده و مفید است و برخی از مشکلات جامعه را برطرف می کند. البته سوء استفاده هایی از هر قانون، مسئله را لوث می کند و نزد اقشار جامعه آن قدر بد جلوه می کند که منافع خوب آن فراموش می شود.
ازدواج موقت مانند ازدواج دائم و بسیاری از عقد های دیگر دو طرفه می باشد که باید با رضایت و اختیار دو طرف همراه باشد. طبعاً دو طرف (زن و مرد) با در نظر گرفتن شرایط و مصلحت خود به این امر اقدام می کنند و ضمن بهره مندی از آثار مثبت این نوع ازدواج می توانند از گناه و روابط نامشروع پرهیز نمایند. ازدواج موقت، همانند ازدواج دائم است، اما شرایط آن برای هر دو طرف آسان تر است.
در ازدواج موقت حکمت ها و مصالح والایی است که در جای خود باید مورد بررسی جامع و همه جانبه قرار گیرد. در رابطه با ازدواج موقت توجه به چند نکته ضروری است :
1) این مسئله از اختصاصات فقه شیعه نیست ؛ بلکه در متن اسلام و قرآن وجود دارد و در زمان پیامبر(ص ) و ابوبکر عمل می شده است ؛ ولی خلیفه دوم آن را منع نمود.
این روایت مکرر در متون شیعه و اهل سنت نقل شده است که خلیفه دوم اعلام کرد: ((متعتان کانتا فی عهد رسول
الله و انا احرمهما و اعاقب علیهما)) و یا ((انا محرمهما و معاقب علیهما))؛ یعنی، دو متعه (متعه الحج و متعه زنان ) در زمان پیامبر وجود داشت ولی من آن دو را تحریم نموده و عامل آنها را عذاب می کنم
این یکی از مواردی است که خلیفه دوم برخلاف نص پیامبر، دست به اجتهاد و اظهار نظر شخصی زد. اما اینکه چرا چنین دستوری بر خلاف سنّت پیامبر داد، بحث جداگانه­ای است که نیاز به تحقیق مفصل و جدا گانه دارد.
2) فرق متعه و ازدواج دائم این است که در اولی زمان جدایی زن و شوهر، از اول مشخص است و نیاز به صیغه و عقد جدیدی (به نام طلاق ) ندارد؛ ولی در دومی طلاق و جدایی نیاز به اجرای صیغه دارد.
3) برخی به تصور اشتباه، ازدواج موقت را با فحشا برابر دانسته اند؛ در حالی که هرگز چنین نیست. ازدواج موقت، هنجارها و قوانین ویژه ای دارد، از جمله این که در حال ازدواج موقت، زن حق ارتباط جنسی با دیگران را ندارد و پس از اتمام دوره آن اگر آمیزش صورت گرفته باشد، باید مانند زن مطلقه عده نگهدارد. بنابراین حتی پس از متعه یک ساعته نیز عده وجود دارد و از این طریق بهداشت جنسی و بهداشت نسل مانند ازدواج دائم رعایت می شود.
فلسفه متعه تأمین مشروع و قانونمند نیازهای جنسی می باشد. به عبارت دیگر در شرایطی که امکان بهره وری غریزی از طریق ازدواج دائم مقدور نیست، سه راه فراروی انسان قرار دارد:
1- رهبانیت و سرکوب غریزه جنسی. چنین چیزی مطلوب نیست. زیرا موجب فشارها و ناراحتی های روانی می گردد، نیز ممکن نیست مگر برای افراد کمی و در غالب افراد به انحرافات جنسی و در نهایت به نوعی عصیان و انفجار اجتماعی مبدل می شود.
2- کمونیسم و هرج و مرج جنسی ؛ این روش مفاسد بسیاری در پی دارد. از جمله : از بین رفتن بهداشت نسل، پدید آمدن انواع بیماری های جسمی مانند: ایدز و. . . از دست رفتن علایق، سست شدن پیوندهای خانوادگی و تعهد ناپذیری مردان در تشکیل خانواده.
3- داشتن برنامه­ای روشمند و مشخص که علاوه بر تامین بهداشت نسل و سوق ندادن جامعه به لذت های زودگذر و گریز از تعهد خانوادگی بتواند نیازهای غیر دائم جنسی را تامین کند و مانع انحرافات جنسی نیز بشود. این برنامه همان ازدواج موقت است و با فحشا بسیار تفاوت دارد. زیرا با نگاه داشتن عده، اختلاط نسلی از بین می رود. اگر زن حامله شده باشد، باید تا آخر بارداری عده نگه دارد. افزون برآن بیماری ناشی از مقاربت های متنوع پشت سر هم نیز پدید نمی­آید.
4- امروزه با توجه به مشکلات بسیار، دوران جوانی و طولانی بودن زمان تحصیل و مشکلات شغلی و مسافرت و مسایل بسیار دیگر، برخی از متفکران و اندیشمندان غربی که اعقتادی به دین نیز نداشته اند، مانند راسل پیشنهاد نوعی ازدواج موقت برای رهایی از خطرات و آفات هرج و مرج جنسی را می دهند؛ در حالی که در گذشته، غرب، شدیداً اسلام را در این مورد سرزنش می نمود.
بنابراین با ازدواج موقت نه تنها کسی به فساد دچار نمی شود، بلکه از فساد و بی بند و باری و بی قانونی در روابط جنسی جلوگیری می کند.

http://www.askdin.com/thread36932-2.html
جمع بندی 5.
سوال :همان نسخه ای را که برای زنان می پیچند باید برای مردان هم بپیچند
حفظ و نگهداری خویشتن
پاسخ :
در ابتدا باید گفت : تمایل پاره‏ ای از مردان را به تعدد همسر نمی‏توان انکار کرد. این تمایل اگر جنبه هوس داشته باشد، مورد تأیید نیست، اما گاه عقیم بودن زن و علاقه شدید مرد به داشتن فرزند، این تمایل را منطقی می‏کند، یا گاهی بر اثر تمایلات شدید جنسی و عدم توانایی همسر اول برای برآوردن خواسته غریزی، مرد خود را ناچار به ازدواج دوم می‏بیند. حتی اگر از طریق مشروع انجام نشود، از طریق نامشروع اقدام می‏کند. در این گونه موارد نمی‏توان منطقی بودن خواسته مرد را انکار کرد.(1)
اینکه گاهی مسئله تعدد زوجات در یک خانه موجب مشکلاتی می‌شو این اشکال برافراد وارد است نه بر اسلام و تعالیمش، زیرا دین قانون تعدد زوجات را به طور وجوبی وضع نکرده است. در واقع تعدد زوجات در اسلام یک قاعده نیست، بلکه یک استثنا است و تنها حکم به جواز داده شده، نه الزام؛ یعنی برای برخی که مشکلاتی پیش آمده و مجبور به ازدواج مجدد هستند، اجازه داده شده ، چنان که برای آن شرطی گذاشته شده و آن اطمینان مرد به این است که می‏تواند میان زنان به عدالت عمل کند، اما اگر مردانی باشند که بدون توجه به این شرط و بدون توجه به سعادت خود و خانواده و فرزندان، در پی ازدواج مجدد باشند ازدواج دوم روا نیست، مثلاً هدفشان شهوت باشد و زن در نظرشان مفهومی جز موجودی که برای لذت و شهوت آفریده شده نباشد. اسلام با این افراد کاری ندارد و ازدواج بیش از یک زن را به آن‏ها اجازه نمی‏دهد.(1)
اما سؤال از این که چرا اسلام این حق را نسبت به زنان قائل نشده و چرا اسلام چند شوهری را اجازه نداده، زیرا در این نوع زناشویی رابطه پدر با فرزند عملاً نا مشخص است، هم چنان که در کمونیسم (اشتراک) جنسی رابطه پدر با فرزندان نامشخص است.
همان طور که کمونیسم نتوانست برای خود جا باز کند، چند شوهری نیز نمی تواند مورد پذیرش باشد، زیرا زندگی خانوادگی و ایجاد آشیانه برای نسل آینده و ارتباط قطعی میان نسل گذشته و آینده، خواسته غریزه و طبیعت بشر است. چند شوهری نه تنها با طبیعت انحصار طلبی و فرزند دوستی مرد نا موافق است، که با طبیعت زن نیز مخالفت دارد. تحقیقات روانشناسی ثابت کرده است که زن بیش از مرد خواهان تک همسری است. (2)
از جهت دیگر زن از مرد فقط عاملی برای ارضای غریزه جنسی خود نمی‌خواهد که گفته شود هرچه بیشتر، برای زن بهتر. زن از مرد موجودی می‌خواهد که قلب او را در اختیار داشته باشد؛ حامی و مدافع او باشد؛ برای او فداکاری نماید و غمخوار او باشد.
زن در چند شوهری هرگز نمی‌توانسته حمایت و محبت و عواطف خالصانه و فداکاری یک مرد را نسبت به خود جلب کند، از این رو چند شوهری نظیر روسپی گری همواره مورد تنفر زن بوده است. چند شوهر داشتن نه با تمایلات و خواسته‌های مرد موافقت داشته است و نه با خواسته‌ها و گرایش‌های زنان.(3) علاوه بر این، یکی دیگر از مشکلاتی که در صورت چند همسری برای زنان ذکر شده، مشخص نبودن پدر برای فرزند می‌باشد. با وجود چند شوهر عملاً مشخص نمی‌شود فرزند متعلق به کدام مرد است و این مسئله ای بسیار مهم است.
مسئله تعلق فرزند و معین شدن پدر فرزند، اگر چه تحقیقات امروزی و آزمایش‌های پزشکی آن را تا حدی مشخص می‌کند، اما از نظر روانی همچنان مسئله حل نشدنی است؛ زیرا اولاً: همان گونه که دانشمندان می‌گویند: نتایج آزمایش­های تجربی صد در صد نیست و احتمال خطای اشتباه انسانی یا... وجود دارد.
دوم: مسئله اقناع روحی و روانی پدر و مادر و فرزند چیزی نیست که با آزمایش قابل حل باشد. فرزند می‌خواهد اطمینان قلبی و درونی یابد که پدر و مادر او واقعی هستند و همین طور پدر و مادر. تا زمانی که اقناع و اطمینان قلبی و درونی صورت نگیرد، به همان نسبت رابطه و پیوند عاطفی بین پدر و مادر و فرزند متزلزل خواهد بود. مطمئناً در صورت تعدد شوهر برای زن، این اطمینان و رابطه عاطفی حاصل نمی‌شود.

پی‏نوشت‏ها:
1. علامه طب طبایی .المیزان، نشر جامعه مدرسین قم 1387 ش . ج‏4، ص 319.
2. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، نشر صدرا . 1379 ش ج19، ص 302.
3. همان، ص 311.

http://www.askdin.com/thread36932-2.html
جمع بندی 6.
ازدواج مجدد مطلقا جایز است یا در شرایط خاصی؟


منم دو سوال دارم
اول اینکه چرا هر وقت چند شوهری در مقابل تعدد زوجات می آید سریع بحث به اینجا میرود که زن موجودی میخواد که قلب او را در اختیار داشته باشد حامی او باشد برایش فداکاری کند و ...... همیشه این موارد در نظر گرفته میشود بدون اینکه گفته شود علاوه بر موارد فوق همچنان انتظار دارد که تنها عشق مردش نیز باشد بهش خیانت نکند و غیر او کسی در قلب مردش راه نیابد
و اینکه آیا هدف مردان از ازدواج تنها رفع نیاز جنسی است که موارد فوق فقط برای زنان ذکر میشود؟

سوال دوم: همانطور که چند شوهری شکست میخورد یا خواهد خورد آیا با توجه به فرهنگ امروزی تعدد زوجات در حال حاضر با موفقیت همراه بوده است!!!!!
چرا که هیچ چیزی در غرب بغیر از این تعدد زوجات نفرت انگیز نبوده - و اگربرخی زنان شرقی تا به حال با این مساله کنار آمده اند به خاطر ناچاری و ناتوانی دراحقاق حقوق خویش بوده وگرنه قلبا راضی به این عمل نبوده تا جایی که بنده خبر دارم بیشتر راضی به جدایی هستند تا زندگی با چنین مردانی

پاسخ در دو محور بیان می شود :
الف_ در باره فراز اول پرسش باید گفت ::Gol::Gol:
باید توجه داشت که آن گونه نکته ها که در پرسش اشاره شده فلسفه منع چند همسری نیست ، تا گمان شود که با حل این مسئله اصل مشکل برطرف شده است ؛بلکه صد ها نکته ی نهفته در این امر وجود دارد مثلا، مشکل اصلی تعدد شوهری زنان آن است که بنیان خانواده را ( که بر پایه توجه و تعلق روحی کامل زن به همسر خود و دیگر افراد خانواده شکل می گیرد ) به شدت متزازل می نماید . موجب کمرنگ شدن رابطه عاطفی و تعلق روحی مردان نسبت به همسران و خانواده خود می گردد . در نتیجه امنیت خاطر را در سطح بدنه فعال جامعه یعنی مردان به شدت کاهش می دهد . ضرر این امر به طور غیر مستقیم خود زنان را تهدید می کند .
به علاوه موجب گسست عاطفی و قلبی بین نسل ها شده، ارتباط عمیق تربیتی بین والدین و فرزندان را مخدوش می نماید . احساس درونی مردان نسبت به فرزندان شان را که عامل اصلی تلاش و کوشش و حمایت های مالی و روحی و اجتماعی در مسیر رشد و تربیت و موفقیت آن هاست ، به شدت کاهش می دهد .
در نتیجه از آن جا که نیاز جنسی زنان ماهیتی فرعی و غیر اصلی در ارتباط با مردها دارد ، نیز به عنوان اصلی ترین نیاز در این زمینه مطرح نیست و با توجه به این تبعات منفی تعدد شوهر برای زنان ، اسلام اجازه این امر را به زنان نداده است .
البته ممکن است در برخی موارد و برای برخی از زنان به دلیل نیازهای جنسی و عدم ارضای آن توسط شوهران شان ارتباط با شوهر دیگری راه حل گمان شود ، اما از آن جا که همواره قوانین اجتماعی و شرعی بر مبنای ضرورت های عمومی و نیازهای حداکثری شکل می گیرد، نمی توان به خاطر وضعیت بخش محدودی از افراد قوانین را دگرگون ساخت ، به شکلی کلی و مطلق اجازه این امر از زنان سلب شده است .
هرچند در صورتی که زن واقعا نیازهای جنسی اش به وسیله شوهرش برآورده نشود ، می تواند از طریق راهکارهای قانونی برای طلاق و ازدواج با مردی دیگر اقدام نماید . طلاق هایی مانند "طلاق خلع" در شرع برای همین امور تعبیه شده است . قانون گذار هم راهکارهای قانونی برای این امر را در نظر گرفته است تا فشاری فوق طاقت بر زنانی که دچار چنین وضعیتی هستند وارد نگردد . زنان می توانند با مراجعه به محاکم خانواده در جهت برطرف کردن این مشکل اقدام نمایند .
در نهایت نیز باید گفت عفت و تقوا تکلیف زنان و مردان است ولی تعیین معیارهای عفاف و تقوا متفاوت است و مثلا عفت زنان مصادیق خاص و روشنی دارد ، چنان که تقوا در مزدان هم دارای معیارهای روشن و بدیهی است و اگر در مقام ضرورت و نیاز مردی تن به ازدواج موقت بدهد ، از موازین شرعی عدول نکرده و این امر بی تقوایی وخیانت محسوب نمی شود .در حالی برای زن خیانت وبی عفتی است . پس در باب ازدواج رفع نیاز جنسی یک امر بسیار نازل وجنبه حیوانی مسله است ازدواج یک امر مقدس وانسانی است .

ب- در باره مسله دو م باید گفت : چند شوهری بر خلاف فطرت انسانی زن ومرد است ودر هیج یکی از آیین های معنوی و اسمانی پذریفته نشده . در غرب تعدد زوجات گرچه مطرح نیست ولی فحشا ومنکرات به اندازه ی زیاد وازاد است که دیگر نیاز برای این کار وجود ندارد . آیا چند همسری قانونی ومعقول بهتر است یا بی بند باری جنسی ودر واقع هزار همسری وحیوان صفتی غیر قانونی وغیر اخلاقی ؟؟!!!!!!

http://www.askdin.com/thread36932-2.html
جمع بندی :7
ازدواج مجدد مطلقا جایز است یا در شرایط خاصی؟

سوال : لطفا دليل از آيات و روايات كه بيان مي كند اگر مرد براي شهوت خواست ازدواج دوم انجام دهد اين كار جايز نيست را قرار دهيد.
پاسخ :

در ابتدا باید گفت : اگرچه ازدواج موقت ثواب دارد و روایات زیادی در این مورد هست، ولي از جهات ديگري محدويت هايي هست. اسلام اجازه نمي دهد كه قانون ازدواج موقت و يا هر قانون ديگري وسيله اي شود براي هوسراني و هواپرستي يا عاملي گردد براي ايجاد تشنج و چالش در خانواده و سست شدن پايه هاي ازدواج دايم. شهيد مطهري مي فرمايد: جاي ترديد نيست كه هدف مقنن قانون ازدواج موقت اين نبوده است كه وسيله عياشي و حرمسرا سازي براي مردم هواپرست و وسيله بد بختي و دربدري براي يك زن و يك عده كودك فراهم سازد. اسلام اجازه نمي دهد كه انسان آتش غرائز را دامن بزند و آن ها را بشكل يك عطش پايان ناپذير روحي در آورد.(1) از اين رو است كه ائمه اطهار عليهم السلام در عين آن كه ازدواج موقت را به عنوان سنت پيامبر اكرم (ص) تبليغ و ترويج مي كردند تا با احياي اين سنت و فرهنگ شدن آن در جامعه جلوي بسياري از فحشا و فسادهاي اخلاقي گرفته شود از سويي ديگر افراد متأهل كه دسترسي به همسرخود دارند را از رفتن به سوي ازدواج موقت نهي كرده اند. به چند حديث در اين خصوص توجه شود.
اول - على ابن يقطين مى گويد: از امام موسى بن جعفر (ع)درباره متعه (ازدواج موقت ) سؤال كردم. حضرت فرمود: مَا أَنْتَ وَ ذَاكَ فَقَدْ أَغْنَاكَ اللَّهُ عَنْهَا(2) «ترا چه به اين كار؟! [مگر تو زن نداري؟ ] قطعا خداوند ترا با داشتن زن از ازدواج موقت بي نياز كرده است».
دوم - فردي به نام فتح يزيد از امام موسى بن جعفر (ع)درباره متعه (ازدواج موقت ) سؤال كرد، حضرت به او فرمود: ازدواج موقت براي كسي روا است كه زن داشته باشد و خداوند او را با داشتن همسر از اين كار بي نياز نكرده باشد. اما كسي كه داراي همسر است فقط هنگامي مي تواند به اين كار اقدام كند كه دسترسي به همسر خود نداشته باشد.(3) مثلا همسرش در سفر باشد سوم- امام صادق (ع) فرمود: ازدواج موقت را رها كنيد آيا شرم نمي كنيد با اين كار مردم شما را افراد شهوتران و وابسته به عورت بدانند بعد خيال كنند همه افراد صالح و نيكوكار شيعه مثل شما هستند؟ (4)
چهارم - امام (ع) به يكي از نمايندگان خود نامه اي نوشت و در آن متذكر شد شما موظفيد سنت و قوانين ديني را اقامه كنيد نكند خودتان را به ازدواج موقت [به بهانه احياي سنت ] مشغول كنيد و زن ها را به عكس العمل وشك وترديد نسبت به دين بكشانيد و با اين كار باعث شويد آن ها نسبت به اهل بيت بدبين شوند و ما را مورد لعن و نفرين قرار دهند. (5) .
پس در امر صیغه و ازدواج موقت ،فقط نباید از یک جهت نگاه کرد ،بلکه هر کسی نمی تواند در هر شرایطی، دست به این کار بزند.

پی نوشت ها:
1.شهید مطهری نظام حقوق زن در اسلام، ،انتشارات صدرا، تهران، ص 45 و 46.
2. شيخ كليني، کافی . دار الكتب الاسلاميه، تهران، ش 1365، ج 5، ص 452.
3. شیخ حر عاملی ،وسائل الشیعه‌، موسسه آل البیت قم ، ج 14، ص 449.
4. همان، ص 450.
5. همان.

http://www.askdin.com/thread36932-5.html
جمع بندی :8
ازدواج مجدد مطلقا جایز است یا در شرایط خاصی

سوال : مردی که در سفره یا دسترسی به همسر خود نداره میتونه ازدواج مجدد یا موقت داشته باشه خوب این کار فقط از روی شهوته در این که شکی نیست
حالا سئوال؟
چرا با وجود بودن این همه آیه و روایت مبنی بر مذموم شمردن هوی و هوس و شهوت بجای اینکه در اینجا به مردان خویشتنداری توصیه بشه
باز شهوته در نظر گرفته شده و سفارش شده این کار حتی اگر بر مبنای شهوت هم باشه ایرادی ندارد
مگه نه اینکه شهوته ناپسنده خوب هر کاری هم که بر پایه آن باشد زشت و ناپسنده است غیر از اینه ؟

پاسخ :
اولاً لذت حلال در دنیا که از رهگذر همسر برای انسان حاصل می‌شود عقلاً و شرعاً نه تنها پست نیست بلکه جزء کمالات انسانی است و هر کسی فاقد آن باشد ، فاقد یکی از مهم‌ترین کمال وجودی است چون از رهگذر همین لذت است که نسل آدمی تا کنون حفظ شده ، زندگی خانوادگی شکل می گیرد و زن و مرد با عشق و محبت با هم زندگی می کند.نیز از رهگذر همین لذت است که افراد صالح بدنیا می آیند،چنان که منشأ خدمات مادی و معنوی فراوان برای جامعه بشر می گردد و صدها اثر مفید و آموزنده دیگر که در زندگی انسان از همین طریق تأمین می شود.
پس بر خلاف تعبیری که در پرسش آمده شهوت پدیدة پست محسوب نمی‌شود بلکه کمال است، از این رو این کمال را حتی حضرات معصومین (انبیا و اولیا) نیز داشته‌اند.

ثانیا _ بر خلاف بر داشت شما هیچ کدام از این آموزه ها در صدد نفی لذت حلال نیست و آن را هوا نمی داند . در تبیین مسله باید گفت : عمل به احکام نورانی اسلام دشوار نیست. به آسانی می‌توان به آن عمل کرد. و از راه‌های حلال و ازبهترین لذت های زندگی بهره‌مند شد، به طور یقین قوانین احکام بسیار آسان است، ولی برخی افراد خود را در شرایطی قرار می‌دهند که فکر می‌کنند عمل به اسلام دشوار است، در حالی که هیچ گونه دشواری در آن نیست.
به گفته شاعر:
اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست، در مسلمانی ماست
ما سختگیر هستیم و گرنه اسلام اگر به دلیل حکمت و مصلحت یک راه را بسته، با رحمت خویش صد راه دیگر را باز کرده است. به عنوان نمونه در باب ازدواج که یکی از مشکلات جوان معاصر است، قرآن کریم فرمود:
«و من آیاته آن خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنو الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون؛ (1) از نشانه‌های او این که از نوع خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدان‌ها آرام گیرید، میان‌تان دوستی و رحمت نهاد، آری در نعمت برای مردمی که می‌اندیشند، قطعا نشانه هایی است».
اگر کسی از این موهبت الهی استفاده کند، معلوم خواهد شد که عمل به اسلام در همه ساحات بدین گونه آسان است. بنابر این اسلام هرگز توصیه نکرده که انسان قوای جنسی خود را سرکوب نماید ویادر ازدواج سخت گیری نماید ، بلکه بیش ترین سفارش را بر ازدواج نموده، ازدواج دائم بسیار کار آسانی است . اسلام و عقل بر آسان گیری در آن توصیه نمود، ولی باورها و رسومات جاهلیت باعث سخت گیری‌هایی در این باب شده است . این نقص از خود جامعه است و نه اسلام، قرآن کریم به صراحت فرمود: «وانکحو الا یاما منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم این یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله؛ (2) مردان و زنان بی‌همسر و بندگان و کنیزان صالح خود را به نکاح یکدیگر در آورید . اگر فقیر باشند ،خدا به لطف خود آنان را بی‌نیاز خواهد فرمود».
بنا بر این اسلام بیش ترین توجه را به امر ازدواج جوانان و ضرورت توجه به نیاز جنسی آنان در کنار دیگر نیازها دارد، ولی متاسفانه جامعه خود را اسیر باورهای جاهلی و غیر واقعی و رسوم دست و پاگیر کرده ، ازدواج را دشوار نموده ،عامل سرکوبی این نیاز یا روی آوردن به انحرافات و روش های غلط در مسیر نیازهای جنسی شده است . در حالی که اسلام در امر ازدواج تنها رضایت طرفین و اجرای عقد و مقدار اندک مهریه شرط است و اگر زن دختر باکره باشد رضایت پدر دختر لازم است . پس تمام مسئله از نظر اسلام همین است و این آسان ترین برنامه ممکن برای امر ازدواج است .

پی‌نوشت‌ها:
1. روم (30) آیه 21.
2. نور (24) آیه 32.

http://www.askdin.com/thread36932-5.html
جمع بندی 9.
ازدواج مجدد مطلقا جایز است یا در شرایط خاصی؟

سوال :تضاد بین فقه و اخلاق
پاسخ :
در ابتدا باید اشاره شود که در این اصل تردید نکنید که پاسخ ها از روی اخلاق و صادقانه است وهیچ انگیزه ی غیر از رفع دغد دغد های ذهنی شما پرسشگران گرامی وطرح وتبیین دیدگاه دین در کار نیست وجدان واخلاق ودین همه در این کار نقش آفرین است .
حال باید گفت :اشتباه از همین جا شروع می شود که کسی فکر کند زندگی زنا شوی یک شرکت اقتصادی است در حالی که از دید گاه اسلام غریزه جنسی همانند سایر غرایز وتمایلات درونی است که ریشه در ذات وآفرینش انسان دارد،چنان که در مورد حضرت آدم در حدیث آمده است : خداوندپس از آفرینش آدم ،حوا راآفرید و به آدم فرمود :حوا را برای آن آفریدم که با هم گفتگو کنید ،انس بگیرید ،وبا نگاه به هم آرامش پیداکنید وهم چنین همسری نیکو جهت ارضای غریزه جنسی باشد(1)
بنا براین غریزه جنسی همانند سایر کشش های درونی ، دارای نیاز هایی است که اگر از طریق صحیح وضابطه مند ارضا وتغذیه شود ، در رشد و کمال موثر است . از این رو پیامبر اکرم می فرماید:«یا معشر الشباب علیکم بلباه(2) ای جوانان! غریزه جنسی(شهوت) خود را مدیریت کنید». ارضا ومدیریت صحیح غریزه جنسی از راه ازدواج است . رسول گرامی اسلام فرمود:هیچ اساس وبنیانی در اسلام گذارده نشده که نزد خدا محبوب تر از ازدواج باشد (3) نیزفرمود:هر کسی دوست دارد خدارا ملاقات کند در حالی که ظاهر وباطن او پاک ومطهر باشد ازدواج کند(4) که ازدواج سبب حفظ نصف دینش می گردد.(5)
از نظر اسلام اهداف اساسی ازدواج که راه صحیح ارضای غریزه جنسی است ؛ عبارتند از :
1 - رسیدن به آرامش:
در نظام الهی و فرهنگ قرآنی، هدف اصلی از ازدواج رسیدن به آرامش روان و آسایش خاطر، پیمودن طریق رشد، نیل به کمال انسانی و تقرب به ذات حق است.
تردیدی نیست که از تنهایی به درآمدن، همسر و همراه شدن ، خانواده مستقل تشکیل دادن، ارضای کشش‌های نفسانی و غرایز طبیعی و فرزند آوری از نتایج قهری ازدواج،و از مهم‌ترین عوامل مؤثر در آرامش روان، آسایش فکر و جان و احساس رضامندی درونی است.(6)
قرآن کریم در معرفی فلسفه ازدواج می‌فرماید: «و یکی (دیگر) از نشانه های خدا این است که از جنس خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در کنار آن‌ها آرامش پیدا کنید»(7) خداوند در این آیه و آیه 189 اعراف، ضمن آن که حقیقت زن و مرد را یک گوهر دانسته و هیچ امتیازی از لحاظ مبدأ آفرینش بین آن‌ها قایل نشده، آرامش خاطر و روان را هدف ازدواج و زن را محور آرامش معرفی کرده است.
بنا براین، غریزه جنسی که ریشه در ذات و آفرینش انسان دارد وسیله ای برای تحقق ازدواج وابزاری جهت نزدیک شدن وانس گرفتن انسان ها به یکدیگر است .والاترین هدف ازدواج نیز برخور دارشدن از آرامش روان و آسودگی خاطری است که خود لازمه ی اعتلای وجود ،شکفتن همه ی قابلیت ها،همگامی وهمراهی در مسیر رشد وکمال ونیل به اخلاص و رستگاری است وهمه ی اندیشه ها وبرداشت های دیگر در قلمرو ازدواج وتشکیل خانواده فروعی است بر این اصل. (8)
2 - بقای نسل:
فلسفه وجودی غریزه جنسی و یکی از اهداف مهم ازدواج، فرزند آوری و بقای نسل است.قرآن کریم می فرماید:آفریننده آسمان وزمین برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید و(نیز)از جنس چهار پایان جفت ها پدید آورد تا بدین وسیله بر شمار شما بیفزاید....(9) پیامبر اکرم می فرماید :ازدواج کنید تا صاحب فرزند شوید و بر شمار شما افزوده شود .(10)
3 - پاسخ به ندای فطرت:
ازدواج پاسخی است خداپسندانه به ندای فطرت زیرا خداوند در وجود انسان غریزه جنسی را قرار داده است.
4 - حفظ عفت ونگهبانی از ارزش های دینی:
از هدف های مهم ازدواج، حفظ پاکدامنی زنان و مردان و جلوگیری از لغزش‌های گوناگون است، زیرا ازدواج تنها راه ارضای طبیعی تمایل جنسی است،از این رو پیامبر(ص) فرمود: «هر کس ازدواج کند، نیمی از دینش را حفظ کرده، پس باید در نیم دیگر از خدا بترسد»(11)
5- مهر ومحبت:
منشأ گرایش آدم به حوا ومرد به زن ،مودت ورحمتی است که خداوند بین آن ها قرار داده وفرموده است:«وجعل بینکم مودة ورحمة»(12)بنا براین پایه پیوند و وحدت زن وشوهر از نظر قرآن مودت ومحبت است .
6- افزایش رزق و روزی:
شخصی خدمت پیامبر اکرم از فقر ونیاز مندی خود شکایت کرد. حضرت فرمود :اگر می خواهی از فقر ونیازمندی راحت شوی ازدواج کن .جوان ازدواج کرد و وضع مالی اش خوب شد .(13)قرآن کریم می فرماید:مردان وزنان بی همسروهم چنین غلامان وکنیزان درستکار راهمسر دهید. اگر فقیر وتنگدست باشند خداوند آنان رااز فضل خود بی نیاز می سازد(14).
امام صادق در تفسیر آیه «ولیستعفف الّذین لا یجدون نکاحا حتّی یغنیهم الله من فضله »یعنی آنها که وسیله ازدواج ندارندباید عفت پیشه کنند تا خداوند آنان رابه فضلش بی نیاز سازد می فرماید:منظور این است که برای رهایی از فقر ازدواج کنند تاخداوند آنان را به فضل خود بی نیاز گرداند.(15)آن چه ذکر شد مهم ترین فلسفه آفرینش غریزه جنسی واهداف ازدواج از نظر اسلام می باشد، نه همه آن.موفق باشید.

پی نوشت:
1- حر عاملی . وسایل ا لشیعه ،نشر تراث آل البیت . قم 1325 ق ج 14 ،ص2
2- همان،ص25
3- همان،ص 3
4- همان ،ص 25
5- همان ،ص5
6- غلامعلی افروز، همسران برتر نشر طه . قم 1378 ش . ،ص 24.
7- روم(30)آیه 21
8- همسران برتر،ص 26
9- شوری(42)آیه 11
10- وسایل الشیعه،ج 14،ص 3
11- همان، ج 14،ص5؛ . قمی . نشر موسسه نشر معصومه . 1387 ش . سفینه البحار ،ج1 ،ص561
12- همان ،ص 3
13- همان ،ص25
14- نور(24)آیه 32
15- وسایل الشیعه ؛ج14 ،ص25


http://www.askdin.com/thread36932-11.html
جمع بندی :10.
ازدواج مجدد مطلقا جایز است یا در شرایط خاصی؟

سوال : شما تا به حال ثابت نکردید دین حرفهای شما را گفته است ؟

پاسخ :
اسلام، اساس اجتماع انسانی و روابط اجتماعی را بر حیات عقلی گذارده، نه بر حیات احساس، و این نه در اسلام، بلکه در تمام جوامع انسانی جریان دارد.
عقل و منطق است که بر روابط انسان‌ها حاکم است و احساسات در روابط اجتماعی نقش اندکی دارد.
از جهت دیگر روانشناسی جدید اثبات نموده است که صفات روحی و عواطف و احساسات انسان‌ها به لحاظ کمی و کیفی تفاوت دارد. تفاوت‌ها به دلیل تفاوت تربیت و عادت و فرهنگ و آداب و سنن و... است حتی برخی از خانم‌ها برای این که همسر آنها در کمال راحتی و آسایش روحی باشند، با ازدواج دوم شوهرشان موافقت می‌کنند. دیده شده که خودشان هم به خواستگاری برای شوهرشان می‌روند.
این فرهنگ میان ایرانیان کمتر وجود دارد اما عدم پذیرش صرفاً به خاطر احساسات ظریف زنانه است، زیرا، در کشورهای عربی این مسئله نیست، حتی زنان غربی دارای احساسات زنانه هستند و با این مسأله کنار آمده‌اند. البته مردانشان از راه غیر شرعی با زنان ارتباط برقرار می‌کنند، ولی ما که خود را مسلمان می‌دانیم، زنان با فرهنگ ونجیب وعفیف روابط غیر شرعی را نمی‌پذیرند و مردان نیز اجازه چنین کاری را ندارند؛ بنابر این، این اجازه را با شرایطی به مردان داده است.
حال باید گفت : احساسات ظریف اوّلاً کلیت ندارد.
دوم: تحت تأثیر عوامل مختلف شدت و ضعف، می‌یابد.
سوم: چه بسا عوامل دیگری در این موضوع (مانند حس حسادت زنانه) دخالت داشته، اما از آن تعبیر به احساسات ظریف می‌شود.
چهارم: قوانین یک جامعه بر اساس نیازهای انسانی و روابط منطقی تبیین می‌شود، نه صرفاً احساسات و عواطف.
ضمن آن که همان گونه که اشاره کردید، این مسئله در دین تنها حکم جواز دارد و معنای آن این است که به طور مطلق و در تحت هر شرایطی حرام نیست، نه اینکه لازم باشد هر کس بدون در نظر گرفتن شرایط لازم به آن اقدام نماید.
حال ببینیم چرا اسلام چند همسری را قبول کرده است؟
اسلام تعدد زوجات را بدون قید و شرط و نامحدود قبول ندارد. با بررسی وضع محیطهای مختلف قبل از اسلام به این نتیجه می‏رسیم که تعدد زوجات به طور نامحدود، امر عادی بوده و قبل از اسلام جریان داشته؛ تعدد زوجات از ابتکارات اسلام نیست، بلکه دین آن را در چارچوب ضرورت‏های زندگی انسان محدود ساخته و برای آن قید و شرایط سنگین قرار داده است.
قوانین اسلام براساس نیازهای واقعی بشراست، نه احساسات، زیرا ممکن است هر زنی از آمدن رقیب (در زندگی ناراحت بشود، ولی وقتی مصلحت تمام جامعه در نظر گرفته شود و احساسات را به کنار بگذاریم، فلسفه تعدد زوجات روشن می‏شود. هیچ کس نمی‏تواند انکار کند که مردان در حوادث گوناگون زندگی، بیش از زنان در خطر مرگ قرار دارند و در جنگ‏ها و حوادث دیگر، قربانیان اصلی را آن‏ها تشکیل می‏دهند.
نیز نمی‏توان انکار کرد که بقای غریزه جنسی مردان از زنان طولانی‏تر است، زیرا زنان در سن معینی، آمادگی جنسی خود را از دست می‏دهند، در حالی که در مردان چنین نیست.
هم چنین زنان به هنگام عادت ماهانه و قسمتی از دوران حاملگی، عملاً ممنوعیت آمیزش دارند، در حالی که در مردان این ممنوعیت وجود ندارد.
از همه گذشته زنانی هستند که به علل گوناگونی همسران خود را از دست می‏دهند و اگر تعدد زوجات نباشد، آن‏ها باید برای همیشه بدون همسر باقی بمانند.
با درنظر گرفتن این واقعیت‏ها در این گونه موارد (که تعادل میان مرد و زن به هم می‏خورد) ناچاریم یکی از سه راه ذیل را انتخاب کنیم.
أ) مردان تنها به یک همسر در همه موارد قناعت کنند و زنان بیوه تا پایان عمر بدون همسر باقی بمانند و تمام نیازهای فطری و خواسته‏های درونی و احساسی خود را سرکوب کنند.
ب) مردان فقط دارای یک همسر قانونی باشند، ولی روابط آزاد و نامشروع جنسی را با زنانی که بی شوهر مانده ‏اند، به شکل معشوقه برقرار سازند.
ج) کسانی که قدرت دارند بیش از یک همسر را اداره کنندو از نظر جسمی و مالی و اخلاقی مشکلی برای آن‏ها ایجاد نمی‏شود، نیز قدرت بر اجرای کامل عدالت میان همسران و فرزندان دارند، به آن‏ها اجازه داده شود که بیش از یک همسر انتخاب کنند.
حال اگر بخواهیم راه اول را انتخاب کنیم، باید گذشته از مشکلات اجتماعی که به وجود می‏آید، با فطرت و غرائز و نیازهای روحی و جسمی بشر به مبارزه برخیزیم. هم چنین عواطف و احساسات این گونه زنان را نادیده بگیریم اما این مبارزه‏ای است که پیروزی در آن نیست. به فرض که این طرح عملی بشود، جنبه‏ های غیر انسانی آن بر هیچ کس پوشیده نیست.
تعدد همسر را در موارد ضرورت نباید تنها از دریچه چشم همسر اول مورد بررسی قرار داد، بلکه از دریچه چشم همسر دوم و مصالح و مقتضیات اجتماعی باید مورد مطالعه قرار داد. آن‏ها که مشکلات همسر اول را در صورت تعدد زوجات عنوان می‏کنند، کسانی هستند که یک مسئله سه زاویه‏ای را تنها از یک زاویه نگاه می‏کنند، زیرا تعدد همسر هم از زاویه دید مرد و هم از زاویه دیدهمسر اول، نیز از زاویه دید همسر دوم باید مطالعه شود، آن گاه با توجه به مصلحت مجموع در این باره قضاوت کنیم.
اگر راه دوم را انتخاب کنیم، باید فحشا را به رسمیت بشناسیم. تازه زنانی که به عنوان معشوقه مورد بهره برداری جنسی قرار می‏گیرند، نه تأمین دارند و نه آینده‏ای. چنان که شخصیت آن‏ها پایمال شده است. این‏ها اموری نیست که انسان آگاه آن را تجویز کند.
بنابراین تنها راه سوم می‏ماند که هم به خواسته‏های فطری و نیازهای غریزی زنان پاسخ مثبت داد و هم از عواقب شوم فحشا و نابسامانی زندگی این دسته از زنان برکنار ماند و جامعه را از گرداب گناه بیرون برد.
در پایان چند نکته را ذکر می‏کنیم:
1 - جواز تعدد زوجات با این که در بعضی موارد یک ضرورت اجتماعی است و از احکام مسلم اسلام محسوب می‏شود، اما شرایط آن با گذشته تفاوت بسیار کرده است، زیرا زندگی درگذشته، یک شکل ساده داشت و رعایت عدالت بین زنان آسان بود و از عهده غالب افراد برمی‏آمد، ولی در زمان ما باید کسانی که می‏خواهند از این قانون استفاده کنند، مراقب عدالت همه جانبه باشند. اگر قدرت بر این کار دارند، چنین اقدامی بنمایند. اساساً اقدام به این کار از روی هوی و هوس نباید باشد.
2 - تمایل پاره‏ای از مردان را به تعدد همسر نمی‏توان انکار کرد. این تمایل اگر جنبه هوس داشته باشد، مورد تأیید نیست، اما گاه عقیم بودن زن و علاقه شدید مرد به داشتن فرزند، این تمایل را منطقی می‏کند، یا گاهی بر اثر تمایلات شدید جنسی و عدم توانایی همسر اول برای برآوردن خواسته غریزی، مرد خود را ناچار به ازدواج دوم می‏بیند. حتی اگر از طریق مشروع انجام نشود، از طریق نامشروع اقدام می‏کند. در این گونه موارد نمی‏توان منطقی بودن خواسته مرد را انکار کرد.(1)
گاهی مسئله تعدد زوج در یک خانه موجب کینه و دشمنی می‌شود اما اشکال بر این افراد وارد است که دشمنی می‌ورزند، نه بر اسلام و تعالیمش، زیرا دین قانون تعدد زوجات را به طور وجوبی وضع نکرده است. در واقع تعدد زوجات در اسلام یک قاعده نیست، بلکه یک استثنا است و تنها حکم به جواز داده شده، نه الزام؛ یعنی برای برخی که مشکلاتی پیش آمده و مجبور به ازدواج مجدد هستند، اجازه داده شده است، چنان که برای آن شرطی گذاشته شده و آن اطمینان مرد به این است که می‏تواند میان زنان به عدالت عمل کند، اما اگر مردانی باشند که بدون توجه به این شرط و بدون توجه به سعادت خود و خانواده و فرزندان، در پی ازدواج مجدد باشند ازدواج دوم روا نیست، مثلاً هدفشان شهوت باشد و زن در نظرشان مفهومی جز موجودی که برای لذت و شهوت آفریده شده نباشد. اسلام با این افراد کاری ندارد و ازدواج بیش از یک زن را به آن‏ها اجازه نمی‏دهد.(2)

پی‏نوشت‏ها:
1. ناصر مکارم . تفسیر نمونه،نشر دار الکتب الاسلامی تهران 1375 ش . ج‏3، ص 256 - 260؛ مطهری .مجموعه آثار، نشر صدرا 1378 ش . ، ج‏19، ص 357 - 361.
2. علامه طبا طبایی.المیزان،نشر دار الکتب الاسلامیه تهران 1379 ش . ج‏4، ص 319.

موضوع قفل شده است