صلح و آشتی

تب‌های اولیه

43 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
صلح و آشتی

اصلاح

اصلاح از ماده صلاح است و صلاح در لغت ضد فساد و تباهی است.[1]، صلح اسم مصدر باب مفاعله از این ماده[2] و به معنی حاصل مصالحه انسانها با یکدیگر است.[3]

و به طور اختصاص در مورد رفع کدورت و کینه و دشمنی از میان مردم به کار می رود.[4]معادل فارسی صلاح، درست شدن[5] و معادل فارسی صلح، سازش و آشتی است[6]، بنابراین اصلاح در مقابل فساد[7] به معنی درست کردن و آشتی دادن است.




پی نوشت:



[1].جوهری، صحاح اللغة، ج1، ص383



[2].همان



[3].خلیل بن احمد فراهیدی، ج3، ص117



[4].راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 489



[5].فرهنگ فارسی، ج2، ص2159



[6].همان، ص2160



[7].ابن منظور، لسان العرب، ج2، ص517


به همین دلیل در قرآن کریم در مقابل افساد به معنی تباه کردن و خراب کردن به کار رفته است.[1]



1-بین: بین از مصدر بینونت به دو معنی متضاد قطع و وصل به معنی جدایی و ارتباط به کار می رود.[2] افزون بر این معنی ظرف و بیشتر ظرف مکان نیز استعمال می شود. در این صورت مفهوم حد فاصل بین دو چیز را افاده می کند[3] بنابراین کلمه بین در عنوان این بحث (اصلاح ذات البین) به معنی رابطه یا میانه است.



ذات مونث ذا در اصل به معنی دارا و صاحب است.[4] «امراة ذات ولد» به معنی زن بچه دار و «رجل ذو علم» به معنی مرد صاحب دانش است از آنجا که ترکیب اضافی ذات در همه موارد چنین مفهوم روشنی ندارد اهل لغت ناچار به تحلیل مفهومی شده و به دو صورت رابطه این واژه با مضاف الیه خود را تقریر کرده اند.




نخست آنکه ذات به معنی صاحب و مفید مصاحبت و همراهی است بنابراین ترکیب ذات یوم برای نمونه به معنی وقتی است که روزی دارد یعنی مصاحبت و همراه یک روز است و در نهایت وقتی که یک روز است را افاده می کند. و ما در ترجمه فارسی آن را به یک روز بر می گردانیم به همین دلیل به دارایی انسان ذات الید گفته می شود چون دارایی مصاحب دست و در اختیار انسان است.




دیگر ذات معمولا به یک اسم جنس اضافه می شود مثل ذات ولد از آنجا که اسم جنس صفت نمی شود و نمی توان چیزی را با آن توصیف کرد ذات در این گونه ترکیبات واسطه در توصیف است برای نمونه در ترکیب امراة ذات ولد، ذات شرایطی را فراهم می کند که بتوانیم امراة را با ولد توصیف کنیم و مفهوم زن بچه دار را برسانیم طبق این تحلیل وقتی می گوییم ذات صباح منظور وقتی است که صفت صبح دارد یعنی وقتی که صبح است و در نهایت مفهوم یک صبح را افاده می کند.[6]



پی نوشت:



[1].اعراف، 56



[2].خلیل بن احمد فراهیدی، ج8، ص308



[3].ابن منظور، لسان العرب، ج13، ص62



[4].خلیل بن احمد فراهیدی، ج8، ص207



[5]. ر.ک. خلیل بن احمد فراهیدی، ج8، ص



[6].ابن منظور، لسان العرب، ج15، ص457


اصلاح ذات البین

بنابر آنچه گذشت منظور از ذات البین ممکن است یکی از مفاهیم ذیل باشد:

آنچه همراه رابطه شماسن که منظور از آن حالت هایی است که بر روابط انسان ها عارض می شود آنچه صفت ارتباطی شماست که منظور از آن همان روابط و ارتباطات است آنچه در فاصله میان شما قرار دارد حالتی که بر فاصله میان شما عارض شده است منظور از همه این وجوه تحلیلی روابط بین انسان هاست.

ابن منظور[1] و فیروز آبادی[2] ذات الیمین را به حالت اجتماع مسلمانان تفسیر کرده اند نتیجه آنکه منظور از اصلاح ذات البین درست کردن و به سامان آوردن روابط است. طریحی نوشته است: منظور از ذات البین حالاتی است که بین گروهی وجود دارد و منظور از اصلاح ذات البین آن است که با تلاش و رسیدگی آتش فتنه ای را که بین آنها روشن شده خاموش کنی تا الفت و محبت حاکم شود.[3]

پی نوشت:

[1].لسان العرب، ج15، ص457

[2].قیروز آبادی، القاموس المحیط، ج4، ص409



[3].طریحی، مجمع البحرین، ص 153

ستایش و نکوهش



اصلاح ذات البین حرکتی است الهی انسانی که به قصد ایجاد صلح و سازش بین اهل ایمان صورت می گیرد. از آنجا که ارزش هر حرکتی به ارزش هدف آن حرکت بستگی دارد پیش از آنکه ستایش ها و سفارش های ناظر به اصلاح ذات البین را بخوانیم اندکی درباره فضیلت صلح و سازش و آشتی و نکوهش قهر و جدایی سخن می گوییم.




ستایش صلح و آشتی




از منظر قرآن کریم امت اسلامی به منزله یک خانواده و یک واحد حقیقی مثل یک ساختمان و مثل یک بدن است به همین دلیل سازش و آشتی و اتحاد و انسجام مسلمانان پدیده ای مطلوب و پسندیده و قهر و جدایی یک ناهنجاری است. در منطق دین مبین اسلام جدایی، تفرقه ، اختلاف و دشمنی مسلمانان چه در مقیاس فردی و چه در مقیاس طایفه ای و گروهی ، قومی و اجتماعی به منزله اختلاف بین اعضای خانواده و جدا شدن اعضای یک پیکر است. به همین دلیل رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:




هر گاه جبرئیل به دیدن من می آمد می گفت: ای محمد از کینه و دشمنی دیگران پرهیز کن[1]




و فرمود: جبرئیل درباره هیچ موضوعی به اندازه دشمنی با مردمان به من سفارش نکرد.[2]




به همین دلیل قهر و جدایی مسلمان با مسلمان تحریم و صلح و سازش و آشتی برایشان واجب شده است



امام صادق علیه السلام می فرماید: هر گاه دو نفر با قهر از هم جدا شوند حتما یکی از آنها مستحق بیزاری دین و دوری از رحمت خدا می شود و شاید هر دو مستحق چنین کیفری شوند.[3]




و از رسول خدا صلی اللله علیه و اله و سلم نقل می کند: هر گاه دو مسلمان با هم قهر کنند و سه روز قهر بمانند و صلح نکنند از اسلام خارج می شوند و بین آنها هیچ پیوندی باقی نمی ماند و هر یک از انها زودتر با دیگری سخن بگوید در روز قیامت بهشت می رود.[4]




پی نوشت:



[1].کافی، ج2، ص301



[2].همان



[3].همان، ص344



[4].همان، ص345


رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: تا زمانی که دو مسلمان با هم قهرند شیطان شادمان است و چون با هم دیدار کنند زانوانش می لرزد و مفاصلش می گسلد و می گوید: ای وای که هلاک نشد.[1]

حضرت علی علیه السلام پس از انکه به ضربت ابن املجم پلید مجروح شده در بستر شهادت افتاده بود به دو فرزند گرامی اش امام حسن و امام حسین علیهم السلام وصیت فرمود: شما را و همه فرزندان و خاندانم را و هر کسی که این نوشته مرا بخواند سفارش می کنم به پروای از خدا و مراعات نظم در کارها و صلح و سازش در روابط زیرا شنیدم که جد شما رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود: سازش در روابط از همه نمازها و روزه ها برتر است.[2]

نتیجه سخن آنکه جدایی و قهر مسلمانان حتی اگر با درگیری و خونریزی و مفاسد دیگر همراه نباشد برخلاف نظر شارع مقدس است بنابراین تلاش برای حل منازعات بین اهل دین حرکتی است ارزشمند که خداوند متعال آن را می پسندد و دوست می دارد و بر عکس قدم نهادن در راهی که منازعات را می افزاید و آتش اختلاف را شعله ور می کند هر چند که به مفاسد بزرگتر منتهی نشود بر خلاف شریعت و ناپسند حضرت پروردگار است.

ادامه دارد...

پی نوشت:

[1].وسائل الشیعه، ج12، ص262
[2].نهج البلاغه، 57/3،نامه 46


تلاش برای اصلاح روابط مسلمانان به بیان های مختلف سفارش و ستایش شده است. ما برخی از این سفارش ها و ستایش ها را نام می بریم.

1- اصلاح، واجب شرعی
قرآن کریم در سه آیه مسلمانان را مخاطب ساخته و تلاش برای اصلاح روابط را به عنوان تکلیفی واجب بر عهده ایشان نهاده است. می فرماید: از خدا پروا کنید و روابط بین خود را به سامان آورید.[1]

و می فرماید: همانا اهل ایمان برادرند، پس برادرانتان را آشتی دهید.[2]

در این آیه کریمه به جا ی آنکه بفرمایدبین دو برادر آشتی دهید فرمود بین دو برادرتان آشتی دهید به کارگیری این اسلوب لطیف باعث شده که جمله «اصلحوا بین اخویکم» در عین اختصار و کوتاهی لفظ معنی بلند و عمیقی را افاده کند، چون مستفاد از این جمله این است که دو طرف منازعه چون با هم برادرند سزاوار است دست از جنگ بردارند و با هم آشتی کنند و چون هر دو برادران شما هستند بر شما لازم است برای صلح و سازش آنها تلاش و کوشش کنید همان طور که در داخل خانواده خود برای آشتی دو برادر نسبی و خونی خود تلاش می کنید.[3]

و می فرماید: اگر دو گروه از مومنین با هم جنگیدند ، آنها را آشتی دهید.[4]

چنان که ملاحظه می شود در این آیه سه آیه به طور یکسان با صیغه امر که طبق قواعد اصولی ظهور در وجوب دارد به مسلمانان فرمان اصلاح داده شده است بنابراین حتی با صرف نظر کردن از سایر ادله می توان گفت تلاش برای اصلاح بین مسلمانان از نظر شرع مقدس تکلیفی واجب است.

2- اهمیت تکلیف
این تکلیف الهی چنان محکم و مبرم و حائز اهمیت است که انسان حق دارد و بلکه مکلف است برای انجام آن دروغ بگوید و اگر تشخیص دهد که گفتن یک سخن راست صلح و آشتی را با مشکل مواجه می کند گفتن آن جمله راست بر او حرام می شود ، برای نمونه اگر یکی از طرفین منازعه درباره طرف دیگر سخنی درشت بگوید نقل آن سخن برای طرف دیگر حرام و اظهار ضد آن واجب می شود.

پی نوشت:
[1].انفال، 1
[2].حجرات، 10
[3].المیزان، ج18، ص315
[4].حجرات، 9

3-فراگیری تکلیف:

فرمان اصلاح در قرآن کریم هم طراز فرمان تقوا و فرمان اطاعت خدا و پیروی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله است و التزام به ان شرط ایمان استمی فرماید: از خدا پروا کنید و روابط بین خود را اصلاح کنیدو از خدا و رسولش پیروی کنید اگر مومن هستید.[1]



و می فرماید: همانا اهل ایمان برادرند پس برادرانتان را آشتی دهید و از خدا پروا کنید.[2]




بنابراین فرمان اصلاح متوجه همه مکلفان است و به همین دلیل طبق قاعده عمومی نذر و عهد و قسم که در امور مرجوع و ناپسند منعقد نمی شوند، اگر کسی سوگند یاد کند که در امور دیگران مداخله نکند و برای میانجیگیری و اصلاح قدم بر ندارد سوگندش لغو و بی اثر است و نمی تواند به این بهانه از انجام این تکلیف مهم شانه خالی کند. همان طور که اگر کسی سوگند یاد کند که نماز نخواند، نذر و سوگندش لغو و بی اثر است و نمی تواند به این بهانه ترک تکلیف کند.




قرآن کریم می فرماید:وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِکُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ[3]




خدا را وسیله ای نسازید که با آن سوگند بخورید که کار نیک نکنید، تقوا را مراعات نکنید و بین مردم اصلاح نکنید که خداوند شنوا و داناست.[4]




زیرا خدا راضی نیست که نامش وسیله و ترک تکالیف شود.[5]




امام صادق علیه السلام در تفسیر این ایه کریمه می فرماید: «هو اذا دعیت لصلح بین اثنین لا تقل علی یمین ان لا افعل[6] منظور این است که اگر برای آشتی دادن دو نفر دعوت شدی، نگو من سوگند خورده ام که این کار را نکنم




پی نوشت:



[1].انفال، 1



[2].حجرات، 10



[3].بقره، 224



[4].ر.ک. محمدبن حسن طوسی، التبیان، ج2، ص225



[5].المیزان، ج2، ص221



[6].کافی، ج2، ص210


اصلاح، عمل الهی



انس بن مالک روایت کرده است روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با اصحاب نشسته بود دیدیم چنان خندید که دندان های مبارکش هویدا شد عمر گفت:



پدر و مادرم فدایت به چه می خندی؟

فرمود: دو نفر از امت من در پیشگاه پروردگار زانو زده یکی از آنها می گوید پروردگارا حق مرا از این برادرم بگیر. خداوند متعال به آن یکی می فرماید: حق برادرت را بده. او می گوید: پروردگارا از حسناتم چیزی باقی نمانده است که به او دهم. اولی می گوید پروردگارا از گناهانم به عهده بگیرد.

چون سخن به اینجا رسید اشک از چشمان مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سرازیر شد و فرمود: آن روز روز بزرگی است روزی است که هر کس نیاز دارد کسی از بارهایش را بردارد و ادامه داد خداوند متعال به نفر اول می فرماید: سرت را بلند کن و بهشت را بنگر او سر بر می دارد و می گوید: پروردگارا شهرهایی از نقره و کاخ هایی از طلا می بینم که با مروارید مرصع شده اند اینها برای کدام پیامبر یا کدام صدیق یا شهید است؟

می فرماید: اینها برای کسی است که بهایش را به من بپردازد عرض می کند پروردگارا کیست که این همه دارایی داشته باشد که بتواند بهای آن را بدهد می فرماید: تو داری و می توانی بهای آن را بدهی می گوید: چگونه می توانم بهای آن را بدهم می فرماید: برخیز دست برادرت را بگیر و باهم به بهشت در آیید.

آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: فاتقوالله و اصلحوا ذات بینکم فان الله عز و جل یصلح بین المومنین یوم القیامه[1] از خدا پروا کنید و روابط بین خود را اصلاح کنید (یعنی در صدد رفع اختلاف های مسلمانان برآیید.) زیرا خداوند متعال در روز قیامت مومنان را با هم آشتی می دهد.




پی نوشت:



[1].ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج2، ص297


اصلاح برترین عبادت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: پس از انجام واجبات کسی بهتر از اصلاح بین مردم عملی انجام نداده است.[1]



اصلاح صدقه برتر: امام صادق علیه السلام می فرماید: آشتی دادن بین دو نفر ارا از صدقه دادن دو درهم دوست تر دارم.[2]




و می فرماید: صدقه ای که خدا دوستش می دارد این است که چون رابطه مردم تباه شد اصلاحش کنی و چون از هم دور شدند نزدیکشان سازی.[3]




پی نوشت:



[1].وسائل الشیعه، ج18، ص241



[2].کافی، ج2، ص209



[3].همان


علمای اخلاق با الهام از کلمات معصومین علیهم السلام صدقه را به پنج قسم تقسیم کرده اند: صدقه مال که بذل و بخشش مالی است ، صدقه علم که نشر و تعلیم دانش است، صدقه عقل و تجربه که مشورت دادن است، صدقه جاه و مقام که شفاعت و وساطت است و صدقه زبان که نیز شفاعت و وساطت است.[1]



رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:



برترین صدقه ، صدقه زبان است گفتند یا رسول الله صدقه زبان چیست؟ فرمود شفاعت و وساطت است که با آن اسیری را آزاد می کنی، خونی را از ریختن حفظ می کنی، خیری به برادرت می رسانی، و شری را از او دور می کنی.[2]




اصلاح ذات البین صدقه زبان است.[3]




قرآن کریم می فرماید: در بسیاری از رازگویی های ایشان خیری نیست مگر کسی با این کار به صدقه ای یا کار پسندیده ای یا سازشی بین مردم فرمان دهد.[4]




کسی که با استفاده از زبان تلاش می کند آتش کینه و عداوت را خاموش کند بی شک مصداق این آیه کریمه قرآن کریم است که می فرماید: هر کس برای کار نیکی وساطت کند از آن کار نیک بهره ای خواهد داشت.[5]




امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند کسی که برای کار نیکی وساطت می کند یا به کار نیکی امر می کند یا از کار بدی نهی می کند یا به کار خیری راهنمایی می کند یا در مشورت کار خیری را پیشنهاد می کند در آن شریک است.[6]




بدون شک کسی که برای اصلاح بین مردم سخن می گوید مصداق همه این عناوین است او هم وساطت می کند، هم امر به معروف و نهی از منکر می کند هم خیری را نشان می دهد و هم به آن راهنمایی می کند.




گفتنی است که این تکلیف بر کسانی اکیدتر است که در جامعه موقعیتی دارند و گفتارشان نافذتر است.


امام علی علیه السلام می فرماید:خداوند بر شما واجب کرده است زکات مقام خود را بپردازید همان طور که واجب کرده است زکات مالتان را بپردازید.[7]





پی نوشت:



[1].ر.ک. ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص62



[2].بحارالانوار، ج73، ص44



[3].ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص63



[4].نساء، 114



[5].نساء ، 85



[6].خصال، ص138



[7].وسائل الشیعه، ج16، ص381


یکی از وظایف مسلمانی در برابر سایر مسلمانان اعم از خویش و بیگانه خیرخواهی است امام سجاد علیه السلام در شمار حقوق برادر می فرماید: دست ازیاری و خیرخواهی او برنداری.[1]



رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: هر کس پنج چیز را برای من تضمین کند من بهشت را برای او تضمین می کنم آنگاه در شمار آنها می فرماید: والنصیحة لجماعة المسلمین[2]، خیرخواهی برای عموم مسلمانان




امام رضا علیه السلام می فرماید: حق مومن بر مومن این است که در حضور و غیابش خالصانه خیرخواهش باشد چنانکه خیرخواه خویشتن است.[3]




بدون شک تلاش درصدد رفع اختلاف و خاموش کردن آتش فتنه از میان مسلمانان یکی از بهترین مصداق های خیرخواهی است امام علی علیه السلام می فرماید: یکی از بهترین خیرخواهی ها پیشنهاد صلح و سازش است.[4]




پی نوشت:



[1].صدوق، امال، ص454



[2].روضة الواعظین، ص424



[3].بحارالانوار، ج72، ص66



[4].عیون الحکم و المواعظ، ص470


نظر به این همه ستودگی و فضیلت بزرگان دین تلاش به منظور اصلاح بین مسلمانان را نعمتی خواستنی تلقی کرده و توفیق آن را از خداوند متعال درخواست کرده اند. امام سجاد علیه السلام در دعای مکارم الاخلاق عرض می کند:

و مرا به آرایه صالحان بیارا و با لباس اهل پروا زینت ده که عدل را بگسترانم، غیظ را فرو برم، آتش دشمن را خاموش کنم پراکندگان را به هم پیوند دهم و میان انسانها را به سامان آورم.[1]



نکته جالب در این دعای شریف این است که حضرت این فضایل را زینت اهل صلاح و تقوا به شمار آورده است.



پی نوشت:



[1].صحیفه سجادیه، تحقیق سید محمد باقر موحد ابطحی، ص112


پیش از این در بحث ستایش اصلاح دانستیم که اصلاح ذات البین یکی از تکالیف واجب در شرع نورانی اسلام است. واجبی که باید از گفتن سخن راست در صورت تعارض با آن خودداری کرد و به گفتن دروغ برای اجرای ان تن در داد تکلیفی که هیچ مکلفی به شرط احراز شرایط از آن معاف نیست و شانه خالی کردن از انجام آن با اصل مسلمانی ناسازگار است. این تکلیف الهی بر دومبنا استوار است. ضرورت وحدت و انسجام بین مسلمانان و ضرورت توجه هر مسلمان به سرنوشت امت اسلامی.



ضرورت وحدت اسلامی:




اولین پایه ای که وجوب اصلاح ذات البین بر آن استوار شده است نیازامت اسلامی به وحدت و انسجام است. وحدتی که در متن دینی تشریع شده و همه مسلمانان به حفظ و حراست از آن فرمان یافته اند. پیش از هرکس خداوند متعال در قران کریم اهل ایمان را برادر خوانده می فرماید: همانا مومنان برادرند.[1]، و آنان را به اتحاد و انسجام فرا خوانده می فرماید: همگی به ریسمان محکم خدا در آویزید و از هم جدا نشوید.[2]



هشدار داده است که در صورت نزاع و اختلاف، عزت، دولت و سلطه خود[3] و یاری و نصرت الهی [4] را از دست داده و از راه سعادت باز می مانند.[5] می فرماید:وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُکُمْ[6]، از خدا و رسولش فرمان برید و نزاع نکنید که سست می شوید و باد شما می رود.




منظور از باد در این آیه کریمه بنا بر اقوال مختلف مفسران، دولت، عزت، قوت، سلطه، و سیطره یا نصرت الهی است.




رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز فرموده است: مومن برادر مومن است.[7]




و نیز می فرماید: مومنان در مثل همانند یک ساختمانند که قسمت های مختلف آن یکدیگر را نگه می دارند و محکم و استوار می سازند.[8]




پی نوشت:



[1].حجرات، 10



[2].آل عمران، 103



[3].المیزان، ج9، ص95



[4].مجمع البیان، ج4، ص476



[5].محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج5، ص132



[6].انفال، 46



[7].ابن سلامه ، مسند الشهاب ، ج1، ص106



[8].عوالی اللئالی، ج1، ص377


امام صادق علیه السلام نیز می فرماید: مومن برادر مومن است مثل پیکری واحد که چون عضوی از آن به درد آید درد آن در تمام بدن احساس می شود.[1]



ناگفته پیداست که اختلاف، درگیری، منازعه و مشاجره در هر مقیاسی وحدت اسلامی را خدشه دار می کند و به عنوان آفتی تهدید کننده باید با آن مقابله کرد میانجیگری و اصلاح ذات البین حربه ای کار آمد برای دفع این آفت خطرناک و حفظ وحدت و انسجام مسلمانان است بنابراین می توان ضرورت حفظ وحدت را نزدیکترین مبنای وجوب اصلاح ذات البین تلقی کرد.




پی نوشت:



[1].کافی، ج2، ص166


ضرورت اهتمام به امور مسلمانان:




اهتمام به امور مسلمین واجبی قطعی و فراگیر استبه طوری که هیچ مسلمانی از دایره شمول آن خارج نیست . رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: کسی که شب را به صبح برساند و در اندیشه امور مسلمانان نباشد مسلمان نیست.[1]




ناگفته پیداست که اختلاف ، نزاع و درگیری بین مسلمانان چه در مقیاس فردی و چه در مقیاس اجتماعی از مفاسدی است که هر مسلمانی باید در اندیشه رفع و اصلاح آن باشد. و می فرماید: کسی که خطر آب سرکشی یا آتشی را از گروهی مسلمان برگرداند بهشت برایش واجب می شود.[2]




بدون شک خطر اختلاف و درگیری مسلمانان با هم از خطر سیل و صاعقه و آتش سوزی بیشتر است و اگر کسی این خطر را از جامعه اسلامی دور کند مشمول این وعده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خواهد بود و در جواب کسی که پرسیده بود چه کسی نزد خدا محبوب تر است فرمودآنکه برای مردم نافع تر و مفیدتر باشد.[3]




رفع کدورت و اختلاف و برقراری صلح و آشتی یکی از منافع بزرگی است که کسی می تواند به کسی دیگر برساند بنابراین می توان گفت ضرورت اهتمام به امور مسلمین مبنای قریب عمومیت وجوب میانجیگری است.




پی نوشت:



[1].کافی، ج2، ص163



[2].کافی، ج2، ص164



[3].همان، ص164


مبانی التزام عملی به میانجیگری




تا اینجا درباره مبانی وجوب و فراگیری تکلیف میانجیگری سخن گفتیم اکنون در این باره بحث می کنیم که انسان با چه مبانی و پایه هایی به انجام این تکلیف الهی تشویق و ملتزم می شود. بدون شک ورورد به اختلاف های دیگران مستلزم تحمل هزینه هایی است که صرف آن در زندگی شخصی موجب توسعه و پیشرفت می شود. صرف وقت، پرداخت مال و مایه نهادن از اعتبار و آبرو هزینه هایی است که در مسیر اصلاح دیگران به تناسب شرایط ضرورت پیدا می کند گاهی به نظر می آید که اگر کسی به جای اینکه وقتش را برای اصلاح دیگران صرف کند به زندگی شخصی خود بپردازد منافع فراوانی می برد مالی که برای رفع یک اختلاف هزینه کرده اگر سرمایه گذاری می کرد سودی از آن نصیبش می شد و ....




بنابراین فقط با تکیه بر مبانی است که می توان از این قبیل وسوسه ها رست و به دنبال عمل به تکلیف شرعی رفت. به نظر می رسد برای عمل به این تکلیف دو رکن لازم است: نخست جانی پاک، و دیگر اعتقادی راسخ به وعده های الهی




جان پاک: پیش از این دانستیم که که میانجیگری از مصداق های خیرخواهی است. امام علی علیه السلام فرمودند: از بهترین خیرخواهی ها پیشنهاد صلح و سازش است.[1]




بدون شک بدون برخورداری از روحی پاکیزه نمی توان خیرخواه دیگران بود.




باور به وعده های الهی: هیچ عاقلی وقت و مال خود را به هدر نمی دهد بنابراین باید باور داشت که خداوند متعال به وعده هایی که برای میانجیگری داده عمل خواهد کرد و پاداش هایی را که مقرر فرموده به بندگان اصلاحگرش عطا می کند در این صورت است که انسان می داند آنچه را در راه اصلاح دیگران هزینه کرده به هدر نداده بلکه برای آبادانی دنیا و آخرت خویش سرمایه گذاری کرده است.




پی نوشت:



[1].عیون الحکم و المواعظ، ص470


اقسام میانجیگری



میانجیگری بر حسب تنوع اختلاف ها دارای انواع و اقسام زیادی است. اختلاف ها و مشاجره ها را به ملاحظات زیادی می توان تقسیم کرد که مهم ترین آن سه ملاحظه است: ملاحظه عامل موجب اختلاف، ملاحظه موضوع اختلاف، و ملاحظه طرفین اختلاف




تقسیم اول: اختلاف ها به ملاحظه عامل اختلاف یعنی شخص یا اشخاصی که در ایجاد اختلاف نقش دارند بر دو قسمند:



اختلاف هایی که وسیله یکی از طرفین مشاجره به وجود می آیند.



اختلاف هایی که بوسیله شخص ثالث پدید می آید.



تقسیم دوم: به ملاحظه موضوع اختلاف یعنی چیزی که طرفین برای به دست آوردنش مشاجره می کنند نیز می توان اختلاف ها را به دو قسم عمده تقسیم کرد:



بر سر موضوعی واقعی مثل مال یل عرض پیدا می شود و خود دارای اقسام فراوانی است و در یک تقسیم عمده به کیفری و حقوقی تقسیم می شود. اختلاف هایی که در اثر توهم و سوء برداشت یکی از طرفین پیدا می شود در این گونه اختلاف ها در حقیقت چیزی وجود ندارد که نصیب پیروز میدان شود ولی شیطان می تواند با وسوسه و القا بر سر هیچ هم نزاع و درگیری بسازد.




تقسیم سوم: به ملاحظه طرفین اختلاف نیز اختلاف دارای سه قسم است که از دو تقسیم پی در پی به شرح زیر پدید می آیند. در وهله اول اختلاف یا بین افراد و اشخاص است یا بین طوایف و گروه ها، بنابراین دو نوع اختلاف و در نتیجه دو نوع میانجیگری پدید می آید.




اختلاف بین اقوام، طوائف، و گروهها



اختلاف بین افراد و اشخاص



در منابع اسلامی قسم دوم خود به دو قسم دیگر تقسیم شده است:




اختلاف بین زن و شوهر(همسران)



اختلاف بین غیر زن و شوهر


میانجیگری بین طوایف:



قران کریم می فرماید: اگر دو طایفه از اهل ایمان با هم بجنگند شما آنها را آشتی دهید اگر یکی از آنها بر دیگری ستم کرد با آنکه ستم می کند بجنگید تا به فرمان خدا گردن نهد و اگر فرمان خدا را پذیرفت آن دو را عادلانه سازش دهید و عدالت ورزید که خدا عدالت ورزان را دوست می دارد.[1]




از این آیه کریمه استفاده می شود: یکی از راهکارهای اصلاح بین طوایف و اقوام استفاده از قوه قهریه است به این معنی که اگر یکی از دو طرف ظالمانه به جنگ و نزاع ادامه دهد و به حق خود قناعت نکند، بر سایر مسلمانان لازم است با او مقابله کنند تا به اجرای قانون الهی رضایت دهد چرا که ظلم و ستم از مصداق های بارز فساد است.




اصلاح بین دو گروه متخاصم تنها با ترک مخاصمه محقق نمی شود اصلاح حقیقی در صورتی پدید می آید که هر کس به حق شرعی خود دست پیدا کند، چرا که بدترین فساد محروم کردن صاحب حق از حق خویش است به همین دلیل قران کریم فرمان اصلاح را به اجرای عدالت مقید کرده فرموده است: معنی عدل در این جمله این است که احکام خدا در مورد دو طرف منازعه اجرا شود و هر حقی از هر یک از آنها ضایع شده جبران شود.[2]




پی نوشت:



[1].حجرات، 9



[2].المیزان، ج18، ص315


میانجیگری بین اشخاص(غیر زن و شوهر)




این قسم همه انواع و اقسام مشاجره ها و اختلاف هایی را که بین آحاد مسلمانان اتفاق می افتد شامل می شود میانجیگری بین دو برادر ، دو شریک، دو همسایه، دو همکار، دو دوست، برادر و خواهر ، پدر و فرزند و... همه از از این قسم است.



در این قسم میانجیگری باید شرایط و ظروف بین دو طرف را در نظر گرفت و با توجه به سوابق و علایق بین آنها اقدام کرد و سخن گفت. سخنی که برای اصلاح دو خواهر مفید است بسا که برای رابطه دو دوست یا دو شریک زیان آور باشد بنابراین شخص میانجیگر علاوه بر شرایط عمومی باید به ظروف و شرایط موجود نیز آگاه باشد.




میانجیگری بین همسران



میانجیگری بین همسران خود از مصداق های میانجیگری بین اشخاص است ولی به ملاحظه اهمیت و حساسیت خانواده و توجه ویژه شرع مبین به رابطه زوجیت و حفظ محیط خانواده از تنش و منازعه این مصداق به عنوان یک قسم و به طور مستقل مطرح شده است.


شرایط اصلاح:



کسی که در صدد میانجیگری و اصلاح بین مخالفان و متخاصمان برمی آید باید دو شرط را احراز کند در غیر این صورت تلاش او اگر موجب مفسده ای نشود مثمر صلح و اشتی نخواهد بود. میانجیگری از این جهت با فریضه امر به معروف، قرابت و شباهت دارد.




توانایی:



نخستین شرط میانجیگری توانایی است توانایی دارای شاخه های زیادی است از جمله توانایی علمی یا تجربی، شخص میانجیگر اگر چه در ظاهر با طرفین اختلاف روبه روست در حقیقت پنجه در پنجه شیطان نهاده است. بدیهی است که شیطان به آسانی تسلیم نمی شود هزاران عذر و بهانه از زبان هریک از آنها می تراشد که هر یک از آنها به تنهایی امکان صلح و سازش را منتفی می نمایاند و در نظر اول احتمال موقعیت را به صفر می رساند در این میدان تنها مرد باتجربه و داناست که می داند هر یک از این بهانه ها را چگونه پاسخ دهد و شیطان را از میدان به در کند.




امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی تالله علیه و آله و سلم نقل کرده است: کسی که بدون آگاهی عمل کند خرابکاری اش از اصلاحاتش بیشتر است..[1]




امام جواد علیه السلام می فرماید: کسی که راه ورود را نشناسد و از بیراهه وارد شود برای خروج خسته و درمانده می شود.[2]




یکی از شعبه های مهم و کارآمد آگاهی ، آشنایی با انواع اختلاف و کیفیت مقابله با هر یک از آنهاست.




کسی که برای اصلاح قدم بر می دارد در وهله اول باید با این اصول کلی و راهکار مقابله با هریک آشنا باشد و در وهله دوم پیش از هر اقدامی باید عامل و موضوع اختلاف را پیدا کند و در مرحله سوم نقش عوامل بیرونی و حاشیه ای در ایجاد گسترش و تداوم آن را بررسی کند و آنگاه با توجه به تجارب و اندوخته های خود برای درمان اختلاف قدم در راه بگذرد.




پی نوشت:



[1].کافی، ج1، ص44



[2].بحارالانوار، ج68، ص340


توانایی در گفتار: کسی که نتواند به شیوایی سخن براند، نمی تواند در مخاطب اثر بگذارد هر چند که از نظر تجربه کامل و به کیفیت کار، آگاه باشد. تسلط بر فنون سخن به به شخص میانجیگر کمک می کندتا خود را از افتادن در دام لفاظی های افراد لجوج که به پیروی از وسوسه های شیطانی سخن می گویند و اختلاف های کوچک را بزرگ می نمایانند حفظ کند.

توانایی مالی:این شرط عمومی و فراگیر نیست و در همه جا ضرورت ندارد ولی در پاره ای موارد که جمع کردن اطراف اختلاف محتاج هزینه مالی است و در مواردی که اختلاف طرفین بر سر مال است دست پُر میانجیگر عامل بسیار موثری در توفیق و کامیابی اوست.

اعتبار: شرط دیگر میانجیگری اعتبار است به این معنی که شخص میانجیگر در نظر طرفین اختلاف دارای وجهه و جایگاهی باشدچنانکه آنها از شنیدن سخنان او ابا نکنند و عمل به اشارات و اندرزهایش را درون شان خود ندانند این شرط شبیه شرط احتمال تاثیر در امر به معروف است.




اعتبار اجتماعی یک انسان به عوامل زیادی از جمله سن، طبقه اجتماعی و میزان تحصیلات بسته است. روشن است که در اختلاف بین دو پیرمرد یک نوجوان نمی تواند میانجیگری کند و یک عامی تحصیل نکرده برای وساطت بین دو عالم مناسب نیست مگر آنکه این نقیصه با عامل دیگری جبران شود

میانجیگری به لحاظ اینکه اولا مواجهه با انسان است که خالق حکیم او را با هزاران رمز و راز آفریده و ثانیا در شرایطی صورت می گیرد که هر دو طرف از هم عصبانی و دلشکسته اند. ظرافتی فوق العاده دارد به همین دلیل کامیابی در این راه با مراعات راهکارهای درست نسبت مستقیم دارد افزون بر اینکه هیچ اقدامی بدون مراغات راهکار مناسب خود به نتیجه نمی رسد.

امام رضا علیه السلام می فرماید: کسی که هر چیزی را از راه مناسبش می جوید دچار لغزش نمی شود و اگر بلغزد و اشتباه کند(چنان اشتباهی مرتکب نمی شود) که بیچاره شود و راهی برای جبران اشتباه نیابد.[1]

بر این مبنا ما برخی از راهکارهای میانجیگری را که از روایات به دست اورده ایم نام می بریم. پیش از بحث درباره راهکارهای اصلاح توجه به این نکته ضروری است که میانجیگری به حسب نسبت طرفین اختلاف با شخص میانجیگر بر دو قسم است چون گاهی انسان به عنوان شخص ثالث در صدد اصلاح بین دو طرف دیگر است و گاهی به عنوان یکی از طرفین اختلاف در صدد اصلاح بین خویشتن با دیگری است. با ملاحظه این تقسیم راهکارهای اصلاح نیز به سه دسته تقسیم می شود:

راهکارهای عمومی اصلاح، راهکارهای اصلاح بین دیگران و راهکارهای اصلاح بین خود و دیگران

پی نوشت:

[1].بحارالانوار، ج68، ص 340



راهکارهای عمومی اصلاح:

از دیدگاه دین مقدس اسلام هیچ کس از راه کج به منزل نمی رسد و هیچ هدف صحیحی به وسیله ابزار و مقدمات نادرست دست یافتنی نیست امام علی علیه السلام به مردم کوفه می فرمود: ای مردم کوفه شما فکر می کنید من نمی دانم چه چیزی شما را به سامان می اورد، آری می دانم ولی خوش ندارم برای اصلاح شما خود را فاسد کنم.[1]




منظور حضرت از این سخن این است که شما را می توان با قوه قهریه و ستم به فرمان بری وا داشت تا کارتان اصلاح شود ولی ستم روا نیست و هر کس ستم کند خودش فاسد می شود.




هنگامی که امیرالمومنین علیه السلام به حکومت رسید بیت المال را به طور مساوی بین مسلمانان تقسیم می کرد و به عرب و عجم و بنده و مولا به یک اندازه می داد اشراف عرب و سران قبائل از این شیوه تقسیم ناراحت شدند و بسیاری از آنها به معاویه روی آوردند برخی از یاران حضرت پیشنهاد کردند که حضرت برای حفظ رجال سیاسی و اشراف عرب از این سیاست دست بردارد و بیت المال را با تبعیض تقسیم کند حضرت در جواب این پیشنهاد با تعجب می فرمایند: آیا شما به من می گویید با ستم یاور جمع کنم و پیروز شوم نه به خدا تا آنگاه که خورشید طلوع می کند و ستاره ای در آسمان می درخشد هرگز این کار را نمی کنم.[2]




امثال این مضمون به فراوانی از آن حضرت نقل شده است.[3]




پی نوشت:



[1].مفید، امالی، ص207



[2].وسائل الشیعه، ج15، ص 107



[3].برای نمونه ر. ک. شریف رضی، نهج البلاغه، عبده، 118/1

از این سخنان شریف بر می آید که برای سامان دادن به یک چیز نمی توان چیزهای دیگری را بی سامان کرد. نافرمانی از خداوند متعال در هر سطح و به هر صورت چه به صورت ترک واجب و چه به صورت ارتکاب حرام مصداق بارز فساد است.

بنابراین به بهانه میانجیگری نباید هیچ تکلیفی ترک شود مسلمان حق ندارد برای اصلاح بین دیگران یا اصلاح رابطه خود با دیگران از انجام واجبی صرف نظر کند یا به ارتکاب حرامی رضا دهد جلسه ای که به قصد اصلاح تشکیل می شود نباید چندان به طول انجامد که نماز را تحت الشعاع قرار دهد و گفت و گوهایی که صورت می گیرد نباید احترام و آبروی مسلمان را هدف قرار دهد برای اصلاح بین یک گروه نمی توان حقوق فرد یا گروه دیگری را پایمال کرد و پیگیری امر اصلاح نباید چنان فراگیر شود که انسان را از ادای حقوق واجب خانواده ، پدر ، مادرو فرزند خود غافل کند.



کسی که در صدد است رابطه بین خود و دیگران را اصلاح کند حق ندارد برای جلب نظر طرف مقابل خود غیبت یا خبرچینی کند یا رفتارهای نامشروع و غیر اخلاقی او را تایید کند. زن یا مردی که می خواهد رابطه خود با همسرش را اصلاح کند می تواند در محدوده شرع هر امتیازی به او بدهد و در بابر آن از خداوند متعال انتظار پاداش هم داشته باشد ولی بیرون ار چارچوب شریعت نمی تواند چیزی را بپذیرد.




خلاصه آنکه باید توجه داشت دستیابی به فضیلت اصلاح از راه حرام نه امکان پذیر است نه توجیه پذیر و حتی اگر بر حسب ظاهر از راه حرام توفیقی به دست آید در حقیقت برکت نخواهد داشت و خیری از آن بر نخواهد خاست.


راهکارهای اصلاح بین دیگران:

روایاتی که در زمینه اصلاح ذات البین به دست ما رسیده، حاصل یک توصیه و دو تجویز است. توصیه ای که در این زمینه وارد شده این است که انسان در صورت نیاز از مال خویش برای اصلاح بین دیگران هزینه کند و حتی اگر مالی در دست نداشت قرض بگیرد همراه این سفارش به مسلمانان رخصت داده شئه که از بیت المال برای اصلاح بین دیگران و برای ادای دین کسی که در این راه مقروض شده هزینه کنند همچنین به کسی که برای اصلاح قدم بر می دارد رخصت داده شده است برای اصلاح دروغ بگوید. ما این مباحث را تحت دو عنوان مطرح می کنیم.

هزینه مالی برای اصلاح
در کتب شیعه[1] و سنی[2] روایت شده است که قبیصة بن مخارق هلالی برای اصلاح ذات البین مالی قرض گرفت و چون از ادای قرض خود ناتوان شد خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمده تقاضای کمک کرد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: چند روزی در مدینه بمان تا زکات بیاید و دینت را پرداخت کنیم. آنگاه فرمود: ای قبیصه جز در سه مورد حلال نیست که انسان از دیگران تقاضای کمک مالی کند صورت اول آنکه کسی برای اصلاح ذات البین دینی بگیرد.[3]

پی نوشت:
[1].میرزا حسن نوری، مستدرک الوسائل، ج7، ص 227 و ج13، ص437
[2].مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج3، ص97
[3].برای شرح این روایت، ر.ک. نووی ، شرح مسلم، ج7، ص133

در منابع شیعی از ابوحنیفه سایق الحاج روایت شده است:

من با یکی از خویشان سببی ام در مورد میراثی مشاجره می کردیم ، مفضل از آنجا رد شد مدتی ایستاد و حال ما را دید پس از آن گفت با من به خانه بیایید ما نیز به دنبال او رفتیم او با پرداخت چهارصد درهم ما را آشتی داد آنگاه گفت: بدانید که این مال از آن من نیست بلکه از آن امام صادق علیه السلام است او به من فرمان داده است که هر گاه ببینم دو نفر شیعه در مورد مال با هم نزاع می کنند از مال آن حضرت برای اصلاح ایشان هزینه کنم.[1]

علاوه بر این روایت از مفضل نقل شده که امام صادق علیه السلام فرمودند: هر گاه بین دو نفر از شیعیان ما نزاعی دیدی بهای آن را از مال من بپرداز.[2]

پی نوشت:
[1].کافی، ج2، ص209
[2].همان

دروغ برای اصلاح:

به طور طبیعی وقتی دو نفر با هم در حال نزاع و مشاجره اند سخنان درشت به هم می گویند سخنانی که آگاهی طرف مقابل آتش اختلاف را شعله ور می کند. کسی که قصد اصلاح دارد در صورتی که به راستگویی ملتزم باشد و سخنان و مواضع هر یک را به دیگری منتقل کند نه تنها به اصلاح موفق نمی شود بلکه ممکن است دامنه اختلاف را نیز توسعه دهد به همین دلیل شرع مقدس در این مورد راستگویی را تحریم و دروغ گفتن را تجویز و بلکه تکلیف کرده است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: دروغ گفتن جز در سه جا شایسته نیست..... جایی که انسان برای اصلاح دو نفر تلاش می کند.[1]

امام صادق علیه السلام فرمودند: کسی که در صدد اصلاح دروغ می گوید ، دروغگو نیست.[2]

و می فرماید: میانجیگر دروغگو نیست.[3]

و می فرماید: دروغ جز در دو مورد نکوهیده است؛ برای دفع شر ستمکاران و برای اصلاح ذات البین.[4]

پی نوشت:
[1].مستدرک الوسائل، ج9، ص94
[2].کافی، ج2، ص210
[3].همان
[4].مستدرک الوسائل، ج9، ص96

استفاده از قوه قهریه:

در صورتی که یکی از طرفین اختلاف به حق خود قناعت نکند و بر طرف دیگر ستم روا دارد استفاده از قوه قهریه علیه او مجاز است. آیه کریمه حجرات در اصلاح بین طوایف به صراحت به مسلمانان رخصت داده است که با گروه سرکش بجنگد تا به حکم خدا راضی شود.


فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتي‏ تَبْغي‏ حَتَّى تَفي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا[1]؛
اگر یکی از دو گروه به دیگری ستم کرد با گروه ستمکار بجنگید تا به حکم خدا برگردد و اگر به حکم خدا برگشت آنها را عادلانه سازش دهید و عدالت را مراعات کنید.

در ذیل این راهکار توجه به دو نکته ضروری است.

نخست آنکه استفاده از قوه قهریه مخصوص شرایط ویژه ای است و به خصوص از شئون دولت اسلامی است در صورتی که هر فرد مسلمان به تشخیص خود به زور متوسل شود جامعه دچار هرج و مرج خواهد شد دیگر ایتکه تجویز این راهکار به معنی تجویز ظلم بر گروه سرکش نیست.

استفاده از قوه قهریه تا وقتی جایز است که یکی از طرفین حق را نپذیرفته است ولی در صورتی که حق را بپذیرد ادامه درگیری خود مصداق ستم و در خور مقابله است بنابراین در صورتی که تهدید و ارعاب ثمر بخش باشد نباید کار را به درگیری کشاند.

همچنین پس از قبول حق نباید ذره ای به نفع طرف دیگر حکم کرد ؛ فان فاءت فاصلحوا بینهما بالعدل، بنابراین همان طور که نباید حقوق طرف دیگر تضییع شود حقوق طرف سرکش نیز پس از توبه از ظلم و سرکشی باید به عدالت ادا شود.

پی نوشت:
[1].حجرات، 9

راهکارهای اصلاح بین خود و دیگری:

یکی از مصداق های اصلاح ذات البین این است که انسان رابطه خویش با دیگران را اصلاح کند و در صورتی که با کسی مشاجره، اختلاف و حتی کدورتی دارد برای رفع و اصلاح آن قدم بردارداین وظیفه در صورتی متوجه انسان می شود که خود در ایجاد مشکل و تیره کردن روابط تاثیر نداشته باشد و گرنه علاوه بر این تکلیف وظیفه جبران اشتباه نیز بر عهده او نهاده می شود. امام علی علیه السلام می فرماید: درست کن اگر تو تباه کرده ای.[1]

کسی که تصمیم می گیرد بین خود و دیگری را اصلاح کند دو راه مشخص پیش رو دارد نخست آنکه خود قدم بردارد و به سراغ طرف اختلافش برود و دیگر آنکه واسطه ای بفرستد ولی در هر صورت برای دستیابی به صلح و سازش باید اصولی را مراعات کند.

پی نوشت:
[1].عیون الحکم و المواعظ، ص78

اصلاح رابطه با خدا:

از آنجا که قلوب انسانها در تسخیر اراده خداست و تا او نخواهد به کسی رو نمی آورند کسی که در صدد اصلاح رابطه خویش با دیگران است پیش از هر چیز باید رابطه خود و خالقش را اصلاح کند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: هر بنده ای ظاهری دارد و باطنی ، هر کس باطن خود را اصلاح کند خداوند ظاهرش را اصلاح می کند و هر کس باطن خود را خراب کند خداوند ظاهرش را نیز خراب می کند. هر کس شهرتی در آسمان دارد و شهرتی در زمین. اگر کسی شهرت آسمانی اش را نیکو کند خداوند همان شهرت را در زمین هم به او می دهد و اگر در آسمان به بدی مشهور شود در زمین نیز به بدی مشهور خواهد شد.[1]

امام علی علیه السلام می فرماید: کسی که رابطه خود را با خدا اصلاح کند خدا رابطه او با مردم را اصلاح می کند.[2]

بنابراین انسان پیش از هر اقدامی در جهت اصلاح رابطه با دیگران باید رابطه خود با خدایش را مرور کند تا اگر در این باره حقوق مولویت را زیر پا نهاده توبه کند و اگر به کسی ستمی کرده و حقی از بندگان خدا ضایع کرده که به تیرگی رابطه اش با آنها منجر شده پیش از اینکه سراغ ایشان رود از پروردگارش پوزش بخواهد که امر او را در مورد بندگانش ندیده گرفته و نافرمانی کرده است و اگر بدون خواست خود گرفتار اختلاف و مشاجره شده، از خدا بخواهد که به او توفیق حلم و قدرت صرف نظر کردن عنایت کند تا بتواند پیوند بریده شده را ترمیم کند و اختلافی را که صورت گرفته از میان بردارد.

پی نوشت:
[1].طوسی، امالی، ص458
[2].شریف رضی، نهج البلاغه، با شرح محمد عبده، 20/4

اصلاح عملی است الهی که شیطان را به سختی می آزارد چون طبع او متمایل به فساد و تباهی است و صلح و سازش و آرامش را بر نمی تابد.

به همین دلیل به سختی با اصلاح گران مقابله می کند و تا بتواند کارشکنی می کند ، در هر قدمی که شخص اصلاح گر به پیش می نهد با وسوسه ای نو مواجه می شود که باید ابطالش کند، هر اقدامی که او می کند شیطان با وسوسه و ابداع احتمالات دور از ذهن طرف مقابل را می رماند و میل به اصلاح را در او سرکوب می کند بنابراین باید پیش از حرکت از خداوند متعال در خواست کرد که انسان را د رمقابل شیطان پشتیبانی و او را در میدان فکر و عمل خلع سلاح کند.

تواضع:

کسی که در صدد اصلاح رابطه با دیگران است در هر صورت نیازمند تواضع است. بدون تواضع انسان برای اصلاح پیش قدم نمی شود نه خود حرکتی می کند و نه از کسی برای وساطت خواهش می کند.

به حکم تواضع است که انسان می تواند به اشتباه خود اعتراف کند ، از آن پوزش بخواهد بالاتر از آن می تواند گناه نکرده را به گردن گیرد و عذرخواهی و طلب بخشش کند.

بنابراین کسی که این توانایی ها را در خود سراغ ندارد و در نظر دارد با طرف اختلاف خود متکبرانه مواجه شود همان به که برای اصلاح پیش قدم نشود که چنین اقدامی اگر آتش فتنه را تندتر و عمق کینه را بیشتر نکند برای خاموش کردن این آتش موثر نیست.

صرف نظر(گذشت)

کسی که برای اصلاح پیش قدم می شود نیازمند قدرت بخشیدن و صرف نظر کردن است.

بدیهی است که نمی توان کسی را با یاد آوری گناهان و اشتباهاتش به آشتی کشاند و به سازش وا داشت هر چند که در حقیقت گناهکار و ظالم باشد.

بنابراین کسی که قدم پیش می گذارد به اقتضای پیش قدمی که سرچشمه گرفته از روحی بزرگتر است باید پیش از روبه رو شدن با طرف مقابل او را بخشیده باشد به طوری که هیچ اشتباه و تقصیری را به او یادآوری نکند و منتظر پوزش خواهی او نشود و حتی اگر لازم شد گناه او را به گردن گیرد و از او پوزش بخواهد.

قبول پوزش:




دانستیم که قدم پیش نهادن برای رفع کدورت و اختلاف از مصداق های اصلاح ذات البین است بنابراین این وظیفه بر عهده طرفین اختلاف به طور یکسان نهاده شده است. ولی اگر کسی نتوانست در این کار پسندیده پیش قدم شود حداقل وظیفه اوست که پوزش طرف مقابل را بپذیرد و پیشنهاد او را رد نکند چرا که یکی از حقوق مسلمان بر مسلمان بخشیدن اشتباه و قبول پوزش اوست.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: مسلمان بر مسلمان خویش سی حق دارد که از آنها پاک نمی شود مگر ادا کند یا بر او ببخشد، لغزش او را ببخشد، بر اشکش رحمت ارد ، عیبش را بپوشاند، اشتباهش را ندیده گیرد و عذرش را بپذیرد...[1]

و فرمود: اگر کسی از برادر مسلمانش پوزش بخواهد و او عذرش را نپذیرد خداوند گناه باجگیران را برای او می نویسد.[2]

و فرمود: هر کس گفت من کاری نکرده ام چه راست و چه دروغ، از او بپذیرید و هر کس عذر چنین کسی را نپذیرد شفاعتم شامل او نشود[3]

و فرمود: می خواهید لدترین افراد شما را معرفی کنم ؟ گفتند آری ای رسول خدا فرمود: آنان که از اشتباهات چشم نمی پوشند، معذرت را نمی پذیرند و لغزش ها را نمی بخشند.[4]

پی نوشت:
[1].وسائل الشیعه، ج12، ص212
[2].مستدرک الوسائل، ج9، ص56
[3].مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص 404
[4]..مستدرک الوسائل، ج9، ص 57


طبق روایتی که مرحوم مجلسی از تفسیر امام حسن عسگری علیه السلام نقل کرده: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پس از آنکه درباره اهمیت روز اول شعبان تهدید کرده است که اگر کسی در این روز کار بدی کند و به هر صورتی سر از فرمان پروردگار عالم بپیچد به یکی از شاخه های درخت زقوم آویخته و آن شاخه او را به جهنم خواهد برد . می فرماید: اگر کسی گناهکاری از او پوزش بخواهد و او عذرش را نپذیرد و سپس در مقام تلافی به عقوبتی مساوی با گناهش اکتفا نکند و او را بیشتر مجازات کند به یکی از شاخه های درخت زقوم آویخته است.[1]

امام سجاد علیه السلام می فرماید: اگر کسی از طرف راست دشنامت داد آنگاه به طرف چپت آمد و عذر خواست از او بپذیر.[2]

امام صادق علیه السلام می فرماید: وقتی برادران مسلمانتان لغزشی می کنند و دچار اشتباهی می شوند برای آنها دنبال عذری بگردید و اگر هیچ عذری برای کارشان نیافتید فکر کنید که ایراداز شماست که همه عذرها را نمی شناسید.[3]

و می فرماید: اگر باخبر شدی برادرت چیزی گفته و چهل نفر شهادت دادند که آن را از او شنیده اند ولی خودش گفت من آن را نگفته ام از او بپذیر.[4]

در روایتی است که امام کاظم علیه السلام فرزندانش رلا جمع کرد و فرمود: فرزندانم برای شما وصیتی دارم که هر کس به آن عمل کند هرگز فرودست نخواهد شد اگر کسی آمد و در گوش راستتان سخنی ناپسند گفت ، سپس به طرف چپ آمد و در گوش چپ عذر خواست عذرش را بپذیرید.[5]

پی نوشت:
[1].بحارالانوار، ج73، ص357
[2].کافی، ج8، ص153
[3].مستدرک الوسائل، ص57
[4].همان، ج9، ص56
[5].بحارالانوار، ج68، ص425

از مجموعه روایاتی که گذشت چند مطلب به شرح ذیل استفاده می شود:

1- قبول معذرت واجب و عدم پذیرش عذر حرام است.

2-عدم قبول معذرت گناه کبیره است چون در کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به دو صورت درباره آن وعید و تهدید وارد شده است.

3-پذیرش عذر و صرف نظر کردن از اشتباه حق برادر مسلمان است به این معنی که اگر کسی عذر برادر مسلمانش را نپذیرد تنها خدا را نافرمانی نکرده است بلکه حق مسلمانی را نیز تباه کرده و مدیون اوست.

4- در وجوب پذیرش عذر نه تنها احراز راستگویی معذرت خواهنده معتبر نیست بلکه حتی با احراز دروغگویی او نیز پذیرش عذرش واجب است.

5- در مقام عذرخواهی نیاز به هیچ شاهد و سوگندی نیست و هیچ شهادتی علیه معذرت خواهنده معتبر نیست بلکه تنها ملاک معتبر ادعای خود اوست ، به طوری که اگر گفت کاری را نکرده یا سخنی را نگفته است حتی شهادت چهل نفر را بی اثر کند.

6- اگر کسی نتوانست برای خود عذری بیاورد در وهله بعد وظیفه ماست که برای او عذری بتراشیم.

نتیجه سخن اینکه اگر یکی از طرفین اختلاف به سراغ دیگری رفت و از او عذرخواهی کرد پذیرش عذر او و دست برداشتن از اختلاف بر او واجب می شود و اگر کوتاهی کند مرتکب گناه کبیره شده است.

این همه در صورتی است که پوزش خواهنده گناهکار باشد ولی در صورتی که او تقصیری نکرده و از سر بزرگواری و به نیت اصلاح ذات البین قدم پیش نهاده تکلیف طرف دیگر بسیار سنگین تر می شود در این صورت انسان باید از خالق خود که بر همه امور آشکار و نهان آگاه است حیا کند، و به استقبال برادرش برود و او را از عذرخواهی بی نیاز کند.

آثار و ثمرات:

در صورتی که مسلمانان به این تکلیف بزرگ ملتزم باشند و برای رفع اختلاف ها بین همدیگر تلاش کنند با دو دسته ثمرات مطلوب و گوارا مواجه می شوند: دسته اول ثمراتی که نصیب آشتی کنندگان می شود و دسته دیگر ثمراتی که میانجیگران و آشتی دهندگان به دست می آورند.

آثار اصلاح برای آشتی کنندگان:

ثمراتی که از اصلاح ذات البین نصیب آشتی کنندگان می شود بر دو دسته است. آثار فردی و آثار اجتماعی

آثار فردی اصلاح برای آشتی کنندگان:

برای آگاهی از ثمراتی که در پی آشتی نصیب آشتی کننده می شود پیشاپیش لازم است بدانیم اختلاف و دشمنی چه بهره ها و منافعی را از او سلب و چه زیان و خسارتی بر روح و جانش وارد می کند با توجه به زیان های دشمنی اصلاح برای آشتی کننده سه فایده عمده دارد که هر یک خود مشتمل بر آثار و فواید فراوانند.

1- آسودگی: قهر و دشمنی زندگی را برای انسان نا امن می کند در فضای دشمنی انسان همان طور که خود معمولا از آزار و اذیت دشمنان دریغ نمی کند در معرض آزار و اذیت دشمنان قرار دارد. امام صادق علیه السلام می فرمایند: کسی که تخم دشمنی بکارد محصولی جز دشمنی نمی چیند.[1]

ولی در فضای صلح و سازش و آشتی نه تنها از این خطرها در امان است بلکه می تواند به هنگام خطر به یاری دوستان خود امیدوار هم باشد.

در فضای دشمنی انسان همیشه از برملا شدن رازی یا معلوم شدن نقطه ضعفی و راه نفوذی که دشمن را جسور و شادمان کند در هراس است در حالیکه در صلح و اشتی چنین دغدغه ای ندارند. در مواجهه با دشمن همیشه این احتمال وجود دارد که او به یکی از اسرار ما واقف شود و یکی از معایب ما را بداند و آن را فاش کند ولی در زمان صلح و اشتی این خطر به مراتب کمتر است بنابراین یکی از فواید و ثمرات صلح و آشتی برای آشتی کنندگان زندگی آسوده و بی دغدغه و دور از تهدید و خطر است.

2- رهایی از رذایل:

به تصریح علمای اخلاق دشمنی و عداوت انسان را به آزار و اذیت طرف مقابل می خواند چرا که وجود دشمن بر قلب او سنگینی می کند به طوری که می خواهد از هر راهی به او زیان برساند به همین دلیل علیه او دروغ می گوید و غیبت می کند، به او تهمت می زند اسرارش را فاش می کند، عیب هایش را جار می زند ، پرده آبرویش را می برد ، چون گرفتار مصیبتش بیند شادکامی می کند ، او را به ریشخند و استهزا می گیرد ، در مجالس از او روی می گرداند و هنگامی که لغزش و اشتباهی از او برملا شود و آبرویش در خطر قرار گیرد ، خوشحال می شود حاضر می شود حقوقش را پایمال کند،

اگر از او وا می ستانده پس ندهد، اگر خویشاوند است با او قطع رحم کند، اگر همسایه است از حقوق همسایگی اش محرومش کند و... اینها برخی از رذایل و محرماتی است که انسان را در فضای دشمنی تهدید می کنند و حتی اگر کسی در برابر هجوم این همه رذیلت مقاومت کند و مرتکب هیچ یک نشود، سنگینی وجود دشمن را نمی تواند علاج کند و همین بیماری به ظاهر کوچک انسان را از تلاش برای کمال و قرب خدا باز می دارد.[1]

هنگامی که انسان اختلاف خود را با کسی حل می کند به یک باره احساسش نسبت به او تغییر می کند و پس از آن به آزار و اذیت او میلی ندارد و از خطر تمامی رذایل و محرماتی که نام بردیم رهایی می یابد.

پی توشت:
[1].جامع السعادات، ج1، ص311

3-کسب فضایل:

در فضای عداوت و دشمنی انسان فضایل و کمالات فراوانی را از دست می دهد. معاشرت ، هم نشینی و موانست با دیگران میدان فراخی است برای عمل به توصیه های اخلاقی دین مثل لبخند زدن به روی دیگران، شادکردن اهل ایمان، یاری به نیازمندان و رفع حوائج مسلمانان، عیادت بیماران، تشییع جنازه مومنانف مهمانی دادن و اجابت دعوت، ترحم به کوچکترها، احترام به بزرگترها، سلام، مصافحه، مشورت دادن، امر به معروف و نهی از منکر، ارشاد و آموزش و دهها ادب و اصل اخلاقی دیگر، ملاحظه پاداش های بزرگی که در ازای هر یک از این آداب وعده داده شده است، شکی باقی نمی گذارد که معاشرت و مجالست فرصت کم نظیری است برای کسب درجات معنوی و تحصیل پسند و رضایت خداوند متعال در حالیکه قهر و عداوت و دشمنی این باب را می بندد و این فرصت را از انسان می گیرد و او را از همه این بهره های معنوی محروم می کند کسی که آشتی می کند فرصتی از دست رفته را بر می گرداند و راه بسته ای را باز می کند تا دوباره به کسب کمال و فضیلت بپردازد.

آثار اجتماعی اصلاح برای آشتی کنندگان:

همه آثار اجتماعی اصلاح را می توان تحت عنوان وحدت و انسجام مسلمین قرار داد این ثمره شیرین هر چند در قالب یک لفظ و کسوت یک نام ظاهر می شود مشتمل بر آثار و برکات بی شماری است که نه تنها آشتی کنندگان بلکه آشتی دهندگان و همه مسلمانان از آن بهره مند می شوند.

قران کریم می فرماید: وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً [1]خداوند متعال قلوب شما را با هم الفت داد تا به نعمت او با هم برادر شدید.

حرف «ف» در فاصبحتم به اصطلاح ادبی حرف تفریع است و به این معنی است که مفهوم پس از آن فرع و نتیجه مفهوم پیش از آن است، بنابراین طبق این آیه شریفه اخوت و برادری مسلمانان ثمره و نتیجه الفت و نزدیکی قلوب است و نزدیکی قلوب در مقابل دشمنی و عداوت قرار دارد لذا می فرماید: خدا حالت عداوت شما را به الفت تبدیل کرد بنابراین انسجام و یکپارچگی امت اسلام ثمره و نتیجه اصلاح اختلاف ها و رفع مشاجره ها و منازعات است.

پی نوشت:
[1].آل عمران، 103

آثار اصلاح برای آشتی دهندگان

تلاش برای ذات البین اعم از اینکه به نتیجه برسد یا نه، برای کسی که در این راه قدم می گذارد در زندگی دنیا و آخرت آثار و ثمراتی دارد.

1- اثار دنیوی اصلاح برای اصلاح کننده:

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: کسی که بین مردم را اصلاح می کند خداوند متعال کارش را سامان می دهد.[1]

سامان یافتن زندگی محصول و برآیند تمام خیرات و نعمتهاست زندگی انسان با چند مولفه سامان می یابد از جمله:

1-جریان آسان امور: کسی که قدم در راه اصلاح مردم می گذارد بر اثر این اقدام خداپسند در نظر دیگران شریف و محترم می نماید و مورد توجه و احترام قرار می گیرد و جریان امور برایش آسان می شود. خداوند متعال که بر قلوب بندگان حاکم است مهرش را به دلها می افکند تا به او خدمت کنند و کارهایی را که غالبا کسی برای کسی انجام نمی دهد بی مزد و منت برایش انجام دهند و این یکی از ارکان و مولفه های سامان زندگی است.

2- امنیت از شرور و غائله ها: کسی که برای اصلاح دیگران تلاش می کند، خود کمتر به خصومت و عداوت تن می دهد و مردمان نیز به ندرت او را دشمن می دانند، به همبن دلیل از نتایج زیان بار دشمنی در امان است. از طرفی کارکرد انسان در این جهان واکنش طبیعی و آثاری وضعی دارد نتیجه مستقیم خیرخواهی خیر دیدن است و واکنش جهان هستی به دور کردن شر و دفع خطر از دیگران، تامین انسان از شر و حفظ از خطر است.

خویشتن را خیرخواهی، خیرخواه خلق باش / زان که هرگز بد نباشد نفس نیک اندیش را [2]

3-توفیق تکامل و تعالی

در فرآیند تلاش برای اصلاح دیگران نفس انسان بارها خیرخواهی را تصور و حسن و ضرورت آن را تصدیق می کند در این تصورات مکرر و تصدیق های پیوسته نفس انسان با خیرخواهی و نیکوکاری تناسب پیدا می کند و به آسانی مجذوب کارهای نیکی چون عبادت و خدمت بیشتر به خلق می شود و از بدی و عصیان و ازار نفرت پیدا می کند و از آنها می گریزد. این جذبه و گریز صورت تفصیلی تکامل و پیمودن راه سعادت و قرب خداست و چنین است که زندگی انسان از اجتماع این مولفه ها سامان می یابد و وعده اصلح الله تعالی امره تحقق پیدا می کند.

پی نوشت:
[1].العهود المحمدیة، ص482
[2].سعدی، دیوان غزلیات

آثار اخروی اصلاح برای اصلاح کننده:

آثار اصلاحگری به دو صورت در زندگی اخروی انسان بروز پیدا می کند پاداش اصلاحگری و پاداش کارهای خیری که برای اصلاح صورت می گیرد.

1- پاداش اصلاحگری:
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: کسی که برای آشتی دو نفر قدم بر می دارد تا برگردد فرشتگان خدا بر او درود می فرستند و پاداش شب قدر را به او می دهند.[1]

برای درک عظمت این پاداش توجه به دو نکته لازم است:

نخست آنکه درود ملائکه بر انسان دعایی است مستجاب که موجب بخشش گناهان و ارتفاع درجات او می شود و دیگر انکه شب قدر مهم ترین شب سال است که قرآن در آن نازل شده، شبی است که فرشتگان و روح اعظم با مقدرات یک ساله عالم به زمین می ایند و عبادت در آن شب با عبادت هزار سال برابر است. و فرمود: کسی که دو نفر را آشتی می دهد خداوند متعال در ازای هر کلمه ای که برای اصلاح می گوید پاداش آزاد کردن یک بنده به او می دهد.[2]

طبق روایت دیگری در ادامه این سخن فرمود: و در حالی بر می گردد که همه گناهان گذشته اش بخشیده شده است.[3]

در روایت دیگری می فرماید: کسی که دو نفر را آشتی می دهد مستحق پاداش یک شهید می شود.[4]

پی نوشت:
[1].وسائل الشیعه، ج18، ص441
[2].تفسیر قرطبی، ج5، ص385
[3].العهود المحمدیة، ص482
[4].تفسیر قرطبی، ج5، ص385

پاداش نیکی های پس از اصلاح:

دانستیم که اصلاح منشا آثار نیک فراوانی است بهره اصلی این نیکی ها بی شک به کسانی می رسد که آنها را انجام می دهند ولی می دانیم که اگر کسی میانجیگری نمی کرد و طرفین اختلاف را آشتی نمی داد هرگز این همه نیکی صورت نمی گرفت بنابراین می توان گفت این نیکی ها به وجهی به کسی مستند است که موجبات صلح و سازش را فراهم کرده است. قرآن کریم می فرماید: مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً يَکُنْ لَهُ نَصيبٌ مِنْها وَ مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً سَيِّئَةً يَکُنْ لَهُ کِفْلٌ مِنْها وَ کانَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَيْ‏ءٍ مُقيتاً[1]

هر کس برای کار نیکی شفاعت کند از آن نیکی بهره ای خواهد داشت و هر کس برای کار بدی شفاعت کند از آن کار بد سهمی خواهد برد و خداوند به هر چیز تواناست.

شفاعت عبارت از وساطت برای ترمیم نواقص و به دست آوردن مزایاست.[2]

به همین دلیل قرآن کریم برای آن نوعی سببیت قائل شده است. امام علی علیه السلام می فرماید: کسی که شفاعت می کند بال کسی است چیزی را می جوید.[3]

بنابراین طبیعی است که شفیع و واسطه در آثار و پیامدهای عملی که براثر شفاعت صورت گرفته شریک باشد.

اقدام برای اصلاح ذات البین نیز نوعی شفاعت و وساطت است و کسی که در این راه قدم برمی دارد به منزله شفیع است بنابراین از همه خیراتی که در پی اصلاح پدید می آید بهره ای خواهد برد.

امام صادق علیه السلام می فرماید: کسی که برای کار نیکی شفاعت می کند یا به کار نیکی فرمان می دهد یا از کار بدی باز می دارد یا به کار خیری راهنمایی می کند یا کار خیری را نشان می دهد در خیری که صورت می گیرد شریک است. و کسی که به کار بدی فرمان می دهد یا به کار بدی راهنمایی می کند یا کار بدی را نشان می دهد در کار بدی که انجام می دهد شریک است[4]

نتیجه سخن آنکه واسطه سازش از ثواب همه نیکی هایی که به خاطر اصلاح صورت می گیرد بهره مند خواهد شد.

پی نوشت:
[1].نساء، 85
[2].المیزان، ج5، ص29
[3].ابن میثم بحرانی، شرح مئة کلمة لامیرالمومنین، ص151
[4].ابن ادریس، مستطرفات السرائر، ص643

ر.ک. اخلاق الهی، ج14، ص525-573

موضوع قفل شده است