ܓ✿ یک شاخه گل هدیه به مادر شهیدܓ✿گلی گم کــــرده ام . .

تب‌های اولیه

122 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ܓ✿ یک شاخه گل هدیه به مادر شهیدܓ✿گلی گم کــــرده ام . .

با سلام به همه ی بزرگواران اسک دینی

در این طرح انشاءالله قراره دوستان عزیز، هر مادر شهیدی رو که می شناسن بخصوص تو این ایام که روز تکریم مادران و همسران شهدا هست و همچنین در آستانه روز مادر نیز هستیم و بهترین روز برای دستبوسی این گوهران الهیه یه شاخه گل به این عزیزان هدیه بدن

این گل یه عالمه حرف داره

می گه اگه الآن بچت پیشت نیست، ما هستیم:Gol:
اگه یه روزی دسته گلت رو فرستادی جلوی توپ، ما درک می کنیم چه کار بزرگی کردی:Gol:
می گه ما تو رو مثل مادر خودمون می دونیم:Gol:
می گه.........

خوب ممکنه بعضیا بگن ما هیچ مادر شهیدی نمیشناسیم!:Ghamgin:

کاری نداره:ok:

تو هر کدوم از شهرهای ما یه گلزار شهدا هست که یه مشتریای ثابتی داره!
آره مادرای شهدا چشم انتظارن تا پنج شنبه بیاد که برن زیارت بچه هاشون

پس بسم الله:ok:

التماس دعا.....

بسم الله الرحمن الرحیم

ای دوست به حنجر شهیدان صلوات
بر قامت بی سر شهیدان صلوات

از دامن زن مرد به معراج رود
بر دامن مادر شهیدان صلوات

دیدن این دو لینک هم در این روز خالی از لطف نیست

آی قصه قصه قصه * نون و پنیر و پسته
قربون زخمای صورتت مامان قهرمانم...

سرکار ریحانه یه مادر شهید(مادر شهید حقیقی) بود که هر وقت میدیدمشون از حرفهاشون سیر نمیشدم که اون هم اومد پیش شما اهواز اگر باز هم دیدنشون مثل دفعه قبل منو یادتون نره

سلیلة الزهراء;114273 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سرکار ریحانه یه مادر شهید(مادر شهید حقیقی) بود که هر وقت میدیدمشون از حرفهاشون سیر نمیشدم که اون هم اومد پیش شما اهواز اگر باز هم دیدنشون مثل دفعه قبل منو یادتون نره


ممنونم ازت همكار عزيز
خيلي وقت بود دنبال بهانه مي گشتم از مادر شهيدان حقيقي بگم:hamdel:

ايشون انقدر بزرگوارن كه هركس ببينتشون احساس مي كنه ويژگي هاي حضرت زينب جلوي چشماشه

شايد باوركردني نباشه اما ايشون موقعي كه يكي از فرزنداشون، حالا دقيق يادم نمياد آقا محمودرضا بودن يا آقا محمدرضا(آخه هردوشون شهيد شدن) مي خواسته بره جبهه اين مادر بزرگوار به پدر مي گه اجازه بده بره و پدر ايشون تعجب مي كنه:Moteajeb!:

ايشون از اون مادراييه كه وقتي از فرزندان شهيدش صحبت مي كنه، چيزي به جز عشق و ايمان و اقتدار تو چشماشون نمي بيني! اشك؟ اصلاً:Kaf:
صبر ايشون واقعاً مثال زدنيه!!!

اگر حماسه بزرگ هشت سال دفاع مقدس را نمایشی از قدرت و عزت مسلمانان درچندین قرن گذشته بدانیم، سخنی به گزاف نگفته‌ایم و در این میان، نقش همهاقشار و افراد را باید لحاظ کرد و بدون تردید، نقش زنان مؤمن را باید دربالاترین درجه دانست. همان‌گونه که امام راحل(ره) تصریح فرمودند: «اینپیروزی‌ها را ما از بانوان داریم قبل از این‌که از مردها داشته باشیم.بانوان عزیز ما اسباب این شدند که مردها هم جرأت و شجاعت پیدا کنند».(صحیفه نور ـ جلد 16 ـ صفحه 126)

به گزارش «تابناک»، باور اینحقیقت ممکن است برای آنان که از دور دستی بر آتش داشته و یا با این مقولهبیگانه بوده‌اند، حیرت‌انگیز باشد اما برای کسانی که خود در کوران اینحادثه عظیم و کم‌نظیر بوده‌اند،‌ گوارا و لذت‌بخش است.

بنابر اینگزارش، در میان حضور زنان صبور و فداکار، مادران بردبار شهدا و مفقودین ازجایگاه ویژه‌ای برخوردارند؛ مادرانی که به قول امام خمینی(ره): «جوان‌هایخودشان را از دست می‌دهند و باز می‌گویند: باز هم یکی ـ دو تا داریم»(صحیفه نور ـ جلد 16 ـ صفحه 209)

زنان بزرگی که در جنگ پیشقدمایثار و گذشتن از جگرگوشه‌های خود بودند که آن رهبر سفرکرده آن را سببتقویت مردان می‌دانند. (صحیفه نور ـ جلد 19 ـ صفحه 270)


در اینجابا توجه به همزمانی میمون روز بزرگداشت مقام زن با یوم الله سوم خرداد،نگاهی گذرا به نمونه‌هایی از این مادران صبور شده است و چه بجاست که همصدابا امام عظیم‌الشأن(ره) اعتراف کنیم که: «مقاومت و فداکاری این زنان بزرگدر جنگ تحمیلی، آنقدر اعجاب‌آمیز است که قلم و بیان از ذکر آن عاجز بلکهشرمسار است». (صحیفه نور ـ جلد 16 ـ صفحه 126)

ـــ مادر شهید سید حسین رجبیبه او گفته بود: «به دوستانت بگو، بعد از شهادتت از خاکی که به خونت آغشتهشده است، برایم بیاورند، چون می‌خواهم از آن خاک و خون، دو گلدان درست کنمو در خانه بگذارم» (کتاب سوره‌های ایثار ـ صفحه 73)

ـــ مادر شهید سید محسن زرنگ‌زادهبه او گفت: فرزندم، از روزی که برادرت اسیر شده، تنها تسلای خاطرم تماشایقامت رعنای تو بود. با هر نگاهت به یاد برادرت سیدمصطفی می‌افتادم، اماامروز برای یاری دین خدا تو را هم به خدا می‌سپارم. (کتاب سوره‌های ایثارـ صفحه 40)

ـــ شهید موسی نفیسی به مادرشگفت: مادر، امشب همانند شبی است که امام حسین(ع) یارانش را جمع کرد وچراغ‌ها را خاموش کرد و گفت: هر کس می‌خواهد برود، آزاد است. آیا تو به مناجازه یاری کردن فرزندش امام خمینی را می‌دهی؟ مادر می‌گوید: فرزند عزیزم،برو خدا به همراهت؛ اما مادر آن شب وقتی که همه خوابیده بودند، ناگاهبرمی‌خیزد و آرام و بی صدا به کنار موسی می‌رود و به سیمای نورانی و قامترعنای او چشم می‌دوزد؛ قامتی که چند روز بعد در جبهه به خون می‌غلتد.(برگرفته از زندگینامه شهید)

ـــ وقتی مادر شهید غلامعلی پیچک می‌بیندهر کس برای هدیه به جبهه چیزی آورده است، ناراحت می‌شود و به غلامعلیمی‌گوید: پسرم من چیزی ندارم بدهم و او می‌گوید: مادر جان، مرا که داری.مرا بده. مادر چه آسان از عزیزش دل کند و او را راهی بهشت کرد. (روزنامهاطلاعات ـ 28/12/1369)

ـــ مادر شهید رحیم جهاندارپس از شهادت فرزندش گفت: سه فرزند دیگر دارم و پیوسته به فرزندانم می‌گویمکه شما باید راه برادرتان را بروید، وگرنه شیرم را حلالتان نمی‌کنم. (کتابشهادتنامه ـ صفحه 93)

ـــ مادرشهید حبیب‌الله نیکوکلام می‌گفت: یک روز پشت تلفن به من گفت: مادر، شیرتبر من حلال باد. شیر حلال تو مرا به این راه کشاند. من از بچگی به اسلام وقرآن علاقه داشتم و حالا هم که به شانزده سالگی رسیده‌ام، خودم به راهی کهعلاقه دارم، می‌روم، تو هم راضی باش. گفتم: راضی هستم. برو. خدا پشت وپناهت. (مجله زن روز ـ شماره 1390)


ـــ شهیدحسین ملک در دفتر خاطرات خود نوشته است: امروز 23/3/1362 نزدیکی‌های ظهر،چند نفر از مادران شهدا به جبهه آمدند تا از نزدیک با ما ملاقات داشتهباشند. می‌گفتند که فرزندشان را در راه خدا و قرآن داده‌اند و به اینافتخار می‌کنند. یکی از آنها می‌گفت: حسین من همسن و سال شما بود. نان‌آورخانه‌مان بود. شوقی عجیب برای رفتن به جبهه داشت و به من اصرار می‌کرد کهبه او اجازه دهم تا به جبهه برود. من گفتم: افتخار می‌کنم فرزندم در جبههباشد. برو و نگران خانه هم نباش. بالاخره روزیمان از جایی می‌رسد. او رفتو همان روزهای اول شهید شد.

موقعی که با ما خداحافظی می‌کردند، یکیاز آنها پاکتی از من خواست. متعجب شدم و پرسیدم که چه پاکتی می‌خواهید؟گفت: فرقی نمی‌کند. نایلونی به او دادم. آن مادر شهید مقداری از خاک درونسنگر را برداشت و درون پاکت ریخت و گفت: این تربت شهیدم است. وصیت کرده‌امکه پس از مرگم، درون قبر و کفنم از تربت شهیدم بریزند؛ شاید او در آخرتشفاعتم کند.

ـــ مادرسرداران شهید مجید و مهدی زین‌الدین در مراسم تشییع پیکر آنها گفت: همیشهآرزو می‌کردم که ای کاش به اندازه رگ‌های بدنم پسر داشتم و در راه اسلاممی‌دادم و با خون‌های آنها درخت اسلام را آبیاری می‌کردم. (کتاب صنوبرهایسرخ ـ صفحه 74)

ـــ مادرشهیدان نعمت‌الله و محمدرضا کلولی در بیمارستان افشار دزفول، پس از شنیدنخبر شهادت نعمت‌الله می‌گوید: خدایا شکر. چند لحظه بعد که می‌گویند:محمدرضا هم شهید شده است، با همان لهجه دزفولی می‌گوید: خدا داد، خدا همبرد. (روزنامه جمهوری اسلامی ـ 3/7/1374)

ـــ مادرشهیدان جلایی‌پور تعریف می‌کرد: در آغاز عملیات فتح‌المبین، در پی توصیهآیت‌الله مشکینی برای رفتن جوانان به جبهه به دومین شهیدم علیرضا گفتم:علیرضا، می‌دانی آقای مشکینی چه بیاناتی فرموده‌اند؟‌ گفت: بله مادر ولیمی‌دانید که فقط پنج ماه است که رضا شهید شده است و این خواهش را از منمی‌کنید؟ می‌خواست ببیند من چه می‌گویم. گفتم: پسرم تو هم باید وظیفه‌اترا انجام بدهی. او را هم روانه کردم. هنگام شروع عملیات کربلای 4، حسین،سومین شهیدم، به من گفت: مادر، اجازه بدهید من برای انجام وظیفه به جبههبروم. به او گفتم: برو مادر جان. او رفت و به دو برادر شهیدش پیوست. (مجلهزن روز ـ شماره 1390)

ـــ محمدرضاکه در عملیات رمضان شهید شد، احمد به مادر تبریک گفت و از او خواست دعاکند که او هم شهید شود. وقتی در عملیات «والفجر 8»‌ شهادت نصیب احمد شد ودر کنار برادرش در شهیدآباد آرمید، باز هم مثل کوه ایستاد و به فرزندانشافتخار کرد. چند ماه بعد بود که صدای انفجارهای مهیبی،‌ دزفول را لرزانیدو فرزندش مجید که ماه‌ها در جبهه‌ها بود، به همراه همسرش، مظلومانه موردهدف موشک دشمن قرار گرفته و به شهادت رسیدند. اینک سال‌هاست که این مادرمؤمن و فداکار، هر شب جمعه، بر مزار عزیزانش شهیدان نونچی، زیارت عاشورارا زمزمه می‌کند.

ـــ مادرشهید مسعود رومی‌پور در عملیات بیت‌المقدس به سوگ همسرش نشست اما وقتیاشک‌های فرزندش مسعود را برای اعزام به جبهه دید، او را راهی جبهه کرد واو چند ماه بعد در عملیات «بیت‌المقدس 7» و در نزدیکی محل شهادت پدر، بهشهادت رسید. (کتاب سوره‌های ایثار ـ صفحه 59)

ـــ مادرشهید محمدرضا جواد بکان که سوگوار همسرش از موشکباران دشمن به دزفول بود،در سالگرد شهادت همسرش با شنیدن خبر شهادت فرزند بسیجی‌اش محمدرضا، خدا راشکر کرد. (کتاب سوره‌های ایثار ـ صفحه 164)

ـــ مادرشهیدان بصیری‌فر: در حمله موشکی دشمن بعثی به دزفول، به سوگ شهادت چندیننفر از خانواده‌اش نشست بدون آن‌که بداند که خداوند برای او آزمایش‌هایدیگری در نظر دارد. آن امتحان، چند روز پس از عملیات «والفجر8» بود کهاتفاق افتاد. آن روز که شهید عبدالرضا بصیری‌فر به سنگر برادرش منصور آمدو از او خواست که به شهر و نزد خانواده بروند و به مادر سری بزنند. به هراصراری که بود او را راضی کرد اما اتوبوسی که آنها باید با آن به شهربرمی‌گشتند، حرکت کرده بود و آنها با یک دستگاه جیپ به سرعت خود را بهاتوبوس رساندند ولی هنوز به درستی ننشسته بودند که ناگهان اتوبوس موردحمله هواپیماهای دشمن قرار گرفت و آن دو برادر به همراه چندین تن ازرزمندگان گردان بلال از لشکر 7 ولی عصر(عج) به دیدار خدا شتافتند و مادررا به سوگی دیگر نشاندند.

منبع سایت تابناک

با سلام به همگي عزيزان
تشكر مي كنم از جناب صلوات گرامي به خاطر قرار دادن اين مطالب زيبا
انشاءالله هيچ وقت شرمنده ي شهدا و مادراشون نشيم
الهي آمين يا رب العالمين

[="Blue"]به نام خدا
با تشکر از همه شما بزرگواران
فایلهای زیادی در مورد شهداء گذاشته شده
اینجا
http://www.askdin.com/showthread.php?t=4346&page=6
می خوام یه فایل که مدتی باهاش مانوس بودم
[="Blue"]معرفی کنم[/]
http://www.askdin.com/showpost.php?p=50753&postcount=58
[="Magenta"]فایل دوم[/]
[="Red"]شبای جمعه که میشه دلا بهونه می گیره[/]
این مادر شهید گمنام خیلی عجیبه داستانش....[/]

مدیر فرهنگی;114600 نوشت:
به نام خدا
با تشکر از همه شما بزرگواران
فایلهای زیادی در مورد شهداء گذاشته شده
اینجا
http://www.askdin.com/showthread.php?t=4346&page=6
می خوام یه فایل که مدتی باهاش مانوس بودم
معرفی کنم
http://www.askdin.com/showpost.php?p=50753&postcount=58
فایل دوم
شبای جمعه که میشه دلا بهونه می گیره
این مادر شهید گمنام خیلی عجیبه داستانش....

با سلام به همگي عزيزان:Gol:
تشكر مي كنم از جناب مدير فرهنگي به خاطر قرار دادن اين فايل هاي زيبا
دوستان دانلود نكنن از دستشون رفته:ok:
بخصوص دانلود فايل شباي جمعه كه ميشه كه بنده هر وقت مي شنومش برام جديد و زيباست

نقل قول:
در این طرح انشاءالله قراره دوستان عزیز، هر مادر شهیدی رو که می شناسن بخصوص تو این ایام که روز مادر هم هست و بهترین روز برای دستبوسی این گوهران الهیه یه شاخه گل به این عزیزان هدیه بدن

این گل یه عالمه حرف داره



دوستاني كه از اين صحنه هاي زيبا(تقديم گل به مادر شهيد) تصويري دارن،‌ بذارن
اگه خودشون گرفته باشن كه ديگه بهتر:Kaf:

ریحانة النبی;114063 نوشت:

با سلام به همه ی بزرگواران اسک دینی

ولادت باسعادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز مادر رو خدمت تمامی عزیزان تبریک عرض می کنم

در این طرح انشاءالله قراره دوستان عزیز، هر مادر شهیدی رو که می شناسن بخصوص تو این ایام که روز مادر هم هست و بهترین روز برای دستبوسی این گوهران الهیه یه شاخه گل به این عزیزان هدیه بدن

این گل یه عالمه حرف داره

می گه اگه الآن بچت پیشت نیست، ما هستیم:gol:
اگه یه روزی دسته گلت رو فرستادی جلوی توپ، ما درک می کنیم چه کار بزرگی کردی:gol:
می گه ما تو رو مثل مادر خودمون می دونیم:gol:
می گه.........

خوب ممکنه بعضیا بگن ما هیچ مادر شهیدی نمیشناسیم!:ghamgin:

کاری نداره:ok:

تو هر کدوم از شهرهای ما یه گلزار شهدا هست که یه مشتریای ثابتی داره!
آره مادرای شهدا چشم انتظارن تا پنج شنبه بیاد که برن زیارت بچه هاشون

پس بسم الله:ok:

التماس دعا.....

من چیکار کنم...
کاش می تونستم...
دلم لک زده برای بهشت زهرا (س) ...
دارم می میرم خدایا...
قدر سرزمین تون رو بدونید...
قدر شهدا رو بدونید...

سلام دوستان خوبید ان شاالله :ok:

[="Olive"]چه می فهمیم شهادت چیست مردم؟
شهید و همنشینش كیست مردم؟
تمام جستجومان حاصلش شد:
شهادت اتفاقی نیست مردم[/]

با سلام به همگی عزیزان و تشکر از استقبال از این تاپیک:Gol:

بنده یه دوستی دارم که تو مؤسسه معراج اندیشه پویا برای شهدا فعالیت می کنه
بیشتر اوقات می ره گلزار شهدا به مادرای شهدا هم خیلی ارادت داره:hamdel:

این سری هم می خواست بره روز مادر رو به مادرای شهدا تبریک بگه
بهش گفتم اگه تونستی وقتی به مادرای شهید گل می دی، عکس بگیر
می خوام بذارم تو سایت:Kaf:

عکس گرفته بود و بهم داد ولی گل روی مزار شهید بود!!! نه دست مادر شهید
بهش گفتم پس مادر شهید کو؟؟؟:Moteajeb!:

گفت نمی خواستم با عکس گرفتن،خدای نکرده مادر شهید فکر کنه می خوام کار تبلیغاتی بکنم
و به خاطر عکس گرفتن می خوام بهش گل بدم

می خواستم مادر شهید متوجه بشه که خودشو دوست دارم
خدا حافظی کردم و از خیر عکس گرفتن گذشتم:Ghamgin:

وقتی دوباره گشتی توی گلزار زدم، دیدم شاخه گل روی مزار شهیده
منم ازش عکس گرفتم:ok:


مـهـدی;173035 نوشت:

:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

وقتی دوباره گشتی توی گلزار زدم، دیدم شاخه گل روی مزار شهیده

:crying:

سلام به همگي بزرگواران

بسيار بسيار ممنونم جناب مهدي كه اين تاپيك رو به روز كردين

يادش بخير !

چه خاطرات زيبايي زنده شد...

اینم هدیه من

بسم الله الرحمن الرحیم


مادر، مادر شهید، مادر دو شهید، مادر سه شهید، مادر چهار شهید؛ شوخى نیست؛

اینها به زبان آسان مى‌آید. بچه‌ى انسان سرما میخورد، دو تا سرفه میكند، چقدر نگران میشویم؟

یك بچه‌ى انسان برود كشته بشود، دومى برود كشته بشود، سومى برود كشته بشود؛ شوخى است؟

و این مادر با همان احساسات مادرانه‌ى سالم و جوشان و پرفوران، آنچنان نقشى ایفاء كند كه صد تا مادر دیگر تشویق بشوند بچه‌هاشان را بفرستند میدان جنگ.

اگر این مادرها آن وقتى كه جنازه‌ى بچه‌هاشان مى‌آمد یا حتّى نمى‌آمد، آه و ناله میكردند، گله میكردند، یقه چاك میزدند، اعتراض به امام و اعتراض به جنگ میكردند،

مطمئناً جنگ در همان سالهاى اول و در همان مراحل اول زمینگیر میشد. نقش مادران شهدا این است.



پایان سومین نشست اندیشه‌های راهبردی با سخنان رهبر انقلاب
http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=18447

1390/10/14


برای مادر شهیدان این اسوه های صبر و ایثار و پایداری یه شاخه گل کمه...

ریحانة النبی;115047 نوشت:
با سلام به همگی عزیزان و تشکر از استقبال از این تاپیک:Gol:

بنده یه دوستی دارم که تو مؤسسه معراج اندیشه پویا برای شهدا فعالیت می کنه
بیشتر اوقات می ره گلزار شهدا به مادرای شهدا هم خیلی ارادت داره:hamdel:

این سری هم می خواست بره روز مادر رو به مادرای شهدا تبریک بگه
بهش گفتم اگه تونستی وقتی به مادرای شهید گل می دی، عکس بگیر
می خوام بذارم تو سایت:Kaf:

عکس گرفته بود و بهم داد ولی گل روی مزار شهید بود!!! نه دست مادر شهید
بهش گفتم پس مادر شهید کو؟؟؟:Moteajeb!:

گفت نمی خواستم با عکس گرفتن،خدای نکرده مادر شهید فکر کنه می خوام کار تبلیغاتی بکنم
و به خاطر عکس گرفتن می خوام بهش گل بدم

می خواستم مادر شهید متوجه بشه که خودشو دوست دارم
خدا حافظی کردم و از خیر عکس گرفتن گذشتم:Ghamgin:

وقتی دوباره گشتی توی گلزار زدم، دیدم شاخه گل روی مزار شهیده
منم ازش عکس گرفتم:ok:


بسم الله الرحمن الرحیم



آی قــصــــه قــصــــه قــصــــه *نــــون و پنیـــــــر و پسـتـــــه

یــــک زن قـــد خـمـیــــــــــده * روی زمیـــــــن نشـسـتــــــه

یــــک زن قـــد خــمیــــــــــده * یـــــــــک زن دلشــکسـتـــــه

کـــه چــادرش خــاکیـــــــه * روی زمیـــــــن نــشسـتـــــه

........
askdin.com/thread10532.html

بسم الله الرحمن الرحیم

چه مادری ...

تو در شناسنامه خود دست می بری
اما هنوز بین پسرها که آخری

داغ برادران شهیدت سپید کرد
موهای او که ریخته از زیر روسری

حالا تو ساک بسته ای و فکر رفتنی
مادر به فکر طاقچه با عکس دیگری

مادر به فکر کوچه به نام شما شدن
تو فکر کوچ کردن از این بی برادری

وقتی خبر نداشته باشد ، چه کوچه ای؟
وقتی پسر نداشته باشد، چه مادری؟


بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله الرحمن الرحیم

[=Franklin Gothic Medium]

کنار عکس تو پر ازحال وهوای گریه ام
شکوه نمی کنم ولی پر از صدای گریه ام
شکوه نمی کنم ولی حریف دنیا نمی شم
مثل یه بغض کهنه ام جون می کنم وا نمی شم
برق کدوم ستاره زد تو چشمایی که یادمه
تو دل سپردی از ازل تو پر کشیدی از همه
حس کدوم فاصله بود که از رگ تو کنده شد
بین کدوم دقیقه بود که قلب تو پرنده شد
شکوه نمی کنم ولی دنیا فقط یه منظره س
تو اون طرف من این طرف فاصله مون یه پنجره س
تو قصه موندی همه شب تو ریشه بستی همه جا
اسم تموم کوچه ها سهم تموم آدما
من از هجوم خستگی حریف دنیا نشدم
کنار سفره ی زمین نشستم و پا نشدم
شکوه نمیکنم ولی دوزخ دنیا مال من
تو پرکشیدی از زمین به شوق پروانه شدن

شکوه نمیکنم...


وقتی توی گلزار شهدا مادر شهیدی رو می بینم که باتمام حس مادریش اومده سر مزار پسرش و یه صندلی با خودش آورده و نشسته روش (چون دیگه پیر شده و نمی تونه روی مزار بشینه)از شرمندگی فقط اشک تو چشمام جمع می شه و هیچی نمی تونم بشون بگم، جز التماس دعا...............

مادرای شهدا روزتون مبارک

یا زهرا

فرق مادر شهید،
با تمام مادران دیگر زمین،
خلاصه می‌شود به این:
مادر شهید،
پیش از آن که مادر شهید می‌شود،
«شهید» می‌شود…

[=microsoft sans serif]

می خواست بره و بچه ها منتظرش بودن...

حس عجیبی داشت، انگار می دونست این دفعه برگشتنی نیست!

اضطراب داشت که چجوری با مادر خداحافظی کنه...

با خودش می گفت: «یعنی الان چی می خواد بگه، من که طاقت ندارم بشنوم...»

فکر می کرد الان قراره بشنوه که پسرم زود برگرد! من رو تنها نذار و زود به زود بهم زنگ بزن و...

بالاخره دلش رو زد به دریا و رفت جلو، دست مادر رو بوسید و از زیر قرآن ردش کرد...
.
.
.
.
.
منتظر شنیدن شد که یه دفعه مادر گفت:
.
.
.
.
.
.

«خداحافظ پسرم، سلام من رو به حضرت زهرا(س) برسون»



«فرزندم! با آنکه می‌دانم شهید غسل و کفن ندارد، اما خود غسلت می‌دهم و کفنت می‌پوشانم تا دشمنان بدانند ما از شهادت ترسی نداریم و به مردم بگویم که افتخارم این است که پسرم فدای اسلام، انقلاب و حضرت امام شده است. »
این کلمات از لبان مادری جاری می‌شد که با دستان پرمهر خود بدن پاک و مطهر فرزند شهیدش را غسل می‌داد؛ مادری که با عشق به شهیدان کربلا، خود را پیرو حضرت زینب (س) می داند و خونِ فرزند خود را از علی اکبر ِ حسین (ع) رنگین تر نمی داند. برای کسانی که افق دیدشان در حصار دنیا محدود شده است، باور این ماجرا سخت است، ولی عکس‌ها، گواه این اتفاق اند.

[="DarkRed"]

[=&quot]حرفی ندارم برای تسلای درد دلت...
هیچ واژه ای توانایی جاری شدن بر زبان حقیرم را ندارد تا ذره ای تسکین دله
بیقرار بزرگ ات باشد...
من خودم را می گویم ...میفهمی؟؟خودم را...
کاش دردانه هایت از من نپرسند که بعد از انها چه کرده ام؟؟
از این سوال سخت ،سخت شرم دارم!!!
از صدای خواب الوده ام شرم دارم!!
اصلا مگر صدای خواب الود من به گوش کسی خواهد رسید؟؟
میدانم که اگر امروز با جماعت شهدا مواجه شوم همان کلام امیرالمؤمنین را خواهم شنید
انجا که به مردم دنیا طلب کوفه فرمود:
سوگند!!اگر ما هم مثل شما راحت طلب بودیم،عمود دین بر پا نمیشد..
درخت اسلام خوش شاخ و برگ و خوش قد و قامت نمیشد
به خدا قسم از این به بعد خون خواهید خورد...(نهج البلاغه/خطبه 56)
[=&quot]

[/]

محبوب...;445212 نوشت:

حرفی ندارم برای تسلای درد دلت...
هیچ واژه ای توانایی جاری شدن بر زبان حقیرم را ندارد تا ذره ای تسکین دله
بیقرار بزرگ ات باشد...
من خودم را می گویم ...میفهمی؟؟خودم را...
کاش دردانه هایت از من نپرسند که بعد از انها چه کرده ام؟؟
از این سوال سخت ،سخت شرم دارم!!!
از صدای خواب الوده ام شرم دارم!!
اصلا مگر صدای خواب الود من به گوش کسی خواهد رسید؟؟
میدانم که اگر امروز با جماعت شهدا مواجه شوم همان کلام امیرالمؤمنین را خواهم شنید
انجا که به مردم دنیا طلب کوفه فرمود:
سوگند!!اگر ما هم مثل شما راحت طلب بودیم،عمود دین بر پا نمیشد..
درخت اسلام خوش شاخ و برگ و خوش قد و قامت نمیشد
به خدا قسم از این به بعد خون خواهید خورد...(نهج البلاغه/خطبه 56)


:Graphic (61):

بســـم الله

[="Tahoma"][="Navy"]

سلام
مادر شهید یعنی پس دادن امانت خدایی بدون هیچ چشم داشتی

[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

مادر شهید یعنی.....
عشق مادری، فدای اسلام ناب محمدی (ص)

[/]

تابوت شهیدت رو وقتی که بغل کردی
یک کرب‌وبلا برپا با اهل محل کردی

تو صحن حسینیه با این گل پرپر
گفتی به همه: بچه‌م قربون علی‌اکبر

سلامتی مادران شهدا صلوات.

تقدیم به چشمان منتظرت مــــــادر




به هر تابوت خالی که رسیدی/ بغل کردیش گفتی بسه برگرد

آخه تنها واسه تابوت خالی/مگه چندسال میشه مادری کرد

نشستی حقتو از من بگیری/نشستی دستو پاهامو بیارن

نشستی بلکه شاید بعد یک عمر/یه روزی استخوونامو بیارن

اگه تنها به دریا دل سپردم/ببین پشتم یه دریا مرده مادر!!!

یه روزی با من از این سنگر عشق/ یه لشگر مـــــرد برمیگرده

مــــــــــادر...

:Ghamgin::Ghamgin:

فرق مادر شهید
با تمام مادران دیگر زمین
خلاصه میشود در این:
مادر شهید، پیش از انکه مادر شهید شود،"
شهید" میشود...


چقدر این مادر و التماسش و این پسر و نگاهش حرف داره...
(شهید داوود حق وردیان- فرمانده گردان ویژه کربلا)


[="Tahoma"][="Red"]

عکس اول را در آورد: این پسر اولم محسن است.
عکس دوم را گذاشت روی عکس محسن: این پسر دومم محمد است، دوسال با محسن تفاوت سنی داشت.
عکس سوم را آورد و گذاشت روی عکس محمد؛ رفت بگوید این پسر سومم.. سرش را بالا آورد، دید شانه های امام(ره) دارد می لرزد..امام(ره) گریه اش گرفته بود..
فوری عکسها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت:
چهارتا پسرم رو دادم که اشکتو نبینم...

یا یک ذکر صلوات شهدا یاد کنیم[/]

گاهی وقتا اونی که ادم رو بی تاب میکنه دلتنگی نیست... بی خبریست...
برا سلامتی مادران
شهدای گمنام صلوات...


مادر :Gol:

بدون شرح...

[="Tahoma"][="Black"]

:Gol::Gol::Gol:

[/]