جمع بندی آیا برده ها از خود اختیاری دارند؟

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا برده ها از خود اختیاری دارند؟

با سلام. لطفا احادیث را بررسی سندی کنید و اگر صحیح بودند ، چند سوال دارم که اگر لطف کنید ، جوابشان بدهید (جواب را فقط از کارشناس بزرگوار می خواهم :Gol:)

از امام باقر (ع) از قول خداوند «والمحصنات من النساء الاماملكت ايمانكم (نساء 24) پرسيدم. فرمود،هو ان يأمر الرجل عبده و تحته امته، فيقول له: اعتزل امرأتك و لاتقربها، ثم يحبسها عنه حتي تحيض ثم يمسها، فاذا حاضت بعد مسه اياه ردها عليه بغيرنكاح.

مالك به برده متأهل امر مي كند كه از همسرش دوري گزيند و با او نزديكي نكند، سپس زن را حبس مي كند تا حيض ببيند، (پس از پاك شدن) با او مواقعه مي كند و بعد از حيض بعدي زن را بدون ازدواج به شوهرش بازمي گرداند

كافي 5 / 481 حديث 2
تهذيب 7 / 346 حديث 1417
تفسير العياشي 1 / 232 حديث 80
وسايل 21 / 149 باب 45 من ابواب نكاح العبيد و الاماء: كيفيه تفريقالرجل بين عبده و امته اذا اراد وطيها

و اگر علت کار مالک در این حدیث را توضیح دهید ممنون میشوم :Gig:

*********************************************************

وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلاً أَنْ يَنْکِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَکَتْ أَيْمانُکُمْ مِنْ فَتَياتِکُمُ الْمُؤْمِناتِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإيمانِکُمْ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَناتٍ غَيْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ فَإِذا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَى الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ ذلِکَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم

و هر کس از شما قدرت مالى ندارد که با زنان مؤمن آزاد ازدواج کند ، از کنیزان با ایمان که شما مسلمانان مالک آنها هستید به همسرى گیرد . خدا به ایمان شما داناتر است ، و همه نمى توانند مؤمنان واقعى را از غیر واقعى باز شناسند پس باید به مقتضاى ظاهر عمل کنید . شما همه ، اعم از آزاد و برده ، از یکدیگرید و نزد خدا باهم برابرید . بنابراین ، کنیزان را به این شرط که پاکدامن باشند ، نه پلید کار و نه دوست گیرنده از مردان ، با اذن سرپرستانشان به همسرى گیرید ، و مهرشان را برحسب متعارف به آنها بپردازید ; و هنگامى که شوهر کردند ، اگر مرتکب کار زشتى شدند ، نیمى از کیفرى که براى زنان آزاد است ، براى آنان خواهد بود . این ( ازدواج با کنیزان ) براى کسى از شماست که بیم آن دارد که با ترک ازدواج در رنج بیفتد ; و البته صبر کردن شما و خوددارى از ازدواج با آنان براى شما بهتر است ، و خدا آمرزنده و مهربان است .

چرا خداوند فرموده با کنیزان مسلمان ازدواج نکنید ؟ (و البته صبر کردن شما و خوددارى از ازدواج با آنان براى شما بهتر است) و از طرفی مالک به محض خریداری کنیز ، می تواند همسبتر با او شود ؟ و معصوم ع خریداری کنیر را مساوی ازدواج با او میداند .

مالكيت مرد نسبت به بردة مؤنث در حكم ازدواج با وي است. بنابراين هرگونه بهره برداري جنسي مرد از كنيزانش جايز است.
منهاج 2 / 275
العروه الوثقي 2 / 803

عبدالله لحام از امام صادق(ع) دربارة مردي كه از يكي از مشركان دختر يا زنش را مي‌خرد: فيتخذها؟ فقال: لابأس .
آيا حق تصرف در او را دارد؟ فرمود: مانعي ندارد

(تهذيب 8 / 200 حديث 705 و 702
استبصار 3 / 83 حديث 282 و 280
وسايل 18 / 247 و 246

و اینکه آیا در این مورد ، لازم نیست صیغه عقد خوانده شود ؟ پس حکم اختیاری که خداوند به انسان ها داده چه میشود ؟

******************************************************

وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلاً أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

و هر كس از شما از نظر امكانات زندگى نتوانست زنان آزاد و با ايمان را به همسرى بگيرد، پس با دختران جوان و با ايمانتان كه [آنان را به عنوان كنيز] مالك شده‏ايد [ازدواج نماييد] و خدا به ايمان شما داناتر است. همه شما [انسان‏ها] از [جنس ]يكديگريد؛ پس آنان را با اجازه خاندانشان به همسرى بگيريد، و مهرشان را به گونه‏اى پسنديده به آنان بدهيد؛ در حالى كه پاكدامن باشند نه زناكار و نه آن كه دوستانى نهانى بگيرند. و هنگامى كه شوهردار شدند، اگر به كار زشتى دست يازيدند، بر آنان نيمى از كيفرى خواهد بود كه بر زنان آزاد است. اين طرح ازدواج با كنيزان براى كسانى از شما هست كه از دشوارى بيم دارند؛ و شكيبايى براى شما بهتر است؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.

در اینجا خداوند می فرماید با آنها ازدواج کنید ، ولی در حدیث قبلی که نشان دادم ، امام ع فرمودند مالکیت ، معنای ازدواج را دارد .
دوم اینکه در اینجا آزاد یا برده و کنیز نداریم زیرا خداوند واژه انسان را استفاده کرده است : همه شما [انسان‏ها] از [جنس ]يكديگريد
و برای ازدواج با آنها ، اجازه نیاز است (پس آنان را با اجازه خاندانشان به همسرى بگيريد) و حتی اگر همسر او را نیز همان مالک کنیز خریده باشد و شوهرش اجازه ندهد چطور میشود ؟ (عبدالله لحام از امام صادق(ع) دربارة مردي كه از يكي از مشركان دختر يا زنش را مي‌خرد: فيتخذها؟ فقال: لابأس .
آيا حق تصرف در او را دارد؟ فرمود: مانعي ندارد

(تهذيب 8 / 200 حديث 705 و 702
استبصار 3 / 83 حديث 282 و 280
وسايل 18 / 247 و 246
)
ولی در حدیث های قبلی اینطور نبود و می توانستند با کنیز رابطه برقرار کنند بدون اختیار خودش

*************************************
آیا این حدیث ها صحیح هستند ؟

محمد بن مسلم از امام باقر(ع) مي‌پرسد آيا كنيز در نماز سرش را بپوشاند؟ فرمود: ليس علي الامه قناع.
بر كنيز مقنعه و روسري لازم نيست

كافي 3 / 394 حديث 2
وسايل 4 / 409 باب 29 ابواب لباس مصلي

***************************************

لا، قد كان ابي اذا رأي الخادم تصلي و هي مقنعه ضربها، لتعرف الحره من المملوكه.
حماد لحام از امام صادق(ع) مي‌پرسد آيا كنيز مي‌بايد در نماز سرش را بپوشاند؟ مي‌فرمايد: نه. پدرم (امام باقر(ع)) زماني كه مي‌ديد كنيزان در نماز مقنعه پوشيده‌اند، آنها را مي‌زد تا زن آزاد از كنيز تمايز داده شود
علل الشرايع 346
محاسن 318 حديث 45
وسايل 4 / 411 حديث 5562

آیا برده ها از خود اختیاری دارند؟ تکلیف اختیاری که خداوند به همه ی انسانها میدهد تا راه صحیح یاغلط را با انتخاب خودشان بپیمایند در این مسئله چه میشود ؟ در این مسئله حتی همسر کنیز ، اختیاری نسبت به زن خودش ندارد .

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صادق

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;462270 نوشت:

با سلام. لطفا احادیث را بررسی سندی کنید و اگر صحیح بودند ، چند سوال دارم که اگر لطف کنید ، جوابشان بدهید (جواب را فقط از کارشناس بزرگوار می خواهم :Gol:)

از امام باقر (ع) از قول خداوند «والمحصنات من النساء الاماملكت ايمانكم (نساء 24) پرسيدم. فرمود،هو ان يأمر الرجل عبده و تحته امته، فيقول له: اعتزل امرأتك و لاتقربها، ثم يحبسها عنه حتي تحيض ثم يمسها، فاذا حاضت بعد مسه اياه ردها عليه بغيرنكاح.

مالك به برده متأهل امر مي كند كه از همسرش دوري گزيند و با او نزديكي نكند، سپس زن را حبس مي كند تا حيض ببيند، (پس از پاك شدن) با او مواقعه مي كند و بعد از حيض بعدي زن را بدون ازدواج به شوهرش بازمي گرداند

كافي 5 / 481 حديث 2
تهذيب 7 / 346 حديث 1417
تفسير العياشي 1 / 232 حديث 80
وسايل 21 / 149 باب 45 من ابواب نكاح العبيد و الاماء: كيفيه تفريقالرجل بين عبده و امته اذا اراد وطيها

و اگر علت کار مالک در این حدیث را توضیح دهید ممنون میشوم :Gig:

*********************************************************

وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلاً أَنْ يَنْکِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَکَتْ أَيْمانُکُمْ مِنْ فَتَياتِکُمُ الْمُؤْمِناتِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإيمانِکُمْ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَناتٍ غَيْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ فَإِذا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَى الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ ذلِکَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم

و هر کس از شما قدرت مالى ندارد که با زنان مؤمن آزاد ازدواج کند ، از کنیزان با ایمان که شما مسلمانان مالک آنها هستید به همسرى گیرد . خدا به ایمان شما داناتر است ، و همه نمى توانند مؤمنان واقعى را از غیر واقعى باز شناسند پس باید به مقتضاى ظاهر عمل کنید . شما همه ، اعم از آزاد و برده ، از یکدیگرید و نزد خدا باهم برابرید . بنابراین ، کنیزان را به این شرط که پاکدامن باشند ، نه پلید کار و نه دوست گیرنده از مردان ، با اذن سرپرستانشان به همسرى گیرید ، و مهرشان را برحسب متعارف به آنها بپردازید ; و هنگامى که شوهر کردند ، اگر مرتکب کار زشتى شدند ، نیمى از کیفرى که براى زنان آزاد است ، براى آنان خواهد بود . این ( ازدواج با کنیزان ) براى کسى از شماست که بیم آن دارد که با ترک ازدواج در رنج بیفتد ; و البته صبر کردن شما و خوددارى از ازدواج با آنان براى شما بهتر است ، و خدا آمرزنده و مهربان است .

چرا خداوند فرموده با کنیزان مسلمان ازدواج نکنید ؟ (و البته صبر کردن شما و خوددارى از ازدواج با آنان براى شما بهتر است) و از طرفی مالک به محض خریداری کنیز ، می تواند همسبتر با او شود ؟ و معصوم ع خریداری کنیر را مساوی ازدواج با او میداند .

مالكيت مرد نسبت به بردة مؤنث در حكم ازدواج با وي است. بنابراين هرگونه بهره برداري جنسي مرد از كنيزانش جايز است.
منهاج 2 / 275
العروه الوثقي 2 / 803

عبدالله لحام از امام صادق(ع) دربارة مردي كه از يكي از مشركان دختر يا زنش را مي‌خرد: فيتخذها؟ فقال: لابأس .
آيا حق تصرف در او را دارد؟ فرمود: مانعي ندارد

(تهذيب 8 / 200 حديث 705 و 702
استبصار 3 / 83 حديث 282 و 280
وسايل 18 / 247 و 246

و اینکه آیا در این مورد ، لازم نیست صیغه عقد خوانده شود ؟ پس حکم اختیاری که خداوند به انسان ها داده چه میشود ؟

******************************************************

وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلاً أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

و هر كس از شما از نظر امكانات زندگى نتوانست زنان آزاد و با ايمان را به همسرى بگيرد، پس با دختران جوان و با ايمانتان كه [آنان را به عنوان كنيز] مالك شده‏ايد [ازدواج نماييد] و خدا به ايمان شما داناتر است. همه شما [انسان‏ها] از [جنس ]يكديگريد؛ پس آنان را با اجازه خاندانشان به همسرى بگيريد، و مهرشان را به گونه‏اى پسنديده به آنان بدهيد؛ در حالى كه پاكدامن باشند نه زناكار و نه آن كه دوستانى نهانى بگيرند. و هنگامى كه شوهردار شدند، اگر به كار زشتى دست يازيدند، بر آنان نيمى از كيفرى خواهد بود كه بر زنان آزاد است. اين طرح ازدواج با كنيزان براى كسانى از شما هست كه از دشوارى بيم دارند؛ و شكيبايى براى شما بهتر است؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.

در اینجا خداوند می فرماید با آنها ازدواج کنید ، ولی در حدیث قبلی که نشان دادم ، امام ع فرمودند مالکیت ، معنای ازدواج را دارد .
دوم اینکه در اینجا آزاد یا برده و کنیز نداریم زیرا خداوند واژه انسان را استفاده کرده است : همه شما [انسان‏ها] از [جنس ]يكديگريد
و برای ازدواج با آنها ، اجازه نیاز است (پس آنان را با اجازه خاندانشان به همسرى بگيريد) و حتی اگر همسر او را نیز همان مالک کنیز خریده باشد و شوهرش اجازه ندهد چطور میشود ؟ (عبدالله لحام از امام صادق(ع) دربارة مردي كه از يكي از مشركان دختر يا زنش را مي‌خرد: فيتخذها؟ فقال: لابأس .
آيا حق تصرف در او را دارد؟ فرمود: مانعي ندارد

(تهذيب 8 / 200 حديث 705 و 702
استبصار 3 / 83 حديث 282 و 280
وسايل 18 / 247 و 246
)
ولی در حدیث های قبلی اینطور نبود و می توانستند با کنیز رابطه برقرار کنند بدون اختیار خودش

*************************************
آیا این حدیث ها صحیح هستند ؟

محمد بن مسلم از امام باقر(ع) مي‌پرسد آيا كنيز در نماز سرش را بپوشاند؟ فرمود: ليس علي الامه قناع.
بر كنيز مقنعه و روسري لازم نيست

كافي 3 / 394 حديث 2
وسايل 4 / 409 باب 29 ابواب لباس مصلي

***************************************

لا، قد كان ابي اذا رأي الخادم تصلي و هي مقنعه ضربها، لتعرف الحره من المملوكه.
حماد لحام از امام صادق(ع) مي‌پرسد آيا كنيز مي‌بايد در نماز سرش را بپوشاند؟ مي‌فرمايد: نه. پدرم (امام باقر(ع)) زماني كه مي‌ديد كنيزان در نماز مقنعه پوشيده‌اند، آنها را مي‌زد تا زن آزاد از كنيز تمايز داده شود
علل الشرايع 346
محاسن 318 حديث 45
وسايل 4 / 411 حديث 5562

آیا برده ها از خود اختیاری دارند؟ تکلیف اختیاری که خداوند به همه ی انسانها میدهد تا راه صحیح یاغلط را با انتخاب خودشان بپیمایند در این مسئله چه میشود ؟ در این مسئله حتی همسر کنیز ، اختیاری نسبت به زن خودش ندارد .


پاسخ ::Hedye:
باسلام . وتشکر از شما .:Gol:
به دلیل تعدد فراز های سوال پاسخ در چند محور بیان می شود :
1_ در ابتدا باید اشاره شود چون آن روایات در کتب اربعه که از کتاب های معتبر است آمده عجالتا در صحت سندی آنها به همین اندازه قناعت نماید بخصوص اینکه بشتر از این اندازه برسی سندی برای این بحث ضرورتی ندارد چون تفصیل بشتر آن کار اجتهادی وبرای فتوا لازم است ودر این گونه مباحث طرح آن لزومی ندارد .

2_آنچه در حدیث اول از امام باقر ع نقل شده در واقع از باب تمثیل وبرای تبیین صورت مسله است یعنی حضرت خواسته یک مسله شرعی را در باب رجوع مجدد غلام به همسرش که به فرض کنیز مالک است بیان نماید آن را در قالب مثال یاد شده بیان نموده است تا مفهوم ایه ی مربوطه روشن تر گردد .
3_ در باره بخش اول فراز دوم پرسش باید گفت : فلسفه اين حكم ممكن است اين باشد، كه كنيزان مخصوصا در آن زمان در شرائط تربيتى نامطلوبى به بار مى‏آمدند و طبعا داراى كمبودهايى از نظر" اخلاقى" و" روانى" و" عاطفى" بوده‏اند، و مسلما فرزندانى كه ثمره ازدواج با آنها بود، رنگ اخلاقى مادر را كم و بيش داشت، و به همين جهت اسلام طرح دقيقى براى آزادى تدريجى بردگان تنظيم كرده است تا به اين سرنوشت گرفتار نشوند، و ضمنا به خود بردگان امكان داده شود، تا با يكديگر ازدواج كنند. البته اين موضوع منافات با آن ندارد كه بعضى از كنيزان وضع استثنايى خاصى از نظر اخلاقى و تربيتى داشته باشند، زيرا آنچه در بالا اشاره شد مربوط به وضع اكثريت آنها بوده است و اگر مى‏بينيم مادر بعضى از بزرگان اسلام كنيز بوده‏اند از همين نظر است ولى بايد توجه داشت كه آنچه در مورد كنيزان در غير مورد ضرورت ممنوع است ازدواج با آنهاست نه آميزش جنسى از راه مالكيت.
( تفسیر نمونه ج2 ص351 )
در باره بخش دوم از فراز دوم پرسش باید گفت : دراسلام حلال شدن زن نامحرم به مرد نامحرم چند راه دارد :
الف_.خوانده شدن عقد ازدواج .
ب_.مالکیت در مورد کنیز یعنی مالکیت کنیز ، همانند خواندن خطبه عقد محسوب می شود.
عبد و کنیز قبل از اسلام ازآثار جنگ هایی بوده که بین یکدیگر صورت می گرفته در این جنگ ها هم غالب و هم مغلوب تعدادی از افراد گروه مقابل را به اسارت می گرفتند . در جنگ های اسلامی هم همین روال ادامه پیدا کرد .در نتیجه تعدادی از زنان که اسیر می شدند بایستی غریزه جنسی شان ارضا می شد. از طرفی چون کافر بودند نمی شد با آنان ازدواج دایم کرد . اسلام ملکیت و کنیز شدن را به جای عقد حساب کرده است. همان گونه که در آیه 6 سوره مومنون می فرماید:« مومنان کسانی هستند که عورت خود را حفظ می کنند مگر از همسر و کنیز شان که بر آن ها حلال است».
ازدواج (نکاح) نیاز به قرارداد و پیمان (عقد) دارد. این قرارداد، کاملًا رسمى بوده و چگونگى مقررات، الفاظ، آداب و محدوده‏ آن را
شرع الهی تعیین مى‏کند. به اصطلاح، هر عقد نکاحى به «سبب» نیاز دارد و سبب‏ها یکسان نیست . مثلًا عقدِ ازدواج موقت و دائم متفاوتند امّا هر دو «سبب» براى محرم شدن‏اند. به همین ترتیب، گفته مى‏شود که این سبب و عقد در مورد کنیزها (به عنوان زنانِ کافرى که اسیر جنگى‏اند) نیز وجود دارد ولى در مورد زنِ کافرى که در جنگ اسیر مى‏شود، یک نوع سبب دیگرى قرار داده که هر چند با سایر صیغه‏ها متفاوت است امّا در «سبب بودن» اشتراک دارند و آن سبب، «مالکیت» نام دارد.
بنابراین مالکیت کنیز یکی از اسباب محرمیت می شود. البته از نظر فقه اسلام کنیز احکام مخصوص به خود را دارد . این طور نیست که هرج و مرج باشد مثلا اگر مردی با کنیز خود آمیزش کرد ،دیگری نمی تواند با او آمیزش بکند و نمی تواند به عقد دیگری در آورد و یا به دیگری تحلیل بکند مگر اینکه عده نگه دارد.

4_ در باره فراز سوم پرسش باید گفت : در باره عدم وجوب حجاب برای بردگان باید گفت : بردگان به طور کلی در احکام ، وظایف ، حقوق و کیفر با افراد آزاد فرق داشتند، حکمت هایی وجود داشته که شاید ما به خیلی از آن ها آگاهی نیابیم . باید تابع دستورات قرآن،پیامبر و امامان باشیم.
شاید یکی از علت های عدم وجوب حجاب برای بردگان این باشد که آنان - معمولا- خدمت می نمودند .ازاین رو لازم بود آزادی بیش تر داشته باشند. استاد شهید مطهری نیز علت عدم وجوب حجاب برای بردگان را خد متکار بودن آنان دانسته است ( مجموعه آثار ، ج 19 ص 489 )، یعنی چون معمولا بردگان کارهای داخل و خارج از خانه را انجام می دادند ومرتب در فعالیت بودند ، برای اینکه در این زمینه راحت تر باشند، تکلیف از آنان برداشته شده است، البته معنای اینکه وجوب پوشش سر برداشته شده، این نیست که بردگان ملزم به بی حجابی باشند، می توانستند سرخود را به پوشانند ومی توانستند نپوشانند.
شاید یکی از علل عدم وجوب حجاب برای بردگان این باشدکه این امر با فلسفه حجاب منافات ندارد ، زیرا یکی از فلسفه های حجاب این است که جلوی خود نمایی و جلوه گری زن را بگیرد .از آن جایی که کنیزان معمولا کار می کردند و به سرو صورت خودرسیدگی نمی کردند، باز بودن سرشان چندان نقشی در جلب توجه مردان نداشت ،از این رو حجاب برای آن ها واجب نبود.

5_ کنیز اختیار در انتخاب درست مسایل شرعی خود را دارد تا به گفته شما راه صحیح را انتخاب کند مثلا در انجام تکالیف شرعی خود . ولی بدلیل این که ملک دیگر است برخی اختیار های که برای افراد آزاد وجود دارد برای او نیست واین دو منافات با هم ندارد این شبیه آن است که افرادی آزاد نیز در برخی زمان ها اختیا ر ندارد مثلا اگر کسی اجیر شود که فلان ساعت در فلان جای برای شما کار کند او حق ندارد در آن ساعت از کار در آن محل تخلف نماید واو اختیار دار آن ساعت از وقت خود نیست چون آن ساعت را به فروحته است .

صادق;464844 نوشت:
پاسخ :
باسلام . وتشکر از شما .
به دلیل تعدد فراز های سوال پاسخ در چند محور بیان می شود :
1_ در ابتدا باید اشاره شود چون آن روایات در کتب اربعه که از کتاب های معتبر است آمده عجالتا در صحت سندی آنها به همین اندازه قناعت نماید بخصوص اینکه بشتر از این اندازه برسی سندی برای این بحث ضرورتی ندارد چون تفصیل بشتر آن کار اجتهادی وبرای فتوا لازم است ودر این گونه مباحث طرح آن لزومی ندارد .

با سلام و عرض احترام :Gol:

راستش من شدیدا با اخباری بودن مخالفم و برای من بررسی صحت احادیث خیلی مهم است ، اما در این مورد نیز اجتهاد انجام شده مثل اینکه یا میگویند جلوی غلام حجاب کن یا انجامش مکروه است ولی در هر صورت ایرادی ندارد یا زندگی یک برده که به نظرم خیلی مهم است از زندگی و حق انسان بودنش برخوردار باشد چرا که خداوند میفرماید : همه شما [انسان‏ها] از [جنس ]يكديگريد

پس ما نمی توانیم برده ها را از این فرموده خداوند کنار بگذاریم زیرا شرافت انسانی دارند .

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;462270 نوشت:
از امام باقر (ع) از قول خداوند «والمحصنات من النساء الاماملكت ايمانكم (نساء 24) پرسيدم. فرمود،هو ان يأمر الرجل عبده و تحته امته، فيقول له: اعتزل امرأتك و لاتقربها، ثم يحبسها عنه حتي تحيض ثم يمسها، فاذا حاضت بعد مسه اياه ردها عليه بغيرنكاح.

مالك به برده متأهل امر مي كند كه از همسرش دوري گزيند و با او نزديكي نكند، سپس زن را حبس مي كند تا حيض ببيند، (پس از پاك شدن) با او مواقعه مي كند و بعد از حيض بعدي زن را بدون ازدواج به شوهرش بازمي گرداند

كافي 5 / 481 حديث 2
تهذيب 7 / 346 حديث 1417
تفسير العياشي 1 / 232 حديث 80
وسايل 21 / 149 باب 45 من ابواب نكاح العبيد و الاماء: كيفيه تفريقالرجل بين عبده و امته اذا اراد وطيها

محمد بن يحيى
أحمد بن محمد
ابن محبوب
أبي أيوب
محمد بن مسلم

همگی از ثقات هستند پس حدیث صحیح است

این کار مالک فقط سوء استفاده جنسی را نشان میدهد ، از او استفاده میکند مثل یک کالا ، و سپس دوباره او را میدهد به شوهرش . پس احساس انسانی آندو برده چه میشود ؟ با انجام این کار آیا حقانیت اسلام برای آن زن و شوهرش نشان داده میشود یا بهره برداری جنسی و هوس بازی و حلال شدن ناموس مردم به دیگری؟

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;462270 نوشت:
عبدالله لحام از امام صادق(ع) دربارة مردي كه از يكي از مشركان دختر يا زنش را مي‌خرد: فيتخذها؟ فقال: لابأس .
آيا حق تصرف در او را دارد؟ فرمود: مانعي ندارد
(تهذيب 8 / 200 حديث 705 و 702
استبصار 3 / 83 حديث 282 و 280
وسايل 18 / 247 و 246

أحمد بن محمد
أبي علي بن أيوب (؟؟؟؟؟)
الحسن بن علي بن فضال
عبد الله بن بكير
عبد الله اللحام (؟؟؟؟؟)

ایندو نفر را نتوانستم کشف کنم فقط میدانم احمد بن محمد از ابو ایوب و بکیر از عبدالله روایت کرده اند در چند حدیث مشابه

از یکی از مشرکان دختر یا زنش را میخرد یعنی چطور؟ یعنی به اسارت در آمدن منظورش هست یا اینکه پول داده و زن و دختر یکی را خریده ؟ اینکه میشود رواج برده داری نه محدود کردن برده داری در اسلام . و اینکه آیا کار درستی است که یکی زنش و دخترش را بفروشد و آنها راضی نباشند و یکی آنها را بخرد و به آنها تجاوز کند (بالاخره از نظر آن دو انسان ، این تجاوز محسوب میشود) ؟

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;462270 نوشت:
محمد بن مسلم از امام باقر(ع) مي‌پرسد آيا كنيز در نماز سرش را بپوشاند؟ فرمود: ليس علي الامه قناع.
بر كنيز مقنعه و روسري لازم نيست
كافي 3 / 394 حديث 2
وسايل 4 / 409 باب 29 ابواب لباس مصلي

محمد بن يحيى
أحمد بن محمد
ابن محبوب
هشام بن سالم
محمد بن مسلم

همگی ثقه هستند
حدیث صحیح است و اجماع فقهای شیعه وسنی در آن است

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;462270 نوشت:
لا، قد كان ابي اذا رأي الخادم تصلي و هي مقنعه ضربها، لتعرف الحره من المملوكه.
حماد لحام از امام صادق(ع) مي‌پرسد آيا كنيز مي‌بايد در نماز سرش را بپوشاند؟ مي‌فرمايد: نه. پدرم (امام باقر(ع)) زماني كه مي‌ديد كنيزان در نماز مقنعه پوشيده‌اند، آنها را مي‌زد تا زن آزاد از كنيز تمايز داده شود
علل الشرايع 346
محاسن 318 حديث 45
وسايل 4 / 411 حديث 5562

عنه، عن أبيه، عن يونس بن عبد الرحمن، عن حماد بن عثمان، عن حماد اللحام، قال: سألت أبا عبد الله (ع) عن المملوكة تقنع رأسها إذا صلت؟ - قال: لا، قد كان أبى إذا رأى الجارية تصلى في مقنعة ضربها لتعرف الحرة من المملوكة

متوجه نشدم که عنه به چه کسی برمیگردد

العلل: عن أبيه، عن أحمد بن إدريس، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن علي بن الحكم، عن حماد اللحام، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سألته عن الخادم تقنع رأسها في الصلاة؟ قال: اضربوها حتى تعرف الحرة عن المملوكة (علامه مجلسی سندش را از علل صدوق گرفته و در آنجا سند اینطور بود : أبى رحمه الله قال: حدثنا علي بن سليمان الرازي قال: حدثنا محمد بن الحسين عن أحمد بن محمد بن أبي نصر البزنطي عن حماد بن عثمان عن حماد الخادم).

و اسناد را از کتب دیگر نیز جمع آوری کرده است :

ومنه: عن أبيه، عن علي بن سليمان، عن محمد بن الحسين، عن أحمد ابن محمد بن أبي نصر، عن حماد بن عثمان، عن حماد اللحام قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن المملوكة تقنع رأسها إذا صلت؟ قال: لا قد كان أبي إذا رأى الخادم تصلي وهي مقنعة ضربها لتعرف الحرة عن المملوكة

المحاسن: عن أبيه، عن يونس، عن حماد مثله

الذكرى: من كتاب البزنطي باسناده إلى حماد اللحام مثله، وفيه تصلي بمقنعة

و از طرفی این حدیث را داریم :

عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن محمد بن إسماعيل، عن إبراهيم بن أبي البلاد، ويحيى بن إبراهيم، عن أبيه إبراهيم، عن معاوية بن عمار قال: كنا عند أبي عبد الله (عليه السلام) نحوا من ثلاثين رجلا إذ دخل عليه أبي فرحب به أبو عبد الله (عليه السلام) وأجلسه إلى جنبه فأقبل عليه طويلا ثم قال أبو عبد الله (عليه السلام): إن لأبي معاوية حاجة فلو خففتم، فقمنا جميعا فقال لي أبي: ارجع يا معاوية فرجعت، فقال أبو عبد الله (عليه السلام): هذا ابنك؟ قال: نعم وهو يزعم أن أهل المدينة يصنعون شيئا لا يحل لهم، قال: وما هو؟ قلت: إن المرأة القرشية والهاشمية تركب وتضع يدها على رأس الأسود وذراعيها على عنقه، فقال أبو عبد الله (عليه السلام): يا بني أما تقرأ القرآن؟ قلت: بلى، قال: اقرأ هذه الآية ﴿لا جناح عليهن في آبائهن ولا أبنائهن - حتى بلغ - ولا ما ملكت أيمانهن﴾ ثم قال: يا بني لا بأس أن يرى المملوك الشعر والساق.

معاویة بن عمّار، جریانی را از دوره جوانی خود نقل می کند. او گفته است حدود سی نفر مرد در حضور امام صادق(ع) بودیم که پدرم عمّار نیز وارد شد. امام(ع) به او خوشامد گفت و وی را در کنار خود نشاند و مدتی طولانی متوجه او شده و به صحبت با وی پرداخت. سپس خطاب به جمع فرمود: جناب عمار (ابومعاویه) کاری (خصوصی) دارد، خوب است جلسه را خلوت کنید. لذا همه ما بلند شدیم، اما پدرم به من گفت: معاویه! تو برگرد! من برگشتم. امام صادق(ع) فرمود: این پسر تو است؟ گفت: آری. (ولی) او گمان می کند که مردم مدینه کاری غیر مجاز می کنند.
حضرت فرمود: چه کاری؟
من گفتم: این کار که زن قریشی و (یا) هاشمی بر مرکب سوار می شود و (هنگام سوار شدن) دست خود را بر سر غلام سیاهی می گذارد و ساعدهای خود را بر گردن وی می نهد.
امام صادق(ع) فرمود: پسرم! آیا قرآن نمی خوانی؟ گفتم: آری. فرمود: این آیه را بخوان: «بر زنان گناهی نیست در باره پدرانشان و پسرانشان ـ تا رسید به ـ و نه بردگانشان. سپس فرمود: پسرم! باکی نیست که غلام، مو و ساق را بییند.»

قاسم صیقل که از اصحاب امام هادی(ع) است نقل می کند (زنی به نام) «امّ علی» طی نامه ای از امام در باره برهنه کردن سر پیش غلام پرسید و گفت: پیروان شما به من پاسخ متفاوت دادند؛ برخی گفتند اشکالی ندارد، و برخی گفتند جایز نیست. حضرت در پاسخ نوشت:

«در باره نپوشیدن سر پیش غلام پرسیدی. (پاسخ این است) سر خود را مقابل او برهنه نکن؛ چرا که این کاری مکروه است

کَتَبَتْ الیه امّ علی تسأل عن کشف الرأس بین یدی الخادم و قالت له: ان شیعتک اختلفوا علیّ، فقال بعضهم: لا بأس، و قال بعضهم: لا یحلّ. فکتب(ع): سألتِ عن کشف الرأس بین یدی الخادم. لا تکشفی رأسکِ بین یدیه فانّ ذلک مکروه

و مکروه نیز انجامش گناه ندارد پس باز هم اشکالی نیست در برهنه کردن سر نزد غلام

صادق;464844 نوشت:
_آنچه در حدیث اول از امام باقر ع نقل شده در واقع از باب تمثیل وبرای تبیین صورت مسله است یعنی حضرت خواسته یک مسله شرعی را در باب رجوع مجدد غلام به همسرش که به فرض کنیز مالک است بیان نماید آن را در قالب مثال یاد شده بیان نموده است تا مفهوم ایه ی مربوطه روشن تر گردد .

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;462270 نوشت:
عبدالله لحام از امام صادق(ع) دربارة مردي كه از يكي از مشركان دختر يا زنش را مي‌خرد: فيتخذها؟ فقال: لابأس .
آيا حق تصرف در او را دارد؟ فرمود: مانعي ندارد
(تهذيب 8 / 200 حديث 705 و 702
استبصار 3 / 83 حديث 282 و 280
وسايل 18 / 247 و 246

أحمد بن محمد
أبي علي بن أيوب (؟؟؟؟؟)
الحسن بن علي بن فضال
عبد الله بن بكير
عبد الله اللحام (؟؟؟؟؟)

ایندو نفر را نتوانستم کشف کنم فقط میدانم احمد بن محمد از ابو ایوب و بکیر از عبدالله روایت کرده اند در چند حدیث مشابه

امام صادق ع فرمودند که امام باقر ع کنیز را زد ، یعنی کار انجام گرفته است ، و امام ع معصوم هستند و نباید دروغ بگویند حتی برای تمثیل

صادق;464844 نوشت:
شاید یکی از علت های عدم وجوب حجاب برای بردگان این باشد که آنان - معمولا- خدمت می نمودند .ازاین رو لازم بود آزادی بیش تر داشته باشند. استاد شهید مطهری نیز علت عدم وجوب حجاب برای بردگان را خد متکار بودن آنان دانسته است ( مجموعه آثار ، ج 19 ص 489 )، یعنی چون معمولا بردگان کارهای داخل و خارج از خانه را انجام می دادند ومرتب در فعالیت بودند ، برای اینکه در این زمینه راحت تر باشند، تکلیف از آنان برداشته شده است، البته معنای اینکه وجوب پوشش سر برداشته شده، این نیست که بردگان ملزم به بی حجابی باشند، می توانستند سرخود را به پوشانند ومی توانستند نپوشانند.

صادق;464844 نوشت:
شاید یکی از علل عدم وجوب حجاب برای بردگان این باشدکه این امر با فلسفه حجاب منافات ندارد ، زیرا یکی از فلسفه های حجاب این است که جلوی خود نمایی و جلوه گری زن را بگیرد .از آن جایی که کنیزان معمولا کار می کردند و به سرو صورت خودرسیدگی نمی کردند، باز بودن سرشان چندان نقشی در جلب توجه مردان نداشت ،از این رو حجاب برای آن ها واجب نبود.

اما علاوه بر زدن ، مسئله همان محرم شدن بدون خطبه است . امروزه نیز خدمتکار در خانه ها وجود دارد ، ولی محرمیت حاصل نمی شود . آنها نیز خرید خانه را انجام نمیدهند و پول کافی برای رسیدن به سر و وضع خود را ندارند و از طرفی همه که زیبا نستند. پس آیا هر کسی سر و وضعش تر و تمیز نباشد یا به طور طبیعی زشت باشد ، حق دارد حجاب نکند ؟ چرا که مردان را به هوس نمی اندازد ؟ و اینکه در احادیث میبینیم میگفتند برخی کنیزان زیبا بودند و ... ولی حجاب برای آنها نیز نیست و همینطور حجاب زن نزد غلام خانه نیاز نیست ؟

سبام و عرض ادب
امیدوارم با دقت در این مَثَل آیه 75 سوره نحل دقت کنید:

نقل قول:
[=Traditional Arabic]ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا[HL] عَبْدًا مَّمْلُوكًا لاَّ يَقْدِرُ عَلَى شَيْ[/HL]ءٍ وَمَن رَّزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ ﴿۷۵﴾
خدا مثلى مى‏زند[HL] بنده‏اى است زرخريد كه هيچ كارى از او برنمى‏آيد[/HL] آيا [او] با كسى كه به وى از جانب خود روزى نيكو داده‏ايم و او از آن در نهان و آشكار انفاق مى‏كند يكسانست ‏سپاس خداى راست [نه] بلكه بيشترشان نمى‏دانند (۷۵)

و متوجه بشوید که برده هیچ اختیار یا اقتداری ندارد و جان و مال و ناموسش در اختیار ارباب میباشد
موفق باشید

متحیر;465748 نوشت:
سبام و عرض ادب
امیدوارم با دقت در این مَثَل آیه 75 سوره نحل دقت کنید:
ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَّمْلُوكًا لاَّ يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَن رَّزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ ﴿۷۵﴾
خدا مثلى مى‏زند بنده‏اى است زرخريد كه هيچ كارى از او برنمى‏آيد آيا [او] با كسى كه به وى از جانب خود روزى نيكو داده‏ايم و او از آن در نهان و آشكار انفاق مى‏كند يكسانست ‏سپاس خداى راست [نه] بلكه بيشترشان نمى‏دانند (۷۵)
و متوجه بشوید که برده هیچ اختیار یا اقتداری ندارد و جان و مال و ناموسش در اختیار ارباب میباشد
موفق باشید

سلام . به این آیه دقت نکرده بودم. تشکر از شما :Gol: کارشناس محترم لطفا به این قسمت هم دقت کنند . باز سوالات جدیدی پیش آمد :Ghamgin:
خداوند برده زرخریدى را مَثَل زده که نه مالک خویشتن است و نه از دنیا مال و ثروتى دارد و نه مى تواند در مالى تصرّف کند، در برابر کسى که ما به او از جانب خود رزقى نیکو داده ایم و او آزادانه در نهان و آشکار از آن انفاق مى کند، آیا آنها برابرند ؟

این یعنی سلب اختیار از انسان . برده که رسما هیچ چیز ندارد تا اینکه در نهایت بمیرد ! اختیارش کجا بود ؟ همه اش باید فرمایشات این و آن را اجرا کنند ، دین هم که به او میگوید نیازی نیست کاری که زنان آزاد انجام میدهند انجام دهی ، مثلا می توانند به تو تجاوز کنند ولی محرمت هستند ، هر چند مسلمان نشده باشی پس لا اکراه فی الدین چه میشود ؟ نیاز نیست حجاب کنی ، چون آزاد نیستی و باید کار کنی . حق و حقوقت هم مثل زن آزاد نیست ، مثلا مالک یک زن آزاد داشته باشد و تو به عنوان کنیز و هم بستر آن مالک باشی و باز هم حقوقشان یکی نیست .

همه شما [انسان‏ها] از [جنس ]يكديگريد؛ پس آنان را با اجازه خاندانشان به همسرى بگيريد ؟؟؟؟ مثل این مورد ؟ ===> امام صادق(ع) دربارة مردي كه از يكي از مشركان دختر يا زنش را مي‌خرد: فيتخذها؟ فقال: لابأس .
آيا حق تصرف در او را دارد؟ فرمود: مانعي ندارد

در نهایت آیا کسب اجازه لازم است یا خیر ؟ در یک قسمت از قران مثلا سوره نساء آیه 3 گفته شده می توانی با کنیزت ازدواج کنی ، یعنی عقد ازدواج لازم است ؟

یا در احادیث میگویند همین که جزء املاک تو شد ، محرمش هستی ، پس نیازی به عقد خواندن نیست مثل این مورد ===> مالكيت مرد نسبت به بردة مؤنث در حكم ازدواج با وي است. بنابراين هرگونه بهره برداري جنسي مرد از كنيزانش جايز است.

ولی باز خداوند میفرماید : و البته صبر کردن شما و خوددارى از ازدواج با آنان براى شما بهتر است

یعنی هم ازدواج لازم است و هم بهتر است از او استفاده جنسی نکنی

و از طرفی دیگر این حدیث را داریم

مالك به برده متأهل امر مي كند كه از همسرش دوري گزيند و با او نزديكي نكند، سپس زن را حبس مي كند تا حيض ببيند، (پس از پاك شدن) با او مواقعه مي كند و بعد از حيض بعدي زن را بدون ازدواج به شوهرش بازمي گرداند

این که شد تناقض :Gig:

و در حدیث آخر ، کجای این کار و سلب اختیار از یک انسان ، و تجاوز به او از نظر یک غیر مسلمان که قرار است مسلمان شود ؟ و دور کردنش از شوهرش که انتخابش کرده است ، و دور شدن از زندگی اش ، و زندگی خودش را از دست دادن خانواده اش را از دست دادن خانه اش را از دست دادن ، فرزندانش را از دست دادن، عدالت خداوند را تداعی میکند ؟ که بخواهد عاشق این دین بشود و بگوید این برترین دین است .

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;465823 نوشت:
سلام . به این آیه دقت نکرده بودم. تشکر از شما :Gol: کارشناس محترم لطفا به این قسمت هم دقت کنند . باز سوالات جدیدی پیش آمد :Ghamgin:
خداوند برده زرخریدى را مَثَل زده که نه مالک خویشتن است و نه از دنیا مال و ثروتى دارد و نه مى تواند در مالى تصرّف کند، در برابر کسى که ما به او از جانب خود رزقى نیکو داده ایم و او آزادانه در نهان و آشکار از آن انفاق مى کند، آیا آنها برابرند ؟
این یعنی سلب اختیار از انسان . برده که رسما هیچ چیز ندارد تا اینکه در نهایت بمیرد ! اختیارش کجا بود ؟ همه اش باید فرمایشات این و آن را اجرا کنند ، دین هم که به او میگوید نیازی نیست کاری که زنان آزاد انجام میدهند انجام دهی ، مثلا می توانند به تو تجاوز کنند ولی محرمت هستند ، هر چند مسلمان نشده باشی پس لا اکراه فی الدین چه میشود ؟ نیاز نیست حجاب کنی ، چون آزاد نیستی و باید کار کنی . حق و حقوقت هم مثل زن آزاد نیست ، مثلا مالک یک زن آزاد داشته باشد و تو به عنوان کنیز و هم بستر آن مالک باشی و باز هم حقوقشان یکی نیست .
همه شما [انسان‏ها] از [جنس ]يكديگريد؛ پس آنان را با اجازه خاندانشان به همسرى بگيريد ؟؟؟؟ مثل این مورد ؟ ===> امام صادق(ع) دربارة مردي كه از يكي از مشركان دختر يا زنش را مي‌خرد: فيتخذها؟ فقال: لابأس .
آيا حق تصرف در او را دارد؟ فرمود: مانعي ندارد

در نهایت آیا کسب اجازه لازم است یا خیر ؟ در یک قسمت از قران مثلا سوره نساء آیه 3 گفته شده می توانی با کنیزت ازدواج کنی ، یعنی عقد ازدواج لازم است ؟
یا در احادیث میگویند همین که جزء املاک تو شد ، محرمش هستی ، پس نیازی به عقد خواندن نیست مثل این مورد ===> مالكيت مرد نسبت به بردة مؤنث در حكم ازدواج با وي است. بنابراين هرگونه بهره برداري جنسي مرد از كنيزانش جايز است.
ولی باز خداوند میفرماید : و البته صبر کردن شما و خوددارى از ازدواج با آنان براى شما بهتر است
یعنی هم ازدواج لازم است و هم بهتر است از او استفاده جنسی نکنی

و از طرفی دیگر این حدیث را داریم
مالك به برده متأهل امر مي كند كه از همسرش دوري گزيند و با او نزديكي نكند، سپس زن را حبس مي كند تا حيض ببيند، (پس از پاك شدن) با او مواقعه مي كند و بعد از حيض بعدي زن را بدون ازدواج به شوهرش بازمي گرداند
این که شد تناقض :Gig:
و در حدیث آخر ، کجای این کار و سلب اختیار از یک انسان ، و تجاوز به او از نظر یک غیر مسلمان که قرار است مسلمان شود ؟ و دور کردنش از شوهرش که انتخابش کرده است ، و دور شدن از زندگی اش ، و زندگی خودش را از دست دادن خانواده اش را از دست دادن خانه اش را از دست دادن ، فرزندانش را از دست دادن، عدالت خداوند را تداعی میکند ؟ که بخواهد عاشق این دین بشود و بگوید این برترین دین است .

پاسخ ::Hedye:
باسلام . وتشکر از شما .
:Gol:
در این باره به طور کلی باید گفت :
برده داری به يقين امري منفور و ناپسند است اما به شواهد مستندات قطعی تاریخ ، پیشینه ای چند هزار ساله دارد و قرن ها پیش از اسلام برده داری به اشکال گوناگون رواج داشت. در جزیره العرب هم همانند همه مناطق دیگر جهان مدت ها پیش از ظهور اسلام ، برده داری شکل گرفت و رایج شد . در هر حال رواج اين امر دليل بر درستي آن نيست و اسلام هم هيچ گاه اين امر را سنتي پسنديده و مطلوب قلمداد ننموده است .
چرا در زمان پیامبر جلوی این سنت جاهلی و غیر انسانی گرفته نشد؟
تاریخ اسلام نشان می دهد که اسلام پس از ظهور در خصوص برخی انحرافات به طور ضربتی و قاطعانه برخورد کرد اما در بسیاری از موارد هم برخورد این گونه نبود . به حکم عقل هم نباید این گونه باشد ؛ چنان که در مورد حکم شراب و حجاب تا حدودی این گونه بود .
وضعیت این فرهنگ در جوامع آن روز مد نظر قرار گیرد . آن گاه نحوه برخورد اسلام با این پدیده زشت بررسی گردد ؛ در واقع ما صرفاً با یک فرهنگ اشتباه و عادت نادرست مواجه نیستیم. بلکه با یک ساختار پیچیده اجتماعی مواجهیم که در همه اجزا و تارو پود جامعه راه یافته، اقتصاد و فرهنگ و معیشت و دیگر ارکان جامعه با آن درهم تنیده است .
وجود بردگان در جوامع گوناگون آن قدر عمیق و بدیهی بود که در متمدن ترین کشورها تا حدود 150 سال پیش بردگان جزء جداناپذیر بسیاری از جوامع بودند .تصور حذف برده ها از ساختار زندگی فردی و اجتماعی به ذهن کسی خطور نمی کرد ؛ مسلما این مساله در 1400 سال پیش بسیار عمیق تر و ریشه ای تر در جامعه استقرار داشت . اسلام نمی توانست با این مساله به شکلی سطحی و به اصطلاح انقلابی برخورد نماید .
از آیات قرآن به دست می آید اسلام با بردگان و برده داری به عنوان حقیقتی موجود در جامعه برخورد کرده ، احکام و راهکارهایی مشخص را در خصوص مواجهه با این حقیقت موجود و جهت گیری آن به سمتی معین ارائه داده, با اندکی تامل می توان دریافت راهکارهایی اسلام قوی ترین و منطقی ترین شیوه در مسیر منتفی نمودن و از بین بردن اساس این مسئله در سیر تکاملی یک جامعه است .
اسلام به هیچ وجه به برده داری به عنوان یک اصل و ضرورت نگاه نمی کند، بلکه تنها راهکارهایی برای برخورد درست با این حقیقت موجود ارائه می دهد . در واقع ابتدا برای اساس این مساله فلسفه و ساختار معینی تعریف کرده، تبیین می کند که در منظومه فکری اسلام در حقیقت انسانی افراد تفاوتی وجود ندارد . تفاوت انسان ها تنها در تقوا و ایمان آن هاست تا مولی هیچ گاه انسانیت خود را بالاتر از برده اش نبیند . این مساله یکی از مهم ترین معضلات در مبنای فکری برده داری بود که البته طرح همین مساله بیش از هر چیز برای کفار و مشرکان قریش ناگوار بود .
در گام بعدی اسلام تلاش نمود در زمان بندی معینی برای ریشه کنی این پدیده شوم به مقابله عملی برخیزد . در این مسیر مساله را به دو بخش بردگان موجود در جامعه و بردگانی که ممکن است به جامعه افزوده شوند تقسیم کرد؛ مشخص است که مساله ضروری در این میان مانع آفرینی در مسیر شکل گیری و توسعه این پدیده ، یعنی راه ورود افراد جدید به حوزه بردگی است که اسلام با ترفندی این مسیر را بسیار محدود نمود .
در عصر بعثت رسول گرامی اسلام(ص) برای بردگی راه های متعددی وجود داشت. وجود هر یک از این راه ها به بردگی رسمیت می بخشید و قانونی به حساب می آمد .آن راه ها بدین قرار بود:
ـ اسارت درجنگ ها:
طبیعی است که دو طرف درگیر در جنگ از یکدیگر اسیر بگیرند. اسیران به صورت برده به خدمت گرفته می شدند.
ـ خواست حاکم و سرپرست:
حاکم و سرپرست ستمگر افراد زیر دست را به بردگی می گرفت و در مزارع و دامداری ، به کار می گماشت . احیاناً آنان را به عنوان برده می فروخت.
ـ تبعیت طفل از مادر خویش که برده و کنیز بود، اگر چه پدرش آزاد بود، ولی به جهت کنیز بودنِ مادر، طفل هم محکوم به بردگی بود.
ـ فرار از لشکر و امتناع از جنگیدن و خدمت سربازی.
- فرار از کشوری و پناهنده شدن به دولت دیگر و خود را تسلیم آن حکومت نمودن . این کار برای حکمرانان کشوری که بدان پناهنده شده بودند، ایجاد حق می کرد و آنان می توانستند پناهندگان را به بردگی بگیرند.
ـ ارتکاب جرایمی همانند قتل،‌ دزدی و ... (جریان به بردگی گرفتن ساختگی بن یامین، برادر حضرت یوسف(ع) به جرم سرقت گویای این امر است).
ـ فقری که به موجب آن شخص خودش را به دیگری بفروشد و خود را ملزم سازد برای مولایش کار کند.
ـ فروختن فرزند؛ پدر حق داشت فرزند خویش را جهت تنگدستی به عنوان برده بفروشد.
ـ فروختن همسر؛ شوهر حق داشت همسر خویش را به عنوان برده به فروش برساند.
ـ آدم ربایی، فرد دزدیده شده به عنوان برده فروخته می شد، مانند زید بن حارثه که ربوده و به عنوان غلام فروخته شد.
ـ باختن در قمار؛ گاهی فرد قمار باز خود را گرو قمار قرار می داد و در صورت باختن ، برده می شد.
اسلام همه این راه ها و سرچشمه های بردگی را مسدود نمود، تنها اوّلی را با شرایطی پذیرفت. آن را هم هرگز به عنوان جنبه الزامی اعلان نکرد؛ در واقع در صورت پیروزی در جنگ ،گرفتن برده الزامی نبود، بلکه دستور اسلام در این مورد این است که بعد از پایان جنگ با کفار، افرادی که اسیر می شوند، به چند صورت با آنان برخورد شود:
- از آنان فدیه گرفته شده، آزاد شوند؛
- با اسیران مسلمان مبادله شوند؛
- با انجام اموری نظیر آموختن سواد خواندن و نوشتن به مسلمانان آزادی خود را به دست آورند ؛
در مواردی که راه های قبلی به صلاح یا ممکن نبود، به جای این که آن ها را بکشند، اسیرشان کرده و برای خدمت، به کار بگمارند و بین مردم تقسیم کنند.
بسیاری همین امر را نشانه تایید برده داری و همراهی اسلام با این رفتار غلط دانسته اند ، در حالی که به نظر می رسد این قضاوت اصلا منصفانه و دقیق نیست ؛ فرض کنید دولتی کافر به جامعه اسلامی حمله کرده و در نتیجه این نبرد افرادی از سپاه دشمن به اسارت در آمدند ؛ تکلیف این عده چیست و حکومت اسلامی چگونه باید با آن ها برخورد کند؟
جواب از چند گزینه خارج نیست ؛ یا باید آن ها را از دم تیغ بگذراند ، یا در زندان اسیر کرده و یا آن ها را آزاد نماید ؛ اگر دقت کنیم همه این موارد دچار مشکلات عدیده ای است ؛ زندانی کردن اسرا علاوه بر همه مفاسدی که اصل قانون زندان در پی دارد، بار مالی سنگینی را بر دولت اسلامی تحمیل می کرد . جدای آن که با نیاز مالی بسیار مسلمانان در آن مقطع زمانی و کمبودهای فراوان و حجم زیاد اسرا این امر امکان پذیر نبود .
کشتن همه اسرا هم نتایج مثبتی در پی نداشت. زیرا بسیاری از این افراد شناخت کاملی از اسلام نداشتند .چه بسا با آشنایی درست به اسلام می گرویدند . به علاوه کشتن بیش تر افراد آثار و نتایج سوء فرهنگی و روانی در پی داشت که با فلسفه اسلام همخوانی نداشت .
از طرف دیگر آزادی همه اسرا هم کاری بسیار نامعقول بود ، زیرا این افراد کسانی بودند که با اسلام و مسلمانان به جنگ برخاسته ، حتی برخی از آنان را کشته بودند . یقینا آزادی آن ها همان و بازگشت به آغوش کفار و آمادگی برای شرکت در نبرد بعدی همان ؛ پس ناچار لازم بود بدون آن که نگه داری آن ها هزینه و فشاری بر جامعه اسلامی وارد کند، این افراد در متن جامعه به نوعی وارد شوند که هم آثار مثبت اقتصادی و رفاهی برای جامعه در پی داشته باشند و هم زمینه آشنایی آن ها با حقایق اسلام و بستر میل و گرایش به اسلام در آن ها فراهم گردد . این همان قانون برده داری مورد امضا و تجویز اسلام بود که اعمال شد .
هر چند این نوع برده ها در نهایت ندرت بودند، زیرا چنان که ذکر شد ، بسیاری از این افراد با دادن فدیه یا با تعلیم خواندن و نوشتن به مسلمانان آزادی خود را به دست می آوردند . در نتیجه اکثر بردگان و کنیزان جامعه، گروه اول یعنی برده زادگان و کسانی بودند که توسط دلالان و تجار برده از مناطق آفریقایی و مانند آن اسیر می شدند و در مناطق مختلف دنیا به فروش می رسیدند.
اما در خصوص این قشر وسیع بردگان که غیر از اسرای میدان های نبرد بودند، باید دید چرا اسلام این نوع برده داری را از ابتدا لغو ننمود و اجازه داد ، سال های سال این جریان باقی بماند ؟
برای پاسخ به این پرسش توجه به چند نکته لازم است :
1. اصلاح عادات غلط و فرهنگ نادرست به زمان نیازمند است .نمی توان یک فرهنگ عمیق و رسوخ کرده در اعماق جامعه را برخوردی ناگهانی و انقلابی برطرف کرد. چنین برخوردهای شعاری اگر در آغاز اعمال می شد ، هیچ ضمانت عملی بر دوام آن ها وجود نداشت . چه بسا طرح این قوانین عجین شده در اعماق فرهنگ و باورهای اجتماعی و اقتصادی جامعه ، به اصل ایمان و اعتقاد مسلمانان نو ایمان لطمه وارد می ساخت ؛ البته چنان که ذکر شد این نوع برخورد هدفمند، مختص برده داری نبود ،بلکه در برخی انحرافات رفتاری دیگر هم اعمال شد .
2. در آن زمان بردگان فراوانی وجود داشتند . گاهی بخش عظیمی از جامعه را تشکیل می دادند. اگر از ابتدا بردگی به طور کلّی ملغی می شد، رهایی بردگان باعث نابودی آنان و خانواده های شان می شد؛ زیرا بردگان در آن زمان نه کسب و کار مستقلی داشتند و نه زندگی مستقلی. حداقل اثر سوء آزاد کردن این جمعیت انبوه، مختل کردن امنیت جامعه بود. بررسی دقیق ابعاد این مسئله نشان می دهد که برخورد ضربتی و یک باره با مسائلی مانند برده داری، امری غیر حکیمانه، بلکه غیر ممکن است؛ از این رو اسلام، در برخورد با این مسئله به اصلاح تدریجی پرداخت.
تاریخ بعدها روش صحیح مبارزه تدریجی با این رسم جا افتاده را تایید کرد . خط بطلان بر مبارزه سریع و بی برنامه در مورد این گونه امور مهم و رسوخ یافته در اعماق باورها و فرهنگ ها کشید ؛ در تاریخ معاصر آمده که رییس جمهور آمریکا بدون ایجاد مقدمات لازم به یکباره برده داری را لغو و ممنوع اعلام کرد ، ولی بردگانی که به ظاهر آزاد شده، ولی روحا آزاد نشده بودند و توان روحی و اجتماعی اداره خود را نداشتند ، از صاحبان خود به التماس می خواستند مثل سابق آنان را به بردگی بگیرند و رها نسازند!!
3. بردگان در آغاز اسلام منبع اقتصادی و نیروی نظامی نیرومندی برای مشرکان و حتی مسلمانان بودند. مشرکان آنان را در مزرعه ها، نخلستان ها و میدان های جنگ به کار می گرفتند؛اگر اسلام در ابتدا دستور آزادی بردگان را می داد، بدیهی بود که تنها مسلمانان به آن عمل کنند، چرا که مشرکان به آن اعتقادی نداشتند. این شیوه ، پیامدهای بسیار ناخوشایند و ضربه مهلکی برای جامعه اسلامی نوپا در پی داشت. از جمله:
ا) مسلمانان به یکباره از نیروی اقتصادی و نظامی عظیمی محروم می شدند و این ضربه مهلک اقتصادی به آنان بود.
ب) بردگانی که به اسیری گرفته می شدند، چنانچه آزاد می شدند، چون جا و مکان و درآمد مناسبی نداشتند، به ناچار پیش مشرکان باز می گشتند و آنان دوباره، از اینان برای تقویت بنیه اقتصادی و نیروی نظامی استفاده می کردند ،اما آزادی بردگان به تدریج، مانع از خسارت اقتصادی و نظامی مسلمانان شد؛
اما راهکار اسلام برای ریشه کن ساختن برده داری :
ا) بستن سرچشمه بردگی: اسلام اکثر راه های معمول برده گیری در آن زمان را ردّ کرد و نپذیرفت؛ به علاوه از نظر فرهنگی هم با دوام این امر به انواع گوناگون مقابله نمود. مثلا اساس اشتغال به برده فروشی را از زشت ترین و ناپسند ترین امور معرفی نمود؛ اسلام خرید و فروش بردگان را بدترین و منفورتین معاملات اعلام کرد. پیامبر(ص) فرمود: "شرّ النّاس مَن باع النّاس؛(1) بدترین مردم کسی است که انسان ها را بفروشد".
ب) گشودن دریچه آزادی:
اسلام، تمهیداتی گوناگون برای آزادی بردگان اندیشیده است، از جمله :
ـ آزادی اسیر را یکی از کفارات قرار داده است(2) یعنی گناهانی ساده که ارتکاب آن ها زیاد رخ می داد مانند باطل کردن روزه، با آزادی بردگان پاک می شد.
ـ با ازدواج زنی که برده است با یک انسان آزاد و بچه دار شدن زن، فروش زن ممنوع می شود تا از سهمیه ارث فرزندش آزاد شود.(3)
ـ سهمی از زکات برای خرید برده و آزاد کردن آنان قرار داده شد . بدین ترتیب بودجه دایمی برای این کار از بیت المال در نظر گرفته شده و تا آزادی کامل همه بردگان ادامه یافت.(4)
ـ آزادی بردگان یکی از عبادات شمرده شده و بزرگان در این زمینه پیش قدم بوده اند تا آن جا که گفته شده حضرت علی بن ابی طالب با دسترنج خود هزار بنده را آزاد کرد.(5)
ـ اگر یک برده متعلق به چند نفر بود؛ هر کس سهم خود از برده مشترک را آزاد کند، سهم شریک دیگر به طور قهری آزاد می شود.(6)
ـ هرگاه کسی مالک یکی از پدر، مادر، اجداد، فرزندان، عمو، عمّه، دایی، خاله، برادر، خواهر، برادرزاده و یا خواهرزادة خود از راه ارث و... شود، آن ها فوراً آزاد می شوند.(7)
ـ در برخی موارد، اگر صاحب بَرده نسبت به برده اش مجازات های سختی انجام دهد، برده خود به خود آزاد خواهد شد.(8 )
-برده مى تواند با کار کردن ، بهاى خود را به خریدارش پرداخته و آزاد شود. یعنى بنده و مولى قرارداد مى بندند که هرگاه بنده فلان مبلغى را پرداخت آزاد مى شود. او اگر پرداخت مبلغ را تا یک ماه به تأخیر انداخت، مستحب است که مالک صبر کرده و به وى مهلت دهد. مبلغ مذکور مى تواند تقسیط شود و این مبلغ نیز نباید بیش از مبلغى باشد که مالک براى خرید بنده پرداخت کرده است .
-چند عامل نیز موجب آزادى خود به خودى بنده مى شود. کورى ، جذام ، زمینگیر شدن و اسلام آوردن در محل جنگ و...
در نتیجه این برنامه دقیق و سفارش اخلاقی اسلام در خصوص بردگان و سیره عملی معصومین در مورد آن ها چندی نگذشت که دیگر برده ای در جامعه اسلامی وجود نداشت، در حالی که برده داری به شدید ترین نوع آن تا قرن های اخیر در جوامع مختلف غیر اسلامی با تمام قدرت وجود و رواج داشت ؛ مجموعه این مسایل و نتیجه این نوع برخورد به خوبی نشان می دهد که اسلام منطقی ترین برخورد را با برده داری اعمال نموده است ؛


پی نوشت ها:
1. کلینی، کافی، ج 5، ص 114.
2. تفسیر نمونه، ج 21، ص 412 _ 423؛ شرایع الاسلام، کتاب العتق؛
3. مکاسب، شیخ انصاری، ص 175، سطر 14،چ دارالحکمة.
4. تفسیر نمونه، مکارم، ج 12، ص 418، چ اسلامیة تهران.
5. بحارالانوار، مجلسی، ج 41، ص 43، چ اسلامیه تهران.
6. جواهرالکلام، شیخ محمدحسن نجفی، ج 34، ص 154 ـ 158، چ بیروت.
7. تفسیر نمونه، ج 21، ص 42.
8. وسائل الشیعه، ج 16، ص 26(20 جلدی).

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;465725 نوشت:
با سلام و عرض احترام :Gol:

راستش من شدیدا با اخباری بودن مخالفم و برای من بررسی صحت احادیث خیلی مهم است ، اما در این مورد نیز اجتهاد انجام شده مثل اینکه یا میگویند جلوی غلام حجاب کن یا انجامش مکروه است ولی در هر صورت ایرادی ندارد یا زندگی یک برده که به نظرم خیلی مهم است از زندگی و حق انسان بودنش برخوردار باشد چرا که خداوند میفرماید : همه شما [انسان‏ها] از [جنس ]يكديگريد

پس ما نمی توانیم برده ها را از این فرموده خداوند کنار بگذاریم زیرا شرافت انسانی دارند .

پاسخ مجدد ::Hedye:
باسلام . وتشکر ازشما .:Gol:
این روش مبارزه با اخبار گری نیست .بلکه شبیهه در اصل مسله است که جواب لازم قبلا داده شد وذیلا مجددا به تفصیل بیان شده است .

چه اینکه روایات مفسر قران است و تعارض با هم ندارد .

محمد بن يحيى
أحمد بن محمد
ابن محبوب
أبي أيوب
محمد بن مسلم

همگی از ثقات هستند پس حدیث صحیح است

این کار مالک فقط سوء استفاده جنسی را نشان میدهد ، از او استفاده میکند مثل یک کالا ، و سپس دوباره او را میدهد به شوهرش . پس احساس انسانی آندو برده چه میشود ؟ با انجام این کار آیا حقانیت اسلام برای آن زن و شوهرش نشان داده میشود یا بهره برداری جنسی و هوس بازی و حلال شدن ناموس مردم به دیگری؟
پاسخ مجدد ::Hedye:
این سوال بسیار مهم و دقیق در حوزه عقاید اسلامی است که باید با تامل بسیار مورد نقد و بررسی قرار گیرد ؛اصولا قضاوت در خصوص برخی مسایل نمی تواند تک بعدی و یک جانبه باشد . برای رسیدن به قضاوت منصفانه و عادلانه نیاز است که انسان حقیقت جو ، همه جوانب و ابعاد زمانی و مکانی و فرهنگی و اجتماعی مسئله را با دقت بررسی کند تا به نتیجه برسد . به نظر ما موضوع برده داری در اسلام یکی از این موارد ویژه است .
قبول داریم که اسلام در خصوص برخی انحرافات به طور ضربتی و قاطعانه برخورد کرد اما در بسیاری از موارد هم برخورد این گونه نبود و به حکم عقل هم نباید این گونه باشد ؛ به عنوان مثال در خصوص حکم شراب که به اشتباه برخورد اسلام با آن را قاطعانه خواندید ،هرگز این گونه نبود . حکم حرمت شراب در مدینه نازل شد . مسلمانان تا مدت ها پس از هجرت به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی مشروب می خوردند .
در واقع بر اساس منابع موجود حرمت شراب در طی زمان بندی معین و مقدمه چینی هایی اعلان شد . چنان که برخی مفسرین گفته اند در سه مرحله : ابتدا آیاتی در خصوص بدی و پلیدی آن نازل شد تا در نهایت حرمت آن ابلاغ گردد ؛ دستور حجاب هم همین گونه بود.معمولا برخوردهای جدی و ضربتی در خصوص مشکلات عمیق عقیدتی بود، نه معضلات اجتماعی که حل آن نیاز به فرایندی حساب شده و دقیق دارد .
اما در خصوص برده داری قبل از هرچیز لازم است وضعیت این فرهنگ در جوامع آن روز مد نظر قرار گیرد . آن گاه نحوه برخورد اسلام با این پدیده زشت بررسی گردد ؛ در واقع ما با یک فرهنگ اشتباه و عادت نادرست مواجه نیستیم ،بلکه با یک ساختار پیچیده اجتماعی مواجهیم که در همه اجزا و تار و پود جامعه راه یافته، اقتصاد و فرهنگ و معیشت و دیگر ارکان جامعه با آن درهم تنیده است .
وجود بردگان در جوامع گوناگون آن قدر عمیق و بدیهی بود که در متمدن ترین کشورها تا حدود 150 سال پیش بردگان جزء جداناپذیر بسیاری از جوامع بودند .تصور حذف برده ها از ساختار زندگی فردی و اجتماعی به ذهن کسی خطور نمی کرد ؛ مسلما این مساله در 1400 سال پیش بسیار عمیق تر و ریشه ای تر در جامعه استقرار داشت . اسلام نمی توانست با این مساله به شکلی سطحی و به اصطلاح انقلابی برخورد نماید .
از آیات قرآن به دست می آید که اسلام با بردگان و برده داری به عنوان حقیقتی موجود در جامعه برخورد کرده ، احکام و راهکارهایی مشخص را در خصوص مواجهه با این حقیقت موجود و جهت گیری آن به سمتی معین ارائه داده است. با اندکی تامل می توان دریافت راهکارهایی اسلام قوی ترین و منطقی ترین شیوه در مسیر منتفی نمودن و از بین بردن اساس این مسئله در سیر تکاملی یک جامعه است .
اسلام به هیچ وجه به برده داری به عنوان یک اصل و ضرورت نگاه نمی کند، بلکه تنها راهکارهایی برای برخورد درست با این حقیقت موجود ارائه می دهد .در واقع ابتدا برای اساس این مساله فلسفه و ساختار معینی تعریف کرده، تبیین می کند که در منظومه فکری اسلام در حقیقت انسانی افراد تفاوتی وجود ندارد . تفاوت انسان ها تنها در تقوا و ایمان آن هاست تا مولی هیچ گاه انسانیت خود را بالاتر از برده اش نبیند . این مساله یکی از مهم ترین معضلات در مبنای فکری برده داری بود که البته طرح همین مساله بیش از هر چیز برای کفار و مشرکان قریش ناگوار بود .
در گام بعدی اسلام تلاش نمود در زمان بندی معینی برای ریشه کنی این پدیده شوم به مقابله عملی برخیزد . در این مسیر مساله را به دو بخش بردگان موجود در جامعه و بردگانی که ممکن است به جامعه افزوده شوند تقسیم کرد؛ مشخص است که مساله ضروری در این میان مانع آفرینی در مسیر شکل گیری و توسعه این پدیده ، یعنی راه ورود افراد جدید به حوزه بردگی است که اسلام با ترفندی این مسیر را بسیار محدود نمود .
در عصر بعثت رسول گرامی اسلام(ص) برای بردگی راه های متعددی وجود داشت. وجود هر یک از این راه ها به بردگی رسمیت می بخشید و قانونی به حساب می آمد .آن راه ها بدین قرار بود:
ـ اسارت درجنگ ها:
طبیعی است که دو طرف درگیر در جنگ از یکدیگر اسیر بگیرند. اسیران به صورت برده به خدمت گرفته می شدند.
ـ خواست حاکم و سرپرست:
حاکم و سرپرست ستمگر افراد زیر دست را به بردگی می گرفت . در مزارع و دامداری ، به کار می گماشت . احیاناً آنان را به عنوان برده می فروخت.
ـ تبعیت طفل از مادر خویش که برده و کنیز بود، اگر چه پدرش آزاد بود، ولی به جهت کنیز بودنِ مادر، طفل هم محکوم به بردگی بود.
ـ فرار از لشکر و امتناع از جنگیدن و خدمت سربازی.
- فرار از کشوری و پناهنده شدن به دولت دیگر و خود را تسلیم آن حکومت نمودن . این کار برای حکمرانان کشوری که بدان پناهنده شده بودند، ایجاد حق می کرد و آنان می توانستند پناهندگان را به بردگی بگیرند.
ـ ارتکاب جرایمی همانند قتل،‌ دزدی و ... (جریان به بردگی گرفتن ساختگی بن یامین، برادر حضرت یوسف(ع) به جرم سرقت گویای این امر است).
ـ فقری که به موجب آن شخص خودش را به دیگری بفروشد و خود را ملزم سازد برای مولایش کار کند.
ـ فروختن فرزند؛ پدر حق داشت فرزند خویش را جهت تنگدستی به عنوان برده بفروشد.
ـ فروختن همسر؛ شوهر حق داشت همسر خویش را به عنوان برده به فروش برساند.
ـ آدم ربایی، فرد دزدیده شده به عنوان برده فروخته می شد، مانند زید بن حارثه که ربوده و به عنوان غلام فروخته شد.
ـ باختن در قمار؛ گاهی فرد قمار باز خود را گرو قمار قرار می داد و در صورت باختن ، برده می شد.
اسلام همه این راه ها و سرچشمه های بردگی را مسدود نمود، تنها اوّلی را با شرایطی پذیرفت. آن را هم هرگز به عنوان جنبه الزامی اعلان نکرد؛ در واقع در صورت پیروزی در جنگ ،گرفتن برده الزامی نبود، بلکه دستور اسلام در این مورد این است که بعد از پایان جنگ با کفار، افرادی که اسیر می شوند، به چند صورت با آنان برخورد شود:
- از آنان فدیه گرفته شده، آزاد شوند؛
- با اسیران مسلمان مبادله شوند؛
- با انجام اموری نظیر آموختن سواد خواندن و نوشتن به مسلمانان آزادی خود را به دست آورند ؛
در مواردی که راه های قبلی به صلاح یا ممکن نبود، به جای این که آن ها را بکشند، اسیرشان کرده و برای خدمت، به کار بگمارند و بین مردم تقسیم کنند.
بسیاری همین امر را نشانه تایید برده داری و همراهی اسلام با این رفتار غلط دانسته اند ، در حالی که به نظر می رسد این قضاوت اصلا منصفانه و دقیق نیست ؛ فرض کنید دولتی کافر به جامعه اسلامی حمله کرده و در نتیجه این نبرد افرادی از سپاه دشمن به اسارت در آمدند ؛ تکلیف این عده چیست و حکومت اسلامی چگونه باید با آن ها برخورد کند؟
جواب از چند گزینه خارج نیست ؛ یا باید آن ها را از دم تیغ بگذراند ، یا در زندان اسیر کرده و یا آن ها را آزاد نماید ؛ اگر دقت کنیم همه این موارد دچار مشکلات عدیده ای است ؛ زندانی کردن اسرا علاوه بر همه مفاسدی که اصل قانون زندان در پی دارد، بار مالی سنگینی را بر دولت اسلامی تحمیل می کرد . جدای آن که با نیاز مالی بسیار مسلمانان در آن مقطع زمانی و کمبودهای فراوان و حجم زیاد اسرا این امر امکان پذیر نبود .
کشتن همه اسرا هم نتایج مثبتی در پی نداشت، زیرا بسیاری از این افراد شناخت کاملی از اسلام نداشتند .چه بسا با آشنایی درست به اسلام می گرویدند . به علاوه کشتن بیش تر افراد آثار و نتایج سوء فرهنگی و روانی در پی داشت که با فلسفه اسلام همخوانی نداشت .
از طرف دیگر آزادی همه اسرا هم کاری بسیار نامعقول بود ، زیرا این افراد کسانی بودند که با اسلام و مسلمانان به جنگ برخاسته ،حتی برخی از آنان را کشته بودند . یقینا آزادی آن ها همان و بازگشت به آغوش کفار و آمادگی برای شرکت در نبرد بعدی همان ؛ پس ناچار لازم بود بدون آن که نگه داری آن ها هزینه و فشاری بر جامعه اسلامی وارد کند، این افراد در متن جامعه به نوعی وارد شوند که هم آثار مثبت اقتصادی و رفاهی برای جامعه در پی داشته باشند و هم زمینه آشنایی آن ها با حقایق اسلام و بستر میل و گرایش به اسلام در آن ها فراهم گردد . این همان قانون برده داری مورد امضا و تجویز اسلام بود که اعمال شد .
هر چند این نوع برده ها در نهایت ندرت بودند، زیرا چنان که ذکر شد ،بسیاری از این افراد با دادن فدیه یا با تعلیم خواندن و نوشتن به مسلمانان آزادی خود را به دست می آوردند . در نتیجه اکثر بردگان و کنیزان جامعه،گروه اول یعنی برده زادگان و کسانی بودند که توسط دلالان و تجار برده از مناطق آفریقایی و مانند آن اسیر می شدند و در مناطق مختلف دنیا به فروش می رسیدند.
اما در خصوص این قشر وسیع بردگان که غیر از اسرای میدان های نبرد بودند، باید دید چرا اسلام این نوع برده داری را از ابتدا لغو ننمود و اجازه داد سال های سال این جریان باقی بماند ؟
برای پاسخ به این پرسش توجه به چند نکته لازم است :
1. اصلاح عادات غلط و فرهنگ نادرست به زمان نیازمند است .نمی توان یک فرهنگ عمیق و رسوخ کرده در اعماق جامعه را برخوردی ناگهانی و انقلابی برطرف کرد. چنین برخوردهای شعاری اگر در آغاز اعمال می شد ، هیچ ضمانت عملی بر دوام آن ها وجود نداشت . چه بسا طرح این قوانین عجین شده در اعماق فرهنگ و باورهای اجتماعی و اقتصادی جامعه ،به اصل ایمان و اعتقاد مسلمانان نو ایمان لطمه وارد می ساخت ؛ البته چنان که ذکر شد این نوع برخورد هدفمند، مختص برده داری نبود ،بلکه در برخی انحرافات رفتاری دیگر هم اعمال شد .
2. در آن زمان بردگان فراوانی وجود داشتند . گاهی بخش عظیمی از جامعه را تشکیل می دادند. اگر از ابتدا بردگی به طور کلّی ملغی می شد، رهایی بردگان باعث نابودی آنان و خانواده های شان می شد؛ زیرا بردگان در آن زمان نه کسب و کار مستقلی داشتند و نه زندگی مستقلی. حداقل اثر سوء آزاد کردن این جمعیت انبوه، مختل کردن امنیت جامعه بود. بررسی دقیق ابعاد این مسئله نشان می دهد که برخورد ضربتی و یک باره با مسائلی مانند برده داری، امری غیر حکیمانه، بلکه غیر ممکن است؛ از این رو اسلام، در برخورد با این مسئله به اصلاح تدریجی پرداخت.
تاریخ بعدها روش صحیح مبارزه تدریجی با این رسم جا افتاده را تایید کرد . خط بطلان بر مبارزه سریع و بی برنامه در مورد این گونه امور مهم و رسوخ یافته در اعماق باورها و فرهنگ ها کشید ؛ در تاریخ معاصر آمده که رییس جمهور آمریکا بدون ایجاد مقدمات لازم به یکباره برده داری را لغو و ممنوع اعلام کرد ، ولی بردگانی که به ظاهر آزاد شده، ولی روحا آزاد نشده بودند و توان روحی و اجتماعی اداره خود را نداشتند ، از صاحبان خود به التماس می خواستند مثل سابق آنان را به بردگی بگیرند و رها نسازند!
3. بردگان در آغاز اسلام منبع اقتصادی و نیروی نظامی نیرومندی برای مشرکان و حتی مسلمانان بودند. مشرکان آنان را در مزرعه ها، نخلستان ها و میدان های جنگ به کار می گرفتند؛اگر اسلام در ابتدا دستور آزادی بردگان را می داد، بدیهی بود که تنها مسلمانان به آن عمل کنند، چرا که مشرکان به آن اعتقادی نداشتند. این شیوه ، پیامدهای بسیار ناخوشایند و ضربه مهلکی برای جامعه اسلامی نوپا در پی داشت. از جمله:
ا) مسلمانان به یکباره از نیروی اقتصادی و نظامی عظیمی محروم می شدند و این ضربه مهلک اقتصادی به آنان بود.
ب) بردگانی که به اسیری گرفته می شدند، چنانچه آزاد می شدند، چون جا و مکان و درآمد مناسبی نداشتند، به ناچار پیش مشرکان باز می گشتند . آنان دوباره، از اینان برای تقویت بنیه اقتصادی و نیروی نظامی استفاده می کردند ، اما آزادی بردگان به تدریج، مانع از خسارت اقتصادی و نظامی مسلمانان شد؛
اما راهکار اسلام برای ریشه کن ساختن برده داری :
ا) بستن سرچشمه بردگی:
اسلام اکثر راه های معمول برده گیری در آن زمان را ردّ کرد و نپذیرفت؛ به علاوه از نظر فرهنگی هم با دوام این امر به انواع گوناگون مقابله نمود ،مثلا اساس اشتغال به برده فروشی را از زشت ترین و ناپسند ترین امور معرفی نمود؛ اسلام خرید و فروش بردگان را بدترین و منفورتین معاملات اعلام کرد. پیامبر(ص) فرمود: "شرّ النّاس مَن باع النّاس؛(1) بدترین مردم کسی است که انسان ها را بفروشد".
ب) گشودن دریچه آزادی:
اسلام، تمهیداتی گوناگون برای آزادی بردگان اندیشیده است، از جمله :
ـ آزادی اسیر را یکی از کفارات قرار داده است،(2) یعنی گناهانی ساده که ارتکاب آن ها زیاد رخ می داد مانند باطل کردن روزه، با آزادی بردگان پاک می شد.
ـ با ازدواج زنی که برده است با یک انسان آزاد و بچه دار شدن زن، فروش زن ممنوع می شود تا از سهمیه ارث فرزندش آزاد شود.(3)
ـ سهمی از زکات برای خرید برده و آزاد کردن آنان قرار داده شد . بدین ترتیب بودجه دایمی برای این کار از بیت المال در نظر گرفته شده و تا آزادی کامل همه بردگان ادامه یافت.(4)
ـ آزادی بردگان یکی از عبادات شمرده شده و بزرگان در این زمینه پیشقدم بوده اند تا آن جا که گفته شده حضرت علی بن ابی طالب با دسترنج خود هزار بنده را آزاد کرد.(5)
ـ اگر یک برده متعلق به چند نفر بود؛ هر کس سهم خود از برده مشترک را آزاد کند، سهم شریک دیگر به طور قهری آزاد می شود.(6)
ـ هرگاه کسی مالک یکی از پدر، مادر، اجداد، فرزندان، عمو، عمّه، دایی، خاله، برادر، خواهر، برادرزاده و یا خواهرزادة خود از راه ارث و... شود، آن ها فوراً آزاد می شوند.(7)
ـ در برخی موارد، اگر صاحب بَرده نسبت به برده اش مجازات های سختی انجام دهد، برده خود به خود آزاد خواهد شد.(8 )
-برده مى تواند با کار کردن ، بهاى خود را به خریدارش پرداخته و آزاد شود. یعنى بنده و مولى قرارداد مى بندند که هرگاه بنده فلان مبلغى را پرداخت آزاد مى شود. او اگر پرداخت مبلغ را تا یک ماه به تأخیر انداخت، مستحب است که مالک صبر کرده و به وى مهلت دهد. مبلغ مذکور مى تواند تقسیط شود . مبلغ نیز نباید بیش از مبلغى باشد که مالک براى خرید بنده پرداخت کرده است .
-چند عامل نیز موجب آزادى خودبه خودى بنده مى شود. کورى ، جذام ، زمینگیر شدن و اسلام آوردن در محل جنگ و...
در نتیجه این برنامه دقیق وسفارش اخلاقی اسلام در خصوص بردگان و سیره عملی معصومین در مورد آن ها چندی نگذشت که دیگر برده ای در جامعه اسلامی وجود نداشت، در حالی که برده داری به شدید ترین نوع آن تا قرن های اخیر در جوامع مختلف غیر اسلامی با تمام قدرت وجود و رواج داشت ؛ مجموعه این مسایل و نتیجه این نوع برخورد به خوبی نشان می دهد که اسلام منطقی ترین برخورد را با برده داری اعمال نموده است ؛ البته این امر زوایا و جزییات بیش تری دارد که در صورت تمایل می توانیم به آن ها بپردازیم .
اما در مورد کنیزان و داستان استفاده جنسی از آن ها که به غلط به تجارت سکس در زمان کنونی تشبیه نموده اید ،هم تامل و دقت بیش تری نیاز است تا حقیقت برخورد اسلام با این امر آشکار گردد . کنیز چیزی جدای از سایر بردگان نیست ؛ کنیز زنی است که به اسارت گرفته می شود .در فلسفه اسارت او و راهکارهای برخورد با او تفاوتی با مرد اسیر(غلام) ندارد . چنان که در مورد مردان برده گفته شد، کنیزان نیز از دو راه به جامعه اسلامی وارد می شدند:
1- زنانی که در میدان های جنگ شرکت می کردند و اسیر می شدند. در قدیم در جنگ ها قبیله در جنگ در گیر بود ؛یعنی زنان و مردان و کودکان همگی اعضای میدان نبرد بودند . برای پیروزی بر طرف مقابل تلاش می کردند . سهم زنان کمتر از مردان نبود . وقتی یک طرف شکست می خورد، تمام مردان و زنان و کودکان و اموالی که در میدان بود ،به اسارت طرف مقابل در می آمد.
2- زنانی که قبلا در جامعه غیر اسلامی اسیر و کنیز شده بودند . برده فروش ها آن ها را به جامعه اسلامی می آوردند و می فروختند.
در خصوص گروه دوم در انتها بحث خواهیم کرد اما در مورد گروه اول بر اساس تحلیلی که در بالا ارائه دادیم ، نه می توان گفت آزاد کردن آن ها به صلاح بود و نه کشتن آن ها ؛ اسارت هم که تبعات منفی و مشکلات خاص خود را داشت. در نتیجه لازم بود این زنان هم در متن جامعه به خدمت گرفته می شدند تا زمینه اسلام آوردن آن ها فراهم گردد ؛ اما بهره مندی جنسی از آن ها را باید به مقتضای شرایط خاص در همان دوران و نتایج تحریم این مساله جستجو کرد .
اولا : هرچند اصرار دارید بردگی زنان را تنها نوعی بهره کشی جنسی بدانید اما حقیقت امر این گونه نبوده است، زیرا کنیزان در بسیاری از موارد فعالیت های بیش تری از غلامان انجام می دادند . امور داخلی منزل و مسائل مرتبط با آن بر عهده آنان بود ؛ به علاوه نیاز جنسی امری طرفینی است که در جامعه آن روز بسیار معقول تر و شفاف تر با آن برخورد می شد.به بهانه های واهی بر آن سرپوش نهاده نمی شد .
اگر قرار بود این زنان در جامعه اسلامی حضور داشته و به مناطق خود باز نگردند، ولی برقراری رابطه جنسی با آن ها جایز نباشد ، به دلیل فقر موجود در جامعه، زمینه ای برای ورود این افراد در متن جامعه نبود . مسئولیت آن ها بر عهده حکومت می افتاد . بستر صحیح و ضابطه مند برطرف کردن نیازهای غریزی برای آن ها فراهم نمی شد ، در نتیجه این امر می توانست زمینه ساز بروز جدی مشکلات و مفاسد بی شمار برای آن ها و جامعه باشد .
دوم : مسائل مرتبط با هر جامعه ای را باید در همان فرهنگ و رسوم و در همان وضعیت خاص زمانی و مکانی مورد توجه قرار داد ؛ بسیاری از اموری که در جامعه ما قابل درک نبوده، نا معقول به نظر می رسد ،در جامعه خشک زمان بعثت طبیعی و قابل قبول بود ،مثلا اینکه زنی در طول زندگی شوهران متعددی داشته باشد که حتی برخی از آن ها دشمنان قبلی قبیله او بلکه قاتلان بستگان او باشند، با توجه به کثرت جنگ ها و نزاع ها و قوانین آزاد ازدواج یا انواع بهره مندی جنسی از زنان در آن زمان امری متداول بود .
به علاوه رفتار خشن و خشک در جامعه آن زمان با زنان به گونه ای بود که زن همانند کالایی از خانه ای به خانه دیگر منتقل می شد .با فوت همسر به عنوان ارث در بین وراث تقسیم می شد یا به بدترین اشکال از مردی به مرد دیگر می رسید ؛ در نتیجه این که زنی بعد از شکست قبیله اش با مسلمانان به جامعه اسلامی وارد شده و در تملک مردی مسلمان (که بر اساس آموزه های اسلامی با او رفتاری محترمانه و کریمانه داشته باشد) دربیاید ،نه تنها غیر قابل تحمل و نامطلوب نبود، بلکه آن قدر مطلوب بوده که حتی مورد توجه زنان مشرک قرار می گرفت . برخی از آن ها از جامعه شرک آلود مکه فرار کرده ، خود را به مدینه می رساندند و خواستار قرار گرفتن در پناه جامعه اسلامی می شدند .
سوم :در اسلام ارزش در حوزه عقاید و باورها تعیین می گردد، نه امور دیگر؛ کسی که در شرک وکفر و انحراف عقیدتی غوطه ور است ،در دیدگاه اسلام از درجه انسانی پایین تر برخوردار است تا جایی که در موارد عدیده قرآن ارزش این فرد را از یک برده یا کنیز مومن پایین تر می داند ؛قرآن درباره انتخاب همسر به مؤمنان و مسلمانان می فرماید:
« وَلاَ تَنکِحُواْ الْمُشْرِکَاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَلاَ تُنکِحُواْ الْمُشِرِکِینَ حَتَّى یُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مؤْمِنٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکٍ وَلَوْ أَعْجَبَکُمْ ؛(9)
با زنان مشرک تا وقتى ایمان نیاورده اند، ازدواج نکنید .بدانید یک کنیز مؤمن، از یک زن آزاد مشرک بهتر است . با مردان مشرک ازدواج نکنید، مگر این که مؤمن شوند و ایمان بیاورند، زیرا یک غلام مؤمن از یک مرد آزاد مشرک بهتر است.»
در نتیجه، همه این ضوابط و قوانین به شکلی تنظیم شد که در نهایت زنان بسیاری از جامعه شرک وکفر کنده شده ،به جامعه اسلامی متصل گردند . در اکثر موارد پس از ورود این زنان در جامعه اسلامی و آشنایی با فرهنگ اسلام و تعلق جنسی که به مردان مسلمان پیدا می نمودند، اسلام آورده ،از ظلمت کفر بیرون آمدند . در زمان کوتاهی نیز آزاد شده ،به عنوان یک زن مسلمان آزاد به منزلت والایی دست یافتند .
در خصوص کنیزان موجود در جامعه هم توجه به همین امور ،به علاوه رسوخ بهره مندی های گوناگون در فرهنگ جامعه و پذیرش روحی و روانی این امر توسط خود آن ها باعث شد که اسلام به شکلی زمان بندی شده زمینه خروج تدریجی این افراد از زمره انسان های پست در فرهنگ جامعه را به وجود آورده، آن گاه موجبات گرایش این افراد به اسلام و ایمان و یافتن منزلت فردی و اجتماعی را مهیا نماید تا با قوانین متعدد اسلام در مسیر آزادی ، هر گاه آزاد شدند، زمینه روحی و فکری مناسب و منزلت اجتماعی کافی برای یک زن آزاد بودن را داشته باشند .
نتیجه این برنامه دقیق و سفارش اخلاقی اسلام در خصوص بردگان و سیره عملی معصومین در مورد آن ها آن بود که در طی چند نسل اساس برده ای در جامعه اسلامی برچیده شد . در مقاطعی افراد برای کفاره خود به دنبال برده می گشتند تا آزاد کنند اما در سراسر ممالک اسلامی دیگر برده ای وجود نداشت ؛ این در حالی بود که برده داری به شدید ترین نوع آن تا قرن های اخیر در جوامع مختلف غیر اسلامی به شکلی قانونی وجود داشت .
اما در خصوص ازدواج حضرت رسول با ماریه قبطیه باید گفت :پیامبر در سال ششم هجری تصمیم گرفتند رسالت جهانی خویش را اعلام کنند . همه مردم مناطق مختلف جهان را به اسلام دعوت نمایند. گروهی از مسلمانان را به عنوان نماینده به سوی حاکمان و پادشاهان آن روز جهان اعزام فرمودند. به هر یک نامه ای نوشته و آنان را به اسلام دعوت کردند .
در همین راستا حاطب بن ابی بلتعه به سوی مصر حرکت کرد تا نامه پیامبر را به" مقوقس" حاکم اسکندریه تسلیم نماید. او نامه پیامبر را گرفت . پس از خواندن نامه، آن را در جایگاهی از عاج قرار داد . بر آن مهر زد و به کنیز خود داد تا از آن محاظفت نماید. سپس با احترام به نامه پیامبر جواب داد :
«می دانستیم پیامبری باقی مانده و فرستاده ات را گرامی داشتیم» .
مقوقس همراه آن نامه دو کنیز برای پیامبر هدیه فرستاد که یکی ماریه قبطیه بود و دیگری خواهر وی به نام «سیرین» . غلامی نیز به نام جریح را مأمور کرد که خدمتگزار آنان باشد. حاکم اسکندریه هر چند با ادب و احترام جواب پیامبر را داد و با احترام تمام فرستاده پیامبر را باز گرداند ،ولی اسلام را نپذیرفت.
ماریه از حفن از منطقه ایضنا بود. وی گرچه غیر مسلمان، ولی از اهل کتاب بود. از این رو پیامبر هدیه مقوقس را پذیرفت.این زن چنان که گفته شد، کنیز بود. همانند هر کنیز دیگری می توانست با خرید و فروش یا هدیه دادن تحت تملک مردی قرار بگیرد . در نتیجه بر اساس ضوابط اسلام همانند همسر قانونی و شرعی همبستری با او بر مالکش مجاز بود ؛ اما ماریه که برخی وی را دختر شمعون دانسته اند ،به دست رسول گرامی(ص) مسلمان شد . آن گاه حضرت وی را به عنوان همسر خود برگزید .
با توجه به این مقدمات اگر سوال شما در اصل قبول یک کنیز به عنوان هدیه باشد ، در این زمینه تفاوتی بین ماریه با غلامان و کنیز های دیگری که در تحت ملکیت پیامبر و ائمه قرار می گرفتند نیست . فلسفه این امر هم بیان شد ، به علاوه که نوع رفتار معصومان با کنیزان و غلامان و اعتبار و حرمتی که به آن ها می بخشیدند ، زمینه شکل گیری فرهنگ صحیح برخورد با این انسان ها و در نتیجه برچیده شدن برده داری شد .
روابط زناشویی با زنان اسیر :
زن کافری که در جنگ به اسارت مسلمانان در می آمد ، در صورتی که به هر دلیلی آزاد نمی شد ، به منزله کنیز محسوب شده ، این امر در حکم طلاق وی از همسر قبلی کافرش بود . در نتیجه بعد از گذراندن دوران عده ، می توانست شریک جنسی مالکش محسوب گردد .
البته از برخی روایات این گونه بر می آید که در این میان اسلام تفاوتی بین زنان محترم و دارای منزلت اجتماعی با دیگر زنان قائل شده است . زنان بزرگ زاده ای مانند دختران یزدگرد همانند دیگر زنان به عنوان کنیز محسوب نشده ،بین مسلمانان تقسیم نشدند تا حرمت اجتماعی شان لکه دار نگردد ، بلکه مقرر شد که به عقد هر مرد مسلمانی که خود می پسندند در آیند .آن مرد مهریه او را به عنوان ما به ازای مالی او به بیت المال بدهد تا به دیگران هم اجحافی نشده باشد .
البته در صحت داستان شهربانو و جزییات آن تردیدهای زیادی وجود دارد ، اما این مساله به طور اجمال در برخی روایات مطرح شده است . در مورد دختر حاتم طایی هم چنان که نقل شده، زمینه بازگشت محترمانه وی به قبیله طی فراهم شد .با او همانند دیگر کنیزان برخورد نشد .
اما در هر حال ازدواج با این زنان متاثر از همان نکاتی بود که در بالا ذکر شد . بهترین راه و منطقی ترین راهکار در نحوه برخورد با اسیران بود که هم منزلت و جایگاه اجتماعی بیابند و هم به آغوش کفر برنگردند .

پی نوشت ها:
1. کلینی، کافی، ج 5، ص 114،نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، بی تا .
2. تفسیر نمونه، ج 21، ص 412 _ 423 ،نشر دارالکتب الاسلامیه ، تهران، بی تا.
3. مکاسب، شیخ انصاری، ص 175، سطر 14،نشر دارالحکمة.
4. تفسیر نمونه، مکارم، ج 12، ص 418، نشر دارالکتب الاسلامیه ، تهران.
5. بحارالانوار، مجلسی، ج 41، ص 43، نشر دارالاحیا لتراث العربی ،بیروت، 1403 ق.
6. جواهرالکلام، شیخ محمدحسن نجفی، ج 34، ص 154 ـ 158، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1392 ق.
7. تفسیر نمونه، ج 21، ص 42.
8. وسائل الشیعه، ج 16، ص 26(20 جلدی).نشر دارالاحیا التراث عربی، بیروت .
9. بقره(2)آیه221 .

أحمد بن محمد
أبي علي بن أيوب (؟؟؟؟؟)
الحسن بن علي بن فضال
عبد الله بن بكير
عبد الله اللحام (؟؟؟؟؟)

ایندو نفر را نتوانستم کشف کنم فقط میدانم احمد بن محمد از ابو ایوب و بکیر از عبدالله روایت کرده اند در چند حدیث مشابه
پاسخ مجدد ::Hedye:
اساسا راه تشخیص روایت صحیح ومعتبر این نیست که شما تصور دارید این کار تخصیصی ونیازمند حد اقل سی سال زحمت درس در حوزه های علمی دارد پس خوب است این کار به اهلش بسپارید .

از یکی از مشرکان دختر یا زنش را میخرد یعنی چطور؟ یعنی به اسارت در آمدن منظورش هست یا اینکه پول داده و زن و دختر یکی را خریده ؟ اینکه میشود رواج برده داری نه محدود کردن برده داری در اسلام . و اینکه آیا کار درستی است که یکی زنش و دخترش را بفروشد و آنها راضی نباشند و یکی آنها را بخرد و به آنها تجاوز کند (بالاخره از نظر آن دو انسان ، این تجاوز محسوب میشود) ؟

محمد بن يحيى
أحمد بن محمد
ابن محبوب
هشام بن سالم
محمد بن مسلم

همگی ثقه هستند
حدیث صحیح است و اجماع فقهای شیعه وسنی در آن است

عنه، عن أبيه، عن يونس بن عبد الرحمن، عن حماد بن عثمان، عن حماد اللحام، قال: سألت أبا عبد الله (ع) عن المملوكة تقنع رأسها إذا صلت؟ - قال: لا، قد كان أبى إذا رأى الجارية تصلى في مقنعة ضربها لتعرف الحرة من المملوكة

متوجه نشدم که عنه به چه کسی برمیگردد
پاسخ مجدد :
مراد همان امامی است که در روایت قبل از این روایت از او اسم برده شده است .

العلل: عن أبيه، عن أحمد بن إدريس، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن علي بن الحكم، عن حماد اللحام، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سألته عن الخادم تقنع رأسها في الصلاة؟ قال: اضربوها حتى تعرف الحرة عن المملوكة (علامه مجلسی سندش را از علل صدوق گرفته و در آنجا سند اینطور بود : أبى رحمه الله قال: حدثنا علي بن سليمان الرازي قال: حدثنا محمد بن الحسين عن أحمد بن محمد بن أبي نصر البزنطي عن حماد بن عثمان عن حماد الخادم).

و اسناد را از کتب دیگر نیز جمع آوری کرده است :
که چه ؟
ومنه: عن أبيه، عن علي بن سليمان، عن محمد بن الحسين، عن أحمد ابن محمد بن أبي نصر، عن حماد بن عثمان، عن حماد اللحام قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن المملوكة تقنع رأسها إذا صلت؟ قال: لا قد كان أبي إذا رأى الخادم تصلي وهي مقنعة ضربها لتعرف الحرة عن المملوكة

المحاسن: عن أبيه، عن يونس، عن حماد مثله

الذكرى: من كتاب البزنطي باسناده إلى حماد اللحام مثله، وفيه تصلي بمقنعة

و از طرفی این حدیث را داریم :

عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن محمد بن إسماعيل، عن إبراهيم بن أبي البلاد، ويحيى بن إبراهيم، عن أبيه إبراهيم، عن معاوية بن عمار قال: كنا عند أبي عبد الله (عليه السلام) نحوا من ثلاثين رجلا إذ دخل عليه أبي فرحب به أبو عبد الله (عليه السلام) وأجلسه إلى جنبه فأقبل عليه طويلا ثم قال أبو عبد الله (عليه السلام): إن لأبي معاوية حاجة فلو خففتم، فقمنا جميعا فقال لي أبي: ارجع يا معاوية فرجعت، فقال أبو عبد الله (عليه السلام): هذا ابنك؟ قال: نعم وهو يزعم أن أهل المدينة يصنعون شيئا لا يحل لهم، قال: وما هو؟ قلت: إن المرأة القرشية والهاشمية تركب وتضع يدها على رأس الأسود وذراعيها على عنقه، فقال أبو عبد الله (عليه السلام): يا بني أما تقرأ القرآن؟ قلت: بلى، قال: اقرأ هذه الآية ﴿لا جناح عليهن في آبائهن ولا أبنائهن - حتى بلغ - ولا ما ملكت أيمانهن﴾ ثم قال: يا بني لا بأس أن يرى المملوك الشعر والساق.

معاویة بن عمّار، جریانی را از دوره جوانی خود نقل می کند. او گفته است حدود سی نفر مرد در حضور امام صادق(ع) بودیم که پدرم عمّار نیز وارد شد. امام(ع) به او خوشامد گفت و وی را در کنار خود نشاند و مدتی طولانی متوجه او شده و به صحبت با وی پرداخت. سپس خطاب به جمع فرمود: جناب عمار (ابومعاویه) کاری (خصوصی) دارد، خوب است جلسه را خلوت کنید. لذا همه ما بلند شدیم، اما پدرم به من گفت: معاویه! تو برگرد! من برگشتم. امام صادق(ع) فرمود: این پسر تو است؟ گفت: آری. (ولی) او گمان می کند که مردم مدینه کاری غیر مجاز می کنند.
حضرت فرمود: چه کاری؟
من گفتم: این کار که زن قریشی و (یا) هاشمی بر مرکب سوار می شود و (هنگام سوار شدن) دست خود را بر سر غلام سیاهی می گذارد و ساعدهای خود را بر گردن وی می نهد.
امام صادق(ع) فرمود: پسرم! آیا قرآن نمی خوانی؟ گفتم: آری. فرمود: این آیه را بخوان: «بر زنان گناهی نیست در باره پدرانشان و پسرانشان ـ تا رسید به ـ و نه بردگانشان. سپس فرمود: پسرم! باکی نیست که غلام، مو و ساق را بییند.»

قاسم صیقل که از اصحاب امام هادی(ع) است نقل می کند (زنی به نام) «امّ علی» طی نامه ای از امام در باره برهنه کردن سر پیش غلام پرسید و گفت: پیروان شما به من پاسخ متفاوت دادند؛ برخی گفتند اشکالی ندارد، و برخی گفتند جایز نیست. حضرت در پاسخ نوشت:

«در باره نپوشیدن سر پیش غلام پرسیدی. (پاسخ این است) سر خود را مقابل او برهنه نکن؛ چرا که این کاری مکروه است

کَتَبَتْ الیه امّ علی تسأل عن کشف الرأس بین یدی الخادم و قالت له: ان شیعتک اختلفوا علیّ، فقال بعضهم: لا بأس، و قال بعضهم: لا یحلّ. فکتب(ع): سألتِ عن کشف الرأس بین یدی الخادم. لا تکشفی رأسکِ بین یدیه فانّ ذلک مکروه

و مکروه نیز انجامش گناه ندارد پس باز هم اشکالی نیست در برهنه کردن سر نزد غلام

أحمد بن محمد
أبي علي بن أيوب (؟؟؟؟؟)
الحسن بن علي بن فضال
عبد الله بن بكير
عبد الله اللحام (؟؟؟؟؟)

ایندو نفر را نتوانستم کشف کنم فقط میدانم احمد بن محمد از ابو ایوب و بکیر از عبدالله روایت کرده اند در چند حدیث مشابه
اگر هم کشف می نمودی اتفاقی نمی افتاد.
امام صادق ع فرمودند که امام باقر ع کنیز را زد ، یعنی کار انجام گرفته است ، و امام ع معصوم هستند و نباید دروغ بگویند حتی برای تمثیل

اما علاوه بر زدن ، مسئله همان محرم شدن بدون خطبه است . امروزه نیز خدمتکار در خانه ها وجود دارد ، ولی محرمیت حاصل نمی شود . آنها نیز خرید خانه را انجام نمیدهند و پول کافی برای رسیدن به سر و وضع خود را ندارند و از طرفی همه که زیبا نستند. پس آیا هر کسی سر و وضعش تر و تمیز نباشد یا به طور طبیعی زشت باشد ، حق دارد حجاب نکند ؟ چرا که مردان را به هوس نمی اندازد ؟ و اینکه در احادیث میبینیم میگفتند برخی کنیزان زیبا بودند و ... ولی حجاب برای آنها نیز نیست و همینطور حجاب زن نزد غلام خانه نیاز نیست ؟

پاسخ لازم قبلا بیان شد

با سلام خدمت کارشناس محترم
احکام مربوط به برده داری که در زمان پیامبر اجرا میشد آیا بعدا در گذشت زمان تغییر کرد یعنی منجر به از بین رفتن برده داری شد
در جایی مطالعه کردم برخورد و معاشرت رهبران دین با بردگان یک الگوی عملی برای مسلمانان در برخورد با این مسأله بسیار مهم ، در جهت از بین بردن برده داری بوده است.
سوالم این است که یعنی هدف اسلام این بوده که بعدا در گذشت زمان برده داری را از بین ببرد؟؟؟؟؟

صادق;465911 نوشت:
پاسخ :
باسلام . وتشکر از شما .

با سلام منم یه سوال داشتم لطفا پاسخ بدید:Gol:
لطفا به این حدیثی که خانم باران نقل کردند دقت کنید

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;462270 نوشت:
از امام باقر (ع) از قول خداوند «والمحصنات من النساء الاماملكت ايمانكم (نساء 24) پرسيدم. فرمود،هو ان يأمر الرجل عبده و تحته امته، فيقول له: اعتزل امرأتك و لاتقربها، ثم يحبسها عنه حتي تحيض ثم يمسها، فاذا حاضت بعد مسه اياه ردها عليه بغيرنكاح.

مالك به برده متأهل امر مي كند كه از همسرش دوري گزيند و با او نزديكي نكند، سپس زن را حبس مي كند تا حيض ببيند، (پس از پاك شدن) با او مواقعه مي كند و بعد از حيض بعدي زن را بدون ازدواج به شوهرش بازمي گرداند


خوب این واقعا یعنی چه ؟
اولاً انسان بودن کنیز در نظر گرفته نشده . حالا اونش به کنار مگه چنین چیزی ممکنه ؟؟؟؟؟؟؟ مگه نمیگید با زنان شوهردار نباید ازدواج کرد ؟ خوب انن کنیز خانم بودند شوهر هم داشتند چطور میشه صاحبش چنین کاری انجام بده ؟ این حدیث همه حرفهای قبلی رو نقض میکنه مثل ازدواج نکردن با زن شوهر دار و تک همسری زنان .

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;462270 نوشت:
حماد لحام از امام صادق(ع) مي‌پرسد آيا كنيز مي‌بايد در نماز سرش را بپوشاند؟ مي‌فرمايد: نه. پدرم (امام باقر(ع)) زماني كه مي‌ديد كنيزان در نماز مقنعه پوشيده‌اند، آنها را مي‌زد تا زن آزاد از كنيز تمايز داده شود

خوب از این هم میشه فقط این رو نتیجه گرفت اولاً کنیز انسان نبوده که حتی بتونه دینی رو انتخاب کنه و اصول و احکام مربوط به اون دین رو انجام بده . ثانیاً حجاب فقط برای گروه خاصی بیان شده :Gig:

شبـنم;470116 نوشت:
اولاً انسان بودن کنیز در نظر گرفته نشده . حالا اونش به کنار مگه چنین چیزی ممکنه ؟؟؟؟؟؟؟ مگه نمیگید با زنان شوهردار نباید ازدواج کرد ؟ خوب انن کنیز خانم بودند شوهر هم داشتند چطور میشه صاحبش چنین کاری انجام بده ؟ این حدیث همه حرفهای قبلی رو نقض میکنه مثل ازدواج نکردن با زن شوهر دار و تک همسری زنان .

سوال اصلی من نیز همین بود و اختیاری که انسان به واسطه آن مستحق پاداش یا عذاب میشود که از برده سلب شده

میگویند کنیز باید سرپرست داشته باشد تا آزادانه نگردد تا جامعه فاسد نشود . اما اگر طبق همان حدیث ، کنیز و شوهرش برای یک شخص کار کنند ، چرا مالک به او تجاوز میکند بعد دوباره او را میدهد به شوهرش . این سوء استفاده است و کاری نیست که برای آن زن و شوهر یادآور عدالت خداوند و حقانیت اسلام باشد تا ایننکه بگویند چه دین خوبی و به آن ایمان بیاورند

صادق;465973 نوشت:
اگر هم کشف می نمودی اتفاقی نمی افتاد.

اتفاقا دانستن صحت احادیث خیلی مهم است استاد بزرگوار ، چرا که امروزه ثابت شده احادیث صحیح ما ، توسط علم رد شدند (در موضوعی دیگر به آن پرداخته ام و ثابت شده است)، احادیث ضعیف دیگر جای خود دارند ، پس باید بررسی شوند تا بدانیم صحیح هستند یا خی . پس اگر بنده مثلا جلوی غلام حجاب نکنم ولی گناه باشد ، و برای من گناه نوشته شود ، چه باید بکنم ؟ پس خیلی اتفاق می افتد ، بهشت جایش را میدهد به جهنم . چطور اتفاقی نمی افتد ؟

فرمودید

صادق;465973 نوشت:
پاسخ لازم قبلا بیان شد

میبخشید ولی من حرف های تازه ای زدم و حدیث تازه ای مطرح کردم و شبهه ای تازه :

مسئله همان محرم شدن بدون خطبه است . امروزه نیز خدمتکار در خانه ها وجود دارد ، ولی محرمیت حاصل نمی شود . آنها نیز خرید خانه را انجام نمیدهند و پول کافی برای رسیدن به سر و وضع خود را ندارند و از طرفی همه که زیبا نستند. پس آیا هر کسی سر و وضعش تر و تمیز نباشد یا به طور طبیعی زشت باشد ، حق دارد حجاب نکند ؟ چرا که مردان را به هوس نمی اندازد ؟ و اینکه در احادیث میبینیم میگفتند برخی کنیزان زیبا بودند و ... ولی حجاب برای آنها نیز نیست و همینطور حجاب زن نزد غلام خانه نیاز نیست ؟

نتیجه اینکه اگر من زشت باشم ، نیاز ندارم حجاب کنم ؟

تشکر زیاد :Gol:

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;470129 نوشت:
سوال اصلی من نیز همین بود و اختیاری که انسان به واسطه آن مستحق پاداش یا عذاب میشود که از برده سلب شده

میگویند کنیز باید سرپرست داشته باشد تا آزادانه نگردد تا جامعه فاسد نشود . اما اگر طبق همان حدیث ، کنیز و شوهرش برای یک شخص کار کنند ، چرا مالک به او تجاوز میکند بعد دوباره او را میدهد به شوهرش . این سوء استفاده است و کاری نیست که برای آن زن و شوهر یادآور عدالت خداوند و حقانیت اسلام باشد تا ایننکه بگویند چه دین خوبی و به آن ایمان بیاورند

بعدش میگن این برده داری رو نسخ کردند . کجا نسخ کردند حتی الان هم تو این دوره و زمونه برده داری وجود دارد. مثل فروش زنان شیعه در سوریه. بیان این کلمه برده داری در اسلام باعث شده بعضی ها از ان سوء استفاده کنند . وگرنه در کشورهای اروپایی و آسیایی هم جنگ صورت میگیره ( حالا قبول دارم در هر جنگی تجاوز هم رخ میده و یه عده آدم بیگناه این وسط قربانی میشن ) ولی تو این کشورها اصلا چنین چیزی دیده نشده یه گروه از زنان اسیر رو ببرند بعنوان کنیز و برده بفروشند. متاسفانه چون در دین این کلمه برده داری وجود داره کشورهای عربی و به اصطلاح مسلمان چنین کار غیرانسانی رو در این دوره هم انجام میدن :Ghamgin:

[="Navy"]

شبـنم;470150 نوشت:
بعدش میگن این برده داری رو نسخ کردند . کجا نسخ کردند

سلام
کسی نمی گوید این حکم نسخ شده و این حکم کماکان وجود دارد و حکم صحیحی است موضوع این حکم الان وجود ندارد لذا به انتفاء موضوع اجرای حکم هم منتفی است هرچند اصل حکم هست.

به این تاپیک رجوع کنید:
http://www.askdin.com/thread31163.html[/]

ملاصدرا;470258 نوشت:
سلام
کسی نمی گوید این حکم نسخ شده و این حکم کماکان وجود دارد و حکم صحیحی است موضوع این حکم الان وجود ندارد لذا به انتفاء موضوع اجرای حکم هم منتفی است هرچند اصل حکم هست.

الان وجود ندارد ؟ دوست عزیز پس زنان شیعه ایی که در سوریه مثل برده به فروش میرن نشان دهنده چیه ؟ متاسفانه این حکم الان هم داره اجرا میشه اون در کشورهای مدعی اسلام و اصلاً هم حکم درستی نیست( البته این نظر منه ) :Gol:

شبـنم;470261 نوشت:
الان وجود ندارد ؟ دوست عزیز پس زنان شیعه ایی که در سوریه مثل برده به فروش میرن نشان دهنده چیه ؟ متاسفانه این حکم الان هم داره اجرا میشه اون در کشورهای مدعی اسلام و اصلاً هم حکم درستی نیست( البته این نظر منه ) :Gol:

منظو ما فقه شیعه است و نه نظر و عملکرد وهابیت ملعون
در فقه شیعه در جنگ بین کفار حربی اگر زن کافر حربی اسیر شد برده می شود اما چون جنگی با کفار حربی وجود ندارد برده ای هم امروزه در کار نیست.
اصل حکم هم صحیح است و ایرادی به آن وارد نیست.کسی که با مسلمانان جنگ دارد و قصد کشتن مسلمان ها را دارد باید از خدایی که به آن اعتقاد ندارد ممنون باشد که کشته نمی شود و مستقیما به جهنم فرستاده نمی شود بلکه زیر نظر مسلمانان تربیت می شود و سپس آزاد می شود و به این ترتیب شخص کافر جهنمی به انسانی مومن تبدیل می شود.

ملاصدرا;470270 نوشت:
منظو ما فقه شیعه است و نه نظر و عملکرد وهابیت ملعون

دوست عزیز مشکل اینجاست که وهابیت ملعون هم بنا به ادعای خود از همین قرآن و احکام استفاده میکنن. وجود این احکام باعث شده الان ما شاهد این فجایع در سوریه باشیم. وگرنه کشورهای غیرمسلمان رو نگاه کن تجاوز و کشتار وجود داره ولی چیزی به اسم برده داری در اونها نمی بینیم. به نظر من اصلاً چنین احکامی نباید وجود داشته باشه تا بعدها ازش سوء استفاده شه .


بیشتر این بحث ها قبلا پاسخ داده شده

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;470129 نوشت:
میگویند کنیز باید سرپرست داشته باشد تا آزادانه نگردد تا جامعه فاسد نشود .


این را چه کسی گفته ؟

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;470129 نوشت:
سوال اصلی من نیز همین بود و اختیاری که انسان به واسطه آن مستحق پاداش یا عذاب میشود که از برده سلب شده


یعنی شما انتظار دارید با یک کافر که به سرزمین مسلمین حمله کرده و قصد جان و مال و ناموس و دین او را دارد همانطوری رفتار شود که با یک مسلمان یا حتی یک کافر که چنین مقاصدی را ندارد بشود
/

یک سوال ساده : اگر برای دزد مجازات قائل شویم به نظر شما حقوق انسانی او سلب شده یا نشده ؟ چون حق انسان این است که آزاد باشد ولی دزد در زندان است.

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;470129 نوشت:
چرا مالک به او تجاوز میکند بعد دوباره او را میدهد به شوهرش . این سوء استفاده است و کاری نیست که برای آن زن و شوهر یادآور عدالت خداوند و حقانیت اسلام باشد تا ایننکه بگویند چه دین خوبی و به آن ایمان بیاورند


این حکم زن کافره حربی است ( زن کافره حربی معنی اش را می دانید یا اینکه نه , توضیح لازم است ) و نه هر زنی آنهم در دوره ای که برده داری باشد و افراد جامعه بتوانند صاحب برده باشند و نه هر دوره ای .

اگر برده داری در اسلام را ظالمانه میدانید برده داری در بین غیر مسلمان را به قیاس مثال بیاورید

.

شبـنم;470150 نوشت:
بعدش میگن این برده داری رو نسخ کردند . کجا نسخ کردند حتی الان هم تو این دوره و زمونه برده داری وجود دارد. مثل فروش زنان شیعه در سوریه. بیان این کلمه برده داری در اسلام باعث شده بعضی ها از ان سوء استفاده کنند .


چه کسی گفته برده داری نسخ شده ؟

شبـنم;470150 نوشت:
وگرنه در کشورهای اروپایی و آسیایی هم جنگ صورت میگیره ( حالا قبول دارم در هر جنگی تجاوز هم رخ میده و یه عده آدم بیگناه این وسط قربانی میشن ) ولی تو این کشورها اصلا چنین چیزی دیده نشده یه گروه از زنان اسیر رو ببرند بعنوان کنیز و برده بفروشند.


شما خرید و فروش و برده داری در تقریبا تمام ممالک غربی ( و شرقی ) را به این شکل ندیدید و البته در این سطح محدود هم نبوده , به شکل دیگری وجود دارد و دیده اید ولی بواسطه وسعتش و تفاوت ظاهری اش متوجه اش نشدید.. یا شاید نمیدانید که فمنیست ابتدای این شکل برده داری است

شبـنم;470150 نوشت:
متاسفانه چون در دین این کلمه برده داری وجود داره کشورهای عربی و به اصطلاح مسلمان چنین کار غیرانسانی رو در این دوره هم انجام میدن


این کلمه در تاریخ هم موجود است به انواع و انحاء مختلفش در ممالک مختلف در ادوار ابتدائی جامعهبشری تا به همین الان .

اسلام ناسخ انواع برده داری از جامعه جاهلیت بشری قدیم و جدید است . فساد این جوامع را به اسلام نسبت ندهید .

فاتح;470548 نوشت:
این را چه کسی گفته ؟

فاتح;470548 نوشت:
یعنی شما انتظار دارید با یک کافر که به سرزمین مسلمین حمله کرده و قصد جان و مال و ناموس و دین او را دارد همانطوری رفتار شود که با یک مسلمان یا حتی یک کافر که چنین مقاصدی را ندارد بشود /

یک سوال ساده : اگر برای دزد مجازات قائل شویم به نظر شما حقوق انسانی او سلب شده یا نشده ؟ چون حق انسان این است که آزاد باشد ولی دزد در زندان است.

فاتح;470548 نوشت:
این حکم زن کافره حربی است ( زن کافره حربی معنی اش را می دانید یا اینکه نه , توضیح لازم است ) و نه هر زنی آنهم در دوره ای که برده داری باشد و افراد جامعه بتوانند صاحب برده باشند و نه هر دوره ای .

اگر برده داری در اسلام را ظالمانه میدانید برده داری در بین غیر مسلمان را به قیاس مثال بیاورید

با سلام. اینها در ادامه بحث و صحبت من با کارشناس بزرگوار بود و سوال و جواب ما از ایشان و ایشان از ما و توضیحات تکمیلی طرفین برای روشن شدن مقصود هر دو طرف. لطفا اجازه دهید من و ایشان بحث را پی بگیریم و رشته کلام از دستم در نرود با صحبت های انحرافی و سوالات شما از من که نیازمند صحبت های طویل و اعتقادی دیگری است که بحث را به راهی میبرد که جواب من در آن نخواهد بود . جریان اصلی صحبتم را کارشناس بزرگوار میدانند ، چون قبلا صحبتش را کرده بودم و مابقی سوالاتم را ایشان :Gol:کمکم خواهند کرد برای جواب گیری .

موفق باشید

شبـنم;470276 نوشت:
دوست عزیز مشکل اینجاست که وهابیت ملعون هم بنا به ادعای خود از همین قرآن و احکام استفاده میکنن.


اما در مورد عملکرد وهابیت و یا سلفیت یا نجدیت یااهل القرن الشیطان (لعنه الله علیهم اجمعین) در سوریه

عملکرد آنها در سوریه اشاعه منکری است که در جامعه جاهلیت مسبوق به سایقه بوده و به اسلام تحمیل شده .

یعنی اگر این افراد که تحت امر و لوای غرب تولید شده اند و زنده مانده اند و توانسته اند جاهلیت عرب را در اکثر ابعاد مثل مثله کردن مردگان نبش قبر کشتن بیگناهان و .. را اذهان زنده کنند و بعد آن مسلمانان را به اسارت بگیرند و زنان را به برده گی بفروشند بتوانند عادات و قوانین جاهلیت عربی و غیر عربی خود را بر جوامع تحمیل کنند در حقیقت آنها بردهداری جاهلیت و زندگی جاهلیت را احیاء نموده اند و نه اسلام را.

این اعمال نه تنها اسلامی نیست و با مفاهیم اسلامی هیچگونه مطابقت معنائی و حتی ظاهری هم ندارد که کاملا برعکس ؛ ماهیتش هرچه هست مورد تائید و پسند غربی هاست و مورد حمایت آنهاست و مطابق با اهداف شئونات اعتقادی و رفتاری مشترک با آنهاست و نه اسلام.

http://www.askdin.com/thread35447.html
جمع بندی _1
پرسش : با توجه به روایات آیا برده ها از خود اختیاری دارند؟

پاسخ : به دلیل تعدد فراز های سوال پاسخ در چند محور بیان می شود :
1_ در ابتدا باید اشاره شود روایات مسله در کتب اربعه که از کتاب های معتبر است آمده عجالتا در صحت سندی آنها به همین اندازه قناعت نماید بخصوص اینکه بشتر از این اندازه برسی سندی برای این بحث ضرورتی ندارد چون تفصیل بشتر آن کار اجتهادی وبرای فتوا لازم است ودر این گونه مباحث طرح آن لزومی ندارد .

2_آنچه در حدیث اول از امام باقر ع نقل شده در واقع از باب تمثیل وبرای تبیین صورت مسله است یعنی حضرت خواسته یک مسله شرعی را در باب رجوع مجدد غلام به همسرش که به فرض کنیز مالک است بیان نماید آن را در قالب مثال یاد شده بیان نموده است تا مفهوم ایه ی مربوطه روشن تر گردد .
3_ در باره بخش اول فراز دوم پرسش باید گفت : فلسفه اين حكم ممكن است اين باشد، كه كنيزان مخصوصا در آن زمان در شرائط تربيتى نامطلوبى به بار مى‏آمدند و طبعا داراى كمبودهايى از نظر" اخلاقى" و" روانى" و" عاطفى" بوده‏اند، و مسلما فرزندانى كه ثمره ازدواج با آنها بود، رنگ اخلاقى مادر را كم و بيش داشت، و به همين جهت اسلام طرح دقيقى براى آزادى تدريجى بردگان تنظيم كرده است تا به اين سرنوشت گرفتار نشوند، و ضمنا به خود بردگان امكان داده شود، تا با يكديگر ازدواج كنند. البته اين موضوع منافات با آن ندارد كه بعضى از كنيزان وضع استثنايى خاصى از نظر اخلاقى و تربيتى داشته باشند، زيرا آنچه در بالا اشاره شد مربوط به وضع اكثريت آنها بوده است و اگر مى‏بينيم مادر بعضى از بزرگان اسلام كنيز بوده‏ اند از همين نظر است ولى بايد توجه داشت كه آنچه در مورد كنيزان در غير مورد ضرورت ممنوع است ازدواج با آنهاست نه آميزش جنسى از راه مالكيت.
(1 )
در باره بخش دوم از فراز دوم پرسش باید گفت : دراسلام حلال شدن زن نامحرم به مرد نامحرم چند راه دارد :
الف_.خوانده شدن عقد ازدواج .
ب_.مالکیت در مورد کنیز یعنی مالکیت کنیز ، همانند خواندن خطبه عقد محسوب می شود.
عبد و کنیز قبل از اسلام ازآثار جنگ هایی بوده که بین یکدیگر صورت می گرفته در این جنگ ها هم غالب و هم مغلوب تعدادی از افراد گروه مقابل را به اسارت می گرفتند . در جنگ های اسلامی هم همین روال ادامه پیدا کرد .در نتیجه تعدادی از زنان که اسیر می شدند بایستی غریزه جنسی شان ارضا می شد. از طرفی چون کافر بودند نمی شد با آنان ازدواج دایم کرد . اسلام ملکیت و کنیز شدن را به جای عقد حساب کرده است. همان گونه که در آیه 6 سوره مومنون می فرماید:« مومنان کسانی هستند که عورت خود را حفظ می کنند مگر از همسر و کنیز شان که بر آن ها حلال است».
ازدواج (نکاح) نیاز به قرارداد و پیمان (عقد) دارد. این قرارداد، کاملًا رسمى بوده و چگونگى مقررات، الفاظ، آداب و محدوده‏ آن را
شرع الهی تعیین مى‏کند. به اصطلاح، هر عقد نکاحى به «سبب» نیاز دارد و سبب‏ها یکسان نیست . مثلًا عقدِ ازدواج موقت و دائم متفاوتند امّا هر دو «سبب» براى محرم شدن‏اند. به همین ترتیب، گفته مى‏شود که این سبب و عقد در مورد کنیزها (به عنوان زنانِ کافرى که اسیر جنگى‏اند) نیز وجود دارد ولى در مورد زنِ کافرى که در جنگ اسیر مى‏شود، یک نوع سبب دیگرى قرار داده که هر چند با سایر صیغه‏ها متفاوت است امّا در «سبب بودن» اشتراک دارند و آن سبب، «مالکیت» نام دارد.
بنابراین مالکیت کنیز یکی از اسباب محرمیت می شود. البته از نظر فقه اسلام کنیز احکام مخصوص به خود را دارد . این طور نیست که هرج و مرج باشد مثلا اگر مردی با کنیز خود آمیزش کرد ،دیگری نمی تواند با او آمیزش بکند و نمی تواند به عقد دیگری در آورد و یا به دیگری تحلیل بکند مگر اینکه عده نگه دارد.

4_ در باره فراز سوم پرسش باید گفت : در باره عدم وجوب حجاب برای بردگان باید گفت : بردگان به طور کلی در احکام ، وظایف ، حقوق و کیفر با افراد آزاد فرق داشتند، حکمت هایی وجود داشته که شاید ما به خیلی از آن ها آگاهی نیابیم . باید تابع دستورات قرآن،پیامبر و امامان باشیم.
شاید یکی از علت های عدم وجوب حجاب برای بردگان این باشد که آنان - معمولا- خدمت می نمودند .ازاین رو لازم بود آزادی بیش تر داشته باشند. استاد شهید مطهری نیز علت عدم وجوب حجاب برای بردگان را خد متکار بودن آنان دانسته است ( 2)، یعنی چون معمولا بردگان کارهای داخل و خارج از خانه را انجام می دادند ومرتب در فعالیت بودند ، برای اینکه در این زمینه راحت تر باشند، تکلیف از آنان برداشته شده است، البته معنای اینکه وجوب پوشش سر برداشته شده، این نیست که بردگان ملزم به بی حجابی باشند، می توانستند سرخود را به پوشانند ومی توانستند نپوشانند.
شاید یکی از علل عدم وجوب حجاب برای بردگان این باشدکه این امر با فلسفه حجاب منافات ندارد ، زیرا یکی از فلسفه های حجاب این است که جلوی خود نمایی و جلوه گری زن را بگیرد .از آن جایی که کنیزان معمولا کار می کردند و به سرو صورت خودرسیدگی نمی کردند، باز بودن سرشان چندان نقشی در جلب توجه مردان نداشت ،از این رو حجاب برای آن ها واجب نبود.

5_ کنیز اختیار در انتخاب درست مسایل شرعی خود را دارد تا به گفته شما راه صحیح را انتخاب کند مثلا در انجام تکالیف شرعی خود . ولی بدلیل این که ملک دیگر است برخی اختیار های که برای افراد آزاد وجود دارد برای او نیست واین دو منافات با هم ندارد این شبیه آن است که افرادی آزاد نیز در برخی زمان ها اختیا ر ندارد مثلا اگر کسی اجیر شود که فلان ساعت در فلان جای برای شما کار کند او حق ندارد در آن ساعت از کار در آن محل تخلف نماید واو اختیار دار آن ساعت از وقت خود نیست چون آن ساعت را به فروحته است .
پاورقی :
1_ ناصر مکارم . تفسیر نمونه . نشر دار الکتب الاسلامیه . تهران 1375 ش . ج2 ص351
2_ مطهری . مجموعه آثار ،نشر صدرا . 1376 ش . ج 19 ص 489

http://www.askdin.com/thread35447.html
جمع بندی_ 2
پرسش : بر ده داری ....

پاسخ : برده داری به يقين امري منفور و ناپسند است اما به شواهد مستندات قطعی تاریخ ، پیشینه ای چند هزار ساله دارد و قرن ها پیش از اسلام برده داری به اشکال گوناگون رواج داشت. در جزیره العرب هم همانند همه مناطق دیگر جهان مدت ها پیش از ظهور اسلام ، برده داری شکل گرفت و رایج شد . در هر حال رواج اين امر دليل بر درستي آن نيست و اسلام هم هيچ گاه اين امر را سنتي پسنديده و مطلوب قلمداد ننموده است .
چرا در زمان پیامبر جلوی این سنت جاهلی و غیر انسانی گرفته نشد؟
تاریخ اسلام نشان می دهد که اسلام پس از ظهور در خصوص برخی انحرافات به طور ضربتی و قاطعانه برخورد کرد اما در بسیاری از موارد هم برخورد این گونه نبود . به حکم عقل هم نباید این گونه باشد ؛ چنان که در مورد حکم شراب و حجاب تا حدودی این گونه بود .
وضعیت این فرهنگ در جوامع آن روز مد نظر قرار گیرد . آن گاه نحوه برخورد اسلام با این پدیده زشت بررسی گردد ؛ در واقع ما صرفاً با یک فرهنگ اشتباه و عادت نادرست مواجه نیستیم. بلکه با یک ساختار پیچیده اجتماعی مواجهیم که در همه اجزا و تارو پود جامعه راه یافته، اقتصاد و فرهنگ و معیشت و دیگر ارکان جامعه با آن درهم تنیده است .
وجود بردگان در جوامع گوناگون آن قدر عمیق و بدیهی بود که در متمدن ترین کشورها تا حدود 150 سال پیش بردگان جزء جداناپذیر بسیاری از جوامع بودند .تصور حذف برده ها از ساختار زندگی فردی و اجتماعی به ذهن کسی خطور نمی کرد ؛ مسلما این مساله در 1400 سال پیش بسیار عمیق تر و ریشه ای تر در جامعه استقرار داشت . اسلام نمی توانست با این مساله به شکلی سطحی و به اصطلاح انقلابی برخورد نماید .
از آیات قرآن به دست می آید اسلام با بردگان و برده داری به عنوان حقیقتی موجود در جامعه برخورد کرده ، احکام و راهکارهایی مشخص را در خصوص مواجهه با این حقیقت موجود و جهت گیری آن به سمتی معین ارائه داده, با اندکی تامل می توان دریافت راهکارهایی اسلام قوی ترین و منطقی ترین شیوه در مسیر منتفی نمودن و از بین بردن اساس این مسئله در سیر تکاملی یک جامعه است .
اسلام به هیچ وجه به برده داری به عنوان یک اصل و ضرورت نگاه نمی کند، بلکه تنها راهکارهایی برای برخورد درست با این حقیقت موجود ارائه می دهد . در واقع ابتدا برای اساس این مساله فلسفه و ساختار معینی تعریف کرده، تبیین می کند که در منظومه فکری اسلام در حقیقت انسانی افراد تفاوتی وجود ندارد . تفاوت انسان ها تنها در تقوا و ایمان آن هاست تا مولی هیچ گاه انسانیت خود را بالاتر از برده اش نبیند . این مساله یکی از مهم ترین معضلات در مبنای فکری برده داری بود که البته طرح همین مساله بیش از هر چیز برای کفار و مشرکان قریش ناگوار بود .
در گام بعدی اسلام تلاش نمود در زمان بندی معینی برای ریشه کنی این پدیده شوم به مقابله عملی برخیزد . در این مسیر مساله را به دو بخش بردگان موجود در جامعه و بردگانی که ممکن است به جامعه افزوده شوند تقسیم کرد؛ مشخص است که مساله ضروری در این میان مانع آفرینی در مسیر شکل گیری و توسعه این پدیده ، یعنی راه ورود افراد جدید به حوزه بردگی است که اسلام با ترفندی این مسیر را بسیار محدود نمود .
در عصر بعثت رسول گرامی اسلام(ص) برای بردگی راه های متعددی وجود داشت. وجود هر یک از این راه ها به بردگی رسمیت می بخشید و قانونی به حساب می آمد .آن راه ها بدین قرار بود:
ـ اسارت درجنگ ها:
طبیعی است که دو طرف درگیر در جنگ از یکدیگر اسیر بگیرند. اسیران به صورت برده به خدمت گرفته می شدند.
ـ خواست حاکم و سرپرست:
حاکم و سرپرست ستمگر افراد زیر دست را به بردگی می گرفت و در مزارع و دامداری ، به کار می گماشت . احیاناً آنان را به عنوان برده می فروخت.
ـ تبعیت طفل از مادر خویش که برده و کنیز بود، اگر چه پدرش آزاد بود، ولی به جهت کنیز بودنِ مادر، طفل هم محکوم به بردگی بود.
ـ فرار از لشکر و امتناع از جنگیدن و خدمت سربازی.
- فرار از کشوری و پناهنده شدن به دولت دیگر و خود را تسلیم آن حکومت نمودن . این کار برای حکمرانان کشوری که بدان پناهنده شده بودند، ایجاد حق می کرد و آنان می توانستند پناهندگان را به بردگی بگیرند.
ـ ارتکاب جرایمی همانند قتل،‌ دزدی و ... (جریان به بردگی گرفتن ساختگی بن یامین، برادر حضرت یوسف(ع) به جرم سرقت گویای این امر است).
ـ فقری که به موجب آن شخص خودش را به دیگری بفروشد و خود را ملزم سازد برای مولایش کار کند.
ـ فروختن فرزند؛ پدر حق داشت فرزند خویش را جهت تنگدستی به عنوان برده بفروشد.
ـ فروختن همسر؛ شوهر حق داشت همسر خویش را به عنوان برده به فروش برساند.
ـ آدم ربایی، فرد دزدیده شده به عنوان برده فروخته می شد، مانند زید بن حارثه که ربوده و به عنوان غلام فروخته شد.
ـ باختن در قمار؛ گاهی فرد قمار باز خود را گرو قمار قرار می داد و در صورت باختن ، برده می شد.
اسلام همه این راه ها و سرچشمه های بردگی را مسدود نمود، تنها اوّلی را با شرایطی پذیرفت. آن را هم هرگز به عنوان جنبه الزامی اعلان نکرد؛ در واقع در صورت پیروزی در جنگ ،گرفتن برده الزامی نبود، بلکه دستور اسلام در این مورد این است که بعد از پایان جنگ با کفار، افرادی که اسیر می شوند، به چند صورت با آنان برخورد شود:
- از آنان فدیه گرفته شده، آزاد شوند؛
- با اسیران مسلمان مبادله شوند؛
- با انجام اموری نظیر آموختن سواد خواندن و نوشتن به مسلمانان آزادی خود را به دست آورند ؛
در مواردی که راه های قبلی به صلاح یا ممکن نبود، به جای این که آن ها را بکشند، اسیرشان کرده و برای خدمت، به کار بگمارند و بین مردم تقسیم کنند.
بسیاری همین امر را نشانه تایید برده داری و همراهی اسلام با این رفتار غلط دانسته اند ، در حالی که به نظر می رسد این قضاوت اصلا منصفانه و دقیق نیست ؛ فرض کنید دولتی کافر به جامعه اسلامی حمله کرده و در نتیجه این نبرد افرادی از سپاه دشمن به اسارت در آمدند ؛ تکلیف این عده چیست و حکومت اسلامی چگونه باید با آن ها برخورد کند؟
جواب از چند گزینه خارج نیست ؛ یا باید آن ها را از دم تیغ بگذراند ، یا در زندان اسیر کرده و یا آن ها را آزاد نماید ؛ اگر دقت کنیم همه این موارد دچار مشکلات عدیده ای است ؛ زندانی کردن اسرا علاوه بر همه مفاسدی که اصل قانون زندان در پی دارد، بار مالی سنگینی را بر دولت اسلامی تحمیل می کرد . جدای آن که با نیاز مالی بسیار مسلمانان در آن مقطع زمانی و کمبودهای فراوان و حجم زیاد اسرا این امر امکان پذیر نبود .
کشتن همه اسرا هم نتایج مثبتی در پی نداشت. زیرا بسیاری از این افراد شناخت کاملی از اسلام نداشتند .چه بسا با آشنایی درست به اسلام می گرویدند . به علاوه کشتن بیش تر افراد آثار و نتایج سوء فرهنگی و روانی در پی داشت که با فلسفه اسلام همخوانی نداشت .
از طرف دیگر آزادی همه اسرا هم کاری بسیار نامعقول بود ، زیرا این افراد کسانی بودند که با اسلام و مسلمانان به جنگ برخاسته ، حتی برخی از آنان را کشته بودند . یقینا آزادی آن ها همان و بازگشت به آغوش کفار و آمادگی برای شرکت در نبرد بعدی همان ؛ پس ناچار لازم بود بدون آن که نگه داری آن ها هزینه و فشاری بر جامعه اسلامی وارد کند، این افراد در متن جامعه به نوعی وارد شوند که هم آثار مثبت اقتصادی و رفاهی برای جامعه در پی داشته باشند و هم زمینه آشنایی آن ها با حقایق اسلام و بستر میل و گرایش به اسلام در آن ها فراهم گردد . این همان قانون برده داری مورد امضا و تجویز اسلام بود که اعمال شد .
هر چند این نوع برده ها در نهایت ندرت بودند، زیرا چنان که ذکر شد ، بسیاری از این افراد با دادن فدیه یا با تعلیم خواندن و نوشتن به مسلمانان آزادی خود را به دست می آوردند . در نتیجه اکثر بردگان و کنیزان جامعه، گروه اول یعنی برده زادگان و کسانی بودند که توسط دلالان و تجار برده از مناطق آفریقایی و مانند آن اسیر می شدند و در مناطق مختلف دنیا به فروش می رسیدند.
اما در خصوص این قشر وسیع بردگان که غیر از اسرای میدان های نبرد بودند، باید دید چرا اسلام این نوع برده داری را از ابتدا لغو ننمود و اجازه داد ، سال های سال این جریان باقی بماند ؟
برای پاسخ به این پرسش توجه به چند نکته لازم است :
1. اصلاح عادات غلط و فرهنگ نادرست به زمان نیازمند است .نمی توان یک فرهنگ عمیق و رسوخ کرده در اعماق جامعه را برخوردی ناگهانی و انقلابی برطرف کرد. چنین برخوردهای شعاری اگر در آغاز اعمال می شد ، هیچ ضمانت عملی بر دوام آن ها وجود نداشت . چه بسا طرح این قوانین عجین شده در اعماق فرهنگ و باورهای اجتماعی و اقتصادی جامعه ، به اصل ایمان و اعتقاد مسلمانان نو ایمان لطمه وارد می ساخت ؛ البته چنان که ذکر شد این نوع برخورد هدفمند، مختص برده داری نبود ،بلکه در برخی انحرافات رفتاری دیگر هم اعمال شد .
2. در آن زمان بردگان فراوانی وجود داشتند . گاهی بخش عظیمی از جامعه را تشکیل می دادند. اگر از ابتدا بردگی به طور کلّی ملغی می شد، رهایی بردگان باعث نابودی آنان و خانواده های شان می شد؛ زیرا بردگان در آن زمان نه کسب و کار مستقلی داشتند و نه زندگی مستقلی. حداقل اثر سوء آزاد کردن این جمعیت انبوه، مختل کردن امنیت جامعه بود. بررسی دقیق ابعاد این مسئله نشان می دهد که برخورد ضربتی و یک باره با مسائلی مانند برده داری، امری غیر حکیمانه، بلکه غیر ممکن است؛ از این رو اسلام، در برخورد با این مسئله به اصلاح تدریجی پرداخت.
تاریخ بعدها روش صحیح مبارزه تدریجی با این رسم جا افتاده را تایید کرد . خط بطلان بر مبارزه سریع و بی برنامه در مورد این گونه امور مهم و رسوخ یافته در اعماق باورها و فرهنگ ها کشید ؛ در تاریخ معاصر آمده که رییس جمهور آمریکا بدون ایجاد مقدمات لازم به یکباره برده داری را لغو و ممنوع اعلام کرد ، ولی بردگانی که به ظاهر آزاد شده، ولی روحا آزاد نشده بودند و توان روحی و اجتماعی اداره خود را نداشتند ، از صاحبان خود به التماس می خواستند مثل سابق آنان را به بردگی بگیرند و رها نسازند!!
3. بردگان در آغاز اسلام منبع اقتصادی و نیروی نظامی نیرومندی برای مشرکان و حتی مسلمانان بودند. مشرکان آنان را در مزرعه ها، نخلستان ها و میدان های جنگ به کار می گرفتند؛اگر اسلام در ابتدا دستور آزادی بردگان را می داد، بدیهی بود که تنها مسلمانان به آن عمل کنند، چرا که مشرکان به آن اعتقادی نداشتند. این شیوه ، پیامدهای بسیار ناخوشایند و ضربه مهلکی برای جامعه اسلامی نوپا در پی داشت. از جمله:
ا) مسلمانان به یکباره از نیروی اقتصادی و نظامی عظیمی محروم می شدند و این ضربه مهلک اقتصادی به آنان بود.
ب) بردگانی که به اسیری گرفته می شدند، چنانچه آزاد می شدند، چون جا و مکان و درآمد مناسبی نداشتند، به ناچار پیش مشرکان باز می گشتند و آنان دوباره، از اینان برای تقویت بنیه اقتصادی و نیروی نظامی استفاده می کردند ،اما آزادی بردگان به تدریج، مانع از خسارت اقتصادی و نظامی مسلمانان شد؛
اما راهکار اسلام برای ریشه کن ساختن برده داری :
ا) بستن سرچشمه بردگی: اسلام اکثر راه های معمول برده گیری در آن زمان را ردّ کرد و نپذیرفت؛ به علاوه از نظر فرهنگی هم با دوام این امر به انواع گوناگون مقابله نمود. مثلا اساس اشتغال به برده فروشی را از زشت ترین و ناپسند ترین امور معرفی نمود؛ اسلام خرید و فروش بردگان را بدترین و منفورتین معاملات اعلام کرد. پیامبر(ص) فرمود: "شرّ النّاس مَن باع النّاس؛(1) بدترین مردم کسی است که انسان ها را بفروشد".
ب) گشودن دریچه آزادی:
اسلام، تمهیداتی گوناگون برای آزادی بردگان اندیشیده است، از جمله :
ـ آزادی اسیر را یکی از کفارات قرار داده است(2) یعنی گناهانی ساده که ارتکاب آن ها زیاد رخ می داد مانند باطل کردن روزه، با آزادی بردگان پاک می شد.
ـ با ازدواج زنی که برده است با یک انسان آزاد و بچه دار شدن زن، فروش زن ممنوع می شود تا از سهمیه ارث فرزندش آزاد شود.(3)
ـ سهمی از زکات برای خرید برده و آزاد کردن آنان قرار داده شد . بدین ترتیب بودجه دایمی برای این کار از بیت المال در نظر گرفته شده و تا آزادی کامل همه بردگان ادامه یافت.(4)
ـ آزادی بردگان یکی از عبادات شمرده شده و بزرگان در این زمینه پیش قدم بوده اند تا آن جا که گفته شده حضرت علی بن ابی طالب با دسترنج خود هزار بنده را آزاد کرد.(5)
ـ اگر یک برده متعلق به چند نفر بود؛ هر کس سهم خود از برده مشترک را آزاد کند، سهم شریک دیگر به طور قهری آزاد می شود.(6)
ـ هرگاه کسی مالک یکی از پدر، مادر، اجداد، فرزندان، عمو، عمّه، دایی، خاله، برادر، خواهر، برادرزاده و یا خواهرزادة خود از راه ارث و... شود، آن ها فوراً آزاد می شوند.(7)
ـ در برخی موارد، اگر صاحب بَرده نسبت به برده اش مجازات های سختی انجام دهد، برده خود به خود آزاد خواهد شد.(8 )
-برده مى تواند با کار کردن ، بهاى خود را به خریدارش پرداخته و آزاد شود. یعنى بنده و مولى قرارداد مى بندند که هرگاه بنده فلان مبلغى را پرداخت آزاد مى شود. او اگر پرداخت مبلغ را تا یک ماه به تأخیر انداخت، مستحب است که مالک صبر کرده و به وى مهلت دهد. مبلغ مذکور مى تواند تقسیط شود و این مبلغ نیز نباید بیش از مبلغى باشد که مالک براى خرید بنده پرداخت کرده است .
-چند عامل نیز موجب آزادى خود به خودى بنده مى شود. کورى ، جذام ، زمینگیر شدن و اسلام آوردن در محل جنگ و...
در نتیجه این برنامه دقیق و سفارش اخلاقی اسلام در خصوص بردگان و سیره عملی معصومین در مورد آن ها چندی نگذشت که دیگر برده ای در جامعه اسلامی وجود نداشت، در حالی که برده داری به شدید ترین نوع آن تا قرن های اخیر در جوامع مختلف غیر اسلامی با تمام قدرت وجود و رواج داشت ؛ مجموعه این مسایل و نتیجه این نوع برخورد به خوبی نشان می دهد که اسلام منطقی ترین برخورد را با برده داری اعمال نموده است ؛


پی نوشت ها:
1. کلینی، کافی، نشر دار الکتب الاسلامیه 1380 ق . ج 5، ص 114.
2. ناصر مکارم . تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه تهران 1375 ش . ج 21، ص 412 _ 423؛
3. مکاسب، شیخ انصاری، نشر دارالحکمة.ص 175، سطر 14،
4. تفسیر نمونه، مکارم، ج 12، ص 418،نشر پیشین
5. بحارالانوار، مجلسی، نشر دار الاحیا التراث العربی . 1403 ق . ج 41، ص 43،
6. جواهرالکلام، شیخ محمدحسن نجفی، نشر دار الاحیا ء بیروت . 1408 ق ج 34، ص 154 ـ 158،
7. تفسیر نمونه، نشر پیشن ج 21، ص 42.
8. حر عاملی . وسائل الشیعه، نشر دار الاحیا ء التراث آل البیت . قم 14078 ق . ج 16، ص 26(20 جلدی).

http://www.askdin.com/thread35447.html
جمع بندی _3
پرسش : بر دار ی .....
این کار مالک فقط سوء استفاده جنسی را نشان میدهد ، از او استفاده میکند مثل یک کالا ، و سپس دوباره او را میدهد به شوهرش . پس احساس انسانی آندو برده چه میشود ؟ با انجام این کار آیا حقانیت اسلام برای آن زن و شوهرش نشان داده میشود یا بهره برداری جنسی و هوس بازی و حلال شدن ناموس مردم به دیگری؟
پاسخ
این سوال بسیار مهم و دقیق در حوزه عقاید اسلامی است که باید با تامل بسیار مورد نقد و بررسی قرار گیرد ؛اصولا قضاوت در خصوص برخی مسایل نمی تواند تک بعدی و یک جانبه باشد . برای رسیدن به قضاوت منصفانه و عادلانه نیاز است که انسان حقیقت جو ، همه جوانب و ابعاد زمانی و مکانی و فرهنگی و اجتماعی مسئله را با دقت بررسی کند تا به نتیجه برسد . به نظر ما موضوع برده داری در اسلام یکی از این موارد ویژه است .
قبول داریم که اسلام در خصوص برخی انحرافات به طور ضربتی و قاطعانه برخورد کرد اما در بسیاری از موارد هم برخورد این گونه نبود و به حکم عقل هم نباید این گونه باشد ؛ به عنوان مثال در خصوص حکم شراب که به اشتباه برخورد اسلام با آن را قاطعانه خواندید ،هرگز این گونه نبود . حکم حرمت شراب در مدینه نازل شد . مسلمانان تا مدت ها پس از هجرت به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی مشروب می خوردند .
در واقع بر اساس منابع موجود حرمت شراب در طی زمان بندی معین و مقدمه چینی هایی اعلان شد . چنان که برخی مفسرین گفته اند در سه مرحله : ابتدا آیاتی در خصوص بدی و پلیدی آن نازل شد تا در نهایت حرمت آن ابلاغ گردد ؛ دستور حجاب هم همین گونه بود.معمولا برخوردهای جدی و ضربتی در خصوص مشکلات عمیق عقیدتی بود، نه معضلات اجتماعی که حل آن نیاز به فرایندی حساب شده و دقیق دارد .
اما در خصوص برده داری قبل از هرچیز لازم است وضعیت این فرهنگ در جوامع آن روز مد نظر قرار گیرد . آن گاه نحوه برخورد اسلام با این پدیده زشت بررسی گردد ؛ در واقع ما با یک فرهنگ اشتباه و عادت نادرست مواجه نیستیم ،بلکه با یک ساختار پیچیده اجتماعی مواجهیم که در همه اجزا و تار و پود جامعه راه یافته، اقتصاد و فرهنگ و معیشت و دیگر ارکان جامعه با آن درهم تنیده است .
وجود بردگان در جوامع گوناگون آن قدر عمیق و بدیهی بود که در متمدن ترین کشورها تا حدود 150 سال پیش بردگان جزء جداناپذیر بسیاری از جوامع بودند .تصور حذف برده ها از ساختار زندگی فردی و اجتماعی به ذهن کسی خطور نمی کرد ؛ مسلما این مساله در 1400 سال پیش بسیار عمیق تر و ریشه ای تر در جامعه استقرار داشت . اسلام نمی توانست با این مساله به شکلی سطحی و به اصطلاح انقلابی برخورد نماید .
از آیات قرآن به دست می آید که اسلام با بردگان و برده داری به عنوان حقیقتی موجود در جامعه برخورد کرده ، احکام و راهکارهایی مشخص را در خصوص مواجهه با این حقیقت موجود و جهت گیری آن به سمتی معین ارائه داده است. با اندکی تامل می توان دریافت راهکارهایی اسلام قوی ترین و منطقی ترین شیوه در مسیر منتفی نمودن و از بین بردن اساس این مسئله در سیر تکاملی یک جامعه است .
اسلام به هیچ وجه به برده داری به عنوان یک اصل و ضرورت نگاه نمی کند، بلکه تنها راهکارهایی برای برخورد درست با این حقیقت موجود ارائه می دهد .در واقع ابتدا برای اساس این مساله فلسفه و ساختار معینی تعریف کرده، تبیین می کند که در منظومه فکری اسلام در حقیقت انسانی افراد تفاوتی وجود ندارد . تفاوت انسان ها تنها در تقوا و ایمان آن هاست تا مولی هیچ گاه انسانیت خود را بالاتر از برده اش نبیند . این مساله یکی از مهم ترین معضلات در مبنای فکری برده داری بود که البته طرح همین مساله بیش از هر چیز برای کفار و مشرکان قریش ناگوار بود .
در گام بعدی اسلام تلاش نمود در زمان بندی معینی برای ریشه کنی این پدیده شوم به مقابله عملی برخیزد . در این مسیر مساله را به دو بخش بردگان موجود در جامعه و بردگانی که ممکن است به جامعه افزوده شوند تقسیم کرد؛ مشخص است که مساله ضروری در این میان مانع آفرینی در مسیر شکل گیری و توسعه این پدیده ، یعنی راه ورود افراد جدید به حوزه بردگی است که اسلام با ترفندی این مسیر را بسیار محدود نمود .
در عصر بعثت رسول گرامی اسلام(ص) برای بردگی راه های متعددی وجود داشت. وجود هر یک از این راه ها به بردگی رسمیت می بخشید و قانونی به حساب می آمد .آن راه ها بدین قرار بود:
ـ اسارت درجنگ ها:
طبیعی است که دو طرف درگیر در جنگ از یکدیگر اسیر بگیرند. اسیران به صورت برده به خدمت گرفته می شدند.
ـ خواست حاکم و سرپرست:
حاکم و سرپرست ستمگر افراد زیر دست را به بردگی می گرفت . در مزارع و دامداری ، به کار می گماشت . احیاناً آنان را به عنوان برده می فروخت.
ـ تبعیت طفل از مادر خویش که برده و کنیز بود، اگر چه پدرش آزاد بود، ولی به جهت کنیز بودنِ مادر، طفل هم محکوم به بردگی بود.
ـ فرار از لشکر و امتناع از جنگیدن و خدمت سربازی.
- فرار از کشوری و پناهنده شدن به دولت دیگر و خود را تسلیم آن حکومت نمودن . این کار برای حکمرانان کشوری که بدان پناهنده شده بودند، ایجاد حق می کرد و آنان می توانستند پناهندگان را به بردگی بگیرند.
ـ ارتکاب جرایمی همانند قتل،‌ دزدی و ... (جریان به بردگی گرفتن ساختگی بن یامین، برادر حضرت یوسف(ع) به جرم سرقت گویای این امر است).
ـ فقری که به موجب آن شخص خودش را به دیگری بفروشد و خود را ملزم سازد برای مولایش کار کند.
ـ فروختن فرزند؛ پدر حق داشت فرزند خویش را جهت تنگدستی به عنوان برده بفروشد.
ـ فروختن همسر؛ شوهر حق داشت همسر خویش را به عنوان برده به فروش برساند.
ـ آدم ربایی، فرد دزدیده شده به عنوان برده فروخته می شد، مانند زید بن حارثه که ربوده و به عنوان غلام فروخته شد.
ـ باختن در قمار؛ گاهی فرد قمار باز خود را گرو قمار قرار می داد و در صورت باختن ، برده می شد.
اسلام همه این راه ها و سرچشمه های بردگی را مسدود نمود، تنها اوّلی را با شرایطی پذیرفت. آن را هم هرگز به عنوان جنبه الزامی اعلان نکرد؛ در واقع در صورت پیروزی در جنگ ،گرفتن برده الزامی نبود، بلکه دستور اسلام در این مورد این است که بعد از پایان جنگ با کفار، افرادی که اسیر می شوند، به چند صورت با آنان برخورد شود:
- از آنان فدیه گرفته شده، آزاد شوند؛
- با اسیران مسلمان مبادله شوند؛
- با انجام اموری نظیر آموختن سواد خواندن و نوشتن به مسلمانان آزادی خود را به دست آورند ؛
در مواردی که راه های قبلی به صلاح یا ممکن نبود، به جای این که آن ها را بکشند، اسیرشان کرده و برای خدمت، به کار بگمارند و بین مردم تقسیم کنند.
بسیاری همین امر را نشانه تایید برده داری و همراهی اسلام با این رفتار غلط دانسته اند ، در حالی که به نظر می رسد این قضاوت اصلا منصفانه و دقیق نیست ؛ فرض کنید دولتی کافر به جامعه اسلامی حمله کرده و در نتیجه این نبرد افرادی از سپاه دشمن به اسارت در آمدند ؛ تکلیف این عده چیست و حکومت اسلامی چگونه باید با آن ها برخورد کند؟
جواب از چند گزینه خارج نیست ؛ یا باید آن ها را از دم تیغ بگذراند ، یا در زندان اسیر کرده و یا آن ها را آزاد نماید ؛ اگر دقت کنیم همه این موارد دچار مشکلات عدیده ای است ؛ زندانی کردن اسرا علاوه بر همه مفاسدی که اصل قانون زندان در پی دارد، بار مالی سنگینی را بر دولت اسلامی تحمیل می کرد . جدای آن که با نیاز مالی بسیار مسلمانان در آن مقطع زمانی و کمبودهای فراوان و حجم زیاد اسرا این امر امکان پذیر نبود .
کشتن همه اسرا هم نتایج مثبتی در پی نداشت، زیرا بسیاری از این افراد شناخت کاملی از اسلام نداشتند .چه بسا با آشنایی درست به اسلام می گرویدند . به علاوه کشتن بیش تر افراد آثار و نتایج سوء فرهنگی و روانی در پی داشت که با فلسفه اسلام همخوانی نداشت .
از طرف دیگر آزادی همه اسرا هم کاری بسیار نامعقول بود ، زیرا این افراد کسانی بودند که با اسلام و مسلمانان به جنگ برخاسته ،حتی برخی از آنان را کشته بودند . یقینا آزادی آن ها همان و بازگشت به آغوش کفار و آمادگی برای شرکت در نبرد بعدی همان ؛ پس ناچار لازم بود بدون آن که نگه داری آن ها هزینه و فشاری بر جامعه اسلامی وارد کند، این افراد در متن جامعه به نوعی وارد شوند که هم آثار مثبت اقتصادی و رفاهی برای جامعه در پی داشته باشند و هم زمینه آشنایی آن ها با حقایق اسلام و بستر میل و گرایش به اسلام در آن ها فراهم گردد . این همان قانون برده داری مورد امضا و تجویز اسلام بود که اعمال شد .
هر چند این نوع برده ها در نهایت ندرت بودند، زیرا چنان که ذکر شد ،بسیاری از این افراد با دادن فدیه یا با تعلیم خواندن و نوشتن به مسلمانان آزادی خود را به دست می آوردند . در نتیجه اکثر بردگان و کنیزان جامعه،گروه اول یعنی برده زادگان و کسانی بودند که توسط دلالان و تجار برده از مناطق آفریقایی و مانند آن اسیر می شدند و در مناطق مختلف دنیا به فروش می رسیدند.
اما در خصوص این قشر وسیع بردگان که غیر از اسرای میدان های نبرد بودند، باید دید چرا اسلام این نوع برده داری را از ابتدا لغو ننمود و اجازه داد سال های سال این جریان باقی بماند ؟
برای پاسخ به این پرسش توجه به چند نکته لازم است :
1. اصلاح عادات غلط و فرهنگ نادرست به زمان نیازمند است .نمی توان یک فرهنگ عمیق و رسوخ کرده در اعماق جامعه را برخوردی ناگهانی و انقلابی برطرف کرد. چنین برخوردهای شعاری اگر در آغاز اعمال می شد ، هیچ ضمانت عملی بر دوام آن ها وجود نداشت . چه بسا طرح این قوانین عجین شده در اعماق فرهنگ و باورهای اجتماعی و اقتصادی جامعه ،به اصل ایمان و اعتقاد مسلمانان نو ایمان لطمه وارد می ساخت ؛ البته چنان که ذکر شد این نوع برخورد هدفمند، مختص برده داری نبود ،بلکه در برخی انحرافات رفتاری دیگر هم اعمال شد .
2. در آن زمان بردگان فراوانی وجود داشتند . گاهی بخش عظیمی از جامعه را تشکیل می دادند. اگر از ابتدا بردگی به طور کلّی ملغی می شد، رهایی بردگان باعث نابودی آنان و خانواده های شان می شد؛ زیرا بردگان در آن زمان نه کسب و کار مستقلی داشتند و نه زندگی مستقلی. حداقل اثر سوء آزاد کردن این جمعیت انبوه، مختل کردن امنیت جامعه بود. بررسی دقیق ابعاد این مسئله نشان می دهد که برخورد ضربتی و یک باره با مسائلی مانند برده داری، امری غیر حکیمانه، بلکه غیر ممکن است؛ از این رو اسلام، در برخورد با این مسئله به اصلاح تدریجی پرداخت.
تاریخ بعدها روش صحیح مبارزه تدریجی با این رسم جا افتاده را تایید کرد . خط بطلان بر مبارزه سریع و بی برنامه در مورد این گونه امور مهم و رسوخ یافته در اعماق باورها و فرهنگ ها کشید ؛ در تاریخ معاصر آمده که رییس جمهور آمریکا بدون ایجاد مقدمات لازم به یکباره برده داری را لغو و ممنوع اعلام کرد ، ولی بردگانی که به ظاهر آزاد شده، ولی روحا آزاد نشده بودند و توان روحی و اجتماعی اداره خود را نداشتند ، از صاحبان خود به التماس می خواستند مثل سابق آنان را به بردگی بگیرند و رها نسازند!
3. بردگان در آغاز اسلام منبع اقتصادی و نیروی نظامی نیرومندی برای مشرکان و حتی مسلمانان بودند. مشرکان آنان را در مزرعه ها، نخلستان ها و میدان های جنگ به کار می گرفتند؛اگر اسلام در ابتدا دستور آزادی بردگان را می داد، بدیهی بود که تنها مسلمانان به آن عمل کنند، چرا که مشرکان به آن اعتقادی نداشتند. این شیوه ، پیامدهای بسیار ناخوشایند و ضربه مهلکی برای جامعه اسلامی نوپا در پی داشت. از جمله:
ا) مسلمانان به یکباره از نیروی اقتصادی و نظامی عظیمی محروم می شدند و این ضربه مهلک اقتصادی به آنان بود.
ب) بردگانی که به اسیری گرفته می شدند، چنانچه آزاد می شدند، چون جا و مکان و درآمد مناسبی نداشتند، به ناچار پیش مشرکان باز می گشتند . آنان دوباره، از اینان برای تقویت بنیه اقتصادی و نیروی نظامی استفاده می کردند ، اما آزادی بردگان به تدریج، مانع از خسارت اقتصادی و نظامی مسلمانان شد؛
اما راهکار اسلام برای ریشه کن ساختن برده داری :
ا) بستن سرچشمه بردگی:
اسلام اکثر راه های معمول برده گیری در آن زمان را ردّ کرد و نپذیرفت؛ به علاوه از نظر فرهنگی هم با دوام این امر به انواع گوناگون مقابله نمود ،مثلا اساس اشتغال به برده فروشی را از زشت ترین و ناپسند ترین امور معرفی نمود؛ اسلام خرید و فروش بردگان را بدترین و منفورتین معاملات اعلام کرد. پیامبر(ص) فرمود: "شرّ النّاس مَن باع النّاس؛(1) بدترین مردم کسی است که انسان ها را بفروشد".
ب) گشودن دریچه آزادی:
اسلام، تمهیداتی گوناگون برای آزادی بردگان اندیشیده است، از جمله :
ـ آزادی اسیر را یکی از کفارات قرار داده است،(2) یعنی گناهانی ساده که ارتکاب آن ها زیاد رخ می داد مانند باطل کردن روزه، با آزادی بردگان پاک می شد.
ـ با ازدواج زنی که برده است با یک انسان آزاد و بچه دار شدن زن، فروش زن ممنوع می شود تا از سهمیه ارث فرزندش آزاد شود.(3)
ـ سهمی از زکات برای خرید برده و آزاد کردن آنان قرار داده شد . بدین ترتیب بودجه دایمی برای این کار از بیت المال در نظر گرفته شده و تا آزادی کامل همه بردگان ادامه یافت.(4)
ـ آزادی بردگان یکی از عبادات شمرده شده و بزرگان در این زمینه پیشقدم بوده اند تا آن جا که گفته شده حضرت علی بن ابی طالب با دسترنج خود هزار بنده را آزاد کرد.(5)
ـ اگر یک برده متعلق به چند نفر بود؛ هر کس سهم خود از برده مشترک را آزاد کند، سهم شریک دیگر به طور قهری آزاد می شود.(6)
ـ هرگاه کسی مالک یکی از پدر، مادر، اجداد، فرزندان، عمو، عمّه، دایی، خاله، برادر، خواهر، برادرزاده و یا خواهرزادة خود از راه ارث و... شود، آن ها فوراً آزاد می شوند.(7)
ـ در برخی موارد، اگر صاحب بَرده نسبت به برده اش مجازات های سختی انجام دهد، برده خود به خود آزاد خواهد شد.(8 )
-برده مى تواند با کار کردن ، بهاى خود را به خریدارش پرداخته و آزاد شود. یعنى بنده و مولى قرارداد مى بندند که هرگاه بنده فلان مبلغى را پرداخت آزاد مى شود. او اگر پرداخت مبلغ را تا یک ماه به تأخیر انداخت، مستحب است که مالک صبر کرده و به وى مهلت دهد. مبلغ مذکور مى تواند تقسیط شود . مبلغ نیز نباید بیش از مبلغى باشد که مالک براى خرید بنده پرداخت کرده است .
-چند عامل نیز موجب آزادى خودبه خودى بنده مى شود. کورى ، جذام ، زمینگیر شدن و اسلام آوردن در محل جنگ و...
در نتیجه این برنامه دقیق وسفارش اخلاقی اسلام در خصوص بردگان و سیره عملی معصومین در مورد آن ها چندی نگذشت که دیگر برده ای در جامعه اسلامی وجود نداشت، در حالی که برده داری به شدید ترین نوع آن تا قرن های اخیر در جوامع مختلف غیر اسلامی با تمام قدرت وجود و رواج داشت ؛ مجموعه این مسایل و نتیجه این نوع برخورد به خوبی نشان می دهد که اسلام منطقی ترین برخورد را با برده داری اعمال نموده است ؛ البته این امر زوایا و جزییات بیش تری دارد که در صورت تمایل می توانیم به آن ها بپردازیم .
اما در مورد کنیزان و داستان استفاده جنسی از آن ها که به غلط به تجارت سکس در زمان کنونی تشبیه نموده اید ،هم تامل و دقت بیش تری نیاز است تا حقیقت برخورد اسلام با این امر آشکار گردد . کنیز چیزی جدای از سایر بردگان نیست ؛ کنیز زنی است که به اسارت گرفته می شود .در فلسفه اسارت او و راهکارهای برخورد با او تفاوتی با مرد اسیر(غلام) ندارد . چنان که در مورد مردان برده گفته شد، کنیزان نیز از دو راه به جامعه اسلامی وارد می شدند:
1- زنانی که در میدان های جنگ شرکت می کردند و اسیر می شدند. در قدیم در جنگ ها قبیله در جنگ در گیر بود ؛یعنی زنان و مردان و کودکان همگی اعضای میدان نبرد بودند . برای پیروزی بر طرف مقابل تلاش می کردند . سهم زنان کمتر از مردان نبود . وقتی یک طرف شکست می خورد، تمام مردان و زنان و کودکان و اموالی که در میدان بود ،به اسارت طرف مقابل در می آمد.
2- زنانی که قبلا در جامعه غیر اسلامی اسیر و کنیز شده بودند . برده فروش ها آن ها را به جامعه اسلامی می آوردند و می فروختند.
در خصوص گروه دوم در انتها بحث خواهیم کرد اما در مورد گروه اول بر اساس تحلیلی که در بالا ارائه دادیم ، نه می توان گفت آزاد کردن آن ها به صلاح بود و نه کشتن آن ها ؛ اسارت هم که تبعات منفی و مشکلات خاص خود را داشت. در نتیجه لازم بود این زنان هم در متن جامعه به خدمت گرفته می شدند تا زمینه اسلام آوردن آن ها فراهم گردد ؛ اما بهره مندی جنسی از آن ها را باید به مقتضای شرایط خاص در همان دوران و نتایج تحریم این مساله جستجو کرد .
اولا : هرچند اصرار دارید بردگی زنان را تنها نوعی بهره کشی جنسی بدانید اما حقیقت امر این گونه نبوده است، زیرا کنیزان در بسیاری از موارد فعالیت های بیش تری از غلامان انجام می دادند . امور داخلی منزل و مسائل مرتبط با آن بر عهده آنان بود ؛ به علاوه نیاز جنسی امری طرفینی است که در جامعه آن روز بسیار معقول تر و شفاف تر با آن برخورد می شد.به بهانه های واهی بر آن سرپوش نهاده نمی شد .
اگر قرار بود این زنان در جامعه اسلامی حضور داشته و به مناطق خود باز نگردند، ولی برقراری رابطه جنسی با آن ها جایز نباشد ، به دلیل فقر موجود در جامعه، زمینه ای برای ورود این افراد در متن جامعه نبود . مسئولیت آن ها بر عهده حکومت می افتاد . بستر صحیح و ضابطه مند برطرف کردن نیازهای غریزی برای آن ها فراهم نمی شد ، در نتیجه این امر می توانست زمینه ساز بروز جدی مشکلات و مفاسد بی شمار برای آن ها و جامعه باشد .
دوم : مسائل مرتبط با هر جامعه ای را باید در همان فرهنگ و رسوم و در همان وضعیت خاص زمانی و مکانی مورد توجه قرار داد ؛ بسیاری از اموری که در جامعه ما قابل درک نبوده، نا معقول به نظر می رسد ،در جامعه خشک زمان بعثت طبیعی و قابل قبول بود ،مثلا اینکه زنی در طول زندگی شوهران متعددی داشته باشد که حتی برخی از آن ها دشمنان قبلی قبیله او بلکه قاتلان بستگان او باشند، با توجه به کثرت جنگ ها و نزاع ها و قوانین آزاد ازدواج یا انواع بهره مندی جنسی از زنان در آن زمان امری متداول بود .
به علاوه رفتار خشن و خشک در جامعه آن زمان با زنان به گونه ای بود که زن همانند کالایی از خانه ای به خانه دیگر منتقل می شد .با فوت همسر به عنوان ارث در بین وراث تقسیم می شد یا به بدترین اشکال از مردی به مرد دیگر می رسید ؛ در نتیجه این که زنی بعد از شکست قبیله اش با مسلمانان به جامعه اسلامی وارد شده و در تملک مردی مسلمان (که بر اساس آموزه های اسلامی با او رفتاری محترمانه و کریمانه داشته باشد) دربیاید ،نه تنها غیر قابل تحمل و نامطلوب نبود، بلکه آن قدر مطلوب بوده که حتی مورد توجه زنان مشرک قرار می گرفت . برخی از آن ها از جامعه شرک آلود مکه فرار کرده ، خود را به مدینه می رساندند و خواستار قرار گرفتن در پناه جامعه اسلامی می شدند .
سوم :در اسلام ارزش در حوزه عقاید و باورها تعیین می گردد، نه امور دیگر؛ کسی که در شرک وکفر و انحراف عقیدتی غوطه ور است ،در دیدگاه اسلام از درجه انسانی پایین تر برخوردار است تا جایی که در موارد عدیده قرآن ارزش این فرد را از یک برده یا کنیز مومن پایین تر می داند ؛قرآن درباره انتخاب همسر به مؤمنان و مسلمانان می فرماید:
« وَلاَ تَنکِحُواْ الْمُشْرِکَاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَلاَ تُنکِحُواْ الْمُشِرِکِینَ حَتَّى یُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مؤْمِنٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکٍ وَلَوْ أَعْجَبَکُمْ ؛(9)
با زنان مشرک تا وقتى ایمان نیاورده اند، ازدواج نکنید .بدانید یک کنیز مؤمن، از یک زن آزاد مشرک بهتر است . با مردان مشرک ازدواج نکنید، مگر این که مؤمن شوند و ایمان بیاورند، زیرا یک غلام مؤمن از یک مرد آزاد مشرک بهتر است.»
در نتیجه، همه این ضوابط و قوانین به شکلی تنظیم شد که در نهایت زنان بسیاری از جامعه شرک وکفر کنده شده ،به جامعه اسلامی متصل گردند . در اکثر موارد پس از ورود این زنان در جامعه اسلامی و آشنایی با فرهنگ اسلام و تعلق جنسی که به مردان مسلمان پیدا می نمودند، اسلام آورده ،از ظلمت کفر بیرون آمدند . در زمان کوتاهی نیز آزاد شده ،به عنوان یک زن مسلمان آزاد به منزلت والایی دست یافتند .
در خصوص کنیزان موجود در جامعه هم توجه به همین امور ،به علاوه رسوخ بهره مندی های گوناگون در فرهنگ جامعه و پذیرش روحی و روانی این امر توسط خود آن ها باعث شد که اسلام به شکلی زمان بندی شده زمینه خروج تدریجی این افراد از زمره انسان های پست در فرهنگ جامعه را به وجود آورده، آن گاه موجبات گرایش این افراد به اسلام و ایمان و یافتن منزلت فردی و اجتماعی را مهیا نماید تا با قوانین متعدد اسلام در مسیر آزادی ، هر گاه آزاد شدند، زمینه روحی و فکری مناسب و منزلت اجتماعی کافی برای یک زن آزاد بودن را داشته باشند .
نتیجه این برنامه دقیق و سفارش اخلاقی اسلام در خصوص بردگان و سیره عملی معصومین در مورد آن ها آن بود که در طی چند نسل اساس برده ای در جامعه اسلامی برچیده شد . در مقاطعی افراد برای کفاره خود به دنبال برده می گشتند تا آزاد کنند اما در سراسر ممالک اسلامی دیگر برده ای وجود نداشت ؛ این در حالی بود که برده داری به شدید ترین نوع آن تا قرن های اخیر در جوامع مختلف غیر اسلامی به شکلی قانونی وجود داشت .
اما در خصوص ازدواج حضرت رسول با ماریه قبطیه باید گفت :پیامبر در سال ششم هجری تصمیم گرفتند رسالت جهانی خویش را اعلام کنند . همه مردم مناطق مختلف جهان را به اسلام دعوت نمایند. گروهی از مسلمانان را به عنوان نماینده به سوی حاکمان و پادشاهان آن روز جهان اعزام فرمودند. به هر یک نامه ای نوشته و آنان را به اسلام دعوت کردند .
در همین راستا حاطب بن ابی بلتعه به سوی مصر حرکت کرد تا نامه پیامبر را به" مقوقس" حاکم اسکندریه تسلیم نماید. او نامه پیامبر را گرفت . پس از خواندن نامه، آن را در جایگاهی از عاج قرار داد . بر آن مهر زد و به کنیز خود داد تا از آن محاظفت نماید. سپس با احترام به نامه پیامبر جواب داد :
«می دانستیم پیامبری باقی مانده و فرستاده ات را گرامی داشتیم» .
مقوقس همراه آن نامه دو کنیز برای پیامبر هدیه فرستاد که یکی ماریه قبطیه بود و دیگری خواهر وی به نام «سیرین» . غلامی نیز به نام جریح را مأمور کرد که خدمتگزار آنان باشد. حاکم اسکندریه هر چند با ادب و احترام جواب پیامبر را داد و با احترام تمام فرستاده پیامبر را باز گرداند ،ولی اسلام را نپذیرفت.
ماریه از حفن از منطقه ایضنا بود. وی گرچه غیر مسلمان، ولی از اهل کتاب بود. از این رو پیامبر هدیه مقوقس را پذیرفت.این زن چنان که گفته شد، کنیز بود. همانند هر کنیز دیگری می توانست با خرید و فروش یا هدیه دادن تحت تملک مردی قرار بگیرد . در نتیجه بر اساس ضوابط اسلام همانند همسر قانونی و شرعی همبستری با او بر مالکش مجاز بود ؛ اما ماریه که برخی وی را دختر شمعون دانسته اند ،به دست رسول گرامی(ص) مسلمان شد . آن گاه حضرت وی را به عنوان همسر خود برگزید .
با توجه به این مقدمات اگر سوال شما در اصل قبول یک کنیز به عنوان هدیه باشد ، در این زمینه تفاوتی بین ماریه با غلامان و کنیز های دیگری که در تحت ملکیت پیامبر و ائمه قرار می گرفتند نیست . فلسفه این امر هم بیان شد ، به علاوه که نوع رفتار معصومان با کنیزان و غلامان و اعتبار و حرمتی که به آن ها می بخشیدند ، زمینه شکل گیری فرهنگ صحیح برخورد با این انسان ها و در نتیجه برچیده شدن برده داری شد .
روابط زناشویی با زنان اسیر :
زن کافری که در جنگ به اسارت مسلمانان در می آمد ، در صورتی که به هر دلیلی آزاد نمی شد ، به منزله کنیز محسوب شده ، این امر در حکم طلاق وی از همسر قبلی کافرش بود . در نتیجه بعد از گذراندن دوران عده ، می توانست شریک جنسی مالکش محسوب گردد .
البته از برخی روایات این گونه بر می آید که در این میان اسلام تفاوتی بین زنان محترم و دارای منزلت اجتماعی با دیگر زنان قائل شده است . زنان بزرگ زاده ای مانند دختران یزدگرد همانند دیگر زنان به عنوان کنیز محسوب نشده ،بین مسلمانان تقسیم نشدند تا حرمت اجتماعی شان لکه دار نگردد ، بلکه مقرر شد که به عقد هر مرد مسلمانی که خود می پسندند در آیند .آن مرد مهریه او را به عنوان ما به ازای مالی او به بیت المال بدهد تا به دیگران هم اجحافی نشده باشد .
البته در صحت داستان شهربانو و جزییات آن تردیدهای زیادی وجود دارد ، اما این مساله به طور اجمال در برخی روایات مطرح شده است . در مورد دختر حاتم طایی هم چنان که نقل شده، زمینه بازگشت محترمانه وی به قبیله طی فراهم شد .با او همانند دیگر کنیزان برخورد نشد .
اما در هر حال ازدواج با این زنان متاثر از همان نکاتی بود که در بالا ذکر شد . بهترین راه و منطقی ترین راهکار در نحوه برخورد با اسیران بود که هم منزلت و جایگاه اجتماعی بیابند و هم به آغوش کفر برنگردند .

پی نوشت ها:
1. کلینی، کافی،نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران،1380 ق . ج 5، ص 114،
2. ناصر . تفسیر نمونه،نشر دارالکتب الاسلامیه ، تهران، بی تا. ج 21، ص 412 _ 423 ،
3. مکاسب، شیخ انصاری، ،نشر دارالحکمة.ص 175، سطر 14،
4. ناصر مکارم . تفسیر نمونه، مکارم،نشر دارالکتب الاسلامیه ، تهران. ج 12، ص 418،
5. بحارالانوار، مجلسی،نشر دارالاحیا لتراث العربی ،بیروت، 1403 ق. ج 41، ص 43،
6. جواهرالکلام، شیخ محمدحسن نجفی،نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1392 ق. ج 34، ص 154 ـ 158،
7. تفسیر نمونه، ج 21، ص 42.
8. حر عاملی . وسائل الشیعه، نشر دارالاحیا التراث عربی، بیروت .ج 16، ص 26
9. بقره(2)آیه221 .

موضوع قفل شده است