مفهوم انتظار حضرت مهدی در اندیشه برزگان و نویسندگان معاصر
تبهای اولیه
مفهوم انتظار حضرت مهدی (عج) در اندیشه امام خمینی (ره)
مفهوم انتظار حضرت مهدی (عج) در اندیشه امام خمینی (ره)
یکی از مهمترین مسائل مهدویت که در اندیشه امام خمینی به صورت زنده و کارآمد تجلی کرده مسئله انتظار ظهور حضرت مهدی(ع) است. این مسئله که با تفسیرها و برداشتهای گوناگون در میان منتظران حضرت مهدی(ع) مطرح است، در اندیشه امام خمینی با تفسیر کاملاً متفاوت ارائه شده است و به دلیل اهمیت آن مورد توجه خاص ایشان بوده است لذا با تفصیل بیشتر و در موارد متعدد درباره آن سخن گفته و با نقد بسیاری از برداشتهایی که نوعاً ناکارآمد و کماثر و یا بعضاً نادرست است، دیدگاه حیاتبخشی در اینباره مطرح نموده است که به چند نمونه از سخنان ایشان اشاره میشود: «بعضیها انتظار فرج را به این میدانند که در مسجد، در حسینیه، در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان (سلامالله علیه) را از خدا بخواهند، ... و یک دسته دیگر انتظار فرج را میگفتند این است که ما کار نداشته باشیم به این که در جهان چه میگذرد، بر ملتها چه میگذرد، ما تکلیفهای خودمان را عمل میکنیم، برای جلوگیری از این امور هم خود حضرت بیایند انشاءالله درست میکنند، دیگر ما تکلیفی نداریم، تکلیف ما همین است که دعا کنیم ایشان بیایند و کاری به کار آنچه در دنیا میگذرد نداشته باشیم.»
در جای دیگر با رد اینگونه برداشتها میگوید: «این منطق اشخاصی است که میخواهند از زیر بار در بروند، اسلام اینها را نمیپذیرد، اسلام این را به هیچ چیز نمیشمرد، اینها میخواهند از زیر بار در بروند، یک چیز درست میکنند دو تا روایت از این طرف و آن طرف میگردند پیدا میکنند... این خلاف قرآن است... اگر صد تا همچو روایتهایی بیاید ضربه به جدار میشود.»
- آرمان توحید تمام انبیاء به دست حضرت مهدی (عج) تحقق خواهد یافت
- موضوع «انتظار» مورد توجه ویژه امام خمینی بود و ایشان تلاش کرد تا با نقد برداشتهای ناصحیح از این موضوع، مفهوم درست آن را که پاسخگوی انسان معاصر باشد، ارائه دهد
بدینترتیب حضرت امام خمینی با هرگونه برداشت که موجب تخدیر مردم از انتظار ظهور شود به شدّت مبارزه کرد و با نقد و نکوهش کسانی که اندیشهها و برداشتهای ناصواب از انتظار حضرت مهدی(عج) ارائه میدهند و از خود سلب مسئولیت میکنند و همه مسئولیتها را متوجه امام زمان و محول به آن حضرت مینمایند، میگوید: «یک عدة دیگری بودند که میگفتند که هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود این حکومت باطل است و برخلاف اسلام است، آنها مغرور بودند، آنهایی که بازیگر نبودند، مغرور بودند به بعضی روایاتی که وارد شده است بر این امر که هر عَلَمی بلند شود قبل از ظهور حضرت، آن عَلَم عَلَم باطل است، آنها خیال کرده بودند که نه هر حکومتی باشد. در صورتی که آن روایات [اشاره دارد] که هرکس عَلَم مهدی به عنوان مهدویت بلند کند، حالا ما فرض میکنیم که یک همچو روایاتی باشد آیا معنایش اینست که از ما دیگر تکلیف ساقط است؟ این خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن است ... شاید الآن هم بسیاری باور کنند که نه حکومت نباید باشد و زمان حضرت صاحب بیاید، و هر حکومتی در غیر زمان حضرت باطل است، این یعنی هرج و مرج، ما، درستش میکنیم تا حضرت بیاید.»
در مجموع از سخنان حضرت امام بدست میآید که انتظار مورد توجه ویژه ایشان بوده و تلاش کرده با نقد برداشتهای ناصحیح از مسئلة انتظار، مفهوم درست و تفسیر زنده و کارآمد که بتواند پاسخگوی انسان معاصر باشد ارائه دهد. امام ضمن بیانی مبسوط میگوید: «در بعضی روایات هست که یکی از چیزهای مستحب این است که مؤمنین در حال انتظار اسلحه هم داشته باشند، اسلحه مهیا، نه این که اسلحه را بگذارند کنار و بنشینند منتظر، اسلحه داشته باشند برای این که با ظلم مقابله کنند با جور مقابله کنند، تکلیف است، نهی از منکر است بر همه ما تکلیف است. باید مقابله کنیم با این دستگاههای ظالم خصوصاً دستگاههایی که با اساس مخالفند.» بازن چی میفرماید: «ما باید فراهم کنیم کار را فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم کار را همچو بکنیم که مهیا بشود عالم برای آمدن حضرت.»
بیتردید این تفسیر از انتظار ظهور حضرت مهدی(عج) که در اندیشه و کلمات امام خمینی مطرح شده آنگونه که خود اشاره کرده است با روح و حقیقت اسلام سازگارتر است، زیرا انتظار ظهور به عنوان یک آموزة دینی و مذهبی باید بگونهای طرح و تفسیر شود که روحیّه تحرک، پویایی در جهت تکامل معنوی، احیای معارف و دستورات آسمانی و نشر حقایق دینی و زمینة عمل به آموزههای مذهبی را در میان افراد جامعه بیشتر ایجاد کند و مردم را به سوی زندگی همراه با معنویت سوق دهد و حیات دینی و معنوی را در کالبد فرد و جامعه تزریق نماید، چون اسلام دین زندگی و حیات در ابعاد مختلف آن است لذا فرمود: «یا ایها الذین امنوا استجیبوا لله و لرسوله اذا دعاکم لما یحیکم» یعنی ای کسانی که ایمان آوردهاید، چون خدا و پیامبر، شما را به چیزی فراخواندند که به شما حیات میبخشد، آنان را اجابت کنید و مسئله انتظار نیز در قاموس اسلام بخصوص مذهب شیعه جزء زندهترین آموزههای الهی است که در انسان امید به آیندة برتر و حیات متعالیتری را نوید میدهد و این حقیقت را از تفسیر امام خمینی از جریان انتظار بخوبی میتوان دریافت کرد. پس به جرأت میتوان گفت در اندیشه امام خمینی موضوع مهدویت همانند بسیاری از حقایق دیگر اسلام، زنده، حیاتبخش و نویددهنده مطرح شده است. روحش شاد، اندیشهاش پاینده و انقلابش پایدار باد.
[h=2] بیانات امام خامنه ای درباره ی امام زمان حضرت مهدی[/h]
...حجت خدا در بین مردم زنده است؛ موجود است؛ با مردم زندگى میكند؛ مردم را مىبیند؛ با آنهاست؛ دردهاى آنها، آلام آنها را حس میكند. انسانها هم، آنهائى كه سعادتمند باشند، ظرفیت داشته باشند، در مواقعى به طور ناشناس او را زیارت میكنند...
امتياز شيعه در مسئله مهدويت ؟
مسئلهى مهدويت در اسلام هم جزو مسلّمات است؛ يعنى مخصوص شيعه نيست. همهى مذاهب اسلامى غايت جهان را كه اقامهى حكومت حق و عدل به وسيلهى مهدى (عليه الصّلاة و السّلام و عجّل اللَّه فرجه) است، قبول دارند. روايات معتبر از طرق مختلف، در مذاهب گوناگون، از پيغمبر اكرم و از بزرگان نقل شده است. بنابراين، هيچ ترديدى در آن نيست. منتها امتياز شيعه در اين است كه مسئلهى مهدويت در آن يك مسئلهى مبهم نيست؛ يك مسئلهى پيچيدهاى كه براى بشر قابل فهم نباشد، نيست؛ يك مسئلهى روشن است، مصداق واضحى دارد كه اين مصداق را ميشناسيم، خصوصياتى از او را ميدانيم، پدران او را ميشناسيم، خانوادهى او را ميشناسيم، ولادت او را ميشناسيم، جزئيات آن را خبر داريم. در اين معرفى هم باز روايات شيعه، تنهائى در صحنه نيستند؛ حتّى رواياتى از غير طريق شيعه هم وجود دارد كه همين معرفى را براى ما روشن ميكند و بايد كسانى كه مال مذاهب ديگر هستند، توجه كنند و دقت كنند تا اين حقيقت روشن را دربيابند. بنابراين اهميت مسئله يك چنين سطحى دارد و ما بيشتر از ديگران اولى هستيم به اينكه به اين مسئله بپردازيم؛ كارهاى علمى و دقيق و متقن روى اين مسئله انجام بگيرد.
«بیانات رهبري در جمع اساتید و فارغالتحصیلان تخصصی مهدویت1390/4/18» قبل از فرج، آسايش و راحتطلبى و عافيت نيست! قبل از دوران مهدى موعود، آسايش و راحتطلبى و عافيت نيست. ...قبل از ظهور مهدى موعود، در ميدانهاى مجاهدت، انسانهاى پاك امتحان مىشوند؛ در كورههاى آزمايش وارد مىشوند و سربلند بيرون مىآيند و جهان به دوران آرمانى و هدفىِ مهدى موعود(ارواحنافداه) روزبهروز نزديكتر مىشود؛ اين، آن اميد بزرگ است؛ لذا روز نيمهى شعبان، روز عيد بزرگ است.
«دیدار با مردم قم 30/11/1370»
حقیقت انتظار
انتظار، يعنى دل سرشار از اميد بودن نسبت به پايان راه زندگى بشر. ممكن است كسانى آن دوران را نبينند و نتوانند درك كنند - فاصله هست - اما بلاشك آن دوران وجود دارد؛ لذا تبريك اين عيد - كه عيد اميد و عيد انتظار فرج و گشايش است - درست نقطهى مقابل آن چيزى است كه دشمن مىخواهد به وجود بياورد.«ديدار به مناسبت ميلاد ديدار به مناسبت ميلاد حضرت مهدى (عج) 25/09/1376» بايد زمينه را آماده كنى
مسألهى ولادت حضرت مهدى عليهالصّلاةوالسّلاموعجّلاللَّهتعالىفرجهالشّريف، از اين جهت هم حائز اهميت است كه مسألهى انتظار و دوران موعود را كه در مذهب ما، بلكه در دين مقدّس اسلام ترسيم شده است - دوران موعود آخرالزّمان؛ دوران مهدويت - ما به ياد بياوريم، روى آن تكيه كنيم و بر روى آن مطالعه و دقّت و بحثهاى مفيدى انجام گیرد. شما بايد زمينه را آماده كنى، تا آن بزرگوار بتواند بيايد و در آن زمينهى آماده، اقدام فرمايد. از صفر كه نمىشود شروع كرد! جامعهاى مىتواند پذيراى مهدى موعود ارواحنافداه باشد كه در آن آمادگى و قابليت باشد، والّا مثل انبيا و اولياى طول تاريخ مىشود. تاثیر اعتقاد به ظهور حضرت
ملتى كه به خدا معتقد و مؤمن و متكى است و به آينده اميدوار است و با پرده نشينان غيب در ارتباط است؛ ملتى كه در دلش خورشيد اميد به آينده و زندگى و لطف و مدد الهى مىدرخشد، هرگز تسليم و مرعوب نمىشود و با اين حرفها، از ميدان خارج نمىگردد. اين، خصوصيت اعتقاد به آن معنويت مهدى عليه آلاف التحية والثناء است. عقيده به امام زمان، هم در باطن فرد، هم در حركت اجتماع و هم در حال و آينده، چنين تأثير عظيمى دارد. اين را بايد قدر دانست.
«در ديدار با پاسداران 10/12/1368» انتظار ، فقط نشستن و اشك ریختن نيست!
امام زمان ارواحنافداه با اقتدار و قدرت و تكيه بر توانايىاى كه ايمان والاى خود او و ايمان پيروان و دوستانش، او را مجهز به آن قدرت كرده است، گريبان ستمگران عالم را مىگيرد و كاخهاى ستم را ويران مىكند.
درس ديگر اعتقاد به مهدويت و جشنهاى نيمهى شعبان براى من و شما اين است كه هر چند اعتقاد به حضرت مهدى ارواحنافداه يك آرمان والاست و در آن هيچ شكى نيست؛... اما اين آرمانى است كه بايد به دنبال آن عمل بيايد. انتظارى كه از آن سخن گفتهاند، فقط نشستن و اشك ريختن نيست.
«ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمهى شعبان در مصلاى تهران 30/07/1381»
بزرگترين وظيفهى منتظران
بزرگترين وظيفهى منتظران امام زمان اين است كه از لحاظ معنوى و اخلاقى و عملى و پيوندهاى دينى و اعتقادى و عاطفى با مؤمنين و همچنين براى پنجه درافكندن با زورگويان، خود را آماده كنند. كسانى كه در دوران دفاع مقدس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدس شركت مىكردند، منتظران حقيقى بودند. كسى كه وقتى كشور اسلامى مورد تهديد دشمن است، آمادهى دفاع از ارزشها و ميهن اسلامى و پرچم برافراشتهى اسلام است، مىتواند ادعا كند كه اگر امام زمان بيايد، پشت سر آن حضرت در ميدانهاى خطر قدم خواهد گذاشت. اما كسانى كه در مقابل خطر، انحراف و چرب و شيرين دنيا خود را مىبازند و زانوانشان سست مىشود؛ كسانى كه براى مطامع شخصى خود حاضر نيستند حركتى كه مطامع آنها را به خطر مىاندازد، انجام دهند؛ اينها چطور مىتوانند منتظر امام زمان به حساب آيند؟ كسى كه در انتظار آن مصلح بزرگ است، بايد در خود زمينههاى صلاح را آماده سازد و كارى كند كه بتواند براى تحقق صلاح بايستد.
«ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمهى شعبان در مصلاى تهران 30/07/1381» يك حكومت صددرصد مردمى
...حكومت آيندهى حضرت مهدى موعود ارواحنافداه، يك حكومت مردمى به تمام معناست... امام زمان، تنها دنيا را پر از عدل و داد نمىكند؛ امام زمان از آحاد مؤمن مردم و با تكيه به آنهاست كه بناى عدل الهى را در سرتاسر عالم استقرار مىبخشد و يك حكومت صددرصد مردمى تشكيل مىدهد
«ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمهى شعبان در مصلاى تهران 30/07/1381» دست قاهر قدرتمند الهى
...انتظار فرج، انتظار دست قاهر قدرتمند الهى ملكوتى است كه بايد بيايد و با كمك همين انسانها سيطرهى ظلم را از بين ببرد و حق را غالب كند و عدل را در زندگى مردم حاكم كند و پرچم توحيد را بلند كند؛ انسانها را بندهى واقعى خدا بكند. بايد براى اين كار آماده بود... انتظار معنايش اين است. انتظار حركت است؛ انتظار سكون نيست؛ انتظار رها كردن و نشستن براى اينكه كار به خودى خود صورت بگيرد، نيست. انتظار حركت است. انتظار آمادگى است. ...انتظار فرج يعنى كمر بسته بودن، آماده بودن، خود را از همه جهت براى آن هدفى كه امام زمان (عليه الصلاة والسلام) براى آن هدف قيام خواهد كرد، آماده كردن. آن انقلاب بزرگ تاريخى براى آن هدف انجام خواهد گرفت. و او عبارت است از ايجاد عدل و داد، زندگى انسانى، زندگى الهى، عبوديت خدا؛ اين معناى انتظار فرج است.
«ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمهی شعبان»
[h=2]انتظار فرج از دیدگاه استاد مطهری[/h] انتظار فرج از منظر شهید مطهری دو گونه است، انتظاری كه سازنده، نگهدارنده و تعهد آور است و انتظاری كه گناه و ویرانگر است. [SPOILER]
همهٔ گروههای اسلامی بر این قول متفقاند که در آخرالزمان, مردی ظهور میکند که دنیا را پر از عدل و داد میکند و دولت حق را برپا میسازد, دولتی که تمام جهان را فرا میگیرد. این دیدگاه به استناد آیات کریمهٔ قرآن از جمله: ۱۰۵ سورهٔ انبیا, ۵ قصص, ۳۲ و ۳۳ توبه و ... است.
اهل سنّت با شیعیان اتفاق نظر دارند بر اینکه مهدی از خلفای دوازدهگانهای است که رسول اکرم(ص) به آنها در احادیث گوناگون بشارت داده است. از آنجا که حقایق وحی و وجود رهبران الهی در بین بشر, منطبق با نیازهای طبیعی و فطری است, چنین اعتقادی نیز ریشه در نهاد انسان دارد و پاسخی به نیاز آرمانی بشریت است.
استاد شهید مرتضی مطهری, در چند اثر ارزشمند خود به بررسی مسئله مهدویت و انتظار پرداختهاند. یکی از تعابیر ارزشمند ایشان, در وصف جایگاه حضرت حجّت(ع) در زمین, تعبیر «صاحب» است.
● در کتاب گفتارهای معنوی, ضمن بیان حدیثی از رسول اکرم(ص) پیرامون امدادهای الهی نسبت به بشریت به واسطهٔ حضرت مهدی (ع), چنین نتیجه میگیرند:
خدا هرگز دنیا را بیصاحب نگذاشته است, و بی صاحب هم نخواهد گذاشت.(۱)
آنچه فرا روی شماست، بخشی از مباحثی است كه توسط شهید والامقام مرتضی مطهری (ره ) درباره موضوع مهدویت مطرح شده است.
حكیم فرزانهای كه «عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف كرد و با كجرویها و انحرافات مبارزهای سرسختانه نمود. شخصیتی كه در اسلامشناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن كریم كم نظیر بود».(۲)
و به فرموده امام راحل «در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثلمهای وارد شد كه هیچ چیز، جایگزین آن نیست.»(۳)
از ویژگیهای مهم استاد شهید مرتضی مطهری به بیان اسوه و مقتدای او یعنی امام راحل این بود كه «با قلمی روان و فكری توانا در تحلیل مسایل اسلامی و توضیح حقایق فلسفی با زبان مردم و بیقلق و اضطراب به تعلیم و تربیت جامعه پرداخت و آثار قلم و زبان او بیاستثنا آموزنده و روانبخش است.»(۴)
یكی از موضوعات مهم و اساسی اسلام تفكر و اندیشه مهدویت است. این موضوع مورد عنایت و توجه خاص این متفكر اندیشمند قرار گرفته و با نگاهی نو، شگرف، عمیق و عالمانه وارد این عرصه شده است و در مناسبتهای گوناگون آن را از زوایای مختلف مورد بحث قرار داده است.
این اندیشه كه با نوید قرآن(۵)
درباره غلبه قطعی صالحان و متقیان، كوتاه شدن دست تبهكاران و جباران برای همیشه و آیندهای درخشان و سعادتمندانه برای بشریت، در میان امت اسلام پدید آمد، پیوسته مورد توجه آنان بود؛ به گونهای كه پیش از تولد حضرت مهدی علیهالسلام دهها كتاب در این زمینه نوشته شده و اصحاب پیوسته با سؤالاتی مثل «متی الفرج؟» و مانند آن؛ از تحقق و ویژگیهای این مژده آسمانی پرس و جو میكردند.
انتظار فرج و آرزو و امید و دل بستن به آینده دو گونه است: انتظاری كه سازنده و نگهدارنده است، تعهدآور است، نیروآفرین و تحركبخش است؛ به گونهای كه میتواند نوعی عبادت و حق پرستی شمرده میشود و انتظاری كه گناه است، ویرانگر است، اسارت بخش است، فلج كننده است و نوعی «اباحیگری» باید محسوب گردد.
● استاد شهید درباره این اندیشه ناب میفرماید:
این اندیشه بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوشبینی نسبت به جریان كلی نظام طبیعت و سیر تكاملی تاریخ و اطمینان به آینده و طرد عنصر بدبینی نسبت به پایان كار بشر است كه طبق بسیاری از نظریهها و فرضیهها فوق العاده تاریك و ابتر است...(۶)
راسل در كتاب امیدهای نو میگوید: «امروز دیگر غالب دانشمندان امیدشان را از بشریت قطع كرده و معتقدند كه علم به جایی رسیده است كه عن قریب بشر به دست علم نابود خواهد شد» و میگوید: «یكی از این افراد انیشتین است او معتقد است بشر با گوری كه به دست خود كنده است یك گام بیشتر فاصله ندارد!.»(۷)
اما ما مسلمین خوشوقتیم كه بر خلاف این همه بدبینیها كه در دنیای غرب برای بشریت به وجود آمده ما به آینده بشریت خوشبین هستیم. كه یك حكومت عادل جهانی بر مبنای ایمان، خداپرستی و خداشناسی و بر مبنای حكومت قرآن به وجود میآید.(۸)
به راستی آیا این پیشرفت شگفتانگیز صنعت و تكنولوژی توانسته است به تمام خواستههای جسمی، روحی، فردی و اجتماعی بشر پاسخ كافی بدهد و آرامش و سعادت را برای او به ارمغان آورد و او را از ماورای طبیعت و امدادهای غیبی، بینیاز كند؟ ایشان در كتاب امدادهای غیبی به نقد این تفكر میپردازد و مینویسد:
این خیال، خیال باطلی است. خطراتی كه به اصطلاح در عصر علم و دانش برای بشریت است از خطرات عصرهای پیشین بیشتر و عظیمتر است... و این پیشرفت علمی، او را مغرورتر و غرایز حیوانی او را افروختهتر نموده است و به همین جهت خود علم و فنّ، امروز به صورت بزرگترین دشمن بشر در آمده است.(۹)
وضعیت آینده بشریت مسئلهای است كه سالهاست فكر بشر را به طور جدی به خود مشغول كرده است. ظلم فراگیر و بیعدالتی مسابقه تسلیحاتی با تولید روزافزون سلاحهای مرگبار اتمی، هستهای، میكروبی، شیمیایی و ... آینده را در هالهای از ابهام فرو برده و یأس و ناامیدی جامعه جهانی را در بر گرفته است.
با این كه نظریههای متفاوت و ناامید كنندهای از طرف نظریه پردازان مطرح میگردد، ولی اسلام از همان ابتدا با قاطعیت تمام، به عنوان وعدهای الهی از آیندهای بسیار روشن و درخشان خبر میدهد كه با تكامل فكری و عقلی بشر، جامعهای كامل و پاك به نام «جامعه مهدوی» در ابعاد جهانی تشكیل خواهد شد. جامعهای كه در آن از ستم و جنگ و ستیز هیچ اثری نخواهد بود و عصر زندگی واقعی بشر در آن زمان رقم میخورد.
● مشخصهها و ویژگیهای جامعه مهدوی
این عالم وارسته با بهره گرفتن از آیات و روایات در بحث عدل كلّی در ابتدا به قطعیت آن اشاره میكند و میفرماید: از قرآن مجید استفاده میشود كه همه پیامبران الهی ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ كه از طرف خدای متعال مبعوث شدهاند، برای دو هدف اساسی بوده است:
۱) برقراری ارتباط صحیح میان بنده و خالق یعنی توحید كه در كلمه «لا اله الا الله» خلاصه میشود.
۲) برقراری روابط حسنه و صالحه میان افراد بشر بر اساس عدالت و صلح و صفا و تعاون و احساس و عاطفه و خدمت بنابراین، مسئله برقراری عدالت آن هم با مقیاس بشریت هدف اصلی و عمومی همه انبیا علیهمالسلام بوده است و مسئله عدالت یك آرزو و خیال نیست یك واقعیتی است كه دنیا به سوی آن پیش میرود یعنی سنت الهی است و خدا عدالت را در نهایت امر، بر دنیا حاكم می كند.
● سپس با بهره گرفتن از روایات به ترسیم «جامعه مهدی» میپردازد و مینویسد:
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله میفرماید:(۱۰) «المهدی یُبعثُ علی اختلافٍ من الناس و الزَّلازل؛ مهدی علیهالسلام در یك شرایطی میآید كه اختلاف در میان بشر شدید و زلزلهها برقرار است» (مقصود زلزلههای ناشی از مواد زیر زمین نیست).
اصلاً زمین به دست بشر تكان میخورد و خطر بشریت را تهدید میكند كه زمین نیست و نابود شود. «فیملا الارض قسطا و عدلاً كما ملئت ظلما و جورا؛ بعد از آن كه پیمانه ظلم و جور پر شد دنیا را پر از عدل و داد میكند.»
«یرضی عنه ساكن السماء و ساكن الارض؛ از او هم خدای آسمان راضی است و هم خلق آسمان و مردم روی زمین» بعد فرمود: «یُقَسِّم المال صِحاحا؛ ثروت را به طور عادلانه و بالسویه تقسیم مینماید.» «و یملأ قلوب امهٔ محمد غِنیً ویَسعُهم عدلُه، خداوند متعال دل امت اسلام را مملوّ از غنا میكند» ؛ یعنی خیال نكن غنا و ثروت، تنها همان ثروت مادّی است.
دلها غنی میشود فقرها و نیازها و حقارتها و بیچارگیها و كینهها و حسادتها همه از دلها بیرون كشیده میشود.
سپس ایشان وضعیت قبل از ظهور و بعد از ظهور را در بیان حضرت علی علیهالسلام دنبال میكند.
● وضعیت قبل از ظهور
امیرالمؤمنین علیهالسلام در نهج البلاغه میفرماید:
«حتی تقوم الحرب بكم علی ساقٍ بادیا نواجذها مملؤهًٔ اخلافُها حُلوا رضاعُها علقما عاقبتُها.»(۱۱) پیش بینی میكند كه قبل از ظهور حضرت مهدی علیهالسلام آشوب عجیب و جنگهای بسیار مهیب و خطرناكی در دنیا هست میفرماید: جنگ روی پای خودش میایستد، دندانهای خودش را نشان میدهد. مثل یك درندهای كه دندان نشان میدهد، شیر پستان خودش را نشان میدهد؛ یعنی آن ستیزه جویان و آتش افروزان جنگ نگاه میكنند میبینند این پستان جنگ خوب شیر میدهد یعنی به نفعشان كار میكند، اما نمیدانند كه عاقبت این جنگ به ضرر خودشان است. «حلوا رضاعُها؛ دوشیدنش خیلی شیرین است»، اما «علقما عاقبتُها، عاقبتش فوق العاده تلخ است».
ما مسلمین خوشوقتیم كه بر خلاف این همه بدبینیها كه در دنیای غرب برای بشریت به وجود آمده ما به آینده بشریت خوشبین هستیم. كه یك حكومت عادل جهانی بر مبنای ایمان، خداپرستی و خداشناسی و بر مبنای حكومت قرآن به وجود میآید.
«اَلا و فی غدٍ و سیاتی غدٌ بما لاتعرفون؛ بدانید كه فردا آبستن چیزهایی است كه هیچ پیشبینی نمیكنید ولی بدانید هست و فردا با خود خواهد آورد.
● وضعیت بعد از ظهور
«یا خذ الوالی من غیرها عمالها علی مساوی اعمالها؛ اول كاری كه آن والی الهی میكند این است كه عُمّال و حُكّام را یكیك میگیرد، اعوان خودش را اصلاح میكند و دنیا اصلاح میشود؛ «و تُخرِج له الارضُ افالیذَ كبدها؛ زمین پارههای جگر خود را بیرون میدهد.»؛ یعنی زمین هر موهبتی كه در خودش دارد از هر معدنی و استعدادی كه شما تصور بكنید را بیرون میدهد. هر چه تا امروز مضایقه نموده بیرون میدهد.
«و تُلقی الیه سِلما مقالیدها زمین میآید مثل یك غلام در حالی كه تسلیم است كلیدهای خودش را در اختیار او قرار میدهد»؛ یعنی دیگر سرّی در طبیعت نمیماند مگر این كه به دست او كشف میشود. «فیُریكم كیف عدل السیره؛ آن وقت او به شما نشان خواهد داد كه عدالت واقعی یعنی چه؟»
نشان خواهد داد كه این همه كه دم از اعلامیه حقوق بشر و آزادی میزنند همهاش دروغ است. این همه كه دم از صلح میزنند همهاش دروغ و نفاق و جو فروشی و گندم نمایی بود. «یُحیی میّت الكتاب والسنهٔ؛ قوانین كتاب و سنت را كه متروك مانده و به حسب ظاهر مرده و از میان رفته است را زنده خواهد كرد» و نیز فرمود «اذا قام القائم حكم بالعدل»(۱۲) اصلاً حضرت یك لقبی دارد مخصوص به خود كه از مفهوم قیام گرفته شده است آن كه در جهان قیام میكند «القائم». اصلاً ما حضرت مهدی علیهالسلام را با به قیام و عدالت میشناسیم.
«و ارتفع فی ایامه الجور؛ جور و ظلمی دیگر در كار نیست». «و امنت به السُبُل؛ همه راهها، راههای زمینی دریایی، هوایی امن میشود.» چون منشأ این ناامنیها، ناراحتیها و بیعدالتیها است، وقتی كه عدالت برقرار شود چون فطرت بشر فطرت عدالت است؛ دلیل ندارد كه ناامنی وجود داشته باشد.
«و اخرجت الارض بركاتها؛ و زمین تمام بركات خودش را بیرون میآورد.» «ولا یجد الرجل منكم یومئذ موضعا لصدقته و برّه، و هو قوله تعالی و العاقبهٔ للمتقین»؛ آیا میدانید ناراحتی مردم در آن وقت، چیست؟ ناراحتی مردم فقط این است كه اگر بخواهند یك صدقهای بدهند و یك كمكی به كسی بكنند یك نفر (مستحق) پیدا نمیشود یك فقیر روی زمین پیدا نخواهد شد.(۱۳)
● ضرورت تحقق چنین جامعهای
نكته بسیار مهمی كه در اندیشه شهید مطهری درباره مهدویت درخشش دارد، ضرورت و قطعیت تحقق جامعه مهدوی از منظر حكمت الهی است. از دیدگاه ایشان:
مهدویت یك فلسفه بزرگ جهانی است؛ چون اسلام یك دین جهانی است؛ چون تشیع به معنای واقعیاش یك امر جهانی است. وقتی قرآن میفرماید: «و لقد كتبنا فی الزبور من بعد الذكر ان الارض یرثها عبادی الصالحون»(۱۴) صحبت از زمین است؛ نه صحبت از این منطقه و آن منطقه و این قوم و آن نژاد.
اولاً: امیدواری به آینده است كه دنیا در آینده نابود نمیشود زندگی سعادتمندانه بشر آن است كه در آینده است.
دوم: آن دوره، دوره عقل و عدالت است. شما میبینید یك فرد سه دوره كلی دارد: دوره كودكانه كه دوره بازی و افكار كودكانه است؛ دوره جوانی كه دوره خشم و شهوت است و دوره عاقله مردی و پیری كه دوره پختگی و استفاده از تجربیات، دوره دور بودن از احساسات و دوره حكومت عقل است.
اجتماع بشری نیز همین است؛ باید سه دوره را طی كند؛ یك دوره، دوره اساطیر و افسانهها و به تعبیر قرآن دوره جاهلیت. دوره دوم، دوره علم است، ولی علم و جوانی، دوره حكومت خشم و شهوت، محور گردش زمان ما یا خشم است یا شهوت.
آیا دورهای نخواهد آمد كه آن دوره حكومت، نه حكومت اساطیر باشد و نه حكومت خشم و شهوت؟ دورهای كه واقعا معرفت و عدالت، صلح و صفا و انسانیت و معنویت، حكومت كند؟ مگر میشود كه خداوند این عالم را خلق كرده باشد و بشر را به عنوان اشرف مخلوقات آفریده باشد، بعد بشر دوره بلوغ خود نرسیده یك مرتبه تمام بشر را زیر و رو كند!(۱۵)
● در این جا دو سؤال مهم و اساسی وجود دارد كه برای تبیین بحث باید جواب متقن و كافی به این دو سؤال داده شود:
۱) آیا قضایای تاریخی قابل پیشبینی است؟ به عبارت دیگر آیا میتوان آیندهنگری نمود یا صرفا اطلاع از آن از مبدأ غیب امكان دارد؟
۲) آیا سیر حركت و تحولات كنونی بشر به سوی تحقق چنین جامعه عدالت محور جهانی پیش میرود یا امر به گونه دیگری است؟
● قانونمندی تاریخ
در پاسخ سؤال اول باید گفت: بحث از چیستی تاریخ یكی از شاخههای مهم علم تاریخ است كه با عنوان فلسفه تاریخ توسط صاحب نظران مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
برخی از تاریخ شناسان جریانهای تاریخی را یك امور اتفاقی و تصادفی و طبعا غیرقابل پیشبینی میدانند كه تحت هیچ ضابطهای قرار نمیگیرد و با بررسی تحولات تاریخی نمیتوان آینده نگری كرد.
در مقابل، نظریه دقیق و عمیق دیگری است كه تاریخ را كاملاً قانونمند میداند؛ قواعد و ضوابطی بر آن حاكم است كه با بررسی سلسله جریانات و تحولات تاریخی میتوان آینده را ترسیم نمود.
یكی از مباحثی كه بسیار عالمانه و دقیق و عمیق توسط شهید مرتضی مطهری مورد بحث قرار گرفته است، بحث قانونمندی تاریخ است.
● ایشان پس از طرح بحث چیستی تاریخ و جامعه و نقل دیدگاههای گوناگون و نقد آنها، این دیدگاه كه جامعه به نوبه خود مستقل از افراد، طبیعت و شخصیت دارد و دارای خصلت، سنت، قاعده و ضابطه میباشد را میپذیرد و گوید:
تاریخ آنگاه فلسفه دارد و آنگاه تحت ضابطه و قاعده در میآید و آنگاه موضوع تفكر و مایه تذكر و آیینه عبرت و قابل درس آموزی است، كه جامعه از خود طبیعت و شخصیت داشته باشد وگرنه جز زندگی افراد چیزی وجود ندارد و اگر درس و عبرتی باشد درسهای فردی از زندگی افراد است نه درسهای جمعی از زندگی اقوام و ملل. او سپس به اثبات این دیدگاه از منظر قرآن مجید پرداخته و میگوید:
قرآن كریم لااقل در بخشی از عبرت آموزیهای خود، زندگی اقوام و امتها را به عنوان مایه تنبّه برای اقوام دیگر مطرح میكند. قرآن مكرر در تعبیرات خود موضوع حیات و مدت و اجل اقوام و امتها را طرح كرده است.
مثلاً میگوید: «و لكل امهٔ اجل فاذا جاء اجلهم لایستأخرون ساعته و لایستقدمون»(۱۶)؛ «زندگی هر امتی را پایانی است، پس هرگاه پایان عمرشان فرا رسد نه ساعتی دیرتر بپایند و نه ساعتی زودتر فانی شوند.»
قرآن كریم این گمان را كه ارادهای گزافكار و مشیّتی بیقاعده و بیحساب سرنوشتهای تاریخی را دگرگون میسازد به شدت نفی میكند و تصریح مینماید كه قاعدهای ثابت و تغییرناپذیر بر سرنوشتهای اقوام حاكم است.(۱۷)
و مردم میتوانند با استفاده از سنن جاریه الهی در تاریخ، سرنوشت خویش را نیك یا بد بگردانند(۱۸) از این رو، در عین آن كه تاریخ با یك سلسله نوامیس قطعی و لایتخلف اداره میشود، نقش انسان و آزادی و اختیار او به هیچ وجه محو نمیگردد.(۱۹)
● تكامل تاریخ و جامعه واحد جهانی
درباره سؤال دوم؛ یعنی ترسیم جهت و مسیر تحولات جهانی كه وابسته به سؤال اول است، ایشان این بحث را با عنوان تكامل تاریخ و سیر آن به سوی تحقق جامعه واحد جهانی مطرح میكند و میفرماید:
بدیهی است بنا بر نظریه اصالت فطرت و این كه وجود اجتماعی انسان و زندگی اجتماعی او و بالأخره روحی جمعی جامعه وسیلهای است كه فطرت نوع انسان برای وصول به كمال نهایی خود انتخاب كرده است.
باید گفت جامعهها و تمدنها و فرهنگها به سوی یگانه شدن، متحدالشكل شدن و در نهایت امر، در یكدیگر ادغام شدن سیر میكنند و آینده جوامع انسانی جامعه جهانی واحدِ تكامل یافتهای است كه در آن همه ارزشهای امكانی انسانیت به فعلیت میرسد. و انسان به كمال حقیقی و سعادت واقعی خود و بالأخره انسانیت اصیل خود خواهد رسید. از نظر قرآن این مطلب مسلم است كه حكومت نهایی، حكومت حق و نابود شدن یكسره باطل است و عاقبت از تقوا و متقیان است.
● سپس، از سخن استاد خود مرحوم علامه طباطبایی ـ قدس سره ـ بهره میگیرد كه در تفسیر گرانسنگ المیزان این چنین مینگارد:
«كاوش عمیق در احوال كاینات نشان میدهد كه انسان نیز به عنوان جزئی از كائنات در آینده به غایت و كمال خود خواهد رسید. آنچه كه در قرآن آمده است كه استقرار اسلام در جهان امری شدنی و لابدّ منه است تعبیر دیگری است، از این مطلب كه انسان به كمال تام خود خواهد رسید.
قرآن آن جا كه میفرماید: «من یرتدّ منكم عن دینه فسوف یأتی اللّه بقومٍ یحبهم و یحبونه»؛ یعنی فرضا شما از دین برگردید، خداوند متعال قوم دیگر را به جای شما برای ابلاغ این دین به بشریت و مستقر ساختن این دین خواهد آورد ـ در حقیقت میخواهد ضرورت خلقت و پایان كار انسان را بیان نماید.» (۲۰)و(۲۱)
● انتظار
حال كه به حكم عقل و نقل غلبه حق بر باطل و عدالت بر ظلم قطعی است و سیر و روند تاریخ به سوی جامعه جهانی واحدِ تكامل یافته به پیش میرود؛ وظیفه ما چیست؟ آیا ما باید در انتظار تحقق چنین امری باشیم یا خیر؟ آیا مردم نقشی در تسریع این حركت یا تأخیر آن دارند؟ به عبارت دیگر وظیفه مردم چیست؟
● شهید مطهری كه با قلم روان و بیان شیوای خود در عرصههای مختلف، به تبیین حقایق و معارف ناب اسلام پرداخته است، درباره انتظار میفرماید:
اصل انتظار فرج از یك اصل كلی اسلامی و قرآنی استنتاج میشود و آن اصل «حرمت یأس از روحالله» است. مردم مؤمنِ به عنایات الهی، هرگز و در هیچ شرایطی امید خویش را از دست نمیدهند و تسلیم یأس و ناامیدی و بیهودهگرایی نمیگردند.
چیزی كه هست این انتظار فرج و این «عدم یأس از روح اللّه» در مورد یك عنایت عمومی و بشری است؛ نه شخصی یا گروهی و به علاوه توأم است یا نویدهای خاص و مشخص كه به آن قطعیت داده است.(۲۲)
اما آنچه كه مهم است، این است كه یكی از ضربههایی كه در طول تاریخ بر اسلام ضربات جبران ناپذیری را وارد ساخته است، تحریف برخی از ارزشها مثل ولایت، محبت، زهد و ... است كه انتظار فرج هم از این دست برد در امان نبوده و با تحریف و تفسیر نادرست آن به بیتفاوتی و پرهیز از هرگونه اقدام اصلاحی و تعطیل امر به معروف و نهی از منكر و حتی دامن زدن به فساد برای تسریع و تعجیل ظهور حضرت، ضربههای جبران ناپذیری بر اسلام وارد شده است.
پس از ظهور زمین هر موهبتی كه در خودش دارد از هر معدنی و استعدادی كه شما تصور بكنید را بیرون میدهد. یعنی هر چه تا امروز مضایقه نموده بیرون میدهد.
● استاد شهید كه به بیان امام راحل یكی از ویژگیهای ایشان این بود كه با كجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه نمود، در این راستا به تبیین حقیقت انتظار میپردازد و با بیان معنای صحیح آن به نقد دیدگاه مقابل پرداخته و مینویسد:
انتظار فرج و آرزو و امید و دل بستن به آینده دو گونه است: انتظاری كه سازنده و نگهدارنده است، تعهدآور است، نیروآفرین و تحركبخش است؛ به گونهای كه میتواند نوعی عبادت و حق پرستی شمرده میشود و انتظاری كه گناه است، ویرانگر است، اسارت بخش است، فلج كننده است و نوعی «اباحیگری» باید محسوب گردد.
این دو نوع انتظار فرج، معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم مهدی موعود علیهالسلام است و این دو نوع برداشت به نوبه خود از دو نوع بینش درباره تحولات و انقلابات تاریخی ناشی میشود.
● سپس در نقد انتظار ویرانگر میگوید:
▪ انتظار ویرانگر
برداشت قشری از مردم از مهدویت و قیام و انقلاب مهدی موعود علیهالسلام این است كه صرفا ماهیت انفجاری دارد. فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها و تبعیضها و اختناقها و حقكشیها و تباهیها ناشی میشود.
نوعی سامان یافتن است كه معلول پریشان شدن است؛ آنگاه كه صلاح به نقطه صفر برسد، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل یكهتاز میدان گردد، جز نیروی باطل نیرویی حكومت نكند، فرد صالحی در جهان یافت نشود، این انفجار رخ میدهد. و دست غیب برای نجات حقیقت ـ نه اهل حقیقت زیرا حقیقت طرفداری ندارد ـ از آستین بیرون میآید علی هذا هر اصلاحی محكوم است؛ زیرا هر اصلاح یك نقطه روشن است و تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست، دست غیب ظاهر نمیشود.
بر عكس هر گناه و هر فساد و هر ظلم و هر تبعیض و هر حقكشی هر پلیدای به حكم این كه مقدمه صلاح كلی است و انفجار را قریب الوقوع میكند، رواست؛ زیرا، «الغایات تُبَرِّرالمبادی؛ هدفها وسیلههای نامشروع را مشروع میكنند.» پس بهترین كمك به تسریع در ظهور و بهترین شكل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است.
این جاست كه گناه هم فال است و هم تماشا، هم لذت و كامجویی است و هم كمك به انقلاب مقدس نهایی.
● این جاست كه این شعر مصداق واقعی خود را مییابد:
▪ در دل دوست به هر حیله رهی باید كرد طاعت از دست نیاید گنهی باید كرد
این گروه طبعا به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهیان از منكر با نوعی بغض و عداوت مینگرند؛ زیرا آنان را از تأخیر اندازان ظهور و قیام مهدی موعود(عج) میشمارند.
بر عكس اگر خود هم اهل گناه نباشند، در عمق ضمیر و اندیشه با نوعی رضایت به گناهكاران و عاملان فساد مینگرند؛ زیرا اینان مقدمات ظهور را فراهم مینمایند.
این نوع برداشت از آن جهت كه با اصلاحات مخالف است و فسادها و تباهیها را به عنوان مقدمه یك انفجار مقدس، موجه و مطلوب میشمارد، باید «شبه دیالكتیكی» خوانده شود، با این تفاوت كه در تفكر دیالكتیكی با اصلاحات از آن جهت مخالفت میشود و تشدید نابسامانیها از آن جهت اجازه داده میشود كه شكاف وسیعتر شود و مبارزه پیگیرتر و داغتر گردد، ولی این تفكر عامیانه فاقد این مزیت است.
فقط به فساد و تباهی فتوا میدهد كه خود به خود منجر به نتیجه مطلوب بشود. این نوع برداشت از ظهور و قیام مهدی و این نوع انتظار فرج، كه منجر به نوعی تعطیل در حدود و مقررات اسلامی میشود و نوعی «اباحیگری» باید شمرده شود، به هیچ وجه با موازین اسلامی و قرآنی وفق نمیدهد.
● انتظار حقیقی و وظیفه منتظران
آن عده از آیات قرآن كریم ـ كه همچنانكه گفتیم ریشه این اندیشه است و در روایات اسلامی بدانها استناد شده است ـ در جهت عكس برداشت بالاست.
از این آیات استفاده میشود كه ظهور مهدی موعود حلقهای است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل كه به پیروزی نهایی اهل حق منتهی میشود.
سهیم بودن یك فرد در این سعادت، موقوف به این است كه آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد. آیاتی كه بدانها در روایات استناد شده است، نشان میدهد كه مهدی موعود(عج) مظهر نویدی است كه به اهل ایمان و عمل صالح داده شده است؛ مظهر پیروزی نهایی اهل ایمان است: «وعدالله الذین آمنوا منكم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض كما استخلف الذین من قبلهم و لیمكنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشركون بی شیئا»(۲۳)؛ «خداوند به مؤمنان و شایسته كاران شما وعده داده است كه آنان را جانشینان زمین قرار دهد؛ همچنانكه پیشینیان را قرار داد، دینی كه برای آنها پسندیده است را مستقر سازد، دوران خوف آنان را تبدیل به دوران امنیت نماید ـ دشمنان آنان را نابود سازد ـ بدون ترس و واهمه خدای خویش را بپرستند و اطاعت غیر خدا را گردن ننهند و چیزی را در عبادت یا طاعت شریك حق نسازند.»
ظهور مهدی موعود منّتی است بر مستضعفان و خوار شمرده شدگان، وسیلهای است برای پیشوا و مقتدا شدن آنان و مقدمهای است برای وراثت آنها خلافت الهی را در روی زمین: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمهٔ و نجعلهم الوارثین»(۲۴) ظهور مهدی موعود، تحقق بخش وعدهای است كه خداوند متعال از قدیمترین زمانها در كتب آسمانی به صالحان و متقیان داده است كه زمین از آنِ آنان است و پایان تنها به متقیان تعلق دارد.(۲۵)
حدیث معروف كه میفرماید: «یملا الله به الارض قسطا و عدلاً بعد ما ملئت ظلما و جورا» نیز، شاهد مدعای ماست نه مدعای آن گروه. در این حدیث نیز تكیه بر روی ظلم شده است و سخن از گروه ظالم است كه مستلزم وجود گروه مظلوم است و میرساند كه قیام مهدی برای حمایت مظلومانی است كه استحقاق حمایت دارند.
بدیهی است كه اگر گفته شده بود «یملأ الله به الارض ایمانا و توحیدا و صلاحا بعد ما ملئت كفرا و شركا و فسادا»، مستلزم این نبود كه لزوما گروهی مستحق حمایت وجود داشته باشند.
در آن صورت استنباط میشد كه قیام مهدی موعود برای نجات حقِ از دست رفته و صفر رسیده است؛ نه برای گروه اهل حق ولو به صورت یك اقلیت.
در روایات اسلامی سخن از گروهی زبده است كه به محض ظهور امام به آن حضرت ملحق میشوند. بدیهی است كه این گروه ابتدا به ساكن خلق نمیشوند و به قول معروف از پای بوته هیزم سبز نمیشوند. معلوم میشود در عین اشاعه و رواج ظلم و فساد زمینههایی عالی وجود دارد كه چنین گروه زبده را پرورش میدهد. این خود میرساند كه نه تنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است، بلكه فرضا اگر اهل حق از نظر كمیت قابل توجه نباشند از نظر كیفیت ارزندهترین اهل ایماناند و در ردیف یاران سیدالشهداء علیهالسلام .
از نظر روایات اسلامی در مقدمه قیام و ظهور امام، یك سلسله قیامهای دیگر از طرف اهل حق صورت میگیرد، آنچه به نام قیام یمانی قبل از ظهور بیان شده است نمونهای از این سلسله قیامهاست. این جریانها نیز ابتدا به ساكن و بدون زمینه قبلی رخ نمیدهد.
در برخی از روایات اسلامی سخن از دولتی است از اهل حق كه تا قیام مهدی(عج) ادامه پیدا میكند. و چنان كه میدانیم بعضی از علمای شیعه كه به برخی از دولتهای شیعی معاصر خود حسن ظن داشتهاند احتمال دادهاند كه دولت حقی كه تا قیام مهدی موعود ادامه خواهد یافت، همان سلسله دولتی باشد.
این احتمال هر چند ناشی از ضعف اطلاعات اجتماعی و عدم بینش صحیح آنان نسبت به اوضاع سیاسی زمان خود بوده اما حكایتگر این است كه استنباط این شخصیتها از مجموع آیات و اخبار و احادیث مهدی این نبوده كه جناح حق و عدل و ایمان باید یكسر، درهم بشكند و نابود شود و اثری از صالحان و متقیان باقی نماند تا دولت مهدی ظاهر شود، بلكه آن را به صورت پیروزی جناح صلاح و عدل و تقوا بر جناح فساد و ظلم و بیبند و باری تلقی میكردهاند.
از مجموع آیات و روایات استنباط میشود كه قیام مهدی موعود(عج) آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزه حق و باطل است كه از آغاز جهان بر پا بوده است.
مهدی موعود تحقق بخش ایده آل همه انبیا و اولیا علیهمالسلام و مردان مبارز در راه حق است.(۲۶)
● مباحث دیگری درباره موضوع مهدویت در آثار ایشان به چشم میخورد كه به خاطر طولانی شدن مقاله از تفصیل آنها خودداری میشود و تنها به دو مورد از این مباحث اشاره میشود:
۱) مدعیان مهدویت
▪ داستان ادعای مهدویت یا نسبت دادن آن به اشخاصی دیگر كه از ناحیه دشمنان جاه طلب و سودجو یا دوستان جاهل و نادان در طول تاریخ و در مناطق مختلف مطرح شده است، از نگاه ایشان مورد توجه قرار گرفته است، ایشان میفرماید:
چون چنین نویدی در كلمات پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله بوده است، احیانا از آن سوء استفادههایی شده است و این خود دلیل بر این است كه چنین خبری در میان مسلمین از زبان پیغمبرشان پخش و منتشر بوده است و اگر نبود آن سوء استفادهها نمیشد.
یعنی وجود این ادعاها بهترین دلیل بر صدق اصل این نوید است. سپس برای روشن شدن اذهان مردم به ذكر نمونههایی از آن میپردازد مثل: قیام مختار و اعتقاد به مهدی بودن محمد حنفیه و این كه خود را نائب خاص او میدانست.
● قیام نفس زكیه و اعتقاد به مهدویت
نیرنگ منصور عباسی در این كه نام فرزندش را به همین جهت مهدی گذاشت.
مدعیان مهدویت در میان اهل تسنن مثل مهدی سودانی در سودان و قادیانیها در هند و همینطور نسبت دادن مهدویت به برخی از ائمه علیهمالسلام یا برخی از فرزندان آنها مثل نسبت دادن آن به اسماعیل فرزند امام جعفر صادق علیهالسلام و نمونههایی دیگر ...
سپس میفرماید: اینها همه نشان میدهد كه زمینه مهدی امت در میان مسلمین به قدری قطعی بوده است كه جای شك و تردیدی نیست.(۲۷)
۲) طول عمر حضرت
▪ ایشان در فرازی از تحلیل علمی خود نسبت به طول عمر حضرت میفرماید:
این یك امر عادی و طبیعی است و بشر امروز دنبال آن است كه با یك دواها و یك فرمولهایی عمر بشر را افزایش دهد. همیشه خدای متعال نشان داده است كه وقتی وضع دنیا به یك مراحلی میرسد، مثل این كه دستی از غیب بیرون میآید و یك تحول ناگهانی رخ میدهد و یك وضعی پیش میآید كه با قانون طبیعت (كه تا آن روز شناخته شده) اصلاً قابل پیشبینی نیست. بنابراین، اصلاً این موضوع جای بحث ندارد.(۲۸)
به امید آن كه هر چه زودتر خداوند متعال بر قامت رعنای امام زمان علیهالسلام لباس زیبای فرج را بپوشاند و شاهد تحقق اهداف همه انبیا و اولیا علیهمالسلام باشیم كه برای تحقق هر چه زودتر این امر نیاز هر چه بیشتر به سربازان آگاه و روشنفكر و فداكاری مثل مرحوم شهید مرتضی مطهری است.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد. ان شاء اللّه والحمدلله رب العالمین.
● پینوشتها:
۱) مطهری، مرتضی، گفتارهای معنوی, انتشارات صدرا, ص ۲۰۳.
۲) فرازهایی از پیامهای امام خمینی (ره) به مناسبت شهادت آیهٔ الله مطهری.
۳) همان.
۴) همان.
۵) توبه: ۳۳/ انبیاء: ۱۰۵/ قصص: ۵/ اعراف: ۱۲۸/ نور: ۵۵.
۶) مرتضی مطهری، قیام و انقلاب مهدی علیهالسلام از دیدگاه فلسفه تاریخ، انتشارات صدرا، تیر ۱۳۸۲، چ ۲۵، ص ۱۳ و ۱۴.
۷) مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۱۶۵ (كتاب سیری در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام ، بحث عدل كلّی).
۸) همان.
۹) مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۳، ص ۳۵۶. (كتاب امدادهای غیبی در زندگی بشر بحث مهدویت در اسلام).
۱۰) بحارالانوار، ج ۵، ص ۸۱ و ۹۲.
۱۱) نهجالبلاغه، خطبه ۱۳۸.
۱۲) بحارالانوار، ج ۵۲، باب ۲۷، ح ۸۳، ص ۳۳۸/ ارشاد شیخ مفید، باب ۴۰، فصل ۵، ح ۷.
۱۳) مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۱۸، صص ۱۶۵ ـ ۱۵۱ (كتاب سیری در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام بحث عدل كلّی)؛ نظیر این بحث در مجموعه آثار، ج ۳، ص ۳۵۸ (كتاب امدادهای غیبی بحث آینده بشریت) آمده است.
۱۴) انبیاء: ۱۰۵.
۱۵) مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۱۸۰. (كتاب سیره در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام بحث مهدی موعود علیهالسلام ).
۱۶) اعراف: ۱۳۴.
۱۷) فاطر: ۳۴.
۱۸) رعد: ۱۱.
۱۹) قیام و انقلاب امام مهدی علیهالسلام ، صص ۱۵- ۱۹ و ۴۸-۵۰.
۲۰) المیزان، ج ۴، ص ۱۳۲، ذیل آیه ۲۰۰ سوره مباركه آل عمران.
۲۱) مجموعه آثار، ج ۲، ص ۳۵۸ به بعد (كتاب مقدمهای بر جهان بینی اسلامی بحث جامعه و تاریخ).
۲۲) قیام و انقلاب امام مهدی علیهالسلام ، ص ۱۴
۲۳) نور: ۵۵.
۲۴) قصص: ۵.
۲۵) انبیاء: ۱۰۵ و اعراف: ۱۲۸.
۲۶) شهید مطهری، قیام و انقلاب مهدی علیهالسلام از دیدگاه فلسفه تاریخ، انتشارات صدرا، ۱۳۸۲، چ ۲۵. ص ۱۴ و ۱۵ و ۵۹ - ۵۱ همین بحث در مجموعه آثار ۱۸/۱۷۸ كتاب سیری در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام تحت عنوان انحراف در شرط ظهور مطرح شده است.
۲۷) ر.ك: مجموعه آثار، ج ۱۸، صص ۶۱-۶۵، ۱۷۱-۱۷۷، (كتاب سیری در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام ).
۲۸) مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۱۶۰ (كتاب سیری در سیره ائمه علیهمالسلام ، بحث عدل كلی).
منبع: مجله انتظار، شماره ۱۱ ، محمود اباذری
[/SPOILER]
[h=2]در محضر آیت الله جوادی آملی: کيمياگري حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف لياقت ميطلبد[/h]
وجود مبارک عيسي عليه السلام از مقام حضرت مهدي با خبر بود وسه بار شهود ملکوتي نص يب آن حضرت شد؛ در هر بار به خدا عرض کرد: خدايا! اين مقام را به من بده؛ فرمود: اين مقام، مخصوص آل محمّد است. موساي کليم عليه السلام اين مقام را مشاهده کرد عرض کرد: خدايا! اين منزلت را به من بده؛ فرمود: اين ذخيره اهل بيت است، به شما نميرسد. همانطوري که در جريان شهود حق، موساي کليم عرض کرد: «رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ قَالَ اين منزلت، نظير مسلّط شدن بر هوا نيست، اين نظير «غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَ رَوَاحُهَا شَهْرٌ»[2] نيست که سليمان بخواهد و بگويد: «وَهَبْ لِي مُلْكًا لَّا يَنبَغِي لِأَحَدٍ»[3]، تا ما به او عطا بکنيم ! اين سلطه جهاني بر دلهاي جهانيان است، اين ظهور اسماي حسناي من است، اين مظهر اتمّ و اکمل اسم اعظم است، اين مقام شامخ خليفةالله به قول مطلق است که متعلق «مهدي» است. لذا وجود مبارک رسول گرامي صل الله عليه و آله براي فاطمه زهرا عليهم السلام مفاخر خانوادگي خود را که شرح ميدهد، ميفرمايد: «منّا المهدي»[4] پيغمبر صل الله عليه و آله به وجود مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف افتخار ميکند. بنابراين اگر ما در جريان موسي ديدهايم که پيروي از او باعث تسلّط بر دريا و انحراف از دستور او مايه سرگرداني در بيابان صاف است؛ پس معلوم ميشود با توجه به اينکه: « لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ». که هم آن دشت صاف، سپاه خداست و هم اين درياي موّاج، سپاه خداست، اگر خدا بخواهد، توان آن را دارد که دلها را پر از اميد، پر از استغنا و احساس نشاط در برابر استقلال و آزادي کند. اينچنين دلها، هم آن انديشههاي ناب نبوي و هم آن انگيزههاي صائب و صالح علوي را ميپذيرند و با تربيت شاگرداني چون حضرت امام رحمه الله ميتوانند جهان را پر از عدل و داد کنند. وقتي وجود مبارک اميرالمؤمنين مفاخر اهل بيت را براي دربار اموي شرح ميدهد، ميفرمايد: پيغمبر از ماست، حسن از ماست، حسين از ماست؛ «منّا سبطا هذه الأمّة، سيّدا شباب اهل الجنّه»[5] و مانند آن؛ بعد جريان مهدي منتظر موجود موعود را ذکر ميکند که مهدي اين امت از ماست. هنگام ظهور، روز به ثمر نشستن شجره طوباي انسانيّت همه به وجود مبارک آن حضرت افتخار ميکنند تا جامعه بشريت به ثمر برسد. تاکنون درخت انسانيّت ميوه نداد: «وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الأَرْضِ يُضِلُّوكَ عن سبيلِ اللهِ».[6] اما روزي بالأخره جامعه بشري بايد به ثمر برسد و ميوه بدهد. آن روزي که جامعه بشري به ثمر ميرسد، به ميوهاش بار مييابد؛ آن روزي که هم انديشه علمي دارد که ميوه علمي اوست، هم انگيزه صحيح دارد که ميوه عملي اوست، روز ظهور مهدي موجود موعود است. لذا ذات اقدس اله فرمود: همان طوري که ما زمين مرده را زنده ميکنيم، زمينه مرده را هم زنده ميکنيم. و اگر آن وحي الهي ظهور پيدا کرد، بر هر فکر و ارادهاي ولو مصمّم باشد، مسلّط است. هيچ کسي در برابر ظهور سلطنت وحي، قدرت مقاومت ندارد ! انبياي بزرگ وقتي وحي الهي را دريافت کردند، تسليم محضاند. در سوره حشر فرمود: «اين قرآن را کوه نميتواند تحمّل کند»؛[7] امّا همين قرآن را انسان کامل تحمّل ميکند. انسان کامل در برابر کوه يا آسمان يا زمين و مانند آن ستبرتر است، ولي در برابر ظهور اراده حق خاضع است. وقتي به ابراهيم خليل دستور ميرسد که حرف اينها را گوش نکن و: «حَرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَكُمْ»[8] تو را مرعوب نکند، او تسليم محض ميشود، خود را به امواج آتش تسليم ميکند و مانند اين در جريان انبيا فراوان است. وقتي آن وحي با آن سلطنت در اختيار ولي عصر قرار ميگيرد، دلهاي مردم به وسيله آن حضرت متحوّل ميشود؛ اينها فن کيمياگري و فن مغناطيسي دارند. خليفةالله با مفهوم و فلسفه و کلام و عرفان نظري حرف نميزند؛ او با عرفان عملي سخن ميگويد. سخن او همان جذب و کشش است که ايجاد ميکند. در انسان شور و علاقه و ناله و درد ايجاد ميکند .اين است که صداي او را از مشرق و مغرب يک افراد خاص ميشنوند، وقتي حضرت ميگويد: «أنا بقيّةالله»[9]. اين صدا وقتي از کنار کعبه بر ميخيزد؛ شرق و غرب، شاگرداني مثل حضرت امام، پر ميکشند و به حضور او بار مييابند. لزوم آمادگي منتظران حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف شما ميبينيد هنوز نام آن حضرت را نبرده، عدّه اي از اين جوانهاي بسيجي شيفته آن حضرتاند. اين روايت را مرحوم محدّث قمي در سفينة البحار در لقب پر افتخار «مهدي» نقل کرده است، وقتي از وجود مبارک امام صادق عليه السلام سؤال ميکنند که: انتظار يعني چه. فرمود: «ليعدنّ احدکم لخروج القائم و لو سهماً[10]؛ قبل از قيام آن حضرت، هر کسي خود را و لو به تهيه يک تير آماده کند». يعني نيروي بسيجي بودن، تيراندازي ياد گرفتن، نيروي رزمي بودن، مجاهدت داشتن، اهل جبهه و جنگ بودن؛ اين انتظار است. بالأخره وقتي حضرت بيايد و بخواهد کيمياگري کند؛ يک لياقتي ميطلبد.
گر جان بدهد سنگ سيه، لعل نگردد با طينت اصلي چه کند بد گهر افتاد همان کيميا هم بالأخره يک عدّه افراد خاصي را متحوّل ميکند؛ مغناطيس هم فقط آهن را جذب ميکند، نه هر فلزي را ! انتظار يعني آماده شدن که اگر کيمياگري ظهور کرده است، مس انسان را کيميا کند. بهترين شيوه انتظار حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف بهترين راه براي انتظار آن است که انسان آماده باشد تا اگر يک وقتي نسيم وزيد و پرده کنار رفت، انسان پشت پرده را ببيند. اگر کسي وليّ الله بود، خودش تلاش و کوشش ميکند، پرده غيب را کنار ميزند و پشت پرده را ميبيند؛ مثل اينکه ائمه نسبت به هم اينچنين بودند، اوليا نسبت به هم اينچنيناند و مانند آن. امّا ما که دستي نداريم، پايي نداريم، به ما هم اجازه نميدهند که برويم، پرده غيب را کنار بزنيم و پشت پرده را ببينيم، لااقل بايد چشم باز و شفاف داشته باشيم؛ اولاً؛ هرگز نخوابيم، ثانياً؛ روبهروي پرده باشيم و ثالثاً؛ اگر نسيمي زد و پرده کنار رفت، گوشهاي از ماوراي پرده را ببينيم، اينکه گفتند: «إنّ لربکم في ايام دهرکم نفحات الا فتعرّضوا لها»[11] همين است. گاهي نفحه و نسيم ميورزد، ميشود نيمه شعبان. اين ماه شعبان چه نيمهاش، چه شبش و چه روزش به نوبه خود ليله قدر است. بخش اوّل امور، در نيمه شعبان، مرحله دوّم آن در ۱۹ ماه مبارک رمضان، بعد در ۲۱ ماه مبارک رمضان، بعد در بخش نهايي و پاياني در ۲۳ ماه مبارک رمضان به امضا ميرسد.
[/HR] [1] . سوره اعراف / ۴۳.
[2] . سوره سبأ / ۱۲.
[3]. سوره ص / ۳۵.
[4] . بحار الأنوار، ج ۳۶، ص ۳۰۹.
[5] . همان، ۳۷، ص ۴۸.
[6] . سوره انعام / ۱۱۶.
[7] . سوره حشر / ۲۱.
[8] . سوره انبياء / ۶۸.
[9] . الکافي، ج ۱، ص ۴۷۲.
[10] . سفينة البحار، ج2، ص
[11] . بحار الأنوار، ج ۶۸ ، ص ۲۲۱.
[مجله شماره 25 : - مقالات]
انتظار، مذهب اعتراض
موضوع بحث امشب من بسيار حساس است و اين را بدين جهت عرض مينمايم كه خواهش كرده باشم بيش از آنچه معمولاً به سخن يك گوينده دقت ميشود بدان توجه فرماييد.
حساس است به خاطر اينكه موضوعي است كه اساس احساس، انديشه، و مسؤوليت اجتماعي ما را در بر ميگيرد و مهمتر از آن، حساس است به خاطر اينكه بيش از همه مسائل و اصول اعتقادي كه در ميان ما مطرح است، اين بحث دو رويه نه تنها غير مشابه و حتي مخالف، بلكه صددرصد متناقض با هم دارد.
پوستين وارونه
اين اصل كلي را عرض كنم، نه به عنوان فردي كه به مذهب و دين خودش تعصب ميورزد و از پايگاه اعتقادات خويش مسائل علمي و تاريخي را تحليل مينمايد، بلكه به عنوان يك معلم بيطرف تاريخ اديان، كه هر كس و با هر مذهبيـ اگر فقط با چشم منطق علمي به مذاهب بنگردـ به اين نتيجه خواهد رسيد، كه هيچ مذهبي در تاريخ بشر، به اندازه اسلام ميان واقعيت موجود و حقيقت نخستينش فاصله پيدا نكرده است.
در مذاهب ديگر ميتوان اصطلاح «انحراف» را به كار برد، ميشود گفت كه بسياري عناصر دخيل در آن وجود دارد و بسياري از عناصر اساسيش فراموش شده، اما در اسلام اين تعبير، تعبير دقيقي نيست و تعبير دقيقش سخن حضرت امير است كه فرموده است:
لبس الاسلام لبس الفر و مقلوباً
«جامه اسلام بمانند پوستين وارونه پوشيده شده است».
در مذاهب ديگر ميشود گفت كه بعد از دوره نبوت پيغمبرشان، جامه دينشان را وارونه تنشان كردهاند، اما در اسلام، به جاي قبا و ردا، پوستين به كار رفته، به خاطر اينكه پوستين تنها جامهای است كه ميان رويه و آسترش، اختلاف ميان نهايت زيبايي و نهايت زشتي است، رويهاش چشمها را به زيبايي به خود ميگيرد و مصداق «لونها تسر الناظرين» است و آسترش از زشتي براي بزرگسالان نفرت انگيز و براي خردسالان وحشت آميز است. و باز در اسلام، از ميان مذاهب مختلفـ يعني تلقيهای گوناگونی كه از آن شده استـ در تشيع بيش از همه، ميان «آنچه كه بوده» و «آنچه كه هست» فاصله است، فاصلهای در حد دو طرف متضاد، به صورتي كه تشيع نخستينـ و همچنين تشيع تاريخ اسلام پيش از اين سه چهار قرن اخيرـ از نظر برداشت فكري و عقلي، جبهه مترقي اسلام، و از نظر مبارزه اجتماعي و نقش و رسالت تاريخي، عميق ترين، متعهدترين، قاطعترين و انقلابيترين جناحهای اسلامي بوده است. و ازميان همه عقايد شيعي و اصولي كه اين مذهب را مشخص ميسازد، اعتقاد به «آخرالزمان» و «غيبت» و «منجي موعود»ـ که در یک کلمه میتوان گفت: اصل انتظار- بیش از همه عقاید دیگر، ميان آنچه كه بوده (و حقيقت اين فكر است) و آنچه كه هست، تضاد و تناقض وجود دارد؛ به طوري كه براي خيلي از همفكران من كه روشناند و مترقي و آگاه، تعجب آور بود كه چگونه منـ با طرز تفكري كه از نظر اجتماعي دارمـ مسأله «انتظار» را مطرح كردهام و دربارهاش صحبت مينمايم؟
اينكه عرض كردمـ و مجدداً تكرار ميكنمـ با كمال دقتـ يعني بيش از آنچه قاعدتاً لازم استـ بدين مطلب توجه فرماييد و نقص و كمبود قدرت بيان مرا در چنين مسأله پيچيده و مبهم و متضادي كه «اصل انتظار» باشد، با توجه ودقت خودتان جبران كنيد، براي اين است كه مطمئنم اين بحث همـ مثل همه مسائل ديگري كه مطرح كردهام و بيش از همه آنهاـ از دو سوي متناقض و متضاد، مورد انتقاد واقع خواهد شد.
دو قطب متضاد
از يك سو، روشنفكران خواهند بود (به معني اصطلاحي و رايج آن)، و از سوي ديگر، مؤمنين (باز به معناي اصطلاحي رايجش)؛ كه اين گروه مرا متهم خواهند كرد به اينكه آنچه ميگويم با «مذاق و موازين اعتقادي ما توافق ندارد». و گروه ضد اين دسته متهمم خواهند نمود كه: «در چنين عصري و در چنين زماني، با اصطلاحات تازه، باز ميخواهد همان مفاهيم كهنه را مطرح كند و اذهان اين نسل را از گرايش به آينده و علم و پيشرفت اجتماع غافل نگه دارد و ... نگهبان و توجيه كننده خرافات گردد...».
از اين روست كه از شماـ كه نه از آن گروهيد و نه از اين گروه، بلكه «تنها مخاطبان من» در اين جامعه هستيدـ تمنا ميكنم كه دقت بيشتري فرماييد تا مثل كهنه پرستها، در مسائل مذهبي، از تلقي و تفسير و نتيجه گيري تازهـ تنها به جرم اینکه تازه است- وحشت نکنید و مثل نوپرستها، در مسائل ايدئولوژيك، از طرح مفاهيم مذهبي و انتخاب اصطلاحات قديم، تنها به جرم اينكه مذهبي و يا قديمي استـ برنياشوبيد، چه، شما هم مثل من، نه تعصب بيجاي ديني داريد و نه تعصب نابجاتر ضد ديني، كه هر چه را با قالبهای ذهني خودتان جور نباشد «نتوانيد بفهميد»، و مثل من، نه مقام و منصبي داريدـ كه مصلحت انديش شويدـ و نه حيثيت مذهبيـ كه مقبول عوام باشيدـ و نه موقعيت روشنفكريـ كه محبوب خواصـ ، كه «نخواهيد بفهميد»، تا مقام و منصب در خطر نيفتد و موقعيت و حيثيت لكه دار وسست و سرد نشود!
اين است كه هم «قدرت فهم» عقيده مخالف را داريد و هم «جرأت فهم» آن را، هر چند مؤمني باشيد و اين عقيده را با احساسات مذهبي خود شبيه نبينيد و يا روشنفكري غير مذهبي باشيد و آن را يك مبحث كهنه مذهبي بيابيد كه در ميان توده مذهبي طرح است و معني و مفهومش هم معلوم است و همه جا، در مسجد و منبر و تکیه و جلسه، تکرار میشود و در این دنیای نو و در میان این همه مسائل نو، حرف بسيار كهنهای است و از آنِ دنياي كهنهای و قاعدتاً يك «روشنفكر روز» نبايد به اين مسائل بپردازد.
مسأله انتظار، در بينش سه گروه اعتقادي
مسأله «انتظار» و اعتقاد به «امام زمان» و «آخرالزمان» و اصل «انقلاب نهايي» در انتهاي تاريخ، در تلقيها و قالبهای اعتقادي و ذهني گوناگون، به طور مختلف برداشت و قضاوت ميشود:
غير مذهبيهای تحصيلكرده ميگويند: اعتقاد به امام زمان و انتظار، اصولاً «از نظر علمي»، مخالف واقعيت و حقيقت و غير منطقي و غير معقول است «و از نظر اجتماعي»، يك فكر كهنه و انحطاط آور.
غير علمي است، به خاطر اينكه مردمي در اين قرنـ كه فيزيك، بيولوژي، و فيزيولوژي تا اين حد ترقي كرده و انسان و حيات را شناخته استـ معتقدند كه يك فرد ميتواند، در اندام طبيعي، زندگي نامحدود غير طبيعي داشته باشد و هزار سال، دو هزار سال، سه هزارسال و چند هزار سال زنده بماند، اين برخلاف بيولوژي، برخلاف فيزيولوژي و برخلاف منطق علمي و ناموس طبيعي است.
و از نظر اجتماعي، يك فرد ضد ترقي و ضد مسؤوليت انساني است، براي اينكه پيروان اين فكر معتقدند كه اصلاح اجتماع و آگاهي انسان و نابود شدن نظام ستم و تبعيض و فساد در دست انسانها نيست، در يك دست غيبي است كه بايد در آينده بيايد و سرنوشت بشريت را از پليدي و انحطاط نجات بخشد؛ بنابراين، اعتقاد به يك منجي غيبي كه اصولاً رسالتش غيبي است، ظهورش غيبي است، زندگانيش غيبي است، مسؤوليت و اراده ما در كار او هيچ اثري ندارد و ... خود به خود اين نتيجه را به دست ميدهد كه، پس ما درتعيين سرنوشت خودمان، جامعه مان و بشريتمان هيچ سهمي نداريم و امكاني براي ما نيست كه، در زمان غيبت او، بتوانيم عدالت را در جامعه مان ویا در زمين مستقر كنيم. اين اعتقاد، مسؤوليت را از انسان سلب ميكند، زيرا اراده انسان را نفي كرده است. وقتي تو معتقدي كه ظلم و جور همچنان ادامه و گسترش خواهد يافت و اسارت و ذلت مردم و فساد اخلاق و روابط ضد انساني همچنان در مسير خودش پيش ميرود و هيچ كس نميتواند در برابرش بايستد و بايد منتظر يك دست غيبي باشي كه از آستين آسمان به درآيد و كاري بكند، معلوم ميشود كه تو كاري نميتواني بكني و هيچ كس ديگر هم درنجات آدمي، كوچكترين قدمي نميتواند بردارد.
اين انتقاد در اروپا به وسيله نويسندگان، بخصوص براي كوبيدن يهودـ كه آنها هم هنوز منتظر ظهور مسیحاند، و عیسی بن مریم را مسیح نمیدانند- به شدت مطرح شده و بسياري از رمانها و داستانها در اين باب به رشته تحرير درآمده است، داستانهای بسيارفكاهي و گاهي حتي مستهجن:
همسر يك خاخام (روحاني يهود) گناه ميكرد و فسادش هر روز از روز قبل بيشتر ميشد، خاخام آگاه شد، و سخت اعتراض كرد، پاسخ شنيد: مگر تو منتظر نيستي؟ و نميخواهي كه ظهور مسيح و منجي قوم يهود هر چه زودتر تحقق پيدا كند؟ و مگر نمیگویی، وقتی این ظهور تحقق پیدا خواهد نمود که فساد، عمومیت پیدا کرده باشد؟ من در اين راه به سهم خود قدمي برداشته و به «پايان انتظار» تو كمك كردهام. تو فقط دعا ميكني كه خدا در ظهور او تعجيل كند و من عمل ميكنم، چه، ظهور مصلح وقتي است كه فساد جهانگير شود و هر كه در اشاعه فساد تسريع كند و تعجيل در ظهور او كمك كرده است.
پس اين گونه تلقي يك وسيله بزرگ به دست مردم ميدهد تا ظلم را توجيه كنند، و فساد و عموميت آن را طبيعي بدانند و تا ميتواند مسؤوليت خودشان را ناديده انگارند و در هيچ كار اجتماعيیي، نه در اصلاح جامعه، نه در آگاهي دادن بيشتر مردم، نه در ياري دادن به نيروي عدالت و آزادي، و نه در مبارزه با ظلم و زور و فساد، كوچكترين قدمی برندارد، كمترين قلمي نزنند و آرامترين كلمهای نگويند. اين اعتقاد براي اينها بهترين وسيله توجيه وضع موجود و فرار از مسؤوليتهای اجتماعي است.
بنابراين، تحصيلكرده غير مذهبي، اين بحث را هم غير علمي و هم غير اجتماعي ميبيند و معتقد است كه طرح اين مسأله، مضر به حال اجتماع و انديشه است، و يك روشنفكر متعهد آزاديخواه و عدالت طلب و آگاه به مسائل اجتماعي، نه تنها چنين مسألهای را نبايد طرح كند، بلكه بايد با آن به شدت مبارزه كند و مردم را ازانتظار بيهوده و بيثمر و حتي فلج كننده دربياورد. و ايمان و اميد تودهها را از امام غايب، به رهبران حاضر و از قيام غيبي او، به قيام اجتماعي خود و از اراده ماوراء طبيعي، به اراده خودشان و به مسؤوليتهای بزرگشان متوجه كند.
اما توده مذهبي ما، كه همچون همه تودههای مذهبي، در عقايد و احكام و مراسم مذهبي خود شك روا نميدارند تا به توجيه و تعليل و استدلال و اثبات آن و رد انتقادات و نظريات مخالفان و منكران بپردازند، به اين عقيده ايمان قاطع و يقيني دارند و احتمال خلاف و خطا نميدهند و چون بزرگترين دليل حق بودن يك عقيده يا حكم مذهبي، اين است كه يك عقيده يا حكم مذهبي باشد يعني جزيي از مذهبشان باشد و كتاب، روايت يا فتواي روحانيون آن را القاء كرده باشد، به اصل وجود امام زنده غايب كه پس از عالمگير شدن فساد و ظلم ظهور مينمايد و به شمشير قيام ميكند و از ستمكاران و نيزاز قاتلان كربلا و خلفاي جنايتكار و غاصب و از رژيم سفياني و ازعلما و روحانيون مذهبي شيعه و سني و ديگر مذاهب كه مذهب را مسخ كردهاند و وسيله اغراض شخصي و تأمين منافع طبقاتي خود، يعني از همه تبهكاران گذشته و حال انتقام ميگيرد و مردم را از ظلم، انسانيت را از فساد نجات ميبخشد، ونظام عدل و رژيم امامت و سنت محمد (ص) و راه انبياء و حكومت حق وقانون قرآن را در زمين مستقر ميكند و جامهای بشري و حكومتي جهاني ميسازد كه در آن گرگ و ميش از يك آبشخور آب مينوشند، و جنگ و زور و فريب از ميان برميخيزد و صلح جهاني برقرار ميشود و حتي دررابطه ميان انسانها، پول از سكه ميافتد و جايش را به شعار «درود بر محمد (ص) و خاندانش» ميدهد.
ظهورش از مكه است و مركز حكومتش كوفه و هم ركابش مسيح و نيروهاي مخالفش دجال فريبكار و سفياني ديكتاتور و نخستين گروندگان و همگامانش ۳۱۳ مرد پاك با ايمان و مجاهد و بالاخره، كشته شدگان شمشير انتقامجويش، ستمكاران و روحانيون فاسد مفسد ونجات يافتگان، توده محروم ستمديده و نوع انسان در روي زمين!
اينها اساساً به اين نميانديشند كه زندگي طولاني امامـ بنا به قول معترضينـ غير طبيعي و غير علمي است تا به اثبات آن بپردازند، بايد بدان عقيده داشت و دارند. خدا چنين خواسته است كه فردي را براي انجام رسالتي، تا هر گاه كه بخواهد زنده نگاه دارد! و همچنين به اين هم نميانديشند كه اين فكر هر گاه به نحو صحيح دريافت نشود با بسياري از عقايد مسلم اسلامي و نصوص قاطع قرآني و از آن جمله با مسؤوليت فردي در برابر سرنوشت اجتماعي و مسير تاريخي منافات دارد، متوجه اين نكته هم نيستند كه لازمه چنين دريافت از اين عقيده اين است كه «صلاح» و«عدالت» محال است پوييدن هر گامي در اين راه، بيسرانجام و بيهوده! آنها به اين اصل معتقدند چون عقيده مذهبي است، ودر عين حال هر كاري را هم، در راه صلاح و عدالت انجام ميتوانند داد اگر معتقد شوند كه وظيفه مذهبي است. اين است كه به اين فكر و اين واقعه مؤمناند و بيآنكه به تحليل و تجزيه و استدلال و توجيه و تفسير علمي و منطقي و اجتماعي و انساني آن بپردازند زيرا در آن شكي روا نميدارند. مسأله برايشان بديهي است، يك تعبد است.