╰✿╮ کلبه فیروزه اﮮ ஜ محفلی پر از عطر حضور اسک دینی ها

تب‌های اولیه

18145 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

نمی دونم

چرا فکر کردم جای این مطلب اینجاست

[=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]طلائیه بودیم. بیل مکانیکی داشت روی زمین کار می کرد که شهید پیدا شد.همراهش یه دفتر قطور اما کوچک بود، مثل دفتری که بیشتر مداح ها دارند. برگهای دفتر رو گل گرفته بود. پاکش کردم. باز کردنش زحمت زیادی داشت. صفحه اولش را که نگاه کردم بالاش نوشته بود: [SPOILER]«عمه بیا گمشده پیدا شده»[/SPOILER]

دايي حسن;442743 نوشت:

در مورد چاي خوردن سري بايد چاي به دستم برسه نرسه دگه تمام:Khandidan!:

[SPOILER][h=3]«« بفرمایید چای »»[/h][/SPOILER]


امشب داره شهر ما برف میاد ..

خیلی دوس دارم این شب ها و روزهای برفی رو ...

خلاصه سرمای روز و شب برفی هم یه جورایی میچسبه !!


[HL]و اینم یه چای دلچسب در شبای اخر پاییز[/HL]

ابوالفضل;442753 نوشت:
نوشته اصلی توسط مهدی
صبرم تموم شده ...دیگه با یه جرقه منفجر میشم!!!

خدااااا رو شکر به این مرحله هنوز نرسیدم شاید یادم نباشه

ابوالفضل;442753 نوشت:
نوشته اصلی توسط مهدی
شما صبر دارید؟چقدر صبور هستید؟

برا بعضی چیزا و شرایط که خیلیا تحملش براشون سخته و در اون مورد صبر براشون معنی نداره ، من صبورم

اما توی بعضی شرایط هم اصلا صبر ندارم ، یا باید به خواستم برسم یا اینکه جایی باشم که برام قابل تحمل نباشه اونجا رو ترک میکنم

ولی خیلی شده که سختم بوده ولی هرجور شده صبور بودم

و به خودم صبر رو یاد دادم، ولی اینجور وقتا دقیقا ادم به مرحله انفجار میرسه:mohandes: چون با خودش عهد کرده فلان جا خودته کنترل کن و صبور باش

ابوالفضل;442753 نوشت:
نوشته اصلی توسط مهدی
پس چرا من هرچی صبر می کنم درست نمیشه؟

واقعا چرا هر چی صبر میکنم درست نمیشه؟؟؟!!!:Doaa::geryeh::hey::hey::hey:

از دعا کردن خسته نشدم اما خیلی دلگیرم که چرا درست نمیشه هر چی زودترترترترتر

صلاح من در چیههههههه؟؟!

مهدی;442609 نوشت:
صبرم تموم شده ...دیگه با یه جرقه منفجر میشم!!!
شما صبر دارید؟چقدر صبور هستید؟
چرا همش میگن صبر داشته باشد کارا درست میشه؟
پس چرا من هرچی صبر می کنم درست نمیشه؟
.
.
.
بین صبر و موفقیت چه رابطه است؟؟؟

خدا رو شکر صبرم زیاده اما خدانکنه عصبانی بشم، یا طرفمو پشیمون میکنم:god: یا خودم پشیمون میشم:crying:

سلام به اهالی کلبه
صبح یا ظهر یا هر چی که خودتون صلاح میدونید به خیر

.امین.;442939 نوشت:
شما صبر دارید؟چقدر صبور هستید؟

نمیدونم ؟ به نظر خودم که خیلی ....

.امین.;442939 نوشت:
چرا همش میگن صبر داشته باشد کارا درست میشه؟

نمیدونم ؟
حتما میشه که میگن
گر صبر کنی ز قوره حلوا سازی ...همیشه میگن صبر خوبه ..نمیدونم صبر کردن تو چه زمینه ای خوبه ...
اما خدا کنه این صبر باعث نشه دیگران سوءاستفاده کنن

.امین.;442939 نوشت:
پس چرا من هرچی صبر می کنم درست نمیشه؟

چون به اندازه ی کافی صبر نکردید؟
شایدم زیادی صبر کردید و کار از کار گذشته

.امین.;442939 نوشت:
بین صبر و موفقیت چه رابطه است؟؟؟

زیاد


صبر کن شاید که راهی پیش روست


قفل هم را هم کلیدش پیش اوست
صبر کن شاید که تن آزاد شد

این طبیعت مردگی آباد شد
صبر کن هر چند ناراضی شوی

صبر گر داری تو هم بازی شوی
صبر کن بیهوده درمان میکنی

لحظه غمناک و پریشان میکنی
صبر کن شاید جهان گیرا بود
ورنه تن تاریک و دلگیرا بود
صبر کن شاید تنفر پاک شد
شاید این احوال غمگین خاک شد
صبر کن معجول بودن باب نیست
بی شک این پندار از آداب نیست
صبر کن تا آسمان گویا شود
ابر را پنهان تو را جویا شود
صبر کن هر چند از جان مایه کن
کین چنین سوزندگان را سایه کن
صبر کن اما کمی غافل مباش
در پی تسکین با باطل مباش
صبر کن تا از تو هم یادی کنند
یادبودی از تو در وادی کنند
صبر کن بر خویشتن آتش مکن
این زبان را بیشتر بازش مکن
صبر کن حتی که تحقیرت کنند
یا که با تزویر تصویرت کنند
صبر کن ما هر دو را سنجیده ایم
مر تکب تر از تو را هم دیده ایم
صبر کن جانانه تن در پیش باش
گر گرفتی این جهان در خویش باش
صبر کن چون عصر نیکی دور نیست
نادم و خاطی که هرگز کور نیست
صبر کن هر پادشه ارباب نیست
بی جهت دشنام غمها تاب نیست
صبر کن بیچاره گان را یار باش

صبر کن صبری کن و هشیار باش
[SPOILER]http://ista28.blogfa.com/post/9/%D8%B5%D8%A8%D8%B1%DA%A9%D9%86[/SPOILER]


[="Tahoma"][="Black"][/]

مهدی;442609 نوشت:
صبرم تموم شده ...دیگه با یه جرقه منفجر میشم!!!
شما صبر دارید؟چقدر صبور هستید؟

:Ghamgin:[=times new roman]فکرکنم باشم.امابعضی وقتاصبرم تموم میشه ومیزنم زیرگریه :crying:

مهدی;442609 نوشت:
چرا همش میگن صبر داشته باشد کارا درست میشه؟

[=times new roman]بخاطراینه که ماحکمت ومصلحت خودمونونمیدونیم وفقط خدامیدونه چه بسابراورده شدن حاجاتمون یارفع شدن مشکلمون و...نیازبه زمان داشته باشه یااصلابه صلاحمون نباشه وماباندونستن علت اون واینکه میخوایم سریع به همه چی برسیم وهمه چیزروداشته باشیم بی صبری میکنیم
[=times new roman]حکمت 189-امام علی ع:ارزش صبروخطربی تابی:کسی راکه شکیبایی نجات ندهد،بی تابی اوراهلاک گرداند.

مهدی;442609 نوشت:
پس چرا من هرچی صبر می کنم درست نمیشه؟

[=book antiqua]این هم به همون دلایل بالاکه گفتم

مهدی;442609 نوشت:
بین صبر و موفقیت چه رابطه است؟؟؟

[=times new roman]خیلی رابطه وجودداره فوقش اگه به چیزی که میخواستیم نرسیم که شایدبه صلاحمون نبوده لااقل بابی تابی به قول گفته ی امام علی ع خودمونوهلاک نکردیم:Gol:

حدیث313وشهدای کازرون

[SPOILER]عصر یک جمعه ی دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم
که چرا عشق به انسان نرسیده است؟
چرا آب به گلدان نرسیده است؟
چرا لحظه ی باران نرسیده است؟
وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است،
به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است.
بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید بنویسد
که هنوزم که هنوز است
چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟
چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟
دل عشق ترک خورد،
گل زخم نمک خورد،
زمین مرد،
زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،
فقط برد،
زمین مرد
زمین مرد ،
خداوند گواه است،
دلم چشم به راه است،
و در حسرت یک پلک نگاه است،
ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی،
برسد کاش صدایم به صدایی...
عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس،
تو کجایی گل نرگس؟
به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است
زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم
مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی
به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم!
که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت.
نکند باز شده ماه محرم
که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت
به فدای نخ آن شال سیاهت
به فدای رخت ای ماه!
بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم توئی ،
آجرک الله!
عزیز دو جهان یوسف در چاه ،
دلم سوخته از آه نفس های غریبت
دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپرشده،
همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی
و سپس رفته به اقلیم رهایی،
به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی
و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی؟
به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد ،
نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد،
شب من روزن مهتاب ندارد،
همه گویند به انگشت اشاره
مگر این عاشق بیچارهء دلدادهء دلسوخته ارباب ندارد...
تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی...
گریه کن ،گریه وخون گریه کن آری
که هر آن مرثیه را خلق شنیده است
شما دیده ای آن را
و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم،
و خودت نیز مدد کن
که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود
چون تپش موج مصیبات بلند است،
به گستردگی ساحل نیل است،
و این بحر طویل است
وببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است
که این روضهء مکشوف لهوف است،
عطش بر لب عطشان لغات است
و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است،
و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است ،
ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است،
ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است،
ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنهء یار است
و زنی محو تماشاست زبالای بلندی،
الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه
که «الشّمرُ ...»خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را وبریدند ...»
دلت تاب ندارد
به خدا با خبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی،
تو خودت کرب و بلایی،
قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی،
تو کجایی ... تو کجایی...[/SPOILER]


اللّـهُمَّ

اِنْ حالَ بَیْنی وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ

الَّذی جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً

فَاَخْرِجْنی مِنْ قَبْری، مُؤْتَزِراً کَفَنى،

شاهِراً‌ سَیْفی، مُجَرِّداً قَناتی،

مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعی فِی الْحاضِرِ وَ الْبادی ...

[b]content[/b]

مثل همیشه ساعت 22:30امشب برای سلامتی آقا امام زمان عج

[=arial, helvetica, sans-serif]تورا من چشم درراهم[=Times New Roman][=arial, helvetica, sans-serif]شباهنگام [=Times New Roman][=arial, helvetica, sans-serif]که می گیرند در شاخ "تلاجن" سایه‌ها رنگ سیاهی[=Times New Roman][=arial, helvetica, sans-serif] [=Times New Roman][=arial, helvetica, sans-serif]٬[=Times New Roman][=arial, helvetica, sans-serif]وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم[=Times New Roman][=arial, helvetica, sans-serif]تو را من چشم در راهم[=Times New Roman][=arial, helvetica, sans-serif]شباهنگام در آن دم که بر جاده‌ها چون مرده ماران خفتگانند[=Times New Roman][=arial, helvetica, sans-serif]٬[=Times New Roman][=arial, helvetica, sans-serif]در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام[=arial, helvetica, sans-serif][=Times New Roman]گرم یاد آوری یا نه٬[=Times New Roman]من از یادت نمی کاهم[=Times New Roman]٬[=Times New Roman][=arial, helvetica, sans-serif]
[=Times New Roman][=arial, helvetica, sans-serif]تو را من چشم در راهم
http://www.askdin.com/group2.html

در همين سياهي شگفت هم

گرمي حضور آفتاب را

ميشود نفس كشيد

ميشود هنوز... ميشود!

گرچه شب

پيش چشم ما

ثانيه به ثانيه به روز ميشود

[h=2]وقتی این دوتا منو به حد انقجار می رسونند....[/h]


[h=2]ما سه تا وقت انفجار رو بخدا....[/h]


جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد
ناخوداگاه به سمت تو تمایل دارد
بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم
مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد...


[=arial black]عصر یک جمعهء دلگیر،دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟
چرا آب به گلدان نرسیده است؟
چرا لحظه ی باران نرسیده است؟
و چرا هیچ کسی در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است،به ایمان نرسیده است و
غم عشق به پایان نرسیده است.؟!
بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد:که هنوزم که هنوز است، چرا یوسف گمگشته
به کنعان نرسیده است؟
چرا کلبه ی احزان به گلستان نرسیده است؟
دل عشق ترک خورد،گل زخم نمک خورد،
زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم واندوه به انبوه فقط برد،زمین مرد،زمین مرد.
خداوند گواه است که دل چشم به راه است ،و در حسرت یک پلک نگاه است.
ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی،
برسد کاش صدایم به صدایی…
عصر این جمعه ی دلگیر وجود تو کنار دل هر بی دل آشفته شود حس،
تو کجایی گل نرگس؟!
[=arial black]****اللهم عجل لولیک الفرج*
[=arial black]**[=arial black]*
[=arial black]

[=arial black]به خدای نفس های غریب تو که آغشته به حزن است
ز جنس غم و ماتم زده آتش به دل عالم و آدم
مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوی کدامین غم
عظمی به تنت رخت عزا کرده ای عشق مجسم
که به جای نم شبنم بچکد خون جگر
دم بدم از عمق نگاهت نکند باز شده ماه محرم
که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت
به فدای نخ آن شال سیاهت
به فدای رخت ای ماه بیا
صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس واین روضه و این بزم تویی
کنون شعله ی آه تو شود حس
تو کجایی گل نرگس
دل ما سوخته از آه نفس های غریبت
دل ما بال کبوتر شده خاکستر پرپر شده
همراه نسیم سحری روی پر فتروس معراج نفس
گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی
به همان صحن و سرایی
که شما زایر آنی
خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت
زیر رکابت ببری
تا بشوم کرب و بلایی
به خدا در هوس دیدین شش گوشه
دلم تاب ندارد
نگاهم خواب ندارم
قلمم گوشه دفتر غزلی نام ندارم
شب من روزنه مهتاب ندارم
همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق
بیچاره ی دلداده ی دلسوخته ارباب ندارد
گریه کن گریه خون گریه کن آری
که هر آن مرثیه را.... شنیده است شما دیده ای آنرا
و اگر طاقتتان است کنون من نفسی
روضه ز مقتل بنویسم
و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من
همچون عصا در ید موسی بشود
چون تپش موج مصیبان بلند است
به گستردگی ساحل نیل است
و این بس طویل است
بگذارید که قبلش بنویسم
که ببخشید مرا یوسف زهرا
اگر این مخمل خون بر ....... حروف است
که روضه مکشوف ... است
عطش بر لب عطشان رباب است
صدای تپش سطر به سطرش همگی موج نزن آب فرات است
به ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است
ولی حیف که ارباب قتیل العبرات است
ولی حیف که ارباب اسیر الکربات است
ولی حیف که هنوزم که هنوز است
حسین بن علی تشنه آب است
و زنی محو تماشاست ز بالای بلندی
الف قامت او دال
و همه هستی او در کف گودال
چه بس آه که از شمر و.....
خدایا چه بگویم که دلم تاب ندارد
به خدا با خبرم می گذرد از تپش روضه که خود غرق عزایی
تو خودت کرب و بلایی
قسمت میدهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی
تو کجایی تو کجایی
شب سوم شده باید چه گریزی بزنم آه
به یک مجلس پر شور
که این کار ثواب است
ثواب است و نفس درقفس سینه هر مستمعش مثل عذاب است
دل تک تکشان وای کباب است
ببین روضه عجب ساده و ناب است
که بر پا شده در بین خرابه است
بیا گوش کن آری سخن از قحطی آب است
ولی یک نفر آنجاست که بی تاب تر از باقی آنهاست
ببینید درست است رباب است
ببینید گلم رنگ ندارد سر جنگ ندارد
چه بزمیست چه شوریست چه حالیست
فقط روضه و ناله است
و مداح پر از عاطفه از طفل سه ساله است
که در دست ظریفش که در دست نحیفش سر باباست
سلام ای سر زیبا سر بابا چه کسی کرده به ویرانه مقیمم
چه کسی کرده یتیمم

[="Tahoma"][="DarkSlateBlue"]اللهم عجل لولیک الفرج آقا مهدی صبرمون تموم شد، کجایین؟ چرا سوال عوض نمیشه؟[/]

شهدای کازرون

[="Tahoma"][="Black"]

دقت کردیدکه وقتی موضوع کلبه عوض نمیشه چه حس بدیه ؟
جدا جای برادر گرامی جناب مهدی خالیست ...
کاش یه معاون داشتن
[/]

[="Navy"]

مهر...;443624 نوشت:
کاش یه معاون داشتن

بسم الله
يا محمد ص
سلام
معاون دادا مهدي منم .
ولي خوب اين جذبه مهدي و جرات نداشتن ما نميشه دگه.
باز الان يم موضوع جديد ميگذارم.
ولي مهدي بايد اجازه بده
اجازه هست رئيس؟
يا حق[/]

[="Navy"][SPOILER][/SPOILER][/]

[="Tahoma"][="Indigo"]

دايي حسن;443654 نوشت:
معاون دادا مهدي منم .
ولي خوب اين جذبه مهدي و جرات نداشتن ما نميشه دگه.
باز الان يم موضوع جديد ميگذارم.
ولي مهدي بايد اجازه بده
اجازه هست رئيس؟

سلام
عرض ادب و احترام
دائی جان شما سرور ما هستی معاون چیه
جذبه نیست پرویی است
گاهی باید رفت تا بودن حس بشه:Gig:
به امید خدا از فردا باید برم سرکاری اینکه دیگه نمی رسم بیام کلبه
هر برنامه و طرحی داشتید با دائی حسن عزیز و سرکار آدینه هماهنگ کنید
یا علی[/]

[="Navy"]

مهدی;443665 نوشت:
سلام
عرض ادب و احترام
دائی جان شما سرور ما هستی معاون چیه
جذبه نیست پرویی است
گاهی باید رفت تا بودن حس بشه
به امید خدا از فردا باید برم سرکاری اینکه دیگه نمی رسم بیام کلبه
هر برنامه و طرحی داشتید با دائی حسن عزیز و سرکار آدینه هماهنگ کنید
یا علی

بسم الله
يا محمد ص
سلام.
نوكر دادا مهدي هم هستيم.
و در خدمت دوستان.
.
برداشت شما از اين عكس چيه؟؟؟
نظر شما
حس شما
از اين عكس
منتظريم
[SPOILER][/SPOILER]
ميدونم تكراريست
ولي دوست داشتم نظر بيشتري در مورد اين عكس بدونم .
موفق باشيد
التماس دعا
يا حق و يا علي ع[/]

[="Tahoma"][="DarkSlateBlue"]بسم الله دیگه عکس رو هم نمیبینم // کم کم کور میشه اکانتم؛ کور و کر و گنگ// :((( // عکس رو لود کردین و این فقط مشکل منه؟[/]

[="Tahoma"][="Black"]

ســــــــــــــــلـــــــــــــــــــام
شـــــــــــــــب بـــــــــــــــارونــــــــــــــی تون به خیــــــــــــــــــــــــــــــر

دايي حسن;443684 نوشت:
برداشت شما از اين عكس چيه؟؟؟


راستش در این مورد باید بگم نظریه که خیلی زیاده
یکیش اینه که برای اموختن از یه اموخته دیگه صرف نظر کرده
:khaneh:
خودم و کشتم با این نظر دادنم
:Gig:
[/]

برای رسیدن به علم بیشتربایدبعضی وقتهاازبعضی چیزهاگذشت.همونطورکه توعکس نشون داده شده که برای خوندن هرکتاب کتاب قبلی روداره میسوزونه تاازنورش برای خوندن کتاب بعدی استفاده کنه.

[="Navy"]

eslamic110;443686 نوشت:
بسم الله دیگه عکس رو هم نمیبینم // کم کم کور میشه اکانتم؛ کور و کر و گنگ// :((( // عکس رو لود کردین و این فقط مشکل منه؟

بسم الله
يا محمد ص
سلام
عكس را در سايت خودمون اپ كردم الان ميبينيد.
اينم عكس

يا حق[/]

[="Tahoma"][="DarkSlateBlue"]علم باید از وجود آدم بجوشه و وابسته به کتاب نباشه و البته سلسله مراتبی است گاهی لازمه از مراحل ابتدایی علم بگذریم تا باب های جدیدی از علم به رومون بازبشه و البته در کنار پویایی علم فک کنم، به اینکه سختی راه دلسردمون نکنه هم اشاره بخواد بکنه[/]

آیت الله بهجت (ره):

از ما، عمل چندانی نخواسته اند!

مهم تر از عمل کردن، "عمل نکردن" است!

تقوا یعنی "عمل گناه را مرتکب نشدن!

همه میپرسند چه کار کنیم؟

من میگویم: بگویید چه کار نکنیم؟

و پاسخ اینست:

گــــــــنــــــــــــاه نــــکــنــیــد.

شاه کلید اصلی رابطه با خدا " گــنــاه نــکــردن " است.

دايي حسن;443684 نوشت:
برداشت شما از اين عكس چيه؟؟؟
نظر شما
حس شما
از اين عكس
منتظريم

سلام

گویا اقا برق نداره و از سوزاندن یه کتاب تکراری داره برای مطالعه کتاب مشابه استفاده میکنه.

برداشت بنده :

[HL]از تکرار چیزها و مشابهت ها میتوان تجربه کسب کرد و جاهای دیگر استفاده کرد [/HL]

[=Arial (Arabic)] [=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]" خدایا "
[=impact]خداوندا تورا در دل نویسم زاشک شوق تو همواره خیسم

[=impact]زدنیا وهمه چیزش غنی ام امیرا من به عشق تو حریصم


[=impact]به هنگام عبادت غرق نورم به هنگام ثنایت پرزشورم
[=impact]به هنگام عبور از آخرین پل خداوندا توضامن باش عبورم


[=impact]توهستی توتمنّای وجودم تویی معناگر بود ونبودم
[=impact]تویی مبدأتویی مقصد توهادی که پایم را دراین ره من نمودم


[=impact]کلام اول انشا تویی تو تمام عشق من تنها تویی تو
[=impact]زبی معنایی ازمن می گریزم دلیلش این بود معنا تویی تو


[=impact]خداوندا تویی تنها نیازم به پای این نیازم جان ببازم
[=impact]سپاس من پذیرا باش کاین جا توانستم بگویم من ز رازم

کوچه به کوچه بنالم ز عابری که نیامد
غزل غزل بنویسم ز شاعری که نیامد
شکسته بغض غرورم در
انتظار عجیبی
دعا کنید بیاید مسافری که نیامد
بر ثانیه های فرج مهدی(عج) صلوات

سلام
بعد از ظهر خوابم برده بود [SPOILER](میگم خوابم برده بود چون نمیخوابم الان ناخوش احوالم با قرص و شربت خوابم برده بود:Nishkhand:)[/SPOILER]

تو خواب دیدم یه خونه دارم دیوار به دیوار حرم امام رضا(ع)

یه خونه ی کاه گلی بود که از بالای دیوارش دیوار بلند با کاشی های خوشگل حرم دیده می شد. تو حیاط خونه وایساده بودم به مادرم میگفتم چقد خوبه که اینجام باورم نمیشه که هرموقع خواستم میرم تو حرم. :Ghamgin:
نمیدونم تعبیرش چیه! یا خواب بعد از ظهر اصلا تعبیر داره یا نداره ، یا تاثیر قرص بوده و خوابش الکیه! هرچی که هست حال منو خیلی خوب کرده. توی خواب همسایه ی دیوار به دیوار خونه ی امام رضا (ع) شدم.:ok: :khoshali:
التماس دعا
[SPOILER]پست من هیچ ربطی به موضوع تاپیک نداره. نمیتونستم تا سه شنبه صبر کنم تو تاپیک امام رضا (ع) بنویسم.بزارید به حساب حال خوش من یا اگه خواستید حذفش کنید!
[/SPOILER]



بحث جدید

نقل قول:
بسم الله
يا محمد ص
سلام.
نوكر دادا مهدي هم هستيم.
و در خدمت دوستان.
.
برداشت شما از اين عكس چيه؟؟؟
نظر شما
حس شما
از اين عكس
منتظريم

[SPOILER] [/SPOILER]

دايي حسن;443694 نوشت:

بسم الله
يا محمد ص
سلام
عكس را در سايت خودمون اپ كردم الان ميبينيد.
اينم عكس

يا حق

سلام و عرض ادب و احترام

به نظر علمی هست که صاحبش از اون بهره ای نمیبره

چون بجای استفاده از علمش برای ایجاد روشنایی مجبور شده کتاب را بسوزاند

استفاده از علوم موجود برای کشف یا تولید علوم جدید

این که استفاده مفید نیست نابود کردنه

با سلام :Gol:
فکر میکنم از کتابهای قبلی برای خوندن کتاب جدید استفاده میکنه.
یا شاید هم منظور عکس این باشه که از علمی که یاد گرفتید مثل نور در یادگرفتن علم جدید استفاده کنید.

[SPOILER][/SPOILER]


ببخشید ربطی به موضوع نداشت اما برای من جالب بود و تکان دهنده.

یا حق

[=Times New Roman]



سلام علیکم و رحمه الله


برای بنده دو پیام دارد

پیام اول :
اگر کتابی نسوزد هیچ کتابی خوانده نخواهد شد
پس آتش زدن یکی از کتب , عقلانی است

اگر منظور بشر است که او
از کتاب ارزشمند تر یعنی اوقات عمرش را میسوزاند , هیچ چیزی هم کسب نمی کند و اکثرا ضرر , مشکل یا کمبودی هم احساس نمیکند.

پیام دوم :

یک کتاب را آنطور باید خواند که اگر کتاب اول سوخت و تمام شد و نیاز بود کتاب خوانده ای سوزانده شود شک و تردید در سوزاندن دومی باقی نماند.

نقل شده که امام محمد غزالی ( اگر اشتباه نکنم ) مدتها در تحقیق و تلاش علمی بود و برای تلمذ از این شهر به شهر دیگر میرفت
تا اینکه در راهی دزدان به قافله میزنند و تمام اموال را میبرند از جمله کتب تحقیقی غزالی را که بار شترش بود

همه کاروانیان از اینکه جان سالم از دست دردان بدر برده بودند شاکر و خوشحال بودند
ولی ...
این غزالی بود که بدنبال حرامیان التماس میکرد که کتابهایش را برگردانند.

برای رئیس دزدان این التماسهای غزالی عجیب آمد و از او پرسید که مگر بار شتر تو چیست که اینگونه التماس میکنی ؟

غزالی گفت : تمام علومی که این سالها بدنبالش بوده ام.

رئیس گفت : اگر علم تو بر پشت شتر است که این علوم مال تو نیست و علم شتر است و اگر این علوم مال توست که باید در سرت باشد.
و بعد دستور داد کتابها را به او برگردانند
ولی این سخن رئیس , غزالی را غزالی کرد.

البته توصیه میکنم شما کتابهای خوانده شده را نسوزانید. :khaneh:
یاحق

[="Times New Roman"][="Black"]البته ببخشید دائی حسن گرامی
ظاهرا
هر چهار جلد کتاب یک عنوان دارند و احتمالا هر چهار کتاب 4 نسخه مشابه هستند . در اینصورت پیام خاصی بنظر حقیر نمیرسد جز اینکه به خواننده کتاب بخاطر هوشمندی و تصمیمش تبریک بگویم.
[/]

bina88;444158 نوشت:
[=Times New Roman]البته ببخشید دائی حسن گرامی
ظاهرا
هر چهار جلد کتاب یک عنوان دارند و احتمالا هر چهار کتاب 4 نسخه مشابه هستند . در اینصورت پیام خاصی بنظر حقیر نمیرسد جز اینکه به خواننده کتاب بخاطر هوشمندی و تصمیمش تبریک بگویم.

نه این 4 جلد مشابه نیستند. جلد 1و 2و 3و 4 از یک کتابند.

شاید هم منظورش این باشد که خواندن یک جلد فتح باب و نوری هست برای فهمیدن جلد بعدی

سلام
کتابهای قدیمی رو میسوزونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نه من هیچ وقت این کارو نمیکنم آخه کتابهامو خیلی دوست دارم.
بعضی وقتا دلم براشون تنگ میشه.
مثلا فرض میکنیم که کتابها شبیه هم هستن خوب در این صورت قضیه فرق میکنه.
مؤفق باشید
یاحق

موضوع قفل شده است