داستانهایی از زندگانی امام علی (علیه سلام )

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
داستانهایی از زندگانی امام علی (علیه سلام )




داستانهایی از زندگانی امام علی (علیه سلام )


قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم على منى به منزلة راسى من بدنى ؛

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

نسبت على با من ، مانند نسبت سر من با بدن من است

خبر تولد على (ع )



امام صادق (عليه السلام ) فرمود:

هنگامى كه پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم از مادر متولد شد،

فاطمه بنت اسد نزد همسر خود ابوطالب (پدر على (عليه السلام ))

آمد و مژده تولد پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم را به او داد،

ابوطالب به او فرمود: يك سبت (روزگار دراز و طولانى ) صبر كن من

هم مژده تولد مانند آن را كه جز نبوت ندارد، به تو خواهم داد، آنگاه

امام فرمود: سبت مدت سى سال است و فاصله زمانى بين تولد

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم تا تولد اميرالمؤ منين (عليه

السلام ) سى سال بود



با سلام
هنگامی كه علی -علیه السّلام- در جنگ صفّین سرگرم نبرد بود، در میان هر دو صف كارزار، مراقب حركت و وضعیّت خورشید بود (تا ببیند چه وقت به وسط آسمان می رسد تا نماز ظهر را بخواند). ابن عبّاس عرض كرد: یا امیرالمؤ منین ، این چه كاری است كه می كنید ؟ حضرت فرمود: منتظر زوال هستم تا نماز بخوانیم . ابن عبّاس گفت : آیا حالا وقت نماز است با وجود اینكه سرگرم پیكار هستیم ؟ علی (ع ) فرمود: جنگ ما با ایشان بر سر چیست ؟ تنها به خاطر نماز است كه با آنها نبرد می كنیم.

چهل داستان درباره نماز و نمازگزاران - يدالله بهتاش

ابو حمزه ثمالی از یكی از امامین همامین ، امام محمّد باقر یا امام جعفر صادق عیهما السّلام ، روایت كرده است كه :
امیرالمؤ منین علیه السّلام روزی خطاب به اصحاب خود فرمود: كدامیك از آیات كلام اللّه مجید نزد شما امیدوار كننده ترین آیات است ؟ بعضی گفتند آیه :
ان اللّه لا یغفر ان یشرك به و یغفر مادون ذلك لمن یشاء...
همانا خداوند مشرك را نمی آمرزد و می آمرزد پایین تر از شرك را برای كسی كه بخواهد... حضرت فرمود: نیكو آیه ای است ،
اما امیدوار كننده ترین آیات برای غفران و آمرزش معاصی نیست . عده ای دیگر گفتند آیه :
و من یعمل سوء او یظلم نفسه ثم یستغفر اللّه یجداللّه غفورا رحیما.
و كسی كه به كاری زشت بپردازد یا ستم بر خویشتن كند و سپس از خدا آمرزش خواهد، بیابد خداوند را آمرزنده مهربان . حضرت فرمود: نیكو آیه ای است ، امّا آیه مورد نظر نیست .
بعضی دیگر گفتند آیه قل یا عبادی الّذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمه اللّه انّ اللّه یغفر الذنوب جمیعا... بگو ای بندگانم كه با گناه به نفس خود اسراف می ورزید.
از رحمت خدا ماءیوس نباشید، چون خداوند جمیع گناهان را می آمرزد....
حضرت فرمود: نیكو آیه ای است ، امّا آیه مورد نظر نیست .
بعضی دیگر گفتند آیه :
والّذین اذا فعلوا فاحشه او ظلموا انفسهم ذكرو اللّه فاستغفروالذنوبهم ... تقواپیشگان آنهایند كه هر گاه كار ناشایستی از ایشان سر زند یا ظلمی به خویش كنند، خدا را به یاد آورند و از گناه خود استغفار نمایند... حضرت فرمود: نیكو آیه ای است ، اما آیه مورد نظر نیست .
آیا آیه دیگری نمی دانید كه به نظر شما امیدوار كننده ترین آیات قرآن باشد؟ اصحاب عرض كردند: نه امیرالمؤ منین ، به خدا سوگند چیزی در نزد ما نیست كه بخوانیم .
امام فرمود: از حبیبم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شنیدم كه فرمود: امیدوار كننده ترین آیه در قرآن این آیه شریفه است : و اقم الصّلواه طرفی النّهار و زلفا من اللّیل ... و بپای دار نماز را هر دو سر روز و پاره هایی از شب ... سپس پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: یا علی ، به خدایی كه مرا بشیر و نذیر قرار داد و مبعوث به رسالت گردانید،
اگر یكی از شما به وضو قیام كند، گناهان و معاصی او از اعضای بدنش فرو می ریزد تا وقتی كه با صورت و قلب خود متوجّه قبله شود، از قبله و نمازش بر نگردد مگر آنكه جمیع گناهان او بریزد و هیچ گناهی بر صحیفه عملش باقی نماند همچون روزی كه از مادر متولد شده باشد و هرگاه ما بین دو نماز گناهی از او صادر شده باشد با خواندن نماز آمرزیده شود و از گناهان پاك گردد.
آنگاه پیامبر نمازهای پنجگانه را كه موجب آمرزش هستند، شماره كرد و فرمود: یا علی ، بدان كه منزلت نمازهای پنجگانه برای امّت من مانند نهری است كه بر در خانه یكی از شما باشد.
اگر شخصی بدنش چركین باشد و هر روز پنج بار در آن نهر شستشو كند آیا چیزی از آن چركها باقی خواهد ماند؟ سوگند به خدا، نمازهای پنجگانه برای امّتم چنین است كه تمام گناهانشان را پاك می كند و تیرگی قلبشان را می برد.

دستهايم رو به خداست

وقتى حضرت امير (عليه السلام ) بدنيا آمد، فاطمه بنت اسد همانند ساير نوزادان على (عليه السلام ) را قنداق مى كرد و دستهاى آن حضرت را در قنداق مى بست . اما بعد از اينكه فاطمه به سراغ على (عليه السلام ) مى آمد، مشاهده مى كرد دستهاى آن حضرت بيرون از قنداق است و پارچه ها هم پاره شده است ، فاطمه بنت اسد دو پارچه مصرى محكم آورد دستهاى آن حضرت را محكم تر از قبل بست و آنگاه حضرت را در گهواره خود گذاشت ، حضرت امير (عليه السلام ) با تكانى ، مجدد دستمال ها را پاره كرد و دست خود را از قنداق بيرون آورد، مجدد فاطمه بنت اسد با سه پارچه محكم دست هاى حضرت را مى بندد، اجمالا تا هفت بار و هفت پارچه بر روى هم ، دست هاى حضرت را در قنداق مى بندد باز حضرت دستان خود را باز مى نمايد.

آنگاه حضرت على (عليه السلام ) به مادر خود مى فرمايد.
مادر دست مرا رها كن ، دست على بايد باز باشد كه به درگاه خدا
دراز كند

تربيت على (ع ) در دامان پيامبر (ص )



وقتى فاطمه بنت اسد مادر گرامى حضرت امير (عليه السلام ) آن حضرت را به دنيا آورد، از عمر مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم سى سال مى گذشت . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آن كودك را سخت دوست مى داشت از اين رو به مادرش فاطمه بنت اسد گفت : گهواره على (عليه السلام ) را در كنار بستر من بگذار! از آن پس رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم تربيت و پرورش بيشتر على را به عهده گرفت و به هنگام شستشو خودش على (عليه السلام ) را مى شست و شير به دهانش ‍ مى ريخت و در موقع خواب گهواره اش را تكان مى داد و در بيدارى با او سخن مى گفت ، و او را بر سينه خود مى فشرد... و هميشه او را به دوش ‍ مى گرفت و در كوهها و دره ها و بيابانهاى مكه او را به گردش ‍ مى برد



بار خدايا! جمعشان را پراكنده مكن




شب بعد از عروسى حضرت فاطمه الزهراء (عليه السلام ) رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم براى ديدار وى به منزل على (عليه السلام ) آمد، آن گاه از على (عليه السلام ) پرسيد يا على همسرت را چگونه يافتى ؟ حضرت عرض كرد: يا رسول الله ياور خوبى است در طاعت خدا، بعد از فاطمه الزهراء (عليه السلام ) پرسيد: فاطمه جان شوهرت چگونه است ؟ عرض كرد: شوهر بسيار خوبى است در اين هنگام رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم براى آنان دعا كرد: بار خداى جمعشان را پراكنده مكن و بين دلهايشان الفت بيفكن و...

... لذا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اى فاطمه (عليه السلام ) همانا على (عليه السلام ) نزد خداوند بزرگوارتر از هارون است . زيرا، هارون موسى را خشمگين نمود و حال آنكه على هيچ گاه مرا خشمگين نساخت . سوگند به آنكه پدرت را به حق به پيامبرى مبعوث كرد هرگز يك روز هم بر او غصب نكردم و هيچ گاه نگاه ننمودم به چهره على ، جز آنكه خشم از من رخت بربست

جوانمرد نوجوانان

ابوطالب پدر حضرت على (عليه السلام ) نام على (عليه السلام ) را ظهير مى گفت : چرا كه بسيارى از مواقع او فرزندان ، برادر زاده هاى خود را جمع مى كرد و به آنان دستور مى داد كه با هم كشتى بگيرند، البته اين يك نوع تفريح رايج در عرب بود، على (عليه السلام ) آن موقع كودك بود و داراى بازوانى درشت و كوتاه . على (عليه السلام ) آستين هاى خود را بالا مى زد و با بزرگ و كوچك از برادران و عمو زاده هاى خويش كشتى مى گرفت بطورى كه با يك چرخش و بكار بردن فن خاصى پشت همه آنها را به خاك مى برد، پدرش نيز او را تشويق مى كرد و مى فرمود: على (عليه السلام ) پيروز شد، بدين سبب او را ظهير ناميده اند

براى ازدواج چه دارى



وقتى على (عليه السلام ) از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم راجع به فاطمه (عليه السلام ) خواستگارى كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مسرور و شادمان تبسم نموده و فرمود: آيا براى اين امر چيزى دارى ؟
على (عليه السلام ) عرض كرد پدر و مادرم فداى شما يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ، من چيزى را از شما پنهان نمى كنم آنچه دارم يك شمشير و يك زره و يك شتر آبكش (يا اسب ) است و جز اينها چيزى ندارم ، نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: شمشير براى تو لازم است زيرا تو مرد جنگ هستى و با آن در راه خدا جهاد مى كنى و شتر نيز از لوازم زندگى تست كه بايد با آن آبكشى نموده و براى اهل و عيال خود كسب روزى كنى و در مسافرت ها بارت را بر آن حمل نمايى ، فقط زره تو مى ماند كه من آنرا به مهر زهرا (عليه السلام ) مى پذيرم يا على (عليه السلام ) مى خواهى ترا بشارتى دهم .


عرض كرد: بلى پدرم و مادرم فداى شما باد. فرمود: ترا بشارت باد كه خداى تعالى فاطمه (عليه السلام ) را به تو در آسمان تزويج نمود. پيش از اينكه من او را در زمين به تو تزويج كنم

لقب قضم براى على (ع )




جنگ احد بود طلحة بن ابى طلحه قهرمان و پرچمدار غول پيكر دشمن به ميدان تاخت . امام على (عليه السلام ) به ميدان او رفت و درگيرى شديدى پديد آمد و سرانجام طلحه بدست على (عليه السلام ) كشته شد.

هنگامى که طلحه با على (عليه السلام ) روبرو شد فرياد زد يا قضم و به نقل ديگر گفت : يا قضيم .

شخصى از امام صادق (عليه السلام ) پرسيد: چرا دشمن ، على را با اين لقب (قضم ) خواند؟ امام صادق (عليه السلام ) فرمود: اين لقب را براى اين به على (عليه السلام ) گفت .


در آغاز بعثت در مكه مشركان به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آزار مى رساندند ولى تا ابوطالب پدر على (عليه السلام ) همراه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بود كسى جراءت جسارت به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را نداشت .

تا اينكه مشركان عده اى از كودكان را واداشتند تا به سوى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم سنگ بيندازند. هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از خانه خود بيرون مى آمد، كودكان سنگ و خاك به طرف پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى انداختند. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از اين جريان رنج آور (با توجه به اينكه موضوع به ميان كودكان كشيده شده بود) به على (عليه السلام ) (كه در آن زمان حدود سيزده سال داشت ) شكايت كرد.
على (عليه السلام ) عرض كرد: پدرم و مادرم به فدايت اى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم هر گاه از خانه بيرون رفتيد مرا نيز با خود بيرون ببريد. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم همراه على (عليه السلام ) از خانه بيرون آمدند كودكان مشركين ، طبق معمول خود، به سوى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم سنگ انداختند. على (عليه السلام ) به سوى آنها حمله مى كرد و هر گاه به آنها مى رسيد گوش و بينى و عضله صورت آنها را مى گرفت و فشار مى داد و در هم مى كوبيد كودكان بر اثر درد شديد گريه مى كردند و به خانه خود باز مى گشتند، پدرانشان مى پرسيدند چرا گريه مى كنى ؟ در پاسخ مى گفتند: قضمنا على قضمنا على على (عليه السلام ) ما را گوشمال و... داد از اين رو على (عليه السلام ) را به عنوان قضم ياد كردند (يعنى گوشمال دهنده و درهم كوبنده ).

غالب در جمله غزوه ها به شجاعت

خاصه به ، بدر و حنين و خيبر و خندق

مشاهدات قلبى و غيبى



اميرالمؤ منين (عليه السلام ) در مورد مشاهدات قلبى خود در آغاز بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايند:
ارى نور الوحى و الرسالة و اشم و ريح النبوة ... در آن هنگام نور وحى و رسالت را مى ديدم و بوى نبوت را (از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ) استشمام مى كردم .

از اين سخن امام (عليه السلام ) معلوم مى شود كه هر انسانى علاوه بر چشم و گوش باطنى حس شامه و بويايى قلبى نيز دارد، سپس امام (عليه السلام ) در مورد مشاهدات قلبى خود در آغاز بعثت ادامه مى دهد:

و لقد سمعت رنة الشيطان حين
نزل الوحى عليه صلى الله و عليه و آله و سلم ؛
هنگامى كه وحى بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم نازل شد صداى ناله شيطان را شنيدم

سپس ادامه مى دهند: فقلت يا رسول الله ما هذه الزلة فقال : هذا الشيطان قد آيس من عبادته امام مى فرمايد: كه پس از شنيدن صداى ناله با گوش جان از رسول خدا پرسيدم كه يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم اين ناله چيست ؟ فرمود: اين ناله ، ناله شيطان است كه از پرستش خود نوميد شده است

در اينجا پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم خطاب به اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود: انك تسمع ما اسمع وترى ما ارى الا انك لست بنبى و لكنك وزير... تو مى شنوى آنچه را من مى شنوم و مى بينى آنچه را كه من مى بينم تنها تفاوت من با تو اين است كه تو پيامبر نيستى ولى وزير من هستى



خواسته هاى پيامبر (ص ) از خداوند





پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به على (عليه السلام ) فرمود: اى على ! پنج چيز درباره ى تو از خدا خواستم كه خداوند همه را به من عطا كرد:


1- اينكه من اول كسى باشم كه از قبر بر مى خيزم و غبار از چهره مى افشانم ،و تو هم با من باشى .

2- خداوند اجازه دهد كه من و تو در محل سنجش اعمال بايستيم .

3- ترا در قيامت پرچمدار من قرار دهد.

4- امت مرا به دست تو از حوض كوثر سيراب كند.

5- هنگام رفتن به بهشت ترا پيشرو امت قرار دهد.

آنگاه فرمود: شكر خداى را كه بر من منت نهاد
و همه ى اين تقاضاها را پذيرفت


لقب ابوتراب


حضرت علی (ع) با اینكه القاب بسیار پر معنی داشت ، ولی دوست می داشت كه به او ابوتراب بگویند،
مطابق گفتار بعضی از علما، آنحضرت این لقب را از این جهت دوست داشت كه او متواضع بود و روی خاك می نشست و این لقب را كه به معنی پدر خاك است

، برای خود می پسندید چراكه بیانگر خاكی بودن او بود.

ولی دشمنان آن حضرت ، این لقب را برای آن حضرت تكرار می كردند، و منظورشان تحقیر نمودن آنحضرت بود،
با این كه این لقب از بهترین صفات انسانی او (یعنی تواضع او) حكایت می كرد. اما این كه این لقب چگونه و چرا به او داده شد،

در تاریخ چنین آمده است : سال دوم هجرت بود، خبر رسید كه كاروانی از مشركان به سوی شام می روند پیامبر(ص) همراه صد و پنجاه نفر (و به نقل دیگر همراه 200 نفر) در حالی كه حضرت حمزه (ع) پرچم سفیدی به اهتزاز در آورده بود، برای جلوگیری و ضربه زدن به كاروان مشركین ،
از مدینه خارج شده تا به عشیره (بر وزن غفیله) رفتند (از این رو این حركت را غزوه عشیره می نامند).

هنگامی كه پیامبر (ص) و سپاه اندكش در سرزمین عشیره به جستجو و برسی پرداختند، در یافتند كه كاروان قریش از آنجا رفته اند، آنحضرت با سپاه خود در حدود یك ماه در آنجا ماند و سپس به مدینه باز گشتند.

علی (ع) و عمار یاسر، جزء این سپاه بودند، عمار می گوید: در همین سفر علی (ع) به من فرمود: می خواهی برویم نزد افراد بنی مدلج كه در كنار چشمه كشاورزی می كنند، بنگریم چگونه كشاورزی می نمایند؟!.
من موافقت كردم و با هم كنار آنها رفتیم ، (بر اثر خستگی) نیاز به استراحت داشتیم ، زیر درختهای نخل كه در آنجا بود رفتیم ، در زمین روی خاك خوابی دیم (و به نقل دیگر علی علیه السلام مقداری خاك جمع كرد و آنرا متكای خود قرار داد و سرش را روی آن گذارد و خوابید).
تا اینكه : رسول خدا (ص) آمد و ما را بیدار كرد و برخاستیم و لباسهای خود را كه خاك آلود بود، تكان دادیم ،

در همین موقع ، پبامبر (ص) به علی (ع) فرمود: ای ابوتراب (زیرا لباسش خاك آلود بود)
بعد فرمود: می خواهید شما را به شقی ترین مردم خبر دهم ؟
گفتیم آری ، فرمود: یكی آن كسی است كه ناقه حضرت صالح (ع) را پی كرد، دوم آن كسی است كه بر فرق سر تو (ای علی) شمشیر می زند (یعنی ابن ملجم).

داستان دوستان / محمد محمدي اشتهاردي
ادامه دارد!!

[=Century Gothic]امید بخش ترین آیه

[=Century Gothic]
ابو حمزه ثمالی از یكی از امامین همامین ، امام محمّد باقر یا امام جعفر صادق عیهما السّلام ، روایت كرده است كه :
امیرالمؤ منین علیه السّلام روزی خطاب به اصحاب خود فرمود:
كدامیك از آیات كلام اللّه مجید نزد شما امیدوار كننده ترین آیات است ؟
بعضی گفتند آیه :
ان اللّه لا یغفر ان یشرك به و یغفر مادون ذلك لمن یشاء...
همانا خداوند مشرك را نمی آمرزد و می آمرزد پایین تر از شرك را برای كسی كه بخواهد...

حضرت فرمود: نیكو آیه ای است ، اما امیدوار كننده ترین آیات برای غفران و آمرزش معاصی نیست .
عده ای دیگر گفتند آیه :
و من یعمل سوء او یظلم نفسه ثم یستغفر اللّه یجداللّه غفورا رحیما.
و كسی كه به كاری زشت بپردازد یا ستم بر خویشتن كند و سپس از خدا آمرزش خواهد، بیابد خداوند را آمرزنده مهربان .
حضرت فرمود: نیكو آیه ای است ، امّا آیه مورد نظر نیست .
بعضی دیگر گفتند آیه قل یا عبادی الّذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمه اللّه انّ اللّه یغفر الذنوب جمیعا...
بگو ای بندگانم كه با گناه به نفس خود اسراف می ورزید. از رحمت خدا ماءیوس نباشید، چون خداوند جمیع گناهان را می آمرزد....
حضرت فرمود: نیكو آیه ای است ، امّا آیه مورد نظر نیست .
بعضی دیگر گفتند آیه :
والّذین اذا فعلوا فاحشه او ظلموا انفسهم ذكرو اللّه فاستغفروالذنوبهم ... تقواپیشگان آنهایند كه هر گاه كار ناشایستی از ایشان سر زند یا ظلمی به خویش كنند، خدا را به یاد آورند و از گناه خود استغفار نمایند...
حضرت فرمود: نیكو آیه ای است ، اما آیه مورد نظر نیست .
آیا آیه دیگری نمی دانید كه به نظر شما امیدوار كننده ترین آیات قرآن باشد؟
اصحاب عرض كردند: نه امیرالمؤ منین ، به خدا سوگند چیزی در نزد ما نیست كه بخوانیم .
امام فرمود: از حبیبم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شنیدم كه فرمود:
امیدوار كننده ترین آیه در قرآن این آیه شریفه است :
و اقم الصّلواه طرفی النّهار و زلفا من اللّیل ... :Sham:و بپای دار نماز را هر دو سر روز و پاره هایی از شب ...
سپس پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: یا علی ، به خدایی كه مرا بشیر و نذیر قرار داد و مبعوث به رسالت گردانید،

اگر یكی از شما به وضو قیام كند، گناهان و معاصی او از اعضای بدنش فرو می ریزد تا وقتی كه با صورت و قلب خود متوجّه قبله شود، از قبله و نمازش بر نگردد مگر آنكه جمیع گناهان او بریزد و هیچ گناهی بر صحیفه عملش باقی نماند همچون روزی كه از مادر متولد شده باشد و هرگاه ما بین دو نماز گناهی از او صادر شده باشد با خواندن نماز آمرزیده شود و از گناهان پاك گردد.
آنگاه پیامبر نمازهای پنجگانه را كه موجب آمرزش هستند، شماره كرد و فرمود: یا علی ، بدان كه منزلت نمازهای پنجگانه برای امّت من مانند نهری است كه بر در خانه یكی از شما باشد.
اگر شخصی بدنش چركین باشد و هر روز پنج بار در آن نهر شستشو كند آیا چیزی از آن چركها باقی خواهد ماند؟
سوگند به خدا، نمازهای پنجگانه برای امّتم چنین است كه تمام گناهانشان را پاك می كند و تیرگی قلبشان را می برد.
چهل داستان درباره نماز و نمازگزاران / يدالله بهتاش
[=century gothic]ادامه دارد!!

علی ولی الله


آورده اند كه رسول - صلی الله علیه و آله و سلم - انگشتری خود را به سلمان داد تا لا اله الا الله بر آن نقش كنند.
سلمان بفرمود تا محمد رسول الله نیز به آن ضم كردند.
چون به حضرت رسالت آورد، گفت : یا رسول الله ! تو لا اله الا الله فرمودی كه بر آنجا نقش كنند، من خواستم كه محمد رسول الله (نیز) به آن ضم كنند.
جبرئیل آمد كه یا رسول الله ! لا اله الا الله خواست تو بود، محمد رسول الله خواست سلمان بود كه من آن ضم كنم ؛
خواست ما نیز آن بود كه علی ولی الله به آن ضم كنیم كه بی ولایت علی كلمه شهادت مقبول نیست.
داستان عارفان / کاظم مقدم
ادامه دارد!!

چگونگى تولد على (ع )

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

على (عليه السلام ) بر روى سنگ سرخى كه در گوشه راست كعبه است بدنيا آمد و همين كه قدم بر زمين گذاشت به سجده افتاد و در همان حال دستهاى خود را به سوى آسمان بلند كرد و چنين گفت :

اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا و رسول الله . و ان عليا و صى محمد رسول الله . بحمد يختم الله النبوة و بى يتم الوصية و انا اميرالمومنين

يعنى : شهادت مى دهم كه خدايى جز الله نيست و محمد پيامبر خداست و على وصى محمد رسول الله است . با محمد نبوت ختم مى شود و با من وصايت كامل مى شود و من اميرالمؤ منين هستم

سپس فرمود:
جاء الحق و زهق الباطل حق آمد و باطل رفت


[=Simplified Arabic]امالى شيخ طوسى ، ص 80 و جنات الخلود، ص 3

يا على (ع ) چگونه توبه كنم

روزى يك نفر مهدور الدم يعنى كسى كه به خاطر جرمى حكمش قتل مى باشد به امام على (عليه السلام ) متوسل شد و عرض كرد يا على (عليه السلام ) چه كنم تا پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مرا ببخشد؟ اميرمؤ منان (عليه السلام ) به او فرمود: به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم برو و آيه 91 سوره يوسف را تلاوت كن .

تا الله لقد اثرك الله علينا و ان كنا لخاطئين به خدا سوگند خداوند تو را بر ما تقدم داشته و ما خطا كار بوديم
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بى درنگ آيه بعد (آيه 92 سوره يوسف ) را قرائت فرمود(130) لا تثريب عليكم اليوم يغفر الله لكم و هو ارحم الراحمين و توضيحى بر شما نيست خداوند شما را مى بخشد و او مهربانترين مهربان است .

و قرائت اين آيه از طرف رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به منزله حكم عفو آن حضرت از آن شخص قرار گرفت


[=Simplified Arabic]مهر تابان ، ص 84.

اولين صحنه ملاقات ابن ملجم با امام على (ع )

بعد از اينكه امام على (عليه السلام ) به حكومت رسيد، حبيب بن منتخب را كه فرماندار و والى اطراف يمن از جانب عثمان بود را بر رياستش ابقا كرد، و طى نامه اى به او سفارش تقوا كرد و از او خواست تا از مسلمانان آنجا بيعت بگيرد، حضرت نامه خود را مهر زد و با يك مرد عرب نزد او فرستاد، حبيب وقتى نامه امام را گرفت مردم را به بيعت امام فرا خواند، مردم آن ديار نيز اطاعت كردند.

آنگاه گفت : من مى خواهم ده تن از سران و شجاعان شما را به جانب آن حضرت روانه كنم ، آنها پذيرفتند. او در ابتدا صد نفر را انتخاب كرد و از جمع آنها هفتاد تن و از هفتاد تن سى نفر و از سى ده نفر را انتخاب كرد و به جانب امام فرستاد، بعد از آنكه كه آن ده نفر به حضور امام رسيدند و به امام تبريك گفتند، امام به آنها خوش ‍ آمد گفت ، در آن جمع ده نفر ابن ملجم - لعنة الله عليه - حركت كرد و در مقابل امام ايستاد و گفت :

سلام بر تو اى امام عادل و بدر كامل ، شير بزرگوار، قهرمان دلاور، سوار بخشنده ، و كسى كه خداوند او را بر بقيه مردم فضيلت داد صلوات و درود خدا بر تو و خاندانت ، شهادت مى دهم كه تو به حق و حقيقت اميرالمؤ منين هستى ، و تو وصى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و خليفه او وارث علم او مى باشى ، خداوند لعنت كند كسى را كه حق و مقام تو را منكر شود!...

حضرت امير (عليه السلام ) به جانب ابن ملجم خيره شد و پس از آن به گروه اعزامى نظر كرده آنگاه آنها را مقرب داشت ... حضرت دستور داد كه به هر نفر از آنها حله اى يمنى عبايى عدنى بخشيدند. امام فرمان داد كه آنها مورد احترام قرار بگيرند.

آن جماعت هنگامى كه حركت كردند ابن ملجم مجدد در مقابل حضرت ايستاد و اشعارى را انشاء كرد: تو گواه پاك ، صاحب خير و نيكى و فرزند شيران طراز اول مى باشى اى وصى محمد صلى الله عليه و آله و سلم

گفتگوى امام على (ع ) با ابن ملجم

بعد از اينكه ابن ملجم عرض ارادت به امام كرد (در داستان قبلى ذكر شد) امام گفتار او را تحسين كرد و فرمود: اسمت ؟ گفت : عبدالرحمن . حضرت فرمود: فرزند چه كسى هستى ؟ گفت . فرزند ملجم مرادى .

حضرت فرمود: آيا تو مرادى هستى ؟ گفت : آرى اى اميرالمؤ منين ! حضرت فرمود: انا لله انا اليه راجعون و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العضيم

حضرت مكرر به او نگاه مى كرد و يك دست خود را به ديگرى مى زد و كلمه استرجاع را بر زبان جارى مى نمود. بعد فرمود: واى بر تو! آيا تو از قبيله بنى مرادى ؟ گفت : آرى در اينجا حضرت اين اشعار را خواند:

انا انصحك منى بالوداد

مكاشفه و انت من الاعادى

اريد حياته و يريد قتلى

عذيرك من خليلك من مراد

من تو را به دوستى نصيحت مى كنم آشكارا و حال آنكه مى دانم تو از دشمنان من مى باشى من قصد زنده ماندن او را دارم و او قصد قتل ؛ مرا عذر خواه تو دوستت از قبيله مراد است


ماندن ابن ملجم نزد على (ع )




ابن ملجم مدتى در بنى تميم ماند امام به هنگام مراجعت دوستانش به يمن او مريض شد و دوستانش او را ترك گفته و به يمن رفتند. ابن ملجم چون خوب شد نزد اميرالمؤ منين آمد و شبانه روز از حضرت جدا نمى شد.

حضرت خواسته هايش را بر آورده مى ساخت و او را گرامى مى داشت و به منزل خود دعوت مى كرد و در همان حال مى فرمود: تو قاتل و كشنده من هستى و اين شعر را مكرر مى خواند:

اريد حياته و يريد قتلى

عذيرك من حليلك من مراد

ابن ملجم مى گفت : اى اميرالمؤ منين اگر مى دانى من قاتل شما هستم مرا بكش . حضرت مى فرمود: براى من جايز و حلال نيست مردى را قبل از اين كه نسبت به من كارى انجام دهد، بكشم و يا طبق نقل ديگر مى فرمود: هر گاه من تو را بكشم چه كسى مرا خواهد كشت ؟



شفاعت در قيامت

[=Simplified Arabic]
[=Simplified Arabic]

على (عليه السلام ) فرمود: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم روزى فرمود:

روز قيامت من در موقف شفاعت مى ايستم و آن قدر گنهكاران را شفاع كنم كه

خداوند گويد: آيا راضى شدى اى محمد؟!

من مى گويم راضى شدم ، سپس على (عليه السلام ) فرمود:

اميد بخش ترين آيات قرآن اين آيه است و لسوف يعطيك ربك فترضى


[=Simplified Arabic]
[=Simplified Arabic]
[=Simplified Arabic]ضحى /5.


[=Microsoft Sans Serif]آبرودارترين فرد نزد خداوند[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]على (عليه السلام ) مى فرمايد روزى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رسيديم از آن حضرت خواستم تا از خداوند براى من طلب مغفرت نمايد.

حضرت فرمود: چنين خواهم كرد آنگاه حضرت برخاست و نمازگزارد سپس دستهايش را به دعا برداشت آنگاه شنيدم كه به خداوند عرض كرد پروردگارا تو را به مقام و قرب و منزلت على سوگند مى دهم كه عى را مشمول عفو و غفران خود سازى .

گفتم اى رسول خدا اين چه دعايى است ؟ (چرا خداوند را به حق من سوگند دادى ) حضرت فرمود: يا على مگر كسى در پيشگاه خداوند آبرودارتر و گرامى تر هست تا او را شفيع درگاهش كنم

[=Microsoft Sans Serif] [=Microsoft Sans Serif]

موضوع قفل شده است