آیا قلب مرکز تفکر است؟ آیا منی از پشت و سینه می آید؟

تب‌های اولیه

175 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا قلب مرکز تفکر است؟ آیا منی از پشت و سینه می آید؟

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
شخصی از من خواستند که این سوال را برایشان ارسال کنم.هر چند احساس میکنم که قبلاً به این سوالات پاسخ داده شده چون قبلاً نمونه این سوالات را در همین سایت دیده بودم. و ایشان دوست دارند در این تاپیک با کارشناسان در مورد این آیات بحث کنند.

مطلب ایشان:
ایا قلب مرکز تفکر است؟؟؟!!!

سوره حج (22) - آيه 46 ، افلم يسيروا في الارض فتكون لهم قلوب يعقلون بها اوء اذان يسمعون بها فانها لا تعمي الا بصرو لكن تعمي القلوب التي في الصدور
آيا در زمين سير نكردند تا آنان را قلبهايي باشد كه با آن تعقل كنند يا گوشهايي كه با آن بشنوند چرا كه چشمهاي آنان كور نمي شود بلكه قلبهايي كه در سينه هاست كور مي شود.
سوره اعراف (7) ، آيه 179 ، بيقين گروه بسياري از جن و انس را براي دوزخ آفريديم آنها قلبهايي دارند كه با آن نمي فهمند و چشمهايي كه با آن نمي بينند و گوشهايي كه با آن نمي شنوند آنها همچون چهارپايانند بلكه گمراهتر اينان همان غافلانند.

ایا منی از پشت و سینه بیرون میاید؟؟؟!!!

ایات 5 تا 7 سوره طارق
فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ5خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ6يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ7
5) انسان باید نگاه کند که از چه چیز آفریده شده است . 6) از آبی جهنده آفریده شده . 7) که از ما بین استخوانهای پشت و استخوانهای سینه بیرون می آید .

با نام الله



کارشناس بحث: استاد عمار

[=arial]

عــــلی;426836 نوشت:
ایا قلب مرکز تفکر است؟؟؟!!!

با سلام این لینک جواب داده شده خونده شود:
http://www.pasokhgoo.ir/node/75374

عــــلی;426836 نوشت:
ایا منی از پشت و سینه بیرون میاید؟؟؟!!!

این موضوع رو هم قبلا خودتون بحث کردید.
http://www.askdin.com/thread20587-20.html
اما جواب دقیق را در این لینک ببینید:
http://www.pasokhgoo.ir/node/89208

درود
بنده این مطلب رو از ایشان خواستم
دلیل اون هم اینکه ایشون فرمودند در سایتهای مذهبی میشود هرچیزی گفت و هر مطلبی انتشار داد و هر سوالی کرد بدون اینکه حذف شود یا برخوردی صورت گیرد در حالی که در سایتهای علمی و غیرمذهبی مطالب ایشون همیشه حذف میشود
بهمین دلیل من خواستم این تاپیک رو ایجاد کنند و بنده هم بیام اینجا ازادانه نظرم رو بگم به عنوان یک بیخدا و کسی که فقط علم و منطق رو باور داره و لاغیر

بررسی جواب که برای پرسش اول قرار دادید

نقل قول:

آيه مورد بحث (1) از شواهدى است كه دلالت مى‏كند بر اينكه مراد از قلب خود آدمى يعنى خويشتن او و نفس و روح او است، براى اينكه هر چند طبق اعتقاد بسيارى از عوام ممكن است تعقل و تفكر و حب و بغض و خوف و امثال اينها را به قلب نسبت داد،

کدام شواهد؟
یعنی قران فقط برای عوام هست نه افراد متخصص و کسانی که دنبال علم هستند؟
پس نتیجه میگیریم این کتاب بهیچ وجه نمیشه به عنون یک کتاب علمی بهش مراجعه کرد و فقط برای عوام نگاشته شده

نقل قول:

به اين پندار كه در خلقت آدمى، اين عضو است كه مسئول درك است، هم چنان كه طبق همين پندار، شنيدن را به گوش، و ديدن را به چشم، و چشيدن را به زبان، نسبت مي دهيم،

علم به اثبات رسانده گوش مسئول شنیدن و چشم مسئول دیدن است
و بهمین ترتیب کاملا به اثبات رسونده قلب تنها و تنها مسئول پمپاژ خون است و نه مسئول درک کردن و این مغز است که مسئول ادراکات ماست
پس این مطلب دلیل که نیست بلکه باز هم خطا و غلط است چون قلب مسئول درک نیست

نقل قول:

ظاهرا منشا آن، اين بوده كه انسان وقتى وضع خود و ساير انواع حيوانات را بررسى كرده و مشاهده نموده كه بسيار اتفاق مى‏افتد كه يك حيوان در اثر بيهوشى و غش و امثال آن شعور و ادراكش از كار مى‏افتد، ولى ضربان قلب و نبضش هنوز زنده است، در صورتى كه اگر قلبش از كار بيفتد ديگر حياتى برايش باقى نمى‏ماند.

مگر قران نوشته انسان است که انسان در وضع خود بررسی کرده و نتیجه گرفته قلب محل ادراک است؟
شما میگویید این گفتار از یک عالم مطلق است نه یک انسان پس این حرف با مطالب خودتون هم تناقض داره
وقتی عالم مطلقی صحبتی میکند باید بر اساس واقعیتی که هست صحبت کنه نه بر اساس بررسی غلط انسانهایی که علم کافی ندارند

نقل قول:

و چه بسا كه تجربه‏هاى مكرر علمى هم اين نظريه را تاييد كند، چون بارها اين آزمايش را در مرغان انجام داده‏اند كه در يك عمل جراحى دماغ (مغز سر) مرغ را بيرون آورده‏اند، و ديده‏اند كه حيوان هم چنان زنده است ليكن، هيچ گونه درك و شعور و تشخيصى ندارد،

منبع این مطلب؟
هرگز موجودی با خارج کردن کامل مغز قادر به حیاط نیست
بلکه فقط قسمتی از مغز که مسئول مواردی که اشاره کردید بوده را خارج کردند و این حالات نمایان شده وگرنه اگر کل مغز خارج شود تمام ارگانها حتی همان قلب هم دیگر فعالیتی نخواهد داشت که حیوان زنده بماند

مورد دیگر اینکه اینجا شما فرمودید قسمتی از مغز موجود خارج شده و حیوان زنده مانده ولی هیچ درک و شعوری نداشته
پس قبول کردید که قسمتی از مغز مسئول درک و شعور است و نه قلب یا مورد مابعدالطبیعه دیگر

نقل قول:

همچنين چه بسا بتوان اين نظريه را از اين راه تاييد كرد كه تا كنون بحثهاى علمى طبيعى نتوانسته و موفق نشده مركزى را در بدن كشف كند كه تمامى دستوراتى كه در بدن به وسيله اعضا انجام مى‏شود از آن مركز صادر بشود، و اعضاى مختلف بدن همه مطيع فرمان آن باشند،

مغلطه توصل به جهل
اینکه علم تا به امروز نتوانسته چیزی راکشف کند دلیل نمیشود که هر مطلب بدون مدرک و شواهد رو ما چشم بسته بپذیریم
چون کسی کشف نکرده بود زمین گرد است ما باید حتما میپزیرفتیم زمین مسطح است و ستارگان ستون که اسمان نیفتد؟

هرچند علم امروز برای مطالبی که گفتید جوابهای کاملا اثبات شده بدست اورده ولی هنوز هم سوالات بیجواب بسیاری وجود داره

نقل قول:

و ظاهرا همين مسئله باعث شد كه ادراك و شعور و هر چه كه بويى از شعور در آن باشد، از قبيل: حب و بغض و رجاء و خوف و قصد و حسد و عفت و شجاعت و جرأت و امثال آن را به قلب نسبت دهند، و منظورشان از قلب، همان روحى است كه به بدن وابسته است،

باز هم باید تذکر بدم اینجا ما درباره انسانهای گذشته صحبت نمیکنیم بلکه درباره چیزی صحبت میکنیم که شما ان را عالم مطلق میدانید
پس اینکه انسانهای هزاران سال پیش چه مقدار علم داشتند اصلا دلیل نمیشود موجودی که عالم مطلق است هم همان میزان علم داشته باشد و اشتباه انسانهای با علم ناقص ان زمان را تکرار کند

نقل قول:

شيخ ابو على ابن سينا، در اين مسئله كه" مركز ادراكات و صفات نفسانى در ساختمان بدن انسانى چيست؟" اين احتمال را ترجيح داده است كه همان قلب باشد، به اين معنا كه قلب مركز همه ادراكات و شعور باشد و دماغ تنها جنبه ابزار را داشته باشد، (همانطور كه چشم آلت بينايى و گوش آلت شنوايى است. ولى آن عضوى كه مى‏بيند و مى‏شنود قلب است)، پس همه ادراكات از قلب است و دماغ واسطه درك است.

با اینکه ابوعلی سینا دانشمند بسیار بزرگی بودند شکی نیست ولی نظریه ایشان در علم امروز کاملا مردود هست و کاملا به اثبات رسیده وظیفه قلب تنها پمپاژ خون است و هیچ وطیفه و عمل دیگری انجام نمیدهد
که اگر اینطور بود با تعویض قلب که در علم امروز انجام میشود باید درک و شعور و منیت انسانها هم تعویض میشد
پس مراجعه به یک تئوری ارائه شده از از دانمشند در صدها سال پیش هیچ ارزشی ندارد جز مغلطه توسل به مرجعیت

پس نتیجه میگیریم
1-اینکه انسانهای با علم محدود ان زمان چه فکر میکردند دلیل این نمیشود خالق مطلق بر اساس علم ناقض انها نظریه بدهند
2-قلب تنها و تنها وظیفه پمپاژ خون را دارد
3-حب و بغض و رجاء و خوف و قصد و حسد و عفت و شجاعت و جرأت و امثال آن در علم امروز کاملا به اثبات رسیده که در مغز شکل میگیرین و منشاه کاملا مادی دارن از جمله هرمونها و فعالیتهای مغزی
4-مرکز درک و ادراک و شعور در مغز قرار دارد

مورد دوم یعنی منشا "منی مرد" هم بعدا بهش خواهم پرداخت.

havzhin;433309 نوشت:
درود
بنده این مطلب رو از ایشان خواستم
دلیل اون هم اینکه ایشون فرمودند در سایتهای مذهبی میشود هرچیزی گفت و هر مطلبی انتشار داد و هر سوالی کرد بدون اینکه حذف شود یا برخوردی صورت گیرد در حالی که در سایتهای علمی و غیرمذهبی مطالب ایشون همیشه حذف میشود
بهمین دلیل من خواستم این تاپیک رو ایجاد کنند و بنده هم بیام اینجا ازادانه نظرم رو بگم به عنوان یک بیخدا و کسی که فقط علم و منطق رو باور داره و لاغیر

بررسی جواب که برای پرسش اول قرار دادید
آيه مورد بحث (1) از شواهدى است كه دلالت مى‏كند بر اينكه مراد از قلب خود آدمى يعنى خويشتن او و نفس و روح او است، براى اينكه هر چند طبق اعتقاد بسيارى از عوام ممكن است تعقل و تفكر و حب و بغض و خوف و امثال اينها را به قلب نسبت داد،
کدام شواهد؟
یعنی قران فقط برای عوام هست نه افراد متخصص و کسانی که دنبال علم هستند؟
پس نتیجه میگیریم این کتاب بهیچ وجه نمیشه به عنون یک کتاب علمی بهش مراجعه کرد و فقط برای عوام نگاشته شده

به اين پندار كه در خلقت آدمى، اين عضو است كه مسئول درك است، هم چنان كه طبق همين پندار، شنيدن را به گوش، و ديدن را به چشم، و چشيدن را به زبان، نسبت مي دهيم،
علم به اثبات رسانده گوش مسئول شنیدن و چشم مسئول دیدن است
و بهمین ترتیب کاملا به اثبات رسونده قلب تنها و تنها مسئول پمپاژ خون است و نه مسئول درک کردن و این مغز است که مسئول ادراکات ماست
پس این مطلب دلیل که نیست بلکه باز هم خطا و غلط است چون قلب مسئول درک نیست

ظاهرا منشا آن، اين بوده كه انسان وقتى وضع خود و ساير انواع حيوانات را بررسى كرده و مشاهده نموده كه بسيار اتفاق مى‏افتد كه يك حيوان در اثر بيهوشى و غش و امثال آن شعور و ادراكش از كار مى‏افتد، ولى ضربان قلب و نبضش هنوز زنده است، در صورتى كه اگر قلبش از كار بيفتد ديگر حياتى برايش باقى نمى‏ماند.
مگر قران نوشته انسان است که انسان در وضع خود بررسی کرده و نتیجه گرفته قلب محل ادراک است؟
شما میگویید این گفتار از یک عالم مطلق است نه یک انسان پس این حرف با مطالب خودتون هم تناقض داره
وقتی عالم مطلقی صحبتی میکند باید بر اساس واقعیتی که هست صحبت کنه نه بر اساس بررسی غلط انسانهایی که علم کافی ندارند

و چه بسا كه تجربه‏هاى مكرر علمى هم اين نظريه را تاييد كند، چون بارها اين آزمايش را در مرغان انجام داده‏اند كه در يك عمل جراحى دماغ (مغز سر) مرغ را بيرون آورده‏اند، و ديده‏اند كه حيوان هم چنان زنده است ليكن، هيچ گونه درك و شعور و تشخيصى ندارد،
منبع این مطلب؟
هرگز موجودی با خارج کردن کامل مغز قادر به حیاط نیست
بلکه فقط قسمتی از مغز که مسئول مواردی که اشاره کردید بوده را خارج کردند و این حالات نمایان شده وگرنه اگر کل مغز خارج شود تمام ارگانها حتی همان قلب هم دیگر فعالیتی نخواهد داشت که حیوان زنده بماند

مورد دیگر اینکه اینجا شما فرمودید قسمتی از مغز موجود خارج شده و حیوان زنده مانده ولی هیچ درک و شعوری نداشته
پس قبول کردید که قسمتی از مغز مسئول درک و شعور است و نه قلب یا مورد مابعدالطبیعه دیگر

همچنين چه بسا بتوان اين نظريه را از اين راه تاييد كرد كه تا كنون بحثهاى علمى طبيعى نتوانسته و موفق نشده مركزى را در بدن كشف كند كه تمامى دستوراتى كه در بدن به وسيله اعضا انجام مى‏شود از آن مركز صادر بشود، و اعضاى مختلف بدن همه مطيع فرمان آن باشند،
مغلطه توصل به جهل
اینکه علم تا به امروز نتوانسته چیزی راکشف کند دلیل نمیشود که هر مطلب بدون مدرک و شواهد رو ما چشم بسته بپذیریم
چون کسی کشف نکرده بود زمین گرد است ما باید حتما میپزیرفتیم زمین مسطح است و ستارگان ستون که اسمان نیفتد؟

هرچند علم امروز برای مطالبی که گفتید جوابهای کاملا اثبات شده بدست اورده ولی هنوز هم سوالات بیجواب بسیاری وجود داره

و ظاهرا همين مسئله باعث شد كه ادراك و شعور و هر چه كه بويى از شعور در آن باشد، از قبيل: حب و بغض و رجاء و خوف و قصد و حسد و عفت و شجاعت و جرأت و امثال آن را به قلب نسبت دهند، و منظورشان از قلب، همان روحى است كه به بدن وابسته است،
باز هم باید تذکر بدم اینجا ما درباره انسانهای گذشته صحبت نمیکنیم بلکه درباره چیزی صحبت میکنیم که شما ان را عالم مطلق میدانید
پس اینکه انسانهای هزاران سال پیش چه مقدار علم داشتند اصلا دلیل نمیشود موجودی که عالم مطلق است هم همان میزان علم داشته باشد و اشتباه انسانهای با علم ناقص ان زمان را تکرار کند

شيخ ابو على ابن سينا، در اين مسئله كه" مركز ادراكات و صفات نفسانى در ساختمان بدن انسانى چيست؟" اين احتمال را ترجيح داده است كه همان قلب باشد، به اين معنا كه قلب مركز همه ادراكات و شعور باشد و دماغ تنها جنبه ابزار را داشته باشد، (همانطور كه چشم آلت بينايى و گوش آلت شنوايى است. ولى آن عضوى كه مى‏بيند و مى‏شنود قلب است)، پس همه ادراكات از قلب است و دماغ واسطه درك است.
با اینکه ابوعلی سینا دانشمند بسیار بزرگی بودند شکی نیست ولی نظریه ایشان در علم امروز کاملا مردود هست و کاملا به اثبات رسیده وظیفه قلب تنها پمپاژ خون است و هیچ وطیفه و عمل دیگری انجام نمیدهد
که اگر اینطور بود با تعویض قلب که در علم امروز انجام میشود باید درک و شعور و منیت انسانها هم تعویض میشد
پس مراجعه به یک تئوری ارائه شده از از دانمشند در صدها سال پیش هیچ ارزشی ندارد جز مغلطه توسل به مرجعیت

پس نتیجه میگیریم
1-اینکه انسانهای با علم محدود ان زمان چه فکر میکردند دلیل این نمیشود خالق مطلق بر اساس علم ناقض انها نظریه بدهند
2-قلب تنها و تنها وظیفه پمپاژ خون را دارد
3-حب و بغض و رجاء و خوف و قصد و حسد و عفت و شجاعت و جرأت و امثال آن در علم امروز کاملا به اثبات رسیده که در مغز شکل میگیرین و منشاه کاملا مادی دارن از جمله هرمونها و فعالیتهای مغزی
4-مرکز درک و ادراک و شعور در مغز قرار دارد


با سلام خدمت دوست تازه وارد. خوش آمدید.
هر چه سعی کردم نتوانستم درست اسم شما را بخوانم. اگر امکان دارد به فارسی بنویسید که ما راحت تر شما را خطاب کنیم.
همان طور که در ابتدا اشاره کردید بله در این سایت اگر بی احترامی و توهین و فحاشی نشود می توان حتی نظر شخصی خود مبنی بر عدم وجود خدا را هم بگویید و آزادید.
و اما در مورد قلب :
ببینید دوست عزیز انسان بسیار موجود پیچیده ای است. حقیقتا کشف تمام ابعاد وجودی اش بسیار سخت است و باید منتظر اکتشافات علمی در مورد ساختار بدن انسان در آینده بود.
در مورد اینکه مغر مرکز فرمان تمام اعضای بدن است با علم امروز شکی نیست. حتی در مغر مرکزی هم مربوط به احساسات و عواطف وجود دارد که فهم عامیانه مرکز آن را قلب می داند. مثلا مردم می گویند فلانی قلب رئوفی دارد. ولی ظاهرا بر اساس علم امروز مرکز حافظه و فرمان مغز است.
ولی یک نکته :
ما نباید به کشفیات علمی روز اعتماد کامل داشته باشیم. چرا که هر روز کشفیات جدید در مورد ساختار بدن انسان بدست می آید که شگفت آور است.
چندی پیش شخصی را در یکی از رسانه ها آورده بودند و با او مصاحبه کرده بودند. همسرش می گفت او نیاز به پیوند قلب داشت. یک قلبی از یک بیمار مرگ مغزی به او پیوند زدند و او حیات طبیعی خود را بدست آورد. منتها یک مسئله شگفت اور اتفاق افتاده بود. برخی از خصوصیات اخلاقی بیمار مرگ مغزی شده به بدن مردی که قلب را دریافت کرده بود انتقال پیدا کرده است. خصوصیات اخلاقی اش تغییر کرده بود و با تحقیقی که انجام داده بودند فهمیدند که این خصوصیات اخلاقی جدید مربوط به همان فرد مرگ مغزی شده است.
به خاطر همین هم هست که می گویم در این دنیا اتفاق بسیار عجیبی اتفاق می افتد که هیچ ادله علمی نمی تواند آن را توجیه کند. البته من نمی گویم که این اتفاقات بی علت است. بلکه تمام امور عالم علت دارد. ولی معلوم نیست تمام این علت ها همان هایی باشد که علم امروز کشف کرده است.
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;433321 نوشت:

و اما در مورد قلب :
ببینید دوست عزیز انسان بسیار موجود پیچیده ای است. حقیقتا کشف تمام ابعاد وجودی اش بسیار سخت است و باید منتظر اکتشافات علمی در مورد ساختار بدن انسان در آینده بود.
در مورد اینکه مغر مرکز فرمان تمام اعضای بدن است با علم امروز شکی نیست. حتی در مغر مرکزی هم مربوط به احساسات و عواطف وجود دارد که فهم عامیانه مرکز آن را قلب می داند. مثلا مردم می گویند فلانی قلب رئوفی دارد. ولی ظاهرا بر اساس علم امروز مرکز حافظه و فرمان مغز است.


دوست عزیز اگر مطالب من رو کامل خونده باشید که به این مورد هم اشاره کردم
ما داریم درباره کتابی به اسم قران حرف میزنیم درسته؟
شما ایا میگویید گفتار در این کتاب متعلق به به یک انسان هست یا یک موجود کامل و مطلق از لحاظ علم؟
اگر میگویید متعلق به یک انسان با علم ناقص هست که بله حرف شما رو من قبول میکنم که در گذشته به دلیل علم ناقص قلب رو نسبتهایی مثل احساسات میدادند
ولی اگر میگویید این گفتار از یک موجود عالم مطلق هست من چطور بپذیرم یک عالم مطلق گفتار و نظراتش رو بیاد بر اساس علم ناقص انسانها بیان کنه که هزارسال بعد غلط بودن اون نظریه به اثبات برسه؟
پس این حرف شما با منطق سازگار نیست که در گذشته انسانها قلب رو مرکز تفکر دونستن پس خالق عالم مطلق هم بیاد بگه قلب مرکز ادراک و تفکر هست

اینکه بدن موجودات بسیار پیچیده ایت هم با شما موافقم ولی در حال حاظر هم بسیاری مسائل به روشی کشف شدند
به روشی در علم امروز به اثبات رسیدست قلب فقط و فقط و فقط مسئول پمپاژ خون است و بهیچ وجه هیچ ارتباطی به تفکر و ادراک ندارد
پس اینده چه مواردی کشف شود هیچ ارتباطی به این ندارد ما بپذریم این گفتار که قلب مرکز تفکر است در اینده به درستی نزدیک بشه چون امروز علم به طور 100% غلط بودن این مطلب رو اثبات کرده

نقل قول:

ولی یک نکته :
ما نباید به کشفیات علمی روز اعتماد کامل داشته باشیم. چرا که هر روز کشفیات جدید در مورد ساختار بدن انسان بدست می آید که شگفت آور است.
چندی پیش شخصی را در یکی از رسانه ها آورده بودند و با او مصاحبه کرده بودند. همسرش می گفت او نیاز به پیوند قلب داشت. یک قلبی از یک بیمار مرگ مغزی به او پیوند زدند و او حیات طبیعی خود را بدست آورد. منتها یک مسئله شگفت اور اتفاق افتاده بود. برخی از خصوصیات اخلاقی بیمار مرگ مغزی شده به بدن مردی که قلب را دریافت کرده بود انتقال پیدا کرده است. خصوصیات اخلاقی اش تغییر کرده بود و با تحقیقی که انجام داده بودند فهمیدند که این خصوصیات اخلاقی جدید مربوط به همان فرد مرگ مغزی شده است.
به خاطر همین هم هست که می گویم در این دنیا اتفاق بسیار عجیبی اتفاق می افتد که هیچ ادله علمی نمی تواند آن را توجیه کند. البته من نمی گویم که این اتفاقات بی علت است. بلکه تمام امور عالم علت دارد. ولی معلوم نیست تمام این علت ها همان هایی باشد که علم امروز کشف کرده است.

منبع این مطلب رو قرار بدید
من اینجا بحث علمی و منطقی با دلایل علمی دارم نه صحبتهای رسانه ها و فیمهای سینمایی
وگرنه گفتن اینکه فلان رسانه چی گفته هیچ ارزشی نداره بلکه رفرنس های علمی و تحقیقاتی فقط معتبر هستند
بله من هم بسیار فیلمها در این موارد دیدم ولی اینها در حوضه فیلمهای تخیلی فقط قرار دارند و کاملا بی ارزش
هرگز و هرگز همچین موردی در هیچ عمل قلبی وجود نداشته که اخلاقیات و احساسات فردی با پیوند قلب تغییر کنه
اگر منبع معتبر علمی در این مورد دارید قرار بدید

علمی که مبتنی بر ازمایش و شواهد و تحقیقات و ادله هست کاملا قابل اطمینان هست اگر فقط فرق اثتبات علمی رو با تئوری و فرضیه و نظریه قاطی نکنید
اثبات علمی کاملا قابل اطمینان است ولی تئوری و فرضیه و نظریه جای شک دارد

سلام و عرض ادب.

شریعت عقلانی;433321 نوشت:
ما نباید به کشفیات علمی روز اعتماد کامل داشته باشیم. چرا که هر روز کشفیات جدید در مورد ساختار بدن انسان بدست می آید که شگفت آور است.
چندی پیش شخصی را در یکی از رسانه ها آورده بودند و با او مصاحبه کرده بودند. همسرش می گفت او نیاز به پیوند قلب داشت. یک قلبی از یک بیمار مرگ مغزی به او پیوند زدند و او حیات طبیعی خود را بدست آورد. منتها یک مسئله شگفت اور اتفاق افتاده بود. برخی از خصوصیات اخلاقی بیمار مرگ مغزی شده به بدن مردی که قلب را دریافت کرده بود انتقال پیدا کرده است. خصوصیات اخلاقی اش تغییر کرده بود و با تحقیقی که انجام داده بودند فهمیدند که این خصوصیات اخلاقی جدید مربوط به همان فرد مرگ مغزی شده است.
به خاطر همین هم هست که می گویم در این دنیا اتفاق بسیار عجیبی اتفاق می افتد که هیچ ادله علمی نمی تواند آن را توجیه کند. البته من نمی گویم که این اتفاقات بی علت است. بلکه تمام امور عالم علت دارد. ولی معلوم نیست تمام این علت ها همان هایی باشد که علم امروز کشف کرده است.

جناب شریعت عقلانی، منظور شما را کامل متوجه نشدم.
آیا ممکن است در آینده علم ثابت کند که پروسه تفکر در قلب صورت میگیرد؟

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

havzhin;433309 نوشت:
درود
بنده این مطلب رو از ایشان خواستم
دلیل اون هم اینکه ایشون فرمودند در سایتهای مذهبی میشود هرچیزی گفت و هر مطلبی انتشار داد و هر سوالی کرد بدون اینکه حذف شود یا برخوردی صورت گیرد در حالی که در سایتهای علمی و غیرمذهبی مطالب ایشون همیشه حذف میشود
بهمین دلیل من خواستم این تاپیک رو ایجاد کنند و بنده هم بیام اینجا ازادانه نظرم رو بگم به عنوان یک بیخدا و کسی که فقط علم و منطق رو باور داره و لاغیر

بررسی جواب که برای پرسش اول قرار دادید

کدام شواهد؟
یعنی قران فقط برای عوام هست نه افراد متخصص و کسانی که دنبال علم هستند؟
پس نتیجه میگیریم این کتاب بهیچ وجه نمیشه به عنون یک کتاب علمی بهش مراجعه کرد و فقط برای عوام نگاشته شده

علم به اثبات رسانده گوش مسئول شنیدن و چشم مسئول دیدن است
و بهمین ترتیب کاملا به اثبات رسونده قلب تنها و تنها مسئول پمپاژ خون است و نه مسئول درک کردن و این مغز است که مسئول ادراکات ماست
پس این مطلب دلیل که نیست بلکه باز هم خطا و غلط است چون قلب مسئول درک نیست

مگر قران نوشته انسان است که انسان در وضع خود بررسی کرده و نتیجه گرفته قلب محل ادراک است؟
شما میگویید این گفتار از یک عالم مطلق است نه یک انسان پس این حرف با مطالب خودتون هم تناقض داره
وقتی عالم مطلقی صحبتی میکند باید بر اساس واقعیتی که هست صحبت کنه نه بر اساس بررسی غلط انسانهایی که علم کافی ندارند
.


من پیشنهاد میکنم فعلاً در مورد آیه اول بحث کنیم.سپس به سراغ ایه بعدی برویم.
من یه سوال هم برام پیش اومده.شما احتمالاً دوست داشتی که ما را آگاه کنی نه اینکه بیایی و ایمان بیاوری.چونکه به خدا ایمان نداری ولی از کتاب خدا سخن میگویی.بهتر نیست اول در مورد اثبات وجود د خدا سخن بگوییم؟

دقت داشته باشید. لطفاٌ:
أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ (022 | حج - 46)آيا آنان در زمين سير نكردند، تا دلهايى داشته باشند كه(حقيقت را) با آن درك كنند; يا گوشهايى كه با آن (نداى حق را) بشنوند؟! زيرا (بسيار مى شود كه) چشمهاى ظاهر نابينا نمى شود، بلكه دلهايى كه در سينه هاست كور مى شود.

جواب سوال شما در آیه روشن است.
ببینید مردم در آن زمان نمیدانستند که مرکز تفکر مغز است.اما حداقل میدانستند که کور شدن برای چشم است نه قلب.
نتیجه این میشود که شما باید بپذیرید که مردمی که آن زمان جنگ میرفتند و چشم خود را از دست میدادند.پلک میزدند و چشم هایشان را باز و بسته میکردند متوجه این قضیه نمیشدند که کوری برای چشم است نه برای دل.
این یک مسئله عقلانی هست که مردم میدانستند که کوری برای چشم است.
پس چرا قرآن کوری را به دل نسبت داده؟مشخص است آن قلبی که کور میشود آن قلبی نیست که کارش خون رساندن به اعضای بدن است.و آن قبلی هم که تفکر میکند آن قلبی نیست که کارش خون رساندن به اعضای بدن است.
اینکه چرا به قلب در سینه اشاره شده نه به سر خود قابل بحث است.
میخواهم بدانم تا اینجا را پذیرفتید یا نه.اگر پذیرفتید بقیه اش را توضیح دهیم.
موفق باشید.

سلام و عرض ادب.

عــــلی;433341 نوشت:
ببینید مردم در آن زمان نمیدانستند که مرکز تفکر مغز است.اما حداقل میدانستند که کور شدن برای چشم است نه قلب.
نتیجه این میشود که شما باید بپذیرید که مردمی که آن زمان جنگ میرفتند و چشم خود را از دست میدادند.پلک میزدند و چشم هایشان را باز و بسته میکردند متوجه این قضیه نمیشدند که کوری برای چشم است نه برای دل.
این یک مسئله عقلانی هست که مردم میدانستند که کوری برای چشم است.
پس چرا قرآن کوری را به دل نسبت داده؟مشخص است آن قلبی که کور میشود آن قلبی نیست که کارش خون رساندن به اعضای بدن است.و آن قبلی هم که تفکر میکند آن قلبی نیست که کارش خون رساندن به اعضای بدن است.

به نظر میرسد استدلال شما مشکلی داشته باشد.
قسمت آخر آیه میفرماید: «در حقيقت چشمها كور نيست ليكن دلهايى كه در سينه‏هاست كور است»

این جمله صراحتاً بیانگر آنست که انسان ممکن است چیزی را ببیند ولی بواسطه مسائلی مانند چهارچوب ذهنی خاص و یا تعصب و یا نقصی در تفکر و استدلال، نتواند استنتاج صحیح نموده و حقیقت را درک کند.

با این منظور، استدلال شما به اینکه: «چون فرموده قلب کور میشود، بیانگر آن است که منظورش قلب درون سینه که پمپاژ خون را انجام میدهد، نیست» ، صحیح نیست.

اتفاقا منظور همون قلب درون سینه است که در اینجا، مباحثی مانند اندیشیدن و استنتاج از اطلاعات دیداری و شنیداری به آن نسبت داده شده.

havzhin;433335 نوشت:
منبع این مطلب رو قرار بدید
من اینجا بحث علمی و منطقی با دلایل علمی دارم نه صحبتهای رسانه ها و فیمهای سینمایی
وگرنه گفتن اینکه فلان رسانه چی گفته هیچ ارزشی نداره بلکه رفرنس های علمی و تحقیقاتی فقط معتبر هستند
بله من هم بسیار فیلمها در این موارد دیدم ولی اینها در حوضه فیلمهای تخیلی فقط قرار دارند و کاملا بی ارزش
هرگز و هرگز همچین موردی در هیچ عمل قلبی وجود نداشته که اخلاقیات و احساسات فردی با پیوند قلب تغییر کنه
اگر منبع معتبر علمی در این مورد دارید قرار بدید

علمی که مبتنی بر ازمایش و شواهد و تحقیقات و ادله هست کاملا قابل اطمینان هست اگر فقط فرق اثتبات علمی رو با تئوری و فرضیه و نظریه قاطی نکنید
اثبات علمی کاملا قابل اطمینان است ولی تئوری و فرضیه و نظریه جای شک دارد


با سلام خدمت شما دوست عزیز.
حقیقتش را بخواهید بنده این واقعه را به صورت زنده و تصویری از طریق یک برنامه تلویزیونی و با حضور خود فردی که قلبش پیوند داده شده بود دیدم. برای من که بسیار جای تعجب داشت. چرا که با پیش فرض های ذهنی بنده ناسازگار بود. فکر نمی کنم این واقعه دروغ باشد. قطعا رخ داده. چرا که در آن برنامه نه می خواستند اسلام را ثابت کنند و نه قصد دیگری داشتند. صرفا شرح ما وقع بود. البته خود همین واقعه برخی دیدگاه های رایج دینی را زیر سوال می برد. مثلا در دیدگاه رایج دینی می گویند ملکات نفسانی یا همان خصوصیات اخلاقی متعلق به نفس است و نفس هم مجرد و بسیط است و تجزیه پذیر نیست. ولی دیدیم که این خصوصیات اخلاقی تجزیه شدند و بخشی از یک انسان به انسانی دیگر انتقال یافتند.
بنده در این جا قصد دفاع از گزاره های دینی و توجیه آن ها در جهت علم را ندارم. منتها باید به یک نکته توجه داشت :
havzhin;433335 نوشت:
ولی اگر میگویید این گفتار از یک موجود عالم مطلق هست من چطور بپذیرم یک عالم مطلق گفتار و نظراتش رو بیاد بر اساس علم ناقص انسانها بیان کنه که هزارسال بعد غلط بودن اون نظریه به اثبات برسه؟

در زمینه وحی و چگونگی نزول آن بحث های زیادی شده است. می توانید به این لینک مراجعه بفرمایید :
نقد و بررسی مکانیزم نزول وحی از دیدگاه دکتر سروش
البته شاید خیلی زیاد و مفصل باشد و حوصله نکنید. به هر حال اگر دنبال حقیقت هستید و دنبال پاسخ پرسشهایتان باید کامل بخوانید.
یا این تاپیک :
آیا خدا دروغ مصلحتی می گوید؟
با عرض پوزش که اینقدر سرتان را شلوغ کردم. بنده حقیقتا قصد فرار از پاسخ گویی را ندارم و خیال نکنید دارم شما را پاس کاری می کنم. خیر. حقیقتا اگر بخواهیم در این زمینه بحث کنیم مسیر تاپیک کاملا منحرف می شود.
منتها یک نکته که قبلا در مباحثه با برخی از کاربران دیگر هم به آن اشاره کردم :
در قرآن دنبال حقایق علمی نگردید. یک مثالی زدم که قبلا به آن اشاره کرده بودن :
نمی دانم سنتان چقدر است و آیا فرزند دارید یا خیر. ولی مسلما برخورد بسیاری از والدین را با فرزندشان دیده اید : آنجایی که قاشق غذا را موشک جلوه می دهند یا به عروسک بازی کودکشان برای تشویق به غذا خوردن او غذا می دهند و خیلی از کارهای غیرواقعی دیگر. اینها به خاطر چیست؟ به خاطر یک هدف نیکو. آنها قصد فریب کاری و ذغل بازی که ندارند. می خواهد فایده ای به کودکشان را برسانند که خودش هم از آن بی خبر است.
با این مثال واقعی خواستم این نکته را خدمت شما عرض کنم که اگر هم قرآن مستقیما و بی واسطه از خداوند صادر شده باشد باز هم اگر گزاره های آن با یافته های علمی نخواند اشکالی برای خدا نیست. بلکه خداوند به زبان قوم سخن گفته است.
چون سر و کار تو با کودک فتاد ......................... پس زبان کودکی باید گشاد.
خداوند از بیان این گزاره های به قول شما غلط قصد بیان حقایق علمی را نداشت. بلکه می خواست او را به خیری احسن فرابخواند که خود بشر از آن بی خبر بود. منتها برای اینکار مجبور بود از پیش فرض های ذهنی بشر ( چه غلط و چه درست ) استفاده کند. گریزی از آن نبود. اصلا مهم نبود که گزاره هایی که استفاده می کند با علم چند صد سال آینده بشر بخواند یا نخواند. چون هدف چیز دیگری بود. هدف رساندن انسان به معنویت بود. همانی که در اصطلاح دینی به آن قرب الهی می گویند.
لذا بنده کاری به توجیهات دینداران در مورد این آیه و تلاش آنها برای انطباق این گزاره ها با علم بشری ندارم. بلکه عرض بنده این است اگر هم چیزی برای شما اثبات نشد و در آخر نتیجه گرفتید که کلام خدا با یافته های علمی نمی خواند اشکالی بر خدا نیست.
از هم سخنی با شما خرسندم.
و من الله توفیق

استوار;433337 نوشت:
جناب شریعت عقلانی، منظور شما را کامل متوجه نشدم.
آیا ممکن است در آینده علم ثابت کند که پروسه تفکر در قلب صورت میگیرد؟

با سلام خدمت دوست عزیز و دانشمند.
البته شما خودتان استاد هستید و ما در نزد شما درس پس می دهیم.
حقیقتش چیز خاصی مد نظرم نبود. فقط خواستم بگویم در قلب هم یه خبرایی هست و ما هنوز از آن بی خبریم. شاید نه تنها در قلب که در تک تک سلول های انسان و هر جایی که دی ان ای و کروموزوم یافت می شود این خبرا باشد.
به هر حال جمله شما را می توان اینگونه اصلاح کرد :
در آینده ممکن است ثابت شود که بخشی از پروسه تفکر در قلب انجام پذیرد. در حقیقت ممکن است قلب در زمینه تفکر وظایفی داشته باشد که از آن بی خبریم. نه اینکه این وظیفه کاملا از مغر به قلب انتقال پیدا کند.
یادم می آید شما در مورد نرون های مغز و مادی و غیرمادی بودن آنها بحثی داشتید.
آیا این را نمی توان به تک تک سلول های بدن تعمیم داد؟
حاشیه :
مطالب بنده را زیاد از منظر علمی جدی نگیرید. علم ما در این زمینه ناقص است.
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

استوار;433347 نوشت:
سلام و عرض ادب.

به نظر میرسد استدلال شما مشکلی داشته باشد.
قسمت آخر آیه میفرماید: «در حقيقت چشمها كور نيست ليكن دلهايى كه در سينه‏هاست كور است»

این جمله صراحتاً بیانگر آنست که انسان ممکن است چیزی را ببیند ولی بواسطه مسائلی مانند چهارچوب ذهنی خاص و یا تعصب و یا نقصی در تفکر و استدلال، نتواند استنتاج صحیح نموده و حقیقت را درک کند.

با این منظور، استدلال شما به اینکه: «چون فرموده قلب کور میشود، بیانگر آن است که منظورش قلب درون سینه که پمپاژ خون را انجام میدهد، نیست» ، صحیح نیست.

اتفاقا منظور همون قلب درون سینه است که در اینجا، مباحثی مانند اندیشیدن و استنتاج از اطلاعات دیداری و شنیداری به آن نسبت داده شده.


یعنی قلب درون سینه باعث تفکر انسان میشود؟پس بنظر شما کسی که قلب مصنوعی دارد هرگز قدرت تفکر و تعقل نخواهد داشت؟
مطالعه کنید.

سلام و عرض ادب.

عــــلی;433357 نوشت:
یعنی قلب درون سینه باعث تفکر انسان میشود؟پس بنظر شما کسی که قلب مصنوعی دارد هرگز قدرت تفکر و تعقل نخواهد داشت؟

فکر نمیکنم در پروفایلم قید شده باشد متولد عام الفیل :khaneh:

این آیه بر خلاف آنچه که شما استدلال نمودید، صراحتا به قلب درون سینه اشاره دارد. لطفا بار دیگر پست شماره 9 حقیر را بخوانید:Gol:

سلام و عرض ادب.
دوست عزیز، دانشمند و فرهیخته، جناب شریعت عقلانی.

شریعت عقلانی;433352 نوشت:
در آینده ممکن است ثابت شود که بخشی از پروسه تفکر در قلب انجام پذیرد. در حقیقت ممکن است قلب در زمینه تفکر وظایفی داشته باشد که از آن بی خبریم. نه اینکه این وظیفه کاملا از مغر به قلب انتقال پیدا کند.

فرض میکنیم احتمال شما ثابت شود. بازهم نمیتوان پروسه تفکر را به قلب نسبت داد. چون عمده این پردازش کوانتومی ( و از نظر ما تمام آن) در مغز اتفاق می‌افتد.

شریعت عقلانی;433352 نوشت:
یادم می آید شما در مورد نرون های مغز و مادی و غیرمادی بودن آنها بحثی داشتید.
آیا این را نمی توان به تک تک سلول های بدن تعمیم داد؟

تمامی سلولهای بدن، بخشی به نام میکروتوبول (ریز لوله) دارند.
و تنها سلولهائی که میکروتوبول آنها خواص کوانتومی دارد، ریز لوله‌های سلولهای مغز (نرون) هست.
با توجه به اینکه تفکر انسان، یک پروسه آنالوگ هست و نه دیجیتال، برای این پروسه به خودآگاهی و اراده نیاز است.
تنها مکانی که خودآگاهی در آن متبلور میشود، ریز لوله سلول مغز است.
پردازش اطلاعات توسط سلول مغز، به روش آنالوگ و با سرعتی مافوق کنش‌های الکتروشیمیائی رخ میدهد.

همانطور که میدانید، الکتریسیته مورد نیاز قلب (جهت پمپاژ خون) از طریق مغز تأمین نمیشود. بلکه عضوی از قلب، خود این الکتریسته را تولید مینماید.
بنابراین علاوه بر میدان مغناطیسی مغز، قلب نیز میدان مغناطیسی ضعیفی در اطراف خود دارد.

حالات مختلف روانی انسان، باعث تغییراتی در میدان مغناطیسی مغز میشود.
این تغییرات بر میدان مغناطیسی قلب اثر میگذارد. چرا که میدانهای مغناطیسی با هم در تعاملند.
تغییرات میدان مغناطیسی قلب، نیز به نوبه خود باعث تغییر فلوی جریان خون در قلب شده، و نهایتا حسی که از آن حالات روانی حاصل میشود، عمدتاً در قلب و درون سینه خود را نشان داده و بروز میکند.

به همین علت هم قدما، قلب را مکانی برای عواطف و احساسات و حتی تفکر و اندیشه و رازها و اطلاعات تصور نموده‌اند.

havzhin;433309 نوشت:
کدام شواهد؟
یعنی قران فقط برای عوام هست نه افراد متخصص و کسانی که دنبال علم هستند؟
پس نتیجه میگیریم این کتاب بهیچ وجه نمیشه به عنون یک کتاب علمی بهش مراجعه کرد و فقط برای عوام نگاشته شده


  • بزرگوار واضح است منظور ا از قلب ارجا دادن انسان به وجدانش هست.چیزی که انسان رو به عمل وا میدارد دانش نیست.باور قلبی است!(مثل پزشکی که دانش دارد به ضرر سیگار ولی باز سیگار میکشد.مسلمانی که دانش دارد به براهین وجود اخرت ولی باورش نکرده و در نتیجه گناه میکند)انسان نسبت به فهمیدن (کار عقل) مجبور است نسبت به باور کردن(کار قلب)مختار.وقتی من چیزی بگویم شما خواسته و نا خواسته میفهمید.ولی مختارید که بپذیرد و باور کنید یا نه.با عقل میفهمید با دل باور میکنید.چیزی که قران دارد به اون دعوت میکند باور کردن است که کار قلب است کار دل است (نه قلب به عنوان عضو بدن) کار عقل نیست.
  • مطلب دیگه اینه که شما عقل رو با مغذ اشتباه گرفتید.(و همین باعث شده دل یا قلب رو با قلبی که یکی از اعضای بدن است اشتباه بگیرید) عقل یک مقوله ی مجرد است نه مادی قلب و دل هم که مورد اشاره ی این ایه است همین طور است منتهی ما برای تفاوت قائل شن بین عقل و مغذ دو کلمه مجزی داریم به همین خاطر این مشکل برایش ایجاد نشده و قلب به معنی دل و وجدان دارای اشتراک لفظی (نه معنوی!) با قلب به معنی یک از اعضای بدن است به همین خاطر این شبه برای شما ایجاد شده.
این هم ربطی به عامه ندارد.(اتفاقا شاید عامه اشتباه بگیره معنی عقل و مغز رو و به تبع اون قلب مورد بحث رو با عضو بدن اشتباه بگیره ولی کسی که اهل دانش است این رو میفهمد)

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

استوار;433366 نوشت:
سلام و عرض ادب.

فکر نمیکنم در پروفایلم قید شده باشد متولد عام الفیل

این آیه بر خلاف آنچه که شما استدلال نمودید، صراحتا به قلب درون سینه اشاره دارد. لطفا بار دیگر پست شماره 9 حقیر را بخوانید


من متوجه منظور شما نمیشوم.من هنوز نگفتم که صدر اصلاً به چه معناست.بلکه آن ترجمه آیت الله مکارم شیرازی است که صدور را به معنای سینه ترجمه کرده است.
دقت کنید خداوند بارها فرموده که به ذات الصدور آگاه است.شما امروز نمیتونید ادعا کنید که اطلاعات در درون سینه ذخیره میشود.بلکه اطلاعات در مغز انسان ذخیره میشود.ذات الصدور منظور همان جان و تفکر و روح آدمی است و جسم و تمام اعضای بدن است و جان انسان است که باعث تفکر انسان میشود و انچه که به انسان قدرت تفکر میدهد جان اوست.
ادله هم این است که شما وقتی میخوابید هم قلب شما میزند و هم مغز شما زنده است.اما هرگز نمیتوانید تفکر و تعقل کنید.این نشان دهنده این است تا انسان جان در بدن نداشته باشد قدرت تفکر ندارد:
وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضَىٰ أَجَلٌ مُسَمًّى ۖ ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (6 | الأنعام - 60)
او کسی است که (روح) شما را در شب (به هنگام خواب) می‌گیرد؛ و از آنچه در روز کرده‌اید، با خبر است؛ سپس در روز شما را (از خواب) برمی‌انگیزد؛ و (این وضع همچنان ادامه می‌یابد) تا سرآمد معینی فرا رسد؛ سپس بازگشت شما به سوی اوست؛ و سپس شما را از آنچه عمل می‌کردید، با خبر می‌سازد.

اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا ۖ فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَىٰ عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَىٰ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (39 | الزمر - 42)
خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می‌کند، و ارواحی را که نمرده‌اند نیز به هنگام خواب می‌گیرد؛ سپس ارواح کسانی که فرمان مرگشان را صادر کرده نگه می‌دارد و ارواح دیگری را (که باید زنده بمانند) بازمی‌گرداند تا سرآمدی معیّن؛در این امر نشانه‌های روشنی است برای کسانی که اندیشه می‌کنند!

و معانی صدر:
اغوش , سينه , بغل , بر , پيش سينه , بااغوش باز پذيرفتن , دراغوش حمل کردن , رازي رادرسينه نهفتن , داراي پستان شدن ( درمورد دختران ) , پستان , افکار , وجدان , نوک پستان , هرچيزي شبيه پستان , سينه بسينه شدن , برابر , باسينه دفاع کردن , صندوق , يخدان , جعبه , تابوت , خزانه داري , قفسه سينه

دقت داشته باشید:
فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ ۖ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ ۚ كَذَٰلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ (6 | الأنعام - 125)
آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه‌اش را برای (پذیرش) اسلام، گشاده می سازد؛ و آن کس را که بخاطر اعمال خلافش بخواهد گمراه سازد، سینه‌اش را آنچنان تنگ می‌کند که گویا می‌خواهد به آسمان بالا برود؛ این گونه خداوند پلیدی را بر افرادی که ایمان نمی‌آورند قرار می‌دهد!

وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ (15 | الحجر - 97)
ما می‌دانیم سینه‌ات از آنچه آنها می‌گویند تنگ می‌شود (و تو را سخت ناراحت می‌کنند).

قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي (20 | طه - 25)
(موسی) گفت: «پروردگارا! سینه‌ام را گشاده کن؛

در آیه اول بالا به صدر اشاره شده یعنی تنها چیزی که باعث میشود انسان حق را بپذیرد.و ان دقیقاً همان جان و روح است.چراکه یک انسان ناقص الخلقه یا کافر یا ... هم تمامی اجزای بدن شما را دارد اما حق را نمیپذیرد.و در آیه دوم بالا اشاره به بالا رفتن میکند و انچه بالا میرود جسم انسان نیست بلکه روح انسان است و جسم انسان فانی و در این دنیا میماند.
همچنین اینکه سینه تنگ نمیشود.بلکه جان آدمی است که به سختی می افتد.

ضيق :
پريشاني , اندوه , محنت , تنگدستي , درد , مضطرب کردن , محنت زده کردن

موفق باشید.

عــــلی;433341 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

من پیشنهاد میکنم فعلاً در مورد آیه اول بحث کنیم.سپس به سراغ ایه بعدی برویم.
من یه سوال هم برام پیش اومده.شما احتمالاً دوست داشتی که ما را آگاه کنی نه اینکه بیایی و ایمان بیاوری.چونکه به خدا ایمان نداری ولی از کتاب خدا سخن میگویی.بهتر نیست اول در مورد اثبات وجود د خدا سخن بگوییم؟

بنده نه اینجا میخواهم شما را اگاه کنم چون هرکس خودش باید بخواهد که به اگاهی برسد و در امروز دسترسی به اطلاعات خیلی راحت است برای اگاه شدن
نه اینجا امده ام امان بیارم چون من ایمانم رو با مطالعه و تحقیق و تعقل کامل از دست دادم و به حقایق دست یافتم و دروغها و خطاها را تشخیص دادم
پس فقط روی بحث اصلی تمرکز کنید نه روی اینکه هدف من چیست و من کیستم
لازم هم نیست خدا! را برای من اثبات کنید بلکه فقط در مواردی که گفتم بحث کنید که چرا خدا!یی که شما میگویید عالم مطلق است اینچنین اشتباهات فاهشی انجام داده

نقل قول:

دقت داشته باشید. لطفاٌ:
أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ[="#FF0000"][="#FF0000"] قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ[/][/] بِها أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ (022 | حج - 46)آيا آنان در زمين سير نكردند، تا دلهايى داشته باشند كه(حقيقت را) با آن درك كنند; يا گوشهايى كه با آن (نداى حق را) بشنوند؟! زيرا (بسيار مى شود كه) چشمهاى ظاهر نابينا نمى شود، بلكه دلهايى كه در سينه هاست كور مى شود.

جواب سوال شما در آیه روشن است.
ببینید مردم در آن زمان نمیدانستند که مرکز تفکر مغز است.اما حداقل میدانستند که کور شدن برای چشم است نه قلب.
نتیجه این میشود که شما باید بپذیرید که مردمی که آن زمان جنگ میرفتند و چشم خود را از دست میدادند.پلک میزدند و چشم هایشان را باز و بسته میکردند متوجه این قضیه نمیشدند که کوری برای چشم است نه برای دل.
این یک مسئله عقلانی هست که مردم میدانستند که کوری برای چشم است.
پس چرا قرآن کوری را به دل نسبت داده؟مشخص است آن قلبی که کور میشود آن قلبی نیست که کارش خون رساندن به اعضای بدن است.و آن قبلی هم که تفکر میکند آن قلبی نیست که کارش خون رساندن به اعضای بدن است.
اینکه چرا به قلب در سینه اشاره شده نه به سر خود قابل بحث است.
میخواهم بدانم تا اینجا را پذیرفتید یا نه.اگر پذیرفتید بقیه اش را توضیح دهیم.


اولا دوست عزیز روی قسمت اول که مشخص کردم بحث کنید نه کور شدن دل
بحث ما اینست چرا گفته شده با قلب درک و تعقل باید کرد؟حالا کوری یا غیر کوری بکنار
من به این مطلب که اون زمان مردم چه فکر میکردند جواب دادم ولی شما مثل اینکه فقط دوست دارید صحبت کنید بدون اینکه مطالب رو کامل بخونید

اگر شما بگویید این کتاب برای فقط مردمان نادان ان روزگار است و این کتاب برای علم و دانش امروز ما نیست من حرف شما را میپزیم
وگرنه من نمیتونم بپذیرم از یک طرف بگوید این گفتار متعلق به عالم مطلق است از طرف یگه بگویید برای مردم نادان ان زمان این را گفته بعد هم بگویید این کتاب علم کامل همه زمانها درش نهفته است
پس اول تکلیف خودتون رو روشن کنید بعد به بحث بپردازید

شریعت عقلانی;433350 نوشت:
[=113]
با سلام خدمت شما دوست عزیز.
حقیقتش را بخواهید بنده این واقعه را به صورت زنده و تصویری از طریق یک برنامه تلویزیونی و با حضور خود فردی که قلبش پیوند داده شده بود دیدم. برای من که بسیار جای تعجب داشت. چرا که با پیش فرض های ذهنی بنده ناسازگار بود. فکر نمی کنم این واقعه دروغ باشد. قطعا رخ داده. چرا که در آن برنامه نه می خواستند اسلام را ثابت کنند و نه قصد دیگری داشتند. صرفا شرح ما وقع بود. البته خود همین واقعه برخی دیدگاه های رایج دینی را زیر سوال می برد. مثلا در دیدگاه رایج دینی می گویند ملکات نفسانی یا همان خصوصیات اخلاقی متعلق به نفس است و نفس هم مجرد و بسیط است و تجزیه پذیر نیست. ولی دیدیم که این خصوصیات اخلاقی تجزیه شدند و بخشی از یک انسان به انسانی دیگر انتقال یافتند.
بنده در این جا قصد دفاع از گزاره های دینی و توجیه آن ها در جهت علم را ندارم. منتها باید به یک نکته توجه داشت :
[/

دوست عزیز با کمال احترام حرف شما برای من هیچ ارزشی نداره
اون هم یک برنامه تلویزیونی
شما برای این موارد باید منبع و رفرنس علمی معتبر با منابع و نتایج ازمایشات مشخص قرار بدید تا بشه روش بحث کرد
وگرنه من هم میگم در یک برنامه تلویزیونی دیدم که کسی روی اب راه میرفت ادمها رو 2تکه میکرد و ...
این این حرف من و این برنامه تلویزونی ارزشی دارد که من به اون استناد کنم؟

نقل قول:

در زمینه وحی و چگونگی نزول آن بحث های زیادی شده است. می توانید به این لینک مراجعه بفرمایید :
نقد و بررسی مکانیزم نزول وحی از دیدگاه دکتر سروش
البته شاید خیلی زیاد و مفصل باشد و حوصله نکنید. به هر حال اگر دنبال حقیقت هستید و دنبال پاسخ پرسشهایتان باید کامل بخوانید.
یا این تاپیک :
آیا خدا دروغ مصلحتی می گوید؟
با عرض پوزش که اینقدر سرتان را شلوغ کردم. بنده حقیقتا قصد فرار از پاسخ گویی را ندارم و خیال نکنید دارم شما را پاس کاری می کنم. خیر. حقیقتا اگر بخواهیم در این زمینه بحث کنیم مسیر تاپیک کاملا منحرف می شود.
منتها یک نکته که قبلا در مباحثه با برخی از کاربران دیگر هم به آن اشاره کردم :
در قرآن دنبال حقایق علمی نگردید. یک مثالی زدم که قبلا به آن اشاره کرده بودن :
نمی دانم سنتان چقدر است و آیا فرزند دارید یا خیر. ولی مسلما برخورد بسیاری از والدین را با فرزندشان دیده اید : آنجایی که قاشق غذا را موشک جلوه می دهند یا به عروسک بازی کودکشان برای تشویق به غذا خوردن او غذا می دهند و خیلی از کارهای غیرواقعی دیگر. اینها به خاطر چیست؟ به خاطر یک هدف نیکو. آنها قصد فریب کاری و ذغل بازی که ندارند. می خواهد فایده ای به کودکشان را برسانند که خودش هم از آن بی خبر است.
با این مثال واقعی خواستم این نکته را خدمت شما عرض کنم که اگر هم قرآن مستقیما و بی واسطه از خداوند صادر شده باشد باز هم اگر گزاره های آن با یافته های علمی نخواند اشکالی برای خدا نیست. بلکه خداوند به زبان قوم سخن گفته است.
چون سر و کار تو با کودک فتاد ......................... پس زبان کودکی باید گشاد.
خداوند از بیان این گزاره های به قول شما غلط قصد بیان حقایق علمی را نداشت. بلکه می خواست او را به خیری احسن فرابخواند که خود بشر از آن بی خبر بود. منتها برای اینکار مجبور بود از پیش فرض های ذهنی بشر ( چه غلط و چه درست ) استفاده کند. گریزی از آن نبود. اصلا مهم نبود که گزاره هایی که استفاده می کند با علم چند صد سال آینده بشر بخواند یا نخواند. چون هدف چیز دیگری بود. هدف رساندن انسان به معنویت بود. همانی که در اصطلاح دینی به آن قرب الهی می گویند.
لذا بنده کاری به توجیهات دینداران در مورد این آیه و تلاش آنها برای انطباق این گزاره ها با علم بشری ندارم. بلکه عرض بنده این است اگر هم چیزی برای شما اثبات نشد و در آخر نتیجه گرفتید که کلام خدا با یافته های علمی نمی خواند اشکالی بر خدا نیست.
از هم سخنی با شما خرسندم.

من این حرف شما را میپزیرم که این کتاب هیچ ارزش علمی ندارد و با قبول این پیشفرض پس بحثی نمیماند
ولی اینکه حرفهای خدا!یی که ان را عالم و قادر مطلق میخوانند وقتی با یافته های علمی سازگار نشد ایرادی به این خدا! وارد نیست رو اصلا نمیتونم بپذیرم

شریعت عقلانی;433352 نوشت:

با سلام خدمت دوست عزیز و دانشمند.
البته شما خودتان استاد هستید و ما در نزد شما درس پس می دهیم.
حقیقتش چیز خاصی مد نظرم نبود. فقط خواستم بگویم در قلب هم یه خبرایی هست و ما هنوز از آن بی خبریم. شاید نه تنها در قلب که در تک تک سلول های انسان و هر جایی که دی ان ای و کروموزوم یافت می شود این خبرا باشد.
به هر حال جمله شما را می توان اینگونه اصلاح کرد :
در آینده ممکن است ثابت شود که بخشی از پروسه تفکر در قلب انجام پذیرد. در حقیقت ممکن است قلب در زمینه تفکر وظایفی داشته باشد که از آن بی خبریم. نه اینکه این وظیفه کاملا از مغر به قلب انتقال پیدا کند.
یادم می آید شما در مورد نرون های مغز و مادی و غیرمادی بودن آنها بحثی داشتید.
آیا این را نمی توان به تک تک سلول های بدن تعمیم داد؟
حاشیه :
مطالب بنده را زیاد از منظر علمی جدی نگیرید. علم ما در این زمینه ناقص است.
و من الله توفیق

اولا بهتر نیست در مبحثی علم و اطلاعاتی نداریم اینطور نظریه صادر نکنیم؟
کاملا و 100% اثبات علمی شده است قلب فقط و فقط و فقط وظیفه پمپاژ خون را دارد و احتیاج به سالهای بعد نیست تا چیزی کشف شود که شاید قسمتی از تفکر در قلب صورت گیرد
در حال حاظر کل قلب با یک قطعه کاملا مکانیکی از جنس پلاستیک و فلز جایگزین میشه حالا شما میگویید ممکنه قسمتی از تفکر در قلب صورت بگیره؟

هورشید;433376 نوشت:


  • بزرگوار واضح است منظور ا از قلب ارجا دادن انسان به وجدانش هست.چیزی که انسان رو به عمل وا میدارد دانش نیست.باور قلبی است!(مثل پزشکی که دانش دارد به ضرر سیگار ولی باز سیگار میکشد.مسلمانی که دانش دارد به براهین وجود اخرت ولی باورش نکرده و در نتیجه گناه میکند)انسان نسبت به فهمیدن (کار عقل) مجبور است نسبت به باور کردن(کار قلب)مختار.وقتی من چیزی بگویم شما خواسته و نا خواسته میفهمید.ولی مختارید که بپذیرد و باور کنید یا نه.با عقل میفهمید با دل باور میکنید.چیزی که قران دارد به اون دعوت میکند باور کردن است که کار قبل است کار دل است (نه قلب به عنوان عضو بدن) کار عقل نیست.
  • مطلب دیگه اینه که شما عقل رو با مغذ اشتباه گرفتید.(و همین باعث شده دل یا قلب رو با قلبی که یکی از اعضای بدن است اشتباه بگیرید) عقل یک مقوله ی مجرد است نه مادی قلب و دل هم که مورد اشاره ی این ایه است همین طور است منتهی ما برای تفاوت قائل شن بین عقل و مغذ دو کلمه مجزی داریم به همین خاطر این مشکل برایش ایجاد نشده و قلب به معنی دل و وجدان دارای اشتراک لفظی (نه معنوی!) با قلب به معنی یک از اعضای بدن است بههمین خاطر این شبه برای شما ایجاد شده.

این هم ربطی به عامه ندارد.(اتفاقا شاید عامه اشتباه بگیره معنی عقل و مغز رو و به تبع اون قلب مورد بحث رو با عضو بدن اشتباه بگیره ولی کسی که اهل دانش است این رو میفهمد)

1-بهتره با دقت بیشتری ایه را مطالعه کنید
کاملا به روشنی و صراحت اشاره به قلب درون سینه و مادی دارد
برای اینکه منظور خود که قلب درون سنه که مسئول پمپاژ خون است را مشخص کند حتی چشم را مثال میزد برای دیدن و بعد قلب را به همان شیوه نسبت میدهد به تفکر و تعقل

2-بنده چیزی را با چیزی اشتباه نگرفته ام بلکه شما دقت ندارید
از کلمه تعقلون استفاده شده است یا خیر؟حال این تعقلون به قلب نسبت داده شده یا خیر؟
این در حالیست که این تعقلون در علم امروز کاملا ثابت شده است هیچ ارتباطی به قلب ندارد
پس بحث تعقل و قلب است و شما هستین که عمدا یا سحوا دارید از کلمه مغز و قلب استفاده میکنید

havzhin;433378 نوشت:

اولا دوست عزیز روی قسمت اول که مشخص کردم بحث کنید نه کور شدن دل
بحث ما اینست چرا گفته شده با قلب درک و تعقل باید کرد؟حالا کوری یا غیر کوری بکنار
من به این مطلب که اون زمان مردم چه فکر میکردند جواب دادم ولی شما مثل اینکه فقط دوست دارید صحبت کنید بدون اینکه مطالب رو کامل بخونید

اگر شما بگویید این کتاب برای فقط مردمان نادان ان روزگار است و این کتاب برای علم و دانش امروز ما نیست من حرف شما را میپزیم
وگرنه من نمیتونم بپذیرم از یک طرف بگوید این گفتار متعلق به عالم مطلق است از طرف یگه بگویید برای مردم نادان ان زمان این را گفته بعد هم بگویید این کتاب علم کامل همه زمانها درش نهفته است
پس اول تکلیف خودتون رو روشن کنید بعد به بحث بپردازید


بزرگوار.
به جمله من دقت کنید:
دیگر نمیتوانم با قلبم تفکر کنم چراکه قلبم کور شده.

شما از این جمله من چی متوجه میشید.اگر قسمت دوم رو بردارید فکر میکنید من آدم جاهل نسبت به علوم هستم چونکه قلب مرکز تفکر نیست.اما اگر جمله دوم در کنارش باشد فکر شما را مشغول نمیکند که منظورش از این حرف چیست؟مگر قلب هم کور میشود؟پس متوجه میشوید که منظور آن قلب درون سینه نیست.بلکه جان من است.
دقت داشته باشید.شما میخواهید آخر آیه را بردارید و بگویید این قسمت اشتباه است.خوب اگر اینطوری بود که هیچکس ایمان نمی آورد.
کار شما مثل این است:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَىٰ .... (4 | النساء - 43)
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! به نماز نزدیک نشوید،در حالی مست هستید.

شما اگر قسمت اول آیه رو که قرمز کردم بردارید متوجه میشید که اصلاً نباید نماز بخوانید.اما بخش بعدی کامل کننده آیه هست و میگه زمانی که مست هستید نماز نخوانید.
آیه کامل:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَىٰ حَتَّىٰ تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّىٰ تَغْتَسِلُوا ۚ وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَىٰ أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا (4 | النساء - 43)
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه می‌گویید! و همچنین هنگامی که جنب هستید -مگر اینکه مسافر باشید- تا غسل کنید. و اگر بیمارید، یا مسافر، و یا «قضای حاجت» کرده‌اید، و یا با زنان آمیزش جنسی داشته‌اید، و در این حال، آب (برای وضو یا غسل) نیافتید، با خاک پاکی تیمّم کنید! (به این طریق که) صورتها و دستهایتان را با آن مسح نمایید. خداوند، بخشنده و آمرزنده است.

موفق باشید.

havzhin;433387 نوشت:
برای اینکه منظور خود که قلب درون سنه که مسئول پمپاژ خون است را مشخص کند حتی چشم را مثال میزد برای دیدن و بعد قلب را به همان شیوه نسبت میدهد به تفکر و تعقل

اتفاقا همین که به چشم اشاره کره نشان میدهد که این برداشت غلط است میگوید فسیروا فی لارض مگر اینها سیر نمیکردند در زمین؟چرا توصیه میکند به دیدن میگوید اینها چشم بری دیدن ندارند؟اینها که کور ظاهری نبودند.این یعنی منظور چشم ظاهر نیست.مثل وقتی که میگوید صم بکم عمی... میگوید کورند و کردندو...نه انکه چشم سرشان کور است یا گوش ظاهریشان کر است یعنی انچه میبینند در این سیر انچه میشنودند در این سیر کردن ها در انها اثر نمیگذارد(میفهمند ولی باور نمیکنند) و این سیری که اصلا ثری ندارد فرقی ندارد با سیر نکردن.یا مثلا میگوید فی قلوبهم مرض.در حالی که عضو بدن او به عنوان قلب سالم است.دقت کنید!همان طور که چشم امده در یه چشم سر نیست قلب هم قلبی که شم فکر میکنید نیست.حتی منظور از صدور هم سینه به عنوان عضو بدن نیست . این ایه را ببینید: رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي این دعای حضرت موسی است. منظور ز شرح صدر این نیست که سینه ی ظاهری مرا بزرگ و گشاده کن که در صحبت با فرعون موفق باشم...!!!این صدر هم همان صدراست.برای تفسیر قران باید انقدر ایات مختلف را خواند تا با زبان قران اشنا شد.نمیشود یک یه را باز کرد و گفت فلان!پس باز هم میگویم این قلب فقط اشتراک لفظی دارد به عضو بدن!
havzhin;433387 نوشت:
2-بنده چیزی را با چیزی اشتباه نگرفته ام بلکه شما دقت ندارید
از کلمه تعقلون استفاده شده است یا خیر؟حال این تعقلون به قلب نسبت داده شده یا خیر؟این در حالیست که این تعقلون در علم امروز کاملا ثابت شده است هیچ ارتباطی به قلب ندارد
پس بحث تعقل و قلب است و شما هستین که عمدا یا سحوا دارید از کلمه مغز و قلب استفاده میکنید

بزرگوار همه ی صحبت بنده همین است که تعقل کار مغذ نیست!اصلا عقل میدانید یعنی چه؟
در بارۀ معنای لغوی عقل گفته شده است که عقل از «عقال» گرفته شده است؛ و «عقال» به معنای طنابی است که به وسیلۀ آن زانوی شتر سرکش را می بندند و به این دلیل به عقل، عقل می گویند که این نیروی باطنی،شهوات و هواها و خواسته های شیطانی درون ا نسان را به بند می کشد. همچنین واژۀ عقل و مشتقات آن در لغت به معنای فهمیدن، دریافت کردن است1
این کار مغذ نیست.کار عقل است.کار دل است.چیزی که دست و بال انسان را میبندد مغذ نیست.به توضیحات پست قبل ارجا میدهم شما رو.(حتی دانش هم نیست.مثل پزشکی که برای شما در پست قبل مثال زدم که دانش دارد به ضرر سیگار اما باز هم سیگار میکشد!)
1:
http://www.wikifeqh.ir/%D8%B9%D9%82%D9%84

سلام و عرض ادب.

عــــلی;433377 نوشت:
شما امروز نمیتونید ادعا کنید که اطلاعات در درون سینه ذخیره میشود. بلکه اطلاعات در مغز انسان ذخیره میشود.

حقیر چنین ادعائی نکردم. بله اطلاعات درون مغز ذخیره میشود.
ما به استدلال شما ایراد گرفتیم و گفتیم قسمت آخر آیه 46 سوره حج، از قلب درون سینه یاد میکند. و مکان اتفاقاتی که در مغز رخ میدهد را به قلب نسبت میدهد.

عــــلی;433377 نوشت:
من هنوز نگفتم که صدر اصلاً به چه معناست.بلکه آن ترجمه آیت الله مکارم شیرازی است که صدور را به معنای سینه ترجمه کرده است

به غیر از جناب مکارم، مترجمین دیگر نیز مانند دهلوی، سراج، خواجوی، کاویان‌پور، مجتبوی، مصباح‌زاده، معزی، پورجوادی، یاسری، آیتی، اشرفی تبریزی، فولادوند، شعرانی، خرمشاهی و ... نیز صدر را به معنای سینه در این آیه ترجمه نموده‌اند.

عــــلی;433377 نوشت:
ذات الصدور منظور همان جان و تفکر و روح آدمی است و جسم و تمام اعضای بدن است و جان انسان است که باعث تفکر انسان میشود و انچه که به انسان قدرت تفکر میدهد جان اوست.

ما در مورد قسمت آخر آیه 46 سوره حج صحبت میکنیم. آنجا نفرموده ذات الصدور. بلکه فرموده: الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ

معنای قلب و صدر در اینجا چیست؟
صراحتا بیان کنید قلب درون صدر، اشاره به چه چیزی درون چه چیزی میکند؟

ممنون میشم.:Gol:

havzhin;433382 نوشت:
دوست عزیز با کمال احترام حرف شما برای من هیچ ارزشی نداره
اون هم یک برنامه تلویزیونی
شما برای این موارد باید منبع و رفرنس علمی معتبر با منابع و نتایج ازمایشات مشخص قرار بدید تا بشه روش بحث کرد
وگرنه من هم میگم در یک برنامه تلویزیونی دیدم که کسی روی اب راه میرفت ادمها رو 2تکه میکرد و ...
این این حرف من و این برنامه تلویزونی ارزشی دارد که من به اون استناد کنم؟

با سلام خدمت دوست عزیز.
ابتدا عرض کنم وقتی می گویید با کمال احترامی که برایم قایل هستید دیگر نباید بگویید حرف شما برایم هیچ ارزشی ندارد. این ادبیات ادبیات صحیحی نیست. می توانید بگویید با نظر شما مخالفم. یا با هم اختلاف نظر داریم. فکر می کنم این طوری بهتر باشه.
و اما بعد : دوست عزیز وقتی شما می روی بیرون و می بینی روز است ولی با یکی میاد برات با علم ثابت می کنه که نه شب است به چشم خودت اعتماد می کنی با به او طرف. البته بنده مثال زدم. منظور این است که وقتی ما یک واقعه ای را با چشم خودمان می بینم نمی توانیم منکر آن شویم. بلکه باید برای آن توجیه علمی پیدا کنیم. نمی توانی منکر این واقعه شوی. بله باید دلیل برایش بیابی.
havzhin;433382 نوشت:
من این حرف شما را میپزیرم که این کتاب هیچ ارزش علمی ندارد و با قبول این پیشفرض پس بحثی نمیماند
ولی اینکه حرفهای خدا!یی که ان را عالم و قادر مطلق میخوانند وقتی با یافته های علمی سازگار نشد ایرادی به این خدا! وارد نیست رو اصلا نمیتونم بپذیرم

من برای شما مثالی زدم. ولی ظاهرا توجه نفرمودید. به نظر شما رفتار کودکانه ما با کودکان ناشی از عدم قدرت و علم ماست؟ آیا آن پدر و مادری که برای غذا خوردن کودکشان به عروسک او غذا می دهند نمی دانند که عروسک نمی تواند غذا بخورد؟ مسلما پاسخ خیر است. خداوند به قدر عقل و فهم بشری و با پیش فرض های ذهنی او با او سخن می گوید. گریزی از این نیست.
لذا با توجه به این مطالب و البته مطالب پست قبل باز هم ایرادی بر خدا نیست.
و من الله توفیق

با عرض سلام وادب

اينكه گفته شده قلب مركز تفكر انسان است سخني بجا واز نظر من جزو معجزات قراني است

در اين ضمينه اين سوال مطرح مي كنم

اگر انسان با چشم مي بيند ويا با گوش مي شنود چرا افراد چه از لحاظ مادي چه معنوي درك يكساني ندارد

استوار;433375 نوشت:
تمامی سلولهای بدن، بخشی به نام میکروتوبول (ریز لوله) دارند.
و تنها سلولهائی که میکروتوبول آنها خواص کوانتومی دارد، ریز لوله‌های سلولهای مغز (نرون) هست.
با توجه به اینکه تفکر انسان، یک پروسه آنالوگ هست و نه دیجیتال، برای این پروسه به خودآگاهی و اراده نیاز است.
تنها مکانی که خودآگاهی در آن متبلور میشود، ریز لوله سلول مغز است.
پردازش اطلاعات توسط سلول مغز، به روش آنالوگ و با سرعتی مافوق کنش‌های الکتروشیمیائی رخ میدهد.

همانطور که میدانید، الکتریسیته مورد نیاز قلب (جهت پمپاژ خون) از طریق مغز تأمین نمیشود. بلکه عضوی از قلب، خود این الکتریسته را تولید مینماید.
بنابراین علاوه بر میدان مغناطیسی مغز، قلب نیز میدان مغناطیسی ضعیفی در اطراف خود دارد.

حالات مختلف روانی انسان، باعث تغییراتی در میدان مغناطیسی مغز میشود.
این تغییرات بر میدان مغناطیسی قلب اثر میگذارد. چرا که میدانهای مغناطیسی با هم در تعاملند.
تغییرات میدان مغناطیسی قلب، نیز به نوبه خود باعث تغییر فلوی جریان خون در قلب شده، و نهایتا حسی که از آن حالات روانی حاصل میشود، عمدتاً در قلب و درون سینه خود را نشان داده و بروز میکند.

به همین علت هم قدما، قلب را مکانی برای عواطف و احساسات و حتی تفکر و اندیشه و رازها و اطلاعات تصور نموده‌اند.


با سلام و تشکر فراوان از مطالب ارزشمند و مفید و علمی تان.
بنده اصراری به توجیه آیات ندارم.
منتها از انجایی که از تعصب دینی شما باخبرم آیا خود شما توجیهی علمی برای این آیات دارید؟
و من الله توفیق

عــــلی;433396 نوشت:
بزرگوار.
به جمله من دقت کنید:
دیگر نمیتوانم با قلبم تفکر کنم چراکه قلبم کور شده.

شما از این جمله من چی متوجه میشید.اگر قسمت دوم رو بردارید فکر میکنید من آدم جاهل نسبت به علوم هستم چونکه قلب مرکز تفکر نیست.اما اگر جمله دوم در کنارش باشد فکر شما را مشغول نمیکند که منظورش از این حرف چیست؟مگر قلب هم کور میشود؟پس متوجه میشوید که منظور آن قلب درون سینه نیست.بلکه جان من است.
دقت داشته باشید.شما میخواهید آخر آیه را بردارید و بگویید این قسمت اشتباه است.خوب اگر اینطوری بود که هیچکس ایمان نمی آورد.
کار شما مثل این است:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَىٰ .... (4 | النساء - 43)
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! به نماز نزدیک نشوید،در حالی مست هستید.

شما اگر قسمت اول آیه رو که قرمز کردم بردارید متوجه میشید که اصلاً نباید نماز بخوانید.اما بخش بعدی کامل کننده آیه هست و میگه زمانی که مست هستید نماز نخوانید.
آیه کامل:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَىٰ حَتَّىٰ تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّىٰ تَغْتَسِلُوا ۚ وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَىٰ أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا (4 | النساء - 43)
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه می‌گویید! و همچنین هنگامی که جنب هستید -مگر اینکه مسافر باشید- تا غسل کنید. و اگر بیمارید، یا مسافر، و یا «قضای حاجت» کرده‌اید، و یا با زنان آمیزش جنسی داشته‌اید، و در این حال، آب (برای وضو یا غسل) نیافتید، با خاک پاکی تیمّم کنید! (به این طریق که) صورتها و دستهایتان را با آن مسح نمایید. خداوند، بخشنده و آمرزنده است.

موفق باشید.

دوست عزیز بنده چیزی رو جدا نکردم بلکه دقیقا این شما بودین که اینکارو کردین و فقط قسمت اخر ایه رو مدنظر قرار دادین و من تذکر دادم که اصل موضوع اون قسمتی هست که شما باید مدنظر داشته باشین

خب حتی در صورتی که بازم حرف شما رو بشه پذیرفت دقیقا سوال خودتون پیش میاد مگر قلب کور میشه؟
برادر همونطور که برای دوست دیگه روشن کردم بهیچ وجه اینجا منظور از قلب هیچ چیز نیست جز همان قلب اناتومی بدن
مطالعه کنید که توضیح دادم به روشنی با همانند قرار دادن چشم و بینایی سعی در این میکه روشن کنه قلب اناتومی درون سینه منظور هست که ارتباط به تعقل و تفکر داره

سلام و عرض ادب.

هورشید;433376 نوشت:


  • واضح است منظور از قلب ارجا دادن انسان به وجدانش هست.
  • انسان نسبت به فهمیدن (کار عقل) مجبور است نسبت به باور کردن(کار قلب)مختار.
  • با عقل میفهمید با دل باور میکنید.
  • شما عقل رو با مغذ اشتباه گرفتید.(و همین باعث شده دل یا قلب رو با قلبی که یکی از اعضای بدن است اشتباه بگیرید)
  • عقل یک مقوله ی مجرد است نه مادی قلب و دل هم که مورد اشاره ی این ایه است همین طور است منتهی ما برای تفاوت قائل شن بین عقل و مغذ دو کلمه مجزی داریم به همین خاطر این مشکل برایش ایجاد نشده و قلب به معنی دل و وجدان دارای اشتراک لفظی (نه معنوی!) با قلب به معنی یک از اعضای بدن است به همین خاطر این شبه برای شما ایجاد شده.

سرکار هورشید. حقیر کمی گیج شدم.
ببینید در آیه 46 سوره حج ابتدا میفرماید: لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا و آنگاه در آخر آیه میفرماید: لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ

اگر امکان دارد واضحتر بفرمائید:

الف) در قسمت اول آیه، معنی قلب و عقل چیست که میفرماید: قلوبی که با آن بیندیشند.
ب) در قسمت آخر آیه قلب و صدر چیست که قلب درون صدر است.

قلوب = ؟
یعقلون = ؟
صدور = ؟

هورشید;433400 نوشت:

اتفاقا همین که به چشم اشاره کره نشان میدهد که این برداشت غلط است میگوید فسیروا فی لارض مگر اینها سیر نمیکردند در زمین؟چرا توصیه میکند به دیدن میگوید اینها چشم بری دیدن ندارند؟اینها که کور ظاهری نبودند.این یعنی منظور چشم ظاهر نیست.مثل وقتی که میگوید صم بکم عمی... میگوید کورند و کردندو...نه انکه چشم سرشان کور است یا گوش ظاهریشان کر است یعنی انچه میبینند در این سیر انچه میشنودند در این سیر کردن ها در انها اثر نمیگذارد(میفهمند ولی باور نمیکنند) و این سیری که اصلا ثری ندارد فرقی ندارد با سیر نکردن.یا مثلا میگوید فی قلوبهم مرض.در حالی که عضو بدن او به عنوان قلب سالم است.دقت کنید!همان طور که چشم امده در یه چشم سر نیست قلب هم قلبی که شم فکر میکنید نیست.حتی منظور از صدور هم سینه به عنوان عضو بدن نیست . این ایه را ببینید: رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي این دعای حضرت موسی است. منظور ز شرح صدر این نیست که سینه ی ظاهری مرا بزرگ و گشاده کن که در صحبت با فرعون موفق باشم...!!!این صدر هم همان صدراست.برای تفسیر قران باید انقدر ایات مختلف را خواند تا با زبان قران اشنا شد.نمیشود یک یه را باز کرد و گفت فلان!پس باز هم میگویم این قلب فقط اشتراک لفظی دارد به عضو بدن!
1:[/]http://www.wikifeqh.ir/%D8%B9%D9%82%D9%84

اگر قرار بر این است کسی چیزی بگوید هرکس که رسید بگوید این منظور نیست ان منظور است که دیگر اصلا بحث کاملا بی معنی است
با این تنصیر شما خب من میتونم بگویم اصلا منظور از قلب کف پا هست و منظور از قلب لگد انداختن
دوست عزیز بهتره با منطق و تعقل بحث کنید نه اینطور با وارونه کردن همه چیز برای سازگار کردن با تفکر خودمان
یعنی خدا!ی عالم مطلق اینقدر توان نداشست که منظورش را صریح بگوید تا این همه لازم به تفسیر و ملاباشی برای معنی کلماتش نباشد

نقل قول:

بزرگوار همه ی صحبت بنده همین است که تعقل کار مغذ نیست!اصلا عقل میدانید یعنی چه؟
در بارۀ معنای لغوی عقل گفته شده است که عقل از «عقال» گرفته شده است؛ و «عقال» به معنای طنابی است که به وسیلۀ آن زانوی شتر سرکش را می بندند و به این دلیل به عقل، عقل می گویند که این نیروی باطنی،شهوات و هواها و خواسته های شیطانی درون ا نسان را به بند می کشد. همچنین واژۀ عقل و مشتقات آن در لغت به معنای فهمیدن، دریافت کردن است1
این کار مغذ نیست.کار عقل است.کار دل است.چیزی که دست و بال انسان را میبندد مغذ نیست.به توضیحات پست قبل ارجا میدهم شما رو.(حتی دانش هم نیست.مثل پزشکی که برای شما در پست قبل مثال زدم که دانش دارد به ضرر سیگار اما باز هم سیگار میکشد!)

اینجا الان بحث این نیست عقل کار مغز است یا جایی دیگر بلکه بحث اینجاست 100% اثبات شدست که کار قلب نیست(هرچند همین عقل با همین تعریف شما مدارک لازم در مورد اینکه در مغز قرار داره وجود داره)
پس لازم نیست برای من عقل رو تعریف کنید و بگویید مکان ان کجا نیست بلکه بگویید ایا قبول دارید در قلب هست یا خیر؟

سلام و عرض ادب.

شریعت عقلانی;433417 نوشت:
منتها از انجایی که از تعصب دینی شما باخبرم آیا خود شما توجیهی علمی برای این آیات دارید؟

منظورتان از تعصب دینی چیست؟ چه میزان؟ آیا باعث کور شدن قلبم شده؟!:khandeh!:

شریعت عقلانی;433411 نوشت:

با سلام خدمت دوست عزیز.
ابتدا عرض کنم وقتی می گویید با کمال احترامی که برایم قایل هستید دیگر نباید بگویید حرف شما برایم هیچ ارزشی ندارد. این ادبیات ادبیات صحیحی نیست. می توانید بگویید با نظر شما مخالفم. یا با هم اختلاف نظر داریم. فکر می کنم این طوری بهتر باشه.
و اما بعد : دوست عزیز وقتی شما می روی بیرون و می بینی روز است ولی با یکی میاد برات با علم ثابت می کنه که نه شب است به چشم خودت اعتماد می کنی با به او طرف. البته بنده مثال زدم. منظور این است که وقتی ما یک واقعه ای را با چشم خودمان می بینم نمی توانیم منکر آن شویم. بلکه باید برای آن توجیه علمی پیدا کنیم. نمی توانی منکر این واقعه شوی. بله باید دلیل برایش بیابی.

دوست عزیز منظور از ارزش قائل نشدن این هست اعتباری به حرف نیست بدون منبع و مدرک و هیچ بحث شخصی اینجا نیست
بله کسی بیاید و با مدرک و شواهد غیرقابل رد علمی به من اثبات کند در حال حاظر با وجود تاریکی هوا روز هست و فقط این تاریکی یک کسوف هست من حرفش را باور خواهم کرد
شما چه دیدید که نمیتونید منکرش بشید؟شما فقط یه برنامه تلویزیونی دیدید
یعنی من حالا برای شما فیلم راه رفتن روی اب و دو نیم کردن انسان و گذشتن از شیشه و ... رو به شما بدم ببینید اون رو باور میکنید و هرکس بیاد با دلیل و مدرک به شما ثابت کند روی اب نمیشود راه رفت و انسان را دو نیم کرد شما نمیپزیرید و فقط به دیده خود اطمینان دارید؟
باید این مطلب شما در یه مرکز علمی و دانشگاهی پژوهشی بررسی شده باشه یا خیر؟نمیشود که فقط با یک برنامه تلویزونی و حرف شما من عقلم را کنار بگزارم

نقل قول:

من برای شما مثالی زدم. ولی ظاهرا توجه نفرمودید. به نظر شما رفتار کودکانه ما با کودکان ناشی از عدم قدرت و علم ماست؟ آیا آن پدر و مادری که برای غذا خوردن کودکشان به عروسک او غذا می دهند نمی دانند که عروسک نمی تواند غذا بخورد؟ مسلما پاسخ خیر است. خداوند به قدر عقل و فهم بشری و با پیش فرض های ذهنی او با او سخن می گوید. گریزی از این نیست.
لذا با توجه به این مطالب و البته مطالب پست قبل باز هم ایرادی بر خدا نیست.

بازم اینطور میشه گفت پس این کتاب و کلمات فقط برای افرادی با این مقدار عقل و فهم هست که فرق قلب و مغز و تفکر و تعقل رو تشخیص نمیدهند
نه برای فردی در سال 2013 که دقیقا میداند کار قلب چیست و تفکر و تعقل چیست

سلام و عرض ادب.

mohammadsadegh1;433414 نوشت:
در اين ضمينه اين سوال مطرح مي كنم

اگر انسان با چشم مي بيند ويا با گوش مي شنود چرا افراد چه از لحاظ مادي چه معنوي درك يكساني ندارد

جواب:
چون عمل دیدن و شنیدن با چشم و گوش انجام نمیشه.
بلکه پروسه پردازش سمعی و بصری در ساختمان مغز اتفاق میفته و سپس تبیین میشه.
برای همینه که اگر بتونید امواج مغز را کنترل کنید میتونید بدون چشم و گوش، محیط اطراف خودتون رو کاملا اسکن کنید.
مغز به عنوان ابزار روح، اگر قوی یا ضعیف باشه، به همون میزان تفکر، استدلال و استنتاج و درک انسان، دچار تغییر و تحول میشه.

havzhin;433427 نوشت:
بازم اینطور میشه گفت پس این کتاب و کلمات فقط برای افرادی با این مقدار عقل و فهم هست که فرق قلب و مغز و تفکر و تعقل رو تشخیص نمیدهند
نه برای فردی در سال 2013 که دقیقا میداند کار قلب چیست و تفکر و تعقل چیست

با سلام مجدد خدمت شما دوست عزیز.
خوب حالا بهتر شد. یک قدم جلو تر آمدیم.
در این زمینه باید گفت بله ظاهر بسیار از گزاره ها در قرآن به درد همان مردم عصر نزول دین می خورد. در حقیقت ما باید روح حاکم بر دین و قرآن را بیابیم. خداوند و البته پیامبر نمی توانست که تمام مردم جهان را در تمام قرن ها و اعصار بیاورد و انها را هدایت کند. مسلما این کار محال بود. لذا نمونه ای را آورد و به ما اموزش داد که چه کنیم تا به معنویت برسیم. لذا روح حاکم بر دین و قرآن و باطن ان را بیابید. ان وقت می بینید که در آن نه تناقضی هست. نه اختلافی و نه ایراد و اشکالی. آن وقت هست که بالاترین معارف را هم می توانید از آن استخراج نمایید. کمی تفکر و تامل و تدبر می خواهد. باید توجه کنیم که نباید با مته به خشخاش زدن و سعی در ایراد گرفتن بیهوده به انحراف رویم. شایدبسیاری از احکام دین هم از عصر نزول تاثیر پذیرفته است. به این تاپیک هم مراجعه فرمایید بد نیست.
آیا احکام اسلام متاثر از فرهنگ زمان نزول است؟
و من الله توفیق

استوار;433425 نوشت:
منظورتان از تعصب دینی چیست؟ چه میزان؟ آیا باعث کور شدن قلبم شده؟!

با سلام خدمت دوست عزیز.
البته منظوری نداشتم. منظورم همان دینداری بود. همان اعتقاد شما به خدا و دین و پیغمبر بود. شما برای خودتان این ایرادات را چگونه رفع می کنید؟ اصلا برای خودتان پاسخی دارد یا مثل کاربر مذکور از آنها بی خدایی را نتیجه می گیرید؟
و من الله توفیق

آنچه هست اگر من ندونم علم روز چه می‌گوید مثلا یک انسان قدیمی باشم از بیانات قرآن نتیجه میگیرم که مرجع احساسات و ادراکات مستند به قلب است. اگر کتاب عرفان و بیانات عرفی است اشکالی ندارد که من در طول قرن‌ها اشتباه برداشت کنم و چیزی رو مستند به عضله قلب بدونم نه احساسات در مغز.
ولی اگر کتاب قانون است خدا باید به حای این تمثیل کلمه‌ای به کار برد که در عین تاکید بر احساس استناد آن به مغز و نه قلب را برساند.
اینجا بیان عرفی است اما جایی که مثلا شورای نگهبان نشسته برای مسائل مستحدثه‌ای که روح مردم اون زمان هم از وجود اونها خبر نداشته از کلمات بلکه اعراب کلمه ای برای ممکلت نتیجه گیری میکنه اونجا بیان عرفی نیست.

استوار;433432 نوشت:
برای همینه که اگر بتونید امواج مغز را کنترل کنید میتونید بدون چشم و گوش، محیط اطراف خودتون رو کاملا اسکن کنید.

فکر می کنم پروسه دیدن و شنیدن برخی از حیوانات (حشرات ) بدون چشم و گوش همین طوری که گفتید انجام میشه. درسته؟

شریعت عقلانی;433436 نوشت:

با سلام مجدد خدمت شما دوست عزیز.
خوب حالا بهتر شد. یک قدم جلو تر آمدیم.
در این زمینه باید گفت بله ظاهر بسیار از گزاره ها در قرآن به درد همان مردم عصر نزول دین می خورد. در حقیقت ما باید روح حاکم بر دین و قرآن را بیابیم. خداوند و البته پیامبر نمی توانست که تمام مردم جهان را در تمام قرن ها و اعصار بیاورد و انها را هدایت کند. مسلما این کار محال بود. لذا نمونه ای را آورد و به ما اموزش داد که چه کنیم تا به معنویت برسیم. لذا روح حاکم بر دین و قرآن و باطن ان را بیابید. ان وقت می بینید که در آن نه تناقضی هست. نه اختلافی و نه ایراد و اشکالی. آن وقت هست که بالاترین معارف را هم می توانید از آن استخراج نمایید. کمی تفکر و تامل و تدبر می خواهد. باید توجه کنیم که نباید با مته به خشخاش زدن و سعی در ایراد گرفتن بیهوده به انحراف رویم. شایدبسیاری از احکام دین هم از عصر نزول تاثیر پذیرفته است. به این تاپیک هم مراجعه فرمایید بد نیست.
آیا احکام اسلام متاثر از فرهنگ زمان نزول است؟
و من الله توفیق

چیزی که شما میفرماییید با نص صریح خوده این کتاب تناقض داره
پس وقتی که من در امروز روز این کتاب رو هیچ مراجعه ای بهش نمیکنم و ازش رویگردان شدم شما نمیتوانید ایرادی به من وارد کنید چون این کتاب برای همان افراد هزاران سال پیش است نه منی که در عصر حاظر با علم حاظر حضور دارم

ولی این مطلب شما که اگر فلان نگاه را داشته باشیم دیگر تناقض نمیبین ایا اسم توهم و کور شدن نیست؟
چیزی که شما اون رو عالم مطلق مینامید نباید مطالبش حتی بعد از میلیاردها سال تناقضی درش به وجود بیاد بلکه باید صحت گفتارش نمایان بشه
نه اینکه چون مردمان ان روزگار دارای خطایی بودن این موجود عالم مطلق هم از همان خطاها داشته باشه بجای گفتار درست

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

استوار;433409 نوشت:
سلام و عرض ادب.

حقیر چنین ادعائی نکردم. بله اطلاعات درون مغز ذخیره میشود.
ما به استدلال شما ایراد گرفتیم و گفتیم قسمت آخر آیه 46 سوره حج، از قلب درون سینه یاد میکند. و مکان اتفاقاتی که در مغز رخ میدهد را به قلب نسبت میدهد.

به غیر از جناب مکارم، مترجمین دیگر نیز مانند دهلوی، سراج، خواجوی، کاویان‌پور، مجتبوی، مصباح‌زاده، معزی، پورجوادی، یاسری، آیتی، اشرفی تبریزی، فولادوند، شعرانی، خرمشاهی و ... نیز صدر را به معنای سینه در این آیه ترجمه نموده‌اند.

ما در مورد قسمت آخر آیه 46 سوره حج صحبت میکنیم. آنجا نفرموده ذات الصدور. بلکه فرموده: الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ

معنای قلب و صدر در اینجا چیست؟
صراحتا بیان کنید قلب درون صدر، اشاره به چه چیزی درون چه چیزی میکند؟

ممنون میشم.:Gol:


شاید شما متوجه نشدید که چنین اشکالی گرفتید.خیلی راحت است.دقت بفرمایید:
أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا ۖ فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَٰكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ (22 | الحج - 46)
آیا آنان در زمین سیر نکردند، تا دلهایی داشته باشند که حقیقت را با آن درک کنند؛ یا گوشهای شنوایی که با آن (ندای حق را) بشنوند؟! چرا که چشمهای ظاهر نابینا نمی‌شود، بلکه دلهایی که در سینه‌هاست کور می‌شود.

شما به ظاهر آیات نظاره کردید و میگویید قلوب و عقل و صدور...اما اشکال به شما وارد است.شما باید کل آیه را در نظر بگیرید.کلمه به کلمه آیات دارند یکدیگر را تفسیر میکنند.
همینکه در آخر آیه میفرماید قلب در صدور کور میشود یعنی چه؟آیا جواب اینست که قلبی که در جسم و سینه قرار دارد کور میشود؟مگر چشم دارد که کور بشود؟
بلکه اینطور نیست.آن قلب جان و روح انسان است که از پذیرش حق سر باز میزند و قران به صورت کنایه می فرماید که آن قلب کور میشود..
قلب:چشم بصیرت و تفکر انسان
صدر:جان و روح آدمی

پس قلوب فی الصدور همان چشم بصیرت در جان آدمیست که تشخیص حق از باطل و راه حق را نشان ادمی میدهد.
دقیقاً قلب را تشبیه به چشم کرده و کوری و بینایی را به این دو نسبت داده.کوری و بینایی همان پذیرش حق از تاریکی و روشنی است و صدر آنچه که به انسان اجازه فکر کردن میدهد = جان و روح آدمی.
و چون می فرماید قلب در صدور کور میشود شما نمیتوانید بگویید این همان قلب جسمی آدمی است.
من دوست دارم استدلال شما را بدانم.به نظر شما قلب مرکز تفکر انسان است؟و منظور از قلب در این آیه همان قلبیست که وظیفه اش خون رساندن است؟

havzhin;433418 نوشت:
دوست عزیز بنده چیزی رو جدا نکردم بلکه دقیقا این شما بودین که اینکارو کردین و فقط قسمت اخر ایه رو مدنظر قرار دادین و من تذکر دادم که اصل موضوع اون قسمتی هست که شما باید مدنظر داشته باشین

خب حتی در صورتی که بازم حرف شما رو بشه پذیرفت دقیقا سوال خودتون پیش میاد مگر قلب کور میشه؟
برادر همونطور که برای دوست دیگه روشن کردم بهیچ وجه اینجا منظور از قلب هیچ چیز نیست جز همان قلب اناتومی بدن
مطالعه کنید که توضیح دادم به روشنی با همانند قرار دادن چشم و بینایی سعی در این میکه روشن کنه قلب اناتومی درون سینه منظور هست که ارتباط به تعقل و تفکر داره


من گیج شدم.بالاخره همه آیه را باید برسی کنیم دیگر این را خودتان هم میگویید.
آیات قران اینطور نیست که شما فقط اولش رو بگیری و یا فقط آخرش رو بچسبی.بلکه باید همه اونو در نظر بگیری و روش فکر کنی تا متوجه بشی منظور چیه.
همونطور که در بالا توضیح دادم.علاوه بر اینکه معانی متفاوت هست.
ابتدا آیات بیان میکنند که قلب انسان مرکز تفکر و تعقل آدمی است.سپس تفسیر میکند که منظور از قلب قلبی است که دارای چشم است.کدام یک از شما قلب درون سینه تان دارای چشم است که کور شود؟خود قرآن میفرماید که قلب درون سینه کور میشود.
همانطور که گفتم قلب منظور چشم بصیرت انسان است که در مقابل ابصار چشم های سر آمده و گفته که چشم های سر کور نمیشوند اما چشم های دل کور میشوند.و آنچه از صدر گفته شده منظور همان جان آدمیست.
موفق باشید.

havzhin;433422 نوشت:
گر قرار بر این است کسی چیزی بگوید هرکس که رسید بگوید این منظور نیست ان منظور است که دیگر اصلا بحث کاملا بی معنی است
با این تنصیر شما خب من میتونم بگویم اصلا منظور از قلب کف پا هست و منظور از قلب لگد انداختن
دوست عزیز بهتره با منطق و تعقل بحث کنید نه اینطور با وارونه کردن همه چیز برای سازگار کردن با تفکر خودمان
یعنی خدا!ی عالم مطلق اینقدر توان نداشست که منظورش را صریح بگوید تا این همه لازم به تفسیر و ملاباشی برای معنی کلماتش نباشد
ای بابا!!!یه اپسیلون انصاف!!ننده اینطور تفسیر کردم؟!؟!؟گفتم:
هورشید;433376 نوشت:
مطلب دیگه اینه که شما عقل رو با مغذ اشتباه گرفتید.(و همین باعث شده دل یا قلب رو با قلبی که یکی از اعضای بدن است اشتباه بگیرید) عقل یک مقوله ی مجرد است نه مادی قلب و دل هم که مورد اشاره ی این ایه است همین طور است منتهی ما برای تفاوت قائل شن بین عقل و مغذ دو کلمه مجزی داریم به همین خاطر این مشکل برایش ایجاد نشده و قلب به معنی دل و وجدان دارای اشتراک لفظی (نه معنوی!) با قلب به معنی یک از اعضای بدن است به همین خاطر این شبه برای شما ایجاد شده.
در ضمن معنی ایه واضح است.مبهم نیست.مگه این استدلال ها چیزهای عحیبی بود؟!منتهی کسی میفهمد که بخواهد بفهمد..!

havzhin;433422 نوشت:
اینجا الان بحث این نیست عقل کار مغز است یا جایی دیگر بلکه بحث اینجاست 100% اثبات شدست که کار قلب نیست(هرچند همین عقل با همین تعریف شما مدارک لازم در مورد اینکه در مغز قرار داره وجود داره)
پس لازم نیست برای من عقل رو تعریف کنید و بگویید مکان ان کجا نیست بلکه بگویید ایا قبول دارید در قلب هست یا خیر؟

بزرگوار بنده میگم عقل و مغز متفاوتند!اصلا عقل یک مقوله ی مجرد است!تو جای خاصی نیست!!!که حالا بحث کنیم تو مغذ است یا قلب(به معنی عضو بدن)...
شما معنی عقل را نمیدانید از انجا تفسیر غلط میکنید یک نفر هم که میخواهد برای شما این را درست معنی کند میگویید لازم نیست تعریف کنم چیه!؟!اتفاقا با تعریف درست عقل و فهم و انالیز درست قلب باید گفت تعقل دقیقا کار قلب است.(البته اگر معنی قلب رو بفهمید) که همه را در پستهای قبل توضیح دادم.

عــــلی;433495 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

شاید شما متوجه نشدید که چنین اشکالی گرفتید.خیلی راحت است.دقت بفرمایید:
أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا ۖ فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَٰكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ (22 | الحج - 46)
آیا آنان در زمین سیر نکردند، تا دلهایی داشته باشند که حقیقت را با آن درک کنند؛ یا گوشهای شنوایی که با آن (ندای حق را) بشنوند؟! چرا که چشمهای ظاهر نابینا نمی‌شود، بلکه دلهایی که در سینه‌هاست کور می‌شود.

شما به ظاهر آیات نظاره کردید و میگویید قلوب و عقل و صدور...اما اشکال به شما وارد است.شما باید کل آیه را در نظر بگیرید.کلمه به کلمه آیات دارند یکدیگر را تفسیر میکنند.
همینکه در آخر آیه میفرماید قلب در صدور کور میشود یعنی چه؟آیا جواب اینست که قلبی که در جسم و سینه قرار دارد کور میشود؟مگر چشم دارد که کور بشود؟
بلکه اینطور نیست.آن قلب جان و روح انسان است که از پذیرش حق سر باز میزند و قران به صورت کنایه می فرماید که آن قلب کور میشود..
قلب:چشم بصیرت و تفکر انسان
صدر:جان و روح آدمی

پس قلوب فی الصدور همان چشم بصیرت در جان آدمیست که تشخیص حق از باطل و راه حق را نشان ادمی میدهد.
دقیقاً قلب را تشبیه به چشم کرده و کوری و بینایی را به این دو نسبت داده.کوری و بینایی همان پذیرش حق از تاریکی و روشنی است و صدر آنچه که به انسان اجازه فکر کردن میدهد = جان و روح آدمی.
و چون می فرماید قلب در صدور کور میشود شما نمیتوانید بگویید این همان قلب جسمی آدمی است.
من دوست دارم استدلال شما را بدانم.به نظر شما قلب مرکز تفکر انسان است؟و منظور از قلب در این آیه همان قلبیست که وظیفه اش خون رساندن است؟

من گیج شدم.بالاخره همه آیه را باید برسی کنیم دیگر این را خودتان هم میگویید.
آیات قران اینطور نیست که شما فقط اولش رو بگیری و یا فقط آخرش رو بچسبی.بلکه باید همه اونو در نظر بگیری و روش فکر کنی تا متوجه بشی منظور چیه.
همونطور که در بالا توضیح دادم.علاوه بر اینکه معانی متفاوت هست.
ابتدا آیات بیان میکنند که قلب انسان مرکز تفکر و تعقل آدمی است.سپس تفسیر میکند که منظور از قلب قلبی است که دارای چشم است.کدام یک از شما قلب درون سینه تان دارای چشم است که کور شود؟خود قرآن میفرماید که قلب درون سینه کور میشود.
همانطور که گفتم قلب منظور چشم بصیرت انسان است که در مقابل ابصار چشم های سر آمده و گفته که چشم های سر کور نمیشوند اما چشم های دل کور میشوند.و آنچه از صدر گفته شده منظور همان جان آدمیست.
موفق باشید.

شما میتونید متن رو هرجور دوست دارید ترجمه کنید ولی بحث در اصل ماجراست
شما بگو دل بگو اندیشه بگو چشم بگو کور شدن ولی بحث اینجاست چرا این عالم مطلق نتوناسته تشخیص دهد مغز مرکز متفر است و همان اشتباهی که انسانهای ناقص العمل را تکرار میکند و دل را ربط به تعقل میدهد؟
چرا این عالم مطلق نتوانسته یک معجزه دیگر صادر کند و بگوید با سرهایتان تعقل کنید
این نکته هم قابل ذکر است در همان زمان در گوشه های دیگری از دنیا میدانستند تفکر در سر قرار دارد و فقط میگفتن احساسات در دل جایی دارد
حالا چرا این عالم مطلق مطلب خود را بر اساس اشتباهات انسانهای ناقص العقل صحرای عربستان استوار میکند به جای واقعیتی که وجود دارد

پس سوال اصلی این نیست فرق بین قلب و دل و چشم نیست بلکه سوال اینجاست چرا عالم مطلق اشاره به واقعیت نکردست به جای مربوط دانستن مورد اشتباه به محل اشتباه

عــــلی;433495 نوشت:
شما به ظاهر آیات نظاره کردید و میگویید قلوب و عقل و صدور...اما اشکال به شما وارد است.شما باید کل آیه را در نظر بگیرید.کلمه به کلمه آیات دارند یکدیگر را تفسیر میکنند.

در قرآن آیه های زیادی هست که قوه فکر و تفقه و کلماتی اینچنین رو به قلب نسبت میده. آیا آیه ای هم داریم که اونو به مغز نسبت داده باشه؟ (نمیدونم هست یا نه؟)

هورشید;433512 نوشت:
ای بابا!!!یه اپسیلون انصاف!!ننده اینطور تفسیر کردم؟!؟!؟گفتم:در ضمن معنی ایه واضح است.مبهم نیست.مگه این استدلال ها چیزهای عحیبی بود؟!منتهی کسی میفهمد که بخواهد بفهمد..!


کسی که بخواهد بفهمد یا کسی که خودش را به ان بزند که فهمیده است؟
چه راه باید خواست؟
خواستن جواب درست مبتنی بر شعور و عقل و علم و منطق خواست من است نه پذیرش توهمات بدون مدرک و دلیل و احکام پر از تناقض و اشتباه علمی و فلسفی
محکوم کردن مخالف به نفهمی سادترین کار ممکن برای توجیه احمقیت خود است
ولی تفکر و مطالعه و تعقل در مطالب و داشتن سوال و پرداختن به جوابها و نپزیرفتن جوابهای بدون دلیل و مدرک ارزشمند است

نقل قول:

بزرگوار بنده میگم عقل و مغز متفاوتند!اصلا عقل یک مقوله ی مجرد است!تو جای خاصی نیست!!!که حالا بحث کنیم تو مغذ است یا قلب(به معنی عضو بدن)...
شما معنی عقل را نمیدانید از انجا تفسیر غلط میکنید یک نفر هم که میخواهد برای شما این را درست معنی کند میگویید لازم نیست تعریف کنم چیه!؟!اتفاقا با تعریف درست عقل و فهم و انالیز درست قلب باید گفت تعقل دقیقا کار قلب است.(البته اگر معنی قلب رو بفهمید) که همه را در پستهای قبل توضیح دادم.

چه کسی گفته است عقل و مغز است یکیست بروید از همان کس ایراد بگیرید نه از بنده چون بنده گفتاری مبنی بر یکی بودن مغز و عقل نداشته ام
اینجا دقیقا بحث عقل است و عقل و تعقل نتیجه فعالیتهای چیزی است به نام در سر موجودات
این شما هستین که هیچ نمیدانید و دیگران به نادانی محکوم میکنید
کسی نادان است که تعریف کاملا غلط و ناسازار با علم و منطق ارائه میدهد و نپزیرفتن ان را هم نادانی طرف مقابل میداند
بهتر است یک کتاب اناتومی قلب مطالعه کنید و بعد اگر باز هم این نظریه تعلق داشتن عقل به قلب را داشتین بهتر است برای کسب جایزه نبل تلاش کنید چون تمام علم اناتومی را دگرگون خواهید کرد
البته اگر معانی این عقل و فهم و انالیز و قلب فقط سازگار با فرهنگ لغت دفتر خاطرات خودتون نباشه و این کلمات با فرهنگ لغات فارسی ایران زمین هم سازگاری داشته باشه.

استوار;433409 نوشت:
اا در مورد قسمت آخر آیه 46 سوره حج صحبت میکنیم. آنجا نفرموده ذات الصدور. بلکه فرموده: الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ

معنای قلب و صدر در اینجا چیست؟
صراحتا بیان کنید قلب درون صدر، اشاره به چه چیزی درون چه چیزی میکند؟
رِ


نوع ویرایش شما نشان میدهد پذیرفتید که دو معنا برای قلب هست حالا میگویید ظاهر ایه به خاطر صدور به قلب به عنوان عضو بدن اشاره دارد.عرض شد صدر هم به معنی صدر بدن نیست.ایه ی رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي که دعای موسی ع است قبل از رفتن پیش فرعون معنی ان را نیز نشان میدهد.(قران را باید با قران تفسیر کرد)

havzhin;433528 نوشت:
کسی که بخواهد بفهمد یا کسی که خودش را به ان بزند که فهمیده است؟
چه راه باید خواست؟
خواستن جواب درست مبتنی بر شعور و عقل و علم و منطق خواست من است نه پذیرش توهمات بدون مدرک و دلیل و احکام پر از تناقض و اشتباه علمی و فلسفی
محکوم کردن مخالف به نفهمی سادترین کار ممکن برای توجیه احمقیت خود است
ولی تفکر و مطالعه و تعقل در مطالب و داشتن سوال و پرداختن به جوابها و نپزیرفتن جوابهای بدون دلیل و مدرک ارزشمند است

چه کسی گفته است عقل و مغز است یکیست بروید از همان کس ایراد بگیرید نه از بنده چون بنده گفتاری مبنی بر یکی بودن مغز و عقل نداشته ام
اینجا دقیقا بحث عقل است و عقل و تعقل نتیجه فعالیتهای چیزی است به نام در سر موجودات
این شما هستین که هیچ نمیدانید و دیگران به نادانی محکوم میکنید
کسی نادان است که تعریف کاملا غلط و ناسازار با علم و منطق ارائه میدهد و نپزیرفتن ان را هم نادانی طرف مقابل میداند
بهتر است یک کتاب اناتومی قلب مطالعه کنید و بعد اگر باز هم این نظریه تعلق داشتن عقل به قلب را داشتین بهتر است برای کسب جایزه نبل تلاش کنید چون تمام علم اناتومی را دگرگون خواهید کرد
البته اگر معانی این عقل و فهم و انالیز و قلب فقط سازگار با فرهنگ لغت دفتر خاطرات خودتون نباشه و این کلمات با فرهنگ لغات فارسی ایران زمین هم سازگاری داشته باشه.


بنده قصد جسارت نداشتم و اگر صحبتهام درش توهین بوده عذر خواهی میکنم.
بنده سعی کردم با برهان و دلیل برای شما توضیح بدم ولی شما به جای پاسخ صحبتها ی قبل را تکرار میکنید..اگر یک مقدار مطالعات فلسفی داشته باشیذ و با ادبیاتی که در ان استفاده میشود اشنا باشید فهم این مطالب بسیار راحت میشود.زبان قران زبان بیولوژیکی نیست.قرار هم نیست این طور باشد.قران قرار نیست زیست و ریاضیات اموزش بدهد.زبان قران رو یاد گرفتن برای فهم ایات لازم است...
به هر حال بنده فقط قصد کمک داشتم.
موفق باشید..
یا علی.

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

dinshenasii;433524 نوشت:
در قرآن آیه های زیادی هست که قوه فکر و تفقه و کلماتی اینچنین رو به قلب نسبت میده. آیا آیه ای هم داریم که اونو به مغز نسبت داده باشه؟ (نمیدونم هست یا نه؟)

منظور از قلب و عقل،قلب و مغز مادی و جسم انسان نیست.بلکه هردو بر میگردد به روح و جان آدمی.
زیرا ایندو فقط دستگاهی هستند برای استفاده روح و جان انسان.
هر دوی اینها هنگام خواب از انسان گرفته میشوند و شما قدرت تفکر و تعقل ندارید.
یا مثلاً کسانی که به خداوند ایمان نمی اورند مگر دارای قلب و مغز نیستند؟

فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ (2 | البقرة - 10)
در دلهای آنان یک نوع بیماری است؛ خداوند بر بیماری آنان افزوده؛ و به خاطر دروغهایی که میگفتند، عذاب دردناکی در انتظار آنهاست.

آیا منظور بیماری قلبی هست که امروزه انسان میگیرید؟نه.بلکه منظور بیماری جان و روح انسان است.

حتی عرب جاهل هم پیامبر رو بخاطر این سخنان به استهزا میگرفتند و مسخره میکردند دقت کنید:

وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ ۚ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَا يُؤْمِنُونَ (2 | البقرة - 88)
و (آنها از روی استهزا) گفتند: دلهای ما در غلاف است! (و ما از گفته تو چیزی نمی‌فهمیم. آری، همین طور است!) خداوند آنها را به خاطر کفرشان، از رحمت خود دور ساخته، (به همین دلیل، چیزی درک نمی‌کنند؛) و کمتر ایمان می‌آورند.

اونا نمیدونستند که دل های در غلاف منظور قلب توی سینه نیست...
فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ ۚ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا (4 | النساء - 155)
(ولی) بخاطر پیمان‌شکنی آنها، و انکار آیات خدا، و کشتن پیامبران بناحق، و بخاطر اینکه (از روی استهزا) می‌گفتند: «بر دلهای ما، پرده افکنده (شده و سخنان پیامبر را درک نمی‌کنیم!» رانده درگاه خدا شدند.) آری، خداوند بعلّت کفرشان، بر دلهای آنها مهر زده؛ که جز عده کمی (که راه حق می‌پویند و لجاج ندارند،) ایمان نمی‌آورند.

موفق باشید.

استوار;433420 نوشت:
سلام و عرض ادب.

سرکار هورشید. حقیر کمی گیج شدم.
ببینید در آیه 46 سوره حج ابتدا میفرماید: لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا و آنگاه در آخر آیه میفرماید: لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ

اگر امکان دارد واضحتر بفرمائید:

الف) در قسمت اول آیه، معنی قلب و عقل چیست که میفرماید: قلوبی که با آن بیندیشند.
ب) در قسمت آخر آیه قلب و صدر چیست که قلب درون صدر است.

قلوب = ؟
یعقلون = ؟
صدور = ؟


این مطلب رو از این لینک http://www.porsojoo.com/fa/node/28634/print نقل قول میکنم:

نسان دو جزء دارد: جسم و روح. جسم همین بدن مادی (دست و پا و سر و...) است که از جنس گوشت و استخوان و... ساخته شده است. مخ که درون کاسه سر قرار دارد، از جنس ماده و جزء جسم است. هر یک از این اعضا وظیفه و عملکرد خاصی را به عهده دارند، وظیفه مغز وظیفه تنظیم فعّالیّت اندام‏های مختلف بدن است و فعّالیّت‏های شیمیایی که در هنگام فکر کردن صورت می گیرد، در مغز انجام می شود. امّا روح آدمی همانند فرمانروا و حاکمی است که بر کشور بدن حکومت می نماید و تمامی امور بدن و عکس العمل‏های بدن با تدبیر روح انسانی است و جسم انسانی، همانند ابزاری در دست روح می باشد.به همین دلیل هنگامی که روح از بدن خارج می شود، مرگ فرا می رسد و هر گونه تعلّق روح به بدن قطع می شود و جسم دیگر حرکتی ندارد، و به صورت مرده در می آید.اما عقل جزء قوای روح است، نه جسم و رابطه‏ای با مغز ندارد. بنابراین، مغز جزئی از عقل نیست، بلکه مغز و دیگر اجزای جسمانی، ابزار روح هستند.کار عقل، درک کلیّات و تفکر است و مغز از طریق عصب‏ها با دیگر اجزای بدن ارتباط دارد.جسم و مغز انسان قابل دیدن است، امّا روح و عقل انسانی چون غیر مادی و امر مجرداند، قابل دیدن نیستند.


[/HR]

سلام و عرض ادب.

هورشید;433545 نوشت:

این مطلب رو از این لینک
http://www.porsojoo.com/fa/node/28634/print نقل قول میکنم:

نسان دو جزء دارد: جسم و روح. جسم همین بدن مادی (دست و پا و سر و...) است که از جنس گوشت و استخوان و... ساخته شده است. مخ که درون کاسه سر قرار دارد، از جنس ماده و جزء جسم است. هر یک از این اعضا وظیفه و عملکرد خاصی را به عهده دارند، وظیفه مغز وظیفه تنظیم فعّالیّت اندام‏های مختلف بدن است و فعّالیّت‏های شیمیایی که در هنگام فکر کردن صورت می گیرد، در مغز انجام می شود. امّا روح آدمی همانند فرمانروا و حاکمی است که بر کشور بدن حکومت می نماید و تمامی امور بدن و عکس العمل‏های بدن با تدبیر روح انسانی است و جسم انسانی، همانند ابزاری در دست روح می باشد.به همین دلیل هنگامی که روح از بدن خارج می شود، مرگ فرا می رسد و هر گونه تعلّق روح به بدن قطع می شود و جسم دیگر حرکتی ندارد، و به صورت مرده در می آید.اما عقل جزء قوای روح است، نه جسم و رابطه‏ای با مغز ندارد. بنابراین، مغز جزئی از عقل نیست، بلکه مغز و دیگر اجزای جسمانی، ابزار روح هستند.کار عقل، درک کلیّات و تفکر است و مغز از طریق عصب‏ها با دیگر اجزای بدن ارتباط دارد.جسم و مغز انسان قابل دیدن است، امّا روح و عقل انسانی چون غیر مادی و امر مجرداند، قابل دیدن نیستند.


[/HR]

خواهر بزرگوار، این مطلبی که در بالا مرقوم نمودید، جواب این نقل قول حقیر بوده:

استوار;433420 نوشت:
سلام و عرض ادب.

سرکار هورشید. حقیر کمی گیج شدم.
ببینید در آیه 46 سوره حج ابتدا میفرماید: لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا و آنگاه در آخر آیه میفرماید: لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ

اگر امکان دارد واضحتر بفرمائید:

الف) در قسمت اول آیه، معنی قلب و عقل چیست که میفرماید: قلوبی که با آن بیندیشند.
ب) در قسمت آخر آیه قلب و صدر چیست که قلب درون صدر است.

قلوب = ؟
یعقلون = ؟
صدور = ؟

خواهشاً و انصافاً آیا پاسخ سرکار، ارتباطی با پرسش حقیر دارد؟! :Moteajeb!:

صراحتاً بفرمائید:
قلوب = ؟
یعقلون = ؟
صدور = ؟

از وقتی که میگذارید سپاسگزارم.:Gol:

سلام و عرض ادب.

هورشید;433529 نوشت:
نوع ویرایش شما نشان میدهد پذیرفتید که دو معنا برای قلب هست حالا میگویید ظاهر ایه به خاطر صدور به قلب به عنوان عضو بدن اشاره دارد.عرض شد صدر هم به معنی صدر بدن نیست.ایه ی رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي که دعای موسی ع است قبل از رفتن پیش فرعون معنی ان را نیز نشان میدهد.

هر چه فکر کردم، نفهمیدم چگونه از نوع ویرایش نوشته‌ام، توانستید نتیجه بگیرید که دو معنا برای قلب مد نظر دارم.:Moteajeb!:

پیرو پست بالائی، بفرمائید قلب درون صدر چیست؟ یعنی صراحتا بگوئید قلب = ؟ صدر = ؟

امیدوارم این‌بار پاسختان به صورت صریح و واضح، با پرسش حقیر همخوانی داشته باشد.:ok:

سلام و عرض ادب.

شریعت عقلانی;433443 نوشت:
فکر می کنم پروسه دیدن و شنیدن برخی از حیوانات (حشرات ) بدون چشم و گوش همین طوری که گفتید انجام میشه. درسته؟

بله تا حدودی. امواج مغزی قابلیت اسکن محیط را دارند.
برنامه مستند ضبط شده‌ای دیدم، که در آن مردی با چشم‌بند و در یک اتاق کاملا تاریک، قادر بود مکان کوزه‌های سفالی را تشخیص دهد و با یک ضربه آنها را منهدم نماید.

نظریه‌ای هست در مورد تجربه نزدیک به مرگ، که این حس بیرون آمدن از جسم، دیدن همه جزئیات اتاق عمل، شنیدن همه صحبتهای تیم جراحی و ...
همه و همه ناشی از اسکن محیط اطراف توسط میدان مغناطیسی بدن است.
این نظریه، هم اکنون در حال تجربه و آزمایش است و ممکن است ثابت شود.

سلام و عرض ادب.

شریعت عقلانی;433438 نوشت:

با سلام خدمت دوست عزیز.
البته منظوری نداشتم. منظورم همان دینداری بود. همان اعتقاد شما به خدا و دین و پیغمبر بود. شما برای خودتان این ایرادات را چگونه رفع می کنید؟ اصلا برای خودتان پاسخی دارد یا مثل کاربر مذکور از آنها بی خدایی را نتیجه می گیرید؟
و من الله توفیق

بله
خیر

:ok:

سلام و عرض ادب.

عــــلی;433495 نوشت:
شما به ظاهر آیات نظاره کردید و میگویید قلوب و عقل و صدور...اما اشکال به شما وارد است.شما باید کل آیه را در نظر بگیرید.کلمه به کلمه آیات دارند یکدیگر را تفسیر میکنند.
همینکه در آخر آیه میفرماید قلب در صدور کور میشود یعنی چه؟آیا جواب اینست که قلبی که در جسم و سینه قرار دارد کور میشود؟مگر چشم دارد که کور بشود؟
بلکه اینطور نیست.آن قلب جان و روح انسان است که از پذیرش حق سر باز میزند و قران به صورت کنایه می فرماید که آن قلب کور میشود..
قلب:چشم بصیرت و تفکر انسان
صدر:جان و روح آدمی

پس قلوب فی الصدور همان چشم بصیرت در جان آدمیست که تشخیص حق از باطل و راه حق را نشان ادمی میدهد.
دقیقاً قلب را تشبیه به چشم کرده و کوری و بینایی را به این دو نسبت داده.کوری و بینایی همان پذیرش حق از تاریکی و روشنی است و صدر آنچه که به انسان اجازه فکر کردن میدهد = جان و روح آدمی.
و چون می فرماید قلب در صدور کور میشود شما نمیتوانید بگویید این همان قلب جسمی آدمی است.
من دوست دارم استدلال شما را بدانم.به نظر شما قلب مرکز تفکر انسان است؟و منظور از قلب در این آیه همان قلبیست که وظیفه اش خون رساندن است؟

با سپاس از شما برادر بزرگوار.

در ابتدا جواب پرسش قرمز رنگ: خیر

معانی که شما برای قلب و صدر فرمودید، ما جائی نیافتیم.

برای قلب معانی مختلفی وجود دارد : 1 - دل. 2 - ضمیر. 3 - علم.
برای صدر نیز : 1 - سینه. 2 - اول هر چیزی. 3 - بالا، طرف بالا. 4 - پیشوا، بزرگ

قسمت اول آیه 46 سوره حج، در مورد عبرت گرفتن انسان از وقایع و رخدادهای گذشته است.
برای عبرت گرفتن از موضوعی، نیاز است ابتدا اطلاعاتی دیداری و شنیداری جمع گردد. و سپس انسان بواسطه احاطه علمی در آن موضوع، در مورد اطلاعات جمع آوری شده تعقل و اندیشه کند.

پس در قسمت اول آیه، قلب به معنای علم است.

قسمت دوم آیه، یک تذکر است. یک یادآوری.
انسانها اکثرا میتوانند اندیشه کنند. اکثرا میتوانند بشنوند. اکثرا میتوانند ببینند. (اکثرا مجنون، کر و کور نیستند)
اما همگی مجهز به علم نیستند. و اگر باشند هم ممکن است از آفات آن مبری نباشند. (آفات علم مانند تعصب و تنگ نظری و چهارچوب ذهنی و...)
کوری قلب درون سینه یک اصطلاح روزمره هست. کور دل کسی است که میتواند اندیشه کند، بشنود و ببیند، اما یا بواسطه نداشتن علم، و یا بواسطه داشتن علم آفت زده، نمیتواند از عمل اندیشیدن، به نتیجه مطلوب و استنتاج صحیح دست یابد.

موفق باشید.

موضوع قفل شده است