آیـا بــرای رســـیدن بــه خـــدا، مــیـــانـــه‌ای بـایــد بـاشــــد؟

تب‌های اولیه

98 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیـا بــرای رســـیدن بــه خـــدا، مــیـــانـــه‌ای بـایــد بـاشــــد؟

درود بر مدیران گرامی :Gol:
می‌دانیم که همانند این گفتار، پیش از این نیز بوده است؛ ولی چون آن‌ گفتارها بسته شده‌اند، چاره‌ای جز ساختن این گفتار نو نبود. امیدواریم که آن‌را هرچه زودتر تأیید کنید و اگر کارشناس‌ به دلیل نداشتن زمان آزاد، پاسخ هم نداد، مشکلی نیست؛ یا اینکه هرگاه وقت آزاد داشتند ما را راهنمایی کنند ولی خواهشمندیم که دیر آنرا تأیید نکنید.

آبـرنـگـ;418434 نوشت:
درود بر آقای «عــــلی» گرامی :Gol:
بسیار خرسندیم که کسان دانشمندی همچون شما در این تارنما هستند و ما روزانه از آن‌ها چیزهای بسیاری می‌آموزیم.
«فریاد» شما که برخی از سخنوران مسلمان نیز چنان می‌گویند که تنها از خدا بخواهید و خواستن از غیر خدا، کفر است؛ زیرا تنها اوست و وسیله‌ای نباید باشد نیز برای ما پرسشی را به وجود می‌آورد.
پرسش این است:
در (یوسف / 86)، یعقوب می‌گوید: «من نگرانی‌هایم را تنها پیش خدا بازگو می‌کنم»
اکنون، چرا یک پیامبر که چشمانش نابینا شده است، باید توسط یک «پیراهن» که از سوی یوسف آمده است بهبود یابد؟ او یک پیامبر است و نیازی به چنین وسیله‌هایی ندارد!
(یوسف / 93): «(یوسف گفت:) این پیراهن من را ببرید و بر چهره‌ی پدر بیافکنید تا بینا شود»
(یوسف / 96): «پس چون مژده رسان آمد، پیراهن را بر چهره‌ی یعقوب گذاشت و سپس، او بینا شد»
بدون‌شک، اگر وسیله جستن و از غیر خدا خواستن کفر باشد، پیامبران باید چنین چیزی را به مردم می‌گفتند.
چرا هنگامی که فرزندان یعقوب از پدر خود می‌خواهند که از خدا برای آن‌ها بخشش بخواهد و برای آن‌ها دعا کنند که خدا آن‌ها را ببخشد، یعقوب به آن‌ها نمی‌گوید که این کار کفر است و باید خودتان انجامش دهید؟
(یوسف / 98 - 97): «(فرزندان یعقوب) گفتند: ای پدر! (از خدا) برای گناهان ما، درخواست بخشش کن که به راستی ما گناه‌کار بوده‌ایم * (یعقوب) گفت: به زودی از خدایم برای شما، درخواست بخشش می‌کنم که او آمرزنده‌ی مهربان است»

آیا یعقوب هم کافر است؟

عــــلی;418480 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم.
مطالبی که مطرح کردید هر کدام بحث مفصل دارد.اما ارتباطی به این تاپیک ندارد.بحث توسل و رابطه شاگردی و استادی را تاپیک جداگانه بزنید در آن بحث خواهیم کرد انشالله.در ضمن پیشنهاد میکنم طبق فرموده قران کمی در ان تدبر کنید تا به پاسخ برسید.مثلاً در بحث استغفار یعقوب برای فرزندانش و ... رابطه حق الناس و حق الله را در نظر بگیرید.
در ضمن من علم تفسیر نمیدانم که اینهمه از بنده سوال دارید.
موفق باشید.

عــــلی;418480 نوشت:
مثلاً در بحث استغفار یعقوب برای فرزندانش و ... رابطه حق الناس و حق الله را در نظر بگیرید.

عــــلی;418480 نوشت:

اگر حق‌الناس می‌بود، باید از خود یعقوب بخشش می‌خواستند نه اینکه از یعقوب بخواهند که از خدا درخواست بخشش برای آن‌ها کند و اگر هم حق‌الله می‌بود، باید (از دید شما) از خود خدا می‌خواستند و نه یعقوب را وسیله قرار دهند؛ زیرا تا خدا هست، وسیله چه کاره است.
پیراهن یوسف، حق‌الله بود یا حق‌الناس؟

از آقای «علی» درخواست می‌شود، ما را راهنمایی بفرمایند:Gol:

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد صدرا

آبـرنـگـ;418553 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]«فریاد» شما که برخی از سخنوران مسلمان نیز چنان می‌گویند که تنها از خدا بخواهید و خواستن از غیر خدا، کفر است؛ زیرا تنها اوست و وسیله‌ای نباید باشد نیز برای ما پرسشی را به وجود می‌آورد.

با سلام و عرض ادب



1) بحث توسل و مشروعیت آن امری مسلم در نزد جمیع فرق اسلامی است، که تنها تفکرات خشک سلفی با آن به مبارزه برخواسته اند.

2) مساله ی توسل به پيامبر صلی الله علیه وآله و اولياى دين علیهم السلام يعنى آنها را وسيله و شفيع در درگاه خدا قرار دادن مطلبى است كه نه با حقيقت توحيد منافات دارد، و نه با آيات قرآن کریم، بلكه تاكيدى است بر توحيد، و اينكه همه چيز از ناحيه خدا است، در آيات قرآن نيز كرارا به مساله شفاعت و همچنين استغفار و طلب آمرزش پيامبر صلی الله علیه وآله براى مؤمنان اشاره شده است.

با اين حال بعضى از دور افتادگان از تعليمات اسلام و قرآن اصرار دارند كه هر گونه توسل و شفاعتى را منكر شوند، و براى اثبات مقصود خود دستاويزهايى پيدا كرده ‏اند، از جمله این آیه ی شریفه ی:«وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً». این افراد مى ‏گويند: مطابق اين آيه قرآن دستور مى ‏دهد نام احدی را همراه نام خدا نبريد، و جز او را نخوانيد، و شفاعت نطلبيد! در حالی که اين آيه هيچ ارتباطى به مطلب آنها ندارد، بلكه هدف از آن نفى شرك، يعنى چيزى را همرديف خدا در عبادت، يا طلبيدن حاجت، قرار دادن است.

به تعبير ديگر: اگر كسى به راستى كار خدا را از غير خدا بخواهد و او را صاحب اختيار و مستقل در انجام آن بشمرد مشرك است، همانگونه كه کلمه ی :« مع»، در جمله ی:« فلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ»،به اين معنى گواهى مى ‏دهد كه نبايد كسى را همرديف خدا و مبدأ تاثير مستقل دانست.

ولى اگر از انبياء الهى شفاعتى بخواهد، يا تقاضاى وساطت در درگاه پروردگار كند نه تنها آن را نفى نمى‏ كند بلكه قرآن گاه خود پيامبر صلی الله علیه وآله را به اين معنى دعوت كرده، و گاه به ديگران دستور داده از پيامبر صلی الله علیه وآله شفاعت بخواهند.

لذا اینکه قرآن کریم می فرماید:«فلاتدعوا مع الله احدا»،[1] و همچنین می فرماید:«ادعونی استجب لکم»،[2]مراد از دعوت در این آیات مطلق درخواست حاجت اعم از دعا و غیره نخواهد بود؛ بلکه مقصود پرستش و عبادت غیر خدا خواهد بود .

بنابراین اگر شخص متوسل ولی خدا را تنها واسطه ای بداند که به واسطه ی وجاهت و آبروی او شخص متوسل قابلیت دریافت فیض الهی را دارا می گردد، این امر عین توحید است؛ زیرا که نظام عالم هستی از تکوین و تشریع بر اساس جعل وسائط شکل یافته است.

3) با نگاهی به برخی از آیات کریمه این حقیقت بیشتر آشکار می گردد: قرآن کریم از سویی در مقام جعل مثل می فرماید:

«

يا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوب»،[3]

واز سویی دیگر از زبان حضرت عیسی علیه السلام بیان می فرماید:

«وَ رَسُولاً إِلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»؛[4]

آیه ی اول به عمومینت خویش شامل همه کسانی می گردد که به عنوان معبود خوانده شده اند و ما نیز می دانیم که مشرکین ملائکه و برخی از انبیاء را هم می پرستیده اند؛ بنابراین خواندن آنها در عرض خدا در تحت آیه ی اول قرار دارد؛ زیرا که اولیای الهی به اذن الهی منشا اثر در عالم هستی هستند و بی اذن الهی قادر به خلق پشه ای نیز نخواهند بود.اما همین ولی الهی در آیه ی دوم فرستاده ی وجیهی است که به اذن الله کار خدایی یعنی:«خلقت»، را انجام می دهد.

بنابراین اولیای الهی هر چه دارند از خدا است و هیچ شانی از خود ندارند؛ لذا به اذن الله خود وسیله ای هستند که در بعد تشریع و تکوین موجب هدایت بشر بوده اند، واین امر نیز تنها مربوط به نشئه ی حیات دنیوی آنان نبوده؛ بلکه در حیات برزخی نیز همین شئون باقی است.

موفق باشید.


[/HR] [1] .سوره جن، آیه 18.

[2] . سوره غافر، آیه 60.

[3] .سوره حج، آیه 73: اى مردم! مثلى زده شده است، به آن گوش فرا دهيد: كسانى را كه غير از خدا مى‏ خوانيد، هرگز نمى توانند مگسى بيافرينند، هر چند براى اين كار دست به دست هم دهند! و هر گاه مگس چيزى از آنها بربايد، نمى ‏توانند آن را باز پس گيرند! هم اين طلب‏ كنندگان ناتوانند، و هم آن مطلوبان (هم اين عابدان، و هم آن معبودان).

[4].سوره آل عمران، آیه 49: و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائيل (قرار داده، كه به آنها مى ‏گويد:) من نشانه ‏اى از طرف پروردگار شما، برايتان آورده‏ ام من از گِل، چيزى به شكل پرنده مى ‏سازم سپس در آن مى‏ دمم و به فرمان خدا، پرنده‏ اى مى ‏گردد. و به اذن خدا، كورِ مادرزاد و مبتلايان به برص [پيسى‏] را بهبودى مى ‏بخشم و مردگان را به اذن خدا زنده مى ‏كنم و از آنچه مى‏ خوريد، و در خانه‏ هاى خود ذخيره مى‏ كنيد، به شما خبر مى ‏دهم مسلماً در اينها، نشانه ‏اى براى شماست، اگر ايمان داشته باشيد!

با سلام خدمت کارشناس محترم.
فرازهایی از دعای ابو حمزه ثمالی
الَّذي اُناديهِ كُلَّما شِئْتُ لِحاجَتي وَاَخْلوُ بِهِ حَيثُ شِئْتُ لِسِرِّي بِغَيرِ شَفيـع فَيقْضي لي حاجَتي اَلْحَمْدُللهِِ الَّذي لا اَدْعُو غَيرَهُوَلَوْ دَعَوْتُ غَيرَهُ لَمْ يسْتَجِبْ لي دُعآئي وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذي لا اَرْجُوغَيرَهُ وَلَوْ رَجَوْتُ غَيرَهُ لاََخْلَفَ رَجآئي
و ستايش خدايي را كه هرگاه براي حاجتي بخواهم او را ندا كنم و هر زمان بخواهم براي راز و نياز بدون واسطه با او خلوت كنم و او حاجتم را برآورد. ستايش خدايي را كه جز او كسي را نخوانم و اگر غير او ديگري را مي‌خواندم دعايم را مستجاب نمي‌كرد و ستايش خدايي را كه به‌جز او اميد ندارم و اگر به غير او اميدي داشتم نااميدم مي‌كرد.
نکته دیگر اینکه :
اگر می شود وجه عقلانی شفاعت را هم بیان بفرمایید. اینکه چرا شفاعت تبعیض نیست؟ پارتی بازی نیست؟
بالاخره اگر ما شایسته بخشش حق تعالی هستیم چرا به درخواست خودمان نباشد و به درخواست دیگری باشد؟
سوال دیگر اینکه آیا درخواست از خدا باید حتما با واسطه باشد یا بدون واسطه هم امکان پذیر است؟ اگر امکان پذیر است کدام ارزش و تاثیر بیشتری دارد؟

[="Tahoma"]

شریعت عقلانی;420125 نوشت:
اگر می شود وجه عقلانی شفاعت را هم بیان بفرمایید. اینکه چرا شفاعت تبعیض نیست؟ پارتی بازی نیست؟
بالاخره اگر ما شایسته بخشش حق تعالی هستیم چرا به درخواست خودمان نباشد و به درخواست دیگری باشد؟
سوال دیگر اینکه آیا درخواست از خدا باید حتما با واسطه باشد یا بدون واسطه هم امکان پذیر است؟ اگر امکان پذیر است کدام ارزش و تاثیر بیشتری دارد؟

سلام
کسب کمال در دار وجود به ایجاد ظرفیت است و همان که موجودی ظرفیت لازم را دارا شد فیاض علی الاطلاق فیضش را به او عطا می کند . خدای متعال برای تکامل موجودات مستعد اسبابی قرار داده است که از درون و برون به او منضم میشوند و ظرفیتها را در او ایجاد می کنند .
مثلا یک دانه با توسل به آب و خاک و هوا رشد میکند و چون از خاک سر برآورد خورشید هم اورا یاری می دهد . فعالیتهای درونی دانه و نهال هم لازم است تا اینکه این مجموعه بتواند نتیجه رشد را حاصل کند
خدای متعال برای کمال انسانها هم این اسباب درونی و برونی را قرار داد . اسباب درونی ، استعمال دستورالعملهای شرع برای ظرفیت سازی است مانند عبادات و اخلاقیات ووو اما برای انسان سبب بیرونی هم قرار داده شده که در صورت لزوم می تواند از آنها هم بهره ببرد
پس توسل به اولیاء الهی بهره مندی از یک سبب خارجی برای ظرفیت سازی و تکامل است که خود خدای متعال آنرا قرارداده است و
چنگ زدن به آن امر دائمی لازم نیست بلکه منوط به خواست خود فرد است .
والله الموفق

با عرض سلام خدمت دوستان
در این تاپیک موضع خوبی مورد بحث قرار گرفته است که مایلم من نیز سهمی در تکمیل آن داشته باشم. جانب سخن بنده با دوست محترم، شریعت عقلانی، و مطلب اول ایشان است.
ایشان در ابتدا بخشی از دعای ابوحمزه ثمالی را بیان کرده اند و ظاهرا سعی دارند با تمسک به فراز:  بغَيرِ شَفيـع، ما را متوجه این نکته کنند که امام سجاد در این دعای مفصل و مقدس بر نفی شفاعت نظر داده اند.
خطاب به دوست گرامی عرض میکنیم اجازه دهید کلمات دیگر امام سجاد در روایات دیگر از ایشان نظیر کتاب ارزشمند و گرانسنگ صحیفه سجادیه را نیز با هم مرور کنیم. همینکه دعای اول از مجموعه ادعیه این کتاب را باز میکنیم و کمی جلو میرویم با این عبارت روبرو میشویم که خطاب به خداوند میفرماید:  وَ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، صَلوةً دآئِمَةً نامِيَةً لَاانْقِطاعَ لاَِبَدِها، وَلامُنْتَهى‏ لاَِمَدِها، وَاجْعَلْ ذلِكَ عَوْناً وَ سَبَباً لِنَجاحِ طَلِبَتى، اِنَّكَ واسِعٌ كَريمٌ، وَ مِنْ حاجَتى يا رَبِّ كَذا وَ كَذا  «وَ تَذْكُرُ حاجَتَكَ، ثُمَّ تَسْجُدُ وَ تَقُولُ فى سُجُودِكَ»: فَضْلُكَ انَسَنى، وَ اِحْسانُكَ دَلَّنى، فَاَسْئَلُكَ بِكَ وَ بِمُحَمَّدٍ وَ الِهِ - صَلَواتُكَ عَلَيْهِمْ - اَنْ لاتَرُدَّنى خآئِباً.
این فراز به خوبی نشان از آن دارد که حضرت در عمل به جواز توسل و شفاعت حکم کرده است.
سوالی که باقی میماند این است که پس چرا امام در دعای ابوحمزه از آن عبارت استفاده نموده اند. پاسخ در خود ترجمه آن فراز از دعای ابوحمزه است که دوست عزیز، شریعت عقلانی، ارائه داده اند: و هر زمان بخواهم براي راز و نياز بدون واسطه با او خلوت كنم. اگر منظور از این فراز نفی مطلق شفاعت باشد همچنین باید پذیرفت که رعایت زمانهای خاص عبادت که در نمازهای یومیه لازم است نیز لازم نیست. پس آیا بهتر نیست معنای این فراز را در کنار دیگر احادیث و آیات قرآن جویا شویم. به نظز میرسد معنای کلام امام این است که برای اصل راز و نیاز با خدا و درخواست حاجت از او نیازی به واسطه نیست (آنگونه که در برخی از ادیان دیگر مرسوم است). این مطلب کجا و محتوای آموزه شفاعت کجا؟ آموزه شفاعت از مسلمات اسلام و مذکور در قرآن و روایات است. گزیده ای از آیه الکرسی را با هم میخوانیم: من ذا الّذی یشفع عنده الاّ باذنه. در این فراز خداوند ضمن صحه گذاشتن بر اصل شفاعت، استقلال شفیع در شفاعت را رد کرده میفرماید این شفاعت به اذن خداست. این برداشت در کنار آیه 28 سوره انبیا کامل میشود: و قالوا اتخذ الرحمن ولدا سبحانه بل عباد مكرمون* لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعملون* يعلم ما بين ايديهم و ما خلفهم و لا يشفعون الا لمن ارتضى و هم من خشيته مشفقون.
امید است آنچه بیان شد راهگشا بوده باشد.

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
این داستان اثبات کردن نمی خواهد چون:
1.وقتی میگویی یا امام زمان ادرکنی قبل اینکه صدایت به گوش امام زمان برسه خداوند شنیده دوم اینکه خدا باعث شده که صدات به گوش امام زمان برسه.
2.هیچکس بخشنده تر و شنونده تر و مهربون تر از خدا نیست.

این مساله هم با عقل و ریاضیات جور در میاد هم با فطرت با ریاضیات اینطور میشه که هر چیزی از چیز دیگر به شما نزدیک باشه بیشتر شما رو درک میکنه.
وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ (040 | غافر - 60)
پروردگار شماگفته است: «مرا بخوانيد تا (دعاى) شما را اجابت كنم. به يقين كسانى كه از عبادت من تكبّر مىورزند بزودى با ذلّت وارد دوزخ مى شوند.»

أَ لَيْسَ اللهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (039 | زمر - 36)
آيا خداوند براى (نجات و دفاع از) بنده اش كافى نيست؟! ولى آنها تو را از غير او مى ترسانند. (آنها گمراهند) و هر كس را خداوند گمراه كند، هيچ راهنمايى براى او نخواهد بود!

سوم اینکه هر روز داریم سر نماز میگیم:
إِيّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّاكَ نَسْتَعينُ (001 | الفاتحة - 5)
(پروردگارا) تنها تو را مى پرستيم و تنها از تو يارى مى جوييم

آیا واقعاً اینطور هست؟
چهارم اینکه کسانی که فکر میکنند مستقیم خدا را بخوانند خداوند اجابتشان نمیکند و ... چرا اصلاً نماز میخوانند؟چرا در نماز مستقیم سخن میگویند با خدایشان؟در نماز هم به شخصی غیر از خدا تکیه کنند.
نمیدونم بنده های خدا چشون شده!!!!
خدانگهدار.

شریعت عقلانی;420125 نوشت:

اگر می شود وجه عقلانی شفاعت را هم بیان بفرمایید. اینکه چرا شفاعت تبعیض نیست؟ پارتی بازی نیست؟

پادشاهی به عبدش فرمود صندوقچه مرا بگشای !
عبدش عرض کرد هرگز چنین جسارتی نخواهم کرد.
پادشاه فرمود صندوقچه و امر هر دو مال ماست.

اینی که شما فرمودی شفاعت از نوع ایرانیش است

:khaneh:

عدل خدا واقعا پیچیده است. چنین عدلی نیازمند اطلاعات نا متناهی است که تنها مخصوص خداست. ظالم کسانی هستند که محمد (ص) و آل او را بشناسند اما در دعایشان از صلوات و توجه به آنها خودداری کنند. بر کسی که نمی شناسند حرجی نیست.

عقل حکم می کرد که مسلمانان از آل پیامبر (ص) جدا نمی شدند تا به این خواری و تفرقه و عقب ماندگی نمی رسیدند. ائمه به چه زبانی باید بگویند که بر حق هستند !
این همه معجزه در حرم مطهر آنها اتفاق می افتد. چرا در حیاط خانه ما این معجزات رخ نمی دهد !!


چرا معجزه اگر خدا بخواهد به واسطه معصومین ع در اتاق خانه ما هم اتفاق می افتد یک قلب صاف و یک دلشکسته

و تنها خدا را داشتن و تنها خدا را خواندن کافی است ................

البته حرم معصومین ع که جای خود را دارد ............

شریعت عقلانی;420125 نوشت:
با سلام خدمت کارشناس محترم.
فرازهایی از دعای ابو حمزه ثمالی
الَّذي اُناديهِ كُلَّما شِئْتُ لِحاجَتي وَاَخْلوُ بِهِ حَيثُ شِئْتُ لِسِرِّي بِغَيرِ شَفيـع فَيقْضي لي حاجَتي اَلْحَمْدُللهِِ الَّذي لا اَدْعُو غَيرَهُوَلَوْ دَعَوْتُ غَيرَهُ لَمْ يسْتَجِبْ لي دُعآئي وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذي لا اَرْجُوغَيرَهُ وَلَوْ رَجَوْتُ غَيرَهُ لاََخْلَفَ رَجآئي
و ستايش خدايي را كه هرگاه براي حاجتي بخواهم او را ندا كنم و هر زمان بخواهم براي راز و نياز بدون واسطه با او خلوت كنم و او حاجتم را برآورد. ستايش خدايي را كه جز او كسي را نخوانم و اگر غير او ديگري را مي‌خواندم دعايم را مستجاب نمي‌كرد و ستايش خدايي را كه به‌جز او اميد ندارم و اگر به غير او اميدي داشتم نااميدم مي‌كرد.
نکته دیگر اینکه :
اگر می شود وجه عقلانی شفاعت را هم بیان بفرمایید. اینکه چرا شفاعت تبعیض نیست؟ پارتی بازی نیست؟
بالاخره اگر ما شایسته بخشش حق تعالی هستیم چرا به درخواست خودمان نباشد و به درخواست دیگری باشد؟
سوال دیگر اینکه آیا درخواست از خدا باید حتما با واسطه باشد یا بدون واسطه هم امکان پذیر است؟ اگر امکان پذیر است کدام ارزش و تاثیر بیشتری دارد؟

با سلام و عرض ادب

1) نظیر همین فقره در نامه ی سی و یکم نهج البلاغه موجود است آنجا که حضرت امیر علیه السلام می فرمایند:

«واعلم ان الذی بیده خزائن السماوات و الارض قد اذن لک فی الدعاء و تکفّل لک بالاجابة،و امرک أن تسأله لیعطیک،و تسترحمه لیرحمک،ولم یجعل بینک وبینه من یحجبک عنه،و لم یلجئک الی من یشفع لک الیه،ولم یمنعک إن أسأت من التوبة...». بدان همان كسى كه گنجهاى آسمانها و زمين در اختيار دارد به تو اجازه دعا و درخواست را داده است و اجابت آن را نيز تضمين نموده، به تو امر كرده كه از او بخواهى تا به تو عطا كند و از او در خواست رحمت نمائى، تا رحمتش را بر تو فرو فرستد. خداوند بين تو و خودش را كسى قرار نداده كه حجاب و فاصله باشد و تو را مجبور نساخته كه بشفيع و واسطه اى پناه ببرى.

در اینجا نیز امام زین العابدین در دعای عظیم الشان ابوحمزه می فرمایند:
«وَ الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِى أُنادِيهِ كُلَّما شِئْتُ لِحاجَتِى، وَ أَخْلُو بِهِ حَيْثُ شِئْتُ لِسِرِّى بِغَيْرِ شَفِيعٍ، فَيَقْضِى لِى حاجَتِى.»[1] ستايش خدا را كه هرگاه بخواهم او را براى [برآورده ساختن‏] خواسته ‏ام مى‏ خوانم، و هر كجا كه بخواهم براى [بازگو كردن‏] رازم، بدون واسطه و ميانجى، با او خلوت مى‏ نمايم و او خواسته ‏ام را برآورده مى ‏سازد.

در فراز اول سخن از نفی اجبار به آوردن شفیع است؛ شفیعی که حقیقت آن حجاب بین مخلوق و خالق است. ودر فراز دوم سخن از آزادی درخواست از خداوند متعال بدون هیچ واسطه ای است. یعنی این دو فقره از بیان معصومین بیان می فرماید که خداوند متعال کمال مطلقی است که منزه از هر عیب و نقصی است؛ او احاطه بر ذات مخلوق و شئون وجودی آنها دارد، سخن بندگانش را می شنود و بدانها پاسخ می دهد؛ لذا نیازی به حاجب و نگهبان و واسطه ندارد، و او مهربانتر از هر مهربانی است. لذا بنده در اصل ارتباط با معبود بی نیاز از واسطه است؛ زیرا که او موجود فقیری است که در جمیع ابعاد وجودی خود محتاج فیض و توجه و ربوبیت پروردگار خویش است و خداوند نیز مخلوق خویش را رها نکرده و تدبیر او را به غیر خویش محول نساخته است. بنابراین اگر فلسفه ی وجودی واسطه و شفیع را اثر گذاری در خالق بدانیم، باید گفت که خداوند متعال منزه از این امور است.

2) نکته ی دیگر آنکه هر چند در اصل ارتباط با معبود هیچ احتیاجی به وسیله نیست؛ همچنان که ما در هر روز پنج وعده با خدای خویش مناجات می نمائیم؛ اما باید خاطر نشان ساخت که این امر به معنای محبوبیت وجود واسطه ی ماذون نخواهد بود؛ زیرا وجود واسطه ی ماذون چه در تشریع و چه در تکوین باعث ارتقای ظرفیت وجودی انسان و بهره گیری بیشتر از فیوضات رحمانی خواهد بود؛ همچنان که قران کریم در مورد امامان می فرمایدوَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا...».[2] و همچنین می فرماید:«وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ، وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ»: و هيچ چيزى نيست جز آنكه گنجينه‏هاى آن نزد ماست، و ما جز به اندازه معيّن فرو نمى فرستيم.

3) شفاعت اخروی بر اساس ملاک است و شفیع امری که اذنی در آن ندارد انجام نمی دهد، و او خواسته ای جز خواسته ی خداوند متعال نخواهد داشت. وخداوند نیز اراده نموده که با جمال و کمال محمدی صلی الله علیه وآله بر مخلوقات خویش تحلی نماید؛ زیرا که آنحضرت تجلی اسماء و صفات حضرت حق می باشد. و توجه به آن حضرت جدای از توجه به خداوند متعال قابل فرض نیست:«قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُون».[3]

4) آیات شفاعت در قرآن کریم متعدد است از جمله:

«لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدا».[4]
«يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلا».[5]

«وَ لا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ يَعْلَمُون».[6]





[/HR] [1]. اقبال الاعمال، ص 67.

[2].انبیاء/73:و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما، (مردم را) هدايت مى ‏كردند.

[3].زمر/44: بگو: «تمام شفاعت از آن خداست، (زيرا) حاكميّت آسمانها و زمين از آن اوست و سپس همه شما را به سوى او بازمى‏ گردانند

[4].مریم/87: آنان هرگز مالك شفاعت نيستند مگر كسى كه نزد خداوند رحمان، عهد و پيمانى دارد.

[5].طه/109: در آن روز، شفاعت هيچ كس سودى نمى ‏بخشد، جز كسى كه خداوند رحمان به او اجازه داده، و به گفتار او راضى است.

[6].زخرف/86:كسانى را كه غير از او مى ‏خوانند قادر بر شفاعت نيستند مگر آنها كه شهادت به حق داده‏ اند و بخوبى آگاهند!

شریعت عقلانی;420125 نوشت:

فرازهایی از دعای ابو حمزه ثمالی
الَّذي اُناديهِ كُلَّما شِئْتُ لِحاجَتي وَاَخْلوُ بِهِ حَيثُ شِئْتُ لِسِرِّي بِغَيرِ شَفيـع فَيقْضي لي حاجَتي اَلْحَمْدُللهِِ الَّذي لا اَدْعُو غَيرَهُوَلَوْ دَعَوْتُ غَيرَهُ لَمْ يسْتَجِبْ لي دُعآئي وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذي لا اَرْجُوغَيرَهُ وَلَوْ رَجَوْتُ غَيرَهُ لاََخْلَفَ رَجآئي
و ستايش خدايي را كه هرگاه براي حاجتي بخواهم او را ندا كنم و هر زمان بخواهم براي راز و نياز بدون واسطه با او خلوت كنم و او حاجتم را برآورد. ستايش خدايي را كه جز او كسي را نخوانم و اگر غير او ديگري را مي‌خواندم دعايم را مستجاب نمي‌كرد و ستايش خدايي را كه به‌جز او اميد ندارم و اگر به غير او اميدي داشتم نااميدم مي‌كرد.

5) با نگاهی به دعاهای معصومین علیهم السلام موارد متعددی از مطلوبیت واسطه مشاهده گردد. همچون:

الف) در دعای چهل و نهم صحیفه می خوانیم:

«اللَّهُمَّ فَإِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِالْمُحَمَّدِيَّةِ الرَّفِيعَةِ، وَ الْعَلَوِيَّةِ الْبَيْضَاءِ، وَ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِهِمَا أَنْ تُعِيذَنِي مِنْ شَرِّ كَذَا وَ كَذَا، فَإِنَّ ذَلِكَ لَا يَضِيقُ عَلَيْكَ فِي وُجْدِكَ، وَ لَا يَتَكَأَّدُكَ فِي قُدْرَتِكَ وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ فَهَبْ لِي- يَا إِلَهِي- مِنْ رَحْمَتِكَ وَ دَوَامِ تَوْفِيقِكَ مَا أَتَّخِذُهُ سُلَّماً أَعْرُجُ بِهِ إِلَى رِضْوَانِكَ، وَ آمَنُ بِهِ مِنْ عِقَابِكَ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ».
خداوندا! من با توسل به مقام بلند محمدی و موقعیّت در خشان علوی به تو تقرب می جویم و بواسطه ی آن دو رو به سوی تو می آورم. كه مرا از شرّ آنچه از آن به تو پناه آورده‏ام پناه دهى، كه بر آوردن اين نياز با وجود توانگريت تو را به تنگنا نيفكند و با وجود قدرتت به رنج نيندازد، كه تو بر هر كارى توانايى. اى خداوند من، به من ارزانى دار رحمت و دوام توفيق خود را تا آن را چون نردبامى گيرم و به مقام خشنوديت عروج كنم و از عذاب تو ايمنى گزينم. يا ارحم الراحمين.

ب) ودر دعایی دیگر، آنحضرت آل محمد صلی الله علیه وآله را کسانی می داند که خداوند متعال آنها را به وسیله بودن مخصوص فرموده است:

«
اللهم يا من خص محمدا و آله بالکرامة، و حباهم بالرسالة، و خصهم بالوسيلة، و جعلهم ورثة الانبياء، و ختم بهم الاوصياء و الائمة، و علمهم علم ما کان و ما بقي، و جعل افئدة من الناس تهوي اليهم، فصل علي محمد و آله الطاهرين، و افعل بنا ما انت اهله في الدين و الدنيا و الآخرة، انک علي کل شي‏ء قدير».[1]

بارخدایا! ای که محمد و آل محمد را به کرامت مخصوص فرمودی و رسالت را بدانها مرحمت نمودی و آنان را به وسیله بودن مخصوص فرمودی و آنان را ورثه ی انبیاء قرار دادی و بدانها وصایت و امامت را ختم فرمودی...

ج) ودر صلوات شعبانیه می خوانیم:

«أللّهُمَّ! فَاجْعَلْهُ لى شَفيعاً مُشَفَّعاً، وَطَريقاً إلَيْكَ مَهْيَعاً، وَاجْعَلْنى لَهُ مُتَّبِعاً، حَتّى‏ ألْقاهُ يَوْمَ القِيامَةِ عَنّى راضِياً، وَعَنْ ذُنُوبى غاضِياً، وقَدْ أوْجَبْتَ لى مِنْكَ الرَّحْمَةَ وَالرِّضْوانَ، وَأنْزَلْتَنى دارالقَرارِ وَمَحَلَّ الأخْيارِ»[2]:

خداوندا! پس او را براى من شفيع‏ و ميانجى پذيرفته شده، و راه فراخ و روشن بسوى خود قرار ده، و مرا پيرو او گردان تا اينكه او را در روز قيامت در حالى ملاقات كنم كه از من خشنود، و از گناهانم چشم پوشيده، و رحمت و رضوانت را برايم مقرّر فرموده، و در خانه آرامش و جايگاه.

د) ودر یکی از ادعیه ی ماه رجب می خوانیم:

«أَللَّهُمَّ، إِنِّى أَسْأَلُكَ بِالْمَوْلُودَيْنِ فِى رَجَبٍ، مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ الثّانِى، وَ ابْنِهِ عَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ»؛

خدايا، به حق دو مولود ماه رجب، يعنى حضرت محمد بن على دوم [امام جواد] و پسرش على بن محمد برگزيده [امام هادى‏]، از تو درخواست مى ‏كنم.

از اين بيان در ابتداى اين دعا، به خوبى ظاهر مى ‏شود كه بشر مؤمن در خواسته‏ هايش (چه معنوى و چه اخروى و دنيوى)، سزاوار است معصومين- عليهم‏ السّلام- را شفيع نزد خداوند براى برآورده شدن حوايج خود قرار دهد و بلكه خداوند را به آن‏ها قَسَم دهد. علاوه، معلوم مى ‏شود به آن بزرگواران مى ‏توان به خداوند تقرّب پيدا نمود تا حوايج برآورده گردد، از اين رو مى ‏فرمايد:

«وَ أَتَقَرَّبُ بِهِما إِلَيْكَ خَيْرَ الْقُرَبِ.»[3]

و با توسل به آن دو، با بهترين نزديكى ‏ها، به درگاه تو نزديكى مى‏ جويم.

موفق باشید.


[/HR] [1]. دعاوه«علیه السلام» فی ذکر آل محمد صلی الله علیه وآله.

[2].اقبال الاعمال، ص 688.

[3]. اقبال الاعمال، ص 647.

عــــلی;420420 نوشت:

وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ (040 | غافر - 60)
پروردگار شماگفته است: «مرا بخوانيد تا (دعاى) شما را اجابت كنم. به يقين كسانى كه از عبادت من تكبّر مىورزند بزودى با ذلّت وارد دوزخ مى شوند.»

أَ لَيْسَ اللهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (039 | زمر - 36)
آيا خداوند براى (نجات و دفاع از) بنده اش كافى نيست؟! ولى آنها تو را از غير او مى ترسانند. (آنها گمراهند) و هر كس را خداوند گمراه كند، هيچ راهنمايى براى او نخواهد بود!

سوم اینکه هر روز داریم سر نماز میگیم:
إِيّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّاكَ نَسْتَعينُ (001 | الفاتحة - 5)
(پروردگارا) تنها تو را مى پرستيم و تنها از تو يارى مى جوييم

آیا واقعاً اینطور هست؟
.

با سلام و عرض ادب

پاسخ این سوال در تایپیک سوم آمده که ظاهرا مطالعه نفرمودید.

موفق باشید.

yanoor;420542 نوشت:

و تنها خدا را داشتن و تنها خدا را خواندن کافی است ................

بله ممکن است برای کسی مثل من که می خواهد به حداقل نعمات بهشتی و یا دنیایی برسد کافی باشد. اما کسانی هستند که می خواهند به وجه خدا برسند !
این گزاره با واقعیات جهان ماده و اصول عقلایی و طبیعی سازگار نیست.
در واقع این یک جور تفکر ایده آل است که ممکن است عملی نباشد.
اصلی در ریاضیات است به نام اصل حمار ! مبنی بر اینکه راه مستقیم تنها و تنها یکی است.
کسانی که عاقل اند راه مستقیم را انتخاب می کنند و از خداوند می خواهند که بر آن استمرار داشته باشند.

راه مستقیم امام زمان (ع) است.

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

صدرا;420603 نوشت:
با سلام و عرض ادب

پاسخ این سوال در تایپیک سوم آمده که ظاهرا مطالعه نفرمودید.

موفق باشید.


وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللهِ وَ الَّذينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبّاً لِلّهِ وَ لَوْ يَرَى الَّذينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَميعاً وَ أَنَّ اللهَ شَديدُ الْعَذابِ (002 | البقرة - 165)
بعضى از مردم، غير از خداوند همتايانى (براى پرستش) انتخاب مى كنند; و آنها را همچون خدا دوست دارند. امّا كسانى كه ايمان آورده اند، محبتشان به خدا، شديدتر است. وكسانى كه ستم كردند، (و معبودى غير خدا برگزيدند،) هرگاه عذاب الهى را مشاهده كنند، خواهند دانست كه تمامِ قدرت، از آنِ خداست; و خداوند، سخت كيفر است;

قُلْ أَ غَيْرَ اللهِ أَتَّخِذُ وَلِيّاً فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ يُطْعِمُ وَ لا يُطْعَمُ قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكينَ (006 | انعام - 14)
بگو:«آيا غير خدا را ولىّ خود انتخاب كنم؟! (خدايى) كه آفريننده آسمانها و زمين است; اوست كه روزى مى دهد، و نيازى به روزى ندارد.» بگو:«من مأمورم كه نخستين مسلمان باشم; و (خداوند به من دستور داده كه) از مشركان نباش.»

أَ فَغَيْرَ اللهِ أَبْتَغي حَكَماً وَ هُوَ الَّذي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتابَ مُفَصَّلاً وَ الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرينَ (006 | انعام - 114)
(با اين حال،) آيا غير خدا را به داورى طلبم؟! در حالى كه اوست كه اين كتاب آسمانى را، كه همه چيز در آن بيان شده، به سوى شما فرستاده است; و كسانى كه به آنهاكتاب آسمانى داده ايم مى دانند اين كتاب، بحق از طرف پروردگارت نازل شده; بنابراين، هرگز از ترديدكنندگان مباش.

قُلْ أَ غَيْرَ اللهِ أَبْغي رَبّاً وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ وَ لاتَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلّا عَلَيْها وَ لاتَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُونَ (006 | انعام - 164)
بگو: «آيا غير خدا، پروردگارى را بطلبم، در حالى كه او پروردگار همه چيز است؟! هيچ كس، عمل (بدى) جز به زيان خودش، انجام نمى دهد; و هيچ گنهكارى بار گناه ديگرى را به دوش نمى كشد; سپس بازگشت همه شما به سوى پروردگارتان است; و شما را از آنچه در آن اختلاف داشتيد، باخبر خواهد كرد

أَلا إِنَّ لِلّهِ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَتَّبِعُ الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ شُرَكاءَ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلّا يَخْرُصُونَ (010 | يونس - 66)
آگاه باشيد كسانى كه در آسمانها و كسانى كه در زمين هستند، تعلق به خدا دارند. و آنها كه غير خدا را همتاى او مى خوانند، (از منطق و دليلى) پيروى نمى كنند; آنها تنها از گمان بى اساس پيروى مى نمايند و تخمين و حدس (واهى) مى زنند.

وَ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَهُ الدِّينُ واصِباً أَ فَغَيْرَ اللهِ تَتَّقُونَ (016 | نحل - 52)
آنچه در آسمانها و زمين است، از آن اوست; و دين خالص (نيز) همواره از آن او مى باشد; آيا با اين حال از غير خداوند يگانه مى ترسيد؟!

وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ وَ أَدْعُوا رَبِّي عَسى أَلّا أَكُونَ بِدُعاءِ رَبِّي شَقِيّاً (019 | مريم - 48)
و از شما، و آنچه غير خدا مى خوانيد، كناره گيرى مى كنم; و پروردگارم را مى خوانم; و اميدوارم در خواندن پروردگارم محروم و بى پاسخ نمانم!»

جناب صدرا؟کدام پاسخ برادر بخوان آیات خداوند را:

أَلا لِلّهِ الدِّينُ الْخالِصُ وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلّا لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللهِ زُلْفى إِنَّ اللهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي ما هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللهَ لايَهْدِي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفّارٌ (039 | زمر - 3)
آگاه باشيد كه دين خالص از آن خداست، و آنها كه غير خدا را اولياى خود قرار دادند، (و مى گفتند:) اينها را نمى پرستيم مگر بخاطر اين كه ما را به خداوند نزديك كنند. خدا (روز قيامت) ميان آنان در آنچه اختلاف داشتند داورى مى كند; خداوند آن كس را كه دروغگو و ناسپاس است هرگز هدايت نخواهد كرد.

أَمْ لَهُمْ إِلهٌ غَيْرُ اللهِ سُبْحانَ اللهِ عَمّا يُشْرِكُونَ (052 | طور - 43)
يا معبودى غير خداوند دارند (كه قول يارى به آنها داده)؟! منزّه است خدا از آنچه همتاى او قرار مى دهند!

بزرگوار من هیچ نیازی در خودم ندیدم که انسانی را غیر خدا صدا بزنم و بگویم یاری ام کن!!!!خوب شما حتماً دیده اید ما که هرچی از خدایمان خواستیم به ما داد و ما را نیازمند به غیر نکرد.خوب شما امامان خود را بخوانید ما هم خدایمان را میخوانیم.کدام امام شما از خدای من مهربان تر و به درون من و نیاز من آگاهتر است؟این مساله کاملاً عقلانیست.

يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيراً وَ ما يَذَّكَّرُ إِلّا أُولُوا الْأَلْبابِ (002 | البقرة - 269)دانش و حكمت را به هر كس بخواهد(و شايسته باشد) مى دهد;و به هر كس دانش داده شود، خير فراوانى داده شده است.و جز خردمندان، (اين حقايق را درك نمى كنند، و) متذكّر نمى گردند.

[="Tahoma"]

عــــلی;420420 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
این داستان اثبات کردن نمی خواهد چون:
1.وقتی میگویی یا امام زمان ادرکنی قبل اینکه صدایت به گوش امام زمان برسه خداوند شنیده دوم اینکه خدا باعث شده که صدات به گوش امام زمان برسه.
2.هیچکس بخشنده تر و شنونده تر و مهربون تر از خدا نیست.

این مساله هم با عقل و ریاضیات جور در میاد هم با فطرت با ریاضیات اینطور میشه که هر چیزی از چیز دیگر به شما نزدیک باشه بیشتر شما رو درک میکنه.
وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ (040 | غافر - 60)
پروردگار شماگفته است: «مرا بخوانيد تا (دعاى) شما را اجابت كنم. به يقين كسانى كه از عبادت من تكبّر مىورزند بزودى با ذلّت وارد دوزخ مى شوند.»

أَ لَيْسَ اللهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (039 | زمر - 36)
آيا خداوند براى (نجات و دفاع از) بنده اش كافى نيست؟! ولى آنها تو را از غير او مى ترسانند. (آنها گمراهند) و هر كس را خداوند گمراه كند، هيچ راهنمايى براى او نخواهد بود!

سوم اینکه هر روز داریم سر نماز میگیم:
إِيّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّاكَ نَسْتَعينُ (001 | الفاتحة - 5)
(پروردگارا) تنها تو را مى پرستيم و تنها از تو يارى مى جوييم

آیا واقعاً اینطور هست؟
چهارم اینکه کسانی که فکر میکنند مستقیم خدا را بخوانند خداوند اجابتشان نمیکند و ... چرا اصلاً نماز میخوانند؟چرا در نماز مستقیم سخن میگویند با خدایشان؟در نماز هم به شخصی غیر از خدا تکیه کنند.
نمیدونم بنده های خدا چشون شده!!!!
خدانگهدار.


سلام
خدای تعالی از همه به ما نزدیکتر است و بر هر کاری هم تواناست اما اگر این برای تحقق هر چیزی به هر نحوی درست است پس چرا برای هدایت انسانها پیامبر فرستاد مگر نمی توانست مستقیم به ایشان وحی کند ؟ اینهمه حساب کتاب در عالم برای چیست ؟ چرا انسان باید بخش عمده ای از حیات خود را صرف پر کردن شکمش بکند و اسیر تن باشد مگر نمیشد تنی بیافریند که بی نیاز از غذا باشد وووووو
برادر
نزدیکی و قدرت خدا را بهانه نفی اسباب نکنید
تحقق امور به اسباب قانون خداست و جلو چشم همه ماست
حتی برای ارتباط با خویش ( مثلا در قالب نماز) شرایط و وضعیت و کارها و الفاظ خاص قرار داد
خوب نمیشد بفرماید کافی است تو نیت کنی با من سخن بگویی تا ارتباط مد نظر حاصل شود ؟ پس چرا زمان مکان جهت الفاظ و اعمال خاصی را واسطه ارتباط قرار داد ؟
والله الهادی

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

حامد;420660 نوشت:

سلام
خدای تعالی از همه به ما نزدیکتر است و بر هر کاری هم تواناست اما اگر این برای تحقق هر چیزی به هر نحوی درست است پس چرا برای هدایت انسانها پیامبر فرستاد مگر نمی توانست مستقیم به ایشان وحی کند ؟ اینهمه حساب کتاب در عالم برای چیست ؟ چرا انسان باید بخش عمده ای از حیات خود را صرف پر کردن شکمش بکند و اسیر تن باشد مگر نمیشد تنی بیافریند که بی نیاز از غذا باشد وووووو
[/QUOTE]

وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَكاً لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لا يُنْظَرُونَ (006 | انعام - Dirol
(اين بهانه جويان) گفتند: «چرا فرشته اى بر او نازل نشده (تا او را همراهى كند؟!)» در حالى كه اگر فرشته اى بفرستيم، كار تمام مى شود; و ديگر به آنها مهلت داده نخواهد شد (و همگى هلاك مى شوند).

اگر خداوند فرشته ای میفرستاد یا اینکه خودش وحی میکرد دیگر امتحان نبود بزرگوار.اون موقع اگر انکار میکردی درجا هلاک می شدی!!! همه این چیز هایی که میگویی درست است.اگر حرف شما صحیح بود خداوند برای هر پیامبر دین جدایی میفرستاد و میگفت هر پیامبر پیروانش را با دین خود بخواند.و پیامبران مردم را بخدا نمیخوانند بلکه به خود میخواندند و میگفتند مرا وسیله بگیرید تا به خدا وصل شوید:
وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي وَ لْيُؤْمِنُوا بي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ (002 | البقرة - 186)

و هنگامى كه بندگان من، از تو درباره من سؤال كنند، (بگو:) من نزديكم; دعاى دعاكننده را، به هنگامى كه مرا مى خواند، پاسخ مى گويم. پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند (و به مقصد برسند).

حامد;420660 نوشت:

برادر نزدیکی و قدرت خدا را بهانه نفی اسباب نکنید
تحقق امور به اسباب قانون خداست و جلو چشم همه ماست
حتی برای ارتباط با خویش ( مثلا در قالب نماز) شرایط و وضعیت و کارها و الفاظ خاص قرار داد
خوب نمیشد بفرماید کافی است تو نیت کنی با من سخن بگویی تا ارتباط مد نظر حاصل شود ؟ پس چرا زمان مکان جهت الفاظ و اعمال خاصی را واسطه ارتباط قرار داد ؟
والله الهادی

عزیز من این اسباب چه ربطی به اون اسبابی دارد که شما میگویید؟سبب شنیدن دعای من خداست چه نیازی است به کس دیگر بگویم که به خدا بگوید؟
شما یک انسان را برای گرفتن حاجت از خدا میخوانید!!!! این در حالیست که همان حاجت را میتوانید به خدا بگویید.این خیلی فرق میکند با اینکه بروید با آب وضو بگیرید و برای نماز اماده شوید.چون خدا برای شما وضو نمیگیرد.اما اون مورد اول را نیازی نیست به کسی دیگر بگوییدچون میتوانید به خدا هم بگویید.
این مساله کاملا عقلانیست و اصلاً نیازی به اثبات ندارد!!!

عــــلی;420748 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
عزیز من این اسباب چه ربطی به اون اسبابی دارد که شما میگویید؟سبب شنیدن دعای من خداست چه نیازی است به کس دیگر بگویم که به خدا بگوید؟
شما یک انسان را برای گرفتن حاجت از خدا میخوانید!!!! این در حالیست که همان حاجت را میتوانید به خدا بگویید.این خیلی فرق میکند با اینکه بروید با آب وضو بگیرید و برای نماز اماده شوید.چون خدا برای شما وضو نمیگیرد.اما اون مورد اول را نیازی نیست به کسی دیگر بگوییدچون میتوانید به خدا هم بگویید.
این مساله کاملا عقلانیست و اصلاً نیازی به اثبات ندارد!!!

سلام
بنده یک عمر مشرک بوده ام ! آبرویی نزد خدا ندارم لطفا شما از خدایتان بپرس چرا هزار سال است که قرار است کافی باشد اما کافی نبوده است و اسلام هزار و یک فرقه شده است.
شما توقع دارید بنده خدایی نادیده را بپرستم که حداقل حرفش یکی نیست و یک قرآنش هزار جور حرف از توش در آمده است. شما توقع دارید بنده خدای نادیده ای بپرستم که یک مرجع صحیح و درست و یکه روی زمین ندارد. خدایی که نمی دانسته قرآن تحریف معنوی می شود و هیچ راهکاری برایش تعبیه نکرده است !
این چه خدایی است. چرا من باید همچین خدایی را بپرستم !!
هر وقت جوابتان را داد به بنده هم بگویید تا از این شرک و کفر بیرون روم !!!!!!!


سلام

این مساله بارها در سایت مورد بحث قرار گرفته و هیچ وقت به نتیجه نرسیده
واقعا ادم می مونه حرم امارضا که میره چکار کنه از امام رضا درخواست کنه یا از خدا

سوال من اینه که نهایت اگر توسل را بپذیریم
چه تضمینی هست که امام که شخصی مثل همه ماست و انسان است شنوا باشه
و صدای مارو بشنوه

لطفا فقط از روی قران دلیل بیاورید

با تشکر

[="Tahoma"]

وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَكاً لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لا يُنْظَرُونَ (006 | انعام - 8)
(اين بهانه جويان) گفتند: «چرا فرشته اى بر او نازل نشده (تا او را همراهى كند؟!)» در حالى كه اگر فرشته اى بفرستيم، كار تمام مى شود; و ديگر به آنها مهلت داده نخواهد شد (و همگى هلاك مى شوند).

اگر خداوند فرشته ای میفرستاد یا اینکه خودش وحی میکرد دیگر امتحان نبود بزرگوار.اون موقع اگر انکار میکردی درجا هلاک می شدی!!! همه این چیز هایی که میگویی درست است.اگر حرف شما صحیح بود خداوند برای هر پیامبر دین جدایی میفرستاد و میگفت هر پیامبر پیروانش را با دین خود بخواند.و پیامبران مردم را بخدا نمیخوانند بلکه به خود میخواندند و میگفتند مرا وسیله بگیرید تا به خدا وصل شوید:
وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا

دَعانِ
فَلْيَسْتَجيبُوا لي وَ لْيُؤْمِنُوا بي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ (002 | البقرة - 186)

و هنگامى كه بندگان من، از تو درباره من سؤال كنند، (بگو:) من نزديكم; دعاى دعاكننده را، به هنگامى كه

مرا
مى خواند، پاسخ مى گويم. پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند (و به مقصد برسند).

سلام
اول اینکه ما با اگرها و شایدها کاری نداریم
ثانیا وحی بر کسی ، نافی اختیار یا موجب هلاک او نیست همچنان که در مورد پیامبران علیهم السلام نبوده است
ثالثا خدا پیامبران متعدد فرستاد و همه به یک حقیقت دعوت کردند در عین حال مردم از ایشان هدایتها می گرفتند و کسی اخذ هدایت از پیامبر را ( با اینکه خود خدا قادر به هدایت است ) خواندن غیرخدا ندانست لذا وسیله قرار دادن اولیاء الهی که بر اساس خود آیات دست تصرف مادی و معنوی در عالم دارند خلاف نیست بلکه نظر استقلال به ایشان خلاف و شرک است

عزیز من این اسباب چه ربطی به اون اسبابی دارد که شما میگویید؟سبب شنیدن دعای من خداست چه نیازی است به کس دیگر بگویم که به خدا بگوید؟
شما یک انسان را برای گرفتن حاجت از خدا میخوانید!!!! این در حالیست که همان حاجت را میتوانید به خدا بگویید.این خیلی فرق میکند با اینکه بروید با آب وضو بگیرید و برای نماز اماده شوید.چون خدا برای شما وضو نمیگیرد.اما اون مورد اول را نیازی نیست به کسی دیگر بگوییدچون میتوانید به خدا هم بگویید.
این مساله کاملا عقلانیست و اصلاً نیازی به اثبات ندارد!!!

خدای متعال همانطور که میتواند شنوای دعای ما باشد میتواند دهنده رزق بطور مستقیم به ما هم باشد پس آیا درست است اسباب را در کسب رزق رها کنیم به این ادعا که او دانا و توانای بر رزق است ؟
و اما منظور از از سببیت نماز طریقه خاص در سبب قرار دادن است یعنی اینکه خدای متعال از طریق خاصی عبادت میشود با اینکه به نظر می رسد میتوان او را از هر طریقی عبادت کرد
اگر شما از طریق نماز خدا را عبادت کنید اطاعت است اما اگر از طریق یک عمل من درآوردی بخواهید عبادتش کنید بدعت و عصیان است
لذا خواندن خدای متعال از طریق اسباب خاص مثل اولیاء الهی با توجه به اینکه خود او این سبب را قرار داد صحیح است
والله الموفق

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

maes;420797 نوشت:

سلام
بنده یک عمر مشرک بوده ام ! آبرویی نزد خدا ندارم لطفا شما از خدایتان بپرس چرا هزار سال است که قرار است کافی باشد اما کافی نبوده است و اسلام هزار و یک فرقه شده است.
شما توقع دارید بنده خدایی نادیده را بپرستم که حداقل حرفش یکی نیست و یک قرآنش هزار جور حرف از توش در آمده است. شما توقع دارید بنده خدای نادیده ای بپرستم که یک مرجع صحیح و درست و یکه روی زمین ندارد. خدایی که نمی دانسته قرآن تحریف معنوی می شود و هیچ راهکاری برایش تعبیه نکرده است !
این چه خدایی است. چرا من باید همچین خدایی را بپرستم !!
هر وقت جوابتان را داد به بنده هم بگویید تا از این شرک و کفر بیرون روم !!!!!!!

اگر همه امت رسول به همون کتاب تمسک میجستند هرگز از هم متفرق نمیشدند.شما خدای خود را نمیبینید؟اگر من روزی به وجود آنچه که در با دو چشم خود میبینم و با دستانم لمسش میکنم شک کنم به وجود خدایم شک نخواهم کرد!!!
شماها اشتباهتان این است که از دین پدرانتان پیروی میکنید.فلذا همین امر باعث شده یه پدری از بالا اشتباه میکند و همه فرزندان به یه سمتی میروند و کار به جای میرسد که شیعه و سنی یکدیگر را منحرفی میخوانند و خود را بر حق میدانند.
اگر شما همه مسائلتان را از خدا میخواستید میدیدید که کافی است و اوست که شمارا بی نیاز میکند.فقط صبر میخواهد.

حامد;420818 نوشت:

خدای متعال همانطور که میتواند شنوای دعای ما باشد میتواند دهنده رزق بطور مستقیم به ما هم باشد پس آیا درست است اسباب را در کسب رزق رها کنیم به این ادعا که او دانا و توانای بر رزق است ؟
و اما منظور از از سببیت نماز طریقه خاص در سبب قرار دادن است یعنی اینکه خدای متعال از طریق خاصی عبادت میشود با اینکه به نظر می رسد میتوان او را از هر طریقی عبادت کرد
اگر شما از طریق نماز خدا را عبادت کنید اطاعت است اما اگر از طریق یک عمل من درآوردی بخواهید عبادتش کنید بدعت و عصیان است
لذا خواندن خدای متعال از طریق اسباب خاص مثل اولیاء الهی با توجه به اینکه خود او این سبب را قرار داد صحیح است
والله الموفق


بزرگوار یکبار عرض کردم حرف شما صحیح است برای رزق و روزی و ... تا میتوانی دنبال وسیله بگرد و خداوند برایت فراهم میکند.اما برای درخواست دعا شما حق نداری به کس دیگری بگویی این حق خداست که با زبانت با وی سخن بگویی و دعایت را بگویی نه اینکه چون برای غذا خوردن قاشوق هست برای دعا کردن هم باید یه نامه رسانی باشد!!! دعا را خداوند میشنود.پس یا حسین کمکم کن یا علی مرا دریاب معنی نمیدهد!!!

بی نظیر;420801 نوشت:

چه تضمینی هست که امام که شخصی مثل همه ماست و انسان است شنوا باشه
و صدای مارو بشنوه

لطفا فقط از روی قران دلیل بیاورید

[=arial narrow]وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.توبه 105
دقت کنید همون فعلی که برای الله امده برای رسول و مومنان امده پس این دیدن رسول و مومنان ویژگی همان دیدن الله رو دارد.به زمان فعلم دقت کنید.باز مسئله رو روشن میکنه

عــــلی;420613 نوشت:
کدام امام شما از خدای من مهربان تر و به درون من و نیاز من آگاهتر است؟

و خدای ما وقتی امامان ما حاجت ما رو از او میخوان از خدای شما هم مهربان تر ست:
[=arial narrow]
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاستَغْفَرُوا اللّه وَاستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباًرَحِيماً
هرگاه آنان زماني كه بر خويش ستم كرده‌اند نزد تو بيايند و از خدا طلب مغفرت كنند و پيامبر نيز براي آنان طلب مغفرت كند، خدا را توبه پذير و رحيم خواهند يافت

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

هارب;420911 نوشت:

و خدای ما وقتی امامان ما حاجت ما رو از او میخوان از خدای شما هم مهربان تر ست:
[=arial narrow]
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاستَغْفَرُوا اللّه وَاستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباًرَحِيماً
هرگاه آنان زماني كه بر خويش ستم كرده‌اند نزد تو بيايند و از خدا طلب مغفرت كنند و پيامبر نيز براي آنان طلب مغفرت كند، خدا را توبه پذير و رحيم خواهند يافت


کافران در ان موقع به پیامبر ظلم و ستم میکردند علاوه بر اینکه پشت سر پیامبر غیبت ها و گناهان آشکار میکردند و علیه اون توطئه میچیدند بلکه به جسم وی هم آسیب میرساندند.قبلاً هم این مساله رو روشن کردم که کسی که حق الناس میکند باید به کسی که در حق او ظلم کرده رجوع کند تا برای او استغفار کند.همونطور که برادران یوسف باید از یعقوب میخواستند تا براشون استغفار کنه به دلیل حق الناسی که کردند.
این بحث استغفار رو قبلاً هم توضیح دادم.استغفار کردند مومنین برای مومنین دیگر اشکالی ندارد اما استجابت دعا فقط باید برای خدا باشد.لطفاً خلط مساله نکنید!!!
قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضّالُّونَ (015 | حجر - 56)

گفت: «چه كسى جز گمراهان، از رحمت پروردگارش مأيوس مى شود؟!»

عــــلی;420919 نوشت:
افران در ان موقع به پیامبر ظلم و ستم میکردند علاوه بر اینکه پشت سر پیامبر غیبت ها و گناهان آشکار میکردند و علیه اون توطئه میچیدند بلکه به جسم وی هم آسیب میرساندند.قبلاً هم این مساله رو روشن کردم که کسی که حق الناس میکند باید به کسی که در حق او ظلم کرده رجوع کند تا برای او استغفار کند.همونطور که برادران یوسف باید از یعقوب میخواستند تا براشون استغفار کنه به دلیل حق الناسی که کردند.
این بحث استغفار رو قبلاً هم توضیح دادم.استغفار کردند مومنین برای مومنین دیگر اشکالی ندارد اما استجابت دعا فقط باید برای خدا باشد.لطفاً خلط مساله نکنید!!!
قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضّالُّونَ (015 | حجر - 56)

گفت: «چه كسى جز گمراهان، از رحمت پروردگارش مأيوس مى شود؟!»


اولا که ایه گفته ظلموا انفسهم!!دوما فرزندان حضرت یعقوب بیشتر از حضرت یعقوب به حضرت یوسف ظلم کردن پس اون باید اینکارو میکرد...سوما کسی که حق الناس از کس دیگه به گردنشه باید بره پیش اون کس اون طرف از خدا براش طلب مغفرت کنه؟!؟!؟چه ربطی داره؟اگه حق الناس گردنشه اون تیکه ی حق الناسو اون مظلوم که بهش ظلم شده باید ببخشه دیگه طلب مغفرت میشه حق الله نه حق الناس به مظلوم چه ربطی دارد؟!من خلط مسئله میکنم حالا؟!
بعدشم دادش من اخه خودت نگا کن!ایه گفته اگه میرفتن پیش پیامبر و پیامبر براشون طلب مغفرت میکرد میگه خدا طوبه پذیر تر بود رحیم بود.چرا اینی که شما میگی رو نگفته ایه خب؟میگفت به هر کس ظلم کردین برین پیشش ون براتون طلب مغفرت کنه؟!؟
میدونی مشکل شما چیه؟فکر میکنید توسل خواستن از غیر خداست.ولی توسل همون خواستن از خود خداست ولی به یه شیوه ی خاص.اینجا هم ایه که نگفته چون ظلموا انفسهم برین از پیامبر مغفرت بخواین که.گفته برین از پیمبر بخوین اون از خدا بخواد شم رو ببخشه پس بازم ارن حاجتشونو از خدا میخوان نه از پیامبر ولی با یه واسطه.چرا واسطه؟چون

[=arial narrow]لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً[=arial narrow]رَحِيماً[=arial narrow]چرا؟چون من کلی گناه کردم کلی از خدا دور شدم ولی پیامبر نه.اون پیش خدا بیشتر از من ابرو داره.

بی نظیر;420801 نوشت:

سلام

این مساله بارها در سایت مورد بحث قرار گرفته و هیچ وقت به نتیجه نرسیده
واقعا ادم می مونه حرم امارضا که میره چکار کنه از امام رضا درخواست کنه یا از خدا

سوال من اینه که نهایت اگر توسل را بپذیریم
چه تضمینی هست که امام که شخصی مثل همه ماست و انسان است شنوا باشه
و صدای مارو بشنوه

لطفا فقط از روی قران دلیل بیاورید

با تشکر


سلام
خواهرم بنده متخصص قرآن نیستم اما می توانیم حداقل سلولهای خاکستری مغزمان را فعال کنیم ! بیایید کلاهمان را قاضی کنیم !!
یک نگاهی به این آیات بیاندازیم :
سوره 68
width: 100%

width: 100%

[TR]
[TD="class: Quranarabic width: 49%"]فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۵۰﴾

[/TD]
[/TR]

(اجتبا) یعنی انتخاب کردن. در این آیه خداوند حضرت یونس را انتخاب کرده.

سوره 20

width: 100%

width: 100%

[TR]
[TD="class: Quranarabic width: 49%"]ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى ﴿۱۲۲﴾

[/TD]
[/TR]

در این آیه خداوند حضرت آدم را (اجتبا) کرده.
سوره 16
width: 100%

width: 100%

[TR]
[TD="class: Quranarabic width: 49%"]شَاكِرًا لِّأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿۱۲۱﴾

[/TD]
[/TR]

در اینجا خداوند حضرت ابراهیم را (اجتبا) کرده است.
حالا به نظر شما منظور از آیه ی زیر چیست !؟ از اینکه می فرماید خداوند کسانی را (اجتبا) کرده است تا رسول (ص) بر اجتبا شدگان ناظر باشد. و آن اجتبا شدگان بر مردم ناظر باشند.
سوره حج :
width: 100%

width: 100%

[TR]
[TD="class: Quranarabic width: 49%"]وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِن قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ ﴿۷۸﴾
آیا این افراد انتخاب شده همان ائمه نیستند که مخلص برای خدا هستند !؟ و مقام امامت دارند مثل ابراهیم (ع) ! گرچه که پیامبر نباشند. خدا آنها را برای خود خالص کرده است و آنها بر مردم ناظر هستند. و توجه کنید که فعل مضارع استفاده شده است !!!

[/TD]
[/TR]

آیا می توان گفت که این انتخاب شدگان همان مسلمانان هستند که دارند یکدیگر می کشند و خودشان هم نمی دانند کدام تفسیر قران حق است !!! آیا این انتخاب شدگانی که بعد از رسول (ص) بر مردم دنیا ناظرند مثل بنده انسانهای معمولی هستند و خطاکار !!!!!؟

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

هارب;420924 نوشت:

اولا که ایه گفته ظلموا انفسهم!!دوما فرزندان حضرت یعقوب بیشتر از حضرت یعقوب به حضرت یوسف ظلم کردن پس اون باید اینکارو میکرد...سوما کسی که حق الناس از کس دیگه به گردنشه باید بره پیش اون کس اون طرف از خدا براش طلب مغفرت کنه؟!؟!؟چه ربطی داره؟اگه حق الناس گردنشه اون تیکه ی حق الناسو اون مظلوم که بهش ظلم شده باید ببخشه دیگه طلب مغفرت میشه حق الله نه حق الناس به مظلوم چه ربطی دارد؟!من خلط مسئله میکنم حالا؟!
بعدشم دادش من اخه خودت نگا کن!ایه گفته اگه میرفتن پیش پیامبر و پیامبر براشون طلب مغفرت میکرد میگه خدا طوبه پذیر تر بود رحیم بود.چرا اینی که شما میگی رو نگفته ایه خب؟میگفت به هر کس ظلم کردین برین پیشش ون براتون طلب مغفرت کنه؟!؟
میدونی مشکل شما چیه؟فکر میکنید توسل خواستن از غیر خداست.ولی توسل همون خواستن از خود خداست ولی به یه شیوه ی خاص.اینجا هم ایه که نگفته چون ظلموا انفسهم برین از پیامبر مغفرت بخواین که.گفته برین از پیمبر بخوین اون از خدا بخواد شم رو ببخشه پس بازم ارن حاجتشونو از خدا میخوان نه از پیامبر ولی با یه واسطه.چرا واسطه؟چون
[=arial narrow]لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً[=arial narrow]رَحِيماً[=arial narrow]چرا؟چون من کلی گناه کردم کلی از خدا دور شدم ولی پیامبر نه.اون پیش خدا بیشتر از من ابرو داره.

همون اولاً رو رد میکنم که به بقیه نرسد.
قالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (028 | قصص - 16)
(سپس) عرضه داشت: «پروردگارا! من به خويشتن ستم كردم; مرا بيامرز.» خداوند او را آمرزيد، كه او آمرزنده مهربان است.

چرا حضرت موسی وقتی اون فرد رو کشت گفت من به خودم ستم کردم نگفت من به فلانی ستم کردم؟کسی که ایات خداوند رو تکذیب میکنه یا به کسی به قول ما ظلم میکنه در اصل به خودش ظلم کرده.پس دلیل نمیشه شما بگید چون گفته ظلموا انفسهم یعنی انها بر پیامبر ستم نکردند!!!
شما اصل بخشش رو در نظر نگرفتید و اصلاً متوجه نشدید یه ایه من ندیدم بگه فلانکس بره از فلانی معذرت بخواد!! خداوند معذرت خواستن رو اینطور بیان میکنه.کسی که ظلم به کسی میکنه باید از طرف مقابل بخواد که براش استغفار کنه این در قران یعنی معذرت خواستن از طرف مقابل یعنی علاوه بر اینکه طرف از حق خودش میگذره اینو به خدا هم اعلام میکنه و خداوند بخشنده تر از اون فرد هست و سریع میبخشه.من کاری ندارم اونا به یوسف ع ظلم کردند.تمام سختی هایش برای یعقوب ع بود به خاطر اینکه انان به یعقوب قول داده بودند.فکر کنم مطلب روشن است!!
باز هم تکرار میکنم.بحث استغفار کردن با دعا کردن متفاوت است و استغفار یا دعای مومن برای مومن اشکالی ندارد اما دعا و استغفار حق خداست و باید به خداوند متعال بیان بشه.حتی شما حق نداری بری به کسی که بهش ظلم کردی بگی منو ببخش بلکه باید بگی برای من از خدا طلب مغفرت کن.باز ایه بیار و برای خودت ببر و بدوز به قران!!!!

عــــلی;420948 نوشت:
همون اولاً رو رد میکنم که به بقیه نرسد.
بقیشم جواب بدین چون اون ایرادام ربطی به اولی نداشت.
عــــلی;420948 نوشت:
قالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (028 | قصص - 16)
(سپس) عرضه داشت: «پروردگارا! من به خويشتن ستم كردم; مرا بيامرز.» خداوند او را آمرزيد، كه او آمرزنده مهربان است.

چرا حضرت موسی وقتی اون فرد رو کشت گفت من به خودم ستم کردم نگفت من به فلانی ستم کردم؟کسی که ایات خداوند رو تکذیب میکنه یا به کسی به قول ما ظلم میکنه در اصل به خودش ظلم کرده.پس دلیل نمیشه شما بگید چون گفته ظلموا انفسهم یعنی انها بر پیامبر ستم نکردند!!!

چون کشتن اون ادم به ناحق نبود به حق بود.حضرت موسی برای دفاع این کار رو کردن.اصا حق الناس گردنشون نبود.تازه همین ظلمت نفسی که اومده نشون میده تفسیر شما غلطه و حق الناس نیست(تازه کار ندارم الان که این ظلمت نفسی حتی به معنی گناه حق الله هم نیس چون ربطی به تاپیک نداره.فرض کنیم گناه باشه.بازم میشه همون حق الله.چون ایه خیلی روشن و واضح گفته نفسی.تازه تاکییدم کرده.هیچ حرفی هم از ظلم به غیر نیست) متن یه واضح و بین است.من نمیدونم شما این تفسیرو از کجا می اری؟ایه گفتم انفسهم گفته نفسی بعد شما بازم میگی حق الناس؟خب ایه کلا میگفت ظلمت یا میگفت ظلموا.شما با خودت فکر نمیکنی چرا اون نفسو اورده با این تاکیید؟
عــــلی;420948 نوشت:
شما اصل بخشش رو در نظر نگرفتید و اصلاً متوجه نشدید یه ایه من ندیدم بگه فلانکس بره از فلانی معذرت بخواد!! خداوند معذرت خواستن رو اینطور بیان میکنه.کسی که ظلم به کسی میکنه باید از طرف مقابل بخواد که براش استغفار کنه این در قران یعنی معذرت خواستن از طرف مقابل یعنی علاوه بر اینکه طرف از حق خودش میگذره اینو به خدا هم اعلام میکنه و خداوند بخشنده تر از اون فرد هست و سریع میبخشه
مگه ایه گفته پیامبر به خدا بگه که اونارو بخشیده؟مگه خدا خودش نمیدونه وقتی پیامبر اونارو ببخشه؟ایه داره میگه پیامبر برای اونا از خا طلب مغفرت کنه شما میگی نه منظورش اینه که خود پیامبر ببخشتشون؟!؟!کلا تفسیر شما بر خلاف نص است!
عــــلی;420948 نوشت:
من کاری ندارم اونا به یوسف ع ظلم کردند.تمام سختی هایش برای یعقوب ع بود به خاطر اینکه انان به یعقوب قول داده بودند
کار ندارین به کی ظلم کردن؟!؟!اصل کسی که بهش ظلم شده حضرت یوسفه شما کار نداری؟!اولا که حضرت یوسفم کم سختی نکشید تو زندانو... دوما به فرض که سختی حضرت یعقوب بیشتر بوده باشه ولی تنها ظلمی که از طرف بچه هاش بهش شد همین عمل نکردن به قولشون بود ولی ضرت یوسف چی؟!؟اصلا میشه مقایسه کرد اینا رو؟
عــــلی;420948 نوشت:
باز هم تکرار میکنم.بحث استغفار کردن با دعا کردن متفاوت است و استغفار یا دعای مومن برای مومن اشکالی ندارد اما دعا و استغفار حق خداست و باید به خداوند متعال بیان بشه.حتی شما حق نداری بری به کسی که بهش ظلم کردی بگی منو ببخش بلکه باید بگی برای من از خدا طلب مغفرت کن.باز ایه بیار و برای خودت ببر و بدوز به قران!!!!
من میبرم و میدوزم به قران؟!شما ایه ی واضحو برای خودت تفاسیر عجیب غریب میکنی بعد به من میگی؟!ایه میگه ظلمت نفسی میگه ظلمتم انفسهم بعد شما اینو میگی؟!
در ضمن اگه من به یکی ظلم کردم و اگه یه حقی که مال اون بوه رو ضایع کردم باید اون منو ببخشه اگه حقش ضایع شده.اگه حق اونو ضایع کردم اصلا برای چی باید اون از خدا برای من طلب مغفرت کنه؟!اگرم حق اونو ضایع نکردم که واسه چی بهش بگم برای من از خدا طلب مغفرت کن؟1

حامد;420169 نوشت:
کسب کمال در دار وجود به ایجاد ظرفیت است و همان که موجودی ظرفیت لازم را دارا شد فیاض علی الاطلاق فیضش را به او عطا می کند . خدای متعال برای تکامل موجودات مستعد اسبابی قرار داده است که از درون و برون به او منضم میشوند و ظرفیتها را در او ایجاد می کنند .

با سلام.
بله کاملا موافقم. منتها شاید ایراد بر اسباب بیرونی و مصادیق آن است.
بنده درخواست از اولیاء الهی برای دعا کردن را شرک نمی دانم. منتها معتقدم کسی که ظرفیت های بالاتری از کمال را کسب کرده است خود می تواند بدون نیاز به این واسطه بیرونی با خدا ارتباط برقرار کند.
حامد;420169 نوشت:
مثلا یک دانه با توسل به آب و خاک و هوا رشد میکند و چون از خاک سر برآورد خورشید هم اورا یاری می دهد . فعالیتهای درونی دانه و نهال هم لازم است تا اینکه این مجموعه بتواند نتیجه رشد را حاصل کند

بله این هم درست است. ولی آیا هیچ گیاهی برای رشد و کمال دست به دامان گیاه دیگری می شود؟ خوب انسان ها هم برای تقرب به خدا از وسایلی مانند دعا و گریه و .... استفاده می کنند. باز هم می گویم مناقشه بر سر مصادیق اسباب بیرونی است نه اصل این اسباب.
حامد;420169 نوشت:
خدای متعال برای کمال انسانها هم این اسباب درونی و برونی را قرار داد . اسباب درونی ، استعمال دستورالعملهای شرع برای ظرفیت سازی است مانند عبادات و اخلاقیات ووو اما برای انسان سبب بیرونی هم قرار داده شده که در صورت لزوم می تواند از آنها هم بهره ببرد

خداییش در صورت لزوم رو خوب اومدی!:ok:
حالا تشخیص این لزوم اگر به عهده فرد باشد و اگر به این نتیجه رسید که بدون این اسباب بیرونی ( توسل به اولیا ) هم می تواند به خداوند تقرب جوید آیا این فرد هیچ کم از توسل کنندگان دارد؟ آیا می توان گفت که درجه کمال کسی که بدون واسطه به خدا تقرب می جوید از درجه کمال کسی که توسل می کند بیشتر است؟
حامد;420169 نوشت:
چنگ زدن به آن امر دائمی لازم نیست بلکه منوط به خواست خود فرد است .

فکر میکنم منظورتان از لازم نیست این است که واجب نشده ولی مستحب است. منتها خواستم این خواست فرد را کمی بشکافم.
سخنرانی ای از یک دکتر روانشناسی گوش می دادم که متخصص تکنولوژی فکر بود. او طی تحقیقاتی که انجام داده بود به این نتیجه رسید که همه کاره در وجود انسان قدرت باور اوست. می گفت شما وقتی حرم امام رضا (ع) می روی و توسل می کنی و شفا می یابی در حقیقت این امام رضا (ع) نبوده که شفا داده بلکه قدرت باور خودت تو را شفا داد. امام رضا بهانه بود. شما باور داشتی که امام رضا (ع) شفا می دهد و همین قدرت باورت در شفا یافتن تو بهت کمک کرد. لذا همه چیر به خودت و در حقیقت عامل درونی بر می گردد. عوامل بیرونی هم بهانه ای هستند که همان عامل درونی فعال گردد.
2 نفر را در نظر بگیرید که به حرم امام رضا (ع) می روند. یکی باورمند است و دیگری خیر. به اولی حس معنوی دست می دهد و به دومی خیر. یعنی باور نفر اول بوده که باعث شده یک احساس معنویت داشته باشد.
برای همین هم هست که بنده توسل به اولیاء خدا را اولا با شرط باورمندی فرد معتبر می دانم و ثانیا اعتبار آن هم تا حد همین فعال کردن عامل درونی است و لا غیر.

سراج;420395 نوشت:
امید است آنچه بیان شد راهگشا بوده باشد.

با سلام خدمت شمادوست عزیز.
البته فرازی که بنده از دعای ابوحمزه ثمالی آوردم جهت مویدی بر اعتقادی بود که به صورت عقلانی به آن رسیده ام. نه اینکه بخواهیم این مسئله اعتقادی را به صورت تعبدی و با آوردن کلامی از امام بپذیزیم.
لذا بنده به دنبال وجه عقلانی مسئله هستم.
با تشکر فراوان.
و من الله توفیق

maes;420520 نوشت:
این همه معجزه در حرم مطهر آنها اتفاق می افتد. چرا در حیاط خانه ما این معجزات رخ نمی دهد !!

با سلام.
به قسمت انتهای پست بنده شماره28 مراجعه بفرمایید شایدپاسختان همان باشد. در واقع شما اگر همین اعتقادی را که به شفاعت امام رضا (ع) و شفا دادن او دارید اگر به درخت خانه خودتان هم داشته باشید شاید شفا پیدا کنید. تا که باورتان چه باشد؟ می گویند مادر ترزا هم عده ای را شفا داده است. خوب در حرم امام رضا اگر شفای صورت می گیرد شاید به خاطر انرژی های مثبت بسیار زیادی است که مردم معتقد ازخود صادر می کند. خوب اینها بی تاثیر نیست. مگر روح امام رضا (ع) جا و مکان بخصوصی دارد. مگر او نمی تواند شما را از خانه خودتان شفا دهد؟ مگر ایشان محصور در همان آرامگاه خود است؟ مسلما بر اساس اعتقاد شیعیان خیر. خوب شاید علت شفا یافتن همانی است که عرض شد.و
من الله توفیق

yanoor;420542 نوشت:
چرا معجزه اگر خدا بخواهد به واسطه معصومین ع در اتاق خانه ما هم اتفاق می افتد یک قلب صاف و یک دلشکسته

و تنها خدا را داشتن و تنها خدا را خواندن کافی است ................

البته حرم معصومین ع که جای خود را دارد ............


با سلام.
خداوند همه چیز می شود همه کس را.
به شرط اعتقاد. به شرط ایمان. به شرط پاکی دل.
حتی امام رضا می شود و شما را شفا می دهد! ( به شرط اعتقاد )
و من الله توفیق

صدرا;420596 نوشت:
2) نکته ی دیگر آنکه هر چند در اصل ارتباط با معبود هیچ احتیاجی به وسیله نیست؛ همچنان که ما در هر روز پنج وعده با خدای خویش مناجات می نمائیم؛ اما باید خاطر نشان ساخت که این امر به معنای محبوبیت وجود واسطه ی ماذون نخواهد بود؛ زیرا وجود واسطه ی ماذون چه در تشریع و چه در تکوین باعث ارتقای ظرفیت وجودی انسان و بهره گیری بیشتر از فیوضات رحمانی خواهد بود؛ همچنان که قران کریم در مورد امامان می فرماید:«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا...».[2] و همچنین می فرماید:«وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ، وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ»: و هيچ چيزى نيست جز آنكه گنجينه‏هاى آن نزد ماست، و ما جز به اندازه معيّن فرو نمى فرستيم.

با سلام.
مشکلی که در مسئله شفاعت وجود دارد بخشودگی گناهان است.
اگر انسان توبه کرده باشد و شایسته بخشش خداوند چرا باید واسطه ای را بین خود و خدا قرار دهد تا گناهانش بخشیده شود؟ اگر می شود بدون واسطه با خدا ارتباط برقرار کرد و از او بخشودگی گناهان را خواستار شد چرا باید واسطه ای را برای این امر قرار بدهیم؟ بنده بدنبال اثبات عقلانی مسئله هستم. خواهش می کنم برای من آیه نیاورید؟
و من الله توفیق

صدرا;420598 نوشت:
5) با نگاهی به دعاهای معصومین علیهم السلام موارد متعددی از مطلوبیت واسطه مشاهده گردد. همچون:

الف) در دعای چهل و نهم صحیفه می خوانیم:

«اللَّهُمَّ فَإِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِالْمُحَمَّدِيَّةِ الرَّفِيعَةِ، وَ الْعَلَوِيَّةِ الْبَيْضَاءِ، وَ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِهِمَا أَنْ تُعِيذَنِي مِنْ شَرِّ كَذَا وَ كَذَا، فَإِنَّ ذَلِكَ لَا يَضِيقُ عَلَيْكَ فِي وُجْدِكَ، وَ لَا يَتَكَأَّدُكَ فِي قُدْرَتِكَ وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ فَهَبْ لِي- يَا إِلَهِي- مِنْ رَحْمَتِكَ وَ دَوَامِ تَوْفِيقِكَ مَا أَتَّخِذُهُ سُلَّماً أَعْرُجُ بِهِ إِلَى رِضْوَانِكَ، وَ آمَنُ بِهِ مِنْ عِقَابِكَ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ».
خداوندا! من با توسل به مقام بلند محمدی و موقعیّت در خشان علوی به تو تقرب می جویم و بواسطه ی آن دو رو به سوی تو می آورم. كه مرا از شرّ آنچه از آن به تو پناه آورده‏ام پناه دهى، كه بر آوردن اين نياز با وجود توانگريت تو را به تنگنا نيفكند و با وجود قدرتت به رنج نيندازد، كه تو بر هر كارى توانايى. اى خداوند من، به من ارزانى دار رحمت و دوام توفيق خود را تا آن را چون نردبامى گيرم و به مقام خشنوديت عروج كنم و از عذاب تو ايمنى گزينم. يا ارحم الراحمين.

ب) ودر دعایی دیگر، آنحضرت آل محمد صلی الله علیه وآله را کسانی می داند که خداوند متعال آنها را به وسیله بودن مخصوص فرموده است:

«اللهم يا من خص محمدا و آله بالکرامة، و حباهم بالرسالة، و خصهم بالوسيلة، و جعلهم ورثة الانبياء، و ختم بهم الاوصياء و الائمة، و علمهم علم ما کان و ما بقي، و جعل افئدة من الناس تهوي اليهم، فصل علي محمد و آله الطاهرين، و افعل بنا ما انت اهله في الدين و الدنيا و الآخرة، انک علي کل شي‏ء قدير».[1]

بارخدایا! ای که محمد و آل محمد را به کرامت مخصوص فرمودی و رسالت را بدانها مرحمت نمودی و آنان را به وسیله بودن مخصوص فرمودی و آنان را ورثه ی انبیاء قرار دادی و بدانها وصایت و امامت را ختم فرمودی...

ج) ودر صلوات شعبانیه می خوانیم:

«أللّهُمَّ! فَاجْعَلْهُ لى شَفيعاً مُشَفَّعاً، وَطَريقاً إلَيْكَ مَهْيَعاً، وَاجْعَلْنى لَهُ مُتَّبِعاً، حَتّى‏ ألْقاهُ يَوْمَ القِيامَةِ عَنّى راضِياً، وَعَنْ ذُنُوبى غاضِياً، وقَدْ أوْجَبْتَ لى مِنْكَ الرَّحْمَةَ وَالرِّضْوانَ، وَأنْزَلْتَنى دارالقَرارِ وَمَحَلَّ الأخْيارِ»[2]:

خداوندا! پس او را براى من شفيع‏ و ميانجى پذيرفته شده، و راه فراخ و روشن بسوى خود قرار ده، و مرا پيرو او گردان تا اينكه او را در روز قيامت در حالى ملاقات كنم كه از من خشنود، و از گناهانم چشم پوشيده، و رحمت و رضوانت را برايم مقرّر فرموده، و در خانه آرامش و جايگاه.

د) ودر یکی از ادعیه ی ماه رجب می خوانیم:

«أَللَّهُمَّ، إِنِّى أَسْأَلُكَ بِالْمَوْلُودَيْنِ فِى رَجَبٍ، مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ الثّانِى، وَ ابْنِهِ عَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ»؛

خدايا، به حق دو مولود ماه رجب، يعنى حضرت محمد بن على دوم [امام جواد] و پسرش على بن محمد برگزيده [امام هادى‏]، از تو درخواست مى ‏كنم.

از اين بيان در ابتداى اين دعا، به خوبى ظاهر مى ‏شود كه بشر مؤمن در خواسته‏ هايش (چه معنوى و چه اخروى و دنيوى)، سزاوار است معصومين- عليهم‏ السّلام- را شفيع نزد خداوند براى برآورده شدن حوايج خود قرار دهد و بلكه خداوند را به آن‏ها قَسَم دهد. علاوه، معلوم مى ‏شود به آن بزرگواران مى ‏توان به خداوند تقرّب پيدا نمود تا حوايج برآورده گردد، از اين رو مى ‏فرمايد:

«وَ أَتَقَرَّبُ بِهِما إِلَيْكَ خَيْرَ الْقُرَبِ.»[3]

و با توسل به آن دو، با بهترين نزديكى ‏ها، به درگاه تو نزديكى مى‏ جويم.

موفق باشید.


با سلام. همانطور که اشاره رفت اگر امکان دارد از منظر عقلانی اثبات کنید.
با تشکر فراوان.
و من الله توفیق

حامد;420660 نوشت:
نزدیکی و قدرت خدا را بهانه نفی اسباب نکنید

با سلام.
مگر کسی گفت بدون سبب و ابزار ارتباط با خدا برقرار کنیم؟
خوب مهمترین و اصلی ترین ابزار و وسیله برای ارتباط با خدا زبان است. استفاده از کلمات است.همانطور که خدا با همین وسیله با انسان سخن گفت. گریه هم می تواند باشد.
در ضمن ایراد دیگر این است که اگر انسان شایسته بخشودگی گناهانش است چرا واسطه چه معنایی دارد؟ مگر قرار است واسطه ها ببخشند؟ اصولا واسطه ها در بخشودگی گناهان دقیقا چه نقشی دارند؟ بخشش که از خداست. علم مطلق هم از اوست. بیشترین شناخت را هم به بندگان خدا دارد؟ پس واسطه چه کاری انجام می دهد؟
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

هارب;420993 نوشت:
بقیشم جواب بدین چون اون ایرادام ربطی به اولی نداشت.
چون کشتن اون ادم به ناحق نبود به حق بود.حضرت موسی برای دفاع این کار رو کردن.اصا حق الناس گردنشون نبود.تازه همین ظلمت نفسی که اومده نشون میده تفسیر شما غلطه و حق الناس نیست(تازه کار ندارم الان که این ظلمت نفسی حتی به معنی گناه حق الله هم نیس چون ربطی به تاپیک نداره.فرض کنیم گناه باشه.بازم میشه همون حق الله.چون ایه خیلی روشن و واضح گفته نفسی.تازه تاکییدم کرده.هیچ حرفی هم از ظلم به غیر نیست) متن یه واضح و بین است.من نمیدونم شما این تفسیرو از کجا می اری؟ایه گفتم انفسهم گفته نفسی بعد شما بازم میگی حق الناس؟خب ایه کلا میگفت ظلمت یا میگفت ظلموا.شما با خودت فکر نمیکنی چرا اون نفسو اورده با این تاکیید؟

دوست عزیز دقت داشته باشید لطفاً اگر کشتن ان فرد به حق بود چه نیازی به استغفار بود؟مگر پیامبر وقتی کافران را در جنگ میکشت همش از خدا استغفار میکرد که خدایا مرا ببخش که انان را کشتم؟
شما ایه ای پیدا نمیکنید که در مورد حق الناس بگه برو از فلانی معذرت بخواه.بلکه حق الناس باید اینگونه عذر خواهی شود و آیه استغفار حضرت موسی کاملاً مساله را روشن میسازد.
لطفاً یک سوالتان را پاسخ بگیرید بعد سوالات متعدد ایجاد کنید!چون این جبهه ای که شما گرفته اید هرگز زیر بار نخواهید رفت و بحث من بیهوده خواهد بود.
موفق باشید.

[="Tahoma"]

شریعت عقلانی;421098 نوشت:
با سلام.
مگر کسی گفت بدون سبب و ابزار ارتباط با خدا برقرار کنیم؟
خوب مهمترین و اصلی ترین ابزار و وسیله برای ارتباط با خدا زبان است. استفاده از کلمات است.همانطور که خدا با همین وسیله با انسان سخن گفت. گریه هم می تواند باشد.
در ضمن ایراد دیگر این است که اگر انسان شایسته بخشودگی گناهانش است چرا واسطه چه معنایی دارد؟ مگر قرار است واسطه ها ببخشند؟ اصولا واسطه ها در بخشودگی گناهان دقیقا چه نقشی دارند؟ بخشش که از خداست. علم مطلق هم از اوست. بیشترین شناخت را هم به بندگان خدا دارد؟ پس واسطه چه کاری انجام می دهد؟
و من الله توفیق

سلام
قبلا عرض شد که توسل که ایجاد یک ارتباط معنوی با ولی الهی است موجب افزایش ظرفیتهای شخص متوسل میشود لذا فرد مشمول فیض الهی میشود
چه بسا با عدم اتصال از این طریق ظرفیت لازم ایجاد نشود و چون عالم حساب دارد با عدم ظرفیت فیضی هم نخواهد بود البته مفهوم این سخن این است که توسل همیشه یک امر ضروری نیست بلکه در صورت عدم کفایت ظرفیتها برای گرفتن فیض ، لازم میشود
والله الموفق

[="Tahoma"]

شریعت عقلانی;421085 نوشت:
بله این هم درست است. ولی آیا هیچ گیاهی برای رشد و کمال دست به دامان گیاه دیگری می شود؟ خوب انسان ها هم برای تقرب به خدا از وسایلی مانند دعا و گریه و .... استفاده می کنند. باز هم می گویم مناقشه بر سر مصادیق اسباب بیرونی است نه اصل این اسباب.

سلام
اول اینکه یا توسل به اسباب درست است یا نیست . اگر درست است درونی و برونی ندارد اگر نادرست است هم همینطور . و ما میگوییم درست است چرا که عالم عالم اسباب است
ثانیا لطف فرموده در مورد اولیاء الهی بیشتر مطالعه فرمایید تا ایشان را انسانهایی همچون خودمان ندانید . بله ممکن است بدن و ظاهرشان مانند ما باشد اما از لحاظ کمالات درونی بین ما و آنها از زمان تا آسمان فرق است . ما اسیر لای و لجن دنیا هستیم و ایشان در مقعصد صدق عند ملیک مقتدر

شریعت عقلانی;421085 نوشت:
خداییش در صورت لزوم رو خوب اومدی!
حالا تشخیص این لزوم اگر به عهده فرد باشد و اگر به این نتیجه رسید که بدون این اسباب بیرونی ( توسل به اولیا ) هم می تواند به خداوند تقرب جوید آیا این فرد هیچ کم از توسل کنندگان دارد؟ آیا می توان گفت که درجه کمال کسی که بدون واسطه به خدا تقرب می جوید از درجه کمال کسی که توسل می کند بیشتر است؟

بله همچنان معتقدیم که توسل یک امر دائمی نیست بلکه در صورت لزوم باید توسل کرد
و اما در مورد سوالی که مطرح کردید باید بگویم این به ظرفیتها و استعدادها بستگی دارد و به نظرم اغلب افراد بهتر است از این سبب الهی بهره مند شوند . ولایت مسیر آسانتر برای رسیدن به مقاصد است و مطمئنا عقل آنرا توصیه می کند هرچند الزامی وجود ندارد

شریعت عقلانی;421085 نوشت:
فکر میکنم منظورتان از لازم نیست این است که واجب نشده ولی مستحب است. منتها خواستم این خواست فرد را کمی بشکافم.
سخنرانی ای از یک دکتر روانشناسی گوش می دادم که متخصص تکنولوژی فکر بود. او طی تحقیقاتی که انجام داده بود به این نتیجه رسید که همه کاره در وجود انسان قدرت باور اوست. می گفت شما وقتی حرم امام رضا (ع) می روی و توسل می کنی و شفا می یابی در حقیقت این امام رضا (ع) نبوده که شفا داده بلکه قدرت باور خودت تو را شفا داد. امام رضا بهانه بود. شما باور داشتی که امام رضا (ع) شفا می دهد و همین قدرت باورت در شفا یافتن تو بهت کمک کرد. لذا همه چیر به خودت و در حقیقت عامل درونی بر می گردد. عوامل بیرونی هم بهانه ای هستند که همان عامل درونی فعال گردد.
2 نفر را در نظر بگیرید که به حرم امام رضا (ع) می روند. یکی باورمند است و دیگری خیر. به اولی حس معنوی دست می دهد و به دومی خیر. یعنی باور نفر اول بوده که باعث شده یک احساس معنویت داشته باشد.
برای همین هم هست که بنده توسل به اولیاء خدا را اولا با شرط باورمندی فرد معتبر می دانم و ثانیا اعتبار آن هم تا حد همین فعال کردن عامل درونی است و لا غیر.

بله یک جهت مهم توسل همین است چه اینکه ما به تمثل و تجسم عامل معنوی نیازمندیم تا اینکه طلب و درخواست و باورمان به اوج برسد اما این به آن معنا نیست که ولی الهی در تصرف دخیل نباشد .
قرآن کریم خود قدرت تصرف اولیاء الهی را به ما تعلیم داده است
[سوره المائدة (5): آيه 110]
إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَ عَلى‏ والِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِي وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِي وَ إِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِينٌ (110)
ترجمه:
110- بياد آور هنگامى را كه خداوند به عيسى بن مريم گفت متذكر نعمتى كه بر تو و مادرت دادم باش، زمانى كه تو را بوسيله روح القدس تقويت كردم كه در گاهواره و به هنگام بزرگى با مردم سخن مى‏گفتى، و هنگامى كه كتاب و حكمت و تورات و انجيل بر تو آموختم، و هنگامى كه به فرمان من از گل چيزى بصورت پرنده مى‏ساختى و در آن مى‏دميدى و به فرمان من پرنده‏اى مى‏شد و كور مادرزاد و مبتلا به بيمارى پيسى را به فرمان من شفا مى‏دادى، و مردگان را (نيز) به فرمان من زنده مى‏كردى، و هنگامى كه بنى اسرائيل را از آسيب رسانيدن به تو باز داشتم در آن موقع كه دلايل روشن براى آنها آوردى ولى جمعى از كافران آنها گفتند اينها جز سحر آشكار نيست

وقتی چنین کانونهای قدرت معنوی در کنار ما و در دسترسمان هستند چرا از آنها استفاده نکنیم . در نگاه توحیدی توسل به اولیاء الهی توسل به سببی الهی است و نه تنها بلااشکال است بلکه بسیار ارزنده و سودبخش است
والله الموفق

آبـرنـگـ;418553 نوشت:
آیـا بــرای رســـیدن بــه خـــدا، مــیـــانـــه‌ای بـایــد بـاشــــد؟

[=times new roman]اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ«6»
[=times new roman]ما را به راه راست هدایت فرما
[=times new roman]

[=times new roman]صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ«7»
[=times new roman]راه آنان که گرامی‏شان داشته‏ای نه [راه] مغضوبان و نه [راه] گمراهان

سلام

مستقیم میرویم بر مهم ترین سوره قران کریم یعنی سوره مبارکه الفاتحه در این سوره لااقل روزی هفده بار از خدا میخواهیم که ما را به راه راست هدایت کند دقت کنید نمیگوئیم ما را به بهشت هدایت کن بلکه میگوئیم ما را به صراط مستقیم هدایت کن یعنی مهم در راه درست قرار گرفتن است تا هدف نهائی بدست اید و در آیه بعد راه را نشان میدهد و میفرماید راه کسانی که به انان نعمت دادی خوب خدا به چه کسانی نعمت داده که میبایست انان را دنبال کنیم تا مورد غضب قرار نگیریم و گم نشویم !

[="Tahoma"]

عــــلی;420871 نوشت:
بزرگوار یکبار عرض کردم حرف شما صحیح است برای رزق و روزی و ... تا میتوانی دنبال وسیله بگرد و خداوند برایت فراهم میکند.اما برای درخواست دعا شما حق نداری به کس دیگری بگویی این حق خداست که با زبانت با وی سخن بگویی و دعایت را بگویی نه اینکه چون برای غذا خوردن قاشوق هست برای دعا کردن هم باید یه نامه رسانی باشد!!! دعا را خداوند میشنود.پس یا حسین کمکم کن یا علی مرا دریاب معنی نمیدهد!!!

سلام
اگر یک عده ای به شما حمله کنند و کتک بزنند و آنطرف تر پلیسی باشد فریاد نمی زنی کمکم کن ؟
آیا این کار شرک است ؟
آیا در این لحظه حساس دیگر خدا شنوا نیست و یا اینکه تواناییش از دست رفته است ؟(نعوذ بالله )
توسل وسیله قرار دادن است بسوی خدا
در عین حال در یک نگاه توحیدی که اولیاء الهی سبب الهی دیده میشوند نه یک وجود مستقل استعانت از آنان بلا اشکال است چون آنها قدرت تصرف در جسم و جان را دارند و کاری بی اذن الهی نمی کنند
و اما حق خدا محفوظ است چون در نگاه توحیدی هیچ چیزی وجود و اثر مستقل ندارد
والله الموفق

حامد;421136 نوشت:
بله همچنان معتقدیم که توسل یک امر دائمی نیست بلکه در صورت لزوم باید توسل کرد
و اما در مورد سوالی که مطرح کردید باید بگویم این به ظرفیتها و استعدادها بستگی دارد و به نظرم اغلب افراد بهتر است از این سبب الهی بهره مند شوند .

با سلام خدمت استاد گرامی.
در مورد کلام بالا هم این طور که بنده برداشت کردم ظاهرا هر چه ظرفیت ها و استعدادها بالاتر برود نیاز به توسل در انسان کمتر می شود. وقتی می گویید اغلب مردم باید از این سبب الهی بهره مند شوند اینطور برداشت می کنم که اکثریت مردم مستضعف فکری هستند و توسل برای این عامه مردم لازم و ضروری است چون ظرفیت پایینی دارند. منتها وقتی عوام به خواص تبدیل شد نیاز به توسل هم به بی نیازی تبدیل خواهد گشت. درست است؟
حامد;421136 نوشت:
اول اینکه یا توسل به اسباب درست است یا نیست . اگر درست است درونی و برونی ندارد اگر نادرست است هم همینطور . و ما میگوییم درست است چرا که عالم عالم اسباب است

آیا اگر بگوییم ارتباط با خدا با اسباب باید صورت گیرد دلیل بر تایید هر اسبابی است؟
مثلا اگر بگوییم غذا را باید با قاشق بخورید یعنی اینکه با هر چیزی می توان غذا خورد؟ ما می گوییم برای ارتباط با خدا تا حد ممکن و در این جهان باید واسطه ها را از میان برداشت. حال اگر به کار گیری واسطه ای ضروری است خوب باید استفاده کرد. لذا هر چه واسطه ها کمتر باشد اتصال بیشتر و بهتر برقرار می شود. برخی عرفا ادعا دارند که با خدا به گونه ای ارتباط برقرار کرده اند که هیچ اسباب این جهانی بین آنها و خدا وجود نداشته است. ارتباط آنها به گونه ای بوده که نمی توانستند بر زبان بیاورند. چون خداوند لیس کمثله شی است و شبیه هیچ چیز نیست وقتی تو اتصال برقرار می کنی نمی توانی حتی بوسیله زبان ( که ظاهرا ابزار الزامی ارتباط برای بسیاری از انسان هاست ) حقیقت این ارتباط را بیان بکنی. در آن شرایط همه اسباب این جهانی از کار می افتد. یک حالت بی خودی به انسان دست می دهد.
همین مسئله بیانگر این است که تا حد ممکن می بایست واسطه ها را از میان برداشت. مگر واسطه هایی که ناگزیر از استفاده آن هستی.
و من الله توفیق


با سلام

امام علی (ع) در نهج البلاغه و امام سجاد (ع) در صحیفه از اهل بیت علیهم السلام بعنوان وسیله (وصیله) نام برده اند :

قال اميرالمومنين اللَّهُمَّ اءَعْلِ عَلَى بِنَاءِ الْبَانِينَ بِنَاءَهُ وَ اءَكْرِمْ لَدَيْكَ نُزُلَهُ وَ شَرِّفْ عِنْدَكَ مَنْزِلَهُ وَ آتِهِ الْوَسِيلَةَ وَ اءَعْطِهِ السَّنَاءَ وَ الْفَضِيلَةَ وَ احْشُرْنَا فِي زُمْرَتِهِ غَيْرَ خَزَايَا وَ لاَ نَادِمِينَ وَ لاَ نَاكِبِينَ وَ لاَ نَاكِثِينَ وَ لاَ ضَالِّينَ وَ لاَ مُضِلِّينَ وَ لاَ مَفْتُونِينَ.خطبه 105
بار خدايا، بناى دين او (خاتم النبيين) را از آنچه ديگران فرا برده اند، فراتر بر. بر خوان نعمت خود گراميش دار. و منزلتش را در نزد خود بيفزاى و او را وسيلت عطا كن و، برترى و فضيلتش بخش .

اَللَّهُمَّ أَعْطِ مُحَمَّداً الْوَسيلَةَ ، وَ الشَّرَفَ وَ الْفَضيلَةَ ، وَ الْمَنْزِلَةَ الْكَريمَةَ .

حَتَّى إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ صَلّى اللّهُ عَلَيهِ وَ آلِه رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْاءَعْقَابِ، وَغَالَتْهُمُ السُّبُلُ، وَاتَّكَلُوا عَلَى الْوَلاَئِجِ وَ وَصَلُوا غَيْرَ الرَّحِمِ وَ هَجَرُوا السَّبَبَ الَّذِي اءُمِرُوا بِمَوَدَّتِهِ، وَ نَقَلُوا الْبِنَاءَ عَنْ رَصِّ اءَسَاسِهِ، فَبَنَوْهُ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ، مَعَادِنُ كُلِّ خَطِيئَةٍ، وَ اءَبْوَابُ كُلِّ ضَارِبٍ، فِي غَمْرَةٍ قَدْ مَارُوا فِي الْحَيْرَةِ، وَ ذَهَلُوا فِي السَّكْرَةِ عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ مِنْ مُنْقَطِعٍ إِلَى الدُّنْيَا رَاكِنٍ، اءَوْ مُفَارِقٍ لِلدِّينِ مُبَايِنٍ.خطبه 150
در اين هنگام ، خدا جان پيامبر خود (صلى اللّه عليه و آله ) را بستد. قومى به عقب بازگشتند و در راههاى گوناگون ، كه به هلاكتشان مى انجاميد گام نهادند. بر آن آراء باطل ، كه در دلشان مى گذشت ، اعتماد كردند و از خويشاوند بريدند و از وسيله وسببي كه به دوستى آن ماءمور شده بودند (يعنى اهل بيت ) دور گشتند و بنا را از بنيان محكمش برافكندند

به قرآن روى به خدا آوريد و قرآن را وسيله خواهش از مردم قرار مدهيد.
بندگان خدا، براى روى آوردن به خدا، قرآن را نيكوترين وسيله يافته اند. بدانيد كه قرآن شفيعى است كه شفاعتش پذيرفته آيد و گوينده اى است كه سخنش به تصديق مقرون باشد. هر كه را كه در روز قيامت قرآن شفاعت كند، بپذيرندش و، هر كه را در روز قيامت قرآن تقبيح كند، سخنش به زيان او گردد.خطبه 175
وامام چهارم در : العاشِرَة : « مُناجاة المُتوَسِّلين »
اِلهي لَيْسَ لي وَسيلَةٌ اِلَيْكَ اِلاّ عَواطِفُ رَأفَتِكَ، وَلا لي ذَريعَةٌ اِلَيْكَ اِلاّ عَوارِفُ رَحْمَتِكَ، وَشَفاعَةُ نَبِيِّكَ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ، وَمُنْقِذِ الاُْمَّةِ مِنَ الْغُمَّةِ، فَاجْعَلْهُما لي سَبَباً اِلى نَيْلِ غُفْرانِكَ، وَصَيِّرْهُما لي وُصْلَةً اِليَ الْفَوْزِ بِرِضْوانِكَ، وَقَدْ حَلَّ رَجائي بِحَرَمِ كَرَمِكَ، وَحَطَّ طَمَعي بِفِناءِ جُودِكَ، فَحَقِّقْ فيكَ اَمَلي، وَاخْتِمْ بِالْخَيْرِ عَمَلي، وَاجْعَلْني مِنْ صَفْوَتِكَ الَّذينَ اَحْلَلْتَهُمْ بُحْبُوحَةَ جنَّتِكَ، وَبوَّأْتَهُمْ دارَ كَرامَتِكَ، وَاَقْرَرْتَ اَعْيُنَهُمْ بِالنَّظَرِ اِلَيْكَ يَوْمَ لِقائِكَ، وَاَوْرَثْتَهُمْ مَنازِلَ الصِّدْقِ في جِوارِكَ، يا مَنْ لا يَفِدُ الْوافِدُونَ عَلى اَكْرَمَ مِنْهُ، وَلا يَجِدُ الْقاصِدُونَ اَرْحَمَ مِنْهُ، يا خَيْرَ مَنْ خَلا بِهِ وَحيدٌ، وَيا اَعْطَفَ مَنْ اَوى اِلَيْهِ طَريدٌ، اِلى سَعَةِ عَفْوِكَ مَدَدْتُ يَدي، وَبِذَيْلِ كَرَمِكَ اَعْلَقْتُ كَفّي، فَلا تُولِنِي الْحِرْمانَ، وَلا تُبْلِني بِالْخَيْبَةِ وَالْخُسْرانِ، يا سَميعَ الدٌّعاءِ يا اَرْحَمَ الرّحِمينَ .
[وكان من دعائه في ذكر آل محمد (عليهم السلام)]
أللَّهُمَّ يَا مَنْ خَصَّ مُحَمَّداً وآلَهُ بِالْكَرَامَةِ وَحَبَاهُمْ بِاْلرِّسَالَةِ وَخَصَّصَهُمْ بِالْوَسِيلَةِ وَجَعَلَهُمْ وَرَثَةَ الانْبِياءِ وَخَتَمَ بِهِمُ الاوْصِيَاءَ وَالاَئِمَّةَ وَعَلَّمَهُمْ عِلْمَ مَا كَانَ وَمَا بَقِيَ وَجَعَلَ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إلَيْهِمْ. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ، وَافْعَلْ بِنَا مَا أَنْتَ أَهْلُهُ فِي الدّيْنِ وَالدُّنْيَا وَالاخِرَةِ إنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْء قَدِيرٌ.

رَبِّ صَلِّ عَلَى أَطَائِبِ أَهْلِ بَيْتِهِ الَّذِينَ اخْتَرْتَهُمْ لاَِمْرِكَ، وَجَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِكَ، وَحَفَظَةَ دِيْنِكَ، وَخُلَفَآءَكَ فِي أَرْضِكَ، وَحُجَجَكَ عَلَى عِبَادِكَ، وَطَهَّرْتَهُمْ مِنَ الرِّجْسِ وَالدَّنَسِ تَطْهِيراً بِإرَادَتِكَ، وَجَعَلْتَهُمْ الْوَسِيْلَةَ إلَيْكَ وَالْمَسْلَكَ إلَى جَنَّتِكَ، رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَآلِهِ

اگر گفته شود کسانی که نزد یعقوب ومنافقینی که نزد رسول الله (ص) برای استغفار آمدند چون حق الناس کرده بودند در جواب گوییم پس با آیات زیر چه میکنید :

فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ {محمد/19}

يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَن لَّا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ {الممتحنة/12}

خدای متعال به رسولش میگوید برای مومنین استغفار کند ، آیا مومنین هم بر گردن رسول الله حق الناس دارند ؟!

واصل اشتباه در توسل در اینجاست که بعضی میگویند در حرم امام رضا (ع) از خدا بخواهیم یا امام ؟؟؟!!!

من شما سوال میکنم مگر خدای متعال از رگ گردن به ما نزدیکتر نیست وهمه مکانها ملک الله نیست وبهر طرفی که رو کنیم وجه الله نیست .... چرا فرمود : روبه کعبه نماز کنید ؟

چرا فرمود از مقام ابراهیم نمازگاه بگیرید ؟ مگر ارض الله واسعه نبود ؟ چی شد ؟! اصلا چرا فرمود دعا کنید ؟ مگر خودش علیم بذات صدور نیست ؟!!!!

پس بهمان دلیلی که بعضی زمانها (ایام الله ) و بعضی مکانها (بیتی و مقام ابراهیم ) منسوب به حضرت حق تعالی هستند وخداوند سبحان خواسته و دوست داشته که ما از آن راه واردشویم ما هم مساجد و مشاهد مشرفه را برای دعا مناسب تر میدانیم چون به اجابت نزدیکترند و تعظیم شعائر الهی ، و دعا هم نه به معنی استقلال در خواندن که شرک است بلکه به معنی : وقدمناک بین یدی حاجاتنا : اصل ، الله متعال است .

کدام شیعه در حرم امام رضا (ع) امام رضا را عبادت کرده یا مساوی ومعادل الله دانسته ومستقلا از او طلب حاجت کرده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

http://iranclubs.org/forums/showthread.php?t=104444

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

حامد;421139 نوشت:

سلام
اگر یک عده ای به شما حمله کنند و کتک بزنند و آنطرف تر پلیسی باشد فریاد نمی زنی کمکم کن ؟
آیا این کار شرک است ؟
آیا در این لحظه حساس دیگر خدا شنوا نیست و یا اینکه تواناییش از دست رفته است ؟(نعوذ بالله )
توسل وسیله قرار دادن است بسوی خدا
در عین حال در یک نگاه توحیدی که اولیاء الهی سبب الهی دیده میشوند نه یک وجود مستقل استعانت از آنان بلا اشکال است چون آنها قدرت تصرف در جسم و جان را دارند و کاری بی اذن الهی نمی کنند
و اما حق خدا محفوظ است چون در نگاه توحیدی هیچ چیزی وجود و اثر مستقل ندارد
والله الموفق

شرمنده بزرگوار.
الان اگر آنها در حال کتک زدن شما هستند و بگویی یا امام زمان کمکم کن میاید کمکت میکند؟
چرا میخواهید با عقلتان چیزی را اثبات کنید که عقلانی نیست؟
بگذارید مثال را به این گونه تغییر دهم:
در جزیره ای تنها گیر افتاده اید و کسی صدای شما را نمیشنود.بهتر است خدا را صدا بزنی یا بندگانش را؟این در حالی است که هیچ کدام جسم نیستند و بندگان نزد خداوند هستند و خداوند هم مالک جهان همه جا هست.این خیلی فرق میکند تا اینکه کسی کنارت باشد.مثلاً پیامبر کنارت شمشیر میزند و میگویی لبیک یا رسول الله تا اینکه پیش خدا باشد و به پیامبر بگویی یا رسول الله از خدا دعایم را بخواه تا برایم اجابت کند!!! در حالی که خدا شنونده تر و مهربان تر نسبت به بندگانش است.

[="Tahoma"]

شریعت عقلانی;421171 نوشت:
با سلام خدمت استاد گرامی.
در مورد کلام بالا هم این طور که بنده برداشت کردم ظاهرا هر چه ظرفیت ها و استعدادها بالاتر برود نیاز به توسل در انسان کمتر می شود. وقتی می گویید اغلب مردم باید از این سبب الهی بهره مند شوند اینطور برداشت می کنم که اکثریت مردم مستضعف فکری هستند و توسل برای این عامه مردم لازم و ضروری است چون ظرفیت پایینی دارند. منتها وقتی عوام به خواص تبدیل شد نیاز به توسل هم به بی نیازی تبدیل خواهد گشت. درست است؟

سلام
از خواص شدن برای بی نیازی از اولیاء الهی در طی مراتب کافی نیست
توسل تا بالاترین مقامات معنوی خواص هم ، میتواند مورد توجه باشد و چه بسا مقاماتی که بدون دستگیری ولی اعظم قابل وصول نباشد

شریعت عقلانی;421171 نوشت:
آیا اگر بگوییم ارتباط با خدا با اسباب باید صورت گیرد دلیل بر تایید هر اسبابی است؟
مثلا اگر بگوییم غذا را باید با قاشق بخورید یعنی اینکه با هر چیزی می توان غذا خورد؟ ما می گوییم برای ارتباط با خدا تا حد ممکن و در این جهان باید واسطه ها را از میان برداشت. حال اگر به کار گیری واسطه ای ضروری است خوب باید استفاده کرد. لذا هر چه واسطه ها کمتر باشد اتصال بیشتر و بهتر برقرار می شود. برخی عرفا ادعا دارند که با خدا به گونه ای ارتباط برقرار کرده اند که هیچ اسباب این جهانی بین آنها و خدا وجود نداشته است. ارتباط آنها به گونه ای بوده که نمی توانستند بر زبان بیاورند. چون خداوند لیس کمثله شی است و شبیه هیچ چیز نیست وقتی تو اتصال برقرار می کنی نمی توانی حتی بوسیله زبان ( که ظاهرا ابزار الزامی ارتباط برای بسیاری از انسان هاست ) حقیقت این ارتباط را بیان بکنی. در آن شرایط همه اسباب این جهانی از کار می افتد. یک حالت بی خودی به انسان دست می دهد.
همین مسئله بیانگر این است که تا حد ممکن می بایست واسطه ها را از میان برداشت. مگر واسطه هایی که ناگزیر از استفاده آن هستی.
و من الله توفیق

ادعای ما این است که توسل تعلیم قرآن کریم است و به نحو اشاره بیان شده است . توسل مصطلح در حقیقت ارتباط مستقیم برای اخذ مطلب و وصول به مقصد است .
دین چیزی جز بیان نحوه عبودیت ولی الهی به درگاه حق تعالی نیست . لذا تمام دین توسل به ولی الهی در وصول به کمال است پس تمام مسلمانان در تعبد به اسباب شرعی متوسل به محمد ص هستند . اما از انجا که این عبودیت را خدای متعال به ولیش اموخت و بر او لازم ساخت ایشان می خواهند که سایرین هم بر همین طریق تعلیمی متمسک باشند در عین حال ولی الهی بعنوان تجسم مقاصد الهی به اذن الهی قدرت به ایصال افراد به مقامات خود را دارد
حال ما از این سبب عظیم الهی استفاده های ناچیز در اموری دنیوی می کنیم نافی مقامات و تصرفات و طریقه صحیح برخورداری نیست
آنچه که در خصوص ارتباط خواص با حضرت باری تعالی گفتید نافی این مطالب نیست . توجه به این نکته بسیار مهم است که مقامات اولیاء الهی دانایی صرف نیست بلکه دارایی است و ایشان از این خزانه های غیب به اذن الهی می توانند عطا کنند .
والله الموفق

[="Tahoma"]

عــــلی;421204 نوشت:
شرمنده بزرگوار.
الان اگر آنها در حال کتک زدن شما هستند و بگویی یا امام زمان کمکم کن میاید کمکت میکند؟
چرا میخواهید با عقلتان چیزی را اثبات کنید که عقلانی نیست؟
بگذارید مثال را به این گونه تغییر دهم:
در جزیره ای تنها گیر افتاده اید و کسی صدای شما را نمیشنود.بهتر است خدا را صدا بزنی یا بندگانش را؟این در حالی است که هیچ کدام جسم نیستند و بندگان نزد خداوند هستند و خداوند هم مالک جهان همه جا هست.این خیلی فرق میکند تا اینکه کسی کنارت باشد.مثلاً پیامبر کنارت شمشیر میزند و میگویی لبیک یا رسول الله تا اینکه پیش خدا باشد و به پیامبر بگویی یا رسول الله از خدا دعایم را بخواه تا برایم اجابت کند!!! در حالی که خدا شنونده تر و مهربان تر نسبت به بندگانش است.

سلام
شما محور بحث را باید بیشتر مورد توجه قرار دهید
ما از بهتری یا بدتری حرف نمیزنیم بلکه از جواز توسل سخن میگوییم
شما میخواهید توسل را رد کنید ما میگوییم توسل استفاده از قانون اسباب است که خدای متعال قرار داده
توسل به اسباب همانطور که در امور عادی خلاف نیست شرک نیست و نفی خدایی خدا نیست
در سایر امور هم توسل به موجود شایسته که دارای جایگاه و منزلت الهی و توانایی مدد دارد بلا اشکال است
در مورد اولیاء الهی هم قائل به این محدودیتهایی که برای افراد عادی گفتید نیستیم
والله الموفق

شریعت عقلانی;421089 نوشت:

با سلام.
به قسمت انتهای پست بنده شماره28 مراجعه بفرمایید شایدپاسختان همان باشد. در واقع شما اگر همین اعتقادی را که به شفاعت امام رضا (ع) و شفا دادن او دارید اگر به درخت خانه خودتان هم داشته باشید شاید شفا پیدا کنید. تا که باورتان چه باشد؟ می گویند مادر ترزا هم عده ای را شفا داده است. خوب در حرم امام رضا اگر شفای صورت می گیرد شاید به خاطر انرژی های مثبت بسیار زیادی است که مردم معتقد ازخود صادر می کند. خوب اینها بی تاثیر نیست. مگر روح امام رضا (ع) جا و مکان بخصوصی دارد. مگر او نمی تواند شما را از خانه خودتان شفا دهد؟ مگر ایشان محصور در همان آرامگاه خود است؟ مسلما بر اساس اعتقاد شیعیان خیر. خوب شاید علت شفا یافتن همانی است که عرض شد.و
من الله توفیق

بله قطعا باید همچین بررسیهایی از لحاظ آماری صورت بگیرد اما مردش تا به حال پیدا نشده است مملکت این همه دانشگاه و دانشجو دارد معلوم نیست چه کار دارند می کنند !!!

[="Microsoft Sans Serif"]درود بر آقای «عـــــلی» سپاس از اینکه دعوت ما را پذیرفتید :Gol:

عــــلی;420420 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم.
بزرگوار من هیچ نیازی در خودم ندیدم که انسانی را غیر خدا صدا بزنم و بگویم یاری ام کن!!!!خوب شما حتماً دیده اید ما که هرچی از خدایمان خواستیم به ما داد و ما را نیازمند به غیر نکرد.خوب شما امامان خود را بخوانید ما هم خدایمان را میخوانیم.کدام امام شما از خدای من مهربان تر و به درون من و نیاز من آگاهتر است؟این مساله کاملاً عقلانیست.

ما از گفتن چیزهای شاخه‌ای پرهیز می‌کنیم و تنها دو پرسش همسان از شما می‌پرسیم:


ای یوسف! آخر سوی این یعقوب نابینا بیا /// ای عیسی پنهان شده! بر طارم مینا بیا

  • چرا خداوند چشمان «یعقوب» را با پیراهن متبرک شده به‌دست یوسف، درمان کرد؟ چرا خود خدا اینکار را انجام نداد؟
  • در سرگذشت موسی، چرا آن جوان کشته شده، با بدن آن گاو زنده شد؟ چرا خدا خود، او را زنده نکرد؟

(بقره / 73): «پس گفتیم: قسمتی از گاو سربریده را به بدن مقتول بزنید. خداوند، اینگونه مردگان را زنده می‌کند و آیات خود را به شما نشان می‌دهد؛ شاید اندیشه کنید»


ای موسی عمران که در سینه، چه سیناهاستت /// گاوی خدایی می‌کند، از سینه‌ی سینا بیا

عــــلی;421204 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

شرمنده بزرگوار.
الان اگر آنها در حال کتک زدن شما هستند و بگویی یا امام زمان کمکم کن میاید کمکت میکند؟
چرا میخواهید با عقلتان چیزی را اثبات کنید که عقلانی نیست؟
بگذارید مثال را به این گونه تغییر دهم:
در جزیره ای تنها گیر افتاده اید و کسی صدای شما را نمیشنود.بهتر است خدا را صدا بزنی یا بندگانش را؟این در حالی است که هیچ کدام جسم نیستند و بندگان نزد خداوند هستند و خداوند هم مالک جهان همه جا هست.این خیلی فرق میکند تا اینکه کسی کنارت باشد.مثلاً پیامبر کنارت شمشیر میزند و میگویی لبیک یا رسول الله تا اینکه پیش خدا باشد و به پیامبر بگویی یا رسول الله از خدا دعایم را بخواه تا برایم اجابت کند!!! در حالی که خدا شنونده تر و مهربان تر نسبت به بندگانش است.

باسلام و عرض ادب

1) این حرف را اهل سنت هم نمی زنند که شما می زنید؟

2) وسیله چیزی در عرض قدرت الهی نیست و اینگونه نیست که او مستقل در تاثیر باشد؛ بلکه او هر چه دارد به اذن الله است؛ همچنان که عیسی بن مریم علیهماالسلام گلی رابر می گیرد و به شکل پرنده ای در می آورد و در آن می دمد و به اذن الله پرنده می شود و یا اینکه مرده را زنده می کند به اذن الله. و این در حالی است که نسبت خلق را به خویش استناد می دهد؛ اما خلقتی ماذون و نه مستقل.

3) اینکه فرق قائل شدید بین حیات و ممات خود اشتباهی فاحش است؛ زیرا در حال حیات نیز اگر شخصی به دید استقلال به تصرف اولیای الهی توجه نماید خود شرک محسوب می گردد و تصرفات اولیا نیز مؤید به قوای روحی آنان است و نه به جسم عنصری آنان. عصای موسی علیه السلام چوبی بیش نیست اما هنگامی که در دست موسی قرار می گیرد دریا را می شکافد و تبدیل به اژدها می گردد. واین امری است که بزرگان اهل سنت نیز بدان معتقدند و جای بسی تاسف است از شما؟

4) کسی که خدای واحد را در سختی ها و شدائد می خواند؛ و خداوند متعال حاجت او را مرحمت می نماید آیا خداوند متعال حاجت او را بدون هیچ واسطه ای عطا می نماید؟

«ولی خدا» نیز خود وسیله ای از اسباب الهی است که باذن الله منشاء اثر است و هیچ انسان مسلمانی نیز هنگام توسل به اولیای دین آنها رامستقل و در عرض خدا فرض نمی کند؛ علاوه بر اینکه باید توجه داشت که توسل به اولیای الهی بعد از ناامیدی از اسباب عادی و در خواست از خداوند متعال صورت می پذیرد.

یعنی قبل از توسل به این وسیله در خواست از خدا صورت پذیرفته اما به ظاهر چیزی دیده نشده است؛حال شخص آمده و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و اهلبیت طاهرین او راواسطه ی درخواست خویش نموده که از این مجرا و به برکت وجود آنهاحاجتش برآورده شود.

5) نکته ای که دوست گرامی آبرنگ نیز اشاره نمودند نکته ی قابل توجهی است؛ چرا خداوند به مومنین می فرماید به نزد پیامبر بروید تا او برای شما دعا و استغفار نماید؟ِ «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيما»، آیا خداوند مهربان نیست؟ چرا امر نموده که زمانی که به نزد آن حضرت بروید و استغفارتان همراه استغفار آن حضرت باشد خدا را تواب و رحیم می یابید؟

موفق باشید.

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

صدرا;421404 نوشت:
باسلام و عرض ادب

1) این حرف را اهل سنت هم نمی زنند که شما می زنید؟

2) وسیله چیزی در عرض قدرت الهی نیست و اینگونه نیست که او مستقل در تاثیر باشد؛ بلکه او هر چه دارد به اذن الله است؛ همچنان که عیسی بن مریم علیهماالسلام گلی رابر می گیرد و به شکل پرنده ای در می آورد و در آن می دمد و به اذن الله پرنده می شود و یا اینکه مرده را زنده می کند به اذن الله. و این در حالی است که نسبت خلق را به خویش استناد می دهد؛ اما خلقتی ماذون و نه مستقل.

3) اینکه فرق قائل شدید بین حیات و ممات خود اشتباهی فاحش است؛ زیرا در حال حیات نیز اگر شخصی به دید استقلال به تصرف اولیای الهی توجه نماید خود شرک محسوب می گردد و تصرفات اولیا نیز مؤید به قوای روحی آنان است و نه به جسم عنصری آنان. عصای موسی علیه السلام چوبی بیش نیست اما هنگامی که در دست موسی قرار می گیرد دریا را می شکافد و تبدیل به اژدها می گردد. واین امری است که بزرگان اهل سنت نیز بدان معتقدند و جای بسی تاسف است از شما؟

4) کسی که خدای واحد را در سختی ها و شدائد می خواند؛ و خداوند متعال حاجت او را مرحمت می نماید آیا خداوند متعال حاجت او را بدون هیچ واسطه ای عطا می نماید؟

«ولی خدا» نیز خود وسیله ای از اسباب الهی است که باذن الله منشاء اثر است و هیچ انسان مسلمانی نیز هنگام توسل به اولیای دین آنها رامستقل و در عرض خدا فرض نمی کند؛ علاوه بر اینکه باید توجه داشت که توسل به اولیای الهی بعد از ناامیدی از اسباب عادی و در خواست از خداوند متعال صورت می پذیرد.

یعنی قبل از توسل به این وسیله در خواست از خدا صورت پذیرفته اما به ظاهر چیزی دیده نشده است؛حال شخص آمده و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و اهلبیت طاهرین او راواسطه ی درخواست خویش نموده که از این مجرا و به برکت وجود آنهاحاجتش برآورده شود.

موفق باشید.


آبـرنـگـ;421375 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]درود بر آقای «عـــــلی» سپاس از اینکه دعوت ما را پذیرفتید :Gol:

ما از گفتن چیزهای شاخه‌ای پرهیز می‌کنیم و تنها دو پرسش همسان از شما می‌پرسیم:


ای یوسف! آخر سوی این یعقوب نابینا بیا /// ای عیسی پنهان شده! بر طارم مینا بیا

  • چرا خداوند چشمان «یعقوب» را با پیراهن متبرک شده به‌دست یوسف، درمان کرد؟ چرا خود خدا اینکار را انجام نداد؟
  • در سرگذشت موسی، چرا آن جوان کشته شده، با بدن آن گاو زنده شد؟ چرا خدا خود، او را زنده نکرد؟

(بقره / 73): «پس گفتیم: قسمتی از گاو سربریده را به بدن مقتول بزنید. خداوند، اینگونه مردگان را زنده می‌کند و آیات خود را به شما نشان می‌دهد؛ شاید اندیشه کنید»


ای موسی عمران که در سینه، چه سیناهاستت /// گاوی خدایی می‌کند، از سینه‌ی سینا بیا

جالب است!!
شما چه مثال های عجیبی از قران می اورید تا بتوانید وسیله را برای دعاهایتان اثبات کنید!!!
هم پیراهن قابل لمس و جسم بود و هم پارچه همانطور که جناب حامد و بسیاری از دوستان مثال هایی را اوردند.هم اینکه انها برای ارتباط با بندگان بود نه خدا!!!
دیگر نمیدانم به چه زبانی بگویم.آنچیزی که در دل هست و به زبان گفته میشود پارچه نیست که به چیزی زده بشود.پیراهن نیست که به چشم زده شود.
اصلاً چرا اینگونه توضیح دهم.بیایید با هم یک کابل به آسمان وصل کنیم و با خداوند چت کنیم نظر شما چیست؟بنظر من این بهترین وسیله خواهد بود.
این فقط یه مثال بود.چون وسیله هایی که شما برای مثال هایتان برای مساله دعا و استغفار می اورید جسم مادی هستند نه معنوی.
شما باید مثال معنوی برای اجابت دعا بیاورید.
مثلاً بگویید که من یه کابل وصل میکنم به امام زمان ایشان هم پیام مرا بخدا میرساند این میشود وسیله.و این در صورتی است که شما برای ارتباط با خدا نیاز به کابل داشته باشید.دقت داشته باشید برای ارتباط با خدا اصلاً هیچ واسطه ای نیست فقط کافیست حتی در دل صدایش بزنید او خواهد شنید.شما میخواهی این داستان را با پارچه ثابت کنید.
مشکل و اشتباه بزرگ شما این است:
خداوند را با پارچه پیراهن و یعقوب و وسیله و .. مقایسه میکنید.
زبان من فارسی است.شما برای اتصال به خدا نیاز به وسیله ندارید چونکه خداوند تمام وسایل لازم را در جسم شما قرار داده.بلکه برای اتصال به بندگان خدا و دیگر موجودات نیاز به وسایلی غیر از جسم خود دارید.مثل همین کامپیوتر!!! اگر در کنار من باشید برای سخن گفتن زبانم کافیست و برای سخن گفتن با خدا حتی نیاز نیست زبانم حرکت کند.

وسلام.

[=Microsoft Sans Serif]

عــــلی;421419 نوشت:
جالب است!!
شما چه مثال های عجیبی از قران می اورید تا بتوانید وسیله را برای دعاهایتان اثبات کنید!!!

شما‌هم برای پاسخ ندادن، چه واژگانی را برای پرت شدن از موضوع بیان می‌کنید!
ما از شما پرسشی پرسیدیم که بفرمایید چرا خدا خود دست به کار نشد؟ (در اینجا کاری به دیگر چیزها نداریم)
پله‌پله! ابتدا بفرمایید خدایی که از همه به پیامبرانش نزدیک‌تر است، چرا خودش نیامد و چشمان یعقوب را درمان نکرد؟
و چرا در حضور خدا و پیامبرش، یک گاو مرده‌ای را زنده‌ای کرد؟
ما از امام زمان در اینجا سخن نگفته‌ایم و تنها این میانجی‌ها را مورد گفت و گو قرار داده‌ایم.

نقل قول:
دیگر نمیدانم به چه زبانی بگویم.آنچیزی که در دل هست و به زبان گفته میشود پارچه نیست که به چیزی زده بشود.پیراهن نیست که به چشم زده شود.

شما هزاران پیراهن را به چشمان نابینایان بزنید؛ آیا بینا می‌شوند؟
آن پیراهن، یک جسم ساده نبود! هزاران درون‌مایه را در خود داشت و «دارد»!

نقل قول:
مثل همین کامپیوتر!!! اگر در کنار من باشید برای سخن گفتن زبانم کافیست و برای سخن گفتن با خدا حتی نیاز نیست زبانم حرکت کند.

آفرین!
خود پاسخ خود را داده‌اید!
حتی اگر کسی به شما نزدیک هم باشد، باز به «زبان» که یک وسیله است، نیاز دارید و هرچه دورتر شوید، وسیله‌های بیشتر نیاز است.
بیشتر مردم از خدا دورند و برای رسیدن به او، به یک پیر و راهبر نیاز دارند؛ همانگونه که هیچ سالکی بدون پیر راه‌بلد، نمی‌تواند از بیابان سیر و سلوک به در رود. (البته اگر پیامبران و امامان را از شهیدان کم‌تر ندانید که خدا می‌گوید: «آنان را مرده مپندارید»)


گفت ای موسی! ز من می‌جو پناه /// با دهانی که نکردی تو گناه

گفت موسی: من ندارم آن دهان /// گفت: ما را از دهان غیر خوان

از دهان غیر، کی کردی گناه؟ /// از دهان غیر برخوان، کای اله

یا دهان خویشتن را پاک کن /// روح خود را چابک و چالاک کن



هرکسی، شایستگی درگاه خدا را ندارد که بخواهد به آن راه یابد.


*****


گمان کنیم این نوشتار پایانی ما در این گفت و گو باشد؛ همانگونه که پیش از این گفتیم، حتی کسانی که خدا را باور ندارند، برای هر سخن راست و درستی، یک بیراهه می‌تراشند و به درون آن پناه می‌برند.
دیگران در این گفت و گو نیز چنان‌اند ولی گونه‌ای متفاوت؛ گونه‌ای که هر گونه ژرف‌اندیشی قرآن را نادرست می‌دانند و قایل به پرمغز بودن قرآن نیز نیستند!


حرف قرآن را بدان که ظاهری‌ست /// زیر ظاهر، باطنی بس قاهری‌ست

زیر آن ظاهر یکی بطن سوم /// که در او گردد «خرد»‌ها جمله گُم!

بطن چارم از نبی، خود کس ندید! /// جز خدای بی‌نظیرِ بی‌ندید

تو ز قرآن ای پسر! ظاهر مبین /// دیو، آدم را نبیند، جز که طین

ظاهر قرآن، چو شخص آدمی‌ست /// که نقوشش ظاهر و جانش خفی‌ست

مرد را صد سال عم و خال او /// یک سر مویی نبیند، حال او



یکی همانند اینان، قرآن را تنها پوسته می‌داند، یکی قرآن را با دانش (و نه با خرد) می‌سنجد.
همانگونه که خود قرآن گفته است: «قرآن را تنها پاکان می‌خوانند» و دیگران تنها طوطی‌وار می‌خوانند.

عــــلی;421133 نوشت:
دوست عزیز دقت داشته باشید لطفاً اگر کشتن ان فرد به حق بود چه نیازی به استغفار بود؟مگر پیامبر وقتی کافران را در جنگ میکشت همش از خدا استغفار میکرد که خدایا مرا ببخش که انان را کشتم؟
شما ایه ای پیدا نمیکنید که در مورد حق الناس بگه برو از فلانی معذرت بخواه.بلکه حق الناس باید اینگونه عذر خواهی شود و آیه استغفار حضرت موسی کاملاً مساله را روشن میسازد.
لطفاً یک سوالتان را پاسخ بگیرید بعد سوالات متعدد ایجاد کنید!چون این جبهه ای که شما گرفته اید هرگز زیر بار نخواهید رفت و بحث من بیهوده خواهد بود.
موفق باشید.
شما که جواب سوامو ندادید که گفتم:
هارب;420993 نوشت:
بقیشم جواب بدین چون اون ایرادام ربطی به اولی نداشت.
چون کشتن اون ادم به ناحق نبود به حق بود.حضرت موسی برای دفاع این کار رو کردن.اصا حق الناس گردنشون نبود.تازه همین ظلمت نفسی که اومده نشون میده تفسیر شما غلطه و حق الناس نیست(تازه کار ندارم الان که این ظلمت نفسی حتی به معنی گناه حق الله هم نیس چون ربطی به تاپیک نداره.فرض کنیم گناه باشه.بازم میشه همون حق الله.چون ایه خیلی روشن و واضح گفته نفسی.تازه تاکییدم کرده.هیچ حرفی هم از ظلم به غیر نیست) متن یه واضح و بین است.من نمیدونم شما این تفسیرو از کجا می اری؟ایه گفتم انفسهم گفته نفسی بعد شما بازم میگی حق الناس؟خب ایه کلا میگفت ظلمت یا میگفت ظلموا.شما با خودت فکر نمیکنی چرا اون نفسو اورده با این تاکیید؟
مگه ایه گفته پیامبر به خدا بگه که اونارو بخشیده؟مگه خدا خودش نمیدونه وقتی پیامبر اونارو ببخشه؟ایه داره میگه پیامبر برای اونا از خا طلب مغفرت کنه شما میگی نه منظورش اینه که خود پیامبر ببخشتشون؟!؟!کلا تفسیر شما بر خلاف نص است!
کار ندارین به کی ظلم کردن؟!؟!اصل کسی که بهش ظلم شده حضرت یوسفه شما کار نداری؟!اولا که حضرت یوسفم کم سختی نکشید تو زندانو... دوما به فرض که سختی حضرت یعقوب بیشتر بوده باشه ولی تنها ظلمی که از طرف بچه هاش بهش شد همین عمل نکردن به قولشون بود ولی ضرت یوسف چی؟!؟اصلا میشه مقایسه کرد اینا رو؟
من میبرم و میدوزم به قران؟!شما ایه ی واضحو برای خودت تفاسیر عجیب غریب میکنی بعد به من میگی؟!ایه میگه ظلمت نفسی میگه ظلمتم انفسهم بعد شما اینو میگی؟!
در ضمن اگه من به یکی ظلم کردم و اگه یه حقی که مال اون بوه رو ضایع کردم باید اون منو ببخشه اگه حقش ضایع شده.اگه حق اونو ضایع کردم اصلا برای چی باید اون از خدا برای من طلب مغفرت کنه؟!اگرم حق اونو ضایع نکردم که واسه چی بهش بگم برای من از خدا طلب مغفرت کن؟1

اما جواب شما جدا در این لینک هست:http://www.soalcity.ir/node/683

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

آبـرنـگـ;421448 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]

شما‌هم برای پاسخ ندادن، چه واژگانی را برای پرت شدن از موضوع بیان می‌کنید!
ما از شما پرسشی پرسیدیم که بفرمایید چرا خدا خود دست به کار نشد؟ (در اینجا کاری به دیگر چیزها نداریم)
پله‌پله! ابتدا بفرمایید خدایی که از همه به پیامبرانش نزدیک‌تر است، چرا خودش نیامد و چشمان یعقوب را درمان نکرد؟
و چرا در حضور خدا و پیامبرش، یک گاو مرده‌ای را زنده‌ای کرد؟
ما از امام زمان در اینجا سخن نگفته‌ایم و تنها این میانجی‌ها را مورد گفت و گو قرار داده‌ایم.

شما هزاران پیراهن را به چشمان نابینایان بزنید؛ آیا بینا می‌شوند؟
آن پیراهن، یک جسم ساده نبود! هزاران درون‌مایه را در خود داشت و «دارد»!

آفرین!
خود پاسخ خود را داده‌اید!
حتی اگر کسی به شما نزدیک هم باشد، باز به «زبان» که یک وسیله است، نیاز دارید و هرچه دورتر شوید، وسیله‌های بیشتر نیاز است.
بیشتر مردم از خدا دورند و برای رسیدن به او، به یک پیر و راهبر نیاز دارند؛ همانگونه که هیچ سالکی بدون پیر راه‌بلد، نمی‌تواند از بیابان سیر و سلوک به در رود. (البته اگر پیامبران و امامان را از شهیدان کم‌تر ندانید که خدا می‌گوید: «آنان را مرده مپندارید»)


گفت ای موسی! ز من می‌جو پناه /// با دهانی که نکردی تو گناه

گفت موسی: من ندارم آن دهان /// گفت: ما را از دهان غیر خوان

از دهان غیر، کی کردی گناه؟ /// از دهان غیر برخوان، کای اله

یا دهان خویشتن را پاک کن /// روح خود را چابک و چالاک کن



هرکسی، شایستگی درگاه خدا را ندارد که بخواهد به آن راه یابد.


*****


گمان کنیم این نوشتار پایانی ما در این گفت و گو باشد؛ همانگونه که پیش از این گفتیم، حتی کسانی که خدا را باور ندارند، برای هر سخن راست و درستی، یک بیراهه می‌تراشند و به درون آن پناه می‌برند.
دیگران در این گفت و گو نیز چنان‌اند ولی گونه‌ای متفاوت؛ گونه‌ای که هر گونه ژرف‌اندیشی قرآن را نادرست می‌دانند و قایل به پرمغز بودن قرآن نیز نیستند!


حرف قرآن را بدان که ظاهری‌ست /// زیر ظاهر، باطنی بس قاهری‌ست

زیر آن ظاهر یکی بطن سوم /// که در او گردد «خرد»‌ها جمله گُم!

بطن چارم از نبی، خود کس ندید! /// جز خدای بی‌نظیرِ بی‌ندید

تو ز قرآن ای پسر! ظاهر مبین /// دیو، آدم را نبیند، جز که طین

ظاهر قرآن، چو شخص آدمی‌ست /// که نقوشش ظاهر و جانش خفی‌ست

مرد را صد سال عم و خال او /// یک سر مویی نبیند، حال او



یکی همانند اینان، قرآن را تنها پوسته می‌داند، یکی قرآن را با دانش (و نه با خرد) می‌سنجد.
همانگونه که خود قرآن گفته است: «قرآن را تنها پاکان می‌خوانند» و دیگران تنها طوطی‌وار می‌خوانند.

بزرگوار آیات شما ربطی به مساله ای که اورده ای ندارد.خودتان اگر فکر کنید نیازی نیست من هر ثانیه توضیح دهم.خداوند کار هایش را با وسیله انجام می دهد.گاهی اوقات هم بدون وسیله از داخل کوه شتر در میاورد.خداست و حکمتش را خودش میداند.شاید میخواهد به موسی بگوید که قدرت خدا حتی در یک چوب بی جان میتواند یک دریای بی کران را بشکافد یا قدرت خدا در یک پیراهن بی جان میتواند یک کوری را بینا کند.بلکه ان پیراهن هیچ جان و هیچ اختیاری از خود ندارد اما قدرت خداوند در هر جسم بی جان میتواند رسوخ کند.
خداوند به شما زبان داد عقل داد و چشم و ... که او را عبادت کنید.
صِبْغَةَ اللهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ (002 | البقرة - 138)رنگ خدايى (بپذيريد: رنگ ايمان و توحيد و اسلام.) و چه رنگى از رنگ خدايى بهتر است؟! و (بگوييد) ما تنها او را عبادت مى كنيم.

وقتی در سوره حمد میگوییم:
إِيّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّاكَ نَسْتَعينُ (001 | الفاتحة - 5)

(پروردگارا) تنها تو را مى پرستيم و تنها از تو يارى مى جوييم

این یاری جستن انحصار شده است و فقط اختصاص به خداوند دارد نه هیچ احدی دیگر.
شما برای سخن گفتن با خدا نیاز به زبان نداری اما اگر با زبان بگویی علاوه بر قلبت زبانت هم ستایش گفته است.این زبان جسمی از بدن توست اگر همه اعضای بدنت را وقف خدا کنی خداوند بهترین را برایت اجابت میکند و بیشتر پاداش را برده ای.اما شما فقط مقداری از اعضای خود را برای خدا می دهید حتی گاهی از یاد او کاملاً غافل میشوید و یاری از کسانی میجویید که هدفشان شناساندن خدا به شما بود نه خودشان.بدان اگر انان لحظه ای به این فکر بودند که خودشان را بجای خدای خود به شما بشناسانند هرگز مقامی پیغمبری نداشتند.
لفظ امام فقط یک مثال بود.همه بندگان خدا شایسته رحمت هستند مگر مشرکان.
قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (039 | زمر - 53)
بگو: «اى بندگان من كه برخود اسراف و ستم كرده ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.

امیدوارم برای خداوند هم در قیامت پاسخی داشته باشید که بندگانش را به غیرش خوانده اید.شما مردم را از رحمت خداوند نا امید می سازید و فقط شایستگان را مشمول رحمتش میدانید.به کدام سخن خدا همچین حرفی میزنید؟
وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لانَبْتَغِي الْجاهِلِينَ (028 | قصص - 55)
و هرگاه سخن لغو و بيهوده بشنوند، از آن روى مى گردانند و مى گويند: «اعمال ما از آنِ ماست و اعمال شما از آن خودتان; سلام بر شما (سلام وداع); ما خواهان جاهلان نيستيم.»

خدانگهدار.

موضوع قفل شده است