هرکی بنیه اش و داره بسم الله . . . ( اثبات عقلی معاد )

تب‌های اولیه

31 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
هرکی بنیه اش و داره بسم الله . . . ( اثبات عقلی معاد )

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

تصور کنید الان یه ماتریالیست جلوی شما نشسته و از شما میخواد که وجود معاد رو عقلاً براش ثابت کنید ؟ عقلاً !!!!!

پیشاپیش متشکرم

( در ضمن دلایلی اگر هست ، خلاصه لطفاً )

طرف منتظره آ . . .

دلایل زیادی وجود دارد
1-کسی که انسان را خلق کرده قادر است دوباره او را بیافریند واین آفرینش دوم از آفرینش اول ساده تر است
2-اجرای عدالت کسی که هزاران نفر را کشته با یک بار کشته شدن نمی توان عدالت را برقرار کرد
3-اثر انگشت :خداوندی که میلیونها انسان را با اثر انگشت متفاوت خلق کرده دوباره می تواند مثل آن را خلق کند

[=Book Antiqua]با سلام
[=Comic Sans MS]پس از وجود دليل‌هاى سمعى قطعى و ضرورت اسلام و دين بر اثبات معاد،نيازى به اثبات معاد توسّط استدلال‌هاى عقلى نيست؛ امّا برخى از آن‌ها را بنا بر عادت بيان مي‌كنيم:

حكمت خداوند [=Comic Sans MS]

[=Comic Sans MS] حدّ وسط در اين دليل،حكمت خداوند تعالى است و شكل قياسى اين دليل به صورت زير مي‌باشد:
[=Comic Sans MS] مقدّمه 1: خداى تعالى حكيم است؛

[=Comic Sans MS] مقدّمه 2[=Comic Sans MS]: فرد حكيم،كار بيهوده و سفهى1انجام نمي‌دهد؛ زيرا يا به ترجيح‌دادن مرجوح يا ترجّح‌دادن غيرمرجّح بازمي‌گردد و هر دو مورد بيان‌شده قبيح هستند؛
[=Comic Sans MS] نـتـيجـه: خداى تعالى كار بيهوده و سفهى انجام نمي‌دهد.
[=Comic Sans MS] اكنون قياس استثنايى زير را به آن مي‌افزاييم:

[=Comic Sans MS] مقدّمه 1[=Comic Sans MS]: اگر براى انسان معادى وجود نداشته باشد و در نهايت فانى شود2 و فرق بين انسان خوب و انسان بد گذاشته نشده و از آن‌جا كه نتيجه عمل انسان به علّت غناى خدا به خدا باز نمي‌گردد،جزاى هر يك از انسان‌ها به خود آن‌ها نيز داده نشود3،و بدون هدف در اين دنيا گرفتار انواع مشكلات باشد،آفرينشش بيهوده خواهد بود؛

[=Comic Sans MS] مقدّمه 2: خدا كار بيهوده انجام نمي‌دهد؛
[=Comic Sans MS] نـتـيجه[=Comic Sans MS]: حكمت خداى تعالى اقتضا مي‌كند كه انسان زندگى دائمى و معاد در قيامت داشته باشد.4
[=Comic Sans MS] به طورى كه مي‌توان اين قياس استثنايى را از آيه «اَفحسبتم اَنّما خلقناكم عبثًا و اَنّكم اِلينا لا ترجعون،فتعالى الله المَلِكُ الحقُّ5[=Comic Sans MS]» برداشت كرد كه بند اوّل اشاره به مقدّمه 1 و بند دوم اشاره به مقدّمه 2؛ پس مي‌توان گفت كه آفرينش انسان بهترين شاهد براى وقوع معاد است.6

[=Comic Sans MS] نکته1:[=Comic Sans MS] همچنين مكلّف‌كردن انسان به انجام برخى از امور توسّط خدا و وعده‌دادن خدا به جهانى جاودانى بر اساس انجام كارهاى كوچك تكليفى،معاد را اثبات مي‌كند.

[=Comic Sans MS] نکته2: مثال تحمّل مشكلات دنيا بدون وجود معاد آن است كه شخصى چند فرد را به ميهمانى دعوت كند و علاوه بر اين كه براى آن‌ها خوردني‌ها و نوشيدني‌هاى مناسبى بياورد،چند حيوان درنده نيز داخل اتاق مهمانى نمايد. بديهى است كه اين كار در نزد عاقل‌ها بسيار قبيح است.

اثبات معاد مادّيّات و حيوانات از طريق دليل حكمت [=Comic Sans MS]

[=Century Gothic] [=Comic Sans MS] برخى از بزرگان با استفاده از دليل حكمت،معاد جهان مادّه و حيوانات را اثبات كرده‌اند؛ امّا اين كار محلّ تأمّل است؛ زيرا مي‌توان گفت كه خلقت مادّه و حيوانات براى بهره‌گيرى انسان از آن‌ها بوده است[=Comic Sans MS]7[=Comic Sans MS]،به طورى كه با اين جواب آفرينش آن‌ها بيهوده و سفهى نمي‌گردد؛ البتّه اگر براى انسان معادى وجود نداشت،آفرينش تمام اين‌ها بيهوده بود.

پی‌نوشت‌ها:

  1. كارى است كه هدف عقلايى بر آن مترتّب نيست؛ مانند آن كه فرد ثروتمندى ثروتش را در چيزى كه منفعتى برى او ندارد يا منفعتش براى او كم‌تر است،خرج كند.
  2. شهيد مطهّرى،محقّق طوسى،و علاّمه طباطبايى (ره) از اين روش استدلال بهره گرفته‌اند.
  3. حكيم محمّدمهدى نراقى از اين روش استدلال استفاده كرده است؛ البتّه اين كه نتيجه عمل انسان بايد يا به خدا بازگردد يا به خود انسان،استدلال كتاب «كنز الفوائد فى اصول العقائد» مي‌باشد.
  4. علاّمه طباطبايى (ره) از اين مبحث براى اثبات نبوّت نيز استفاده مي‌كند و بيان مي‌دارد كه هنگامى كه معادى در كار باشد،بايد نبوّت و دعوت نيز وجود داشته باشند تا مواردى را كه ثواب و عقاب دارند براى مردم تبيين شود.
  5. سوره مؤمنون،آيه‌هاى 115 و 116.
  6. همچنين آيه‌هاى «و ما خلقنا السّماء و الارض و ما بينهما لاعبين،لو اردنا اَنّ‌نتّخذ لهوًا لاتّخذناه من لدنّا اِنْ كنّا فاعلين» (سوره انبي،آيه‌هاى 16 و 17) و «و ما خلقنا السّماء و الارض و ما بينهما باطل،ذلك ظنّ الّذين كفرو،فويل للّذين كفروا من النّار» (سوره ص،آيه 27) اشاره به همين مطلب دارند.
  7. آيه «و سخّر لكم ما فى السّماوات و ما فى الارض جميعاً منه» (سوره جاثيه،آيه 13) به اين مطلب اشاره دارد.
كلّ این مباحث خلاصه كتاب «بدایة المعارف الالاهیه نوشته آیة الله خرازی» است.

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر دوستان عزیز

دقت نکردید شما دارید با یک ماتریالیست بحث میکنید ، کسی که خدا رو قبول نداره ، یه جوری بحث کنید که اگه کسی تو موقعیت عینی اش بیفته بتونه از استدلالاتتون استفاده کنه!

متشکرم

با سلام

یکی از ساده ترین و ملموس ترین راههای ایمان به مبدا و معاد ، قبول عقلی دوگزاره ثابت و متغیر است ، فکر نکنم هیچکس منکر تغییر و تفاوت موجودات (مواد=اشیاء) باشد بعبارت ساده تر :


1-هیچ فردی نمیتواند حداقل منکر خودش (جسم و روح و...) باشد .
2- انسان ثابت نیست و درحال تغییر است بسان همه موجودات .
3- ناچارا موجودات متغیر سرانجام ثابت و ساکن خواهند شد. (مثلا تاریک شدن خورشید و مرگ موجودات و...)


بنابراین این رفتن و حرکت موجودات دلیل محکمی بر هدفدار بودن آنهاست واگر بی هدف بودند میبایست فنا ناپذیر و یا ثابت باشند که نیستند .(همچنانکه تفاوت واختلاف درجه موجودات نشان از وجود کاملترین و بزرگترین ...ترین موجود دارد. )


پس یکطرف قضییه را همه قبول دارند و آن تغییر و متغیرات وتفاوتها است واما طرف دیگر که اصل و ثابت و مسبب و مبدا است ، مورد شک وانکار واقع میشود که عقلا مردود است .

البته این مقدمه و آغاز استدلال ویکی از طرق است.

من باشم از اون ماتریالیست ميخوام خلاقيتش رو به كار بندازه جواب سوال منو بده .

من يه شيميدان هستم كه با كشور اون ماتریالیست سر دشمني دارم . يه ماده شيميايي رو اختراع كردم توي اب هاي تصفيه شده چندين منطقه كشور ميريزم . كسي هم خبر نداره من اينكار رو كردم .هر زن و شوهري كه از اب اون مناطق استفاده كنن بچه شون ناقص العقل ميشه. :nini:

سال ها ميگذره تعداد بچه هاي ناقص العقل زياد ميشه . منم تا اون موقع مردم :Sham::Ghamgin:. بعدا تحقيق ميكنن هم من لو ميرم هم كار من لو ميره .:eek:

حالا اين جمعيت با بچه هاي ناقص العقل چه جوري ميخوان منو مجازات كنن ؟ جواب سوال فقط معاد نباشه .

اگه جواب سوال بالا پيدا نشه معاد هم قبول نداشته باشيم . راه باز ميشه كه ما اشتباهاتي رو انجام بديم كه اثر بدش بعد از مرگمون ظاهر ميشه و اون موقع كسي هم نيست كه دستش به ما برسه .

مثلا كسي كه هزار ها نفر رو كشته يه بار اعدامش ميكنن بالاخره يه ذره مجازات شده اما كسي كه اثر بد عملش بعد از پوسيده شدن اجزاي بدنش مشخص ميشه بايد چه جوري مجازات بشه .

مثلا تويه سوال بالا حق يكي دو نفر نيست كه بشه ازش گذشت . حق هزارها نفر رو چه جوري از كسي كه اجزاي بدنش پوسيده شده ميشه گرفت ؟

من خدا رو قبول ندارم . يعني يه قدرت بالاتر رو قبول ندارم . مگه ميشه ما بعد از اين كه مرديم دوباره زنده بشيم و پاشيم راه بريم . مرده همه توانايي و اختيارش رو از دست داده چه جوري دوباره پاشيم راه بريم ؟

جواب سوال دوم بدون قبول وجود خدا .

اصحاب كهف اگه اشتباه نكنم 300 سال خوابيدن يا مردن . بعد زنده شدن پاشدن راه هم رفتن .

سلام بر عزیزان

با استغاثه به ساحت امام عصر علیه السلام از قرآن کمک بگیرید

celyanic;36326 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

تصور کنید الان یه ماتریالیست جلوی شما نشسته و از شما میخواد که وجود معاد رو عقلاً براش ثابت کنید ؟ عقلاً !!!!!

پیشاپیش متشکرم

( در ضمن دلایلی اگر هست ، خلاصه لطفاً )

طرف منتظره آ . . .


با سلام و تشکر:Gol:

دوستان خوب سایت، پاسخ های خوبی در این خصوص داده اند بنده نیز به اقتضای بحث و در پاسخ، تعدادی از براهین عقلی در اثبات معاد را تقدیم می کنم:

1. برهان حكمت و غایت:
جهان، آفریده و فعل خداوند حكیم است، و فعلِ فاعلِ حكیم، بدون غایت نخواهد بود. بنابراین، جهان دارای غایت است. و غایت[1] عبارت است از فعلیت و كمالی كه متحرك به واسطه حركت به آن نایل می‎گردد، و با وصول به آن از حركت باز می‎ایستد. مانند دانه و هسته گیاه كه پس از رسیدن به آخرین مرحله فعلیت و كمالِ ممكن برای آن گیاه، غایت خود را بازیافته و حركت آن پایان می‎پذیرد.

از سوی دیگر، وقتی به جهان طبیعت می‎نگریم، آن را نمایشگاه بزرگی از پدید آمدن‎ها و فانی شدن‎ها، و زندگی‎ها و مرگ‎ها می‎بینیم، یعنی هیچ چیز حالت ثبات و قرار ندارد، بلكه یك‎پارچه به حركت و تغیر است، و ثبات و قرارهای آن موقت و مقطعی است، نه دایمی و نهایی. بسان ایستگاه‎های میان راه كه مقصد نهایی حركت نمی‎باشند. بنابراین، اگر در ورای حیات این جهآن‎كه بی‎ثباتی و بی‎قراری بر آن حاكم است، حیاتی ثابت، پایدار و لایتغیر وجود نداشته باشد، هیچگاه به غایت نهایی نخواهد رسید، و در نتیجه آفرینش این جهان بدون غایت و بیهوده خواهد بود؛ لیكن چون آفریدگار جهان، حكیم است و فعل او بدون غایت نمی‎باشد، بنابراین حیات دنیوی غایتی دارد كه همان حیات اخروی است.[2]

2. برهان عدالت:
انسان‎ها در برابر دعوت پیامبران الهی به ایمان و نیكوكاری، به دو گروه مؤمنان و كافران، مطیعان و عاصیان، تقسیم می‎شوند. از نظر عقل، ایمان و نیكوكاری پسندیده، و شایسته ستایش و پاداش است، و كفر و تبهكاری مستحق نكوهش و كیفر می‎باشد، و برخورد یكسان با آن دو و برابر دانستن نیكوكار و بدكار عادلانه نیست. نظیر این‎كه آموزگار تفاوت‎های موجود در دانش‎آموزان را از نظر سعی و كوشش در فراگیری، و انضباط و اخلاق، نادیده گرفته و به همگان نمره مساوی بدهد.

از سوی دیگر، هر دو گروه در این جهان به طور یكسان از مواهب حیات بهره‎مند می‎باشند، و چه بسا كافران و عاصیان از مؤمنان و مطیعان برخوردارترند، و اصولاً نه پاداش دادن به برخی از نیكوكاری‎ها ـ مانند شهادت در راه خدا ـ در این جهان امكان‎پذیر است، و نه كیفر برخی از تبهكاری‎ها، مانند گمراه ساختن انسان‎ها و كشتن نسل‎های بی‎شمار. بنابراین، دنیا جایگاه مناسبی برای اجرای عدالت الهی در مورد صالحان و تبهكاران به طور كامل نمی‎باشد؛[3] پس باید جهان دیگری باشد تا عدل الهی در مورد نیكان و بدان به طور كامل تحقق یابد.

3. برهان رحمت:
یكی از صفات كمال خداوند، صفت رحمت است، و مفاد آن این است كه خداوند نیاز موجودات را برآورده و هر یك را به سوی كمالی كه شایستگی آن را دارد هدایت كرده و نایل می‎سازد. چنآن‎كه علامه طباطبایی (ره) فرموده است: «الرَحمَهُ رَفْعُ حَاجَه كُلَّ مُحْتاجٍ وَ إیصَالُ كُلَّ شَیْءٍ إِلَی مَا یَسْتَحِقُّهُ وَ إفاضَتُهُ عَلَیْهِ».[4]؛ رحمت، عبارت است از برآوردن نیاز هر نیازمند، و رساندن هر چیز به آن‎چه استحقاق آن را دارد و افاضه آن به او.

آفرینش انسان با ویژگی‎هایی كه دارد، به روشنی بر این‎كه او شایستگی حیات ابدی را داراست دلالت دارد؛ زیرا:
اولاً: اندیشه حیات جاودانی را داراست.
ثانیاً: خواهان حیات ابدی بوده، و آن را آرزو می‎كند.
ثالثاً: انسان بر پایه نظام ایمان و عمل صالح در سطحی فراتر ازحیات طبیعی و حیوانی قرار گرفته، و استعداد حیاتی برتر و سعادتی جاودانه را كسب می‎كند، چنآن‎كه بر پایه نظام كفر و فسق نیز استحقاق حیاتی فروتر از حیات حیوانی را به دست می‎آورد كه آن نیز در قالب حیات دنیوی نمی‎گنجد.

4. لزوم وفای به عهد:
خداوند، به واسطه پیامبران ـ علیهم السلام ـ وقوع قیامت و پاداش به نیكوكاران را وعده داده است، و از نظر عقل، وفای به عهد نیكو و تخلف از آن ناپسند و ناروا است، و چون خداوند از هرگونه صفت ناپسند و ناروا منزه می‎باشد، بنابراین به طور قطع به وعده خود جامه عمل پوشانده و قیامت را برپا خواهد كرد.


5. قیامت، گزارش غیبی و قطعی الهی:
برهان وفای به وعده، تنها لزوم معاد را در مورد موحدان و صالحان، همانآن‎كه وعده پاداش داده شده‎اند، اثبات می‎كند. در این‎جا برهان عقلی دیگر نظیر برهان چهارم وجود دارد كه مدلول آن اعم است. تقریر آن چنین است:
1. خداوند از وقوع قیامت خبر داده است.
2. خبرهای الهی صادق و مطابق با واقع است.
3. بنابراین، وقوع قیامت امری یقینی و حتمی است.

البته تمام براهینی که در بالا ذکر کردیم در زمانی در جهت قانع کردن یک ماتریالیست کاربرد دارد که وجود حکمت و غایتمندی، عدالت، منزه بودن خداوند از هر صفت ناپسند و ناروا و صادق بودن خداوند در وفای به عهد را ثابت کرده باشیم.

لازم بذکر است که در این پاسخ، ما تمامی شواهد و دلایل قرآنی و روائی که در تأیید هر برهان وجود دارد را به خاطر ملاحظه شخص ماتریالیست فرضی حذف نموده ایم.

موفق باشید ...:roz:

پاورقی______________________________________
[1] . فلاسفه حركت را كمال اول، و غایت را كمال ثانی می‎نامند، چنان‎كه علامه طباطبایی(ره) در این‎باره فرموده است: «ان الحركه كمالٌ اول لما بالقوه من حیثُ انه بالقوه، فهناك كمال ثان یتوجه الیه المتحرك و هو المطلوب لنفسه، و الحركه مطلوبه لاجله... و هذا الكمال الثانی هو المسمی غایه الحركه یستكمل بها التحرك نسبتها الی الحركه نسبه التامٌ الی النَقص... نهایه الحكمه، مرحله 8، ص 10.
[2] . قرآن كریم، عالم آخرت را سرای ثبات و قرار توصیف نموده و می‎فرماید: «وَ إِنَّ الْآخِرَهَ هِیَ دارُ الْقَرارِ» (غافر/ 39). پیرامون این برهان رجوع شود به: كتاب استاد شهید مطهری، زندگی جاوید، ص 60ـ56؛ كتاب علامه طباطبایی، شیعه در اسلام، بخش سوم، معاد شناسی، ص 103؛ كتاب آیت الله جوادی آملی، ده مقاله پیرامون مبدأ و معاد،‌ص 289ـ284؛ كتاب استاد سبحانی، منشور جاوید، ج 9، ص 39ـ31.
[3] . إن الله لم یرضها ثواباً لأولیائه و لا عقاباً لأعدائِهِ. (نهج البلاغه/ حكمت 415).
[4] . المیزان، ج 7، ص 25.


celyanic;36326 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

تصور کنید الان یه ماتریالیست جلوی شما نشسته و از شما میخواد که وجود معاد رو عقلاً براش ثابت کنید ؟ عقلاً !!!!!

پیشاپیش متشکرم

( در ضمن دلایلی اگر هست ، خلاصه لطفاً )

طرف منتظره آ . . .

من باشم با او در این مورد اصلا بحث نمی کنم میگم دین من برای من و دین تو برای تو

قُلْ أَتُحَاجُّونَنَا فِي اللَّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ(البقرة/139)

[="courier new"][="blue"]بگو آيا درباره خدا با ما بحث و گفتگو مي‏کنيد با آنکه او پروردگار ما و پروردگار شماست

[="red"]و کردارهاي ما از آن ما و کردارهاي شما از آن شماست و ما براي او اخلاص مي‏ورزيم[/][/][/]

celyanic;36326 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

تصور کنید الان یه ماتریالیست جلوی شما نشسته و از شما میخواد که وجود معاد رو عقلاً براش ثابت کنید ؟ عقلاً !!!!!

پیشاپیش متشکرم

( در ضمن دلایلی اگر هست ، خلاصه لطفاً )

طرف منتظره آ . . .

..یا ستار..

با سلام..

دوست عزیز..

بحث معاد ؛بحثی است که عقل انرا به کمک نقل اثبات می کند؛ودر این سبیل عقل تنها کافی نیست؛و نمی تواند انرا مستقلا اثبات نماید....

البته محکمترین نقل در این بین قران می باشد....

در نظر داشته باشید که ماتریالیست خود قران را نیز قبول ندارد؛چه برسد به اینکه عقل نیز به تنهایی لنگ بزند.:Gig:
-------------------------------------

هركي خواست با يه ماتياليست بحث كنه و معاد رو براش اثبات كنه
خب
اول نيروي بالاتر (خدا) رو اثبات كنه و بعد بره سر معاد
اگه توحيد اثات شه معاد هم خيلي راحت اثبات ميشه

celyanic عزیز ماتریالیستها علم رو که قبول دارن ندارن؟؟؟
تو فیزیک نیرو و انرژی هرگز از بین نمیره بلکه از جسمی به جسم دیگه و از حالتی به حالت دیگه تبدیل میشه
شما اگه اعتقادی به روح هم نداشته باشی نمیتونین انرژی ای که در وجودت نهفته و تو رو سرپا نگه میداره رو انکار کنی توجه کن که این انرژی از بین نمیره بلکه بعد از جسم فعلیت به جسم دیگه ای وارد میشه و به نوعی انرژی دیگه تبدیل میشه

با سلام خدمت دوستان عزیز در این بحث دوستان معمولا از دو روش استفاده کردند :
1. حکمت خداوند
2. عدل خداوند
من چند سوال در این زمینه دارم که جای بحث داره!!!
در ابتدا باید ذکر شود که ما وجود خداوند را از طریق برهان امکان و وجوب اثبات کردیم و در آن شک نداریم ولی در رابطه با معاد....
1- در رابطه با حکمت بحث رو اینطور می گویند که خداوند انسان را از نیستی آفریده و اگر دوباره انسان به نیستی بازگردد این مخالف حکمت خداست مانند کسی که وسیله ای را درست کند بعد آن را تخریب کند و این از حکمت به دور است.
در این رابطه ما اعمال خودمان را با اعمال خداوند قیاس کرده ایم زیرا اعمال ما برای رفع نقایص ماست ولی چون خداوند نقصی ندارد پس اعمال خداوند به واسطه حب به آثار کمالات است یعنی فیاضیت مطلق خداوند ایجاب می کرده است که چنین نظامی خلق شود و خداوند این جهان را خلق کرده است و بودن معاد و یا نبودن آن خللی در حکمت خداوند وارد نمی کند زیرا ممکن است حکمت خداوند و فیاضیت مطلق خداوند بر این بوده است که چنین نظامی بدون معاد خلق شود و هدف تمتع انسان از لذایذ دنیوی باشد.
2- در رابطه با عدل می توان این سوال را مطرح کرد که اگر شیری آهویی را بکشد آیا ما شیر را ظالم و آهو را مظلوم می دانیم؟ مطمئنا نه زیرا این اصل تنازع برای بقاست و حالا چه تفاوتی میان انسان به اصطلاح ظالم و این شیر است؟
البته ما قبول داریم که سطح ادراکات انسان بالاتر از حیوانات است و ما تنها کمالات بالاتری داریم و نمی توانیم بگوییم که این موجب ایجاد تکلیف برای انسان است همانطور که یک شیر کمالات بالاتری نسبت به یک سوسک دارد!!

با سلام
اصولا كسي كه مبدء (خدا) رو قبول نداشته باشه معاد رو هم قبول نخواهد داشت !
پس قدم اول اثبات خداست...
برهانهايي كه دوستان نام بردند همه بجا و درست اند ولي بعد اثبات خداوند متعال .
در نتيجه براي يك ماترياليست اول بايد اصل وجود خدا و صفات او را اثبات كرد بعد سراغ باقي اصول دين رفت ...
في امان الله...

حمید;36326 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم سلام تصور کنید الان یه ماتریالیست جلوی شما نشسته و از شما میخواد که وجود معاد رو عقلاً براش ثابت کنید ؟ عقلاً !!!!! پیشاپیش متشکرم ( در ضمن دلایلی اگر هست ، خلاصه لطفاً ) طرف منتظره آ . . .

سلام
معاد یعنی اینکه انسان از فعل خود متاثر می شود و این تاثر تا ابد باقی می ماند همانطور که خاطرات بد همیشه انسان را آزار می دهد
حال اگر به برهان تجرد روح ( غیر مادی بودن روح ) ابدیت انسان را ثابت کنیم معاد هم ثابت است
موفق باشید

farkhondei70;43950 نوشت:
بودن معاد و یا نبودن آن خللی در حکمت خداوند وارد نمی کند زیرا ممکن است حکمت خداوند و فیاضیت مطلق خداوند بر این بوده است که چنین نظامی بدون معاد خلق شود و هدف تمتع انسان از لذایذ دنیوی باشد.

با سلام و احترام

با توجه به اينكه انسان داراى روح قابل بقاء است و مى تواند واجد كمالات ابدى گردد , آن هم كـمـالاتـى كـه از نـظر مرتبه و ارزش وجودى قابل مقايسه با كمالات مادى نيست , اگر حيات او منحصر به همين حيات دنيوى محدود باشد با حكمت الهى سازگار نخواهد بود , مخصوصا با توجه به اينكه حيات دنيوى توام با رنجها وو سختيها و ناگواريهاى فراوان است و غالبا تحصيل يك لذت بـدون تـحـمل رنج و زحمت فراهم نمى شود , بطورى كه حسابگران را به اين نتيجه مى رساند كه تحمل اين همه رنج و ناخوشى براى دستيابى به لذايذ محدود نمى ارزد . و از همين محاسبات است كه گرايش به پوچى و بيهودگى پديد مى آيد و حتى كسانى را با وجود علاقه شديد فطرى به زندگى , به سوى خودكشى مى كشاند .

و نیز يكى از غرائز اصيل انسان , حب به بقاء و جاودانگى است كه دست آفرينش الهى , در فطرت او به وديعت نهاده است و حكم نيروى محرك فزاينده اى را دارد كه او را به سوى ابديت سوق مى دهد و همواره بر شتاب حركتش مى افزايد . اكـنـون اگر فرض شود كه سرنوشت چنين متحركى , جز اين نيست كه در اوج شتاب حركت , به صـخـره اى بـرخـورد كـنـد و مـتـلاشـى شـود آيـا ايـجـاد آن نـيـروى فـزاينده با چنين غايت و سـرنـوشتى متناسب خواهد بود ؟ پس وجود چنين ميل فطرى , هنگامى با حكمت الهى سازگار است كه زندگى ديگرى , جزاين زندگى محكوم به فنا و مرگ , در انتظار او باشد . و با دست يابى به آن , عطش اين ميل فطرى سيراب گردد .

farkhondei70;43950 نوشت:
اگر شیری آهویی را بکشد آیا ما شیر را ظالم و آهو را مظلوم می دانیم؟ مطمئنا نه زیرا این اصل تنازع برای بقاست و حالا چه تفاوتی میان انسان به اصطلاح ظالم و این شیر است؟ ...و نمی توانیم بگوییم که این موجب ایجاد تکلیف برای انسان است همانطور که یک شیر کمالات بالاتری نسبت به یک سوسک دارد!!

اینکه شیر کمالات بیشتری نسبت به سوسک دارد یا بالعکس باید بررسی شود چه بسا آن جنبنده کوچک قادر به اموری باشد یا حسی داشته باشد که سایر حیوانات ندارند.اما هر چه باشد مشخص است که حیوانات قدرت نبوغ انسانی را ندارند ٰ به همین صورت میزان اراده انسانی نیز بسیار فراتر از سایر حیوانات است ٰ چه اینکه انسان می تواند همه ان ها را به تسخیر خود در آورد.
اگر کسی قائل به مبدا آفرینش نباشد طبعا در نظام پاداش و جزایی راه به جایی نخواهد بردٰ اما اگر قائل شدیم که نظام رو به زوال و فرسودگی دنیا نمی تواند پاداش روح جاودانه طلب و بی نهایت انسانی باشد ٰ بنابراین باید نظام استوار دیگری باشد که بتواند پاسخگوی این چنین نیاز هایی باشد.
زندگى ابدى انسان , بايد داراى نظام ديگرى باشد كه مانندزندگى دنيا , مـسـتـلزم رنجهاى مضاعف نباشد و گرنه ادامه همين زندگى دنيوى حتى اگرتا ابد هم ممكن مى بود با حكمت الهى سازگار نمى باشد .

رفقا بد نیست به کتاب "معاد" استاد مطهری هم نگاهی بندازین.

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
از همه دوستان اجازه میخوام
اول درباره ماتریالیست و عقایدش حرف بزنیم
بعد توحید و معاد

اهورانی;148949 نوشت:
اول درباره ماتریالیست و عقایدش حرف بزنیم

با سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان
عرض کنم که اساس عقاید ماتریالیست یا همان مادّیها در چهار اصل زیر خلاصه مى شود: 1. چیزى غیر از مادّه و آثار آن در عالم وجود ندارد.

2. جهان مجموعه اى از علّت و معلول مادّى است و هرچیز و هر حادثه اى، قابل توجیه به علل مادّى است.
3. همه موجودات به طور دائم علّت و معلول یکدیگر هستند، یعنى هر معلولى به نوبه خود، علّت و هر علّتى به نوبه خود معلول علّت دیگرى است و همه پدیده ها و حوادث در تغییر و تحوّل مى باشند; امّا وجه مشترک موجودات جهان، مادّه ازلى است.
4. خورشید، ماه، ستارگان، زمین، آسمان، جهان هستى و سرانجام، عالم و اجزاى آن، معلول تصادف و اتّفاق است و هیچ نقشه و فکرى در ساختمان سازمان هستى به کار نرفته است.
بنابراین تمام ایده ها، عقاید و افکار ماتریالیست یا مادیّون از این چهار اصل و فروع آن سرچشمه مى گیرد.

حمید;36326 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

تصور کنید الان یه ماتریالیست جلوی شما نشسته و از شما میخواد که وجود معاد رو عقلاً براش ثابت کنید ؟ عقلاً !!!!!

پیشاپیش متشکرم

( در ضمن دلایلی اگر هست ، خلاصه لطفاً )

طرف منتظره آ . . .

با سلام
دوستانی که جواب این عزیز را دادند اکثرا با توجه به مبنای خودشان که وجود خدا را پذیرفته اند جواب داده اند در حالیکه ایشان اثبات معاد برای شخص بی خدا را می خواهد.
برای یک شخص بی خدا اول باید خدا ثابت شود تا بتوان معاد را به این صورت که در دین مطرح شده ثابت کرد.

حامد;142456 نوشت:
سلام
معاد یعنی اینکه انسان از فعل خود متاثر می شود و این تاثر تا ابد باقی می ماند همانطور که خاطرات بد همیشه انسان را آزار می دهد
حال اگر به برهان تجرد روح ( غیر مادی بودن روح ) ابدیت انسان را ثابت کنیم معاد هم ثابت است
موفق باشید

دوست عزیز این تعریف معاد را از کجا برداشت کردید؟
آیا منظور ایات و روایات اسلامی از معاد سخن شماست؟
شخصی که سوال می کند منظورش از معاد مشخص است و فکر نمی کنم تعریف شما را در نظر گرفته باشد.

نقش ایمان به معاد در زندگى
ماتریالیست ها و هواداران آنها مى گویند: ایمان به حیات بازپسین، در امور فردى و جمعى اثرات منفى مى گذارد و قدرت تحرک و نشاط را از آدمى سلب کرده و او را به انزواى سیاسى و اجتماعى مى کشاند. در این صورت او با اعتقاد به مکافات و انتقام الهى، با استعمار و استبداد نمى جنگد و به امید ورود به بهشت و نجات از دوزخ به ذکر و عبادت مى پردازد و از کار و مبارزه دست مى کشد و به نیازمندى هاى مادى و معنوى زندگى که منشأ تلاش و فعالیت است، بى توجه مى شود.

تأثیر معاد در اندیشه و اخلاق
اسلام جهان بینى و رسالت خود را بر سه پایه اساسى: مبدأ، معاد و نبوت بنا گذاشته، انکار هر یک از آنها را مانند نفى دو اصل دیگر مى داند. از طرف دیگر پایگاه تعلیم و تربیت اسلامى بر زنده کردن فطرت استوار شده است؛ بنابراین اسلام ایمان به معاد را از ارکان حیاتى انسان مى داند که بدون آن، زندگى براى بشر مفهوم درستى ندارد.

مقررات دینى قوانین خشک و بى روح نیست، که صرفا به خاطر تقلید و تشریفات در حاشیه زندگى تنظیم شده باشد، بلکه مجموعه اى از احکام، اخلاقیات و اعتقادات است که هماهنگ با طبیعت و سرشت انسان ترتیب یافته است. در واقع دستورهاى مذهب بازتابى از واقعیات طبیعت و آفرینش است.

بدون شک انگیزه فعالیت، میل به بقا و عشق به حیات است و انسان براى تأمین لوازم و نیازهاى زندگى همچون خوراک، پوشاک و مسکن به تلاش برمى خیزد. آیین بشرى، زندگى محدود و منحصر در حیات چند روزه دنیاست.

بى شک قوانین بشرى که بازتاب نیازها و خواسته هاى بسیارى از مردم است، براى همین دنیا وضع گردیده، اما قوانین الهى، زندگى انسان، یک زندگى ابدى و بى نهایت است، و خوشبختى و بدبختى او در گرو سعادت و شقاوت زندگى دنیوى اوست؛ از این رو باید یک خطمشى معقول و منطقى براى بشر ترسیم کرد، نه یک استراتژى عاطفى. باید مصلحت واقعى افراد تأمین گردد، نه هوى وهوس آنها. انسان باشعور فطرى و وجدانى خود، معاد را باور مى کند و بدین وسیله حیات ابدى را مى فهمد، که او باید حیات معقولى داشته باشد و یک لحظه از نیازهاى آن غفلت نورزد. ولى یک فرد مادى - که منطقى جز تأمین خواسته هاى حیوانى، و آرمانى جز دستیابى به هواهاى نفسانى ندارد - اگر خیلى مترقى باشد، آرزو دارد همه تمایلات حیوانى انسان ها تأمین گردد، و معتقد است نیازى به اخلاق و انسانیت نیست.

نقش معاد در فکر، روح، اخلاق، اجتماع و اعتقادات فردى، کاملا روشن است؛ زیرا او در امور فکرى، خود و جهان را با دیدى واقع بینانه مى نگرد و خویشتن را یک موجود چند روزه اى مى داند که به همراه کاروان جهانیان به سوى جهانى پاینده و ابدى در حرکت است. با این باور، اندیشه او از محدوده محسوسات آزاد مى شود، تا به معقولات برسد و به مسائل غیبى و پنهانى دست پیدا کند. اگر مخترعان و مکتشفان بزرگ جهان فکر خود را در زندان محسوسات حبس مى کردند، امروز علوم مادى این قدر پیشرفت نمى کرد؛ نه اتم شکافته مى شد و نه میکروب شناخته مى گردید، و نه قانون «نسبیت» کشف مى شد.

نقش معاد در قلمرو اخلاق و روحیات نیز روشن است، زیرا این واقع بینى و طرز تفکر، احساسات درونى را تعدیل کرده و آن را با خط مشى معقولى که با هدف نهایى سازگار است، محدود مى سازد.

کسى که معتقد است همچون پر کاهى است که بر روى امواج سهمگین جهان هستى قرار دارد و به طرف هدف نهایى آفرینش مى رود، غرائز او همچون: ریاست طلبى، خودخواهى، مال دوستى، شهوت و غضب طغیان نمى کند، تا باعث سرکشى و تجاوز به حدود و حقوق دیگران شود، و انسان براى رسیدن به شکم و شهوت، خود را تبدیل به یک موجود بى اراده نمى سازد، بلکه لحظات حساس زندگى خود را در راه ایثار و فداکارى، خدمات اجتماعى و تلاش هاى پرثمر صرف مى کند، تا ضمن تأمین نیازمندى هاى محدود خود، در راه حق و سعادت عمومى گام بردارد و حیات ابدى خود را تأمین نماید، و در این راه اگر جانش را فدا کند، چه بهتر؛ زیرا حیات غم انگیز را داده و زندگى پرفروغ و لذتبخش بازپسین را به دست آورده است. بنابراین تصور مرگ و جهان پس از آن، نشاط و پویایى را از انسان نمى گیرد، زیرا فعالیت انسان مولود حس احتیاج و عشق به بقاست، و با اعتقاد به قیامت، این نیاز طبیعى از بین نمى رود. ایمان به معاد، دامنه نیاز انسان را به بى نهایت مى رساند و دنیا را «کشتگاه» آخرت مى سازد. همان گونه که در نظام طبیعت گندم از گندم مى روید، و جو از جو، و نباید از مکافات عمل غافل شد، اعمال پلید، مانند: ظلم، استثمار و بى عدالتى که از عقاید کثیف نشأت مى گیرد، نتایج زیانبارى در زندگى جاودانى مى گذارد و در جهان پهناور آخرت مفقود نمى شود. در روز قیامت همه نهان ها آشکار گردیده و انسان پاداش اعمال و کیفر کردارش را مى یابد؛ پس طبعا هر چه اعمال خوب و خدمات اجتماعى انسان خالصانه و آگاهانه و بیش تر باشد، بدون شک پاداش آن نیز افزون تر خواهد بود. ایمان به زندگى جاودانى، بر فعالیت و نشاط پر بار انسان مى افزاید.

کتاب معاد در نگاه عقل و دین از محمدباقر شریعتی سبزواری

علامه حلي;149063 نوشت:
شخصی که سوال می کند منظورش از معاد مشخص است و فکر نمی کنم تعریف شما را در نظر گرفته باشد.

سلام
اگر به سوال اصلی توجه بفرمایید متوجه می شوید طرف فرضی ما یک ماتریالیست است نه یک مومن باورمند به اقوال دینی در خصوص معاد ، دقت بفرمایید سوال چیست ؟

حمید;36326 نوشت:
تصور کنید الان یه ماتریالیست جلوی شما نشسته و از شما میخواد که وجود معاد رو عقلاً براش ثابت کنید ؟ عقلاً !!!!!

و اما جواب این سوالات :
علامه حلي;149063 نوشت:
این تعریف معاد را از کجا برداشت کردید؟ آیا منظور ایات و روایات اسلامی از معاد سخن شماست؟

معاد را عالمی دیگر غیر عالم دنیا می دانند که انسان به پاداش و عقاب اعمال خود می رسد
حال بفرمایید این تعریف با کجای مطلب ما اختلاف دارد تا بحث کنیم
موفق باشید

حامد;149150 نوشت:
سلام اگر به سوال اصلی توجه بفرمایید متوجه می شوید طرف فرضی ما یک ماتریالیست است نه یک مومن باورمند به اقوال دینی در خصوص معاد ، دقت بفرمایید سوال چیست ؟

دوست عزیز

مثلا اگر یک ماتریالیست از ما بپرسد وجود پیغمبر را اثبات کن ما باید یک تعریف از دید او برایش در نظر بگیریم؟
او از ما همان معادی را که عقیده داریم می خواهد اثبات شود وگرنه او که به معاد اعتقادی ندارد...

حامد;149150 نوشت:
معاد را عالمی دیگر غیر عالم دنیا می دانند که انسان به پاداش و عقاب اعمال خود می رسد حال بفرمایید این تعریف با کجای مطلب ما اختلاف دارد تا بحث کنیم

تعریف شما این بود که باقی ماندن اثر تا ابد و این هیچ ربطی به معاد اصطلاحی در مکتب شیعه ندارد.

بله انسان ها اثر و نتیجه اعمالشان را در آن دنیا می بینند و این بدان معنی نیست که کل معاد را در این مطلب خلاصه کنیم.

اگر قرار باشد این تعریف را در نظر بگیریم می توان ادعا کرد در همین دنیا هم معاد هست چون اثر فعل همیشه است و مختص جهان پس از مرگ نیست.


موفق باشید

با سلام:Gol:

در اين باره مطالب بسياري از سوي حكما و متكلمين طرح شده كه در اين مجال، باختصار از زاويه اي موضوع را طرح مي كنيم:

يکي از براهيني که فلاسفه مطرح مي کنند و مقدمات آن عقلاني صرف است و از استحکام بالائي برخوردار است به شرح زير است:

مقدمه اول: روح امري مجرد و غير مادي است.
مقدمه دوم: هر امر مجرد و غير مادي جاودانه است.
نتيجه: روح جاودانه است.

الف. از ويژگي هاي امر مادي تقسيم پذيري است اما روح هر انسان به هيچ عنوان تقسيم پذير نيست.

ب. فناپذيربودن به معناي تجزيه و تحليل شدن است و تجزيه و تحليل شدن از مختصات عالم مادي و جسماني است و امر مجرد يعني امر غيرمادي که هيچ گاه محکوم قوانين مادي قرار نمي گيرد. بنابراين روح هم که امري مجرد و غير مادي است هيچ گاه تجزيه و تحليل نمي شود و اين يعني هيچ گاه فنا و نابود نمي شود. برهان ذکر شده نيز اثبات کرد که روح انسان هيچ گاه از بين نمي رود و نابود نمي شود و تا خدا هست او نيز همواره وجود دارد گر چه ممکن است در هر برهه از حيات خود در عالمي باشد اما در عين حال ثابت و زنده و پويا بقا مي يابد.

با اثبات عقلي فنا ناپذيري و جاودانگي روح، حداقلِ معاد که جاودانگي روح است اثبات مي گردد.

بعلاوه هزاران سال است که انسان ها به دنبال آن بودند که در کنار توسعه رفاهي خود عمر خود را نيز افزايش دهند و تا مي توانند به زندگي خود ادامه دهند. به راستي آيا مي توان پذيرفت که اين ميل و اين درد در انسان وجود داشته باشد و خدا آن را نهاده باشد اما تحقق خارجي نيابد؟ اگر همه اميال انسان لابد از داشتن مصاديق هستند و اگر انسان ميل به ابديت دارد پس چرا نبايد چنين ميلي در عالمي تحقق يابد؟ آيا مي توان گفت که آنچه ابدي نيست راستين و واقعي است و در عين حال باور به واقعي بودن انسانيت داشت؟

صدر المتألّهين(ره) در اين باره سخني دارد كه مضمون آن چنين است: «خداوند حكيم در نهاد جان‎ها محبّت هستي و بقا و نيز كراهت نيستي و فنا را قرار داده است و اين كاري است صحيح؛ زيرا هستي و بقا خير انسان است و خداوند حكيم هرگز، كار باطل نمي كند. پس هر چه در نهاد انسان قرار گرفته باشد حق و صحيح است. بنابراين، «جاودان طلبي» انسان دليل آن است كه يك جهان جاويدان كه از زوال مصون است وجود دارد؛ يعني حق و صدق بودن طلب دليل وجود مطلوب و امكان نيل به آن است. پس اگر جهان ابدي و جاودان مسلّم است و دنيا شايستگي ابديت ندارد، سراي آخرت و معاد ضروري خواهد بود. بنابراين، اگر معاد و آخرت وجود نمي داشت ارتكاز جاودان طلبي و محبّت ابديت خواهي در نهاد و نهان انسان‎ها باطل و بيهوده بود، در حالي كه در جهان طبيعت باطل وجود ندارد چون جهان امكان، صنع خداي حكم محض است و اين گفته حكيمان است» (اسفار 9/214)

بنابر اين اگر جهان ديگري وجود نداشته باشد كه انسان به آن انتقال يابد، اين غريزه و ارتكازي كه خداوند در سرشت بشر قرار داده يعني «عشق به هستي و بقاي هميشگي «و» محبت حيات جاويدان» باطل و ضايع خواهد بود، در حالي كه خداوند برتر از آن است كه كار لغوي انجام دهد (علم اليقين فيض 2/837.)

موفق باشيد ...:Gol:

ارتباط انسان شناسي با معاد چيست؟

ما انسانها با اينكه خود را از جمله جانداران بحساب مي آوريم ولي به اين امر اذعان داريم كه خصوصيتي در نهاد ما نهفته است كه ما را از ساير جانداران متمايز مي كند اموري چون تعقّل، استدلال، ايمان و محبت از جمله اموري محسوب مي شوند كه انسان را از ديگر موجودات عالم جدا كرده است.
با دقت نظر به اين گونه امور در مي يابيم كه در وجود انسان يك حقيقتي وجود دارد كه او را از ديگر جانداران متمايز كرده است و اين حقيقت امري است كاملاً متفاوت با بدن جسماني او، كه از آن به «من» تعبير مي شود.
در مباحث انسان شناسي محور مباحث در حقيقت ، انسان است و اينكه حقيقت انسان چيست و چه ويژگيهايي اين موجود ناشناخته دارد.[1]
يكي از مباحث مهم و ريشه اي در مباحث انسان شناسي مسأله وجود روح و يا همان نفس است كه هويت و شخصيت و حقيقت انساني وابسته به اوست كه حتي اگر سلولهاي بدن مادي و جسماني او بعد از چند سالي به طور کلي تغيير كنند در آن حقیقت «من» تغييري رخ نمي دهد و انسان با وجدان در مي يابد كه آن منِ چند سال گذشته همين است كه الآن آنرا درك مي كند.[2]
آنچه كه در بحث معاد بدان پرداخته مي شود اين است كه هر فردي كه در اين عالم به وجود مي آيد همين فرد در قيامت زنده مي شود و تا ابد زنده خواهد بود.
اين مسأله در صورتی قابل طرح است كه ما در بحث انسان شناسي پذيرفته باشيم كه براي انسان حقيقتي جاودانه ای وجود دارد كه از آن تعبير به روح يا نفس مي شود. روی این اساس بحث معاد شناسي مبتني بر مباحث انسان شناسي است.[3]

[1] . ر.ك: سعيدي مهر، محمد، آموزش كلام اسلامي، ‌چاپ سپهر، چاپ دوم، 1381، ج2، ص 212.

[2] . ر.ك: همان، ص 213 و جوادي آملي، عبدالله، معاد در قرآن، تفسير موضوعي، مركز نشر اسراء، چاپ اول،1380، ج4، ص 175-177 ‌و ص 168ـ169.

[3] . ر.ك: مصباح يزدي، محمد تقي، معارف اسلامي، خداشناسي، كيهان شناسي، ‌انسان شناسي، ‌انتشارات مؤسسه آموزش و پژوهش امام خميني(ره)، چاپ سوم، 1380، ج1، ص 443.

موضوع قفل شده است