جمع بندی پیامبر منتقل کننده ی وحی بودند یا برداشتشان را از وحی بیان می کردند؟

تب‌های اولیه

25 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پیامبر منتقل کننده ی وحی بودند یا برداشتشان را از وحی بیان می کردند؟

[="Indigo"]پیامبر فقط سخن خداوند را منتقل میکردند یا انچه از سخن خدا برداشت میکردند رو به عنوان قران بیان میکردند؟لطفا دلیل هم بیارید برای هر موردی که پاسخ هست؟
(البته به نظرم از خود قران نمیشود دلیل اورد چون ممکن است خود پیامبر متوجه این مسئله نبوده باشه و فکر کنه انچه فهمیده عین سخن خداست)
[/]

با نام الله





کارشناس بحث: استاد میقات

[="Tahoma"]

mona690;410745 نوشت:
پیامبر فقط سخن خداوند را منتقل میکردند یا انچه از سخن خدا برداشت میکردند رو به عنوان قران بیان میکردند؟لطفا دلیل هم بیارید برای هر موردی که پاسخ هست؟
(البته به نظرم از خود قران نمیشود دلیل اورد چون ممکن است خود پیامبر متوجه این مسئله نبوده باشه و فکر کنه انچه فهمیده عین سخن خداست)

با سلام و درود

قرآن کلام الهی است و با همین الفاظ و عبارات، از طرف خداوند بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نازل شده است.

برای اثبات وحیانی بودن قرآن می توان از خود قرآن استفاده کرد:

1. خداوند بارها قرآن را از جانب خود معرفی کرده و فرموده:

«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛ ما قرآن را نازل كرديم و ما بطور قطع نگهدار آنيم! (حجر، 9)

«وَ أَنْزَلَ الْفُرْقان‏»؛ و كتابى كه حق را از باطل مشخّص مى‏سازد، نازل كرد. (آل عمران، 4)

«ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ»؛ اينها، به خاطر آن است كه خداوند، كتاب (آسمانى) را به حق، (و توأم با نشانه‏ها و دلايل روشن،) نازل كرده است. (بقره، 176)

«لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآن‏»؛ اگر اين قرآن را بر كوهى نازل مى‏كرديم. (حشر، 21)

و ...

2. قرآن می فرماید پیامبر حق تغییر و تبدیل در قرآن را ندارد:

«قُلْ ما يَكُونُ لي‏ أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسي‏ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى‏ إِلَي‏»؛ بگو: «من حق ندارم كه از پيش خود آن را تغيير دهم فقط از چيزى كه بر من وحى مى‏شود، پيروى مى‏كنم! (یونس، 15)

«وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويلِ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمينِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتينَ»؛ اگر او سخنى دروغ بر ما مى‏بست، ما او را با قدرت مى‏گرفتيم، سپس رگ قلبش را قطع مى‏كرديم‏. (حاقه، 44ـ 46)

3. هم‏ چنين در آيات ديگرى تعبيرهاى «قرائت» (نحل، 98)، «تلاوت» (آل عمران، 58) و «ترتيل» (مزمل، 4) به كار رفته است، که دلالت دارد بر اين‏ كه الفاظ و عبارت ‏هاى قرآن از پيامبر صلى اللّه عليه وآله نيست‏.

4. برخى از اوصاف قرآن نظير «كلام اللّه» (بقره، 75؛ توبه، 6؛ فتح، 15) و «كلمات اللّه» (لقمان، 27) نيز با اين نكته سازگار است كه قرآن در قالب الفاظ و عبارات نازل شده است.

نکته:

ممکن است اشکال شود که شما با خود قرآن می خواهید الهی بودن آن را اثابت کنید، و این دور است و دور هم باطل است.

در جواب می گوییم، فرض ما بر این است که روی سخن ما با کسی است که به نبوت و مقام علم و عصمت پیامبر صلی الله علیه وآله، ایمان دارد. در این صورت اگر در ابتدا هم احتمال بدهیم قرآن کلام پیامبر است، ولی با تصریح خود قرآن، دیگر جای شک و تردی باقی نمی ماند.

[="Tahoma"]بیانی دیگر

اگر بخواهیم به آیات تحدی قرآن اشاره کنیم، که دیگر این اشکال و جواب فوق هم پیش نمی آید.

در قرآن کریم، تحدی به همه قرآن (اسراء، 88)، تحدی به ده سوره (هود، 13)، تحدی به یک سوره (یونس، 38 و بقره، 23)، و تحدی به گفتاری چون قرآن (طور، 34) شده است.

این که کسی نمی تواند مانند قرآن بیاورد و هنوز هم نتوانسته است بیاورد، از دلائل واضح الهی بودن قرآن است.

هم چنین آیه شریفه: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً»؛ آيا درباره قرآن نمى‏انديشند؟! اگر از سوى غير خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى‏يافتند. (نساء، 82)

همین که اختلافی در قرآن نیست، دلالت برای دارد که کار بشر نیست و الهی است.

[="Tahoma"]استدلالی دیگر

در مقایسه قرآن و کلام پیامبر (روایات)، تفاوت افق این دو (از لحاظ سبک، بيان و شيوه تركيب كلمات و جملات‏) آشکار است و با اندک تأملی این دوگانگی که واقعیتی انگار ناپذیر است، روشن می شود، و این نشانگر این است که الفاظ قرآن هم کلام الهی است، نه گفتار پیامبر صلی الله علیه وآله.

روش دیگر اثبات الهی بودن قرآن و الفاظش، استفاده از کلام معصومین علیهم السلام است؛ یعنی روایات قطعی از شخص رسول اكرم صلی الله علیه وآله، یا یكی از امامان معصوم علیهم السلام که فرموده اند: قرآن از طرف خداوند می باشد.

با توجه به مقام علم و عصمت این حضرات، جای تردیدی باقی نمی ماند كه قرآن كلام پیامبر نیست، بلكه عین الفاظش نیز نازل شده از سوی خداوند است.

با سلام

قبلا بحث كرديم كه بايد معني كلمه : قرآن : روشن شود زيرا مصاحف اصحاب با يكديگر فرق داشته و خليفه عثمان قرآن يا همان وحي معجز را از غيرآن يعني وحي بياني و شان نزولها ، تنقيح و تهذيب نمود وموجب اختلاف در تفسير قرآن شد .

وخداي متعال هم فرمود : وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى {النجم/3} إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى {النجم/4}

بنابراين كلمه قران در صدر اسلام به معني مجموع آيات و تفسير آنها (يا فرقان) بوده و بعد از جمع مصحف امام به اين كتاب فعلي كه شايع است اطلاق شد.

[="Tahoma"]

mona690;410745 نوشت:
پیامبر فقط سخن خداوند را منتقل میکردند یا انچه از سخن خدا برداشت میکردند رو به عنوان قران بیان میکردند؟لطفا دلیل هم بیارید برای هر موردی که پاسخ هست؟
(البته به نظرم از خود قران نمیشود دلیل اورد چون ممکن است خود پیامبر متوجه این مسئله نبوده باشه و فکر کنه انچه فهمیده عین سخن خداست)

سلام
چون قائلیم
قرآن کریم تا مرتبه لفظ هم از آن خداست لذا مساله برداشت از وحی در قرآن مطرح نیست و تصور اشتباه پیامبر ص در این خصوص هم برداشته می شود به اصل عصمت و به این اصل
والله الموفق

پیامبر گرامی اسلام (ص) عینا بدون کم و کاست وحی را نقل عینی میکردند.هیچ تصرف شخصی بر وحی نداشتند.به همین دلیل متاز از دیگر نبیین اند.

میقات;411426 نوشت:
. خداوند بارها قرآن را از جانب خود معرفی کرده و فرموده:

«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛ ما قرآن را نازل كرديم و ما بطور قطع نگهدار آنيم! (حجر، 9)


با سلام.
این آیه می تواند از خود پیامبر باشد منتها چون وجود ایشان به حدی به عالم بالا اتصال برقرار کرده است که گویی او خدا شده است. در دیدگاه عرفانی مشکلی از این بابت نیست. چه اینکه حالتی برای حلاج اتفاق افتاد که او هم خود را حق نامیده است. هم چنین بایزید که گفت : لا اله الا اناها فاعبدون.
میقات;411426 نوشت:
قرآن می فرماید پیامبر حق تغییر و تبدیل در قرآن را ندارد:

«قُلْ ما يَكُونُ لي‏ أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسي‏ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى‏ إِلَي‏»؛ بگو: «من حق ندارم كه از پيش خود آن را تغيير دهم فقط از چيزى كه بر من وحى مى‏شود، پيروى مى‏كنم! (یونس، 15)


این آیه هم در پاسخ به کسانی که از پیامبر خواستند آیات را مطابق با خواسته هایشان تغییر دهد نازل شده است. در حقیقت این سوال و خواسته دغدغه ای را در درون پیامبر ایجاد کرده است و نور بی صورت الهی هنگامی که از وجود پیامبر گذر کرده است بر اساس این دغدغه تبدیل به این الفاظ شده است. لذا تبدیل وحی بی صورت به کلمات با صورت در درون پیامبر و بر اساس دغدغه های درونی اش اتفاق می افتد.

میقات;411426 نوشت:
«وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويلِ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمينِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتينَ»؛ اگر او سخنى دروغ بر ما مى‏بست، ما او را با قدرت مى‏گرفتيم، سپس رگ قلبش را قطع مى‏كرديم‏. (حاقه، 44ـ 46)

مسلما اگر کلمات قرآن را از پیامبر و وحی بی صورت را از خدا بدانیم در این حالت پیامبر دروغی بر خدا نبسته است.

میقات;411426 نوشت:
. برخى از اوصاف قرآن نظير «كلام اللّه» (بقره، 75؛ توبه، 6؛ فتح، 15) و «كلمات اللّه» (لقمان، 27) نيز با اين نكته سازگار است كه قرآن در قالب الفاظ و عبارات نازل شده است.

ولی در قرآن از عیسی هم به کلمه خدا تعبیر شده است. حضرت علامه و حضرت آیت الله جوادی آملی در تفاسیرشان بر اساس فلسفه صدرایی اینچنین حکم کردند مه تمام عالم کلمه خدایند. خوب قرآن هم می توان محصول خود پیامبر باشد و در عین حال کلمه خدا باشد.
در ضمن مگر در عالم وجودی غیر از خدا هست که کلام محمد (ص) کلام خدا محسوب نشود. پیامبر به خاطر شدت اتصالش به عالم بالا کلام خود را کلام خدا نامیده است.

میقات;411428 نوشت:
اگر بخواهیم به آیات تحدی قرآن اشاره کنیم، که دیگر این اشکال و جواب فوق هم پیش نمی آید.

در قرآن کریم، تحدی به همه قرآن (اسراء، 88)، تحدی به ده سوره (هود، 13)، تحدی به یک سوره (یونس، 38 و بقره، 23)، و تحدی به گفتاری چون قرآن (طور، 34) شده است.

این که کسی نمی تواند مانند قرآن بیاورد و هنوز هم نتوانسته است بیاورد، از دلائل واضح الهی بودن قرآن است.


در کل ایرادات تحدی هم جانبه در قرآن به شرح زیر است :
1. عدم وجود داور بی طرف برای قضاوت مبارزه کننده با خدا.
2. بی فایده بودن آن چرا که مسلمانان کلام هیچ کسی را هم تراز با کلام خدا نمی دانند. در حقیقت داوری قبل از مبارزه انجام شده است.
3. نبود ملاک های مشخص برای مبارزه و مقایسه متون.
4. اینکه متنی که قرار است برای مبارزه عرضه شود باید به چه زبانی باشد؟ آیا به مبارزه طلبیدن یک سری عرب هنر بزرگی است؟ اگر هم تمام انسانها به مبارزه طلبیده شدند به چه زبانی؟ به هر زبانی؟ چگونه می توان دو متن را به دو زبان مختلف با هم مقایسه کرد؟

میقات;411428 نوشت:
هم چنین آیه شریفه: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً»؛ آيا درباره قرآن نمى‏انديشند؟! اگر از سوى غير خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى‏يافتند. (نساء، 82)

ثابت کنید بشر نمی تواند کلامی بیاورد که در آن اختلاف نباشد.
در ضمن اختلافات زیادی در قرآن وجود دارد که در همین سایت به خیلی از آنها اشاراتی رفته است.

میقات;411430 نوشت:
در مقایسه قرآن و کلام پیامبر (روایات)، تفاوت افق این دو (از لحاظ سبک، بيان و شيوه تركيب كلمات و جملات‏) آشکار است و با اندک تأملی این دوگانگی که واقعیتی انگار ناپذیر است، روشن می شود، و این نشانگر این است که الفاظ قرآن هم کلام الهی است، نه گفتار پیامبر صلی الله علیه وآله.

این مسئله شاید در مورد برخی آیات قرآن صادق باشد. ولی خیلی از ادعیه که از معصوم داریم از لحاظ فصاحت و بلاغت و البته محتوای درونی از بسیاری از آیات قرآن بالاترند. خیلی از دعاهای امام سجاد (ع) در صحیفه سجادیه اینچنینند. در مورد خیلی از خطبه های نهج البلاغه اوضاع به همین شکل است.

کلام آخر :

دم که مرد نایی اندر نای کرد ................ در خور نای است نه در خورد مرد

و من الله توفیق

[="Tahoma"]

شریعت عقلانی;412131 نوشت:

با سلام.
این آیه می تواند از خود پیامبر باشد منتها چون وجود ایشان به حدی به عالم بالا اتصال برقرار کرده است که گویی او خدا شده است. در دیدگاه عرفانی مشکلی از این بابت نیست. چه اینکه حالتی برای حلاج اتفاق افتاد که او هم خود را حق نامیده است. هم چنین بایزید که گفت : لا اله الا اناها فاعبدون.

با سلام و درود

این حالت را می شود تصویر کرد ولی توجه داشته باشید که دیگر، خداوند است که به زبان پیامبرش سخن می گوید، پس آن هم حرف خداوند است، لذا اشتباه و خطای انسانی در آن نیست.

به بیان دیگر، ممکن است انسان به مراتبی برسد که کلام خدا از زبانش جاری شود، ولی به این معنا نیست که خطای انسانی در آن راه دارد، زیرا دیگر آن کلام آن انسان نیست.

البته گرچه این نظریه قابل تصویر است ولی با ظاهر آن چه از قرآن و روایات استفاده می شود سازگار نیست.

در قرآن اشاره به اقسام وحی نموده و نیز به فرشته ای اشاره می کند که رساننده وحی است:

«وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكيمٌ»؛ و شايسته هيچ انسانى نيست كه خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجاب، يا رسولى مى‏فرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحى مى‏كند چرا كه او بلندمقام و حكيم است! (شوری، 51)

«قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْريلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ»؛ بگو: «كسى كه دشمن جبرئيل باشد (در حقيقت دشمن خداست) چرا كه او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل كرده است‏. (بقره، 97)

هم چنین در روایات متعدد، از جبرئیل (فرشته وحی) توصیفاتی شده و برخی اوصاف او ذکر شده است.

ظاهر این آیات و روایات، با این نظریه قابل جمع نیست.

[="Tahoma"]

شریعت عقلانی;412131 نوشت:

در حقیقت این سوال و خواسته دغدغه ای را در درون پیامبر ایجاد کرده است و نور بی صورت الهی هنگامی که از وجود پیامبر گذر کرده است بر اساس این دغدغه تبدیل به این الفاظ شده است. لذا تبدیل وحی بی صورت به کلمات با صورت در درون پیامبر و بر اساس دغدغه های درونی اش اتفاق می افتد.

این غیر از بیان سابقتان است. و این صحیح نیست.

این که کسی شهود نماید و بر اساس آن شهود، تعبیر بیاورد، احتمال خطای انسانی دارد.

احتمال دارد برداشتش از آن شهود، چیزی غیر از واقعیت آن باشد، لذا خطا بردار است. در حالی که وحی این گونه نیست.

مطلب دیگر این که شواهد برخلاف این برداشت شما است.

اولا اهلبیت علیهم السلام این طور نفرموده اند.

در ثانی، اشاره به جبرئیل و فرشته وحی در آیات، و توصیف آن، که در روایات آمده است، اگر چه تمثیل هم باشد، ولی نشان می دهد که یک موجودی واسطه وحی بوده است.

لذا ظاهر آیات و روایات، با این بیان شما، قابل جمع نیست.

[="Tahoma"]

شریعت عقلانی;412131 نوشت:

ولی در قرآن از عیسی هم به کلمه خدا تعبیر شده است. حضرت علامه و حضرت آیت الله جوادی آملی در تفاسیرشان بر اساس فلسفه صدرایی اینچنین حکم کردند مه تمام عالم کلمه خدایند. خوب قرآن هم می توان محصول خود پیامبر باشد و در عین حال کلمه خدا باشد.

درست است ولی ما برای آن موارد دلیل داریم.

ظاهر «کلمات الله» همان است که عرض شد. در کنار آن هم بیان اهلبیت علیهم السلام، روشن کننده راه است. اهلبیت، این گونه که شما تصویر می کنید، تصویر نکرده اند.

نقل قول:

در کل ایرادات تحدی هم جانبه در قرآن به شرح زیر است :
1. عدم وجود داور بی طرف برای قضاوت مبارزه کننده با خدا.
2. بی فایده بودن آن چرا که مسلمانان کلام هیچ کسی را هم تراز با کلام خدا نمی دانند. در حقیقت داوری قبل از مبارزه انجام شده است.
3. نبود ملاک های مشخص برای مبارزه و مقایسه متون.
4. اینکه متنی که قرار است برای مبارزه عرضه شود باید به چه زبانی باشد؟ آیا به مبارزه طلبیدن یک سری عرب هنر بزرگی است؟ اگر هم تمام انسانها به مبارزه طلبیده شدند به چه زبانی؟ به هر زبانی؟ چگونه می توان دو متن را به دو زبان مختلف با هم مقایسه کرد؟


1. متخصصین و اهل فن (صاحب نظران ادبیات عرب) داور هستند و به شهادت آن ها ـ با وجود اقدامات زیادی برای مانند آوری ـ می گویند اصلا چیزی که قابل قیاس با قرآن باشد نیامده است، نه این که آن ها در حدی باشند و قرآن بهتر باشد.

2. ما که به مسلمانان ارجاع نمی دهیم، بلکه به اهل فن و متخصصین ادبیات ارجاع می دهیم.

3. اهل فن برای خود معیار و ملاک هایی دارند.

4. به زبان عربی باشد. ضمنا شاهکار ادبیات عرب، در همان دوره جاهلیت بوده است. ادیبانی بسیار توانمند بوده اند. لذا اوج شعر عربی در همان زمان بوده و نباید آن را دست کم گرفت.

همان متخصصان و اهل فن می گویند که چیزی که قابل قیاس با قرآن باشد نیامده است.

توجه داشته باشید که قرار نیست من یا شما شهادت بدهیم، بلکه اهل فن باید نظر بدهند. و اهل فن هم می گویند چنین چیزی نیست.

نقل قول:

ثابت کنید بشر نمی تواند کلامی بیاورد که در آن اختلاف نباشد.
در ضمن اختلافات زیادی در قرآن وجود دارد که در همین سایت به خیلی از آنها اشاراتی رفته است.


1. اگر به دنبال اثبات فلسفی هستید که نمی شود زیرا عالم باید تمام شود تا بتوان ثابت کرد. اما با شواهد بیرونی و با تجمیع قرائن می توان به اطمینان رسید.

2. صرف بیان شبهات، دلیل بر وارد بودن آن ها نیست. این شبهات به بیان های مختلف پاسخ داده و ثابت شده که اختلافی وجود ندارد. لذا ممکن است در بدو امر، سؤال و ابهامی پیش بیاید و تصور اختلاف شود، ولی با تبیین و تفسیر صحیح، روشن می شود که اختلافی وجود ندارد.

نقل قول:

این مسئله شاید در مورد برخی آیات قرآن صادق باشد. ولی خیلی از ادعیه که از معصوم داریم از لحاظ فصاحت و بلاغت و البته محتوای درونی از بسیاری از آیات قرآن بالاترند. خیلی از دعاهای امام سجاد (ع) در صحیفه سجادیه اینچنینند. در مورد خیلی از خطبه های نهج البلاغه اوضاع به همین شکل است.

خیر، چنین نیست.

من و شما نظر نمی دهیم بلکه اهل فن باید نظر بدهند و آن ها هم می گویند چنین نیست و قرآن نظیری ندارد.

میقات;413850 نوشت:
«وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكيمٌ»؛ و شايسته هيچ انسانى نيست كه خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجاب، يا رسولى مى‏فرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحى مى‏كند چرا كه او بلندمقام و حكيم است! (شوری، 51)

«قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْريلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ»؛ بگو: «كسى كه دشمن جبرئيل باشد (در حقيقت دشمن خداست) چرا كه او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل كرده است‏. (بقره، 97)

هم چنین در روایات متعدد، از جبرئیل (فرشته وحی) توصیفاتی شده و برخی اوصاف او ذکر شده است.

میقات;413852 نوشت:
در ثانی، اشاره به جبرئیل و فرشته وحی در آیات، و توصیف آن، که در روایات آمده است، اگر چه تمثیل هم باشد، ولی نشان می دهد که یک موجودی واسطه وحی بوده است.

لذا ظاهر آیات و روایات، با این بیان شما، قابل جمع نیست.


به نظر شما این موارد نمیتونه جز شهودهای عرفانی باشد؟!
میقات;413852 نوشت:
این که کسی شهود نماید و بر اساس آن شهود، تعبیر بیاورد، احتمال خطای انسانی دارد.

احتمال دارد برداشتش از آن شهود، چیزی غیر از واقعیت آن باشد، لذا خطا بردار است. در حالی که وحی این گونه نیست.

خب مسئله همین است.اگر این نظر درست باشد ان وقت در قران احتمال وجود خطا هست.

چرا میگین وحی این طور نیست؟

[="Indigo"]

میقات;413852 نوشت:
اولا اهلبیت علیهم السلام این طور نفرموده اند.
در این مورد مثل میزنید؟
گرچه وقتی خود قران زیر سوال بره وحیانی بودنش و احتمال خطا داشته باشه دیگه نمیشه عصمت اهل بیتم اثبات کرد و این استدلال قانع کننده نیس[/]

میقات;413856 نوشت:
توجه داشته باشید که قرار نیست من یا شما شهادت بدهیم، بلکه اهل فن باید نظر بدهند. و اهل فن هم می گویند چنین چیزی نیست.
اهل فن مسلمان یا غیر مسلمان؟!

[="Tahoma"]

mona690;421449 نوشت:

به نظر شما این موارد نمیتونه جز شهودهای عرفانی باشد؟!
خب مسئله همین است.اگر این نظر درست باشد ان وقت در قران احتمال وجود خطا هست.

چرا میگین وحی این طور نیست؟

«إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَريمٍ»؛ كه اين (قرآن) كلام فرستاده بزرگوارى است [جبرئيل امين‏].(حاقه، 40؛ تکویر، 19)

با سلام و درود

احتمال می رود ولی با توجه به ظاهر آیات، خصوصا با این تاکیدها، این چنین نیست. لذا خیلی خیلی بعید است.

از طرفی، یک منبع دیگری که راجع به قرآن و آیاتش، توصیف می کند و به اعتراف خود پیامبر صلی الله علیه وآله، از همه عالم تر و آگاه تر است، اهلبیت علیهم السلام هستند؛ و آن ها با توصیفات و تاکیداتی که بیان می کنند، چنین چیزی که شما می گویید نیست.

لذا ظاهر آیات و روایات، با چنین احتمالی که بیان کرده اید، سازگار نیست.

مطلب دیگر؛ ممکن است شهودی هم در میان باشد ولی علاوه بر آن وحی لفظی هم هست، که این دیگر شهود نیست بلکه خلق الفاظ در دل پیامبر است. لذا شهودی است که امکان خطا در آن نیست.

mona690;421452 نوشت:
در این مورد مثل میزنید؟
گرچه وقتی خود قران زیر سوال بره وحیانی بودنش و احتمال خطا داشته باشه دیگه نمیشه عصمت اهل بیتم اثبات کرد و این استدلال قانع کننده نیس

با سلام و درود

در روایات داریم که برای حضرت جبرائیل ششصد بال ذکر شده است. (تفسير القمي، ج ‏2، ص 207؛ تفسير نورالثقلين، ج ‏4، ص 346 و 347)

هم چنین در روايات وارد شده كه حضرت جبرئيل عليه السلام تنها چند مرتبه به صورت اصلى خود بر پيامبر صلى الله عليه وآله ظاهر گشت. به هنگام تجلى و ظهور جبرئيل، پيامبر مشاهده فرمودند كه نور او شرق تا غرب عالم را فرا گرفته است:

عَنْ أَبى‌جَعْفَر(عليه السلام) قالَ كانَ بَيْنا رَسُولُ‌اللّه(صلى الله عليه وآله) جالِساً وَ عِنْدَهُ جِبْرَئيِلُ إِذْ حانَتْ مِنْ جِبْرَئيِلِ نَظْرَةٌ قِبَلَ السَّماءِ فَانْتَقَعَ لَوْنُهُ حَتّى صارَ كَأَنَّهُ كُرْكُمٌ ثُمَّ لاذَ بِرَسُولِ‌اللّه(صلى الله عليه وآله)فَنَظَرَ رَسُولُ‌اللّهِ إِلى حَيْثُ نَظَرَ جِبْرَئيِل(عليه السلام) فَإِذاً شَىْءٌ قَدْ مَلَأَ بَيْنَ الْخافِقَيْنِ مُقْبِلا حَتّى دَنا مِنَ الْأَرْضِ... .

امام باقر(عليه السلام) مى‌فرمايند:
روزى رسول خدا صلى الله عليه وآله نشسته بودند و جبرئيل نيز نزد ایشان بود كه بناگاه جبرئيل به آسمان نگاه كرد و نورى از او در آسمان ساطع شد و پيوسته رنگش شديدتر مى‌گشت، تا به رنگ زعفران درآمد. سپس جبرئيل خود را به پيامبر نزديك كرد و پيامبر به آسمان نگاه كرد. آنگاه ديدند كه نور جبرئيل غرب تا شرق عالم را فرا گرفته، به زمين نزديك مى ‌گردد. (تفسير القمی، ج ‏2، ص 28؛ بحارالانوار، ج 56، ص 250، ح 8)

از این روایات بسیار است. این تعابیر و چنین اوصافی در مورد فرشته ای که نازل کننده وحی است، روشن می سازد که در این بین فرشته ای واسطه بوده و وجود داشته است لذا شهود نفسی و ... نبوده است.

مطلب دیگر؛ این اختصاص به روایات ندارد بلکه ظاهر آیات قرآن نیز همین مطلب را تایید می کند.

هارب;421454 نوشت:
اهل فن مسلمان یا غیر مسلمان؟!

فرقی نمی کند و لازم نیست مسلمان باشد، بلکه هر متخصص زبان شناسی که معیار قضاوتش علم و تخصصش باشد، می تواند ملاک باشد.

بر اساس تاریخ و بر اساس نقل همین متخصصان ثابت شده که تاکنون کلامی که بتوان آن را اصلا قابل قیاس با قرآن دانست، نیامده است.

با سلام
ادبیات عرب در اوج بود که قرآن نازل شد و با وجود ادیبان و اهل فن و دشمنی که با پیامبر داشتند، نتوانستند آیه ای مثل قرآن بیاورند.
بیسوادی پیامبر یکی از معجزات قرآن است او یک فرد عادی بود . قدرت این را نداشت که داستانهایی به این زیبایی را از خود بگوید.
پیامبر فقط وحی را انتقال میداد اگر او شاعر یا ادیب یا سخنور بود فکر میکنم هیچ کس قرآن را نمی پذیرفت.
التماس دعا
یا حق

به طاها به یاسین;423080 نوشت:
با سلام
ادبیات عرب در اوج بود که قرآن نازل شد و با وجود ادیبان و اهل فن و دشمنی که با پیامبر داشتند، نتوانستند آیه ای مثل قرآن بیاورند.
بیسوادی پیامبر یکی از معجزات قرآن است او یک فرد عادی بود . قدرت این را نداشت که داستانهایی به این زیبایی را از خود بگوید.
پیامبر فقط وحی را انتقال میداد اگر او شاعر یا ادیب یا سخنور بود فکر میکنم هیچ کس قرآن را نمی پذیرفت.
التماس دعا
یا حق

با سلام و درود

فرمایش شما صحیح است، فقط از باب توجه عرض می کنم:

امی بودن پیامبر صلی الله علیه وآله، به معنای بیسوادی آن حضرت نیست بلکه به معنای مکتب نرفتن ایشان است یعنی ایشان که نزد هیچ کدام از افراد عالم و با سواد آن زمان، آموزش و تعلیم ندیده اند، می توانند قرآنی با این عظمت بیاورند؛ پس معلوم می شود که قرآن، بشری نیست بلکه وحی و از عالم ملکوت بر ایشان نازل شده است.

میقات;423109 نوشت:
امی بودن پیامبر صلی الله علیه وآله، به معنای بیسوادی آن حضرت نیست بلکه به معنای مکتب نرفتن ایشان است یعنی ایشان که نزد هیچ کدام از افراد عالم و با سواد آن زمان، آموزش و تعلیم ندیده اند، می توانند قرآنی با این عظمت بیاورند؛ پس معلوم می شود که قرآن، بشری نیست بلکه وحی و از عالم ملکوت بر ایشان نازل شده است.

با سلام
منظور من از بیسواد هم همین بود یعنی تحت تعلیم نبودن.
ممنون از راهنمایی شما
التماس دعا
یا حق

با عرض سلام ....

جناب استاد میقات ... فکر میکنم علته اصلی که چنین مشگلی مطرح شده ... این هست که ما انسانها درکه درستی از خدا نداریم ...
آیا این تصور ... تصوری اشتباه از خداوند است ...

قصدم به چالش کشیدن است ... فرض کنین تصور من اینگونه باشد ...

تصوری که ... دارم آن است که خداوند علت العلول است ... منبع وجود است ... همانطور که چراغ منبع نور است ... خداوند نیز منبع وجود . حیات . علم است و اختیاری در پراکندن آن ندارد ... حتی تصور میکنم که در به بهشت بردن یا به جهنم بردن من اختیاری ندارد ... به نظره من خداوند یا منبع وجودی که از آن صحبت میکنیم ماننده آبشاری است که در حال فرو ریختن میباشد و اختیار و تصمیم و هوشمندی ندارد و حال آنکه پیامبرانی مانند حضرت محمد (ص) و ... از آنجهت که توانسته اند مراتب وجودی خویش را بالاببرند ... توانسته اند درکی از این منبع داشته باشند و آن را به نام قرآن ... یا انجیل عنوان کنند ... پس بنابراین قرآن و انجیل و ... شهودی است از ذات اقدس الهی میتونه باشه ...

این نوع تفکر چه ایرادی داره ...

آیا به نظره شما خداوند میتونه اختیار و هوشمندی داشته باشه ...

اختیار ... تصمیم به انجامه کاری .
هوشمندی ... فکر کنه که چه کاری مناسب تر هست اون کار رو انجام بده ...
انتخاب ... چه کسی بیشتر به درده پیامبری میخوره ... اون شخص رو پیامبر بکنه ...

البته صحبت در مورده ذات الهی ... تیری است در تاریکی ...

[="Tahoma"]

FT_Mohammadi;423121 نوشت:
با عرض سلام ....

جناب استاد میقات ... فکر میکنم علته اصلی که چنین مشگلی مطرح شده ... این هست که ما انسانها درکه درستی از خدا نداریم ...
آیا این تصور ... تصوری اشتباه از خداوند است ...

قصدم به چالش کشیدن است ... فرض کنین تصور من اینگونه باشد ...

تصوری که ... دارم آن است که خداوند علت العلول است ... منبع وجود است ... همانطور که چراغ منبع نور است ... خداوند نیز منبع وجود . حیات . علم است و اختیاری در پراکندن آن ندارد ... حتی تصور میکنم که در به بهشت بردن یا به جهنم بردن من اختیاری ندارد ... به نظره من خداوند یا منبع وجودی که از آن صحبت میکنیم ماننده آبشاری است که در حال فرو ریختن میباشد و اختیار و تصمیم و هوشمندی ندارد و حال آنکه پیامبرانی مانند حضرت محمد (ص) و ... از آنجهت که توانسته اند مراتب وجودی خویش را بالاببرند ... توانسته اند درکی از این منبع داشته باشند و آن را به نام قرآن ... یا انجیل عنوان کنند ... پس بنابراین قرآن و انجیل و ... شهودی است از ذات اقدس الهی میتونه باشه ...

این نوع تفکر چه ایرادی داره ...

آیا به نظره شما خداوند میتونه اختیار و هوشمندی داشته باشه ...

اختیار ... تصمیم به انجامه کاری .
هوشمندی ... فکر کنه که چه کاری مناسب تر هست اون کار رو انجام بده ...
انتخاب ... چه کسی بیشتر به درده پیامبری میخوره ... اون شخص رو پیامبر بکنه ...

البته صحبت در مورده ذات الهی ... تیری است در تاریکی ...

با سلام و درود

چنین تفکر و مطالبی علاوه بر این که از نظر عقلی و فلسفی اشتباه و باطل است ـ که باید در جای خود بررسی شود ـ آیات الهی نیز آن را به صراحت رد می کند.

در این زمینه آیات فراوانی وجود دارد که به برخی اشاره می کنم:

هر آن چه خدا بخواهد انجام می دهد:
«وَ لكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يُريدُ»؛ ولى خداوند، آنچه را مى ‏خواهد، (از روى حكمت) انجام مى‏ دهد (و هيچ كس را به قبول چيزى مجبور نمى ‏كند). (بقره، 253)

«إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ ما يُريدُ»؛ خداوند هر چه بخواهد (و مصلحت باشد) حكم مى ‏كند. (مائده، 1)

«فَعَّالٌ لِما يُريدُ»؛ و آنچه را مى‏ خواهد انجام مى‏ دهد. (بروج، 16)

فقط اراده الهی:
«وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ»؛ و اگر خداوند، (براى امتحان يا كيفر گناه،) زيانى به تو رساند، هيچ كس جز او آن را برطرف نمى ‏سازد و اگر اراده خيرى براى تو كند، هيچ كس مانع فضل او نخواهد شد! آن را به هر كس از بندگانش بخواهد مى ‏رساند و او غفور و رحيم است! (یونس، 107)

همه چیز به اراده الهی است:
«وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ»؛ و شما اراده نمى‏ كنيد مگر اينكه خداوند ـ پروردگار جهانيان ـ اراده كند و بخواهد. (تکویر، 29)

بخشش و عذاب به اراده او است:
«لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا ما في‏ أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ»؛ آنچه در آسمانها و زمين است، از آنِ خداست. و (از اين رو) اگر آنچه را در دل داريد، آشكار سازيد يا پنهان، خداوند شما را بر طبق آن، محاسبه مى ‏كند. سپس هر كس را بخواهد (و شايستگى داشته باشد)، مى ‏بخشد و هر كس را بخواهد (و مستحق باشد)، مجازات مى ‏كند. و خداوند به همه چيز قدرت دارد. (بقره، 284)

پیامبران و رسولان، برگزیدگان و منتخبان الهی هستند:
«وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبي‏ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ»؛ ولى خداوند از ميان رسولان خود، هر كس را بخواهد بر می گزيند. (آل عمران، 179)

«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ»؛ خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برترى داد. (آل عمران، 33)

«وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمينَ»؛ و (به ياد آوريد) هنگامى را كه فرشتگان گفتند: «اى مريم! خدا تو را برگزيده و پاك ساخته و بر تمام زنان جهان، برترى داده است. (آل عمران، 42)

«اللَّهُ يَصْطَفي‏ مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً وَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ بَصيرٌ»؛ خداوند از فرشتگان رسولانى بر مى ‏گزيند، و همچنين از مردم خداوند شنوا و بيناست. (حج، 75)

ممنون جناب میقات ...

کاملا منطق هست و قانع شدم ...

پرسش:
پیامبر فقط سخن خداوند را منتقل می کردند یا آنچه از سخن خدا برداشت می کردند را به عنوان قرآن بیان می کردند؟

پاسخ:
با سلام و درود
قرآن کلام الهی است و با همین الفاظ و عبارات، از طرف خداوند بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نازل شده است.
برای اثبات وحیانی بودن قرآن می توان از خود قرآن استفاده کرد:
1. خداوند بارها قرآن را از جانب خود معرفی کرده و فرموده:
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛ ما قرآن را نازل كرديم و ما بطور قطع نگهدار آنيم!(1)
«وَ أَنْزَلَ الْفُرْقان‏»؛ و كتابى كه حق را از باطل مشخّص مى‏سازد، نازل كرد.(2)
«ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ»؛ اينها، به خاطر آن است كه خداوند، كتاب (آسمانى) را به حق، (و توأم با نشانه‏ها و دلايل روشن،) نازل كرده است.(3)
«لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآن‏»؛ اگر اين قرآن را بر كوهى نازل مى‏كرديم.(4)
و ...
2. قرآن می فرماید پیامبر حق تغییر و تبدیل در قرآن را ندارد:
«قُلْ ما يَكُونُ لي‏ أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسي‏ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى‏ إِلَي‏»؛ بگو: «من حق ندارم كه از پيش خود آن را تغيير دهم فقط از چيزى كه بر من وحى مى‏شود، پيروى مى‏كنم!(5)
«وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويلِ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمينِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتينَ»؛ اگر او سخنى دروغ بر ما مى‏بست، ما او را با قدرت مى‏گرفتيم، سپس رگ قلبش را قطع مى‏كرديم‏.(6)
3. هم‏ چنين در آيات ديگرى تعبيرهاى «قرائت» (7)، «تلاوت» (8) و «ترتيل» (9) به كار رفته است، که دلالت دارد بر اين‏ كه الفاظ و عبارت ‏هاى قرآن از پيامبر صلى اللّه عليه وآله نيست‏.
4. برخى از اوصاف قرآن نظير «كلام اللّه» (10) و «كلمات اللّه» (11) نيز با اين نكته سازگار است كه قرآن در قالب الفاظ و عبارات نازل شده است.
‏نکته: ممکن است اشکال شود که شما با خود قرآن می خواهید الهی بودن آن را اثابت کنید، و این دور است و دور هم باطل است.
در جواب می گوییم، فرض ما بر این است که روی سخن ما با کسی است که به نبوت و مقام علم و عصمت پیامبر (صلی الله علیه وآله)، ایمان دارد. در این صورت اگر در ابتدا هم احتمال بدهیم قرآن کلام پیامبر است، ولی با تصریح خود قرآن، دیگر جای شک و تردی باقی نمی ماند.
بیانی دیگر:
اگر بخواهیم به آیات تحدی قرآن اشاره کنیم، که دیگر این اشکال و جواب فوق هم پیش نمی آید.
در قرآن کریم، تحدی به همه قرآن (12)، تحدی به ده سوره (13)، تحدی به یک سوره (14)، و تحدی به گفتاری چون قرآن (15) شده است.
این که کسی نمی تواند مانند قرآن بیاورد و هنوز هم نتوانسته است بیاورد، از دلائل واضح الهی بودن قرآن است.
هم چنین آیه شریفه: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً»؛ آيا درباره قرآن نمى‏انديشند؟! اگر از سوى غير خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى‏يافتند.(16)
همین که اختلافی در قرآن نیست، دلالت برای دارد که کار بشر نیست و الهی است.

استدلالی دیگر:
در مقایسه قرآن و کلام پیامبر (روایات)، تفاوت افق این دو (از لحاظ سبک، بيان و شيوه تركيب كلمات و جملات‏) آشکار است و با اندک تأملی این دوگانگی که واقعیتی انگار ناپذیر است، روشن می شود، و این نشانگر این است که الفاظ قرآن هم کلام الهی است، نه گفتار پیامبر (صلی الله علیه وآله).
روش دیگر اثبات الهی بودن قرآن و الفاظش، استفاده از کلام معصومین (علیهم السلام) است؛ یعنی روایات قطعی از شخص رسول اكرم (صلی الله علیه وآله)، یا یكی از امامان معصوم (علیهم السلام) که فرموده اند: قرآن از طرف خداوند می باشد.
با توجه به مقام علم و عصمت این حضرات، جای تردیدی باقی نمی ماند كه قرآن كلام پیامبر نیست، بلكه عین الفاظش نیز نازل شده از سوی خداوند است.


روایات در توصیف جبرائیل
در روایات داریم که برای حضرت جبرائیل ششصد بال ذکر شده است.(20)
هم چنین در روايات وارد شده كه حضرت جبرئيل عليه السلام تنها چند مرتبه به صورت اصلى خود بر پيامبر (صلى الله عليه وآله) ظاهر گشت. به هنگام تجلى و ظهور جبرئيل، پيامبر مشاهده فرمودند كه نور او شرق تا غرب عالم را فرا گرفته است:
عَنْ أَبى‌جَعْفَر(عليه السلام) قالَ كانَ بَيْنا رَسُولُ‌اللّه(صلى الله عليه وآله) جالِساً وَ عِنْدَهُ جِبْرَئيِلُ إِذْ حانَتْ مِنْ جِبْرَئيِلِ نَظْرَةٌ قِبَلَ السَّماءِ فَانْتَقَعَ لَوْنُهُ حَتّى صارَ كَأَنَّهُ كُرْكُمٌ ثُمَّ لاذَ بِرَسُولِ‌اللّه(صلى الله عليه وآله)فَنَظَرَ رَسُولُ‌اللّهِ إِلى حَيْثُ نَظَرَ جِبْرَئيِل(عليه السلام) فَإِذاً شَىْءٌ قَدْ مَلَأَ بَيْنَ الْخافِقَيْنِ مُقْبِلا حَتّى دَنا مِنَ الْأَرْضِ... .
امام باقر(عليه السلام) مى‌فرمايند:
روزى رسول خدا (صلى الله عليه وآله) نشسته بودند و جبرئيل نيز نزد ایشان بود كه بناگاه جبرئيل به آسمان نگاه كرد و نورى از او در آسمان ساطع شد و پيوسته رنگش شديدتر مى‌گشت، تا به رنگ زعفران درآمد. سپس جبرئيل خود را به پيامبر نزديك كرد و پيامبر به آسمان نگاه كرد. آنگاه ديدند كه نور جبرئيل غرب تا شرق عالم را فرا گرفته، به زمين نزديك مى ‌گردد.(21)
از این روایات بسیار است. این تعابیر و چنین اوصافی در مورد فرشته ای که نازل کننده وحی است، روشن می سازد که در این بین فرشته ای واسطه بوده و وجود داشته است لذا شهود نفسی و ... نبوده است.
مطلب دیگر؛ این اختصاص به روایات ندارد بلکه ظاهر آیات قرآن نیز همین مطلب را تأیید می کند.

داور برتحدی قرآن کیست؟
متخصصین و اهل فن (صاحب نظران ادبیات عرب) داور هستند و به شهادت آن ها ـ با وجود اقدامات زیادی برای مانند آوری ـ می گویند اصلا چیزی که قابل قیاس با قرآن باشد نیامده است، نه این که آن ها در حدی باشند و قرآن بهتر باشد.
2. ما که به مسلمانان ارجاع نمی دهیم، بلکه به اهل فن و متخصصین ادبیات ارجاع می دهیم.
3. اهل فن برای خود معیار و ملاک هایی دارند.
4. به زبان عربی باشد. ضمنا شاهکار ادبیات عرب، در همان دوره جاهلیت بوده است. ادیبانی بسیار توانمند بوده اند. لذا اوج شعر عربی در همان زمان بوده و نباید آن را دست کم گرفت.
همان متخصصان و اهل فن می گویند که چیزی که قابل قیاس با قرآن باشد نیامده است.
توجه داشته باشید که قرار نیست من یا شما شهادت بدهیم، بلکه اهل فن باید نظر بدهند. و اهل فن هم می گویند چنین چیزی نیست.

___________

  1. حجر، 9.
  2. آل عمران، 4.
  3. بقره، 176.
  4. حشر، 21.
  5. یونس، 15.
  6. حاقه، 44ـ 46.
  7. نحل، 98.
  8. آل عمران، 58.
  9. مزمل، 4.
  10. بقره، 75؛ توبه، 6؛ فتح، 15.
  11. لقمان، 27.
  12. اسراء، 88.
  13. هود، 13.
  14. یونس، 38 و بقره، 23.
  15. طور، 34.
  16. نساء، 82.
  17. شوری، 51.
  18. بقره، 97.
  19. حاقه، 40؛ تکویر، 19.
  20. تفسير القمي، ج ‏2، ص 207؛ تفسير نورالثقلين، ج ‏4، ص 346 و 347.
  21. تفسير القمی، ج ‏2، ص 28؛ بحارالانوار، ج 56، ص 250، ح 8.
موضوع قفل شده است