جمع بندی چرا خداوند جزییات احکام دین را در قرآن نیاورده است؟

تب‌های اولیه

43 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا خداوند جزییات احکام دین را در قرآن نیاورده است؟

با سلام خدمت کارشناسان و کاربران محترم.
همان طور که در عنوان موضوع هم آوردم سوال این است که چرا خداوند جزییات احکام را در قرآن نیاورده است تا ما نیاز به احادیث پیامبر و معصومین نداشته باشیم که در آنها تحریف وارد شده است و ناچار باشیم برای تشخیص حدیث صحیح از جعلی علمی برسازیم با عنوان علم رجال و حدیث که بشری است و خطاپذیر و یقینی نیست.
آیا این نقض غرض الهی در هدایت بشر نیست؟ در واقع اگر خداوند قرآن را از تحریف حفظ کرده است باید احادیث معصومین را هم از تحریف حفظ می کرد.
و من الله توفیق

با نام الله



کارشناس بحث: استاد رئوف

شریعت عقلانی;402522 نوشت:
با سلام خدمت کارشناسان و کاربران محترم.
همان طور که در عنوان موضوع هم آوردم سوال این است که چرا خداوند جزییات احکام را در قرآن نیاورده است تا ما نیاز به احادیث پیامبر و معصومین نداشته باشیم که در آنها تحریف وارد شده است و ناچار باشیم برای تشخیص حدیث صحیح از جعلی علمی برسازیم با عنوان علم رجال و حدیث که بشری است و خطاپذیر و یقینی نیست.
آیا این نقض غرض الهی در هدایت بشر نیست؟ در واقع اگر خداوند قرآن را از تحریف حفظ کرده است باید احادیث معصومین را هم از تحریف حفظ می کرد.
و من الله توفیق


با سلام خدمت شما دوست گرامی

چند مطلب :

- معارف قرآن تنها محدود به احکام نیست. در قرآن مباحث اخلاقی، تاریخی، اعتقادی و .. بیان شده است و البته مطالب مربوط به احکام نیز بیان شده است. با توجه به این مطلب که قرآن کتاب هدایت است، نمی توان توقع داشت که این کتاب تنها محدود به احکام باشد بلکه از آنجایی که اعتقادات زیر بنا و پشتوانه ی احکام هستند، باید به مسائل اعتقادی اهمیت ویژه ای داده شود. با توجه به این مطلب نمی توان توقع داشت که قرآن سراسر به احکام بپردازد.

- مطلب بعدی این است که حال که تنها بخشی از قرآن به احکام اختصاص دارد، بنابراین نمی توان توقع داشت که تمام جزئیات احکام بیان شود.

- مسئله ی دیگری که باید در نظر گرفته شود این است که مسائل مختلفی ممکن است در شرایط متفاوت رخ دهد و نمی توان توقع داشت که یک کتاب که حدود 600 صفحه است، تمام جزئیات مسائل را بیان کرده باشد. بلکه آن چیزی که امکان پذیر است این است که اصول کلی در قرآن بیان شود و جزئیات توسط پیامبر و دیگر معصومان تبیین شود.

- مسئله دیگر این است که در علومی که وجود دارد خطای نا خواسته بشری، مشکلی ایجاد نمی کند و این خطاهای ناخواسته اگر از روی کم کاری نباشد، معفو است.

- نکته ی دیگر آن است که این مسئله نقض غرض نیست زیرا که با استفاده از علوم دینی و روش های اجتهاد می توان به پیام الهی دست یافت و این چنین نیست که پیام الهی در دسترس نباشد و نابود شده باشد.

موفق باشید

جناب رئوف میشه این نکته رو هم اضافه کرد که احکام وابسته به زمان و مکان هست؟
مثلا الان مباحث احکامی زیادی مطرح شده اند که در گذشته نبوده اند.

ابوالفضل;403662 نوشت:
جناب رئوف میشه این نکته رو هم اضافه کرد که احکام وابسته به زمان و مکان هست؟
مثلا الان مباحث احکامی زیادی مطرح شده اند که در گذشته نبوده اند.

عرض سلام خدمت شما.
البته هیچ حکمی نیست که در گذشته نبوده باشه.
فقط احکام ثانویه به مرور زمان و در مکانهای مختلف و شرایط حاکم بر زمان تغییر میکند.

رئوف;403658 نوشت:
- معارف قرآن تنها محدود به احکام نیست. در قرآن مباحث اخلاقی، تاریخی، اعتقادی و .. بیان شده است و البته مطالب مربوط به احکام نیز بیان شده است. با توجه به این مطلب که قرآن کتاب هدایت است، نمی توان توقع داشت که این کتاب تنها محدود به احکام باشد بلکه از آنجایی که اعتقادات زیر بنا و پشتوانه ی احکام هستند، باید به مسائل اعتقادی اهمیت ویژه ای داده شود. با توجه به این مطلب نمی توان توقع داشت که قرآن سراسر به احکام بپردازد.

- مطلب بعدی این است که حال که تنها بخشی از قرآن به احکام اختصاص دارد، بنابراین نمی توان توقع داشت که تمام جزئیات احکام بیان شود.

- مسئله ی دیگری که باید در نظر گرفته شود این است که مسائل مختلفی ممکن است در شرایط متفاوت رخ دهد و نمی توان توقع داشت که یک کتاب که حدود 600 صفحه است، تمام جزئیات مسائل را بیان کرده باشد. بلکه آن چیزی که امکان پذیر است این است که اصول کلی در قرآن بیان شود و جزئیات توسط پیامبر و دیگر معصومان تبیین شود.

- مسئله دیگر این است که در علومی که وجود دارد خطای نا خواسته بشری، مشکلی ایجاد نمی کند و این خطاهای ناخواسته اگر از روی کم کاری نباشد، معفو است.

- نکته ی دیگر آن است که این مسئله نقض غرض نیست زیرا که با استفاده از علوم دینی و روش های اجتهاد می توان به پیام الهی دست یافت و این چنین نیست که پیام الهی در دسترس نباشد و نابود شده باشد.

استاد این پاسخ قانع کننده نبود
آیا خداوند نمیتوانست یک کتاب دستورات الهی بفرستد چرا که در فقه میگویند چون عقل ما دسترسی به تمام مصالح و مفاسد نداشت خدا دین و آموزه های فقهی آن را فرستاد. چرا اینها در خود قران یا در کتابی به ضمیمه و بدون تحریفات متداول در روایات به ما نرسیده است.
در مورد نکته اخری که فرمودید در بسیاری از مسائل اختلاف هست که خیلی از این مسائل هم مسائل کم اهمیتی نیستند. یک عالم بزرگ میگوید حکم خدا این بوده عالم بزرگ دیگری حکم خدا را چیز دیگری میداند و این موارد کم نیستند.

رئوف;403658 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست گرامی

بنده هم خدمت شما سلام عرض می کنم و از پاسخ گویی شما کمال تشکر را داریم.
رئوف;403658 نوشت:
معارف قرآن تنها محدود به احکام نیست. در قرآن مباحث اخلاقی، تاریخی، اعتقادی و .. بیان شده است و البته مطالب مربوط به احکام نیز بیان شده است. با توجه به این مطلب که قرآن کتاب هدایت است، نمی توان توقع داشت که این کتاب تنها محدود به احکام باشد بلکه از آنجایی که اعتقادات زیر بنا و پشتوانه ی احکام هستند، باید به مسائل اعتقادی اهمیت ویژه ای داده شود. با توجه به این مطلب نمی توان توقع داشت که قرآن سراسر به احکام بپردازد.

بنده هم عرض نکردم فقط احکام باشد. بلکه گفتم در کنار تمام معارف اعتقادی و اخلاقی و البته برخی احکام و کلیات آن هست جزییات تمام احکامی را هم که معصومین گفتند در قرآن میامد.
رئوف;403658 نوشت:
مطلب بعدی این است که حال که تنها بخشی از قرآن به احکام اختصاص دارد، بنابراین نمی توان توقع داشت که تمام جزئیات احکام بیان شود.

چرا نمی توان انتظار داشت؟ بنده انتظار دارم که تمام احکام خدا در کتابی که خود خدا وعده عدم تحریف در آن داده است موجود باشد. تا عمل بنده به آن احکام یقینی باشد.
رئوف;403658 نوشت:
مسئله ی دیگری که باید در نظر گرفته شود این است که مسائل مختلفی ممکن است در شرایط متفاوت رخ دهد و نمی توان توقع داشت که یک کتاب که حدود 600 صفحه است، تمام جزئیات مسائل را بیان کرده باشد. بلکه آن چیزی که امکان پذیر است این است که اصول کلی در قرآن بیان شود و جزئیات توسط پیامبر و دیگر معصومان تبیین شود.

البته قرآن فقط اصول کلی را نگفته است. بلکه احکام جزیی بسیاری را هم آورده است. در ضمن قرآن می توانست بیشتر از 600 صفحه باشد. مثلا در چندین جلد که توسط خود پیامبر در موضوعات مختلفی دسته بندی شده باشد تا هدایت الهی بهتر و یا کیفیت بالاتری انجام پذیرد. چه استبعادی دارد؟ چرا نمی توانانتظار این مسئله را داشت؟
رئوف;403658 نوشت:
مسئله دیگر این است که در علومی که وجود دارد خطای نا خواسته بشری، مشکلی ایجاد نمی کند و این خطاهای ناخواسته اگر از روی کم کاری نباشد، معفو است.

اگر قرار بر این بود پس چرا خدا قرآن را از تحریف حفظ کرد. می گذاشت خطاهای بشری در آن راه پیدا کند و آیات صحیح و جعلی هم با اجتهاد بشر مشخص شود.
رئوف;403658 نوشت:
نکته ی دیگر آن است که این مسئله نقض غرض نیست زیرا که با استفاده از علوم دینی و روش های اجتهاد می توان به پیام الهی دست یافت و این چنین نیست که پیام الهی در دسترس نباشد و نابود شده باشد.

خیر این اجتهاد ها بدلیل ایتکه اختلافات بسیاری دارند و منشا مجاله های فقهی بسیاری شده اند لذا نمی توان گفت اجتهاد فقها و فتاوای آنها صد در صد نظر خداوند بوده است. به عنوان مثال در علم رجال به افراد مورد وثوق اعتماد هست و به افراد دروغگو اعتماد نمی کنند. منتها این نقد وارد است که از دروغگوترین دروغگویان هم ممکن است کلام راست صادر گردد و راستگوترین راستگویان هم ممکن است در انتقال احادیث خطاهای بشریرخ دهد. لذا اجتهاد فقها اصلا و ابدا یقینی نیست.
و من الله توفیق

ابوالفضل;403662 نوشت:
جناب رئوف میشه این نکته رو هم اضافه کرد که احکام وابسته به زمان و مکان هست؟
مثلا الان مباحث احکامی زیادی مطرح شده اند که در گذشته نبوده اند.

با سلام خدمت شما دوست گرامی

بله این مسئله هم، می تواند یکی از موارد مورد بحث باشد. البته باید به این مسئله توجه کرد که اصول کلی در قرآن و حدیث وجود دارد که وظایف ما را نسبت به موارد جدید مشخص می کند به عبارت دیگر راهکار هایی آموزه های دینی ما برای مسائل جدید، در نظر گرفته شده است.

موفق باشید

dinshenasii;403767 نوشت:
استاد این پاسخ قانع کننده نبود
آیا خداوند نمیتوانست یک کتاب دستورات الهی بفرستد چرا که در فقه میگویند چون عقل ما دسترسی به تمام مصالح و مفاسد نداشت خدا دین و آموزه های فقهی آن را فرستاد. چرا اینها در خود قران یا در کتابی به ضمیمه و بدون تحریفات متداول در روایات به ما نرسیده است.
در مورد نکته اخری که فرمودید در بسیاری از مسائل اختلاف هست که خیلی از این مسائل هم مسائل کم اهمیتی نیستند. یک عالم بزرگ میگوید حکم خدا این بوده عالم بزرگ دیگری حکم خدا را چیز دیگری میداند و این موارد کم نیستند.

با سلام خدمت شما دوست گرامی

دوست گرامی، رساله توضیح المسائل هم نیاز به توضیح برای مردم دارد، قرآن نیز نیاز به شارح دارد، شارحی که به خوبی آن را می شناسد و برای مردم به خوبی شرح و بسط می دهد. در هر صورت باید در عمل به فردی مراجعه شود که ابهامات جدید و نیز صورت های مختلف یک حکم را بیان کند.
جزئیات مباحث فقهی بسیار بیشتر از آن چیزی است که شما تصور می کنید. و امکان آنکه آنها را در یک یا دو جلد کتاب بیان می کردند، واقعا تصور درستی نیست. به طور مثال کتاب جواهر الکلام که یک دوره فقه تخصصی است مشتمل بر 43 جلد است در حالی که این کتاب در حدود 150 سال پیش نوشته شده است و اگر امروزه مباحث جدید را نیز به آن اضافه کنیم، حجم آن بسیار بیشتر خواهد شد. بنابراین تنها کاری که عملا می تواند اتفاق بیفتد آن است که اصول کلی در قرآن بیان شود و جزئیات احکام در طول تاریخ توسط پیامبر و 12 امام معصوم تشریح شود.

موفق باشید

شریعت عقلانی;404197 نوشت:

بنده هم خدمت شما سلام عرض می کنم و از پاسخ گویی شما کمال تشکر را داریم.
.
.
.

اگر قرار بر این بود پس چرا خدا قرآن را از تحریف حفظ کرد. می گذاشت خطاهای بشری در آن راه پیدا کند و آیات صحیح و جعلی هم با اجتهاد بشر مشخص شود.

خیر این اجتهاد ها بدلیل ایتکه اختلافات بسیاری دارند و منشا مجاله های فقهی بسیاری شده اند لذا نمی توان گفت اجتهاد فقها و فتاوای آنها صد در صد نظر خداوند بوده است. به عنوان مثال در علم رجال به افراد مورد وثوق اعتماد هست و به افراد دروغگو اعتماد نمی کنند. منتها این نقد وارد است که از دروغگوترین دروغگویان هم ممکن است کلام راست صادر گردد و راستگوترین راستگویان هم ممکن است در انتقال احادیث خطاهای بشریرخ دهد. لذا اجتهاد فقها اصلا و ابدا یقینی نیست.
و من الله توفیق



با سلام خدمت شما دوست گرامی

بخشی از پاسخ به پرسش های شما را در جواب اخیر به جناب دین شناسی، متذکر شدم، لطفا در آن کامنت مطالعه کنید. اما در مورد موارد دیگر:

- جایگاه قرآن و روایات یکسان نیست و مقایسه این دو با هم صحیح نیستند. قرآن پیام الهی است و اصل یک دین را تشکیل می دهد و متن اصلی است که دیگر متون به اعتبار استنادشان به آن حجیت پیدا می کنند. به عبارت دیگر ملاک قبول یا رد متون دیگر، قرآن است. احادیث جنبه شرح و بسط آن را دارند و بر اساس متون دینی اگر حدیثی مخالف قرآن بود، باید آن حدیث را به دیوار زد (کنایه از مردود بودن حدیث) بنابراین اینکه اصل دین و سنگ محک دیگر متون از تحریف مصون باشد، متفاوت از احادیث است.
قرآن کتابی است که مورد اجماع تمام مسلمین است و همه در حفظ آن کوشیده اند و نسخه های متعددی که در جهان اسلام در طول تاریخ وجود داشته، اختلافی ندارد و این نشان از صحت آن است در حالیکه احادیث لزوما چنین نبوده و آموزه های ائمه شیعه، مورد پذیرش تمام گروه های اسلامی نبوده اند و این آموزه ها دشمنانی نیز داشته اند که در صدد از بین بردن آنها بوده اند، معلوم است که نتیجه این متون با متن اصلی می تواند متفاوت باشد. به این معنا که در احادیث، احادیث جعلی راه بیابد ولی در قرآن چنین نباشد. آن چه مهم است این است که قرآن که سنگ محک است سالم باقی بماند تا به مدد آن، احادیث صحیح و غیر صحیح را از هم بازشناسی کنیم.

- عرض بنده این نبود که فتوای خداوند صد در صد، مراد خداوند هستند و احتمال خطا ندارند، عرض بنده این بود که همه آنها چون از روی تلاش و کوشش و نیز طی کردن مراحل لازم به دست آمده است، در نزد خداوند ماجور است و به جهت خطا بودن یک فتوا، مکلف مواخذه نمی شود.

موفق باشید


دقیقا کدام حکم در قرآن نیامده است.

صدرصد تمام احکام در قرآن وجود دارد. ولی مفسر اصلی قرآن که امام معصوم است در غیبت به سر میبرند ، که اگر در غیبت نبودند تمام احکام را با آیات قرآن بیان میکردند.

مگر امام معصوم(ع) نفرمودند بنده هرچه میگویم از قرآن است!؟

پس اگر معصوم میگوید این عمل حکمش این است ، قطعا حکم آن عمل در قرآن آمده است.

چه بسا شما اگر عیون الاخبار رضا رو مطالعه بفرمایید در میابید که معنی امام رضا از بعضی از آیات با معنی که علما از آیات قرآن کرده اند تفاوت دارد.

دوستان گرامی تمام احکام در قرآن وجود دارد منتهی مفسر اصلی آن در غیبت به سر میبرند.

رئوف;404296 نوشت:
دوست گرامی، رساله توضیح المسائل هم نیاز به توضیح برای مردم دارد، قرآن نیز نیاز به شارح دارد، شارحی که به خوبی آن را می شناسد

با سلام استاد گرامی.
سوال اصلی بنده همین است. شما در پاسخ هایتان مدام سوال اصلی بنده را تکرا می کنید.
سوال : چرا خداوند قرآن را طوری نازل نکرد که نیاز به شارح نداشته باشد و اگر هم نیاز به شارح دارد چرا خداوند احادیث آن شارحان را از تحریف حفظ نکرد؟
رئوف;404296 نوشت:
جزئیات مباحث فقهی بسیار بیشتر از آن چیزی است که شما تصور می کنید. و امکان آنکه آنها را در یک یا دو جلد کتاب بیان می کردند، واقعا تصور درستی نیست.

مگر کتب اربعه حدیثی که مورد استناد فقها برای صدور فتواست چند جلد است؟ اتفاقا در آنها احادیث تکراری هم کم نیست؟ بسیاری از آنها هم از قول پیامبر نقل شده است. حتی احادیثی هم که از امامان نقل شده خودشان به نوعی آن را از پیامبر نقل می کنند. لذا فکر نمی کنم جزییات احکامی که در احادیث وجود دارد آنقدر زیاد باشد که نمی شد در طول عمر پیامبر خداوند بر زبان او جاری کند.
رئوف;404296 نوشت:
به طور مثال کتاب جواهر الکلام که یک دوره فقه تخصصی است مشتمل بر 43 جلد است در حالی که این کتاب در حدود 150 سال پیش نوشته شده است و اگر امروزه مباحث جدید را نیز به آن اضافه کنیم، حجم آن بسیار بیشتر خواهد شد. بنابراین تنها کاری که عملا می تواند اتفاق بیفتد آن است که اصول کلی در قرآن بیان شود و جزئیات احکام در طول تاریخ توسط پیامبر و 12 امام معصوم تشریح شود.

عرض بنده شرح های علمای دین نبوده بلکه احادیث معصومین بوده است. بنده سرچی که کردم تعداد جلد های کتب اربعه را حدود 21 جلد دیدم. تفسیر المیزان حدود 30 جلد است. همین جواهر الکلام که می فرمایید حدود 43 جلد است مگر توسط یک نفر نوشته نشده است؟ آیا خداوند ناتوان از جاری کردن مطالبی در مثلا 30-20 جلد بر زبان پیامبر بوده است؟
رئوف;404301 نوشت:
جایگاه قرآن و روایات یکسان نیست و مقایسه این دو با هم صحیح نیستند. قرآن پیام الهی است و اصل یک دین را تشکیل می دهد و متن اصلی است که دیگر متون به اعتبار استنادشان به آن حجیت پیدا می کنند.

اولا اگر ثابت شد کلامی از معصوم است به همان اندازه قرآن حجیت دارد. اینطور نیست؟
ثانیا بنده عرض کردم بهتر نبود که جزییات احکام هم در قرآن باشند و امامان هم نقش معلم تربیتی و مدرس آنها باشند نه اینکه حکمی را از خود بگویند که در قرآن نباشد.
رئوف;404301 نوشت:
در حالیکه احادیث لزوما چنین نبوده و آموزه های ائمه شیعه، مورد پذیرش تمام گروه های اسلامی نبوده اند و این آموزه ها دشمنانی نیز داشته اند که در صدد از بین بردن آنها بوده اند، معلوم است که نتیجه این متون با متن اصلی می تواند متفاوت باشد.

دقیقا به خاطر همین اختلافی که بوجود آمده بنده هم می گویم اگر مطالبی که در احادیث آورده شده در قرآن می آمد دیگر اختلافی بوجود نمی آمد یا حداقل بسیار کمتر می شد.
رئوف;404301 نوشت:
آن چه مهم است این است که قرآن که سنگ محک است سالم باقی بماند تا به مدد آن، احادیث صحیح و غیر صحیح را از هم بازشناسی کنیم.

می توانست همین احادیث امامان در قران بیاید تا نیازی به بازشناسی احادیث صحیح و غیرصحیح آن هم بوسیله علمی بشری و خطاپذیر نباشد.
رئوف;404301 نوشت:
عرض بنده این نبود که فتوای خداوند صد در صد، مراد خداوند هستند و احتمال خطا ندارند، عرض بنده این بود که همه آنها چون از روی تلاش و کوشش و نیز طی کردن مراحل لازم به دست آمده است، در نزد خداوند ماجور است و به جهت خطا بودن یک فتوا، مکلف مواخذه نمی شود.

عرض بنده هم این بود اگر این احادیث در قرآن می آمد دیگر خطاهای احتمالی هم خذف می شد تا کسی عذری نداشته باشد.
و من الله توفیق

رئوف;404296 نوشت:
دوست گرامی، رساله توضیح المسائل هم نیاز به توضیح برای مردم دارد، قرآن نیز نیاز به شارح دارد، شارحی که به خوبی آن را می شناسد و برای مردم به خوبی شرح و بسط می دهد. در هر صورت باید در عمل به فردی مراجعه شود که ابهامات جدید و نیز صورت های مختلف یک حکم را بیان کند.
جزئیات مباحث فقهی بسیار بیشتر از آن چیزی است که شما تصور می کنید. و امکان آنکه آنها را در یک یا دو جلد کتاب بیان می کردند، واقعا تصور درستی نیست. به طور مثال کتاب جواهر الکلام که یک دوره فقه تخصصی است مشتمل بر 43 جلد است در حالی که این کتاب در حدود 150 سال پیش نوشته شده است و اگر امروزه مباحث جدید را نیز به آن اضافه کنیم، حجم آن بسیار بیشتر خواهد شد. بنابراین تنها کاری که عملا می تواند اتفاق بیفتد آن است که اصول کلی در قرآن بیان شود و جزئیات احکام در طول تاریخ توسط پیامبر و 12 امام معصوم تشریح شود.

- قرآن اصول کلی نیست خودش جزئیات فراوان دارد. در روایات هم اصولی هست که فراگیر باشد ولی در قرآن نیست و همین طور جزئیات در روایات هم فراوان است. چه قرآن چه روایات هرکدوم هم جزئیات دارند هم مسائل کلی و قواعد. دوستی هم که نوشت همه چیز در قرآن هست منظورم این نیست که یک روایت رو ربط بدیم به نقطه موجود در با بسم الله. اگر استناد روایات به قرآن برای ما روشن بود و رمزآلود نبود یک عالم نمیگفت فلان کار حرام است یک عالم بگوید حلال است و اینقدر اختلافات داشته باشند.
- حجم مساله ای نیست اگر دویست جلد هم باشد اگر واقعا موضوعی مصلحتی برای نوع انسان دارد نباید بین علما به خاطر اختلافات در سند روایات اختلاف شود. هرچند 43 جلد کتابی مثل جواهر به خاطر کلی بحث و نقل و داوری بین آرای علماست مگه نه احکام رو میشه در سه چهار جلد جمع کرد.

شریعت عقلانی;404795 نوشت:

با سلام استاد گرامی.
سوال اصلی بنده همین است. شما در پاسخ هایتان مدام سوال اصلی بنده را تکرا می کنید.
سوال : چرا خداوند قرآن را طوری نازل نکرد که نیاز به شارح نداشته باشد و اگر هم نیاز به شارح دارد چرا خداوند احادیث آن شارحان را از تحریف حفظ نکرد؟
....


با سلام خدمت شما دوست گرامی

مدت نزول تدریجی قرآن حدودا 23 سال است که بر اساس وقایع مختلفی، آیاتی نازل می شد و از همین روست که بسیاری از آیات دارای شان نزول هستند. اگرچه قرآن در برخی موارد، از حوادث آینده نیز اطلاع داده است و به مسائل آینده بشر اشاره کرده است ولی رویه کلی این است که بر اساس قضایایی که اتفاق افتاده است، آیاتی نازل شود و معارفی را در اختیار بشر قرار دهد. در این آیات در بسیاری از مواقع اصولی کلی نیز ارائه می شده است که علاوه بر آن موقعیت جزئی، دلالتی عام نیز دارد.
پس از این 23 سال و پس از رحلت پیامبر و قطع شدن وحی، موارد جدیدی پیش می آمد که موردی جزئی هستند و ممکن است نص صریح قرآن به آن اشاره نکرده باشد، در چنین مواردی شارحانی لازم است که حکم موارد جزئی را با توجه به اصول کلی بیابند و برای دیگران شرح و بسط دهند. این مسئله توسط امامان صورت گرفته است. از سوی دیگر ممکن است در فهم و تفسیر همان متون قرآنی نیز اشکالات و اختلافاتی پیش بیاید، وظیفه دیگر شارح معصوم، حل و فصل این مسائل، و ارائه تفسیر و فهم صحیح است.

با توجه به مسائل فوق، صرف اینکه احکام الهی بر اساس وقایع تاریخی وضع شده است، نشانگر این مسئله است که در موارد جدیدی که در زمان وحی نبوده است، نیازمند شارحی معصوم هستیم که بتواند حکم وضعیت فعلی را از آیات به دست بیاورد.

در مورد بخش دوم سوال نیز باید عرض کنم که، خود شارحان(امامان) معصوم از خطا هستند و از این جهت تحریفی در پیام الهی صورت نمی گیرد. اما جانب دیگر قضیه که انسان ها هستند (با توجه به اینکه هر ارتباطی دو طرف دارد) در این زمینه خوب عمل نکردند و از آنجایی که خداوند اراده خود را با اسباب، عملی می کند و از انسان ها سلب اختیار نمی کند، برخی از انسان ها دست به تحریف برخی از احادیث زدند. البته باز هم این مسئله به معنای آن نیست که به معارف اصلی دسترسی نداریم و نمی توانیم به احکام خود را بیابیم (هرچند این عمل بسیار دشوار شده باشد)
به صورت خلاصه، خداوند نمی خواهد که با سلب اختیار کردن از انسان ها، احادیث را از تحریف مصون بدارد و برخی از انسان ها با اختیار خود چنین کرده اند.

موفق باشید

رئوف;403658 نوشت:
مسئله ی دیگری که باید در نظر گرفته شود این است که مسائل مختلفی ممکن است در شرایط متفاوت رخ دهد و نمی توان توقع داشت که یک کتاب که حدود 600 صفحه است، تمام جزئیات مسائل را بیان کرده باشد.

سلام.

بسیاری از آیات این کتاب 600 صفحه ای تکراری است. اگر این کتاب برای تمام انسان ها در عصرهای بعدی است می شد بجای تکرار مکررات به مطالبی پرداخت که در آینده محل اختلاف خواهد شد. می شد اصول احکام و عقاید را به طرزی روشن تر بیان کرد که واقعاً برای همه انسان ها راهگشا باشد. اگر مخاطب این احکام و معارف همه انسان ها بودند مثل خبر قیامت می شد در قرآن اخباری از اقوام بعدی و احکام عصر آنها نیز سخنی به میان بیاید. این به لطف الهی نزدیک تر نبود؟

رئوف;403658 نوشت:
نکته ی دیگر آن است که این مسئله نقض غرض نیست زیرا که با استفاده از علوم دینی و روش های اجتهاد می توان به پیام الهی دست یافت و این چنین نیست که پیام الهی در دسترس نباشد و نابود شده باشد.

اگر می شد به پیام الهی دست یافت این همه اختلاف نظر در بین فقها نبود. پس پیام الهی در بین این اجتهادها گم شده است.

با تشکر.

شریعت عقلانی;402522 نوشت:
با سلام خدمت کارشناسان و کاربران محترم.
همان طور که در عنوان موضوع هم آوردم سوال این است که چرا خداوند جزییات احکام را در قرآن نیاورده است تا ما نیاز به احادیث پیامبر و معصومین نداشته باشیم که در آنها تحریف وارد شده است و ناچار باشیم برای تشخیص حدیث صحیح از جعلی علمی برسازیم با عنوان علم رجال و حدیث که بشری است و خطاپذیر و یقینی نیست.
آیا این نقض غرض الهی در هدایت بشر نیست؟ در واقع اگر خداوند قرآن را از تحریف حفظ کرده است باید احادیث معصومین را هم از تحریف حفظ می کرد.
و من الله توفیق

سلام
فروع دین بیشتر از ان است که بخواهد در قانون اساسی اسلام یعنی قرآن مطرح گردد بخصوص که با افزایش حجم قرآن حفظ و نگهداری ان نیز مشکل میشد
بلکه برنامه الهی بر این قرار گرفته است که تفصیل این کتاب کلی در امام معصوم ع تحقق یابد : و کل شی احصیناه فی امام مبین
چه اینکه دین صرفا یک پیام نیست بلکه مکتب تربیتی است و انسانها می بایست با مربی الهی تربیت شوند
والله الموفق

رئوف;404933 نوشت:
با توجه به مسائل فوق، صرف اینکه احکام الهی بر اساس وقایع تاریخی وضع شده است، نشانگر این مسئله است که در موارد جدیدی که در زمان وحی نبوده است، نیازمند شارحی معصوم هستیم که بتواند حکم وضعیت فعلی را از آیات به دست بیاورد.

با سلام.
به وقایع تاریخی اشاره فرمودید. خوب خیلی از صحابی سوالاتی از پیامبر می کردند که برای پاسخ به آنها پیامبر از خود نظر می داد و وحی نازل نمی شد. برای همین هم پاسخ پیامبر در مورد این سوالات در قرآن درج نشده در حالیکه خداوند می توانست بر اساس همین وقایع تاریخی و سوالات صحابه وحی نازل کند و از آن محافظت نماید.
در مورد مسایل جدید هم خوب این مسایل تا قیامت قیامت هست ولی مدت امامت امامان شیعه 300-200 بود. خوب می توانست همان انتظاری که خداوند در عصر غیبت از انسان دارد در عصر پس از عمر پیامبر می داشت. مگر این 300-200 سال چه اهمیتی داشت؟
امامان هم می توانستند صرفا مربی تربیتی باشند برای عمل به احکام قرآن و آموزش دادن آن نه اینکه حکمی از خود بیاورند که در قرآن نباشد.
رئوف;404933 نوشت:
از آنجایی که خداوند اراده خود را با اسباب، عملی می کند و از انسان ها سلب اختیار نمی کند، برخی از انسان ها دست به تحریف برخی از احادیث زدند. البته باز هم این مسئله به معنای آن نیست که به معارف اصلی دسترسی نداریم و نمی توانیم به احکام خود را بیابیم

ولی خداوند از طریق همین اسباب دنیایی توانسته است در اختیار انسان بر تحریق قرآن تاثیر بگذارد و قرآن را از تحریف حفظ کند. اینطور نیست؟
رئوف;404933 نوشت:
به صورت خلاصه، خداوند نمی خواهد که با سلب اختیار کردن از انسان ها، احادیث را از تحریف مصون بدارد و برخی از انسان ها با اختیار خود چنین کرده اند.

و به طور خلاصه چرا خداوند این را نمی خواهد ( عدم تحریف احادیث ) و آن را می خواهد ( عدم تحریف قرآن )؟
و من الله توفیق

حامد;405059 نوشت:
فروع دین بیشتر از ان است که بخواهد در قانون اساسی اسلام یعنی قرآن مطرح گردد

با سلام.
اولا که برخی از همین فروع در قرآن آمده است. ثانیا مگر فروع دین چقدر است؟ 20 جلد-30 جلد مگر خداوند ناتوان از وحی 30-20 جلد آیات بر پیامبر بوده است؟ اگر همین احادیث پیامبر را جمع آوری کنیم شاید همین قدر بشود.
حامد;405059 نوشت:
بخصوص که با افزایش حجم قرآن حفظ و نگهداری ان نیز مشکل میشد

در زمینه اراده خداوند چیزی به نام مشکل وجود ندارد.
حامد;405059 نوشت:
بلکه برنامه الهی بر این قرار گرفته است که تفصیل این کتاب کلی در امام معصوم ع تحقق یابد : و کل شی احصیناه فی امام مبین
چه اینکه دین صرفا یک پیام نیست بلکه مکتب تربیتی است و انسانها می بایست با مربی الهی تربیت شوند

ما مشکلی با امامت و مربی تربیتی نداریم. مسئله اینجاست که رسیدن به سیره همین امامان نیازمند علمی کاملا بشری و خطاپذیر به نام علم رجال و حدیث است. اگر هدایت الهی با عمل به سیره امامان کامل می شود پس چرا این سیره مانند قرآن از تحریف حفظ نشده است؟
در ضمن همانطور که خودتان گفتید امامان می توانستند صرفا مربی تربیتی باشند و نقش آموزش قرآن را داشته باشند نه اینکه از خود حکمی شرعی بگویند که در قرآن نباشد.
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;402522 نوشت:
با سلام خدمت کارشناسان و کاربران محترم.
همان طور که در عنوان موضوع هم آوردم سوال این است که چرا خداوند جزییات احکام را در قرآن نیاورده است تا ما نیاز به احادیث پیامبر و معصومین نداشته باشیم که در آنها تحریف وارد شده است و ناچار باشیم برای تشخیص حدیث صحیح از جعلی علمی برسازیم با عنوان علم رجال و حدیث که بشری است و خطاپذیر و یقینی نیست.
آیا این نقض غرض الهی در هدایت بشر نیست؟ در واقع اگر خداوند قرآن را از تحریف حفظ کرده است باید احادیث معصومین را هم از تحریف حفظ می کرد.
و من الله توفیق

سلام

نظر حقیر کلا در این باره این است
که خداوند هر انچه لازم و ضروری است در قران بیان کرده و هرگز خداوند کتابی ناقص ارسال
نمی کند که خواسته باشه بقیه افراد ان را کامل کنند

این از حکمت خدا بدور است و خداوند حکیم مطلق است

و اما جزییاتی که در قران بیان نشده به اختیار خود انسانها گذاشته شده

و پیامبر هم اگر دستوراتی در این زمینه داده نظر شخصی خودشان بوده و
بهتر است به همان روش ایشان عمل شود تا نظم و انظباطی در عبادات
بین تمام مسلمانها برقرار باشد

موفق باشید

بی نظیر;405121 نوشت:
و اما جزییاتی که در قران بیان نشده به اختیار خود انسانها گذاشته شده

و پیامبر هم اگر دستوراتی در این زمینه داده نظر شخصی خودشان بوده و
بهتر است به همان روش ایشان عمل شود تا نظم و انظباطی در عبادات
بین تمام مسلمانها برقرار باشد


با سلام خدمت سرکار بی نظیر.
نظر بسیار متین و منطقی و خوبی است.
در حقیقت نکاتی که پیامبر و امامان بیان فرمودند تجربه شخصی خودشان بوده و پیشنهاداتی بوده که بهتر است برای وحدت و یکدستی عبادات مسلمانان به آن عمل شود و در واقع حقیقتی ماورایی ورای این احکام نمی تواند باشد. درست است؟
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;405130 نوشت:
با سلام خدمت سرکار بی نظیر.
نظر بسیار متین و منطقی و خوبی است.
در حقیقت نکاتی که پیامبر و امامان بیان فرمودند تجربه شخصی خودشان بوده و پیشنهاداتی بوده که بهتر است برای وحدت و یکدستی عبادات مسلمانان به آن عمل شود و در واقع حقیقتی ماورایی ورای این احکام نمی تواند باشد. درست است؟
و من الله توفیق

سلام خدمت شما

ببینید چون پیامبر ارتباط با عالم ماورا داشته و وحی به ایشون نازل می شده طبیعتا
در بعد معنوی و شخصیتی مقامی و دانشی دارد که دیگر انسانها ندارند
درست مانند دانشمندان مثلا ایا می شود گفت درک ما از عالم ماده با درک اینشتین یکی است ؟
طبیعتا درک ایشون از عالم و جهان هستی ورای درک بقیه انسانها بوده و هست
پس اگر ایشون نظری رو بیان کنه بر نظر دیگران مقدم و عقلانی تر است

همین در مورد پیامبر هم صادق است
دستوراتی که ایشون برای احکامی مانند نماز یا روزه و بقیه چیزها می دهند
چون ایشون در مقام درک عالم معنا است نمی تواند خالی از حکمت ماورایی باشد
و حتما حکمت و دانش ماورایی پشت ان وجود دارد

با تشکر

شریعت عقلانی;405098 نوشت:
با سلام.
اولا که برخی از همین فروع در قرآن آمده است. ثانیا مگر فروع دین چقدر است؟ 20 جلد-30 جلد مگر خداوند ناتوان از وحی 30-20 جلد آیات بر پیامبر بوده است؟ اگر همین احادیث پیامبر را جمع آوری کنیم شاید همین قدر بشود.

سلام
اول اینکه این بیست جلد احادیث مربوط به همه ائمه ع است و اگر قرار بود همه به وحی قرآنی بر پیامبر ص نازل شود باید حضرت چندین برابر عمر می داشت
دیگر اینکه همین احادیث هم بیانگر تمام جزئیات احکام نیست تا جایی که ائمه ع به فقها فرمودند ما اصول را به شما القاء می کنیم شما خودتان فروع را استنباط کنید
و آخر اینکه
خدای متعال بنانداشته و ندارد انسان را بدون جهاد فکری و علمی در دین به اوج برساند لذا این کار هم با این سنت سازگاری ندارد چون با وحی تمام فروع ، دیگر جایی برای تفکر و تعقل نمی ماند


شریعت عقلانی;405098 نوشت:
در زمینه اراده خداوند چیزی به نام مشکل وجود ندارد.

مشکل از جهت ماست نه از جهت او تعالی ضمن اینکه داب خدای متعال در تمام مراحل هدایت بشر پیش بردن امور بر جریان عادی بوده است

شریعت عقلانی;405098 نوشت:
اگر هدایت الهی با عمل به سیره امامان کامل می شود پس چرا این سیره مانند قرآن از تحریف حفظ نشده است؟

آمدن دین مستلزم خرق همه امور عادی نیست مستلزم معاف بودن از آسیبها و آفات نیست مستلزم عدم سعی و تلاش امت برای رسیدن به چشمه پاک معارف نیست بلکه هیچ چیزی در دنیا اینطور نیست دین و وحی هم همینطور است

شریعت عقلانی;405098 نوشت:
خودتان گفتید امامان می توانستند صرفا مربی تربیتی باشند و نقش آموزش قرآن را داشته باشند نه اینکه از خود حکمی شرعی بگویند که در قرآن نباشد.

کار مربی تنها گفتن نیست بلکه اصل حضور و عمل مطابق با تعالیم دین در کلیات و جزئیات موضوعیت دارد پس گفتن تنها بخشی از کار است
والله الموفق

حامد;405174 نوشت:
دیگر اینکه همین احادیث هم بیانگر تمام جزئیات احکام نیست تا جایی که ائمه ع به فقها فرمودند ما اصول را به شما القاء می کنیم شما خودتان فروع را استنباط کنید
و آخر اینکه خدای متعال بنانداشته و ندارد انسان را بدون جهاد فکری و علمی در دین به اوج برساند لذا این کار هم با این سنت سازگاری ندارد چون با وحی تمام فروع ، دیگر جایی برای تفکر و تعقل نمی ماند

مگه الان تفکر و تعقل میکنند؟ از فکر تنها به عنوان ابزاری استفاده میشه که حکم الهی رو کشف کنند. مثل بحث هایی در مورد احوال راویان یا این که در احادیثی که ناظر به کلیاته که چی به چی ترجیح داده بشه در سندشون اختلاف میشه لذا به تبع در باقی احادیث هم که جزئیاته اختلافات زیادی رخ میده.

حامد;405174 نوشت:
اول اینکه این بیست جلد احادیث مربوط به همه ائمه ع است و اگر قرار بود همه به وحی قرآنی بر پیامبر ص نازل شود باید حضرت چندین برابر عمر می داشت

آیا اگر در رعایت یک حکم مصلحتی برای نوع انسان هست لطف الهی اقتضا نمیکرد در لوحی محفوظ و بدون تحریف اینها به انسان ها برسه.

dinshenasii;405216 نوشت:
از فکر تنها به عنوان ابزاری استفاده میشه که حکم الهی رو کشف کنند

سلام
این خود مقدمه ارزشمندی است تا جایی که به عین علم یعنی آن حقیقت نوری مجرد علم برسند
اساسا تفکر در معارف یک روزنه بلکه پنجره ای است برای وارد شدن به دنیای علم حقیقی و اگر گشوده شد انسان از متن وجودیش چشمه های علم خواهد جوشید
رزقنا الله و جمیع من شاء من المومنین بحق محمد و آله الطاهرین

dinshenasii;405216 نوشت:
آیا اگر در رعایت یک حکم مصلحتی برای نوع انسان هست لطف الهی اقتضا نمیکرد در لوحی محفوظ و بدون تحریف اینها به انسان ها برسه.

به حسب فکر ما بله
نمی بینید انسانها هم وقتی می خواهند چیزی بسازند خیلی اتو کشیده و صاف و راست می سازند مثلا یک ساختمان به شکل مکعب اما حالا که علم مهندسی قوی شده محدودیتها کم شده شاهد طرحهای بهتری هستیم
فکر می کنم
خدای متعال در برنامه هدایت قویترین مهندسی را نموده است الا اینکه هنوز وقت آن نرسیده که ما به این برنامه شگرف احاطه پیدا کنیم
خوب است در کشف حکمتهایش به اندیشه بنشینیم !
والله الموفق

[="Palatino Linotype"][="Black"]با سلام خدمت همه دوستان عزیز

این سخن بنده به هیچ عنوان پاسخ مناسبی به سؤال اصلی نیست، بلکه تنها یک گلایه است.
اگر خداوند در چندین جلد تمامی نکات ریز و دقیق احکام را بیان می فرمود، آن وقت سؤال دوم مطرح می شد، چرا خداوند علت احکام را در قرآن بیان نفرموده؟ اگر دلایل احکام نیز با تمام ظرایف در چندین جلد دیگر بیان می شد، سؤال سوم طرح می گردید مبنی بر اینکه چرا تمامی جزئیات و نکات معرفتی در قرآن نیامده؟ و اگر آن هم در چندین جلد دیگر بیان می شد، سؤال چهارم پرسیده می شد، چرا تمامی مسائل مربوط به اخلاقیات در قرآن ذکر نگردیده؟ با بیان کامل نکات اخلاقی در جلد هایی دیگر، هنوز جایی برای ذهن پرسشگر بعضی از افراد وجود داشت تا با این پرسش که "چرا تاریخ در قرآن ناقص است و اخباری کامل از گذشتگان در دسترس ما قرار نداده"، اصل قرآن را به چالش بکشند.[/]

مؤمن;405022 نوشت:

سلام.

بسیاری از آیات این کتاب 600 صفحه ای تکراری است. اگر این کتاب برای تمام انسان ها در عصرهای بعدی است می شد بجای تکرار مکررات به مطالبی پرداخت که در آینده محل اختلاف خواهد شد. می شد اصول احکام و عقاید را به طرزی روشن تر بیان کرد که واقعاً برای همه انسان ها راهگشا باشد. اگر مخاطب این احکام و معارف همه انسان ها بودند مثل خبر قیامت می شد در قرآن اخباری از اقوام بعدی و احکام عصر آنها نیز سخنی به میان بیاید. این به لطف الهی نزدیک تر نبود؟

اگر می شد به پیام الهی دست یافت این همه اختلاف نظر در بین فقها نبود. پس پیام الهی در بین این اجتهادها گم شده است.

با تشکر.



با سلام خدمت شما دوست گرامی

دوست گرامی، بسیاری از اختلافاتی که ما امروزه نداریم از این جهت است که در قرآن آیاتی وجود دارد که روشنگر مسائل مختلف هستند.
اما در مورد مسائل جدیدتر هم باید به این مسئله توجه کرد که اساسا امکان بررسی جزئی تمام مسائلی که در آینده اتفاق خواهد افتاد در حجم محدود وجود ندارد و طبیعتا چاره ای از این نیست که که به اصول کلی اکتفاء شود و این اصول کلی نیز نیازمند شرح و بسط هستند.

به نظر مسئله روشن است.

موفق باشید

شریعت عقلانی;405097 نوشت:

با سلام.
به وقایع تاریخی اشاره فرمودید. خوب خیلی از صحابی سوالاتی از پیامبر می کردند که برای پاسخ به آنها پیامبر از خود نظر می داد و وحی نازل نمی شد. برای همین هم پاسخ پیامبر در مورد این سوالات در قرآن درج نشده در حالیکه خداوند می توانست بر اساس همین وقایع تاریخی و سوالات صحابه وحی نازل کند و از آن محافظت نماید.
در مورد مسایل جدید هم خوب این مسایل تا قیامت قیامت هست ولی مدت امامت امامان شیعه 300-200 بود. خوب می توانست همان انتظاری که خداوند در عصر غیبت از انسان دارد در عصر پس از عمر پیامبر می داشت. مگر این 300-200 سال چه اهمیتی داشت؟
امامان هم می توانستند صرفا مربی تربیتی باشند برای عمل به احکام قرآن و آموزش دادن آن نه اینکه حکمی از خود بیاورند که در قرآن نباشد.

ولی خداوند از طریق همین اسباب دنیایی توانسته است در اختیار انسان بر تحریق قرآن تاثیر بگذارد و قرآن را از تحریف حفظ کند. اینطور نیست؟

و به طور خلاصه چرا خداوند این را نمی خواهد ( عدم تحریف احادیث ) و آن را می خواهد ( عدم تحریف قرآن )؟
و من الله توفیق

با سلام خدمت شما دوست گرامی

- پاسخ پیامبر از "خود" نبوده است و تمام معارف ایشان، آموزه هایی است که خداوند به ایشان آموخته است. رابطه خدا و پیامبر منحصر در وحی قرآن نیست بلکه معارف بسیاری از سوی خداوند به پیامبر منتقل می شود و پیامبر هیچ گاه از "خود" چیزی را نمی افزاید. چنانچه در قرآن می خوانیم: وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ فَمَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ(1) اگر پيامبر پاره ای سخنان را به افترا بر ما ببندد با قدرت او را فرو می گيريم سپس رگ دلش را پاره می کنيم و هيچ يک از شما را توان آن نيست که ، مانع شود.

- مدت امامت امامان، باعث می شد تا موارد بسیاری که به طور کلی در قرآن بیان شده بود، مورد تفسیر و شرح قرار بگیرد و امامان شیعه افرادی را آموزش بدهند که بر اساس قرآن و سنت، بتوانند احکام را متناسب با شرایط جدید، استنباط کنند. به عبارت دیگر، امامان علاوه بر حل و فصل مسائل جدید، روش فهم و برداشت قرآن و سنت را به شاگردان خود می آموختند تا در آینده (دوران غیبت) توان استنباط معارف را داشته باشند.

- در مورد تفاوت قرآن و حدیث مطالبی پیش از این عرض شد که ظاهرا مورد توجه واقع نشده است. قرآن اصل و اساس پیام الهی است که در صورت تحریف، اساس دین تحریف خواهد شد. در حالیکه حدیث فرع بر این اصل و جنبه شرحی و توضیحی دارد. از سوی دیگر احادیث نیز چنان تحریف نشده اند که نتوان معارف را از آنها به دست آورد بلکه نیازمند کار تخصصی است.

موفق باشید

1. حاقه- 44تا 47

بی نظیر;405121 نوشت:
سلام

نظر حقیر کلا در این باره این است
که خداوند هر انچه لازم و ضروری است در قران بیان کرده و هرگز خداوند کتابی ناقص ارسال
نمی کند که خواسته باشه بقیه افراد ان را کامل کنند

این از حکمت خدا بدور است و خداوند حکیم مطلق

است

و اما جزییاتی که در قران بیان نشده به اختیار خود انسانها گذاشته شده

و پیامبر هم اگر دستوراتی در این زمینه داده نظر شخصی خودشان بوده و
بهتر است به همان روش ایشان عمل شود تا نظم و انظباطی در عبادات
بین تمام مسلمانها برقرار باشد

موفق باشید


با سلام خدمت شما دوست گرامی

با احترام به نظر شما، باید عرض کنم که نظر شما صحیح نیست و دلایل بسیاری بر رد آن وجود دارد. به طور مثال خداوند در قرآن می فرماید اگر پیامبر چیزی از "خود" به ما نسبت دهد، ما او را مجازات می کنیم: وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ فَمَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ(1) اگر پيامبر پاره ای سخنان را به افترا بر ما ببندد با قدرت او را فرو می گيريم سپس رگ دلش را پاره می کنيم و هيچ يک از شما را توان آن نيست که ، مانع شود.
با توجه به این مسئله، به نظر شما باز هم پیامبر می تواند نظرات شخصی خود را به خدا نسبت بدهد و بگوید که خدا از شما چنین و چنان می خواهد؟؟؟

- اینکه کتابی نیازمند شرح و بسط باشد، به معنای نقص کتاب نیست. هر متن مهمی قابلیت این را دارد که به انواع گوناگونی تفسیر شود و این خاصیت زبان بشر است و خداوند وقتی اراده می کند با بشر تکلم کند، باید با زبان بشری سخن بگوید(که احتمال تفاسیر متعدد را پدید می آورد) در این حالت ، باید فردی وجود داشته باشد که تفسیر صحیح را بیان کند. در این میان اگر هم نقصی باشد به زبان بشر باز می گردد نه به پیام الهی.

- قطعا چنین نیست که جزئیاتی که در قرآن بیان نشده باشد، به اختیار هر فرد گذاشته شده باشد بلکه چه در زمان پیامبر و چه در زمان ائمه، این وظیفه آنها بوده است که بیانگر جزئیات باشند.

موفق باشید

1. حاقه 44-47

حامد;405174 نوشت:
اول اینکه این بیست جلد احادیث مربوط به همه ائمه ع است و اگر قرار بود همه به وحی قرآنی بر پیامبر ص نازل شود باید حضرت چندین برابر عمر می داشت

با سلام.
خیر جناب حامد خیلی از این احادیث تکراری است. خیلی ها هم جعلی است با سند نامعتبر و خیلی ها هم به خود حضرت رسول مستند است. حتی بشیاری از احادیثی که از امامان نقل شده است خودشان گفته اند که پدرانشان از زسول الله نقل کرده اند. می گویند روزی زراره با حضرت امام صادق (ع) در حکمی سوال می کرد و صحبت های امام برایش قانع کننده نبود و اینقدر بحثشان ادامه پیدا کرد که امام مجبور شد کتاب علی (ع) را بیاورد. کتابی که املای رسول و کتابت علی (ع) بود. لذا به اعتقاد بنده می توان تمام احکام را در سخنان حضرت رسول یافت. اگر هم امامان احکامی گفته اند یا شرح و بسط قرآن بوده یا شرح و بسط احادیث خود رسول. در ضمن فقعه اهل سنت از نظر تعداد احادیث هیچ کم از فقه شیعه ندارد. ولی در کتب آنها صرفا سخنان حضرت رسول (ص) است.
حامد;405174 نوشت:
دیگر اینکه همین احادیث هم بیانگر تمام جزئیات احکام نیست تا جایی که ائمه ع به فقها فرمودند ما اصول را به شما القاء می کنیم شما خودتان فروع را استنباط کنید

خوب این که حرف ما را بهتر تایید می کند تا شما. چه اینکه اصول کلی مسلما نمی تواند زیاد باشد. لذا بسیار ممکن بود همین اصول کلی در قرآن باشد که نیازی به احادیث نداشته باشیم.
حامد;405174 نوشت:
و آخر اینکه خدای متعال بنانداشته و ندارد انسان را بدون جهاد فکری و علمی در دین به اوج برساند لذا این کار هم با این سنت سازگاری ندارد چون با وحی تمام فروع ، دیگر جایی برای تفکر و تعقل نمی ماند

همانطور که جناب دینشناسی گفتند در احکام تفکر جایی ندارد. در ضمن مگر در قرآن و آیات احکام آن تعقل و تفکر صورت نمی گیرد. مگر فقها بسیاری از احکام را با تفکر و تعقل و اجتهاد از قرآن استخراج نمی کنند. لذا اوردن جزییات احکام توسط خداوند در قرآن راه را برای تعقل و تفکر و اجتهاد نمی بندد.
حامد;405174 نوشت:
مشکل از جهت ماست نه از جهت او تعالی ضمن اینکه داب خدای متعال در تمام مراحل هدایت بشر پیش بردن امور بر جریان عادی بوده است

بالاخره عدم تحریف قرآن جریان عادی داشته یا نداشته؟ اگر داشته پس عدم تحریف احادیث هم می توانست همین گونه باشد. اگر هم نداشته چه استبعادی داشت این غیر عادی بودن کمی تعمیم پیدا کند. چرا که هدایت بشر بسیار مهمتر از این حرف هاست.
حامد;405174 نوشت:
آمدن دین مستلزم خرق همه امور عادی نیست مستلزم معاف بودن از آسیبها و آفات نیست مستلزم عدم سعی و تلاش امت برای رسیدن به چشمه پاک معارف نیست بلکه هیچ چیزی در دنیا اینطور نیست دین و وحی هم همینطور است

ما نمی گوییم تمام امور عادی خرق گردد بلکه صرفا آن را با عدم تحریف قرآن مقایسه می کنیم.
حامد;405174 نوشت:
کار مربی تنها گفتن نیست بلکه اصل حضور و عمل مطابق با تعالیم دین در کلیات و جزئیات موضوعیت دارد پس گفتن تنها بخشی از کار است

ما هم نگفتیم صرفا گفتن باشد. بلکه می گوییم اگر بنا بر گفتن بود باید گفته های آنها تحریف نمی شد. حال که تحریف شده باید تمام گفته های آنها استناد قرآنی داشته باشد. در واقع نوعی یادآوری و آموزش باشد و همچنین عمل به آن احکامی که در قرآن آمده تا مردم ببینند چگونه باید این احکام ذکر شده در قرآن عمل کرد.
در حقیقت ما در این تاپیک سعی داریم این را اثبات کنیم که اگر هدایت بشر نیازمند عدم تحریق قرآن است باید احادیث هم که منابع دیگری از این هدایتند تحریف نشوند. اگر هم می تواند تحریف در احادیث که خود رسول آنها را هم تراز قرآن قرار داده است ( کتاب الله و عترتی ) اتفاق بیافتد چرا در قرآن نباید اتفاق بیافتد؟
و من الله توفیق

رئوف;405449 نوشت:
دوست گرامی، بسیاری از اختلافاتی که ما امروزه نداریم از این جهت است که در قرآن آیاتی وجود دارد که روشنگر مسائل مختلف هستند.
اما در مورد مسائل جدیدتر هم باید به این مسئله توجه کرد که اساسا امکان بررسی جزئی تمام مسائلی که در آینده اتفاق خواهد افتاد در حجم محدود وجود ندارد و طبیعتا چاره ای از این نیست که که به اصول کلی اکتفاء شود و این اصول کلی نیز نیازمند شرح و بسط هستند.

با سلام.
اگر اینگونه است که شما می گویید باید تمام احکامی که توسط ائمه بیان شده اند منطبق بر یک اصل کلی قرآنی باشد. لذا بر اساس شرایط امروزی و ظرفیت زمانه می توان بر اساس همان اصول کلی ای که ائمه گفته اند حکم را تغییر داد. در حقیقت اگر می شود که در جزییات احکام که ائمه بر اساس اصول کلی مطرح کرده اند تحریف بوجود بیابد لذا ظاهرا چندان اهمیتی نداشته اند بلکه آن اصول کلی اهمیت داشته اند. لذا فقها باید به جای استخراج احکام از احادیث صرفا اصول کلی را از قرآن تحریف نشده استخراج کنند و به مردم بیاموزند تا مردم بر اساس همان اصول کلی عبادات و امور دنیایشان را تنظیم نمایند.
رئوف;405464 نوشت:
پاسخ پیامبر از "خود" نبوده است و تمام معارف ایشان، آموزه هایی است که خداوند به ایشان آموخته است. رابطه خدا و پیامبر منحصر در وحی قرآن نیست بلکه معارف بسیاری از سوی خداوند به پیامبر منتقل می شود و پیامبر هیچ گاه از "خود" چیزی را نمی افزاید. چنانچه در قرآن می خوانیم: وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ فَمَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ(1) اگر پيامبر پاره ای سخنان را به افترا بر ما ببندد با قدرت او را فرو می گيريم سپس رگ دلش را پاره می کنيم و هيچ يک از شما را توان آن نيست که ، مانع شود.

منظور بنده را اشتباه متوجه شدید. بنده قصد کاستن از ارزش های کلام پیامبر را نداشته ام. بلکه بنده هم معتقدم حجیت آنها به همان اندازه قرآن است. منظور این بود که کلامی غیر از قرآن باشد. خواستم تفکیکی بین قرآن و کلام پیامبر که غیر از قرآن بود قایل شوم و عرض کنم چرا در آن تحریف نیست و در این هست؟ مگر نه حجیت هر دو یکی است؟
رئوف;405464 نوشت:
مدت امامت امامان، باعث می شد تا موارد بسیاری که به طور کلی در قرآن بیان شده بود، مورد تفسیر و شرح قرار بگیرد و امامان شیعه افرادی را آموزش بدهند که بر اساس قرآن و سنت، بتوانند احکام را متناسب با شرایط جدید، استنباط کنند. به عبارت دیگر، امامان علاوه بر حل و فصل مسائل جدید، روش فهم و برداشت قرآن و سنت را به شاگردان خود می آموختند تا در آینده (دوران غیبت) توان استنباط معارف را داشته باشند.

بنده مشکلی با مدت امامت نداشته ام. بلکه عرض بنده این است اگر همه این اهدافی که شما ذکر کردید لازمه هدایت بود چرا تحریف اتفاق افتاد؟ آیا نمی توان گفت چون تحریف اتفاق افتاده پس لابد از منظر الهی اهمیت چندانی نداشته اند و مهم همان اصول کلی بوده است که در قرآن آمده. لذا اگر بشر امروزی تمام احکام خود را بر اساس قرآن تحریف نشده و اصول کلی مندرج در آن وضع نماید نباید مشکلی باشد.
رئوف;405464 نوشت:
در مورد تفاوت قرآن و حدیث مطالبی پیش از این عرض شد که ظاهرا مورد توجه واقع نشده است. قرآن اصل و اساس پیام الهی است که در صورت تحریف، اساس دین تحریف خواهد شد. در حالیکه حدیث فرع بر این اصل و جنبه شرحی و توضیحی دارد. از سوی دیگر احادیث نیز چنان تحریف نشده اند که نتوان معارف را از آنها به دست آورد بلکه نیازمند کار تخصصی است.

اصل و فرع کمی مبهم است. بالاخره بر اساس کلام رسول که در حدیث ثقلین کتاب الله را هم تراز عترت قرار داده اند ظاهرا هر دو اصل هستند. فرعی وجود ندارد.
ظاهرا حجیت کلام اههل بیت (ع) کمتر از قرآن نیست. در کلام آنها مسایلی وجود دارد که در قرآن نیست. لذا اگر آنها مبنای هدایتند و در هدایت انسان ها مهم نباید تحریف بوجود بیاید.
در مورد تحریف احادیث هم به هر حال در استخراج احکام خطا راه پیدا می کند. شاهد آن هم اختلاف زیاد فقها در برخی احکام است. بالاخره اگر همین میزان کم تحریف ( که بنده معتقدم کم نیست ) مجاز است چرا در قرآن مجاز نباشد؟
و من الله توفیق

رئوف;405470 نوشت:
به طور مثال خداوند در قرآن می فرماید اگر پیامبر چیزی از "خود" به ما نسبت دهد، ما او را مجازات می کنیم: وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ فَمَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ(1) اگر پيامبر پاره ای سخنان را به افترا بر ما ببندد با قدرت او را فرو می گيريم سپس رگ دلش را پاره می کنيم و هيچ يک از شما را توان آن نيست که ، مانع شود.
با توجه به این مسئله، به نظر شما باز هم پیامبر می تواند نظرات شخصی خود را به خدا نسبت بدهد و بگوید که خدا از شما چنین و چنان می خواهد؟؟؟

سلام خدمت شما

اینجا یک سوال مطرح می شود

ایا احکام فرعی که پیامبر بیان کرده اند به خدا نسبت داده اند ؟ یعنی ایا حدیث معتبری از جانب پیامبر
وجود دارد که فرموده باشد خداوند گفته است مثلا اینکارو بکنید یا این کارو نکنید ؟

یا اینکه ایشان گفته اند مثل من عمل کنید

رئوف;405470 نوشت:
اینکه کتابی نیازمند شرح و بسط باشد، به معنای نقص کتاب نیست. هر متن مهمی قابلیت این را دارد که به انواع گوناگونی تفسیر شود و این خاصیت زبان بشر است و خداوند وقتی اراده می کند با بشر تکلم کند، باید با زبان بشری سخن بگوید(که احتمال تفاسیر متعدد را پدید می آورد) در این حالت ، باید فردی وجود داشته باشد که تفسیر صحیح را بیان کند. در این میان اگر هم نقصی باشد به زبان بشر باز می گردد نه به پیام الهی.

در باره شرح و بسط نظر شما صحیح است و اشکالی ندارد
ولی اینجا کمبود یک سری جزییات در احکام است که به شرح و بسط ارتباطی ندارد

با تشکر

شریعت عقلانی;405640 نوشت:
با سلام.
خیر جناب حامد خیلی از این احادیث تکراری است. خیلی ها هم جعلی است با سند نامعتبر و خیلی ها هم به خود حضرت رسول مستند است. حتی بشیاری از احادیثی که از امامان نقل شده است خودشان گفته اند که پدرانشان از زسول الله نقل کرده اند. می گویند روزی زراره با حضرت امام صادق (ع) در حکمی سوال می کرد و صحبت های امام برایش قانع کننده نبود و اینقدر بحثشان ادامه پیدا کرد که امام مجبور شد کتاب علی (ع) را بیاورد. کتابی که املای رسول و کتابت علی (ع) بود. لذا به اعتقاد بنده می توان تمام احکام را در سخنان حضرت رسول یافت. اگر هم امامان احکامی گفته اند یا شرح و بسط قرآن بوده یا شرح و بسط احادیث خود رسول. در ضمن فقعه اهل سنت از نظر تعداد احادیث هیچ کم از فقه شیعه ندارد. ولی در کتب آنها صرفا سخنان حضرت رسول (ص) است.

سلام
وقتی بنابر بر بیان فروع باشد فرع قریب و اقرب فرق ندارد لذا باید بفرمایید تمام فروع احکام که شاید به صدها هزار مورد میرسد باید در قرآن کریم می آمد اما چرا باید خدای متعال چنین کار غیر حکیمانه ای بکند مگر او سیستم امامت را برای این کار جعل نفرمود ؟ و کل شی احصیناه فی امام مبین
و اما حدیث را بنده کمتر از شما نمی شناسم
مساله فقه هم با حدیث فرق میکند

شریعت عقلانی;405640 نوشت:
خوب این که حرف ما را بهتر تایید می کند تا شما. چه اینکه اصول کلی مسلما نمی تواند زیاد باشد. لذا بسیار ممکن بود همین اصول کلی در قرآن باشد که نیازی به احادیث نداشته باشیم.

اولا سیستم امامت برای همین امر جعل شده است که تفصیل قران باشد
دیگر اینکه بازهم امام بیانگر اصول مباحث می بود و فقها بایست فروع را استنباط می کردند لذا طرح فروع در قران کریم که مد نظر شماست محقق نبود . شما می خواهید حدیث را از میانه بردارید و فقها را مستقیما به قرآن وصل کنید خوب باز هم هیچ ضمانتی برای اختلاف نبود کما اینکه اکنون هست ضمن اینکه امام حی حاضر ناطق برای رفع اختلافات کاراتر از متن صامت بیانگر اصول است همانطور که می بینید در کیفیت توحید هم اختلاف هست با اینکه مرجع خود قران است

شریعت عقلانی;405640 نوشت:
همانطور که جناب دینشناسی گفتند در احکام تفکر جایی ندارد. در ضمن مگر در قرآن و آیات احکام آن تعقل و تفکر صورت نمی گیرد. مگر فقها بسیاری از احکام را با تفکر و تعقل و اجتهاد از قرآن استخراج نمی کنند. لذا اوردن جزییات احکام توسط خداوند در قرآن راه را برای تعقل و تفکر و اجتهاد نمی بندد.

شما حد و اندازه طرح فروع را به دلخواه خودتان بالا و پایین می برید
یکوقت می گویید ان اصولی که ائمه گفته اند در قرآن بیاید
یکوقت می گویید تمام فروع در قران بیاید و در عین حال فقها تعقل کنند
خوب بالاخره منظورتان چه حد از بیان فروع است ؟
شما میخواهید حدیث که عامل اختلاف( به زعم شما ) است نباشد خوب چه حد از فروع در قرآن مطرح شود که هم اختلاف نباشد و هم تعقل باشد
؟ ایا می پذیرید که تعقل و اجتهاد بالاخره منجر به اختلاف می شود پس با پذیرش لزوم اجتهاد پی رفع اختلاف نباشید

شریعت عقلانی;405640 نوشت:
الاخره عدم تحریف قرآن جریان عادی داشته یا نداشته؟ اگر داشته پس عدم تحریف احادیث هم می توانست همین گونه باشد. اگر هم نداشته چه استبعادی داشت این غیر عادی بودن کمی تعمیم پیدا کند. چرا که هدایت بشر بسیار مهمتر از این حرف هاست.

همانطور که انسان محل ازمون عمل است محل آزمون علم و نظر هم هست
یعنی اگر انسان در معرض ازمونهای عملی قوت می یابد یا سقوط می کند در آزمونهای علمی و نظری هم فراز و نشیبی دارد
لذا هدایت علمی مسیری پر پیچ و خم مانند هدایت عملی دارد لذا نمی توان با شعار ضرورت هدایت همه معیارهای دیگر را برداشت

شریعت عقلانی;405640 نوشت:
اگر هدایت بشر نیازمند عدم تحریق قرآن است باید احادیث هم که منابع دیگری از این هدایتند تحریف نشوند. اگر هم می تواند تحریف در احادیث که خود رسول آنها را هم تراز قرآن قرار داده است ( کتاب الله و عترتی ) اتفاق بیافتد چرا در قرآن نباید اتفاق بیافتد؟

خدای متعال برای اتمام حجت می بایست یک هدایت قابل دسترسی مصون از تحریف داشته باشد وگرنه حجتش بر مرد تمام نیست و این امر با قرآن تحقق یافته است چه اینکه قرآن کریم متضمن تعالیم لازم برای هدایت می باشد البته با لحاظ مساله امامت که خود امری قرآنی است پس حجت تمام است . فراتر از این حوزه جد و جهد انسانهاست . او ریسمانی بسوی آسمان حقیقت آویخت اما بلند شدن و یافتن و چنگ زدن دیگر کار ماست . پس این بعد قابلی مساله هدایت است نه بعد فاعلی و قرار نیست خدای متعال جهات بعد قابلی را هم تضمین کند چون منجر به جبر است
والله الموفق

شریعت عقلانی;405655 نوشت:

با سلام.
اگر اینگونه است که شما می گویید باید تمام احکامی که توسط ائمه بیان شده اند منطبق بر یک اصل کلی قرآنی باشد. لذا بر اساس شرایط امروزی و ظرفیت زمانه می توان بر اساس همان اصول کلی ای که ائمه گفته اند حکم را تغییر داد. در حقیقت اگر می شود که در جزییات احکام که ائمه بر اساس اصول کلی مطرح کرده اند تحریف بوجود بیابد لذا ظاهرا چندان اهمیتی نداشته اند بلکه آن اصول کلی اهمیت داشته اند. لذا فقها باید به جای استخراج احکام از احادیث صرفا اصول کلی را از قرآن تحریف نشده استخراج کنند و به مردم بیاموزند تا مردم بر اساس همان اصول کلی عبادات و امور دنیایشان را تنظیم نمایند.

منظور بنده را اشتباه متوجه شدید. بنده قصد کاستن از ارزش های کلام پیامبر را نداشته ام. بلکه بنده هم معتقدم حجیت آنها به همان اندازه قرآن است. منظور این بود که کلامی غیر از قرآن باشد. خواستم تفکیکی بین قرآن و کلام پیامبر که غیر از قرآن بود قایل شوم و عرض کنم چرا در آن تحریف نیست و در این هست؟ مگر نه حجیت هر دو یکی است؟

بنده مشکلی با مدت امامت نداشته ام. بلکه عرض بنده این است اگر همه این اهدافی که شما ذکر کردید لازمه هدایت بود چرا تحریف اتفاق افتاد؟ آیا نمی توان گفت چون تحریف اتفاق افتاده پس لابد از منظر الهی اهمیت چندانی نداشته اند و مهم همان اصول کلی بوده است که در قرآن آمده. لذا اگر بشر امروزی تمام احکام خود را بر اساس قرآن تحریف نشده و اصول کلی مندرج در آن وضع نماید نباید مشکلی باشد.

اصل و فرع کمی مبهم است. بالاخره بر اساس کلام رسول که در حدیث ثقلین کتاب الله را هم تراز عترت قرار داده اند ظاهرا هر دو اصل هستند. فرعی وجود ندارد.
ظاهرا حجیت کلام اههل بیت (ع) کمتر از قرآن نیست. در کلام آنها مسایلی وجود دارد که در قرآن نیست. لذا اگر آنها مبنای هدایتند و در هدایت انسان ها مهم نباید تحریف بوجود بیاید.
در مورد تحریف احادیث هم به هر حال در استخراج احکام خطا راه پیدا می کند. شاهد آن هم اختلاف زیاد فقها در برخی احکام است. بالاخره اگر همین میزان کم تحریف ( که بنده معتقدم کم نیست ) مجاز است چرا در قرآن مجاز نباشد؟
و من الله توفیق



با سلام خدمت شما دوست گرامی

چند مطلب:

- پیامبر و اهل بیت، شارحان و معلمان قرآن هستند

- با توجه به قواعد کلی که توسط پیامبر و اهل بیت بیان می شود، می توان احکام فقهی را در چارچوب شرایطی که وجود دارد، به صورت موقت تغییر داد و احکام ثانویه از این دست هستند.

- جایگاه کلام اهل بیت و قرآن باید در نظر گرفته شود، اصل کلام الهی است و کلام اهل بیت نیز شارح و مفسر قرآن هستند. در ثقلین نیز، ثقل اکبر قرآن است.

- پیام قرآن تنها احکام نیست که شما بحث اختلاف نظر مراجع را بسیار مهم تلقی می کنید. اینکه پیام توحید و یگانگی خدا و بندگی انسان ها و دیگر معارف الهی در قرآن محفوظ باشد بسیار مهمتر از آن است که چند فرع فقهی در نظر برخی مراجع متفاوت باشد. این در حالی است که بر فرض هم فردی بر اساس نظر اشتباه عمل کند، معذور است و مجازات نخواهد شد. بنابراین به سعادت او لطمه ای نمی خورد، اما اگر در قرآن تغییری ایجاد میشد، اساس هدایت نابود می شد.

موفق باشید

بی نظیر;405663 نوشت:
سلام خدمت شما

اینجا یک سوال مطرح می شود

ایا احکام فرعی که پیامبر بیان کرده اند به خدا نسبت داده اند ؟ یعنی ایا حدیث معتبری از جانب پیامبر
وجود دارد که فرموده باشد خداوند گفته است مثلا اینکارو بکنید یا این کارو نکنید ؟

یا اینکه ایشان گفته اند مثل من عمل کنید

در باره شرح و بسط نظر شما صحیح است و اشکالی ندارد
ولی اینجا کمبود یک سری جزییات در احکام است که به شرح و بسط ارتباطی ندارد

با تشکر

با سلام خدمت شما دوست گرامی

- در قرآن می فرماید: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا (1)قطعاً براى شما در [اقتدا به‏] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‏كند.
این آیه نشان گر آن است که انسان ها باید در مسائل دینی از پیامبر پیروی کنند و این چنین نیست که از نظر خودشان پیروی کنند

- يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً (2) ای کسانی که ايمان آورده ايد ، از خدا اطاعت کنيد و از رسول و الوالامرخويش فرمان بريد و چون در امری اختلاف کرديد اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد به خدا و پيامبر رجوع کنيد در اين خير شماست و سرانجامی بهتر دارد

- و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا(3) آنچه پیامبر براى شما مى آورد، بگیرید و آنچه شما را از آن نهى مىکند خوددارى نمایید!

-و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی(4) از روی هوا و هوس سخن نمی گوید، آنچه می گوید چیزی جز وحی نیست.

- این مسئله در بیان خود پیامبر نیز تصریح شده است، به طور مثال ایشان که به فرموده قرآن اسوه حسنه هستند، می فرمایند: صلّوا كما رأيتموني أصلّي (5) همان گونه كه من نماز ميخوانم، شما نيز بخوانيد

با توجه به موارد فوق و موارد بسیار دیگری که فرصت بیان آنها نیست می توان به راحتی به این نتیجه رسید که در موارد اختلافی، چنین نیست که هر فردی نظر خویش را مقدم دارد، بلکه برای فهم و تفسیر قرآن باید به سراغ پبامبر و اهل بیت رفت. و این مسئله ای است که در قرآن بیان شده است : لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ (6) به يقين، خدا بر مؤمنان منت نهاد [كه‏] پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت، تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد، قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.

موفق باشید

1. احزاب 21
2. نساء 59
3. حشر 7
4. نجم 3-4
5. بحارالانوار، ج 85، ص 292.
6. آل عمران 164

رئوف;405935 نوشت:
اینکه پیام توحید و یگانگی خدا و بندگی انسان ها و دیگر معارف الهی در قرآن محفوظ باشد بسیار مهمتر از آن است که چند فرع فقهی در نظر برخی مراجع متفاوت باشد.

با سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز جناب رئوف

به نظر می رسد بر عکس باشد. توحید و معارف توحیدی موضوعاتی هستند که هر کسی باید با تفکر و تعقل به آنها اعتقاد پیدا کند و لذا از نظر درجه بداهت قابل مقایسه با احکام و جزئیات شریعت نیستند چه این که کسی انتظار ندارد مردم خودشان با تفکر و تعقل ابتدایی به احکام دین پی ببرند. پس قاعدتاً چیزی که در معرض خطر جدی تحریف است معارف توحیدی نیست بلکه دستورات و احکام الهی است.

با تشکر.

سلام.

بهترین کتاب درسی کتابی است که مربی بتواند با کمترین ابهام و زحمت آن را به شاگردانش بیاموزد. کتابی است که با روندی منطقی و منظم به تمام مسائل مهم و ضروری بدون پرده پوشی یا بیان چندپهلو اشاره کرده باشد. حتی بالاتر، کتابی است که اگر مدتی مربی و معلمی در دسترس نبود بتوان عملاً از آن در تحصیل علم و معارف استفاده کرد. یعنی نباید در غیاب مربی بی فایده باشد و بلکه باید هرچه دقیق تر و خودآموزتر نوشته شده باشد تا بیشترین راندمان تربیتی و آموزشی از آن به دست آید. در غیر این صورت منبع خوبی برای مراجعه و کسب معارف نیست.

موفق باشید.

مؤمن;406804 نوشت:

با سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز جناب رئوف

به نظر می رسد بر عکس باشد. توحید و معارف توحیدی موضوعاتی هستند که هر کسی باید با تفکر و تعقل به آنها اعتقاد پیدا کند و لذا از نظر درجه بداهت قابل مقایسه با احکام و جزئیات شریعت نیستند چه این که کسی انتظار ندارد مردم خودشان با تفکر و تعقل ابتدایی به احکام دین پی ببرند. پس قاعدتاً چیزی که در معرض خطر جدی تحریف است معارف توحیدی نیست بلکه دستورات و احکام الهی است.

با تشکر.



با سلام خدمت شما دوست گرامی

بنده منکر اهمیت فروع فقهی نشدم، مطلب بنده آن بود که در مقایسه معارف دینی، اصول دین مهم تر از جزئیات فروع دین هستند. به عبارت دیگر حفظ اصل توحید (که پیامبر در ابتدای بعثت می فرمودند، قولوا لااله الله تفلحوا) مهم تر از این است که امروز مراجع در جزئیات برخی احکام اختلاف نظر دارند.

بر خلاف آنچه شما تصور می کنید، اصل توحید در بسیار از جوامع دچار تحریف شده است و مردم به گمراهی رسیده اند.
مطلب دیگر آن است که توحید تنها این نیست که خداوند یکی است. بلکه توحید دارای مراحل مختلف است که دریای از معارف و مطالب در آن نهفته است و حفظ و نشر این معارف و سعی در درک عمیق تر از آنها وظیفه سنگینی است که دارای اولویت نیز می باشد.

موفق باشید

حامد;405709 نوشت:
وقتی بنابر بر بیان فروع باشد فرع قریب و اقرب فرق ندارد لذا باید بفرمایید تمام فروع احکام که شاید به صدها هزار مورد میرسد باید در قرآن کریم می آمد اما چرا باید خدای متعال چنین کار غیر حکیمانه ای بکند مگر او سیستم امامت را برای این کار جعل نفرمود ؟ و کل شی احصیناه فی امام مبین
و اما حدیث را بنده کمتر از شما نمی شناسم
مساله فقه هم با حدیث فرق میکند

با سلام.
شما صحبت های خود را تکرار می کنید.
عرض شد صدها هزار مورد نیست. همین که احادیث خود پیامبر در قرآن می آمد کافی بود. خیلی از احادیث در مورد احکام نیست. خیلی ها هم تکراری است. خیلی ها هم جعلی است و سند معتبری ندارد. می بینید که خیلی ممکن بود که این احکام در قرآن بیاید. در ضمن اگر قرار باشد هدایت انسان منوط به منبع تحریف نشده باشد باید احادیث هم در کتابی از جانب خدا حفظ می شد. حال که نشده و یافتن احادیث جعلی از صحیح به انسان واگذار شده چرا این انسان نتواند همین اجتهاد را در مورد آیات قرآن انجام دهد.
شاید بگویید که احادیث را باید بر اساس قرآن صحیح و غلط بودن آن را مشخص کرد. باید گفت اولا این کار از روش دیگری در علم رجال انجام می شود ثانیا خیلی از احکامی که در احادیث وجود دارد را نمی توان با آیه ای از قرآن مطابقت داد. لذا این امر نشدنی است. بر همین اساس یا باید ورود تحریف در آیات قرآن را هم پذیرفت و یا به عدم ضرورت امامت رسید و کتاب خدا را کافی دانست.
حامد;405709 نوشت:
اولا سیستم امامت برای همین امر جعل شده است که تفصیل قران باشد

جایگاه امامت بر اساس حدیث ثقلین هم تراز قرآن است. حجیت مطالب آن هم دقیقا بمانند قرآن است. چه اینکه اگر حدیثی را یقین پیدا کردیم از امام است و با آیه ای از قرآن تعارض داشت باید آیه را به سمت حدیث تاویل کنیم. لذا در جاهایی هم حجیتش بیشتر از قرآن است. حال که اینگونه است و به تفصیل قرآن بشر نیازمند است چرا در آن تحریف بوجود آمد؟ چرا خداوند آن را از تحریف حفظ نکرد؟ اینکه می گویید رفع اختلاف نشدنی است درست است. منتها اگر احکام در قرآن به وضوح می آمد اختلاف بسیار کمتر می شد. چه اینکه روی احکامی که در قرآن آمده اختلاف بسیار کم است. البته روی مبانی اعتقادی چون توحید اختلاف بسیار است که مورد بحث ما نیست. مورد بحث ما احکام است.
حامد;405709 نوشت:
ضمن اینکه امام حی حاضر ناطق برای رفع اختلافات کاراتر از متن صامت بیانگر اصول است

کدام امام حاضر ناطق؟ آنها که اکنون حضور ندارند؟ چه اینکه برای حفظ احادیث پدرانشان هم اندک تلاشی نکردند. اگر امروزه امام می بود که مشکلی نبود. حتی هیچ تلاشی هم به نوشتن کتابی در زمینه تفسیر قرآن و احکام دینی نکردند. اگر حداقل این تلاشها می بود باز مشکل تا حدودی حل می شد. چه اینکه از امامان اهل سنت که در همان زمان امامان شیعه می زیسه اند کتبی وجود دارد ولی از امامان شیعه کتبی در دست نیست.
حامد;405709 نوشت:
شما حد و اندازه طرح فروع را به دلخواه خودتان بالا و پایین می برید
یکوقت می گویید ان اصولی که ائمه گفته اند در قرآن بیاید
یکوقت می گویید تمام فروع در قران بیاید و در عین حال فقها تعقل کنند
خوب بالاخره منظورتان چه حد از بیان فروع است ؟

ببینید بنده نظر خود را عوض نمی کنم. اصولا نظر خاصی ندادم. صرفا با توجه به اعتقادات شیعه و پاسخ های شما ایرادهایش را بیان کردم. عرض شد اگر انسان برای هدایت نیازمند جزییات احکام است باید آنها در قرآن می آمد و از تحریف حفظ می شد. اگر هم نیازی به جزییات نیست و اصول لازم است خوب این اصول می توانست تماما در قرآن بیاید و در هر دو صورت امامت نقض می شود. مگر اینکه خداوند وعده بر حفط احادیث امامان داده باشد.
حامد;405709 نوشت:
شما میخواهید حدیث که عامل اختلاف( به زعم شما ) است نباشد خوب چه حد از فروع در قرآن مطرح شود که هم اختلاف نباشد و هم تعقل باشد
؟ ایا می پذیرید که تعقل و اجتهاد بالاخره منجر به اختلاف می شود پس با پذیرش لزوم اجتهاد پی رفع اختلاف نباشید

اهداق متفاوتی را می توان از این تاپیک نتیجه گرفت :
یکی اینکه اختلاف فقها به حداقل ممکن برسد. به هر حال اگر خداوند هدفش از نزول دین هدایت انسان هاست باید به گونه ای با استفاده از اسباب این دنیا طوری مکانیزم هدایتش را چینش کند که نه از انسان اختیار سلب شود و هم اختلاف در متون دینی را به حداقل برساند. مگر ظهور مهدی (عج) برای همین رفع اختلاف در دین نیست. مگر وجود امامان بعد از پیامبر به همین خاطر نبوده است.
دوم اینکه ثابت کنیم که اگر در احادیث تحریف وارد شده است پس می توان در قرآن هم تحریف وارد شود.
سوم اینکه اگر برای هدایت انسان متن تحریف نشده لازم است پس امامت که در آن تحریف وارد شده برای هدایت ضروری نیست.
البته این مطلب شما را بنده با آن موافقم. ولی اگر قرار بر بروز اختلاف باشد و از آن اجتنابی نیست آیا فلسفه دین و نزول آن از جانب خدا زیر سوال نمی رود. اگر قرار بود انسانها برای پیدا کردن حکم خدا به اختلاف و خطا بیافتند پس اصولا چرا خداوند انسان های بدون خطا را برای هدایت انسان برگزید؟
حامد;405709 نوشت:
خدای متعال برای اتمام حجت می بایست یک هدایت قابل دسترسی مصون از تحریف داشته باشد وگرنه حجتش بر مرد تمام نیست و این امر با قرآن تحقق یافته است

ولی بر اساس اعتقاد شیعه امامت هم ادامه قرآن است. کامل شدن دین هم در قرآن به همین امامت ربط داده شده است. حدیث ثقلین هم بیانگر همین مطلب است. لذا دین بدون امامت کامل نیست. لذا امامت چیزی جدای از قرآن نیست. ادامه قرآن است. لذا اگر تحریف در آ راه پیدا کرده است در هدایت الهی نقص بوجود آمده است.
حامد;405709 نوشت:
چه اینکه قرآن کریم متضمن تعالیم لازم برای هدایت می باشد البته با لحاظ مساله امامت که خود امری قرآنی است پس حجت تمام است .

پس قرآن با لحاظ مسئله امامت واجد هدایت لازم برای انسان است. حال در این هدایت الهی تحریف وارد شده است. تکلیف چیست؟
ببینید اگر احادیث امامان صرفا شرحی بر قرآن بود مانند شرح بسیاری از شارحان آثار فلسفی مثل شرح اشارات و تنبیهات ابن سینا و ....... مشکلی نبود. منتها مشکل از اینجا آغاز می شود که احادیث تکالیفی را بر عهده انسان گذاشته اند که در قرآن اشاره ای به آن نشده است. جزییات نماز و روزه و .... . شیعه آنها را هم تراز آیات قرآن می داند. اسم این را نمی توان شرح گذاشت. در یک شرح چیزی اضافه بر متن وجود ندارد. صرفا توضیح متن است. ولی جنس احادیث امامان چیزی فراتر از یک شرح است.
حامد;405709 نوشت:
می بایست یک هدایت قابل دسترسی مصون از تحریف داشته باشد وگرنه حجتش بر مرد تمام نیست و این امر با قرآن تحقق یافته است

این امر صرفا با قران تحقق نیافته. بلکه امامان شیعه هم ظاهرا جزو حجج الهی اند و به جهت اتمام حجت خدا با مردم جعل شده اند. پس ظاهرا به اعتقاد شیعه هم جنس قرآن و هم تراز قرآن هستند و حجیتشان به مانند قرآن است.
حامد;405709 نوشت:
فراتر از این حوزه جد و جهد انسانهاست . او ریسمانی بسوی آسمان حقیقت آویخت اما بلند شدن و یافتن و چنگ زدن دیگر کار ماست . پس این بعد قابلی مساله هدایت است نه بعد فاعلی و قرار نیست خدای متعال جهات بعد قابلی را هم تضمین کند چون منجر به جبر است

این ریسمان کدام است؟ فقط قرآن؟ یا امامت هم هست؟ چرا فقط یکی باید تحریف نشود و یکی تحریف بشود؟ مگر وقتی خداوند از تحریف قرآن آن را حفظ کرد منجر به جبر شد که با تحریف احادیث جبر محقق می شود؟
در کل بنده می خواهم این را عرض کنم که اگر هدف ادیان را دعوت به عقلانیت و معنویت بدانیم دیگر ورود و یا عدم ورود تحریف در متون دینی تاثیری در هدایت انسان نخواهد داشت. اولیای خدا در زمان خودشان و بر اساس ظرفیت های قوم خودشان و بر اساس عقلانیت و بر اساس فرهنگ زمانه اقدام به صدور احکامی کردند. رسیدن به احکام خدا در هر عصری بر اساس فرهنگ همان عصر و البته عقلانیت انسان عملی است. نیازی به متون دینی نیست. اگر ما قایل به این باشیم که احکام الهی روحی و باطنی دارند دیگر نیازی نیست برای پیدا کردن جزییات احکام الهی در متون دینی به تب و تاب بیافتیم و اینگونه به اختلاف برسیم. روح حاکم بر متن را و باطن متن را در یابیم کافی است. مخاطب ظاهر آن انسانهایی بودند که به تاریخ سپرده شدند.
و من الله توفیق

رئوف;405935 نوشت:
پیامبر و اهل بیت، شارحان و معلمان قرآن هستند

با سلام.
خیر. همانطور که در پست قبلی در پاسخ به جناب حامد عرض شد احادیثی که امامان ٱورده اند چیزی فراتر از شرح است. در شرح یک متن چیزی اضافه بر آن وجود ندارد بلکه توضیح همان متن است. به شرح خایی که بر کتب فلسفی فیلسوفان مسلمان نوشته اند نگاهی بیاندازید. مثلا شرحی که خواجه بر کتاب شیخ الرئیس آورده آیا چیزی از خود آورده است یا صرفا نظرات شیخ را توضیح و تفسیر کرده است.
رئوف;405935 نوشت:
با توجه به قواعد کلی که توسط پیامبر و اهل بیت بیان می شود، می توان احکام فقهی را در چارچوب شرایطی که وجود دارد، به صورت موقت تغییر داد و احکام ثانویه از این دست هستند.

اولا که این قواعد کلی ابتدائا عقلی اند تا شرعی. ثانیا در احادیث امامان و پیامبر تحریف وارد شده است. ثالثا این قواعد می توانست در کتاب قرآن بیاید و از تحریف مصون بماند. چرا نیامد؟
رئوف;405935 نوشت:
جایگاه کلام اهل بیت و قرآن باید در نظر گرفته شود، اصل کلام الهی است و کلام اهل بیت نیز شارح و مفسر قرآن هستند. در ثقلین نیز، ثقل اکبر قرآن است.

عرض شد جایگاه امامان و پیامبر چیزی فراتر از شارح است. احکامی که آنها آورده اند در قرآن نیامده است. با این توضیحی که شما آورده اید ظاهرا امامت و البته احادیث پیامبر مسئله ضروری نیست و چیزی اضافه بر سازمان است که اگر هم نمی بود خود بشر می توانست شرحی بر قرآن بیاورد و جزییات احکام را با عقل خودش استخراج کند. اگر اینگونه است مشکلی نیست. ولی اگر برای کامل شدن هدایت نیاز به احادیث هم هست باید گفت در این هدایت الهی نقص وجود دارد.
رئوف;405935 نوشت:
پیام قرآن تنها احکام نیست که شما بحث اختلاف نظر مراجع را بسیار مهم تلقی می کنید. اینکه پیام توحید و یگانگی خدا و بندگی انسان ها و دیگر معارف الهی در قرآن محفوظ باشد بسیار مهمتر از آن است که چند فرع فقهی در نظر برخی مراجع متفاوت باشد.

اولا چون موضوع تاپیک در مورد احکام است زیاد به این مسله اشاره نمی کنم ولی باید دانست در احادیث امامان نه تنها جزییات احکام هست بلکه جزییات مبانی اعتقادی هم هست که شیعه آن را از ضروریات دین می داند. چه اینکه مثلا اگر احادیث نمی بود شیعه به هیچ وجه نمی توانست رجعت را از آیات قرآن استخراج کند و نمونه هایی از این دست بسیار است. همین توحید که شما می گویید اگر احادیث نمی بودند تفسیرهای امروزی از توحید مندرج در قرآن وجود نداشت. لذا در احادیث نه تنها احکام که همه چیز وجود دارد. شما احادیث را واجد چند فرع فقهی می دانید. از لحن کلام شما چنین استنباط میشود که ظاهرا اینها موضوعاتی کم اهمیت هستند که برای هدایت انسان ضوضری نیستند. اینطور است؟
رئوف;405935 نوشت:
این در حالی است که بر فرض هم فردی بر اساس نظر اشتباه عمل کند، معذور است و مجازات نخواهد شد. بنابراین به سعادت او لطمه ای نمی خورد، اما اگر در قرآن تغییری ایجاد میشد، اساس هدایت نابود می شد.

چرا اساس هدایت نابود می شود؟ مگر همه چیز در دست خدا نیست؟ خوب بشر می توانست با اجتهاد در قرآن تحریف شده به مانند احادیث نظر الهی را استخراج کند و اگر هم خطا می کرد معذور الهی می شد. چه فرقی دارد؟
و من الله توفیق

مؤمن;406804 نوشت:
به نظر می رسد بر عکس باشد. توحید و معارف توحیدی موضوعاتی هستند که هر کسی باید با تفکر و تعقل به آنها اعتقاد پیدا کند و لذا از نظر درجه بداهت قابل مقایسه با احکام و جزئیات شریعت نیستند چه این که کسی انتظار ندارد مردم خودشان با تفکر و تعقل ابتدایی به احکام دین پی ببرند. پس قاعدتاً چیزی که در معرض خطر جدی تحریف است معارف توحیدی نیست بلکه دستورات و احکام الهی است.

با سلام. زیبا فرمودید. لذت بردیم.
مؤمن;406807 نوشت:
بهترین کتاب درسی کتابی است که مربی بتواند با کمترین ابهام و زحمت آن را به شاگردانش بیاموزد. کتابی است که با روندی منطقی و منظم به تمام مسائل مهم و ضروری بدون پرده پوشی یا بیان چندپهلو اشاره کرده باشد. حتی بالاتر، کتابی است که اگر مدتی مربی و معلمی در دسترس نبود بتوان عملاً از آن در تحصیل علم و معارف استفاده کرد. یعنی نباید در غیاب مربی بی فایده باشد و بلکه باید هرچه دقیق تر و خودآموزتر نوشته شده باشد تا بیشترین راندمان تربیتی و آموزشی از آن به دست آید. در غیر این صورت منبع خوبی برای مراجعه و کسب معارف نیست.

و هم چنین اینجا.
رئوف;406900 نوشت:
بنده منکر اهمیت فروع فقهی نشدم، مطلب بنده آن بود که در مقایسه معارف دینی، اصول دین مهم تر از جزئیات فروع دین هستند. به عبارت دیگر حفظ اصل توحید (که پیامبر در ابتدای بعثت می فرمودند، قولوا لااله الله تفلحوا) مهم تر از این است که امروز مراجع در جزئیات برخی احکام اختلاف نظر دارند.

بر خلاف آنچه شما تصور می کنید، اصل توحید در بسیار از جوامع دچار تحریف شده است و مردم به گمراهی رسیده اند.
مطلب دیگر آن است که توحید تنها این نیست که خداوند یکی است. بلکه توحید دارای مراحل مختلف است که دریای از معارف و مطالب در آن نهفته است و حفظ و نشر این معارف و سعی در درک عمیق تر از آنها وظیفه سنگینی است که دارای اولویت نیز می باشد.


ولی همین معارف بلند توحیدی را فلاسفه مسلمان چون ملاصدرا و ... توانسته اند با عقل نظری و فلسفی به ان برسند. ولی با هیچ عقل نظری ای نمی توان به جزییات احکام دین پی برد. درست است؟
و من الله توفیق

[="Tahoma"]

شریعت عقلانی;408781 نوشت:
عرض شد صدها هزار مورد نیست. همین که احادیث خود پیامبر در قرآن می آمد کافی بود. خیلی از احادیث در مورد احکام نیست. خیلی ها هم تکراری است. خیلی ها هم جعلی است و سند معتبری ندارد. می بینید که خیلی ممکن بود که این احکام در قرآن بیاید. در ضمن اگر قرار باشد هدایت انسان منوط به منبع تحریف نشده باشد باید احادیث هم در کتابی از جانب خدا حفظ می شد. حال که نشده و یافتن احادیث جعلی از صحیح به انسان واگذار شده چرا این انسان نتواند همین اجتهاد را در مورد آیات قرآن انجام دهد.

سلام
ببینید شما بحث حدیث و تعداد انها و صحیح و سقیمش را با بحث بیان فروع احکام و تعالیم دارید خلط می کنید . اینجا اگر بحثی از حدیث میکنیم بعنوان بیانگر برخی از فروع است . اما انچه که مشخص است بیانات کلی قرآن کریم در ابعاد مختلف اگر بخواهد تفریع شود تا جایی که نیاز به شرح و بسط توسط معصوم نداشته باشد که به قول شما دست تحریف بدان برسد فی نفسه صدها هزار مورد میشود . چون قران کریم تبیانا لکل شی است و اگر قرار بر طرح همه فروعات در همه ابعاد فقهی اخلاقی فکری اجتماعی سیاسی ووو باشد مطمئنا نیازمند به دهها جلد قرآن بود .
خوب خدای متعال یک وسیله مصون از تحریف یعنی عترت را برای ما گذاشت که عهده دار این تفریع در حدو اندازه لازم است . معیاری که بواسطه ناطق بودنش قابل اختلاف در او نیست و کسی نمی تواند در پیشگاه او اختلاف کند . این اصل جعل و برنامه الهی است . اما نیاز به ثبت و ضبط و انتشار و غیره از اقتضائات این عالم محدود است . پس بحث اجتهاد هم پیش می آید که البته خودش موضوعیت دارد .

شریعت عقلانی;408781 نوشت:
شاید بگویید که احادیث را باید بر اساس قرآن صحیح و غلط بودن آن را مشخص کرد. باید گفت اولا این کار از روش دیگری در علم رجال انجام می شود ثانیا خیلی از احکامی که در احادیث وجود دارد را نمی توان با آیه ای از قرآن مطابقت داد. لذا این امر نشدنی است. بر همین اساس یا باید ورود تحریف در آیات قرآن را هم پذیرفت و یا به عدم ضرورت امامت رسید و کتاب خدا را کافی دانست.

عدم کفایت ظواهر قرآن در فروع و تفصیل به حسب فهم ما از آن مشخص است چون خدای متعال تفریع و تفصیل را در رتبه دوم بر عهده امامت قرار داد و اما بحث علم حدیث و رجال و فقه الحدیث بحث مفصلی است که در جای خودش قابل طرح است . کافی است که بدانیم و باور داشته باشیم گذشتگان که اهل تلاش فراوان در این علوم بوده اند عقل و فکرشان از ما کمتر نبوده که بتوانیم به اصل علم حدیث خدشه وارد کنیم . بله فرد مجتهد در این علم می تواند نظراتی ابداعی هم داشته باشد اما اینطور نیست که هرکس بتواند در هر زمینه ای اشکال وارد داشته باشد

شریعت عقلانی;408781 نوشت:
جایگاه امامت بر اساس حدیث ثقلین هم تراز قرآن است. حجیت مطالب آن هم دقیقا بمانند قرآن است. چه اینکه اگر حدیثی را یقین پیدا کردیم از امام است و با آیه ای از قرآن تعارض داشت باید آیه را به سمت حدیث تاویل کنیم. لذا در جاهایی هم حجیتش بیشتر از قرآن است. حال که اینگونه است و به تفصیل قرآن بشر نیازمند است چرا در آن تحریف بوجود آمد؟ چرا خداوند آن را از تحریف حفظ نکرد؟ اینکه می گویید رفع اختلاف نشدنی است درست است. منتها اگر احکام در قرآن به وضوح می آمد اختلاف بسیار کمتر می شد. چه اینکه روی احکامی که در قرآن آمده اختلاف بسیار کم است. البته روی مبانی اعتقادی چون توحید اختلاف بسیار است که مورد بحث ما نیست. مورد بحث ما احکام است.

حجیت برابر است اما لسان انها در اجمال و تفصیل تفاوت دارد یعنی اینکه امام مفصل و مفسر قرآن است .
و اما اختلاف را تا معیار ناطق نباشد کسی نمی تواند بردارد حتی در قرآنی که معتقدیم تحریف نشده است .
یعنی اگر منظور شما اینستکه با انعکاس فروع احکام در قرآن اختلاف پیش نمی آمد پس باید هیچ چیزی در قران مورد اختلاف نباشد حالیکه چنین نیست و حتی در نحوه توحید هم اختلافاتی هست با اینکه بیانات قران در این موضوع کافی به نظر می رسد


شریعت عقلانی;408781 نوشت:
کدام امام حاضر ناطق؟ آنها که اکنون حضور ندارند؟ چه اینکه برای حفظ احادیث پدرانشان هم اندک تلاشی نکردند. اگر امروزه امام می بود که مشکلی نبود. حتی هیچ تلاشی هم به نوشتن کتابی در زمینه تفسیر قرآن و احکام دینی نکردند. اگر حداقل این تلاشها می بود باز مشکل تا حدودی حل می شد. چه اینکه از امامان اهل سنت که در همان زمان امامان شیعه می زیسه اند کتبی وجود دارد ولی از امامان شیعه کتبی در دست نیست.

اول اینکه امامان علیهم السلام بیش از دو و نیم قرن به ترویج دین پرداختند
ثانیا لازم نبود حضرات با دستان خود چیزی بنویسند در حالیکه اگر شرایط فراهم بود دهها کاتب و راوی حدیث بودند که از ایشان اخذ حدیث می کردند . احادیثی که در تمام زمینه ها بود
ثالثا حضرات در حالی این اقدامات را می کردند که جانشان مدام در خطر بود و همگی هم به شهادت رسیدند و گاهی چنان بر ایشان سخت می گرفتند که اصحاب حضرت به بهانه فروش جنس به در منزلشان می رفتند

شریعت عقلانی;408781 نوشت:
یکی اینکه اختلاف فقها به حداقل ممکن برسد. به هر حال اگر خداوند هدفش از نزول دین هدایت انسان هاست باید به گونه ای با استفاده از اسباب این دنیا طوری مکانیزم هدایتش را چینش کند که نه از انسان اختیار سلب شود و هم اختلاف در متون دینی را به حداقل برساند. مگر ظهور مهدی (عج) برای همین رفع اختلاف در دین نیست. مگر وجود امامان بعد از پیامبر به همین خاطر نبوده است.

خدای متعال نعمت هدایت را به برکت اولیائ خود عنایت کرده و همیشه این نعمت در اطراف وجود نورانی ایشان یافت می شده است . قران کریم هم هدیه الهی است که از وجود مقدس پیامبر اعظم جاری شده است . لذا این سنت الهی همچنان باقی مانده و خدای متعال اراده فرموده است که دینش را از ولیش اخذ کنند . پس برنامه امامت برنامه ای ریشه ای و ارزشمند بود اما بشریت بجای بهره مندی از این نور مقدس انرا به خاک و خون کشید

شریعت عقلانی;408781 نوشت:
دوم اینکه ثابت کنیم که اگر در احادیث تحریف وارد شده است پس می توان در قرآن هم تحریف وارد شود.

برای عدم تحریف قران علاوه بر اسباب مشخص وعده حفظ خاص الهی هم بوده است اما در مورد احادیث چنین چیزی نه ادعا شده و نه دلیلی دارد حکمش را به قران هم سرایت دهیم

شریعت عقلانی;408781 نوشت:
سوم اینکه اگر برای هدایت انسان متن تحریف نشده لازم است پس امامت که در آن تحریف وارد شده برای هدایت ضروری نیست.

اول اینکه امام متن نیست
ثانیا امام و امامت با حدیث دوتاست
ثالثا ضرورت امام به همان جهتی است که خود شما دنبالش هستید یعنی وجود میزان الهی برای تفصیل و تفسیر قران کریم الا اینکه وجود برنامه الهی پذیرش بشری را تضمین نمی کند چون انسان مختار است و حتی می تواند پیامبر و کتاب الهی را هم رد کند پس رد اینها دلیلی بر عدم ضرورت نیست

شریعت عقلانی;408781 نوشت:
آیا فلسفه دین و نزول آن از جانب خدا زیر سوال نمی رود. اگر قرار بود انسانها برای پیدا کردن حکم خدا به اختلاف و خطا بیافتند پس اصولا چرا خداوند انسان های بدون خطا را برای هدایت انسان برگزید؟

آنچه به جنبه فاعلی مساله هدایت ربط دارد یعنی به خدای متعال ربط دارد او تضمین فرمود هم عصمت نبی را هم حفظ کتاب را هم عصمت امام را اما دیگر پذیرش و بهره مندی مطلوب را نباید تضمین کند چون مفهومی جز جبر ندارد و ما قائل به جبر نیستیم

شریعت عقلانی;408781 نوشت:
ولی بر اساس اعتقاد شیعه امامت هم ادامه قرآن است. کامل شدن دین هم در قرآن به همین امامت ربط داده شده است. حدیث ثقلین هم بیانگر همین مطلب است. لذا دین بدون امامت کامل نیست. لذا امامت چیزی جدای از قرآن نیست. ادامه قرآن است. لذا اگر تحریف در آ راه پیدا کرده است در هدایت الهی نقص بوجود آمده است.

رابطه قران و امامت رابطه لازم و ملزوم است یعنی هرکس به قران هدایت یابد لاجرم به دامان امامت کشیده میشود چون امامت حکم روشن قران کریم است . در قران و امامت بما هو حق تحریفی وجود ندارد

شریعت عقلانی;408781 نوشت:
پس قرآن با لحاظ مسئله امامت واجد هدایت لازم برای انسان است. حال در این هدایت الهی تحریف وارد شده است. تکلیف چیست؟
ببینید اگر احادیث امامان صرفا شرحی بر قرآن بود مانند شرح بسیاری از شارحان آثار فلسفی مثل شرح اشارات و تنبیهات ابن سینا و ....... مشکلی نبود. منتها مشکل از اینجا آغاز می شود که احادیث تکالیفی را بر عهده انسان گذاشته اند که در قرآن اشاره ای به آن نشده است. جزییات نماز و روزه و .... . شیعه آنها را هم تراز آیات قرآن می داند. اسم این را نمی توان شرح گذاشت. در یک شرح چیزی اضافه بر متن وجود ندارد. صرفا توضیح متن است. ولی جنس احادیث امامان چیزی فراتر از یک شرح است.

اولا تحریف در حدیث تحریف در امامت نیست امامت قائم به وجود عینی یک انسان الهی ناطق است و این متفاوت است از اثار منسوب به او که در کتاب و دفتر دیگران است
ثانیا بیان قران از امامت غیر این نیست که او مفصل و مفسر و مبین قرآن یا بگو شارح آن است اما این فرق دارد با اینکه شما بگویید فلان حدیث با فلان ایه منافات دارد چون قائل نیستیم که همه احادیث عینا کلام امام است شاید نباشد لذا مجتهد کارش این است که این مسائل را حل کند که می کند حال اگر شما دوست دارید احادیث را نحو دیگرتطبیق کنید بفرمایید مجتهد بشوید نفرما حدیث به درد نمی خورد

شریعت عقلانی;408781 نوشت:
این امر صرفا با قران تحقق نیافته. بلکه امامان شیعه هم ظاهرا جزو حجج الهی اند و به جهت اتمام حجت خدا با مردم جعل شده اند. پس ظاهرا به اعتقاد شیعه هم جنس قرآن و هم تراز قرآن هستند و حجیتشان به مانند قرآن است.

قران و امام لازم و ملزوم اند

شریعت عقلانی;408781 نوشت:
این ریسمان کدام است؟ فقط قرآن؟ یا امامت هم هست؟ چرا فقط یکی باید تحریف نشود و یکی تحریف بشود؟ مگر وقتی خداوند از تحریف قرآن آن را حفظ کرد منجر به جبر شد که با تحریف احادیث جبر محقق می شود؟

قران و امام همان ریسمان الهی اند . شما حدیث را که اثر منسوب به امام است با امام قاطی نفرما

شریعت عقلانی;408781 نوشت:
در کل بنده می خواهم این را عرض کنم که اگر هدف ادیان را دعوت به عقلانیت و معنویت بدانیم دیگر ورود و یا عدم ورود تحریف در متون دینی تاثیری در هدایت انسان نخواهد داشت. اولیای خدا در زمان خودشان و بر اساس ظرفیت های قوم خودشان و بر اساس عقلانیت و بر اساس فرهنگ زمانه اقدام به صدور احکامی کردند. رسیدن به احکام خدا در هر عصری بر اساس فرهنگ همان عصر و البته عقلانیت انسان عملی است. نیازی به متون دینی نیست. اگر ما قایل به این باشیم که احکام الهی روحی و باطنی دارند دیگر نیازی نیست برای پیدا کردن جزییات احکام الهی در متون دینی به تب و تاب بیافتیم و اینگونه به اختلاف برسیم. روح حاکم بر متن را و باطن متن را در یابیم کافی است. مخاطب ظاهر آن انسانهایی بودند که به تاریخ سپرده شدند.
و من الله توفیق

اولا دین خاتم برای امت خاتم است
ثانیا رابطه عقل و دین در همین کتاب الهی تبیین شده است
ثالثا هیچ سند قابل اعتمادی برای اینکه عقول جزئی مردم میتواند جایگزین تعالیم شود در متون دینی وجود ندارد
رابعا اگر با این نسخه به دنبال رفع اختلاف از جامعه بشری هستید مطمئن باشید نسخه ای به شدت اختلاف انگیز داده اید شاهدش هم در پیش چشمان همه است
والله الموفق

سوال:
چرا خداوند جزییات احکام دین را در قرآن نیاورده است؟

پاسخ:

چند مطلب :

- معارف قرآن تنها محدود به احکام نیست. در قرآن مباحث اخلاقی، تاریخی، اعتقادی و .. بیان شده است و البته مطالب مربوط به احکام نیز بیان شده است. با توجه به این مطلب که قرآن کتاب هدایت است، نمی توان توقع داشت که این کتاب تنها محدود به احکام باشد بلکه از آنجایی که اعتقادات زیر بنا و پشتوانه ی احکام هستند، باید به مسائل اعتقادی اهمیت ویژه ای داده شود. با توجه به این مطلب نمی توان توقع داشت که قرآن سراسر به احکام بپردازد.
- مطلب بعدی این است که حال که تنها بخشی از قرآن به احکام اختصاص دارد، بنابراین نمی توان توقع داشت که تمام جزئیات احکام بیان شود.
- مسئله ی دیگری که باید در نظر گرفته شود این است که مسائل مختلفی ممکن است در شرایط متفاوت رخ دهد و نمی توان توقع داشت که یک کتاب که حدود 600 صفحه است، تمام جزئیات مسائل را بیان کرده باشد. بلکه آن چیزی که امکان پذیر است این است که اصول کلی در قرآن بیان شود و جزئیات توسط پیامبر و دیگر معصومان تبیین شود.

جزئیات مباحث فقهی بسیار بیشتر از آن چیزی است که ممکن است در ابتدا به نظر برسد. و امکان آنکه آنها را در یک یا دو جلد کتاب بیان می کردند، واقعا تصور درستی نیست. به طور مثال کتاب جواهر الکلام که یک دوره فقه تخصصی است مشتمل بر 43 جلد است در حالی که این کتاب در حدود 150 سال پیش نوشته شده است و اگر امروزه مباحث جدید را نیز به آن اضافه کنیم، حجم آن بسیار بیشتر خواهد شد. بنابراین تنها کاری که عملا می تواند اتفاق بیفتد آن است که اصول کلی در قرآن بیان شود و جزئیات احکام در طول تاریخ توسط پیامبر و 12 امام معصوم تشریح شود.
- مدت نزول تدریجی قرآن حدودا 23 سال است که بر اساس وقایع مختلفی، آیاتی نازل می شد و از همین روست که بسیاری از آیات دارای شان نزول هستند. اگرچه قرآن در برخی موارد، از حوادث آینده نیز اطلاع داده است و به مسائل آینده بشر اشاره کرده است ولی رویه کلی این است که بر اساس قضایایی که اتفاق افتاده است، آیاتی نازل شود و معارفی را در اختیار بشر قرار دهد. در این آیات در بسیاری از مواقع اصولی کلی نیز ارائه می شده است که علاوه بر آن موقعیت جزئی، دلالتی عام نیز دارد.
پس از این 23 سال و پس از رحلت پیامبر و قطع شدن وحی، موارد جدیدی پیش می آمد که موردی جزئی هستند و ممکن است نص صریح قرآن به آن اشاره نکرده باشد، در چنین مواردی شارحانی لازم است که حکم موارد جزئی را با توجه به اصول کلی بیابند و برای دیگران شرح و بسط دهند. این مسئله توسط امامان صورت گرفته است. از سوی دیگر ممکن است در فهم و تفسیر همان متون قرآنی نیز اشکالات و اختلافاتی پیش بیاید، وظیفه دیگر شارح معصوم، حل و فصل این مسائل، و ارائه تفسیر و فهم صحیح است.

با توجه به مسائل فوق، صرف اینکه احکام الهی بر اساس وقایع تاریخی وضع شده است، نشانگر این مسئله است که در موارد جدیدی که در زمان وحی نبوده است، نیازمند شارحی معصوم هستیم که بتواند حکم وضعیت فعلی را از آیات به دست بیاوردو این مسئله را ما را نیازمند احادیث می کند.

موضوع قفل شده است