واژه ی «قرآن» به چه معناست؟

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
واژه ی «قرآن» به چه معناست؟

درود

معنی واژه ی قرآن چیست ؟ از چه ریشه ای است و چرا به این نام نامیده شده است ؟

جاهای گوناگون معنی های گوناگون برای آن در نگر گرفته اند

شافعی می گوید : قرآن نه مشتق است و نه مهموز
فرِّاء می گوید : قرآن مشتق از قرائن است
اشعری می گوید قرآن از ریشه ی قرن است ( پیوست کردن )
زجاج می گوید : قرآن مشتق از قرء است ( گرد آوری)
لحیانی می گوید : قرآن مصدر مهموزی است به معنای خواندان و نون آن زاید است

خوب بفرمایید کدام درست است

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد عمار

[=arial]سلام و احترام
همانطور که خودتون هم اشاره فرمودید در معناي قرآن وجوه پنج گانه اي گفته شده است(1)كه مي توان آن ها را به سه دسته تقسيم نمود:
1ـ قرآن، اسمي جامد و غيرمشتق و علم ارتجالي است و بدون آن كه پيشينه استعمال در زبان عرب داشته باشد، خداوند به عنوان اسم خاص براي وحيي كه بر پيغمبرش نازل فرموده، قرار داده است; مثل تورات و انجيل كه اسم براي كتاب هاي حضرت موسي(ع) و عيسي(ع) هستند (شافعي).
2ـ قرآن، اسمي است مشتق ولي غيرمهموز:
الف) مشتق از قرن الشي ء بالشي ء; يعني چيزي را به چيزي ضميمه كردن. علت اين نامگذاري، مقرون بودن سوره ها و آيات و حروف به يكديگر است (اشعري و جمعي ديگر).
ب) قرآن، مشتق از قرائن، جمع قرينه است; زيرا آياتش همانند يكديگرند و بعضي بعض ديگر را تاييد مي كنند. هر آيه از قرآن، قرينه آيات ديگر است (فراء).
3ـ قرآن مشتق و مهموز است:
الف) از قرء به معناي جمع گرفته شده است. عرب وقتي بخواهد بگويد: آب را در حوض جمع كردم، مي گويد: قرات الماء في الحوض. علت اين نامگذاري، آن است كه اين كتاب همه ثمرات كتب آسماني پيشين را در خود جمع نموده است (ابن اثير، زجاج و...).
ب) بر وزن رجحان و غفران، مشتق از ماده قرا به معناي تلاوت است. در اين جا از باب تسميه مفعول به مصدر، مقروء، يعني خوانده شده و يا خواندني، به نام قرآن، يعني خواندن به كار رفته است; مثل آن كه كتاب، كه به معناي نوشتن است، به مكتوب (نوشته شده) اطلاق مي گردد (لحياني و جمعي ديگر).
از ميان اقوال پنج گانه فوق، قول پنجم از همه قوي تر به نظر مي رسد. زرقاني پس از رد ساير اقوال، همين قول را اختيار نموده است (2). راغب اصفهاني نيز مي گويد:
القراءة ضم الحروف و الكلمات بعضها الي بعض في الترتيل...; قراءت به معناي پيوند و ضميمه نمودن حروف و كلمات به يكديگر در هنگام ترتيل است(3).
به سخن ديگر، قراءت همان تلاوت آيات الهي است.
علامه طباطبائي عقيده دارد:
و قوله: «ان علينا جمعه و قرآنه» ... القرآن هاهنا مصدر كالفرقان و الرجحان، و الضميران للوحي، و المعني: لاتعجل به، اذ علينا ان نجمع ما نوحيه اليك بضم بعض اجزائه الي بعض و قراءته عليك(4).
از آيه فوق به خوبي برمي آيد كه اگر حتي آن گونه كه ابن اثير گفته است، اصل در واژه قرآن معناي جمع باشد، به خاطر تقارن اين واژه با واژه جمع در آيه شريفه ناگزير قرآن به معناي قراءت و خواندن خواهد بود وگرنه تكرار آن امري لغو و بيهوده بوده، با فصاحت قرآني منافات دارد.
دليل ديگر كه نظريه پنجم را تقويت مي كند، امر «اقرا»در نخستين وحي بر پيامبر اكرم(ص) است كه بي ترديد به معناي «بخوان »است. لفظ قرآن نيز نخستين بار در آيه چهارم از سوره مزمل نازل شده كه مطابق حديث معروف جابر بن زيد و ابن عباس، سومين سوره در ترتيب نزول سوره هاست (5) در اين آيه، دستور چنين است: و رتل القرآن ترتيلا; و «قرآن »را شمرده شمرده بخوان. در آخرين آيه از همين سوره نيز بار ديگر در يك فرمان همگاني اعلام مي شود: فاقرؤا ماتيسر من القرآن; هرچه از «قرآن » ميسر مي شود، بخوانيد. بديهي است كه منظور در هر دو آيه، قرآن خواندني است.
نتيجه آن كه روشن ترين و مناسب ترين معنا براي قرآن، اشتقاق آن از ماده قرا به معناي تلاوت كردن است.

1. البرهان، ج 1، ص 373 - 374; الاتقان، ج 1، ص 162 - 163.
2. مناهل العرفان، ج 1، ص 14.
3. راغب، مفردات.
4. الميزان، ج 20، ص 109.
5. الاتقان في علوم القرآن، ج 1، ص 81.

عمار;401530 نوشت:
ـ قرآن، اسمي جامد و غيرمشتق و علم ارتجالي است و بدون آن كه پيشينه استعمال در زبان عرب داشته باشد، خداوند به عنوان اسم خاص براي وحيي كه بر پيغمبرش نازل فرموده، قرار داده است; مثل تورات و انجيل كه اسم براي كتاب هاي حضرت موسي(ع) و عيسي(ع) هستند (شافعي).

سلام

ببخشید فرمودین قران پیشینه استعمال در زبان عرب ندارد
یک سو.ال برایم مطرح شد
که ایا کلمه قران عربی است یا نه ؟ و ریشه ان از کدام زبان می اید ؟
و چرا این همه معنی های متفاوت برای ان امده است ؟

عمار;401530 نوشت:
نتيجه آن كه روشن ترين و مناسب ترين معنا براي قرآن، اشتقاق آن از ماده قرا به معناي تلاوت كردن است.

درود

آیا از پیشوایان دینی( امامان) یا خود پیامبر سخنی درباره ی چم ( معنی مفهوم ) واژه ی قرآن هست ؟

سلام.
قرآن از کلمه "قرأ" میاد و وقتی که به زبان عربی می خواهیم بگوییم بخوان ، می گوییم "اقرأ" و قرآن به معنای خواندنی است . نه هر خواندنی بلکه آن خواندنی که خدا از بین تمام خواندنی ها برای بنده نازنینش انتخاب کرده . گزیده تمام سخنان زیبا و عارفانه و پند آموز ، "قرآن" است . پس بخوان و نه خواندن معمولی ، آنچنان بخوان که قرآن شایسته آن طور خوانده شدن است . :Gol:

قرآن یعنی خواندنی و آیا قرآن خواندنی نیست ؟

تولد دوباره;401862 نوشت:
قرآن به معنای خواندنی است

چیزی که شما می فرمایید مقروء می شود نه قرآن

سلام و عرض ادب
بابت طرح مجدد این سؤال متشکرم
تابحال فکر میکردم معنی قرآن خواندنی است
بر پایه نشر اولیه قرآن که سینه به سینه و رو دررو بوده و از طریق کوش و زبان منتقل میشده و نیازی به نوشتن نداشته
ولی اینکه از طرف زجاج مطرح کردید به معنی گردآوری شده هست
به نظرم این معنی با توجه به تاریخ قرآن و چینش متن قرآن معقول تر و مقبول تر است

پیروز و سربلند باشید

خب بعد از همه این حرفا معنی قران چیه؟
عربیه؟؟؟ فارسیه؟؟؟ چیه؟؟؟؟

amir al;402089 نوشت:
خب بعد از همه این حرفا معنی قران چیه؟
عربیه؟؟؟ فارسیه؟؟؟ چیه؟؟؟؟

هفت شهر عشق را عطار گشت

ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم!

دوستان گرامی هنوز که هنوز است پس از 1400 سال معنی خود واژه ی قرآن براستی پیدا نیست و همه اش گمان و پندار است

در شگفتم چگونه گروهی هنوز معنی خود واژه ی قر آن را بدرستی و بُرا ( قاطع) نمی دانند ولی از نوشته های آن فرمان ( حکم )

گرفتن جان دیگران را با برایی ( قاطعیت) تمام بیرون بیرون می کشند که بله فلان کس بنا به دستور قرآن مهدور الدم و مرتد است برای هر کجا یافتید او را بکشید و برای سرش پاداش بگذارید !

وای از دست این زیستک دوپای خود خواه , خود بین و خود نگر و

وای از دست این گردون دون پرور

[="Navy"]

غلام ملی نوری;402169 نوشت:
...
در شگفتم چگونه گروهی هنوز معنی خود واژه ی قر آن را بدرستی و بُرا ( قاطع) نمی دانند ولی از نوشته های آن فرمان ( حکم )

گرفتن جان دیگران را با برایی ( قاطعیت) تمام بیرون بیرون می کشند ...

1- این پست شما با موضوع این تاپیک بیگانه و بی‌ارتباط است.

2- مبهم بودن معنای عنوان یک کتاب باعث نمی‌شود که تمامی احکام و مطالب آن کتاب هم مبهم باشد.

3- اسلام علاقه‌ای به گرفتن جان افراد ندارد بلکه به عکس، طبق قاعده‌ی فقهی «درء» و قاعده حقوقی «تفسیر مضیّق»، اسلام همواره دنبال بهانه‌ای می‌گردد تا افراد متّهم را آزاد کند.

4- ممکن است شما از افراد خاصّی گلایه دارید که احیاناً از نام اسلام سوء استفاده کرده و کارهای ناشایست خود را به نام اسلام انجام داده‌اند ولی شما نباید این اعمال را به همه‌ی اسلامیان نسبت به دهید؛

حق را با افراد نشناسید بلکه ابتدا حقیقت را بشناسید و سپس افراد را با حق بشناسید.[/]

غلام ملی نوری;402169 نوشت:
دوستان گرامی هنوز که هنوز است پس از 1400 سال معنی خود واژه ی قرآن براستی پیدا نیست و همه اش گمان و آمار است

در شگفتم چگونه گروهی هنوز معنی خود واژه ی قر آن را بدرستی و بُرا ( قاطع) نمی دانند ولی از نوشته های آن فرمان ( حکم )

گرفتن جان دیگران را با برایی ( قاطعیت) تمام بیرون بیرون می کشند که بله فلان کس بنا به دستور قرآن مهدور الدم و مرتد است برای هر کجا یافتید او را بکشید و برای سرش پاداش بگذارید !

خیلی خوبه کاملا مشخصه مشکل شما کجاست!!!

shaparak;402299 نوشت:
خیلی خوبه کاملا مشخصه مشکل شما کجاست!!!

خوب بفرمایید مشکل کجاست ؟

[=arial]

بی نظیر;401602 نوشت:
ک سو.ال برایم مطرح شد
که ایا کلمه قران عربی است یا نه ؟ و ریشه ان از کدام زبان می اید ؟
و چرا این همه معنی های متفاوت برای ان امده است ؟

با سلام و ادب
ببینید این یک قول بود که ما هم به عنوان نظریه کامل قبول نکردیم.و جواب سوال شما در خود این نظریه هست و اون اینکه این کلمه ریشه ای در عرب نداشته و با وحی الهی وارد زبان عرب شده است.
علت مختلف بودن هم به محدودیت علم انسان بر میگرده و تنها این کلمه نیست بلکه در علوم انسانی بشر در بسیاری از کلمات و غیر کلمات چنین اختلافاتی وجود دارد.

غلام ملی نوری;401615 نوشت:
آیا از پیشوایان دینی( امامان) یا خود پیامبر سخنی درباره ی چم ( معنی مفهوم ) واژه ی قرآن هست ؟

[=arial]بنده چیزی که در مورد لغت قرآن که از معصوم بیان شده باشد پیدا نکردم.

[=arial]

غلام ملی نوری;402169 نوشت:
دوستان گرامی هنوز که هنوز است پس از 1400 سال معنی خود واژه ی قرآن براستی پیدا نیست و همه اش گمان و پندار است
در شگفتم چگونه گروهی هنوز معنی خود واژه ی قر آن را بدرستی و بُرا ( قاطع) نمی دانند ولی از نوشته های آن فرمان ( حکم )
گرفتن جان دیگران را با برایی ( قاطعیت) تمام بیرون بیرون می کشند که بله فلان کس بنا به دستور قرآن مهدور الدم و مرتد است برای هر کجا یافتید او را بکشید و برای سرش پاداش بگذارید !

اولا معنی کلمه قرآن هر چه باشد به محتوای آن لطمه ای نمی زند.
ثانیا احتمال درست را ذکر کردیم .
ثالثا میشه بفرمایید این دو موضوع چه ربطی به هم دارند؟

بسم رب الشهداء
با سلام و عرض ادب و صبح بخیر خدمت استاد عمار بزرگوار

درباره لفط «قرآن» چند معنا گفته شده است :
1. قرآن بر وزن «غفران» مصدر و از ماده (قرأ) گرفته شده؛ به معنای خواندن است .

2. قرآن مصدر و از (قرٌء= قری) گرفته شده و به معنای جمع کردن است. بدین جهت که قرآن، ثمرات و نتایج کتب آسمانی پیشین را در خود جمع دارد و یا به این دلیل که سوره ها و آیات، اوامر، نواهی، قصص و ... در آن جمع شده است.

3. قرآن، از ماده قرن مشتق شده و به معنای ضمیمه کردن چیزی به چیز دیگر است و چون آیات و سور آن به یک دیگر نزدیک و مقرون به گونه ای خاص به هم مرتبطند، به آن قرآن میگویند.

4. قرآن مشتق از (قرائن) و قرائن جمع قرینه است؛
چرا که آیات قرآن بعضی قرینه و موید بعضی دیگر است و بعضی، برخی دیگر را تفسیر و تصدیق میکند و به هم شباهت دارد.


و همچنین این واژه در روایات نیز به کار رفته است که صرفا به بیان چند نمونه اکتفا می کنیم:

الإمام زين العابدين عليه السلام ( في صفة النبيّ صلى اللَّه عليه و آله - ) :وَخصَصتَهُ بِالكِتابِ المُنزَلِ عَلَيهِ وَالسَّبعِ المَثانِي المُوحاةِ إلَيهِ وَأسمَيتَهُ القُرآنَ وَأكنَيتَهُ الفُرقانَ العَظيمَ 2
امام زين العابدين عليه السلام ( - در توصيف پيامبر صلى اللَّه عليه و آله - ) : كتابِ فرو فرستاده به سوى او و سَبْع مَثانىِ وحى شده به او را به وى اختصاص دادى و آن را «قرآن» ناميدى و لقب «فرقان بزرگ» را بر آن نهادى .

رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله : اوصيكُم بِتَقوَى اللَّهِ عزّ وجلّ وَالقُرآنِ ؛ فَإِنَّهُ نورُ الظُّلمَةِ وهُدَى النَّهارِ ، فَاتلوهُ عَلى‏ ما كانَ مِن جَهدٍ وفاقَةٍ.3
پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله :شما را به پروا كردن از خداوند عزّ وجلّ و نيز به قرآن ، سفارش مى ‏كنم ؛ زيرا قرآن در تاريكى، نور است و در روز ، راه‏نما . پس آن را ، اگر چه در حال رنج و فقر باشيد (با تمام توان و احساس نياز) ، بخوانيد .

رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله :مَن خالَفَ القُرآنَ ضَلَّ. 4
پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله :هر كه با قرآن مخالفت كند ، گمراه مى ‏شود .

1. (الصحيفة الثانيّة السجّاديّة : ص ۱۲۹ (دعاء عيد الفطر) .

2.(تفسير القمّي : ج ۱ ص ۲۹۰ ، كنز الفوائد : ج ۱ ص ۲۱۶ ، الاختصاص : ص ۳۴۲ ، بحار الأنوار : ج ۲۱ ص ۲۱۱ ح ۲ ؛ دلائل النبوة للبيهقي : ج ۵ ص ۲۴۱ عن عقبة بن عامر الجهني ، كنز العمّال : ج ۱۵ ص ۹۱۹ ح ۴۳۵۸۷ .)

3. (الأمالي للصدوق : ص ۱۲۱ ح ۱۱۲)

غلام ملی نوری;402169 نوشت:
گرفتن جان دیگران را با برایی ( قاطعیت) تمام بیرون بیرون می کشند که بله فلان کس بنا به دستور قرآن مهدور الدم و مرتد است برای هر کجا یافتید او را بکشید و برای سرش پاداش بگذارید !

با سلام

بله اسلام معاويه و خالدبن وليد و حجاج و عمر و يزيد و... يعني قتل و غارت و آتش و هتك نواميس ديگران براي رسيدن به هدف ، اما اسلام محمد (ص) وعلي (ع) يعني گذشت و عفو دشمنان درجه يك چون هدف الهي است !

همه اينها از قرآن است !

پس از فتح مكه رسول الله (ص) با خواندن آيه : لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ : دشمنان قسم خورده اش را بخشيد وفرمود شما آزاد هستيد اما اين حراميان چند سال بعد جواب اين محبت را با كشتن فجيع فرزندان همين پيامبر دادند !

أخرج ابن سعد في ( الطبقات ) ( 3 / 141 ) وابن زنجويه في ( الأموال ) ( 455 ) :
أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَجَّاجِ الْخُرَاسَانِيُّ، أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْمُبَارَكِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، عَنْ بَعْضِ آلِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ قَالَ: " لَمَّا كَانَ يَوْمَ الْفَتْحِ وَرَسُولُ اللَّهِ صلّى الله عليه وسلم بِمَكَّةَ أَرْسَلَ إِلَى صَفْوَانَ بْنِ أُمَيَّةَ بْنِ خَلَفٍ وَإِلَى أَبِي سُفْيَانَ بْنِ حَرْبٍ وَإِلَى الْحَارِثِ بْنِ هِشَامٍ قَالَ عُمَرُ: قُلْتُ: قَدْ أَمْكَنَ اللَّهُ مِنْهُمْ، أَعْرَفَهُمْ بِمَا صَنَعُوا، حَتَّى قَالَ النَّبِيُّ صلّى الله عليه وسلم: " مَثَلِي وَمَثَلُكُمْ كَمَا قَالَ: يُوسُفُ، لِإِخْوَتِهِ: {لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ، يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ، وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ} [يوسف: 92] قَالَ عُمَرُ: فَانْفَضَحْتُ حَيَاءً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّى الله عليه وسلم كَرَاهِيَةً لِمَا كَانَ مِنِّي وَقَدْ قَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلّى الله عليه وسلم مَا قَالَ " .

به جمله آبي رنگ عمر دقت كنيد !!!!! كينه عمر كجا و عفو رسول خدا كجا ؟

وأخرج ابن عساكر في ( تاريخ دمشق ) ( 73 / 53 ) :
أخبرنا أبو الحسن علي بن المسلّم الفقيه، نا نصر بن إبراهيم لفظا، وعلي بن محمد الشافعي قراءة قالا: أنبأ أبو الحسن بن عوف ، نا محمد بن موسى بن السمسار، أنا أبو بكر ابن خريم، نا حميد بن زنجويه، حدثنا عبيد الله بن موسى، عن عثمان بن الأسود، عن ابن أبي حسين قال : لما فتح رسول الله صلّى الله عليه وسلّم مكة دخل البيت فصلّى بين السارتين ثم وضع يديه على عضادتي الباب فقال: «لا إله إلا الله وحده، صدق وعده، ونصر عبده، وهزم الأحزاب وحده، ماذا تقولون وماذا تظنون» فقال سهيل بن عمرو: نقول خيرا، ونظن خيرا، أخ كريم، وابن أخ كريم، وقد قدرت، قال: «فإنّي أقول كما قال أخي يوسف لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ
ألا إنّ كل دم ومال ومأثرة كانت في الجاهلية تحت قدميّ إلا سدانة البيت وسقاية الحاج» .

همچنين در جريان جنگ صفين كه سپاه ابن هند جگرخوار آب را بر سپاه امام علي (ع) بستند تا ايشان را مجبور به عقب نشيني كنند اما امير المومنين (ع) بعد از ظفر بر آب فرات چه كرد ؟ سپاهيانش گفتند مقابله به مثل كن ؛ اما امام چه فرمود :

قال أبو مخنف وحدثني يوسف بن يزيد عن عبدالله بن عوف بن الاحمر أن صعصعة رجع إلينا فحدثنا عما قال لمعاوية وما كان منه وما رد فقلنا فما رد عليك فقال لما أردت الانصراف من عنده قلت ما ترد علي قال معاوية سيأتيكم رأيي فوالله ما راعنا إلا تسريته الخيل إلى أبي الاعور ليكفهم عن الماء قال فأبرزنا علي إليهم فارتمينا ثم اطعنا ثم اضطربنا بالسيوف فنصرنا عليهم فصار الماء في أيدينا فقلنا لا والله لا نسقيهموه فأرسل إلينا علي أن خذوا من الماء حاجتكم وارجعوا إلى عسكركم وحلوا عنهم فإن الله عزوجل قد نصركم عليهم بظلمهم وبغيهم دعاء علي معاوية إلى الطاعة والجماعة .طبري
وابن اثير و....

فقال معاوية لأصحابه: ما ترون. فقال الوليد بن عقبة: امنعهم الماء كما منعوه عثمان بن عفان، حصروه أربعين صباحاً يمنعونه برد الماء ولين الطعام. وقال عمرو بن العاص: خل بينهم وبين الماء، فإن القوم لن يعطشوا وأنت ريان. وقال عبد الله بن أبي سَرْح: امنعهم الماء إلى، الليل، فإنهم إن لم يقدروا عليه رجعوا، وكان رجوعهم فَلاً لهم. فقال صعصعة: إنما يمنعه الله عز وجل يوم القيامة الكفرة الفسقة أولي الفجور وشربة الخمور، فتواثبوا إليه يشتمونه ويتهددونه، فقال معاوية: كفوا عن الرجل فإنه رسول.
ثم بعث من يردهم عن الماء، فأبرزهم عليً إلى القتال فاقتتلوا، فغلب أصحاب عّلي رضي الله عنه على الماء، فقال علي رضي الله عنه: خذوا من الماء حاجتكم وارجعوا، وخلوا عنهم، ففعلوا.

الكتاب : المنتظم
المؤلف : ابن الجوزي

ويا در جنگ جمل ونهروان شما فكر ميكنيد كه اگر عمر يا خالدبن وليد و يا معاويه بجاي علي (ع) بودند با ام المومنين و فراريان و اسراي جنگي چه معامله اي ميكردند ؟

براي جواب ميتوانيد به رفتار معاويه كه از عمال عمر بود وبسربن ارطاط با مخالفين دقت كنيد .

آخر كرامت و انسانيت در شيعيان علي (ع) متجلي است .

سلام و عرض ادب خدمت خیرالبریه گرامی
البته از دید ما در ددمنشی و شقاوت

خیر البریه;402432 نوشت:
له اسلام معاويه و خالدبن وليد و حجاج و عمر و يزيد و.

این افراد شکی نیست
ولی اگر دست آوردهای اینان نبود ثبات فتوحات دوران پیامبر پس از رحلت پیامبر اسلام بدون وادار کردن به ماندن در دین جدید و بازگرداندن قبایل ردّیه به آیین جدید ، اسلام ازبین میرفت
و گسترش اسلام با کشورگشایی و فتوحات ایشان وسعت جهان اسلام این چنین نبود که الآن مشاهده میکنید.
متأسفانه این یک واقعیت تاریخی است
و اگر این افراد نبودند چهره آنان را که اینک عزیز میدارید احتمالاً گونه ای دیگر در ذهن مان متبادر میشد
و یا اینکه اسلام در حد یک مذهب کوچک می ماند و یا سرنوشت دیگر ادیان منقطع قبل از خود را پیدا میکرد

پیروز و موفق باشید

نقل قول:
این افراد شکی نیست
ولی اگر دست آوردهای اینان نبود ثبات فتوحات دوران پیامبر پس از رحلت پیامبر اسلام بدون وادار کردن به ماندن در دین جدید و بازگرداندن قبایل ردّیه به آیین جدید ، اسلام ازبین میرفت
و گسترش اسلام با کشورگشایی و فتوحات ایشان وسعت جهان اسلام این چنین نبود که الآن مشاهده میکنید.
متأسفانه این یک واقعیت تاریخی است
و اگر این افراد نبودند چهره آنان را که اینک عزیز میدارید احتمالاً گونه ای دیگر در ذهن مان متبادر میشد
و یا اینکه اسلام در حد یک مذهب کوچک می ماند و یا سرنوشت دیگر ادیان منقطع قبل از خود را پیدا میکرد

با سلام خدمت شما بزرگوار

مشکل اساسی در همین شناخت حقایق تاریخ است . بله ظاهر امر چنانست که نوشتید اما باطن امر را ببینید :

چرا اسلام و مسلمین که در کمتر از یک قرن به اوج رسیدند به یکباره سقوط کردند ومتفرق وبدبخت وتوسری خور شدند ؟!

شکی نیست که جناب ابوبکر و عمر ومعاویه فتوحاتی داشتند اما به چه قیمتی ؟ از سوی دیگر چرا دول متمدن وفرهیخته آن دوران از اسلام اموی متنفر و جذب اسلام علوی شدند ؟

شما فکر میکنید چرا یهودیان و مسیحیان از اسلام عمری واموی بیزارند ؟ تاریخچه فتوحات ایشان وحوادث در سرزمینشان بدست مسلمین را ببینید .

از آنطرف چرا ایرانیان جذب علی (ع) و شیفته عدالت و رفتار وی شدند ؟

دو مورد از رحمت ومحبت رسول الله (ص) ووصیش در بخشش اسرای فتح مکه و جوانمردی در نبستن آب فرات بر سپاه معاویه را دیدیم الان هم ببینید که امیرالمومنین (ع) باقاتلین خود چه رفتاری دارد و معاویه و پسران خلیفه دوم هم چه نوع قصاصی داشتند تا علت دافعه از اسلام اموی و جاذبه اسلام علوی را بیابید :

امام (ع) پس از آنهمه مصیبت وعداوت وبی وفایی از اصحاب دید سرانجام ناجوانمردانه بدست ابن ملجم خارجی به شهادت رسید اما ببینید وصیت امام به پسرانش که :

لَا تُقَاتِلُوا الْخَوَارِجَ بَعْدِي فَلَيْسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَأَخْطَأَهُ كَمَنْ طَلَبَ الْبَاطِلَ فَأَدْرَكَهُ . نهج البلاغه

(پس از من خوارج را مكشيد (با آنان جنگ مكنيد) زيرا آن كس كه در جستجوى حق است ولى خطا كرده و به آن نرسيده است همچون كسى نيست (مثل معاویه و حزبش )كه در جستجوى باطل است و به آن رسيده است .

23 - و من كلام له (عليه السلام) قاله قبل موته على سبيل الوصية لما ضربه ابن ملجم لعنه الله:

وَصِيَّتِي لَكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِاللَّهِ شَيْئاً وَ مُحَمَّدٌ (صلى الله عليه وآله) فَلَا تُضَيِّعُوا سُنَّتَهُ أَقِيمُوا هَذَيْنِ الْعَمُودَيْنِ وَ أَوْقِدُوا هَذَيْنِ الْمِصْبَاحَيْنِ وَ خَلَاكُمْ ذَمٌّ أَنَا بِالْأَمْسِ صَاحِبُكُمْ وَ الْيَوْمَ عِبْرَةٌ لَكُمْ وَ غَداً مُفَارِقُكُمْ إِنْ أَبْقَ فَأَنَا وَلِيُّ دَمِي وَ إِنْ أَفْنَ فَالْفَنَاءُ مِيعَادِي وَ إِنْ أَعْفُ فَالْعَفْوُ لِي قُرْبَةٌ وَ هُوَ لَكُمْ حَسَنَةٌ فَاعْفُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهِ مَا فَجَأَنِي مِنَ الْمَوْتِ وَارِدٌ كَرِهْتُهُ وَ لَا طَالِعٌ أَنْكَرْتُهُ وَ مَا.

وصیت امام علی ـ علیه السّلام ـ : امام علی ـ علیه السّلام ـ در وصیت نامة خود که پس از ضربت خوردن خطاب به فرزندانش نگاشته است؛ تصریح می کند: انظرو اذا انامت من ضربته هذه، فاضربوا ضربة بضربة، و لا یمثل بارجل فانّی سمعت رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ یقول: ایاکم و المثلة و لو بالکلب العقور» «بنگرید اگر من بر اثر ضربت شمشیر این (ابن ملجم) از دنیا رفتم، پس او را فقط با یک ضربت در ازای یک ضربتی که به من زده است، بزنید، و اصلاً او را مثله و شکنجه نکنید چرا که من خودم از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ شنیدم که فرمود: از مثله و قطعه قطعه کردن اعضاء دوری کنید اگرچه سگ وحشی باشد».

آیا رحمتی بالاتر ازاین سراغ دارید ؟ آخر انسانیت اینجاست ، کدام حاکم را سراغ دارید که نسبت به دشمن ترین دشمنانش چنین رفتار انسانی داشته باشد ؟! حتی خود امام هم قربانی قصاص بعد از جنایت شد !

حتی در همان زمان معاویه که ظاهرا مسلمان و از اقوام پیامبر وعلی بود آنقدر از امام و شیعیانش کینه بدل داشت که نیازی به گفتن ندارد مثلا اسم نوزادی که علی بود اورا میکشتند وچه قتل عامی که از شیعیان علی نکردند و.....
معاویه «نزال بن عامر»را که همدست ابن ملجم بود و در ترور معاویه ناکام مانده بود را به صورتی فجیع وغیر انسانی کشته است: دو دست و دو پای او را قطع کرده و زبانش را بیرون کشید .... تازه معاویه کشته نشد اما امام(ع) شهید شدند!!!!

ویا در همان زمان شما ببینید که بعد از ضربتی که ابولولو به عمر زد و پس از خروج از مسجد توسط خنجز خودش کشته شد هیچ منطق وعقلی نمی پذیرد که شما بجای قاتل که اکنون کشته هم شده بیایید و یک قوم یعنی ایرانیان بیگناه را بجرم ناکرده مجازات کنید و هرمزان بیچاره وجفینه و دختر ابولؤلؤ را علاوه بر ابولولو اعدام کنید ! و جالب اینجاست که امام علی (ع) به عبید الله بن عمر که هرمزان را بیجهت مثله کرد وکشت فرمودند قصاصت میکنم و وی دشمنی امام (ع) را بدل گرفت وسرانجام در سپاه معاویه علیه امام شرکت کرد وبه هلاکت رسید .

واوج تعصب عربی ومخالفت با عجم وبی عدالتی را در سخن پسر عمر ببینید که به امام علی (ع) چه گفت : سپاس خداى را كه ما را در وضعى قرار داد كه تو خون هرمزان را از من مى‏‌خواهى و من خون اميرالمؤمنين عثمان را !!!! شما فکر میکنید آیا غیر از عمر ومعاویه که بشدت عرب گرا وعجم ستیز بودند ؟!

هرمزان که بود ؟ فرمانده سپاه ایرانی که بدست سپاه عمر اسیر شد وچون اسلام نمی آورد عمر قصد قتل او را کرد اما امام (ع) مانع شد .....

عمر از حضرت امیر سوال کرد : به نظر شما با هرمزان چگونه رفتار کنیم ؟
حضرت امیر فرمودند : حکم اسلام این است که فدیه و مبلغ یک غلام را به نفع بیت المال مسلمین بگیرید و او را بعنوان غلام به یکی از مسلمانان واگذارید .
حضرت فرمودند : من این مبلغ را می پردازم و او را قبول می کنم . و اینجا بود که جناب هرمزان با مشاهده این بزرگواری از حضرت امیر به دین مقدس اسلام تشرف یافت . و نیز از همان روز بغض و کینه عمر خطاب را به دل گرفت . حضرت نیز بعلت تشرف جناب هرمزان به اسلام ، وی را آزاد نمودند .
و از آن به بعد جناب هرمزان خود را از ملازمان حضرت امیرالمومنین نمود و بیشتر اوقات خود را در مسجد و عبادت در آن به سر می برد .

عثمان در ابتداى خلافت خود طى سخنانى گفت: هرمزان كه به ناحق به دست عبيداللّه‏ بن عمر به عنوان انتقام خون پدر كشته شده است، مسلمان بوده (و بايد قاتل او قصاص شود)، ولى به دليل وارث نداشتن هرمزان، تمامى مسلمانان وارث و ولى‏ دم او محسوب مى‏ شوند. من به عنوان خليفه و امام مسلمانان از خون هرمزان گذشته و قاتل او را مى‏ بخشم. عثمان پس از اين كه از طرف خودش از خون هرمزان گذشته و قاتل را بخشيد، خطاب به كسانى كه در جلسه حاضر بودند، گفت: آيا شما هم از خون هرمزان گذشته و قاتل او را مى‏ بخشيد؟

حاضرين نظر خليفه را تأييد كرده و با حكم صادره موافقت كردند، اما حضرت على رضى‏ الله‏ عنه با حكم صادره مخالفت كرد و خطاب به عثمان فرمود: عبيداللّه‏ بن عمر مسلمان بى‏ گناهى را كشته و مرتكب گناه بزرگى شده است. او را به خاطر گناهى كه مرتكب شده، قصاص كن. حضرت على رضى‏ الله‏ عنه سپس خطاب به عبيداللّه‏ بن عمر فرمود: اى فاسق! اگر روزى به تو دست يابم، تو را به عنوانِ قصاصِ خونِ هرمزان، خواهم كشت.بلاذری

بنابراین قبول کنید که بی جهت نیست که ایرانیان وحتی غیر مسلمین شیفته امیر المومنین (ع) هستند .

عمار;402408 نوشت:
اولا معنی کلمه قرآن هر چه باشد به محتوای آن لطمه ای نمی زند.
ثانیا احتمال درست را ذکر کردیم .
ثالثا میشه بفرمایید این دو موضوع چه ربطی به هم دارند؟

نیک روز

پیوند آنها این است که نباید جان - آبرو- ارزش و منش دیگران را بازیچه ی پندار های خود کنیم

هر کسی تا آنجا که حق روشن آشکار دیگران را پایمال نکند باید آزاد باشد

خیر البریه;402432 نوشت:
اما اسلام محمد (ص) وعلي (ع) يعني گذشت و عفو دشمنان درجه يك چون هدف الهي است !

نه همیشه هم اینگونه نبوده است که می فرمایید

جناب پیامبر اگر سیاست روا می داد و میدان را نیکو می دید هتا دستور کشتن زنان ( ضعیفه ) را هم می داد نمونه ی بارز آن

کشتن زنی بنام عصماء دختر مروان به دستور پیامبر بود
او زنى از قبيله بنى اميه بن زيد (از اهل مدينه) بود كه مردى از بنى خطمه او را به زنى گرفته بود و چون جريان قتل ابوعفك را شنيد منافق شده و درباره عيبجوئى مسلمانان و ديانت مقدس اسلام اشعارى گفت رسول خدا (ص) كه آن اشعار را شنيد فرمود: آيا كسى نيست كه انتقام مرا از دختر مروان بگيرد؟ مردى از بنى خطمه كه نامش عمير بن عدى بود و در محضر رسول خدا (ص) نشسته بود اين سخن را از رسول خدا (ص) شنيد و چون شب فرا رسيد به خانه آن زن رفت و او را به قتل رساند، و چون صبح شد به نزد آن حضرت آمده عرضه داشت: يا رسول الله من آن زن را كشتم. حضرت فرمود: اى عمير خدا و رسولش را يارى كردى. عمير گفت: آيا كشتن او موجب گرفتارى من (بدست افراد بنى خطمه) نخواهد شد؟ حضرت فرمود: كسى درباره او نزاع نخواهد كرد. (زندگانى‏محمد(ص)/ترجمه سيره ابن هشام،ج‏2،ص:412)

نمونه ی دیگر

دستور بر اندازی ( ترور) كعب بن اشرف(زندگانى‏محمد(ص)/ترجمه سيره ابن هشام،ج‏2،ص:79)

کشتن بندیان ( اسیران )

- عقبة بن ابی معیط که در جنگ بدر در بند مسلمانان شده بود( اسیر) پیامبر گفت او را گردن بزنید
هنگامی که این نگون بخت از پیامبر می پرسد چرا من در بند را می خواهید بکشید وی پاسخ می دهد
پیامبر(ص) در جواب خود عقبه، علت دستور قتلش را دشمنی‌او با خدا و پیامبر(ص) و آزار دادن پیامبر(ص) عنوان می‌فرماید.( مغازی، ص84).

پیشوای نخست شییه گردن بسیاری از یهودیان دستگیر شده ی بنی قریظه را زد و دستور تو رات رادر مورد آنها انجام داد

حکم تورات درباره جنگ چنین است: «هنگامی که به قصد نبرد، آهنگ شهری نمودید، نخست آنان را به صلح دعوت نما، اگر آن ها از در جنگ وارد شدند، شهر را محاصره کن . چون بر شهر مسلط گشتی، همه مردان را از دم تیغ بگذران، ولی زن‌ها و کودکان و حیوانات و هر چه در شهر موجود است، همه را به عنوان غنیمت بردار».

تورات،‌سفر تثنیه، فصل 20.


غلام ملی نوری;402945 نوشت:
نه همیشه هم اینگونه نبوده است که می فرمایید

جناب پیامبر اگر سیاست روا می داد و میدان را نیکو می دید هتا دستور کشتن زنان ( ضعیفه ) را هم می داد نمونه ی بارز آن

کشتن زنی بنام عصماء دختر مروان به دستور پیامبر بود
او زنى از قبيله بنى اميه بن زيد (از اهل مدينه) بود كه مردى از بنى خطمه او را به زنى گرفته بود و چون جريان قتل ابوعفك را شنيد منافق شده و درباره عيبجوئى مسلمانان و ديانت مقدس اسلام اشعارى گفت رسول خدا (ص) كه آن اشعار را شنيد فرمود: آيا كسى نيست كه انتقام مرا از دختر مروان بگيرد؟ مردى از بنى خطمه كه نامش عمير بن عدى بود و در محضر رسول خدا (ص) نشسته بود اين سخن را از رسول خدا (ص) شنيد و چون شب فرا رسيد به خانه آن زن رفت و او را به قتل رساند، و چون صبح شد به نزد آن حضرت آمده عرضه داشت: يا رسول الله من آن زن را كشتم. حضرت فرمود: اى عمير خدا و رسولش را يارى كردى. عمير گفت: آيا كشتن او موجب گرفتارى من (بدست افراد بنى خطمه) نخواهد شد؟ حضرت فرمود: كسى درباره او نزاع نخواهد كرد. (زندگانى‏محمد(ص)/ترجمه سيره ابن هشام،ج‏2،ص:412)

نمونه ی دیگر

دستور بر اندازی ( ترور) كعب بن اشرف(زندگانى‏محمد(ص)/ترجمه سيره ابن هشام،ج‏2،ص:79)

کشتن بندیان ( اسیران )

- عقبة بن ابی معیط که در جنگ بدر در بند مسلمانان شده بود( اسیر) پیامبر گفت او را گردن بزنید
هنگامی که این نگون بخت از پیامبر می پرسد چرا من در بند را می خواهید بکشید وی پاسخ می دهد
پیامبر(ص) در جواب خود عقبه، علت دستور قتلش را دشمنی‌او با خدا و پیامبر(ص) و آزار دادن پیامبر(ص) عنوان می‌فرماید.( مغازی، ص84).

پیشوای نخست شییه گردن بسیاری از یهودیان دستگیر شده ی بنی قریظه را زد و دستور تو رات رادر مورد آنها انجام داد

حکم تورات درباره جنگ چنین است: «هنگامی که به قصد نبرد، آهنگ شهری نمودید، نخست آنان را به صلح دعوت نما، اگر آن ها از در جنگ وارد شدند، شهر را محاصره کن . چون بر شهر مسلط گشتی، همه مردان را از دم تیغ بگذران، ولی زن‌ها و کودکان و حیوانات و هر چه در شهر موجود است، همه را به عنوان غنیمت بردار».
تورات،‌سفر تثنیه، فصل 20.

با سلام

سالها قبل در مورد خشونت پيامبر (ص) مطالبي نوشتم و خشن ترين و مهربانترين صحنه هاي تاريخ اسلام را جمع كردم والان هم در تاپيك زير قصد تكميل آنرا دارم دوستان شركت كنند :

http://www.askdin.com/thread31644.html#post402466

البته بايد تجزيه و تحليل كرد و شرايط و مسائل آنزمان را هم بدقت مد نظر داشت .

فقط جهت تذكر بگويم كه در تورات شديدترين و بي رحمانه ترين مجازاتها نسبت به درختان وحيوانات وانسانها يعني سوختن آمده نه صرف غنيمت گرفتن :

يَهُوَه صبايوت چنين ميگويد: آنچه عماليق به اسرائيل كرد، بخاطر داشته ام كه چگونه هنگامي كه از مصر برميآمد، با او در راه مقاومت كرد. پس الان برو و عماليق را شكست داده، جميع مايملك ايشان را بالكل نابود ساز، و بر ايشان شفقت مفرما بلكه مرد و زن و طفل و شيرخواره و گاو و گوسفند و شتر و الاغ را بكش"
(اول سموئیل15: 3و2)

"اما از شهرهاي‌ اين‌ امت‌هايي‌ كه‌ يَهُوَه‌، خدايت‌، تو را به‌ ملكيت‌ مي‌دهد، هيچ‌ ذي‌نفس‌ را زنده‌ مگذار. بلكه‌ ايشان‌ را، يعني‌ حتيان‌ و اموريان‌ و كنعانيان‌ و فَرِزّيان‌ و حِوّيان‌ و يبوسيان‌ را، چنانكه‌ يَهُوَه‌، خدايت‌، تو را امر فرموده‌ است‌، بالكل‌ هلاك‌ ساز."
(تثنیه20: 17-16)

[=arial] در تثنیه باب ۱۳ ، ایات ۱۲ تا ۱۶ چنین آمده است :« البته ساکنان آن شهر را به دم شمشیر بُِکش آن را با هر آنچه در آن است وبهایمش ! را به دم شمشیر هلاک نما ... وكل شهر را به آتش کامل بسوزان ! وآن تا به ابد تلی خواهد بود وبار دیگر بنا نخواهد شد .»

چرا ؟ چون همه بجز يهود نجس هستند و فقط يهود قوم برگزيده خدا و بقيه مثل سگ !!!!!!

موضوع قفل شده است