بحث در مورد چگونگی ادبیات قرآن و حدیث در بیان باطن حقایق عالم

تب‌های اولیه

138 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

بی نظیر;392954 نوشت:
شما علمی بفرمایید چگونه اتش بدون گرما ممکن است ؟
یا چگونه شکر بدون شیرینی ممکن است ؟
استفاده می کنیم

سلام
قبلا احتمالات این مساله را مطرح کردم
و بلکه دهها احتمال دیگر هم وجود دارد که یک شعله آتش گرمایی نداشته باشد
یعنی وقتی قرار است سنتهای عادی طبیعت تغییر کنند چه بسا دهها امکان وجود داشته باشد
منظور من این بود که شما بر اساس یافته های علمی بگویید اجزای ذاتی و عرضی آتش چیست؟
چیزی که علم ان را یافته است را شما بگویید تا بنده هم احتمالات را مطرح کنم
والله الموفق

سلام

سوال و جواب شما هم خوانی ندارد

شما به من گفتید علمی بگو چرا اتش بدون گرما و نور وجود خارجی ندارد ؟
من گفتم از نظر علمی واضح است که اتش یعنی همان جریان انرژی که با نور و حرارت دیده می شود و این ذاتی اتش است

شما قبول نکردین و گفتید علمی بگو

من چیز علمی دیگری به ذهنم نمی رسه و از شما خواستم علمی بگید

شما در جواب احتمالات وقوع معجزه رو شرح دادید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

واقعا از جوابتون متعجب شدم

بی نظیر;393052 نوشت:
سلام

سوال و جواب شما هم خوانی ندارد

شما به من گفتید علمی بگو چرا اتش بدون گرما و نور وجود خارجی ندارد ؟
من گفتم از نظر علمی واضح است که اتش یعنی همان جریان انرژی که با نور و حرارت دیده می شود و این ذاتی اتش است

شما قبول نکردین و گفتید علمی بگو

من چیز علمی دیگری به ذهنم نمی رسه و از شما خواستم علمی بگید

شما در جواب احتمالات وقوع معجزه رو شرح دادید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

واقعا از جوابتون متعجب شدم


سلام
من نمیدونم اتیش چیه
لطفا با یک منبع معتبر بفرما آتیش چیه ؟
دقیقا اجزآئشو برام بگو
موفق باشی
والله الموفق

حاج سید مهندس دکتر;391859 نوشت:
و آن حقیقت اینست که از طریق قوای ذهنی، و بوسیله ابزاری مانند مغز و رشته اعصاب، میتوان سلولهای بافت بدن ابراهیم(ع) را در مقابل انرژی گرمائی آتش محافظت نمود.
یعنی بیان ادبی «اى آتش براى ابراهيم سرد و بی‌ آسيب باش» علیرغم اینکه خود آتش نمیتواند سرد باشد، بیانی کاملا صحیح و مبتنی بر یک حقیقت است.

حاج سید مهندس دکتر;392657 نوشت:
به هر حال در اینکه خداوند قادر به انجام هر کاری هست شکی نیست، اما اینکه آتشی وجود داشته باشد (احتراقی صورت گیرد) و تولید حرارت نکند را نقض قوانین حاکم بر هستی می‌دانم و بنظرم این محال است.

حاج سید مهندس دکتر;392666 نوشت:
از طرفی مطالبی که در مورد محافظت جسم انسان از آسیب دیدن در مقابل حرارت بیان شد، مربوط به مغز و سلولهای عصبی و رشته اعصاب و... میباشد که آتش فاقد آنهاست.

با سلام و احترام.

جهت اطلاع دوستان عرض می شود که ما شعله سرد هم داریم و سرما در اینجا نسبی است یعنی سوزانندگی آتش متداول را ندارد و دمای آن بسیار پایین است. پس آتش می تواند سرد باشد به این معنا که برای انسان سوزاننده نباشد.

دوم این که آتش گرم نیز می تواند به طرق عادی برای کسی سوزاننده نباشد. یعنی اگر شعله به هر طریقی از جمله همرفت اجباری یا هر روش ایجاد عایقی با جسم مورد نظر تماس پیدا نکند سوزاننده نخواهد بود.

سوم این که غلبه بر سیستم عصبی و بیولوژیک لزوماً مانع سوختگی پوست نخواهد شد هرچند می تواند احساس گرما و سوزش در فرد را از بین ببرد. این توجیه برای بیان بطن آیه در عین این که محتمل و قابل قبول است خلاف ظاهر آیه است که دوستان اشاره فرمودند.

چهارم این که به نظرم بد نیست کارشناسان محترم به نحو کلی تری بفرمایند که کجا مجازیم ظاهر متون دینی را تأویل کنیم و کجا نمی توانیم.

موفق باشید. :Hedye:

سلام.
برادرم، جناب حامد.

حامد;392953 نوشت:
فکر میکنم دارید بحث را عوض می کنید

اینگونه فکر نکنید، چون حقیر چنین قصدی ندارم و مشتاقم برای کسب معلومات و رفع مجهولات.

حامد;392953 نوشت:
ما از امکان وقوع پدیده ها با ویژگیهای کاملا متفاوت سحن می گوییم نه از سنتهای عادی جاری بر طبیعت

در این مورد بین نظر حقیر و جنابعالی اختلاف اندکی وجود دارد:
معتقدم همه امور بر اساس قوانین حاکم بر جهان (سنتهای الهی) صورت می‌گیرد.
حقیر این قوانین را به عادی و غیر عادی تقسیم نمی‌کنم. بلکه به مکشوف و نامکشوف طبقه بندی می‌نمایم.
وقتی علت و چگونگی وقوع رخدادی را نمیدانیم، می‌گوئیم بر اساس قوانینِ غیرِ مکشوفِ جاریِ طبیعت صورت گرفته.
به عبارت دیگر آن رخداد، قوانین مکشوف را نقض نکرده بلکه بر اساس سایر قوانین غیر مکشوف رخ داده.

حامد;392953 نوشت:
اگر بخواهد معجزه ای رخ دهد سنتهای طبیعی برای مدتی کوتاه می تواند تعطیل شود

اکیداً با این قولتان مخالفم. این که خداوند سنتش را تعطیل نمیکند، خودش یکی از سنن الهی است.

حامد;392953 نوشت:
شرق و غرب قرار دادی است
کافی است قرار داد کنیم شرق را غرب و غرب را شرق بدانیم انوقت ایران را در غرب عراق خواهد بود و نه شرق
بالا و پایین هم همینطور است
وقتی اسمان را بالا بدانی دریا روی زمین است اما اگر زمین را بالا بگیرید زمین روی دریاست

حقیقتاً از جنابعالی انتظار بحث علمی دارم.
بنظرتان با تغییر قراردادها، هرج و مرج و آشفتگی بوجود نمی‌‌آید؟
امروز بگوئیم خورشید از مشرق طلوع می‌کند و باران از آسمان می‌بارد، آنگاه فردا بگوئیم قراردادمان یهو و الکی عوض شده و خورشید از مغرب طلوع می‌کند و باران از زمین می‌بارد.:Moteajeb!:
جمله قرمز رنگتان هم بصورت کاملتر: زمین روی دریا و دریا روی آسمان است! تصور می‌کنم ابتدا بهتر است باطن سخنان شما را کشف کنم!!
اول آسمان بالای زمین بوده، بعد زمان سخنرانی حضرت امیر(ع) قرارداد تغییر کرده و زمین رفته بالا و آسمان آمده پائین. سپس مجدداً قرارداد تغییر کرده و زمین و آسمان برگشتند سر جایشان.:Kaf:

حامد;392953 نوشت:
مطمئنا ورود به جزییات نیازمند اطلاعات کافی در این خصوص است تا بدانیم هر لفظ یا هر معنایی بر چه مبناست

بله موافقم. و منتظرم تا جناب مجید و نیز شما برادر بزرگوار، این مفاهیم را معنا و تشریح نمائید.

با تشکر:Gol:

سلام.
برادرم، جناب مؤمن.
با حضورتان در بحث، حقیقتاً مسرور گشتم. سپاسگزارم.:Gol:

مؤمن;393117 نوشت:
جهت اطلاع دوستان عرض می شود که ما شعله سرد هم داریم و سرما در اینجا نسبی است یعنی سوزانندگی آتش متداول را ندارد و دمای آن بسیار پایین است. پس آتش می تواند سرد باشد به این معنا که برای انسان سوزاننده نباشد.

به نظر شما نمرود برای سوزاندن ابراهیم(ع) از چوب استفاده کرده بود یا ترکیب سولفید کربن و تتراکلرید کربن؟

مؤمن;393117 نوشت:
دوم این که آتش گرم نیز می تواند به طرق عادی برای کسی سوزاننده نباشد. یعنی اگر شعله به هر طریقی از جمله همرفت اجباری یا هر روش ایجاد عایقی با جسم مورد نظر تماس پیدا نکند سوزاننده نخواهد بود.

بله کاملاً صحیح است. اگر کسی مثلاً لباس ضد حریق بپوشد و ... حرارت آتش به وی آسیب نمیرساند. اما حضرت ابراهیم(ع) چطور؟

مؤمن;393117 نوشت:
سوم این که غلبه بر سیستم عصبی و بیولوژیک لزوماً مانع سوختگی پوست نخواهد شد هرچند می تواند احساس گرما و سوزش در فرد را از بین ببرد.

کاملاً درست میفرمائید. دانش بشری (و قبل از آن عرفا و نیز حتی مرتاضان) یکی دیگر از قوانین حاکم بر جهان که احتمالاً سالم ماندن ابراهیم(ع) در آتش بر اساس آن صورت گرفته را کشف نموده.
اما همانطور که شما فرمودید و حقیر نیز قبلاً عرض کردم، بشر عاجز است که همانند آن را به انجام برساند. (این تعریف معجزه است). ولی می‌تواند در کانال همان قانون صورتی خفیف تر را عملی کند.

مؤمن;393117 نوشت:
به نظرم بد نیست کارشناسان محترم به نحو کلی تری بفرمایند که کجا مجازیم ظاهر متون دینی را تأویل کنیم و کجا نمی توانیم.

به نکته بسیار خوبی اشاره فرمودید. متشکرم.:Gol:

سلام.
برادرم، جناب حامد

حامد;392962 نوشت:
سلام
اولی می تواند اشاره بر تاثیر جاذبه ( ناشی از جرم زمین ) بر رفع تلاطم دریا باشد چون اگر عامل تلاطم مثل حرکت یا باد نباشد اب تحت جاذبه بر روی زمین ارام می گیرد و صاف میشود
در بیان دوم جمله اول می تواند بیانگر زمان رفع اضطراب باشد و نه دلیل آن و بر روی اب قرار گرفتن هم می تواند اشاره به ایجاد ارتفاعات خشکی و مواجهه بلندیهای آن با آبها باشد
بیان سوم هم می تواند اشاره بر مرتفعتر بودن بلندیهای خشکی نسبت به دریا باشد بطوری که برای یک ناظر از بیرون زمین که توجهی به زیر دریا ها ندارد بلکه پهنه بزرگ دریاها را بر زمین می بیند خشکیها همچون چیزی اند که بر پشت دریاها قرار گرفته اند
والله الموفق

در مورد اول: اگر ارض را به معنای کره زمین بدانیم این فرمایش درست است. و اما دو مورد بعدی را نقض میکند. و اگر به معنی خشکی باشد، مورد اول صحیح نیست.
در مورد دوم: بنظرم ادامه همان مورد اول است. جملات مانند هم است. پس زمان رفع اضطراب نیست. در اثر سنگینی واقع شدن خشکی روی آن، آب فروتن شده و اضطراب و هیجانش فروکش کرده.
در مورد سوم: اختلاف ارتفاع به معنی زیر و رو بودن نیست. بنظرم کلام امیر(ع) علیرغم قابل فهم بودن برای اعراب حاضر در مسجد کوفه، نباید غیر علمی باشد. انتظار نمیرود ایشان برای آنان بحث علمی کنند اما در ضمن آن هم انتظار نمیرود سخنی در مغایرت با حقیقت بیان گردد.
شما انتظار دارید که چون مردم آنزمان زمین را صاف میپنداشتند، خداوند در قرآن بگوید زمین صاف است؟

حاج سید مهندس دکتر;393120 نوشت:
معتقدم همه امور بر اساس قوانین حاکم بر جهان (سنتهای الهی) صورت می‌گیرد.
حقیر این قوانین را به عادی و غیر عادی تقسیم نمی‌کنم. بلکه به مکشوف و نامکشوف طبقه بندی می‌نمایم.
وقتی علت و چگونگی وقوع رخدادی را نمیدانیم، می‌گوئیم بر اساس قوانینِ غیرِ مکشوفِ جاریِ طبیعت صورت گرفته.

با سلام و احترام.

از کجا مطمئنید که آن قوانین نامکشوف قبلاً بوده اند و ما نمی شناختیم؟شاید دفعتاً وضع شده اند تا قوانین طبیعی را در معجزه مربوطه دور بزنند. این که هنوز هم نمی توانیم بسیاری از آنها را با علم امروز توجیه کنیم به کدام دیدگاه نزدیک تر است؟

حاج سید مهندس دکتر;393136 نوشت:
به نظر شما نمرود برای سوزاندن ابراهیم(ع) از چوب استفاده کرده بود یا ترکیب سولفید کربن و تتراکلرید کربن؟

اول این که بنده ادعا نکردم ابراهیم (ع) از این طریق مصون مانده است. این پاسخ دوستانی بود که می گفتند آتش بدون سوزانندگی معنایی ندارد. ضمن این که شما از کجا مطمئنید که ترکیبی در آن میان به وجود نیامده است که خاصیت آتش سرد را داشته باشد؟ بنده اینجا قصد بحث علمی را ندارم اما آیا شما این قدر مطمئنید که چوب در اثنای سوختن در فقر اکسیژن نمی تواند سوخت شعله سرد را تولید کند؟!
حاج سید مهندس دکتر;393136 نوشت:
بله کاملاً صحیح است. اگر کسی مثلاً لباس ضد حریق بپوشد و ... حرارت آتش به وی آسیب نمیرساند. اما حضرت ابراهیم(ع) چطور؟

ظاهراً سوء تفاهمی رخ داده است. عرض شد همان قدر که تلقین مرتاضگونه ابراهیم در مقابل سوزانندگی آتش قابل تصور است ایجاد حائلی بین آتش و بدن ابراهیم نیز قابل تصور است. برادر عزیز عایق تنها لباس ضد حریق نیست. هوا هم می تواند عایق باشد.
حاج سید مهندس دکتر;393136 نوشت:
اما همانطور که شما فرمودید و حقیر نیز قبلاً عرض کردم، بشر عاجز است که همانند آن را به انجام برساند. (این تعریف معجزه است).

اگر بشر عاجز است که همانند آن را به انجام برساند هر تصور دیگری بجز فرضیه شما نیز قابل قبول است.

موفق باشید. :Hedye:

مؤمن;393117 نوشت:
جهت اطلاع دوستان عرض می شود که ما شعله سرد هم داریم و سرما در اینجا نسبی است یعنی سوزانندگی آتش متداول را ندارد و دمای آن بسیار پایین است. پس آتش می تواند سرد باشد به این معنا که برای انسان سوزاننده نباشد.

سلام جناب مومن

میشه نمونه هایی از اتش سرد مثال بزنید ؟که برای انسان ایجاد سوختگی نکند ؟

حاج سید مهندس دکتر;393120 نوشت:
جمله قرمز رنگتان هم بصورت کاملتر: زمین روی دریا و دریا روی آسمان است! تصور می‌کنم ابتدا بهتر است باطن سخنان شما را کشف کنم!!

سلام

بزرگوار تصور می کنم منظور جناب حامد نسبی بودن بالا و پایین در فضاست
مثلا اگر ما از سطح کره ای دیگر به زمین نگاه کنیم زمین را بالای سرمان می بینیم
ولی هرچی به بقیه سخنانشون دقت کردم متوجه نشدم
حتما خودشان توضیح خواهند داد

با تشکر

حاج سید مهندس دکتر;393120 نوشت:
در این مورد بین نظر حقیر و جنابعالی اختلاف اندکی وجود دارد:
معتقدم همه امور بر اساس قوانین حاکم بر جهان (سنتهای الهی) صورت می‌گیرد.
حقیر این قوانین را به عادی و غیر عادی تقسیم نمی‌کنم. بلکه به مکشوف و نامکشوف طبقه بندی می‌نمایم.
وقتی علت و چگونگی وقوع رخدادی را نمیدانیم، می‌گوئیم بر اساس قوانینِ غیرِ مکشوفِ جاریِ طبیعت صورت گرفته.
به عبارت دیگر آن رخداد، قوانین مکشوف را نقض نکرده بلکه بر اساس سایر قوانین غیر مکشوف رخ داده.

سلام
فکر میکنم تعریف قانون بر جریانات یا به قول شما قوانین کشف نشده اطلاق نمی شود
قانون بر امر عام جاری اطلاق می شود لذا ولو اینکه یک امر غیر عادی در تحت یک ویژگی غیر مکشوف باشد اما به جهت عدم تطبیق تعریف بر آن قانون نامیده نمی شود
اگر هم قانون باشد در شان و جایگاه خودش قانون است نه برای ما که تحت قانون دیگری هستیم

حاج سید مهندس دکتر;393120 نوشت:
اکیداً با این قولتان مخالفم. این که خداوند سنتش را تعطیل نمیکند، خودش یکی از سنن الهی است.

کجا گفته شده ؟ مبنای این حرف چیست ؟
آیا اینکه درخت خرمای خشک بی بر در عرض چندثانیه بر بدهد یا آتش نسوزاند یا ... سنتهای جاری و ساری این عالم است ؟

حاج سید مهندس دکتر;393120 نوشت:
حقیقتاً از جنابعالی انتظار بحث علمی دارم.
بنظرتان با تغییر قراردادها، هرج و مرج و آشفتگی بوجود نمی‌‌آید؟
امروز بگوئیم خورشید از مشرق طلوع می‌کند و باران از آسمان می‌بارد، آنگاه فردا بگوئیم قراردادمان یهو و الکی عوض شده و خورشید از مغرب طلوع می‌کند و باران از زمین می‌بارد.
جمله قرمز رنگتان هم بصورت کاملتر: زمین روی دریا و دریا روی آسمان است! تصور می‌کنم ابتدا بهتر است باطن سخنان شما را کشف کنم!!
اول آسمان بالای زمین بوده، بعد زمان سخنرانی حضرت امیر(ع) قرارداد تغییر کرده و زمین رفته بالا و آسمان آمده پائین. سپس مجدداً قرارداد تغییر کرده و زمین و آسمان برگشتند سر جایشان.

اگر مبنای قول شهود باشد نحوه بیان تابع نحوه آن شهود است و غیر از این هم نمی تواند باشد
علی ع کجا چند میلیون سال پیش بوده که ببیند یا کدام کتاب از این پدیده سخن گفت که ایشان از آن آگاه شد ؟
پس چیزی جز نقل مشهود نیست
و شهودات باطنی معیارهای خود را دارند لذاست که گفتم جهات اعتباری اند
تغییر اعتبارات یا انتفای اعتبارات در شهودات باطنی هم کاملا ممکن است

حاج سید مهندس دکتر;393120 نوشت:
بله موافقم. و منتظرم تا جناب مجید و نیز شما برادر بزرگوار، این مفاهیم را معنا و تشریح نمائید.

ظاهرا جواب دادم
در مورد بالاتر یا بالا بودن خشکیها هم توضیح روشنی دادم خلاصه اش این است :
خشکیها از دریا مرتفعترند لذا می توان خشکی را در عرصه پر آب سطح زمین شناور بر پشت دریاها دید و دانست

حاج سید مهندس دکتر;393353 نوشت:
در مورد اول: اگر ارض را به معنای کره زمین بدانیم این فرمایش درست است. و اما دو مورد بعدی را نقض میکند. و اگر به معنی خشکی باشد، مورد اول صحیح نیست.
در مورد دوم: بنظرم ادامه همان مورد اول است. جملات مانند هم است. پس زمان رفع اضطراب نیست. در اثر سنگینی واقع شدن خشکی روی آن، آب فروتن شده و اضطراب و هیجانش فروکش کرده.
در مورد سوم: اختلاف ارتفاع به معنی زیر و رو بودن نیست. بنظرم کلام امیر(ع) علیرغم قابل فهم بودن برای اعراب حاضر در مسجد کوفه، نباید غیر علمی باشد. انتظار نمیرود ایشان برای آنان بحث علمی کنند اما در ضمن آن هم انتظار نمیرود سخنی در مغایرت با حقیقت بیان گردد.
شما انتظار دارید که چون مردم آنزمان زمین را صاف میپنداشتند، خداوند در قرآن بگوید زمین صاف است؟

اولا خشکی هم جزء زمین است و موثر در جاذبه
ثانیا از کلمه چون که معنای هنگامی هم می دهد می توان زمان را هم فهمید و از معانی ظاهر این کلمه است لذا یکی بر دیگری ترجیح ندارد مگر اینکه یکی به حسب صحت معنای کلام موجه تر باشد
شما می توانید این پدیده را از مناظر مختلف ببینید و تشریح کنید و به حسب هر منظر تشریح هم متفاوت است به نظر حقیر این است که این بیان از منظر ناظری است که با فاصله کم از زمین بطوری که دریا و خشکی قابل مشاهده است بیان شده است . در این منظر هم مرتفعتر بودن خشکی ها مشخص است و هم پهنه دریا به نحوی است که خشکیها در گستره ابها سوار بر دریا دیده می شوند
و می دانید که بحث علمی اصلا ناظر بر مشاهده اینطوری از یک پدیده نیست بلکه به نفس موضوع بدون لحاظ منظر خاص نگاه می شود
والله الموفق

سلام.
برادرم، جناب مؤمن

مؤمن;393410 نوشت:
از کجا مطمئنید که آن قوانین نامکشوف قبلاً بوده اند و ما نمی شناختیم؟شاید دفعتاً وضع شده اند تا قوانین طبیعی را در معجزه مربوطه دور بزنند. این که هنوز هم نمی توانیم بسیاری از آنها را با علم امروز توجیه کنیم به کدام دیدگاه نزدیک تر است؟

از آنجا که سنت الهی اعتباری و قراردادی نیست، در نتیجه قابل تغییر و تبدیل نمی‌باشد.
همه اموری که در عالم ماده صورت یافته و متبلور شده، بر اساس نظام سبب و مسبب جاری در همین عالم مادی واقع میشود. این نظام، سنت الهی است و سنت خدا تغییر ناپذیر است.
ولن تجد لسنة الله تبدیلا
ولن تجد لسنت الله تحویلا
معجزه هر چه که باشد باید در عالم ماده و بدست پیامبر تجلی یابد. پس در مجرای سنن الهی تغییر ناپذیر اتفاق می‌افتد و بواسطه همین تغییر ناپذیری سنن، علتش یا مکشوف است یا غیر مکشوف.

مؤمن;393410 نوشت:
شما از کجا مطمئنید که ترکیبی در آن میان به وجود نیامده است که خاصیت آتش سرد را داشته باشد؟ بنده اینجا قصد بحث علمی را ندارم اما آیا شما این قدر مطمئنید که چوب در اثنای سوختن در فقر اکسیژن نمی تواند سوخت شعله سرد را تولید کند؟!

میزان انرژی حرارتی تولید شده در فرآیند احتراق بستگی مستقیم به نوع سوخت دارد. سوخت مورد استفاده جهت سوزاندن ابراهیم(ع) چوب بوده. اگر قرار است حرارت تولید شده کم و زیاد شود، باید نوع سوخت عوض شود.
در صورت کمبود اکسیژن، احتراق بصورت ناقص صورت میگیرد (یعنی به جای دی اکسید کربن، مونو اکسید کربن تولید میشود) ولی آتش سرد نمیشود.

مؤمن;393410 نوشت:
برادر عزیز عایق تنها لباس ضد حریق نیست. هوا هم می تواند عایق باشد.

اگر پرسش حقیر با لحن نامناسب بیان شد عذر می‌خواهم. قصد جسارت به شما بزرگوار را نداشتم.
همه این حائلها که فرمودید کاملاً درست است. اما وجود جریان همرفتی اجباری هوا نیاز به مقدماتی دارد مانند دمنده و ... و این اسباب و وسائل آنجا حاضر نبوده.

مؤمن;393410 نوشت:
اگر بشر عاجز است که همانند آن را به انجام برساند هر تصور دیگری بجز فرضیه شما نیز قابل قبول است.

ممکن است یک یا چند مورد تصور دیگر را بیان کنید؟

سلام.
خواهرم، سرکار بی نظیر

بی نظیر;393443 نوشت:
بزرگوار تصور می کنم منظور جناب حامد نسبی بودن بالا و پایین در فضاست
مثلا اگر ما از سطح کره ای دیگر به زمین نگاه کنیم زمین را بالای سرمان می بینیم

هنگامی که صحبت از پدیده‌های طبیعی کره خاکی خودمان هست، منطقی نیست این مسائل را از دید ناظری مستقر در سیاره دیگر بررسی نمود.
با تشکر.

سلام
برادرم، جناب حامد.

حامد;393453 نوشت:
سلام
فکر میکنم تعریف قانون بر جریانات یا به قول شما قوانین کشف نشده اطلاق نمی شود
قانون بر امر عام جاری اطلاق می شود لذا ولو اینکه یک امر غیر عادی در تحت یک ویژگی غیر مکشوف باشد اما به جهت عدم تطبیق تعریف بر آن قانون نامیده نمی شود
اگر هم قانون باشد در شان و جایگاه خودش قانون است نه برای ما که تحت قانون دیگری هستیم

درست می‌فرمائید. قوانین حاکم بر جهان عام هستند. مجرا و کانالی می‌باشند که دسته‌ای (مجموعه‌ای) از امور را شامل میشوند.
مثلاً قانون بقای انرژی و جرم در یک سیستم بسته، یک قانون عام تجربی است که یکی از مصادیقش فرآیند احتراق است. پس فرآیند احتراق در مجرای یک قانون تجربی کلی، جاری میگردد. و از آن تبعیت می‌کند.
در قانون عام تغییر و تبدیل و تعطیل راه ندارد.
معنای کشف قانون توسط بشر این است که بشر مجموعه‌ای از امور را مشاهده نموده که همگی یک سیاق و دستورالعمل واحد وثابت (قانون عام) داشته‌اند. و از این وحدت پی به آن قانون برده. پس برای وی تحت آن قانون مکشوف (منظورم از قانون در اینجا قانون مرتبط با علوم تجربی هست) امر غیر عادی جائی ندارد.
و هر چیز غیر عادی برای وی، در واقع مربوط به قانونی دیگر اما غیر مکشوف است.

حامد;393453 نوشت:
کجا گفته شده ؟ مبنای این حرف چیست ؟
آیا اینکه درخت خرمای خشک بی بر در عرض چندثانیه بر بدهد یا آتش نسوزاند یا ... سنتهای جاری و ساری این عالم است ؟

اگر تعطیل را نوعی تحویل و تبدیل بدانید، مبنای این حرف قرآن است.
ضمن اینکه در بالا نیز توضیح مرتبطی مکتوب شد.
زنده شدن مردگان یک قانون عام است و مکشوف. اما بشر در این مورد بر خلاف یک قانون تجربی مکشوف، نمیتواند به همه امور زیر مجموعه این قانون احاطه پیدا کند. یکی از مصادیقش زنده شدن درخت خشک است. که میتواند تحت شرایطی مختلف اما در کانال همان قانون عام صورت گیرد. شرایط متفاوت میتواند زمانهای متفاوت در این فرآیند را رقم بزند. در مورد آتش هم که قبلاً بحث شد.

حامد;393453 نوشت:
در مورد بالاتر یا بالا بودن خشکیها هم توضیح روشنی دادم خلاصه اش این است :
خشکیها از دریا مرتفعترند لذا می توان خشکی را در عرصه پر آب سطح زمین شناور بر پشت دریاها دید و دانست

هر توضیح روشنی، یک توضیح حقیقی نیست. چرا باید بزور دیدمان و دانسته‌هایمان را عوض کنیم.

حامد;393453 نوشت:
اولا خشکی هم جزء زمین است و موثر در جاذبه

خشکی بنا به تعریف خودتان مرتفع تر از دریا است. حال که در جاذبه مؤثر است پس باید دریا را بسمت بالا بکشد.:Gig:

حامد;393453 نوشت:
ثانیا از کلمه چون که معنای هنگامی هم می دهد می توان زمان را هم فهمید و از معانی ظاهر این کلمه است لذا یکی بر دیگری ترجیح ندارد مگر اینکه یکی به حسب صحت معنای کلام موجه تر باشد

حرف حق جواب ندارد.

حامد;393453 نوشت:
نظر حقیر این است که این بیان از منظر ناظری است که با فاصله کم از زمین بطوری که دریا و خشکی قابل مشاهده است بیان شده است . در این منظر هم مرتفعتر بودن خشکی ها مشخص است و هم پهنه دریا به نحوی است که خشکیها در گستره ابها سوار بر دریا دیده می شوند

برادرم، بخدا نیازی نیست این ناظر بیچاره را اینقدر جابجا کنید.
دست آخر نفهمیدیم مخاطبین حضرت امیر(ع) در مسجد کوفه بودند یا سوار بر بالون!:khaneh:

حاج سید مهندس دکتر;393591 نوشت:
درست می‌فرمائید. قوانین حاکم بر جهان عام هستند. مجرا و کانالی می‌باشند که دسته‌ای (مجموعه‌ای) از امور را شامل میشوند.
مثلاً قانون بقای انرژی و جرم در یک سیستم بسته، یک قانون عام تجربی است که یکی از مصادیقش فرآیند احتراق است. پس فرآیند احتراق در مجرای یک قانون تجربی کلی، جاری میگردد. و از آن تبعیت می‌کند.
در قانون عام تغییر و تبدیل و تعطیل راه ندارد.
معنای کشف قانون توسط بشر این است که بشر مجموعه‌ای از امور را مشاهده نموده که همگی یک سیاق و دستورالعمل واحد وثابت (قانون عام) داشته‌اند. و از این وحدت پی به آن قانون برده. پس برای وی تحت آن قانون مکشوف (منظورم از قانون در اینجا قانون مرتبط با علوم تجربی هست) امر غیر عادی جائی ندارد.
و هر چیز غیر عادی برای وی، در واقع مربوط به قانونی دیگر اما غیر مکشوف است.

سلام
پس تایید می فرمایید که به ظرفیتهای غیر مکشوف قانون نمی گویند چون عام و جاری نیستند بلکه مربوط به وقوع پدیده های ویژه اختصاص دارند بلکه اگر قانون باشند قانون پدیده های نادرند نه قانون پدیده های عادی و جاری در جهانی که ما با آن سر و کار داریم

حاج سید مهندس دکتر;393591 نوشت:
زنده شدن مردگان یک قانون عام است و مکشوف

از شما در عجبم
قانون زنده شدن مردگان کجاست ؟
چند هزار مرده زنده شدند ؟ نه چند صد مرده یا چند ده مرده زنده شدند که می فرمایید قانون ؟
فکر میکنم برای بکاربردن الفاظ باید به معنای آن هم توجه کرد
قبلا هم عرض شد که
قانون یک امر عام جاری است یعنی هم فراگیر است و هم دائما در حال وقوع است
حالا بفرمایید زنده شدن مردگان چطور بر تعریف قانون منطبق است که می فرمایید قانون زنده شدن مردگان ؟


حاج سید مهندس دکتر;393591 نوشت:
هر توضیح روشنی، یک توضیح حقیقی نیست. چرا باید بزور دیدمان و دانسته‌هایمان را عوض کنیم.

جبری نیست

حاج سید مهندس دکتر;393591 نوشت:
خشکی بنا به تعریف خودتان مرتفع تر از دریا است. حال که در جاذبه مؤثر است پس باید دریا را بسمت بالا بکشد.

گفتم در جاذبه موثر است نگفتم جهت انرا هم عوض می کند


حاج سید مهندس دکتر;393591 نوشت:
برادرم، بخدا نیازی نیست این ناظر بیچاره را اینقدر جابجا کنید.
دست آخر نفهمیدیم مخاطبین حضرت امیر(ع) در مسجد کوفه بودند یا سوار بر بالون

فکر میکنم این را گفتم که مطلب حضرت ، نقل امر شهود شده است چون ظاهرا هیچ احتمال دیگری درباره اطلاع حضرت از این پدیده ها جز این وجود ندارد فلذا بیان تابع آن شهود است . اگر می خواهیم بدانیم از چه منظری این شهود صورت گرفته باید به ویژگیهای مذکور در کلام توجه کنیم . دقت در این ویژگیها نشان می دهد که این شهود از منظری فراتر از زمین صورت گرفته بطوری که پهنه دریاها و خشکیها با همه گستردگیشان در منظر این ناظر حضور دارد .
والله الموفق

سلام.
برادرم، جناب حامد

حامد;393700 نوشت:
پس تایید می فرمایید که به ظرفیتهای غیر مکشوف قانون نمی گویند چون عام و جاری نیستند بلکه مربوط به وقوع پدیده های ویژه اختصاص دارند بلکه اگر قانون باشند قانون پدیده های نادرند نه قانون پدیده های عادی و جاری در جهانی که ما با آن سر و کار داریم

آری. و اگر قبلاً بر خلاف این عرض کردم، با تذکرِ بجایِ جنابعالی آنرا اصلاح می‌نمایم. ممنون.
قوانین عام یا مکشوفند یا غیر مکشوف. در قوانین عام مکشوف، اگر قانون در حیطه امور علوم تجربی باشد، امر غیر عادی در آن راه ندارد. چون خود آن قانون از طریق مشاهدات و آزمایشات فراوان و تجربه کشف شده.
در مورد زنده شدن مردگان، هم معتقدم یک قانون عام و سنت الهی است. چرا که مصادیقش را مانند خواب و بیداری انسان و حیوان و خواب و بیداری گیاهان در فصول بهار و زمستان مشاهده میکنیم.
و نیز بر اساس اخبار دینی این معجزه تاکنون بارها اتفاق افتاده. امر معجزه از هر جا صادر شود، چون در عالم خلق قرار است متبلور شود و ظهور پیدا کند، در ظرف و مجرای قوانین حاکم بر آن خواهد بود.

صرفاً به همین علت آن را قانون نامیدم. اشکالتان کاملا وارد است. و شاید باید می‌گفتم قانون خواب و بیداری.

حامد;393700 نوشت:
فکر میکنم این را گفتم که مطلب حضرت ، نقل امر شهود شده است چون ظاهرا هیچ احتمال دیگری درباره اطلاع حضرت از این پدیده ها جز این وجود ندارد فلذا بیان تابع آن شهود است . اگر می خواهیم بدانیم از چه منظری این شهود صورت گرفته باید به ویژگیهای مذکور در کلام توجه کنیم . دقت در این ویژگیها نشان می دهد که این شهود از منظری فراتر از زمین صورت گرفته بطوری که پهنه دریاها و خشکیها با همه گستردگیشان در منظر این ناظر حضور دارد .

شهود به چه چیزی؟ به اینکه خشکی روی دریاست و دریا وزن خشکی را متحمل میگردد؟ حضرت امیر(ع) از منظری فراتر از زمین به یک ناحقیقت شهود پیدا نموده‌اند؟
برادرم، توضیحتان واضح و روشن است. اما قبلاً عرض کردم نمیتوان بیان غیر علمی از معصوم را پذیرفت.
شما یک مورد بیان غیر علمی از قرآن به مخاطبانش را میتوانید ذکر کنید؟

حاج سید مهندس دکتر;393708 نوشت:
شهود به چه چیزی؟ به اینکه خشکی روی دریاست و دریا وزن خشکی را متحمل میگردد؟ حضرت امیر(ع) از منظری فراتر از زمین به یک ناحقیقت شهود پیدا نموده‌اند؟
برادرم، توضیحتان واضح و روشن است. اما قبلاً عرض کردم نمیتوان بیان غیر علمی از معصوم را پذیرفت.
شما یک مورد بیان غیر علمی از قرآن به مخاطبانش را میتوانید ذکر کنید؟

سلام
شما میتوانید بفرمایید اتینا طائعین از کجای زمین و آسمان شنیده می شود ؟ آیا علم چنین صدایی و چنین بیانی را برای زمین و اسمان ثبت کرده است که قرآن می فرماید اینها به خدا می گویند : اتینا طائعین
بنده عرض میکنم این یک شهود باطنی است و انوقت شما در قوانین ظاهری عادی بدنبال صحتش می گردید ؟
والله الموفق

سلام.
برادرم، جناب حامد.

حامد;393710 نوشت:
سلام
شما میتوانید بفرمایید اتینا طائعین از کجای زمین و آسمان شنیده می شود ؟ آیا علم چنین صدایی و چنین بیانی را برای زمین و اسمان ثبت کرده است که قرآن می فرماید اینها به خدا می گویند : اتینا طائعین
بنده عرض میکنم این یک شهود باطنی است و انوقت شما در قوانین ظاهری عادی بدنبال صحتش می گردید ؟
والله الموفق

مقایسه این دو مورد که فرمودید بنظرم صحیح نیست. مورد اول یک گفتگوی تکوینی میان خداوند و مخلوقاتش هست. (هر چند معتقدم تمام ذرات هستی باشعورند)
در مورد بیان حضرت امیر(ع)، از قولتان در پست فبلی این استنباط میشود که شهود ظاهری را مد نظر دارید. چون صحبت از ناظری بین زمین و آسمان نمودید.

حاج سید مهندس دکتر;393712 نوشت:
مقایسه این دو مورد که فرمودید بنظرم صحیح نیست. مورد اول یک گفتگوی تکوینی میان خداوند و مخلوقاتش هست. (هر چند معتقدم تمام ذرات هستی باشعورند)
در مورد بیان حضرت امیر(ع)، از قولتان در پست فبلی این استنباط میشود که شهود ظاهری را مد نظر دارید. چون صحبت از ناظری بین زمین و آسمان نمودید.

سلام برادر
تفاوتی نیست . هردو بیانگر حقیقتی باطنی است و از بیانات باطنی محسوب میشوند و هردو امری را مطرح می کنند که ما در ظواهر امور آنرا نمیشناسیم و نمی بینیم
بله عرض کردم ناظر این پدیده به نظر می رسد بین زمین و آسمان و مشرف بر دریا و خشکیها دارد به آنها نگاه می کند اما در یک شهود باطنی چون پدیده مربوط به میلیونها سال پیش است نه مال امروز لذا ویژگیهای شهود باطنی که در اول تاپیک عرض کردم هم در ان هست
والله الموفق

سلام.
برادرم، جناب حامد.

حامد;393713 نوشت:
سلام برادر
تفاوتی نیست . هردو بیانگر حقیقتی باطنی است و از بیانات باطنی محسوب میشوند و هردو امری را مطرح می کنند که ما در ظواهر امور آنرا نمیشناسیم و نمی بینیم
بله عرض کردم ناظر این پدیده به نظر می رسد بین زمین و آسمان و مشرف بر دریا و خشکیها دارد به آنها نگاه می کند اما در یک شهود باطنی چون پدیده مربوط به میلیونها سال پیش است نه مال امروز لذا ویژگیهای شهود باطنی که در اول تاپیک عرض کردم هم در ان هست
والله الموفق

چطور میفرمائید تفاوتی نیست؟ اولی از عالم امر و دومی از علم خلق است.
وقتی صحبت از نحوه گسترش خشکیها می شود، این امر اگر هم باطنی داشته باشد قابل قیاس با بطون عالم امر نیست.
حضرت امیر(ع) به حقیقت آفرینش و حقیقت گسترش زمین و طبقه بندی آسمان واقف بوده‌اند. با شهود باطنی، با علم لدنی.
به همین دلیل از ایشان انتظار نمیرود وقتی برای اهل کوفه سخنرانی می‌کنند، برای قابل فهم بودن، مطلب را غیر علمی بیان کنند. بلکه منطقیست که مطلب ساده گردد بدون مخدوش شدن حقیقتش.

حامد;393076 نوشت:
سلام
من نمیدونم اتیش چیه
لطفا با یک منبع معتبر بفرما آتیش چیه ؟
دقیقا اجزآئشو برام بگو
موفق باشی
والله الموفق

اتش در واقع پلاسماست!(پلاسما یکی از حالات مادست . حالات ماده خیلی بیشتر از سه حالتی است که در مدرسه به بچه ها میگن که جامد و مایع و گاز...!!!)
در این حد بگم که در حالت پلاسما اتم ها از حالت عادی خارج میشن و اون حالت قیدی که بین الکترون ها و یا حتی اجزای هسته وجود دارد تا حد زیادی از بین میره...

hoorshid;393866 نوشت:
اتش در واقع پلاسماست!(پلاسما یکی از حالات مادست . حالات ماده خیلی بیشتر از سه حالتی است که در مدرسه به بچه ها میگن که جامد و مایع و گاز...!!!)
در این حد بگم که در حالت پلاسما اتم ها از حالت عادی خارج میشن و اون حالت قیدی که بین الکترون ها و یا حتی اجزای هسته وجود دارد تا حد زیادی از بین میره...

سلام دوست گرامی هورشید
من این سوال و عمدا به جناب حامد جواب ندادم تا خودشون برن و ببینند اتش چیه :khandeh!:
ولی حالا که شما جواب دادید من هم از یک منبع معتبر جوابشو می دم :ok:

حامد;393076 نوشت:
سلام
من نمیدونم اتیش چیه
لطفا با یک منبع معتبر بفرما آتیش چیه ؟
دقیقا اجزآئشو برام بگو
موفق باشی
والله الموفق

احتراق یک واکنش شیمیائیه. یک اکسیداسیون (ترکیب اکسیژن و سوخت) سریع. طی این واکنش، انرژی حرارتی تولید میشه. این واکنش بقدری سریع هست که گرمای تولید شده در اثر سوختن سوخت، باعث میشه قسمتهای سوخته نشده نیز بسوزند و ما پیوسته شعله آتیش رو ببینیم.
آتیش هیچی نیست بجز نمایشی از آزاد شدن انرژی در فرآیند احتراق. این انرژی از نوع حرارتیه. و نور هم در اثر تابش ملکولهای گاز متساعد شده از سوخت هست.
بنابراین نمیشه گفت آتش جزء داره.
انرژی آزاد شده از احتراق به صورت امواج الکترو مغناطیس گسیل میشه که باعث ایجاد گرما و نور میشه.
میزان حرارت هم به نوع سوخت بستگی داره. مثلا گاز طبیعی و بنزین و چوب، حرارت بسیار زیادی تولید میکنن.
اما ترکیب سولفید کربن و تتراکلرید کربن، آتشی با حرارت کم تولید میکنند که مثلا دست رو نمیسوزونه.

سلام.
خواهرم، سرکار هورشید.
با سپاس از حضورتان در بحث.

hoorshid;393866 نوشت:

اتش در واقع پلاسماست!(پلاسما یکی از حالات مادست . حالات ماده خیلی بیشتر از سه حالتی است که در مدرسه به بچه ها میگن که جامد و مایع و گاز...!!!)
در این حد بگم که در حالت پلاسما اتم ها از حالت عادی خارج میشن و اون حالت قیدی که بین الکترون ها و یا حتی اجزای هسته وجود دارد تا حد زیادی از بین میره...

اگر بخواهیم علمی‌تر بیان کنیم، نباید لفظ در واقع را بکار ببریم.
زیرا درجه حرارت آتش (با رنگ زرد یا قرمز یا نارنجی) در حدی نیست که وارد فاز پلاسما گردد.
و این درجه حرارت ناکافی، باعث نمیشود که انرژی مورد نیاز جهت فرار الکترون از اتم فراهم گردد.
اما در فرآیند جوشکاری با قوس الکتریکی، نور سفید خیره کننده‌ای تولید شده و درجه حرارت کافی برای رفتن به فاز پلاسما فراهم میگردد. و مولکولهای هوای مجاور قطعات جوشکاری، رسانای الکتریکی خواهند بود.
با تشکر از شما:Gol:

پ.ن


[/HR]حقیر شخصاً به کمک چند دانشجو، آزمایش نمودیم و مشاهده کردیم که هیچ جریان الکتریکی مابین دو قطعه فلزی با فاصله نزدیک به هم که در آتش تولید شده از گاز طبیعی به درجه حرارت بالائی رسیده بودند، برقرار نشد. و این یعنی عدم ورود به فاز پلاسما در مورد شعله حاصل از سوختن گاز طبیعی.

حاج سید مهندس دکتر;393591 نوشت:
سلام
برادرم، جناب حامد.
نقل قول نوشته اصلی توسط حامد نمایش پست ها
سلام
فکر میکنم تعریف قانون بر جریانات یا به قول شما قوانین کشف نشده اطلاق نمی شود
قانون بر امر عام جاری اطلاق می شود لذا ولو اینکه یک امر غیر عادی در تحت یک ویژگی غیر مکشوف باشد اما به جهت عدم تطبیق تعریف بر آن قانون نامیده نمی شود
اگر هم قانون باشد در شان و جایگاه خودش قانون است نه برای ما که تحت قانون دیگری هستیم
درست می‌فرمائید. قوانین حاکم بر جهان عام هستند. مجرا و کانالی می‌باشند که دسته‌ای (مجموعه‌ای) از امور را شامل میشوند.
مثلاً قانون بقای انرژی و جرم در یک سیستم بسته، یک قانون عام تجربی است که یکی از مصادیقش فرآیند احتراق است. پس فرآیند احتراق در مجرای یک قانون تجربی کلی، جاری میگردد. و از آن تبعیت می‌کند.
در قانون عام تغییر و تبدیل و تعطیل راه ندارد.
معنای کشف قانون توسط بشر این است که بشر مجموعه‌ای از امور را مشاهده نموده که همگی یک سیاق و دستورالعمل واحد وثابت (قانون عام) داشته‌اند. و از این وحدت پی به آن قانون برده. پس برای وی تحت آن قانون مکشوف (منظورم از قانون در اینجا قانون مرتبط با علوم تجربی هست) امر غیر عادی جائی ندارد.
و هر چیز غیر عادی برای وی، در واقع مربوط به قانونی دیگر اما غیر مکشوف است.

نقل قول نوشته اصلی توسط حامد نمایش پست ها
کجا گفته شده ؟ مبنای این حرف چیست ؟
آیا اینکه درخت خرمای خشک بی بر در عرض چندثانیه بر بدهد یا آتش نسوزاند یا ... سنتهای جاری و ساری این عالم است ؟
اگر تعطیل را نوعی تحویل و تبدیل بدانید، مبنای این حرف قرآن است.
ضمن اینکه در بالا نیز توضیح مرتبطی مکتوب شد.
زنده شدن مردگان یک قانون عام است و مکشوف. اما بشر در این مورد بر خلاف یک قانون تجربی مکشوف، نمیتواند به همه امور زیر مجموعه این قانون احاطه پیدا کند. یکی از مصادیقش زنده شدن درخت خشک است. که میتواند تحت شرایطی مختلف اما در کانال همان قانون عام صورت گیرد. شرایط متفاوت میتواند زمانهای متفاوت در این فرآیند را رقم بزند. در مورد آتش هم که قبلاً بحث شد.

نقل قول نوشته اصلی توسط حامد نمایش پست ها
در مورد بالاتر یا بالا بودن خشکیها هم توضیح روشنی دادم خلاصه اش این است :
خشکیها از دریا مرتفعترند لذا می توان خشکی را در عرصه پر آب سطح زمین شناور بر پشت دریاها دید و دانست
هر توضیح روشنی، یک توضیح حقیقی نیست. چرا باید بزور دیدمان و دانسته‌هایمان را عوض کنیم.

نقل قول نوشته اصلی توسط حامد نمایش پست ها
اولا خشکی هم جزء زمین است و موثر در جاذبه
خشکی بنا به تعریف خودتان مرتفع تر از دریا است. حال که در جاذبه مؤثر است پس باید دریا را بسمت بالا بکشد.

نقل قول نوشته اصلی توسط حامد نمایش پست ها
ثانیا از کلمه چون که معنای هنگامی هم می دهد می توان زمان را هم فهمید و از معانی ظاهر این کلمه است لذا یکی بر دیگری ترجیح ندارد مگر اینکه یکی به حسب صحت معنای کلام موجه تر باشد
حرف حق جواب ندارد.

نقل قول نوشته اصلی توسط حامد نمایش پست ها
نظر حقیر این است که این بیان از منظر ناظری است که با فاصله کم از زمین بطوری که دریا و خشکی قابل مشاهده است بیان شده است . در این منظر هم مرتفعتر بودن خشکی ها مشخص است و هم پهنه دریا به نحوی است که خشکیها در گستره ابها سوار بر دریا دیده می شوند
برادرم، بخدا نیازی نیست این ناظر بیچاره را اینقدر جابجا کنید.
دست آخر نفهمیدیم مخاطبین حضرت امیر(ع) در مسجد کوفه بودند یا سوار بر بالون!

سلام

کلی برای این پست جواب نوشتم شاید حدود نیم ساعت
ولی تا ارسال کردم پرید نمی دونم کجا رفت
این حالتیه که اه از نهاد ادم بلند میشه
حداقل گفتم بجاش اینو بنویسم الان تا بعدا سر فرصت مناسب باز جواب و تکرار کنم

حامد;393453 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط حاج سید مهندس دکتر نمایش پست ها
اکیداً با این قولتان مخالفم. این که خداوند سنتش را تعطیل نمیکند، خودش یکی از سنن الهی است.
کجا گفته شده ؟ مبنای این حرف چیست ؟
آیا اینکه درخت خرمای خشک بی بر در عرض چندثانیه بر بدهد یا آتش نسوزاند یا ... سنتهای جاری و ساری این عالم است ؟

طبق ایه های زیر اینجا حق با جناب دکتر است

دقت فرمایید

با اینکه همه چیز در قبضه اراده الهی است اما باید بدانیم کار خداوند بی حساب و کتاب در نقض قوانین ویژه ی خود، نیست و یکی از این قوانین هم این است که اول، اراده ی انسان محقق شود؛ در این رابطه دو آیه قابل توجه هستند: آیه 11سوره رعد: "ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم"

آیه 53سوره انفال: "ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمة انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم و ان الله سمیع علیم"

می دانیم که سنتهای الهی تخلف ناپذیرند و مطابق دو آیه یاد شده فوق، یکی از سنن الهی این است که اراده خداوند برای تغییر، به اموری تعلق گیرد که انسان، اراده خود را در جهت آن تغییر، بکار انداخته باشد

پس طبق این ایات ابتدا اراده ابراهیم در سرد شدن اتش دخیل بوده است
و تا ابراهیم ع نخواخد خدا قانونش و سنتش را در سوزانندگی اتش نقض نمی کند

حاج سید مهندس دکتر;393591 نوشت:
زنده شدن مردگان یک قانون عام است و مکشوف. اما بشر در این مورد بر خلاف یک قانون تجربی مکشوف، نمیتواند به همه امور زیر مجموعه این قانون احاطه پیدا کند. یکی از مصادیقش زنده شدن درخت خشک است. که میتواند تحت شرایطی مختلف اما در کانال همان قانون عام صورت گیرد. شرایط متفاوت میتواند زمانهای متفاوت در این فرآیند را رقم بزند. در مورد آتش هم که قبلاً بحث شد.

سلام

بزرگوار من شنیده ام از نظر علمی ثابت شده که امکان زنده شدن مرده وجود ندارد
چرا و بر چه مبنایی میگویید زنده شدن مردگان یک قانون عام است
اگر منظورتان درختان خشک شده است درخت در زمانی که برگ و ساقه های ان خشک می شود ریشه اش
زنده است و در یک حالت خواب زمستانی بسر می برد

حاج سید مهندس دکتر;393591 نوشت:
خشکی بنا به تعریف خودتان مرتفع تر از دریا است. حال که در جاذبه مؤثر است پس باید دریا را بسمت بالا بکشد.

خشکیها همیشه مرتفع تر نیستند بلکه دره های عمیق وجود دارد که از سطح دریاها پایین ترند

حاج سید مهندس دکتر;393591 نوشت:
خشکی بنا به تعریف خودتان مرتفع تر از دریا است. حال که در جاذبه مؤثر است پس باید دریا را بسمت بالا بکشد.

ارتفاع خشکی انقدر بالاتر نیست از سطح دریا که بتواند دریا را به سمت بالا بکشد
خشکی بزرگی نظیر ماه لازم است تابتواند اندکی از ابهای دریاها را جابجا کند

حاج سید مهندس دکتر;393591 نوشت:
برادرم، بخدا نیازی نیست این ناظر بیچاره را اینقدر جابجا کنید.
دست آخر نفهمیدیم مخاطبین حضرت امیر(ع) در مسجد کوفه بودند یا سوار بر بالون!

جناب حامد از طرفی می گند شهود باطنی بوده از طرفی می گن از دید ناظری سوار بر بالون
به نظر حقیر شهود باطنی باید از دید یک ناظر عادی در سطح زمین باشد

با تشکر

سلام.
خواهرم، سرکار بی نظیر

بی نظیر;394243 نوشت:
چرا و بر چه مبنایی میگویید زنده شدن مردگان یک قانون عام است
اگر منظورتان درختان خشک شده است درخت در زمانی که برگ و ساقه های ان خشک می شود ریشه اش
زنده است و در یک حالت خواب زمستانی بسر می برد

این مورد را در پست شماره 67 به جناب حامد توضیح دادم:
حاج سید مهندس دکتر;393708 نوشت:
در مورد زنده شدن مردگان، هم معتقدم یک قانون عام و سنت الهی است. چرا که مصادیقش را مانند خواب و بیداری انسان و حیوان و خواب و بیداری گیاهان در فصول بهار و زمستان مشاهده میکنیم.
و نیز بر اساس اخبار دینی این معجزه تاکنون بارها اتفاق افتاده. امر معجزه از هر جا صادر شود، چون در عالم خلق قرار است متبلور شود و ظهور پیدا کند، در ظرف و مجرای قوانین حاکم بر آن خواهد بود.

صرفاً به همین علت آن را قانون نامیدم. اشکالتان کاملا وارد است. و شاید باید می‌گفتم قانون خواب و بیداری.

بنظرم مطابق آیه 28 سوره بقره: « كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»
این زنده شدن مردگان، سنت الهی است. و وقتی در همین دنیا معجزه‌ای اینچنینی رخ می‌دهد یعنی بر مبنای آن قانون بوده. و چون این سنت، آنسوئی هست و نه این سوئی بشر نتوانسته بر ابعاد و شرایطش آگاه شود. تنها مصادیقی از آن مانند خواب انسان و حیوان و گیاه برایش ملموس است و آنهم با معماهای بی‌شمار.

بی نظیر;394243 نوشت:
خشکیها همیشه مرتفع تر نیستند بلکه دره های عمیق وجود دارد که از سطح دریاها پایین ترند

بی نظیر;394243 نوشت:
ارتفاع خشکی انقدر بالاتر نیست از سطح دریا که بتواند دریا را به سمت بالا بکشد
خشکی بزرگی نظیر ماه لازم است تابتواند اندکی از ابهای دریاها را جابجا کند

درست می‌فرمائید. این جمله حقیر یک گزاره انکاری بود در مورد قول جناب حامد.
چیزی که باعث شده کره زمین جاذبه داشته باشد در واقع چگالی بسیار بسیار بالای هسته زمین است. یعنی حتی خود پوسته هم به سمت هسته جذب میشود.
حرف حقیر این است که هم خشکیها و هم سطح زیر دریاها، همه پوسته زمین هستند. وقتی صحبت از جاذبه میشود، از نظر علمی منظور جاذبه کره زمین و در واقع هسته بسیار چگال آن است. نه جاذبه پوسته و یا خشکی.

حاج سید مهندس دکتر;393894 نوشت:
اگر بخواهیم علمی‌تر بیان کنیم، نباید لفظ در واقع را بکار ببریم.
زیرا درجه حرارت آتش (با رنگ زرد یا قرمز یا نارنجی) در حدی نیست که وارد فاز پلاسما گردد.
و این درجه حرارت ناکافی، باعث نمیشود که انرژی مورد نیاز جهت فرار الکترون از اتم فراهم گردد.
اما در فرآیند جوشکاری با قوس الکتریکی، نور سفید خیره کننده‌ای تولید شده و درجه حرارت کافی برای رفتن به فاز پلاسما فراهم میگردد. و مولکولهای هوای مجاور قطعات جوشکاری، رسانای الکتریکی خواهند بود.
با تشکر از شما

در مورد پلاسما بودن اتش هیچ شکی نیست بزرگوار اینو میتونید در مقالات علمی بسیاری پیدا کنید!!!...(در مود ازمایشتونم من چون اطلاعاتی ندارم که دقیقا چه کردید نمیتونم چیی بگم...)
به هر حال اینا ربطی به این انجمن نداره.
بنده هم دیگه مزاحم بحثتون نمیشم
موفق باشید

سلام.
برادرم، جناب مجید

مجید;390964 نوشت:
بررسی خطبه از جهت بیانی
از این خطبه است در ستايش خداوند متعال به لحاظ آفرينش زمين در آب و خصوصيات ديگرى كه براى زمين مقرر شده است.
بحث اول در باره؛ استعاره‏ ها، تشبيهات و بحث هاى لفظى است كه در كلام امام (ع) به كار رفته است .

منتظر ادامه بحث فوق که در پست شماره 4 بیان نمودید، هستم.

با تشکر:Gol:

حاج سید مهندس دکتر;393794 نوشت:
چطور میفرمائید تفاوتی نیست؟ اولی از عالم امر و دومی از علم خلق است.
وقتی صحبت از نحوه گسترش خشکیها می شود، این امر اگر هم باطنی داشته باشد قابل قیاس با بطون عالم امر نیست.
حضرت امیر(ع) به حقیقت آفرینش و حقیقت گسترش زمین و طبقه بندی آسمان واقف بوده‌اند. با شهود باطنی، با علم لدنی.
به همین دلیل از ایشان انتظار نمیرود وقتی برای اهل کوفه سخنرانی می‌کنند، برای قابل فهم بودن، مطلب را غیر علمی بیان کنند. بلکه منطقیست که مطلب ساده گردد بدون مخدوش شدن حقیقتش.

سلام
ایشان علمی فرمودند اما با همان علم لدنی و باطنی که خودتان برایشان قائلید و نه با علم ظاهری که شما و ما از آن استفاده می کنیم
لذا تلازمی ندارد آن بیان علمی دقیقا منطبق براین بیان علمی باشد چون هریک از شانی متفاوت خبر می دهند

hoorshid;393866 نوشت:
اتش در واقع پلاسماست!(پلاسما یکی از حالات مادست . حالات ماده خیلی بیشتر از سه حالتی است که در مدرسه به بچه ها میگن که جامد و مایع و گاز...!!!)
در این حد بگم که در حالت پلاسما اتم ها از حالت عادی خارج میشن و اون حالت قیدی که بین الکترون ها و یا حتی اجزای هسته وجود دارد تا حد زیادی از بین میره...

منظور این است که ببینیم حرارت جزء ذاتی اتش است یا آتش دارای ترکیبی است که دما جزئی از آن است یا اینکه خود آتش ماهیتی دارد و دما و گرما امر عرضی و خارج از ذات اتش است

بی نظیر;393870 نوشت:
احتراق یک واکنش شیمیائیه. یک اکسیداسیون (ترکیب اکسیژن و سوخت) سریع. طی این واکنش، انرژی حرارتی تولید میشه. این واکنش بقدری سریع هست که گرمای تولید شده در اثر سوختن سوخت، باعث میشه قسمتهای سوخته نشده نیز بسوزند و ما پیوسته شعله آتیش رو ببینیم.
آتیش هیچی نیست بجز نمایشی از آزاد شدن انرژی در فرآیند احتراق. این انرژی از نوع حرارتیه. و نور هم در اثر تابش ملکولهای گاز متساعد شده از سوخت هست.
بنابراین نمیشه گفت آتش جزء داره.
انرژی آزاد شده از احتراق به صورت امواج الکترو مغناطیس گسیل میشه که باعث ایجاد گرما و نور میشه.
میزان حرارت هم به نوع سوخت بستگی داره. مثلا گاز طبیعی و بنزین و چوب، حرارت بسیار زیادی تولید میکنن.
اما ترکیب سولفید کربن و تتراکلرید کربن، آتشی با حرارت کم تولید میکنند که مثلا دست رو نمیسوزونه.

خوب اینجا یک فرایند است
از ترکیب اکسیژن با ماده سوختنی تا تابش نور و گرما
حالا ماهیت آتش کدام است ؟
ترکیب ، تولید و نورو گرما یا همه ؟
منظورم این است که چون فرمان به آتش داده شده ما باید بدانیم منظور از آتش کدام مرحله از این فرایند است
حال اگر فرض شود آتش بدیهی ترین چیز یعنی همان نور و گرماست آیا تبدل آنها به نور و گرمایی که آسیب زننده نباشد محال است ؟
محال است ؟

بی نظیر;394234 نوشت:
طبق ایه های زیر اینجا حق با جناب دکتر است

دقت فرمایید

با اینکه همه چیز در قبضه اراده الهی است اما باید بدانیم کار خداوند بی حساب و کتاب در نقض قوانین ویژه ی خود، نیست و یکی از این قوانین هم این است که اول، اراده ی انسان محقق شود؛ در این رابطه دو آیه قابل توجه هستند: آیه 11سوره رعد: "ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم"

آیه 53سوره انفال: "ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمة انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم و ان الله سمیع علیم"

می دانیم که سنتهای الهی تخلف ناپذیرند و مطابق دو آیه یاد شده فوق، یکی از سنن الهی این است که اراده خداوند برای تغییر، به اموری تعلق گیرد که انسان، اراده خود را در جهت آن تغییر، بکار انداخته باشد

پس طبق این ایات ابتدا اراده ابراهیم در سرد شدن اتش دخیل بوده است
و تا ابراهیم ع نخواخد خدا قانونش و سنتش را در سوزانندگی اتش نقض نمی کند


اول اینکه آیه مناسب بحث عدم تغییر سنتها اینهایی نیست که شما آورده اید
ثانیا معجزات الهی همه خلاف سنتهای عادی و ساری زندگی بشر بوده است می توانید بفرمایید این دو مساله باهم سازگارند ؟
ثالثا ما هم قبلا عرض کردیم که این امور هرچند به خدای متعال نسبت داده میشود ولی از کانال ولی الهی صورت می گیرد اما این ربطی به عدم تغییر سنتها عادی ندارد

بی نظیر;394243 نوشت:
جناب حامد از طرفی می گند شهود باطنی بوده از طرفی می گن از دید ناظری سوار بر بالون
به نظر حقیر شهود باطنی باید از دید یک ناظر عادی در سطح زمین باشد

یکی از مصادیق شهود باطنی شهود برزخی و ملکوتی است
در این شهود بیشتر ویژگیهای عالم ماده محفوظ است اما در متن این شهود معنا و مفاهیم امور می تواند کاملا متفاوت از آن چیزی باشد که ما می بینیم برای درک این نوع نگاه یاداوری ویژگیهای خواب خودمان مناسب است
والله الموفق

سلام.
برادرم، جناب حامد.

حامد;394877 نوشت:

ایشان علمی فرمودند اما با همان علم لدنی و باطنی که خودتان برایشان قائلید و نه با علم ظاهری که شما و ما از آن استفاده می کنیم
لذا تلازمی ندارد آن بیان علمی دقیقا منطبق براین بیان علمی باشد چون هریک از شانی متفاوت خبر می دهند


اول :
علومی که اکتساب نمودیم، حقیقت را اینگونه برایمان نمایان ساخته که دریاها روی پوسته زمین هستند.
علوم لدنی حضرت امیر(ع) حقیقت را اینگونه نمایان ساخته که زمین روی دریاست به نحوی که دریا سنگینی زمین را متحمل میشود.
یکی از این دو گزاره بالا باید حقیقت و دیگری ناحقیقت باشد. چون متضاد همند.

دوم:
بر اساس موضوع تاپیک، باطن بیان امام(ع) که با علم لدنی بیان شده و شأنی متفاوت با علوم اکتسابی ما دارد، چیست؟ و چه کسانی میتوانند آن باطن را برایمان تبیین کنند؟
امامان(ع) بعد ایشان چیزی در این مورد ذکر کرده‌اند؟

حاج سید مهندس دکتر;394904 نوشت:
یکی از این دو گزاره بالا باید حقیقت و دیگری ناحقیقت باشد. چون متضاد همند.

سلام
در این عالم جمع متضادین ممکن نیست . درست است ؟ این امر در عالم ماده امکان پذیر نیست
اما در عالم معنا و تجرد جمع متضادین ممکن است
می بینید که برخی قوانین خاص شان مادی است
لذا از تکرار این جمله نتیجه ای حاصل نمیشود
سعی کنید تفاوت این دو شان را متوجه شوید

حاج سید مهندس دکتر;394904 نوشت:
بر اساس موضوع تاپیک، باطن بیان امام(ع) که با علم لدنی بیان شده و شأنی متفاوت با علوم اکتسابی ما دارد، چیست؟ و چه کسانی میتوانند آن باطن را برایمان تبیین کنند؟
امامان(ع) بعد ایشان چیزی در این مورد ذکر کرده‌اند؟

ندیده ام کسی بطور خاص به تحقیق در این موضوع و ذکر تمام مواردش همت گمارده باشد اما در روایات از اینگونه بیانات هست
پس مرجع و منبع نقل دینی است یا نقل علمای ربانی که تابعان معصومند
والله الموفق

سلام.
برادرم، جناب حامد.

حامد;395246 نوشت:
در این عالم جمع متضادین ممکن نیست . درست است ؟ این امر در عالم ماده امکان پذیر نیست
اما در عالم معنا و تجرد جمع متضادین ممکن است
می بینید که برخی قوانین خاص شان مادی است
لذا از تکرار این جمله نتیجه ای حاصل نمیشود
سعی کنید تفاوت این دو شان را متوجه شوید

حقیر متوجه تفاوت شأن امور مربوط به عالم معنا و ماده هستم.
اما بیان حضرت امیر(ع) مربوط به عالم ماده است. درباره نحوه گسترش خشکیها بر روی آب. رخدادی در عالم خلق و ماده.
موضوع اینست که ایشان یک رخداد طبیعی مادی را نقل می‌کنند برای مردم، و علم حضرت به آن رخداد، اکتسابی نبوده.
بنابراین نباید این دو موضوع را با هم مخلوط کرد و بیان ایشان را مربوط به عالم معنا دانست.

دو گزاره علمی که شما اصرار دارید از طرف حقیر تکرار نشود، هر دو مربوط به عالم ماده است و متضاد با هم.
لطفاً لدنی بودن علم امام در مورد یک رخداد در عالم ماده را، منطبق ننمائید بر وقوع آن رخداد در عالم معنا و سپس برای آنها دو شأن متفاوت قائل شوید!

سلام.

کماکان...

حاج سید مهندس دکتر;394710 نوشت:
سلام.
برادرم، جناب مجید

مجید;390964 نوشت:
بررسی خطبه از جهت بیانی
از این خطبه است در ستايش خداوند متعال به لحاظ آفرينش زمين در آب و خصوصيات ديگرى كه براى زمين مقرر شده است.
بحث اول در باره؛ استعاره‏ ها، تشبيهات و بحث هاى لفظى است كه در كلام امام (ع) به كار رفته است .

منتظر ادامه بحث فوق که در پست شماره 4 بیان نمودید، هستم.

با تشکر:Gol:

حاج سید مهندس دکتر;395290 نوشت:
حقیر متوجه تفاوت شأن امور مربوط به عالم معنا و ماده هستم.
اما بیان حضرت امیر(ع) مربوط به عالم ماده است. درباره نحوه گسترش خشکیها بر روی آب. رخدادی در عالم خلق و ماده.
موضوع اینست که ایشان یک رخداد طبیعی مادی را نقل می‌کنند برای مردم، و علم حضرت به آن رخداد، اکتسابی نبوده.
بنابراین نباید این دو موضوع را با هم مخلوط کرد و بیان ایشان را مربوط به عالم معنا دانست.

دو گزاره علمی که شما اصرار دارید از طرف حقیر تکرار نشود، هر دو مربوط به عالم ماده است و متضاد با هم.
لطفاً لدنی بودن علم امام در مورد یک رخداد در عالم ماده را، منطبق ننمائید بر وقوع آن رخداد در عالم معنا و سپس برای آنها دو شأن متفاوت قائل شوید!


سلام
خیر منظور این نیست
منظور این است مشاهده یک پدیده ولو پدیده ای در عالم ماده از منظر مشاهده باطنی با معیارهای باطنی سنجیده میشود و نه معیارهای ظاهری
به عبارت دیگر صرف مشاهده باطنی به موضوع ویژگی باطنی می دهد حال چه شهود حکایتگر امر مادی باشد چه معنوی
والله الموفق

سلام.
برادرم، جناب حامد

حامد;396288 نوشت:
سلام
خیر منظور این نیست
منظور این است مشاهده یک پدیده ولو پدیده ای در عالم ماده از منظر مشاهده باطنی با معیارهای باطنی سنجیده میشود و نه معیارهای ظاهری
به عبارت دیگر صرف مشاهده باطنی به موضوع ویژگی باطنی می دهد حال چه شهود حکایتگر امر مادی باشد چه معنوی
والله الموفق

حقیقتاً متوجه منظور حضرتعالی از عبارت قرمز رنگ نمی‌شوم.
حضرت امیر(ع) با مشاهده‌ای باطنی، از حقیقت یک رخداد قدیمی در عالم ماده آگاهی پیدا نموده‌اند.
این رخداد مادی را همانگونه که قبلاً واقع شده، مشاهده نموده‌اند.
بنابراین حضرت امیر(ع) در بیان برای مردم کوفه، در واقع همان رخداد مادی را به نحوی که واقع شده بیان می‌کنند.
هر چند که اطلاع و آگاهی ایشان از آن واقعه با شهود باطنی بوده. (علم لدنی)

1) چه الزامی هست که این رخداد، ویژگی باطنی پیدا کند؟

2) چرا حضرت باید آن ویژگی باطنی رخداد را بیان کنند برای مردم کوفه و نه حقیقت ماجرائی که اتفاق افتاده؟ (منظورم این نیست که ایشان بحث علمی کنند، بلکه منظور اینست که حقیقت ماجرا را به زبان ساده بیان نمایند)

3) آیا این ویژگی باطنی اینست که زمین روی دریا واقع شده؟ (آخر این هم شد باطن!)

موفق باشید.

سلام.

امیدوارم برای کارشناسان پاسخگوی عزیز، اتفاق خاصی نیفتاده باشه و در کمال صحت و سلامت باشند و انشاالله فرصت کنند یه سری هم به تاپیک بزنند و حداقل ادامه بیانات قبلی خود را مکتوب نمایند.

با تشکر و ادای احترام:Gol:

استوار;396309 نوشت:
حقیقتاً متوجه منظور حضرتعالی از عبارت قرمز رنگ نمی‌شوم.
حضرت امیر(ع) با مشاهده‌ای باطنی، از حقیقت یک رخداد قدیمی در عالم ماده آگاهی پیدا نموده‌اند.
این رخداد مادی را همانگونه که قبلاً واقع شده، مشاهده نموده‌اند.
بنابراین حضرت امیر(ع) در بیان برای مردم کوفه، در واقع همان رخداد مادی را به نحوی که واقع شده بیان می‌کنند.
هر چند که اطلاع و آگاهی ایشان از آن واقعه با شهود باطنی بوده. (علم لدنی)

1) چه الزامی هست که این رخداد، ویژگی باطنی پیدا کند؟

2) چرا حضرت باید آن ویژگی باطنی رخداد را بیان کنند برای مردم کوفه و نه حقیقت ماجرائی که اتفاق افتاده؟ (منظورم این نیست که ایشان بحث علمی کنند، بلکه منظور اینست که حقیقت ماجرا را به زبان ساده بیان نمایند)

3) آیا این ویژگی باطنی اینست که زمین روی دریا واقع شده؟ (آخر این هم شد باطن!)

موفق باشید.


سلام برادر
شهود باطنی که ظاهرا تنها راه اطلاع حضرت از این وقایع است ویژگیهای باطنی خود را دارد یعنی اینکه در شهود باطنی ملاکهای باطنی حاکم است ولو اینکه موضوع شهود یک امر مادی باشد
منظورتان از حقیقت واقعه چیست ؟ ظاهرا از نظر شما تنها حقیقت موجود در دار هستی هملان بعد ظاهری آنست و دیگر هیچ حقیقتی در هیچ مرتبه از مراتب وجود برای آن متصور نیست
خیر چنین نیست بلکه هر پدیده ای یک حقیقت باطنی دارد و آن حقیقت خود حقیقتی دیگر تا خدا داند چه اندازه حقیقت
لذا هیچ جای تعجب نیست که ملاکها در باطن امور عوض شوند هرچند بنده برای قرار گرفتن خشکی روی دریا توجیه موجه ظاهری هم ارائه کردم
والله الموفق

سلام.
برادرم، جناب حامد.

حامد;398875 نوشت:
ظاهرا از نظر شما تنها حقیقت موجود در دار هستی هملان بعد ظاهری آنست و دیگر هیچ حقیقتی در هیچ مرتبه از مراتب وجود برای آن متصور نیست
خیر چنین نیست بلکه هر پدیده ای یک حقیقت باطنی دارد و آن حقیقت خود حقیقتی دیگر تا خدا داند چه اندازه حقیقت

شاید مطلبم را خوب بیان نکردم. اتفاقاً حقیر معتقدم واقعیت با حقیقت تفاوت دارد. و حتی همان چیزی که اکنون در دنیای مادی حقیقت میپنداریم، قطعاً خودش واقعیت است برای عوالم دیگر و حقیقتش چیز دیگری.

حامد;398875 نوشت:
لذا هیچ جای تعجب نیست که ملاکها در باطن امور عوض شوند هرچند بنده برای قرار گرفتن خشکی روی دریا توجیه موجه ظاهری هم ارائه کردم

جناب حامد، با مطالبی که در پست شماره 6 و نیز پست بالا ذکر کردید، تا حدودی موضوع روشن است.
اما هنوز باطن سخن حضرت مشخص نیست و اینکه چه کسی مخصوصا در زمان غیبت میتواند این باطن را تأویل کند و چرا تاکنون نه معصومین دیگر(ع) و نه علما و مفسرین، راجع به این بخش سخنان حضرت امیر(ع) تأویلی ارائه نداده‌اند؟
و هنوز متقاعد نشده‌ام که چگونه یک بیان باطنی در مورد گسترش خشکیها، میتواند غیر علمی باشد.

استوار;398956 نوشت:
اما هنوز باطن سخن حضرت مشخص نیست و اینکه چه کسی مخصوصا در زمان غیبت میتواند این باطن را تأویل کند و چرا تاکنون نه معصومین دیگر(ع) و نه علما و مفسرین، راجع به این بخش سخنان حضرت امیر(ع) تأویلی ارائه نداده‌اند؟
و هنوز متقاعد نشده‌ام که چگونه یک بیان باطنی در مورد گسترش خشکیها، میتواند غیر علمی باشد.

سلام برادر
بنده مطالب گفتنی را گفتم
شما میتوانید از خود ایشان دلیل نپرداختن به این موضوع را بپرسید
موفق باشید
والله الموفق

سلام.
برادرم، جناب حامد

حامد;398971 نوشت:
سلام برادر
بنده مطالب گفتنی را گفتم
شما میتوانید از خود ایشان دلیل نپرداختن به این موضوع را بپرسید
موفق باشید
والله الموفق

از ارجاع ارزشمندتان سپاسگزارم.

جنابعالی گفتنی‌ها را گفتید و متأسفانه حقیر بخاطر درک پائینم متوجه و متقاعد نشدم.

حق با شماست برادر. بهتر بود از همان ابتدا به آدرسی که شما دادید می‌رفتم و جواب پرسشم را می‌گرفتم.:Gol:

بی نظیر;393431 نوشت:
میشه نمونه هایی از اتش سرد مثال بزنید ؟که برای انسان ایجاد سوختگی نکند ؟

سلام و عرض ادب خدمت شما سرکار بی نظیر

تشکیل شعله سرد به سوخت شعله و مهم تر از آن به شرایط حاکم بر شکل گیری شعله بستگی دارد. اما در مورد سؤال حضرتعالی عرض می شود که شعله ای با دمای حدوداً کمتر از 400 درجه سانتی گراد خاصیت سوزانندگی چندانی نداشته و لذا شعله سرد نام می گیرد. به عنوان مثال دمای شعله سرد در شرایط متداول برای ترکیبی مثل دی اتیل اتر در حدود 80 درجه سانتی گراد است.

موفق باشید.

استوار;393458 نوشت:
از آنجا که سنت الهی اعتباری و قراردادی نیست، در نتیجه قابل تغییر و تبدیل نمی‌باشد.

سلام و عرض ادب خدمت دوست و برادر عزیزم.

البته بنده هم نگفتم که قوانین و سنت های الهی تغییر می کند. بلکه عرض شد می تواند قانون جدیدی به اقتضای اراده الهی به وجود آید و این مطلب غیرممکن یا بعید عقلی نیست هرچند از لحاظ آماری احتمال کمی داشته باشد.

استوار;393458 نوشت:
سوخت مورد استفاده جهت سوزاندن ابراهیم(ع) چوب بوده. اگر قرار است حرارت تولید شده کم و زیاد شود، باید نوع سوخت عوض شود.

البته بنده مطمئن نیستم که چوب بوده باشد. اما اگر چوب هم بوده باشد آیا مطمئنید که چوب در هنگام سوختن نمی تواند به برخی هیدروکربن های مناسب برای شعله سرد تبدیل شود؟ بنده مطمئن نیستم و احتمالاتی علمی هم برایم متصور است. به هر حال این بحث های حاشیه ای ربطی به اصل موضوع ندارد.

استوار;393458 نوشت:
همه این حائلها که فرمودید کاملاً درست است. اما وجود جریان همرفتی اجباری هوا نیاز به مقدماتی دارد مانند دمنده و ... و این اسباب و وسائل آنجا حاضر نبوده.

با فرمان خداوند به موکل بادها وسائلش به راحتی فراهم می شود!:ok:

موفق باشید.

سلام.
برادرم، جناب مؤمن

مؤمن;399324 نوشت:

البته بنده هم نگفتم که قوانین و سنت های الهی تغییر می کند. بلکه عرض شد می تواند قانون جدیدی به اقتضای اراده الهی به وجود آید و این مطلب غیرممکن یا بعید عقلی نیست هرچند از لحاظ آماری احتمال کمی داشته باشد.

بله. با نظرتان موافقم.

مؤمن;399324 نوشت:
اما اگر چوب هم بوده باشد آیا مطمئنید که چوب در هنگام سوختن نمی تواند به برخی هیدروکربن های مناسب برای شعله سرد تبدیل شود؟ بنده مطمئن نیستم و احتمالاتی علمی هم برایم متصور است. به هر حال این بحث های حاشیه ای ربطی به اصل موضوع ندارد.

اگر از دید تجربی به موضوع نگاه شود، تاکنون چنین تبدیلی صورت نگرفته. اما به هر حال احتمال علمی محل تأمل است.
و البته همانطور که فرمودید این مبحث حاشیه‌ای می‌باشد.

مؤمن;399324 نوشت:
با فرمان خداوند به موکل بادها وسائلش به راحتی فراهم می شود! :ok:

در این شکی نیست:ok:

سلام.
برادرم، جناب مجید.

مجید;390964 نوشت:
بررسی خطبه از جهت بیانی
از این خطبه است در ستايش خداوند متعال به لحاظ آفرينش زمين در آب و خصوصيات ديگرى كه براى زمين مقرر شده است.
بحث اول در باره؛ استعاره‏ ها، تشبيهات و بحث هاى لفظى است كه در كلام امام (ع) به كار رفته است .

کماکان منتظر ادامه پاسخ شما در پست شماره 4 هستم.

موفق باشید:Gol:

[="Microsoft Sans Serif"]درود بر بزرگوارانی که با سخن‌های گهربارشان، چیزهای زیادی را به ما آموختند :Gol:.

ما تا برگ (6) این گفتار را خواندیم و چون پس از آن گفته‌ها و نوشتارها یکسان بودند و دوباره‌گویی شده بودند، دیگر نخواندیمشان و اگر سخن ما را کسی پیش از گفته است، پیش‌پیش پوزش می‌خواهیم.

*****


در سخن شیرخدا آمده است:
نقل قول:
زمین به سینه، بر روی آب‌ها قرار دارد و پس از استواری و قرار گیری خشکی‌ها بر روی آب‌ها، چشمه‌های جوشان، از دل این خشکی‌ها روان شد

آیا درون‌مایه‌ی این آب‌ها، آب‌های زیرزمینی، نمی‌تواند باشد؟

گویا در همه‌جای زمین، چنین آب‌هایی هست و در عربستان هم، که خیلی کم باران می‌آید، آب‌های زیر زمینی‌ای هست که خود شیرخدا چاه‌های کند و هنوز هم به آن‌ چاه‌ها، «آب‌علی» می‌گویند.

با نگاه به اینکه گفته است، پس از آن، از آن آب‌]ها چشمه‌های جوشان بیرون آمد، می‌توان چنین گفت؟

*****

در مورد «معجزه» همان‌گونه که کارشناس فرمودند، نمی‌توان آن‌ها را با میزانی همچون «خرد» سنجید.

هیچ خردی نمی‌تواند دریابد که چگونه از دل یک کوه، شتری همراه با فرزندش به یک‌باره بیرون بیایند.

هیچ خردی نمی‌تواند دریابد که چگونه چوبدستی موسی، اژدهایی می‌شود که همه‌ی مردم را به خاموشی وادار می‌کند.

هیچ خردی نمی‌تواند دریابد که کفّ رود نیل برای یک بازه‌ی زمانی کوتاه، آفتاب ببیند!

زیرا اگر خرد می‌توانست این چیزها را دریابد، دیگر نامشان، «معجزه»، نبود!

اگر قرار بود که کارهای پیامبران، با خرد دست‌یافتنی باشد، اکنون هرکسی که دانشمند بود و کارهای آنان را انجام می‌داد، می‌گفت که من هم پیامبرم!

ولی هیچ‌گاه کسی نمی‌تواند کارهای پیامبران را انجام دهد زیرا آنان بزرگانی‌اند که سرآمد همه‌ی عارفان هستند.

در عرفان، خرد، تا چند گامی می‌تواند راهپیمایی کند و پس از آن، اگر کسی بخواهد با خرد خود گام بردارد، بدون‌شک، گمراه می‌شود.

آزمـــودم عــــقل دورانـــدیــش را /// بعـــد از ایـــن دیــوانــه ســـازم خـــویــش را

عارفان از داستان «معراج» پیامبر، به ناتوانی خرد گواهی می‌دهند:

جبریل، نماد «عقل کل» است؛ در هم‌گامی با پیامبر، جبریل تا نیمه‌ی راه توانست با او گام‌بردارد و پس از آن نتوانست زیرا عقل، فرمان‌بردار فرمول‌هاست.

در کارهای جهان، بسیاری از چیزها، با خرد سازگاری ندارند؛ همچون عشق!

خدا در قرآن گفته است: «آسمان‌ها و زمین، بار امانت را نتوانستند تاب بیاورند؛ اما انسان، چنین کرد و او بسیار ستم‌گر است»

این ستم‌گری که در اینجا گفته شده است، ستم‌گری به خود است؛ زیرا تنها بزرگان و پاکان هستند که بار آسمان و زمین را به دوش می‌کشند و آدم‌های ساده چنین چیزی را درک نمی‌کنند.

منظور از ستم‌گری به خود، این است که آدمی، برای رسیدن به خدا، بسیار به خود ستم می‌کند؛ روزه می‌گیرد، از شیرینی‌های بسیاری دست می‌کشد و دیگر کارها ...

هیچ خردی، چنین چیزهایی را نمی‌پذیرد!

البته باید گفت که منظور، روزه گرفتن بزرگان است و نه مردم ساده که در ماه رمضان، وزنشان، بیشتر هم می‌شود!

منظور کسانی همچون موسی‌ست که در میقات، چهل‌شبانه‌روز بدون خوراکی، زندگی می‌کند و هیچ خردی نمی‌تواند بپذیرد که آدمی چهل روز بدون خوراک بماند.

خرد می‌گوید: آخر برای چه؟

اما دل است که می‌گوید: برای رسیدن به آن زیبا!

آبـرنـگـ;401065 نوشت:
آیا درون‌مایه‌ی این آب‌ها، آب‌های زیرزمینی، نمی‌تواند باشد؟

گویا در همه‌جای زمین، چنین آب‌هایی هست و در عربستان هم، که خیلی کم باران می‌آید، آب‌های زیر زمینی‌ای هست که خود شیرخدا چاه‌های کند و هنوز هم به آن‌ چاه‌ها، «آب‌علی» می‌گویند.

با نگاه به اینکه گفته است، پس از آن، از آن آب‌]ها چشمه‌های جوشان بیرون آمد، می‌توان چنین گفت؟

سلام

من این حرف جناب ابرنگ و بهترین جواب دیدم چرا که حضرت با توجه به انچه که در ان زمان قابل مشاهده
بوده بهترین توصیف و کرده

موفق باشید

سلام
دوست عزیز، جناب آبرنگ

آبـرنـگـ;401065 نوشت:

[=Microsoft Sans Serif]آیا درون‌مایه‌ی این آب‌ها، آب‌های زیرزمینی، نمی‌تواند باشد؟

گویا در همه‌جای زمین، چنین آب‌هایی هست و در عربستان هم، که خیلی کم باران می‌آید، آب‌های زیر زمینی‌ای هست که خود شیرخدا چاه‌های کند و هنوز هم به آن‌ چاه‌ها، «آب‌علی» می‌گویند.

با نگاه به اینکه گفته است، پس از آن، از آن آب‌]ها چشمه‌های جوشان بیرون آمد، می‌توان چنین گفت؟


به نکته جالب و قابل تأملی اشاره فرمودید.
اما با توجه به نحوه شکل گیری و جمع شدن آبها در حفره‌های زیر زمینی، تعبیرات و استعارات موجود در کلام حضرت امیر(ع) را نمیتوان بر آن منطبق نمود:
"زمين را در امواج شديد و با صولت و در درياهاى پر آب فرو برد،در حالى كه موجهاى عظيم آن درياها به هم مى ‏خوردند، و امواج بلند آن كه در حال تدافع يكديگر بودند به هم مى ‏كوفتند و همانند شتران نر در موقع هيجان و مستى كف به وجود مى ‏آوردند. پس سركشى آب به خاطر سنگينى زمين حالت فروتنى گرفت،و چون زمين به سينه خود به روى آب قرار گرفت اضطراب و هيجان آب فرو نشست و چون با شانه خود مانند حيوانى كه در خاك بغلتد بر روى آب درغلتيد آب آرام گرفت."
در این تعبیرات مطلب به نحوی بیان شده که گوئی این آب زیرزمینی قبلا موجود بوده و نیز بسیار سرکش و مواج، سپس خشکیها روی آن قرار میگیرد و سنگینی خشکی، آن آبها را از سرکشی می‌اندازد و رام میکند.
در صورتیکه میدانیم آبهای زیر زمینی اینگونه شکل نگرفته‌اند. و حاصل نفوذ به فضاها و حفره‌های خالی پوسته زمین می‌باشند.
[=Microsoft Sans Serif]

آبـرنـگـ;401065 نوشت:

[=Microsoft Sans Serif]در مورد «معجزه» همان‌گونه که کارشناس فرمودند، نمی‌توان آن‌ها را با میزانی همچون «خرد» سنجید.

هیچ خردی نمی‌تواند دریابد که چگونه از دل یک کوه، شتری همراه با فرزندش به یک‌باره بیرون بیایند.

هیچ خردی نمی‌تواند دریابد که چگونه چوبدستی موسی، اژدهایی می‌شود که همه‌ی مردم را به خاموشی وادار می‌کند.

هیچ خردی نمی‌تواند دریابد که کفّ رود نیل برای یک بازه‌ی زمانی کوتاه، آفتاب ببیند!

زیرا اگر خرد می‌توانست این چیزها را دریابد، دیگر نامشان، «معجزه»، نبود!

اگر قرار بود که کارهای پیامبران، با خرد دست‌یافتنی باشد، اکنون هرکسی که دانشمند بود و کارهای آنان را انجام می‌داد، می‌گفت که من هم پیامبرم!

ولی هیچ‌گاه کسی نمی‌تواند کارهای پیامبران را انجام دهد زیرا آنان بزرگانی‌اند که سرآمد همه‌ی عارفان هستند.

در عرفان، خرد، تا چند گامی می‌تواند راهپیمایی کند و پس از آن، اگر کسی بخواهد با خرد خود گام بردارد، بدون‌شک، گمراه می‌شود.

عارفان از داستان «معراج» پیامبر، به ناتوانی خرد گواهی می‌دهند:

جبریل، نماد «عقل کل» است؛ در هم‌گامی با پیامبر، جبریل تا نیمه‌ی راه توانست با او گام‌بردارد و پس از آن نتوانست زیرا عقل، فرمان‌بردار فرمول‌هاست.

در کارهای جهان، بسیاری از چیزها، با خرد سازگاری ندارند؛ همچون عشق!

کلامتان بسیار زیبا و کاملا درست می‌باشد.
اما در اینجا ما نمی‌خواهیم معجزات الهی را در ترازوی خرد و دانش سنجش نمائیم.
هدف، بحث در رابطه با باطن ادبیات دینی قرآن و حدیث بود که به سمت معجزه سالم ماندن ابراهیم(ع) در آتش رسید.
بیان حقیر این بود که معجزه الهی در کانال قوانین و سنن حاکم بر این عالم مادی جاری میشود و توسط پیامبر و به اذن پروردگار.
همان چیزی که حقیر در جای دیگر از آن تعبیر به تعامل انرژی (امواج) غیر مادی با انرژی (امواج) مادی نمودم.
و بیان نمودم که واسطه تعامل این دو گونه متفاوت از انرژی، یا به عبارت دیگر ابزار این تعامل، سیستم ذهن پیامبر میباشد.

سلام.
خواهرم، سرکار بی نظیر.

بی نظیر;401072 نوشت:
سلام
من این حرف جناب ابرنگ و بهترین جواب دیدم چرا که حضرت با توجه به انچه که در ان زمان قابل مشاهده
بوده بهترین توصیف و کرده
موفق باشید

خوشحال می‌شوم نظر شما را در رابطه با پاسخم به جناب آبرنگ در پست شماره 99 بدانم.

همانطور که قبلا شما در پست شماره 23 فرمودید:

بی نظیر;392407 نوشت:
از نظر حقیر حرف و سخن امام در باره طبیعت نمی تواند باطنی داشته باشد
ممکن است باطنی برای سخنان معنوی امام بتوان در نظر گرفت چون انسان قادر به درک جهان معنا نیست
ولی برای مطالب علمی و قابل لمس توسط بشر باطن دیگر معنایی ندارد
و ضرورتی برای ان احساس نمی شود

حقیر نیز معتقدم علیرغم وجود استعارات و تشبیهات موجود در این سخنان، هیچ دلیلی بر باطنی بودن آن نداریم.
طبق نظر جناب حامد، یک بیان باطنی ممکن است با تشبیه و استعاره و ... همراه باشد.
اما حقیر معتقدم عکس این مطلب اینجا صادق نیست. یعنی صرف یک بیان استعاری نمیتوان آنرا قطعا دارای باطن فرض نمود.

[=Microsoft Sans Serif]درود بر آقای استوار :Gol:

استوار;401204 نوشت:
سلام
به نکته جالب و قابل تأملی اشاره فرمودید.
اما با توجه به نحوه شکل گیری و جمع شدن آبها در حفره‌های زیر زمینی، تعبیرات و استعارات موجود در کلام حضرت امیر(ع) را نمیتوان بر آن منطبق نمود:
"زمين را در امواج شديد و با صولت و در درياهاى پر آب فرو برد،در حالى كه موجهاى عظيم آن درياها به هم مى ‏خوردند، و امواج بلند آن كه در حال تدافع يكديگر بودند به هم مى ‏كوفتند و همانند شتران نر در موقع هيجان و مستى كف به وجود مى ‏آوردند. پس سركشى آب به خاطر سنگينى زمين حالت فروتنى گرفت،و چون زمين به سينه خود به روى آب قرار گرفت اضطراب و هيجان آب فرو نشست و چون با شانه خود مانند حيوانى كه در خاك بغلتد بر روى آب درغلتيد آب آرام گرفت."
در این تعبیرات مطلب به نحوی بیان شده که گوئی این آب زیرزمینی قبلا موجود بوده و نیز بسیار سرکش و مواج، سپس خشکیها روی آن قرار میگیرد و سنگینی خشکی، آن آبها را از سرکشی می‌اندازد و رام میکند.
در صورتیکه میدانیم آبهای زیر زمینی اینگونه شکل نگرفته‌اند. و حاصل نفوذ به فضاها و حفره‌های خالی پوسته زمین می‌باشند.
[=Microsoft Sans Serif]

گفتار شگرفی‌ست که هر دیدگاهی بیان شود، دیدگاه‌های بسیاری می‌تواند آنرا رد کند!

آری آب‌های زیر زمینی از بارش باران و به ویژه برف هستی یافته‌اند؛ اما جای یک پرسش است:

حفره‌های آب‌های زیرزمینی که در بیشتر جاهای زمین هستند، حفره‌های بسیار بزرگی‌اند.

اگر بگوییم که این حفره‌ و بستر‌ها، از ابتدا نبوده‌اند و پس از بارش‌ها هستی یافته‌اند، این را باید در نظر گرفت که چگونه چنین حفره‌هایی که در ابتدا نبوده‌اند و آب‌ها آن‌ها را هستی داده‌اند، به وجود آمده‌اند، بدون آن‌که زمین فرو ریزد؟

آن‌ها یک حفره‌ی کوچک و در یک جای ویژه نیستند؛ در همه‌جای زمین با محیط خیلی بزرگی هستند!

همچنین در رد سخنان خودمان، می‌توان گفت: که با خالی شدن این حفره‌ها که اکنون بسیاری از آنان نیز خالی شده‌اند، باز هم زمین بالای آنان فرو نریخته‌اند!

اما بسیاری از کاریز و قنات‌هایی که خالی از آب‌های زیر زمینی شده‌اند، رو ریخته‌اند!

نقل قول:
کلامتان بسیار زیبا و کاملا درست می‌باشد.
اما در اینجا ما نمی‌خواهیم معجزات الهی را در ترازوی خرد و دانش سنجش نمائیم.
هدف، بحث در رابطه با باطن ادبیات دینی قرآن و حدیث بود که به سمت معجزه سالم ماندن ابراهیم(ع) در آتش رسید.
بیان حقیر این بود که معجزه الهی در کانال قوانین و سنن حاکم بر این عالم مادی جاری میشود و توسط پیامبر و به اذن پروردگار.
همان چیزی که حقیر در جای دیگر از آن تعبیر به تعامل انرژی (امواج) غیر مادی با انرژی (امواج) مادی نمودم.
و بیان نمودم که واسطه تعامل این دو گونه متفاوت از انرژی، یا به عبارت دیگر ابزار این تعامل، سیستم ذهن پیامبر میباشد.

ما از اینکه این گفت و گو دوباره گویی است و برای شما خسته کننده است، پوزش می‌خواهیم.

ولی، گویا تنها خرد و شعور است که می‌توانند از قوانین پیروی کنند.

وقتی از قانون بخواهیم استفاده کنیم، «باید» میزانی همچون خرد به پیش بیاید.

همانگونه که خود شما در ابتدا فرموده‌اید که چیزهایی همچون آتش، «شعور» دارند که می‌توانند قوانین را بپذیرند.

یکی از پیروان سلیمان - برخیا، که تخت بلقیس را می‌آورد، کاری شگفت را انجام داده است، کاری که از قوانین پیروی می‌کند و بدون‌شک، روزی می‌رسد که دانش آدمی، پیدا می‌کند که بتواند همچون برخیا، چیزی را در لحظه، جابجا کند.
[=Microsoft Sans Serif]تاکنون، اندازه‌ای از این دانش به‌دست آمده است که در لحظه، یک عکس، نامه و فیلم، جابجا می‌شود.
[=Microsoft Sans Serif]
کار برخیا، یک معجره نبوده و کاری بوده در جهت قانون‌های جهان که آدمیان می‌توانند به آن برسند؛ ولی کارهایی که برای پیامبران پیش آمده و یا انجام شده‌اند، معجزه هستند و هیچ سازگاری با دانش «نخواهند» داشت زیرا مردم از آنان یک کار ناشدنی - همچون بیرون آمدن شتر از دل کوه، خواسته‌اند که با هیچ خردی، «هیچ‌گاه» سازگاری نخواهد داشت.

گفتیم که اگر سازگار بود، هرکسی می‌توانست با دریافت دانش‌‌های ویژه، آن کارها را انجام بدهد، و بگوید که من هم پیامبر و فرستاده‌ی خدا هستم.

موضوع قفل شده است